سرشناسه : تربتي، محدثه، 1368 -
عنوان و نام پديدآور : محبوب محبوب : ديدگاه قرآن و اهل بيت عليهم السلام پيرامون پنج موضوع ربا ، حجاب ، ريش تراشي ، شطرنج و موسيقي / تاليف حيدر تربتي كربلايي ؛ بازنويسي محدثه تربتي.
مشخصات نشر : قم : حبيب ، 1387.
مشخصات ظاهري : [255]ص.
شابك : 978-964-6119-40-6
وضعيت فهرست نويسي : فاپا(برون سپاري)
موضوع : اسلام و مسائل اجتماعي
موضوع : اسلام و موسيقي -- جنبه هاي مذهبي-- اسلام
موضوع : Music -- Religious aspects-- Islam
موضوع : ريش -- جنبه هاي مذهبي -- اسلام
شناسه افزوده : تربتي كربلايي، حيدر، 1338 -
رده بندي كنگره : BP230 / ت4م3 1387
رده بندي ديويي : 297/483
شماره كتابشناسي ملي : 1330351
ص:1
ص:2
ص:3
ص:4
ص:5
ص:6
ص:7
ص:8
ص:9
بسم اللّه الرّحمان الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و أفضل الصّلوات و التّحيّات علي محمّد و آله الطّيّبين الطّاهرين و لعنة الله علي أعدائهم و ظالميهم و غاصبي حقوقهم و مخالفيهم و منكري فضائلهم و مناقبهم و مدّعي شئونهم و مراتبهم و الرّاضين بذلك، من الاوّلين و الآخرين آمين.
قال الله تعالي: قُلْ إنَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى... (1)
خداوند متعال مي فرمايد: بگو(اي پيامبر)! همانا شما را به يك چيز پند مي دهم، اينكه براي خدا دوتا دوتا و تك تك بپاخيزيد... .
و خدا انسان را خلق نمود و خود آگاه است كه طبيعت واقعي انسان(2) به چه چيز گرايش دارد و پاسخ صحيح به اين گرايش ها كدام است. و اين از لطف او بود كه پاسخ به اين نيازها را در قالبي به نام دين نهاد تا بشر بداند، آنچه را بايد بداند.
ص:10
آنچه با نام ارزش هاي معنوي تلقّي مي شود، فقط يك گفتار نيست، سيره اي است كه در كلام خلاصه شده و با جاري شدن آن در جامعه پرتو هاي هدايت تابش مي گيرند و راه را روشن مي كنند. راهي كه براي پيمودن آن آمده ايم. راهي كه انتهاي آن مردي است از تبار نور، مردي راست قامت و مهربان، كه همه ما روزي بايد پاسخگوي او باشيم.
روزي بايد ببينيم چطور جواب محبّت هاي او را داده و چه به درگاهش مي بريم .(1)
دانستن اين موضوع كه نافرماني از آنچه تحت عنوان وحي از آن ياد مي شود، چه تبعات و آثاري را به دنبال دارد، بسيار مهم است. زيرا از اينجاست كه پي مي بريم خداوند نيازي به من و ما ندارد و خود قادر مطلق است و اگر فرمان او را بر ديده نهيم، رستگار خواهيم بود و چنانچه نافرماني او را سرلوحه رفتار كنيم، خود را و خانواده خود را و جامعه خود را درگير آثار زيانبار اين نافرماني كرده ايم.
آنچه امروزه شاهد آن هستيم، چيزي جز ندانستن، رسيدگي نكردن يا لجبازيِ بدون علم، نيست؛ لجاجتي كه به دنبال ناآگاهي از سيماي واقعي وحي به وجود آمده. و اين من و ما هستيم كه بايد به آنان كه نمي دانند، بگوييم تا بدانند و به آنان كه گوشزد نمي كنند، بگوئيم تا آگاه باشند و به آنان كه سيماي واقعي وحي را نديده اند، نشان دهيم آنچه را كه مي توان ديد و همه به هم كمك كنيم تا رنگها عوض شوند و سمت و سوها، يك جهت واحد بگيرند و بدرستي كه اين
ص:11
جهت همان است كه خداوند تعيين فرموده، همان كه خدا خود فرمود تبعيّتش كنيد تا رستگار شويد.(1) راه مردي كه گناهان من قلبش را به درد مي آورد و اشك را از چشمانش جاري مي سازد.
امام عزيزي كه شايد هرگز او را نديده باشيم ولي قلب هايمان را صاحب است.
امروز آنچه ما را از واقعيّت دين دور مي كند «توجيه گناه» و «تفسير» هايي است كه شيطان مي پسندد، امّا خدا آن را قصد ننموده، هوسهاي آلوده آن را زيبا مي بينند، امّا قلب امام عزيزمان را به درد مي آورد.
شيطان هر زمان حربه اي جديد مي سازد و هر روز به شكلي در مي آيد.
بايد دانست كه او از كار نمي نشيند و مي خواهد آخرين تلاش خود را براي گمراه نمودن انسان، به كار بندد. دنياي او صحنه نمايشي است كه امروزه با بيان لغات و بازي با الفاظ آن را اجرا مي كند.
و مي بينيم در اين زمان، كه سخن از فكر روشن و روشنفكري است، از اين راه به دلهاي پاك جوانان نفوذ كرده و آنان را غافل مي نمايد و گمراه مي كند و سپس براي اينكه آنان را از سرزنشهاي نفس لوّامه يا همان وجدان برهاند، گناهان را برايشان «توجيه» مي كند... و اينجاست كه ديگر تصوّرش را هم نمي توان كرد كه جامعه به چه شكلي درخواهد آمد؟
آيا ديگر حتّي مي تواند لباس زيباي لفظ را كه خود سرپوش گناهش قرار داده، درآورد و زشتي گناه را ببيند و باور كند؟ ديگر حربه اي جديد به ميدان آمده، كه
ص:12
نام آن را «دليل» مي گذارد، در حالي كه واقعيّت آن را نمي بيند و نمي داند «دليل» را جايگزين «توجيه» كرده و مصمّم ادامه مي دهد...، تا نا كجا آباد... .
روي سخن با همه ماست، همه ما، كساني كه خود را پيرو مكتب علوي مي دانند، آنانكه قرآن را در ميان دستهاي خود مي گيرند و تلاوت مي كنند و مي خواهند عمل كنند، امّا... شايد راه را گم كرده اند.
اصل مسلّم اين است كه خداوند متعال، آفريدگار مهربان جهان، آنچه را پاك است و سودمند، حلال و آنچه را ناپاك است و براي حيات مادّي و معنوي بشر زيانبار، حرام نموده است. و اين يكي از الطاف اوست. همچنانكه در قرآن كريم فرموده است:وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث _ و خداوند براي ايشان آنچه را پاك بود، حلال و آنچه را ناپاك بود، حرام نمود (1)او پيامبران الهي و جانشينان آنان را براي بيان حلال و حرام فرستاد و بوسيله متابعت از فرمان ايشان، پاك را از ناپاك جدا مي كند: لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب (2)،
و خدا با لطفي كه در حقّ ما روا داشته، راه را بوسيله ايشان نمايان مي سازد. قرآن را مي فرستد تا هدايت باشد و اهل بيت را مي فرستد تا معناي اين هدايت را بيان كنند.
و ابلاغ را به پيامبر امر مي فرمايد تا كسي نگويد نمي دانستم يا نفهميدم.(3)
ص:13
او براي دانستن و فهميدن تك تك ما، راهي گذاشته است، و آن را به لطف خود با چهارده خورشيد و ماه و ستاره آذين بسته تا همه راه را ببينند و بخواهند تا هدايت شوند(1)... .
فضاي نفس كشيدن ما بايدپاك باشد تا بتوانيم نفس بكشيم، غذايي كه مي خوريم بايد پاكيزه باشد تا با خوردن آن بيمار نشويم، براي استراحت و رفع خستگي نياز به محيطي آرام براي تسكين روح داريم، براستي! چرا راهي را نپيماييم كه همانا همه خوردن ها و خوابيدن ها و نفس كشيدن ها را براي پيمودن آن خلق كرده اند؟!
ما آمده ايم تا بمانيم .(2)
از اين رو است كه آنجا كه مي بينيم گناهي رخ مي دهد، گويا نفس كشيدن _ كه مايه و لازمه تداوم حيات ماست _ برايمان عذاب آور است، و گويا احساسمان
ص:14
مي گويد: سينه ام براي تحمّل اين عذاب تنگ مي آيد... و مي خواهيم هر طور شده خود را خلاص كنيم.
پس بياييد همه با هم تلاش كنيم تا خود، خانواده و اجتماعمان را پاك نگه داريم، بياييد به هم كمك كنيم تا بتوانيم فضاي كشور اهل بيت، ايران را از آلودگي هاي اخلاقي پاك كنيم و همان شويم كه او مي خواهد... (1).
گناهاني چون ربا، بي حجابي، شطرنج و موسيقي از جمله گناهاني هستند كه بستر انجام بسياري از گناهان ديگر را فراهم مي آورند و اين از مكر شيطان است كه زشتي را زيبا جلوه دهد تا آنكه ربا مي خورد، از ربا خوردن لذّت ببرد و هوس آلوده آنكه تربيت شده مكتب وحي نيست از نگاه حرام، لذّت ببرد و آنكه پا در عرصه شطرنج يا موسيقي مي نهد، احساس كند لذّت مي برد، درحالي كه شيطان زشتي را زيبا جلوه مي دهد(2) و آنگاه كه دست انسان از همه جا قطع شد، خود را به كناري كشيده، سخن از اختيار به ميان مي آورد.(3)
و انسان را از ياد خدا _ كه همانا تمام زيبايي است _ غافل مي سازد، تا آنجا كه مي تواند گناه كند و از خدا دور شود، تا به حدّي برسد كه ديگر نياز به تلاش او
ص:15
نباشد، تا آنقدر نفس او را بر وي مسلّط سازد كه بتواند رو در روي امام خويش بايستد... .
آنچه در اين كتاب آمده است در واقع سخن خداست و پيامبر خدا و اولياء خدا، كلام پروردگار متعال پيرامون پنج موضوع: ربا، حجاب، ريش تراشي، شطرنج و موسيقي. و در ذيل آيات، گزيده اي از احاديث پيرامون اين پنج موضوع ذكر شده كه محقّقين محترم جهت اطّلاع بيشتر به مصادري كه مختصّ به آنهاست، مراجعه نمايند. احاديث از معتبرترين كتابهاي حديثي و فقهي آورده شده است و براي ترجمه نمودن متن احاديث، اقدامي دقيق به انجام رسانده ايم.
براي آنان كه كلام اهل بيت قلب هايشان را صيقل داده و نوراني مي كند، پيش از آغاز متن كتاب، سه قسمت آورده شده:
تا بدانيم خداوند، قرآن را نازل كرد و عترت را خلق نمود تا ما، راز سعادت ابدي را از آنان جويا شويم...، آنان كه امر هدايتگري را به عهده دارند.
و بدانيم آنچه را برايمان براي پيمودن اين مسير توشه نهادند، تا ابد كفاف سعادتمان را مي دهد و هرگز نياز ندارد به روز شود، و اگر به روز نبود نتواند پاسخگو باشد، و هرگز نسخه اي از قرآن با ويرايش و اضافات، چاپ نخواهد شد و همان قرآني كه بر قلب پيامبرمان نازل گشت براي خوشبخت شدن، خوشبخت باقي ماندن، و عاقبت به خير شدن همه ما كفايت مي كند. هيچ نيازي بي پاسخ باقي نمانده كه ما بخواهيم براي پاسخگويي به آن دست به دامن بيگانه شويم و يا خود را اسير هوس هاي آلوده ديگران كنيم يا به شيطان پناه ببريم، بلكه خدا به ما مي آموزد تا از شيطان به او پناه ببريم.
ص:16
و بدانيم كه در اين واويلاي گناه چه كنيم تا نگاه آن مرد پاك از آن سلاله پاك را براي خود بخريم و چه كنيم تا پاك به درگاهش زانو زده، دست او را ببوسيم و از حمايتگران او باشيم. تا آن روز كه آمد، اگر بوديم، از ما روي نگرداند و مبادا ما از او روي بگردانيم... چرا كه تنها غصه چنين كابوسي براي مردن تك تك ما كافيست.
و اين تنها تذكّري است براي آنان كه ايمان آورده اند: وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ _ يادآور شو، بدرستي كه تذكّر مؤمنان را سود مي بخشد .(1)
و در پايان همه ما را بس است كه تحفه اي به عنايت او به درگاهش ببريم و او لطف كند و يك شاخه گل لبخند را از روي لبهايش به ما هديه دهد... به خدا سوگند كه دنيا و آخرت همه ما را كفايت مي كند.
اللَّهُمَّ... وَ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ إِلَيْهِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي طَاعَتِهِ وَ الِاجْتِنَابِ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ امْنُنْ عَلَيْنَا بِرِضَاهُ وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِكَ وَ فَوْزاً عِنْدَك... .(2) اللّهُمَّ آمين
لازم به ذكر است كه صبيّه فاضله ام درتنظيم و تايپ و ويرايش و بازنويسي كتاب ياري ام نموده اند و اميدوارم اين عمل صالح وي مورد قبول وليّ الله الأعظم صلوات الله عليه قرارگيرد.
ص:17
در بسياري از كتب حديث و تفسير و تاريخ شيعيان اهل بيت و پيروان خلفاء با سندهاي بسيار و از حدّ تواتر گذشته و صحيح، به روايت اهل بيت و دوستان ايشان و حتّي دشمنان آنان، حديث گرانقدر ثقلين آمده است كه پيامبر گرامي اسلام حداقل در پنج موقعيّت و همچنين در آخرين لحظات زندگي خويش، در بستر بيماري، از آن سخن به ميان آورده اند، و اينجا به ذكر يك حديث از آنها بسنده مي كنيم.
قال رسول الله: إنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أهْلَ بَيْتِي فَإنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إلَيَّ أنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لَاأقُولُ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إحْدَاهُمَا الْاُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَاتَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا... .(1)
ص:18
پيامبر فرمودند: بدرستي كه دو چيز را براي شما به يادگار مي گزارم، تا آن هنگام كه به آن دو روي آوريد (از ايشان پيروي نماييد)، هرگز گمراه نخواهيد شد، كتاب خداوند و عترتم، اهل بيت من، زيرا خداوند مهربان و آگاه با من عهد نموده است آن دو تا زماني كه در كنار حوض كوثر بر من همچون اين دو انگشتم (و پيامبر آنگاه ميان دو انگشت كنار شست جمع فرمود) وارد شوند و نه همچون اين دو انگشت (و جمع نمود ميان انگشت اشاره و وسط) و هيچكدام از آن دو بر ديگري پيشي نخواهد گرفت. پس به آن دو چنگ زنيد (آنچه امر مي فرمايند، پيروي نماييد) و دور و گمراه نشويد و بر آنان پيشي نگيريد كه گمراه خواهيد شد.
نتيجه: خداوند براي ما اهل بيتي را در كنار قرآن قرار داده كه آنچه مي گويند، و آنچه عمل مي كنند و آنچه را تاييد مي نمايند، همان است كه خداوند پذيرفته است. كلام مولايمان پيامبر بسيار ظريف است: «دور و گمراه نشويد، و بر آنان پيشي نگيريد كه گمراه خواهيد شد»... .
ص:19
قال رسول الله: أيُّهَا النَّاسُ حَلَالِي حَلَالٌ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامِي حَرَامٌ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ألَا وَ قَدْ بَيَّنَهُمَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِي الْكِتَابِ وَ بَيَّنْتُهُمَا لَكُمْ فِي سُنَّتِي وَسِيرَتِي وَبَيْنَهُمَا شُبُهَاتٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ بِدَعٌ بَعْدِي مَنْ تَرَكَهَا صَلَحَ لَهُ أمْرُدِينِهِ وَصَلَحَتْ لَهُ مُرُوَّتُهُ وَ عِرْضُهُ وَمَنْ تَلَبَّسَ بِهَا وَقَعَ فِيهَا وَ اتَّبَعَهَا كَانَ كَمَنْ رَعَى غَنَمَهُ قُرْبَ الْحِمَى وَمَنْ رَعَى مَاشِيَتَهُ قُرْبَ الْحِمَى نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إلَى أنْ يَرْعَاهَا فِي الْحِمَى ألَا وَ إنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى ألَا وَ إنَّ حِمَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَحَارِمُهُ فَتَوَقَّوْا حِمَى اللَّهِ وَ مَحَارِمَهُ.(1)
حضرت امام محمّد باقر فرمود: جدّم پيامبر خدا فرمودند: اي مردم حلال من (آنچه را به امر خداوند حلال نموده ام) تا روز قيامت حلال است و حرام من (آنچه را به امر خداوند حرام نموده ام) تا روز قيامت حرام است، آگاه باشيد كه خداوند آنها را در قرآن بيان نموده و من در سنّت و سيره ام آنها را بيان نموده ام. در ميان آنها شبهه هايي از شيطان و بدعت هايي پس از من است، هر كس اين
ص:20
شبهه ها و بدعت را ترك نمايد، امر دين، مروّت و آبروي خود را نيكو قرار داده است، و هركس خود را به آن آلوده كند و در پي بدعت ها برود، مانند كسي كه گوسفندان خود را نزديك مرز (حصار) چراگاه مي چراند، نفس او وسوسه اش مي كند كه آنها را در چراگاه پس مرز نيز بچراند. آگاه باشيد سرزمين هر پادشاهي مرزي دارد و مرز خداوند محرّمات (ممنوعيّت هاي) اوست، پس مراقب مرزهاي فرمان ها و محرّمات او باشيد.
قال الصادق: حَلَالُ مُحَمَّدٍحَلَالٌ أبَداً إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أبَداً إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي ءُ غَيْرُهُ وَ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: مَا أحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إلَّا تَرَكَ بِهَا سُنَّةً.(1)
حضرت امام جعفرصادق فرمودند: آنچه حلال محمّد است براي هميشه تا روز قيامت حلال است و آنچه حرام محمّد است براي هميشه تا روز قيامت حرام است و جز اين نمي شود و نبايد بشود. و حضرت علي فرمودند: كسي نيست كه بدعتي را بنيان نهد مگر اينكه سنّتي را ترك كرده باشد.
قال أبوعبدالله: ما خَلَقَ اللهُ حَلالاً وَ لاحَراماً إلّا وَ لَهُ حَدٌّ كَحَدِّ الدّورِ وَ إنَّ حَلالَ مُحَمَّدٍ حَلالٌ إلى يَوْمِ القِيامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ إلى يَوْمِ القِيامَةِ... .(2)
امام جعفرصادق فرمودند: خداوند متعال حلال و حرامي را نيافريده است مگر اينكه براي آن حدّ ومرزي مانند خانه ها قرار داده است و بدرستي كه حلال محمّد حلال است تا روز قيامت و حرام محمّد نيز حرام است تا روز قيامت.
نتيجه: احكام شرعي بخش عظيمي از دين كامل اسلام هستند كه سعادت هميشگي
ص:21
انسان را تضمين نموده، و دستورات خداوند است كه از نيازهاي مادّي و معنوي بشر آگاهي كامل دارد و او را سعادتمند مي خواهد.
احكام مطهّر اسلام از استاندارد الهي برخوردار هستند و هيچ خطا و اشتباهي در آنها نيست. زمان و دگرگونيهاي آن نبايد هيچگونه تغييري در آنها ايجاد كند، و نبايد تابع زمان و مقتضيّات آن باشند، تا بتواند سعادت ابدي را براي بشر به ارمغان آورد، در هر زمان و هر مكان.
