الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام المجلد 20

اشارة

سرشناسه : عاملی، جعفر مرتضی، - 1944م.

Amili, Jafar Murtada

عنوان و نام پدیدآور : الصحیح من سیره الامام علی علیه السلام: ( المرتضی من سیره المرتضی )/ جعفرمرتضی العاملی؛ [ تهیه کننده ] مرکز نشر و ترجمه مولفات العلامه المحقق ایه الله السید جعفرمرتضی العاملی.

مشخصات نشر : قم: ولاء منتظر (عج)،بیروت:المرکز الاسلامی للدراسات 1430 ق.= 1388.

مشخصات ظاهری : 20ج.

***معرفی اجمالی کتاب :

«الصحیح من سیرة الامام علی» (علیه السلام) به قلم علامه سید جعفر مرتضی عاملی در قرن معاصر، شامل 20 جلد، به زندگی نامه و سیره عملی مولای متقیان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام می پردازد.

***ساختار کتاب :

کتاب حاضر شامل سه بخش و طی بیست جلد می باشد که هر بخشی جدا، شامل چند باب و دارای چندین فصل مربوط به خود می باشد. بخش دوم کتاب، شامل 17 باب می باشد.

***گزارش محتوا :

بخش اول کتاب، پیرامون زندگانی امیرالمومنین در دوران پیامبر اکرم می باشد که شامل دو باب، و زندگانی علی علیه السلام قبل از بعثت و بعد از بعثت می باشد.

باب اول شامل فصولی چون نسب امام علی علیه السلام، ایمان و جایگاه ولات ایشان، علت تولد ایشان در مکه، محبوب ترین مردم نزد پیامبر، دوران وی در کنار پیامبر، معجزات و کرامات ایشان، اسماء و القاب و کنیه های حضرت، شمائل علی علیه السلام، زوجات حضرت و اولاد وی می باشد. در بخش دوم که بعد از بعثت است، به مسائلی چون بعثت پیامبر و اسلام حضرت علی علیه السلام و دلایلی که اثبات می کند، ایشان اولین شخصی بودند که اسلام آورده اند.

در جلد دوم طی فصولی از ازدواج با حضرت زهرا(س)، فرزندانی که از ایشان و حضرت زهرا متولد شده اند و مسدود کردن ابواب مسجد به جز باب خانه علی علیه السلام، سخن می گوید.

همچنین در همین جلد به باب چهارم اشاره شده که طی هشت فصل از جنگ احد تا خندق را به شرح کشیده است.

جلد چهارم شامل دو باب که شامل جنگ هایی است که حضرت علی علیه السلام در آن ها شرکت داشته اند، در این ضمن به قتل عمرو در خندق، غزوه بنی قریظه، جریان حدیبیه و در باب ششم پیرامون خیبر و فدک و حدیث رد الشمس، مطالبی را عنوان می دارد.

جلد پنجم دو باب هفتم و هشتم را شامل می شود، باب هفتم طی 4 فصل، تا فتح مکه را بررسی کرده و در باب هشتم نیز در 4 فصل، از فتح مکه تا فتح طائف را اشاره نموده است.

جلد ششم شامل دو باب به عناوین، تا تبوک، در شش فصل و از تبوک تا مرض نبی (ص) در سه فصل از حدیث منزلت و وقایع تبوک، سخن می گوید.

جلد هفتم شامل باب های یازدهم و دوازدهم و پیرامون حجه الوداع و جریان روز غدیر، که باب اول در 9 فصل و باب بعدی در 10 فصل به علم، امامت، علی در کلام رسول، آیه تطهیر و حدیث کساء، ادعیه علی می پردازد.

جلد هشتم که که شامل باب 13 در 7 فصل به وصایای نبی در هنگام فوتشان و در فصل بعدی از اسامه و کتابی که ننوشت، مکان فوت پیامبر، تکفین و صلات و دفن ایشان و جریان سقیفه بحث می کند.

در جلد دهم ادامه فصول باب 13 و قسمت دوم زندگانی امیرالمومنین که از وفات پیامبر تا بیعت ایشان است، را به تصویر کشیده است.

قسمت دوم این اثر، شامل چندین باب می باشد که باب اول درباره چگونگی ایجاد انقلاب، در 7 فصل می باشد. باب دوم که در جلد دهم به آن اشاره شده است، پیرامون ارث پیامبر و قضیه فدک است. باب سوم درباره سیاست هایی است که سقیفه ایجاد نموده و شامل 7 فصل می باشد.

باب چهارم در جنگ ها و سیاست های عهد ابوبکر در 10 فصل و باب پنجم که در جلد دوازدهم ذکر شده، پیرامون علم و قضاء و احکام آن می باشد که در 10 فصل به قضاوت ها و پاسخ های حضرت و علم بالای ایشان می پردازد.

جلد سیزدهم شامل دو باب ششم و هفتم، از قسمت دوم کتاب می شود که باب ششم آن در 5 فصل به جنگ ها و فتوحات در عهد عمر، و باب هفتم در سیاست های عمر در 5 فصل اشاره کرده است.

جلد چهاردهم کتاب، شامل دو باب احداث و شوری می باشد که هردو شامل شش فصل می باشند.

جلد پانزدهم شامل باب دهم درباره شوری در 8 فصل می باشد.

جلد شانزدهم در دو باب 11و 12 و 13 است که پیرامون عثمان و علی علیه السلام و فضائل و سیاست های حضرت و نمونه هایی از سیاست های عثمان و نمونه های از خشونت های عثمان را بیان نموده، باب یازدهم شامل 5 فصل و باب دوازدهم شامل چهار فصل و باب سیزدهم در 4 فصل به خشونت های عثمان پرداخته است.

جلد هفدهم شامل باب های چهاردهم و پانزدهم در مظلومیت ابوذر و علی در حصار عثمان، طی 8 فصل ذکر شده است.

جلد هجدهم شامل دو باب 16 و 17 است که اولی شامل 5 فصل و دومی شامل سه فصل پیرامون علی علیه السلام و قتل عثمان می باشد.

در جلد نوزدهم به قسمت سوم این کتاب؛ یعنی خلافت علی علیه السلام پرداخته شده که شامل دو باب بیعت در 7 فصل و بابی تحت عنوان نکته های قابل توجه و تامل که در چهار فصل می باشد.

جلد بیستم که آخرین جلد این مجموعه است، دارای یک باب، تحت عنوان نشانه های شورش و قیام، که در شش فصل به مواردی چون کشته شدن عثمان از نظر علی علیه السلام، مشورت مغیره در امر عمال، خطبه بیعت و مسائلی از این قبیل اشاره شده است.

علامه عاملی پس از آن که نقل ها و گزارش های بسیاری را درباره چگونگی مصحف علی علیه السلام آورده, نوشته اند: (بدین سان روشن شد که مصحف علی علیه السلام با قرآن موجود هیچ گونه تفاوت نداشته است و تفاوت های یاد شده و افزونی های دیگر تفسیر و تأویل آیات بود و نه جز آن. بنابراین مصحف علی علیه السلام تفسیری عظیم و آغازین تفسیر تدوین یافته قرآن کریم بوده و علی علیه السلام اوّلین کسی است که تفسیر قرآن را با تلقی از وحی نگاشت.

کتاب حاضر در بردارنده تمام وقایع و حقایق زمان امیرالمومنین علیه السلام نیست، بلکه قطره ای از دریای سیره علوی علیه السلام می باشد.

چون اسم کتاب، الصحیح است، مولف می گوید که اگر کسی به ما ایراد بگیرد که فلان حدیث ممکن است، کذب باشد، در جواب به او می گوییم که این روایات از کتب علماء شما که دیانت را به آنان نسبت می دهید و مورد وثوق شما هستند، تهیه شده است.

وضعیت کتاب

اولین دوره کتاب الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام به تعداد 2000 دوره و در تاریخ 1388 ه.ش/ 1430 ه.ق با حمایت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و توسط انتشارات مؤسسه فرهنگی ولاء منتظر(عج) چاپ شده است.

در پایان هر جلد از کتاب، فهرستی اجمالی از مطالب کتاب عنوان شده است.

***پیوندها :

مطالعه کتاب الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام (المرتضی من سیرة المرتضی) در بازار کتاب قائمیه

http://www.ghbook.ir/book/12171

***رده ها :

کتاب شناسی اسلام، عرفان، غیره سرگذشت نامه ها سرگذشت نامه های فردی ائمه اثنی عشر (دوازده امام) حالات فردی علی بن ابی طالب علیه السلام

یادداشت : عربی.

یادداشت : کتاب حاضر با حمایت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : علی بن ابی طالب علیه السلام، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق.

شناسه افزوده : مرکز نشر و ترجمه آثار علامه سید جعفر مرتضی عاملی

رده بندی کنگره : BP37/35/ع175ص3 1388

رده بندی دیویی : 297/951

شماره کتابشناسی ملی : 1803354

شابک : 1100000 ریال: دوره 978-600-90724-5-3 : ؛ ج.1 978-600-90724-6-0 : ؛ ج.2 978-600-90724-7-7 : ؛ ج.3 978-600-90724-8-4 : ؛ ج.4 978-600-90724-9-1 : ؛ ج.5 978-600-5551-00-6 : ؛ ج.6 978-600-5551-01-3 : ؛ ج.7 978-600-5551-02-0 : ؛ ج.8 978-600-5551-03-7 : ؛ ج.9 978-600-5551-04-4 : ؛ ج.10 978-600-5551-05-1 : ؛ ج.11 978-600-5551-06-8 : ؛ ج.12 978-600-5551-07-5 : ؛ ج.13 978-600-5551-08-2 : ؛ ج.14 978-600-5551-09-9 : ؛ ج.15 978-600-5551-10-5 : ؛ ج.16 978-600-5551-11-2 : ؛ ج.17 978-600-5551-12-9 : ؛ ج.18 978-600-5551-13-6 : ؛ ج.19 978-600-5551-14-3 : ؛ ج.20 978-600-5551-15-0 :

ص :1

اشارة

ص :2

ص :3

ص :4

تتمة القسم الثالث

الباب الثالث إرهاصات التمرد..

اشارة

الفصل الأول:خطبة البیعة..بیانات ضروریة..

الفصل الثانی:قرارات فی الأیام الأولی..

الفصل الثالث:مطامع طلحة و الزبیر..

الفصل الرابع:التمرد:بوادر و إرهاصات..

الفصل الخامس:قتلة عثمان..بنظر علی علیه السّلام..

الفصل السادس:مشورة المغیرة فی أمر العمال..

ص :5

ص :6

الفصل الأول

اشارة

خطبة البیعة..بیانات ضروریة..

ص :7

ص :8

خطبة البیعة

1-قال المفید«رحمه اللّه»:روت العامة و الخاصة عن أمیر المؤمنین «صلوات اللّه علیه»،و ذکر ذلک أبو عبیدة معمر بن المثنّی و غیره ممن لا یتهمه خصوم الشیعة فی روایته:أن أمیر المؤمنین قال فی أول خطبة خطبها بعد بیعة الناس له علی الأمر،و ذلک بعد قتل عثمان بن عفان:

«أما بعد..فلا یرعینّ مرع إلا علی نفسه،شغل من الجنة و النار أمامه:

ساع مجتهد،و طالب یرجو،و مقصر فی النار.ثلاثة و إثنان،ملک طار بجناحیه،و نبی أخذ اللّه بیدیه،لا سادس.

هلک من ادعی وردی من اقتحم.

الیمین و الشمال مضلة،و الوسطی الجادة.منهج علیه باقی الکتاب و السنة،و آثار النبوة،إن اللّه تعالی داوی هذه الأمة بدوائین:السوط و السیف،لا هوادة عند الإمام فیهما،فاستتروا ببیوتکم،و أصلحوا فیما بینکم.و التوبة من ورائکم.من أبدی صفحته للحق هلک.

قد کانت أمور لم تکونوا عندی فیها معذورین.أما إنی لو أشاء أن أقول لقلت:عفا اللّه عما سلف.

سبق الرجلان و قام الثالث،کالغراب همته بطنه.ویله[ویحه]لو قص

ص :9

جناحاه و قطع رأسه کان خیرا له.

انظروا،فإن أنکرتم فأنکروا،و إن عرفتم فبادروا[فآزروا].حق و باطل،و لکل أهل.و لئن أمر الباطل فلقدیما فعل،و لئن قل الحق فلربما و لعل.

و قل ما أدبر شیء فأقبل،و لئن رجعت إلیکم أمورکم[نفوسکم]إنکم سعداء،و إنی لأخشی أن تکونوا فی فترة،و ما علی إلا الاجتهاد.

ألا و إن أبرار عترتی،و أطائب أرومتی،أحلم الناس صغارا،و أعلم الناس کبارا.

ألا و إنّا أهل البیت من علم اللّه علمنا،و بحکم اللّه حکمنا،و بقول صادق أخذنا[من قول صادق سمعنا]،فإن تتبعوا آثارنا تهتدوا ببصائرنا، و إن لم تفعلوا یهلککم اللّه بأیدینا.

معنا رایة الحق من تبعها لحق،و من تأخر عنها غرق،ألا و بنا تدرک ترة کل مؤمن،و بنا تخلع ربقة الذل من أعناقکم،و بنا فتح اللّه لا بکم،و بنا یختم لا بکم» (1).

ص :10


1- 1) الإرشاد للمفید،الفصل 13 ص 136 و(ط دار المفید سنة 1414)ج 1 ص 239 و بحار الأنوار ج 32 ص 9 و مستدرک سفینة البحار ج 3 ص 107 و راجع:البیان و التبیین ج 3 ص 44 و راجع سائر المصادر فی:نهج السعادة ج 1 ص 191 و المختار رقم 56 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 275 و جواهر المطالب لابن الدمشقی ج 1 ص 341.

2-قال المجلسی:

أقول:و فی النهج هکذا:«شغل من الجنة و النار أمامه،ساع سریع نجا، و طالب بطیء رجا.و مقصر فی النار هوی.

الیمین و الشمال مضلة،و الطریق الوسطی هی الجادة،علیها باقی الکتاب،و آثار النبوة،و منها منفذ السنّة،و إلیها مصیر العاقبة.

هلک من ادعی،و خاب من افتری.

من أبدی صفحته للحق هلک عند جهلة الناس،و کفی بالمرء جهلا أن لا یعرف قدره.

لا یهلک علی التقوی سنخ أصل،و لا یظما علیها زرع[حرث]قوم.

فاستتروا ببیوتکم،و أصلحوا ذات بینکم.و التوبة من ورائکم.فلا یحمد حامد إلا ربه،و لا یلم لائم إلا نفسه» (1).

3-روی ابن میثم«رحمه اللّه»تمام الخطبة هکذا:

«الحمد للّه أحق محمود بالحمد،و أولاه بالمجد،إلها واحدا صمدا،أقام أرکان العرش،فأشرق بضوئه شعاع الشمس،خلق فأتقن،و أقام فذلت له و طأة المستمکن.

ص :11


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 10 و 11 و راجع ج 67 ص 12 و راجع:نهج البلاغة (بشرح عبده)ج 1 ص 46-50 الخطبة رقم 16 و نهج السعادة ج 1 ص 184- 187 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 273 و مطالب السؤول ص 157.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له،و أشهد أن محمدا عبده و رسوله،أرسله بالنور الساطع،و الضیاء المنیر.أکرم خلق اللّه حسبا، و أشرفهم نسبا،لم یتعلّق علیه مسلم و لا معاهد بمظلمة،بل کان یظلم.

فأما بعد،فإن أول من بغی علی الأرض عناق ابنة آدم،[و]کان مجلسها من الأرض جریبا.و کان لها عشرون إصبعا.و کان لها ظفران کالمنجلین.

فسلّط اللّه علیها أسدا کالفیل،و ذئبا کالبعیر،و نسرا کالحمار.و کان ذلک فی الخلق الأول فقتلها،و قد قتل اللّه الجبابرة علی أحسن أحوالهم،و إن اللّه أهلک فرعون و هامان،و قتل قارون بذنوبهم.

ألا و إن بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث اللّه نبیکم«صلی اللّه علیه و آله»و سلّم،و الذی بعثه بالحق لتبلبلنّ بلبلة،و لتغربلنّ غربلة حتی یعود أعلاکم أسفلکم،و أسفلکم أعلاکم.

و لیسبقن سابقون کانوا قصروا،و لیقصرن سابقون کانوا سبقوا،و اللّه ما کتمت و شمة،و لا کذبت کذبة،و لقد نبئت بهذا الیوم و هذا المقام.

ألا و إن الخطایا خیل شمس،حمل علیها أهلها،و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار فهم فیها کالحون.

ألا و إن التقوی مطایا ذلل.حمل أهلها فسارت بهم تأودا،حتی إذا جاؤوا ظلا ظلیلا فتحت أبوابها، وَ قٰالَ لَهُمْ خَزَنَتُهٰا سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ

ص :12

فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِینَ

(1)

.

ألا و قد سبقنی إلی هذا الأمر من لم أشرکه فیه،و من لیست له منه توبة -إلا بنبی مبعوث،و لا نبی بعد محمد«صلّی اللّه علیه و آله»و سلّم-أشفی منه عَلیٰ شَفٰا جُرُفٍ هٰارٍ فَانْهٰارَ بِهِ فِی نٰارِ (2).

أیها الناس،کتاب اللّه و سنة نبیه«صلی اللّه علیه و آله»و سلم،لا یرعی مرع إلا علی نفسه،شغل من الجنة و النار أمامه:ساع نجا،و طالب یرجو، و مقصر فی النار،و لکل أهل.

و لئن أمر الباطل فقدیما فعل،و لئن قل الحق لربما و لعل،و لقلما أدبر شیء فأقبل،و لئن رد أمرکم علیکم إنکم سعداء،و ما علینا إلا الجهد.

قد کانت أمور مضت ملتم فیها میلة کنتم عندی فیها غیر محمودی الرأی،و لو أشاء أن أقول لقلت عفا اللّه عما سلف.

سبق الرجلان و قام الثالث کالغراب همه بطنه ویله لو قصّ جناحاه و قطع رأسه کان خیرا له،شغل من الجنة و النار أمامه.

ساع مجتهد،و طالب یرجو،و مقصر فی النار-ثلاثة و اثنان:خمسة لیس فیهم سادس-[و]ملک طار بجناحیه،و نبی أخذ اللّه بضبعیه،هلک من ادعی،و خاب من افتری.

الیمین و الشمال مضلة،و وسط الطریق المنهج،علیه باقی الکتاب و آثار

ص :13


1- 1) الآیة 73 من سورة الزمر.
2- 2) الآیة 109 من سورة التوبة.

النبوة.

ألا و إن اللّه قد جعل أدب هذه الأمة بالسوط و السیف،لیس عند إمام فیهم هوادة..فاستتروا ببیوتکم و أصلحوا ذات بینکم،و التوبة من ورائکم.من أبدی صفحته للحق هلک.

ألا و إن کل قطیعة أقطعها عثمان أو مال أخذه من بیت مال المسلمین فهو مردود علیهم فی بیت مالهم،و لو وجدته قد تزوج به النساء،و فرق فی البلدان،فإنه إن لم یسعه الحق فالباطل أضیق علیه.

أقول قولی هذا،و أستغفر اللّه لی و لکم (1).

و اجتمعوا علی علی بن أبی طالب فبایعوه،فحمد اللّه و أثنی به بما هو أهله،و صلّی علی النبی و آله،ثم قال:

«أما بعد،فإنی قد کنت کارها لهذه الولایة،یعلم اللّه فی سماواته،و فوق عرشه[علی]أمة محمد«صلی اللّه علیه و آله»حتی اجتمعتم علی ذلک، فدخلت فیه،و ذلک[أنی]سمعت رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یقول:

أیما وال ولی أمر أمتی من بعدی أقیم یوم القیامة علی حد الصراط، و نشرت الملائکة صحیفته،فإن نجا فبعدله،و إن جار انتقض به الصراط انتقاضة تزیل ما بین مفاصله،حتی یکون بین کل عضو و عضو من أعضائه

ص :14


1- 1) شرح نهج البلاغة لابن میثم ج 1 ص 297 شرح الخطبة رقم 16 و بحار الأنوار ج 32 ص 14-16 و مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 2 ص 272- 275.

مسیرة مائة عام یخرق به الصراط.

فأول ما یلقی به النار أنفه و حر وجهه.

و لکنی لما اجتمعتم علی نظرت و لم یسعنی ردکم حیث اجتمعتم،أقول ما سمعتم و أستغفر اللّه لی ولکم.

فقام إلیه الناس فبایعوه،فأول من قام فبایعه طلحة و الزبیر،ثم قام المهاجرون و الأنصار،و سائر الناس،حتی بایعه الناس.

و کان الذی یأخذ علیهم البیعة عمار بن یاسر،و أبو الهیثم بن التیهان.

و هما یقولان:

نبایعکم علی طاعة اللّه و سنة رسوله«صلی اللّه علیه و آله»،و[إن]لم نف لکم،فلا طاعة لنا علیکم،و لا بیعة فی أعناقکم.و القرآن أمامنا و أمامکم.

ثم التفت علی«علیه السلام»عن یمینه و عن شماله،و هو علی المنبر و هو یقول:

«ألا لا یقولن رجال منکم غدا،قد غمرتم الدنیا،فاتخذوا العقار، و فجروا الأنهار،و رکبوا الخیول الفارهة،و اتخذوا الوصائف الروقة،فصار ذلک علیهم عارا و شنارا،إن لم یغفر لهم الغفار-إذا منعوا ما کانوا به، و صیروا إلی حقوقهم التی یعلمون،یقولون:حرمنا ابن أبی طالب،و ظلمنا حقوقنا،و نستعین باللّه و نستغفره.

و أما من کان له فضل و سابقة منکم،فإنما أجره فیه عند اللّه،فمن استجاب للّه و رسوله،و دخل فی دیننا،و استقبل قبلتنا،و أکل ذبیحتنا،فقد

ص :15

استوجب حقوق الإسلام و حدوده.

فأنتم أیها الناس عباد اللّه المسلمون،و المال مال اللّه،یقسم بینکم بالسویة،و لیس لأحد علی أحد فضل إلا بالتقوی،و للمتقین عند اللّه خیر الجزاء،و أفضل الثواب لم یجعل اللّه الدنیا للمتقین جزاءا،و ما عند اللّه خیر للأبرار.

[و]إذا کان غدا فاغدوا،فإن عندنا مال اجتمع،فلا یتخلفن أحد کان فی عطاء أو لم یکن،إذا کان مسلما،حرا،احضروا رحمکم اللّه» (1).

و ظاهر الروایة السابقة:أن هذه الخطبة کانت فی أول أیام البیعة،لکن الروایة التالیة تصرح بأنه«علیه السلام»،خطب بها فی الیوم التالی.

4-قال ابن أبی الحدید فی شرح النهج،نقلا عن أبی جعفر الإسکافی:

أنه لما اجتمعت الصحابة بعد قتل عثمان فی مسجد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»و سلم فی أمر الإمامة أشار أبو الهیثم بن التیهان،و رفاعة بن رافع، و مالک بن العجلان،و أبو أیوب الأنصاری،و عمار بن یاسر بعلی«علیه السلام»،و ذکروا فضله و سابقته و جهاده،و قرابته،فأجابهم الناس إلیه.

فقام کل واحد منهم خطیبا،یذکر فضل علی«علیه السلام»،فمنهم من فضله علی أهل عصره خاصة.

ص :16


1- 1) الأمالی للطوسی(ط بیروت)المجلد الثانی ص 735 المجلس رقم 26 و(ط دار الثقافة-قم)ص 728 و بحار الأنوار ج 32 ص 26 و فضائل أمیر المؤمنین«علیه السلام»لابن عقدة ص 90.

و منهم من فضله علی المسلمین کلهم کافة.

ثم بویع،و صعد المنبر فی الیوم الثانی من یوم البیعة،و هو یوم السبت لإحدی عشرة لیلة بقین من ذی الحجة،فحمد اللّه و أثنی علیه،و ذکر محمدا فصلی علیه،ثم ذکر نعمة اللّه علی أهل الإسلام،ثم ذکر الدنیا،فزهدهم فیها،و ذکر الآخرة فرغبهم إلیها،ثم قال:

«أما بعد..فإنه لما قبض رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»استخلف الناس أبا بکر،ثم استخلف أبو بکر عمر،فعمل بطریقه.

ثم جعلها شوری بین ستة،فأفضی الأمر منهم إلی عثمان،فعمل ما أنکرتم و عرفتم،ثم حصر و قتل.

ثم جئتمونی فطلبتم إلی،و إنما أنا رجل منکم،لی ما لکم،و علی ما علیکم.و قد فتح اللّه الباب بینکم و بین أهل القبلة،فأقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم،و لا یحمل هذا الأمر إلا أهل الصبر و البصر،و العلم بمواقع الأمر.و إنی حاملکم علی منهج نبیکم«صلی اللّه علیه و آله»،و منفذ فیکم ما أمرت به إن استقمتم لی و اللّه المستعان.

ألا إن موضعی من رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»بعد وفاته کموضعی منه أیام حیاته،فامضوا لما تؤمرون به،وقفوا عند ما تنهون عنه، و لا تعجلوا فی أمر حتی نبینه لکم،فإن لنا عن کل أمر[منکر]تنکرونه عذرا.

ألا و إن اللّه عالم من فوق سمائه و عرشه أنی کنت کارها للولایة علی أمة محمد«صلی اللّه علیه و آله»،حتی اجتمع رأیکم علی ذلک،لأنی سمعت

ص :17

رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یقول:

«أیما وال ولی الأمر من بعدی أقیم علی حد الصراط،و نشرت الملائکة صحیفته،فإن کان عادلا أنجاه اللّه بعدله،و إن کان جائرا انتفض به الصراط حتی تتزایل مفاصله،ثم یهوی إلی النار،فیکون أول ما یتقیها به أنفه و حر وجهه»،و لکنی لما اجتمع رأیکم لما یسعنی ترککم».

ثم التفت«علیه السلام»یمینا و شمالا فقال:

«ألا لا یقولن رجال منکم غدا قد غمرتهم الدنیا،فاتخذوا العقار، و فجروا الأنهار،و رکبوا الخیول الفارهة،و اتخذوا الفصائل الروقة،فصار ذلک علیهم عارا و شنارا،إذا ما منعتهم ما کانوا یخوضون فیه،و أصرتهم إلی حقوقهم التی یعلمون،فینقمون ذلک و یستنکرون و یقولون:حرمنا ابن أبی طالب حقنا.

ألا و أیما رجل من المهاجرین و الأنصار من أصحاب رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یری أن الفضل له علی من سواه لصحبته،فإن له الفضل النیر غدا عند اللّه،و ثوابه و أجره علی اللّه.

و أیما رجل استجاب للّه و للرسول،فصدق ملتنا،و دخل فی دیننا، و استقبل قبلتنا فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده.

فأنتم عباد اللّه و المال مال اللّه یقسم بینکم بالسویة،لا فضل فیه لأحد علی أحد،و للمتقین عند اللّه غدا أحسن الجزاء،و أفضل الثواب،لم یجعل اللّه الدنیا للمتقین أجرا[جزاءا]و لا ثوابا،و ما عند اللّه خیر للأبرار.

و إذا کان غدا إن شاء اللّه فاغدوا علینا فإن عندنا مال نقسمه فیکم،

ص :18

و لا یتخلف أحد منکم،عربی و لا عجمی کان من أهل العطاء أو لم یکن إلا حضر إذا کان مسلما حرا.أقول قولی هذا و استغفر اللّه العظیم لی و لکم» (1).

5-و من خطبه له«علیه السلام»فی أول خلافته:

«إن اللّه تعالی أنزل کتابا هادیا،بیّن فیه الخیر و الشر،فخذوا نهج الخیر تهتدوا،و اصدفوا عن سمت الشر.تقصدوا الفرایض،أدوها إلی اللّه تؤدکم إلی الجنة.

إن اللّه تعالی حرم حراما غیر مجهول،و أحل حلالا غیر مدخول، و فضل حرمة المسلم علی الحرم کلها،و شد بالإخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها،فالمسلم من سلم المسلمین من لسانه و یده إلا بالحق، و لا یحل أذی المسلم إلا بما یجب.

بادروا أمر العامة و خاصة أحدهم و هو الموت،فإن الناس أمامکم، و إن الساعة تحدوکم من خلفکم،تخففوا تلحقوا،فإنما ینتظر بأولکم آخرکم،اتقوا اللّه فی عباده و بلاده،فإنکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم.

أطیعوا اللّه و لا تعصوه،و إذا رأیتم الخیر فخذوا به،و إذا رأیتم الشر

ص :19


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 16-18 عن نهج البلاغة ج 7 ص 38 و المعیار و الموازنة ص 51 و مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 2 ص 6 و الإمام علی بن أبی طالب للهمدانی ص 665 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 36.

فأعرضوا عنه» (1).

هل هذا تهدید؟!

قد یتوهم متوهم أن الخطبة المتقدمة برقم 2 قد بدأها«علیه السلام» بالتهدید حیث قال«علیه السلام»:«لا یرعین مرع إلا علی نفسه»،غیر أن أدنی تأمل فیها یعطی أن الأمر لیس کذلک،بل هو بصدد وعظ الناس، وحثهم علی النظر إلی المستقبل،حیث إن أمامهم جنة و نار،و علیهم أن یحفظوا أنفسهم من النار،و أن یعملوا للفوز بالجنة،و أن لا یشغلهم شیء عنهما..

و لأجل ذلک قسم«علیه السلام»الناس إلی خمسة أقسام،لیمیز من یعمل فی هذا الاتجاه عن غیره.

و الأقسام الخمسة هی:

1-ساع مجتهد.

2-طالب راج.

ص :20


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 2 ص 79 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 9 ص 288 و بحار الأنوار ج 32 ص 40 و 41 و قریب منه رواه الطبری فی تاریخ الأمم و الملوک(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 457 فی أوائل حوادث سنة 35 ه.و الفتنة و وقعة الجمل ص 95 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 194 و البدایة و النهایة(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت)ج 7 ص 254.

3-مقصر هالک.

و هذا ما تضمنته الآیة المبارکة: فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سٰابِقٌ بِالْخَیْرٰاتِ (1).

4-ملک طار بجناحیه.

5-نبی أخذ اللّه بیده..و لا سادس لهذه الأقسام.

و هذان القسمان معصومان عن فعل القبیح.

و من الواضح:أن المقصر الهالک هو الذی یواجه الخطر،و لا بد أن یقع فی المحظور الکبیر،فیکون الهلاک من نصیبه،بسبب سوء اختیاره و تقصیره..

لأقعدن لهم صراطک المستقیم

و إذا کان المطلوب هو الوصول إلی الجنة،و عدم الوقوع فی النار..فإن طریق الجنة صراط المستقیم،یحاول الشیطان أن یمنع الناس من مواصلة السیر فیه،فیقعد لهم علیه،و یحاول صدهم بأنواع المغریات و الأضالیل، و الشبهات و الأباطیل.قال تعالی:

قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمٰانِهِمْ وَ عَنْ شَمٰائِلِهِمْ وَ لاٰ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شٰاکِرِینَ

(2)

.

و من الواضح أن أدنی انحراف إلی أیة جهة کانت سوف لا یؤدی

ص :21


1- 1) الآیة 32 من سورة فاطر.
2- 2) الآیتان 16 و 17 من سورة الأعراف.

بالسالک إلی الجنة،بل إلی الضیاع و الهلاک فی مهامه و التیه،و إلی الغرق فی حمأة الشهوات و العصبیات،و سائر أنواع الانحرافات..

و لذلک فرض اللّه تعالی علی الناس أن یعتصموا بالقرآن،و بأهل البیت «علیهم السلام»؛لیحفظوا أنفسهم من الزلل و الخطل فی الفکر و فی القول و فی العمل،و لتکون علیهم من اللّه جنة واقیة،و یکونوا فی حصن حصینة.

الیمین و الشمال مضلة

و قد نبههم«علیه السلام»إلی هذا المبدأ،حین قال:«الیمین و الشمال مضلة،و الوسطی هی الجادة،علیها باقی الکتاب،و آثار النبوة،و منها منفذ السنة،و إلیها مصیر العاقبة».

استتروا فی بیوتکم؟!لماذا؟!

ثم إنه«علیه السلام»قد أمرهم بالاستتار ببیوتهم.

فقد یقال:إنه«علیه السلام»أراد أن لا یتجاهروا بالمعاصی،کی لا یراها،و یرغب بها،و یتشجع علی ارتکابها ضعفاء النفوس،ممن لم یکن یفکر فیها،أو من لم یکن یجرؤ علی ذلک قبل ظهورها.

غیر أن التأمل فی سیاق الکلام المروی عن نهج البلاغة یعطی أن الأمر أبعد من ذلک،فإن الکلام کان عن الإمامة،و عن مدعیها بغیر حق، و المفتری لها بدون خجل و لا وجل،إما لأنه لا یعرف قدر نفسه،أو لأنه یفقد معنی التقوی.

و لأجل ذلک قال المعتزلی:«فاستتروا فی بیوتکم،نهی لهم عن العصبیة،

ص :22

و الاجتماع،و التحزب.فقد کان قوم بعد قتل عثمان تکلموا فی قتله من شیعة بنی أمیة بالمدینة (1).

أمور لا یعذرون فیها

ذکر«علیه السلام»:أن أمورا سبقت لم یکن الناس عنده معذورین فیها..و قد ذکر المعتزلی:أن المراد:هو أمر عثمان،و تقدیمه فی الخلافة علیه.

وزعم:أن تعمیم هذا الکلام لیشمل خلافة الشیخین بعید،لأن المدة کانت قد طالت و لم یبق من یعاتبه.

و قال:«قوله:«سبق الرجلان»و الاقتصار علی ذلک فیه کفایة بانحرافه عنهما..» (2).

و نقول:

إنه کلام مرفوض،فإن أکثر الذین کان«علیه السلام»یتوقع أو یرید منهم نصرة الحق حین أخذ منه یوم وفاة الرسول«صلی اللّه علیه و آله»کانوا علی قید الحیاة،و کانوا مشارکین فی النشاطات المختلفة فی الحیاة العامة..

و لو کان قد صرف النظر عما بدر من الرجلین لما ذکرهما بقوله:سبق الرجلان..

ص :23


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 279 و بحار الأنوار ج 32 ص 12.
2- 2) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 280 و بحار الأنوار ج 32 ص 13.
لو قص جناحاه و قطع رأسه

و قد قرر«علیه السلام»:أن عثمان قد أشبه الغراب.و الغراب معروف بحرصه و طمعه.ثم ذکر«علیه السلام»:أن الذی جر علی عثمان الدواهی، حتی قتل بتلک الصورة،و بقی مطروحا علی إحدی المزابل ثلاثة أیام،حتی ذهبت الکلاب بفرد رجلیه،ثم دفن فی مقابر الیهود،تحت سمع و بصر خیار و کبار الصحابة،هو أنه کان له جناحان یطیر بهما،و لعل المراد بهما عشیرته من جهة.و مقام الخلافة و السلطة و النفوذ،و القوة من جهة أخری..

و کان له رأس یخطط،و یدبر،و یصدر أوامره فی کل اتجاه،فتطاع و تنفذ،بلا تحفظ،و من دون أی سؤال..

و ربما یکون المقصود بهذا الرأس هو مروان بن الحکم،أو مروان بالإضافة إلی سعید بن العاص،و الولید بن عقبة،و عبد اللّه بن عامر بن کریز.

فلو أن عثمان جرد من مقام الخلافة و السلطة أو حظر علیه الاستفادة منها فی غیر ما یرضی اللّه،أو حرم من الاستفادة من نفوذ عشیرته،و یئس من تعصبها له،و تعلقها به.أو أنه قطع رأسه بأن منع مروان،و من هم علی شاکلته من الاتصال به،و یئسوا من أن یستجیب لهم..لم یقع فیما وقع فیه، و لم یجر علیه ما جری.و کان ذلک خیرا له.

ص :24

رقابة الأمة

و قد بین«علیه السلام»أنه لا یرید للأمة أن تنقاد له من دون فکر و تأمل و وعی..لأنها لو فعلت ذلک،فستتعامل مع غیره من الحکام بنفس هذه الروحیة،و سیبعدها ذلک عن التفکیر بما یعرض علیها،و لها..

أما إذا تحملت مسؤولیة الرقابة و التفکیر،حتی مع الإمام المعصوم، و هو أعلم الخلق،فإنها ستکون مع غیر المعصوم و غیر الأعلم أکثر تیقظا، و أشد حرصا علی وعی ما یجری من حولها.و معرفة مناشئه و حیثیاته،و ما سینتهی إلیه الحال..و هذا یؤکد الشعور بالمسؤولیة،و یحتم تنامی مستویات التعامل الفعلی مع الأمور بوعی و یقظة من کل فرد فرد من أفراد الأمة.

و هذا هو السر فی قوله«علیه السلام»للناس:«انظروا فإن أنکرتم، فأنکروا،و إن عرفتم فبادروا».

فإنه«علیه السلام»قد حمل الناس مسؤولیة الفکر و النظر فیما یجری..

ثم حملهم مسؤولیة الإقدام و الإحجام وفق ما تفرضه المعطیات التی یوفرها ذلک الفکر و النظر..فقد یکون المطلوب هو الردع عن الخطأ،و إنکار ما یجب إنکاره،أو المطلوب وضع الأمور فی مواضعها الطبیعیة،و المساعدة علی إنجاح المسیرة و السعی،لتحقیق الأهداف الصحیحة و المشروعة.

لا یبطل الحق بمرور الزمن

و قال«علیه السلام»:«و لئن أمر الباطل فقدیما فعل،و لئن قل الحق فلربما و لعل.و قل ما ادبر شیء فأقبل،و لئن رجعت إلیکم أمورکم إنکم

ص :25

لسعداء إلخ..».

و لعله یومئ بهذا إلی أن أهل الحق،و إن قلوا،فلعلهم یکثرون،و لعل الحق ینتصر..فلا معنی للتخلی عن الحق إذا طال الزمن.کما لا معنی لذلک إذا قل أهله،و کثر أهل الباطل..فإن مرور الزمن و کثرة أهل الباطل لا تسقط الحق،و لا یمکن أن تجعله باطلا..

کما أن المعادلة قائمة بین الحق و الباطل فی کل الأمور،و لا وجود للواسطة بینهما،فلا یکون أمر حقا و باطلا فی آن..کما لا مجال لصیرورة الحق أو الباطل فی دائرة ثالثة،خارج هاتین الدائرتین..

أخشی أن تکونوا فی فترة

و قد تحدث«علیه السلام»إلی خشیته من أن یکونوا فی فترة،فهل المراد بالفترة هنا:الزمن الذی لا یبقی للأنبیاء أثر فی حیاة الناس،فیعیش الناس فی حیرة و ضیاع؟!

أم المراد بالفترة المهلة التی تسبق الإبتلاءات الإلهیة لهم،و مواجهتهم آثار أعمالهم السابقة،أو التی قد تصدر منهم بسوء اختیارهم..

قد یقال:المراد هو المعنی الأول،أی أنه«علیه السلام»یخشی من أن لا یتمکن من أن یحکم فیهم بکتاب اللّه و سنة نبیه،لعلمه«علیه السلام»بأن الأمر سیضطرب علیه (1).

ص :26


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 281 و بحار الأنوار ج 32 ص 13.

غیر أننا نری:أن هذا لا یستقیم،فإن اضطراب الأمور لا یمنع-و لم یمنع-من الحکم بشرع اللّه تبارک و تعالی،و إقامة سنة العدل و الحق فی الناس..و قد فعل«علیه السلام»ذلک..

علی أنه لا معنی لخشیته من ذلک،فإنه«علیه السلام»کان عالما بما سیجری،و کان یخبرهم عنه..و قد بینه له الرسول«صلی اللّه علیه و آله».

و هذا یدعونا إلی القول:بأن المراد بالفترة هو المعنی الآخر.و قد ساق «علیه السلام»کلامه هذا علی سبیل التحذیر لهم من مغبة ما یقدمون،أو ما أقدموا علیه من أعمال لا ترضی اللّه تعالی.

و ما علی إلا الاجتهاد

إن اجتهاد الإمام و الحاکم فی إصلاح الأمور،و إقامة سنة العدل، و عزل و لاة السوء لا یجعل الأمة فی مأمن من عواقب أعمالها إذا اختارت الطریق الآخر،و لم تستجب لداعی اللّه تبارک و تعالی.فللناس من خلال ما یختارونه أعظم الأثر فی تحقیق النتائج لجهود الأنبیاء و الأئمة و الصلحاء من حکامهم،أو فی إعاقتها و تأخیرها.لأن ما یفعله الحاکم هو وضع أفعال العباد فی الأطر التی ینبغی أن تکون فیها من الناحیة الشرعیة.و أما ماهیة تلک الأفعال،فتحددها نوایا و اختیارات العباد أنفسهم.

أحلم الناس،و أعلم الناس

و لا نرید أن نمضی هنا دون أن نلفت نظر القارئ إلی أنه«علیه السلام» یعلن فی خطبته الأولی التی لا بد أن یصل صداها إلی کل أطراف و أکناف

ص :27

الدولة الإسلامیة،و ینتظرها و یتداول مضامینها الصغیر و الکبیر،فی کل بیت یعلن:أن أهل البیت«علیهم السلام»أحلم الناس صغارا،و أعلم الناس کبارا..

و لم نجد أحدا أبدی أی تحفظ علی هذا الإعلان،أو أشار إلی وجود و لو فرد واحد آخر من الناس یضارع هؤلاء الصفوة،أو یدانیهم،فضلا عن أن یکون أعلم منهم.

و لکنه«علیه السلام»قد حصر أحلم الناس و أعلمهم بخصوص أبرار عترته،و أطائب أرومته.و لا شک فی أنه یقصد الحسنین«علیهما السلام»فی حال حیاته،ثم من بعدهم سائر الأئمة الاثنی عشر صلوات اللّه علیهم.

و قد ذکر«علیه السلام»صفتین من شأنهما إثبات مقام الإمامة لهم «علیهم السلام»،و هما صفتا الحلم و العلم فی أقصی درجاتهما..

فصفة الحلم فی أقصاها دلت علی بلوغهما«علیهما السلام»أعلی درجات الکمال فی إنسانیتهما،تماما کما أثبت القرآن للنبی الأعظم هذه الصفات الإنسانیة فی أقصی ما یمکن للبشر أن یبلغوه.و هذا هو المطلوب فی مقام النبوة و الأبوة للأمة.

ثم أثبت صفة الأعلمیة لهم،و هی من صفات الإمامة.و قد أکد ذلک بنحو یزیل أی شبهة:حین ذکر أن هذا العلم مصدره اللّه تبارک و تعالی، و لیس کعلوم سائر الناس..

کما أن جمیع الأحکام التی تصدر عنهما إنما هی عن اللّه أیضا..

مما یعنی:أن لهم وحدهم مقام الإمامة،و الهدایة،و هم مصدر العدل

ص :28

و عنوان الاستقامة،و بهم القدوة و الأسوة.

الإشارة إلی آیة الاستخلاف

و قوله«علیه السلام»:«ألا و بنا تدرک ترة کل مؤمن.و بنا تخلع ربقة الذل من أعناقکم.و بنا فتح اللّه لا بکم،و بنا یختم لا بکم»،تضمن الإشارة إلی العدید من الحقائق التی تحتاج إلی البیان،و نحن نقتصر منها علی التذکیر بما یلی:

أولا:إن اللّه تعالی خلق أنوارهم قبل خلق الخلق بأربعة آلاف عام، و جعلهم بعرشه محدقین.

ثانیا:قد أشار«علیه السلام»إلی دولة الإمام الثانی عشر من أهل البیت «علیهم السلام»الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا،بعد ما ملئت ظلما و جورا.فإنه هو الذی یختم اللّه تعالی به،و بدولته،و تلقی له الأرض بکنوزها،و تنهمر السماء ببرکاتها..

و إشارة إلی رجعتهم«علیهم السلام»،و إلی أن لهم دولة فی الرجعة غیر دولة الإمام المهدی«علیه السلام»،ثم تکون القیامة الصغری علی شرار الخلق.

ثالثا:ذکر«علیه السلام»:أن المؤمنین الذین و ترهم الظالمون منذ قتل قابیل و هابیل،و إلی آخر الزمان لا بد من الأخذ بثاراتهم،و أهل البیت هم الذین یفعلون ذلک،و لا یبقی مؤمن إلا و یدرک ترته بهم«علیه السلام»..

و ربما یفهم:أن هذا سیکون فی الرجعة،المتصلة بعهد قائم آل محمد

ص :29

علیه و علیهم السلام.

کما أن إدراک الترات فی یوم القیامة،إنما یکون ببرکة الولاء لهم، و الکون معهم صلوات اللّه علیهم..

رابعا:إن من وظائف الإمام«علیه السلام»تحریر الناس من الذل و الهوان.و لا یکون ذلک إلا إذا بسط اللّه تعالی نفوذهم،و قوی شوکتهم، حتی یذل لهم کل جبار،و حتی لا یجرؤ أحد علی ممارسة أی مظهر من مظاهر الجبروت،و الاستعلاء تجاه أی مؤمن..

قرارات أصدرها علیه السّلام

و ستأتی فی الفصل التالی الإشارة إلی القرارات التی أعلنها«علیه السلام»فی أول خطبة له،و منها:

1-استرجاع کل قطیعة أقطعها عثمان،و إعادة کل مال أعطاه من بیت المال إلی بیت مال المسلمین..و هذا قرار هام جدا،و له دلالاته المختلفة..

2-ثم قرر«علیه السلام»المنع من الاستمرار فی إعطاء الامتیازات لأشخاص بأعیانهم،بسبب ما لهم من حظوة أو قربی من الخلیفة،و سیأتی بیان ذلک فی الفصل التالی أیضا.

3-ثم جاء قراره الثالث بقسم المال بالسویة،و إلغاء الامتیازات التی فرضت بعد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»معتبرة..و ثمة قرارات أخری سوف نشیر إلی شطر منها فی الفصل الأول من الباب الثانی إن شاء اللّه تعالی.

ص :30

تاریخ خطبة البیعة

و قد حدد النص المتقدم برقم[5]أن الخطبة التی أوردها«علیه السلام»فی الیوم الثانی للبیعة،کانت یوم السبت لإحدی عشرة لیلة بقین من ذی الحجة.

فدل ذلک علی:

1-أن أول أیام البیعة هو الثامن عشر من ذی الحجة..

2-إن هذا التاریخ هو عینه تاریخ بیعة الناس لعلی«علیه السلام»فی یوم الغدیر..

3-إن البیعة قد حصلت یوم الجمعة..

4-إن هذا یتوافق مع البیعة لأمیر المؤمنین علی«علیه السلام»یوم الغدیر،فإنها کانت یوم الجمعة أیضا.

استخلف الناس أبا بکر

ثم إنه«علیه السلام»-حسب النص المتقدم لخطبته یوم البیعة برقم 5- ذکر أنه بعد أن قبض رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»استخلف الناس أبا بکر..مشیرا إلی أن أبا بکر لم یأت بنص من اللّه أو من رسوله علیه،بل کان الناس هم الذین استخلفوه،و لا شیء سوی ذلک.

و هو«علیه السلام»یقول:إنهم قد تطفلوا بذلک علی أمر لا یحق لهم التدخل فیه،و لا التصدی له بأی وجه.

ثم جاءت خلافة عمر بتنصیب أبی بکر له،و جاء عثمان نتیجة شوری

ص :31

تحکمیة،و مدروسة بعنایة فرضها عمر.

ثم ذکر«علیه السلام»ما جری لعثمان،و أن ذلک قد انتهی إلی فتح باب الفتن بین أهل القبلة..

ص :32

الفصل الثانی

اشارة

قرارات فی الأیام الأولی

ص :33

ص :34

إقطاعات عثمان

تقدم فی فصل خطبة یوم البیعة:أن أول خطبة خطبها«علیه السلام»فی ذلک الیوم تضمنت قوله:ألا و إن کل قطیعة أقطعها عثمان إلخ..

و لکن روی عن ابن عباس:أن علیا«علیه السلام»خطب فی الیوم الثانی من بیعته بالمدینة،فقال:

ألا إن کل قطیعة أقطعها عثمان،و کل مال أعطاه من بیت مال اللّه،فهو مردود فی بیت المال،فإن الحق القدیم لا یبطله شیء،و لو وجدته و قد تزوج به النساء،و فرق فی البلدان،[و ملک به الإماء]لرددته إلی حاله،فإن فی العدل سعة،و من ضاق علیه الحق فالجور علیه أضیق (1).

قال المعتزلی:

و تفسیر هذا الکلام:أن الوالی إذا ضاقت علیه تدبیرات أموره فی

ص :35


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 269 و مناقب آل أبی طالب ج 2 ص 110 و و بحار الأنوار ج 32 ص 16 و دعائم الإسلام ج 1 ص 396 و شرح الأخبار ج 1 ص 373 و 316 و الغدیر ج 8 ص 287 و ج 9 ص 77 و شرح إحقاق الحق (الملحقات)ج 32 ص 198.

العدل،فهی فی الجور أضیق علیه،لأن الجائر فی مظنة أن یمنع و یصد عن جوره (1).

و نقول:

لماذا لا یکون المراد:أن العدل فی الرعیة من موجبات حل المشکلات، و یوجب السعة فی مجالات التحرک أمام الحاکم؟!

و لو کان الحق لم یتسع لتصرفاته،و منعه من بعضها.فإن الحق یفتح له الباب،و یجیز له تصرفات أخری کثیرة.

أما الباطل فإنه حین یفسح المجال لکل تصرف یخطر علی البال،فذلک معناه:أن تضیق دائرة القدرة علی التصرف،لأنه إذا جاز لکل فرد أن یتصدی لکل التصرفات،و یبطل تصرفات غیره کلها،بسبب القبول بمنطق العدوان و الجور،فإن نفس هذا المنطق یعطی لغیره الفرصة للتعدی علیه،و سلبه جمیع أنواع التصرفات،بحیث لا یبقی له مورد واحد.

فالجور یسلب کل الحقوق،بخلاف الحق،فإنه یحمی دائرته،و لا یسمح لأحد بالعدوان علیها..

أول قرار مثیر

إن هذا کان القرار الأول الذی اتخذه«علیه السلام»و هو قرار طبیعی جدا من رجل عرفه الناس کلهم بالدین و الإخلاص،و وصفه لهم نبیهم

ص :36


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 269.

الذی لا ینطق عن الهوی:بأنه مع الحق،و مع القرآن،و القرآن و الحق معه..

و لکنه فی نفس الوقت کان قرارا مثیرا جدا و مخیفا إلی أقصی الحدود لأولئک الذین رضوا بأن یسفک دم خلیفتهم.و تجری علیه تلک الأمور المذلة،من أجل أن یحتفظوا بتلک المکتسبات المحرمة التی حصلوا علیها فی ظل حکمه،و لکی لا یمسّ سلطانهم الظالم،و حکمهم الغاشم.

لقد أعلن«علیه السلام»فی نفس ساعة البیعة،و فی أول خطبة له:أن «کل قطیعة أقطعها عثمان،أو مال أخذه من بیت مال المسلمین،فهو مردود علیهم فی بیت مالهم.و لو وجد قد تزوج به النساء،و فرق فی البلدان،فإنه إن لم یسعه الحق،فالباطل أضیق علیه».

و قد أفهمت هذه المبادرة کل من یعنیه الأمر،أمورا عدیدة،و هی:

أولا:إنه لا مجال للمساومة فی هذا الأمر،فلا یطمعن أحد بالتراجع عنه،فقد أصبح هذا القرار برسم الأمة کلها،و لم یعد لأحد خیار فیه..

ثانیا:ظهر من هذا الإعلان أن التصرف بأموال الغیر،لا یقطع صلة ذلک الغیر بها،و لا یفقده حقه فیها ما دام أنه صاحبها الشرعی..بل هو یلاحقها،و یستولی علیها أینما وجدت.و لن یکون للمستفید الثانی و الثالث،و هلم جرا،أی حق یمکنه أن یطالب به صاحب ذلک المال.بل هو یلحق الغاصب الذی دلس علیه،إن لم یکن متواطئا معه أو عالما بمصادر المال الذی هو مورد المعاملة بینهما.

ثالثا:إن تصرفات الحاکم إذا کانت مخالفة للشرع،فإنها لا تحلل الحرام،و لا تحرم الحلال،و لا تزیل آثار التصرفات غیر المأذون بها شرعا.

ص :37

فإذا کان عثمان قد أقطع أحدا أرضا لا یصح اقطاعها له،أو أعطاه مالا من بیت المال،فلا یصح لأحد أن یدعی:

أنه صار یحل التصرف به للآخذ،لا مباشرة،و لا لغیره بإجراء معاملات معه.

رابعا:إن هذا یعطی أن ما یسمی بغسیل الأموال-بإعطائها صفة الشرعیة عبر تداولات معینة-لا یفید إعطاء تلک الأموال صفة الشرعیة..

قرارات أخری حساسة

قال الکلبی:

1-ثم أمر«علیه السلام»بکل سلاح وجد لعثمان فی داره مما تقوی به علی المسلمین فقبض.

2-و أمر بقبض نجائب کانت فی داره من إبل الصدقة فقبضت.

3-و أمر بقبض سیفه و درعه.

4-و أمر ألا یعرض لسلاح وجد له لم یقاتل به المسلمون.

5-و أمر بالکف عن جمیع أمواله التی وجدت فی داره و فی غیر داره.

6-و أمر أن ترتجع الأموال التی أجاز بها عثمان حیث أصیبت،أو أصیب أصحابها.

فبلغ ذلک عمرو بن العاص،و کان بأیلة من أرض الشام،أتاها حیث وثب الناس علی عثمان فنزلها،فکتب إلی معاویة:ما کنت صانعا فاصنع،إذ

ص :38

قشرک ابن أبی طالب من کل مال تملکه کما تقشر عن العصا لحاها (1).

و نقول:

إننا لا نرغب فی التعلیق علی هذه الإجراءات،فإنها واضحة الدلالات..

غیر أننا نشیر إلی ما یلی:

1-لسنا بحاجة إلی التذکیر بأن هذه القرارات تشیر إلی أنه«علیه السلام»قد عامل عثمان معاملة المحارب المدان فی حربه..فإن قبض سیفه و درعه،و قبض کل سلاح وجد مما تقوی به علی المسلمین یتوافق مع ما عامل به أهل الجمل.فإنه قبض کل سلاح تقووا به علی المسلمین،و لم یتعرض لأموالهم الخاصة أینما کانت.

و هذا یمثل إدانة تکاد تکون صریحة لعثمان..و لا نرید أن نقول أکثر من ذلک.

2-إن عمرو بن العاص یستغل الموقف لیذکی أطماع معاویة،و یفهمه أن الأمر یعنیه دون سواه،و أن المطلوب لعلی«علیه السلام»هو سلب معاویة کل وسائل القدرة علی التحرک،و أن الأموال التی أخذها علی«علیه السلام»من عثمان إنما أخذها فی الحقیقة من معاویة بالذات.

و هذا أسلوب تحریضی،و قبول منه بمتابعة معاویة،و تأیید له فی مساعیه.

ص :39


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 270 و الغدیر ج 8 ص 287 و الإمام علی بن أبی طالب للهمدانی ص 664.
لا امتیازات بعد الیوم

ثم جاء القرار العلوی الآخر فی نفس خطبة البیعة أیضا-و قد تقدم فی الفصل السابق برقم(4)-لیقول:

«لا یقولن رجال منکم غدا قد غمرتهم الدنیا،فاتخذوا العقار،و فجروا الأنهار،و رکبوا الخیول الفارهة،و اتخذوا الوصائف الروقة،فصار ذلک علیهم عارا و شنارا-إن لم یغفر لهم الغفار-إذا منعوا ما کانوا فیه،و صیروا إلی حقوقهم التی یعلمون،یقولون:حرمنا ابن أبی طالب،و سلبنا حقوقنا».

و علینا أن نذکر القارئ الکریم بما یلی:

1-إنه«علیه السلام»یتحدث عن أناس یملکون ثروات کبیرة،من دون أن یظهر دلیل علی عدم مشروعیتها،کلا أو بعضا..

2-إنه«علیه السلام»یشیر إلی جهد قد بذله هؤلاء فی تحریک ثرواتهم فی مجال الإنتاج،فاتخذوا العقار،و فجروا الأنهار..

3-إنه یتحدث عن استفادتهم من تلک الثروات،فتصرفوا بها، و تقلبوا فیها بفنون التقلبات،و لبوا مطالب شهوتهم من خلاها.بما اقتنوه من عقار،و بما فجروه من أنهار،و بما اتخذوه من وصائف بدیعة الجمال..

4-إنه«علیه السلام»،و إن کان لا یحول بینهم و بین ثرواتهم،و لا یمنعهم من تصرفاتهم بها،و استفاداتهم منها..و لکنه یمارس الحق الذی جعله اللّه تعالی له بمنعهم من التعدیات علی أحکام الشریعة فی تلک التصرفات،کما أنه قد منعهم و لم یعطهم ما کان یعطیهم إیاه من سبقوه مما لا یحق لهم فی ظل هذا الغنی..

ص :40

5-إنه«علیه السلام»یرید أن لا یفاجئهم باقتصاره فی عطائه لهم علی خصوص ما قرره الشارع لأمثالهم،و لمن لهم مثل حالهم.

6-إنه یرید لهم أن لا یتهموه«علیه السلام»بأنه هو الذی حرمهم الاستفادة التی کان غیره قد أباحها لهم و لغیرهم..فإن الشرع الإلهی هو الذی حرمهم،لکی لا یزعموا للناس أنه«علیه السلام»قد ظلمهم حقوقهم.فإن الشارع لم یقرر لأمثالهم حقا لکی یصح اتهامه بأنه ظلمهم بأخذه منهم..

لماذا یقسم المال بالسویة؟!

و من الواضح:أن الحاجة للمال،و الاستحقاق له،لا تحدده المیزات الفردیة للأشخاص،فلا یعطی المال للطویل لأنه طویل،و لا للأسود،أو الأبیض،أو العالم أو الجاهل،أو ما إلی ذلک لأجل خصوص هذه الصفات.بل یحدد الحاجة،أو الاستحقاق للمال الجهد الذی یبذل،أو السلعة یتخلی عنها صاحبها لغیره،أو الخدمة التی یقدمها.

و حیث لا یبذل-بأداء جهد أو خدمة،أو سلعة یعرضها-فلا مبرر لإعطاء المال من بیت مال المسلمین،إلا بالمقدار الذی یحتاج إلیه لحفظ ما یجب حفظه،و هو نفسه التی بین جنبیه.و هذا مما یتساوی فیه الناس عادة، فلا بد من بذله لهم من بیت المال،إن لم یکن سبیل إلی ذلک سواه،و لا ینظر إلی مقادیره،فقد یکون ما یحتاج إلیه إنسان عادی لحفظ الوجود و السلامة و الکرامة یفوق ما یحتاج إلیه صاحب المقام،و قد ینعکس الأمر.

من هنا نلاحظ:أن ما یتوهمه الناس من مبررات استحقاق التمییز،أو

ص :41

الحصول علی المال کتقدمهم فی سنهم،أو جاههم أو علمهم،أو سبقهم فی مقامات الجهاد،أو فی نسبهم،أو کونهم من العشیرة الفلانیة و ما إلی ذلک..

-إن ذلک کله-لا یصلح مبررا،و لا یعطی استحقاقا.

و إنما یستحق الناس الاستفادة فی بیت المال لمجرد إسلامهم و مجرد استجابتهم للرسول«صلی اللّه علیه و آله»و دخولهم فی دین اللّه.

و لا یستحقونه بکثرة عبادتهم،و لا بصدقاتهم و زکاة أموالهم،و غیر ذلک مما تقدم آنفا.

أما الفضل بالتقوی،فإنما یوجب نیل مقامات القرب عند اللّه،و لا أثر له فی زیادة العطاء و لا فی نقیصته.

و لذلک یضیف«علیه السلام»إلی قراره بقطع العطاء عمن لا حق له به قوله:

«أما من کان له فضل و سابقة منکم،فإنما أجره فیه علی اللّه،فمن استجاب للّه و رسوله،و دخل فی دیننا،و استقبل قبلتنا،و أکل ذبیحتنا،فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده.

فأنتم أیها الناس عباد اللّه المسلمین،و المال مال اللّه یقسم بینکم بالسویة.و لیس لأحد علی أحد فضل إلا بالتقوی.و للمتقین عند اللّه خیر الجزاء،و أفضل الثواب.لم یجعل اللّه الدنیا للمتقین جزاءا،و ما عند اللّه خیر للأبرار» (1).

ص :42


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 27 و 17 و 18 و الأمالی للطوسی(ط بیروت)ص 735-
التطبیق العملی للقرار

و بعد أن أعلن«علیه السلام»فی خطبة البیعة تلک القرارات الحاسمة، و أشار إلی مبرراتها الشرعیة،بادر إلی تطبیق ما حضر وقت تطبیقه منها، و هو التسویة فی العطاء..حیث واصل کلامه فی خطبته تلک حتی أنهاه بقوله:

«و إذا کان غدا فاغدوا،فإن عندنا مالا نقسمه منکم،لا یتخلفن أحد منکم،عربی و لا أعجمی،کان من أهل العطاء أو لم یکن،إلا حضر،إذا کان مسلما حرا» (1).

و نحن هنا نتوقف عند الأمور التالیة:

1-إنه«علیه السلام»لم یتحمل وجود مال مجتمع فی بیت المال،مع وجود محتاجین له.فإن المال مال اللّه،و هو للمسلمین الذین هم عباد اللّه، فلماذا یحبس عنهم حقهم!!

2-إنه«علیه السلام»طلب-مع التأکید-أن لا یتخلف أحد من الناس عن الحضور..حتی لو لم یکن من أهل العطاء المدونین فی الدواوین..ربما لأنه لا یرید اعتماد تلک الدواوین،التی خالف فیها عمر

1)

-المجلس رقم 26 و(ط دار الثقافة-قم)ص 729 و فضائل أمیر المؤمنین لابن عقدة ص 91 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 37 و المعیار و الموازنة ص 51.

ص :43


1- 1) راجع الهامش السابق.

بن الخطاب ما کان علی عهد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،ثم فی خلافة أبی بکر،و فی شطر من خلافة عمر نفسه،حتی غیره عمر حسبما أوضحناه فی فصل سابق من هذا الکتاب..

3-لا أدری إن کان تعمیم أمره«علیه السلام»للناس کلهم بالحضور،و تصریحه بلزوم حضور الأعاجم أیضا یدل علی أن الناس کانوا قد فرقوا فی أیام العطاء،أو فی أوقاته و ساعاته بین العرب و العجم.فأراد «علیه السلام»إلغاء هذا التفریق،الذی یکرس التمییز العنصری،المرفوض من الناحیة الدینیة.

4-إن من آثار حضور جمیع الناس،أن یعطی حتی غیر أهل العطاء- و هم الجند بالدرجة الأولی-من باب أنهم من أهل الحاجة..

التمهید لقرار التصدی للفتن

و قد کان«علیه السلام»یعرف ما ینتظره،و قد أخبره به رسول اللّه «صلی اللّه علیه و آله»،فشرع بتمهید الأمور للمواجهة.فذکر فی أول خطبة له أیضا:أن الباب بین أهل القبلة قد فتح،و أقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم،لیقول لهم:إن ذلک یحتم أن یتصدی لمقام الإمامة أشخاص لهم مواصفات خاصة،یمکنهم بواسطتها أن یواجهوا تلک الفتن.

و هذه المواصفات هی التالیة:

1-أن یکون الخلیفة و الحاکم من أهل الصبر.

2-أن یکون من أهل البصر و المعرفة.

ص :44

3-أن یکون من أهل العلم بمواقع الأمور.

و لا نحتاج إلی التعریف بأهمیة التحلی بهذه الأمور فی التصدی لفتن تقبل کقطع اللیل المظلم!و هل غیر علی«علیه السلام»یجمع هذه الصفات، و ینتدبه اللّه تعالی لحمل مسؤولیة هذه المهمات؟!

و لکن هذا الأمر لا ینجزه شخص الخلیفة و الحاکم وحده،بل لا بد أن یعینه علیه سائر الناس..لأنه یحتاج إلی بصیرة،و وعی،و قراءة صحیحة لما یجری،و یحتاج أیضا إلی التزام من آحاد الناس بالانقیاد لإمامهم،و تنفیذ أوامره،و الانتهاء بنواهیة.و لذلک قال«علیه السلام»:«و منفذ فیکم ما أمرت به،إن استقمتم لی».

قرارن آخران فی خطبة البیعة

ثم إنه«علیه السلام»بعد أن مهد تلک الحقائق،و بین هاتیک الدقائق فی خطبته المتقدمة برقم 5،قال:

«ألا إن موضعی من رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»بعد وفاته، کموضعی منه أیام حیاته.فامضوا لما تؤمرون به،وقفوا عند ما تنهون عنه.

و لا تعجلوا فی أمر حتی نبینه لکم،فإن لنا عن کل أمر[منکر]تنکرونه عذرا».

و غنی عن البیان:أن حدیثه عن موضعه من رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»-المتمثل فی وصایته و خلافته له،و کونه منه بمنزلة هارون من موسی،و کذلک محبته،و إخلاصه،و کل حالاته مع رسول اللّه«صلی اللّه

ص :45

علیه و آله»،و حالات رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»معه،و سائر کلماته فیه،لم یزل کما هو،لم یتغیر،و لم یتبدل..

و کأنه«علیه السلام»بکلامه هذا یرید التنبیه علی عدة أمور:

الأول:أن یعرف الناس الذین نشأوا و ترعرعوا أو دخلوا فی هذا الدین بعد وفاة رسول اللّه،و یرید أن یتعامل معهم؛أن یعرفوا-مکانته و موقعه الخاص الذی لیس لأحد سواه عند اللّه و عند رسوله«صلی اللّه علیه و آله»..

ثانیا:إنه یرید أن یشیر إلی أنه لم یغیر و لم یبدل،بخلاف غیره،فإنهم غیروا و بدلوا،و الشاهد علی ذلک أنه یصرح لهم فی أول خطبة له بأنه یرید أن یحملهم علی منهج نبیهم،مشیرا بذلک إلی أن سیاسات الذین سبقوه کانت فی اتجاه آخر..

و سیری الناس مصداق ما یقول فی أول عمل یقدم علیه،و هو مساواته بین الناس فی القسم و العطاء،الذی غیّر بعد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»..حیث سیواجه المشکلات الکبیرة و الخطیرة،بسبب عودته بهم إلی منهج نبیهم.

ثالثا:إنه«علیه السلام»یرید أن یتخذ من ذلک رکیزة لها مساس بالإیمان،و الالتزام مع اللّه و رسوله،لینطلق منها إلی إلزامهم بالقرار الذی سیصدره لهم،بحیث یرون أنفسهم بسبب هذا الربط الواضح و الصریح برسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»ملزمین بالوفاء به.

الانقیاد و الطاعة

ثم إنه«علیه السلام»أصدر قرارا مفاده:لزوم الانقیاد و المضی فی تنفیذ

ص :46

أوامره،و الانتهاء و الوقوف عند نواهیه..إذ لا یصح التخلف عن الأوامر و النواهی،أو التباطؤ فی تنفیذها إذا کانت الفتن مقبلة کقطع من اللیل المظلم،و یراد التصدی لها،و التخلص منها..لأن ذلک التباطؤ أو الامتناع قد یؤدی إلی کارثة.

حیثیات القرارات

ثم أصدر«علیه السلام»قرارا آخر یلزمهم بالتریث فی الاعتراض،فلا یبادروا إلی رفض أمر،أو التشکیک فی صوابیته قبل أن یبین لهم أسبابه و مبرراته،فإن لدیه«علیه السلام»عن کل قرار بیانات تزیل کل شبهة عنه، و توضح أسباب و خلفیات الإقدام علیه بصورة صریحة و واضحة،و إن تخیل الناس أن فیه خللا فی بادئ الرأی.

علی أنه لا یصح و لا ینبغی أن یذیع الحاکم علی الناس فی کل حین أسباب ما یتخذه من قرارات،و ما یصدره من أوامر،فإن ذلک قد یعطی للمنافقین و أصحاب الأهواء و للأعداء أیضا،الفرصة للتشویش،بل و لتعطیل تلک القرارات،و إبطال مفعولها،أو قلب آثارها من حسنة إلی سیئة..

کنت کارها للولایة

ثم إنه«علیه السلام»قال فی خطبته فی الیوم الثانی من البیعة:«إنی کنت کارها للولایة علی أمة محمد«صلی اللّه علیه و آله»حتی اجتمع رأیکم علی ذلک».

