شابک : 40000 ریال 978-600-6146-41-6 :
شماره کتابشناسی ملی : 3140522
عنوان و نام پدیدآور : نیایش ابوحمزه ثمالی/ ترجمان جویا جهانبخش.
مشخصات نشر : اصفهان: حوزه علمیه اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه ای، 1392.
مشخصات ظاهری : 73 ص.؛ 5/14×5/20س م.
فروست : مجموعه منشورات؛ 31.
یادداشت : فارسی - عربی.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
عنوان قراردادی : دعای ابوحمزه ثمالی. فارسی - عربی
موضوع : دعای ابوحمزه ثمالی
رده بندی دیویی : 297/774
رده بندی کنگره : BP268/041 1392
شناسه افزوده : جهانبخش، جویا، 1356 - ، مترجم
شناسه افزوده : حوزه علمیه اصفهان. مرکز تحقیقات رایانه ای
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
ص : 1
ص : 2
ص : 3
ص : 4
ص : 5
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ _ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ _
دُونَ الاْءُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ
ص : 6
هرکه نیایشِ معروفِ أَبوحَمْزه [یِ ثُمالی] را بخوانَد، تا یک هفته
مَستِ مَحَبَّتِ خدایِ سُبحان خواهد بود.
شیخ بهاءالدّین محمّدِ عامِلی مشهور به «شیخ بهائی»
(درگذشته به 1030 ه . ق.)
ص : 7
1_ نیایش: پرستش و آموزش
در فرهنگِ شیعی، نیایش هم عبادت است، هم تربیت؛ هم پرستش است، هم آموزش؛ هم فَرد را پرورش می دهد، هم نهادِ اجتماع را استوار می سازد؛ هم جان را فربه می کند، هم تن را نَشاط می بخشد.
مؤمنان دعا می کنند و اُمیدِ إِجابت می بَرَند، ولی حتّی اگر خواسته ایشان برنیاید، از بارگاهِ نیایش تهیدست و تهی دَسْتار بازنگشته اند؛ زیرا که دعا به خودیِ خود مطلوب است. از إِجابت مهم تر، نَفْسِ دعا و راز و نیاز با خداوندست. اگرچه ما برای قضایِ حوائجِ مادّی و دُنْیویِ خود دعا می کنیم، و این دعا نیز در دین پسندیده است و بدان سفارش شده، قَضایِ حَوائج، تنها ثمره نیایش نیست؛ چه، خودِ این «طلب»، جدا از «مطلوب»، ارجمند و سازنده است.(1)
هر چند دعا با هر زبان و در هر مکان و زمان، اگر با نیّتِ پاک قرین شود، سودمندست و کارگر، برترینِ دعاها، همانهائی است که از بیانِ أَولیایِ إِلهی نقل شده است؛ مانندِ آنچه در قرآن کریم از قولِ پیامبران _ عَلَیْهِمُ السَّلام _
ص : 8
و دیگر بندگانِ شایسته خداوند منقول است، و یا آنچه در رِوایات از پیامبرِ أَکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّم _ و أَئِمَّه أَطهار _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ نقل گردیده. این نیایشها _ که در اصطلاح «أَدعیه مَأثوره» گفته می شود _ از زبانِ کسانی بیان گردیده است که أَدبِ عِبادت و آدابِ عُبودیّت را بهتر از دیگران می دانسته اند و معرفتشان به خالق و مخلوق از دیگران بیشتر و پیشتر بوده است. افزون بر این، تأسّی به أَولیایِ إِلهی، سفارش شده و مطلوب است؛ و خواندنِ أَدعیه مأثوره، عَمَل به سیره و سنّتِ دوستانِ خداوندست که این خود فضیلتی است، در کنارِ نَفْسِ نیایش(1).
از مشهورترین و مُتَداوَلْ ترین أَدعیه مأثوره شیعه، یکی دعایِ أَبوحَمْزه ثُمالی است.
2_ أَبو حَمْزه ثُمالی کیست(2)؟
آلِ أَبی صَفیّه خاندانی شیعی بودند در کوفه سده هایِ یکم و دومِ هجری که به روایتِ حدیث شُهرت داشتند.
ص : 9
مشهورترین شخصیّتِ این خاندان، ثابت بنِ دینار است که کُنیه اش «أبوحَمْزه» بوده و به عنوانِ «أَبوحَمْزه ثُمالی» شهرت یافته است.
وی از صحابیانِ إِمامِ سجّاد و إِمامِ باقر و إِمامِ صادق _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ بوده، و به احتمالِ بس قویِّ قریب به یقین(1)، دوره إِمامت سَروَرمان إِمام موسَی بْنِ جعفر _ عَلَیْهِمَا السَّلام _ را نیز دریافته است.
شهرتِ وی به «ثُمالی»، از آن است که چندی در عشیره «بنی ثُماله»، از شاخه هایِ قبیله أَزْد، می زیسته.(2)
در کتابهایِ تاریخ و رجال، او را «کوفی» نوشته اند و از أَخبارِ وی برمی آید که أیّامِ جوانی را بیشتر در مدینه گذرانده است.
او عِلاوه بر أَئمّه هُدی _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ ، از أَنَس بنِ مالِکِ صحابی (10 _ 93 ه . ق. ) و ... هم استماعِ حدیث کرده است.
بسیاری از محدِّثانِ شیعه و سُنّی از أَبوحمزه رِوایت نموده اند. محدِّثانِ طرازِ أوّلِ شیعه، همگی، او را ثقه و موردِ اعتماد می دانند تا جائی که برخی خبرِ واحدِ وی را در حکمِ خبرِ متواتر به شمار آورده اند. لیک برخی از أَهلِ سنّت، به سببِ اعتقاداتِ شیعی اش، او را تضعیف کرده اند.
ص : 10
در فضائلِ أَبوحَمْزه رِوایتهائی از أَئمّه أَطهار _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ منقول است. از جمله، منقول است که إِمامِ صادق _ عَلَیْهِ السَّلام _ درباره او فرمودند: «أَبُوحَمْزَة فی زَمَانِهِ مِثْلُ سَلْمَان فی زَمَانِهِ»(1) (یعنی: أبوحمزه در زمانِ خودش مانندِ سلمان است در زمانِ خویش). در رِوایتِ دیگر از إِمام رضا _ عَلَیْهِ السَّلام _ أَبوحمزه به «لقمان»(2) تشبیه شده است.
أَبوحمزه در تشیّع و ولایِ أهلِ بیت _ عَلَیْهِمُ السَّلاَم _ ، إِخلاصِ فراوان داشته، و در گِردآوری و نقلِ رِوایاتِ خاندانِ وحی _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعین _ ، اهتمام می نموده است.
او از قدیم ترین مُصَنِّفان و مؤلِّفانِ شیعه نیز بشُمار است:
تفسیرِ قرآنی داشته که برخی آن را کهنْ ترین تفسیرِ مدوَّن شیعه شمرده اند و اگرچه أصلِ آن در دست نیست، بخشهائی از آن از طریقِ نگارشهایِ دیگران به دستِ ما رسیده است.
مجموعه ای از نوادرِ حدیث به نامِ نوادر و همچُنین أَثرِ دیگری به نامِ کتاب الزُّهْد فراهم آورده بوده است.
از یادگارهایِ ماندگار و مشهورِ دیگرِ وی رسالة الحقوق است که آن را از إِمامِ سجّاد _ عَلَیْهِ السَّلام _ رِوایت می کند و خوشبختانه موجود است و بارها به فارسی ترجَمه و شرح گردیده.
ص : 11
در تاریخِ درگذشتِ أَبوحمزه اختلاف کرده اند. بیشتر وفاتِ او را به سالِ 150 ه . ق . دانسته اند. بِنا بر قولِ دیگر، سالِ درگذشتِ او را باید پس از 165 ه . ق. دانست.
خوشبختانه در سالهایِ أَخیر، یکی از فضلا (آقایِ عبدالرّزّاق محمّدحسین حرزالدّین)، در قم، به گِردآوری آثارِ پراکنده و منقولاتِ أَبوحمزه پرداخته و مجموعه آنها را در دو دفتر _ یکی: تفسیر، و دیگری: مُسنَد _ به چاپ رسانیده است(1).
3_ نیایشِ أَبوحمزه ثُمالی و پایگاهِ آن در جهانِ شیعی
مشهورترینِ منقولاتِ أَبوحمزه ثُمالی، دعایِ سَحَر است که از إِمامِ سجّاد _ عَلَیْهِ السَّلام _ رِوایت کرده است و به نامِ «دعایِ أَبوحمزه ثُمالی» شهرت دارد(2).
این دعا را شیخ أَبومحمّد هارون بنِ موسی تَلِّعُکْبَری به إِسنادِ خود از حسن بنِ محبوبِ زرّاد و او از أَبوحمزه رِوایت کرده است. آورده اند که
ص : 12
إِمامِ سجّاد _ عَلَیْهِ السَّلام _ در أَیّامِ ماهِ رَمَضان، هر سَحَر، خداوند را به این دُعا می خوانده اند(1).
دعایِ أَبوحمزه از فَصاحتِ أَلفاظ و بَلاغتِ مَعانی و مضامینی بلند برخوردار است که توجّهِ عده ای از شارحان را نیز به خود جلب کرده(2).
درونه دعایِ أَبوحمزه، فراگیرست و فراخْ دامنه؛ خوف و رَجا، ناز و نیاز، طلب و سپاس، أَبعادِ دُنْیوی و أُخْرَوی و خُرد و کلانِ هَستیِ ما، همه در سطورِ این نیایشِ تابناک خودنمائی می کند، و از این رو، در أَحوالِ مختلف و با أَهدافِ گوناگون می توان از این مَأْدَبه فضلِ رحمانی حَظِّ روحانی برگرفت.
چُنان نیست که در این دعا، نیایشگر، تنها بیمناک باشد، یا فقط امیدوار؛ صِرفًا به حوائجِ این جهانی بپردازد، یا تنها کامه هایِ آن جهانی را با حضرتِ پروردگار بازگوید.
همه این سویه ها و رویه ها، در دعایِ أَبوحمزه هست، و پنداری، این نیایش، گوناگونیهایِ حیاتِ رنگارنگِ فردی و اجتماعیِ مؤمنان را در دنیا و آخرت دربرگرفته است.
چه بجاست که در جهانِ تشیّع، مؤمنان، بویژه در سَحَرهایِ بَرَکَتْ خیزِ ماهِ مبارکِ رَمَضَان به خواندنِ این دعا، چه در تنهائی و چه در اجتماعاتِ مذهبی، از جمله مساجد، اهتمامِ بلیغ دارند.
از حضرتِ شیخ بهاءالدّین محمّدِ عامِلی، مشهور به «شیخ بهائی»
ص : 13
(درگذشته به 1030 ه . ق.)، منقول است که فرموده: «هرکه نیایشِ معروفِ أبوحمزه[یِ ثُمالی] را بخوانَد، تا یک هفته مَستِ مَحَبَّتِ خدایِ سُبحان خواهد بود»(1).
4_ متنِ نیایش و ضبطِ نصِّ آن
نیایشهایِ مأثور نیز چونان دیگر أنواع و أقسامِ حدیث، در نقل و استنساخ از سَهو و اشتباهِ ناقِلان و لَغْزشِ قلمِ کاتبان _ و أحیانًا: تصرّفاتِ عمدیِ درازْدَستان _ مصون نمانده اند. اختلافات و دِگَرسانیهایِ موجود میان نسخه هایِ حدیثنامه هایِ کهن و یا رِوایتهایِ مختلفِ یک نیایش در ضبطِ بعضِ ألفاظ و عبارات، برخاسته از چُنین سهوها و لغزش ها و تصرّفات است.
هرچند مأثوراتِ نیایشی أغلب به سببِ مُداوَمَتی که بر قِرائتِ آنها می رفته و مَزایایِ أَدَبی و لَفْظیِ ویژه که در آنهاست و مانعِ جَوَلانِ بی قیْد و بَندِ أَذهان و أَقلام در عرصه عباراتِ آنها می گردد، در مقایسه با برخی مأثوراتِ دیگر کمتر به ناهمسانیِ دستنوشتها و اختلافِ نسخ و رِوایات گرفتار آمده اند، ضرورت دارد که در مقابله نسخِ گوناگونِ آنها و به دست دادنِ ضبطِ نصّی هرچه استوارتر از این مأثورات، کوشش و دقّتی عالمانه روَد و حَظِّ وافری از فعّالیّتهایِ متنْ پِژوهانه تُراثْ شناسانِ مسلمان بدین مأثورات اختصاص یابد.
ص : 14
ما در این وجیزه، در پیِ به دست دادنِ متنِ مصحَّح و مضبوطِ نیایشِ أبوحمزه _ آنسان که از برسنجیدن و ارزیابیِ ضبطِ حدیثنامه ها و دستنوشتهایِ گوناگون حاصل گردد _ نبوده ایم. نه آن که چُنین کاری را دربایست نمی دانیم. بلکه این وجیزه را خواهان چُنان متنی نمی شماریم.
بیشترینه نیایشگران، در بَرخواندنِ نیایشِ أبوحمزه، آن را از رویِ مفاتیح الجِنانِ مرحومِ حاج شیخ عبّاسِ قمی _ رِضْوانُ اللّهِ عَلَیْه _ خوانده و بدان رِوایت أُنس و أُلفت یافته اند. طبیعی است که در این دفتر نیز در پیِ همان رِوایتِ مَأْنوس و قِرائتِ مَأْلوفِ خویش باشند.
برین بنیاد، شالوده نَقلِ نصِّ نیایش را بر رِوایتِ مفاتیح الجِنان نِهادیم و اگر از رِوایتِ مفاتیح عُدولی کردیم یا ضبطی را به صواب آوردیم، پایَندان بوده ایم تا آن دِگَرسازی را در پینوشت یادآور شویم.
در بَرسَنجیدن رِوایتِ مفاتیح که از بُن، از مصباح المتهجّدِ شیخِ طوسی _ قَدَّس اللّهُ سِرَّه القُدّوسی _ مأخوذ است، با دیگر نسخه ها و رِوایت ها، به نسخه ای از خودِ مصباح المُتَهَجِّدِ شیخ و همچُنین به مصباحِ کَفْعَمی و إقبالِ ابنِ طاوس _ رِضْوانُ اللّهِ عَلَیْهِما _ سَر کَشیده و گاه دِگَرسانیِ ضبطها را در پینوشت یادآوری کرده ایم.(1)
ص : 15
همین جا باید خاطرنشان کرد که شوربختانه جایِ طبعِ علمیِ محقَّق و مصحَّحی از کتابِ مفاتیح الجِنان که به شیوه پسندیده متنْ شناسیِ امروزین پِژوهیده شده باشد، خالی است.(1)
نصِّ نیایش را از آغاز تا انجام با دو نسخه نسبةً درخورِ اعتماد از مفاتیح الجِنان(2) بَرسَنجیدیم که متأسّفانه باز هیچیک از آن دو از لغزش و کاستی پیراسته نبود.
