سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1397
عنوان و نام پدیدآور:بانک احادیث اهل بیت (علیهم السلام)- (موضوعی) با متن عربی و ترجمه فارسی به همراه آدرس منبع/ واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان.
مشخصات نشر:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1397.
مشخصات ظاهری:715 صفحه - نرم افزار تلفن همراه و رایانه
موضوع : احادیث شیعه
موضوع : اهل بیت (علیهم السلام)
خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛
خیر دنیا و آخرت با دانش است و شرّ دنیا و آخرت با نادانی.
(بحارالانوار، ج79، ص170)
طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه َ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛
طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است. خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.
(مصباح الشریعه،ص13)
کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ؛
فضای هر ظرفی در اثر محتوای خود تنگ تر می شود مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم، فضای آن بازتر می گردد.
(نهج البلاغه،ص505)
زَکاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِی العَمَلِ بِهِ؛
زکات دانش، آموزش به کسانی که شایسته آنند و کوشش در عمل به آن است.
(غرر الحکم و درر الکلم،ص391)
خَیرُ العِلمِ مانَفَعَ؛
بهترین علم آن است که مفید باشد.
(غررالحکم و دررالکلم،ص 354)
مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و َعَمِلَ بِهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ دُعِیَ فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما فَقیلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ و َعَمِلَ لِلّهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ؛
هر کس برای خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگی یاد شود و گویند: برای خدا آموخت و برای خدا عمل
ص: 1
کرد و برای خدا آموزش داد.
الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج1،ص56
پاِنَّ العِلمَ حَیاةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمی وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ؛
به راستی که دانش، مایه حیات دل ها، روشن کننده دیدگان کور و نیروبخش بدن های ناتوان است.
(تحف العقول، ص 28)
یَنبَغی لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ سُکرِ القُدرَةِ ، وَ سُکرِ العِلمِ ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛
سزاوار است که عاقل ، از مستی ثروت، قدرت ، دانش ، ستایش و مستی جوانی بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهای پلیدی است که عقل را نابود می کند و وقار و هیبت را کم می نماید.
(غرر الحکم، ص 797)
اِنَّ مِن حَقیقَةِ الایمانِ اَن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ اِن ضَرَّکَ عَلَی الباطِلِ وَ اِن نَفَعَکَ وَ اَن لا یَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛
از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم داری، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد.
(بحارالانوار، ج 2، ص114)
لایَزالُ المُؤمِنُ یُورِثُ أَهلَ بَیتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ حَتّی یُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَمیعا؛
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهره مند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.
(مستدرک الوسایل، ج12، ص201)
اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛
دانش، نابود کننده نادانی است.
(غررالحکم و دررالکلم،ص56)
اَلا اِنَّ فیهِ عِلمَ مایَأتی و َالحَدیثَ عَنِ المَاضی و َدَواءَ دائِکُم و نَظمِ ما بَینَکُم؛
ص: 2
گاه باشید که دانش آینده، اخبار گذشته و درمان دردهایتان و نظم میان شما در قرآن است.
(نهج البلاغه، ص 223)
إِذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ؛
انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایی رسد، متواضع می شود.
(غررالحکم، ص285)
اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی؛
علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.
(غرر الحکم و درر الکلم،ص66)
العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛
علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
(نهج البلاغه،ص469)
أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبیِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَقالَ الصَّبیُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَ-تَبَ اللّه ُ بَراءَةً لِلصَّبِیِّ و بَراءَةً لأِب-َوَیهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ؛
وقتی معلم به کودک بگوید: بگو بسم اللّه الرحمن الرحیم و کودک آن را تکرار کند خداوند برای کودک و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
بحارالانوار(ط-بیروت)،ج89،ص257
عِلمُ الْمُنافِقِ فی لِسانِهِ و َعِلْمُ الْمُؤْمِنِ فی عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
(غررالحکم، ص463)
تَغَرَّبْ عَنِ الأَوْطانِ فی طَ-لَبِ الْعُلا وَ سافِرْ فَفِی الأَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدَ تَفَرُّجُ هَمٍّ وَاکْتِسابُ مَعیشَةٍ و َعِلْمٌ وَآدابٌ و صُحْبَةُ ماجِدٍ؛
برای کسب بلند مرتبگی از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی، و هم نشینی با بزرگواران.
(مستدرک الوسائل، ج 8، ص 115)
اَلْعِلْمُ رَأسُ الْخَیْرِ کُلِّهِ، وَ الْجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ ؛
دانایی سرآمد همه
ص: 3
خوبی ها و نادانی سرآمد همه بدی هاست.
(بحارالأنوار، ج74، ص 175)
اَلْعِلْمُ اَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ؛
دانایی، ریشه همه خوبی ها و نادانی ریشه همه بدی هاست.
(غررالحکم، ص48)
رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْییزُ بَیْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
بالاترین درجه دانایی، تشخیص اخلاق از یکدیگر و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاق ناپسند است.
(غررالحکم و دررالکلم،ص378)
جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ اَدَبُکَ و تَزکُ نَفسُکَ؛
با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.
(غررالحکم و دررالکلم،ص341)
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبْدَأ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ و َلْیَکُنْ تَاْدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِمْ؛
کسی که خود را پیشوای مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آن که دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، باکردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بیش از آموزگار و ادب آموز مردم، شایسته تجلیل است.
مثیرالاحزان،ص50
یا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ وَالاَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِد فی تَعَلُّمِهِما ، فَما یَزیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ اَدَبِکَ یَزیدُ فی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدی اِلی رَبِّکَ وَ بِالاَدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّکَ وَبِأَدَبِ الْخِدْمَةِ یَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلایَتَهُ وَقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصیحَةَ کی تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛
ای مؤمن! به تحقیق این دانش و ادب بهای جان توست پس در آموختن آن دو بکوش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قیمت و قَدْرت افزوده می شود ؛ زیرا با
ص: 4
دانش به پروردگارت راه می یابی و با ادب به پروردگارت خوش خدمتی می کنی و با ادب در خدمت گزاری، بنده سزاوار دوستی و نزدیکی به او می شود . پس [این [نصیحت را بپذیر تا از عذاب بِرَهی.
(بحار الانوار(ط-بیروت)،ج1،ص180)
اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ؛
دانش پیشوای عمل و عمل پیرو آن است. به خوشبختان دانش الهام می شود و بدبختان از آن محرومند.
(امالی طوسی، ص 488)
قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَیْ ءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه َ لا یَعْذِرُ عَلَی الْجَهْلِ؛
دلی که در آن حکمتی نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.
نهج الفصاحه،ص600
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
(غررالحکم،ص136)
ا لا اخبرکم بأجود الأجواد قالوا بلی یا رسول اللَّه. فقال اجود الاجواد اللَّه و انا اجود بنی آدم و اجودهم بعدی رجل علّم علما فنشره و یبعث یوم القیمة امة واحدة و رجل جاد بنفسه فی سبیل اللَّه حتی قتل
پیغمبر- صلّی اللَّه علیه و آله- فرمود:
آیا خبر ندهم به بخشنده ترین بخشنده ها؟ گفتند: بلی یا رسول اللَّه.
بخشنده ترین بخشنده ها خدای متعال جلّت عظمته می باشد. و من بخشنده ترین اولاد آدم هستم و بخشنده ترین اولاد آدم بعد از من مردی است که علمی را بیاموزد پس آن را منتشر کند و چنین کس در روز قیامت مبعوث شود در حالی که امت
ص: 5
واحده است، یعنی کسی است که جامع خیرات است و به او اقتدا می شود. و نیز بخشنده ترین مردم بعد از من مردی است که جان خود را در راه خدا بخشش کند تا کشته شود.
(إرشاد القلوب / ترجمه طباطبایی، ص50)
ما شیبَ شیءٌ بشیءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ؛
چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
(بحارالانوار ج 75 ، ص 172 )
مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم.
هر کس به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را که نمی داند به او ارزانی می دارد.
(مرآ ة العقول ج3،ص286)
العِلمُ یُنجِدُ الفِکرَ.
دانش روشنی بخش اندیشه است.
(غررالحکم و دررالکلم،ص48)
لَستُ اُحِبُّ أن أرَی الشّابَّ مِنکُم إلاّ غادِیاً فی حالَینِ: إمّا عالِماً أو مُتَعَلِّماً.
دوست ندارم جوانی از شما [شیعیان] را جز بر دو گونه ببینم: دانشمند یا دانشجو.
(امالی طوسی ص303)
لا عَمَلَ کَالتَّحقیِقِ.
هیچ عملی مانند پژوهش نیست.
(غررالحکم ودررالکم - ص768)
أَعلَمُ النّاسِ مَن جَمَعَ عِلمَ النّاسِ إِلی عِلمِهِ؛
داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید.
(من لا یحضره الفقیه، ج4، ص395)
لایَنبَغی لِمَن لَم یَکُن عالِما أَن یُعَدَّ سَعیدا؛
کسی که بهره ای از دانش ندارد معنا ندارد که دیگران او را سعادتمند بدانند.
(تحف العقول، النص،ص364)
قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: یَغْدُو النَّاسُ عَلی ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ: عَالِمٍ، وَ مُتَعَلِّمٍ، وَ غُثَاءٍ، فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ، وَ شِیعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ، وَ سَائِرُ النَّاسِ غُثَاءٌ؛
جمیل گوید: شنیدم از آن حضرت که می فرمود: مردم سه دسته صبح می کنند: عالم
ص: 6
و متعلم و ورآبی، ما علماء هستیم، و شیعیان ما متعلم و دانش آموزند، و مردم دیگر ورآبیند.
(الکافی،ج 1،ص82)
لَن تَبقَی الاَرضُ اِلاّ وَ فیها عالِمٌ یَعرِفُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ؛
هرگز زمین باقی نمی ماند مگر آن که در آن دانشمندی وجود دارد که حق را از باطل می شناسد.
(محاسن، ج 1، ص234)
رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ؛
چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.
(نهج البلاغه،ص755)
العُلَماءُ حُکّامٌ عَلَی المُلوکِ؛
عالمان فرمانروای بر شهریاران هستند.
(کنز الفوائد،ج2،ص33)
اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ العُلَماءِ وَ اِنَّ خَیرَ الخَیرِ خیارُ العُلَماءِ؛
بدانید که بدترین بدها، علمای بدند و بهترین خوبان علمای خوبند.
(منیة المرید، ص 137)
عَلَیکَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِکرامِ العُلَماءِ وَ الصَّفحِ عَن زَلاّتِ الخوانِ فَقَد اَدَّبَکَ سَیِّدُ الوَّلینَ وَ الخِرینَ بِقَولِهِ (ص) : اُعفُ عَمَّن ظَ-لَمَکَ وَ صِل مَن قَطَعَکَ وَ اَعطِ مَن حَرَمَکَ ؛
تو را سفارش می کنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینی)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است».
(بحارالانوار،ج75،ص71)
جالِسِ العُلَماءَ یَزدَد عِلمُکَ وَ یَحسُن اَدَبُکَ وتَزکُ نَفسُکَ؛
با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.
(غررالحکم و درر الکلم،ص430)
ص: 7
اِنَّ الشَّیطانَ لَیَطمَعُ فی عالِمٍ بِغَیرِ اَدَبٍ اَکثَرُ مِن طَمَعِهِ فی عالِمٍ بِاَدَبٍ ، فَتَاَدَّبوا وَ اِلاّ فَاَنتُم اَعرابٌ ؛
شیطان ، در عالِمِ بی بهره از ادب بیشتر طمع می کند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ادب داشته باشید وگرنه شما، بیابانی (فاقد تمدّن) هستید.
(أعلام الدین فی صفات المؤمنین،ص96)
اَلعَدلُ حَسَنٌ وَلکِن فِی المَراءِ اَحسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الغنیاءِ اَحسَنُ، اَلوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِن فِی العُلَماءِ اَحسَنُ، اَلصَّبرُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الفُقَراءِ اَحسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الشَّبابِ اَحسَنُ، اَلحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِی النِّساءِ اَحسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
(نهج الفصاحه، ص578)
عالِمٌ یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ اَفضَلُ مِن سَبعینَ اَلفٍ عابِدٍ؛
دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
(بحارالانوار، ج75 ، ص 173)
مِن دَلائِلِ العالِمِ إنتقادَةِ لِحَدِیثِه وَ عِلمِه بِحَقائِقَ فُنونِ النَّظَر؛
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است.
(بحارالانوار، ج75، ص119)
إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ.
دانشمندان وارثان پیامبران هستند
(الکافی (ط-اسلامیه)،ج1،ص32و34)
فَقِیهٌ وَاحِدٌ أَشَدُّ عَلَی إِبْلِیسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ.
وجود یک فقیه برای ابلیس سخت تر از هزار عابد است.
(بحارالانوار، ج1، ص177)
جالِسِ العُلَماءَ تَسعَد
باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی
(غررالحکم ،ح336)
عالِمٌ أفضَلُ مِن ألفِ عابِدٍ وألفِ زاهِدٍ.
یک عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد است.
(بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلّی اللّه علیهم،ج1،ص8)
یا عَلیُّ اَلعَقلَ مَا
ص: 8
اکتُسِبَت بِهِ الجَنَّةُ و َطُلِبَ بِهِ رِضَی الرَّحمنِ؛
یا علی عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می آید.
(من لایحضره الفقیه،ج4،ص369)
أَعقَلُ النّاسِ أَبعَدُهُم عَن کُلِّ دَنیَّةٍ؛
عاقل ترین مردم کسی است که از همه پَستی ها دورتر باشد.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص197)
مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِع بِالعَقلِ؛
هر کس خود را تزکیه نکند، از عقل بهره نمی برد.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص240)
لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ؛
عقل جز با پیروی از حق کامل نمی شود.
(بحار الانوار(ط-بیروت)ج75،ص127)
أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ وَ أَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛
عاقل ترین مردم کسی است که در امور زندگیش بهتر برنامه ریزی کند و در اصلاح آخرتش بیشتر همّت نماید.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص52)
زکوةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛
زکات عقل تحمّل نادانان است.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص56)
رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنیا ثَمَرَةُ العَقلِ؛
دوری از تجمّلات دنیا میوه عقل است.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص241)
لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَلکِنَّ العاقِلُ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ؛
عاقل آن نیست که خیر را از شر تشخیص دهد، بلکه عاقل کسی است که میان دو شر، آن را که ضررش کمتر است بشناسد.
(بحار الانوار(ط-بیروت)ج75،ص6)
إذا وَرَدَت عَلَی العاقِلِ لُمَّة ٌ قَمَعَ الحُزنَ بِالحَزمِ وَ قَرَعَ العَقلَ لِلاِحتیالِ؛
چون برای عاقل مشکلی پیش آید، غم خود را با هوشیاری و دوراندیشی از میان می برد و عقل را به چاره جویی وامی دارد.
(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر،ص84)
یَنبَغی لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ
ص: 9
سُکرِ القُدرَةِ ، وَ سُکرِ العِلمِ ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ ؛
سزاوار است که عاقل ، از مستی ثروت، قدرت ، دانش ، ستایش و مستی جوانی بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهای پلیدی است که عقل را نابود می کند و وقار و هیبت را کم می نماید .
(تصنیف غرر الحکم و دررالکلم،ص66)
مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فی کَلامِهِ وَ الإنصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِی ءَ لَهُ فی اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فی رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُ-قِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
(اعلام الدین، ص 265)
اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالعَقلُ حُسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِکَ بِحِلمِکَ وَقاتِل هَواکَ بِعَقلِکَ؛
بردباری پرده ای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.
(الذریه الی الحافظ الشریعه،ج1،ص213)
حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ؛
دل بستگی به دنیا، عقل را فاسد می کند، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان می سازد و باعث عذاب دردناک می شود.
(مستدرک الوسائل و منبسط المسائل،ج12،ص41)
لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ؛
عقل جز با پیروی از حق کامل نمی
ص: 10
شود.
(أعلام الدین فی صفات المؤمنین،ص298)
مَنِ استَشارَهُ أَخوهُ المُؤمِنُ فَلَم یَمحَضهُ النَّصیحَةَ سَلَبَهُ اللّه لُبَّهُ؛
هر کس برادر مؤمنش با او مشورت کند و او صادقانه راهنمائیش نکند، خداوند عقلش را از او بگیرد.
(بحارالأنوار، ج72، ص104)
أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛
عاقل ترین مردم کسی است که بیشتر با مردم مدارا کند.
(من لایحضره الفقیه، ج4، ص395)
اَلعَقلُ یَهدی وَیُنجی، وَالجَهلُ یُغوی وَیُردی؛
عقل راهنمایی می کند و نجات می دهد و نادانی گمراه می کند و نابود می گرداند.
(غررالحکم و دررالحکم،ص124)
اَکثَرُ مَصَارعِ العُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ المَطَامِعِ؛
قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.
(نهج البلاغه،ص507)
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
(نهج البلاغه،ص478)
لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
(تحف العقول، ص6)
اَلْحِلْمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالْعَقْلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خَلْقِکَ بِحِلْمِکَ وَقاتِلْ هَواکَ بِعَقْلِکَ؛
بردباری پرده ای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.
(الذریه الی الحافظ الشریعه،ج1،ص213)
اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ کانَ بِعَیْبِهِ بَصیرا وَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ ضَریرا؛
عاقل ترین مردم کسی است که به عیب های خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد.
(غررالحکم، ص207)
لا یُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّی یَسْتَ-کْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ
ص: 11
نَفْسِهِ عَلی حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ یَرْضی لِلنّاسِ ما یَرْضی لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَةِ؛
عاقل، عاقل نیست مگر آن که سه صفت را در خود به کمال رساند: حق را در هنگام خشنودی و خشم ادا کند، آنچه را برای خود می پسندد، برای دیگران هم بپسندد و هنگام خطای دیگران، بردبار باشد.
(تحف العقول، ص 318)
دِعامَةُ الاِْنْسانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ یَکْمُلُ وَ هُوَ دَلیلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتاحُ اَمْرِهِ فَاِذا کانَ تَاْییدُ عَقْلِهِ مِنَ النّورِ کانَ عالِما حافِظا ذاکِرا فَطِنا فَهِما فَعَلِمَ بِذلِکَ کَیْفَ وَ لِمَ وَ حَیْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ فَاِذا عَرَفَ ذلِکَ عَرَفَ
مَجْراهُ وَ مَوصولَهُ وَ مَفْصولَهُ وَ اَخْلَصَُّهُ مِنْ تَاْییدِ العَقْلِ؛
ستون انسانیت، عقل است و از عقل، زیرکی، فهم، حفظ و دانش بر می خیزد. با عقل، انسان به کمال می رسد. عقل، راهنمای انسان، بینا کننده و کلید کارهای اوست. هر گاه عقل با نور یاری شود، دانا، حافظ، تیزهوش و فهیم می شود و بدین وسیله (پاسخ) چگونه، چرا و کجا را می فهمد و خیرخواه و دغلکار را می شناسد و هرگاه این را دانست، مسیر حرکت 49 و خویش و بیگانه را می شناسد و در توحید و طاعت خداوند اخلاص
می ورزد و چون چنین کرد، آنچه از دست رفته جبران می کند و بر آنچه در آینده می آید چنان وارد می شود که می داند در کجای آن است و برای چه منظوری در آنجاست. از کجا آمده و به کجا می رود. و این همه از پرتو تأیید عقل است.
(کافی، ج 1، ص
ص: 12
25)
کَما لا یَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَیَّةِ فَکَذلِکَ لا یَقومُ الدّینُ اِلاّ بِالنِّیَّةِ الصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّیَّةُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛
همان گونه که قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام دینداری هم تنها به نیّت پاک است و نیّت پاک، جز با عقل حاصل نمی شود.
(تحف العقول، ص 396)
اِذا اَرادَ اللّه ُ اَمْرا سَلَبَ الْعِبادَ عُقولَهُمْ فَاَنْفَذَ اَمْرَهُ وَ تَمَّتْ اِرادَتُهُ فَاِذا اَنْفَذَ اَمْرَهُ رَدَّ اِلی کُلِّ ذی عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقولُ کَیْفَ ذا؟ وَ مِنْ اَیْنَ ذا؟
هر گاه خداوند چیزی را بخواهد، عقل های بندگان را از آنها می گیرد و حکم خود را اجرا می کند و خواسته خود را به پایان می رساند. همین که حکم خود را اجرا کرد، عقلِ هر صاحب عقل را به او بر می گرداند، آنگاه او مرتب می گوید: چگونه و از کجا چنین و چنان شد.
(تحف العقول، ص442)
اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ وَ اسْتَظْهَرَ عَلی هَواهُ بِعَقْلِهِ؛
عاقل کسی است که جدّی اش از شوخی اش بیشتر باشد و با کمک عقلش بر هوا و هوسش پیروز گردد.
(تصنیف غررالحکم،ص52)
اَلا وَ اِنَّ اللَّبیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْآراءِ بِفِکْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِی الْعَواقِبِ؛
بدانید عاقل، کسی است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.
(غررالحکم،ص178)
اِحْتَمِلْ ما یَمُرُّ عَلَیْکَ فَاِنَّ الاِْحْتِمالَ سِتْرُ الْعُیوبِ وَ اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ؛
در برابر آنچه بر تو می گذرد، بردبار باش، زیرا بردباری، عیب ها را می پوشاند. به راستی که نیمی از عقل، بردباری و نیمه دیگرش خود را به غفلت زدن است.
(غررالحکم،ص139)
اَلْعاقِلُ مَنْ صانَ
ص: 13
لِسانَهُ عَنِ الْغیبَةِ؛
عاقل کسی است که زبانش را از بدگویی پشت سر دیگران، نگه دارد.
(غررالحکم، ص108)
اتَّهِمُوا عُقولَکُمْ فَاِنِّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها یَکونُ الْخَطاءُ؛
عقل خویش را زیر سؤال ببرید؛ زیرا از اعتماد به آن، خطاها سرچشمه می گیرد.
(شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج2،ص267)
اَلْعاقِلُ اِذا تَ-کَلَّمَ بِکَلِمَةٍ اَتْبَعَها حِکْمَةً وَ مَثَلاً وَ الاَحْمَقُ اِذا تَ-کَلَّمَ بِکَلِمَةٍ اَتْبَعَها حِلْفا؛
عاقل، هر گاه سخن بگوید، آن را با سخنی حکیمانه و ضرب المثل همراه سازد و نادان هرگاه سخن بگوید، آن را با سوگند همراه کند.
(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص289)
ما عُبِدَ اللّه ُ بِشَیْ ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ ما تَمَّ عَقْلُ امْرِی ءٍ حَتّی یَکونَ فیهِ خِصالٌ شَتّی: اَلْکُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأمونانِ وَ الرُّشْدُ وَ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأمولانِ وَ فَضْلُ مالِهِ مَبْذولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَکفوفٌ وَ نَصیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا القوتُ لا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ اَلذُّلُّ اَحَبُّ اِلَیْهِ مَعَ اللّه ِ مِنَ العِزِّ
تَمامُ الاَمْرِ؛
خداوند با چیزی بهتر از عقل عبادت نشده است، و عقل کسی کامل نشود، مگر در او چند خصلت باشد: کفر و بدی از او انتظار نمی رود، رشد و خوبی در او امید می رود، زیادی ثروتش بخشوده و زیادی سخنش نگه داشته شده است، بهره او از دنیا تنها غذای روزانه است، در طول زندگی از دانش سیر نمی شود، خواری را با خداوند از عزّت با دیگران، بیشتر دوست دارد، عق---ل و ع--اق-ل نزد او دوست داشتنی تر از شرف و بزرگی
است، خوبیِ کم دیگران را بسیار و خوبی بسیار خود را کم می شمرد، همه مردم را از خودش بهتر
ص: 14
و خود را نزد خویش از همه بدتر می داند و این مهم ترین خصلت است.
(کافی، ج 1، ص 18)
اَلظَّنُّ الصَّوابُ مِنْ شیَمِ اُولِی الاَلْبابِ؛
خوش گمانی، از اخلاق عاقلان است.
(غررالحکم، ص253)
اَلْعاقِلُ مَنْ اَحْسَنَ صَنائِعَهُ وَ وَضَعَ سَعْیَهُ فی مَواضِعِهِ ؛
عاقل کسی است که کارهایش را خوب انجام دهد و تلاشی که می کند، به جا باشد.
(غررالحکم، ص96)
لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛
عقل، جز با پیروی از حق، کامل نمی شود.
(اعلام الدین، ص 298)
اَنَسٌ: قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، اَلرَّجُلُ یَکونُ حَسَنَ الْعَقْلِ کَثیرَ الذُّنوبِ؟ قالَ: ما مِنْ آدَمیٍّ اِلاّ وَ لَهُ ذُنوبٌ وَ خَطایا یَقْتَرِفُها، فَمَنْ کانَتْ سَجیَّتُهُ الْعَقْلَ وَ غَریزَتُهُ الْیَقینَ لَمْ تَضُرَّهُ ذُنوبُهُ. قیلَ: کَیْفَ ذلِکَ یا رَسُولَ اللّه ِ؟ قالَ: لاَِنَّهُ کُلَّما اَخْطَاَ لَمْ یَلْبَثْ اَنْ تَدارَکَ ذلِکَ بِتَوْبَةٍ وَ نَدامَةٍ عَلی ما
کانَ مِنْهُ فَیَمْحو ذُنوبَهُ وَ یَبْقی لَهُ فَضْلٌ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ؛
اَنس گوید: سؤال شد: «ای رسول خدا! ممکن است کسی از عقل نیکو برخوردار باشد و گناهان بسیار داشته باشد؟». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ انسانی نیست، مگر این که گناهان و خطاهایی مرتکب می شود، ولی هر کس سرشتش عقل و نهادش یقین باشد، گناهانش به او آسیب نمی رساند». گفته شد: «ای رسول خدا! چگونه است این؟». فرمودند: «زیرا عاقل هرگاه مرتکب خطایی گردد، بی درنگ آن را با توبه و پشیمانی
جبران کند و با این کار، گناهانش را پاک می گرداند و خوبی هایی برایش باقی می ماند که با آن، وارد بهشت می گردد».
(مجموعه ورام، ج 1، ص 62)
سُئِلَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ: «اَ
ص: 15
یُّ-کُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» فَقالَ: اَ یُّ-کُمْ اَحْسَنُ عَقْلاً، ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله : اَتَمُّکُمْ عَقْلاً وَ اَشَدُّکُمْ لِلّهِ خَوْفا وَ اَحْسَنُکُمْ فیما اَمَرَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ نَهی عَنْهُ نَظَرا وَ اِنْ کانَ اَقَلَّکُمْ تَطَوُّعا؛
از پیامبر صلی الله علیه و آله از معنی آیه «[تا بیازماید] کدامیک عملتان بهتر است» پرسیدند. فرمودند: یعنی کدامیک عاقل ترید. سپس فرمودند: مقصود، کسی است که عقلش کامل تر، از خدا بیمناک تر و در امر و نهی خداوند دقیق تر است؛ هر چند مستحبّاتش کمتر باشد.
(بحارالأنوار، ج 67، ص 233)
جاهِدْ شَهْوَتَکَ وَ غالِبْ غَضَبَکَ وَ خالِفْ سوءَ عادَتِکَ، تَزْکُ نَفْسُکَ وَ یَکْمُلْ عَقْلُکَ وَ تَسْتَ-کْمِلْ ثَوابَ رَبِّکَ؛
با هوا و هوست مبارزه کن، بر خشمت مسلّط شو و با عادت های بدت مخالفت کن، تا روحت پاک و عقلت کامل گردد و پاداش پروردگارت را به تمامی دریافت نمایی.
(غررالحکم، ص338)
مَنْ شاوَرَ ذَوِی الْعُقولِ اسْتَضاءَ بِاَنْوارِ الْعُقولِ؛
هر کس با عقلا مشورت کند، از نور عقل ها بهره می برد.
(غررالحکم، ص627)
اِنَّ بِذَوِی الْعُقولِ مِنَ الْحاجَةِ اِلَی الاَدَبِ کَما یَظْمَأُ الزَّرْعُ اِلَی الْمَطَرِ؛
نیاز عاقلان به ادب، همانند نیاز کشتزار به باران است.
(غررالحکم، ص225)
اَلْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارِبِ وَ خَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ؛
عقل، اندوختن تجربه ها (و عمل به آن) است و بهترین تجربه، آن است که پندت داده.
(نهج البلاغه، ص402)
لَقَدْ سَبَقَ اِلی جَنّاتِ عَدْنٍ اَقْوامٌ ما کانوا اَکْثَرَ النّاسِ لا صَوْما وَ لا صَلاةً وَ لا حَجّا وَ لاَ اعْتِمارا وَ لکِنَّهُمْ عَقَلوا عَنِ اللّه ِ مَواعِظَهُ؛
گروه هایی به سوی بهشت برین (از دیگران) پیشی گرفتند که بیش
ص: 16
از دیگران اهل روزه، نماز، حج و عمره نبودند، بلکه آنان در موعظه های الهی تعقل کردند.
(مجموعه ورام، ج 2، ص 213)
فَسادُ الاَْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ وَ صَلاحُ الاَْخْلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ وَ الْخَلْقُ اَشْکالٌ فَکُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ؛
معاشرت با نابخردان، اخلاق را فاسد و رقابت با عقلا اخلاق را اصلاح می نماید و مردم متفاوتند، و هر کس بر حسب طینت خود رفتار می کند.
(عوالم العلوم و المعارف، ج 23، ص 279)
یَنْبَغی لِلْعاقِلِ اَنْ یُخاطِبَ الْجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبیبِ الْمَریضَ؛
شایسته است که برخورد عاقل با نادان، مانند برخورد طبیب با بیمار باشد.
(غررالحکم، ص 797)
اَلْعَقْلُ حَیْثُ کانَ آلِفٌ مَاْلوفٌ ؛
عقل هر کجا باشد، انس گیرنده و الفت پذیر است.
(غررالحکم، ص 67)
اَلا وَ اِنَّ اَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ وَ عَرَفَ دارَ اِقامَتِهِ فَاَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها؛
بدانید که عاقل ترین مردم کسی است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروی کند، دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانی کند، جایگاه ابدی خود را بشناسد و آن را آباد کند و بداند به زودی به آنجا سفر خواهد کرد و برای آن، توشه بردارد.
(اعلام الدین، ص 337)
اِنَّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛
همه خوبی ها با عقل شناخته می شوند و کسی که عقل ندارد، دین ندارد.
(تحف العقول، ص 54)
رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّه ِ مُداراةُ النّاسِ فی غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛
کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آن که
ص: 17
حق، ترک نشود.
(تحف العقول، ص 42)
اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ کُلَّ ذی حِجیً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتی، قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛
چهار چیز بر هر عاقل و خردمندی از امّت من واجب است. گفته شد: «ای پیامبر خدا! آن چهار چیز کدام اند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهداری، نشر و عمل به آن».
(تحف العقول، ص 57)
اِنَّ خیارَکُمْ اُولُوا النُّهی، قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، وَ مَنْ اُولُوا النُّهی؟ قالَ: هُم اُولُوا الاَْخْلاقِ الحَسَنَةِ وَ الاَحلامِ الرَّزینَةِ وَ صِلَةِ الاَْرْحامِ وَ البَرَرَةُ بِالاُْمَّهاتِ وَ الاْآباءِ وَ الْمُتَعاهِدینَ لِلْفُقَراءِ وَ الْجیرانِ وَ الْیَتامی وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ وَ یُفْشونَ السَّلامَ فِی الْعالَمِ وَ یُصَلّونَ وَ النّاسُ نیامٌ غافِلونَ؛
«بهترین شما صاحبان عقل هستند». گفته شد: «ای رسول خدا! صاحبان عقل، چه کسانی اند؟». فرمودند: آنان که دارای اخلاق خوب اند، بردبار و باوقارند، صله رحم می نمایند، به پدران و مادران نیکی می کنند، به فقرا، همسایگان و یتیمان رسیدگی می نمایند، اطعام می کنند، آشکارا به همه سلام می کنند و هنگامی که مردم در خواب و غافلند، نماز (نماز شب) می گذارند.
(کافی، ج 2، ص 240، ح 32)
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی
ص: 18
اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
(خصال، ص 284)
مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ؛
هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده می گردد.
(غررالحکم، ص634)
اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ؛
ریشه عقل، قدرت است و میوه آن شادی.
(بحارالأنوار، ج 75، ص7)
اَلنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّکوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛
خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.
(من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 402)
اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقی بِالتَّقْوی عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّی بِالتَّقْوی عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛
خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمی رسد، حفظ می کند و کوردلی و نادانی را از او دور می نماید.
(کافی، ج 8، ص 52)
عَلَی الْعاقِلِ اَنْ یُحْصی عَلی نَفْسِهِ مَساویَها فِی الدّینِ وَ الرَّأیِ وَ الاَْخْلاقِ وَ الاَْدَبِ ، فَیَجْمَعُ ذلِکَ فی صَدْرِهِ اَوْ فی کِتابٍ وَ یَعْمَلُ فی اِزالَتِها ؛
بر عاقل است که بدی هایش را در دین، اندیشه، اخلاق و ادب یادداشت کند و به خاطرش بسپارد و برای از بین بردن آنها بکوشد.
(بحار الأنوار ، ج 75، ص 6)
اَللّهُمَّ ارْزُقنی عَقْلاً کامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَکیّا وَ عِلْما کَثیرا وَ اَدَبا بارِعا وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لی
ص: 19
وَلا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛
خدایا مرا عقلی کامل ، تصمیمی نافذ، خردی برتر، دلی پاک، دانشی فراوان و ادبی والا روزی کن و تمام اینها را به سود من قرار ده نه به زیانم،ای مهربان ترین مهربانان.
(بحار الانوار،ج84،ص325)
کُلُّ شَیْ ءٍ یَحتاجُ اِلَی الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَی الاَْدَبِ؛
هر چیزی به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است.
(غررالحکم و درر الکلم،ص510)
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبیاءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلی جَلالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا،
مُرافِقا، لَمیُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با
هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
(بحارالانوار، ج 16، ص 175)
لا یَغشُّ العاقِلُ مَن استَنصَحَه؛
خردمند به کسی که از او نصیحت می خواهد، خیانت نمی کند.
(تحف العقول، ص 236)
أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست. (اصول کافی، ج 1، ص 23)
عقل کامل نمی شود
ص: 20
مگر با پیروی از حق.
(بحار الانوار، ج 75، ص 127)
(تحف العقول، ص 403و443)
خردمند کسی است که تجربه ها او را پند دهد.
(تحف العقول، ص 85)
هر که به خردمندان گوش نسپارد عقلش بمیرد.
(تحف العقول،ص85)
خداوند ، چیزی با ارزش تر از عقل ، در میان بندگان تقسیم نکرد .
(الکافی ،ج1،ص12)
حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ.
نکویی خرد، زیبایی درون است.
(بحارالانوار،ج1،ص95)
رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّه ِ عز و جل التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم : اساس عقل ، پس از ایمان به خداوند عز و جل ، اظهار دوستی با مردم است .
(الخصال ،ج1،ص15)
کَثرةُ ألامانی مِن فَسادِ العَقل.
آرزوهای زیاد از تباهی عقل است.
(غررالحکم،ص525)
یَا بُنَیَّ اِذَا امتَلأََتِ المَعِدَةُ نَامَتِ الفِکرَةُ وَ خَرِسَتِ الحِکمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعضَاءُ عَنِ العِبادَةِ؛
فرزندم هرگاه شکم پر شود، فکر به خواب می رود و حکمت، از کار می افتد و اعضای بدن از عبادت باز می مانند.
مجموعه ورام، ج 1، ص 102
مَن أَحجَمَ عَنِ الرَّیِ وَعَیِیَت بِهِ الحِیَلُ کانَ الرِّفقَ مِفتاحُهُ؛
هر کس فکرش به جایی نرسد و راه تدبیر بر او بسته شود، کلیدش مداراست.
بحارالأنوار، ج75، ص128
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
تحف العقول، ص442
العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛
علم میراث گرانبهائی است و ادب
ص: 21
لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
نهج البلاغه،ص469
اَوصانی رَبّی بِسَبعٍ: اَوصانی بِالاِْخلاصِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانیَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی و اُعْطیَ مَن حَرَمَنی و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنی و اَن یَکونَ صَمْتی فِکْرا وَ نَظَری عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفوائد،ج2،ص11
اَفضَلُ العِبادةُ اِدمانُ التَّفکُّرفی اللهِ و فی قُدرَتهِ؛
برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
الکافی،ج2،ص55
فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ؛
یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
مصباح الشریعه،ص114
لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لایَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ؛
حکیم نیست آن کس که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارا کردن با او نیست.
(بحارالأنوار، ج75، ص57)
إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل های متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.
(تحف العقول، ص 396)
إنَّ الْحِکْمَةَ لَتَکُونُ فی قَلْبِ الْمُنافِقِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّی
ص: 22
یُخْرِجَها فَیُوعِیَهَا الْمُؤْمِنُ وَتَکُونُ کَلِمةُ الْمُنافِقِ فی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّی یُخْرِجَها فَیَعِیَهَا الْمُنافِقُ؛
به راستی حکمتی که در قلب منافق جا می گیرد، در سینه اش بی قراری می کند تا از آن بیرون آید و مؤمن آن را بر گیرد و سخن منافقانه (لغو و بیهوده) در سینه مؤمن بی قراری می کند تا از آن بیرون برود و منافق آن را برگیرد.
(بحارالأنوار، ج2، ص 94)
قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَیْ ءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه َ لا یَعْذِرُ عَلَی الْجَهْلِ؛
دلی که در آن حکمتی نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.
(نهج الفصاحه،ص600)
خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن؛
حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.
(غررالحکم، ص360)
قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ؛
کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است .
(بحاالانوار(ط-بیروت)، ج 75، ص 309) - تحف العقول ص 394
اَلرَّوحُ وَ الرّاحَةُ فِی الرِّضا وَ الیَقینِ وَ الهَمُّ وَ الحَزَنُ فِی الشَکِّ وَ السَّخَطِ؛
خوشی و آسایش، در رضایت و یقین است و غم و اندوه در شکّ و نارضایتی.
(مشکاة الأنوار، ص 34)
حُرِمَ الحَریصُ خَصلَتَینِ وَ لَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ وَ حُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ الیَقینَ؛
حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه
ص: 23
دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است، از راضی بودن محروم است و در نتیجه یقین را از دست داده است.
(بحارالانوار، ج70، ص161)
إنَّ المُؤمِنَ مَن یُری یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ المُنافِقُ مَن یُری شَکُّهُ فی عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن یقین دیده می شود و در عمل منافق شک.
(عیون الحکم والمواعظ، ص152)
یُستَدَلُّ عَلَی الیَقین بِقِصَر الأمَلِ وَ إخلاص العَمَل وَ الزُّهدِ فی الدُّنیا
سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا
(مستدرک الوسائل ج11 ص201)
اِنَّ العَملَ القَلیلَ الدّائمَ عَلَی الیَقینِ اَفضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الکثیرِ عَلی غَیرِ یَقینٍ؛
عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است.
(وسائل الشیعه، ج15،ص202)
اِنَّ الایمانَ اَفضلُ مِن الاسلامِ بِدَرجَةٍ, وَ التَّق-وی اَفض-لُ مِن الایمانِ بِدَرَجَةٍ وَ لَم یَعطِ بَنو آدَمَ اَفضلُ مِنَ الیَقینِ؛
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به ف-رزن-د آدم چیزی ب-الات-ر از یقی-ن داده نشده است.
(تحف العقول، ص445)
ما أیقَنَ بِاللهِ مَن لَم یَرعَ عُهودَهُ وَ ذِمَّتَهُ
کسی که عهد و پیمان خود را رعایت نکند به خدا یقین ندارد
(غررالحکم ،ص253)
اِنَّ اللهَ عَلِمَ اَنَّ الذَّنبَ خَیرٌ لِلمُومنِ مِنَ العُجبِ وَ لَولا ذلک مَا ابتُلِیَ مُومِنٌ بِذَنبٍ اَبَداً؛
خداوند می دانست که برای شخص مومن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود، شخص مومن هیچ وقت آلوده به
ص: 24
گناه نمی شد.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2 ، ص 313
لَولا اَنَّ الذَّنبَ لِلمُومِنِ خَیرٌ مِنَ العُجبِ مَا خَلا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَینَ عَبدِهِ المُومِنِ وَ بَینَ الذَّنبِ اَبَداً؛
اگر گناهی برای مومن از عجب بهتر بود، خداوند عز و جل هرگز بنده مومن را به گناه گرفتار نمی کرد.
عده الداعی و نجاح الساعی، ص 236
سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک؛
خطایی که باعث ناراحتی تو شود، نزد خداوند از کار نیکی که باعث عجب تو شود بهتر است.
نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص477
آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. کافی(ط-الاسلامیه)ج2،ص307
آفَهُ الحَسَب الاِفتِخَارُ وَ العُجبُ؛
آفت شرافت و بزرگی ، به خود نازیدن و خود بزرگ بینی است.
کافی(ط-الاسلامیه)ج2،ص328
اَلکِبرُ أَن تَغمِصَ النّاسَ وَتُسَفِّهَ الحَقَّ؛
تکبر، این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص310
اَلحِرصُ وَالکِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَی التَّقَحُّمِ فِی الذُّنوبِ؛
حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه های فرورفتن در گناهانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص541 ،حکمت 371
أَلا اُخبِرُکُم بِأَهلِ النّارِ؟ کُلُّ عُتُلٍّ جَوّاظٍ مُستَکبِرٍ؛
آیا شما را از اهل دوزخ آگاه نکنم؟ هر درشتخویِ خشنِ متکبّر.
کتاب العین،ج6،ص170
ما مِن أَحَدٍ یَتیهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ یَجِدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی است که در خود می بیند.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص312
عَجِبتُ لِلمُتَکَبِّرِ الَّذی کانَ بِالمسِ نُطفَةً وَیَکونُ غَدا جیفَةً؛
در شگفتم از شخص متکبّر، که دیروز نطفه ای بوده و
ص: 25
فردا لاشه ای است.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص491، حکمت 126
إِنَّهُ لَیُعجِبُنی أَن یَحمِلَ الرَّجُلُ الشَّی ءَ فی یَدِهِ یَکونُ مَهنَئا لأِهلِهِ یَدفَعُ بِهِ الکِبرَ عَن نَفسِهِ؛
براستی که خوش دارم مرد با خوشحالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانواده اش ببرد و بدین وسیله تکبر را از خود دور کند.
مجموعه ورام، ج1، ص201
مَن ذَهَبَ یَری أَنَّ لَهُ عَلَی الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ، (قالَ حَفصُ بنُ غیاثٍ): فَقُلتُ لَهُ إِنَّما یَری أَنَّ لَهُ عَلَیهِ فَضلاً بِالعافیَةِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا لِلمَعاصی، فَقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَن یَکونَ قَد غُفِرَ لَهُ ما أتی وَ أَنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ أَما تَلَوتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ موسی علیه السلام ؛
هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث می گوید: عرض کردم: اگر گنهکاری را ببیند و به سبب بی گناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسی علیه السلام را نخوانده ای؟
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج8، ص128
وَعَن ذلِکَ ما حَرَسَ اللّه عِبادَهُ المُؤمِنینَ بِالصَّلَواتِ وَالزَّکَواتِ وَمُجاهَدَةِ الصِّیامِ فِی الیّامِ المَفروضاتِ تَسکینا لأَطرافِهِم وَتَخشیعا لأَبصارِهِم وَتَذلیلاً لِنُفوسِهِم وَتَخفیضا لِقُلُوبِهِم وَإِذهابا لِلخُیَلاءِ عَنهُم... اُنظُروا إِلی ما فی هذِهِ الفعالِ مِن قَمعِ نَواجِمِ الفَخرِ وَقَدعِ طَوالِعِ الکِبرِ؛
از این جاست که خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدّیت در روزه داری در روزهای واجب، نگهبانی می کند، زیرا که این امور باعث آرام شدن اعضاء و جوارح و خشوع دیدگان و
ص: 26
فروتنی جانها و خضوع دلها و بیرون راندن کبر و نخوت از وجود آنان می شود... بنگرید، که این اعمال چگونه نمودهای فخر فروشی را در هم می شکند و آثار و نشانه های تکبر را می زداید!
نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص294
لَمّا قیلَ لَهُ إِنَّ فیکَ کِبرا - : کَلاّ، اَلکِبرُ لِلّهِ وَحدَهُ وَلکِن فیَّ عِزَّةٌ، قالَ اللّه تَعالی: (وَلِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ)؛
در پاسخ کسی که به ایشان گفت: در وجود شما تکبّر است، فرمودند: هرگز، تکبّر تنها از آن خداست. اما در وجود من، عزّت است. خدای متعال فرموده است: «و عزّت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است».
بحارالأنوار، ج24، ص325
إِنَّ فِی السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعاهُ وَمَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ؛
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند پس هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پَست گردانند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص122
إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل های متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.
تحف العقول، ص 396
اَلا اُخْبِرُکُمْ بِاَبْعَدِکُمْ مِنّی شَبَها؟ قَالُوا: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذی ءُ، اَلْبَخِیلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِی الْقَلْبِ، اَلْبَعِیدُ
ص: 27
مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجی، غَیْرُ المَاْمونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقی؛
آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمودند: زشتگویِ بی آبرویِ بی شرم، بخیل، متکبر، کینه توز، حسود، سنگدل، کسی که هیچ امیدی به خیرش و امانی از شرش نیست.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 291
الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَةِ؛
دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
ثواب الاعمال(ترجمه حسن زاده)ص688
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.
وسایل الشیعه ج15 ص380
فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛ خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)، ج1، ص99
نمی شود. الکافی(ط-اسلامی) ج2 ص310
ما أقبَحَ الخُضوعَ عِندَ الحاجَةِ وَالجَفاءَ عِندَ الغِنی.
چه زشت است فروتنی هنگام نیاز و درشتی هنگام بی نیازی.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، نامه 31،ص404
مَن لَجَّ وَ تَمادی فَهُوَ الرّاکِسُ الَّذی رانَ اللّه ُ عَلی قَلبِهِ وَ صارَت دائرَةُ السَّوءِ عَلی رَأسِهِ ؛
هر کس لجاجت کند و بر آن پافشاری نماید، او همان بخت برگشته ای است که خداوند بر دلش پرده [غفلت] زده و پیشامدهای ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است.
نهج البلاغه، نامه 58
اَلافراطُ فِی المَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ ؛
زیاده روی
ص: 28
در سرزنش کردن ، آتش لجاجت را شعله ور می سازد .
تحف العقول، ص 84
سِتَّةٌ لاتَکونُ فِی المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالکَذِبُ وَالبَغیُ؛
شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیری، بی خیری، حسادت، لجاجت، دروغگویی و تجاوز.
تحف العقول، ص 377-وسایل الشیعه ج15،ص349
خوبی عادت است و بدی لجاجت.
اساس البلاغه، ص 438
اَعجَبُ ما فِی الانسانِ قَلبُهُ وَ لَهُ مَوارِدُ مِنَ الحِکمَةِ وَ اَضدادٌ مِن خِلافِها فَاِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَ لَّهُ الطَّمَعُ وَ اِن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهلَکَهُ الحِرصُ وَ اِن مَلَکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ السَفُ... فَکُلُّ تَقصیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ اِفراطٍ بِهِ مُفسِدٌ؛
شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش می کند و اگر ناامیدی بر آن مسلّط شود، اندوه، او را می کُشد... هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی آفرین.
علل الشرایع ج1، ص 109
فِی الانسانِ مُضغَةٌ اِذا هیَ سَلِمَت وَ صَحَّت سَلِمَ بِها سائرُ الجَسَدِ، فَاذا سَقِمَت سَقِمَ بِها سائرُ الجَسَدِ وَ فَسَدَ، وَ هِیَ القَلبُ؛
در انسان پاره گوشتی است که اگر آن سالم و درست باشد، دیگر اعضای بدنش هم با آن سالم می شوند و هرگاه آن بیمار شود، دیگر اعضای بدنش بیمار و فاسد می گردند. آن پاره گوشت، قلب است.
خصال ج1، ص 31
أَکْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ الضَّعِیفِ وَ هُوَ یُطَیِّبُ الْمَعِدَةَ وَ یُذَکِّی الْفُؤَادَ وَ یُشَجِّعُ الْجَبَانَ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَد
خوردن به،قوه ای برای
ص: 29
قلب ضعیف ، معده را پاک، ترسو را شجاع و فرزند را زیبا می کند.
تحف العقول ص101
خَیْرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیْرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَی القَلبِ الَّذی یَعِی الخَیْرَ مَمْلُوٌّ مِنَ الْخَیْرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِنْ اَنْصَتَ اَنْصَتَ مَأجورا؛
بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش درخور پاداش است.
جعفریات ص 168
اَوْحَی اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلی مُوسی علیه السلام یا مُوسی لا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِکْری عَلی کُلِّ حالٍ فَاِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِی الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرْکَ ذِکری یُقْسِی الْقُلوبَ؛
خدای عزّوجلّ به موسی علیه السلام وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2،ص497
قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَیْ ءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه َ لا یَعْذِرُ عَلَی الْجَهْلِ؛
دلی که در آن حکمتی نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.
نهج الفصاحه ص 600 ، ح2095
مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ کَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ؛
هر کس کم بخورد، سالم می ماند و هر کس زیاد بخورد
ص: 30
تنش بیمار می شود و قساوت قلب پیدا می کند.
نهج الفصاحه ص 728 ،ح2779
قُلُوبنا اَوعیَةٌ لِمَشیَّةِ اللهِ فَاذا شاءَ شِئنا؛
دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست پس هرگاه او چیزی را اراده کند،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم.
بحارالانوار(ط-بیروت)ج25،ص337
فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ وهُو یَعِظُهُ: أحیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ؛
در م-قام ان-درز ب-ه ف-رزند خود : دلت را ب-ا اندرز زنده گردان.
نهج البلاغة(صبحی صالح) نامه 31 ، ص 392
المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ القُلوبِ؛
اندرزها صیقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص224 ، ح4524
ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلُوب وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ إلّا لِکَثرَةِ الذُّنوبِ.
چشمها خشک نمی شود مگر به خاطر قساوت قلب و دلها قساوت پیدا نمی کند مگر به سبب زیادی گناه
وسائل الشیعه ج16 ، ص45
عَوِّدْ اُذُن-َکَ حُسْنَ الاِسْتِماعِ وَ لا تُصغِ اِلی ما لا یَزیدُ فی صَلاحِکَ استِماعُهُ فَاِنَّ ذلِکَ یُصدِئُ الْقُلوبَ وَ یوجِبُ الْمَذامَّ؛
گوش خود را به شنیدن خوبی ها عادت بده و به آنچه که به صلاح و درستی تو نمی افزاید گوش مسپار، زیرا این کار، دل ها را زنگار می زند و موجب سرزنش می شود.
(غررالحکم، ص215)
یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه وَ الشَّیطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدی وَ الضَّلالَةُ وَ الرُّشدُ وَ الغَیُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما کانَ مِن حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنَهُ اللّه ؛
ای مردم! جز این نیست که خداست
ص: 31
و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهی، دنیاست و آخرت، خوبی هاست و بدی ها. هر چه خوبی است از آنِ خداست و هر چه بدی است از آنِ شیطان ملعون است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 16
لا یعابُ المَرءُ بِتَاخیرِ حَقهِ اِنمَا یعابُ مَن اَخَذَ ما لَیسَ لَهُ؛
برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 500
ظَ-لَمَ الْحَقَّ مَنْ نَصَرَ الْباطِلَ؛
هر کس باطل را یاری کند، به حق ستم کرده است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص71
لا یُؤنِسَنَّکَ اِلاَّ الْحَقُّ وَ لا یوحِشَنَّکَ اِلاَّ الْباطِلُ؛
مبادا جز حق، با تو اُنس بگیرد و جز باطل، از تو بهراسد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 188
اَما اِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِ-عَ - فَسُئِلَ عَنْ مَعْنی قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَیْنَ اُذُنِهِ وَ عَیْنِهِ - ثُمَّ قالَ: اَ لْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَیْتُ؛
هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. از آن حضرت درباره معنای این فرمایش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل این است که بگویی: شنیدم و حق آن است که بگویی: دیدم.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص198
فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلی المُرتادینَ وَ لَوْ اَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدینَ وَلکِنْ یُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ
ص: 32
وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ؛
اگر باطل با حق درنیامیزد، بر حقیقت جویان پوشیده نمی مانَد و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان دشمنان آن بریده می شود، لیکن مشتی از آن برداشته می شود و مشتی از این. (و بدین ترتیب حق و باطل درهم آمیخته می شود و شبهه پیش می آید).
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص88
اَبَی اللّه اَنْ یُعَرِّفَ باطِلاً حَقّا اَبَی اللّه اَنْ یَجْعَلَ الْحَقَّ فی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ باطِلاً لا شَکَّ فیهِ وَ اَبَی اللّه اَنْ یَجْعَلَ الْباطِلَ فی قَلْبِ الْ-کافِر الْمُخالِفِ حَقّ-ا لا شَکَّ فیهِ وَ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ هذا هکَذا ما عُرِفَ حَقٌّ مِنْ باطِلٍ؛
خداوند اِبا دارد از این که باطلی را حق معرفی نماید، خداوند اِبا دارد از این که حق را در دل مؤمن، باطلی تردیدناپذیر جلوه دهد، خداوند اِبا دارد از این که باطل را در دل کافر حق ستیز به صورت حقی تردیدناپذیر جلوه دهد، اگر چنین نمی کرد، حق از باطل شناخته نمی شد.
محاسن، ج 1، ص 277
لا یَسْتَیْقِنُ الْقَلْبُ اَنَّ الْحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا یَسْتَیقِنُ اَنَّ الْباطِلَ حَقٌّ اَبَدا؛
هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمی کند.
تفسیر العیاشی، ج 2، ص 53
اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: اَلنَّصیحَةُ لِلّهِ فی عَمَلِهِ وَ تَرْکُ الْباطِلِ وَ لُزومُ الْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلَی الْخَیْرِ ؛
نشانه توبه کننده چهار است: عمل خالصانه برای خدا، رها کردن باطل، پایبندی به حق و حریص بودن بر کار خیر.
تحف العقول، ص 20
- وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ تَفسیرِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ الْجَماعَةِ وَ
ص: 33
الْفُرْقَهِ : اَلسُّنَّةُ - و اللّه - سُنَّةُ مُحمِّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ - وَ اللّه - مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْ قَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ کَثُروا؛
در پاسخ به پرسش از معنای سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلی الله علیه و آله است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.
کتاب سلیم بن قیس الهلالی،ج2، ص964
اَلا وَ مَنْ اَکَلَهُ الْحَقُّ فَاِلَی الجَنَّةِ وَ مَنْ اَکَلَهُ الباطِلُ فَاِلَی النّارِ؛
بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود، به جهنم می رود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص374
الْحَقُّ سَیْفٌ قَاطِع
حق شمشیر برنده ایست.
الْحَقُّ سَیْفٌ عَلَی أَهْلِ الْبَاطِل
حق شمشیری است بر اهل باطل.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 68 حکمت های 916 و 921
قَلیلُ الْحَقِّ یَدْفَعُ کَثیرَ الباطِلِ کَما اَنَّ الْقَلیلَ مِنَ النّارِ یُحْرِقُ کَثیرَ الْحَطَبِ؛
اندکی حقّ، بسیاری باطل را نابود می کند، همچنان که اندکی آتش، هیزم های فراوانی را می سوزاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص68
لَیْسَ مِنْ باطِلٍ یَقومُ بِاِزاءِ الْحَقِّ اِلاّ غَلَبَ الْحَقُّ الْباطِلَ وَ ذلِکَ قَولُهُ: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الباطِلِ فَیَدْمَغُهُ...»؛
هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آن که حق بر باطل چیره می شود و این سخن خداوند است:
ص: 34
«بلکه حق را بر سر باطل می زنیم که آن را در هم می کوبد...».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 242
اَلْحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تورِثُ حُزْنا طَویلاً؛
حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین و بسا خواهش و هوا و هوسی که لحظه ای بیش نمی ماند، اما غم و اندوهی طولانی به دنبال می آورد.
الامالی(طوسی) ص 533
اِصْبِرْ عَلی مَرارَةِ الْحَقِّ وَ ایّاکَ اَنْ تَنْخَدِعَ لِحَلاوَةِ الباطِلِ؛
تلخی حق را تحمل کن، و مبادا که فریب شیرینی باطل را بخوری.
شرح آقا جمال الدین خوانساری برغررالحکم و درر الکلم ج2،ص237
قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ فَاِنَّ فیهِ نَجاتَکَ... اِتَّقِ اللّه وَ دَعِ الْباطِلَ وَ اِنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ فَاِنَّ فیهِ هَلاکَکَ؛
حق را بگو اگر چه نابودی تو در آن باشد، زیرا که نجات تو در آن است... تقوای الهی پیشه کن و باطل را فرو گذار هر چند [به ظاهر] نجات تو در آن باشد، زیرا که نابودی تو در آن است.
تحف العقول ص 408
عُبیدُاللّه بْنُ اَبی رافِعٍ : اِنَّ الحَروریَّةَ لَمّا خَرَجَتْ وَ هُوَ مَع عَلِیِّ بنِ اَبی طالِبٍ قالوا: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ، قالَ عَلیٌّ: کَلِمَةُ حَقٍّ اُریدَ بِها باطِلٌ؛
عبیداللّه بن ابی رافع : زمانی که حروریه (خوارج) سر به نافرمانی برداشتند، او با علی بن ابی طالب بود. آنها می گفتند: داوری جز از آنِ خدا نیست. علی علیه السلام فرمودند: این سخن حقی است برای نیّت باطلی.
الاخبار فی مناقب امام الابرار ص463
اِنَّ مَنْ لا
ص: 35
یَنْفَعُهُ الْحَقُّ یَضُرُّهُ الْباطِلُ وَ مَنْ لا یَسْتَقیمُ بِهِ الْهُدی تَضُرُّهُ الضَّلالَةُ وَ مَنْ لا یَنْفَعُهُ الْیَقینُ یَضُرُّهُ الشَّکُّ؛
براستی که هر کس را حق سود ندهد، باطل زیانش رساند و هر کس به راه هدایت نرود، به کجراهه گمراهی افتد و هر کس یقین، او را سود نبخشد، شکّ زیانش رساند.
تحف العقول ص 152
اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِالنّاسِ، وَ لکِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّباعِ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ الْباطِلَ بِاجْتِنابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ؛
حق و باطل به مردم (و شخصیت افراد) شناخته نمی شوند بلکه حق را به پیروی کسی که از آهن (حق) پیروی می کند بشناس(یعنی افراد-به غیر از معصوم- حجت نیستند مگر اینکه به سوی حق حرکت کنند) و باطل را به دوری کردن کسی که از آن (باطل) دوری می کند.
امالی(طوسی) ص 134
لا تُقاتِلوا (تَقْتُلوا) الخَوارِجَ بَعْدی، فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الحَقَّ فَاَخْطَ-أَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَأدْرَکَهُ؛
بعد از من با خوارج نجنگید (آنان را نکشید)؛ زیرا کسی که طالب حق باشد و به آن نرسد، با کسی که جویای باطل باشد و به آن دست یابد، یکسان نیست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص94
ما بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ. قیلَ: وَ کَیْفَ ذلِکَ یَابْنَ رَسولِ اللّه ؟ قالَ: اِنَّ الْعَبْدَ یَعْمَلُ الْعَمَلَ الَّذی هُوَ لِلّهِ رِضا فَیُریدُ بِهِ غَیْرَ اللّه فَلَو اَنَّهُ اَخْلَصَ لِلّهِ لَجاءَهُ الَّذی یُریدُ فی اَسْرَعَ مِنْ ذلِکَ؛
میان حق و باطل جز کم عقلی فاصله نیست. عرض شد: چگونه، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: انسان کاری را که موجب رضای خداست برای غیر خدا انجام می دهد، در
ص: 36
صورتی که اگر آن را خالص برای رضای خدا انجام می داد، زودتر به هدف خود می رسید تا برای غیر خدا.
محاسن ج 1، ص 254
ایّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فی دینِ اللّه فَاِنَّ جَماعَةً فیما تَ-کْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فیما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَیْرا مِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقیَ ؛
از چند رنگی و اختلاف در دین خدا بپرهیزید، زیرا یکپارچگی در آنچه حق است ولی شما آن را ناخوش می دارید، از پراکندگی در آنچه باطل است اما خوشایند شما می باشد، بهتر است. خدای سبحان به هیچ یک از گذشتگان و باقی ماندگان بر اثر تفرقه و جدایی خیر و خوبی عطا نکرده است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص255
اَلْکَ-یِّسُ صَدیقُهُ الْحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الْباطِلُ؛
انسان زیرک، دوستش حق است و دشمنش باطل.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 68
ثَلاثٌ فیهِنَّ النَّجاةُ: لُزومُ الْحَقِّ وَ تَجَنُّبُ الْباطِلِ وَ رُکوبُ الْجِدِّ؛
نجات و رستگاری در سه چیز است: پایبندی به حق، دوری از باطل و سوار شدن بر مرکب جدّیت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 69
خُذُوا الْحَقَّ مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُذُوا الْباطِلَ مِنْ اَهْلِ الْحَقِّ، کونوا نُقّادَ الْکَلامِ؛
حق را از اهل باطل فراگیرید و باطل را از اهل حق فرا نگیرید. سخن سنج باشید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 2، ص 96
اللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِنْ... ایثارِ الْباطِلِ عَلَی الْحَقِّ...؛
خدایا به تو پناه می برم از این که باطل را بر حق ترجیح دهم.
صحیفه سجّادیه ص56
اَللّهُمَّ... وَ اَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمائِرِنا
ص: 37
وَ اَثْبِتِ الْحَقَّ فی سَرائِرِنا، فَاِنَّ الشُّکوکَ وَ الظُّنونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ وَ مُکَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنائِحِ وَ الْمِنَنِ؛
بار الها... باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جای ده. زیرا که تردیدها و گمان ها فتنه زایند و بخشش ها و نعمت ها را تیره می سازند.
الوافی ج1، ص 3
ثَلاثُ خِصالٍ مَنْ کُنَّ فیهِ فَقَدِ اسْتَ-کْمَلَ خِصالَ الاْیمانِ: اَلَّذی إذا رَضیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضاهُ فی باطِلٍ وَ اِنْ غَضِبَ لَم یُخرِجْهُ مِنَ الحَقِّ وَ لَو قَدَرَ لَمْ یَتَعاطَ ما لَیْسَ لَهُ؛
سه ویژگی است که در هر کس یافت شود، ویژگی های ایمان کامل می گردد: آن که وقتی خشنود گردد، خشنودی اش او را به باطل نکشاند و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد و هر گاه توان یافت، به آنچه از او نیست، دست درازی نکند.
الاصول الستة عشر(ط-دارالحدیث) ص 173
اِتَّقُوا اللّه وَ اسْتَعینوا عَلی ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ بِالْوَرَعِ وَ الاْجْتِهادِ فی طاعَةِ اللّه فَاِنَّ اَشَدَّ ما یَکونُ اَحَدُکُمْ اغْتباطا ما هُوَ عَلَیْهِ لَوْ قَدْ صارَ فی حَدِّ الآْخِرَةِ وَ انْقَطَعَتِ الدُّنْیا عَنْهُ فَاِذا کانَ فی ذلِکَ الحَدِّ عَرَفَ اَنَّهُ قَدِ اسْتَقْبَلَ النَّعیمَ وَ الْکَرامَةَ مِنَ اللّه وَ الْبُشْری بِالْجَنَّةِ وَ اَمِنَ مِمَّنْ
کانَ یَخافُ وَ اَیْقَنَ اَنَّ الَّذی کانَ عَلَیْهِ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّ مَنْ خالَفَ دینَهُ عَلی باطِلٍ هالِکٍ؛
تقوای خدا پیشه کنید و در راهی که برگزیده اید از پارسایی و تلاش در اطاعت فرامین الهی کمک بجویید، که اگر چنین کردید بیشترین غبطه به حال یکی از شما آنگاه خواهد بود که به سر
ص: 38
حدّ آخرت برسد و ارتباط وی از دنیا قطع شده باشد، پس آنگاه که به چنین منزلگاهی رسید ، می فهمد (می بیند) که نعمت و کرامت از طرف خداوند به وی رو نموده و بشارت بهشت به وی داده می شود و ایمن می شود از آنچه می ترسید و یقین می کند که
راهش بر حق بوده و هر کس
بر خلاف راه او بوده بر باطلی هلاک کننده بوده است.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 6، ص 187
اِنَّ مِنْ حَقیقَةِ الاْیمانِ اَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ اِنْ ضَرَّکَ عَلَی الْباطِلِ وَ اِنْ نَفَعَکَ وَ اَنْ لا یَجوزَ مَنْطِقُکَ عِلْمَکَ؛
از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم داری، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد.
محاسن ج 1، ص 205
اِنَّ لِلْحقِّ دَوْلَةً وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةً وَ کُلُّ واحِدٍ مِنْهُما فی دَوْلَةِ صاحِبِهِ ذَلیلٌ؛
براستی که حق را دولتی است و باطل را دولتی، و هر یک از این دو، در دولت دیگری ذلیل است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 447
لَنْ تَبْقَی الاَرْضُ اِلاّ وَ فیها عالِمٌ یَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الباطِلِ؛
هرگز زمین باقی نمی ماند مگر آن که در آن دانشمندی وجود دارد که حق را از باطل می شناسد.
محاسن ج 1، ص 234
قُلْتُ لاَبی عَبْدِ اللّه علیه السلام : اُطْعِمُ سائِلاً لا اَعْرِفُهُ مُسْلِما؟ فَقالَ: نَعَمْ اَعْطِ مَنْ لا تَعْرِفُهُ بِوِلایَةٍ وَ لا عَداوَةٍ لِلْحَقِّ اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: «و قولوا لِلنّاسِ حُسْنا» و
ص: 39
لا تُطْعِمْ مَنْ نَصَبَ لِشَیْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ اَوْ دَعا اِلی شَیْ ءٍ مِنَ الْباطِلِ؛
آیا به فقیری که نمی دانم مسلمان است غذا بدهم؟ حضرت فرمود: آری، به کسی که نمی دانی دوست است یا دشمن حق، غذا بده؛ زیرا خداوند می فرماید: «با مردم به نیکی سخن بگویید» ولی به کسی که با حق دشمنی می کند و یا به باطلی دعوت می کند غذا مده.
کافی(ط-الاسلامیه)ج 4، ص 13
لا یُکْمِلُ الْمُؤمِنُ ایمانَهُ حَتّی یَحتَویَ عَلی مِائَةٍ وَ ثَلاثِ خِصالٍ:... لا یَقْبَلُ الْباطِلَ مِن صَدیقِهِ وَ لا یَرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ...؛
ایمان مؤمن کامل نمی شود، مگر آن که 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن، حق را پایمال نمی کند.
مستدرک الوسائل، ج 11،ص180
کَلامٌ فی حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلی باطِلٍ؛
سخن گفتن درباره حق، از سکوتی بر باطل بهتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 396
اِتَّقوا خِداعَ الاْآمالِ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ یَوْمٍ لَمْ یُدْرِکْهُ وَ بانی بِناءٍ لَمْ یَسْکُنْهُ وَ جامِعِ مالٍ لَمْ یأکُلْهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ اَصابَهُ حَراما وَ احْتَمَلَ بِهِ اَثاما؛
از خدعه و حیله آرزوها بپرهیزید. چه بسیار آرزومندِ روزی که به آن روز نمی رسد و چه بسیار سازنده ای که در ساخته اش ساکن نمی شود و چه بسیار جمع کننده مالی که از آن استفاده نمی کند و شاید آن مال را از باطل به دست آورده و یا از حق کسی جلوگیری کرده، تا به آن مال رسیده است و باید
ص: 40
بار همه آن گناهان را به دوش کشد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2 ، ص265
اَیُّهَا النّاسُ لَوْ لَمْ تَ-تَخاذَلوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنوا عَنْ تَوْهینِ الْباطِلِ، لَمْ یَطْمَعْ فیکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَویَ عَلَیْکُمْ... ؛
ای مردم! اگر در یاری حق کوتاهی نمی کردید و در خوار ساختن باطل سستی نمی نمودید، کسانی که همپایه شما نیستند، در شما طمع نمی کردند و هیچ قدرتی بر شما مسلط نمی شد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص241
مَنْ رَکِبَ الْباطِلَ اهلکهُ مَرْکَبُهُ.
کسی که بر باطل سوار شود، مَرکبش او را هلاک خواهد کرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص71 ، ح1032
مَن تَعَدَّی الحَقَّ ضاقَ مَذْهَبُهُ؛
کسی که از راه حق منحرف شود راه بر او تنگ خواهد شد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص70 ،ح1007
نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُیوشَ الْباطِلِ؛
ما (اهل بیت) ستون های حق را استوار و لشکریان باطل را متلاشی کردیم.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص120
اِنَّ الْقَلْبَ لَیَ-تَجَلْجَلُ فِی الْجَوْفِ یَطْلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطْمَاَنَّ وَ قَرَّ؛
به راستی که دل در درون سینه بی قرار است و به دنبال حق می گردد و چون به آن رسید، آرام و قرار می گیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 421
إنّا أهلُ بَیتٍ إذا عَلِمنَا الحَقَّ تَمَسَّکَنا بِهِ
ما خاندانی هستیم که هرگاه حق را شناختیم ، بدان چنگ در می زنیم .
بحار الانوار(ط-بیروت)ج44،ص60
لا یکمل العقل إلا باتباع الحق؛
عقل کامل نمی شود مگر با پیروی از حق.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75،
ص: 41
ص 127
أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ؛
بزرگ ترین مصیبت ها، نادانی است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص73
لا یَزکو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ؛
هیچ آیینی، با نادانی رُشد نمی کند.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص74
کَم مِن عَزیزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛
چه بسیار عزیزی که، نادانی اش او را خوار ساخت.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص76
اَلعَقلُ یَهدی و َیُنجی، و َالجَهلُ یُغوی وَ یُردی؛
عقل راهنمایی می کند و نجات می دهد و نادانی گمراه می کند و نابود می گرداند.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص51
اَلجَهلُ أَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛
نادانی ریشه همه بدیهاست.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص73
اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛
دانش، نابود کننده نادانی است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص44
إِنَّ الجاهِلَ مَن عَصَی اللّه وَإِن کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ؛
نادان کسی است که نافرمانی خدا کند، اگر چه زیبا چهره و دارای موقعیتی بزرگ باشد.
اعلام الدین فی صفات المؤنین،ص169
قَلبٌ لَیسَ فیهِ شَی ءٌ مِنَ الحِکمَةِ کَبَیتٍ خَرِبٍ فَتَعَلَّموا وَعَلِّموا وَتَفَقَّهوا وَلا تَموتوا جُهّالاً فَإِنَّ اللّه لایَعذِرُ عَلَی الجَهلِ؛
دلی که در آن حکمت نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و تعلیم دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.
نهج الفصاحه ص600
إِنَّ اللّه لَم یَخُذ عَلَی الجُهّالِ عَهدا بِطَلَبِ العِلمِ حَتّی أَخَذَ عَلَی العُلَماءِ عَهدا بِبَذلِ العِلمِ لِلجُّهالِ، لأَنَّ العِلمَ کانَ قَبلَ الجَهلِ؛
خداوند از نادانان پیمان نگرفته که دانش بیاموزند، تا آنکه از عالمان پیمان گرفته که به نادانان بیاموزند، زیرا دانش، پیش از نادانی بود.
ص: 42
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص 41
اَلجَهلُ مُمیتُ الحیاءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛
ن-ادانی، مای-ه مرگ زندگان و دوام بدبختی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 75
زکوةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛
زکات عقل تحمّل نادانان است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 56
خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛
خیر دنیا و آخرت با دانش است و شرّ دنیا و آخرت با نادانی.
نهج الفصاحه ص466
مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛
هر کس زیاد شوخی کند، نادان شمرده می شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج5، ص183، ح7883
إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل های متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.
تحف العقول، ص 396
اَلصِّدقُ عِزٌّ وَالجَهلُ ذُلٌّ؛
راستی عزّت است و نادانی ذلّت.
تحف العقول، ص 356
لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛
همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج1 ص 194
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و
ص: 43
هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
وسایل الشیعه ج12 ص40-نهج البلاغه(للصبحی صالح)ص478
رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ؛
چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.
نهج البلاغه(للصبحی صالح)ص852ح485
لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
من لایحضره الفقیه ج4 ص372-اصول کافی(ط دارالحدیث)، ج1، ص58
اَلجَهلُ مُمیتُ الحیاءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛
ن-ادانی، مای-ه مرگ زندگان و دوام بدبختی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص75
اَلعِلمُ رَأسُ الخَیرِ کُلِّهِ، وَ الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ ؛
دانایی سرآمد همه خوبی ها و نادانی سرآمد همه بدی هاست.
بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج74، ص 175
اَلعِلمُ اَصلُ کُلِّ خَیرٍ، اَلجَهلُ اَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛
دانایی، ریشه همه خوبی ها و نادانی ریشه همه بدی هاست.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم،ج1،ح 818 و 819
ثَلاثٌ مَن لَم تَکُن فیهِ فَلَیسَ مِنّی وَ لا مِنَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ یَعیشُ بِهِ فِی النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ؛
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
خصال،ج1، ص 146
لا تُش-اوِر
ص: 44
اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛با احمق مشورت نکن و از دروغگو یاری مجو و به دوستی زمامداران اعتماد مکن.بحار الانوار (ط-بیروت)،ج 75،ص230
مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛
شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است.
وسایل شیعه ج14 ،ص84
نادان باز نمی ایستد (هیچ نهی و بازداشتی در او اثر نمی کند) و پند و اندرزها سودش نمی دهد.
شرح آقا جمال خوانساری بر دررالحم و غررالکلم ج2 ،ص 35
سرآغاز نادانی، دشمنی با مردم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ، ج4 ،ص51
حُسنُ ظَّنِّ بِاللهِ أن لَا تَرجُوَ إلَّا اللهَ وَ لَا تَخَافَ إلَّا ذَنبَکَ.
گمان نیک به خداوند آن است که جز به او امیدوار نباشی و جز از گناه خودت نهراسی.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ،ص72 (باب حُسنِ الظَّنِّ بالله عَزَّوجَلَّ)
وَ مَن شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِیُحیِیَ بِها حَقَّ امرِی ءٍ مُسلِمٍ اَتی یَومَ القیامَةِ وَ لِوَجهِهِ نورٌ مَدَّ البَصَرِ تَعرِفُهُ الخَلایِقُ بِاسمِهِ وَ نَسَبِهِ ؛
کسی که برای زنده کردن حق یک مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قیامت در حالی آورده می شود که پرتو نور چهره اش، تا چشم کار می کند دیده می شود و خلایق او را به نام و نسب می شناسند.
من لا یحضره الفقیه ج3 ص 58 - الکافی(ط-الاسلامیه)، ج7، ص 381
إنَّ مِمّا یُزَیِّنُ الاسلامَ الاخلاقُ الحَسَنَةُ فیما بَینَ النّاسِ؛
خوش اخلاقی در بین مردم زینت اسلام است.
مشکات الانوار فی غرر الاخبارص240
اَلحَیاءُ زینَةُ الاسلامِ؛
ص: 45
یا زینت اسلام است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، ج1، ص488
اثافی الاسلامِ ثَلاثَةٌ: الصَّلوةُ وَ الزَّکوةُ وَ الوِلایة،لا تَصِحُّ واحِدَةٌ مِنهُنَّ اِلا بِصاحِبَتَیها؛
سنگهای زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگری درست نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه)، جلد2، ص 18
اِنَّ الایمانَ اَفضلُ مِن الاسلامِ بِدَرجَةٍ, وَ التَّق-وی اَفض-لُ مِن الایمانِ بِدَرَجَةٍ وَ لَم یَعطِ بَنو آدَمَ اَفضلُ مِنَ الیَقینِ؛
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به ف-رزن-د آدم چیزی ب-الات-ر از یقی-ن داده نشده است.
تحف العقول، ص445
اِنَّ مِن فَناءِ الاِسلامِ وَ فَناءِ المُسلِمینَ أن تَصیرَ الأموالُ فی أیدی مَن لا یَعرِفُ فیها الحَقَّ و لا یَصنَعُ فیها المَعروفَ
از (عوامل) نابودی اسلام و مسلمانان این است که اموال در دست کسانی باشد که حق و حقوق آن را نشناخته و با آن کار خیر انجام ندهند
کافی(ط-الاسلامیه)،ج4،ص25
مَنْ نَفَّسَ مِنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیا نَفَّسَ اللّه ُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقیامَةِ وَ مَنْ یَسَّرَ عَلی مُعْسِرٍ یَسَّرَ اللّه ُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ مَنْ سَتَرَ عَلی مُسْلِمٍ سَتَرَ اللّه ُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ؛
هر کس غمی از غم های دنیا را از مسلمانی برطرف نماید، خداوند غمی از غم های روز قیامت را از او برطرف کند و هر کس بر شخص تنگدستی آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان گیرد و هر کس راز مسلمانی را بپوشاند، خداوند در دنیا و آخرت راز پوش وی شود.
نهج الفصاحه ص 723
مَن رَدَّ عِرضِ
ص: 46
أخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ البتّهَ.
هر که از آبروی برادر مسلمان خود دفاع کند مطمئناً بهشت بر او واجب می شود.وسائل الشیعه ج12،ص292
مَن کانَ حاجَةِ أخیهِ المُسلِمِ کانَ اللهُ فی حاجَتِهِ ما کانَ فی حاجَةِ أخیهِ.
کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خداوند هم در پی برآوردن حاجت او خواهد بود.وسائل الشیعه ج16،ص367
مَن خانَ أَمانَةً فِی الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلی أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلی غَیرِ مِلَّتی وَیَلقَی اللّه َ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ؛
کسی که در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار می کند در حالی که بر او خشمگین است.
جامع الاحادیث الشیعه،ج23،ص1154
اَبصَرَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله رَجُلاً شَعثا شَعرُ رَأسِهِ وَ سَخَةً ثیابُهُ، سَیِّئَةً حالُهُ فَقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مِن الدّینِ المُتعَةُ وَ اِظهارُ النِّعمَةِ؛
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردی را دیدند که موهای ژولیده و جامه ای چرکین و سر و وضع نامرتّبی داشت، فرمودند: بهره بردن از نعمت های خدا و آشکار ساختن نعمت جزء دین است.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 6، ص 439
أَلا اُخبِرُکُم بِأَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصِّیامِ وَالصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَینِ، فَإِنَّ فَسادَ ذاتِ البَینِ هِیَ الحالِقَةُ؛
آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه میان مردم ریشه کن کننده دین است.
ص: 47
نهج الفصاحه،ص240، ح 458
ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّی ثُلُ-ثَی دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه َ العَبدُ فِی الثُّ-لُثِ الباقی ؛
هر جوانی که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر می آورد که : وای برمن ، وای بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید برای حفظ یک سومِ باقی مانده دینش ، تقوای الهی پیشه سازد .
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 14 ،ص 149- نوادر (راوندی)ص 12
اَلغیبَةُ اَسرَعُ فی دینِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الکِلَةِ فی جَوفِهِ؛
غیبت کردن در (نابودی) دین مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص357
إِنَّ اللّه َ فَرَضَ الجِهادَ وَ عَظَّمَهُ و َجَعَلَهُ نَصرَهُ و َناصِرَهُ. و َاللّه ِ ما صَلُحَت دُنیا و َلا دینٌ إِلاّ بِهِ؛
در حقیقت خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.
الکافی (ط-الاسلامیه) ج5،ص 8 - وسائل الشیعه، ج15، ص15
إذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَیتٍ خَیرا فَقَّهَهُم فِی الدّینِ و َوَقَّرَ صَغیرُهُم کَبیرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعیشَتِهِم و َالقَصدَ فی نَفَقاتِهِم و َبَصَّرَهُم عُیُوبَهُم فَیَتُوبُوا مِنها؛
هرگاه خداوند برای خانواده ای خیر بخواهد آنان را در دین دانا می کند، کوچک ترها بزرگ ترهایشان را احترام می نمایند، مدارا در زندگی و میانه روی در خرج روزیشان می نماید و به عیوبشان آگاهشان می سازد تا آنها را برطرف کنند.
نهج
ص: 48
الفصاحه،ص181، ح 147
مَن أَتی غَنیّا فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دینِهِ؛
هر کس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از بین برود.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص508 ، حکمت 228
لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّی تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِی الدّینِ و َحُسنُ التَّقدیرِ فِی المَعیشَةِ، و َالصَّبرُ عَلَی الرَّزایا؛
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
تحف العقول،ص324
لات-َرفع ح--اجَتَک إلاّ إل-ی أح-َدٍ ثَلاثة: إل-ی ذِی دی-نٍ، اَو مُ--رُوّة اَو حَسَب؛
جز به یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.
تحف العقول، ص 247
لِکُلِّ شَیءٍ وَجهٌ وَ وَجهُ دینِکم الصَّلاةُ؛
هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه)،ج 3 ، ص270
اَلْمُؤْمِنُ لایُخْلَقُ عَلَی الْکِذْبِ و َلا عَلَی الْخیانَةِ وَ خِصْلَتانِ لا یَجْتَمِعانِ فِی الْمُنافِقِ، سَمْتٌ حَسَنٌ وَ فِقْهٌ فِی السُّنَّةِ؛
مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسی.
تحف العقول، ص367
اِجْعَلِ الدِّینَ کَهْفَکَ و َالْعَدْلَ سَیْفَکَ تَنْجُ مِنْ کُلِّ سوءٍ وَ تَظْفَرْ عَلی کُلِّ عَدُوٍّ؛
دین را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدی نجات پیدا کنی و بر هر دشمنی پیروز گردی.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11ص319-تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص86
اِنَّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛
ص: 49
مه خوبی ها با عقل شناخته می شوند و کسی که عقل ندارد، دین ندارد.
تحف العقول، ص 54
اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَ-عَ-لَ-تْهُ السَّکینَةُ وَ اسْتَ-کانَ فَ-تَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنی وَ رَضیَ بِما اُعْطیَ وَ انْفَرَدَ فَکُفیَ الاْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْیا فَتَحامَی الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النّاسَ فَ-لَ-مْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ اِلَیْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ
سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَی ءٍ ففازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی کند
پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کِشد.
امالی مفید، ص 52
حُسْنُ الظَّنِّ راحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلامَةُ الدّینِ؛
خوش گمانی، مایه آسایش قلب و سلامت دین است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص253
قُلْتُ لِعَلیِّ بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام اَخْبِرنیِ بِجَمیعِ شَرایِ-عِ الّدینِ، قالَ علیه السلام : قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُکْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ؛
به امام سجّاد علیه السلام عرض کردم: مرا از تمام دستورهای دین آگاه کنید، امام علیه السلام فرمودند: حقگویی، قضاوت عادلانه و وفای به عهد.
ص: 50
صال،ج1، ص 113، ح 90
اتَّقوا اللّهَ و صُونوا دینَکُم بِالوَرَع ؛
تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.
کافی(ط-الاسلامیه)،ج2،ص76
لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِدِینِه وَ دینَهُ لِدُنیاه؛از ما نیست آن که دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترک گوید.مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل،ج8،ص223 - بحارالانوار، ج75، ص346
آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. کافی(ط-الاسلامیه)،ج2،ص307
اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدیً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.
خصال، ج2،ص 522
صَلاةُ اللّیلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلائِکَةِ وَ سُنَّةُ النبیاءِ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ اَصلُ الیمانِ وَ راحَةُ البدانِ وَ کَراهیَةٌ لِلشَّیطانِ وَ سِلاحٌ عَلَی العداءِ وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ وَ قَبولُ العمالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛ نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ
دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب الی الصواب(دیلمی)، ج 1، ص 191
مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَالیَومِ الخِرِ فَلیُکرِم ضَیفَهُ؛ هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید میهمانش را گرامی دارد.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 6، ص 285
فی تفسیر قوله تعالی «وَ قُولُوا لِلنّاسِ
ص: 51
حُسنا» قالَ: قُولُوا لِلنّاسِ کُلِّهُم حُسنا مُؤمِنِهُم وَ مُخالِفِهُم، أمّا المؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ وَ أمّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم اِلیَ الایمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِن ذلِکَ بِکفِّ شُرورِهم عَن نَفسِهِ وَ عَن اِخوانِهِ المُؤمِنینَ؛
در تفسیر آیه «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: یعنی با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به هم مذهبان، روی خوش نشان می دهد و با مخالفان، با مدارا سخن می گوید تا به ایمان، جذب شوند و حتّی اگر نشدند، با این رفتار، از بدی های آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پیشگیری کرده است.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج 12، ص 261
اِذَا اتَّهَمَ المُؤُمِنُ اَخاهُ اِنماثَ الایمانُ مِن قَلبِهِ کَما یَنماثُ المِلحُ فِی الماءِ ؛
هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می رود، همچنان که نمک در آب، ذوب می شود.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 361
مَن رَأی مِنکُم مُنکَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِکَ أضعَفُ الإیمانِ؛ هر کس از شما منکری ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، که پائین ترین درجه ایمان همین (تغییر قلبی) است.
نهج الفصاحه،ص768، ح 3010
(علامة) اَلایمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَی الکَذِبِ حَیثُ یَنفَعُکَ؛ (نشانه) ایمان، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهی.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص556 حکمت458
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ وَالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛ غیرت
ص: 52
از ایمان است و بی بند و باری از نفاق.
من لا یحضر الفقیه،ج3 ، ص 444 ، نهج الفصاحه،ص587 ، ح 2045
لا یُکمِلُ المُؤمِنُ ایمانَهُ حَتّی یَحتَویَ عَلی مِائَةٍ وَ ثَلاثِ خِصالٍ:... لا یَقبَلُ الباطِلَ مِن صَدیقِهِ وَ لا یَرُدُّ الحَقَّ مِن عَدُوِّهِ...؛ ایمان مؤمن کامل نمی شود، مگر آن که 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن، حق را پایمال نمی کند.
التمحیص، ص 75 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 64، ص 311
ثَلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ فَقَدِ استَ-کمَلَ خِصالَ الایمانِ: اَلَّذی إذا رَضیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی باطِلٍ وَ اِن غَضِبَ لَم یُخرِجهُ مِنَ الحَقِّ وَ لَو قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لَیسَ لَهُ؛ سه ویژگی است که در هر کس یافت شود، ویژگی های ایمان کامل می گردد: آن که وقتی خشنود گردد، خشنودی اش او را به باطل نکشاند و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد و هر گاه توان یافت، به آنچه از او
نیست، دست درازی نکند.
الاصول الستة عشر(ط-دارالشبستری)، ص 35
لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّی تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِی الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِی المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَی الرَّزایا؛
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
تحف العقول ص324
لایَکمُلُ إیمانُ امریٍ حَتّی یُحِبَّ مَن أحَبَّ الله وَ یُبغِضُ مَن أبغَضَ اللهُ؛ ایمان هیچ کس کامل نمی شود مگر هر که را خدا دوست دارد
ص: 53
دوست داشته باشد و آن که را خدا دشمن دارد دشمن داشته باشد.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید)، ج18، ص51
اِنَّ مِن حَقیقَةِ الایمانِ اَن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ اِن ضَرَّکَ عَلَی الباطِلِ وَ اِن نَفَعَکَ وَ اَن لا یَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛
از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم داری، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد.
محاسن، ج 1، ص 205
ما آمَنَ بی مَن باتَ شَبعانَ وَجارُهُ طاوِیا، ما آمَنَ بی مَن باتَ کاسیا وَجارُهُ عاریا؛ به من ایمان نیاورده است آن کس که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. به من ایمان نیاورده است آن کس که شب پوشیده بخوابد و همسایه اش برهنه باشد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج8، ص429، ح9897
اَلحَیاءُ مِنَ الیمانِ وَالیمانُ فِی الجَنَّةِ وَالبَذاءُ مِنَ الجَفاءِ وَالجَفاءُ فِی النّارِ؛ حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بدزبانی از بی مهری و بدرفتاری است و بدرفتاری در جهنم است.
تحف العقول، ص394- وسایل الشیعه ،ج16،ص 36 - بحارالأنوار، ج75، ص309
اَلسَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ، وهُوَ عِمادُ الإیمانِ، ولا یَکونُ مُؤمِنٌ إلاّ سَخیّا، ولا یَکونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ وهِمَّةٍ عالیَةٍ ؛ لأِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ، ومَن عَرَفَ ما قَصَدَ هانَ عَلَیهِ ما بَذَلَ؛ سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است . هیچ مؤمنی نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا
ص: 54
که بخشندگی
پرتو نور یقین است . هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج7 ،ص 17-بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج68، ص355
اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛ از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
کافی(ط-الاسلامیه)،ج2،ص665-من لا یحضره الفقیه ، ج 4،ص408
فَفَرَضَ اللّه ُ الاْیمانَ تَطْهیرا مِنَ الشِّرْکِ... وَ الْعَدْلَ تَسْکینا لِلْقُلوبِ؛
خداوند ایمان را برای پاکی از شرک... و عدل و داد را برای آرامش دل ها واجب نمود.
من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 568
خَصلَتانِ لَیسَ فَوقَهُما شَی ءٌ: اَلْإیمانُ بِاللَّهِ ونَفعُ الإخوانِ؛
دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
مستدرک الوسایل ج12،ص391 -تحف العقول ص489 -بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 75، ص 374
اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛ هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است. کافی(ط-الاسلامیه،ج2،ص118
اَفضَلُ الإِیمانِ اَن تَعلَمَ اَنَّ اللهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ؛
برترین ایمان آن است که معتقد باشی هر کجا هستی خداوند با توست.
نهج الفصاحه،ص229
أحسَنُ الناسِ إیماناً أحسَنُهم خُلقاً و ألطَفُهم باَهلِه، وَ اَنا اَلطَفُکم بِاَهلی؛
نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به اهل خویش است.
عیون اخبار الرضا،ج2،ص 38
اِنَّ الایمانَ اَفضلُ مِن الاسلامِ بِدَرجَةٍ, وَ التَّق-وی اَفض-لُ مِن الایمانِ بِدَرَجَةٍ وَ لَم یَعطِ بَنو آدَمَ اَفضلُ مِنَ الیَقینِ؛
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به ف-رزن-د آدم چیزی ب-الات-ر از یقی-ن داده نشده
ص: 55
است.
تحف العقول، ص445
مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصِّبَ لَهُ فَقَد خَلَعَ ربقَهَ الإیمانَ مِن عُنُقِهِ؛
کسی که از چیزی طرفداری مصرّانه و نابجا کند یا اینکه از جانب دیگران به نفع او طرفداری نابجا شود ( و او خشنود باشد ) محققاً که ریسمان ایمان را از گردن خویش باز کرده است.
کافی(ط-الاسلامیه)ج2،ص307
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا می شود.
وسائل الشیعه ج 10 ، ص246_ من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 118
لایَستَکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حَتَّی یَدَعَ المِراءَ وَ إن کانَ مُحِقّاً.
هیچکس حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر اینکه جدال لفظی را رها کند، هر چند حق با او باشد.
بحارالانوار ج2 ص138
لا یَصدُقُ إیمُان عَبدٍ حَتَّی یَکونَ بِما فی یَدِ اللهِ سُبحانَهُ أوثَقَ مِنهُ بِما فی یَدِهِ.
ایمان هیچ بنده ای راستین نمی شود مگر زمانیکه اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص 529 - شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید)، ج19 ،ص216
لَیسَ الایمانُ بالتَّحلّی و لابالتّمنّی، لکنَّ الایمانَ ما خَلَصَ فی القلبِ و صَدَّقَهُ الأعمالُ.
ایمان به صرف ادعا و آرزو نیست، بلکه ایمان آن است که خالصانه در جان و دل قرار گیرد و اعمال هم آنرا تایید کند.
تحف العقول ص370
لَا یَجِدُ أَحَدَکُم طَعمَ الإِیمَانِ حَتَّی یَعلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَم یَکُن لِیَخطِئَهُ وَ مَا أَخطَأَهُ لَم یَکُن لِیَصِیبَهُ.
هیچ یک ازشما مزه ایمان را نخواهد چشید تا اینکه بداند، آنچه به او رسیده،
ص: 56
نمی توانست به او نرسد و آنچه به او نرسیده ممکن نبود به او اصابت کند و برسد
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص58
کانَ امیرُالمومِنِینَ کَثیراً مَا یَقُولُ فی خُطبَتِهِ یَا أیُّها النّاسُ! دینَکُم دینَکُم فَإنَّ السَّیِّئَةَ فِیهِ خَیرٌ مِنَ الحَسَنَةِ فی غَیرِهِ وَ السَّیِّئَةُ فِیهِ تُغفَرُ وَ الحَسَنَةُ فی غَیرِهِ لا تُقبَلُ.
امیرالمومنین بسیار در خطبه خود می فرمود: ای مردم دینتان را بپایید دینتان را. بدی در این دین، بهتر است از نیکی در دین های دیگر. گناه و بدی در این دین آمرزیده است و نیکی در غیر آن، پذیرفته نمی شود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص464
قُلتَ لَهُ مَا الَّذِی یُثبِتُ الایمانَ فِی العَبدِ قال الوَرَعُ وَ الَّذِی یُخرِجُهُ مِنهُ قَالَ الطَّمَعُ.
به امام صادق (ع) چه چیز ایمان را در بنده استوار می سازد؟ فرمود: پرهیز از محرمات. وچه چیز بنده را از ایمان خارج می کند؟ فرمود:طمع.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص320
وَالّذی نَفسی بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّی تَحابّوا أولا أدُلُّ-کُم عَلی شَئیٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَ-کُم؛
به خدایی که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمی شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمی شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا می خواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.
مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123
اِنَّ لِلمُؤمِنِ عَلی المُؤمِنِ سَبعَةَ حُقوقٍ، فَاَوجَبُها اَن یَقولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِن کانَ عَلی نَفسِهِ اَو عَلی والِدَیهِ، فَلا یَمیلَ لَهُم عَنِ الحَقِّ؛
مؤمن را بر مؤمن،
ص: 57
هفت حق است. واجب ترین آنها این است که آدمی تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 45 - بحار الأنوار(ط-بیروت)، ج71، ص223
مَن اَحصی عَلی اَخیهِ المُؤمِنِ عَیبا لِیَعیبَهُ بِهِ یَوما ما کانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآیَةِ قالَ اللّه عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفِاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه یَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ ؛
هر کس درصدد عیب جویی برادر مؤمنش برآید، تا با آن روزی او را سرزنش کند، مشمول این آیه است: کسانی که دوست دارند، زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع پیدا کند، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت خواهد بود و خداوند می داند و شما نمی دانید.
مستدرک الوسایل، ج 9، ص 110، ح 10379
یا عَلیُّ، مِن کَرامَةِ المُؤمِنِ عَلَی اللّه اَن-َّهُ لَم یَجعَل لاَجلِهِ وَقتا حَتّی یَهُمَّ بِبائقَةٍ فَاِذا هَمَّ بِبائقَةٍ قَبَضَهُ اِلَیهِ ؛
ای علی! از ارجمندی مؤمن در نزد خدا این است که برایش وقت مرگ، معیّن نفرموده است، تا زمانی که قصد شرّی کند. آن گاه خداوند جانش را بستاند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 36
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهی عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ و أَمِنَ کَیدَهُ؛
هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو می بخشد و هر کس نهی از منکر نماید بینی منافق را به خاک مالیده و از
ص: 58
مکر او در امان می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص51
مَن واسَی الفَقیرَ و َأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُؤمِنُ حَقّا؛
هر کس به نیازمند کمک مالی کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسی مؤمن حقیقی است.
خصال،ج1 ، ص 47
إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَی المُؤمِنِ اُمورَهُ کُلَّها وَلَم یُفَوِّض إِلَیهِ أَن یَکونَ ذَلیلاً أَما تَسمَعُ اللّه تَعالی یَقولُ: (وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ)؟ فَالمُؤمِنُ یَکونُ عَزیزا وَلا یَکونُ ذَلیلاً قالَ: إِنَّ المُؤمِنَ أَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ لأَنَّ الجَبَلَ یُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ وَالمُؤمِنُ لایُستَقَلُّ مِن دینِهِ بِشَیْ ءٍ؛
خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده ای که خدای تعالی می فرماید: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنین است»؟ پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از کوه محکم تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می شود اما با هیچ وسیله ای از دین مؤمن نمی توان کاست.
التهذیب الاحکام، ج6، ص179
إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَلایَحسُدُ وَالمُنافِقُ یَحسُدُ وَلایَغبِطُ؛
مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد.
(غبطه آن است که آرزو کنی آنچه دیگری دارد، داشته باشی بدون اینکه آرزوی نابودی نعمت دیگری را داشته باشی و حسد آن است که بخواهی نعمتی را که دیگری دارد، نداشته باشد).
کافی(ط- الاسلامیه) ، ج2، ص307
سِتَّةٌ لاتَکونُ فِی المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالکَذِبُ وَالبَغیُ؛
شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیری، بی خیری، حسادت، لجاجت، دروغگویی و تجاوز.
ص: 59
وسایل الشیعه ،ج15 ،ص349 - تحف العقول، ص 377
اَلمُؤمِنُ یَأکُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ یَأکُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا می خورد ولی منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل می کند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج4، ص12، ح6
اَلمُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ وَاِذا رَضِیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی باطِلٍ وَالَّذی اِذا قَدَرَ لَم یَأخُذ اَکثَرَ مِمّا لَهُ؛
مؤمن چون خشمگین شود، خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود، خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حقّ خود نگیرد.
اعلام الدین فی صفات المومنین، ص 303 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج75، ص209، ح85
فی قَولِهِ تَعالی (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) - : أی لِلنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَمُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَأَمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَی الیمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، وعَن إخوانِهِ المُؤمِنینَ؛
درباره آیه (و با مردم سخن نیکو گویید) فرمود: مقصود همه مردمان اعم از مؤمن و کافر است. اما با مؤمنان باید گشاده رو بود و اما با کافران باید به نرمی و مدارا سخن گفت، تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می دارد.
مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول ،ج9،ص5 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج72، ص401، ح42
اَلمؤمِنُ صَدوقُ اللِّسانِ بَذولُ الحسانِ؛
مؤمن بسیار راستگو و بسیار نیکوکار است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 89، ح1521-شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم، ج2،
ص: 60
ص9، ح1596
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی.
تحف العقول، ص 49
ما مِن مُؤمِنٍ و َلا مُؤمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلی رَسِ یَتیمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ کَتَبَ اللّه لَهُ بِکُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت یَدُهُ عَلَیها حَسَنَةً؛
هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که دست محبت بر سر یتیمی بگذارد، مگر این که خداوند به اندازه هر تار مویی که بر آن دست کشیده است ثوابی برایش بنویسد.
وسایل الشیعه ،ج21،ص 375 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج72، ص4، ح9
مَ-ن ف-َرَّجَ عَن مُ-ومِ-نٍ فَ-رَّجَ الله عَن قَلبه ی-َومَ القِیامَةِ؛
هر کس اندوه و مشکلی را از مومنی بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ان-دوه را از قلبش بر طرف سازد.
اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 200 [/../../News/hadis/archive.aspx]
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛
شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
مجموعه رسایل در شرح احادیثی از کافی ج 2 ،ص 241
المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر؛
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
تحف العقول، ص489
اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ؛
مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج2 ، ص 437 - تحف العقول، ص 408
عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ: ... وَ الجَهرُ ب-ِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»؛
نشانه های مؤمن پنج چیز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم.
تهذیب الأحکام، ج 6
ص: 61
، ص 52
مَنْ ساءَتْهُ سَیِّئَتُهُ وسَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ فَهُوَ الْمُؤمِنِ؛
هر کس از بدی اش ناراحت و از خوبی اش خوشحال شود، پس او مؤمن است.
وسایل الشیعه، ج 16،ص 92
نِیَّةُ الْمُؤمِنِ خَیرٌ مِنْ عَمَلِهِ و نِیَّةُ الْمُنافِقِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ؛
نیّت مؤمن بهتر از عمل او و نیت منافق بدتر از عمل اوست.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج 1، ص 91
عَلیٌّ یَعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمالُ یَعْسوبُ الْمُنافِقینَ؛
علی پیشوای مؤمنان و ثروت پیشوای منافقان است.
الأمالی (طوسی) ، ص 355
اَلْمُؤمِنُ یَأْکُلُ فی مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ الْمُنافِقُ یَأْکُلُ فی سَبعَةِ أمْعاءٍ؛
مؤمن کم خوراک است و منافق پرخور.
وسائل الشیعه، ج 24، ص 241
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ وَالصِّیامِ وَالْعِبادَةِ وَالْمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَالشَّرابِ کَالْبَهیمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ،ج1، ص 99
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ کَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُکْفِئُهَا الرِّیاحُ کَذا و کَذا وکَذلِکَ الْمُؤْمِنُ تُکْفِئُهُ الأَوْجاعُ وَالأَمْراضُ و مَثَلُ الْمُنافِقِ کَمَثَلِ الإْرْزَبَّةِ الْمُستَقیمَةِ الَّتی لایُصِیبُها شَیءٌ حَتّی یَأْتیهِ الْمَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصْفا؛
مَثَل مؤمن مانند ساقه کاشته است که بادها آن را به این سو و آن سو خم می کند هم چنین مؤمن را دردها و بیماریها خم می کند و مثل منافق مانند عصای آهنی است که چیزی به او نمی رسد تا اینکه مرگ او فرا رسد و او را سخت می شکند.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص 258
إنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنَ وَراءَ قَلْبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن یَتَکَلَّمَ
ص: 62
بِشَیْءٍ یُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ الْمُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَیءٍ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ یَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن می اندیشد و سپس آن را می گوید اما زبان منافق جلوی دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان می آورد و درباره آن نمی اندیشد.
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام)، ج1، ص 106
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إذَا اسْتَغْنی شَکَرَ... وَ الْمُنافِقُ إِذَا اسْتَغْنی طَغی؛
مؤمن هنگام بی نیازی شکر می گزارد و منافق هرگاه بی نیاز شود طغیان می کند.
تحف العقول، ص212
إنَّ الْمُؤْمِنَ إذا تَکَلَّمَ ذَکَّرَ... والْمُنافِقُ إذا تَکَلَّمَ لَغا؛
مؤمن هرگاه سخن گوید یاد (خدا) می کند و منافق هرگاه سخن گوید بیهوده گویی می کند.
تحف العقول، ص212
إنَّ الْمُؤْمِنَ مَن یُری یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ الْمُنافِقُ مَن یُری شَکُّهُ فی عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن یقین دیده می شود و در عمل منافق شک.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج2 ، ص 544 ، ح3551
شُکْرُ الْمُؤْمِنِ یَظْهَرُ فی عَمَلِهِ؛
سپاسگزاری مؤمن در کردارش آشکار می شود، [امّا سپاسگزاری منافق از زبانش فراتر نمی رود].
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج4 ، ص 159، ح 5661
عَلی لِسانِ الْمُؤْمِنِ نُورٌ یَسْطَعُ وَعلی لِسانِ الْمُنافِقِ شَیْطانٌ یَنْطِقُ؛
بر زبان مؤمن نوری (الهی) است و درخشان و برزبان منافق شیطانی است که سخن می گوید.
شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج20، ص280، ح 218
إنَّ
ص: 63
کَثْرَةَ الْمالِ عَدُوٌّ لِلْمُؤْمِنینَ و یَعْسُوبُ الْمُنافِقینَ؛
ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پیشوای منافقان است.
التمحیص، ص48
اَلْمُؤْمِنُ مُنیبٌ مُستَغْفِرٌ تَوَّابٌ
مؤمن بازگشت کننده به خدا، آمرزش خواه و توبه کننده است
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج1 ، ص 340، ح 1288
المؤمن حییّ غنیّ موقن تقیّ.
مؤمن شرمناک توانگر یقین دان پرهیزگار است
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج2 ، ص 64، ح 1852
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ؛
پرهیزکاری مؤمن در رفتارش آشکار می شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 6 ، ص 241، 10129
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا نَظَرَ اعْتَبَرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛
نگاه مؤمن عبرت آمیز و نگاه منافق سرگرمی است.
تحف العقول، ص212
إِنَّ الْمُؤْمِنَ... إذا سَکَتَ فَکَّرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛
سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.
تحف العقول، ص212
إِنَّ الْمُؤْمِنَ... إذا أَصابَتْهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالْمُنافِقُ إِذا أصابَتْهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
مؤمن در گرفتاری صبور است، و منافق در گرفتاری بی تاب.
تحف العقول، ص212
عِلمُ الْمُنافِقِ فی لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ فی عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 4 ، ص 350، ح 6288 و ح 6289
لَو ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفی هذا عَلی أنْ یُبْغِضَنی ما أبْغَضَنی ولَو صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی الْمُنافِقِ عَلی أنْ یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی؛
اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد
ص: 64
با من دشمنی نمی کند و اگر همه دنیا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هیچگاه دوستم نخواهد داشت.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص 477 ، حکمت 45
اَلْمُؤْمِنُ فَهُوَ قَرِیبُ الرِّضی بَعیدُ السَّخَطِ... وَالْمُنافِقُ فَهُوَ قَریبُ السَّخَطِ بَعیدُ الرِّضی؛
مؤمن زود خشنود و دیر ناراحت می شود و منافق زود ناراحت و دیر خشنود می گردد.
تحف العقول، ص212
اَلْمُؤْمِنُ یُرضِیهِ عَلَی اللّه الْیَسیرُ و لا یُسْخِطُهُ الْکَثیرُ... وَ الْمُنافِقُ یُسْخِطُهُ عَلَی اللّه الْیَسیرُ و لا یُرضِیهِ الْکَثیرُ؛
مؤمن از اندک خدا خشنود می شود و بسیارش او را ناراحت نمی کند و منافق از اندک خدا ناخشنود می شود و بسیارش هم او را خشنود نمی سازد.
تحف العقول، ص212
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسیی ءُ و لا یَعتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیی ءُ و َیَعْتَذِرُ؛
مؤمن نه بدی می کند و نه معذرت می خواهد و منافق هر روز بدی می کند و معذرت می خواهد.
تحف العقول، ص 248
إنَّ الْحِکْمَةَ لَتَکُونُ فی قَلْبِ الْمُنافِقِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّی یُخْرِجَها فَیُوعِیَهَا الْمُؤْمِنُ وَ تَکُونُ کَلِمةُ الْمُنافِقِ فی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّی یُخْرِجَها فَیَعِیَهَا الْمُنافِقُ؛
به راستی حکمتی که در قلب منافق جا می گیرد، در سینه اش بی قراری می کند تا از آن بیرون آید و مؤمن آن را بر گیرد و سخن منافقانه (لغو و بیهوده) در سینه مؤمن بی قراری می کند تا از آن بیرون برود و منافق آن را برگیرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج2، ص 94، ح28
اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ کَثیرُ الْکَلامِ قَلیلُ الْعَمَلِ؛
مؤمن کم
ص: 65
حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 9 ، ص 18 - تحف العقول، ص397
إِنَّ اللّه یُؤَخِّرُ إِجابَةَ الْمُؤْمِنِ شَوْقا إلی دُعائِهِ وَیَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ، وَیُعَجِّلُ إجابَةَ دُعاءِ الْمُنافِقِ وَیَقُولُ: صَوْتٌ أَکْرَهُ سَماعَهُ؛
خداوند اجابت دعای مؤمن را به شوق (شنیدن) دعایش به تأخیر می اندازد و می گوید: «صدایی است که دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعای منافق عجله می کند و می گوید: صدایی است که از شنیدنش بدم می آید.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 5 ، ص 194 - فقه الرضا علیه السلام ، ص 345
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَیَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیی ءُ وَ یَضْحَکُ؛
مؤمن خوبی می کند و می گرید، ولی منافق بدی می کند و می خندد.
ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی )ج1 ص 135
إِنَّ الْمُؤْمِنَ نَعْرِفُهُ بِسیماهُ، وَ نَعْرِفُ الْمُنافِقَ بِمیسَمِهِ؛
مؤمن را از سیمایش می شناسیم و منافق را از نشانه هایش.
الخرائج والجرائح، ج2، ص 737، ح50
اَلْمُؤْمِنُ لایُخْلَقُ عَلَی الْکِذْبِ وَلا عَلَی الْخیانَةِ وَ خِصْلَتانِ لا یَجْتَمِعانِ فِی الْمُنافِقِ، سَمْتٌ حَسَنٌ وَ فِقْهٌ فِی السُّنَّةِ؛
مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسی.
تحف العقول، ص367
عَلَیْکَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَةِ وَالْعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ الْمُؤْمِنِ أَحْلی مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وعَلَی الْمُنافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَی الشَّیْخِ الْکَبیرِ؛
موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر
ص: 66
است و برای منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.
اعلام الدین فی صفات المومنین، ص93
اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیَسْکُنُ اِلَی الْمُؤْمِنِ کَما یَسْکُنُ الظَّمْآنِ اِلَی الْماءِ الْبارِدِ؛
به راستی که مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پیدا می کند، چنان که تشنه، با آب خنک آرامش می یابد.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 247
ما مِنْ مُؤْمِنٍ اِلاّ وَ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنْ ایمانِهِ اُنْسا یَسْکُنُ اِلَیْه، حَتّی لو کانَ عَلی قُلَّةِ جَبَلٍ لَمْ یَسْتَوحِشْ؛
هیچ مؤمنی نیست مگر آن که خداوند ایمان را همدم و آرامش بخش او قرار می دهد، چنانچه حتی اگر در قله کوهی هم باشد، احساس تنهایی نمی کند.
اعلام الدین فی صفات المومنین، ص460
خَیْرُ ما اُعْطیَ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ خُلْقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعْطِیَ الرَّجُلُ قَلْبُ سوءٍ فی صورَةٍ حَسَنَةٍ؛
بهترین چیزی که به مؤمن داده شده خوش اخلاقی و بدترین چیزی که به انسان داده شده دلی بد در چهره ای زیباست.
نهج الفصاحه ، ص 474
اِنَّ لِسانَ الْمُؤمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ وَ اِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ، لاَنَّ الْمُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ تَدَبَّرَهُ فی نَفْسِهِ، فَاِنْ کانَ خَیْرا اَبداهُ وَ اِنْ کانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ الْمُنافِقَ یَتَکَلَّمُ بِما اَتی عَلی لِسانِهِ لا یَدری ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَیْهِ؛
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید، ابتدا درباره آن می اندیشد، اگر خوب بود اظهارش می کند و اگر بد بود آن را پنهان می دارد. اما منافق هر چه به زبانش آید می گوید، بی
ص: 67
آن که بداند چه سخنی به سود او و چه سخنی به زیان اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 176 ، ص 253
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفْتاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ، فَیَنْبَغی لِلْمُؤمِنِ اَنْ یَخْتِمَ عَلی لِسانِهِ کَما یَخْتِمُ عَلی ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
به راستی که این زبان کلید همه خوبی ها و بدی هاست پس شایسته است که مؤمن زبان خود را مُهر و موم کند، همان گونه که (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم می کند.
تحف العقول، ص 298
اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدیَ الْمُؤمِنِ بی، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛
به خداوند خوش گمان باش، زیرا خدای عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبی با او رفتار می کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدی با او رفتار می کنم.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 72
إنَّ بِشرَ المُؤمِن فی وَجهِهِ وَ قوتَهُ فی دینِهِ وَ حُزنَهُ فی قَلبِهِ.
شادی مومن در چهره اوست و قوت او در دینش و اندوه او در دلش.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج2 ، ص 505 ، ح3454
لَنْ یَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَیْرٍ یَسْمَعُهُ حَتّی یَکونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّةَ ؛
هرگز مؤمن از شنیدن خیر و خوبی سیر نمی شود، تا آن که سرانجامش بهشت گردد.
نهج الفصاحه، ص639 ،ح 2292
عامِل سائِرَ النّاس بِالإنصاف، وعامِلِ الْمُؤمِنینَ بِالإیثارِ
با دیگر مردمان، به انصاف رفتار کن و با مؤمنان، به ایثار
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر
ص: 68
غررالحکم و درر الکلم ، ج4 ، ص366 ، ح 6342
ما اَقبَحَ بِالمُومنِ اَن تَکونَ لَهُ رَغبةٌ تُذِلهُ؛برای مومن چقدر زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند.کافی (ط-الاسلامیه) ، ج2،ص 320
خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت؛ فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن؛
حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ، ج3 ، ص440 ،ح5043
مَ-ن سَ-رَّت-هُ حَسَ-نَ-تُ-هُ وَ سَ-اءَت-هُ سَیِّ-ئَ-تُ-هُ فَ-هُ-وَ مُ-ؤمِ-نً؛کسی که نیکو کاری اش او را شادمان کند و بدی اش وی را بد حال گرداند چنین کسی مومن است. کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص232
غِنَی المُومِنِ غِناهُ عَنِ النّاسِ؛
توانگری مومن در بی نیازی از مردم است.
بحارالانوار(ط-بیروت)، ج75، ص364
عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛
عزّت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.
تحف العقول ، ص89 -بحارالأنوار، ج72، ص 109، ح 12
ما من عبدٍ مُومن الّا وَ فی قَلبهِ نُورانِ نورُ خیفَةٍ و نُورُ رَجاء؛
هیچ بنده مومنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بیم و نور امید.
تفسیر نور الثقلین ، ج 3 ،ص176
اتقوا فراسة المؤمن فَإنه ینظر بنور الله؛ از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد.کافی (ط-الاسلامیه)، ج1 ،ص218
مَن حَقَّرَ مُومِناً مَسکِیناً أو غَیرَ مِسکِینٍ لَم یَزَلِ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ حاقِراً لَهُ ماقِتاً حَتَّی یَرجِعَ عَن مَحقَرَتِهِ إیَّاهُ.
هر کس مومن بینوا یا غیر بینوا را تحقیر نماید، خدای عزوجل، پیوسته او را
ص: 69
خوار و دشمن می دارد تا اینکه از کوچک شمردن دست بردارد.
اصول کافی (ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص351
یَقولُ إِبلیسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَینَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغیَ، فَإِنَّهُما یَعدِ لانِ عِندَ اللّه الشِّرکَ؛
شیطان به سپاهیانش می گوید: میان مردم حسد و تجاوزگری بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرک است.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص327
اَلطِّیَرَةُ شِرکُ و َما مِنّا إِلاّ وَلکِنَّ اللّه یُذهِبُهُ بِالتَّوَکُّلِ؛
فال بد زدن شرک است و هیچ کس ازما نیست مگر این که به نحوی دستخوش فال بد زدن می شود، اما خداوند با توکل به او آن را از بین می برد.
مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول ج 11، ص 392
اَلظُّلْمُ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لایَغْفِرُهُ اللّه وَ ظُلْمٌ یَغْفِرُهُ وَ ظُلْمٌ لایَتْرُکُهُ، فَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لایَغْفِرُ اللّه فَالشِّرْکُ قالَ اللّه : «إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» وَ أَمَّا الظُّلْمَ الَّذی یَغْفِرُهُ اللّه فَظُلْمُ الْعِبادِ أَنْفُسَهُمْ فیما بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لا یَتْرُکُهُ اللّه فَظُلْمُ
الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا؛
ظلم سه قسم است: ظلمی که خدا نمی آمرزد، ظلمی که می آمرزد و ظلمی که از آن نمی گذرد، اما ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک است. خداوند می فرماید: «حقا که شرک ظلمی بزرگ است» و اما ظلمی که خدا می آمرزد، ظلم بندگان به خودشان میان خود و پروردگارشان است اما ظلمی که خدا از آن نمی گذرد ظلم بندگان به یکدیگر است.
نهج الفصاحه،ص561 ، ح 1924
فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛ خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از
ص: 70
شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی. الاحتجاج علی اهل اللجاج(طبرسی)، ج1، ص99
المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر؛
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
(تحف العقول، ص489)
أدنی الکُفر أن یَسمَعَ الرَّجُلُ مِن أخیهِ الکَلِمَةَ فَیَحفَظَها عَلَیهِ یُریدُ أن یَفضَحَهُ بِها.
کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن سخن رسوا کند.
(وسایل الشیعه، ج17، ص211)
اِیّ-اکُ-م اَن یَحسُ-دَ بَعضُک-ُم بَعض-اً فَ-اِنَّ الکُف-رَ اَصلُه الحَسَ-د؛ از حس-د ورزی به یک-دیگ-ر بپ-رهیزی-د، زی-را ریشه کف-ر، حس-د است. کافی(ط-الاسلامیه) ، ج8 ، ص8 - تحف العقول، ص 315
اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛
ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص289
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهی عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ و َأَمِنَ کَیدَهُ؛
هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو می بخشد و هر کس نهی از منکر نماید بینی منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص51
إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ و َلا یَحسُدُ و َالمُنافِقُ یَحسُدُ و َلا َیغبِطُ؛
مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد.
(غبطه آن است که آرزو کنی آنچه دیگری دارد، داشته باشی بدون اینکه آرزوی نابودی نعمت دیگری را داشته باشی و حسد آن است که بخواهی نعمتی را که دیگری
ص: 71
دارد، نداشته باشد).
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص307، ح7
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ وَ المِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بی بند و باری از نفاق.
من لا یحضر الفقیه ، ج3 ،ص 444 - نهج الفصاحه ، ص587 ، ح 2045
اَلمُؤمِنُ یَأکُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ یَأکُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا می خورد ولی منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل می کند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج4، ص12، ح6
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی.
تحف العقول، ص 496
نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ و نِیَّةُ المُنافِقِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ؛
نیّت مؤمن بهتر از عمل او و نیت منافق بدتر از عمل اوست.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج 1، ص 91
عَلیٌّ یَعسوبُ المُؤمِنینَ وَ المالُ یَعسوبُ المُنافِقینَ؛
علی پیشوای مؤمنان و ثروت پیشوای منافقان است.
امالی (طوسی) ص 355
اَلمُؤمِنُ یَاکُلُ فی مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ المُنافِقُ یَاکُلُ فی سَبعَةِ أمعاءٍ؛
مؤمن کم خوراک است و منافق پرخور.
وسائل الشیعه ج 24، ص 241
إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ وَالصِّیامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَالشَّرابِ کَالبَهیمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ،ج1، ص 99
مَثَلُ المُؤمِنِ کَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُکفِئُهَا الرِّیاحُ کَذا و کَذا وکَذلِکَ المُؤمِنُ تُکفِئُهُ الوجاعُ وَالمراضُ و مَثَلُ المُنافِقِ کَمَثَلِ الرزَبَّةِ المُستَقیمَةِ الَّتی لایُصِیبُها شَیءٌ حَتّی یَتیهِ المَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصفا؛
مَثَل مؤمن
ص: 72
مانند ساقه کاشته است که بادها آن را به این سو و آن سو خم می کند هم چنین مؤمن را دردها و بیماریها خم می کند و مثل منافق مانند عصای آهنی است که چیزی به او نمی رسد تا اینکه مرگ او فرا رسد و او را سخت می شکند.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص 258
إنَّ لِسانَ المُؤمِنَ وَراءَ قَلبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن یَتَکَلَّمَ بِشَیءٍ یُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ المُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَیءٍ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَلَم یَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن می اندیشد و سپس آن را می گوید اما زبان منافق جلوی دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان می آورد و درباره آن نمی اندیشد.
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام)، ج1، ص 106
إِنَّ المُؤمِنَ إذَا استَغنی شَکَرَ... وَ المُنافِقُ إِذَا استَغنی طَغی؛
مؤمن هنگام بی نیازی شکر می گزارد و منافق هرگاه بی نیاز شود طغیان می کند.
تحف العقول، ص212
إنَّ المُؤمِنَ إذا تَکَلَّمَ ذَکَّرَ... والمُنافِقُ إذا تَکَلَّمَ لَغا؛
مؤمن هرگاه سخن گوید یاد (خدا) می کند و منافق هرگاه سخن گوید بیهوده گویی می کند.
تحف العقول، ص212
إنَّ المُؤمِنَ مَن یُری یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ المُنافِقُ مَن یُری شَکُّهُ فی عَمَلِهِ؛
در عمل مؤمن یقین دیده می شود و در عمل منافق شک.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج2 ، ص 544 ، ح3551
شُکرُ المُنافِقِ لا یَتَجاوَزُ لِسانَهُ؛
سپاسگزاری منافق از زبانش فراتر نمی
ص: 73
رود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج4 ، ص 159 ، ح3551
عَلی لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ یَسطَعُ وَعلی لِسانِ المُنافِقِ شَیطانٌ یَنطِقُ؛
بر زبان مؤمن نوری (الهی) است و درخشان و برزبان منافق شیطانی است که سخن می گوید.
شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج20، ص280، ح 218
إنَّ کَثرَةَ المالِ عَدُوٌّ لِلمُؤمِنینَ و یَعسُوبُ المُنافِقینَ؛
ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پیشوای منافقان است.
التمحیص، ص48
اَلمُنافِقُ مَکُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ؛
منافق، نیرنگباز، زیانبار و شکّاک است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 1 ، ص340 ، ح 1289
المُنافِقُ وَقِحٌ غَبیٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقیٌّ؛
منافق، بی شرم، کودن، چاپلوس و بدبخت است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 2 ، ص65 ، ح 1853
وَرَعُ المُنافِقِ لایَظهَرُ إلاّ عَلی لِسانِهِ؛
پرهیزکاری منافق جز در زبانش ظاهر نمی شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 6 ، ص241 ، ح 10130
إِنَّ المُؤمِنَ إِذا نَظَرَ اعتَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛
نگاه مؤمن عبرت آمیز و نگاه منافق سرگرمی است.
تحف العقول، ص212
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا سَکَتَ فَکَّرَ... وَالمُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛
سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.
تحف العقول، ص212
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
مؤمن در گرفتاری صبور است، و منافق در گرفتاری بی تاب.
تحف العقول، ص212
عِلمُ المُنافِقِ فی لِسانِهِ وَعِلمُ المُؤمِنِ فی عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
ص: 74
رح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 4 ، ص 350، ح 6288 و ح 6289
إِنَّ المُنافِقَ إذا مَرِضَ ثُمَّ اُعفِی کانَ کَالبَعیرِ، عَقَلَهُ أهلُهُ ثُمَّ أَرسَلُوهُ فَلَم یَدرِ لِمَ عَقَلُوهُ و لِمَ أَرسَلُوهُ؛
منافق هرگاه مریض شود سپس سلامت یابد، مانند شتری است که صاحبش او را بسته است و سپس رهایش کرده اند او نمی داند برای چه او را بسته اند و برای چه رهایش کرده اند.
النهایهفی غریب الحدیث و الاثر ، ج3 ، ص 266
لَو ضَرَبتُ خَیشُومَ المُؤمِنِ بِسَیفی هذا عَلی أن یُبغِضَنی ما أبغَضَنی ولَو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی المُنافِقِ عَلی أن یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی؛
اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد با من دشمنی نمی کند و اگر همه دنیا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هیچگاه دوستم نخواهد داشت.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص 477 ، حکمت 45
اَلمُؤمِنُ فَهُوَ قَرِیبُ الرِّضی بَعیدُ السَّخَطِ... و َالمُنافِقُ فَهُوَ قَریبُ السَّخَطِ بَعیدُ الرِّضی؛
مؤمن زود خشنود و دیر ناراحت می شود و منافق زود ناراحت و دیر خشنود می گردد.
تحف العقول، ص212
اَلمُؤمِنُ یُرضِیهِ عَلَی اللّه الیَسیرُ و لا یُسخِطُهُ الکَثیرُ... وَ المُنافِقُ یُسخِطُهُ عَلَی اللّه الیَسیرُ و لا یُرضِیهِ الکَثیرُ؛
مؤمن از اندک خدا خشنود می شود و بسیارش او را ناراحت نمی کند و منافق از اندک خدا ناخشنود می شود و بسیارش هم او را خشنود نمی سازد.
تحف العقول، ص212
إِنَّ المُؤمِنَ لا یُسیی ءُ و لا یَعتَذِرُ، وَ المُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیی ءُ و َیَعتَذِرُ؛
ص: 75
ؤمن نه بدی می کند و نه معذرت می خواهد و منافق هر روز بدی می کند و معذرت می خواهد.
تحف العقول، ص 248
إِنَّ المُنافِقَ لا یَرغَبُ فِیما قَد سَعِدَ بِهِ المُؤمِنونَ وَ السَّعیدُ یَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقوی وَ إن کانَ یُرادُ بِالمَوعِظَةِ غَیرُهُ؛
منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت می شوند، میلی ندارد، ولی خوشبخت سفارش به تقوا را می پذیرد هر چَند مخاطب موعظه، کس دیگری باشد.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج8 ، ص151، ح132
إنَّ الحِکمَةَ لَتَکُونُ فی قَلبِ المُنافِقِ فَتُجَلجِلُ فی صَدرِهِ حَتّی یُخرِجَها فَیُوعِیَهَا المُؤمِنُ وَتَکُونُ کَلِمةُ المُنافِقِ فی صَدرِ المُؤمِنِ فَتُجَلجِلُ فی صَدرِهِ حَتّی یُخرِجَها فَیَعِیَهَا المُنافِقُ؛
به راستی حکمتی که در قلب منافق جا می گیرد، در سینه اش بی قراری می کند تا از آن بیرون آید و مؤمن آن را بر گیرد و سخن منافقانه (لغو و بیهوده) در سینه مؤمن بی قراری می کند تا از آن بیرون برود و منافق آن را برگیرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج2، ص 94، ح28
اَلمُؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثیرُ العَمَلِ، وَ المُنافِقُ کَثیرُ الکَلامِ قَلیلُ العَمَلِ؛
مؤمن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 9 ، ص 18 - تحف العقول، ص397
إِنَّ اللّه یُؤَخِّرُ إِجابَةَ المُؤمِنِ شَوقا إلی دُعائِهِ وَیَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَن أَسمَعَهُ، وَیُعَجِّلُ إجابَةَ دُعاءِ المُنافِقِ وَیَقُولُ: صَوتٌ أَکرَهُ سَماعَهُ؛
خداوند اجابت دعای مؤمن را به شوق (شنیدن) دعایش به تأخیر می اندازد و می گوید: «صدایی است که دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعای منافق عجله می کند
ص: 76
و می گوید: صدایی است که از شنیدنش بدم می آید.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 5 ، ص 194 - فقه الرضا علیه السلام ، ص 345
[اَلمُؤمِنُ] یُحسِنُ وَیَبکی کَما أَنَّ المُنافِقُ یُسیی ءُ وَ یَضحَکُ؛
مؤمن خوبی می کند و می گرید، ولی منافق بدی می کند و می خندد.
ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی )ج1 ص 135
إِنَّ المُؤمِنَ نَعرِفُهُ بِسیماهُ، وَ نَعرِفُ المُنافِقَ بِمیسَمِهِ؛
مؤمن را از سیمایش می شناسیم و منافق را از نشانه هایش.
الخرائج والجرائح، ج2، ص 737، ح50
اَلمُؤمِنُ لا یُخلَقُ عَلَی الکِذبِ و َلا عَلَی الخیانَةِ وَ خِصلَتانِ لا یَجتَمِعانِ فِی المُنافِقِ، سَمتٌ حَسَنٌ وَ فِقهٌ فِی السُّنَّةِ؛
مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسی.
تحف العقول، ص367
عَلَیکَ بِقَبُولِ المَوعِظَةِ و َالعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ المُؤمِنِ أَحلی مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ و عَلَی المُنافِقِ أَثقَلُ مِن صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَی الشَّیخِ الکَبیرِ؛
موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر است و برای منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.
اعلام الدین فی صفات المومنین، ص93
اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ وَالکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ، ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 75، ص 327
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّی وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّی
ص: 77
مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتی که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه ، ص422 ،ح 1280
اِنَّ لِسانَ المُؤمِنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ وَ اِنَّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ، لاَنَّ المُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَن یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ تَدَبَّرَهُ فی نَفسِهِ، فَاِن کانَ خَیرا اَبداهُ وَ اِن کانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ المُنافِقَ یَتَکَلَّمُ بِما اَتی عَلی لِسانِهِ لا یَدری ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَیهِ؛
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید، ابتدا درباره آن می اندیشد، اگر خوب بود اظهارش می کند و اگر بد بود آن را پنهان می دارد. اما منافق هر چه به زبانش آید می گوید، بی آن که بداند چه سخنی به سود او و چه سخنی به زیان اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 176 ، ص 253
الغِناءُ یورِثُ النِّفاقَ.
غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
وسایل الشیعه ، ج17 ، ص309 - کافی (ط-دارالحدیث) ،ج12 ،ص 780 - بحار الانوار(ط-بیروت) ، ج76 ، ص 241
اَلنِّیَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ؛
نیت خوب صاحب خویش را به بهشت می برد.
نهج الفصاحه ،ص143 ،ح3163
وُصولُ المَرءِ اِلی کُلِّ ما یَبتَغیهِ مِن طیبِ عَیشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نیَّتِهِ وَ
ص: 78
سَعَةِ خُلقِهِ؛
آدمی با نیّت خوب و خوش اخلاقی به تمام آن چه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و وسعت روزی، دست می یابد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص92 ، ح 1607
مَن حَسُنَت نیَّتُهُ أَمَدَّهُ التَّوفیقُ؛
هر کس نیّتش خوب باشد، توفیق یاریش خواهد نمود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص 92 ، ح 1605
حُسنُ النِّیَّةِ مِن سَلامَةِ الطَّویَّةِ؛
نیّت خوب، برخاسته از سلامت درون است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص 92 ، ح 1601
اَللّهُمَّ ... وَانتَهِ بِنیَّتی إِلی أَحسِنِ النِّیّاتِ وَ بِعَمَلی إِلی أَحسَنِ العمالِ، اَللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِکَ نیَّتی؛
خدایا ... نیّتم را به بهترین نیّت ها و عملم را به بهترین اعمال برسان، خدایا به لطف خود نیّت مرا کامل گردان.
صحیفه ی سجادیه ،ص 92 ،دعای 20 (دعای ایشان در طلب مکارم اخلاق)
قالَ اللّه تَعالی: إِذا هَمَّ عَبدی بِحَسَنَةٍ و َلَم یَعمَلها کَتَبتُها لَهُ حَسَنَةً فَإِن عَمِلَها کَتَبتُها لَهُ عَشرَ حَسَناتٍ إِلی سَبعِمِائَةِ ضِعفٍ وَ إِذاهَمَ بِسَیِّئَةٍ و َلَم یَعمَلها لَم أَکتُبها عَلَیهِ فَإِن عَمِلَها کَتَبتُها عَلَیهِ سَیِّئَةً واحِدَةً؛
خدای والا می فرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند آن را یک کار نیک برای وی ثبت کنم و اگر بکند ده کار نیک تا هفتصد برابر ثبت کنم و وقتی کار بدی اراده کند و نکند بر عهده او ثبت نکنم و اگر بکند یک کار بد بر عهده او ثبت کنم.
نهج الفصاحه ،ص593
إِذا فَسَدَتِ النِّیَّةُ وَقَعَتِ البَلیَّةُ؛
هرگاه نیّت فاسد شود، بلا و گرفتاری پیش می آید.
ص: 79
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص92 ، ح 1608
صاحِبُ النِّیَّةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ ، لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ بِتَخلیصِ النِّیَّةِ للّه فِی المورِ کُلِّها؛
کسی که نیّت درست داشته باشد، دل سالم و پاک دارد، زیرا سالم داشتن دل از وسوسه های شیطانی به سبب خالص گردانیدن نیّت در همه کارها برای خداوند است.
مصباح الشریعه ، ص53
و َلَو أَنَّ النّاسَ حینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ و َتَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعوا إِلی رَبِّهِم بِصِدقٍ مِن نیّاتِهِم وَ وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم، لَرَدَّ عَلَیهِم کُلَّ شارِدٍ ، و َأَصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ؛
اگر مردم به هنگامی که بلاها بر آنان فرود می آمد و نعمت ها از دستشان می رفت، با نیت های خوب و دلی مشتاق به پروردگارشان پناه می بردند، بی گمان هر از دست رفته ای به آنان باز می گشت و هر فاسدی اصلاح می شد.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ، 257 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج5 ،ص184
ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النِّ-یَّةُ؛
اگر اراده قوی باشد، هیچ بدنی برای انجام دادن کار، ناتوان نیست.
من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 400، ح 5859
عِندَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرتَفِعُ البَرَکَةُ؛
هرگاه نیّت ها فاسد باشد، برکت از میان می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص92 ، ح 1610
لا یَفوزُ بِالجَنَّةِ اِلاّ مَن حَسُنَت سَریرَتُهُ و َخَلُصَت نیَّتُهُ؛
به پاداش بهشت نمی رسد مگر آن کس که باطنش نیکو و نیّتش خالص باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص168 ، ح 3325
کَما لا یَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ
ص: 80
بِالنَّفْسِ الحَیَّةِ فَکَذلِکَ لا یَقومُ الدّینُ اِلاّ بِالنِّیَّةِ الصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّیَّةُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛
همان گونه که قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام دینداری هم تنها به نیّت پاک است و نیّت پاک، جز با عقل حاصل نمی شود.
تحف العقول، ص 396
ما اَسَرَّ عَبْدٌ سَریرَةً اِلاّ اَلْبَسَهُ اللّه ُ رِداءَها اِنْ خَیْرا فَخَیْرٌ وَ اِنْ شَرّا فَشَرٌّ؛
هیچ کس نیتی را در دل پنهان نمی کند، مگر اینکه خداوند آن نیت را (در رفتار و کردار او) همانند لباس ظاهر می کند، با نیت خوب ظاهر خوب و با نیت بد ظاهر بد خواهد داشت.
نهج الفصاحه ،ص695 ،ح2616
نیَّةُ الْمُؤمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نیَّةُ الْکافِرِ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعْمَلُ عَلی نیَّتِهِ؛
نیت مؤمن بهتر از عمل او، و نیت کافر بدتر از عمل اوست و هر کس مطابق نیت خود عمل می کند.
(کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 84 )
عَوِّدْ نَفْسَکَ حُسْنَ النِّیَّةِ وَ جَمیلَ الْمَقْصَدِ، تُدْرِکْ فی مَباغیکَ النَّجاحَ؛
خودت را به داشتن نیّت خوب و مقصد زیبا عادت ده، تا در خواسته هایت موفق شوی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص92 ، ح 1602
مَن حَسُنَت نیتُهُ زیدَ فی رزقِه.
هر که خوش نیت باشد روزیش زیاد می شود.
تحف العقول ، ص295 - کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص105
إذا عَلِمَ اللهُ حُسنَ نیةٍ مِن أحَدٍ إکتَنَفَهُ بِالعِصمَةِ
هرگاه خداوند ببیند کسی حسن نیت دارد او را در پناه خود حفظ می کند
اعلام الدین فی صفات المومنین ، ص301 - بحارالانوار(ط-بیروت)، ج75 ، ص188
مَن دَعا اِلی هُدیً کانَ لَهُ مِنَ
ص: 81
الجرِ مِثلُ اُجورِ مَن تَبِعَهُ لا یَنقُصُ ذلِکَ مِن اُجورِهِم شَیئا و مَن دَعا اِلی ضَلالَةٍ کان عَلَیهِ مِنَ الاِثمِ مِثلُ آثامِ مَن تَبِعَهُ لا یَنقُصُ ذلک مِن آثامِهِم شَیئا؛
هر کسی، به هدایتی راهنمایی کند، پاداشی را که برای پیروان هدایت وجود دارد، برای او نیز خواهد بود؛ بی آن که از پاداش پیروان کاسته شود، و هر کس به گمراهی راهنمایی کند گناهی که برای پیروان آن وجود دارد، برای او نیز خواهد بود؛ بی آن که از گناه آنها کاسته شود.
نهج الفصاحه ، ص753 ، ح2930
کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ اَ لسِنَتِکُم، لِیَرَوا مِنکُم الوَرَعَ وَ الجتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَ الخَیرَ، فَاِنَّ ذلِکَ داعیَةٌ؛
مردم را به غیر از زبان خود، دعوت کنید، تا پرهیزکاری و کوشش در عبادت و نماز و خوبی را از شما ببینند، زیرا اینها خود دعوت کننده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج 2 ، ص 78، ح 14
اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدیً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 3 ،ص77 - خصال ، ج 2 ، ص 522
بی اُنذِرتُم وَ بِعَلیِّ بنِ أبی طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ
ص: 82
الْجَنَّةِ؛
به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ، ج3 ، ص232
إنّی قَد قَضَیتُ لِکُلِّ قَومٍ هادیا أهدی بِهِ السُّعَداءَ وَ یَکونُ حُجَّةً عَلَی الأشْقیاءِ؛
من برای هر قومی راهنمایی قرار دادم، که خوشبختان را به وسیله آن هدایت می کنم و حجتی برای بدبختان است.
علل الشرایع ،ج1 ،ص196 {شبیه این حدیث در الکافی(ط-الاسلامیه) ، ج 8 ، ص 285، ح430 }
لَئِن یَهدِی اللهُ بِکَ رَجُلاً واحِداً خَیرٌ لَکَ مِنَ الدُّنیا وَ ما فِیها؛
اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است.