ص :47

و الظاهر:أنه«علیه السلام»إنما کره الولایة علی الأمة،لأجل التنازع و الاختلاف الذی کان فیها،الأمر الذی کان یمنع من العمل فیها بأمر اللّه.

أما و قد أجمع رأی الجمیع علی ولایته،فلا یبقی موضع لکراهتها،لأن هذا الإجماع من شأنه أن یسهل مهمته،و یزیل عقبات کبری من طریق العمل بأمر اللّه تعالی فیها.

المحرمات ترتبط بالتوحید
اشارة

و فی النص الأخیر لخطبته«علیه السلام»یوم البیعة قال:

إن اللّه تعالی فضل حرمة المسلم علی الحرم کلها،و شد بالإخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها.

فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده إلا بالحق.

و لا یحل أذی المسلم إلا بما یجب.

بادروا أمر العامة،و خاصة أمرکم-و هو الموت-فإن الناس أمامکم، و إن الساعة تحدوکم من خلفکم.

تخففوا تلحقوا،فإنما ینتظر بأولکم آخرکم.

اتقوا اللّه فی عباده و بلاده،فإنکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم» (1).

ص :48


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 2 ص 79 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 9 ص 288 و بحار الأنوار ج 32 ص 40 و 41 و قریب منه رواه الطبری فی تاریخ الأمم و الملوک(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 457 فی أوائل حوادث سنة-

و نقول:

نحتاج هنا إلی الحدیث عن عدة أمور،فلاحظ ما یلی:

لکل شیء حرمة

إنه«علیه السلام»یبین فی أول خطبة له أمورا هامة بمثابة الأساس الذی تتحدد من خلاله مستویات التعامل و طبیعته..فذکر أن لکل شیء حرمة لا بد من رعایتها-و الحرمة هی ما لا یحل انتهاکه-و قد ورد فی الروایات و الآیات ما دل علی ذلک،قال تعالی: ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُمٰاتِ اللّٰهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ (1).

بل قد جعل اللّه تعالی لنفس الخلقة البشریة حرمة و حقوقا،فقال:

وَ لَقَدْ کَرَّمْنٰا بَنِی آدَمَ

(2)

.

و هذه الحرمات تتفاوت و تزید و تنقص بحسب موجباتها.

فللجار حرمته،و هناک حرمات للأب و الأخ.

و للأیام و الأشهر حرمات.

و للکعبة،و لقبر الحسین،و للنبی و لأهل بیته،و لکتاب اللّه،و للطعام،

1)

-35 ه.و الفتنة و وقعة الجمل ص 95 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 194 و البدایة و النهایة(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت)ج 7 ص 254.

ص :49


1- 1) الآیة 30 من سورة الحج.
2- 2) الآیة 70 من سورة الإسراء.

و للمال،و للدعاء،و لیوم الغدیر،و لأرض کربلاء،و للناس و حتی للبهائم حرمات أیضا.فضلا عما سوی ذلک.

و للتدلیل علی ما نقول نذکر هنا طائفة من الروایات المصرحة بما ذکرناه،و هی التالیة:

1-روی عن الإمام الصادق أنه قال:«للّه عز و جل فی بلاده خمس حرم:حرمة رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،و حرمة آل الرسول،و حرمة کتاب اللّه عز و جل،و حرمة الکعبة،و حرمة المؤمن» (1).

2-و عن النبی«صلی اللّه علیه و آله»:«الحرمات التی تلزم کل مؤمن رعایتها،و الوفاء بها:حرمة المؤمن،و حرمة الأدب،و حرمة الطعام» (2).

ص :50


1- 1) الکافی ج 8 ص 107 و بحار الأنوار ج 24 ص 185 و 186 و راجع ج 81 ص 68 و ج 89 ص 12 و ج 96 ص 60 و مستدرک سفینة البحار ج 2 ص 271 و نهج السعادة ج 8 ص 132 و راجع:معانی الأخبار ص 40 و(ط مرکز النشر الإسلامی سنة 1379 ه)ص 117 و الأمالی للصدوق ص 175 و(ط مؤسسة البعثة سنة 1417 ه)ص 366 و عن کنز الفوائد ص 171 و الخصال ج 1 ص 71 و(ط مرکز النشر الإسلامی سنة 1403 ه)ص 146 و روضة الواعظین ص 271 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 4 ص 300 و(ط دار الإسلامیة)ج 3 ص 218 و جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 568 و مستدرک سفینة البحار ج 2 ص 271 و کتاب المؤمن للحسین بن سعید ص 73.
2- 2) بحار الأنوار ج 74 ص 152 و تحف العقول ص 49 و مستدرک سفینة البحار ج 2 ص 270.

3-و روی عنهم«علیهم السلام»:«حرمة المؤمن أعظم من حرمة الکعبة» (1).

4-و عن النبی«صلی اللّه علیه و آله»:«أقل الناس حرمة الفاسق» (2).

5-و عنه«صلی اللّه علیه و آله»،فی خطبة له ذکر فیها المؤمن،فکان مما قال:«و حرمة ماله کحرمة دمه،أو کحرمة اللّه» (3).

ص :51


1- 1) راجع:بحار الأنوار ج 64 ص 71 و ج 65 ص 16 و ج 68 ص 16 و ج 7 ص 323 و ج 50 ص 225 و ج 98 ص 112 و الخصال للصدوق ص 27 و روضة الواعظین ص 386 و مسند الرضا لداود بن سلیمان الغازی ص 109 و مشکاة الأنوار للطبرسی ص 155 و کامل الزیارات ص 273 و کتاب الأربعین للماحوزی ص 377 و مستدرک سفینة البحار ج 1 ص 204 و ج 2 ص 271 و راجع:وفیات الأعیان لابن خلکان ج 3 ص 288 و فوات الوفیات ج 2 ص 642 و السیرة الحلبیة(ط دار المعرفة)ج 1 ص 267 و ألف حدیث فی المؤمن للنجفی ص 170.
2- 2) راجع:بحار الأنوار ج 74 ص 112 و من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 395 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 176 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 7 ص 222 و ج 8 ص 465 و ج 11 ص 214 و أعلام الدین فی صفات المؤمنین ص 322 و راجع:کنز الفوائد ص 138.
3- 3) راجع:الکافی ج 2 ص 360 و من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 569 و 570 و ج 4 ص 377 و 418 و تحف العقول ص 212 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل-

6-و عنهم«علیهم السلام»:«إن حرمة عورة المؤمن،و حرمة بدنه و هو میت کحرمته و هو حی،فوار عورته،و بدنه،و جهزه إلخ».. (1).

3)

-البیت)ج 12 ص 281 و 282 و 297 و ج 29 ص 20 و(ط دار الإسلامیة) ج 8 ص 598 و 599 و 610 و ج 19 ص 10 و مستدرک الوسائل ج 9 ص 138 و ج 18 ص 210 و 215 و کتاب الزهد للحسین بن سعید الکوفی ص 11 و الإختصاص للمفید ص 343 و کنز الفوائد ص 97 و الأمالی للطوسی ص 537 و مکارم الأخلاق للطبرسی ص 470 و مشکاة الأنوار للطبرسی ص 179 و منیة المرید ص 328 و بحار الأنوار ج 21 ص 212 و ج 72 ص 160 و 162 و 320 و ج 74 ص 89 و ج 74 ص 133 و ج 75 ص 50 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 321 و ج 26 ص 104 و مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 476 و ألف حدیث فی المؤمن ص 203 و مسند أحمد ج 1 ص 446 و المصنف لابن أبی شیبة ج 8 ص 163 و مسند أبی یعلی ج 9 ص 56 و المعجم الکبیر ج 10 ص 159 و الجامع الصغیر ج 1 ص 245 و ج 2 ص 41 و کنز العمال ج 3 ص 599 و ج 15 ص 148 و 921 و 930.

ص :52


1- 1) بحار الأنوار ج 78 ص 328 و ج 93 ص 61 و قرب الإسناد(ط حجریة)ص 130 و (ط مؤسسة آل البیت«علیه السلام»لإحیاء التراث-قم سنة 1416 ه)ص 312 و تهذیب الأحکام ج 1 ص 445 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 7 ص 363 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 3 ص 55 و(ط دار الإسلامیة) ج 2 ص 759 و 760 و جامع أحادیث الشیعة ج 3 ص 245 و 355.

7-و جاء فی فضائل دعاء الجوشن:«ویوسدونه مثل العروس فی حجلتها،من حرمة هذا الدعاء و عظمته» (1).

8-و عن الإمام الصادق«علیه السلام»:«إذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له،و لا غیبة» (2).

9-و فی نص آخر عن الإمام الصادق عن أبیه الباقر«علیه السلام»:

«ثلاثة لیست لهم حرمة:صاحب هوی مبتدع،و الإمام الجائر،و الفاسق المعلن بالفسق» (3).

ص :53


1- 1) بحار الأنوار ج 78 ص 332 و ج 91 ص 400 و مهج الدعوات ص 287 و مستدرک الوسائل ج 2 ص 234.
2- 2) بحار الأنوار ج 85 ص 35 و ج 71 ص 204 و ج 72 ص 253 و 161 و الأمالی للصدوق ص 24 و(ط مؤسسة البعثة سنة 1417 ه)ص 92 و 93 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 12 ص 289 و(ط دار الإسلامیة)ج 8 ص 605 و مستطرفات السرائر ص 644 و مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 92 و 93 و 202 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 8 ص 465.
3- 3) بحار الأنوار ج 85 ص 35 و ج 72 ص 253 و ج 71 ص 204 و وسائل الشیعة (ط مؤسسة آل البیت)ج 12 ص 289 و(ط دار الإسلامیة)ج 8 ص 605 و جامع أحادیث الشیعة ج 14 ص 452 و ج 16 ص 334 و مستدرک سفینة البحار ج 1 ص 520 و قرب الإسناد(ط حجریة)ص 82 و(نشر مؤسسة آل البیت«علیه السلام»لإحیاء التراث-قم سنة 1416 ه)ص 176.

10-و ورد عن الإمام الصادق«علیه السلام»:«اللهم إنک عظمت حرمة شهر رمضان» (1).

11-و عن الإمام الرضا«علیه السلام»:أنه خاطب الکعبة بقوله:

«و اللّه لحرمة المؤمن أعظم حرمة منک» (2).

12-و ورد ذلک أیضا عن النبی«صلی اللّه علیه و آله» (3).

13-و ورد:«أن المؤمن لأعظم حرمة من الکعبة و القرآن» (4).

14-و عن النبی«صلی اللّه علیه و آله»:«فإن من عرف حرمة رجب و شعبان،و وصلهما بشهر رمضان-شهر اللّه الأعظم-شهدت له هذه

ص :54


1- 1) إقبال الأعمال ص 288 و(ط مکتب الإعلام الإسلامی سنة 1414 ه)ج 1 ص 494 و بحار الأنوار ج 88 ص 20 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 2 ص 128.
2- 2) بحار الأنوار ج 71 ص 233 و مستدرک الوسائل ج 9 ص 46 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 161 و نهج السعادة ج 8 ص 131.
3- 3) سنن ابن ماجة ج 2 ص 1297 و مسند الشامیین للطبرانی ج 2 ص 396 و تخریج الأحادیث و الآثار ج 3 ص 343 و العهود المحمدیة للشعرانی ص 813 و کنز العمال ج 1 ص 92 و کشف الخفاء ج 2 ص 292 و تفسیر القرآن العظیم ج 4 ص 228 و الدر المنثور ج 6 ص 92.
4- 4) بحار الأنوار ج 7 ص 323.

الشهور یوم القیامة» (1).

15-فی حدیث عن الإمام الصادق«علیه السلام»عن فضل یوم الغدیر،قال«علیه السلام»:«لعلک تری أن اللّه تعالی خلق یوما؟!لا و اللّه، لا و اللّه،لا و اللّه» (2).

16-عن الإمام الصادق«علیه السلام»:«إن لموضع قبر الحسین بن علی«علیهما السلام»حرمة معلومة،من عرفها و استجار بها أجیر إلخ..» (3).

ص :55


1- 1) بحار الأنوار ج 7 ص 316 و ج 94 ص 38 و التفسیر المنسوب للإمام العسکری ص 297 و(نشر مدرسة الإمام المهدی سنة 1409 ه)ص 657 و مستدرک الوسائل ج 7 ص 545 و جامع أحادیث الشیعة ج 9 ص 471.
2- 2) تهذیب الأحکام ج 3 ص 144 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 8 ص 89 و 90 و(ط دار الإسلامیة)ج 5 ص 225 و مستدرک الوسائل ج 6 ص 274 و إقبال الأعمال ص 274 و 275 و(ط مکتب الإعلام الإسلامی سنة 1415 ه)ج 2 ص 283 و جامع أحادیث الشیعة ج 7 ص 399 و 403 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 8 ص 27 و بحار الأنوار ج 95 ص 303 و 322 و العدد القویة ص 167 و غایة المرام ج 1 ص 340.
3- 3) الکافی ج 4 ص 588 و تهذیب الأحکام ج 6 ص 71 و بحار الأنوار ج 98 ص 110 و کامل الزیارات ص 272 و(ط مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1417 ه) ص 457 و مصباح المتهجد للطوسی ص 509 و المصباح للکفعمی ص 508-

17-عن أبی عبد اللّه«علیه السلام»:«حرمة قبر الحسین،فرسخ فی فرسخ،من أربعة جوانب القبر» (1).

18-عن النبی«صلی اللّه علیه و آله»عن أرض کربلاء:«و هی أطهر بقاع الأرض،و أعظمها حرمة،و إنها لمن بطحاء الجنة» (2).

3)

-و ثواب الأعمال ص 85 و(منشورات الشریف الرضی سنة 1368 ه ش) ص 94 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 14 ص 511 و(ط دار الإسلامیة)ج 10 ص 400 و المزار للشیخ المفید ص 24 و 141 و المزار لابن المشهدی ص 338 و 359 و جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 544.

ص :56


1- 1) تهذیب الأحکام ج 6 ص 71 و بحار الأنوار ج 57 ص 160 و ج 86 ص 89 و ج 98 ص 111 و 114 و ثواب الأعمال ص 85 و مصباح المتهجد للطوسی ص 509 و کامل الزیارات ص 272 و(ط مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1417 ه)ص 456 و 472 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 14 ص 510 و 511 و(ط دار الإسلامیة)ج 10 ص 399 و مستدرک الوسائل ج 10 ص 320 و المزار للشیخ المفید ص 140 و المزار لابن المشهدی ص 359 و جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 545 و مستدرک سفینة البحار ج 6 ص 622.
2- 2) کامل الزیارات ص 264 و مستدرک الوسائل ج 10 ص 325 و بحار الأنوار ج 28 ص 59 و بحار الأنوار ج 45 ص 181 و 182 و ج 98 ص 115 و العوالم، الإمام الحسین ص 364 و مستدرک سفینة البحار ج 6 ص 183 و ج 9 ص 87 و جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 440.

19-کان رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»عند أحد الأنصار،و قد دعاه إلی طعام،فأخبره أنه اشتری جاریة حامل،و هو یطأها،فقال له«صلی اللّه علیه و آله»:

«لو لا حرمة طعامک للعنتک لعنة تدخل علیک فی قبرک» (1).

20-فی کتاب النبی«صلی اللّه علیه و آله»بین أهل المدینة و یهودها:

«و حرمة الجار علی الجار کحرمة أمه و أبیه» (2).

21-قال«صلی اللّه علیه و آله»:«حرمة الجار علی الجار کحرمة أمه» (3).

ص :57


1- 1) بحار الأنوار ج 100 ص 337 و النوادر للرواندی ص 37 و(الطبعة الأولی-دار الحدیث)ص 183 و دعائم الإسلام ج 1 ص 129 و جامع أحادیث الشیعة ج 21 ص 79.
2- 2) الکافی ج 5 ص 31 و ج 2 ص 666 و تهذیب الأحکام ج 6 ص 140 و 141 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 15 ص 68 و ج 12 ص 126 و(ط دار الإسلامیة)ج 11 ص 50 و ج 8 ص 487 و بحار الأنوار ج 19 ص 167 و 168 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 90 و 93 و مستدرک سفینة البحار ج 2 ص 127 و موسوعة أحادیث أهل البیت للنجفی ج 2 ص 323 و ج 9 ص 134.
3- 3) مستدرک الوسائل ج 8 ص 422 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 90 و 99 و مستدرک سفینة البحار ج 2 ص 128 و مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا(ط مکتبة القرآن للطبع و النشر و التوزیع-القاهرة)ص 102 و بحار الأنوار ج 73-

22-عنه«صلی اللّه علیه و آله»:«و من لم یوقر القرآن فقد استخف بحرمة اللّه،و حرمة القرآن علی اللّه کحرمة الوالد علی ولده» (1).

23-عن أبی عبد اللّه«علیه السلام»:«إن لکل شیء حرمة،و حرمة البهائم فی وجوهها» (2).

و روی ذلک عن النبی«صلی اللّه علیه و آله»أیضا (3).

3)

-ص 154 و الجامع الصغیر للسیوطی ج 1 ص 573 و کنز العمال(ط مؤسسة الرسالة)ج 9 ص 52.

ص :58


1- 1) بحار الأنوار ج 89 ص 19 و 290 عن جامع الأخبار ص 47 و 48 و مستدرک الوسائل ج 4 ص 236 و جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 7 و معارج الیقین للسبزواری ص 115 و 125 و 126 و کنز العمال(ط مؤسسة الرسالة)ج 1 ص 527 و الجامع لأحکام القرآن ج 15 ص 2.
2- 2) المحاسن(ط دار الکتب الإسلامیة-طهران سنة 1370 ه)ج 2 ص 632 و من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 288 و بحار الأنوار ج 61 ص 204 و الکافی ج 6 ص 539 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت).ج 11 ص 482 و 484 و ج 8 ص 353 و 354 و مکارم الأخلاق للطبرسی ص 263 و جامع أحادیث الشیعة ج 16 ص 866 و مستدرک سفینة البحار ج 1 ص 447.
3- 3) المصنف لابن أبی شیبة ج 4 ص 640.
التسخیر..و المسؤولیة

و قد صرحت الآیات الکثیرة:بأن اللّه تعالی قد سخر للإنسان ما فی السماوات و الأرض،و مکنه،من الاستفادة منه..

قال تعالی: أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّٰهَ سَخَّرَ لَکُمْ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظٰاهِرَةً وَ بٰاطِنَةً ؟! (1).

و قال تعالی: وَ سَخَّرَ لَکُمْ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ.. (2).

و قال سبحانه: وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهٰارَ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دٰائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهٰارَ وَ آتٰاکُمْ مِنْ کُلِّ مٰا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّٰهِ لاٰ تُحْصُوهٰا (3).

و هذا التسخیر یستتبع مسؤولیات تجاه تلک المخلوقات التی لها حرماتها،لا بد من تحملها.و یرتب حقوقا لها لا بد من مراعاتها..

و قد بین الإمام السجاد«علیه السلام»فی رسالة الحقوق (4)،الکثیر من

ص :59


1- 1) الآیة 20 من سورة لقمان.
2- 2) الآیة 13 من سورة الجاثیة.
3- 3) الآیات 32-34 من سورة إبراهیم.
4- 4) راجع هذه الرسالة فی:الخصال للشیخ الصدوق ج 2 أبواب الخمسین،و(ط مرکز النشر الإسلامی سنة 1403 ه)ص 564-570 و الأمالی للشیخ-

الحقوق التی لا بد للناس من مراعاتها،و أدائها إلی أهلها.

مراتب الحقوق

و قد أظهرت النصوص المتقدمة:أن هذه الحرمات تختلف فی مستویاتها من حیث العظمة،و القلة،و الصغر و الکبر..لاختلاف مناشئها،و مکوناتها فی الأهمیة و الأثر..فحرمة یوم الغدیر،أعظم من حرمة غیره من الأیام، و حرمة قبر الحسین و کربلاء تمتاز عما سواها من الأمکنة و البقاع..

و روی عن الإمام الباقر«علیه السلام»:أن حرمة المسجد الحرام أفضل بقاع مکة حرمة،و أفضل بقعة فی المسجد الحرام حرمة،بین الرکن و المقام، و باب الکعبة،و کذلک حطیم إسماعیل (1).

و قد تجتمع بعض تلک المناشئ و المکونات فی مورد،فیتضاعف تأثیرها

4)

-الصدوق ص 451-457 و من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 618-625 و بحار الأنوار ج 71 ص 2-9.

ص :60


1- 1) ثواب الأعمال ص 197 و 198 و راجع ص 202 و 203 و(منشورات الشریف الرضی-قم)ص 205 و المحاسن للبرقی ص 91 و 92 و 168 و(ط دار الکتب الإسلامیة-طهران سنة 1370 ه)ج 1 ص 91 و 92 و بحار الأنوار ج 27 ص 177 و 178 و 179 و 180 و 185 و 186 و ج 65 ص 86 و 87 و ج 96 ص 230 و جامع أحادیث الشیعة ج 1 ص 427 و ج 10 ص 69 و وسائل الشیعة (ط مؤسسة آل البیت)ج 1 ص 122 و(ط دار الإسلامیة)ج 1 ص 94 و تفسیر العیاشی ج 2 ص 234 و تفسیر فرات ص 223.

و تتأکد الحرمة فی موردها..کما لو کان الإنسان مؤمنا و جارا و من آل الرسول،فإن حرمته تکون أعظم من حرمته لو کان جارا.

و قد ذکر«علیه السلام»فی أول خطبة له:إن اللّه تعالی فضل حرمة المسلم علی الحرم کلها،لکی یعرف الناس أن ما سیقدم علیه الناکثون و المارقون و القاسطون هو من أعظم الکبائر و الموبقات.

شد حقوق المسلمین بالإخلاص و التوحید

و قد جعل سبحانه التوحید و الإخلاص من مناشئ الحرمات،و موجبات الحقوق.

و إذا کان التوحید أعظم الواجبات،فإن الحرمات التی تنشأ عنه بالنسبة لمن یختار هذا التوحید،و یمارسه،و یعمل بفروضه بإخلاص لا بد و أن تکون هی الأعظم،و الأقوی تأثیرا،فی تأکید الحقوق لسائر أهل التوحید،و الالتزام بالوفاء بها لهم..

و لذلک قال«علیه السلام»:«و شد بالإخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها..».

ثم جاءت مراعاة المسلم للحقوق و قیامه بها هی النتیجة الطبیعیة لذلک التوحید و الإخلاص،حیث قال:«فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده إلا بالحق.و لا یحل أذی المسلم إلا بما یجب».

لزوم المبادرة قرار آخر

و بناء علی ما سبق جاء القرار الآخر لیقضی بلزوم التصدی لأمرین:

ص :61

أولهما:إصلاح أمر العامة،فقال«علیه السلام»:«بادروا أمر العامة».

الثانی:مبادرة کل فرد إلی مواجهة مسؤولیاته فی أمر یخصه هو دون کل أحد سواه،و هو الموت..

و لعل المقصود بمبادرة أمر العامة هو الإقدام للمنع من وقوع الأمور المسیئة لأولئک الناس فی آثارها فور وقوعها،و قبل أن تجد الفرصة للاستحکام و الاستشراء و الإتساع فیهم..

و هذا درس هام فی المسؤولیات العامة،حیث إن ذلک یحتّم درجة عالیة من الوعی للأمور،و لکیفیات معالجتها و مواجهتها،و درجة عالیة من الاستعداد لها و إعداد کل موجبات القوة.

کما أنه یحتم إبقاء زمام المبادرة بید الإنسان المؤمن،و أن تبقی الأمور تحت السیطرة،فلا یضطرب،و لا ینهار أمام المفاجآت،لأنه سوف لا یفاجأ بشیء،إذا أخذ بهذا القرار..

و أما مبادرة الإنسان لخاصته،و هو الموت فمبادرته إنما هی بتلافی الخلل الذی وقع فی السابق،بأداء الحقوق،و القیام بالواجبات،و اجتناب المحرمات ثم تقدیم الأعمال الصالحة،علی قاعدة و اعمل لآخرتک کأنک تموت غدا،فإن من یعرف أن الموت قریب منه إلی هذا الحد،لا بد أن یسارع فی الإعداد و الاستعداد،و لا یترک لحظة تمر إلا و یملؤها بالخیرات، و بالعمل الصالح..

ص :62

تخففوا،تلحقوا

أما قوله«علیه السلام»فی خطبته هذه:«تخففوا تلحقوا»،فهو قرار عام لا یختص بالأفراد فی تعاملهم مع آخرتهم..بل هو یشمل الدنیا و الآخرة..

فإن من یرید السیر إلی اللّه تعالی،و نیل منازل القرب منه،علیه أن یتخفف من الأثقال التی تبطئ حرکته،و ربما تتسبب فی إیقافه عن مواصلة مسیرته..

و التخفف من هذه الأثقال معناه أداء حقوق الغیر،لکی لا یلحقوه، و یجاذبوه أعماله الصالحة،لیعوضوا بها ما أصابهم بسببه،أو یمنعوه من مواصلة سیره.

کما أن علیه أن لا یفعل ما یغضب الرب،لأن اللّه تعالی سیمنعه و یصرف وجهه عنه،و لن یلحق بالصالحین،و الشهداء و الصدیقین.بل هم سیترکونه فی موقعه،و یواصلون مسیرتهم إلی ربهم علی أجنحة أعمالهم الصالحة،و تضحیاتهم فی سبیل اللّه.

کما أن من یرید مبادرة أمر العامة،یحتاج إلی هذا التخفف،لیتفرغ لمعالجة ما یحتاج إلی معالجة،و لا بد أن یکون قادرا علی جمع القدرات،و تهیئة الأسباب لمواجة مسؤولیاته فی هذا السبیل..إذ لا یستطیع من یکون مثقلا بالهموم و بالمسؤولیات أن یمحض غیره الشیء الکثیر من فکره،و لا أن یحمل عنه ما یحتاج إلی حمل،و لا أن یوصل إلیه ما لا مناص له من إیصاله..

ص :63

القرار الأهم و الأقوی

و جاء قول علی«علیه السلام»فی خطبته:«إتقوا اللّه فی عباده و بلاده، فإنکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم»،لیؤکد ما یلی:

أولا:أن المسؤولیة لا تختص بالحاکم،بل هی مسؤولیة جمیع الناس.

ثانیا:لا شک فی أن بعض الناس یظلمون البهائم التی تکون تحت یدهم،و یرون أنه لا یحق لأحد أن یمنعهم من ذلک،لأنهم إنما یتصرفون فیما یملکون.

ثالثا:إنه«علیه السلام»لا یطلب منهم إلا العمل بما أمرهم اللّه تعالی به و حملهم إیاه من مسؤولیات،و لذلک قال:اتقوا اللّه فی عباده و بلاده،ثم علل ذلک بأنهم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم..

رابعا:إن هذا النص یعطی:أن المطلوب لیس مجرد العمل بالأمور و التکالیف الشخصیة..بل هناک مسؤولیات عامة لا تتعارض مع مسؤولیات الحاکم..و یدل علی ذلک أمرهم بتقوی اللّه فی عباده و بلاده، فدل علی أن هناک أمورا ترتبط بالبلاد أیضا لا بد لهم من الاهتمام بها..

خامسا:و لوحظ:أنه«علیه السلام»أطلق الحدیث عن المسؤولیات عن البلاد و العباد،و عن البقاع و البهائم،فإذا استثنینا منه ما یرتبط بمسؤولیات الحاکم،فإن الباقی یبقی مطلوبا من الناس..

سادسا:یبدو لنا:أن قوله«علیه السلام»:فإنکم مسؤولون عن البقاع و البهائم یراد به ترتیب قیاس أولویة مفاده:أنه إذا کنتم مسؤولین حتی عن البقاع،فذلک یعنی مسؤولیتکم عن البلاد العامرة،و حفظها،و حفظ ما

ص :64

فیها من أسباب العیش،و من مرافق،و من وسائل الحیاة،و مظاهر العمران..

و إذا کنتم مسؤولین حتی عن البهائم،فإن مسؤولیتکم عن سائر العباد الذین کرمهم اللّه تعالی،و عن المؤمنین منهم بالخصوص تصبح من البدیهیات..

ثامنا:إن مشارکة الناس بصورة إلزامیة فی المسؤولیة عن البلاد و العباد،و عن البقاع و البهائم میزة أخری،تضاف إلی متفردات تفرّد بها الإسلام فی مناهجه،و فی سیاساته عن کل ما عداه.

تاسعا:إن هذه المسؤولیة عن البقاع،و البهائم تستدعی مبادرات عملیة،و تحتاج إلی خطط و إلی إمکانات فی مجالات التنفیذ،و إلی وضوح الرؤیة عن أحوال البقاع و البهائم،و ما هو المطلوب تجاهها،و الغایات التی یراد الوصول إلیها.و قد تمس الحاجة إلی دراسات،و إلی جمع معلومات وافیة عنها،و غیر ذلک..

علما بأن المسؤولیات عن البقاع تشمل حتی حفظ الناحیة الجمالیة منها،و حسن التخطیط و التشجیر،و الحفاظ علی بیئتها من التلوثات علی اختلافها،و ما إلی ذلک..

کما أن المسؤولیة عن البهائم لا تختص بالدواجن منها،بل یشمل جمیع أنواعها،و توفیر کل وسائل العیش و البقاء لها،و إزالة کل ما یضر براحتها و بممارستها حیاتها الطبیعیة..

ص :65

النساء و الرجال فی جماعة واحدة

و یذکرون:أنه کان للنساء قبل عهد عثمان جماعة خاصة بهن،و حین تسلم عثمان الخلافة جمع بین النساء و الرجال (1).

فلما کان فی عهد أمیر المؤمنین«علیه السلام»عاد ففصل بین الرجال و النساء،و صار یصلی بهن رجل اسمه عرفجة،و زعموا:أن ذلک کان فی قیام شهر رمضان (2).

و ربما قیل:إن عمر بن الخطاب هو أول من فصل بین النساء و الرجال (3).

ص :66


1- 1) راجع:حیاة الصحابة ج 2 ص 171 و الطبقات الکبری لابن سعد ج 5 ص 26 و تاریخ مدینة دمشق ج 22 ص 219.
2- 2) حیاة الصحابة ج 3 ص 171 و کنز العمال ج 4 ص 282 و(ط مؤسسة الرسالة) ج 8 ص 410 عن البیقهی،و المجموع للنووی ج 4 ص 34 و المحلی لابن حزم ج 3 ص 140 و ج 4 ص 202 و السنن الکبری للبیهقی ج 2 ص 494 و المصنف للصنعانی ج 3 ص 152 و ج 4 ص 258 و المصنف لابن أبی شیبة ج 2 ص 126 و فضائل الأوقات للبیهقی ص 273 و الثقات لابن حبان ج 5 ص 274 و تاریخ مدینة دمشق ج 5 ص 128 و تهذیب الکمال ج 19 ص 558.
3- 3) راجع:التراتیب الإداریة ج 1 ص 73 و الطبقات الکبری لابن سعد ج 3 ص 281 و النص و الإجتهاد ص 253 و تاریخ الأمم و الملوک ج 3 ص 277 و الفصول المهمة فی تألیف الأمة للسید شرف الدین ص 86.

و نقول:

أولا:دعوی:أن عمر بن الخطاب هو أول من فصل النساء عن الرجال فی الصلاة موضع ریب،فإن هذا الأمر إن کان راجحا،فلماذا لم یسبق إلیه رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»؟!و إن لم یکن راجحا فلماذا فعله عمر و علی؟!..

إلا أن یقال:إن أخلاق الناس بعد استشهاد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»قد فسدت،بسبب إقبال الدنیا علیهم،و إقبالهم علیها،لا سیما و أن معظمهم قد أسلموا أو استسلموا فی فتح مکة و بعده..أی فی أواخر حیاة رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»..

فمست الحاجة إلی فصل النساء عن الرجال فی صلاة الجماعة،منعا للفساد الذی ربما یحدث من التلاقی القریب،و عدم إمکان ضبط الوضع بغیر ذلک..

ثانیا:إذا کانت الحکمة فی الفصل بین النساء و الرجال هی ما ذکرناه، فذلک لا یختص بصلاة التراویح فی خصوص شهر رمضان،بل یعم سائر الصلوات فی جمیع الأوقات.فلماذا لم یعمم قراره هذا؟!

ثالثا:إن ظاهر النص الذی تحدث عن علی أمیر المؤمنین«علیه السلام» هو أنه«علیه السلام»قد أعاد الفصل بین الرجال و النساء فی صلاة التراویح.

و هذا من الکذب بلا ریب،فإن علیا«علیه السلام»لم یکن یری مشروعیة صلاة التراویح،مما یعنی:أنه لم یکن لیرضی بالعمل بما یراه بدعة،

ص :67

و یعتبره مخالفا لسنة رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله» (1)،فضلا عن أن یشارک فی تنظیمه،أو فی التهیئة له..

إلا إذا کان یرید التخفیف من مستوی الفساد قدر الإمکان.

و قد روی عن علی«علیه السلام»قوله:«و تنادی بعض أهل عسکری، ممن یقاتل معی:یا أهل الإسلام،غیرت سنة عمر،ینهانا عن الصلاة فی شهر رمضان تطوعا،و لقد خفت أن یثوروا فی ناحیة جانب عسکری» (2).

ص :68


1- 1) راجع:دلائل الصدق ج 3 ق 2 ص 79 و الغدیر ج 6 ص 219 و ج 8 ص 130 عن صحیح البخاری(ط سنة 1372 ه)ج 3 ص 69 و سنن النسائی ج 5 ص 148 و مسند أحمد ج 1 ص 136 و السنن الکبری للبیهقی ج 4 ص 352 و ج 5 ص 22 و مسند أبی داود ص 16 و مسند أبی یعلی ج 1 ص 342 و کنز العمال(ط مؤسسة الرسالة)ج 5 ص 160 و سیر أعلام النبلاء ج 21 ص 409 و الشفا للقاضی عیاض ج 2 ص 14 و السیرة النبویة لابن کثیر ج 4 ص 278 و البدایة و النهایة(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان)ج 5 ص 159 و المحلی لابن حزم ج 4 ص 270.
2- 2) الکافی ج 8 ص 59 و 63 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 8 ص 46 و(ط دار الإسلامیة)ج 5 ص 193 و مستدرک الوسائل ج 6 ص 217 و مصباح البلاغة (مستدرک نهج البلاغة)ج 2 ص 62 و ج 3 ص 24 و الإحتجاج ج 1 ص 393 و بحار الأنوار ج 34 ص 168 و 174 و ج 93 ص 384 و جامع أحادیث الشیعة ج 7 ص 213 و الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»للهمدانی ص 735 و موسوعة أحادیث أهل البیت«علیهم السلام»للنجفی ج 4 ص 286.

و فی نص آخر:أنهم سألوه أن ینصب لهم إماما یصلی بهم نافلة شهر رمضان فزجرهم،و عرفهم أن ذلک خلاف السنة،فترکوه،و اجتمعوا لأنفسهم،و قدموا بعضهم.

فبعث إلیهم ولده الحسن«علیه السلام»لیفرقهم،فلما رأوه تبادروا إلی أبواب المسجد،و صاحوا:و اعمراه (1).

و لعل أول من صاح بذلک هو شریح المنصوب من قبل عمر،و حین أراد«علیه السلام»عزله اعترضوا علیه (2).

اخرجوا عنکم الأعراب

قال الطبری:

و کتب إلی السری،عن شعیب،عن سیف،عن محمد و طلحة،قالا:

ص :69


1- 1) راجع:شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 12 ص 283 و ج 1 ص 269 و نهج الحق ص 289 و الصراط المستقیم للبیاضی ج 1 ص 26 و کتاب الأربعین للشیرازی ص 562 و الشافی فی الإمامة ج 4 ص 219 و تقریب المعارف ص 347 و إحقاق الحق(الأصل)ص 244 و 247 و تلخیص الشافی ج 4 ص 58 و بحار الأنوار ج 31 ص 7 و(ط قدیم)ج 8 ص 284 و جواهر الکلام ج 21 ص 337 و کشف القناع ص 65 و 66 و کتاب سلیم بن قیس(ط مؤسسة البعثة)ص 126 و راجع:وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 8 ص 46 و ج 5 ص 192 و جامع أحادیث الشیعة ج 7 ص 212.
2- 2) رجال المامقانی(ط قدیم)ج 2 ص 83 و قاموس الرجال للتستری ج 5 ص 67.

خرج علی فی الیوم الثالث علی الناس،فقال:یا أیها الناس،أخرجوا عنکم الأعراب.

و قال:یا معشر الأعراب،الحقوا بمیاهکم.فأبت السبئیة و أطاعهم الأعراب.

و دخل علیّ بیته،و دخل علیه طلحة و الزبیر،و عدة من أصحاب النبی «صلی اللّه علیه و آله»،فقال:دونکم ثأرکم فاقتلوه.

فقالوا:عشوا عن ذلک.

قال:هم و اللّه بعد الیوم أعشی و آبی.

و قال:

لو أن قومی طاوعتنی سراتهم

أمرتهم أمرا یدیخ الأعادیا (1)

و نقول:

یستوقفنا فی هذا النص أمور عدیدة،مثل:

1-قوله:أخرجوا عنکم الأعراب..فإن من غیر المقبول أن یطلب الحاکم من الرعیة أن تتولی هی مثل هذا الأمر،الذی یحمل معه احتمالات التحدی،و الصدام و الفوضی..

2-إن المطلوب للشارع هو دعوة الأعراب إلی الهجرة،و حثهم علی التحضر،و خلع ثوب الأعرابیة،و الدخول فی الحیاة المدنیة.و لیس المطلوب

ص :70


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 438 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 459 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 196.

هو نفی هذا النوع من الناس إلی بلادهم،و إخراجهم من الحیاة المدنیة إلی الأعرابیة.بل یحرم التعرب بعد الهجرة.فکیف یطردهم،و یأمر«علیه السلام»بطردهم،و إخراجهم؟!

3-و قد ذکرت روایة سیف:أن السبئیة أبت امتثال أوامر علی«علیه السلام»،و أطاعهم الأعراب.

و هذا کلام عجیب و غریب،إذ ما شأن السبئیة بهذا الأمر؟!و ما الذی یضرهم أو یفیدهم إذا خرج الأعراب إلی میاههم؟!و إذا بقوا فی المدینة؟! أم أن السبئیة کانوا یدبرون لأمر یحتاجون فیه لمساعدة الأعراب؟!و ما هو ذلک الأمر؟!

و عدا ذلک کله.لماذا سکت علی«علیه السلام»عن مواجهة هذا العصیان،فلم نسمع له أی اعتراض أو لوم،و لم یتخذ أی إجراء ضدهم، بل لم نجده ذکرهم،و لو بکلمة واحدة.فهل یتوقع من علی«علیه السلام» موقف کهذا،حین یعصی أمره،و هو الخلیفة و الحاکم؟!و ما الذی یتبقی من هیبة الخلافة إذا کان أول أمر یصدره یواجه بمثل هذا الموقف؟!

4-لعل الحقیقة هی:أنه«علیه السلام»أمر الذین جاؤوا إلی المدینة لمواجهة عثمان-و قد مضی علی مقامهم بالمدینة عدة أشهر-بأن یعودوا إلی بلادهم بعد قتل عثمان،و لکن سیف بن عمر و من هم علی شاکلته أحبوا وصف قسم منهم بالأعراب،لیظهروا جفاءهم،و غلظتهم و جهلهم، و لیصموهم بالکفر و النفاق.

و وصفوا قسما آخر بالسبئیة،مطبقین هذا الوصف علی بعض أصحاب

ص :71

أمیر المؤمنین«علیه السلام»،مثل:عمار،و الأشتر،و حکیم بن جبلة و غیرهم،لیظهر أنهم هم المتهمون بالتآمر علی عثمان،و المحرضون علیه، و الساعون فی إثارة الفتن بعد ذلک فی حربی الجمل و صفین.

و بذلک تقترب التهمة من علی«علیه السلام»من جهة،و تتمهد السبل لتبرئة عائشة و طلحة و الزبیر من جهة ثانیة،و تقدیم خدمة مجانیة لمعاویة الذی أحبوه من کل قلوبهم.

5-ربما یکون المقصود بقوله«علیه السلام»:«دونکم ثارکم،لما قتلوه»:هو أن یشیر إلی أن عثمان قد قتل بصورة عشوائیة یصعب معها قتل قتلته.أی أنه«علیه السلام»أباح لهم قتل قتلته،لیصرحوا بعجزهم عن ذلک،أو بصرف النظر عنه.

فجاء جواب الصحابة بما فیهم طلحة و الزبیر کما توقع«علیه السلام»، فقد صرحوا:بأنهم قد انصرفوا عن الأخذ بثأر عثمان.

و بذلک تکون هذه الحادثة أسلوبا رائعا یهدف إلی نزع الذرائع من ید طلحة و الزبیر،أو فقل:إفقاد تلک الذرائع قیمتها بعد إقرارهما-أی طلحة و الزبیر-بأنه قد تم صرف النظر عن هذا الأمر،فمطالبتهم علیا«علیه السلام»بقتل قتلة عثمان فی المستقبل تصبح بلا معنی،و بلا معنی،و بلا مبرر،بل هی محض افتراء و بغی منهم علی إمامهم.

6-أما قوله«علیه السلام»:«هم و اللّه بعد الیوم أعشی و آبی»،یرید به تأکید هذه النتیجة،فإنه إذا کان قتل قتلة عثمان غیر میسور فی تلک الفترة،و کانوا مجبرین علی صرف النظر عنه،فإن الأمر یکون بعد أن یتقادم

ص :72

العهد،و تشب نار الفتنة،أصعب و أشد،و سوف یصبح طلاب ثأر عثمان أضعف و أجبن من أن یتجرؤوا علی مواجهة قاتلیه.

7-أما الأمر الذی یدیخ الأعادی،و الذی لا تطیع سراة القوم فیه علیا «علیه السلام»،فقد بقی مطویا و مبهما،و لعل المقصود به هو إجراء الأحکام الواقعیة علی کل مخالف و لو کان مثل أن یأمرهم بقتل جماعة من رؤوس المجرمین و المنحرفین من کبار بنی أمیة و غیرهم،و لکن سراة القوم و کبارهم و المطاعین فیهم لا یرضون بذلک،و لا یطیعونه فیه.

8-یلاحظ هنا:أنه«علیه السلام»ذکر أن المانع من إصدار هذا الأمر لیس هو عدم طاعة الناس له،و لا عدم رضاهم به،فربما کان مرضیا لأکثرهم..و لکن المانع هو عدم طاعة سراتهم و کبارهم.

فدل بذلک علی أن الناس غیر مستقلین فی قراراتهم،و لا حریة مطلقة لهم،و لا کانوا یخضعون لأحکام اللّه فیهم،و لا لقرارت إمامهم المنصوب من قبل اللّه،و لا لأجل الوفاء منهم بالبیعة له،بل بما هم تابعون لسراتهم، و أهل النفوذ فیهم،الذین أفرزتهم مفاهیمهم الجاهلیة،و عصبیاتهم القبائلیة،الذین کانوا یأخذونهم یمینا و شمالا،و لا یراعون-فی کثیر من الأحیان-أحکام الشریعة فی قراراتهم،و لا یطلبون فیها رضا اللّه تعالی و رسوله«صلی اللّه علیه و آله».

ص :73

ص :74

الفصل الثالث

اشارة

مطامع طلحة و الزبیر..

ص :75

ص :76

و نحن نذکر هنا ما ذکره الشیخ الطوسی،و ما ذکره المعتزلی و غیرهم، فنقول:

بدایة توضیحیة

قال الشیخ الطوسی:

و کان عثمان قد عود قریشا و الصحابة کلهم،و صبت علیهم الدنیا صبا،و آثر بعضهم علی بعض،و خص أهل بیته من بنی أمیة،و جعل لهم البلاد،و خولهم العباد،فأظهروا فی الأرض الفساد،و حمل أهل الجاهلیة و المؤلفة قلوبهم علی رقاب الناس حتی غلبوه علی أمره.

فأنکر الناس ما رأوا من ذلک،فعاتبوه فلم یعتبهم،و راجعوه فلم یسمع منهم،و حملهم علی رقاب الناس حتی انتهی إلی أن ضرب بعضا.

و نفی بعضا،و حرم بعضا،فرأی أصحاب رسول اللّه أن یدفعوه بالبیعة،و ما عقدوا له فی رقابهم،فقالوا:إنما بایعناه علی کتاب اللّه و سنة نبیه و العمل بهما،فحیث لم یفعل ذلک لم تکن له علینا طاعة.

فافترق الناس فی أمره علی خاذل و قاتل،فأما من قاتل فرأی أنه حیث خالف الکتاب و السنة،و استأثر بالفیء،و استعمل من لا یستأهل،رأوا أن جهاده جهاد.

ص :77

و أما من خذله،فإنه رأی أنه یستحق الخذلان،و لم یستوجب النصرة بترک أمر اللّه حتی قتل (1).

فلما قتل عثمان بایع الناس علیا«علیه السلام»بعد إصرار منهم،و أخذ ورد،فخطبهم«علیه السلام»بعد البیعة.و قد ذکرنا النصوص المختلفة لخطبته هذه فی موضع آخر.

یریدان البصرة و الکوفة

و روی البلاذری:أنه لما بلغ علیا قول طلحة و الزبیر:ما بایعناه إلا مکرهین تحت السیف؛قال:

أبعدهما اللّه أقصی دار،و أحر نار (2).

و روی الجاحظ:أن طلحة و الزبیر اعترفا لعلی بخلاف قولهما هذا،فقد أرسلا إلیه قبل خروجهما إلی مکة محمد بن طلحة،و قالا له:لا تقل:یا أمیر المؤمنین،و قل له:یا أبا الحسن،لیقول له:

لقد فال فیک رأینا،و خاب ظننا:أصلحنا لک الأمر،و وطدنا لک

ص :78


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 25 و 26 و الأمالی للشیخ الطوسی(ط بیروت)الحدیث الأخیر من المجلس 26 ج 2 ص 735 و(ط دار الثقافة-قم سنة 1414 ه) ص 728 و فضائل أمیر المؤمنین لابن عقدة الکوفی ص 90.
2- 2) أنساب الأشراف(بتحقیق المحمودی)ج 2 ص 222 و بحار الأنوار ج 32 ص 120 و ربما تکون العبارة الأخیرة هکذا:«و أصلاهما أحرّ نار».

الإمرة،و أجلبنا علی عثمان حتی قتل،فلما طلبک الناس لأمرهم جئناک، و أسرعنا إلیک،و بایعناک،و قدنا إلیک أعناق العرب،و وطأ المهاجرون و الأنصار أعقابنا فی بیعتک،حتی إذا ملکت عنانک استبددت برأیک عنا، و رفضتنا رفض التریکة،و ملکت أمرک الأشتر،و حکیم بن جبلة،و غیره من الأعراب،و نزاع الأمصار،فکنا فیما رجونا منک کما قال الأول:

فکنت کمهریق الذی فی سقائه

لرقراق آل فوق رابیة صلد».

فلما جاء محمد بن طلحة،و أبلغه ذلک قال«علیه السلام»:إذهب إلیهما فقل لهما:فما الذی یرضیکما؟!

فذهب،و جاء و قال:إنهما قالا:ولّ أحدنا البصرة،و الآخر الکوفة.

فقال:و اللّه،لا آمنهما و هما عندی بالمدینة،فکیف آمنهما و قد ولیتهما العراقین؟!

اذهب إلیهما فقل لهما:أیها الشیخان،احذرا من اللّه و نبیه و أمته،و لا تبغیا المسلمین غائلة و کیدا،و قد سمعتما قول اللّه: تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1).

فقام محمد بن طلحة فأتاهما،و لم یعد إلیه.

و تأخرا عنه أیاما،ثم جاءاه فاستأذناه فی الخروج إلی مکة للعمرة،فأذن لهما بعد أن أحلفهما أن لا ینقضا بیعته،و لا یغدرا به،و لا یشقا عصا المسلمین،و لا یوقعا الفرقة بینهم،و أن یعودا بعد العمرة إلی بیوتهما بالمدینة.

ص :79


1- 1) الآیة 83 من سورة القصص.

فحلفا علی ذلک کله،ثم خرجا،ففعلا ما فعلا.

قال:و لما خرجا قال علی«علیه السلام»لأصحابه:و اللّه،ما یریدان العمرة،و إنما یریدان الغدرة. فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَیْهُ اللّٰهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً (1)» (2).

و نقول:

یستفاد من النص المتقدم أمور،نذکر منها ما یلی:

1-إن ما ذکره طلحة عن إصلاحهما الأمور لعلی«علیه السلام»غیر دقیق،و لا یعدو کونه مغالطات مفضوحة،بل هما قد أفسداها،إذ لو لم یقتل عثمان،و مات بصورة طبیعیة لم یجدا و لم یجد معاویة ذریعة للتمرد علیه،و لم تثر الحروب الطاحنة فی الجمل،و صفین و النهروان،و لم یجدوا سبیلا إلی بث هذا القدر من الشبهات و الأباطیل،التی موهوا بها علی الناس،و أوقعوهم فی المحذور العظیم بسببها

2-إنهما یعترفان بأنهما قد أجلبا علی عثمان حتی قتل،فما معنی اتهامهما علیا«علیه السلام»بقتل عثمان،و لماذا لا یسلمان أنفسهما للقضاء فی هذه القضیة؟!

ص :80


1- 1) الآیة 10 من سورة الفتح.
2- 2) بحار الأنوار ج 32 ص 24 و 25 عن شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 3 ص 576 شرح المختار 198 و(ط دار إحیاء الکتب العربیة-عیسی البابی الحلبی و شرکاه)ج 11 ص 7-17.

3-إنهما یعترفان بأن الناس هم الذین طلبوا علیا لأمر الخلافة،ثم یزعمان:أنهما هما اللذان قادا إلیه أعناق العرب.

و لو أجیب عن هذا بأن مجیء الناس إلیه،إنما هو بسبب الجهد الذی بذلاه فی هذا السبیل..لرددنا ذلک بأن بیعتهما لعلی«علیه السلام»، و انحیازهما إلیه إنما کان لأنهما لم یجدا مناصا من ذلک،إذ لا أحد یرضی بهما مع وجود علی«علیه السلام».

4-لاحظنا:أن علیا«علیه السلام»لم یعد محمد بن طلحة بشیء،بل أرسل معه إلیهما یطرح علیهما سؤالا واحدا،یثیر لدیهما شهیة الإجابة، و هو:ما الذی یرضیکما؟!

و کأنهما شعرا بأن ما یتمنیانه یکاد یقع فی أیدیهما،فکشفا عن مطامعهما، و أنهما یریدان البصرة لأحدهما،و الکوفة للآخر..

5-یلاحظ:أنهما لم یطلبا أن یکونا عونا له علی إقامة الدین،و إشاعة الأمن،و إنصاف المظلومین..بل طلبا أمرا دنویا و نفعا شخصیا،لا یمت لمصلحة الأمة بصلة،إذ لیس فی إدارته«علیه السلام»للأمور أی قصور أو تقصیر،لیصح القول بأنهما أرادا بطلبهما هذا أن یرفعا الحیف عن الناس، و نحو ذلک.

فکان هذا السؤال الاستدراجی کافیا لفضح نوایاهما،و التعریف بسوء سریرتهما.

6-و قد جاءت إجابة أمیر المؤمنین لهما،و فضح أمرهما،و إعلان أنهما لا یؤتمنان علی شیء،من قبیل القضایا التی قیاساتها معها..

ص :81

أو فقل:إنه«علیه السلام»قد ساق الدعوی مع دلیلها،حیث إن من یفکر بهذه الطریقة لا یمکن أن یؤتمن علی مصیر العباد،و لا یصح تسلیطه علی الناس،و علی دمائهم،و أموالهم و أعراضهم،و کراماتهم،و دینهم،لأنه من یرید ذلک إنما یریده ذریعة لنیل مآربه،و الوصول إلی منافعه،و أهوائه و لو بقیمة سفک الدماء،و العدوان علی الأموال،و العبث بالکرامات.

مطالب طلحة و الزبیر

و قد روی السری،عن شعیب،عن سیف:أنه بعد أن مضت ثلاثة أیام من خلافة علی«علیه السلام»،(و ربما أکثر من ذلک)،قال طلحة:دعنی فلآت البصرة،فلا یفجؤک إلا و أنا فی خیل.

فقال:حتی أنظر فی ذلک.

و قال الزبیر:دعنی آت الکوفة،فلا یفجؤک إلا و أنا فی خیل.

فقال:حتی أنظر فی ذلک (1).

و یلاحظ هنا:

1-إذا کان طلحة و الزبیر قد عرضا هذا علی أمیر المؤمنین«علیه السلام»فی أوائل أیام تولیه الخلافة..فإن هذا العرض یحمل معه موجبات الریب فی نوایا هذین الرجلین،إذ إن الأمور لم یتضح مسارها بعد،و لم

ص :82


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 438 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 459 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 196.

تتبلور المواقف..و لم یظهر أنه«علیه السلام»بحاجة إلی خیل من الکوفة، أو من البصرة،و لیس ثمة من یمکن اعتباره عدوا یحتاج إلی جمع الرجال لحربه.

2-من الذی قال:إن علیا«علیه السلام»یرید للحرب أن تجری فی المدینة لو کان هناک حرب؟!

و من قال:إن المدینة تصلح لهذا الأمر؟!و من هو العدو الذی سیحاربه فی المدینة؟!و لماذا؟!

و هل ظهر لهم:أن ثمة خطرا یتهدد خلافته من الداخل؟!و کیف ظهر لهم ذلک،و قد بایعه الناس کلهم طوعا و اختیارا،و بإصرار منهم؟!

3-کیف یتوقع طلحة و الزبیر أن یرضی منهما بإتیان البصرة و الکوفة، لیأتیا إلیه بالخیل،بعد أن بایعاه،ثم سخطا مساواته بین الناس بالعطاء..کما أن طلحة لم یرض بتسلیمه مفاتیح بیت المال إلیه حتی أمر«علیه السلام» بکسره لتفریق ما فیه علیهم و علی سائر المسلمین؟!

ألا یشیر هذا العرض منهما إلی أنهما أرادا خدیعة علی«علیه السلام»؟!

4-و اللافت هنا:أنه«علیه السلام»لم یرفض عرضهما بصورة قاطعة، بل أبقاهما بین الیأس و الرجاء،حیث قال لهما:حتی أنظر فی ذلک..فأبقی القرار بیده،و بقیا هما فی حیرتهما،حیث لم تتضح لهما نوایاه.

هکذا أظهروا عداوتهم له!!

و حین خطبهم«علیه السلام»بعد البیعة،و ذکر العدید من الأمور،

ص :83

التفت یمینا و شمالا،فقال:

«ألا لا یقولن رجال منکم غدا قد غمرتهم الدنیا،فاتخذوا العقار، و فجروا الأنهار،و رکبوا الخیول الفارهة،و اتخذوا الوصائف الروقة (1)، فصار ذلک علیهم عارا و شنارا،إذا ما منعتهم ما کانوا یخوضون فیه، و أصرتهم إلی حقوقهم التی یعلمون،فینقمون ذلک،و یستنکرون، و یقولون:حرمنا ابن أبی طالب حقنا.

ألا و أیما رجل من المهاجرین و الأنصار من أصحاب رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یری أن الفضل له علی من سواه لصحبته،فإن الفضل النیر غدا عند اللّه،و ثوابه و أجره علی اللّه.

و أیما رجل استجاب للّه و للرسول،فصدق ملتنا،و دخل فی دیننا، و استقبل قبلتنا،فقد استوجب حقوق الإسلام و حدوده،فأنتم عباد اللّه، و المال مال اللّه یقسم بینکم بالسویة،لا فضل فیه لأحد علی أحد،و للمتقین عند اللّه غدا أحسن الجزاء،و أفضل الثواب،لم یجعل اللّه الدنیا للمتقین أجرا و لا ثوابا،و ما عند اللّه خیر للأبرار.

و إذا کان غدا إن شاء اللّه،فاغدوا علینا،فإن عندنا مالا نقسمه فیکم، و لا یتخلفن أحد منکم عربی و لا أعجمی،کان من أهل العطاء أو لم یکن إلا حضر،إذا کان مسلما حرا.

أقول قولی هذا و أستغفر اللّه لی و لکم».ثم نزل.

ص :84


1- 1) الروقة:الجمیل جدا من الناس.لسان العرب ج 10 ص 134.

قال شیخنا أبو جعفر:و کان هذا أول ما أنکروه من کلامه«علیه السلام»،و أورثهم الضغن علیه،و کرهوا إعطاءه و قسمه بالسویة.فلما کان من الغد،غدا،و غدا الناس لقبض المال،فقال لعبید اللّه بن أبی رافع کاتبه:

إبدأ بالمهاجرین،فنادهم،و أعط کل رجل ممن حضر ثلاثة دنانیر.

ثم ثن بالأنصار فافعل معهم مثل ذلک،و من یحضر الناس کلهم، الأحمر و الأسود،فاصنع به مثل ذلک.

فقال سهل بن حنیف:یا أمیر المؤمنین،هذا غلامی بالأمس و قد أعتقته الیوم.

فقال:نعطیه کما نعطیک،فأعطی کل واحد منهما ثلاثة دنانیر (1).

و لم یفضل أحدا علی أحد.

و تخلف عن هذا القسم یومئذ:طلحة،و الزبیر،و عبد اللّه بن عمر،

ص :85


1- 1) و راجع خصوص قصة سهل بن حنیف أیضا فی:الأمالی ص 697 الحدیث الأخیر فی المجلس رقم 20 و(ط دار الثقافة-قم سنة 1414 ه)ص 729 و بحار الأنوار ج 32 ص 17 و 27 و 38 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 37 و فضائل أمیر المؤمنین لابن عقدة ص 91 و الإمام علی بن أبی طالب للهمدانی ص 665 و شرح إحقاق الحق(الملحقات)ج 32 ص 197 و الإمام جعفر الصادق لعبد الحلیم الجندی(ط المجلس الأعلی للشؤون الإسلامیة- القاهرة سنة 1397 ه)ص 313 و الجمل لابن شدقم ص 65 و راجع:مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 2 ص 8.

و سعید بن العاص،و مروان بن الحکم،و رجال من قریش و غیرها.

قال:و سمع عبید اللّه بن أبی رافع-و هو کاتب علی«علیه السلام»- عبد اللّه بن الزبیر یقول لأبیه،و طلحة،و مروان،و سعید:ما خفی علینا أمس من کلام علی ما یرید.

فقال سعید بن العاص،و التفت إلی زید بن ثابت:إیاک أعنی و اسمعی یا جارة.

فقال عبید اللّه بن أبی رافع لسعید و عبد اللّه بن الزبیر:إن اللّه یقول فی کتابه وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کٰارِهُونَ (1).

ثم إن عبید اللّه بن أبی رافع أخبر علیا«علیه السلام»بذلک فقال:و اللّه إن بقیت و سلمت لهم لأقیمنهم علی المحجة البیضاء،و الطریق الواضح.

قاتل اللّه ابن العاص،لقد عرف من کلامی و نظری إلیه أمس أنی أریده و أصحابه ممن هلک فیمن هلک.

[قال مالک بن أوس:و کان علی بن أبی طالب«علیه السلام»،أکثر ما یسکن القناة].

قال:فبینا الناس فی المسجد بعد الصبح إذ طلع الزبیر و طلحة فجلسا ناحیة عن علی«علیه السلام».

ثم طلع مروان،و سعید،و عبد اللّه بن الزبیر،[و المسور بن مخرمة].

فجلسوا إلیهما.

ص :86


1- 1) الآیة 78 من سورة الزخرف.

ثم جاء قوم من قریش فانضمّوا إلیهم،فتحدثوا نجیا ساعة.

ثم قام الولید بن عقبة بن أبی معیط،فجاء إلی علی«علیه السلام» فقال:یا أبا الحسن إنک قد وترتنا جمیعا.

أما أنا فقتلت أبی یوم بدر صبرا،و خذلت أخی یوم الدار بالأمس.

و أما سعید فقتلت أباه یوم بدر فی الحرب،و کان ثور قریش.

و أما مروان فسخّفت أباه عند عثمان إذ ضمه إلیه.

و نحن إخوتک و نظراؤک من بنی عبد مناف،و نحن نبایعک الیوم علی أن تضع عنّا ما أصبناه من المال فی أیام عثمان،و أن تقتل قتلته،و أنّا إن خفناک ترکناک فالتحقنا بالشام.

فقال:أما ما ذکرتم من وتری إیاکم،فالحق وترکم.

و أما وضعی عنکم ما أصبتم،فلیس لی أن أضع حق اللّه عنکم و لا عن غیرکم.

و أما قتلی قتلة عثمان،فلو لزمنی قتلهم الیوم لقتلتهم أمس،و لکن لکم علی إن خفتمونی أن أؤمنکم،و إن خفتکم أن أسیّرکم (1).

فقام الولید إلی أصحابه فحدثهم،و افترقوا علی إظهار العداوة،و إشاعة الخلاف.

ص :87


1- 1) الوتر:ظلامة فی دم،المحیط فی اللغة ج 9 ص 455.غیر أن ما ذکره الولید بن عقبة عن مروان لا یتضمن ظلامة فی دم.

فلما ظهر ذلک من أمرهم،[و کان علی«علیه السلام»جعل عمار بن یاسر علی الخیل]قال عمار بن یاسر لأصحابه:[لأبی الهیثم بن التیهان، و لخالد بن زید أبی أیوب،و لرفاعة بن رافع،فی رجال من أصحاب رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»]:قوموا بنا إلی هؤلاء النفر من إخوانکم،فإنه قد بلغنا عنهم،و رأینا منهم ما نکره من الخلاف و الطعن علی إمامهم،و قد دخل أهل الجفاء بینهم و بین الزبیر و الأعسر العاق،یعنی طلحة.

و فی روایة الشیخ الطوسی:

فقال:فقاموا و قمنا معهم حتی جلسوا إلیهم،فتکلم أبو الهیثم بن التیهان،فقال:إن لکم لقدما فی الإسلام و سابقة و قرابة من أمیر المؤمنین «علیه السلام»،و قد بلغنا عنکم طعن و سخط لأمیر المؤمنین،فإن یکن أمر لکما خاصة فعاتبا ابن عمتکما و إمامکما،و إن کان نصیحة للمسلمین فلا تؤخراه عنه،و نحن عون لکما،فقد علمتما أن بنی أمیة لن تنصحکما أبدا و قد عرفتما-و قال أحمد:عرفتم-عدواتهم لکما،و قد شرکتما فی دم عثمان و مالأتما.

فسکت الزبیر و تکلم طلحة،فقال:افرغوا جمیعا مما تقولون،فإنّی قد عرفت أن فی کل واحد منکم خطبة.

فتکلم عمار بن یاسر«رحمه اللّه»،فحمد اللّه و أثنی علیه،و صلی علی النبی«صلی اللّه علیه و آله»و قال:أنتما صاحبا رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،و قد أعطیتما إمامکما الطاعة و المناصحة و العهد و المیثاق علی العمل بطاعة اللّه و طاعة رسوله،و أن یجعل کتاب اللّه-قال أحمد:و جعل کتاب

ص :88

اللّه-إماما،ففیم السخط و الغضب علی علی بن أبی طالب«علیه السلام»؟! فغضب الرجال للحق،انصرا نصرکما اللّه.

فتکلم عبد اللّه بن الزبیر،فقال:لقد تهذرت یا أبا الیقظان.

فقال له عمار:ما لک تتعلق فی مثل هذا یا أعبس.

ثم أمر به فأخرج.

فقام الزبیر،فقال:عجلت یا أبا الیقظان علی ابن أخیک رحمک اللّه.

فقال عمار:یا أبا عبد اللّه،أنشدک اللّه أن تسمع قول من رأیت،فإنکم معشر المهاجرین لم یهلک من هلک منکم حتی استدخل فی أمره المؤلفة قلوبهم.

فقال الزبیر:معاذ اللّه أن نسمع منهم.

فقال عمار:و اللّه یا أبا عبد اللّه،لو لم یبق أحد إلا خالف علی بن أبی طالب«علیه السلام»لما خالفته،و لا زالت یدی مع یده،و ذلک لأن علیا لم یزل مع الحق منذ بعث اللّه نبیه«صلی اللّه علیه و آله»،فإنی أشهد أنه لا ینبغی لأحد أن یفضل علیه أحدا.

فاجتمع عمار بن یاسر،و أبو الهیثم،و رفاعة،و أبو أیوب،و سهل بن حنیف،فتشاوروا أن یرکبوا إلی علی«علیه السلام»بالقناة فیخبروه بخبر القوم،فرکبوا إلیه فأخبروه باجتماع القوم و ما هم فیه من إظهار الشکوی و التعظیم لقتل عثمان.

و قال له أبو الهیثم:یا أمیر المؤمنین،انظر فی هذا الأمر فرکب بغلة رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»و دخل المدینة و صعد المنبر فحمد اللّه و أثنی

ص :89

علیه و اجتمع أهل الخیر و الفضل من الصحابة و المهاجرین،فقالوا لعلی «علیه السلام»:إنهم قد کرهوا الأسوة و طلبوا الأثرة و سخطوا لذلک.

و فی نص آخر:فقام أبو الهیثم،و عمار،و أبو أیوب،و سهل بن حنیف، و جماعة منهم،فدخلو علی علی«علیه السلام»فقالوا:یا أمیر المؤمنین أنظر فی أمرک،و عاتب قومک هذا الحی من قریش،فإنهم قد نقضوا عهدک، و أخلفوا وعدک،و قد دعونا فی السر إلی رفضک،هداک اللّه لرشدک،و ذاک لأنهم کرهوا الأسوة،و فقدوا الأثرة.

و لما آسیت بینهم و بین الأعاجم أنکروا،و استشاروا عدوک و عظموه، و أظهروا الطلب بدم عثمان فرقة للجماعة،و تألفا لأهل الضلالة،فرأیک!

فخرج علی«علیه السلام»فدخل المسجد،و صعد المنبر مرتدیا بطاق، مؤتزرا ببرد قطری،متقلدا سیفا،متوکئا علی قوس،فقال:

«أما بعد،فإنا نحمد اللّه ربنا و إلهنا و ولینا،و ولی النعم علینا،الذی أصبحت نعمه علینا ظاهرة و باطنة،امتنانا منه،بغیر حول منا و لا قوة، لیبلونا أنشکر أم نکفر،فمن شکر زاده،و من کفر عذبه.

فأفضل الناس عند اللّه منزلة،و أقربهم من اللّه وسیلة أطوعهم لأمره، و أعلمهم بطاعته،و أتبعهم لسنة رسوله،و أحیاهم لکتابه.

لیس لأحد عندنا فضل إلا بطاعة اللّه و طاعة الرسول.

هذا کتاب اللّه بین أظهرنا،و عهد رسول اللّه و سیرته فینا،لا یجهل ذلک إلا جاهل عاند عن الحق منکر،قال اللّه تعالی: یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ إِنّٰا خَلَقْنٰاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثیٰ وَ جَعَلْنٰاکُمْ شُعُوباً وَ قَبٰائِلَ لِتَعٰارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ

ص :90

أَتْقٰاکُمْ

(1)

».

ثم صاح بأعلی صوته: «أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ الرَّسُولَ،فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ الْکٰافِرِینَ» .

ثم قال:«یا معشر المهاجرین و الأنصار،أ تمنون علی اللّه و رسوله بإسلامکم، بل اللّه یمن علیکم أن هداکم للإیمان إن کنتم صادقین».

ثم قال:«أنا أبو الحسن»-و کان یقولها إذا غضب-.

ثم قال:«إن هذه الدنیا التی أصبحتم تمنونها،و ترغبون فیها، و أصبحت تغضبکم و ترضیکم،لیست بدارکم و لا منزلکم الذی خلقتم له،فلا تغرنکم فقد حذرتکموها،و استتموا نعم اللّه علیکم بالصبر لأنفسکم علی طاعة اللّه،و الذل لحکمه جل ثناؤه.

فأما هذا الفیء فلیس لأحد علی أحد فیه أثرة.و قد فرغ اللّه من قسمته فهو مال اللّه،و انتم عباد اللّه المسلمون.

و هذا کتاب اللّه به أقررنا و له أسلمنا،و عهد نبینا بین أظهرنا،فمن لم یرض به فلیتول کیف شاء،فإن العامل بطاعة اللّه و الحاکم بحکم اللّه لا وحشة علیه».

ثم نزل عن المنبر فصلی رکعتین،ثم بعث بعمار بن یاسر،و عبد الرحمن بن حسل القرشی إلی طلحة و الزبیر،و هما فی ناحیة المسجد،فأتیاهما فدعواهما فقاما حتی جلسا إلیه«علیه السلام».

ص :91


1- 1) الآیة 13 من سورة الحجرات.