آنچه درونِ قلاّب نهاده ایم، در «متنِ»(3) هیچیک از دو نسخه مفاتیح الجِنان
ص : 16
نبوده است.(1)
نسخه هایِ چاپیِ دیگری از مفاتیح الجِنان را نیز، بارها و بارها، به صورتِ گُزینشی موردِ مراجعه و مشورت قرار دادیم.
5 _ ترجَمه حاضر
ترجَمه، کاری است باریک و دشوار، بویژه از زبانِ عَرَبی، و به طورِ أَخَص، ترجَمه متونِ مقدَّس.
روزی که در دستیازی به تَرجَمه دعایِ أبوحمزه اندیشه می کردم و گامی پیش و گامی پس می نِهادم، از صعوبت و عَظَمَتِ کار البتّه خبر داشتم، ولی چون به عرضِ إِرادت و کسبِ سعادت در این آستانِ پُربرکت مشتاق بودم و چون دارویِ شکسته حالیِ خود را در هَمْنَفَسی با أَبرار می جُستم، یکْدِلِه در کار آمدم.
با ترجَمه نیایشِ أَبوحمزه _ که امیدوارم فرجامِ تکاپویِ این قلم در ترجَمه متون نیایشیِ شیعی نباشد _ ، خواه ناخواه، طَلَبی آغازیده ام که تا برآمدنِ کام _ به خواستِ خدا _ دست از آن نخواهم داشت.
ترجَمه خوب، أَمین است و روان؛ دقیق است و روشن؛ و این «قولیست که جُملگی برآنند».
ص : 17
من بی هیچ خودشکَنیِ فُروتنانه، خَستویم که این ترجَمه از نیایشِ أَبوحمزه، نه از دقّت و أَمانتِ کافی برخوردار است، و نه از روشنی و زیبائی و روانیِ مطلوب. در این نابهره مندی، دو عاملِ بُنیادین دخیل بوده است: یکی بضاعتِ مُزجاة و توانِشهایِ محدودِ ترجُمان، و دیگری عَظَمَت و پیچیدگیِ کار. ترجَمه هایِ گوناگونی از نیایشِ أَبوحمزه در دست است. من شماری از آنها را دیده و بَررَسیده ام و گاه و بیگاه در آنها هم، عُدول از جاده دقّت یا بَلاغت را یافته ام؛ با آن که بیشترینه پدیدآورندگانشان، مردمانی دانشوَر و آشنا به صناعتِ نویسندگی بوده اند.
حقیقت این است که دشواریهایِ زبانی و متنیِ همین أَدعیه مَأْثوره مُتَداوَل، بسی بیش از آن است که پنداشته می شود، و هرچند کَثْرَتِ تَداوُل و قِرائتِ پیوسته چُنین نیایشها باعث آمده است تا دیرینگی و تاریخْمَنْدیِ این متنها را قَدری فراموش کنیم، هر یک از این نیایشها به خودیِ خود یادگارِ تُراثیِ دیرینه روزی است که مانندِ غالبِ دیگر مواریثِ مکتوبِ کهن، با ذهن و زبانِ امروزین فاصله بسیار دارد و دستیابی به فَهْمی روشن از آن در گِروِ کوششی متنْ شناسانه و دانشورانه است که به آسانی دست نمی دهد.
وقتی دانشمندِ والامقامی چون ابنِ فَهْدِ حِلّی (ف : 841 ه . ق.) که خود هم عَرَبی زبان است و هم خَبیرِ عَرَبیّت و أَدیب و سُخَندان، و هم از دیدِ زمانی و زبانی به روزگارِ صُدور و إِنشایِ نیایشهایِ مأثور نزدیک تر از پَسینیان است، به دشواریِ زبانیِ کثیری از مواضعِ نیایشهایِ مأثور خَستو می گردد
ص : 18
و حتّی تصریح می کند که أَمثالِ او معانیِ بسیاری از این أَلفاظ را بروشنی نمی شناسند(1)، چون و چندِ معرفتِ أمثالِ ما ناگُفته پیداست.
آرزومَندم چندان از دیوانِ قضا خطِّ أَمان بیابم که بارها و بارها به بازنگری و بازاندیشی و بِهْسازیِ این ترجَمه کامیاب گردم(2).
از خوانندگانِ گرامی نیز سه چیز را درمی خواهم:
نخست آن که همواره به یاد داشته باشند ترجُمان، ادّعایِ بازگوئیِ سخنِ معصوم _ عَلَیْهِ السَّلام _ را به فارسی نداشته است و تنها در حدِّ توانِ خویش کوشیده چیزی دریابد و بازنگارَد.
و دیگر آن که در عینِ گذشتِ بزرگوارانه از کاستیهایِ ترجَمه، مرا از پیشنهادها و إِصلاحاتِ احتمالی و منظورِ نظرِ خویش، بیاگاهانَند.
سه دیگر آن که همه کوشندگان در ساماندهی و نشرِ این ترجَمه، بویژه
ص : 19
این خاکسارِ درگاهِ قرآنِ پاک و عترتِ طاهره _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ و پدر و مادرِ او، را به دعایِ خیر یاد آرند _ که در هر دو سرای سخت به این دعایِ خیرِ خواهران و برادرانِ إیمانی نیازمندیم.
فرجامِ این پیشگفتار را درود بر خاندانِ وحی _ عَلَیْهِمُ السَّلام _ و آرزویِ تعجیلِ ظهورِ معصومِ چهاردهم _ روحی فِداه _ قرار می دهم و صَلَواتی را که ابنِ طاوس (ره) در المُجتَنی من الدُّعاءِ المُجْتَبَی آورده است بازمی نویسم:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لاَیَبْقَی مِن صَلاَتِکَ شَیْءٌ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّدًا وَ الَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لاَیَبْقَی مِنْ رَحْمَتِکَ شَیْءٌ، و بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لاَیَبْقَی مِنَ الْبَرَکَاتِ شَیْءٌ، وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لاَیَبْقَی مِن السَّلاَمِ شَیْءٌ(1).
بنده خدا:
جویا جهانبخش
(غُفِرَ لَهُ)(2)
ص : 20
ص : 21
نیایشِ
أَبوحمزه ثُمالی
ص : 22
إِلهِی! لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ، وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فی حِیلَتِکَ «1 »
مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ؟ _ یَا رَبِّ! _ وَلاَ یُوجَدُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِکَ،
وَ مِنْ أَیْنَ لِیَ النَّجَاةُ؟ وَلاَ تُسْتَطَاعُ إِلاَّ بِکَ«2 »
لاَ الَّذِی أَحْسَنَ اسْتَغْنَی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ، وَلاَ الَّذِی أَسَآءَ وَاجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ«3 »
یَا رَبِّ! یَا رَبِّ! یَا رَبِّ! (حَتَّی یَنْقَطِعَ النَّفَسُ)«4 »
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ، وَ لَوْلاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ«5 »
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیآئًا حِینَ یَدْعُونِی«6 »
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْأَ لُهُ فَیُعْطِینِی وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی«7 »
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أُنَادِیهِ کُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِی وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی«8 »
وَ(1) الْحَمْدُ لِلِّهِ الَّذِی [أَدْعُوهُ وَ(2)] لاَ أَدْعُو غَیْرَهُ، وَ لَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لِی دُعَآئِی«9 »
ص : 23
خدایا! مرابه عقوبتت تأدیب مَکُن، و در تدبیرت با من مَکْر مَکُن.«10 »
پروردگارا! از کُجا خیر به من رسَد؟ درحالی که جُز نزدِ تو یافت نگردد.
و از کُجا نَجات برایم حاصل شود؟ درحالی که جُز به وسیله تو بر آن دست نتوان یافت.«11 »
نه آن کس که نکوئی نمود، از یاری و رحمتِ تو بی نیاز شد، و نه آن کس که بدی کرد و بر تو گستاخی نمود و خُشنودَت نَکَرْد، از [قلمروِ [قُدرَتَت بیرون رفت.«12 »
پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! (چندان گفته شود که نَفَس قَطْع گردد).«13 »
تو را به تو شناختم و تو مرا به خود راه نمودی و به سویِ خویش فراخواندی، و اگر تو نبودی نمی دانستم که تو چیستی.«14 »
سپاس و ستایش آن خدایْ راست که _ هرچند چون می خوانَدَم، کاهل باشم _ چون می خوانَمَش، پاسخم می دهد.«15 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که _ هرچند چون از من وامْ می خواهد، تنگْ چشم هستم _ چون ازو درخواست می کنم، به من عطا می نماید.«16 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که هرگاه بخواهم برایِ حاجتم، او را ندا می کنم، و هرجا بخواهم برایِ سِرَّم، با او خلوت می کنم، بی هیچ میانجی، و او خواسته ام برآوَرَد.«17 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که می خوانَمَش و جُز او را نخوانَم، و اگر جُز او را خوانَم، خوانْدَنَم را استجابَت نکند.«18 »
ص : 24
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لاَ أَرْجُو غَیْرَهُ، وَ لَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لاَءَخْلَفَ رَجَآئِی«19 »
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی، وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی«20 »
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی«21 »
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّی کَأَ نِّی لاَ ذَنْبَ لِی«22 »
فَرَبِّی أَحْمَدُ شَیْءٍ عِنْدِی وَ أَحَقُّ بِحَمْدِی«23 »
اَللّهُمَّ! إِ نِّی أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَیْکَ مُشْرَعَةً، وَ مَنَاهِلَ الرَّجَآءِ إِلَیْکَ(1) مُتْرَعَةً، وَالاِْسْتِعَانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أَمَّلَکَ مُبَاحَةً، وَ أَبْوَابَ الدُّعَآءِ إِلَیْکَ لِلصَّارِخِینَ مَفْتُوحَةً«24 »
وَ أَعْلَمُ أَ نَّکَ لِلرَّاجِی(2) بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ، وَ لِلْمَلْهُوفِینَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ، وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَی جُودِکَ وَ الرِّضَا بِقَضَآئِکَ عِوَضًا مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ، وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ، وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ، وَ أَ نَّکَ لاَ تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلاَّ أَنْ تَحْجُبَهُمُ الاَْعْمَالُ(3) دُونَکَ«25 »
ص : 25
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که به جُز او امید ندارم، و اگر به جُز او امید می بستم، امیدم را پَسِ پُشت می افکَنْد [و بَرنمی آورْد].«26 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که مرا به خودش وا گذاشته و گرامی ام داشته، و به مردمان وانگذاشته تا خوارَم دارند.«27 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که _ با آنکه از من بی نیازست _ به من مِهْر وَرزید.«28 »
و سپاس و ستایش آن خدایْ راست که چندان با من بُردباری کُنَد که گوئی مرا گناهی نباشد.«29 »
پس، پروردگارِ من، ستوده ترین چیزست نزدِ من، و سزاوارترین است به سپاس و ستایشِ من.«30 »
خدایا! من راههایِ خواستْها را به سویِ تو آشکار و گشوده می یابم، و آبشخورهایِ امید را لَبریز، و یاری جُستن از فضلِ تو را، برایِ هرکه به تو امید بسته، روا، و درهایِ دعا را به سویِ تو، برایِ فرَیادْگَران، باز.«31 »
و می دانم که: تو برایِ امیدوار، در جایگاهِ إِجابتی، و برایِ ستمدیدگانِ فریادْخواه در کمینگاهِ یاریگری؛ و در نالیدن به [درگاهِ [جودَت و رضا به قضایت، عِوَضی از دریغِ تَنْگْ چشمان هست، و گُزیری از آنچه در دَستانِ منفعتْ جویان است؛ و کوچنده به سویِ تو، راهش نزدیک است؛ و تو از آفریدگانت پوشیده نمی شوی مگر آنکه کارهاشان از تو فروپوشاندشان [و میانِ تو و ایشان حجاب گردد].«32 »
ص : 26
وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَیْکَ بِطَلِبَتِی، وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی، وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغَاثَتِی، وَ بِدُعَآئِکَ تَوَسُّلِی، مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاِسْتَِماعِکَ مِنِّی، وَ لاَ اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی، بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ، وَ سُکُونِی إِلَی صِدْقِ وَعْدِکَ، وَ لَجَأی إِلَی الاْءِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ، وَ یَقِینِی بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لاَ رَبَّ لِی غَیْرُکَ، وَلاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ، وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ«33 »
اَللّهُمَّ! أَنْتَ الْقَآئِلُ _ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ _ : «وَ اسْأَلُوا اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ»(1)
«إِنَّ اللّه َ کَانَ بِکُمْ رَحِیًما»(2)؛ وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ _ یَا سَیِّدِی! _ أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ، وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ، وَ الْعَآئِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ«34 »
إِلهِی! رَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ صَغِیرًا، وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی کَبِیرًا، فَیَا مَن رَبَّانِی فِیالدُّنْیَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الاْخِرَةِ إِلَی عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ! مَعْرِفَتِی _ یَا مَوْلاَیَ! _ دَلِیلِی(3) عَلَیْکَ، وَ حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إِلَیْکَ، وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدَلاَلَتِکَ، وَ سَاکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلَی شَفَاعَتِکَ«35 »
أَدْعُوکَ _ یَا سَیِّدِی! _ بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ«36 »
رَبِّ! أُنَاجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ«37 »
ص : 27
با خواسته ام آهنگِ تو کرده ام، و با حاجتم رویْ به تو آورده ام، و از تو یاری می جویم، و به خواندنِ تو مُتَوَسِّل می شوم؛ بی آن که سزاوار باشم تا از من سخنی شنوی، و یا شایسته باشم تا از من دَرگُذَری؛ بلکه به سببِ اطمینانم به کَرَمَت، و آرَمیدگی ام به راستیِ وعده ات، و پَناهیدَنَم به إِیمان به توحیدت، و یقینم به شناختِ تو از من که [می دانی] پروردگاری جُز تو ندارم، و جُز تو خدائی نیست، یکتائی و بی هَنباز.«38 »
خداوندا! تو گفته ای _ و گفتارِ تو حق و وعده ات راست است _ که: «و از خدایْ، از فضلِ وی درخواهید» «خداوند بر شما مهربان است»؛ و ای سَروَرَم! این از صفاتِ تو نیست که به خواستن فرمان دِهی و از دِهِش دریغ وَرزی. توئی آن کس که به دِهِشهایت بر رَعایایِ خویش منّت می نِهی و مهربانیِ [برخاسته از] رَأْفَتَت را به ایشان می بخشی.«39 »
خدایا! چون خُرد بودم، در نواختها و إِحسانَت مرا بپَروَرْدی، و چون بزرگ شدم، گرامی ام داشتی؛ پس ای آن که مرا در دنیا به إِحسان و بخشش و نواختهایش پروَرْد و در آخرت از برایم به عفو و کَرَمَش إِشارت کَرْد! معرفتم _ ای سَروَرَم! _ مرا به تو رَهنُماست، و مَحَبَّتَم به تو، شَفیعِ من به نَزدِ توست؛ و من از رهنُمائی که مرا به سویِ تو ره نمود مطمئنّم، و از شفیعی که شَفاعتِ مرا به تو آورد، آسوده خاطرم. «40 »
سَروَرَم! تو را به زبانی می خوانم که گناهش آن را گُنگ گردانیده است.«41 »
پروردگارا! به دِلی با تو راز می گویم که بِزِه اش آن را تباه ساخته است.«42 »
ص : 28
أَدْعُوکَ _ یَا رَبِّ! _ رَاهِبًا رَاغِبًا رَاجِیًا خَآئِفًا«43 »
إِذا رَأَیْتُ _ مَوْلاَیَ! _ ذُنُوبِی فَزِعْتُ، وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ، فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ، وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ«44 »
حُجَّتِی _ یَا اَللّه ُ! _ فِی جُرْأَتِی عَلَی مَسْأَلَتِکَ _ مَعَ إِتْیَانِی ما تَکْرَهُ _ جُودُکَ وَ کَرَمُکَ، وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی _ مَعَ قِلَّةِ حَیَآئِی _ رَأْفَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ«45 »
وَ قَدْ رَجَوْتُ أَنْ لاَ تُخَیِّبَ(1) بَیْنَ ذَیْنِ وَ ذَیْنِ مُنْیَتِی، فَحَقِّقْ رَجَآئِی وَاسْمَعْ دُعَآئِی، یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ، وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ«46 »
عَظُمَ _ یَا سَیِّدِی! _ أَمَلِی، وَ سَآءَ عَمَلِی؛ فَأَعْطِنِی مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدَارِ أَمَلِی وَ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِأَسْوَءِ عَمَلِی «47 » فَإِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجَازَاةِ الْمُذْنِبِینَ، وَ حِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکَافَاةِ الْمُقَصِّرِینَ«48 »
وَ أَنَا _ یَا سَیِّدِی! _ عَآئِذٌ بِفَضْلِکَ، هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ(2) مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنًّا«49 »
وَ مَا أَنَا _ یَا رَبِّ! _ وَ مَا خَطَرِی؟!
هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ«50 »
ص : 29
پروردگارا! ترسان و خواهان، امیدوار و بیمْدار، می خوانَمَت.«51 »
سَروَرَم! چون گناهانم را بینم، بترسم، و چون کَرَمِ تو را بینم، طَمَع وَرزَم؛ پس اگر درگُذَری، بهترین مهربانی، و اگر عذاب کُنی، نه ستَمْرانی.«52 »
ای خدا! حجّتِ من در گستاخی ام بر درخواست از تو _ بِرَغمِ گُزاردَنَم آنچه را نَپسَندی _ جود و کَرَمِ توست، و ساز و برگم به هنگامِ سختی _ بِرَغمِ کَم آزَرمی ام _ رَأْفَت و رحمتِ توست؛«53 » و امید بسته ام که میانِ این دو [= جود و کَرَمَت[ و آن دو [= رَأَفت و رحمتت]، امیدم را نومید مَسازی؛ پس امیدم را برآور و دعایم را بشنو. ای بهترین کسی که خواننده ای او را خوانده، و برترین کسی که امیدبَنْدَنْده ای به او امید بسته!«54 »
ای سَروَرَم! آرزویم بزرگ است، و کِردارم بَد؛ پس هَمْچَندِ آرزویم از عفوِ خویش مرا عَطا کُن، و به بدترین کِردارم مرا مَگیر؛«55 » چه کَرَمَت بَرتَرَستْ از مُجازاتِ گناهکاران، و بُردباری ات بزرگترست از کیفردادنِ مُقَصِّران.«56 »
و من _ ای سَرْوَرَم! _ به فضلِ تو پناهنده ام، و از تو به تو می گریزم، و می خواهم عمل کُنی به وعده ای که دادی در بابِ درگذشتن از آن کس که به تو گمانِ نیکو بَرَد.«57 »
و پروردگارا! من چیستم و چه ارزشی دارم؟!
به فضلت مرا موهبَت دِهْ و به گذشتت بر من تَصَدُّق کُن.«58 »
ص : 30
أَیْ رَبِّ! جَلِّلْنِی بِسَِتْرِکَ(1)، واعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ«59 »
فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ، وَلَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ العُقُوبَةِ لاَجْتَنَبْتُهُ، لاَ لاِءَنَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ [إِلَیَّ(2)] وَأَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ [عَلَیَّ(3)]، بَلْ لاِءَنَّکَ _ یَا رَبِّ! _ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الاْءَکْرَمِینَ، سَتَّارُ الْعُیُوبِ، غَفَّارُ الذُّنُوبِ، عَلاَّمُ الْغُیُوبِ، تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ«60 » فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ وَ عَلَی عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ«61 »
وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلَی مَعْصِیَتِکَ، حِلْمُکَ عَنِّی، وَ یَدْعُونِی إِلَی قِلَّةِ الْحَیَآءِ، سَِتْرُکَ(4) عَلَیَّ، وَ یُسْرِعُنِی إِلَی التَوَثُّبِ عَلَی مَحَارِمِکَ، مَعْرِفَتِی بِسَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ عَظِیمِ عَفْوِکَ«62 »
یَا حَلِیمُ! یَا کَریمُ! یَا حَیُّ! یَا قَیُّومُ! یَا غَافِرَالذَّنْبِ! یَا قَابِلَ التَّوْبِ! یَا عَظِیمَ الْمَنِّ! یَا قَدِیمَ الاْءِحْسَانِ!«63 »
ص : 31
پروردگارا! مرا به پرده(1) خودت بپوشان، و به والائیِ ذاتِ خویش از سَرزَنِشم درگُذَر؛«64 »
چه اگر امروز کسی جُز تو بر گناهم آگاهی می یافت، مرتکبِ آن نمی شدم، و اگر از تعجیلِ عُقوبَت می ترسیدم، از آن [گناه] پرهیز می نمودم؛ نه از آن رو که [پنداشته باشم [تو خوارترینِ نگرندگان به من و بی مقدارترینِ آگاهان از من باشی؛ بلکه از آن رویْ که تو _ پروردگارا! _ بهترینِ فروپوشندگان و درستْ حُکْمْ ترینِ قضاوتگران و گرامی ترینِ گرامیانی؛ فروپوشاننده عیبْهائی؛ آمرزنده گناهانی؛ داننده نهانهائی؛ گناه را به کَرَمِ خویش فرومی پوشانی، و عُقوبَت را به بُردباری ات به تأخیر می افکنی؛«65 » پس توراسْتْ سپاس و ستایش به خاطرِ بُردباریِ پس از دانائی و عفوِ پس از توانائی ات.«66 »
بُردباری ات در قِبالِ من، مرا بر نافرمانی از تو وامی دارَد و گستاخ می کُنَد؛ و پرده پوشی ات بر من، مرا به کَم آزَرْمی فرامی خوانَد؛ و شناختم از گستردگیِ رَحمَتَت و عفوِ عظیمت، مرا، به ارتکابِ حریصانه مُحرَّماتَت می شتابانَد.«67 »
ای بُردبار! ای بُزرگوار! ای زنده! ای پاینده! ای آمرزنده گُناه! ای پذیرنده توبه! ای صاحبِ منّتِ عظیم! ای إِحسانگر از دیرباز!«68 »
ص : 32
أَیْنَ سَِتْرُکَ(1) الْجَمِیلُ؟ أَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلِیلُ؟ أَیْنَ فَرَجُکَ الْقَرِیبُ؟ أَیْنَ غِیَاثُکَ السَّرِیعُ؟ أَیْنَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ؟ أَیْنَ عَطَایَاکَ الْفَاضِلَةُ؟ أَیْنَ مَوَاهِبُکَ الْهَنِیآئَةُ؟ أَیْنَ صَنَآئِعُکَ السَّنِیَّةُ؟ أَیْنَ فَضْلُکَ الْعَظِیمُ؟ أَیْنَ مَنُّکَ الْجَسِیمُ؟ أَیْنَ إِحْسَانُکَ الْقَدِیمُ؟ أَیْنَ کَرَمُکَ؟ «69 »
یَا کَرِیمُ! بِهِ [وَ بِمُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ(2)] فَاسْتَنْقِذْنِی، وَ بِرَحْمَتِکَ فَخَلِّصْنِی«70 »
یَا مُحْسِنُ! یَا مُجْمِلُ! یَا مُنْعِمُ! یَا مُفْضِلُ!«71 »
لَسْنَا نَتَّکِلُ(3) فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَی أَعْمَالِنَا، بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا، لاِءَنَّکَ أَهْلُ التَّقْوَی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، تُبْدِئُ بِالاْءِحْسَانِ نِعَمًا، وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ کَرَمًا«72 » فَمَا نَدْرِی مَا نَشْکُرُ: أَ جَمِیلَ مَا تَنْشُرُ؟ أَمْ قَبِیحَ مَا تَسْتُرُ؟ أَمْ عَظِیمَ مَا أَبْلَیْتَ وَ أَوْلَیْتَ؟ أَمْ کَثِیرَ مَا مِنْهُ نَجَّیْتَ وَ عَافَیْتَ؟«73 »
یَا حَبِیبَ مَن تَحَبَّبَ إِلَیْکَ! وَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ مَنْ لاَذَ بِکَ وَانْقَطَعَ إِلَیْکَ!«74 »
أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ نَحْنُ الْمُسِیآئُونَ، فَتَجَاوَزْ _ یَا رَبِّ! _ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکَ«75 »
ص : 33
کُجاست پرده پوشیِ زیبایَت؟ کُجاست گُذَشتِ والایَت؟ کُجاست گشایشِ زودْرَس ات؟ کُجاست فریادْرَسیِ شتابانت؟ کُجاست رَحمَتِ گسترده ات؟ کُجاست دِهِشهایِ مایه وَرَت؟ کُجاست بخششهایِ گوارایت؟ کُجاست نیکوئیهای بلندْپایه ات؟ کُجاست فضلِ بزرگت؟ کُجاست منّتِ تَناوَرَت؟ کُجاست إِحسانِ دیرینت؟ کجاست بزرگواری ات؟«76 »
ای بزرگوار! به حقِّ بزرگواری ات و به حقِّ محمّد و آلِ محمّد نَجاتم ده و به حقِّ رَحمَتَت رهائی ام بخش.«77 »
ای نکوکار! ای خوشْ کردار! ای نعمتْ بخش! ای افزونْ دِهَنده!«78 »
ما در نَجات از عِقابِ تو، بر کارهایمان تکیه نمی کنیم، بلکه بر فضلِ تو بر خودمان تکیه داریم، زیرا که تو سزاوارِ پرهیختن و سزاوارِ آمُرزیدن هستی؛ نعمتهائی را از رویِ إِحسان آغاز می کنی، و به سببِ کَرَم از گناه دَرمی گُذَری؛«79 » پس ندانیم که شُکرِ چه گُزاریم: زیبایِ آنچه را پَراکَنی؟ یا زشتِ آنچه را فروپوشانی؟ یا بزرگِ آنچه را داده ای و إِعطا نموده؟ یا بسیارِ آنچه را از آن رهانیده ای و عافیت بخشیده؟«80 »
ای دوستِ آن که به تو مِهْر وَرزَد! و ای روشنیِ دیده آن که به تو پَناهَد و از جُز تو گُسَسته، به تو پیوَنْدَد!«81 »
تو نکوکاری و ما بَدْکار؛ پس _ پروردگارا! _ با زیبایِ آنچه نزدِ توست، از زشتِ آنچه نزدِ ماست، دَرگُذار.«82 »
ص : 34
وَ أَیُّ جَهْلٍ _ یَا رَبِّ! _ لاَ یَسَعُهُ جُودُکَ؟ أَوْ(1) أَیُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِکَ؟ وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِی جَنْبِ نِعَمِکَ؟ وَ کَیْفَ نَسْتَکْثِرُ أَعْمَالاً نُقَابِلُ بِهَا کَرَمَکَ؟ بَلْ کَیْفَ یَضِیقُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ مَا وَسِعَهُمْ مِن رَحْمَتِکَ؟«83 »
یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ! یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ! فَوَعِزَّتِکَ _ یَا سَیِّدِی! _ لَوْ نَهَرْتَنِی(2) مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لاَ کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا انْتَهَی إِلَیَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ«84 »
وَ أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَآءُ، تُعَذِّبُ مَنْ تَشَآءُ بِمَا تَشَآءُ کَیْفَ تَشَآءُ، وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَآءُ بِمَا تَشَآءُ کَیْفَ تَشَآءُ،(3) لاَ تُسْأَلُ عَنْ فِعْلِکَ، وَ لاَ تُنَازَعُ فِی مُلْکِکَ، وَ لاَ تُشَارَکُ فِی أَمْرِکَ، وَ لاَ تُضَآدُّ فِی حُکْمِکَ، وَ لاَ یَعْتَرِضُ عَلَیْکَ أَحَدٌ فِی تَدْبِیرِکَ، لَکَ الْخَلْقُ وَالاْءَمْرُ، تَبَارَکَ اللّه ُ رَبُ الْعَالَمِینَ!«85 »
یَا رَبِّ! هذَا مَقَامُ مَنْ لاَذَ بِکَ وَاسْتَجَارَ بِکَرَمِکَ وَ أَلِفَ إِحْسَانَکَ وَ نِعَمَکَ«86 » وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِی لاَ یَضِیقُ عَفْوُکَ، وَ لاَیَنْقُصُ فَضْلُکَ، ولاَ تَقِلُّ رَحْمَتُکَ«87 »
وَ قَدْ تَوَثَّقْنَا مِنْکَ بِالصَّفْحِ الْقَدِیمِ وَالْفَضْلِ الْعَظیمِ وَالرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ«88 » أَفَتَُرَاکَ(4) _ یَا رَبِّ! _ تُخْلِفُ ظُنُونَنَا أَوْ تُخَیِّبُ امَالَنَا؟«89 »
ص : 35
و پروردگارا! کدامین نادانی است که بخشندگیِ تو آن را فرانگیرد؟ یا کدامین زمان از بُردباریِ تو درازتر است؟ و أَعمالِ ما بَرِ نعمتهایِ تو چه سَنْجَد؟ و چگونه أَعمالی را که با کَرَمِ تو می سنجیم، بسیار شماریم؟ بلکه چگونه آنچه از رحمتِ تو گناهکاران را فراگرفته، بر ایشان تَنگ آید؟«90 »
ای فراخْ آمرزش! ای دستْ گشاده به رحمت! به عزّتِ تو سوگند می خورَم _ ای سَروَرَم! _ که اگر مرا به بانْگ برانی، به تَرْکِ درگاهِ تو نگویم و از بسیارْستائی ات دست برندارم؛ به سببِ آن شناخت که از بخشندگی و بزرگواریِ تو، به من رسیده است.«91 »
و توئی کُننده هرآنچه خواهی؛ هرکه را خواهی، به هرچه خواهی، هرگونه که خواهی، عذاب کنی؛ و بر هرکه خواهی، به هرچه خواهی، هرگونه که خواهی، رحمت آوری؛ درباره کردارت از تو پُرسشی نشود، و در فرمانروائی ات با تو مُنازَعَتی نَرَوَد، و در کارِ تو با تو مُشارَکَتی نشود، و در حُکمِ تو با تو ناهمسازی ای نگردد، و أَحَدی در تدبیرت بر تو اعتراض نکُنَد. آفرینش و أَمْر توراست. بزرگا خداوندا که پروردگارِ جهانیان است!«92 »
پروردگارا! این جایگاهِ آن کس است که به تو پناهَد و به کَرَمِ تو زنهار جویَد و با إِحسان و نواختْهای تو أُلْفَت گیرد؛«93 »و توئی آن بخشنده که گذشتِ تو تَنْگ نیایَد، و فضلِ تو کاستی نگیرد، و رحمتَت کم نگردد.«94 »
ما به گذشتِ دیرین و فضلِ عظیم و رحمتِ گسترده تو اعتماد کرده ایم.«95 » پس آیا _ پروردگارا! _ خود را چُنان بینی که گمانهایِ ما را خلاف کنی یا آرزوهامان را
ص : 36
به نومیدی کَشانی؟«96 »
کَلاَّ یَا کَرِیمُ! فَلَیْسَ هذا ظَنُّنَا بِکَ، وَ لاَ هذَا فِیکَ طَمَعُنَا«97 »
یَا رَبِّ! إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلاً طَوِیلاً کَثِیرًا، إِنَّ لَنَا فِیکَ رَجَآءً عَظِیًما«98 »
عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنا، وَ دَعَوْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَستَجِیبَ لَنَا«99 » فَحَقِّقْ رَجَآءَنَا [یَا(1)] مَوْلاَنَا! فَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَسْتَوجِبُ بِأَعْمَالِنَا، وَلکِنْ عِلْمُکَ فِینَا وَ عِلْمُنَا بِأَنَّکَ لاَ تَصْرِفُنَا عَنْکَ [حَثَّنَا عَلَی الرَّغْبَةِ إِلَیْکَ(2)]«100 »
وَ إِنْ کُنَّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبِینَ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیْنَا وَ عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ«101 » فَامْنُنْ عَلَیْنَا بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ جُدْ عَلَیْنَا فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إِلَی نَیْلِکَ«102 »
