ولایت فقیه
مؤلف: علیرضا مسعودیان
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
نوبت چاپ: اول/ 91
شابک: 5-63-6262-600-978
شمارگان: نسخه
قیمت: تومان
تمامی حقوق© محفوظ است.
- قم: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، مرکز تخصصی مهدویت/ خیابان شهدا/ کوچه آمار(22)/ بن بست شهید علیان/ ص.پ: 119- 37135/ همراه: 09109678911/ تلفن: 7737801/ فاکس:7737160
- تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)/ تلفن: 88959049/ فاکس: 88981389/ ص.پ:355-15655
- www.imammahdi-s.com m info@imammahdi-s.com
ص:1
بسم الله الرحمن الرحیم
ولایت فقیه
با قدردانی و تشکر از همکارانی که در تولید این اثر نقش داشته اند:
اعضای محترم شورای کتاب حجج اسلام مجتبی کلباسی، محمدصابر جعفری، مهدی یوسفیان، محمدرضا فؤادیان و آقایان احمد مسعودیان (مدیر داخلی)، //////////////// (ویراستار)، عبدا... شریفی (مدیر فروش)، مرتضی دانش طلب (مدیر مالی)، رضا فریدی (صفحه آرا)، عباس فریدی (طراح جلد) و کلیه کسانی که ما را یاری نمودند.
مدیر مسئول انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
حسین احمدی
ص:2
ولایت فقیه5
1. تشکیل حکومت صالحان هدف مشترک انبیاء5
2. ضرورت حکومت در قرآن5
مبانی دینی ولایت ولی خدا6
من کنت مولاه فهذا علی مولاه8
4. تعریف ولایت فقیه:9
5- ادله نقلی اثبات ولایت فقیه:10
الف دلیل قرآنی10
ب: دلیل روائی10
مقبوله عمر بن حنظله10
دلالت مقبوله عمر بن حنظله بر ولایت فقیه11
توقیع شریف12
نظر شیخ انصاری در مورد توقیع شریف13
ربط توقیع شریف با ولایت فقیه14
حدیث شریف14
حدیث شریف: اللهم ارحم خلفائی15
6 - دلایل عقلی بر اثبات ولایت فقیه16
دلیل اول، لزوم قانون الهی و مجری قانون16
دلیل دوم17
دلیل سوم18
7. مبناء مستحکم نظریه ولایت فقیه در اندیشه فقها19
8. اجماع علماء20
ص:3
9. شیوه های ولایتی بودن21
10. دومین شیوة ولایتی بودن22
11. سومین شیوه22
12. چهارمین شیوه؛ دفاع از مقام ولایت و شخص ولی می باشد23
13. تمسک به عمل بزرگان در دفاع از حریم ولایت23
14. خلافت و ولایت پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم 24
15. حدود اختیارات ولی فقیه24
16. معنای ولایت مطلقه فقیه26
17. چگونه ولایت مطلقه فقیه موجب استبداد و دیکتاتوری نمی شود؟27
شرایط ولی فقیه29
1. علم و اجتهاد32
2. عدالت و تقوی34
3. درایت، تدبیر و کار آمدی38
منابع42
ص:4
آیت الله العظمی مکارم شیرازی، در تفسیر نمونه، ذیل تفسیر آیه59 سوره نور، می فرمایند: «ممکن است با استفاده از تعلیم وتربیت و تبلیغ مستمر گروهی را متوجه حق نمود ولی تعمیم این مسئله در جامعه، جز از طریق تأسیس حکومت صالحان با ایمان، امکان پذیر نیست. به همین دلیل انبیاء بزرگ همتشان تشکیل چنین حکومتی بوده، خصوصاً پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در نخستین فرصت (هجرت به مدینه) اقدام به تشکیل نمونه ای از این حکومت کرد».(1)
((لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ))(2)
ص:5
ترجمه: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ا کتاب و میزان (شناسائی حق و باطل) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
پس هدف از ارسال انبیاء و انزال کتب آسمانی حاکم شدن قسط و عدل در میان جوامع بوده یعنی از بین رفتن طاغوت ها و ظالمان و این ممکن نیست مگر با برپائی حکومت عدل.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیٍْ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِک خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا.(1)
ترجمه:ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و پیامبر و صاحبان امر را اطاعت کنید.