ص:22
ص:23
قال رسول الله: إذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي اُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.(1)
حضرت خاتم الأنبياء محمّد مصطفي فرمودند: آن زمان كه بدعت ها در ميان امّتم آشكار گردند، بر عالِم واجب است علم خود را آشكار كند، هركس به اين وظيفه خود عمل ننمايد؛ لعنت خداوند بر او باد.
قال رسول الله: إذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي اُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إلَّا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أجْمَعِينَ.(2)
و فرمودند: آن زمان كه بدعت ها در ميان امّتم آشكار شود، بر عالِم واجب است علم خود را آشكار سازد، هركس به اين وظيفه خود عمل ننمايد لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر او باد.
ص:24
قال رسول الله: كَيْفَ أنْتُم إذا ظَهَرَ فيكُمُ البِدَعُ حَتَّى يَرْبُوَا فِيها الصَّغيرُ وَ يَهْرَمُ الكَبيرُ وَ يَسْلَمَ عَلَيهَا الأعاجِمُ وَ إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ قِيلَ سُنَّةٌ وَ إذَا عَمِلَ بِالسُّنَّةِ قِيلَ بِدْعَةٌ.(1)
رسول خدا فرمودند: حال شما چگونه است هنگامي كه بدعت ها در ميان شما آشكار گردد تا آنكه كودكان با آن بزرگ مي شوند و بزرگان با آن پير مي گردند و بيگانگان بر آن (دين آلوده به بدعت ها) اسلام مي آورند و وقتي بدعت ها آشكار شدند، به آن ها سنّت گفته شود و هنگامي كه به سنّت عمل شود، (به آن) بدعت گفته شود.
از اهل بيت عصمت و طهارت روايت شده كه فرمودند: إذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإنْ لَمْ يَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإيمَانِ.(2)
آن زمان كه بدعت ها آشكار شوند، بر عالِم واجب است علم خود را آشكار كند، اگر (با بدعت ها مبارزه) نكند نور ايمان از او گرفته خواهد شد.
ص:25
قال رسول الله
صلّي الله عليه و آله و سلّم
اِنّي تٰارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ
كِتٰابَ اللهِ وَ عِتْرَتي اَهْلَ بَيْتي
مٰا اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمٰا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدي اَبَداً
و اِنَّهُمٰا لَنْ يَفْتَرِقٰا (يَتَفَرَّقا) حَتّي يَرِدٰا عَلَيَّ الْحَوْضَ
ص:26
ص:27
ص:28
ص:29
مانند مادر است براي انجام بسياري از گناهان ديگر، گناه بزرگ رباخواري بستري است براي انجام بسياري از گناهان ديگر و سبب ايجاد فقر، محروميّت، بي عدالتي و... است. ما اين نتايج را بيان مي كنيم زيرا با آن مواجه هستيم، امّا اكنون ببينيم خداوند متعال و خاندان رسالت، در اين مورد چه نظري دارند، كمي دقّت به تو و من كمك مي كند تا حواسمان جمع باشد، اين بشر است كه پس از خرابكاري به فكر چاره است، امّا خداوند با ما فرق دارد، تا آنجا كه هيچ شباهتي ميان من و او نيست، او مرا قبل از آنكه به حادثه گرفتار شوم، نجات مي دهد، ببين:
آيه يكم:الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إلّا كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأنَّهُمْ قالُوا إنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أمْرُهُ إلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِكَ أصْحابُ النَّارِ
ص:30
هُمْ فيها خالِدُونَ (1)
ترجمه: كساني كه ربا مي خورند، به پا نمي خيزند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماس با شيطان، آشفته حال شده است. اين به خاطر آن است كه مي گويند: دادوستد مانند رباست، در حالي كه خداوند، داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده است. پس هركس اندرز الهي به او رسد و (از رباخواري) خودداري كند، خدا از گذشته او درگذرد و عاقبت كارش با خداست؛ امّا كساني كه بازگردند (وبار ديگر مرتكب اين گناه شوند) اهل آتش هستند ودر آن جاودان خواهند بود.
1- الرسول الأكرم: فَإذَا أنَا بِقَوْمٍ بَيْنَ أيْدِيهِمْ مَوَائِدُ مِنْ لَحْمٍ طَيِّبٍ وَ لَحْمٍ خَبِيثٍ وَهُمْ يَاْكُلُونَ الْخَبِيثَ وَ يَدَعُونَ الطَّيِّبَ فَسَألْتُ جَبْرَئِيلَ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: الَّذِينَ يَاْكُلُونَ الْحَرَامَ وَ يَدَعُونَ الْحَلَالَ مِنْ اُمَّتِكَ.
ثُمَّ مَضَيْتُ، فَإذَا أنَا بِأقْوَامٍ يُرِيدُ أحَدُهُمْ أنْ يَقُومَ فَلَا يَقْدِرُ مِنْ عِظَمِ بَطْنِهِ فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يا جَبْرَئِيلُ؟ قَالَ: فَهُمُ الَّذِينَ يَاْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ مِنَ الْمَسِّ وَ إنَّهُمْ لَبِسَبِيلِ آلِ فِرْعَوْنَ يُعْرَضُونَ عَلَى النَّارِ غُدُوًّا وَعَشِيَّاً يَقُولُونَ رَبَّنَا مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ(2) وَلَا يَعْلَمُونَ أنَّ السَّاعَةَ أدْهى وَ أمَرّ(3) .(4)
در تفسير عليّ بن ابراهيم در حديثي از امام صادق درباره معراج پيامبر آمده است كه پيامبر فرمود: گروهي را ديدم كه در مقابل آنها گوشتي پاك و
ص:31
گوشتي پست و ناپاك بود، امّا آن گروه گوشت ناپاك را مي خوردند و گوشت پاك را نمي خوردند. درباره آنها از جبرئيل پرسيدم، پاسخ داد: اينان كساني از امّت تو هستند كه (مال) حرام را مي خورند و (مال) حلال را رها مي كنند.
از آنان گذر كردم.
گروهي را ديدم كه يك نفر از آنان قصد داشت از جا برخيزد؛ امّا به جهت بزرگي شكمش، نمي توانست. گفتم: اينان چه كساني هستند، اي جبرئيل؟ گفت: آنان رباخوران هستند، توانايي برخاستن ندارند، مگر مانند كسي كه شيطان زده شده باشد (تعادل رواني ندارد)، و آنان راه و روش آل فرعون (خوي خودكامگي و استثمار) و عاقبت آنان را دارند و هر صبح و شام به جهنّم عرضه مي شوند. آنان مي گويند: پروردگار ما! چه زماني قيامت برپا مي شود و نمي دانند كه روز قيامت، روزي سخت تر و ناگوارتر است.
2- تفسيرالقمّي: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإنَّهُ كَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أنَّهُ لَمَّاأنْزَلَ اللَّهُ: الَّذِينَ يَاْكُلُونَ الرِّبا... فَقَامَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ إلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: يارَسُولَ اللَّهِ رَبَا أبِي فِي ثَقِيفٍ وَ قَدْ أوْصَانِي عِنْدَ مَوْتِهِ بِأخْذِهِ فَأنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: يا أيهَاالَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ قَالَ: مَنْ أخَذَ الرِّبَا وَجَبَ عَلَيهِ الْقَتْلُ وَ كُلُّ مَنْ أرْبَى وَجَبَ عَلَيهِ الْقَتْلُ.(1)
مفسّر بزرگ شيعه عليّ بن ابراهيم قمي در تفسير ارزشمند و شريف خود در مورد آيه:يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ _ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (نافرماني) خداوند بترسيد و آنچه را كه از
ص:32
مطالبات ربا باقي مانده رها كنيد، اگر ايمان داريد مي فرمايد: سبب نزول اين آيه اين بود كه خالد بن وليد نزد پيامبر از جا برخاسته و گفت: اي پيامبر خدا! رباي پدرم در قبيله ثقيف مانده و هنگام مرگ مرا وصيت كرده كه (آن را) بگيرم. آنگاه خداوند اين آيه را فروفرستاد:... . سپس حضرت فرمودند: هركس ربا بگيرد، كشتن او واجب است.
3- عَنْ أمِيرِالْمُؤْمِنِينَ قَالَ: وَ أمَّا مَا فِي الْقُرْآنِ تَاْوِيلُهُ فِي تَنْزِيلِهِ فَهُوَ كُلُّ آيَةٍ مُحْكَمَةٍ نَزَلَتْ فِي تَحْرِيمِ شَيْ ءٍ مِنَ الْاُمُورِ الْمُتَعَارَفَةِ الَّتِي كَانَتْ فِي أيَّامِ الْعَرَبِ تَاْوِيلُهَا فِي تَنْزِيلِهَا، فَلَيْسَ يَحْتَاجُ فِيهَا إلَى تَفْسِيرٍ أكْثَرَ مِنْ تَاْوِيلِهَا... وَ قَوْلِهِ تَعَالَى: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا... الْآيةَ إلَى قَوْلِهِ: أحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا... وَ مِثْلُ ذَلِكَ فِي الْقُرْآنِ كَثِيرٌ مِمَّاحَرَّمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَايَحْتَاجُ الْمُسْتَمِعُ لَهُ إلَى مَسْألَةٍ عَنْهُ... .(1)
امام اميرالمؤمنين علي فرمودند: و امّا در قرآن آنچه تأويل (معناي باطن) آن در تنزيل (ظاهر) آن است؛ و آن هر آيه اي است كه محكم (واضح و روشن) است (و نياز به تفسير و تأويل ندارد) در حرام نمودن چيزي از اين امور متعارف كه در روزگار عرب تأويل آن در تنزيل آن مي باشد، نيازي به تفسير بيش از تأويل آن ندارد مانند... سخن خداوند:يا أيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ..._ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت نمودن با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را از (مطالبات) ربا باقي مانده؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد. كساني كه رباخواري مي كنند، به پا نمي خيزند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماس با شيطان، آشفته حال شده است. اين به خاطر آن است كه گفتند: دادوستد مانند رباست، خدا دادوستد
ص:33
را حلال و ربا را حرام نموده است و مانند آن در قرآن بسيار است از چيزهايي كه خداوند حرام نموده و شنونده نيازي به پرسيدن پيرامون آن ندارد.
توضيح: خداوند با بيان آيه:وَ أحَلَّ اللهُ البَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبوا درصدد بيان اين نكته است كه ميان بيع و ربا تفاوت روشني است و نبايد آنها را با هم اشتباه كرد و به سبب همين وضوح، قرآن به بيان تفاوت آن دو نپرداخته است.(1)
4- قال أبُوجَعْفَرٍالباقِرِ: مَخْرَجُكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَوْلُهُ: فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أمْرُهُ إلَى اللَّهِ، وَ الْمَوْعِظَةُ التَّوْبَةُ.(2)
مردي از اهل خراسان كه مال بسياري از راه رباخواري (معاملات ربوي) جمع نموده _ و از فقهاء درباره آن پرسيده بود و آنان در پاسخ گفته بودند: هيچ عملي از تو قبول نمي شود، مگر آنكه اموال ربوي را به صاحبانش بازگرداني _ خدمت امام باقر رسيد و داستان خود را با آن حضرت مطرح نمود، حضرت فرمودند: راه نجات تو در كتاب خداوند و آيه كريمه است:فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ... _ پس هركس اندرز الهي به او رسد و (از رباخواري) خودداري كند، خدا ازگذشته او درگذرد و عاقبت كارش با خداست و مقصود از موعظه در اين كلام خداوند توبه كردن است. اگر ناآگاهي از حرام بودن ربا (بوده) و سپس آگاهي يافتن باشد، آنچه گذشته است حلال و آنچه باقي مانده است، پس بايد نگهداري كند (ديگر
ص:34
رباخواري نكند).
5- قالَ أبُوعَبْدِاللهِ: مَاخَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا وَ لَا حَرَاماً إلَّا وَ لَهُ حُدُودٌ كَحُدُودِ الدَّارِ فَمَا كَانَ مِنْ حُدُودِ الدَّارِ فَهُوَ مِنَ الدَّارِ... وَ إنَّ رَجُلًا أرْبَى دَهْراً مِنَ الدَّهْرِ فَخَرَجَ قَاصِداً أبَاجَعْفَرٍ فَسَألَهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ: مَخْرَجُكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، يَقُولُ اللَّهُ: فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ الْمَوْعِظَةُ هِيَ التَّوْبَةُ فَجَهْلُهُ بِتَحْرِيمِهِ ثُمَّ مَعْرِفَتُهُ بِهِ فَمَا مَضَى فَحَلَالٌ وَ مَا بَقِيَ فَلْيُحْفَظْ.(1)
امام صادق فرمودند: خداوند هيچ حلال و حرامي را نيافريده است مگر اينكه براي آن حد و مرزي مانند مرزهاي خانه قرار داده، آنچه از مرزهاي خانه است، از آنِ خانه است... . و مردي روزگاري را به رباخواري مشغول بود، نزد امام باقر رفت و از حضرت در اين باره پرسش نمود، ايشان فرمودند: راه رهايي تو در كتاب خداوند است آنجا كه فرموده:فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ... _ پس هركس اندرز الهي به او رسد و (از رباخواري) خودداري كند، خدا از گذشته او درگذرد بنابراين (با توجّه به) ناآگاهي وي به حرام بودن ربا و آگاهي يافتن او پس از آن، آنچه گذشته حلال است و آنچه (از ربا) باقي مانده، بايد نگهداري كند (ديگر رباخوراي نكند).
6- فَقَالَ لَهُ أبُوعَبْدِاللَّهِ: مَا أسْكَتَكَ؟ قَالَ: اُحِبُّ أنْ أعْرِفَ الْكَبَائِرَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. فَقَالَ: نَعَمْ يا عَمْرُو أكْبَرُ الْكَبَائِرِ الْإشْرَاكُ بِاللَّه... وَ أكْلُ الرِّبَا لِأنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: الَّذِينَ يَاْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ مِنَ الْمَس... .(2)
ص:35
سيّد كريم عبدالعظيم حسني مي گويد: امام محمّد جواد فرمود: از پدرم شنيدم كه فرمود: شخصي به نام عمرو بن عبيد نزد امام صادق آمده و عرض كرد: مي خواهم از قرآن كريم، گناهان بزرگ را بدانم. آن حضرت فرمودند: آري اي عمرو! بزرگترين گناهان شرك ورزيدن به خدا و... و رباخواري است زيرا خداوند در قرآن فرموده است: الَّذِينَ ياْكُلُونَ الرِّبا..._ كساني كه ربا مي خورند، به پا نمي خيزند؛ مگر مانند كسي كه بر اثر تماس با شيطان، آشفته حال شده است.
7- قال الإمام الصّادق: آكِلُ الرِّبَا لَا يَقُومُ حَتَّى يتَخَبَّطَهُ الشَّيطَانُ مِنَ الْمَسِّ.(1)
امام صادق مي فرمايند: رباخوار، برنمي خيزد مگر اينكه شيطان به او بمالد (جن زده شده و به بيماري هاي روحي مبتلا گردد).
8- وَ مَنْ أكَلَ الرِّبَا بِجَهَالَةٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أنَّهُ حَرَامٌ، فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ لَا إثْمَ عَلَيْهِ فِيمَا لَايَعْلَمُ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِكَ أصْحابُ النَّارِ.(2)
در كتاب «الهداية» شيخ صدوق كه مضمون آن متن احاديث اهل بيت است، آمده: وهركس ربا را با ناآگاهي بخورد درحالي كه نمي دانسته حرام است، آنچه گذشته براي او (حلال) است و براي آنچه نمي دانسته، گناهي برايش نوشته نمي شود، و هركس از آنان بازگردد (و دوباره رباخواري كند) ازاهل آتش است.
9- لَيسَ الرِّبَا إلَّا فِيمَا يُكَالُ أوْ يُوزَنُ وَ دِرْهَمُ رِبًا أعْظَمُ مِنْ سَبْعِينَ زَنْيةً كُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ وَ الرِّبَا رِبَاءَانِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهَدِيَّتُكَ إلَى الرَّجُلِ تُرِيدُ
ص:36
الثَّوَابَ أفْضَلَ مِنْهَا وَ أمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ أنْ يَدْفَعَ الرَّجُلُ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ عَلَى أنْ يَرُدَّ عَلَيهِ أكْثَرَ مِنْهَا فَهُوَ الرِّبَا الَّذِي نَهَى اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ أكَلَ الرِّبَا بِجَهَالَةٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أنَّهُ حَرَامٌ فَلَهُ ماسَلَفَ وَ لَاإثْمَ عَلَيهِ فِيمَا لَايَعْلَمُ وَ مَنْ عَادَ فَاُولَئِكَ مِنْ أصْحَابِ النَّارِ.(1)
و نيز در اين كتاب آمده است: ربا نيست مگر در معامله اي كه با كِيل (پيمانه) يا با وزن انجام شود. و گناه يك درهم ربا بسيار بزرگتر از گناه زنا با محارم است.
و ربا دو ربا است: ربايي كه خورده مي شود (حلال است) و ربايي كه خورده نمي شود (حرام است). امّا ربايي كه خورده مي شود: هديه توست براي مردي كه بهره و بيشتر از آن (اصل هديه) را مي خواهي، و امّا ربايي كه نبايد خورده شود، آن است كه (شخصي) به مردي ده درهم بدهد به اين شرط و اساس كه (وي) بيشتر از آن را بپردازد، پس آن ربا (حرام) مي باشد كه خداوند از آن نهي فرموده. و هركس از روي ناآگاهي رباخوراي كند و نداند كه حرام است، آنچه گذشته از آنِ اوست و در آنچه نمي دانسته بر او گناهي نيست، و هركس بازگردد (و دوباره رباخواري كند) پس از اهل آتش است.
آيه دوّم:يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أثيمٍ (2)
ترجمه: خداوند ربا را نابود مي سازد و صدقات را افزايش مي دهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس گناه كاري را دوست ندارد.
10- رُوِي عَنِ النَّبِي أنَّهُ قَالَ: إنَّ اللَّهَ يَقْبَلُ الصَّدَقَاتِ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْهَا إلَّا الطَّيِّبَ وَيَاْخُذُهَا بِيَمِينِهِ ثُمَّ يُرَبِّيهَا لِصَاحِبِهَا كَمَا يُرَبِّي أحَدُكُمْ مُهْرَهُ وَ فَصِيلَهُ حَتَّى تَصِيرَ اللُّقْمَةُ مِثْلَ جَبَلِ اُحُدٍ وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي
ص:37
الصَّدَقاتِ وَ إنَّ اللَّهَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ يَاْخُذُ الصَّدَقَاتِ.(1)
روايت شده كه پيامبراكرم فرمودند: همانا خداوند صدقات را مي پذيرد و از آنها جز آنچه پاك (كارهاي اقتصادي خوب و خالي از حرام) است را نمي پذيرد و آن را براي صاحبش رشد (بركت و فزوني) مي دهد همانطور كه يكي از شما كرّه اسب و بچّه ماده شتر خود را پرورش مي دهد، تا آنجا كه (دادن) يك لقمه (كه در راه خدا داده شود) مانند كوه احد، بزرگ مي شود و تصديق آن در كتاب خداوند است: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ... _ خداوند ربا را نابود كرده و صدقات را افزايش مي دهد و همانا خداوند توبه را مي پذيرد و صدقات را مي گيرد.