یَا غَفَّارُ! بِنُورِکَ اهْتَدَیْنَا، وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْنَا، وَ بِنِعْمَتِکَ أَصْبَحْنَا وَ أَمْسَیْنَا«103 »
ذُنُوبُنَا بَیْنَ یَدَیْکَ«104 »
نَسْتَغْفِرُکَ _ اللّهُمَّ! _ مِنْهَا وَ نَتُوبُ إِلَیْکَ«105 » تَتَحَبَّبُ إِلَیْنَا بِالنِّعَمِ وَ نُعَارِضُکَ بِالذُّنُوبِ«106 » خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَیْکَ صَاعِدٌ، وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ، وَ تَتَفَضَّلَ عَلَیْنَا بِالاَآئِکَ«107 »
ص : 37
هرگز! ای بزرگوار! گمانِ ما به تو این نیست، و طَمَعِ ما در تو، این نَه.«108 »
پروردگارا! ما به تو آرزوئی دراز و بسیار بُرده ایم و امیدی بزرگ بَسته ایم.«109 » سر از فرمانت کشیدیم و امید داریم که بر ما پرده پوشی کُنی، و تو را خواندیم و امید داریم که استجابَتمان نمائی.«110 »پس _ ای سَروَرِ ما! _ امیدمان برآوَر؛ که آنچه را به سببِ أَعمالمان بدان سزاواریم، دانسته ایم، لیک عِلْمِ تو به ما و عِلْمِ ما بدان که تو ما را از خود نرانی، ما را به خواهانی ات برانگیخته.«111 »
و اگرچه ناسزاوارِ رحمتِ تو ایم، تو سزاواری که بر ما و بر گناهکاران به فُزونیِ فَراخْ دَستی ات جُود کنی«112 » پس بر ما بدانچه تو سزاوارِ آنی، منّت گذار، و جود کُن بر ما که ما به دِهِشِ تو نیازمندیم.«113 »
ای آمُرزگار! به فروغِ تو راه یافتیم، و به بخششِ تو بی نیاز شدیم، و به نواختِ تو، بام و شام کردیم.«114 »
گناهانمان پیشِ رویِ توست.«115 »
خدایا! درباره این گناهان از تو آمرزش می خواهیم و به سویِ تو بازمی گردیم.«116 » تو به نواختهایت با ما مِهْر می وَرزی و ما به [این [گناهان با تو معارضه می کنیم.«117 »
نیکیِ تو به سویِ ما فرود می آید و بدیِ ما به سویِ تو بَرمی شوَد؛ و پیوسته و هَماره فرشته ای بزرگوار کرداری زشت از ما به نزدِ تو می آورَد، و این تو را از آن بازنمی دارَد که به نواختهایت ما را فراگیری و دِهِشهایت را بر ما ارزانی داری.«118 »
ص : 38
فَسُبْحَانَکَ! مَا أَحْلَمَکَ وَ أَعْظَمَکَ وَ أَکْرَمَکَ مُبْدِئًا وَ مُعِیدًا!«119 »تَقَدَّسَتْ أَسْمَآؤُکَ وَ جَلَّ ثَنَآؤُکَ وَ کَرُمَ صَنَآئِعُکَ وَ فِعَالُکَ!«120 »
أَنْتَ _ إِلهِی! _ أَوْسَعُ فَضْلاً وَ أَعْظَمُ حِلْمًا مِنْ أَنْ تُقَایِسَنِی بِفِعْلِی وَ خَطِیآئَتِی«121 » فَالْعَفْوَ! الْعَفْوَ! الْعَفْوَ! «122 » سَیِّدِی! سَیِّدِی! سَیِّدِی!«123 »
اَللّهُمَّ! اشْغَلْنَا بِذِکْرِکَ، وَ أَعِذْنَا مِنْ سَخَطِکَ، وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِکَ، وَارْزُقْنَا مِنْ مَوَاهِبِکَ، وَ أَنْعِمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلِکَ، وَ ارْزُقْنَا حَجَّ بَیْتِکَ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ _ صَلَوَاتُکَ وَ رَحْمَتُکَ وَ مَغْفِرَتُکَ وَ رِضْوَانُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ!
إِنَّکَ قَرِیبٌ مُجِیبٌ«124 »
وَارْزُقْنَا عَمَلاً بِطَاعَتِکَ، وَ تَوَفَّنَا عَلَی مِلَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ _ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ الِهِ _«125 »
اَللّهُمَّ! اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا«126 »(1) اجْزِهِمَا بِالاْءِحْسَانِ إِحْسَانًا وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَانًا«127 »
اَللّهُمَّ! اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، الاْءَحْیَآءِ مِنْهُمْ وَالاْءَمْوَاتِ، وَ تَابِعْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ«128 »
ص : 39
پاکا تو! چه بُردباری و بزرگی و گرامی، آنگاه که [به إِنعام] آغاز کردی و آنگاه که [إِنعام را] تَکرار نمودی!«129 » نامهایِ تو پاک است! و ستایشِ تو بِشْکوه! و کردارهایِ نیکویت و رفتارت گرامی است!«130 »
خدایا! فضلِ تو فراخْ تر و بُردباریِ تو بیشتر از آن است که مرا با کردار و خطایم بسنجی.«131 » پس، دَرگُذَر! دَرگُذَر! دَرگُذَر!«132 » سَروَرا! سَروَرا! سَروَرا!«133 »
خدایا! مارا به یادِ خودت وادار، و از خَشمَت در پناه آر، و از عذابت زنهارمان دِهْ، و از بخششهایت روزیمان کُن، و از فضلِ خویش ما را بنواز، و حجِّ خانه ات و زیارتِ خاکْجایِ پیامبرت _ که درودها و مِهْر و آمُرزِش و خُشنودیِ تو بر او و بر خاندانش باد! _ روزیمان کُن.
تو نزدیکی و إجابتْ کُننده.«134 »
و گُزاردِ طاعتت را روزیمان کُن، و بر دینِ خودت و سُنَّتِ پیامبرت _ که درودِ خدا بر او و خاندانش باد! _ ما را بمیران.«135 »
خدایا! مرا بیامرز، و پدر و مادرم را، و همان گونه که ایشان به خُردی ام پَروَردَند، بر ایشان رحمت آور؛«136 » إِحسانشان را با إِحسان جزا دِهْ و سَیِّئاتشان را با غُفران.«137 »
خدایا! مردانِ باوَردار و زنان باوَردار را بیامُرز، زندگانشان را و مُردگانشان را؛ و میانِ ما و ایشان را به نیکیها پیوند دِهْ.«138 »
ص : 40
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنَا وَ مَیِّتِنَا، وَ(1) شَاهِدِنَا وَ غَآئِبِنَا، ذَکَرِنَا وَ أُنْثَانَا، صَغِیرِنَا وَ کَبِیرِنَا، حُرِّنَا وَ مَمْلُوکِنَا«139 »
کَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللّه ِ وَ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیدًا وَ خَسِرُوا خُسْرَانًا مُبِینًا«140 »
اَللّهُمَّ! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَ اخْتِمْ لِی بِخَیْرٍ، وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ اخِرَتِی، وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لاَ یَرْحَمُنِی، وَ اجْعَلْ عَلَیَّ مِنْکَ [جُنَّةً(2)] وَاقِیَةً بَاقِیَةً، وَ لاَ تَسْلُبْنِی صَالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ، وَ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقًا وَاسِعًا حَلاَلاً طَیِّبًا«141 »
اَللّهُمَّ! احْرُسْنِی بِحَرَاسَتِکَ، وَ احْفَظْنِی بِحِفْظِکَ، وَاکْلاَءْنِی بِکِلاَآءَتِکَ(3)، وَارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِنَا هذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ، وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نِبیِّکَ وَالاْءَئِمَّةِ _ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ _ «142 » وَ لاَ تُخْلِنِی _ یَا رَبِّ ! _ مِنْ تِلْکَ الْمَشَاهِدِ الْشَّرِیفَةِ وَالْمَوَاقِفِ الْکَرِیمَةِ«143 » اَللّهُمَّ! تُبْ عَلَیَّ حَتَّی لاَ أَعْصِیَکَ، وَ أَلْهِمْنِی الْخَیْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَالْنَّهَارِ [أَبَدًا(4)] مَا أَبْقَیْتَنِی؛ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ !«144 »
ص : 41
خدایا! زنده و مُرده ما را، حاضر و غائبِ ما را، مَرد و زنِ ما را، خُرد و کلانِ ما را، آزاد و بَرده ما را، بیامُرز.«145 »
هَنبازگیران برایِ خدا، دروغ گفتند، و سخت گمراه شدند، و آشکارا زیان کردند.«146 »
خدایا! درود فرست بر محمّد و آلِ محمّد؛ و فرجامَم را نیکو گردان؛ و در آنچه مرا به اندوه افکَنَد، از کارِ دنیا و آخرتم، مرا کفایت کُن؛ و کسی را که بر من رحمت نیاوَرَد، بر من چیره مَساز؛ و بر من از خود سِپَری نگاهدارنده و پاینده ساز؛ و نواختِ شایسته ای که مرا داده ای، از من مَسِتان؛ و از فضلِ خویش مرا روزیی فراخ و حلال و پاک روزی فرمایْ.«147 »
خدایا! به پاسداریِ خویش مرا پاس دار، و به نگاهداری ات نگاه دار، و به صیانتِ خودت مَصون کُن، و حجِّ خانه ات، امسال و هرسال، و زیارتِ خاکْجایِ پیامبرت و پیشوایان را _ که بر ایشان درود باد! _ روزی ام کُن«148 » و مرا از این مَشاهدِ شریف و جایگاههایِ بزرگوار بی بهره مساز.«149 »
خدایا! مرا توفیقِ توبه دِهْ تا سر از فرمانت نَکَشم؛ و، جاودانه، تا مرا پاینده داری، نیکی و عَمَل به آن، و بیم از خودت را، در شب و روز، به من إِلهام کُن؛ ای پروردگارِ جهانیان!«150 »
ص : 42
اَللّهُمَّ! إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاَةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ، أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسًا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ، وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ«151 »
مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَُحَتْ(1) سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی، عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ؟!«152 »
سَیِّدِی ! لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی، وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفًّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضًا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ فَرَفَضْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَآئِکَ فَحَرَمْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَآءِ فَخَذَلْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ ایَسْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی الِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَآئِی فَبَاعَدْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَآئِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی«153 » فَإِنْ عَفَوْتَ _ یَا رَبِّ ! _ فَطَا لَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِی، لاِءَنَّ کَرَمَکَ _ أَیْ رَبِّ ! _ یَجِلُّ عَنْ [مُجَازَاةِ الْمُذْنِبِینَ، وَ حِلْمَکَ یَکْبُرُ عَن(2)] مُکَافَاةِ الْمُقَصِّرِینَ«154 »
ص : 43
خدایا! هربار که گفتم: آماده هستم و مهیّا شده ام و برای نماز در پیشگاهَت ایستادم و با تو راز گفتم، چون نماز خواندم، بر من نیمْخوابی افکَندی، و چون با تو راز گفتم، رازگُفتَنَت را از من واسِتَدی.«155 »
مرا چه می شود که هربار گفتم: اندرونم شایسته شد و نشستگَهَم به نشستگاهانِ توبه کُنندگان نزدیک گردید، بَلیّه ای بر من عارض شد که پایم را بلَغْزانید و میانِ من و خدمتِ تو حائل شد؟!«156 »
سَروَرَم! شاید که تو از درگاهت مرا رانده ای، و از خدمتت دور گردانیده ای، یا شاید مرا خوارشمارنده حقِّ خویش دیده ای و به دوردستم افکنده ای، یا شاید مرا از خود رویْگردان دیده ای و دشمنم داشته ای، یا شاید در جایگاهِ دُروغْزَنانم یافته ای و کنارَم زده ای، یا شاید مرا درباره نعمتهایت ناسپاس دیده ای و بی بهره ام ساخته ای، یا شاید مرا در مَجالسِ عالِمان نیافته و خوارَم داشته ای، یا شاید مرا از شمارِ غافِلان دیده ای و از رحمتت نومیدم کرده ای، یا شاید دیده ای هَمدَمِ بیکارگانم و ما را با هم گذاشته ای، یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی و از این رو دورَم گردانیده ای، یا شاید مرا به خاطرِ بِزِه و گناهم کیفر داده ای، یا شاید به سببِ کَم آزَرْمی ام نسبت به تو، مُجازات نموده ای.«157 »
اینَک، اگر دَرگُذری _ پروردگارا ! _ ، چه بسیار درگذشتی از گُنَهکارانِ پیش از من [و این چیزِ تازه ای نیست]؛ چرا که بزرگواریِ تو _ پروردگارا! _ بَرتَرست از مُجازاتِ گُنَهکاران، و بُردباریِ تو بزرگترست از کیفردادنِ مُقَصِّران.«158 »
ص : 44
وَ أَنَا عَآئِذٌ بِفَضْلِکَ، هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ(1) مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنًّا«159 »
إِلهِی! أَنْتَ أَوْسَعُ فَضْلاً وَ أَعْظَمُ حِلْمًا مِنْ أَنْ تُقَایِسَنِی بِعَمَلِی، أَوْ أَنْ تَسْتَزِلَّنِی بِخَطِیآئَتِی«160 » وَ مَا أَنَا _ یَا سَیِّدِی ! _ وَ مَا خَطَرِی؟!«161 »