واضح است وجوب اطاعت از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صاحبان امر در آنچه امر و نهی می کند دلیل حاکمیت و صاحب اختیار بودن آنان است که از طرف خداوند به این سمت
ص:6
منصوب شده اند.(1)
2/3- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیٍْ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِک خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا.(2)
ولایت خدای سبحان یعنی سرپرستی او نسبت به بندگانش و تربیت آنان به وسیله دین تمام نمی شود، مگر به ولایت رسولش و ولایت رسولش نیز تمام نمی شود مگر به ولایت اولی الامر که بعد از در گذشت آن جناب و به اذن خدای سبحان زمام این تربیت و تدبیر را به دست بگیرند.(3)
3/3- النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکمْ مَعْرُوفًا کانَ ذَلِک فِی الْکتَابِ مَسْطُورًا(4)
ص:7
از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است که در تفسیر این آیه فرموده اند: «این آیه در مورد حکومت نازل شده است».(1)
این آیه به طور وضوح دلالت دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان حاکم از جانب خداوند نصب گردیده است و خداوند او را بر جان و مال مردم مسلط گردانیده است تا در اجرای حق و عدالت و اصلاح جامعه از آن استفاده نماید.
طبق حدیث متواتر غدیر خم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به منظور آنکه امت بعد از او احساس خلأ رهبری نکند به امر خدا در صحرای غدیر خم علی علیه السلام را به رهبری و پیشوایی مردم معرفی نمودند و آن چه از جانب خدا در ضمن دو آیه شریفه ابلاغ و اکمال بر آن حضرت نازل گشته بود را بر مردم ابلاغ و حضرت علی علیه السلام را به عنوان رهبر برگزید ومردم را به پذیرش رهبری آن حضرت دعوت آنان را به اطاعتش مأمور فرمود.
ص:8
«ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس... به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره جامعه».(1)
فقیه کسی است که «دین را می شناسد، راهی را که دین برای مردم ترسیم کرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختی و آزادی و خوشی دنیا و آخرت را به دست بیاورند او می شناسد و در مقابل مردم می گذارد.»(2)
ولایت فقیه یعنی حاکمیت آن انسانی که در تفکر و ایمان و ایدئولوژی حاکم بر جامعه خودش از همه بهتر وارد است...
چنین انسانی می تواند جامعه را به فلاح نجات و تکامل مادی و معنوی برساند.(3)
1/5 _ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًی وَنُورٌ
ص:9
یَحْکمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ.(1)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمودند: این آیه درباره کسانی است که از سوی خداوند در ایجاد حکومت اذن دارند و اهلیت ایجاد حکومت را به آن ها عطا کرده است... و دسته سوم از حاکمان الهی یعنی احبار، همان علما هستند و آن ها غیر از دسته دوم هستند.(2)
عن عمر بن حنظلة: قالت سألت ابا عبدالله علیه السلام عن رجلین من اصحابنا... قال ینظران من کان منکم ممن قدروی حدیثنا... فانی قد جعلته علیکم حاکماً.(3)
امام صادق علیه السلام در جواب پسر حنظله که از ایشان حکم رجوع به قضاوت حاکمان جور را
ص:10
پرسیده بودند که امام علیه السلام حکم به بطلان رجوع و حرام بودن مال کسب شده از این راه ولو به حق هم باشد فرمودند و در ادامه با فرمایشات خویش راه صحیح را نشان دادند آنجا که فرمودند: «باید نگاه کنید ببینید چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده است و احکام و قوانین ما را شناخته است بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.
این قسمت از جمله امام صادق علیه السلام که فرمودند: «فانی قد جعلته علیکم حاکماً» یعنی امام علیه السلام فردی از شیعیان را که توانائی روایت احادیث و صاحب نظر در حلال و حرام بوده و به احکام و قوانین دین مبین عارف بوده را به عنوان حاکم قرار داده و بایستی حکم او را بپذیرند و گردن نهند که این جمله دلالت می کند بر نصب عام فقها. پس وقتی کسی را امام علیه السلام منصوب می کند تا زمانی که درراستای وظیفه اش بر اساس حکم امام علیه السلام حکم می نماید باید از او اطاعت کرد از او به
ص:11
مثابه اطاعت از امام علیه السلام است.
امام مهدی: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجة الله»(1)
ترجمه: «در حوادث و پیش آمد ها به راویان احادیث ما رجوع کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم...»