الحیاه (ترجمه ی احمد آرام) ، ج1 ، ص692
أَفضَلُ العمالِ العِلمُ بِاللّه إِنَّ العِلمَ یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ وَکَثیرُهُ وَإِنَّ الجَهلَ لایَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ وَلا کَثیرُهُ؛
بهترین اعمال، خداشناسی است، زیرا با وجود علم و معرفت، عمل، کم یا زیاد تو را سود می بخشد اما با وجود نادانی (نسبت به خدا) عمل، نه اندکش تو را سود می بخشد نه بسیارش.
نهج الفصاحه ، ص228
وَ لَو ضَرَبتَ فی مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلی أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَی ءٍ و َغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَیٍّ وَ مَا
ص: 83
الجَلیلُ وَ اللَّطیفُ وَ الثَّقیلُ و َالخَفیفُ و َالقَویُّ وَ الضَّعیفُ فی خَلقِهِ إِلاّ سَواءً؛
اگر راههای اندیشه ات را در نوردی تا به پایانه های آن رسی، هیچ دلیلی تو را جز به این رهنمون نشود که آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما است و این به سبب دقت و ظرافتی است که جداسازی هر چیزی از چیز دیگر و پیچیدگی و تنوعی است که در هر موجود زنده ای به کار رفته است موجودات بزرگ و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگی در آفرینش برای خداوند یکسانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ، ص271 ، خطبه 185
إِنَّما قُلتُ اللَّطیفُ، لِلخَلقِ اللَّطیفِ و َلِعِلمِهِ بِالشَّی ءِ اللَّطیفِ أَلاتَری إِلی أَثَرِ صُنعِهِ فِی النَّباتِ اللَّطیفِ و َغَیرِ اللَّطیفِ و َفِی الخَلقِ اللَّطیفِ مِنَ أَجسامِ الحَیوانِ مِنَ الجِرجِسِ و َالبَعوضِ و َما هُوَ أَصغَرُ مِنهُما مِمّا لایَکادُ تَستَبینُهُ العُیونُ بَل لایَکادُ یُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ النثی و َالمَولودُ مِنَ القَدیمِ
فَلَمّا رَأَینا صِغَرَ ذلِکَ فی لُطفِهِ ... عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطیفٌ؛
گفتم لطیف است، چون هم موجودات لطیف آفریده و هم به چیزهای ظریف و ریز آگاهی دارد. آیا نشانه آفرینش او را در گیاهان ظریف و غیر ظریف و در پیکرهای ظریف و ریز جاندارانی چون کک و پشه و کوچک تر از اینها را نمی بینی که تقریبا به چشم دیده نمی شوند و از بس ریزند نر و ماده آنها و نوزاد و کهن زادشان از یکدیگر تشخیص داده نمی شوند. پس چون ریزی و ظرافت این چیزها را دیدیم... پی بردیم که آفریننده این
موجودات نیز
ص: 84
لطیف است.
التوحید(صدوق) ، ص 63
إِنَّ اللّه خَلَقَ یَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالارضَ مِائَةَ رَحمَةٍ کُلُّ رَحمَةٍ طِباقُ ما بَینَ السَّماءِ و َالارضَ فَجَعَلَ مِنها فِی الارضِ رَحمَةً فَبِها تَعطِفُ الوالِدَةُ عَلی وُلدِها و َالوَحشُ و َالطَّیرُ بَعضُها عَلی بَعضٍ و َأَخَّرَ تِسعا و َتِسعینَ فَإِذا کانَ یَومُ القیامَةِ أَکمَلَها بِهذِهِ الرَّحمَةِ؛
خداوند روزی که آسمانها و زمین را آفرید، صد رحمت بیافرید که هر یک از آنها میان زمین و آسمان را پر می کند و یکی را در زمین قرار داد که بوسیله آن مادر به فرزند محبت می کند و حیوانات وحشی و پرندگان به یکدیگر مأنوسند و نود و نه رحمت را نگه داشته و همین که روز قیامت شود این یک رحمت را نیز بر آن می افزاید.
نهج الفصاحه ، ص 313 ، ح 781
وَ قَد سَأَلَهُ ابنُ أَبِی العَوجاءِ: وَ لِمَ احتَجَبَ عَنهُم و َأَرسَلَ إِلَیهِمُ الرُّسُلَ؟ وَیلَکَ و َکَیفَ احتَجَبَ عَنکَ مَن أَراکَ قُدرَتَهُ فی نَفسِکَ؟ نَشَأَکَ و َلَم تَکُن وَ کَبَّرَکَ بَعدَ صِغَرِکَ و َقَوّاکَ بَعَدَ صَعفِکَ... وَ ما زالَ یَعُدُّ عَلَیَّ قُدرَتَهُ الَّتی هِیَ فی نَفسِیَ الَّتی لااَدفَعُها حَتّی ظَنَنتُ أَنَّهُ سَیَظهَرُ فیما بَینی وَ بَینَهُ؛
در پاسخ ابن ابی العوجاء که پرسید: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پیامبران را سویشان فرستاد؟ فرمودند: وای بر تو کسی که قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشیده داشته است؟ تو را که نبودی پدید آورد، کوچک بودی بزرگت کرد، ناتوان بودی توانایت گردانید... حضرت پیوسته مظاهر قدرت خدا را
ص: 85
که در وجود من است و نمی توانم منکرشان شوم برایم برشمرد تا جایی که خیال کردم بزودی
خداوند میان من و او ظاهر خواهد شد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص75 - التوحید(صدوق)، ص 127
وَلایَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ وَ لا نُجومُ السَّماءِ وَ لا سَوا فِی الرّیحِ فِی الهَواءِ و َلا دَبیبُ النَّملِ عَلَی الصَّفا و لا مَقیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیلَةِ الظَّلماءِ یَعلَمُ مَساقِطَ الوراقِ وَ خَفِیِّ طَرَفِ الحداقِ؛
شمار قطره های آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراکنده در هوا و حرکت مورچه برسنگ بزرگ و خوابگاه مورچگان در شب تاریک بر او پوشیده نیست و محل ریزش برگها و بر هم خوردن پلکها را می داند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ، ص256 ، خطبه 178
... عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرینَ و َنَجوَی المُتَخافِتینَ وَ خَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ وَ عَقدِ عَزیماتِ الیَقینِ... ؛
خدا داناست به هر رازی که مردم در دل نهان داشته اند، و به نجوای آهسته رازگویان و به هر گمان که در خاطری نهفته است و به هر تصمیمی که از رویِ یقین گرفته شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ، ص 134 ، خطبه 91
أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه أَکثَرُهُم لَهُ مَسأَلَةً؛
خداشناس ترین مردم پر درخواست ترین آنها از خداست.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ،ص192 ،ح 3734
یَنبَغی لِمَن عَرَفَ اللّه سُبحانَهُ أَن لا یَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ و َخَوفِهِ؛
کسی که خدای سبحان را می شناسد، شایسته است دلش از بیم و امید به او خالی نباشد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج6، ص441، ح10926
ص: 86
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص403
ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
تحف العقول، ص294
مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا؛
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص68 -تحف العقول ، ص362
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
تحف العقول، ص391
مَنْ عَرَفَ اللّه َ خافَهُ ، وَ مَنْ خافَ اللّه َ حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه ِ عَلَی الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ وَ الاَخْذِ بِتَأدیبِهِ ، فَبَشِّرِ الْمُطیعینَ المُتَأَدِّبینَ بِاَدَبِ اللّه ِ وَ الآخِذینَ عَنِ اللّه ِ اَنَّهُ حَقٌّ عَلَی اللّه ِ اَنْ یُنْجیَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛
آن که خدا را شناخت ، از او ترسید و آن کس که از خدا ترسید ، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در پیش گرفتن ادبش واداشت . پس فرمان بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعت کنندگان دستورهای او را بشارت ده که بر خداست که آنها را از فتنه های گمراه کننده برهاند.
بحار الانوار(ط-بیروت)،ج67 ، ص400
مَن عَرَفَ اللَّهَ أحَبَّهُ.
هر کس خدا را بشناسد، دوستش بدارد.
مجموعه ی ورام ،ج1 ،ص52
مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش
ص: 87
را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 373
ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
تحف العقول، ص294
مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.
تحف العقول، ص248
ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّی وَ لا مِنَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِی النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ؛
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
وسایل الشیعه ،ج20 ،ص359 - بحارالانوار(ط-بیروت)-ج66،ص386وج68،ص418 )
لا یَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ وَ لا یَشقَی امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصیَةِ اللّه ِ؛
هیچ کس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمی شود و جز با معصیت خدا بدبخت نمی گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 183
فَاَمّا حَقُّ اللّه ِ الاَکْبَرُ فَاِنَّکَ تَعْبُدُهُ لا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئا فَاِذا فَعَلْتَ ذلِکَ بِاِخْلاصٍ جَعَلَ لَکَ عَلی نَفْسِهِ اَنْ یَکْفیَکَ اَمْرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْها ؛
حق بزرگ تر خداوند این است که او
ص: 88
را بپرستی و چیزی را با او شریک نسازی، که اگر خالصانه چنین کنی، خداوند کار دنیا و آخرتت را کفایت می کند و آنچه را دوست داری برایت نگه می دارد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج11 ،ص155 - تحف العقول(در رساله حقوق امام سجاد) ، ص256
لا تَتظُروا اِلی صَغیرِ الذّنبِ و لَکنِ انظُرُوا اِلی ما اجتَرَأتُم؛
به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.
{باب جهاد النفس وسایل الشیعه} (ترجمه ی افراسیابی ، ص 183 ،ح 405 )
اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛
به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
وسایل الشیعه باب جهادالنفس ، ج15 ، ص 218
مَن تَلَذَّذَ بِمَعاصی اللهِ أورَثَهُ اللهُ ذُلّاً؛
هر که از معصیت خدا لذت ببرد خداوند او را به ذلت می افکند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ، ص186 ، ح3565
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
تحف العقول، ص391
الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَةِ؛
دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
وسائل الشیعه،ج15،ص381
مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ و َکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.
هر که
ص: 89
خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.
الامالی (صدوق) ، ص201 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج12 ، ص209
أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ.
برترین [مرتبه] ایمان آن است که بدانی هرکجا باشی خدا با تو است.
نهج الفصاحه ص229
اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ، ج75 ، ص380
مَنِ انْقَطَعَ اِلَی اللّه ِ کَفاهُ اللّه ُ کُلِّ مَؤُنَةٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَی الدُّنْیا و َکَلَهُ اللّه ُ اِلَیْها؛
هر کس از غیر خدا بِبُرد، خداوند، هزینه زندگی او را تأمین می کند و از جایی که انتظار ندارد، روزی اش می دهد؛ امّا هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وا می گذارد.
نهج الفصاحه، ص731
إنَّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الأرض مِن خَالِص عِبَادِهِ مَا یُنزلُ مِنَ السَّمَاء تُحفَةً إلَی الأرض إلَّا صَرَفَهَا عَنهُم إلَی غَیرِهِم وَ لَا بَلِیَةً إلّا صَرَفَهَا إلَیهِم.
خدای عز و جل بندگانی در زمین دارد و در بین بندگان خالصش، کسانی هستند که هر نعمتی از آسمان به زمین فرود آید، آن را از ایشان باز دارد و به دیگران دهد، و هر گرفتاری که نازل شود، بر ایشان فرود آورد.
اصول کافی (ط-الاسلامیه)
ص: 90
، ج2 ، ص 253 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 5)
إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ .
خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است
اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج2 ، ص 253 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 7)
المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ.
چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن ، متذکر گردد.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11)
اِنَ فِی الجَنَه مَنزِلَهً لَا یَبلُغُهَا عَبدٌ اِلَا بِالِابتِلَاء فِی جَسَدِهِ.
در بهشت مقام و منزلتی وجود دارد که هیچ بنده ای به آن نرسد ، مگر به درد و بیماری ای که در بدنش حادث شود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 14)
إنَّ المُومِنَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِأَفضَلِ مَکَان ثَلَاثاً إنَّهُ لَیَبتَلِیهِ بِالبَلَاء ثُمَّ یَنزعُ نَفسَهُ عُضواً عُضواً مِن جَسَدِهِ وَ هُوَ یَحمَدُ اللهَ عَلَی ذَلِکَ.
ص: 91
ایگاه مومن نزد خدای عزوجل برترین جایگاه است و این جمله را سه بار فرمود چرا که گاه بنده ای را خداوند به گرفتاری مبتلا می سازد و می فرماید . آنگاه جانش را عضو عضو از پیکرش بیرون می کشد، در حالی که وی بر این پیشامد خداوند را حمد و ستایش می گوید.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص254(باب شدة ابلاء المومن حدیث 13)
یَا عَبدَ اللهِ لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ.
ای عبد الله، اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255(باب شدة ابلاء المومن حدیث15)
إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ المُومِنُ بِالبَلَاء کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ اَهلَهُ بالهَدِیَّةِ مِنَ الَغیبَةِ وَ یَحمِیهِ الدُّنیَا کَما یَحمِی الطَّبیبُ المَریضَ.
خداوند عزیز و با جلال از بنده مؤمنش با رنج و بلا دلجویی می کند، همچنان که شخص با هدیه ای که از سفر آورده، از خانواده اش دلجویی می کند و خدا مومن را از دنیا پرهیز می دهد، همچنان که طبیب بیمار را (از بعضی خوردنی ها و آشامیدنیها) پرهیز می دهد.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج 2 ،ص 255(باب شدة ابلاء المومن حدیث17)
قَالَ رَسُولُ اللهِ مَثَلُ المَؤمِن کَمَثَل خَامَةِ الزَّرع تُکفِئُها الرِّیاحُ کَذَا وَ کَذَا و َکَذَلِکَ المُومِنُ تک--فِئُهُ الأوجاعُ وَ الأمراضُ وَ مَثَلُ المُنافِق کَمَثَل الإرزَبَّةِ المُستَقیمَةِ الَّتی لا یُصِیبُها شَیءٌ حَتّی یَأتِیَهُ المَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصفاً.
رسول خدا فرمودند: حکایت مومن حکایت ساقه گیاه است که بادها آن
ص: 92
را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص258(باب شدة ابلاء المومن حدیث25)
إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ وَ إنَّما یُبتَلَی المُومِنُ عَلَی قَدر أعمالِهِ الحَسَنَةِ فَمَن صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ أشتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل الدُّنیا ثواباً لِمُؤمِن وَ لَا عُقُوبَة لَکافِر وَ مَن سَخُفَ دینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ
وَ أنَّ البَلَاءَ أسرَعُ إلَی المُومِنُ التَّقیِّ مِنَ المَطَرِ إلَی قَرَار الأرض.
درکتاب علی آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مومن قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر می رسد تا
باران به سطح زمین.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص259(باب شدة ابلاء المومن حدیث29)
کُلَّما أزدَادَ العَبدُ إیماناً ازدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ.
هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر
ص: 93
شود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص261 (باب فضل فقراء المسلمین حدیث 4)
مَرَّ رَسُولُ اللهِ (ص) بِجَدیٍ أَسَکَّ مُلقًی عَلَی مَزبَلَة مَیتاً فَقَالَ لِأَصحَابِهِ کَم یُسَاوِی هَذَا فَقالُوا لَعَلَّهُ لَو کَانَ حَیَّاً لَم یُسَاوِی دِرهَماً فَقَالَ النَّبِیُّ (ص) و الَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَلدُّنیَا أَهوَنُ عَلَی اللهِ مِن هَذَا الجِدیٍ عَلَی أَهلِهِ
روزی رسول خدا (ص) از کنار بزغاله گوش بریده مرده ای که در زباله دان افتاده بود، گذر می کرد.پس رو به اصحاب کرد و فرمود :این ، به چند ارزد. گفتند: شاید اگر زنده بود، یک درهم. پیامبر (ص) فرموده: به خدایی که جانم در دست اوست، دنیا در پیشگاه خدا، بی ارزش تر از این بزغاله نزد صاحبش.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ،ج2 ، ص129(باب ذم الدنیا و الزهد فیها)
قالَ اللهُ عَرَّ وَ جَلَّ لَو لَا أن یَجِدَ عَبدِیَ المُومِنُ فِی قَلبِهِ لَعَصَّبتُ رَأسَ الکَافِرِ بِعِصَابَةِ حَدِیدٍ لا یُصَدَّعُ رأسُهُ أَبَدا.
خداوند عروجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص257(باب شدة ابتلاء المومن، حدیث 24)
مِن اَخلاقِ النبیاءِ التَّنَظُّفُ؛
پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5، ص 567، ح 50
کادَ الحَلیمُ أَن یَکونَ نَبیّا؛
آدم بردبار به پیامبری نزدیک است.
نهج الفصاحه ص603 - بحارالأنوار (ط-بیروت) ج 43 ، ص70 ، ح61
إِنَّ الانبیاءَ إِنَّما فَضَّلَهُمُ اللّه عَلی خَلقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لأَعداءِ دینِ اللّه وَحُسنِ تَقیَّتِهِم لأَجلِ إِخوانِهِم فِی اللّه ؛
خداوند از این رو پیامبران را
ص: 94
بر دیگر مردمان برتری داد که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار می کردند و برای حفظ برادران همکیش خود نیکو تقیه می کردند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص401، ح42
أَدِّبوا أولادَکُم عَلی ثلث خِصالٍ: حُبِّ نَبیِّکُم وَحُبِّ أَهلِ بَیتِهِ وَ قِراءَةِ القُرآنِ؛
فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن.
مقدمه قاموس قرآن ص2
لَمْ یَبْعَثِ اللّه ُ نَبیّا قَطُّ اِلاّ بِالْبِرِّ وَالْعَدْلِ؛
خداوند هیچ پیامبری را جز به نیکی و عدالت بر نینگیخت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، الخاتمه ج4 ، ص121 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 24، ص 292
... فَاِن قالَ قائِلٌ : فَلِمَ وَجَبَ عَلَیْهِمْ مَعْرِفَةُ الرُّسُلِ وَالاِقْرارُ بِهِم وَالاِذعانُ لَهُم بِالطّاعَةِ؟ قیلَ : لاِن-َّهُ لَمّا اَنْ لَمْ یَکُنْ فی خَلْقِهِمْ وَ قُواهُم ما یُکْمِلونَ بِهِ مَصالِحَهُم وَ کانَ الصّانِعُ مُتَعالیا عَنْ اَنْ یُری وَ کانَ ضَعْفُهُمْ وَ عَجْزُهُمْ عَنْ اِدْراکِهِ ظاهِرا ، لَمْ یَکُنْ بُدٌّ لَهُمْ مِنْ رَسولٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ
مَعْصومٍ ، یُؤَدّی اِلَیْهِم اَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ وَ اَدَبَهُ ، و یَقِفُهُمْ عَلی ما یَکونُ بِهِ اجْتِرارُ مَنافِعِهِمْ وَ مَضارِّهِم ؛
اگر کسی بگوید : چرا شناخت پیامبران و اعتراف به آنها و اقرار به (لزوم) اطاعت از آنان ، بر مردم واجب است؟ در پاسخ گفته شود : چون در وجود مردم و قوای آنان ، چیزی نیست که با آن ، مصالحشان را کامل سازند و آفریدگار نیز برتر از آن است که دیده شود ، سستی و ناتوانی آنان از ادراک او آشکار است ، پس چاره ای جز این نیست که میان خداوند
ص: 95
و مردم ، پیام آوری معصوم باشد که اوامر و نواهی و ادب (و آموزه های) او
را به ایشان برساند و آنها را به آنچه مایه سود و زیانشان است ، آگاه سازد.
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص100
اِنّا اُمِرْنا مَعاشِرَ الاَنْبیاءِ بِمُداراةِ النّاسِ، کَما اُمِرْنا بِاِقامَةِ الفَرائِضِ؛
ما پیامبران، همان گونه که به برپا داشتن واجبات مأمور شده ایم، به مدارا کردن با مردم نیز مأمور شده ایم.
کافی (ط-دارالحدیث) ج3،ص 304 - امالی (طوسی) ص 521
مَا کَلَّمَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَلْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : اِنّا مَعاشِرَ الاَنْبیاءِ اُمِرْنا اَنْ نُ-کَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقولِهِمْ ؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند: ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوییم.
تحف العقول ص 37 - کافی (ط-الاسلامیه) ج8 ، ص268 و ج 1 ، ص 23
خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛
پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، بردباری، حجامت کردن، و مسواک و عطر زدن.
نهج الفصاحه ، ص462 ، ح 1463
اَکْرَمُ اَخلاقِ النَّبیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُهَداءِ وَ الصّالِحینَ التَّزاوُرُ فِی اللّه ِ؛
بزرگوارانه ترین اخلاق پیامبران، صدیقین (انسان های راستین) شهدا و صالحین، دیدار یکدیگر برای خداست.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج16 ، ص239 ، ح 19723 - دعائم الاسلام، ج 2، ص 106
اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبیّا اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِ اِلَی الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ؛
خداوند عزوجل هیچ
ص: 96
پیامبری را نفرستاد، مگر به راستگویی و برگرداندن امانت به نیکوکار و بدکار .
وسایل الشیعه ج19 ، ص73 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104
فی صِفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد أَحکَمَ مَراهِمَهُ و َأَحمی (أمضی) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إِلَیهِ مِن قُلوبٍ عُمیٍ و َآذانٍ صُمٍّ و َأَلسِنَةٍ بُکمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و َمَواطِنَ الحَیرَةِ... ؛
در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: پزشکی است که با دانش خود، همواره میان مردم می گردند، مرهم هایش را به خوبی فراهم و ابزار کارش را آماده کرده و آنها را هر جا که لازم باشد، از دلهای کور و گوشهای کر و زبان های گنگ به کار می برد. غفلت گاه ها و جایگاه های حیرت را جستجو و با داروی خود آنها را درمان می کند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص156 ، خطبه 108
"کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله" لافَظٌّ وَ لاغَلیظٌ وَ لا صَخّابٌ فِی السواقِ وَ لا یَجزی السَّیِّئَةَ السَّیِّئَةَ وَ لکِن یَعفو وَیَغفِرُ؛
"پیامبر خدا صلی الله علیه و آله" نه تندخوست و نه خشن و نه اهل جارو جنجال. در کوچه و بازار، بدی را با بدی جواب نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند.
مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب)، ج1، ص147
کانَ صلی الله علیه و آله... یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ وَ لا یَحسَبُ أَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله بهره هر یک از هم نشینان خود را
ص: 97
عطا می فرمودند و چنان معاشرت می نمودند که کسی گمان نمی کرد شخص دیگری نزد پیامبر از او گرامی تر باشد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج8 ، ص 438 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج16، ص152
وَ هُوَ خاتَمُ النَّبیّینَ، أَجوَدُ النّاسِ کَفّا و َاَرحَبُ النّاسِ صَدرا و َأَصدَقُ النّاسِ لَهجَةً و َأَوفَی النّاسِ ذِمَّةً و َأَلیَنُهُم عَریکَةً وَ أَکرَمُهُم عِشرَةً مَن رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ و َمَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أَحَبَّهُ یَقولُ ناعِتُهُ: لَم اَرَقَبلَهُ و َلا بَعدَهُ مِثلَهُ؛
او خاتم پیامبران است. بخشنده ترین مردم بود، سعه صدرش از همه بیشتر (پرحوصله ترین مردم) و راستگوترین و پایبندترین آنان به عهد و پیمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کس با او معاشرت می نمود و او را می شناخت دوستدارش می شد و هر کس می خواست او را وصف کند، می گفت: نظیر او را در گذشته و حال ندیده ام.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج16، ص190
"کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله" لا یَقومُ وَ لا یَجلِسُ إِلاّ عَلی ذِکرِ اللّه ؛
"پیامبر خدا صلی الله علیه و آله" بر نمی خاست و نمی نشست مگر با ذکر خدا.
مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج1، ص147
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله... یُجالِسُ الفُقَراءَ وَ یُواکِلُ المَساکینَ؛
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با تهیدستان می نشستند و با مستمندان غذا می خوردند.
مناقب آل ابی طالب علیهم السلام
ص: 98
(ابن شهرآشوب) ج1، ص146
کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الأَنبیاءِ، لَوِانفَرَدَ أَحَدٌ بِأَحَدِها لَدَلَّ عَلی جَلالِهِ، فَکَیفَ مَنِ اجتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا أَمینا، صادِقا، حاذِقا، أَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، نَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیّا، کَمیّا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا،
مُوافِقا، مُرافِقا، لَم یُخالِط مُنَجِّما وَلا کاهِنا وَلاعَیّافا؛
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش از آن که مبعوث شود، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بود که اگر فردی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل بر عظمت اوست چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، والامقام، سخنور، خیرخواه، خردمند، بافضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار و نرمخو
بود، با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبود.
مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج1، ص123
کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله أکْثَرَ ما یَجلِسُ تُجاهَ القِبلةِ؛
پیامبر خدا هنگام نشستن، بیشتر رو به قبله می نشست.
وسایل الشیعه ج12 ، ص109 ،ح15783 - کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 661
اَن-َا اَدیبُ اللّه وَ عَلیٌّ اَدیبی، اَمَرَنی رَبّی بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَی ءٌ اَبْغَضُ اِلَی اللّه عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ لیُفْسِدُ العَمَلَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن
ص: 99
فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست. بد اخلاقی، عمل را ضایع می کند، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق، ص 17
اِنَّ اَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتابُ اللّه وَ خَیْرَ الْهُدی هُدی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ شَرَّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها؛
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلی لله علیه و آله و بدترین امور بدعت هاست (پدیده های مخالف دین).
امالی (طوسی) ص 337 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 74، ص 122
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بی؟ قَالوا: بَلی یا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فی دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَی الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِی الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 و 241
اَلا اُخْبِرُکُمْ بِاَبْعَدِکُمْ مِنّی شَبَها؟ قَالُوا: بَلی یا رَسولَ اللّه. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذی ءُ، اَلْبَخِیلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِی الْقَلْبِ، اَلْبَعِیدُ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجی، غَیْرُ المَاْمونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقی؛
آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمودند: زشتگویِ بی آبرویِ بی شرم، بخیل، متکبر، کینه
ص: 100
توز، حسود، سنگدل، کسی که هیچ امیدی به خیرش و امانی از شرش نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله... یُسَلِّمُ عَلی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ کَبیرٍ وَ صَغیرٍ وَ غَنیٍّ وَ فَقیرٍ و لا یُحَقِّرُ ما دُعِیَ اِلَیهِ و لو اِلی خَشفِ التَّمْرِ وَ کانَ خَفیفَ المَؤونَةِ کَریمَ الطَّبیعَةِ، جَمیلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَیرِ ضِحکٍ، مَحْزونا مِن غَیرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَیْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَیْرِ سَرَفٍ، رَقیقَ
القَلبِ، رَحیما بِکُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هر کس برخورد می نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام می کردند و اگر به جایی حتی برای خوردن خرمایی خشک دعوت می شدند، آن را کوچک نمی شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بی آن که بخندند، همیشه متبسم بودند، بی آن که اخمو باشند، محزون بودند، بی آن که از خود ذلّتی نشان دهند، متواضع بودند، می بخشیدند ولی اسراف نمی
نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
ارشاد القلوب الی الصواب(دیلمی) ج 1، ص 115
اِنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یُحِبُّ الفالَ الحَسَنَ وَ یَکْرَهُ الطِّیَرَةَ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله فال خوب را دوست داشتند و از فال بد، بدشان می آمد.
بحار الانوار (ط-بیروت) ج 100 ،ص294 - مکارم الاخلاق، ص 350
وَ هُوَ خاتَمُ النَّبیّینَ، اَجْوَدُ النّاسِ کَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَی النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْیَنُهُمْ عَریکَةً وَ اَکْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بدیهَةً هابَهُ
ص: 101
وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ یَقولُ ناعِتُهُ لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛
او که خاتم پیامبران بود، بخشنده ترین، پرحوصله ترین، راستگوترین، پایبندترین مردم به عهد و پیمان، نرم خوترین و خوش مصاحبت ترین مردم بود، هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کس با او معاشرت می نمود و او را می شناخت دوستدارش می شد و هر کس می خواست او را تعریف کند، می گفت: نظیر او را پیش از او و پس از او ندیده ام.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 16، ص 190
کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَاِنْ کانَ غائِبا، دَعا لَهُ وَ اِنْ کانَ شاهِدا زارَهُ وَ اِنْ کانَ مَریضا عادَهُ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله هرگاه یکی از اصحاب خود را سه روز نمی دیدند از حال او جویا می شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعایش می کردند و اگر در شهر بود به دیدارش و اگر مریض بود، به عیادتش می رفتند.
مکارم الاخلاق، ص 19
مَا کَلَّمَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَلْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : اِنّا مَعاشِرَ الاَنْبیاءِ اُمِرْنا اَنْ نُ-کَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقولِهِمْ ؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند: ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوییم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23
اَوصانی رَبّی بِسَبعٍ: اَوصانی بِالاِخلاصِ
ص: 102
فِی السِّرِّ وَ الْعَلانیَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی و اُعْطیَ مَن حَرَمَنی و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنی و اَن یَکونَ صَمْتی فِکْرا وَ نَظَری عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ،ص 170 - کنزالفوائد ج2 ، ص11
اَقْرَبُکُمْ غَدا مِنّی فِی الْمَوْقِفِ اَصْدَقُکُمْ لِلْحَدیثِ وَ اَدّاکُمْ لِلاْمانَةِ وَ اَوفاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُکُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُکُمْ مِنَ النّاسِ؛
نزدیک ترین شما به من در قیامت: راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد و پیمان، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
امالی (طوسی) ص 229
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَشَدَّ حَیاءً مِنَ العَذراءِ فی خِدْرِها. و کانَ اِذا کَرِهَ شَیئا عَرَفْناهُ فی وَجْهِهِ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دختران پشت پرده با حیاتر بودند، و اگر چیزی را دوست نمی داشتند، از چهره شان می فهمیدیم.
مکارم الأخلاق ص 17
کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله فَخْما مُفَخَّما... یَتَ-کَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فیهِ و لا تَقصیرَ. دمثا، لَیْسَ بِالجافی و لا بِالْمَهینِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا یَذُمُّ مِنها شَیئا غَیْرَ اَنَّهُ کانَ لا یَذُمُّ ذَواقا و لا یَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْیا و ما کانَ لَها، فَاِذا تُعوطیَ الحَقّ لَم یَعْرِفهُ اَحَدٌ، و
لَم یَقُمْ لِغَضَبِهِ شَی ءٌ حَتّی یَنتَصِرَ لَهُ... ؛
رسول اکرم صلی
ص: 103
الله علیه و آله (در نظرها) با شکوه و بزرگوا بودند... سخنانی کوتاه، جامع و بی چون و چرا می گفتند بدون کم و زیاد، نرم خو و مهربان بودند، در حق کسی ظلم نمی کردند، کسی را خوار نمی شمردند، نعمت را اگر چه کم بود، بزرگ می دانستند و چیزی از آن را نکوهش نمی کردند، از مزه غذا نه بد می گفتند و نه تعریف می کردند، دنیا و آنچه به آن مرتبط است ایشان را خشمگین نمی ساخت و هرگاه
حقی ضایع می شد، احدی را ملاحظه نمی کردند و چیزی باعث رفع خشمشان نمی شد، تا آن که حق را حاکم سازند.
عیون اخبار الرضا، ج 1، ص317
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ: اِنَّ اللّه َ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فی وَجْهِ اِخْوانِهِ؛
هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را غمگین می دیدند، با شوخی او را خوشحال می کردند و می فرمودند: خداوند، کسی را که با برادران (دینی) اش با ترشرویی و چهره عبوس روبرو شود، دشمن می دارد.
کشف الریبه ص83
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یُداعِبُ وَ لا یَقولُ اِلاّ حَقّ-ا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله شوخی می کردند ولی جز حقّ چیزی نمی گفتند.
مستدرک الوسائل، ج 8، ص 408
کُنّا اِذا جَلَسْنا اِلَیْهِ صلی الله علیه و آله اِنْ اَخَذْنا فی حَدیثٍ فی ذِکْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فی ذِکْرِ الدُّنْیا اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فی ذِکرِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا؛
هرگاه با رسول اکرم صلی
ص: 104
الله علیه و آله می نشستیم، اگر در مورد آخرت صحبت می کردیم، ایشان هم با ما همان سخن را می گفتند و اگر در مورد دنیا صحبت می کردیم، ایشان هم چنین می کردند و اگر در مورد خوردنی و نوشیدنی صحبت می کردیم، ایشان هم با ما هم سخن می شدند.
مکارم الاخلاق، ص 21
لا یُ-بَلِّغُنی اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابی شَیئا، فَاِنّی اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَیکُم و اَنَا سَلیمُ الصَّدرِ؛
کسی از شما حق ندارد از هیچ یک از یارانم چیزی به من بگوید؛ زیرا دوست دارم در حالی که چیزی از شما در دلم نیست به سویتان بیایم.
مکارم الاخلاق، ص 17
اِنَّ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کانَ اِذا اَتاهُ الضَّیْفُ اَکَلَ مَعَهُ وَ لَمْ یَرْفَعْ یَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّی یَرْفَعَ الضَّیْفُ یَدَهُ؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه میهمان داشتند، با او غذا می خوردند و دست از سفره و غذا نمی کشیدند، تا آن که میهمان دست از غذا خوردن بکشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 286
کانَ صلی الله علیه و آله لا یَذُمُّ اَحَدا وَ لا یُعَیِّرُهُ وَ لا یَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَ لا عَوْرَتَهُ وَ لا یَتَ-کَلَّمُ اِلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله، هرگز بدگویی کسی را نمی کردند، سرزنش نمی نمودند و در پی لغزش ها و اسرار دیگران نبودند و [درباره دیگران]، چیزی جز خیر (خوبی) نمی گفتند.
عیون اخبار الرضا ج1 ، ص319
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله اِذا سُئِلَ شَیئا فَاِذا اَرادَ اَنْ یَفْعَلَه ُقالَ: نَعَم وَ اِذا اَراد
ص: 105
اَنْ لا یَفْعَلَ سَکَتَ و کانَ لا یَقول لِشَی ءٍ لا... ؛
هرگاه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزی تقاضا می شد، اگر ایشان آن را می خواستند انجام دهند، می ف رمودند: بله و اگر نمی خواستند انجام دهند، سکوت می نمودند و هیچ گاه ایشان برای چیزی نه نمی گفتند.
بحارالأنوار(ط-بیروت)ج22 ، ص 294 و ج 90، ص 327
اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنیاءِکُم فَاَرُدَّها فی فُقَراءِکُم؛
من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105
اَمَرَنی رَبّی بِسَبْعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساکینِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُم و اَنْ أکثِرَ مِن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» وَ اَنْ اَصِلَ بِرَحِمی و اِن قَطَعَنی و اَن اَنظُرَ الی مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّی و لا اَنْظُرَ اِلی مَنْ هُوَ فَوقی و اَن لا یَأخُذَنی فِی اللّه ِ لَومَةُ لائِمٍ و اَنْ اَقولَ الحَقَّ وَ اِنْ کانَ مُرّا و اَن لا اَسْاَلَ اَحَدا شَیئا؛
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بینوایان و نزدیک شدن به آنها، ذکر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسیار گفتن، با خویشاوندان رابطه برقرار کردن؛ هر چند آنان قطع رابطه کنند، [و در مسائل مادی]، به پایین تر از خود نگاه کنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگیرم، حق را بگویم اگر چه تلخ باشد و از کسی چیزی نخواهم.
الاصول الستة عشر(ط-دار الشبستری) ص 75
کانَ مِن فِعْلِهِ صلی الله علیه و آله اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَدیدَ حَمِدَ اللّه َ ثُمَّ یَدعو مِسکینا
ص: 106
فَیُعطیهِ القَدیمَ، ثُمَّ یَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ یَکسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثیابِهِ - لا یَکْسوهُ اِلاّ لِلّهِ عزَّوَجَلَّ - الاّ کانَ فی ضَمانِ اللّه ِ عزَّوَجَلَّ و حِرزِهِ و خَیْرِهِ و اَمانِهِ حَیّا و مَیّتا؛
هر وقت رسول اکرم صلی الله علیه و آله لباس جدیدی می پوشیدند، خداوند را سپاس می گفتند و سپس بینوایی را می خواستند و لباس قدیمشان را به او می دادند و می فرمودند: مسلمانی که فقط برای رضایت خداوند عزوجل، لباس کهنه خود را به مسلمان فقیری بدهد، تا هنگامی که لباس به تن آن فقیر است، در پناه و خیر و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بمیرد.
مکارم الاخلاق، ص 36
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله اِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلی رُؤوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛
هرگاه صبح می شد پیامبر صلی الله علیه و آله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه های خود می کشیدند.
بحار الانوار (ط-بیروت) ج101 ، ص99 - عدة الداعی و نجاح الساعی ص 89
نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأکُلُ حَتّی نَجوعَ وَ اِذا اَکَلْنا لا نَشْبَعُ؛
ما قومی هستیم که تا گرسنه نشویم غذا نمی خوریم و تا سیر نشده ایم دست از غذا می کشیم.
طب النبی ص3
الاَکْلُ عِندَ اَهلِ المُصیبَةِ مِن عَمَلِ الجاهِلیَّةِ وَ السُّنَّةُ البَعْثُ اِلَیْهِم بِالطَّعامِ؛
غذا خوردن نزد مصیبت زدگان و با خرج آنان، از رفتارهای جاهلیت است و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادن غذا برای مصیب ت زدگان است.
وسایل الشیعه ج3 ،ص 237 - من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 182
خَیْرُکُم خَیْرُکُم لِنِسائِهِ و
ص: 107
اَنَا خَیْرُکُم لِنِسائی؛
بهترین شما کسی است که برای زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما برای زن خود هستم.
من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 443
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لا یُؤْثِرُ عَلَی الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیْرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها کَاَن-َّهُ لا یَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَمیما؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزی مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمی داشتند و هنگامی که وقت نماز می رسید، گویی که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمی شناختند.
مجموعه ورام، ج 2، ص 78
کانَ صلی الله علیه و آله لا یَجْلِسُ اِلَیهِ اَحَدٌ و هُوَ یُصَلّی اِلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ و اَقْبَلَ عَلَیهِ فَقالَ: اَ لَکَ حاجَةٌ؟ فَاِذا فَرَغَ مِنْ حاجاتِهِ عادَ اِلی صَلاتِهِ؛
هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله نماز می خواندند و کسی نزد ایشان می نشست، ایشان نماز خود را کوتاه می کردند و به او رو می نمودند و می فرمودند: آیا خواسته ای داری؟
مناقب آل ابی طالب علیهم السلام(ابن شهر آشوب) ج1 ، ص147
اِنّا اَهلُ بَیْتٍ نَری وَعدَنا عَلَینا دَینا کَما صَنَعَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛
ما اهل بیت، وعده های خود را برای خودمان، بدهی و دِین حساب می کنیم، چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین می کردند.
تحف العقول، ص 446
کُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَاْسُ وَ لَقِیَ القَومُ الْقَوْمَ اتَّقَیْنا بِرَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فَما یَکونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ ؛
وقتی که آتش
ص: 108
جنگ بر افروخته می شد و دو لشکر به هم می رسیدند، به پیامبر پناهنده می شدیم و کسی نبود که از آن حضرت به دشمن نزدیک تر باشد.
مکارم الاخلاق، ص 18
بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ و محاسِنِها
من برای (احیای) مکارم و نیکی های اخلاقی مبعوث شدم.
الأمالی(طوسی) ص 596
أدَّبَنی رَبّی بِمَکارِمِ الأخلاقِ.
پروردگارم مرا به فضایل اخلاقی ادب آموخته است.
ارشاد القلوب الی الصواب(دیلمی) ج 1 ، ص 160
اِنَّ البَیتَ اِذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ کَما تُضی ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنیا؛
خانه ای که در آن قرآن فراوان خوانده شود، خیر آن بسیار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و برای آسمانیان بدرخشد چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص610
خیارکم من تعلم قرآن و ع-لمه
بهترین شما کسیست که قرآن را بیاموزد و آموزش دهد.
نهج الفصاحه ص473 ،ح1524 - وسایل الشیعه ج6 ، ص167 ، ح7641
یا بُنَیَّ لاتَغفُل عَن قِراءَةِ القُرآنِ- إذا أصبحت، و إذا أمسیت- فَاِنَّ القُرآنَ یُحیِی القَلبَ المیت وَ یَنهی عَنِ الفَحشاءِ و َالمُنکَرِ ؛
فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زیرا که قرآن دل مرده را زنده می کند و از فحشاء و زشتی باز می دارد.
البرهان فی تفسیر القرآن ج1 ،ص19
اِن اَرَدتُم عَیشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ یَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و َالهُدی یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ کَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَیطانِ و رُجحانٌ فِی المیزانِ ؛
اگر زندگی سعادتمندان، مرگ شهیدان،
ص: 109
نجات روز حسرت (قیامت)، سایه روزِ سوزان و هدایت در روز گمراهی را می خواهید، قرآن را یاد بگیرید که آن سخن خدای مهربان است و سپری است در مقابل شیطان و سنگینی در ترازوی اعمال.
الحیاه(ترجمه ی احمد آرام) ج2 ،ص234
اَصدَقُ القَولِ و َاَبلَغُ المَوعِظَةِ و َاَحسَنُ القَصَصِ کِتابُ اللّه ؛
راست ترین سخن، رساترین پند و زیباترین حکایت، کتاب خدا (قرآن) است.
من لایحضر الفقیه ج4 ، ص402
مَن قَرَأَ القُرآنَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّه و َتَفَقُّها فِی الدّینِ کانَ لَهُ مِنَ الثَّوابِ مِثلَ جَمیعِ ما اُعطِیَ المَلائِکَةُ و َالأنبیاءُ وَ المُرسَلونَ؛
هر کس برای کسب رضایت خدا و آگاهی در دین قرآن بیاموزد، ثوابی مانند همه آنچه که به فرشتگان و پیامبران و رسولان داده شده، برای اوست.
وسائل الشیعه، ج6، ص184، ح7683
عَلَیکُم بِکِتابِ اللّه ... مَن عَمِلَ بِهِ سَبَقَ؛
بر شما باد رجوع به کتاب خدا (قرآن) ... کسی که به آن عمل کند از همه پیشی می گیرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص219 ، خطبه 156
اَلا اِنَّ فیهِ عِلمَ ما یَأتی و َالحَدیثَ عَنِ المَاضی و َدَواءَ دائِکُم و نَظمِ ما بَینَکُم؛
آگاه باشید که دانش آینده، اخبار گذشته و درمان دردهایتان و نظم میان شما در قرآن است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص223 ، خطبه 158
اِنَّ القرآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ و َباطِنُهُ عَمیقٌ لا تَفنی عَجائِبُهُ و َلا تَنقَضی غَرائِبُهُ و َلا تُکشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ؛
براستی که قرآن ظاهرش زیباست و باطنش عمیق، عجایبش پایان ندارد، اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکی های جهل جز بوسیله آن
ص: 110
رفع نخواهد شد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص223 ، خطبه 18
مَن لَم یَعرِفِ الحَقَّ مِنَ القُرآنِ لَم یَتَنَکَّبِ الفِتَنَ؛
هر کس حقیقت را از طریق قرآن نشناسد، از فتنه ها برکنار نمی ماند.
محاسن، ج1، ص216
وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَه ُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ؛
حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ، حکمت 399
مَن قَ-بَّلَ وَلَدَهُ کَ-تَبَ اللّه عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً و َمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّه یَومَ القیامَةِ، و َمَن عَلَّمُهُ القُرآنَ دُعیَ بِالاب-َوَینِ فَیُکسَیانِ حُلَّتَینِ یُضی ءُ مِن نورِهِما وُجوهُ اَهلِ الجَنَّةِ ؛
هر کس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ برای او ثواب می نویسد و هر کسی که او را شاد کند ، خداوند روز قیامت او را شاد خواهد کرد و هر کس قرآن به او بیاموزد ، پدر و مادرش دعوت می شوند و دو لباس بر آنان پوشیده می شود که از نور آنها ، چهره های بهشتیان نورانی می گردد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 49
مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ ؛
هر جوان مؤمنی که در جوانی قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش می آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار می دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود.
ص: 111
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 603
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ... وَعِزّا لاتُهزَمُ أَنصارُهُ... ؛
قرآنی که بر پیامبر نازل شد... عزتی است که هوادارانش شکست نمی خورند... .
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص315 ، خطبه 198
أَدِّبوا أولادَکُم عَلی ثَلاثِ خِصال ٍ: حُبِّ نَبیِّکُم و َحُبِّ أَهلِ بَیتِهِ و َقِراءَةِ القُرآنِ؛
فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن.
قاموس قرآن ، المقدمه ، ص2
قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی الملکوت السموات ، ساکن الفردوس؛
تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها اهل بهشت خوانده می شوند.
عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیه السلام) ج11 ، قسم2،حضرت فاطمه سلام الله علیها ،ص915
مَن قَرَاَ فی شَهرِ رَمضانَ آیَة مِن کِتابِ اللهِ کانَ کَمَن خَتَمَ القُرآنَ فِی غَیرِه مِن الشُهُورِ؛
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج93، ص341
ما جلس قوم فی مجلس من مساجد اللّه ِ یَتْلونَ کِتابَ اللّه ِ وَ یَتَدارَسونَهُ بَیْنَهُمْ اِلاّ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَةُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَ ذَکَرَهُمُ اللّه ُ فیمَنْ عِنْدَهُ؛
هیچ جلسه قرآنی برای تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر این که آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانی که در نزدش هستند، از آنان یاد کرد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ح3788، ج3 ، ص 363
اِنَّ
ص: 112
اَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتابُ اللّه ِ وَ خَیْرَ الْهُدی هُدی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ شَرَّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها؛
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلی لله علیه و آله و بدترین امور بدعت هاست (پدیده های مخالف دین).
امالی (طوسی) ص 337 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 74، ص 122
اِنَّ اللّه َ تعالی اَنْزَلَ کِتابا هادیا بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا؛
خدای تعالی کتابی راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبی را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدی دوری جویید تا به مقصد برسید.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 242 ، خطبه 167
إنَّ اللّه سبحانَهُ لَم یَعِظْ أحَدابمِثلِ هذا القرآنِ؛
خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص254 ، خطبة 176
اِنَّ مِن تَمامِ الصَّومِ اِعطاءُ الزَّکاةِ یَعنی الفِطرَة کَما اَنَّ الصَّلوةَ عَلَی النَّبِی (ص) مِن تَمامِ الصَّلوةِ؛
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است.
من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص183 - وسائل الشیعه، ج 9، ص 318
أثقَلُ ما یوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اهل بَیتِهِ.
سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 197
ما مِن عَمَلٍ أفضَلَ یَومَ الجُمُعَةِ مِنَ الصَّلوةِ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ.
در روز جمعه هیچ عملی برتر از صلوات بر محمد و خاندان
ص: 113
او (ع) نیست.
الخصال ص394
فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛
خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.
الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99
مَن ماتَ و لَم یعرف امام زمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلیةً؛
هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
وسایل الشیعه ج16 ، ص246 - کافی(ط-دارالحدیث) ج6 ، ص123
کَمالُ الدّینِ وَلایَتُنا و َالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا.
کمال دین، در ولایت ما و بیزاری جستن از دشمن ماست.
بحار الانوار(ط-بیروت)ج27 ، ص58
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّ-فَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ
تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار
ص: 114
نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 27، ص 92
اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّ عَلِیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه؛
همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.
امالی(صدوق) ص182
اَن-َا اَدیبُ اللّه ِ وَ عَلیٌّ اَدیبی ، اَمَرَنی رَبّی بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَی ءٌ اَبْغَضُ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ لیُفْسِدُ العَمَلَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست ،و همانا آن عمل را ضایع می کند ، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق ص 17
رَاَیْتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام مُوَلِّیا مُبادِرا ، فَقُلْتُ : اَیْنَ تُریدُ یا مَولایَ؟ فَقالَ : دَعنی یا نَوفُ ، اِنَّ آمالی تُقَدِّمُنی فِی المَحبوبِ. فَقُلتُ : یا مَولایَ وَ ما آمالُکَ؟ قالَ : قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَیتُ عَنْ تَبیینِها لِغَیْرِهِ ، وَکَفی بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ یُشْرِکَ فی نِعَمِهِ و اِرْبِهِ غَیْرَ رَبِّهِ؛
امیر المؤمنین علیه السلام را دیدم که شتابان می رود . عرض کردم : مولای
ص: 115
من کجا می روی؟ فرمودند : «ای نوف رهایم کن! آرزوهایم مرا به پیشگاه محبوب می کشانَد». عرض کردم : مولای من! آرزوهایتان چیست؟ فرمودند : «آن کس که مورد آرزوست ، خود آنها را می داند و نیازی نیست به غیر او بگویم . بنده را همین ادب بس که در نعمت ها و نیازش ، غیر پروردگارش را شریک نگردانَد» .
بحار الانوار(ط-بیروت) ج91 ، ص94 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11 ، ص221
عَلیٌّ یَعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمالُ یَعْسوبُ الْمُنافِقینَ؛
علی پیشوای مؤمنان و ثروت پیشوای منافقان است.
امالی(طوسی) ص 355
بی اُنذِرتُم وَ بِعَلیِّ بنِ أبی طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ، ص232
حقُّ علیٍّ علی هذهِ الاُمّةِ کحَقِّ الوالِدِ علی وَلَدِهِ.
حقّ علی بر این امّت همچون حقّ پدر است بر فرزندش.
امالی(طوسی)ص54
وَاللَّهِ لَابنُ أبی طالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدیِ اُمِّهِ.
به خدا سوگند که اُنس پسر ابوطالب به مرگ از انس کودک به پستان مادرش بیشتر است.
نهج البلاغه(صبحی صالح)ص52 ، خطبه 5 {شبیه این حدیث در نزهه الناظر و تنبیه الخاطر ص56}
بی اُنذِرتُم
ص: 116
وَ بِعَلیِّ بنِ أبی طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ، ج3 ، ص232
إنَّ الحَسَنَ(ع) لَم یُرَ فِی شَی ءٍ مِن أحوالِهِ إلّا ذاکِراً لِلّهِ سُبحانَهُ.
امام حسن(ع) در همه حال خدای سبحان را یاد می کرد.
امالی(صدوق) ص 179
حَسَنٌ مِنّی وأنَا مِنهُ، أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّهُ.
حسن از من است و من از اویم؛ هر که دوستش بدارد، خداوند دوستدار او است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 43 ، ص 306
اَلبَرَکَةُ مِن قَبرِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام عَشَرَةُ اَمیالٍ؛
تا ده میل اطراف قبر حسین بن علی علیه السلام برکت است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص116، ح 41
اِنّ الحُسَینَ صاحِبَ کَربَلا قُتِلَ مَظلوما، مَکروبا عَطشانا، لَهفانا فآلَی اللّه ُ عَزَّوَجلّ عَلی نَفسِهِ اَن لا یاتیَهُ لَهفانٌ و لا مَکروبٌ و لا مُذنِبٌ و لا مَغمومٌ و لا عَطشانٌ و لا مَن بِهِ عاهَةٌ ثُمَّ دَعا عِندَهُ و تَقَرَّبَ بِالحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ نَفَّسَ اللّه ُ کُربَتَهُ وَ اَعطاهُ مَسأَلَتَهُ و غَفَرَ ذَنبَهُ وَ مَدَّ
فی عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فی رِزقِهِ فَاعتَبِروا یا اُول-ِی الاَبصار؛
ص: 117
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بَلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر این که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و
عمرش را طولانی و روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید!
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج10 ، ص239 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5
فی فَضلِ زِیارَةِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام وَ لَقَد حَدَّثَنی أَبی علیه السلام: أَنَّهُ لَم یَخلُ مَکانُهُ مُنذُ قُتِلَ مِن مُصَلٍّ یُصَلّی عَلَیهِ مِنَ المَلائِکَةِ أَو مِنَ الجِنِّ أَومِنَ النسِ أَو مِنَ الوَحشِ و َما مِن شَیْ ءٍ إِلاّ وَهُوَ یَغبِطُ زائِرَهُ و َیَتَمَسَّحُ بِهِ و َیَرجو فِی النَّظَرِ إِلَیهِ الخَیرَ لِنَظَرِهِ إِلی قَبرِهِ؛
پدرم در فضیلت زیارت حسین بن علی علیه السلام فرمودند: جایگاه آن حضرت از آن زمان که کشته شده، از فرشته یا جن یا حیوان وحشی که بر آن حضرت درود می فرستد خالی نیست و هر چیزی غبطه زائر آن حضرت را می خورد و خود را به او می مالد و در نگاه کردن به زائر امام حسین علیه السلام امید خیر دارد زیرا او به قبر امام حسین علیه السلام نگاه کرده است.
کامل زیارات ص325 - مستدرک
ص: 118
الوسایل مستنبط المسایل ج10، ص252، ح11952
لا تَدَع زیارَةَ الحُسَینِ بنِ عَلیّ علیه السلام و مُر اَصحابَکَ بِذالِکَ، یَمُدُّ اللّه فی عُمرِکَ و یَزیدُ اللّه فی رِزقِکَ و یُحییکَ اللّه سَعیدا و لاتَموتُ اِلاّ سَعیدا و یَکتُبکَ سَعیدا؛
زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند.
کامل الزیارات ص 152
وَ حَقیقٌ عَلَی اللّه ِ اَنْ لا یَاْتیَنی مَکْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلی اَهْلِهِ مَسْرورا؛
بر خداوند است که هیچ گرفتاری به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم.
ثواب الأعمال و عقاب الاعمال ص 98
بی اُنذِرتُم وَ بِعَلیِّ بنِ أبی طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ، ص232
کانَ أبی إذا دَخَلَ شَهرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً
چون ماه
ص: 119
محرم فرا می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج44 ، ص284
لأَندُبَنَّکَ صَباحاً و مَساءً و لأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 98 - ص 238
رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِه
رحمت خدا بر عبّاس! ایثار کرد و کوشید و جان فدای برادرش کرد.
خصال ج1 ، ص68 - امالی(صدوق) ص 462
إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لا تَبرُدُ أبَداً.
کشته شدن حسین علیه السلام چنان داغی در دل مؤمنان است که هرگز سرد نشود.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص 318
عَنْ دِعْبِلِ بنِ علیّ : اَنَّهُ دَخَلَ عَلی اَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام وَ اَمَرَ لَهُ بِشَیْ ءٍ ، فَاَخَذَهُ وَ لَمْ یَحْمَدِ اللّه َ . قالَ : فَقالَ لَهُ : لِمَ لَمْ تَحْمَدِ اللّه َ؟! قالَ : ثُمَّ دَخَلْتُ بَعْدُ عَلی اَبی جَعفَرٍ علیه السلام وَ اَمَرَ لی بِشَیْ ءٍ ، فَقُلْتُ : اَلْحَمدُ لِلّهِ . فَقالَ لی : تَاَدَّبْتَ؛
دعبل بن علی به خدمت امام رضا علیه السلام رسید و امام امر فرمودند انعامی به او بدهند . دعبل آن را گرفت، اما خدا را سپاس نگفت . امام به او فرمودند : چرا خداوند را سپاس نگفتی؟! دعبل گفت : پس از مدّتی بار دیگر خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و ایشان فرمودند انعامی به من بدهند . من گفتم : خدا را سپاسگزارم . امام به من فرمودند : ادب
ص: 120
را به جا آوردی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ،ص496
مَن أحَبَّ أن یَلقَی اللَّهَ ضاحِکاً مُستَبشِراً فَلیَتَوَلَّ عَلِیَّ ابنَ مُوسَی الرِّضا(ع).
کسی که دوست دارد خندان و با روی گشاده خداوند را دیدار کند، باید از محبّت و ولایت علی بن موسی الرضّا(ع) بهره مند باشد.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 36 ، ص 296
مَهْدیُّ اُمَّتِی الَّذی یَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما؛
مهدی امت من کسی است که هنگام پر شدن زمین از بیداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد کرد.
کتاب سلیم بن قیس هلالی ج 2 ، ص 910 {شبیه این حدیث در بحار الانوار (ط-بیروت)ج27 ،ص119 }
فإنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنبائِکُم وَ لا یَغرُبُ عَنَا شَیءُ مِن أخبارکُم
علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست
تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) مقدمه ج1 ، ص 38 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج53 ، ص175
لَو کانَ فیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائِمُنا.
اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن کامل] در میان شما بود، قائم ما قیام می کرد.
مشکاة الأنوار فی غرر الاخبار ص63
المَهدیُّ رَجُلٌ مِنّا مِن وُلدِ فاطِمَةَ
مهدی مردی است از ما، از نسل فاطمه.
التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن ص157
اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ
منتظران ظهور امام مهدی(ع) برترینِ اهل هر زمان اند.
کمال الدین و تمام نعمه ج1 ، ص320 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج52 ، ص 122
أصحابُ المَهدِیِّ شَبابٌ لاکُهُولَ فیهِم.
یاران مهدی جوان اند و میان سالی در میان آنان نیست. الغیبه (طوسی) ص476
أنَا خاتِمُ
ص: 121
الأَؤصِیاءِ، بی یُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی وشیعَتی
من وصیّ آخرین ام، به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شودالدعوات (راوندی) ، ص 207
إنَّ اللَّهَ مَعَنا، فَلا فاقَةَ بِنا إلی غَیرِهِ، وَالحَقُّ مَعَنا فَلَن یوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا.
خدا با ما است و نیازمند دیگری نیستیم، و حق با ما است و باکی نداریم که کسی از ما روی بگرداند. الغیبه(طوسی) ص285 - احتجاج علی
اهل اللجاج(طبرسی) ج2 ،ص467 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 53 ، ص 178
قُلوبُنا أوعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّهِ، فَإذا شاءَ شِئنا.
قلب های ما جایگاه خواسته های الهی است؛ هرگاه او بخواهد ما نیز می خواهیم.
الغیبه(طوسی) ص247 - بحارالأنوار (ط-بیروت)ج 52 ، ص 51
أنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فی أَرضِهِ وخَلیفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَیکُم.
من یادگار خدا در زمین و جانشین و حجت او بر شما هستم. کمال الدّین و تمام نعمه ج1 ،ص 331
اَلمَهدِیُّ طاووسُ أهلِ الجَنَّةِ.
مهدی طاووس بهشتیان است.
بهجه النظر فی اثبات الوصایه و الامامه ص 183 -بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 51 ، ص 91بانک احادیث موضوعی [/../hadis-farsi.aspx]
هذا [الامامُ الجَوادُ(ع)] المَولُودُ الَّذی لَم یُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنهُ.
این (امام جواد(علیه الاسلام))مولودی است که پر برکت تر از او برای شیعه ما به دنیا نیامده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص321
زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ.
زیارت قبر پدرم، موسی بن جعفر(ع)، مانند زیارت قبر حسین(ع) است.
وسایل الشیعه ج14 ، ص547 - کامل الزیارات ، ص 300
نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه
ص: 122
فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه؛
ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خویی) ج20 ، ص97 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص211
فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛
خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.
الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99
نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُیوشَ الْباطِلِ؛
ما (اهل بیت) ستون های حق را استوار و لشکریان باطل را متلاشی کردیم.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم،ص120
اَدِّبوا اَولادَکُمْ عَلی ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُمْ و حُبِّ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلی قِراءَةِ الْقُرآنِ ؛
فرزندانتان را به سه چیز ادب کنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.
قاموس قرآن ، المقدمه ، ص2
اِنّا اَهلُ بَیْتٍ نَری وَعدَنا عَلَینا دَینا کَما صَنَعَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛
ما اهل بیت، وعده های خود را برای خودمان، بدهی و دِین حساب می کنیم، چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین می کردند.
تحف العقول، ص 446
اللّهُمَّ أحِبَّ حَسَنا وحُسَینا وأحِبَّ مَن یُحبُّهُما
بار خدایا! حسن و حسین را دوست بدار و دوستداران آن دو را نیز دوست بدار.
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج3 ، ص383
اِنَّما مَثَلُ اَهْلِ بَیْتی فیکُمْ
ص: 123
کَمَثَل سَفینَةِ نوحٍ علیه السلام مَنْ(رَکِبَهَا) دَخَلَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ؛
مَثَلِ اهل بیت من، همانند کشتی نوح است که هر کس سوار آن شد، نجات یافت و هر کس رهایش کرد، غرق گردید.
امالی(طوسی)ص349
إیّاکُم وَ الغُلو فینا قُولوا إنّا عَبیدٌ مَربوبونَ وَ قُولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم.
درباره ما غلو نکنید، ما را بندگان پرورش یافته (حق تعالی) بدانید آنگاه در فضلیت ما هر چه خواستید بگویید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج10 ، ص 92 - خصال ج2 ، ص614
فاطِمَةُ سِیدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّة.
فاطمه بانوی زنان بهشت است.
مکارم الاخلاق ص 93{خصال ج2 ، ص573 - امالی(صدوق)ص125}
مَن زارنَا فی مَماتِنا فَکَانَّما زارَنا فی حَیاتِنا.
هر که ما را پس از مردنمان زیارت کند گویا ما را هنگام زنده بودنمان زیارت کرده است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص3 18 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج97 ، ص124
حَدیثٌ تَدرِیهِ خَیرٌ مِن ألفِ حَدیثٍ تَروِیهِ.
یک حدیث بفهمی بهتر است از آن که هزار حدیث [نفهمیده] نقل کنی.
معانی الاخبار ص2
ذِکرُنا أهلَ البَیتِ شِفاءٌ مِنَ العِلَلِ وَ الأَسقامِ و وَسواسِ الرَّیبِ
یاد ما اهل بیت شفابخش بیماریها و ناخوشی ها و درمانگر وسوسه شکّ است.
خصال ج2، ص625
فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی
فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است.
امالی(صدوق) ص104 ،بحار الانوار(ط-بیروت) ج67 ، ص3
و لِی فِی اِبنَةِ رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ
دختر
ص: 124
رسول خدا (فاطمه) برای من سرمشقی نیکوست.
عوالم العلوم و المعارف(مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد) ج11 ، ص8
مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة
کسی که او (حضرت معصومه) را زیارت کند در حالی که آگاه به حقش باشد بهشت برای اوست.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج48 ، ص317
مَنْ زَارَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّة
کسی که عمه ام (حضرت معصومه) را در قم زیارت کند بهشت برای اوست
بحار الانوار(ط-بیروت) ج48 ، ص316
فی بَیانِ ما یَحدُثُ فی زَمَنِ ظُهورِ المامِ الحُجَّةِ علیه السلام : وَ لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ اِلَی الرضِ حَتّی اِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ مِمّا یَزیدُ اللّه ُ فیها مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتُوکَلُ ثَمَرةُ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ وَ ذلِکَ قَولُهُ تعالی: «وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم
بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الرضِ وَلکِن کَذَّبُوا»؛
در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد : برکت از آسمان به سوی زمین فرو می ریزد، تا آن جا که درخت از میوه فراوانی که خداوند در آن می افزاید، می شکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان می خورند و این معنای سخن خداوند است که: (و اگر مردمِ آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکت هایی از آسمان و زمین به روی آنان می گشودیم،
لیکن تکذیب کردند)
الخرائج و الجرائح ج2 ،ص849
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول ص403
ما ضر من مات منتظر
ص: 125
لامرنا ألا یموت فی وسط فسطاط المهدی و عسکره
آنکه در انتظار امر ما بمیرد از اینکه در وسط خیمه مهدی و لشکرش از دنیا نرفته ضرر نکرده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص372
ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة
بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج51 ص109
اثافی الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها؛
سنگهای زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگری درست نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 18
یَومُ غَدیرِ خُمٍّ أفضَلُ أعیادِ اُمَّتی.
روز غدیرخم برترین عید امّت من است.
امالی(صدوق) ص125
مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُه وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا وَیْحَکُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَیْحَکُمْ لَا تَغْتَرُّوا.
هر کدام از شما شیعیان مطیع خداوند باشد ولایت ما برایش مفید خواهد بود و هر که خدا را نافرمانی کند ولایت ما سودی برایش ندارد
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص75 و 76 ،ح5
لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید.
محاسن ج1 ، ص80 - وسایل الشیعه ج4 ، ص114
لا شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛
هیچ شفیعی برای زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضایت شوهرش
ص: 126
نیست.
وسایل الشیعه ج20 ، ص222 - خصال ج2 ص 588
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّ-فَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ
تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 27، ص 92 {شبیه این حدیثدر المحاسن ج1 ، ص152}
لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج3، ص270
إذا حشرت یوم القیامة أرفع هذا إلی یدی و أشفع فی عصاة أمّة أبی
آن گاه که در
ص: 127
روز قیامت برانگیخته شوم،دستم را بلند میکنم گناهکاران امّت پدرم را شفاعت خواهم کرد.
عوالم العلوم و المعارف ج11 ، ص451
لا تَدعُوا العَم-لَ الصّالِ-حَ وَ الاِجتهادَ فِی العِبادَةِ اتِّکالاً عَلی حُبِّ آلِ مُحَمدٍ (ص) وَ لا تَدعُوا حُبَّ آلِ مُحَم-دٍ (ص) لامرِه-م اِتِّک-الاً عَل-ی العِب-ادَةِ فَ-اِنَّ-هُ لایَق-بَلُ اَح-دَهُ-م-ا دونَ الآخَر؛
مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستی آل محمد (ص) را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از ای-ن دو ، به تنهایی پذیرفته نمی شود.
فقه الرضا ص339 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص 347 و 348
اِعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ مِنّا عَلی قَدرِ رِوایَتِهِم عَنّا.
منزلت مردم را در نزد ما، از اندازه روایتشان از ما بشناسید.
اصول السته عشر(ط-دار الحدیث) ص5 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 2 ، ص 150
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فی اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمیگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکت اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236 و 237
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ و َدَغَلٍ؛
بی گمان شیعیان ما دل هایشان از
ص: 128
هر خیانت، کینه،وفریبکاری پاک است.
مجموعه ورام ج2 ، ص106 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج65، ص156
حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ؛
دل بستگی به دنیا، عقل را فاسد می کند، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان می سازد و باعث عذاب دردناک می شود.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص41
رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنیا ثَمَرَةُ العَقلِ؛
دوری از تجمّلات دنیا میوه عقل است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص241
إِنَّ الدُّنیا مَشغَلَةٌ عَن غَیرِها و َلَم یُصِب صاحِبُها مِنها شَیئا إِلاّ فَتَحَت لَهُ حِرصا عَلَیها و َلَهَجا بِها و َلَن یَستَغنیَ صاحِبُها بِما نالَ فیها عَمّا لَم یَبلُغهُ مِنها؛
براستی که دنیا آدمی را به کلّی سرگرم خود می سازد و دنیاپرست به چیزی از آن نرسد، مگر آن که باب حرص و شیفتگی به آن بر رویش گشوده شود و به آنچه از این دنیا دست یافته اکتفا نمی کند تا در پی چیزی که بدست نیاورده نرود.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص423
إِنَّ اللّه َ فَرَضَ الجِهادَ و َعَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصرَهُ و َناصِرَهُ. و َاللّه ِ ما صَلُحَت دُنیا و َلا دینٌ إِلاّ بِهِ؛
در حقیقت خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.
وسائل الشیعه ج15، ص15
اَلدُّنیا أَصغَرُ وَ أَحقَرُ وَ أَنزَرُ مِن أَن تُطاعَ فیهَا الحقادُ؛
دنیا کوچک تر و حقیر تر و ناچیز تر از آن است که در آن ازکینه ها پیروی
ص: 129
شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2، ص52، ح1804
فی قَولِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَن تَطلُبَ بِهَا الخِرَةَ ؛
درباره آیه سهم خود را از دنیا فراموش مکن : [یعنی] سلامتی ، توانایی ، فرصت ، جوانی و شادابی ات را فراموش مکن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آوری.
وسایل الشیعه ج1 ، ص90 - مجموعه ورام ج2 ، ص165
اِثنانِ یعجلهما اللهُ فِی الدُّنیا البَغیَ و عُقوقَ الوالدین؛
دو چیز را خداوند در دنیا کیفر می دهد : تعدی و ناسپاسی پدر و مادر.
نهج الفصاحه ص165
ال-رَّغبَهُ فِ-ی ال-دُّنی-ا ت-ُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّه-دِ ف-ِی الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَ-دَنِ.
رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و ب-ی میلی به دنیا سبب راحتی قلب و بدن است.
تحف العقول، ص 358
مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا؛
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص68 - تحف العقول ص362 - وسایل الشیعه ج15 ، ص220
اَلدُّنیا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْکُرهِ مِن أیدِی الأْشْقیاءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فیها؛
دنیا سرای بلا و گرفتاری و محل گذران زندگی و زحمت است خوشبختان از آن دل کنده اند
ص: 130
و از دست بدبختان به زور گرفته می شود پس خوشبخت ترین مردم، بی میل ترین آنان به دنیا و بدبخت ترین مردم، مایل ترین آنان به دنیاست.
اعلام الدّین فی صفات المومنین ص 342 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ، ص185
مَنْ کانَ فیهِ ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةُ: یَأْمُرُ بِالْمَعْروفِ وَ یَأْتَمِرُ بِهِ وَ یَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَنْتَهی عَنْهُ وَ یُحافِظُ عَلی حُدودِ اللّه ِ جَلَّ وَ عَلا ؛
هر کس سه خصلت داشته باشد، دنیا و آخرتش سالم می ماند: به خوبی فرمان دهد و خود به آن عمل کند، از زشتی باز دارد و خود از آن باز ایستد و از حدود الهی پاسداری کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص332 ، ح7645
ثَوابُ الاخِرَة ینسی مَشَقَّة الدُّنیا.
پاداش آخرت، رنج و سختی دنیا را از یاد می برد
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج7 ، ص141
أجمِلوا فِی طَلَبِ الدُّنیا فَإنَّ کُلًّا مَیسَرٌ لما خُلقَ لَه؛
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.
شرح فارسی شهاب الاخبار ص320
فی صِفَةِ الدُّنیا: إنَّ الدُّنیا دارُ... مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها... ذَکَّرَتهُمُ الدُّنیا فتَذَکَّروا ،و حَدَّثَتهُم فصَدَّقوا، و وَعَظَتهُم فاتَّعَظوا؛
- در وصف دنیا- : همانا دنیا... سرای پند است برای کسی که پند گیرد... دنیا به آنان یادآوری کرد و ایشان یادآور شدند، آنان را خبر داد و ایشان تصدیق کردند، آنان را پند داد و ایشان پندش را پذیرفتند.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 493 ، حکمت 131
الأمَلُ کالسَّرابِ
ص: 131
یَغِرُ مَن راهُ وَ یَخلِفُ مَن رَجاءُ.
آرزو چون سراب است، بیننده را فریب داده و امیدوار را مأیوس می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص312 ، ح7207
إبنَ آدَمَ إن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا ما یَکفیکَ فانَّ أیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ إن کُنتَ إنَّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فانَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ.
ای فرزند آدم، اگر از دنیا بقدر کفایتت بخواهی اندکی از دنیا تو را کفایت می کند و اگر بیش از کفایتت بخواهی همه دنیا هم تو بس نباشد.
کافی (ط-الاسلامیه) ج2 ، ص138
مَثَلُ الحَرِیصِ عَلَی الدُّنیا مَثَلُ دُودَهِ القَزِّ کُلَّما ازدَادَت مِنَ القَزِّ عَلَی نَفسِها لَفّاً کانَ أبعَدَ لَها مِنَ الخُرُوجِ حَتّی تَموتَ غَمَاً.
حکایت انسان حریص به دنیا حکایت کرم ابریشم است، که هر چه بیشتر بر خود می تند، بیرون آمدنش از پیله بعیدتر می شود تا اینکه از غم و اندوه می میرد.
کافی (ط-الاسلامیه) ج2 ، ص316
لا تَ-کُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بِغَیرِ العَمَلِ... یَنهی وَ لا یَنتَهی وَ یَامُرُ بِما لا یَاتی... ؛
از کسانی مباش که بی عمل، به آخرت امید دارند... از گناه باز می دارند، اما خود باز نمی ایستند، به کارهایی فرمان می دهند که خود انجام نمی دهند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص497 و 498 ، حکمت 150
فلِیَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنیاهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَیاتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وَ اَنتُم خُلِقتُم لِلخِرَةِ ؛
انسان باید برای آخرتش از دنیا، برای مرگش از زندگی و برای پیری اش از جوانی، توشه برگیرد، چرا که
ص: 132
دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت آفریده شده اید .
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر(معروف به مجموعه ورام) ج 1، ص 131
أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ و َأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛
عاقل ترین مردم کسی است که در امور زندگیش بهتر برنامه ریزی کند و در اصلاح آخرتش بیشتر همّت نماید.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص52
اَلْخَیْرُ کُلُّهُ اَمامَکَ وَ اِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ اَمامَکَ وَ لَنْ تَری الخَیْرَ وَ الشَّرَّ اِلاّ بَعْدَ الاْآخِرَةِ لاَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النّارِ؛
همه خوبی ها و بدی ها در مقابل توست و هرگز خوبی و بدی واقعی را جز در آخرت نمی بینی، زیرا خداوند همه خوبی ها را در بهشت و همه بدی ها را در جهنم قرار داده است.
تحف العقول، ص 306
مَنْ کانَ فیهِ ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةُ: یَأْمُرُ بِالْمَعْروفِ وَ یَأْتَمِرُ بِهِ وَ یَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَنْتَهی عَنْهُ وَ یُحافِظُ عَلی حُدودِ اللّه ِ جَلَّ وَ عَلا ؛
هر کس سه خصلت داشته باشد، دنیا و آخرتش سالم می ماند: به خوبی فرمان دهد و خود به آن عمل کند، از زشتی باز دارد و خود از آن باز ایستد و از حدود الهی پاسداری کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص332 ، ح7645
إنَّ الدُّنیا و الاَخِرَةَ ... بِمَنزِلَة المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ ماشٍ بَینَهُما کُلَّما قَرُبَ مِن واحِدٍ بَعُدَ مِن الاخَرِ وَ هُما بَعدُ ضَرَّتانِ.
دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغرب هستند و کسی که میان آن دو راه می پیماید هر اندازه به یکی نزدیک شود از دیگری
ص: 133
دور می شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص486 ، حکمت 103
لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القیامَةِ حَتّی یُساَ لَ عَن اَربَعٍ عَن عُمُرِهِ فیما اَفناهُ وَ عَن شَبابِهِ فیما اَبلاهُ وَ عَن مالِهِ مِن اَینَ اَ کتَسَبَهُ وَ فیما اَ نفَقَهُ وَ عَن حُبِّنا اَهلَ البَیتِ ؛
انسان، در روز قیامت، قدم از قدم برنمی دارد، مگر آن که از چهار چیز پرسیده می شود: از عمرش که چگونه گذرانده است، از جوانی اش که چگونه سپری کرده، از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است و از دوستی ما اهل بیت [پیامبر صلی الله علیه و آله].
امالی(صدوق) ص39 - خصال ج1 ، ص 253، ح 125
طوبی لِمَن طالَ عُمرُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ فَحَسُنَ مُنقَلَبُهُ اِذ رَضیَ عَنهُ رَبُّهُ وَ وَیلٌ لِمَن طالَ عُمرُهُ وَ ساءَ عَمَلُهُ وَ ساءَ مُنقَلَبُهُ اِذ سَخِطَ عَلَیهِ رَبُّهُ؛
خوشا به سعادت کسی که عمرش طولانی و کردارش خوب باشد. چنین کسی عاقبتش خوب است؛ زیرا پروردگارش از او راضی است. و وای بر کسی که عمرش طولانی و کردارش بد باشد. چنین کسی عاقبتش بد است؛ چرا که پروردگارش از او ناراضی است.
بحارالأنوار، ج 66، ص 400، ح 95
اِنْ اُجِّلْتَ فی عُمُرِکَ یَومَیْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاِدَبِکَ لِتَسْتَعینَ بِهِ عَلی یَومِ مَوتِکَ. فَقیلَ لَهُ : وَ ما تِلْکَ الاِسْتِعانَةُ؟ قالَ : تُحْسِنُ تَدبیرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْکِمُهُ؛
اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدی ، یک روز آن را برای ادب خود قرار ده تا از آن برای روز مُردنت کمک بگیری. به امام گفته
ص: 134
شد : این کمک گرفتن چگونه است؟ فرمودند : به این که آنچه را از خود برجا می گذاری ، خوب برنامه ریزی کنی و محکم کاری نمایی.
وسایل الشیعه ج19 ، ص266 - کافی (ط-الاسلامیه) ج8 ،ص150
صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَکِّی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ وَ تُیَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَی وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ.
صله رحم، اعمال را پاکیزه، اموال را بسیار، حساب (قیامت) را آسان می کند و بلا را برطرف و و روزی را زیاد می کند.
کافی (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 33
صِلَةُ الرحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الکَفَّ و َتُطیبُ النَّفسَ و َتَزیدُ فِی الرِّزقِ وَ تُنسِئُ فِی الجَلِ؛
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان می نماید و روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
لِیَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنیاهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَیاتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وَ اَنتُم خُلِقتُم لِلخِرَةِ ؛
انسان باید برای آخرتش از دنیا، برای مرگش از زندگی و برای پیری اش از جوانی، توشه برگیرد، چرا که دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت آفریده شده اید .
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ج 1، ص 131
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنفیانِ الفَقرَ وَ یَزیدانِ فِی العُمرِ وَ یَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعینَ میتَةَ سوءٍ ؛
کار خیر و صدقه، فقر را می بَرند، بر عمر می افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می کنند.
من لا یحضر الفقیه ج2
ص: 135
، ص66 - ثواب الاعمال (ترجمه حسن زاده) ص 688
فِی الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِی الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِی الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتی فِی الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتی فِی الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِی النّارِ ؛
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایی اش این است که: آبرو را می بَرد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می بُرد و سه پیامد آخرتی اش: سختی حسابرسی، خشم خدای رحمان و ماندگاری در آتش است.
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص367 - خصال ج 1 ، ص 321، ح 3
اَلمَنِیَّةُ و َلاَ الدَّنِیَّةُ و َالتَّقَلُّلُ و َلاَ التَّوَسُّلُ؛
مرگ آری امّا پستی و خواری هرگز، به اندک ساختن آری امّا دست سوی این و آن دراز کردن هرگز.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص21 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص546 ، حکمت 396
یَعیشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛
مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگی کنند، با احسان و نیکوکاری خود زندگی می کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود می میرند.
دعوات(راوندی) ص 291، ح 33
مَنْ عَطَفَ عَلَیْهِ اللَّیْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَیاهُ وَ اِلَی الْمَنایا اَدْنَیاهُ؛
شب و روز بر هر کس بگذرد، او را ادب می کند، فرسوده اش می نماید و به مرگ نزدیکش می سازد.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص133
کَفی بالمَوتِ واعِظا؛
مرگ برای اندرز
ص: 136
گرفتن بس است.
تحف العقول، ص 35 - کافی(ط-الاسلامیه)ج2 ، ص275
أبلَغُ العِظاتِ الاعتِبارُ بِمَصارِعِ الأمواتِ؛
رساترین پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه های مردگان است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2 ، ص423
ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و یُرِقُّ الطَّبعَ ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوی و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و یُحَقِّرُ الدُّنیا؛
یاد مرگ، خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش حرص را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص171 }
عَجِبتُ لِمَن یَری أنَّه یَنقُصُ کُلَّ یَوم فی نَفسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هو لا یَتاهَّبُ لِلمَوتِ.
در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جان و عمر او کاسته می شوذ، امّا برای مرگ آماده نمی شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالحکم ج4 ، ص336 ح6253 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص163 ، ح3156
خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها ، و قدَّمَها و أخَّرَها ، و وصَلَ بالموتِ أسبابَها .
[خداوند ،] اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخی را کوتاه و برخی را دراز گردانید وپاره ای را پس وبرخی را پیش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پیوند
ص: 137
داد (موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد). نهج البلاغه (صبحی صالح)ص134 ، خطبه 91
چیزی راست تر از اجل (مرگ) نیست. شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج6 ، ص382 ، ح10648
نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ .
خوب دارویی است اجل.شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج6 ، ص160 ، ح9905
نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلی أجَلِهِ .
نَفَسهای آدمی گامهای او به سوی مرگ است. نهج البلاغه(صبحی صالح) ص480 ، حکمت 74
نگهبانی اجل، کافی است.نهج البلاغه (صبحی صالح) ص529 ، ح306
الأجَلُ حِصْنٌ حَصِینٌ .
اجل ، دژی استوار است.تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص161 ، ح 3111 - شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج1 ، ص133 ، ح494
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجه ِها وَ اصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَ تَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ؛
صدقه بجا، نیکوکاری، نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوش بختی تبدیل و عمر را زیاد و از پیشامدهای بد جلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما اَم-َروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُن-کَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی فَاِذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ وَ لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِی الرضِ وَ لا فِی السَّماءِ؛
تا زمانی که مردم، امر به معروف و نهی از منکر نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند، در خیر و
ص: 138
سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند. نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان.
مجموعه ورام ج2 ، ص126 - تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181
لا تَدَع زیارَةَ الحُسَینِ بنِ عَلیّ علیه السلام و مُر اَصحابَکَ بِذالِکَ، یَمُدُّ اللّه فی عُمرِکَ و یَزیدُ اللّه فی رِزقِکَ و یُحییکَ اللّه سَعیدا و لا تَموتُ اِلاّ سَعیدا و یَکتُبکَ سَعیدا؛
زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند.
بحار الانوار (ط-بیروت)ج98 ،ص47
لایَنبَغی لِمَن لَم یَکُن عالِما أَن یُعَدَّ سَعیدا؛
کسی که بهره ای از دانش ندارد معنا ندارد که دیگران او را سعادتمند بدانند.
تحف العقول ص364
اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّ عَلّیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه؛
همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.
امالی(صدوق) ص182
إِنَّ الْمُنافِقَ لا یَرغَبُ فِیما قَد سَعِدَ بِهِ الْمُؤْمِنونَ وَ السَّعیدُ یَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقْوی وَ إنْ کانَ یُرادُ بِالْمَوعِظَةِ غَیْرُهُ؛
منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت می شوند، میلی ندارد، و خوشبخت سفارش به تقوا را می پذیرد هر چَند مخاطب موعظه، کس دیگری باشد.
مجموعه ی ورام ج2
ص: 139
،ص146 - الکافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص151، ح 132
مِن سَعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللّه ِ و رِضاهُ بِما قَضَی اللّه ُ و مِن شِقْوَةِ ابن آدَمَ تَرکُهُ اسْتِخارَةَ اللّه ِ و سَخَطُهُ بِما قَضَی اللّه ُ ؛
از خوشبختی انسان درخواست خیر از خداوند و خشنودی به خواست اوست و از بدبختی انسان است که از خدا درخواست خیر نکند و به خواست او ناخشنود باشد.
تحف العقول ص 55
أربَعٌ مِنَ السَّعادَةِ و أربَعٌ مِنَ الشِّقاوَةِ، فَالأربَعُ الَّتی مِنَ السَّعادَةِ: الْمَرأَةُ الصّالِحَةُ و َالْمَسکَنُ الْواسِعُ و َالْجارُ الصّالِحُ وَ الْمَرکَبُ الْبَهیُّ وَ الأْربَعُ الَّتی مِنَ الشَّقاوَةِ: اَلْجارُ السُّوءُ و َالْمَرأةُ السُّوءُ و َالْمَسکَنُ الضَّیِّقُ و َالْمَرکَبُ السُّوءُ؛
چهار چیز از خوشبختی و چهار چیز از بدبختی است: چهار چیز خوشبختی: همسر خوب، خانه بزرگ، همسایه خوب و سواری نیکو است و چهار چیز بدبختی: همسایه بد، همسر بد، خانه کوچک و سواری بد است.
مکارم الأخلاق ص 126
إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلایَةُ اللّه ِ و َالسَّعادَةُ جاءَ الأْجَلُ بَینَ الْعَینَینِ و ذَهَبَ الأْمَلُ وَراءَ الظَّهرِ و إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلایَةُ الشَّیطانِ و َالشَّقاوَةُ جاءَ الأْمَلُ بَینَ الْعَینَینِ و ذَهَبَ الأْجَلُ وَراءَ الظَّهرِ؛
هرگاه کسی مستحق دوستی خداوند و خوشبختی باشد، مرگ در برابر چشمان او می آید و آرزو پشت سرش می رود و هرگاه مستحق دوستی شیطان و بدبختی باشد، آرزو پیش چشم او ، و مرگ پشت سرش قرار می گیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 258، ح 27
اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ؛
دانش پیشوای عمل و عمل پیرو آن است. به خوشبختان دانش الهام می شود و
ص: 140
بدبختان از آن محرومند.
امالی(طوسی) ص 488، ح 38
أشقَی النّاسِ الْمُلوکُ... وَ أسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ کِرامَ النّاسِ؛
بدبخت ترین مردم پادشاهانند.... و خوشبخت ترین مردم کسی است که با مردم بزرگوار معاشرت کند.
من لا یحضر الفقیه ج4 ،ص395 - امالی(صدوق) ص 21
اَلسَّعیدُ مَنِ اخْتارَ باقِیَةً یَدومُ نَعیمُها علی فانیَةٍ لا یَنفَدُ عَذابُها وَ قَدَّمَ لِما یَقدِمُ عَلَیهِ مِمّا هُوَ فی یَدَیهِ قَبلَ أن یُخَلِّفَهُ لِمَن یَسعَدُ بِإنفاقِهِ وَ قَد شَقیَ هُوَ بِجَمعِهِ؛
خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است بر سرای فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد برای سرایی که به آنجا می رود پیش فرستد قبل از آن که آنها را برای کسی بگذارد که او با انفاق آن خوشبخت می شود ولی خودش با گردآوری آن (دارایی ها) بدبخت شده است.
اعلام الدّین فی صفات المومنین ص 345
بی اُنذِرتُم وَ بِعَلیِّ بنِ أبی طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله علی علیه السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ، ج3 ، ص232
إنّی قَد قَضَیتُ لِکُلِّ قَومٍ هادیا أهدی بِهِ السُّعَداءَ وَ یَکونُ حُجَّةً عَلَی
ص: 141
الأشْقیاءِ؛
من برای هر قومی راهنمایی قرار دادم، که خوشبختان را به وسیله آن هدایت می کنم و حجتی برای بدبختان است.
علل الشرایع ،ج1 ،ص196 {شبیه این حدیث در الکافی(ط-الاسلامیه) ، ج 8 ، ص 285، ح 430 }
اَلدُّنیا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْکُرهِ مِن أیدِی الأْشْقیاءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فیها؛
دنیا سرای بلا و گرفتاری و محل گذران زندگی و زحمت است خوشبختان از آن دل کنده اند و از دست بدبختان به زور گرفته می شود پس خوشبخت ترین مردم، بی میل ترین آنان به دنیا و بدبخت ترین مردم، مایل ترین آنان به دنیاست.
اعلام الدّین فی صفات المومنین ص 342 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ، ص185
مَن ضَمِنَ وَصیَّةَ الْمَیِّتِ مِن أمرِ الْحَجِّ فَلا یَعجُزَنَّ فیها فَإنَّ عُقُوبَتَها شَدیدَةٌ وَ نَدامَتَها طَویلَةٌ، لا یَعجُزُ عَن وَصیَّةِ الْمَیِّتِ إلاّ شَقیٌّ وَ لا یَقومُ بِها إلاّ سَعیدٌ؛
هر کس وصیت میت را در کار حج بر عهده بگیرد، نباید در آن کوتاهی کند، زیرا عقوبت آن سخت و پشیمانی اش طولانی است. از وصیت میت جز بدبخت کوتاهی نکند و به آن جز خوشبخت عمل ننماید.
جامع الأخبار(شعیری) ص 159 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص116
مَن أجهَدَ نَفسَهُ فی إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نَفسَهُ فی لَذّاتِها شَقِیَ وَ بَعُدَ؛
هر کس برای اصلاح خود، خویشتن را به زحمت بیندازد، خوشبخت می شود هر کس خود را در لذت ها رها کند، بدبخت می گردد و بی بهره می ماند.
شرح
ص: 142
آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و دررالکلم ج5 ، ص258 ، ح 8246 و ح 8247
لا یَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ وَ لا یَشقَی امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصیَةِ اللّه ِ؛
هیچ کس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمی شود و جز با معصیت خدا بدبخت نمی گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص183 ح 3469
إنَّ حَقیقَةَ السَّعادَةِ أن یُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ و إنَّ حَقیقَةَ الشَّقاءِ أن یُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ؛
براستی که حقیقت خوشبختی آن است که پایان کار انسان خوشبختی باشد و حقیقت بدبختی آن است که کار انسان به بدبختی خاتمه یابد.
معانی الأخبار ص 345
اَلتَّوفیقُ مِنَ السَّعادَةِ وَ الْخِذلانُ مِنَ الشَّقاوَةِ؛
توفیق [انجام کار نیک] از خوشبختی و بی توفیقی از بدبختی است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 12، ح 70
لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِإقامَةِ حُدودِ اللّه ِ وَ لا یَشقی أحَدٌ إلاّ بِإِضاعَتِها؛
هیچ کس جز با اجرای حدود و احکام خدا خوشبخت نمی شود و جز با ضایع کردن آن بدبخت نمی گردد.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص167 ، ح3294
إنَّ أسعَدَ الناسِ فی الدنیا مَن عَدَلَ عَمّا یَعرِفُ ضُرَّهُ، وإنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛
خوشبخت ترین مردم در دنیا، کسی است که از آنچه می داند برایش زیان آور است دوری کند و بدبخت ترین آنان کسی است، که از هوای نفس خود پیروی کند.
وقعه صفین(نصر بن مزاحم) ص108
ما مِن إنسانٍ یَطعَنٌ فی عَینِ مُومِنٍ إلّا مات بِشَرّ میتَةٍ و کانَ قمِناً أن لا یَرجِعَ إلَی خَیرٍ.
هر که پیش روی مومنی به او طعنه زند مرگ بدی در
ص: 143
انتظار او بوده و سزاوار است روی خیر و سعادت را نبیند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص361
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجه ِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ و َصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً و َتَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِ عَ السُّوءِ؛
صدقه بجا، نیکوکاری، نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوش بختی تبدیل و عمر را زیاد و از پیشامدهای بد جلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869
اَلْجَهْلُ مُمیتُ الاَحْیاءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛
ن-ادانی، مای-ه مرگ زندگان و دوام بدبختی است
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص75 ، ح1164
مِن سَعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللّه ِ و رِضاهُ بِما قَضَی اللّه ُ و مِن شِقْوَةِ ابن آدَمَ تَرکُهُ اسْتِخارَةَ اللّه ِ و سَخَطُهُ بِما قَضَی اللّه ُ ؛
از خوشبختی انسان درخواست خیر از خداوند و خشنودی به خواست اوست و از بدبختی انسان است که از خدا درخواست خیر نکند و به خواست او ناخشنود باشد.
تحف العقول، ص 55
أربَعٌ مِنَ السَّعادَةِ و أربَعٌ مِنَ الشِّقاوَةِ، فَالأربَعُ الَّتی مِنَ السَّعادَةِ: الْمَرأَةُ الصّالِحَةُ وَ الْمَسکَنُ الْواسِعُ و َالْجارُ الصّالِحُ وَ الْمَرکَبُ الْبَهیُّ وَ الأْربَعُ الَّتی مِنَ الشَّقاوَةِ: اَلْجارُ السُّوءُ و َالْمَرأةُ السُّوءُ و َالْمَسکَنُ الضَّیِّقُ و َالْمَرکَبُ السُّوءُ؛
چهار چیز از خوشبختی و چهار چیز از بدبختی است: چهار چیز خوشبختی: همسر خوب، خانه بزرگ، همسایه خوب و سواری نیکو است و چهار چیز بدبختی: همسایه بد، همسر بد، خانه کوچک و سواری بد است.
مکارم الأخلاق، ص 126
اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ و َالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ؛
دانش پیشوای عمل و عمل پیرو آن
ص: 144
است. به خوشبختان دانش الهام می شود و بدبختان از آن محرومند.
امالی(طوسی) ص 488، ح 38
أشقَی النّاسِ الْمُلوکُ... وَ أسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ کِرامَ النّاسِ؛
بدبخت ترین مردم پادشاهانند و خوشبخت ترین مردم کسی است که با مردم بزرگوار معاشرت کند.
من لا یحضر الفقیه ج4 ،ص395 - امالی(صدوق) ص 21
إنّی قَد قَضَیتُ لِکُلِّ قَومٍ هادیا أهدی بِهِ السُّعَداءَ وَ یَکونُ حُجَّةً عَلَی الأشْقیاءِ؛
من برای هر قومی راهنمایی قرار دادم، که خوشبختان را به وسیله آن هدایت می کنم و حجتی برای بدبختان است.
علل الشرایع ،ج1 ،ص196 {شبیه این حدیث در الکافی(ط-الاسلامیه) ، ج 8 ، ص 285، ح 430 }
مَن ضَمِنَ وَصیَّةَ الْمَیِّتِ مِن أمرِ الْحَجِّ فَلا یَعجُزَنَّ فیها فَإنَّ عُقُوبَتَها شَدیدَةٌ وَ نَدامَتَها طَویلَةٌ، لا یَعجُزُ عَن وَصیَّةِ الْمَیِّتِ إلاّ شَقیٌّ وَ لا یَقومُ بِها إلاّ سَعیدٌ؛
هر کس وصیت میت را در کار حج بر عهده بگیرد، نباید در آن کوتاهی کند، زیرا عقوبت آن سخت و پشیمانی اش طولانی است. از وصیت میت جز بدبخت کوتاهی نکند و به آن جز خوشبخت عمل ننماید.
جامع الأخبار(شعیری) ص 159 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص116
مَن أجهَدَ نَفسَهُ فی إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نَفسَهُ فی لَذّاتِها شَقِیَ وَ بَعُدَ؛
هر کس برای اصلاح خود، خویشتن را به زحمت بیندازد، خوشبخت می شود هر کس خود را در لذت ها رها کند، بدبخت می گردد و بی بهره می ماند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و دررالکلم ج5 ، ص258 ، ح 8246 و ح 8247
لا یَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ وَ لا
ص: 145
یَشقَی امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصیَةِ اللّه ِ؛
هیچ کس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمی شود و جز با معصیت خدا بدبخت نمی گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص183 ح 3469
إنَّ حَقیقَةَ السَّعادَةِ أن یُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ و إنَّ حَقیقَةَ الشَّقاءِ أن یُختَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ؛
براستی که حقیقت خوشبختی آن است که پایان کار انسان خوشبختی باشد و حقیقت بدبختی آن است که کار انسان به بدبختی خاتمه یابد.
معانی الأخبار، ص 345
اَلتَّوفیقُ مِنَ السَّعادَةِ وَ الْخِذلانُ مِنَ الشَّقاوَةِ؛
توفیق [انجام کار نیک] از خوشبختی و بی توفیقی از بدبختی است.
بحارالأنوار، ج 75، ص 12، ح 70
لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِإقامَةِ حُدودِ اللّه ِ وَ لا یَشقی أحَدٌ إلاّ بِإِضاعَتِها؛
هیچ کس جز با اجرای حدود و احکام خدا خوشبخت نمی شود و جز با ضایع کردن آن بدبخت نمی گردد.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص167 ، ح3294
إنَّ أسعَدَ الناسِ فی الدنیا مَن عَدَلَ عَمّا یَعرِفُ ضُرَّهُ، وإنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛
خوشبخت ترین مردم در دنیا، کسی است که از آنچه می داند برایش زیان آور است دوری کند و بدبخت ترین آنان کسی است، که از هوای نفس خود پیروی کند.
وقعه صفین(نصر بن مزاحم) ص108
یُؤتی بِاَحَدٍ یَومَ القیامَةِ یوقَفُ بَینَ یَدَیِ اللّه ِ وَ یُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَلایَری حَسَناتِهِ فَیَقولُ: اِلهی لَیسَ هذا کِتابی فَاِنّی لا اَری فیها طاعَتی! فَیُقالُ لَهُ: اِنَّ رَبَّکَ لا یَضِلُّ وَ لایَنسی ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتیابِ النّاسِ ثُمَّ یُؤتی بِآخَرَ وَ یُدفَعُ اِلَیهِ کِتابُهُ فَیَری فیهِ طاعاتٍ کَثیرَةً فَیَقولُ: اِلهی ما هذا کِتابی فَاِنّی ما
عَمِلتُ هذِهِ
ص: 146
الطّاعاتِ فَیُقالُ: لاَنَّ فُلانا اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ اِلَیکَ؛
روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خداوند نگه می دارند و کارنامه اش را به او می دهند، اما حسنات خود را در آن نمی بیند. عرض می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم! به او گفته می شود: پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند. در آن طاعت بسیاری
را مشاهده می کند. عرض می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام! گفته می شود: فلانی از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 147
وَ مَن شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِیُحیِیَ بِها حَقَّ امرِی ءٍ مُسلِمٍ اَتی یَومَ القیامَةِ وَ لِوَجهِهِ نورٌ مَدَّ البَصَرِ تَعرِفُهُ الخَلایِقُ بِاسمِهِ وَ نَسَبِهِ ؛
کسی که برای زنده کردن حق یک مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قیامت در حالی آورده می شود که پرتو نور چهره اش، تا چشم کار می کند دیده می شود و خلایق او را به نام و نسب می شناسند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 7، ص 381
إِنَّمَا یُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی الدُّنْیَا
خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می کند.
محاسن ج1 ، ص195 - کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص195
مَ-ن ف-رّج
ص: 147
عن م-وم-ن ف-رّج الله عَن قَلبه ی-َوم القیامة؛
هر کس اندوه و مشکلی را از مومنی بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ان-دوه را از قلبش بر طرف سازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص200
لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا؛ کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(ابن شهرآشوب) ج 4، ص 69
فانّ احدکم اذا مات فقد قامت قیامته یری ما له من خیر و شر
هرگاه یکی از شما بمیرد، قیامتش برپا می شود و خوبی ها و بدی های خود را می بیند.
ارشادالقلوب(ترجمه ی سلگی) ج1 ، ص64
اَوَّلُ ما یوضَعُ فی میزانِ العَبدِ یَومَ القیامَةِ حُسنُ خُلقِهِ؛
نخستین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال بنده گذاشته می شود، اخلاق خوب اوست.
قرب الإسناد(ط-الحدیثه) ص 46، ح 149
اِنَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَی غَیرِه؛ پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد. وسائل الشیعه، ج15، ص 295 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ،ص300
الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَةِ؛
دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
وسایل الشعیه ج15 ، ص381 - ثواب الاعمال(ترجمه ی حسن زاده) ص688
انما امروا بالصوم لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخره؛
مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را
ص: 148
بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند.
وسایل الشیعه ج10 ، ص9 - هدایه الائمه علیهم السلام ج4 ، ص169
إنَّ اعظَمَ الحَسَرَاتِ یَومَ القیامَةِ حَسرَةُ رَجُل کَسَبَ مالاً فی غَیرِ طاعَةِ اللهِ فوَرِثَهُ رَجُلٌ فانفَقَهُ فی طاعَةِ اللهِ سُبحانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الجَنّة وَ دَخَلَ الاوَّلُ بِهِ النّارَ.
روز قیامت بزرگترین افسوس،ُ افسوس مردی است که مالی را به ناروا گرد آورده به دوزخ رود و آن مال را برای کسی به ارث گذارد که در طاعت خداوند سبحان خرجش نموده به بهشت رود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص552 ، حکمت 429
لا تَزالُ اُمَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ و َآتَوُا الزَکاةَ و َقَروا الضَّیفَ... ؛
امّتم همواره در خیر و خوبی اند تا وقتی که یکدیگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامی بدارند...
امالی (طوسی) ص 647، ح 1340
الدّعاء مفتاح الرّحمة و الوضوء مفتاح الصّلاة و الصّلاة مفتاح الجنّة
دعا کلید رحمت و وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است.
نهج الفصاحه ص 485 ، ح1588
أَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اللَّه
نماز در اول وقت خشنودی خداوند و پایان وقت عفو خداوند است.
من لا یحضره الفقیه ج1 ، ص 217 ،ح 651
لَو یَعلَمُ المُصَلّی ما یَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛
اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهی است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3347
اُنظُر فیما تُصَلّی و َعَلی ما
ص: 149
تُصَلّی اِن لَم یَکُن مِن وَجهِهِ و َحِلِّهِ فَلا قَبولَ؛
بنگر در چه (لباسی) و بر چه (چیزی) نماز می گزاری، اگر از راه صحیح و حلالش نباشد، قبول نخواهد بود.
تحف العقول ص 174
مَن قَبِلَ اللّه مِنهُ صَلاةً واحِدَةً لَم یُعَذِّبهُ و َمَن قَبِلَ مِنهُ حَسَنَهً لَم یُعَذِّبهُ؛
خداوند از هر کس یک نماز و یا یک کار نیک را قبول کند، عذابش نمی نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 266، ح 11
تَسبیحُ فاطِمَةَ علیهاالسلام فی کُلِّ یَومٍ فی دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ اَحَبُّ اِلَیَّ مِن صَلاةِ اَلفِ رَکعَةٍ فی کُلِّ یَومٍ؛
تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 343، ح 15
سَجدةُ الشُکرِ واجِبَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ تُتِمُّ بِها صَلاتَکَ و َتُرضی بِها رَبَّکَ وَ تُعجِبُ المَلائِکَةَ مِنکَ... ؛
سجده شکر بر هر مسلمانی واجب است،با آن نمازت را کامل و پروردگارت را خشنود می سازی و فرشتگان را به شگفتی می آوری.
من لا یحضره الفقیه ج1 ، ص 333 ، ح 979 - تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 2، ص 110، ح 183
یُعرَفُ مَن یَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ: یُنظَرُ اِلی اَصحابِهِ مَن هُم؟ و َاِلی صَلاتِهِ کَیفَ هیَ؟ و َفی اَیِّ وَقتٍ یُصَلّیها؟؛
کسی که از حق دَم می زند با سه ویژگی شناخته می شود: ببینید دوستانش چه کسانی هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را می خواند؟
محاسن ص 254، ح 281
اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ
ص: 150
فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَز َّوَ جَلَّ وَ هِیَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدیً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.
خصال ص 522، ح 11
اِعلَموا اَنَّ اللّه تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54، ح 146
اَلنَّظیفُ مِنَ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ و َالحُزنَ وَ هُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛
لباس پاکیزه غم و اندوه را برطرف می کند و باعث پاکیزگی نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 444، ح 14
اَلا اُخبِرُکُم بِاَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصّیامِ وَ الصّلوةِ وَ الصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَینِ، فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ
ص: 151
البَینِ هِیَ الحالِقَةُ؛
آیا به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاهتان نکنم؟ و آن اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه بین مردم ریشه کن کننده دین است.
نهج الفصاحه ص 240 ، ح 458
کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.
مردم را به غیر از زبان خود، دعوت کنید، تا پرهیزکاری و کوشش در عبادت و نماز و خوبی را از شما ببینند، زیرا اینها خود دعوت کننده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 78، ح 14
لا تَنظُروا إِلی کَثرَةِ صَلاتِهِم و َصَومِهِم وَ کَثرَةِ الحَجِّ و َالمَعروفِ و َطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ، و َلکِنِ انظُروا إِلی صِدقِ الحَدیثِ و َأَداءِ الامانَةِ؛
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها توجه کنید.
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 51 ، ح 197 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 114، ح 5
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صیامَهُ أَربَعینَ یَوما و َلَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 258، ح 53
قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَ لَکِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَا أَنْکَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَ أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ
ص: 152
در پاسخ به کسی که عرض کرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه کم به جا می آورم اما سعی می کنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزدیکی نکنم فرمودند: چه جهادی برتر از پاک نگهداشتن شکم و شرمگاه؟!
محاسن ص 292، ح 448
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَ لا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ و َالصَّومِ حَتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ، و َلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ و أداءُ الأمانَةِ؛
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104، ح 2
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلاةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
تحف العقول ص 442
أَقرَبُ ما یَکُونُ العَبدُ إلَی اللهِ وَ هُوَ ساجِدٌ؛
نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 324 ، ح 11
أَثَافِیُّ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الْوَلَایَةُ لَا تَصِحُّ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا بِصَاحِبَتَیْهَا.
سنگهای زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگری درست نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 18 ، ح 4
اِنَّ مِن تَمامِ الصَّومِ اِعطاءُ الزَّکاةِ یَعنی الفِطرَة کَما اَنَّ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) مِن تَمامِ الصَّلَاةِ؛
تکمیل روزه به پرداخت
ص: 153
زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کمال نماز است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 183 ، ح 2085
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلاةُ؛
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
تحف العقول ص 391
لِکُلِّ شَیءٍ وَجهٌ وَ وَجهُ دینِکم الصَّلاةُ؛
هر چیز دارای سیماست، سیمای دین شما نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 270 ، ح 16
لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلاةَ بَعدَ وَقتِها؛
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید.
محاسن ص 80 ، ح 5 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج80، ص20 ، ح 35
مَن تَرَکَ الجَماعَةَ رَغبَةً عَنها وَ عَن جَماعَةِ المُسلِمینَ مِن غَیرِ عِلَّةِ فَلا صَلاةَ لَه ؛
کسی که از روی بی میلی،بدون عذر و علت نماز جماعت را که اجتماع مسلمانان است ترک کند، نمازی برای او نیست.
امالی(صدوق) ص 485 ، ح 13
مَن صَلّی رَکعَتَینِ یَعلَمُ مایَقولُ فِیهما اِنصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَه وَ بَینَ اللهِ - عَزَّ وَ جَلَّ - ذَنبٌ؛
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.
مکارم الاخلاق ص 300
إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ و َالصِّیامِ و َالعِبادَةِ و َالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَ الشَّرابِ کَالبَهیمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و
ص: 154
همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر یا مجموعه ورام ج1، ص 99
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَ لا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ و َالصَّومِ حَتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَ لکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ و َأداءُ الأمانَةِ؛
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 104، ح2
اَلنَّظیفُ مِنَ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ وَ الحُزنَ و َهُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛
لباس پاکیزه غم و اندوه را می برد و موجب پاکیزگی نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص 444، ح 14
ما یَمنَعُ اَحَدَکُم اِذا دَخَل عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنیا اَن یَتَوَضَّاَ ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ یَرکَعَ رَکعَتَینِ فَیَدعُوَ اللّه فیهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه یَقُولُ: «و َاستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟
چه چیز مانع می شود که هر گاه بر یکی از شما غم و اندوه دنیایی رسید، وضو بگیرد و به سجده گاه خود رود و دو رکعت نماز گزارد و در آن دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «از صبر و نماز مدد بگیرید»؟
تفسیر عیاشی ج 1، ص 43، ح 39
مَا خَسِرَ وَ اللَّهِ مَنْ أَتَی بِحَقِیقَةِ السُّجُودِ ... ِ وَ لَا بَعُدَ أَبَداً عَنِ اللَّهِ مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِی السُّجُودِ وَ لَا قَرُبَ إِلَیْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَیَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعْلِیقِ قَلْبِهِ بِسِوَاه
سوگند به خدا ، هر کس که حقیقت سجده را به جای آورد ، زیان
ص: 155
نکرد و کسی که در سجده، به خوبی به خداوند نزدیک شد، هرگز از خداوند دور نیست. و آن که به {ساحت مقدس} او بی ادبی کرد و حرمتش را زیر پا گذاشت ، و به غیر او دل بست، هرگز به او نزدیک نشد.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 82، ص 136، ح 16
کانَ رَسولُ اللّه (صلی الله علیه و آله) لا یُؤثِرُ عَلَی الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقتُها کَاَن-َّهُ لا یَعرِفُ اَهلاً وَ لا حَمیما؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزی مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمی داشتند و هنگامی که وقت نماز می رسید، گویی که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمی شناختند.
مجموعه ورام ج 2، ص 78
کانَ (صلی الله علیه و آله) لا یَجلِسُ اِلَیهِ اَحَدٌ و هُوَ یُصَلّی اِلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ و اَقبَلَ عَلَیهِ فَقالَ: اَ لَکَ حاجَةٌ؟
هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله نماز می خواندند و کسی نزد ایشان می نشست، ایشان نماز خود را کوتاه می کردند و به او رو می نمودند و می فرمودند: آیا خواسته ای داری؟
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج 1 ، ص 147
فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَی الْأَخِیرِ کَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَی الدُّنْیَا
فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.
ثواب الاعمال ص 36 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 79 ، ص 359 ، ح 43
لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما
ص: 156
دست نخواهد یافت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 270 ، ح 15
الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛
نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3343
فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛
خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی. احتجاج(طبرسی) ج1، ص 99
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا.
نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70
إذا قُمتَ فی صَلاتِکَ فَأَقبِل عَلَی اللَّهِ بِوَجهِکَ یُقبِل عَلَیکَ.
هرگاه به نماز ایستادی، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند. بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 81 ، ص 221
لا یَقبَلُ اللَّهُ صَلاةَ عَبدٍ لا یَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ.
خداوند نماز بنده ای را که دلش همراه بدنش نیست نمی پذیرد. محاسن ص 261 ، ح 317
هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد هیچ ترس و وحشتی در قبر با سراغش نمی آید.کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 321 ، ح 7
بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَة
اسلام بر پنج چیز استوار است، بر نماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبری اسلامی).
کافی(ط-الاسلامیه)ج 4 ،
ص: 157
ص 62، ح 1{شبیه این حدیث در تفسیر نور الثقلین ج 1 ، ص 372 ، ح 279 }
إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) الصِّیَامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیر
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنی و فقیر) مساوی گردند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 1766
فرض الله ...َ الصِّیَامُ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْق
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 512 ، ح 252 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 176 ، ح 3376
إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّوْمِ لِکَیْ یَعْرِفُوا أَلَمَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَیَسْتَدِلُّوا عَلَی فَقْرِ الْآخِرَة
مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند.
وسایل الشیعه ج 10 ، ص 9 ، ح 12701
لِکُلِّ شَیْ ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّیَام
برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 75 ، ح 1774 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62، ح 2
الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار
روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنی بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62 ، ح 1 - تحف العقول ص 258
الصَّوْمُ فِی الْحَرِّ جِهَاد
روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 257 ، ح 14
صَوْمُ النَّفْسِ عَنْ لَذَّاتِ الدُّنْیَا أَنْفَعُ الصِّیَام
روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزه هاست.
تصنیف
ص: 158
غررالحکم و دررالکلم ص 176 ، ح 3364
الصِّیَامُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ.
روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می کند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 294 ، ح 21
صَوْمُ الْقَلْبِ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ اللِّسَانِ وَ صِیَامُ اللِّسَانِ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ الْبَطْن
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 176 ، ح 3363
إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُک
آنگاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند.«یعنی از گناهان پرهیز کند.»
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 87 ، ح 1
مَا یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیَامِهِ إِذَا لَمْ یَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَه
روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش به چه کارش خواهد آمد.
دعائم الاسلام ج 1 ، ص 268 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 295 ، ح 15
لَا صِیَامَ لِمَنْ عَصَی الْإِمَامَ وَ لَا صِیَامَ لِعَبْدٍ آبِقٍ حَتَّی یَرْجِعَ وَ لَا صِیَامَ لِامْرَأَةٍ نَاشِزَةٍ حَتَّی تَتُوبَ وَ لَا صِیَامَ لِوَلَدٍ عَاقٍّ حَتَّی یَبَر
روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند.
2 - بنده فراری تا زمانی که برگردد.
3 - زنی که اطاعت شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.
4 - فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.
دعائم الاسلام ج1 ، ص 268 - بحار
ص: 159
الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 295 ، ح 6
کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاء
چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد و چه بسا شب زنده داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی برد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 495 ، حکمت 145
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ قال الصبر الصوم
خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
تفسیر قمی ج 1 ، ص 46 - تفسیر عیاشی ج 1 ، ص 44 ، ح 41
صَدَقَةُ دِرْهَمٍ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ یَوْم
یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 84 ، ح 1794 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 82
قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه
خداوند تبارک و تعالی می فرماید روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 75 ، ح 1773 - {شبیه این حدیث در تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 4 ، ص 152 ، ح 420}
مَنْ مَنَعَهُ الصَّوْمُ مِنْ طَعَامٍ یَشْتَهِیهِ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُطْعِمَهُ مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ وَ یَسْقِیَهُ مِنْ شَرَابِهَا
کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقه اش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی
ص: 160
به او بنوشاند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 40 ، ص 331 ، ح 13
طُوبَی لِمَنْ ظَمَأَ، أَوْ جَاعَ لِلَّهِ، أُولَئِکَ الَّذِینَ یَشْبَعُونَ یَوْمَ الْقِیَامَة
خوشا بحال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شده اند اینان در روز قیامت سیر می شوند.
هدایة الامة الی احکام الائمة ج 4 ، ص 268 ، ح 9
لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ.
برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است:
1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 65 ، ح 15 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 76 ، ح 1760
ان للجنة بابا یدعی الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
برای بهشت دری است بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد می شوند.
معانی الاخبار ص 409 ، ح 90
دَعْوَةُ الصَّائِمِ تُسْتَجَابُ عِنْدَ إِفْطَارِه
دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود.
مکارم الاخلاق ص 27 - دعوات(راوندی) ص 26 ، ح 43 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 255 ، ح 33
الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی صِیَامِه
زمستان بهار مومن است از شب های طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
امالی(صدوق) ص 237 ، ح 2 - معانی الاخبار ص 228 ، ح 1
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها مِنْ ذَلِکَ صِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْر
هر کس
ص: 161
کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.
وسایل الشیعه ج 10 ، ص 428 ، ح 13767 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 94 ، ص 103 ، ح 37
فِطْرُکَ أَخَاکَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِک
افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه بهتر است. محاسن ص 396 ، ح 66 - کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص68، ح 2
وَ أَمَّا حَقُّ الصَّوْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ عَلَی لِسَانِکَ وَ سَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ وَ فَرْجِکَ وَ بَطْنِکَ لِیَسْتُرَکَ بِهِ مِنَ النَّار.
حق روزه آن است که بدانی این پرده ای است که خداوند در برابر زبان، گوش، چشم، اندام و شکمت آویخته تا ترا از آتش بپوشاند.
تحف العقول ص 258
مَنْ فَطَّرَ صَائِماً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ.
هر کس روزه داری را افطار دهد، برای او هم مثل اجر روزه دار است.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 4 ، ص 201 ، ح 579 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 68، ح 1
فِطْرُکَ أَخَاکَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِک
افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 68، ح 2 - محاسن ص 396 ، ح 66
مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِیمَانِ مِنْه
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا می شود
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 236 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 118 ، ح 1892
صوموا تَصِحّوا؛
روزه
ص: 162
بگیرید تا تندرست باشید.
نهج الفصاحه ص 547 ، ح 1854 - دعائم الاسلام ج 1 ، ص 342
مَن اَشبَعَ صائما سَقاهُ اللّه مِن حَوضی شَربَةً لایَظمَأُ بَعدَها؛
هر کس روزه داری را سیر نماید، خداوند از حوض (کوثر) من شربتی نصیب او خواهد کرد که پس از آن هرگز تشنه نشود.
بحار الانوار (ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14 - دعائم الإسلام ج1، ص269
اللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا ذَهَبَ الظَّمَأُ وَ ابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ وَ بَقِیَ الْأَجْرُ.
بار خدایا برای تو روزه گرفتیم و با روزی تو افطار می کنیم پس آن را از ما بپذیر، تشنگی رفت و رگها شاداب شد و پاداش ماند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص95، ح 1 {شبیه این حدیث در بحارالانوار(ط-بیروت) ج 16 ، ص 242 }
لیس الصوم الإمساک عن المأکل و المشرب الصوم الإمساک عن کل ما یکرهه الله سبحانه
روزه امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه،خودداری ازتمامی چیزهایی است که خداوندسبحان آنها را بد می داند.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص 299، ح 417
نَومُ الصائِم عِبادَةٌ وَ صَمتُهُ تَسبیحٌ و َدُعاؤُهُ مُستَجابٌ و َعَمَلُهُ مُضاعَفٌ.
اِنَّ للصائِمِ عِندَ اِفطارِهِ دَعوَةً لاتُرَدُّ؛
خواب روزه دار عبادت ، سکوت او تسبیح ، دعایش پذیرفته و عملش دو چندان است.
دعای روزه دار به هنگام افطار از درگاه خدا رد نمی شود.
دعوات(راوندی) ص 27 ، ح 45 و 46
اَمّا العِلَّةُ فِی الصِّیامِ لِیَستَوِیَ بِهِ الغَنیُّ و َالفَقیرُ و ذلِکَ لأِنَّ الغَنیَّ لَم یَکُن
ص: 163
لِیَجِدَ مَسَّ الجُوعِ فَیَرحَمَ الفَقیرَ لاَنَّ الغَنیُّ کُلَّما اَرادَ شَیئا قَدَرَ عَلَیهِ... ؛
علت روزه گرفتن آن است که به سبب آن ثروتمند و فقیر برابر شوند زیرا ثروتمند گرسنگی را احساس نکرده تا به فقیر رحم کند چرا که ثروتمند هرگاه چیزی بخواهد می تواند فراهم کند...
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص371، ح53
اَلصَّومُ جُنَّةٌ مِن آفاتِ الدُّنیا وَ حِجابٌ مِن عَذابِ الآخِرَةِ؛
روزه سپری است از آفت های دنیا و پرده ای است از عذاب آخرت.
مصباح الشریعه ص 135 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7 ، ص369، ح8441
اَلصَّومُ فَوهٌ لا یَتَکَلَّمُ اِلاّ بِالخَیرِ؛
روزه داری (در حکم) دهانی است که جز به خیر سخن نگوید.
تفسیر عیاشی ج 1 ، ص 81 ، ح 188 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 325، ح 15
اِعلَموا اَنَّ اللّه تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه
ص: 164
آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54، ح 146
ألا أخبرکم بأفضل من درجة الصّیام و الصّلوة و الصّدقة؟ صلاح ذات البین، فإنّ فساد ذات البین هی الحالقة.
آیا به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاهتان نکنم؟ و آن اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه بین مردم ریشه کن کننده دین است.
نهج الفصاحه ص 240 ، ح 458
رَوِّضوا أَنفُسَکُم عَلَی الاخلاقِ الحَسَنَةِ فَإِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ یَبلُغُ بِحُسنِ خُلقِهِ دَرَجَةَ الصّائِمِ القائِمِ؛
خودتان را بر خوش اخلاقی تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می رسد.
تحف العقول ص 111
لَا تَنْظُرُوا إِلَی کَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ، وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَی صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها توجه کنید.
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 51 ، ح 197 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 114، ح 5
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَ لَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 258، ح 53
قَالَ لَهُ رَجُلٌ
ص: 165
إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَ لَکِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَا أَنْکَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَ أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ
در پاسخ به کسی که عرض کرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه کم به جا می آورم اما سعی می کنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزدیکی نکنم فرمودند: چه جهادی برتر از پاک نگهداشتن شکم و شرمگاه؟!
محاسن ص 292، ح 448
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم و َلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَ الصَّومِ حَتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، و َلکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ و أداءُ الأمانَةِ؛
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104، ح 2
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلاةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
تحف العقول ص 442
اِذا صُمتَ فَلیَصُم سَمعَک وَ بَصرَک وَ شَعرَک وَ جِلدَک؛
آنگاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند.(یعنی از گناهان پرهیز کند.)
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 87 ، ح 1 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 108 ، ح 1855
إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَی
ص: 166
النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ لِأَنَّهُ مَنْ صَامَ وَ لَمْ یُؤَدِّ الزَّکَاةَ فَلَا صَوْمَ لَهُ إِذَا تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً وَ لَا صَلَاةَ لَهُ إِذَا تَرَکَ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است،
همچنان که صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله کمال نماز است.همانا کسی که روزه بگیرد و زکات ندهد روزه ای برای او نیست هنگامی که عمدا ترک کند و نماز نیست هنگامی که صلوات بر پیامبر را ترک کند
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 183 ، ح 2085
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ و َالصِّیامِ و َالْعِبادَةِ و َالْمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ و َالشَّرابِ کَالْبَهیمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر یا مجموعه ورام ج1، ص 99
اَلصّیامُ وَ الْحَجُّ تَسْکینُ الْقُلوبِ؛
روزه و حج آرام بخش دل هاست.
امالی (طوسی) ص 296، ح 582
اَلا اُخْبِرُکُمْ بِشَیْ ءٍ اِنْ اَن-ْتُمْ فَعَلْتُموهُ تَباعَدَ الشَّیْطانُ مِنْ-کُمْ کَما تَباعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ؟ قالوا: بَلی، یا رسول اللّه قالَ: اَلصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَ-کْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِی اللّه ِ وَ الْمُوازَرَةُ عَلَی الْعَمَلِ الصّالِحِ یَقْطَع دابِرَهُ وَ الاْسْتِغْفارُ یَقْطَعُ وَ تینَهُ و لکلّ شی ء زکاة و زکاة
لأبدان الصّیام.
آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند، صدقه پشت او را می شکند، دوست داشتن برای
ص: 167
خدا و همیاری در کار نیک، ریشه او را می کند و استغفار شاهرگش را می زند و برای هر چیزی زکات است و زکات بدن ها روزه است.
منهاج البراعه ج 7 ، ص 426
صِیَامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فِی الْآثَامِ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعَام
روزه قلب از فکر در گناهان ، برتر از روزه شکم از طعام است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 176 ، ح 3365
مَن رَجَعَ مِن مَکَّةَ وَ هُوَ یَنوِی الحَجَّ مِن قابِلٍ زیدَ فی عُمرِهِ ؛
هر کس از مکّه بر گردد و تصمیم داشته باشد که سال بعد هم به حجّ برود، بر عمرش افزوده می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 281، ح 3
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2،
ص: 168
ص 54، ح 146
اَلصّیامُ وَ الْحَجُّ تَسْکینُ الْقُلوبِ؛
روزه و حج آرام بخش دل هاست.
امالی (طوسی) ص 296، ح 582
مَن ضَمِنَ وَصیَّةَ الْمَیِّتِ مِن أمرِ الْحَجِّ فَلا یَعجُزَنَّ فیها فَإنَّ عُقُوبَتَها شَدیدَةٌ وَ نَدامَتَها طَویلَةٌ، لا یَعجُزُ عَن وَصیَّةِ الْمَیِّتِ إلاّ شَقیٌّ وَ لا یَقومُ بِها إلاّ سَعیدٌ؛
هر کس وصیت میت را در کار حج بر عهده بگیرد، نباید در آن کوتاهی کند، زیرا عقوبت آن سخت و پشیمانی اش طولانی است. از وصیت میت جز بدبخت کوتاهی نکند و به آن جز خوشبخت عمل ننماید.
جامع الأخبار(شعیری) ص 159
إِذَا کَانَتْ عَشِیَّةُ عَرَفَةَ یَقُولُ اللَّهُ لِمَلَائِکَتِهِ انْظُرُوا إِلَی عِبَادِی وَ إِمَائِی شُعْثاً غُبْراً جَاءُونِی مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ لَمْ یَرَوْا رَحْمَتِی وَ لَا عَذَابِی یَعْنِی الْجَنَّةَ وَ النَّارَ؛ أُشْهِدُکُمْ مَلَائِکَتِی أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُمُ الْحَاجَّ وَ غَیْرَ الْحَاجِّ فَلَمْ یَرَ یَوْماً أَکْثَرَ عُتَقَاءَ مِنَ النَّارِ مِنْ
یَوْمِ عَرَفَةَ وَ لَیْلَتِهَا
هنگام غروب روز عرفه خداوند به فرشتگانش میفرماید به بندگانم (زن و مرد) نگاه کنید با حالت ژولیده و غبار آلود به سمت من آمده اند از هر راه دوری ، رحمت و عذابم را نمیبینند(فقط برای من آمده اند) یعنی بهشت و جهنم؛ شهادت میدهم به شما فرشتگانم همانا به تحقیق آنها را بخشیدم حاجی و غیر حاجی؛ روزی دیده نشده بیشتر از روز و شب عرفه از آتش آزاد شوند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص 32 ، ح 11385
اَلبَرَکَةُ فی مالِ مَن آتَی الزَّکاةَ وَ واسَی المُؤمِنینَ وَ وَصَلَ القرَبینَ؛
برکت در مال کسی است که زکات بپردازد، به مؤمنان
ص: 169
مدد و یاری رساند و به خویشاوندان کمک نماید.
تحف العقول ص 172
زَکَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَام
زکاتِ رفاه، نیکی با همسایگان و صله رحم است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 406 ، ح 9294
لِکُلِّ شَیْ ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّال برای هر چیزی زکاتیست و زکات عقل تحمّل نادانان است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 56 ، ح 527
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54، ح 146
زَکاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ و َإجهادُ النَّفسِ فِی العَمَلِ بِهِ؛
زکات دانش، آموزش به کسانی که شایسته آن اند و کوشش در عمل به آن است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 44 ، ح 132
زَکاةُ القُدرَةِ الانصافُ؛
زکات قدرت، انصاف است.
ص: 170
صنیف غررالحکم و درر الکلم ص 342 ، ح 7821
ثَلَاثَةٌ أُقْسِمُ بِاللَّهِ أَنَّهَا الْحَقُّ مَا نَقَصَ مَالٌ مِنْ صَدَقَةٍ وَ لَا زَکَاةٍ وَ لَا ظُلِمَ أَحَدٌ بِظُلَامَةٍ فَقَدَرَ أَنْ یُکَافِیَ بِهَا فَکَظَمَهَا إِلَّا أَبْدَلَهُ اللَّهُ مَکَانَهَا عِزّاً وَ لَا فَتَحَ عَبْدٌ عَلَی نَفْسِهِ بَابَ مَسْأَلَةٍ إِلَّا فُتِحَ عَلَیْهِ بَابُ فَقْرٍ.
به خدا قسم سه چیز حق است: هیچ ثروتی بر اثر پرداخت صدقه و زکات کم نشد، در حق هیچ کس ستمی نشد که بتواند تلافی کند، اما خویشتنداری نمود مگر این که خداوند بجای آن به او عزت بخشید و هیچ بنده ای درِ خواهشی را به روی خود نگشود مگر این که دری از فقر به رویش باز شد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 209، ح79{شبیه این حدیث در کشف الغمه(ط-قدیمه) ج 2 ، ص 207 }
لا تَزالُ اُمَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ و َآتَوُا الزَکاةَ و َقَروا الضَّیفَ... ؛
امّتم همواره در خیر و خوبی اند تا وقتی که یکدیگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامی بدارند...
امالی (طوسی) ص647، ح1340
لِکُلِّ شَیْ ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّیَامُ.
برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 62 ، ح 2 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 75 ، ح 1774
أَثَافِیُّ الْإِسْلَامِ ثَلَاثَةٌ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الْوَلَایَةُ لَا تَصِحُّ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا بِصَاحِبَتَیْهَا.
سنگهای زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگری درست نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه)
ص: 171
ج 2 ، ص 18 ، ح 4
إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ لِأَنَّهُ مَنْ صَامَ وَ لَمْ یُؤَدِّ الزَّکَاةَ فَلَا صَوْمَ لَهُ إِذَا تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً وَ لَا صَلَاةَ لَهُ إِذَا تَرَکَ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است،
همچنان که صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله کمال نماز است.همانا کسی که روزه بگیرد و زکات ندهد روزه ای برای او نیست هنگامی که عمدا ترک کند و نماز نیست هنگامی که صلوات بر پیامبر را ترک کند .
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 183 ، ح 2085
أُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الصَّدَقَةَ مِنْ أَغْنِیَائِکُمْ فَأَرُدَّهَا فِی فَقُرَائِکُم
من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105 ، ح 7762
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَقْرَأَ أَوْ یَعْمَلَ عَمَلًا [وَ] یَقُولُ: ... «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فَإِنَّهُ یُبَارَکُ لَهُ فِیهِ.
هرگاه بنده ای بخواهد چیزی بخواند و یا کاری انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید در کارش برکت داده می شود.
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ص 25
الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَیْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِی عَنْ کُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَی
کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده حقیقی
ص: 172
کارها به خدا، کسی است که تمام همّتش تنها بسوی خدا باشد.
مصباح الشریعة ص 175
مَن أَصلَحَ فیما بَینَهُ و َبَینَ اللّه أَصلَحَ اللّه فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ؛
هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 ، ح 5845 - تنبیه الخواطر یا مجموعه ورام ج 2 ، ص 163 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 366، ح 12
إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَی) لَا یَنْظُرُ إِلَی صُوَرِکُمْ وَ لَا إِلَی أَمْوَالِکُمْ وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَی قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ.
خداوند به شکل شما و اموال شما نگاه نمی کند بلکه به دلها و اعمال شما توجه می نماید.
امالی (طوسی) ص 536 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 2 ، ص 228 و مستدرک الوسایل ج 11 ، ص 264 ، ح 12951 }
طُوبی لِمَن أَخلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ و َعِلمَهُ و َحُبَّهُ وَ بُغضَهُ و َأَخذَهُ و َتَرکَهُ وَ کَلامَهُ و َصَمتَهُ و َفِعلَهُ وَ قَولَهُ؛
خوشا به سعادت کسیکه عمل، علم، دوستی، دشمنی، گرفتن، رها کردن، سخن،سکوت ،کردار و گفتارش را برای خدا خالص گرداند.
تحف العقول ص 100
مَن تَرَکَ لِلّهِ سُبحانَهُ شَیئا عَوَّضَهُ اللّه خَیرا مِمّا تَرَکَ؛
هر کس به خاطر خدای سبحان از چیزی بگذرد، خداوند بهتر از آن را به او عوض خواهد داد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 240 ، ح 4855
لَیسَ مِن عَبدٍ یَظُنُّ بِاللّه خَیرا إلاّ کانَ عِندَ ظَنِّهِ بِهِ؛
بنده ای
ص: 173
نیست که به خداوند خوش گمان باشد مگر آن که خداوند نیز طبق همان گمان با او رفتار کند.
تفسیر قمی ج 2 ، ص 265 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 67، ص 384، ح 42
مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعینَ صَباحا ظَهَرَت یَنابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ؛
هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص کند چشمه های حکمت از قلب وی بر زبانش جاری می شود.
نهج الفصاحه ص 738 ، ح 2836 - جامع الاخبار(شعیری) ص 94
مَنِ استَخارَ اللّه راضِیا بِما صَنَعَ اللّه لَهُ خارَ اللّه لَهُ حَتما؛
هر کس از خدا خیر بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضی باشد، خداوند حتما برای او خیر خواهد خواست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص241، ح330
نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه؛
ما اهل بیت رسول خدصلی الله علیه و آله وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامران الهی
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خوئی) ج 20 ، ص 97
لا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَومَةَ لائمٍ.
در راه خدا از ملامت و نکوهش ملامتگران نترس.
تحف العقول ص 26 و ص 180 - خصال ص 526 - امالی(مفید) ص 269 - معانی الأخبار ص 335
إیّاکَ أن تَمنَعَ فی طاغةِ اللهِ فَتُنفُقَ مُثلَیهِ فی مَعصیةِ اللهِ.
از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن و گرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خواهی کرد
تحف العقول ص 408
ص: 174
- بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 320
إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ
روز قیامت محبوب ترین آدمیان نزد خداوند فرمان برترینِ آنها از او است
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 340
مَن أطاعَ الخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ المَخلوقینَ.
کسی که از خدا اطاعت می کند، از خشم مردم باکی ندارد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 182 ، ح 41
خَصلَتانِ لیسَ فَوقَهُما مِنَ البِرِّ شَیءٌ الإیمانُ بِاللّه و النَّفعُ لِعبادِ اللّه
دو خصلت است که هیچ کار خوبی بالاتر از آن دو نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا.
تحف العقول ص 35 - نهج الفصاحه ص 457 ، ح 1446 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 137 ، ح 2
مَنِ استَعمَلَ غُلاماً فی عِصابَةٍ فیها مَن هو أرضَی لِلّهِ مِنهُ فَقَد خانَ اللهَ.
هر که از بین گروهی، کسی را به کار گمارد در حالیکه در بین آنها خدا پسندتر از او وجود داشته باشد به خدا خیانت کرده است
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 23 ، ص 75 ، ح 24 - مناقب آل ابی طالب ج 1 ، ص 258
مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی ءِ مَا یَحْذَر
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 373 ، ح 3 - تحف العقول ص 248
یَا بُنَیَّ اِذَا امتَلأَتِ المَعِدَةُ نَامَتِ الفِکرَةُ وَ خَرِسَتِ الحِکمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعضَاءُ عَنِ العِبادَةِ؛
فرزندم
ص: 175
هرگاه شکم پر شود، فکر به خواب می رود و حکمت، از کار می افتد و اعضای بدن از عبادت باز می مانند.
مجموعه ورام ج 1، ص 102
یا أَحمَدُ إِنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أَجزاءَ: تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ فَإِذا طَیَّبتَ مَطعَمَکَ وَمَشرَبَکَ فَأَنتَ فی حِفظی وَ کَنَفی؛
در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید: ای احمد همانا عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب روزی حلال است، پس چون خوراکی و نوشیدنی خود را پاک کردی در پناه و حمایت من هستی.
وافی ج 26 ، ص 147 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 27
لَوْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی عِبَادَةٌ تَعَبَّدَ بِهَا عِبَادُهُ الْمُخْلَصُونَ أَفْضَلَ مِنَ الشُّکْرِ عَلَی کُلٍّ لَأَطْلَقَ لَفْظَةً فِیهِمْ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ بِهَا فَلَمَّا لَمْ یَکُنْ أَفْضَلُ مِنْهَا خَصَّهَا مِنْ بَیْنِ الْعِبَادَاتِ وَ خَصَّ أَرْبَابَهَا فَقَالَ *وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور*
اگر نزد خداوند عبادتی بهتر از شکرگزاری در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند ، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار می برد ، اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود : «واندکی از بندگان من سپاسگزارند» .
مصباح الشریعه ص 24 {شبیه این حدیث در تفسیر نور الثقلین ج 4 ، ص 324 ، ح 33 }
من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عز و جل الیه افضل مصلحته؛
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را
ص: 176
به سویش فرو خواهد فرستاد.
عده الداعی ص 233
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
تحف العقول ص 488 و ص 442
اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ؛
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585
اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 380
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول ص 403 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 326 ، ح 4
اَفضَلُ العِبادَةِ عِفَّةُ البَطنِ وَ الفَرجِ؛
بالاترین عبادت، عفت شکم و شهوت است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 79 ، ح 2 - تصنیفغررالحکم و دررالکلم ص 199 ، ح 3946 - تحف العقول ص 296
إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ و َالصِّیامِ وَ العِبادَةِ و َالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَ الشَّرابِ کَالبَهیمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر یا مجموعه ورام ج1، ص 99
عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها وَ صِیامِ نَهارِها؛
ساعتی عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب هایش به نماز و روزهایش به
ص: 177
روزه بگذرد.
مشکاة الانوار ص 316 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 11 ، ص 317 ، ح 13142 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 352 ، ح 61
مَن أَعرَضَ عَن مُحَرَّمٍ أَبدَلَهُ اللّه ُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛
هر کس از حرام دوری کند، خداوند به جای آن عبادتی که او را شاد کند نصیبش می گرداند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 121، ح 20
عالِمٌ یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ اَفضَلُ مِن سَبعینَ اَلفٍ عابِدٍ؛
دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 33 ، ح 8 - تحف العقول ص 294 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص173
اَفضَلُ العِبادةُ اِدمانُ التَّفکُّر فی اللهِ و فی قُدرَتهِ؛
برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 55 ، ح 3
یَا عَلِیُّ سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَة
یا علی!ساعتی در خدمت عیال بودن بهتر از هزار سال عبادت بهتر است.
جامع الاخبار(شعیری) ص 102 - جامع الاحادیث الشیعه(بروجردی) ج 22 ، ص 304
من عَبَد الله حق عبادته آتاه الله فوق امانیه و کفایته؛
هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا می کند. مجموعه ورام ج2 ، ص 108 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 68، ص 184 ، ح 44
لا تُکَرِّهوا إلی أنفُسِکُمُ العِبادَةَ.
عبادت را نزد خویش ناپسند مگردانید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 86
النَّظَرُ فی ثَلاثَةِ أشیاءٍ عِبادَةٌ النَّظَرُ فِی وَجهِ الوالِدَینِ و فِی المُصحَفِ و
ص: 178
فِی البَحرِ
نگاه کردن به سه چیز عبادت است: به صورت پدر و مادر، به قرآن و به دریا.