هَبْنِی بِفَضْلِکَ _ [یَا(2)] سَیِّدِی ! _ ، وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ، وَ جَلِّلْنِی بِسَِتْرِکَ(3)، وَاعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ«162 »
سَیِّدِی ! أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ، وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِی عَلَّمْتَهُ، وَ أَنَا الضَّآلُّ الَّذِی هَدَیْتَهُ، وَ أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ، وَ أَنَا الْخَآئِفُ الَّذِی امَنْتَهُ، وَ [أَنَا(4)] الْجَآئِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ، وَ الْعَطْشَانُ الَّذِی أَرْوَیْتَهُ، وَ الْعَارِی الَّذِی کَسَوْتَهُ، وَ الْفَقِیرُ الَّذِی أَغْنَیْتَهُ، وَالضَّعِیفُ الَّذِی قَوَّیْتَهُ، وَالذَّلِیلُ الَّذِی أَعْزَزْتَهُ، وَ السَّقِیمُ الَّذِی شَفَیْتَهُ، وَ السَّآئِلُ الَّذِی أَعْطَیْتَهُ، وَ الْمُذْنِبُ الَّذِی سَتَرْتَهُ، وَ الْخَاطِئُ الَّذِی أَقَلْتَهُ، وَ أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِی کَثَّرْتَهُ، وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِی نَصَرْتَهُ، وَ أَنَا الطَّرِیدُ الَّذِی اوَیْتَهُ«163 » أَنَا _ یَا رَبِّ ! _ الَّذِی لَمْ أَسْتَحْیِکَ فِی الْخَلاَآءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْکَ فِی الْمَلاَآءِ«164 »
ص : 45
و من، به فضلِ تو پناهنده ام، و از تو به تو می گریزَم، و می خواهم عَمَل کُنی به وعده ای که دادی در بابِ درگذشتن از آن کس که به تو گُمانِ نیکو بَرَد.«165 »
خدایا! فضل تو فراخْ تر و بُردباریِ تو بیشتر از آنست که مرا با کردارم بسَنْجی، یا به واسطه خَطایم فُرولَغْزانی.«166 »و ای سَروَرَم! من چیستم و چه ارزشی دارم؟!«167 »
ای سَروَرَم! به فضلت مرا موهبت دِه، و به گذشتت بر من تَصَدُّق کُن، مرا به پرده خودت بپوشان، و به والائیِ ذاتِ خویش از سَرزَنِشم دَرگُذَر.«168 »
سَروَرَم! من آن خُردم که تواَش پَروَردی، و من آن نادانم که تواَش آموزانیدی، و من آن گُمراهم که تواَش راه نمودی، و من آن فُرودَستَم که تواَش بَرکَشیدی، و من آن بیمناکم که تواَش آرام دادی، و من آن گرسنه ام که تواَش سیر کردی، و آن تشنه ام که تواَش سیراب نمودی، و آن برهنه ام که تواَش پوشانیدی، و آن بینوایم که تواَش بی نیاز ساختی، و آن ناتوانم که تواَش تَوان دادی، و آن خوارم که تواَش گرامی داشتی، و آن بیمارم که تواَش بِهْ کردی، و آن نَواجویم که تواَش عطا نمودی، و آن گُنَهْکارم که تو بر او پرده پوشی کردی، و آن خطاکارم که تو از وی درگُذَشتی، و من آن اندک ام که تو بسیارش گردانیدی، و آن زبونْ شده ام که تو یاری اش کردی، و من آن مَطْرودم که تو پناهش دادی.«169 » من _ پروردگارا! _ آنم که در نهان از تو شرم نکردم و در آشکار پروایِ تو ننمودم.«170 »
ص : 46
أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَی«171 » أَنَا الَّذِی عَلَی سَیِّدِهِ اجْتَرَی«172 » أَنَا الَّذِی عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّمَآءِ«173 » أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَی مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرُّشَا«174 » أَنَا الَّذِی حِینَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَیْهَا أَسْعَی«175 » أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ، وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ، وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْتُ«176 » فَبِحِلْمِکَ أَمْهَلْتَنِی، وَ بِسَِتْرِکَ(1) سَتَرْتَنِی، حَتَّی کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنِی، وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی، حَتَّی کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی«177 »
إِلهِی! لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِدٌ، وَ لاَ بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ، وَ لاَ لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لاَ لِوَعِیدِکَ مُتَهَاوِنٌ«178 » [وَ(2)] لکِنْ خَطِیآئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ غَلَبَنِی هَوَایَ وَ أَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَ غَرَّنِی سِتْرُکَ(3) الْمُرْخَی عَلَیَّ، فَقَدْ عَصَیْتُکَ وَ خَالَفْتُکَ بِجَُهْدِی(4)«179 » فَالاْنَ مِنْ عَذَابِکَ مَن یَسْتَنْقِذُنِی؟، وَ مِنْ أَیْدِی الْخُصَمَآءِ غَدًا مَن یُخَلِّصُنِی؟، وَ بِحَبْلِ مَنْ أَتَّصِلُ إِنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنِّی؟«180 »
ص : 47
مَنَم گرفتار به بلیّه هایِ بزرگ«181 » مَنَم آن که گستاخی کرده بر سَروَرِ خویش«182 » مَنَم آن که سَر کشیده از فرمانِ جبّارِ آسمان«183 » مَنَم آن که در سَرکَشیدن ها از فرمانِ [خدایِ [بزرگ، رشوه دادم«184 » مَنَم آن که چون بدین گناهانِ بزرگ مژده ام می دادند، به سویشان بِرون می شتابیدم«185 » مَنَم آن که مُهلَتَم دادی و بازنگشتم، و بر من پرده پوشی کردی و شرم نکردم، و به گناهان دست یازیدم و اندرگُذَشتم، و از چشمِ خویش مرا فروانداختی و پروائی نکردم«186 »؛ پس به بُردباری ات مُهلتم دادی، و به پرده خویش پوشانیدی ام، چندان که گوئی از من غافل شدی؛ و از عقوبتهایِ گناهان برکنارَم داشتی، چندان که گوئی از من شرم نمودی!«187 »
خدایا! آنگاه که سَر از فرمانت کشیدم، نه از این رو سَرکَشی کردم که رُبوبیَّتِ تو را إِنکارگر بودم، و نه این که أَمرِ تو را خوار می شمردم، و نه این که خود را فراپیشِ عُقوبَتت می داشتم، و نه این که تهدیدِ تو را آسان می گرفتم«188 »؛ بلکه خطائی عارض شد، و نَفْسِ من آن را در نَظَرم بیاراست، و هَوایَم بر من چیره شد، و نگونبختی ام مرا بر آن یاری کرد، و پرده فروانداخته ات بر من، مرا بفریفت؛ پس سر از فرمانت کشیدم و در ناهمسازی با تو کوشیدم؛«189 » اکنون کیست که مرا از عذابِ تو نَجات بخشد؟ و فردا کیست که مرا از دستانِ دشمنان برهانَد؟ و اگر تو ریسمانت را از من بگسلی، به ریسمانِ که درآویزَم؟«190 »
ص : 48
فَوَاسَوْءَتَا! عَلَی مَا أَحْصَی کِتَابُکَ مِنْ عَمَلِی الَّذِی لَوْلاَ مَا أَرْجُو مِنْ کَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ نَهْیِکَ إِیَّایَ عَنِ الْقُنُوطِ، لَقَنَطْتُ عِنْدَمَا أَتَذَکَّرُهَا«191 »
یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ!«192 »
اَللّهُمَّ! بِذِمَّةِ الاْءِسْلاَمِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ، وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْءَانِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ، وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ الاْءُمِّیَّ الْقُرَشِیَّ الْهَاشِمِیَّ الْعَرَبِیَّ التِّهَامِیَّ الْمَکِّیَّ الْمَدَنِیَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ«193 » فَلاَ تُوحِشِ اسْتِیْنَاسَ إِیمَانِی، وَ لاَ تَجْعَلْ ثَوَابِی ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاکَ«194 » فَإِنَّ قَوْمًا امَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَآءَهُمْ، فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا، وَ إِنَّا امَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا، فَأَدْرِکْنَا مَا أَمَّلْنَا، وَ ثَبِّتْ رَجَآءَکَ فِی صُدُورِنَا، وَ «لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا، وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»(1)«195 »
فَوَعِزَّتِکَ لَوِانْتَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِن بَابِکَ، وَ لاَ کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ، لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِی مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ«196 »
إِلَی مَن یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلاَّ إِلَی مَوْلاَهُ؟، وَ إِلَی مَن یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ إِلاَّ إِلَی خَالِقِهِ؟«197 »
ص : 49
پس افسوسا بر آنچه کتابِ تو از کِردارم در شمار آورده، همان کردارم که اگر نبود امیدم به بزرگواری و گستردگیِ رحمتِ تو و نَهْیْ کردنت مرا از نومیدی، همانا چون فرایاد می آوردَمَش، نومید می شدم.«198 »
ای بهترین کسی که خواننده ای او را خوانده، و برترین کسی که امیدبَنْدَنْده ای به او امید بسته!«199 »
خدایا! به زینهارِ إِسلام به تو متوسّل می شوم، و به حُرمتِ قرآن به تو تکیه می کنم، و به مَحَبَّتَم به پیامبرِ أُمّیِ قُرَشیِ هاشمیِ عَرَبیِ تِهامیِ مَکّیِ مَدَنی، نزدیک شدن به تو را اُمید می دارم«200 »؛ پس أُنْس گرفتنِ إِیمانم را به وَحشَت بَدَل مَکُن، و پاداشِ مرا [چون [پاداشِ کسی که جُز تو را بندگی کرده، قرار مَدِهْ«201 ». چه، گروهی با زبانهاشان إِیمان آوردند تا بِدان، خونهاشان را پاس دارند، و به آرزوشان رسیدند، و ما به زبانها و دلهامان به تو إِیمان آوردیم، تا از ما دَرگُذری، پس ما را به آرزومان برسان، و امیدت را در سینه هامان استوار دار؛ و «زانْ پس که ما را راه بنمودی، دلهامان را مَلغْزان، و ما را از نزدِ خود رحمتی بخش؛ که بسیاربَخْش خود توئی».«202 »
پس به عزّتِ تو سوگند می خورم که اگر مرا به بانگ برانی، به تَرکِ درگاهِ تو نگویم، و از بسیارْستائی ات دست بَرندارم، به سببِ آن شناخت از بزرگواری و گستردگیِ رحمتِ تو که به دلِ من إِلهام گردیده است.«203 »
بنده جُز مولایش به سویِ که رَوَد؟ و آفریده جُز آفریننده اش به که پَناهَد؟«204 »
ص : 50
إِلهِی ! لَوْ قَرَنْتَنِی بِالاْءَصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الاْءَشْهَادِ، وَ دَلَلْتَ عَلَی فَضَآئِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ، وَ أَمَرْتَ بِی إِلَی النَّارِ، وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الاْءَبْرَارِ، مَا قَطَعْتُ رَجَآئِی مِنْکَ، وَ مَا صَرَفْتُ [وَجْهَ(1)] تَأْمِیلِی لِلْعَفْوِ عَنْکَ، وَ لاَ خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِی«205 »
أَنَا لاَ أَنْسَی أَیَادِیَکَ عِنْدِی وَ سَِتْرَکَ(2) عَلَیَّ فِی دَارِ الدُّنْیَا«206 »
سَیِّدِی ! [صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَ(3)] أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی، وَاجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفَی(4) خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ _ صَلَوَاتُکَ(5) عَلَیْهِ وَ الِهِ _ ، وَانْقُلْنِی إِلَی دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَیْکَ، وَ أَعِنِّی بِالْبُکَآءِ عَلَی نَفْسِی«207 » فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَالاْمَالِ عُمْرِی، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الاْیِسِینَ مِنْ خَیْرِی«208 »
فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حَالاً مِنِّی إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَی مِثْلِ حَالِی إِلَی قَبْرٍ(6) لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی، وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِی؟«209 »
ص : 51
خدایا! اگر به زنجیرهایم ببندی و دِهِشِ خود را پیشِ چشمِ گواهان از من بازداری، و چشمانِ بندگان را به رُسوائیهایم راه نمائی، و بفرمائی که به آتشم افکَنَنْد، و میانِ من و نیکان حائل شوی، از تو امید نَبُرَّم، و رویِ آرزومندی ام را به گذشت، از تو برنَگَردانم، و مَحَبَّتَت از دِلَم بیرون نشود.«210 »