کلمه حوادث واقعه به هیچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعی به معنی احکام شرعی نیست بلکه معنی بسیار وسیع تری دارد که حتماً شامل مسائل و مشکلات و رخدادای های اجتماعی نیز می شود. پس حضرت در جواب سؤال اسحاق بن یعقوب فرموده اند که در زمان غیبت در مورد مسائل و مشکلات اجتماعی جامعة اسلامی وظیفه، رجوع به راویان حدیث ائمه علیه السلام می باشد.(2)
ص:12
1. مقصود از حوادث در حدیث شریف اموری است که به شخص زعیم و رئیس جامعه مربوط می شود و مربوط به حوادث فردی و شرعی از قبیل واجب و حرام نیست. زیرا حادثه، واقعه عمومی و اجتماعی است به همین مناسبت امام فرموده اند فارجعوا فیها ونفرموده است فارجعوا فی بیان حکمها الیه.
2. امام عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: آن ها حجت من بر شمایند که نشان دهنده منصب ولایت آن ها از جانب امام معصوم علیه السلام است.
3. رجوع در امور شرعیه شخصی به عالمان، از بدیهیات است و از شخصی مانند اسحاق بن یعقوب بعید است که در مورد این امر سؤال از امام پرسیده باشد.(1)
مقصود از راوی صرف حافظ بودن حدیث نیست، بلکه مراد دانشمندی است که علمش از ناحیه احادیث اهل بیت علیهم السلام تغذیه نماید. زیرا در حوادث جدید روایتی وجود ندارد تا راوی
ص:13
آن روایت مربوط به حادثه جدید را نقل کند، پس باید راوی، حکم حادثه جدید را از روایات استنباط نماید و حکمی را بگوید که اگر امام حاضر بود همان را می گفت و هیچ کس توقع ندارد حافظ حدیث، بتواند روایت مربوط به حوادث جدید را نقل کند!(1)
قال مولانا الحسین علیه السلام : مجاری الامور و الأحکام علی أیدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله و حرامه...».(2)
امام حسین علیه السلام از قول پدر شریفشان امام علی علیه السلام می فرمایند: «جریان امور و احکام اسلامی در اختیار علمای الهی است که بر حلال و حرام خداوند آگاه و امین هستند».
دراین حدیث شریف به روشنی ولایت عالم دینی (فقیه جامع شرایط) بیان شده است. لفظ مجاری الأمور دلالت می کند بر إعمال ولایت در امور جاری جامعه آن هم به دست کسی که عالم به احکام خداوند باشد (فقیه جامع الشرایط).
ص:14
قال امیرالمؤمنین علیه السلام : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : اللهم أرحم خلفائی، (ثلاث مرات)، قیل: یا رسول الله و من خلفائک؟ قال: الذین یأتون من بعدی، یرون حدیثی و سنتی فیعلمونها النّاس من بعدی».
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خدایا جانشینان مرا رحمت کن و این سخن را سه بار تکرار فرمودند. پرسیده شد، ای پیامبر خدا جانشینانت چه کسانی هستند ایشان فرمودند: کسانی که بعد از من می آیند حدیث و سنت مرا نقل می کنند و آن را پس از من به مردم می آموزند.(1)
امام خمینی در مورد حدیث فوق می گویند: دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه جای تردید نیست زیرا خلافت همان جانشینی در تمام شئون نبوت است.(2)
ص:15
_ به حکم عقل سلیم، سعادت انسان منوط به عمل کردن به قانونی بدون نقص است
_ انسان به تنهائی از تدوین قانون بدون نقص عاجز است
_ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان انسان کامل قانون الهی را برای بشر به ارمغان آورده است.
_ قانون هرچند عالی باشد بدون اجرا اثر نخواهد داشت
_ اجرای همراه با خطا فایده ندارد و اجرائی خوب است که بدون خطا و اشتباه باشد. (مجری معصوم باشد).
_ خداوند برای اجرای بدن خطا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سپس امامان معصوم علیهم السلام را منصوب کرده است
_ از حکمت و لطف خداوند دور است که در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام مسلمانان را بدون رهبر رها نماید و شریعت را بی ولایت بگذارد.
نتیجه: فقهای جامع الشرایط به عنوان نزدیک ترین افراد به امام معصوم علیه السلام از جهت علم، عدالت، تقوی و تدبیر به عنوان نایب امام
ص:16
عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به ولایت بر جامعه اسلامی در عصر غیبت مأمور و منصوب هستند.(1)
_ حکومت بر دو قسم است؛ الهی مثل حکومت اسلامی و غیر الهی مثل حکومت مارکسیستی
_ در هر کدام از این دو قسم حاکمی موفق است که شناخت کامل از عقیده و حال جامعه خود داشته باشد
_ حکومت غیر الهی از شمول بحث ما خارج است چون ما مسلمانیم و معتقد به حکومت الله
_ در حکومت الهی اسلامی طبق مقدمه دوم حاکم باید شناخت کامل از دین اسلام داشته باشد همان طور که باید به امور سیاست و کشور داری هم شناخت کامل داشته باشد.