11- وَ سَألَ رَجُلٌ الصَّادِقَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ قَدْ أرَى مَنْ يَاْكُلُ الرِّبَا يَرْبُو مَالُهُ؟! فَقَالَ: فَأيُّ مَحْقٍ أمْحَقُ مِنْ دِرْهَمٍ رِبًا يَمْحَقُ الدِّينَ فَإنْ تَابَ مِنْهُ ذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ.(2)
مردي ازامام صادق درباره بيان آيهيمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ..._ خداوند ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد پرسش نمود و گفت: درحالي كه رباخوار را مي بينم كه مالش بيشتر مي شود! حضرت فرمود: كدام نابودي، نابود كننده تر از يك درهم رباست كه دين (انسان) را از بين مي برد و اگر توبه كند، اموالش از دستش مي رود (بايد به صاحبانشان برگرداند) و فقير مي شود؟
ص:38
12- تفسير القمّي: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِيُ الصَّدَقاتِ قَالَ: قِيلَ لِلصَّادِقِ : قَدْ نَرَى الرَّجُلَ يُرْبِي وَ مَالُهُ يكْثُرُ؟! فَقَالَ: يَمْحَقُ اللَّهُ دِينَهُ وَ إنْ كَانَ مَالُهُ يكْثُرُ.(1)
به امام صادق درباره آيه:يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ..._ خداوند ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد گفته شد: (چگونه است) مي بينم كسي رباخواري مي كند و مالش فزوني مي يابد؟! حضرت فرمودند: خداوند (به سبب رباخواري) دين او را نابود مي كند، گرچه مال او زياد شده باشد.
آيه سوّم: إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(2)
ترجمه: كساني كه ايمان آوردند و اعمال نيكو انجام دادند، نماز را به پا داشته و زكات را پرداختند، پاداش ايشان نزد پروردگارشان است و هرگز ترسي (از آينده) و اندوه (از گذشته) نخواهند داشت.
آيه چهارم:يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مابَقِيَ مِنَ الرِّباإنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ(3)
ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده ايد! از(مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد.
13- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إنَّ الْوَلِيدَ بْنَ الْمُغِيرَةِ كَانَ يَرْبِي فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ قَدْ بَقِيَ لَهُ بَقَايا عَلَى ثَقِيفٍ وَ أرَادَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ الْمُطَالَبَةَ بَعْدَ أنْ أسْلَمَ فَنَزَلَتْ:اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ... (4).
ص:39
امام باقر فرمودند: وليد بن مغيره در زمان جاهليت (پيش از اسلام) رباخواري مي كرد و از قبيله ثقيف ربا طلبكار بود، و خالد فرزند وي مي خواست پس از اسلام آوردن، آن (ربا) را از آنان درخواست كند، آنگاه اين آيه نازل شد:اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا... _ از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد.
14- سَألَ يعْقُوبُ بْنُ شُعَيبٍ أبَاعَبْدِاللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَقْرِضُ الرَّجُلَ الدَّرَاهِمَ الْغِلَّةَ فَيَاْخُذُ مِنْهُ الدَّرَاهِمَ الطَّازَجِيَّةَ طَيِّبَةً بِهَا نَفْسُهُ؟ فَقَالَ: لَابَاْسَ بِهِ وَ ذُكِرَ ذَلِكَ عَنْ عَلِيٍّ. وَ الرِّبَا رِبَاءَانِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهُوَ هَدِيَّتُكَ إلَى الرَّجُلِ تُرِيدُ الثَّوَابَ أفْضَلَ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ ما آتَيتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَاللَّهِ وَ أمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ أنْ يَدْفَعَ الرَّجُلُ إلَى الرَّجُلِ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ عَلَى أنْ يَرُدَّ عَلَيهِ أكْثَرَ مِنْهَا فَهَذَا الرِّبَا الَّذِي نَهَى اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلاتُظْلَمُونَ عَنَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أنْ يَرُدَّ آكِلُ الرِّبَا الْفَضْلَ الَّذِي أخَذَهُ عَنْ رَاْسِ مَالِهِ حَتَّى اللَّحْمُ الَّذِي عَلَى بَدَنِهِ مِمَّا حَمَلَهُ مِنَ الرِّبَا عَلَيهِ أنْ يَضَعَهُ فَإذَا وُفِّقَ لِلتَّوْبَةِ أدْمَنَ دُخُولَ الْحَمَّامِ لِيَنْقُصَ لَحْمُهُ عَنْ بَدَنِهِ وَ إذَا قَالَ الرَّجُلُ لِصَاحِبِهِ عَاوِضْنِي بِفَرَسِي فَرَسَكَ وَأزِيدَكَ فَلَا يَصْلُحُ وَ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ وَ لَكِنَّهُ يَقُولُ أعْطِنِي فَرَسَكَ بِكَذَا وَ كَذَا وَ اُعْطِيكَ فَرَسِي بِكَذَا وَ كَذَا.(1)
يعقوب بن شعيب از امام صادق پرسش نمود از مردي كه پولي كهنه را قرض مي گيرد تا نوي آن را بازپس دهد؟ فرمود: اشكالي ندارد، و اين از حضرت
ص:40
علي ذكر شده است.
و ربا دو رباست، ربايي كه خورده مي شود (حلال) و ديگري كه خورده نمي شود (حرام)، امّا آنكه خورده مي شود، هديه تو براي مردي است كه ثواب (مقدار) بيشتري را بخواهي (بدون شرط) و فرمايش خداوند در اين باره است: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً..._ آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم فزوني يابد؛ نزد خداوند فزوني نخواهد يافت و امّا آن ربايي كه خورده نمي شود (حرام است) آن است كه مردي مبلغ ده درهم به كسي بدهد به اين شرط كه بيشتر از آن را به او برگرداند، و اين ربايي است كه خداوند در قرآن از آن نهي فرموده:يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ..._ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد. اگر چنين نكنيد (دست از رباخواري برنداريد) بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما براي شماست (اصل سرمايه بدون ربا)، نه ستم مي كنيد و نه به شما ستم مي شود خداوند قصد نموده است كه زيادتي از سرمايه (ربا) را به صاحبش بازگرداند؛ حتّي آن گوشتي را كه از پول حرام بر تن او روييده است، فروگذارد (آب كند) البته پس از كسب توفيق توبه نمودن، بسيار به حمّام برود تا آن گوشت را از تن خود از بين ببرد.
و اگر كسي به ديگري بگويد در عوض اسب من اسبت را به من بده و مبلغ بيشتري به تو زيادت مي دهم؛ جايز نيست (ربا است) امّا بگويد اسبت را به فلان مبلغ بفروش و اسبم را به فلان مبلغ به تو مي دهم (جايز است).
توضيح: دو معامله جدا از هم انجام بگيرد و اين همان«بيع» (خريد و فروش حلال)
ص:41
است.
15- عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأبِي عَبْدِ اللَّهِ :أخْبِرْنِي عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ: هُنَّ خَمْسٌ وَ مَا أوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِنَّ النَّارَ... وَ قَوْلُهُ: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا....(1)
عبيد بن زراره مي گويد: به امام صادق عرض كردم: مرا از گناهان بزرگ آگاه كنيد. آن حضرت فرمودند: (بزرگترين گناهان) پنج گناه مي باشد، همان گناهاني كه خداوند براي انجام آنها آتش جهنّم را واجب نموده... و (ربا كه) در سخن خود فرموده: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... _ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد.
16- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إنَّ التَّوْبَةَ مُطَهِّرَةٌ مِنْ دَنَسِ الْخَطِيئَةِ قَالَ اللَّهُ: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ... لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ فَهَذَا مَا دَعَا اللَّهُ إلَيهِ عِبَادَهُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ وَعَدَ عَلَيْهَا مِنْ ثَوَابِهِ فَمَنْ خَالَفَ مَا أمَرَهُ اللَّهُ بِهِ مِنَ التَّوْبَةِ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَانَتِ النَّارُ أوْلَى بِهِ وَ أحَقَّ.(2)
امام صادق فرمودند: همانا توبه پاك كننده از آلودگي خطاهاست، خداوند فرموده: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... _ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد، اگر ايمان داريد. اگر چنين نكنيد (دست از رباخواري برنداريد)، بدانيد خداوند
ص:42
و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما (اصل سرمايه بدون ربا) براي شماست، نه ستم مي كنيد و نه به شما ستم مي شود
آنچه را كه خداوند به سوي آن خوانده؛ توبه است و وعده پاداش براي آن داده، پس هركس با فرمان خداوند درباره توبه كردن مخالفت كند، خداوند بر او غضب مي كند و آتش براي او سزاوارتر است.
17- فقه الرضا: فَقَالَ تَعَالَى: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا عُنِيَ بِذَلِكَ أنْ يَرُدَّ الْفَضْلَ الَّذِي أخَذَهُ عَلَى رَاْسِ مَالِهِ حَتَّى اللَّحْمَ الَّذِي عَلَى بَدَنِهِ بِالدُّخُولِ إلَى الْحَمَّامِ كُلَّ يَوْمٍ عَلَى الرِّيقِ هَذَا إذَا تَابَ عَنْ أكْلِ الرِّبَا وَ أخْذِهِ وَمُعَامَلَتِهِ.(1)
در فقه الرّضا درباره آيه كريمه: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا..._ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد آمده است كه آن حضرت فرمودند: مقصود آن است كه زيادتي از اصل سرمايه را بازگرداند (ربا را پس دهد) حتّي آن گوشتي كه بر اثر خوردن مال ربا بر تن او روييده است با هر روز ناشتا به حمّام رفتن آب كند، اگر از رباخواري و گرفتن ربا و معامله ربوي توبه نموده باشد.
18- وَ اعْلَمْ أنَّ الرِّبَا رِبَوَانِ، إلَى أنْ قَالَ: وَ رِباً يُؤْكَلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أمْوالِكُمْ يَعْنِي: أنْ يَرُدَّ آكِلُ الرِّبَا عَلَى صَاحِبِهِ الْفَضْلَ الَّذِي أخَذَهُ عَنْ رَاْسِ مَالِهِ وَ رُوِيَ: حَتَّى اللَّحْمَ الَّذِي عَلَى بَدَنِهِ عَلَيْهِ أنْ
ص:43
يَضَعَهُ وَ إذَا وُفِّقَ لِلتَّوْبَةِ أدْمَنَ دُخُولَ الْحَمَّامِ لِيَنْقُصَ لَحْمُهُ عَنْ بَدَنِهِ.(1)
شيخ صدوق در كتاب شريف «المقنع» كه حاوي متن روايات است فرموده است: و بدان! ربا دو ربا مي باشد...تا اينكه فرمود: و ربايي كه خورده مي شود (حلال است) و آن (در) سخن خداوند است:يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا..._ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه را كه از (مطالبات) ربا باقي مانده است؛ رها كنيد. اگر چنين نكنيد (دست از رباخواري برنداريد)، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما (اصل سرمايه بدون ربا) براي شماست يعني رباخوار، ربا و زيادتي بر اصل سرمايه (قرض) را به صاحب آن برگرداند. و روايت شده است كه حتّي آن گوشتي كه از مال حرام ربا، بر تن رباخوار روييده است، اگر توفيق توبه يافت بايد چندان به حمّام برود تا آن گوشت را از تن خود كم كند (ذوب نمايد).
آيه پنجم:فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ(2)
ترجمه: اگر چنين نكنيد (دست از رباخواري برنداريد)، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايه هاي شما براي شماست (اصل سرمايه بدون ربا)، نه ستم مي كنيد و نه بر شما ستم مي شود.
19- قَال رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ أخَذَ الرِّبا وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْلُ وَ كُلُّ مَنْ أرْبَى وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْلُ.(3)
ص:44
پيامبراكرم پس از نزول اين آيه فرمودند: هركس ربا بگيرد، يا ربا بدهد؛ كشتن او واجب است.
20- عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ لَهُ دَيْنٌ إلَى أجَلٍ مُسَمًّى فَيَاْتِيهِ غَرِيمُهُ فَيَقُولُ انْقُدْنِي كَذَاوَكَذَا وَأضَعُ عَنْكَ بَقِيَّتَهُ أوْيَقُولُ انْقُدْنِي بَعْضَهُ وَأمُدُّ لَكَ فِي الْأجَلِ فِيمَا بَقِيَ عَلَيْكَ؟ قَالَ: لَا أرَى بِهِ بَاْساً إنَّهُ لَمْ يَزْدَدْ عَلَى رَاْسِ مَالِهِ (مَا لَمْ يَزِدْ عَلَى رَاْسِ مَالِهِ شَيئاً- الفقيه) قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَلَكُمْ رُؤُسُ أمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ(1)
از امام صادق درباره كسي كه بدهكار است پرسيده شد: اگر طلبكار وي بيايد و بگويد: بدهي ات را كه چنين و چنان (مقدار و زمان) است به من نقد بده، من نيز مقداري از آن را از تو نمي گيرم، يا بگويد بخشي از آن را نقدي به من بده وبراي بخش ديگر بر مهلت تو مي افزايم؛ چگونه است؟ فرمود: اشكالي ندارد زيرا او بر مبلغ (سرمايه و اصل طلب) نمي افزايد و خداوند مي فرمايد:فَلَكُمْ رُؤُسُ أمْوالِكُمْ ..._ سرمايه هاي شما براي شماست (اصل سرمايه بدون ربا) ، نه ستم مي كنيد و نه بر شما ستم مي شود.
آيه ششم:وَ إنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ وَ أنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(2)
ص:45
ترجمه: و چنانچه (بدهكار) تنگ دست است، او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد
(و اگر قدرت پرداخت بدهي را ندارد) براي خدا بر او ببخشيد، اين كار براي شما بهتر است؛ اگر (منافع اين كار را) بدانيد.
21- قال الإمام الصادق: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ الْمِنْبَرَ ذَاتَ يوْمٍ فَحَمِدَاللَّهَ وَ أثْنَى عَلَيهِ وَ صَلَّى عَلَى أنْبِيائِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِمْ ثُمَّ قَالَ: أيُّهَا النَّاسُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ ألَا وَ مَنْ أنْظَرَ مُعْسِراً كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ صَدَقَةٌ بِمِثْلِ مَالِهِ حَتَّى يَسْتَوْفِيهُ ثُمَّ قَالَ أبُوعَبْدِاللَّهِ: وَ إنْ كانَ ذُوعُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيسَرَةٍ وَ أنْ تَصَدَّقُوا خَيرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أنَّهُ مُعْسِرٌ فَتَصَدَّقُوا عَلَيهِ بِمَالِكُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ.(1)
امام صادق فرمودند: روزي پيامبر اكرم بر فراز منبر رفتند و پس از حمد و ثناي خداوند و درود فرستادن بر پيامبرانش فرمودند: اي مردم! حاضران به غايبان اطلاع دهيد: هركس به كسي كه توان بازپس دادن بدهي خود را ندارد؛ مهلت دهد، به جاي هر يك روز كه به او مهلت داده خداوند ثواب صدقه اي مانند تمام مال وي به او مي دهد، تا زماني كه بدهكار بتواند بدهي را بدهد.
سپس امام صادق فرمود:وَ إنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ..._ و اگر (بدهكار) تنگ دست است، او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد (و اگر قدرت پرداخت بدهي را ندارد) براي خدا بر او ببخشيد، اين كار براي شما بهتر است؛ اگر (منافع اين كار را) بدانيد اگر مي دانيد بدهكار از پرداخت بدهي ناتوان است، با مال و دارايي خود به او صدقه دهيد كه همان براي شما بهتر است.
22- وَ عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أنَّهُ قَالَ: لَاحَبْسَ عَلَى مُفْلِسٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ إنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ وَ الْمُعْسِرُ إذَا ثَبَتَ عَدَمُهُ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ حَبْسٌ وَ إن
ص:46
كَانَ عَلَيْهِ دَيْنٌ مِنْ شَيْ ءٍ وَصَلَ إلَيْهِ فَالْبَيِّنَةُ عَلَيْهِ فِي دَعْوَى الْعَدَمِ إنْ دَفَعَ ذَلِكَ خَصْمَهُ وَ إنْ كَانَ فِي شَيْ ءٍ لَمْ يَصِلْ إلَيهِ كَدَيْنٍ لَزِمَهُ مِنْ جِنَايَةٍ أوْ كَفَالَةٍ أوْ حَوَالَةٍ أوْ صَدَاقِ امْرَأةٍ أوْ مَا أشْبَهَ ذَلِكَ فَالْقَوْلُ قَوْلُهُ مَعَ يَمِينِهِ مَا لَمْ يَظْهَرْ لَهُ مَالٌ أوْ تَقُومُ عَلَيهِ بَيِّنَةٌ.(1)
حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: ورشكسته را نبايد زنداني نمود، خداوند فرموده: وَ إنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ _ و اگر (بدهكار) تنگ دست است، او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد و كسي كه ناتوان است؛ اگر ناتواني وي از پرداخت بدهي مردم ثابت شود، نبايد زنداني شود، و اگر از كسي طلبي داشته باشد كه به وي رسيده است، بايد در مورد ادّعاي عدم آن دليل بياورد تا ادّعاي دشمن خود را دفع نمايد و اگر درباره بدهي اي است كه چيزي به او نرسيده مانند جنايت (قتل و...) يا كفالت و يا حواله و يا بدهي مهريّه همسرش و مانند آن، تا زماني كه مالي برايش معلوم نشده و يا دليل عليه او نباشد، با قسم خوردن وي، سخن سخن اوست و مورد قبول.
23- الإمام الصادق : أقِيمُوا الشَّهَادَةَ عَلَى الْوَالِدَيْنِ وَ الْوَلَدِ وَ لَا تُقِيمُوهَا عَلَى الْأخِ فِي الدَّينِ الضَّيْرَ. قُلْتُ: وَ مَا الضَّيْرُ؟ قَالَ:إذَا تَعَدَّى فِيهِ صَاحِبُ الْحَقِّ الَّذِي يَدَّعِيهِ قِبَلَهُ خِلَافَ مَا أمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ وَ مَثَلُ ذَلِكَ أنْ يَكُونَ لِرَجُلٍ عَلَى آخَرَ دَيْنٌ وَ هُوَ مُعْسِرٌ وَ قَدْ أمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِإنْظَارِهِ حَتَّى يُيَسَّرَ فَقَالَ: فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ وَ يَسْألُكَ أنْ تُقِيمَ الشَّهَادَةَ وَ أنْتَ تَعْرِفُهُ بِالْعُسْرِ فَلَا يَحِلُّ لَكَ أنْ تُقِيمَ الشَّهَادَةَ فِي حَالِ الْعُسْرِ.(2)
امام صادق فرمود: شهادت را بر پدر و مادر و فرزند اقامه كنيد ولي بر برادر ديني خود كه بدهكار و ورشكسته است، زماني كه صاحب حق (طلبكار) تعدّي
ص:47
نمود و برخلاف امر خداوند و پيامبرش (زيادتي و ربا) بخواهد؛ اقامه نكنيد، مانند كسي كه بدهكار و ناتوان از پس دادن بدهي است درحالي كه خداوند امر فرموده است:فَنَظِرَةٌ إلى مَيسَرَةٍ _ او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد به او تا زماني كه بتواند (بدهي را) پس دهد مهلت داده شود، و از تو بخواهد كه به زيان او شهادت بدهي در حالي كه آگاهي داري از پرداخت بدهي ناتوان است، بنابراين بر تو حلال نيست در هنگام ناتواني وي، عليه او گواهي بدهي.
24- عَنِ الصَّادِقِ أنَّهُ قَالَ: إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ إنْظَارَ الْمُعْسِرِ وَ مَنْ كَانَ غَرِيمُهُ مُعْسِراً فَعَلَيْهِ أنْ يُنْظِرَهُ إلَى مَيْسَرَةٍ إنْ كَانَ أنْفَقَ مَا أخَذَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ إنْ كَانَ أنْفَقَ ذَلِكَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ أنْ يُنْظِرَهُ إلَى مَيْسَرَةٍ وَ لَيْسَ هُوَ مِنْ أهْلِ الْآيَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ.(1)
امام صادق فرمود: خدا مهلت دادن به بدهكاري كه توانايي ندارد بدهي اش را بپردازد؛ دوست مي دارد، و هركس كه بدهكارش ناتوان است، اگر آنچه گرفته در راه طاعت خدا (غير حرام) مصرف كرده است تا زمان توانايي (به او) مهلت بدهد. ولي اگر در راه نافرماني خداوند صرف كرده باشد، نبايد به او مهلت داده شود و او از اهل اين آيه: فَنَظِرَةٌ إلى مَيسَرَةٍ _ او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد نيست (اين آيه شامل حال وي نمي شود).