من نواختهائی را که به من ارزانی داشتی و پرده پوشی ات را بر من در سرایِ دنیا فراموش نمی کنم.«211 »
سَروَرَم! بر محمّد و آلِ محمّد درود فرست، و دوستیِ دنیا را از دِلَم بیرون کُن، و مرا همراهِ مُصطفی، برگزیده تو از آفریدگانت و خاتمِ پیامبران، محمّد _ که درودهایِ تو بر او و خاندانش باد! _ بدار، و مرا به پایه بازگشت به سویِ خودت برَسان، و در گریستن بَر خودم، یاری ام دِهْ«212 »؛ که عُمْرم را، در امروز و فرداکردن و آرزوها، فنا نموده ام، و چونان نومیدان از خیرِ خویش، گشته ام.«213 »
پس چه کسی بَدْ روزگارتر از من است، اگر در چُنین حالی به گوری که برایِ آرَمیدَنَم آماده اش نساخته ام، و فرشی از کِردارِ شایسته برایِ خُفْتَنَم در آن نگُستَرده ام، بُرده شَوَم؟!«214 »
ص : 52
وَ ما لِی لاَ أَبْکِی؟! وَ لاَ أَدْرِی إِلَی مَا یَکُونُ مَصِیرِی، وَ أَرَی نَفْسِی تُخَادِعُنِی، وَ أَیَّامِی تُخَاتِلُنِی، وَ قَد خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِی أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ«215 »
فَمَا لِی لاَ أَبْکِی؟! أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی، أَبْکِی لَظُلْمَةِ قَبْرِی، أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی، أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ، أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَانًا ذَلِیلاً حَامِلاً ثِقْلِی(1) عَلَی ظَهْرِی، أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَی عَنْ شِمَالِی، إِذِ الْخَلاَآئِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی«216 » «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ؛ وَجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ، ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ؛ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ، تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»(2) وَ ذِلَّةٌ«217 »
سَیِّدِی ! عَلَیْکَ مُعَوَّلِی وَ مُعْتَمَدِی وَ رَجَآئِی وَ تَوَکُّلِی، و بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی«218 » تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشَآءُ، وَ تَهْدِی بِکَرَامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ«219 » فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبِی، وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی بَسْطِ لِسَانِی«220 » أَفَبِلِسَانِی هذَا الکَآلِّ أَشْکُرُکَ؟، أَمْ بِغَایَةِ جَُهْدِی(3) فِی عَمَلی أُرْضِیکَ؟«221 » وَ مَا قَدْرُ لِسَانِی _ یَا رَبِّ! _ فِی جَنْبِ شُکْرِکَ؟، وَ مَا قَدْرُ عَمَلِی فِی جَنْبِ نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ؟«222 »
إِلهِی ! إِنَّ جُودَکَ بَسَطَ أَمَلِی، وَ شُکْرَکَ قَبِلَ عَمَلِی«223 »
ص : 53
و مرا چه می شود که نمی گریَم در حالی که نمی دانم سرانجامم چیست، و نَفْسَم را می بینم که به من نیرنگ می زَنَد، و روزگارم مرا می فریبَد، و [پرنده] مرگ کنارِ سَرَم بال وپَر زده است؟«224 »
مرا چه می شود که نمی گریَم؟! بگریَم برایِ بیرون شدنِ جانم، بگریَم برایِ تاریکیِ گورم، بگریَم برایِ تنگیِ لَحدم، بگریَم برایِ پُرسِشِ مُنْکَر و نَکیر از من، بگریَم برایِ بیرون شدنم از گور، برهنه و خوار، بارِ گرانم را بر پُشتَم حَمْلْ کُنان، یکبار به راست می نگرم و بارِ دیگر به چپ، آنگاه که خلائق به کاری جُز کارِ من مشغول اند [و به من نمی پردازند].«225 » هرکس _ از ایشان _ را، آن روز، کاری است که از همگان بازَش آرَد. رویْهائی، آن روز، تابان اند، خندان و شادان. و رویْهائی، آن روز، گَرد بر آنها نشسته، تیرگی و خواری فُروگیردشان«226 »
سَروَرَم! تکیه و اعتماد و امید و توکّلم بر توست، و آویزِشَم به رحمتِ تو«227 »؛ هرکه را خواهی به رحمتت برَسانی، و هرکه را دوست داشته باشی به کَرامَتَت راه نمائی«228 ». پس سپاس و ستایشْ توراست زانْ رو که دِلَم را از شِرْک پاک کردی، و سپاس و ستایشْ توراست زانْ رو که زبانم را گُشودی«229 »؛ آیا با این زبانِ فُروبَسته شکرگزارَمَت؟، یا با نِهایتِ کوشش در عَمَلَم خُشنود سازَمَت؟«230 »و _ پروردگارا! _ زبانِ من بَرِ شُکرِ تو چه سَنجَد؟ و کردارِ من برِ نواخْتْها و إِحسانِ تو چه اَرزَد؟«231 »
خدایا! بخشندگی ات آرزویِ مرا گستَرْد، و سپاسگُزاری ات کردارِ مرا پذیرفت.«232 »
ص : 54
سَیِّدِی ! إِلَیْکَ رَغْبَتِی، وَ مِنْکَ(1) رَهْبَتِی، وَ إِلَیْکَ تَأْمِیلِی، وَ قَدْ سَاقَنِی إِلَیْکَ أَمَلِی، وَ عَلَیْکَ _ یَا وَاحِدِی! _ عَکَفَتْ هِمَّتِی، وَ فِیمَا عِنْدَکَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتِی، وَ لَکَ خَالِصُ رَجَآئِی و خَوْفِی، وَ بِکَ أَنَِسَتْ(2) مَحَبَّتِی، وَ إِلَیْکَ أَلْقَیْتُ بِیَدِی، وَ بِحَبْلِ طَاعَتِکَ مَدَدْتُ رَهْبَتِی«233 »
یَا مَوْلاَیَ ! بِذِکْرِکَ عَاشَ قَلْبِی، وَ بِمُنَاجَاتِکَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الْخَوْفِ عَنِّی«234 »
فَیَا مَوْلاَیَ، وَ یَا مُؤَمَّلِی، وَ یَا مُنْتَهَی سُؤْلِی ! فَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ ذَنْبِیَ الْمَانِعِ لِی مِن لُزُومِ طَاعَتِکَ«235 »
فَإِنَّمَا أَسْأَلُکَ لِقَدِیمِ الرَّجَآءِ فِیکَ وَ عَظِیمِ الطَّمَعِ مِنْکَ الَّذِی أَوْجَبْتَهُ عَلَی نَفْسِکَ مِنَ الْرَّأْفَةِ وَ الْرَّحْمَةِ«236 » فَالاْءَمْرُ لَکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ، وَالْخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ، وَ کُلُّ شَیْءٍ خَاضِعٌ لَکَ، تَبَارَکْتَ، یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ!«237 »
إِلهِی ! ارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتِی وَ کَلَّ عَنْ جَوَابِکَ لِسَانِی وَ طَاشَ عِنْدَ سُؤَالِکَ إِیَّایَ لُبِّی«238 »
فَیَا عَظِیمَ رَجَآئِی! لاَ تُخَیِّبْنِی إِذَا اشْتَدَّتْ فَاقَتِی، وَلاَ تَرُدَّنِی لِجَهْلِی، وَلاَ تَمْنَعْنِی لِقِلَّةِ صَبْرِی«239 »
ص : 55
سَروَرَم! تو را می خواهم، و از تو می هَراسم و به تو آرزومندم، و آرزویم مرا به سویِ تو رانده، و همّتم _ ای یگانه من! _ تنها معطوفِ تو گردیده، و رَغْبَتَم بدانچه نزدِ توست گُشاده شده(1)، و رجاء و خوفِ نابِ من تو راست، و مَحَبَّتِ من به تو أُنْس یافته، و دستِ خود را به سویِ تو دراز کرده ام، و هراسم را به ریسمان طاعتِ تو بسته ام.«240 »
ای سَروَرَم! دلِ من با یادِ تو زیست، و با رازگفتن با تو، دردِ خوفِ خود را آرام بخشیدم.«241 »
پس ای سَروَرَم! و ای آرزویم! و ای مُنْتَهایِ خواسته ام! میانِ من و آن گناهم که از همراهیِ طاعَتَت بازَم می دارد جدائی افْکَن.«242 »
از تو تنها به خاطرِ امیدِ دیرین[ام] به تو و طَمَعِ عظیم[ام] از تو که از رَأْفَت و رحمت بر خود واجب گردانیده ای، درخواست می کنم«243 ». پَس أَمْرْ توراست، یکتائی، هَنْبازی نداری، و آفریدگان همه روزی خوارانِ تواَند، و در قبضه تو؛ و همه چیز در برابرِ تو فروتن است؛ بزرگا که توئی، ای پروردگارِ جهانیان!«244 »
خدایا! چون حُجَّتَم مُنقَطِع شود، و زبانم از پاسُخْ گفتن به تو کُندی گیرد، و دربرابرِ پُرسشت از من خِرَدم خَطا کُنَد، بَر من رَحمت آور.«245 »
پس ای امیدِ بزرگِ من! چون بینوائی ام سخت شود، نومیدم مساز، و به سببِ نادانی ام مرا مَران، و به خاطرِ کَمْ شَکیبی ام مرا بازمدار.«246 »
ص : 56
أَعْطِنِی لِفَقْرِی، وَارْحَمْنِی لِضَعْفِی«247 » سَیِّدِی ! عَلَیْکَ مُعْتَمَدِی وَ مُعَوَّلِی وَ رَجَآئِی وَ تَوَکُّلِی، وَ بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی، وَ بِفِنَآئِکَ أَحُطُّ رَحْلِی، وَ بِجُودِکَ أَقْصِدُ طَلِبَتِی، وَ بِکَرَمِکَ _ أَیْ رَبِّ ! _ أَسْتَفْتِحُ دُعَآئِی، وَ لَدَیْکَ أَرْجُو [سَدَّ(1)] فَاقَتِی، وَ بِغِنَاکَ أَجْبُرُ عَیْلَتِی، وَ تَحْتَ ظِلِّ عَفْوِکَ قِیَامِی، وَ إِلَی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَرْفَعُ بَصَرِی، وَ إِلَی مَعْرُوفِکَ أُدِیمُ نَظَرِی، فَلاَتُحْرِقْنِی بِالنَّارِ وَ أَنْتَ مَوْضِعُ أَمَلِی، وَلاَتُسْکِنِّی الْهَاوِیَةَ فَإِنَّکَ قُرَّةُ عَیْنِی«248 »
یَا سَیِّدِی ! لاَ تُکَذِّبْ ظَنِّی بِإِحْسَانِکَ وَ مَعْرُوفِکَ، فَإِنَّکَ ثِقَتِی، وَ لاَ تَحْرِمْنِی ثَوَابَکَ فَإِنَّکَ الْعَارِفُ بِفَقْرِی«249 »
إِلهِی ! إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَلَمْ یُقَرِّبْنِی مِنْکَ عَمَلِی، فَقَدْ جَعَلْتُ الاِْعْتِرَافَ إِلَیْکَ بِذَنْبِی وَسَآئِلَ عِلَلِی«250 »
إِلهِی ! إِنْ عَفَوْتَ، فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِالْعَفْوِ؟، وَ إِنْ عَذَّبْتَ، فَمَنْ أَعْدَلُ مِنْکَ فِی الْحُکْمِ؟«251 »
ص : 57
به خاطرِ نداری ام به من ببخش، و به خاطرِ ناتوانی ام بر من رحمت آور.«252 »
سَروَرَم! اعتماد و تکیه و امید و توکّلم بر توست، و آویزِشَم به رحمتِ توست، و در سایه تو بارم را می افکَنَم [و ماندگار می شوم]، و به خاطرِ بخشندگی ات، آهنگِ خواسته ام می کنم، و به بزرگواری ات _ پروردگارا! _ نیایشَم را آغاز می کنم، و برایِ رفعِ بینوائی ام به تو امید می دارم، و به توانگریِ تو ناداری ام را جبران می کنم، و زیرِ سایه گذشتِ تو می ایستم، و به بخشندگی و بزرگواری ات چشم بَرمی دارَم، و به نیکیِ تو نظر می دوزَم؛ پس تو که جایگاهِ امیدِ مَنی، مرا به آتش مَسوز، و تو که روشنیِ چشمِ مَنی، مرا در دوزخ جایْ مَدِهْ.«253 »
ای سَروَرَم! گُمانم را به إِحسان و نیکی ات دروغ مَگَردان، که توئی موردِ اعتمادِ من، و مرا از پاداشَت بی بهره مساز، که توئی دانا به نَداریِ من.«254 »
خدایا! اگر مرگم رسیده(1) و کِردارم مرا به تو نزدیک نساخته باشد، خَستوئی به گناهم را نزدِ تو دستاویزِ عُذرهایم می سازم.«255 »
خدایا! اگر دَرگُذَری، چه کسی از تو به گُذَشت سزاوارتر باشد؟ و اگر عذاب کنی، چه کسی در حُکْم از تو دادگرتر باشد؟«256 »
ص : 58
اِرْحَمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی، وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُ_رْبَتِی، وَ ف_ِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی، وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی، وَ إِذَا نُشِرْتُ لِلْحِسَابِ بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقِفِی؛ وَ اغْفِرْ لِی مَا خَفِیَ عَلَی الاْدَمِیِّینَ مِنْ عَمَلِی، وَ أَدِمْ لِی مَا بِهِ سَتَرْتَنِی، وارْحَمْنِی صَرِیعًا عَلَی الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی، وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ مَمْدُودًا عَلَی الْمُغْتَسَلِ یُقَلِّبُنِی(1) صَالِحُ جِیرَتِی، وَ تَحَنَّنْ عَلَیَّ مَحْمُولاً قَدْ تَنَاوَلَ الاْءَقْرِبَآءُ أَطْرَافَ جِنَازَتِی(2)، وَ جُدْ عَلَیَّ مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بِکَ وَحِیدًا فِی حُفْرَتِی، وَارْحَمْ فِی ذلِکَ الْبَیْتِ الْجَدِیدِ غُرْبَتِی، حَتَّی لاَ أَسْتَأْنِسَ بِغَیْرِکَ«257 »
یَا سَیِّدِی ! إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَی نَفْسِی هَلَکْتُ«258 »
سَیِّدِی ! فَبِمَنْ أَسْتَغِیثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِی عَثْرَتِی؟، فَإِلَی مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَایَتَکَ فِی ضَجْعَتِی؟، وَ إِلَی مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ کُرْبَتِی؟«259 »