نتیجه: حاکم اسلامی در دوران غیبت با
ص:17
فقیه جامع الشرایط می باشد.(1)
مقدمه اول: برای تأمین مصالح فردی و اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج وجود حکومت لازم است. قال علی علیه السلام : «لابد للناس من امیر براً او فاجراً»(2)
مقدمه دوم: عالی ترین حکومت، حکومتی است که انسان کامل امام معصوم علیه السلام در رأس آن باشد.
مقدمه سوم: طبق قاعده عقلی در صورتی که تامین یک مصلحت لازم ممکن نباشد باید نزدیک ترین مرتبه به حد مطلوب را تامین کرد.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از که جوئیم از گلاب
مقدمه چهارم: نزدیک بودن حاکم به امام معصوم علیه السلام در سه امر اصلی متبلور است.
1. علم به احکام اسلام (فقاهت)
2. شایستگی روحی و اخلاقی که تحت
ص:18
تأثیر هوای نفس قرار نگیرد. (تقوی)
3. کارآیی در مقام مدیریت جامعه (مدیر و مدبّر)
نتیجه: در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام تنها فقیه جامع الشرایط حق حاکمیت دارد و با وجود او حکومت غیر از او مشروعیت نخواهد داشت.(1)
موضوع ولایت فقیه جزء واضحات و مسلمات فقه اسلام است و از همان آغاز غیبت کبری تا کنون فقهاء بزرگواری مانند شیخ مفید (م413هق) شیخ طوسی (م460ه. ق) ابن ادریس (م 598 ه(
علامه حلی (م 726)، شهید اول، شهید ثانی، محقق ثانی، مقدس اردبیلی، ملا احمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ انصاری، شیخ فضل الله نوری، آیت الله بروجردی، آیت الله خویی، امام خمینی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم شیرازی، و...
ص:19
قائل به مسئله ولایت فقیه بودند و حتی بیش از چهار هزار سند از کتب فقهی علمای شیعه در طول تاریخ با این موضوع انعکاس یافته است که برای ملاحظه اقول علماء می توانید به کتاب های 1_ فقیهان فقهی امامی و عرصه های ولایت فقیه، محمد علی قاسمی، 2. تحول نظریه دولت در اسلام، احمد جهان بزرگی، 3. اندیشه سیاسی شیعه در عصر غیبت، علی اکبر پازوکی، 4. حکمت حکومت فقیه، آیت الله ممدوحی، مراجعه کرد.
بزرگانی مانند محقق کرکی (م940 ه.ق) محمد جواد عاملی مفتاح الکرامه (م1226) و ملا احمد نراقی (م1244ه.ق) ادعای اجماع در این زمینه کرده اند. محقق کرکی در کتاب رسایل المحقق الکرکی، رسالة فی صلوة الجمعة، ج1، ص142مدعی اتفاق نظر اصحاب بر ولایت فقیه شده است
صاحب مفتاح الکرامه در کتاب القضاء، ج1، ص21؛ معتقد است که در امر ولایت فقیه علماء شیعه اتفاق نظر دارند و اتفاق آن ها حجت است.
ص:20
ملا احمد نراقی در عواید الایام، ص536؛ اجماع فقهاء را سبب قرار گرفتن ولایت فقیه در زمره مسلمات دانسته است.
همچنین صاحب جواهر الکلام در ج16، ص178 می فرمایند: شاید ولایت فقیه نزد فقهاء امامیه از مسلمات و ضروریات دینی باشد
مرحوم نائینی در تنبیه الامة و تنزیه الملة؛ فرموده است: ثبوت نیابت فقهاء و نواب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکور (حفظ نظام، حفظ بیضه اسلام و نظم ممالک اسلامی) از قطعیات است.
اولین مرتبه ولایی شدن؛ شناخت و معرفت ولی زمان است طبق دعای شریفه اللهم عرفنی... اگر انسان ولی خدا را نشناسد در ظلمت و گمراهی فرو می رود چون با شناخت ولی خداست که می تواند از لحاظ فکر، عمل، روحیات، راه و روش و... خودش را به ولی خدا متصل کند و به دنبال او حرکت کند و در این صورت است که می تواند صراط مستقیم را پیدا کند و با حرکت در جهت
ص:21
اهداف ولی خدا به سر منزل مقصود برسد.