فقال لهما:نشدتکما اللّه،هل جئتمانی طائعین للبیعة،و دعوتمانی إلیها و أنا کاره لها؟!

قالا:نعم.

فقال:غیر مجبرین و لا مقسورین،فأسلمتما لی بیعتکما و أعطیتمانی عهدکما؟!

قالا:نعم.

قال:فما دعاکما بعد إلی ما أری؟!

قالا:أعطیناک بیعتنا علی ألا تقضی الأمور و لا تقطعها دوننا،و أن تستشیرنا فی کل أمر،و لا تستبد بذلک علینا،و لنا من الفضل علی غیرنا ما قد علمت،فأنت تقسم القسم و تقطع الأمر،و تمضی الحکم بغیر مشاورتنا و لا علمنا.

فقال:لقد نقمتما یسیرا،و أرجأتما کثیرا،فاستغفرا اللّه یغفر لکما.ألا تخبراننی،أدفعتکما عن حق وجب لکما فظلمتکما إیاه؟!

قالا:معاذ اللّه!

قال:فهل استأثرت من هذا المال لنفسی بشیء؟!

قالا:معاذ اللّه!

قال:فما الذی کرهتما من أمری،حتی رأیتما خلافی؟!

قالا:أفوقع حکم أو حق لأحد من المسلمین فجهلته،أو ضعفت عنه؟!

ص :92

قالا:معاذ اللّه!

قال:فما الذی کرهتما من أمری حتی رأیتما خلافی؟!

قالا:خلافک عمر بن الخطاب فی القسم،إنک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا،و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا فیما أفاء اللّه تعالی علینا بأسیافنا و رماحنا،و أوجفنا علیه بخیلنا و رجلنا،و ظهرت علیه دعوتنا،و أخذناه قسرا قهرا ممن لا یری الإسلام إلا کرها.

فقال:[اللّه أکبر،اللهم إنی أشهدک،و أشهد من حضر علیهما]فأما ما ذکرتماه من الاستشارة[الاستیثار،فو اللّه]بکما،فو اللّه ما کانت لی فی الولایة رغبة،و لکنکم دعوتمونی إلیها،و جعلتمونی علیها،فخفت أن أردکم فتختلف الأمة.

فلما أفضت إلیّ نظرت فی کتاب اللّه و سنة رسوله فأمضیت ما دلانی علیه و اتبعته،و لم أحتج إلی آرائکما فیه و لا رأی غیرکما،[و لم یقع أمر جهلته، فأتقوی فیه برأیکما و مشورتکما،و لو کان ذلک لم أرغب عنکما،و لا عن غیرکما،إذا لم یکن فی کتاب اللّه و لا فی سنة نبینا«صلی اللّه علیه و آله»،فأما ما کان فلا یحتاج فیه إلی أحد]و لو وقع حکم لیس فی کتاب اللّه بیانه،و لا فی السنة برهانه،و احتیج إلی المشاورة فیه لشاورتکما فیه.

و أما القسم و الأسوة،فإن ذلک أمر لم أحکم فیه بادئ بدء،قد وجدت أنا و أنتما رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یحکم بذلک،و کتاب اللّه ناطق به، و هو الکتاب الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.

ص :93

و أما قولکم:جعلت فیئنا و ما أفاءته سیوفنا و رماحنا سواء بیننا و بین غیرنا،فقدیما سبق إلی الإسلام قوم و نصروه بسیوفهم و رماحهم،فلم یفضلهم رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»فی القسم،و لا آثرهم بالسبق.

و اللّه سبحانه موف السابق و المجاهد یوم القیامة أعمالهم،و لیس لکما و اللّه عندی و لا لغیرکما إلا هذا.أخذ اللّه بقلوبنا و قلوبکم إلی الحق،و ألهمنا و إیاکم الصبر.

ثم قال:رحم اللّه امرأ رأی حقا فأعان علیه،و رأی جورا فرده،و کان عونا للحق علی من خالفه.

[فذهب عبد اللّه بن الزبیر یتکلم،فأمر به فوجئت عنقه و أخرج من المسجد،فخرج و هو یصیح و یقول:أردد إلیه بیعته.

فقال علی«علیه السلام»:لست مخرجکما من أمر دخلتما فیه،و لا مدخلکما فی أمر خرجتما منه.

فقاما عنه فقالا:أما إنه لیس عندنا أمر إلا الوفاء.

قال:فقال علی«علیه السلام»:رحم اللّه عبدا رأی حقا فأعان علیه،أو رأی جورا فرده،و کان عونا للحق علی من خالفه].

إلی أن قال المعتزلی:إن الإسکافی قال:

و قد روی أیضا:أن الزبیر قال فی ملأ من الناس:هذا جزاؤنا من علی! قمنا له فی أمر عثمان حتی قتل،فلما بلغ بنا ما أراد جعل فوقنا من کنا فوقه.

و قال طلحة:ما اللوم إلا علینا،کنا معه أهل الشوری ثلاثة،فکرهه أحدنا-یعنی سعدا-و بایعناه،فأعطیناه ما فی أیدینا،و منعنا ما فی یده.

ص :94

فأصبحنا قد أخطأنا الیوم ما رجوناه امس،و لا نرجوا غدا ما أخطأنا الیوم (1).

و نقول:

إن هذا النص قد أوجز لنا حقیقة ما جری فی الیوم الأول و الثانی مما یرتبط بقسم ما فی بیت المال..

و قد کانت هذه هی نقطة انطلاق الطامعین و الطامحین لمال حرمه اللّه لإعلان عداواتهم لعلی«علیه السلام»..

و نحن،و إن کنا قد تکلمنا عن أکثر النقاط التی وردت فی هذه النصوص فی مواضع مختلفة،غیر أن نقاطا أخری نری من المستحسن الإلماح إلیها،و لو علی نحو الإیجاز،وفق ما یتیسر لنا،فنقول:

أرجأتما کثیرا

اختلف شراح کلام علی«علیه السلام»فیما قصد«علیه السلام» بقوله:«نقمتما یسیرا،و أرجأتما کثیرا».

فقال ابن أبی الحدید:أی نقمتما من أحوالی الیسیر و ترکتما الکثیر الذی

ص :95


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 36 حتی صفحة 42 و بحار الأنوار ج 32 ص 16-23 و 26-31 و راجع:نهج البلاغة:الخطبة 205 و المعیار و الموازنة ص 109 و الأمالی للطوسی:ج 2 ص 1530/727 و(ط بیروت)ص 735 (المجلس 26)و(ط أخری)ج 2 ص 237-241.

لیس لکما و لا لغیرکما فیه مطعن،فلم تذکراه،فهلا اغتفرتما الیسیر للکثیر؟! و لیس هذا اعترافا بأن ما نقماه موضع الطعن و العیب،و لکنه علی جهة الجدل و الإحتجاج (1).

و قال ابن میثم:أشار بالیسیر الذی نقماه إلی ترک مشورتهما و تسویتهما لغیرهما فی العطاء،فإنه و إن کان عندهما صعبا فهو لکونه غیر حق فی غایة السهولة،و الکثیر الذی أرجأه ما أخراه من حقه و لم یؤتیاه إیاه.

و قیل:یحتمل أنه یرید أن الذی أبدیاه و نقماه بعض ما فی أنفسهما،و قد دل ذلک علی أن فی أنفسهما أشیاء کثیرة لم یظهراها (2).

تمحلات المعتزلی

قال المعتزلی:

فإن قلت:فإن أبا بکر قسم بالسواء کما قسمه أمیر المؤمنین«علیه السلام»،و لم ینکروا ذلک کما أنکروه أیام أمیر المؤمنین«علیه السلام»،فما الفرق بین الحالتین؟!

قلت:إن أبا بکر قسم محتذیا لقسم رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»، فلما ولی عمر الخلافة و فضل قوما علی قوم ألفوا ذلک،و نسوا تلک القسمة الأولی،و طالت أیام عمر،و أشربت قلوبهم حب المال،و کثرة العطاء.

ص :96


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 11 ص 8.
2- 2) بحار الأنوار:ج 32 ص 50 و 51.

و أما الذین اهتضموا فقنعوا و مرنوا علی القناعة،و لم یخطر لأحد من الفریقین له أن هذه الحالة تنتقض أو تتغیر بوجه ما.

فلما ولی عثمان أجری الأمر علی ما کان عمر یجریه،فازداد وثوق القوم بذلک،و من ألف أمرا شق علیه فراقه،و تغییر العادة فیه.

فلما ولی أمیر المؤمنین«علیه السلام»أراد أن یرد الأمر إلی ما کان فی أیام رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»و أبی بکر،و قد نسی ذلک،و رفض، و تخلل بین الزمانین اثنتان و عشرون سنة،فشق ذلک علیهم،و أنکروه و أکبروه،حتی حدث ما حدث من نقض البیعة،و مفارقة الطاعة،و للّه أمر هو بالغه (1).

و نقول:

لقد حاول المعتزلی تبسیط الأمر،و التخفیف من دلالته و إیحاءاته،رفقا منه بطلحة و الزبیر و غیرهما،ممن تابعهم فی مواقفهم،و شارکهم فی الجرائم التی ارتکبوها،و الحرمات التی انتهکوها..

غیر أن القلیل من التأمل و التدبر لا یبقی مجالا للشک فی وهن و سقوط تمحلاته،و توجیهاته.

فأولا:إن دعوی نسیان الناس القسمة الأولی التی کانت علی عهد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»لو صحت فهی لا تجدی نفعا مع هذا

ص :97


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 42 و 43 و بحار الأنوار ج 32 ص 22 و 23.

التذکیر المتواصل،و الاحتجاج المستمر من قبل علی«علیه السلام»بفعل رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»..فإن الناس لا بد أن یتذکروا،و الغافل منهم لا بد أن یلتفت.

ثانیا:قد عاش الناس فی الجاهلیة معظم حیاتهم،و حین جاء الإسلام لم یسمح لهم بالعودة إلی مناخاتها،و لا بالتصرف وفق ما اعتادوه فیها.بل فرض علیهم حکم اللّه و الرسول..فما بالک بمن رضی بالإسلام دینا و بمحمد نبیا،و عاش فی کنف الإسلام عشرات السنین،و مارس شعائره و أحکامه!!فهل یعذر بتمرده علیها انسیاقا مع أهوائه،و مع حبه للدنیا..

مع کل هذا التذکیر و الإحتجاج؟!

ثالثا:إن المدة التی ذکرها لإجراء السنة العمریة مبالغ فیها،فإن تدوین الدواوین قد کان فی سنة عشرین (1).

و ذلک معناه:أن عمر قد جری فی العطاء علی ما کان علیه فی زمن رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»و خلافة أبی بکر برهة من خلافته أیضا، فلما ذا یرید ابن أبی الحدید أن یسقطها؟!

رابعا:و کیف یمکن لابن أبی الحدید أن یخفف من بشاعة قتل الألوف

ص :98


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 231 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 202 عن الواقدی،و فتوح البلدان للبلاذری ج 3 ص 550 و 560 و الطبقات الکبری لابن سعد ج 3 ص 296 و البدایة و النهایة(ط دار إحیاء التراث العربی)ج 7 ص 115.

من المسلمین لمجرد الطمع بالمال،و الحب للدنیا..و هل یستحق من یفعل ذلک أن نبحث له عما یخفف جرمه؟!

و کیف إذا انضم إلی ذلک نکث البیعة،و البغی علی الإمام،مع إخبار رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»بأنهم سیفعلون ذلک و هم له ظالمون،و مع تذکیر علی«علیه السلام»لهم به؟!ثم هم یصرون علی ما یفعلون، و یرتکبون من الجرائم ما یرتکبون،بکل جرأة و وقاحة،و استهتار و إصرار.

إبدأ بالمهاجرین

قد ذکر النص المتقدم:أنه«علیه السلام»قال لعبید اللّه ابن أبی رافع:

«ابدأ بالمهاجرین،فنادهم،و أعط کل رجل ممن حضر ثلاثة دنانیر،ثم ثن بالأنصار إلخ..».

و بذلک یکون«علیه السلام»قد وضع المهاجرین فی الموقع الحرج،فإن من المتوقع أن یأتی الاعتراض علی القسم من المهاجرین بالدرجة الأولی، فإنهم هم الذین کانوا ینعمون بخیرات الدولة فی عهد عمر و عثمان.و کانت الامتیازات لهم علی کل من سواهم،و کانت لهم العطایا و الإقطاعات، و الولایات،و المناصب،و النفوذ،و السلطة و الهیمنة..

فهذه التسویة فی العطاء،و عدم التفضیل لعربی علی غیره،و الحرمان من العطایا و الإقطاعات ینالهم هم دون کل أحد.

فإذا لم یعترض المهاجرون-و هذا هو حالهم-ثم لم یعترض الأنصار، و هم المبجلون و الممدوحون فی القرآن الکریم،و علی لسان نبیه العظیم،فإن أحدا سوف لا یعترض علی شیء.

ص :99

و لو اعترض أی کان من الناس،فإن اعتراضه هذا لن یکون له ذلک التأثیر الکبیر و لا الخطیر..

و من جهة أخری،فإن ثمة کوابح کثیرة تمنع من الاعتراض،أو من التمادی به:

منها:أن المواجهة إنما هی مع علی«علیه السلام».و موقع علی«علیه السلام»فی الإسلام،و علمه،و صلابته فی دین اللّه تدعو إلی إعادة النظر مرات و مرات فی أیة خطوة مثیرة،تتناقض مع قناعاته الدینیة«صلوات اللّه و سلامه علیه»..

و منها:أنه«علیه السلام»إنما یعیدهم إلی ما عرفوه فی عهد رسول اللّه «صلی اللّه علیه و آله»و عهد أبی بکر،و شطر من خلافة عمر..و لا یجوز، و لا یمکن لأحد أن یساوی بین سیاسة عمر و بین ما سنه و قرره الرسول «صلی اللّه علیه و آله»..فضلا علی أن یرجح ما فعله عمر برأیه علی ما جاء به الرسول الأعظم«صلی اللّه علیه و آله»،و هو الذی لا ینطق عن الهوی،إن هو إلا وحی یوحی.

و منها:أن الأنصار حتی لو طمح بعضهم إلی شیء من المال،فإن مقامهم و احترامهم،لا یسمح لهم بالتخلی عن موقعهم هذا،و الظهور بمظهر من لا یبالی بما سنه الرسول طلبا للدنیا،و حبا بحفنة من المال، فکیف إذا کان ذلک فی مقابل أمیر المؤمنین«علیه السلام»..

ثلاثة دنانیر!لماذا؟!

و قد جاء القرار الآخر لیقول:إن علیا«علیه السلام»أمر عبید اللّه بن

ص :100

أبی رافع،و أبا الهیثم بن التیهان،و عمار بن یاسر (1)،أن یعطوا کل رجل ثلاثة دنانیر فقط،لا تزید و لا تنقص،فمضوا مع جماعة من المسلمین.

و تأتی المفاجأة للناس کلهم حین ظهر أن ما فی بیت المال قد جاء متطابقا مع عدد من یقسم بیت المال بینهم فلم یزد درهم و لا دینار عن هذا المقدار و لم ینقص.

فقد ذکرت النصوص:

1-أن علیا«علیه السلام»خطب،فحمد اللّه و أثنی علیه،ثم قال:

أیها الناس،إن آدم لم یلد عبدا و لا أمة.و إن الناس کلهم أحرار،و لکن اللّه خول بعضکم بعضا.

فمن کان له بلاء فصبر فی الخیر فلا یمن به علی اللّه جل و عز،ألا و قد حضر شیء و نحن مسوون فیه بین الأسود و الأحمر.

فقال مروان لطلحة و الزبیر:ما أراد بهذا غیرکما.

قال:فأعطی کل واحد ثلاثة دنانیر،و أعطی رجلا من الأنصار ثلاثة دنانیر و جاء بعد[ه]غلام أسود،فأعطاه ثلاثة دنانیر،فقال الأنصاری:یا أمیر المؤمنین،هذا غلام أعتقته بالأمس تجعلنی و إیاه سواء؟!

فقال:إنی نظرت فی کتاب اللّه،فلم أجد لولد إسماعیل علی ولد

ص :101


1- 1) الخرائج و الجرائح ج 1 ص 186 و بحار الأنوار:ج 32 ص 110 و حلیة الأبرار ج 2 ص 257 و مدینة المعاجز ج 2 ص 143 و مستدرک الوسائل ج 11 ص 90 و نهج السعادة ج 1 ص 228.

إسحاق فضلا (1).

2-عن عمار و ابن عباس:أنه لما صعد علی«علیه السلام»المنبر قال لنا:قوموا فتخللوا الصفوف و نادوا:هل من کاره؟!

فتصارخ الناس من کل جانب:اللهم قد رضینا و سلمنا و أطعنا رسولک و ابن عمه.

فقال:یا عمار،قم إلی بیت المال فأعط الناس ثلاثة دنانیر لکل إنسان، و ارفع لی ثلاثة دنانیر.

فمضی عمار و أبو الهیثم مع جماعة من المسلمین إلی بیت المال،و مضی أمیر المؤمنین إلی مسجد قبا یصلی فیه،فوجدوا فیه ثلاث مائة ألف دینار، و وجدوا الناس مائة ألف.

فقال عمار:جاء و اللّه الحق من ربکم،و اللّه ما علم بالمال و لا بالناس، و إن هذه لآیة وجبت علیکم بها طاعة هذا الرجل.

فأبی طلحة و الزبیر و عقیل أن یقبلوها..القصة (2).

3-روی عن عیسی بن عبد اللّه الهاشمی،عن أبیه،عن جده،عن علی

ص :102


1- 1) بحار الأنوار:ج 32 ص 133 و 134 و الکافی ج 8 ص 69 و حلیة الأبرار ج 2 ص 357 و 358 و جامع أحادیث الشیعة ج 19 ص 336 و الإمام علی بن أبی طالب للهمدانی ص 666 و 667 و نهج السعادة ج 1 ص 198.
2- 2) بحار الأنوار:ج 32 ص 123 و ج 41 ص 305 و مناقب آل أبی طالب(ط النجف)ج 2 ص 95.

«علیه السلام»قال:«لما رجع الأمر إلیه أمر أبا الهیثم بن التیهان،و عمار بن یاسر،و عبید اللّه بن[أبی]رافع،فقال:اجمعوا الناس،ثم انظروا ما فی بیت مالهم،و اقسموا بینهم بالسویة.فوجدوا نصیب کل واحد منهم ثلاثة دنانیر.فأمرهم یقعدون للناس و یعطونهم.

قال:و أخذ مکتله و مسحاته،ثم انطلق إلی بئر الملک،یعمل فیها.

فأخذ الناس ذلک القسم حتی بلغوا الزبیر و طلحة و عبد اللّه بن عمر، أمسکوا بأیدیهم و قالوا:هذا منکم أو من صاحبکم؟!

قالوا:بل هذا أمره لا نعمل إلا بأمره.

قالوا:فاستأذنوا لنا علیه.

قالوا:ما علیه إذن،هو ذا ببئر الملک یعمل.فرکبوا دوابهم حتی جاؤوا إلیه،فوجدوه فی الشمس و معه أجیر له یعینه،فقالوا له:إن الشمس حارة فارتفع معنا إلی الظل،[فارتفع]معهم إلیه.

فقالوا له:لنا قرابة من نبی اللّه و سابقة و جهاد،إنک أعطیتنا بالسویة و لم یکن عمر و لا عثمان یعطوننا بالسویة،کانوا یفضلوننا علی غیرنا.

فقال علی:أیهما عندکم أفضل:عمر أو أبو بکر؟!

قالوا:أبو بکر.

قال:فهذا قسم أبی بکر،و إلا فدعوا أبا بکر و غیره.و هذا کتاب اللّه فانظروا ما لکم من حق فخذوه.

قالا:فسابقتنا؟!

ص :103

قال:أنتما أسبق منی بسابقتی؟!

قالوا:لا.

قالا:قرابتنا بالنبی«صلی اللّه علیه و آله».

قال:[أهی]أقرب من قرابتی؟!

قالوا:لا.

قالوا:فجهادنا.

قال:أعظم من جهادی؟!

قالوا:لا.

قال:فو اللّه ما أنا فی هذا المال و أجیری هذا إلا بمنزلة سواء.

قالا:أفتأذن لنا فی العمرة؟!

قال:ما العمرة تریدان،و إنی لأعلم أمرکم و شأنکم،فاذهبا حیث شئتما.فلما ولیا قال: فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ (1)» (2).

ص :104


1- 1) الآیة 10 من سورة الفتح.
2- 2) الخرائج و الجرائح ج 1 ص 186 و 187 و حلیة الأبرار ج 2 ص 257 و 258 و مدینة المعاجز ج 2 ص 143 و 144 و بحار الأنوار ج 32 ص 110 و 111 و فی هامشه قال:رواه الراوندی فی کتاب الخرائج. و قریبا منه رواه ابن شهرآشوب فی أواخر عنوان:«المسابقة بالعدل و الأمانة»من مناقب آل أبی طالب:ج 1 ص 315 و فی(ط النجف)ص 378.و رویناه بلفظ-

و نقول:

بالنسبة لتطابق عدد أهل العطاء مع قسمة بیت المال علی أساس حصة ثلاثة دنانیر،نلاحظ:

أنه لا بد للناس أن یذهلهم ذلک،و یثیر لدیهم أکثر من سؤال عن هذا العلم،الذی حبا اللّه تعالی به علیا«علیه السلام»..

و إن کان ثمة من غفل عن هذا الأمر،فإن عمارا قد صرح به حین قال:

جاء-و اللّه-بالحق من ربکم،و اللّه ما علم بالمال،و لا بالناس.و إن هذه الآیة وجبت علیکم بها طاعة هذا الرجل..

نعم،إن ذلک لا بد أن یعرفهم أن علیا«علیه السلام»نموذج فرید، و جدید،و هو نسخة طبق الأصل عن النموذج النبوی الإلهی الذی لا یزال کثیر من الناس یتذکرونه،و یفخرون بذکریاتهم هذه،و یتباهون بها..

و هذا-و لا شک-سوف یدعو أهل العقل و الحجا،و أهل الدین أن یحسبوا ألف حساب فی أیة خطوة یریدون الإقدام علیها تجاه علی«علیه السلام»،و کل ما یصدر منه و عنه..

و یلاحظ:أن هذا النوع من الإخبارات العلویة کان من الکثرة بحیث لا یبقی عذرا لمعتذر.

و قد أشرنا إلی ذلک فی بعض الموارد فی هذا الکتاب.

2)

-أجود مما هاهنا عن مصدر آخر فی المختار:(71)من نهج السعادة(ط 2)ج 1 ص 240.

ص :105

آدم لم یلد إلا حرا

و قوله«علیه السلام»:«إن آدم لم یلد عبدا و لا أمة»،یشیر إلی أصالة الحریة فی البشر،و لکنهم هم الذین یعرضون أنفسهم للاستعباد بسوء اختیارهم،و هذا ما أشار إلیه«علیه السلام»فی قول آخر:«و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حرا» (1).

و قد عمل الإسلام علی تخلیص البشریة من هذه الظاهرة،فجعل أسبابا للعتق من شأنها لیس فقط أن لا تتسبب بالإخلال بالواقع الذی یعیشه الناس،و إنما هی تجعل من هذا التحریر،وسیلة إصلاح،و سبیل رقی،و کمال للنفس و الروح،و من أسباب السمو بروحیة و علاقات المجتمع إلی مستویات رضیة و مرضیة للّه تبارک و تعالی.و لهذا البحث مجال

ص :106


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 3 ص 51 و تحف العقول ص 77 و مستدرک الوسائل ج 7 ص 232 و مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 2 ص 121 و ج 4 ص 206 و عیون الحکم و المواعظ للواسطی ص 526 و کشف المحجة لابن طاووس ص 171 و بحار الأنوار ج 74 ص 214 و 226 و ج 100 ص 39 و جامع أحادیث الشیعة ج 8 ص 456 و نهج السعادة ج 4 ص 330 و ج 7 ص 433 و دستور معالم الحکم لابن سلامة ص 73 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 16 ص 93 و جواهر المطالب لابن الدمشقی ج 2 ص 160 و 161 و ینابیع المودة ج 2 ص 253 و ج 3 ص 441.

آخر (1).

ما أراد بهذا غیرکما

و قول مروان لطلحة و الزبیر:«ما أراد بهذا غیرکما»،یرید به أنه«علیه السلام»حین ذکر أنه من کان له بلاء،أی کانت له مواقف و تضحیات فی مقامات الخیر،فلیس له أن یجعل ذلک ذریعة للحصول علی المنافع و اکتساب المال،و الحصول علی المناصب مقابل ذلک.

فإن کانت نیته خالصة للّه،فاللّه تعالی هو الذی یکافئه فی الآخرة،و إن لم تکن خالصة له،فلیطلب أجره من الجهة التی کان یعمل لهان.

فإن کان یعمل فی سبیل الشیطان،فلیطلب أجره منه،و إن کان یعمل من أجل نفسه،أو شهوته و أهوائه،فلا معنی لأن یعطیه المسلمون أموالهم، و هو لم یعمل لهم،بل عمل لنفسه.

و إنما قال مروان ذلک لطلحة و الزبیر،لأنه یعلم ما یفکران به،و ربما علم ذلک منهما مباشرة.

بل هذا أمره

ثم إن الذین قسموا بیت المال علی الناس قالوا لطلحة و الزبیر:

«بل هذا أمره،لا نعمل إلا بأمره»یدل علی مدی الانضباط الذی

ص :107


1- 1) راجع مقالا لنا بعنوان:الإمام السجاد باعث الإسلام من جدید،فی کتابنا: دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام.

فرضه علی«علیه السلام»علی من یتولون الأعمال له،فهم لا یعملون إلا بأمره.

کما أن هذه الکلمة،و سؤال طلحة و الزبیر عن هذا الأمر ربما یشیر إلی أن السابقین علی أمیر المؤمنین«علیه السلام»کانوا یتصرفون-و لو أحیانا- من دون أمر خلیفتهم.و یقوی الظن فی أن یکون ذلک من سمات العاملین لدی عثمان،أمثال:مروان،و الولید بن عقبة..

و قد عرفنا:أن مروان بن الحکم قد اتهم بکتابة الکتاب إلی والی مصر یأمره بقتل عدد من وفد المصریین،بدون علم عثمان،کما ادعاه عثمان نفسه.

ما علیه إذن

و من الواضح:أن علیا«علیه السلام»کان یأمر عامله بأن یلین حجابه،و یقول أو یکتب له:«فألن حجابک» (1).أما علی نفسه فلم یکن یحتاج فی الدخول علیه إلی استئذان.

و هذا درس عملی لکل حاکم یرید أن یعمل وفق الأطروحة الإلهیة، فإنه إذا استن بسنة علی«علیه السلام»یکون قد بلغ مناه.

و لسنا بحاجة هنا إلی التذکیر بأن علیا«علیه السلام»لم یکن فی أمان

ص :108


1- 1) راجع:مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 4 ص 155 و الغدیر ج 2 ص 71 و نهج السعادة ج 5 ص 146 و أنساب الأشراف(بتحقیق المحمودی) ج 2 ص 161 و تاریخ الیعقوبی ج 2 ص 202.

أکثر من غیره،فإن مراجل الحقد علیه کانت تغلی فی صدور من قتل أسلافهم فی بدر و أحد،و سواها.کما أن بنی أمیة کانوا یجاهرون بحقدهم علیه،و نفورهم منه.

مکتل علی علیه السلام و مسحاته

و علی«علیه السلام»الذی أصبح خلیفة للأمة الإسلامیة لم یتأثر بأبهة الحکم،و لم یسع،بل لم یرض بأن یستفید من بیت مال المسلمین ما یغنیه عن الکد و الجد و العمل المضنی،و تحت حرارة الشمس،و لم یطلب أن یخصص له عطاء یغنیه عن هذا العمل،لا فی أوائل خلافته و لا فی أواخرها،و لا فی أی وقت منها.

مع أن الذین حکموا الناس بعد وفاة الرسول«صلی اللّه علیه و آله»قد فعلوا ذلک،بل طلبوا منه هو أن یعطی رأیه فی مقدار ما یخصصونه لأنفسهم..رغم أنهم کانوا یملکون ثروات غیر عادیة.

أما فی زمن عثمان،فقد أصبح بیت المال کله فی خدمة الخلیفة،یخص أقاربه بمئات الألوف منه.

و المخجل المعیب:أن تری طلحة و الزبیر یأتیانه،و هو یعمل فی حقله تحت حرارة الشمس،فلا یتحملان حرارتها،و یلجآن إلی الظل،و یطلبان منه الحضور لیقنعاه بأن یعطیهما المزید من المال من بیت مال المسلمین.

ص :109

قسم الأموال:شمول،و مساواة

و قد اتسم قرار قسم الأموال بسمات:

إحداها:أنه ساوی بین الناس،فلم یفضل أحدا علی أحد لا المهاجری،و لا العربی،و لا ذا السابقة،و لا البدری،و لا الرئیس،و لا، و لا..

الثانیة:أنه أعطی الجمیع نفس المقدار،فلم یزد لأحد و لم ینقص شیئا..

الثالثة:أنه أعطی من کان من أهل العطاء،و غیرهم،و لم یقتصر علی خصوص الجند..أو علی خصوص من کان من أهل المدینة،أو نحو ذلک من عناوین.

هل اعترض سهل بن حنیف؟!

و قد یتوهم البعض:أن سهل بن حنیف قد اعترض علی علی«علیه السلام»فی قراره المساواة بین المولی المعتق،و بین العبد الذی أعتق..

و لکن التأمل و التدبر فی النص الوارد یعطی:أن سهل بن حنیف قد استفهم من علی«علیه السلام»عن حکم عبد أعتق للتو،هل یأخذ من هذا القسم أم لا؟!

و لعله«رحمه اللّه»أراد أن یعرّف غیره بهذا الحکم!و لعله لم یعترض علی قرار علی«علیه السلام»بکلمة واحدة..

أو لعله أراد بسؤاله هذا أن یری الناس أن علیا«علیه السلام»لا یحابی أحب الناس إلیه،حتی لو کان مثل سهل بن حنیف،الذی کان من أقرب

ص :110

الناس إلی علی«علیه السلام»،و من ثقاته،و معتمدیه..

المتخلفون عن القسم

و ملاحظة أسماء من تخلف عن ذلک القسم تبیّن:أنهم کلهم کانوا فی العهد السابق من أعظم المنتفعین بأموال بیت المال،و من الممسکین بأزمة السلطان.و کانت الدنیا کلها فی أیدیهم،و قد خلفوا من الأموال ما یعد بمئات الألوف و الملایین،فضلا عن الضیاع و البقاع و غیرها..

استدرجهم فکشفوا أنفسهم

و عن قول علی«علیه السلام»:«قاتل اللّه ابن العاص،لقد عرف من کلامی و نظری إلیه أمس أنی أریده و أصحابه ممن هلک فی من هلک»، نقول:

إنه یشیر إلی أنه«علیه السلام»کان بصدد إرسال رسائل معینة إلی أناس کان یرید أن یعرّفهم بأنه واقف علی نوایاهم،و کان منهم سعید بن العاص.

و ربما یکون الهدف من ذلک:التحذیر،و تثبیط العزیمة،و زعزعة ثقتهم بما یدبرونه فی الخفاء،و یتظاهرون بخلافه أمامه و أمام الناس،من حیث إن معرفة علی«علیه السلام»بتدبیرهم تجعله قادرا علی تهیئة سبل إفشاله، و بوار جهدهم فیه..

و لعل هذا هو الذی دعاهم لإعلان موقفهم منه«علیه السلام»،حین اجتمعوا بعد ذلک فی المسجد بعد الصبح،و جاءه الولید بن عقبة،و قال له:

ص :111

إنک قد وترتنا جمیعا،أما أنا فقتلت أبی یوم بدر الخ..

فیکون«علیه السلام»قد استدرجهم إلی إعلان مواقفهم،لکی لا یخدعوا الناس بتظاهرهم بغیر ما هم علیه،و لیعرف الناس حقیقتهم،کی تضعف قدرتهم علی إفسادهم بإعلامهم المسموم،فإنهم إذا کلموهم بعد هذا البیان سیعرفون ما یرمون إلیه.

نحن إخوتک و نظراؤک

و ما أشد دهشتنا حین نری الولید بن عقبة یقول لعلی«علیه السلام» عن نفسه،و عن مروان و سعید:«و نحن إخوتک و نظراؤک» (1)،مع معرفته بأن اللّه تعالی سماه فاسقا،و سمی علیا«علیه السلام»مؤمنا-و قد ذکّره الإمام الحسن«علیه السلام»بذلک فی بعض مواقفه«علیه السلام» (2)-ثم معرفته بأن علیا«علیه السلام»أخو النبی و وصیه و خلیفته،و خیر الأمة و أفضلها بعده«صلی اللّه علیه و آله»..و لا نرید أن نقول أکثر من ذلک.

ص :112


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 19 و نهج السعادة ج 1 ص 216 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 38.
2- 2) الإحتجاج للطبرسی ج 1 ص 412 و بحار الأنوار ج 44 ص 81 و البرهان (تفسیر)ج 7 ص 256 و مستدرک سفینة البحار ج 10 ص 37 و التفسیر الصافی ج 4 ص 159 و ج 5 ص 49 و ج 6 ص 516 و تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 231 و تفسیر المیزان ج 16 ص 271 و المحصول للرازی ج 4 ص 341 و غایة المرام ج 4 ص 134 و شرح إحقاق الحق(الملحقات)ج 33 ص 488.
الخطبة الفاضحة

و زاد فی فضیحة هؤلاء الناس خطبة علی«علیه السلام»المتقدمة،التی أتت علی البقیة الباقیة من محاولاتهم ادعاء المظلومیة فی أمر القسم..حیث بیّن«علیه السلام»:أنه یعمل فیه بکتاب اللّه و سنة رسوله،ثم یأبون ذلک، حبا بالدنیا،و إیثارا لزخرفها الذی لم یدم لغیرهم،فهل یدوم لهم؟!

و مضامین هذه الخطبة واضحة المأخذ،بینة المرامی،لا یخفی علی أحد من الناس انسجامها مع سنن العدل،و موافقتها التامة للکتاب و السنة..

وجها لوجه

و قد زاد«علیه السلام»فی فضیحتهم فی مناشداته لطلحة و الزبیر مباشرة،و اسقاط حججهما الفعلیة و المستقبلیة،و قد رکّز«علیه السلام» فیها علی ما یلی:

1-إنه«علیه السلام»قد بدأ بتقریرهما فی أمر البیعة،فأقرا:

أولا:بأنهما بایعا طائعین.

ثانیا:أنهما هما اللذان دعواه إلی البیعة،و طلباها منه..و کان هو الکاره لها.فأسقط بذلک دعواهما الآتیة أنهما بایعا مکرهین..

2-أنه«علیه السلام»أبطل دعواهما الاشتراط فی البیعة و العهد بأن لا یقضی الأمور دونهما..فعالج دعواهما هذه بطریقة أوضحت أنهما لم یشترطا ذلک صراحة..و إنما یدّعون أن ذلک کان من نیتهما..

و من الواضح:أن هذا لو کان یقبل لأمکن لکل أحد أن یدعی لنفسه

ص :113

شرطا نواه حین البیعة.و القبول بذلک یؤدی إلی اختلال الأمور و إلی التنازع،و سقوط کل حکومة.

3-إن أمیر المؤمنین«علیه السلام»لم یشر إلی النقطة المذکورة آنفا بصراحة،لکی لا یثیر معهما جدلا قد یوقع بعض الناس البسطاء فی الشبهة،فآثر أن یبین عدم معقولیة شرط کهذا فی نفسه،من خلال تقریرهما و إقرارهما أیضا..

فقد اعترفا:بأن الأمور التی أمضاها لم تتضمن منعهما من حق وجب لهما،و ما لا حق لهما فیه لا حاجة إلی إعلامهما به،و مشاورتهما فیه..بل یکونان و غیرهما فیه علی حد سواء..

کما أن ما أمضاه لم یکن فیه أی نفع شخصی له،لکی یحتاج إلی المشورة و الإعلام لأی کان من الناس..إذ لیس فیه عدوان علی المال،الذی یجب حفظه لأهله،و المنع من التعدی علیه.

و بقی خیار ثالث یمکن أن یتوهم فیه الحاجة إلی المشورة أو المعونة، و هو أن یکون«علیه السلام»قد جهل بعض الأحکام،أو ضعف عن إجرائها.فیحتاج إلی المشورة،لیعرف ذلک الحکم،حتی لا تضیع حقوق الناس..

و قد أقرا بأنه«علیه السلام»لم یجهل حکما،و لم یضعف عن حکم..

ثم إنه«علیه السلام»ضیق علیهما الخناق،و ألجأهما إلی الإفصاح عن سبب اتخاذهما موقف العداء،و هو:

أولا:مخالفته«علیه السلام»سیاسة عمر بن الخطاب فی العطاء،حیث

ص :114

ظنا أن هذا الاتهام سوف یوهن أمره،و یدعو الناس لمنابذته،فإن مخالفة عمر أمر عظیم عند الناس.

و لکن قد فاتهما:أن ذلک لا یرهب علیا،و لا یفت فی عضده،لأن حجته هی قول اللّه،و فعل رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله..مع أن أبا بکر، و کذلک عمر-شطرا من خلافته-قد جریا علی هذه السنة التی أغضبت طلحة و الزبیر،و من هم علی شاکلتهما.

و لا شک فی أن سنة اللّه و رسوله مقدمة علی سنة عمر و رأیه.

ثانیا:احتج طلحة و الزبیر بأنه قد سوی بینهما و بین غیرهما ممن لا یماثلهما فیما أفاء اللّه علیهما بأسیافهما،و رماحهما،و أوجفا علیه بخیلهما و رجلهما إلخ..

و هذا یؤکد نظرتهما العنصریة التی کان عمر قد أثارها،و رسخها فی الناس بتفضیله العرب علی غیرهم،و قسم الناس فی العطاء إلی طبقات.

و هو أمر مرفوض فی الدین و الشریعة،للأمور الآتیة:

ألف:بنص الآیة التی أوردها«علیه السلام»فی خطبته: یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ إِنّٰا خَلَقْنٰاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثیٰ وَ جَعَلْنٰاکُمْ شُعُوباً وَ قَبٰائِلَ لِتَعٰارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاکُمْ (1).

ب:إن اللّه تعالی هو الذی حدد کیفیة قسمة الفیء.

ج:إن تفضیل العرب علی غیرهم استنادا إلی ما ذکر کلام متهافت فی

ص :115


1- 1) الآیة 13 من سورة الحجرات.

نفسه،فإن من بین العجم الذین یریدون التفضیل علیهم من شارکهم فی تلک الفتوحات و من بین العرب الذین یریدون مشارکتهم فی التفضیل و أخذ المال من لم یشارک فی فتح تلک البلاد.و لعل فیهم من شارک و انهزم، أو لم یکن له دور یستحق الذکر..

د:إن الرسول الأعظم«صلی اللّه علیه و آله»هو الأسوة و القدوة و قد سبق إلی الإسلام قوم،و نصروه بسیوفهم و رماحهم،و لم یفضلهم رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»فی القسم،و لا آثرهم بالسبق.

الحزم و اللین

و قد لوحظ:

1-أنه«علیه السلام»،بعد أن مهد لمرامه باستلال إقرار صریح من طلحة و الزبیر بالمبانی و الأسس التی یرید أن یعتمدها،جاءت حجته کنتیجة بالغة الوضوح،بینة البداهة،لا یرتاب بها ذو مسکة.

و هی لم تخرج عن تلک العناصر التی مهدها،و لم تضف إلیها شیئا..

و هذا من بدائع المحاورات التی تحسم الأمور فیها بسهولة بالغة..

2-إنه«علیه السلام»قد سهل علی نفسه إصدار قراره الحاسم،الذی لا مجال للجدال فیه،بالتزام مراعاة هذه البدیهیات،و التعهد الصریح بعدم الإخلال بها،فکیف بالخروج عنها!!

3-و لکنه«علیه السلام»رغم قوة برهانه،و ظهور حزمه،لم یجنح إلی أی لون من ألوان الشدة فی المواجهة،بل أبقی علی أجواء الثقة و اللین و الملاطفة و الود،حین ختم کلامه معهما بدعائه لنفسه و لهما فقال:«أخذ اللّه

ص :116

بقلوبنا و قلوبکم إلی الحق،و ألهمنا و إیاکم الصبر».

ثم أفسح لهما فی الأمل،و أعرب عن رغبته فی الإبقاء علی حضورهما الفاعل و المؤثر،فقال:«رحم اللّه امرءا رأی حقا،فأعان علیه،و رأی جورا فرده،و کان عونا للحق علی من خالفه».

أما سائر ما تقدم فی النص السابق فقد تحدثنا عنه فی موارد أخری من فصول هذا الکتاب،فلا داعی لتکراره..

قرار کسر بیت المال

لما قتل عثمان أخذ طلحة مفاتیح بیت المال،و کان لا یشک أنه صاحب الأمر.و أتی الناس[علیا]،و أبی الناس[إلا]أن یبایعوه.و أقسموا أن لا یصرفها[یصرفوها]إلی غیرک[غیره].ثم بایعوا،و بایع طلحة و الزبیر فی من بایع.

فأرسل إلی طلحة:أن ابعث بمفاتیح بیت المال.

فأبی،فأمر علی فکسر.ثم قسم ما فی بیت مال المسلمین (1).

و نقول:

1-کأن هذا النص قد تعرض لبعض التعدیات علیه من النساخ، فأسقطوا بعض الکلمات،أو کتبوها بصورة مغلوطة..و قد حاولنا إصلاحه

ص :117


1- 1) مکارم أخلاق النبی«صلی اللّه علیه و آله»و أهل بیته«علیهم السلام»مخطوط فی مکتبة مجلس الشوری بطهران.و یقال:إن مؤلفه هو القطب الراوندی.

بوضع بعض الکلمات التی یحتاج إلیها بین معقوفتین.

2-صرح هذا النص أیضا بخیبة طلحة حین لم یرضه الناس لذلک الأمر الذی کان لا یشک فی أنه سیناله.

3-إن هذا الإصرار من الناس علی البیعة لعلی«علیه السلام» سیغضب من کان لا یشک فی أنه صاحب الأمر،و سوف تتأجج المرارة فی داخله مما یجری..

فلا غرو إذا رأیناه یسرع إلی الخلاف،و لا یتورع عن جمع الجیوش، و خوض غمار الحروب،مهما کانت الأثمان باهظة،فکیف إذا وجد فی جملة من یؤیده،و یجهد لإنجاز مسعاه،من هو مثل عائشة ذات النفوذ العظیم فی الناس.لانها زوجة الرسول،و بنت ابی بکر،و ذات المکانة المتمیزة جدا لدی عمر بن الخطاب؟!

4-فی هذا النص تصریح بأن الناس قد التجأوا إلی الأیمان،لمحاصرة قرار علی«علیه السلام»،و إلجائه إلی القبول بما یریدون فرضه علیه.فهو یقول:إن الناس أقسموا ألا یصرفوها(أی الخلافة)إلی غیره«علیه السلام».

5-ما معنی أن یبایع طلحة علیا«علیه السلام»،ثم یأبی أن یسلمه مفاتیح بیت المال؟!و هل یکون خلافة بلا بیت مال؟!و کیف یمکن أن یکون المال بید غیر الخلیفة؟!و بأیة مبرر؟!و بأیة صفة؟!

و لماذا لا یکون بیت المال بید هذا الشخص الآخر؟!أو ذاک؟!أو ذلک؟!أم أنه یرید ان تکون حکومة علی«علیه السلام»شکلیة و بلا

ص :118

مضمون؟!و هل یرضی بذلک علی«علیه السلام»،أو غیر علی؟!

6-و جاء قرار کسر بیت المال،و تقسیم ما فیه حاسما و حازما،عرّف الطامعین أن المساومة مرفوضة عند علی«علیه السلام»،و أن التمرد الظالم سیواجه بحزم و عزم،علی قاعدة:«لأبقرن الباطل حتی یخرج الحق من خاصرته» (1)،و هکذا کان..

مصحف و سیف فی بیت علی علیه السلام

روی بسند معتبر عن أبی عبد اللّه«علیه السلام»أنه قال:«کان لعلی بیت لیس فیه شیء إلا فراش،و سیف،و مصحف،و کان یصلی فیه.أو قال:

کان یقیل فیه» (2).

و قد کان أصحابه«علیه السلام»یقتدون به،فقد روی:أنه وقع حریق فی المدائن،فأخذ سلمان سیفه و مصحفه،و خرج من الدار،و قال:

ص :119


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 1 ص 200 و الإرشاد للمفید ج 1 ص 248 و بحار الأنوار ج 32 ص 77 و 114 و 220 و نهج السعادة ج 1 ص 240 و 250 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 1 ص 233 و ج 7 ص 114.
2- 2) المحاسن للبرقی ج 2 ص 612 و بحار الأنوار ج 73 ص 161 و ج 80 ص 366 و وسائل الشیعة(ط مؤسسة آل البیت)ج 5 ص 295 و(ط دار الإسلامیة)ج 3 ص 555 و جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 465 و ج 16 ص 835 و موسوعة أحادیث أهل البیت«علیهم السلام»للنجفی ج 8 ص 356.

«هکذا ینجو المخفون» (1).

و قیل:دخل رجل علی سلمان فلم یجد فی بیته إلا سیفا و مصحفا،قال:

ما فی بیتک إلا ما أری؟!

قال:إن أمامنا منزل کؤود،و إنا قد قدمنا متاعنا إلی المنزل (2).

أین هی السنة؟!

إن أول سؤال یراود الأذهان هنا هو:إن کان«علیه السلام»قد جعل المصحف فی بیته،فلماذا لم یجعل الکتاب الذی یحوی السنة أیضا إذ لیس هو من الموافقین علی مقولة:حسبنا کتاب اللّه..

و الجواب:

أولا:إنه«علیه السلام»إنما یجعل فی ذلک البیت ما یحتاجه لعمل نفسه مثل نیل المثوبة بقراءته،و التدبر فی آیاته،و نیل برکاته.

أما السنة فالمطلوب هو مجرد العلم بها،و کان«علیه السلام»أعلم الناس بها..و هو«علیه السلام»یرید أن یکون فی بیته ما یحتاج إلیه فی عمل نفسه،و لا یرید أن یحتفظ بما یرید للناس أن یرثوه عنه،و یستفیدوا منه، فلهذا تدبیر آخر فی مجال آخر.

ص :120


1- 1) الدرجات الرفیعة ص 215 و نفس الرحمان ص 140(ط حجریة)و(ط مؤسسة الآفاق)ص 554 عن الأنوار النعمانیة،و قاموس الرجال ج 4 ص 425.
2- 2) راجع المصادر السابقة.

ثانیا:فی القرآن کل ما یحتاج إلیه،و فیه تبیان کل شیء،و هو«علیه السلام»عالم به،یعرف کیف یستخرج ذلک منه،فلا یحتاج إلی کتاب آخر یساعده علی شیء من ذلک..

لماذا سیف و مصحف؟!

و السؤال الآخر هنا هو:لماذا المصحف و السیف،دون سواهما؟!

و نجیب بما یلی:

إن اللّه تعالی أراد لهذا الإنسان أن یکون إنسانا،ثم أن یکون حرا.

و أراد له أن یکون له نصیب و جهد فی صنع إنسانیته،و فی صون حریته.

ثم أراد تعالی أیضا أن یساعده فی ذلک،من دون أن یفقده نصیبه هذا، أو أن یحدّ منه..

فساعده فی صنع إنسانیته،بأنه هیأ له أنواع الهدایات،حسبما بیناه فی کتابنا هذا،و قلنا:إن هناک هدایة تکوینیة،و هدایة الهامیة،و هدایة فطریة، و هدایة عقلیة،و هدایة شرعیة،و توفیقات و ألطاف.

ثم هو قد أنزل له الکتب،و بعث الأنبیاء،و حباه بالرعایة و التربیة، و نصب له قادة:أئمة و أنبیاء،یعلمونه الکتاب و الحکمة،و أرسل الرسل بالبینات،و أنزل معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.

و أنزل مع الأنبیاء الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس،و لیعلم اللّه من ینصره و رسله بالغیب.و شرّع الجهاد،و سن له الحدود و القصاصات.

ص :121

و قد أوضحنا ذلک بعض إیضاح فی کتابنا«سلمان الفارسی فی مواجهة التحدی»فی الفصل الثالث منه،فراجع..

و ذلک کله یفسر لنا ماذا یعنی المصحف و السیف بالنسبة لعلی«علیه السلام»،و سلمان،فقد کان المصحف هو الکتاب الذی یهدی إلی الرشد، و یعطی الإنسان الرؤیة الصحیحة و الوعی الکافی للمهمة التی یراد له أن ینجزها فی هذه الحیاة،و یقدم له المعاییر الصالحة،و موازین العدل و القسط، و یبنی إنسانیته علی أساس العلم و المعرفة باللّه،و الالتزام بشرائعه، و الاستجابة للتربیة الروحیة،و التکامل،و السیر نحو اللّه سبحانه،و نیل مقامات القرب و الزلفی.

ثم کان السیف هو الذی یدفع العوادی،و یحفظ منجزات القرآن، و یمنح الإنسان الحریة فی أن یفکر و یقرر،و یمارس حریته فی ظل التعالیم الإلهیة،و وفق التربیة الربانیة.

إذ بالسیف تحفظ سنن اللّه تعالی فی الکون،و فی الحیاة من أن یتعدی علیها أهل الطغیان،فی کل زمان و مکان.

سلمان منا أهل البیت

و قد لاحظنا:أن الذی أخذ بسیرة علی«علیه السلام»و سار علی منهاج النبی«صلی اللّه علیه و آله»بصورة جلیة و واضحة هو سلمان المحمدی (الفارسی)،الذی استحق بهذا التأسی و الاقتداء أن یکون من أهل البیت.

ص :122

فکان هذا هو الوسام الذی منحه إیاه رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»، حین قال:«سلمان منا أهل البیت» (1).

ص :123


1- 1) راجع:أسد الغابة ج 2 ص 331 و تهذیب تاریخ دمشق ج 6 ص 200 و تاریخ مدینة دمشق و ج 21 ص 408 و عیون أخبار الرضا ج 1 ص 70 و الغارات للثقفی ج 2 ص 823 و مناقب الإمام أمیر المؤمنین«علیه السلام»للکوفی ج 1 ص 221 و ج 2 ص 384 و السیرة النبویة لابن هشام ج 1 ص 46 و ج 3 ص 708 و السیرة النبویة لابن کثیر ج 1 ص 49 و ج 3 ص 192 و ج 4 ص 626 و فضل آل البیت للمقریزی ص 86 و شرح الأخبار ج 3 ص 14 و دلائل الإمامة ص 140 و الإحتجاج ج 1 ص 387 و تهذیب الکمال ج 11 ص 251 و سیر أعلام النبلاء ج 1 ص 540 و تاریخ الأمم و الملوک ج 2 ص 235 و فتوح الشام للواقدی ج 2 ص 204 و الیقین لابن طاووس ص 477 و المحتضر للحلی ص 117 و بحار الأنوار ج 10 ص 123 و ج 17 ص 170 و ج 18 ص 19 و ج 20 ص 189 و ج 22 ص 326 و 330 و 348 و 374 و 385 و ج 30 ص 223 و ج 37 ص 331 و ج 65 ص 55 و کتاب الأربعین للماحوزی ص 341 و جامع أحادیث الشیعة ج 14 ص 75 و إمتاع الأسماع ج 1 ص 226 و ج 13 ص 291 و البدایة و النهایة ج 2 ص 226 و ج 4 ص 114 و ج 5 ص 338 و مستدرک سفینة البحار ج 5 ص 128 و مسند الإمام الرضا للعطاردی ج 2 ص 495 و المستدرک للحاکم ج 3 ص 598 و مجمع الزوائد ج 6 ص 130 و المعجم الکبیر ج 6 ص 213 و الدرر لابن عبد البر ص 170 و الجامع الصغیر ج 2 ص 52 و کنز العمال ج 11 ص 690 و خلاصة تذهیب تهذیب الکمال ص 147-

1)

-و فیض القدیر ج 4 ص 140 و کشف الخفاء ج 1 ص 459 و التفسیر المنسوب للإمام العسکری«علیه السلام»ص 121 و جامع البیان ج 21 ص 162 و تفسیر الثعلبی ج 3 ص 40 و الجامع لأحکام القرآن ج 14 ص 129 و دقائق التفسیر لابن تیمیة ج 2 ص 256 و أضواء البیان للشنقیطی ج 3 ص 47 و إختیار معرفة الرجال ج 1 ص 60 و 71 و تفسیر البغوی ج 3 ص 510 و موسوعة أحادیث أهل البیت «علیهم السلام»للنجفی ج 1 ص 369 و الإختصاص ص 341 و نفس الرحمان(ط حجریة)ص 29 و 43 و 34 و 35 و 32 و(ط مؤسسة الآفاق)ص 32 و 124 و 127 و 134 و 135 و 137 و 138 و 145 و 179 و 210 و 213 و 217 و 351 و 374 و 585 و مناقب آل أبی طالب ج 1 ص 85 و(ط المکتبة الحیدریة)ج 1 ص 75 و تفسیر فرات الکوفی ص 171 و مجمع البیان ج 2 ص 269 و ج 8 ص 126 و المیزان ج 16 ص 292. و راجع:کتاب الأربعین للشیرازی ص 233 و الدرجات الرفیعة ص 207 و 210 و 218 و أبو هریرة للسید شرف الدین ص 195 و الطبقات الکبری لابن سعد (ط لیدن)ج 4 ق 1 ص 59 و(ط دار صادر)ج 4 ص 83 و ج 7 ص 319 و أسد الغابة ج 2 ص 331 و ذکر أخبار أصبهان ج 1 ص 54 و طبقات المحدثین بأصبهان ج 1 ص 203 و 204 و 205 و الکامل فی التاریخ ج 2 ص 179 و قاموس الرجال ج 4 ص 424 و الوافی بالوفیات ج 15 ص 192 و سبل الهدی و الرشاد ج 4 ص 397 و السیرة الحلبیة(ط دار المعرفة)ج 2 ص 634 و ینابیع المودة ج 2 ص 93.

ص :124

و نقل مثل هذا القول عن علی«علیه السلام»أنه قاله فی حق سلمان «رحمه اللّه» (1).

ص :125


1- 1) الغدیر ج 10 ص 18 و تاریخ مدینة دمشق ج 21 ص 422 و تهذیب الکمال ج 11 ص 251 و الطبقات الکبری لابن سعد ج 4 ص 85 و الأعلام للزرکلی ج 3 ص 112 و شرح إحقاق الحق(الملحقات)ج 23 ص 103.

ص :126

الفصل الرابع

اشارة

التمرد:بوادر و إرهاصات..

ص :127

ص :128

محاولة فاشلة لاغتیال علی«علیه السلام»

و رووا:أنه لما بایع الناس علیا«علیه السلام»أتی الزبیر فاستأذن علیا «علیه السلام».

قال أبو حبیبة-مولی زبیر-:فأعلمته به؛فسل السیف،و وضعه تحت فراشه،و قال:ائذن له.

فأذنت له،فدخل،فسلم،و هو واقف،ثم خرج.

فقال الزبیر:لقد دخل لأمر ما قضاه.قم مقامه و انظر:هل تری من السیف شیئا؟!

فقمت فی مقامه فأتیت ذباب السیف،فأخبرته،فقال:ذاک (1)!

و فی الطبری:«ذاک أعجل الرجل.فلما خرج علی سأله الناس،فقال:

وجدت أبرّ ابن أخت و أوصله.

فظن الناس خیرا.

فقال علی:إنه بایعه» (2).

ص :129


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 25 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 11 ص 18 و تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 432 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 454.
2- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 25 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 11 ص 18 و تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 432 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 454.

و نقول:

1-لقد خرج علی«علیه السلام»من عند الزبیر حین رأی ما دله علی نوایا الغدر لدیه..مع أنه«علیه السلام»کان یستطیع الدخول،و الاحتیاط لنفسه،فیستولی علی السیف عند أول بادرة غادرة من الزبیر (1).و نحن علی یقین من أنه سیکون هو المنتصر.فلماذا آثر الخروج علی تسجیل نصر کهذا؟!

قد یقال:إن ذلک لو حصل لوفر علی نفسه الکثیر من العناء و الجهد لإقناع الناس بخبث طویة الزبیر،و سوء نوایاه..

و نجیب:بأن الدخول فی الأمر،و تسجیل نصر بهذه الطریقة،قد یکون هو الهزیمة التی کان«علیه السلام»یتحاشاها،فإن السیطرة علی سیف الزبیر یجعله«علیه السلام»أمام خیارین کل منهما مرّ،فإما أن یأخذه من الزبیر و یضربه به،و إما أن یترکه یهرب من وجهه،و ینجو بنفسه؛فإن قتله، فمن الذی یثبت للناس:أن الزبیر کان المعتدی و الغادر؟!و کیف یمکن إثبات ذلک؟!

و ستبقی الشبهات تحوم حول من کان البادیء بالغدر و بالظلم.

و قد یدعی محبو الزبیر:أن علیا«علیه السلام»قصده إلی بیته،و قتله طمعا بالخلافة..أو أن خلافا نشأ بینهما و تطور،و لیس بالضرورة أن یکون

ص :130


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 432 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 454 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 11 ص 18.

علی«علیه السلام»هو المحق فیه،فلعل الزبیر کان هو المحق..

و أما فرار الزبیر من وجهه،و توفیر سبیل السلامة للزبیر،فهو لا یحل المشکلة،لأن الزبیر قد یدعی أنه تعرض لهجوم من علی«علیه السلام» لیقتله،و یصفو له الجو.و قد أبی الزبیر أن یقابله بالمثل،انطلاقا من کرم الأخلاق،و درءا للفتنة،فاختار الفرار..

2-أما ما ذکره الطبری من أنه«علیه السلام»لما خرج سأله الناس.

فقال:«وجدت أبرّ ابن أخت و أوصله»،فلعله ساقه علی سبیل التوریة، لأنه إن صرح لهم بما رآه من إمارات الغدر و المکر،فلعل بعضهم لا یتقبل ذلک،لا سیما بعد أن رأی الزبیر فی أول المبایعین له،و لم تظهر منه بعد أیة بادرة من بوادر النکث.

و یفسر البعض ذلک علی أنه مجرد توهم و تخیل من علی«علیه السلام» لا واقع له..هذا إن لم یکن ممن یسیء الظن به،و یسعی إلی التشنیع علیه «علیه السلام»..

و قد یتأکد ذلک حین یری إنکار الزبیر و حزبه حصول شیء مما یدعیه علی«علیه السلام»..

و فائدة هذه التوریة هو التمهید لظهور نوایا الزبیر فی نکثه البیعة، و سائر أفاعیله،حیث لا بد أن یقارن الناس بین ما کان ینویه علی«علیه السلام»،أو ما کان یتوقعه،و بین ما کان الزبیر یعدّ و یهییء له..

3-إننا لا نری مبررا للکلمة الأخیرة التی أضافها الطبری،و هی قوله:و قال علی إنه بایعه..فإن بیعة الزبیر له لم تکن خفیة،بل کانت علی

ص :131

رؤوس الأشهاد،و فی المسجد،أو عند بیت المال،أو فی حائط ابن مبذول، و لم تکن فی بیت الزبیر..

الأحنف یذکر عائشة و طلحة
اشارة

عن أسوس(أشرس)العبدی،عن عبد الجلیل بن إبراهیم:أن الأحنف بن قیس أقبل حین نزلت عائشة أول مرحلة من البصرة،فدخل علیها،فقال:

یا أم المؤمنین!و ما الذی أقدمک؟!و ما أشخصک؟!و ما ترید؟!

قالت:یا أحنف،قتلوا عثمان!!.

فقال:یا أم المؤمنین!مررت بک عام أول بالمدینة و أنا أرید مکة،و قد أجمع الناس علی قتل عثمان،و رمی بالحجارة،و حیل بینه و بین الماء،فقلت لک:یا أم المؤمنین!إعلمی أن هذا الرجل مقتول،و لو شئت لتردین عنه!

و قلت:فإن قتل فإلی من؟!

فقلت:إلی علی بن أبی طالب..

قالت:یا أحنف،صفوه حتی جعلوه مثل الزجاجة قتلوه!!

فقال لها:أقبل قولک فی الرضا،و لا أقبل قولک فی الغضب.

ثم أتی طلحة،فقال:ما الذی أقدمک؟!و ما الذی أشخصک؟!و ما ترید؟!.

فقال:قتلوا عثمان!

قال:مررت بک عاما أول بالمدینة،و أنا أرید العمرة،و قد أجمع الناس علی قتل عثمان،و رمی بالحجارة،و حیل بینه و بین الماء،فقلت لکم:إنکم

ص :132

أصحاب محمد«صلی اللّه علیه و آله»،لو تشاؤون أن تردوا عنه فعلتم؟!

فقلت:دبّر،فأدبر.

فقلت لک:فإن قتل فإلی من؟!

فقلت:إلی علی بن أبی طالب«علیه السلام».

فقال:ما کنا نری أن أمیر المؤمنین«علیه السلام»یری أن یأکل الأمر وحده (1).

و عن ابن أعثم و غیره:أن عائشة لما قضت حجها،و توجهت إلی المدینة استقبلها بشراف عبید بن أبی سلمة اللیثی-و کان یسمی ابن أم کلاب- فسألته عائشة عن المدینة و أهلها،فقال:قتل عثمان.

«فلم تشک فی أن طلحة صاحب الأمر،و قالت:بعدا لنعثل و سحقا.

إیه ذا الأصبغ،إیه أبا شبل،إیه یا ابن العم،لکأنی أنظر إلی إصبعه و هو یبایع له حنوها،لا بل و ذعذعوها.

قالت:فما فعلوا؟!

[قال:خیرا.حارت بهم الأمور إلی خیر محار].

قال:بایعوا[ابن عم نبیهم]علی ابن أبی طالب«علیه السلام».

فقالت:لوددت أن السماء انطبقت علی الأرض إن تم هذا،انظر ما تقول!

ص :133


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 141 و 142 و الکافئة فی إبطال توبة الخاطئة للمفید ص 22 و 23.

قال:هو ما قلت لک یا أم المؤمنین.

فولولت.

فقال لها:ما شأنک یا أم المؤمنین؟و اللّه،ما أعرف بین لابتیها أحدا أولی بها منه و لا أحق،و لا أری له نظیرا فی جمیع حالاته،فلماذا تکرهین ولایته؟

قال:فما ردت جوابا ثم ردت رکائبها إلی مکة،فرأیتها فی مسیرها تخاطب نفسها:قتلوا ابن عفان مظلوما.

فقلت لها:یا أم المؤمنین،ألم أسمعک آنفا تقولین:أبعده اللّه،و قد رأیتک قبل أشد الناس علیه،و أقبحهم فیه قولا.

فقالت:لقد کان ذلک.و لکنی نظرت فی أمره،فرأیتهم استتابوه حتی ترکوه کالفضة البیضاء أتوه صائما محرما فی شهر حرام فقتلوه.

و فی نص ابن أعثم:أنه لما أخبرها بالبیعة لعلی«علیه السلام»،قالت:

[فعلوها!!]لیت السماء سقطت علی الأرض و لم أسمع ذلک منک!و اللّه لقد قتل عثمان مظلوما،و لأطلبن بثأره.و و اللّه،إن یوما من عمر عثمان أفضل من حیاة علی!!

فقال عبید:أما کنت تثنین علی علی«علیه السلام»!و تقولین:ما علی وجه الأرض أحد أکرم علی اللّه من علی بن أبی طالب«علیه السلام»؟!!فما بدا لک إذ لم ترضی بإمامته؟!و أما کنت تحرضین الناس علی قتل عثمان؟!، و تقولین:اقتلوا نعثلا فقد کفر؟!

فقالت عائشة:قد کنت قلته،و لکنی علمته خیّرا،فرجعت عن قولی.

و قد استتابوه،فتاب،و غفر له.

ص :134

فرجعت عائشة إلی مکة،و کان من أمرها ما ستر (1).

و نقول:

لعل الصحیح:کان من أمرها ما مرّ.

قال المجلسی:حنوها:أی جعلوا إصبعه منحنیة للبیعة«لا بل و زعزعوها» أی کسروها و بددوها لهجومهم علی البیعة.

و نقول:

تستوقفنا الأمور التالیة:

استتابوه فتاب،و غفر له

أولا:لم نجد أی نص یدلنا علی أن عثمان قد تاب.بل وجدنا أنه أظهر التوبة ثم صار یجمع السلاح و الرجال..و قد کتب إلی معاویة و غیره من عماله یخبرهم بکفر أهل المدینة،و یطلب منهم إمداده بالرجال و السلاح.

ثانیا:من أین علمت عائشة:أن اللّه تعالی قد غفر لعثمان،و الحال أن

ص :135


1- 1) بحار الأنوار ج 32 ص 137 و 142 و 143 و 167 عن الفتوح.و راجع الفتوح لابن أعثم ج 2 ص 248 و 249 و(ط دار الأضواء)ج 2 ص 437 و بینهما بعض الإختلاف،فراجع:شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 6 ص 215-217 و أنساب الأشراف(بتحقیق المحمودی)ج 2 ص 217 و 218 و المحصول للرازی ج 4 ص 343 و 344 و قاموس الرجال للتستری ج 12 ص 205 و 206 و الغدیر ج 9 ص 83.

مجرد إظهار التوبة لا یکفی إذا لم یرجع الحقوق إلی أصحابها،و لم ینصف المظلوم من الظالم،و لم یرجع إلی أحکام اللّه..و لم نر عثمان فعل شیئا من ذلک.

یا أحنف قتلوا عثمان

إن عائشة أجابت الأحنف علی أسئلته عن سبب مجیئها بقولها:یا أحنف،قتلوا عثمان.

و قد کان المتوقع أن یقول لها الأحنف:

أولا:ما شأنک أنت و قتل عثمان؟!إذ ما للنساء و هذا الأمر!!

ثانیا:کان علیه أن یقول لها:أنت التی أمرت بقتل عثمان بعد أن حکمت بکفره.

و لکن یبدو أن الأحنف لم یر فائدة من سلوک هذا الطریق.فآثر أن یلزمها بنفس أقوالها فی السنة التی سلفت..

و لکن لا علی أساس أمرها بقتل عثمان،لعلمه بأنها قد تدعی توبته.

و لا علی أساس أن ذلک لا یعنی عائشة،لأنها قد تدعی أنها ترید أن تأمر بالمعروف و تنهی عن المنکر..إلی غیر ذلک من أعذار لا یقرها الدین لأکثر من سبب.

و کان الأحنف بستطیع أن یحتج علیها أیضا:بأن الشارع أمرها بأن تبقی فی بیتها،لا بأن تجمع الجیوش،و تحارب إمام زمانها،کما أنه لو جاز لها أن تطالب بدم عثمان،فقد کان علیها أن تقدم القتلة للعدالة لدی الحاکم

ص :136

الشرعی.و أول القتلة طلحة،غیر أن الأحنف عزف عن کل ذلک،و ألزمها بما هو أشد و أقسی علی قلبها حین طالبها بأقوالها السابقة فی مدح علی«علیه السلام»..

و لکن لا بما تذکره له من فضائل و مقامات،لأنها قد تدعی أیضا أن لغیره من الفضائل ما یجعله أهلا للخلافة مثل علی«علیه السلام»..

بل ألزمها بقولها له:إن البیعة بعد قتل عثمان یجب أن تکون لخصوص علی«علیه السلام»..

عام أول

قد یقال:

إن الأحنف یقول:لعائشة و طلحة إنه مر بهما عام أول بالمدینة،و کان عثمان قد حوصر،و رمی بالحجارة،و منع من الماء..و المفروض أن عثمان قتل فی ذی الحجة فی أیام التشریق..فهل حوصر عثمان سنة کاملة،أو أکثر؟!

و نجیب:

إن الأحنف یتحدث بعد عدة أشهر من قتل عثمان،أی بعد أن جمعوا الجموع،و ساروا إلی البصرة لقتال علی«علیه السلام»،و ذلک فی سنة ست و ثلاثین..و کان قتل عثمان فی سنة خمس و ثلاثین..فکلام الأحنف صحیح من هذه الجهة،و لا یدل علی مضی سنة من بدء حصار عثمان إلی حین قتله، بل یدل علی الانتقال من سنة خمس و ثلاثین إلی سنة ست و ثلاثین،مع وجود فارق کبیر بین مسیره الأول إلی المدینة،و بین ملاقاته لعائشة و طلحة

ص :137

هذه المرة فی البصرة.