25- سَألَ الرِّضَا رَجُلٌ وَ أنَا أسْمَعُ فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يقُولُ: وَإنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ أخْبِرْنِي عَنْ هَذِهِ النَّظِرَةِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِي كِتَابِهِ لَهَا حَدٌّ يُعْرَفُ إذَا صَارَ هَذَا الْمُعْسِرُ إلَيْهِ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ أنْ يُنْتَظَرَ وَ قَدْ أخَذَ مَالَ هَذَا الرَّجُلِ وَ أنْفَقَهُ عَلَى عِيالِهِ وَ لَيْسَ لَهُ غَلَّةٌ يُنْتَظَرُ إدْرَاكُهَا وَ لَا دَيْنٌ يُنْتَظَرُ مَحِلُّهُ وَ
ص:48
لَا مَالٌ غَائِبٌ يُنْتَظَرُ قُدُومُهُ؟ قَالَ: نَعَمْ يُنْتَظَرُ بِقَدْرِ مَا يَنْتَهِي خَبَرُهُ إلَى الْإمَامِ فَيَقْضِي عَنْهُ مَا عَلَيْهِ مِنْ سَهْمِ الْغَارِمِينَ إذَا كَانَ أنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَإنْ كَانَ قَدْ أنْفَقَهُ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلَا شَيْ ءَ لَهُ عَلَى الْإمَامِ. قُلْتُ: فَمَا لِهَذَا الرَّجُلِ الَّذِي ائْتَمَنَهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فِيمَا أنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أمْ فِي مَعْصِيَتِهِ؟ قَالَ: يَسْعَى لَهُ فِي مَالِهِ فَيَرُدُّهُ عَلَيْهِ وَ هُوَ صَاغِرٌ.(1)
مردي از حضرت امام رضاپرسش نموده و عرض كرد: فدايت شوم! خداوند متعال، در قرآن مي فرمايد:وَ إنْ كانَ ذُوعُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيسَرَةٍ _ او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد مرا از معناي «مهلت» در اين آيه آگاه كن؛ آيا براي اين مهلت، حدّي (اندازه اي) است كه اگر بدهكار ناتوان از پرداخت بدهي به آن حد رسيده باشد، بايد به وي مهلت داده شود؟ درحالي كه مال كسي را مي گيرد وبراي خانواده اش مصرف مي كند، درحالي كه نه غلّه اي (محصولي) دارد كه منتظر برداشت آن باشد و نه طلبي دارد كه منتظر وصول آن باشد و نه در جايي مالي دارد كه منتظر رسيدن آن باشد. (آيا به اين فرد هم بايد مهلت داد؟)
امام رضا فرمود: آري، مهلت داده مي شود تا اينكه خبر نياز وي به امام برسد و بدهي او را ازسهم ورشكستگان و بدهكاران بپردازد، البته اين در صورتي است كه مال طلبكار را در راه طاعت و فرمانبرداري از خداوند خرج نموده باشد، اما اگر مال را در راه معصيت (نافرماني) خدا هزينه كرده باشد، چيزي به عهده امام نيست (امام بدهي را نمي پردازد).
ص:49
وي گفت: عرض نمودم: پس به اين مردي كه به او پول داده و او را امين دانسته درحالي كه نمي داندآن مال را درراه طاعت صرف نموده يا معصيت چه مي رسد؟
امام رضا فرمود: براي بازگرداندن مال خود چنان كوشش و پيگيري بنمايد تا (بدهكار) خسته شده و مال را بازگرداند.
26- وَ إنْ كَانَ لَكَ عَلَى رَجُلٍ مَالٌ وَ كَانَ مُعْسِراً وَ أنْفَقَ مَا أخَذَهُ مِنْكَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَأنْظِرْهُ إلَى مَيْسَرَةٍ وَ هُوَ أنْ يَبْلُغَ خَبَرُهُ الْإمَامَ فَيَقْضِي عَنْهُ دَيْنَهُ أوْ يَجِدَ الرَّجُلُ طَوْلًا فَيَقْضِي دَيْنَهُ وَإنْ كَانَ أنْفَقَ مَاأخَذَهُ مِنْكَ فِي مَعْصِيةِ اللَّهِ فَطَالِبْهُ بِحَقِّكَ فَلَيْسَ هُوَ مِنْ أهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَنَظِرَةٌ إلَى مَيْسَرَةٍ.(1)
شيخ صدوق در كتاب شريف«المقنع» _ كه متن روايات اهل بيت است _ آورده: و اگر براي تو مالي بر عهده (گردن) كسي است كه از بازپس دادن (آن) ناتوان است و او آن مال را در راه اطاعت و فرمانبرداري از خداوند مصرف نموده است، به او تا زماني كه بتواند (بدهي اش را) بپردازد؛ مهلت بده تا اينكه خبر او به امام برسد و امام بدهي اش را از طرف او بپردازد و يا اينكه بدهكار راه چاره اي بيابد و بدهي خود را بدهد، و اگر مالِ تو را در راه گناه و نافرماني خدا مصرف كرده باشد، حقّ خود را از او طلب نما كه او از اهل اين آيه كه خداوند فرموده است:فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ _ او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد نيست.
آيه هفتم:وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ (2)
ترجمه: و پروا كنيد از روزي كه به سوي خدا بازگردانده مي شويد، سپس به
ص:50
هركس آنچه را انجام داده، به طور كامل بازپس داده شود و بر آنها ستم نخواهد شد (هر چه ببينند، نتاي_ج اعمال و بلكه عين عمل آنهاست) .
آيه هشتم:يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَاْكُلُوا الرِّبَوا أضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوااللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده ايد! ربا را چند برابر نخوريد و از (نافرماني) خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.
آيه نهم:وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتي اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ
ترجمه: و ازآتشي كه براي كافران مهيّا گرديده؛ پروا كنيد.
آيه دهم:وَ أطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(1)
ترجمه: و از فرمان خداوند و پيامبر اطاعت كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد.
آيه يازدهم-وَماآتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا في أمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَماآتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (2)
ترجمه: آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خداوند فزوني نخواهد يافت و آنچه را به عنوان زكات مي پردازيد و تنها رضاي خدا را مي طلبيد (مايه بركت است) و براي كساني كه چنين مي كنند، پاداشي چند برابر است.
27- عَنْ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ قَالَ: مِنَ السُّحْتِ... وَ الْهَدِيَّةُ يُلْتَمَسُ أفْضَلُ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ هِي الْهَدِيَّةُ يُطْلَبُ مِنْهَا مِنْ تُرَاثِ الدُّنْيا أكْثَرَ مِنْهَا
ص:51
وَ... .(1)
حضرت اميرالمؤمنين علي فرمودند: از جمله اموال حرام... هديه اي است كه (شخصي) بدهد و بخواهد فزونتر از آن را به او بازپس دهند و آن سخن خداوند است كه فرمود:وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ_ و بر هر كس احسان مي كني، هرگز منّت نگذار و عِوَض افزون نخواه و سخن اوست: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ..._ آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت و مقصود آن هديه اي است كه بيشتر از (اصل) آن از مال دنيا درخواست شود... .
28- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الرِّبَا رِبَاءَانِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهَدِيَّتُكَ إلَى الرَّجُلِ تَطْلُبُ مِنْهُ الثَّوَابَ أفْضَلَ مِنْهَا فَذَلِكَ الرِّبَا الَّذِي يُؤْكَلُ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِوَ أمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ الرِّبَا الَّذِي نَهَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ وَ أوْعَدَ عَلَيْهِ النَّارَ.(2)
امام صادق فرمودند: ربا دو ربا است، يكي حلال است و خورده مي شود و ديگري حرام است و نبايد خورده شود، امّا آنكه خورده مي شود (حلال است): هديه اي است كه تو به مردي مي دهي و درخواست فزوني از وي مي كني، پس اين همان ربايي است كه خورده مي شود و همان سخن خداوند است كه فرمود: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً_ آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خداوند فزوني نخواهد يافت و امّا آنكه خورده نمي شود (حرام است): ربايي است كه خداوند از آن نهي فرموده و براي آن وعده آتش داده است.
29- عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أمْوالِ
ص:52
النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ قَالَ: هُوَ هَدِيَّتُكَ إلَى الرَّجُلِ تَطْلُبُ مِنْهُ الثَّوَابَ أفْضَلَ مِنْهَا فَذَلِكَ رِبًا يُؤْكَلُ.(1)
امام صادق درباره سخن خداوند:وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً..._ آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خداوند فزوني نخواهد يافت فرمود: ربا در اين آيه همان هديه توست به مردي كه به سبب آن درخواست زيادتي از وي نمايي.
30- عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: الرِّبَا رِبَاءَانِ أحَدُهُمَا رِبًا حَلَالٌ وَ الْآخَرُ حَرَامٌ فَأمَّا الْحَلَالُ فَهُوَ أنْ يَقْرِضَ الرَّجُلُ قَرْضاً طَمَعاً أنْ يَزِيدَهُ وَ يُعَوِّضَهُ بِأكْثَرَ مِمَّا أخَذَهُ بِلَا شَرْطٍ بَيْنَهُمَا فَإنْ أعْطَاهُ أكْثَرَ مِمَّا أخَذَهُ بِلَا شَرْطٍ بَيْنَهُمَا فَهُوَ مُبَاحٌ لَهُ وَ لَيْسَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ ثَوَابٌ فِيمَا أقْرَضَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ أمَّا الرِّبَا الْحَرَامُ فَهُوَ الرَّجُلُ يَقْرِضُ قَرْضاً وَ يَشْتَرِطُ أنْ يَرُدَّ أكْثَرَ مِمَّا أخَذَهُ فَهَذَا هُوَ الْحَرَامُ.(2)
امام صادق فرمود: ربا دو ربا است، يكي از آنها حلال و ديگري حرام است، رباي حلال: آن است كه كسي به ديگري قرض بدهد به طمع آنكه به او زيادتي پس دهد و بدون شرط نمودن (بدهكار) بيشتر بازپس دهد، پس اگر به او زيادتي داد و بدون شرط بود، آن (زيادت) براي او حلال است، و نزد خداوند براي آنچه قرض داده ثوابي ندارد و آن همان سخن خداوند است: فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ _ نزد خداوند فزوني نخواهد يافت و امّا رباي حرام آن است كه مردي (مالي را)
ص:53
قرض بدهد به شرط بازپس دادن (اصل) همراه با زيادت از آنچه داده، اين حرام است (معامله قرض ربوي است).
آيه دوازدهم-وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (1)
ترجمه: و بر هركس احسان مي كني، هرگز منّت مگذار و عِوَض افزون مخواه.
31- عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أنَّهُ قَال: مِنَ السُّحْتِ الْهَدِيَّةُ يَلْتَمِسُ بِهَا مُهْدِيهَا مَا هُوَ أفْضَلُ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّوَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ أيْ، لَا تُعْطِ عَطِيَّةً أنْ تُعْطَى أكْثَرَ مِنْ ذَلِك.(2)
اميرالمؤمنين علي فرمودند: از جمله اموال حرام، هديه اي است كه اهدا كننده آن مي خواهد بهتر از آن را به او پس دهند و اين همان سخن خداوند عزّوجل است كه مي فرمايد:وَ لاتَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ _ چيزي عطا مكن كه بخواهي بيشتر از آن را باز پس بگيري يعني چيزي را هديه مده تا بيشتر از آن را پس بگيري.
32- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ لَاتُعْطِي الْعَطِيَّةَ تَلْتَمِسُ أكْثَرَ مِنْهَا.(3)
امام باقر درباره آيه: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ_ و بر هركس احسان مي كني، هرگز منّت مگذار و عِوَض افزون مخواه فرمودند: چيزي مده كه بيشتر از آن را بخواهي.
33- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ: مَا حَدُّ آكِلِ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ؟ قَالَ: يُؤَدَّبُ فَإنْ عَادَ اُدِّبَ فَإنْ عَادَ قُتِلَ. (4)
ص:54
امام صادق فرمود: رباخوار پس از شهادت دادن شاهد، تنبيه مي شود و اگر دوباره به رباخواري برگردد، باز تنبيه مي شود و اگر مرتبه بعد رباخواري كرد؛ كشته مي شود.
توضيح: شيخ طوسي مي گويد: در مذهب شيعه، رباخوار تا سه مرتبه تأديب مي شود. اگر توبه نكرد، مرتبه چهارم كشته مي شود.
رباخوار در صورت اعتقاد به حلال بودن ربا، مرتد است و از تصرّف در اموال خود محجور مي گردد (نمي تواند در اموال خود تصرّف كند)؛ تا وقتي كه توبه نمايد و اگر مرتدّ فطري باشد، به محض ثبوت ارتداد، اموال وي به ورثه اش منتقل مي شود. در صورتي كه رباخوار اعتقاد به حرمت ربا داشته باشد، حاكم شرع او را توبه مي دهد. تا موقعي كه رباخوار توبه نكرده، از تصرّف در اموال خود محجور است. اگر رباخوار به جايي رسيد كه كشته شد اموالش به ورثه مي رسد.
34-...قُلْتُ لِأبِي عَبْدِ اللَّهِ:جُعِلْتُ فِدَاكَ! إنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أنَّ الرِّبْحَ عَلَى الْمُضْطَرِّ حَرَامٌ وَ هُوَ مِنَ الرِّبَا؟ فَقَالَ: وَ هَلْ رَأيْتَ أحَداً اشْتَرَى غَنِيّاً أوْ فَقِيراً إلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ؟! يَاعُمَرُ! قَدْ أحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا فَارْبَحْ وَ لَا تُرْبِهِ قُلْتُ: وَ مَا الرِّبَا؟ قَالَ: دَرَاهِمُ بِدَرَاهِمَ مِثْلَانِ بِمِثْلٍ.(1) عمر بن يزيد مي گويد: به امام صادق عرض كردم: فدايت شوم! مردم بر اين
ص:55
باورند كه سود بردن از كسي كه مضطر (ناچار از خريد) است، حرام و ربا است؟ امام صادق فرمودند: و آيا ثروتمند و نيازمندي تا كنون ديده اي كه چيزي را جز از روي ناچاري (نياز) بخرد؟!
اي عمر! بدرستي كه خداوند خريد و فروش را حلال و ربا را حرام كرده است؛ پس سود ببر (بخر و بفروش) و ربا نخور. عرض كردم: و ربا چيست؟ فرمود: اينكه درهم ها را در مقابل يكديگر معامله كنيد و يك طرف بيشتر باشد (رباي نقدي- ربا با پول).
35-عن سماعة قال قُلْتُ لِأبِي عَبْدِاللَّهِ: إنِّي رَأيْتُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ ذَكَرَ الرِّبَا فِي غَيْرِ آيَةٍ وَكَبَّرَهُ فَقَالَ: أوَ تَدْرِي لِمَ ذَلِكَ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: لِئَلَّا يَمْتَنِعَ النَّاسُ مِنِ إصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ.(1)
سماعه مي گويد: به امام صادق عرض كردم: خداوند متعال مسئله ربا را در چندين آيه آورده و تكرار كرده است! امام فرمود: آيا دليل آن را مي داني؟ گفتم: نه. فرمود: به اين دليل است كه مردم كارهاي نيك (قرض الحسنه بدون بهره) را ترك نكنند.
توضيح: از اين روايت استفاده مي شود كه علّت تكرار آيات تحريم ربا در قرآن، تأكيد تحريم و يادآوري اهميّت آن بوده و نه چيز ديگر. از برخي شأن نزول هاي ذكر شده درباره آيات ربا نيز چنين برمي آيد كه بعضي از مردم پس از تحريم ربا در سوره آل عمران، بازهم آن را كنار نگذاشتند و آشكارا اقدام به رباخواري
ص:56
كردند. از اين رو، خداوند با فرستادن آيات سوره بقره و بيان عاقبت رباخواران وعذاب هايي كه در انتظارآنهاست، اراده فرمود اين عمل را از صحنه فعّاليّت اقتصادي مسلمانان حذف كند. بنابراين تدري_ج تحريم ربا در كار نبوده است.
ص:57
به جهت بزرگي گناهاني كه طي انجام معاملات ربوي صورت مي گيرد و نيز تحميل آثار زيانبار آن به فرد و جامعه، علاوه بر آياتي از قرآن كريم، احاديث بسياري از پيامبر و اهل بيت ايشان در اين زمينه نقل شده كه برخي از آنها ذكر مي شود، باشد تا بدانيم... .
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : إنَّ أخْوَفَ مَا أتَخَوَّفُ عَلَى اُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ وَالشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ وَ الرِّبَا.(1)
امام كاظم از پدران خود از پيامبر نقل مي فرمايند كه فرمودند: پس از رحلتم، از جمله ترسناكترين چيزهايي كه (از آنها) براي امّتم مي ترسم، اين كسب هاي حرام و شهوت پنهان (ريا) و رباست.
ص:58
...سَمِعْتُ أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ! الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِي هَذِهِ الْاُمَّةِ أخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا شُوبُوا أيْمَانَكُمْ بِالصِّدْقِ، التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إلَّا مَنْ أخَذَ الْحَقَّ وَ أعْطَى الْحَقَّ.(1)
اميرالمؤمنين علي فرمود: اي مردم! ابتدا فقه بياموزيد، سپس تجارت كنيد. به خدا سوگند! ربا در ميان اين امّت از حركت مورچه روي سنگ سياه پنهان تر است... .
سَألَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أبَا عَبْدِ اللَّهِ : عَنْ عِلَّةِ تَحْرِيمِ الرِّبَا فَقَالَ: إنَّهُ لَوْ كَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَكَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إلَيهِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا لِيَفِرَّ النَّاسُ مِنَ الْحَرَامِ إلَى الْحَلَالِ وَ إلَى التِّجَارَاتِ وَ إلَى الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ فَيَبْقَى ذَلِكَ بَيْنَهُمْ فِي الْقَرْضِ.(2)
هشام بن حكم از امام صادق درباره علّت تحريم ربا پرسيد؛ امام فرمود: اگر ربا حلال بود مردم تجارت و معاملاتي را كه به آنها نيازدارند رها مي كردند. به همين جهت خداوند ربا را حرام نمود تا مردم ازحرام به سوي حلال و از ربا به سوي تجارت و داد و ستد روي آورند.
وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا إلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِه:...وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا لِمَا نَهَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ وَ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِ الْأمْوَالِ
ص:59
لِأنَّ الْإنْسَانَ إذَا اشْتَرَى الدِّرْهَمَ بِالدِّرْهَمَيْنِ كَانَ ثَمَنُ الدِّرْهَمِ دِرْهَماً وَ ثَمَنُ الْآخَرِ بَاطِلًا فَبَيْعُ الرِّبَا وَ شِرَاؤُهُ وَكْسٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ عَلَى الْمُشْتَرِي وَ عَلَى الْبَائِعِ فَحَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى الْعِبَادِ الرِّبَا لِعِلَّةِ فَسَادِ الْأمْوَالِ كَمَا حَظَرَ عَلَى السَّفِيهِ أنْ يَدْفَعَ إلَيهِ مَالُهُ لِمَا يُتَخَوَّفُ عَلَيْهِ مِنْ إفْسَادِهِ حَتَّى يُؤْنَسَ مِنْهُ رُشْدُهُ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الرِّبَا وَ بَيْعُ الرِّبَا بَيْعُ الدِّرْهَمِ بِالدِّرْهَمَينِ وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ لِمَا فِيهِ مِنَ الْإسْتِخْفَافِ بِالْحَرَامِ الْمُحَرَّمِ وَ هِيَ كَبِيرَةٌ بَعْدَ الْبَيانِ وَ تَحْرِيمِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ لَهَا لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ مِنْهُ إلَّا اسْتِخْفَافاً بِالْمُحَرَّمِ الْحَرَامِ وَ الْإسْتِخْفَافُ بِذَلِكَ دُخُولٌ فِي الْكُفْرِ وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا بِالنَّسِيئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِي الرِّبْحِ وَتَرْكِهِمْ لِلْقَرْضِ وَ الْقَرْضُ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِي ذَلِكَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الْأمْوَالِ...(1) .