سَیِّدِی ! مَن لِی وَ مَن یَرْحَمُنِی إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِی؟، وَ فَضْلَ مَنْ أُؤَمِّلُ إِنْ عَدِمْتُ فَضْلَکَ یَوْمَ فَاقَتِی؟، وَ إِلَی مَنِ الْفِرَارُ مِنَ الذُّنُوبِ إِذَا انْقَضَی أَجَلِی؟«260 »
سَیِّدِی ! لاَ تُعَذِّبْنِی وَ أَنَا أَرْجُوکَ«261 »
إِلهِی ! حَقِّقْ رَجَآئِی، وَ امِنْ خَوْفِی«262 »
ص : 59
در این دنیا بر غُربَتَم رَحْم کُن، و به هنگامِ مرگ بر اَندوهم، و در گور بر یکّه وتنها بودَنَم، و در لَحد بر وَحشَتَم، و چون برایِ شُمار پیشِ تو برانگیخته شوم بَر خواریِ پایگاهم؛ و آنچه از کِردارم از آدمیان پنهان مانده بیامُرز، و آنچه مرا بدان پوشانیدی از برایَم پیوسته دار، و بر من رحمت آور آنگاه که در بستر افتاده و دَستانِ دوستانم مرا از رویی به رویِ دیگر می گردانَد، و بر من تَفَضُّل کُن آنگاه که مرا در غُسْلْگاه دراز کرده و همسایگانِ نکوکارم گَردانیده غُسْلم می دهند، و به من مِهْر وَرْز آنگاه که می بَرَنْدم و خویشان أَطرافِ جنازه ام(1) را گرفته اند، و بر من جُود کُن آنگاه که آورده اند مرا، و یکّه وتنها، در گورَم، به نزدِ تو فرود آمده ام، و در آن خانه تازه بر غُربتم رحمت آور تا به کسی بجُز تو أُنْس نگیرم.«263 »
ای سَروَرَم! اگر مرا به خودم واگذاری، هَلاک شَوَم.«264 »
سَروَرَم! از که یاری جویم، اگر تو از لَغزشم دَرنگذری(2)؟، و به که پَناهَم، اگر عنایتِ تو را در آرمیدن [و مَمات] ام از کف بدهم؟ و به که پناه بَرَم اگر اندوهم نزدائی؟«265 »
سَروَرَم! که را دارم و که بر من رحمت می آوَرَد، اگر تو بر من رحمت نیاوری؟، و فضلِ که را آرزو کنم، اگر روزِ بینوائی ام فضلِ تو را نداشته باشم؟ و از گناهان به سویِ که بگریزم، آنگاه که عمرم به پایان رَسَد؟«266 »
سَروَرَم! مرا _ که امید به تو دارم _ عذاب مَکُن.«267 » خدایا! امیدم برآور، و بیمَم را به آرامش بَدَل کُن«268 »
ص : 60
فَإِنَّ کَثْرَةَ ذُنُوبِی لاَ أَرْجُو فِیهَا إِلاَّ عَفْوَکَ«269 »
سَیِّدِی ! أَنَا أَسْأَلُکَ مَا لاَ أَسْتَحِقُّ، وَ أَنْتَ أَهْلُ التَّقْوَی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ«270 » فَاغْفِرْ لِی، وَ أَلْبِسْنِی مِنْ نَظَرِکَ ثَوْبًا یُغَطِّی عَلَیَّ التَّبِعَاتِ، وَ تَغْفِرُهَا لِی، وَلاَ أُطَالَبُ بِهَا، إِنَّکَ ذُو مَنٍّ قَدِیمٍ، وَ صَفْحٍ عَظِیمٍ، وَ تَجَاوُزٍ کَرِیمٍ«271 »
إِلهِی ! أَنْتَ الَّذِی تُفِیضُ سَیْبَکَ عَلَی مَن لاَیَسْأَلُکَ، وَ عَلَی الْجَاحِدِینَ بِرُبُوبِیَّتِکَ، فَکَیْفَ _ سَیِّدِی ! _ بِمَنْ سَأَلَکَ وَ أَیْقَنَ أَنَّ الْخَلْقَ لَکَ، وَالاْءَمْرَ إِلَیْکَ، تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ، یَا رَبَ الْعَالَمِینَ !«272 »
سَیِّدِی ! عَبْدُکَ بِبَابِکَ، أَقَامَتْهُ الْخَصَاصَةُ بَیْنَ یَدَیْکَ، یَقْرَعُ بَابَ إِحْسَانِکَ بِدُعَآئِهِ، [وَ یَسْتَعْطِفُ جَمِیلَ نَظَرِکَ بِمَکْنُونِ رَجَآئِهِ(1)]«273 »فَلاَ تُعْرِضْ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ عَنِّی، وَاقْبَلْ مِنِّی مَا أَقُولُ«274 » فَقَدْ دَعَوْتُکَ(2) بِه_ذَا ال_دُّعَ_آءِ وَ أَنَ_ا أَرْجُو أَن لاَ تَرُدَّنِی، مَعْرِفَةً مِنِّی بِرَأْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ«275 »
إِلهِی ! أَنْتَ الَّذِی لاَ یُحْفِیکَ سَآئِلٌ، وَلاَ یَنْقُصُکَ نَآئِلٌ«276 »
ص : 61
که در بسیاریِ گناهانم، جُز به گذشتِ تو امید ندارم.«277 »
سَروَرَم! من چیزی را از تو درمی خواهم که سزاوارِ آن نیستم، و تو سزاوارِ پَرهیختن و سزاوارِ آمرزیدن هستی.«278 » پس مرا بیامُرز، و از لطفِ خود جامه ای به من بپوشان که گناهانم را بپوشانَد، و تو آنها را بیامُرزی، و من بدانها مُؤاخذه نشوم؛ که تو مِنَّتی دیرین و چشمْ پوشیی بزرگ و گذشتی بزرگوارانه داری.«279 »
خدایا! توئی آن که دِهِشَت را به کسی که از تو درنخواهَد و به مُنکِرانِ رُبوبیَّتَت می رسانی، تا چه رَسَد _ سَروَرَم! _ به کسی که از تو درخواسته و یقین کرده که آفرینشْ تو راست و أَمْر به دستِ توست! بزرگا و برترا که توئی، ای پروردگارِ جهانیان!«280 »
سَروَرَم! بنده ات در درگاهِ توست؛ تهیدستی، او را پیش تو برپایْ داشته است؛ با دُعایش درِ إِحسانَت را می کوبَد و لُطفِ جمیلت را به امیدِ نهانی اش مَسأَلَت می کند«281 »؛ پس رویِ کَریمت را از من مَگَردان، و آنچه گویم از من بپذیر«282 »؛ که تو را بدین دعا خوانده ام و _ از رویِ معرفتم به رأفت و رحمتت _ امید دارم که مرا نرانی.«283 »
خدایا! توئی آن که هیچ نَواجویْ به پایْفشاری از تو نخواهَد، و هیچ نوایافته از تو نکاهَد«284 »
ص : 62
أَنْتَ کَمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا نَقُولُ«285 »
اَللّهُمَّ ! إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرًا جَمِیلاً، وَ فَرَجًا قَرِیبًا، وَ قَوْلاً صَادِقًا، و أَجْرًا عَظِیًما«286 » أَسْأَلُکَ _ یَا رَبِّ ! _ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ، مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ(1)«287 » أَسْأَلُکَ _ اللّهُمَّ! _ مِنْ خَیْرِ مَا سَأَلَکَ مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ«288 »
یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَی ! أَعْطِنِی سُؤْلِی فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ وَالِدَیَّ وَ وَلَدِی(2) وَ أَهْلِ حُزَانَتِی وَ إِخْوَانِی فِیکَ«289 » وَ أَرْغِدْ عَیْشِی، وَ أَظْهِرْ مُرُوَّتِی، وَ أَصْلِحْ جَمِیعَ أَحْوَالِی، وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمْرَهُ، وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ، وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ، وَ رَضِیتَ عَنْهُ، وَ أَحْیَیْتَهُ حَیَاةً طَیِّبَةً، فِی أَدْوَمِ السُّرُورِ وَ أَسْبَغِ الْکَرَامَةِ وَ أَتَمِّ الْعَیْشِ«290 » إِنَّکَ تَفْعَلُ مَا تَشَآءُ، وَ لاَ یَفْعَلُ(3) مَا یَشَآءُ غَیْرُکَ«291 »
ص : 63
تو چُنانی که خود گوئی و برتر از آنچه ما گوئیم.«292 »
خدایا! من از تو صبری جمیل و گُشایِشی نزدیک و گفتاری راست و أَجْری عظیم می خواهم.«293 » پروردگارا! از خوبیها همه را از تو می خواهم، چه آن را که شناخته ام و چه آن را که نشناخته ام.«294 » خدایا! از تو از بهترینِ آنچه بندگانِ شایسته ات از آن از تو دَرخواسته اند، می خواهم.«295 »
ای بهترین کسی که از او درخواست شده و بخشنده ترین کسی که عطا کرده! خواسته ام را درباره خودم و خاندانم(1) و پدر و مادرم و فرزندم و عِیالم(2) و برادرانِ دینی ام به من عطا فرما«296 » و زندگانی ام را فراخ گردان، و جوانمردی ام را آشکار کُن، و همه أَحوالم را به سامان آور، و مرا از کسانی قرار دِهْ که عُمرشان را دراز و کردارشان را نیکو گردانیدی و نواختَت را بر ایشان تمام کردی و از ایشان خُشنود شدی و به زیستنی پاک زنده شان داشتی، در پایدارترین شادمانی و فراخ ترین کَرامَت و تمامْ ترین زندگانی«297 »؛ که تو آنچه خواهی کُنی، و جُز تو آنچه خواهَد نکُنَد.«298 »
ص : 64
اَللّهُمَّ ! خُصَّنِی مِنْکَ بِخَآصَّةِ ذِکْرِکَ، وَ لاَتَجْعَلْ شَیْئًا مِمَّا أَتَقَرَّبُ بِهِ [إِلَیْکَ(1)] فِی انَآءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ رِیَآءً وَ لاَ سُمْعَةً وَ لاَ أَشَرًا وَلاَ بَطَرًا، وَ اجْعَلْنِی لَکَ مِنَ الْخَاشِعِینَ«299 »
اَللّهُمَّ ! أَعْطِنِی السَّعَةَ فِی الرِّزْقِ، وَالاْءَمْنَ فِیالْوَطَنِ، وَ قُرَّةَ الْعَیْنِ فِی الاْءَهْلِ وَالْمَالِ وَ الْوَلَدِ، وَالْمُقَامَ فِی نِعَمِکَ عِنْدِی، وَالصِّحَّةَ فِی الْجِسْمِ، وَالْقُوَّةَ فِیالْبَدَنِ، وَالسَّلاَمَةَ فِیالدِّینِ«300 » واسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ مُحَمَّدٍ _ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ الِهِ _ أَبَدًا مَا اسْتَعْمَرْتَنِی«301 »
وَاجْعَلْنِی مِنْ أَوْفَرِ عِبَادِکَ عِنْدَکَ نَصِیبًا فِی کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ وَ تُنْزِلُهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ، فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَنْتَ مُنْزِلُهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ مِن رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا، وَ عَافِیَةٍ تُلْبِسُهَا، وَ بَلِیَّةٍ تَدْفَعُهَا، وَ حَسَنَاتٍ تَتَقَبَّلُهَا، وَ سَیِّئَاتٍ تَتَجَاوَزُ عَنْهَا«302 »
وَارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ، فِی عَامِنَا هذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ، وَارْزُقْنِی رِزْقًا وَاسِعًا مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ«303 » وَاصْرِفْ عَنِّی _ یَا سَیِّدِی ! _ الاْءَسْوَآءَ، وَاقْضِ عَنِّی الدَّیْنَ وَ الظُّلاَمَاتِ، حَتَّی لاَ أَتَأَذَّی بِشَیْ ءٍ مِنْهُ، وَخُذْ عَنِّی بِأَسْمَاعِ وَ أَبْصَارِ أَعْدَآئِی وَ حُسَّادِی وَ الْبَاغِینَ عَلَیَّ، وَانْصُرْنِی عَلَیْهِمْ، وَأَقِرَّ عَیْنِی، وَ فَرِّحْ قَلْبِی، وَاجْعَلْ لِی مِنْ هَمِّی و کَرْبِی فَرَجًا و مَخْرَجًا، وَاجْعَلْ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوآءٍ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ تَحْتَ قَدَمَیَّ، وَاکْفِنِی شَرَّ الشَّیْطَانِ وَ شَرَّ السُّلْطَانِ وَ سَیِّئَاتِ عَمَلِی«304 »
ص : 65
خدایا! مرا به یادِ ویژه ات ویژه گردان، و هیچ چیز را از آنچه در پاسهایِ شب و کرانه هایِ روز بدان به تو تقرّب می جویم، از رویِ ریا و آوازه جوئی و سرکشی و خودپسندی قرار مَدِهْ، و مرا در برابرِ خودت از فُروتَنان قرار دِهْ.«305 »
خدایا! مرا فراخی در روزی، و ایمنی در وطن، و روشنیِ چشم در خانواده و دارائی و فرزند، و پایداری در نواختهایت به من، و تندرستی، و نیرویِ بَدَنی، و سلامت در دین، عطا کُن«306 »؛ و چندان که عُمرَم دِهی مرا، جاودانه، به کارِ طاعتِ خودت و طاعتِ فرستاده ات، محمّد _ که درودِ خدا بر او و خاندانش باد! _ بدار.«307 »
و مرا از برخوردارترین بندگانت نزدِ خویش بدار، در هر خیری که فروفرستادی و فروفرستی در ماهِ رَمَضان، در شبِ قَدْر، و آنچه هر سال فرومی فرستی، از رحمتی که می پراکنی و عافیتی که می پوشانی و بلیّه ای که می رانی و حَسَناتی که می پذیری و سَیِّئاتی که از آنها درمی گُذاری.«308 »
و در این سال و هر سال، حجِّ خانه ارجمندت را روزی ام کُن، و روزیی فراخ از فضلِ فراخت روزی ام کُن«309 »، و _ ای سَروَرَم! _ بدیها را از من بگردان، و وام و مظلمه هایم را از جانبِ من بگزار، تا به هیچ از آن آزرده نشوم، و گوشها و چشمانِ دشمنان و رَشْکْبَران و ستمکاران به مرا، از من برگیر، و مرا بر ایشان یاری دِه، و چشمم را روشن کُن، و دلم را شادمان ساز، و از غم و اندوهم گشایش و بیرونْشُدی برایَم قراردِهْ، و هریک از آفریدگانت را که بدِ من خواهَد، زیرِ پاهایم نِهْ، و از شَرِّ شَیْطان و شَرِّ سُلْطان و سَیِّئاتِ کردارِ من، مرا کفایت کُن«310 »
ص : 66
وَ طَهِّرْنِی مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا، وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِعَفْوِکَ، وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ(1) بِفَضْلِکَ«311 »وَ أَلْحِقْنِی بِأَوْلِیَآئِکَ الصَّالِحِینَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الاْءَبْرَارِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الاْءَخْیَارِ _ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی أَجْسَادِهِمْ وَ أَرْوَاحِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکَاتُهُ _ «312 »