صحیفه امام رضا ص 90 ، ح 19 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 10 ، ص 368 ، ح 10
اَلذِّکرُ یونِسُ اللُّبَّ وَ یُنیرُ القَلبَ و َیَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
یاد خدا عقل را آرامش می دهد، دل را روشن می کند و رحمت او را فرود می آورد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 189 ، ح 3633
اُذکُرُوا اللّه ذِکرا خالِصا تَحیَوابِهِ أَفضَلَ الحَیاةِ و َتَسلُکوا بِهِ طُرُقَ النَّجاةِ؛
خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگی را داشته باشید و با آن راه نجات و رستگاری را به پیمایید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص39، ح 16 - تحف العقول ص 202
مَن أَطاعَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ فَقَد ذَکَرَ اللّه و َإِن قَلَّت صَلاتُهُ و َصیامُهُ وَ تِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ؛
هر کس خدای عزوجل را اطاعت کند خدا را یاد کرده است، هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد.
مکارم الاخلاق ص 468 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74، ص86، ح3
فی قَولِهِ تَعالی: (لَذِکرُ اللّه أَکبَرُ) - : ذِکرُ اللّه عِندَ ما أَحَلَّ وَ حَرَّمَ؛
درباره آیه «یاد خدا بزرگتر است» - : به یاد خدا بودن در هنگام روبه رو شدن با حلال و حرام.
تفسیر نورالثقلین، ج4، ص162، ح61
کَأَنَّ الْمُؤْمِنِینَ هُمُ الْفُقَهَاءُ أَهْلُ فِکْرَةٍ وَ عِبْرَةٍ لَمْ یُصِمَّهُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ وَ لَمْ یُعْمِهِمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ مَا رَأَوْا مِنَ الزِّینَةِ
گویا مؤمنان همان فقیهان (فرزانگان
ص: 179
دین فهم) و اهل اندیشیدن و پند گرفتن هستند. شنیده های دنیوی، گوش آنها را از (شنیدن) یاد خدا کر نمی کند و زرق و برق دنیا چشم آنان را از یاد خدا کور نمی گرداند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 133 {شبیه این حدیث در بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص36، ح17 }
( أَوحَی اللّه عَزَّ و َجَلَّ إِلی موسی علیه السلام) : یا موسی لا تَنسَنی عَلی کُلِّ حالٍ وَ لا تَفرَح بِکَثرَةِ المالِ، فَإِنَّ نِسیانی یُقسِی القُلوبَ، وَ مَعَ کَثرَةِ المالِ کَثرَةُ الذُّنوبِ؛
خدای عزوجل به موسی وحی کرد: ای موسی در هیچ حالی مرا فراموش نکن و به ثروت زیاد شاد نشو، زیرا از یاد بردن من دلها را سخت می کند و همراه ثروت زیاد، گناهان زیاد است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص45، ح8 -تحف العقول ص 493
أَنَّ قَسْوَةَ الْبِطْنَةِ وَ فَتْرَةَ الْمَیْلَةِ وَ سُکْرَ الشِّبَعِ وَ غِرَّةَ الْمُلْکِ مِمَّا یُثَبِّطُ وَ یُبْطِئُ عَنِ الْعَمَلِ وَ یُنْسِی الذِّکْر
پرخوری و سستی اراده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت، از عوامل بازدارنده و کند کننده در عمل است و ذکر (خدا) را از یاد می برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص129، ح1
یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ
ای آن که یادش مایه شرافت و بزرگی یاد کنندگان است و ای آن که سپاسگزاریش موجب دست یافتن سپاسگزاران (بر نعمتها) است و ای آن که فرمانبرداریش سبب نجات فرمانبرداران است، بر محمد
ص: 180
و آل او درود فرست و با یاد خود دلهای ما را از هر یاد دیگری بازدار.
صحیفه سجادیه ص 62 ، دعای 11
ذِکْرُ اللِّسَانِ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ وَ ذِکْرُ النَّفْسِ الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ وَ ذِکْرُ الرُّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ وَ ذِکْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاءُ وَ ذِکْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِیمُ وَ الْحَیَاءُ وَ ذِکْرُ الْمَعْرِفَةِ التَّسْلِیمُ وَ الرِّضَا وَ ذِکْرُ السِّرِّ الرُّؤْیَةُ وَ اللِّقَاء
ذکر زبان حمد و ثناء، ذکر نفس سختکوشی و تحمل رنج، ذکر روح بیم و امید، ذکر دل صدق و صفا، ذکر عقل تعظیم و شرم، ذکر معرفت تسلیم و رضا و ذکر باطن مشاهده و لقا است.
مشکاة الانوار ص 55
لِجَرّاحِ المَدائِنیِّ - : أَ لَا أُحَدِّثُکَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ قُلْتُ بَلَی قَالَ الصَّفْحُ عَنِ النَّاسِ وَ مُؤَاسَاةُ الرَّجُلِ أَخَاهُ فِی مَالِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیرا
به جرّاح مدائنی فرمودند: آیا به تو بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، سهیم کردن برادر (دینی) در مال خود و بسیار به یاد خدا بودن.
معانی الأخبار ص 191، ح 2
أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی علیه السلام یَا مُوسَی علیه السلام لَا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِکْرِی عَلَی کُلِّ حَالٍ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْکَ ذِکْرِی یُقْسِی الْقُلُوب
خدای عزّوجلّ به موسی علیه السلام وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 497 ، ح 7
أکثِروا
ص: 181
ذِکرَ اللّه ِ و ذِکرَ المَوتِ و تِلاوَةَ القُرآنِ.
خدا را بسیار یاد کنید و همیشه به یاد مرگ باشید و قرآن زیاد بخوانید.
تحف العقول ص 488
ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابن آدَمَ لَم یُذکَر اللهُ فیها إلّا حَسِرَ عَلَیها یَومَ القیامَةِ.
هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد خورد
نهج الفصاحه ص 707 ، ح 2677
الْقَصْدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال
رو آوردن به سوی خدای تعالی با دل، از به رنج انداختن بدن در طاعت الھی مؤثرتر است.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 364
لا یَأمَنُ یَومَ القِیامَةِ إِلا مَن خافَ اللهَ فی الدُّنیا؛
هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
مناقب (ابن شهر آشوب ) ج 4 ، ص 69 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 192 ، ح 5
اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛
به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
جامع الاخبار(شعیری) ص 98
الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّار
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است
جامع الاخبار(شعیری) ص 97
عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ.
شما را سفارش می کنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز
ص: 182
به مانند دعا به خدا نزدیک نمی شوید و دعا کردن برای هیچ امر کوچکی را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهای کوچک نیز به دست همان کسی است که حاجتهای بزرگ به دست اوست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 467 ، ح 6
أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ.
کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا خطور نکند، من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 62، ح 11
مَن سَرَّهُ أن یَستَجیبَ اللّه لَهُ عِندَ الشَّدائِدِ وَالکَربِ فَلیُکثِرِ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ؛
هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختی ها و گرفتاری ها دعای او را اجابت کند، در هنگام آسایش، دعا بسیار کند.
نهج الفصاحه ص 770 ، ح 3023
لَیْسَ شَیْ ءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنْ دَعْوَةِ غَائِبٍ لِغَائِب
هیچ دعایی زودتر از دعایی که انسان در غیاب کسی می کند، مستجاب نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 510 ، ح 7 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص 359 ، ح 17
اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَإِنَّها رَحمَةٌ؛
دعا کردن را در هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید، که رقت قلب، رحمت است.
نهج الفصاحه ص 226 ، ح 373 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج90، ص347، ح14
إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُسْتَجَابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ وَ لْیَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُرْفَعُ إِلَیْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِی بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ.
هر کس بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کسب خود را حلال کند و حق
ص: 183
مردم را بپردازد. دعای هیچ بنده ای که مال حرام در شکمش باشد یا حق کسی بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمی رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج90، ص321، ح31
إِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَکَیْنِ قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَ لَکِنِ احْبِسُوهُ بِحَاجَتِهِ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَجِّلُوا لَهُ حَاجَتَهُ فَإِنِّی أُبْغِضُ صَوْتَهُ.
هر آینه بنده دعا می کند و خداوند عزوجل به دو فرشته می فرماید: من دعای او را مستجاب کردم اما حاجتش را نگه دارید، زیرا دوست دارم صدای او را بشنوم و همانا بنده دعا می کند و خداوند تبارک و تعالی می فرماید: زود خواسته اش را برآورید که من خوش ندارم صدای او را بشنوم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 489، ح 3
مَنْ لَمْ یَرْجُ النَّاسَ فِی شَیْ ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی کُلِّ شَیْ ء
هر کس در هیچ کاری به مردم امید نبندد و همه کارهای خود را به خدای عز و جل واگذارد، خداوند هر خواسته ای که او داشته باشد اجابت کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 148، ح 3
رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْ ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَی لَکَ جَمَالُهُ وَ یُنْفَی عَنْکَ وَبَالُهُ
گاه چیزی را (از خدا) می خواهی اما به تو داده نمی شود و دیر یا زود
ص: 184
بهتر از آن به تو داده می شود، یا به خاطر آنچه خیر و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دریغ می شود، زیرا بسا خواسته ای که اگر برآورده شود به نابودی و تباهی دین تو می انجامد، پس، چیزی بخواه که زیبایی و نیکیش برایت می ماند و پیامد سوئی ندارد.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 104
مَن أَرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ و َأَن تُکشَفَ کُربَتُهُ فَلیُفَرِّج عَن مُعسِرٍ؛
هر کس می خواهد دعایش مستجاب شود و غمش از بین برود باید گره از کار گرفتاری باز کند.
نهج الفصاحه ص 759 ، ح 2961
الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِیَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا یَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَة
صدقه بلا را برطرف می کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضای حتمی را برمی گرداند و درد و بیماری ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 137 ، ح 14
أَمَّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَأَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَکْسِبَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ قَدْ شَکَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِیَةً ثُمَّ إِنْ قَدَرْتَ عَلَی مُکَافَاتِهِ یَوْماً کَافَیْتَهُ
حق کسی که به تو نیکی کرده ، این است که از او تشکر کنی و نیکی اش را به زبان آوری و از او به خوبی یاد کنی و میان خود و خدای عزّوجلّ برایش خالصانه دعا کنی ، هرگاه چنین کردی بی گمان در
ص: 185
پنهان و آشکار از او تشکر کرده ای . سپس اگر روزی توانستی نیکی او را جبران کنی ، جبران کن .
امالی(صدوق) ص 372 - مکارم الاخلاق ص 422
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْن
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27
إِنَّ الْحُسَیْنَ صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً [فَآلَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ] وَ حَقٌّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یَأْتِیَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَکْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا ذُو عَاهَةٍ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَیْنِ ع إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذُنُوبَهُ [ذَنْبَهُ] وَ مَدَّ فِی عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِی رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس
ص: 186
خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بَلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر این که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و عمرش را طولانی و
روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید!
کامل الزیارات ص 168
إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنْ مُنْکَرٍ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُو عِنْدَ ذَلِکَ خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُم
هرگاه (مردم) امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود .
امالی (صدوق) ص 308
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191
مَنْ أَکَلَ مِنَ الْحَلَالِ الْقُوتَ صَفَا قَلْبُهُ وَ رَقَّ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِدَعْوَتِهِ حِجَابٌ". هر کس از لقمه
ص: 187
حلال بخورد، قلبش صفا و رقت می یابد، چشمانش از ترس خداوند متعال پر اشک می شود و برای (استجابت) دعایش مانعی نمی باشد.
مجمع البحرین ج 5 ، ص 353
أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء؛
عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند. امالی(مفید) ص 317 - امالی(طوسی) ص 89 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 192 ، ح 3742 - مکارم الاخلاق ص 268 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 294
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 507 ، ح 1
ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی پذیرد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321
لا یُرَدُّ دُعاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
دعایی که با بسم اللّه الرحمن الرحیم شروع شود، رد نمی شود.
الدعوات(راوندی) ص 52 ، ح 131
مَنْ أَرادَ تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ وَ أَنْ تُکْشَفَ کُرْبَتُهُ فَلْیُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ؛
هر کس می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.
نهج الفصاحه ص 759 ، ح 2961
إِنَّ اللَّهَ یُؤَخِّرُ إِجَابَةَ الْمُؤْمِنِ شَوْقاً إِلَی دُعَائِهِ وَ یَقُولُ صَوْتٌ أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ وَ یُعَجِّلُ إِجَابَةَ دُعَاءِ الْمُنَافِقِ وَ یَقُولُ صَوْتٌ أَکْرَهُ سَمَاعَهُ.
خداوند اجابت دعای مؤمن را به شوق (شنیدن) دعایش به تأخیر می اندازد
ص: 188
و می گوید: «صدایی است که دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعای منافق عجله می کند و می گوید: صدایی است که از شنیدنش بدم می آید.
فقه الرضا علیه السلام ص 345
دعوة الصائم تستجاب عند افطاره؛
دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود.
مکارم الاخلاق ص 27 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 255، ح 33
مَن سَرَّهُ أن یُستَجابَ لَهُ فِی الشِّدَّةِ فَلیُکثِرِ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ.
هرکه خوش دارد دعایش هنگام سختی مستجاب شود، هنگام آسایش، بسیار دعا کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 472 ، ح 4
لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِکَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوب
اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 193 ، ح 3768
مَن حَبَسَ عَن اَخیهِ المُسلِمِ شَیئا مِن حَقِّهِ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ بَرَکَةَ الرِّزقِ اِلاّ اَن یَتوبَ؛
هر کس چیزی از حقّ برادر مسلمان خود را نگه دارد [و به او ندهد]، خداوند، برکت روزی را بر او حرام می کند، مگر آن که توبه کند [و جبران نماید].
مکارم الاخلاق ص 431 - من لایحضره الفقیه ج 4، ص 15، ح 4968
اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لکِن فِی الشَّبابِ اَحسَنُ ؛
توبه زیباست، ولی در جوانی زیباتر .
نهج الفصاحه ص578 ، ح2006
اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَربَعَةٌ: اَلنَّصیحَةُ لِلّهِ فی عَمَلِهِ وَ تَرکُ الباطِلِ وَ لُزومُ الحَقِّ وَ الحِرصُ عَلَی الخَیرِ ؛
نشانه توبه کننده چهار است: عمل خالصانه برای خدا، رها کردن باطل، پایبندی به حق
ص: 189
و حریص بودن بر کار خیر.
تحف العقول ص 20
اَلْمُؤْمِنُ مُنیبٌ مُستَغْفِرٌ تَوَّابٌ، اَلْمُنافِقُ مَکُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ؛
مؤمن بازگشت کننده به خدا، آمرزش خواه و توبه کننده است و منافق نیرنگباز، زیانبار و شکّاک.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم ج 1 ، ص 340 ، ح 1288 و 1289
اَبَی اللّه ُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّیِّی ءِ بِالتَّوبَةِ. فَقیلَ: یا رَسول اللّه ِ، وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: لاِن-َّهُ اِذا تابَ مِنْ ذَن-ْبٍ وَقَعَ فی اَعْظَمَ مِنَ الذَّن-ْبِ الّذی تابَ مِنْهُ؛
خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمی پذیرد. عرض شد: ای رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهی توبه کند در ورطه گناهی بدتر از آن که توبه کرده است می افتد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص 299، ح 12 {شبیه این حدیث در نوادر(راوندی) ص 18 }
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
تَرکُ الذَّنبِ أهوَنُ مِن طَلَبِ التّوبَة.
گناه نکردن آسان تر از طلب توبه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 385 ، ح 584
نحن نرید ألا نموت حتی نتوب و نحن لا نتوب حتی نموت
ص: 190
صد ما این است که نمیریم تا توبه کنیم، ولی توبه نمی کنیم تا اینکه می میریم
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص329 ، ح 777
کَفَی بالنَّدَم تَوبَهً؛
پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 426 ، ح 1
أللهُ أفرَحُ بِتَوبَةِ العَبدِ مِنَ العَقیمِ الوالِدِ وَ مِنَ الضّالِّ الواجِدِ.
خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش را پیدا می کند خوشحال می شود.
نهج الفصاحه ص 620 ، ح 2199
تَعَطَّرُوا بِالاستِغفارِ لا تَفضَحکُم رَوائحُ الذُّنوبِ.
با آمرزش خواهی، خود را معطّر کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند.
امالی(طوسی) ص 372
اَلتَّوَکُلُّ عَلَی اللّه نَجاةً مِنْ کُلِّ سوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍّ؛
توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ بودن از هر دشمنی است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 79 ، ح 56
مَنْ تَوکَّلَ عَلَی اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛
هر کس به خدا توکل کند، دشواری ها برای او آسان می شود و اسباب برایش فراهم می گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 197 ، ح 3888
إِنَّ الغِنی و َالْعِزَّ یَجولانِ فَإِذا ظَفِرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ أَوْطَنا؛
بی نیازی و عزّت به هر طرف می گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند در آنجا قرار می گیرند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 65، ح 3
مَنْ تَوَکَّلَ عَلَی اللّه لا یُغْلَبُ و َمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لا یُهْزَمُ؛
هر کس به خدا
ص: 191
توکل کند، مغلوب نشود و هر کس به خدا توسل جوید، شکست نخورد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 118
اَلطِّیَرَةُ شِرْکُ وَ ما مِنّا إِلاّ و َلکِنَّ اللّه یُذْهِبُهُ بِالتَّوَکُّلِ؛
فال بد زدن شرک است و هیچ کس ازما نیست مگر این که به نحوی دستخوش فال بد زدن می شود، اما خداوند با توکل به او آن را از بین می برد.
مرآة العقول ج 11 ، ص 392 - بحار الأنوار (ط - بیروت) ج 55 ، ص 322 ، ح 10
رَأی رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله قَوْما لا یَزْرَعونَ قالَ: ما أَنْتُمْ؟ قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلونَ، قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّکِلونَ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله گروهی را که کشت و کار نمی کردند، دیدند و فرمودند: شما چه کاره اید؟ عرض کردند ما توکل کنندگانیم. فرمودند: نه، شما سر بارید.
مستدرک الوسائل ج 11 ، ص 217، ح 12789
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَقَالَ التَّوَکُّلُ عَلَی اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ
بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا.
از ایشان درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که می فرمایند «و هر کس به خدا توکل کند او برای وی بس است» توکل کردن بر خدا درجاتی دارد: یکی از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنی و
ص: 192
هر چه با تو کرد از او خشنود باشی و بدانی که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلی کوتاهی نمی کند و بدانی که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذاری کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او
اعتماد داشته باش.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 65 ، ح 5
یَقولُ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ یَعْتَصِمُ دونی إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ و َأسبابَ الأَرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنی لَمْ اُعْطِهِ و َإِنْ دَعانی لَمْ اُجِبْهُ؛
خداوند عزوجل می فرماید: هیچ مخلوقی نیست که به غیر من پناه ببرد، مگر این که دستش را از اسباب و ریسمان های آسمانها و زمین کوتاه کنم، پس اگر از من بخواهد عطایش نکنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.
امالی (طوسی) ص585، ح1210
مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَی النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّه
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
فقه الرضا ص 358
ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛
حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
امالی(صدوق) ص 240 ، ح 8
مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَی النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّه
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
فقه الرضا ص 358
الثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلی کُلِّ عالٍ؛
اعتماد به خدا بهای هر چیز گرانبها است و نردبانی به سوی هر بلندایی.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص
ص: 193
136 ، ح 6
ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ لَمْ یَنْدَمْ تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشُورَةُ وَ التَّوَکُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری . کشف الغمة (ط - القدیمة) ج 2 ، ص 349
مَن تَوکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابُ
هر که بر خدا توکل کند دشواریها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 197 ، ح 3888
یَقُولُ اللهُ(عز و جل): لاقَطَّعن أمَلَ کُلّ مُومِنٍ أمَّلَ دونی بالإیاسِ.
خداوند (عز و جل) می فرماید: بی گمان امید هر مومنی که به غیر من امید ببندد را با مأیوس کردن او قطع می کنم.
مستدرک الوسائل ج 11 ، ص 221 ، ح 12799
حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أن لا تَرجُوَ إلّا اللَّهَ، و لا تَخافَ إلّا ذَنبَکَ.
خوش گمانی به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 72 ، ح 4
مَن اِنقَطَعَ الی غَیرِ اللهِ وَ کَلَهُ اللهُ اِلَیهِ.
کسی که به غیر خدا تکیه کند، خدا وی را به ھم او وامی گذارد.
دررالباهرة(ط-قدیمة) ص 39
مَن اَصعَدَ اِلَی اللهِ خالِصَ عِبادَتِه اَهبَطَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِ اَفضَلَ مَصلَحَتِه
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین
ص: 194
مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.
عدة الداعی ص 233
اَوصانی رَبّی بِسَبعٍ: اَوصانی بِالاِخلاصِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانیَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی و اُعْطیَ مَن حَرَمَنی و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنی و اَن یَکونَ صَمْتی فِکْرا وَ نَظَری عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفوائد ج 2 ، ص 11
فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 512 ، حکمت 252
روی ان الملائکة اذا سمعت الأذان من اهل الارض قالت هذه اصوات أمّة محمّد بتوحید اللَّه فیستغفرون اللَّه لامّة محمّد صلّی اللَّه علیه و آله حتّی یفرغوا من تلک الصّلاة
(روایت شده است ) که فرشتگان هنگامی که اذان مردم زمین را می شنوند می گویند: این آواز امت محمد (ص ) به وجدانیت خداوند است از این رو برای امت او تا آن گاه که مردم از آن نماز فارغ شوند استغفار می کنند.
لوامع(صاحبقرانی) ج 3 ، ص 544
مَنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ فَلْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَی وَ لْیُقِمْ فِی الْیُسْرَی فَإِنَّ ذَلِکَ عِصْمَةٌ مِنَ الشَّیْطَان
کسی که فرزندی به او داده شد (به دنیا آمد) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگوید، زیرا این عمل ، نوزاد را از شر شیطان
ص: 195
حفظ می نماید.
بحار الأنوار(ط - بیروت)، ج 81 ، ص 162
یُجْزِی فِی السَّفَرِ إِقَامَةٌ بِغَیْرِ أَذَان
در سفر فقط اقامه کفایت می کند.
من لا یحضره الفقیه ج 1، ص 291 ، ح 900
مَنْ لَمْ یَأْکُلِ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ وَ مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا فِی أُذُنِه
کسی تا چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود، وقتی که بداخلاق شد در گوش او اذان بگویید.
من لا یحضره الفقیه ج 1، ص 299 ، ح 912
إِجَابَةُ الْمُؤَذِّنِ یَزِیدُ فِی الرِّزْق
اجابت دعوت اذان گو، سبب افزایش روزی می شود.
خصال ص 505
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا سَمِعَ الْمُؤَذِّنَ یُؤَذِّنُ قَالَ مِثْلَ مَا یَقُولُهُ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ.
رسول خدا (ص ) وقتی صدای اذان مؤ ذن را می شنید، و آن جملات را تکرار می کرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 307 ، ح 29
مَنْ أَجَابَ الْمُؤَذِّنَ وَ أَجَابَ الْعُلَمَاءَ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَحْتَ لِوَائِی وَ یَکُونُ فِی الْجَنَّةِ فِی جِوَارِی وَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ سِتِّینَ شَهِیدا
هرکس به موذن و دانشمند روی آورد روز قیامت در زیر پرچم من و در بهشت همسایه من خواهد بود و برای او در نزد خدا ثواب شصت شهید است .
جامع الاخبار(شعیری) ص 68
و مَنِ اغتَسَلَ مِنَ الماءِ الَّذی قَدِ اغتُسِلَ فیهِ فَاَصابَهُ الجُذامُ فَلا یَلومَنَّ اِلاّ نَفسَهُ ؛
هر کس با آبی غسل کند که پیش تر در آن غسل شده است و به جذام مبتلا شود، کسی را جز خود سرزنش نکند.
ص: 196
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 503، ح 38
غُسْلُ یَوْمِ الْجُمُعَةِ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ الْعِیدَیْنِ وَ غُسْلُ دُخُولِ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ غُسْلُ الزِّیَارَةِ وَ غُسْلُ الْإِحْرَامِ وَ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیْلَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ وَ لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذِهِ الْأَغْسَالُ سُنَّةٌ وَ غُسْلُ
الْجَنَابَةِ فَرِیضَةٌ وَ غُسْلُ الْحَیْضِ مِثْلُه
غسل روز جمعه سنت است و غسل دو عید (فطر و قربان) و غسل داخل شدن به مکه و مدینه و غسل زیارت و غسل احرام و شب اول ماه رمضان و شب هفده و نوزده و بیست و یک و بیست و سوم ماه رمضان این غسل ها سنت است و غسل حیض و جنابت واجب است .
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 123
اَکثِر مِن الطَّهورِ یَزِدِ اللّه ُ فی عُمُرِکَ؛
وضو زیاد بگیر تا خداوند، عمرت را زیاد کند.
امالی (مفید) ص 60، ح 5
إنّ الغضب من الشّیطان و إنّ الشّیطان خلق من النّار و إنّما تطفا النّار بالماء فإذا غضب أحدکم فلیتوضّأ
خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.
نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
اَلتَّسْمیَةُ مِفْتاحُ الْوُضوءِ و مِفْتاحُ کُلِّ شَیءٍ؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم، کلید وضو و کلید هر چیزی است.
مستدرک الوسائل ج1، ص 323
اَلْعَبد... إِنْ قالَ فی أوَّلِّ وُضوئِهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ طَهُرَت أعضاؤُهُ کُلُّها مِنَ الذُّنوبِ؛
اگ-ر بن-ده ای... در ابتدای
ص: 197
وضویش، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید همه اعضایش از گناهان پاک می شود.
تفسیر منتسب به امام حسن عسکری علیه السلام ص 521 ، ح 319
ما یمنع أحدکم إذا دخل علیه غم من غموم الدنیا- أن یتوضأ ثم یدخل مسجده و یرکع رکعتین- فیدعو الله فیهما أ ما سمعت الله یقول: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
چه چیز مانع می شود که هر گاه بر یکی از شما غم و اندوه دنیایی رسید، وضو بگیرد و به سجده گاه خود رود و دو رکعت نماز گزارد و در آن دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «از صبر و نماز مدد بگیرید»؟
تفسیر عیاشی ج 1، ص 43، ح 39
مَنْ تَطَهَّرَ ثُمَّ أَوَی إِلَی فِرَاشِهِ بَاتَ وَ فِرَاشُهُ کَمَسْجِدِهِ وَ إِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی وُضُوءٍ فَتَیَمَّمَ مِنْ دِثَارِهِ کَائِناً مَا کَانَ لَمْ یَزَلْ فِی صَلَاةٍ مَا ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
هر که با طهارت به بستر رود، آن شب بشتر او به منزله مسجد اوست و اگر یادش آمد که وضو ندارد به همان رو انداز خود -هر چه می خواهد باشد- تیمم کند که اگر چنین کرد پیوسته در نماز و ذکر خداوند خواهد بود.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 2 ، ص 116
قالَ اللّه ُ عَزَّ و َجَلَّ... اِذا قالَ العَبدُ: «بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» قالَ اللّه ُ - جَلَّ جَلالُهُ - : بَدَاَ عَبدی بِاسمی، وَ حَقٌّ عَلَیَّ اَن اُت-َمِّمَ لَهُ اُمورَهُ و اُبارِکَ لَهُ فی اَحوالِهِ؛
خداوند می فرماید: «... هرگاه بنده بگوید: بسم اللّه الرحمن الرحیم، خدای متعال می گوید: بنده من
ص: 198
با نام من آغاز کرد. بر من است که کارهایش را به انجام رسانم و او را در همه حال، برکت دهم».
امالی(صدوق) ص 1774 - عیون اخبار الرضا ج 1 ، ص 300 ، ح 59
إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ حَفَّتْهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ فَإِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فِی طَعَامِکُمْ ثُمَّ یَقُولُونَ لِلشَّیْطَانِ اخْرُجْ یَا فَاسِقُ لَا سُلْطَانَ لَکَ عَلَیْهِم
هرگاه سفره پهن می شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد می آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه» فرشتگان می گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان می گویند: «ای فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط نداری».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 292، ح 1
اَلتَّسْمیَةُ مِفْتاحُ الْوُضوءِ و مِفْتاحُ کُلِّ شَیءٍ؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم، کلید وضو و کلید هر چیزی است.
مستدرک الوسائل ج1، ص 323
لا یُرَدُّ دُعاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ؛
دعایی که با بسم اللّه الرحمن الرحیم شروع شود، رد نمی شود.
الدعوات(راوندی) ص 52 ، ح 131
مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأْرضِ مَکتوبا عَلَیهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ إجلالاً لِلّهِ و لاِسْمِهِ عَنْ أن یُداسَّ کانَ عِندَ اللّه ِ مِنَ الصِّدِّیقینَ و خُفِّفَ عَن والِدَیهِ و إن کانا مُشرِکَینِ؛
هر کس کاغذی را که روی آن بسم اللّه الرحمن الرحیم نوشته شده است از روی زمین بردارد و این کار برای بزرگداشت خداوند و جلوگیری از اهانت به نام او باشد، نزد خداوند از صدیقین به شمار می رود و از بار گناه پدر و مادرش برداشته خواهد شد، حتی اگر مشرک باشند.
مجموعه ورام
ص: 199
ج 1 ، ص 32
إِذَا قَالَ الْعَبْدُ عِنْدَ مَنَامِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- یَقُولُ اللَّهُ مَلَائِکَتِی اکْتُبُوا نَفَسَهُ إِلَی الصَّبَاحِ.
هر گاه بنده ای هنگام خوابش، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید، خداوند به فرشتگان می گوید: به تعداد نفس هایش تا صبح برایش حسنه بنویسید.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 258
اَلْعَبد... إِنْ قالَ فی أوَّلِّ وُضوئِهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ طَهُرَت أعضاؤُهُ کُلُّها مِنَ الذُّنوبِ؛
اگ-ر بن-ده ای... در ابتدای وضویش، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید همه اعضایش از گناهان پاک می شود.
تفسیر منتسب به امام حسن عسکری علیه السلام ص 521 ، ح 319
زَی-ِّنوا مَوائِدَکُم بِالْبَقْلِ؛ فإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّیاطینِ مَعَ التَّسمیَةِ؛
سفره هایتان را با سبزی، زینت دهید ؛ زیرا سبزی با بسم اللّه الرحمن الرحیم، شیطان را طرد می کند.
طب النبی ص 30
مَنْ قَرَأ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَ-تَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ أربَعَةَ آلافٍ حَسَنَةً و مَحا عَنهُ أربَعَةَ آلافِ سَیِّ-ئَةٍ و رَفَعَ لَهُ أربَعَةَ آلافِ دَرَجَةٍ؛
هر کس بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت کند خداوند به ازای هر حرفِ آن چهار هزار حسنه برایش می نویسد و چهار هزار گناه از او پاک می کند و چهار هزار درجه او را بالا می برد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 42 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 258
أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبیِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَقالَ الصَّبیُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَ-تَبَ اللّه ُ بَراءَةً لِلصَّبِیِّ و بَراءَةً لأِب-َوَیهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ؛
وقتی معلم به کودک بگوید: بگو بسم اللّه الرحمن الرحیم و کودک آن را تکرار کند خداوند برای کودک و پدر و مادرش و
ص: 200
معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 257
مَن کَ-تَبَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَجَوَّدَهُ تَعظیما لِلّهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ؛
هر کس بسم اللّه الرحمن الرحیم را برای بزرگداشت خداوند زیبا بنویسد، خداوند او را می بخشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89، ص 35
عَنِ اللّهِ جَلّ وَ عزَّ أنَّهُ قالَ: کُلُّ أمرٍ ذی بالٍ لَم یُذکَر فیهِ بِسمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ؛
از خداوند عزیز و جلیل نقل کرده است که فرمود: هر کار ارزشمندی که در آن بسم اللّه ذکر نشود ناقص است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 73، ص 305
مَنْ حَزَنَهُ أَمْرٌ تَعَاطَاهُ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ-وَ هُوَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَنْفَکَّ مِنْ إِحْدَی اثْنَتَیْنِ إِمَّا بُلُوغِ حَاجَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ إِمَّا یُعَدُّ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ یُدَّخَرُ لَدَیْهِ- وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلْمُؤْمِنِین
هر کس کاری او را اندوهگین و به خود مشغول کند و او با اخلاص برای خدا بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید و با قلبش به سوی او رو کند، یکی از این دو برای او خواهد بود: یا در دنیا به حاجتش می رسد و یا حاجتش نزد پروردگار بوده و برای او ذخیره می شود و آن برای مؤمنان ماندگارتر است.
التوحید(صدوق) ص 232
مَن أرادَ أَنْ یُنجِیَهُ اللّه ُ مِنَ الزَّبانیَةِ التِّسعَةِ عَشَرَ فَلْیَقرَأْ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَإنَّها تِسعَةَ عَشَرَ حَرفا لِیَجعَلَ اللّهُ کُلَّ حَرفٍ مِنها جُنَّةً مِن واحدٍ مِنهُم؛
هر کس می خواهد خداوند او را از زبانیه (فرشتگان عذاب) نوزده گانه برهاند، بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت کند زیرا آن نوزده حرف است. تا
ص: 201
خداوند هر حرف آن را سپری در مقابل یکی از آن فرشتگان قرار دهد.
مستدرک الوسایل ج 4 ، ص 387 ، ح 4989
إذا مَرَّ الْمُؤمِنُ عَلَی الصِّراطِ فَیَقولُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ طَفِئَتْ لَهبُ النِّیرانِ وَ نَقولُ: جُز یا مُؤمِنُ فَإنَّ نورَکَ قَد أطفَأ لَهِبی؛
هنگامی که مؤمن بر صراط می گذرد، و می گوید: بسم اللّه الرحمن الرحیم. ناگاه زبانه های آتش خاموش می شود و می گوید: ای مؤمن عبور کن زیرا نور تو آتش مرا خاموش کرد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 42
لَو قَرَأتَ بِسمِ اللّهِ تَحفَظُکَ الْمَلائِکَةُ إلَی الْجَنَّةِ و هُوَ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ؛
اگر بسم اللّه را قرائت کنی، فرشتگان، تا بهشت تو را حفظ می کنند و آن شفای هر دردی است.
مستدرک الوسایل ج 4 ، ص 389 ، ح 4995
بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِفتاحُ کُلِّ کِتابٍ؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم، کلید هر نوشته ای است.
مکاتیب الرسول ج 1 ، ص 56
أُمَّتِی یَأْتُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ یَقُولُونَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَتَثْقُلُ حَسَنَاتُهُمْ فِی الْمِیزَانِ فَیُقَالُ أَلَا مَا أراجح [أَرْجَحَ] مَوَازِینَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم ) فَتَقُولُ الْأَنْبِیَاءُ (علیهمالسلام) إِنَّ ابْتِدَاءَ کَلَامِهِمْ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ لَوْ وُضِعَتْ فِی کِفَّةِ
الْمِیزَانِ وَ وُضِعَتْ سَیِّئَاتُ الْخَلْقِ فِی کِفَّةٍ أُخْرَی لَرَجَحَتْ حَسَنَاتُهُم
امت من در روز قیامت می آیند در حالی که بسم اللّه الرحمن الرحیم می گویند. آنگاه اعمال نیک آنها در ترازوی اعمال، سنگین می شود. گفته می شود: چه چیزی باعث شده که ترازوی اعمال امّت محمد سنگین شود. پیامبران جواب می دهند: چون
ص: 202
سخن ایشان به سه نام از نام های پروردگار شروع می شود که اگر در یک کفه ترازو قرار گیرد و گناهان مردم در کفه دیگر گزارده شود، حسنات آنها برتری می یابد.
مجموعه ورام ج 1، ص 32
إنَّ الْعَبدَ إذا أرادَ أن یَقرَأَ أو یَعمَلَ عَمَلاً و یَقولُ... بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَإنَّهُ یُبارَکُ لَهُ فیهِ؛
هر بنده ای بخواهد چیزی بخواند یا کاری انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید، در کارش برکت داده می شود.
تفسیر منتسب به امام حسن عسکری علیه السلام ص 25
مَنِ اسْتَمَعَ إلی قاری ءٍ یَقرَؤُها [بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ] کانَ لَهُ بِقَدرِ ما لِلْقارِئ؛
هر کس به صدای قاری ای که بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت می کند گوش دهد، برای او آن خواهد بود، که برای قاری است.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ، ص 302
بِسمِ اللّهِ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ و عَونٌ لِکُلِّ دَواءٍ؛
بسم اللّه، شفای هر دردی و یاری کننده هر دارویی است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 42
ألا فَمَن قَرَأها (بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ) مُعتَقِدا لِمُوالاةِ مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّیِّبِینَ مُنقادا لأَمرِها مُؤمِنا بِظاهِرِهِما و باطِنِهِما أعطاهُ اللّه ُ عَزَّ وَ جلَّ بِکُلِّ حَرفٍ مِنها حَسَنَةً کُلُّ واحِدَةٍ مِنها أفضَلُ مِنَ الدُّنْیا و ما فیها مِن أصنافِ أموالِها و خَیراتِها؛
هر که بسم اللّه الرحمن الرحیم را با اعتقاد و دوستی محمد و آل پاکش و با تسلیم در برابر دستوراتشان و با ایمان به ظاهر و باطنش بخواند خداوند عزیز و جلیل در مقابل هر حرف آن، چیزی برتر از
ص: 203
دنیا و آنچه در آن است، از ثروت و خوبی ها را به او می بخشد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1، ص 302
سُئِلَ الکاظِمُ علیه السلام : و أیُّ آیَةٍ أَعظَمُ فی کِتابِ اللّه ِ؟ فَقالَ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ؛
از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: کدامیک از آیات کتاب خدا برتر و بزرگ تر است؟ فرمودند: بسم اللّه الرحمن الرحیم.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 238 ، ح 38
أَوَّلُ کُلِّ کِتَابٍ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَإِذَا قَرَأْتَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَلَا تُبَالِی أَلَّا تَسْتَعِیذَ وَ إِذَا قَرَأْتَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- سَتَرَتْکَ فِیمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.
ابتدای هر کتابی که از آسمان نازل شده، بسم اللّه الرحمن الرحیم است. هر گاه بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت کردی اشکالی ندارد که استعاذه نکنی (نگویی که پناه می برم به خدا) و هر گاه بسم اللّه الرحمن الرحیم را تلاوت کردی، تو را از آنچه میان آسمان و زمین است محفوظ می دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3 ، ص 313 ، ح3
اِحتَجِز مِنَ النّاسِ کُلِّهِم ب-ِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» و ب-ِ «قُلْ هُوَ اللّه ُ أحَدٌ» اِقرَأها عَن یَمینِکَ و عَن شِمالِکَ و مِن بَینِ یَدَیکَ و مِن خَلفِکَ و مِن فَوقِکَ و مِن تَحتِکَ؛
خود را از تمامی مردم با بسم اللّه الرحمن الرحیم و قل هو اللّه احد حفظ کن. آن را از سمت راست و چپ و جلو و عقب و بالا و پایین بخوان.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 624 ، ح 20
لا تَدَعْ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ و إن کانَ بَعدَهُ
ص: 204
شِعرٌ؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم را رها مکن حتی اگر بعدش شعر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 672 ، ح 1
إذا تَوَضَّأَ أحَدُکُم و لَم یُسَمَّ کانَ لِلشَّیطانِ فی وُضوئِهِ شِرکٌ و إن أکَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ و کُلُّ شَی ءٍ صَنَعَهُ یَنبَغی أن یُسَمِّی عَلَیهِ فَإن لَم یَفعَل کانَ لِلشَّیطانِ فیهِ شِرکٌ؛
هر گاه یکی از شما وضو بگیرد و بسم اللّه الرحمن الرحیم نگوید. شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس بپوشد و هر کاری که باید نام خدا را بر آن جاری سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است.
محاسن ص 433 ، ح 260
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اسْمُ اللّه ِ الأْکبَرِ أو قالَ الأْعظَمِ؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم، بزرگ ترین - فرمود - یا با عظمت ترین نام خداوند است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص 223 ، ح 1
الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّینُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِیمُ مَجْدُ اللَّهِ وَ رَوَی بَعْضُهُمْ الْمِیمُ مُلْکُ اللَّهِ وَ اللَّهُ إِلَهُ کُلِّ شَیْ ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِیمُ بِالْمُؤْمِنِینَ خَاصَّةً.
باء (بسم اللّه الرحمن الرحیم) بهاء (روشنی) خدا و سین آن سناء (بزرگی) خدا و میم آن مجد (عظمت) خدا، و اللّه معبود همه چیز، رحمن مهربان به همه خلق، رحیم مهربان فقط به مؤمنان است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 114 ، ح 1 - محاسن ص 238 ، ح 213
رُبَّمَا تَرَکَ بَعْضُ شِیعَتِنَا فِی افْتِتَاحِ أَمْرِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَیَمْتَحِنُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَکْرُوهٍ لِیُنَبِّهَهُ عَلَی شُکْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ
ص: 205
وَ یَمْحَقَ عَنْهُ وَصْمَةَ تَقْصِیرِهِ عِنْدَ تَرْکِهِ قَوْلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بسا که یکی از شیعیان ما در آغاز کاری، بسم اللّه الرحمن الرحیم نمی گوید و به همین خاطر، خداوند، او را گرفتار چیزی ناخوشایند می سازد تا به شکر و ثنای الهی متوجّه گردد و کوتاهی اش را در گفتن بسم اللّه، جبران کند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 89 ، ص 232 ، ح 14
اَلْبَسمَلَةُ تیجانُ
بسم اللّه الرحمن الرحیم، تاج است.
عوالم العلوم ص 751
إنَّ بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أقرَبُ إلَی اسْمِ اللّه ِ الأْعظَمِ مِن سَوادِ الْعَینِ إلی بَیاضِها؛
بسم اللّه الرحمن الرحیم، به اسم اعظم نزدیک تر است از سیاهی چشم به سفیدی اش.
عیون أخبار الرضا ج 2 ، ص 5 ، ح 11
مَعْنَی قَوْلِ الْقَائِلِ بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسِمُ عَلَی نَفْسِی سِمَةً مِنْ سِمَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِیَ الْعِبَادَةُ
معنای گفته کسی که بسم اللّه می گوید، یعنی نشانی از نشانه های خداوند را بر خود می گذارم و آن عبادت است.
توحید(صدوق) ص 229
قولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أَمرٍ صَغیرٍ أو عَظیمٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ؛ أَیْ أَستَعینُ عَلی هذَا الأَمرِ بِاللّه ِ الَّذی لا یَحِقُّ العِبادَةُ لِغَیرِهِ، المُغیثِ إذَ ا استُغیثَ، المُجیبِ إذا دُعیَ، الرَّحمنِ الَّذی یَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَینا، الرَّحیمِ بِنا فی أدیانِنا و دُنیانا و آخِرَتِنا، خَفَّفَ عَلَینَا الدِّینَ و جَعَلَهُ سَهلاً خَفیفا، و هُوَ
یَرحَمُنا بِتَمییزِنا مِن أعدائِهِ؛
هنگام آغاز هر کار کوچک و بزرگی بسم اللّه الرحمن الرحیم بگویید. یعنی برای این کار، از خدا مدد می جویم. خدایی که جز او کسی سزاوار پرستش نیست.
ص: 206
پناهگاه پناهجو و فریادرس فریاد خواه است. خداوند بخشنده ای که با گسترش روزی بر ما رحم می کند، مهربان به ما، در آیین و دنیا و آخرتمان. دین را بر ما آسان و سبک و سهل گرفت. و به ما رحم می کند با جدا کردن از دشمنانش.
توحید(صدوق) ص 232
عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ: ... وَ الجَهرُ ب-ِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»؛
نشانه های مؤمن پنج چیز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم.
تهذیب الأحکام(تحقیق خرسان) ج 6 ، ص 52 ، ح 37
اِغْلِقُوا أَبوابَ الْمَعصیَةِ بِالإْسْتِعاذَةِ وَ افْتَحُوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمیَةِ ؛
درهای گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهای طاعت را با بسم اللّه گفتن بگشایید.
دعوات(راوندی) ص 52 ، ح 130
مِنْ حَقِّ الْقَلَمِ عَلَی مَنْ أَخَذَهُ إِذَا کَتَبَ أَنْ یَبْدَأَ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
از حقوق قلم بر کسی که آن را برای نوشتن در دست می گیرد این است که با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز کند.
مستدرک الوسائل ج 8 ، ص 434 ، ح 9918
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی
ص: 207
و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54، ح 146
الإتیانُ إلَی الجُمُعَةِ زیارَةٌ و جَمالٌ.
حضور در نماز جمعه هم زیارت است و هم زیبایی. نوادر(راوندی) ص 24
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191
صَلاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛
نماز شب، انسان را خوش سیما، خوش اخلاق و خوش بو می کند و روزی را زیاد و قرض را ادا می نماید و غم و اندوه را از بین می برد و چشم را نورانی می کند.
ثواب الأعمال ص 42
سَهَرُ اللَّیلِ فی طاعَةِ اللَّهِ رَبیعُ الأَولِیاءِ و رَوضَةُ السُّعَداءِ
شب بیداری در طاعت خدا، بهار اولیا و بوستان نیک بختان است.
تصنیف غررالحکم ودرر الکلم ص 319 ، ح 7381
ص: 208
َلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّ-فَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ (علیه السلام) وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ
تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 27، ص 92 ، ح 52 {شبیه این حدیث در محاسن ص 152 ، ح 74}
ثَلاثٌ فیهِنَّ النَّجاةُ: لُزومُ الحَقِّ وَ تَجَنُّبُ الباطِلِ وَ رُکوبُ الجِدِّ؛
نجات و رستگاری در سه چیز است: پایبندی به حق، دوری از باطل و سوار شدن بر مرکب جدّیت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 69 ، ح 973
لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا
ص: 209
مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِق
رستگ-ار نمی شوند م-ردم-ی که خشن-ودی مخل-وق را در مق-ابل غضب خ-الق خریدن-د.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 383
اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَ-عَ-لَ-تْهُ السَّکینَةُ وَ اسْتَ-کانَ فَ-تَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنی وَ رَضیَ بِما اُعْطیَ وَ انْفَرَدَ فَکُفیَ الاْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْیا فَتَحامَی الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النّاسَ فَ-لَ-مْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ اِلَیْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ
سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَی ءٍ ففازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی
کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کِشد.
امالی (مفید) ص 52، ح 14
اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَرْبَعینَ سَنَةً وَ لَمْ یَغْلِبْ خَیْرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قالَ: هذا وَجْهٌ لا یُفْلِحُ؛
هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبیش بیشتر از بدیش نشود، شیطان بر پیشانی او بوسه می زند و می گوید: این چهره
ص: 210
ای است که روی رستگاری را نمی بیند.
مشکاة الأنوار ص 169
مَنِ اتَّقَی اللّه َ یُتَّقی وَ مَنْ اَطاعَ اللّه َ یُطاعُ؛
هر کس حریم خدا را حفظ کند، حرمتش حفظ می شود و هر کس خدا را اطاعت کند، اطاعت می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 138، ح 3
أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّه
برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمنی در راه اوست.
مستدرک الوسایل ج 12 ص 220
مَن صَبَرَ عَلَی طاعَةِ اللهِ عَوَّضَهُ اللهِ سُبحانَهُ خَیراً مِمّا صَبَرَ عَلَیهِ.
هر که بر طاعت خدا شکیبا باشد، خداوند سبحان بهتر از آنچه صبر کرده به او می دهد.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم ج 5 ، ص 331 ، 8611
أوحَی الله عَزَّ و َجَلَّ إلَی نَّبی مِنَ الأنبیاءِ إذا أُطِعتُ رَضیتُ وَ إذا رَضیتُ بَارَکتُ وَ لَیسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ وَ إذا عُصیتُ غَضِبتُ و إذا غَضِبتُ لَعَنتُ وَ لَعنَتی تَبلُغُ السَّابعَ مِنَ الوَرَی.
خدای عزوجل به یکی از پیغمبران وحی فرستاد که چون اطاعت شوم، خورسند گردم، برکت دهم و برای برکت من پایانی نیست. و هر گاه عصیان شوم، به خشم آیم و چون به خشم آیم لعنت کنم و لعنت من به هفت پشت برسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ص 275 ، ح 26
لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العبادة اتکالا علی حب آل محمد (ع) و لا تدعوا حب آل محمد (ع) و التسلیم لأمرهم اتکالا علی العبادة فإنه لا یقبل أحدهما دون الآخر
مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستی
ص: 211
آل محمد (ص) را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از ای-ن دو ، به تنهایی پذیرفته نمی شود.
فقه الرضا ص 339 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75، ص 347 و 348
فَوقَ کُلِّ ذی بِرّ بِرٌّ حَتَّی یُقتَلَ الرَّجُلُ فی سَبیلِ اللهِ فاذا قُتِلَ فی سَبیلِ اللهِ فَلَیسَ فَوقَهُ بِرٌ
برتر از هر کار نیکی، کاری هست تا جاییکه مرد در راه خدا کشته شود، پس چون در راه خدا کشته شد برتر از آن کاری وجود ندارد
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 348 ، ح 4
مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ عَلَّمَهُ اللهُ ما لَم یَعلَم.
آنکه به دانسته هایش عمل کند خدا آنچه نمی داند را به او یاد می دهد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 189 ، ح 44
لا یَتِمُّ المَعرُوفُ إلّا بِثَلاث ٍ: تَعجیلِهِ و تَصغیرِهِ و تَستیرِهِ.
کار نیک کامل نمی شود مگر به سه چیز: شتاب در انجام دادن، کوچک شمردن و پنهان داشتن آن.
خصائص الائمه ص 100
الْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً.
آن کس که بدون بصیرت حرکت می کند مانند کسی است که بیراهه می رود و تند رفتنش جز به دور شدن از راه نمی انجامد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 43
أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ الصِّدْقُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّکْر
اگر کسی دارای چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را
ص: 212
به نیکی تبدیل می کند: راستگویی، شرم و حیا، نیک خلقی، روحیه شکرگزاری.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 107
إذَا أکثَرَ العَبدُ مِنَ الاستِغفار رُفِعَت صَحیفَتُهُ وَ هیَ تَتَلَالَأُ
هر گاه بنده فراوان استغفار کند، نامه عملش در حالی بالا رود که می درخشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 504 ، ح 2
مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه؛
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگی، برکت، رشد و توفیقی از سوی خداست.
تحف العقول ص 398
مَن حَسُنَت نیَّتُهُ أَمَدَّهُ التَّوفیقُ؛
هر کس نیّتش خوب باشد، توفیق یاریش خواهد نمود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1605
اَلتَّوفیقُ مِنَ السَّعادَةِ وَ الْخِذلانُ مِنَ الشَّقاوَةِ؛
توفیق [انجام کار نیک] از خوشبختی و بی توفیقی از بدبختی است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 12، ح 70
یَا عَلِیُّ الْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَن
ای علی! عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می آید.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 369
الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّینِ وَ فِیهَا مَرْضَاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِیَ مِنْهَاجُ الْأَنْبِیَاءِ وَ لِلْمُصَلِّی حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ هُدًی وَ إِیمَانٌ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْقِ ...
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است...
خصال ص 522، ح 11
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ
ص: 213
الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191
أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ.
کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا خطور نکند، من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص62، ح 11
مَن رَضی عن الله تعالی بالقَلیل مِن الرّزق رضَی الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل؛
هر ک-س به رزق و روزی کم از خدا راضی باشد، خداوند از عمل کم او راضی خواهد بود.
بح-ارالان-وار(ط-الاسلامیه) ج 75، ص 356 ، 357
لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِق
رستگ-ار نمی شوند م-ردم-ی که خشن-ودی مخل-وق را در مق-ابل غضب خ-الق خریدن-د.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 383
مَن طَلَبَ رِضَی الناسِ بِسَخَطَ اللهِ وَکَّلَهُ اللهُ إلی الناسِ؛
کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا می گذارد.
امالی(صدوق) ص 201 ، ح 11 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 126
مِن سَعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللّه ِ و رِضاهُ بِما قَضَی اللّه ُ و مِن شِقْوَةِ ابن آدَمَ تَرکُهُ اسْتِخارَةَ اللّه ِ و سَخَطُهُ بِما قَضَی اللّه ُ ؛
از خوشبختی انسان درخواست خیر از
ص: 214
خداوند و خشنودی به خواست اوست و از بدبختی انسان است که از خدا درخواست خیر نکند و به خواست او ناخشنود باشد.
تحف العقول ص 55
مَنِ الْتَمَسَ رِضَی اللّه ِ بِسَخَطِ النّاسِ رَضیَ اللّه ُ عَنْهُ وَ اَرْضی عَنْهُ النّاسَ وَ مَنِ الْتَمَسَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّه ِ سَخِطَ اللّه ُ عَلَیْهِ وَ اَسْخَطَ عَلَیْهِ النّاسَ؛
هر کس رضای خدا به خشم مردم جوید، خداوند از او خشنود شود و مردم را از او خشنود کند و هر کس رضای مردم را به خشم خدا جوید، خداوند بر او خشم گیرد و مردم را از او خشمگین کند.
نهج الفصاحه ص 729 ، ح 2783
قالَ اللَّهُ تبارکَ وتعالی: ما تَحبَّبَ إلیَّ عبدی بأحَبَّ مِمّا افْتَرَضتُ علَیهِ؛
خداوند می فرماید: بنده من با هیچ کاری پسندیده تر از انجام آن چه که بر او فرض کردم، محبوب من نمی شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 82، ح 5
أسبِغِ الوُضوءَ تَمُرَّعَلَی الصِّراطِ مَرَّ السَّحابِ أفشِ السَّلامَ یَکثُر خَیرُ بَیتِکَ أکثِر مِن صَدَقَةِ السِّرّ فانَّها تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِ.
وضو را کامل بگیر تا همچون ابر از صراط عبور کنی، با صدای آشکار سلام کن تا خیر و برکت خانه ات افزون شود و زیاد صدقه ی پنهانی بده که این کار خشم پروردگار را فرو می نشاند.
وسائل الشیعه ج1 ، ص489 ، ح 1293
اِنّی لَم اُبعَث لَعّانا وَ اِنّما بُعِثتُ رَحمَةً؛
من پیامبر نشده ام که لعن و نفرین کنم، بلکه مبعوث شده ام تا مایه رحمت باشم.
دلائل الصدق لنهج الحق ج 4، ص 150
إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ
ص: 215
وَ نَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ؛
وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند خداوند بدیده رحمت به آنان نگاه می کند.
نهج الفصاحه ص 278 ، ح 621
اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَإِنَّها رَحمَةٌ؛
دعا کردن را در هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید، که رقت قلب، رحمت است.
نهج الفصاحه ص 226 ، ح 373 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص 347 ، ح 14
أَبلَغُ ما تَستَدِرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أَن تُضمِرَ لِجَمیعِ النّاسِ الرَّحمَةَ؛
مؤثّرترین وسیله جلب رحمت خدا این است که خیرخواه همه مردم باشی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 450 ، ح 10344
ما جلس قوم فی مجلس من مساجد اللّه ِ یَتْلونَ کِتابَ اللّه ِ وَ یَتَدارَسونَهُ بَیْنَهُمْ اِلاّ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَةُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَ ذَکَرَهُمُ اللّه ُ فیمَنْ عِنْدَهُ؛
هیچ جلسه قرآنی برای تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر این که آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانی که در نزدش هستند، از آنان یاد کرد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ح3788، ج3 ، ص 363
ارجُ اللهَ رَجاءً لایُجَرّئُکَ عَلَی مَعاصیهِ وَ خَفِ اللهَ خَوفاً لا یُؤیسُکَ مِن رَحمَتِه.
به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از او بیم داشته باش، بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند
امالی(صدوق) ص 14 ، ح 5 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 67 ص 384
اِنَّ اللهَ عَزَّ و َجَلَّ
ص: 216
یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعَهِ بِلا رَفَث؛
خداوند عز و جل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد . کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 663 ، ح 4
اِنَّ اَحبَّ عبادَ اللهِ اِلَی اللهِ أنصَحُهُم لِعِبادِه؛
محبوب ترین بندگان خدا نزد وی کسی است که با بندگان او دلسوزتر و مهربانتر باشد.نهج الفصاحه ص 269 ، ح 578
مَنْ صَلَّی فِی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ رَکْعَتَیْنِ زَادَ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ سَنَتَیْن
هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز بخواند، خداوند، دو سال بر عمر او می افزاید.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 3 ، ص 417 ، ح 3906
مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فی عُمُرِهِ و مالِهِ؛
هر کس در روز جمعه ناخن هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می شود.
جامع الأخبار(شعیری) ص 121
خُذ مِن شارِب-ِکَ وَ اَظفارِکَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَیْ ءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکی از سبیل و ناخن های خود را بگیر، و اگر هم چیزی وجود نداشته باشد، آن را (کمی) بسای، [که در این صورت] دیوانگی، جذام و پیسی به تو نمی رسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 3
اَلْخَیْرُ وَ الشَّرُّ یُضاعَفُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ؛
خوبی و بدی در روز جمعه چند برابر (حساب) می شود.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 143
اِنَّ یَومَ الغَدیرِ فِی السَماءِ اَشهَرُ مِنهُ فِی الاَرضِ؛
روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ج 6، ص 24 ، ح 52
ص: 217
بَیْتُ الْغِنَاءِ بَیْتٌ لَا تُؤْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَةُ وَ لَا تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَةُ وَ لَا تُدْخِلُهُ الْمَلَائِکَة
خانه ای که در آن غنا ( آوازه خوانی – موسیقی وسایر مظاهر غنا ) باشد ، از مصیبت دردناک ناگهانی در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان در آن منزل داخل نمی شود.
دعائم الاسلام ج 2 ، ص 208 ، ح 762
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم بَیتَهُ فَلیُسَلِّم، فَاِنَّهُ یُنزِلُهُ البَرَکَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِکَةُ؛
هرگاه یکی از شما به خانه خود وارد می شود، سلام کند، چرا که سلام برکت می آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس می گیرند.
علل الشرایع ج 2، ص 583، ح 23
شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَز َّوَ جَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ اللّه ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَةِ؛
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند و آن ماه برکت است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج93 ، ص340 - فضایل الاشهر الثلاثه ص95
مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنْ آخِرِ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْن
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می کند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 94 ، ح 1829 - امالی(صدوق) ص 670
من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه؛
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا می شود
من لا یحضره
ص: 218
الفقیه ج 2 ، ص 118 ، ح 1892 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 236
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهری؛
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
شرح فروع کافی ج 4 ، ص 14
هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه اش مغفرت و پایانش اجابت و آزادی از آتش جهنم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 67 {شبیه این حدیث در بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 342 }
إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْه
درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 344
لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة
اگر بنده «خدا» می دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست می داشت که تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 346 ، ح 12
مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماه های دیگر تمام قرآن را بخواند.
فضائل الاشهر الثلاثه ص 97 ، ح 82 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 341
رَأْسُ السَّنَةِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ
ص: 219
یُکْتَبُ فِیهَا مَا یَکُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَی السَّنَةِ.
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته می شود.
تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج4 ، ص 332
کَیْفَ تَکُونُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْر
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 158 ، ح 2025
التقدیر فی لیلة تسعة عشر و الابرام فی لیلة احدی و عشرین و الامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین؛
برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست و سوم.
وسایل الشیعه ج 10 ، ص 354 ، ح 13591
کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّی یَزُولَ اللَّیْلُ فَإِذَا زَالَ اللَّیْلُ صَلَّی
امام باقر علیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا می شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 155
إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ لِأَنَّهُ مَنْ صَامَ وَ لَمْ یُؤَدِّ الزَّکَاةَ فَلَا صَوْمَ لَه
تکمیل
ص: 220
روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمال نماز است همانند کسی که روزه بگیرد و زکات نپردازد برایش روزه ای نیست
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 183 ، ح 2085
لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛
هر چیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 630 ، ح 10
أَکْثِرُوا فِیهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآن
در ماه [رمضان] قرآن را بسیار تلاوت کنید.
فضائل الأشهر الثلاثة ص 95
إفطارُکَ فی مَنزِلِ أخیکَ المُسلِمِ أفضَلُ مِن صِیامِکَ سَبعِینَ ضِعفاً.
افطار کردن در منزل برادر مسلمانت، برتر از هفتاد روز روزه تو است.
محاسن ص 411 ، ح 145
اَلصّائِمُ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُ.
دعای روزه دار رد نمی شود.
نهج الفصاحه ص 547 ، ح 1856
اَلطّیبُ تُحفَةُ الصّائِمِ.
بوی خوش، تحفه روزه دار است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 113
فِطرُکَ أخاکَ الصّائِمَ أفضَلُ مِن صِیامِکَ.
افطاری دادن به برادر روزه دارت از روزه ات بهتر است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 68 ، ح 2 - تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 4 ، ص 201 ، ح 580
قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ.
شب قدر، قلب ماه رمضان است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 66 -من لایحضره الفقیه ج 2 ، ص 99 ، ح 1843
مَن لَم یُغفَر لَهُ فی شهرِ رمضانَ لَم یُغفَر لَهُ إلی مِثلِهِ مِن قابِلٍ الّا أن یَشهَدَ عَرَفَةَ
کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا رمضان آینده آمرزیده
ص: 221
نگردد، مگر آن که در عرفه حاضر شود.
دعائم الاسلام ج 1 ، ص 269
إذا استَهَلَّ رَمَضانُ غُلِّقَت أبوابُ النارِ، و فُتِحَت إبوابُ الجِنانِ، و صُفِّدَتِ الشَّیطانُ
چون ھلال ماه رمضان پدید آ ید، در ھای دوزخ بسته گردد و در ھای بھشت گشوده شود و شیاطین به زنجیر کشیده شوند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 348 ، ح 14
قَد وَکَّل اللهُ بِکُلِّ شَیطانٍ مَرِیدٍ سَبعَةً مِن مَلائِکَتِهِ فَلَیسَ بِمَحلولٍ حتّی یَنقَضِیَ شَهرُکُم هذا
خداوند بر ھر شیطان سرکشی ھفت تن از فرشتگان خود را گمارده است که تا پایان این ماه ھمچنان در بند آن ھا می باشد.
وسایل الشیعه ج 10 ، ص 304 ، ح 13477
مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ فَلَم یُغفَر لَهُ فَأبعَدَهُ اللهُ
ھر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود، خداوند او را (از رحمت خود) دور گرداند.
فضائل الاشهر الثلاثه ص 54
فَمَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی رَمَضَانَ فَفِی أَیِّ شَهْرٍ یُغْفَرُ لَه کسی که در رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده خواھد شد؟
امالی(صدوق) ص 53 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 72
مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنْ آخِرِ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْن
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می کند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 94 ، ح 1829 - امالی(صدوق) ص 670
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر
ص: 222
رسول الله و رجب شهری؛
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
شرح فروع کافی ج 4 ، ص 14
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِی مِنْه
خدایا اگر ما را در روز هایی که از ماه شعبان گذشت نبخشیدی پس ما را در باقیمانده آن بیامرز{این دعا سفارش شده است در روزهای پایانی ماه شعبان زیاد خوانده شود}
وسایل الشیعه ج 10 ، ص 301 ، ح 13471
صَومُ شَعبانَ یَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ.
روزه ماه شعبان، وسواس دل و پریشانی های جان را از بین می برد.
تحف العقول ص 102 - خصال ص 612
شَعبانُ شَهری... فَمَن صامَ شَهری کُنتُ لَهُ شَفیعاً یَومَ القِیامَةِ.
شعبان ماه من است. هر که ماه مرا روزه بدارد، روز قیامت شفیع او خواهم بود.
فضائل الاشهر الثلاثه ص 64 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 94 ، ص 83 ، ح 54
رجب نهر فی الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلی من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می نوشاند.
من لا یحضره الفقیه، ج 2 ، ص 92 ، ح 1821
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهری
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
شرح فروع کافی ج 4 ،
ص: 223
ص 14
إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ حَفَّتْهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ فَإِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فِی طَعَامِکُمْ ثُمَّ یَقُولُونَ لِلشَّیْطَانِ اخْرُجْ یَا فَاسِقُ لَا سُلْطَانَ لَک عَلَیْهِم
هرگاه سفره پهن می شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد می آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه » فرشتگان می گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان می گویند: «ای فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط نداری».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 292، ح 1
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191
لَا یُطَوِّلَنَّ أَحَدُکُمْ شَارِبَهُ وَ لَا عَانَتَهُ وَ لَا شَعْرَ إِبْطَیْهِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَتَّخِذُهَا مَخَابِئَ یَسْتَتِرُ بِهَا
کسی از شما موهای سبیل و موهای زیر بغل و موی زیر شکم خود را بلند نکند؛ چرا که شیطان (میکروب) این نقاط را پناهگاه خود قرار داده، و زیر موها پنهان می شود.
علل الشرایع ج 2 ، ص 519 {شبیه این حدیث در وسایل الشیعه ج 2 ، ص 115 ، ح 1655 }
إِنَّمَا قُصَّ الْأَظْفَارُ لِأَنَّهَا مَقِیلُ الشَّیْطَانِ وَ مِنْهُ یَکُونُ النِّسْیَانُ.
کوتاه کردن ناخن، از آن رو لازم است که
ص: 224
پناهگاه شیطان است و فراموشی می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 6
لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ فی بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 5، ح 4968 - امالی(صدوق) ص 423
لِیُبَالِغْ أَحَدُکُمْ فِی الْمَضْمَضَةِ وَ الِاسْتِنْشَاقِ فَإِنَّهُ غُفْرَانٌ لَکُمْ وَ مَنْفَرَةٌ لِلشَّیْطَان
سزاوار است هر یک از شما در دهان و بینی زیاد آب بچرخاند، چرا که این کار، مایه آمرزش شما و گریزِ شیطان است.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 19
بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ؛
خانه های عنکبوتی که در اتاق های شماست، لانه شیاطین است.
کافی (ط-الاسلامیه) ج 6، ص 532، ح 11
مَا مِنْ شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَدَاثَةِ سِنِّهِ إِلَّا عَجَّ شَیْطَانُهُ یَا وَیْلَهُ یَا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَیْ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی
هر جوانی که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر می آورد که : وای برمن ، وای بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید برای حفظ یک سومِ باقی مانده دینش ، تقوای الهی پیشه سازد.
نوادر(راوندی) ص 12
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اللَّهُ وَ الشَّیْطَانُ وَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ وَ الْهُدَی وَ الضَّلَالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَیُّ وَ الْعَاجِلَةُ وَ الْآجِلَةُ وَ الْعَاقِبَةُ وَ الْحَسَنَاتُ وَ السَّیِّئَاتُ فَمَا کَانَ مِنْ حَسَنَاتٍ فَلِلَّهِ وَ مَا کَانَ مِنْ سَیِّئَاتٍ فَلِلشَّیْطَانِ لَعَنَهُ
ص: 225
اللَّهُ.
ای مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهی، دنیاست و آخرت، خوبی هاست و بدی ها. هر چه خوبی است از آنِ خداست و هر چه بدی است از آنِ شیطان ملعون است.
کافی (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 16، ح 2
یَقُولُ إِبْلِیسُ لِجُنُودِهِ أَلْقُوا بَیْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْیَ فَإِنَّهُمَا یَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْکَ
شیطان به سپاهیانش می گوید: میان مردم حسد و تجاوزگری بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرک است.
کافی (ط-الاسلامیه) ج2، ص327، ح2
اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ وَ اِنَّ الشَّیطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَ اِنَّما تُطفَأُ النّارُ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُکُم فَلیَتَوَضَّأ؛
خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.
نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
زَی-ِّنوا مَوائِدَکُم بِالبَقلِ؛ فإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّیاطینِ مَعَ التَّسمیَةِ؛
سفره هایتان را با سبزی، زینت دهید ؛ زیرا سبزی با بسم اللّه الرحمن الرحیم، شیطان را طرد می کند.
طب النبی ص 30 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج 59 ، ص 300
إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ وَ لَمْ یُسَمِّ کَانَ لِلشَّیْطَانِ فِی وُضُوئِهِ شِرْکٌ وَ إِنْ أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ صَنَعَهُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یُسَمِّیَ عَلَیْهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ کَانَ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ شِرْک
هر گاه یکی از شما وضو بگیرد و بسم اللّه الرحمن الرحیم نگوید. شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس
ص: 226
بپوشد و هر کاری که باید نام خدا را بر آن جاری سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است.
محاسن ج 2 ، ص 430 ، ح 252
آکِلُ الرِّبا لایَخرُجُ مِنَ الدُّنیا حَتّی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ؛
ربا خوار از دنیا نرود، تا آن که شیطان دیوانه اش کند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 100، ص 120، ح 30
عَلی لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ یَسطَعُ و َعلی لِسانِ المُنافِقِ شَیطانٌ یَنطِقُ؛
بر زبان مؤمن نوری (الهی) است و درخشان و برزبان منافق شیطانی است که سخن می گوید.
شرح نهج البلاغه (ابن أبی الحدید) ج20، ص280، ح 218
اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَربَعینَ سَنَةً وَ لَم یَغلِب خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بَینَ عَینَیهِ وَ قالَ: هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ؛
هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبیش بیشتر از بدیش نشود، شیطان بر پیشانی او بوسه می زند و می گوید: این چهره ای است که روی رستگاری را نمی بیند.
مشکاة الأنوار ص 169
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیَطْمَعُ فِی عَالِمٍ بِغَیْرِ أَدَبٍ أَکْثَرَ مِنْ طَمَعِهِ فِی عَالِمٍ بِأَدَبٍ فَتَأَدَّبُوا وَ إِلَّا فَأَنْتُمْ أَعْرَاب
شیطان ، در عالِمِ بی بهره از ادب بیشتر طمع می کند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ادب داشته باشید و گرنه شما، بیابانی (فاقد تمدّن) هستید.
اعلام الدین فی صفات المومنین ص 96
إِذَا اسْتَحَقَّتْ وَلَایَةُ اللَّهِ وَ السَّعَادَةُ جَاءَ الْأَجَلُ بَیْنَ الْعَیْنَیْنِ وَ ذَهَبَ الْأَمَلُ وَرَاءَ الظَّهْرِ وَ إِذَا اسْتَحَقَّتْ وَلَایَةُ الشَّیْطَانِ وَ الشَّقَاوَةُ جَاءَ الْأَمَلُ بَیْنَ الْعَیْنَیْنِ وَ ذَهَبَ الْأَجَلُ وَرَاءَ الظَّهْر
هرگاه کسی مستحق دوستی خداوند و خوشبختی باشد، مرگ
ص: 227
در برابر چشمان او می آید و آرزو پشت سرش می رود و هرگاه مستحق دوستی شیطان و بدبختی باشد، آرزو پیش چشم او، و مرگ پشت سرش قرار می گیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 258، ح 27
ألا أخبرکم بشی ء إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلی یا رسول اللّه، قال: الصوم یسوّد وجهه، و الصّدقة تکسر ظهره، و الحبّ فی اللّه و الموازرة علی العمل الصّالح یقطع دابره، و الاستغفار یقطع و تینه
آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند، صدقه پشت او را می شکند، دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک، ریشه او را می کند و استغفار شاهرگش را می زند.
منهاج البراعه (خویی) ج 7 ، ص 426
الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛
نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3343
إِذَا رَأَیْتُمُ الْعَبْدَ مُتَفَقِّداً لِذُنُوبِ النَّاسِ نَاسِیاً لِذُنُوبِهِ فَاعْلَمُوا أَنَّهُ قَدْ مُکِرَ بِه
هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب شیطان را خورده است.
وسایل الشیعه ج 15 ، ص 292 ، ح 20546
اِذا رَاَیتُم الرَّجُل لایُبالی ما قال و لا ما قِیلَ لَهُ فَهُوَ شِرکُ الشَّیطان؛
هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که
ص: 228
چه می گوید و چه درباره اش گفته می شود،چنین کسی شریک شیطان است
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 35 ، ح 20903
مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْر مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ ء
هر کس سنت نیکویی را بنا نهد،اجر آن و اجر همه عمل کنندگان به آن عمل تا روز قیامت برای اوست، بدون اینکه از اجر آنان کم گردد
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 9
سئل عن الاعتکاف فقال لا یصلح الاعتکاف إلا فی المسجد الحرام و مسجد الرسول و مسجد الکوفة و مسجد الجماعة و یصوم ما دام معتکفا و لا ینبغی للمعتکف أن یخرج من المسجد إلا لحاجة لا بد منها و تشییع الجنازة و یعود المریض و لا یجلس حتی یرجع من ساعته و اعتکاف المرأة مثل اعتکاف الرجل.
فقه الرضا ص 190 {شبیه این حدیث با کمی تفاوت در کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 176 ، ح 2}
لَا اعْتِکَافَ إِلَّا بِصَوْم
اعتکاف جز با روزه گرفتن ممکن نیست.
فقه الرضا ص 190
لقضاء حاجة رجل مسلم افضل من عشر نسمات و اعتکاف شهر فی المسجد.
اصول الستة عشر(ط - دار الشبستری) ص 79
أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَشْیَ فِی حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بِصِیَامِهِمَا ثُمَّ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ مِنِ اعْتِکَافِ الدَّهْر
المومن ص 47 ، ح 112
مَشْیُ الرَّجُلِ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ تُکْتَبُ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ تُمْحَی عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ وَ یَعْدِلُ
ص: 229
عَشْرَ رِقَابٍ وَ أَفْضَلُ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرٍ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ صِیَامِه
المومن ص 53 ، ح 135
لَا اعْتِکَافَ إِلَّا بِصَوْمٍ فِی الْمَسْجِدِ الْجَامِع
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 176 ، ح 3 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 184 ، ح 2086
کَانَتْ بَدْرٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَمْ یَعْتَکِفْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا أَنْ کَانَ مِنْ قَابِلٍ اعْتَکَفَ عَشْرَیْنِ عَشْراً لِعَامِهِ وَ عَشْراً قَضَاءً لِمَا فَاتَهُ
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 184 ، ح 2088
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ کَانَ زَوْجُهَا غَائِباً فَقَدِمَ وَ هِیَ مُعْتَکِفَةٌ بِإِذْنِ زَوْجِهَا فَخَرَجَتْ حِینَ بَلَغَهَا قُدُومُهُ مِنَ الْمَسْجِدِ الَّذِی هِیَ فِیهِ فَتَهَیَّأَتْ لِزَوْجِهَا حَتَّی وَاقَعَهَا فَقَالَ إِنْ کَانَتْ خَرَجَتْ مِنَ الْمَسْجِدِ قَبْلَ أَنْ تَمْضِیَ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَ لَمْ تَکُنِ اشْتَرَطَتْ فِی اعْتِکَافِهَا
فَإِنَّ عَلَیْهَا مَا عَلَی الْمُظَاهِر
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 185 و 186 ، ح 2094
لَا یَکُونُ الِاعْتِکَافُ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ وَ مَنِ اعْتَکَفَ صَامَ وَ یَنْبَغِی لِلْمُعْتَکِفِ إِذَا اعْتَکَفَ أَنْ یَشْتَرِطَ کَمَا یَشْتَرِطُ الَّذِی یُحْرِم
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 186 ، ح 2095
إِذَا اعْتَکَفَ الرَّجُلُ یَوْماً وَ لَمْ یَکُنِ اشْتَرَطَ فَلَهُ أَنْ یَخْرُجَ وَ أَنْ یَفْسَخَ اعْتِکَافَهُ وَ إِنْ أَقَامَ یَوْمَیْنِ وَ لَمْ یَکُنِ اشْتَرَطَ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَفْسَخَ اعْتِکَافَهُ حَتَّی تَمْضِیَ ثَلَاثَةُ أَیَّام
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 186 ، ح 2096
الْمُعْتَکِفُ لَا یَشَمُّ الطِّیبَ وَ لَا یَتَلَذَّذُ بِالرَّیْحَانِ وَ لَا یُمَارِی وَ لَا یَشْتَرِی وَ لَا یَبِیعُ
ص: 230
قَالَ وَ مَنِ اعْتَکَفَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فَهُوَ یَوْمَ الرَّابِعِ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ زَادَ ثَلَاثَةً أُخْرَی وَ إِنْ شَاءَ خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَإِنْ أَقَامَ یَوْمَیْنِ بَعْدَ الثَّلَاثَةِ فَلَا یَخْرُجْ مِنَ الْمَسْجِدِ حَتَّی یُتِمَّ ثَلَاثَةَ
أَیَّام
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 186 ، ح 2097
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه
هیچ کس چیزی را در دل پنهان نداشت، جز این که در لغزش های زبان و خطوط چهره او آشکار شد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 472 ، ح 26
مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ.
هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 667
جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ؛
زیبایی مرد به شیوایی زبان اوست.
شرح فارسی شهاب الاخبار ص 73
إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ و َشَرٍّ فَیَنبَغی لِلمُؤمِنِ أَن یَختِمَ عَلی لِسانِهِ کَما یَختِمُ عَلی ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
براستی که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر می زند.
تحف العقول ص 298
أَیُّهَا النَّاسُ، فِی الْإِنْسَانِ عَشْرُ خِصَالٍ یُظْهِرُهَا لِسَانُهُ: شَاهِدٌ یُخْبِرُ عَنِ الضَّمِیرِ، حَاکِمٌ یَفْصِلُ بَیْنَ الْخِطَابِ، وَ نَاطِقٌ یُرَدُّ بِهِ الْجَوَابُ، وَ شَافِعٌ یُدْرَکُ بِهِ الْحَاجَةُ، وَ وَاصِفٌ یُعْرَفُ بِهِ الْأَشْیَاءُ، وَ أَمِیرٌ یَأْمُرُ بِالْحَسَنِ، وَ وَاعِظٌ یَنْهی عَنِ الْقَبِیحِ، وَ مُعَزٌّ تُسَکَّنُ بِهِ الْأَحْزَانُ، وَ
حَاضِرٌ تُجْلی بِهِ الضَّغَائِنُ، وَ مُونِقٌ تَلْتَذُّ بِهِ الْأَسْمَاعُ.
در انسان ده خصلت
ص: 231
وجود دارد که زبان او آنها را آشکار می سازد، زبان گواهی است که از درون خبر می دهد. داوری است، که به دعواها خاتمه می دهد. گویایی است که بوسیله آن به پرسش ها پاسخ داده می شود. واسطه ای است که با آن مشکل برطرف می شود. وصف کننده ای است که با آن اشیاء شناخته می شود. فرماندهی است که به نیکی فرمان می دهد. اندرزگویی است که از زشتی باز می دارد. تسلیت دهنده ای است که غمها به آن تسکین می
یابد. حاضری است که بوسیله آن کینه ها برطرف می شود و دلربایی است که گوشها بوسیله آن لذّت می برند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 20
حَقُّ اللِّسَانِ إِکْرَامُهُ عَنِ الْخَنَی وَ تَعْوِیدُهُ الْخَیْرَ وَ تَرْکُ الْفُضُولِ الَّتِی لَا فَائِدَةَ لَهَا وَ الْبِرُّ بِالنَّاسِ وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فِیهِم
حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویی، عادت دادنش به خیر و خوبی، ترک گفتار بی فایده و نیکی به مردم و خوشگویی درباره آنان است.
امالی(صدوق) ص 368 - خصال ص 566 - مکارم الاخلاق ص 419
اَللِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّیَ عَنهُ عَقَرَ؛
زبان، درنده ای است که اگر رها شود، گاز می گیرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 478 ، ح 60
إِذا أَرادَ اللّه بِعَبدٍ خِزیا أَجری فَضیحَتَهُ عَلی لِسانِهِ؛
هرگاه خداوند بخواهد بنده ای را رسوا کند، از طریق زبانش او را رسوا می کند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 228 ، ح 101
إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ کُلَّ یَوْمٍ عَلَی جَوَارِحِهِ فَیَقُولُ کَیْفَ أَصْبَحْتُمْ فَیَقُولُونَ بِخَیْرٍ إِنْ تَرَکْتَنَا وَ یَقُولُونَ
ص: 232
اللَّهَ اللَّهَ فِینَا وَ یُنَاشِدُونَهُ وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ بِکَ وَ نُعَاقَبُ بِکَ.
زبان آدمیزاد، هر روز به اعضای او نزدیک می شود و می گوید: چگونه اید؟ آنها می گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذاری، خوب هستیم و می گویند: از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش: و او را سوگند می دهند و می گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش می یابیم و به واسطه تو، مجازات می شویم.
خصال ص6 - مستدرک الوسایل ج 9 ، ص 25 ، ح 10105 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص278، ح 14
اِحبِس لِسانَکَ قَبلَ أَن یُطیلَ حَبسَکَ وَ یُردیَ نَفسَکَ فَلا شَیءَ أَولی بِطولِ سَجنٍ مِن لِسانٍ یَعدِلُ عَنِ الصَّوابِ و َیَتَسَرَّعُ إِلَی الجَوابِ؛
پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانی و هلاکت درافکند، او را زندانی کن، زیرا هیچ چیز به اندازه زبانی که از جاده صواب منحرف می شود و به جواب دادن می شتابد، سزاوار زندانی شدن دراز مدّت نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 214 ، ح 4180
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ.
درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار،
ص: 233
بدزبان و گدای سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالی (صدوق) ص 254
فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ کُلِّهِمْ حُسْناً مُؤْمِنِهِمْ وَ مُخَالِفِهِمْ أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ وَ أَمَّا الْمُخَالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُدَارَاةِ لِاجْتِذَابِهِمْ إِلَی الْإِیمَانِ فَإِنِ اسْتَتَرَ مِنْ ذَلِکَ بِکَفِّ شُرُورِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ وَ عَنْ إِخْوَانِهِ
الْمُؤْمِنِینَ
در تفسیر آیه «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: یعنی با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به هم مذهبان، روی خوش نشان می دهد و با مخالفان، با مدارا سخن می گوید تا به ایمان، جذب شوند و حتّی اگر نشدند، با این رفتار، از بدی های آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پیشگیری کرده است.
مستدرک الوسائل ج 12، ص 261 ، ح 14061
یُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا یُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ عَذَّبْتَنِی بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَیْئاً فَیُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْکَ کَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِکَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِکَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ
خداوند! زبان را عذابی دهد که هیچ یک از اعضای دیگر را چنان عذابی ندهد. زبان گوید: ای پروردگار! مرا عذابی دادی که هیچ چیز را چنان عذاب ندادی! در پاسخش گفته شود: سخنی از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونی بناحقّ ریخته شد و مالی به غارت رفت و ناموسی هتک شد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 115،
ص: 234
ح 16
کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.
مردم را به غیر از زبان خود، دعوت کنید، تا پرهیزکاری و کوشش در عبادت و نماز و خوبی را از شما ببینند، زیرا اینها خود دعوت کننده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 78 ، ح 14
إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ وَرَاءَ قَلْبِهِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِشَیْ ءٍ یُدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُنَافِقِ أَمَامَ قَلْبِهِ فَإِذَا هَمَّ بِالشَّیْ ءِ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِه
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن می اندیشد و سپس آن را می گوید اما زبان منافق جلوی دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان می آورد و درباره آن نمی اندیشد.
تنبیه الخواطر ج1، ص 106
عَلی لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ یَسطَعُ وَ علی لِسانِ المُنافِقِ شَیطانٌ یَنطِقُ؛
بر زبان مؤمن نوری (الهی) است و درخشان و برزبان منافق شیطانی است که سخن می گوید.
شرح نهج البلاغه(ابن أبی الحدید) ج 20، ص 280 ، ح 218
وَرَعُ الْمُنَافِقِ لَا یَظْهَرُ إِلَّا عَلَی لِسَانِه
پرهیزکاری منافق جز در زبانش ظاهر نمی شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 459 ، ح 10509
عِلمُ المُنافِقِ فی لِسانِهِ وَ عِلمُ المُؤمِنِ فی عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
شرح آقا جمال الدین خوانساری ج 4 ، ص 350 ، ح 6288
إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ
ص: 235
تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَی عَلَی لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْه
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید، ابتدا درباره آن می اندیشد، اگر خوب بود اظهارش می کند و اگر بد بود آن را پنهان می دارد. اما منافق هر چه به زبانش آید می گوید، بی آن که بداند چه سخنی به سود او و چه سخنی به زیان اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 253
إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ فَیَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَخْتِمَ عَلَی لِسَانِهِ کَمَا یَخْتِمُ عَلَی ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِه
به راستی که این زبان کلید همه خوبی ها و بدی هاست پس شایسته است که مؤمن زبان خود را مُهر و موم کند، همان گونه که (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم می کند.
تحف العقول ص 298
إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ [أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٍ مُنْبَسِطٍ وَ لِسَانٍ لَطِیفٍ وَ قَلْبٍ رَحِیمٍ وَ یَدٍ مُعْطِیَةٍ].
بهشتی ها چهار نشانه دارند: روی گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
امالی(طوسی) ص 683 - مجموعه ورام ج 2، ص 91
عَوِّدْ لِسَانَکَ لِینَ الْکَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوک
زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 435 ، ح 9946
مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ
ص: 236
لِسانَهُ سَتَرَ اللّه ُ عَورَتَهُ؛
هر کس خشمش را برطرف سازد، خداوند کیفرش را از او بردارد و هر کس زبانش را نگه دارد، خداوند عیبش را بپوشاند.
نهج الفصاحه ص 767 ، ح 3004
لا یَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ؛
هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.
تحف العقول ص 298 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص 178
إِنَّ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَی النَّاسُ لِسَانَه
همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 323
کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.
مردم را با غیر زبانتان بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند زیرا این امور آنان را به سوی حق فرا می خواند
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 78 ، ح 14
الْمُؤْمِنُ یَصْمُتُ لِیَسْلَمَ، وَ یَنْطِقُ لِیَغْنَم
مؤمن، خاموشی اختیار می کند تا سالم بماند و سخن می گوید تا سودی ببرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231
لا تَقُل ما لا تُحِبُّ أن یُقالَ لَکَ؛
آنچه دوست نداری درباره ات گفته شود، درباره دیگران مگوی.
تحف العقول ص 74
أفشِ السَّلامَ یَکثُرْ خَیرُ بَیتِکَ؛
سلام را رواج ده تا خیر و برکت خانه ات زیاد شود.
خصال ص 181
إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ
بپرهیز از کاری که موجب عذرخواهی می شود.
امالی(صدوق) ص 323
إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللَّهِ عبدٌ اتّقَی النّاسُ لِسانَهُ.
مبغوض ترین خلق خدا بنده
ص: 237
ای است که مردم از زبان او بترسند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 323
إیّاکَ وَ ما یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنک الکِرامَ
از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو فراری می دهد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ح4174 ص214
إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ سَبْعَةَ حُقُوقٍ فَأَوْجَبُهَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ حَقّاً وَ إِنْ کَانَ عَلَی نَفْسِهِ أَوْ عَلَی وَالِدَیْهِ فَلَا یَمِیلُ لَهُمْ عَنِ الْحَقِّ.
مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترین آنها این است که آدمی تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 45
الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ.
عریف بیش از استحقاق، چاپلوسی و کمتر از استحقاق، از ناتوانی در سخن و یا حسد است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 535 ، حکمت 347
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ.
درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و
ص: 238
گدای سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالی(صدوق) ص 254
الْکَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ کَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ قِیلَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلَاماً یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ فَتَلْقَاهُ فَتَقُولُ سَمِعْتُ مِنْ فُلَانٍ قَالَ فِیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا خِلَافَ مَا سَمِعْتَ مِنْهُ.
سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسی سخنی درباره دیگری می شنوی که اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت می شود. پس تو آن دیگری را می بینی و برخلاف آنچه شنیده ای، به او می گویی: از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می گفت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 341 ، ح 16
کَلامٌ فی حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلی باطِلٍ؛
سخن گفتن درباره حق، از سکوتی بر باطل بهتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396
خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَق کُونُوا نُقَّادَ الْکَلَام
حق را از اهل باطل فراگیرید و باطل را از اهل حق فرا نگیرید. سخن سنج باشید.
محاسن ص 230 ، ح 169
من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر، فلیقل خیرا، أو یسکت
هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) مقدمه ص 6
خُذُوا الْکَلِمَةَ الطَّیِّبَةَ مِمَّنْ قَالَهَا وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ بِهَا
سخن طیب و
ص: 239
پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگر چه او خود، بدان عمل نکند.
تحف العقول ص 291
اَدَّبْتُ نَفْسی فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَی الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِی الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیر المونین ص 69
إِیَّاکَ أَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ أَوْ تَمْشِیَ وَ تَتَکَلَّمَ فِی غَیْرِ أَدَبٍ.
از خندیدنِ بی تعجّب [و بی جا] یا راه رفتن و سخن گفتنِ بی ادبانه بپرهیز.
اعلام الدین فی صفات المومنین ص 273
إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ وَرَاءَ قَلْبِهِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِشَیْ ءٍ یُدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُنَافِقِ أَمَامَ قَلْبِهِ فَإِذَا هَمَّ بِالشَّیْ ءِ أَمْضَاهُ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِه
زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن می اندیشد و سپس آن را می گوید اما زبان منافق جلوی دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان می آورد و درباره آن نمی اندیشد.
تنبیه الخواطر ج 1 ، ص 106
اَلْمُؤْمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ لِیَغنَمَ
ص: 240
ؤمن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.
الکافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231
لا تَقُل ما لا تُحِبُّ أن یُقالَ لَکَ؛
آنچه دوست نداری درباره ات گفته شود، درباره دیگران مگوی.
تحف العقول ص 74
اَلْمُؤْمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ
لِیَغنَمَ
مؤمن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.
الکافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231
إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللَّهِ، وَ خَیْرَ الْهَدْیِ هَدْیُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلی الله علیه و آله و بدترین امور بدعت هاست (پدیده های مخالف دین).
امالی(طوسی) ص 337
خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَی القَلبِ الَّذی یَعِی الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا؛
بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش درخور پاداش است.
جعفریات(اشعثیات) ص 168
لا تَقولَنَّ فی اَخیکَ المُؤمِنِ اِذا تَواری عَنکَ اِلاّ ما تُحِبُّ اَن یَقولَ فیکَ اِذا تَوارَیتَ عَنهُ
وقتی که برادر دینی ات از تو جدا شد، سخنی پشت سر او نگو، مگر این که دوست داری او در پشت سر تو آن را بگوید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 127
اِذا حَسُنَ الخُلقُ لَطُفَ النُّطقُ؛
با اخلاق نیکو، گفتار
ص: 241
نرم می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5385
کُنَّا إِذَا جَلَسْنَا إِلَیْهِ ص إِنْ أَخَذْنَا فِی حَدِیثٍ فِی ذِکْرِ الْآخِرَةِ أَخَذَ مَعَنَا وَ إِنْ أَخَذْنَا فِی ذِکْرِ الدُّنْیَا أَخَذَ مَعَنَا وَ إِنْ أَخَذْنَا فِی ذِکْرِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ أَخَذَ مَعَنَا
هرگاه با رسول اکرم صلی الله علیه و آله می نشستیم، اگر در مورد آخرت صحبت می کردیم، ایشان هم با ما همان سخن را می گفتند و اگر در مورد دنیا صحبت می کردیم، ایشان هم چنین می کردند و اگر در مورد خوردنی و نوشیدنی صحبت می کردیم، ایشان هم با ما هم سخن می شدند.
مکارم الاخلاق ص 21
قولوا لِلنّاسِ اَحسنَ ما تُحِبُّونَ اَن یُقالَ لَکم؛
بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
تحف العقول ص 300 - امالی(صدوقی) ص 254 - تفسیر العیاشی ج 1 ، ص 48
خُذُوا الکَلِمَهَ الطَّیِبَهِ مِمَّن قالَها وَ اِن لَم یَعمَل بِها؛
سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .
تحف العقول ص 291 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 170
قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ؛
کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است .
تحف العقول ص 394
أَصْدَقَ الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ کِتَابُ اللَّه
راست ترین سخن و رساترین پند و بهترین داستان، کتاب خداست.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ،
ص: 242
ص 402 ، ح 5868
الْکَلَامُ کَالدَّوَاءِ قَلِیلُهُ یَنْفَعُ وَ کَثِیرُهُ قَاتِل
سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 211 ،ح 4081
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَی الْبَرِّ وَ الْفَاجِر
خدای عزوجل هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر با راستگویی، و برگرداندن امانت به نیکوکار و یا بدکار.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح1
إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَن یُصَدِّقُهُ اللّه عَز َّوَ جَلَّ یَعلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ و َتُصَدِّقُهُ نَفسُهُ تَعلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ؛
راستگو را نخستین کسی که تصدیق می کند، خدای عز و جل است که می داند او راستگوست و نیز نفس او تصدیقش می کند که می داند راستگوست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح6
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصُوفاً بِعِشْرِینَ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِیَاءِ لَوِ انْفَرَدَ وَاحِدٌ بِأَحَدِهَا لَدَلَّ عَلَی جَلَالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فِیهِ کَانَ نَبِیّا أَمِیناً صَادِقاً حَاذِقاً أَصِیلًا نَبِیلًا مَکِیناً فَصِیحاً عَاقِلًا فَاضِلًا عَابِداً زَاهِداً سَخِیّاً کَمِیّاً قَانِعاً مُتَوَاضِعاً حَلِیماً
رَحِیماً غَیُوراً صَبُوراً مُوَافِقاً مُرَافِقاً لَمْ یُخَالِطْ مُنَجِّماً وَ لَا کَاهِناً وَ لَا عَیَّافا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو
ص: 243
بودند و با هیچ
منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطیَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ و َأَداءُ أَمانَةٍ وَ عِفَّةُ بَطنٍ وَ حُسنُ خُلقٍ؛
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویی، اداء امانت، حلال خوری و خوش اخلاقی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4282
الصَّادِقُ عَلَی شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَی شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَة
راستگو در آستانه نجات و بزرگواری است و دروغگو در لبه پرتگاه و خواری.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 117 ، خطبه 86
لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّی لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح2
إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَ الامانَةُ و َالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینی) خود سه صفت دیدی به او امیدوار باش: حیا، امانتداری و راستگویی.
نهج الفصاحه ص 193 ، ح205
الْمُؤْمِنُ صَدُوقُ اللِّسَانِ بَذُولُ الْإِحْسَان
مؤمن بسیار راستگو و بسیار نیکوکار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 89 ، ح 1521
مَن صَدُقَ لِسانُهُ زَکی عَمَلُهُ؛
هر کس راستگو باشد عملش پاکیزه می شود و
ص: 244
رشد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص105، ح11
یَبلُغُ الصّادِقَ بِصِدقِهِ ما یَبلُغُهُ الکاذِبَ بِاحتیالِهِ؛
راستگو، با راستگویی خود به همان می رسد که دروغگو با حیله گری خود.
غررالحکم و دررالکلم ص 809
الصدق طمأنینة و الکذب ریبة
راستگویی [مایه] آرامش و دروغگویی {مایه} تشویش است.
نهج الفصاحه ص 548 ، ح 1864
اعْلَمْ أَنَّ الصِّدْقَ مُبَارَکٌ وَ الْکَذِبَ مَشْئُوم
بدان که راستگویی، پر برکت است و دروغگویی، شوم.
تحف العقول ص 14
عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِی الجَنَّةِ وَ ایّاکُم وَ الکِذبِ فَاِنَّهُ مَعَ الفُجورِ وَ هُما فِی النّارِ ؛
شما را سفارش می کنم به راستگویی، که راستگویی با نیکوکاری همراه است و هر دو در بهشت اند و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی همراه با بدکاری است و هر دو در جهنم اند.
نهج الفصاحه ص 572 ، ح 1976
خَیْرُ إِخْوَانِکَ مَنْ دَعَاکَ إِلَی صِدْقِ الْمَقَالِ بِصِدْقِ مَقَالِهِ وَ نَدَبَکَ إِلَی أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ بِحُسْنِ أَعْمَالِه؛
بهترین برادرانت (دوستانت)، کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 417 ، ح 9535
مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِی کَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَیْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِی أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ مُسَاءَلَتِهِ.
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از
ص: 245
عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
اعلام الدین ص 265
اُنظُر مَا بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَالْزَمْهُ؛ فَإِن عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِه عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة
بنگر علی علیه السلام با چه چیز آن مَقام را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیدا کرد همان را پیروی کن. همانا علی علیه السلام آن مقام را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با راستگویی و امانتداری بدست آورد.
کافی(دار الحدیث) ج3 ، ص 270 و 271 ، ح 1773
لَا تَنْظُرُوا إِلَی کَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ انْظُرُوا إِلَی صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها توجه کنید.
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 51 ، ح 197 - امالی(صدوق) ص 303
اضْمَنُوا لِی سِتَّةً مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُم
شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).
معدن الجواهر ص 53 - نهج الفصاحه ص 216 ، ح321
ص: 246
َلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَ الْحِلْمُ یَدُورُ عَلَی خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ یَکُونَ عَزِیزاً فَیُذَلَّ أَوْ یَکُونَ صَادِقاً فَیُتَّهَمَ أَوْ یَدْعُوَ إِلَی الْحَقِّ فَیُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ یُؤْذَی بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ یَطْلُبَ بِالْحَقِّ فَیُخَالِفُوهُ فِیهِ فَإِذَا آتَیْتَ کُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْت
بردباری چراغ خداست... پنج چیز است که بردباری می طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بی گناه باشد و اذیت شود، حق طلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنی، بردبار هستی... .
مصباح الشریعه ص 154 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 422، ح61
وَ هُوَ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ أَجْوَدُ النَّاسِ کَفّاً وَ أَرْحَبُ النَّاسِ صَدْراً وَ أَصْدَقُ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَوْفَی النَّاسِ ذِمَّةً وَ أَلْیَنُهُمْ عَرِیکَةً وَ أَکْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بَدِیهَةً هَابَهُ وَ مَنْ خَالَطَهُ مَعْرِفَةً أَحَبَّهُ یَقُولُ نَاعِتُهُ لَمْ أَرَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ مِثْلَهُ.
او که خاتم پیامبران بود، بخشنده ترین، پرحوصله ترین، راستگوترین، پایبندترین مردم به عهد و پیمان، نرم خوترین و خوش مصاحبت ترین مردم بود، هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کس با او معاشرت می نمود و او را می شناخت دوستدارش می شد و هر کس می خواست او را تعریف کند، می گفت: نظیر او را پیش از او و پس از او ندیده ام.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 16، ص 190
تَحَرِّی الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْکَذِبِ اَجْمَلُ شیمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛
راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ،
ص: 247
زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4294
[عَلَامَةُ الْإِیمَانِ] الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُک
(نشانه) ایمان، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 556، حکمت458
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْکَذِبَ فِی الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِی الْفَسَاد
خداوند عزوجل، دروغی را که باعث صلح و آشتی شود دوست دارد و از راستی که باعث فتنه شود بیزار است.
من لا یحضره الفقیه ج4، ص353، ح5762
اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَصْدیقا لِلنّاسِ اَصْدَقُهُمْ حَدیثا وَ اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَکْذیبا اَکْذَبُهُمْ حَدیثا؛
هر کس راستگوتر است سخن مردم را بیشتر باور می کند و هر کس دروغگوتر است مردم را بیشتر دروغگو می داند.
نهج الفصاحه ص 272 ، ح 591
أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ شِیعَتِه عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ التَّمَسُّکِ بِمَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ فَإِنَّمَا یَغْتَبِط أَحَدُکُم إِذَا انْتَهَتْ نَفْسُهُ إِلَی هَاهُنَا وَ أَوْمَی بِیَدِهِ إِلَی حَلْقِه
امام صادق علیه السلام به بعضی از شیعیان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهیزکاری و تلاش و راستگویی و امانت داری و چنگ زدن به مذهب خود، زیرا هر یک از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد.
دعائم الاسلام ج1، ص 66 و 67
إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه وَ رَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم و َاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَ أَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛
اگر می خواهید که خدا و پیغمبر شما
ص: 248
را دوست بدارند وقتی امانتی به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکی رفتار نمایید.
نهج الفصاحه ص 264 ، ح 554
الْمَکَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ فِیکَ فَلْتَکُن .... صِدْقُ الْبَأْس وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّیْف وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُکَافَأَةُ عَلَی الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّم لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیَاءُ.
مکارم ده تاست : اگر می توانی آنها را داشته باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 55 و 56
أَقْرَبُکُمْ مِنِّی غَداً فِی الْمَوْقِفِ أَصْدَقُکُمْ لِلْحَدِیثِ وَ آدَاکُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَوْفَاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاس
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
تحف العقول ص 46 - امالی(طوسی) ص 229 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص94، ح12
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَی الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ.
خدای عزوجل هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر با راستگویی، و برگرداندن امانت به نیکوکار و یا بدکار.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104، ح 1
إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَنْ یُصَدِّقُهُ اللّه عَز َّوَ جَلَّ یَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ وَ تُصَدِّقُهُ نَفْسُهُ تَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ؛
راستگو را نخستین کسی که تصدیق می کند، خدای
ص: 249
عزوجل است که می داند او راستگوست و نیز نفس او تصدیقش می کند که می داند راستگوست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104، ح6
الْکَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ کَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ قِیلَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلَاماً یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ فَتَلْقَاهُ فَتَقُولُ سَمِعْتُ مِنْ فُلَانٍ قَالَ فِیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا خِلَافَ مَا سَمِعْتَ مِنْهُ.
سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسی سخنی درباره دیگری می شنوی که اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت می شود. پس تو آن دیگری را می بینی و بر خلاف آنچه شنیده ای، به او می گویی: از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می گفت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 341، ح 16
الصَّادِقُ عَلَی شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَی شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَة
راستگو در آستانه نجات و بزرگواری است و دروغگو در لبه پرتگاه و خواری.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 117 ، خطبه 86
لا تَغْتَرّوا بِصَلاتِهِمْ وَ لا بِصیامِهِمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ حَتّی لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ ، وَلکِنِ اخْتَبِروهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أداءُ الأمانَةِ؛
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 104، ح2
إِذا رَأَیْتَ مِنْ
ص: 250
أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارْجُهُ: اَلْحَیاءُ و َالأَمانَةُ وَ الصِّدْقُ؛
هر گاه در برادر (دینی) خود سه صفت دیدی به او امیدوار باش: حیا، امانتداری و راستگویی.
نهج الفصاحه ص 193 ، ح 205
مَنْ صَدُقَ لِسانُهُ زَکی عَمَلُهُ؛
هر کس راستگو باشد عملش پاکیزه می شود و رشد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 105، ح 11
یَبْلُغُ الصّادِقَ بِصِدْقِهِ ما یَبْلُغُهُ الْکاذِبَ بِاحْتیالِهِ؛
راستگو، با راستگویی خود به همان می رسد که دروغگو با حیله گری خود.
غررالحکم و دررالکلم ص 809
خَیْرُ مَفَاتِیحِ الْأُمُورِ الصِّدْقُ، وَ خَیْرُ خَوَاتِیمِهَا الْوَفَاء
بهترین شروع کارها صداقت و راستگویی و بهترین پایان آنها وفا است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 93
اَداءُ الاَمانَةِ و َالصِّدْقُ یَجْلِبانِ الرِّزْقَ، و َالْخیانَةُ و َالْکَذِبُ یَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ص 403
مَنْ تَحَرَّی الصِّدْقَ خَفَّتْ عَلَیهِ المُؤُنُ؛
هر کس صداقت و راستگویی پیشه کند، بار زندگی برای او سبک می شود.
تحف العقول ص 91
مَا السَّیْفُ الصّارِمُ فی کَفِّ الشُّجاعِ بِاَعَزَّ لَهُ مِنَ الصِّدْقِ؛
شمشیر بُرّنده در دست شجاع برای او دشمن شکن تر از راستگویی نیست.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص296، ح387
اَقْبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرَجُلِ عَلی نَفْسِهِ؛
زشت ترین راستگویی، تعریف انسان از خودش می باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 466 ، ح 10729
اِذا اَحَبَّ اللّه ُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، راستگویی
ص: 251
را به او الهام می نماید.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4292
یَکْتَسِبُ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلَاثاً حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُ وَ الْمَهَابَةَ عَنْه
راستگو با راستگویی خود، سه چیز را به دست می آورد: اعتماد، محبت و شکوه (در دل ها).
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 219 ، ح 4358
لَا تَنْظُرُوا إِلَی کَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَی صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
به زیادی نماز و روزه و حج و نیکی و وِرد و ذکر شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان توجه نمایید.
عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ، ص 51 ، ح 197
ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَةُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر
در سه چیز راستگویی زشت است: سخن چینی، خبر ناخوشایند دادن به مردی درباره زن و فرزندش و تکذیب کردن خبر کسی.
تحف العقول ص 9
عَلَیْکُمْ بِالصِّدْقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِی الْجَنَّةِ وَ اِیّاکُمْ و َالْکِذْبَ فَاِنَّهُ مَعَ الْفُجورِ وَ هُما فِی النّارِ؛
شما را سفارش می کنم به راستگویی، که راستگویی با نیکی همراه است و هر دو در بهشت اند و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی همراه با بدکاری است و هر دو در جهنم اند.
نهج الفصاحه ص 572 ، ح 1976
أَنَّ رَجُلًا أَتَی سَیِّدَنَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی خُلُقاً یَجْمَعُ لِی خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ
ص: 252
لَا تَکْذِب
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقی بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 69 ، ص 262، ح 43
لَیسَ الکَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛
دروغگویی از اخلاق اسلام نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4379
(علامة) اَلایمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَی الکَذِبِ حَیثُ یَنفَعُکَ؛
(نشانه) ایمان، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 556 ، حکمت 458
اِتَّقُوا الکَذِبَ الصَّغیرَ مِنهُ وَ الکَبیرَ، فی کُلِّ جِدٍّ وَ هَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا کَذِبَ فِی الصَّغیرِ اجتَرَأَ عَلَی الکَبیرِ؛
از دروغ کوچک و بزرگش، جدّی و شوخیش بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا می کند.
تحف العقول ص 278
اَلکَذِبُ یَنقُصُ الرِّزقَ؛
دروغ، روزی را کم می کند.
نهج الفصاحه ص 373 ، ح 1087
یَکْتَسِبُ الْکَاذِبُ بِکَذِبِهِ ثَلَاثاً سَخَطَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ اسْتِهَانَةَ النَّاسِ بِهِ وَ مَقْتَ الْمَلَائِکَةِ لَه
دروغگو با دروغگویی خود سه چیز بدست می آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقیرآمیز مردم را نسبت به خود و دشمنی فرشتگان را نسبت به خود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 221 ، ح 4418
إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَی الْکَذَّابِینَ النِّسْیَان
از جمله کمکهای خداوند بر ضد دروغگویان فراموشی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 341، ح 15
جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی
ص: 253
بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِبُ.
همه پلیدی ها را در خانه ای نهادند و کلید آن، دروغ است.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 69 ، ص 263
إِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الکَذِبَ فِی الصَّلاحِ و َأبغَضَ الصِّدقَ فِی الفَسادِ؛
خداوند عزوجل، دروغی را که باعث صلح و آشتی شود دوست دارد و از راستی که باعث فتنه شود بیزار است.
من لا یحضره الفقیه ج4، ص 353، ح5762
الصدق طمأنینة و الکذب ریبة
راستگویی [مایه] آرامش و دروغگویی [مایه] تشویش است.
نهج الفصاحه ص 548 ، ح 1864
اعْلَمْ أَنَّ الصِّدْقَ مُبَارَکٌ وَ الْکَذِبَ مَشْئُوم
بدان که راستگویی، پر برکت است و دروغگویی، شوم.
تحف العقول ص 14
أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَی الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ.
من برای کسی که بگو مگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.
خصال ص 144، ح 170
عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِی الجَنَّةِ وَ ایّاکُم وَ الکِذبِ فَاِنَّهُ مَعَ الفُجورِ وَ هُما فِی النّارِ ؛
شما را سفارش می کنم به راستگویی، که راستگویی با نیکوکاری همراه است و هر دو در بهشت اند و از دروغگویی بپرهیزید که
ص: 254
دروغگویی همراه با بدکاری است و هر دو در جهنم اند.
نهج الفصاحه ص 572 ، ح 1976
لَا یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکَذَّابَ.
سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 640، ح 3
مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَتْ ْ مُرُوَّتُه وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غَیْبَتُهُ.
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
تحف العقول ص 57 - خصال ص 208، ح 28
سِتَّةٌ لَا تَکُونُ فِی مُؤْمِنٍ الْعُسْرُ وَ النَّکَدُ وَ الْحَسَدُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْکَذِبُ وَ الْبَغْیُ.
شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیری، بی خیری، حسادت، لجاجت، دروغگویی و تجاوز.
تحف العقول ص377
لَا تَسْتَشِرِ الْکَذَّابَ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ [إِلَیْکَ] الْقَرِیب
با دروغگو مشورت نکن، چون دروغگو، مانند سراب، دور را در نظرت نزدیک نشان می دهد و نزدیک را دور.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 442 ، ح 10092
لَوْ تَمَیَّزَتِ الْأَشْیَاءُ لَکَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ کَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکَذِب
اگر خصلت ها از یکدیگر متمایز و جدا شوند، هر آینه راستی با شجاعت باشد و بزدلی با دروغ.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 219 ، ح 4349
تَرکُ الحُقوقِ مَذَلَّةٌ وَ إِنَّ الرَّجُلَ یَحتاجُ إِلی أَن یَتَعَرَّضَ فیها لِلکَذِبِ؛
ندادن حقوق
ص: 255
(دیگران) ذلّت می آورد و انسان در این باره مجبور به دروغ گفتن می شود.
تحف العقول ص 360
جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ؛
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 145 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 377
اَدَّبْتُ نَفْسی فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَی الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِی الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
الْمُؤْمِنُ لَا یُخْلَقُ عَلَی الْکَذِبِ وَ لَا عَلَی الْخِیَانَةِ وَ خَصْلَتَانِ لَا یَجْتَمِعَانِ فِی الْمُنَافِقِ سَمْتٌ حَسَنٌ وَ فِقْهٌ فِی سُنَّةٍ.
مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسی.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 251 - تحف العقول ص367
تَحَرِّی الصِّدقِ وَ تَجَنُّبُ الکَذِبِ اَجمَلُ شیمَةٍ وَ اَفضَلُ اَدَبٍ؛
راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح
ص: 256
4294
اَلصّادِقُ عَلی شَفا مَنجاةٍ وَ کَرامَةٍ وَ الکاذِبُ عَلی شُرُفِ مَهواةٍ وَ مَهانَةٍ؛
راستگو در آستانه نجات و بزرگواری است و دروغگو در لبه پرتگاه و خواری.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 117 ، خطبه 86
یَبلُغُ الصّادِقَ بِصِدقِهِ ما یَبلُغُهُ الکاذِبَ بِاحتیالِهِ؛
راستگو، با راستگویی خود به همان می رسد که دروغگو با حیله گری خود.
غررالحکم و دررالکلم ص 809
اَداءُ الاَمانَةِ وَ الصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ، و َالخیانَةُ وَ الکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ص 403
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ.
به راستی که خداوند عزوجل برای شر قفل هایی گذارد و کلید آن قفل ها را شراب قرار داد و دروغ از شراب بدتر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 339، ح 3
الْکَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ کَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ قِیلَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلَاماً یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ فَتَلْقَاهُ فَتَقُولُ سَمِعْتُ مِنْ فُلَانٍ قَالَ فِیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا خِلَافَ مَا سَمِعْتَ مِنْهُ.
سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسی سخنی درباره دیگری می شنوی که اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت می شود. پس تو آن دیگری را می بینی و بر خلاف آنچه شنیده ای، به
ص: 257
او می گویی: از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می گفت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 341، ح 16
لا تُحَدِّثِ النّاسَ بِکُلِّ ما سَمِعتَ بِهِ، فَکَفی بِذلِکَ کَذِبا؛
هر چه را شنیدی برای مردم بازگو مکن، که همین برای دروغگویی (تو) کافی است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 459 ، از نامه 69
اَمرانِ لا یَنفَکّانِ مِنَ الکَذِبِ: کَثرَةُ المَواعیدِ، وَ شِدَّةُ الاعتِذارِ؛
دو چیز از دروغ جدا نمی شود: بسیار وعده دادن و به شدت عذرخواهی نمودن.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20، ص 287، ح 282
اَلکَذِبُ فِی العاجِلَةِ عارٌ وَ فِی الآجِلَةِ عَذابُ النّارِ؛
دروغ در دنیا ننگ و عار است و در آخرت عذاب جهنم.
غررالحکم و دررالکلم ص 91 ، ح 1737
لَیسَ لِکَذوبٍ اَمانَةٌ، وَ لا لِفُجورٍ صیانَةٌ؛
دروغگو امانتدار نیست و بدکار، نگهدارنده اسرار.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4387
اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَصدیقا لِلنّاسِ اَصدَقُهُم حَدیثا وَ اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَکذیبا اَکذَبُهُم حَدیثا؛
هر کس راستگوتر است سخن مردم را بیشتر باور می کند و هر کس دروغگوتر است مردم را بیشتر دروغگو می داند.
نهج الفصاحه ص 272 ، ح 591
ثلاث من کنّ فیه فهو منافق و إن صام و صلّی و حجّ و اعتمر و قال: «إنّی مسلم» من إذا حدّث کذب و إذا وعد أخلف و إذا ائتمن خان.
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید
ص: 258
من مسلمانم، کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتی که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه ص 422 ، ح 1280
آیَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذا اؤتُمِنَ خانَ؛
نشان منافق سه چیز است: 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
نهج الفصاحه ص 156 ، ح 7
هَلْ تَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ قِیلَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ قَالَ ص إِنْ کَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّه
آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. فرمودند: این که از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گویم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 118
مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَةً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ.
هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 258، ح 53
الْغِیبَةُ أَنْ تَقُولَ فِی أَخِیکَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ
ص: 259
أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ فِیهِ مِثْلُ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ فَلَا
غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خداوند آن را پوشیده نگه داشته است، اما (گفتن) خصلتهای آشکاری چون تندخویی و شتابزدگی غیبت نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 358 ، ح 7
إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَ لا غیبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.
امالی(صدوق) ص 39
اَلسامِعُ لِلغیبَةِ کَالمُغتابِ؛
شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 221 ، ح 4443
کَفّارَةُ الاِغتیابِ أَن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ؛
کفّاره غیبت این است که برای شخصی که از او غیبت کرده ای، آمرزش بطلبی.
امالی (طوسی) ص 192
إِذا وُقِعَ فِی الرَّجُلِ و َأَنتَ فی مَلأٍ، فَکُن لِلرَّجُلِ ناصِرا و َلِلقَومِ زاجِرا وَ قَمُ عَنهُم؛
اگر در میان جمعی بودی و از کسی غیبت شد، او را یاری کن و آن جمع را از غیبت کردن بازدار و از میانشان برخیز و برو.
نهج الفصاحه ص 202 ، ح 247
الْغِیبَةُ أَسْرَعُ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَکِلَةِ فِی جَوْفِه
غیبت کردن در (نابودی) دین مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 357 ، ح 1
مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُعِنْهُ وَ لَمْ یَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ إِلَّا خَفَضَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
کسی که در حضور او
ص: 260
از برادر مؤمنش غیبت شود و او به یاریش برخیزد، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری دهد و کسی که در حضور او از برادر مؤمنش غیبت شود و او - با آن که می تواند یاریش کند - به یاری او برنخیزد و از وی دفاع نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت پَست گرداند.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 148
یُؤْتَی بِأَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ فَلَا یَرَی حَسَنَاتِهِ فَیَقُولُ إِلَهِی لَیْسَ هَذَا کِتَابِی فَإِنِّی لَا أَرَی فِیهَا طَاعَتِی فَیُقَالُ إِنَّ رَبَّکَ لَا یَضِلُّ وَ لا یَنْسی ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتِیَابِ النَّاسِ ثُمَّ یُؤْتَی بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ إِلَیْهِ کِتَابُهُ فَیَرَی فِیهِ طَاعَاتٍ کَثِیرَةً
فَیَقُولُ إِلَهِی مَا هَذَا کِتَابِی فَإِنِّی مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَیَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَکَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَیْکَ.
روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کارنامه اش را به او می دهند، اما حسنات خود را در آن نمی بیند. عرض می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم! به او گفته می شود: پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند. در آن طاعت بسیاری را مشاهده می کند. عرض
می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام! گفته می شود: فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات
ص: 261
او را به تو دادم.
جامع الأخبار(شعیری) ص 147
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَ-تُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَحَرُمَت غیبَتُهُ؛
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
تحف العقول ص 57 - خصال ص 208، ح 28
اَلذَّنبُ شومٌ عَلی غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِیَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضیَ بِهِ شارَکَهُ؛
گناه برای غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا می شود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضی باشد، شریک وی است.
نهج الفصاحه ص 493 ، ح 1623
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَ لِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَ یَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت می کند، روبه رو تملّق می گوید و از گرفتاری دیگران شاد می شود.
خصال ص 121 ، ح 113
اَدَّبْتُ نَفْسی فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَی الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِی الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد /
ص: 262
برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
مَنْ تَطَوَّلَ عَلَی أَخِیهِ فِی غِیبَةٍ سَمِعَهَا فِیهِ فِی مَجْلِسٍ فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة
هر که در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن غیبت را از او دفع کند خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع می کند.
من لا یحضره الفقیه ج4، ص 15
إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَةَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَی الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَ طِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ
از بزرگ ترین جادو، سخن چینی است؛ زیرا با سخن چینی، میان دوستان جدایی می افتد، دوستان یکدل با هم دشمن می شوند، به واسطه آن خون ها ریخته می شود، خانه ها ویران می گردد و پرده ها دریده می شود. سخن چین، بدترین کسی است که روی زمین راه می رود.
احتجاج(طبرسی) ج 2 ، ص 340 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 60، ص 21، ح 14
ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَةُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر
در سه چیز راستگویی زشت است: سخن چینی، خبر ناخوشایند دادن به مردی درباره زن و فرزندش و تکذیب کردن خبر کسی.
تحف العقول ص 9 - خصال ص 87 ،
ص: 263
ح 20
لا یُ-بَلِّغُنی اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابی شَیئا، فَاِنّی اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَیکُم و اَنَا سَلیمُ الصَّدرِ؛
کسی از شما حق ندارد از هیچ یک از یارانم چیزی به من بگوید؛ زیرا دوست دارم در حالی که چیزی از شما در دلم نیست به سویتان بیایم.
سفینه البحار ج 2 ، ص 693
إِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِی الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛
خداوند عزوجل دوست دارد کسی را که در میان جمع شوخی کند به شرط آن که ناسزا نگوید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح4
إِنّی أَمزَحُ وَ لا أَقولُ إِلاّ حَقّا؛
من شوخی می کنم، اما جز حق نمی گویم.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج6، ص330
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ المُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی.
تحف العقول ص 49
أَتَتِ امرَأَةٌ عَجوزٌ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لاتَدخُلُ الجَنَّةَ عَجوزٌ، فَبَکَت، فَقالَ: إِنَّکَ لَستَ یَومَئِذٍ بَعَجوزٍ، قالَ اللّه تَعالی: (إِنّا أَنشَناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبکارا)؛
پیر زنی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمودند: پیر به بهشت نمی رود. پیرزن گریست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پیر نخواهی بود. خدای متعال می فرماید: «ما آنان را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم».
تنبیه الخواطر ج1، ص112
کانَ یَأْتِیهِ الْأَعْرَابِیُّ فَیُهْدِی لَهُ الْهَدِیَّةَ ثُمَّ یَقُولُ مَکَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِیَّتِنَا فَیَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ کَانَ إِذَا اغْتَمَّ یَقُولُ مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِیُّ لَیْتَهُ أَتَانَا.
بادیه نشینی بود که نزد رسول خدا صلی الله علیه
ص: 264
و آله می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا صلی الله علیه و آله می خندیدند. آن حضرت هرگاه اندوهگین می شدند، می فرمودند: آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما می آمد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح1
کَثرَةُ المِزاحِ تَذهَبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛
شوخی زیاد، ارج و احترام را می برد و موجب دشمنی می شود.
عیون الحکم و المواعظ ص 390 ، ح 6611
مَنْ کَثُرَ مِزَاحُهُ اسْتُجْهِل
هر کس زیاد شوخی کند، نادان شمرده می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 222 ، ح 4472
رُبَّ هَزلٍ عاد َجِدّا؛
چه بسا شوخی ای که جدّی می شود.
تحف العقول ص85
الهُزءُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ، و صِناعَةُ الجُهّالِ.
هزل گویی، شوخی کم خردان و کار نادانان است.
الدرة الباهرة ص 43 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 147 ، ح 20
إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ؛
هر گاه کسی را دوست داشتی، با او نه شوخی کن نه مجادله.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 664 ، ح9
أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَی الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُه
من برای کسی که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که
ص: 265
اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.
خصال ص 144، ح170
لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک؛
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 665 ، ح 17 - تحف العقول ص 486
اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛
از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 665 ، ح 19 - تحف العقول ص 409 - من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 408 ، ح 5885 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص321
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ: اِنَّ اللّه َ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فی وَجْهِ اِخْوانِهِ؛
هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را غمگین می دیدند، با شوخی او را خوشحال می کردند و می فرمودند: خداوند، کسی را که با برادران (دینی) اش با ترشرویی و چهره عبوس روبرو شود، دشمن می دارد.
کشف الریبه ص 83
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یُداعِبُ وَ لا یَقولُ اِلاّ حَقّ-ا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله شوخی می کردند ولی جز حقّ چیزی نمی گفتند.
مستدرک الوسائل ج 8 ، ص 408 ، ح 9818
لا تَسُبُّوا الناسَ فَ-تَ-کتَسِبُوا العَداوَةَ بَینَهُم؛
به مردم
ص: 266
ناسزا نگویید، که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می کنید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص360، ح 3
إِنَّ اللّه عَز َّوَ جَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِی الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛
خداوند عزوجل دوست دارد کسی را که در میان جمع شوخی کند به شرط آن که ناسزا نگوید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح4
الفُحشُ و البَذاءُ و السَّلاطَةُ مِن النِّفاقِ؛
دش-ن-ام-گویی و ب-د زبانی و دری-دگ-ی از (نشانه های) نفاق است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 325 ، ح 10
ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبّر ناسزا (شنیدن) است.
عیون الحکم و المواعظ (للیثی) ص 209 ، ح 4192 و 4193
مَن عابَ عِیبَ، و مَن شَتَمَ اُجیبَ، و مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقی اجتَنی ثِمارَ المُنی.
هر که عیبجویی کند، عیبجویی شود و هر که ناسزا گوید، پاسخ (ناسزا) شنود و هر که درختهای تقوا بنشاند، میوه های آرزوها را بچیند.
کشف الغمّه(ط-القدیمة) ج 2، ص 346 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 79
سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ کَالْمُشْرِفِ عَلَی الْهَلَکَة
ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 359 ، ح 1
سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ قِتَالُ الْمُؤْمِنِ کُفْرٌ أَکْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرْمَةُ مَالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.
ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست و حرمت مالش مثل حرمت خونش است
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 377 ، ح 5781
لَا تَسُبُّوا الرِّیَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ
ص: 267
لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَیَّامَ وَ لَا اللَّیَالِیَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَیْکُمْ.
به بادها ناسزا مگویید که آنها (از جانب خداوند) مأمورند و کوهها و لحظه ها و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گنهکار می شوید و به خودتان بر می گردد.
علل الشرائع ج 2 ، ص 577، ح 1
لا تَسُبُّوا الناسَ فَتَکتَسِبُوا العَداوةَ بَینَهُم.
به مردم ناسزا مگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می کنید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 360، ح 3
مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطِ الشَّیطانَ و تُعاقِبْ عَدُوَّکَ، فَوَ الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَی المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ.
- خطاب به قنبر- که می خواست به کسی که بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گوید - : آرام باش قنبر ! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل
او کیفر نداد. أمالی(مفید) ص 118، ح 2
إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَی کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِی ءٍ قَلِیلِ الْحَیَاءِ- لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ لَه
خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بی شرمی که باکی
ص: 268
ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 323، ح 3
إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللَّهِ مَن تُکرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ؛
بدترین بندگان خدا کسی است که از ترس فحش او، هم نشینی با او را خوش ندارند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 325، ح 8
مَا تَسَابَّ اثْنَانِ إِلَّا انْحَطَّ الْأَعْلَی إِلَی مَرْتَبَةِ الْأَسْفَل
هیچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن که بالاتر به مرتبه فروتر سقوط کرد.
اعلام الدین ص 305 - درة الباهرة ص 34
مَن سَمِعَ بِفاحِشَةٍ فابداها کانَ کَمَن أتاها
آنکه سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج20 ، ص 273 ، ح 160
إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ.
بلند مرتبه ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت کسی است که در روی زمین بیشتر در نصیحت و ارشاد مردم قدم بردارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 208، ح 5
یا بُنَیَّ ... عَلَیکَ بِالمَوعِظَةِ فَاعمَل بِها فَإنَّها عِندَ العاقِلِ أَحلی مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ؛
فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل کن که نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرین تر است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج1، ص 72
مَن قَبِلَ النَّصیحَةَ سَلِمَ مِنَ الفَضیحَةِ؛
هر کس نصیحت را بپذیرد، از رسوایی به سلامت می ماند.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 447 ، ح 7911
الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَی ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
مؤمن
ص: 269
نیازمند سه چیز است: توفیقی از پروردگار، پند دهنده ای از درون خویش و پذیرش از نصیحت کنندگان.
مستدرک الوسایل ج 8 ، ص 329 ، ح 9576 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص358، ح1
إذا أراد اللَّه بعبد خیرا جعل له واعظا من نفسه یأمره و ینهاه.
هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد، واعظی از درون او برایش قرار می دهد که او را به کار نیک وادارد و از کار بد باز دارد.
نهج الفصاحه ص 183 ، ح154
لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ؛
هیچ واع-ظ-ی م-ؤثرتر از نصیحت نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 226 ، ح 4598
الْمُسْلِمُ مِرْآةُ أَخِیهِ فَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْ أَخِیکُمْ هَفْوَةً فَلَا تَکُونُوا عَلَیْهِ أَلْباً وَ أَرْشِدُوهُ وَ انْصَحُوا لَهُ وَ تَرَفَّقُوا بِهِ
مسلمان آینه برادر خویش است، هرگاه خطایی از برادر خود دیدید همگی او را مورد حمله قرار ندهید بلکه او را راهنمایی و نصیحت نمایید و با او مدارا کنید... .
تحف العقول ص 108
مَن وَعَظَ أَخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ و َمَن وَعَظَهُ عَلانیَةً فَقَد شانَهُ؛
هر کس برادر (دینی) خود را پنهانی نصیحت کند، او را آراسته و اگر آشکارا نصیحتش نماید ارزش او را کاسته است.
تحف العقول ص489
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ فَإِنَّ حَقَّهُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَیْهِ النَّصِیحَةَ عَلَی الْحَقِّ الَّذِی تَرَی لَهُ أَنَّهُ یَحْمِلُ وَ یَخْرُجُ الْمَخْرَجَ الَّذِی یَلِینُ عَلَی مَسَامِعِهِ وَ تُکَلِّمَهُ مِنَ الْکَلَامِ بِمَا یُطِیقُهُ عَقْلُهُ فَإِنَّ لِکُلِّ عَقْلٍ طَبَقَةً مِنَ الْکَلَامِ یَعْرِفُهُ وَ یَجْتَنِبُهُ وَ لْیَکُنْ مَذْهَبُکَ الرَّحْمَة
حقّ نصیحت خواه این است که به راه
ص: 270
صحیحی که می دانی می پذیرد، راهنمائیش کنی و سخن در حدّ درک و فهم و عقلش بگویی که هر عقلی ظرفیت مخصوص خود را دارد و روش تو باید همراه با مهربانی و رحمت باشد.
مستدرک الوسایل ج 11 ، ص 166
وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ جَنَاحَکَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَکَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَکَ حَتَّی تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِیحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِیهَا فَإِنْ کَانَ وُفِّقَ فِیهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِیحَتَه
حقّ نصیحت کننده این است که نسبت به او فروتنی کنی، دل را برای فهم نصیحتش آماده نمایی و به سخنانش گوش دهی و اگر گفتارش درست بود خدا را شکر گویی و بپذیری و حق شناسی کنی... .
تحف العقول ص 269
النُّصحُ بَینَ المَلأِ تَقریعٌ؛
نصیحت کردن در حضور دیگران، خُرد کردن شخصیت است.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20، ص 341، ح 908
اَلنَّصیحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛
نصیحت و خیرخواهی از حسود محال است.
من لایحضره الفقیه ج 4 ، ص 54 ، ح 5092 - خصال ص 269
عَلَیْکَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَةِ وَ الْعَمَلِ بِهَا فَإِنَّهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وَ عَلَی الْمُنَافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَی الشَّیْخِ الْکَبِیر
موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر است و برای منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.
اعلام الدین ص 93
لا یَغشُّ العاقِلُ مَن استَنصَحَه؛
خردمند به کسی که از او نصیحت می
ص: 271
خواهد، خیانت نمی کند.
تحف العقول ص 236
إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ.
هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می رود، همچنان که نمک در آب، ذوب می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 361، ح 1
هَلْ تَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ قِیلَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ قَالَ ص إِنْ کَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّه
آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. فرمودند: این که از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گویم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 118
وَ الذُّنُوبُ الّتی تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغیِ وَ التَطاوُلُ عَلَی النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛
گناهانی که باعث نزول عذاب می شوند، عبارت اند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 281 ، ح 21556
اَدَّبتُ نَفسی فَما وَجَدتُ لَها بِغَیرِ تَقوَی الالهِ مِن اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِی الکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن
ص: 272
ذَهَبِ؛
به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا سَکَتَ فَکَّرَ... وَ المُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛
سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.
تحف العقول ص212
کَلامٌ فی حَقٍّ خَیرٌ مِن سُکوتٍ عَلی باطِلٍ؛
سخن گفتن درباره حق، از سکوتی بر باطل بهتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 396
خَیْرُ الْقُلُوبِ أَوْعَاهَا لِلْخَیْرِ وَ شَرُّ الْقُلُوبِ أَوْعَاهَا لِلشَّرِّ فَأَعْلَی الْقَلْبِ الَّذِی یَعِی الْخَیْرَ مَمْلُوٌّ مِنَ الْخَیْرِ إِنْ نَطَقَ نَطَقَ مَأْجُوراً وَ إِنْ أَنْصَتَ أَنْصَتَ مَأْجُوراً.
بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش درخور پاداش است.
جعفریات(اشعثیات) ص 168
کَمَالُ الْأَدَبِ وَ الْمُرُوءَةِ سَبْعُ خِصَالٍ الْعَقْلُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّفْقُ وَ الصَّمْتُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْمُدَارَاةُ.
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.
معدن الجواهر ص 59
أَوْصَانِی رَبِّی بِسَبْعٍ أَوْصَانِی بِالْإِخْلَاصِ فِی السِّرِّ وَ
ص: 273
الْعَلَانِیَةِ وَ أَنْ أَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنِی وَ أُعْطِیَ مَنْ حَرَمَنِی وَ أَصِلَ مَنْ قَطَعَنِی وَ أَنْ یَکُونَ صَمْتِی فِکْراً وَ نَظَرِی عَبَراً.
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفواد ج 2 ، ص 11
عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ تُعَدَّ حَلِیماً جَاهِلًا کُنْتَ أَوْ عَالِماً فَإِنَّ الصَّمْتَ زَیْنٌ لَکَ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ سَتْرٌ لَکَ عِنْدَ الْجُهَّال
عالم باشی یا جاهل ، خاموشی را برگزین تا بردبار به شمار آیی . زیرا خاموشی نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است. تحف العقول ص 305
قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُکْمٌ عَظِیمٌ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّمْتِ فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْرٍ وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوب
کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است .
تحف العقول ص 394
عَلَیْکَ بِطُولِ الصَّمْتِ فَإِنَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیَاطِینِ وَ عَوْنٌ لَکَ عَلَی أَمْرِ دِینِک
خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین، یاور توست
خصال ص 526
السُّکُوتُ عَلَی الْأَحْمَقِ أَفْضَلُ جَوَابِه
سکوت در برابر احمق بهتر از جواب دادن به اوست
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 77 ، ح 1256
مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ
ص: 274
إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَی کُلِّ خَیْرٍ.
از نشانه های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است. سکوت دری از درهای حکمت است. سکوت محبت می آورد و راهنمای هر خیری است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 113
لَا یَزَالُ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ یُکْتَبُ مُحْسِناً مَا دَامَ سَاکِتاً فَإِذَا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحْسِناً أَوْ مُسِیئاً.
بنده مومن مادام که خاموش است جزء نیکان شمرده می شود، پس هرگاه زبان بگشاید، یا نیکوکار است یا بدکار.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 116 ، حدیث21
احْمِلْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ یَحْمِلْکَ غَیْرُکَ.
نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را به برای تو به زحمت نمی افکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 454 ، ح 5
مَن لَم یعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها أَصابَ رُشدُهُ؛
کسی که به نفس خود، خواسته نفس را عطا نکند به رشد خود رسیده است.
وسایل الشیعه ج 15 ، ص 250
نِعمَ العَونُ عَلی أشَرِ النَّفسِ وکَسرِ عادَتِهَا التَّجَوُّعُ؛
گرسنگی کشیدن، چه نیکو یاری دهنده ای بر سرکشیِ نفْس و شکستن عادت آن است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 6 ، ص 166 ، ح 9942
کَثْرَةُ الْأَکْلِ وَ النَّوْمِ تُفْسِدَانِ النَّفْسَ وَ تَجْلِبَانِ الْمَضَرَّةَ.
فراوانیِ خواب و خوراک، نفْس را تباه می کند و زیان می آورد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 360 ، ح 8164
ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَی وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ
ص: 275
الْهَوَی وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا
یاد مرگ، خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش حرص را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - مصباح الشریعه ص 171
مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها؛
هرکه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر که آن را نشناخت، به حال خود رهایش ساخت.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 453 ، ح 8123 و 8124
مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛
هرکه نفس خود را محاسبه کند، خوشبخت شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 236 ، ح 4744
مَن أجهَدَ نَفسَهُ فی إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ فی لَذّاتِها شَقِیَ و بَعُدَ؛
هرکه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افکند، خوشبخت شود و هرکه آن را با لذّتهایش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822
إنَّ أسعَدَ الناسِ فی الدنیا مَن عَدَلَ عَمّا یَعرِفُ ضُرَّهُ ، و إنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛
خوشبخت ترین مردم در دنیا، کسی است که از آنچه می داند برایش زیان آور است دوری کند و بدبخت ترین آنان کسی است، که از هوای نفس خود پیروی کند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 355
الْعَفَافُ یَصُونُ النَّفْسَ وَ یُنَزِّهُهَا عَنِ
ص: 276
الدَّنَایَا
عفّت، نفس را مصون می دارد و آن را از پستیها دور نگه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420
کَم مِن شَهوَةِ ساعَةٍ اَورَثَت حُزناً طَویلاً؛
چه بسیار خواهش های نفسانی لحظه ای، که اندوه طولانی و درازی را در پی دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 451 ، ح 1
اِیّاکُم وَ النَّظرَة فَانَّها تَزرَع فی القَلبِ الشَهوَة وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتنَة؛
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهی تخم شهوت را در دل می کارد و همین برای فتنه ی صاحب آن دل بس است.
تحف العقول ص 305
جَاهِد هَوَاکَ کَمَا تُجَاهِدُ عَدُوَّک؛
با هوای نفسانی خود مبارزه کن همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 410 ، ح 5893
مَن رُزِقَ تُقیً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ؛
هر کس تقوا روزی اش شود، خیر دنیا و آخرت روزی او شده است.
نهج الفصاحه ص 769 ، ح 3015
إِنَّ التَّقْوَی مُنْتَهَی رِضَی اللَّهِ مِنْ عِبَادِهِ وَ حَاجَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ إِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَه
نهایت خشنودی خداوند از بندگانش و خواسته او از آفریدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندی بکنید که اگر پنهان کنید می داند و اگر آشکار سازید می نویسد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 154 ، ح 3358
لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.
اگر آسمان ها و زمین راه را بر بنده
ص: 277
ای ببندند و او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتما راه گشایشی برای او فراهم خواهد کرد و از جایی که گمان ندارد روزی اش خواهد داد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 416 ، ح 7068
إن لأهل التقوی علامات یعرفون بها : صدق الحدیث و أداء الأمانة و وفاء العهد
تقواپیشگان نشانه هایی دارند که با آنها شناخته می شوند: راستگویی، امانتداری، وفای به عهد و... .
تفسیر العیاشی ج 2 ، ص 213 ، ح 50
اَلتَّقِیُّ سابِقٌ اِلی کُلِّ خَیرٍ ؛
تقواپیشه برای انجام هر کار خیری سبقت می گیرد.
اعلام الدین ص 186
اِنَّ اللّه عَز َّو َجَلَّ یَقی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ؛
خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ می کند از آنچه که عقلش به آن نمی رسد و کور دلی و نادانی او را بر طرف می سازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 52
اَتقَی النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و َعَلَیهِ؛
باتقواترین مردم، کسی است که در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید.