عمل کردن به دستورات ولی خداست، طبق نص صریح قرآن «اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم». اطاعت کردن و عمل به دستورات ولی خدا شرط ایمان داشتن دانسته شده است، پس نمی شود کسی ادعاء ولایتی بودن بکند اما در مرحله عمل لنگ بزند و از دستورات ولی خدا سر پیچی کند
تبیین و نشر جاذبه ها و زیبائی های مسأله ولایت است. همان گونه که دیگر مسائل و احکام شرعی آن ها بیان می شود و فلسفه احکام گفته می شود باید شخص ولوی بتواند مسایل ولایت را برای دیگر آحاد جامعه بیان کند و معتقدین به امر ولایت را دلگرم و غیر معتقدین را ارشاد کند، امر به معروف کند تا مولی همیشه حضور الحاضر و نصر الناصر را در اطراف خویش داشته باشد و تنها نماند.
ص:22
بعد از شناختن ولی زمان و عمل به دستورات او، با توجه به این که دشمن بیکار نمی باشد و در صدد حمله به ولی خدا و اهداف او بر می آید، بنابراین؛ وظیفه، دفاع از جایگاه ولایت و شخص ولی می باشد البته نوع دفاع باید متناسب با حمله باشد و این دفاع باید تا زمانی که خطر به طور کامل دفع نشده است ادامه داشته باشد و در این راه از جان و مال و فرزند و... باید مایه گذاشت همان گونه که در صدر اسلام عده ای از بزرگان چنین کردند.
از همان آغاز دعوت علنی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که ولی زمان خویش بودند، تهدید ها و تطمیع ها شروع شد که با هوشیاری و رادمردی مدافعان ولایت که در رأس آن ها از مردان حضرت ابو طالب علیه السلام و امام علی علیه السلام و جناب حمزه سید الشهداء و از زنان حضرت خدیجه علیها السلام را می توان نام برد، که در راه دفاع از
ص:23
ولایت پایمردی کردند و از بذل جان و مال و عزیزانشان دریغ نکردند.
طبق عقیده صحیح و احادیث متواتر غدیر خم، منزلت، یوم الدار و... و لایت و خلافت پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام رسید اما کسانی با تفرقه افکنی و شانتاژهای تبلیغاتی و زور اسلحه، خلافت را به ظاهر تصاحب کردند و اکثریت مردم را توانستند با خود همراه کنند. در آن هنگام پایمردی حضرت زهرا علیها السلام و دفاع جانانه ایشان از مقام ولایت، چراغ راه را برای آیندگان روشن کرد و در این راه جان خود و فرزندش حضرت محسن علیه السلام را فدای ولایت نمود.
ولایت ولی فقیه همان ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام معصوم علیه السلام است امام خمینی رحمة الله می فرمایند: «وقتی می گوئیم ولایتی را که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام داشتند [را] بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید ایجاد شود که مقام فقها همان مقام ائمه علیهم السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
ص:24
زیرا این جا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از وظیفه است... به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.... یکی از اموری که فقیه متصدی ولایت آن است اجرای حدود است آیا در اجرای حدود بین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام و فقیه امتیازی است؟ یا چون رتبه فقیه پائین تر است باید کمتر بزند؟... حاکم باید حکم خدا را جاری کند چه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد و چه حضرت امیرالمومنین علیه السلام یا نماینده و قاضی آن حضرت در بصره و کوفه یا فقیه عصر».(1)
«دیگر از شئون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر علیه السلام اخذ مالیات، خمس، زکات، جزیه و خراج اراضی خراجیه است. آیا زکات گرفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمومنین علیه السلام و فقیه تفاوت دارد؟ آیا در این امور ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت امیرالمومنین علیه السلام و فقیه فرق دارد؟... همین ولایتی که برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدی اداره هست، برای فقیه هم، هست... در این معنی،
ص:25
مراتب و درجات نیست که یکی در مرتبه بالاتر و دیگری در مرتبه پائین تر باشد، یکی والی و دیگری والی تر باشد»(1)
مقام معظم رهبری(مدظله) در این مورد می فرمایند: «بعضی ها خیال می کنند که این ولایت مطلقه فقیه که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلق العنان است و هر کار دلش خواست می تواند بکند. معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی مو به مو، قوانین را اجرا کند و به آن ها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسؤولان و دست اندر کاران بخواهند قانونی را که معتبر است مو به مو، عمل کنند، دچار مشکل می شوند؛ قانون بشری همن طور است. قانون اساسی راه چاره ای باز کرده و گفته آن جایی که مسؤلان امور در اجرای فلان قانون … دچار مضیقه می شوند و هیچ کار نمی توانند بکنند، رهبری مرجع است... این معنای ولایت مطلقه است و الا رهبر، رئیس
ص:26
جمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند».(1)
امام خمینی رحمة الله در این باره می فرمایند: اگر یک فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد، پیش اسلام، اسلام هر فقیهی را که ولی نمی کند؛ آن که علم دارد، عمل دارد، مشی اش مشی اسلام است، سیاستش سیاست اسلام است [آن را منصوب می کند].(2)
ص:27
قبل از پاسخ دادن به این سؤال باید دید اصولاً در قرآن، چه شاخصه هایی برای مدیر و ولی جامعه دینی در نظر گرفته شده است.