إرشاد عائشة و طلحة إلی علی علیه السلام

و قد أوضح الأحنف أن عائشة و طلحة قد أرشداه إلی البیعة لعلی «علیه السلام»بعد قتل عثمان..

و لا بد من السؤال عن سبب ذلک،فإن عائشة مذ کان رسول اللّه «صلی اللّه علیه و آله»حیا لم تکن تطیق ذکر علی«علیه السلام»بخیر أبدا..

کما أنها بمجرد علمها بالبیعة لعلی«علیه السلام»أعلنت رفضها لها، و بدأت تعد لحربه..فکیف ترشد الأحنف إلی علی«علیه السلام»،و تشید بفضائله لابن أم کلاب؟!

و نجیب:

إن عائشة و طلحة کانا یعلمان أنه لا بد للتجییش ضد عثمان،من الاستفادة من علی«علیه السلام».أما عائشة نفسها-فضلا عن طلحة- فلیس لها ذلک الأثر علی الناس فی مجال جمع التأیید و دفع الناس للثورة علی عثمان،فإن قبیلة تیم لیس لها شأن،و لا یخشاها أحد..و لیس بإمکان عائشة و طلحة مواجهة الأمویین و أشیاعهم و أتباعهم،الذین کانوا یمسکون بالسلطة،و بکل مقدراتها و إمکاناتها و بکل أسباب القوة،مادیا و معنویا فی طول البلاد و عرضها..

فکان لا بد لهم من التلطی وراء اسم علی«علیه السلام»،و الاستفادة مما یملکه من رصید معنوی عظیم بین الصحابة،و لا سیما الأنصار منهم، فضلا عن تأیید بنی هاشم،و أناس آخرین..

ص :138

و لکن عائشة و طلحة ظنّا:أن قتل عثمان سینتهی بما یشبه الفتنة،أو فقل:الانهیار العام،و ربما التصادم بین بنی هاشم و بنی أمیة،فتتهیأ الفرصة لطلحة من خلال تأیید عائشة له..

صفوه فصار کالزجاجة

و عن قول عائشة عن عثمان:صفوه حتی جعلوه مثل الزجاجة،قتلوه، نقول:

1-لم نعرف کیف صفا عثمان المعترضون علیه!!و الحال أنه لم یتراجع عن شیء،و لا أصلح شیئا مما طالبوه بإصلاحه!!

و هل تحصل التصفیة لمرتکب المخالفة بمجرد حصاره،و منع الماء عنه؟!و هل من یتعرض للحصار و سواه تبرأ ذمته مما ارتکبه؟!

2-لماذا لم تطلب من الثائرین علیه الکف عنه قبل قتله،حین رأت هذا الصفاء فیه..

3-من أین علمت بحصول هذا الصفاء له؟!و کیف اکتشفت مقداره؟!حتی تمکنت من تحدیده بأنه مثل الزجاجة؟!

4-ما ذنب علی«علیه السلام»فی هذا الأمر،فلتذهب إلی قتلته، فتطالبهم،و أولهم طلحة بن عبید اللّه نفسه..

5-إذا کانت هی التی أمرت بقتله،بعد أن حکمت بکفره،فلماذا لم تعاقب نفسها؟!أو علی الأقل لماذا لم تخبر قاتلیه بأنها تراجعت عن قولها هذا..و منهم طلحة..

ص :139

6-لماذا لم یقبل الأحنف هذا الادعاء من عائشة،و اعتبره من نفثات الغضب الذی یبعد الإنسان عن الحق؟!

علی علیه السلام یأکل الأمر وحده

و اللافت هنا:قول طلحة:ما کنا نظن أن أمیر المؤمنین یأکل الأمر وحده..

و نقول:

أولا:إن طلحة یری أن الخلافة أکلة یفوز بها هذا أو ذاک،و لیست مسؤولیة و أمانة إلهیة لا بد من أدائها إلی من هی له..و هذه هی نظرة أهل الدنیا و طلاب اللبانات.

و یدلنا ذلک علی أن طلحة إنما کان یرید قتل عثمان،لأنه یراه یأکل الأمر وحده،و لا یعطیه شیئا منه.و لم یکن یرید قتله لأجل إقامة العدل، و العمل بأحکام اللّه،و إنصاف المظلومین.فهو لم یغضب للّه،لا حین شارک فی قتل عثمان،و لا حین جاء لحرب علی«علیه السلام»..

ثانیا:هل کان طلحة ینقم علی رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»أیضا؟! و یری أنه یأکل الأمر وحده؟!و هل کان ینقم علی أبی بکر و عمر،لأنهما لم یشارکاه فی أمرهما أیضا؟!

ثالثا:هل رأی من سیرة علی«علیه السلام»ما دله علی أنه یأکل شیئا، أو یستأثر بشیء لنفسه؟!أم رأی الزهد و العزوف عن حطام الدنیا، و الأمانة،و أداء الحقوق،و نصرة المظلومین،و مواجهة الظالمین؟!

ص :140

رابعا:هل یصح،أو هل یجوز لعلی أن یولی،أو أن یشرک فی الأمر من له هذه النظرة،و یفکر بهذه الطریقة؟!و هو الذی سمع قول رسول اللّه «صلی اللّه علیه و آله»:إنّا لا(لن)نستعمل علی عملنا من أراده (1).فکیف إذا کان یراه طعمة له؟!

فإن کان یری جواز ذلک،فلماذا لم یعمل بمشورة المغیرة بإبقاء عمال عثمان علی أعمالهم،و لا سیما معاویة،و یوفر علی نفسه و علی المسلمین حربا انجلت عن سبعین ألف قتیل؟!

علی علیه السلام یفضح طلحة و الزبیر!

و قالوا:إنه«علیه السلام»کتب لطلحة عهدا علی الشام،و الزبیر علی العراق.فقالا:وصل قرابتنا،و شکراه.

و أخبر علی بذلک،فقال:ظنّا أن هذا محاباة منی لهما؟!و استرد

ص :141


1- 1) مواهب الجلیل ج 8 ص 85 و مسند أحمد ج 4 ص 409 و صحیح البخاری ج 3 ص 48 و ج 8 ص 50 و صحیح مسلم ج 6 ص 6 و فتح الباری ج 4 ص 363 و ج 8 ص 49 و ج 12 ص 242 و ج 13 ص 120 و عون المعبود ج 8 ص 106 و السنن الکبری للنسائی ج 1 ص 13 و 65 و مسند أبی یعلی ج 13 ص 214 و المعجم الأوسط ج 1 ص 216 و المعجم الکبیر ج 20 ص 42 و مسند الشهاب ج 2 ص 177 و الجامع الصغیر ج 1 ص 386 و کنز العمال ج 6 ص 47 و الجامع لأحکام القرآن ج 9 ص 216 و الأحکام لابن حزم ج 6 ص 764 و الضعفاء للعقیلی ج 3 ص 190 و لسان المیزان ج 4 ص 324.

العهدین.

و غضبا،و استأذنا فی العمرة،و عائشة بمکة،فأذن لهما،و علم أنهما یغدران.فأقسما،و صنعا ما صنعا (1).

و ذکر ذلک الیعقوبی،غیر أنه قال:إنه«علیه السلام»و لاهما الیمامة و البحرین (2).

و نقول:

إن لنا أن نظن:أن علیا«علیه السلام»-حین کتب عهدا للزبیر علی العراق،و کتب عهدا لطلحة علی الشام أراد«علیه السلام»أن یبین للناس علی لسان طلحة و الزبیر مباشرة طمعهما فی الدنیا،و أنهما یریدان الولایة لأنفسهما،و لذلک اعتبرا عهده«علیه السلام»للزبیر علی العراق و لطلحة علی الشام من مفردات صلة الرحم،و من موجبات شکرهما له،

فدلا بذلک علی أنهما یریدان العراق و الشام لتکون طعمة لهما لا لأجل الناس،و إقامة الحق و العدل..فبادر«علیه السلام»إلی فضح نوایاهما هذه، حین استرد الکتابین منهما.

و من حق الإمام أن یختبر رعیته لیعرف من هو أهل للولایة،من غیره..

ص :142


1- 1) مکارم أخلاق النبی«صلی اللّه علیه و آله»و أهل بیته«علیهم السلام»منسوب للقطب الراوندی(مخطوط)فی مکتبة المجلس بطهران.
2- 2) تاریخ الیعقوبی(ط الحیدریة-النجف الأشرف-العراق)ج 2 ص 167.

و من فوائد هذا التصرف زیادة الوعی لدی الناس،و إعدادهم للتبصر فی الأمور،و التدبر فی دلالات المواقف و التصرفات،و الأقوال و الحرکات..

کما أن هذا الموقف قد أوضح للناس:أن علیا کان یتناقض مع هذا النوع من البشر فی عمق الفکر،و فی النظرة إلی الأمور،و فی منطلقات التعامل مع القضایا..فلم یکن ما جری بسیطا و لا عابرا..

التآمر و النکث

قال ابن قتیبة:و أتاهما(الضمیر یرجع إلی طلحة و الزبیر)عبد اللّه بن خلف،فقال لهما:إنه لیس أحد من أهل الحجاز کان منه فی عثمان شیء إلا و قد بلغ أهل العراق،و قد کان منکما فی عثمان من التغلیب و التألیب ما لا یدفعه جحود،و لا ینفعکما فیه عذر،و أحسن الناس فیکما قولا من أزال عنکما القتل،و ألزمکما الخذل،و قد بایع الناس علیا بیعة عامة،و الناس لاقوکما غدا،فما تقولان؟!

فقال طلحة:ننکر القتل،و نقر بالخذل،و لا ینفع الإقرار بالذنب إلا مع الندم علیه،و لقد ندمنا علی ما کان منا.

و قال الزبیر:بایعنا علیا و السیف علی أعناقنا،حیث تواثب الناس بالبیعة إلیه دون مشورتنا،و لم نصب عثمان(قتلا)خطأ فتجب علینا الدیة، و لا عمدا فیجب علینا القصاص.

ص :143

فقال عبد اللّه بن خلف:عذرکما أشد من ذنبکما (1).

و نقول:

1-لقد قطع عبد اللّه بن خلف کل عذر لطلحة و الزبیر،حین ذکر لهما:

أن ما فعلاه بعثمان لا یمکن التستر علیه فی الحجاز و لا فی العراق،فقد سارت به الرکبان،لا سیما و أن حصارهم له قد طال إلی شهرین أو أقل أو أکثر،و انتشرت أخبار ما یجری فی الآفاق.

2-زعم طلحة:أنه سینکر أمام الناس:أن یکون قد قتل عثمان،و لکنه سیعترف لهم بأنه خذله..و هذا عذر أقبح من ذنب.

أولا:لأن هذا الإنکار سیظهر للناس،کل الناس:أن طلحة یتلاعب بهم،و یسعی لخدیعتهم..و أنه لا یتورع عن الکذب الصریح و الفاجر، الذی لا دواء له.

ثانیا:إن هذا الخذلان الذی یعترفون به قد رافقه بیعة منهم لعلی«علیه السلام»،و لا یتقبل الناس نقض البیعة،و لا یرضونها.فکیف إذا کانت بیعة لمثل علی«علیه السلام»؟!

ثالثا:إن الناس یرفضون أن یقر إنسان بخطیئة ثم یظهر الندم علیها، ثم یدعی لنفسه منصب الإمامة و الخلافة،فإن من یرتکب أمثال هذه الأمور،و یعترف علی نفسه بالخطأ فی الدماء،لا یمکن أن یلیق بذلک

ص :144


1- 1) الإمامة و السیاسة ج 1 ص 61 و 62 و(تحقیق الزینی)ج 1 ص 59 و(تحقیق الشیری)ج 1 ص 81.

المنصب الخطیر،و لا یصح منه التوثب إلیه،و لا سیما إذا کان هذا التوثب مستندا إلی نقض البیعة..

رابعا:إن دعوة الناس إلی نکث بیعتهم هو الآخر من الذنوب التی لا یستسیغها الناس،و لا یرون من یفعل ذلک أهلا لأی مقام مهما کان نوعه، فهل یرونه أهلا لمقام خلافة النبوة؟!

و بذلک کله یظهر معنی قول ابن خلف:عذرکما أشد من ذنبکما.

3-أما ما اعتذر به الزبیر،فهو أبشع و أشنع..فإنه سیقول للناس:إنه بایع علیا«علیه السلام»و السیف علی عنقه،مع أنه هو الذی قال للناس:

«إن اللّه قد رضی لکم الشوری،فأذهب بها الهوی،و قد تشاورنا فرضینا علیا فبایعوه» (1).

4-قول الزبیر:إن الناس تواثبوا لبیعة علی«علیه السلام»دون مشورتهم،یشیر إلی:

ألف:حماس الناس للبیعة.

ب:عدم اهتمامهم برأی طلحة و الزبیر،و أن ما یدعیانه من مکانة لهما فی الناس لا حقیقة له..

ج:لا شک فی أنهما کانا أول من بایع علیا«علیه السلام»،حتی لقد زعم بعضهم:أن الأمر لا یتم،لأن أول ید بایعت علیا«علیه السلام»هی ید طلحة،و هی شلاء،فکیف یکونان قد بایعا و السیف علی أعناقهما؟!

ص :145


1- 1) الإمامة و السیاسة(تحقیق الزینی)ج 1 ص 46 و(تحقیق الشیری)ج 1 ص 65.

ألیس المفروض:أن یکون هناک من بایع أولا،ثم یؤتی بالمتنع ملببا لیبایع قهرا،إن صح ما یدعیانه من القهر و الإلجاء؟!

5-و بذلک کله یتضح:أن علم الناس بمشارکتهما فی قتل عثمان و بمبادرتها إلی بیعة علی«علیه السلام»یجعل هذه الأعذار أقبح من الذنب، لأنها تظهر أنهما علی درجة کبیرة من الخبث و قلة الدین،و تعریهما أمام الناس.

ص :146

الفصل الخامس

اشارة

قتلة عثمان..بنظر علی علیه السّلام

ص :147

ص :148

لو عاقبت من أجلب علی عثمان!!

و بعد ما بویع علی«علیه السلام»بالخلافة،قال له قوم من الصحابة:لو عاقبت قوما ممن أجلب علی عثمان؟!

[و حسب نص الطبری:و اجتمع إلی علی بعد ما دخل طلحة و الزبیر فی عدة من الصحابة،فقالوا:یا علی،إنا قد اشترطنا إقامة الحدود،و إن هؤلاء القوم قد اشترکوا فی دم هذا الرجل،و أحلوا بأنفسهم].

فقال«علیه السلام»:یا إخوتاه،إنی لست أجهل ما تعلمون،و لکن کیف لی بقوة،و القوم المجلبون علی حدّ شوکتهم،یملکوننا و لا نملکهم.

و ها هم هؤلاء قد ثارت معهم عبدانکم،و التفّت[و ثابت]إلیهم أعرابکم،و هم خلالکم یسومونکم ما شاؤوا.

فهل ترون موضعا لقدرة علی شیء تریدونه؟!

[قالوا:لا.

قال:فلا و اللّه لا أری إلا رأیا ترونه إن شاء].

إن هذا الأمر أمر جاهلیة.و إن لهؤلاء القوم مادة.[و ذلک أن الشیطان لم یشرع شریعة قط فیبرح الأرض من أخذ بها أبدا].

إن الناس من هذا الأمر-إذا حرّک-علی أمور:فرقة تری ما ترون،

ص :149

و فرقة تری ما لا ترون،و فرقة لا تری هذا و لا هذا.

فاصبروا حتی یهدأ الناس،و تقع القلوب مواقعها،و تؤخذ الحقوق مسمحة(أی منقادة بسهولة)،فاهدأوا عنی،و انظروا ماذا یأتیکم به أمری [ثم عودوا].

و لا تفعلوا فعلة تضعضع قوة،و تسقط منة(أی قوة)،و تورث وهنا و ذلة.و سأمسک الأمر ما استمسک.و إذا لم أجد بدا فآخر الدواء الکی (1).

و یضیف نص الطبری:و اشتد علی قریش،و حال بینهم و بین الخروج علی حالها.

و نقول:

لا بأس بالنظر فیما یلی:

1-إن الکلام الذی أضافه الطبری یدل علی أن بنی أمیة هم الذین کانوا یطالبونه بقتل قتلة عثمان،ثم صاروا یهربون حین رأوا:أنه لا سبیل لتحقیق طلبهم هذا..ربما لأنهم خافوا من أن یلحقهم أذی من قبل قتلة

ص :150


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 2 ص 80 و 81(الخطبة رقم 168)و بحار الأنوار ج 31 ص 502 و 503 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 9 ص 291 و راجع: تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 437 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 458 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 195 و 196 و الفتنة و وقعة الجمل لابن عمر الضبی ص 23 و 97 و تفسیر الآلوسی ج 22 ص 10 و شرح إحقاق الحق (الملحقات)ج 32 ص 505.

عثمان،و سعیا لإثارة القلاقل،و تهییج الناس علی علی«علیه السلام»،رغم أنه«علیه السلام»حاول تهدئتهم و طمأنتهم.

2-روی:أنه«علیه السلام»جمع الناس و وعظهم،ثم قال:لتقم قتلة عثمان.

فقام الناس بأسرهم إلا قلیل.و کان ذلک الفعل منه«علیه السلام» استشهادا علی قوله الذی ذکرناه آنفا (1).

3-بالنسبة لمراده«علیه السلام»بقوله:سأمسک الأمر ما استمسک، فإذا لم أجد بدا فآخر الدواء الکی..نقول:

قال المعتزلی:لیس معناه:و سأصبر عن معاقبة هؤلاء ما أمکن،فإذا لم أجد بدا عاقبتهم،و لکنه کلام قاله«علیه السلام»أول مسیر طلحة و الزبیر إلی البصرة،فإنه حینئذ أشار علیه قوم بمعاقبة المجلبین،فاعتذر«علیه السلام»بما ذکر،ثم قال:سأمسک نفسی عن محاربة هؤلاء الناکثین،و أقنع بمراسلتهم و تخویفهم،فإذا لم أجد بدا فآخر الدواء الحرب (2).

و نقول:

و لکن النص الذی نقلناه آنفا عن الطبری یدل علی أن ذلک کان قبل مسیره«علیه السلام»إلی حرب الجمل..

قال العلامة المجلسی:

ص :151


1- 1) بحار الأنوار ج 31 ص 503 و راجع:الجمل للشیخ المفید ص 108.
2- 2) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 9 ص 294 و بحار الأنوار ج 31 ص 505.

أقول:و یحتمل أن یکون ذلک توریة منه«علیه السلام»،لیفهم بعض المخاطبین المعنی الأول،و مراده المعنی الثانی (1).

4-قال المجلسی أیضا:إن هذا الأمر،أی أمر المجلبین علیه-کما قال ابن میثم-و المعنی:أن قتلهم لعثمان کان عن تعصب و حمیة،لا لطاعة اللّه، و إن کان فی الواقع مطابقا له..و مراده«علیه السلام»تهدئة الأمور،و عدم إثارة شبه المخالفین الطالبین بدم عثمان (2).

5-قال ابن شهر آشوب:«و ذلک أن أصحابه کانوا فرقتین:

إحداهما:علی أن عثمان قتل مظلوما،و تتولاه و تتبرأ من أعدائه.

و الأخری:و هم جمهور الحرب،و أهل الغنی و البأس یعتقدون:أن عثمان قتل لأحداث أوجبت علیه القتل،و منهم من یصرح بتکفیره.

و کل من هاتین الفرقتین یزعم:أن علیا موافق له علی رأیه.

و کان یعلم أنه متی وافق إحدی الطائفتین،باینته الأخری،و أسلمته، و تولت عنه و خذلته،فکان یستعمل فی کلامه ما یوافق کل واحدة من الطائفتین» (3).

ص :152


1- 1) بحار الأنوار ج 31 ص 505.
2- 2) بحار الأنوار ج 31 ص 504.
3- 3) مناقب آل أبی طالب ج 2 ص 144 و 145 و(ط المکتبة الحیدریة)ج 1 ص 406 و بحار الأنوار ج 31 ص 505 و 506 و راجع:شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 73.

أضاف العلامة المجلسی:«إن أقواله و أفعاله«علیه السلام»فی تلک الواقعة تدل علی أنه«علیه السلام»کان منکرا لأفعاله(أی لأفعال عثمان) و خلافته،راضیا بدفعه،لکنه لم یأمر صریحا بقتله،لعلمه بما یترتب علیه من المفاسد،أو تقیة.و لم ینه القاتلین أیضا لأنهم کانوا محقین.

و کان«علیه السلام»یتکلم فی الاحتجاج علی وجه لا یخالف الواقع، و لا یکون للجهال و أهل الضلال أیضا علیه حجة» (1).

6-و نقول:

إن الذی نراه فی معنی کلامه«علیه السلام»:أنه إذا کان قد قال هذا الکلام أول مسیر طلحة و الزبیر إلی البصرة..و حینئذ أشار علیه قوم بمعاقبة المجلبین علی عثمان-کما ذکره المعتزلی..فالمراد بالمجلبین الذین وصفهم بأنهم فی أقصی قوتهم و منعتهم:هو نفس طلحة و الزبیر.اللذین خرجا علیه،و معهم عبدان أصحابه«علیه السلام»،و الأعراب من حوله..

و هؤلاء یعیشون مع أصحابه،و یمکنهم أن یحاولوا فرض بعض الأمور علیه،فإذا لم یقبل حصلت المنابذة.

فإذا اجتمع هؤلاء العبدان و الأعراب الذین هم فی الداخل مع المجلبین،و هم الذین مع طلحة و الزبیر،لم یبق لأصحابه قدرة علی فعل أی شیء من هذا الذی اقترحوه علیه،خصوصا و أن تحریک قضیة معاقبة قتلة عثمان سیفرق نفس أصحابه(فضلا عن المجلبین علیه،و عن العبدان

ص :153


1- 1) بحار الأنوار ج 31 ص 506.

و الأعراب عنده)إلی ثلاثة فرق:فرقة موافقة،و أخری مخالفة،و ثالثة لها رأی ثالث..(و لعله یقصد بهذه الفرقة نفسه و من معه من خواصه).

و هذا معناه:المزید من الوهن و التشرذم فیما بینهم،و ظهور ضعفهم أمام عدو قریب هو:طلحة و الزبیر،و من معهما،بالإضافة إلی عبدان أصحابه و أعرابهم..و عدو متربص،و هم:معاویة و سائر بنی أمیة المنتشرون فی مختلف الأقطار و الأمصار.

و قد أشار«علیه السلام»إلی هؤلاء بقوله:«و أن لهؤلاء القوم مادة».

و إن کان«علیه السلام»قد قال ذلک قبل مسیره إلی حرب البصرة- کما یظهر مما نقلناه عن الطبری،فلا إشکال فی معنی کلامه«علیه السلام» أیضا.

7-یضاف إلی ذلک:أن مطالبة طلحة و الزبیر بقتل قتلة عثمان لا یمکن أن تکون بریئة و صادقة.بل یراد بها قلب الأمور علیه،و إثارة المشاکل فی وجهه.و یجب أن یبدأ-لو أراد أن یبدأ-بعقوبة المطالب نفسه.

8-علی أننا نری:أن العقوبة المطلوبة،إن أرید إجراؤها،فلابد أن تشمل فریقین:

أولها:من أمر،و من حاصر،و من باشر..و علی رأس هؤلاء عائشة أم المؤمنین..التی أمرت بقتله أکثر من مرة فی کلمتها المشهورة:اقتلوا نعثلا فقد کفر..ثم طلحة و الزبیر و سائر الصحابة.

و هذا غیر ممکن،لأنه من شأنه إحداث کارثة کبیرة فی المجتمع الإسلامی..فلابد من التریث و الصبر،کما أمر«علیه السلام».

ص :154

الثانی:عثمان نفسه،فلابد أن یحاکم أولا هو و ولاته و أنصاره،علی کل أمر صدر منهم،و أن یؤخذ للمظلومین منهم،و لا بد من إجراء جمیع الحدود التی تثبت موجباتها علیهم،و ترتیب جمیع آثار تصرفاتهم علیهم،بما فی ذلک ما ارتکبوه من قتل و ضرب،و تشرید،و سلب و نهب،و تحریض و..و..الخ..

9-علی أن من یری کفر المقتول،و یعتقد أن الإمام العادل لا یستطیع إجراء الأحکام فیه،فیبادر هو إلی ذلک-و لو لشبهة-إما أنه لا عقوبة له، أو أن عقوبته ستکون مخففة إلی حد کبیر..و هذا ما سوف یحدث المزید من البلابل و القلاقل فی داخل المجتمع الإسلامی کله..

10-قال ثابت بن عبد اللّه بن الزبیر لسعید بن عمرو بن عثمان:

«صدقت،و لکن المهاجرین و الأنصار قتلوا أباک» (1).

و قالت عائشة لأبان بن عثمان حین أخذوا عثمان بن حنیف،و السبابجة [حراس بیت المال]-و هم سبعون رجلا من المؤمنین من شیعة علی-و انطلقوا بهم و بعثمان بن حنیف إلیها:اخرج إلیه فاضرب عنقه،فإن الأنصار قتلوا أباک (2).

ص :155


1- 1) العقد الفرید ج 4 ص 110 و الغدیر ج 9 ص 157 عن أنساب الأشراف للبلاذری ج 5 ص 195 و 372.
2- 2) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 9 ص 321 و الدرجات الرفیعة ص 387 و النص و الإجتهاد ص 443 و أعیان الشیعة ج 8 ص 141 و شرح إحقاق الحق(الملحقات) ج 32 ص 431.

و هذا القول-و أقوال عدیدة أخری-یدل علی أن الذین أمروا، و حاصروا،و باشروا القتل کانوا فی الأکثر من الصحابة،بل من کبارهم، الذین یری فریق کبیر من المسلمین،و من أتباع عثمان نفسه:أنهم مجتهدون، مثابون علی الصواب و علی الخطأ..

و هم لا یرون جواز قتل أصحاب الجمل،و علی رأسهم:عائشة، و طلحة،و الزبیر،و سائر من کان معهم ممن قتل فی تلک الحرب.فهل یجیزون قتل من أمر و حاصر و باشر قتل عثمان؟!

و هم أیضا-کما یدعی هؤلاء-مجتهدون مثابون کأولئک.

11-و قد امتنع عثمان نفسه عن قتل عبید اللّه بن عمر بالهرمزان، و جفینة،و بنت أبی لؤلؤة،بحجة:أن قتل عمر و قتل ابنه سیکون من موجبات حزن آل عمر..مع أنه لا شبهة فی وجوب قتله بهم.و قد أمرهم عمر نفسه بذلک قبل موته،إن ثبت أنه قتلهم.

فإن قبل عذر عثمان هذا،فلماذا لا یعذر علی«علیه السلام»فی التریث فی معاقبة قتلة عثمان،و منهم:عائشة،و طلحة،و الزبیر،و غیرهم من کبار الصحابة..مع وجود ما یوجب الشبهة فی حقهم..من حیث استحقاقهم للقتل و عدمه،کما ألمحنا إلیه فی هذا الکتاب؟!

لیس علی ضربهم قود

و قال«علیه السلام»للقراء الذین سألوه أن یدفع قتلة عثمان إلی معاویة:«تأول القوم علیه القرآن[فی فتنة]،و وقعت الفرقة[لأجلها]،

ص :156

و قتلوه فی سلطانه،و لیس علی ضربهم قود[لی علیهم سبیل]» (1).

و فی نص آخر:أن الولید بن عقبة قال لعلی«علیه السلام»:نبایعک الیوم علی أن تضع عنا ما قد صنعنا،و أن تقتل قتلة عثمان،فإنا إن خفناک ترکناک،و التحقنا عنک إلی غیرک.

فقال«علیه السلام»:أما و تری،فالحق و ترکم.

و أما وضعی عنکم[ما أصبتم فلیس علی]،إنه ما لی أن أضع حق اللّه عنکم و لا عن غیرکم.

و أما قتلة عثمان،فلو لزمنی قتلهم(الیوم)لقتلتهم بالأمس (2).

و نقول:

تضمنت هذه الکلمة أمورا،منها ما یلی:

1-إن الذین قتلوا عثمان،قد رأوا أن القرآن یحکم بقتل مثله،أو فقل:

إن عثمان یدخل فی جملة الذین أمر القرآن بقتلهم.

و لم یقل«علیه السلام»:إنهم أخطأوا فی رأیهم هذا..إما لأنه یوافقهم

ص :157


1- 1) راجع:صفین للمنقری ص 189 و الغدیر ج 10 ص 310 و البدایة و النهایة ج 7 ص 288 و بحار الأنوار ج 32 ص 450 و مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 533 و أعیان الشیعة ج 1 ص 482 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 4 ص 16.
2- 2) راجع:الجمل لابن شدقم ص 67 و کتاب الفتوح لابن أعثم ج 2 ص 443 و بحار الأنوار ج 32 ص 19 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 7 ص 38 و 39 عن الإسکافی فی نقض العثمانیة.

علی هذا الرأی،و إن کان یراهم مخطئین فی أسلوب التنفیذ،أو یری أنهم أخطأوا فی تولی الأمر بأنفسهم،و قد کان یمکنهم خلعه،و تمکین الإمام الحق من الأمر،و بسط یده،ثم محاکمته إلیه..

2-لیس المقصود:أن الفرقة و التنابذ و الأحقاد الشخصیة هی السبب فی قتل عثمان..بل المقصود:أن الفرقة هی التی تقطع العصمة بینهم،علی حد قول زهیر بن القین فی کربلاء:

«و نحن حتی الآن اخوة علی دین واحد،و ملة واحدة ما لم یقع بیننا و بینکم السیف،و أنتم للنصیحة منا أهل،فإذا وقع السیف انقطعت العصمة،و کنا نحن أمة و أنتم أمة» (1).

فاستحلال دم عثمان إنما هو لأنهم یکفرونه،و کان هو أیضا یکفرهم، و یستحل دمهم.و لکن الفرق بینهما أنهم تمکنوا منه،و عجز عنهم.رغم کل محاولاته.

3-ثم ذکر«علیه السلام»:أنهم قتلوه فی سلطانه،لأنهم یرون کفره،

ص :158


1- 1) راجع:وقعة الطف لأبی مخنف(تحقیق محمد هادی الیوسفی)ص 210 و تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 323 و الکامل فی التاریخ ج 4 ص 63 و البدایة و النهایة ج 8 ص 194 و أعیان الشیعة ج 7 ص 71 و مقتل الحسین«علیه السلام»لأبی مخنف الأزدی ص 119 و إبصار العین فی أنصار الحسین ص 165 و لواعج الأشجان ص 133 و مواقف الشیعة ج 2 ص 307 و راجع:تاریخ الیعقوبی ج 2 ص 179.

فلیس لعلی«علیه السلام»أن یلاحقهم فی ذلک وفق منطق عثمان و أتباعه، فإن عثمان لم یقتل عبید اللّه بن عمر،بزعم أنه ارتکب جریمته فی سلطان عمر،لا فی سلطان عثمان،فلماذا جرت باؤهم،و لم تجر باء علی«علیه السلام».

فهذه الفقرة جاءت علی سبیل الإلزام لهم بما ألزموا به أنفسهم من قبل.

و مما یدل علی أنه لا قصاص علی قاتلی عثمان بنظر أمیر المؤمنین«علیه السلام»:أنه کتب إلی معاویة یقول:«و أما ما سألت من دفع قتلة عثمان إلیک،فإنی نظرت فی هذا الأمر،فلم أره یسعنی دفعهم إلیک و لا إلی غیرک» (1).

إذ المفروض:أنه«علیه السلام»لا یرید قصاصهم بنفسه،کما أنه لا یرید،بل لا یستحیل أن یدفعهم إلی أحد من البشر یرید قصاصهم.

و لو کان علیهم قصاص،لوجب علیه أن یقیمه علیهم،أو أن یدفعهم إلی أولیاء عثمان،و هم ورثة ماله،أو أن یمکنهم منهم،و لو بالتخلیة بینهم و بینهم..فإما عفو منهم،و إما قصاص.

و علی«علیه السلام»لا یمکن أن یتهم بالتهاون فی إقامة شرع اللّه،

ص :159


1- 1) راجع:نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 3 ص 10(الکتاب رقم 9)و المناقب للخوارزمی ص 254 و الغدیر ج 9 ص 71 و 72 و ج 10 ص 301 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 14 ص 47 و ج 15 ص 73-78 و الثقات لابن حبان ج 2 ص 287 و صفین للمنقری ص 85 و 86.

کیف؟و هو الذی قتل من الخوارج ألوفا بابن خباب و زوجته.و قال:و اللّه، لو أقر أهل الدنیا کلهم بقتله هکذا.و أنا أقدر علی قتلهم به لقتلتهم (1).

إلا إذا فرض أن الإقتصاص منهم،أو التخلیة بینهم و بین أولیاء الدم، سیحدث فتنة هائلة،تذهب بالدین و أهله و لا تبقی و لا تذر.و بذلک یکون غیر قادر علی ذلک،و القدرة شرط عقلی فی الأحکام.

و لکن هذا التأویل مرفوض،فإن علیا«علیه السلام»لم یقر أبدا بأن عثمان قتل مظلوما.بل کان یقول:اللّه قتله و أنا معه (2).

ص :160


1- 1) راجع:نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 3 ص 10 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 282 و بحار الأنوار ج 33 ص 355 و ج 41 ص 102 و مستدرک الوسائل ج 18 ص 213 و شجرة طوبی ج 2 ص 352 و جامع أحادیث الشیعة ج 26 ص 140 و مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 410 و مستدرکات علم رجال الحدیث ج 5 ص 8 و نفس الرحمن ص 260 و قاموس الرجال للتستری(ط أولی) ج 5 ص 436 و 437 عن أبی عبیدة.
2- 2) المصنف لابن أبی شیبة ج 8 ص 685 و الشافی فی الإمامة ج 4 ص 308 و تقریب المعارف لأبی الصلاح الحلبی ص 294 و کنز العمال ج 13 ص 97 عن ابن أبی شیبة،و دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 192 و العمدة لابن البطریق ص 339 و بحار الأنوار ج 31 ص 165 و 308 و تأویل مختلف الحدیث ص 40 و تاریخ المدینة لابن شبة ج 4 ص 1268 و صحیح ابن حبان ج 2 ص 336 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 3 ص 66 و أخبار الموفقیات ص 299.
أسأتم الجزع

1-قالوا:لما بویع لعلی«علیه السلام»بلغه عن حسان بن ثابت، و النعمان بن بشیر،و کعب بن مالک أنهم عثمانیة،یقدمون بنی أمیة علی بنی هاشم.و یقولون:الشام خیر من المدینة.

و اتصل بهم أن ذلک قد بلغه،فدخلوا علیه،فقال له کعب،یا أمیر المؤمنین أخبرنا عن عثمان:أقتل ظالما،فنقول بقولک؟!أم قتل مظلوما فنقول بقولنا،و نکلک إلی الشبهة فیه؟!فالعجب من تیقننا و شکک.و قد زعمت العرب أن عندک علم ما اختلفنا فیه،فهاته نعرفه.(ثم ذکر هذا النص شعرا لکعب فی عثمان،ثم قال).

فقال لهم علی«علیه السلام»:لکم عندی ثلاثة أشیاء:استأثر عثمان فأساء الأثرة،و جزعتم فأسأتم الجزع،و عند اللّه ما تختلفون فیه یوم القیامة.

فقالوا:لا ترضی بهذا العرب،و لا تعذرنا به.

فقال علی«علیه السلام»:أتردون علی بین ظهرانی المسلمین،بلا بینة صادقة،و لا حجة واضحة؟!أخرجوا عنی،و لا تجاورونی فی بلد أنا فیه أبدا.

فخرجوا من یومهم،فساروا حتی أتوا معاویة،فقال لهم:لکم الولایة و الکفایة،فأعطی حسان بن ثابت ألف دینار،و کعب بن مالک ألف دینار، و ولی النعمان بن بشیر حمص،ثم نقله إلی الکوفة بعد (1).

ص :161


1- 1) الأغانی ج 16 ص 233 و 234 و نهج السعادة ج 1 ص 218 و 219 و تاریخ-

2-و فی نص آخر:قال کعب بن مالک الأنصاری لعلی«علیه السلام»:

بلغک عنا أمر،لو کان غیرک لم یحتمله،و لو کان غیرنا لم یقم معک علیه.

و ما فی الناس من هو أعلم منک،و فی الناس من نحن أعلم منه.و أوضح العلم ما وقف علی لسان،و أرفعه ما ظهر فی الجوارح و الأرکان.

و نحن أعرف بعد عثمان من قاتلیه،و أنت أعلم بهم و بخاذلیه،فإن قلت:إنه قتل ظالما قلنا بقولک.و إن قلت:إنه قتل مظلوما قلنا بقولنا.و إن وکلتنا إلی الشهبة أیسنا بعدک من إصابة البینة.

فقال«علیه السلام»:عندی فی عثمان و فیکم:استأثر فأساء الأثرة، و جزعتم فأسأتم الجزع،و للّه عز و جل حکم واقع فی المستأثر و الجازع (1).

و نقول:

یستوقفنا هنا ما یلی:

1-زعم هؤلاء الثلاثة-حسان،و کعب،و النعمان-أن الشام خیر من المدینة.و لا ندری بماذا اصبحت الشام خیرا من المدینة،و الحال أن فی المدینة قبر رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،و فیها أفاضل صحابته و خیارهم،

1)

-مدینة دمشق ج 50 ص 177 و 178.

ص :162


1- 1) راجع:نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 1 ص 75 الخطبة رقم 30 و راجع:مصباح البلاغة(مستدرک نهج البلاغة)ج 4 ص 81 و کشف المحجة لابن طاووس ص 180 و بحار الأنوار ج 31 ص 499 و الغدیر ج 9 ص 69 و نهج السعادة ج 5 ص 221 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 126.

و أبرارهم،و فیها وصی رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»و باب مدینة علمه، و عترته أهل بیته،و هی عاصمة الخلافة و زعامة الإسلام کله..

أما الشام ففیها ما یناقض ذلک تماما.فیها البغی علی أهل الحق، و یتحکم فیها الطلقاء و أبناء الطلقاء،و فیها الجهل بأحکام اللّه،و التعدی علی شرائعه،و فیها الجاهلیة،و فیها طلاب اللبانات،و أهل الدنیا..و فیها، و فیها..

فإن قیل:إن الشام موضع رباط و جهاد.

فإنه یقال:إن جمیع أطراف و أکناف العالم الإسلامی مواضع رباط و جهاد،فلماذا فضلت الشام علی سواها؟!.

2-بالنسبة لتقدیم بنی أمیة علی بنی هاشم،نقول:

هذا یخالف ما رووه عن رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»فی تفضیل الشجرة التی هو منها..

و یخالف الوقائع الجاریة،و الأوضاع الراهنة،فإن الفضل و العلم و الزهد،و التقوی،و سائر خصال الخیر ظاهرة فی بنی هاشم.

و التعدی،و الظلم،و الإنحراف،و التمرد علی اللّه و رسوله،و سائر مظاهر السوء و البغی،و الحقد و الحسد،و ما إلی ذلک،ظاهرة فی بنی أمیة ظهور الشمس فی رابعة النهار..

فما معنی تفضیل هؤلاء علی أولئک،إلا علی قاعدة:إن المرء یمیل إلی جنسه،و یفضل ما ینسجم مع هوی نفسه،و الأرواح جنود مجندة،ما تعارف منها ائتلف،و ما تناکر منها اختلف.و لا نرید أن نقول أکثر من

ص :163

ذلک..

3-و قد صرح کعب بأن العرب تزعم أن عند علی«علیه السلام»علم ما اختلفوا فیه.و هذا یدل علی أن الإعلام المسموم الذی کان یرمی إلی تشویه صورة علی«علیه السلام»لم یستطع طمس نور علمه«علیه السلام»، بل أصبحت العرب کلها تعترف له بهذا المقام الفرید.

4-و قد قرر«علیه السلام»:أن هناک مخالفات صدرت من عثمان،فقد استأثر فأساء الأثرة،فارتکب بذلک مخالفتین:إحداهما بالاستئثار، و الأخری بما أضاف إلیه من سوء.

و هم قد جزعوا،و کان ینبغی ألا یجزعوا،بل کان علیهم أن یتحروا تکلیفهم الشرعی،و یعملوا به بالغا ما بلغ.ثم زادوا علی ذلک أن أساؤا الجزع،فمنعوه الماء فی حیاته،و منعوا من دفنه بعد موته،حتی أمرهم علی «علیه السلام»،و هذه مخالفة للشرع غیر مقبولة.

ثم أوضح حالهم،و حال عثمان،و أن ما جری لعثمان لا یعفیه من الحساب الأخروی،و من الوقوف أمام محکمة العدل الإلهی،لیأخذ اللّه الحق منه،و ممن أعانه.و لا بد أن یطالب الذین قتلوه بالمخالفات التی وقعوا فیها،و یؤخذ الحق منهم،وفق موازین العدل الإلهی أیضا.

5-و إذ بکعب یتجاوز فی منطقه حدود المعقول و المقبول،حین رفض هذا التقییم الصحیح و المنطقی،و الموجب لرضا اللّه تبارک و تعالی متذرعا بالعصبیات الجاهلیة،و المنطق العشائری،و اعتبارات موهونة یراد من خلالها السیر فی الطریق الذی لا یرضاه اللّه سبحانه..

ص :164

مع أن المطلوب هو رضا اللّه لا رضا العرب،و أن نکون معذورین عنده تعالی،لا عند غیره،ممن ینقادون لأهوائهم و عصبیاتهم،و طموحاتهم الباطلة..

6-و لأجل هذه الوقاحة الظاهرة،و لأجل ردهم الحق بالباطل غضب «علیه السلام»،لأنهم یردون علیه بلا حجة واضحة،و بلا بینة صادقة،بل عملا بمنطق عشائری،و عصبیة بغیضة،تخطئ أکثر مما تصیب،و تنحو نحو الباطل أکثر من صدقها فی التعبیر عن الواقع و الحق.

7-إن من کان هذا حاله،لابد من طرده و إبعاده عن دائرة القرار، و منعه من مزاولة أمثال هذه الأعمال،التی تذهب بالناس فی طریق الشبهة و الضلال،و تعیدهم إلی جاهلیتهم،و أهوائهم و عصبیاتهم.و لذلک أمرهم أن یخرجوا عن البلد الذی هو فیه،و لا یجاوروه..

8-و قد أظهر هذا القرار حقیقة نوایاهم،و أنهم کانوا یریدون إثارة الشبهة و تضلیل الناس طمعا بالدنیا،لا حبا بالتزام الحق،و لا طمعا بنیل رضا اللّه تعالی.

و ما أرخص دینهم،و ضمائرهم حین اشتراها منهم معاویة بثمن بخس:ألف دینار لحسان،و مثلها لکعب،و ولایة حمص للنعمان بن بشیر..

و حسان و کعب شعراء یبیعون الیوم و یشترون غدا.و النعمان یرید أن یبیع و یستریح،فکانت له ولایة حمص،لأن معاویة رصد له مهمات أخری فی تضلیل الناس،ربما یکون أقدر علی القیام به من رفیقیه الذین لا یملکان مؤهلات للقیام بتلک المهمات..

ص :165

9-یبدو أن عبارة:«استأثر عثمان فأساء الاثرة،و جزعتم فأسأتم الجزع»قد تکررت منه«علیه السلام»،فهو قد قالها هنا لأنصار عثمان..

و قالها أیضا للثائرین علی عثمان،لأنها هی موقفه الثابت و المبدئی الذی یضع الأمور فی نصابها.

فهو یخطئ عثمان من جهة،و یخطئ قاتلیه من جهة أخری،لأنهم تولوا هم قتله،و لیس لهم ذلک.و لأنهم قتلوه بطریقة خاطئة..و فی فتنة و هرج و مرج.

مع أنه کان بإمکانهم أن یعزلوه و یمکنوا الإمام العادل من محاکمته و إجراء حکم اللّه فیه حین یثبت ما یوجب ذلک..

10-و فی الحدیث الثانی یصرح کعب بن مالک بما یدل علی سعة صدر علی«علیه السلام»،فإنه قد بلغه عنهم کلام لو بلغ غیره لم یحتمله منهم..

و هذه فضیلة له«علیه السلام»تظهر أنه کان یسیر وفق ضوابط و معاییر لا یحید عنها،و لو علی حساب راحته الشخصیة..و أنه کان قد روض نفسه علی الالتزام بتلک الضوابط،مهما کانت الظروف و الأحوال..

و دل کلام کعب بن مالک علی أنهم کانوا یعرفون ذلک أکثر من غیرهم،و لذلک أقاموا معه،مع علمهم بأن غیره لا یحتمل ذلک لهم لو بلغه عنهم مثله..

11-و اعترف کعب بن مالک بأنه لیس فی الناس من هو أعلم من علی «علیه السلام»..و لم یکن هؤلاء من محبی علی«علیه السلام»،و الفضل ما شهدت به الأعداء.

ص :166

12-دعوی کعب بن مالک:أنه،و حسان بن ثابت،و النعمان بن بشیر أعرف بقدر عثمان من قاتلیه،لا شاهد لها..بل لعل من القریب جدا أن یکون محمد بن أبی بکر،و عمرو من الحمق،و الأشتر،و غیرهم من الصحابة الذین رضوا بقتل عثمان-و منهم عمار-أعرف بعثمان من هؤلاء.

بل لماذا جعلوا أنفسهم أعرف بقاتلی عثمان و خاذلیه،و لم یجعلوا علیا أعرف بذلک و بقدر عثمان أیضا..

13-و الغریب فی الأمر أن کعبا یقرر لنفسه خطة مع الإمام«علیه السلام»لا یرضاها عاقل لنفسه،لأنها غیر منصفة،و لا هی عقلانیة..و هی أنه إن قال«علیه السلام»:إن عثمان قتل مظلوما،قالوا بقوله.و إن قال:إنه حین قتل کان ظالما،أصروا علی القول بعکس ذلک.

فیرد هنا سؤال:لماذا یصرون علی الحکم بمظلومیة عثمان،و لا یطلبون الحجة من علی«علیه السلام»علی أنه کان ظالما،فإن کانت حقا کانوا معه..

و إن کانت باطلة بینوا له وجه البطلان؟!

بل لماذا لا یأخذون بقول رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»:«علی مع الحق،و الحق مع علی،یدور معه حیث دار»،أو«علی مع القرآن،و القرآن مع علی»،و نحو ذلک (1).

ص :167


1- 1) راجع:دلائل الصدق ج 2 ص 303 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 18 ص 72 و عبقات الأنوار ج 2 ص 324 عن السندی فی دراسات اللبیب ص 233 و کشف الغمة ج 2 ص 35 و ج 1 ص 141-146 و الجمل لابن شدقم ص 11-
لو أمرت به لکنت قاتلا

قال الرضی الشریف:من کلام له«علیه السلام»فی معنی قتل عثمان:

«لو أمرت به لکنت قاتلا،أو نهیت عنه لکنت ناصرا،غیر أن من نصره لا یستطیع أن یقول:خذله من أنا خیر منه.و من خذله لا یستطیع أن یقول:

نصره من هو خیر منی.و أنا جامع لکم أمره:استأثر فأساء الأثرة.و جزعتم فأسأتم الجزع.و للّه حکم واقع فی المستأثر و الجازع» (1).

قال المعتزلی:ما ملخصه:ظاهر هذا الکلام:أنه ما أمر بقتل عثمان و لا نهی عنه،فیکون دمه عنده بحکم الأمور المباحة،التی لا یؤمر بها و لا ینهی عنها.

و لا یجوز أن یحمل کلامه«علیه السلام»علی ظاهره،لما ثبت من عصمة دم عثمان.و أیضا ثبت فی السیر أنه کان ینهی الناس عن قتله.

1)

-و الجمل للمفید ص 36 و 231 و تاریخ بغداد ج 14 ص 321 و المستدرک ج 3 ص 119 و 124 و ربیع الأبرار ج 1 ص 828 و 829 و مجمع الزوائد ج 7 ص 234 و نزل الأبرار ص 56 و فی هامشه عنه و عن:کنوز الحقائق ص 65 و عن کنز العمال ج 6 ص 157 و ملحقات إحقاق الحق ج 5 ص 77 و 28 و 43 و 623 و 638 و ج 16 ص 384 و 397 و ج 4 ص 27 عن مصادر کثیرة جدا.

ص :168


1- 1) نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 1 ص 75(الخطبة رقم 30)و کتاب الأربعین للشیرازی ص 610 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 126 و بحار الأنوار ج 31 ص 499 و الغدیر ج 9 ص 69.

فیحمل لفظة«النهی»علی المنع،کما یقال:الأمیر ینهی عن نهب أموال الرعیة،أی یمنع.و حینئذ یستقیم الکلام،لأنه ما أمر بقتله،و لا منع عن قتله.و إنما کان ینهی عنه باللسان،و لا ینهی(یمنع)عنه بالید.

ثم ذکر:أنه إنما یجب المنع بالید إذا کان منعه مؤثرا.

و لأجل أشباه الکلام،کقوله:ما سرنی،و لا ساءنی.

و أنه لما قیل له:أ رضیت بقتله؟!

قال:لم أرض.

فقیل له:اسخطت قتله؟

فقال:لم أسخط.

و قوله:«اللّه قتله و أنا معه»..قال کعب بن جعیل أبیاته فی علی«علیه السلام»:

إذا سیل عنه زوی وجهه

و عمی الجواب علی السائلینا

فلیس براض و لا ساخط

و لا فی النهاة و لا الآمرینا

و لا هو ساء و لا سره

و لا بد من بعض ذا أن یکونا

و لکل تأویل یعرفه أولوا الألباب (1).

و نقول:

هو کلام غیر مقبول..

ص :169


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 126-128

أولا:لما قلناه أکثر من مرة:من أنه«علیه السلام»لم یکن ساخطا لقتل عثمان،غیر أنه لم یکن یحب أن یقتل بهذه الطریقة التی تفسح المجال لأصحاب الأهواء لإثارة الشبهات،و خداع الناس.

کما أن قاتلیه لم یکونوا مأذونین بقتله من قبل الحاکم العادل،إذ لا یحق إجراء الحدود لأی کان من الناس.

و قد ذکرنا بعض الشواهد التی تفید فی هذا السیاق تحت عنوان:(بنو أمیة یعلمون ببراءة علی«علیه السلام»)،و فی غیر ذلک من مواضع، فراجع.

ثانیا:قال العلاّمة المظفر ردا علی المعتزلی:بل معناه فوق ذلک،لإرادته له مع بیان کونه واضحا ظاهرا،بحیث لا یستطیع الناصر و الخاذل القول بخلافه» (1).

ثالثا:و عن المراد من قوله«علیه السلام»:«غیر أن من نصره لا یستطیع أن یقول خذله من أنا خیر منه.و من خذله لا یستطیع أن یقول:

نصره من هو خیر منی».

نقول:

إن مروان قد نصر عثمان و نصره أیضا المغیرة بن الأخنس،و الولید بن عقبة،و سعید بن العاص،و نظراؤهم غیر المحمودی السیرة.

و من خذله کانوا من کبار و خیار المهاجرین،و الأنصار و التابعین.

ص :170


1- 1) دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 193.

فناصره لا یستطیع أن یدعی أنه خیر من خاذله..

کما أن خاذله کعمار،و حذیفة،و نظراؤهما لا یمکن أن یقر علی نفسه بأن ناصر عثمان-کمروان و الولید-خیر منه..

و هذا یدل علی أن جواز قتله کان واضحا کل الوضوح لهم،و لذلک خذلوه..و من شواهد وضوح ذلک لهم تصریح حذیفة و عمار و غیرهما بکفره،و تردید ذلک بین الناس فی حرب صفین و سواها..

رابعا:إنه«علیه السلام»و هو القائم بوظائفه الشرعیة التی منها الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر،إذا کان لم یمنع بیده من قتل عثمان،و فرض أن قتله کان من المنکر الذی یجب دفعه بالید،فإنه«علیه السلام»یکون قد أخل بتکلیفه،و عصی أمر اللّه،و الحال أن آیة التطهیر تنزهه عن ذلک.

خامسا:قال المعتزلی:معناه:أنه فعل ما لا یجوز،و فعلتم ما لا یجوز، فقد أساء الأثرة أی استبد بالأمور،و أنتم أسأتم الجزع و الحزن،لأنکم قتلتموه،إذ کان الواجب علیهم ألا یجعلوا جزاءه عما أذنب القتل،بل الخلع و الحبس،و ترتیب غیره فی الإمامة (1).

و هذا کلام غیر دقیق،لما یلی:

ألف:إنهم أساؤوا الجزع باستخدامهم وسائل غیر مشروعة،کقتله فی حال شغب و فتنه..حیث یهیئ ذلک الأمور لاستقلال معاویة و بنی أمیة فی غیر ما یرضی اللّه،کما أنه قد قتل و بید أناس لم یأذن لهم الشارع بتولی مثل

ص :171


1- 1) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 128 و 129 بتصرف.

هذه الأمور حتی علی مستحقیها،و مثل منع الماء عنه فی حیاته،و المنع من دفنه بعد قتله،و نحو ذلک.إذ لو کان المراد بإساءة الجزع نفس القتل لصرح به،مع أن له تصریحات تدل علی أن قتله لم یسؤه،و لم یسخطه،و قوله:اللّه قتله و أنا معه،و نحو ذلک.

ب:إذا کان عثمان مستحقا للخلع و للحبس،فقد بطلت إمامته، فکیف یعتقد المعتزلی بإمامته؟!

ج:حین اکتشف الناس أمر کتابه إلی عامله علی مصر بقتل و إیذاء الوفد،و أنکر أن یکون هو کاتب الکتاب-مع اعترافه بأن الجمل و الغلام و الختم له،و أن الکتاب بخط کاتبه-قالوا له:إن کنت کاذبا فقد استحققت الخلع لعملک هذا،و إن کنت صادقا استحققت الخلع لضعفک و عجزک و خبث بطانتک،فاخلع نفسک،فأبی ذلک علیهم حتی قتلوه (1).

معاویة یلخص موقف علی علیه السّلام

و لا ریب فی أن علیا«علیه السلام»لم یسکت علی مخالفات عثمان،و قد کتب معاویة إلیه:«نشرت مقابحه،و طویت محاسنه،و طعنت فی فقهه،ثم فی دینه،ثم فی سیرته،ثم فی عقله،و أغریت به السفهاء من أصحابک

ص :172


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 375-376 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 408 بتصرف و تلخیص،و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 150 و بحار الأنوار ج 31 ص 161 و الغدیر ج 9 ص 183 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 169.

و شیعتک..» (1).

فیلاحظ:

1-أن معاویة یعتبر المطالبة بالتراجع عن المخالفات نشرا للمقابح،أو تحریضا للناس علیه،أو إغراء للسفهاء به..

2-یعتبر معاویة:أن علی الناس أن یکونوا أبواق دعایة،و وسائل نشر للمآثر و المحاسن،مع أن ذلک لیس من وظائف الناس تجاه الحاکم،بل الخلیفة و الحاکم یقوم بواجبه،و یتلقی أجره من اللّه تعالی..

3-یعتبر:أن بیان الأحکام الشرعیة،و تصحیح الأخطاء فیها هو من الطعن فی الفقاهة..مع أن ذلک مما یوجبه الشرع الشریف علی کل عالم بالأحکام.و علی الجاهل أن یرجع إلی العالم،و لیس له أن یفتی بغیر علم..

4-یعتبر:أن مطالبة علی«علیه السلام»عثمان بالکف عن مخالفة صریح الآیات و ضرورات الدین طعنا فی دین عثمان..

5-یعتبر:أن مطالبة علی«علیه السلام»عثمان بالعودة إلی سیرة أبی بکر و عمر فی العطاء طعنا فی سیرته..

6-یعتبر أیضا:أن طلب علی«علیه السلام»من عثمان أن لا یکون ألعوبة بید مروان،و أن یملک قراره،و أن یحترم فکره و عقله-یعتبر ذلک- طعنا فی عقل عثمان.

ص :173


1- 1) راجع:شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 15 ص 186 و 187 و بحار الأنوار ج 33 ص 62 و نهج السعادة ج 4 ص 189.

7-یری أن سماع الناس هذه المطالبات التی لم تنجح کل وسائل الإقناع فی حمل عثمان علی الإستجابة لها-یعتبر ذلک-إغراء للسفهاء بعثمان..مع أن الذین یضمون صوتهم إلی صوت علی«علیه السلام»هم خیرة الصحابة،و کبار القوم،و منهم:أبو ذر،و عمار،و ابن مسعود..

و سواهم.

مع أنه لو لم یکن المعترض إلا علیا«علیه السلام»لکفی،و لا یحتاج علی«علیه السلام»إلی التأیید و الموافقة من أحد،فإنه مع الحق و القرآن، و القرآن و الحق معه،یدوران معه حیث دار.

ص :174

الفصل السادس

اشارة

مشورة المغیرة فی أمر العمال

ص :175

ص :176

علی علیه السّلام..و عمال عثمان

بالنسبة لنصب علی«علیه السلام»عماله علی البلاد نقول:

1-قال ابن واضح:عزل علی عمال عثمان عن البلدان خلا أبی موسی الأشعری،کلمه فیه الأشتر فأقره (1).

2-اجتمع الناس علیه جمیعا،فقالوا له:اکتب یا أمیر المؤمنین إلی من خالفک بولایته ثم اعزله،فقال:المکر،و الخدیعة،و الغدر فی النار (2).

مشورة المغیرة
اشارة

1-عن سحیم:لما بویع أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب«علیه السلام»،بلغه أن معاویة قد توقف عن إظهار البیعة له،و قال:إن أقرنی علی الشام و أعمالی التی ولانیها عثمان بایعته.

ص :177


1- 1) تاریخ الیعقوبی ج 2 ص 179.
2- 2) الإختصاص(ط دار المفید سنة 1414 ه)ص 150 و بحار الأنوار ج 40 ص 105 و مستدرک الوسائل ج 9 ص 83 و جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 558.

فکتب إلیه کتابا یستقدمه فیه إلی المدینة،و بعد فراغه من کتابه (1)، فجاء المغیرة إلی أمیر المؤمنین«علیه السلام»،فقال له:یا أمیر المؤمنین،إن معاویة من قد عرفت،و قد ولاّه الشام من قد کان قبلک،فوله أنت کیما تتسق عری الأمور،ثم اعزله إن بدالک.

[و فی نص آخر:إن أردت أن یستقیم لک الأمر،فاستعمل طلحة بن عبید اللّه علی الکوفة،و الزبیر بن العوام علی البصرة،و ابعث معاویة بعهده علی الشام] (2).

[و فی نص آخر:فابعث إلیه بعهده،و ألزمه طاعتک] (3).

فقال أمیر المؤمنین«علیه السلام»:أتضمن لی عمری یا مغیرة فیما بین تولیته إلی خلعه؟!

قال:لا.

قال:لا یسألنی اللّه عز و جل عن تولیته علی رجلین من المسلمین لیلة

ص :178


1- 1) هذه الفقرة فی الفصول المهمة لابن الصباغ ج 1 ص 356.
2- 2) الغدیر ج 10 ص 165 و إحقاق الحق(الأصل)ص 262 و الإستیعاب ج 1 ص 251 و(ط دار الجیل)ج 4 ص 1447 و شرح إحقاق الحق(الملحقات) ج 18 ص 59 عن المصباح المضی فی کتاب النبی(ط دائرة المعارف العثمانیة فی حیدرآباد الدکن)ج 1 ص 237.
3- 3) کتاب الفتوح لابن أعثم ج 2 ص 446.

سوداء أبدا وَ مٰا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (1)،لکن أبعث إلیه،و أدعوه إلی ما فی یدی من الحق،فإن أجاب فرجل من المسلمین،له ما لهم و علیه ما علیهم،و إن أبی حاکمته إلی اللّه.

فولی المغیرة و هو یقول:فحاکمه إذن،و أنشأ یقول:

نصحت علیا فی ابن حرب نصیحة

فرد فما منی له الدهر ثانیه

و قلت له:أوجز علیه بعهده

و بالأمر حتی یستقر معاویه

و تعلم أهل الشام أن قد ملکته

و أن أذنه صارت لأمرک واعیه

فتحکم فیه ما ترید فإنه

لداهیة فارفق به أی داهیه

و لم یقبل النصح الذی جئته به

و کانت له تلک النصیحة کافیه

و قالوا له ما أخلص النصح کله

فقلت له إن النصیحة غالیه (2)

ص :179


1- 1) الآیة 51 من سورة الکهف.
2- 2) الأمالی للطوسی(ط دار الثقافة-قم)ص 87 و بحار الأنوار ج 32 ص 386 و الغدیر ج 2 ص 74 و تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 268 و بشارة المصطفی ص 263 و(ط مرکز النشر الإسلامی سنة 1420 ه)ص 403 و مناقب آل أبی طالب ج 3 ص 195 نحوه،و لیس فیه الشعر.و راجع:مروج الذهب ج 2 ص 382 و(ط أخری)ص 414 و(ط ثالثة)ج 2 ص 16 و 127 و الإستیعاب ج 4 ص 2512/9 و الفتوح لابن أعثم ج 2 ص 446 و 447 و الفصول المهمة لابن الصباغ ج 1 ص 356-358 و صفین للمنقری ص 72 و الإمامة و السیاسة ج 1 ص 67 و الغدیر ج 10 ص 165 و 166 عن الإستیعاب.

ثم هرب المغیرة إلی مکة،و کان یقول:نصحت علیا فلما لم یقبل غششته (1).

و قد أجاب العلامة الأوردبادی بقوله:

أتیت إمام المسلمین بغدرة

فلم تلف نفسا منه للغدر صاغیه

و أسمعته إدامن القول لم یصخ

له إذ رأی منه الخیانة بادیه

رغبت إلیه فی ابن هند ولایة

أبی الدین إلا أن تری عنه نائیه

أیؤتمن الغاوی علی إمرة الهدی؟

تعاد علی الدین المعرة ثانیه

و یرعی القطیع الذئب و الذئب کاسر

و یأمن منه فی الأویقة عادیه؟

و هل سمعت أذناک قل لی هنیهة

بزوبعة هبت فلم تعد سافیه؟

و هل یأمن الأفعی السلیم سویعة

و من شدقها قتالة السم جاریه؟

فیوم ابن هند لیس إلا کدهره

فصفقته کانت من الخیر خالیه

و للشر منه و المزنم جروه

و والده شیخ الفجور زبانیه

متی کان للتقوی علوج أمیة؟

و للغی منهم کل باغ و باغیه

و للزور و الفحشاء منهم زبائن

و للجور منهم کل دهیاء داهیه

هم أرهجوها فتنة جاهلیة

إذ انتهزوا للشر أجواء صافیه

ص :180


1- 1) الفصول المهمة لابن الصباغ ج 1 ص 358 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 198 و تاریخ الأمم و الملوک(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 460 و الفتنة و وقعة الجمل ص 99 و البدایة و النهایة(ط دار إحیاء التراث العربی)ج 7 ص 255.

فماذا علی حلف التقی و هو لا یری

یراوغ فی أمر الخلافة طاغیه؟

و شتان فی الإسلام هذا و هذه

فدین(علی)غیر دنیا معاویه

أتنقم منه إن شرعة(أحمد)

تجذ یمینا لابن سفیان عادیه؟

و تحسب أن قد فاته الرأی عنده

کأنک قد أبصرت ما عنه خافیه

و لو لا التقی ألفیت صنو(محمد)

لتدبیر أمر الملک أکبر داهیه

عرفناک یا أزنی ثقیف و وغدها

علیک بیومیک الشنار سواسیه

و إنک فی الإسلام مثلک قبله

و أم جمیل للخزایة راویه (1)

2-عن ابن عباس قال:دعانی عثمان فاستعملنی علی الحج،فخرجت إلی مکة فأقمت للناس الحج،و قرأت علیهم کتاب عثمان إلیهم،ثم قدمت المدینة و قد بویع لعلی،فأتیته فی داره،فوجدت المغیرة بن شعبة مستخلیا به، فحبسنی حتی خرج من عنده،فقلت:ماذا قال لک هذا؟

فقال:قال لی قبل مرته هذه:أرسل إلی عبد اللّه بن عامر،و إلی معاویة، و إلی عمال عثمان بعهودهم،تقرهم علی أعمالهم،و یبایعون لک الناس،فإنهم یهدئون البلاد،و یسکنون الناس.

فأبیت ذلک یومئذ علیه و قلت:و اللّه لو کان ساعة من نهار لاجتهدت فیها رأیی،و لا ولیت هؤلاء و لا مثلهم یولی (2).

ص :181


1- 1) الغدیر ج 6 ص 142 و 143.
2- 2) و فی الکامل فی التاریخ ج 3 ص 197:«فأبیت علیه ذلک،و قلت:لا أداهن فی دینی،و لا أعطی الدنیة فی أمری».

قال:ثم انصرف من عندی،و أنا أعرف فیه أنه یری أنی مخطئ،ثم عاد إلی الآن فقال:إنی أشرت علیک أول مرة بالذی أشرت علیک،و خالفتنی فیه،ثم رأیت بعد ذلک رأیا،و أنا أری أن تصنع الذی رأیت،فتنزعهم، و تستعین بمن تثق به،فقد کفی اللّه،و هم أهون شوکة مما کان.

قال ابن عباس:فقلت لعلی:أما المرة الأولی فقد نصحک،و أما المرة الآخرة فقد غشک.

قال له علی:و لم نصحنی؟!

قال ابن عباس:لأنک تعلم أن معاویة و أصحابه أهل دنیا،فمتی تثبتهم لا یبالوا بمن ولی هذا الأمر،و متی تعزلهم یقولوا:أخذ هذا الأمر بغیر شوری،و هو قتل صاحبنا،و یؤلبون علیک فینتقض علیک أهل الشام و أهل العراق،مع أنی لا آمن طلحة و الزبیر أن یکرا علیک.

فقال علی:أما ما ذکرت من إقرارهم،فو اللّه ما أشک أن ذلک خیر فی عاجل الدنیا لإصلاحها.

و أما الذی یلزمنی من الحق و المعرفة بعمال عثمان فو اللّه لا أولی منهم أحدا أبدا،فإن أقبلوا فذلک خیر لهم،و إن أدبروا بذلت لهم السیف.

[و تمثّل:

و ما میتة إن متها غیر عاجز

بعار إذا ما غالت النفس غولها].

قال ابن عباس:فأطعنی،و ادخل دارک،و الحق بمالک بینبع،و أغلق بابک علیک،فإن العرب تجول جولة و تضطرب و لا تجد غیرک،فإنک- و اللّه-لئن نهضت مع هؤلاء الیوم لیحملنک دم عثمان غدا.

ص :182

فأبی علی،فقال لابن عباس:سر إلی الشام فقد ولیتکها.

فقال ابن عباس:ما هذا برأی،معاویة رجل من بنی أمیة،و هو ابن عم عثمان،و عامله علی الشام،و لست آمن أن یضرب عنقی لعثمان،أو أدنی ما هو صانع أن یحبسنی فیتحکم علی.

فقال له علی:و لم؟

قال:لقرابة ما بینی و بینک،و إن کل ما حمل علیک حمل علی،و لکن اکتب إلی معاویة فمنّه وعده.

فأبی علی و قال:و اللّه لا کان هذا أبدا (1).

3-و فی نص آخر للطبری:أن المغیرة قال لعلی«علیه السلام»:

و إنی أشیر علیک برد عمال عثمان عامک هذا،فاکتب إلیهم بإثباتهم علی أعمالهم،فإذا بایعوا لک،و اطمأن الأمر لک،عزلت من أحببت،و أقررت من أحببت.

فقلت:و اللّه لا أدهن[أو لا أداهن]فی دینی،و لا أعطی الدنی فی أمری.

ص :183


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 439 و 440 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 460 و 461 و راجع:مروج الذهب ج 2 ص 364 و الکامل فی التاریخ ج 2 ص 306 و ج 3 ص 197 و 198 و البدایة و النهایة ج 7 ص 229 و راجع: الفصول المهمة لابن الصباغ ج 1 ص 358-361 و سیر أعلام النبلاء ج 3 ص 139 و تاریخ الإسلام للذهبی ج 3 ص 538.

قال:فإن کنت قد أبیت علی فانزع من شئت و اترک معاویة،فإن لمعاویة جرأة،و هو فی أهل الشأم یسمع منه،و لک حجة فی إثباته،کان عمر بن الخطاب قد ولاه الشام کلها.

فقلت:لا و اللّه،لا أستعمل معاویة یومین أبدا.

فخرج من عندی علی ما أشار به،ثم عاد فقال لی:إنی أشرت علیک بما أشرت به،فأبیت علی،ثم نظرت فی الأمر فإذا أنت مصیب،لا ینبغی لک أن تأخذ أمرک بخدعة،و لا یکون فی أمرک دلسة.