امالی(صدوق) ص 20 - من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 395
تَمامُ التَّقوی اَن تَتَعَلَّمَ ما جَهِلتَ وَ تَعمَلَ بِما عَلِمتَ؛
تمام و کمال تقوا این است که آنچه را نمی دانی بیاموزی و بدانچه می دانی عمل کنی .
مجموعه ورام ج 2 ، ص 120
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ فَقَالَ یُطَاعُ فَلَا یُعْصَی وَ
ص: 278
یُذْکَرُ فَلَا یُنْسَی وَ یُشْکَرُ فَلَا یُکْفَرُ.
از امام صادق علیه السلام درباره آیه (تقوای الهی داشته باشید آنگونه که حقّ تقواست) سئوال شد، فرمودند: از خدا فرمان می برد و نافرمانی نمی کند، به یاد اوست و فراموشش نمی کند، شکرگزار اوست و کفران نمی کند.
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
لا یَکونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقینَ حَتّی یُحاسِبَ نَفسَهُ اَشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ لِشَریکِهِ فَیَعلَمَ مِن اَینَ مَطعَمُهُ وَ مِن اَینَ مَشرَبُهُ وَ مِن اَینَ مَلبَسُهُ اَ مِن حِلٍّ ذلِکَ اَم مِن حَرامٍ؛
انسان از تقواپیشگان نیست مگر آن که سخت تر از حسابرسی شریک از شریک، از خود حساب بکشد و بداند خوردنی، نوشیدنی و پوشیدنی اش از کجاست آیا از حلال است یا حرام؟
الزهد ص 17 ، ح 37
اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ؛
خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمی رسد، حفظ می کند و کوردلی و نادانی را از او دور می نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 52، ح 16
لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ.
تا زمانی که مردم، امر به معروف و نهی از منکر نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند، در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از
ص: 279
آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند. نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 6، ص 181، ح 22
مَا مِنْ شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَدَاثَةِ سِنِّهِ إِلَّا عَجَّ شَیْطَانُهُ یَا وَیْلَهُ یَا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَیْ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی.
هر جوانی که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر می آورد که : وای برمن ، وای بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید برای حفظ یک سومِ باقی مانده دینش ، تقوای الهی پیشه سازد .
نوادر (راوندی) ص 12
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فِی رِزْقِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَه
هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه کند و صله رحم نماید.
الزهد ص 39 ، ح 104 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 102، ح 56
اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَیْکُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَی مَنِ ائْتَمَنَکُمْ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع ائْتَمَنَنِی عَلَی أَمَانَةٍ لَأَدَّیْتُهَا إِلَیْهِ.
تقوای الهی پیشه کنید و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّی اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتی را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر می گردانم.
امالی (صدوق) ص 318{شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 133 ، ح 4}
مَا مِنْ شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَدَاثَةِ سِنِّهِ إِلَّا عَجَّ شَیْطَانُهُ یَا وَیْلَهُ یَا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنِّی
ص: 280
ثُلُثَیْ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی
هر جوانی که در سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر می آورد که : وای برمن ، وای بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید برای حفظ یک سومِ باقی مانده دینش ، تقوای الهی پیشه سازد .
نوادر (راوندی) ص 12
إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَی وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَة
براستی که جهاد یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.
الغارات(ط-القدیمة) ج 2 ، ص 326
فی صِفَةِ المُتَّقینَ - : بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَ عَنهُ زُهدٌ وَ نَزاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لینٌ وَ رَحمَةٌ لَیسَ تَباعُدُهُ بِکِبرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ وَ خَدیعَةٍ؛
در وصف پرهیزگاران، می فرماید: اگر از کسی دوری می کند، به خاطر دنیاگریزی و پاکدامنی است و اگر به کسی نزدیک می شود، از سر خوشخویی و مهربانی است، نه دوری کردنش از روی تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روی مکر و فریب.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 306 ، خطبه 193
اَدَّبْتُ نَفْسی فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَی الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِی الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب
ص: 281
و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
اَلْمُؤْمِنُ حَییٌّ غَنیُّ مُوقِرٌ تَقیٌّ؛
مؤمن، با حیا، بی نیاز، با وقار و پرهیزگار است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 55 ، ح 1425
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ، وَرَعُ الْمُنافِقِ لا یَظهَرُ إلاّ عَلی لِسانِهِ؛
پرهیزکاری مؤمن در رفتارش آشکار می شود و پرهیزکاری منافق جز در زبانش ظاهر نمی شود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 504 ، ح 9230 ، 9231
اِنَّ اللّه َ عَز َّوَ جَلَّ یَقی بِالتَّقْوی عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّی بِالتَّقْوی عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛
خداوند عز و جل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمی رسد، حفظ می کند و کوردلی و نادانی را از او دور می نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 52، ح 16
اَلا اِنَّ خَیْرَ عِبادِ اللّه ِ التَّقیُّ النَّقیُّ الخَفیُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّه ِ المُشارُ اِلَیْهِ بِالاَصابِعِ؛
آگاه باشید، بدرستی که بهترین بندگان خدا کسی است که با تقوا، پاک و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا کسی است که انگشت نما باشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 67، ص 111، ح 12
ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
ص: 282
قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْم یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
خصال ص 145 و 146 ، ح 172
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
الحَسبُ الفِعالُ و الشّرَفُ المالُ و الکرَمُ التَّقوی؛
گوهر مرد و بزرگی او اعمال اوست و شرافت و ارجمندی او دارایی او و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست .
معانی الاخبار ص 405 ، ح 76
اتَّقوا اللّهَ و صُونوا دینَکُم بِالوَرَع ؛
تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 76 ، ح 2
اعْمَلْ بِفَرَائِضِ اللَّهِ؛
ص: 283
تَکُنْ أَتْقَی النَّاس
به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزکارترین مردمان باشی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 82 ، ح 4
لَا یَنفَعُ اجتِهادٌ لَا وَرَعَ فیه؛
کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود، سودی نخواهد داشت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 76 ، ح 1
لَیسَ مِنّا وَ لاکَرامَةَ مَن کانَ فی مِصر فِیهِ مِاَئةُ الفٍ أو یَزیدونَ وَ کانَ فی ذَلِکَ المِصر أحَدٌ أورَعَ مِنهُ
از ما نیست و کرامتی ندارد آنکه در شهری صد هزار نفری با بیشتر زندگی کند و در آن شهر کسی باتقواتر از او باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 78 ، ح 10
مَن أحَبَّ أن یَکونَ أتقَی النّاس فَلیَتَوَکَّل عَلَی اللهِ تَعالَی
هر که دوست دارد با تقواترین مردم باشد به خدای تعالی توکل کند
من لا یحضره فقیه ج4 ، ص 400 ، ح 5858
مَن لَم یَتّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم یَتّقِ اللهَ.
آن که از مردم پروا نکند از خدا نیز پروا نمی کند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 336
مَا نَقَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِی إِلَی عِزِّ التَّقْوَی إِلَّا أَغْنَاهُ مِنْ غَیْرِ مَالٍ وَ أَعَزَّهُ مِنْ غَیْرِ عَشِیرَةٍ وَ آنَسَهُ مِنْ غَیْرِ بَشَرٍ.
خدای عزوجل بنده ای را از خواری گناهان به عزت تقوا منتقل نمی کند، مگر اینکه بدون مال و ثروت، بی نیازش می سازد و بدون خویشان و بستگان عزیزش می گرداند و وجود آدمی، او را (با خود) مأنوس قرار می دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 76 ، ح 8
اَلزُّهدُ فِی
ص: 284
الدُّنیا الراحَةُ العُظمی؛
بی رغبتی به دنیا، بزرگ ترین آسایش است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 47 ، ح 1198
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصُوفاً بِعِشْرِینَ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِیَاءِ لَوِ انْفَرَدَ وَاحِدٌ بِأَحَدِهَا لَدَلَّ عَلَی جَلَالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فِیهِ کَانَ نَبِیّاً أَمِیناً صَادِقاً حَاذِقاً أَصِیلًا نَبِیلًا مَکِیناً فَصِیحاً عَاقِلًا فَاضِلًا عَابِداً زَاهِداً سَخِیّاً کَمِیّاً قَانِعاً مُتَوَاضِعاً حَلِیماً
رَحِیماً غَیُوراً صَبُوراً مُوَافِقاً مُرَافِقاً لَمْ یُخَالِطْ مُنَجِّماً وَ لَا کَاهِناً وَ لَا عَیَّافا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با هیچ
منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هانت عَلَیهِ شَهوَتُهُ
هر که برای خود احترام قائل باشد خواهشهای نفسانیش در نظر او بی ارزش می شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 555 ، ح 449
أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.
زاهد ترین مردم کسی است که حرام را وانهد، کوشاترین مردم تارک گناهان است. تحف العقول ص 489
عَظِّموا أقدارَکُم بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِیِّ مِنَ الأُمورِ.
با بی توجهی به امور پست، بر ارزش خود بیفزایید. تحف العقول ص 224
ص: 285
رِضا المَرءِ عَن نَفسِهِ بُرهانُ سَخافَةِ عَقلِهِ
از خود راضی بودن نشانه سبک عقلی است. تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 307 ، ح 7064
لَوْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی عِبَادَةٌ تَعَبَّدَ بِهَا عِبَادُهُ الْمُخْلَصُونَ أَفْضَلَ مِنَ الشُّکْرِ عَلَی کُلٍّ لَأَطْلَقَ لَفْظَةً فِیهِمْ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ بِهَا فَلَمَّا لَمْ یَکُنْ أَفْضَلُ مِنْهَا خَصَّهَا مِنْ بَیْنِ الْعِبَادَاتِ وَ خَصَّ أَرْبَابَهَا فَقَال وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور
اگر نزد خداوند عبادتی بهتر از شکرگزاری در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند ، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار می برد ، اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود : «واندکی از بندگان من سپاسگزارند» .
مصباح الشریعه ص 24 و ص 25
اَلطّاعِمُ الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ الصائمِ المُحتَسِبِ ، و المُعافَی الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ المُبتَلَی الصّابِرِ ، و المُعطَی الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ المَحرومِ القانِعِ؛
سیرِ سپاسگزار اجرش همانند روزه داری است که برای خدا روزه می گیرد ، تندرستِ سپاسگزار همانند آن اجری را دارد که بیمارِ شکیبا و بخشنده سپاسگزار همان اجر را دارد که تنگدست قانع .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 94 ، ح1
شُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ یَقتَضی نِعمَةً آنِفَةً؛
شکر تو بر نعمت گذشته، زمینه ساز نعمت آینده است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص80
أکثِر أن تَنظُرَ إلی مَن فُضِّلتَ عَلَیهِ، فإنَّ ذلِکَ مِن أبوابِ الشُّکرِ؛
به کسی که بر او برتری داده شده ای بسیار بنگر، زیرا این کار یکی
ص: 286
از انگیزه های شکرگزاری است.(به ضعیف تر از خودت بسیار نگاه کن که موجب شکرگزاری ات از خداوند می گردد)
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 460 ، نامه 69
ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّه عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنَّها مِن عِندِ اللّه إلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ قَبلَ أن یَحمَدَهُ؛
هیچ بنده ای نیست که خداوند به او نعمتی دهد و او آن را از جانب خدا بداند مگر آن که، پیش از سپاسگویی او، خداوند بیامرزدش.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 427 ، ح 8
أدنَی الشُّکرِ رُؤیَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّه مِن غَیرِ عِلَّةٍ یَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دُونَ اللّه عَز َّوَ جَلَّ و الرِّضا بِما اُعطیَ و ألاّ تَعصیَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشَیءٍ مِن أمرِهِ و نَهیِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ؛
کم ترین سپاسگزاری، این است که انسان نعمت را (مستقیما) از خدا بداند و جز او علتی برای آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وی نشود و نعمت خدا را وسیله مخالفت با امر و نهی او قرار ندهد.
شرح مصباح الشریعه(ترجمه گیلانی) ص 61
إِنَّ اللَّهَ لَیَرْضَی عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یَأْکُلَ أَکْلَةً أَوْ یَشْرَبَ شَرْبَةً فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا
خداوند از بنده ای که پس از خوردن لقمه ای غذا و یا آشامیدن جرعه ای او را سپاس می گوید، خشنود می گردد.
مجموعه ورام ج1 ، ص 8
أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی ع یَا مُوسَی اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی فَقَالَ یَا رَبِّ وَ کَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْرٍ أَشْکُرُکَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ
ص: 287
عَلَیَّ قَالَ یَا مُوسَی الْآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِکَ مِنِّی.
خدای تعالی به موسی علیه السلام وحی فرمود که : ای موسی مرا چنان که باید شکر کن . موسی عرض کرد : پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکری که تو را می گویم خود نعمتی است که تو به من ارزانی داشته ای؟ فرمود : ای موسی حال که دانستی توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، شکر مرا ادا کرده ای .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 98 ، ح 27
اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَا تَشْکُرُونَ اللَّهَ تَعَالَی بِشَیْ ءٍ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بَعْدَ الِاعْتِرَافِ بِحُقُوقِ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ مُعَاوَنَتِکُمْ لِإِخْوَانِکُمُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی دُنْیَاهُمُ
بدانید که بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیاء اللّه از آل محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیچ شکری نزد خدا خوشایندتر از این نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان یاری رسانید .
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 169
نِعمَةٌ لا تُشکَرُ کَسَیِّئَةٍ لا تُغفَرُ؛
نعمتی که سپاسگزاری نشود مانند گناهی است که آمرزیده نشود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 497 ، ح 9164
وَ أَمَّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَأَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَکْسِبَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ قَدْ شَکَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِیَةً ثُمَّ إِنْ قَدَرْتَ عَلَی مُکَافَاتِهِ یَوْماً کَافَیْتَه
ص: 288
حق کسی که به تو نیکی کرده ، این است که از او تشکر کنی و نیکی اش را به زبان آوری و از او به خوبی یاد کنی و میان خود و خدای عزّوجلّ برایش خالصانه دعا کنی ، هرگاه چنین کردی بی گمان در پنهان و آشکار از او تشکر کرده ای . سپس اگر روزی توانستی نیکی او را جبران کنی ، جبران کن .
امالی(صدوق) ص 372
زِیَادَةُ الشُّکْرِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ تَفْسَحُ فِی الْأَجَل
شکرگزاری فراوان و صله رحم، عمر را زیاد می کنند و بر مُهلت زندگی می افزایند.
عیون الحکم والمواعظ(لیثی) ص 275، ح 4999
اَلعَفافُ زِینَهُ الفَقرِ، وَ الشُّکرُ زِینَهُ الغِنَی.
خویشتن داری، زینت فقر است و سپاس گزاری زینت غنا و توانگری.
تحف العقول ص 90 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 479 ، ح 68
شُکرُ المُؤمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ، شُکرُ المُنافِقِ لا یَتَجاوَزُ لِسانَهُ؛
سپاسگزاری مؤمن در کردارش آشکار می شود، [امّا] سپاسگزاری منافق از زبانش فراتر نمی رود.
عیون الحکم والمواعظ(لیثی) ص 291 ، ح 5200 و 5201
اَلخَیرُ الَّذِی لا شَرَّ فِیهِ، اَلشُّکرُ مَعَ النِّعمَة وَ الصَّبرُ عَلَی النّازِلَة؛
خیری که هیچ شری در آن نیست ، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است .
تحف العقول ص 234
اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَی الطّاعَةِ و َصَبرٌ عَنِ المَعصیَةِ؛
صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص91، ح15
اَلصَّبرُ اَن یَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما
ص: 289
یَنوبُهُ و َیَکظِمَ ما یُغضِبُهُ؛
صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او می رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 56 ، ح 1439
عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِی ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا یَکْسَلَ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ لَا یَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا یَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَی لِأَنَّهُ إِذَا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ وَ إِذَا شَکَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ.
صبور سه نشانه دارد : اول آن که سستی نمی کند ، دوم آن که افسرده و دلتنگ نمی شود و سوم آن که از پروردگار خود شِکوه نمی کند ؛ زیرا اگر سستی کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمی گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است .
علل الشرایع، ج2، ص498، ح1
فَلِلصَّبْرِ أَرْبَعُ شُعَبٍ الشَّوْقُ وَ الشَّفَقَةُ وَ الزَّهَادَةُ وَ التَّرَقُّبُ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا تَهَاوَنَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنْ تَرَقَّبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَات
صبر چهار شعبه دارد : شوق، ترس، زهد و انتظار ، هر کس شوق بهشت داشته باشد ، از هوا و هوس دست می کشد و هر کس از آتش بترسد، از حرام ها خود را نگه می دارد و هر کس به دنیا بی اعتنا باشد ، گرفتاری ها را به چیزی نگیرد و هر کس منتظر مرگ باشد ، در کارهای خیر بکوشد .
معدن الجواهر ص
ص: 290
40
ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الدُّعَاءُ عِنْدَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ.
کسی که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم می کند: خشنودی به مقدّرات، صبر در بلا و دعا در سختی و راحتی .
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج68، ص156، ح71
اصْبِرْ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْیَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَی مِنْهَا فَلَیْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ یَأْتِ مِنْهَا فَلَیْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَی تِلْکَ السَّاعَةِ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا فَکَأَنَّکَ قَدِ اغْتَبَطْت
بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی او شکیبا باش ؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست . آنچه گذشته جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری . پس لحظه ای را که در آن به سر می بری ، صبور باش چنان که گویی خوشبخت و خوشحالی .
تحف العقول ص 396 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص311، ح1
فَصَبْراً عَلَی دُنْیَا تَمُرُّ بِلَأْوَائِهَا کَلَیْلَةٍ بِأَحْلَامِهَا تَنْسَلِخ
در برابر دنیایی که گرفتاری آن، مانند خواب های پریشان شب می گذرد شکیبا باش.
امالی (صدوق) ص 622 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج40، ص348، ح29
إِنَّ الْمَعُونَةَ تَنْزِلُ عَلَی قَدْرِ الْمَئُونَةِ وَ إِنَّ الصَّبْرَ یَنْزِلُ عَلَی قَدْرِ شِدَّةِ الْبَلَاءِ.
براستی که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه می رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه گرفتاری می آید.
من لا یحضره الفقیه ج 2، ص 294 ، ح 2498 {شبیه این حدیث در امالی(صدوق) ص 552 ، ح
ص: 291
3 }
إِنَّکَ إِنْ صَبَرْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقَادِیرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقَادِیرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ.
اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری می شود و اجر خواهی بُرد و اگر بیتابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری می شود و گناهکار خواهی بود.
جامع الأخبار(شعیری) ص 116
الصَّبْرُ فِی الْأُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ.
نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین می رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه می گردند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص90، ح9
الْحِلْمُ حِجَابٌ مِنَ الْآفَاتِ.
بردباری، مانعی در برابر آفت هاست.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 24 ، ح 228
فی قَولِهِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ.
درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهنده، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گدای سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالی (صدوق) ص 254
یَا عَلِیُّ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی خُلُقاً قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَعْظَمُکُمْ
ص: 292
حِلْماً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافا
به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شماخوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 370
إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، و َلا یُزادُ عَلی ما قُدِّرَ لَهُ؛
بنده به سبب بی صبری، خودش را از روزی حلال محروم می کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی شود.
شرح نهج البلاغه(لبن ابی الحدید) ج 3، ص 160
اَلحِلمُ یُطفی نارَ الغَضَبِ و َالحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحراقَهُ؛
بردباری آتش خشم را فرو می نشاند و تندی آن را شعله ورتر می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 287 ، ح 6450
مَن غاظَکَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَیکَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ؛
هر کس با زشتیِ سبکسری تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 460 ، ح 8358
ثَلَاثَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِی ثَلَاثِ مَوَاطِنَ- لَا یُعْرَفُ الْحَلِیمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَة
سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص229، ح 107
أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ و َالحِلمُ و َلینُ الجانِبِ؛
شریف ترین اخلاق، تواضع،
ص: 293
بردباری و نرم خویی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 115 ، ح 2555
اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... الْحِلْمُ یَدُورُ عَلَی خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ یَکُونَ عَزِیزاً فَیُذَلَّ أَوْ یَکُونَ صَادِقاً فَیُتَّهَمَ أَوْ یَدْعُوَ إِلَی الْحَقِّ فَیُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ یُؤْذَی بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ یَطْلُبَ بِالْحَقِّ فَیُخَالِفُوهُ فِیهِ فَإِذَا آتَیْتَ کُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ
بردباری چراغ خداست... پنج چیز است که بردباری می طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بی گناه باشد و اذیت شود، حق طلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنی، بردبار هستی... .
مصباح الشریعه ص 154 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص422، ح61
اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَ العَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِکَ بِحِلمِکَ وَ قاتِل هَواکَ بِعَقلِکَ؛
بردباری پرده ای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 551 ، حکمت 424
إن لَم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَکَ أَن یَکونَ مِنهُم؛
اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 506 ، حکمت 207
کادَ الحَلیمُ أَن یَکونَ نَبیّا؛
آدم بردبار به پیامبری نزدیک است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج43، ص70، ح61
لَیسَ بِحَلیمٍ مَن لَم یُعاشِر بِالمَعرُوفَ مَن لا بُدَّ لَهُ مِن مُعاشَرَتِهِ حَتّی
ص: 294
یَجعَلَ اللّه مِن ذلِکَ مَخرَجا؛
بردبار نیست آن که با کسی که چاره ای جز معاشرت با او ندارد به نیکی معاشرت نکند تا این که خداوند برای او راه نجاتی از معاشرت با وی فراهم آورد.
نهج الفصاحه ص 660 ، ح 2392
لَیْسَ الْحَلِیمُ مَنْ عَجَزَ فَهَجَمَ وَ إِذَا قَدَرَ انْتَقَمَ إِنَّمَا الْحَلِیمُ مَنْ إِذَا قَدَرَ عَفَا وَ کَانَ الْحِلْمُ غَالِباً عَلَی کُلِّ أَمْرِه
کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست، بلکه بردبار کسی است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 286 ، ح 6437
مَن حَلَمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ؛
هر کس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پیروز می شود.
کنزالفوائد ج 1 ، ص 319
فَأَمَّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُکُوبُ الْجَمِیلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّی الْخَیْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِی الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا یَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِه
حاصل بردباری: آراسته شدن به خوبیها، هم نشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنی، احسان و خاموشی. اینها ثمره بردباری عاقل است.
تحف العقول ص16
لَا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایَا.
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی،
ص: 295
تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
تحف العقول ص 446 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 339
إِنَّ المُؤمِنَ... إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالمُنافِقُ ... إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
مؤمن در گرفتاری صبور است، و منافق در گرفتاری بی تاب.
تحف العقول ص 212
خَیرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسی ءَ اِلَیهِ اَحسَنَ؛
بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394
احْتَمِلْ مَا یَمُرُّ عَلَیْکَ فَإِنَّ الِاحْتِمَالَ سِتْرُ الْعُیُوبِ، وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ.
در برابر آنچه بر تو می گذرد، بردبار باش، زیرا بردباری، عیب ها را می پوشاند. به راستی که نیمی از عقل، بردباری و نیمه دیگرش خود را به غفلت زدن است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 84 ، ح 2039
اَطعِمُوا المَرأَةَ فی شَهرِها الَّذی تَلِدُ فیهِ التَّمرَ فَاِنَّ وَلَدَها یَکونُ حَلیما نَقیّا ؛
به زن، در ماهی که زایمان کرده ، خرما بدهید ، چرا که فرزند او بردبار و پاک می شود.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 63 ، ص 141 ، ح 14
ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْم یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
سه چیز است که
ص: 296
هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
خصال ص 145، ح 172 {شبیه این حدیث در وسایل الشیعه ج 20 ، ص 359 ، ح 25829 }
کَمَالُ الْأَدَبِ وَ الْمُرُوءَةِ سَبْعُ خِصَالٍ الْعَقْلُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّفْقُ وَ الصَّمْتُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْمُدَارَاةُ.
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.
معدن الجواهر ص 59
اِنَّکَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِکَ فَزَیِّنهُ بِالحِلمِ؛
تو با ادبت ارزش گذاری می شوی، پس آن را با بردباری زینت بخش.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 172 ، ح 3599
العدل حسن و لکن فی الامراء أحسن، السّخاء حسن و لکن فی الأغنیاء أحسن، الورع حسن و لکن فی العلماء أحسن، الصّبر حسن و لکن فی الفقراء أحسن، التّوبة حسن و لکن فی الشّباب أحسن، الحیاء حسن و لکن فی النّساء أحسن.
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص 578 ، ح 2006
إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَی حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً
ص: 297
از دو خصلت بپرهیز: بی حوصلگی و تنبلی، زیرا اگر کم حوصله باشی بر حق شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی حقّی را ادا نکنی.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 355 ، ح 5762 - امالی(صدوق) ص 543
أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّه قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَلْیَنُکُمْ کَنَفاً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِإِخْوَانِهِ فِی دِینِهِ وَ أَصْبَرُکُمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَکْظَمُکُمْ لِلْغَیْظِ وَ أَحْسَنُکُمْ عَفْواً وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافاً فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ.
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240، ح 35
خَمسٌ مِن سُنَنِ المُرسَلینَ: اَلحَیاءُ وَ الحِلمُ وَ الحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ
پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، بردباری، حجامت کردن، و مسواک و عطر زدن.
نهج الفصاحه ص 462 ، ح 1463
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصُوفاً بِعِشْرِینَ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِیَاءِ لَوِ انْفَرَدَ وَاحِدٌ بِأَحَدِهَا لَدَلَّ عَلَی جَلَالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فِیهِ کَانَ نَبِیّاً أَمِیناً صَادِقاً حَاذِقاً أَصِیلًا نَبِیلًا مَکِیناً فَصِیحاً عَاقِلًا فَاضِلًا عَابِداً زَاهِداً سَخِیّاً کَمِیّاً قَانِعاً مُتَوَاضِعاً حَلِیماً
رَحِیماً غَیُوراً صَبُوراً مُوَافِقاً مُرَافِقاً لَمْ یُخَالِطْ مُنَجِّماً وَ لَا کَاهِناً وَ لَا عَیَّافا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست
ص: 298
خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با هیچ
منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
الجَهلُ خَصمٌ، وَالحِلمُ حُکمٌ.
نادانی دشمن است و بردباری حکمرانی است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص146 ، ح 17
اَلخَیرُ الَّذِی لا شَرَّ فِیهِ، اَلشُّکرُ مَعَ النِّعمَة وَ الصَّبرُ عَلَی النّازِلَة؛
خیری که هیچ شری در آن نیست ، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است .
تحف العقول ص 234
لا یَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان؛
شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروزی می رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 499 ، ح 153
مَن لَم یُنجهِ الصَّبرُ أهلَکَهُ الجَزَعُ؛
کسی که صبر وی را نجات نبخشد، جزع و بی تابی وی را از پای در می آورد. نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 502 ، ح 189
ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ تُنتِجُهَما عُلو الهِمَّةِ.
بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همّت زاده می شوند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص428
ما شیبَ شیءٌ بشیءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ؛
چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با
ص: 299
علم باشد.
تحف العقول ص 292
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ- قَالَ الصَّبْرُ الصَّوْمُ.
خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه ج 10 ، ص 408 ، ح 13718
مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِع بِالعَقلِ؛
هر کس خود را تزکیه نکند، از عقل بهره نمی برد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 428 ، ح 7263
لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِینَ حَتَّی یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیکِ شَرِیکَهُ ُ
آدمی از پرهیزگاران نمی شود مگر اینکه حسابرسی او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن او از شریکش باشد.
مجکوعه ورام ج 2 ، ص 62 - وسایل الشیعه ج16 ، ص 98 ، ح 21080 - مکارم الاخلاق ص 468
إیّاکَ أن تَرضَی عن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ عَلَیکَ
مبادا از خودت راضی باشی که در این صورت ناراضیان از تو زیاد می شوند
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 308 ، ح 7068
الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ.
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است.
جامع الاخبار(شعیری) ص 97
طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِی التَّفَکُّرِ وَ الْبُکَاءِ وَ طَلَبْتُ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ فَوَجَدْتُهُ فِی الصَّدَقَةِ وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِی صَلَاةِ اللَّیْل
روشنایی دل را جوییدم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم و گذر از صراط را جوییدم و آن را در صدقه دادن یافتم و نورانیّت چهره را جوییدم و آن را در نماز شب یافتم .
مستدرک
ص: 300
الوسائل ج 12، ص 173، ص 13810
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَ یَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیی ءُ وَ یَضْحَکُ؛
مؤمن خوبی می کند و می گرید، ولی منافق بدی می کند و می خندد.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 135
البکاء من الرّحمة و الصّراخ من الشّیطان.
گریه از رحمت است و فریاد از شیطانست.
نهج الفصاحه ص 376 ، ح 1113
طُوبَی لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهَا تَبْکِی عَلَی ذَنْبٍ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَطَّلِعْ إِلَی ذَلِکَ الذَّنْبِ غَیْرُهُ.
خوشا چهره ای که خداوند به آن می نگرد در حالی که از ترس خدا بر گناهی که کرده می گرید و جز او کسی از آن گناه آگاه نیست .
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 331 ،ح 15- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 167
فی خُطبه الوَداعِ: و مَن ذَرَفَتْ عَیناهُ مِن خَشیةِ اللّه کانَ لَه بکلِّ قَطرةٍ مِن دُموعِهِ مِثلُ جَبَلِ اُحُدٍ یکونُ فی میزانِهِ مِن الأجْرِ .
- در خطبه حجة الوداع- : هر کس چشمانش از ترس خدا اشک ریزد برای هر قطره اشک او به اندازه کوه احد در ترازوی اعمالش پاداش نهند .
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص334،ح 25 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 11 ، ص 242 ، ح 12870
سَبْعَةٌ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ ... وَ رَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِیاً فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ
در آن روز که سایه ای جز سایه عرش خدا نیست هفت تن در سایه عرش اویند :
ص: 301
... و مردی که در خلوت یاد خداوند عز و جل کند و از ترس خدا اشک از دیدگانش سرازیر شود .
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 81 ، ص 2 ، ح 71
البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّه مِفتاحُ الرَّحمةِ؛
گریستن از ترس خدا کلید رحمت است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 62 ، ح 1617
فِیمَا نَاجَی بِهِ اللَّهُ مُوسَی ع عَلَی الطُّورِ أَنْ یَا مُوسَی أَبْلِغْ قَوْمَکَ أَنَّهُ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَتِی وَ مَا تَعَبَّدَ إِلَیَّ الْمُتَعَبِّدُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی وَ لَا تَزَیَّنَ لِیَ الْمُتَزَیِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا عَمَّا بِهِمُ الْغِنَی عَنْهُ قَالَ فَقَالَ
مُوسَی ع یَا أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ فَمَا ذَا أَثَبْتَهُمْ عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ یَا مُوسَی أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَیَّ بِالْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَتِی فَهُمْ فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَی لَا یُشَارِکُهُمْ فِیهِ أَحَدٌ
از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام در کوه طور این بود : ای موسی ! به قوم خود برسان که تقرّب جویان ، با چیزی مانند گریستن از ترس من ، به من نزدیک نشدند و متعبدان به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من مرا عبادت نکردند و آراستگان ، به چیزی مانند بی اعتنایی به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند ، خویشتن را نیاراستند .
موسی عرض کرد: ای گرامیترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه ، استوار و ثابت قدم گرداند ؟ فرمود : ای موسی ! امّا آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرّب به من هستند ، در اعلی علیّین اند و هیچ کس در این (مرتبه) با آنان شریک نیست .
ثواب
ص: 302
الأعمال ص 172
بُکَاءُ الْعُیُونِ وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعَاء
گریه چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خدای بلندنام است . هرگاه این دو را در خود یافتید دعا کردن را غنیمت شمرید .
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 336
مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَیْنِ قَطْرَةِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لَا یُرِیدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
هیچ قطره ای نزد خدا محبوبتر از این دو قطره نیست : قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که برای خدا در دل شب فرو افتد .
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 66 ، ص 378، ح31 - خصال ص 50 ، ح 60
مَا مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ کَیْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ مِنْهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ وَ إِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَیْنُ بِمَائِهَا لَمْ یَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَی النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاکِیاً بَکَی فِی أُمَّةٍ لَرُحِمُوا
هر چیزی پیمانه و وزنی دارد مگر اشکها؛ زیرا قطره ای اشک دریاهایی از آتش را فرو می نشاند . و هرگاه چشم در اشک خود غرق شود ، گَرد هیچ فقر و ذلّتی بر چهره آن ننشیند . و هرگاه اشکها سرازیر شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام گرداند . و اگر گرینده ای در میان امتی بگرید همه آن امّت مشمول رحمت می شوند .
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 331، ح 14 -ثواب الاعمال
ص: 303
ص 167
مِن عَلاماتِ الشَّقاءِ جُمودُ العَینِ؛
از نشانه های شقاوت و بدبختی خشکیدگی چشم است .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 290 ، ح 6 - تحف العقول ص 47
الْعُبُودِیَّةُ خَمْسَةُ أَشْیَاءَ خَلَاءُ الْبَطْنِ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ قِیَامُ اللَّیْلِ وَ التَّضَرُّعُ عِنْدَ الصُّبْحِ وَ الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ.
بندگی در پنج چیز اس--ت : اندرون از طعام تهی داشتن ، قرآن خواندن ، شب را به عبادت گذراندن و هنگام صبح زاری کردن (به درگاه خداوند) و گریستن از ترس خدا .
مستدرک الوسائل ج 11، ص 244، ح 12875 - جامع الاخبار(شعیری) ص 178
مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوبِ.
چشمها نخشکید مگر بر اثر سخت دلی و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زیاد.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 45 ، ح 20938 - بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص 354، ح 60 - علل الشرایع ج 1 ، ص 81
ایّاکَ اَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشیَ و تَتَ-کَلَّمَ فی غَیْرِ اَدَبٍ؛
از خندیدنِ بی تعجّب [و بی جا] یا راه رفتن و سخن گفتنِ بی ادبانه بپرهیز.
اعلام الدین ص 273
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَ یَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیی ءُ وَ یَضْحَکُ؛
مؤمن خوبی می کند و می گرید، ولی منافق بدی می کند و می خندد.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 135
مِن الجَهلِ الضّحکُ من غیرِ عَجَبٍ؛
خنده ای که از روی تعجب نباشد نشانه نادانی است .
تحف العقول ص 487 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص
ص: 304
664
قَالَ لِسُلَیْمَانَ ع یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ کَثْرَةَ الضَّحِکِ فَإِنَّ کَثْرَةَ الضَّحِکِ تَتْرُکُ الرَّجُل فَقِیراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
فرزندم! از خنده زیاد بر حذر باش که خنده زیاد انسان را روز قیامت مستمند و فقیر می کند.
وسایل الشیعه ج 12 ، ص 120
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ الْأَکْلُ مِنْ غَیْرِ جُوعٍ وَ النَّوْمُ مِنْ غَیْرِ سَهَرٍ وَ الضِّحْکُ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ وَ الرَّنَّةُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ الْمِزْمَارُ عِنْدَ النِّعْمَةِ.
خوردن از سرِ سیری، خواب بی شب زنده داری ، خنده بی[موجب] شگفتی ، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت ، و بانگ نای در نعمت و شادمانی ، نزد خدا سخت ناپسند است .
مسکن الفواد ص 109
خَیرُ الضِّحکِ التَّبسُّمُ؛
بهترین خنده ، تبسّم است .
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 239 ، ح 4555
کَثرَةُ الضِّحکِ تُمیتُ القَلبَ؛
خنده بسیار، دل را می میرانَد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 664 ، ح 6
لو تعلمون ما أعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا؛
اگر آنچه من دانسته ام بدانید خنده کم و گریه بسیار میکنید.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 269
الضّحک ضحکان ضحک یحبّه اللَّه و ضحک یمقته اللَّه فأمّا الضّحک الّذی یحبّه اللَّه فالرّجل یکشر فی وجه أخیه شوقا إلی رؤیته، و أمّا الضّحک الّذی یمقته اللَّه تعالی فالرّجل یتکلّم بالکلمة الجفاء و الباطل لیضحک أو یضحک یهوی بها فی جهنّم سبعین خریفا؛
خنده دو قسم است خنده ایست که خدا آن را دوست دارد و خنده ایست که خدا آن را دشمن دارد، اما خنده ای که خدا آن را دوست دارد، آنست که
ص: 305
مرد به روی برادر خویش از شوق دیدار وی لبخند زند اما خنده ای که خدای والا آن را دشمن دارد آنست که مرد سخن خشن و ناروا گوید که بخندد یا بخندند و بسبب آن هفتاد پائیز در جهنم سرنگون رود.
نهج الفصاحه ص 553 ، ح 1892
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِی وَجْهِ أَخِیهِ حَسَنَة
لبخند آدمی به روی برادرش، حسنه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 188 ، ح 2
مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ و َمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر؛
آن کسی که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسی که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 506 ، ح 204
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ فَاِنْ عَمِلَ خَیْرا اسْتَزادَ اللّه َ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللّه َ عَلَیْهِ وَ اِنْ عَمِلَ شَیْئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّه َ وَ تابَ اِلَیْهِ؛
از ما نیست کسی که هر روز اعمال خود را محاسبه نکند تا اگر نیکی کرده از خدا بخواهد بیشتر نیکی کند و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر بدی کرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نماید.
الاختصاص ص 26 و ص 27
مَن حاسَبَ نفسَهُ وَقَفَ علی عُیُوبِهِ؛
هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیبهایش آگاه شود. عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 435 ، ح 7512
لا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقینَ حَتَّی یُحاسِبُ نَفسَهُ أشَدُّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَه؛
آدمی از پرهیزگاران نمی شود مگر اینکه حسابرسی او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن او از شریکش باشد.
مکارم الاخلاق ص 468
ص: 306
- مجموعه ورام ج 2 ، ص 62 - وسایل الشیعه ج16، ص 98 ، ح 21080
مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛
هرکه نفس خود را محاسبه کند، خوشبخت شود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 424 ، ح 7158
اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَکَ وَ الثّانیَةُ عَلَیکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَةُ فیهَا الهَلاکُ؛
نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] برای تو [حلال] است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاکت بار است.
من لایحضره الفقیه ج 3، ص 474، ح 4658
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا نَظَرَ اعْتَبَرَ... وَ الْمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛
نگاه مؤمن عبرت آمیز و نگاه منافق سرگرمی است.
تحف العقول ص 212
مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛
هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 260 ، ح 5555
أَوْصَانِی رَبِّی بِسَبْعٍ أَوْصَانِی بِالْإِخْلَاصِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ أَنْ أَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنِی وَ أُعْطِیَ مَنْ حَرَمَنِی وَ أَصِلَ مَنْ قَطَعَنِی وَ أَنْ یَکُونَ صَمْتِی فِکْراً وَ نَظَرِی عَبَراً.
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفوائد ج 2 ، ص 11
إِیَّاکُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَة
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهی تخم شهوت را در دل می کارد و همین برای
ص: 307
فتنه ی صاحب آن دل بس است.
تحف العقول ص 305
إیّاکُم وَ فُضولَ النَّظَرَ فَإنَّهُ یَبذُرُ الهَوَی وَ یولِّدُ الغَفلَهَ
از نگاه های اضافی بپرهیزید چرا که تخم هوس می پراکند و غفلت می آورد
عده الداعی ص 313 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج69 ، ص 119
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلمَنامِ وَ الجوعُ یَزیدُ فی طیبِ الطَّعامِ؛
شب زنده داری، خواب را شیرین تر و گرسنگی، غذا را لذت بخش تر می کند.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 141 ، ح 18
نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأکُلُ حَتّی نَجوعَ وَ اِذا اَکَلْنا لا نَشْبَعُ؛
ما قومی هستیم که تا گرسنه نشویم غذا نمی خوریم و تا سیر نشده ایم دست از غذا می کشیم.
طب النبی ص 3
أَفْضَلُکُمْ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی أَطْوَلُکُمْ جُوعاً وَ تَفَکُّراً وَ أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب
بلند پایه ترین شما نزد خداوند متعال کسی است که مدتهای طولانی تری گرسنگی بکشد و به تفکّر بپردازد و منفورترین شما نزد خداوند متعال هر آن کسی است، که پرخواب و پرخور و پرنوش باشد.
تنبیه الخواطر ج1، ص 100
طُوبَی لِمَنْ طَوَی وَ جَاعَ أُولَئِکَ الَّذِینَ یَشْبَعُونَ یَوْمَ الْقِیَامَة
خوشا به حال آنان که شکم، تهی می دارند و گرسنگی می کشند. آنان کسانی اند که در روز قیامت، سیر می شوند.
الجعفریّات(اشعثیات) ص 165
إِنَّ أَهْلَ الْجُوعِ فِی الدُّنْیَا هُمْ أَهْلُ الشِّبَعِ فِی الْآخِرَةِ وَ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَّخِمُونَ الْمِلَاء
همدمانِ گرسنگی در این سرای، همدمانِ سیری در سرای دیگرند و منفورترینِ مردم نزد خداوند، پُرخوران آکنده شکم اند.
تنبیه الخواطر ج 1، ص 102
ص: 308
نِعمَ عَونُ الوَرَعِ التَّجَوُّعُ؛
گرسنگی کشیدن، چه نیکو یاری ای برای پاک دامنی است!
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 320 ، ح 7407
نِعمَ العَونُ عَلی أشَرِ النَّفسِ و کَسرِ عادَتِهَا التَّجَوُّعُ؛
گرسنگی کشیدن، چه نیکو یاری دهنده ای بر سرکشیِ نفْس و شکستن عادت آن است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 6 ، ص 166 ، ح 9942
- فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ: تَجَوَّعْ فَإِنَّ الْجُوعَ مِنْ عَمَلِ التُّقَی وَ إِنَّ طَوِیلَ الْجُوعِ یَوْماً سَیُشْبَع
- در دیوان منسوب به ایشان: خود را گرسنه بدار که گرسنگی، از آثار پرهیزگاری است / آن که زمان درازی را گرسنگی کشد، سرانجامْ روزی (روز قیامت) سیر خواهد شد.
دیوان امیر المومنین ص 262
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجَارِیَهُ بِالْجُوعِ وَ الْعَطَش
شیطان در درون آدمی زاده به سان خون، جریان می یابد. گذرگاه های او را با گرسنگی و تشنگی ، تنگ کنید.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 101
إذا رأیتم أهل الجوع و التّفکّر فادنوا منهم فإنّ الحکمة تجری علی ألسنتهم.
هنگتمی که اهل گرسنگی و تفکر را دیدید به آنها نزدیک شوید چون حکمت بر زبانشان جاری می شود.
نهج الفصاحه ص 194 ، ح 209
إنَّ اللّه َ عز و جل یَقولُ : وَضَعتُ خَمسَةً فی خَمسَةٍ و َالنّاسُ یَطلُبونَها فی خَمسَةٍ فَلا یَجِدونَها : وَضَعتُ العِلمَ فِی الجوعِ وَ الجَهدِ وَ النّاسُ یَطلُبونَهُ بِالشّبعَةِ وَ الرّاحَةِ فَلا یَجِدونَهُ؛
خداوند عز و جل می فرماید : «پنج چیز را در پنج چیز نهادم ؛ امّا مردم، آنها را در پنج چیزِ
ص: 309
دیگر می جویند و نمی یابند : دانش را در گرسنگی و رنج و تلاش قرار دادم، در حالی که مردم آن را در سیری و آسایش می جویند. در نتیجه آن را نمی یابند.
عوالی اللآلی ج 4، ص 62 ، ح 11
کبر مقتا عند اللَّه الأکل من غیر جوع و النّوم من غیر سهر و الضّحک من غیر عجب.
خوردن بی گرسنگی و خواب بدون خستگی و خنده بی شگفت نزد خدا بسختی منفور است.
نهج الفصاحه ص 604 ، ح 2119
یَا بُنَیَّ اِذَا امتَلأََتِ المَعِدَةُ نَامَتِ الفِکرَةُ وَ خَرِسَتِ الحِکمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعضَاءُ عَنِ العِبادَةِ؛
فرزندم هرگاه شکم پر شود، فکر به خواب می رود و حکمت، از کار می افتد و اعضای بدن از عبادت باز می مانند.
مجموعه ورام، ج1، ص102
نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأکُلُ حَتّی نَجوعَ وَ اِذا اَکَلْنا لا نَشْبَعُ؛
ما قومی هستیم که تا گرسنه نشویم غذا نمی خوریم و تا سیر نشده ایم دست از غذا می کشیم.
سنن النبی، ص 226
إِنَّ مِمَّا یُزَیِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِیمَا بَیْنَ النَّاسِ
خوش اخلاقی در بین مردم زینت اسلام است.
مشکاة الانوار ص 240
مَن حَسُنَت خَلیقَتُهُ طابَت عِشرَتُهُ؛
هر کس خوش اخلاق باشد، زندگی اش پاکیزه و گوارا می گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5378
الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَار
نیکی و خوش اخلاقی، شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 100 ، ح 8
عَوِّد نَفسَکَ الجَمیلَ فَبِاعتیادِکَ إِیّاهُ
ص: 310
یَعودُ لَذیذا؛
خودت را به کارهای زیبا (خدا پسندانه) عادت بده که اگر به آنها عادت کنی برایت لذت بخش می شوند.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ، ص 266
رَوِّضُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَی الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم
خودتان را بر خوش اخلاقی تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می رسد.
تحف العقول ص 111
مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ تُلِینُ جَانِبَکَ وَ تُطِیبُ کَلَامَکَ وَ تَلْقَی أَخَاکَ بِبِشْرٍ حَسَن
در پاسخ به پرسش از معنای خوش اخلاقی فرمودند: نرمخو و مهربان باشی، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کنی.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 412 ، ح 5897
أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِخِیارِکُمْ؟ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافاً الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُون
آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترین شما، آنان که نرمخو و بی آزارند، با دیگران انس می گیرند و دیگران نیز با آنان انس و الفت می گیرند.
زهد ص 30 ، ح 75
وَ اعْلَمِی أَنَّ الشَّابَّ الْحَسَنَ الْخُلُقِ مِفْتَاحٌ لِلْخَیْرِ، مِغْلَاقٌ لِلشَّرِّ، وَ أَنَّ الشَّابَّ الشَّحِیحَ الْخُلُقِ مِغْلَاقٌ لِلْخَیْرِ مِفْتَاحٌ لِلشَّر
آگاه باش که جوان خوش اخلاق، کلید خیر و قفل شر است و جوان بداخلاق قفل خیر و کلید شر است.
امالی (طوسی) ص 302، ح 598
مَن ساءَ
ص: 311
خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ وَ مَن کَبُرَ هَمُّهُ سَقُمَ بَدَنُهُ؛
هر کس بد اخلاق باشد، خودش را عذاب می دهد و هر کس غم و غصه اش زیاد شود، تنش رنجور می گردد.
نهج الفصاحه ص 766 ، ح 3002
وُصولُ المَرءِ اِلی کُلِّ ما یَبتَغیهِ مِن طیبِ عَیشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛
انسان، با نیّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست می یابد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1607
إنّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق
من تنها برانگیخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به کمال رسانم.
نهج الفصاحه ص 345 ، ح 944 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 382
کانَ صلی الله علیه و آله ... لا یَحسَبُ اَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدا اَکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله چنان با هم نشینان رفتار می نمودند که هیچ یک از آنان گمان نمی کرد کسی نزد آن حضرت از وی گرامی تر باشد.
عیون اخبار الرضا ج 1 ، ص 318
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ.
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان می نماید و روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَار
صله رحم و
ص: 312
خوش همسایگی، شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 152، ح 146
أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَی الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُه
من برای کسی که بگو مگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.
خصال ص 144، ح 170
لِیَجتَمِعَ فِی قَلبِکَ الأفتِقارُ اِلَی النّاسِ وَ الاِستِغناءُ عَنهُم فَیَکُونَ اِفتِقارُکَ اِلَیهِم فِی لِینِ کِلامِکَ وَ حُسنِ بِشرِکَ وَ یَکُونَ اِستِغناءُکَ عَنهُم فی نَزاهَةِ عِرضِکَ وَ بَقاءِ عِزِّکَ؛
باید نیاز به مردم و بی نیازی از آنان، در دلت گردآیند، تا نیازت به آنان، سبب نرمی در گفتار و خوش رویی ات شود و بی نیازی ات، سبب آبروداری و عزّتت باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 149، ح 7
أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست. کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23 ، ح 17
مِن اَخلاقِ النبیاءِ التَّنَظُّفُ؛
پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 567، ح 50
أَنَّ رَجُلًا أَتَی سَیِّدَنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی خُلُقاً یَجْمَعُ لِی خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ لَا
ص: 313
تَکْذِب
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقی بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
فقه الرضا ص 354 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 69، ص262، ح43
لَیسَ الکَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛
دروغگویی از اخلاق اسلام نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4379
یَا عَلِیُّ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی خُلُقاً قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَعْظَمُکُمْ حِلْماً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافا
به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شما خوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 370
أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً- وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ بِأَهْلِی
نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به اهل خویش است.
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 38 ، ح 109
أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ صِدْقُ حَدِیثٍ وَ أَدَاءُ أَمَانَةٍ وَ عِفَّةُ بَطْنٍ وَ حُسْنُ خُلُق
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویی، اداء امانت، حلال خوری و خوش اخلاقی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4282
مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ؛
هر کس بد اخلاق
ص: 314
باشد، خودش را شکنجه و آزار می دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص321، ح 4
اَلسَّخاءُ یُکسِبُ المَحَبَّةَ وَ یُزَیِّنُ الاخلاقَ؛
سخاوت، محبّت آور و زینت اخلاق است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 378 ، ح 8523
أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ وَ الحِلمُ وَ لینُ الجانِبِ؛
شریف ترین اخلاق، تواضع، بردباری و نرم خویی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 249 ، ح 5142
أَقْرَبُکُمْ غَداً مِنِّی فِی الْمَوْقِفِ أَصْدَقُکُمْ لِلْحَدِیثِ، وَ آدَاکُمْ لِلْأَمَانَةِ، وَ أَوْفَاکُمْ بِالْعَهْدِ، وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً، وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاسِ.
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
امالی(طوسی) ص 229 ، ح 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص94، ح12
أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَدِیبِی أَمَرَنِی رَبِّی بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَیْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَیُفْسِدُ الْعَمَلَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَل
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست. بد اخلاقی ، عمل را ضایع می کند ، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق ص 17
صَلَاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر
نماز شب، انسان را خوش سیما، خوش اخلاق و خوشبو می
ص: 315
کند و روزی را زیاد و قرض را ادا می نماید و غم و اندوه را از بین می برد و چشم را نورانی می کند.
ثواب الأعمال ص 42
إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِکُم
با دارایی خود نمی توانید دل مردم را به دست بیاورید پس دلشان را با اخلاق (نیک) به دست آورید .
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 394 ، ح 5839
مَنْ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً
هر که به روی برادر مؤمنش لبخند بزند، خداوند برایش ثوابی خواهد نوشت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص 418 ، ح 14483
خَیْرُ ما اُعْطیَ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ خُلْقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعْطِیَ الرَّجُلُ قَلْبُ سوءٍ فی صورَةٍ حَسَنَةٍ؛
بهترین چیزی که به مؤمن داده شده خوش اخلاقی و بدترین چیزی که به انسان داده شده دلی بد در چهره ای زیباست.
نهج الفصاحه ص 474 ،ح 1529
اَحَبُّکُمْ اِلَی اللّه اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛
محبوب ترین شما در نزد خدا، خوش اخلاق ترین شماست.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 150 ، ح 10521
البَشاشَةُ حِبالَةُ المَوَدَّةِ؛
خوشرویی، کمند دوستی است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 469 ، ح 6
ما اَصْعَبَ اِکْتِسابَ الْفَضائِلِ وَ اَیْسَرَ اِتْلافَها؛
فضائل اخلاقی و صفات پسندیده چه به سختی به دست می آیند و چه آسان از دست می روند.
شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 20، ص 259، ح 38
رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَمیلِ؛
خوشرفتاری با
ص: 316
مردم، رأس خرد است.
کشفه الغمه ج 1 ، ص 571
رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْییزُ بَیْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
بالاترین درجه دانایی، تشخیص اخلاق از یکدیگر و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاق ناپسند است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 63 ، ح 759
مَنْ اَحْسَنَ خُلْقَهُ اَحَبَّهُ الاَخْیارُ وَ جانَبَهُ الفُجّارُ؛
انسان خوش اخلاق، از دوستی مردمان خوب برخوردار است و از تعرّض آدم های نابکار در امان است .
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 8 ، ص 449 ، ح 9966
ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 66 ، ص 386 ، ح 49
تَحَرِّی الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْکَذِبِ اَجْمَلُ شیمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛
راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4294
کَمَالُ الْأَدَبِ وَ الْمُرُوَّةِ فِی سَبْعِ خِصَالٍ الْعَقْلِ وَ الْحِلْمِ وَ الصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ وَ الصَّمْتِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ
ص: 317
الْمُدَارَاة
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 38 ، ح 10141
أَبَی اللَّهُ لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّیِّئِ بِالتَّوْبَةِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ مِنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِی أَعْظَمَ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی تَابَ مِنْهُ.
خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمی پذیرد. عرض شد: ای رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهی توبه کند در ورطه گناهی بدتر از آن که توبه کرده است می افتد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 299، ح 12
فی سَعَةِ الاَخْلاقِ کُنوزُ الاَرْزاقِ؛
گنج های روزی در وسعت اخلاق نهفته است.
تحف العقول ص 98 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 23
مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛
هر کس بد اخلاق باشد، روزی اش تنگ می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5711
لا عَیْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛
هیچ زندگی گواراتر از اخلاق و رفتار پسندیده نیست.
تحف العقول ص 360 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 244 - علل الشرایع ج 2، ص 560
اَلسَّیِّئُ الْخُلُقِ کَثیرُ الطَّیْشِ مُنَغَّصُ الْعَیْشِ؛
آدم بد اخلاق بسیار خطا می کند و زندگی اش تلخ می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5708
رُبَّ عَزِیزٍ أَذَلَّهُ خُلُقُهُ وَ ذَلِیلٌ أَعَزَّهُ خُلُقُه
چه بسا عزیزی که اخلاق بدش او را ذلیل و چه بسا ذلیلی که اخلاق خوبش او را عزیز کرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 396، ح 79
قَالَ لُقْمَانُ یَا
ص: 318
بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ الضَّجَرَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَلَا یَسْتَقِیمُ عَلَی هَذِهِ الْخِصَالِ صَاحِبٌ وَ أَلْزِمْ نَفْسَکَ التُّؤَدَةَ فِی أُمُورِکَ وَ صَبِّرْ عَلَی مَئُونَاتِ الْإِخْوَانِ نَفْسَکَ وَ حَسِّنْ مَعَ جَمِیعِ النَّاس خُلْقَکَ؛
لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! از بی حوصلگی و بد اخلاقی و بی تابی دوری کن که هیچ دوستی تحمل این خصلت ها را ندارد. در کارهایت آرام و بردبار، در تحمّل زحمات برادران صبور و با همه مردم خوش اخلاق باش.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 13 ، ص 419 ، ح 14
حَسِّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللّه ُ حِسابَکَ؛
اخلاقت را خوب کن تا خداوند حسابت را آسان گرداند.
امالی(صدوق) ص 210 - مجموعه ورام ج 2 ، ص 164
اِذا حَسُنَ الْخُلْقُ لَطُفَ النُّطْقُ؛
با اخلاق نیکو، گفتار نرم می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5385
حُسْنُ الْخُلْقِ فی ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَ-لَبُ الْحَلالِ وَ التَّ-وَسُّعُ عَلَی الْعِیالِ؛
خوش اخلاقی در سه چیز است: دوری کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 90 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 394، ح 63
اَوَّلُ ما یوضَعُ فی میزانِ الْعَبْدِ یَوْمَ الْقیامَةِ حُسْنُ خُلْقِهِ؛
نخستین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال بنده گذاشته می شود، اخلاق خوب اوست.
قرب الإسناد(ط-الحدیثه) ص 46، ح 149
مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ؛
هر کس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته می شوند.
تحف العقول ص 214 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5715
إنَّکُم لَن
ص: 319
تَسَعوا النّاسَ بِأموالِکُم فَسَعوهُم بِأخلاقِکُم؛
شما با دارایی خود نمی توانید دل همه مردم را بدست آورید پس دلشان را با اخلاقتان به دست آورید.
امالی(صدوق) ص 12 - من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 394 ، ح 5839
مَن أصلَحَ أمرَ آخِرَتِهِ أصلَحَ اللَّهُ أمرَ دُنیاهُ؛
کسی که کار آخرتش را سامان دهد، خداوند کار دنیایش را سامان می دهد.
عده الداعی ص 230
لا خَیرَ فی لَذَّةٍ تُعقِبُ نَدَماً.
در لذّتی که پشیمانی به دنبال دارد، خیری نیست.
تحف العقول ص 85
کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکُم
مردم را با رفتارتان [به دین] فرا خوانید.
قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص 77
مَن اَحزَنَ مُومِناً، ثُمَّ أعطاهُ الدُّنیا لَم یَکُن ذَلِکَ کَفّارَتَهُ وَ لَم یُوجَر عَلَیهِ.
هر که مومنی را اندوهگین کند و در مقابل همه دنیا را به او بدهد، کفاره گناه او نبوده و پاداشی بر کارش نمی گیرد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 99 ، ح 10336
إنَّ سُوءَ الخُلُقِ لِیُفسِدُ العَمَلَ کَمَا یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ
بد اخلاقی عمل را تباه می کند، همانند سرکه، که عسل را فاسد می کند
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 321
مَا یَقدَمُ المُومِنُ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعدَ الفَرَائِضِ أحَبَ إلَی اللهِ تَعَالَی مِن أن یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ.
مومن بعد از واجبات، نزد خداوی عز و جل کاری محبوب تر از این نیاورد که از اخلاق او در راحتی و آسایش باشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 100
إنَّ صَاحِبَ الخُلُقِ الحَسَنِ لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ.
آن که اخلاق
ص: 320
نیکو دارد، او را پاداش انسان روزه دار شب زنده دار است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 100
ثُلاثَ مَن أَتَی اللهَ بِوَاحِدَةٍ مِنهُنَّ أوجَبَ اللهُ لَهُ الجَنَّةَ: الإنفاقُ مِن إقتارٍ وَ البِشرُ لِجَمیعِ العَالَمِ وَ الإنصافُ مِن نَفسِهِ.
سه خصلت است که اگر کسی با یکی از آنها نزد خدا رود، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند: انفاق کردن با وجود تنگدستی، گشاده رویی با همگان، منصفانه برخورد کردن با دیگران.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 103
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ.
براستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
مکارم الاخلاق ص 8
عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا رِفْعَةٌ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْأَخْلَاقَ الدَّنِیَّةَ فَإِنَّهَا تَضَعُ الشَّرِیفَ وَ تَهْدِمُ الْمَجْدَ.
به مکارم اخلاق پایبند باشید که آن مایه سربلندی است و از اخلاق پَست دوری کنید که آن انسانهای شریف را پَست و بزرگواری را از بین می برد.
تحف العقول ص 215
نَزِّهْ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ نَفْسَکَ وَ ابْذُلْ فِی الْمَکَارِمِ جُهْدَکَ تَخْلُصْ مِنَ الْمَآثِمِ وَ تُحْرِزِ و الْمَکَارِمَ.
خودت را از هر پَستی پاک کن، و در راه مکارم اخلاق نهایت کوشش خود را به کار گیر تا از گناهان برهی و مکارم را بدست آوری.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 240 ، ح 4862
لَوْ کُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَی نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَکَانَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَی سَبِیلِ النَّجَاح
اگر هم به بهشت امید (و باور) نمی داشتیم و از دوزخ نمی هراسیدیم و پاداش و کیفری در
ص: 321
میان نمی بود باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم، زیرا که راه موفقیت و پیروزی در تحصیل مکارم اخلاق است.
مستدرک الوسایل ج 11 ، ص 193 ، ح 12721
وَقَد سُئِلَ عَن مَکارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَصِلَةُ مَن قَطَعَکَ وَ إعطاءُ مَن حَرَمَکَ وَ قَولُ الحَقِّ وَ لَو عَلی نَفسِکَ؛
درباره مکارم الاخلاق سئوال شد، فرمودند: گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه با کسی که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
منهاج البراعه(خوئی) ج 6 ، ص 218
لَا تَکْمُلُ الْمَکَارِمُ إِلَّا بِالْعَفَافِ وَ الْإِیثَار
مکارم اخلاق به کمال نمی رسد، مگر با پاکدامنی و از خود گذشتگی.
تصنیف غررالحکم و درالکلم ص 256 ، ح 5418
إذا رَغِبتَ فِی المَکارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ؛
اگر خواهان مکارم و بزرگواری ها هستی از حرام ها دوری کن.
تصنیف غررالحکم و درالکلم ص 317 ، ح 7317
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَصَّ رَسُولَ اللَّهِ [رَسُولَهُ] بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِی الزِّیَادَةِ مِنْهَا فَذَکَرَهَا عَشَرَةً الْیَقِینَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ
الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ.
خدای تبارک وتعالی رسول خدا صلی الله علیه و آله را به مکارم اخلاق مخصوص گردانید. پس شما نیز خود را بیازمایید، اگر این صفت ها در شما بود خدای عزوجل را سپاس گویید و از او این مکارم را بیشتر
ص: 322
بخواهید. - سپس آن ده خصلت را برشمردند - : یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، خوش اخلاقی، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی.
امالی(صدوق) ص 221 ، ح 8
لِجَرّاحِ المَدائِنیِّ - : أَ لَا أُحَدِّثُکَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ الصَّفْحُ عَنِ النَّاسِ وَ مُوَاسَاةُ الرَّجُلِ أَخَاهُ فِی مَالِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیراً.
به جرّاح مدائنی فرمودند: آیا به تو بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، سهیم کردن برادر (دینی) در مال خود و بسیار به یاد خدا بودن.
وسایل الشیعه ج 15 ، ص 199 ، ح 20273
الْمَکَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ فِیکَ فَلْتَکُن ... صِدْقُ الْبَأْسِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّیْفِ وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُکَافَأَةُ عَلَی الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیَاءُ.
مکارم ده تاست: اگر می توانی آنها را داشته باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
خصال ص 431
إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یُوضَعْ عَلَی شَیْ ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نَزَعَ عَنْ شَیْ ءٍ إِلَّا شَانَهُ.
رفق و نرمی با هیچ چیز همراه نشد مگر اینکه آن را آراست و از هیچ چیز جدا نشد مگر اینکه آنرا زشت گردانید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 119 ، ح 6
لَیسَ مِنّا مَن لَم یوقِّر کَبیرَنا وَ یَرحَم صَغیرَنا
کسی که به بزرگسالان احترام نگذارد و با خردسالان ما مهربان نباشد از ما نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2
ص: 323
، ص 165 ، ح 2
السَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنَامِ، وَ الْجُوعُ یَزِیدُ فِی طِیبِ الطَّعَامِ.
شب زنده داری، خواب را شیرین تر و گرسنگی، غذا را لذت بخش تر می کند.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 141 ، ح 18
الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه؛
زمستان بهار مومن است از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
امالی(صدوق) ص 237 - وسائل الشیعه ج 10 ، ص 414 ، ح 13734
لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَکَ وَ إِن خانَکَ وَ لا تُذِع سِرَّهُ وَ إِن أَذاعَ سِرَّکَ؛
به کسی که تو را امین قرار داده است خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ،ص 208 - مستدرک الوسایل ج 9 ، ص 136 ، ح 10476
لَیْسَ لِکَذوبٍ اَمانَةٌ، وَ لا لِفُجورٍ صیانَةٌ؛
دروغگو امانتدار نیست و بدکار، نگهدارنده اسرار.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4387
صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَ تُدْفِعُ النِّقَم
صله رحم، نعمت ها را فراوان می کند و سختی ها را از بین می برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 406 ، ح 9305
حِراسَةُ النِّعَمِ فی صِلَةِ الرَّحِمِ؛
حفظ نعمت ها در صله رحم است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 234 ، ح 4484
اَلبَنونَ نَعیمٌ وَ البَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه ُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ، وَ یُثیبُ
ص: 324
عَلَی الحَسَناتِ؛
پسران، نعمت اند و دختران خوبی. خداوند ، از نعمت ها سؤال می کند و به خوبی ها پاداش می دهد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص7، ح12
لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ رَسُولِهِ، لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ سَیْفَانِ، وَ لَأَکَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ
اگر مردم سخن خدا و پیامبرش را می شنیدند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان می بخشید و هرگز در این امّت، اختلاف و زد و خورد پیش نمی آمد و همه از نعمت سر سبز دنیا تا روز قیامت، برخوردار می شدند.
امالی (طوسی) ص566، ح1174
إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجْمِیلَ، وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ، فَإِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ یَرَی عَلَیْهِ أَثَرَهَا.قِیلَ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ، وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ، وَ یُجَصِّصُ دَارَهُ، وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ، حَتَّی إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ
الشَّمْسِ یَنْفِی الْفَقْرَ، وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق
امام صادق علیه السلام : خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جارو کند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.
امالی (طوسی) ص 275 ، ح 526 - وسایل الشیعه ج 5 ،
ص: 325
ص 7 ، ح 5746 {شبیه این حدیث در ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 195 }
أَبْصَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا شَعِثاً شَعْرُ رَأْسِهِ وَ سِخَةً ثِیَابُهُ سَیِّئَةً حَالُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الدِّینِ الْمُتْعَةُ وَ إِظْهَارُ النِّعْمَةِ.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی را دیدند که موهای ژولیده و جامه ای چرکین و سر و وضع نامرتّبی داشت، فرمودند: بهره بردن از نعمت های خدا و آشکار ساختن نعمت جزء دین است.
کافی(الاسلامیه) ج 6، ص 439، ح5
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ.
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 {شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 448 ، ح 27 }
اَلصِّحَّةُ اَفضَلُ النِّعَمِ؛
سلامتی بهترین نعمت است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 23 ، ح 177
شُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ یَقتَضی نِعمَةً آنِفَةً؛
شکر تو بر نعمت گذشته، زمینه ساز نعمت آینده
ص: 326
است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 80 ، ح 2
نِعْمَةٌ لَا تُشْکَرُ کَسَیِّئَةٍ لَا تُغْفَرُ.
نعمتی که سپاسگزاری نشود مانند گناهی است که آمرزیده نشود.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 137 ، ح 18
ما خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعیمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ کُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافیَةٌ؛
خیری که به دنبال آن آتش باشد، خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش، سلامتی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حکمت 387
إنَّ اللّه َ یُحِبُّ أن یَری أثَرَ نِعمَتِهِ علی عَبدِهِ؛
خداوند دوست دارد که اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند.
مرآة العقول ج 10 ، ص 200 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 207
ما اَنْعَمَ اللّه ُ عَلی عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللّه َ ظاهِرا بِلِسانِهِ فَتَمَّ کَلامُهُ حَتّی یُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزیدِ؛
چون خداوند به بنده ای نعمت بدهد و او آن را قلبا قدر بشناسد و به زبان سپاس بگوید، هنوز سخنش به پایان نرسیده، فرمان افزایش نعمت برای وی صادر می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 95 ، ح 9 - مرآة العقول ج 8 ، ص 153 ، ح 9
خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهَا فَلَیْسَ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّةُ.
پنج خصلت است که در هر کس یکی از آنها نباشد
ص: 327
خیر و بهره زیادی در او نیست: اول: وفاداری دوم: تدبیر سوم: حیا چهارم: خوش اخلاقی و پنجم: - که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد - آزادگی.
خصال ص 284، ح 33
لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و َقَد جَعَلَکَ اللّه ُ حُرّا ؛ بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفرید.
تحف العقول ص 77
إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَی جَمِیعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاکَّتْ عَلَیْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَکْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً کَمَا کَانَ یُوسُفُ الصِّدِّیقُ الْأَمِینُ ص لَمْ یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِر آزاده در همه حال آزاده است: اگر بلا و سختی به او رسد شکیبایی ورزد و
اگر مصیبت ها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هرچند به اسیری افتد و مقهور شود و آسایش را از دست داده و به سختی و تنگدستی افتد. چنان که یوسف صدیق امین، صلوات اللّه علیه، به بندگی گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگی او آسیب نرساند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص89، ح 6
الْحُرِّیَّةُ مُنَزَّهَةٌ مِنَ الْغِلِّ وَ الْمَکْر آزادگی از کینه توزی و مکر منزّه است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 291 ، ح 6484
مِن تَوفیقِ الحُرِّ اکتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ؛ از موفقیت آزاده این است که مال را از راه حلال به دست آورد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج6، ص36، ح 9393
مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبودیَّةِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحکامِ الحُرِّیَّةِ اُعیدَ اِلیَ الرِّقِّ؛ هر کس شرایط بندگی خدا
ص: 328
را به جا آورد سزاوار آزادی می شود و هر کس در عمل به شرایط آزادگی کوتاهی کند، به بندگی (غیر خدا) مبتلا می شود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 450 ، ح 8004 و 8005
إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَ کُنتُم لا تَخافونَ المَعادَ فَکونوا أَحرارا فی دُنیاکُم؛ اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود آزاد مرد باشید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 45 ، ص 51
إِنَّ تَقْوَی اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ بِهَا یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تَنْجَحُ الْمَطَالِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِب
تقوای خدا، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلوبش می رسد و گریزانِ (از عذاب و کیفر الهی) رهایی می یابد و به خواست ها رسیده می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 272 ، ح 5942
اَلجَنَّةُ بَناؤُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ و َلَبِنَةٌ مِن ذَهَبٍ و َمِلاطُهَا المِسکُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ وَ الیاقوتُ و َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ... ؛
ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست، گِل آن مُشک بسیار خوشبو و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت و خاک آن زغفران است... .
نهج الفصاحه ص 434 ، ح 1327
فِی الجَنَّةِ ما لا عَینٌ رَأَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلی قَلبِ بَشَرٍ؛
در بهشت چیزهایی هست که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته.
نهج الفصاحه ص 590
ص: 329
، ح 2060
إِنَّ أَدْنَی أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا لَوْ نَزَلَ بِهِ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ لَوَسِعَهُمْ طَعَاماً وَ شَرَاباً وَ لَا یَنْقُصُ مِمَّا عِنْدَهُ شَیْ ء
کمترین فرد بهشت چنان است که اگر جن و انس میهمان او شوند همه را با خوردنی و آشامیدنی پذیرایی کند و از آنچه دارد چیزی کم نشود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 8، ص 120، ح 11
لَذَّاتُهَا لَا تُمِلُّ وَ مُجْتَمَعُهَا لَا یَتَفَرَّقُ سُکَّانُهَا قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَیْنَ أَیْدِیهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحَافٍ مِنَ الذَّهَبِ فِیهَا الْفَاکِهَةُ وَ الرَّیْحَان
لذتها و خوشیهای بهشت دل را نمی زند، انجمن آن از هم نمی پاشد، ساکنانش در پناه خدای رحمانند و در برابر آنان غلامانی با طبق های زرین پر از میوه و گل های خوشبو ایستاده اند.
امالی(مفید) ص 266 - امالی(طوسی) ص 29 ، ح 31
مَنِ اشتاقَ اِلَی الجَنَّةِ سارَعَ فِی الخَیراتِ؛
هر کس مشتاق بهشت است برای انجام خوبی ها سبقت می گیرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 94
اِنَّهُ لَیسَ لاَنفُسِکُم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةُ فَلا تَبیعوها اِلاّ بِها؛
برای جان های شما بهایی جز بهشت نیست، پس آنها را جز به بهشت مفروشید.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 556 ، ح 456 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 13 ، ح 71
اضْمَنُوا لِی سِتّاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ.
شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر
ص: 330
گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).
کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - نهج الفصاحه ص 216 ، ح 321
وَ الَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّی تَحابّوا اَفَلا اُنَبِّئُکُم بِشَیْ ءٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَکُم؛
به خدایی که جان محمد در دست (قدرت) اوست به بهشت نمی روید تا مؤمن شوید و مؤمن نمی شوید تا یکدیگر را دوست بدارید، آیا می خواهید شما را به چیزی خبر دهم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.
نهج الفصاحه ص 479 ، ح 1555
اِنَّ فِی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا یَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَی المُؤمِنینَ؛
در بهشت خانه ای هست که آن را شادی سرا گویند و جز آنان که یتیمان مؤمنان را شاد کرده اند وارد آن نمی شوند.
نهج الفصاحه ص 329 ، ح 864
لا یَفوزُ بِالجَنَّةِ اِلاّ مَن حَسُنَت سَریرَتُهُ وَ خَلُصَت نیَّتُهُ؛ به پاداش بهشت نمی رسد مگر آن کس که باطنش نیکو و نیّتش خالص باشد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 535 ، ح 9806
أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَی الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ.
من برای کسی که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه
ص: 331
به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.
خصال ص 144، ح 170
مَن سألَ اللهَ الجَنَّهَ وَ لَم یَصبِر عَلَی الشَّدائِدِ فَقَدِ استَهَزا بِنَفسِه.
هر که از خدا بهشت خواهد و در برابر سختی ها پایداری نورزد بی گمان خود را ریشخند کرده است.
معدن الجواهر ص 59 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 356
لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛
کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 310 ، ح 6
یَا عَلِیُّ الْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَن
یا علی عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می آید.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 369
تنظّفوا بکلّ ما استطعتم فإنّ اللَّه تعالی بنی الإسلام علی النّظافة و لن یدخل الجنّة إلّا کلّ نظیف.
خودتان را با هر وسیله ای که می توانید پاکیزه کنید، زیرا که خدای متعال اسلام را برپایه پاکیزگی بنا کرده است و هرگز به بهشت نمی رود، مگر کسی که پاکیزه باشد.
نهج الفصاحه ص 391 ، ح 1182
لَنْ یَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَیْرٍ یَسْمَعُهُ حَتّی یَکونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّةَ ؛
هرگز مؤمن از شنیدن خیر و خوبی سیر نمی شود، تا آن که سرانجامش بهشت گردد.
نهج الفصاحه ص 639 ، ح
ص: 332
2292
اَلا وَ مَن اَکَلَهُ الحَقُّ فَاِلَی الجَنَّةِ وَ مَن اَکَلَهُ الباطِلُ فَاِلَی النّارِ؛
بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود، به جهنم می رود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
لا یَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا یَأَمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ؛
کسی که همسایه از شرش در امان نباشد به بهشت نمی رود.
نهج الفصاحه ص 681 ، ح 2532
الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ فِی الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِی النَّار
حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بدزبانی از بی مهری و بدرفتاری است و بدرفتاری در جهنم است.
تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 309 ، ح 1
إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ، و هو لِباسُ التَّقوی و دِرْعُ اللَّهِ الحَصِینَةُ و جُنَّتُهُ الوَثِیقَةُ،
براستی که جهاد یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.
مکاتیب الائمه ج 2 ، ص 108
لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ یُورِثُ أَهْلَ بَیْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّی یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ جَمِیعا
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و تربیت شایسته بهره مند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.
مستدرک الوسایل ج 12 ، ص 201 ، ح 13881
اَلنِّیَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ؛ نیت خوب صاحب خویش را به بهشت می برد.
نهج الفصاحه ص 791 ، ح
ص: 333
3163
اِنَّ لِلجَنَّةِ بابا یُدعی اَلرَّیّانَ لایَدخُلُ مِنهُ اِلاّ الصّائِمونَ؛ بهشت را دری است که ریّان نامیده می شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند.
معانی الأخبار ص 409 ، ح 90
مَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَی الْخَیْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهی عَنِ الشَّهَواتِ؛
هر کس مشتاق بهشت است، به سوی نیکی ها می شتابد و هر کس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روی می گرداند.
نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768
أَیُّمَا اثْنَیْنِ جَرَی بَیْنَهُمَا کَلَامٌ فَطَلَبَ أَحَدُهُمَا رِضَی الْآخَرِ کَانَ سَابِقَهُ إِلَی الْجَنَّة
هر یک از دو نف-ری که میان آنها نزاعی واقع و یک-ی از آن دو رضایت دیگری را بج-وی-د، سبقت گی-رن-ده اهل بهشت خ-واه-د ب--ود.
کشف الغمه(ط-القدیمه) ج 2 ، ص 33
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - جعفریات(اشعثیات) ص 198
مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کَانَ مَعِی فِی الْجَنَّةِ مُصَاحِبا
هر کس داد مظلوم را از ظالم بگیرد، در بهشت با من یار و هم نشین باشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 359، ح 74
مَنْ باعَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَعیمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَها؛
هر کس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، براستی که به خویشتن ظلم کرده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 232 ، ح 4628
قِیلَ لَهُ أَیْنَ طَرِیقُ الرَّاحَةِ فَقَالَ ع فِی خِلَافِ الْهَوَی قِیلَ فَمَتَی یَجِدُ عَبْدٌ
ص: 334
الرَّاحَةَ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّةِ.
در پاسخ به این سؤال که راه رسیدن به آسایش چیست؟ فرمودند: مخالفت با هوا و هوس. عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسایش می رسد؟ فرمودند: در نخستین روز ورودش به بهشت.
تحف العقول ص 370
مَنْ قَالَ إِنِّی خَیْرُ النَّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النَّاسِ وَ مَنْ قَالَ إِنِّی فِی الْجَنَّةِ فَهُوَ فِی النَّار
هر کس بگوید: من از همه مردم بهترم، او بدترین مردم است و هر کس بگوید: من بهشتی هستم، او جهنمی است.
نوادر(راوندی) ص 11
مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُور وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَة
خیری که به دنبال آن آتش باشد، خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش، سلامتی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حکمت 387
الْخَیْرُ کُلُّهُ أَمَامَکَ وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمَامَکَ وَ لَنْ تَرَی الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النَّار
همه خوبی ها و بدی ها در مقابل توست و هرگز خوبی و بدی واقعی را جز در آخرت نمی بینی، زیرا خداوند همه خوبی ها را در بهشت و همه بدی ها را در جهنم قرار داده است.
تحف العقول ص 306
إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسَانٌ لَطِیفٌ وَ قَلْبٌ رَحِیمٌ وَ یَدٌ مُعْطِیَة
ص: 335
هشتی ها چهار نشانه دارند: روی گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
امالی(طوسی) ص 683 ، ح 1454 - مجموعه ورام ج 2، ص 91 {شبیه این حدیث در اختصاص ص 335 }
ثَلَاثٌ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ الْإِنْفَاقُ مِنْ إِقْتَارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمِیعِ الْعَالَمِ وَ الْإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِهِ.
هر کس یکی از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند: انفاق در تنگدستی، گشاده رویی با همگان و رفتار منصفانه.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2
أَشْرَفُ الْخَلَائِقِ التَّوَاضُعُ وَ الْحِلْمُ وَ لِینُ الْجَانِبِ.
شریف ترین اخلاق، تواضع، بردباری و نرم خویی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 115 ، ح 2555
إنّ اللَّه أوحی إلیّ أن تواضعوا حتّی لا یفخر أحد علی أحد و لا یبغی أحد علی أحد.
خدای متعال به من وحی فرمود که متواضع باشید، تا هیچ کس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند.
نهج الفصاحه ص 290 ، ح 678
إِنَّ فِی السَّمَاءِ مَلَکَیْنِ مُوَکَّلَیْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَاهُ.
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند پس هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پَست گردانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص122، ح2
إِذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ؛
انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایی رسد، متواضع می شود.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 135 ، ح 3075
فی صِفَةِ المُتَّقینَ - : مَلبَسُهُمُ
ص: 336
الاِقتِصادُ وَ مَشیُهُمُ التَّواضُعُ؛
در وصف پرهیزکاران - : لباسشان میانه رویست و راه رفتن و رفتارشان متواضعانه است.
تحف العقول ص 159 - امالی(صدوق) ص 159 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 303 ، خطبه 193
إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ یَرْضَی الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَی مَنْ یَلْقَی وَ أَنْ یَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَی التَّقْوَی.
از تواضع است که انسان به پایین مجلس رضایت دهد، به هر کس بر می خورد سلام کند، مجادله را رها کند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشد که او را به پرهیزکاری بستایند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 465 ، ح 4
ثَلَاثَةٌ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِنَّ إِلَّا خَیْراً التَّوَاضُعُ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا ارْتِفَاعاً وَ ذُلُّ النَّفْسِ لَا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا عِزّاً وَ التَّعَفُّفُ لا یَزِیدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا غِنًی.
سه چیز است که خداوند به سبب آنها جز بر خیر و خوبی نمی افزاید: تواضع که خداوند به سبب آن جز بلند مرتبگی نمی افزاید، شکسته نفسی که خداوند به سبب آن جز عزّت نمی افزاید و مناعت طبع که خداوند به سبب آن جز بی نیازی نمی افزاید.
عده الداعی ص 178 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 124، ح 22
إِنَّ الزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی السَّهْلِ وَ لَا یَنْبُتُ فِی الصَّفَا فَکَذَلِکَ الْحِکْمَةُ تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَکَبِّرِ الْجَبَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِنْ آلَةِ الْجَهْل
زراعت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت و
ص: 337
چنین است که حکمت، در دل های متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.
تحف العقول ص 396
التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَا یُحِبُّ أَنْ یَأْتِیَ إِلَی أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا یُؤْتَی إِلَیْهِ إِنْ رَأَی سَیِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ کَاظِمُ الْغَیْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
تواضع درجاتی دارد: یکی از آنها این است که انسان اندازه خود را بشناسد و با طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند، اگر بدی دید آن را با خوبی جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 124 ، ح 13
مَن أَتی غَنیّا فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دینِهِ؛
هر کس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از بین برود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 508 ، حکمت 228
التَّواضُعُ نِعمَةٌ لا یُحسَدُ عَلیها؛
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.
تحف العقول ص 489
إِنَّ صَاحِبَ الدِّینِ فَکَّرَ فَعَلَتْهُ السَّکِینَةُ وَ اسْتَکَانَ فَتَوَاضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَی وَ رَضِیَ بِمَا أُعْطِیَ وَ انْفَرَدَ فَکُفِیَ الْإِخْوَانَ وَ رَفَضَ الشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً وَ خَلَعَ الدُّنْیَا فَتَحَامَی الشُّرُورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرَتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النَّاسَ فَلَمْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ إِلَیْهِمْ فَسَلِمَ
مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَیْ ءٍ فَفَازَ وَ
ص: 338
اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ أَبْصَرَ الْعَافِیَةَ فَأَمِنَ النَّدَامَةَ.
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی
کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کِشد.
امالی (مفید) ص 52، ح 14
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله ... یُسَلِّمُ عَلَی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ غَنِیٍّ وَ فَقِیرٍ وَ کَبِیرٍ وَ صَغِیرٍ وَ لَا یُحَقِّرُ مَا دُعِیَ إِلَیْهِ وَ لَوْ إِلَی حَشَفِ التَّمْرِ وَ کَانَ خَفِیفَ الْمَئُونَةِ کَرِیمَ الطَّبِیعَةِ جَمِیلَ الْمُعَاشَرَةِ طَلْقَ الْوَجْهِ بَسَّاماً مِنْ غَیْرِ ضَحِکٍ مَحْزُوناً مِنْ غَیْرِ
عُبُوسٍ مُتَوَاضِعاً مِنْ غَیْرِ مَذَلَّةٍ جَوَاداً مِنْ غَیْرِ سَرَفٍ رَقِیقَ الْقَلْبِ رَحِیماً بِکُلِّ مُسْلِمٍ
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هر کس برخورد می نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام می کردند و اگر به جایی حتی برای خوردن خرمایی خشک دعوت می شدند، آن را کوچک نمی شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند،همیشه متبسم بودند بی آن که بخندند، محزون بودند
ص: 339
بی آن که اخمو باشند، متواضع بودند بی آن که از خود ذلّتی نشان دهند، می بخشیدند ولی
اسراف نمی نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
وسایل الشیعه ج 5 ، ص 54 ، ح 5886 - ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 115
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصُوفاً بِعِشْرِینَ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِیَاءِ لَوِ انْفَرَدَ وَاحِدٌ بِأَحَدِهَا لَدَلَّ عَلَی جَلَالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فِیهِ کَانَ نَبِیّا أَمِیناً صَادِقاً حَاذِقاً أَصِیلًا نَبِیلًا مَکِیناً فَصِیحاً عَاقِلًا
فَاضِلًا عَابِداً زَاهِداً سَخِیّاً کَمِیّاً قَانِعاً مُتَوَاضِعاً حَلِیماً رَحِیماً غَیُوراً صَبُوراً مُوَافِقاً مُرَافِقاً لَمْ یُخَالِطْ مُنَجِّماً وَ لَا کَاهِناً وَ لَا عَیَّافا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با هیچ
منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
مَنِ اقْتَصَدَ اَغْناهُ اللّه ُ وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَواضَعَ رَفَعَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَجَبَّرَ قَصَمَهُ اللّه ُ؛
هر کس میانه روی کند، خداوند بی نیازش سازد و هر کس ریخت و پاش نماید، خداوند نادارش کند، هر کس فروتنی پیشه کند، خداوند بلندش نماید و هر کس بزرگی کند، خداوند خُردش
ص: 340
نماید.
نهج الفصاحه ص 755 ، ح 2939
ثَلاثٌ ت-ُورِثُ المَحَبَّه: ال-دَی-نُ وَ التَّ-واضُعُ وَ البَذلُ؛
سه چیز است که محبت آورد: ق-رض دادن و ف-روتن-ی و بخش-ش.
تحف العقول ص 316
التَواضُعُ أن تُعطِی الناسَ ما تُحبُّ أن تُعطاهُ؛ فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند . کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ،ص 124 ، ح 13
إنَّ مِن التَّواضُعِ أن یَجلِسَ الرّجُلُ دُونَ شَرَفِهِ؛
تواضع در مجلس، آن است که کسی در کم تر از جایگاهش بنشیند
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 123، ح 9
مَن تَواضَعَ قَلبُهُ لِلَّهِ لَم یَسأم بَدنهَ مِن طاعَةِ اللهِ
هر که قلبش برای خدا تواضع داشته باشد،بدنش از طاعت خدا خسته نمی شود. کنز الفؤاد ج 1 ، ص 278 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 90 ، ح 95
سَمِعتُهُ یَقُولُ إنَّ فِی السَّمَاءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ فَمَن تَواضَعَ لِلهِ رَفَعَاهُ وَ مَن تَکَبَّر وَضَعَاهُ
شنیدم آن حضرت می فرماید: در آسمان دو فرشته موکل بندگان خدایند. هر کس فروتنی کند برای خدا، آن دو او را بالا ببرند، و هر کس تکبر ورزد، خوار و ذلیلش کنند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص122 ، ح2
فیما أَوحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إلَی دَاوُدَ یا دَاوُدُ کَما أنَّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللهِ المُتَوَاضِعونَ کَذَلِکَ أبعَدُ الناسِ مِنَ اللهِ المُتَکَبِّرُونَ.
از جمله وحی های که خدای عزوجل به داود این بود: ای داود همچنان که نزدیک ترین مردم به خدا انسان های فروتن هستند، دور ترین مردم از خدا نیز متکبران
ص: 341
اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 123 ، ح 11
صیانَةُ المَراَةِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛
محفوظ بودن زن، برای سلامتی اش مفیدتر است و زیبایی او را با دوام تر می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 405 ، ح 9286
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ.
درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهنده، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گدای سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالی(صدوق) ص 254 ، ح 4
عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُکُم؛ پاکدامن باشید تا زنانتان پاکدامن باشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 553 ، ح 3
اضْمَنُوا لِی سِتّاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ. شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن
دست (از غیر حلال).
کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 170
عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلی قدرِ غَیرَتِهِ؛ پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست.
ص: 342
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 477 ، حکمت 47
إنَّ اللّه َ یُحِبُّ الحَیِیَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ؛ خداوند انسان با حیایِ بردبارِ پاک دامنی را که پاکدامنی می ورزد، دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 112، ح 8
اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛ ریشه مردانگی حیا و میوه اش پاکدامنی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 112 ، ح 2449
العِفَّةُ رَأسُ کُلِّ خَیرٍ؛
عفّت ، سرآمد هر خوبی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 45 ، ح 1115
العِفَّةُ أفضَلُ الفُتُوَّةِ؛
عفّت ، برترین جوانمردی است.
غررالحکم و دررالکلم ص 37 ، ح 582
العَفافُ یَصونُ النَّفسَ و یُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا؛
عفّت، نفس را مصون می دارد و آن را از پستیها دور نگه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420
عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ.
نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان عفیف بمانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص 554 ، ح 5
أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ
برترین عبادت، پاکدامنی است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 468، ح 8
إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لَا یَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَا یَغْبِطُ. مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد. (غبطه آن است که آرزو کنی آنچه دیگری دارد، داشته باشی بدون اینکه آرزوی نابودی نعمت دیگری را داشته باشی و حسد آن است که بخواهی نعمتی را که دیگری دارد، نداشته باشد).
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 307 ، ح 7
مَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ خَیرُهُما فَهُوَ مَغبوطٌ؛ کسی که
ص: 343
امروزش بهتر از دیروزش باشد، شایسته است که مورد غبطه قرار گیرد.
معانی الأخبار ص 342
أَغبَطُ النّاسِ المُسارِعُ إِلَی الخَیراتِ؛ شایسته ترین مردم که مورد غبطه قرار گیرد کسی است که برای انجام کار خیر سبقت می گیرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 105 ، ح 1873
مَا المَغبوطُ إِلاّ مَن کانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ لا یُغِبُّها عَنِ مُحاسَبَتِها وَ مُطالَبَتِها وَ مُجاهَدَتِها؛ شایسته نیست کسی مورد غبطه قرار گیرد، مگر کسی که همتش خودش باشد در این که از خودش حساب کشی کند و خودش را مؤاخذه نماید و در اصلاح خود بکوشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 236 ، ح 4750
إِنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ عُمرَهُ وَ إِنَّ المَغبوطَ مَن أَنفَذَ عُمرَهُ فی طاعَةِ رَبِّهِ؛ بدرستی که زیانکار کسی است که عمرش را بیهوده تلف کند، و کسی که عمر خود را در اطاعت خدا بگذراند شایسته است مورد غبطه قرار گیرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 160 ، ح 3061
رَأَی مُوسَی رَجُلًا عِنْدَ الْعَرْشِ فَغَبَطَهُ بِمَکَانِهِ فَسَأَلَ عَنْهُ فَقِیلَ کَانَ لَا یَحْسُدُ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
. حضرت موسی علیه السلام مردی را نزد عرش دید و به جایگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال کرد. به او گفته شد که او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمی برد.
مشکاة الانوار ص 310 {شبیه این حدیث در روضة الواعظین(ط-القدیمه) ج 2 ، ص424
أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ شِیعَتِهِ عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ التَّمَسُّکِ بِمَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ فَإِنَّمَا یَغْتَبِطَ
ص: 344
أَحَدُکُم إِذَا انْتَهَتْ نَفْسُهُ إِلَی هَاهُنَا وَ أَوْمَی بِیَدِهِ إِلَی حَلْقِه
امام صادق علیه السلام به بعضی از شیعیان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهیزکاری و تلاش و راستگویی و امانت داری و چنگ زدن به مذهب خود، زیرا هر یک از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد.
دعائم الاسلام ج 1 ، ص 66
لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی ع أَنَّهُ لَمْ یَخْلُ مَکَانُهُ مُنْذُ قُتِلَ مِنْ مُصَلٍّ یُصَلِّی عَلَیْهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَوْ مِنَ الْجِنِّ أَوْ مِنَ الْإِنْسِ أَوْ مِنَ الْوَحْشِ وَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا وَ هُوَ یَغْبِطُ زَائِرَهُ وَ یَتَمَسَّحُ بِهِ وَ یَرْجُو فِی النَّظَرِ إِلَیْهِ الْخَیْرَ لِنَظَرِهِ إِلَی قَبْرِهِ. پدرم در فضیلت زیارت حسین بن علی علیه السلام
فرمودند: جایگاه آن حضرت از آن زمان که کشته شده، از فرشته یا جن یا حیوان وحشی که بر آن حضرت درود می فرستد خالی نیست و هر چیزی غبطه زائر آن حضرت را می خورد و خود را به او می مالد و در نگاه کردن به زائر امام حسین علیه السلام امید خیر دارد زیرا او به قبر امام حسین علیه السلام نگاه کرده است.
مستدرک الوسایل ج 10، ص 252، ح 11952
أَ لَا أُحَدِّثُکُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ یَغْبِطُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْأَنْبِیَاءُ وَ الشُّهَدَاءُ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قِیلَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هُمُ الَّذِینَ یُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَی اللَّهِ- وَ یُحَبِّبُونَ اللَّهَ إِلَی عِبَادِهِ قُلْنَا هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ
إِلَی عِبَادِهِ فَکَیْفَ یُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَی اللَّهِ قَالَ یَأْمُرُونَهُمْ بِمَا یُحِبُّ اللَّهُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُ
ص: 345
اللَّهُ- فَإِذَا أَطَاعُوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللَّهُ. آیا آگاه کنم شما را از گروهی که نه از انبیا هستند و نه از شهدا، ولی انبیا و شهدا در روز قیامت به مقام و منزلت آنان غبطه می خورند، و آنها بر منبرهایی از نور نشسته اند؟ سؤال شد ای رسول
خدا! آنان کیانند؟ فرمودند: آنان کسانی هستند که بندگان خدا را نزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب می گردانند عرض کردیم: ایجاد محبت خدا در دلها معلوم است، ولی چگونه بندگان را نزد خدا محبوب می گردانند؟ فرمودند: آنان را فرمان می دهند به آنچه خدا دوست می دارد و باز می دارند از آنچه خدا دوست نمی دارد، پس اگر آنان را اطاعت کنند، خداوند دوستشان می دارد.
مشکاةالأنوار ص 136
اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْتَعِینُوا عَلَی مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد فِی طَاعَةِ اللَّه فَإِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ أَحَدُکُمْ اغْتِبَاطاً مَا هُوَ عَلَیْهِ لَوْ قَدْ صَارَ فِی حَدِّ الْآخِرَةِ وَ انْقَطَعَتِ الدُّنْیَا عَنْهُ فَإِذَا کَانَ فِی ذَلِکَ الْحَدِّ عَرَفَ أَنَّهُ قَدِ اسْتَقْبَلَ النَّعِیمَ وَ الْکَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ وَ الْبُشْرَی
بِالْجَنَّةِ وَ أَمِنَ مِمَّنْ کَانَ یَخَافُ وَ أَیْقَنَ أَنَّ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَنْ خَالَفَ دِینَهُ عَلَی بَاطِلٍ هَالِکٌ. تقوای خدا پیشه کنید و در راهی که برگزیده اید از پارسایی و تلاش در اطاعت فرامین الهی کمک بجویید، که اگر چنین کردید بیشترین غبطه به حال یکی از شما آنگاه خواهد بود که به سر حدّ آخرت برسد و ارتباط وی از دنیا قطع شده باشد، پس آنگاه که به
چنین منزلگاهی رسید، می فهمد می بیند که نعمت
ص: 346
و کرامت از طرف خداوند به وی رو نموده و بشارت بهشت به وی داده می شود و ایمن می شود از آنچه می ترسید و یقین می کند که راهش بر حق بوده و هر کس بر خلاف راه او بوده بر باطلی هلاک کننده بوده است.
محاسن ص 177 ، ح 162
اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛
شجاعت عزّتی است آماده، ترس ذلّتی است آشکار.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 1 ، ص 152، ح 572
اَلشَّجاعَةُ نُصرَةٌ حاضِرَةٌ وَ فَضیلَةٌ ظاهِرَةٌ؛
شجاعت، نصرتی نقد و فضیلتی آشکار است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 50 ، ح 1271
السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ غَرَائِزُ شَرِیفَةٌ یَضَعُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِیمَنْ أَحَبَّهُ وَ امْتَحَنَه
سخاوت و شجاعت خصلت های والایی هستند که خداوند سبحان آن دو را در وجود هر کس که دوستش داشته و او را آزموده باشد می گذارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 375 ، ح 8443
جُبِلَتِ الشَّجَاعَةُ عَلَی ثَلَاثِ طَبَائِعَ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَضِیلَةٌ لَیْسَتْ لِلْأُخْرَی السَّخَاءُ بِالنَّفْسِ وَ الْأَنَفَةُ مِنَ الذُّلِّ وَ طَلَبُ الذِّکْر
شجاعت بر سه خصلت سرشته شده که هر یک از آنها فضیلتی دارد که دیگری فاقد آن است: از خودگذشتگی، تن ندادن به خواری و ذلّت و نامجویی.
تحف العقول ص 322
ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغیرَةُ؛
غیرت میوه شجاعت است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 207 ، ح 4142
ثَلاثَةٌ لاتُعرَفُ إِلاّ فی ثَلاثِ مَواطِنَ: لَا یُعْرَفُ الْحَلِیمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَة
سه
ص: 347
کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 229 ، ح 9
لا أَشجَعَ مِن لَبیبٍ؛
شجاع تر از خردمند، وجود ندارد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 533 ، ح 9724
لَوْ تَمَیَّزَتِ الْأَشْیَاءُ لَکَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ کَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکَذِبِ.
اگر خصلت ها از یکدیگر متمایز و جدا شوند، هر آینه راستی با شجاعت باشد و بزدلی با دروغ.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 417 ، ح 7084
آفَةُ الشَّجاعَةِ إِضاعَةُ الحَزمِ؛
آفت شجاعت، فروگذاشتن دوراندیشی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 182 ، ح 3742
اَلْعَدلُ اَفْضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لاَنَّ النّاسَ لَوِ اسْتَعْمَلُوا الْعَدْلَ عُموما فی جَمیعِهِمْ لاَسْتَغْنَوْا عَنِ الشَّجاعَةِ؛
عدالت بهتر از شجاعت است زیرا اگر مردم همگی عدالت را درباره همه بکار گیرند از شجاعت بی نیاز می شوند.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20، ص 333 ، ح816
اَلصَّرعَةُ کُلُّ الصَّرعَةِ الَّذی یَغضبُ فَیَشتَدُّ غَضَبُهُ وَ یَحمَرُّ وَجهُهُ وَ یَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَیَصرَعُ غَضَبَهُ؛
کمال دلیری آن است که کسی خشمگین شود و خشمش شدّت گیرد و چهره اش سرخ شود و موهایش بلرزد، امّا بر خشم خود چیره گردد.
نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1872
مَا السَّیْفُ الصّارِمُ فی کَفِّ الشُّجاعِ بِاَعَزَّ لَهُ مِنَ الصِّدْقِ؛
شمشیر بُرّنده در دست شجاع برای او دشمن شکن تر از راستگویی نیست.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص 296 ، ح387
أَکْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ
ص: 348
لِلْقَلْبِ الضَّعِیفِ وَ هُوَ یُطَیِّبُ الْمَعِدَةَ وَ یُذَکِّی الْفُؤَادَ وَ یُشَجِّعُ الْجَبَانَ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَد
خوردن به، قلب ضعیف را قوی، معده را پاک، ترسو را شجاع و فرزند را زیبا می کند.
تحف العقول ص 101
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصُوفاً بِعِشْرِینَ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْأَنْبِیَاءِ لَوِ انْفَرَدَ وَاحِدٌ بِأَحَدِهَا لَدَلَّ عَلَی جَلَالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فِیهِ کَانَ نَبِیّا أَمِیناً صَادِقاً حَاذِقاً أَصِیلًا نَبِیلًا مَکِیناً فَصِیحاً عَاقِلًا فَاضِلًا عَابِداً زَاهِداً سَخِیّاً کَمِیّاً قَانِعاً مُتَوَاضِعاً حَلِیماً
رَحِیماً غَیُوراً صَبُوراً مُوَافِقاً مُرَافِقاً لَمْ یُخَالِطْ مُنَجِّماً وَ لَا کَاهِناً وَ لَا عَیَّافا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با هیچ
منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
اَلعِلمُ رَأسُ الخَیرِ کُلِّهِ، وَ الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ؛
دانایی سرآمد همه خوبی ها و نادانی سرآمد همه بدی هاست.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 175، ح 9
تَکَلَّفُوا فِعلَ الخَیرِ وَ جاهِدوا نُفوسَکُم عَلَیهِ، فَاِنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ عَلَیهِ الاِنسانُ؛
در کار خیر، خود را به زحمت اندازید و در این راه با هوا و هوس خود مبارزه کنید، زیرا طبیعت انسان به بدی
ص: 349
تمایل دارد.
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2، ص 120
لَا ضَرَرَ وَ لَا إِضْرَارَ فِی الْإِسْلَام فَالْإِسْلَامُ یَزِیدُ الْمُسْلِمَ خَیْراً وَ لَا یَزِیدُهُ شَرّاً.
در اسلام هیچ ضرری نیست و ضرر زدن به دیگران نیز ممنوع است، پس اسلام به مسلمان خیر می رساند و شر نمی رساند.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 334، ح 5718
اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَربَعینَ سَنَةً وَ لَم یَغلِب خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بَینَ عَینَیهِ وَ قالَ: هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ؛
هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبیش بیشتر از بدیش نشود، شیطان بر پیشانی او بوسه می زند و می گوید: این چهره ای است که روی رستگاری را نمی بیند.
مشکاة الأنوار ص 169
اَلخَیرُ عادَةٌ وَ الشَّرُّ لَجاجَةٌ؛
خوبی عادت است و بدی لجاجت.
اساس البلاغه ص 438
اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ العُلَماءِ وَ اِنَّ خَیرَ الخَیرِ خیارُ العُلَماءِ؛
بدانید که بدترین بدها، علمای بدند و بهترین خوبان علمای خوبند.
منیة المرید ص 137
إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللَّهِ، وَ خَیْرَ الْهَدْیِ هَدْیُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلی ا لله علیه و آله و بدترین امور بدعت هاست (پدیده های مخالف دین).
امالی(طوسی) ص 337 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74، ص 122، ح 23
مَنْ قَالَ إِنِّی خَیْرُ النَّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النَّاسِ وَ مَنْ قَالَ إِنِّی فِی الْجَنَّةِ فَهُوَ فِی النَّار
هر کس بگوید: من از همه مردم بهترم، او بدترین مردم است و هر کس بگوید: من بهشتی هستم، او
ص: 350
جهنمی است.
نوادر(راوندی) ص 11
فَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ یَرَی مَا لَهُ مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَر
هرگاه یکی از شما بمیرد، قیامتش برپا می شود و خوبی ها و بدی های خود را می بیند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 18
خَیرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَیرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَی القَلبِ الَّذی یَعِی الخَیرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَیرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا؛
بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش درخور پاداش است.
جعفریات(اشعثیات) ص 168
خَیرُ ما اُعطیَ الرَّجُلُ المُؤمِنُ خُلقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعطِیَ الرَّجُلُ قَلبُ سوءٍ فی صورَةٍ حَسَنَةٍ؛
بهترین چیزی که به مؤمن داده شده خوش اخلاقی و بدترین چیزی که به انسان داده شده دلی بد در چهره ای زیباست.
نهج الفصاحه ص 474 ، ح 1529
اَلا اِنَّ خَیرَ عِبادِ اللّه ِ التَّقیُّ النَّقیُّ الخَفیُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّه ِ المُشارُ اِلَیهِ بِالاَصابِعِ؛
آگاه باشید، بدرستی که بهترین بندگان خدا کسی است که با تقوا، پاک و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا کسی است که انگشت نما باشد.
دعوات(راوندی) ص 46 ، ح 114 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 67 ، ص 111، ح 12
ما اَسَرَّ عَبدٌ سَریرَةً اِلاّ اَلبَسَهُ اللّه ُ رِداءَها اِن خَیرا فَخَیرٌ وَ اِن شَرّا
ص: 351
فَشَرٌّ؛
هیچ کس نیتی را در دل پنهان نمی کند، مگر اینکه خداوند آن نیت را (در رفتار و کردار او) همانند لباس ظاهر می کند، با نیت خوب ظاهر خوب و با نیت بد ظاهر بد خواهد داشت.
نهج الفصاحه ص 695 ، ح 2616
دَعْ مَا یُرِیبُکَ [إِلَی مَا لَا یُرِیبُکَ]، فَإِنَّ الْحَقَّ طُمَأْنِینَةٌ وَ الْکَذِبَ رِیبَة
آنچه تو را به شک و تردید می اندازد رها کن و به سراغ آنچه تو را به شک و تردید نمی اندازد برو؛ زیرا حق مایه آرامش و دروغ مایه تشویش و دودلی است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 28 ، ح 83
نیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ وَ نیَّةُ الکافِرِ شَرُّ مِن عَمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعمَلُ عَلی نیَّتِهِ؛
نیت مؤمن بهتر از عمل او، و نیت کافر بدتر از عمل اوست و هر کس مطابق نیت خود عمل می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 84 ، ح 2
اِنَّ اَسرَعَ الخَیرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغیُ؛
پاداش نیکوکاری زودتر از هر کار خوب دیگری می رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگری گریبان می گیرد.
خصال ص 110، ح 81
جَلیسُ الخَیرِ نِعمَةٌ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ؛
همنشین خوب نعمت و همنشین بد، بلا و مصیبت است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 221 ، ح 4306 و 4307
مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُور وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَة
خیری که به دنبال
ص: 352
آن آتش باشد، خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش، سلامتی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حکمت 387
مَن لَبِسَ الخَیرَ تَعَرّی مِنَ الشَّرِّ؛
هر کس جامه «خوبی» به تن کند از «بدی» برهنه می گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 104 ، ح 1866
اَلخَیرُ اَسهَلُ مِن فِعلِ الشَّرِّ؛
کار خوب آسان تر از کار بد است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 106 ، ح 1918
خَیرُ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ اِلَیهِ وَ شَرُّ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إلَیهِ اَنَا وَ کافِلُ الیَتیمِ فِی الجَنَّةِ هکَذا؛
بهترین خانه های مسلمانان، خانه ای است که در آن یتیمی باشد که به او نیکی می شود و بدترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد که با او بدی می شود، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
نهج الفصاحه ص 470 ، ح 1510
اِنَّ الخَیرَ وَ الشَّرَّ لا یُعرَفانِ اِلاّ بِالنّاسِ، فَاِذا اَرَدتَ اَن تَعرِفَ الخَیرَ فَاعمَلِ الخَیرَ تَعرِف اَهلَهُ وَ اِذا اَرَدتَ اَن تَعرِفَ الشَّرَّ فَاعمَلِ الشَّرَّ تَعرِف اَهلَهُ؛
خوبی و بدی جز با مردم شناخته نمی شوند. پس اگر می خواهی خوبی را بشناسی، خوبی کن تا اهل آن را بشناسی و اگر می خواهی بدی را بشناسی، بدی کن، تا اهلش را بشناسی.
تحف العقول ص 204 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 41، ح 26
فاعِلُ الخَیرِ خَیرٌ مِنهُ وَ فاعِلُ الشَّرِّ
ص: 353
شَرٌّ مِنهُ؛
خوبی کننده بهتر از خودِ خوبی و بدی کننده بدتر از خودِ بدی است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 474 ، حکمت 32
اِنَّ اللّه َ تعالی اَنزَلَ کِتابا هادیا بَیَّنَ فیهِ الخَیرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهجَ الخَیرِ تَهتَدوا وَ اَصدِفوا عَن سَمتِ الشَّرِّ تَقصِدوا؛
خدای تعالی کتابی راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبی را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدی دوری جویید تا به مقصد برسید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 32 ، ص 40 ، ح 26 و ج 65 ، ص 290 ، ح 49
قارِن اَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم وَ بایِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛
با خوبان معاشرت کن تا از آنان باشی و از بدان دوری کن تا از آنان نباشی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 402 ، نامه 31
خَیرُ شَبابِکُم مَن تَشَبَّهَ بِکُهولِکُم وَ شَرُّ کُهولِکُم مَن تَشَبَّهَ بِشَبابِکُم؛
بهترین جوانان شما، جوانی است که خود را شبیه میانسالان کند و بدترین میانسالان شما، کسی است که خود را شبیه جوانان کند.
مکارم الاخلاق ص 118
اَلعَجزُ مَعَ لُزومِ الخَیرِ خَیرٌ مِنَ القُدرَةِ مَعَ رُکوبِ الشَّرِّ؛
ناتوانیِ همراه با خیر بهتر از توانمندیِ در خدمت شر است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 371 ، ح 8412
اَلعِلمُ اَصلُ کُلِّ خَیرٍ،
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 41 ، ح 17
اَلجَهلُ اَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 73 ، ح 1096
دانایی، ریشه همه خوبی ها و نادانی ریشه همه بدی هاست.
اَللَّئیمُ لا یُرجی خَیرُهُ وَ
ص: 354
لا یُسلَمُ مِن شَرِّهِ وَ لا یُؤمَنُ مِن غَوائِلِهِ؛
افراد پَست به خیرشان امید و از شرشان امان و از به هلاکت انداختنشان ایمنی نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 261 ، ح 5579
اَلخَیرُ وَ الشَّرُّ یُضاعَفُ یَومَ الجُمُعَةِ؛
خوبی و بدی در روز جمعه چند برابر (حساب) می شود.
ثواب الاعمال ص 143
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ وَ شَرٍّ، فَیَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَختِمَ عَلی لِسانِهِ کَما یَختِمُ عَلی ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
به راستی که این زبان کلید همه خوبی ها و بدی هاست پس شایسته است که مؤمن زبان خود را مُهر و موم کند، همان گونه که (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم می کند.
تحف العقول ص 298
اِنَّ الخَیرَ ثَقُلَ عَلی اَهلِ الدُّنیا عَلی قَدرِ ثِقلِهِ فی مَوازینِهِم یَومَ القیامَةِ وَ اِنَّ الشَّرَّ خَفَّ عَلی اَهلِ الدُّنیا عَلی قَدرِ خِفَّتِهِ فی مَوازینِهِم؛
کار خوب بر مردم دنیا سنگین است، به اندازه سنگینی آن در ترازوهای ایشان در روز قیامت و کار بد بر مردم دنیا سبک است، به اندازه سبکی آن در ترازوهایشان در قیامت.
خصال ص 17 ، ح 61 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 215، ح 13
الْخَیْرُ کُلُّهُ أَمَامَکَ وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمَامَکَ وَ لَنْ تَرَی الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزّ َوَ جَلَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النَّار
همه خوبی ها و بدی ها در مقابل توست و هرگز خوبی و بدی واقعی را جز در آخرت نمی بینی، زیرا خداوند همه خوبی ها را در بهشت
ص: 355
و همه بدی ها را در جهنم قرار داده است.
تحف العقول ص 306
ما مِن عَبدٍ اَسَرَّ خَیرا فَذَهَبَتِ الاَیّامُ اَبَدا حَتّی یُظهِرَ اللّه ُ لَهُ خَیرا وَ ما مِن عَبدٍ یُسِرُّ شَرّا فَذَهَبَتِ الاَیّامُ حَتّی یُظهِرَ اللّه ُ لَهُ شَرّا؛
هر بنده ای که خیری را پنهان کند، با گذشت زمان خداوند خیری را از او آشکار می سازد و هر بنده ای شری را پنهان کند، با گذشت زمان خداوند شری را از او آشکار می گرداند.
وسایل الشیعه ، ج 1 ، ص 71 ، 159 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 69 ، ص 282، ح 4
اِعلَمی اَنَّ الشّابَّ الحَسَنَ الخُلقِ مِفتاحٌ لِلخَیرِ مِغلاقٌ لِلشَّرِّ وَ اَنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الخُلقِ مِغلاقٌ لِلخَیرِ مِفتاحٌ لِلشَّرِّ؛
آگاه باش که جوان خوش اخلاق، کلید خیر و قفل شر است و جوان بداخلاق قفل خیر و کلید شر است.
امالی (طوسی) ص 302، ح 598
لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ خَیْراً اسْتَزَادَ اللَّهَ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ.
از ما نیست کسی که هر روز اعمال خود را محاسبه نکند تا اگر نیکی کرده از خدا بخواهد بیشتر نیکی کند و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر بدی کرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نماید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 67 ، ص 72 ، ح 24
اَحسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَاِنَّ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: اَنا عِندَ ظَنِّ عَبدیَ المُؤمِنِ بی، اِن خَیرا فَخَیرا وَ اِن شَرّا فَشَرّا؛
به خداوند خوش گمان باش، زیرا خدای
ص: 356
عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبی با او رفتار می کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدی با او رفتار می کنم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 72، ح 3
مَن یَزرَع خَیرا یَحصِد غِبطَةً وَ مَن یَزرَع شَرّا یَحصِد نَدامَةً وَ لِکُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ؛
هر کس خوبی بکارد، خشنودی درو می کند و هر کس بدی بکارد، پشیمانی درو می کند، هر کس هر چه بکارد، همان را برداشت می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 458، ح 19
اَیُّهَا النّاسُ نافِسوا فِی المَکارِمِ وَ سارِعوا فِی المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا؛
ای مردم در خوبی ها با یکدیگر رقابت کنید و در کسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نمایید و کار نیکی را که در انجامش شتاب نکرده اید، به حساب نیاورید.
کشف الغمه(ط-القدیمه) ج 2 ، ص 29
إذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ شَراً فَاذنَبَ ذَنباً تَبَعَهُ بِنَعمَهٍ لیُنسِیهِ الاستِغفارَ و یَتَمادی بِه؛
هرگاه خداوند برای بنده ای شر بخواهد (یعنی او خودش مستحق این شر شود) وقتی گناهی از او سر زد، در پی آن نعمتی به او بخشد تا استغفار را از یاد برده و به گناهش ادامه دهد.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 387 ، ح 1
اَلخَیرُ الَّذِی لا شَرَّ فِیهِ، اَلشُّکرُ مَعَ النِّعمَة وَ الصَّبرُ عَلَی النّازِلَة؛
خیری که هیچ شری در آن نیست، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است .
تحف العقول ص 234
الخیرَ کُلُّهُ
ص: 357
قَد اجتَمَعَ فی قَطعِ الطّمعِ عمّا فی أَیدِی النّاس؛
تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 148 ، ح 3
خَیرُ الخَلائق الرِّفقُ؛
بهترین خوبی ها رفق است (مهربانی و لطف با مردم).
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 237 ، ح 4508
الوُقُوف عِندَ الشُّبهَةِ خَیرٌ مِن الاِقتِحامِ فی الهَلَکَة
توقف هنگام مواجهه با کار شبهه ناک بهتر از فرو رفتن در گرداب هلاکت است
زهد ص 19 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 50 ، ح 9
مَا مِنْ شَیْ ءٍ تَرَاهُ عَیْنُکَ إِلَّا وَ فِیهِ مَوْعِظَةٌ.
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
امالی(صدوق) ص 509
فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ: أحیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ؛
- در م-قام ان-درز ب-ه ف-رزند خود-: دلت را ب-ا اندرز زنده گردان.
تحف العقول ص 69 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 392 ، نامه 31
الْمَوَاعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ وَ جِلَاءُ الْقُلُوب
اندرزها صیقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 224 ، ح 4524
بالمَواعِظِ تَنجَلی الغَفلَةُ؛
با اندرزهاست که (پرده) غفلت کنار می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 224 ، ح 4530
کَفی بالمَوتِ واعِظا؛
مرگ برای اندرز گرفتن بس است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 275 ، ح 28 - تحف العقول ص 35
العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ؛
خردمند کسی است که تجربه ها
ص: 358
او را پند دهد.
تحف العقول ص 85 - من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 388
کَفی عِظَةً لِذَوی الألبابِ ما جَرَّبوا؛
برای خردمندان، تجربه های آنان پندی است کافی.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 386 ، ح 6547
إذا أحَبَّ اللّه عَبدا وعَظَهُ بالعِبَرِ؛
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را با عبرت ها پند دهد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 134 ، ح 3026
مَن فَهِمَ مَواعِظَ الزَّمانِ لَم یَسکُنْ إلی حُسنِ الظَّنِّ بالأیّام؛
هرکه پندهای زمانه را بفهمد، به روزگار خوشبین نباشد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 435 ، ح 7517
فی صِفَةِ الدُّنیا: إنَّ الدُّنیا ... دارُ مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها... ذَکَّرَتهُمُ الدُّنیا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا
- در وصف دنیا- : همانا دنیا... سرای پند است برای کسی که پند گیرد... دنیا به آنان یادآوری کرد و ایشان یادآور شدند، آنان را خبر داد و ایشان تصدیق کردند، آنان را پند داد و ایشان پندش را پذیرفتند.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 493 ، حکمت 131
السَّعیدُ یَتَّعِظُ بمَوعِظَةِ التَّقوی و إن کانَ یُرادُ بالمَوعِظَةِ غَیرُهُ؛
انسان سعادتمند، اندرزِ به تقوا را آویزه گوش خود می کند، هرچند مخاطب آن اندرز کسی دیگر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 151، ح 132
لِلکَیِّسِ فی کُلِّ شَیءٍ اتِّعاظٌ؛
انسان زیرک، از هر چیزی پندی می آموزد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 404 ، ح 6826
أَبْلَغُ الْعِظَاتِ الِاعْتِبَارُ بِمَصَارِعِ الْأَمْوَات
رساترین پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه های مردگان است.
تصنیف
ص: 359
غررالحکم و دررالکلم ص 471 ، ح 10764
راست ترین سخن و رساترین پند و بهترین داستان، کتاب خداست.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 402 ، ح 5868 - أمالی (صدوق) ص 488
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآن
خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 254 ، خطبه 176
لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ؛
هیچ واع-ظ-ی م-ؤثرتر از نصیحت نیست.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 537 ، ح 9887
مَن کانَ لَهُ فی نَفسِهِ واعِظٌ کانَ علَیهِ مِن اللّه حافِظٌ؛
هر که واع-ظی درون-ی داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانی است.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 67، ح 11
ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّکَ وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً وَ الْحَذَرُ لَکَ دِثَاراً
ای فرزند آدم! تا زمانی که واعظی از درون داری و به حسابرسی (اعمالِ خود) اهتمام می ورزی و ترس (از خدا و کیفر الهی) جامه زیرین تو باشد و پرهیز بالاپوشت، پیوسته در خیر و صلاح خواهی بود.
تحف العقول ص 280
مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُ شَیْئاً.
کسی که خداوند برای او واعظی درونی قرار ندهد، موعظه های مردم هرگز در او سودمند نمی افتد.
تحف العقول ص 294
الجاهِلُ لا یَرتَدِعُ، و بالمَواعِظِ لا یَنتَفِعُ؛
نادان
ص: 360
باز نمی ایستد (هیچ نهی و بازداشتی در او اثر نمی کند) و پند و اندرزها سودش نمی دهد.
غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1757
مَن لَم یُعِنْهُ اللّه علی نَفسِهِ لَم یَنتَفِعْ بِمَوعِظَةِ واعِظٍ؛
کسی که خدا او را بر نفسش کمک نکند، از پند هیچ پندگویی سود نبرد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 427 ، ح 7242
بَینَکُم و بَینَ المَوعِظَةِ حِجابٌ مِن الغِرَّةِ؛
میان شما و اندرز، پرده ای از بی خبری آویخته است.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 525 ، حکمت 282
عِظْ نَفْسَکَ فَإِنِ اتَّعَظْتَ فَعِظِ النَّاسَ وَ إِلَّا فَاسْتَحْیِ مِنِّی
خودت را اندرز ده. اگر از آن سود بردی، آن گاه مردم را نیز اندرز ده و گرنه از من شرم کن.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 239
إِنَّ الْوَعْظَ الَّذِی لَا یَمُجُّهُ سَمْعٌ وَ لَا یَعْدِلُهُ نَفْعٌ مَا سَکَتَ عَنْهُ لِسَانُ الْقَوْلِ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُ الْعَقْلِ.
اندرزی که هیچ گوشی آن را دور نمی اندازد و هیچ سودی با آن برابری نمی کند، آن اندرزی است که زبانِ گفتار از آن خاموش شود و زبانِ کردار بدان گویا گردد.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 155 ، ح 3372
عَوّد اُذُنَکَ حُسنَ الإستِماعِ وَ لا تُصغِ إلی ما لا یَزیدُ فی صَلاحِکَ استِماعُهُ؛
گوش خود را به خوب شنیدن عادت ده و به سخنی که به اصلاح و پاکی تو نمی افزاید گوش مسپار.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 215 ، ح 4211
خادع نَفسَکَ فی العِبادَةِ وَ ارفُق بِها
ص: 361
وَ لا تَقهَرها وَ خُذ عَفوَها وَ نَشاطَها إلّا ما کان مَکتوباً عَلَیکَ مِنَ الفَریضَةِ.
برای عبادت نفس خود را بفریب و با او ملایمت کن، با زور وادار به عبادتش نکن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت نگیر، مگر در واجباتی که باید آنها را در وقتشان به جای آوری.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 460 ، نامه 69
الإِیثارُ أعلَی المَکارِمِ
ایثار ، عالی ترین خصلت اخلاقی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 19 ، ح 91
الإِیثارُ شیمَةُ الأَبرارِ
ایثار ، خوی نیکان است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 23 ، ح 197
الإِیثارُ أحسَنُ الإِحسانِ ، و أعلی مَراتِبِ الإِیمانِ
ایثار ، بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9162
الإِیثارُ أفضَلُ عِبادَةٍ ، و أجَلُّ سِیادَةٍ
ایثار ، برترین عبادت و شکوهمندترین آقایی است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 29 ، ح 439
أفضَلُ السَّخاءِ الإِیثارُ
برترین سخاوت ، ایثار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9164
عَامِلْ سَائِرَ النَّاسِ بِالْإِنْصَافِ وَ عَامِلِ الْمُؤْمِنِینَ بِالْإِیثَار
با دیگر مردمان به انصاف رفتار کن و با مؤمنان به ایثار .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9109
غایَةُ المَکارِمِ الإِیثارُ
نقطه اوجِ خصلت های اخلاقی ، ایثار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9171
بِالإِیثارِ یُستَرَقُّ الأَحرارُ
با ایثار ، آزادگان به بندگی کشیده می شوند .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9167
السَّخِیُّ یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِیَأْکُلُوا مِنْ
ص: 362
طَعَامِهِ وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِه
سخاوتمند، از غذای مردم می خورد، تا مردم از غذای او بخورند، اما بخیل از غذای مردم نمی خورد تا آنها نیز از غذای او نخورند.
عیون اخبار رضا ج 2 ، ص 12 ، ح 26 - تحف العقول ص 446 - وسایل الشیعه ج 24 ، ص 270
طَعامُ السَّخیِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛
غذای سخاوتمند، داروست و غذای بخیل، درد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 357، ح 22 - نهج الفصاحه ص 556 ، ح 1900
إِیّاکُم وَ الشُّحَّ فَإِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَ أَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا وَ أَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛
از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدی وادارشان کرد و بدکار شدند.
نهج الفصاحه ص 353 ، ح 992
إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّی یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه
به درستی که بخل و ظلم و حرص، غریزه ها و تمایلات متعدد و پراکنده ای هستند که سوءظن به خداوند آنها را جمع می کند.
تحف العقول ص 129
یَا عَلِیُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِیلَ فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَهاً
ای علی با ترسو مشورت مکن، زیرا او راه بیرون آمدن از مشکل را بر تو تنگ می کند و با بخیل مشورت مکن،
ص: 363
زیرا او تو را از هدفت باز می دارد و با حریص مشورت مکن، زیرا او حریص بودن را در نظرت زیبا جلوه می دهد.
علل الشرایع ص 559 ، ح 1 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 304 ، ح 21
أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَدِیبِی أَمَرَنِی رَبِّی بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَیْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَیُفْسِدُ الْعَمَلَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ.
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست. بد اخلاقی ، عمل را ضایع می کند ، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق ص 17
تِسْعَةُ أَشْیَاءَ قَبِیحَةٌ وَ هِیَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَیْرِهِمْ ضِیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْکُهُولِ وَ الْقَطِیعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْکَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّیْشُ مِنْ
ذَوِی السُّلْطَان
نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگی و ناتوانی از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمی از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایی حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیماری کهنه از پزشکان؛ بدزبانی از زنان و سختگیری و ستمگری از سلاطین.
دعائم الإسلام ج 1، ص 83
أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَبْعَدِکُمْ مِنِّی شَبَهاً قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ
ص: 364
قَالَ الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِی ءُ الْبَخِیلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ الْقَاسِی الْقَلْبِ الْبَعِیدُ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجَی غَیْرُ الْمَأْمُونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقَی.
آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمودند: زشتگویِ بی آبرویِ بی شرم، بخیل، متکبر، کینه توز، حسود، سنگدل، کسی که هیچ امیدی به خیرش و امانی از شرش نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291، ح 9 - وسایل الشیعه ج 15 ، ص 341 ، ح 20691
و ما مِنْ عَبْدٍ یَبْخَلُ بِنَفَقَةٍ یُنْفِقُها فیما یُرْضِی اللّه َ اِلاَّ ابْتُلیَ بِاَنْ یُنْفِقَ اَضْعافَها فیما اَسْخَطَ اللّه َ؛
هر کس از خرج کردن مالی در راه خداپسندانه بخل ورزد، چند برابر آن را در راه غیر خداپسندانه هزینه خواهد کرد.
تحف العقول ص 293
اَلبُخلُ أن یَرَی الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفاً و ما أمسَکَهُ شَرَفاً.
بخل آن است که آدمی آنچه را بخشیده است، تلف و آنچه را نگه داشته شرف بپندارد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 417 ، ح 38 - الدرة الباهره ص 21
إِیّاکُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَأَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا وَأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛
از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدی وادارشان کرد و بدکار شدند.
نهج الفصاحه ص 353 ، ح 992
إِنَّ الدُّنْیَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَیْرِهَا وَ لَمْ یُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَیْهَا وَ لَهَجاً بِهَا وَ لَنْ
ص: 365
یَسْتَغْنِیَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِیهَا عَمَّا لَمْ یَبْلُغْهُ مِنْهَا
براستی که دنیا آدمی را به کلّی سرگرم خود می سازد و دنیاپرست به چیزی از آن نرسد، مگر آن که باب حرص و شیفتگی به آن بر رویش گشوده شود و به آنچه از این دنیا دست یافته اکتفا نمی کند تا در پی چیزی که بدست نیاورده نرود.
نهج البلغه(صبحی صالح) ص 423 ، نامه 49
لَیْسَتِ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ طَالِبُ الْمَأْثَم
نه خودداری از حرام و ناپسند، مانع روزی می شود و نه حرص روزیِ بیشتر می آورد، که روزی تقسیم شده و اجل حتمی است و حرص به سوی گناه می کشد.
اعلام الدین ص 428
حُرِمَ الْحَرِیصُ خَصْلَتَیْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ الْقَنَاعَةَ فَافْتَقَدَ الرَّاحَةَ وَ حُرِمَ الرِّضَا فَافْتَقَدَ الْیَقِینَ.
حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است، از راضی بودن محروم است و در نتیجه یقین را از دست داده است.
خصال ص 69 - وسایل الشیعه ج 16 ، ص 20 ، ح 20856
مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَی الدُّنْیَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ کُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَی نَفْسِهَا لَفّاً کَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّی تَمُوتَ غَمّاً
مَثَلِ حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سخت تر می شود تا آن که از غصه می میرد.
کافی(ط-السلامیه)
ص: 366
ج 2 ، ص 316 ، ح 7
اَلحِرصُ موقِعٌ فی کَثیرِ العُیوبِ؛
حرص انسان را به عیب های زیادی مبتلا می کند.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 295 ، ح 6639
أَغْنَی الْأَغْنِیَاءِ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحِرْصِ أَسِیراً.
بی نیازترین بی نیازان کسی است که اسیر حرص نباشد.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 295 ، ح 6631
اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَةِ کَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدُوِّ بِالقِصاصِ؛
از حرص، با قناعت انتقام بگیر، چنان که با قصاص از دشمن انتقام می گیری.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص 304 ، ح 607
أَعْظَمُ النَّاسِ ذُلًّا الطَّامِعُ الْحَرِیصُ الْمُرِیب
ذلیل ترین مردم، کسی است که طمعکار، حریص و وسوسه گر باشد.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 295 ، ح 6618
إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّی یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه
به درستی که بخل و ظلم و حرص، غریزه ها و تمایلات متعدد و پراکنده ای هستند که سوءظن به خداوند آنها را جمع می کند.
تحف العقول ص 129
أَعْجَبُ مَا فِی الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوَارِدُ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ ... فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ بِهِ مُفْسِدٌ.
شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش می کند و
ص: 367
اگر ناامیدی بر آن مسلّط شود، اندوه، او را می کُشد... هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی آفرین.
علل الشرایع ص 109، ح 7
یَا عَلِیُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِیلَ فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَهاً
ای علی با ترسو مشورت مکن، زیرا او راه بیرون آمدن از مشکل را بر تو تنگ می کند و با بخیل مشورت مکن، زیرا او تو را از هدفت باز می دارد و با حریص مشورت مکن، زیرا او حریص بودن را در نظرت زیبا جلوه می دهد.
علل الشرایع ص 559 ، ح 1 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 304 ، ح 21
الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَی التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوب
حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه های فرو رفتن در گناهانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 541 ، ح 371
مَثَلُ الْحَریصِ عَلَی الدُّنْیا مَثَلُ دودَةِ القَزِّ: کُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلی نَفْسِها لَ-فّ-ا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُروجِ حَتّی تَموتَ غَمّا؛
حریص به دنیا، همانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود می تند، خارج شدن از پیله بر او سخت تر می شود، تا آن که از غصه می میرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 316، ح 7
اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛
ریشه های کفر سه چیز است: حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 289، ح 1 - امالی(صدوق) ص 419 - خصال ص 90
لَا حِرْصَ کَالْمُنَافَسَةِ فِی الدَّرَجَات
ھیچ
ص: 368
آزی [در شایستگی] ھمانند رقابت برای رسیدن به درجات عالیه نیست!
تحف العقول ص 286 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 165
أَعْجَبُ مَا فِی الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوَارِدُ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ ... فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ بِهِ مُفْسِد
شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش می کند و اگر ناامیدی بر آن مسلّط شود، اندوه، او را می کُشد... هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی آفرین.
علل الشرایع ج 1 ، ص 109، ح 7
الْکَفُّ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِفَّةٌ وَ کِبَرُ هِمَّة
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 398 ، ح 9245
أَعْظَمُ النَّاسِ ذُلًّا الطَّامِعُ الْحَرِیصُ الْمُرِیب
ذلیل ترین مردم، کسی است که طمعکار، حریص و وسوسه گر باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 295 ، ح 6618
أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع
قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 507 ، ح 219 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 298 ، ح 6750
الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛
طمع ورزی ، بردگیِ همیشگی است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 501 ، ح 180
الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ
ص: 369
اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاس تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 148 ، ح 3
الدُّنْیَا أَصْغَرُ وَ أَحْقَرُ وَ أَنْزَرُ مِنْ أَنْ تُطَاعَ فِیهَا الْأَحْقَاد
دنیا کوچک تر و حقیر تر و ناچیز تر از آن است که در آن از کینه ها پیروی شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 142 ، ح 2544
الْغِلُّ یُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ.
کینه، خوبی ها را نابود می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 301 ، ح 6846
مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّه
هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده گردند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 299 ، ح 6774
سَبَبُ الْفِتَنِ الْحِقْد علت فتنه ها و آشوب ها کینه توزی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 299 ، ح 6781
إِنَّ شِیعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَل
بی گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت، کینه و فریبکاری پاک است.
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ص 309 ، ح 154
تَهادَوا فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ به یکدیگر هدیه بدهید، زیرا کینه ها را از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5، ص 144، ح 14
اِحصِدِ الشَّرَّ مِن صَدرِ غَیرِکَ بِقَلعِهِ مِن صَدرِکَ؛ برای دِرو کردن بدی از سینه دیگران، آن را از سینه خودت ریشه کَن کُن.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 501 ، ح 178 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 106 ، ح 1911
احْتَمِلْ أَخَاکَ
ص: 370
عَلَی مَا فِیهِ وَ لَا تُکْثِرِ الْعِتَابَ فَإِنَّهُ یُورِثُ الضَّغِینَة
برادرت را با همان وضعی که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه می آورد.
تحف العقول ص84
عِندَ الشَّدائِدِ تَذهَبُ الأَحقادُ؛ در هنگام سختی ها و گرفتاری ها کینه ها از بین می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 102 ، ح 1785
الْعِتَابُ مِفْتَاحُ الثِّقَالِ وَ الْعِتَابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْدِ. گلایه کردن کلید سرسنگینی و بهتر از کینه است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص369، ح4
اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطی ءُ العَطفَةِ؛ حسود زود خشمگین می شود و دیر کینه از دلش می رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
الْحَقُودُ مُعَذِّبُ النَّفْسِ مُتَضَاعِفُ الْهَم
کینه توز، روحش در عذاب است و اندوهش دو چندان.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 299 ، ح 6778
الهَدِیَّةُ تُذهِبُ الضَّغائنَ مِن الصُّدورِ؛
هدیه دادن، کینه ها را از سینه ها می برد.
عیون اخبار الرضا ج 2 ، ص 74 ، ح 343 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 45
قالَ لُقمانُ لاِبنِه ِ: .... وَ لِلْحَاسِد ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَة
لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت می کند، روبه رو تملّق می گوید و از گرفتاری دیگران شاد می شود.
خصال ص 121
اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لایَشفی صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛
حسادت عیبی رسوا و بخلی سهمگین است و حسود تا به آرزوی خود درباره محسودش نرسد آرام نمی گیرد.
غررالحکم و دررالکلم ص 128 ،
ص: 371
ح 2229
اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطی ءُ العَطفَةِ؛
حسود زود خشمگین می شود و دیر کینه از دلش می رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
الْحَسَدُ لَا یَجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَیْظاً یُوهِنُ قَلْبَکَ وَ یُمْرِضُ جِسْمَک
حسادت نتیجه ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می گرداند به بار نمی آورد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
یَقُولُ إِبْلِیسُ لِجُنُودِهِ أَلْقُوا بَیْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْیَ فَإِنَّهُمَا یَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْک
شیطان به سپاهیانش می گوید: میان مردم حسد و تجاوزگری بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرک است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 327، ح 2
اَلنَّصیحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛
نصیحت و خیرخواهی از حسود محال است.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 58 ، ح 5092 - خصال ص 269
اِستَعینوا عَلی قَضاءِ حَوائِجِکُم بِالکِتمانِ، فَإِنَّ کُلَّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ؛
در برآوردن نیازهای خود از پنهان کاری کمک بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع می شود.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 1 ، ص 316
إِیَّاکُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ یَأْکُلُ الْحَسَنَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب
از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکی ها را می خورد چنان که آتش هیزم را می خورد.
جامع الأخبار(شعیری) ص 159
لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛
آفرین بر حسادت ! چه عدالت پیشه است ! پیش از همه صاحب خود را می کشد.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 1 ، ص 316 - ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 129
ص: 372
ِتَّةٌ لا تَکونُ فِی مُؤمِنِ : اَلعُسرُ وَ النَّکَدُ وَ الحَسَدُ وَ اللَّجاجَةُ وَ الکَذِبُ وَ البَغیُ؛
شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیری، بی خیری، حسادت، لجاجت، دروغگویی و تجاوز.
تحف العقول ص 377
اَلحَسَدُ یُضنِی الجَسَدَ ؛
حسد، بدن را فرسوده و علیل می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 301 ، ح 6833
الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَد
تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسی و کمتر از استحقاق، از ناتوانی در سخن و یا حسد است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 535 ، ح 347
إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَ لا یَحسُدُ وَ المُنافِقُ یَحسُدُ وَ لا یَغبِطُ؛
مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد. (غبطه آن است که آرزو کنی آنچه دیگری دارد، داشته باشی بدون اینکه آرزوی نابودی نعمت دیگری را داشته باشی و حسد آن است که بخواهی نعمتی را که دیگری دارد، نداشته باشد).
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 307، ح 7
رَأَی مُوسَی علیه السلام رَجُلًا عِنْدَ الْعَرْشِ فَغَبَطَهُ بِمَکَانِهِ فَسَأَلَ عَنْهُ فَقَالَ کَانَ لَا یَحْسُدُ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه
حضرت موسی علیه السلام مردی را نزد عرش دید و به جایگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال کرد. به او گفته شد که او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمی برد.
روضة الواعظین(ط-القدیمة) ص 424
الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَی التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوب
حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه های فرورفتن
ص: 373
در گناهانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 541 ، ح 377
التَّواضُعُ نِعمَةٌ لا یُحسَدُ عَلیها؛
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.
تحف العقول ص489
اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَ-عَ-لَ-تهُ السَّکینَةُ وَ استَ-کانَ فَ-تَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاستَغنی وَ رَضیَ بِما اُعطیَ وَ انفَرَدَ فَکُفیَ الخوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنیا فَتَحامَی الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الحَسَدَ فَظَهَرتِ المَحَبَّةُ وَ لَم یُخِفِ النّاسَ فَ-لَ-م یَخَفهُم وَ لَم یُذنِب اِلَیهِم فَسَلِمَ مِنهُم وَ سَخَت نَفسُهُ عَن کُلِّ
شَی ءٍ ففازَ وَ استَکمَلَ الفَضلَ وَ اَبصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی
کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کشد.