إِلهِی وَ سَیِّدِی ! وَ عِزَّتِکَ وَ جَلاَلِکَ، لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِذُنُوبِی، لاَءُطَالِبَنَّکَ بِعَفْوِکَ، وَ لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِلُؤْمِی، لاَءُطَالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ، وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ، لاَءُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّی لَکَ«313 »
إِلهِی وَ سَیِّدِی ! إِنْ کُنْتَ لاَ تَغْفِرُ إِلاَّ لاِءَوْلِیَآئِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ، فَإِلَی مَن یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ؟ وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تُکْرِمُ إِلاَّ أَهْلَ الْوَفَآءِ بِکَ، فَبِمَن یَسْتَغِیثُ الْمُسِیآئُونَ؟«314 »
إِلهِی ! إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ، و أَنَا _ وَاللّه ِ _ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ!«315 »
ص : 67
و از همه گناهان پاکم گردان، و با گذشتِ خویش از آتش زِنهارم دِهْ، و با رحمتِ خویش به بهشتم اندرآوَر، و به فضلِ خویش از سِپیدْتَنانِ دُرُشتْ چَشْم به هَمسَریِ من درآور«316 » و مرا دَر رَسان به دوستانِ شایسته ات، محمّد و خاندانِ نکوکارِ پاکِ پاکیزه برگزیده اش _ که درودهایِ تو و رحمت و بَرَکاتت(1) بر آنان و بر پیکرها و بر روانهاشان باد! _ «317 »
خدایا و سَروَرا! به عزّت و جلالِ تو سوگند می خورَم اگر مرا به خاطرِ گناهانم بازخواست کُنی، از تو گُذَشْتَت را درخواست می کنم، و اگر مرا به فرومایگی ام بازخواست کُنی، از تو بزرگواری ات را درخواست می کنم، و اگر مرا به دوزخ اَ نْدَرآوری، دوزخیان را می آگاهانم که دوستَت دارم.«318 »
خدایا و سَروَرا! اگر تو جُز دوستان و أَهلِ طاعتِ خویش را نیامُرزی، پس گُنَهکاران به که پناهَند؟ و اگر جُز أَهلِ وفا به خودت را گرامی نداری، پس بَدکاران از که یاری خواهَند؟«319 »
خدایا! اگر مرا به دوزخ اَنْدرآوَری، مایه شادیِ دشمنِ توست، و اگر به بهشت اَنْدرآوَری، مایه شادیِ پَیَمْبَرِ توست، و به خدا سوگند که من می دانم شادیِ پَیَمْبَرَت را دوستْتَر داری تا شادیِ دشمنت!«320 »
ص : 68
اَللّهُمَّ ! إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلاَءَ قَلْبِی حُبًّا لَکَ، وَ خَشْیَةً مِنْکَ، وَ تَصْدِیقًا بِکِتَابِکَ، وَ إِیمَانًا بِکَ، وَ فَرَقًا مِنْکَ، وَ شَوْقًا إِلَیْکَ«321 » یَا ذَاالْجَلاَلِ وَالاْءِکْرَامِ! حَبِّبْ إِلَیَّ لِقَآءَکَ، وَ أَحْبِبْ لِقَآئِی، وَاجْعَلْ لِی فِی لِقَآئِکَ الرَّاحَةَ وَالْفَرَجَ وَالْکَرَامَةَ«322 »
اَللّهُمَّ ! أَلْحِقْنِی بِصَالِحِ مَنْ مَضَی، وَاجْعَلْنِی مِنْ صَالِحِ مَنْ بَقِیَ، وَ خُذْ بِی سَبِیلَ الصَّالِحِینَ، وَ أَعِنِّی عَلَی نَفْسِی بِمَا تُعِینُ بِهِ الصَّالِحِینَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ، وَاخْتِمْ عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ، وَاجْعَلْ ثَوَابِی مِنْهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ مَا أَعْطَیْتَنِی، وَ ثَبِّتْنِی _ یَا رَبِّ ! _ وَ لاَ تَرُدَّنِی فِی سُوآءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ، یا رَبَّ الْعَالَمِینَ !«323 »
اَللّهُمَّ ! إِ نِّی أَسْأَلُکَ إِیمَانًا لاَ أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَآئِکَ، أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی عَلَیْهِ، وَ تَوَفَّنِی إِذَا تَوَفَّیْتَنِی عَلَیْهِ، وَابْعَثْنِی إِذَا بَعَثْتَنِی عَلَیْهِ«324 » وَ أَبْرِئْ قَلْبِی مِنَ الرِّیَآءِ وَ الشَّکِّ وَالسُّمْعَةِ فِی دِینِکَ، حَتَّی یَکُونَ عَمَلِی خَالِصًا لَکَ«325 »
اَللّهُمَّ ! أَعْطِنِی بَصِیرَةً فِی دِینِکَ، وَ فَهْمًا فِی حُکْمِکَ، وَ فِقْهًا فِی عِلْمِکَ، وَ کِفْلَیْنِ مِن رَحْمَتِکَ، وَ وَرَعًا یَحْجُزُنِی عَن مَعَاصِیکَ، وَ بَیِّضْ وَجْهِی بِنُورِکَ، وَاجْعَلْ رَغْبَتِی فِیمَا عِنْدَکَ، وَ تَوَفَّنِی فِی سَبِیلِکَ، وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِکَ _ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ الِهِ _«326 »
ص : 69
خدایا! من از تو می خواهم که دلم را پُر کُنی از مَحَبَّت به خودت و خَشْیَت از خودت و راستْداشتِ کتابت و إیمان به خودت و هَراس از خودت و شوق به خودت.«327 »
ای خداوندِ شکوه و ارج! مرا دوستدارِ دیدارت ساز، و دیدارِ مرا دوست بدار، و دیدارت را برایم مایه آسایش و گشایش و کَرامَت گردان.«328 »
خدایا! مرا به شایستگانی که درگذشتند دَررَسان، و از شایستگانی که پاییدند قرار دِهْ، و به راهِ شایستگان بَر، و مرا بدانچه شایستگان را بِدان بَر نَفْسشان یاری کُنی، یاری کُن، و کِردارِ مرا به بهترین فرجام فرجام بخش، و به رحمتِ خویش پاداشِ مرا از آن، بهشت قرار دِهْ، و مرا بر چیزهایِ شایسته ای که به من داده ای، یاری کُن و استوارم دار _ ای پروردگار! _ و به بدیی که از آن رهائی ام داده ای، بازمَگَردان؛ ای پروردگارِ جهانیان!«329 »
خدایا! از تو إیمانی می خواهم که تا دیدارِ تو آن را سَررَسیدی نباشد؛ تا زنده ام داری بر آن زنده دار، و چون بمیرانی بر آن بمیران، و چون برانگیزی بر آن برانگیز«330 » و دلم را از ریا و شکّ و آوازه جوئی در کارِ دینت پاک ساز، تا کردارم ناب تو را باشد.«331 »
خدایا! مرا، دیده وَریی در کارِ دینت بَخْش، و دریافتی در بابِ فرمانت، و فَهْمی درباره دانشت، و دو بهره از رحمتت، و وَرَعی که مرا از نافرمانیها نسبت به تو بازدارَد؛ و چهره ام را به فروغِ خودت تابناک گردان، و مرا خواهانِ آنچه نزدِ تو هست بساز، و در راهِ خود و بر دینِ فرستاده ات _ که درودِ خدا بر او و خاندانش باد! _ بمیران.«332 »
ص : 70
اَللّهُمَّ! إِ نِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ والْفَشَلِ وَ الْهَمِّ [وَالْحُزْنِ(1)] وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ وَالْغَفْلَةِ وَالْقَسْوَةِ [وَالذِّلَّةِ(2)] وَالْمَسْکَنَةِ وَالْفَقْرِ وَالْفَاقَةِ وَ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَالْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ«333 » وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَقْنَعُ، وَ بَطْنٍ لاَ یَشْبَعُ، وَ قَلْبٍ لاَ یَخْشَعُ، وَ دُعَآءٍ لاَ یُسْمَعُ، وَ عَمَلٍ لاَ یَنْفَعُ [وَ صَلاَةٍ لاَ تُرْفَعُ(3)]«334 »
وَ أَعُوذُ بِکَ _ یَا رَبِّ ! _ عَلَی نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی [وَ وَلَدِی(4)]، وَ عَلَی جَمِیعِ مَا رَزَقْتَنِی، مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«335 »
اَللّهُمَّ ! إِنَّهُ لاَ یُجِیرُنِی مِنْکَ أَحَدٌ، وَ لاَأَجِدُ مِنْ دُونِکَ مُلْتَحَدًا، فَلاَ تَجْعَلْ نَفْسِی فِی شَیْ ءٍ مِنْ عَذَابِکَ، وَلاَ تَرُدَّنِی بِهَلَکَةٍ، وَ لاَ تَرُدَّنِی بِعَذَابٍ أَلِیمٍ«336 »
اَللّهُمَّ ! تَقَبَّلْ مِنِّی، وَأَعْلِ ذِکْرِی، وَارْفَعْ دَرَجَتِی، وَ حُطَّ وِزْرِی، وَ لاَ تَذْکُرْنِی بِخَطِیآئَتِی، وَاجْعَلْ ثَوَابَ مَجْلِسِی وَ ثَوَابَ مَنْطِقِی وَ ثَوَابَ دُعَآئِی رِضَاکَ وَ الْجَنَّةَ، وَ أَعْطِنِی _ یَا رَبِّ ! _ جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ، وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ؛ إِ نِّی إِلَیْکَ رَاغِبٌ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ !«337 »
ص : 71
خدایا! به تو پناه می بَرَم از کاهلی و سُستی و غم و اندوه و بَدْدِلی و تَنْگْ چَشمی و غَفلَت و سَنْگْدِلی و خواری و بیچارگی و نَداری و بینوائی و هر بلا و زشتیهایِ آشکار و نهان«338 » و به تو پناه می برم از جانی که خُرسَند نشود، و شکمی که سیر نگردد، و دِلی که فُروتن نشود، و دعائی که شنوده نگردد، و کرداری که سود نبخشد، و نمازی که فرانَرَوَد.«339 »
و به تو پناه می بَرَم _ پروردگارا! _ از شَیْطانِ رانده، در بابِ جان و دین و دارائی و فرزندم(1)، و در بابِ همه آنچه روزیِ من کرده ای؛ که توئی شنوایِ دانا.«340 »
خدایا! هرگز کسی از تو زِنهارم ندهَد، و هرگز جُز تو پناهگاهی نیابم؛ پس جانِ مرا در هیچ عذابیت مَنِهْ، و مرا به هلاکت مَیَفْکَن، و به عذابی دردناک باز مگردان.«341 »
خدایا! از من بپذیر، و نامم را بلند گردان، و پایه ام را برآوَر، و گناهم را فروریز، و مرا به خطایم فرا یاد مَیاوَر، و پاداشِ نشستن وپاداشِ گفتن و پاداشِ نیایشِ مرا، خُشنودی ات و بهشت قرار دِهْ، و _ پروردگارا! _ هرآنچه از تو خواستم به من عطا کُن، و از فضلِ خویش مرا بیفزا؛ که خواهانِ تواَم، ای پروردگارِ جهانیان!«342 »
ص : 72
اَللّهُمَّ ! إِنَّکَ أَنْزَلْتَ فِی کِتَابِکَ [الْعَفْوَ وَ أَمَرْتَنَا(1)] أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنَا، وَ قَدْ ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا، فَاعْفُ عَنَّا، فَإِنَّکَ أَوْلَی بِذلِکَ مِنَّا«343 »
وَ أَمَرْتَنَا أَن لاَ نَرُدَّ سَآئِلاً عَنْ أَبْوَابِنَا، وَ قَدْ جِئْتُکَ سَآئِلاً، فَلاَ تَرُدَّنِی(2) إِلاَّ بِقَضَآءِ حَاجَتِی«344 »
وَ أَمَرْتَنَا بِالاْءِحْسَانِ إِلَی مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُنَا، وَ نَحْنُ أَرِقَّآؤُکَ، فَأَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنَ النَّارِ«345 »
یَا مَفْزَعِی عِنْدَ کُرْبَتِی، وَ یَا غَوْثِی عِندَ شِدَّتِی ! إِلَیْکَ فَزِعْتُ، وَ بِکَ اسْتَغَثْتُ وَ لُذْتُ؛ لاَ أَلُوذُ بِسِوَاکَ، وَلاَ أَطْلُبُ الْفَرَجَ إِلاَّ مِنْکَ؛ فَأَغِثْنِی وَ فَرِّجْ عَنِّی«346 »
یَا مَن یَفُکُّ الاْءَسِیرَ(3)، وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ ! اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ، وَاعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ؛ إِنَّکَ أَنْتَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ(4)«347 »
اَللّهُمَّ! إِ نِّی أَسْأَلُکَ إِیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی، وَ یَقِینًا [صَادِقًا(5)] حَتَّی أَعْلَمَ أَنَّهُ لَن یُصِیبَنِی إِلاَّ مَا کَتَبْتَ لِی، وَ رَضِّنِی مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِی؛ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ!«348 »
ص : 73
خدایا! تو گذشتْ کردن را در کتابت فروفرستادی و ما را فرمان دادی تا از کسی که بر ما ستم کرد، درگُذَریم؛ و اینَک ما بر خود ستم کرده ایم، پس، از ما دَرگُذَر، که تو از ما به آن سزاوارتری«349 »
و ما را فرمان دادی که نَواجوئی را از دَرهامان نرانیم، و اینَک نواجویانه به نزدِ تو آمده ام، پس مرا جُز با برآوردنِ حاجتم بازمَگَردان«350 »
و ما را فرمان دادی که با آنان که مملوکِ مایَند، إِحسان کنیم؛ و اینَک ما بندگانِ توئیم، پس ما را از آتش رهائی دِهْ.«351 »
ای پناهگاهِ من به هنگامِ اندوه! و ای فریادْرَسِ من به هنگامِ سختی! به تو پناهیدم، و از تو یاری خواستم، و به تو پناه جُستم، نه به جُز تو پناه آوَرَم و نه جُز از تو گُشایش خواهم؛ پس یاری ام کُن و گِرِهْ از کارم بگشا.«352 »
ای آن که أَسیر را رهانَد و از بسیار درگُذَرَد! این اندک را از من بپذیر و از [گناهانِ[ بسیارِ من درگُذَر؛ که توئی مهربانِ آمرزنده.«353 »
خدایا! از تو می خواهم إیمانی که به آن با دِلَم درآمیزی، و یقینی راستین تا بدانم هرگز جُز آنچه تو برایَم نوشته ای به من نَرَسَد؛ و مرا از زندگانی بدانچه بهره ام ساخته ای خُشنود دار؛ ای مهربان ترینِ مهربانان!«354 »
ص : 74