در خطاب خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام ، این نکته بسیار مهم، آمده است که خداوند بعد از امتحان های فراوانی که از حضرت ابراهیم علیه السلام کرد و ایشان از کوره آزمایش های گوناگون بیرون آمد و خالص و خالص تر شد، گفت: ((إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا))(1) من تو را پیشوای مردم قرار دادم.
می دانیم که امام فقط به معنای پیشوای دینی و مسأله طهارت و غسل و وضو و نماز نیست؛ امام یعنی پیشوای دین و دنیا، راهبر مردم به سوی صلاح. این معنای امام در منطق شرایع دینی از اول تا امروز است.
ابراهیم علیه السلام عرض کرد: (( وَمِن ذُرِّیَّتِی))(2)
ص:28
اولاد و ذره من هم در این امامت نصیبی دارند؟ خداوند نفرمود دارند یا ندارند، بحث ذریه نیست، ضابطه دارد. (( قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)) فرمان و دستور و حکم امامت از سوی من به ستمگران و ظالمان نمی رسد باید عادل باشد(1)، پس اولین ویژگی عدالت است.
دومین ویژگی علم و دانایی است. امیرالمومنین علیه السلام در تعلیل این شاخص در آیات قرآن می فرمایند: «آیا سزاوار است که خلیفه جز داناترین افراد به قرآن و سنت باشد. همچنان که خداوند فرموده: «أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکمْ کیْفَ تَحْکمُونَ». و نیز فرموده: «ان الله اصطفاه و زاده بسطة فی العِلمِ و الجِسم. و نیز: ائتونی بکتاب من قبل هذا أَو آثارة من علم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده واگذار نکند جز آن که پیوسته کارشان به انحطاط و تزلزل گذاشته تا هنگامی که خطایشان را جبران کنند. پس آیا
ص:29
ولایت جز همان امارت و حکومت است؟!(1)
می بینیم که علاوه بر «علم و عدالت» حاکم الهی احتیاج به «توانایی» هم دارد؛ بایستی قدرت اداره داشته باشد و این یک شرط عقلی است. علاوه بر این که در قرآن اشاره شده در داستان طالوت: ((إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکمْ طَالُوتَ))(2) بعد که آنها اعتراض می کنند که: ((أَنَّی یَکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ))(3) آن جا جوابی که پیغمبر به آن ها می دهد این است: ((إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ))(4) یعنی توانایی جسمی هم در کنار توانایی علمی هست، یعنی باید توانایی داشته باشد. البته طبیعی است که توانایی جسمی، فقط به معنای این نیست که جسم سالمی
ص:30
داشته باشد، بلکه باید فکر سالم، ذهن سالم، و قدرت کار و قدرت اداره داشته باشد.(1)
حال باید دید چه ویژگی هایی در گزینش ولی فقیه معتبر است و اساساً آیا بین ویژگی های تصریح شده در روایات و بیانات فقهای شیعه در مورد ولی فقیه و شاخصه های حکمرانان الهی معرفی شده در قرآن تفاوتی وجود دارد یا خیر؟
چون حکومت اسلام، حکومت قانون است، برای زمامدار علم به قوانین لازم می باشد. چنان که در روایت آمده است؛ نه فقط برای زمامدار، بلکه برای همه افراد هر شغل یا وظیفه یا مقامی داشته باشند، چنین علمی ضرورت دارد؛ منتهی حاکم به خاطر عظمت مسؤلیت، لازم است آگاهی علمی بیشتری داشته باشد.