قال:فقال ابن عباس:فقلت لعلی:أما أول ما أشار به علیک فقد نصحک،و أما الآخر فغشک.و أنا أشیر علیک بأن تثبت معاویة،فإن بایع لک فعلی أن أقلعه من منزله.

قال علی:لا و اللّه،لا أعطیه إلا السیف.

قال:ثم تمثل بهذا البیت:

[و]ما میتة إن متها غیر عاجز

بعار إذا ما غالت النفس غولها

فقلت:یا أمیر المؤمنین،أنت رجل شجاع لست بأرب بالحرب،أما سمعت رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»یقول:الحرب خدعة؟!

فقال علی:بلی.

فقال ابن عباس:أما و اللّه،لئن أطعتنی لأصدرن بهم بعد ورد، و لأترکنهم ینظرون فی دبر الأمور،لا یعرفون ما کان وجهها،فی غیر نقصان علیک،و لا إثم لک.

ص :184

فقال:یا ابن عباس،لست من هنیّاتک و هنیّات معاویة فی شیء،تشیر علی و أری،فإذا عصیتک فأطعنی.

قال:فقلت:أفعل.إن أیسر ما لک عندی الطاعة (1).

4-و قال أبو مخنف و غیره:قال المغیرة بن شعبة[لعلی]:أری أن تقر معاویة علی الشام و تثبت ولایته،و تولی طلحة و الزبیر المصرین[کی] یستقیم لک الناس.

فقال عبد اللّه بن العباس:إن الکوفة و البصرة عین المال و إن ولیتهما إیاهما لم آمن أن یضیقا علیک،و إن ولیت معاویة الشام لم تنفعک ولایته.

فقال المغیرة:لا أری لک أن تنزع ملک معاویة،فإنه الآن یتهمکم [کذا]بقتل ابن عمه،و إن عزلته قاتلک،فولّه و أطعنی.

فأبی،و قبل قول ابن عباس (2).

5-و ذکر نص آخر:أن المغیرة سمع بأن طلحة و الزبیر طلبا من علی «علیه السلام»أن یولیهما البصرة و الکوفة،فبادر إلی علی«علیه السلام»، و نصحه بما ذکر (3).

ص :185


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 440 و 441 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 461 و 462 و راجع:الفصول المهمة لابن الصباغ ج 1 ص 358 و الکامل فی التاریخ ج 3 ص 197 و 198.
2- 2) أنساب الأشراف للبلاذری(بتحقیق المحمودی)ج 2 ص 119.
3- 3) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 438 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 460 و 461.

6-و عن المدائنی-فی ذکر مجلس حضر فیه ابن عباس و معاویة-فقال المغیرة بن شعبة:أما و اللّه لقد أشرت علی علیّ بالنصیحة فآثر رأیه،و مضی علی غلوائه،فکانت العاقبة علیه لا له،و إنی لأحسب أن خلفه یقتدون بمنهجه.

فقال ابن عباس:کان و اللّه أمیر المؤمنین«علیه السلام»أعلم بوجوه الرأی،و معاقد الحزم،و تصریف الأمور،من أن یقبل مشورتک فیما نهی اللّه عنه،و عنف علیه،قال سبحانه: لاٰ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوٰادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ.. (1)،و لقد وقفک علی ذکر مبین،و آیة متلوة،قوله تعالی: وَ مٰا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (2).

و هل کان یسوغ له أن یحکّم فی دماء المسلمین و فیء المؤمنین،من لیس بمأمون عنده،و لا موثوق فی نفسه؟!

هیهات،هیهات!هو أعلم بفرض اللّه و سنة رسوله أن یبطن خلاف ما یظهر إلا للتقیة،و لات حین تقیة!

مع وضوح الحق،و ثبوت الجنان،و کثرة الأنصار،یمضی کالسیف المسلط فی أمر اللّه،مؤثرا لطاعة ربه،و التقوی علی آراء الدنیا (3).

ص :186


1- 1) الآیة 22 من سورة المجادلة.
2- 2) الآیة 51 من سورة الکهف.
3- 3) شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 6 ص 301 و 302 و بحار الأنوار ج 42 ص 170 و الدرجات الرفیعة ص 121.

و نقول:

هنا أمور یحسن التوقف عندها،نذکر منها ما یلی:

عزل أبی موسی

1-کان من الضروری أن یعرف أبو موسی أن علیا«علیه السلام»لا یرضی سلوکه،و أنه یفکر بالاستغناء عنه..فلا یظنن أن موقعه من الخلیفة الثانی و الثالث یجعل له حصانة لدی علی«علیه السلام».فحسابات علی «علیه السلام»،تنطلق من تکلیفه الشرعی،و لا یصده عنها إلا بلورة تکلیف آخر من خلال المستجدات المؤثرة فی ذلک..

فأظهر«علیه السلام»عزمه علی عزل أبی موسی،و عرف الناس أن هذا الرجل لیس بنظر علی أهلا للموقع الذی هو فیه.

لیکون ذلک هو الرکیزة التی تقوم علیها وساطة الأشتر.

وساطة الأشتر

إن تدخل الأشتر جاء لیضیف عنصرا جدیدا یسمح بإبقاء أبی موسی، و یحقق الأمور التالیة:

1-إن علیا«علیه السلام»بمقتضی آیة التطهیر و غیرها،لا یمکن أن لا یحمل فی نفسه غلا علی أحد،بل هو فی مواقفه یتبع ما یملیه علیه واجبه الشرعی فی حفظ مصالح الأمة.و هو لا یمکن أن یحمل فی نفسه عقدة من أحد تمنعه من تغییر قراره فیه..

2-إذا بقی أبو موسی فی موقفه،فعلیه أن یعلم،و قد أفهمه ذلک نفس

ص :187

هذا الموقف فعلا،بأنه هو الذی یتحمل مسؤولیة تصرفاته،و علیه أن ینتظر الحساب و العتاب،بل و العقاب إن استحق ذلک.

3-إن وساطة الأشتر لأبی موسی و قبول علی«علیه السلام»لها لا تعنی أن علیا«علیه السلام»یتعامل بالوساطات و المحسوبیات،و یضحی بالمصلحة العامة فی سبیل نیل رضا هذا الشخص أو ذاک،إذ لا أحد یجهل أن علیا لا تأخذه فی اللّه لومة لائم..و أن الأشتر نفسه لم یکن له مصلحة خاصة مع أبی موسی،تدعوه لمثل هذه الوساطة،بل کانا فی اتجاهین متخالفین،و أن وساطة الأشتر قد انطلقت من اهتمامه بالمصلحة العامة فقط لا غیر..لأن إبقاء أبی موسی کان یحتاج إلی هذه الوساطة،لیعرف هذا الرجل حده فیقف عنده،فلا تأخذه الأوهام،و لا یستطیل ظله عند اقتراب الشمس من مغیبها..

فظهر أن هناک مصلحة فی إعلان العزم علی العزل،و مصلحة فی إبقائه بعد هذا الإعلان من خلال الوساطة التی یقوم بها من لا ینسجم مع أبی موسی..

4-لقد کان فی إبقاء أبی موسی الذی کان یتظاهر بالقداسة و التدین مصلحة أخری،و هی أن تظهر بعد ذلک حقیقة مواقفه السلبیة من أمیر المؤمنین،و یری الناس الذین غرّهم سمته و ظاهره تخذیله عن بیعته،ثم عن نصرته،وجده و اجتهاده فی منع الناس من الخروج معه لحرب أعدائه.

فتزول بذلک الغشاوة عن أعین الناس،و تظهر مظلومیته«علیه السلام»فی قضیة التحکیم،حین یفرض علیه الذین کانوا معه أن یجعل عدوه هذا

ص :188

حکما من قبله،لیتفق مع عدوه الآخر-و هو عمرو بن العاص-علی خلعه، و مخالفة حکم القرآن فیه..

المکر و الخدیعة و الغدر فی النار

و تقدم قوله«علیه السلام»حین طالبوه بإبقاء عمال عثمان ثم عزلهم:

المکر و الخدیعة،و الغدر فی النار.

و نقول:

روی أن أمیر المؤمنین«علیه السلام»قال ذات یوم و هو یخطب علی منبر الکوفة:

«و اللّه ما معاویة بأدهی منی،و لکنه یغدر و یفجر.و لو لا کراهیة الغدر لکنت من أدهی الناس.و لکن کل غدرة فجرة،و کل فجرة کفرة.و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامة.

و اللّه ما استغفل بالمکیدة،و لا استغمز بالشدیدة» (1).

و قال«علیه السلام»:«قد یری الحّوّل القلّب وجه الحیلة،و دونها

ص :189


1- 1) راجع:نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 2 ص 180 و بحار الأنوار ج 33 ص 197 و ج 40 ص 193 و ج 72 ص 291 و الکافی ج 2 ص 336 و 338 و شجرة طوبی ج 2 ص 294 و الغدیر ج 10 ص 172 و مستدرک سفینة البحار ج 3 ص 394 و ج 7 ص 540 و المعیار و الموازنة ص 166 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 10 ص 211 و ینابیع المودة لذوی القربی ج 1 ص 454.

حاجز من تقوی اللّه،فیدعها رأی العین،و ینتهز فرصتها من لا حریجة له فی الدین» (1).

قال الجزری:«الحّوّل:ذو التصرف و الاحتیال فی الأمور.و القلّب:

الرجل العارف بالأمور،الذی قد رکب الصعب و الذلول،و قلبها ظهرا لبطن.و کان محتالا فی أموره،حسن التقلب» (2).

إن هذه الکلمات أوضحت أنه«علیه السلام»کان یعرف وجوه المکر و الاحتیال،کما کان یعرف بخفایا مکر معاویة،و ألاعیبه.و لکن دینه کان یمنعه من ممارسة شیء من ذلک،رغم أنه یری رأی العین أن الأمر فی متناول یده،و لکنه یترکه ترفعا،و ورعا،و ابتغاء مرضاة اللّه سبحانه..

و ذلک لأنه یعلم:أن ممارسة أنواع المکر،و إن کانت قد تجلب بعض

ص :190


1- 1) راجع:نهج البلاغة(بشرح عبده)ج 1 ص 92 و بحار الأنوار ج 97 ص 365 و 370 و ج 34 ص 102 و ج 72 ص 97 و 287 و خصائص الأئمة للشریف الرضی ص 98 و المزار للشهید الأول ص 123 و مستدرک الوسائل ج 11 ص 47 و المزار لابن المشهدی ص 276 و جامع أحادیث الشیعة ج 13 ص 162 و مستدرک سفینة البحار ج 7 ص 539 و المعیار و الموازنة ص 96 و شرح نهج البلاغة للمعتزلی ج 2 ص 312.
2- 2) راجع:بحار الأنوار ج 97 ص 369 و المزار لابن المشهدی هامش ص 276 و راجع:الفایق فی غریب الحدیث ج 1 ص 293 و تاریخ مدینة دمشق ج 59 ص 225.

المنافع الدنیویة،و لکنها لیس فقط لا تصلح أساسا لبناء الحیاة وفق ما یریده هو و لا ما یریده اللّه أیضا،و إنما هی من موجبات وضع المعوقات و الموانع فی طریق بنائها.لأن الباطل إذا أصبح هو الأساس للتعامل بین الناس، فذلک یعنی:أن یقتنص الناس الفرص للاستیلاء علی حقوق الغیر، و مصادرة أدوارهم لصالح أشخاص آخرین یستفیدون منها هم أیضا لأنفسهم کأشخاص،فتتلاشی و تضمحل،و لا یفرجون عن شیء منها لسواهم..

و حتی لو تمکن أصحاب الحق من استنقاذ شیء منها،أو أرادوا أن یغیروا علی حقوق الآخرین و یوظفوها فی أحد المجالات فی الشأن العام، سواء کانت دائرته أوسع أو أضیق،فإنهم لا یملکون ضمانات بقائها،و لا یمکنهم حفظها من إغارة أهل الباطل علیها،بعد أن رضوا بأن یکون الباطل و العدوان هو أساس التعامل فی هذه الحیاة..

و لذلک کان لا بد من الرجوع إلی الخطة الإلهیة و الالتزام بها فی کل مفردات التعامل و مجالاته،لیمکن للحق أن یتشبث بالوجود،و لیمکن- من ثم-الحفاظ علیه،و صیانته من عبث و عدوان أهل الباطل..

و هذا یفسر لنا قوله«علیه السلام»:إن المکر و الخدیعة و الغدر فی النار، لأن الغدر و الخدیعة حین ینال قضایا الدین،فإنه یبطل الأطروحة الإلهیة، و یسلبها فرص الوجود و البقاء..و حتی لو وجدت،فإن أبواب العدوان علیها و الانتقاص منها تبقی مشرعة فی کل زمان و مکان.

ص :191

فما منی له الدهر ثانیة

و قد توهم البعض:أن قول المغیرة فی شعره:«فرد فما منی له الدهر ثانیة»توهم أن کلمة«منی»:معناها القدر.مناه اللّه یمینه:قدره (1).

و نقول:

لقد اشتبه علیه الأمر فی قراءة کلمة«منی»،فإن الکلمة هنا حرف جر، و ضمیر المتکلم-و هو الیاء-فی محل جر بها..

و المعنی:أن علیا«علیه السلام»قد رد نصیحتی،و أننی سوف لا أنصحه مثلها مرة ثانیة.أی أننی لن أعطیه نصیحة ثانیة مدی الدهر..

أیهما أهم؟!

و هنا سؤال هام یقول:إنه«علیه السلام»رفض عرض إبقاء معاویة علی الشام لمدة وجیزة،ثم یعزله رغم تصریحه«علیه السلام»بأن هذا الإجراء یجعل عزل معاویة أمرا میسورا،و یسد الباب أمام إعلانه التمرد، و إثارة الشبهات فی أمر عثمان،و تتضاءل الفرص أمام تجییش الجیوش لحربه «علیه السلام»فی صفین،التی یقال:إنه قد قتل فیها سبعون ألفا،منهم خمسة و عشرون ألفا من جیش علی«علیه السلام»،و هی الحرب التی انتهت بالتحکیم،و ظهور الخوارج،و حروب النهروان..

ص :192


1- 1) راجع:لسان العرب ج 15 ص 292 و القاموس المحیط ج 4 ص 391 و تاج العروس ج 20 ص 198.

بل إن انضمام معاویة إلیه سوف یصعب علی طلحة و الزبیر المضی حتی النهایة فی مشروع الحرب التی أثاروها أیضا..

و من الطبیعی القول:إن هذه الحروب الطاحنة قد نتج عنها مآس کبیرة،و تمزقات هائلة،و أزمات و نکبات لم یکن عمرها قصیرا،و لا کان أثرها ضئیلا و صغیرا،بل کان عمیقا و خطیرا،و ممتدا و منتشرا و کبیرا..

فلماذا یرفض إبقاء معاویة و لو لیلة واحدة سوداء مظلمة؟!و لماذا یتقبل و یرضی بکل هذا العناء و البلاء أن یحیق بالأمة الإسلامیة؟!

و فی سیاق آخر نقول:

لو أنه«علیه السلام»فضل الأشراف فی العطاء،و أعطی الرؤساء بعض المال،و میزهم علی من سواهم لم یصل الأمر إلی حرب الجمل التی قتل فیها الألوف من المسلمین.

فلو عرض هذا الأمر علی أی إنسان و قیل له:إنک إذا أبقیت فلانا علی ولایته بضعة أشهر أو أعطیت هؤلاء العشرة أشخاص أو المئة شخص مثلا شیئا من المال،فإنک ستحقن دم سبعین ألف مسلم-فهل یتردد أحد بقبول إبقاء ذلک الشخص فی موقعه لیس شهرا بل دهرا،و بإعطاء عشرات و مئات الألوف من الدراهم،عوضا عن المئة و المائتین،و الألف و الألفین، و العشرة؟!

فلماذا لم یطبق«علیه السلام»هنا قاعدة تقدیم الأهم،و هو حقن دماء المسلمین،و حفظ وحدتهم علی المهم،و هو تولیة فلان من الناس علی بعض الأمصار لفترة من الوقت،أو إعطاء الرئیس الفلانی حفنة من المال..

ص :193

و الجواب:

تقدم:أن الإمام علیا«علیه السلام»کان بعد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»نقطة الإرتکاز فی أمور الدین و الشریعة،و المحور الأهم،و محط نظر الجمیع فی علمه،و مواقفه،و سیاساته،و کل ما یصدر منه و عنه..

و قلنا:إن الفترة التی تبدأ من استشهاد الرسول«صلی اللّه علیه و آله» و تنتهی بسنة استشهاد الإمام الحسین«علیه السلام»تعتبر فترة التأسیس للإسلام فی حقائقه،و مفاهیمه،و سیاساته،و شرائعه بمعنی أن الناس الذین لم یروا نبیهم،و یریدون أن یأخذوا دینهم و أحکامهم عنه،یتوجهون بادئ ذی بدء إلی أقرب الذین رأوه و عاشوا معه«صلی اللّه علیه و آله»، و یفضلون الأخذ من أقرب الناس إلیه،و أعرفهم بما جاء به،و هم أهل بیته، و أصحابه الآخذون عنه،المستنون بسنته،ثم من کل من رآه و سمع منه.

و من الواضح:أن أکثر الصحابة قد عاش و مات فی هذه الخمسین سنة التی تلت استشهاده«صلی اللّه علیه و آله»..

و من المعلوم:أنه قد کانت هناک سیاسات تحدثنا عنها فی الجزء الأول من کتابنا الصحیح من سیرة النبی الأعظم«صلی اللّه علیه و آله»و فی کتابنا:

الحیاة السیاسیة للإمام الحسن«علیه السلام»تهدف إلی التعتیم علی کثیر مما جری فی عهده،أو صدر منه«صلی اللّه علیه و آله»و منها سیاسة منع الروایة عنه،و منع کتابة الحدیث،و إحراق ما کتبه الصحابة،و منع السؤال عن معانی القرآن،و حبس کبار الصحابة فی المدینة،و منعهم من الانتشار فی البلدان و منع الفتوی إلا للأمراء..

ص :194

ثم إفساح المجال أمام القصاصین،و أمام علماء أهل الکتاب لیحتلوا المساجد و ینشروا فی الناس ترهاتهم،و یروجوا لأباطیلهم.

إلی سیاسات أخری،لا مجال للإحاطة بها الآن.

و علی«علیه السلام»هو باب مدینة علم رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،و قد أقر له کبار الصحابة بالتمیز عن سائر الناس بالعلم،و الفقه، و الشجاعة،و بسائر الصفات المثلی و الفضلی..و الخلفاء أنفسهم قد اعترفوا له بذلک،و لم یزالوا یرجعون إلیه لیحل لهم المعضلات،و یکشف الغوامض و المبهمات،و ما أکثر ما قال عمر بن الخطاب:لو لا علی لهلک عمر.و قال:لا أبقانی اللّه لمعضلة لیس لها أبو الحسن،و نحو ذلک..

و قد زان اللّه به الخلافة،و أصبح مشمولا لقرارهم القاضی بجعل الفتوی خاصة بالأمراء..و علی«علیه السلام»أیضا هو الوصی و الإمام المنصوص علیه من اللّه و رسوله،و قد أخذت له البیعة یوم الغدیر.و..و..

إلخ..!!

و ذلک کله و سواه یفرض علیه التصدی لبیان أحکام اللّه،و التعریف بحقائق الدین.لکی تأتی الأجیال بعد ذلک،فتجد بین یدیها الحق فتمیزه عن الباطل الذی أنتجته الأهواء،و العصبیات العمیاء،أو الذی تسرّب إلیهم من بقایا الجاهلیة الجهلاء..

و قد تحتاج لعرض هذا و ذاک علی القرآن،و علی العقل،و علی السنّة النبویة الثابتة بالقطع و الیقین..فتأخذ ما ثبت أنه حق و صدق،و تدع ما عداه مما هو زخرف و باطل.

ص :195

و لو أن علیا«علیه السلام»لم یفعل ذلک لم یجد الناس أمامهم إلا لونا و نهجا واحدا..و لیس للنهج الآخر عین و لا أثر.

فاتضح أن ما یفعله علی«علیه السلام»و ما یقوله لا بد أن یفهم علی أساس أنه هو شرع اللّه،و دینه،فإن قبوله«علیه السلام»بتولی أمثال معاویة،و عبد اللّه بن عامر و الولید بن عقبة،بعد أن ظهرت منهم القبائح؛ و انکشفت سوءاتهم،و عرف القریب و البعید بعظائم جرائمهم و موبقاتهم، إن تولیتهم تفهم-أو علی الأقل،قد یفهم الکثیرون منها-أن ولایة من یرتکب الموبقات جائزة فی الدین الحنیف،لا سیما و أن أکثر الناس قد لا یعرفون بأن تولیتهم کانت لضرورة عارضة،و أنها من قبیل أکل المیتة للمضطر إلیها لحفظ نفسه من التلف.

و بعبارة أخری:لو کان الحکم فی هذه المسالة واضحا للناس کل الناس،و لا یشک أحد فی أن تولیة أمثال هؤلاء محرمة،و أن ذلک من البدیهیات،و یعرف الجمیع أیضا:أن ما یحصل من ذلک لا یمکن إلا أن تکون الضرورة هی التی فرضته،و هی ضرورة لا تصل إلی حد تضییع الإسلام و قتل الکثیر من المسلمین..

لو کان الأمر کذلک،لأمکن لعلی«علیه السلام»أن یبقی معاویة، و أضرابه إلی حین زوال الضرورة..و لکن الأمر لم یکن کذلک.بل کانت تولیتهم من موجبات الخطأ فی فهم حکم اللّه تعالی،و تکریس هذا الخطأ فی الناس..بنحو یوجب اختلاط الموازین و المعاییر و تضییع الدین.

و کمثال علی ذلک نقول:

ص :196

إن التشکیک بأصل تشریع الصلاة أعظم و أخطر من جریمة ترک الصلاة التی یعلم الناس بوجوبها،فقد تثیر حربا شعواء یقتل فیها المئات و الألوف لإزالة الشبهة،و منع ذلک التشکیک.

و لکنک لا تثیر الحرب،و لا تسفک الدماء لأن فلانا من الناس عصی اللّه،و ترک الصلاة التی لم یشک بوجوبها أحد..

و مثال آخر:إننا نجد علیا«علیه السلام»بعد استشهاد رسول اللّه «صلی اللّه علیه و آله»و العدوان علیه باستلاب حقه،قد اتخذ مواقف سلبیة من الغاصبین.فلو لم یتخذ تلک المواقف السلبیة،و بقی یتعامل معهم بالمجاملات و البسمات لشک الناس فی أن یکون له حق قد اغتصب، و لصدقوا ما أشاعه الغاصبون،من انه کان للنبی فیه ذرو من قول،لا یثبت حقا..أو صدقوا شائعاتهم التی تقول:إنه هو الذی تنازل عن حقه، و انصرف عنه،أو نحو ذلک..

و لکنه حین اتخذ منهم تلک المواقف السلبیة،و ظهر للناس أنهم معتدون علیه،حتی لقد هاجموه فی بیته،و ضربوا زوجته،و أسقطوا جنینها، حتی ماتت و هی واجدة علیهما..

نعم..بعد أن ظهر ذلک،و تأکد و ترسخ فی الناس و بعد إصرار علی «علیه السلام»علی مواصلة ذکر اغتصابهم حقه،أصبح بإمکانه أن یتعامل معهم،لأن الناس صاروا یدرکون أنه یتعامل مع معتد علیه،و غاصب لحقه..و یعرفون أن دافعه لهذا التعامل هو حفظ ما یمکن حفظه من هذا الدین..

ص :197

و الأمر فیما یرتبط بولایة معاویة و سائر ولاة عثمان من هذا القبیل،فإنه لم یکن الحکم الشرعی فی ذلک قد اتضح للناس.

فلو أبقاهم لتوهم الناس أنهم أهل للولایة،أو أن الشرع یسمح بتولیة هذا النوع من الناس،و ان العاهات و النقائص فی الدین و فی السلوک التی یعانی منها هؤلاء لا تمنع و لا تسقط حقهم فی الولایة..

و هذا-و لا شک-تدلیس فی الدین،یعرض أحکامه للضیاع أو للشبهة،التی سوف تتداولها الأجیال إلی یوم القیامة،و لا یرضی علی«علیه السلام»بذلک مهما کانت الظروف.و لأجل ذلک رفض مشورة المغیرة و غیره بتولیة معاویة،و لو لیلة سوداء.

الاعتضاد بالمضلین

و قد استدل«علیه السلام»علی المغیرة بقوله تعالی: وَ مٰا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (1).

و هذا أصل قرآنی أصیل،یقضی بالمنع من الاعتضاد بالمضلین.

و لعل السر فی ذلک:هو أن ما یرید الأنبیاء و الأوصیاء تحقیقه بحکومتهم،هو إیصال الناس و کل شیء هم مسؤلون عنه إلی کماله.

أما المضلون فیسعون إلی تضییع الناس و سائر المخلوقات و تضلیلهم عن الطریق،و-من ثم-عن الهدف الذی یسعون إلیه،فالاعتضاد بهم

ص :198


1- 1) الآیة 51 من سورة الکهف.

لإیصال الناس و غیرهم إلی الکمال سینتهی إلی عکس ما یتوخاه من هذا الاعتضاد،أی سینتهی إلی الضیاع و التیه و الضلال.

و هذا یفسر لنا قول علی«علیه السلام»لابن عباس:«و لا ولیت هؤلاء،و لا مثلهم یولی».

ابن عباس و نصیحة المغیرة

و قد تقدم:أن ابن عباس قال لعلی«علیه السلام»:إن المغیرة نصحه فی المرة الأولی،و غشه فی الثانیة.

فقال علی«علیه السلام»:و لم نصحنی؟!

فقال:إلخ..

و نلاحظ ما یلی:

1-إنه«علیه السلام»حین سأل ابن عباس عن سبب غشه و نصحه،لم یکن جاهلا بمضمون ما قاله ابن عباس..و قد دل علی ذلک بقوله:إنه لا یشک فی أن ذلک خیر فی عاجل الدنیا.

2-إنه أراد أن یسمع ذلک من ابن عباس،لیعرّفه الخطأ الذی وقع فیه..

3-إنه«علیه السلام»قال لابن عباس:إن الواجب علیه هو عزل أولئک العمال،لأجل لزوم الحق و لمعرفته بهم.

و المراد بلزوم الحق له،هو لزوم إحقاقه و تثبیته،و عدم التفریط به.

و لو أخذ بنصیحة المغیرة،و ابن عباس لم یتحقق حفظ الحق،لأنه

ص :199

سیبقی ملتبسا،و لن یجد الناس سبیلا إلیه.

4-إن ابن عباس قد بین صحة رأی علی«علیه السلام»فی مجلس معاویة،و أصرّ علی أن رأی المغیرة یتضمن الإقدام علی ما نهی اللّه تعالی عنه و استدل بآیة الاعتضاد بالمضلین،و بآیة موادّة من حادّ اللّه و رسوله،و بأنه لا یجوز أن یحکم فی دماء الناس و فیئهم من لیس بمأمون و موثوق.

جرأة ابن عباس!!

أما ما ذکرته الروایة من جرأة لابن عباس علی أمیر المؤمنین«علیه السلام»،و أنه قال له:«فاطعنی،و ادخل دارک،و الحق بمالک بینبع،و أغلق بابک علیک،فإن العرب تجول جولة،و تضطرب،و لا تجد غیرک».

فهو باطل بلا ریب،فإن ابن عباس لا یتجرأ علی أمیر المؤمنین بکلام کهذا،و ذلک لما یلی:

أولا:إن ذلک معناه:أن ذلک معناه حل عقد البیعة فیما بینه«علیه السلام»و بین الناس الذین بایعوه.مع مظنة أن یثب علی الأمر فی هذه الحال طلحة،و الزبیر،بل و معاویة،و مروان،أو غیر هؤلاء.و ذلک یعنی إثارة فتنة لا یعلم عواقبها إلا اللّه..

ثانیا:من أین علم ابن عباس أن علیا«علیه السلام»لو فعل ما أشار به علیه،سوف لا یتهم بدم عثمان.و لا سیما من قبل بنی أمیة الذین کانوا یکرهونه،و یخشونه،و یحاولون أن یجدوا السبیل علیه؟!

ثالثا:إن الناس سوف یفقدون ثقتهم بعلی«علیه السلام»،و سیمنعهم

ص :200

ذلک من التفکیر بالعودة إلیه،حیث لا بد أن تبقی إقالتهم بیعتهم،و اعتزاله إیاهم،هی الذکری المرة التی یصعب نسیانها،أو تجاهلها فی أی قرار یتخذونه تجاهه«علیه السلام».

رابعا:ألم یکن ابن عباس یعرف:أن علیا مع الحق و القرآن،و الحق و القرآن مع علی؟!و ألم یکن یعرف أنه لا یحتاج إلی رأی ابن عباس و غیره.

فإنه باب مدینة علم النبی«صلی اللّه علیه و آله»إلا إذا فرض:أنه مجرد عالم حافظ،لا یتدبر فیما یحفظه أو یعلمه.و لیس علی«علیه السلام»کذلک.

خامسا:أورد الطبری کلام ابن عباس،و فیه:أن علیا«علیه السلام» سأل ابن عباس:ما الرأی؟!

فقال:کان الرأی أن تخرج حین قتل الرجل أو قبل ذلک،فتأتی مکة، فتدخل دارک و تغلق علیک بابک الخ.. (1).

و هذا النص و إن کان لا یرد علیه بعض ما تقدم،و لکنه أیضا غیر سدید،فإن ذلک لا یمنع بنی أمیة من اتهامه بتدبیر قتل عثمان،أو تحریک الناس فی الخفاء ضده.

کما أن ذلک مما یسعد طلحة و الزبیر و سعدا،و سیغتنمون فرصة غیبته و ینتزون علی أمر الأمة.

و قد عرفنا فیما تقدم:أنهما کانا یتمنیان أن یفعل ذلک لیخلو لهما الجو.

ص :201


1- 1) تاریخ الأمم و الملوک ج 4 ص 438 و(ط مؤسسة الأعلمی)ج 3 ص 459 و الفتنة و وقعة الجمل ص 99.
سر إلی الشام فقد ولیتکها

أما ما ذکرته الروایة من أنه«علیه السلام»قال لابن عباس:سر إلی الشام فقد ولیتکها،فهو إن صح،فلابد أن یفهم علی أنه مجرد اختبار لوعی ابن عباس،و لمدی إدراکه و تقییمه للأمور.إذ لم یکن ما ذکره ابن عباس بالذی یخفی علی علی«علیه السلام»..

و ربما یستفاد من الروایات المتقدمة أن المغیرة قد کرر مشورته لعلی «علیه السلام»،و بذلک یمکن الجمع بین النصوص المختلفة.

صدق المغیرة فی نصیحته مشکوک

و لا نستطیع أن نعتبر المغیرة صادقا فی کلا نصیحتیه لعلی«علیه السلام»،حیث إنه لم یتحرک لإبداء النصح إلا بعد أن سمع بطلب طلحة و الزبیر من علی«علیه السلام»أن یولیهما البصرة و الکوفة.

فلعله بادر إلی ذلک،لأنه کره نزع ولاة عثمان عن مناصبهم،أو لأنه کره تولیة طلحة،أو الزبیر،أو هما معا،أو لغیر ذلک من الأسباب..

مشورة المغیرة بتولیة طلحة و الزبیر

و أما ما ذکره أبو مخنف-حسب روایة البلاذری-من أن المغیرة أشار علی علی«علیه السلام»بتولیة طلحة و الزبیر المصرین-البصرة و الکوفة- و إبقاء معاویة،فربما یکون ذلک لعلمه بأن معاویة سوف یستأثر بالأموال، و لا یرسل لعلی شیئا،و سیکون ذلک سببا فی مبادرة علی«علیه السلام» لعزله،فلا یرضی معاویة بذلک،و تنجر الأمور إلی الحرب..

ص :202

فإذا کان طلحة و الزبیر سوف یستأثران بأموال العراق أیضا،فإن علیا «علیه السلام»سوف لا یجد ما یحاربهما به،فضلا عن أن یستطیع محاربة معاویة أیضا.

و بذلک تتمهد الطریق لأن یفقد خلافته و حکومته قوتها و فعالیتها، و قیمتها و أثرها..و ربما تمکّن مناوؤوه من إسقاطها أیضا..

و قد أشار ابن عباس إلی ذلک فی روایة أبی مخنف،حیث لم یرض بنصیحة المغیرة هذه.

«لا أداهن فی دینی»لا تقنع المغیرة

و قد ذکر«علیه السلام»للمغیرة أنه لا یرضی بنصیحته،و أن سبب رده لها هو أن هذا یعد مداهنة،أو ادهانا فی الدین،و إعطاء للدنیة من أمره..

و لکن المغیرة یتجاهل ذلک،و یعود لیقترح علی علی«علیه السلام»أن یبقی معاویة فقط،فهل حسب أن علیا«علیه السلام»یداهن فی دینه، و یرضی بالدنیة فی خصوص معاویة،و لا یفعل ذلک بالنسبة لغیر معاویة؟!..

أم أنه استعظم أن یقدم علی«علیه السلام»علی مخالفة عمر بن الخطاب و رغباته فی شأن معاویة،فإن عمر هو الذی نصب معاویة علی الشام، و فوض له التصرف فیها بما یحلو له؟!.

و هل تولیة عمر لشخص تسوغ لعلی ارتکاب جریمة المداهنة فی الدین،و الرضا بالدنیة؟!أو أنها تغیر الحقائق،و تزیل المداهنة،و لا یعود

ص :203

الرضا بتولیة معاویة و أمثاله من مفردات الرضا بالدنیة؟!

و ما الذی قصده المغیرة بالحجة،حین قال لعلی«علیه السلام»:«و لک الحجة فی إتیانه.کان عمر قد ولاه الشام کلها..»؟!هل قصد أن فعل عمر حجة لعلی«علیه السلام»عند اللّه؟!أم قصد أنه حجة فی إزالة صفة الدنیة عن الرضا بتولیة أمثال هؤلاء؟!

و أما استدلال المغیرة علی علی«علیه السلام»علی لزوم إبقاء معاویة:

بأن«لمعاویة جرأة»فهو غریب.فإن نفس هذه الجرأة هی الدلیل علی لزوم عزله..

فإن من یتجرأ علی اللّه،و یخرج علی إمامه،و یواجهه بالسوء،لمجرد شهوة الحکم و السلطة،یمکن أن یتجرأ علی کل القبائح الأخری، خصوصا إذا کانت ترتبط بالضعفاء من الناس،الذین لا یخشاهم معاویة، و لا یرقب فیهم إلاّ و لا ذمة..

مشورة ابن عباس

و الأغرب من ذلک ما نسبته الروایة المتقدمة برقم 2 إلی ابن عباس،من تناقض فی الموقف،و من قلة تدبر و غفلة،حیث ذکرت:أنه حین ذکر له «علیه السلام»مشورة المغیرة بإبقاء معاویة،أعلمه بظهور زیف هذا الرأی، من حیث هو مداهنة أو ادهان فی الدین،و إعطاء للدنیة،فما معنی أن یتبناه ابن عباس،و یشیر به علی علی«علیه السلام»مرة ثالثة؟!

و أما تعهد ابن عباس بأنه إن لم یبایع معاویة لعلی«علیه السلام» فسیقلع معاویة من منزله،فهو بلا معنی..فإنه لو کان قادرا علی قلعة

ص :204

لقلعه،بمجرد عدم بیعته لعلی..

فلماذا لم یفعل به ذلک حین رفض البیعة،و لماذا احتاج علی«علیه السلام»إلی حرب صفین؟!و لماذا لم یوفر علینا ابن عباس سبعین ألفا من القتلی الذین قتلوا فی تلک الحرب؟!

و لو صح ما زعموه من استدلال ابن عباس بحدیث:الحرب خدعة.

فهو أعجب و أغرب،فالمفروض أن علیا«علیه السلام»قد أفهمه أن إبقاء أمثال معاویة فی مناصبهم من مفردات المداهنة فی الدین و إعطاء الدنیة، و لیس من مصادیق الخدعة الجائزة فی الحرب..لأن إبقاء هؤلاء من شأنه أن یکرس مفهوما خاطئا،و أن ینسب ذلک إلی الدین..و لا یجوز لعلی و لا لغیره أن یتسبب بذلک،و قد بینا ذلک فی ما سبق.

و کأنّ ابن عباس یرید لعلی أن یکون کمعاویة فی استعمال أسالیب المکر و الخدیعة و الغدر فی السیاسة،و غیرها..أو أن المفاهیم اختلطت علی ابن عباس،فظن أن مجرد ظن أو احتمال رفض البیعة یجعل الطرف الآخر محاربا،و أن ذلک یجیز معاملته بالمکر و الخدیعة بکل أنواعها..و الحال أن الأمر لیس کذلک.

الحسن علیه السّلام أم ابن عباس

و قد ذکر أبو عمر ابن عبد البر:أن الإمام الحسن«علیه السلام»- و لیس ابن عباس-هو الذی کان یحاور علیا«علیه السلام»،و أنه قال لأبیه:

ص :205

نصحک المغیرة فی الأولی (1).

و هذا غلط منه:

أولا:لإجماع النصوص و المصادر علی خلافه..

و ثانیا:لأن الإمام الحسن«علیه السلام»أجلّ ما أن یجترئ فی کلامه علی خیر خلق اللّه بعد رسول اللّه«صلی اللّه علیه و آله»،و باب مدینة علمه، و من هو مع الحق و القرآن،و القرآن و الحق معه..

ثالثا:لأن علیا«علیه السلام»قد أوضح للمغیرة سبب اتخاذه هذا القرار،و هو سبب لا مجال للریب فی صحته و صوابیته..فما معنی أن یدله الإمام الحسن«علیه السلام»علی الصواب،و یمیزه له عن الخطأ؟!..

مشورتان للمغیرة

و اللافت هنا:أن المغیرة یتبرع لعلی«علیه السلام»بهذه المشورة فلا یقبل علی«علیه السلام»مشورته و نصحه،التی تصلح له الأمور فی دنیاه، لأنها تفسد له دینه و مروءته،و کذا آخرته..

و لکن أبا بکر و عمر یرسلان إلی المغیرة،و یطلبان منه حیلة تمکنهما من تکریس استیلائهما علی مقام الخلافة،فیشیر علیهما بإشراک العباس، فیأخذان بنصیحته،رغم أنها هی الأخری نصیحة تفیدهما فی دنیاهما،و لا تصلح لهما آخرتهما،بل تضرهما فیها..

ص :206


1- 1) الإستیعاب(مطبوع مع الإصابة)ج 1 ص 390 و 391 و(ط دار الجیل)ج 4 ص 1447 و الغدیر ج 10 ص 166 و إحقاق الحق(الأصل)ص 262.

الفهارس

اشارة

1-المصادر و المراجع

2-کتب مطبوعة للمؤلف

3-الفهرس الإجمالی

4-الفهرس التفصیلی

ص :207

ص :208

1-المصادر و المراجع

اشاره

1-القرآن الکریم.

-ألف-

2-الآثار لمحمد بن حسن الشیبانی(متوفی سنة 189 ه)(ط دار الکتب العلمیة- بیروت-ط ثانیة سنة 1993 م).

3-الآثار للقاضی أبی یوسف یعقوب بن إبراهیم الأنصاری.

4-الآحاد و المثانی لابن أبی عاصم-الضحاک(ط دار الدرایة للطباعة و النشر و التوزیع سنة 1411 ه-1991 م)و(ط دار المعرفة).

5-الآحاد و المثانی لابن حبان(مخطوط مکتبة کوپرلی 235).

6-آفة أصحاب الحدیث لابن الجوزی(ط إیران).

7-آراء حول القرآن للعلامة الفانی،السید علی بن محمد بن حسن الیزدی الأصفهانی (ط قم سنة 1399 ه).

8-آیة التطهیر فی أحادیث الفریقین للسید علی الأبطحی.

9-إبصار العین فی أنصار الحسین«علیه السلام»للشیخ محمد طاهر السماوی(الطبعة الأولی نشر مرکز الدراسات الإسلامیة لممثلیة الولی الفقیه فی حرس الثورة الإسلامیة سنة 1377 ه ش 1419 ه ق).

10-إبطال الباطل لأبی الخیر فضل اللّه بن روزبهان الشیرازی الشافعی.

11-أبو ذر الغفاری لمنیر الغضبان(دار العربیة بیروت-لبنان سنة 1970 م).

12-أبو طالب مؤمن قریش للشیخ عبد اللّه بن علی الخنیزی القطیفی(ط دار مکتبة الحیاة سنة بیروت-لبنان 1381 ه)و(ط دار الکتب العلمیة).

ص :209

13-أبو هریرة للسید عبد الحسین شرف الدین(ط المبطعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1384 ه)و(مؤسسة أنصاریان للطباعة و النشر-قم).

14-الإتحاف بحب الأشراف للشبراوی الشافعی(المطبعة الأدبیة بمصر سنة 1316 ه).

15-إتحاف السادة المتقین بشرح أسرار إحیاء علوم الدین لأبی الفیض محمد بن محمد بن عبد الرزاق الشهیر بالسید مرتضی الحسینی الیمانی الزبیدی الحنفی(ط المیمنیة بمصر).

16-الإتقان فی علوم القرآن لجلال الدین السیوطی(المکتبة الثقافیة-بیروت لبنان سنة 1973 م)و(ط دار الفکر-لبنان سنة 1416 ه-199 م).

17-إثبات الهداة للحر العاملی(المطبعة العلمیة-قم-إیران).

18-إثبات الوصیة للمسعودی(ط النجف الأشرف)و(ط منشورات مکتبة بصیرنی-قم-إیران).

19-الإثنا عشر رسالة(عیون المسائل)للمحقق الداماد(طبع و نشر السید جمال الدین المیردامادی-ایران).

20-الإثنا عشریة لمحمد بن حسن الحر العاملی(ط دار الکتب العلمیة-قم-إیران).

21-أجوبة المسائل المهنائیة للعلامة الحلی الحسن بن یوسف بن المطهر-أجوبة علی أسئلة السید مهنا بن سنان بن عبد الوهاب الجعفری العبدلی الحسینی المدنی.

22-أجوبة مسائل موسی جار اللّه للسید عبد الحسین شرف الدین(ط دار النعمان- النجف الأشرف سنة 1386 ه)و(الطبعة الثانیة مطبعة العرفان-صیدا سنة 1373 ه).

23-أحادیث أم المؤمنین عائشة للسید مرتضی العسکری(دار الزهراء-بیروت سنة 1405)و(التوحید للنشر سنة 1414 ه-1994 م).

24-الإحتجاج لأبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی(نشر دار النعمان للطباعة و النشر-النجف الأشرف سنة 1386 ه 1966 م)و(ط سنة

ص :210

1313 ه)و(ط دار الأسوة-قم).

25-الإحسان فی تقریب(ترتیب)صحیح ابن حبان لعلاء الدین علی بن بلبان الفارسی الحنفی(ط مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1408 ه).

26-إحقاق الحق(الأصل)للشهید نور اللّه التستری(ط مطبعة الخیام-قم-إیران).

27-الأحکام السلطانیة لأبی الحسن علی بن محمد بن حبیب البصری،الماوردی الشافعی(ط دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان).

28-أحکام القرآن لمحمد بن عبد اللّه المعروف بابن العربی(نشر دار الفکر للطباعة و النشر-بیروت-لبنان)و(ط مصر سنة 1392 ه).

29-أحکام القرآن لأبی بکر أحمد بن علی الرازی الجصاص الحنفی(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م)و(ط دار إحیاء التراث العربی)و(دار الکتاب العربی-بیروت سنة 1405 ه)

30-أحکام القرآن لأبی عبد اللّه محمد بن إدریس الشافعی(نشر دار الکتب العلمیة- بیروت سنة 1400 ه).

31-الإحکام فی أصول الأحکام لعلی بن أبی علی بن محمد الآمدی(ط مؤسسة الحلبی و شرکاه-مصر سنة 1387 ه).

32-الإحکام فی أصول الأحکام للحافظ أبی محمد علی أحمد بن سعید بن حزم الأندلسی الظاهری(مطبعة العاصمة-القاهرة)و(ط دار الآفاق الجدیدة- بیروت 1403 ه).

33-أحوال الرجال للجوزجانی(ط مؤسسة الرسالة بیروت-لبنان سنة 1405 ه).

34-إحیاء علوم الدین للغزالی(ط دار المعرفة بیروت-لبنان).

35-أخبار الحمقی و المغفلین لأبی الفرج عبد الرحمن بن علی القرشی البغدادی المعروف بابن الجوزی(الطبعة الأولی دار الکتاب العربی-بیروت سنة 1994 م).

ص :211

36-الأخبار الدخیلة للمحقق الشیخ محمد تقی التستری(ط غفاری-إیران).

37-أخبار الدول و آثار الأول(تاریخ القرمانی)لابن سنان القرمانی(مطبوع بهامش الکامل فی التاریخ)و(ط بغداد).

38-الأخبار الطوال لأبی حنیفة أحمد بن داود الدینوری(الطبعة الأولی سنة 1960 م نشر دار إحیاء الکتب العربیة-عیسی البابی الحلبی و شرکاه/منشورات الشریف الرضی).

39-أخبار الظراف و المتماجنین لأبی الفرج عبد الرحمن بن محمد بن علی بن عبد اللّه حمادی البکری الصدیقی الحنبلی(ط المکتبة الحیدریة).

40-أخبار القضاة لمحمد بن خلف بن حیان المعروف بوکیع(ط عالم الکتب بیروت -لبنان).

41-أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار لأبی الولید محمد بن عبد اللّه الأزرقی.

42-أخبار المغیرة بن شعبة.؟؟؟أخبار مطرف بن المغیرة بن شعبة.

43-إختصار علوم الحدیث لابن کثیر(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

44-الإختصاص للشیخ المفید(نشر دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت- لبنان سنة 1414 ه-1993 م)و(ط مؤسسة النشر الإسلامی-قم-إیران).

45-إختلاف الحدیث للشافعی(مطبوع بهامش کتاب الأم).

46-إختیار معرفة الرجال(معروف برجال الکشی)هذبه الشیخ الطوسی(ط جامعة طهران)و(نشر مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث-قم سنة 1404 ه)و(ط کربلاء)و(ط جامعة مشهد-إیران سنة 1348 ه ش).

47-أخذ الثار فی أخبار المختار لابن نما جعفر بن محمد.

48-أدب الإملاء و الإستملاء لأبی سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی السمعانی(ط سنة 1925 م)و(نشر دار و مکتبة الهلال-بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1989 م).

49-أدب المجالسة لیوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری(تحقیق سمیر

ص :212

حلبی-الطبعة الأولی نشر دار الصحابة للتراث سنة 1409 ه 1989 م).

50-الأدب المفرد لمحمد بن إسماعیل البخاری(ط دار الکتب العلمیة)و(الطبعة الأولی مؤسسة الکتب الثقافیة 1406 ه 1986 م).

51-الأذکار النوویة لأبی زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی الشافعی الدمشقی(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه -1994 م).

52-الأذکیاء لابن الجوزی(ط سنة 1389 ه النجف الأشرف-العراق).

53-الأربعون حدیثا لمنتجب الدین علی بن عبید اللّه بن بابویه الرازی(نشر مدرسة الإمام المهدی-قم المقدسة سنة 1408 ه).

54-الأربعون حدیثا فی إثبات إمامة أمیر المؤمنین لسلیمان بن عبد اللّه الماحوزی البحرانی(مطبعة أمیر الطبعة الأولی سنة 1417 ه).

55-الأربعین البلدانیة لأبی القاسم علی بن الحسن بن هبة اللّه ابن عساکر الدمشقی (مطبوعات مرکز جمعة الماجد للثقافة و التراث بدبی).

56-الأربعین فی إمامة الأئمة الطاهرین لمحمد طاهر بن محمد حسین الشیرازی النجفی القمی(الطبعة الأولی مطبعة أمیر سنة 1418 ه).

57-الأربعین فی مناقب أمیر المؤمنین للسید جمال الدین عطاء اللّه ابن الأمیر فضل اللّه الشیرازی الدشتکی(مخطوط).

58-الأربعین للحافظ منتجب الدین محمد بن مسلم بن أبی الفوارس الرازی (مخطوط).

59-أرجح المطالب لعبید اللّه الحنفی الآمرتسری(ط لاهور).

60-الإرشاد للمفید(ط المکتبة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1392 ه-و ط سنة 1381 ه)و(ط مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-بیروت-سنة 1416 ه)و(ط مکتبة الآخندی)و(ط دار المفید)و(ط مکتبة بصیرتی).

61-إرشاد العقل السلیم إلی مزایا القرآن الکریم لأبی السعود محمد بن محمد

ص :213

العمادی(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت).

62-إرشاد الساری فی شرح صحیح البخاری لأبی العباس شهاب الدین أحمد بن محمد القسطلانی(نشر دار صادر بیروت-لبنان سنة 1304 ه).

63-إرشاد الفحول للشوکانی(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1399 ه).

64-إرشاد القلوب لأبی محمد الحسن بن محمد الدیلمی(نشر مؤسسة الأعلمی- بیروت-لبنان سنة 1398 ه).

65-إرغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی لعبد اللّه بن محمد بن الصدیق الغماری الحسنی(الطبعة الثانیة نشر دار الإمام النووی-عمان-الأردن سنة 1412 ه- 1992 م).

66-إزالة الخفاء للدهلوی.

67-الأزریة فی مدح النبی و الوصی و الآل للشیخ کاظم الأزری(الطبعة الأولی-دار الأضواء-سنة 1409 ه-1989 م).

68-أسباب نزول الآیات للواحدی النیسابوری(ط مصر سنة 1387 ه)و (مؤسسة الحلبی و شرکاه للنشر و التوزیع-القاهرة سنة 1388 ه-1968 م).

69-الإستبصار للشیخ الطوسی(ط النجف الأشرف-العراق سنة 1376 ه)و (نشر دار الکتب الإسلامیة-طهران سنة 1363 ه ش).

70-الإستذکار لیوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری(ط دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 2000 م).

71-الإستغاثة لأبی القاسم الکوفی(متوفی سنة 352 ه).

72-الإستنصار فی النص علی الأئمة الأطهار لأبی الفتح محمد بن علی بن عثمان الکراجکی(دار الأضواء-بیروت-لبنان سنة 1405 ه).

73-الإستیعاب فی معرفة الأصحاب لأبی عمر،یوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمری القرطبی(مطبوع بهامش الإصابة سنة 1328 ه فی دار المعارف بمصر)و(ط دار الجیل-بیروت سنة 1412 ه).

ص :214

74-أسد الغابة فی معرفة الصحابة لعز الدین أبی الحسن،علی بن أبی الکرم،محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی،المعروف بابن الأثیر(ط دار الکتاب العربی)و(نشر مؤسسة إسماعیلیان-طهران-إیران 1380 ه).

75-الإسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث للدکتور محمد حسین الذهبی.

76-الإسرائیلیات و أثرها فی کتب التفسیر و الحدیث لرمزی نعناعة(ط سنة 1390 ه).

77-أسرار الشهادة للأدیب الشاعر میرزا إسماعیل الملقب فی شعره بسرباز(طبع سنة 1319 ه).

78-الأسرار الفاطمیة للشیخ محمد فاضل المسعودی(نشر مؤسسة الزائر فی الروضة المقدسة لفاطمة المعصومة-رابطة الصداقة الإسلامیة سنة 1420 ه- 2000 م).

79-الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة لنور الدین علی بن سلطان محمد القاری الهروی(ط بیروت سنة 1391 ه).

80-إسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی و فضائل أهل بیته الطاهرین للشیخ محمد بن علی الصبان المصری الشافعی(مطبوع بهامش نور الأبصار-ط مطبعة الجمهوریة-نصر).

81-إسعاف المبطأ برجال الموطأ لجلال الدین السیوطی(الطبعة الأولی نشر دار الهجرة للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت سنة 1410 ه).

82-الإسلام و المشکلة العنصریة.

83-الأسماء و الصفات لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی النیسابوری(ط دار إحیاء التراث العربی بیروت-لبنان).

84-أسمی المناقب فی تهذیب أسنی المطالب الجزری الدمشقی الشافعی(ط سنة 1403 ه).

85-إشارة السبق لأبی الحسن علی بن الحسن بن أبی المجد الحلبی(الطبعة الأولی

ص :215

مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1414 ه).

86-أشعة اللمعات فی شرح المشکاة(ط لکهنو).

87-الإصابة فی تمییز الصحابة لأحمد بن علی بن حجر العسقلانی(ط دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1415 ه)و(ط مصر سنة 1328 ه و 1399 ه).

88-أصدق الأخبار فی قصة الأخذ بالثار للسید محسن الأمین.

89-الأصول الأصلیة:المستفادة من الکتاب و السنة للمحدث محمد بن مرتضی المدعو بمحسن و الملقب بالفیض الکاشانی(ط دار إحیاء الأحیاء-قم-سنة 1412 ه).

90-الأصول الستة عشر لنخبة من الرواة(نشر دار الشبستری للمطبوعات-قم الطبعة الثانیة سنة 1405 ه).

91-أصول السرخسی لأبی بکر محمد بن أحمد بن أبی سهل السرخسی(نشره لجنة إحیاء المعارف النعمانیة بحیدر آباد الدکن بالهند دار الکتاب العلمیة-بیروت- لبنان الطبعة الأولی سنة 1414 ه 1993 م).

92-أصول الفقه(الفصول فی الأصول)لأحمد بن علی الرازی الجصاص(الطبعة الأولی سنة 1405 ه-1985 م).

93-أصول مالکیت للشیخ علی الأحمدی المیانجی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران سنة 1363 ه).

94-أضواء البیان فی إیضاح القرآن لمحمد الأمین بن محمد المختار الجکنی الشنقیطی (دار الفکر للطباعة و النشر-بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م).

95-أضواء علی السنة المحمدیة للشیخ محمد أبی ریة(ط دار المعارف-مصر)و (الطبعة الخامسة نشر البطحاء).

96-أضواء علی الصحیحین للشیخ محمد صادق النجمی(مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم سنة 1419 ه).

ص :216

97-أطائب الکلم فی بیان صلة الرحم لحسن بن علی بن عبد العال الکرکی العاملی (مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی العامة سنة 1394 ه)و(ط مهر استوار- إیران).

98-إعانة الطالبین لأبی بکر المشهور بالسید البکری ابن السید محمد شطا الدمیاطی (الطبعة الأولی دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1418 ه-1997 م).

99-الإعتقادات فی دین الإمامیة لأبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(الشیخ الصدوق)(مطبوع مع الباب الحادی عشر طبعة حجریة)و(ط سنة 1382 ه)و(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

100-الإعتقاد علی مذهب السلف لأحمد بن الحسین البیهقی(دار الکتب العلمیة- بیروت سنة 1406 ه 1986 م).

101-إعجاز القرآن لأبی بکر محمد بن الطیب الباقلانی(الطبعة الثالثة دار التعارف -مصر).

102-الأعلاق النفیسة لأبی علی أحمد بن عمر ابن رسته(ط لیدن).

103-الأعلام لخیر الدین الزرکلی(دار العلم للملایین بیروت-لبنان سنة 1980).

104-أعلام الحدیث فی شرح البخاری لأبی سلیمان الخطابی.

105-أعلام الدین فی صفات المؤمنین للحسن بن أبی الحسن الدیلمی(نشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم).

106-أعلام الموقعین لمحمد بن أبی بکر ابن قیم الجوزیة(ط دار الجیل-بیروت- لبنان سنة 1973 م).

107-أعلام النبوة لعلی بن محمد الماوردی(نشر مکتبة الکلیات الأزهریة-سنة 1971 م).

108-أعلام النساء لعمر رضا کحالة(مؤسسة الرسالة بیروت سنة 1404 ه).

ص :217

109-إعلام الوری بأعلام الهدی للطبرسی(ط دار المعرفة)و(نشر مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث-قم 1417 ه)و(ط مؤسسة الوفاء)و (ط سنة 1390 ه و 1399 ه).

110-الإعلان بالتوبیخ لمن یذم التاریخ للسخاوی(ط دار الکتاب العربی-بیروت سنة 1399 ه).

111-أعیان الشیعة للسید محسن الأمین العاملی(ط دار التعارف بیروت)و(الطبعة الأولی سنة 1403 ه).

112-الأغانی لأبی الفرج الأصفهانی(ط دار الکتب العلمیة)و(ط ساسی)و(ط دار إحیاء التراث العربی).

113-إفحام الأعداء و الخصوم بتکذیب ما افتروه علی سیدتنا أم کلثوم للسید ناصر حسین الموسوی الهندی(مکتبة نینوی الحدیثة-طهران).

114-الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین علی«علیه السلام»للشیخ المفید أبی عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان الحارثی(دار المفید-بیروت-لبنان)و(ط النجف الأشرف-العراق).

115-إقبال الأعمال للسید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس (الطبعة الأولی نشر مکتب الإعلام الإسلامی سنة 1414 ه).

116-الإقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد لأبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی (منشورات مکتبة جامع چهل ستون-طهران مطبعة الخیام-قم سنة 1400 ه).

117-أقرب الموارد لسعید الخوری الشرتونی اللبنانی(منشورات مکتبة المرعشی- قم-إیران سنة 1403 ه).

118-أقسام المولی فی اللسان للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(الطبعة الثانیة نشر دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه- 1993 م).

ص :218

119-الإقناع فی حل ألفاظ أبی شجاع لشمس الدین محمد بن أحمد الشربینی الخطیب القاهری الشافعی(ط دار المعرفة).

120-الإکتفاء فی فضل الأربعة الخلفاء للشیخ إبراهیم بن عبد اللّه الوصابی الیمنی الشافعی(مخطوط).

121-الإکتفاء من مغازی رسول اللّه للکلاعی البغدادی(ط مکتبة الخانجی بالقاهرة)و(ط الهند)و(مکتبة الهلال بیروت-لبنان سنة 1387 ه).

122-أکذوبة تحریف القرآن لرسول جعفریان(ط منظمة الإعلام الإسلامی- طهران-إیران سنة 1406 ه).

123-الإکلیل فی الحدیث لأبی عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری.

124-إکلیل المنهج فی تحقیق المطلب لمحمد جعفر بن محمد طاهر الخراسانی الکرباسی(الطبعة الأولی-نشر دار الحدیث للطباعة و النشر سنة 1424 ه ق 1382 ه ش).

125-إکمال الدین و إتمام النعمة لأبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الشیخ الصدوق)(ط دار الکتب الإسلامیة-طهران-إیران سنة 1395 ه) و(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة سنة 1405 ه-1363 ه ش).

126-الإکمال فی أسماء الرجال لأبی عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الخطیب التبریزی (نشر مؤسسة أهل البیت).

127-الإکمال فی ذکر من له روایة فی مسند أحمد من الرجال سوی من ذکر فی تهذیب الکمال لأبی المحاسن شمس الدین محمد بن علی بن الحسن بن حمزة الحسینی الشافعی.

128-إکمال الکمال(الإکمال فی رفع الإرتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الأسماء و الکنی و الأنساب)للحافظ أبی نصر علی بن هبة اللّه الشهیر ب(ابن ماکولا).

(نشر دار إحیاء التراث العربی).

ص :219

129-إلزام الناصب للحائری الیزدی(المکتبة المرتضویة-طهران-إیران).

130-إلزام النواصب بإمامة علی بن أبی طالب«علیه السلام»للشیخ مفلح بن الحسین(الحسن)بن راشد(رشید)ابن صلاح البحرانی(تحقیق الشیخ عبد الرضا النجفی-الطبعة الأولی سنة 1420 ه).

131-ألف حدیث فی المؤمن للشیخ هادی النجفی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین-قم سنة 1416 ه).

132-ألفیة السیوطی فی علم الحدیث.

133-ألقاب الرسول و عترته لقدماء المحدثین(مطبوع مع مجموعة نفیسة-نشر مکتبة المرعشی-قم سنة 1406 ه).

134-الأم لأبی عبد اللّه محمد بن إدریس الشافعی(ط مصر سنة 1388 ه)و(ط دار الفکر سنة 1403 ه-1983 م).

135-أمالی ابن الشیخ الطوسی.

136-أمالی أبی نعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی(الطبعة الأولی دار الصحابة للتراث -طنطا-مصر سنة 1410 ه).

137-أمالی السید المرتضی للشریف أبی القاسم علی بن الطاهر أبی أحمد الحسین (الطبعة الأولی منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی-قم-إیران سنة 1325 ه-1907 م و ط سنة 1403 ه)و(ط دار الکتاب العربی بیروت -لبنان سنة 1387 ه).

138-أمالی الشجری(الأمالی الخمیسیة)لیحیی بن الحسین الشجری(ط عالم الکتب-بیروت سنة 1403 ه.ق).

139-أمالی الشیخ لأبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی(الطبعة الأولی نشر مؤسسة البعثة للطباعة و النشر و التوزیع-قم سنة 1414 ه)و(ط النعمان-النجف الأشرف).

140-أمالی الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی

ص :220

(الطبعة الأولی مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة-قم 1417 ه)و(ط دار المعرفة)و(ط مؤسسة الأعلمی للمطبوعات)و(ط المکتبة الحیدریة- النجف سنة 1389 ه.و سنة 1391 ه).

141-أمالی القالی(النوادر)لأبی علی القالی،إسماعیل بن القاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمد بن سلمان.

142-أمالی المحاملی للحسین بن إسماعیل المحاملی بروایة ابن یحیی البیع(الطبعة الأولی نشر المکتبة الإسلامیة-دار ابن القیم-الأردن سنة 1412 ه).

143-أمالی المفید(ط مؤسسة النشر الإسلامی-قم-إیران)و(نشر دار المفید).

144-الإمام الحسین لعبد اللّه العلایلی.

145-الإمام علی«علیه السلام»لعبد الفتاح عبد المقصود(طبعة أولی-منشورات مکتبة العرفان-بیروت).

146-الإمام علی«علیه السلام»لمحمد رضا(ط دار الکتب العلمیة بیروت- لبنان).

147-الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»لأحمد الرحمانی الهمدانی(المنیر للطباعة و النشر-طهران سنة 1417 ه).

148-الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»رابع الخلفاء الراشدین لمحمد رضا المصری(مطبعة رستم مصطفی الحلبی-مصر سنة 1358 ه-و(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1396 ه).

149-الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»سیرة و تاریخ للشیخ محمد حسن آل یاسین(ط منشورات المکتب العالمی للطباعة و النشر بیروت سمة 1978 م).

150-الإمام علی«علیه السلام»فی آراء الخلفاء للشیخ مهدی فقیه إیمانی(نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم سنة 1420 ه).

151-الإمام المهاجر لعبد اللّه بن نوح الجیالحوری الجاوی.

152-الإمامة(مخطوط)توجد نسخة مصورة منه فی مکتبة المرکز الإسلامی

ص :221

للدراسات فی بیروت.

153-الإمامة و أهل البیت لمحمد بیومی مهران(نشر مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1415 ه-1995 م).

154-الإمامة و التبصرة من الحیرة لأبی الحسن علی بن الحسین بن بابویه القمی والد الشیخ الصدوق(الطبعة الأولی-تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدی«علیه السلام»-قم المقدسة سنة 1404 ه ق-1363 ه ش).

155-الإمامة و السیاسة لابن قتیبة الدینوری(ط مصر سنة 1388 ه)و(ط مؤسسة الحلبی،تحقیق الزینی)و(ط أمیر قم تحقیق الشیری).

156-إمتاع الأسماع لتقی الدین أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد المقریزی (الطبعة الثانیة)و(منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیة-بیروت- لبنان سنة 1420 ه-1999 م).

157-الأموال لأبی عبید القاسم بن سلام(نشر مکتبة الکلیات الأزهریة مصر سنة 1388 ه).

158-الإنتصار للشریف أبی القاسم علی بن الطاهر أبی أحمد الحسین المرتضی(ط دار الأضواء بیروت-لبنان سنة 1405 ه).

159-الإنجیل المتداول-المنسوب لبعض أصحاب المسیح(ط بیروت-لبنان 1976 م).

160-أنس الجلیل بتاریخ(فی أخبار)القدس و الخلیل لأبی الیمن عبد الرحمان مجیر الدین العلیمی الحنبلی(ط المکتبة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1388 ه).

161-الأنساب لأبی سعد عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی السمعانی(دار الجنان للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1408 ه-1988 م)و (ط حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1380 ه).

162-أنساب الأشراف للبلاذری(ط مؤسسة الأعلمی-بیروت-لبنان بتحقیق المحمودی سنة 1394 ه و 1397 ه)و(ط لیدن)و(ط دار المعارف بمصر

ص :222

سنة 1359 ه).

163-أنصار الحسین«علیه السلام»للشیخ محمد مهدی شمس الدین(الطبعة الثانیة نشر الدار الإسلامیة سنة 1401 ه-1981 م).

164-إنصاف عثمان لمحمد أحمد جاد المولی بک.

165-الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف لعلاء الدین أبی الحسن علی بن سلیمان المرداوی الحنبلی(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت سنة سنة 1377 ه.و ط سنة 1406 ه 1986 م).

166-الإنصاف فیما تضمنه الکشاف من الإعتزال لناصر الدین أحمد بن محمد بن المنیر الإسکندری المالکی(ط مطبعة مصطفی البابی الحلبی-مصر- سنة 1385 ه 1966 م).

167-الأنوار البهیة للشیخ عباس بن محمد رضا القمی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1417 ه).

168-أنوار التنزیل و أسرار التأویل(البیضاوی)لأبی سعید عبد اللّه بن عمر بن محمد الشیرازی البیضاوی(نشر دار الفکر-بیروت-لبنان).

169-الأنوار العلویة و الأسرار المرتضویة للشیخ جعفر النقدی(ط المکتبة الحیدریة -النجف الأشرف سنة 1381 ه-1962 م).

170-الأنوار القدسیة للشیخ محمد حسین الأصفهانی(مؤسسة المعارف الإسلامیة -قم-إیران سنة 1415).

171-الأنوار المحمدیة للنبهانی(ط الأدبیة-بیروت).

172-أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت للعلامة الحلی.

173-الأنوار النعمانیة للسید نعمة اللّه الجزائری(ط تبریز-إیران).

174-أهل البیت«علیهم السلام»فی الکتاب و السنة لمحمد الریشهری(الطبعة الثانیة دار الحدیث سنة 1375 ه).

175-أهل البیت«علیهم السلام»لتوفیق أبی علم.

ص :223

176-أهمیة الحدیث عند الشیعة للشیخ آقا مجتبی العراقی(الطبعة الأولی مطبعة مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1421 ه).

177-الأوائل لأبی القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی(نشر مؤسسة الرسالة دار الفرقان-بیروت سنة 1403).

178-الأوائل لأبی هلال العسکری(ط دمشق-سوریا سنة 1975 م).

179-أوائل المقالات للشیخ المفید(منشورات مکتبة الداوری-قم-إیران).

180-الإیضاح للشیخ الفضل بن شاذان الأزدی النیسابوری(مؤسسة انتشارات دانشکاه-طهران سنة 1392 ه).

181-إیضاح الإشتباه للعلامة الحلی أبی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الأسدی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1411 ه).

182-إیضاح الفوائد فی شرح إشکالات القواعد لفخر المحققین الشیخ أبی طالب محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی(الطبعة الأولی المطبعة العلمیة-قم سنة 1387 ه).

183-إیمان أبی طالب للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(الطبعة الثانیة دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

184-إیمان أبی طالب و سیرته للشیخ عبد الحسین الأمینی النجفی.

-ب-

185-الباعث الحثیث شرح إختصار علوم الحدیث لأحمد محمد شاکر(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

186-بحار الأنوار للعلامة المجلسی(ط حجریة-إیران للمجلد الثامن)و(ط إیران سنة 1385 ه)و(ط مؤسسة الوفاء-بیروت-لبنان).

187-البحر الرائق(شرح کنز الدقائق)لزین الدین بن إبراهیم بن محمد المعروف بابن نجیم المصری(منشورات محمد علی بیضون-دار الکتب العلمیة-بیروت -لبنان سنة 1418 ه-1997 م)و(المطبعة العلمیة سنة 1311 ه)و(ط دار

ص :224

المعرفة-بیروت-لبنان أوفست).

188-البحر الزخار لأحمد بن یحیی المرتضی الیمانی الزیدی(ط سنة 1366 ه).

189-بحر الفوائد فی شرح الفرائد للمیرزا محمد حسن الآشتیانی(ط حجریة سنة 1350 ه)و(منشورات مکتبة آیة اللّه المرعشی النجفی قم-إیران 1403 ه).