امالی (مفید) ص 52، ح 14
أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَبْعَدِکُمْ مِنِّی شَبَهاً قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِی ءُ الْبَخِیلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ الْقَاسِی الْقَلْبِ الْبَعِیدُ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجَی غَیْرُ الْمَأْمُونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقَی.
آیا شما را
ص: 374
از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمودند: زشتگویِ بی آبرویِ بی شرم، بخیل، متکبر، کینه توز، حسود، سنگدل، کسی که هیچ امیدی به خیرش و امانی از شرش نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291، ح 9
إِیَّاکُمْ أَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْکُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَد
از حس-د ورزی به یک-دیگ-ر بپ-رهیزی-د، زی-را ریشه کف-ر، حس-د است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 8 - تحف العقول ص 315
اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛
ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 289 ، ح 1- امالی(صدوق) ص 419 ، ح 7 - خصال ص 90 ، ح 28
آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛
آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 307 ، ح 5
اَلا اِنَّ خَیرَ الرِّجالِ مَن کانَ بَطیءَ الغَضَبِ سَریعَ الرِّضا؛
بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند.
نهج الفصاحه ص 243 ، ح 469
ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَل عِندَ اللّه مِن جُرعَةِ غَیظٍ کَظَمَها اِبتِغاءَ وَجهِ اللّه ؛
انسان هیچ جرعه ای ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمی که برای رضای خدا فرو خورد بهتر باشد.
نهج الفصاحه ص 697 ، ح 2628
إنّ الغضب من الشّیطان و إنّ الشّیطان خلق من النّار و إنّما تطفا النّار بالماء فإذا غضب أحدکم فلیتوضّأ.
خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با
ص: 375
آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد.
نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
اَلصَّرعَةُ کُلُّ الصَّرعَةِ الَّذی یَغضبُ فَیَشتَدُّ غَضَبُهُ وَ یَحمَرُّ وَجهُهُ وَ یَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَیَصرَعُ غَضَبَهُ؛
کمال دلیری آن است که کسی خشمگین شود و خشمش شدّت گیرد و چهره اش سرخ شود و موهایش بلرزد، امّا بر خشم خود چیره گردد.
نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1872
بِئْسَ الْقَرِینُ الْغَضَبُ یُبْدِی الْمَعَایِبَ وَ یُدْنِی الشَّرَّ وَ یُبَاعِدُ الْخَیْر خشم هم نشین بسیار بدی است: عیب ها را آشکار، بدی ها را نزدیک و خوبی ها را دور می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6893
اَقدَرُ النّاسِ عَلَی الصَّوابِ مَن لَم یَغضَب؛ تواناترین مردم در تشخیص درست کسی است که خشمگین نشود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 246 ، ح 5062
لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِکُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ؛ کسی که هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 637، ح 2
مَنْ غَضِبَ عَلَیْکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَقُلْ فِیکَ سُوءً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِکَ خَلِیلًا. هر کس سه بار بر تو خشم گرفت ولی به تو بد نگفت، او را برای خود به دوستی انتخاب کن.
معدن الجواهر ص 34
الْمُؤْمِنُ إِذَا غَضِبَ لَمْ یُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ وَ إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی بَاطِلٍ وَ الَّذِی إِذَا قَدَرَ لَمْ یَأْخُذْ أَکْثَرَ مِمَّا لَهُ. مؤمن چون خشمگین شود، خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود، خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت
ص: 376
یابد بیش از حقّ خود نگیرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 209، ح 85
اَلغَضَبُ عَلی مَن تَملِکُ لُؤمٌ؛
بر زیردستان خشمگین شدن نشانه پَستی است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 370
اَلا وَ اِنَّ الغَضَبَ جَمرَةٌ فی قَلبِ ابنِ آدَمَ، اَما رَأیتُم اِلی حَمرَةِ عَینَیهِ وَ انتِفاخِ اَو داجِهِ؟! فَمَن اَحَسَّ بِشَی ءٍ مِن ذلِکَ فَلیَلصَق بِالارضِ؛
بدانید که خشم پاره آتشی در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ های گردنش را [هنگام خشم] ندیده اند. هر کس چنین احساسی پیدا کرد، روی زمین بنشیند.
مفردات الفاظ قرآن ص 608
لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛
با خشم، تربیت {ممکن} نیست .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 303 ، ح 6912
مَرَّ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله بِقَومٍ یَرفَعونَ حَجَرا فَقالَ : ما هذا ؟ قالوا : نَعرِفُ بِذاکَ اَشَدَّنا وَ اَقوانا . فَقالَ صلی الله علیه و آله : اَلا اُخبِرُ کُم بِاَشَدِّکُم وَ اَقواکُم؟ قالوا: بَلی، یا رَسولَ اللّه. قالَ: اَشَدُّکُم وَ اَقواکُمُ الَّذی اِذا رَضیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی اِثمٍ وَ لا باطِلٍ وَ اِذا سَخِط لَم یُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ وَ اِذا
قَدَرَ لَم یَتَعاطَ مالَیسَ لَه بِحَقٍّ ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله بر گروهی گذشتند که سنگی را بلند می کردند . فرمودند : این چه کاری است؟ گفتند : با این کار ، نیرومندترین و محکم ترینِ خود را می شناسیم . فرمودند : آیا به شما خبر دهم که محکم ترین و قوی ترینِ شما کیست؟ گفتند : بلی ای پیامبر خدا ! فرمودند
ص: 377
: محکم ترین و قوی ترین شما ، کسی است که هر گاه خشنود شود ، خشنودی اش او را به گناه و باطل نکشاند ، و هر گاه خشمگین شود ، خشمش او را از سخن
حق ، بیرون نبرد ، و هر گاه به قدرت رسید ، آنچه برایش حق نیست، دست نزند.
معانی الأخبار ص 366
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فی اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمیگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکت اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236، ح 24
الْحِلْمُ یُطْفِئُ نَارَ الْغَضَبِ وَ الْحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحْرَاقَه
بردباری آتش خشم را فرو می نشاند و تندی آن را شعله ورتر می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 287 ، ح 6450
مَنْ غَاظَکَ بِقُبْحِ السَّفَهِ عَلَیْکَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْه
هر کس با زشتیِ سبکسری تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6400
مَا مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة
هیچ بنده ای خشم خود
ص: 378
را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنیا و آخرت افزود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 110، ح5
اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطی ءُ العَطفَةِ؛ حسود زود خشمگین می شود و دیر کینه از دلش می رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
جَاهِدْ شَهْوَتَکَ وَ غَالِبْ غَضَبَکَ وَ خَالِفْ سُوءَ عَادَتِکَ تَزْکُ نَفْسُکَ وَ یَکْمُلْ عَقْلُکَ وَ تَسْتَکْمِلْ ثَوَابَ رَبِّکَ.
با هوا و هوس خود جهاد کن، بر خشمت مسلّط شو و با عادتهای بد خود مخالفت کن تا نفست پاکیزه شود، عقلت به کمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره کامل ببری.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 242 ، ح 4919
ثَلَاثَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِی ثَلَاثِ مَوَاطِنَ- لَا یُعْرَفُ الْحَلِیمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَةِ سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 229، ح 9
تزاوَرُوا تَح-اب-ّوا و تَص-افَحُ-وا و لا تَح-اشَمُ-وا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 347
إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 559 ، ح 480
خَیرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسی ءَ اِلَیهِ اَحسَنَ؛
بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و
ص: 379
چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394
مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه ُ عَورَتَهُ؛
هر کس خشمش را برطرف سازد، خداوند کیفرش را از او بردارد و هر کس زبانش را نگه دارد، خداوند عیبش را بپوشاند.
نهج الفصاحه ص 767 ، ح 3004
ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ سَیِّداً کَظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِی ءِ وَ الصِّلَةُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَال
سه چیز است که در ه-ر که ب-اش-د آق-ا و س-رور است: خش-م ف-رو خ-وردن ،گذشت از بدک-ردار، کمک و صله رح-م ب-ا ج-ان و م-ال.
تحف العقول ص 317
مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
لا تَسرَعَنَّ إلَی الغَضَبِ فَیَتَسَلَّطَ عَلَیکَ بِالعِبادَةِ؛
هرگز در خشم گرفتن شتاب مکن چرا که به صورت عادت بر تو مسلّط می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6879
مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتَهُ؛
کسی که جلوی خشمش را بگیرد خداوند نقصها و کاستی های او را می پوشاند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 303 ، ح 6
قالَ رَجُلٌ لِلنَّبی صلی الله علیه و آله: یا رَسُولَ اللهِ عَلِّمنی. فَقالَ : إذهَب فَلا تَغضَب؛
مردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای
ص: 380
رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود: برو و خشمگین مشو.
وسایل الشیعه ج 15 ، ص 359 ، ح 20735
فِی الزِّنَا سِتُّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَیَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَسُوءُ الْحِسَابِ وَ سَخَطُ الرَّحْمَنِ وَ الْخُلُودُ فِی النَّارِ.
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایی اش این است که: آبرو را می بَرد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می بُرد و سه پیامد آخرتی اش: سختی حسابرسی، خشم خدای رحمان و ماندگاری در آتش است.
خصال ص 321 ، ح 3
اَلذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السِّتْرَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ.
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 448، ح 1
دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَةً بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَام
ص: 381
یک درهم ربا نزد خداوند سنگین تر است از هفتاد بار زنا کردن با محارم در خانه خدا.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 117 ، ح 13 - نورالثقلین ج 1، ص 295، ح 1177
اِذا ظَهَرَ الزِّنا وَ الرِّبا فی قَرْیَةٍ فَقَدْ اَحَلّوا بِاَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّه ؛
هرگاه زنا و ربا در جایی آشکار شود، مردم آنجا خود را در عذاب خدا افکنده اند.
نهج الفصاحه ص 196 ، ح 118
مَن اَحصی عَلی اَخیهِ المُؤمِنِ عَیبا لِیَعیبَهُ بِهِ یَوما ما کانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآیَةِ قالَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفِاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه ُ یَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ؛
هر کس درصدد عیب جویی برادر مؤمنش برآید، تا با آن روزی او را سرزنش کند، مشمول این آیه است: کسانی که دوست دارند، زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع پیدا کند، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت خواهد بود و خداوند می داند و شما نمی دانید.
مستدرک الوسایل ج 9، ص 110، ح 10379
إنّ النّاس إذا رأوا الظّالم فلم یأخذوا علی یدیه أوشک أن یعمّهم اللَّه بعقاب منه
مردم آنگاه که ظالم را ببینند و او را باز ندارند، انتظار می رود که خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.
نهج الفصاحه ص 323 ، ح 833
إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْکٌ فِی الْمَعِیشَةِ وَ وَهْنٌ فِی الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.
خداوند برای دلها و
ص: 382
بدنها کیفرهایی دارد:تنگی در معیشت، ستی در عبادت و به هیچ وجه بنده ای کیفری بزرگتر از قساوت قلب چشانده نشده است.
تحف العقول ص 296 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص176
ما عَذَّبَ اللهُ اُمَّهً اِلا عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقُوقِ فُقَراءِ اِخوانِهِم؛ خداوند امتی را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتی که نسبت به حقوق برادران نیازمند خود سستی نمایند. تحف العقول ص 303
مَن کَفَّ غَضَبَهُ عن النّاس کَفَّ اللهُ عنهُ عَذابَ یومَ القِیامة؛کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقِیهِ حَقِّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النَّاسَ فِی مَعَاصِی اللَّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ وَ لَمْ یَدَعِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَی مَا سِوَاهُ
آیا شما را از فقیهِ حقیقی آگاه نکنم؟ کسی که در معاصی خدا به مردم جواز ندهد و از رحمت خدا نومیدشان نکند و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد و از قرآن ، به چیز دیگر رو نکند .
تحف العقول ص 204
عَلَیْکَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ کَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ وَ سِتْرٌ فِی النَّارِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَاب
ب-ر ت-و ب-اد خواندن قرآن؛ زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پرده ای در برابر آتش و موجب ایمنی از عذاب.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 89 ،ص 17، ح 18
الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَةٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّی لَا یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ.
ص: 383
یماری برای مؤمن ، تطهیر و رحمت ، و برای کافر ، عذاب و لعنت است . بیماری ، همدم مؤمن می ماند ، تا هنگامی که هیچ گناهی بر وی نباشد .
جامع الاخبار(شعیری) ص 163 - مکارم الاخلاق ص 358 - ثواب الاعمال ص 193
إِنَّ امْرَأَةً عُذِّبَتْ فِی هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا حَتَّی مَاتَتْ عَطَشاً.
زنی به سبب آن که گربه ای را بسته بود ، تا از تشنگی مُرد ، به عذاب گرفتار آمد .
ثواب الاعمال ص 278 - مکارم الاخلاق ص 129
ثَمَرَةُ الْکَذِبِ الْمَهَانَةُ فِی الدُّنْیَا وَ الْعَذَابُ فِی الْآخِرَة
ن-تیجه دروغ ، خ-واری در دن-یا و ع-ذاب در آخرت است .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4400
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکِّی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَی وَ تُیَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ.
صله رحم، اعمال را پاکیزه، اموال را بسیار، بلا را برطرف و حساب (قیامت) را آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 150 ، ح 4
لَا یَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایَا.
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر این که در او سه خصلت باشد: شناخت عمیق در دین ، تدبیر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
تحف العقول ص 446 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75، ص 339
اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ؛
مومن همانند دو کفه ترازوست.
ص: 384
هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.
امالی(طوسی) ص 631 - تحف العقول ص 408
مَنْ قالَ فی کُلِّ یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ دَفَعَ اللّه ُ بِها عَنْهُ سَبْعینَ نَوْعا مِنَ الْبَلاءِ اَیْسَرُهَا الْهَمُّ؛
هر کس در هر روز صد مرتبه لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ بگوید، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند، که کوچکترین آن غم و اندوه است.
ثواب الأعمال ص 162
ما خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعیمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ کُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافیَةٌ؛
خیری که به دنبال آن آتش باشد، خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش، سلامتی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، ح 387
السَّوِیقُ یَجْرُدُ الْمِرَّةَ وَ الْبَلْغَمَ مِنَ الْمَعِدَةِ جَرْداً وَ یَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ.
سویق، تلخه را از تن، و بلغم را از معده، کاملاً جدا می کند و هفتاد گونه بلا را دور می سازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 306، ح 11
یَا عَلِیُّ افْتَتِحْ طَعَامَکَ بِالْمِلْحِ وَ اخْتِمْ بِالْمِلْحِ فَإِنَّ مَنِ افْتَتَحَ طَعَامَهُ بِالْمِلْحِ وَ خَتَمَ بِالْمِلْحِ عُوفِیَ مِنِ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ مِنْهُ الْجُذَامُ وَ الْجُنُونُ وَ الْبَرَصُ.
در سفارش های ایشان به امام علی علیه السلام - : ای علی! غذا را با نمک، آغاز کن و با نمک ، پایان ده؛ چه ، هر کس غذای خویش را
ص: 385
با نمک آغاز کند و با نمک پایان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا که جذام، دیوانگی و پیسی از آن جمله است، به دور باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 326، ح 2
لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّی یَلْقَی اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَةٍ.
زن و م-رد م-ؤمن پ-یوسته در ج-ان و م-ال و فرزندشان گرفتار بلا می شوند تا آن که بدون گناه ، خدا را دیدار کنند.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 64 ، ص 236 ، ح 54
رَأَی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام رَجُلًا یَطُوفُ بِالْکَعْبَةِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الصَّبْرَ قَالَ فَضَرَبَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَلَی کَتِفِهِ [ثَمَ] سَأَلْتَ الْبَلَاءَ قُلْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَة
امام سجّاد علیه السلام مردی را دید که طواف کعبه می کند و می گوید: بار خدایا ! به من صبر عطا فرما. دستی به شانه او زد و فرمود : بلا می طلبی؟ بگو: بار خدایا! به من عافیت و شکر بر عافیت عطا فرما.
دعوات(راوندی) ص 114، ح 261
الْوَلِیمَةُ أَوَّلَ یَوْمٍ حَقٌّ وَ الثَّانِیَ مَعْرُوفٌ وَ مَا زَادَ رِیَاءٌ وَ سُمْعَةٌ.
ولیمه (سور) دادن، روز اول حق است و روز دوم احسان، از دو روز که گذشت، خودنمایی و شهرت طلبی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 368، ح 4
مَن کانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ خَفَّ میزانُهُ.
هر کس ظاهرش بهتر از باطنش باشد، ترازویش سبک آید.
امالی(صدوق) ص 492 ، ح 8 - من لا یحضره الفقیه
ص: 386
ج 4 ، ص 404 ، ح 5870 - تحف العقول ص 294
لَا تَأْکُلْ طَعَامَ الْفَاسِقِینَ.
غذای مردم فاسق را نخور.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 61 - امالی(طوسی) ص 535 - مکارم الاخلاق ص 466
إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَ لا غیبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.
امالی(صدوق) ص 39 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 253، ح 32
قَدْ یَخْرُجُ مِنَ الْإِیمَانِ بِخَمْسِ جِهَاتٍ مِنَ الْفِعْلِ کُلُّهَا مُتَشَابِهَاتٌ مَعْرُوفَاتٌ الْکُفْرُ وَ الشِّرْکُ وَ الضَّلَالُ وَ الْفِسْقُ وَ رُکُوبُ الْکَبَائِر
بی گمان بنده به سبب یکی از پنج کار که همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می شود : کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب کبائر.
تحف العقول ص 330
أَرْبَعَةٌ لَیْسَ غِیبَتُهُمْ غِیبَةً الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ وَ الْإِمَامُ الْکَذَّابُ إِنْ أَحْسَنْتَ لَمْ یَشْکُرْ وَ إِنْ أَسَأْتَ لَمْ یَغْفِرْ وَ الْمُتَفَکِّهُونَ بِالْأُمَّهَات وَ الْخَارِجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ الطَّاعِنُ عَلَی أُمَّتِی الشَّاهِرُ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ.
چ-هار کسند ک-ه غیبت کردن از آنها غ-یبت نیست : فاسقی که فسق خود را آشکار می سازد، پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی، سپاسگزاری نمی کند و اگر بدی کنی، نمی بخشد، کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر می دهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 261 ، ح 64 - نوادر(راوندی) ص 18 ، 19
سِبابُ
ص: 387
المؤمِنِ فُسوقٌ و قِتالُهُ کُفرٌ و أکلُ لَحمِهِ مِن مَعصیَةِ اللّه؛
ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست.
(بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 148، ح 6 - من لایحضره الفقیه ج 4 ، ص 418 ، ح 5913
اِحذَرْ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ و الفُجّارِ و الُمجاهِرِینَ بِمَعاصِی اللّه؛
از همنشینی با افراد ف-اس-ق و فاجر و متظاهر به معاصی خدا دوری کن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 433 ، ح 9883
إیّاکَ و مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ؛ فإنَّ الشَّرَّ بالشَّرِّ مُلحَقٌ؛
از همنشینی با فاسقان دوری کن ؛ زیرا بدی به بدی می پیوندد.
(بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 71، ص 199، ح 36 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 460 ، نامه 69
یَجِبُ علی الإمامِ أنْ یَحْبِسَ الفُسّاقَ مِن العُلَماءِ، و الجُهّالَ مِن الأطِبّاءِ، و المَفالِیسَ مِن الأکْرِیاءِ؛
بر امام واجب است که علمای فاسق و پزشکان نادان و کرایه کنندگان بی چیز و ورشکسته را بازداشت کند.
من لا یحضره الفقیه ج 3، ص 31، ح 3266 - تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 6 ، ص 319 ، ح 85
لَا أَقْبَلُ شَهَادَةَ الْفَاسِقِ إِلَّا عَلَی نَفْسِهِ.
شهادت فاسق را جز بر ضدّ خودش نمی پذیرم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 7، ص 395، ح 5 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 50 ، ح 3306
یَا بُنَیَّ مُعَادَاةُ الْمُؤْمِنِینَ خَیْرٌ مِنْ مُصَادَقَةِ الْفَاسِق
ای پسرم! دشمنی با مؤمنان، از دوستی با فاسق، بهتر است.
اختصاص ص 338
اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ
ص: 388
لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَی النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَان بدانید که
این پوست نازک تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید، شما در مصیبت های دنیا آزمایش کرده اید که وقتی خاری به بدن یکی از شما می رود و یا به زمین می خورد و خونی می شود و یا شن های داغ پایش را می سوزاند چگونه بیتابی می کند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و هم بسترش سنگ و همدمش شیطان باشد؟!
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 267 ، خطبه 183
لَو أَنَّ دَلوا صُبَّ مِن غِسلینٍ فی مَطلَعِ الشَّمسِ لَغَلَت مِنهُ جَماجِمُ مَن فی مَغرِبِها؛ اگر یک سطل از چرک و خون دوزخیان در شرق عالم ریخته شود بر اثر آن جمجمه کسانی که در غرب عالمند به جوش می آید.
امالی (طوسی) ص 533، ح 1162
أَدنی اَهلِ النّارِ عَذابا یَنتَعِلُ بِنَعلَینِ مِن نارٍ یَغلی دِماغُهُ مِن حَرارَةِ نَعلَیهِ؛ کم عذاب ترین اهل جهنم دو کفش از آتش به پا دارد که از حرارت آنها مغزش به جوش می آید.
(کنزالعمال، ج14، ص527، ح39507)
إنّ أکثر ما یدخل النّاس النّار الأجوفان: الفم و الفرج.
دو چیز میان تهی بیش از همه مردم را به جهنم می برد: دهان و شرمگاه.
نهج الفصاحه ص 275 ، ح 607
أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ أَمِیرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ یَعْدِلْ وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ
ص: 389
الْمَالِ لَمْ یُعْطِ الْمَالَ حَقَّهُ وَ فَقِیرٌ فَخُورٌ.
اولین کسی که به جهنم می رود فرمانروای قدرتمندی است که به عدالت رفتار نمی کند و ثروتمندی که حقوق مالی خود را نمی پردازد و نیازمند متکبر.
امالی(مفید) ص 99 - عیون الاخبارالرضا ج 2 ، ص 28 ، ح 20 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 66 ، ص 393 ، ح 75
إِنَّ لِجَهَنَّمَ بَاباً لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ شَفَی غَیْظَهُ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ تَعَالَی.
جهنّم را دری است که جز کسی که با معصیت خدای تعالی خشم خود را فرونشاند، از آن وارد نمی شود.
تنبیه الخواطر ج1، ص 121
یا عیسی ... هی(جهنم) دَارُ الْجَبَّارِینَ وَ الْعُتَاةِ الظَّالِمِینَ وَ کُلِّ فَظٍّ غَلِیظٍ وَ کُلِّ مُخْتَالٍ فَخُور
به عیسی علیه السلام وحی شد که : جهنم سرای جباران و سرکشان ظالم است و جایگاه هر تندخوی خشن و هر متکبر مغروری.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 136، ح 103
وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ بِالنَّارِ مُوَحِّداً أَبَداً
سوگند به آن کس که مرا نوید دهنده برانگیخت، خداوند هرگز یکتا پرست را در آتش عذاب ندهد.
امالی(صدوق) ص 296 - توحید(صدوق) ص 29، ح 31
إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِیهَا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّیَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ
تَعَالَی- قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ قَالَ عَلَی نِیَّتِهِ. جهنمیان از این رو در آتش جاویدانند
ص: 390
که در دنیا نیّتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان نیز از این رو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر برای همیشه ماندگار باشند برای همیشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگی هر دو گروه به سبب نیتهایشان است. آن گاه حضرت این
آیه را تلاوت کردند: «بگو هر کس طبق نیت خود عمل می کند».
محاسن ص 331 ، ح 94 - کافی(ط-بیروت) ج 2، ص 85 ، ح 5
اَلا وَ مَن اَکَلَهُ الحَقُّ فَاِلَی الجَنَّةِ وَ مَن اَکَلَهُ الباطِلُ فَاِلَی النّارِ؛ بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود، به جهنم می رود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ، وَ الْإِیمَانُ فِی الْجَنَّةِ، وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ، وَ الْجَفَاءُ فِی النَّارِ.
حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بد زبانی از بی مهری و بدرفتاری است و بدرفتاری در جهنم است.
تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 309 ، ح 1
الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ.
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است
جامع الاخبار(شعیری) ص 97
مَنْ قالَ: اِنّی خَیْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّی فِی الْجَنَّةِ فَهُوَ فِی النّارِ؛
هر کس بگوید: من از همه مردم بهترم، او بدترین مردم است و هر کس بگوید: من بهشتی هستم، او جهنمی است.
نوادر(راوندی) ص
ص: 391
11
الْخَیْرُ کُلُّهُ أَمَامَکَ وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمَامَکَ وَ لَنْ تَرَی الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النَّارِ
همه خوبی ها و بدی ها در مقابل توست و هرگز خوبی و بدی واقعی را جز در آخرت نمی بینی، زیرا خداوند همه خوبی ها را در بهشت و همه بدی ها را در جهنم قرار داده است.
تحف العقول ص 306
مَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَی الْخَیْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهی عَنِ الشَّهَواتِ؛
هر کس مشتاق بهشت است، به سوی نیکی ها می شتابد و هر کس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روی می گرداند.
نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768
وَیْحَ النَّائِمِ مَا أَخْسَرَهُ قَصُرَ عُمُرُهُ وَ قَلَّ أَجْرُهُ.
وای بر آن که در خواب (غفلت) است! چه زیانکار است! عمر او کوتاه شده است و پاداش او کم.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 504، ح 9239
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَظَرَ اعْتَبَرَ وَ إِذَا سَکَتَ تَفَکَّر ... و الْمُنَافِقُ إِذَا نَظَرَ لَهَا وَ إِذَا سَکَتَ سَهَا
سکوت مؤمن تفکر و .... سکوت منافق غفلت است.
تحف العقول ص 212
مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ الْمَکَایِدُ.
هر کس از دشمن خود غافل شود دسیسه ها او را به خود آورد
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 334 ، ح 7687
ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَی وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَی وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا
ص: 392
یاد مرگ، خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش حرص را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند.
مصباح الشریعه ص 171
مَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ إِلَّا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ فِیهَا فَإِنْ أَوْهَمَهَا کُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا.
تنها آن مقدار از نمازت بهره توست که با توجّه قلبی همراه باشد. پس، اگر کسی در همه نماز سهو کند (حواسش بکلّی پرت باشد) یا از ادای آن غفلت ورزد (به وقت نگزارد) آن نماز مچاله شده و به صورت صاحبش زده می شود.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 81، ص 260، ح 59
أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ وَ لَا تُرِکَ سُدًی فَیَلْغُو
ای م-ردم ! از خ-دا بترسید ؛ زیرا هیچ ک-سی عبث آفریده نشده است، تا به سرگرمی و غفلت گذراند و مهمل رها نشده است تا بیهودگی کند.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 540 ، ح 370
اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ، و یُنسی الذِّکرَ؛
بدانید، که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد.
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 118 ، خطبه 86
بِالْمَوَاعِظِ تَنْجَلِی الْغَفْلَةُ.
با اندرزهاست که (پرده) غفلت کنار می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 224 ، ح 4530
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ
ص: 393
فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِی إِلَی مَحَبَّتِکَ سَبِیلًا سَهْلَةً، أَکْمِلْ لِی بِهَا خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
بارالها ! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به هنگام غفلت، مرا به یاد خود هشیار ساز. به روزگار مهلت، مرا در راه طاعت خود به کار گیر و راه آسانی به سوی دوستی ات برایم بگشا که با آن، خیر دنیا و آخرت را بر من کامل گردانی.
صحیفه سجّادیه ص 102 ، دعاء 20
یَا عَلِیُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِیلَ فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَهاً
ای علی با ترسو مشورت مکن، زیرا او راه بیرون آمدن از مشکل را بر تو تنگ می کند و با بخیل مشورت مکن، زیرا او تو را از هدفت باز می دارد و با حریص مشورت مکن، زیرا او حریص بودن را در نظرت زیبا جلوه می دهد.
علل الشرایع ج2، ص559، ح1
اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛
شجاعت عزّتی است آماده، ترس ذلّتی است آشکار.
شرح آقا سید جمال الدین خوانساری ج 1، ص 152، ح 572
إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ.
هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 501 ، ح 175
اَلکِبرُ أَن تَغمِصَ النّاسَ وَتُسَفِّهَ الحَقَّ؛
تکبر، این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2،
ص: 394
ص310
اَلحِرصُ وَالکِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَی التَّقَحُّمِ فِی الذُّنوبِ؛
حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه های فرورفتن در گناهانند.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص541 ،حکمت 371
أَلا اُخبِرُکُم بِأَهلِ النّارِ؟ کُلُّ عُتُلٍّ جَوّاظٍ مُستَکبِرٍ؛
آیا شما را از اهل دوزخ آگاه نکنم؟ هر درشتخویِ خشنِ متکبّر.
کتاب العین،ج6،ص170
ما مِن أَحَدٍ یَتیهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ یَجِدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی است که در خود می بیند.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص312
عَجِبتُ لِلمُتَکَبِّرِ الَّذی کانَ بِالمسِ نُطفَةً وَیَکونُ غَدا جیفَةً؛
در شگفتم از شخص متکبّر، که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است.
نهج البلاغه(صبحی صالح)،ص491، حکمت 126
إِنَّهُ لَیُعجِبُنی أَن یَحمِلَ الرَّجُلُ الشَّی ءَ فی یَدِهِ یَکونُ مَهنَئا لأِهلِهِ یَدفَعُ بِهِ الکِبرَ عَن نَفسِهِ؛
براستی که خوش دارم مرد با خوشحالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانواده اش ببرد و بدین وسیله تکبر را از خود دور کند.
مجموعه ورام، ج1، ص201
مَن ذَهَبَ یَری أَنَّ لَهُ عَلَی الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ، (قالَ حَفصُ بنُ غیاثٍ): فَقُلتُ لَهُ إِنَّما یَری أَنَّ لَهُ عَلَیهِ فَضلاً بِالعافیَةِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا لِلمَعاصی، فَقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَن یَکونَ قَد غُفِرَ لَهُ ما أتی وَ أَنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ أَما تَلَوتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ موسی علیه السلام ؛
هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث می گوید: عرض کردم: اگر گنهکاری را ببیند و به سبب بی گناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا که او
ص: 395
آمرزیده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسی علیه السلام را نخوانده ای؟
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج8، ص128
وَعَن ذلِکَ ما حَرَسَ اللّه عِبادَهُ المُؤمِنینَ بِالصَّلَواتِ وَالزَّکَواتِ وَمُجاهَدَةِ الصِّیامِ فِی الیّامِ المَفروضاتِ تَسکینا لأَطرافِهِم وَتَخشیعا لأَبصارِهِم وَتَذلیلاً لِنُفوسِهِم وَتَخفیضا لِقُلُوبِهِم وَإِذهابا لِلخُیَلاءِ عَنهُم... اُنظُروا إِلی ما فی هذِهِ الفعالِ مِن قَمعِ نَواجِمِ الفَخرِ وَقَدعِ طَوالِعِ الکِبرِ؛
از این جاست که خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدّیت در روزه داری در روزهای واجب، نگهبانی می کند، زیرا که این امور باعث آرام شدن اعضاء و جوارح و خشوع دیدگان و فروتنی جانها و خضوع دلها و بیرون راندن کبر و نخوت از وجود آنان می شود... بنگرید، که این اعمال چگونه نمودهای فخر فروشی را در هم می شکند و آثار و نشانه های تکبر را می زداید!
نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص294
لَمّا قیلَ لَهُ إِنَّ فیکَ کِبرا - : کَلاّ، اَلکِبرُ لِلّهِ وَحدَهُ وَلکِن فیَّ عِزَّةٌ، قالَ اللّه تَعالی: (وَلِلّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ)؛
در پاسخ کسی که به ایشان گفت: در وجود شما تکبّر است، فرمودند: هرگز، تکبّر تنها از آن خداست. اما در وجود من، عزّت است. خدای متعال فرموده است: «و عزّت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است».
بحارالأنوار، ج24، ص325
إِنَّ فِی السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ، فَمَن تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعاهُ وَمَن تَکَبَّرَ وَضَعاهُ؛
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند پس هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پَست گردانند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج2،
ص: 396
ص122
إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمین هموار می روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل های متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.
تحف العقول، ص 396
اَلا اُخْبِرُکُمْ بِاَبْعَدِکُمْ مِنّی شَبَها؟ قَالُوا: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذی ءُ، اَلْبَخِیلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِی الْقَلْبِ، اَلْبَعِیدُ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُرْجی، غَیْرُ المَاْمونِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقی؛
آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمودند: زشتگویِ بی آبرویِ بی شرم، بخیل، متکبر، کینه توز، حسود، سنگدل، کسی که هیچ امیدی به خیرش و امانی از شرش نیست.
الکافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 291
الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَةِ؛
دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
ثواب الاعمال(ترجمه حسن زاده)ص688
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.
وسایل الشیعه ج15 ص380
فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛ خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی. الاحتجاج علی اهل اللجاج
ص: 397
(طبرسی)، ج1، ص99
لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد
نمی شود. الکافی(ط-اسلامی) ج2 ص310
ما أقبَحَ الخُضوعَ عِندَ الحاجَةِ وَالجَفاءَ عِندَ الغِنی.
چه زشت است فروتنی هنگام نیاز و درشتی هنگام بی نیازی.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، نامه 31،ص404
الْبَیِّعَانِ بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِنْ صَدَقَا وَ بَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا وَ إِنْ کَتَمَا وَ کَذَبَا مُحِقَ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا
خریدار و فروشنده، تا از یکدیگر جدا نشده اند، اختیار [فسخ معامله را] دارند. اگر راست بگویند و [عیب را] آشکار بگویند، داد و ستد برای هر دو، برکت خواهد داشت، و اگر [عیب را] بپوشانند و دروغ بگویند برکت دادوستدشان خواهد رفت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 298 ، ح 15410
أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَتَقَبَّلُ بِالْعَمَلِ فَلَا یَعْمَلُ فِیهِ وَ یَدْفَعُهُ إِلَی آخَرَ فَیَرْبَحُ فِیهِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ قَدْ عَمِلَ فِیهِ شَیْئا
فردی کاری را بر می دارد ؛ اما خودش آن را انجام نمی دهد ؛ بلکه به دیگری وا می گذارد و در این میان سود می برد. فرمود: نه، مگر آن که خودش نیز مقداری از آن کار را انجام دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 273 و 274 ، ح 1
مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام
کسی که مزدِ اجیری را کم دهد ، خداوند عملش را باطل می گرداند و
ص: 398
بوی بهشت را که از مسافت پانصد ساله به مشام می رسد، بر وی حرام می کند.
من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 12 ، ح 4968 {شبیه این حدیث در امالی(صدوق) ص 427 ، ح 1 }
ظُلمُ الأجِیرِ أجرَهُ مِن الکبائرِ .
کم دادن مزد اجیر (کارگر) ، از گناهان کبیره است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 170 ، ح 27
أعطُوا الأجیرَ أجرَهُ قَبلَ أنْ یَجِفَّ عَرَقُهُ
مزد کارگر را پیش از آن که عرقش خشک شود بدهید
صحیفه امام رضا علیه السلام ص 88 ، ح 5
نَهی [رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله] أن یُسْتَعمَلَ أجیرٌ حتّی یُعلمَ ما اُجرتُهُ .
[پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] نهی فرمود از این که کارگری، پیش از تعیین مزدش، به کار گرفته شود.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 10 ، ح 4968 - امالی(صدوق) ص 426 ، ح 1
إِنَّ السَّرَفَ یورِثُ الفَقرَ وَ إِنَّ القَصدَ یورِثُ الغِنی؛
اسراف باعث فقر و میانه روی موجب بی نیازی می شود.
کافی(ط-الاسلامیه)ج 4 ، ص 53 ، ح 8 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 174 ، ح 3659
یا بُنَیَّ عَلَیکَ بِالحَسَنَةِ بَینَ السَّیِّئَتَینِ تَمحو هُما قالَ: وَ کَیفَ ذلِکَ یا أَبَةِ؟ قالَ: مِثلُ قَولِهِ، «و َالَّذینَ إِذا أَنفَقوا لَم یُسرِفوا و َلَم یَقتُروا»؛
امام باقر علیه السلام به فرزندش امام صادق علیه السلام فرمودند: تو را سفارش می کنم به انجام کار خیر وسط دو کار بد تا آن دو را محو کند، امام
ص: 399
صادق علیه السلام سئوال کردند چگونه چنین چیزی ممکن است؟ امام فرمودند: همانطور که قرآن می گوید مؤمنین کسانی هستند که وقتی خرج می کنند اسراف و یا سختگیری نمی کنند (اسراف و سختگیری هر دو بدند و میانه روی وسط آنها خوب است)
تفسیر نورالثقلین ج4، ص27، ح98
لَیْسَ فِیمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَاف ... إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِیمَا أَفْسَدَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَن
در آنچه بدن را سالم نگه می دارد اسراف نیست ... بلکه اسراف در چیزهایی است که مال را از بین ببرد و به بدن صدمه بزند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 54 ، ح 10
لِلمُسرِفِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَشتَری ما لَیسَ لَهُ وَ یَلبِسُ ما لَیسَ لَهُ و َیَاکُلُ ما لَیسَ لَهُ؛
اسراف کننده سه نشانه دارد: آنچه در شأنش نیست خریداری می کند، آنچه در شأنش نیست می پوشد و آنچه در شأنش نیست می خورد.
خصال ص 121 ، ح 113 -تفسیر نورالثقلین ج1، ص772، ح 313 {شبیه این حدیث در من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 167 ، ح 3624 }
أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی فَاکِهَةٍ قَدْ رُمِیَتْ مِنْ دَارِهِ لَمْ یُسْتَقْصَ أَکْلُهَا فَغَضِبَ (علیه السلام) وَ قَالَ مَا هَذَا إِنْ کُنْتُمْ شَبِعْتُمْ فَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَمْ یَشْبَعُوا فَأَطْعِمُوهُ مَنْ یَحْتَاجُ إِلَیْه
(امام صادق علیه السلام) مشاهده کردند که سیبی را نیم خورده از خانه بیرون انداخته اند، خشمگین شدند و فرمودند: اگر شما سیر هستید، خیلی از مردم گرسنه اند خوب بود آن را به نیازمندش می دادید.
دعائم الاسلام ج 2 ، ص 115 ، ح 381 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص432،
ص: 400
ح16
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِک
اسراف را رها کن و میانه روی در پیش گیر و امروز به یاد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگه دار و اضافی آن را برای روز نیازمندیت (قیامت) پیش فرست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 359 ، ح 8128 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 377 ،از نامه 21
{لَمّا سُئِلَ عَن أَدنَی الاسرافِ - :} إِبذالُکَ ثَوبَ صَونِکَ و َإِهراقُکَ فَضلَ إِنائِکَ... ؛
{در پاسخ به سئوال از کم ترین حدّ اسراف فرمودند:} کم ترین اندازه آن این است که لباس بیرونت را لباس خانه دم دستی قرار دهی و ته مانده ظرفت را دور بریزی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص56، ح10
اَلاسرافُ مَذمومٌ فی کُلِّ شَیْ ءٍ إِلاّ فی أَفعالِ البِرِّ؛
اسراف در هر چیزی ناپسند است، مگر در کارهای خیر.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 359 ، ح 8120
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم ... یُسَلِّمُ عَلی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ کَبیرٍ وَ صَغیرٍ وَ غَنیٍّ وَ فَقیرٍ و لا یُحَقِّرُ ما دُعِیَ اِلَیهِ و لو اِلی خَشفِ التَّمْرِ وَ کانَ خَفیفَ المَئونَةِ کَریمَ الطَّبیعَةِ، جَمیلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَیرِ ضِحکٍ، مَحْزونا مِن غَیرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَیْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَیْرِ سَرَفٍ، رَقیقَ
القَلبِ، رَحیما بِکُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ... به هر کس برخورد می نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام می کردند و اگر به جایی حتی برای خوردن خرمایی خشک دعوت می شدند،
ص: 401
آن را کوچک نمی شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بی آن که بخندند، همیشه متبسم بودند، بی آن که اخمو باشند، محزون بودند، بی آن که از خود ذلّتی نشان دهند، متواضع بودند، می
بخشیدند ولی اسراف نمی نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 115
مَن أَنفَقَ شَیئا فی غَیرِ طاعَةِ اللّه ِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ وَ مَن أَنفَقَ فی سَبیلِ الخَیرِ فَهُوَ مُقتَصِدٌ؛
هر کس مالی را در غیر طاعت خداوند خرج کند، اسرافکار و هر کس که در راه خیر خرج نماید، میانه رو است.
تفسیر العیاشی ج 2 ، ص 288 ، ح 53 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج72، ص302، ح1
اِنَّ الحَرامَ لا یَنمی وَ اِن نَمی لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یُؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّ-فَهُ کانَ زادَهُ اِلَی النّارِ؛
به راستی که حرام، افزایش نمی یابد و اگر افزایش یابد، برکتی ندارد و اگر انفاق شود، پاداشی ندارد و اگر بماند، توشه ای به سوی آتش خواهد بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 7
إذا أرادَ أَحَدُکُم أَن یُستَجابَ لَهُ فَلیُطَیِّب کَسبَهُ و َلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وَ إِنَّ اللّه َ لا یَرفَعُ إِلَیهِ دُعاء عَبدٍ وَفی بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ؛
هر کس بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کسب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد. دعای هیچ بنده ای که مال حرام در شکمش باشد یا حق کسی بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمی رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص321، ح31
ص: 402
َلصُّلحُ جائِزٌ بَینَ المُسلِمینَ، إِلاّ صُلحا أَحَلَّ حَراما وَ حَرَّمَ حَلالاً؛
صلح میان مسلمانان جایز است، مگر صلحی که حرامی را حلال یا حلالی را حرام کند.
من لا یحضره الفقیه ج3، ص32، ح3267 {شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه) ج 7 ، ص 413 ، ح 1 و تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 6 ، ص 226 ، ح 541 }
أَلا و َإِنَّ اللّه َ حَرَّمَ الحَرامَ وَ حَدَّ الحُدودَ وَ ما أَحَدٌ أَغیَرُ مِنَ اللّه ِ و َمِن غَیرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ؛
بدانید که خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص کرده است و احدی غیرتمندتر از خدا نیست و از غیرت اوست که زشتی ها را حرام فرموده است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 73 ، ح 332
اَلغُلامُ... یَتَعَلَّمُ الحَلالَ و َالحَرامَ سَبعَ سِنینَ؛
فرزند... را در هفت سال سوم (از چهارده سالگی به بعد) حلال و حرام یاد دهید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص47، ح3
و َاللّه ِ لَحَدیثٌ تُصیبُهُ مِن صادِقٍ فی حَلالٍ و َحَرامٍ خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ حَتّی تَغرُبَ؛
به خدا قسم اگر از شخصی راستگو حدیثی درباره حلال و حرام بشنوی، از آنچه که آفتاب بر آن طلوع و غروب می کند برای تو بهتر است.
محاسن ص227، ح 157 - کافی(ط-الاسلامیه) مقدمه ص 7
إذا رَغِبتَ فِی المَکارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ؛
اگر خواهان مکارم و بزرگواری ها هستی از حرام ها دوری کن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 317 ، ح 7317
مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُحَرَّمٍ أَبْدَلَهُ اللّه ُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛
هر کس از حرام دوری کند، خداوند به جای آن عبادتی که او را
ص: 403
شاد کند نصیبش می گرداند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74، ص 121، ح 20
اَحْسَنُ الآْدابِ ما کَفَّکَ عَنِ الْمَحارِمِ؛
بهترینِ ادب ها آن است که تو را از حرام ها باز دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 247 ، ح 5079
حُسْنُ الْخُلْقِ فی ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَ-لَبُ الْحَلالِ وَ التَّ-وَسُّعُ عَلَی الْعِیالِ؛
خوش اخلاقی در سه چیز است: دوری کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 90 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 394، ح 63
اَزهَدُ الناسِ مَن تَرَکَ الحَرام ، اَشَدُّ الناسِ اِجتهاداً مَن تَرکَ الذُّنوب؛
زاهد ترین مردم کسی است که حرام را وانهد، کوشاترین مردم تارک گناهان است.امالی(صدوق) ص 21 - تحف العقول ص 489
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ آکِلَ الرِّبَا وَ مُؤْکِلَهُ وَ کَاتِبَهُ وَ شَاهِدَیْهِ
خدای عز و جل رباخوار و ربا دهنده و نویسنده و شاهد بر آن را لعنت کرده است.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 8 ، ح 4968 - امالی(صدوق) ص 425 ، ح 1
دِرْهَمُ رِبا أَعْظَمُ عِنْدَ اللّه مِنْ سَبْعینَ زِنْیَةً بِذاتِ مَحْرَمٍ فی بَیْتِ اللّه الْحَرامِ و قال: الربا سبعون جزءا أیسره ان ینکح الرجل امه فی بیت الله الحرام
یک درهم ربا نزد خداوند سنگین تر است از هفتاد بار زنا کردن با محارم در خانه خدا و فرمود ربا هفتاد جزء دارد که آسانترینش اینست که مرد با مادرش در بیت الله الحرام ازدواج کند
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 117 ، ح 13 - تفسیر نور
ص: 404
نورالثقلین ج 1، ص 295، ح 1177
إِنَّما حَرَّمَ اللّه عَز َّوَ جَلَّ الرِّبا لِئَلاّ یَذْهَبَ الْمَعْروفُ؛
خدای عز و جل ربا را حرام فرمود تا احسان کردن از بین نرود.
من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 566 ، ح 4936
آکِلُ الرِّبا لا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیا حَتّی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ؛
ربا خوار از دنیا نرود، تا آن که شیطان دیوانه اش کند.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 120، ح 30
یَا مَعْشَرَ التُّجَّار الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَی مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَی الصَّفَا
ای گروه تاجران! ابتدا احکام را یاد بگیرید، سپس تجارت کنید!ابتدا احکام را یاد بگیرید، سپس تجارت کنید!ابتدا احکام را یاد بگیرید، سپس تجارت کنید! به خدا قسم که ربا در میان این امت ناپیداتر از حرکت مورچه بر روی تخته سنگ است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 150 ، ح 1 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 195 ، ح 3731
مَنْ أَکَلَ الرِّبا مَلأَ اللّه عَز َّوَ جَلَّ بَطْنَهُ مِنْ نارِ جَهَنَّمَ بِقَدْرِ ما أَکَلَ ، و َإِنِ اکْتَسَ-بَ مِنْهُ مالاً لا یَقْبَلُ اللّه تَعالی مِنْهُ شَیْ-ئا مِنْ عَمَلِهِ ، و َلَمْ یَزَلْ فی لَعْنَةِ اللّه و َالْمَلائِکَةِ ما کانَ عِنْدَهُ مِنْهُ قیراطٌ واحِدٌ؛
هر کس ربا بخورد خداوند عز و جل به اندازه ربایی که خورده شکمش را از آتش دوزخ پر کند و اگر از طریق ربا مالی به دست آورد، خدای تعالی هیچ عمل او را نپذیرد و تا زمانی که قیراطی (کمترین مقدار) از مال ربا
ص: 405
نزدش باشد، پیوسته خداوند و فرشتگانش او را نفرین کنند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 73 ، ص 364 ، ح 30 { شبیه این حدیث در ثواب الاعمال ص 285}
إِنَّهُ لَو کانَ الرِّبا حَلالاً لَتَرَکَ النّاسُ التِّجاراتِ وَ ما یَحْتاجونَ إِلَیْهِ فَحَرَّمَ اللّه الرِّبا لِیَفِرَّ النّاسُ مِنَ الْحَرامِ إلَی الْحَلالِ وَ إِلَی التِّجاراتِ وَ إِلَی الْبَیْعِ و َالشِّراءِ فَیَبْقی ذلِکَ بَیْنَهُمْ فِی الْقَرْضِ؛
براستی، اگر ربا حلال بود، مردم تجارت و تلاش برای معاش را رها می کردند. به همین دلیل خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از حرام به حلال و تجارت و خرید و فروش رو بیاورند و به یکدیگر قرض بدهند.
من لایحضره الفقیه ج 3، ص 567، ح 4937
{لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللّه عَز َّو َجَلَّ } (یَمْحَقُ اللّه الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ) و َقَد أَری مَنْ یَأْکُلُ الرِّبا یَرْبُو مالُهُ؟ فقال فَأَیُّ مَحْقٍ أَمْحَقُ مِنْ دِرْهَمِ رِبا یَمْحَقُ الدّینَ فَإِنْ تابَ مِنْهُ ذَهَبَ مالُهُ وَ افْتَقَرَ؛
مردی از امام صادق علیه السلام درباره آیه «خداوند ربا را نابود می کند و صدقات را افزایش می دهد» سئوال کرد و گفت: گاه کسی را می بینم که ربا می خورد و با این حال ثروتش زیاد می شود؟ حضرت فرمودند: کدام نابودی، نابود کننده تر از یک درهم ربا که دین را نابود می کند. که اگر توبه هم کند ثروتش از دست می رود و فقیر می شود.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 7، ص 19، ح 65 - من لا یحضره الفقیه ج3 ، ص 279 ، ح 4005
اِعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللّه اَنَ الرِّبا حَرامٌ
ص: 406
سُحتٌ،مِنَ الکَبائِرِ وَ مِمّا قَدْ وَعَدَ اللّه عَلَیْهِ النّارَ فَنَعوذُ بِاللّه مِنْها، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلی لِسانِ کُلِّ نَبیٍّ وَ فی کُلِّ کِتابٍ؛
خدایت رحمت کند! بدان که ربا حرام و از گناهان کبیره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است پس پناه می بریم به خدا از آتش. ربا را همه پیامبران و همه کتاب های آسمانی حرام کرده اند.
فقه الرضا علیه السلام ص 256
اِذا ظَهَرَ الزِّنا وَ الرِّبا فی قَرْیَةٍ فَقَدْ اَحَلّوا بِاَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّه ؛
هرگاه زنا و ربا در جایی آشکار شود، مردم آنجا خود را در عذاب خدا افکنده اند.
نهج الفصاحه ص 196 ، ح 118
اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلی اُمَّتی مِنْ بَعْدی هذِهِ الْمَکاسِبُ المُحَرَّمَةُ وَ الشَّهْوَةُ الخَفیَّةُ وَ الرِّبا؛
آنچه بیش از هر چیز بر امتم بعد از خود می ترسم، درآمدهای حرام، هواپرستی پنهان و رباست.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 67 ، ح 14763 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 54، ح 26
اَلرِّبا وَ اِنْ کَثُرَ فَاِنَّ عاقِبَتَهُ تَصیرُ اِلی قُلٍّ؛
سود ربا گرچه بسیار باشد ولی سرانجام به کمی (و بی برکتی) می گراید.
نهج الفصاحه ص 507 ، ح 1684
سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَعْطَی رَجُلًا مِائَةَ دِرْهَمٍ یَعْمَلُ بِهَا عَلَی أَنْ یُعْطِیَهُ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَکْثَرَ هَلْ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ لَا هَذَا الرِّبَا مَحْضاً.
در مورد مردی که صد درهم قرض به دیگری داد به این شرط که پنج درهم یا کمتر یا بیشتر به او بدهد پرسیدم؟ فرمودند: این عمل ربای محض است.
وسائل
ص: 407
الشیعه ج 18، ص 137 ، ح 23325
لَیْسَ بَیْنَ الْوالِدِ وَ وَلَدِهِ رِبا وَ لا بَیْنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرأَةِ رِبا؛
بین پدر و فرزند و بین شوهر و همسرش ربا (حرام) نیست.
فقه الرضا علیه السلام ص 258
لَیْسَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ اَهْلِ حَرْبِنا رِبا، نَأْخُذُ مِنْهُمْ اَلْفِ دِرْهَمٍ بِدِرْهَمٍ وَ نَاْخُذُ مِنْهُمْ وَ لا نُعْطیهِمْ؛
بین ما و دشمنانمان، ربا (حرام) نیست، از آنان هزاران درهم در مقابل یک درهم می گیریم آری، از آنان ربا می گیریم و به آنان ربا نمی دهیم.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 18 ، ح 77 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 277 ، ح 4000 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 147 ، ح 2
(عَنْ اَبی بصیرٍ قال) قُلْتُ: آکِلُ الرِّبا بَعْدَ البَیِّنَةِ؟ قالَ: یُؤَدَّبُ فَاِنْ عادَ اُدِّبَ فَاِنْ عادَ قُتِلَ؛
(ابو بصیر از امام صادق علیه السلام پرسید) حکم رباخوار بعد از روشن بودن حکم ربا برای وی چیست؟ حضرت فرمودند: تأدیب می شود و اگر (برای بار دوم) ربا گرفت باز تأدیب می شود و (برای بار سوّم) اگر ربا گرفت، کشته می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 7، ص 242، ح 9
لَوْ أَنَّ رَجُلًا وَرِثَ مِنْ أَبِیهِ مَالًا وَ قَدْ عَرَفَ أَنَّ فِی ذَلِکَ الْمَالِ رِبًا وَ لَکِنْ قَدِ اخْتَلَطَ فِی التِّجَارَةِ بِغَیْرِهِ حَلَالٍ کَانَ حَلَالًا طَیِّباً فَلْیَأْکُلْهُ وَ إِنْ عَرَفَ مِنْهُ شَیْئاً أَنَّهُ رِبًا فَلْیَأْخُذْ رَأْسَ مَالِهِ وَ لْیَرُدَّ الرِّبَا
اگر کسی از پدرش مالی به ارث ببرد و بداند که در آن مال ربا وجود دارد، ولی مال ربوی با مال
ص: 408
های دیگر مخلوط شده، آن مال برای او حلال و پاکیزه است و می تواند از آن استفاده کند، و اگر به ربوی بودن مقدار مشخصی از آن یقین دارد باید اصل مال را برای خود بردارد و مال ربوی را به صاحبش رد نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 145، ح 4
مَن باعَ وَ اشتَرَی فَلیَحفَظ خَمسَ خِصال وَ إلّا فَلا یَشتَرینَّ وَ لَا یَبیعَنَّ: ألرِّبا وَ الحَلفَ وَ کِتمانَ العَیبِ وَ الحَمدَ إذا باع وَ الذَّمَّ إذا اشتَرَی.
هر که تجارت می کند باید از پنج چیز دوری گزیند و گرنه اصلا خرید و فروش نکند: ربا، قسم خوردن، کتمان عیب، تعریف از کالایی که می فروشد و بدگویی از کالایی که می خرد
من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 194 ، ح 3727
لا یحتکر إلّا خاطئ
جز خطاکار احتکار نمی کند.
نهج الفصاحه ص 680 ، ح 2524
مِنْ طَبَائِعِ الْأَغْمَارِ إِتْعَابُ النُّفُوسِ فِی الِاحْتِکَار
به رنج افکندن خود برای احتکار از خصلت های ابلهان است .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8207
الِاحْتِکَارُ شِیمَةُ الْفُجَّار
احتکار خوی نابکاران است .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8203
الْإِیثَارُ فَضِیلَةٌ الِاحْتِکَارُ رَذِیلَة
ایثار فضیلت است و احتکار رذیله است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8200
الِاحْتِکَارُ دَاعِیَةُ الْحِرْمَان
احتکار به حرمان و بی بهره ماندن (محتکر) انجامد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8201
الْمُحْتَکِرُ مَحْرُومٌ نِعْمَتَه
احتکار کننده از نعمت خود محروم و بی بهره خواهد ماند
تصنیف غررالحکم
ص: 409
و دررالکلم ص 361 ، ح 8202
الْمُحْتَکِرُ الْبَخِیلُ جَامِعٌ لِمَنْ لَا یَشْکُرُهُ وَ قَادِمٌ عَلَی مَنْ [لِمَنْ] لَا یَعْذِرُه
آنکه احتکار کند و بخل ورزد گرد آورد (اموال را) برای کسی که سپاسش نگوید (یعنی ورثه او) و در آید بر کسی که عذرش نپذیرد و معذورش ندارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8205
هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَة
ثروت اندوزان در حالی که زنده اند مرده اند؛ و دانشمندان تا جایی که روزگار باقی است باقی اند؛تن هایشان(با از دنیا رفتن) گم شده؛و نشانه هایشان در دل ها موجود است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 361 ، ح 8208{شبیه این حدیث در نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 496 ، ح 147 }
أیُّما رجُلٍ اشْتَری طَعاما فکَبسَهُ أربَعینَ صَباحا یُریدُ بهِ غَلاءَ المُسلِمینَ ، ثُمَّ باعَهُ فتَصدّقَ بثَمنِهِ لَم یَکُنْ کَفّارَةً لِما صَنَعَ .
هرکس مواد غذایی بخرد و برای این که آن را به مسلمانان گران بفروشد چهل روز انبار کند و پس از چهل روز آن را بفروشد و همه درآمد آن را هم صدقه بدهد کفاره گناه او نخواهد شد .
امالی(طوسی) ص 676
بئس العبد المحتکر: إن أرخص اللَّه تعالی الأسعار حزن و إن أغلاها اللَّه فرح.
چه بد بنده ای است محتکر ! اگر خداوند متعال قیمتها را کاهش دهد ، او اندوهگین می شود و اگر گران کند شاد می گردد .
نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1079
الُمحتَکِرُ
ص: 410
فی سُوقِنا کالمُلْحِدِ فی کِتابِ اللّه .
کسی که در بازار ما دست به احتکار زند به منزله کسی است که کتاب خدا را انکار کند .
نهج الفصاحه ص 432 ، ح 1317
الُمحْتَکِرُ مَلْعونٌ .
محتکر از رحمت خدا به دور است .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 165 ، ح 6
مَنْ جَمَعَ طَعَاماً یَتَرَبَّصُ بِهِ الْغَلَاءَ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَقَدْ بَرِئَ مِنَ اللَّهِ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ.
هرکس خوراکی را به امید گران شدن چهل روز انبار کند از خداوند بری شده و خدا نیز از او بری و بیزار است .
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 59 ، ص 292
کُلُّ حُکْرَةٍ تَضُرُّ بالنّاسِ و تُغْلی السِّعْرَ علَیهِم فلا خَیرَ فیها
هر احتکاری که به مردم زیان رساند و نرخها را بالا برد خیر و برکتی در آن نیست .
دعائم الاسلام ج 2 ، ص 35 ، ح 78
(فیما کَتَبَهُ للأشتَرِ حینَ وَلاّهُ مِصرَ) و اعْلَمْ مَع ذلکَ أنّ فی کثیرٍ مِنهُم( التُجّار و ذَوِی الصَناعاتِ) ضِیقا فاحِشا ، و شُحّا قَبیحا ، و احْتِکارا للمَنافِعِ ، و تَحَکُّما فی البِیاعاتِ ، و ذلکَ بابُ مَضَرَّةٍ للعامَّةِ ، و عَیْبٌ علی الوُلاةِ ، فامْنَعْ مِن الاحْتِکارِ ؛ فإنَّ رسولَ اللّه (صلی الله علیه و آله و سلّم) مَنعَ مِنهُ .
(در فرمان زمامداری مصر به مالک اشتر) با این همه ، بدان که بسیاری از آنان - تجّار و صاحبان صنعت - در داد و ستد بیش از اندازه سختگیرند و بخل ورزی ناپسندی دارند و به منظور سود بیشتر کالا را احتکار
ص: 411
می کنند و به دلخواه نرخ گران می بندند و این کار برای توده مردم زیانبار و برای حکمرانان عیب و ننگ است . بنابراین ، از احتکار جلوگیری کن ؛ زیرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) از آن منع
فرموده است .
تحف العقول ص 140 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 438 از نامه 53
اِغسِلُوا اَیدیَکُم قَبلَ الطَّعامِ وَ بَعدَهُ فَاِنَّهُ یَنفِی الفَقرَ وَ یَزیدُ فِی العُمُرِ؛
دست هایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشویید، که فقر را می بَرَد و بر عمر می افزاید.
محاسن ص 425، ح 225
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنفیانِ الفَقرَ وَ یَزیدانِ فِی العُمرِ وَ یَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعینَ میتَةَ سوءٍ ؛
کار خیر و صدقه، فقر را می بَرند، بر عمر می افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می کنند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 66 ، ح 1729
اَلامانَةُ تَجُرُّ الرِّزقَ، و َالخیانَةُ تَجُرُّ الفَقرَ؛
امانتداری روزی می آورد و خیانت در امانت فقر.
تحف العقول ص 221 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 60، ح 138
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ یَرَی عَلَیْهِ أَثَرَهَا قِیلَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ وَ یُجَصِّصُ دَارَهُ وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ حَتَّی إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ الشَّمْسِ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یَزِیدُ فِی
الرِّزْقِ.
امام صادق علیه السلام : خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند
ص: 412
به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جاروکند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.
وسایل الشیعه ج 5 ، ص 7 ، ح 5746 {شبیه این حدیث در ارشاد القلوب دیلمی ص195}
نَظِّفوا بُیوتَکُم مِن حَوکِ العَنکَبوتِ، فَإِنَّ تَرکَهُ فِی البَیتِ یورِثُ الفَقرَ؛
خانه های خود را از تار عنکبوت تمیز کنید، زیرا باقی گذاشتن آن در خانه، فقر می آورد.
وسائل الشیعه ج5، ص322، ح6674
کَنسُ البُیوتِ یَنفِی الفَقرَ؛
جارو کردن اتاق ها فقر را از بین می برد.
وسایل الشیعه ج 5 ، ص 317 ، ح 6658
اَلوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ یَنفِی الفَقرَ، وَ بَعدَهُ یَنفِی الهَمَّ وَ یُصَحِّحُ البَصَرَ؛
شستن دست قبل از غذا، فقر را و پس از غذا، غم و اندوه را برطرف می کند و به چشم سلامتی می بخشد.
مکارم الاخلاق ص 139
غَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمیِّ اَمانٌ مِنَ الصُّداعِ وَ بَراءَةٌ مِنَ الفَقرِ وَ طَهورٌ لِلرَّأسِ مِنَ الحَزاز؛
شستن سر با خطمی، مایه ایمنی از سر درد، برکنار ماندن از فقر و پاکیزگی سر از شوره است.
ثواب الاعمال ص 19
إِنَّ السَّرَفَ یورِثُ الفَقرَ و َإِنَّ القَصدَ یورِثُ الغِنی؛
اسراف باعث فقر و میانه روی موجب بی نیازی می شود .
کافی(ط-الاسلامیه)ج 4 ، ص 53 ، ح 8 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 174 ،
ص: 413
ح 3659
{قُلتُ لاَبی عَبدِ اللّه ِ علیه السلام} اُطعِمُ سائِلاً لا اَعرِفُهُ مُسلِما؟ فَقالَ: نَعَم اَعطِ مَن لا تَعرِفُهُ بِوِلایَةٍ وَ لا عَداوَةٍ لِلحَقِّ اِنَّ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: و قولوا لِلنّاسِ حُسنا» و لا تُطعِم مَن نَصَبَ لِشَیْ ءٍ مِنَ الحَقِّ اَو دَعا اِلی شَیْ ءٍ مِنَ الباطِلِ؛
{به امام صادق علیه السلام گفتم} آیا به فقیری که نمی دانم مسلمان است غذا بدهم؟ حضرت فرمود: آری، به کسی که نمی دانی دوست است یا دشمن حق، غذا بده؛ زیرا خداوند می فرماید: با مردم به نیکی سخن بگویید» ولی به کسی که با حق دشمنی می کند و یا به باطلی دعوت می کند غذا مده.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 4 ، ص 107 ، ح 306 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 13 ، ح 1
اَلعَفافُ زِینَهُ الفَقرِ، وَ الشُّکرُ زِینَهُ الغِنَی.
خویشتن داری، زینت فقر است و سپاس گزاری زینت غنا و توانگری.
تحف العقول ص 90 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 479 ، ح 68
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 478 ، ح 54
لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
محاسن ص 17 ، ح 47 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 26 ، ح 26
اِنَّ اللّه َ عَز َّوَ جَلَّ
ص: 414
فَرَضَ عَلی اَئِمَّةِ الْعَدْلِ اَنْ یُقَدِّروا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقیرِ فَقْرُهُ؛
خداوند عز و جل بر پیشوایان عادل واجب کرده که سطح زندگی خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا فقیر را، فقرش برآشفته نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 411 ، ح 3
اَداءُ الاَمانَةِ و َالصِّدْقُ یَجْلِبانِ الرِّزْقَ، و َالْخیانَةُ و َالْکَذِبُ یَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 327 ، ح 4
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنیاءِکُم فَاَرُدَّها فی فُقَراءِکُم؛
من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105 ، ح 7762
کانَ مِن افِعاْلِهِ صلی الله علیه و آله و سلم اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَدیدَ حَمِدَ اللّه َ ثُمَّ یَدعو مِسکینا فَیُعطیهِ القَدیمَ، ثُمَّ یَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ یَکسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثیابِهِ - لا یَکْسوهُ
ص: 415
اِلاّ لِلّهِ عز َّوَ جَلَّ - الاّ کانَ فی ضَمانِ اللّه ِ عز َّوَ جَلَّ و حِرزِهِ و خَیْرِهِ و اَمانِهِ حَیّا و مَیّتا؛
هر وقت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم لباس جدیدی می پوشیدند، خداوند را سپاس می گفتند و سپس بینوایی را می خواستند و لباس قدیمشان را به او می دادند و می فرمودند: مسلمانی که فقط برای رضایت خداوند عز و جل، لباس کهنه خود را به مسلمان فقیری بدهد، تا هنگامی که لباس به تن آن فقیر است، در پناه و خیر و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بمیرد.
مکارم الاخلاق ص 36
اِتَّخِذُوا عِنْدَ الْفُقَراءِ اَیادی فَاِنَّ لَهُمْ دَوْلَةٌ یَوْمَ الْقیامَةِ؛
[با نیکی و کمک به نیازمندان] نزد آنان جایگاهی برای خود بیابید، که آنان روز قیامت مقام و منزلتی دارند.
نهج الفصاحه ص 160 ، ح 29
مَنِ اقْتَصَدَ اَغْناهُ اللّه ُ وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَواضَعَ رَفَعَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَجَبَّرَ قَصَمَهُ اللّه ُ؛
هر کس میانه روی کند، خداوند بی نیازش سازد و هر کس ریخت و پاش نماید، خداوند فقیرش کند، هر کس فروتنی پیشه کند، خداوند بلندش نماید و هر کس بزرگی کند، خداوند خُردش نماید.
نهج الفصاحه ص 755 ، ح 2939
لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القیامَةِ حَتّی یُساَلَ عَن اَربَعٍ عَن عُمُرِهِ فیما اَفناهُ وَ عَن شَبابِهِ فیما اَبلاهُ وَ عَن مالِهِ مِن اَینَ َ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛
انسان، در روز قیامت، قدم از قدم برنمی دارد، مگر آن که از چهار چیز پرسیده می
ص: 416
شود : از عمرش که چگونه گذرانده است، از جوانی اش که چگونه سپری کرده، از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است و از دوستی ما اهل بیت [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم].
خصال ص 253، ح 125
مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فی عُمُرِهِ و مالِهِ؛
هر کس در روز جمعه ناخن هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می شود.
جامع الأخبار(شعیری) ص 121
یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ أَنْ یَحْتَرِسَ مِنْ سُکْرِ الْمَالِ وَ سُکْرِ الْقُدْرَةِ وَ سُکْرِ الْعِلْمِ وَ سُکْرِ الْمَدْحِ وَ سُکْرِ الشَّبَابِ فَإِنَّ لِکُلِّ ذَلِکَ رِیَاحاً خَبِیثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقَار
سزاوار است که عاقل ، از مستی ثروت، قدرت ، دانش ، ستایش و مستی جوانی بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهای پلیدی است که عقل را نابود می کند و وقار و هیبت را کم می نماید .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 66 ، ح 875
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکِّی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَی وَ تُیَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَل
صله رحم، اعمال را پاکیزه، اموال را بسیار، بلا را برطرف و حساب (قیامت) را آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 150، ح 4 - تحف العقول ص 299
ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّه ِ أَنَّهَا الحَقُّ ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و َلا زَکاةٍ و َلا ظُلِمَ أَحَدٌ بِظَلامَةٍ فَقَدَرَ أَن یُکافِئَ بِها فَکَظَمَها إِلاّ أَبدَ لَهُ اللّه ُ مَکانَها عِزّا و َلا فَتَحَ عَبدٌ عَلی نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ إِلاّ فُتِحَ عَلَیهِ بابُ
ص: 417
فَقرٍ؛
به خدا قسم سه چیز حق است: هیچ ثروتی بر اثر پرداخت صدقه و زکات کم نشد، در حق هیچ کس ستمی نشد که بتواند تلافی کند، اما خویشتنداری نمود مگر این که خداوند بجای آن به او عزت بخشید و هیچ بنده ای درِ خواهشی را به روی خود نگشود مگر این که دری از فقر به رویش باز شد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص209، ح79
أَوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ أَمیرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم یَعدِل، وَ ذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم یُعطِ المالَ حَقَّهُ و َفَقیرٌ فَخورٌ؛
اولین کسی که به جهنم می رود فرمانروای قدرتمندی است که به عدالت رفتار نمی کند و ثروتمندی که حقوق مالی خود را نمی پردازد و نیازمند متکبر.
عیون الاخبارالرضا ج 2، ص 28، ح20
اَلمُروءَةُ إِصلاحُ المالِ؛
مردانگی، اصلاح ثروت است.
تحف العقول ص 46
مَن أَتی غَنیّا فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دینِهِ؛
هر کس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از بین برود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 508 ، ح 228
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 478 ، ح 54
اِنَّ الدینارَ وَ الدِّرهَمَ اَهلَکا مَن کانَ قَبلکم و هُما مُهلِکاکم؛
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6
عَلیٌّ
ص: 418
یَعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمالُ یَعْسوبُ الْمُنافِقینَ؛
علی پیشوای مؤمنان و ثروت پیشوای منافقان است.
الأمالی(طوسی) ص 355 ، ح 735
إنَّ کَثْرَةَ الْمالِ عَدُوٌّ لِلْمُؤْمِنینَ و یَعْسُوبُ الْمُنافِقینَ؛
ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پیشوای منافقان است.
التمحیص ص 48 ، ح 78
تِسْعَةُ اَشْیاءَ قَبیحةٌ وَ هِیَ مِنْ تِسْعَةِ اَن-ْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْ-مُلوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَغْنیاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْکُهولِ وَ الْقَطیعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْکِذْبُ مِنَ الْ-قُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّیشُ مِن ذَوِی السُّلْطانِ؛
نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگی و ناتوانی از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمی از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایی حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیماری کهنه از پزشکان؛ بدزبانی از زنان و سختگیری و ستمگری از سلاطین.
دعائم الإسلام ج 1، ص 83
اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنیاءِکُم فَاَرُدَّها فی فُقَراءِکُم؛
من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105 ، ح 7762
اَوْحَی اللّه ُ عَز َّو َجَلَّ اِلی مُوسی (علیه السلام ) یا مُوسی (علیه السلام) لا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِکْری عَلی کُلِّ حالٍ فَاِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِی الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرْکَ ذِکری یُقْسِی الْقُلوبَ؛
خدای عزّوجلّ به موسی علیه السلام وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب
ص: 419
می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 497 ، ح 7
مَن أتَی غَنیاً فَتَواضَعَ لِغِنائِهِ ذَهَبَ اللهُ بِثُلُثَی دینِهِ.
هر که نزد ثروتمندی رود و به خاطر دارائیش در برابر او کرنش کند خداوند دو سوم دینش را می برد.
تفسیر العیاشی ج 1 ، ص 120 ، ح 379
إنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الاغنیاء أقواتَ الفُقَراء فَما جاعَ فَقیرُ إلّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنی وَ اللهُ تَعالَی سائِلُهُم عَن ذَلِکَ
خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران قرار داده، هیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر به واسطه اینکه ثروتمندی از حق او بهره مند شده و خدا تعالی در این باره از آنان بازخواست می کند.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خویی) ج 21 ، ص 415
الغِنَی الاکبَرُ الیَأسُ عَمّا فی اَیدِی الناسِ؛
بی اعتنائی و امید نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترین توانگری است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 534
اَلسَّخاءُ یُکسِبُ المَحَبَّةَ و َیُزَیِّنُ الاخلاقَ؛
سخاوت، محبّت آور و زینت اخلاق است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 378 ، ح 8523
السَّخَاءُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ عِمَادُ الْإِیمَانِ وَ لَا یَکُونُ مؤمنا [مُؤمِنٌ] إِلَّا سَخِیّاً- وَ لَا یَکُونُ سَخِیّاً إِلَّا ذُو یَقِینٍ وَ هِمَّةٍ عَالِیَةٍ لِأَنَّ السَّخَاءَ شُعَاعُ نُورِ الْیَقِینِ- مَنْ عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَیْهِ مَا بَذَلَ
سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است . هیچ مؤمنی نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا که بخشندگی پرتو نور یقین است . هر کس
ص: 420
هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود .
مصباح الشریعه ص 82 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص355، ح17
اَلسَّخیُّ قَریبٌ مِنَ اللّه ، قَریبٌ مِنَ النّاسِ ، قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ؛
سخاوتمند به خدا، مردم و بهشت نزدیک است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4 ، ص 40 ، ح 9 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص308، ح 37 {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص 83 }
اَلسَّخاءُ ما کانَ ابتِداءً ، فَأمّا ما کانَ مِن مَسألَةٍ فَحَیاءٌ و تَذَمُّمٌ؛
سخاوت آن است که بی درخواست انجام گیرد، اما سخاوتی که در مقابل درخواست باشد ناشی از شرمندگی و برای فرار از سرزنش است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص357، ح 21 {شبیه این حدیث در نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 478 ، ح 53 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 377 ، ح 8504 }
اَلسَّخیُّ یَأکُلُ مِن طَعامِ النّاسِ لِیَأکُلوا مِن طَعامِهِ ، و البَخیلُ لا یَأکُلُ مِن طَعامِ النّاسِ لِئَلاّ یَأکُلوا مِن طَعامِهِ؛
سخاوتمند از غذای مردم می خورد، تا مردم از غذای او بخورند اما بخیل از غذای مردم نمی خورد تا آنها نیز از غذای او نخورند.
تحف العقول ص 446 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص352،ح8
طَعامُ السَّخیِّ دَواءٌ و طَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛
غذای سخاوتمند، داروست و غذای بخیل، درد.
نهج الفصاحه ص 556 ، ح 1900 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص357، ح22
قُلْتُ لَهُ مَا حَدُّ السَّخَاءِ فَقَالَ تُخْرِجُ مِنْ مَالِکَ الْحَقَّ الَّذِی أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَتَضَعُهُ فِی مَوْضِعِهِ.
در پاسخ به سئوال از مرز سخاوت فرمودند: حقوقی را که خداوند بر اموال تو واجب کرده است، خارج کنی و
ص: 421
آن را در جای خودش قرار دهی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 39 ، ح 2
السَّخِیُّ بِمَا مَلَکَ وَ أَرَادَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمَّا السَّخِیُّ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ فَحَمَّالُ سَخَطِ اللَّهِ وَ غَضَبِهِ وَ هُوَ أَبْخَلُ النَّاسِ عَلَی نَفْسِهِ فَکَیْفَ لِغَیْرِهِ
سخاوتمند کسی است که از اموال خود و برای رضای خدا سخاوت داشته باشد ، اما کسی که در راه معصیت خدا دست و دل باز باشد ، بارکش ناخشنودی و خشم خداست. چنین کسی بخیل ترین مردمان نسبت به خود است چه رسد به دیگران .
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 7 ، ص 17 ،ح 14
إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإن زادَ عَلَیهِ فَهُوَ سَرَفٌ؛
سخاوت اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود اسراف است.
اعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 313
إنَّ اللّه یُبغِضُ البَخیلَ فی حَیاتِهِ ، اَلسَّخیَّ عِندَ وَفاتِهِ؛
خداوند از کسی که در زندگی بخیل باشد و در هنگام مرگ سخی شود، نفرت دارد.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 173
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ.
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان می نماید و روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
إِنَّ اللّه تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، سَخیٌّ یُحِبُّ السَّخاءَ، نَظیفٌ یُحِبُّ النَّظافَةَ؛
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.
نهج
ص: 422
الفصاحه ص 293 ، ح 690
اَلسَّخاءُ و َالشَّجاعَةُ غَرائِزُ شَریفَةٌ، یَضَعُهَا اللّه ُ سُبحانَهُ فیمَن أَحَبَّهُ وَ امتَحَنَهُ؛
سخاوت و شجاعت خصلت های والایی هستند که خداوند سبحان آن دو را در وجود هر کس که دوستش داشته و او را آزموده باشد می گذارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 375 ، ح 8443
اَن-َا اَدیبُ اللّه ِ وَ عَلیٌّ اَدیبی ، اَمَرَنی رَبّی بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَی ءٌ اَبْغَضُ اِلَی اللّه ِ عَز َّو َجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ لیُفْسِدُ العَمَلَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت . در نزد خداوند عزّ و جلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست . بد اخلاقی ، عمل را ضایع می کند ، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق ص 17
کانَ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبیاءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلی جَلالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا،
مُرافِقا، لَم یُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به
ص: 423
کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با
هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
شِیعَةُ عَلِیٍّ الْمُتَبَاذِلُونَ فِی وَلَایَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِی مَوَدَّتِنَا الَّذِینَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا وَ إِنْ رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا بَرَکَةٌ عَلَی مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا
شیعیان علی علیه السّلام کسانی هستند که در راه دوستی ما مال خود را به یک دیگر می بخشند، و به دوستی ما با یک دیگر دوست می شوند، اگر به خشم آیند ستم روا نمی دارند، و اگر خوشنود شوند زیاده روی نمی کنند، برای همسایگان برکت هستند، و برای معاشرین خود سلامتی و آسایشند.
خصال ص 397 ، ح 104
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجهِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً و َتَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ؛
صدقه بجا و نیکوکاری و نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوشبختی تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بدجلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1869
عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِی الجَنَّةِ وَ ایّاکُم وَ الکِذبِ فَاِنَّهُ مَعَ الفُجورِ وَ هُما فِی النّارِ ؛
شما را سفارش می کنم به راستگویی، که راستگویی با نیکوکاری همراه است و هر دو در بهشت اند و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی
ص: 424
همراه با بدکاری است و هر دو در جهنم اند.
نهج الفصاحه ص 572 ، ح 1976
اِنَّ القَومَ لَیَکونونَ فَجَرَةً وَ لا یَکونونَ بَرَرَةً فَیَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمی اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَکَیفَ اِذا کانوا اَبرارا بَرَرَةً!؟
مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 155، ح 21
کَثرَةُ اصطِناعِ المَعروفِ تَزیدُ فِی العُمُرِ وَ تَنشُرُ الذِّکرَ ؛
زیاد کار نیک انجام دادن، عمر را می افزاید و نام را پرآوازه می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 386 ، ح 8830
اَلبِرُّ وَ حُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزیدانِ فِی الاعمارِ ؛
نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کنند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 100، ح 8
(لأَمیرِ المُؤمِنین علیه السلام) أَ لا اُخبِرُکُم، بِأَشبَهِکُم بی خُلقا؟ قالَ: بَلی یا رَسولَ اللّه قالَ: أَحسَنُکُم خُلقا، و َأَعظَمُکُم حِلما، وَ أَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ وَ أشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إِنصافا؛
(به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند) آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شما خوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.
مکارم الاخلاق ص 442
مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ؛
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
اعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 305
ص: 425
یَعیشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛
مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگی کنند، با احسان و نیکوکاری خود زندگی می کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود می میرند.
دعوات(راوندی) ص 291، ح 33
اِنَّ اَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسْرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغْیُ؛
پاداش نیکوکاری زودتر از هر کار خوب دیگری می رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگری گریبان می گیرد.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 166 - خصال ص 110، ح 81
اِنَّ لاِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ : وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌ رَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَةٌ؛
بهشتی ها چهار نشانه دارند: روی گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
مجموعه ورام ج 2، ص 91 - امالی(طوسی) ص 683 ، ح 1454
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ،السَّخاءُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ ورَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص 578 ، ح 2006
اَلْکَریمُ یَری مَکارِمَ اَفْعالِهِ دَیْنا عَلَیْهِ یَقْضیهِ
بزرگوار، نیکوکاری های خود را بدهی به گردن خود می داند که باید بپردازد .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 388 ،
ص: 426
ح 8886
اَللَّئیمُ یَری سَوالِفَ اِحْسانِهِ دَیْنا لَهُ یَقْتَضیهِ
فرومایه، احسان های گذشته خود را بدهی به گردن دیگران می داند که باید پس بگیرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 261 ، ح 5581
أربَعٌ مِن کُنُوز البِر ّ: کِتمانُ الحاجَة وَ کِتمانُ الصَّدَقَةِ وَ کِتمانُ الوَجَع وَ کِتمانُ المصیبَةِ.
چهار چیز از گنجهای نیکوکاری است: پنهان داشتن حاجت، صدقه پنهانی، نهان داشتن درد و نهان داشتن مصیبت.
تحف العقول ص 295 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص 175
أ لا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بی؟ قَالوا: بَلی یا رَسولَ اللّه . قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فی دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَی الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِی الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 و 241 ، ح 35
اَیُّهَا النّاسُ نافِسوا فِی الْمَکارِمِ وَ سارِعوا فِی الْمَغانِمِ وَ لا تَحْتَسِبوا بِمَعْروفٍ لَمْ تَجْعَلوا؛
ای مردم در خوبی ها با یکدیگر رقابت کنید و در کسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نمایید و کار نیکی را که در انجامش شتاب نکرده اید، به حساب نیاورید.
کشف الغمه(ط-القدیمه)ج 2 ، ص 29 {شبیه این حدیث در نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 81
ص: 427
، ح 6 }
قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه
ارزش هر کس به اندازه خوبی های اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 482 ، ح 81 - امالی(صدوق) ص 447
لا یَت-ِمُّ المَعروفُ اِلا بِثَلاثِ خِص-الٍ: تَعجیلِه وَ تقلیلِ کَثیرِه وَ تَرکِ الامتِنانِ بِه؛
احسان و نیکی کامل نباشد،مگر با سه خصلت: شتاب در آن،کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن.
تحف العقول ص 323 {شبیه این حدیث در فقه الرضا ص 374 -بحار الانوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 413 ، ح 27 }
ثَلاثٌ ت-ُورِثُ المَحَبَّه: ال-دَی-نُ وَ التَّ-واضُعُ وَ البَذلُ؛
سه چیز است که محبت آورد: ق-رض دادن و ف-روتن-ی و بخش-ش.
تحف العقول ص 316
قَضَاءُ حَاجَةِ المُؤمِن خَیرٌ مِن عِتقِ ألفِ رَقَبَةٍ وَ خَیرٌ مِن حُملَانِ ألفِ فَرَسٍ فی سَبِیلِ اللهِ.
بر آوردن نیاز مؤمن بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و بهتر است از تجهیر کردن هزار اسب برای جهاد در راه خدا.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص193 ، ح 3
مَا قَضَی مُسلِمٌ لِمُسلِمٍ حَاجَةً إلَّا نَادَاهُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیَّ ثَوابُکَ وَ لا أرضَی لَکَ بِدونِ الجَنَّةَ.
هیچ مسلمانی نیاز مسلمانی را برآورده نکند مگر اینکه خدای تبارک و تعالی او را ندا دهد: پاداش تو بر عهده من است و من به کمتر از بهشت برای تو راضی نخواهم بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص 194 ، ح 7
اَطیَبُ العَیشِ القَناعَةُ؛
خوش ترین زندگی، زندگی با قناعت است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص391 ، ح 8982
مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَةِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ؛
هر کس
ص: 428
به مقدار کفایت، قناعت کند، آسایش می یابد و برای خویش زمینه گشایش فراهم می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 19 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 540 ، حکمت 371
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومِ القِناعَةِ؛
پایبندی به قناعت، از والایی همّت است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص391 ، ح 8999
حُرِمَ الحَریصُ خَصلَتَینِ و َلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ و َحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ الیَقینَ؛
حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است، از راضی بودن محروم است و در نتیجه یقین را از دست داده است.
خصال ص 69 ، ح 104
اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَةِ کَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدُوِّ بِالقِصاصِ؛
از حرص، با قناعت انتقام بگیر، چنان که با قصاص از دشمن انتقام می گیری.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص 314 ، ح 607
اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَ-عَ-لَ-تْهُ السَّکینَةُ وَ اسْتَ-کانَ فَ-تَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنی وَ رَضیَ بِما اُعْطیَ وَ انْفَرَدَ فَکُفیَ الاْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْیا فَتَحامَی الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النّاسَ فَ-لَ-مْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ اِلَیْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ
سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَی ءٍ ففازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان
ص: 429
بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی
کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کِشد.
امالی(مفید) ص 52، ح 14
کانَ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبیاءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلی جَلالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا،
مُرافِقا، لَم یُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و با
هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
اَلانصافُ أَفضَلُ الفَضائِلِ؛
انصاف، برترین ارزشهاست.
تصنیف غررالحکم
ص: 430
و دررالکلم ص 394 ، ح 9096
(لأَمیرِ المُؤمِنین علیه السلام) أَ لا اُخبِرُکُم، بِأَشبَهِکُم بی خُلقا؟ قالَ: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ قالَ: أَحسَنُکُم خُلقا، و َأَعظَمُکُم حِلما، و َأَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ و َأشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إِنصافا؛
(به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:) آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شماخوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 370 - مکارم الاخلاق ص 442
الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف
انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9116
مَن أَنصَفَ اُنصِفَ؛
هر کس با انصاف باشد، انصاف می بیند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9120
زَکاةُ القُدرَةِ النصافُ؛
زکات قدرت، انصاف است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 342 ، ح 7821
مَن أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِیَ بِهِ حَکَما لِغَیرِهِ؛
هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را می پذیرند.
من لا یحضر الفقیه ج 3 ، ص 13 ، ح 3237 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 146 ، ح 12 - تحف العقول ص 357
أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛
عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9104
مَن واسَی الفَقیرَ و َأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ
ص: 431
المُؤمِنُ حَقّا؛
هر کس به نیازمند کمک مالی کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسی مؤمن حقیقی است.
خصال ص 47 ، ح 48
أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ وَ أَهلِکَ وَ خاصَّتِکَ وَ مَن لَکَ فیهِ هَویً و َاعدِل فِی العَدُوِّ و َالصَّدیقِ؛
خودت و خانواده ات و نزدیکانت و کسانی که به آنان علاقه داری، با مردم منصفانه رفتار کنید و با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9101
أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ وَ انصَحِ الأُمَّةَ و َارحَمهُم فَإِذا کُنتَ کَذلِکَ وَ غَضِبَ اللّه ُ عَلی أَهلِ بَلدَةٍ أَنتَ فیها و َأَرادَ أَن یُنزِلَ عَلَیهِمُ العَذابَ نَظَرَ إِلَیکَ فَرَحِمَهُم بِکَ، یَقولُ اللّه ُ تَعالی: (و َما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُری بِظُلمٍ و َأَهلُها مُصلِحونَ)؛
با مردم منصفانه رفتار کن و نسبت به آنان خیرخواه و مهربان باش، زیرا اگر چنین بودی و خداوند بر مردم آبادیی که تو در آن به سر می بری خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه می کند و به خاطر تو به آن مردم رحم می کند. خدای متعال می فرماید «و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش درستکارند، به ستمی هلاک کند».
مکارم الاخلاق ص 457
اَلانصافُ راحَةٌ؛
انصاف، مایه آسایش است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9113
مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فی کَلامِهِ وَ الانصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِی ءَ لَهُ فی اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فی رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُ-قِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛
ص: 432
ه هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
اعلام الدین ص 265
وَابذُل ... لِلعامَّةِ بِشرَکَ وَ مَحَبَّتَکَ و َلِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وَ إِنصافَکَ ... ؛
گشاده رویی و دوستی ات را برای عموم مردم و عدالت و انصافت را برای دشمنت بکار گیر.
خصال ص 147 ، ح 178
مَنْ طَلَبَ عِزّا بِظُلْمٍ و َباطِلٍ أَوْرَثَهُ اللّه ُ ذُلاًّ بِإِنْصافٍ وَ حَقٍّ؛
هر کس عزّت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق ذلّت نصیبش می نماید.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20، ص 309، ح 536
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بی؟ قَالوا: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فی دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَی الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِی الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 و 241 ، ح 35
ثَلاثٌ مَنْ اَتَی اللّه َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمیعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛
ص: 433
ر کس یکی از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند: انفاق در تنگدستی، گشاده رویی با همگان و رفتار منصفانه.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2
أَ لَا أُخبِرُکَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللهُ عَلَی خَلقِهِ ثَلَاثٌ قُلتُ بَلَی قَالَ إِنصَافُ النَّاسِ مِن نَفسِکَ وَ مُوَاسَاتُکَ أَخَاکَ وَ ذِکرُ اللهِ فِی کُلِّ مَوطِنٍ أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبحَانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلِّا اللهُ وَ اللهُ أَکبَرُ وَ إِن کَانَ هَذَا مِن ذَاکَ وَلَکِن ذِکرُ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی کُلِّ مَوطِنٍ إِذَا هَجَمتَ عَلَی
طَاعَةٍ أَو عَلَی مَعصِیَةٍ.
آیابه سه چیز از سخت ترین اموری که خدا بر بندگانش واجب کرده، آگاهت نکنم گفتم: چرا؟ فرمود :منصفانه برخورد کردن تو با مردم هم دردی با برادرت به یاد خدا بودن در هر جا منظور من ازیاد خدا «سبحان الله و الحمد الله و لا إله إلا الله و الله أکبر» گفتن نیست؛ اگر چه این هم یاد خداست، اما ذکر خدا به یاد خدا بودن است آنگاه که به اطاعت یا معصیتی اقدام می کنی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2،ص 145،ح8
الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِیَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا یَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَة
صدقه بلا را برطرف می کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضای حتمی را برمی گرداند و درد و بیماری ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93، ص 137، ح 71
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجهِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ
ص: 434
وَصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً و َتَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِ عَ السُّوءِ؛
صدقه بجا، نیکوکاری، نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوش بختی تبدیل و عمر را زیاد و از پیشامدهای بد جلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1869
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرینَ؛
صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دینی]، بیست حسنه و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص10
کَفِّروا ذُنوبَکُم وَ تَحَبَّبوا اِلی رَبِّکُم بِالصَّدَقَةِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ؛
با صدقه و صله رحم، گناهان خود را پاک کنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 395 ، ح 9152
اَلضّیافَةُ اَوَّلُ یَومٍ وَ الثانی وَ الثالثُ وَ ما بَعدَ ذلِکَ فَاِنَّها صَدَقَةٌ تُصَدّق بِها عَلَیهِ؛
میهمانی یک روز و دو روز و سه روز است، بعد از آن هر چه به او دهی صدقه محسوب می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 283، ح 2
اَ لا اُخبِرُکُم بِاَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصّیامِ وَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَینِ، فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ البَینِ هِیَ الحالِقَةُ؛
آیا به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاهتان نکنم؟ و آن اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه بین مردم ریشه کن کننده دین است.
نهج الفصاحه ص 240 ، ح 458
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنفیانِ الفَقرَ وَ یَزیدانِ فِی العُمرِ وَ یَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعینَ میتَةَ سوءٍ ؛
کار خیر و صدقه، فقر را
ص: 435
می بَرند، بر عمر می افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می کنند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 66 ، ح 1729
صَدَقَةٌ یُحِبُّهَا اللّه ُ: إِصلاحٌ بَینَ النّاسِ إِذا تَفاسَدوا، وَتَقارُبٌ بَینَهُم إِذا تَباعَدوا؛
صدقه ای که خداوند آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص209، ح1
ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّه ِ أَنَّهَا الحَقُّ ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و َلا زَکاةٍ وَ لا ظُلِمَ أَحَدٌ بِظَلامَةٍ فَقَدَرَ أَن یُکافِئَ بِها فَکَظَمَها إِلاّ أَبدَ لَهُ اللّه ُ مَکانَها عِزّا و َلا فَتَحَ عَبدٌ عَلی نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ إِلاّ فُتِحَ عَلَیهِ بابُ فَقرٍ؛
به خدا قسم سه چیز حق است: هیچ ثروتی بر اثر پرداخت صدقه و زکات کم نشد، در حق هیچ کس ستمی نشد که بتواند تلافی کند، اما خویشتنداری نمود مگر این که خداوند بجای آن به او عزت بخشید و هیچ بنده ای درِ خواهشی را به روی خود نگشود مگر این که دری از فقر به رویش باز شد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص209، ح79
إنَّ الصَّدَقَة َلتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ؛
صدقه، خشم پروردگار را فرو می نشاند.
نهج الفصاحه ص 283 ، ح 646
دخلت الجنّة فرأیت علی بابها: الصّدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر فقلت یا جبریل کیف صارت الصّدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر قال لأنّ الصّدقة تقع فی ید الغنیّ و الفقیر و القرض لا یقع إلّا فی ید من یحتاج إلیه.
وارد بهشت شدم، دیدم بر در آن نوشته است (ثواب)
ص: 436
صدقه ده برابر است و قرض هجده برابر. گفتم: ای جبرئیل چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟ گفت: زیرا صدقه به دست نیازمند و بی نیاز می رسد اما قرض جز به دست کسی که به آن نیاز دارد، نمی رسد.
نهج الفصاحه ص 480 ، ح 1557
مَنْ تَصَدَّقَ فی یَوْمٍ اَو لَیْلَةٍ اِنْ کَانَ یَوْمٌ فَیَوْمٌ وَ اِنْ کانَ لَیْلَةٌ فَلَیْلٌ دَفَعَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ الْهَمَّ وَ السَّبُعَ وَ میتَةَ السُّوءِ؛
هر کس در روز و یا شب صدقه بدهد - اگر روز است روز و اگر شب است، شب - خداوند از او غم و اندوه، درنده و مرگ بد را دور می کند.
ثواب الأعمال ص 140
أُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الصَّدَقَةَ مِنْ أَغْنِیَائِکُمْ فَأَرُدَّهَا فِی فَقُرَائِکُم
من مأمورم که صدقه (و زکات) را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسیل ج 7، ص 105 ، ح 7762
اَ لا اُخْبِرُکُمْ بِشَیْ ءٍ اِنْ اَن-ْتُمْ فَعَلْتُموهُ تَباعَدَ الشَّیْطانُ مِنْ-کُمْ کَما تَباعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ؟ قالوا: بَلی، قالَ: اَلصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَ-کْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِی اللّه ِ وَ الْمُوازَرَةُ عَلَی الْعَمَلِ الصّالِحِ یَقْطَعُ دابِرَهُ وَ الاِسْتِغْفارُ یَقْطَعُ وَ تینَهُ ؛
آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند، صدقه پشت او را می شکند، دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک، ریشه او را می کند و استغفار شاه رگش را
ص: 437
می زند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 62 ، ح 2 {شبیه این حدیث در مکارم الاخلاق ص 138}
صدقه درهم افضل من صیام یوم؛
یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 84 ، ح 1794 - ثواب الاعمال ص 82
إستَنزلوا الرِّزقَ بِالصَّدَقَةِ
با صدقه دادن، روزی خود را فرود آورید
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 3 ، ح 5 - تحف العقول ص 60 - من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 66 ، ح 1730
باکِروا فی طَ-لَبَ الرِّزقِ وَ الحَوائِجِ فَاِنَّ الغُدُوَّ بَرَکَةٌ وَ نَجاحٌ؛
در پی روزی و نیازها، سحر خیز باشید؛ چرا که حرکت در آغاز روز، [مایه] برکت و پیروزی است.
نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1078
إِنَّ لِکُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ یَأْتِیهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِیَ بِهِ بُورِکَ لَهُ فِیهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیهِ وَ لَمْ یَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الرَّجُلَ کَمَا یَطْلُبُهُ أَجَلُه
هر کس روزی ای دارد که حتما به او خواهد رسید. پس هر کس به آن راضی شود، برایش پُر برکت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر کس به آن راضی نباشد، نه برکت خواهد یافت و نه او را بس خواهد بود. روزی در پی انسان است، آن گونه که اجلش در پی اوست.
اعلام الدین ص 342
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَا قَسَمْتَ لِی مِنْ قِسْمٍ أَوْ رَزَقْتَنِی مِنْ رِزْقٍ فَاجْعَلْهُ حَلَالًا طَیِّباً وَاسِعاً مُبَارَکاً قَرِیبَ
ص: 438
الْمَطْلَبِ سَهْلَ الْمَأْخَذِ فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَلَامَةٍ وَ سَعَادَةٍ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیر
خدایا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست و آنچه را برایم قسمت کرده و یا روزی نموده ای، حلال، پاک، فراوان، با برکت، دست یافتنی و آسان به دست آمدنی قرار بده، با راحتی، عافیت، تندرستی و خوش بختی از سوی خود مقرر کن! به درستی که تو بر هر چیز توانایی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 86، ص 377
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ.
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان می نماید و روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ مُرْ أَصْحَابَکَ بِذَلِکَ یَمُدُّ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِکَ وَ یُحْیِیکَ اللَّهُ سَعِیداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِیداً [شَهِیداً] وَ یَکْتُبُکَ سَعِیداً.َ
زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند.
کامل الزیارات ص 152
مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِی کَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَیْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِی أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ
ص: 439
مُسَاءَلَتِه
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
اعلام الدین ص 265
فِی الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِی الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِی الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتی فِی الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتی فِی الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِی النّارِ ؛
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایی اش این است که: آبرو را می بَرد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می بُرد و سه پیامد آخرتی اش: سختی حسابرسی، خشم خدای رحمان و ماندگاری در آتش است.
مکارم الاخلاق ص 441 - خصال ص 321، ح 3
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُوَسِّعَ لَهُ فِی رِزْقِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَهُ.
هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه کند و صله رحم نماید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 102، ح 56
اَلذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغیُ وَ الذُّنوبُ التَّی تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَ الَّتی تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ و َالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد،
ص: 440
قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27
إِنَّ الْحُسَیْنَ صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ لَا یَأْتِیَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَکْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ
اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِی عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِی رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ.
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بَلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر این که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و عمرش را طولانی و
روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید!
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5
وُصولُ المَرءِ
ص: 441
اِلی کُلِّ ما یَبتَغیهِ مِن طیبِ عَیشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛
انسان، با نیّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست می یابد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1607
الْأَمَانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِیَانَةُ تَجُرُّ الْفَقْر
امانتداری روزی می آورد و خیانت در امانت فقر.
تحفل العقول ص 221 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص60، ح138
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَکِنْ یُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ یُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر
امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک می کنند و نه از روزی کم می نمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ می سازند و برتر از امر به معروف و نهی از منکر سخن عادلانه ای است نزد حاکمی ستمگر.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7637 {شبیه این حدیث در نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 374 }
الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّینِ وَ فِیهَا مَرْضَاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِیَ مِنْهَاجُ الْأَنْبِیَاءِ وَ لِلْمُصَلِّی حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ هُدًی وَ إِیمَانٌ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْقِ
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.
خصال ص 522، ح 11
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ
ص: 442
وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدِهِ نِعْمَةً یُحِبُّ أَنْ یَرَی أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَیْهِ قِیلَ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ وَ یُحَسِّنُ دَارَهُ وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ حَتَّی إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ الشَّمْسِ
یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق
امام صادق علیه السلام : خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جاروکند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 195
غَسْلُ الْإِنَاءِ وَ کَسْحُ الْفِنَاءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْق
شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزی می شود.
مکارم الاخلاق ص 127 - خصال ص 54، ح 73
اَلکَذِبُ یَنقُصُ الرِّزقَ؛
دروغ، روزی را کم می کند.
نهج الفصاحه ص 373 ، ح 1087
إِنَّ النَّاسَ یَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَیْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ رِزْقَهَا وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی.
اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نیاز می شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزی خود را فرو می فرستد و زمین برکت خویش را بیرون می ریزد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6
إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، وَ لا یُزادُ عَلی ما قُدِّرَ لَهُ؛
ص: 443
نده به سبب بی صبری، خودش را از روزی حلال محروم می کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی شود.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص160
لَیْسَتِ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ طَالِبُ الْمَأْثَم
نه خودداری از حرام و ناپسند، مانع روزی می شود و نه حرص روزیِ بیشتر می آورد، که روزی تقسیم شده و اجل حتمی است و حرص به سوی گناه می کشد.
اعلام الدین ص 428
مَنْ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی بِالْقَلِیلِ مِن الرِّزْقِ رَضِیَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ مِنَ الْعَمَلِ.
هر ک-س به رزق و روزی کم از خدا راضی باشد، خداوند از عمل کم او راضی خواهد بود.
بح-ارالان-وار(ط-بیروت)ج 75،ص 356 و 357 ، ح 12
اَداءُ الاَمانَةِ و َالصِّدْقُ یَجْلِبانِ الرِّزْقَ، و َالْخیانَةُ وَ الْکَذِبُ یَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 327
صَلاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛
نماز شب، انسان را خوش سیما، خوش اخلاق و خوشبو می کند و روزی را زیاد و قرض را ادا می نماید و غم و اندوه را از بین می برد و چشم را نورانی می کند.
ثواب الأعمال ص 42
تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِی طَلَبِ الْعُلَی وَ سَافِرْ فَفِی الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍ وَ اکْتِسَابُ مَعِیشَةٍ
ص: 444
وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِد
برای کسب بلند مرتبگی از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی، و هم نشینی با بزرگواران.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 8، ص 115، ح 9199
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا کَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَکِیّاً وَ عِلْماً کَثِیراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِکَ کُلَّهُ لِی وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
خدایا مرا عقلی کامل ، تصمیمی نافذ، خردی برتر، دلی پاک، دانشی فراوان و ادبی والا روزی کن و تمام اینها را به سود من قرار ده نه به زیانم،ای مهربان ترین مهربانان.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 84 ، ص 325 ، ح 14
فی سَعَةِ الاَخْلاقِ کُنوزُ الاَرْزاقِ؛
گنج های روزی در وسعت اخلاق نهفته است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 23
مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛
هر کس بد اخلاق باشد، روزی اش تنگ می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5711
مَنِ انْقَطَعَ اِلَی اللّه ِ کَفاهُ اللّه ُ کُلِّ مَؤُنَةٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَی الدُّنْیا و َکَلَهُ اللّه ُ اِلَیْها؛
هر کس از غیر خدا بِبُرد، خداوند، هزینه زندگی او را تأمین می کند و از جایی که انتظار ندارد، روزی اش می دهد؛ امّا هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وا می گذارد.
نهج الفصاحه ص 731 ، ح 2796
ألاستِغفارُ یَزیدُ فی الرّزقِ.
استغفار روزی را زیاد می کند.
خصال ص 505 - جامع الاخبار(شعیری)
ص: 445
ص 124
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهل بَیتِهِ زیدَ فی رزقِه.
کسی که به خانواده اش خوب احسان کند روزیش زیاد میشود.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج71، ص 104 ، ح 64
مَن حَسُنَت نِیتُه زِیدَ فِی رِزقِه؛
هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 105 ، ح 11
فَعَدَلَ فیها لیبتَلی مَن أرادَ بِمَیسورِها وَ مَعسورَها وَ لیختَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکرَ وَ الصَّبرَ مِن عَنیها وَ فَقیرِها
خداوند متعال روزی ها را عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی یا تنگی آن بیازماید و میزان سپاسگزاریِ توانگر و شکیباییِ تهیدست را امتحان کند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 134 از خطبه 91
قلتُ لأبی عبدِاللّه ِ (علیه السلام) : الرّجُلُ یَتّجِرُ ، فإنْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِیَ ما یُصِیبُ فی تجارتِهِ ، فقالَ: لا یُؤاجِرْ نفسَهُ، و لکنْ یَسترزِق ُ اللّه َ عزّ و جلّ و یَتَّجِرُ، فإنّهُ إذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ علی نفسِهِ الرِّزْقَ .
به ابو عبداللّه امام صادق (علیه السلام) عرض کردم:شخصی می تواند تجارت کند، با این حال اگر خودش را اجیر [دیگری] سازد، به اندازه ای که خودش تجارت کند، به او داده می شود. فرمود: اجیر نشود؛ بلکه از خداوند بزرگ روزی طلبد و دست به تجارت زند؛ زیرا اگر اجیر شود ، مانع روزی خود شده است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص90 ، ح 3
اِنَّ الحَرامَ لا یَنمی وَ اِن نَمی لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یُؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّ-فَهُ کانَ زادَهُ اِلَی النّارِ؛
به راستی که حرام، افزایش نمی یابد
ص: 446
و اگر افزایش یابد، برکتی ندارد و اگر انفاق شود، پاداشی ندارد و اگر بماند، توشه ای به سوی آتش خواهد بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 7
ثَلاثٌ مَنْ اَتَی اللّه َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمیعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛
هر کس یکی از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند: انفاق در تنگدستی، گشاده رویی با همگان و رفتار منصفانه.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2
یا أَحمَدُ إِنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أَجزاءَ: تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ فَإِذا طَیَّبتَ مَطعَمَکَ وَ مَشرَبَکَ فَأَنتَ فی حِفظی وَ کَنَفی؛
در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید: ای احمد همانا عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب روزی حلال است، پس چون خوراکی و نوشیدنی خود را پاک کردی در پناه و حمایت من هستی.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 27
طَلَبُ الْحَلَالِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ.
کسب درآمد حلال، بر هر مسلمانی واجب است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 35
إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، و َلا یُزادُ عَلی ما قُدِّرَ لَهُ؛
بنده به سبب بی صبری، خودش را از روزی حلال محروم می کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی شود.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص160
اَلفَضلُ بنُ أَبی قُرَّةَ: دَخَلنا عَلی أَبی عَبدِاللّه ِ (علیه السلام) و َهُوَ یَعمَلُ فی حائِطٍ لَهُ فَقُلنا: جَعَلَنَا اللّه ُ فِداکَ: دَعنا نَعمَل لَکَ أَو تَعمَلهُ الغِلمانُ،
ص: 447
قالَ: لا دَعونی فَإِنّی أَشتَهی أَن یَرانِیَ اللّه ُ عَزَّ و َجَلَّ أَعمَلُ بِیَدی وَأَطلُبُ الحَلالَ فی أَذی نَفسی؛
فضل بن ابی قرّه: خدمت امام صادق علیه السلام که در باغش مشغول کار بود رسیدم و عرض کردم: خدا ما را فدای شما کند، اجازه بدهید ما برایتان کار کنیم یا غلامان این کار را انجام دهند. حضرت فرمودند: نه، مرا به حال خود بگذارید، زیرا دوست دارم خداوند عز و جل مرا در حال کار کردن و زحمت کشیدن برای کسب روزی حلال ببیند.
من لا یحضره الفقیه ج3، ص163، ح3595
حَقُّ الوَلَدِ عَلی والِدِهِ... أَن لا یَرزُقَهُ إِلاّ طَیِّبا؛
حق فرزند بر پدرش این است که... جز از راه حلال، روزی او را تامین نکند.
نهج الفصاحه ص 447 ، ح 1394
مَنْ أَکَلَ مِنَ الْحَلَالِ الْقُوتَ صَفَا قَلْبُهُ وَ رَقَّ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِدَعْوَتِهِ حِجَابٌ
هر کس از قوت حلال بخورد،قلبش رقت و صفا می یابد ، چشمانش پر اشک می شود و برای (استجابت) دعایش مانعی نمی باشد.
مجمع البحرین ج 5 ، ص 353
اَلغُلامُ... یَتَعَلَّمُ الحَلالَ و َالحَرامَ سَبعَ سِنینَ؛
فرزند... را در هفت سال سوم (از چهارده سالگی به بعد) حلال و حرام یاد دهید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 47، ح 3
و َاللّه ِ لَحَدیثٌ تُصیبُهُ مِن صادِقٍ فی حَلالٍ و َحَرامٍ خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ حَتّی تَغرُبَ؛
به خدا قسم اگر از شخصی راستگو حدیثی درباره حلال و حرام بشنوی، از آنچه که آفتاب بر آن طلوع و غروب می کند برای تو بهتر است.
کافی(ط-الاسلامیه) مقدمه ص 7
ص: 448
-محاسن ص227، ح157
لا خَیرَ فی مَن لا یُحِبَّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ فَیَکُفَّ بِهِ وَجهَهُ و َیَقضیَ بِهِ دَینَهُ؛
خیری در آن کس نیست که دوست ندارد از راه حلال مالی بدست آورد که آبرویش را حفظ و قرضش را با آن ادا نماید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص7، ح30
مَن یَکتَسِب مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ یَصرِفهُ فی غَیرِ حَقِّهِ؛
هر کس مالی را از راه غیر حلال بدست آوَرَد، آن را در راه غیر حق مصرف خواهد نمود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 355 ، ح 8109
إذا أرادَ أَحَدُکُم أَن یُستَجابَ لَهُ فَلیُطَیِّب کَسبَهُ و َلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وَ إِنَّ اللّه َ لا یَرفَعُ إِلَیهِ دُعاء عَبدٍ وَفی بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ؛
هر کس بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کسب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد. دعای هیچ بنده ای که مال حرام در شکمش باشد یا حق کسی بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمی رود.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص321، ح31
اَلصُّلحُ جائِزٌ بَینَ المُسلِمینَ، إِلاّ صُلحا أَحَلَّ حَراما و َحَرَّمَ حَلالاً؛
صلح میان مسلمانان جایز است، مگر صلحی که حرامی را حلال یا حلالی را حرام کند.
من لا یحضره الفقیه ج3، ص32، ح 3267 {شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه) ج 7 ، ص 413 }
قالَ لَهُ رَجُلٌ إِنّی ضَعیفُ العَمَلِ قَلیلُ الصَّلاةِ قَلیلُ الصَّومِ وَ لکِن أَرجو أَن لا آکُلَ إِلاّ حَلالاً و َلا أَنکَحَ إِلاّ حَلالاً: و َأَیُّ جِهادٍ أَفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وَ فَرجٍ؟!؛
در پاسخ به کسی که عرض کرد: من
ص: 449
در عمل ناتوانم و نماز و روزه کم به جا می آورم اما سعی می کنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزدیکی نکنم فرمودند: چه جهادی برتر از پاک نگه داشتن شکم و شرمگاه؟!
محاسن ص292، ح448
أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطیَ خَیرَ الدُّنیا و َالآخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ و َأَداءُ أَمانَةٍ و َعِفَّةُ بَطنٍ و َحُسنُ خُلقٍ؛
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویی، اداء امانت، حلال خوری و خوش اخلاقی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 217 ، ح 4282
الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَال
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 36
حُسْنُ الْخُلْقِ فی ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَ-لَبُ الْحَلالِ وَ التَّ-وَسُّعُ عَلَی الْعِیالِ؛
خوش اخلاقی در سه چیز است: دوری کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 90 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 394، ح 63
الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال
عبادت ده جز دارد که نه جزء آن در طلب روزی حلال است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 37
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) إِذَا نَظَرَ إِلَی الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ فَقَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعِیشُ بِدِینِه
هر گاه پیامبر
ص: 450
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مردی نگاه می کرد و از او خوشش می آمد می پرسید: کاری دارد؟ اگر می گفتند: نه، می فرمود: از چشمم افتاد. پرسیدند: ای پیامبر خدا چرا چنین است؟ فرمود: برای اینکه مؤمن اگر حرفه ای نداشته باشد با دینش زندگی می کند (و به نام دین، بار دوش این و آن می شود)
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 38
مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِف
هر کس از دسترنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 39
مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ بِالرَّحْمَةِ ثُمَّ لَا یُعَذِّبُه أَبَدا
هر کس از دسترنج خویش بخورد خداوند با نظر رحمت به او نگاه خواهد ک-رد و او را ع-ذاب ن-م-ی کند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 9 ، ح 40
مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاء
هر کس از دسترنج حلال خویش معاش و هزینه خود را تأمین کند. درهای بهشت بر او گشوده شود تا از هر یک که خواست داخل گردد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 10 ، ح 41
مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیَاءِ ؛
اگر کسی با دستش کار کند و روزی بخورد ، در روز قیامت در زمره و گروه انبیا است و خدا ثواب انبیا را به او می دهدَ»
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص
ص: 451
10 ، ح 42
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرینَ؛
صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دینی]، بیست حسنه و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص10
لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ فَیَکُفَّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِیَ بِهِ دَیْنَه
خیری در آن کس نیست که دوست ندارد از راه حلال مالی بدست آورد که آبرویش را حفظ و قرضش را با آن ادا نماید.
من لا یحضره الفقیه ج 3، ص 166 ، ح3615
مَنْ أَخَذَ أَمْوالَ النّاسِ یُریدُ أَداءَها أَدَّی اللّه ُ عَنْهُ وَ مَنْ أَخَذَها یُریدُ إِتْلافَها اَتْلَفَهُ اللّه ُ؛
هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد پرداخت آن را داشته باشد خداوند آن را بپردازد (او را یاری می کند) و هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد تلف کردن داشته باشد خداوند آن را تلف کند.
نهج الفصاحه ص762 ، ح 2979
إِنَّ اللّه َ تَعالی مَعَ الدّائِنِ حَتّی یَقْضیَ دَیْنَهُ مالَمْ یَکُنْ دَیْنُهُ فیما یَکْرَهُ اللّه ُ؛
خداوند یار قرض دار است تا قرض خود را بپردازد به شرط آن که قرض وی بر خلاف رضای خدا نباشد.
نهج الفصاحه ص303، ح 733 {شبیه این حدیث در بحارالانوار(ط-بیروت) ج100 ، ص143 ، ح14 }
مَنْ أَقْرَضَ مَلْهوفا فَأَحْسَنَ طِلْبَتَهُ اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ وَ أَعْطاهُ اللّه بِکُلِّ دِرْهَمٍ أَلْفَ قِنْطارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛
هر کس به گرفتار و درمانده ای قرض بدهد و در پس گرفتن آن خوشرفتاری کند [گناهانش پاک شده] اعمالش را دوباره شروع می کند و خداوند
ص: 452
در برابر هر درهم، هزار قنطار (ثروتی فراوان) در بهشت به او عطا کند.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 289
مَنِ احْتاجَ إِلَیْهِ أَخوهُ الْمُسْلِمُ فی قَرْضٍ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَفْعَلْ حَرَّمَ اللّه عَلَیْهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
کسی که برادر مسلمانش در قرضی به او نیاز پیدا کند و او بتواند قرض بدهد و چنین نکند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
امالی (صدوق) ص 430 - من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص15
کَما لا یَحِلُ لِغَریمِکَ أَنْ یَمْطُلَکَ و َهُوَ مُؤْسِر ٌفَکَذلِکَ لا یَحِلُّ لَکَ أَنْ تَعْسِرَهُ إِذا عَلِمْتَ أَنَّهُ مُعْسِرٌ؛
همانطور که برای آن کسی که از تو قرض گرفته جایز نیست که اداء آن را به تأخیر بیندازد، پس برای تو هم جایز نخواهد بود که با این که می دانی او تنگدست است از او مطالبه کنی.
تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ج 6، ص 193 ، ح418 - مجموعه ورام ج2 ، ص265
اِعْلَمْ أَنَّه مَنِ اسْتَدانَ دَیْنا وَ نَوی قَضاءَهُ، فَهُوَ فی أَمانِ اللّه حَتّی یَقْضیَهُ، فَإنْ لَمْ یَنْوِ قَضاءَهُ فَهُوَ سارِقٌ؛
کسی که قرض بگیرد در صورتی که تصمیم داشته باشد آن را پس دهد در امان خداست تا آن را اداء کند ولی اگر تصمیم نداشته باشد آن را به صاحبش برگرداند، دزد محسوب می شود.
فقه الرضا ص 268
مَنْ أَرادَ ان تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ و َأَنْ تُکْشَفَ کُرْبَتُهُ فَلْیُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ؛
هر کس می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.
نهج الفصاحه ص759 ، ح2961
أَقِلَّ مِنَ
ص: 453
الدَّیْنِ تَعِشْ حُرّا؛
قرض کمتر گیر تا آزاد باشی.
نهج الفصاحه ص235، ح 432
لاِنْ اُقْرِضَ قَرْضا اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اَصِلَ بِمِثْلِهِ؛
مالی را قرض بدهم، بیشتر دوست دارم تا آن را ببخشم.
بحارالانور(ط-بیروت) ج 100، ص 139، ح 5
عَنْ اَبی موسی، قالَ: قُلْتُ لاَبی عَبْدِاللّه علیه السلام : جُعِلْتُ فِداکَ یَسْتَقْرِضُ الرَّجُلُ وَ یَحِجُّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: یَسْتَقْرِضُ وَ یَتَزَوَّجُ؟ قالَ: نَعَمْ، اِنَّهُ یَنْتَظِرُ رِزْقَ اللّه غُدْوَةً وَ عَشیَّةً؛
ابو موسی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، آیا مرد، می تواند قرض بگیرد و حج برود؟ فرمودند: بله، عرض کردم: آیا می تواند قرض بگیرد و ازدواج کند؟ فرمودند: بله، قرض کند و ازدواج نماید و شب و روز منتظر روزی خدا باشد.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص182 و ص183 ،ح3685
فَاِنْ اَعْطاهُ اَکْثَرَ مِمّا اَخَذَهُ بلا شَرْطٍ بَیْنَهُما فَهُوَ مُباحٌ لَهُ، وَ لَیْسَ لَهُ عِنْدَ اللّه ثَوابٌ فیما اَقْرَضَهُ؛
اگر قرض گیرنده بدون قرار قبلی، سودی به قرض دهنده بدهد مُباح است، ولی آن قرض دهنده پاداشی از خدا نخواهد گرفت.
وسایل الشیعه ج18 ، ص161 ، ح23389 {شبیه این حدیث در تفسیر القمی ج 2 ، ص159 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 100، ص 157، ح 1}
وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فی حالِ غِناکَ لِیَجْعَلَ قَضاءَهُ لَکَ فی یَوْمِ عُسْرَتِکَ؛
غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگریت از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستی ات (قیامت) بپردازد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 398 ، از نامه 31
اَلدَّیْنُ دَیْنانِ: فَمَنْ ماتَ وَ هُوَ یَنْوی قَضاءَهُ
ص: 454
فَاَنَا وَلیُّهُ وَ مَنْ ماتَ و َلا یَنْوی قَضاءَهُ فَذاکَ الَّذی یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ لَیْسَ یَوْمَئِذ ٍدینار ٌو َلا دِرْهَمٌ؛
قرض بر دو نوع است: هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را بپردازد من سرپرست او خواهم بود و هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را نپردازد، در مقابل آن از اعمال نیک او بر می دارند، زیرا در آن روز دینار و درهمی نیست.
نهج الفصاحه ص490، ح 1609
اِیّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَاِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهارِ، وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّیلِ وَ قَضاءٌ فِی الدُّنْیا وَ قَضاءٌ فِی الآْخِرَةِ؛
زیر بار بدهی نروید زیرا بدهکاری خواری روز و اندوه شب است و در دنیا و آخرت باز پرداختی دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 95، ح 11
کَثْرَةُ الدَّیْنِ تُصَیِّرُ الصّادِقَ کاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا؛
بدهی بسیار، راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول می گرداند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص362 ، ح8214
اَلدَّیْنُ رِقٌّ فَلا تَبْذُلْ رِقَّکَ لِمَنْ لا یَعْرِفُ حَقَّکَ؛
بدهی (نوعی) بندگی است، پس زمام اختیار خود را به کسی که حق تو را نمی شناسد مسپار (کنایه از این است که از هر کس قرض نگیر).
شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)ج20،ص306،ح503
وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فی حالِ غِناکَ لِیَجْعَلَ قَضاءَهُ لَکَ فی یَوْمِ عُسْرَتِکَ؛
غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگریت از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستی ات (قیامت) بپردازد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص398 ، از نامه 31
عَنْ عَلیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اَخیهِ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه
ص: 455
السلام قالَ: وَ سَاَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اَعْطی رَجُلاً مِاَئةَ دِرْهَمٍ عَلی اَنْ یُعْطیَهُ خَمْسَةَ دَراهِمَ اَوْ اَقَلَّ اَوْ اَکْثَرَ قالَ: هذَا الرِّبَا الْمَحْضُ؛
علی بن جعفر می گوید: از برادرم امام کاظم علیه السلام در مورد مردی که صد درهم قرض به دیگری داد به این شرط که پنج درهم یا کمتر یا بیشتر (اضافه)به او بدهد پرسیدم؟ فرمودند: این عمل ربای محض است.
وسائل الشیعه ج 18، ص 359، ح 23847
ثَلاثٌ ت-ُورِثُ المَحَبَّه: ال-دَی-نُ وَ التَّ-واضُعُ وَ البَذلُ؛
سه چیز است که محبت آورد: ق-رض دادن و ف-روتن-ی و بخش-ش.
تحف العقول ص 316
لا تَرفَعْ حاجَتَکَ إلّا إلی أحَدِ ثَلاثَةٍ: إلی ذی دینٍ أو مُرُوَّةٍ أو حَسَبٍ
جز به نزد یکی از این سه کس حاجت مبر: دیندار یا صاحب مروّت یا دارای اصالت خانوادگی
تحف العقول ص247
مَنِ اقْتَصَدَ اَغْناهُ اللّه ُ وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَواضَعَ رَفَعَهُ اللّه ُ وَ مَنْ تَجَبَّرَ قَصَمَهُ اللّه ُ؛
هر کس میانه روی کند، خداوند بی نیازش سازد و هر کس ریخت و پاش نماید، خداوند نادارش کند، هر کس فروتنی پیشه کند، خداوند بلندش نماید و هر کس بزرگی کند، خداوند خُردش نماید.
نهج الفصاحه ص 755 ،ح 2939
مَنِ اقتَصَدَ فی الغِنی والفَقرِ فَقَدِ استَعَدَّ لِنَوائِبِ الدَّهرِ.
هر که در توان گری و تهیدستی میانه رو باشد، برای [مقابله با]حوادث روزگار آماد شده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 354 ، ح 8070
طَلَبُ الْحَلَالِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة
کار کردن برای کسب روزی حلال بر هر زن و مرد مسلمان واجب است
ص: 456
امع الاخبار (شعیری) ص 139
امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَل
خدایا نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی ، تنبلی ، ناتوانی ، بهانه آوری ، زیان ، دل مردگی و ملال ، محفوظمان دار
بحار الانوار (ط - بیروت ) ج 91 ، ص 125
إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا یُکَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا یُکَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَة
بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی شوند. سوال شد یا رسول الله!پس چه چیز موجب آمرزش آن است؟ فرمود : جدیت و تلاش در طلب معیشت
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 13، ص 13
الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال
عبادت ده جز است که نه جز آن در کار و تلاش برای به دست آوردن روزی حلال است
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 13، ص 12
الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ إِنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَی نِهَایَتِکُم
کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید ؛ آن گاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید.
نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص 252
قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَی مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْه
کار (خیر) اندک ، که بر آن مداومت ورزی ، از کار بسیار که از آن خسته شوی ، امیدوار کننده تر است
نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص 525 ، ح 278
ص: 457
َلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَاد
بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده شدن
وسایل الشیعه ج 1 ، ص 92 ، ح 217
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه
هر گاه از کاری ترسیدی ، خود را به کام آن بینداز ، زیرا ترس شدید از آن کار ، دشوارتر و زیان بار تر از اقدان به آن کار است.
نهج البلاغه (صبحی صالح ) ص 501 ، ح175
طاعة اللّه سبحانه لا یجوزها الا من بذل الجد و استفرغ الجهد
به طاعت خدای سبحان دست نیابد مگر کسی که تلاش کند و نهایت کوشش خود را به کار گیرد
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم ج 7 ، ص 219
الشَّرَفُ بِالْهِمَمِ الْعَالِیَةِ لَا بِالرِّمَمِ الْبَالِیَة
شرافت به همت های بلند است نه به استخوان های پوسیده
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 448 ، ح 10273
اقْصِرْ هِمَّتَکَ عَلَی مَا یَلْزَمُکَ وَ لَا تَخُضْ فِیمَا لَا یَعْنِیک
همت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه به کارت نمی آید پی گیری مکن
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 477 ، ح 10936
الْمَرْءُ بِهِمَّتِهِ لَا بِقُنْیَتِه
ارزش انسان به همت اوست ، نه به ثروت او
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 447 ، ح 10264
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِه
اندازه هر کس به اندازه همت اوست
نهج البلاغه (صبحی صالح ) ص 477 ، ح 47 – تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 93
ص: 458
، ح 1627
الْکَرَمُ نَتِیجَةُ عُلُوِّ الْهِمَّة
کرامت زاییده بلند همتی است
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 382 ، ح 8678
کَفَی بِالْمَرْءِ غَفْلَةً أَنْ یَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِیمَا لَا یَعْنِیه
از غفلت برای آدمی همین بس که همتش را در آنچه به کارش نمی آید ، صرف کند
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 477 ، ح 10942
کُنْ بَعِیدَ الْهِمَمِ إِذَا طَلَبْتَ کَرِیمَ الظَّفَرِ إِذَا غَلَبْت
هر گاه در پی چیزی هستی ، بلند همت باش و آن گاه که چیره شدی ، در پیروزی کریم باش
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 448 ، ح 10276
آفَةُ النُّجْحِ الْکَسَل
آفت موفقیت تنبلی است
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 463 ، ح 10617
مَنْ دَامَ کَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه
کسی که پیوسته تنبلی کند ، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 463 ، ح 10627
مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِی
یکی از عوامل محرومیت سستی (در کار ) است
تحف العقول ص 80
ضَادُّوا التَّوَانِیَ بِالْعَزْم
با عزم و اراده به جنگ سستی بروید
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 476 ، ح 10908
لَا مُرُوَّةَ لِمَنْ لَا هِمَّةَ لَه
کسی که همت ندارد مروت ندارد
کشف الغمه (ط-القدیمه) ج 1 ، ص 571 – بحار الانوار (ط-بیروت) ج 75 ، ص 111
اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ جِدُّوا فِی الطَّلَبِ وَ تُجَاهَ الْهَرَبِ وَ بَادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطَّعَاتِ النَّقِمَاتِ وَ هَاذِمِ اللَّذَّات
ای بندگان خدا ! تقوا پیشه کرده و برای رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و از
ص: 459
کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواری ها به شما روی آورند و نابود کننده لذات (مرگ) فرا رسد ، به کار (های نیک) مبادرت ورزید
تحف العقول ص 236 – بحارالانوار( ط - بیروت) ج 75 ، ص 109
و اعمل لدنیاک کأنّک تعیش أبدا و اعمل لآخرتک کأنّک تموت غدا
برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه (در این دنیا) خواهی بود. و برای آخرتت (نیز چنان) سعی و تلاش کن که گویا فردا از این دنیا خواهی رفت
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص 52 ، ح 13489 – بحارالانوار(ط - بیروت) ج 44 ، ص 139
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَل
بار خدایا ، من از غم و اندوه و ناتوانی و تنبلی به تو پناه می برم
من لا یحضره الفقیه ج 1 ، ص 335 ، ح 981
إِیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ شَر
از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز ، زیرا که این دو کلید هر بدی می باشند
تحف العقول ص 295
إِنِّی لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَکُونَ کَسْلَاناً [کَسْلَانَ] عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ
من مردی را که در کار دنیایش تنبل باشد مبغوض میدارم و کسی که در کار دنیا تنبل باشد ، در کار آخرتش تنبل تر است
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 85 ، ح 4
إِیاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیا وَ
ص: 460
الْآخِرَة
از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز زیرا که این دو خصلت تو را از بهره دنیا و آخرت باز می دارند
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 85 ، ح 2
ترک التجاره ینقص العقل
رها کردن کسب و کار ، عقل را کم می کند
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 148 ، ح 1
کُلُّ ذِی صِنَاعَةٍ مُضْطَرٌّ إِلَی ثَلَاثِ خِصَالٍ یَجْتَلِبُ بِهَا الْمَکْسَبَ وَ هُوَ أَنْ یَکُونَ حَاذِقاً بِعَمَلِهِ مُؤَدِّیاً لِلْأَمَانَةِ فِیهِ مُسْتَمِیلًا لِمَنِ اسْتَعْمَلَهُ
هر اهل فنی برای موفقیت در کسب و کار خود به سه مطلب نیازمند است : تخصص و باهوشی در فن و حرفه مورد نظر؛ امین باشد و در کار و مال مردم ، امانت و درستی را حفظ کند. با کارفرما و صاحب کار ، خوش برخورد و خوش قلب باشد
تحف العقول ص 322
مَنْ طَلَبَ التِّجَارَةَ اسْتَغْنَی عَنِ النَّاس
هر کس دنبال تجارت رود از مردم بی نیاز می شود
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 148 ، ح 3
یَا هِشَامُ إِنْ رَأَیْتَ الصَّفَّیْنِ قَدِ الْتَقَیَا فَلَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ فِی ذَلِکَ الْیَوْم
اگر در خط مقدم جبهه ، درگیری شروع شد ، باز هم کار کردن و طلب روزی را در آن روز ترک نکن
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 78 ، ح 7
الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه
کسی که خود را برای روزی خانواده اش به زحمت می اندازد و کار می کند مانند رزمنده ایست که در راه خدا می جنگد
کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ،
ص: 461
ص 88 ، ح 1
أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِیه
تو را به تقوای الهی و پارسایی و کوشش سفارش می کنم و بدان که کوششی که در آن پارسایی نباشد ، سودی نمی دهد
کافی (ط – الاسلامیه) ج 2 ، ص 76 ، ح 1
لَا تَکْسَلُوا فِی طَلَبِ مَعَایِشِکُمْ فَإِنَّ آبَاءَنَا کَانُوا یَرْکُضُونَ فِیهَا وَ یَطْلُبُونَهَا
در طلب روزی و نیازهای زندگی تنبلی نکنید ، چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن می دویدند و آن را طلب می کردند
من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 157 ، ح 3576
لَا تَکْسَلْ عَنْ مَعِیشَتِکَ فَتَکُونَ کَلًّا عَلَی غَیْرِک
در معاش دنیوی خود تنبلی مکن که سربار دیگران باشی
کافی (ط – الاسلامیه) ج 5 ، ص 86 ، ح 9
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغ
خداوند دشمن بنده ای است که زیاد می خوابد و بیکار است
وسایل الشیعه ج 17 ، ص 58 ، ح 21972
إِنَّ الَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه
کسی که دنبال روزی می رود تا آبروی خود و خانواده اش را حفظ کند اجر و پاداشش از رزمنده ای که در راه خدا جنگ می کند بیشتر است
تحف العقول ص 445
أَحْسَنُ الشِّیَمِ شَرَفُ الْهِمَم
نیکوترین خصلت ها ارجمندی همت هاست
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 448 ، ح 10274
مَنْ رَقَی دَرَجَاتِ الْهِمَمِ عَظَّمَتْهُ الْأُمَم
ص: 462
هر که بر نردبان همت ها بالا رود ، ملت ها او را بزرگ دارند
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 448 ، ح 10270
لَا شَرَفَ کَبُعْدِ الْهِمَّة
هیچ شرافتی چون بلند همتی نیست
تحف العقول ص 286 – بحار الانوار (ط –بیروت) ج 75 ، ص 165
خَیرُکُم خَیرُکُم لأَهلِهِ و َأَنَا خَیرُکُم لأَهلی ما أَکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ؛
بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما برای خانواده ام بهترم، زنان را گرامی نمی دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمی کند مگر شخص پَست و بی مقدار.
نهج الفصاحه ص472 ح 1520
الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم
مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال می شود و زن، سرپرست خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وی سئوال می شود.
مجموعه ورام ج1 ، ص6
خَیرُ الرِّجالِ مِن اُمَّتیَ الَّذینَ لا یَتَطاوَلُونَ عَلی أَهلیهِم و َیَحِنُّونَ عَلَیهِم و َلا یَظلِمُونَهُم؛
بهترین مردان امّت من کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نکنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نکنند.
مکارم الأخلاق ص 216
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِ بَیتِهِ مُدَّ لَهُ فی عُمُرِهِ؛
هر کس به شایستگی در حقّ خانواده اش نیکی کند، عمرش طولانی می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص105
لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ یُورِثُ أَهْلَ بَیْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّی یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ [جَمِیعاً]
ص: 463
ؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهره مند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج12، ص201، ح13881
إذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَیتٍ خَیرا فَقَّهَهُم فِی الدّینِ و َوَقَّرَ صَغیرُهُم کَبیرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعیشَتِهِم و َالقَصدَ فی نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُم عُیُوبَهُم فَیَتُوبُوا مِنها؛
هرگاه خداوند برای خانواده ای خیر بخواهد آنان را در دین دانا می کند، کوچک ترها بزرگ ترهایشان را احترام می نمایند، مدارا در زندگی و میانه روی در خرج روزیشان می نماید و به عیوبشان آگاهشان می سازد تا آنها را برطرف کنند.
نهج الفصاحه ص181 ، ح 147
یا علی: خِدمَةُ العِیالِ کَفّارَةٌ لِلکَبائِرِ و َتُطفی غَضَبَ الرَّبِّ، وَ مُهُورُ الحُورِ العینِ، و َتَزیدُ فِی الحَسَناتِ و َالدَّرَجاتِ؛
یا علی: خدمت به خانواده، کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم خداوند و مهریه حورالعین و زیاد کننده حسنات و درجات است.
جامع احادیث الشیعه(بروجردی) ج22 ، ص306
اَلمُؤمِنُ یَأکُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ یَأکُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا می خورد ولی منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص12
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- "قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً " کَیْفَ نَقِی أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ {بِما یُحِبُّ اللّه } وَ تَنْهَوْنَهُم ْ{عَمّا یَکرَهُ اللّه}.
خداوند می فرمایند : «خود و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ کنید»، گفتند: چگونه خانواده مان را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟ فرمودند:{به آنچه خدا دوست دارد} امرشان کنید
و {از آنچه خدا
ص: 464
نمی پسندد} نهی شان نمائید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ص 62
إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فی مَنزِلِهِ و َعِیالِهِ إِلی ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها و َإن لَم یَکُن فی طَبعِهِ ذلِکَ : مُعاشَرَةٌ جَمیلَةٌ و َسَعَةٌ بِتَقدیرٍ و َغَیرَةٌ بِتَحَصُّنٍ؛
مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد: خوشرفتاری ، گشاده دستی به اندازه و غیرتی همراه با خویشتن داری.
تحف العقول ص 322
یا علی: لا یَخدِمُ العِیالَ إلاّ صِدّیقٌ أَو شَهیدٌ أَو رَجُلٌ یُریدُ اللّه بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ؛
یا علی: به خانواده خود خدمت نمی کند مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او می خواهد.
جامع الاخبار (شعیری) ص103 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج101، ص132
ثَلاثَةٌ اِن یَعلَمُهنَّ المُؤمِنُ کانَت زیادَةً فی عُمُرِهِ وَ بَقاءَ النِّعمَةِ عَلَیهِ: تَطویلُهُ فی رُکوعِهِ وَ سجودِهِ فی صلاتِهِ وَ تَطویلُهُ لِجلوسِهِ عَلی طَعامِهِ اِذا اَطعَمَ عَلی مائِدَتِهِ وَ اصطِناعُهُ المَعروفَ اِلی اَهلِهِ؛
سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندی او از نعمت ها می شود: طول دادن رکوع و سجده، زیاد نشستن بر سر سفره ای که در آن دیگران را اطعام می کند و خوش رفتاری اش با خانواده.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 49
اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الکاسِبَینِ؛
زن شایسته یکی از دو عامل پیشرفت خانواده است.
امالی(طوسی) ص614 - مستدرک الوسایل ومستنبط المسایل ج14 ، ص171 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص238
لات-َرفع ح--اجَتَک إلاّ إل-ی أح-َدٍ ثَلاثة: إل-ی ذِی دی-نٍ، اَو مُ--رُوّة اَو حَسَب؛
جز به
ص: 465
یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.
تحف العقول ص 247
حُسْنُ الْخُلْقِ فی ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَ-لَبُ الْحَلالِ وَ التَّ-وَسُّعُ عَلَی الْعِیالِ؛
خوش اخلاقی در سه چیز است: دوری کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده.
مجموعه ورام ج1 ، ص90 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 394
مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ؛
هر کس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته می شوند.
تحف العقول ص 214
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِهِ زادَ اللَّهُ فی عُمرِهِ.
هر که به خانواده اش نیکی کند، خداوند بر عمرش بیفزاید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص219
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ وَالمَسکَنُ الواسِعُ وَالمَرکَبُ البَهیُّ وَالوَلَدُ الصّالِحُ؛
از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه ای بزرگ، وسیله ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155
أَحسِنِ الصُّحبَةَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُکَ؛
با همسرت خوش رفتار باش تا زندگی ات با صفا گردد.
من لایحضره الفقیه، ج4، ص392، ح5834
اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّه اَشَّدُّکُم اِکراما لِحَلائِلِهِم؛
گرامی ترین شما نزد خدا، کسی است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد.