امام رضا در پاسخ نامه محمّد بن سنان كه از حضرت سؤالهايي را پرسيده بود، نوشتند: علّت حرام نمودن ربا اين است كه خداوند عزّوجل از آن نهي فرموده، و به سبب تباهي و فسادي كه در اموال ربوي است، زيرا انسان هنگامي كه يك درهم را به دو درهم مي خرد، بهاي يك درهم يك درهم است و بهاي درهم ديگر باطل (ربا) است. پس خريد و فروش ربوي، در هر حال، براي فروشنده و خريدار موجب خسارت است. خداوند عزّوجل ربا را بر بندگان حرام كرد، زيرا باعث نابودي اموال است... و علّت تحريم ربا در نسيه، از بين رفتن كارهاي نيك و نابودي اموال و گرايش مردم به سودجويي و رها كردن قرض است و حال آنكه قرض از كارهاي نيك است و ربا سبب فساد و ظلم و از دست
ص:60
رفتن ثروتهاست.
اسلام عزيز با طرح نظام اقتصادي صحيح و معقول، سعادت دنيوي و اخروي جامعه را تضمين فرموده و براي لقمه حلال و خالي از حق النّاس فضيلت بسيار والايي قائل است. همچنان كه اهل بيت عصمت وطهارت فرموده اند:
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ: أطِبْ كَسْبَكَ تُسْتَجَبْ دَعْوَتُكَ فَإنَّ الرَّجُلَ يَرْفَعُ اللُّقْمَةَ إلَى فِيهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ دَعْوَةٌ أرْبَعِينَ يَوْماً.(1)
پيامبر گرامي اسلام فرمودند: كسب خود را پاك گردان؛ دعايت مستجاب خواهد شد. بدرستي كسي كه لقمه اي حرام را به سوي دهان خود بالا ببرد، دعايش تا چهل روز مستجاب نمي گردد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ أكَلَ الْحَلَالَ قَامَ عَلَى رأْْسِهِ مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ أكْلِهِ. وَ قَالَ: إذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِي جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ وَمَا دَامَتِ اللُّقْمَةُ فِي جَوْفِهِ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إلَيهِ وَ مَنْ أكَلَ اللُّقْمَةَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، فَإنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيهِ وَ إنْ مَاتَ فَالنَّارُ أوْلَى بِه.(2)
پيامبر اكرم فرمود: هركس روزي حلال بخورد تا زماني كه وي مشغول خوردن است؛ فرشته اي بالاي سرش قرار گرفته و برايش طلب آمرزش مي كند، وهرگاه لقمه حرامي در شكم كسي قرار بگيرد؛ همه فرشتگان آسمان و زمين او را لعنت مي كنند و هركس لقمه حرامي بخورد؛ سزاوار غضب خداوند شده، اگر توبه
ص:61
كند، خداوند توبه او را مي پذيرد و اگر توبه نكرده بميرد، آتش جهنم او را سزاوارتر است.
فقه الرّضا: إعْلَمْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أنَّ الرِّبَا حَرَامٌ سُحْتٌ مِنَ الْكَبَائِرِ وَ مِمَّا قَدْ وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا وَ هُوَ مَحْرَّمٌ عَلَى لِسَانِ كُلِّ نَبِيٍّ وَ فِي كُلِّ كِتَابٍ.(1)
درفقه منسوب به امام رضا آمده است: بدان! خدا رحمتت كند، همانا ربا، حرام، پليد و از جمله گناهان كبيره و جرايمي است كه خداوند براي انجام آنها وعده عذاب داده است، از آن به خدا پناه مي بريم. ربا در سخن تمامي پيامبران و در همه كتب آسماني حرام گرديده است.
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ لَهُ: يَاعَلِيُّ! الرِّبا سَبْعُونَ جُزْءاً فَأيْسَرُهَا مِثْلُ أنْ يَنْكِحَ الرَّجُلُ اُمَّهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، يَا عَلِيُّ! دِرْهَمٌ رِبًا أعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ سَبْعِينَ زَنْيَةً كُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ.(2)
امام صادق از پدرانشان، از پيامبرخدا نقل مي فرمايد كه آن حضرت در وصيّتشان به حضرت علي فرمودند:اي علي!(گناه) ربا هفتاد بخش است كه ناچيزترين آنها مانند اين است كه مرد در مسجدالحرام با مادر خود زنا كند. اي علي! گناه يك درهم ربا نزد خداوند بزرگتر از (گناه) هفتاد مرتبه زناكردن است كه تمامي آنها با محارم و در مسجدالحرام باشد.
نظير اين تعبير در روايات بسياري از طريق شيعه و عامّه نقل شده است.(3)
ص:62
خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ :... وَ مَنْ أكَلَ الرِّبَا مَلَأ اللَّهُ بَطْنَهُ مِنْ نَارِجَهَنَّمَ بِقَدْرِمَا أكَلَ وَ إنِ اكْتَسَبَ مِنْهُ مَالًالَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاًمِنْ عَمَلِهِ وَلَمْ يَزَلْ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ مَا كَانَ عِنْدَهُ قِيرَاطٌ.(1)
رسول خدا در آخرين خطبه خود قبل از رحلتشان فرمودند: هركس ربا بخورد، خداوند به اندازه اي كه ربا خورده است، شكمش را از آتش جهنّم پر مي كند و اگر از راه ربا مالي به دست آورد، هيچ عمل نيكي از او نمي پذيرد و تا وقتي كه به اندازه يك قيراط (مقدار ناچيزي) از ربا نزد اوست، پيوسته خداوند و فرشتگان او را لعنت كنند.
گذشته ازحرمتِ اخذ يا پرداخت ربا، حضور در مجلس ربا به عنوان نويسنده سند و شاهد نيز حرام است. اين مطلب در روايات زيادي از شيعه و عامّه (سنّي ها) آمده است.
عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللهِ الرِّبَا وَ آكِلَهُ وَ مُؤْكِلَهُ وَ بَائِعَهُ وَ مُشْتَرِيَهُ وَ كَاتِبَهُ وَ شَاهِدَيْهِ.(2)
حضرت اميرالمؤمنين علي فرمود: رسول خدا ربا و رباخوار و فروشنده
ص:63
و مشتري ربا و نويسنده و دو شاهد آن را لعنت كردند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: آكِلُ الرِّبَا وَ مُؤْكِلُهُ وَ كَاتِبُهُ وَ شَاهِدَاهُ فِي الْوِزْرِ سَوَاءٌ.(1)
پيامبر گرامي اسلام فرمود: رباخوار و آنكه ربا دهد و نويسنده سند معامله بر مبناي ربا و دو شاهد آن در گناه مساوي هستند.
توضيح: دقّت كن! شريك نيستند، در گناه مساويند.
عَنِ الإِمَامِ الصَّادِقِ: إذَا أرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ هَلَاكاً ظَهَرَ فِيهِمُ الرِّبَا.(2)
امام صادق مي فرمايند: هرگاه ربا در بين قومي آشكار شود خداوند هلاكت آنان را اراده فرمايد.
وَ عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ: إذَا ظَهَرَ الزِّنَا وَ الرِّبَا فِي قَرْيَةٍ اُذِنَ فِي هَلَاكِهَا.(3)
پيامبراكرم مي فرمايند: وقتي زنا و ربا در جامعه اي پيدا شود، اجازه (فرمان) نابودي آن جامعه داده مي شود.
ص:64
امام باقر فرمودند: پليدترين كسب ها رباخواري است.
قَالَ أمِيرُالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ : مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا ثُمَّ ارْتَطَمَ قَالَ: وَ كَانَ أمِيرُالْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ: لَايَقْعُدَنَّ فِي السُّوقِ إلَّا مَنْ يَعْقِلُ الشِّرَاءَ وَ الْبَيْعَ.(1)
اميرالمؤمنين علي فرمود: هركس بدون آموختن احكام معاملات؛ تجارت كند، قطعاً مرتكب رباخواري مي گردد و رباخوار يقيناً در آتش است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: يَاْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يُسْتَحَلُّ فِيهِ الرِّبَا بِالْبَيْعِ وَ الْخَمْرُ بِالنَّبِيذِ وَالسُّحْتُ بِالْهَدِيَّةِ.(2)
پيامبراكرم فرمودند: روزگاري بر مردم فرا خواهد رسيد كه ربا را به نام خريد و فروش، شراب را به نام آبجو (ماءالشعير) و رشوه را به نام هديه، حلال بشمارند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : يَاْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى أحَدٌ إلَّا أكَلَ الرِّبَا فَإنْ لَمْ يَاْكُلْهُ أصَابَهُ مِنْ غُبَارِهِ.(3)
پيامبر اكرم فرمود: روزگاري خواهد آمد كه كسي نمي ماند مگر اينكه ربا مي خورد و اگر ربا نخورد، غبار ربا بر او مي نشيند.
ص:65
عَنْ عَلِيٍّ فِي كَلَامٍ لَهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيُّ! إنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَاْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَالرِّبَا بِالْبَيْعِ.(1)
حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: پيامبرخدا فرمودند: اي علي! مردم به زودي به وسيله اموالشان مورد آزمايش قرار خواهند گرفت و به دين خود به خدا منّت مي نهند در حالي كه آرزوي رحمت او را دارند و خود را از شدّت غضب خداوند در امان مي دانند، آنان با تمسّك به شبهه هاي دروغين و هوس هاي آشفته، حرام خدا را حلال مي شمارند، پس شراب را به اسم نبيذ (ماء الشعير) ورشوه را به نام هديه وربا را به اسم خريد و فروش، حلال مي كنند.
ص:66
ص:67
اَلا
بِذِكْرِ اللّهِ
تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبِ
سوره رعد آيه 92
ص:68
ص:69
ص:70
ص:71
پيامبري به پيامبري برانگيخته شد تا بگويد:... خداوند شما را گرامي داشته و مي خواهد شما را ارزشمند ببيند.
خداوند با اسلام براي انسان برنامه يك زندگي جاويد را به نمايش گذاشت. بوسيله آنچه از انسان خواست، سعادتش را تضمين فرمود، سعادتي جاودانه.
زن را لطيف و زيبا آفريد،... . امّا او را براي اشباع هوس هاي سركش بيماردلان خلق نفرمود. او ما را ارزشمند مي خواهد.
خداوند يكتا، با امر نمودن بشر به حفظ حريم و حرمت ها، مي خواهد به ما بگويد: من شما را، درون و بيرون شما را، پاك مي خواهم. و اسلام همان دين كاملي است كه به ما مي گويد: شما را با روحي آرام و جسمي پاك مي خواهم.
و اينها از علت هاي واجب شدن رعايت حجاب است... .
غريزه جنسي، يكي از موهبت هاي الهي است و وجود آن براي تداوم يافتن نسل بشر الزامي، و هرگز مخالفت يا تباين با حيات انسان ندارد. به اين غريزه نيز
ص:72
همچون ساير غرائز بشري بايد پاسخ مناسب داد و به تكامل وتعديل آن پرداخت.
و پروردگار مهربان و حكيم ما، با فطرت الهي و پاكي كه به همه انسانها عنايت نموده است و همچنين از طريق پيام آوران وحي به بشر مي گويد: با پيمودن راهي كه تو را از من دور مي سازد، خود را تباه مكن.
اسلام با شگردي اساسي به صحنه آمده و سخن از حجاب به ميان مي آورد. زن و مرد را محدود مي كند، نه محدوديّتي كه مزاحم و دست و پاگير باشد، نه، بلكه محدوديّتي كه با خود حفاظت و مصونيّت به همراه مي آورد، محدوديّتي كه جامعه را از فساد مي رهاند و امنيّتي به تمام معنا در جامعه پياده مي سازد: اخلاقي، رواني، بهداشتي و... .
مرد و زن را به رعايت حريم دعوت نموده و بر ازدواج ترغيب مي نمايد.
اسلام هرگز زن را محبوس و خانه نشين نكرده و وي را از ظاهر شدن در عرصه علم و عمل، منع نمي نمايد. زن، در جامعه اي كه در آن مراعات احكام اسلامي مي شود، هرگز از انجام فعّاليّت هاي علمي و عملي سازنده محروم نيست.
او مي تواند به دور از هوس هاي آلوده مشغول فعّاليّت خود گردد. حجاب نه تنها مانع او نمي شود، بلكه به وي شخصيّت مي بخشد و از هوس و طمع آنانكه دلهاشان بيمار است، در امان مي دارد. زن مي تواند با رعايت دقيق حجاب خود، به كاري كه در شأن اوست بپردازد و خود، برنامه، كودك و كارش را حفظ نمايد.
آري حجاب اسير مي كند، هوس هاي آلوده را، تا گوهر پاك وجود ارزشمند يك زن را براي ارضاي خود به بازي نگيرد.
فطرت انسانها الهي است، پاكي و نيكويي را مي طلبد. حتّي فطرت نيزمي خواهد
ص:73
حجاب وجود داشته باشد و تأثير اين دعوت دروني را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان مي بينيم. همه انسانها برگرفته از احساس فطري خود بي قيد و بند بودن و بي بند و باري را ناپسند مي دانند. فطرت الهي انسانها، با آزادي بي حدّ اين غريزه موافق نيست و نمي خواهد روح را در اسارت جسم ببيند، نمي خواهد نفس را سركش ببيند. فطرتي كه خداوند به لطف خود در درون ما نهاده است، از ما مي خواهد كه اين غريزه را كنترل كنيم تا ما را به بازي نگيرد.
اگر ما نفس خود را به كار نگيريم، او ما را به كار خواهد گرفت.
و از اين روست كه تمام اديان الهي به بيان اين مهم پرداخته اند و بر لزوم رعايت آن تأكيد نموده اند.
زن خود را مي پوشاند تا از انسان بودن خارج نشود. او كارگردان خانه اي است كه در آن همسر و فرزنداني حضور دارند كه آينده سازان و كارگردانان علمي، عملي، اخلاقي، اقتصادي و... جامعه هستند.
جايگاه زن بسيار ارزنده و در عين حال حساس و سازنده است. او مي تواند تربيت كننده نسلي موفّق باشد. اوست كه چگونه بودن آينده يك جامعه را رقم مي زند... خوب يا بد، پاك يا ناپاك، آگاه و مقيّد يا نادان و بي قيد...؟
آري زن در اسلام محدود است و محدوديّت هايي دارد، محدوديّت هايي كه رعايت نمودن آنها، براي او، خانواده و جامعه اش سعادت را به دنبال مي آورد.
آنجا كه اسلام حضور دارد، دو همسر تعلّق به يكديگر دارند و احساسات، عشق و عواطفشان مخصوص به يكديگر است و غير اين مخالف احكام اسلام خواهد بود، چرا كه اسلام دين آرامش است و اظهار نمودن اينها، اين حريم را آلوده و
ص:74
ناپاك مي گرداند.
غريزه جنسي نيرومند ترين و ريشه دارترين غريزه در وجود انسان است، با اين وجود آيا دامن زدن مستمر به اين غريزه و شعله ور ساختن آن به هر طريقي، خارج از مسير، بازي با آتش نيست؟ عاقلانه است كه در معرض تحريك قرار داده شود و پس از آنكه جامعه را به آتش اين بي قيدي سوزاند، وجودش مقصّر دانسته شود؟ و گفته شود: چرا...؟
استعمارگران در كشورهاي اسلامي توسّط مزدوران خود، از طريق وسايل ارتباط جمعي، نشريّه ها و مجلّات، انتشار عكس و فيلم هاي مستهجن و نيز راه اندازي سايت ها و شبكه هاي ماهواره اي، نهايت سوءاستفاده خود را مي نمايند. آنان آثار حرمت قائل نبودن براي حريم نامحرم را به خوبي بررسي كرده و مي دانند اگر از يك جوان، زن يا مرد، فكر او را بگيرند، چيزي برايش باقي نخواهد ماند، آنجا كه عقل نباشد، نفس حكمفرمايي مي كند و عاقبت انسان بودن از شخص گرفته مي شود.
غربيها و غرب زدگان هوسباز، طرفدار مسابقه اي بي پايان در نشان دادن اندام خود و به هيجان آوردن شهوت هستند. مسابقه اي بي پايان.... .
مسابقه اي كه پايان آن بي پاياني است و هرچه جوان بيشتر در آن فرو برود، باز هم به عمق آن نخواهد رسيد. مسابقه اي براي نمايشِ دور شدن از خدا با آخرين سرعت... .
آنان جوان را نمي خواهند، بلكه مي خواهند فكرش را از وي بگيرند. وابسته اش مي كنند تا ديگر نتواند تصميمي بگيرد. مي خواهند انسان بودن را از او بگيرند،
ص:75
آنچنان او را اسير هوس نمايند تا هر روز به دلبري دل بسته و با ديگري وداع گويد. او را در معرض تحريك دايم قرار دهند. تحريكي كه موجب در هم كوبيده شدن اعصاب او شود و باعث ايجاد هيجان هاي بيمارگونه عصبي و امراض رواني گردد. و اين نظر پزشكان است:
هيجان مستمر عامل ريشه اي به وجود آمدن بسياري از بيماري هاست.
مسأله «ابتذال زن» و«سقوط شخصيت وى» نيز اهمّيّت بسياري دارد، چون هنگامي كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعي است كه روز به روز تقاضاي آرايش بيشتر و خودنمايي افزونتري از وي دارد و هنگامي كه زن را از طريق جاذبه جنسي اش وسيله تبليغ كالاها، دكور اطاقهاي انتظار، عاملي براي جلب جهانگردان و... قرار دهد، شخصيّت او را به اندازه يك عروسك يا يك كالاي بي ارزش سقوط مي دهد و ارزشهاي والاي انساني و حتّي انسان بودن او به دست فراموشي سپرده مي شود...
و تنها افتخار او خودنمايي، جوانى و زيباييش خواهد بود. و به اين ترتيب وجود لطيف زن تبديل به وسيله اي براي اشباع هوسهاي سركش افراد آلوده و فريبكار و انسان نماهاي ديوصفت خواهد شد.
در چنين جامعه اي، ويژگي هاي اخلاقي، علم، آگاهي و دانايي يك زن چگونه مي تواند جلوه كند و او را به مقام والا برساند؟!
و در آخر اين بيراهه، آمار فوق العاده بالاي طلاق در خانواده هاي بي بند و بار، سطح بالاي تولّدفرزندان نامشروع و كودكان بي سرپرست و هزاران بدبختي ديگر است، كه خود حكايتي طولاني دارد.
ص:76
اين آمارها هستند كه افتضاح به بار آمده را نمايان مي سازند: برهنگي موجب از هم گسيختگي زندگي زناشويي شده و اين شمار در دنيا همواره سير صعودي داشته و دارد.
زمينه براي انحرافها و آلودگيهاي اخلاقي، بزهكاري، ناامني و شيوع بسياري از بيماريهاي روحي _ رواني، جسمي و حتّي خسارتهاي جبران ناپذير اقتصادي فراهم مي شود و در پايان موجوديّت جامعه از او گرفته خواهد شد.