این ویژگی در کلام نورانی امیرالمومنین علی علیه السلام مورد توجه قرار گرفته است. آن حضرت در خطبه 173 نهج البلاغه درباره کسی که
ص:31
سزاوار مدیریت جامعه اسلامی است می فرمایند: «ایهاالناس إن أحقّ النّاسِ بهذا الأمر أَفْواهُم علیهِ، و أَعلَمُهُم بِأَمرِ الله فیهِ» ای مردم! سزاوارترین کس برای اداره امور مسلمین توانا ترین افراد بر این امر و داناترین شما به فرمان خداست.
در حقیقت امام علیه السلام به دو رکن اساسی که یکی جنبه علمی دارد و دیگر جنبه عملی اشاره کرده است؛ از نظر علمی باید از همه آگاهتر باشد و از نظر عملی در امر مدیریت از همه قوی تر. بسیارند کسانی که عالمند ولی مدیر نیستند و یا مدیرند و عالم نیستند و تا این دو دست به دست هم ندهند، اداره صحیح جامعه امکان پذیر نیست.
حضرت سید الشهداء علیه السلام نیز در ضمن خطابه آتشین خود در «منا» می فرمایند:
«مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله و حرامه»(1)
اجرای امور و اجرای احکام را خداوند به دست عالمان دین و امینان حلال و حرام خود
ص:32
داده است.
و همچنین خطاب به اهل کوفه فرمودند: «فَلَعَمری ماالامام الا بالحق بکم بالکتاب القائم بالقسط الدانین بدین الحق الحابس نفسه علی ذلک لله و السلام»(1)
سوگند به جانم! رهبر جامعه اسلامی کسی است که مطابق کتاب خدا حکم نماید و به عدالت رفتار کند و پای بند دین باشد و نفس خود را درمقابل خدا مسئول شمارد.
معلوم است قیام به قسط و حکم به کتاب خدا، بدون اطلاع از قانون اسلام یا اجتهاد امکان پذیر نیست.
عدالت به معنای خاص، (آن ملکه نفسانی) از جمله شرایط ولایت است. اگر این شرط تأمین شد ولایت یک چیز آسیب ناپذیر است؛ زیرا به مجرد این که کمترین عمل خلافی که خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهی اسلامی است، از طرف آن ولی یا والی تحقق پیدا کرد، شرط عدالت سلب می شود.
ص:33
کوچک ترین ظلم و کوچک ترین کج رفتاری که خلاف شرع باشد، عدالت را سلب می کند. هر تبعیضی، هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفه ای، عدالت را از والی سلب می کند. وقتی هم که عدالت سلب شد او از آن منصب منعزل می شود.(1)
امام و پیشوا که تعبیر دقیق و کاملی از حاکم اسلامی است، باید حتماً عادل باشد و تابع هوای نفس نباشد. زیرا اگر پیروی از هوس ها و هواها بشود، گمراهی و انحراف از راه خدا حتمی است واین مایه اصلی انحراف جوامع بشری است. پس بایستی حاکم اسلامی تحت تاثیر هوای نفس قرار نگیرد؛ و این نمی شود مگر این که با عدالت، نفسش از این که به دینا رو کند و تحت تاثیر مطامع دنیوی قرار بگیرد، مصون باشد. این شرایط در مدارک اسلامی و کتاب و سنت به صورت تفصیلی بیان شده.
در این جا یه یکی دو نمونه اشاره می کنیم
ص:34
شاید روشن ترین دلیل، برلزوم این صفت در حاکم، آیه ای است که مردم را بر مراعات و ملاحظه این صفت در حاکم، به هنگام انتخاب او، فرا می خواند:
(( وَلاَ تَرْکنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَمَا لَکم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ))(1) به آنان که ستم کردند تمایل نکنید، که آتش دامن گیر شما می شود و جز خداوند برای شما دوستانی نیست، آنگاه یاری نمی شوید.
کدام تمایل به ستمگر، بزرگتر از مسلط کردن حاکم فاسق و پذیرش ولایت او و سپردن مقدرات مردم به دست اوست.(2)
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج در ذیل آیه مبارکه: (( فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکتُبُونَ الْکتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ))(3) از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند که امام فرمود:
ص:35
«فَأَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقهاء صائناً لِنَفسِهِ حافظاً لدینه مُخالِفاً علی هَواهُ مُطیعاً لِأَمر مَوْلاهَ فللِعَوامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ و ذلک لا یَکونُ الّا بعضَ فُقهاءِ الشّیعة...»(1)
فقهایی که از گناه خودداری و دینشان را حفظ می نمایند و با هوای نفس مخالفت وامر مولایشان را اطاعت می کنند، عموم مردم می توانند از ایشان پیروی نمایند و اینان بعضی از فقهای شیعه هستند، نه همه آنان.