وسایل الشیعه ج 21 ، ص311 ، ح27157 {شبیه این حدیث در من لایحضر الفقیه ج3 ، ص506 و تهذیب الاحکام ج8، ص141}
إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ؛
وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند خداوند بدیده رحمت به آنان نگاه می کند.
ص: 466
نهج الفصاحه ص278 ، ح 621
خِیارُکم اَلیَنُکم مَناکِبَةً وَ اَکرَمُهم لِنِسائِهِم؛
بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.
عوالم العلوم و المعارف ج11 ، ص909
لَیْسَ بَیْنَ الْوالِدِ وَ وَلَدِهِ رِبا وَ لا بَیْنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرأَةِ رِبا؛
بین پدر و فرزند و بین شوهر و همسرش ربا (حرام) نیست.
فقه الرضا، ص 258
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
خصال ج1 ، ص 284
وَ اَمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه ِ عَلَیْکَ فَ-تُ-کْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ تَرْحَمَها؛
حق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس
ص: 467
احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب تر است اما این حق اوست که با او مهربان باشی.
من لایحضره الفقیه ج 2، ص 621، ح 3214
خَیْرُکُم خَیْرُکُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَیْرُکُم لِنِسائی؛
بهترین شما کسی است که برای زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما برای زن خود هستم.
من لایحضره الفقیه ج 3، ص 443
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجهِها وَاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَتَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ؛
صدقه بجا و نیکوکاری و نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوشبختی تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بد جلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَالقَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَةَ وَصِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَصِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَعِشرینَ؛
صدقه دادن ده حسنه، قرض دادن هجده حسنه، رابطه با برادران (دینی) بیست حسنه و صله رحم بیست و چهار حسنه دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص10
صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ وَتَکبِتُ العَدُوَّ؛
صله رحم محبّت آور است و دشمن را خوار می گرداند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج4، ص209، ح5825
کَفِّروا ذُنوبَکُم وَتَحَبَّبوا اِلی رَبِّکُم بِالصَّدَقَةِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ؛
با صدقه و صله رحم گناهان خود را پاک کنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص635، ح7258
صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَتَدفَعُ النِّقَمَ؛
صله رحم نعمت ها را فراوان می کند و سختی ها را از بین می برد.
شرح
ص: 468
آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص204، ح5836
زَکوةُ الیَسارِ بِرُّ الجیرانِ وَ صِلَةُ الاَرحامِ؛
زکاتِ رفاه، نیکی با همسایگان و صله رحم است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص106، ح5453
اِنَّ اَعجَلَ الخَیرِ ثَوابا صِلَةُ الرَّحِمِ؛
ثواب صله رحم سریع تر از هر کار خیری به صاحبش می رسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص152
صِلَةُ الاَرحامِ تُزکی اَلاَعمالَ و َتُنمی اَلاَموالَ و َتَدفَعُ اَلبَلوی وَ تُیَسِّرَ الحِسابَ و َتُنسِئُ فِی الاَجَلِ؛
صله رحم اعمال را پاکیزه، اموال را بسیار، بلا را دفع، حساب (قیامت) را آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص150 - تحف العقول، ص 299
اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَالبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الحِسابَ وَیَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ؛
صله رحم و نیکی، حساب (قیامت) را آسان می کند و از گناهان جلوگیری می نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص157 - تحف العقول ص 376
صِلَةُ الارحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الکَفَّ و َتُطیبُ النَّفسَ وَ تَزیدُ فِی الرِّزقِ و َتُنسِئُ فِی الاَجَلِ؛
صله رحم اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاکیزه، روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص151
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرینَ؛
صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دینی ]، بیست حسنه و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 10
مَن مَشی اِلی ذی قَرابَةٍ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ لِیَصِلَ رَحِمَهُ اَعطاهُ اللَّهُ
ص: 469
عَزَّوَجَلَّ اَجرَ مِأَةِ شَهیدٍ؛
هر کس با جان و مال خود در راه صله رحم کوشش کند، خداوند عزّوجلّ پاداش یکصد شهید به او می دهد.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 16
صِلَةُ الرحمِ مِن اَفضَلِ شِیَمِ الکِرامِ؛
صله رحم، از بهترین خصلت های بزرگواران است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج15 ، ص251
اِنَّ صِلَةَ الرحامِ لَمِن موجِباتِ السلامِ وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اَمَرَ بِاِکرامِها وَ اِنَّهُ تَعالی یَصِلُ مَن وَصَلَها وَ یَقطَعُ مَن قَطَعَها وَ یُکرِم مَن اَکرَمَها؛
به راستی که صله رحم از واجبات اسلام است و خدای سبحان، امر فرموده که آن را گرامی بدارند و خداوند متعال با هر کس که صله رحم کند، رابطه برقرار می کند و با هر کس که قطع رحم کند، قطع رابطه می کند و هر کس که صله رحم را گرامی بدارد، گرامی اش می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص405 و ص 406 ،ح9290
حِراسَةُ النِّعَمِ فی صِلَةِ الرَّحِمِ؛
حفظ نعمت ها در صله رحم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 406 ،ح9303
اِذا قَطَّعُوا الرحامَ جُعِلَتِ الموالُ فی أیدیِ الشرارِ ؛
هرگاه مردم قطع رحم کنند، ثروت ها در دست افراد شرور قرار می گیرد.
کافی(ط--الاسلامیه) ج 2، ص 348
أفضَلُ ما یوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأذی عَنها؛
بهترین صله رحم، خودداری از آزار و اذیت خویشاوندان است .
قرب الاسناد(ط-حدیثه) ص355 - بحارالأنوار ج 71، ص 88
صِلُوا أرحامَکُم و بِرّوا بِإخوانِکُم وَ لَو بِحُسنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الجَوابِ ؛
صله رحم نمایید و به برادران (دینی) خود نیکی کنید، هر چند
ص: 470
با سلام کردن خوب و یا جواب سلام خوب باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157
صِلَةُ الرَّحِمِ تَعمُرُ الدِّیارَ وَ تَزیدُ فی الأعمارِ وَ اِن کانَ اَهلُها غَیرَ اَخیارٍ؛
صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند، هر چند صله رحم کنندگان مردمان خوبی نباشند.
امالی(طوسی) ص 481
وَقِّرُوا کِبارَکُم وَ ارحَمُوا صِغارَکُم وَ صِلُوا اَرحامَکُم؛
به بزرگترهایتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید و صله رحم نمایید.
امالی(صدوق) ص94 - عیون اخبار الرضا ج 1، ص 295
مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فی کَلامِهِ وَ النصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِی ءَ لَهُ فی اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فی رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُ-قِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
اعلام الدین فی صفات المونین ص 265
اِنَّ القَومَ لَیَکونونَ فَجَرَةً وَ لا یَکونونَ بَرَرَةً فَیَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمی اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَکَیفَ اِذا کانوا اَبرارا بَرَرَةً!؟
مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 155
مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَل-َهُ فی عُمُرِهِ وَ یُوَسَّعَ لَهُ فی رِزقِهِ فَلیَتَّقِ اللّه وَ لیَصِل رَحِمَهُ؛
هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه
ص: 471
کند و صله رحم نماید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71، ص 102
ما نَعلَمُ شَیئا یَزیدُ فِی العُمرِ اِلاّ صِلَةَ الرَّحِمِ، حَتّی اِنَّ الرَّجُلَ یَکونُ اَجَلُهُ ثَلاثَ سِنینَ فَیکونُ وَصولاً لِلرَّحِمِ فَیَزیدُ اللّه فی عُمرِهِ ثَلاثینَ سَنَةً فَیَجعَلُها ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَةً، وَ یَکونُ اَجَلُهُ ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَةً فَیَکونَ قاطِعا لِلرَّحِمِ، فَیَنقُصُهُ اللّه ثَلاثینَ سَنَةً وَ یَجعَلُ اَجَلَهُ اِلی ثَلاثِ سِنینَ؛
ما، غیر از صله رحم، چیزی نمی شناسیم که بر عمر بیفزاید، تا آن جا که گاهی عمر کسی سه سال است، و وقتی که اهل صله رحم می شود، خداوند هم سی سال بر عمرش می افزاید و آن را سی و سه سال می کند و گاهی عمر کسی سی و سه سال است و قطع رحم می کند و خداوند هم سی سال از عمر او می کاهد و عمرش را به سه سال، کاهش می دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 152 و ص153
اَلذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغیُ وَ الذُّنوبُ التَّی تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتی تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی
ص: 472
را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر و مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584
زِیَادَةُ الشُّکْرِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدَانِ النِّعَمَ وَ تَفْسَحَانِ فِی الْأَجَل
شکرگزاری فراوان و صله رحم، نعمت ها را زیاد می کنند و بر مُهلت زندگی می افزایند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص406 ، ح9304
إِیّاکُم و َالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا و َأَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا و َأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛
از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدی وادارشان کرد و بدکار شدند.
نهج الفصاحه ص353
و َقَد سُئِلَ عَن مَکارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَصِلَةُ مَن قَطَعَکَ و َإعطاءُ مَن حَرَمَکَ و َقَولُ الحَقِّ و َلَو عَلی نَفسِکَ؛
درباره مکارم الاخلاق سئوال شد، فرمودند: گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه با کسی که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خویی) ج6 ، ص218
اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن... : صِدقُ الَبسِ ، و َصِدقُ اللِّسانِ ، و َأداءُ الأمانَةِ ، و َصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَ إقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، و َالمُکافاةُ عَلیَ الصَّنائعِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، و َرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛
مکارم ده تاست : اگر می توانی آنها را داشته
ص: 473
باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
خصال ج2 ، ص431
لَیسَ شَیْ ءٌ اُطیعَ اللّه ُ فیهِ اَعجَلَ ثَوابا مِن صِلَةِ الرَّحِمِ وَ لَیسَ شَیْ ءٌ اَعجَلَ عِقابا مِنَ البَغیِ وَ قَطیعَةِ الرَّحِمِ؛
هیچ طاعتی نیست که پاداشش زودتر از صله رحم برسد و مجازاتی سریع تر از مجازات ظلم و قطع رحم نیست.
نهج الفصاحه ص 661 ، ح 2398
عَلَیکَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِکرامِ العُلَماءِ وَ الصَّفحِ عَن زَلاّتِ الخوانِ فَقَد اَدَّبَکَ سَیِّدُ الاَوَّلینَ وَ الخِرینَ بِقَولِهِ صلی الله علیه و آله : اُعفُ عَمَّن ظَ-لَمَکَ وَ صِل مَن قَطَعَکَ وَ اَعطِ مَن حَرَمَکَ ؛
تو را سفارش می کنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینی)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است».
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص71
اَوصانی رَبّی بِسَبعٍ: اَوصانی بِالاِخلاصِ فِی السِّرِّ وَ العَلانیَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی و اُعطیَ مَن حَرَمَنی و اَصِلَ مَن قَطَعَنی و اَن یَکونَ صَمتی فِکرا وَ نَظَری عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی
ص: 474
که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفوائد ج2 ، ص11
اَمَرَنی رَبّی بِسَبعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساکینِ وَ الدُّنُوِّ مِنهُم و اَن أکثِرَ مِن «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» وَ اَن اَصِلَ بِرَحِمی و اِن قَطَعَنی و اَن اَنظُرَ الی مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّی و لا اَنظُرَ اِلی مَن هُوَ فَوقی و اَن لا یَأخُذَنی فِی اللّه ِ لَومَةُ لائِمٍ و اَن اَقولَ الحَقَّ وَ اِن کانَ مُرّا و اَن لا اَساَلَ اَحَدا شَیئا؛
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بینوایان و نزدیک شدن به آنها، ذکر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسیار گفتن، با خویشاوندان رابطه برقرار کردن؛ هر چند آنان قطع رابطه کنند، [و در مسائل مادی]، به پایین تر از خود نگاه کنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگیرم، حق را بگویم اگر چه تلخ باشد و از کسی چیزی نخواهم.
الاصول الستة عشر(ط-دارالشبستری) ص 75
اِنَّ اَعجَلَ الطاعَهِ ثَواباً لِصِلَهِ الرَّحِم؛
نزدیکترین و سریعترین طاعت در ثواب ، پیوند با خویشان است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص347 - خصال ج1 ، ص 124 - تحف العقول ص294
ثَلاثٌ م-َن ک-ُنَّ فِیهِ ک-انِ سَیِّ-داً: کَظمُ الغَیظِ و َالعَف-وُ عَن المَسییءِ والصِّله بِ-النَف-سِ و َالم-الِ؛
سه چیز است که در ه-ر که ب-اش-د آق-ا و س-رور است: خش-م ف-رو خ-وردن ، گذشت از بدک-ردار ، کمک و صله رح-م ب-ا ج-ان و م-ال.
تحف العقول ص 317
مَن زَارَ أخاهُ فِی اللهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ
ص: 475
إیّایَ زُرتَ وَ ثَوَابُکَ عَلَیَّ وَ لَستُ أرضَی لَکَ ثَوَاباً دونَ الجَنَّة ِ.
هر که برای خدا برادرش را زیارت کند ،خدای عزوجل می فرماید: به زیارت من آمدی و پاداش تو بر عهده من است و من غیر از بهشت برای تو، به پاداش دیگری راضی نمی شوم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص176
اَلصَّدَقَةُ عَلی وَجهِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ و َصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَ تَزیدُ فِی العُمرِ وَ تَقی مَصارِ عَ السُّوءِ؛
صدقه بجا، نیکوکاری، نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوش بختی تبدیل و عمر را زیاد و از پیشامدهای بد جلوگیری می کند.
نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869
اِن اَحبَبتَ اَن یَزیدَ اللّه ُ فی عُمُرِکَ فَسُرَّ اَبَ-وَیکَ ؛
اگر دوست داری که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.
وسایل الشیعه ج18 ، ص372 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 81
اَلذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغیُ وَ الذُّنوبُ التَّی تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتی تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی
ص: 476
را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584
ثَلَاثٌ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِیهِنَّ رُخْصَةً بِرُّ الْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْنِ وَ وَفَاءٌ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَی الْبَرِّ وَ الْفَاجِر
سه چیز است که ترک آن برای هیچ کس جایز نیست: نیکی به پدر و مادر نیکو کار باشند یا فاجر ، وفای به عهد با نیکو کار یا فاجر و ادای امانت به نیکو کار یا فاجر .
تحف العقول ص367
اثنان یعجّلهما اللَّه فی الدّنیا البغی و عقوق الوالدین.
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر می دهد تعدی و ناسپاسی پدر و مادر.
نهج الفصاحه ص165
بِرُّوا آباءَکُمْ یَبِرَّکُمْ اَبْناؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساؤُکُمْ؛
به پدر و مادر خود نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند و به زنان مردم عفّت ورزید تا زنانتان عفّت ورزند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص554 - من لایحضرالفقیه ج4 ، ص21
یُقالُ لِلعاقِّ إعمَل مَا شَئتَ فانّی لا أغفِرُ لک
به فرزندی که عاق (والدین) شده گفته می شود: هر کاری می خواهی انجام بده که من تو را نمی آمرزم.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج71، ص 80
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا.
نهج الفصاحه ص167
العقوق یعقب القلة و یؤدی الی الذلة؛نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را
ص: 477
به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند.مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 15 ، ص195
مَنْ بَرَّ بِوَالِدَیْهِ زَادَ اللَّهُ فِی عُمُرِه
هر که به پدر و مادرش نیکی کندخداوند بر عمرش افزوده است.مشکاه الانوار فی غرر الاخبار ص162
اَلعُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ و یُؤَدِّی إلَی الذِّلَّةِ
آزردن و نافرمانی [پدر و مادر]، نداری می آورد و به خواری می کشاند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 84
مَنْ نَظَرَ إِلَی أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً.
هر که به پدر و مادر خود - اگر چه به وی ستم کرده باشند - با نگاه غضب آلود بنگرد خداوند نمازش را نمی پذیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص349
ثَلاثٌ لایُستَحیی مِنهُنَّ: خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَیفَهُ وَ قیامُهُ عَن مَجلِسِهِ لأَبیهِ وَ مُعَلِّمِهِ و َطَلَبُ الحَقِّ وَإن قَلّ؛
از سه کار حیا نباید کرد: خدمت به میهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خویش و طلب حق گرچه اندک باشد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالحکم ج3، ص338، ح4666
رَحِمَ اللّه ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ؛
رحمت خدا بر پدری که دارای دخترانی است! دختران، با برکت و دوست داشتنی اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 15، ص 115، ح 17700
لَیْسَ بَیْنَ الْوالِدِ وَ وَلَدِهِ رِبا وَ لا بَیْنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرأَةِ رِبا؛
بین پدر و فرزند و بین شوهر و همسرش ربا (حرام) نیست.
فقه الرضا ص
ص: 478
258
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص435 ، ح9970
بَرّوا آبائَکُم یَبَرُّکُم أبناؤُکُم
با پدرانتان خوشرفتاری کنید تا فرزندانتان با شما خوشرفتاری کنند.
الوافی ج22 ، ص866
اَللّهُمَّ ارزُقنی وَلَدا وَاجعَلهُ تَقیّا زَکیّا لَیسَ فی خَلقِهِ زیادَةٌ و َلا نُقصانٌ و َاجعَل عاقِبَتَهُ إلی خَیرٍ؛
خداوندا به من فرزندی عطا کن و او را پرهیزگار و پاک قرار ده که در آفرینشش کم و زیادی نباشد و سرانجامش را نیکو گردان.
وسایل الشیعه ج20 ، ص117 - تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان)ج7، ص411، ج1641
مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِیَ بِالْأَبَوَیْنِ فَیُکْسَیَانِ حُلَّتَیْنِ یُضِی ءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
هر کس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ برای او ثواب می نویسد و هر کسی که او را شاد کند ، خداوند روز قیامت او را شاد خواهد کرد و هر کس قرآن به او بیاموزد ، پدر و مادرش دعوت می شوند و دو لباس بر آنان پوشیده می شود که از نور آنها ، چهره های بهشتیان نورانی می گردد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح1
اَلبَناتُ حَسَناتٌ و َالبَنُونَ نِعَمٌ فَالحَسَناتُ تُثابُ عَلَیهِنَّ و َالنِّعمَةُ تُسأَلُ عَنها؛
دختران خوبی ها و پسران نعمت اند، به خوبی ها ثواب می دهند و از نعمت ها سئوال می شود.
تحف العقول ص 382
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله إذا
ص: 479
أَصبَحَ مَسَحَ عَلی رُؤُوسِ وُلدِهِ و َوُلدِ وُلدِهِ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانشان دست (نوازش) می کشیدند.
عدةالداعی و نجاح الساعی ص 89 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج101، ص99، ح75
إنَّ الوَلَدَ الصّالِحَ رَیحانَةٌ مِن رَیاحینِ الجَنَّةِ؛
فرزند شایسته و خوب گلی از گل های بهشت است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص3، ح10
قالَ بَعضُهُم : شَکوَتُ اِلی ابِی الحَسَنِ موسی علیه السلام ابنا لی ، فَقالَ : لا تَضرِبهُ، و َاهجُرهُ وَ لا تُطِل؛
کسی گفت : از فرزندم به امام کاظم علیه السلام شکایت کردم . ایشان فرمودند : «او را نزن بلکه با او قهر کن ولی نه به مدّت طولانی.
عدةالداعی و نجاح الساعی ص 89
حَقُّ الوَلَدِ عَلی والِدِهِ... أن یَستَفرِهَ اُمَّهُ؛
حق فرزند بر پدر این است که مادر او را گرامی بدارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح6
أَحِبُّوا الصِّبیانَ وَ ارحَمُوهُم و َإذا وَعَدتُمُوهُم شَیئا فَفُوا لَهُم فَإنَّهُم لا یَدرُونَ إِلاّ أَنَّکُم تَرزُقُونَهُم؛
کودکان را دوست بدارید و به آنان مهربانی کنید و هرگاه به آنها وعده دادید وفا کنید زیرا آنها شما را روزی دهنده خود می دانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح3
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسکَنُ الواسِعُ و َالمَرکَبُ البَهیُّ و َالوَلَدُ الصّالِحُ؛
از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه ای بزرگ، وسیله ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35
اِذا اَرَدتَ الوَلَدَ فَقُل عِندَ الجِماعِ : اَللّهُمَّ ارزُقنی وَلَدا وَ اجعَلَهُ تَقیّا لَیسَ فی خَلقِهِ زِیادَةٌ وَ لا نُقصانٌ وَ اجعَل عاقِبَتَهُ اِلی خَیرٍ؛
هرگاه فرزند خواستی ، هنگام
ص: 480
آمیزش بگو : بار الها! به من فرزندی عطا کن و او را با تقوا قرار ده و در آفرینش او، کم و زیادی نباشد و او را عاقبت به خیر گردان .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 10، ح 12
مَن اَکَلَ سَفَرجَلَةً عَلَی الرِّیقِ طابَ ماؤُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُهُ ؛
هر کس ناشتا یک بِه بخورد ، نطفه اش پاکیزه می شود و فرزندش نیکو می گردد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص357، ح 3
ما مِن اِمرَاَةٍ حامِلَةٍ اَکَلَتِ البِطِّیخَ اِلاّ یَکونُ مَولودُها حَسَنَ الوَجهِ وَ الخُلُقِ ؛
هیچ زن بارداری نیست که خربزه بخورد ، مگر این که فرزندش زیبا و خوش اخلاق می گردد .
طب النبی صلی الله علیه و آله، ص 29
اَطعِمُوا المَرأَةَ فی شَهرِها الَّذی تَلِدُ فیهِ التَّمرَ فَاِنَّ وَلَدَها یَکونُ حَلیما نَقیّا ؛
به زن، در ماهی که زایمان کرده ، خرما بدهید ، چرا که فرزند او بردبار و پاک می شود.
مکارم الأخلاق ص 169
مَن وُلِدَ لَهُ مَولودٌ فَلیُؤَذِّن فی اُذُنِهِ الیُمنی بِاَذانِ الصَّلاةِ و َلیُقِم فِی الیُسری فَاِنَّها عِصمَةٌ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ؛
به هر کس فرزندی داده شود ، باید در گوش راست او اذان نماز و در گوش چپ او اقامه بگوید ؛ چرا که مایه ایمنی از شیطانِ رانده شده است .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 24، ح 6
طَهِّروا اَولادَکُم یَومَ السّابِ-عِ فَاِنَّهُ اَطیَبُ وَ اَطهَرُ و اَسرَعُ لِنَباتِ اللَّحمِ، وَ اِنَّ الارضَ تَنجُسُ مِن بَولِ الغلَفِ اَربَعینَ صَباحا؛
روز هفتم [تولّد] ، فرزندتان را [با ختنه] پاک کنید ، چرا
ص: 481
که مایه تمیزی و پاکیزگی بیشتر و رویِش شتابنده ترِ گوشت است و زمین ، چهل روز از بول شخص ختنه نشده ، آلوده می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص35، ح2
وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ؛
حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد .
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ، ح 399
اِنَّ اللّه َ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ ؛
بدون تردید ، خداوند بر بنده خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش ، رحم می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص50، ح 5
اَلوَلَدُ سَیِّدٌ سَبعَ سِنینَ، وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ، وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ؛
فرزند هفت سال سروَر، هفت سال فرمانبردار، و هفت سال وزیر است .
مکارم الاخلاق ص 222
اِنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله اَبصَرَ رَجُلاً لَهُ وَلَدانِ فَقَ-بَّلَ اَحَدَهُما وَتَرَکَ الخَرَ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : فَهَلاّ واسَیتَ بَینَهُما؛
أَ
پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را دیدند که دو فرزند داشت . یکی را بوسید و دیگری را رها کرد . پیامبر خدا به او فرمودند : چرا میان آنان یکسان عمل نکردی؟
جعفریّات ص 55
لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلی آدابِکُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زَمانِکُم؛
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند .
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص267، ح102
قالَ رَجُلٌ: یا رَسولَ اللّه ِ!
ص: 482
ما حَقُّ ابنی هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمودند: اسم خوب برایش انتخاب کنی، به خوبی او را تربیت نمایی و به کاری مناسب و پسندیده بگماری.
وسایل الشیعه ج21 ، ص390 ، ح27380
اَلحِنّاءُ یَذهَبُ بالسَّهَکِ وَ یَزیدُ فی ماءِ الوَجهِ وَ یُطَیِّبُ النَّکهَةَ وَ یُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
حنا، بوی بد عرق را از بین می برد، چهره را شاداب، دهان را خوشبو و فرزند را زیبا می کند.
من لایحضر الفقیه ج1 ، ص121 ، ح273 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 484، ح 5
حقّ الولد علی الوالد أن یعلّمه الکتابة و السّباحة و الرّمایة و أن لا یرزقه إلّا طیّبا و أن یزوّجه إذا بلغ.
حق پسر بر پدر آنست که نوشتن و شنا کردن و تیر انداختن به او بیاموزد و جز روزی پاکیزه (حلال) برای ش مهیا نکند و همین که بالغ شد به او زن بدهد.
نهج الفصاحه ص447 ، ح1394
اَلغُلامُ... یَتَعَلَّمُ الحَلالَ وَ الحَرامَ سَبعَ سِنینَ؛
فرزند... را در هفت سال سوم (از چهارده سالگی به بعد) حلال و حرام یاد دهید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص47، ح3
أکرِموا أولادَکُم و َأَحسِنوا آدابَهُم یُغفَرلَکُم؛
فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود.
مکارم الأخلاق ص 222
ادّبوا اولادکم علی ثلث خصال حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و تلاوة القرآن
فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش
ص: 483
و تلاوت قرآن.
مقدمه قاموس قرآن ص2
یا عَلیُّ: رَحِمَ اللّه والِدَینَ حَمَلا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهِما؛
ای علی: خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزند خویش را بر نیکی کردن به خودشان یاری کنند.
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص372
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
خصال ج1 ، ص 284
أَکلُ السَّفَر جَلِ قُوَّةٌ لِلقَلبِ الضَّعیفِ و َهُوَ یُطَیِّبُ المِعدَةَ و َیُذَکِّی الفُؤادَ وَ یُشَجَّعُ الجَبانَ و َیُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
خوردن به، قلب ضعیف را قوی، معده را پاک، ترسو را شجاع و فرزند را زیبا می کند.
تحف العقول ص 101
عَلَیکَ بِالحداثِ فَإنَّهُم أَسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ؛
نوجوانان را دریاب زیرا که آنان سریع تر به کارهای خیر روی می آورند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص93، ح66
إِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالارضِ الخالیَةِ ما اُلقیَ فیها مِن شَیْ ءٍ قَبِلَتهُ؛
دل نوجوان مانند زمین آماده است که هر بذری در آن افشانده
ص: 484
شود، می پذیرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص393 ، نامه 31 - تحف العقول ص70
بادِروا أَحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ أَن تَسبِقَکُم إِلَیهِمُ المُرجِئَةِ؛
به آموختن حدیث به نوجوانانتان پیش از آن که منحرفین آنان را گمراه سازند، اقدام نمائید.
تهذیب الأحکام(تحقیق خرسان) ج8، ص111، ح30
لاتَقسِروا أَولادَکُم عَلی آدابِکُم فَإنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زَمانِکُم؛
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص267، ح102
قالَ رَجُلٌ: یا رَسولَ اللّه ! ما حَقُّ ابنی هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ و َأَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: حقّ این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمودند: اسم نیکو برایش انتخاب کنی و به خوبی او را تربیت نمایی و به کاری مناسب و پسندیده بگماری.
وسایل الشیعه ج21 ، ص390 ، ح27380
أَولَی الشیاءِ أَن یَتَعَلَّمَهَا الحداثُ الشیاءُ الَّتی إذا صاروا رِجالاً اَحتاجوا إِلَیها؛
شایسته ترین چیزهایی که نوجوانان باید بیاموزند، آن چیزهایی هستند که هنگام بزرگسالی به آنها نیاز دارند.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص333، ح817
إنَّ اللّه یُحِبُّ الشّابَّ الَّذی یُفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللّه ؛
خداوند جوانی که جوانی اش را در اطاعت از او بگذراند دوست دارد.
نهج الفصاحه ص316 ، ح 800
إذَا احتَجتَ إِلَی المَشوَرَةِ فی أَمرٍ قَد طَرَأَ عَلَیکَ، فَاستَبدِهِ بِبِدایَةِ الشُّبّانِ، فَإِنَّهُم أَحَدُّ أَذهانا وَأَسرَعُ حَدسا، ثُمَّ رُدَّهُ بَعدَ ذلِکَ إلی رَیِ الکُهولِ وَالشُیوخِ لِیَستَعقِبوهُ وَیُحسِنُوا، الاِختیارَ لَهُ فَإِنَّ تَجرِبَتَهُم أَکثَرُ؛
هنگامی که در
ص: 485
پیش آمدی احتیاج به مشورت داشتی ابتدا به جوانان مراجعه نما زیرا که آنان ذهنی تیزتر و حدسی سریع تر دارند سپس (نتیجه) آن را به نظر بزرگسالان و پیران برسان تا پیگیری نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب کنند زیرا تجربه آنان بیشتر است.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص337، ح866
مَن تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کانَ بِمَنزِلَةِ الوَشمِ فِی الحَجَرِ وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ کَبیرٌ کانَ بِمَنزِلَةِ الکِتابِ عَلی وَجهِ الماءِ؛
هر کس در جوانی اش بیاموزد، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر کس در بزرگ سالی بیاموزد، مانند نوشتن بر روی آب است.
نوادر راوند ص18
یا عَلیُّ بادِر بِاَربَعٍ قَبلَ اَربَعٍ : شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ وَ غِناکَ قَبلَ فَقرِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ ؛
ای علی! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب : جوانی ات را پیش از پیری؛ و سلامتی ات را پیش از بیماری؛ و ثروتت را پیش از فقر و زندگی ات را پیش از مرگ.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 357، ح 5762
فی قَولِ اللّه عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَن تَطلُبَ بِهَا الخِرَةَ ؛
درباره آیه سهم خود را از دنیا فراموش مکن : [یعنی] سلامتی، توانایی، فرصت، جوانی و شادابی ات را فراموش مکن، تا با آنها، آخرت را به دست آوری.
قصص، آیه 77 ؛ معانی الاخبار ص325
یا مَعشَرَ الشَّبابِ عَلَیکُم بِالباهِ فَاِن لَم تَستَطیعوهُ
ص: 486
فَعَلَی-کُم بِالصّیامِ فَاِنَّهُ وِجاؤُهُ ؛
ای گروه جوانان! ازدواج کنید. اگر نمی توانید، روزه بگیرید، که روزه مهارِ شهوت است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 180، ح 2
یَنبَغی لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ سُکرِ القُدرَةِ، وَ سُکرِ العِلمِ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ ؛
سزاوار است که عاقل، از مستی ثروت، قدرت، دانش، ستایش و مستی جوانی بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهای پلیدی است که عقل را نابود می کند و وقار و هیبت را کم می نماید.
تصنیف غررالحکم و درر الحکم ص66 ، ح875
اِعلَمی اَنَّ الشّابَّ الحَسَنَ الخُلُقِ مِفتاحٌ لِلخَیرِ، مِغلاقٌ لِلشَّرِّ وَ اِنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الخُلُقِ مِغلاقٌ لِلخَیرِ مِفتاحٌ لِلشَّرِّ ؛
بِدان که جوانِ خوش اخلاق، کلید خوبی ها و قفل بدی هاست و جوانِ بداخلاق، قفل خوبی ها و کلید بدی هاست.
امالی (طوسی) ص 302، ح 598
لَستُ اُحِبُّ اَن اَرَی الشّابَّ مِن-کُم اِلاّ غادیاً فی حالَینِ: اِمّا عالِماً اَو مُتَعَلِّما، فَاِن لَم یَفعَل فَرَّطَ، فَاِن فَرَّطَ ضَیَّعَ، وَ اِن ضَیَّعَ اَثِمَ، وَ اِن اَثِمَ سَ-کَنَ النّارَ وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ ؛
دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم : دانشمند یا دانش اندوز. اگر جوانی چنین نکند، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آن کس که محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت، دوزخ نشین خواهد شد.
امالی (طوسی) ص 303، ح 604
مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ
ص: 487
هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ، وَ کانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القیامَةِ ؛
هر جوان مؤمنی که در جوانی قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش می آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار می دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 603، ح 4
مُرُوا الاَحداثَ بِالمِراءِ وَ الجِدالِ وَ ال-کُهولَ بِالفِکَرِ وَ الشُّیوخَ بِالصَّمتِ ؛
جوانان را به مباحثه و مناظره، و میان سالان را به اندیشیدن، و پیران را به سکوت، فرمان دهید.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20، ص 285، ح 260
اَصحابُ المَهدیِّ شَبابٌ لا کُهولٌ فیهِم اِلاّ مِثلَ کُحلِ العَینِ وَ المِلحِ فِی الزّادِ وَ اَقَلُّ الزّادِ المِلحُ؛
یاران مهدی(عج) جوان اند و کهن سالان در میان آنان کم اند، مانند سُرمه در چشم و نمک در زاد و توشه، که کمترین قسمت توشه، نمک است.
الغیبة (طوسی) ص 476
خَیرُ شَبابِکُم مَن تَزَیّا بِزِیِّ کُهولِکُم وَ شَرُّ کُهولِکُم مَن تَزَیّا بِزِیِّ شَبابِکُم ؛
بهترین جوانانِ شما آنان اند که خود را به سبک بزرگسالان بیارایند و بدترین بزرگسالان ، کسانی اند که خود را شبیه جوانان کنند.
ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی) ج1 ، ص 41
مَن اَحسَنَ عِبادَةَ اللّه فی شَبیبَتِهِ ، لَقّاهُ اللّه الحِکمَةَ عِندَ شَیبَتِهِ ، قالَ اللّه تَعالی : «وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَاستَوی ءَآتَیناهُ حُکما وَ عِلما» ثُمَّ قالَ تَعالی : «وَ کَذالِکَ نَجزِی المُحسِنینَ» ؛
هر کس
ص: 488
که در جوانی خوب بندگی خدا کند ، خداوند در پیری به او حکمت می آموزد . خدای متعال می فرماید : «و چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم» و در ادامه آیه می فرماید : «و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».
قصص، آیه 14؛ أعلام الدین فی صفات المومنین ص 296
اِجتَهَدتُ فِی العِبادَةِ وَ اَ نَا شابٌّ ، فَقالَ لی اَبی : یا بُنَیَّ دونَ ما اَراکَ تَصنَعُ، فَاِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ اِذا اَحَبَّ عَبداً رَضیَ عَنهُ بِالیَسیرِ ؛
در جوانی زیاد عبادت می کردم. پدرم به من فرمود: فرزندم! کمتر عبادت کن، زیرا خداوند عزوجل ، اگر بنده ای را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود می گردد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 87 ، ح 5
لِیَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنیاهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَیاتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وَ اَ نتُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ ؛
انسان باید برای آخرتش از دنیا، برای مرگش از زندگی و برای پیری اش از جوانی، توشه برگیرد، چرا که دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت آفریده شده اید .
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر معروف به مجموعه ی ورام ج 1، ص 131
اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لکِن فِی الشَّبابِ اَحسَنُ ؛
توبه زیباست، ولی در جوانی زیباتر .
نهج الفصاحه ص578 ، ح2006
إذا عاتبت الحدث فاترک له موضعا من ذنبه لئلا یحمله الإخراج علی المکابرة
هرگاه جوان را توبیخ کردی ، برخی خطاهای او را نادیده بگیر،
ص: 489
تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20، ص 333، ح 819
لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القیامَةِ حَتّی یُساَ لَ عَن اَربَعٍ عَن عُمُرِهِ فیما اَفناهُ وَ عَن شَبابِهِ فیما اَبلاهُ وَ عَن مالِهِ مِن اَینَ اَ کتَسَبَهُ وَ فیما اَ نفَقَهُ وَ عَن حُبِّنا اَهلَ البَیتِ ؛
انسان، در روز قیامت، قدم از قدم برنمی دارد، مگر آن که از چهار چیز پرسیده می شود : از عمرش که چگونه گذرانده است، از جوانی اش که چگونه سپری کرده، از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است و از دوستی ما اهل بیت [پیامبر صلی الله علیه و آله].
خصال ج1 ، ص 253، ح 125
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ و َلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَ لکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح2006
فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذی تَعَبَّدَ فی صِباهُ عَلَی الشَّیخِ الَّذی تَعَبَّدَ بَعدَ ما کَبُرَت سِنُّهُ کَفَضلِ المُرسَلینَ عَلی سائِرِ النّاسِ .
برتری جوان عابدی که در کمی سنّش بندگی ورزد بر پیری که پس از سالمندی رو به
ص: 490
بندگی آرد همچون برتری پیامبران بر دیگر مردم است .
نهج الفصاحه ص588 ، ح2050
شیئانِ لایَعرِفُ فَضلَهُما اِلّا مَن فَقَدَهُما : الشَباب وَ العافِیَه؛
دو نعمت است که ارزش آنها را نمی دانند مگر کسی که آنها را از دست داده باشد : جوانی و تندرستی.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الحکم ج4 ، ص 183 ، حدیث 5764
عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِی البَرَکَةِ فَاِذا جَلَسَ انغَمَسَ فیها؛
عیادت کننده بیمار، در برکت فرو می رود و چون نزد بیمار بنشیند، در آن غوطه ور می شود.
کنزالفوائد ج 1، ص 379
اَلمُریبُ اَبَدا عَلیلٌ؛
آدم بدبین، همیشه بیمار است.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص72 ، ح1066
اَلحَسَدُ لا یَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّةً وَ غَیظا یوهِنُ قَلبَکَ وَ یَمرِضُ جِسمَکَ؛
حسادت نتیجه ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می گرداند به بار نمی آورد.
کنزالفوائد ج 1، ص 137
مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ کَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ؛
هر کس کم بخورد، سالم می ماند و هر کس زیاد بخورد تنش بیمار می شود و قساوت قلب پیدا می کند.
نهج الفصاحه ص728 ، ح2779
اِنَّ لِلّدارِ شَرَفا وَ شَرَفُهَا السّاحَةُ الواسِعَةُ وَ الخُلَطاءُ الصّالِحونَ وَ اِنَّ لَها بَرَکَةً وَ بَرَکَتُها جَودَةُ مَوضِعِها وَسَعَةُ ساحَتِها وَ حُسنُ جِوارِ جیرانِها؛
خانه را شرافتی است. شرافت خانه به وسعت حیاط (قسمت جلوی خانه) و هم نشینان خوب است. و خانه را برکتی است، برکت خانه جایگاه خوب آن، وسعت محوطه آن و همسایگان خوب آن است.
ص: 491
مکارم الاخلاق، ص 125 و 126
کُلُّ بَیْتٍ لَا یَدْخُلُ فِیهِ الضَّیْفُ لَا یَدْخُلُهُ الْمَلَائِکَة
هر خانه ای که میهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمی شوند.
جامع الأخبار(شعیری) ص 136
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم عَلی اَخیهِ فی رَحلِهِ فَلیَقعُد حَیثُ یَأمُرُهُ صاحِبُ الرَّحلِ فَاِنَّ صاحِبَ الرَّحلِ اَعرَفُ بِعَورَةِ بَیتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَیهِ؛
هرگاه یکی از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جا صاحب خانه گفت، همان جا بنشیند، زیرا صاحب خانه به وضع اتاق خود از میهمان آشناتر است.
قرب الإسناد(ط-الحدیثه) ص 69، ح 222
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسکَنُ الواسِعُ وَ المَرکَبُ البَهیُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛
از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه ای بزرگ، وسیله ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم بَیتَهُ فَلیُسَلِّم، فَاِنَّهُ یُنزِلُهُ البَرَکَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِکَةُ؛
هرگاه یکی از شما به خانه خود وارد می شود، سلام کند، چرا که سلام برکت می آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس می گیرند.
علل الشرایع ج 2، ص 583، ح 23
بَیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛
خانه ای که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.
نهج الفصاحه ص374 ، ح1096
غَسلُ اِلناءِ وَ طَهارَةُ الفِناءِ یورِثانِ الغِنی؛
شستن ظرف ها و پاکیزگی حیاط خانه مایه غناست.
نهج الفصاحه ص584 ، ح 2031
نَظِّفوا بُیوتَکُم مِن حَوکِ العَنکَبوتِ، فَاِنَّ تَرکَهُ فِی البَیتِ یورِثُ الفَقرَ؛
خانه های خود را از تار عنکبوت پاک کنید، زیرا باقی گذاشتن آن در خانه، فقر می آورد.
قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص52
لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ
ص: 492
فی بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 5، ح 4968
بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ؛
خانه های عنکبوتی که در اتاق های شماست، لانه شیاطین است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 532، ح 11
إِنَّ الْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ أَهْلُهُ وَ أَضَاءَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِی ءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا
خانه ای که در آن قرآن فراوان خوانده شود، خیر آن بسیار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و برای آسمانیان بدرخشد چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص610، ح1
خَیرُ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَ شَرُّ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَ کافِلُ الیَتیمِ فِی الجَنَّةِ هکَذا؛
بهترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد و به او نیکی کنند و بدترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد و با او بدی کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
نهج الفصاحه ص470 ، ح 1510
رَحِمَ اللّه ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ؛
رحمت خدا بر پدری که دارای دخترانی است! دختران، با برکت و دوست داشتنی اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.
مستدرک الوسائل ج 15، ص 115، ح 17700
ص: 493
اَلبَنونَ نَعیمٌ وَ البَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه ُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ ، وَ یُثیبُ عَلَی الحَسَناتِ ؛
پسران، نعمت اند و دختران خوبی. خداوند ، از نعمت ها سؤال می کند و به خوبی ها پاداش می دهد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 7، ح 12
اِذا بَلَغَتِ الجاریَةُ سِتَّ سِنینَ فَلا تُقَبِّلها و َالغُلامُ لا یُقَ-بِّلُ المَراَ ةَ اِذا جاوَزَ سَبعَ سِنینَ؛
چون دختر [نامحرم] شش ساله شد ، او را مبوس و پسر نیز چون از هفت سالگی گذشت ، زن [نامحرم] را نبوسد.
مکارم الأخلاق ص 223
اَلبَنونَ نَعیمٌ وَ البَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه ُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ ، وَ یُثیبُ عَلَی الحَسَناتِ ؛
پسران، نعمت اند و دختران خوبی. خداوند ، از نعمت ها سؤال می کند و به خوبی ها پاداش می دهد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 7، ح 12
اِذا بَلَغَتِ الجاریَةُ سِتَّ سِنینَ فَلا تُقَبِّلها وَالغُلامُ لا یُقَ-بِّلُ المَراَ ةَ اِذا جاوَزَ سَبعَ سِنینَ؛
چون دختر [نامحرم] شش ساله شد ، او را مبوس و پسر نیز چون از هفت سالگی گذشت ، زن [نامحرم] را نبوسد.
مکارم الأخلاق ص 223
رَحِمَ اللّه ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ؛
رحمت خدا بر پدری که دارای دخترانی است! دختران، با برکت و دوست داشتنی اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.
مستدرک الوسائل ج 15، ص 115، ح 17700
لَیْسَ بَیْنَ الْوالِدِ وَ وَلَدِهِ رِبا وَ لا بَیْنَ الزَّوْجِ وَ الْمَرأَةِ رِبا؛
بین پدر و فرزند و بین شوهر و همسرش ربا (حرام) نیست.
فقه الرضا ص 258
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ وَ المَسکَنُ الواسِعُ وَ المَرکَبُ البَهیُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛
ص: 494
ز خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه ای بزرگ، وسیله ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
بحارالأنوار ج73، ص155، ح35
الْحَیَاءُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ فِی النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِی الرِّجَال
حیا ده جز دارد، نه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص468
الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم
مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال می شود و زن، سرپرست خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وی سئوال می شود.
مجموعه ورام ج1 ، ص6
خَیرُ الرِّجالِ مِن اُمَّتیَ الَّذینَ لا یَتَطاوَلُونَ عَلی أَهلیهِم وَ یَحِنُّونَ عَلَیهِم و َلا یَظلِمُونَهُم؛
بهترین مردان امّت من کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نکنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نکنند.
مکارم الأخلاق ص 216
إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فی مَنزِلِهِ وَ عِیالِهِ إِلی ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها وَ إن لَم یَکُن فی طَبعِهِ ذلِکَ: مُعاشَرَةٌ جَمیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقدیرٍ وَ غَیرَةٌ بِتَحَصُّنٍ؛
مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد: خوشرفتاری، گشاده دستی به اندازه و غیرتی همراه با خویشتن داری.
تحف العقول ص 322
یا علی! لا یَخدِمُ العِیالَ إلاّ صِدّیقٌ أَو شَهیدٌ أَو رَجُلٌ یُریدُ اللّه بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛
ای علی! به خانواده خود خدمت نمی کند مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت
ص: 495
را برای او می خواهد.
جامع الاخبار (شعیری) ص103 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج101، ص132
جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ؛
زیبایی مرد به شیوایی زبان اوست.
شرح فارسی شهاب الاخبار ص73
أَکثَرُ الخَیرِ فِی النِّساءِ؛
بیشترین خیر و برکت در زنان است.
من لایحضره الفقیه، ج3، ص385، ح4352
اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الکاسِبَینِ؛
زن شایسته یکی از دو عامل پیشرفت خانواده است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص171 ، ح16411 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص238، ح39
وَ نِساءٌ کاسیاتٌ عاریاتٌ مُمیلاتٌ مائِلاتٌ رُؤُوسُهُنَّ کَأَسنِمَةِ البُختِ المائِلَةِ لایَدخُلنَ الجَنَّةَ و َلایَجِدنَ ریحَها وَ إنَّ رِیحَها لَیُوجَدُ مِن مَسیرَةِ کَذا وَ کَذا؛
(در آینده) زنانی پیدا می شوند که در عین پوشیدگی برهنه اند (لباس های بدن نما و جوراب های نازک می پوشند) هوسباز و دلفریب می باشند، موهای خود را طوری آرایش می کنند که مانند کوهان شتر جلوه می کند. اینان داخل بهشت نمی شوند و حتی بوی آن را استشمام نمی کنند، با این که بوی بهشت از راه بسیار دور شنیده می شود.
لسان العرب ج11 ، ص637 - تاج العروس من جواهر القاموس ج15 ، ص708
إِنَّ خَیرَ نِسائِکُمُ الوَلُودُ الوَدُودُ لعَفیفَةُ، العَزیزَةُ فی أَهلِهَا، الذَّلیلَةُ مَعَ بَعلِهَا، المُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الحِصانُ عَلی غَیرِهِ الَّتی تَسمَعُ قَولَهُ وَ تُطیعُ أَمرَهُ... ؛
بهترین زنانتان، آن زن زایا، بسیار مهربان و پاکدامن است که برای شوهرش خودآرایی می کند و از غیر او خود را محفوظ نگه می دارد، حرف شوهرش را می شنود و فرمان او را اطاعت می کند... .
کافی(ط-الاسلامیه) ج5، ص324، ح1
لا
ص: 496
شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛
هیچ شفیعی برای زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضایت شوهرش نیست.
خصال ج2 ، ص 588
صیانَةُ المَرأَةِ أَنعَمُ لِحالِها و َأَدوَمُ لِجَمالِها؛
محفوظ بودن و پاکدامنی برای سلامتی زن مفیدتر است و زیبایی او را بادوام تر می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405 ، ح9286
إنَّ اللّه تَبارَکَ و َتَعالی عَلَی الناثِ أَرأَفُ مِنهُ عَلَی الذُّکُورِ و َما مِن رَجُلٍ یُدخِلُ فَرحَةً عَلَی امرَأَةٍ بَینَهُ وَ بَینَها حُرمَةٌ إِلاّ فَرَّحَهُ اللّه تَعالی یَومَ القیامَةِ؛
خدای بزرگ، به زنان مهربان تر از مردان است و هیچ مردی، زنی از محارم خود را خوشحال نمی کند، مگر آن که خداوند متعال او را در قیامت شاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص6، ح7
وَ لا تُمَلِّکِ المَرأَةَ أَمرَها ما جاوَزَ نَفسَها فَإِنَّ المَرأَةَ رَیحانَةٌ و َلَیسَت بِقَهرَمانَةٍ... ؛
کاری که در توان زن نیست به او مسپار زیرا او چون گُلی است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و کار فرما.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405 ، نامه 31
اَلحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِی النِّساءِ أَحسَنُ؛
حیا خوب است ولی برای زنان خوب تر است.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
أَیُّمَا امرَأَةٍ ماتَت و َزَوجُها عَنها راضٍ دَخَلَتِ الجَنَّةَ؛
هر زنی، از دنیا برود و شوهرش از او راضی باشد، به بهشت می رود.
نهج الفصاحه ص359 ، ح 1022
اِستَوصُوا بِالنِّساءِ خَیرا؛
یکدیگر را به رفتار نیک با زنان سفارش کنید.
مسترک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص253 ، ح16628 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج33، ص628
عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُکُم؛
ص: 497
اکدامن باشید تا زنانتان پاکدامن باشند.
نهج الفصاحه ص373 ، ح 1089
اِذا حَمَلَتِ المَرأَةُ کانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ فی سَبیلِ اللّه ، فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدری ما هُوَ لِعِظَمِهِ، فَاِذا اَرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ اِسماعیلَ ، فَاِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلی جَنبِها وَ قالَ : اِستَأنِفِی العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَکِ ؛
هنگامی که زن باردار می شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدی است که با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند و هنگامی که فارق شود ، پاداشی دارد که نمی دانی عظمت آن چه قدر است و هنگامی که شیر بدهد ، در هر بار مکیدن ، پاداش آزاد کردن یکی از فرزندان اسماعیل علیه السلام برای اوست و آن گاه که شیردادن تمام شود ، فرشته ای بر پهلوی او می زند و می گوید : «عمل را از نو آغاز کن که بی تردید ، آمرزیده
شدی» .
امالی (صدوق) ص 412 - 411
خیرهنّ أیسرهنّ صداقا
با برکت ترین زنان، کم مهریّه ترین آنان است.
نهج الفصاحه ص475 ، ح1536
اَلحَیاءُ عَشَرَةُ أَجزاءٍ فَتِسعَةٌ فِی النِّساءِ وَ واحِدٌ فِی الرِّجالِ؛
حیا ده جز دارد، نه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص468
جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ؛
جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص9 - خصال ج2 ، ص 620
اَطْعِمُوا الْمَرأَةَ فی شَهْرِها الَّذی تَلِدُ
ص: 498
فیهِ التَّمْرَ فَاِنَّ وَلَدَها یَکونُ حَلیما نَقیّا ؛
به زن، در ماهی که زایمان کرده ، خرما بدهید ، چرا که فرزند او بردبار و پاک می شود.
مکارم الأخلاق ص 169
ما مِن اِمْرَاَةٍ حامِلَةٍ اَکَلَتِ الْبِطِّیخَ اِلاّ یَکونُ مَولودُها حَسَنَ الْوَجْهِ وَ الْخُلُقِ ؛
هیچ زن بارداری نیست که خربزه بخورد ، مگر این که فرزندش زیبا و خوش اخلاق می گردد .
طب النبی صلی الله علیه و آله ، ص 29
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
أیُّما امراةٍ آذَت زَوجَها بِلِسانِها لَم یَقبَلِ اللهُ مِنها صَرفاً وَ لا عَدلاً وَ لا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حَتَّی تُرضیهُ وَ إن صامَت نَهارَها وَ قامَت لَیلَها ... وَ کانَت فی أوَّلِ مَن تَرِدُ النّارَ وَ کَذَلِکَ الرَّجُلُ إذا کانَ لَها ظالِما
هر زنی که شوهر خود را بیازارد، خداوند هیچ انفاق و عوض و کار نیکی را نمی پذیرد تا او را راضی کند، حتی اگر روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بگذراند و ... چنین زنی اولین کسی است که وارد آتش خواهد شد، و همچنین است اگر
ص: 499
مرد به زنش ستم روا دارد.
وسائل الشیعه ج20 ص211
إِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
همانا زن گل است و قهرمان نیست
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405 ، از نامه 31 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 510 ، ح 3 - من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 556 ، ح 4911
خَیرُ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَشَرُّ بَیتٍ فِی المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا وَکافِلُ الیَتیمِ فِی الجَنَّةِ هکَذا؛
بهترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد و به او نیکی کنند و بدترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد و با او بدی کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
نهج الفصاحه ص470 ، ح 1510
ما مِن مُؤمِنٍ و َلا مُؤمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلی رَسِ یَتیمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ کَتَبَ اللّه لَهُ بِکُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت یَدُهُ عَلَیها حَسَنَةً؛
هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که دست محبت بر سر یتیمی بگذارد، مگر این که خداوند به اندازه هر تار مویی که بر آن دست کشیده است ثوابی برایش بنویسد.
وسایل الشیعه ج21 ، ص375 - بحارالأنوار(ط-بیروت)ج72، ص4، ح9
کُنْ لِلْیَتِیمِ کَالْأَبِ الرَّحِیمِ وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَزْرَعُ کَذَلِکَ تَحْصُد
برای یتیم چون پدر مهربان باش، و بدان که هر چه کِشت کنی همان می دروی.
بحارالأنوار(ط-بیروت)ج74، ص171
مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّی یَسْتَغْنِیَ عَنْهُ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ لِأَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّارَ.
هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا آن که
ص: 500
بی نیاز گردد، خداوند به سبب این کار بهشت را بر او واجب سازد، همچنان که آتش دوزخ را بر خورنده مال یتیم واجب ساخته است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص4، ح8
أَ تُحِبُّ أَن یَلینَ قَلبُکَ وَتُدرِکَ حاجَتَکَ؟ اِرحَمِ الیَتیمَ و َامسَح رَاسَهُ وَ أَطعِمهُ مِن طَعامِکَ یَلِن قَلبُکَ و َتُدرِک حاجَتَکَ؛
آیا دوست داری نرمدل شوی و به خواسته ات برسی؟ به یتیم مهربانی کن و دست محبت بر سر او بکش و از غذایت به او بخوران، تا دلت نرم شود و به خواسته ات برسی.
نهج الفصاحه ص160 ، ح 27
ثلاثة فی ظلّ العرش یوم القیامة یوم لا ظلّ إلّا ظلّه: و اصل الرّحم یزید اللَّه فی رزقه و یمدّ فی أجله و امرأة مات زوجها و ترک علیها أیتاما صغارا و قالت: لا أتزوّج علی أیتامی حتّی یموتوا أو یغنیهم اللَّه و عبد صنع طعاما فأضاف ضیفه و أحسن نفقته فدعا علیه الیتیم و المسکین فأطعمهم لوجه اللَّه عزّ و جل
سه کس روز رستاخیز هنگامی که سایه ای جز سایه عرش نیست در سایه آن جای دارند، کسی که با خویشان نیکی کند خداوند روزی او را زیاد و عمرش را دراز کند و زنی که شوهرش بمیرد و اطفال صغیری باقی گذارد و وی گوید من با وجود یتیمان خود شوهر نمیکنم تا بمیرند یا خداوند آنها را بی نیاز کند و کسی که غذائی فراهم آورد و بمهمان خود بخوراند و پذیرائی او را کامل کند سپس یتیم و فقیر را بر آن دعوت کند و آنها را
برای رضای خدا غذا دهد.
نهج الفصاحه ص420 ،
ص: 501
ح 1220
مَنْ کَفَلَ یَتِیماً وَ کَفَلَ نَفَقَتَهُ، کُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِی الْجَنَّةِ کَهَاتَیْن
کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند این دو انگشت همسایه یکدیگریم.
قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص94
أَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ بَنَی اللّه لَهُ بَیتا فِی الجَنَّةِ: مَن آوَی الیَتیمَ وَ رَحِمَ الضَّعیفَ و َأَشفَقَ عَلی والِدَیهِ وَ أَنفَقَ عَلَیهِما و َرَفِقَ بِمَملوکِهِ؛
چهار چیز است که اگر در کسی باشد خداوند خانه ای در بهشت برای او بنا می کند: کسی که یتیمی را پناه بدهد، به ناتوان رحم کند، نسبت به پدر و مادرش دلسوز و مهربان باشد، برای آنها خرج کند و با مملوک خود مدارا نماید.
محاسن ج1، ص8، ح23
لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیْتُ قَوْماً تُقْذَفُ فِی أَجْوَافِهِمُ النَّارُ- وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْما
شبی که به آسمان برده شدم گروهی را دیدم که در شکم های آنان آتش افکنده می شود و از مخرجشان خارج می گردد. گفتم: ای جبرئیل، اینها کیستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که اموال یتیمان را به ناحق می خورند.
وسایل الشیعه ج17 ، ص248 -بحارالأنوار(ط-بیروت) ج76، ص267، ح2
اِنَّ فِی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لایَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَی المُؤمِنینَ؛
در بهشت خانه ای هست که آن را شادی سرا گویند و جز آنان که یتیمان مؤمنان را شاد کرده اند وارد آن نمی شوند.
نهج الفصاحه ص 329 ، ح 864
خَیْرُ بَیْتٍ فِی الْمُسلِمینَ بَیْتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحْسَنُ اِلَیْهِ
ص: 502
وَ شَرُّ بَیْتٍ فِی الْمُسْلِمینَ بَیْتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إلَیْهِ اَنَا وَ کافِلُ الْیَتیمِ فِی الْجَنَّةِ هکَذا؛
بهترین خانه های مسلمانان، خانه ای است که در آن یتیمی باشد که به او نیکی می شود و بدترین خانه های مسلمانان خانه ای است که در آن یتیمی باشد که با او بدی می شود، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
نهج الفصاحه ص470 ، ح 1510
إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَر
شخصی که ازدواج می کند. در حقیقت نصف دین و آئین خود را حفظ کرده است. پس بر او لازم است که برای حفظ باقیمانده ی آن. تقوای الهی را پیشه ی خود سازد
مستدرک الوسایل ج 14 ، ص 154 ، ح 16351
مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند.
من لایحضر الفقیه ج 3 ، ص 385 ، ح 4353
یُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَةِ فِی أَرْبَعِ مَوَاضِعَ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِی وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْکَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّکَاح
درهای رحمت آسمان در چهار وقت گشوده می شود:
1- موقع بارش باران.
2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می نگرد.
3- هنگام گشوده شدن در کعبه.
ص: 503
4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.
جامع الاخبار (شعیری) ص 101 – بحار الانوار (ط-بیروت) ج 100 ، ص 221
اکثر اهل النار العزاب.
بیشترین اهل جهنم انسانهای بی همسر هستند.
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 384 ، ح 4349
مَنْ زَوَّجَ أَعْزَباً، کَانَ مِمَّنْ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانی است که در قیامت خداوند به آنان نظر لطف می کند.
وسایل الشیعه ج 20 ، ص 45 ، ح 1938
ثَلَاثَةٌ یَسْتَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ زَوَّجَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ أَوْ أَخْدَمَهُ أَوْ کَتَمَ لَهُ سِرّا
سه دسته در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جزء سایه خداوند نیست، در سایه و پناه خدا هستند:
1-مردی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نماید.
2- مردی که (به برادر مسلمانش خدمت کند.)
3-کسی که سر برادر مسلمانش را بپوشاند.
خصال ص 141 – وسایل الشیعه ج 20 ، ص 46 ، ح 24994 – بحار الانوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 356
اربعة ینظر الله الیهم یوم القیامة
من اقال نادما او اغاث لهفان او اعتق نسمة او زوج عزبا
چهار کس در قیامت مورد نظر پروردگارند:
1-آنکه چون طرف معامله پشیمان شود، معامله را برگرداند.
2- کسی که غم از دلی برگیرد.
3- کسی که برده ای را آزاد کند.
4- کسی که بی همسران را به ازدواج درآورد.
وسایل الشیعه
ص: 504
ج 20 ، ص 46 ، ح 24995
أَفْضَلُ الشَّفَاعَاتِ أَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فِی نِکَاحٍ حَتَّی یَجْمَعَ اللَّهُ بَیْنَهُمَا.
از بهترین شفاعتها، شفاعت بین دو نفر در امر ازدواج است تا اینکه خداوند آنان را مجذوب یکدیگر گرداند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 331 – تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 405 – مکارم الاخلاق ص 196
مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِمَالِهَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَی فِیهَا مَا یَکْرَهُ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ.
هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائی اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می کند.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 400 – وسایل الشیعه ج 20 ، ص 51 ، ح 25008
لَا بَأْسَ بِأَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی الْمَرْأَةِ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا یَنْظُرَ إِلَی خَلْفِهَا وَ إِلَی وَجْهِهَا
مانعی ندارد که مرد قامت و صورت زنی را که قصد ازدواج با او دارد، ببیند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 365 ، ح 3
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ أَ یَنْظُرُ إِلَیْهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا یَشْتَرِیهَا بِأَغْلَی الثَّمَنِ.
از امام باقر علیه السلام پرسیدم:
مردی که می خواهد با زنی ازدواج کند آیا حق
ص: 505
دارد او را ببیند؟
امام علیه السلام فرمودند: آری، چون در برابر آن بهای سنگینی می پردازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 365 ، ح 1
إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن
هر وقت یکی از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سؤال کند همچنانکه از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست.
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 388 ، ح 4364 – مکارم الاخلاق ص 200
إِنْ خَطَبَ إِلَیْکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَ لَا یَمْنَعْکَ فَقْرُه
هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او ترا از این رضایت باز دارد
مستدرک الوسایل ج 14 ، ص 188 ، ح 16468
إذا جاءکم الأکفاء فأنکحوهنّ و لا تربّصوا بهنّ الحدثان
وقتی که اشخاص هم شان به خواستگاری دختران شما آمدند، به آنها دختر دهید و در کار آنها منتظر حوادث نباشید.
نهج الفصاحه، ص 191، ح 193
مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَةً بَعْدَ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ مِنْ زَوْجَةٍ مُسْلِمَةٍ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَیْهَا وَ تُطِیعُهُ إِذَا أَمَرَهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِی نَفْسِهَا وَ مَالِه
پس از اسلام، هیچ نعمتی برای مرد بهتر از زن مسلمانی نیست که هر گاه به او بنگرد، مسرورش کند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نماید و
ص: 506
در غیاب او حافظ ناموس و مالش باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 327 ، ح 1 - من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 389 ، ح 4368 – تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 240
إِنَّمَا الْمَرْأَةُ قِلَادَةٌ فَانْظُرْ مَا تَتَقَلَّد
زن همانا گردنبندی است، نیک بنگر که چه گردنبندی را به گردنت آویزان می کنی.
معانی الاخبار ص 144 – وسایل الشیعه ج 20 ، ص 33 ، ح 24956
إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ.
بپرهیزید از سبزه هایی که در مزبله می روید. عرض شد: یا رسول الله! سبزه هایی که در مزبله می روید چیست؟ حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:زن زیبایی که در خانواده پست و ناشایست به وجود آمده باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 332 – من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 391 ، ح 4377 – مکارم الاخلاق ص 203
تَزَوَّجُوا الْأَبْکَارَ فَإِنَّهُنَّ أَعْذَبُ أَفْوَاهاً وَ أَرْتَقُ أَرْحَاماً وَ أَسْرَعُ تَعَلُّماً وَ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّة
با دختران باکره ازدواج کنید زیرا که دهان آنان شیرین و رحمشان مناسبتر است و زود چیزی را یاد می گیرند و محبتشان پایدارتر است.
نوادر(راوندی) ص 12 – بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 237 ، ح 30
إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَیَّ أَرَادَا غَیْرَهَا قَالَ تَزَوَّجِ الَّتِی هَوِیتَ وَ دَعِ الَّتِی یَهْوَی أَبَوَاکَ.
من می خواهم با زنی ازدواج کنم ولی پدر و مادرم
ص: 507
مایلند با دیگری ازدواج کنم. امام علیه السلام فرمودند: با زنی که خودت مایل هستی ازدواج کن، و زنی را که پدر و مادرت [بدون رضایت تو] انتخاب کرده اند، رها کن.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 401 – تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 392 – وسایل الشیعه ج 20 ، ص 293
إنّ من یمن المرأة تیسیر خطبتها و تیسیر صداقها
از نشانه های برکت زن آن است که خواستگاریش بی تکلف و آسان انجام گیرد.
نهج الفصاحه ص 342 ، ح 929
لا یخطب احدکم علی خطبة اخیه
هیچ یک از شما زنی را که دیگری خواستگاری می کند، خواستگاری نکند. [تا اینکه با او ازدواج کند و یا اینکه منصرف شود. اگر منصرف شد خواستگاریش بلامانع است.]
الفائق فی غریب الحدیث ج 1 ، ص 126
شَارِبَ الْخَمْرِ لَا یُزَوَّجُ إِذَا خَطَب
شرابخوار اگر تقاضای ازدواج کرد قبول نکنید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 300 – تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 398 ، ح 1591
مِنَ السُّنَّةِ التَّزْوِیجُ بِاللَّیْلِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ النِّسَاءُ إِنَّمَا هُنَّ سَکَنٌ.
مراسم عروسی در شب، سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است، چرا که خداوند شب را مایه آرامش قرار داده و زن هم آرامش خاطر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 366 ، ح 1 – تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 418
لَا وَلِیمَةَ إِلَّا فِی خَمْسٍ فِی عُرْسٍ أَوْ خُرْسٍ أَوْ عِذَارٍ أَوْ
ص: 508
وِکَارٍ أَوْ رِکَاز
سور و ولیمه در پنج مورد است:
1- عروسی 2- تولد اولاد 3- ختنه کردن نوزاد 4- خریدن خانه 5- بازگشت از سفر مکه.
من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 402 – خصال ص 313
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله و آله و سلم) حِینَ تَزَوَّجَ مَیْمُونَةَ بِنْتَ الْحَارِثِ أَوْلَمَ عَلَیْهَا وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْحَیْسَ.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام تزویج «میمونه» دختر «حارث» ولیمه داد و با غذای معجون خرما از حاضرین پذیرایی فرمود.
محاسن ص 418 – کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 368 - تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج 7 ، ص 409
إِنَّ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ الْإِطْعَامَ عِنْدَ التَّزْوِیج
سور دادن و اطعام در ازدواج، از سنت پیامبران است.
محاسن ص 418 – کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 367
أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً.
بهترین زنان امت من زنانی هستند که خوشروتر و مهریه ایشان کمتر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 324 – من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 386
أَنَّ مِنْ بَرَکَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةَ مَهْرِهَا وَ مِنْ شُؤْمِهَا کَثْرَةَ مَهْرِهَا
از برکات زن کمی مهریه اوست ، و از شومی اش زیادی مهریه
من لا یحضر الفقیه ج 3 ، ص 387 – مکارم الاخلاق ص 198
لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَکُونَ عَدَاوَة
مهریه زنها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی گردد.
وسایل الشیعه ج 21 ،
ص: 509
ص 253
لَوْ أَنَّ جَمِیعَ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ حَمَلَتْهُ الْمَرْأَةُ إِلَی بَیْتِ زَوْجِهَا ثُمَّ ضَرَبَتْ عَلَی رَأْسِ زَوْجِهَا یَوْماً مِنَ الْأَیَّامِ تَقُولُ مَنْ أَنْتَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالِی حَبِطَ عَمَلُهَا وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ إِلَّا أَنْ تَتُوبَ وَ تَرْجِعَ وَ تَعْتَذِرَ إِلَی زَوْجِهَا
اگر تمام چیزهایی که در روی زمین از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بیاورد. آنگاه یک روز از روزها بر سر شوهرش منت بگذارد و بگوید تو کیستی؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و عمل زن از بین می رود اگر چه از عابدترین مردم باشد. مگر اینکه توبه کند و برگردد و از شوهرش عذرخواهی کند.
مکارم الاخلاق ص 202
الصَّدَاقُ مَا تَرَاضَیَا عَلَیْهِ مِنْ قَلِیلٍ أَوْ کَثِیرٍ فَهَذَا الصَّدَاقُ.
مهریه همان چیزی است که طرفین بر آن توافق می کنند، کم باشد یا زیاد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 378 – وسایل الشیعه ج 21 ، ص 240 ، ح 26989
مَنْ أَمْهَرَ مَهْراً ثُمَّ لَا یَنْوِی قَضَاءَهُ کَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ.
کسی که مهریه ای (برای زن قرار دهد) و قصدش این باشد که به او ندهد او همانند دزد است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص 383
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْعُرْسُ وَ یُبْغِضُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الطَّلَاقُ وَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّلَاقِ.
همانا خداوند عز و جل خانه ای که در آن عروسی باشد را دوست می دارد و از
ص: 510
خانه ای که در آن طلاق است مبغوض است و همانا چیزی مبغوض تر از طلاق نزد خدای عز و جل نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 54 – وسایل الشیعه ج 22 ، ص 7 ، ح 27875
لَا سَهَرَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مُتَهَجِّدٍ بِالْقُرْآنِ أَوْ طَالِبِ الْعِلْمِ أَوْ عَرُوسٍ تُهْدَی إِلَی زَوْجِهَا.
شب بیداری روا نیست، مگر در سه مورد:
1-تلاوت قرآن.
2-تحصیل علم.
3-بردن عروس به خانه داماد.
خصال ص 112 – دعائم الاسلام ج 2 ، ص 210 – جعفریات(اشعثیات) ص 94
أنّ النبیّ صلّی اللّه علیه و آله أمر بنات عبد المطّلب و نساء المهاجرین و الأنصار أن یمضین فی صحبة فاطمة علیها السلام، و أن یفرحن و یرجزن و یکبّرن و یحمدن، و لا یقلن ما لا یرضی اللّه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم امر فرمود، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار در شب عروسی حضرت فاطمه علیها السلام به همراه او بروند و شادی کنند، شعر و سرود بخوانند، تکبیر و حمد بگویند. و از گفتن حرفهایی که خدا بدان راضی نیست، بپرهیزند
تسلیة المجالس ج 1 ، ص 542
زُفُّوا عَرَائِسَکُمْ لَیْلًا وَ أَطْعِمُوا ضُحًی
مراسم عروسی را در شب و مهمانی را در روز انجام دهید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 366 ، ح 2 – جعفریات(اشعثیات) ص 110 – مکارم الاخلاق ص 208
إِذَا أُدْخِلَتْ عَلَیْکَ أَهْلُکَ فَخُذْ بِنَاصِیَتِهَا وَ اسْتَقْبِلْ بِهَا الْقِبْلَةَ وَ قُلْ- اللَّهُمَّ بِأَمَانَتِکَ أَخَذْتُهَا وَ بِکَلِمَاتِکَ اسْتَحْلَلْتُ فَرْجَهَا
ص: 511
فَإِنْ قَضَیْتَ لِی مِنْهَا وَلَداً فَاجْعَلْهُ مُبَارَکاً سَوِیّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ شِرْکاً وَ لَا نَصِیباً.
چون همسرت به خانه تو آمد، دست بر پیشانیش بگذار، و رو به قبله اش برگردان و [دعا کن و] بگو: خداوندا!... اگر از این همسرم، فرزندی برای من تقدیر نمایی، فرزند مبارک و سالم عنایت فرمای.
من لایحضره افقیه ج 3 ، ص 402 ، ح 4405
فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْبِکْرَ قَالَ یُقِیمُ عِنْدَهَا سَبْعَةَ أَیَّام
از امام صادق علیه السلام سؤال شد در مورد مردی که با دختر باکره ای ازدواج می کند، امام علیه السلام فرمودند:
شوهر یک هفته در پیش او باشد
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 565 ، ح 39 – من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 427
مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِی زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَة
هر زنی که به شوهرش قدری آب آشامیدنی بدهد، پاداش آن از عبادت یک ساله بالاتر است.
وسائل الشیعه ج 20، ص 172 ، ح 25343
الْعَبْدُ کُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمَانِ فَضْلًا.
هر چه محبت مرد بر زن بیشتر گردد، بر فضیلت ایمانش افزوده می شود.
من لایحضره الفقیه ج 3 ، ص 384 ، ح 4350 – وسایل الشیعه ج 20 ، ص 24 ، ح 24931
ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّی ثُلُ-ثَی دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّه العَبدُ فِی الثُّ-لُثِ الباقی ؛
هر جوانی که در
ص: 512
سن کم ازدواج کند ، شیطان فریاد بر می آورد که : وای برمن ، وای بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت . پس بنده باید برای حفظ یک سومِ باقی مانده دینش ، تقوای الهی پیشه سازد
نوادر (راوندی) ص12
مَن تَزَوَّجَ فقد اُعطِیَ نِصفَ العِبادَةِ.
هر که ازدواج کند، نصف عبادت به او داده شده است.
بحار الانوار (ط-بیروت)ج100 ، ص220
مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ.
هر که از ترس تنگدستی ازدواج نکند، همانا به خداوند سوء ظن دارد.
کافی(ط-الاسلامیه)ج 5 ،ص330
اَعظَمُ النِّساءِ بَرَکَةً اَیسَرُهُنَّ مَئُونَة ؛
با برکت ترین زنان، کم نفقه ترین آنان است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14 ، ص162
بَیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛
خانه ای که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.
نهج الفصاحه ص 374 ، ح1096
لَیسَ لِلصَّبیِّ لَبَنٌ خَیرٌ مِن لَبَنِ اُمِّهِ ؛
برای کودک ، هیچ شیری بهتر از شیر مادرش نیست.
عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 34، ح 69
اَلرَّضاعُ واحِدٌ وَ عِشرونَ شَهرا، فَما نَقَصَ فَهُوَ جَورٌ عَلَی الصَّبیِّ ؛
شیرخواری ، 21 ماه است . پس هر چه کم شود ، ظلم بر کودک است .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 40، ح 3
مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فَلیَتَصابَ لَهُ ؛
هر کس با کودک سروکار دارد ، با او کودکانه رفتار کند.
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 483، ح 4707
مَن سَاَلَ فی
ص: 513
صِغَرِهِ اَجابَ فی کِبَرِهِ ؛
هر کس در خردسالی سئوال کند، در بزرگ سالی اش پاسخ می دهد .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص60 ، ح 662
اَحِبُّوا الصِّبیانَ وَ ارحَمُوهُم ، وَ اِذا وَعَدتُموهُم شَیئا فَفُوا لَهُم ، فَاِنَّهُم لا یَدرونَ اِلاّ اَ نَّ-کُم تَرزُقونَهُم ؛
کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید و هرگاه به آنان وعده دادید ، به آن وفا کنید ، زیرا آنان ، روزی دهنده خود را کسی غیر از شما نمی دانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 49، ح 3
تُستَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبیِّ فی صِغَرِهِ لِیَکونَ حَلیما فی کِ-بَرِهِ، ما یَنبَغی اَن یَکونَ اِلاّ هکَذا؛
خوب است بچّه در کودکی بازی گوش باشد تا در بزرگ سالی بردبار گردد و شایسته نیست که جز این باشد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 51، ح 2
اِنّا نَمُرُ صِبیانَنا بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنی خَمسِ سِنینَ ، فَمُروا صِبیانَ-کُم بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ، وَ نَح-نُ نَأمُرُ صِبیانَن-ا بِالصَّ-ومِ اِذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ بِما اَطاقوا مِن صیامِ الیَومِ اِن کانَ اِلی نِصفِ النَّهارِ اَو اَکثَرَ مِن ذلِکَ اَو اَقَلَّ، فَاِذا غَلَبَهُمُ العَطَشُ وَ الغَرَثُ اَفطَروا، حَتّی یَتَعَوَّدُوا الصَّومَ وَ
یُطیقوهُ، فَمُروا صِبیانَ-کُم اِذا کانوا بَنی تِسعِ سِنینَ بِالصَّومِ مَا استَطاعوا مِن صیامِ الیَومِ، فَاِذا غَلَبَهُمُ العَ-طَشُ اَفطَروا ؛
ما کودکان خود را وقتی پنج ساله اند ، به نماز امر می کنیم ؛ ولی شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدند ، به نماز امر کنید . ما کودکان خود را وقتی هفت ساله اند ، به روزه وامی داریم ، به اندازه ای که توان دارند ،
ص: 514
چه نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر . وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنان چیره شد ، افطار می کنند تا این که به روزه ، عادت کنند و توان آن را بیابند ، ولی شما کودکانتان را وقتی نُه ساله شدند
، به اندازه ای که توان دارند ، به روزه وا دارید و وقتی تشنگی بر آنان چیره شد ، افطار کنند .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 409، ح 1
عَرامَةُ الصَّبِیِّ فی صِغَرِهِ زیادَةٌ فی عَقلِهِ فی کِبَرِهِ؛
بازی گوشی کودک در خردسالی اش مایه فزونی عقل در بزرگسالی اوست.
نهج الفصاحه ص564 ، ح1940
یُسَمَّی الْمَوْلُودُ فِی یَوْمِ سَابِعِه
مولود را روز هفتم نامگذاری کنید
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 15 ، ص143 ، ح17803
وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ؛
حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد .
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ، حکمت 399
قالَ رَجُلٌ: یا رَسولَ اللّه ِ! ما حَقُّ ابنی هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمودند: اسم خوب برایش انتخاب کنی، به خوبی او را تربیت نمایی و به کاری مناسب و پسندیده بگماری.
وسایل الشیعه ج21 ، ص390 ، ح27380
حق الکبیر توقیرهُ لِسنَّهِ و اجلالُهُ لِتَقدَّمَهُ فی الاسلام؛
حق آنکه بزرگتر است این است که او را به خاطر
ص: 515
سنش احترام کنی و او را به خاطر اینکه برتو در مسلمانی پیشی داشته است، بزرگ شماری.
تحف العقول ص 270
مَنْ وَقَّرَ ذَا شَیْبَةٍ فِی الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
هر کس پیری را که موی خود را در اسلام سپید کرده است حرمت نهد، خداوند از هراس روز قیامت امانش دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 658 ، ح 3 {شبیه این حدیث در بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 7 ، ص 302}
لَیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّر کَبیرَنا ویَرحَم صَغیرَنا.
از ما نیست کسی که به بزرگسالان ما حرمت ننهد و با خردسالان ما مهربان نباشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 165 ، ح 2
حُسنُ الجِوارِ یُعَمِّرُ الدِّیارَ وَیَزیدُ فِی العمارِ؛
خوش همسایگی شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص667، ح8
إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه وَ رَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم و َاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم و َأَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛
اگر می خواهید که خدا و پیغمبر شما را دوست بدارند وقتی امانتی به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکی رفتار نمایید.
نهج الفصاحه ص264 ، ح 554
وَالجِوارُ أَربَعونَ دارا مِن أَربَعَةِ جَوانِبِها؛
تا چهل خانه از چهار طرف همسایه به شمار می آیند.
خصال ج2 ، ص 544
سَل عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریقِ، وَ عَنِ الجارِ قَبلَ الدّارِ؛
قبل از مسافرت ببین همسفرت کیست و پیش از خرید خانه ببین همسایه ات کیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص24 - نهج البلاغه ص405 ، نامه 31
ص: 516
َمّا حَقُّ جارِکَ فَحِفظُهُ غائِبا وَ إِکرامُهُ شاهِدا وَ نُصرَتُهُ إِذا کانَ مَظلوما و َلا تَتَّبِع لَهُ عَورَةً فَإِن عَلِمتَ عَلَیهِ سوءً سَتَرتَهُ عَلَیهِ وَ إِن عَلِمتَ أَنَّهُ یَقبَلُ نَصیحَتَکَ نَصَحتَهُ فیما بَینَکَ و َبَینَهُ وَ لا تُسَلِّمهُ عِندَ شَدیدَةٍ وَ تُقیلُ عَثرَتَهُ وَ تَغفِرُ ذَنبَهُ وَ تُعاشِرُهُ مُعاشَرَةً کَریمَةً؛
اما حق همسایه ات این است که درغیاب او آبرویش را حفظ کنی و در حضورش او را احترام نهی. اگر به او ظلمی شد یاریش رسانی، دنبال عیبهایش نباشی، اگر بدی از او دیدی بپوشانی، اگر بدانی نصیحت تو را می پذیرد او را در خفا نصیحت کنی، در سختی ها رهایش نکنی، از لغزشش درگذری، گناهش را ببخشی و با او به خوبی و بزرگواری معاشرت کنی.
خصال ج2 ، ص 569
فی حُقوقِ الجارِ - : إِنِ اسْتَغَاثَکَ أَغَثْتَهُ وَ إِنِ اسْتَقْرَضَکَ أَقْرَضْتَهُ وَ إِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ عَلَیْهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ عَزَّیْتَهُ وَ إِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَ إِنْ مَاتَ تَبِعْتَ جَنَازَتَهُ وَ لَا تَسْتَطِیلُ عَلَیْهِ بِالْبِنَاءِ فَتَحْجُبَ الرِّیحَ عَنْهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ...
درباره حقوق همسایه فرمودند: اگر از تو کمک خواست کمکش کنی، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهی، اگر نیازمند شد نیازش را برطرف سازی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیری به او رسید به وی تبریک گویی، اگر بیمار شد به عیادتش روی، وقتی مرد در تشییع جنازه اش شرکت کنی، خانه ات را بلندتر از خانه او نسازی تا جلوی جریان هوا را بر او بگیری مگر آن که خودش اجازه دهد... .
مسکّن الفؤاد
ص: 517
ص 114
ما آمَنَ بی مَن باتَ شَبعانَ وَجارُهُ طاوِیا، ما آمَنَ بی مَن باتَ کاسیا وَجارُهُ عاریا؛
به من ایمان نیاورده است آن کس که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. به من ایمان نیاورده است آن کس که شب پوشیده بخوابد و همسایه اش برهنه باشد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج8، ص429، ح9897
لَیْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ کَفَّ الْأَذَی وَ لَکِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَی الْأَذَی
خوش همسایگی تنها این نیست که آزار نرسانی، بلکه خوش همسایگی این است که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشی.
تحف العقول ص 409
لایَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا یَأَمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ؛
کسی که همسایه از شرش در امان نباشد به بهشت نمی رود.
نهج الفصاحه ص681 ، ح 2532
مَن لَهُ جارٌ و َیَعمَلُ بِالمَعاصی فَلَم یَنهَهُ فَهُوَ شَریکُهُ؛
هر کس همسایه ای را داشته باشد که گناه می کند ولی او را نهی نکند، شریک در گناه اوست.
ارشادالقلوب(دیلمی) ج1، ص183
اِنَّ لِلّدارِ شَرَفا وَ شَرَفُهَا السّاحَةُ الواسِعَةُ وَ الخُلَطاءُ الصّالِحونَ وَ اِنَّ لَها بَرَکَةً وَ بَرَکَتُها جَودَةُ مَوضِعِها وَسَعَةُ ساحَتِها وَ حُسنُ جِوارِ جیرانِها؛
خانه را شرافتی است. شرافت خانه به وسعت حیاط (قسمت جلوی خانه) و هم نشینان خوب است. و خانه را برکتی است، برکت خانه جایگاه خوب آن، وسعت محوطه آن و همسایگان خوب آن است.
مکارم الاخلاق، ص 125
زَکوةُ الیَسارِ بِرُّ الجیرانِ وَ صِلَةُ الارحامِ؛
زکاتِ رفاه، نیکی با همسایگان و صله رحم است.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 4، ص 106 ،
ص: 518
ح 5453
صلة الرّحم و حسن الخلق و حسن الجوار یعمران الدّیار و یزدن فی الأعمار.
صله رحم، خوش اخلاقی و خوش همسایگی، شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند.
نهج الفصاحه ص554 ، ح 1839
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فی اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمیگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکت اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص236 و 237، ح 24
حُرمَةُ الجارِ عَلَی الجارِ کَحُرمَةِ اُمِّه.
رعایت حرمت همسایه همانند احترام مادر لازم است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 666
خَیرُ اِخوانِکَ مَن دَعاکَ اِلی صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ اِلی اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛
بهترین برادرانت (دوستانت)، کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535
مَن اَرادَ اللّه بِهِ خَیرا رَزَقَهُ اللّه خَلیلاً صالحِا؛
هر کس که خداوند برای او خیر بخواهد، دوستی شایسته نصیب وی خواهد نمود.
نهج الفصاحه ص776 ، ح 3064
یا بُنَیَّ اتَّخِذ أَلفَ صَدیقٍ وَ أَلفٌ قَلیلٌ وَ
ص: 519
لا تَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا و َالواحِدُ کَثیرٌ؛
فرزندم هزار دوست بگیر که هزار دوست هم کم است و یک دشمن مگیر که یک دشمن هم زیاد است.
امالی (صدوق) ص669 - بحارالأنوار ج13، ص414، ح4
اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ، و َالوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛
هم نشین خوب، از تنهایی بهتر است و تنهایی از هم نشین بد بهتر است.
امالی(طوسی) ص535
مَن لَم یُقَدِّم فِی اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إِلی صُحبَةِ الفُجّارِ؛
هر کس در انتخاب برادران (دوستان) امتحان را مقدم ندارد، فریب خوردگی او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکم ص416 ، ح9495
مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراک.
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.
بحار الانوار(ط-بیروت)ج75،ص128
لا یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن یُواخیَ الفاجِرَ و َلاَ الاحمَقَ و َلاَ الکَذَّابَ؛
سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص640
ثَلاثَةٌ تُخلِصُ المَوَدَّة َ: إِهداءُ العَیبِ ، وَ حِفظُ الغَیبِ ، و َالمَعونَةُ فِی الشِّدَّةِ؛
سه چیز دوستی را یکرنگ می سازد : هدیه کردن عیب های یکدیگر ، پاسداری در غیاب(و بدگویی نکردن) و یاری رساندن در سختی.
مجموعه ورام ج2، ص121
اَلصَّدیقُ مَن کانَ ناهیا عَنِ الظُّلمِ و َالعُدوانِ مُعینا عَلَی البِرِّ وَ الحسانِ؛
دوست، کسی است که از ظلم و تجاوزگری باز دارد و بر انجام خوبی و نیکی یاری کند.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص415 ،ح9477
لِلعامَّةِ بِشرَکَ
ص: 520
وَ مَحَبَّتَکَ و َلِعَدُوِّکَ عَدلَکَ و َإِنصافَکَ
گشاده رویی و محبتت را برای عموم مردم و عدالت و انصافت را برای دشمنت بکار گیر.
خصال ص147، ح178
حُسنُ الاخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ و َیونِسَ الرِّفاقَ؛
خوش اخلاقی روزی ها را زیاد می کند و میان دوستان انس و الفت پدید می آورد.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص255 ، ح5382
لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَة
امّت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتداری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود.
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص29
اَلکَ-یِّسُ صَدیقُهُ الحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الباطِلُ
انسان زیرک، دوستش حق است و دشمنش باطل.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص68 ، ح945
مَن غَضِبَ عَلَیکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم یَقُل فیکَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسکَ خَلیلاً
هر کس سه بار بر تو خشم گرفت ولی به تو بد نگفت، او را برای خود به دوستی انتخاب کن.
معدن الجواهر ص 34
إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص559
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم
عاجز ترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص470
جَلیسُ الخَیرِ نِعمَةٌ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ؛
همنشین خوب نعمت و همنشین بد، بلا و
ص: 521
مصیبت است.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 3، ص 356 ، ح 4719 و 4720
قارِن اَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم وَ بایِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛
با خوبان معاشرت کن تا از آنان باشی و از بدان دوری کن تا از آنان نباشی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) نامه 31 ،ص 402
لا تَصفُو الخِلَّةُ مَعَ غَیرِ اَدیبٍ ؛
دوستی با شخص بی ادب ، صمیمانه نخواهد شد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 434 ، ح9912
اَدَّبَنی اَبی بِثَلاثٍ ... ونَهانی عَن ثَلاثٍ : قالَ لی : یا بُنَیَّ مَن یَصحَب صاحِبَ السّوءِ لا یَسلَم وَ مَن لا یُقَ-یِّد اَلفاظَهُ یَندَم ، وَ مَن یَدخُل مَداخِلَ السَّوءِ یُتَّهَم... وَ نَهانی اَن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ وَ شامِتا بِمُصیبَةٍ ، اَو حامِلَ نَمیمَةٍ ؛
پدرم مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهی ام فرمود . سه نکته ادب این بود که فرمود : فرزندم! هرکس با دوست بد بنشیند ، سالم نمی ماند و هر کس گفتارش را کنترل نکند ، پشیمان می شود ، و هر کس به جایگاه های بد وارد شود ، مورد بدگمانی قرار می گیرد (زیر سؤال می رود) و آن سه چیز که مرا از آن نهی فرمود: دوستی با کسی که چشم دیدن نعمت کسی را ندارد، و با کسی که از مصیبت دیگران شاد می شود و با
سخن چین.
تحف العقول ص376
عَوِّد لِسانَکَ لینَ الکَلامِ وَ بَذلَ السَّلامِ، یَکثُر مُحِبّوکَ وَ یَقِلَّ مُبغِضوکَ؛
زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت ده،
ص: 522
تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص435 ح9946
ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ.
آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.
امالی (طوسی) ص518 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ص192
اِیاکَ وَ مصاحِبَةَ الشِّریرِ ، فَاِنَّهُ کالسَّیفِ المَسلولِ یُحسِنُ مَنظَرَه وَ یَقبَحُ اَثَره؛
از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز ،زیرا که او مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.
عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) ج 23 (امام جواد) ، ص 288
لا تُش-اوِر اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛
با احمق مشورت نکن و از دروغگو یاری مجو و به دوستی زمامداران اعتماد مکن.تحف العقول ص316
صدیقُ کلُّ امرئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ؛
دوست هرکسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.
کافی (ط-الاسلامیه)ج1 ، ص11
لا یکونُ الصَّدیقُ صَدیقاً حَتی یَحفَظُ اَخاهُ فی ثَلاثٍ:فی نکبَتِه وَ غَیبَتِه وَ وَفاتِه؛
دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست:در شدت و گرفتاری او ، در غیبت وی و پس از مرگش.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص494
اِعرِف المَودَّهَ فِی قَلبِ اَخیکَ بِما لَه فِی قَلبِکَ؛
دوستی قلبی برادرت را از اندازه دوستی قلبی خودت نسبت به او بفهم. تحف العقول ، ص 295
اِختَبِرُوا النّاسَ بِأخدانِهِم فَإنَّما یُخادِنُ الرَّجُلُ مَن یُعجِبُهُ نَحوُهُ؛
مردم را به دوستانشان بیازمایید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می کند.
مجموعه ورام ج 2، ص 249
اُبذُل لِصَدیقِکَ
ص: 523
کُلَّ المَوَدَّةِ وَ لاتَبذُل لَهُ کُلَّ الطُّمانینَهِ.
هر چه محبت داری نثار دوستت کن امّا هر چه اطمینان داری به پای او مریز.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 421 ، ح9665 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ، ص165
فِی الضَّیقِ یَتَبَیَّنُ حُسنُ مُواساةِ الرَّفِیقِ
خوب یاری رساندن به دوست، در تنگنا آشکار می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص424 ، ح9732
خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسِیَ ذَنبَکَ، و ذَکَرَ إحسانَکَ إلَیهِ.
بهترین برادر تو آن کسی است که گناه و خطای تو را به خود، فراموش کند.
اعلام الدین فی صفات المونین ص313
نَظَرُ المُؤمِنِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّةِ و َالمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.
نگاه مؤمن به چهرۀ برادر مؤمن خود از روی دوستی و محبت به او، عبادت است.
تحف العقول ص 282
لا تَصحَب المائِق فَاِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعلَه وَ یَوَدُّ اَن تَکُونَ مِثلَه؛
همنشین بی خرد مباش که او کار (نابخردانه) خود را برای تو آراید و دوست دارد تو را چون خود نماید.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 527 ، ح 293
الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء؛همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.الامالی(طوسی) ص 535
إِیَّاکُمْ وَ مُجَالَسَةَ الْمُلُوکِ وَ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَفِی ذَلِکَ ذَهَابُ دِینِکُمْ وَ یُعْقِبُکُمْ نِفَاقا
از همنشینی با صاحب منصبان و دنیا پرستان بپرهیزید که این همنشینی دین شما را برده و نفاق می آورد.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 367 ، ح 78
مُجالَسَةُ الحُکَماءِ حَیاةُ العُقُولِ و شِفاءُ النُّفُوسِ
همنشینی با حکیمان، مایه حیات خرد و شفای جان ها است. تصنیف
ص: 524
غررالحکم و دررالکلم ص 430 ، ح 9790
هَلَکَ مَن لَیسَ لَهُ حَکیمٌ یُرشِدُهُ.
هلاک شد آن که راهنمای حکیمی ندارد تا ارشادش کند.بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 159
مَن تَتَبَّعَ عَثَراتِ أخیهِ تَتَبَّعَ اللهُ عَثَراتِهِ وَ مَن تَتَبَّعَ اللهُ عَثَراتِهِ یَفضَحهُ.
هر که به دنبال لغزشهای برادرش باشد خدا لغزشهای او را پیگیری می کند و هر که خدا لغزشهای او را پیگیری کند رسوایش می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 355 ، ح 5
أَکْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ الضَّعِیفِ وَ هُوَ یُطَیِّبُ الْمَعِدَةَ وَ یُذَکِّی الْفُؤَادَ وَ یُشَجِّعُ الْجَبَانَ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَد
خوردن به،قوه ای برای قلب ضعیف ، معده را پاک، ترسو را شجاع و فرزند را زیبا می کند.
تحف العقول ص 101
لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی التُّفَّاحِ مَا دَاوَوْا مَرْضَاهُمْ إِلَّا بِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ أَسْرَعُ شَیْ ءٍ مَنْفَعَةً لِلْفُؤَادِ خَاصَّةً وَ إِنَّهُ نَضُوحُه
اگر مردم می دانستند چه خواصی در سیب وجود دارد، بیماران خود را تنها با آن درمان می کردند. سیب از هر چیزی سریع تر به قلب فایده می بخشد به ویژه آن که خوشبو کننده می باشد.
طب الأئمه ص 135
الْعَسَلُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ لَا دَاءَ فِیهِ یُقِلُّ الْبَلْغَمَ وَ یَجْلُو الْقَلْب
عسل شفای هر بیماری ای است و هیچ بیماری در آن نیست، بلغم را کم و قلب را جلا می دهد.
مکارم الأخلاق ص 166
یا عَلیُّ عَلَیکَ بِالعَدَسِ فَإِنَّهُ مُبارَکٌ مُقَدَّسٌ وَ هُوَ یُرِقُّ القَلبَ و َیُکثِرُ الدَّمعَةَ و َإِنَّهُ بارَکَ عَلَیهِ سَبعونَ نَبیّا؛
ای علی تو را سفارش می کنم
ص: 525
به خوردن عدس، زیرا مبارک و پاک است، قلب را رقیق و اشک را زیاد می کند و هفتاد پیامبر پیوسته از آن استفاده می کردند.
وسایل الشیعه ج25، ص129، ح31414
نِعْمَ الطَّعَامُ الزَّیْتُ یُطَیِّبُ النَّکْهَةَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یُصَفِّی اللَّوْنَ وَ یَشُدُّ الْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یُطْفِئُ الْغَضَب
زیتون غذای خوبی است، دهان را خوشبو می کند، بلغم را از بین می برد، چهره را باز، اعصاب را محکم می کند و مرض را می برد و خشم را خاموش می کند.
مکارم الاخلاق ص 190
اَلتّینُ یَذهَبُ بِالبَخرِ و َیَشُدُّ العَظمَ و َیُنبِتُ الشَّعرَ و َیَذهَبُ بِالدّاءِ وَ لایُحتاجُ مَعَهُ إِلی دَواءٍ؛
انجیر بوی بد دهان را برطرف، استخوانها را محکم، رویش مو را زیاد، بیماری را برطرف می کند و با وجود آن احتیاجی به دارو نیست.
وسائل الشیعه ج25، ص170، ح31554
(سَمِعتُ أَبا عَبدِاللّه علیه السلام یَقولُ فِی الغُبَیرا:) ِ إِنَّ لَحْمَهُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ عَظْمَهُ یُنْبِتُ الْعَظْمَ وَ جِلْدَهُ یُنْبِتُ الْجِلْدَ وَ مَعَ ذَلِکَ فَإِنَّهُ یُسَخِّنُ الْکُلْیَتَیْنِ وَ یَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ هُوَ أَمَانٌ مِنَ الْبَوَاسِیرِ وَ التَّقْطِیرِ وَ یُقَوِّی السَّاقَیْنِ وَ یَقْمَعُ عِرْقَ الْجُذَام
از امام صادق علیه السلام درباره سنجد شنیدم که می فرمودند: گوشت سنجد برای گوشت، هسته آن برای استخوان و پوست آن برای پوست مفید است و در عین حال کلیه ها را گرم، معده را ضدعفونی کرده و بازدارنده از بواسیر و تسلسل بول است. ساق پا را تقویت و جذام را از بدن ریشه کن می کند.
کافی(ط- الاسلامیه) ج 6، ص 361، ح 1 - مکارم الاخلاق ص
ص: 526
176
کُلُوا الثّومَ و َتَداوَوا بِهِ فَإِنَّ فیهِ شِفاءً مِن سَبعینَ داءً؛
سیر بخورید و با آن مداوا کنید، که هفتاد بیماری را شفا می دهد.
مکارم الاخلاق ص 182
کُلُوا التَّمْرَ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنَ الْأَدْوَاء.
خرما بخورید که شفای دردهاست
مکارم الاخلاق ص 168
عَلَیْکُمْ بِالزَّبِیبِ فَإِنَّهُ یَکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَشُدُّ الْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالْإِعْیَاءِ وَ یُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ یُطَیِّبُ النَّفَسَ وَ یَذْهَبُ بِالْغَم
شما را سفارش می کنم به خوردن مویز، زیرا صفرا را برطرف می کند، بلغم را از بین می برد، اعصاب را قوی، خستگی را دور،اخلاق را خوب می کند، به روح آرامش می بخشد و غم را می برد.
خصال ص 344
مَنْ اَکَلَ سَفَرجَلَةً عَلَی الرِّیقِ طابَ ماؤُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُهُ ؛
هر کس ناشتا یک بِهْ بخورد ، نطفه اش پاکیزه می شود و فرزندش نیکو می گردد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 357، ح 3
أَطْعِمُوا الْمَرْأَةَ فِی شَهْرِهَا الَّتِی تَلِدُ فِیهِ التَّمْرَ فَإِنَّ وَلَدَهَا یَکُونُ حَلِیماً نَقِیّا
به زن باردار در ماهی که در آن وضع حمل می کند، خرما بخورانید که فرزند او بردبار و پرهیزکار خواهد
مکارم الأخلاق ص 169
ما مِن اِمْرَاَةٍ حامِلَةٍ اَکَلَتِ الْبِطِّیخَ اِلاّ یَکونُ مَولودُها حَسَنَ الْوَجْهِ وَ الْخُلُقِ ؛
هیچ زن بارداری نیست که خربزه بخورد ، مگر این که فرزندش زیبا و خوش اخلاق می گردد .
طب النبی ص 29
کُلُوا التُّفّاحَ فَاِنَّهُ یَدْبَغُ المَعِدَةَ؛
سیب بخورید، چرا که معده را پاک می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 357، ح 11
الْکُمَّثْرَی یَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ
ص: 527
یُقَوِّیهَا هُوَ وَ السَّفَرْجَلُ سَوَاءٌ وَ هُوَ عَلَی الشِّبَعِ أَنْفَعُ مِنْهُ عَلَی الرِّیقِ وَ مَنْ أَصَابَهُ طَخَاءٌ «2» فَلْیَأْکُلْهُ یَعْنِی عَلَی الطَّعَامِ.
گلابی، معده را پاک و تقویت می کند و بِه هم مثل گلابی است. خوردنش روی غذا سودمندتر است تا ناشتا. هر کس احساس سنگینی می کند، آن را روی غذا بخورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 358، ح 2
کُلُوا الرُّمَّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ یَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ یَزِیدُ فِی الذِّهْن
انار را با پیه اش بخورید، چرا که معده را پاک می کند و مایه رشد ذهن می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 354، ح 12
اَکْلُ الباقِلّی یُمَخِّخُ السّاقَینِ وَ یَزیدُ فِی الدِّماغِ وَ یُوَلِّدُ الدَّمَ الطَّریَّ؛
خوردن باقلا، مایه تقویت مغز استخوان های ساق پا می شود، توان مغز را افزون می سازد و خون تازه تولید می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 344، ح 1
عَلَیْکُمْ بِالدُّبّاءِ فَاِنَّهُ یُذَکِّی الْعَقْلَ وَ یَزیدُ فِی الدِّماغِ؛
کدو بخورید، چرا که عقل را تیز و (کارآیی) مغز را زیاد می کند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص 229
الْکَرَفْسُ بَقْلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ یُذْکَرُ أَنَّ طَعَامَ الْخَضِرِ وَ إِلْیَاسَ الْکَرَفْسُ وَ الْکَمْأَة
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 16، ص 420 ،ح20406
أَطْعِمُوا الْمَبْطُونَ خُبْزَ الْأَرُزِّ فَمَا دَخَلَ جَوْفَ الْمَبْطُونِ شَیْ ءٌ أَنْفَعُ مِنْهُ أَمَا إِنَّهُ یَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ یَسُلُّ الدَّاءَ سَلًّا
به کسی که دل درد (اسهال)، دارد نان برنجی بدهید، چرا که برای دل درد چیزی مفیدتر از آن نیست. بدانید که آن، معده را پاک و درد را کاملاً آرام می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص
ص: 528
305، ح 2
نِعْمَ الاِدامُ اَلْخَلُّ یَکْسِرُ الْمِرَّةَ وَ یَطْفِئُ الصَّفْراءَ وَ یُحْیِی الْقَلْبَ؛
سرکه، خوب خورشتی است، زرداب را می شکند، صفرا را فرو می نشاند و قلب را زنده می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 329، ح 7
اَلْبَصَلُ یَذْهَبُ بِالنَّصَبِ وَ یَشُدُّ الْعَصَبَ وَ یَزیدُ فِی الْخُطی وَ یَزیدُ فِی الْماءِ وَ یَذْهَبُ بِالحُمَّی؛
پیاز، خستگی را می برد، اعصاب را قوی می کند، قدم ها را چاپک و نیروی جنسی را زیاد می کند و تب را می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 374، ح 2
نِعْمَ الاِدامَ السَّمْنُ وَ اِنّی لاَکْرَهُهُ لِلشَّیْخِ؛
روغن حیوانی، خوب خورشتی است، ولی من آن را برای پیر، خوشایند نمی دانم.
دعوات(راوندی) ص 152، ح 408
أَکْلُ الْجَوْزِ فِی شِدَّةِ الْحَرِّ یُهَیِّجُ الْحَرَّ فِی الْجَوْفِ وَ یُهَیِّجُ الْقُرُوحَ عَلَی الْجَسَدِ وَ أَکْلُهُ فِی الشِّتَاءِ یُسَخِّنُ الْکُلْیَتَیْنِ وَ یَدْفَعُ الْبَرْدَ.
خوردن گردو در گرمای شدید، حرارت بدن و زخم های تن را تحریک می کند، امّا خوردن آن در زمستان، کلیه ها را گرم می کند و سرما را دفع می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 340، ح 1
عَلَیْکَ بِاللِّفْتِ فَکُلهُ - یَعْنی اَلسَّلجَمَ - فَاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَحَدٍ اِلاّ وَ لَهُ عِرْقٌ مِنَ الْجُذامِ، وَ اللِّفْتُ یُذیبُهُ؛
شلغم بخور، زیرا هیچ کس نیست که در او رگی از جذام نباشد، و شلغم این رگ را می سوزاند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 372، ح 1
ادَّهِنُوا بِالزَّیْتِ وَ أْتَدِمُوا بِهِ فَإِنَّهُ دُهْنَةُ الْأَخْیَارِ وَ إِدَامُ الْمُصْطَفَیْنَ مُسِحَتْ بِالْقُدْسِ مَرَّتَیْنِ بُورِکَتْ مُقْبِلَةً وَ بُورِکَتْ مُدْبِرَةً لَا
ص: 529
یَضُرُّ مَعَهَا دَاء
با روغن زیتون، بدن را چرب کنید و با آن خورش درست کنید، چرا که روغن زیتون، روغن نیکان و خورشِ برگزیدگان است، دوبار به آن تقدس داده شده و در آن، چه در آغاز فصلش و چه در پایان آن، برکت نهاده شده است و با وجود آن، هیچ بیماری ای زیان نمی رساند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 331، ح 4
مَنْ تَرَکَ اللَّحْمَ اَرْبَعینَ صَباحا ساءَ خُلُقُهُ.
هر کس چهل روز گوشت نخورد، بد اخلاق می شود.
بحار الانوار (ط-بیروت)ج59 ، ص293
مَنْ اَکَلَ اللَّحْمَ اَرْبَعینَ صَباحا، قَسا قَلْبُهُ؛
هر کس چهل روز گوشت بخورد، سنگ دل می شود.
بحار الانوار (ط-بیروت)ج59 ، ص294
سُئِلَ اَبو عَبْدِاللّه ِ علیه السلام عَنِ الکُرّاثِ، فَقالَ: کُلْهُ، فَاِنَّ فیهِ اَرْبَعَ خِصالٍ: یُطَیِّبُ النَّکْهَةَ وَ یَطْرُدُ الرِّیاحَ وَ یَقْطَعُ البَواسیرَ وَ هُوَ اَمانٌ مِنَ الْجُذامِ لِمَنْ اَدْمَنَ عَلَیْهِ؛
از امام صادق علیه السلام درباره تره پرسیدند، فرمودند: آن را بخورید، چرا که در آن، چهار ویژگی است: دهان را خوشبو می کند، بادها را از بدن می برد، بواسیر را ریشه کن می کند، و برای کسی که پیوسته بخورد، مایه ایمنی از جذام است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 365، ح 4
کَثْرَةُ اَکْلِ الْبَیْضِ وَ اِدْمانُهُ یورِثُ الطُّحالَ وَ ریاحا فی رَأسِ الْمَعِدَةِ وَ الامْتِلاءُ مِنَ الْبَیْضِ الْمَسْلوقِ یورِثُ الرَّبوَ وَ الاْبْتِهارَ؛
زیاد خوردن تخم مرغ و معتاد شدن به آن، بیماری ورم طحال می آورد و ایجاد کننده بادهایی در سرِ معده است و زیاد خوردن تخم مرغ آب پز، نفَس تنگی و نفَس بریدگی می
ص: 530
آورد.
طب الرضا ص28 - شبیه این حدیث در بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 59، ص 321
یَنْبَغی اَنْ تَحْذَرَ... أَنْ تَجْمَعَ فِی جَوْفِکَ الْبَیْضَ وَ السَّمَکَ فِی حَالٍ وَاحِدَةٍ فَإِنَّهُمَا إِذَا اجْتَمَعَا وَلَدَا الْقُولَنْجَ وَ رِیَاحَ الْبَوَاسِیرِ وَ وَجَعَ الْأَضْرَاس
بپرهیز از این که... تخم مرغ و ماهی را هم زمان بِخوری، چرا که هرگاه این دو با یکدیگر خورده شوند، قولنج، باد بواسیر و دندان درد می آورند.
طب الرضا ص63
کُلِ الخَسَّ، فَاِنَّهُ یورِثُ النُّعاسَ وَ یَهْضِمُ الطَّعامَ؛
کاهو بخورید، چرا که خواب آور است و غذا را هضم می کند.
مکارم الاخلاق ص 183
لِبَعْضِ قَهارِمَتِهِ : اِسْتَ-کْثِروا لَنا مِنَ الباذَن-ْجانِ، فَاِنَّهُ حارٌّ فی وَقْتِ الْبَرْدِ، بارِدٌ فی وَقْتِ الْحَرِّ، مُعْتَدِلٌ فِی الاوقاتِ کُلِّها جَیِّدٌ فی کُلِّ حالٍ؛
به یکی از پیشکاران خود : برای ما، بادمجان زیاد تهیه کنید، چرا که در هنگام سرما، گرم و در هنگام گرما، سرد است، در همه اوقات، معتدل و در هر حال، خوب است.
طب الائمة ص 139
اَلْجَزَرُ اَمانٌ مِنَ القُولَنْجِ وَ الْبَواسیرِ وَ یُعینُ عَلَی الجِماعِ؛
هویج، مایه ایمنی از قولنج و بواسیر است و آمیزش جنسی را تقویت می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 372، ح 2
یا عَلیُّ اِفْتَتِحْ طَعامَکَ بِالْمِلْحِ، فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ سَبْعینَ داءً مِنهَا: الجُنونُ وَ الْجُذامُ وَ الْبَرَصُ وَ وَجَعُ الْحَلْقِ وَ الاْضراسِ وَ وَجَعُ الْبَطْنِ ؛
ای علی! غذای خود را با نمک آغاز کن، چرا که در نمک درمان هفتاد درد است؛ دیوانگی، خوره، پیسی، گلودرد، دندان درد و دل درد، از جمله این دردهاست.
ص: 531
سائل الشیعة ج 24، ص 406، ح 30906
نِعْمَ اللُّقْمَةُ الْجُبْنُ، تُعْذِبُ الْ-فَمَ وَ تُطَیِّبُ النَّ-کْهَةَ وَ تَهْضِمُ ما قَبْلَهُ وَ تُشَهِّی الطَّعامَ؛
چه خوب لقمه ای است پنیر، دهان را تر و تازه و خوشبو می کند، غذای قبلی را هضم و غذا را مطبوع می سازد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص 105، ح 11
سَاَ لَهُ رَجُلٌ عَنِ الْجُبْنِ... فَقالَ لی: هُوَ ضارٌّ بِالْغَداةِ نافِعٌ بِالْعَشیِّ ِّ وَ یَزِیدُ فِی مَاءِ الظَّهْر
مردی درباره پنیر از امام صادق علیه السلام پرسید... امام فرمودند: خوردن پنیر، صبحگاهان مضرّ است و شامگاهان مفید و آب کمر را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 340، ح 3
شَکا ذَریحٌ المُحارِبیُّ قَراقِرَ فی بَطْنِهِ اِلی اَبی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام فَقالَ: اَ توجِعُکَ؟ قالَ: نَعَمْ. قالَ: ما یَمْنَعُکَ مِنَ الحَبَّةِ السَّوداءِ وَ الْعَسَلِ لَها؛
ذریح محاربی، به امام صادق علیه السلام گفت که شکم او غُرغُر می کند. امام پرسیدند: آیا درد هم دارد؟ گفت: آری. امام فرمودند: چرا برای درمان آن از سیاه دانه و عسل استفاده نمی کنی؟
طب الائمة ص 100
اَلْحَوکُ بَقْلَةُ الأَنْبیاءِ، اَما اِنَّ فیهِ ثَمانَ خِصالٍ: یُمْرِئُ وَ یَفْتَحُ السُّدَدَ وَ یُطَیِّبُ الجُشاءَ وَ یُطَیِّبُ النَّ-کْهَةَ وَ یُشَهِّی الطَّعامَ وَ یَسُلُّ الدّاءَ وَ هُوَ أمانٌ مِنَ الجُذامِ وَ إذا اسْتَقَ-رَّ فی جَوْفِ الإنسانِ قَمَعَ الدّاءَ کُلَّهُ؛
امام صادق علیه السلام : ریحان، سبزی انبیاست و در آن هشت خاصیت است: هضم کننده است، رگ ها و مجاری را باز می کند، بازدم را خوشبو می سازد، بدن را بوی خوش می بخشد، اشتها آور است، درد را
ص: 532
از بدن بیرون می برد، از جذام در امان می دارد و چون وارد معده شود درد را به کلّی از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 364، ح 4
اَلْحِمَّصُ جَیِّدٌ لِوَجَعِ الظَّهْرِ؛
نخود برای کمر درد مفید است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 343، ح 4
اَلْفُجُلُ اَصْلُهُ یَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ لُ-بُّهُ یَهْضِمُ وَ وَرَقُه ُیَحْدِرُ البَولَ حَدرا؛
تُرب، ساقه اش بلغم را از بین می برد، خودش غذا را هضم می کند و برگش به دفع کامل ادرار کمک می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 371، ح 2
لَوْ عَلِمَ اللّه ُ فی شَیْ ءٍ شِفاءً اَکْثَرَ مِنَ الشَّعیرِ ما جَعَلَهُ غِذاءَ الاَنْبیاءِ علیهم السلام ؛
اگر خداوند در چیزی بیشتر از جو شفادهندگی می دید، آن را خوراک پیامبران قرار نمی داد.
مکارم الاخلاق ص 154
عَنْ اَبی الْحَسَنِ الاصبهانی: کُنْتُ عِنْدَ اَبی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام فَقالَ لَهُ رَجُلٌ وَ اَن-َا اَسْمَعُ: جُعِلْتُ فِداکَ! اِنّی اَجِدُ الضَّعْفَ فی بَدَنی. فَقال لَهُ: عَلَیْکَ بِاللَّبَنِ، فَاِنَّهُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ یَشُدُّ الْعَظْمَ؛
ابوالحسن اصفهانی : نزد امام صادق علیه السلام بودم. شنیدم، مردی به ایشان گفت: فدایت شوم! در بدنم احساس ضعف می کنم. امام علیه السلام به او فرموند: شیربخور، چرا که گوشت می رویاند و استخوان را محکم می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 336، ح 7
شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَکْلِ الْعِنَبِ.
پیامبری از پیامبران به درگاه خداوند عزوجل از غم و اندوه شکایت نمود. خداوند عزوجل او را به خوردن انگور،
ص: 533
امر فرمود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 351، ح 4
عَلَیْکُمْ بِاللُّبَانِ فَإِنَّهُ یَمْسَحُ الْحَرَّ مِنَ الْقَلْبِ کَمَا یَمْسَحُ الْإِصْبَعُ الْعَرَقَ عَنِ الْجَبِینِ وَ یَشُدُّ الظَّهْرَ وَ یَزِیدُ فِی الْعَقْلِ وَ یُذَکِّی الذِّهْنَ وَ یَجْلُو الْبَصَرَ وَ یُذْهِبُ النِّسْیَانَ.
کندر بخورید؛ زیرا همان طور که انگشت، عرق را از پیشانی پاک می کند، کندر هم سوزش قلب را می برد و کمر را محکم و عقل را زیاد می کند و ذهن را ذکاوت و چشم را جلا می بخشد و فراموشی را از میان می برد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 59 ،ص294
عَلَیْکُمْ بِالبِطّیخِ، فَاِنَّ فیهِ عَشْرَ خِصالٍ: هُوَ طَعامٌ وَ شَرابٌ وَ اُشْنانٌ وَ رَیحانٌ وَ یَغْسِلُ الْمَثانَةَ وَ یَغْسِلُ الْبَطْنَ وَ یَکْثِرُ ماءَ الظَّهْرِ وَ یَزیدُ فِی الْجماعِ وَ یَقْطَعُ البُرودَةَ وَ یُنَقِّی الْبَشَرَةَ ؛
خربزه بخورید، چرا که ده خاصیت دارد:غذاست، آب است، شستشو دهنده و خوش بو کننده است، مثانه را می شوید، آب کمر را زیاد می کند، بر نیروی هم بستری می افزاید، سردی مزاج را می بَرَد و پوست را شاداب می کند.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 16، ص 411 ،ح 20373
کُلُوا التّینَ الرَّطْبَ وَ الْیابِسَ فَاِنَّهُ یَزیدُ فِی الجِماعِ وَ یَقْطَعُ الْبَواسیرَ وَ یَنْفَعُ مِنَ النِّقْرِسِ ,والاِبرِدَةِ؛
انجیر تازه و خشک بخورید، چرا که قدرت هم بستری را زیاد، بواسیر را ریشه کن می کند و برای نِقرِس و سردی مزاج مفید است.
مکارم الاخلاق ص 174
نِعْمَ السِّوَاکُ الزَّیْتُونُ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَکَةِ یُطَیِّبُ الْفَمَ وَ یَذْهَبُ بِالْحَفْرِ وَ هِیَ سِوَاکِی وَ سِوَاکُ الْأَنْبِیَاءِ قَبْلِی
چه خوب مسواکی است زیتون! از درختی پر خیر و برکت که دهان
ص: 534
را خوشبو می کند و جِرم دندان را از میان می برد. این مسواک من و پیامبران پیش از من است.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 1، ص 369 ،ح885 -شبیه این حدیث مکارم الاخلاق ص 49
إِنَّ لِکُلِّ ثَمَرَةٍ سَمّاً فَإِذَا أَتَیْتُمْ بِهَا فَمَسُّوهَا بِالْمَاءِ أَوِ اغْمِسُوهَا فِی الْمَاءِ یَعْنِی اغْسِلُوهَا
هر میوه ای سمّی دارد، هرگاه میوه به دستتان رسید، آن را با آب بشویید و یا در آب فرو برید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 350، ح 4
الوَلیمَةُ اَوَّلُ یومٍ حَقٌّ وَ الثانی مَعروفٌ وَ مازادَ ریاءٌ وَ سُمعَةٌ؛
ولیمه (سور) دادن، روز اول حق است و روز دوم احسان، از دو روز که گذشت، خودنمایی و شهرت طلبی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 368، ح 4
قوتُ الجسادِ الطَّعامُ وَ قوتُ الرواحِ الطعامُ؛
غذای جسم، خوردن و غذای روح، خوراندن است.
دعوات(راوندی) ص142 - مشکاة الأنوار ص 325
ثَلَاثَةٌ إِنْ یَعْلَمْهُنَّ الْمُؤْمِنُ کَانَتْ زِیَادَةً فِی عُمُرِهِ وَ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عَلَیْهِ...تَطْوِیلُهُ فِی رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ فِی صَلَاتِهِ وتَطْوِیلُهُ لِجُلُوسِهِ عَلَی طَعَامِهِ إِذَا أَطْعَمَ عَلَی مَائِدَتِهِ وَ اصْطِنَاعُهُ الْمَعْرُوفَ إِلَی أَهْلِهِ.
سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندی او از نعمت ها می شود...طول دادن رکوع و سجده، زیاد نشستن بر سر سفره ای که در آن دیگران را اطعام می کند و خوش رفتاری اش با خانواده.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 49، ح 15
الْمَکَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ فِیکَ فَلْتَکُنْ ..... صِدْقُ الْبَأْسِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ
ص: 535
الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّیْفِ وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُکَافَأَةُ عَلَی الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیَاء
مکارم ده تاست : اگر می توانی آنها را داشته باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 55، ح 1
إنَّ اللّه یُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ وَ إفشاءَ السَّلامِ؛
خداوند غذا دادن و (به همه) سلام کردن را دوست دارد.
محاسن ج2، ص388، ح7
مَنْ اَطْعَمَ مُسْلِما جائِعا اَطْعَمَهُ اللّه ُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ؛
هر کس مسلمان گرسنه ای را غذا بدهد، خداوند از میوه های بهشت به او بخوراند.
نهج الفصاحه ص757 ، ح 22951
کُلوا جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا فَاِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الجَماعَةِ؛
با هم غذا بخورید و پراکنده نباشید، که برکت با جماعت است.
نهج الفصاحه ص 615 ، ح2180 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص 349 ، ح9
اَلْمُؤمِنُ یَأْکُلُ فی مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ الْمُنافِقُ یَأْکُلُ فی سَبعَةِ أمْعاءٍ؛
مؤمن کم خوراک است و منافق پرخور.
وسائل الشیعه، ج 24، ص 241، ح30436
مَنْ اَکَلَ وَ ذو عَیْنَیْنِ یَنْظُرُ اِلَیْهِ وَ لَمْ یُواسِهِ ابْتُلی بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ ؛
هر کس غذا بخورد و دیگری به او نگاه کند، و به او ندهد، به دردی بی درمان مبتلا می شود.
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 1 ، ص 47
مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ کَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ
ص: 536
وَ قَسا قَلْبُهُ؛
هر کس کم بخورد، سالم می ماند و هر کس زیاد بخورد تنش بیمار می شود و قساوت قلب پیدا می کند.
نهج الفصاحه ص728 ، ح 2779
لاتأکُل طَعامَ الفاسِقینَ.
از غذای مردم فاسق تناول مکن.
وسائل الشیعه، ج24 ص 274 ، ح30531
إنَّ اللهَ لَم یُحَرّم الخَمرَ لِاسمِها وَ لَکِنَّهُ حَرَّمَها لِعاقِبَتِها فَما کانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَةَ الخَمر فَهو خَمرُ
خداوند شراب را به خاطر نامش حرام نکرده بلکه به خاطر عاقبتش حرام فرموده و هر چه پیامدهای شراب را داشته باشد نیز (در حکم) شراب است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص 412 ،ح 2
اَلجَنَّةُ بَناؤُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ وَ لَبِنَةٌ مِن ذَهَبٍ وَ مِلاطُهَا المِسکُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ و َالیاقوتُ و َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ... ؛
ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست، گِل آن مُشک بسیار خوشبو و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت و خاک آن زغفران است... .
نهج الفصاحه ص434 ، ح 1327
لا تَدَعُوا العَشاءَ وَ لَو عَلی حَشَفَةٍ اِنّی اَخشی عَلی اُمَّتی مِن تَرکِ العَشاءِ الهَرَمَ فَاِنَّ العَشاءَ قُوَّةُ الشَیخِ وَ الشّابِّ؛
شام را ترک نکنید، هر چند به خوردن دانه خرمای خشکیده ای باشد. من بر امّتم از این بیم دارم که با ترکِ خوردن شام، پیری و شکستگی به سراغشان آید؛ چرا که خوردنِ شام، مایه نیرومندی پیر و جوان است.
محاسن ج 2، ص 421، ح 202
کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لا یُؤْثِرُ عَلَی الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیْرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها کَاَن-َّهُ لا یَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا
ص: 537
حَمیما؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزی مثل شام و غیر آن را بر نماز مقدم نمی داشتند و هنگامی که وقت نماز می رسید، گویی که هیچ یک از اهل خانه و دوستان را نمی شناختند.
مجموعه ورام ج 2، ص 78
إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ حَفَّتْهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ فَإِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فِی طَعَامِکُمْ ثُمَّ یَقُولُونَ لِلشَّیْطَانِ اخْرُجْ یَا فَاسِقُ لَا سُلْطَانَ لَکَ عَلَیْهِمْ
هرگاه سفره پهن می شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد می آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه» فرشتگان می گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان می گ ویند: «ای فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط نداری».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 292، ح 1
زَی-ِّنوا مَوائِدَکُم بِالْبَقْلِ؛ فإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّیاطینِ مَعَ التَّسمیَةِ؛
سفره هایتان را با سبزی، زینت دهید ؛ زیرا سبزی با بسم اللّه الرحمن الرحیم، شیطان را طرد می کند.
طب النبی ص30 - مکارم الأخلاق، ص 176
تَسَحَّرُوا وَ لَوْ بِجُرْعَةٍ مِنْ مَاءٍ أَلَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَی الْمُتَسَحِّرِین
سحری بخورید هر چند یک جرعه آب باشد همانا صلوات خدا بر سحرخورندگان است.
مقنعه ص316
ما یَستَغنی رَجُلٌ عَن مَشوَرَةٍ؛
هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست.
نهج الفصاحه ص497 ، ح 1637
ما تَشاوَرَ قَومٌ إِلاّ هُدوا إِلی رُشدِهِم؛
هیچ ملّتی با هم مشورت نکردند مگر آن که راه درست خود را پیدا کردند.
تحف العقول ص 233
خَیرُ مَن شاوَرتَ ذَوُوا النُّهی وَالعِلمِ و َاولُو التَّجارِبِ و َالحَزمِ؛
بهترین کسی که با
ص: 538
او مشورت کنی کسی است که صاحب عقل و علم و تجربه ها و دوراندیشی باشد.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج3، ص428، ح4990
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا
هر کس خود رأی شد هلاک می شود و هر کس با افراد صاحب نظر مشورت کند در عقل آنان شریک می شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص500 ، قصار161
مُشاوَرَةُ العاقِلِ الناصِحِ رُشدٌ و َیُمنٌ و َتَوفیقٌ مِنَ اللّه فَإِذا أَشارَ عَلَیکَ النّاصِحُ العاقِلُ فَإِیّاکَ و َالخِلافَ فَإِنَّ فی ذلِکَ العَطَبَ؛
مشورت کردن با عاقِل خیرخواه مایه هدایت و میمنت است و توفیقی است از جانب خداوند، پس هرگاه خیرخواه عاقل تو را راهنمایی کرد، مبادا مخالفت کنی که موجب نابودی می شود.
محاسن ج2، ص602، ح25
شاوِر فی اُمورِکَ الَّذینَ یَخشَونَ اللّه تَرشُد؛
در کارهای خود با افراد خدا ترس مشورت کن، تا راه درست را بیابی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص442 ، ح10077
لا تَستَشِرِ الکَذّابَ فَإِنَّهُ کَالسَّرابِ یُقَرِّبُ عَلَیکَ البَعیدَ و یُبَعِّدُ عَلَیکَ القَریبَ؛
با دروغگو مشورت نکن، چون دروغگو، مانند سراب ، دور را در نظرت نزدیک نشان می دهد و نزدیک را دور.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص442 ، ح10092
مَنِ استَشارَهُ أَخوهُ المُؤمِنُ فَلَم یَمحَضهُ النَّصیحَةَ سَلَبَهُ اللّه لُبَّهُ؛
هر کس برادر مؤمنش با او مشورت کند و او صادقانه راهنمائیش نکند، خداوند عقلش را از او بگیرد.
وسایل الشیعه ج17 ، ص208
حَقُّ الْمُسْتَشِیرِ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ رَأْیاً أَشَرْتَ عَلَیْهِ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ أَرْشَدْتَهُ إِلَی مَنْ یَعْلَمُ
حقّ مشورت کننده
ص: 539
این است، که اگر برای راهنمایی او نظر داری، راهنمائیش کنی و اگر اطلاعی نداشته باشی او را به کسی که (در آن زمینه) آگاهی دارد راهنمایی کنی.
خصال ص 570
یَا عَلِیُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِیلَ فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَّهَا
ای علی با ترسو مشورت مکن، زیرا او راه بیرون آمدن از مشکل را بر تو تنگ می کند و با بخیل مشورت مکن، زیرا او تو را از هدفت باز می دارد و با حریص مشورت مکن، زیرا او حریص بودن را در نظرت زیبا جلوه می دهد.
علل الشرایع ج2، ص559، ح1
قَد خاطَرَ بِنَفسِهِ مَنِ استَغنی بِرَأیِهِ؛
هر کس خود را، از رأی و نظر دیگران بی نیاز بداند، خودش را به خطر انداخته است.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 388، ح 5834
اِذَا احتَجتَ اِلَی المَشوَرَةِ فی اَمرٍ قَد طَرَاَ عَلَیکَ فَاستَبدِهِ بِبِدایَةِ الشُّبّانِ، فَاِنَّهُم اَحَدُّ اَذهانا وَ اَسرَعُ حَدسا، ثُمَّ رُدَّهُ بَعدَ ذلِکَ اِلی رأی الکُهولِ وَ الشُیوخِ لِیَستَعقِبوهُ وَ یُحسِنُوا، الاختیار لَهُ، فَاِنَّ تَجرِبَتَهُم اَکثَرُ؛
هرگاه به مشورت نیازمند شدی، نخست به جوانان مراجعه نما، زیرا آنان ذهنی تیزتر و حدسی سریع تر دارند. سپس (نتیجه) آن را به نظر میان سالان و پیران برسان تا پیگیری نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب کنند، چرا که تجربه آنان بیشتر است.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20، ص 337، ح 866
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا
ص: 540
میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص478
مَن شاوَرَ ذَوِی العُقولِ استَضاءَ بِاَنوارِ العُقولِ؛
هر کس با عقلا مشورت کند، از نور عقل ها بهره می برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص442 ، ح10080
لا تُش-اوِر اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛ با احمق مشورت نکن و از دروغگو یاری مجو و به دوستی زمامداران اعتماد مکن.تحف العقول ص316
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التوکّل عند العزم علی اللّه عزّ و جل سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت
کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری . بحار الانوار (ط-بیروت) ج 75 ، ص 81 ، ح 74
ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشدِهِم.
هیچ قومی با یکدیگر مشورت نکردند مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
تحف العقول ص233
المُستَشیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَطِ.
مشورت کننده مصون از خطا است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص442 ، ح10068
أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنی بِأَداءِ الفَرائِضِ؛
پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص117، ح4
أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛
عاقل ترین مردم کسی است که بیشتر با مردم مدارا کند.
ص: 541
ن لایحضره الفقیه ج4، ص395، ح5840
مَن أُعطِیَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفقٍ فَقَد أُعطِیَ حَظَّهُ مِن خَیرِ الدُّنیا و َالآخِرَةِ؛
هر کس را که بهره ای از مدارا داده اند، بدون شک بهره اش را از خیر دنیا و آخرت داده اند.
نهج الفصاحه ص738 ، ح2838
ما کانَ الرِّفقُ فی شَیءٍ إِلاّ زانَهُ؛
مدارا با چیزی همراه نشد مگر آن که آن را زینت بخشید.
تحف العقول ص 47
إنَّ اللّه یُحِبُّ الرِّفقَ وَ یُعینُ عَلَیهِ؛
خداوند مدارا را دوست دارد و انسان را بر انجام آن یاری می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص120، ح12
لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ؛
حکیم نیست آن کس که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارا کردن با او نیست.
تحف العقول ص218 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص57، ح121
إِنَّ الانبیاءَ إِنَّما فَضَّلَهُمُ اللّه عَلی خَلقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لأَعداءِ دینِ اللّه و َحُسنِ تَقیَّتِهِم لأَجلِ إِخوانِهِم فِی اللّه ؛
خداوند از این رو پیامبران را بر دیگر مردمان برتری داد که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار می کردند و برای حفظ برادران همکیش خود نیکو تقیه می کردند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص401، ح42
مَن أَحجَمَ عَنِ الرَّایِ وَعَیِیَت بِهِ الحِیَلُ کانَ الرِّفقَ مِفتاحُهُ؛
هر کس فکرش به جایی نرسد و راه تدبیر بر او بسته شود، کلیدش مداراست.
اعلام الدین فی صفات المومنین ص298 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص128، ح11
فی قَولِهِ تَعالی (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) - : أی لِلنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَ مُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَ أَمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم
ص: 542
بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَی الایمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنینَ؛
درباره آیه (و با مردم سخن نیکو گویید) فرمود: مقصود همه مردمان اعم از مؤمن و کافر است. اما با مؤمنان باید گشاده رو بود و اما با کافران باید به نرمی و مدارا سخن گفت، تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می دارد.
مرآه العقول ج9 ، ص5 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص401، ح42
{شبیه این حدیث در مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 12، ص 261 ، ح14061}
دَارِ النَّاسَ تَأْمَنْ غَوَائِلَهُمْ وَ تَسْلَمْ مِنْ مَکَایِدِهِم
با مردم مدارا کن، تا از گزندهایشان در امان باشی و از نیرنگهایشان سالم بمانی.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص445 ، ح10179
اِنَّ فِی الرِّفقِ الزّیادَةَ وَ البَرَکَةَ وَ مَن یُحرَمِ الرِّفقُ یُحرَمِ الخَیرَ؛
در مدارا، فزونی و برکت است، و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 119، ح 7
لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ و َلا یَنهی عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهی عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهی عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهی عَنهُ؛
امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در امر و نهی خود مدارا کند، در امر و نهی خود میانه روی نماید و به آنچه امر
ص: 543
و نهی می کند، دانا باشد.
نوادر (راوندی) ص21 - بحارالأنوار(ط-بیروت)ج97، ص87، ح64
رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّه ِ مُداراةُ النّاسِ فی غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛
کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق، ترک نشود.
تحف العقول ص 42
عَلَیکَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِکْرامِ الْعُلَماءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلاّتِ الاِخْوانِ فَقَدْ اَدَّبَکَ سَیِّدُ الاَوَّلینَ وَ الآْخِرینَ بِقَولِهِ صلی الله علیه و آله : اُعْفُ عَمَّنْ ظَ-لَمَکَ وَ صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ اَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ ؛
تو را سفارش می کنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینی)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است».
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص71 ، ح34
کَمالُ الاَدَبِ وَ الْمُروءَةِ سَبْعُ خِصالٍ : اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ ، وَالصَّبْرُ ، وَالرِّفْقُ ، وَالصَّمْتُ ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراةُ؛
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.
معدن الجواهر و ریاضة الخواطر ص59
اِنّا اُمِرْنا مَعاشِرَ الاَنْبیاءِ بِمُداراةِ النّاسِ، کَما اُمِرْنا بِاِقامَةِ الفَرائِضِ؛
ما پیامبران، همان گونه که به برپا داشتن واجبات مأمور شده ایم، به مدارا کردن با مردم نیز مأمور شده ایم.
امالی (طوسی) ص 521 ، ح1150
مَنْ حُرِمَ الرِّفْقَ فَقَدْ حُرِمَ الْخَیْرَ کُلَّهُ؛
هر کس از
ص: 544
مدارا بی بهره باشد، از همه خوبی ها بی بهره مانده است.
تحف العقول ص49 - نهج الفصاحه ص775 ، ح 3057
لَو یَعلَمُ السّائِلُ ما فی المَسألَةِ ما سالَ أحَدٌ أحَداً وَ لَو یَعلَمُ المَسئولُ ما فی المَنع ما مَنَعَ أحَدٌا أحَداً؛
اگر سائل می دانست که در درخواست چه چیزی نهفته است هرگز کسی از دیگری چیزی درخواست نمی کرد و اگر کسی که از او چیزی درخواست شده می دانست که در ناامید کردن چه چیزی نهفته است هرگز کسی دیگری را ناامید برنمی گرداند.
تحف العقول ص300 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج75، ص180
اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛ هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است. کافی (ط-الاسلامیه) ج2 ، ص118 ، ح1
إنَ اللهَ رَفیقٌ یُحِبُّ الرّفقَ و یُعینُ عَلَیهِ؛
با خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست دارد و (آدمی را) بر مدارا یاری می کند.
وسایل الشیعه ج15 ، ص271 ، ح20489
کَفّ الْأذی مِن کَمالِ الْعَقلِ و فِیهِ راحَةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً؛
خودداری از آزار دیگران، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دو گیتی است
تحف العقول ص 283
إنَّ حَوائِجَ الناسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم فَلا تَمَلّوا النِّعَمَ
نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است. از این نعمت ها خسته و بیزار نباشید
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص81 ، ح6 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71 ، ص318 ، ح 80
اَلشَّرَفُ بِالهِمَمِ العالیَةِ لا بِالرِّمَمِ البالیَةِ؛
شرافت به همّت های بلند است نه به استخوان های پوسیده.
ص: 545
صنیف غررالحکم و دررالکلم ص448 ، ح10273
اَلفِعلُ الجَمیلُ یُنبِئُ عَن عُلُوِّ الهِمَّةِ؛
کردار زیبا از بلندی همّت خبر می دهد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص153 ، ح2845
اَلطّاعَةُ هِمَّةُ الاکیاسِ؛
فرمانبری از خداوند همّت زیرکان است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص181 ، ح3384
أَشرَفُ الهِمَمِ رِعایَةُ الذِّمامِ؛
شریف ترین همّت ها رعایت حرمت ها (حق-آبرو-عهد و پیمان)ست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص252 ، ح5274
اَلکَفُّ عَمّا فی أَیدِی النّاسِ عِفَّةٌ و َکِبَرُ هِمَّةٍ؛
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص398 ، ح9245
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومِ القِناعَةِ؛
پایبندی به قناعت، از والایی همّت است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص391 ، ح8999
اِقصِر هِمَّتَکَ عَلی ما یَلزَمُکَ و َلا تَخُض فیما لا یَعنیکَ؛
همّت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه را به کار تو نمی آید پی گیری مکن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص477 ، ح10936
نَعوذُ بِاللّه مِنَ المَطامِعِ الدَّنیَّةِ و َالهِمَمِ الغَیرِ المَرضیَّةِ؛
به خدا پناه می بریم از مطامع پَست و همّت ها و خواسته های ناپسند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص297 ، ح6702
إِنْ سَمَتْ هِمَّتُکَ لِإِصْلَاحِ النَّاسِ فَابْدَأْ بِنَفْسِکَ فَإِنَّ تَعَاطِیَکَ صَلَاحَ غَیْرِکَ وَ أَنْتَ فَاسِدٌ أَکْبَرُ الْعَیْب
اگرهمّت والای اصلاح مردم را در سرداری، از خودت آغاز کن، زیرا پرداختن تو به اصلاح دیگران، در حالی که خود فاسد باشی بزرگترین عیب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص237 ، ح4765
ما أَبعَدَ الخَیرَ مِمَّن هِمَّتُهُ بَطنُهُ و َفَرجُهُ؛
چه دور است
ص: 546
خیر و خوبی از کسی که همتش (همّ و غمش) شکم و شرمگاه اوست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص143 ، ح2580
اَلمَعصیَةُ هِمَّةُ الارجاسِ؛
گناه همّت پلیدان است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص185 ، ح3512
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْعِبَادَةِ وَ الْمُنَافِقَ هِمَّتُهُ فِی الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ کَالْبَهِیمَة
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن مانند حیوانات.
مجموعه ورام ج1 ، ص99
لا یَدخُلُ الجَنَّةِ إِلاّ رَحیمٌ
جز رحیم به بهشت نمی رود
نهج الفصاحه ص680 ، ح2529
مَن رَحِمَ وَ لَو ذَبیحَةَ عُصفورٍ رَحِمَهُ اللّه ُ یَومَ القیامَةِ؛
هر کس حتی به لاشه گنجشکی رحم کند، خداوند در روز قیامت به او رحم خواهد کرد.