190-البحر المحیط(أبی حیان الأندلسی)لمحمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی الغرناطی(ط دار الفکر سنة 1403 ه)و(ط دار الکتب العلمیة- بیروت سنة 1422 ه-2001 م).

191-بحوث فی تاریخ السنة المشرفة لأکرم ضیاء العمری(ط بیروت-لبنان سنة 1395 ه).

192-بحوث فی تاریخ القرآن و علومه للسید أبی الفضل میر محمدی الزرندی(ط دار التعارف-بیروت-لبنان سنة 1400 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی-قم سنة 1420 ه).

193-بحوث مع أهل السنة و السلفیة للسید مهدی الروحانی(ط دار التعارف- بیروت-لبنان سنة 1399 ه).

194-البدء و التاریخ لابن زید أحمد بن سهل المطهر بن طاهر المقدسی القادری(ط سنة 1988 م).

195-بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع لأبی بکر بن مسعود الکاشانی(ط القاهرة) و(الطبعة الأولی نشر المکتبة الحبیبیة-باکستان سنة 1409 ه-1989 م).

196-بدایع الصنایع لملک العلماء أبی بکر بن مسعود الکاسانی الحنفی(دار الکتب العلمیة-بیروت).

197-بدایة المجتهد و نهایة المقتصد لأبی الولید محمد بن أحمد بن رشد القرطبی الأندلسی المالکی الشهیر بابن رشد الحفید(ط سنة 1386 ه).

198-بدایة الوصول فی شرح کفایة الأصول للشیخ محمد طاهر آل الشیخ راضی (الطبعة الأولی نشر أسرة آل الشیخ راضی سنة 1425 ه-2004 م).

ص :225

199-البدایة و النهایة لابن کثیر(ط دار إحیاء التراث العربی سنة 1413 ه)و(ط مکتبة المعارف بیروت-لبنان).

200-بدیع المعانی للقاضی نجم الدین الأذرعی.

201-بذل القوة فی سنیّ النبوة للشیخ محمد هاشم بن عبد الغفور السندی.

202-البرصان و العرجان و العمیان و الحولان للجاحظ(ط دار الإعتصام-القاهرة سنة 1392 ه).

203-البرهان فی علوم القرآن لبدر الدین محمد بن عبد اللّه الزرکشی(نشر دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1391 ه)و(نشر دار إحیاء الکتب العربیة عیسی البابی الحلبی و شرکاه سنة 1376 ه-1957 م).

204-البریقة المحمودیة فی شرح الطریقة المحمدیة لأبی سعید محمد بن مصطفی المفتی الخادمی(ط مصطفی الحلبی بالقاهرة).

205-بشارة المصطفی لشیعة المرتضی لعماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم الطبری(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1420 ه).

206-بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد لأبی جعفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفار(ط طهران سنة 1381 ه)و(نشر مؤسسة الأعلمی-طهران سنة 1404 ه ق-1362 ه ش)و(ط إیران سنة 1285 ه).

207-بغداد لابن طیفور أبی الفضل أحمد بن طاهر الکاتب الخراسانی البغدادی(ط ألمانیا سنة 1908 م)و(ط مصر سنة 1368 ه 1949 م).

208-بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث لنور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (نشر دار الطلائع للنشر و التوزیع و التصدیر-القاهرة).

209-بلاغات النساء لابن طیفور(ط مکتبة بصیرتی-قم-إیران)و(ط بیروت سنة 1972 م)و(ط دار النهضة الحدیثة).

210-بلغة الفقیه للسید محمد بحر العلوم(الطبعة الرابعة منشورات مکتبة الصادق -طهران سنة 1403 ه ق 1362 ه ش 1984 م).

ص :226

211-بلوغ الأمانی للشیخ أحمد بن عبد الرحمن البناء الشهیر بالساعاتی(مطبوع فی ذیل الفتح الربانی).

212-بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة للسید أحمد بن موسی بن جعفر بن طاووس(ط دار الفکر للنشر و التوزیع-عمان-الأردن سنة 1985 ه).

213-بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة للشیخ محمد تقی التستری(مکتبة الصدر- طهران-إیران سنة 1390 ه)و(ط مطبعة الحیدری طهران-إیران سنة 1390 ه).

214-بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال لعلی بن عبد اللّه محمد بن محب اللّه بن محمد جعفر العلیاری التبریزی.

215-بهجة المحافل فی السیر و المعجزات و الشمائل للشیخ یحیی بن أبی بکر العامری (نشر المکتبة العلمیة بالمدینة المنورة-الحجاز).

216-البیان فی تفسیر القرآن للسید أبو القاسم الخوئی(المطبعة العلمیة-قم-إیران سنة 1394 ه)و(نشر دار الزهراء للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1395 ه-1975 م).

217-البیان فی عد آی القرآن للدانی(نشر مرکز المخطوطات و التراث-الکویت سنة 1414 ه-1994 م).

218-البیان و التبیین للجاحظ(ط سنة 1380 ه)و(ط دار الفکر).

219-البیان و التعریف فی أسباب ورود الحدیث لإبراهیم بن محمد بن کمال الدین الحسینی الحرانی الدمشقی الحنفی(ابن حمزة).

220-بیت الأحزان للشیخ عباس بن محمد رضا القمی(نشر دار الحکمة-قم- إیران سنة 1412 ه).

-ت-

221-التاج الجامع للأصول للشیخ منصور علی ناصف(دار إحیاء التراث العربی- بیروت-لبنان سنة 1381 ه).

ص :227

222-تاج العروس من جواهر القاموس لأبی فیض السید محمد مرتضی الحسینی الواسطی الزبیدی الحنفی(المطبعة الخیریة-مصر سنة 1306 ه)و(نشر دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت سنة 1414 ه-1994 م).

223-تاج الموالید للطبرسی-المجموعة(نشر مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی -قم سنة 1406 ه)و(إنتشارات بصیرتی قم).

224-تاریخ الأئمة(المجموعة)للشیخ ابن أبی الثلج البغدادی(نشر مکتبة المرعشی سنة 1406 ه).

225-تاریخ ابن أبی خیثمة لأبی بکر أحمد بن زهیر النسائی.

226-تاریخ ابن شحنة-روضة المناظر(مطبوع بهامش الکامل).

227-تأریخ ابن معین لیحیی بن معین الغطفانی البغدادی(ط دار القلم-بیروت).

228-تاریخ ابن الوردی لعمر بن المظفر بن عمر التمیمی الشهیر بابن الوردی (المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1389 ه).

229-تاریخ أبی الفداء(المختصر فی أخبار البشر)لعماد الدین إسماعیل بن علی بن محمد أبی الفداء(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان).

230-تأریخ الأحمدی لأحمد حسین بهادر خان الهندی(ط مؤسسة البلاغ- بیروت).

231-تاریخ الإسلام لأبی عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی قسم المغازی(ط دار الکتاب المصری-القاهرة)و(دار الکتاب اللبنانی-بیروت سنة 1405 ه) و(ط دار الکتاب العربی بیروت-لبنان سنة 1407 ه-1987 م).

232-تاریخ الإسلام السیاسی للدکتور حسن إبراهیم حسن(ط دار إحیاء التراث بیروت-لبنان سنة 1964 ه).

233-التاریخ الإسلامی و المذهب المادی فی التفسیر(ط الکویت سنة 1969 م).

234-تاریخ أسماء الثقات لأبی حفص عمر بن شاهین(تحقیق صبحی السامرائی- الطبعة الأولی-الدار السلفیة-سنة 1404 ه-1984 م).

ص :228

235-تاریخ الأشراف لیحیی بن جابر البلاذری.

236-تاریخ آل محمد للقاضی محمد بهلول بهجت أفندی الزنکزوری الشافعی.

237-تاریخ الأمم و الملوک(ط دار المعارف بمصر)و(ط مؤسسة الأعلمی بیروت)و(ط مطبعة الإستقامة بالقاهرة)و(ط لیدن).

238-التاریخ الأوسط لأبی عبد اللّه محمد بن إسماعیل بن إبراهیم الجعفی البخاری.

239-تاریخ بغداد للخطیب البغدادی أبی بکر أحمد بن علی(نشر دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان)و(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1417 ه-1997 م).

240-تاریخ جرجان لحمزة بن یوسف السهمی(حیدر آباد الدکن-الهند سنة 1387 ه)و(عالم الکتب للطباعة و النشر-بیروت سنة 1407 ه).

241-تاریخ الخلفاء لجلال الدین السیوطی(ط مکتبة السعادة بمصر سنة 1371).

242-تاریخ خلیفة بن خیاط تحقیق سهیل زکار(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان).

243-تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس لحسین بن محمد بن الحسن الدیاربکری المالکی(ط مصر سنة 1383 ه).

244-تاریخ روضة الصفا لابن خاوند شاه.

245-التاریخ الصغیر لأبی عبد اللّه محمد بن إسماعیل بن إبراهیم الجعفی البخاری (دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1406 ه-1986 م).

246-تاریخ عمر بن الخطاب لابن الجوزی(منشورات دار إحیاء علوم الدین)(ط صادر).

247-تاریخ عمرو بن العاص للدکتور حسن إبراهیم حسن(ط مکتبة مدبولی 1996 ه).

248-تاریخ القرآن لأبی عبد اللّه الزنجانی.

ص :229

249-تاریخ القرآن للشیخ محمد حسین الصغیر.

250-تاریخ القرآن الکریم لمحمد طاهر الکردی(الطبعة الأولی مطبعة الفتح-جدة -الحجاز سنة 1365 ه-1946 م).

251-التاریخ الکبیر لأبی عبد اللّه محمد بن إسماعیل بن إبراهیم الجعفی البخاری (ط دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان)و(نشر المکتبة الإسلامیة-دیار بکر- ترکیا).

252-تاریخ الکوفة للسید حسین بن أحمد البراقی النجفی(الطبعة الأولی انتشارات المکتبة الحیدریة سنة 1424 ه ق 1382 ه ش).

253-تاریخ گزیده.

254-تاریخ مختصر الدول لغریغوریوس أبی الفرج بن هارون المعروف بابن العبری (المطبعة الکاثولیکیة-بیروت-لبنان سنة 1958 م).

255-تاریخ مدینة دمشق(ط دار الکتب العلمیة)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1415 ه)و(ط مؤسسة الأعلمی)و الأجزاء التی حققها المحمودی و هی:

ألف:ترجمة الإمام علی«علیه السلام»ط بیروت-لبنان.

ب:ترجمة الإمام الحسن«علیه السلام»بیروت-لبنان.

256-تاریخ المدینة المنورة(أخبار المدینة النبویة)لابن شبه أبی زید عمر بن شبة النمیری البصری(دار الفکر-قم-إیران سنة 1410 ه ق-1368 ه ش).

257-تاریخ موالید الأئمة«علیه السلام»و وفیاتهم للشیخ أبی محمد عبد اللّه بن النصر بن الخشاب البغدادی(ط بصیرتی-قم)و(ط مکتبة المرعشی سنة 1406 ه).

258-تاریخ الیعقوبی لأحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب ابن واضح الکاتب العباسی المعروف بالیعقوبی(ط دار صادر بیروت-لبنان)و(ط المکتبة الحیدریة-النجف الأشرف).

ص :230

259-تأسیس الشیعة لعلوم الإسلام للسید حسن الصدر(منشورات الأعلمی- طهران-إیران).

260-تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة للسید شرف الدین الحسینی الأسترآبادی(مطبعة أمیر-قم-إیران سنة 1407 ه).

261-تأویل مختلف الحدیث لأبی محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة(ط دار الجیل- بیروت-لبنان سنة 1393 ه)و(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

262-التبر المذاب فی بیان ترتیب الأصحاب لأحمد بن محمد الحافی(الخوافی) الحسینی الشافعی(نسخة مکتبة المرعشی-قم).

263-التبصرة بعین ما تقدم عن التذکرة لابن الجوزی أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الحنبلی(ط عیسی الحلبی-القاهرة).

264-تبصیر الرحمن و تیسیر المنان لعلی بن أحمد بن إبراهیم المهایمی(ط مطبعة بولاق-مصر).

265-التبیان فی تفسیر القرآن للشیخ الطوسی(ط مکتب الإعلام الإسلامی سنة 1409 ه)و(ط النجف الأشرف-العراق).

266-التبیان فی شرح الدیوان-دیوان المتنبی(ط الحلبی بمصر).

267-التبیین فی أنساب القرشیین لأبی محمد عبد اللّه بن أحمد بن قدامة الحنبلی المقدسی(نسخة مصورة من مخطوطة مکتبة جستربیتی بإیرلندة)و(ط عالم الکتب و مکتبة النهضة العربیة-بیروت سنة 1408 ه).

268-التتمة فی تواریخ الأئمة للسید تاج الدین بن أحمد الحسینی العاملی«من علماء القرن الحادی عشر الهجری»(ط مؤسسة البعثة-إیران سنة 1412 ه ق)و (نشر دار الکتاب الإسلامی بیروت سنة 1412 ه).

269-تثبیت الإمامة للقاسم بن إبراهیم البرسی(الطبعة الأولی الغدیر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1419 ه-1998 م).

270-تثبیت الإمامة لیحیی بن الحسین بن القاسم الیمنی الزیدی(دار الإمام

ص :231

السجاد«علیه السلام»بیروت-لبنان سنة 1419 ه).

271-تجارب الأمم و تعاقب الهمم لابن مسکویه(ط سروش-طهران-إیران سنة 1407 ه).

272-تجرید الإعتقاد لمحمد بن محمد بن الحسن نصیر الدین الطوسی.

273-تجهیز الجیش للعلامة المولی حسن بن المولوی أمان اللّه الدهلوی(مخطوط).

274-تحریر الأحکام للعلامة الحلی(ط مؤسسة أهل البیت-قم-إیران)و(نشر مؤسسة الإمام الصادق سنة 1420 ه).

275-التحریر الطاووسی للشیخ حسن بن زین الدین صاحب المعالم(الطبعة الأولی نشر مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی-قم المقدسة سنة 1411 ه).

276-التحصین لأسرار ما زاد من أخبار کتاب الیقین للسید رضی الدین علی بن طاووس الحلی(نشر مؤسسة دار الکتاب(الجزائری)للطباعة و النشر-مطبعة نمونة-قم سنة 1413 ه).

277-تحف العقول لابن شعبة الحرانی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران سنة 1404 ه)و(ط النجف الأشرف سنة 1385 ه).

278-تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی لأبی العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفوری(ط حجریة)و(ط دار الفکر)و(ط دار الکتب العلمیة- بیروت-لبنان سنة 1410 ه-1990 م).

279-التحفة السنیة فی شرح النخبة المحسنیة للسید عبد اللّه بن نعمة اللّه الجزائری (مخطوط-مکتبة أستانه قدس).

280-تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف لأبی الحجاج یوسف بن عبد الرحمن المزی (ط بمبئ)و(الطبعة الثانیة دار القیامة الهند سنة 1403 ه)و(ط مؤسسة الرسالة-بیروت سنة 1413 ه).

281-تحفة الحبیب علی شرح الخطیب(حاشیة علی الإقناع فی حل ألفاظ أبی شجاع)

ص :232

للشیخ سلیمان بن محمد بن عمر البجیرمی الشافعی(ط دار الفکر 1401 ه).

282-التحفة العسجدیة فیما دار من الاختلاف بین العدلیة و الجبریة للحسن بن یحیی القاسمی(نشر أبو أیمن للطباعة-صنعاء-الجمهوریة الیمنیة سنة 1343 ه).

283-تحفة الفقهاء لعلاء الدین محمد السمرقندی(الطبعة الثانیة نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

284-التحفة اللطیفة فی تأریخ المدینة الشریفة لشمس الدین أبو الخیر محمد بن عبد الرحمن السخاوی(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

285-تخریج الأحادیث و الآثار لجمال الدین الزیلعی(نشر دار ابن خزیمة-الریاض سنة 1414 ه)و(ط دار المعرفة).

286-تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(منشورات المکتبة العلمیة بالمدینة المنورة سنة 1392 ه).

287-تذکرة الحفاظ لأبی عبد اللّه شمس الدین الذهبی(نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

288-التذکرة الحمدونیة فی التاریخ و الأدب و النوادر و الاشعار لمحمد بن الحسن بن حمدون(طبع بیروت).

289-تذکرة الخواص لسبط ابن الجوزی(ط النجف الأشرف-العراق سنة 1383 ه).

290-تذکرة الفقهاء للعلامة الحلی الحسن بن یوسف بن المطهر(نشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم سنة 1414 ه)و(منشورات المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة-إیران).

291-تذکرة الموضوعات لمحمد طاهر بن علی الهندی الفتنی(نشر أمین دمج- بیروت-لبنان).

292-التراتیب الإداریة(نظام الحکومة النبویة)للشیخ عبد الحی الکتانی(ط دار

ص :233

إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

293-الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف لعبد العظیم بن عبد القوی المنذری الشامی(دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

294-ترکة النبی«صلی اللّه علیه و آله»لأبی الحسن علی بن الخلف بن معزوز بن فتوح التلمسانی المعروف بالکوفی(الطبعة الأولی 1404 ه).

295-تسلیة المجالس و زینة المجالس للسید محمد بن أبی طالب الحسینی الحائری.

296-التسهیل لعلوم التنزیل للقاسم بن أحمد بن محمد بن جزی الکلبی(نشر دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان 1403 ه-1983 م).

297-تشیید المطاعن و کشف الضغائن للسید محمد قلی الهندی(طبع الهند سنة 1283 ه).

298-التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة لأبی الفتح محمد بن علی بن عثمان الکراجکی(مطبوع مع کنز الفوائد-طبعة حجریة)و(تصحیح و تخریج فارس حسون کریم).

299-تعجیل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الأربعة لأبی الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی(نشر دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان).

300-التعدیل و التجریح لمن خرج عنه البخاری فی الجامع الصحیح لسلیمان بن خلف الباجی-تحقیق أحمد البزار(وزارة الأوقاف و الشؤون الإسلامیة- مراکش).

301-تعزیة المسلم عن أخیه المسلم و تسلیة المحتسب بالثواب فیه لقاسم بن علی بن الحسن بن هبة اللّه(الطبعة الأولی مکتبة الصحابة-جدة-1411 ه).

302-تعریف الأحیاء بفضائل الإحیاء للشیخ عبد القادر العیدروس(مطبوع بهامش أحیاء علوم الدین).

303-التعریفات للسید الشریف علی بن محمد الجرجانی(الطبعة الرابعة انتشارات ناصر خسرو-طهران سنة 1370 ه ش)و(ط البابی الحلبی بمصر سنة

ص :234

1938 م).

304-التعظیم و المنة فی أن أبوی رسول اللّه فی الجنة لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ط حیدر آباد الدکن-الهند سنة 1380 ه).

305-تغلیق التعلیق لابن حجر العسقلانی(الطبعة الأولی نشر المکتب الإسلامی- دار عمار-عمان-الأردن سنة 1405 ه).

306-تفریح الأحباب فی مناقب الآل و الأصحاب لجمال الدین محمد عبد العلی القرشی الهاشمی(ط دهلی).

307-تفسیر ابن أبی حاتم محمد بن إدریس الرازی(المکتبة العصریة-صیدا).

308-تفسیر ابن جزی لمحمد بن أحمد الکلبی.

309-تفسیر ابن زمنین لأبی عبد اللّه محمد بن عبد اللّه بن أبی زمنین(الطبعة الأولی نشر الفاروق الحدیثة القاهرة-مصر سنة 1423 ه-2002 م).

310-تفسیر ابن عربی لعبد اللّه محمد بن علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه محیی الدین بن عربی الحاتمی الصوفی(الطبعة الأولی نشر دار الکتب العلمیة-بیروت -لبنان سنة 1422 ه-2001 م).

311-تفسیر أبی السعود(إرشاد العقل السلیم إلی مزایا القرآن الکریم)للقاضی أبی السعود محمد بن محمد العمادی(نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت).

312-التفسیر الأصفی للمولی محسن الملقب ب(الفیض الکاشانی)(الطبعة الأولی مؤسسة النشر التابعة لمکتب الإعلام الإسلامی سنة 1418 ه ق 1376 ه ش).

313-تفسیر الإمام العسکری(طبعة قدیمة-النجف الأشرف)و(نشر مدرسة الإمام المهدی-قم المقدسة-إیران سنة 1409 ه).

314-تفسیر البرهان للسید هاشم الحسینی البحرانی(مؤسسة إسماعیلیان-قم)و (ط آفتاب-طهران-إیران)و(ط المطبعة العلمیة-إیران-سنة 1393 ه).

315-تفسیر البغوی(معالم التنزیل)لأبی محمد الحسین بن مسعود الفراء البغوی(ط

ص :235

مصر)و(نشر دار المعرفة-بیروت).

316-تفسیر الثعالبی(الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن)لعبد الرحمن بن محمد بن مخلوف أبی زید الثعالبی المالکی(الطبعة الأولی دار إحیاء التراث العربی- مؤسسة التاریخ العربی-بیروت-لبنان سنة 1418 ه).

317-تفسیر الثعلبی(الکشف و البیان)لیحیی بن محمد بن أبی العلوی الواعظ البغدادی(الطبعة الأولی دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1422 ه-2002 م)و(نسخة مخطوطة).

318-تفسیر الثوری لأبی عبد اللّه سفیان بن سعید بن مسروق الثوری الکوفی (بروایة أبی جعفر محمد عن أبی حذیفة النهدی)(الطبعة الأولی نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1403 ه).

319-تفسیر الجلالین لجلال الدین محمد بن أحمد المحلی و جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(نشر دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت- لبنان).

320-تفسیر الحبری للحسین بن الحکم الحبری(الطبعة الأولی-مؤسسة آل البیت لأحیاء التراث-بیروت سنة 1408 ه ق).

321-التفسیر الحدیث لمحمد عزت دروزة(ط دار إحیاء الکتب العربیة-مصر سنة 1382 ه).

322-تفسیر السلمی(الحقائق فی التفسیر)للشیخ أبی عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی(الطبعة الأولی نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1421 ه -2001 م).

323-تفسیر السمرقندی لأبی اللیث نصر بن محمد بن إبراهیم السمرقندی(نشر دار الفکر-بیروت-لبنان).

324-تفسیر السمعانی لأبی المظفر منصور بن محمد السمعانی(الطبعة الأولی-دار الوطن-الریاض سنة 1418 ه 1997 م).

ص :236

325-التفسیر السیاسی للسیرة لمحمد رواس قلعة(ط بیروت و حلب سنة 1399 ه).

326-تفسیر شاهی لمحمد محبوب العالم.

327-تفسیر الصافی للمولی محسن الملقب ب(الفیض الکاشانی)(نشر مکتبة الصدر -طهران سنة 1416 ه ق 1374 ه ش)و(منشورات الأعلمی-بیروت- لبنان).

328-تفسیر العز بن عبد السلام لعز الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی الدمشقی الشافعی(الطبعة الأولی نشر دار ابن حزم-بیروت-لبنان سنة 1416 ه-1996 م).

329-تفسیر العیاشی لأبی النظر محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی المعروف بالعیاشی(ط المکتبة العلمیة الاسلامیة طهران).

330-تفسیر غریب القرآن للشیخ فخر الدین الطریحی(انتشارات زاهدی-قم).

331-تفسیر فرات الکوفی(ط النجف الأشرف)و(مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی-طهران سنة 1410 ه-1990 م).

332-تفسیر القرآن لعبد الرزاق بن همام الصنعانی(مکتبة الرشد للنشر و التوزیع الریاض-المملکة العربیة السعودیة سنة 1410 ه 1989 م).

333-تفسیر القرآن العظیم لأبی الفداء إسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی (منشورات دار الفکر)و(دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت- لبنان سنة 1412 ه-1992 م).

334-تفسیر القرآن الکریم(الثمالی)لأبی حمزة ثابت بن دینار الثمالی(الطبعة الأولی مطبعة الهادی سنة 1420 ه ق 1378 ه ش).

335-تفسیر القرآن الکریم للسید عبد اللّه شبر(مؤسسة الهجرة-إیران سنة 1408 ه)و(ط السید مرتضی الرضوی سنة 1385 ه-1966 م).

336-تفسیر القمی لأبی الحسن علی بن إبراهیم القمی(نشر مؤسسة دار الکتاب

ص :237

للطباعة و النشر-قم-إیران 1404 ه).

337-التفسیر الکبیر للفخر الرازی-مفاتیح الغیب-(منشورات دار الکتب العلمیة-طهران-إیران)و(الطبعة الثالثة دار إحیاء التراث العربی بیروت).

338-تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب المیرزا محمد المشهدی ابن محمد رضا بن إسماعیل بن جمال الدین القمی(مؤسسة النشر الاسلامی سنة 1407 ه).

339-تفسیر مقاتل بن سلیمان(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1424 ه-2003 م).

340-تفسیر الواحدی(الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز)لأبی الحسن الواحدی (الطبعة الأولی دار القلم-بیروت-دار الشامیة-دمشق سنة 1415 ه).

341-تفضیل أمیر المؤمنین«علیه السلام»للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان (نشر دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه- 1993 م).

342-تقریب التهذیب لأحمد بن علی بن حجر العسقلانی(الطبعة الثانیة نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م).

343-تقریب المعارف لأبی الصلاح الحلبی(مخطوط)و(ط سنة 1417 ه ق 1375 ه ش).

344-التقیة للشیخ الفقهاء و المجتهدین الشیخ مرتضی الأنصاری(تحقیق الشیخ فارس الحسون-الطبعة الأولی-نشر مؤسسة قائم آل محمد(عج)إیران-قم سنة 1412 ه).

345-تقیید العلم للخطیب البغدادی أبی بکر أحمد بن علی(ط دار إحیاء السنة النبویة سنة 1974 م).

346-تلخیص الحبیر فی تخریج الرافعی الکبیر لأبی الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی(ط دار الفکر).

347-تلخیص الشافی للشیخ الطوسی(ط سنة 1394 ه).

ص :238

348-تلخیص المتشابه فی الرسم للخطیب البغدادی أبی بکر أحمد بن علی بن ثابت.

349-تلخیص المستدرک(مستدرک الحاکم)لشمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی(مطبوع بهامش المستدرک)(ط حیدر آباد الدکن-الهند).

350-تمام المتون فی شرح رسالة ابن زیدون لصلاح الدین الصفدی.

351-التمحیص لأبی علی محمد بن همام الإسکافی(مدرسة الإمام المهدی-قم المقدسة).

352-تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل للقاضی أبی بکر محمد بن الطیب الباقلانی (الطبعة الثالثة نشر مؤسسة الکتب الثقافیة-بیروت سنة 1414 ه- 1993 م).

353-التمهید فی علوم القرآن لمحمد هادی معرفت(ط مطبعة مهر-قم-إیران 1396 ه).

354-التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید لأبی عمر یوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری الأندلسی القرطبی(وزارة عموم الأوقاف و الشؤون الإسلامیة-المغرب سنة 1387 ه).

355-تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبیین لشرف الإسلام بن سعید المحسن بن کرامة تحقیق تحسین آل شبیب(نشر مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1420 ه-2000 م).

356-التنبیه و الإشراف لعلی بن الحسین المسعودی(ط دار الصاوی بمصر سنة 1357 ه)و(ط دار صعب-بیروت-لبنان).

357-التنبیه و الرد علی أهل الأهواء و البدع لأبی الحسین محمد بن أحمد الملطی الشافعی(ط مکتبة المثنی-بغداد)و(ط مکتبة المعارف-بیروت-لبنان).

358-تنزیل الآیات علی الشواهد من الأبیات(شرح شواهد الکشاف)لمحب الدین أفندی(نشر شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و أولاده).

359-تنزیه الأنبیاء للشریف أبی القاسم علی بن الطاهر أبی أحمد الحسین المرتضی

ص :239

(نشر دار الأضواء-بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1989 م)و(منشورات مکتبة بصیرتی-قم-إیران).

360-تنزیه الشیعة الإثنی عشریة عن الشبهات الواهیة لأبی طالب التجلیل التبریزی.

361-تنقیح التحقیق فی أحادیث التعلیق لشمس الدین محمد بن أحمد بن عبد الهادی بن عبد الحمید بن قدامة.

362-التنقیح الرائع لمختصر الشرائع للفاضل المقداد بن عبد اللّه السیوری الحلی.

363-تنقیح المقال فی علم الرجال للشیخ عبد اللّه بن محمد الحسن المامقانی(المطبعة المرتضویة-النجف الأشرف سنة 1352 ه).

364-التنکیت و الإفادة فی تخریج أحادیث خاتمة سفر السعادة لشمس الدین أبو عبد اللّه محمد بن حسن بن همان الدمشقی(ط دار المأمون-الکویت).

365-تنویر الحوالک فی إمکان رؤیة النبی لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی الشافعی(ط دار إحیاء الکتب العربیة-مصر).

366-تنویر الحوالک شرح علی موطأ مالک لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی الشافعی(منشورات محمد علی بیضون-دار الکتب العلمیة-بیروت -لبنان سنة 1418 ه-1997 م)و(دار إحیاء الکتب العربیة-مصر).

367-تنویر المقباس من ابن عباس لأبی طاهر محمد بن یعقوب الفیروزآبادی الشافعی(مطبوع بهامش الدر المنثور سنة 1377 ه)و(ط دار الکتب العلمیة -بیروت-لبنان).

368-تهذیب الأحکام للشیخ الطوسی(ط دار الکتب الإسلامیة-طهران سنة 1364 ه ش)و(نشر المطبعة الحیدریة النجف الأشرف).

369-تهذیب الأسماء و اللغات لأبی زکریا یحیی بن شرف النووی(إدارة الطباعة المنیریة بمصر).

370-تهذیب تأریخ دمشق لعبد القادر بدران(دار المسیرة-بیروت-لبنان).

ص :240

371-تهذیب التهذیب لشهاب الدین أحمد بن علی بن حجر العسقلانی(ط دار صادر-بیروت-لبنان)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت- لبنان سنة 1404 ه-1984 م).

372-تهذیب سیرة ابن هشام لعبد السلام هارون(مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1397 ه).

373-تهذیب الکمال فی أسماء الرجال لجمال الدین أبی الحجاج یوسف المزی (الطبعة الرابعة مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1406 ه-1985 م- و طبعة سنة 1408 ه).

374-تهذیب اللغة لأبی منصور محمد بن أحمد الأزهری.

375-تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال للشیخ أبی العباس أحمد بن علی النجاشی تألیف السید محمد علی الموحد الأبطحی(الطبعة الثانیة نشر ابن المؤلف السید محمد-قم المقدسة سنة 1417 ه).

376-التوابین لموفق الدین أبی محمد عبد اللّه بن أحمد بن محمد بن قدامة المقدسی (نشر مکتبة الشرق الجدید-بغداد).

377-التواضع و الخمول لأبی بکر عبد اللّه بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا(تحقیق محمد عبد القادر أحمد عطا-الطبعة الأولی-دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1409 ه.1989 م).

378-التوحید للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد علی بن الحسین بن بابویه القمی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة)و(ط النجف الأشرف-العراق).

379-التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین لأبی حامد بن مرزوق الدمشقی(ط حسین حلمی-مکتبة إیشیق-إستانبول سنة 1396 ه 1976 م).

380-توضیح الدلائل لشهاب الدین أحمد الشیرازی الحسینی الشافعی ابن السید جلال الدین عبد اللّه(مخطوط).

ص :241

381-توضیح المقال فی علم الرجال للملا علی کنی(الطبعة الأولی دار الحدیث للطباعة و النشر-قم سنة 1379 ه ش-1421 ه ق).

382-تیسیر الکریم الرحمن فی کلام المنان لعبد الرحمن ناصر السعدی(نشر مؤسسة الرسالة بیروت-لبنان 1421 ه-2000 م).

383-تیسیر المطالب فی أمالی الإمام أبی طالب لأبی طالب یحیی بن الحسین الزیدی (ط مؤسسة الأعلمی-بیروت-لبنان سنة 1395 ه).

384-تیسیر الوصول إلی جامع الأصول من حدیث الرسول لعبد الرحمن بن علی المعروف بابن الدیبع الشیبانی(ط الهند سنة 1896 م)و(ط دار الفکر- بیروت).

-ث-

385-الثاقب فی المناقب لابن حمزة الطوسی(نشر مؤسسة أنصاریان للطباعة و النشر -قم المقدسة سنة 1412 ه).

386-الثغور الباسمة لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ط بمبی).

387-الثقات لمحمد بن حبان بن أحمد أبی حاتم التمیمی البستی(مجلس دائرة المعارف العثمانیة-حیدرآباد-الدکن-الهند سنة 1393 ه 1993 ه).

388-ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب لأبی منصور عبد الملک بن محمد الثعالبی.

389-الثمر الدانی فی تقریب المعانی للشیخ صالح عبد السمیع الآبی الأزهری(نشر المکتبة الثقافیة-بیروت-لبنان).

390-ثمرات الأوراق فی المحاضرات للشیخ تقی الدین أبی بکر بن علی المعروف بابن حجة الحموی(مطبوع بهامش المستطرف).

391-ثواب الأعمال للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(منشورات الرضی-قم سنة 1368 ه ش).

-ج-

392-الجامع لابن أبی زید القیروانی(ط المکتبة العتیقة بتونس سنة 1406 ه)و

ص :242

(مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان).

393-جامع الأحادیث لعباس أحمد صقر و أحمد عبد الجواد(ط مصر).

394-جامع الأحادیث لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی.

395-جامع الأحادیث و المراسیل.

396-جامع أحادیث الشیعة للآقا حسین الطباطبائی البروجردی(المطبعة العلمیة- قم سنة 1399 ه).

397-جامع الأصول لأحادیث الرسول لمبارک بن محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی المعروف بابن الأثیر الجزری(ط دار إحیاء التراث العربی -بیروت).

398-جامع بیان العلم و فضله لیوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری القرطبی(ط المدینة المنورة سنة 1388 ه)و(دار الکتب العلمیة-بیروت- لبنان سنة 1398 ه).

399-جامع البیان(الطبری)لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری(ط مصر سنة 1312 ه)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م).

400-جامع بیان العلم و فضله لأبی عمر یوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری(ط دار الکتب العلمیة سنة 1398 ه).

401-جامع الخلاف و الوفاق بین الإمامیة و بین أئمة الحجاز و العراق للشیخ علی بن محمد بن محمد القمی السبزواری(الطبعة الأولی انتشارات زمینه سازان ظهور إمام عصر-إیران).

402-جامع الرواة لمحمد بن علی الأردبیلی الغروی(نشر مکتبة آیة اللّه المرعشی-قم سنة 1403 ه).

403-جامع السعادات للشیخ محمد مهدی النراقی(نشر دار النعمان للطباعة و النشر-النجف الشرف-العراق).

ص :243

404-جامع الشتات للعلامة محمد إسماعیل بن الحسین المازندرانی الخواجوئی (الطبعة الأولی سنة 1418 ه).

405-الجامع لشعب الإیمان لأبی بکر،أحمد بن الحسین بن علی البیهقی(ط بومبای سنة 1409 ه).

406-الجامع الصحیح(سنن الترمذی)لأبی عیسی محمد بن عیسی بن سورة الترمذی(مطبوع مع تحفة الأحوذی)و(و نشر المکتبة الإسلامیة لریاض الشیخ)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1403 ه -1983 م).

407-الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1401 ه- 1981 م)و(نشر عبد الحمید أحمد حنفی-مصر).

408-الجامع لأحکام القرآن(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1405 ه-1985 م)و(ط دار الکتب العلمیة)و(ط مؤسسة التاریخ العربی).

409-جامع المدارک فی شرح المختصر النافع للسید أحمد الخوانساری(الطبعة الثانیة نشر مکتبة الصدوق سنة 1405 ه ق 1364 ه ش).

410-جامع مسانید أبی حنیفة لمحمد بن محمود الخوارزمی(متوفی سنة 665 ه) (ط دار إحیاء الکتب العربیة-مصر).

411-جامع المسانید و المراسیل للشیخ جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ط دار الفکر سنة 1994 م).

412-الجرح و التعدیل لأبی محمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس بن المنذر التمیمی الحنظلی الرازی(نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت سنة 1371 ه-1952 م).

413-جزء بقی بن مخلد فی الحوض و الکوثر لأبی القاسم خلف بن عبد الملک بن

ص :244

مسعود بن بشکوال.(موجود تحت عنوان ما روی فی الحوض و الکوثر)

414-جزء الحمیری لعلی بن محمد الحمیری(الطبعة الأولی نشر دار الطحاوی حدیث أکادمی-الریاض سنة 1413 ه).

415-جزء نعیم بن حماد.

416-الجعفریات لأبی الحسن محمد بن محمد بن الأشعث الکوفی(مطبوع مع قرب الإسناد)(ط حجریة)و(إصدار مکتبة نینوی-طهران-إیران).

417-جلاء العیون للعلامة محمد باقر بن محمد تقی المجلسی.

418-الجمع بین الصحیحین لأبی عبد اللّه محمد بن أبی نصر فتوح بن عبد اللّه بن حمید الأزدی المیورقی الحمیدی.

419-جمع الفوائد لمحمد بن محمد بن سلیمان المغربی الفاسی(ط سنة 1381 ه).

420-الجمل للشیخ المفید(ط المکتبة الحیدریة النجف الأشرف-العراق سنة 1381 ه)و(ط مکتبة الداوری-قم-إیران).

421-جمهرة أنساب العرب لابن حزم الأندلسی(ط دار المعارف-مصر سنة 1391 ه).

422-جمهرة الخطب أحمد زکی صفوت(ط دار الکتاب العربی-بیروت).

423-جمهرة رسائل العرب لأحمد زکی صفوت.

424-جمهرة اللغة لأبی بکر محمد بن الحسن بن درید بن عتاهیة الأزدی البصری(ط حیدر آباد 1344-1351 ه).

425-جمهوری إسلامی(صحیفة فارسیة تصدر فی إیران).

426-الجواب الفسیح لما لفقه عبد المسیح لخیر الدین نعمان بن محمود الآلوسی(ط لاهور-الهند سنة 1306 ه).

427-جوامع الجامع(تفسیر)للشیخ أبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ط مطبعة مصباحی-تبریز-إیران سنة 1379 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1418 ه).

ص :245

428-جوامع السیرة النبویة لعلی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری الأندلسی (متوفی سنة 456 ه)(ط دار الجیل-بیروت-لبنان)و(مکتبة التراث الإسلامی-القاهرة-مصر-ط ثالثة سنة 1984 م.).

429-جواهر الأخبار و الآثار المستخرجة من لجة البحر الزخار محمد بن یحیی بن بهران الصعدی(مطبوع بهامش البحر الزخار)و(ط مؤسسة الرسالة- بیروت-لبنان سنة 1394 ه).

430-الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة لمحمد بن الحسن بن علی بن الحسین الحر العاملی(منشورات مکتبة المفید قم-إیران سنة 1384 ه 1964 م).

431-جواهر العقدین لعلی بن داود الحسینی السمهودی الشافعی العمادی.

432-جواهر العقود و معین القضاة و الموقعین و الشهود للشیخ شمس الدین محمد بن أحمد المنهاجی الأسیوطی(الطبعة الأولی دار الکتب العلمیة-بیروت- لبنان سنة 1417 ه-1996 م).

433-جواهر العلم لأبی حنیفة أحمد بن داود الدینوری(ط معهد العلوم العربیة- فرانکفورت سنة 1407).

434-جواهر الفقه للقاضی عبد العزیز بن البراج الطرابلسی(الطبعة الأولی نشر مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة سنة 1411 ه).

435-الجواهر فی تفسیر القرآن العظیم للشیخ الطنطاوی الجوهری(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت سنة 1412 ه)و(ط دار الفکر-بیروت)و(ط مصطفی البابی-مصر).

436-جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام للشیخ محمد حسن النجفی(دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1981 م)و(دار الکتب الإسلامیة- طهران سنة 1365 ه ش).

437-جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»(لابن الدمشقی)شمس الدین محمد بن أحمد بن ناصر الباغونی الشافعی(الطبعة

ص :246

الأولی مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة-قم-إیران سنة 1415 ه).

438-الجوهر الثمین للسید جعفر شبر الحسینی(الطبعة الأولی-مطبعة الآداب سنة 1380 ه).الجوهر الثمین فی سیر الملوک و السلاطین لابن دقماق(ط عالم الکتب-بیروت).

439-الجوهر النقی علی سنن البیهقی لعلاء الدین علی بن عثمان الماردینی الشهیر بابن الترکمانی(مطبوع بهامش السنن الکبری للبیهقی-الهند سنة 1344 ه)و (ط دار الفکر).

440-الجوهرة فی نسب علی«علیه السلام»و آله لمحمد بن أبی بکر الأنصاری التلمسانی المعروف بالبری(ط مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت سنة 1402 ه).

441-الجوهرة النیرة(شرح علی مختصر القددوری)لأبی بکر محمد بن علی بن موسی الحداد العبادی الیمنی(ط مصر سنة 1322 ه).

-ح-

442-حاشیة ابن الترکمانی علی سنن البهیقی(مطبوعة بهامش سنن البیهقی).

443-حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر لشمس الدین الشیخ محمد عرفه الدسوقی(نشر دار إحیاء الکتب العربیة-عیسی البابی الحلبی و شرکاه).

444-حاشیة السندی علی النسائی(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

445-حاشیة الصاوی علی الجلالین للشیخ أحمد الصاوی المالکی(ط دار الجیل- بیروت).

446-حاشیة قرة عیون الأخیار تکملة رد المحتار علی الدر المختار لسیدی محمد علاء الدین أفندی ابن عابدین(نشر دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م).

447-الحبل المتین لمحمد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی العاملی(منشورات مکتبة بصیرتی-قم).

ص :247

448-حبیب السیر لغیاث الدین المدعو خواند أمیر(انتشارات مکتبة الخیام- طهران-إیران).

449-الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبی طالب للسید فخار بن معد الثعلبی (إنتشارات سید الشهداء-قم سنة 1410 ه).

450-الحدائق لابن الجوزی أبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الحنبلی.

451-حدائق الأنوار لأبی بکر محمد بن عمر المعروف بابن السراج الرازی.

452-الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة للشیخ یوسف البحرانی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة).

453-حدیث الإفک لجعفر مرتضی العاملی(نشر دار التعارف للمطبوعات- بیروت-لبنان سنة 1400 ه-1980 م).

454-حدیث الثقلین للشیخ محمد قوام الدین الوشنوی.

455-حدیث خیثمة بن سلیمان بن حیدرة المری القرشی الطرابلسی الشامی.

456-حدیث نحن معاشر الأنبیاء للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد اللّه العکبری البغدادی(الطبعة الثانیة ط دار المفید سنة 1414 ه 1993 م).

457-حدیقة الشیعة للمولی المقدس المحقق الملا أحمد بن محمد الأردبیلی.

458-الحدیقة الهلالیة(شرح دعاء الهلال من الصحیفة السجادیة)لمحمد بن حسین بن عبد الصمد المشتهر ببهاء الدین العاملی الحارثی(تحقیق السید علی الخراسانی-الطبعة الأولی-مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث- قم سنة 1410 ه).

459-حسن التنبیه.

460-الحصون المنیعة فی رد ما أورده صاحب المنار فی حق الشیعة للسید محسن الأمین(ط سنة 1326 ه).

ص :248

461-الحضارة الإسلامیة فی القرن الرابع الهجری لآدم میتز.

462-حق الیقین فی معرفة أصول الدین للسید عبد اللّه شبر(مطبعة العرفان-صیدا -لبنان سنة 1352 ه)و(منشورات الأعلمی-طهران).

463-حقائق التأویل فی متشابه التنزیل للشریف الرضی(دار المهاجر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان)و(نشر دار الکتب الإسلامیة-إیران).

464-حقائق هامة حول القرآن الکریم لجعفر مرتضی العاملی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران سنة 1401 ه).

465-الحلی بتخریج فضائل علی لأبی إسحاق الحوینی الأثری القاهری(ط دار الکتاب العربی-بیروت).

466-حلیة الأبرار للسید هاشم البحرانی(الطبعة الأولی مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم-إیران سنة 1411 ه).

467-حلیة الأولیاء لأبی نعیم الإصبهانی(ط دار الکتاب العربی بیروت-لبنان سنة 1387 ه).

468-حلیف مخزوم(عمار بن یاسر)لصدر الدین شرف الدین(الطبعة الثانیة دار الأضواء-بیروت سنة 1412 ه 1992 م).

469-الحوادث و البدع لأبی بکر محمد بن الولید الطرطوشی(ط تونس سنة 1955 م).

470-حواشی الشیروانی و ابن قاسم العبادی علی تحفة المحتاج بشرح المنهاج لإبن حجر الهثیمی(ط دار احیاء التراث الإسلامی).

472-حیاة الإمام الحسن«علیه السلام»للشیخ باقر شریف القرشی(مطبعة الآداب -النجف الأشرف سنة 1375 ه).

473-حیاة الإمام الحسین«علیه السلام»للشیخ باقر شریف القرشی(مطبعة الآداب-النجف الأشرف سنة 1394 ه-1974 م).

ص :249

474-حیاة الإمام علی«علیه السلام»لمحمود شلبی.

475-حیاة أمیر المؤمنین لمحمد محمدیان(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1417 ه).

476-حیاة الحیوان لکمال الدین محمد بن موسی بن عیسی الدمیری(ط المکتبة الشرفیة بالقاهرة)و(ط دار القاموس الحدیث).

477-الحیاة السیاسیة للإمام الحسن«علیه السلام»لجعفر مرتضی العاملی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-قم-إیران سنة 1403 ه).

478-الحیاة السیاسیة للإمام الرضا«علیه السلام»لجعفر مرتضی العاملی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران سنة 1403 ه).

479-حیاة الشعر فی الکوفة لیوسف خلیف(ط دار الکتاب العربی-القاهرة سنة 1388 ه).

480-حیاة الصحابة لمحمد یوسف الکاندهلوی(دار النصر للطباعة-القاهرة سنة 1389 ه)و(دار الوعی بحلب-سوریا سنة 1391 ه).

481-حیاة محمد تألیف أمیل در منغم.

482-حیاة محمد لمحمد حسین هیکل(الطبعة الأولی مطبعة مصر-القاهرة سنة 1354 ه)و(الطبعة الثانیة دار الکتب المصریة سنة 1354 ه).

-خ-

483-خاتم النبیین لمحمد أبی زهرة(الدوحة-قطر سنة 1400 ه).

484-خاتمة مستدرک الوسائل للمحدث الشیخ حسین النوری الطبرسی(الطبعة الأولی مؤسسة آل البیت لأحیاء التراث-قم سنة 1415 ه).

485-الخرائج و الجرائح لقطب الدین الراوندی(ط مصطفوی إیران)و(نشر مؤسسة الإمام المهدی-قم المقدسة سنة 1409 ه).

ص :250

486-الخراج لأبی یوسف القاضی(ط المطبعة السلفیة-القاهرة-مصر سنة 1392 ه).

487-الخراج لیحیی بن آدم القرشی(ط المطبعة السلفیة-القاهرة-مصر سنة 1384 ه).

488-خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب للشیخ عبد القادر بن عمر البغدادی.

489-خصائص الأئمة للشریف الرضی أبی الحسن محمد بن الحسین بن موسی الموسوی البغدادی(نشر مجمع البحوث الإسلامیة-الآستانة الرضویة المقدسة -مشهد-إیران سنة 1406 ه).

490-خصائص أمیر المؤمنین«علیه السلام»لأبی عبد الرحمان أحمد بن شعیب النسائی(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1388 ه)و(ط التقدم بمصر)و(مکتبة نینوی الحدیثة-طهران).

491-الخصائص الفاطمیة للشیخ محمد باقر الکجوری(إنتشارات الشریف الرضی سنة 1380 ه ش).

492-الخصائص الکبری لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ط دار الکتب العلمیة)و(ط الهند).

493-خصائص الوحی المبین لابن البطریق شمس الدین یحیی بن الحسن الأسدی الربعی الحلی(ط وزارة الإرشاد الإسلامی-إیران سنة 1406 ه)و(نشر دار القرآن الکریم سنة 1417 ه).

494-الخصال للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران 1403 ه ق-1362 ه ش).

495-خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال للعلامة الحلی(ط حجریة)و(نشر مؤسسة نشر الفقاهة سنة 1417 ه).

496-خلاصة تذهیب تهذیب الکمال فی أسماء الرجال لأحمد بن عبد اللّه الخزرجی

ص :251

الأنصاری الیمنی(ط سنة 1391 ه)و(الطبعة الرابعة مکتب المطبوعات الإسلامیة بحلب-دار البشائر الإسلامیة سنة 1411 ه).

497-خلاصة عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار للسید علی الحسینی المیلانی (نشر مؤسسة البعثة-قسم الدراسات الإسلامیة-طهران-إیران سنة 1405 ه).

498-الخلاف لأبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1407 ه)و(ط شرکة دار المعارف الإسلامیة).

499-خلفاء محمد لإسماعیل المیر علی(ط بیروت).

500-خلق أفعال العباد لأبی عبد اللّه محمد بن إسماعیل البخاری(ط الدار السلفیة -الکویت سنة 1405 ه)و(ط مؤسسة الرسالة-بیروت سنة 1404 ه).

501-الخلل فی الصلاة للسید مصطفی الخمینی(نشر مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی سنة 1418 ه ق 1376 ه ش).

502-الخوارج و الشیعة(المعارضة السیاسیة الدینیة)لیولیوس فلهوزن-ترجمة الدکتور عبد الرحمن بدوی(الطبعة الخامسة نشر دار الجیل للکتب و النشر سنة 1998 م).

-د-

503-دائرة المعارف الإسلامیة لعبد العزیز الجواهری(ط دار المعرفة-بیروت- لبنان).

504-دائرة معارف القرن العشرین لمحمد فرید وجدی(ط دار المعرفة-بیروت سنة 1391 ه).

505-در بحر المناقب للشیخ جمال الدین الشهیر بابن حسنویه الموصلی(مخطوط).

506-الدر الملتقط فی تبیین الغلط للشیخ الحسن بن محمد الصنعانی(تحقیق أبو الفداء عبد اللّه القاضی-الطبعة الأولی-دار الکتب العلمیة سنة 1405 ه).

507-الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور لجلال الدین عبد الرحمن ابن أبی بکر السیوطی

ص :252

(نشر دار المعرفة للطباعة و النشر-بیروت-لبنان)و(ط دار الفکر)و(ط سنة 1377 ه).

508-الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور لزینب فواز العاملی(ط بولاق-مصر سنة 1312 ه).

509-الدر النظیم للشیخ جمال الدین یوسف بن حاتم بن فوز بن مهند الشامی المشغری العاملی(نشر مؤسسة النشر الإسلامی).

510-دراسات اللبیب فی الأسوة الحسنة بالحبیب لمحمد أمین السندی(ط لجنة إحیاء الأدب بکراتشی-باکستان 1957 م).

511-دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام لجعفر مرتضی العاملی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة- إیران سنة 1400 ه).

512-الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایة لأبی الفضل شهاب الدین أحمد بن علی بن محمد بن حجر العسقلانی(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان).

513-الدرة الیتیمة فی بعض فضائل السیدة العظیمة للسید عبد اللّه بن إبراهیم میرغنی الحنفی.

514-الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة لابن معصوم المدنی علی خان بن السید أحمد الحسینی(ط بصیرتی-قم-إیران سنة 1397 ه)و(ط حجریة).

515-درر السمط فی خبر السبط لأبی عبد اللّه محمد بن عبد اللّه بن أبی بکر القضاعی المعروف بابن الأبار(الطبعة الأولی نشر دار الغرب الإسلامی-بیروت-لبنان سنة 1407 ه-1987 م).

516-الدرر فی اختصار المغازی و السیر لأبی عمر یوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البر النمری.

517-دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم من کلام أمیر المؤمنین«علیه السلام»لأبی عبد اللّه محمد بن سلامة القضاعی(ط سنة 1332 ه).

ص :253

518-الدعاء لأبی القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی(الطبعة الأولی نشر دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان سنة 1413 ه-1993 م).

519-دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام للقاضی النعمان المغربی(نشر دار المعارف-مصر ط سنة 1383 ه).

520-دعاة الهداة إلی أداء حق الولاة للحاکم الحسکانی أبی القاسم عبید اللّه بن عبد اللّه.

521-الدعوات(سلوة الحزین)لأبی الحسین سعید بن هبة اللّه المشهور به قطب الدین الراوندی(تحقیق مدرسة الإمام المهدی قم-إیران سنة 1407 ه).

522-دفع الإرتیاب عن حدیث الباب للسید علی بن محمد بن طاهر بن یحیی العلوی(نشر دار القرآن الکریم-قم).

523-دفع الشبه عن الرسول و الرسالة لأبی بکر بن محمد بن عبد المؤمن تقی الدین الحصنی الدمشقی(الطبعة الثانیة دار إحیاء الکتاب العربی-القاهرة سنة 1418 ه).

524-دقائق التفسیر لأحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد اللّه بن أبی القاسم بن تیمیة الحرانی(مطبعة مؤسسة علوم القرآن-دمشق سنة 1404 ه).

525-دلائل الإمامة لأبی جعفر محمد بن جریر بن رستم الطبری الصغیر(الطبعة الأولی مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة سنة 1413 ه).

526-دلائل الصدق للشیخ محمد حسن المظفر(ط إیران سنة 1395 ه).

527-دلائل النبوة لأبی القاسم إسماعیل بن محمد بن الفضل التیمی الأصبهانی الملقب ب(قوام السنة)(دار العاصمة للنشر و التوزیع).

528-دلائل النبوة لأبی نعیم(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان 1397 ه).

529-دلائل النبوة للبیهقی(ط دار الکتب العلمیة سنة 1405 ه)و(ط 1397 ه).

530-دلیل النص بخبر الغدیر علی إمامة أمیر المؤمنین«علیه السلام»لأبی الفتح

ص :254

محمد بن علی الکراجکی(ط مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم).

531-دول الإسلام لشمس الدین أبی عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی (تحقیق فهیم محمد شلتوت القاهرة سنة 1974 م)و(ط مؤسسة الأعلمی- بیروت 1985 م).

532-الدیات لابن أبی عاصم الشیبانی.

533-الدیباج علی صحیح مسلم بن الحجاج للحافظ عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(دار ابن عفان للنشر و التوزیع-المملکة العربیة السعودیة سنة 1416 ه-1996 م).

534-دیوان ابن المعتز(ط الشرکة اللبنانیة للکتاب-بیروت لبنان سنة 1969 م).

535-دیوان حیص بیص لأبی الفوارس سعد بن محمد ابن سعد شهاب الدین التمیمی.

536-دیوان السید الحمیری جمع ضیاء حسین الأعلمی(ط مؤسسة الأعلمی- بیروت سنة 1420 ه 1999 م).

537-دیوان الشریف الرضی(ط مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان).

538-دیوان دعبل الخزاعی جمع ضیاء حسین الأعلمی(ط مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت سنة 1417 ه 1997 م).

539-دیوان الصفی الحلی-عبد العزیز بن سرایا بن علی.

540-الدیوان المنسوب لأمیر المؤمنین«علیه السلام»(جمعه و قدم له حسین الأعلمی-ط مؤسسة النور للمطبوعات)و(نسخة خطیة بخط یاقوت المستعصمی).

-ذ-

541-ذخائر العقبی لأحمد بن عبد اللّه الطبری(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1974 م).

542-ذخیرة الحفاظ لابن القیسرانی محمد بن طاهر بن علی بن أحمد بن أبی الحسن

ص :255

الشیبانی.

543-ذخیرة العباد.

544-ذخیرة المآل فی شرح عقد جواهر اللآلی لعبد القادر الحفظی الشافعی.

545-ذخیرة المعاد فی شرح الإرشاد للعلامة المحقق ملا محمد باقر السبزواری (مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث).

546-الذریة الطاهرة النبویة لأبی بشر محمد بن أحمد الأنصاری الدولابی(الدار السلفیة-الکویت سنة 1407 ه).

547-الذریعة إلی تصانیف الشیعة للشیخ آقا بزرگ الطهرانی(دار الأضواء- بیروت الطبعة الثالثة 1403 ه 1983 م)و(ط إیران).

548-ذکر أخبار أصفهان لأبی نعیم أحمد بن عبد اللّه الأصفهانی(ط لیدن سنة 1934 ه)و(و ط مؤسسة النصر-طهران-إیران).

549-ذکری حافظ للدمیاطی.

550-ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة للشهید الأول محمد بن جمال الدین مکی العاملی الجزینی(الطبعة الأولی مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث-قم سنة 1419 ه).

551-ذم الکلام و أهله لأبی إسماعیل عبد اللّه بن محمد بن علی بن محمد الأنصاری الهروی.

552-ذم المسکر لابن أبی الدنیا(دار الرایة-الریاض).

553-ذوب النضار فی شرح الثار لجعفر بن محمد بن جعفر بن هبة اللّه المعروف بابن نما الحلی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی-قم-ایران سنة 1416 ه).

554-ذیل تاریخ بغداد لمحب الدین أبی عبد اللّه محمد بن محمود بن الحسن بن هبة اللّه بن محاسن المعروف بابن النجار البغدادی(ط دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1417 ه 1997 م).

555-ذیل تجارب الأمم للوزیر أبی شجاع محمد بن الحسین ظهیر الدین الروذراوی

ص :256

(مطبوع مع العیون و الحدائق)و(ط شرکة التمدن بمصر سنة 1334 ه).

-ر-

556-ربیع الأبرار و نصوص الأخبار لأبی القاسم محمود بن عمر الزمخشری (مطبعة العانی-بغداد العراق).

557-رجال ابن داود لعلی بن داود الحلی(جامعة طهران-إیران سنة 1342 ه).

558-رجال الشیعة فی أسانید السنة لمحمد جعفر الطبسی(ط مؤسسة المعارف الإسلامیة سنة 1420 ه).

559-رجال النجاشی(فهرست أسماء مصنفی الشیعة)جمع أبی العباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس النجاشی الأسدی الکوفی(ط مرکز نشر کتاب مطبعة مصطفوی)و(مؤسسة النشر الإسلامی قم-إیران 1407 ه).

560-الرحیق المختوم للشیخ صفی الرحمن المبارکفوری الهندی.

561-رد الشمس لعلی«علیه السلام»لجعفر مرتضی العاملی(الطبعة الأولی نشر المرکز الإسلامی للدراسات سنة 1425 ه-2004 م).

562-الرسائل الإعتقادیة-رسالة طریق الإرشاد-للمولی إسماعیل الخاجوئی المازندرانی(نشر دار الکتاب الإسلامی-قم-إیران).

563-رسائل الجاحظ(تحقیق عبد السلام هارون)(نشر مکتبة الخانجی-القاهرة- مصر سنة 1384 ه).

564-الرسائل الرجالیة لأبی المعالی محمد بن محمد إبراهیم الکلباسی(تحقیق محمد حسین الدرایتی ط دار الحدیث-قم-سنة 1422 ه ق-1380 ه ش).

565-رسائل الشریف المرتضی(دار القرآن الکریم-قم سنة 1405 ه).

566-الرسائل العشر للشیخ الطوسی(مؤسسة النشر الإسلامی).

567-رسائل فی حدیث رد الشمس للشیخ محمد باقر المحمودی(الطبعة الأولی مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم سنة 1419 ه).

568-رسالات نبویة لعبد المنعم خان.

ص :257

569-الرسالة السعدیة لرضی الدین علی بن یوسف المطهر العلامة الحلی(الطبعة الأولی مکتبة آیة اللّه المرعشی العامة-قم سنة 1410 ه).

570-رسالة حول خبر ماریة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(الطبعة الثانیة دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

571-رسالة فی الإمامة للشیخ عباس ابن الشیخ حسن(صاحب کتاب أنوار الفقاهة).

572-رشفة الصادی من بحر فضائل النبی الهادی لأبی بکر بن شهاب الدین الحضرمی.

573-الرصف لما روی عن النبی من الفضل و الوصف للشیخ عبد اللّه العاقولی الشافعی(ط مکتبة الأمل الکویت)و(ط سنة 1393 ه).

574-الرواشح السماویة فی شرح الأحادیث الإمامیة للمیر السید محمد باقر الداماد.

575-روح البیان للشیخ إسماعیل البروسوی.

576-روح الجنان(تفسیر)لأبی الفتوح الرازی.

577-روح المعانی فی تفسیر القرآن(روح المعانی)لأبی الفضل شهاب الدین السید محمود الآلوسی(دار إحیاء التراث-بیروت-لبنان).

578-الروض الأزهر لشاه تقی العلوی الکاظمی الهندی الحنفی الکاکوردی الشهیر بقلندر(ط حیدر آباد-الدکن).

579-الروض الفائق فی المواعظ و الرقائق للشیخ أبی مدین شعیب بن عبد اللّه بن سعد بن عبد الکافی المصری الشهیر بحریفیش(ط القاهرة).

580-الروضة المختارة شرح القصائد الهاشمیات للکمیت بن زید الأسدی و القصائد العلویات السبع لابن أبی الحدید المعتزلی(منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان).

581-الروض الأنف للسهیلی(شرکة الطباعة الفنیة المتحدة-مؤسسة نبع الفکر

ص :258

العربی للطباعة-مصر)و(ط سنة 1391 ه).

582-روضة الأحباب فی سیرة النبی و الآل و الأصحاب لجمال الدین عطاء اللّه بن فضل اللّه بن عبد الرحمان الحسین الدشتکی(مخطوط).

583-روضة الطالبین لأبی زکریا یحیی بن شرف النووی الدمشقی(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

584-الروضة فی المعجزات و الفضائل لأحد علماء الشیعة.

585-الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین«علیه السلام»لسدید الدین شاذان بن جبرئیل القمی(الطبعة الأولی سنة 1423 ه).

586-الروضة المختارة(شرح القصائد الهاشمیات)للکمیت بن زید الأسدی (مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان).

587-الروضة الندیة لمحمد بن إسماعیل الیمانی الصنعانی.

588-روضة الواعظین لمحمد بن الفتال النیسابوری(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1386 ه)و(منشورات الشریف المرتضی).

589-ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین للسید علی خان الحسینی المدنی الشیرازی(الطبعة الرابعة مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1415 ه).

590-ریاض الصالحین من حدیث سید المرسلین لأبی زکریا محی الدین یحیی بن شرف النووی الشافعی الدمشقی(الطبعة الثانیة دار الفکر المعاصر بیروت- لبنان سنة 1411 ه-1991 م).

591-ریاض العلماء لعبد اللّه أفندی الأصبهانی(مطبعة الخیام-قم-إیران سنة 1401 ه).

592-ریاض المسائل للسید علی الطباطبائی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1412 ه).

593-الریاض النضرة فی مناقب العشرة لمحب الدین أبی جعفر أحمد بن محمد الطبری(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان)و(ط محمد أمین بمصر)و

ص :259

(ط الخانجی بمصر).

594-ریاض النفوس فی طبقات علماء القیروان و إفریقیة..لعبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه المالکی(ط مکتبة النهضة-مصر سنة 1951 م)و(ط دار الغرب الإسلامی بیروت).

-ز-

595-زاد المسیر فی علم التفسیر للإمام أبی الفرج جمال الدین عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی(الطبعة الأولی دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع سنة 1407 ه-1987 م).

596-زاد المعاد فی هدی خیر العباد لشمس الدین أبی عبد اللّه محمد بن أبی بکر المعروف بابن قیم الجوزیة الحنبلی(ط مؤسسة العربیة للطباعة و النشر-بیروت -لبنان)و(ط مؤسسة الرسالة).

597-زبدة البیان فی أحکام القرآن للمقدس الأردبیلی أحمد بن محمد(نشر المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة-طهران).

598-الزبرجد علی مسند أحمد للشیخ جمال الدین السیوطی(ط بیروت).

599-الزهد للحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(ط المطبعة العلمیة-قم سنة 1399 ه).

600-الزهد و صفة الزاهدین لأحمد بن محمد بن زیاد المعروف بابن الأعرابی(تحقیق مجدی فتحی السید-ط مکتبة الصحابة بطنطا سنة 1408 ه 1988 م).

601-الزهد و الرقائق لابن المبارک(الناشر محمد عفیفی الزعبی).

602-زهر الربی علی المجتبی(شرح علی سنن النسائی)لجلال الدین السیوطی.

603-زهر الربیع للسید نعمة اللّه الجزائری(ط انتشارات ناصر خسرو)و(ط دار إحیاء التراث العربی).

604-زوائد المسند(مسند أحمد)لعبد اللّه بن أحمد بن محمد بن حنبل.

605-زین الفتی فی شرح سورة هل أتی لأبی حاتم أحمد بن علی العاصمی الشافعی

ص :260

(مخطوط)و(ط أولی-مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة).

606-زینة أبی حاتم الرازی.

-س-

607-السبعة من السلف للسید مرتضی الفیروزآبادی(المکتبة الثقافیة-قم-إیران).

608-سبل السلام للسید محمد بن إسماعیل الکحلانی(الطبعة الرابعة شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و أولاده بمصر-محمود نصار الحلبی و شرکاه سنة 1379 ه-1960 م).

609-سبل الهدی و الرشاد للصالحی الشامی(ط مصر)و(نشر دار الکتب العلمیة- بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

610-سبیل النجاة فی تتمة المراجعات للشیخ حسین الراضی.

611-سر السلسلة العلویة لأبی نصر سهل بن عبد اللّه بن داود بن سلیمان بن أبان بن عبد اللّه البخاری(إنتشارات الشریف الرضی-قم سنة 1413 ه ق 1371 ه ش-أوفست عن طبعة منشورات المطبعة الحیدریة و مکتبتها- النجف الأشرف سنة 1381 ه 1962 م).

612-سر العالمین لأبی حامد محمد بن محمد الغزالی(مطبعة النعمان-النجف الأشرف-العراق سنة 1385 ه).

613-سرگذشت حدیث(فارسی)للسید مرتضی العسکری(ط إیران).

614-السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی للشیخ أبی جعفر محمد بن منصور بن أحمد بن إدریس الحلی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1410)و(المطبعة العلمیة- قم-إیران).

615-السراج المنیر شرح الجامع الصغیر لعلی بن أحمد بن محمد العزیزی الشافعی.

616-السراج المنیر فی الإعانة علی معرفة بعض کلام ربنا الحکیم الخیبر(الخطیب) للخطیب الشربینی.

617-سعد السعود للسید ابن طاووس(مطبعة أمیر-قم-إیران سنة 1363 ه)

ص :261

(منشورات الرضی قم-إیران سنة 1363 ه).

618-سفر الحاخام شمعون باریوحای باللغة العبریة.

619-سفینة البحار للشیخ عباس بن محمد رضا القمی(ط مؤسسة فرهانی- إیران).

620-سفینة النجاة للشیخ محمد بن عبد الفتاح المشتهر بسراب التنکابنی(الطبعة الأولی مطبعة أمیر-قم سنة 1419 ه ق 1377 ه ش).

621-السقیفة للشیخ محمد رضا المظفر(نشر مکتبة الزهراء-قم-إیران)(و الطبعة الثانیة نشر مؤسسة أنصاریان-قم سنة 1415 ه).

622-السقیفة و فدک لأبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری البصری البغدادی (الطبعة الثانیة شرکة الکتبی للطباعة و النشر-بیروت-لبنان سنة 1413 ه- 1993 م).

623-سلمان الفارسی فی مواجهة التحدی لجعفر مرتضی العاملی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-قم-إیران سنة 1410 ه).

624-سلوة الکئیب بوفاة الحبیب لابن ناصر الدین الدمشقی.

625-سلوک المالک فی تدبیر الممالک للعلامة أبو العباس شهاب الدین أحمد بن محمد بن أبی الربیع(ط دار الشؤون الثقافیة العامة-بغداد).

626-سلیم بن قیس لسلیم بن قیس الهلالی العامری الکوفی(المطبعة الحیدریة- النجف الأشرف)و(تحقیق محمد باقر الأنصاری-نشر الهادی-قم)و (مؤسسة البعثة-طهران-إیران سنة 1407).

627-سماء المقال فی علم الرجال لأبی هدی الکلباسی(الطبعة الأولی مؤسسة ولی العصر للدراسات الإسلامیة-قم المشرفة سنة 1419 ه).

628-السمط المجید فی تلقین الذکر لأهل التوحید للسید أحمد بن یونس الدجانی المدنی الشهیر بالقشاشی.

ص :262

629-سمط النجوم العوالی فی أبناء الأوائل و التوالی لعبد الملک بن حسین بن عبد الملک العصامی المکی الشافعی.