خداوند حتّي از زنان خواسته است كه هنگام راه رفتن پاي خود را چنان به زمين نكوبند كه صداي خلخالهايشان به گوش رسد! و اين نمايش مهرباني اوست، نمي خواهد زن را بازيچه ببيند، مي خواهد به درگاه ابليس زانو نزند و به دنبال آنچه در بلنداي لياقت او نيست، نرود.
آنچه را كه به آتش شهوت جوانان دامن مي زند، مانند نشر عكس و فيلم هاي تحريك آميز و اغوا كننده، رمانها و داستانهاي جنسي و...، همين چيزهايي كه ما را از خدا دور مي كند، نمي خواهيم، هيچكدام از ما به نابودي فكر يك جوان راضي نخواهيم شد و اجازه نخواهيم داد كه روح افكارمان به سوي مراكز فساد سوق داده شود و پسران و دختران جوان آلوده شوند؛ دنياي ما بايد پاك و مبّرا از زشتي باشد. من و تو، نبايد اجازه دهيم ديگران برايمان تصميم بگيرند، نبايد از كسي بپرسيم: دلش مي خواهد ما را چطور ببيند. و هرگز نبايد آخرتي را كه خودمان بايد رقم بزنيم و سرانجام نتيجه آن را ببينيم، به دست ديگري بسپاريم.
بايد مطمئن باشيم آنكه هواپرستي در خونش قرار گرفته، به فكر فرداي تو و من نيست، او از عذاب كشيدن ما، در اين دنيا و آخرتي كه همانا با آن مواجه خواهيم
ص:77
بود، ناراحت نخواهد شد، زيرا تنها به دنبال آن چيزي مي رود كه نفس از او مي خواهد.
بايد بدانيم كه من و تو را خدايي خلق نموده كه به مصالح و مفاسد ما آگاه است.(1) و آگاهتر و عادلتر از آن است كه ما را در اين واويلا، تنها رها كند.
حجاب، روابط زن و مرد و مسايل مرتبط با آن، مانند ديگر احكام و نيازهاي زندگي ما، بايد از عالم بالا خط بگيرد و با وحي پيوند داشته باشد.
و بايد در اين راه هم از او بپرسيم: تو مرا چگونه مي خواهي؟...
ص:78
ص:79
آيه يكم: قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أزْكى لَهُمْ إنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ(1)
ترجمه: اي محمّد! به مردان با ايمان بگو: چشمان خويش (از نگاه كردن به نامحرمان) فروگيرند (پايين اندازند) و شرمگاه خود را (از ديده شدن) محافظت كنند. اين كار برايشان بهتر است. خداوند به آنچه انجام مي دهند آگاه است.
1- عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ فِي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أزْكى لَهُمْ مَعْنَاهُ لَا يَنْظُرُ أحَدُكُمْ إلَى فَرْجِ أخِيهِ الْمُؤْمِنِ أوْ يُمَكِّنُهُ مِنَ النَّظَرِ إلَى فَرْجِهِ.
ثُمَّ قَالَ:قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ أيْ مِمَّنْ يُلْحِقُهُنَّ النَّظَرَ كَمَا جَاءَ فِي حِفْظِ الْفُرُوجِ فَالنَّظَرُ سَبَبُ إيقَاعِ الْفِعْلِ مِنَ الزِّنَا وَ غَيْرِهِ.(2)
حضرت اميرالمؤمنين امام علي درباره آيه كريمه:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا... _
ص:80
اي محمّد! به مردان با ايمان بگو: چشمان خويش (از ديدن نامحرمان) فروگيرند (پايين اندازند) و شرمگاه خود را (از ديده شدن) محافظت كنند، اين كار برايشان بهتر است فرمودند: مقصود اين است كه كسي از شما به عورت برادر مؤمن خود نگاه نكند و نگذارد كسي به عورتش نگاه كند. سپس فرمودند: مقصود (فروگذاردن نگاه زنان از) آن كساني است كه نگاه به آنان مي پيوندد، همچنان كه درباره حفظ عورتها آمده است، و نگاه (حرام) سبب گرفتار آمدن به زنا و ساير فحشاء (كارهاي منافي عفّت) است.
2- وَصِيَّةُ أمِيرِ الْمُؤْمِنِين لِوَلَدِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ:...وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أنْ لَايُنْظَرَ بِهِ إلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ فَحَرَّمَ أنْ يَنْظُرَ أحَدٌ إلَى فَرْجِ غَيْرِه.(1)
حضرت اميرالمؤمنين على در ضمن سفارش به فرزند خود محمّد بن حنفيه فرمودند: و خداوند بر ديدگان واجب نموده است كه به آنچه حرام است نگاه نكند و فرموده است: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا... _ و(اي پيامبر) به مؤمنان بگو: از چشمان (نگاه) خود فرو گذارند و عورتهاي خود را نگاه داري كنند در نتيجه نگاه كردن به عورت ديگري را حرام فرمود.
3- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأنْصَارِ امْرَأةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأةُ نَظَرَ فَإذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ لآتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَ لَاُخْبِرَنَّهُ قَالَ: فَأتَاهُ؛ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ لَهُ: مَا هَذَا
ص:81
فَأخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أزْكى لَهُمْ إنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ(1).
امام محمّدباقر فرمودند: جواني از انصار با زني در مدينه روبرو شد _ و زنان در آن زمان مقنعه هاي خود را به پشت گوشهاي خود قرار مي دادند _ به او نگاه مي كرد در حالي كه زن به سوي او مي آمد و هنگامي كه از روبروي او گذشت به او نگاه مي كرد و (زن) از كوچه اي گذشت و او همچنان به پشت او مي نگريست كه استخواني يا شيشه اي در ديواري قرار داشت، صورت جوان را شكافت، تا اينكه آن زن گذر كرد، نگاه كرده و ديد خون بر سينه و پيراهنش مي ريزد، گفت: به خدا سوگند! نزد پيامبرخدا مي روم و به او خبر خواهم داد. نزد آن حضرت رفته و ماجرا را خبر داد، پس جبرئيل اين آيه را نازل فرمود:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا... _ اي محمّد! به مردان با ايمان بگو: چشمان (نگاه) خويش فروگيرند وشرمگاه خود را محافظت كنند. اين كار برايشان بهتر است. خداوند به آنچه انجام مي دهند آگاه است.
4- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَال:...وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أنْ لَا يَنْظُرَ إلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أنْ يُعْرِضَ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإيمَانِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ أنْ يَنْظُرُوا إلَى عَوْرَاتِهِمْ وَ أنْ يَنْظُرَ الْمَرْءُ إلَى فَرْجِ أخِيهِ وَ يَحْفَظَ فَرْجَهُ أنْ يُنْظَرَ إلَيْهِ.
وَ قَالَ:قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ مِنْ أنْ تَنْظُرَ
ص:82
إحْدَاهُنَّ إلَى فَرْجِ اُخْتِهَا وَ تَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أنْ يُنْظَرَ إلَيْهَا.(1)
امام صادق فرمودند: ...و خداوند بر چشم واجب نموده است كه به آنچه حرام گردانده و نهي فرموده، نگاه نكند و اين كاري است كه چشم بايد انجام دهد و (نشانه) ايمان اوست، و خداوند بلندمرتبه فرموده است: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا... _ (اي پيامبر) مؤمنان را بگو! از چشمان خود فرو گذارند و عورتهاي خود را نگاه داري كنند و بدينوسيله از اينكه ديگران به عورتهاي ايشان نگاه كنند، منع نموده است و اينكه مردي به شرمگاه برادر خود نگاه كند، و بايد شرمگاه خود را از اينكه ديگران به آن نگاه كنند، نگهباني كند. و (خداوند) فرمود: قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ..._ و(اي پيامبر) به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را فروگذارند و عورتهاي خود را محافظت كنند مقصود از اين آيه اين است كه برخي ازآنان شرمگاه ديگري را نبيند، و عورتهاي خود را از اينكه ديگران ببينند، حفظ نمايند.
5- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أنْ لَا يَنْظُرَ إلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أنْ يُغَضَّ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ ذَلِكَ مِنَ الْإيمَان، وَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ مِنْ أنْ يَنْظُرَ أحَدُهُمْ إلَى فَرْجِ أخِيهِ وَ يَحْفَظَ فَرْجَهُ مِنْ أنْ يَنْظُرَ إلَيْهِ أحَدٌ.
ثُمَّ قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: كُلُّ شَيْ ءٍ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إلَّا هَذِهِ الْآيَةَ فَإنَّهَا مِنَ النَّظَرِ.(2)
ص:83
امام صادق فرمودند: و خداوند بر چشم ها واجب فرمود كه به آنچه حرام نموده است نگاه نكنند، و نگاه را از آنچه بازداشته و حلال ننموده، فرو گذارند و اين وظيفه چشم مي باشد و(نگاه از حرام بستن، بخشي) از ايمان است و خداي بزرگ منش فرموده: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا... _ و (اي پيامبر) به مردان با ايمان بگو: از چشمان خود فروگذارند و عورتهاي خود را نگاه داري كنند نگاه خود را فروگيرند از اينكه هر كدام به شرمگاه ديگري نگاه كند، و شرمگاه خود را از نگاه ديگران حفظ نمايند.
سپس امام صادق فرمودند: در هر جاي قرآن كه سخن از حفظ فرج آمده است، مقصود از آن (محافظت از) زنا مي باشد مگر اين آيه كه مقصود از حفظ فرج در آن محافظت از نگاه (ديده شدن) است.
6- وَ سُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أزْكى لَهُمْ فَقَالَ: كُلُّ مَا كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ ذِكْرِ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إلَّا فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَإنَّهُ لِلْحِفْظِ مِنْ أنْ يُنْظَرَ إلَيْهِ(1).
درباره سخن خداوند: قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا..._ اي محمّد! به مردان با ايمان بگو: چشمان خويش (از ديدن نامحرمان) فروگيرند (پايين اندازند) و شرمگاه خود را (از ديده شدن) حفظ كنند. اين كار برايشان بهتر است از امام صادق پرسش شد آن حضرت فرمودند: آنچه در كتاب خداوند بلندمرتبه از حفظ فرج ذكر شده است، مقصود از آن (محافظت فرج از) زنا مي باشد مگر در اين آيه كه همانا مقصود خداوند از حفظ فرج، حفظ و نگهباني از ديده شدن است.
ص:84
7- عن أبي عَبدِالله قال:كُلُّ آيَةٍ فِي الْقُرْآنِ فِي ذِكْرِ الْفَرْجِ فَهِيَ مِنَ الزِّنَا، إلَّا هَذِهِ الْآيَةِ فَإنَّهَا مِنَ النَّظَرِ، فَلَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ ألمُؤْمِنِ أنْ يَنْظُرَ إلَى فَرْجِ أخِيهِ، وَ لَا يَحِلُّ لِلمَرْأةِ أنْ تَنْظُرَ إلَى فَرْجِ اُخْتِهَا.(1)
امام صادق فرمودند: هر آيه اي از قرآن كه در آن سخن از حفظ فرج آمده است، مقصود (محافظت كردن فرج از) زنا است، مگر اين آيه كه مقصود از آن حفظ نموده عورت از ديده شدن است، بنابراين حلال نيست مرد با ايمان به شرمگاه برادر خود، و زن به شرمگاه خواهر (ديني) خود نگاه كند.
آيه دوم: وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إلأ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أوْ آبائِهِنَّ أوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أوْ أبْنائِهِنَّ أوْ أبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أوْ إخْوانِهِنَّ أوْ بَني إخْوانِهِنَّ أوْ بَني أخَواتِهِنَّ أوْ نِسائِهِنَّ أوْ ما مَلَكَتْ أيْمانُهُنَّ أوِ التَّابِعينَ غَيْرِ اُولِي الْإرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إلَى اللَّهِ جَميعاً أيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(2)
ترجمه: و (اي پيامبر) به زنان با ايمان بگو: چشمان خود را (از نگاه كردن به نامحرمان) فروبندند، و دامان خويش را (از گناه) محفوظ دارند و زينت خود را _ جز آن مقداري كه آشكار است _ پنهان كنند.
و بايد (كناره هاى) مقنعه ها را بر سينه هاي خود بياندازند، و زينت خود را نمايان نكنند مگر براى: شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، ياپسران شوهرانشان، يابرادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان،
ص:85
يا زنان خودشان، يا كنيزان زرخريدشان، يا مردان پير و ديوانه اي كه به زن مايل نيستند، يا به كودكاني كه از امور جنسي زنان آگاهي ندارند.
زنان نبايد (به هنگام راه رفتن) پاي خود را به زمين بكوبند كه آن زينت هاي مخفي ايشان (براي ديگران) دانسته و معرفي شود.
و اي مؤمنان! همگي (اعم از مرد وزن) به سوي خداوند (از كوتاهي در خودداري از شهوات) توبه و بازگشت كنيد تا رستگار شويد.
توضيح: با توجه به آيه، زنان بايد چنان رعايت عفّت نموده و از انجام اموري كه آتش شهوت را در دل مردان شعله ور مي سازد و ممكن است به انحراف آنان از جاده عفت بيانجامد؛ دوري كنند، كه حتي صداي خلخال پاي آنان را بيگانه نشود.
8- تفسير القمي : إنَّ النِّسَاءَ كُنَّ يَخْرُجْنَ إلَى الْمَسْجِدِ وَ يُصَلِّينَ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ فَإذَا كَانَ بِاللَّيْلِ وَ خَرَجْنَ إلَى صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ وَ الْغَدَاةِ يَقْعُدُ الشَّابُّ لَهُنَّ فِي طَرِيقِهِنَّ فَيُؤْذُونَهُنَّ وَ يَتَعَرَّضُونَ لَهُنَّ فَأنْزَلَ اللَّهُ:يا أيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأزْواجِكَ وَبَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أدْنى أنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً.(1)
در تفسير شريف عليّ بن ابراهيم قمّى كه از اصحاب گرانقدر امام حسن عسكرى است و روايات را غالباً از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق نقل مي فرمايد؛ از آن بزرگوار نقل نموده است كه فرمودند: زنان از خانه براي نماز خواندن پشت سر پيامبر به مسجد مي رفتند و وقتي شب مي شد و براي نماز
ص:86
مغرب وعشاء و صبح به مسجد مي رفتند جوانان سر راه آنان نشسته و آنان را آزار داده و راه (آنان) را مي گرفتند، از اين رو خداوند اين آيه را فروفرستاد.
9- عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَألْتُ أبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:أوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ اُولِي الْإرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ إلَى آخِرِ الْآيَةِ؟ قَالَ: الْأحْمَقُ الَّذِي لَا يَاْتِي النِّسَاءَ.(1)
زراره مي گويد: از امام باقر پرسيدم مقصود ازأوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ اُولِي الْإرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ ... چيست؟ فرمود: مرد احمقي(ديوانه اي) كه كاري به زن (شهوت) ندارد.
10- عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَألْتُ: أبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الذِّرَاعَيْنِ مِنَ الْمَرْأةِ أهُمَا مِنَ الزِّينَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؟ قَالَ: نَعَمْ وَمَا دُونَ الْخِمَارِ مِنَ الزِّينَةِ وَ مَا دُونَ السِّوَارَيْنِ.(2)
فضيل بن يسار گويد: از امام صادق در مورد بازوان زن پرسش نمودم كه آيا آنها از زينت هستند كه خداي تعالي در آيه فرموده: وَ لا يُبْدِينَ إلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؟ فرمود: آرى، و آنچه زير مقنعه و دستبند و النگو است از زينت مي باشد (كه نبايد آشكار كنند).
آيه سوم:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللأتي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزينَةٍ وَ أنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (3)
ترجمه: پيرزنان كه ديگر اميدي به زناشويى(غريزه جنسى) ندارند، بدون آنكه
ص:87
زينتهاي خود را آشكار كنند، اگر چادر خويش بنهند مرتكب گناهي نشده اند مشروط بر اين كه منظورشان از اين عمل، زينت و خودنمايي در مقابل ديد مردان نباشد و اگر عفّت را پيشه سازند برايشان بهتر است و خدا شنوا و داناست.
11- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً مَا الَّذِي يَصْلُحُ لَهُنَّ أنْ يَضَعْنَ مِنْ ثِيَابِهِنَّ؟ قَالَ الْجِلْبَابُ.(1)
از امام محمّدباقر درباره سخن خداوند عزّوجل كه فرمود: وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ... _ پيرزنان كه ديگر اميدي به زناشويى ندارند سؤال شد كه زنان سالخورده چه چيز از لباسهايشان را مي توانند فروگذارند (نپوشند)؟ فرمود: جلباب (چادر و عبا) را.
12- عَنِ الرِّضَا فِيمَا كَتَبَهُ إلَيْهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ:... وَ حُرِّمَ النَّظَرُ إلَى شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ إلَى غَيْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِيهِ مِنْ تَهْيِيجِ الرِّجَالِ وَ مَا يَدْعُو إلَيْهِ التَّهْيِيجُ مِنَ الْفَسَادِ وَ الدُّخُولِ فِيمَا لَا يَحِلُّ وَ لَا يَجْمُلُ وَ كَذَلِكَ مَا أشْبَهَ الشُّعُورَ إلَّا الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ أيْ غَيْرَ الْجِلْبَابِ فَلَا بَاْسَ بِالنَّظَرِ إلَى شُعُورِ مِثْلِهِنَّ.(2)
حضرت امام علي بن موسي الرضا در جواب سؤالهاي محمّد بن سنان مرقوم فرمودند:... و نگاه كردن به موي زنان باحجابي كه همسر دار يا بدون همسر هستند (به طور كلّي نگاه كردن به موي زنان)، سبب هيجان مردان مي گردد
ص:88
و(نگاه كردن به)آنچه به تهييج فساد، حرام و نازيباست داخل مي شوند، و نيز چنين است (نگاه كردن به) آنچه شبيه به موها گردد مگر در آنچه خداوند فرموده: وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ... _ پيرزنان كه ديگر اميدي به زناشويى (غريزه جنسى) ندارند، بدون آنكه زينتهاي خود را آشكار كنند، اگر چادر خويش بنهند مرتكب گناهي نشده اند مشروط بر اين كه منظورشان از اين عمل، زينت و خودنمايي در منظر مردان نباشد مقصود جز جلباب (چادر وعبا) نيست، باكي نيست به موهاي همچون آنان (زنان سالخورده) نگاه كردن.
توضيح: نتيجه آشكاراست، بنابر فرمايش حضرت: نگاه كردن به موي زنان، شوهردار يا بي شوهر و آنچه شبيه به موها شود(مثلاً موهاي مصنوعي) و نيز نگاه كردن به آنچه سبب تهييج شهوت مردان شود حرام است مگر نگاه كردن به موهاي زنان سالخورده به شرط آنكه آرايش نكرده باشند.
و فقط كمي توجّه مي طلبد، امام مي فرمايد: آنچه حرام و نازيباست.
13- تفسيرالقمّي: وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ قَالَ: نَزَلَتْ فِي الْعَجَائِزِ اللَّاتِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ وَ التَّزْوِيجِ أنْ يَضَعْنَ النِّقَابَ ثُمَّ قَالَ:وَ أنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ أيْ لَايَظْهَرْنَ لِلرِّجَالِ.(1)
در تفسير قمى از اهل بيت آمده كه پيرامون آيه:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ... _ پيرزنان كه ديگر اميدي به زناشويى (غريزه جنسى) ندارند، بدون آنكه زينتهاي خود را آشكار كنند، اگر چادر خويش بنهند مرتكب گناهي نشده اند
ص:89
مشروط بر آنكه منظورشان از اين كار، زينت و خودنمايي در منظر مردان نباشد فرموده اند: اين آيه درباره پيرزناني است كه ازحيض شدن و ازدواج (بهره جنسى) نا اميد شده اند، كه مي توانند (روبندى) فرو گذارند. سپس فرمود:وَأنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ _ و اگر عفاف را پيشه سازند (چهره را آشكار نسازند) برايشان بهتر است يعني براي آنان بهتر است كه براي مردان ظاهر نشوند.