نهج الفصاحه ص 768 ، ح3013
اَلمُؤمِنُ... یَنصُرُ المَظلومَ وَ یَرحَمُ المِسکینَ. نَفسُهُ مِنهُ فی عَناءٍ و َالنّاسُ مِنهُ فی راحَةٍ؛
مؤمن... مظلوم را یاری می کند و به مسکین و درمانده رحم می نماید، جانش از او در رنج است و مردم از او در آسایش.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص231 ، ح4
إِنَّما یَنبَغی لأَهلِ العِصمَةِ وَ المَصنوعِ إِلَیهِم فِی السَّلامَةِ أَن یَرحَموا أَهلَ الذُّنوبِ و َالمَعصیَةِ و َیَکونَ الشُّکرَ هُوَ الغالِبَ عَلَیهِم؛
شایسته است که افراد پاکدامن و بهره مند از سلامت، با گنه کاران و اهل معصیت، رحیم باشند و سپاسگزاریِ (حق) بر جان آنان چیره شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص197
مَن لا یَرحَم لا یُرحَم وَ مَن لا یَغفِر لا یُغفَر لَهُ
هر کس رحم نکند به او رحم نشود، هر کس نبخشد بخشیده
ص: 547
نشود
نهج الفصاحه ص745 ، ح2885
یا أَیُّهَا النسانُ ما جَرَّأَکَ عَلی ذَنبِکَ...؟! أَما تَرحَمُ مِن نَفسِکَ ما تَرحَمُ مِن غَیرِکَ؛
ای انسان، چه چیز تو را در گناه کردن گستاخ کرده است...؟! چرا همچنان که به دیگران رحم می کنی به خودت رحم نمی کنی؟!
الذریعة إلی حافظ الشریعة (شرح أصول الکافی جیلانی) ج 2، ص453 و 454
اِرحَموا عَزیزا ذَلَّ، وَ غَنیّا افتَقَرَ وَ عالِما ضاعَ فی زَمانِ الجُهّالِ؛
به عزیزی که خوار گشته و ثروتمندی که فقیر شده و دانشمندی که در روزگار نادانان تباه گردیده است، رحم کنید.
کافی (ط - الإسلامیة) ج 8، ص 150 ، ح131
اِرحَم مَن دونَکَ یَرحَمکَ مَن فَوقَکَ وَ قِس سَهوَهُ بِسَهوِکَ و َمَعصیَتَهُ لَکَ بِمَعصیَتَکَ لِرَبَّکَ و َفَقرَهُ إِلی رَحمَتِکَ بِفَقرِکَ إِلی رَحمَةِ رَبِّکَ؛
به زیر دست خود رحم کن تا بالا دستت به تو رحم کند و خطای او را با خطای خودت و نافرمانی اش از تو را با نافرمانی خود از پروردگارت و احتیاج او به ترحم تو را به احتیاجت به رحمت و بخشایش خدایت بسنج.
تصنیف غررالحکم دررالکلم ص435 ، ح 9974
اِنَّ اللّه َ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ ؛
بدون تردید ، خداوند بر بنده خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش ، رحم می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص50، ح 5
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا
ص: 548
زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة ج 2، ص 54 ، ح146
الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف
انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص394 ، ح9116
فَجَعَلَ اللهُ...طاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة
خدا اطاعت و پیروی از ما (اهل بیت) را سبب برقراری نظم (اجتماعی) برای ملت (امت اسلامی) و امامت (و رهبری) ما را (عامل وحدت) برای در امان ماندن از تفرقه قرار داده است.
احتجاج(طبرسی) ج1 ، ص99 {شبیه این حدیث در وافی ج5 ، ص1064}
- وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ تَفسیرِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْفُرْقَهِ - : اَلسُّنَّةُ - و اللّه ِ - سُنَّةُ مُحمِّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ - وَ اللّه ِ - مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْ قَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ کَثُروا؛
در پاسخ به پرسش از معنای سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت،
ص: 549
همان سنّت محمّد صلی الله علیه و آله است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج 2، ص 964
ایّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فی دینِ اللّه ِ فَاِنَّ جَماعَةً فیما تَ-کْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فیما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَیْرا مِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقیَ ؛
از چند رنگی و اختلاف در دین خدا بپرهیزید، زیرا یکپارچگی در آنچه حق است ولی شما آن را ناخوش می دارید، از پراکندگی در آنچه باطل است اما خوشایند شما می باشد، بهتر است. خدای سبحان به هیچ یک از گذشتگان و باقی ماندگان بر اثر تفرقه و جدایی خیر و خوبی عطا نکرده است.
نهج البلاغه، از خطبه 176
عَلَیْکُمْ بِالْجَمَاعَةِ؛ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ عَلَی الْفُسْطَاط
به جماعت (یکپارچگی) روی آرید همانا دست خدا با جماعات است
مجازات النبویه ص34
لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ یُورِثُ أَهْلَ بَیْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّی یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ [جَمِیعاً]
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهره مند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج12، ص201، ح13881
کَفاکَ ادباً تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ؛
در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی.
دره الباهره ص45 - بحارالانوار(ط-بیروت)ج66 ،ص407 ، ح115
لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ؛
اظهار شادی
ص: 550
نزد غمدیده، از بی ادبی است.
تحف العقول ص489
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص478
العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛
علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص469
اَن-َا اَدیبُ اللّه ِ وَ عَلیٌّ اَدیبی ، اَمَرَنی رَبّی بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانی عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَی ءٌ اَبْغَضُ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ لیُفْسِدُ العَمَلَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
من ادب آموخته خدا هستم و علی، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نیکی کردن فرمان داد و از بخل و سختگیری بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چیزی منفورتر از بخل و بد اخلاقی نیست . بد اخلاقی ، عمل را ضایع می کند ، آن سان که سرکه عسل را.
مکارم الاخلاق ص 17
اِنَّ النّاسَ اِلی صالِحِ الاَدَبِ اَحْوَجُ مِنْهُمْ اِلَی الْفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ؛
مردم، به ادب (فرهنگ و تربیتِ) درست ، نیازمندترند، تا به طلا و نقره.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5080
اَلنَّفْسُ مَجْبولَةٌ عَلی سوءِ الاَدَبِ وَ الْعَبْدُ مَأمورٌ بَمُلازَمَةِ حُسْنِ الاَدَبِ وَ النَّفْسُ تَجری [بِطَبعِها] فی مَیَدانِ المُخالَفَةِ وَ الْعَبْدُ یَجْهَدُ بِرَدِّها عَنْ سوءِ الْمُطالَبَةِ فَمتی اَطْلَقَ عِنانَها فَهُوَ شَریکٌ فی فَسادِها وَ مَنْ اَعانَ نَفْسَهُ
ص: 551
فی هَوی نَفسِهِ فَقَدْ اَشْرَکَ نَفْسَهُ فی قَتْلِ نَفْسِهِ؛
نفس آدمی بر بی ادبی سرشته شده است و بنده فرمان دارد که پایبند ادب نیکو باشد. نفس آدمی با طینت خود در میدان مخالفت می تازد و بنده می کوشد آن را از خواسته ناروایش برگرداند، پس هرگاه عنان نفس را رها سازد، شریک تبهکاری اوست و هر کس نفس خود را در خواهش هایش یاری رساند، در قتل خود همدستِ نفس شده است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11 ، ص 138 - مشکاه الانوار فی غرر الاخبار ص247
عَلَیْکُمْ بِالاَدَبِ ، فَاِنْ کُنْتُمْ مُلوکا بَرَزْتُمْ وَ اِنْ کُنْتُمْ وَسَطا فُقْتُمْ ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْکُمُ الْمَعیشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِکُم؛
ادب بیاموزید، زیرا که [در این صورت] اگر پادشاه باشید، برجسته می شوید، اگر میانه باشید، سرآمد می شوید و اگر تنگ دست باشید، با ادبتان گذران زندگی می کنید.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20 ، ص304 ،ح483
کَفاکَ مُؤَدِّبا لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُ ما کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِکَ؛
برای ادب آموزی ات همین بس که از آنچه از دیگران نمی پسندی ، دوری کنی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5089
حَیَّتْ جاریَةٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ علیه السلام بِطاقَةِ رَیْحانٍ ، فَقالَ لَها : اَن-ْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه ِ ، فَقُلْتُ لَهُ فی ذلِکَ ، فَقالَ : اَدَّبَنَا اللّه ُ تَعالی فَقالَ : «و إِذا حُیّیتُم بِتَحیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها»الآیَةِ، وَ کانَ اَحْسَنُ مِنْها اِعْتاقَها؛
یکی از کنیزان امام حسن علیه السلام دسته گلی به ایشان تقدیم کرد. امام به او فرمود: تو در راه خدا آزادی! دلیل این کارشان را پرسیدم. فرمود: خداوند، ما را [این گونه] ادب
ص: 552
آموخته است ، آن جا که {در قرآن کریم} می گوید: «و چون احترام شُدید، به بهتر از آن، پاسخ گویید» و بهتر از هدیه او، آزادی او بود!
مناقب(ابن شهر آشوب) ج4 ، ص18
عَنْ دِعْبِلِ بنِ علیّ : اَنَّهُ دَخَلَ عَلی اَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام وَ اَمَرَ لَهُ بِشَیْ ءٍ ، فَاَخَذَهُ وَ لَمْ یَحْمَدِ اللّه َ . قالَ : فَقالَ لَهُ : لِمَ لَمْ تَحْمَدِ اللّه َ؟! قالَ : ثُمَّ دَخَلْتُ بَعْدُ عَلی اَبی جَعفَرٍ علیه السلام وَ اَمَرَ لی بِشَیْ ءٍ ، فَقُلْتُ : اَلْحَمدُ لِلّهِ . فَقالَ لی : تَاَدَّبْتَ؛
دعبل بن علی به خدمت امام رضا علیه السلام رسید و امام امر فرمودند انعامی به او بدهند . دعبل آن را گرفت، اما خدا را سپاس نگفت . امام به او فرمودند : چرا خداوند را سپاس نگفتی؟! دعبل گفت : پس از مدّتی بار دیگر خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و ایشان فرمودند انعامی به من بدهند . من گفتم : خدا را سپاسگزارم . امام به من فرمودند : ادب را به جا آوردی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص496 ، ح8
اَدَّبْتُ نَفْسی فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ تَقْوَی الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فی کُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْکَذِبِ
وَ غیبَةِ النّاسِ اَن غیبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِی الْکُتُبِ
اِن کانَ مِن فِضَّةٍ کَلامُکِ یا نَفْسُ فَاِنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبِ
به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و برای آن / ادبی بهتر از تقوای الهی در تمام حالاتش نیافتم
و اگر از پس این امر برنیامد / برای آن چیزی بهتر از دم فروبستن از دروغ
ص: 553
نیافتم
و از غیبت مردمان، همانا غیبت آنان را / خداوند با عظمت در کتاب ها حرام کرده است
ای نفس، اگر سخن تو / نقره است، سکوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
رَاَیْتُ أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مُوَلِّیا مُبادِرا ، فَقُلْتُ : اَیْنَ تُریدُ یا مَولایَ؟ فَقالَ : دَعنی یا نَوفُ ، اِنَّ آمالی تُقَدِّمُنی فِی المَحبوبِ. فَقُلتُ : یا مَولایَ وَ ما آمالُکَ؟ قالَ : قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَیتُ عَنْ تَبیینِها لِغَیْرِهِ ، وَ کَفی بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ یُشْرِکَ فی نِعَمِهِ و اِرْبِهِ غَیْرَ رَبِّهِ؛
امیر المؤمنین صلوات الله علیه را دیدم که شتابان می رود . عرض کردم : مولای من کجا می روی؟ فرمودند : «ای نوف رهایم کن! آرزوهایم مرا به پیشگاه محبوب می کشانَد». عرض کردم : مولای من! آرزوهایتان چیست؟ فرمودند : «آن کس که مورد آرزوست ، خود آنها را می داند و نیازی نیست به غیر او بگویم . بنده را همین ادب بس که در نعمت ها و نیازش ، غیر پروردگارش را شریک نگردانَد» .
بحارالانوار(ط-بیروت) ج91 ، ص94 ، ح12
ایّاکَ اَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشیَ و تَتَ-کَلَّمَ فی غَیْرِ اَدَبٍ؛
از خندیدنِ بی تعجّب [و بی جا] یا راه رفتن و سخن گفتنِ بی ادبانه بپرهیز.
أعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 273
لا تَصْفُو الْخِلَّةُ مَعَ غَیْرِ اَدیبٍ ؛
دوستی با شخص بی ادب ، صمیمانه نخواهد شد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434 ، ح9912
فَکونوا اَقَلَّ ما یَکونونَ فِی الْباطِنِ اَمْوالاً ، اَحْسَنَ ما یَکونونَ فِی الظّاهِرِ اَحْوالاً فَاِنَّ اللّه َ تَعالی
ص: 554
اَدَّبَ عِبادَهُ الْمُؤمِنینَ الْعارِفینَ اَدَبا حَسَنا ، فَقالَ جَلَّ مِن قائِلٍ : یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسیماهُمْ لاَ یَسْئَلونَ النَّاسَ اِلْحافا؛
در حالی که در واقع از کمترین مال برخوردار هستید، در ظاهر بهترین حال را از خود نشان دهید ؛ زیرا خداوند متعال ، بندگان با ایمان با معرفتش را این گونه نیکو ادب نموده که [در وصف فقیران پارسا] فرموده است : شخص بی خبر آنان را از شدّت خویشتنداری توانگر می پندارد . ایشان را از نشانه هایشان می شناسی ، با اصرار (چیزی) از مردم نمی خواهند .
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص8 ، ح63
مَنْ عَرَفَ اللّه َ خافَهُ ، وَ مَنْ خافَ اللّه َ حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه ِ عَلَی الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ و َالاَخْذِ بِتَأدیبِهِ ، فَبَشِّرِ الْمُطیعینَ المُتَأَدِّبینَ بِاَدَبِ اللّه ِ وَ الاْآخِذینَ عَنِ اللّه ِ اَنَّهُ حَقٌّ عَلَی اللّه ِ اَنْ یُنْجیَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛
آن که خدا را شناخت ، از او ترسید و آن کس که از خدا ترسید ، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در پیش گرفتن ادبش واداشت . پس فرمان بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعت کنندگان دستورهای او را بشارت ده که بر خداست که آنها را از فتنه های گمراه کننده برهاند.
اصول الستة عشر (ط - دار الشبستری) ص 50
لَیْسَ مِنَ الاَدَبِ اِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزونِ؛
شادی کردن در حضور غمگین، از ادب به دور است.
تحف العقول ص489
ما خَسِرَ وَ اللّه ِ مَنْ اَتی بِحَقیقَةِ السُّجودِ ... وَ لَا بَعُدَ أَبَداً عَنِ اللَّهِ مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِی السُّجُودِ وَ لَا قَرُبَ
ص: 555
إِلَیْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَیَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعْلِیقِ قَلْبِهِ بِسِوَاهُ
سوگند به خدا ، هر کس که حقیقت سجده را به جای آورد ، زیان نکرد و کسی که در سجده، به خوبی به خداوند نزدیک شد، هرگز از خداوند دور نیست. و آن که به {ساحت مقدس} او بی ادبی کرد و حرمتش را زیر پا گذاشت ، و به غیر او دل بست، هرگز به او نزدیک نشد.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 82، ص 136، ح 16
لا یَرْاَسُ مَنْ خَلا عَنِ الاَدَبِ وَ صَبا اِلَی اللَّعِبِ؛
کسی که از ادب بی بهره باشد و شیفته بازی شود، به ریاست نمی رسد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5096
عَلَیکَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِکْرامِ الْعُلَماءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلاّتِ الاِخْوانِ فَقَدْ اَدَّبَکَ سَیِّدُ الاَوَّلینَ وَ الآْخِرینَ بِقَولِهِ صلی الله علیه و آله : اُعْفُ عَمَّنْ ظَ-لَمَکَ وَ صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ اَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ ؛
تو را سفارش می کنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینی)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است».
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 71، ح 34
جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ اَدَبُکَ وتَزکُ نَفسُکَ؛
با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص430 ، ح9791
ص: 556
اِنَّ الشَّیْطانَ لَیَطْمَعُ فی عالِمٍ بِغَیْرِ اَدَبٍ اَکْثَرُ مِنْ طَمَعِهِ فی عالِمٍ بِاَدَبٍ ، فَتَاَدَّبوا وَ اِلاّ فَاَنْتُمْ اَعرابٌ ؛
شیطان ، در عالِمِ بی بهره از ادب بیشتر طمع می کند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ادب داشته باشید و گرنه شما، بی ابانی (فاقد تمدّن) هستید.
اعلام الدین فی صفات المومنین ص96
عَلَی الْعاقِلِ اَنْ یُحْصی عَلی نَفْسِهِ مَساویَها فِی الدّینِ وَ الرَّأیِ وَ الاَخْلاقِ وَ الاَدَبِ ، فَیَجْمَعُ ذلِکَ فی صَدْرِهِ اَوْ فی کِتابٍ وَ یَعْمَلُ فی اِزالَتِها ؛
بر عاقل است که بدی هایش را در دین، اندیشه، اخلاق و ادب یادداشت کند و به خاطرش بسپارد و برای از بین بردن آنها بکوشد.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 6، ح 58
ادّبوا اولادکم علی ثلث خصال حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و تلاوة القرآن
فرزندانتان را به سه چیز ادب کنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.
قاموس قرآن مقدمه ص2
اَدَّبَنی اَبی علیه السلام بِثَلاثٍ ... ونَهانی عَنْ ثَلاثٍ : قالَ لی : یا بُنَیَّ مَنْ یَصْحَبْ صاحِبَ السّوءِ لا یَسْلَمْ وَ مَن لا یُقَ-یِّد اَ لْفاظَهُ یَنْدَم ، وَ مَنْ یَدْخُل مَداخِلَ السَّوءِ یُتَّهَمْ... وَ نَهانی اَنْ اُصاحِبَ حِاسِدَ نِعْمَةٍ وَ شامِتا بِمُصیبَةٍ ، اَو حامِلَ نَمیمَةٍ ؛
پدرم علیه السلام مرا به سه چیز ادب آموخت و از سه چیز نهی ام فرمود . سه نکته ادب این بود که فرمود : فرزندم! هرکس با دوست بد بنشیند ، سالم نمی ماند و هر کس گفتارش را کنترل نکند ، پشیمان می شود ، و هر کس به جایگاه های بد وارد شود ، مورد بدگمانی قرار می گیرد (زیر سؤال می رود) و
ص: 557
آن سه چیز که مرا از آن نهی فرمود: دوستی با کسی که چشم دیدن نعمت کسی را ندارد، و با کسی که از مصیبت دیگران شاد می
شود و با سخن چین.
تحف العقول ص376
تَحَرِّی الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْکَذِبِ اَجْمَلُ شیمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛
راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص217 ، ح4294
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبْدَأ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ وَلْیَکُنْ تَاْدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِمْ؛
کسی که خود را پیشوای مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آن که دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، با کردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بیش از آموزگار و ادب آموز مردم، شایسته تجلیل است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص480 ،ح 73
اِنْ اُجِّلْتَ فی عُمُرِکَ یَومَیْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاِدَبِکَ لِتَسْتَعینَ بِهِ عَلی یَومِ مَوتِکَ. فَقیلَ لَهُ : وَ ما تِلْکَ الاِسْتِعانَةُ؟ قالَ : تُحْسِنُ تَدبیرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْکِمُهُ؛
اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدی ، یک روز آن را برای ادب خود قرار ده تا از آن برای روز مُردنت کمک بگیری. به امام گفته شد : این کمک گرفتن چگونه است؟ فرمودند : به این که آنچه را از خود برجا می گذاری ، خوب برنامه ریزی کنی و محکم کاری نمایی.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص150 ، ح132
کَفی بِالتَّجارِبِ مُؤَدِّبا ؛
برای ادب آموزی، تجربه ها کافی اند.
ص: 558
صنیف غررالحکم و دررالکلم ص444 ، ح10155
اَحْسَنُ الآْدابِ ما کَفَّکَ عَنِ الْمَحارِمِ؛
بهترینِ ادب ها آن است که تو را از حرام ها باز دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5079
مَنْ عَطَفَ عَلَیْهِ اللَّیْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَیاهُ وَ اِلَی الْمَنایا اَدْنَیاهُ ؛
شب و روز بر هر کس بگذرد، او را ادب می کند، فرسوده اش می نماید و به مرگ نزدیکش می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص133 ، ح2282
کَمالُ الاَدَبِ و َالْمُروءَةِ سَبْعُ خِصالٍ : اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ ، و َالصَّبْرُ ، وَ الرِّفْقُ ، و َالصَّمْتُ ، وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراةُ؛
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.
معدن الجواهر ص 59
اِعْتَبِروا یا اُولیِ الاَبْصارِ وَ احْمَدُوا اللّه َ عَلی ما هَداکُمْ ، وَ اعْلَموا اَنَّ-کُمْ لا تَخْرُجونَ مِنْ قُدْرَةِ اللّه ِ اِلی غَیْرِ قُدْرَتِهِ، و َسَیَرَی اللّه ُ عَمَلَکُمْ وَ رَسولُهُ ثُمَّ اِلَیْهِ تُحْشَرونَ ، فَانْتَفِعوا بِالْعِظَةِ وَ تَأَدَّبوا بِآدابِ الصّالِحینَ؛
شما ای اهل بصیرت! پند گیرید و خدا را برای این که هدایتتان کرد ، سپاس گویید و بدانید که از قبضه قدرت خداوند ، به سوی قدرتی دیگر بیرون نتوانید رفت ، و خدا و فرستاده اش ، به زودی کردار شما را می بینند و آن گاه ، در پیشگاه او ، گرد آورده می شوید . پس از اندرزها بهره گیرید و ادب شایستگان را داشته باشید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص17
اَللّهُمَّ ارْزُقنی عَقْلاً کامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَکیّا وَ عِلْما کَثیرا
ص: 559
وَ اَدَبا بارِعا وَ اجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لی و َلا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛
خدایا مرا عقلی کامل ، تصمیمی نافذ، خردی برتر، دلی پاک، دانشی فراوان و ادبی والا روزی کن و تمام اینها را به سود من قرار ده نه به زیانم،ای مهربان ترین مهربانان.
بحار الانوار(ط-بیروت)ج 84 ، ص325 ،ح14
کُلُّ شَیْ ءٍ یَحتاجُ اِلَی الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَی الاَدَبِ؛
هر چیزی به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص248 ، ح5102
اِنَّکَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِکَ فَزَیِّنْهُ بِالْحِلْمِ؛
تو با ادبت ارزش گذاری می شوی، پس آن را با بردباری زینت بخش.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5082
اَروی اَنَّ جَبْرَئیلَ علیه السلام اُهْبِطَ اِلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقْرَاُ عَلَیْکَ السَّلامَ وَ یَقولُ لَکَ : اِقْرَأ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ «لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ اَزْو جا مِنْهُمْ» الآیَةَ. فَاَمَرَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله مُنادیا
یُنادی: مَنْ لَمْ یَتَاَدَّبْ بِاَدَبِ اللّه ِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَی الدُّنْیا حَسَراتٍ؛
روایت می کنم که جبرئیل علیه السلام به نزد پیامبر خدا فرود آمد و گفت : ای پیامبر خدا! خداوند تو را سلام می رساند و به تو می فرماید : بخوان به نام خدای مهر گسترِ مهربان، هرگز به آنچه اصنافی از ایشان را از آن برخوردار کرده ایم ، چشم مدوز که زیور زندگی دنیاست تا ایشان را بیازماییم . و بدان که روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است ، پس پیامبر
ص: 560
خدا صلی الله علیه و آله به کسی فرمود تا
جار بزند : هر کس [با عمل به این آیه] به ادب خدا آراسته نگردد ، روحش با حسرت از دنیا جدا می شود.
فقه الرضا علیه السلام ص364
یا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ و َالاَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِد فی تَعَلُّمِهِما ، فَما یَزیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ اَدَبِکَ یَزیدُ فی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدی اِلی رَبِّکَ وَ بِالاَدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّکَ وَ بِأَدَبِ الْخِدْمَةِ یَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلایَتَهُ و َقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصیحَةَ کی تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛
ای مؤمن! به تحقیق این دانش و ادب بهای جان توست پس در آموختن آن دو بکوش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قیمت و قَدْرت افزوده می شود ؛ زیرا با دانش به پروردگارت راه می یابی و با ادب به پروردگارت خوش خدمتی می کنی و با ادب در خدمت گزاری، بنده سزاوار دوستی و نزدیکی به او می شود . پس [این [نصیحت را بپذیر تا از عذاب بِرَهی.
مشکاة الانوار ص135
مَنْ قَعَدَ بِهِ حَسَبُهُ، نَهَضَ بِهِ اَدَبُهُ؛
هر کس اصل و نسبش او را [سُست گرداند و] بنشاند، ادبش او را [حرکت بخشد و] برخیزاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص248 ،ح5116
اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنی بِالاِحسانِ وَ لا تُؤَدِّبْنی بِالْبَلاءِ ؛
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتاری ها) ادبم مکن.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص83 ، ح10
... فَاِن قالَ قائِلٌ : فَلِمَ وَجَبَ عَلَیْهِمْ مَعْرِفَةُ الرُّسُلِ و َالاِقْرارُ بِهِم و َالاِذعانُ لَهُم
ص: 561
بِالطّاعَةِ؟ قیلَ : لاِن-َّهُ لَمّا اَنْ لَمْ یَکُنْ فی خَلْقِهِمْ وَ قُواهُم ما یُکْمِلونَ بِهِ مَصالِحَهُم وَ کانَ الصّانِعُ مُتَعالیا عَنْ اَنْ یُری وَ کانَ ضَعْفُهُمْ وَ عَجْزُهُمْ عَنْ اِدْراکِهِ ظاهِرا ، لَمْ یَکُنْ بُدٌّ لَهُمْ مِنْ رَسولٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ
مَعْصومٍ ، یُؤَدّی اِلَیْهِم اَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ وَ اَدَبَهُ ، و یَقِفُهُمْ عَلی ما یَکونُ بِهِ اجْتِرارُ مَنافِعِهِمْ وَ مَضارِّهِم ؛
اگر کسی بگوید : چرا شناخت پیامبران و اعتراف به آنها و اقرار به (لزوم) اطاعت از آنان ، بر مردم واجب است؟ در پاسخ گفته شود : چون در وجود مردم و قوای آنان ، چیزی نیست که با آن ، مصالحشان را کامل سازند و آفریدگار نیز برتر از آن است که دیده شود ، سستی و ناتوانی آنان از ادراک او آشکار است ، پس چاره ای جز این نیست که میان خداوند و مردم ، پیام آوری معصوم باشد که اوامر و نواهی و ادب (و آموزه های) او
را به ایشان برساند و آنها را به آنچه مایه سود و زیانشان است ، آگاه سازد.
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص100 ،ح34
لا تَزالُ اُمَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَ تَهادَوا وَ أَدَّوُا الامانَةَ؛
امّت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتداری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود.
عیون اخبار الرضا ج2، ص29، ح25
اُنظُر ما بَلَغَ بِهِ عَلیٌّ علیه السلام عِندَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فَالزَمهُ فَإِنَّ عَلیّا علیه السلام إِنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بِصِدقِ الحَدیثِ
ص: 562
و َأَداءِ الامانَةِ؛
بنگر علی علیه السلام با چه چیز آن مَقام را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیدا کرد همان را پیروی کن. همانا علی علیه السلام آن مقام را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با راستگویی و امانتداری بدست آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح5
اِتَّقُوا اللّه، وَ عَلَیکُم بِأَداءِ الامانَةِ إِلی مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو أَنَّ قاتِلَ أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام ائتَمَنَنی عَلی أَمانَةٍ لأَدَّیتُها إِلَیهِ؛
تقوای الهی پیشه کنید و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّی اگر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام امانتی را به من بسپرد هر آینه آن را به او بر می گردانم.
امالی(صدوق) ص 245 {شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه)ج5 ،ص133 ،ح4}
اَلامانَةُ تَجُرُّ الرِّزقَ، و َالخیانَةُ تَجُرُّ الفَقرَ؛
امانتداری روزی می آورد و خیانت در امانت فقر.
تحف العقول ص221 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج78، ص60، ح138
لا تَنظُروا إِلی کَثرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم وَ کَثرَةِ الحَجِّ و َالمَعروفِ و َطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ، و َلکِنِ انظُروا إِلی صِدقِ الحَدیثِ و َأَداءِ الامانَةِ؛
به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها توجه کنید.
عیون اخبار الرضا ج2، ص51 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، ح5 {شبیه این حدیث در امالی(صدوق) ص303}
لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَکَ وَ إِن خانَکَ و َلا تُذِع سِرَّهُ و َإِن أَذاعَ سِرَّکَ؛
به کسی که تو را امین قرار داده است خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز
ص: 563
اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج9 ،ص136 ، ح10476 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج74، ص208
لا تَمَنَنَّ مَلولاً؛
شخص به ستوه آمده و رنجیده را امین مشمار.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص506 ، حکمت 211
مَن خانَ أَمانَةً فِی الدُّنیا وَ لَم یَرُدَّها إِلی أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلی غَیرِ مِلَّتی و َیَلقَی اللّه وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ؛
کسی که در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار می کند در حالی که بر او خشمگین است.
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص 15 - امالی (صدوق) ص 430
مَنِ ائتَمَنَ غَیرَ أَمینٍ فَلَیسَ لَهُ عَلَی اللّه ضَمانٌ لأَنَّهُ قَد نَهاهُ أَن یَاتَمِنَهُ؛
هر کس به فردی غیر امین امانت بسپارد، خداوند ضامن او نیست، زیرا او را از امانت سپاری به غیر امین بازداشته است.
وسایل الشیعه ج 19 ، ص84 ،ح24210 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص179، ح3
لَیسَ مِنّا مَن یُحَقِّرُ الامانَةَ حَتّی یَستَهلِکُها إِذَا استُودِعَها؛
از ما نیست کسی که امانت را کوچک بشمارد و از آن مواظبت نکند و در معرض تلف شدن قرار بدهد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص172، ح13 {شبیه این حدیث در مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج14، ص13،ح15967 }
إِنَّهُ قالَ لِبَعضِ شیعَتِهِ - عَلَیکُم بِالوَرَعِ و َالاِجتِهادِ، وَ صِدقِ الحَدیثِ و َأَداءِ الامانَةِ و َالتَّمَسُّکِ بِما أَنتُم عَلَیهِ، فَإِنَّما یَغتَبِطُ أَحَدُکُم إِذا انتَهَت نَفسُهُ إِلی هاهُنا، وَ أَومی بِیَدِهِ إِلی حَلقِهِ؛
همانا ایشان به
ص: 564
بعضی از شیعیان خود فرمودند: بر شما لازم است پرهیزکاری و تلاش و راستگویی و امانت داری و چنگ زدن به مذهب خود، زیرا هر یک از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد.
دعائم الاسلام ج1، ص66
إِن أَحبَبتُم أَن یُحِبَّکُمُ اللّه و َرَسولُهُ فَأَدّوا إِذَا ائتُمِنتُم و َاصدُقوا إِذا حَدَّثتُم وَ أَحسِنوا جِوارَ مَن جاوَرَکُم؛
اگر می خواهید که خدا و پیغمبر شما را دوست بدارند وقتی امانتی به شما سپردند رد کنید و چون سخن گویید راست گویید و با همسایگان خود به نیکی رفتار نمایید.
نهج الفصاحه ص264 ، ح 554
اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن... : صِدقُ الَبسِ ، وَ صِدقُ اللِّسانِ ، و َأداءُ الامانَةِ ، و َصِلَةُ الرَّحِمِ ، و َإقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، وَ المُکافاةُ عَلیَ الصَّنائعِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، و َرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛
مکارم ده تاست : اگر می توانی آنها را داشته باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
خصال ج2 ، ص431
أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطیَ خَیرَ الدُّنیا و َالخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ و َأَداءُ أَمانَةٍ وَ عِفَّةُ بَطنٍ و َحُسنُ خُلقٍ؛
چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویی، اداء امانت، حلال خوری و خوش اخلاقی.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2، ص151، ح2142
ص: 565
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم و َلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ و َالصَّومِ حَتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَ لکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ و أداءُ الامانَةِ؛
فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس می کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص104، ح2
إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُه ُ: اَلحَیاءُ و َالمانَةُ و َالصِّدقُ؛
هر گاه در برادر (دینی) خود سه صفت دیدی به او امیدوار باش: حیا، امانتداری و راستگویی.
نهج الفصاحه ص193 ، ح 205
أَقْرَبُکُمْ مِنِّی غَداً فِی الْمَوْقِفِ أَصْدَقُکُمْ لِلْحَدِیثِ وَ آدَاکُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَوْفَاکُمْ بِالْعَهْدِ وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاس
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
تحف العقول ص46 {شبیه این حدیث در بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص94، ح12}
ثَلاثٌ لَیسَ لاَحَدِ النّاسِ فیهِ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِما کانَ اَؤ کافِرا وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ اَو کافِرا وُ الاَمانَةُ اِلی مُسلِمٍ کانَ اَؤ کافِرا؛
سه چیز است که ترک آن برای هیچ کس جایز نیست: نیکی به پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر، وفای به عهد با مسلمان یا کافر و ادای امانت به مسلمان یا کافر.
نهج الفصاحه ص416 ،ح1264
إِنَّ اللّه َ عَز َّوَ جَلَّ لَم یَبعَث نَبیّا إِلاّ بِصِدقِ الحَدیثِ و َأَداءِ المانَةِ إِلَی البَرِّ و َالفاجِرِ؛
خدای عزوجل هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر با راستگویی، و برگرداندن امانت به نیکوکار و یا بدکار.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 104، ح 1 - مجموعه ورام ج2 ،ص188
اَداءُ الاَمانَةِ وَ الصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ،
ص: 566
و َالخیانَةُ و َالکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛
ادای امانت و راستگویی روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود.
تحف العقول ص403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 327
لَیسَ لِکَذوبٍ اَمانَةٌ، وَ لا لِفُجورٍ صیانَةٌ؛
دروغگو امانتدار نیست و بدکار، نگهدارنده اسرار.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص220 ،ح4387
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّی وَحَجَّ وَ اعتَمَرَ و َقالَ «اِنّی مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتی که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه ص422 ، ح 1280
کانَ النَّبیّ صلی الله علیه و آله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنبیاءِ لَوِ انفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلی جَلالِهِ فَکَیفَ مَنِ اجتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا،
زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمیُخالِط مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بودند، که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با
ص: 567
فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم خو بودند و
با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب گو و پیش گویی هم نشین نبودند.
مناقب (ابن شهر آشوب) ج 1، ص 123
ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی مَنْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان
سه چیز در هر کس باشد منافق است اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
تحف العقول ص316
تزاوَرُوا تَح-اب-ّوا و تَص-افَحُ-وا و لا تَح-اشَمُ-وا؛
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص 347
اَقرَبُکُم غَدا مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدیثِ و َاَدَّاکُم لِلاَمانَةِ و َاوفاکُم بِالعَهدِ و َاَحسَنُکُم خُلقا وَ اَقرَبُکُم مِن النّاسِ؛
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
امالی(طوسی) ص229 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص94، ح12
مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّه و َالیَومِ الآخِر فَلیَفِ اِذا وَعَدَ؛
هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه وعده می دهد باید وفا کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص364، ح2
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم و َحَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوَّتُهُ و َظَهَرَت عَدالَتُهُ و َوَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غیبَتُهُ؛
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید،
ص: 568
خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص30 - نهج الفصاحه ص725 ، ح2762
ثَلاثٌ لَیسَ لاَحَدِ النّاسِ فیهِ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِما کانَ اَؤ کافِرا وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ اَو کافِرا وُ الاَمانَةُ اِلی مُسلِمٍ کانَ اَؤ کافِرا؛
سه چیز است که ترک آن برای هیچ کس جایز نیست: نیکی به پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر، وفای به عهد با مسلمان یا کافر و ادای امانت به مسلمان یا کافر.
نهج الفصاحه ص416 ،ح1264
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهِیَ راجِعَةٌ عَلی صاحِبِها: اَلبَغیُ و َالمَکرُ وَ النَّکثُ؛
سه خصلت است که در هر کس باشد (آثارش) به خود او بر می گردد: ظلم کردن، فریب دادن و تخلّف از وعده.
نهج الفصاحه ص422، ح 1281
لَیسَ مِن فَرائِضِ اللّه شَیءٌ اَلنّاسُ اَشَدُّ عَلَیهِ اجتِماعا مَعَ تَفَرُّقِ اَهوائِهِم وَ تَشَتُّتِ آرائِهِم مِن تَعظیمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ؛
هیچ یک از فرائض الهی همانند وفای به عهد نیست که مردم با همه خواسته های گوناگون و دیدگاه های مختلف، بیشتر بر آن اتّفاق نظر داشته باشند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) نامه 53 ،ص442
وَ إیّاکَ ... اَن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَکَ بِخُلفِکَ... الخُلفَ یوجبُ المَقتَ عِندَ اللّه وَ النّاسِ؛
بپرهیز از خلف وعده که آن موجب نفرت خدا و مردم از تو می شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) نامه 53 ،ص444
لا تَعِدَنَّ عِدَةً لاتَثِقُ مِن نَفسِکَ بِانجازِها؛
وعده ای نده که از وفای به آن اطمینان نداری.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص253 ، ح5316
لا تَعتَمِد عَلی مَوَدَّةِ
ص: 569
مَن لا یوفِی بِعَهدِهِ؛
به دوستی که به عهد خود وفا نمی کند اعتماد نکن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص418 ، ح9562
قُلتُ لِعَلِیّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام : اَخبِرنی بِجَمیعِ شَرایِعِ الدّینِ قالَ علیه السلام : قَولُ الحَقِّ و َالحُکمُ بِالعَدلِ و َالوَفاءُ بِالعَهدِ؛
به امام سجّاد علیه السلام عرض کردم: مرا از تمام دستورهای دین آگاه کنید امام علیه السلام فرمودند: حقگویی، قضاوت عادلانه و وفای به عهد.
خصال ص 113 ، ح90
اِضمَنوا لی سِتّا مِن اَنفُسِکُم اَضمَن لَکُمُ الجَنَّةَ اُصدُقُوا اِذا حَدَّثتُم و َأوفُوا اِذا وَعَدتُم و َاَدُّوا اِذا ائتُمِنتُم و َاحفَظوا فُروجَکُم و َغُضّوا اَبصارَکُم وَ کُفّوا اَیدیَکُم؛
شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).
نهج الفصاحه ص216 ، ح 321
فَهَلُمَّ اَیُّهَا النّاسُ اِلَی التَّعاوُنِ عَلی طاعَةِ اللّه عَز َّوَ جَلَّ وَ القیامِ بِعَدلِهِ وَ الوَفاءِ بِعَهدِهِ وَ الانصافِ لَهُ فی جَمیعِ حَقِّهِ فَاِنَّهُ لَیسَ العِبادُ اِلی شَی ءٍ اَحوَجَ مِنهُم اِلَی التَّناصُحِ فی ذلِکَ وَ حُسنِ التَّعاوُنِ عَلَیهِ ؛
ای مردم! بیایید یکدیگر را بر اطاعت خدا یاری کنید و عدالتش را بپادارید و به عهدش (در عبودیت او و ترک طاعت شیطان) وفا کنید و در تمامی حقوق الهی منصفانه رفتار کنید، زیرا که بندگان خدا به چیزی نیازمندتر از این نیستند که در این امور یکدیگر را نصیحت و خوب یاری کنند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 354، ح 550
اَحِبُّوا
ص: 570
الصِّبیانَ وَ ارحَمُوهُم ، وَ اِذا وَ عَدتُموهُم شَیئا فَفُوا لَهُم ، فَاِنَّهُم لا یَدرونَ اِلاّ اَ نَّ-کُم تَرزُقونَهُم ؛
کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید و هرگاه به آنان وعده دادید ، به آن وفا کنید ، زیرا آنان ، روزی دهنده خود را کسی غیر از شما نمی دانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 49، ح 3
المَسؤولُ حُرّ حَتی یَعِد ، وَ مُستَرِقُ المَسئولِ حَتی یَنجَز؛
انسان تا وعده نداده ، آزاد است . اما وقتی وعده میدهد زیر بار مسؤولیت میرود، و تا به وعده اش عمل نکند رها نخواهد شد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75، ص113
خَیرُ مَفاتیحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَیرُ خَواتیمِهَا الوَفاءُ؛
بهترین شروع کارها صداقت و راستگویی و بهترین پایان آنها وفا است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 161 - نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 93 ،ح21
سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتی که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.
نهج الفصاحه ص422 ، ح 1280
لا تَعِدَنَّ أخاکَ وَعداً لَیسَ فی یَدِکَ وَفاؤُهُ.
به برادرت وعده ای مده که وفای به آن در توان تو نباشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 250 - تحف العقول ص367
اَلعَفوُ تاجُ المَکارِمِ؛
گذشت، اُوج بزرگواریهاست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص245 ،ح5001
إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ ذَا
ص: 571
الَّذِی أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ
هنگامی که بندگان در پیشگاه خدا می ایستند، آواز دهنده ای ندا دهد: آن کس که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته می شود: چه کسی مزدش با خداست؟ می گوید: گذشت کنندگان از مردم.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج64، ص266
مَن کَثُرَ عَفوُهُ مُدَّ فی عُمُرِهِ؛
هر کس پر گذشت باشد، عمرش طولانی شود.
اعلام الدین ص 315
مَا التَقَت فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعظَمُهُما عَفوا؛
هرگز دو گروه با هم رویاروی نشدند، مگر این که با گذشت ترین آنها پیروز شد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص108، ح8
إِنَّ أَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ؛
با گذشت ترین مردم، کسی است که در زمان قدرت داشتن، گذشت کند.
الدرة الباهرة ص 23
تعافوا یسقط الضّغائن بینکم
از یکدیگر گذشت کنید، تا کینه های میان شما از بین برود.
نهج الفصاحه ص385 ،ح1155
فی قَولِهِ تَعالی: (فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمیلَ) - : عَفوٌ مِن غَیرِ عُقوبَةٍ و َلا تَعنیفٍ وَ لا عَتبٍ؛
درباره آیه «پس گذشت کن گذشتی زیبا...» فرمودند: مقصود، گذشت بدون مجازات و تندی و سرزنش است.
اعلام الدین ص 307
شَرُّ النّاسِ مَن لا یَعفو عَنِ الزَّلَّةِ و َلا یَستُر ُالعَورَةَ؛
بدترین مردم کسی است که خطای دیگران را نبخشد و عیب را نپوشاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص245 ،ح5016
جَازِ بِالْحَسَنَةِ وَ تَجَاوَزْ عَنِ السَّیِّئَةِ مَا لَمْ یَکُنْ ثَلْماً فِی الدِّینِ أَوْ وَهْناً فِی سُلْطَانِ الْإِسْلَامِ
(بدی یا خوبی را) به نیکی پاداش ده و از بدی درگذر، به شرط آن که به دین لطمه ای نزند یا در
ص: 572
قدرت اسلام ضعفی پدید نیاورد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص245 ،ح5014
أَ لَا أُحَدِّثُکَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ الصَّفْحُ عَنِ النَّاسِ وَ مُوَاسَاةُ الرَّجُلِ أَخَاهُ فِی مَالِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیر
آیا به شما بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، کمک مالی به برادر (دینی) خود و بسیار به یاد خدا بودن.
وسایل الشیعه ج15 ، ص199 ، ح20273 {شبیه این حدیث در معانی الأخبار ص 191، ح2 }
عَلَیْکَ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ وَ إِکْرَامِ الْعُلَمَاءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلَّاتِ الْإِخْوَانِ فَقَدْ أَدَّبَکَ سَیِّدُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ بِقَوْلِهِ ص اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَک
تو را سفارش می کنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دینی)؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است : «گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده ، رابطه برقرار کن با
کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است».
اعلام الدین، ص 96 - بحار الانوار(ط-بیروت)ج75 ، ص71 ،ح34
ألا اُخبِرُکُم بِاَشبَهِکُم بی؟ قَالوا: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فی دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَی الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفسِهِ اِنصافا فِی الرِّضا وَ الغَضَبِ؛
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی
ص: 573
اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 و 241 ، ح 35
اَوصانی رَبّی بِسَبعٍ: اَوصانی بِالاخلاصِ فِی السِّرِّ وَ العَلانیَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی و اُعطیَ مَن حَرَمَنی و اَصِلَ مَن قَطَعَنی و اَن یَکونَ صَمتی فِکرا وَ نَظَری عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم برای عبرت باشد.
کنزالفوائد ج2 ، ص 11
مَن یَغفِر یَغفِرِ اللّه ُ لَهُ وَ مَن یَعفُ یَعفُ اللّه ُ عَنهُ؛
هر کس از خطاها درگذرد، خدایش از او درگذرد و هر کس گذشت کند خدا نیز از او گذشت کند.
نهج الفصاحه ص734 ، ح 2809
ألعَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدر إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ
عفو و گذشت به همان اندازه که در اصلاح شخص بزرگوار موّثر است شخص فرومایه را تباه می کند.
کنز الفوائد ج2 ، ص182 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج74، ص419
ثَلاثٌ م-َن ک-ُنَّ فِیهِ ک-انِ سَیِّ-داً: کَظمُ الغَیظِ و َالعَف-وُ عَن المَسییءِ و الصِّله بِ-النَف-سِ و َالم-الِ
سه چیز است که در ه-ر که ب-اش-د آق-ا و س-رور است: خش-م ف-رو خ-وردن ،گذشت از بدک-ردار، کمک و صله رح-م ب-ا ج-ان و م-ال.
تحف العقول ص 317
اَلنّاسُ مَعادِنُ و َالعِرقُ دَسّاسٌ و َأَدَبُ السّوءِ کَعِرقِ السّوءِ؛
مردم
ص: 574
همانند معدن ها مختلف اند و اصل و نسب در انسان مؤثر است و تربیت بد همانند اصل و نسب بد است.
نهج الفصاحه ص788، ح 3146
أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُم
فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود.
مکارم الأخلاق ص 222
اَللّهُمَّ... أَعِنّی عَلی تَربیَتِهِم وَ تَأدیبِهِم وَ بِرِّهِم؛
خدایا مرا بر تربیت، ادب آموزی و نیکی کردن به فرزندانم یاری فرما.
صحیفه سجادیه دعای 25 ، ص120
ادّبوا اولادکم علی ثلث خصال حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و تلاوة القرآن
فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن.
قاموس قرآن مقدمه ص2
اَلوَلَدُ سَیِّدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ و َوَزیرٌ سَبعَ سِنینَ؛
فرزند هفت سال سروَر، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزیر است.
مکارم الأخلاق ص 222
قالَ رَجُلٌ: یا رَسولَ اللّه ! ما حَقُّ ابنی هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمودند: اسم خوب برایش انتخاب کنی، به خوبی او را تربیت نمایی و به کاری مناسب و پسندیده بگماری.
وسائل الشیعة ج 21، ص 390 ، ح27380
إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ مَا أَطَاقُوا مِنْهُ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ سَبْعِ سِنِین
ما هنگامی که کودکانمان هفت ساله می شوند به اندازه ای که طاقت دارند آنان را به انجام نماز و روزه فرمان می دهیم.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج85 ، ص134
ص: 575
عَرامَةُ الصَّبِیِّ فی صِغَرِهِ زیادَةٌ فی عَقلِهِ فی کِبَرِهِ؛
بازی گوشی کودک در خردسالی اش مایه فزونی عقل در بزرگسالی اوست.
دعائم الاسلام، ج1، ص194
یا عَلیُّ رَحِمَ اللّه والِدَینَ حَمَلا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهِما
ای علی خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزند خویش را بر نیکی کردن به خودشان یاری کنند.
من لایحضر الفقیه ج4 ، ص372
لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛
با خشم، تربیت {ممکن} نیست .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص303 ، ح6912
وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ ؛
حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد .
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ،ح399
فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام: اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالرضِ الخالیَةِ ما اُلقیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالادَبِ قَبلَ اَن یَقسُوَ قَلبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ ؛
در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه السلام: دل جوان، مانند زمین کشت نشده است. آنچه در آن افکنده شود، می پذیرد. از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم.
تحف العقول ص70 - نهج البلاغة(صبحی صالح) از نامه 31 ، ص393
لا تَزالُ اُمَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا و َتَهادَوا وَ أَدَّوُا المانَةَ؛
لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَة
امّت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتداری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود.
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص29 ، ح25
ص: 576
تَهادَوا فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ؛
به یکدیگر هدیه بدهید، زیرا کینه ها را از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص144 ، ح 14 من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص299
هدایا العمّال غلول
هدایای کارگزاران (و کارمندان) غلول* است
*غَلُول در لغت به معنی خیانت است.
لسان العرب ج11، ص499
السرائر الحاوی(برای تحریر الفتاوی) ج 3، ص 178
لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فِی السِّواکِ لأَباتوهُ مَعَهُم فی لِحافٍ؛
اگر مردم نتایج و خواص مسواک کردن را بدانند هیچ گاه مسواک را از خود جدا نمی کنند.
وسایل الشیعه ج2 ، ص13 ، ح 1327 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج73، ص130، ح17
ما زالَ جَبرَئیلُ یُوَصّینی بِالسِّواکِ حَتّی خِفتُ أن اُحفیَ اَو اُدرِدَ؛
جبرئیل پیوسته مرا به مسواک سفارش می کرد تا جایی که ترسیدم (از کثرت مسواک زدن) دندانهایم سائیده شود و از بین برود.
وسائل الشیعه ج2، ص5، ح1300
فِی السِّواکِ اثنَتا عَشَرَةَ خَصلَةً: هُوَ مِنَ السُّنَّةِ، وَ مَطهَرَةٌ لِلفَمِ، وَ مَجلاةٌ لِلبَصَرِ، و َیُرضِی الرَّحمنَ، یُبَیِّضُ السنانَ، یَذهَبُ بِالحَفَرِ، وَ یَشُدُّ اللِّثَّةَ، و َیُشَهِّی الطَّعامَ، و َیَذهَبُ بِالبَلغَمِ، و َیَزیدُ فِی الحِفظِ، وَ یُضاعِفُ الحَسَناتِ، وَ تَفرَحُ بِهِ المَلائِکَةُ؛
در مسواک زدن دوازده فایده وجود دارد: 1. از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، 2. دهان را پاکیزه می کند، 3. نور چشم را زیاد می کند، 4. باعث خشنودی خداوند است، 5. دندانها را سفید می کند، 6. پوسیدگی آنها را از بین می برد، 7. لثه را محکم می سازد، 8 . اشتها آور است، 9. بلغم را می برد، 10. حافظه را زیاد می کند، 11. حسنات
ص: 577
دو چندان می شوند، 12. فرشتگان شاد می گردند.
خصال ص 481 ، ح53 {شبیه این حدیث در محاسن ج2 ، ص562 ، ح953 - کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص496 ،ح6 }
عَلَیکُم بِالسِّواکِ فَنِعمَ الشَّیءُ السِّواکُ یَشُدُّ اللِّثَّةَ وَ یَذهَبُ بِالبَخرِ وَ یُصلِحُ المِعدَةَ وَ یَزیدُ فی دَرَجاتِ الجَنَّةِ و َیُرضِی الرَّبَّ وَ یُسخِطُ الشَّیطانَ؛
مسواک کنید که مسواک زدن خوب چیزی است لثه را محکم می کند، بوی دهان را می برد، معده را اصلاح می کند، درجات بهشت را می افزاید، پروردگار را خشنود می کند و شیطان را به خشم می آورد.
نهج الفصاحه ص571 ، ح 1975
اَلسِّواکُ مَرضاةٌ لِلّهِ وَسُنَّةُ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله وَ مُطَیِّبَةٌ لِلفَمِ؛
مسواک زدن سبب خشنودی خداوند، اجرای سنت پیغمبر و وسیله خوش بویی و پاکیزگی دهان است.
مکارم الاخلاق ص 51
اَلسِّواکُ یَجلُو البَصَرَ و َیُنبِتُ الشَّعرَ و َیَذهَبُ بِالدَّمعَةِ؛
مسواک زدن، نور چشم را زیاد می کند، مو را پر پشت می نماید و آبریزش چشم را برطرف می سازد.
مکارم الاخلاق ص50 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج73، ص 137
تَخَلَّلوا فَإِنَّهُ لَیسَ شَی ءٌ أَبغَضُ إِلَی المَلائِکَةِ مِن أَن یَرَوا فی أَسنانِ العَبدِ طَعاما؛
خلال کنید که بدترین چیز نزد فرشتگان این است که لای دندانهای بنده ای مانده غذا ببینند.
مکارم الاخلاق ص 153 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج63 ، ص436 ،ح14
ما أَدَرتَ عَلَیهِ لِسانَکَ فَأَخرَجتَهُ فَابلَعهُ وَ ما أَخرَجتَهُ بِالخَلالِ فَارمِ بِهِ؛
بعد از غذا زبان را دور دهان بگردان، هرچه با زبان درآمد فرو ببر، و آنچه را با خلال بیرون آوردی از دهان بیرون
ص: 578
افکن.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص357 ، ح4262 - مکارم الاخلاق ص 152
إِذَا استَکتُم فَاستاکوا عَرضا؛
وقتی مسواک می کنید از عرض، دندان ها را مسواک بزنید.
نهج الفصاحه ص188، ح 178
فِی السِّواکِ اِثنَتَا عَشَرَةَ خَصلَةً: مَطهَرَةٌ لِلفَمِ، و مَرضاتٌ لِلرَّبِّ وَ یُبَیِّضُ السنانَ وَ یَذهَبُ بِالحَفَرِ وَ یُقِلُّ البَلغَمَ وَ یُشَهِّی الطَّعامَ وَ یُضاعِفُ الحَسَناتِ وَ تُصابُ بِهِ السُّنَّةُ وَ تَحضُرُهُ المَلائِکَةُ وَ یَشُدُّ اللِّثَةَ وَ هُوَ یَمُرُّ بِطَریقَةِ القُرآنِ وَ رَکعَتَینِ بِسِواکٍ اَحَبُّ اِلَی اللّه عَز َّوَ جَلَّ مِن سَبعینَ
رَکعَةً بِغَیرِ سِواکٍ؛
پیامبر صلی الله علیه و آله : مسواک زدن دوازده فایده دارد: دهان را پاکیزه، خداوند را خشنود، دندان ها را سفید، جرم دندان ها را پاک، بلغم را کم، غذا را مطبوع، حسنات را چندین برابر می کند، به سنت عمل می شود، فرشتگان حضور پیدا می کنند، لثه محکم می شود، بر گذرگاه تلاوت قرآن می گذرد و دو رکعت نماز با مسواک، نزد خداوند محبوب تر است از هفتاد رکعت نماز بی مسواک.
خصال ص 480، ح 52
شَکَتِ الکَعبَةُ اِلَی اللّه ما تَلقی مِن اَنفاسِ المُشرِکینَ، فَاَوحَی اللّه اِلَیها: اَن قَرّی یا کَعبَةُ، فَاِنّی اُبدِلُکَ بِهِم قَوما یَتَخَلَّلونَ بِقُضبانِ الشَّجَرِ. فَلَمّا بَعَثَ اللّه مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله اَوحی اِلَیهِ مَعَ جَبرَئیلَ بِالسِّواکِ وَالخِلالِ؛
کعبه از زجری که از بوی بد نفس های مشرکین می کشید، به درگاه خداوند شکایت نمود، خداوند به آن وحی کرد، تو را مژده باد که بجای اینان کسانی را جایگزین می کنم که با شاخه های درخت خلال می کنند.
ص: 579
هنگامی که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث فرمود، توسط جبرئیل سفارش مسواک و خلال کردن را به او وحی کرد.
محاسن ج 2، ص 558، ح 924
نِعمَ السِّواکُ الزَّیتونُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ، یُطَیِّبُ الفَمَ وَ یَذهَبُ بِالحَفَرِ، وَ هُوَ سِواکی وَ سِواکُ النبیاءِ قَبلی؛
چه خوب مسواکی است زیتون! از درختی پر خیر و برکت که دهان را خوشبو می کند و جِرم دندان را از میان می برد. این مسواک من و پیامبران پیش از من است.
مکارم الاخلاق ص 49
مَا لِی أَرَاکُمْ تَدْخُلُونَ عَلَیَّ قُلْحاً مُرْغاً؟ مَا لَکُمْ لَا تَسْتَاکُون؟
شما را چه شده است وقتی بر من وارد می شوید، می بینمتان که دندان هایتان جرم گرفته و زرد و موهایتان ژولیده است. چرا مسواک نمی زنید.
محاسن ج 2، ص 561، ح 943
خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛
پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، بردباری، حجامت کردن، و مسواک و عطر زدن.
نهج الفصاحه ص462، ح 1463
مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فی عُمُرِهِ و مالِهِ ؛
هر کس در روز جمعه ناخن هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می شود.
جامع الأخبار(شعیری) ص 121
تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ یَمْنَعُ الدَّاءَ الْأَعْظَمَ وَ یُدِرُّ الرِّزْقَ.
گرفتن ناخنها درد بزرگ را مانع می شود و روزی را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص490 ، ح1
إنَّ أَولَی النّاسِ بِاللّه وَ بِرَسولِهِ مَن بَدا بِالسَّلامِ؛
نزدیکترین مردم به خدا و رسول او کسی است
ص: 580
که آغازگر سلام باشد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج8 ، ص 357 ، ح9657 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج73 ، ص12 ، ح50
اَلسَّلامُ سَبعونَ حَسَنَةً تِسعَةٌ وَ سِتّونَ لِلمُبتَدی وَ واحِدَةٌ لِلرّادِّ؛
سلام هفتاد ثواب دارد که شصت و نه تای آن برای سلام کننده است و یکی برای جواب دهنده.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج73 ، ص11 ، ح46
یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَی الْمَاشِی وَ الْمَاشِی عَلَی الْقَاعِدِ وَ إِذَا لَقِیَتْ جَمَاعَةٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْأَقَلُّ عَلَی الْأَکْثَرِ وَ إِذَا لَقِیَ وَاحِدٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْوَاحِدُ عَلَی الْجَمَاعَةِ.
سلام میکند سواره بر پیاده و رهگذر بر نشسته و هنگام ملاقات جماعتی با جماعت دیگر سلام کند (گروه) کم بر (گروه) زیاد و هنگام ملاقات (شخص) واحدی با جماعت سلام کند (شخص) واحد بر جماعت
کافی(ط-الاسلامیة) ج 2، ص647 ، ح3
اَلسَّلامُ قَبلَ الکَلامِ؛
نخست سلام، سپس کلام.
تحف العقول ص246
اَلبادی بِالسَّلامِ بَری ءٌ مِنَ الکِبرِ؛
سلام کننده، از تکبر به دور است.
نهج الفصاحه ص375 ، ح1102
خَمسٌ لا أَدَعُهُنَّ حَتَّی المَماتِ ... و َالتَّسلیمُ عَلَی الصِّبیانِ لِتَکونَ سُنَّةً مِن بَعدی؛
پنج چیز است که تا زنده ام رهایشان نمی کنم... و سلام کردن به کودکان تا بعد از من سنّت شود.
خصال ص 271 ، ح12
أفشِ السَّلامَ یَکثُر خَیرُ بَیتِکَ؛
سلام را رواج ده تا خیر و برکت خانه ات زیاد شود.
خصال ص 181 ، ح246
إنَّ اللّه یُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ و َإفشاءَ السَّلامِ؛
خداوند غذا دادن و به همه سلام کردن را دوست دارد.
محاسن ج2 ، ص388 ، ح7
إنَّ مِن موجِباتِ المَغفِرَةِ بَذلُ السَّلامِ
ص: 581
وَ حُسنُ الکَلامِ؛
یکی از موجبات مغفرت، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است.
نهج الفصاحه ص342 ، ح928
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ الْآیَةَ قَالَ هُوَ تَسْلِیمُ الرَّجُلِ عَلَی أَهْلِ الْبَیْتِ حِینَ یَدْخُلُ ثُمَّ یَرُدُّونَ عَلَیْهِ فَهُوَ سَلَامُکُمْ عَلَی أَنْفُسِکُم
درباره سخن پروردگار از امام باقر علیه السلام پرسیدم آیه «هرگاه وارد خانه هایی شدید به خودتان سلام کنید» فرمود: منظور سلام کردن مرد به اهل خانه است در هنگام وارد شدن به آن و جواب دادن اهل خانه به او. پس، این سلام شماست به خود شما.
وسایل الشیعه ج12 ، ص81 ،ح15696 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج73 ، ص5 ،ح16
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم بَیتَهُ فَلیُسَلِّم، فَاِنَّهُ یُنزِلُهُ البَرَکَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِکَةُ؛
هرگاه یکی از شما به خانه خود وارد می شود، سلام کند، چرا که سلام برکت می آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس می گیرند.
علل الشرایع ج 2، ص 583، ح 23
صِلُوا أرحامَکُم و بِرّوا بِإخوانِکُم وَ لَو بِحُسنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الجَوابِ؛ صله رحم نمایید و به برادران (دینی) خود نیکی کنید، هر چند با سلام کردن خوب و یا جواب سلام خوب باشد. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 31
و َالّذی نَفسی بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّی تَحابّوا أ و لا أدُلُّ-کُم عَلی شَئیٍ اِذا
فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَ-کُم؛
به خدایی که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمی شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمی شوید، مگر این که یکدیگر
ص: 582
را دوست بدارید. آیا می خواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.
مشکاة الانوار ص 123
عَوِّدْ لِسانَکَ لینَ الْکَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، یَکْثُرْ مُحِبّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضوکَ؛
زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص435 ،ح9946
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله ... یُسَلِّمُ عَلی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ کَبیرٍ وَ صَغیرٍ وَ غَنیٍّ وَ فَقیرٍ و لا یُحَقِّرُ ما دُعِیَ اِلَیهِ و لو اِلی خَشفِ التَّمْرِة وَ کانَ خَفیفَ المَئونَةِ کَریمَ الطَّبیعَةِ، جَمیلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَیرِ ضِحکٍ، مَحْزونا مِن غَیرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَیْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَیْرِ سَرَفٍ،
رَقیقَ القَلبِ، رَحیما بِکُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هر کس برخورد می نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام می کردند و اگر به جایی حتی برای خوردن خرمایی خشک دعوت می شدند، آن را کوچک نمی شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بی آن که بخندند، همیشه متبسم بودند، بی آن که اخمو باشند، محزون بودند، بی آن که از خود ذلّتی نشان دهند، متواضع بودند، می
بخشیدند ولی اسراف نمی نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 115
ثَلاثَةُ اَشْیاءَ یَحْتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَیْها: اَلاَمْنُ و َالْعَدْلُ و َالْخِصْبُ ؛
سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیّت، عدالت و آسایش.
ص: 583
حف العقول ص 320
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
خصال ص 284 ، ح34
وُصولُ الْمَرْءِ اِلی کُلِّ ما یَبْتَغیهِ مِنْ طیبِ عَیْشِهِ وَ اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛
انسان، با نیّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست می یابد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607
أمّا حَقُّ ذِی المَعروفِ عَلَیکَ فَأن تَشکُرَهُ و تَذکُرَ مَعروفَهُ، وَ تُکسِبَهُ المَقالَةَ الحَسَنَةَ و َتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فیما بَینَکَ وَ بَینَ اللّه عَزَّوَجَلَّ، فَإذا فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ قَد شَکَرتَهُ سِرّا وَ عَلانیَةً ، ثُمَّ إن قَدَرتَ عَلی مُکافاتِهِ یَوما کافَیتَهُ؛
حق کسی که به تو نیکی کرده ، این است که از او تشکر کنی و نیکیش را به زبان آوری و از وی به خوبی یاد کنی و میان خود و خدای عزوجل برایش خالصانه
ص: 584
دعا کنی ، هرگاه چنین کردی بی گمان پنهانی و آشکارا از او تشکر کرده ای . سپس اگر روزی توانستی نیکی او را جبران کنی ، جبران کن .
امالی(صدوق) ص372 {شبیه این حدیث در تحف العقول ص265 و من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص622 و 623}
مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّه عَزَّوَجَلَّ؛
هر کس در مقابل خوبی مردم تشکر نکند، از خدای عزّوجلّ تشکر نکرده است.
عیون الاخبارالرضا ج2، ص24، ح2
إنَّ مَکرَمَةً صَنَعتَها إلی أحَدٍ مِن النّاسِ ، إنّما أکرَمتَ بِها نَفسَکَ و زَیَّنتَ بِها عِرضَکَ، فَلا تَطلُب مِن غَیرِکَ شُکرَ ما صَنَعتَ إلی نَفسِکَ؛
اگر به کسی خوبی کردی در واقع با این کار خود را گرامی داشته ای و به خودت آبرو داده ای، پس به سبب خوبی ای که به خودت کرده ای از دیگران خواهان تشکر مباش .
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص382 و 383 ، ح8695
شُکرُکَ لِلرّاضی عَنکَ یَزیدُهُ رِضا وَ وَفاءً،
سپاسگزاری تو از کسی که از تو راضی است، موجب رضایت و وفاداری بیشتر او می شود.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 4، ص 161 ، ح5668
شُکرُکَ لِلسّاخِطِ عَلَیکَ یوجِبُ لَکَ مِنهُ صَلاحا و َتَعَطُّفا؛
سپاسگزاریت از کسی که از تو ناخشنود است، سبب رفع ناراحتی و مهربانی او نسبت به تو می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص280 ، ح6198
مَن صَنَعَ بِمِثلِ ما صُنِعَ اِلَیهِ فَاِنَّما کافاهُ وَ مَن اَضعَفَهُ کانَ شَکورا؛
هر کس در برابر خوبی ای که به او شده
ص: 585
همانند آن را انجام دهد آن را تلافی کرده است و اگر بیشتر از آن خوبی کند، سپاسگزاری نموده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص28، ح1
إنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ ... بِالشُّکرِ لَهُ وَلِلوالِدَینِ فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللّه ؛
خدای عزّوجلّ دستور داد ... به سپاسگزاری از خود و از پدر و مادر، پس کسی که از پدر و مادر خود سپاسگزاری نکند از خداوند سپاسگزاری نکرده است.
عیون اخبار الرضا ج1 ، ص258 ، ح13 - خصال ص156، ح196
لَعَنَ اللّه قاطِعی سُبُلَ المَعروفِ قیلَ وَما قاطِعوا سُبُلِ المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفَ فَیَکفُرُهُ ، فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن یَصنَعَ ذلِکَ إلی غَیرِهِ؛
خدا لعنت کند راهزنان نیکی را. سئوال شد راهزنان نیکی چه کسانی هستند؟ فرمودند: کسی که به او نیکی شود، و او ناسپاسی کند، در نتیجه نیکوکار را از نیکی به دیگران باز دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص33، ح1
لا یُزَهِّدَنَّکَ فِی المَعروفِ مَن لا یَشکُرُ لَکَ، فَقَد یَشکُرُکَ عَلَیهِ مَن لا یَستَمتِعُ بِشَی ءٍ مِنهُ، وَقَد تُدرِکُ مِن شُکرِ الشّاکِرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الکافِرُ ، واللّه یُحِبُّ المُحسِنینَ؛
تشکر نکردن دیگران از تو نباید تو را به خوبی کردن بی رغبت سازد، زیرا کسی که از آن نیکی کم ترین بهره ای نمی برد (یعنی خداوند) از تو قدردانی می کند و از سپاسگزاری این سپاسگزار به بیش از آن چیزی می رسی که فرد ناسپاس فرو گذاشته است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص505 ، حکمت 204
إنَّ المُؤمِنَ مُکَفَّرٌ و ذلِکَ أنَّ مَعروفَهُ یَصعَدُ إلیَ اللّه تَعالی
ص: 586
فَلا یَنتَشِرُ فِی النّاسِ ، و الکافِرُ مَشهورٌ و ذلِکَ أنَّ مَعروفَهُ لِلنّاسِ یَنتَشِرُ فِی النّاسِ و لا یَصعَدُ إلَی السَّماءِ؛
مؤمن ناسپاسی می شود، زیرا خوبی او به درگاه خدای تعالی بالا می رود و در میان مردم شایع نمی شود، اما خوبی های کافر شایع می شود چون برای مردم است و به درگاه الهی بالا نمی رود.
علل الشرایع ج2، ص560، ح1
أفضَلُ النّاسِ عِندَ اللّه مَنزِلَةً و َأَقرَبُهُم مِنَ اللّه وَسیلَةً المُحسِنُ یُکَفَّرُ إحسانُهُ؛
بهترین مردم در نزد خداوند و نزدیک ترین آنان به او، نیکوکاری است که از نیکی او قدردانی نمی شود.
نوادر (راوندی) ص9 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص44، ح1
کُلوا جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا فَاِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الجَماعَةِ؛
با هم غذا بخورید و پراکنده نباشید، که برکت با جماعت است.
نهج الفصاحه ص615 ، ح2180 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص 349 ، ح9
اَلسُّنَّةُ - و اللّه ِ - سُنَّةُ مُحمِّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ - وَ اللّه ِ - مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْ قَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ کَثُروا؛
به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلی الله علیه و آله است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج 2، ص 964
اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیرِ؛
حیا کلید همه خوبی هاست.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 1، ص
ص: 587
93، ح340
اَلحَیاءُ زینَةُ الاسلامِ؛
حیا زینت اسلام است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج1، ص488، ح1244
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرینَ؛
صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دینی]، بیست حسنه و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج4، ص10
لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ فَیَکُفَّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِیَ بِهِ دَیْنَه
خیری در آن کس نیست که دوست ندارد از راه حلال مالی بدست آورد که آبرویش را حفظ و قرضش را با آن ادا نماید.
من لا یحضره الفقیه ج 3، ص 166 ، ح3615
مَنْ أَخَذَ أَمْوالَ النّاسِ یُریدُ أَداءَها أَدَّی اللّه ُ عَنْهُ وَ مَنْ أَخَذَها یُریدُ إِتْلافَها اَتْلَفَهُ اللّه ُ؛
هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد پرداخت آن را داشته باشد خداوند آن را بپردازد (او را یاری می کند) و هر کس اموال مردم را بگیرد و قصد تلف کردن داشته باشد خداوند آن را تلف کند.
نهج الفصاحه ص762 ، ح 2979
إِنَّ اللّه َ تَعالی مَعَ الدّائِنِ حَتّی یَقْضیَ دَیْنَهُ مالَمْ یَکُنْ دَیْنُهُ فیما یَکْرَهُ اللّه ُ؛
خداوند یار قرض دار است تا قرض خود را بپردازد به شرط آن که قرض وی بر خلاف رضای خدا نباشد.
نهج الفصاحه ص303، ح 733 {شبیه این حدیث در بحارالانوار(ط-بیروت) ج100 ، ص143 ، ح14 }
مَنْ أَقْرَضَ مَلْهوفا فَأَحْسَنَ طِلْبَتَهُ اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ وَ أَعْطاهُ اللّه بِکُلِّ دِرْهَمٍ أَلْفَ قِنْطارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛
هر کس به گرفتار و درمانده ای
ص: 588
قرض بدهد و در پس گرفتن آن خوشرفتاری کند [گناهانش پاک شده] اعمالش را دوباره شروع می کند و خداوند در برابر هر درهم، هزار قنطار (ثروتی فراوان) در بهشت به او عطا کند.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 289
مَنِ احْتاجَ إِلَیْهِ أَخوهُ الْمُسْلِمُ فی قَرْضٍ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَفْعَلْ حَرَّمَ اللّه عَلَیْهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛
کسی که برادر مسلمانش در قرضی به او نیاز پیدا کند و او بتواند قرض بدهد و چنین نکند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
امالی (صدوق) ص 430 - من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص15
کَما لا یَحِلُ لِغَریمِکَ أَنْ یَمْطُلَکَ و َهُوَ مُؤْسِر ٌفَکَذلِکَ لا یَحِلُّ لَکَ أَنْ تَعْسِرَهُ إِذا عَلِمْتَ أَنَّهُ مُعْسِرٌ؛
همانطور که برای آن کسی که از تو قرض گرفته جایز نیست که اداء آن را به تأخیر بیندازد، پس برای تو هم جایز نخواهد بود که با این که می دانی او تنگدست است از او مطالبه کنی.
تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ج 6، ص 193 ، ح418 - مجموعه ورام ج2 ، ص265
اِعْلَمْ أَنَّه مَنِ اسْتَدانَ دَیْنا وَ نَوی قَضاءَهُ، فَهُوَ فی أَمانِ اللّه حَتّی یَقْضیَهُ، فَإنْ لَمْ یَنْوِ قَضاءَهُ فَهُوَ سارِقٌ؛
کسی که قرض بگیرد در صورتی که تصمیم داشته باشد آن را پس دهد در امان خداست تا آن را اداء کند ولی اگر تصمیم نداشته باشد آن را به صاحبش برگرداند، دزد محسوب می شود.
فقه الرضا ص 268
مَنْ أَرادَ ان تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ و َأَنْ تُکْشَفَ کُرْبَتُهُ فَلْیُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ؛
هر کس
ص: 589
می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.
نهج الفصاحه ص759 ، ح2961
أَقِلَّ مِنَ الدَّیْنِ تَعِشْ حُرّا؛
قرض کمتر گیر تا آزاد باشی.
نهج الفصاحه ص235، ح 432
لاِنْ اُقْرِضَ قَرْضا اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اَصِلَ بِمِثْلِهِ؛
مالی را قرض بدهم، بیشتر دوست دارم تا آن را ببخشم.
بحارالانور(ط-بیروت) ج 100، ص 139، ح 5
عَنْ اَبی موسی، قالَ: قُلْتُ لاَبی عَبْدِاللّه علیه السلام : جُعِلْتُ فِداکَ یَسْتَقْرِضُ الرَّجُلُ وَ یَحِجُّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: یَسْتَقْرِضُ وَ یَتَزَوَّجُ؟ قالَ: نَعَمْ، اِنَّهُ یَنْتَظِرُ رِزْقَ اللّه غُدْوَةً وَ عَشیَّةً؛
ابو موسی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، آیا مرد، می تواند قرض بگیرد و حج برود؟ فرمودند: بله، عرض کردم: آیا می تواند قرض بگیرد و ازدواج کند؟ فرمودند: بله، قرض کند و ازدواج نماید و شب و روز منتظر روزی خدا باشد.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص182 و ص183 ،ح3685
فَاِنْ اَعْطاهُ اَکْثَرَ مِمّا اَخَذَهُ بلا شَرْطٍ بَیْنَهُما فَهُوَ مُباحٌ لَهُ، وَ لَیْسَ لَهُ عِنْدَ اللّه ثَوابٌ فیما اَقْرَضَهُ؛
اگر قرض گیرنده بدون قرار قبلی، سودی به قرض دهنده بدهد مُباح است، ولی آن قرض دهنده پاداشی از خدا نخواهد گرفت.
وسایل الشیعه ج18 ، ص161 ، ح23389 {شبیه این حدیث در تفسیر القمی ج 2 ، ص159 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 100، ص 157، ح 1}
وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فی حالِ غِناکَ لِیَجْعَلَ قَضاءَهُ لَکَ فی یَوْمِ عُسْرَتِکَ؛
غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگریت از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستی ات
ص: 590
(قیامت) بپردازد.
نهج البلاغه، از نامه 31
اَلدَّیْنُ دَیْنانِ: فَمَنْ ماتَ وَ هُوَ یَنْوی قَضاءَهُ فَاَنَا وَلیُّهُ وَ مَنْ ماتَ و َلا یَنْوی قَضاءَهُ فَذاکَ الَّذی یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ لَیْسَ یَوْمَئِذ ٍدینار ٌو َلا دِرْهَمٌ؛
قرض بر دو نوع است: هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را بپردازد من سرپرست او خواهم بود و هر کس از دنیا برود و قصد داشته باشد که قرض خود را نپردازد، در مقابل آن از اعمال نیک او بر می دارند، زیرا در آن روز دینار و درهمی نیست.
نهج الفصاحه ص490، ح 1609
اِیّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَاِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهارِ، وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّیلِ وَ قَضاءٌ فِی الدُّنْیا وَ قَضاءٌ فِی الآْخِرَةِ؛
زیر بار بدهی نروید زیرا بدهکاری خواری روز و اندوه شب است و در دنیا و آخرت باز پرداختی دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 95، ح 11
کَثْرَةُ الدَّیْنِ تُصَیِّرُ الصّادِقَ کاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا؛
بدهی بسیار، راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول می گرداند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص362 ، ح8214
اَلدَّیْنُ رِقٌّ فَلا تَبْذُلْ رِقَّکَ لِمَنْ لا یَعْرِفُ حَقَّکَ؛
بدهی (نوعی) بندگی است، پس زمام اختیار خود را به کسی که حق تو را نمی شناسد مسپار (کنایه از این است که از هر کس قرض نگیر).
شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)ج20،ص306،ح503
وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فی حالِ غِناکَ لِیَجْعَلَ قَضاءَهُ لَکَ فی یَوْمِ عُسْرَتِکَ؛
غنیمت بدان کسی را که در زمان توانگریت از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستی ات (قیامت) بپردازد.
نهج البلاغه(صبحی صالح)
ص: 591
ص398 ، از نامه 31
عَنْ عَلیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اَخیهِ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: وَ سَاَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اَعْطی رَجُلاً مِاَئةَ دِرْهَمٍ عَلی اَنْ یُعْطیَهُ خَمْسَةَ دَراهِمَ اَوْ اَقَلَّ اَوْ اَکْثَرَ قالَ: هذَا الرِّبَا الْمَحْضُ؛
علی بن جعفر می گوید: از برادرم امام کاظم علیه السلام در مورد مردی که صد درهم قرض به دیگری داد به این شرط که پنج درهم یا کمتر یا بیشتر (اضافه)به او بدهد پرسیدم؟ فرمودند: این عمل ربای محض است.
وسائل الشیعه ج 18، ص 359، ح 23847
ثَلاثٌ ت-ُورِثُ المَحَبَّه: ال-دَی-نُ وَ التَّ-واضُعُ وَ البَذلُ؛
سه چیز است که محبت آورد: ق-رض دادن و ف-روتن-ی و بخش-ش.
تحف العقول ص 316
لا تَرفَعْ حاجَتَکَ إلّا إلی أحَدِ ثَلاثَةٍ: إلی ذی دینٍ أو مُرُوَّةٍ أو حَسَبٍ
جز به نزد یکی از این سه کس حاجت مبر: دیندار یا صاحب مروّت یا دارای اصالت خانوادگی
تحف العقول ص247
إِنَّ اللّه تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، سَخیٌّ یُحِبُّ السَّخاءَ، نَظیفٌ یُحِبُّ النَّظافَةَ؛
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.
نهج الفصاحه ص293 ، ح 690
تَنَظَّفوا بِکُلِّ مَا استَطَعتُم فَإِنَّ اللّه تَعالی بَنَی السلامَ عَلَی النَّظافَةِ و َلَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إِلاّ کُلُّ نَظیفٍ؛
خودتان را با هر وسیله ای که می توانید پاکیزه کنید، زیرا که خدای متعال اسلام را بر پایه پاکیزگی بنا کرده است و هرگز به بهشت نرود مگر کسی که پاکیزه باشد.
نهج الفصاحه ص391، ح 1182
نِعمَ البَیتُ الحَمّامُ تَذکُرُ فیهِ
ص: 592
النّارَ و َیَذهَبُ بِالدَّرَنِ؛
چه نیکو جایگاهی است حمّام، یادآور دوزخ است و چرک را از میان می برد.
من لایحضره الفقیه ج1، ص115، ح237
تَنَظَّفوا بِالماءِ مِنَ النَّتنِ الرِّیحِ الَّذی یُتَأَذّی بِهِ؛
خودتان را با آب، از بوی بد، که دیگران را آزار می دهد بشویید.
خصال ص 620
اِنَّ لِکُلِّ ثَمَرَةٍ سَّما فَاِذا اَتَیتُم بِها فَمَسّوها بِالماءِ أو اَغمِسوها فِی الماءِ؛
هر میوه ای سمّی دارد، هرگاه میوه به دستتان رسید آن را با بشویید و یا در آب فرو برید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص350، ح4
اَلنَّظیفُ مِنَ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ و َالحُزنَ و َهُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛
لباس پاکیزه غم و اندوه را می برد و موجب پاکیزگی نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص444، ح14
لَا یُطَوِّلَنَّ أَحَدُکُمْ شَارِبَهُ وَ لَا شَعْرَ إِبْطَیْهِ وَ لَا عَانَتِهِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَتَّخِذُهَا مَخْبَأً یَسْتَتِرُ بِهَا
بلند نکند کسی از شما موهای سبیل و موهای زیر بغل و موی زیر شکم خود را، زیرا شیطان این مراکز را پناهگاه خود قرار داده زیر موها پنهان می شود.
وسائل الشیعه ج2، ص115 ، ح1655
تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ غَسْلُ الرَّأْسِ بِالْخِطْمِیِّ کُلَّ جُمُعَةٍ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق
گرفتن ناخنها و کوتاه کردن سبیل و شستن سر با خطمی در هر جمعه (سبب) جلوگیری از فقر و افزایش روزی است
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص491، ح10
نَظِّفوا بُیوتَکُم مِن حَوکِ العَنکَبوتِ، فَإِنَّ تَرکَهُ فِی البَیتِ یورِثُ الفَقرَ؛
خانه های خود را از تار عنکبوت تمیز کنید، زیرا باقی گذاشتن آن در خانه، فقر می آورد.
وسائل الشیعه ج5، ص322، ح6674
ص: 593
ا تُبَیِّتوُا القُمامَةَ فی بُیوتِکُم و َأَخرِجوها نَهارا، فَإِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.
من لایحضره الفقیه ج4، ص5
إِنَّ اللّه َ تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، سَخیٌّ یُحِبُّ السَّخاءَ، نَظیفٌ یُحِبُّ النَّظافَةَ؛
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.
نهج الفصاحه ص293 ، ح 690
تَنَظَّفوا بِکُلِّ مَا استَطَعتُم فَإِنَّ اللّه َ تَعالی بَنَی السلامَ عَلَی النَّظافَةِ وَ لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إِلاّکُلُّ نَظیفٍ؛
خودتان را با هر وسیله ای که می توانید پاکیزه کنید، زیرا که خدای متعال اسلام را برپایه پاکیزگی بنا کرده است و هرگز به بهشت نمی رود، مگر کسی که پاکیزه باشد.
نهج الفصاحه ص391، ح 1182
اَلنَّظیفُ مِنَ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ وَ الحُزنَ و َهُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛
لباس پاکیزه غم و اندوه را برطرف می کند و باعث پاکیزگی نماز است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص444، ح14
طَهِّرُوا هَذِهِ الْأَجْسَادَ طَهَّرَکُمُ اللَّهُ فَلَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یَبِیتُ طَاهِراً إِلَّا بَاتَ مَعَهُ مَلَکٌ فِی شِعَارِهِ لَا یَنْقَلِبُ سَاعَةً مِنْ لَیْلٍ یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاه
این بدن ها را پاکیزه کنید، خداوند پاکیزه تان کند، زیرا هیچ بنده ای نیست که شب با بدنی پاکیزه بخوابد مگر این که فرشته ای با وی می خوابد و هیچ لحظه ای از شب از این پهلو به آن پهلو نمی شود، از خدا چیزی از امور دنیا
ص: 594
و آخرت می خواهد مگر اعطا کندبه او
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 1، ص 297 ، ح662
تَخَلَّلوا، فَاِنَّهُ یُنَقِّی الفَمَ وَ مَصلَحَةٌ لِلِّثَةِ؛
خلال کنید، چرا که دهان را تمیز می کند و مایه سلامت لثه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 376، ح 5
لَا یُطَوِّلَنَّ أَحَدُکُمْ شَارِبَهُ وَ لَا شَعْرَ إِبْطَیْهِ وَ لَا عَانَتِهِ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَتَّخِذُهَا مَخْبَأً یَسْتَتِرُ بِهَا
کسی از شما موهای سبیل و موهای زیر بغل و موی زیر شکم خود را بلند نکند؛ چرا که شیطان (میکروب) این نقاط را پناهگاه خود قرار داده، و زیر موها پنهان می شود.
وسائل الشیعه ج2، ص115 ، ح1655
شَکَتِ الکَعبَةُ اِلَی اللّه ِ ما تَلقی مِن اَنفاسِ المُشرِکینَ، فَاَوحَی اللّه ُ اِلَیها: اَن قَرّی یا کَعبَةُ، فَاِنّی اُبدِلُکَ بِهِم قَوما یَتَخَلَّلونَ بِقُضبانِ الشَّجَرِ. فَلَمّا بَعَثَ اللّه ُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله و سلم اَوحی اِلَیهِ مَعَ جَبرَئیلَ بِالسِّواکِ وَ الخِلالِ؛
کعبه از زجری که از بوی بد نفس های مشرکین می کشید، به درگاه خداوند شکایت نمود، خداوند به آن وحی کرد، تو را مژده باد که بجای اینان کسانی را جایگزین می کنم که با شاخه های درخت خلال می کنند. هنگامی که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را مبعوث فرمود، توسط جبرئیل سفارش مسواک و خلال کردن را به او وحی کرد.
محاسن ج 2، ص 558، ح 924
غَسلُ اِلاناءِ وَ طَهارَةُ الفِناءِ یورِثانِ الغِنی؛
شستن ظرفها و پاکیزگی حیاط مایه غناست.
نهج الفصاحه ص 584 ، ح 2031
اِنَّما قُصَّ الظفارُ، لاِنَّها مَقیلُ
ص: 595
الشَّیطانِ وَ مِنهُ یَکونُ النِّسیانُ؛
کوتاه کردن ناخن، از آن رو لازم است که پناهگاه شیطان است و فراموشی می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 6
اِنَّ مِن حَقِ الضَّیفِ اَن یُکرَم وَ اَن یُعِدَّ لَهُ الخِلال؛
از حقوق میهمان است که میزبان او را احترام کند و برایش خلال دندان فراهم نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 285، ح 3
نِعمَ البَیتُ الحَمّامُ تَذکُرُ فیهِ النّارَ وَ یَذهَبُ بِالدَّرَنِ؛
چه خوب جایگاهی است حمّام، یادآور دوزخ است و چرک را از میان می برد.
من لایحضره الفقیه ج 1، ص 115، ح 237
و مَنِ اغتَسَلَ مِنَ الماءِ الَّذی قَدِ اغتُسِلَ فیهِ فَاَصابَهُ الجُذامُ فَلا یَلومَنَّ اِلاّ نَفسَهُ؛
هر کس با آبی غسل کند که پیش تر در آن غسل شده است و به جذام مبتلا شود، کسی را جز خود سرزنش نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 503، ح 38
اَلحِنّاءُ یَذهَبُ بالسَّهَکِ وَ یَزیدُ فی ماءِ الوَجهِ وَ یُطَیِّبُ النَّکهَةَ وَ یُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
حنا، بوی بد (عرق) را از بین می برد، چهره را شاداب، دهان را خوشبو و فرزند را زیبا می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 484، ح 5
إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجْمِیلَ، وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ، فَإِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ یَرَی عَلَیْهِ أَثَرَهَا.قِیلَ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ، وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ، وَ یُجَصِّصُ دَارَهُ، وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ، حَتَّی إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ
الشَّمْسِ یَنْفِی الْفَقْرَ، وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ
خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد
ص: 596
و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جارو کند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.
امالی (طوسی) ص 275، ح 526
نِعمَ السِّواکُ الزَّیتونُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ، یُطَیِّبُ الفَمَ وَ یَذهَبُ بِالحَفَرِ، وَ هُوَ سِواکی وَ سِواکُ النبیاءِ قَبلی؛
چه خوب مسواکی است زیتون! از درختی پر خیر و برکت که دهان را خوشبو می کند و جِرم دندان را از میان می برد. این مسواک من و پیامبران پیش از من است.
مکارم الاخلاق ص 49 {شبیه این حدیث در مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج1 ، ص 369 ، ح885 }
مَنِ اتَّخَذَ شَعرا فَلیُحسِن وَلایَتَهُ، اَو لِیَجُزَّهُ؛
هر کس مو می گذارد، آن را خوب نگه دارد وگرنه کوتاهش کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 485، ح 2 - من لا یحضر الفقیه ج1 ، ص129 ، ح326
عَلَیکَ بِالاِثمِدِ فَاِنَّهُ یَجلُو البَصَرَ وَ یُنبِتُ الشفارَ وَ یُطَیِّبُ النَّکهَةَ وَ یَزیدُ فِی الباه؛
سرمه سیاه بِکشید، چرا که دیده را جلا می دهد، مژه ها را می رویاند، دهان را خوشبو می کند و بر توان جنسی می افزاید.
مکارم الاخلاق ص 46
نَظِّفوا بُیوتَکُم مِن حَوکِ العَنکَبوتِ، فَاِنَّ تَرکَهُ فِی البَیتِ یورِثُ الفَقرَ؛
خانه های خود را از تار عنکبوت پاک کنید، زیرا باقی گذاشتن آن
ص: 597
در خانه، فقر می آورد.
وسائل الشیعه ج5، ص322، ح6674
لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ فی بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 5 ، ح 4968
اِنَّ لِکُلِّ ثَمَرَةٍ سَمّا فَاِذا اَتَیتُم بِها فَمَسّوها بِالماءِ أو اَغمِسوها فِی الماءِ؛
هر میوه ای سمّی دارد، هرگاه میوه به دستتان رسید، آن را با آب بشویید و یا در آب فرو برید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 350، ح 4
اَبصَرَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم رَجُلاً شَعثا شَعرُ رَأسِهِ وَ سَخَةً ثیابُهُ، سَیِّئَةً حالُهُ فَقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم : مِن الدّینِ المُتعَةُ وَ اِظهارُ النِّعمَةِ؛
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی را دیدند که موهای ژولیده و جامه ای چرکین و سر و وضع نامرتّبی داشت، فرمودند: بهره بردن از نعمت های خدا و آشکار ساختن نعمت جزء دین است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 439، ح 5
کَنسُ البُیوتِ یَنفِی الفَقرَ؛
جارو کردن اتاق ها فقر را از بین می برد.
وسایل الشیعه ج 5 ، ص 317، ح 6658
غَسلُ الناءِ وَ کَسحُ الفِناءِ، مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ؛
شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزی می شود.
خصال ص 54، ح 73 - مکارم الاخلاق ص 127
مِن اَخلاقِ الانبیاءِ التَّنَظُّفُ؛
پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص
ص: 598
567، ح 50
تَنَظَّفوا بِالماءِ مِنَ النَّتنِ الرِّیحِ الَّذی یُتَأَذّی بِهِ وَ تَعَهَّدوا اَنفُسَکُم، فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذورَةَ الَّذی یَتَاَنَّفُ بِهِ مَن جَلَسَ اِلَیهِ؛
خودتان را با آب، از بوی بدی که دیگران را آزار می دهد، پاک کنید و این کار را پیوسته انجام دهید؛چرا که خداوند، از بنده آلوده ای که هر کس با او بنشیند، بینی اش را از [بوی بد] وی می گیرد، نفرت دارد.
خصال ص 620
لا تُؤووا التُّرابَ خَلفَ البابِ، فَاِنَّهُ مأوَی الشَّیطانِ؛
زباله را پشت در (حیاط) جمع نکنید، زیرا که لانه شیطان می شود.
محاسن ص 624، ح 79
ما لی اَراکُم تَدخُلونَ عَلَیَّ قُلحَا مُرغا؟ ما لَکُم لا تَستاکونَ؟
شما را چه شده است وقتی بر من وارد می شوید، می بینمتان که دندان هایتان جرم گرفته و زرد و موهایتان ژولیده است. چرا مسواک نمی زنید.
محاسن ص 561، ح 943
خُذ مِن شارِب-ِکَ وَ اَظفارِکَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَیْ ءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکی از سبیل و ناخن های خود را بگیر، و اگر هم چیزی وجود نداشته باشد، آن را (کمی) بسای، [که در این صورت] دیوانگی، جذام و پیسی به تو نمی رسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 3
اَلوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ یَنفِی الفَقرَ، وَ بَعدَهُ یَنفِی الهَمَّ وَ یُصَحِّحُ البَصَرَ؛
شستن دست قبل از غذا، فقر را و پس از غذا، غم و اندوه را برطرف می کند و به چشم سلامتی می بخشد.
ص: 599
کارم الاخلاق ص 139
لِیُبالِغ اَحَدُکُم فِی المَضمَضَةِ وَ ا لستِنشاقِ، فَاِنَّهُ غُفرانٌ لَکُم وَ مَنفَرَةٌ لِلشَّیطانِ؛
سزاوار است هر یک از شما در دهان و بینی زیاد آب بچرخاند، چرا که این کار، مایه آمرزش شما و گریزِ شیطان است.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 19 {شبیه این حدیث در الجعفریات ص16 }
بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ؛
خانه های عنکبوتی که در اتاق های شماست، لانه شیاطین است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 532، ح 11
لا یَدلُکَنَّ رِجلَیهِ بِالخَزَفِ، فَاِنَّهُ یورِثُ الجُذامَ؛
مبادا کسی (در حمام) پای خود را سفال (سنگ پا) بکشد، زیرا این کار جذام می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 500، ح 19
غَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمیِّ اَمانٌ مِنَ الصُّداعِ وَ بَراءَةٌ مِنَ الفَقرِ وَ طَهورٌ لِلرَّأسِ مِنَ الحَزاز؛
شستن سر با خطمی، مایه ایمنی از سر درد، برکنار ماندن از فقر و پاکیزگی سر از شوره است.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 19
مَرَّ اَخی عیسی علیه السلام بِمَدینَةٍ فَاِذا وُجُوهُهُم صُفرٌ وَ عُیونُهُم زُرقٌ فَشَکَوا اِلَیهِ ما بِهِم مِنَ العِلَلِ. فَقالَ: دَواؤُکُم مَعَکُم، اَنتُم اِذا اَکَلتُمُ اللَّحمَ طَبَختُموهُ غَیرَ مَغسولٍ، وَ لَیسَ یَخرُجُ شَیْ ءٌ مِنَ الدُّنیا اِلاّ بِجَنابَةٍ. فَغَسَلُوا بَعدَ ذلِکَ لُحومَهُم فَذَهَبَت اَمراضُهُم ؛
برادرم عیسی، از شهری عبور کرد و دید که مردمش رنگ چهره هایشان زرد و چشم هایشان کبود است. آنان از بیماری هایی که داشتند، نزد وی اظهار ناراحتی کردند. عیسی علیه السلام گفت: درمانتان همراهتان است. شما هنگامی که گوشت می خورید، آن را ناشسته می پزید، در حالی که هیچ چیزی
ص: 600
بدون نوعی جنابت از دنیا نمی رود. از آن پس، گوشت های مصرفی خود را شستند و در نتیجه بیماری هایشان از میان رفت.
قصص الانبیاء(راوندی) ص 274، ح 330
ثَلاثُ خِصالٍ تَجتَلِبُ بِهِنَّ المَحَبَّةَ: اَلنصافُ فِی المُعاشَرَةِ و َالمُواساةُ فِی الشِّدَّةِ وَ الاِنطِواعِ وَ الرُّجوعُ إِلی قَلبٍ سَلیمٍ؛
با سه خصلت، محبّت (دیگران) به دست می آید: انصاف در معاشرت، همدردی (با دیگران) در سختی ها، و بازگشت به قلبی پاک.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص82، ح77
خَیْرُ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَف
بهترین مؤمنان کسی است که با مؤمنان اُنس بگیرد و کسی که انس نگیرد و انس نپذیرد، خیری در او نیست.
امالی (طوسی) ص462 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج64، ص298
اَلنُّصحُ یُثمِرُ المَحَبَّةَ؛
خیرخواهی محبت آور است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص224 ، ح4547
إنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَیَرحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوُلدِهِ؛
خداوند عز ّو جلّ انسان را برای محبّت بسیار به فرزندانش مورد رحمت خود قرار می دهد.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص482 ، ح4695- مکارم الاخلاق ص 219
اَلقَولُ الحَسَنُ یُثرِی المالَ و َیُنمِی الرِّزقَ و َیُنسِئُ فِی الأَجَلِ وَ یُحَبِّبُ إلَی الاهلِ وَ یُدخِلُ الجَنَّةَ؛
گفتار نیک، ثروت را زیاد و روزی را فراوان می کند، مرگ را به تأخیر می اندازد، (انسان را) محبوب خانواده می کند و به بهشت وارد می نماید.
امالی(صدوق) ص2 - خصال ص317، ح100
مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ؛
هر کس به مردم خوش گمان باشد، محبّت آنان را بدست می آورد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص253 ، ح5331
ص: 601
عَلَیکُم ْ بِالسَّخاءِ وَ حُسنِ الخُلقِ فَإِنَّهُما یَزیدانِ الرِّزقَ وَ یو جِبانِ المَحَبَّةَ؛
به یکدیگر هدیه بدهید تا محبّت را در میان خود بیفزایید.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص378 ، ح8528
اَللّهُمَّ اِنّی أَسأَلُکَ الزَّینَ و َالزّینَةَ وَ المَحَبَّةَ وَ أَعوذُ بِکَ مِنَ الشَّینِ و َالشَّنَآنِ و َالمَقتِ؛
خدایا از تو خوبی، آراستگی و محبّت را خواستارم و از بدی و دشمنی و کینه، به تو پناه می برم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص 519 و ص520 ، ح6
صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ وَ تَکبِتُ العَدُوَّ؛
صله رحم، محبّت آور است و دشمنی را از بین می برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص406 ، ح9309
و َالّذی نَفسی بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّی تَحابّوا أ و لا أدُلُّ-کُم عَلی شَئیٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَ-کُم؛
به خدایی که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمی شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمی شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا می خواهید شما را به چیزی راهنمایی کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.
مشکاة الانوار فی غرر الاخبار ص 123
اِنَّ اللّه َ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ ؛
بدون تردید ، خداوند بر بنده خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش ، رحم می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 50، ح 5
صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ وَ تَکبِتُ العَدُوَّ؛
صله رحم، محبّت آور است و دشمنی را از بین می برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص406 ، ح9309
إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ و َلا تُمارِهِ؛
هر گاه کسی را دوست داشتی، با او نه
ص: 602
شوخی کن نه مجادله.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص664، ح9
تزاوَرُوا تَح-اب-ّوا و تَص-افَحُ-وا و لا تَح-اشَمُ-وا
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص 347
مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراکَ؛
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75، ص128
لَو ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفی هذا عَلی أنْ یُبْغِضَنی ما أبْغَضَنی ولَو صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی الْمُنافِقِ عَلی أنْ یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی؛
اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد با من دشمنی نمی کند و اگر همه دنیا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هیچ گاه دوستم نخواهد داشت.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص477 ، ح 45
یَکْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثا:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، و َالْمَحَبَّةَ لَهُ، و َالْمَهابَةَ عَنْهُ؛
راستگو با راستگویی خود، سه چیز را به دست می آورد: اعتماد، محبت و شکوه (در دل ها).
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص219 ، ح4358
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بی؟ قَالوا: بَلی یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فی دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَی الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِی الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش
ص: 603
دوست دار تر، بر حق شکیباتر، خشم را فرو خورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 241، ح 35
ألا أخبرکم بشی ء إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلی یا رسول اللّه، قال: الصوم یسوّد وجهه، و الصّدقة تکسر ظهره، و الحبّ فی اللّه و الموازرة علی العمل الصّالح یقطع دابره، و الاستغفار یقطع و تینه
آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: بله یا رسول الله. فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند، صدقه پشت او را می شکند، دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک، ریشه او را می کند و استغفار شاه رگش را می زند.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئی) ج 7، ص 426
ثَلاثٌ ت-ُورِثُ المَحَبَّه: ال-دَی-نُ وَ التَّ-واضُعُ وَ البَذلُ؛
سه چیز است که محبت آورد: ق-رض دادن و ف-روتن-ی و بخش-ش.
تحف العقول ص 316
حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة
ریشه همه خطاها (و بدی ها) ، دلبستگی به دنیا است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص131 ، ح11
حبّک للشّی ء یعمی و یصم
دوست داشتن چیزی،( آدمی را) کور و کر می کند
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص380 ، ح 5814 - الحیاة(ترجمه آرام) ج1 ، ص 298
عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِی الرَّحمَةِ؛
عیادت کننده از بیمار، در رحمت خدا غوطه ور می شود.
نهج الفصاحه
ص: 604
ص562 ، ح1927
عائدُ المَریضِ فی مَخْرَفَةِ الجنة حتی یَرْجِع
عیادت کننده از بیمار، در بستان بهشتی است تا زمانی که باز می گردد
لسان العرب ج 9، ص 64
مَن عادَ مَریضا شَیَّعَهُ سَبعونَ أَلفَ مَلَکٍ یَستَغفِرونَ لَهُ حَتّی یَرجِعَ إِلی مَنزِلِهِ؛
هر کس به عیادت بیمار برود، هفتاد هزار فرشته او را مشایعت می کنند و برایش آمرزش می طلبند تا آن گاه که به منزل خود برگردد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج3، ص120، ح2
إِنَّ اللّه َ تعالی یَقولُ یَومَ القیامَةِ: یَابنَ آدَمَ مَرِضتُ فَلَم تَعُدنی! قالَ: یا رَبِّ کَیفَ أَعودُکَ وَأَنتَ رَبُّ العالَمینَ؟! قالَ: أَما عَلِمتَ أَنَّ عَبدی فُلانا مَرِضَ فَلَم تَعُدهُ؟! أَما عَلِمتَ أَنَّکَ لَو عُدتَهُ لَوَجَدتَنی عِندَهُ؟؛
خدای تعالی در روز قیامت می فرماید: ای پسر آدم! من بیمار شدم اما عیادتم نکردی؟ عرض می کند: پروردگارا چگونه تو را عیادت کنم حال آن که تو پروردگار جهانیانی؟ می فرماید: مگر ندانستی که فلان بنده ام بیمار شد و عیادتش نکردی، مگر نمی دانستی که اگر به عیادتش روی، مرا نزد او می یابی؟
نهج الفصاحه ص311 ، ح775
عُدْ مَنْ لَا یَعُودُکَ وَ أَهْدِ إِلَی مَنْ لَا یُهْدِی إِلَیْک
از کسی که به عیادت تو نمی آید عیادت کن و به کسی که به تو هدیه نمی دهد، هدیه بده.
من لا یحضره الفقیه ج 3، ص 300 ، ح4076 {شبیه این حدیث در نهج الفصاحه ص564 ، ح1935 }
للمسلم علی المسلم خمس:
یسلّم علیه إذا لقیه و یجیبه إذا دعاه و یعوّده إذا مرض و یتبع جنازته إذا مات و یحبّ له ما یحبّ لنفسه.
مسلمان
ص: 605
بر مسلمان پنج حق دارد
وقتی ببیندش به او سلام کند و وقتی بخواندش بپذیرد و وقتی بیمار شد عیادتش کند و وقتی بمیرد جنازه اش را تشییع کند و هر چه برای خویش بخواهد برای او بخواهد.
نهج الفصاحة ص 634 ، ح 2272
مَولی لِجَعفَرِبنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام مَرِضَ بَعضُ مَوالیهِ فَخَرَجنا إِلَیهِ نَعودُهُ وَ نَحنُ عِدَّةٌ مِن مَوالی جَعفَرٍ فَاستَقبَلَنا جَعفَرٌ علیه السلام فی بَعضِ الطَّریقِ فَقالَ لَنا أَینَ تُریدونَ؟ فَقُلنا: نُریدُ فُلانا نَعودُهُ فَقالَ لَنا: قِفوا، فَوَقَفنا، فَقالَ: مَعَ أَحَدِ کُم تُفّاحَةٌ أَو سَفَرجَلَةٌ أَو اُترُجَّةٌ أَو لُعقَهٌ مِن طیبٍ أَو قِطعَة
ٌ مِنْ عودِ بُخورٍ؟ فَقُلنا: ما مَعَنا شَیْ ءٌ مِن ْ هذا، فَقالَ: أَما تَعلَمونَ أَنَّ المَریضَ یَستَریح ُ إِلی کُلِّ ما اُدخِلَ بِهِ عَلَیهِ؛
یکی از وابستگان امام صادق علیه ما السلام گوید: یک نفر از یاران حضرت بیمار شد و ما عده ای از یاران امام برای عیادت او بیرون رفتیم. در راه با حضرت صادق علیه السلام روبرو شدیم. از ما پرسیدند: کجا می روید؟ عرض کردیم به عیادت فلانی می رویم. فرمودند: بایستید. ما ایستادیم. حضرت فرمودند: آیا سیبی، بهی، تُرنجی، کمی عطر یا قطعه ای عود با یکی از شما هست؟ عرض کردیم: از این چیزها با خود نداریم.
حضرت فرمودند: مگر نمی دانید که بیمار از این که چیزی برایش ببرند، آرامش می یابد.
کافی(ط-دار الحدیث) ج5، ص317
کانَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَاِنْ کانَ غائِبا، دَعا لَهُ وَ اِنْ کانَ شاهِدا زارَهُ وَ اِنْ کانَ مَریضا عادَهُ؛
رسول اکرم صلی الله علیه
ص: 606
و آله هرگاه یکی از اصحاب خود را سه روز نمی دیدند از حال او جویا می شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعایش می کردند و اگر در شهر بود به دیدارش و اگر مریض بود، به عیادتش می رفتند.
مکارم الاخلاق ص 19
قال الله عز و جل مَن مَرضَ ثَلاثاً فَلَم یَشُکُ إلَی أحَدٍ مِن عوادِهِ أبدَلتُهُ لَحماً خَیراً مِن لَحمِهِ وَ دَماً خَیراً مِن دَمِه
خداوند عز و جل فرمود هر که سه روز بیمار شود و به هیچ یک از عیادت کنندگانش شکایت نکند گوشت و خونی بهتر از آنچه دارد جایگزینش می کنم
کافی(ط-دار الاسامیه) ج3، ص 115 ، ح1
اتّقوا اللَّه و أصلحوا ذات بینکم.
از خدا بترسید و میان خویش را اصلاح کنید
نهج الفصاحه ص164 ، ح49
أَلا اُخبِرُکُم بِأَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصِّیامِ و َالصَّلاةِ و َالصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَینِ، فَإِنَّ فَسادَ ذاتِ البَینِ هِیَ الحالِقَةُ؛
آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه میان مردم ریشه کن کننده دین است.
نهج الفصاحه ص240، ح 458
طوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ، اُولئِکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القیامَةِ؛
خوشا به سعادت اصلاح کنندگان بین مردم که آنان همان مقرّبان روز قیامت اند.
تحف العقول ص 393
لِلمُفَضَّلِ - : إِذا رَأَیتَ بَینَ اثنَینِ مِنْ شیعَتِنا مُنازَعَةً فَافتَدِها مِنْ مالی؛
به مفضل فرمودند: هرگاه میان دو نفر از شیعیان ما نزاعی دیدی از مال من غرامت بده (یعنی با پرداخت وجه مورد اختلاف، میان آنان
ص: 607
را اصلاح کن).
توحید مفضل ص4 - کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص209، ح3
صَدَقَةٌ یُحِبُّهَا اللّه : إِصلاحٌ بَینَ النّاسِ إِذا تَفاسَدوا، وَ تَقارُبٌ بَینَهُم إِذا تَباعَدوا؛
صدقه ای که خداوند آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص209، ح1
اَلکَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدقٌ و َکِذبٌ و َإِصلاحٌ بَینَ النّاسِ قالَ: قیلَ لَهُ: جُعِلتُ فِداک مَا الصلاحُ بَینَ النّاسِ؟ قالَ: تَسمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلاما یَبلُغُهُ فَتَخبُثُ نَفسُهُ، فَتَلقاهُ فَتَقولُ: سَمِعتُ مِن فُلانٍ قالَ فیکَ مِنَ الخَیرِ کَذا و َکَذا، خِلافَ ما سَمِعتَ مِنهُ؛
سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح میان مردم چیست؟ فرمودند: از کسی سخنی درباره دیگری می شنوی که اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت می شود. پس تو آن دیگری را می بینی و برخلاف آنچه شنیده ای، به او می گویی: از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می گفت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص341، ح16
... و َاللّه ما اوتیَ لُقمانُ الحِکمَةَ بِحَسَبٍ، وَ لا مالٍ وَ لا أَهلٍ وَ لا بَسطٍ فی جِسمٍ و َلا جَمالٍ وَلکِنَّهُ کانَ رَجُلاً قَویّا إِلی أَن قالَ: و َلَم یَمُرَّ بِرَجُلَینِ یَختَصِمانِ أَو یَقتَتِلانِ إِلاّ أَصلَحَ بَینَهُما وَ لَم یَمضِ عَنهُما حَتّی تَحاجَزا؛
... به خدا قسم که: به لقمان تنها حکمت و دانش عطا نشده بود، و نیز دارائی و خانواده و قدرت جسمی و زیبایی چشمگیر نداشت ولی او مردی با اراده بود تا آنجا
ص: 608
که امام فرمودند: و او به دو نفر که با هم نزاع می کردند و یا می جنگیدند نمی گذشت مگر اینکه: میانشان صلح برقرار می کرد و از پیش آنان نمی رفت تا آنکه آنها دست از نزاع و جنگ کشیده و متفرق می شدند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج13، ص442، ح15851
أَیُّمَا مُسْلِمَیْنِ تَهَاجَرَا فَمَکَثَا ثَلَاثاً لَا یَصْطَلِحَانِ إِلَّا کَانَا خَارِجَیْنِ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمَا وَلَایَةٌ فَأَیُّهُمَا سَبَقَ إِلَی کَلَامِ أَخِیهِ کَانَ السَّابِقَ إِلَی الْجَنَّةِ- یَوْمَ الْحِسَابِ.
هر دو مسلمانی که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام بیرون روند و میان آنان هیچ پیوند دینی نباشد و هر کدام از آنها پیش از دیگری با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسی زودتر به بهشت می رود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص345، ح5
إِنَّ اللّه أَحَبَّ الکَذِبَ فِی الصَّلاحِ و َأَبغَضَ الصِّدقَ فِی الفَسادِ؛
براستی که خداوند دروغی را که باعث اصلاح باشد دوست می دارد و راستی را که موجب فساد گردد، دشمن می دارد.
وسائل الشیعه ج12، ص252، ح16229
إِنْ سَمَتْ هِمَّتُکَ لِإِصْلَاحِ النَّاسِ فَابْدَأْ بِنَفْسِکَ فَإِنَّ تَعَاطِیَکَ صَلَاحَ غَیْرِکَ وَ أَنْتَ فَاسِدٌ أَکْبَرُ الْعَیْب
اگر همّت والای اصلاح مردم را در سر داری، از خودت آغاز کن، زیرا پرداختن تو به اصلاح دیگران، در حالی که خود فاسد باشی بزرگترین عیب است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص237 ، ح4765
مَن اَصلَحَ فیما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ و بَینَ النَّاسِ؛
کسی که بین خود و خدایش را اصلاح کند
ص: 609
خداوند بین او و مردم را اصلاح می کند.
محاسن ص29 ، ح13
لا تَطلُبِ الصَّفاءَ مِمَّن کَدَرتَ عَلَیهِ.
از کسی که مکدّرش کرده ای صفا مجوی.
اعلام الدین فی صفات المونین ص312 - بحار الانوار(بیروت) ج71 ، ص181
مِن واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَی العِبادِ النَّصیحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَ التَّعاوُنُ عَلی إقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم.
از حقوق واجب خدا بر بندگان، خیرخواهی به اندازۀ توان، و یاری کردن یکدیگر برای برپایی حق در میان خود است. بحار الانوار(ط-بیروت) ج27 ، ص252
اَلبِشرُ أَوَّلُ البِرِّ؛
گشاده رویی، سرآغاز نیکی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434 ، ح9920
حُسنُ البِشرِ یَذهَبُ بِالسَّخیمَةِ؛
گشاده رویی کینه را از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص103 و 104 ، ح6
اَلبِشرُ شیمَةُ الحُرِّ؛
گشاده رویی خویِ آزاده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434 ، ح9922
بِشرُکَ یَدُلُّ عَلی کَرَمِ نَفسِکَ؛
گشاده رویی تو نشانگر بزرگواری و کرامت نفس توست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434 ، ح9933
صَنائِعُ المَعروفِ و َحُسنُ البِشرِ یُکسِبانِ المَحَبَّةَ و َیُدخِلانِ الجَنَّةَ و َالبُخلُ وَ عَبُوسُ الوَجهِ یُبعِدانِ مِنَ اللّه و َیُدخِلانِ النّارَ؛
نیکوکاری و گشاده رویی، محبت آورند و به بهشت می برند و بخل و ترشرویی از خدا دور می کنند و به دوزخ برند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص103، ح5
بِالبِشرِ و َبَسطِ الوَجهِ یَحسُنُ مَوقِعُ البَذلِ؛
با گشاده رویی و خوشرویی، بخشش ارزش پیدا می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434 ، ح9932
بَسطُ الوَجهِ زینَةُ الحِلمِ؛
گشاده رویی زینت بردباری است.
کنز الفوائد ج1 ، ص299
اِنَّ لاِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ
ص: 610
وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌ رَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَةٌ؛
بهشتی ها چهار نشانه دارند: روی گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
مجموعه ورام ج 2، ص 91
کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم ... یُسَلِّمُ عَلی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ کَبیرٍ وَ صَغیرٍ وَ غَنیٍّ وَ فَقیرٍ و لا یُحَقِّرُ ما دُعِیَ اِلَیهِ و لو اِلی خَشفِ التَّمْرةِ وَ کانَ خَفیفَ المَؤونَةِ کَریمَ الطَّبیعَةِ، جَمیلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَیرِ ضِحکٍ، مَحْزونا مِن غَیرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَیْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَیْرِ سَرَفٍ،
رَقیقَ القَلبِ، رَحیما بِکُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ... به هر کس برخورد می نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام می کردند و اگر به جایی حتی برای خوردن خرمایی خشک دعوت می شدند، آن را کوچک نمی شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بی آن که بخندند، همیشه متبسم بودند، بی آن که اخمو باشند، محزون بودند، بی آن که از خود ذلّتی نشان دهند، متواضع بودند، می
بخشیدند ولی اسراف نمی نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 115
وَ هُوَ خاتَمُ النَّبیّینَ، اَجْوَدُ النّاسِ کَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَی النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْیَنُهُمْ عَریکَةً وَ اَکْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بدیهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ یَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛
او که خاتم پیامبران بود، بخشنده ترین، پرحوصله ترین، راستگوترین، پایبندترین مردم به عهد و پیمان، نرم خوترین و خوش مصاحبت ترین
ص: 611
مردم بود، هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کس با او معاشرت می نمود و او را می شناخت دوستدارش می شد و هر کس می خواست او را تعریف کند، می گفت: نظیر او را پیش از او و پس از او ندیده ام.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 16، ص 190
ثَلاثٌ مَنْ اَتَی اللّه َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمیعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛
هر کس یکی از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند: انفاق در تنگدستی، گشاده رویی با همگان و رفتار منصفانه.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص103 ، ح2
اِنَّ النّاسَ یَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَینَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الارضُ بَرَکَتَها بِاِذنِ اللّه ِ تَعالی ؛
اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نیاز می شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزی خود را فرو می فرستد و زمین برکت خویش را بیرون می ریزد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6 {شبیه این حدیث در من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص53 ، ح1677}
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم و َحَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَ-تُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غیبَتُهُ؛
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
خصال ص 208، ح 28 {شبیه این حدیث در تحف
ص: 612
العقول ص57}
و َابذُل ... لِلعامَّةِ بِشرَکَ وَ مَحَبَّتَکَ و َلِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وَ إِنصافَکَ ... ؛
گشاده رویی و دوستی ات را برای عموم مردم و عدالت و انصافت را برای دشمنت بکار گیر.
خصال ص147، ح178
أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛
عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص394 ، ح9104
أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ و َأَهلِکَ وَ خاصَّتِکَ وَ مَن لَکَ فیهِ هَویً وَ اعدِل فِی العَدُوِّ وَ الصَّدیقِ؛
خودت و خانواده ات و نزدیکانت و کسانی که به آنان علاقه داری، با مردم منصفانه رفتار کنید و با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص394 ، ح9101
أَوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ أَمیرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم یَعدِل، و َذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم یُعطِ المالَ حَقَّهُ وَ فَقیرٌ فَخورٌ؛
اولین کسی که به جهنم می رود فرمانروای قدرتمندی است که به عدالت رفتار نمی کند و ثروتمندی که حقوق مالی خود را نمی پردازد و نیازمند متکبر.
عیون الاخبارالرضا ج2، ص28، ح20
اَلعَدلُ أَفضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لأَنَّ النّاسَ لَوِ استَعمَلُوا العَدلَ عُموما فی جَمیعِهِم لاَستَغنَوا عَنِ الشَّجاعَةِ؛
عدالت بهتر از شجاعت است زیرا اگر مردم همگی عدالت را درباره همه بکار گیرند از شجاعت بی نیاز می شوند.
شرح نهج البلاغه ج20، ص333، ح816
ثَلاثَةُ اَشیاءَ یَحتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَیها: اَلامنُ و َالعَدلُ و َالخِصبُ ؛
سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیّت، عدالت و آسایش.
تحف العقول ص 320
اَلعَدلُ
ص: 613
اَحلی مِنَ الشَّهدِ وَاَلیَنُ مِنَ الزُّبدِ وَاَطیَبُ ریحا مِنَ المِسکِ؛
عدالت از عسل شیرین تر، از کره نرم تر و از مُشک خوشبوتر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 147، ح 15
عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها و َصِیامِ نَهارِها؛
ساعتی عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب هایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد.
مشکاة الانوار ص 316
اَعدَلُ النّاسِ مَن رَضِیَ لِلنّاسِ ما یَرضی لِنَفسِهِ وَ کَرِهَ لَهُم ما یَکرَهُ لِنَفسِهِ؛
عادل ترین مردم کسی است که برای مردم همان را بپسندد که برای خود می پسندد و برای آنان نپسندد آنچه را برای خود نمی پسندد.
من لا یحضر الفقیه ج 4 ،ص 395 - نهج الفصاحه ص 220، ح 340
اِذا حَکَموا بِغَیرِ عَدلٍ اِرتَفَعَتِ البَرَکاتُ؛
هنگامی که به غیر عدالت حکم کنند، برکت ها از بین می روند.
معدن الجواهر ص 73
اِجعَلِ الدِّینَ کَهفَکَ و َالعَدلَ سَیفَکَ تَنجُ مِن کُلِّ سوءٍ و َتَظفَر عَلی کُلِّ عَدُوٍّ؛
دین را پناهگاه و عدالت را شمشیر (اسلحه) خود قرار ده تا از هر بدی نجات پیدا کنی و بر هر دشمنی پیروز گردی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص86 ، ح1422
اِنَّ العَدلَ میزانُ اللّه ِ سُبحانَهُ الَّذی وَضَعَهُ فِی الخَلقِ و َنَصَبَهُ لاِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فی میزانِهِ وَ لا تُعارِضهُ فی سُلطانِهِ؛
به راستی که عدالت ترازوی (معیار) خدای سبحان است که در میان خلق نهاده است و برای بر پاداشتن حق نصب فرموده، پس در ترازوی خداوند با او مخالفت نکن و با حکومتش مقابله ننما.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص99 ، ح 1696
قُلوبُ
ص: 614
الرَّعِیَّةِ خَزائِنُ راعیها فَما اَودَعَها مِن عَدلٍ اَو جَورٍ وَجَدَهُ؛
دلهای مردم خزانه های حاکم است، پس آنچه از عدالت و یا ظلم در آنها بگذارد، همان را خواهد یافت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 346 ، ح 7982
اِستَعمِلِ العَدلَ و َاحذَرِ العَسفَ و َالحَیفَ فَاِنَّ العَسفَ یَعودُ بِالجَلاءِ و َالحَیفَ یَدعوا اِلَی السَّیفِ؛
عدالت را اجرا کن و از زورگویی و ستمگریبپرهیز زیرا زورگویی مردم را به ترک از وطن وامی دارد، و ستم آنان را به قیام مسلّحانه می کشاند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص559 ، حکمت 476
اَحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلومِ؛
بهترین عدالت یاری مظلوم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 446 ، ح 10210
اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلی اَئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ؛
خداوند عزوجل بر پیشوایان عادل واجب کرده که سطح زندگی خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا فقیر را، فقرش برآشفته نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص 411 ، ح 3
مَهدیُّ اُمَّتِی الَّذی یَملاُ الارضَ قِسطا وَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَورا وَ ظُلما؛
مهدی امت من کسی است که هنگام پر شدن زمین از بیداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد کرد.
کتاب سلیم بن قیس ص910 - کمال الدین و تمام نعمه ص258
لا عَدلَ اَفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ؛
هیچ عدالتی بهتر از بازگرداندن حقوق پایمال شده نیست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 446 ، ح10222
مَن عَمِلَ بِالعَدلِ حَصَّنَ اللّه ُ مُلکَهُ؛
هر کس به عدالت رفتار کند، خداوند حکومتش را حفظ خواهد کرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 340 ،
ص: 615
ح 7775
اِنَّ فِی العَدلِ سَعَةً وَ مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَیهِ اَضیَقُ؛
به راستی که در عدالت گشایش است و هر کس عدالت بر او تنگ آید، بی عدالتی بر وی تنگ تر خواهد بود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص57 ، خطبه 15
فَفَرَضَ اللّه ُ الیمانَ تَطهیرا مِنَ الشِّرکِ... وَ العَدلَ تَسکینا لِلقُلوبِ؛
خداوند ایمان را برای پاکی از شرک... و عدل و داد را برای آرامش دل ها واجب نمود.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص568 - علل الشرایع ج1، ص 248، ح 2
لَم یَبعَثِ اللّه ُ نَبیّا قَطُّ اِلاّ بِالبِرِّ و َالعَدلِ؛
خداوند هیچ پیامبری را جز به نیکی و عدالت بر نینگیخت.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 24، ص 292
خَیرُ المُلوکِ مَن اَماتَ الجَورَ وَ اَحیَی العَدلَ؛
بهترین فرمانروا کسی است که ظلم را از بین ببرد و عدل را زنده کند.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج3، ص 431، ح 5005
مَن اَصبَحَ لا یَهِمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّه ُ مَا اجتَرَمَ؛
هر کس صبح کند و قصد ظلم کردن به کسی را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را می بخشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 332، ح 8
قُلتُ لِعَلیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام اَخبِرنیِ بِجَمیعِ شَرایِ-عِ الّدینِ، قالَ علیه السلام : قَولُ الحَقِّ وَ الحُکمُ بِالعَدلِ وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ؛
به امام سجّاد علیه السلام عرض کردم: مرا از تمام دستورهای دین آگاه کنید، امام علیه السلام فرمودند: حقگویی، قضاوت عادلانه و وفای به عهد.
خصال ص 113، ح 90
اَلعَدلُ حَسَنٌ وَلکِن فِی المَراءِ اَحسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الغنیاءِ
ص: 616
اَحسَنُ، اَلوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِن فِی العُلَماءِ اَحسَنُ، اَلصَّبرُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الفُقَراءِ اَحسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِن فِی الشَّبابِ اَحسَنُ، اَلحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِی النِّساءِ اَحسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
اِنَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَی غَیرِه؛
پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 300 ، ح3
مَن صاحَبَ الناسَ بالَّذی یُحِبُّ اَن یُصاحِبُوهُ کانَ عَدلاً؛
هر که با مردم چنان رفتار کند که دوست دارد آنها با او آنگونه رفتار کنند، عادل است.
کنزالفوائد ج2 ، ص162
اَلْعَدلُ أحلی مِنَ الْماءِ یُصِیبُهُ الظَّمآنُ؛
عدالت، گواراتر از آبی است که تشنه به آن می رسد.
الکافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 146 ، ح 11
اسْتِعْمَالُ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ مُؤْذِنٌ بِدَوَامِ النِّعْمَةِ
به کارگیری عدل و احسان و نیکویی موجب دوام و باقی ماندن نعمت می شود .
عیون اخبار الرضا ج2 ، ص24 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج11 ، ص 317 ، ح 13140
أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ.
عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9104
وَ
ص: 617
سُئِلَ علیه السلام [أَیُّمَا] أَیُّهُمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ علیه السلام الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا
از حضرت سوال شد کدام یک بالاتر است عدالت یا بخشش؟ فرمودند عدالت کارها در جایگاهش قرار می دهد و بخشش از جایگاهش خارج می کند و عدالت سیاست عام است و بخشش سیاست خاص پس عدالت شریفتر و بالاتر است
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 553 ، ح 437
صیانَةُ المَراَةِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛
محفوظ بودن زن، برای سلامتی اش مفیدتر است و زیبایی او را با دوام تر می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص405 ، ح9286
إِنَّ اللّه تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، سَخیٌّ یُحِبُّ السَّخاءَ، نَظیفٌ یُحِبُّ النَّظافَةَ؛
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.
نهج الفصاحه ص293 ، ح 690
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ یَرَی عَلَیْهِ أَثَرَهَا قِیلَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ وَ یُجَصِّصُ دَارَهُ وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ حَتَّی إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ الشَّمْسِ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یَزِیدُ فِی
الرِّزْقِ.
امام صادق علیه السلام : خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه
ص: 618
اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جاروکند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.
وسایل الشیعه ج 5 ، ص 7 ، ح 5746 {شبیه این حدیث در ارشاد القلوب دیلمی ص195}
جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ؛
زیبایی مرد به شیوایی زبان اوست.
شرح فارسی شهاب الاخبار ص73
عَوِّدْ نَفْسَکَ الْجَمیلَ فَبِاعْتیادِکَ اِیّاهُ یَعودُ لَذیذا؛
خودت را به کارهای زیبا عادت بده که اگر به آنها عادت کنی، برایت لذت بخش می شوند.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج20، ص266، ح92
اَلمُروءَةَ اسمٌ جامِعٌ لِسائِرِ الفَضائِلِ و َالمَحاسِنِ؛
مردانگی، نامی است که همه بزرگواریها و خوبیها را در بر می گیرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص258 ، ح5477
خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَلَی أَصْحَابِهِ وَ هُمْ یَتَذَاکَرُونَ الْمُرُوءَةَ فَقَالَ أَیْنَ أَنْتُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی أَیِّ مَوْضِعٍ فَقَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ فَالْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّل
امام علی علیه السلام بر یارانش عبور کردند که درباره مروت صحبت می کردند. فرمودند: آیا خداوند در کتاب خود پاسخ شما را نداده است، گفتند ای امیر المومنین در کجا؟ فرمودند آن جا که می فرماید: «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد؟» عدل، انصاف است و احسان، نیکی و بخشش.
معانی الاخبار ص 257 ، ح1
اَلمُروءَةُ اجتِنابُ الرَّجُلِ ما یَشینُهُ و َاکتِسابُهُ ما یُزَیِّنُهُ؛
مردانگی، دوری کردن انسان است از آنچه مایه ننگ اوست و به دست آوردن آنچه که
ص: 619
باعث آراستگی اوست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 258 ، ح 5491
جِماعُ المُروءَةِ أَن لا تَعمَلَ فِی السِّرِّ ما تَستَحیی مِنهُ فِی العَلانیَةِ؛
اساس مردانگی، این است که در پنهان، کاری را نکنی که در آشکار از انجام آن شرم داشته باشی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 259 ، ح 5509
یُسْتَدَلُّ عَلَی مُرُوَّةِ الرَّجُلِ بِبَثِّ الْمَعْرُوفِ وَ بَذْلِ الْإِحْسَانِ وَ تَرْکِ الِامْتِنَان
نشانه مردانگی انسان، به همه نیکی کردن و احسان نمودن و منت نگذاشتن است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 384 ، ح 8735
اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛
ریشه مردانگی حیا و میوه اش پاکدامنی است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 258 ، ح 5503
مِنْ تَمَامِ الْمُرُوَّةِ أَنْ تَنْسَی الْحَقَّ لَکَ وَ تَذْکُرَ الْحَقَّ عَلَیْک
از کمال مردانگی است که حقّی را که بر گردن دیگران داری، فراموش کنی و حقّی را که دیگران بر گردن تو دارند، به یاد داشته باشی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 259 ، ح 5519
بِالصِّدقِ و َالوَفاءِ تَکمُلُ المُروءَةُ لأَهلِها؛
با صداقت و وفاداری، مردانگی به کمال می رسد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 219 ، ح 4343
اَلمُروءَةُ إِصلاحُ المالِ؛
مردانگی، اصلاح ثروت است.
تحف العقول 46
أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [یَدُهُ بِیَدِ اللَّهِ] یَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُه
از لغزش جوانمردان در گذرید، زیرا که هیچ یک از آنان نلغزد، مگر این که دست خداوند دستش را بگیرد و او را بلند کند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 471 ، حکمت 20
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم
ص: 620
فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَ-تُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غیبَتُهُ؛
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
خصال ص 208، ح 28
لا ت-َرفع ح--اجَتَک إلاّ إل-ی أح-َدٍ ثَلاثة: إل-ی ذِی دی-نٍ، اَو مُ--رُوّة اَو حَسَب؛
جز به یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.
تحف العقول ص 247
مَنْ مَشَی إِلَی ذِی قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَا لِهِ لِیَصِلَ رَحِمَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِید
هر کس با جان و مال خود در راه صله رحم کوشش کند، خداوند عزّوجلّ پاداش یکصد شهید به او می دهد.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 16
یا علی: لا یَخدِمُ العِیالَ إلاّ صِدّیقٌ أَو شَهیدٌ أَو رَجُلٌ یُریدُ اللّه بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛
یا علی: به خانواده خود خدمت نمی کند مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او می خواهد.
جامع الاخبار(شعیری) ص103
إِنَّ اللّه کَتَبَ القَتلَ عَلی قَومٍ و المَوتَ عَلی آخَرینَ و َکُلٌّ آتیهِ مَنیَّتُهُ کَما کَتَبَ اللّه لَهُ فَطوبی لِلمُجاهِدینَ فی سَبیلِهِ و َالمَقتولینَ فی طاعَتِهِ؛
براستی که خداوند برای گروهی کشته شدن را مقدر فرموده و برای دیگران مردن را. هر گروهی با همان سرنوشت که خداوند مقدر کرده است می رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و کشته شدگان در راه
ص: 621
طاعت او.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص184
مَن سألَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدقِ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازلَ الشُّهَداء وَ إن ماتَ عَلَی فِراشِهِ.
هر که صادقانه از خدا شهادت مسألت کند خداوند او را به جایگاه شهیدان می رساند حتی اگر در بستر خود بمیرد.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 67 ، ص 201
ثَلاثَةُ اَشْیاءَ یَحْتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَیْها: اَلاَمْنُ و َالْعَدْلُ و َالْخِصْبُ ؛
سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیّت، عدالت و آسایش.
تحف العقول ص 320
اَلصِّدْقُ طُمَأْنینَةٌ وَ الْکَذِبُ ریبَةٌ؛
راستگویی مایه آرامش و دروغگویی مایه تشویش است.
نهج الفصاحه ص548، ح 1864
البر ما سکنت إلیه نفسک و اطمأن إلیه قلبک و الإثم ما جال فی نفسک و تردد فی صدرک
نیکی وقتی درونت ساکن شود اطمینان به سوی قلبت می آید و گناه که درونت وارد شود تردید درون سینه ات می شود
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص 299 ، ح 415
فَفَرَضَ اللّه ُ الاْیمانَ تَطْهیرا مِنَ الشِّرْکِ... وَ الْعَدْلَ تَسْکینا لِلْقُلوبِ؛
خداوند ایمان را برای پاکی از شرک... و عدل و داد را برای آرامش دل ها واجب نمود.
من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص568 - علل الشرایع ج1، ص 248، ح 2
اِلهی ... فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ اِلاّ بِذِکْراکَ وَ لا تَسْکُنُ النُّفوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْیاکَ؛
خداوندا، دل ها جز با یاد تو آرام نمی گیرد و جان ها جز با دیدن تو، به آرامش نمی رسد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 91، ص 151
اَلْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إلَی اللّه ِ فی راحَةِ الأَبَدِ وَ العَیْشِ الدّائِمِ الرَّغَدِ و َالْمُفَوِّضُ حَقّا
ص: 622
هُوَ الْعالی عَنْ کُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللّه ِ تَعالی؛
کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده حقیقی کارها به خدا، کسی است که تمام همّتش تنها به سوی خدا باشد.
مصباح الشریعه ص521
مَنْ حَسُنَتْ خَلیقَتُهُ طابَتْ عِشْرَتُهُ؛
هر کس خوش اخلاق باشد، زندگی اش پاکیزه و گوارا می گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5378
مَا جَلَسَ قَوْمٌ فِی مَجْلِسٍ مِنْ مَسَاجِدِ اللَّهِ تَعَالَی یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ یَتَدَارَسُونَهُ بَیْنَهُمْ إِلَّا تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ
هیچ جلسه قرآنی برای تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر این که آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانی که در نزدش هستند، از آنان یاد کرد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج3 ، ص 363 ، ح 3788
اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیَسْکُنُ اِلَی الْمُؤْمِنِ کَما یَسْکُنُ الظَّمْآنِ اِلَی الْماءِ الْبارِدِ؛
به راستی که مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پیدا می کند، چنان که تشنه، با آب خنک آرامش می یابد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 247 ، ح1
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز
ص: 623
است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
خصال ص 284 ، ح 34
اِنَّ الْقَلْبَ لَیَ-تَجَلْجَلُ فِی الْجَوْفِ یَطْلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطْمَاَنَّ وَ قَرَّ؛
به راستی که دل در درون سینه بی قرار است و به دنبال حق می گردد و چون به آن رسید، آرام و قرار می گیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 421 ، ح5
ما مِنْ مُؤْمِنٍ اِلاّ وَ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنْ ایمانِهِ اُنْسا یَسْکُنُ اِلَیْه، حَتّی لو کانَ عَلی قُلَّةِ جَبَلٍ لَمْ یَسْتَوحِشْ؛
هیچ مؤمنی نیست مگر آن که خداوند ایمان را همدم و آرامش بخش او قرار می دهد، چنانچه حتی اگر در قله کوهی هم باشد، احساس تنهایی نمی کند.
اعلام الدین فی صفات المونین ص 460 {شبیه این حدیث در محاسن ج1 ، ص 159 }
وَ اَمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه ِ عَلَیْکَ فَ-تُ-کْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ تَرْحَمَها؛
حق زن این است که بدانی خداوند عز و جل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب تر است اما
ص: 624
این حق اوست که با او مهربان باشی.
امالی (صدوق) ص370
اَلصّیامُ وَ الْحَجُّ تَسْکینُ الْقُلوبِ؛
روزه و حج آرام بخش دل هاست.
امالی (طوسی) ص 296، ح 582
انَّ صَاحِبَ الدِّینِ فَکَّرَ فَعَلَتْهُ السَّکِینَةُ وَ اسْتَکَانَ فَتَوَاضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَی وَ رَضِیَ بِمَا أُعْطِیَ وَ انْفَرَدَ فَکُفِیَ الْإِخْوَانَ وَ رَفَضَ الشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً وَ خَلَعَ الدُّنْیَا فَتَحَامَی الشُّرُورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرَتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النَّاسَ فَلَمْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ إِلَیْهِمْ فَسَلِمَ
مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَیْ ءٍ فَفَازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ أَبْصَرَ الْعَافِیَةَ فَأَمِنَ النَّدَامَة
آدم دین دار چون می اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع می کند متواضع است. چون قناعت می کند، بی نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایی را برگزیده از دوستان بی نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدی ها و گزندهای آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمی ترساند پس از آنان نمی هراسد و به آنان تجاوز نمی
کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمی بندد پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد و عافیت را به دیده بصیرت می نگرد پس کارش به پشیمانی نمی کِشد.
امالی (مفید) ص 52، ح 14
مَنْ قالَ فی کُلِّ یَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ دَفَعَ اللّه ُ بِها عَنْهُ سَبْعینَ نَوْعا مِنَ الْبَلاءِ اَیْسَرُهَا الْهَمُّ؛
هر کس در هر روز صد مرتبه لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ بگوید،
ص: 625
خداوند هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند، که کوچکترین آن غم و اندوه است.
ثواب الأعمال ص 162
مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ؛
هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده می گردد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 299 ، ح 6774
مَنِ اقْتَصَرَ عَلی بُلْغَةِ الْکَفافِ فَقَدِ انْتَظَ-مَ الرّاحَةَ وَ تَبَوَّاَ خَفْضَ الدَّعَةِ؛
هر کس به اندازه ای که او را کفایت می کند، قناعت کند، به آسایش و نظم می رسد و در آسودگی و رفاه منزل می گیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 19 - من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 385 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص540 ، حکمت 371
وَ قِیلَ لَهُ أَیْنَ طَرِیقُ الرَّاحَةِ فَقَالَ ع فِی خِلَافِ الْهَوَی قِیلَ فَمَتَی یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّة
در پاسخ به این سؤال که راه رسیدن به آسایش چیست؟ فرمودند: مخالفت با هوا و هوس. عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسایش می رسد؟ فرمودند: در نخستین روز ورودش به بهشت.