630-السنة للحافظ أبی بکر عمرو بن أبی عاصم الضحاک بن مخلد الشیبانی (المکتب الإسلامی-بیروت-لبنان سنة 1413 ه-1993 م).

631-السنة فی الشریعة الإسلامیة لمحمد تقی الحکیم.

632-السنة قبل التدوین لمحمد عجاج الخطیب(مکتبة وهبه-مصر سنة 1383 ه).

633-سنن ابن ماجة لأبی عبد اللّه محمد بن یزید القزوینی ابن ماجة(مطبوع مع حاشیة السندی)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی)و(ط مکتبة التازیة بمصر)و(ط سنة 1373 ه).

634-سنن أبی داود لأبی داود سلیمان بن الأشعث السجستانی(مطبوع مع عون المعبود)و(ط الهند)و(ط دار إحیاء السنة النبویة)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع سنة 1410 ه-1990 م).

635-سنن الدارقطنی لأبی الحسن علی بن عمر البغدادی المعروف بالدارقطنی(ط المدینة المنورة-الحجاز سنة 1386 ه)و(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1417 ه-1996 م).

636-سنن الدارمی لأبی محمد عبد اللّه بن الرحمن بن الفضل بن بهرام الدارمی(ط دار إحیاء السنة النبویة)و(مطبعة الإعتدال-دمشق سنة 1349 ه).

637-سنن سعید بن منصور(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1405 ه).

638-السنن الکبری لأبی عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی(ط دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان سنة 1411 ه-1991 م)و(مکتبة نینوی الحدیثة).

639-السنن الکبری لأبی بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی(ط دار الفکر)و(ط الهند سنة 1344 ه).

ص :263

640-سنن النبی«صلی اللّه علیه و آله»للسید محمد حسین الطباطبائی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1419 ه).

641-سنن النسائی(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان)و(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1348 ه-1930 م).

642-سؤالات الآجری لأبی داود السجستانی.

643-السیادة العربیة و الشیعة و الإسرائیلیات لفان فلوتن-ترجمة الدکتور حسن إبراهیم حسن و محمد زکی(مصر).

644-السیدة الزهراء«علیها السلام»للحاج حسین الشاکری.

645-السیدة زینب لحسن قاسم المختار.

646-سیر أعلام النبلاء لشمس الدین أبی عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی (مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1406 ه و ط سنة 1413 ه 1993 م).

647-سیرة الأئمة الإثنی عشر للسید هاشم معروف الحسینی(ط دار التعارف- بیروت-لبنان).

648-سیرة ابن إسحاق لأبی بکر محمد بن إسحاق بن یسار المطلبی-تحقیق سهیل زکار(ط إسماعیلیان-قم-إیران سنة 1410 ه).

649-السیرة الحلبیة(إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون)لعلی بن برهان الدین الحلبی الشافعی(ط دار المعرفة-بیروت سنة 1400 ه)و(ط دار إحیاء التراث العربی)و(مطبعة مصطفی محمد بمصر سنة 1391 ه)و(ط البهیة بمصر).

650-سیرة الرسول(ط دار الفکر للجمیع سنة 1968 م).

651-سیرة المصطفی للسید هاشم معروف الحسنی(ط دار القلم-بیروت-لبنان سنة 1975 م).

652-سیرة مغلطای(الإشارة إلی سیرة المصطفی و من بعده من الخلفاء)للشیخ علاء الدین مغلطای بن قلیج المصری(ط مصر سنة 1326 ه).

ص :264

653-السیرة النبویة و أخبار الخلفاء لأبی حاتم محمد بن أحمد التمیمی البستی(ط مؤسسة الکتب الثقافیة-دار الفکر-بیروت).

654-السیرة النبویة لابن کثیر(دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت- لبنان سنة 1369 ه و ط سنة 1396 ه-1976 م).

655-السیرة النبویة لابن هشام لأبی محمد عبد الملک بن هشام بن أیوب الحمیری (ط تراث الإسلام)و(نشر مکتبة محمد علی صبیح و أولاده-مصر سنة 1383 ه-1963 م)و(ط دار الجیل)و(المطبعة الخیریة بمصر)و(ط سنة 1413 ه)و(ط درا الکنوز الأدبیة).

656-السیرة النبویة و الآثار المحمدیة لأحمد زینی دحلان(ط دار المعرفة-بیروت) و(مطبوع بهامش السیرة الحلبیة).

657-سیرتنا و سنتنا للعلامة الأمینی(ط النجف الأشرف-العراق سنة 1384 ه) و(دار الغدیر للمطبوعات-دار الکتاب الإسلامی-بیروت-لبنان سنة 1412 ه-1992 م).

658-السیف الصقیل فی الرد علی ابن زفیل لأبی الحسن تقی الدین علی بن عبد الکافی السبکی الکبیر(مکتبة زهران).

-ش-

659-الشافی لابن حمزة الزیدی(ط مؤسسة الأعلمی-بیروت-لبنان سنة 1406 ه).

660-الشافی فی الإمامة للشریف أبی القاسم علی بن الطاهر أبی أحمد الحسین المرتضی(الطبعة الثانیة مؤسسة إسماعیلیان-قم سنة 1410 ه).

661-شامل الأصل و الفرع لمحمد بن یوسف أطفیش الإباضی الجزائری.

662-شذرات الذهب لابن عماد الحنبلی(المکتب التجاری،بیروت).

663-الشذورات الذهبیة فی تراجم الأئمة الإثنی عشریة للشیخ محمد بن طولون الدمشقی.

ص :265

664-شجرة طوبی للشیخ محمد مهدی الحائری(الطبعة الخامسة-منشورات المکتبة الحیدریة و مطبعتها-النجف سنة 1385 ه).

665-شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام للمحقق الحلی(إنتشارات إستقلال -طهران سنة 1409 ه)و(مطبعة الآداب-النجف الأشرف سنة 1389 ه).

666-شرح إحقاق الحق(الملحقات)للسید المرعشی النجفی(منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی-قم-ایران).

667-شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار للقاضی أبی حنیفة النعمان بن محمد التمیمی المغربی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1414 ه)و(دار الثقلین- بیروت-لبنان سنة 1414 ه).

668-شرح الأرجوزة للشیخ سعدی الآبی الشافعی الیمانی(مخطوط).

669-شرح الأزهار لأحمد المرتضی(مکتبة غمضان،صنعاء).

670-شرح أصول الکافی للمولی محمد صالح المازندرانی(الطبعة الأولی دار إحیاء التراث العربی للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 2000 م).

671-شرح بهجة المحافل لجمال الدین محمد بن أبی بکر الأشخر الیمنی(نشر المکتبة العلمیة بالمدینة المنورة-الحجاز).

672-شرح التجرید للقاضی القوشجی(ط حجریة-إیران سنة 1307 ه).

673-شرح التفتازانی للعقائد النسفیة لسعد الدین مسعود بن عمر التفتازانی(ط سنة 1302 ه).

674-شرح دیوان أمیر المؤمنین علی«علیه السلام»للعلامة المیر حسین بن معین الدین المیبدی الیزدی(مخطوط).

675-شرح السیر الکبیر لأبی بکر محمد بن أبی سهل الشیبانی السرخسی(مطبعة مصر سنة 1960 م).

676-شرح شافیة ابن الحاجب لرضی الدین محمد بن الحسن الأسترآبادی النحوی (دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1395 ه-1975 م).

ص :266

677-شرح الشفاء للعلامة شهاب الدین أحمد بن محمد الخفاجی.

678-شرح الشفاء لملا علی القاری(مطبوع بهامش نسیم الریاض)و(ط سنة 1357 ه)و(ط سنة 1426 ه).

679-شرح شواهد المغنی لجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ط البهیة 1322 ه)و(نشر أدب الحوزة-قم).

680-شرح صحیح مسلم لأبی زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی الشافعی الدمشقی(مطبوع بهامش إرشاد الساری)و(دار الکتاب العربی-بیروت- لبنان سنة 1407 ه-1987 م)و(ط دار الکتب العلمیة).

681-شرح العقیدة الطحاویة لابن أبی العز الحنفی(الطبعة الرابعة المکتب الإسلامی-بیروت-لبنان سنة 1391 ه).

682-الشرح الکبیر لعبد الرحمن بن أحمد بن محمد بن قدامة المقدسی(بهامش المغنی)و(دار الکتاب العربی للنشر و التوزیع-بیروت-لبنان-طبعة جدیدة أوفست سنة 1403 ه).

683-شرح مائة کلمة لأمیر المؤمنین«علیه السلام»لکمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی(نشر جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة-قم المقدسة).

684-شرح مسند أبی حنیفة للملا علی القاری(دار الکتب العلمیة-بیروت- لبنان)(ط دار صادر).

685-شرح معانی الآثار لأحمد بن محمد بن سلامة بن عبد الملک بن سلمة الأزدی الحجری المصری الطحاوی(الطبعة الثالثة دار الکتب العلمیة سنة 1416 ه- 1996 م و ط سنة 1407 ه).

686-شرح المقاصد فی علم الکلام لمسعود بن عمر بن عبد اللّه المعروف بسعد الدین التفتازانی الشافعی(ط دار المعارف النعمانیة-باکستان سنة 1401 ه- 1981 م)و(منشورات الشریف الرضی-قم-إیران سنة 1409 ه).

687-شرح المواقف للقاضی العضدی(طبعة قدیمة).

ص :267

688-شرح المواقف للمحقق السید الشریف علی بن محمد الجرجانی(الطبعة الأولی مطبعة السعادة-مصر سنة 1325 ه-1907 م).

689-شرح المواهب اللدنیة للزرقانی(الطبعة الأولی دار الکتب العلمیة سنة 1417 ه-1996 م).

690-شرح موطأ مالک لمحمد بن عبد الباقی الزرقانی المصری(مطبعة مصطفی البابی الحلبی و شرکاه سنة 1382 ه).

691-شرح نهج البلاغة لابن میثم البحرانی(ط سنة 1384 ه).

692-شرح نهج البلاغة لعز الدین عبد الحمید بن محمد بن أبی الحدید المعتزلی المعروف بابن أبی الحدید(دار إحیاء الکتب العربیة-عیسی البابی الحلبی و شرکاه سنة 1378 ه-1959 م)و(منشورات دار مکتبة الحیاة-بیروت- لبنان سنة 1387 ه-1967 م و ط سنة 1983 م)و(ط دار إحیاء التراث)

693-شرح وصایا أبی حنیفة لأبی سعید محمد الخادمی الحنفی(ط إسلامبول).

694-شرف أصحاب الحدیث(نشر دار إحیاء السنة النبویة).

695-شرف المصطفی لأبی سعید عبد الملک بن محمد النیسابوری.

696-شرف النبوة لأبی سعد عبد الملک بن أبی عثمان بن محمد بن إبراهیم الخرکوشی.

697-شعب الإیمان لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی(ط دار الکتب العلمیة- بیروت-لبنان سنة 1990 م).

680-الشعر و الشعراء لابن قتیبة الدینوری(ط دار صادر-بیروت-لبنان عن ط لیدن سنة 1902 م).

681-الشفا بتعریف حقوق المصطفی للقاضی أبی الفضل عیاض الیحصبی(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1988 م)و (ط العثمانیة)و(ط دار المکتبة العلمیة-بیروت-لبنان)و(نشر المکتبة التجاریة الکبری).

ص :268

682-شفاء الصدور المهذب فی تفسیر القرآن لأبی بکر محمد بن حسن بن محمد بن زیاد النقاش.

683-شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام لأبی الطیب محمد بن أحمد الفاسی(ط دار إحیاء الکتب العربیة-مصر).

684-الشمائل المحمدیة لأبی عیسی محمد بن عیسی بن سورة بن موسی الترمذی (الطبعة الأولی مؤسسة الکتب الثقافیة-بیروت سنة 1412 ه).

685-الشماریخ فی علم التاریخ للسیوطی(مطبعة أسعد-بغداد-العراق سنة 1971 م)و(ط لیدن).

686-الشهب الثواقب فی رجم شیاطین النواصب للشیخ محمد بن الشیخ عبد علی آل عبد الجبار(تحقیق حلمی السنان-الطبعة الأولی مطبعة الهادی سنة 1418 ه).

687-شواهد التنزیل لقواعد التفضیل لعبید اللّه بن أحمد المعروف بالحاکم الحسکانی (ط مؤسسة الأعلمی-بیروت-لبنان سنة 1393 ه)و(مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی-مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة سنة 1411 ه-1990 م).

688-شیخ الأبطح للسید محمد علی شرف الدین(مطبعة دار السلام-بغداد- العراق سنة 1349 ه).

689-شیخ المضیرة أبو هریرة للشیخ محمود أبی ریة(الطبعة الثالثة-منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان)و(ط دار المعارف بمصر).

690-الشیعة فی التاریخ للشیخ محمد حسین الزین العاملی(الطبعة الأولی لبنان سنة 1357 ه)و(طبعة أخری تصویر مکتبة النجاح فی طهران).

691-الشیعة و السنة.

-ص-

692-صبح الأعشی فی صناعة الإنشا لأحمد بن علی بن أحمد الفزاری القلقشندی

ص :269

(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1407 ه).

693-الصحاح فی اللغة الشریفة العربیة لإسماعیل بن حماد الجوهری(نشر دار العلم للملایین-بیروت-لبنان سنة 1407 ه-1987 م).

694-صحیح ابن حبان(الطبعة الثانیة مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م)و(مخطوط فی مکتبة قبوسرای فی استانبول).

695-صحیح ابن خزیمة لأبی بکر محمد بن إسحاق بن خزیمة السلمی النیسابوری (الطبعة الثانیة نشر المکتب الإسلامی سنة 1412 ه-1992 م).

696-صحیح البخاری لمحمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة بن بردزبه البخاری(ط المیمنیة)و(ط مشکول)و(ط المکتبة الثقافیة)و(نشر دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت سنة 1981 م)و(ط دار إحیاء التراث العربی)و(ط محمد علی صبیح بمصر و أولاده بالأزهر-مصر)

697-صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج ابن مسلم القشیری النیسابوری (بهامش إرشاد الساری)و(ط دار الفکر-بیروت-لبنان)و(ط مشکول)و (ط محمد علی صبیح بمصر و أولاده بالأزهر-مصر سنة 1334 ه)و(ط دار إحیاء التراث)و(ط دار صادر)و(ط دار الکتب العلمیة).

698-الصحیح من سیرة النبی الأعظم«صلی اللّه علیه و آله»للسید جعفر مرتضی العاملی(الطبعة الرابعة)و(الطبعة الخامسة).

699-صحیفة الإمام الرضا«علیه السلام»(تحقیق و نشر مؤسسة الإمام المهدی (عج)-قم سنة 1408 ه ق 1366 ه ش)و(ط دار الأضواء).

700-الصحیفة السجادیة الکاملة-تحقیق السید محمد باقر الموحد الأبطحی الإصفهانی(مؤسسة الإمام المهدی-مؤسسة أنصاریان للطباعة و النشر-قم- إیران سنة 1411 ه).

701-الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم للشیخ زین الدین أبی محمد علی بن یونس العاملی النباطی البیاضی(المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة-

ص :270

النجف الأشرف-العراق سنة 1384).

702-الصراط السوی فی مناقب النبی«صلی اللّه علیه و آله»لمحمود بن محمد بن علی الشیخانی القادری المدنی(مخطوط).

703-صراع الحریة فی عصر المفید لجعفر مرتضی العاملی(ط المؤتمر العالمی بمناسبة الذکری الألفیة لوفاة الشیخ المفید سنة 1413 ه).

704-صفات الرب جل و علا للواسطی.

705-صفة الصفوة لابن الجوزی(ط حیدر آباد الدکن-الهند)و(ط دار الوعی- حلب-سوریا سنة 1390 ه).

706-الصلات الفاخرة لمفتی الشام العمادی الحنفی الدمشقی.

707-صلح الحسن«علیه السلام»تقدیم السید عبد الحسین شرف الدین.

708-الصمت و آداب(حفظ)اللسان لأبی بکر عبد اللّه بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا(دار الکتاب العربی-بیروت سنة 1410 ه).

709-الصوارم المهرقة فی جواب الصواعق المحرقة للشهید السید القاضی نور اللّه التستری(ط نهضت سنة 1367 ه).

710-الصواعق المحرقة لابن حجر الهیثمی المکی(ط المکتبة المیمنیة بمصر)و(ط دار الطباعة المحمدیة-القاهرة-مصر)و(ط دار البلاغة مصر)و(الطبعة الثانیة-مکتبة القاهرة سنة 1385 ه).

711-صور من التاریخ لعبد الحمید بک العبادی.

712-صید الخاطر لابن الجوزی(المکتبة العلمیة-بیروت-لبنان).

-ض-

713-ضحی الإسلام لأحمد أمین المصری(مکتبة النهضة،القاهرة).

714-الضعفاء الکبیر لأبی جعفر محمد بن عمر العقیلی(ط دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان سنة 1404 ه).

715-ضیاء العالمین فی الإمامة لأبی الحسن بن محمد طاهر الفتونی النباطی(مخطوط).

ص :271

-ط-

716-الطبقات لأبی عمرو خلیفة بن خیاط العصفری(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

717-طبقات الحفاظ لأبی الفضل جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر ابن ناصر الدین السیوطی(ط مکتبة وهبة).؟؟؟

718-طبقات الشافعیة الکبری لعبد الوهاب السبکی.

719-طبقات الشعراء لمحمد بن سلام الجمحی(ط لیدن سنة 1913 م).

720-طبقات الفقهاء لأبی إسحق إبراهیم بن علی بن یوسف الشیرازی الفیروزآبادی.

721-الطبقات الکبری لابن سعد(ط صادر سنة 1388 ه)و(ط لیدن)و(ط دار المعارف-مصر)و(ط دار التحریر بالقاهرة سنة 1388 ه)(ط دار الثقافة الإسلامیة-مصر)و(دار إحیاء التراث العربی-بیروت-1405 ه)و(ط بیروت سنة 1388 ه).

722-الطبقات الکبری للشعرانی(ط القاهرة-مصر سنة 1374).

723-طبقات المالکیة(شجرة النور الزکیة فی طبقات المالکیة)لمحمد بن محمد بن مخلوف المالکی المصری.

724-طبقات المحدثین بأصبهان لعبد اللّه بن محمد بن جعفر بن حبان الأنصاری الأصبهانی المعروف بأبی الشیخ(ط مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1407 ه).

725-طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال للسید علی أصغر بن محمد شفیع الجابلقی البروجردی(نشر مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی العامة-قم المقدسة سنة 1410 ه).

726-الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف للسید ابن طاووس(مطبعة الخیام-قم -إیران سنة 1339 ه و سنة 1400 ه)و(طبعة حجریة-و الترجمة الفارسیة

ص :272

القدیمة).

727-طرح التثریب فی شرح التقریب لعبد الرحیم العراقی الشافعی.

728-الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة لابن القیم الجوزیة.

729-طلبة الطالب فی شرح لامیة أبی طالب.

730-الطهارة للسید روح اللّه الموسوی الخمینی(مطبعة مهر-قم).

-ظ-

731-ظلامة أبی طالب تاریخ و دراسة لجعفر مرتضی العاملی(الطبعة الأولی نشر المرکز الإسلامی للدراسات سنة 1424 ه-2003 م).

732-ظلامة أم کلثوم تحقیق و دراسة للسید جعفر مرتضی العاملی(ط المرکز الإسلامی للدراسات-بیروت سنة 1423 ه 2002 م).

733-ظلامة الزهراء«علیها السلام»للشیخ علی الأحمدی المیانجی(ط المرکز الإسلامی للدراسات-بیروت سنة 1424 ه 2003 م).

-ع-

734-العبر و دیوان المبتدأ و الخبر(تاریخ ابن خلدون)لعبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی المغربی(ط مؤسسة الأعلمی سنة 1391 ه)و(الطبعة الرابعة دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

735-عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار حدیث الثقلین-السند للسید حامد حسین اللکهنوی(ط سنة 1405 ه).

736-عبقریة الإمام علی«علیه السلام»لعباس محمود العقاد.

737-العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل لمحمد بن عقیل العلوی(منشورات هیئة البحوث الإسلامیة فی أندونیسیا)و(الهدف للإعلام و النشر-إعداد و تعلیق صالح الوردانی).

738-العثمانیة لأبی عثمان عمرو بن بحر الجاحظ(ط دار الکتاب العربی-مصر- تحقیق و شرح عبد السلام محمد هارون سنة 1374 ه).

ص :273

739-عجائب الآثار فی التراجم و الأخبار لعبد الرحمن بن الحسن بن إبراهیم بن الحسن بن علی الجبرتی المصری الحنفی(ط مصر سنة 1303 ه).

740-عجائب أحکام أمیر المؤمنین«علیه السلام»للسید محسن الأمین(نشر مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1420 ه-2000 م).

741-العجاب فی بیان الأسباب لابن حجر العسقلانی(نشر دار ابن الجوزی- السعودیة سنة 1418 ه-1997 م).

742-عدة الأصول(العدة فی أصول الفقه)لأبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی (مطبعة ستارة-قم سنة 1417 ه ق 1376 ه ش)و(نشر مؤسسة آل البیت للطباعة و النشر).

743-عدة الداعی و نجاح الساعی لأحمد بن فهد الحلی(مکتبة وجدانی-قم).

744-العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة لرضی الدین علی بن یوسف المطهر العلامة الحلی(نشر مکتبة آیة اللّه المرعشی العامة-قم سنة 1408 ه).

745-عرائس المجالس(فصص الأنبیاء)لابن إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی(نشر المکتبة الثقافیة-بیروت-لبنان).

755-العروة لأهل الخلوة لعلاء الدولة السمنانی.

756-العسل المصفی من تهذیب زین الفتی(تحقیق و تهذیب للشیخ محمد باقر المحمودی-نشر مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة-قم سنة 1418 ه).

757-عصر المأمون للرفاعی(ط دار الکتب المصریة-القاهرة-مصر سنة 1346 ه).

758-عقد الدرر.

759-العقد الفرید لأحمد بن محمد بن عبد ربه الأندلسی(ط دار الشرفیة بمصر سنة 1316 ه)و(ط دار الکتاب العربی سنة 1384 ه)و(ط مکتبة الجمالیة بمصر)و(ط دار الکتب العلمیة).

760-العقد النبوی و السر المصطفوی لابن العیدروس.

ص :274

761-العقد النضید و الدر الفرید لمحمد بن الحسن القمی(دار الحدیث للطباعة و النشر سنة 1423 ه-1381 ه ش).

762-عقیل بن أبی طالب للشیخ علی الأحمدی المیانجی(دار الحدیث للطباعة و النشر سنة 1425 ه ق 1383 ه ش).

763-علل الشرایع للشیخ الصدوق(ط المکتبة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1385 ه 1996 م).

764-العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة لأبی الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی القرشی(ط لاهور-باکستان).

765-العلل الواردة فی الأحادیث النبویة(علل الدارقطنی)لأبی الحسن علی بن عمر بن أحمد بن مهدی الدارقطنی(الطبعة الأولی دار طیبة-الریاض سنة 1405 ه).

766-العلل و معرفة الرجال لأحمد بن حنبل(ط أنقرة-ترکیا سنة 1963 م).

767-العلم للحافظ أبی خیثمة زهیر بن حرب النسائی.

768-علم الحدیث لأحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد اللّه بن أبی القاسم بن تیمیة الحرانی.

769-العلم و الحکمة فی الکتاب و السنة لمحمد الریشهری(تحقیق مؤسسة دار الحدیث الثقافیة الطبعة الأولی-قم).

770-علم الیقین فی أصول الدین لملا محمد محسن بن مرتضی فیض الکاشانی.

771-علوم الحدیث لابن الصلاح(مقدمة ابن الصلاح)(المکتبة العلمیة بالمدینة المنورة-الحجاز سنة 1972 م).

772-علوم الحدیث و مصطلحه لصبحی صالح(الطبعة الثامنة)(ط دار العلم للملایین-بیروت-لبنان سنة 1975 ه).

773-علوم القرآن للسید محمد باقر الحکیم(الطبعة الثالثة مجمع الفکر الإسلامی سنة 1417 ه).

ص :275

774-علی بن أبی طالب بقیة النبوة و خاتم الخلافة لعبد الکریم الخطیب(نشر دار المعرفة-بیروت-لبنان).

775-علی و الخلفاء لنجم الدین العسکری(مطبعة الآداب-النجف الأشرف- العراق سنة 1380 ه).

776-علی إمام الأئمة للشیخ أحمد حسن الباقوری(ط دار مصر للطباعة).

777-علیّ«علیه السلام»و الخوارج لجعفر مرتضی العاملی(نشر المرکز الإسلامی للدراسات-بیروت-لبنان سنة 1422 ه-2001 م).

778-العمدة(عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار)لیحیی بن الحسن الأسدی الحلی المعروف بابن البطریق(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1407 ه).

779-عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب لجمال الدین أحمد بن علی الحسینی المعروف بابن عنبة(منشورات المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1380-1961 م).

780-عمدة القاری لبدر الدین العینی(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت)و (نشر دار الفکر).

781-عمر بن الخطاب لعبد الکریم الخطیب(ط مصر-دار الفکر العربی).

782-عنایة الأصول فی شرح کفایة الأصول للسید مرتضی الحسینی الیزدی الفیروزآبادی(الطبعة السابعة منشورات الفیروزآبادی-قم سنة 1386 ه).

783-عنوان المعارف و ذکر الخلائف لأبی القاسم إسماعیل بن عباد بن العباس الطالقانی.

784-العوالم(عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال) للشیخ عبد اللّه بن نور اللّه البحرانی(مدرسة الإمام المهدی بالحوزة العلمیة- قم المقدسة سنة 1405 ه ق و سنة 1407 ه ق 1365 ه ش).

785-عوائد الأیام للفاضل المحقق المولی أحمد النراقی(ط مرکز الأبحاث

ص :276

و الدراسات الإسلامیة).

786-عون المعبود شرح سنن أبی داود لأبی الطیب محمد شمس الحق العظیم آبادی (دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1415 ه)و(ط الهند)و(ط سنة 1388 ه).

787-العین لأبی عبد الرحمن الخلیل بن أحمد الفراهیدی(مؤسسة دار الهجرة)و (منشورات مکتبة المرعشی-قم).

788-عین العبرة فی غبن العترة لجمال الدین السید أحمد آل طاووس(دار الشهاب- قم).

789-عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر(السیرة النبویة)لمحمد بن عبد اللّه بن یحی-ابن سید الناس(مؤسسة عز الدین للطباعة و النشر-بیروت- لبنان سنة 1406 ه-1986 م)و(ط دار المعرفة بیروت-لبنان)و(ط دار الحضارة).

790-عیون الأخبار لابن قتیبة الدینوری(المؤسسة المصریة العامة سنة 1383 ه).

791-عیون أخبار الرضا«علیه السلام»لأبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(الشیخ الصدوق)(مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت- لبنان سنة 1404 ه-1984 م)و(ط(دار العلم)قم-إیران سنة 1377 ه).

792-عیون الأنباء فی طبقات الأطباء لابن أبی أصیبعة(نشر دار مکتبة الحیاة- بیروت).

793-عیون الحکم و المواعظ للشیخ کافی الدین أبی الحسن علی بن محمد اللیثی الواسطی(الطبعة الأولی نشر دار الحدیث).

794-عیون المعجزات للشیخ حسین بن عبد الوهاب(منشورات المطبعة الحیدریة- النجف الأشرف سنة 1369 ه 1950 م).

-غ-

795-الغارات لأبی إسحاق إبراهیم بن محمد الثقفی الکوفی(تحقیق السید جلال

ص :277

الدین الحسینی)و(مطبعة الحیدری-إیران).

796-غالیة المواعظ و مصباح المتعظ و قبس الواعظ لخیر الدین أبی البرکات نعمان بن محمود الآلوسی.

797-غایة الإختصار فی أخبار البیوتات العلویة لتاج الدین بن محمد بن حمزة ابن زهرة الحسینی.

798-غایة البیان فی تفسیر القرآن.

799-غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام للسید هاشم البحرانی الموسوی التوبلی(طبعة حجریة)و(طبعة جدیدة).

800-الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب للعلامة الشیخ عبد الحسین أحمد الأمینی النجفی(دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان سنة 1397 ه-1977 م)و(ط مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة قم-إیران سنة 1416 ه)و(ط سنة 1424 ه).

801-غرائب القرآن و رغائب الفرقان(النیسابوری)لنظام الدین الحسن بن محمد القمی النیسابوری(مطبوع بهامش جامع البیان سنة 1312 ه).

802-غرر الحکم و درر الکلم لعبد الواحد بن محمد التمیمی الآمدی(مع ترجمة محمد علی الأنصاری-إیران).

803-غریب الحدیث لأبی محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوری(الطبعة الأولی دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1408 ه-1998 م).

804-غریب الحدیث لأبی عبید القاسم بن سلام الهروی(ط مجلس دائرة المعارف العثمانیة-حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1385 ه)و(نشر دار الکتاب العربی- بیروت سنة 1384 ه).

805-غنائم الأیام فی مسائل الحلال و الحرام للمیرزا أبو القاسم القمی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر التابعة لمکتب الإعلام الإسلامی سنة 1417 ه ق 1375 ه ش).

ص :278

806-غنیة النزوع إلی علمی الأصول و الفروع للسید حمزة بن علی بن زهرة الحلبی (الطبعة الأولی مؤسسة الإمام الصادق سنة 1417 ه).

807-غوالی اللآلی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة للشیخ محمد بن علی بن إبراهیم الأحسائی المعروف بابن أبی جمهور الطبعة الأولی(1403 ه-1983 م)و(ط إیران سنة 1404 ه).

808-غوامض الأسماء المبهمة الواقعة فی متون الأحادیث المسندة لأبی القاسم خلف بن عبد الملک المعروف بابن بشکوال القرطبی الأنصاری(ط عالم الکتب-بیروت-لبنان سنة 1407 ه).

809-الغیبة للنعمانی أبی عبد اللّه محمد بن إبراهیم بن جعفر الکاتب(نشر أنوار الهدی سنة 1422 ه)و(مکتبة الصدوق-طهران-إیران).

810-الغیبة للشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی(نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم المقدسة سنة 1411 ه).

811-الغیث المنسجم لصلاح الدین الصفدی.

-ف-

812-الفائق فی غریب الحدیث لجار اللّه محمود بن عمر الزمخشری(ط عیسی البابی الحلبی-مصر).

813-فاطمة الزهراء«علیها السلام»بهجة قلب المصطفی لأحمد الرحمانی الهمدانی.

814-فاطمة الزهراء«علیها السلام»لعباس محمود العقاد.

815-الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیثمی.

816-فتاوی عبد القاهر بن طاهر البغدادی.

817-فتح الباری شرح صحیح البخاری لابن حجر العسقلانی(نشر دار المعرفة- بیروت-لبنان سنة 1300 ه)و(ط دار الفکر)و(ط دار الکتب العلمیة).

818-الفتح السماوی بشرح بهجة الطحاوی لمحمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین الحدادی المناوی-تحقیق أحمد مجتبی(دار العاصمة-الریاض).

ص :279

819-فتح العزیز شرح الوجیز(الشرح الکبیر)لأبی القاسم عبد الکریم بن محمد الرافعی(نشر دار الفکر).

820-فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر لمحمد بن علی بن محمد الشوکانی(الشوکانی)(نشر دار المعرفة-بیروت-لبنان)و(ط عالم الکتب).

821-فتح المبین لأحمد زینی دحلان(مطبوع بهامش السیرة النبویة لدحلان)و(ط دار المعرفة-بیروت).

822-فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین لزین الدین بن عبد العزیز الملیباری الفنانی(الطبعة الأولی دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1418 ه-1997 م).

823-فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی لأحمد بن محمد بن الصدیق الحسنی المغربی(الطبعة الثالثة نشر مکتبة الإمام أمیر المؤمنین العامة- أصفهان سنة 1403 ه ق 1362 ه ش).

824-فتح الملک المعبود تکملة المنهل العذب المورود للشیخ أمین بن محمود بن محمد بن احمد بن خطاب المصری(ط السنة المحمدیة بمصر).

825-فتح المنعم ببیان ما احتیج لبیانه من زاد المسلم لمحمد حبیب اللّه بن الشیخ السید عبد اللّه المشهور بمایابی الحلبی(مطبوع مع زاد المسلم).

826-فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب لزکریا بن محمد بن أحمد بن زکریا الأنصاری(الطبعة الأولی منشورات محمد علی بیضون-دار الکتب العلمیة سنة 1418 ه-1998 م).

827-الفتن لأبی عبد اللّه نعیم بن حماد المروزی(دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع -بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

828-الفتنة الکبری للدکتور طه حسین(ط دار المعرفة-مصر).

829-الفتنة و وقعة الجمل،روایة سیف بن عمر الضبی الأسدی(جمع و تصنیف

ص :280

أحمد راتب عرموش-ط دار النفائس-بیروت-لبنان الطبعة الأولی:سنة 1391 ه 1972 م-و الطبعة السابعة:سنة 1413 ه 1993 م).

830-الفتوح لأبی محمد أحمد بن أعثم الکوفی(نشر دار الأضواء للطباعة و النشر و التوزیع سنة 1411 ه)و(ط الهند سنة 1395 ه).

831-فتوح البلدان لأبی العباس أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری(تحقیق صلاح الدین المنجد-مکتبة النهضة المصریة)و(ط السعادة سنة 1959 م)و(نشر مکتبة النهضة المصریة-القاهرة سنة 1965 ه)و(ط أوروبا).

832-فتوح الشام لأبی عبد اللّه محمد بن عمر الواقدی(ط مصر سنة 1368 ه)و (ط دار الجیل-بیروت).

833-فتوح مصر و أخبارها لأبی القاسم عبد الرحمن بن عبد اللّه بن عبد الحکم لقرشی المصری(الطبعة الأولی نشر دار الفکر-بیروت-لبنان سنة 1416 ه- 1996 م)و(ط لیدن).

834-الفتوحات المکیة لأبی عبد اللّه محمد بن علی المعروف بابن عربی الحاتمی الطائی(ط دار صادر-بیروت-لبنان).

835-فتوحات الوهاب بتوضیح شرح منهج الطلاب لسلمان العجیلی المعروف بالجمل(ط القاهرة).

836-فجر الإسلام لأحمد أمین المصری(ط بیروت-لبنان سنة 1969 م).

837-الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الإسلامیة لمحمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی(ط مصر سنة 1340 ه)و(ط الشریف الرضی-قم) و(ط بیروت 1960 م)و(ط بغداد).

838-فدک فی التاریخ للسید محمد باقر الصدر(الطبعة الأولی مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1415 ه-1994 م).

839-فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمة من ذریتهم للشیخ إبراهیم بن محمد الجوینی(ط دار النعمان-النجف)و(مؤسسة

ص :281

المحمودی للطباعة و النشر-بیروت 1400 ه).

840-فرحة الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علی للسید عبد الکریم بن طاووس الحسنی(الطبعة الأولی نشر مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1419 ه- 1998 م)و(منشورات الرضی قم إیران).

841-الفردوس بمأثور الخطاب لأبی شجاع شیرویه بن شهردار الدیلمی الهمدانی (دار الکتب العلمیة-بیروت سنة 1406 ه).

842-الفروق اللغویة لأبی هلال العسکری(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1412 ه).

843-الفصل فی الملل و الأهواء و النحل لأبی محمد علی بن حزم الطاهری(دار المعرفة للطباعة و النشر-بیروت-لبنان سنة 1395 ه).

844-الفصول المائة فی حیاة أبی الأئمة للسید أصغر ناظم زاده القمی(ط قم سنة 1411 ه).

845-الفصول فی سیرة الرسول«صلی اللّه علیه و آله»لأبی الفداء إسماعیل ابن عمر بن کثیر الدمشقی(ط بیروت سنة 1405 ه).

846-الفصول المختارة من العیون و المحاسن للشیخ المفید للشریف أبی القاسم علی بن الطاهر أبی أحمد الحسین المرتضی(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع- بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م)و(ط النجف الأشرف-العراق سنة 1381 ه).

847-الفصول المهمة للشیخ محمد بن الحسن الحر العاملی(مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا 1418 ه-1376 ش).

848-الفصول المهمة فی تألیف الأمة للسید عبد الحسین شرف الدین(الطبعة الأولی قسم الإعلام الخارجی لمؤسسة البعثة).

849-الفصول المهمة فی معرفة الأئمة لابن الصباغ المالکی(المکتبة الحیدریة- النجف الأشرف-العراق سنة 1381 ه).

ص :282

850-الفضائل(لابن شاذان)أبی الفضل سدید الدین شاذان بن جبرائیل بن إسماعیل بن أبی طالب القمی(منشورات المطبعة الحیدریة و مکتبتها-النجف الأشرف سنة 1381 ه-1962 م).

851-فضائل الأشهر الثلاثة للصدوق محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی(دار المحجة البیضاء للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1412 ه-1992 م).

852-فضائل أمیر المؤمنین«علیه السلام»لابن عقدة الکوفی(متوفی سنة 332 ه) (منشورات الدلیل-قم ایران سنة 1421 ه).

853-فضائل الأوقات لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی(الطبعة الأولی-مکتبة المنارة سنة 1410 ه-1990 م).

854-فضائل الخمسة من الصحاح الستة للسید مرتضی الحسینی الفیروزآبادی (النجف الأشرف-العراق سنة 1383 ه).

855-فضائل السادات للسید محمد أشرف الحسینی المرعشی(شرکة المعارف و الآثار-قم-1380 ه).

856-فضائل سیدة النساء لأبی حفص عمر بن شاهین.

857-فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل.

858-فضائل الصحابة لأحمد بن شعیب النسائی(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت -لبنان).

859-فضل آل البیت لتقی الدین أحمد بن علی المقریزی.

860-الفقه(المنسوب)للإمام الرضا«علیهم السلام»و المشتهر ب(فقه الرضا) (الطبعة الأولی نشر المؤتمر العالمی للإمام الرضا«علیه السلام»-مشهد-قم المقدسة سنة 1406 ه).

861-فقه السنة للشیخ سید سابق(دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان).

862-فقه السیرة للغزالی(منشورات عالم المعرفة).

ص :283

863-الفقه علی المذاهب الأربعة لعبد الرحمن الجزری(ط دار إحیاء التراث العربی- بیروت-لبنان).

864-فقه القرآن لقطب الدین أبی الحسین سعید بن هبة اللّه الراوندی(الطبعة الثانیة مکتبة آیة اللّه العظمی النجفی المرعشی سنة 1405 ه).

865-الفقیه و المتفقه لأحمد بن علی بن ثابت المعروف بالخطیب البغدادی.

866-فلسفة التوحید و الولایة للشیخ محمد جواد مغنیة(مطبعة الحکمة-قم- إیران).

867-فلک النجاة فی الإمامة و الصلاة لعلی محمد فتح الدین الحنفی(مطبوع مع) (الطبعة الثانیة مؤسسة دار الإسلام سنة 1418 ه-1997 م).

868-الفهرست لأبی الفرج محمد بن إسحاق الندیم(لابن الندیم).

869-الفهرست للشیخ الطوسی(ط جامعة مشهد سنة 1351)و(مؤسسة نشر الفقاهة سنة 1417 ه).

870-الفهرست للشیخ منتجب الدین علی بن بابویه(نشر مکتبة المرعشی-قم سنة 1366 ه ش).

871-الفوائد الرجالیة-رجال السید بحر العلوم للسید مهدی بحر العلوم(الطبعة الأولی نشر مکتبة الصادق-طهران سنة 1363 ه).

872-فوائد العراقیین لابن عمرو النقاش.

873-الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة لمحمد بن علی الشوکانی(ط بیروت-لبنان سنة 1392 ه).

874-الفوائد المدنیة للمولی محمد أمین الاسترآبادی و بذیله الشواهد المکیة للسید نور الدین الموسوی العاملی(تحقیق مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین-قم المشرفة سنة 1424 ه).

875-الفوائد المنتقاة و الغرائب الحسان عن الشیوخ الکوفیین للحافظ أبی علی محمد بن علی الصوری(الطبعة الأولی دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان سنة

ص :284

1407 ه-1987 م).

876-فوات الوفیات لمحمد بن شاکر الکتبی(764 ه)(ط دار صادر-بیروت).

877-فواتح الرحموت فی شرح مسلم الثبوت لعبد العلی بن محمد بن نظام الدین الأنصاری(مطبوع بهامش المستصفی للغزالی سنة 1322 ه).

878-فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من أحادیث البشیر النذیر لمحمد عبد الرؤوف المناوی(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1415 ه- 1994 م)و(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1391 ه).

-ق-

879-قاموس الرجال للشیخ محمد تقی التستری(ط مرکز نشر الکتاب-طهران- إیران سنة 1379 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی-قم 1410 ه).

880-قاموس شتائم الألبانی لحسن بن علی السقاف(الطبعة الأولی دار الإمام النووی-عمان-الأردن سنة 1414 ه-1993 م).

881-القاموس المحیط للشیخ مجد الدین محمد بن یعقوب الفیروزآبادی(المطبعة المصریة سنة 344 ه).

882-القراءات القرآنیة:تاریخ و تعریف.

883-القرآن فی الإسلام للعلامة السید محمد حسین الطباطبائی(تعریب السید أحمد الحسینی).

884-قرب الإسناد لأبی العباس عبد اللّه بن جعفر الحمیری(ط حجریة)و(الطبعة الأولی مؤسسة أهل البیت لإحیاء التراث سنة 1413 ه).

885-قرة العینین فی تفضیل الشیخین للشیخ قطب الدین أحمد الشهیر بالشاه ولی اللّه العمری الدهلوی.

886-قصار الجمل للشیخ علی المشکینی الأردبیلی(ط-قم-إیران).

887-القصاص و المذکرین لأبی الفرج عبد الرحمن ابن الجوزی(دار الکتب العلمیة -بیروت-لبنان سنة 1406 ه).

ص :285

888-قصص الأنبیاء لأبی الفداء إسماعیل بن کثیر(الطبعة الأولی نشر دار الکتب الحدیثة سنة 1388 ه-1968 م).

889-قصص الأنبیاء لقطب الدین سعید بن هبة اللّه الراوندی(نشر مؤسسة الهادی سنة 1418 ه-1376 ه ش).

890-قصص الأنبیاء و المرسلین للسید نعمة اللّه الجزائری(منشورات الشریف الرضی-قم-إیران).

891-قضاء أمیر المؤمنین«علیه السلام»للشیخ محمد تقی بن محمد کاظم بن محمد علی بن جعفر التستری.

892-قضاة الأندلس لأبی الحسن علی بن عبد اللّه النباهی المالکی.

893-قمع الحرص بالزهد و القناعة ورد ذل السؤال بالکف و الشفاعة لمحمد بن أحمد بن أبی بکر فرج الأنصاری القرطبی المالکی.

894-قواعد الأحکام لأبی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الأسدی المشهور بالعلامة الحلی(مطبوع مع إیضاح الفوائد)(ط إسماعیلیان-قم-إیران سنة 1363 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1413 ه).

895-القواعد فی علوم الحدیث لظفر أحمد العثمانی التهانوی(دار القلم بیروت- لبنان ط سنة 1392 ه).

896-القواعد و الفوائد فی الفقه و الأصول و العربیة للشهید الأول محمد بن مکی العاملی-تحقیق السید عبد الهادی الحکیم(منشورات مکتبة المفید-قم- إیران).

897-قواعد المرام فی علم الکلام لکمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی(نشر مکتبة المرعشی سنة 1406 ه).

898-قواعد آل محمد«صلی اللّه علیه و آله»للسید محمد بن الحسن الحسنی الیمانی (مخطوط).

899-القول الصراح فی البخاری و صحیحه الجامع لشیخ الشریعة الأصبهانی فتح

ص :286

اللّه بن محمد جواد(نشر مؤسسة الإمام الصادق سنة 1422 ه).

900-القول الفصل فیما لبنی هاشم و قریش و العرب من الفضل للسید علوی بن طاهر بن عبد اللّه الهدار الحداد.

901-القول المسدد فی الذب عن المسند(للإمام أحمد)لابن حجر العسقلانی(ط حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1386 ه)و(ط عالم الکتب 1404 ه- 1984 م).

902-القیاس فی الشرع الإسلامی لأحمد بن محمد بن تیمیة الحرانی.

-ک-

903-الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة للذهبی(نشر دار القبلة للثقافة الإسلامیة-جدة-مؤسسة علوم القرآن-سنة 1413 ه-1992 م).

904-الکاف الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف لابن حجر العسقلانی.

905-الکافئة فی إبطال توبة الخاطئة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه- 1993 م).

906-الکافی للکلینی(ط دار الاضواء)و(ط مطبعة الحیدری طهران-إیران سنة 1377 ه)و(ط دار الکتب الإسلامیة سنة 1363 ه ش)و(مطبعة النجف سنة 1385 ه).

907-الکافی لأبی الصلاح الحلبی(تحقیق رضا أستادی-نشر مکتبة الإمام أمیر المؤمنین علی«علیه السلام»العامة-أصفهان).

908-کامل الزیارات لأبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه القمی(المطبعة المرتضویة-النجف الأشرف العراق سنة 1356 ه)و(ط مؤسسة النشر الإسلامی 1417 ه).

909-الکامل فی التاریخ لعلی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی المعروف بابن الأثیر(ط دار صادر بیروت-لبنان سنة

ص :287

1385 ه و ط سنة 1386 ه 1966 م)و(ط دار الکتاب العربی).

910-الکامل فی ضعفاء الرجال لأبی أحمد عبد اللّه بن عدی الجرجانی(نشر دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1988 م).

911-الکامل فی اللغة و الأدب لأبی العباس محمد بن یزید المبرد(ط دار نهضة مصر)و(المطبعة الأزهریة بمصر).

912-کتاب الألفین فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب«علیه السلام»للعلامة الحلی جمال الدین الحسن بن یوسف المطهر(ط مکتبة الألفین-الکویت سنة 1405 ه 1985 م).

913-کتاب عاصم بن حمید الحناط.

914-کذبوا علی الشیعة للسید محمد الرضی الرضوی.

915-الکرم و الجود و سخاء النفوس لمحمد بن الحسین البرجلانی(نشر دار ابن حزم-بیروت سنة 1412 ه).

916-الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل لأبی القاسم جار اللّه محمود بن عمر الزمخشری(نشر دار الکتاب العربی-بیروت-لبنان)و (نشر شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و أولاده بمصر-عباس و محمد محمود الحلبی و شرکاهم 1385 ه-1966 م).

916-کشاف القناع للشیخ منصور بن یونس البهوتی(الطبعة الأولی منشورات محمد علی بیضون-دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1418 ه- 1997 م).

917-کشف الإرتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب للسید محسن الأمین(دار الغدیر-طهران-إیران)و(مکتبة الحرمین-قم).

918-کشف الأستار عن مسند البزار لنور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی(ط مؤسسة الرسالة-بیروت 1399 ه).

919-الکشف الحثیث عمن رمی بوضع الحدیث لسبط ابن العجمی برهان الدین

ص :288

الحلبی(عالم الکتب-مکتبة النهضة العربیة-بیروت-لبنان سنة 1407 ه- 1987 م).

920-کشف الخفاء و مزیل الإلباس لأبی الفداء إسماعیل بن محمد العجلونی(دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1351 ه).

921-کشف الظنون لحاجی خلیفة(ط دار الفکر سنة 1402 ه).

922-کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء للشیخ جعفر کاشف الغطاء(طبعة حجریة انتشارات مهدوی-أصفهان).

923-کشف الغمة لأبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح الأربلی(المطبعة العلمیة -قم سنة 1381 ه)و(ط دار الأضواء-بیروت-لبنان سنة 1985 م)و(ط الإسلامیة-طهران)و(ط مطبعة النجف سنة 1385 ه).

924-کشف القناع عن حجیة الإجماع للشیخ أسد اللّه التستری المعروف بالمحقق الکاظمی(طبعة حجریة سنة 1316 ه).

925-کشف اللثام عن قواعد الأحکام لمحمد بن الحسن الأصفهانی المعروف بالفاضل الهندی(منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی-قم- إیران سنة 1405 ه)و(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1416 ه).

926-کشف المحجة لثمرة المهجة لرضی الدین أبی القاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس(منشورات المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1370 ه).

927-کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد للعلامة الحلی جمال الدین الحسن بن یوسف بن علی بن المطهر-تحقیق الشیخ حسن زادة الآملی(مؤسسة النشر الإسلامی-قم سنة 1417 ه)و تحقیق السید إبراهیم الموسوی الزنجانی (الطبعة الرابعة انتشارات شکوری-قم سنة 1373 ه ش).

928-کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم للسید هاشم البحرانی(نشر مؤسسة

ص :289

إحیاء تراث السید هاشم البحرانی).

929-الکشف و البیان لأبی إسحاق الثعلبی(مخطوط).

930-کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(للعلامة الحلی)الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی(ط طهران-إیران سنة 1411 ه).

931-الکشکول فیما جری علی آل الرسول السید حیدر بن علی العبدلی الحسینی الآملی المعروف بالصوفی-نسب إلی العلامة الحلی.

932-کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر لأبی القاسم علی بن محمد بن علی الخزاز القمی الرازی(انتشارات بیدار-قم سنة 1401 ه).

933-کفایة الخصام لأبی نعیم الأصفهانی.

934-کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب لأبی عبد اللّه محمد بن یوسف بن محمد الکنجی الشافعی(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق سنة 1390 ه).

935-کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب للشیخ حبیب اللّه الشنقیطی.

936-الکفایة فی علم الروایة لأبی أحمد بن علی المعروف بالخطیب البغدادی(نشر دار الکتاب العربی-بیروت سنة 1405 ه-1985 م)و(ط المکتبة العلمیة- المدینة المنورة-الحجاز).

937-کفایة الموحدین فی عقاید الدین للسید إسماعیل بن أحمد العلوی العقیلی النوری الطبرسی(ط إیران).

938-کلمات الإمام الحسین«علیه السلام»لمحمود الشریفی(الطبعة الثالثة دار المعروف للطباعة و النشر-قم-إیران سنة 1416 ه-1995 م).

939-الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء للسید عبد الحسین شرف الدین«مطبوع مع الفصول المهمة-الطبعة الثانیة».

940-کنز العرفان فی فقه القرآن لأبی عبد اللّه مقداد بن عبد اللّه السیوری(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق سنة 1384 ه).

ص :290

941-کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال لعلاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی(حیدرآباد-الدکن-الهند سنة 1381)و(ط مؤسسة الرسالة- بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1989 م)و(ط سوریا).

942-کنز الفوائد لأبی الفتح محمد بن علی الکراجکی(ط دار الأضواء)و(طبعة حجریة-مکتبة المصطفوی-قم سنة 1369 ه ش).

943-الکنز اللغوی فی اللسان العربی لابن السکیت الأهوازی(ط المطبعة الکاثولیکیة للآباء الیسوعیین فی بیروت سنة 1903 م).

944-الکنز المرصود لیوسف حنا نصر اللّه(ط بیروت-لبنان-سنة 1388 ه).

945-کنوز الحقائق فی حدیث خیر الخلائق للشیخ عبد الرؤوف المناوی(مطبوع بهامش الجامع الصغیر للسیوطی)و(ط بولاق مصر).

946-الکنی و الألقاب للشیخ عباس بن محمد رضا القمی(نشر مکتبة الصدر- طهران)و(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق سنة 1389 ه).

947-الکواکب الدریة فی مناقب الصوفیة لمحمد عبد الرؤف المناوی الحدادی المصری.

948-الکواکب النیرات فی معرفة من اختلط من الرواة الثقات لأبی البرکات محمد بن أحمد بن محمد بن یوسف الذهبی الشهیر بابن الکیال الشافعی(الطبعة الثانیة مکتبة النهضة العربیة سنة 1407 ه 1987 م).

949-کوکب الإسلام علی بن أبی طالب«علیه السلام»(ط دار السیرة 1979 م).

-ل-

950-اللآلئ العبقریة فی شرح العینیة الحمیریة لأبی الفضل بهاء الدین محمد بن تاج الدین الحسن الأصفهانی(نشر مکتبة التوحید-قم سنة 1421 ه).

951-اللآلئ المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة لجلال الدین السیوطی(ط دار المعرفة بیروت-لبنان سنة 1395 ه).

952-لباب الآداب لأسامة بن مرشد بن علی بن منقذ(المطبعة الرحمانیة-مصر سنة

ص :291

1354 ه).

953-لباب التأویل فی معانی التنزیل(الخازن)لعلاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم البغدادی الخازن(مطبوع مع جامع البیان)(ط مصر سنة 1354 ه)و(نشر دار المرعفة بیوت-لبنان).

954-اللباب فی تهذیب الأنساب لعز الدین ابن الأثیر الجزری(ط دار صادر- بیروت-لبنان).

955-لباب النقول فی أسباب النزول لجلال الدین عبد الرحمن أبی بکر السیوطی (دار إحیاء العلوم-بیروت-لبنان)و(ط دار الکتب العلمیة-ضبط و تصحیح أحمد عبد الشافی)و(مطبعة مصطفی البابی الحلبی-مصر).

956-لسان العرب لجمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور(نشر أدب الحوزة-قم- إیران سنة 1405 ه).

957-لسان المیزان لأحمد بن علی بن حجر العسقلانی(نشر مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان سنة 1390 ه-1971 م).

958-لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب للصافی الگلپایگانی(قسم الدراسات الإسلامیة-مؤسسة البعثة).

959-اللمع فی أسباب ورود الحدیث للحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی (نشر دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت سنة 1401 ه-1981 م).

960-اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء«علیها السلام»للمولی محمد علی بن أحمد القراچه داغی التبریزی الأنصاری(دفتر نشر الهادی-قم-إیران سنة 1418 ه).

961-اللمعة الدمشقیة للشهید الأول محمد بن جمال الدین مکی العاملی و شرحها للشهید الثانی زین الدین الجبعی العاملی(منشورات دار الفکر-قم سنة 1411 ه)و(الطبعة الأولی و الثانیة منشورات جامعة النجف الدینیة-العراق 1398 ه).

ص :292

962-اللهوف فی قتلی الطفوف لعلی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس (منشورات مکتبة الداوری-قم-إیران)و(نشر أنوار الهدی-قم-إیران سنة 1417 ه).

963-لواعج الأشجان فی مقتل الحسین للسید محسن الأمین العاملی(منشورات مکتبة بصیرتی-قم سنة 1331 ه).

964-لواقح الأنوار القدسیة فی بیان العهود المحمدیة(طبقات الشعرانی)لأبی المواهب عبد الوهاب بن أحمد الشعرانی(شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و أولاده-مصر سنة 1973 م).

965-اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة للفاضل المقداد السیوری(ط تبریز- إیران سنة 1396 ه).

-م-

966-ما روی أهل الکوفة مخالفا لأهل المدینة لیعقوب بن سفیان الفسوی.

967-ما روی فی الحوض و الکوثر لأبی عبد الرحمن بقی بن مخلد(الطبعة الأولی مکتبة العلوم و الحکم-المدینة المنورة سنة 1413 ه).

968-مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة من ولده«علیهم السلام»من طریق العامة لأبی الحسن محمد بن أحمد بن علی بن الحسن القمی المعروف ب ابن شاذان(مدرسة الإمام المهدی(عج)-قم المقدسة سنة 1407 ه).

969-مآثر الإنافة فی معالم الخلافة لأحمد بن عبد اللّه القلقشندی(ط وزارة الإرشاد فی الکویت سنة 1964 م).

970-مأساة الزهراء لجعفر مرتضی العاملی(الطبعة الثالثة سنة 1422 ه- 2002 م).

971-ما نزل من القرآن فی أهل البیت للحسین بن الحکم الحبری.

972-مباحث فی علوم القرآن لمناع القطان.

ص :293

973-المبسوط لشمس الدین السرخسی(دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزیع- بیروت-لبنان سنة 1406 ه-1986 م).

974-المبسوط فی فقه الإمامیة تألیف شیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی(نشر المکتبة المرتضویة لإحیاء آثار الجعفریة-ط المطبعة الحیدریة -طهران سنة 1387 ه).

975-متشابه القرآن و مختلفه لأبی جعفر رشید الدین محمد بن علی شهرآشوب المازندرانی(انتشارات بیدار-قم-إیران سنة 1410 ه).

976-مثیر الأحزان للشیخ نجم الدین محمد بن جعفر بن أبی البقاء هبة اللّه بن نما الحلی(منشورات المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1369 ه- 1950 م).

977-المجازات النبویة لأبی الحسن محمد بن الحسین بن موسی الموسوی الشریف الرضی-تحقیق و شرح طه محمد الزیتی(منشورات مکتبة بصیرتی-قم).

978-مجالس ثعلب لأحمد بن یحیی المعروف بثعلب.

979-المجالس الفاخرة فی مصائب العترة الطاهرة للسید عبد الحسین شرف الدین (مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم سنة 1421 ه).

980-المجتنی لابن درید،أبی بکر محمد بن الحسن الأزدی البصری(مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة-حیدرآباد سنة 1342 ه)و(ط 2 سنة 1362 ه).

981-المجدی فی أنساب الطالبیین للسید نجم الدین أبی الحسن علی بن محمد بن علی بن محمد العلوی العمری(مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی العامة- قم المقدسة سنة 1409 ه).

982-المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین لمحمد بن حبان التمیمی البستی(ط دار الوعی-حلب-سوریا سنة 1396 ه).

983-مجلة نور علم.

984-مجلسان من إملاء النسائی(الطبعة الأولی دار ابن الجوزی-الدمام سنة

ص :294

1405 ه).

985-مجمع البحرین للشیخ فخر الدین الطریحی(منشورات المکتبة المرتضویة- طهران-إیران)و(الطبعة الثانیة مکتب النشر الثقافة الإسلامیة سنة 1408 ه ق-1367 ه ش).

986-مجمع البیان فی تفسیر القرآن لأبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1379 ه)و(نشر مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1995 م)و(مطبعة العرفان- صیدا سنة 1356 ه)و(ط سنة 1421 ه).

987-مجمع الزوائد و منبع الفوائد لنور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان 1408 ه-1988 م)و(الطبعة الثانیة دار الکتاب-بیروت-لبنان سنة 1967 م).

988-مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان للمولی أحمد المقدس الأردبیلی (ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران).

989-مجمع الفوائد للشیخ محمد بن سلیمان.

990-مجمع النورین و ملتقی البحرین للمولی أبی الحسن المرندی(ط حجریة).

991-المجموع(شرح المهذب)لأبی زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی الشافعی الدمشقی(ط دار الفکر).

992-مجموع الغرائب للشیخ إبراهیم الکفعمی(نشر مؤسسة أنصار الحسین قم- إیران سنة 1412 ه).

993-مجموعة الرسائل للشیخ لطف اللّه الصافی.

994-مجموعة الوثائق السیاسیة لمحمد حمید اللّه(ط دار النفائس-بیروت-لبنان سنة 1405 ه).

995-مجموعة ورام(تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)لورام بن ورام بن حمدان بن

ص :295

عیسی النخعی العراقی الحلی.

996-المحاسن لأبی جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقی(نشر دار الکتب الإسلامیة-طهران سنة 1370 ه ق-1330 ه ش)و(ط زنکین-طهران- إیران سنة 1370 ه).

997-المحاسن المجتمعة فی الخلفاء الأربعة لعبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان الصفوری الشافعی(مخطوط).

998-المحاسن و المساوئ لإبراهیم بن محمد البیهقی.

999-محبوب القلوب للشیخ قطب الدین محمد بن علی اللاهیجی الأشکوری.

1000-محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء لأبی القاسم الحسین بن محمد الراغب الإصفهانی(ط بیروت).

1001-محاضرات تاریخ الأمم الإسلامیة لمحمد الخضری(ط المکتبة التجاریة الکبری-مصر سنة 1382 ه).

1002-محاضرة الأوائل لعلاء الدین البسنوی السکتواری(ط بولاق-مصر سنة 1300 ه)و(نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

1003-المحبر لمحمد بن حبیب البغدادی(مطبعة الدائرة سنة 1361 ه).

1004-المحتضر للشیخ عز الدین أبی محمد الحسن بن سلیمان بن محمد الحلی (انتشارات المکتبة الحیدریة سنة 1424 ه-1382 ه ش).

1005-المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء للمولی محسن الکاشانی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة- إیران).

1006-المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی للرامهرمزی الحسن بن عبد الرحمن القاضی(نشر دار الفکر-بیروت سنة 1404 ه).

1007-المحرر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز لابن عطیة الأندلسی(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1413 ه-1993 م).

ص :296

1008-المحصول فی علم الأصول لفخر الدین محمد بن عمر بن الحسین الرازی (مؤسسة الرسالة-بیروت سنة 1412 ه).

1009-المحلی لعلی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری(ط دار الفکر)و(دار الآفاق الجدیدة-بیروت-لبنان).

1010-محمد رسول اللّه لمحمد رضا.

1011-محمد رسول اللّه سیرته و أثره فی الحضارة لجلال مظهر(نشر مکتبة الخانجی -مصر).

1012-محیط المحیط لبطرس البستانی(ط بیروت).

1013-مختار الصحاح لمحمد بن عبد القادر(الطبعة الأولی دار الکتب العلمیة- بیروت-لبنان سنة 1415 ه-1994 م).

1014-المختار فی مناقب الأخیار المبارک بن محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی(ابن الأثیر الجزری-مجد الدین أبو السعادات)(مخطوط) (طبع دمشق).

1015-مختصر أخبار شعراء الشیعة لأبی عبد اللّه محمد بن عمران المرزبانی الخراسانی(الطبعة الثانیة شرکة الکتبی للطباعة و النشر بیروت-لبنان سنة 1413 ه 1993 م).

1016-مختصر بصائر الدرجات للشیخ حسن بن سلیمان الحلی(الطبعة الأولی منشورات المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف سنة 1370 ه-1950 م).

1017-مختصر التاریخ للشیخ ظهیر الدین علی بن محمد بن محمود المشهور بابن الکازرونی(مطبعة الحکومة-بغداد-العراق سنة 1390 ه).

1018-مختصر تاریخ أبی الفداء(ط دار الفکر-بیروت).

1019-مختصر تاریخ دمشق لمحمد بن مکرم بن منظور(ط دار الفکر-دمشق- سوریا سنة 1409 ه)و(طبعة إسلامبول).

1020-مختصر حیاة الصحابة لمحمد یوسف الکاندهلوی(ط دار الإیمان-دمشق

ص :297

و بیروت).

1021-مختصر سیرة الرسول لعبد اللّه الحنبلی(المطبعة السلفیة بالقاهرة).

1022-مختصر القدوری فی الفقه الحنفی لأبی الحسین أحمد بن محمد القدوری البغدادی.

1023-مختصر المزنی لأبی إبراهیم إسماعیل بن یحیی المزنی(مطبوع بهامش کتاب الأم سنة 1388 ه)و(دار المعرفة للطباعة و النشر-بیروت-لبنان).

1024-مختلف الشیعة لأبی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الأسدی(الطبعة الثانیة مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1413 ه).

1025-مدارج النبوة لعبد الحق بن سیف الدین الدهلوی.

1026-مدارک الأحکام فی شرح شرائع الإسلام للسید محمد بن علی الموسوی العاملی(مؤسسة آل البیت«علیهم السلام»لإحیاء التراث-قم المشرفة سنة 1410 ه).

1027-مدارک التنزیل و حقائق التأویل(تفسیر النسفی)لعبد اللّه بن أحمد بن محمود النسفی(مطبوع بهامش لباب التأویل-تفسیر الخازن-نشر دار المعرفة- بیروت).

1028-المدخل إلی فقه الإمام علی«علیه السلام»لمحمد عبد الرحیم محمد(ط دار الحدیث القاهرة).

1029-المدخل إلی مذهب الإمام أحمد لعبد القادر بن أحمد بن مصطفی بن عبد الرحیم بن محمد بن عبد الرحیم الدومی الدمشقی المعروف بابن بدران(ط المنیریة بمصر).

1030-المدونة الکبری لمالک روایة سحنون بن سعید التنوخی(نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

1031-مدینة البلاغة لموسی بن عبد اللّه بن محمود بن عباس الزنجانی.

1032-مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر للسید هاشم بن

ص :298

سلیمان البحرانی(نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة سنة 1413 ه)و(ط حجریة).

1033-مرآة الجنان و عبرة الیقظان(تاریخ الیافعی)لأبی محمد عبد اللّه بن أسعد الیافعی(مؤسسة الأعلمی-بیروت-لبنان سنة 1390 ه).

1034-مرآة العقول لمحمد باقر بن محمد تقی بن مقصود علی المجلسی الثانی (الطبعة الثانیة نشر دار الکتب الإسلامیة-طهران-إیران سنة 1404 ه).

1035-مرآة الزمان لأبی المظفر سبط ابن الجوزی.

1036-مرآة الکتب لثقة الإسلام التبریزی علی بن موسی بن محمد شفیع(الطبعة الأولی مکتبة آیة اللّه المرعشی العامة-قم سنة 1414 ه).

1037-مرآة المؤمنین و تنبیه الغافلین فی مناقب أهل بیت سید المرسلین للمولوی ولی اللّه بن حبیب اللّه بن محب اللّه الأنصاری الهندی اللکهنوئی(ط الهند).

1038-المرأة فی القرآن و السنة لمحمد عزة دروزة(ط المکتبة العصریة-صیدا- لبنان).

1039-مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح للقاری(ط المیمنیة-القاهرة-مصر سنة 1306 ه).

1040-مرقاة الوصول إلی علم الأصول لقاسم بن محمد بن علی بن محمد بن علی بن الرشید صاحب الیمن.

1041-مرقد العقیلة زینب للشیخ محمد حسنین بن عبد العلی بن غلام حیدر السابقی الباکستانی(ط 1 مؤسسة الأعلمی-بیروت 1979 م).

1042-المراسم العلویة فی الأحکام النبویة لأبی یعلی حمزة بن عبد العزیز الدیلمی (تحقیق السید محسن الحسینی الأمینی نشر المعاونیة الثقافیة للمجمع العالمی لأهل البیت-قم-سنة 1414 ه).

1043-المردفات من قریش لأبی الحسن،علی بن محمد المدائنی(رسالة طبعت فی نوادر المخطوطات-مصر سنة 1370 ه 1951 م).

ص :299

1044-مروج الذهب و معادن الجوهر لأبی الحسن علی بن الحسین المسعودی(نشر دار الأندلس-بیروت لبنان سنة 1965 م)و مروج الذهب(تحقیق شارل پلا) و(طبعة أخری).

1045-المزار للشهید الأول محمد بن مکی العاملی الجزینی(مؤسسة الإمام المهدی «علیه السلام»-قم المقدسة سنة 1410 ه).

1046-المزار للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1047-المزار الکبیر للشیخ أبی عبد اللّه محمد بن جعفر المشهدی(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1419 ه).

1048-مزیل الخفاء عن ألفاظ الشفاء لأحمد بن محمد بن محمد الشمنی(مطبوع بهامش الشفاء لعیاض-دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1409 ه-1988 م)و(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

1049-المسائل الجارودیة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1050-المسائل السرویة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1051-المسائل الصاغانیة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1052-المسائل العکبریة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1053-مسائل علی بن جعفر(الطبعة الأولی المؤتمر العالمی للإمام الرضا-مشهد المقدسة سنة 1409 ه).

1054-مسائل فقهیة للسید عبد الحسین شرف الدین(نشر معاونیة العلاقات الدولیة فی منظمة الإعلام الإسلامی الجمهوریة الإسلامیة فی إیران-سنة

ص :300

1407 ه 1987 م).

1055-مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(الطبعة الثانیة دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1056-مسألتان فی النص علی علی«علیه السلام»للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان بن المعلم أبی عبد اللّه العکبری البغدادی(الطبعة الثانیة دار المفید- بیروت سنة 1414 ه 1993 م).

1057-مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام للشهید الثانی زین الدین بن علی العاملی(الطبعة الأولی نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة-قم-إیران سنة 1413 ه).

1058-المستجاد من فعلات الأجواد لأبی علی المحسن بن علی التنوخی.

1059-المستجاد من کتاب الإرشاد تألیف العلامة جمال الحق و الدین حسن بن المطهر الحلی(المجموعة-مکتب آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی-قم سنة 1405 ه).