صاحب جواهر در مورد پوشش زنان پير و سالخورده نوشته است: اما در مورد زنان سالخورده، آنچه از دلايل آشكار مي شود اين است: حكم عورت و وجوب پوشش نسبت به آن قسمتهايي از بدن، مثل شكم و مانند آن، كه ديگر زنان مي پوشانند، در مورد ايشان نيز باقي است.
اشكال ندارد اين دسته از زنان، چهره، بخشي از مو، قسمت آرنج به پايين ومانند آن را آشكار كنند، يعني قسمت هايي كه آشكار كردن آنها در ميان پيرزنها، متعارف است... نه به اين معنا كه حكم عورت و پوشش (به كلى) در مورد ايشان برداشته شده، چرا كه مي توان ادّعا نمود ضرورت مذهب يا دين، برخلاف اين برداشت است.(1)
و به نظر طبرسى، مقصود از آن، جلباب است.(2) در ديگر كتب تفسيري نيز همين
ص:90
سخنان كم و بيش به چشم مي خورد.زنان مورد بحث، اجازه دارند در برابر مردان نامحرم، تنها پوشش سرتاسري خود _ مانند چادر_ را بردارند و نمي توانند در برابر آنان، با سر و سينه برهنه وبدون روسري، آشكار شوند مگر آنانكه كنيز هستند.
14- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ:فِي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً مَا الَّذِي يَصْلُحُ لَهُنَّ أنْ يَضَعْنَ مِنْ ثِيَابِهِنَّ؟ قَالَ: الْجِلْبَابُ.(1)
محمّدبن مسلم مي گويد: درباره اين سخن خداوند كه مي فرمايد:وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً ازامام صادق پرسيدم: اين دسته از زنان، كدام بخش از لباس خود را مي توانند بردارند؟ حضرت فرمود: جلباب (چادروعبا) را.
15- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ قَالَ: تَضَعُ الْجِلْبَابَ وَحْدَهُ.(2)
امام صادق درباره آيه فرمودند:تنها مي تواند جلباب (چادر و عبا) را بردارد.
توضيح: براساس اين دو روايت مقصود از ثياب در آيه، جلباب (چادروعبا) است.
16- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ أنَّهُ قَرَأ:أنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ قَالَ: الْخِمَارَ وَ الْجِلْبَابَ. قُلْتُ: بَيْنَ يَدَيْ مَنْ كَانَ؟ فَقَالَ: بَيْنَ يَدَيْ مَنْ كَانَ غَيْرَ مُتَبَرِّجَةٍ بِزِينَةٍ فَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَهُوَ خَيْرٌ لَهَا...(3).
امام صادق آيهأنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ را قرائت كردند و فرمودند: (مقصود از ثيابهن) روسري و چادر است. راوي مي گويد به آن حضرت عرض كردم: نزد هر
ص:91
كسي مي تواند(روسري وچادر را) فروگذارد؟ فرمودند: نزد هر كسي(بيننده اى)،و زينت خود را آشكار نكند و اگر اين را هم انجام ندهد براي او بهتر است... .
17- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ أنَّهُ قَرَأ:أنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ قَالَ: الْجِلْبَابَ وَ الْخِمَارَ إذَا كَانَتِ الْمَرْأةُ مُسِنَّةً.(1)
امام صادق درباره آيه مورد بحث فرمود: زن در صورتي كه سالخورده باشد مي تواند جلباب و روسري خود را بردارد.
18- عَنْ أبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَوَاعِدِ مِنَ النِّسَاءِ مَا الَّذِي يَصْلُحُ لَهُنَّ أنْ يَضَعْنَ مِنْ ثِيَابِهِنَّ؟ فَقَالَ: الْجِلْبَابُ إلَّا أنْ تَكُونَ أمَةً فَلَيْسَ عَلَيْهَا جُنَاحٌ أنْ تَضَعَ خِمَارَهَا.(2)
از امام صادق پرسيدم: زنان سالخورده مي توانند كدام بخش از پوشش خود را بردارند؟ فرمود: روپوش (لباسي كه سر تا پا را مي پوشاند)، مگر اينكه آن زن، كنيز باشد، كه در اين صورت بر او گناهي نيست روسري خود را بردارد.
توضيح: از اين روايت، به قرينه ذيل آن استفاده مي شود كه براي زنان سالخورده (غير كنيز) روا نيست در برابر مردان نامحرم، روسري خود را بردارند.
19- ذَكَرَ الْحُسَيْنُ أنَّهُ كَتَبَ إلَيْهِ (الصادق) يَسْألُهُ عَنْ حَدِّ الْقَوَاعِدِ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي إذَا بَلَغَتْ جَازَ لَهَا أنْ تَكْشِفَ رَاْسَهَا وَ ذِرَاعَهَا؟ فَكَتَبَ: مَنْ قَعَدْنَ عَنِ النِّكَاحِ.(3)
حسين (يكي ازاصحاب امام صادق) مي گويد: خدمت آن حضرت نامه نوشته و از ايشان پرسيدم: حدّ زنان سالخورده كه وقتي به آن حد برسند، مي توانند سر
ص:92
و دو دست خود از آرنج تا پايين را آشكار سازند، چيست؟ فرمود: وقتي كه از ازدواج، فرو بنشينند (وديگر رغبتي به آن نداشته باشند).
20- عَنِ الرِّضَا قَالَ: سَألْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحِلُّ لَهُ أنْ يَنْظُرَ إلَى شَعْرِ اُخْتِ امْرَأتِهِ فَقَالَ: لَا إلَّا أنْ تَكُونَ مِنَ الْقَوَاعِدِ. قُلْتُ لَهُ: اُخْتُ امْرَأتِهِ وَ الْغَرِيبَةُ سَوَاءٌ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: فَمَا لِي مِنَ النَّظَرِ إلَيْهِ مِنْهَا؟ فَقَالَ شَعْرُهَا وَ ذِرَاعُهَا.(1)
بزنطي مي گويد: از امام رضا پرسيدم: آيا براي مرد حلال است به موي خواهر زن خود نگاه كند؟ فرمود: نه، مگر آن كه از زنان سالخورده باشد. عرض كردم: يعني خواهر زن با غريبه يكسان است؟ فرمود بله. عرض كردم: پس به كدام قسمت از او مي توانم نگاه كنم؟ فرمود: مو و دستهايش ازآرنج به پايين.
با توجّه به پاسخ اول حضرت، روشن است كه مقصود خواهر زن سالخورده است.
آيه چهارم- يَا نِسَاءَ النَّبىِّ ِّ لَسْتنُ َّ كَأحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إنِ اتَّقَيْتنُ َّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا(2)
ترجمه: اي همسران پيامبر! شما مانند يكي از زنان (ديگر) نيستيد (بايد سرمشق باشيد) اگر تقوي پيشه كنيد، بنابراين به گونه اي (به نرمي و ناز) هوس انگيز سخن نگوييد تا بيماردلان (هواپرستان) به شما طمع كنند، و سخن شايسته (غير هوس انگيز) بگوييد.
آيه پنجم- وَقَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لَاتَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْاُولىَ وَ أقِمْنَ الصَّلَوةَ وَءَاتِينَ الزَّكَوةَ وَ أطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه...(3)
ص:93
ترجمه: و در خانه هاي خود بنشينيد، و چون زنان جاهليّت نخست خودنمايى نكنيد، و نماز بپاداريد، و زكات دهيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد... .
آيه ششم- يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إلأ أنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إناهُ وَ لكِنْ إذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَاْنِسينَ لِحَديثٍ إنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إذا سَألْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أنْ تَنْكِحُوا أزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أبَداً إنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً(1)
ترجمه: اي كسانى كه ايمان آورده ايد! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر آنكه به شما اجازه داده شود... و چون از زنان پيامبر چيزي خواستيد (سؤالي داشتيد) از پشت پرده بخواهيد، اين پاكيزه تر است براي دلهاي شما و آنها، و شما نبايد رسول خدا را اذيت كنيد و نه زنان او را پس از ايشان به همسري خود درآوريد، اين كار نزد خدا (گناهى) بزرگ است.
آيه هفتم- يا أيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أدْنى أنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً(2)
ترجمه: اي پيامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو: چادر خود را به خود جمع كنند (و با آن صورت خود را بپوشانند). اين نزديكتر است تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند. و خدا آمرزنده و مهربان است.
توضيح: اظهارنمودن اندام و زيباييها، حيات معنوي را نابود مي كند، و تفاوتي در كار نيست، زن و مرد هر دو گرفتار خواهند شد.
ص:94
از اين رو اسلام خانم هاي جوان را از افكندن چادر و روسري منع و موظّف نموده است كه چادري ضخيم بپوشند تا لباسشان از پشت آن نمايان نباشد. خداوند به جهت حسّاسيّت امر براي بانوان جوان در مقابل ديدگان، وظايفي را مقرّر فرموده است، و بدينوسيله دلهاي پاك را، راهنمايي مي فرمايد.
همچنين با توجّه به اين قسمت از آيه كريمهذلِكَ أدْنى أنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ براي اينكه زنان شناخته نشوند چاره اي ندارند جز اينكه تمام بدن حتّي صورت را كه مجمع زيباييها و زينت هاي ايشان و برترين قسمت شناساننده اشخاص است، بپوشانند.
روي عن النبي أنه قال: للزوج ما تحت الدرع و للابن و الأخ ما فوق الدرع و لغير ذي محرم أربعة أثواب: درع و خمار و جلباب و إزار.(1)
از پيامبر اكرم روايت شده: (بهره شوهر از زن) كاميابي از زيرپيراهن است وبراي پسر و برادر آنچه روي پيراهن است و نامحرم (از روى) چهار لباس (همراه با هم):پيراهن(لباس بلند)، روسرى، شلوار و چادر مي تواند زن را ببيند.
محقّق اردبيلى مي نويسند: از «ثياب» مانند چادر و عبا اراده شده كه معمولاً روي لباسهاي ديگر پوشيده مي شود.(2)
مفسّرين اماميّه جز اندكي از ايشان، همگي ثياب را به چادر تفسير كرده اند.
شهرت عظيمي از نظر جميع مفسّرين و علماء اسلام كه به اجماع نزديك است محقّق شود مي توان ادّعا كرد كه مراد از ثياب در آيه لباس گشاد (عبا و چادر)
ص:95
است. و مشهور ميان علماء و لغت شناسان اين است كه «جلباب» را به چادر در مقابل خمار كه روسري مي باشد معنا كرده اند.
بر زن، پوشانيدن همه بدن، حتّي چهره و دو دست واجب است. به گفته علّامه حلّى، اين قول را، ابابكر بن عبدالرّحمان بن هشام و به گفته صاحب جواهر، فاضل مقداد اختيار نموده اند ؛(1) و از عبارت فيض كاشانى در تفسير صافي نيز اين بيان آشكار مي شود.(2)
براساس نقل صاحب جواهر، سخن فاضل مقداد سيوري چنين است:
إنّ بدن المرأة عورة الّا علي الزّوج و المحارم(3). يعنى: پيكر زن عورت است مگر بر شوهر و محارم او.
سيره عملي متديّنان ازصدر اسلام تاكنون نيز رعايت پوشش كامل از سوي بانوان و پوشيده ماندن ايشان ازنگاه نامحرمان بوده است. مردان متديّن وغيور، هيچگاه اجازه نمي دادند زنان ودخترانشان باچهره هاي باز در مقابل نامحرم نمايان شوند.
شهيد ثانى چنين نگاشته: لاتّفاق المسلمين علي منع النّساء من أن يخرجن سافرات(4). يعنى: مسلمانان اتّفاق دارند كه از بيرون رفتن زنان با سر و روي برهنه جلوگيري نمايند.
صاحب جواهر فرموده: بعضي بر وجوب پوشش چهره به اين آيه يا أيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أدْنى
ص:96
أنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً استدلال كرده اند.(1)
استدلال به آيه، مبني بر اين است:يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ _ روپوش هاي خويش را به خود نزديك كنند اشاره به پوشاندن صورت است، چنانكه ملّامحسن فيض در تفسير صافي نوشته است: يغطّين وجوههنّ و أبدانهنّ بملاحفهنّ إذا برزن لحاجة(2). يعنى: زنان، هنگامي كه براي (رفع) حاجتى، بيرون مي روند، چهره ها و بدن هايشان را با روپوش هاي خويش بپوشانند.
صاحب جواهرالكلام مي نويسد: و لمناسبة ذلك البعد عن الوقوع في الزنا، والافتنان ونحوهما المعلوم من الشارع ارادة عدمهما(3). يعنى: حكم به حرمت، تناسب دارد با دور شدن از زناكاري و مفتون واقع نشدن و مانند آن دو كه معلوم است مقصود شارع، نبودن آنها است.
جوهري نوشته است: الجلباب: الملحفة(4)؛ يعنى: جلباب، پوشش سرتاسري است.
قرطبي از مفسرين عامّه مي نويسد: الجلابيب _ جمع جلباب _ و هو ثوب اكبر من الخمار. و روي عن ابن عباس و ابن مسعود انّه الرّداء و قد قيل: إنّه القناع، والصحيح أنّه الثوب الّذي يستر جميع البدن(5). يعني: جلابيب، جمع جلباب وآن پوششي است بزرگتر از روسري و از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه جلباب را به ردا معنا كرده اند؛ برخي آن را به معناي روسري دانسته اند و صحيح آن است كه
ص:97
واژه ي جلباب را به معناي پوششي بدانيم كه همه بدن را مي پوشاند.
اسماعيل بن كثيرازمفسرين عامّه مي نويسد: الجلباب هو الرّداء فوق الخمار... و هو بمنزلة الإزار اليوم(1). يعني:جلباب به معناي پوششي است كه روي مقنعه قرار مي گيرد... و آن امروزه به منزله چادر است. اين سخن را ابن مسعود، عبيده، قتاده، حسن بصري، سعيدبن جبير، ابراهيم نخعي، عطايي خراساني و شمار فراوان ديگري ابراز داشته اند.
وجوب پوشش صورت از ديدگاههايي است كه در ميان مفسّرين(2) و فقهاء شهرت فتوايي دارد.
ص:98
ص:99
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ سَلِمَ مِنْ أمَّتِي مِنْ أرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ، مِنَ الدُّخُولِ فِي الدُّنْيا وَاتِّبَاعِ الْهَوَى وَ شَهْوَةِ الْبَطْنِ وَ شَهْوَةِ الْفَرْجِ، وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِسَاءِ أمَّتِي مِنْ أرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهَا الْجَنَّةُ، إذَا حَفِظَتْ مَا بَينَ رِجْلَيهَا وَ أطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ صَلَّتْ خَمْسَهَا وَصَامَتْ شَهْرَهَا.(1)
پيامبراكرم فرمودند: از امّت من هركس از چهار خوي سالم بماند، پاداش او بهشت است: 1- در دنيا داخل شدن(دنياپرستى) 2- و پيروي از هوا و هوس (هواپرستى) 3- شهوت شكم(شكم بارگى) 4- شهوت جنسي (شهوترانى).
و از زنان امّت من هركدام كه از چهار خوي سالم بماند، پاداش او بهشت است: 1- اگر بين دو پاي خود حفظ كند(شهوت پرستي نكند) 2- و فرمان شوهر خود ببرد 3- و نمازهاي پنجگانه را به جاي آورد 4- و ماه رمضان را روزه بگيرد.
ص:100
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: تَقَبَّلُوا لِي سِتَّ خِصَالٍ أتَقَبَّلْ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ... وَ غُضُّوا أبْصَارَكُمْ وَاحْفَظُوا فُرُوجَكُمْ وَ... (1).
پيامبر اكرم فرمودند: شش خصلت را برايم بپذيريد، بهشت را براي شما خواهم پذيرفت... و چشمانتان را از نگاه حرام فرو نهيد وعورتهاي خود را از حرام محافظت كنيد و... .
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ: لِكُلِّ عُضْوٍ مِنْ بَنِي آدَمَ حَظٌّ مِنَ الزِّنَى، وَ الْعَينُ زِنَاهُ النَّظَرُ وَاللِّسَانُ زِنَاهُ الْكَلَامُ وَ الْاُذُنَانِ زِنَاهُمَا السَّمْعُ وَ الْيَدَانِ زِنَاهُمَا الْبَطْشُ وَ الرِّجْلَانِ زِنَاهُمَا الْمَشْيُ وَ الْفَرْجُ يُصَدِّقُ ذَلِكَ كُلَّهُ وَ يُكَذِّبُهُ.(2)
پيامبراسلام فرمودند: براي هرعضوي ازفرزندان آدم بهره اي از زنا است و زناي چشم نگاه حرام، زناي زبان سخن بانامحرم، زناي دو گوش شنيدن صداي نامحرم و زناي دست ها لمس و گرفتن است و زناي پاها نيز راه رفتن به سوي گناه و حرام است. و عورت ها(شهوت جنسي) تصديق و تكذيب آنها را مي كند.
توضيح: محقّق حلّي مي نويسد: براي شخص نابينا، روا نيست به صداي زن نامحرم گوش فرا دهد.(3)
صاحب كتاب جواهرالكلام مي نويسد: اختصاص به شخص نابينا ندارد؛ و ظاهر كتاب هاي القواعد، التحرير، الارشاد و التلخيص نيز حرمت است.(4)
ص:101
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عَمْرْ قَالَ قُلْتُ لِأبِي عَبْدِ اللَّهِ: كَيفَ مَاسَحَ رَسُولُ اللَّهِ النِّسَاءَ حِينَ بَايَعَهُنَّ؟ فَقَالَ: دَعَا بِمِرْكَنِهِ الَّذِي كَانَ يتَوَضَّأ فِيهِ فَصَبَّ فِيهِ مَاءً ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ يَدَهُ الْيُمْنَى فَكُلَّمَا بَايَعَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ قَالَ اغْمِسِي يَدَكِ فَتَغْمِسُ كَمَا غَمَسَ رَسُولُ اللَّهِ فَكَانَ هَذَا مُمَاسَحَتَهُ إيّاهُنَّ.(1)
به امام صادق عرض كردم: هنگامي كه پيامبرخدا با زنان (مكّه) بيعت فرمودند، چگونه با آنان بيعت نمودند؟ فرمود: ظرف وضوي خود را طلبيده، در آن مقداري آب ريختند، سپس دست راست خود را درآن فرو بردند، هر زني كه مي خواست با آن حضرت بيعت كند، مي فرمود: دست خود را در ظرف فرو ببرد، و زنان بيعت كننده نيز مانند پيامبر دست خود را در ظرف فرومي بردند. مصافحه پيامبر با زنان اينگونه بود. (هرگزبا هيچ زني مصافحه نكرده ودست ندادند).