تحف العقول ص 370
اِنَّ الزاهِدَ فِی الدُّنْیا یَرْتَجی وَ یُریحُ قَلْبَهُ وَ بَدَنَهُ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ الراغِبَ فیها یُتْعِبُ قَلْبَهُ وَ بَدَنَهُ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ؛
هر کس به دنیا بی رغبت است، امیدوار است و تن و جانش را در دنیا و آخرت آسوده می گذارد و هر کس دل به دنیا ببندد، تن و جان خود را در دو دنیا به زحمت می اندازد.
اعلام الدین ص 343
اَلسُّرُورُ فی ثَلاثِ خِلالٍ: فِی
ص: 626
الْوَفاءِ وَ رِعایَةِ الحُقوقِ وَ النُّهوضِ فِی النَّوائِبِ؛
شادی در سه چیز است: وفاداری، رعایت حقوق و ایستادگی در برابر سختی ها.
تحف العقول ص 323
مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛
هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص260 ، ح 5555
اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ؛
ریشه عقل، قدرت است و میوه آن شادی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 7، ح 59
تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِی طَلَبِ الْعُلَی- وَ سَافِرْ فَفِی الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکْتِسَابُ مَعِیشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِد
برای کسب بلند مرتبگی از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی، و هم نشینی با بزرگواران.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 8، ص 115، ح 9199
النَّشْوَةُ فی عَشَرَةِ اَشْیاءَ: فِی الْمَشْیِ وَ الرُّکُوبِ وَ الاِرتِماسِ فِی الْماءِ وَ النَّظَرِ اِلَی الْخُضْرَةِ وَ الاَکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الْجِماعِ وَ السِّواکِ وَ غَسْلِ الرَّأْسِ بِالْخَطْمیِّ وَ النَّظَرِ اِلَی الْمَرْأَةِ الْحَسْناءِ وَ مُحادَثَةِ الرِّجالِ؛
نشاط در ده چیز است: پیاده روی، سواری، آب تنی (شنا)، نگاه کردن به سبزی، خوردن و آشامیدن، آمیزش، مسواک کردن، شستن سر با خطمی، نگاه کردن به زن زیبا و گفتگوی حکیمانه.
خصال ص 443، ح 38
اَلنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّکوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛
خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 402، ح5865
اِذا اَحَبَّ
ص: 627
اللّه ُ عَبْدا زَیَّنَهُ بِالسَّکینَةِ وَ الْحِلْمِ؛
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را به آرامش و بردباری زینت می بخشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6390
ما یَمْنَعُ اَحَدَکُمْ اِذا دَخَل عَلَیْهِ غَمٌّ مِنْ غُمُومِ الدُّنْیا اَنْ یَتَوَضَّاَ ثُمَّ یَدْخُلَ مَسْجِدَهُ وَ یَرْکَعَ رَکْعَتَینِ فَیَدْعُوَ اللّه َ فیهِما؟ اَما سَمِعْتَ اللّه َ یَقُولُ: «وَاسْتَعینوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»؟
چه چیز مانع می شود که هر گاه بر یکی از شما غم و اندوه دنیایی رسید، وضو بگیرد و به سجده گاه خود رود و دو رکعت نماز گزارد و در آن دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «از صبر و نماز مدد بگیرید»؟
تفسیر عیاشی ج 1، ص 43، ح 39
اَهْنَی الْعَیْشِ اطِّراحُ الْکُلَفِ؛
گواراترین زندگی، رها کردن تکلّف ها (تجمّلات) است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 478 ، ح 10973
حُسْنُ الظَّنِّ راحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلامَةُ الدّینِ؛
خوش گمانی، مایه آسایش قلب و سلامت دین است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 253 ، ح 5322
مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُحَرَّمٍ أَبْدَلَهُ اللّه ُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛
هر کس از حرام دوری کند، خداوند به جای آن عبادتی که او را شاد کند نصیبش می گرداند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74، ص 121، ح 20
عَلَیْکُمْ بِالزَّبیبِ فَإِنَّهُ یَکْشِفُ المِرَّةَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَشُدُّ الْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالإِعْیاءِ وَ یُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ یُطَیِّبُ النَّفْسَ و َیَذْهَبُ بِالْغَمِّ؛
شما را سفارش می کنم به خوردن مویز، زیرا صفرا را برطرف می کند، بلغم را از بین می برد، اعصاب را قوی، خستگی را دور، و اخلاق را خوب می کند،
ص: 628
و به روح آرامش می بخشد و غم را می برد.
خصال ص 344
حُرِمَ الْحَریصُ خَصْلَتَیْنِ و َلَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافْتَقَدَ الرّاحَةَ و َحُرِمَ الرِّضا فَافْتَقَدَ الْیَقینَ؛
حریص از دو خصلت محروم و با دو خصلت همراه است: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست می دهد، از راضی بودن محروم است، در نتیجه یقین را از دست می دهد.
خصال ص 69 ، ح 104
مَنْ وَجَدَ هَمّا وَ لا یَدری ما هُوَ فَلْیَغْسِلْ رَأْسَهُ؛
هر کس غمگین شد و علت آن را ندانست، سر خود را بشوید.
دعوات(راوندی) ص 120، ح 284
مَنْ وَثِقَ بِاَنَّ ما قَدَّرَ اللّه ُ لَهُ لَنْ یَفوتَهُ اسْتَراحَ قَلْبُهُ؛
هر کس اطمینان داشته باشد که آنچه خداوند برایش تقدیر کرده است به او می رسد، دلش آرام می گیرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 104 ، ح 1849
تَوَقُّعُ الْفَرَجِ اِحدَی الرّاحَتَیْنِ؛
انتظار گشایش، یکی از دو آسایش است.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 3 ، ص 317 ،ح 4578
اَلصِّدقُ طُمَأْنینَةٌ وَ الْکَذِبُ ریبَةٌ ؛
راستگویی [مایه] آرامش و دروغگویی [مایه] تشویش است.
نهج الفصاحه ص 548 ، ح 1864
اَلزُّهدُ فِی الدُّنیا الراحَةُ العُظمی؛
بی رغبتی به دنیا، بزرگ ترین آسایش است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 276 ، ح 6077
اَلرَّوْحُ وَ الرّاحَةُ فِی الرِّضا وَ الْیَقینِ وَ الْهَمُّ وَ الْحَزَنُ فِی الشَکِّ وَ السَّخَطِ؛
خوشی و آسایش، در رضایت و یقین است و غم و اندوه در شکّ و نارضایتی.
مشکاة الأنوار ص 34
اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْیَأسُ مِنَ النّاسِ؛
ص: 629
هترین راحتی و آسودگی، بی توقعی از مردم است.
تحف العقول ص 366 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 243، ح 337
دَعْ مَا یُرِیبُکَ [إِلَی مَا لَا یُرِیبُکَ]، فَإِنَّ الْحَقَّ طُمَأْنِینَةٌ وَ الْکَذِبَ رِیبَةٌ
آنچه تو را به شک و تردید می اندازد رها کن و به سراغ آنچه تو را به شک و تردید نمی اندازد برو؛ زیرا خوبی مایه آرامش و دروغ مایه تشویش و دودلی است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 28 ، ح 83
حُسْنُ الْخُلْقِ فی ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَ-لَبُ الْحَلالِ وَ التَّ-وَسُّعُ عَلَی الْعِیالِ؛
خوش اخلاقی در سه چیز است: دوری کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 90 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68، ص 394، ح 63
طَلَبتُ فَراغَ القَلبِ فَوَجَدتُهُ فی قِلَّةِ المالِ.
آسایش دل را جستجو کردم و آن را در کمی مال و ثروت دیدم
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج12 ، ص 174
فَنَیِرزُوا إنْ قَدَرتُم کُلَّ یَومٍ یَعنِی تَهادَوا وتَواصَلُوا فِی اللَّهِ؛
اگر می توانید هر روز را نوروز کنید، یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با هم پیوند داشته باشید.
دعائم الإسلام ج 2، ص 326 ، ح 1231
اَلبَغیُ یَصرَعُ الرِّجالَ وَ یُدنِی الآجالَ؛
ظلم و تجاوز، انسان را زمین می زند و مرگ ها را نزدیک می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 345 ، ح 7937
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم وَ حَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَ-تُهُ وَ
ص: 630
وَجَبَت اُخُوَّتُهُ و َحَرُمَت غیبَتُهُ؛
هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادری با او واجب و غیبتش حرام است.
خصال ص 208، ح 28
وَ الذُّنُوبُ الّتی تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغیِ وَ التَطاوُلُ عَلَی النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛
گناهانی که باعث نزول عذاب می شوند، عبارت اند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
معانی الاخبار ص 270 و 271 ، ح 2
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْن
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27
مَنْ ظَلَمَ أَفْسَدَ أَمَرَهُ وَ مَنْ جَارَ قَصُرَ عُمُرُه
هر کس ظلم کند، امرش فاسد و عمرش کوتاه می شود.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص 99
ص: 631
، ح 13629
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فی اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکت اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236 و 237 ، ح 24
اَلصَّدیقُ مَن کانَ ناهیا عَنِ الظُّلمِ و َالعُدوانِ مُعینا عَلَی البِرِّ و َالاحسانِ؛
دوست، کسی است که از ظلم و تجاوزگری باز دارد و بر انجام خوبی و نیکی یاری کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 415 ، ح 9477
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهِیَ راجِعَةٌ عَلی صاحِبِها: اَلبَغیُ و َالمَکرُ و َالنَّکثُ؛
سه خصلت است که در هر کس باشد (آثارش) به خود او بر می گردد: ظلم کردن، فریب دادن و تخلّف از وعده.
نهج الفصاحه ص 422 ، ح 1281
أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛
عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9104
مَن عَفا عَن مَظلَمَةٍ أَبدَ لَهُ اللّه بِها عِزّا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛
هر کس از ظلمی که در حق او شده گذشت کند، خداوند
ص: 632
به جای آن در دنیا و آخرت به او عزّت می بخشد.
بحار الانوار (ط-بیروت) ج 66 ، ص 382
أَفضَلُ الجِهادِ مَن أَصبَحَ لایَهُمُّ بِظُلمِ أَحَدٍ؛
برترین جهاد آن است که انسان روز خود را آغاز کند در حالی که در اندیشه ستم کردن به احدی نباشد.
من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 353 ، ح 5762 - محاسن ج 1، ص292، 449
و َقَد سُئِلَ عَن مَکارِمِ الخلاقِ فقال اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ صِلَةُ مَن قَطَعَکَ وَ إعطاءُ مَن حَرَمَکَ و َقَولُ الحَقِّ و َلَو عَلی نَفسِکَ؛
درباره مکارم الاخلاق سئوال شد، فرمودند: گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه با کسی که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
مجمع البحرین ج 6 ، ص 153 {شبیه این حدیث در معانی الاخبار ص 191 ، ح 1 }
قُلوبُ الرَّعِیَّةِ خَزائِنُ راعیها فَما اَوْدَعَها مِنْ عَدْلٍ اَوْ جَوْرٍ وَجَدَهُ؛
دلهای مردم خزانه های حاکم است، پس آنچه از عدالت و یا ظلم در آنها بگذارد، همان را خواهد یافت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 346 ، ح 7982
مَهْدیُّ اُمَّتِی الَّذی یَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما؛
مهدی امت من کسی است که هنگام پر شدن زمین از بیداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد کرد.
کتاب سلیم بن قیس ص910 - کمال الدین و تمام نعمه ص258
اَلظُّلْمُ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لایَغْفِرُهُ اللّه ُ وَ ظُلْمٌ
ص: 633
یَغْفِرُهُ وَ ظُلْمٌ لا یَتْرُکُهُ، فَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لا یَغْفِرُ اللّه ُ فَالشِّرْکُ قالَ اللّه ُ: «إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» و َأَمَّا الظُّلْمَ الَّذی یَغْفِرُهُ اللّه ُ فَظُلْمُ الْعِبادِ أَنْفُسَهُمْ فیما بَیْنَهُمْ و َبَیْنَ رَبِّهِمْ و َأَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لا یَتْرُکُهُ اللّه ُ
فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا؛
ظلم سه قسم است: ظلمی که خدا نمی آمرزد، ظلمی که می آمرزد و ظلمی که از آن نمی گذرد، اما ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک است. خداوند می فرماید: «حقا که شرک ظلمی بزرگ است» و اما ظلمی که خدا می آمرزد، ظلم بندگان به خودشان میان خود و پروردگارشان است اما ظلمی که خدا از آن نمی گذرد ظلم بندگان به یکدیگر است.
نهج الفصاحه ص 561 ، ح 1924
اِتَّقوا دَعْوَةَ الْمَظْلومِ و َإنْ کانَ کافِرا فَإِنَّها لَیْسَ دونَها حِجابٌ؛
از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعی نیست.
نهج الفصاحه ص 164 ، ح 48
مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلومِ مِنَ الظّالِمِ کانَ مَعیَ فِی الْجَنَّةِ مصاحُبا؛
هر کس داد مظلوم را از ظالم بگیرد، در بهشت با من یار و هم نشین باشد.
کنز الفؤاد ج1 ، ص 135 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 359، ح 74
إِنَّ النّاسَ إِذا رَأَوُا الظّالِمَ فَلَمْ یَأْخُذوا عَلی یَدَیْهِ أَوْشَکَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللّه ُ بِعِقابٍ مِنْهُ؛
مردم آنگاه که ظالم را ببینند و او را باز ندارند، انتظار می رود که خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.
نهج الفصاحه ص 323 ، ح 833
لِیَنْصُرِ الرَّجُلُ أَخاهُ ظالِما أَوْ مَظْلُوما إِنْ کانَ ظالِما فَیَنْهیهُ فَإِنَّهُ لَهُ
ص: 634
نُصْرَةٌ و َإِنْ کانَ مَظْلوما فَیَنْصُرُهُ؛
انسان باید برادر (دینی) خویش را یاری کند چه ظالم باشد چه مظلوم اگر ظالم باشد او را باز دارد که این به منزله یاری کردن اوست و اگر مظلوم باشد یاریش کند.
نهج الفصاحه ص 665، ح 2422
مَا انْتَصَرَ اللَّهُ مِنْ ظَالِمٍ إِلَّا بِظَالِمٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً.
خداوند هیچگاه از ظالم انتقام نگرفت مگر به وسیله ظالمی دیگر و این سخن خدای عز ّو جلّ است که: «و بدین سان ظالمان را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلّط می کنیم».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 334 ، ح 19 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 313، ح 28
اَللّهُمَّ إِنّی أَعوذُبِکَ مِنْ... أَنْ نَعْضِدَ ظالِما أَوْ نَخْذُلُ مَلْهوفا أَؤْ نَرومَ ما لَیْسَ لَنا بِحَقٍّ؛
خدایا به تو پناه می برم... از این که ظالمی را یاری کنیم و یا مظلوم و دلسوخته ای را بی یاور گذاریم و یا آنچه حق ما نیست بخواهیم.
صحیفه سجادیه ص 56 ،فرازی از دعای 8
مَنْ طَلَبَ عِزّا بِظُلْمٍ وَ باطِلٍ أَوْرَثَهُ اللّه ُ ذُلاًّ بِإِنْصافٍ وَ حَقٍّ؛
هر کس عزّت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق ذلّت نصیبش می نماید.
شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج20، ص309، ح536
استعیذوا باللَّه من الفقر و العیلة و من أن تظلموا أو تظلموا.
به خدا پناه ببرید از فقر و تنگدستی این که ظلم کنید و یا زیر بار ظلم بروید.
نهج الفصاحه ص 208 ، ح
ص: 635
278
خَیْرُ النّاسِ مَنْ اِنْ اُغْضِبَ حَلُمَ وَ اِنْ ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِنْ اُسی ءَ اِلَیْهِ اَحْسَنَ؛
بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394
اوصیکُما بِتَقْوَی اللّه ِ... وَ کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛
شما را سفارش می کنم به تقوای الهی... و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص 421 ، از نامه 47
مَنْ اَشْفَقَ عَلی نَفْسِهِ لَمْ یَظْلِمْ غَیْرَهُ؛
هر کس دلسوز خود باشد به دیگران ظلم نمی کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 456 ، ح 10400
خَیْرُ الْمُلوکِ مَنْ اَماتَ الْجَوْرَ وَ اَحْیَی الْعَدْلَ؛
بهترین فرمانروا کسی است که ظلم را از بین ببرد و عدل را زنده کند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج3، ص 431، ح 5005
لیس من شیعتنا من ظلم الناس
از شیعیان ما نیست ، کسی که به مردم ظلم کند.
غرر الاخبار ص 136
لَیْسَ شَیْ ءٌ اُطیعَ اللّه ُ فیهِ اَعْجَلَ ثَوابا مِنْ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ لَیْسَ شَیْ ءٌ اَعْجَلَ عِقابا مِنَ الْبَغْیِ وَ قَطیعَةِ الرَّحِمِ؛
هیچ طاعتی نیست که پاداشش زودتر از صله رحم برسد و مجازاتی سریع تر از مجازات ظلم و قطع رحم نیست.
نهج الفصاحه ص 661 ، ح 2398
مَنْ باعَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَعیمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَها؛
هر کس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، براستی که به خویشتن ظلم کرده است.
ص: 636
صنیف غررالحکم و دررالکلم ص 232 ، ح 4628
یا بُنَیَّ ... اِذا دَعَتْکَ القُدْرَةُ عَلی ظُلْمِ مَنْ هُوَ دونَکَ فَاذْکُرْ قُدْرَةَ اللّه ِ عَلَیْکَ؛
فرزندم ... هرگاه قدرت، تو را به ظلم بر زیردستت فرا خواند، قدرت خدا را بر خودت به یادآور.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج1، ص 72 و 73
مَنْ اَصْبَحَ لا یَهِمُّ بِظُلْمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّه ُ مَا اجْتَرَمَ؛
هر کس صبح کند و قصد ظلم کردن به کسی را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را می بخشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 332، ح 8
ظَ-لَمَ الْحَقَّ مَنْ نَصَرَ الْباطِلَ
هر کس باطل را یاری کند، به حق ستم کرده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 71 ، ح 1021
مَنْ ظَ-لَمَ ظُلِمَ؛
هر کس ستم کند، ستم می بیند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 100 ، ح 1725
مَن أخَذَ لِلمَظلُومِ مِنَ الظّالِمِ کانَ مَعِیَ فی الجَنَّةِ مُصاحِباً.
هر که داد ستمدیده را از ظالم بگیرد در بهشت با من همنشین خواهد بود.
کنز الفؤاد ج1 ، ص 135 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 359
ألظُّلمُ یُزلُّ القَدَمَ وَ یَسلُبُ النِّعَمَ وَ یُهلِکُ الاُمَمَ.
ظلم قدم را می لرزاند، نعمتها را سلب می کند و امتها را به نابودی می کشاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 456 ، ح 10411
إیّاکَ و َالخَدیعَةَ فَإِنَّ الخَدیعَةَ مِن خُلُقِ اللَّئِیم
از فریب دادن بپرهیز. زیرا فریب، خوی فرومایگان است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 291 ، ح 6494
من ظلم مظلمة أخذ بها فی نفسه أو ماله أو ولده.
هر که ظلمی کند
ص: 637
به سبب آن ظلم در جانش یا مالش یا فرزندانش گرفتار شود.
وافی ج 5 ، ص 968 ، ح 3393
صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ و َتَکبِتُ العَدُوَّ؛
صله رحم، محبّت آور است و دشمنی را از بین می برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 406 ، ح 9309
کَثرَةُ المِزاحِ تُذهِبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛
شوخی زیاد، ارج و احترام را می برد و موجب دشمنی می شود.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 4 ، ص 597 ، ح 7126
إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَةَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَی الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ
از بزرگ ترین جادو، سخن چینی است؛ زیرا با سخن چینی، میان دوستان جدایی می افتد، دوستان یکدل با هم دشمن می شوند، به واسطه آن خون ها ریخته می شود، خانه ها ویران می گردد و پرده ها دریده می شود. سخن چین، بدترین کسی است که روی زمین راه می رود.
احتجاج(طبرسی) ج 2 ، ص 340 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 60، ص 21، ح 14
لا تَسُبُّوا الناسَ فَ-تَ-کتَسِبُوا العَداوَةَ بَینَهُم ؛
به مردم ناسزا نگویید، که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می کنید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 360 ح 3
اَلکَ-یِّسُ صَدیقُهُ الحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الباطِلُ؛
انسان زیرک، دوستش حق است و دشمنش باطل.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 68 ، ح 945
اَلنّاسُ أعداءُ ماجَهِلوا؛
مردم، با آنچه نمی دانند دشمن اند.
نهج البلاغه(صبحی
ص: 638
صالح) ص 553 ، حکمت 438
اَلتَّوَکُلُّ عَلَی اللّه ِ نَجاةً مِن کُلِّ سوءٍ وَ حِرزٌ مِن کُلِّ عَدُوٍّ؛
توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ بودن از هر دشمنی است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص79، ح56
مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراکَ؛
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.
کنز الفؤاد ج 1 ، ص 279 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج75، ص 91
عَوِّدْ لِسانَکَ لینَ الْکَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، یَکْثُرْ مُحِبّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضوکَ؛
زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 435 ، ح 9946
صدیقُ کلُّ امرئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ؛
دوست هرکسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.
محاسن ج 1 ، ص194 ، ح 12- کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 11 ، ح 4
اَلضَّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ و َیَرتَحِلُ بِذُنوبِ اَهلِ البَیتِ؛
میهمان، روزی خود را می آورد و گناهان اهل خانه را می برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 461، ح 14 - جامع الاخبار(شعیری) ص 136
کَفی بِالمَرءِ إثماً اَن یَستَقِلَّ ما یُقَرِّبُ اِلی اِخوانِهِ وَ کَفی بِالقَومِ اِثماً اَن یَستَقِلّوا ما یَقرُبُ بِهِ اِلَیهِم اَخُوهُم؛
انسان را همین گناه بس، که آنچه را که تقدیم برادران میهمان خود می کند کم شمارد و میهمان را همین گناه بس، که آنچه را که میزبانشان برای آنها فراهم می کند کم شمارد.
محاسن ج 2، ص
ص: 639
414، ح 165
اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ و َالبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الحِسابَ و َیَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ؛
صله رحم و نیکی، حساب (قیامت) را آسان و از گناهان جلوگیری می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 31
اَلذَّنبُ شومٌ عَلی غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِیَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضیَ بِهِ شارَکَهُ؛
گناه برای غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا می شود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضی باشد، شریک وی است.
نهج الفصاحه ص 493 ، ح 1623
وَ الذُّنُوبُ الّتی تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغیِ وَ التَطاوُلُ عَلَی النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛
گناهانی که باعث نزول عذاب می شوند، عبارت اند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 281 ، ح 21556
لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَی الشَّابَّ مِنْکُمْ إِلَّا غَادِیاً فِی حَالَیْنِ: إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً، فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ، فَإِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ، وَ إِنْ ضَیَّعَ أَثِمَ، وَ إِنْ أَثِمَ سَکَنَ النَّارَ، وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِالْحَقِّ.
دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم : دانشمند یا دانش اندوز . اگر جوانی چنین نکند ، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن کس که محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت ، دوزخ نشین خواهد شد
ص: 640
.
امالی (طوسی) ص 303، ح 604
مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَیَاتُهُ بِالْبِرِّ أَکْثَرُ مِنْ حَیَاتِهِ بِالْعُمُر
مرگ انسان ها در نتیجه گناهان، بیشتر از مرگ آنها در نتیجه فرا رسیدنِ اَجَل است و زنده ماندن انسان ها در نتیجه نیکی هایشان، بیشتر از زندگی کردنشان به خاطر باقی بودنِ عمر است.
مکارم الاخلاق ص 362
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْن
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27
إِنَّ الْحُسَیْنَ صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ لَا یَأْتِیَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَکْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ
اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِی عُمُرِهِ وَ
ص: 641
بَسَطَ فِی رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیب ت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بَلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر این که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و
عمرش را طولانی و روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید!
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98 ، ص 46، ح 5
لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ إِلَی أَنْ قَالَ یَنْهَی وَ لَا یَنْتَهِی وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِی الْحَدِیثَ.
از کسانی مباش که بی عمل، به آخرت امید دارند از گناه باز می دارند، اما خود باز نمی ایستند، به کارهایی فرمان می دهند که خود انجام نمی دهند.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 151 ، ح 21214
أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی شُعَیْبٍ النَّبِیِّ (صلی الله علیه) أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی.
خدای تعالی به شعیب پیامبر وحی فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار
ص: 642
نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خدای عز و جل به او وحی فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 56 ، ح1 - مشکاة الانوار ص 51
اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ؛
هرگاه گناهان آشکار شوند، برکت ها از میان می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 458 ، ح 10465
اضمنوا لی ستّا من أنفسکم أضمن لکم الجنّة أصدقوا إذا حدّثتم و أوفوا إذا وعدتم و أدّوا إذا ائتمنتم و احفظوا فروجکم و غضّوا أبصارکم و کفّوا أیدیکم.
شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنی، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).
نهج الفصاحه ص 216 ، ح 321 {شبیه این حدیث در معدن الجواهر ص 53 }
إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ و َلا غیبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.
امالی(صدوق) ص 39 ، ح 7 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص253، ح32
مَن لَهُ جارٌ و َیَعمَلُ بِالمَعاصی فَلَم یَنهَهُ فَهُوَ شَریکُهُ؛
هر کس همسایه ای را داشته باشد که گناه می کند ولی او را نهی نکند، شریک در گناه اوست.
ارشادالقلوب(دیلمی) ص183
اَلحَیاءُ مِنَ اللّه ِ یَمحو کَثیرا مِنَ الخَطایا؛
حیا از خدا بسیاری از گناهان را پاک می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 257 ، ح 5455
یا علی: خِدمَةُ
ص: 643
العِیالِ کَفّارَةٌ لِلکَبائِرِ وَ تُطفی غَضَبَ الرَّبِّ، و َمُهُورُ الحُورِ العینِ، وَت َزیدُ فِی الحَسَناتِ وَ الدَّرَجاتِ یا علیّ لا یخدم العیال إلّا صدّیق أو شهید أو رجل یرید اللَّه به خیر الدّنیا و الآخرة
ای علی: خدمت به خانواده، کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم خداوند و مهریه حورالعین و زیاد کننده حسنات و درجات است.ای علی خدمت نمیکند کسی به خانواده اش مگر صدیق یا شهید یا کسی که خدا خیر دنیا و آخرت را برای او می خواهد.
جامع الاحادیث الشیعة (بروجردی) ج 22، ص 306
اِنَّ اللهَ عَلِمَ اَنَّ الذَّنبَ خَیرٌ لِلمُومنِ مِنَ العُجبِ وَ لَو لا ذلک مَا ابتُلِیَ مُومِنٌ بِذَنبٍ اَبَداً
خداوند می دانست که برای شخص مومن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود، شخص مومن هیچ وقت آلوده به گناه نمی شد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 313 ، ح 1
أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ [صَاحِبُهَا] صَاحِبُه
سخت ترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 535 ، حکمت 348
اَشَدُّ النّاس اجتهاداً مَن تَرَک الذُّنوبَ؛
کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.
من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 395 ، ح 5840 - تحف العقول ص 489
مَنْ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ مَا یَقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ.
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج3 ، ص 266 ،
ص: 644
ح 12
اَلعَبد... إِن قالَ فی أوَّلِّ وُضوئِهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ طَهُرَت أعضاؤُهُ کُلُّها مِنَ الذُّنوبِ؛
اگ-ر بن-ده ای... در ابتدای وضویش، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید همه اعضایش از گناهان پاک می شود.
تفسیر الامام العسکری علیه السلام ص 521
مَن قَرَأ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَ-تَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ أربَعَةَ آلافٍ حَسَنَةً و مَحا عَنهُ أربَعَةَ آلافِ سَیِّ-ئَةٍ و رَفَعَ لَهُ أربَعَةَ آلافِ دَرَجَةٍ؛
هر کس بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت کند خداوند به ازای هر حرفِ آن چهار هزار حسنه برایش می نویسد و چهار هزار گناه از او پاک می کند و چهار هزار درجه او را بالا می برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89، ص 258 - جامع الاخبار(شعیری) ص 42
أَغْلِقُوا أَبْوَابَ الْمَعْصِیَةِ بِالاسْتِعَاذَةِ وَ افْتَحُوا أَبْوَابَ الطَّاعَةِ بِالتَّسْمِیَة
درهای گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهای طاعت را با بسم اللّه گفتن بگشایید.
الدعوات(راوندی) ص 52 ، ح 130
مَن اَصبَحَ لا یَهِمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّه ُ مَا اجتَرَمَ؛
هر کس صبح کند و قصد ظلم کردن به کسی را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را می بخشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 332، ح 8
یَعیشُ النّاسُ بِاِحسانِهِم اَکثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعمارِهِم وَ یَموتون بِذُنوبِهِم اَکثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِم؛
مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگی کنند، با احسان و نیکوکاری خود زندگی می کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود می میرند.
دعوات (راوندی) ص 291، ح 33
مَن عَیَّرَ اَخاهُ بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّی یَعمَلَهُ؛
ص: 645
ر کس برادر [دینی] خود را به گناهی سرزنش کند، نمیرد، مگر آن که مرتکب آن شود.
نهج الفصاحه ص 751 ، ح 2920
مِن کَفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ: اِغاثَةُ المَلهوفِ وَ التَّنفیسُ عَنِ المَکروبِ؛
یاری رساندن به ستمدیده فریاد خواه و شاد کردن غمناک، از کفّاره های گناهان بزرگ است.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص 472 ، ح 24
اَوحَی اللّه ُ عَز َّو َجَلَّ اِلی مُوسی (علیه السلام) یا مُوسی(علیه السلام) لا تَفرَح بِکَثرَةِ المالِ وَ لا تَدَع ذِکری عَلی کُلِّ حالٍ فَاِنَّ کَثرَةَ المالِ تُنسِی الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرکَ ذِکری یُقسِی القُلوبَ؛
خدای عزّوجلّ به موسی علیه السلام وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 497 ، ح 7
لا یَسلِمُ اَحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتّی یَخزُنَ لِسانَه؛
هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.
تحف العقول ص 298 - بحارالانوار(ط-بیرو-) ج75، ص178
لا تُنالُ وِلایَتُنا الّا بِالعَمَلِ و الوَرَع؛
کسی به ولایت ما نمی رسد مگر با عمل شایسته و خودداری از گناه.
صفات الشیعة ص 13
لَا تَنْظُرُوا إِلَی صَغِیرِ الذَّنْبِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَی مَنِ اجْتَرَأْتُم
به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.
کنز الفؤاد ج 1 ، ص 55
لا تأمَن عَلَی نَفسِکَ صَغیرَ مَعصیةٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذِبٌ عَلَیهِ.
خودت را از (عقوبت) گناه کوچک در امان مبین، چه بسا که
ص: 646
به خاطر همان کیفر بینی
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 197 ، در خطبه 140
مَن کَثُرَه فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها
کسی که زیاد درباره گناهان فکر کند گناهان او را به سوی خود بکشاند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 186 ، ح 3543
ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القُلوبُ إلّا لِکَثرَةِ الذُّنوبِ.
چشم ها بی اشک نشد مگر به سبب سختْ دلی، و قلب ها سخت نشد مگر از زیادیِ گناه.
علل الشرایع ص 81 ، ح 1 - بحارالأنوار (ط-بیروت) ج 70 - ص354 ، ح 60
إنَّ العَبدَ إذا کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا ابتَلَاهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا.
هر گاه گناهان بنده ای زیاد شود و عملی که آن گناهان را بپوشاند، نداشته باشد، خداوند او را به غم و اندوه مبتلا کند، تا کفاره گناهانش شود.
اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 444 ، باب تعجیل عقوبه الذنب، حدیث 2
اِنَّما اَهلَکَ النّاسَ العَجَلَة وَ لَو اَنَّ النّاسَ تَثَ-بَّتوا لَم یَهلِک اَحَدٌ؛
مردم را، در حقیقت، شتابزدگی به هلاکت انداخته است، اگر مردم، از شتابزدگی به دور بودند، هیچ کس هلاک نمی شد.
محاسن ص 215 ، ح 100
اَلغیبَةُ أَن تَقولَ فی أَخیکَ ما سَتَرَهُ اللّه ُ عَلَیهِ و َأَمَّا الامرُ الظّاهِرُ فیهِ مِثلُ الحِدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا؛
غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خداوند آن را پوشیده نگه داشته است، اما (گفتن) خصلتهای آشکاری چون تندخویی و شتاب زدگی غیبت نیست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 358 ، ح 7 {شبیه این حدیث در تحف العقول ص
ص: 647
298 }
مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛
شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است. نهج الیلاغه ص 538 ، ح 363
ثلاث من کنّ فیه لم یندم: «ترک العجلة، و المشورة، و التوکّل عند العزم علی اللّه عزّ و جلّ».
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری . بحار الانوار (ط-بیروت) ج 75 ، ص 81 ، ح 74
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54 و 55 ، ح 146
الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ
ص: 648
الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف
انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9116
فَجَعَلَ اللهُ...ِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة
خدا .... اطاعت (و پیروی از )ما (اهل بیت) را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت (و رهبری) ما را (عامل وحدت و) درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.
احتجاج(طبرسی) ص99
سأل ابن الکواء علیّا علیه السلام عن السنة و البدعة و عن الجماعة و الفرقة.
فقال علیه السلام: یا بن الکواء حفظت المسألة فافهم الجواب: السنة- و اللّه- سنة محمّد صلّی اللّه علیه و آله و البدعة ما فارقها، و الجماعة- و اللّه- مجامعة أهل الحق و إن قلّوا و الفرقة مجامعة أهل الباطل و إن کثرو
ابن الکواء از حضرت علی علیه السلام از سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه سوال کرد پس فرمود ای پسر کواء سؤال را حفظ کن و جواب را بفهم فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.
کتاب سلیم ابن قیس الهلالی ص 964
ایّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فی دینِ اللّه ِ فَاِنَّ جَماعَةً فیما تَ-کْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فیما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَیْرا مِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقیَ ؛
از چند رنگی و اختلاف
ص: 649
در دین خدا بپرهیزید، زیرا یکپارچگی در آنچه حق است ولی شما آن را ناخوش می دارید، از پراکندگی در آنچه باطل است اما خوشایند شما می باشد، بهتر است. خدای سبحان به هیچ یک از گذشتگان و باقی ماندگان بر اثر تفرقه و جدایی خیر و خوبی عطا نکرده است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 255، از خطبه 176
اَلثَّناءُ بِاَکثَرَ مِنَ الاستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصیرُ عَنِ الاستِحقاقِ عِیٌّ اَو حَسَدٌ؛
تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسی و کمتر از استحقاق، از ناتوانی در سخن و یا حسد است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 535 حکمت 347
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: ... و َلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَ یَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛
لقمان به فرزندش گفت: ... حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت می کند، روبه رو تملّق می گوید و از گرفتاری دیگران شاد می شود.
خصال ص 121
الْمُنافِقُ وَقِحٌ غَبیٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقیٌّ؛
منافق، بی شرم و کودن، چاپلوس و بدبخت است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 458 ، ح 10492
قال لبعض- و قد أکثر من إفراط الثّناء علیه-: أَقْبِلْ عَلَی شَأْنِکَ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمَلَقِ یَهْجُمُ عَلَی الظِّنَّةِ وَ إِذَا حَلَلْتَ مِنْ أَخِیکَ فِی مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلَی حُسْنِ النِّیَّةِ.
به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند : از این کار خودداری کن که تملق بسیار، بدگمانی به بار آورد و اگر برادر مؤمنت مورد اعتماد تو واقع شد، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده.الدره الباهره(ط-القدیمة) ص 43
اَلْجَنَّهُ مُحَرَّمَهٌ عَلَی الْفَتّانینَ الْمشّائینَ بِالنَّمیمَهِ؛
بهشت -
ص: 650
و نعمت های حیات بخش آن - برای اشخاص فتنه گر و سخن چینِ آشوب طلب، حرام است.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 209
إِنَّ مِمَّنْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ- مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَی شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ- فَقُلْتُ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِیَائِنَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ یُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِق
همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی شود.
وسائل الشیعة ج 16 ، ص 179 ، ح 21289
کُن فِی الفِتنَه کابنِ اللَّبونِ لا ظَهرَ فَیَرکَبَ و لا ضَرعَ فیَحلَبَ؛
در فتنه ها همچون شتر دو ساله باش؛ نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش را دوشند
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 469 ، حکمت 1
بادروا بالأعمال فتنا کقطع اللّیل المظلم: یصبح الرّجل مؤمنا و یمسی کافرا، و یمسی مؤمنا و یصبح کافرا، یبیع أحدهم دینه بعرض من الدّنیا قلیل.
فرصت را برای اعمال نیک بیش از آنکه فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید غنیمت شمارید در آن هنگام انسان صبح مومن است و شب کافر می شود شب کافر است و روز مومن می شود و دین خود را به عرض ناچیز دنیا می فروشد
نهج الفصاحه ص 370 و 371 ، حدیث 1075 و
ص: 651
1076
ستکون فتن یصبح الرّجل فیها مؤمنا و یمسی کافرا إلّا من أحیاه اللَّه بالعلم
فتنه هایی خواهد بود که در اثنای آن مرد به صبح مومن باشد و به شب کافر شود , مگر آنکه خدایش به علم زنده دارد
نهج الفصاحه ص 522 ، ح 1734
سیشدّد هذا الدّین برجال لیس لهم عند اللَّه خلاق سیکون فی آخر الزّمان خسف و قذف و مسخ إذا ظهرت المغازف و القینات و استحلّت الخمر.
این دین بمردانی که پیش خدا بهره ای ندارند نیرو خواهد گرفت در آخر زمان خسف و قذف و مسخی خواهد بود، هنگامی که که رامشگران و آرایشگران پدید شوند و شراب حلال بشمار آید.
نهج الفصاحه ص 526 ، ح 1754
سیأتی علی أمّتی زمان یکثر فیه الفقراء و یقلّ الفقهاء و یقبض العلم و یکثر الهرج ثمّ یأتی من بعد ذلک زمان یقرأ القرآن رجال من أمّتی لا یجاوز تراقیهم ثمّ یأتی من بعد ذلک زمان یجادل المشرک باللَّه المؤمن فی مثل ما یقول.
بر امت من زمانی بیاید که فقیران فراوان شوند و فقیهان کم شوند و علم بر گرفته شود و آشوب فزونی گیرد آنگاه از پس آن زمانی بیاید که مردانی از امت من قرآن خوانند که از گلویشان بالاتر نرود آنگاه از پس آن زمانی بیاید که مشرک بخدا با مؤمن مجادله کند و سخنانی نظیر او گوید.
نهج الفصاحه ص 527 ، حدیث 1755
لیأتینّ علی النّاس زمان یکذّب فیه الصّادق و یصدّق فیه الکاذب و یخوّن فیه الأمین و یؤتمن الخئون و یشهد المرء و لم یستشهد و یحلف و إن
ص: 652
لم یستحلف و یکون أسعد النّاس بالدّنیا لکع بن لکع لا یؤمن باللَّه و رسوله.
زمانی به مردم رسد که راست گو را تکذیب کنند و دروغگو را تصدیق کنند و امین را خائن شمارند و خائن را مومن پندارند و مرد بی آنکه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بی آنکه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخترین مردم فرومایه پسر فرومایه باشد که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارد
نهج الفصاحه ص 654، حدیث 2366
إِنَّ اللّه َ عَز َّو َجَلَّ أَحَبَّ الْکَذِبَ فِی الصَّلاحِ وَ أبْغَضَ الصِّدْقَ فِی الْفَسادِ؛
خداوند عز و جل، دروغی را که باعث صلح و آشتی شود دوست دارد و از راستی که باعث فساد (و فتنه) شود بیزار است.
نهج الفصاحه ص 313، حدیث 782 - من لایحضره الفقیه ج 4، ص 353، ح 5762
خَلَّتانِ کثیرٌ مِن الناسِ فیهِم مَفتونٌ: الصِّحَّةُ و الفَراغُ؛
دو چیز است که مایه فتنه بسیاری از مردم است: تندرستی و فراغت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8، ص 152، ح 136
لا تُبَیَّتُوا القُمامَةَ فی بُیوتِکُم وَ اَخرِجوها نَهارا، فَاِنَّها مَقعَدُ الشَّیطانِ؛
زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید، زیرا زباله نشیمنگاه شیطان است.
من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 5، ح 4968
لا تُؤووا التُّرابَ خَلفَ البابِ، فَاِنَّهُ مأوَی الشَّیطانِ؛
زباله را پشت در (حیاط) جمع نکنید، زیرا که لانه شیطان می شود.
محاسن ص 624، ح 79
اَلمُریبُ اَبَدا عَلیلٌ؛
آدم بدبین، همیشه بیمار است.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص
ص: 653
72 ، ح 1066
مَن ظَنَّ بِکَ خَیرَاً فَصَدِّق ظَنَّه؛
کسی که به تو گمان نیکی برد، گمانش را (عملاً) تصدیق کن.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 403 ، از نامه 31 - تحف العقول ص 82
أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا
به خداوند خوش گمان باش، زیرا خدای عز و جل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبی با او رفتار می کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدی با او رفتار می کنم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 72، ح 3
مَن لَم یُحسِن ظَنَّهُ استَوحَشَ مِن کُلِّ أَحَدٍ؛
آن کس که گمان خود را نیکو نسازد (و بدبین باشد) از هر کسی وحشت می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 254 ، ح 5333
اِثنانِ یعجلهما اللهُ فِی الدُّنیا البَغیَ و عُقوقَ الوالدین؛
دو چیز را خداوند در دنیا کیفر می دهد : تعدی و ناسپاسی پدر و مادر.
نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58
رَحِمَ اللّه ُ عَبْدا کانَتْ لأَخیهِ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ فی عِرْضٍ أَوْ مالٍ فَجاءَهُ فَاسْتَحَلَّهُ قَبْلَ أَنْ یُؤْخَذَ و َلَیْسَ ثَمَّ دینارٌ و َلا دِرْهَمٌ فَإِنْ کانَتْ لَهُ حَسَناتٌ اُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَناتٌ حَمَلوا عَلَیْهِ مِنْ سَیِّئاتِهِ؛
خدا رحمت کند بنده ای را که حلالیت بطلبد از برادری که به آبرو یا مال او تجاوز کرده، قبل از آن که (در قیامت) از او بازخواست کنند، آنجایی که دینار و
ص: 654
درهمی نباشد، در نتیجه اگر شخص کار نیکی داشته باشد از آن بردارند و اگر نداشته باشد، از گناهان مظلوم برداشته بر گناهان او بیفزایند.
نهج الفصاحه ص 501 ، ح 1657
اَلْبَغْیُ یَصْرَعُ الرِّجالَ وَ یُدْنِی الآجالَ؛
ظلم و تجاوز، انسان را زمین می زند و مرگ ها را نزدیک می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 345 ، ح 7937
اِنَّ اَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسْرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغْیُ؛
پاداش نیکوکاری زودتر از هر کار خوب دیگری می رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگری گریبان می گیرد.
خصال ص 110، ح 81
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ فَهِیَ راجِعَةٌ عَلی صاحِبِها: اَلْبَغْیُ وَ الْمَکْرُ وَ النَّ-کْتُ؛
سه چیز است که در هر کس باشد [آثارش] به خود او بر می گردد: ستم کردن، فریب دادن و پیمان شکنی.
نهج الفصاحه ص 422 ، ح 1281
مَن اَحصی عَلی اَخیهِ المُؤمِنِ عَیبا لِیَعیبَهُ بِهِ یَوما ما کانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآیَةِ قالَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ (اَن تَشیعَ الفِاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه ُ یَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ ؛) الآیة
هر کس درصدد عیب جویی برادر مؤمنش برآید، تا با آن روزی او را سرزنش کند، مشمول این آیه است: کسانی که دوست دارند(، زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع پیدا کند، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت خواهد بود و خداوند می داند و شما نمی دانید.)
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9، ص 110، ح 10379
اَکبَرُ
ص: 655
العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیک مِثلُهُ؛
بزرکترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 536 ، ح 353
لا تَ-کُنْ عَیّابا وَ لا مَدّاحا وَ لا طَعّانا وَ لا مُماریا؛
نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر.
مکارم الاخلاق ص 467
لا یستر عبد علی عبد فی الدّنیا الّا ستر اللَّه علیه یوم القیامة
بنده ای بر بنده ای دیگر نپوشاند(عیب هایش را) مگر اینکه خداوند در روز قیامت بر او (عیب هایش را) پوشاند
شرح فارسی شهاب الاخبار ص 348 ، ح 647
لا تواخِ مَن یَستُرُ مَناقِبَکَ وَ یَنشُرُ مَثالِبَکَ.
با کسی که خوبیهایت را می پوشاند و عیبهایت را آشکار می سازد برادری مکن.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 418 ، ح 9565
أَیُّما مُسلِمَینِ تَهاجَرا فَمَکَثا ثَلاثا لایَصطَلِحانِ اِلاّ کانا خارِجَینِ مِنَ السلامِ، وَ لَم یَکُن بَینَهُما وَلایَةٌ فَاَیُّهُما سَبَقَ اِلی کَلامِ اَخیهِ کانَ السّابِقَ اِلَی الجَنَّةِ یَومَ الحِسابِ؛
دو مسلمانی که سه روز با هم قهر کنند و آشتی ننمایند، هر دو از اسلام بیرون می روند و میان آنان هیچ پیوند دینی نیست و هر کدام از آنها پیش از دیگری با برادرش حرف بزند، در روز قیامت زودتر به بهشت می رود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 345، ح 5
أیما اثنَین جَری بینهما کلام فطلب أحدهما رضَ-ی الاخر کانَ سابقة الیَ الجنّة؛
هر یک از دو نف-ری که میان آنها نزاعی واقع و یک-ی از آن دو رضایت دیگری را بج-وی-د ، سبقت گی-رن-ده اهل بهشت
ص: 656
خ-واه-د ب--ود.
کشف الغمه فی معارف الائمه(ط-القدیمه) ج 2 ، ص 33
و مَنِ اغتَسَلَ مِنَ الماءِ الَّذی قَدِ اغتُسِلَ فیهِ فَاَصابَهُ الجُذامُ فَلا یَلومَنَّ اِلاّ نَفسَهُ ؛
هر کس با آبی غسل کند که پیش تر در آن غسل شده است و به جذام مبتلا شود، کسی را جز خود سرزنش نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 503، ح 38
خُذ مِن شارِب-ِکَ وَ اَظفارِکَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَیْ ءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکی از سبیل و ناخن های خود را بگیر، و اگر هم چیزی وجود نداشته باشد، آن را (کمی) بسای، [که در این صورت] دیوانگی، جذام و پیسی به تو نمی رسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 3
لا یَدلُکَنَّ رِجلَیهِ بِالخَزَفِ، فَاِنَّهُ یورِثُ الجُذامَ؛
مبادا کسی (در حمام) پای خود را سفال (سنگ پا) بکشد، زیرا این کار جذام می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 500، ح 19
خُذ مِن شارِب-ِکَ وَ اَظفارِکَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَیْ ءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکی از سبیل و ناخن های خود را بگیر، و اگر هم چیزی وجود نداشته باشد، آن را (کمی) بسای، [که در این صورت] دیوانگی، جذام و پیسی به تو نمی رسد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 3
ما تَرَکَ الحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ و َلا أَخَذ َبِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ؛
هیچ عزیزی حق را ترک نکرد، مگر این که ذلیل شد و هیچ ذلیلی
ص: 657
به حق عمل نکرد مگر این که عزیز شد.
تحف العقول ص 489 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 374
إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ فَالْمُؤْمِنُ یَکُونُ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونُ ذَلِیلًا قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ لِأَنَّ الْجَبَلَ یُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ
الْمُؤْمِنَ لَا یُسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ بِشَیْ ءٍ.
خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده ای که خدای تعالی می فرماید: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنین است»؟ پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از کوه محکم تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می شود اما با هیچ وسیله ای از دین مؤمن نمی توان کاست.
تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج6، ص179، ح367
أَلا إِنَّهُ مَن یُنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم یَزِدهُ اللّه إِلاّ عِزّا؛
بدانیدکه هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، خداوند جز بر عزّت او نیفزاید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص144، ح4
ما مِن عَبدٍ کَظَمَ غَیظا إِلاّ زادَهُ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ عِزّا فِی الدُّنیا و َالآخِرَةِ؛
هیچ بنده ای خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنیا و آخرت افزود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص110، ح5
إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ أَنَا الْعَزِیزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیز
خدای تعالی هر روز می فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر کس خواهان عزّت
ص: 658
دو جهان است باید که از خدای عزیز اطاعت کند.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 120
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ... وَ عِزّا لا تُهزَمُ أَنصارُهُ... ؛
قرآنی که بر پیامبر نازل شد... عزتی است که هوادارانش شکست نمی خورند... .
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 315 ، از خطبه 198
ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّه أَنَّهَا الحَقُّ ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و َلا زَکاةٍ وَ لا ظُلِمَ أَحَدٌ بِظَلامَةٍ فَقَدَرَ أَن یُکافِئَ بِها فَکَظَمَها إِلاّ أَبدَ لَهُ اللّه مَکانَها عِزّا و َلا فَتَحَ عَبدٌ عَلی نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ إِلاّ فُتِحَ عَلَیهِ بابُ فَقرٍ؛
به خدا قسم سه چیز حق است: هیچ ثروتی بر اثر پرداخت صدقه و زکات کم نشد، در حق هیچ کس ستمی نشد که بتواند تلافی کند، اما خویشتنداری نمود مگر این که خداوند بجای آن به او عزت بخشید و هیچ بنده ای درِ خواهشی را به روی خود نگشود مگر این که دری از فقر به رویش باز شد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص209، ح79
اَللهُمَ... ذَلِّلنی بَینَ یَدَیکَ و َأَعِزَّنی عِندَ خَلقِکَ وَضَعنی إِذا خَلَوتُ بِکَ و َارفَعنی بَینَ عِبادِکَ و َأَغنِنی عَمَّن هُوَ غَنِیٌّ عَنّی وَ زِدنی إِلَیکَ فاقَةً وَ فَقرا؛
خداوندا... مرا در پیشگاهِ خودت خوار و نزد خلقت عزیز فرما، مرا در خلوتِ با خودت پَست و در میان بندگانت سربلند گردان و از کسی که از من بی نیاز است، بی نیاز گردان و بر نیازمندی و فقر من به خودت بیفزای.
ریاض السالکین(در شرح صحیفه سجادیه) ج 6 ، ص 265
فَرَضَ اللّه ... الجِهادَ عِزّا لِلسلامِ؛
خداوند... جهاد را برای
ص: 659
عزّت و سربلندی اسلام واجب فرمود.
من لا یحضر الفقیه ج 3 ، ص 568 ، ح 4940 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 512 ، حکمت 252
لَا یَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّی یَأْتِیَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْیَأْسَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَیُوطِنَهَا
عزّت پیوسته بی قراری می کند تا آن که به خانه ای درآید که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر می شود.
کشف الغمه(ط-القدیمه) ج2، ص 205
لِیَجتَمِعَ فِی قَلبِکَ الأفتِقارُ اِلَی النّاسِ وَ الاِستِغناءُ عَنهُم فَیَکُونَ اِفتِقارُکَ اِلَیهِم فِی لِینِ کِلامِکَ وَ حُسنِ بِشرِکَ وَ یَکُونَ اِستِغناءُکَ عَنهُم فی نَزاهَةِ عِرضِکَ وَ بَقاءِ عِزِّکَ؛
باید نیاز به مردم و بی نیازی از آنان، در دلت گردآیند، تا نیازت به آنان، سبب نرمی در گفتار و خوش رویی ات شود و بی نیازی ات، سبب آبروداری و عزّتت باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 149، ح 7
اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَ الحِلمُ یَدورُ عَلی خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن یَکونَ عَزیزا فَیَذِلَّ أَو یَکونَ صادِقا فَیُتَّهَمَ أَو یَدعُوَ إِلَی الحَقِّ فَیُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن یُؤذی بِلا جُرمٍ أَو أَن یُطالِبَ بِالحَقِّ وَیُخالِفوهُ فیهِ، فَإِن آتَیتَ کُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ ... ؛
بردباری چراغ خداست... پنج چیز است که بردباری می طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بی گناه باشد و اذیت شود، حق طلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنی، بردبار هستی... .
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج
ص: 660
68 ، ص422، ح61 { شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص 154 }
فَأَمَّا الحِلمُ فَمِنهُ رُکوبُ الجَمیلِ، وَ صُحبَةُ البرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ و َرَفعٌ مِنْ الخَساسَةِ وَ تَشَهِّی الخَیر ِو َتَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِنْ مَعالِی الدَّرَجاتِ و َالعَفوُ و َالمَهَلُ و َالمَعروفُ و َالصَّمتُ فَهذا ما یَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِحِلمِهِ؛
حاصل بردباری: آراسته شدن به خوبیها، هم نشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنی، احسان و خاموشی. اینها ثمره بردباری عاقل است.
تحف العقول ص 16
مَن عَفا عَن مَظلَمَةٍ أَبدَلَهُ اللّه بِها عِزّا فِی الدُّنیا و َالآخِرَةِ؛
هر کس از ظلمی که در حق او شده گذشت کند، خداوند به جای آن در دنیا و آخرت به او عزّت می بخشد.
امالی(طوسی) ص 182 ، ح 306
کَم مِن عَزیزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛
چه بسیار عزیزی که، نادانی اش او را خوار ساخت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 76 ، ح 1190
اَلشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ، اَلجُبنُ ذُلٌّ ظاهِرٌ؛
شجاعت عزّتی است آماده، ترس ذلّتی است آشکار.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج1، ص152، ح572
مَنِ اعتَزَّ بِغَیرِ اللّه أَهلَکَهُ العِزُّ؛
هر کس به جز از خدا عزّت بجوید آن عزّت او را هلاک می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 478 ، ح 10985
کُلُّ عَزیزٍ داخِلٌ تَحتَ القُدرَةِ فَذَلیلٌ؛
هر عزیزی که تحت قدرت و سلطه ای باشد ذلیل است.
تحف العقول ص 215
اَلصِّدقُ عِزٌّ و َالجَهلُ ذُلٌّ؛
راستی عزّت است و نادانی ذلّت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج
ص: 661
1 ، ص 26 ، ح 29 - تحف العقول ص 356
تَرکُ الحُقوقِ مَذَلَّةٌ و َإِنَّ الرَّجُلَ یَحتاجُ إِلی أَن یَتَعَرَّضَ فیها لِلکَذِبِ؛
ندادن حقوق (دیگران) ذلّت می آورد و انسان در این باره مجبور به دروغ گفتن می شود.
تحف العقول ص 360
ما أَهوَنَ المَوتَ عَلی سَبیلِ نَیلِ العِزِّ وَ إِحیاءِ الحَقِّ لَیسَ المَوتُ فی سَبیلِ العِزِّ إِلاّ حَیاةً خالِدَةً و َلَیسَتِ الحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذی لا حَیاةَ مَعَهُ؛
چه آسان است مرگی که در راه رسیدن به عزّت و احیای حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگی جاوید و زندگی ذلیلانه جز مرگ همیشگی نیست.
احقاق الحق ج11، ص 601 {این حدیث در نرم افزار جامع الاحادیث موجود نیست}
اَلنّاسُ مِن خَوفِ الذُّلِّ مُتَعَجِّلُوا الذُّلِّ؛
مردم از ترس ذلّت به سوی ذلّت می شتابند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 367 ، ح 8301
لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أَن یُذِلَّ نَفسَهُ (قالَ مُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ:) قُلتُ: بِما یُذِلُّ نَفسَهُ؟ قال: یَدخُلُ فیما یَعتَذِرُ مِنهُ؛
سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار سازد - مفضل بن عمر می گوید: - پرسیدم چگونه خود را خوار می کند؟ فرمودند: دست به کاری زند که موجب عذرخواهی شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 64 ، ح 5
اَلمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ و َالتَّقَلُّلُ و َلاَ التَّوَسُّلُ؛
مرگ آری امّا پستی و خواری هرگز، به اندک ساختن آری امّا دست سوی این و آن دراز کردن هرگز.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 546 ، حکمت 396
مَن أَقَرَّ بِالذُّلِّ طائِعا فَلَیسَ مِنّا أَهلَ البَیتِ؛
هر کس آزادانه ذلّت را بپذیرد
ص: 662
از ما خاندان نیست.
تحف العقول ص 58
رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ
کسی که از گرفتاری خود پرده بر دارد، به خواری تن داده است.
تحف العقول ص 201
مَنْ طَلَبَ عِزّا بِظُلْمٍ و َباطِلٍ أَوْرَثَهُ اللّه ُ ذُلاًّ بِإِنْصافٍ وَ حَقٍّ؛
هر کس عزّت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق ذلّت نصیبش می نماید.
شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)ج 20، ص 309، ح 536
الدَّهرُ یَومانِ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ فَاذا کانَ لَکَ فَلا تَبطَر وَ إذا کانَ عَلَیکَ فَاصبِر.
روزگار دو روز است، روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو، چون به سودت شد شادی مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور.
نهج البلاغه ص 546 ، حکمت 396
مَن یَطلُبُ العِزَّ بِغَیرِ حَقٍّ یَذِلُّ وَ مَن عانَدَ الحَقُّ لَزِمَهُ الوَهنُ؛
هر کس به جز حق جویای عزت شود به ذلت در افتد و هر کس با حق عناد ورزد خوار گردد.
تحف العقول ص 95
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.
وسایل الشیعه ج 15 ، ص 380 ، ح 20801
عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛
عزّت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.
تحف العقول ص 89 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 109، ح 12
العقوق یعقب القلة و یؤدی الی الذلة؛
نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را
ص: 663
به ذلت می کشاند.مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 15 ، ص 195 ، ح 17987
ألتَّقَلُّلُ وَ لا التَّذَلُّلُ.
به اندک بسنده کنید و تن به ذلت ندهید
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 263 ، ح 5652
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّم الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.
همانا خداوند تبارک و تعالی با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد و از همین رو، زشتی ها را چه آشکار و چه پنهان حرام کرده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5، ص 535 و 536 ، ح1
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ و َالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بی بند و باری از نفاق.
نهج الفصاحه ص 587 ، ح 2045
... إِیّاکَ و َالتَّغایُرَ فی غَیرِ مَوضِعِ غَیرَةٍ فَإِنَّ ذلِکَ یَدعُو الصَّحیحَةَ إِلَی السُّقمِ وَ البَریئَةَ إِلَی الرَیبِ... ؛
از غیرت نابجا بپرهیز زیرا این کار، زن درستکار را به انحراف و زن پاکدامن را به تردید می کشاند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405 ،از نامه 31
عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلی قدرِ غَیرَتِهِ؛
پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 477 ، حکمت 47
غَیرَةُ المُؤمِنِ بِاللّه سُبحانَهُ؛
غیرت مؤمن به خاطر خداوند سبحان است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 91 ، ح 1563
کانَ إِبراهیمُ أَبی غَیورا و َأَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا یَغارُ مِنَ المُؤمِنینَ؛
پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت تر از اویم. خدا بینی مؤمنی را که غیرت ندارد، به خاک می مالد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص248، ح33
ص: 664
َلی قَدرِ الحَمِیَّةِ تَکونُ الغَیرَةُ؛
غیرت به اندازه تعصّب و ننگ داشتن بستگی دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 259 ، ح 5533
أَلَا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْحَرَامَ وَ حَدَّ الْحُدُودَ وَ مَا أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِش
بدانید که خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص کرده است و احدی غیرتمندتر از خدا نیست و از غیرت اوست که زشتی ها را حرام فرموده است.
امالی(صدوق) ص 427
یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُون
ای مردم عراق؛ خبر یافتم که زنان شما در راهها پهلو به پهلوی مردان می زنند آیا شرم نمی کنید؟
أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَی الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوج
آیا شما (مردان) حیا نمی کنید و غیرت نمی ورزید، زنانتان به بازارها رفته و مزاحم بیماردلان می گردند
کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ، ص 537
إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فی مَنزِلِهِ وَ عِیالِهِ إِلی ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها وَ إن لَم یَکُن فی طَبعِهِ ذلِکَ: مُعاشَرَةٌ جَمیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقدیرٍ وَ غَیرَةٌ بِتَحَصُّن؛
مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد: خوشرفتاری، گشاده دستی به اندازه و غیرتی همراه با خویشتن داری.
تحف العقول ص322
ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغیرَةُ؛
غیرت میوه شجاعت است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 259 ، ح 5527
فی قَولِ اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ ؛
ص: 665
رباره آیه سهم خود را از دنیا فراموش مکن : [یعنی] سلامتی ، توانایی ، فرصت ، جوانی و شادابی ات را فراموش مکن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آوری.
معانی الاخبار ص 325 ، ح 1 -امالی(صدوق) ص 228 و ص 229، ح 10
یا عَلیُّ بادِر بِاَربَعٍ قَبلَ اَربَعٍ : شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ وَ غِناکَ قَبلَ فَقرِکَ ، وَ حَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ ؛
ای علی! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب : جوانی ات را پیش از پیری؛ و سلامتی ات را پیش از بیماری؛ و ثروتت را پیش از فقر و زندگی ات را پیش از مرگ.
مکارم الاخلاق ص 435 - من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 357، ح 5762
اَلصِّحَّةُ اَفضَلُ النِّعَمِ؛
سلامتی بهترین نعمت است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 483 ، ح 11148
الرَّوْحُ وَ الرَّاحَةُ وَ الْفَلْجُ وَ الْفَلَاحُ وَ النَّجَاحُ وَ الْبَرَکَةُ وَ الْعَفْوُ وَ الْعَافِیَةُ وَ الْمُعَافَاةُ وَ الْبُشْرَی وَ النَّضْرَةُ وَ الرِّضَا وَ الْقُرْبُ وَ الْقَرَابَةُ وَ النَّصْرُ وَ الظَفَرُ وَ التَّمْکِینُ وَ السُّرُورُ وَ الْمَحَبَّةُ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی مَنْ أَحَبَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ وَالاهُ وَ
ائْتَمَّ بِهِ وَ أَقَرَّ بِفَضْلِهِ وَ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِی شَفَاعَتِی وَ حَقٌّ عَلَی رَبِّی أَنْ یَسْتَجِیبَ لِی فِیهِمْ وَ هُمْ أَتْبَاعِی وَ مَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری
ص: 666
و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 27، ص 92 ، ح 52
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْقِ
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ص 191
تَخَلَّلوا، فَاِنَّهُ یُنَقِّی الفَمَ وَ مَصلَحَةٌ لِلِّثَةِ؛
خلال کنید، چرا که دهان را تمیز می کند و مایه سلامت لثه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 376، ح 5
اَلوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ یَنفِی الفَقرَ، وَ بَعدَهُ یَنفِی الهَمَّ وَ یُصَحِّحُ البَصَرَ؛
شستن دست قبل از غذا، فقر را و پس از غذا، غم و اندوه را برطرف می کند و به چشم سلامتی می بخشد.
مکارم الاخلاق ص 139
صیانَةُ المَراَةِ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛
محفوظ بودن زن، برای سلامتی اش مفیدتر است و زیبایی او را با دوام تر
ص: 667
می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص405 ، ح9286
اَلحَسَدُ یُضنِی الجَسَدَ ؛
حسد، بدن را فرسوده و علیل می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 301 ، ح 6833
صوموا تَصِحّوا؛
روزه بگیرید تا تندرست باشید.
نهج الفصاحه ص 547 ، ح 1854
ثمَرَهُ التَّفِریطِ النَّدامَهُ، وَ ثَمَرَهُ الحَزمِ السَّلامَهُ؛
ثمره تفریط و کوتاهی پشیمانی است و ثمره دور اندیشی سلامت.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 502 ، حکمت 181
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَ-قَ-دَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ
الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگی اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ همرأی. راوی پرسید: همراهِ همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
خصال ص 284 ، ح 34
ما خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ کُلُّ نَعیمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ کُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافیَةٌ؛
خیری که به دنبال آن آتش باشد، خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد، شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش، سلامتی.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544
ص: 668
، حکمت 387
شیئانِ لایَعرِفُ فَضلَهُما اِلّا مَن فَقَدَهُما : الشَباب وَ العافِیَه؛
دو نعمت است که ارزش آنها را نمی دانند مگر کسی که آنها را از دست داده باشد : جوانی و تندرستی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 324 ، ح 7532
إِنَّ اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی لَم یُبِح أَکلاً وَ لا شُربا إِلاّ ما فیهِ المَنفَعَةُ و َالصَّلاحُ و َلَم یُحَرِّم إِلاّ ما فیهِ الضَّرَرُ و َالتَّلَفُ و َالفَسادُ،فَکُلُّ نافِعٍ مُقَوٍّ لِلجِسمِ فیهِ قُوَّةٌ لِلبَدَنِ فَهُوَ حَلالٌ؛
خداوند تبارک و تعالی هیچ خوردنی و نوشیدنی را حلال نکرده است مگر آن که در آن منفعت و صلاحی بوده و هیچ خوردنی و نوشیدنی را حرام ننموده مگر آن که در آ ن زیان و مرگ و فسادی بوده است پس هر چیز سودمندی مقوّی برای جسم، که باعث تقویت بدن است حلال شده است.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج16، ص333، ح20061
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لِلْحَسَنِ ابْنِهِ علیه السلام یَا بُنَیَّ أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِی بِهَا عَنِ الطِّبِّ فَقَالَ بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا تَجْلِسْ عَلَی الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا
نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی الْخَلَاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّب
در سفارشی به فرزند خود امام مجتبی علیه السلام فرمودند: فرزندم! آیا چهار نکته به تو نیاموزم که با رعایت آنها از طبیب بی نیاز شوی؟ عرض کرد: چرا، ای امیرالمؤمنان. حضرت فرمودند: تا گرسنه نشده ای غذا نخور و تا اشتها داری
ص: 669
از غذا دست بکش و غذا را خوب بجو و قبل از خوابیدن قضای حاجت کن. اگر این نکات را رعایت کنی، از مراجعه به طبیب بی نیاز می شوی.
خصال ص 229
لا یَستَغنی أَهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَن ثَلاثَةٍ یُفزَعُ إِلَیهِم فی أَمرِ دُنیاهُم وَ آخِرَتِهِم، فَإِن عَدِموا ذلِکَ کانوا هَمَجا: فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ و َأَمیرٌ خَیِّرٌ مُطاعٌ و َطَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَةٌ؛
مردم هر شهری به سه چیز نیازمندند که در امور دنیا و آخرت خود به آنها رجوع کنند و چنانچه آن سه را نداشته باشند گرفتار جهل و نابسامانی می شوند: دین شناسِ دانایِ پرهیزکار، حاکم نیکوکاری که مردم از او اطاعت کنند و پزشک بصیرِ مورد اعتماد.
تحف العقول ص 321
لَیسَ مِن دَواءٍ اِلاّ و َهُوَ یُهیجُ داءً؛
دارویی نیست مگر این که بیماری دیگری را تحریک می کند.
کافی (ط - الإسلامیة) ج 8، ص 273 ، ح409
تَجَنَّبِ الدَّوَاءَ مَا احْتَمَلَ بَدَنُکَ الدَّاءَ فَإِذَا لَمْ یَحْتَمِلِ الدَّاءَ فَالدَّوَاء
تا هنگامی که بدنت درد را تحمل می کند از مصرف دارو بپرهیز، چنانچه درد را تحمل نکردی آنگاه از دارو استفاده کن.
مکارم الاخلاق ص 362
ما خَلَقَ اللّه تَعالی داءً إِلاّ وَ خَلَقَ دَواءً إِلاَّ السامَ؛
خداوند هیچ دردی را بی درمان نیافریده مگر سام (مرگ) که درمان ندارد.
طب النبی ص19 {شبیه آن در بحارالأنوار(ط-بیروت) ج59، ص72، ح27 }
اِثنانِ عَلیلانِ أَبَدا : صَحیحٌ مُحتَمٍ و َعَلیلٌ مُخَلِّط؛
دوگروه همیشه مریضند، سالمی که پرهیز میکند و مریضی که پرهیز نمیکند.
فقه الرضا ص 340
مَن أَرادَ أَن لا یُوذیَهُ مِعدَتُهُ فَلا یَشرَب
ص: 670
بَینَ طَعامِهِ ماءً؛
هر کس می خواهد معده اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.
طب الرضا(ترجمه امیر صادقی) ص258 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 59، ص323
لَا تَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا وَ فِی جَوْفِکَ شَیْ ءٌ یُطْفَأُ بِهِ عَنْکَ وَهَجُ الْمَعِدَةِ وَ هُوَ أَقْوَی لِلْبَدَنِ وَ لَا تَدْخُلْهُ وَ أَنْتَ مُمْتَلِئٌ مِنَ الطَّعَامِ.
داخل حمام نشو مگر در حالی که در شکمت چیزی (غذایی) که شدت حرارت معده را خاموش کند وجود داشته باشد، که برای بدن موجب تقویت است و در حالی که شکمت از غذا پر است نیز وارد حمام مشو.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6 ، ص497 ، ح5
مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا یَشْتَکِیَ مَثَانَتَهُ فَلَا یَحْبِسِ الْبَوْلَ وَ لَوْ عَلَی ظَهْرِ دَابَّتِه
کسی که میخواهد از ناراحتی مثانه شکایت نکند بول خود را نگه ندارد و لو اینکه سوار اسب باشد.
طب الرضا ص35
اَلنّاسُ کَالشَّجَرِ شَرابُهُ واحِدٌ و َثَمَرُهُ مُختَلِفٌ؛
مردم همانند درختان اند که آبشان یکی است و میوه هایشان گوناگون.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097
اَلنّاسُ إلی أشکالِهِم أَمیَلُ؛
مردم به همانند خود، بیشتر تمایل دارند.
امالی(صدوق) ص 229 ، ح 14 -بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص92، ح100
اَلنَّومُ راحَةٌ لِلجَسَدِ و َالنُّطقُ راحَةٌ لِلرّوحِ و َالسُّکوتُ راحَةٌ لِلعَقلِ؛
خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسایش روح است و سکوت، سبب راحتی عقل است.
من لایحضره الفقیه ج4، ص402، ح5865
إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ کَرَاهَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ إِقْبَالِهَا وَ شَهْوَتِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِی
دلها را حالتِ خواستن و ناخواستن و روی آوردن و
ص: 671
پشت کردن است. از راه خواسته ها و تمایلات سراغ قلبها بروید، چرا که اگر دل را به کاری مجبور کنند، کور می شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 66 ، ح 887 {نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 503 ، حکمت 193 }
مَن لَم یُحسِن ظَنَّهُ استَوحَشَ مِن کُلِّ أَحَدٍ؛
آن کس که گمان خود را نیکو نسازد (و بدبین باشد) از هر کسی وحشت می کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 254 ، ح 5333
اَلنّاسُ أعداءُ ماجَهِلوا؛
مردم، با آنچه نمی دانند دشمن اند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 553 ، حکمت 438
خَوَافِی الْأَخْلَاقِ تَکْشِفُهَا الْمُعَاشَرَة؛
خصلت ها و اخلاق پنهان را، معاشرت آشکار می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 437 ، ح 10029
رَجُلاً یَسأَلُ اَبا عَبدِ اللّه علیه السلام فَقالَ: الرَّجُلُ یَقولُ أَوَّدُکَ، فَکَیفَ أَعلَمُ أَنَّهُ یَوَدُّنی؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَکَ، فَإن کُنتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ؛
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: گاهی به من گفته می شود: دوستت دارم. از کجا بدانم که (راست می گوید و) دوستم دارد؟ حضرت فرمودند: قلب خودت را بیازمای، پس اگر تو او را دوست داری، بدان که او نیز تو را دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص652، ح2
بِمَوتِ النَّفسِ تَکونُ حَیاةُ القَلبِ و َبِحَیاةِ القَلبِ البُلوغُ إِلَی الاِستِقامَةِ؛
زیرا پا گذاشتن هوا و هوس، دل را زنده می کند و زنده دلی، سبب استقامت است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11، ص226، ح12813
مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ؛
هر کس بداخلاق باشد، خودش را شکنجه و آزار می دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص321، ح4
ص: 672
طَعامُ السَّخیِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛
غذای سخاوتمند، داروست و غذای بخیل، درد.
نهج الفصاحه ص 556 ، ح 1900 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 357، ح 22
الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِیَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا یَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَة
صدقه بلا را برطرف می کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضای حتمی را برمی گرداند و درد و بیماری ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی برد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 93، ص 137، ح 14
یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَی الْمَاشِی وَ الْمَاشِی عَلَی الْقَاعِدِ وَ إِذَا لَقِیَتْ جَمَاعَةٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْأَقَلُّ عَلَی الْأَکْثَرِ وَ إِذَا لَقِیَ وَاحِدٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْوَاحِدُ عَلَی الْجَمَاعَةِ.
سلام می کند سواره بر پیاده و رهگذر بر نشسته و هنگام ملاقات جماعتی با جماعت دیگر سلام کند (گروه) کم بر (گروه) زیاد و هنگام ملاقات (شخص) واحدی با جماعت سلام کند (شخص) واحد بر جماعت
کافی(ط-الاسلامیة) ج 2، ص647 ، ح3
مَنْ لَمْ یَتَدَارَکْ نَفْسَهُ بِإِصْلَاحِهَا أَعْضَلَ دَاؤُهُ وَ أَعْیَا شِفَاؤُهُ وَ عَدِمَ الطَّبِیب
هر کس به اصلاح خود نپردازد، بیماری اش سخت می شود و در درمانش به رنج می افتد و طبیبی نخواهد یافت.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 237 ، ح 4773
مَنْ اَکَلَ وَ ذو عَیْنَیْنِ یَنْظُرُ اِلَیْهِ وَ لَمْ یُواسِهِ ابْتُلی بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ ؛
هر کس غذا بخورد و دیگری به او نگاه کند، و به او ندهد، به دردی بی درمان مبتلا می شود.
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 1 ، ص 47
مَن حَسُنَ بِرُّهُ
ص: 673
بِأَهلِهِ زادَ اللّه ُ فی عُمُرِهِ؛
هر کس به شایستگی در حقّ خانواده اش نیکی کند، خداوند عمر او را زیاد می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص219، ح269
صِلَةُ الرَّحِمِ تَعمُرُ الدِّیارَ وَ تَزیدُ فی الأعمارِ وَ اِن کانَ اَهلُها غَیرَ اَخیارٍ؛
صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند، هر چند صله رحم کنندگان مردمان خوبی نباشند.
امالی(طوسی) ص 481، ح 1049
صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ حُسنُ الجَوارِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزِدْنَ فِی الأَعْمارِ؛
صله رحم، خوش اخلاقی و خوش همسایگی، شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند.
نهج الفصاحه ص 544 ، ح 1839
بَرَکَةُ العُمرِ فی حُسنِ العَمَلِ ؛
برکت عمر در خوب انجام دادنِ کارهاست.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 159 ، ح 3031
لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ مُرْ أَصْحَابَکَ بِذَلِکَ یَمُدُّ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِکَ وَ یُحْیِیکَ اللَّهُ سَعِیداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِیداً [شَهِیداً] وَ یَکْتُبُکَ سَعِیدا
زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند.
کامل الزیارات ص 152
مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِی کَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَیْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِی أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ
ص: 674
مُسَاءَلَتِه
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر می افتد، روزیش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سئوال [مأموران الهی] پاسخ لازم به او تلقین می گردد.
اعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 265
اِن اَحبَبتَ اَن یَزیدَ اللّه ُ فی عُمُرِکَ فَسُرَّ اَبَ-وَیکَ ؛
اگر دوست داری که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.
وسایل الشیعه ج 18 ، ص 372 ، ح 23874 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 81 ، ح 85
تَجَنَّ-بُوا البَوائِقَ یُمَدَّ لَکُم فِی العمارِ؛
از فتنه ها و بدی ها کناره بگیرید، تا عمرتان طولانی شود.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 36 ، ح 90
اِغسِلُوا اَیدیَکُم قَبلَ الطَّعامِ وَ بَعدَهُ فَاِنَّهُ یَنفِی الفَقرَ وَ یَزیدُ فِی العُمُرِ؛
دست هایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشویید، که فقر را می بَرَد و بر عمر می افزاید.
محاسن ص 425 ، ح 225
مَن اَرادَ ال-بَقاءَ و لا بَقاءَ: فَلیُباکِرِ الغَداءَ و َلیُجَوِّدِ الحِذاءَ و َلیُخَفَّفِ الرِّداءَ و َلیُقِلَّ مُجامَعَةَ النِّساءِ. قیلَ یا رَسولَ اللّه ِ وَ ما خِفَّةُ الرِّداءِ؟ قالَ: قِلَّةُ الدَّینَ ؛
هر کس ماندگاری می خواهد - و البته ماندگاری [ابدی] وجود ندارد - باید صبحانه را زودتر بخورد، کفش مناسب بپوشد، ردای (بالاپوش) خود را سبک کند و کمتر با زنان بیامیزد. پرسیدند: ای پیامبر خدا! سبک بودن رَدا به چیست؟ فرمودند: به کم بودنِ بدهی.
من لایحضره الفقیه ج 3، ص 555، ح 4902
اِذا غَضِبَ اللّه ُ تَعالی
ص: 675
عَلی اُمَّةٍ ثُمَّ لَم یُنزِل بِهَا العَذابَ غَلَت اَسعارُها و قَصُرَت أعمارُها و لَم یَربَح تُجّارُها و لَم تَزکُ ثِمارُها و لَم تَغزُر اَنهارُها و حُبِسَ عَنها اَمطارُها و سُلِّطَ عَلَیها اَشرارُها؛
هرگاه خداوند متعال بر مردمی خشم بگیرد و بر ایشان عذاب نفرستد، اجناس آنها گران و عمرشان کوتاه می شود، بازرگانان آنها سود نمی برند، میوه هایشان سالم نمی ماند، رودخانه های آنها پر آب نمی گردد، باران از آنها دریغ می شود و بَدان آنان بر ایشان مسلّط می گردند.
من لایحضره الفقیه ج 1، ص 524، ح 1489
ثَلاثَةٌ اِن یَعلَمُهنَّ المُؤمِنُ کانَت زیادَةً فی عُمُرِهِ وَ بَقاءَ النِّعمَةِ عَلَیهِ:... تَطویلُهُ فی رُکوعِهِ وَ سجودِهِ فی صلاتِهِ وَ تَطویلُهُ لِجلوسِهِ عَلی طَعامِهِ اِذا اَطعَمَ عَلی مائِدَتِهِ وَ اصطِناعُهُ المَعروفَ اِلی اَهلِهِ؛
سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندی او از نعمت ها می شود: ... طول دادن رکوع و سجده، زیاد نشستن بر سر سفره ای که در آن دیگران را اطعام می کند و خوش رفتاری اش با خانواده.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 49، ح 15
مَوتُ الانسانِ بِالذُّنوبِ اَکثَرُ مِن مَوتِهِ بِالاجَلِ وَ حَیاتُهُ بِالبِرِّ اَکثَرُ مِن حَیاتِهِ بِالعُمُرِ؛
مرگ انسان ها در نتیجه گناهان، بیشتر از مرگ آنها در نتیجه فرا رسیدنِ اَجَل است و زنده ماندن انسان ها در نتیجه نیکی هایشان، بیشتر از زندگی کردنشان به خاطر باقی بودنِ عمر است.
مکارم الاخلاق ص 362
اِنَّ القَومَ لَیَکونونَ فَجَرَةً وَ لا یَکونونَ بَرَرَةً فَیَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمی اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَکَیفَ اِذا کانوا
ص: 676
اَبرارا بَرَرَةً!؟
مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 155، ح 21
یا عَلیُّ، مِن کَرامَةِ المُؤمِنِ عَلَی اللّه ِ اَن-َّهُ لَم یَجعَل لاَجلِهِ وَقتا حَتّی یَهُمَّ بِبائقَةٍ فَاِذا هَمَّ بِبائقَةٍ قَبَضَهُ اِلَیهِ ؛
ای علی! از ارجمندی مؤمن در نزد خدا این است که برایش وقت مرگ، معیّن نفرموده است، تا زمانی که قصد شرّی کند. آن گاه خداوند جانش را بستاند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 36، ح 90
بَشِّروا المَحرورینَ بِطولِ العُمرِ ؛
گرم مِزاجان را به طول عمر، مژده دهید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 59، ص 290
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنفیانِ الفَقرَ وَ یَزیدانِ فِی العُمرِ وَ یَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعینَ میتَةَ سوءٍ ؛
کار خیر و صدقه، فقر را می بَرند، بر عمر می افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می کنند.
من لا یحضر الفقیه ج 2 ، ص 66 ، ح 1729
فِی الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِی الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِی الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتی فِی الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتی فِی الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِی النّارِ ؛
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایی اش این است که: آبرو را می بَرد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می بُرد و سه پیامد آخرتی اش: سختی حسابرسی، خشم خدای رحمان و ماندگاری در
ص: 677
آتش است.
خصال ص 321، ح 3
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ یُوَسِّعَ لَهُ فِی رِزْقِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ وَ لْیَصِلْ رَحِمَهُ.
هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه کند و صله رحم نماید.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 102، ح 56
اَکثِر مِن الطَّهورِ یَزِدِ اللّه ُ فی عُمُرِکَ؛
وضو زیاد بگیر تا خداوند، عمرت را زیاد کند.
امالی (مفید) ص 60، ح 5
کَثرَةُ اصطِناعِ المَعروفِ تَزیدُ فِی العُمُرِ وَ تَنشُرُ الذِّکرَ ؛
زیاد کار نیک انجام دادن، عمر را می افزاید و نام را پر آوازه می سازد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 386 ، ح 8830
ما نَعلَمُ شَیئا یَزیدُ فِی العُمرِ اِلاّ صِلَةَ الرَّحِمِ، حَتّی اِنَّ الرَّجُلَ یَکونُ اَجَلُهُ ثَلاثَ سِنینَ فَیکونُ وَصولاً لِلرَّحِمِ فَیَزیدُ اللّه ُ فی عُمرِهِ ثَلاثینَ سَنَةً فَیَجعَلُها ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَةً، وَ یَکونُ اَجَلُهُ ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَةً فَیَکونَ قاطِعا لِلرَّحِمِ، فَیَنقُصُهُ اللّه ُ ثَلاثینَ سَنَةً وَ یَجعَلُ اَجَلَهُ اِلی ثَلاثِ سِنینَ؛
ما، غیر از صله رحم، چیزی نمی شناسیم که بر عمر بیفزاید، تا آن جا که گاهی عمر کسی سه سال است، و وقتی که اهل صله رحم می شود، خداوند هم سی سال بر عمرش می افزاید و آن را سی و سه سال می کند و گاهی عمر کسی سی و سه سال است و قطع رحم می کند و خداوند هم سی سال از عمر او می کاهد و عمرش را به سه سال، کاهش می دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 153 ، ح 17
مَن رَجَعَ
ص: 678
مِن مَکَّةَ وَ هُوَ یَنوِی الحَجَّ مِن قابِلٍ زیدَ فی عُمرِهِ ؛
هر کس از مکّه بر گردد و تصمیم داشته باشد که سال بعد هم به حجّ برود، بر عمرش افزوده می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 281، ح 3
اَلذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغیُ وَ الذُّنوبُ التَّی تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتی تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهی که پشیمانی می آورد، قتل است. گناهی که گرفتاری ایجاد می کند، ظلم است. گناهی که آبرو می بَرد، شرابخواری است. گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست. گناهی که مرگ را شتاب می بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهی که مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تیره و تار می کند، نافرمانی از پدر مادر است.
علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27
إِنَّ الْحُسَیْنَ ع صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً [عَطْشَانَ] لَهْفَاناً فَآلَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ لَا یَأْتِیَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَکْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانُ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا
نَفَّسَ اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِی عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِی رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا یَا أُوْلِی الْأَبْصَار
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب
ص: 679
تشنه و مصیبت زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بَلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر این که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و
عمرش را طولانی و روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید!
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص 239 ، ح 11927 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5
مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فی عُمُرِهِ و مالِهِ؛
هر کس در روز جمعه ناخن هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می شود.
جامع الأخبار(شعیری) ص 121
مَنْ صَلَّی فِی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ رَکْعَتَیْنِ زَادَ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ سَنَتَیْن
هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز بخواند، خداوند، دو سال بر عمر او می افزاید.
مستدرک الوسایل و مستبط المسایل ج 3 ، ص 417 ، ح 3906
اَربَعَةٌ تُهرِمُ قَبلَ اَوانِ الهَرَمِ: اَکلُ القَدیدِ وَ القُعُودُ عَلَی النَّداوَةِ وَ الصُّعودُ فِی الدَّرَجِ وَ مُجامَعَةُ العَجوزِ ؛
چهار چیز، انسان را پیش از فرا رسیدن هنگام پیری، پیر می کند: خوردن گوشت خشکیده، نشستن بر جای مرطوب، بالا رفتن از پلّه و آمیزش با پیر زنان.
تحف العقول ص 317
اَلبِرُّ وَ حُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزیدانِ فِی الاعمارِ ؛
نیکوکاری و خوش اخلاقی،
ص: 680
خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کنند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 100، ح 8
وَیحُ النّائِمِ ما اَخسَرَهُ! قَصُرَ عُمرُهُ وَ قَلَّ اَجرُهُ؛
وای بر آن که در خواب (غفلت) است! چه زیانکار است! عمر او کوتاه شده است و پاداش او کم.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 266 ، ح 5755
مَن جارَ قَصُرَ عُمرُهُ ؛
هر کس ظلم کند، عمرش کوتاه می شود.
مستدرک الوسایل و مستبط المسایل ج 12 ، ص 99 ، ح 13629
مَن کَثُرَ عَفوُهُ مُدَّ فی عُمُرِهِ؛
هر کس پر گذشت باشد، عمرش طولانی شود.
اعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 315
إِذَا قَالَ الْعَبْدُ عِنْدَ مَنَامِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- یَقُولُ اللَّهُ یَا مَلَائِکَةِ اکْتُبُوا بِالْحَسَنَاتِ نَفَسَهُ إِلَی الصَّبَاح
هر گاه بنده ای هنگام خوابش، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید، خداوند به فرشتگان می گوید: به تعداد نفس هایش تا صبح برایش حسنه بنویسید.
جامع الأخبار(شعیری) ص 42
اَلنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّکوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛
خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 402، ح5865
خَیرُ الناسِ مَن نَفَعَ النّاس؛
بهترین مردم کسی است که نفع رساننده مردم باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 450 ، ح 10352
اَعظَمُ الناسِ قَدراً مَن تَرَکَ مالاً یَعنِیه؛
ارجمندترین مردم کسی است که آن چه را که برایش سودی ندارد رها کند. من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 395 - الامالی(صدوق) ص 21
خِیارُکم اَلیَنُکُم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهُم لِنِسائِهم؛
بهترین شما
ص: 681
کسانی اند که با مردم نرم ترند و زنان خویش را بیشتر گرامی می دارند.
عوالم العلوم ج 11 ، ص 909
مَن عَمِلَ بما افتَرَضَ اللهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن خَیر النَّاس؛کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است. کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 81
لِلْمُتَّقِی ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ وَ قَصْرُ الْأَمَلِ وَ اغْتِنَامُ الْمَهَل
پرهیزکار را سه نشانه است: اخلاص در عمل، کوتاهی آرزو و بهره گرفتن از فرصت ها. تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 274 ، ح 5994
اَلطّیبُ یَشُدُّ القَلبَ؛
بوی خوش قلب را تقویت می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح6
إِنَّ خیارَ عِبادِ اللّه الموفونَ المُطَیِّبونَ؛
بهترین بندگان خدا کسانی هستند که به وعده وفا کنند و بوی خوش بکار برند.
نهج الفصاحه ص 326 ، ح850
صَلاةُ مُتَطَیِّبٍ أَفضَلُ مِن سَبعینَ صَلاةً بِغَیرِ طیبٍ؛
یک نماز با عطر بهتر از هفتاد نماز بدون عطر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص511، ح7
ما طابَت رائِحَةُ عَبدٍ إِلاّ زادَ عَقلُهُ؛
هیچ کس خوشبو نگردید مگر این که بر عقلش افزوده شد.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج1، ص418، ح1044
ثَلاثٌ حَقٌّ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ: اَلغُسلُ یَومَ الجُمُعَةِ و َالسِّواکُ وَ الطّیبُ؛
سه چیز است که بر هر مسلمانی لازم است: غسل جمعه، مسواک زدن و استعمال بوی خوش.
نهج الفصاحه ص 414 ، ح1256
خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛
پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، حلم، حجامت، مسواک و عطر زدن.
نهج الفصاحه ص462 ،
ص: 682
ح 1463
لایَنبَغی لِلرَّجُلِ أَن یَدَعَ الطّیبَ فی کُلِّ یَومٍ فَإن لَم یَقدِر عَلَیهِ فَیَومٌ و َیَومٌ لا، فَإِن لَم یَقدِر فَفی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ لا یَدَع؛
شایسته است که مرد هر روز از عطر استفاده کند، اگر هر روز نتوانست، یک روز در میان عطر زند و چنانچه این هم مقدورش نبود جمعه ها را ترک نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح4
جاءَتِ امرَأَةٌ إِلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فَقالَت: یا رَسولَ اللّه ما حَقُّ الزَّوجِ عَلَی المَرأَةِ؟ قالَ: ... وَ عَلَیها أَن تَطَیَّبَ بِأَطیَبِ طیبِها؛
زنی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، حق مرد بر زن چیست؟ حضرت فرمودند:... و اینکه خود را برای او بیاراید و با بهترین عطرها خوشبو کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5، ص508، ح7
- فی أَحکامِ النِّساءِ - لایَجوزُ لَها أَن تَتَطَیَّبَ إِذا خَرَجَت مِن بَیتِها؛
جایز نیست زن با بوی خوش از خانه بیرون برود.
خصال ص 587 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100، ص255، ح1
ایّاکُم وَ الحَلفَ فَاِنَّهُ یُنفِقُ السِّلعَةَ وَ یَمحَقُ البَرَکَةَ؛
از قسم خوردن بپرهیزید، چرا که کالا را تلف می کند و برکت را از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 162، ح 4
مَن أرادَ أن یکونَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی اللهِ؛
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
فقه الرضا ص 358 - بحار الانوار (ط-بیروت)ج68، ص143 ، ح 42
یا بُنَیَّ ... اِذا دَعَتْکَ القُدْرَةُ عَلی ظُلْمِ مَنْ هُوَ دونَکَ فَاذْکُرْ قُدْرَةَ اللّه ِ عَلَیْکَ؛
فرزندم ...
ص: 683
هرگاه قدرت، تو را به ظلم بر زیردستت فرا خواند، قدرت خدا را بر خودت به یادآور.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج1، ص 72 و 73
اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ؛
ریشه عقل، قدرت است و میوه آن شادی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 7، ح 59
ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَویَتْ عَلَیْهِ النِّ-یَّةُ؛
اگر اراده قوی باشد، هیچ بدنی برای انجام دادن کار، ناتوان نیست.
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 400، ح 5859
اَلْعَجْزُ مَعَ لُزومِ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنَ القُدْرَةِ مَعَ رُکوبِ الشَّرِّ؛
ناتوانیِ همراه با خیر بهتر از توانمندیِ در خدمت شر است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 371 ، ح 8412
نِعمَ البَیتُ الحَمّامُ تَذکُرُ فیهِ النّارَ وَ یَذهَبُ بِالدَّرَنِ؛
چه خوب جایگاهی است حمّام، یادآور دوزخ است و چرک را از میان می برد.
من لایحضره الفقیه ج 1، ص 115، ح 237
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسکَنُ الواسِعُ و َالمَرکَبُ البَهیُّ وَ الوَلَدُ الصّالِحُ؛
از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه ای بزرگ، وسیله ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35
مَنْ رَکِبَ الْبَاطِلَ أَهْلَکَهُ مَرْکَبُه
کسی که بر باطل سوار شود، مَرکبش او را هلاک خواهد کرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 71 ، ح 1032
مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّه و َالیَومِ الآخِرِ فَلیُکرِم ضَیفَهُ؛
هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد،باید میهمانش را گرامی دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص285، ح1
اَلضَّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ یَرتَحِلُ بِذُنوبِ أَهلِ البَیتِ؛
میهمان، روزی خود را می آورد و گناهان اهل خانه را می برد.
ص: 684
امع الاخبار(شعیری) ص 136 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص461، ح14
کُلُّ بَیْتٍ لَا یَدْخُلُ فِیهِ الضَّیْفُ لَا یَدْخُلُهُ الْمَلَائِکَة
هر خانه ای که میهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمی شوند.
جامع الأخبار(شعیری) ص 136
لا یَتَکَلَّفَنَّ أَحَدٌ لِضَیفِهِ مالا یَقدِرُ؛
هیچ کس نباید بیش از توانش خود را برای میهمان به زحمت اندازد.
نهج الفصاحه ص 679 ، ح 2520
أَنَّهُ دَعَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام قَدْ أَجَبْتُکَ عَلَی أَنْ تَضْمَنَ لِی ثَلَاثَ خِصَالٍ قَالَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا تُدْخِلْ عَلَیَّ شَیْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لَا تَدَّخِرْ عَنِّی شَیْئاً فِی الْبَیْتِ وَ لَا تُجْحِفْ بِالْعِیَالِ قَالَ ذَاکَ لَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَجَابَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب
مردی امیر المؤمنین علیه السلام را به میهمانی دعوت کرد . حضرت فرمودند : می پذیرم به شرط این که سه قول به من بدهی . عرض کرد : چه قولی ای امیر المؤمنین؟ فرمودند : از بیرون چیزی برای من تهیه نکنی ، حاضری خانه ات را از من دریغ ننمایی و به زن و فرزندانت اجحاف نکنی. عرض کرد : قبول می کنم ای امیر المؤمنین . پس علی بن ابی طالب علیه السلام دعوت او را پذیرفتند.
عیون اخبارالرضا ج 2 ، ص 42 ، ح 138
اِبنُ أبی یَعفورَ: رَأیتُ عِندَ أبی عَبدِاللّه علیه السلام ضَیفا، فَقامَ یَوما فی بَعضِ الحَوائِج، فَنَهاهُ عَن ذلِکَ ، و قامَ بِنَفسِهِ إلی تِلکَ الحاجَةِ، و قالَ علیه السلام : نَهی رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله عَن أن یُستَخدَمَ الضَّیفُ؛
ابن ابی یعفور :
ص: 685
در خانه امام صادق علیه السلام میهمانی دیدم . روزی او برای انجام کاری برخاست . حضرت به او اجازه ندادند و شخصاً آن کار را انجام دادند و فرمودند : رسول خدا صلی الله علیه و آله از به کار گرفتن میهمان ، نهی فرموده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص283، ح1
کَفی بِالمَرءِ إثما أن یَستَقِلَّ ما یُقَرِّبُ إلی إخوانِهِ و کَفی بِالقَومِ إثما أن یَستَقِلُّوا ما یَقرُبُ بِهِ إلَیهِم أخُوهُم؛
انسان را همین گناه بس، که آنچه را که تقدیم برادران میهمان خود می کند کم شمارد و میهمان را همین گناه بس، که آنچه را که میزبانشان برای آنها فراهم می کند کم شمارند.
محاسن ص414، ح165
إذا دَخَلَ أحَدُکُم عَلی أَخیهِ فی رَحلِهِ فَلیَقعُد حَیثُ یَأمُرُ صاحِبُ الرَّحلِ فَإنَّ صاحِبَ الرَّحلِ أَعرَفُ بِعَورَةِ بَیتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَیهِ؛
هرگاه یکی از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جا صاحب خانه گفت همان جا بنشیند، زیرا صاحب خانه به وضع اتاق خود از میهمان آشناتر است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص451، ح2
اَلضَّیفُ یُلطَفُ لَیلَتَینِ، فَإذا کانَت لَیلَةَ الثالِثَةُ فَهُوَ مِن أَهلِ البَیتِ یَکُلُ ما أَدرَکَ؛
میهمان تا دو شب پذیرایی می شود، از شب سوم جزو اهل خانه به شمار می آید و هر چه رسید بخورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج6، ص283، ح1
اِنَّ مِن حَقِ الضَّیفِ اَن یُکرَم وَ اَن یُعِدَّ لَهُ الخِلال؛
از حقوق میهمان است که میزبان او را احترام کند و برایش خلال دندان فراهم نماید.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 285، ح 3
رَأَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَزِیناً فَقِیلَ لَهُ مِمَّ حُزْنُکَ قَالَ لِسَبْعٍ أَتَتْ لَمْ
ص: 686
یَضِفْ إِلَیْنَا ضَیْف
[روزی] امام علی علیه السلام غمگین دیده شد علت را از ایشان جویا شدند. فرمودند: چون هفت روز است که میهمانی بر ما وارد نشده است.
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج 2 ، ص 73
اِذا اَتاکَ اَخوکَ فَآتِهِ بِما عِندَکَ وَ اِذا دَعَوتَهُ فَتَکَلَّف لَهُ؛
هرگاه برادرت ناخوانده بر تو وارد شد، همان غذایی که در خانه داری برایش بیاور و هرگاه او را دعوت کردی در پذیرایی از او خودت را به زحمت بینداز.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 275 ، ح 6 - محاسن ص 410، ح 138
مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُحِبَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَلْیَأْکُلْ مَعَ ضَیْفِهِ
هر کس دوست دارد که خدا و رسولش او را دوست داشته باشند، با میهمان خود غذا بخورد.
مجموعه ورام ج 2، ص 116
اِذا دُعیَ اَحَدُکُم اِلی طَعامٍ فَلا یَستَتبِعَنَّ وَ لَدَهُ فَاِنَّهُ اِن فَعَلَ ذلکَ، کانَ حَراماً وَ دَخَلَ غاصِباً؛
هرگاه یکی از شما به میهمانی دعوت شد، فرزندش را به دنبال خود راه نیندازد که اگر چنین کند، کار حرامی کرده و غاصبانه وارد خانه میزبان شده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 270، ح 1
اَلضّیافَةُ اَوَّلُ یَومٍ وَ الثانی وَ الثالثُ وَ ما بَعدَ ذلِکَ فَاِنَّها صَدَقَةٌ تُصَدّق بِها عَلَیهِ؛
میهمانی یک روز و دو روز و سه روز است، بعد از آن هر چه به او دهی صدقه محسوب می شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6 ، ص 283، ح 2
ثَلَاثٌ لَا یُسْتَحْیَا مِنْهُنَّ خِدْمَةُ الرَّجُلِ ضَیْفَهُ وَ قِیَامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِیهِ وَ مُعَلِّمِهِ وَ طَلَبُ الْحَقِّ وَ
ص: 687
إِنْ قَل
از سه کار حیا نباید کرد: خدمت به میهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خویش و طلب حق گرچه اندک باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 69 ، ح 978
اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن... : صِدقُ الَباسِ ، وَ صِدقُ اللِّسانِ ، و َأداءُ الأمانَةِ ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ ، و َإقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، و َالمُکافاةُ عَلیَ الصَّنائعِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، و َرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛
مکارم ده تاست : اگر می توانی آنها را داشته باش ... : استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 55 و 56 ، ح 1
لا تَزالُ اُمَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا و َاَقامُوا الصَّلاةَ و َآتَوُا الزَکاةَ و َقَروا الضَّیفَ... ؛
امّتم همواره در خیر و خوبی اند تا وقتی که یکدیگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامی بدارند...
امالی(طوسی) ص 647 ، ح 1340
تزاوَرُوا تَح-اب-ّوا و تَص-افَحُ-وا و لا تَح-اشَمُ-وا
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 347
اِنَّ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کانَ اِذا اَتاهُ الضَّیْفُ اَکَلَ مَعَهُ وَ لَمْ یَرْفَعْ یَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّی یَرْفَعَ الضَّیْفُ یَدَهُ؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 688
هرگاه میهمان داشتند، با او غذا می خوردند و دست از سفره و غذا نمی کشیدند، تا آن که میهمان دست از غذا خوردن بکشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 286 ، ح 4
قالَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ... اِذا قالَ العَبدُ: «بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» قالَ اللّه ُ - جَلَّ جَلالُهُ - : بَدَاَ عَبدی بِاسمی، وَ حَقٌّ عَلَیَّ اَن اُت-َمِّمَ لَهُ اُمورَهُ و اُبارِکَ لَهُ فی اَحوالِهِ؛
خداوند فرمود: «... هرگاه بنده بگوید: بسم اللّه الرحمن الرحیم، خدای متعال می گوید: بنده من با نام من آغاز کرد. بر من است که کارهایش را به انجام رسانم و او را در همه حال، برکت دهم».
عیون اخبار الرضا ج 1، ص 300، ح 59
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم بَیتَهُ فَلیُسَلِّم، فَاِنَّهُ یُنزِلُهُ البَرَکَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِکَةُ؛
هرگاه یکی از شما به خانه خود وارد می شود، سلام کند، چرا که سلام برکت می آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس می گیرند.
علل الشرایع ج 2، ص 583، ح 23
باکِروا طَ-لَبَ الرِّزقِ وَ الحَوائِجِ فَاِنَّ الغُدُوَّ بَرَکَةٌ وَ نَجاحٌ؛
در پی روزی و نیازها، سحر خیز باشید؛ چرا که حرکت در آغاز روز، [مایه] برکت و پیروزی است.
نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1078
إِنَّ لِکُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ یَأْتِیهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِیَ بِهِ بُورِکَ لَهُ فِیهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیهِ وَ لَمْ یَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الرَّجُلَ کَمَا یَطْلُبُهُ أَجَلُه
هر کس روزی ای دارد که حتما به او خواهد رسید. پس هر کس به آن راضی شود، برایش پُر برکت خواهد شد
ص: 689
و او را بس خواهد بود و هر کس به آن راضی نباشد، نه برکت خواهد یافت و نه او را بس خواهد بود. روزی در پی انسان است، آن گونه که اجلش در پی اوست.
اعلام الدین ص 342
اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ وَ فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِیَ مِنهاجُ النبیاءِ وَ لِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ وَ هُدیً و ایمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ؛
نماز، از آیین های دین است و رضای پروردگار، در آن است. و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است.
خصال ص 522، ح 11
کُلوا جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا فَاِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الجَماعَةِ؛
با هم غذا بخورید و پراکنده نباشید، که برکت با جماعت است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 63، ص 349 ، ح 9
إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ حَفَّتْهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ فَإِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فِی طَعَامِکُمْ ثُمَّ یَقُولُونَ لِلشَّیْطَانِ اخْرُجْ یَا فَاسِقُ لَا سُلْطَانَ لَکَ عَلَیْهِمْ
هرگاه سفره پهن می شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد می آیند. چون بنده بگوید: «بسم اللّه» فرشتگان می گویند: «خداوند، به غذایتان برکت دهد!» سپس به شیطان می گویند: «ای فاسق! بیرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط نداری».
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 292، ح 1
أعظم النّساء برکة أقلّهن مؤنة
از همه زنان پربرکت تر آنست ، که خرجش کمتر باشد
نهج الفصاحه ص 222 ، ح 357 {شبیه این حدیث در مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 14 ، ص
ص: 690
162 }
رَحِمَ اللّه ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ؛
رحمت خدا بر پدری که دارای دخترانی است! دختران، با برکت و دوست داشتنی اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 15، ص 115، ح 17700
اِعلَم اَنَّ الصِّدقَ مُبارَکٌ وَ الکِذبَ مَشئوم؛
بدان که راستگویی، پر برکت و دروغگویی، شوم است.
تحف العقول ص 14
اِنَّ فِی الرِّفقِ الزّیادَةَ وَ البَرَکَةَ وَ مَن یُحرَمِ الرِّفقُ یُحرَمِ الخَیرَ؛
در مدارا، فزونی و برکت است، و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 119، ح 7
عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِی البَرَکَةِ فَاِذا جَلَسَ انغَمَسَ فیها؛
عیادت کننده بیمار، در برکت فرو می رود و چون نزد بیمار بنشیند، در آن غوطه ور می شود.
کنزالفوائد ج 1، ص 379
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّ-فَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ
تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی
ص: 691
و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
محاسن ص 152 ، ح 74
اَلبَرَکَةُ مَعَ اَکابِرِکُم؛
برکت، با بزرگان شماست.
نهج الفصاحه ص 376 ، ح 1110 - جامع الأخبار(شعیری) ص 92
شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه ِ عَز َّو َجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ اللّه ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَةِ؛
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند و آن ماه برکت است.
بحارالأنوار(بیروت) ج 93 ، ص 340، ح 78
الْبَیِّعَانِ بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِنْ صَدَقَا وَ بَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا وَ إِنْ کَتَمَا وَ کَذَبَا مُحِقَ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا
خریدار و فروشنده، تا از یکدیگر جدا نشده اند، اختیار [فسخ معامله را] دارند. اگر راست بگویند و [عیب را] آشکار بگویند، داد و ستد برای هر دو، برکت خواهد داشت، و اگر [عیب را] بپوشانند و دروغ بگویند برکت داد و ستدشان خواهد رفت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 298 ، ح 15410
ص: 692
َن حَبَسَ عَن اَخیهِ المُسلِمِ شَیئا مِن حَقِّهِ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ بَرَکَةَ الرِّزقِ اِلاّ اَن یَتوبَ؛
هر کس چیزی از حقّ برادر مسلمان خود را نگه دارد [و به او ندهد]، خداوند، برکت روزی را بر او حرام می کند، مگر آن که توبه کند [و جبران نماید].
من لایحضره الفقیه ج 4، ص 15، ح 4968
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی فَاِذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُم البَرَکاتُ وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ وَ لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِی الارضِ وَ لا فِی السَّماءِ؛
تا وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر می کنند و یکدیگر را در نیکی و تقوا، یاری می رسانند، در خیر و نیکی اند، آن گاه که چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته می شود و بعضی بر بعض دیگر مسلّط می گردند و در زمین و در آسمان، هیچ یاوری نخواهند داشت.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج 6، ص 181، ح 373
اِنَّ لِلّدارِ شَرَفا وَ شَرَفُهَا السّاحَةُ الواسِعَةُ وَ الخُلَطاءُ الصّالِحونَ وَ اِنَّ لَها بَرَکَةً وَ بَرَکَتُها جَودَةُ مَوضِعِها وَسَعَةُ ساحَتِها وَ حُسنُ جِوارِ جیرانِها؛
خانه را شرافتی است. شرافت خانه به وسعت حیاط (قسمت جلوی خانه) و هم نشینان خوب است. و خانه را برکتی است، برکت خانه جایگاه خوب آن، وسعت محوطه آن و همسایگان خوب آن است.
مکارم الاخلاق ص 125 و 126 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 73 ، ص 154
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ
ص: 693
الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْقِ
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و برکت در روزی است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ص 191
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فی اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکت اند و نسبت به هم نشینان خود در صلح و آرامش اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236 و 237، ح 24
اَلبَرَکَةُ فی مالِ مَن آتَی الزَّکاةَ وَ واسَی المُؤمِنینَ وَ وَصَلَ الاقرَبینَ؛
برکت در مال کسی است که زکات بپردازد، به مؤمنان مدد و یاری رساند و به خویشاوندان کمک نماید.
تحف العقول ص 172
عِندَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرتَفِعُ البَرَکَةُ؛
هرگاه نیّت ها فاسد باشد، برکت از میان می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1610
اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ؛
هرگاه گناهان آشکار شوند، برکت ها از میان می رود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 458 ، ح 10465
لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا
ص: 694
قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ سَیْفَانِ، وَ لَأَکَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ
اگر مردم سخن خدا و پیامبرش را می شنیدند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان می بخشید و هرگز در این امّت، اختلاف و زد و خورد پیش نمی آمد و همه از نعمت سر سبز دنیا تا روز قیامت، برخوردار می شدند.
امالی(طوسی) ص 566، ح 1174
لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَکَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ حَتَّی إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَنْقَصِفُ بِمَا یَزِید اللَّهُ فِیهَا مِنَ الثَّمَرَةِ، وَ لَتُؤْکَلَنَّ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ، وَ ثَمَرَةُ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ
لکِنْ کَذَّبُوا
{در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد} برکت از آسمان به سوی زمین فرو می ریزد، تا آن جا که درخت از میوه فراوانی که خداوند در آن می افزاید، می شکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان می خورند و این معنای سخن خداوند است که: (و اگر مردمِ آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکت هایی از آسمان و زمین به روی آنان می گشودیم،
لیکن تکذیب کردند)
مختصر بصائر ص 140 و ص 141
اِنَّ النّاسَ یَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَینَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الارضُ بَرَکَتَها بِاِذنِ اللّه ِ تَعالی ؛
اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نیاز می شوند و به
ص: 695
اذن خداوند متعال آسمان روزی خود را فرو می فرستد و زمین برکت خویش را بیرون می ریزد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6 {شبیه این حدیث در من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص53 ، ح1677}
اَلبَرَکَةُ مِن قَبرِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام عَشَرَةُ اَمیالٍ؛
تا ده میل اطراف قبر حسین بن علی علیه السلام برکت است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98 ، ص116، ح 41
ایّاکُم وَ الحَلفَ فَاِنَّهُ یُنفِقُ السِّلعَةَ وَ یَمحَقُ البَرَکَةَ؛
از قسم خوردن بپرهیزید، چرا که کالا را تلف می کند و برکت را از بین می برد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 162، ح 4
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَسَمتَ لی مِن قِسمٍ اَو رَزَقتَنی مِن رِزقٍ فَاجعَلهُ حَلالاً طَیِّبا واسِعا مُبارَکا قَریبَ المَطلَبِ سَهلَ المَاخَذِ فی یُسرٍ مِنکَ وَ عافَیةٍ وَ سَلامَةٍ وَ سعادَةٍ اِنَّک عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ؛ َ
خدایا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست و آنچه را برایم قسمت کرده و یا روزی نموده ای، حلال، پاک، فراوان، با برکت، دست یافتنی و آسان به دست آمدنی قرار بده، با راحتی، عافیت، تندرستی و خوش بختی از سوی خود مقرر کن! به درستی که تو بر هر چیز توانایی.
جامع الاسبوع ص 312
اِعلَموا اَنَّ اللّه َ تعالی قَد فَرَضَ عَلَیکُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَکَها فی حَیاتی وَ بَعدَ مَماتی وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه ُ شَملَهُ وَ لا بارَکَ لَهُ فی اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَکاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ
ص: 696
اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَکَةَ لَهُ حَتّی یَتوبَ؛
بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان که در زندگی و پس از مرگ من، از روی سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود این که پیشوای عادلی دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته است. بدانید که زندگی آنان برکتی نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
عوالی اللالی ج 2، ص 54، ح 146
مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه؛
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگی، برکت، رشد و توفیقی از سوی خداست.
تحف العقول ص 398
اِنَّ الحَرامَ لا یَنمی وَ اِن نَمی لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنفَقَهُ لَم یُؤجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّ-فَهُ کانَ زادَهُ اِلَی النّارِ؛
به راستی که حرام، افزایش نمی یابد و اگر افزایش یابد، برکتی ندارد و اگر انفاق شود، پاداشی ندارد و اگر بماند، توشه ای به سوی آتش خواهد بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 7
اِذا رَآی اَحَدُکُم مِن نَفسِهِ اَو مالِهِ اَو مِن اَخیهِ ما یُعجِبُهُ فَلیَدعُ لَهُ بِالبَرَکَةِ فَاِنَّ العَینَ حَقٌ؛
هرگاه یکی از شما در خودش، یا مالش، یا برادرش، چیز جالب توجهی دید، برای برکت یافتن آن دعا کند؛ زیرا چشم زخم، واقعیت دارد.
نهج الفصاحه ص 193 ، ح 206
بَیتٌ لا صِبیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ؛
خانه ای که کودک در آن نباشد ، برکت ندارد.
ص: 697
هج الفصاحه ص 374 ، ح 1096
اِنَّ فِی الرِّفقِ الزّیادَةَ وَ البَرَکَةَ وَ مَن یُحرَمِ الرِّفقُ یُحرَمِ الخَیرَ؛
در مدارا، فزونی و برکت است، و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 119، ح 7
المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر؛
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
تحف العقول ص489
إنَّ الْعَبدَ إذا أرادَ أن یَقرَأَ أو یَعمَلَ عَمَلاً و یَقولُ... بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَإنَّهُ یُبارَکُ لَهُ فیهِ؛
هر بنده ای بخواهد چیزی بخواند یا کاری انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید، در کارش برکت داده می شود.
تفسیر الإمام العسکری علیه السلام ص 25
اِذا حَکَموا بِغَیْرِ عَدْلٍ اِرْتَفَعَتِ الْبَرَکاتُ؛
هنگامی که به غیر عدالت حکم کنند، برکت ها از بین می روند.
معدن الجواهر ص 73
اَلحِنّاءُ یَذهَبُ بالسَّهَکِ وَ یَزیدُ فی ماءِ الوَجهِ وَ یُطَیِّبُ النَّکهَةَ وَ یُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
حنا، بوی بد عرق را از بین می برد، چهره را شاداب، دهان را خوشبو و فرزند را زیبا می کند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 484، ح 5 - من لا یحضر الفقیه ج 1 ، ص 121 ، ح 273
تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِی طَلَبِ الْعُلَی- وَ سَافِرْ فَفِی الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکْتِسَابُ مَعِیشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِد
برای کسب بلند مرتبگی از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی، و هم نشینی با بزرگواران.
ص: 698
ستدرک الوسائل و مستنبط المسایل ج 8، ص 115، ح 9199
سَافِرُوا تَصِحُّوا سَافِرُوا تَغْنَمُوا
مسافرت کنید تا سلامتی و عافیت یابید. مسافرت کنید تا بهره مند شوید
محاسن ص 345 ، ح 1
ألعِدَة دَینٌ، وَیلٌ لِمَن وَعَدَ ثُمَّ أخلَفَ، وَیلٌ لِمَن وَعَدَ ثُمَّ أخلَفَ
وعده هم نوعی دِین است، وای بر کسی که وعده دهد و خٌلف وعده کند، وای بر کسی که وعده دهد و خٌلف وعده کند.
نهج الفصاحه ص 578 ، ح 2005
و َما أعمالُ البِرِّ کُلُّها وَ الجِهادُ فی سَبیلِ اللّه ِ عِندَ الامرِ بِالمَعرُوفِ و َالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فی بَحرٍ لُجِّیٍّ؛
همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در دریای عمیق.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 374
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَکِنْ یُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ یُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر
امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک می کنند و نه از روزی کم می نمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ می سازند و برتر از امر به معروف و نهی از منکر سخن عادلانه ای است نزد حاکمی ستمگر.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7637
إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ.
هرگاه (مردم) امر به
ص: 699
معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود .
کافی(ط - الاسلامیه) ج 2 ، ص 374 {شبیه این حدیث در امالی(صدوق) ص 308}
لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ و َلا یَنهی عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهی عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهی عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهی عَنهُ؛
امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در امر و نهی خود مدارا کند، در امر و نهی خود میانه روی نماید و به آنچه امر و نهی می کند، دانا باشد .
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 97 ، ص 87 ، ح 64 {شبیه این حدیث دعائم الاسلام ج 1 ، ص 368 }
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهی عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَ أَمِنَ کَیدَهُ؛
هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو می بخشد و هر کس نهی از منکر نماید بینی منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان می ماند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص51، ح1
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ و َنَهَوا عَنِ المُنکَرِ و َتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ و َلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِی الأرضِ وَ لا فِی السَّماءِ؛
تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر
ص: 700
نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان.
تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج6، ص181، ح 22 {شبیه این حدیث در بحارالانوار(ط-بیروت) ج 97 ، ص 94
أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی شُعَیْبٍ النَّبِیِّ (صلی الله علیه) أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی
خدای تعالی به شعیب پیامبر وحی فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خدای عز و جل به او وحی فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.
کافی(ط - الاسلامیه) ج 5 ، ص 56 ، ح 1
مَن رَأی مِنکُم مُنکَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ و َذلِکَ أضعَفُ الإیمانِ؛
هر کس از شما منکری ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، که پائین ترین درجه ایمان همین (تغییر قلبی) است.
نهج الفصاحه ص 768 ، ح 3010
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ
ص: 701
مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ
امر به معروف و نهی از منکر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا می شود، راه ها امن می گردد و درآمد ها حلال می شود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمی گردد، زمین آباد می شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته می شود و کارها سامان می پذیرد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج5، ص56، ح1
مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ وَ خَلِیفَةُ رَسُولِه
هر کس امر بمعروف و نهی از منکر نماید، جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12، ص 179 ، ح 13817
مَن تَرَکَ إنکارَ الْمُنکَرٍ بِقَلبِهِ و یَدِهِ ولِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ؛
کسی که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ای است میان زندگان.
تهذیب الأحکام(تحقیق خرسان) ج 6، ص 181 ، ح 374
وَ اعلَموا أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهیَ عن المُنکَر لَم یُقَرّبا اجَلاً وَ لَم یَقطَعا رَزقاً
بدانید که امر به معروف و نهی از منکر نه مرگ کسی را نزدیک کرده و نه روزی کسی را قطع
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 57 ، ح 6
الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ أَفْضَلُ أَعْمَالِ الْخَلْق
بهترین کار مردم امر به معروف می باشد
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 331 ، ح
ص: 702
7632
خیر النّاس أقرؤهم و أفقههم فی دین اللَّه و أتقاهم للَّه و آمرهم بالمعروف و أنهاهم عن المنکر و أوصلهم للرّحم.
بهترین مردم کسانی هستند که قرآن بهتر خوانند و در کار دین داناتر باشند و از خدا بیشتر ترسند و به نیکی بیشتر امر کنند و از بدی بیشتر جلوگیری کنند و با خویشاوندان بیشتر نزدیک شوند.
نهج الفصاحه ص 468 ، ح 1499
أَلا اُخْبِرُکُمْ عَنْ اَقْوامٍ لَیْسُوا بِأَنْبِیاء وَ لا شُهدَاء تَغْبِطُ-هُمْ النّاسُ یَ-وْمَ الْقِ-یامَةِ ... یَأْمُرُونَهُمْ بِما یُحِّبُ اللّه ُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمّا یَکْرَهُ اللّه ُ
گروهی هستند که نه پیامبرند و نه شهید ولی مردم به مقامی که خداوند به خاطر امر به معروف و نهی از منکر به آنان عطا فرموده غبطه می خورند.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص 182
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ ... وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْض
امر به معروف و نهی از منکر دو واجب بزرگ الهی می باشند که سایر واجبات با آنها بر پا می مانند و بوسیله این دو راهها امن و کسب و کار مردم ح-لال می شود. با این دو واجب است که داد ستمدیدگان ستانده می شود و زمین آباد می گردد.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 119 ، ح 21132
وَ الْجِهَادُ عَلی أَرْبَعِ شُعَب ٍ : عَلَی الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر ِ ، وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ ، وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِین
جهاد بر چهار قسم است: 1
ص: 703
- امر به معروف 2 - نهی از منکر 3 - راستی در هنگامه شکیبائی 4 - دوری از گناهکار.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 51 {شبیه این حدیث در کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج 2 ، ص 615 }
حَسْبُ الْمُؤْمِنِ غَیْراً إِذَا رَأَی مُنْکَراً أَنْ یَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لَهُ کَارِه
در غیرتمندبودن مؤمن همین بس که هرگاه کار زشت و ناپسندی مشاهده کرد خدای متعال از قلبش در مورد ناخوش داشتن آن منکر آگاه باشد.
هدایة الائمة ج 5 ، ص 574
کُنْ بِالْمَعْرُوفِ آمِراً وَ عَنِ الم-ُنْکَرِ ناهِیاً وَ لِمَنْ قَطَعَکَ و اصِلاً وَ لِمَنْ حَرمَکَ مُعْطِیاً
بهترین مردم کسانی هستند که قرآن بهتر خوانند و در کار دین داناتر باشند و از خدا بیشتر ترسند و به نیکی بیشتر امر کنند و از بدی بیشتر جلوگیری کنند و با خویشاوندان بیشتر نزدیک شوند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 4 ، ص 610
و من وصیة له (ع) للحسن و الحسین (ع) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله:
أُوصِیکُمَا بِتَقْوَی اللَّه ... الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَر
در وصیّت به فرزندان بزرگوارشان امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرمودند:
شما را ب-ه تق--وای الهی ... و امر به معروف و نهی از منکر سفارش می کنم.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 421 و 422 ، نامه 47 [/../../Nahj/nameh/page2.aspx]
أَصْلِحِ الْمُسِی ءَ بِحُسْنِ فِعَالِکَ وَ دُلَّ عَلَی الْخَیْرِ بِجَمِیلِ مَقَالِک
آدم بدکار را به وسیله کارِنیک خود اص-لاح کن، و با سخن زیبایت دیگران را به کار خیر رهنمون باش.
ص: 704
صنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5371
أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ نَلْقَی أَهْلَ الْمَعَاصِی بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّة
رس-ول خ-دا صلی الله علیه و آله به ما ام-ر فرم-ودند ک-ه با گنهکاران با چهره ای درهم کشیده برخورد کنیم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 59 ، ح 10
إِنَّمَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ کَانَتْ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَامِلٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ تَارِکٌ لِمَا یَنْهَی عَنْهُ عَادِلٌ فِیمَا یَأْمُرُ عَادِلٌ فِیمَا یَنْهَی رَفِیقٌ فِیمَا یَأْمُرُ رَفِیقٌ فِیمَا یَنْهَی
کسی می توان-د امر به معروف و نهی از منکر کند که دارای سه صفت باشد: 1 - به آنچه امر می کند عمل کند و از آنچه نهی می کند اجتناب نماید. 2 - در امر کردن و نهی نمودن میانه روی را پیشه خود کند. 3 - از روی دلسوزی و مهرب-انی و با م-دارا ام-ر و نهی کند.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 150 ، ح 21210
إِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَی وَ لَا یَنْتَهِی وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِی
همانا منافق از کار زشت نهی می کند، ام-ا خ-ود از آن اجتناب نمی کند و به کار خوب سفارش می کند، اما خ-ود انج-ام نمی ده-د.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 396 {شبیه این حدیث در تحف العقول ص 280 و امالی(صدوق) ص 494 ، ح 12}
لعن الامرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به
کسانی که مردم را به کارهای نیک امر می کنند و خود آن را انجام نمی دهند و کسانی که مردم را از کارهای زشت
ص: 705
باز می دارند اما خود مرتکب آن می شوند مورد لعن و نفرین هستند.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خوئی) ج 10 ، ص 183
مَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاه
آن که کارهای خوب را به دل، نیک نشمارد و کارهای زشت را به دل، ناپسند نشمرد، چنان واژگونه گردد بالای او پایین، و پایین او بالا می گردد(یعنی تشخیص خوب و بد را از دست می دهد) .
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 375
ائْتَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ أْمُرُوا بِهِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ انْهَوْا عَنْه
پذیرای مع-روف باشید و به آن ن-یز دس-تور بدهید و بپذیرید نهی از منکر را و خود نیز از آن نهی کنید.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7636
إِذَا رَأَی أَحَدُکُمُ الْمُنْکَرَ وَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُنْکِرَهُ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ أَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ اللَّهُ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْهُ فَقَدْ أَنْکَرَه
هرگاه یکی از شما کارزشت و ناپسندی را مشاهده کرد وتوان آنکه با دست و زبان از آن جلوگیری کند ندارد اما با دل خود آن را انکار کند و خداوند از نیّت صادقانه او آگاه باشد، آن کار ناپسند را به حقیقت انکار کرده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7649
جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ إِنَّ أُمِّی لَا تَدْفَعُ یَدَ لَامِسٍ فَقَالَ فَاحْبِسْهَا قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ فَامْنَعْ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْهَا قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ
قَیِّدْهَا فَإِنَّکَ لَا تَبَرُّهَا بِشَیْ ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَهَا مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ
ص: 706
جَلَّ.
شخصی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت مادرم مرتکب گناه می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
او را ببند که بهترین نی-کی در ح-ق او من-ع او از گ-ن-اه اس-ت.
وسایل الشیعه ج 28 ، ص 150 ، ح 34442
وَ انْهَوْا غَیْرَکُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تَناهَوْا عَنْهُ ف-َإِنَّم-ا أُمِ-رتُمْ بِالنَّهیِ بَع-ْدَ الت-َّناهِی
دیگران را از منکر باز دارید و خود نیز از آن دوری کنید زیرا شما مأمور شده اید که اوّل خودتان منکر را ترک کنید بعد نهی از منکر نمائید.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خوئی) ج 7 ، ص 250
الدَّالُّ عَلَی الْخَیْرِ کَفَاعِلِه
کسی که دیگران را به کار نیک راهنمائی کند گ-وی-ا خ-ود آن را ان-ج-ام داده اس-ت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 27 ، ح 4 - من لایحضره الفقیه ج 2 ، ص 55 ، ح 1682
اُؤْمُر بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ اَهْلِهِ
امر به معروف کن تا از اهل معروف شوی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7635
مَنْ أَمَرَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهَی عَنْ مُنْکَرٍ أَوْ دَلَّ عَلَی خَیْرٍ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِیک
هرکس دیگری را به کار نیکی امر کند یا او را از کار زشتی باز دارد یا اینکه او را به خیری راهنمائی نماید و یا اشاره به امر خیری داشته باشد در آن کارنیک شریک خواهد بود.
خصال ص 138 ، ح 156 - وسایل الشیعه ج 16 ، ص 124 ، ح 21147
مَنْ کَانَ فِیهِ ثَلَاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ
ص: 707
وَ یَأْتَمِرُ بِهِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَنْتَهِی عَنْهُ وَ یُحَافِظُ عَلَی حُدُودِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلا
کسی که س-ه چیز در او باشد، دنی-ا و آخرتش س-الم می م-اند: 1. امر به معروف کند و خود نیز پذیرای آن باشد. 2. نهی از منکر کند وخود نیز پذیرا باشد. 3. حدود الهی را نگهداری کند
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7645
مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ شَّد ظُهُورَ الْمُؤْمِنینَ
کسی که ام-ر به مع-روف ک-ند پشتِ مؤمنان را محکم کرده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7643
الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ.
امر به مع-روف و نهی از من-کر، دو مخلوق از مخلوقان خداوند می باشد، هرکس آن دو را یاری کند، خداوند او را عزیز و آقا گرداند و هر کس آن دو را خوار نماید، خداوند او را خوار و ذلیل گرداند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 59 ، ح 11
وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَنْفَقَ النَّاسُ مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ مِنْ قَوْلِ الْخَیْر
قسم به کسی که جانم به دست اوست مردم چیزی بهتر از حرف خیر انفاق نمی کنند
محاسن ص 15 ، ح 41 - وسایل الشیعه ج 16 ، ص 123 ، ح 21141 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 311 ، ح 8
مَنْ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْفَاسِقِین
کسی ک-ه ن-هی از من-کر ک-ند بینی فاسقان و گنهکاران را به خاک مالیده است (و آنها را خوار و خفیف گردانده
ص: 708
است)
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7644
فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ (سوره مبارکه اعراف آیه 165) قَالَ کَانُوا ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا وَ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ لَمْ یَأْمُرُوا فَمُسِخُوا ذَرّاً وَ صِنْفٌ لَمْ یَأْتَمِرُوا وَ لَمْ یَأْمُرُوا فَهَلَکُوا.
در مورد نجات یافتگان در این آیه شریفه می فرمایند: آنها کسانی بودند که از کارهای نیک پیروی می کردند و مردم را نیز به آن امر می نمودند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 158 ، ح 151
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَقُولُ إِذَا أُمَّتِی تَوَاکَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلْیَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی.
رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره می فرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهی از منکر سرپیچی کنند و آن را به یکدیگر واگذار نمایند، گویا با خ-داوند اع-لان جنگ داده اند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 59 ، ح 13
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ.
قسم به کسی که جانم به دست اوست مردم چیزی بهتر از حرف خیر انفاق نمی کنند
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 59 ، ح 15 - محاسن ص 196 ، ح 21
لَتَأْمُرُنَّ بِاَلْمَعْرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ أَوْ لَیَعُ-مَّن-َّ-کُمْ ع-َذابُ اللّه
امر به معروف کنید و از کارهای زش-ت نهی کنید و گرنه ع-ذاب خدا همه ش-ما را فراخواهد گرفت.
وسایل الشیعه ج 16 ،
ص: 709
ص 135 ، ح 21173
الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الرَّاضِی بِهِ وَ الْمُعِینُ عَلَیْهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَة
کسی که ظلم می کند و کسی که راضی به ظلم کردن باشد و کسی که کمک به ظالم می کند هر سه شرکاء ظلم محسوب می شوند.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 140 ، ح 21182
وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء
گروهی از مردم مبارزه با منکر را با دل و زبان و دست ترک می کنند (در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دهند) پس اینها در حقیقت مردگانی زنده نما هستند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7651
إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ وَ قَالَ هُوَ الَّذِی لَا یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَر
همانا خداوند از مومن ضعیفی که عقل ندارد بیزار است.(کسی که نهی از منکر نمی کند)
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 125 ، ح 21149
إِذَا رَأَی الْمُنْکَرَ فَلَمْ یُنْکِرْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَی اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَی اللَّهُ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْعَدَاوَة
کسی ک-ه توان-ائی ن-هی از من-کر را داش-ته باش-د و نهی از من-کر نک-ند، دوست دارد که خ-داوند اط-اعت نش-ود، و کسی که نافرمانی خ-دا را دوست داشته باشد، آشکارا ب-ا خ-داوند دشمنی کرده است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص 177 ، ح 13812
... بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ لَا یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْک ...
بد م-ردمی هس--ت-ند کس-انی ک-ه امر به معروف ونهی از منکر نمی
ص: 710
کنند.
نوادر(راوندی) ص 26 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 22 ، ص 311 ، ح 12
و من وصیة له ع للحسن و الحسین ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله
لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّی عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ.
وصیتی از آن حضرت ( ع ) به حسن و حسین علیهما السلام هنگامی که ابن ملجم ( لعنه الله ) او را ضربت زد .
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید زیرا در این صورت افراد نادرست برشما مسلط می گردند آنگاه دعا می کنید و دعایتان مستجاب نمی شود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 421 و 422 ، نامه 47 [/../../Nahj/nameh/page2.aspx]
إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه ُ لِخاصَّةِ أَولیائِهِ و َهُوَ لِباسُ التَّقوی و َدِرعُ اللّه ِ الحَصینَةِ وَ جُنَّتُهُ الوَثیقَةُ؛
براستی که جهاد یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.
الغارات (ط - الحدیثة) ج 2، ص 474
إِنَّ اللّه َ فَرَضَ الجِهادَ و َعَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصرَهُ وَ ناصِرَهُ. وَاللّه ِ ما صَلُحَت دُنیا و َلا دینٌ إِلاّ بِهِ؛
در حقیقت خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.
وسائل الشیعه ج 15 ، ص 15 ، ح 19915
إِنَّ اللّه َ کَتَبَ القَتلَ عَلی قَومٍ و المَوتَ عَلی آخَرینَ وَ کُلٌّ آتیهِ مَنیَّتُهُ کَما کَتَبَ اللّه ُ لَهُ
ص: 711
فَطوبی لِلمُجاهِدینَ فی سَبیلِهِ وَ المَقتولینَ فی طاعَتِهِ؛
براستی که خداوند برای گروهی کشته شدن را مقدر فرموده و برای دیگران مردن را. هر گروهی با همان سرنوشت که خداوند مقدر کرده است می رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و کشته شدگان در راه طاعت او.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص184
جاهِدوا فی سَبیلِ اللّه ِ بَأَیدیکُم فَإِن لَم تَقدِروا فَجاهِدوا بِأَلسِنَتِکُم فَإِن لَم تَقدِروا فَجاهِدوا بِقُلوبِکُم؛
در راه خدا با دستهای خود جهاد کنید، اگر نتوانستید با زبانهای خود و اگر باز هم نتوانستید با قلب خود جهاد کنید.
دعائم الإسلام ج 1 ، ص 343
حَرسُ لَیلَةٍ فی سَبیلِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ أَفضَلُ مِن أَلفِ لَیلَةٍ یُقامُ لَیلُها و َیُصامُ نَهارُها؛
یک شب نگهبانی در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه داری سپری شود.
نهج الفصاحة ص 439 ، ح 1355
أَفضَلُ الجِهادِ مَن أَصبَحَ لا یَهُمُّ بِظُلمِ أَحَدٍ؛
برترین جهاد آن است که انسان روز خود را آغاز کند در حالی که در اندیشه ستم کردن به احدی نباشد.
محاسن ص 292 ، ح 449
جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ؛
جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 9
جاهِد شَهوَتَکَ وَ غالِب غَضَبَکَ وَ خالِف سوءَ عادَتِکَ، تَزکُ نَفسُکَ، وَ یَکمُل عَقلُکَ وَ تَستَکمِلُ ثَوابَ رَبِّکَ؛
با هوا و هوس خود جهاد کن، بر خشمت مسلّط شو و با عادتهای بد خود مخالفت کن تا نفست پاکیزه شود، عقلت به کمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره
ص: 712
کامل ببری.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 242 ، ح 4919
عَلَیْکُمْ بِالْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَادِ وَ التَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزَّادِ وَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا کَمَا غَرَّتْ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِیَةِ
بر شما باد به تلاش و سختکوشی و مهیا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سرای توشه (دنیا). مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد چنان که ملتهای گذشته و اقوام پیشین را فریفت.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 352
قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَ لَکِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَا أَنْکَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَ أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْج
در پاسخ به کسی که عرض کرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه کم به جا می آورم اما سعی می کنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزدیکی نکنم فرمودند: چه جهادی برتر از پاک نگهداشتن شکم و شرمگاه؟!
محاسن ص292، ح448
وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی
همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در دریای عمیق.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 374
فَرَضَ اللّه ُ...َ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَام
خداوند... جهاد را برای عزّت و سربلندی اسلام واجب فرمود.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 512 ، ح 252
لَا فَضِیلَةَ کَالْجِهَادِ وَ لَا جِهَادَ کَمُجَاهَدَةِ الْهَوَی
فضیلتی چون جهاد نیست
ص: 713
، و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست.
تحف العقول ص 286
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا.
نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70
الصوم فی الحر جهاد؛
روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 257
زَکاةُ الشَّجاعةِ الجِهادُ فی سبیلِ اللَّهِ.
زکات شجاعت، جهاد در راه خداست.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 333 ، ح 7666
قُلوبُ الرَّعِیَّةِ خَزائِنُ راعیها فَما اَودَعَها مِن عَدلٍ اَو جَورٍ وَجَدَهُ؛
دلهای مردم صندوقچه های حاکم است، پس آنچه از عدالت و یا ظلم در آنها بگذارد، همان را خواهد دید.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 346 ، ح 7982
اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَی السَّیْف
عدالت را اجرا کن و از زورگویی و ستمگری بپرهیز زیرا زورگویی مردم را به ترک از وطن وامی دارد، و ستم آنان را به قیام مسلّحانه می کشاند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 559 ، ح 476
اِنَّ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلی اَئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ؛
خداوند عزوجل بر پیشوایان عادل واجب کرده که سطح زندگی خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا فقیر را، فقرش برآشفته نکند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 411
مَن عَمِلَ بِالعَدلِ حَصَّنَ
ص: 714
اللّه ُ مُلکَهُ؛
امام علی علیه السلام : هر کس به عدالت رفتار کند، خداوند حکومتش را حفظ خواهد کرد.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص340 ، ح 7775
خَیرُ المُلوکِ مَن اَماتَ الجَورَ وَ اَحیَی العَدلَ؛
بهترین فرمانروا کسی است که ظلم را از بین ببرد و عدل را زنده کند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم ج3، ص 431، ح 5005
یا بُنَیَّ ... إِذَا دَعَتْکَ الْقُدْرَةُ عَلَی ظُلْمِ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَاذْکُرْ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَیْک
فرزندم ... هرگاه قدرت، تو را به ظلم بر زیردستت فرا خواند، قدرت خدا را بر خودت به یادآور.
ارشاد القلوب (دیلمی) ج1، ص 73
مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبدَأ [فعلیه أن یبدأ] بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ وَلیَکُن تَدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِم؛
کسی که خود را پیشوای مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آن که دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، باکردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بیش از آموزگار و ادب آموز مردم، شایسته تجلیل است.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئی) ج 21، ص 107
تِسْعَةُ أَشْیَاءَ قَبِیحَةٌ وَ هِیَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَیْرِهِمْ ضِیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْکُهُولِ وَ الْقَطِیعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْکَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّیْشُ مِنْ
ذَوِی السُّلْطَان
ص: 715
نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگی و ناتوانی از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمی از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایی حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیماری کهنه از پزشکان؛ بدزبانی از زنان و سختگیری و ستمگری از سلاطین.
دعائم الإسلام ج 1، ص 83
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِی النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
لا تُش-اوِر اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛
با احمق مشورت نکن و از دروغگو یاری مجو و به دوستی زمامداران اعتماد مکن. بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 230
هر طور باشید همانگونه بر شما حکومت می شود.
نهج الفصاحه ص 616 ، ح 2182
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 435 ، ح 9970
الجُنودُ عِزُّ الدِّینِ و حُصُونُ الوُلاةِ.
سربازان، مایه عزّت دین و دژهای والیان اند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 333 ، ح 7671