1060-مستدرک سفینة البحار للشیخ علی النمازی الشاهرودی(مؤسسة البعثة- إیران سنة 1410 ه)و(مؤسسة النشر الاسلامی سنة 1418 ه).

1061-المستدرک علی الصحیحین للحافظ أبی عبد اللّه الحاکم النیسابوری(ط الهند -سنة 1342 ه)و(تحقیق یوسف عبد الرحمن المرعشلی).

1062-مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل للمیرزا حسین النوری الطبرسی (منشورات المکتبة الإسلامیة-طهران-إیران سنة 1372 ه)و(مؤسسة آل البیت-قم المقدسة سنة 1407 ه)و(ط حجریة).

1063-مستدرکات علم رجال الحدیث للشیخ علی النمازی الشاهرودی(الطبعة الأولی مطبعة شفق-طهران سنة 1412 ه).

1064-المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب«علیه السلام»للحافظ

ص :301

محمد بن جریر بن رستم الطبری(مؤسسة الثقافة الإسلامیة لکوشانبور سنة 1415 ه)و(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق).

1065-المستطرف من کل فن مستظرف لشهاب الدین أحمد الأبهشی(المطبعة العثمانیة-مصر سنة 1304 ه).

1066-مستطرفات السرائر لابن إدریس الحلی(مطبوع فی آخر السرائر-قم-إیران سنة 1390 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1411 ه).

1067-مستند الشیعة فی أحکام الشریعة لأحمد بن محمد مهدی النراقی(الطبعة الأولی مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم-إیران سنة 1415 ه).

1068-مستند العروة الوثقی للسید أبی القاسم الخوئی(منشورات مدرسة دار العلم-قم سنة 1365 ه).

1069-مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد للشهید الثانی الشیخ زین الدین علی بن أحمد الجبعی العاملی(الطبعة الأولی مؤسسة آل البیت«علیهم السلام» لإحیاء التراث سنة 1407 ه).

1070-المسلک فی أصول الدین للمحقق الحلی نجم الدین أبی القاسم جعفر بن الحسن بن سعید(نشر مجمع البحوث الإسلامیة-مشهد-إیران سنة 1421 ه ق 1379 ه ش).

1071-مسند ابن الجعد لأبی الحسن علی بن الجعد بن عبید الجوهری(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1417 ه-1996 م).

1072-مسند ابن المبارک لعبد اللّه بن المبارک(الطبعة الأولی نشر دار الکتب العلمیة -بیروت-لبنان سنة 1411 ه-1991 م).

1073-مسند أبی الجعد لأبی القاسم عبد اللّه بن محمد بن عبد العزیز البغوی.

1074-مسند أبی حنیفة لأبی نعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی(الطبعة الأولی نشر مکتبة الکوثر-الریاض سنة 1415 ه ت 1994 م).

1075-مسند أبی داود الطیالسی لسلیمان بن داود بن الجارود الفارسی البصری

ص :302

الشهیر بأبی داود الطیالسی(دار المعرفة-بیروت-لبنان)و(ط حیدرآباد-الهند 1321 ه).

1076-مسند أبی عوانة لیعقوب بن إسحاق بن إبراهیم بن زید الأسفرایینی النیسابوری(ط الهند سنة 1362 ه).

1077-مسند أبی یعلی للحافظ أحمد بن علی بن المثنی التمیمی تحقیق حسین سلیم أسد(دار المأمون للتراث-بیروت و دمشق سنة 1407 ه).

1078-مسند أحمد بن حنبل(ط صادر-بیروت-لبنان)و(طبعة الحلبی)و(ط دار الحدیث القاهرة-مصر)و(ط المیمنیة-مصر سنة 1313 ه).

1079-مسند إسحاق بن راهویه لأبی یعقوب إسحاق بن إبراهیم بن مخلد الحنطلی المروزی(الطبعة الأولی مکتبة الایمان-المدینة المنورة-المملکة العربیة السعودیة سنة 1412 ه-1991 م).

1080-مسند الإمام الرضا للعطاردی(نشر المؤتمر العالمی الإمام الرضا سنة 1406 ه).

1081-مسند البزار لأبی بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق العتکی البزار(مخطوط فی مکتبة مراد رقم 578).

1082-مسند الحمیدی لأبی بکر عبد اللّه بن الزبیر الحمیدی(دار الکتب العلمیة بیروت-لبنان 1409 ه 1988 م)و(ط المکتبة السلفیة بالمدینة المنورة الحجاز).

1083-مسند الرضا روایة داود بن سلیمان بن یوسف الغازی(الطبعة الأولی مؤسسة النشر التابعة لمکتب الإعلام الإسلامی 1418 ه).

1084-مسند الرویانی لأبی بکر محمد بن هارون الرویانی.

1085-مسند زید بن علی(منشورات دار مکتبة الحیاة-بیروت-لبنان).

1086-مسند سعد بن أبی وقاص لأبی عبد اللّه أحمد بن إبراهیم بن کثیر الدورقی البغدادی(الطبعة الأولی دار البشائر الإسلامیة-بیروت سنة 1407 ه).

ص :303

1087-مسند الشافعی(هامش کتاب الأم)و(ط دار الکتب العلمیة-بیروت).

1088-مسند الشامیین لأبی القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب اللخمی الطبرانی (الطبعة الثانیة مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1417 ه-1996 م).

1089-مسند شمس الأخبار(من کتب الزیدیة)لعلی بن حمید القریشی(ط مکتبة الیمن الکبری-صنعاء).

1090-مسند الشهاب لأبی عبد اللّه محمد بن سلامة القضاعی(الطبعة الأولی مؤسسة الرسالة-بیروت-لبنان سنة 1405 ه-1985 م).

1091-مسند فاطمة الزهراء«علیها السلام»لجلال الدین عبد الرحمان بن أبی بکر بن محمد الشافعی السیوطی(ط حیدر آباد-الهند سنة 1406 ه).

1092-مسند الکلابی لأبی الحسین عبد الوهاب الکلابی المعروف بابن أخی تبوک (مطبوع بآخر مناقب علی بن أبی طالب لابن المغازلی سنة 1394 ه).

1093-مسند محمد بن قیس البجلی تحقیق بشیر المحمدی المازندرانی(منشورات المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة قم-إیران سنة 1409 ه).

1094-مشارق الأنوار لرضی الدین حسن بن محمد الصغانی(ط مکتبة الأستانة).

1095-مشارق الأنوار فی فوز أهل الإعتبار للشیخ حسن العدوی الحمزاوی(ط الشرفیة بمصر).

1096-مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین للحافظ رجب البرسی(الطبعة الأولی منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت-لبنان سنة 1419 ه -1999 م).

1097-مشارق الشموس فی شرح الدروس للعلامة حسین بن جمال الدین محمد الخوانساری(طبعة حجریة مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث).

1098-مشاکلة الناس لزمانهم لأحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح الکاتب العباسی المعروف بالیعقوبی(ط بیروت-لبنان سنة 1962 ه).

1099-مشاهیر علماء الأمصار و أعلام فقهاء الأقطار لأبی حاتم محمد بن حبان بن

ص :304

أحمد التمیمی البستی(لجنة التألیف و الترجمة و النشر-القاهرة-مصر سنة 1379 ه)و(دار الوفاء للطباعة و النشر و التوزیع-المنصورة سنة 1411 ه).

1100-مشرق الشمسین و إکسیر السعادتین الملقب بمجمع النورین و مطلع النیرین للشیخ البهائی العاملی(منشورات مکتبة بصیرتی-قم).

1101-مشکاة المصابیح لولی الدین محمد بن عبد اللّه الخطیب العمری التبریزی(ط کراتشی-باکستان)(ط دهلی).

1102-مشکل الآثار لأبی جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی(دائرة المعارف حیدر آباد-الهند 1333 ه).

1103-مصابیح الأنوار فی حل مشکلات الأخبار للسید عبد اللّه شبر(مطبعة الزهراء-بغداد العراق).

1104-مصابیح السنة للحسین بن مسعود بن محمد الفراء البغوی(دار المعرفة- بیروت سنة 1407 ه)و(ط المکتبة الخیریة بمصر)و(دار العلوم الحدیثة)و (ط بولاق سنة 1294 ه).

1105-مصادر نهج البلاغة و أسانیده لعبد الزهراء الحسینی الخطیب(دار الأضواء -بیروت-لبنان سنة 1405 ه 1985 م)و(ط مؤسسة الأعلمی-بیروت- لبنان سنة 1395 ه).

1106-المصباح(جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)لتقی الدین إبراهیم بن علی الحسن بن محمد بن صالح العاملی الکفعمی(مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت سنة 1403 ه-1983 م).

1107-مصباح الأنوار للشیخ الطوسی.

1108-مصباح البلاغة فی مشکاة الصیاغة(مستدرک نهج البلاغة)لحسن المیر جهانی الطباطبائی المحمد آبادی(ط سنة 1388 ه).

1109-مصباح الظلام للسید محمد بن عبد اللّه الجردانی الدمیاطی الشافعی.

1110-مصباح الفقیه للآقا رضا الهمدانی(طبعة حجریة-منشورات مکتبة الصدر

ص :305

-طهران)و(المطبعة المرتضویة-النجف الأشرف-العراق سنة 1347 ه).

1111-المصباح الکبیر(مصباح المتهجد)لأبی جعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی(الطبعة الأولی مؤسسة فقه الشیعة-بیروت-لبنان سنة 1411 ه-1991 م).

1112-المصباح المضیء فی خلافة المستضیء لأبی الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی.

1113-مصباح الهدایة فی إثبات الولایة للسید علی البهبهانی(الطبعة الرابعة مدرسة دار العلم-أهواز سنة 1418 ه).

1114-المصنف لأبی بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی(الطبعة الأولی المجلس العلمی بیروت-لبنان سنة 1390 ه-1980 م تحقیق الشیخ حبیب الرحمن) (ط دار إحیاء التراث العربی).

1115-المصنف لعبد اللّه بن محمد بن أبی شیبة الکوفی(ط دار الفکر-بیروت- لبنان سنة 1409 ه-1989 م)و(ط السلفیة-الهند سنة 1399 ه).

1116-مطالب السؤل فی مناقب آل الرسول لمحمد بن طلحة الشامی الشافعی.

1117-المطالب العالیة لابن حجر العسقلانی(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان).

1118-معادن الحکمة فی مکاتیب الأئمة لمحمد بن محسن بن مرتضی الفیض الکاشانی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران سنة 1407 ه).

1119-معارج العلی فی مناقب المرتضی لمحمد صدر العالم.

1120-معارج النبوة للمولی معین الکاشفی(ط مطبعة لکنهو).

1121-معارج الوصول إلی معرفة فضل آل الرسول لمحمد بن یوسف الزرندی الشافعی(تحقیق ماجد بن أحمد العطیة).

1122-معارج الیقین فی أصول الدین للشیخ محمد بن محمد السبزواری(الطبعة الأولی مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث سنة 1413 ه-1993 م).

ص :306

1123-معالم العلماء لأبی عبد اللّه محمد علی بن شهرآشوب.

1124-معالم الفتن(نظرات فی حرکة الإسلام و تاریخ المسلمین)لسعید أیوب (الطبعة الأولی مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة سنة 1414 ه 1993 م).

1125-معالم المدرستین للسید مرتضی العسکری(مؤسسة النعمان للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1410 ه-1990 م).

1126-معالی السبطین فی أحوال السیدین الامامین الحسن و الحسین للشیخ محمد مهدی بن عبد الهادی المازندرانی الحائری(منشورات الشریف الرضی-قم سنة 1409 ه)و(ط النجف)و(مطبعة النعمان سنة 1381 ه 1960 م).

1127-معانی الأخبار للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(مکتبة المفید-قم-إیران)و(ط مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1361 ه و ط سنة 1379 ه ق 1338 ه ش).

1128-معانی القرآن الکریم لأبی جعفر النحاس(الطبعة الأولی جامعة أم القری- المملکة العربیة السعودیة سنة 1409 ه).

1129-المعتبر فی شرح المختصر لنجم الدین أبی القاسم جعفر بن الحسن المحقق الحلی(نشر مؤسسة سید الشهداء-قم سنة 1364 ه ش).

1130-معترک الأقران فی إعجاز القرآن للشیخ عبد الرحمن السیوطی الشافعی.

1131-المعتصر من المختصر من مشکل الآثار للقاضی أبی المحاسن یوسف بن موسی الحنفی(حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1362 ه).

1132-معتقد أبی إسحاق الشیرازی للشیخ أبی إسحاق إبراهیم بن علی بن یوسف الفیروزآبادی الشیرازی الشافعی(ط دار الغرب الإسلامی-بیروت).

1133-المعجم(معجم الصحابة)لأبی یعلی أحمد بن علی بن المثنی التمیمی.

1134-المعجم الأوسط لأبی القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب اللخمی الطبرانی (دار الحرمین للطباعة و النشر و التوزیع سنة 1415 ه-1995 م).

1135-معجم البلدان لشهاب الدین أبی عبد اللّه یاقوت بن عبد اللّه الحموی

ص :307

الرومی البغدادی(ط دار صادر-بیروت سنة 1388 ه)و(دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان 1399 ه 1979 م)و(ط دار الکتب العلمیة).

1136-معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة للسید أبی القاسم الخوئی(ط دار الزهراء-بیروت-لبنان سنة 1403 ه)و(الطبعة الخامسة سنة 1992 م).

1137-معجم الرجال و الحدیث لأبی أسد اللّه محمد حیاة بن الحافظ محمد عبد اللّه الأنصاری.

1138-معجم الشیوخ لابن جمیع الصیداوی.

1139-المعجم الصغیر لأبی القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب اللخمی الطبرانی (المکتبة السلفیة-المدینة المنورة-الحجاز سنة 1388 ه)و(ط دهلی)و(دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

1140-معجم عبری عربی(دار الجیل-بیروت-مکتبة المحتسب).

1141-معجم قبائل العرب للدکتور عمر کحالة(الطبعة الثانیة نشر دار العلم للملایین-بیروت-لبنان سنة 1388 ه-1968 م).

1142-المعجم الکبیر لأبی القاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب اللخمی الطبرانی (مطبعة الأمة فی بغداد)و(نشر مکتبة ابن تیمیة)و(الطبعة الثانیة-دار إحیاء التراث العربی).

1143-معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع لأبی عبید عبد اللّه بن عبد العزیز البکری الأندلسی(الطبعة الثالثة عالم الکتب-بیروت-لبنان سنة 1403 ه-1983 م).

1144-معجم مقاییس اللغة لأبی الحسین أحمد بن فارس بن زکریا(مکتبة الإعلام الإسلامی سنة 1404 ه)و(دار الکتب العلمیة-قم-إیران).

1145-معجم المؤلفین(تراجم مصنفی الکتب العربیة)لعمر رضا کحالة(نشر مکتبة المثنی-بیروت و دار إحیاء التراث العربی-بیروت).

1146-المعجم الوسیط إصدار مجمع اللغة العربیة بالقاهرة(ط 2 دار المعارف سنة

ص :308

1400 ه).

1147-المعجم فی أصحاب القاضی أبی علی الصدفی لابن أبی الأبار الأندلسی(طبع فی مدرید 1885 م)و(ط دار الکاتب العربی للطباعة و النشر-القاهرة).

1148-معدن الجواهر و ریاضة الخواطر لأبی الفتح محمد بن علی الکراجکی (الطبعة الثانیة مطبعة مهر استوار-قم سنة 1394 ه).

1149-معرفة التذکرة فی الأحادیث الموضوعة لابن القیسرانی.

1150-معرفة الثقات لأبی الحسن أحمد بن عبد اللّه بن صالح العجلی الکوفی (الطبعة الأولی مکتبة الدار-المدینة المنورة سنة 1405 ه).

1151-معرفة السنن و الآثار لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی(نشر دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان).

1152-معرفة الصحابة لأبی نعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی(مخطوط فی مکتبة طوب قپوسرای رقم 496).

1153-معرفة علوم الحدیث للحاکم أبی عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحافظ النیسابوری(منشورات دار الآفاق الحدیث-بیروت سنة 1400 ه- 1980 م)(ط المدینة المنورة-الحجاز سنة 1397 ه).

1154-المعرفة و التاریخ لیعقوب بن سفیان الفسوی(ط بغداد-العراق سنة 1975 م).

1155-المعیار و الموازنة فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب لأبی جعفر الإسکافی محمد بن عبد اللّه المعتزلی(الطبعة الأولی سنة 1402 ه-1981 م) و الصحیح أنه لأبی علی الإسکافی.

1156-المغازی لمحمد بن عمر الواقدی السهمی(إنتشارات إسماعیلیان-طهران- إیران).

1157-المغازی النبویة لمحمد بن مسلم بن شهاب الزهری.

1158-المغنی لموفق الدین أبی محمد عبد اللّه بن أحمد بن محمد بن قدامة(دار

ص :309

الکتاب العربی للنشر و التوزیع-بیروت 1403 ه)و(ط دار عالم الکتب سنة 1417 ه).

1159-المغنی فی أبواب التوحید و العدل للقاضی عبد الجبار بن أحمد الهمدانی الأسدآبادی(المؤسسة المصریة العامة سنة 1415 ه).

1160-مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج للشیخ محمد الشربینی الخطیب (نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1377 ه-1958 م).

1161-مفتاح الباب(شرح الباب الحادی عشر)لأبی الفتح ابن مخدوم الخادم الحسینی العربشاهی(ط طهران-إیران سنة 1986 م).

1162-مفتاح الفلاح لبهاء الدین محمد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی الهمدانی العاملی المعروف بالشیخ البهائی(منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات- بیروت-لبنان).

1163-مفتاح النجا فی مناقب آل العبا للبدخشی(مخطوط).

1164-مفردات غریب القرآن للراغب الأصفهانی(ط مصطفی البابی الحلبی- مصر سنة 1381 ه)و(دفتر نشر الکتاب سنة 1404 ه).

1165-مقاتل الطالبیین لعلی بن الحسین(أبی الفرج الإصبهانی)(الطبعة الثانیة أوفست عن الطبعة المصریة الأولی فی القاهرة سنة 1368 ه-1949 م)و (مؤسسة إسماعیلیان-طهران-إیران 1970 م)و(منشورات المکتبة الحیدریة و مطبعتها-النجف الأشرف سنة 1385 ه-1965 م).

1166-مقارنة الأدیان(الیهودیة)تألیف الدکتور أحمد شلبی(مکتبة النهضة المصریة-القاهرة-مصر سنة 1984 م).

1167-المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة علی الألسنة لعبد القادر بن علی السخاوی الشافعی.

1168-مقاصد الطالب لإسماعیل البرزنجی الشافعی.

1169-مقام الإمام علی«علیه السلام»لنجم الدین العسکری(الطبعة الرابعة

ص :310

مطبعة الآداب-النجف الأشرف).

1170-مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر للشیخ أحمد بن عبید اللّه بن عیاش الجوهری(نشر مکتبة الطباطبائی-قم).

1171-مقتل الحسین«علیه السلام»لأبی المؤید الموفق بن أحمد المکی الخوارزمی (ط النجف الأشرف-العراق)و(منشورات مکتبة المفید-قم-إیران).

1172-مقتل الحسین«علیه السلام»للسید عبد الرزاق المقرم(ط الآداب-النجف الأشرف-العراق سنة 1372 ه).

1173-مقتل الحسین«علیه السلام»للوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم الأزدی الغامدی(المطبعة العلمیة-قم).

1174-مقدمة ابن خلدون(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان).

1175-مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث لأبی عمرو عثمان بن عبد الرحمن الشهرزوری(نشر المکتبة العلمیة-المدبینة المنورة)و(ط دار الکتب سنة 1974 م)و(ط دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1416 ه- 1995 م).

1176-مقدمة فی أصول التفسیر لعبد السلام بن عبد اللّه بن تیمیة الحرانی(ط دار القرآن الکریم-الکویت سنة 1971 م)و(ط دمشق).

1177-المقنع للصدوق محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(نشر مؤسسة الإمام الهادی سنة 1415 ه).

1178-المقنعة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1410 ه).

1179-مکاتیب الرسول للشیخ علی الأحمدی المیانجی(نشر مصطفوی 1379 ه) و(المطبعة العلمیة قم-إیران)و(دار الحدیث سنة 1998 م).

1180-مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا(مکتبة القرآن للطبع و النشر و التوزیع- القاهرة).

ص :311

1181-مکارم الأخلاق لرضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی(الطبعة السادسة منشورات الشریف الرضی سنة 1392 ه-1972 م).

1182-المکاسب للشیخ الأنصاری(نشر المؤتمر العالمی بمناسبة الذکری المئویة الثانیة لمیلاد الشیخ الأنصاری سنة 1415 ه).

1183-مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم للمیرزا محمد تقی الموسوی الأصفهانی(الطبعة الأولی مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت سنة 1421 ه).

1184-الملاحم و الفتن(التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن)لرضی الدین أبی القاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس(نشر مؤسسة صاحب الأمر عجل اللّه فرجه سنة 1416 ه).

1185-الملل و النحل لأبی الفتح محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد الشهرستانی (مطبوع بهامش الفصل فی الملل و النحل لابن حزم)و(دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزیع-تحقیق محمد سید کیلانی)و(مطبعة مصطفی البابی الحلبی- مصر سنة 1387 ه و ط سنة 1410 ه).

1186-من حیاة الخلیفة عمر بن الخطاب لعبد الرحمن أحمد البکری(ط الإرشاد للطباعة و النشر-بیروت سنة 2002 م).

1187-من لا یحضره الفقیه للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة)و(ط النجف الأشرف-العراق).

1188-المنار(تفسیر)لمحمد رشید رضا(نشر دار المعرفة-بیروت-لبنان).

1189-منار الهدی فی النص علی إمامة الأئمة الإثنی عشر للشیخ علی البحرانی (الطبعة الأولی دار المنتظر-بیروت-لبنان 1405 ه-1985 م).

1190-المناشدة و الإحتجاج بحدیث الغدیر للعلامة الشیخ عبد الحسین أحمد الأمینی النجفی.

ص :312

1191-مناظرات فی الإمامة لعبد اللّه الحسن(الطبعة الأولی-نشر أنوار الهدی سنة 1415 ه ق).

1192-المناقب للموفق بن أحمد البکری المکی الحنفی الخوارزمی(الطبعة الثانیة مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1411 ه)و(ط تبریز)و(ط النجف).

1193-مناقب الإمام أحمد بن حنبل لابن الجوزی(دار الآفاق الجدیدة-بیروت- لبنان سنة 1393 ه).

1194-مناقب الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب«علیه السلام»للقاضی محمد بن سلیمان الکوفی(الطبعة الأولی مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة-قم المقدسة سنة 1412 ه).

1195-مناقب الإمام علی«علیه السلام»لأبی الحسن علی بن محمد بن المغازلی الشافعی(ط المکتبة الإسلامیة-طهران-إیران سنة 1394 ه).

1196-مناقب آل أبی طالب لمشیر الدین أبی عبد اللّه محمد بن علی بن شهرآشوب (ط مصطفوی-المطبعة العلمیة-قم-إیران)و(ط دار الأضواء)و(المکتبة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق سنة 1376 ه-1956 م)و(طبعة حجریة).

1197-مناقب أهل البیت«علیه السلام»للمولی حیدر علی بن محمد بن الحسن الشیروانی(مطبعة منشورات الإسلامیة-قم سنة 1414 ه).

1198-مناقب الشافعی لأحمد بن الحسین بن علی البیهقی(ط أولی دار التراث- القاهرة-مصر سنة 1390 ه).

1199-مناقب علی«علیه السلام»للعینی الحنفی الحیدرآبادی(ط أعلم بریش- چهار منار).

1200-مناقب علی بن أبی طالب«علیه السلام»ما نزل من القرآن فی علی«علیه السلام»لأبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الإصفهانی(الطبعة الثانیة دار الحدیث سنة 1424 ه ق 1382 ه ش).

ص :313

1201-المناقب المرتضویة لمحمد صالح الترمذی(ط بمبی).

1202-منال الطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب للشیخ نجم الدین الشافعی.

1203-مناهل العرفان فی علوم القرآن لمحمد بن عبد العظیم الزرقانی(ط دار إحیاء الکتب العربیة-بیروت-لبنان سنة 1372 ه).

1204-منتخب الأثر للشیخ لطف اللّه الصافی الگلپایگانی(منشورات مکتبة الصدر-طهران-إیران).

1205-منتخب التواریخ للمیرزا محمد هاشم الخراسانی(ط طهران سنة 347 ه)؟؟؟.

1206-منتخب الکلام فی تفسیر الأحلام لمحمد بن سیرین(ط مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی و أولاده-مصر سنة 1359 ه 1940 م).

1207-منتخب کنز العمال(مطبوع بهامش مسند أحمد سنة 1313 ه).

1208-منتخب مسند عبد بن حمید لعبد بن حمید بن نصر الکسی(الطبعة الأولی مکتبة النهضة العربیة سنة 1408 ه-1988 م).

1209-المنتخب من ذیل المذیل لأبی جعفر محمد بن جریر بن یزید الطبری الآملی (مطبوع مع تاریخ الأمم و الملوک)(منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات- بیروت-لبنان).

1210-المنتخب من الصحاح الستة لمحمد حیاة الأنصاری.

1211-المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم لأبی الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی (ط حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1359 ه).

1212-منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح و الحسان للشیخ لأبی منصور الحسن بن زین الدین(مؤسسة النشر الإسلامی 1362 ه ش).

1213-المنتقی فی مولد المصطفی لمحمد بن مسعود الکازرونی(ط دار إحیاء التراث العربی).

ص :314

1214-المنتقی من السنن المسندة لأبی محمد عبد اللّه بن الجارود النیسابوری(الطبعة الأولی دار الجنان للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان-مؤسسة الکتب الثقافیة-بیروت-لبنان سنة 1408 ه-1988 م).

1215-المنتقی من منهاج الإعتدال لعبد السلام بن عبد اللّه بن تیمیة الحرانی(ط دار المعرفة-بیروت-لبنان سنة 1398 ه).

1216-منتهی المطلب فی تحقیق المذهب للعلامة الحلی الحسن بن یوسف بن علی بن المطهر(ط حجریة)و(نشر مجمع البحوث الإسلامیة-إیران).

1217-منتهی المقال المعروف برجال أبی علی للشیخ أبی علی محمد بن إسماعیل الحائری(طبعة حجریة).

1218-منحة المعبود فی تهذیب(ترتیب)مسند الطیالسی للعلامة الشیخ أحمد عبد الرحمن البنا الساعاتی(مؤسسة مکة للطباعة و الإعلام-مکة المکرمة- الحجاز).

1219-المنخول من تعلیقات الأصول لأبی حامد محمد بن محمد بن محمد الغزالی (الطبعة الثالثة دار الفکر المعاصر-بیروت-لبنان سنة 1419 ه 1998 م).

1220-المنمق فی أخبار قریش لمحمد بن حبیب البغدادی(مخطوط صححه و علق علیه خورشید أحمد فاروق)و(ط حیدرآباد الدکن-الهند سنة 1384 ه).

1221-منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة لسعید بن هبة اللّه قطب الدین الراوندی (نشر مکتبة المرعشی-قم سنة 1406 ه).

1222-منهاج السنة لابن تیمیة(المطبعة الأمیریة-بولاق-مصر سنة 1322 ه).

1223-منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة للعلامة الحلی الحسن بن یوسف بن المطهر (ضمن منهاج السنة)و(انتشارات تاسوعاء-مشهد سنة 1379 ه ش).

1224-المنهل العذب المورود فی شرح مسند أبی داود لمحمود بن خطاب السبکی.

1225-منیة المرید فی أدب المفید و المستفید للشهید الثانی زین الدین بن علی العاملی (الطبعة الأولی مکتب الإعلام الإسلامی سنة 1409 ه ق 1368 ه ش).

ص :315

1226-المهذب للقاضی عبد العزیز بن البراج الطرابلسی(مطبوع ضمن الینابیع الفقهیة-قم-إیران سنة 1406 ه)و(مؤسسة النشر الإسلامی 1406 ه).

1227-موارد الظمآن إلی زوائد ابن حبان لعلی بن أبی بکر الهیثمی(الطبعة الأولی دار الثقافة العربیة سنة 1411 ه 1990 م).

1228-المواعظ و الإعتبار فی ذکر الخطط و الآثار(الخطط المقریزیة)لتقی الدین أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد المعروف بالمقریزی.

1229-مواقف الشیعة مع خصومهم للعلامة الشیخ علی الأحمدی المیانجی (الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1416 ه).

1230-المواقف فی علم الکلام لعضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی(نشر دار الجیل-بیروت-لبنان سنة 1417 ه-1997 م).

1231-مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل لمحمد بن محمد بن عبد الرحمن المغربی المعروف بالحطاب الرعینی(الطبعة الأولی دار الکتب العلمیة-بیروت-لبنان سنة 1416 ه-1995 م).

1232-المواهب العلیة لکمال الدین حسین الواعظ البیهقی السبزواری الکاشفی.

1233-المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة لشهاب الدین أحمد بن محمد القسطلانی الشافعی(ط دار الکتب العلمیة).

1234-مودة القربی لشهاب الدین الهمدانی(ط لاهور).

1235-موسوعة أحادیث أهل البیت«علیهم السلام»للشیخ هادی النجفی (الطبعة الأولی دار احیاء التراث العربی بیروت-لبنان سنة 1423 ه- 2002 م).

1236-موسوعة الإمام علی بن أبی طالب«علیه السلام»فی الکتاب و السنة و التاریخ لمحمدی الریشهری(الطبعة الثانیة دار الحدیث للطباعة و النشر سنة 1425 ه).

1237-موسوعة التاریخ الإسلامی للشیخ محمد هادی الیوسفی الغروی(الطبعة

ص :316

الأولی مجمع الفکر الإسلامی سنة 1417 ه).

1238-الموسوعة الیهودیة.

1239-موضح أوهام الجمع و التفریق للخطیب البغدادی أحمد بن علی بن ثابت.

1240-الموضوعات لأبی الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی القرشی(المکتبة السلفیة-المدینة المنورة سنة 1386 ه-1966 م).

1241-الموطأ لمالک بن أنس(مطبوع مع تنویر الحوالک-دار إحیاء الکتب العربیة -مصر)و(دار احیاء التراث العربی بیروت-لبنان سنة 1406 ه-1985 م).

1242-الموفقیات للزبیر بن بکار(ط سنة 1972 م).

1243-المؤمن للشیخ الثقة الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(نشر مدرسة الإمام المهدی(عج)بالحوزة العلمیة-قم سنة 1404 ه ق-1363 ه ش).

1244-المیزان(میزان الشعرانی)لعبد الوهاب الشعرانی المصری(ط سنة 1306 ه).

1245-میزان الإعتدال فی نقد الرجال لأبی عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی (دار المعرفة للطباعة و النشر-بیروت-لبنان سنة 1382 ه-1963 م)و(ط دار الکتب العلمیة 1416 ه)و(مطبعة السعادة-مصر).

1246-میزان الحکمة لمحمدی الریشهری(الطبعة الأولی دار الحدیث)و(نشر مکتب الإعلام الإسلامی-إیران سنة 1404 ه).

1247-المیزان فی تفسیر القرآن للسید محمد حسین الطباطبائی(مؤسسة الأعلمی- بیروت-إیران سنة 1394 ه)(ط مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة-إیران).

-ن-

1248-ناسخ التواریخ للمؤرخ الشهیر میرزا محمد تقی الشهیر ب(سپهر).

1249-ناسخ الحدیث و منسوخه لأبی حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن أحمد المعروف بابن شاهین البغدادی(تحقیق الدکتورة کریمة بنت علی).

ص :317

1250-نثر الدر لأبی سعید منصور بن حسین الآبی(الهیئة المصریة العامة للکتاب).

1251-نبوة أبی طالب لمزمل حسین المیثمی الغدیری(ط قم-إیران).

1252-النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الإمامة لمیثم بن علی بن میثم البحرانی(الطبعة الأولی نشر مجمع الفکر الإسلامی-قم سنة 1417 ه ق).

1253-نخبة الأزهار بحث شیخ الشریعة الأصفهانی للشیخ جعفر السبحانی (المطبعة العلمیة-قم سنة 1398 ه ش).

1254-نخبة اللآلی لشرح بدء الأمالی لمحمد بن سلیمان الحلبی الریحاوی الحنفی (ط مکتبة الحقیقة-إستانبول-ترکیا سنة 1407 ه ق 1365 ه ش 1986 م).

1255-النزاع و التخاصم بین بنی أمیة و بنی هاشم لتقی الدین أحمد بن علی المقریزی(المطبعة العلمیة-النجف الأشرف-العراق سنة 1368 ه).

1256-نزل الأبرار بما صح من مناقب أهل البیت الأطهار للحافظ محمد البدخشانی الحارثی(مطابع نقش جهان-طهران-إیران سنة 1403 ه).

1257-نزهة الجلیس للسید عباس بن علی نور الدین الموسوی المکی(المطبعة الحیدریة-النجف الأشرف-العراق سنة 1387 ه).

1258-نزهة الکرام و بستان العوام فی الإمامة و الولایة لجمال الدین المرتضی محمد بن الحسین بن الحسن الرازی(ط طهران سنة 1360 ه ش 1362 ه ق).

1259-نزهة المجالس للصفوری الشافعی البغدادی(مطبعة المعاهد-القاهرة- مصر).

1260-نزهة الناظر و تنبیه الخاطر للحلوانی.

1261-نساء أهل البیت لخلیل جمعة.

1262-نسب قریش لمصعب الزبیری(ط دار المعارف-مصر).

1263-نسخة وکیع عن الأعمش(الطبعة الثانیة الدار السلفیة-الکویت سنة 1406 ه).

1264-نسیم الریاض لأحمد بن شهاب الخفاجی(ط دار الفکر).

ص :318

1265-نشأة التشیع و الشیعة(الطبعة الثانیة مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1417 ه-1997 م).

1266-نشأة الدولة الإسلامیة لعون شریف قاسم(ط سنة 1401 ه).

1267-النشر فی القراءات العشر لابن الجزری الدمشقی(نشر دار الکتاب العربی).

1268-النص و الإجتهاد للسید عبد الحسین شرف الدین الموسوی(الطبعة الأولی مطبعة سید الشهداء-قم نشر أبو مجتبی سنة 1404 ه)و(ط کربلاء-العراق سنة 1386 ه).

1269-النصائح الکافیة لمن یتولی معاویة للسید محمد بن عقیل بن عبد اللّه بن عمر بن یحیی العلوی(مطبعة النجاح-بغداد-العراق)و(دار الثقافة للطباعة و النشر-قم-إیران سنة 1412 ه).

1270-نصب الرایة تخریج أحادیث الهدایة لجمال الدین الزیلعی(الطبعة الأولی دار الحدیث-القاهرة سنة 1415 ه-1995 م)و(المکتبة الإسلامیة).

1271-نصیحة أهل الحدیث لأبی بکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب البغدادی(ط مکتبة المنار الأردن-الزرقاء سنة 1408 ه 1988 م).

1272-نضد القواعد الفقهیة للفاضل المقداد بن عبد اللّه السیوری الحلی(نشر مکتبة المرعشی سنة 1403 ه).

1273-النظام السیاسی فی الإسلام للشیخ باقر شریف القرشی(الطبعة الثانیة دار التعارف للمطبوعات بیروت-سنة 1398 ه 1978 م).

1274-نظرة إلی الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب لعلی أصغر المروج الخراسانی (الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1416 ه).

1275-نظرة فی کتاب البدایة و النهایة للشیخ الأمینی(إعداد الشیخ فارس تبریزیان الحسون).

1276-نظرة فی کتاب الفصل فی الملل و الأهواء و النحل للشیخ الأمینی(إعداد الشیخ فارس تبریزیان الحسون).

ص :319

1277-النظم الإسلامیة لصبحی الصالح(دار العلم للملایین-بیروت-لبنان سنة 1396 ه).

1278-نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین لجمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد الزرندی الحنفی(إصدار مکتبة نینوی،طهران)و(الطبعة الأولی سنة 1377 ه 1958 م).

1279-نظم المتناثر من الحدیث المتواتر للمحدث أبی عبد اللّه محمد بن جعفر الکتانی(الطبعة الثانیة دار الکتب السلفیة-مصر).

1280-نفحات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت للمحقق الکرکی نور الدین علی بن الحسین بن عبد العالی الکرکی العاملی(إصدار مکتبة نینوی-طهران- إیران).

1281-نفس الرحمن فی فضائل سلمان للمیرزا حسین النوری الطبرسی(نشر مؤسسة الآفاق سنة 1411 ه ق 1369 ه ش)و(انتشارات الرسول المصطفی-قم-إیران).

1282-نفس المهموم للشیخ عباس بن محمد رضا القمی(ط ذوی القربی-قم سنة 1421 ه)و(ط مکتبة بصیرتی-قم سنة 1405 ه).

1283-نقد الرجال للسید مصطفی بن الحسین الحسینی التفرشی(ط طهران- إیران سنة 1318 ه)و(نشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم سنة 1418 ه).

1284-النکت الإعتقادیة للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(نشر دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1285-النکت فی مقدمات الأصول للشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان(نشر دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان سنة 1414 ه-1993 م).

1286-النکت الظراف علی الأطراف لأحمد بن حجر العسقلانی(دار الکتب العلمیة-بیروت مطبوع مع تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف).

ص :320

1287-نهایة الإحکام فی معرفة الأحکام للعلامة الحلی(الطبعة الثانیة نشر مؤسسة إسماعیلیان-قم سنة 1410 ه).

1288-نهایة الإرب فی فنون الأدب لأحمد بن عبد الوهاب النویری(الهیئة المصریة العمة للکتاب).

1289-نهایة البیان فی تفسیر القرآن لأبی محمد جمال الدین المعافا بن إسماعیل بن الحسین بن أبی البیان الشافعی الموصلی.

1290-نهایة الدرایة للسید حسن الصدر تحقیق ماجد الغرباوی(نشر المشعر).

1291-نهایة العقول فی درایة الأصول لفخر الدین عمر الرازی(مخطوط).

1292-النهایة فی غریب الحدیث و الأثر لابن الأثیر(الطبعة الرابعة نشر مؤسسة إسماعیلیان للطباعة و النشر و التوزیع-قم-إیران سنة 1364 ه ش).

1293-النهایة فی اللغة للمبارک بن محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی المعروف بابن الأثیر الجزری(ط دار إحیاء التراث العربی-بیروت- لبنان سنة 1383 ه).

1294-النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی لشیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی(انتشارات قدس محمدی-قم).

1295-نهایة الوصول إلی علم الأصول(نهایة الأصول)للعلامة الحلی الحسن بن یوسف بن المطهر.

1296-نهج الإیمان لزین الدین علی بن یوسف بن جبر(الطبعة الأولی مجتمع الإمام الهادی«علیه السلام»-مشهد سنة 1418 ه).

1297-نهج البلاغة جمع الشریف الرضی-(شرح الشیخ محمد عبده-ط دار الإستقامة).

1298-نهج البلاغة فهرسة صبحی الصالح(ط بیروت-لبنان سنة 1387 ه).

1299-نهج الحق و کشف الصدق للعلامة الحلی الحسن بن یوسف المطهر الحلی (مطبوع مع دلائل الصدق)(مؤسسة الطباعة و النشر دار الهجرة-قم سنة

ص :321

1421 ه)و(مطبعة الصدر سنة 1407 ه).

1300-نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة للشیخ محمد باقر المحمودی(نشر مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت)و(مطبعة النعمان-النجف الأشرف -العراق سنة 1387 ه).

1301-النهر الماد من البحر لمحمد بن یوسف المشهور بأبی حیان الأندلسی الغرناطی(مطبوع بهامش البحر المحیط).

1302-النوادر(نوادر الراوندی)لفضل اللّه بن علی الحسینی الراوندی(الطبعة الأولی نشر مؤسسة دار الحدیث الثقافیة-قم).

1303-نوادر الأخبار للمولی محسن بن مرتضی الفیض الکاشانی(ط مؤسسة المطالعات و الأبحاث الثقافیة).

1304-نوادر الأصول فی معرفة أحادیث الرسول لأبی عبد اللّه محمد بن علی الترمذی المشهور بالحکیم الترمذی(ط دار صادر-بیروت).

1305-نوادر المخطوطات العربیة فی مکتبات ترکیا لرمضان ششن.

1306-نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة«علیهم السلام»لأبی جعفر محمد بن جریر بن رستم الطبری الآملی(الطبعة الأولی مؤسسة الإمام المهدی-قم المقدسة سنة 1410 ه).

1307-نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار للسید مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجی(المطبعة الیوسفیة-نشر مکتبة الجمهوریة-مصر).

1308-نور البراهین(أنیس الوحید فی شرح التوحید)للسید نعمة اللّه الموسوی الجزائری(الطبعة الأولی مؤسسة النشر الإسلامی سنة 1417 ه).

1309-نور الثقلین(تفسیر)للشیخ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی(مؤسسة إسماعیلیان للطباعة و النشر و التوزیع-قم سنة 1412 ه ق 1370 ه ش)و (مطبعة الحکمة-قم-إیران).

1310-نور العین فی مشهد الحسین«علیه السلام»لأبی إسحاق الأسفراینی(طبعة

ص :322

حجریة).

1311-نور القبس لیوسف بن أحمد الیغموری(ط سنة 1384 ه).

1312-نور الیقین للخنیزی.

1313-نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار للشیخ محمد بن علی بن محمد الشوکانی(ط دار الجیل بیروت-لبنان سنة 1973 م).

-ه-

1314-هدیة الزائرین و بهجة الناظرین للشیخ عباس بن محمد رضا القمی.

1315-الهدایة الکبری لأبی عبد اللّه الحسین بن حمدان الخصیبی(الطبعة الرابعة مؤسسة البلاغ للطباعة و النشر و التوزیع-بیروت-لبنان 1411 ه- 1991 م).

1316-هشام بن الحکم للشیخ عبد اللّه نعمة.

1317-الهواتف(مجموعة رسائل ابن أبی الدنیا)لأبی بکر عبد اللّه بن محمد بن عبید بن سفیان القرشی المعروف بابن أبی الدنیا(الطبعة الأولی نشر مؤسسة الکتب الثقافیة سنة 1413 ه-1993 م).

-و-

1318-الوافی بالوفیات لصلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی(نشر دار إحیاء التراث-بیروت سنة 1420 ه-2000 م)و(ط المعرفة).

1319-الوافیة فی أصول الفقه للفاضل التونی المولی عبد اللّه بن محمد البشروی الخراسانی(الطبعة المحققة الأولی-نشر مجمع الفکر الإسلامی سنة 1412 ه ق).

1320-الوزراء و الکتاب لأبی عبد اللّه محمد بن عبدوس الجهشیاری(ط مصطفی البابی الحلبی-القاهرة-مصر سنة 1357 ه).

1321-و رکبت السفینة لمروان خلیفات(الطبعة الثانیة نشر مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة).

ص :323

1322-وفاة الصدیقة الزهراء«علیها السلام»لعبد الرزاق المقرم(ط مؤسسة الوفاء -بیروت-لبنان سنة 1403 ه).

1323-وقعة الجمل لمحمد بن زکریا بن دینار الغلابی البصری(الطبعة الأولی مطبعة المعارف-بغداد 1390 ه).

1324-وقعة الطف لأبی مخنف لوط بن یحیی بن سعید الأزدی الغامدی(نشر مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة-قم 1367 ه).

1325-وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة للشیخ محمد بن الحسن الحر العاملی(آل البیت-نشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث-قم المشرفة سنة 1414 ه)و(الإسلامیة-نشر دار إحیاء التراث العربی-بیروت-لبنان سنة 1403 ه-1983 م)و(طبعة حجریة).

1326-وسیلة الدارین فی أنصار الحسین«علیه السلام».

1327-وسیلة المآل فی مناقب الآل لأحمد بن الفضل بن محمد باکثیر الحضرمی المکی الشافعی.

1328-وسیلة المتعبدین لعمر بن محمد بن خضر الملا.

1329-وسیلة النجاة للمولوی محمد مبین اللکنهوئی.

1330-وصول الأخیار إلی أصول الأخبار(الطبعة الأولی مجمع الذخائر الإسلامیة سنة 1401 ه).

1331-الوضاعون و أحادیثهم للشیخ الأمینی(مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة سنة 1420 ه-1999 م).

1332-الوفاء بأحوال المصطفی لأبی الفرج عبد الرحمن بن الجوزی(مطبعة السعادة-مصر سنة 1386 ه).

1333-وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی لنور الدین علی بن أحمد السمهودی(ط بیروت-لبنان سنة 1393 ه).

ص :324

1334-الوفاة للنسائی-تحقیق محمد السعید زغلول(مکتبة التراث الإسلامی- القاهرة).

1335-وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان لأحمد بن محمد بن إبراهیم بن أبی بکر ابن خلکان(ط دار صادر-بیروت سنة 1398 ه)و(طبعة قدیمة سنة 1310 ه)و(نشر دار الثقافة-بیروت-تحقیق إحسان عباس).

1336-وقعة الجمل ضامن بن شدقم بن علی الحسینی المدنی تحقیق للسید تحسین آل شبیب الموسوی(ط سنة 1420 ه-1999 م).

1337-وقعة صفین لنصر بن مزاحم المنقری(ط سنة 1382 ه).

1338-الولایة لأبی العباس أحمد بن محمد بن سعید الکوفی(ابن عقدة).

-ی-

1339-الیقین باختصاص علی«علیه السلام»بأمرة المؤمنین للسید رضی الدین ابن طاووس(ط مؤسسة دار الکتاب الجزائری 1413 ه).

1340-ینابیع المعاجز للسید هاشم البحرانی(المطبعة العلمیة-قم).

1341-ینابیع المودة للقندوزی الحنفی(ط إسلامبول-ترکیا سنة 1301 ه)و(ط بمبی)و(ط دار الإسوة).

1342-الیهود قدیما و حدیثا.

1343-الیهود و الیهودیة.

*****

ص :325

ص :326

2-کتب مطبوعة للمؤلف

1-الآداب الطبیة فی الإسلام

الطبعة الأولی:

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:306 فنی.

الطبعة الأولی:1412 ه1991/ م.

الناشر:دار البلاغة،بیروت..

الصفحات:306 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

2-ابن عباس و أموال البصرة

الطبعة الأولی:1396 ه.

الناشر:مطبعة الحکمة-قم المشرفة.

الصفحات:96 غلاف.

الطبعة الثانیة:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت..

الصفحات:96 غلاف.

3-ابن عربی سنیّ متعصب

الطبعة الأولی:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:280 فنی.

ص :327

4-أحیوا أمرنا

الطبعة الأولی و الثانیة و الثالثة:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:64 غلاف.

5-إدارة الحرمین الشریفین فی القرآن الکریم

الطبعة الأولی:

الناشر:المستشاریة الثقافیة للجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة،بیروت.

6-الإسلام و مبدأ المقابلة بالمثل

الطبعة الأولی:1409 ه1989/ م.

الناشر:الوکالة العالمیة للمطبوعات.

الصفحات:136 غلاف.

ترجم إلی الفارسیة.

7-الإمام علی و النبی یوشع علیهما السّلام

الطبعة الأولی:1429 ه2008/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:؟؟؟؟؟؟غلاف.

8-أفلا تذکرون«حوارات فی الدین و العقیدة»

الطبعة الأولی:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:408 فنی.

9-أکذوبتان حول الشریف الرضی

الطبعة الأولی:

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:36 غلاف.

ص :328

الطبعة الثانیة:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:60 غلاف.

10-أهل البیت فی آیة التطهیر

الطبعة الأولی:1413 ه1993/ م.

الناشر:دار الأمیر،بیروت.

الصفحات:254 فنی.

الطبعة الثانیة:1423 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:328 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

11-بحث حول الشفاعة

أجوبة حول موضوع الشفاعة طبعت تحت عنوان

(عرفت معنی الشفاعة)

إعداد:السید ماجد کمونه.

الطبعة الأولی و الثانیة:1423 ه 2002 م.

12-براءة آدم«علیه السلام»حقیقة قرآنیة

الطبعة الأولی:1422 ه2001/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:128 غلاف.

الطبعة الثانیة:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:174 فنی.

ص :329

13-البنات ربائب

الطبعة الأولی:1428 ه2008/ م.

الناشر:دلیل ما،قم المقدسة،ایران.

الصفحات:580 فنی.

14-بنات النبی صلی اللّه علیه و آله أم ربائبه

الطبعة الأولی:1413 ه1993/ م.

الناشر:مرکز جواد للطباعة و النشر،بیروت.

الصفحات:148 غلاف.

الطبعة الأولی:1413 ه1993/ م.

الناشر:مکتب الإعلام الإسلامی،الحوزة العلمیة قم.

الصفحات:148 غلاف.

الطبعة الثانیة:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:110 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

15-بیان الأئمة و خطبة البیان فی المیزان

الطبعة الأولی:1412 ه1992/ م.

الناشر:منتدی جبل عامل الإسلامی،قم المشرفة.

الصفحات:312 غلاف.

الطبعة الثانیة:1412 ه1992/ م.

الناشر:دار البلاغة،بیروت.

الصفحات:278 فنی.

الطبعة الثالثة:

الناشر:دار الأمیر،بیروت.

ص :330

الصفحات:312 فنی.

الطبعة الرابعة:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:136 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

16-تفسیر سورة الفاتحة

الطبعة الأولی:1417 ه.

الناشر:دار السیرة،بیروت،نشر الهادی،قم.

الصفحات:160 غلاف.

الطبعة الثانیة:1420 ه1999/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:222 غلاف.

الطبعة الثالثة:2005 م.

الناشر:مؤسسة التاریخ العربی.

الصفحات:222 غلاف.

17-تفسیر سورة الکوثر

الطبعة الأولی:1419 ه1999/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:112 غلاف.

الطبعة الثانیة:2005 م.

الناشر:مؤسسة التاریخ العربی.

الصفحات:112 غلاف.

ص :331

18-تفسیر سورة الماعون

الطبعة الأولی:1419 ه1999/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:96 غلاف.

الطبعة الثانیة:2005 م.

الناشر:مؤسسة التاریخ العربی.

الصفحات:96 غلاف.

19-تفسیر سورة الناس

الطبعة الأولی:1419 ه1999/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:112 غلاف.

الطبعة الثانیة:2005 م.

الناشر:مؤسسة التاریخ العربی.

الصفحات:112 غلاف

20-تفسیر سورة هل أتی(جزءان)

الطبعة الأولی:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:588 فنی.

21-توضیح الواضحات من أشکل المشکلات

(مطبوع مع کتاب دراسة فی علامات الظهور)

الطبعة الأولی:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:130 فنی.

ص :332

22-حدیث الإفک

الطبعة الأولی:1400 ه1980/ م.

الناشر:دار التعارف،بیروت.

الصفحات:286 غلاف.

23-حقائق هامة حول القرآن الکریم

الطبعة الأولی:1407 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:480 فنی.

الطبعة الثانیة:1413 ه1992/ م.

الناشر:دار الصفوة،بیروت.

الصفحات:480 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

24-حقوق الحیوان فی الإسلام

الطبعة الأولی:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:96 غلاف.

25-الحیاة السیاسیة للإمام الجواد«علیه السلام»

الطبعة الأولی:1405 ه1985/ م.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:118 غلاف.

الطبعة الثانیة:1405 ه1985/ م.

الناشر:دار الإسلامیة،بیروت.

الصفحات:118 غلاف.

ص :333

الطبعة الثانیة:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:184 غلاف.

ترجم إلی الفارسیة.

26-الحیاة السیاسیة للإمام الحسن«علیه السلام»

الطبعة الأولی:1405 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:192 فنی.

الطبعة الأولی:1414 ه1994/ م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:216 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

27-الحیاة السیاسیة للإمام الرضا«علیه السلام»

الطبعة الأولی:1398 ه1978/ م.

الناشر:دار التبلیغ الإسلامی،قم المشرفة.

الصفحات:512 فنی.

الطبعة الثانیة:1403 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:512 فنی.

الطبعة الثانیة:1406 ه1986/.

الناشر:دار الأضواء،بیروت.

الصفحات:512 فنی.

ص :334

ترجم إلی الفارسیة.

28-خلفیات کتاب مأساة الزهراء«علیها السلام»(ستة أجزاء)

الطبعة الأولی:

ج 1:سنة 1418 ه1997/ م.

ج 2:سنة 1419 ه1998/.

ج 6/3:سنة 1422 ه2001/ م.

الطبعة الثانیة:

ج 1:سنة 1418 ه1997/ م.

ج 2:سنة 1419 ه1998/ م.

ج 6/3:سنة 1422 ه2001/ م.

الطبعة الثالثة:1418 ه1998/ م.

الطبعة الرابعة:1420 ه.

الطبعة الخامسة:1422 ه.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:1168 غلاف.

29-دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام(أربعة أجزاء)

الطبعة الأولی:1400 ه.

الناشر:المؤلف-قم.

الصفحات:500 فنی(الجزء الأول و الثانی).

الطبعة الثانیة:1405 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة

الصفحات:630 فنی(الجزء الأول و الثانی).

الطبعة الثالثة:1414 ه1993/ م.

الناشر:مرکز جواد للطباعة و النشر،بیروت.

ص :335

الصفحات:980 فنی(أربعة أجزاء).

30-دراسة فی علامات الظهور

الطبعة الأولی:1412 ه1992/ م.

الناشر:منتدی جبل عامل الإسلامی،قم المشرفة.

الصفحات:312 غلاف.

الطبعة الثانیة:1412 ه1992/ م.

الناشر:دار البلاغة،بیروت.

الصفحات:278 فنی.

الطبعة الثالثة:1412 ه1992/ م.

الناشر:دار الأمیر،بیروت.

الصفحات:312 فنی.

الطبعة الرابعة:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:158 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

31-ربائب الرسول صلی اللّه علیه و آله

(شبهات وردود)

الطبعة الأولی:1428 ه2008/ م.

الناشر:دلیل ما،قم المقدسة،ایران.

الصفحات:68 فنی.

32-رد الشمس لعلی«علیه السلام»

الطبعة الأولی:1425 ه2004/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:96 غلاف.

ص :336

33-زواج المتعة(تحقیق و دراسة)(ثلاثة أجزاء)

الطبعة الأولی:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:1222 فنی.

34-الزواج المؤقت فی الإسلام(المتعة)

الطبعة الأولی:1398 ه.

الناشر:المؤلف-قم.

الصفحات:160 غلاف.

35-سلمان الفارسی فی مواجهة التحدی

الطبعة الأولی:1361 ه ق.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:232 فنی.

36-سنابل المجد

(قصیدة مهداة إلی روح الإمام الخمینی و إلی الشهداء الأبرار)

الطبعة الأولی:1417 ه1996/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:24 غلاف.

37-السوق فی ظل الدولة الإسلامیة

الطبعة الأولی:1408 ه1988/ م.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:158 فنی.

الطبعة الأولی:1408 ه1988/ م.

الناشر:دار الإسلامیة،بیروت.

الصفحات:158 فنی.

ص :337

الطبعة الثالثة:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:168 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

38-سیاسة الحرب فی دعاء أهل الثغور

الطبعة الأولی:1428 ه2007/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:206 غلاف.

39-الشهادة الثالثة فی الأذان و الإقامة

الطبعة الأولی:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:86 غلاف.

40-الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السّلام

(المرتضی من سیرة المرتضی)

(من الولادة إلی الخلافة)

الطبعة الأولی و الثانیة:1430 ه 2009 م(عشرون جزءا).

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،قم المقدسة،و بیروت.

الصفحات:7360 فنی.

41-الصحیح من سیرة النبی الأعظم صلّی اللّه علیه و آله

الطبعة الأولی و الثانیة و الثالثة:1400 ه إلی 1412 ه(ستة أجزاء)

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الطبعة الرابعة:1415 ه 1995 م(عشرة أجزاء).

الناشر:دار الهادی،بیروت.

ص :338

الطبعة الرابعة:1420 ه(إثنا عشر جزءا).

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الطبعة الخامسة:1428 ه 2007/2006 م(خمسة و ثلاثون جزءا).

الناشر:دار الحدیث،قم المشرفة.

الصفحات:13000 فنی.

الطبعة الخامسة:1428 ه 2007/2006 م(خمسة و ثلاثون جزءا).

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:13000 فنی.

ترجم إلی الفارسیة الجزء الأول و الثانی من الطبعة الأولی.

42-صراع الحریة فی عصر الشیخ المفید

الطبعة الأولی:

الناشر:المؤتمر الأول للشیخ المفید-قم.

الصفحات:132 غلاف.

الطبعة الثانیة:1994 م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:132 غلاف.

ترجم إلی الفارسیة.

43-ظاهرة القارونیة من أین؟و إلی أین؟!

الطبعة الأولی:1414 ه1993/ م.

الناشر:مرکز جواد للطباعة و النشر،بیروت.

الصفحات:62 غلاف.

44-ظلامة أبی طالب علیه السّلام

الطبعة الأولی:

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

ص :339

الصفحات:160 فنی.

45-ظلامة أم کلثوم

الطبعة الأولی:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:160 فنی.

46-عاشوراء بین الصلح الحسنی و الکید السفیانی

الطبعة الأولی:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:160 فنی.

47-علی«علیه السلام»و الخوارج(جزءان)

الطبعة الأولی:1423 ه2002/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:812 فنی.

ترجم إلی الفارسیة.

48-الغدیر و المعارضون

الطبعة الأولی:1993 م.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:128 غلاف.

الطبعة الأولی:1993 م.

الناشر:دار الأمیر،بیروت.

الصفحات:128 غلاف.

الطبعة الثالثة:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:112 غلاف.

ص :340

49-القول الصائب فی إثبات الربائب

(مطبوع مع کتاب بنات النبی أم ربائبه،الطبعة الثانیة)

الطبعة الأولی:1423 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:160 فنی.

50-کربلاء فوق الشبهات

الطبعة الأولی:1420 ه-2000 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:184 غلاف.

الطبعة الثانیة:1424 ه-2003 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:120 غلاف.

51-لست بفوق أن أخطیء من کلام علی«علیه السلام»

الطبعة الأولی:1417 ه1996/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:56 غلاف.

52-لماذا کتاب مأساة الزهراء«علیها السلام»

الطبعة الأولی:1417 ه-1997 م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:104 غلاف.

الطبعة الثانیة:1418 ه-1997 م.

الناشر:دار السیرة،قم،ایران.

الصفحات:104 غلاف.

ص :341

53-مأساة الزهراء«علیها السلام»(جزءان)

الطبعة الأولی:1417 ه-1997 م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:810 فنی.

الطبعة الثانیة:1417 ه-1997 م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:920 غلاف.

ترجم إلی الفارسیة.

54-ماذا عن الجزیرة الخضراء و مثلث برمودا؟!

(مطبوع مع کتاب دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء).

الطبعة الأولی:1412 ه1992/ م.

الناشر:منتدی جبل عامل الإسلامی،قم المشرفة.

الصفحات:312 غلاف.

الطبعة الثانیة:1412 ه1992/ م.

الناشر:دار البلاغة،بیروت.

الصفحات:278 فنی.

الطبعة الثالثة:1412 ه1992/ م.

الناشر:دار الأمیر،بیروت.

الصفحات:312 فنی.

الطبعة الرابعة:1424 ه2003/ م.

(مطبع ضمن کتاب واحد مستقل)

الطبعة الأولی:1424 ه-2003 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:120 غلاف.

ص :342

ترجم إلی الفارسیة.

55-مختصر مفید

(أسئلة و أجوبة فی الدین و العقیدة)(ثلاثة عشر جزءا)

الطبعة الأولی:من 1423 ه2002/ م.حتی 1426 ه 2005 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:3640 فنی.

56-مراسم عاشوراء(شبهات وردود)

الطبعة الأولی:1423 ه-2002 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:96 غلاف.

الطبعة الثانیة:1424 ه-2003 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:104 غلاف.

57-المسجد الأقصی أین؟!

الطبعة الأولی:1424 ه2003/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:100 غلاف.

58-مقالات و دراسات

الطبعة الأولی:1424 ه-2003 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:128 غلاف.

59-منطلقات البحث العلمی فی السیرة النبویة

الطبعة الأولی:1417 ه1996/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:48 غلاف.

ص :343

60-المواسم و المراسم

الطبعة الأولی:

الناشر:منظمة الإعلام الإسلامی.

ترجم إلی الفارسیة.

61-موقع ولایة الفقیه من نظریة الحکم فی الإسلام

الطبعة الأولی:1403 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:64 غلاف.

الطبعة الثانیة:1421 ه2000/ م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:64 غلاف

62-موقف علی«علیه السلام»فی الحدیبیة

الطبعة الأولی:1417 ه1996/ م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:56 غلاف.

63-نقش الخواتیم لدی الأئمة«علیهم السلام»

الطبعة الأولی:

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:120 غلاف.

الطبعة الثانیة:1425 ه-2004 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:104 غلاف.

ص :344

64-الولایة التشریعیة

الطبعة الأولی:1424 ه-2003 م.

الناشر:المرکز الإسلامی للدراسات،بیروت.

الصفحات:120 غلاف.

65-ولایة الفقیه فی صحیحة عمر بن حنظلة

الطبعة الأولی:1403 ه.

الناشر:مؤسسة النشر الإسلامی،التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

الصفحات:94 غلاف.

الطبعة الثانیة:1421 ه2000/ م.

الناشر:دار السیرة،بیروت.

الصفحات:144 غلاف.

66-أبو ذر مسلم أم شیوعی؟!

(ابو ذر مسلمان یا سوسیالیست)

ترجمة:السید مرتضی مرتضی العاملی.

الطبعة الأولی:1361 ه ق.

الصفحات:64 غلاف.

******

ص :345

ص :346

3-الفهرس الإجمالی

الباب الثالث:إرهاصات التمرد..

الفصل الأول:خطبة البیعة..بیانات ضروریة 7-32

الفصل الثانی:قرارات فی الأیام الأولی 33-74

الفصل الثالث:مطامع طلحة و الزبیر 75-126

الفصل الرابع:التمرد:بوادر و إرهاصات 127-146

الفصل الخامس:قتلة عثمان..بنظر علی علیه السّلام 147-174

الفصل السادس:مشورة المغیرة فی أمر العمال 175-206

الفهارس:207-354

ص :347

ص :348

4-الفهرس التفصیلی

الباب الثالث:إرهاصات التمرد..

الفصل الأول:خطبة البیعة..بیانات ضروریة..

خطبة البیعة:9

هل هذا تهدید؟!:20

لأقعدن لهم صراطک المستقیم:21

الیمین و الشمال مضلة:22

استتروا فی بیوتکم؟!لماذا؟!:22

أمور لا یعذرون فیها:23

لو قص جناحاه و قطع رأسه:24

رقابة الأمة:25

لا یبطل الحق بمرور الزمن:25

أخشی أن تکونوا فی فترة:26

و ما علی إلا الاجتهاد:27

أحلم الناس،و أعلم الناس:27

ص :349

الإشارة إلی آیة الاستخلاف:29

قرارات أصدرها علیه السّلام:30

تاریخ خطبة البیعة:31

استخلف الناس أبا بکر:31

الفصل الثانی:قرارات فی الأیام الأولی..

إقطاعات عثمان:35

أول قرار مثیر:36

قرارات أخری حساسة:38

لا امتیازات بعد الیوم:40

لماذا یقسم المال بالسویة؟!:41

التطبیق العملی للقرار:43

التمهید لقرار التصدی للفتن:44

قراران آخران فی خطبة البیعة:45

الانقیاد و الطاعة:46

حیثیات القرارات:47

کنت کارها للولایة:47

المحرمات ترتبط بالتوحید:48

لکل شیء حرمة:49

التسخیر..و المسؤولیة:59

ص :350

مراتب الحقوق:60

شد حقوق المسلمین بالإخلاص و التوحید:61

لزوم المبادرة قرار آخر:61

تخففوا،تلحقوا:63

القرار الأهم و الأقوی:64

النساء و الرجال فی جماعة واحدة:66

اخرجوا عنکم الأعراب:69

الفصل الثالث:مطامع طلحة و الزبیر..

بدایة توضیحیة:77

یریدان البصرة و الکوفة:78

مطالب طلحة و الزبیر:82

هکذا أظهروا عداوتهم له!!:83

أرجأتما کثیرا:95

تمحلات المعتزلی:96

إبدأ بالمهاجرین:99

ثلاثة دنانیر!لماذا؟!:100

آدم لم یلد إلا حرا:106

ما أراد بهذا غیرکما:107

بل هذا أمره:107

ص :351

ما علیه إذن:108

مکتل علی علیه السّلام و مسحاته:109

قسم الأموال:شمول،و مساواة:110

هل اعترض سهل بن حنیف؟!:110

المتخلفون عن القسم:111

استدرجهم فکشفوا أنفسهم:111

نحن إخوتک و نظراؤک:112

الخطبة الفاضحة:113

وجها لوجه:113

الحزم و اللین:116

قرار کسر بیت المال:117

مصحف و سیف فی بیت علی علیه السّلام:119

أین هی السنة؟!:120

لماذا سیف و مصحف؟!:121

سلمان منا أهل البیت:122

الفصل الرابع:التمرد:بوادر و إرهاصات..

محاولة فاشلة لاغتیال علی علیه السّلام:129

الأحنف یذکر عائشة و طلحة:132

استتابوه فتاب،و غفر له:135

ص :352

یا أحنف قتلوا عثمان:136

عام أول:137

إرشاد عائشة و طلحة إلی علی علیه السّلام:138

صفوه فصار کالزجاجة:139

علی علیه السّلام یأکل الأمر وحده:140

علی علیه السّلام یفضح طلحة و الزبیر!:141

التآمر و النکث:143

الفصل الخامس:قتلة عثمان..بنظر علی علیه السّلام..

لو عاقبت من أجلب علی عثمان!!:149

لیس علی ضربهم قود:156

أسأتم الجزع:161

لو أمرت به لکنت قاتلا:168

معاویة یلخص موقف علی علیه السّلام:172

الفصل السادس:مشورة المغیرة فی أمر العمال.

علی علیه السّلام..و عمال عثمان:177

مشورة المغیرة:177

عزل أبی موسی:187

وساطة الأشتر:187

المکر و الخدیعة و الغدر فی النار:189

ص :353

فما منی له الدهر ثانیة:192

أیهما أهم؟!:192

الاعتضاد بالمضلین:198

ابن عباس و نصیحة المغیرة:199

جرأة ابن عباس!!:200

سر إلی الشام فقد ولیتکها:202

صدق المغیرة فی نصیحته مشکوک:202

مشورة المغیرة بتولیة طلحة و الزبیر:202

«لا أداهن فی دینی»لا تقنع المغیرة:203

مشورة ابن عباس:204

الحسن علیه السّلام أم ابن عباس:205

مشورتان للمغیرة:206

الفهارس:

1-المصادر و المراجع:209

2-کتب مطبوعة للمؤلف:327

3-الفهرس الإجمالی:347

4-الفهرس التفصیلی:349

ص :354

تعريف مرکز

بسم الله الرحمن الرحیم
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
(التوبه : 41)
منذ عدة سنوات حتى الآن ، يقوم مركز القائمية لأبحاث الكمبيوتر بإنتاج برامج الهاتف المحمول والمكتبات الرقمية وتقديمها مجانًا. يحظى هذا المركز بشعبية كبيرة ويدعمه الهدايا والنذور والأوقاف وتخصيص النصيب المبارك للإمام علیه السلام. لمزيد من الخدمة ، يمكنك أيضًا الانضمام إلى الأشخاص الخيريين في المركز أينما كنت.
هل تعلم أن ليس كل مال يستحق أن ينفق على طريق أهل البيت عليهم السلام؟
ولن ينال كل شخص هذا النجاح؟
تهانينا لكم.
رقم البطاقة :
6104-3388-0008-7732
رقم حساب بنك ميلات:
9586839652
رقم حساب شيبا:
IR390120020000009586839652
المسمى: (معهد الغيمية لبحوث الحاسوب).
قم بإيداع مبالغ الهدية الخاصة بك.

عنوان المکتب المرکزي :
أصفهان، شارع عبد الرزاق، سوق حاج محمد جعفر آباده ای، زقاق الشهید محمد حسن التوکلی، الرقم 129، الطبقة الأولی.

عنوان الموقع : : www.ghbook.ir
البرید الالکتروني : Info@ghbook.ir
هاتف المکتب المرکزي 03134490125
هاتف المکتب في طهران 88318722 ـ 021
قسم البیع 09132000109شؤون المستخدمین 09132000109.