از این حدیث به خوبی استفاده می شود که مقام رهبری مخصوص آن فقهیی است که خود را ساخته باشد؛ به گونه ای که تسلط بر نفس داشته و از گناه به طور کلی دوری نموده، تحت فرمان خدا و نگهبان دین باشد.(2)
هر انسان، با ذهن عرفی خود در می یابد... که اگر فقیهی از کاردانی لازم برای اجرای این رسالت سنگین و گسترده بی بهره است،
ص:36
نمی تواندعهده دار چنین مسولیتی شود. بنابراین ضرورت دارد که در ثبوت ولایت برای فقیه، به کاردانی او توجه کنیم و عناصر موثر در این زمینه؛ از قبیل آگاهی، نکته سنجی، تیز هوشی، زیرکی، قاطعیت در تصمیم گیری و امثال آن را در وی باز شناسیم.(1)
در روایاتی که از معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده نیز به این شاخصه اساسی توجه شده است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تشریح صفات محوری در حاکم و رهبر اسلامی می فرمایند:
«لا تَصلُح الأمامةُ الّا لِرجلٍ فیه ثلاثُ خِصالٍ ورعٌ یَحْجُزُهُ عن معاصی الله و حلمٌ یملک بهِ غَضَبُه و حُسنُ الوِلایةِ علی من یَلی حتّی یکونَ لَهُم کالوالدِ الرَّحیمِ»(2) فردی لیاقت و شایستگی امامت را دارد که دارای سه خصلت باشد:
1. تقوی و پرهیزگاری که او را از نافرمانی خدا باز دارد.
2. بردباری که خشمش را با آن کنترل
ص:37
کند.
3. نیکو حکومت کردن بر افراد زیر فرمانش...
حضرت آیت الله جوادی آملی در تبیین لزوم توجه به این خصلت در گزینش رهبر اسلامی می فرمایند: «علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه و همیچنین عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام، استعداد و توانائی رهبری و کشورداری، شرط ضروری سوم برای فقیه است.
فقیه جامع الشرایط باید علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولاً بینش درست و صحیحی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهای دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانیاً از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد؛ زیرا مدیریت، گذشته از تئوری، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است؛ بسیاری از ما اوزان شعر را می دانیم که مثلاً فلان شعر باید بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن» باشد؛ امادانستن عروض، هیچ گاه کسی را شاعر نمی کند.
ص:38
شعر شناسی، غیر از شاعر بودن است؛ چرا که انشاء شعر، گذشته از آشنایی به قواعد شعر، نیازمند استعداد های خاصی است. همه ما می دانیم که باید کشور را بر اساس قسط و عدل اداره کرد. اما مدیر و مدیر بودن غیر از دانش و بینش سیاسی است؛ هنری است که هرکس آن را ندارد.... بنابراین، نمی توان گفت هر فقیه عادلی صلاحیت رهبری جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرائط علمی، دارای استعداد و توانایی لازم برای اداره امت اسلامی باشد».(1)
ص:39
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغة، خطبه40.
3. امام خمینی، ولایت فقیه.
4. آیت الله العظمی سبحانی، مبانی حکومت اسلامی.
5. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه.
6. آیت الله صالحی مازندرانی، مبانی ولایت فقیه.
7. آیت الله مصباح یزدی، نگاهی گذرا بر نظریه ولایت فقیه
8. آیت الله مکارم شیرازی، انوار الفقاهه.
9. آیت الله موسوی خلخالی، حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه.
10.طبرسی، الاحتجاج.
11. مفید، الارشاد.
12. البرهان فی تفسیر القرآن
13. تفسیر عیاشی.
ص:40
14.کلینی، الکافی.
15.بنیان حکومت در اسلام.
16.تحف العقول عن آل الرسول.
17.تفسیر نمونه.
18. سایت مقام معظم رهبری
19. شیخ صدوق، کمال الدین.
20. صحیفه نور.
21. علامه طباطبایی، ترجمه المیزان.
22. عیون اخبار الرضا.
23.حر عاملی، وسائل الشیعه.
24.طریحی، مجمع البحرین.
25.مرتضی انصاری، مکاسب محرمه.
26.ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت.
ص:41