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ أتَدْرِي كَيْفَ بَايَعَ رَسُولُ اللَّهِ النِّسَاءَ؟ قُلْتُ: أللَّهُ أعْلَمُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أعْلَمُ. قَالَ: جَمَعَهُنَّ حَوْلَهُ ثُمَّ دَعَا بِتَوْرٍ بِرَامٍ فَصَبَّ فِيهِ نَضُوحاً ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ إلَى أنْ قَالَ: ثُمَّ قَالَ: إغْمِسْنَ أيْدِيَكُنَّ فَفَعَلْنَ، فَكَانَتْ يَدُ رَسُولِ اللَّهِ الطَّاهِرَةُ أطْيَبَ مِنْ أنْ يَمَسَّ بِهَا كَفُّ أُنْثَى لَيْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ.(2)
امام صادق فرمودند: آيا مي داني پيامبرخدا با زنان چگونه بيعت نمودند؟ عرض كردم: خدا و فرزند پيامبر خدا داناترند. آن حضرت فرمود: ظرف وضوي خود را طلب نمودند و در آن آب تازه ريخته؛ سپس دست خود را در آن
ص:102
فروبردند و به زنان امر فرمودند: دستان خود را در آن فرو بريد. همانا دستان طاهر رسول خدا، پاكتر از آن بود كه با آن دست زن نامحرمي را لمس كند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ مَكَّةَ بَايَعَ الرِّجَالَ ثُمَّ جَاءَهُ النِّسَاءُ يُبَايِعْنَهُ فَأنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:يا أيُّهَا النَّبِيُّ إذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أنْ لايُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أوْلادَهُنَّ وَ لا يَاْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أيدِيهِنَّ وَ أرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(1) إلَى أنْ قَالَ: فَقَالَتْ أمُّ حَكِيمٍ:... يا رَسُولَ اللَّهِ! كَيفَ نُبَايِعُكَ؟ فَقَالَ: إنِّي لَا أصَافِحُ النِّسَاءَ، فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأدْخَلَ يَدَهُ ثُمَّ أخْرَجَهَا فَقَالَ: أدْخِلْنَ أيْدِيَكُنَّ فِي هَذَا الْمَاءِ فَهِيَ الْبَيْعَةُ.(2)
امام صادق فرمودند: هنگامي كه پيامبرخدا مكّه را فتح نمودند؛ مردان با آن حضرت بيعت كردند، سپس زنان براي بيعت كردن با ايشان آمدند، خداوند عزّوجل آيه اي نازل فرمود:اي پيامبر! هنگامي كه زنان با ايمان نزد تو آيند تا (براساس اين شرايط) با تو بيعت كنند: چيزي را با خدا شريك نگيرند، و دزدي نكنند، و مرتكب زنا نشوند، و فرزندان خود را نكشند، و طفل حرام زاده خود را به دروغ و افترا به شوهرانشان نبندند، و در هيچ كار پسنديده اي از تو سرپيچي نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براي آنان آمرزش بخواه؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است (زني به نام) امّ حكيم گفت: اي پيامبرخدا! چگونه با تو بيعت كنيم؟ پيامبر فرمود: بدرستي كه من با زنان دست نمي دهم. پس آن حضرت
ص:103
ظرف آبي خواستند، دست خود را در آن قرار دادند، سپس دست خود را از آن خارج نموده و فرمودند: اي زنان دست خود را در اين آب قرار دهيد، همين بيعت كردن است.
عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: أخَذَ رَسُولُ اللَّهِ الْبَيْعَةَ عَلَى النِّسَاءِ... وَ لَا يَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِي الْخَلَاءِ.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين علي فرمود: پيامبرخدا از زنان پيمان گرفتند (بر اينكه)... و اينكه در خلوت با نامحرمان ننشينند.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ فِيمَا أخَذَ رَسُولُ اللَّهِ مِنَ الْبَيعَةِ عَلَى النِّسَاءِ:... وَلَايَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِي الْخَلَاءِ.(2)
امام صادق فرمود: از چيزهايي كه پيامبر (بر آنها) از زنان پيمان گرفتند... و اينكه با مردان در خلوت همنشيني نكنند.
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ: أنَّهُ كَانَ مِمَّا يَاْخُذُ عَلَى النِّسَاءِ فِي الْبَيْعَةِ أنْ لَا يَتَحَدَّثْنَ مَعَ الرِّجَالِ إلَّا ذَا مَحْرَمٍ.(3)
از پيمان هايي كه رسول خدا از زنان مي گرفتند اين بود كه با نامحرمان همسخن نباشند.
ص:104
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أنْ يَدْخُلَ الرِّجَالُ عَلَى النِّسَاءِ إلَّا بِإذْنِ أوْلِيائِهِنَّ.(1)
امام صادق فرمود: پيامبر نهي فرمود از اينكه مردان بر زنان بدون اجازه اولياء (سرپرست، پدر، شوهر، وليّ) آنان داخل شوند.
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أنَّهُ نَهَى النِّسَاءَ أنْ يَنْظُرْنَ إلَى الرِّجَالِ وَ أنْ يَخْرُجْنَ مِنْ بُيُوتِهِنَّ إلَّا بِإذْنِ أزْوَاجِهِنَّ وَ نَهَى أنْ يَدْخُلْنَ الْحَمَّامَاتِ إلَّا مِنْ عُذْرٍ وَ قَالَ: أيُّما إمْرَأةٍ وَضَعَتْ خِمَارَهَا فِي غَيْرِ بَيْتِ زَوْجِهَا فَقَدْ هَتَكَتْ حِجَابَهَا.(2)
رسول اكرم زنان را از نگاه كردن به مردان نامحرم نهي فرمودند و از بيرون رفتن از خانه بدون اجازه شوهران بازداشتند و از رفتن به حمّام عمومي بدون عذر شرعي نهي نموده و فرمودند: هر زني كه حجاب خود را در غير خانه شوهرش فروگذارد، حجاب خود را هتك نموده است.
وَ عَنْهُ: أنَّهُ نَهَى النِّسَاءَ أنْ يَسْلُكْنَ وَسَطَ الطَّرِيقِ وَ قَالَ: لَيْسَ لِلنِّسَاءِ فِي وَسَطِ الطَّرِيقِ نَصِيبٌ. وَ نَهَى أنْ تَلْبَسَ الْمَرْأةُ إذَا خَرَجَتْ ثَوْباً مَشْهُوراً أوْ تَتَحَلَّى بِمَا لَهُ صَوْتٌ يُسْمَعُ وَ لَعَنَ الْمُذَكَّرَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْمُؤَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ نَهَى النِّسَاءَ عَنْ إظْهَارِ الصَّوْتِ إلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ وَ نَهَاهُنَّ عَنِ الْمَبِيتِ فِي غَيْرِ بُيوتِهِنَّ وَ نَهَى أنْ يُسَلِّمَ الرِّجَالُ عَلَيْهِنَّ.(3)
و پيامبر زنان را از اينكه در وسط راه حركت كنند نهي نموده و فرمودند:
ص:105
زنان را از وسط راه بهره اي نيست و زنان را از اينكه لباس شهرت (كه سبب انگشت نما شدن باشد) بپوشند و از پوشيدن چيزي كه صدا ايجاد كند (زيورآلات و غير آنها باشد)؛ نهي فرمودند و مرداني را كه صفات زنان دارند (تشبّه به زنان) و زنان با صفات مردان (تشبّه به مردان) را لعنت كردند و زنان را از اينكه صداي خود را در غير ضرورت آشكار كنند و در غير خانه خود بمانند نهي فرمودند و از سلام كردن مردان به زنان نهي فرمودند.
من مناهي النَّبِيِّ: مَنْ صَافَحَ إمْرَأةً تَحْرُمُ عَلَيهِ فَقَدْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَمَنِ الْتَزَمَ إمْرَأةً حَرَاماً قُرِنَ فِي سِلْسِلَةٍ مِنْ نَارٍ مَعَ شَيْطَانٍ فَيُقْذَفَانِ فِي النَّارِ.(1)
از آنچه پيامبرخدا نهي فرموده، آن است كه فرمود: هركسي دست به زن نامحرمي بدهد، سزاوار غضب الهي شده و هركس زن نامحرمي را در آغوش گيرد به همراهي شيطان در زنجيري از آتش بسته شود و هر دو در آتش جهنّم انداخته شوند.
فِيمَا أوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً: يا عَلِيُّ!... وَ لَا تَخْرُجُ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا إلَّا بِإذْنِهِ فَإنْ خَرَجَتْ بِغَيْرِ إذْنِهِ لَعَنَهَا اللَّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ لَا تُعْطِي مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً إلَّا بِإذْنِهِ...ياعَلِيُّ!...وَ طَاعَةُ الْمَرْأةِ نَدَامَةٌ، ياعَلِيُّ! إنْ كَانَ الشُّؤْمُ فِي شَيْ ءٍ فَفِي لِسَانِ الْمَرْأة...ياعَلِيُّ! أرْبَعَةٌ مِنْ قَوَاصِمِ الظَّهْرِ، إمَامٌ يَعْصِي اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَ يُطَاعُ أمْرُهُ وَ زَوْجَةٌ يحْفَظُهَا زَوْجُهَا وَ هِي تَخُونُهُ وَ فَقْرٌ لَا يَجِدُ صَاحِبُهُ مُدَاوِياً وَ جَارُ سَوْءٍ فِي دَارِ مُقَامٍ...(2) .
ص:106
پيامبر اكرم به اميرالمؤمنين فرمودند: اي على! (زن) ... و نبايد از خانه شوهر بدون اجازه او خارج شود و اگر چنين كرد خدا و جبرئيل و ميكائيل او را لعنت مي كنند. و ازخانه شوهر بدون اجازه او چيزي به كسي ندهد... . اي على! ... فرمانبرداري از زن پشيماني آورد. اي على! اگر در چيزي شومي و نحسي است، پس در زبان زن (بددهان) است... اي على! چهار چيز كمر را مي شكند: 1- پيشوايي كه نافرماني خدا كند و فرمان او برده شود 2- و زني كه شوهرش او را حفظ كند و آن زن به شوهر خود خيانت كند 3- و تنگدستي و فقري كه صاحب آن درمان كننده اي نيابد 4- و همسايه بد براي خانه... .
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إنَّ رَجُلًا مِنَ الْأنْصَارِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ خَرَجَ فِي بَعْضِ حَوَائِجِهِ فَعَهِدَ إلَى امْرَأتِهِ عَهْداً ألَّا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِهَا حَتَّى يَقْدَمَ، قَالَ: وَ إنَّ أبَاهَا مَرِضَ فَبَعَثَتِ الْمَرْأةُ إلَى النَّبِيِّ فَقَالَتْ: إنَّ زَوْجِي خَرَجَ وَعَهِدَإلَيَّ أنْ لَا أخْرُجَ مِنْ بَيْتِي حَتَّى يَقْدَمَ وَإنَّ أبِي قَدْمَرِضَ فَتَاْمُرُنِي أنْ أعُودَهُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَاإجْلِسِي فِي بَيْتِكِ وَ أطِيعِي زَوْجَكِ، قَالَ: فَثَقُلَ فَأرْسَلَتْ إلَيْهِ ثَانِياً بِذَلِكَ فَقَالَتْ: فَتَاْمُرُنِي أنْ أعُودَهُ؟ فَقَالَ: إجْلِسِي فِي بَيْتِكِ وَ أطِيعِي زَوْجَكِ، قَالَ: فَمَاتَ أبُوهَا فَبَعَثَتْ إلَيْهِ إنَّ أبِي قَدْ مَاتَ فَتَاْمُرُنِي أنْ أصَلِّيَ عَلَيهِ؟ فَقَالَ: لَا إجْلِسِي فِي بَيْتِكِ وَ أطِيعِي زَوْجَكِ. قَالَ: فَدُفِنَ الرَّجُلُ فَبَعَثَ إلَيهَا رَسُولُ اللَّهِ: إنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَكِ وَ لِأبِيكِ بِطَاعَتِكِ لِزَوْجِكِ.(1)
ص:107
امام صادق فرمود: مردي از انصار در زمان رسول خدا براي انجام بعضي از كارهايش ازخانه خارج شد(به سفر رفت) و به همسر خود گفت: تا بازنگشته ام از خانه بيرون مرو. در آن زمان پدرش (پدر آن زن) بيمار گشت. پس آن زن براي پيامبر پيغام فرستاد كه: شوهرم بيرون رفته و به من گفته است از خانه خارج نشوم تا وي بازگردد و بدرستي كه پدرم بيمار شده است. امر مي فرماييد به عيادت پدرم بروم؟ رسول خدا فرمود: نه، بنشين در خانه ات و از فرمان شوهرت پيروى كن. پس پدرش به شدّت بيمار گشت؛ دوباره آن زن براي پيامبر پيغام فرستاد، پيامبر فرمود: در خانه ات بنشين و از فرمان شوهرت پيروى كن. تا اينكه پدر آن زن از دنيا رفت و باز آن زن پيغام براي حضرتش فرستاد كه آيا مرا اجازه مي دهيد بر پدرم نماز بگزارم؟ فرمود: نه، در خانه ات بنشين و فرمان شوهرت را اطاعت كن. عاقبت پدر آن زن را به خاك سپردند. و پيامبر اين بار براي او پيغام فرستاد كه: خداوند تو و پدرت را به خاطر فرمانبرداري از شوهرت آمرزيد.
قَالَ النَّبِيّ : النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَاتٌ، فَدَاوُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ.(1)
پيامبر فرمود: زنان ناتوان و ناتوان طلب (در گفتار) و عورت هستند، ناتواني گفتاري آنان را با سكوت و عورت هاي آنان را با خانه ها درمان كنيد.
ص:108
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أنَّهُ قَالَ: إتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ فَإنَّهُنَّ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ وَ إنَّكُمُ اسْتَحْلَلْتُمُوهُنَّ بِأمَانَةِ اللَّهِ وَ هُنَّ عِنْدَكُمْ عَوَانٍ فَادْرَءُوا عََِّيهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ وَارُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ.(1)
رسول اكرم فرمودند: درباره زنان تقواي خدا پيشه كنيد، همانا آنان ناتوان (در گفتار) و عورت اند و همانا آنان را به امانت خدا بر خود حلال كرديد و آنان نزد شما به نيمه رسيده هستند، پس ناتواني آنان را با خاموشي و عورتهاي آنان را با خانه ها بپوشانيد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : النِّسَاءُ عَوْرَةٌ إحْبِسُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ وَ اسْتَعِينُوا عَلَيْهِنَّ بِالْعُرْي.(2)
پيامبر اكرم فرمودند: زنان عورت اند، آنان را در خانه (دور از محيطي كه نامحرم در آن حضور دارد) نگاه داريد... .
قَالَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إلَى الطَّعَامِ فَإنَّ النَّبِيَّ قَالَ: النِّسَاءُ عَيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ.(3)
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: به زنان آغاز به سلام نكنيد و آنان را به طعام (جهت پذيرايى) دعوت ننماييد، زيرا پيغمبر فرمود: زنان، ناتوان و ناتوان طلب در گفتار و عورتند. پس عيب گفتاري آنان را با سكوت (گفتگو ننمودن با نامحرم) و عورت (تن و اندام) آنان را با خانه بپوشانيد.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ فِي الضَّعِيفَينِ يَعْنِي بِذَلِكَ الْيَتِيمَ وَ النِّسَاءَ وَ إنَّمَا
ص:109
هُنَّ عَوْرَةٌ.(1)
امام صادق فرمودند: درباره دو ناتوان تقواي خداپيشه كنيد يعني يتيم و زنان و همانا كه آنان (زنان) عورت هستند. (آنان را از گناه بازداريد.)
توضيح: تعبير«النِّسَاءُ عَيٌّ» از باب مبالغه و به اين مفهوم است كه زنان بايد سكوت را به طور كامل در حضور نامحرم مراعات كنند. كلمه «عَيّ» را بعضي ناتواني در درست سخن گفتن و بند آمدن زبان و در صحبت گير كردن معنا كرده اند. بنابر فرمايش حضرت كه درباره تمام تن زنان فرمودند: آنان عورت اند، يعني بايد پوشيده گردند. براي ما مراد آن حضرت از كلمه «عَيٌّ» معلوم مي شود: از آنجا كه در سخن گفتن و ارتباط گفتاري زنان با نامحرمان به ويژه زماني كه با صداي نازك و عشوه همراه باشد، شهوت انگيز براي مردان و سبب ايجاد انس با آنان مي شود، پيامبر همچنان كه فرموده است تن و اندام زن بايد در خانه پوشيده گردد، فرموده اند كه بايد سخن گفتن ايشان نيز كه مي تواند توجّه نامحرم را جلب كند با سكوت محافظت شود.
در بيان اين مطلب محقّق حلّي مي فرمايد: اصل، وجوب پوشش تمام بدن زن مسلمان مؤمنه است.(2)
عن أهل البيت: أنَّهُ لَمَّا أجْمَعَ أبُوبَكْرٍ عَلَى مَنْعِ فَاطِمَةَ فَدَكَ، وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ لَاتَتْ [لَاثَتْ] خِمَارَهَا عَلَى رَاْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَنِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيولَهَا، مَاتَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ حَتَّى
ص:110
دَخَلَتْ عَلَى أبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأنْصَارِ وَ غَيرِهِمْ فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ... .(1)
از اهل بيت روايت شده است كه فرمودند: چون ابوبكر و عمر، تصميم گرفتند حضرت فاطمه را از فدك محروم كنند و خبر آن به حضرت رسيد، مقنعه به سر كشيدند و چادر خويش را بر خود پيچيدند و در ميان گروهي از ياران و زنان خويشاوند، درحالي كه بلندي چادر قدم هايشان را مي پوشانيد و در راه رفتن پا روي آن مي نهادند. راه رفتنشان، به سان راه رفتن پيامبر بود، تا اينكه بر ابوبكر وارد شدند درحالي كه در ميان جمعي از مهاجرين و انصار بود، و براي حضرت فاطمه پرده اي زده شد و... .
رُوِيَ: ... وَ أَقْبَلَ النَّاسُ مِثْلَ عُرْفِ الْفَرَسِ إِلَى عَلِيٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ بَيْنَ يَدَيْهِ يَبْكِيَانِ فَبَكَى النَّاسُ لِبُكَائِهِمَا وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ عَلَيْهَا بُرْقُعَةٌ وَ تَجُرُّ ذَيْلَهَا مُتَجَلِّلَةً بِرِدَاءٍ عَلَيْهَا تُسَبِّجُهَا وَ هِيَ تَقُولُ يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! الْآنَ حَقّاً فَقَدْنَاكَ فَقْداً لَا لِقَاءَ بَعْدَهُ أَبَداً... (2).
علّامه شهيد محمّد بن فتّال نيشابوري در كتاب شريف«روضة الواعظين» فرموده است: روايت گرديده... هنگام شهادت حضرت زهرا مردم همچنان پشت سر يكديگر به حضور حضرت علي رسيدند در حالي كه ايشان نشسته بود و حسنين در حضور آن حضرت مشغول گريه كردن بودند، و مردم به سبب گريه آنان اشك مي ريختند، و امّ كلثوم در حالي خارج گرديد كه
ص:111
روبنده به صورت داشت و دامن لباسش به زمين كشيده مي شد و مي فرمود: اي پدر جان! اي پيامبر خدا! گويا هم اكنون تو را به نحوي از دست داديم كه پس از آن ملاقاتي در كار نخواهد بود!...
توضيح: اي سراپا كتاب خدا! اي سراپا قرآن خدا! و اي سرتاپا وليّ خدا! مرا به خود نزديك كن تا نه مثل تو، بلكه همرنگ تو شوم، تو محبوب من هستي و من مي خواهم به تو نزديك باشم.
جَابِرُ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يقُولُ كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ فَقَالَ: إنَّ خَيْرَ نِسَائِكُمُ الْوَلُودُ الْوَدُودُ الْعَفِيفَةُ الْعَزِيزَةُ فِي أهْلِهَا الذَّلِيلَةُ مَعَ بَعْلِهَا الْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصَانُ عَلَى غَيْرِهِ الَّتِي تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِيعُ أمْرَهُ وَ إذَا خَلَا بِهَا بَذَلَتْ لَهُ مَا يرِيدُ مِنْهَا وَ لَمْ تَبَذَّلْ كَتَبَذُّلِ الرَّجُلِ.(1)
جابر بن عبدالله انصارى كه يكي از اصحاب خوب پيامبر است، مي گويد: نزد پيامبر بوديم كه فرمودند: بهترين زنان شما زني است كه بزايد و مهربان و باعفّت باشد، نزد خاندان خود قدرتمند و نزد شوهرش فرمانبردار باشد. آنكه در اختيار شوهر باشد، و نزد غير شوهر خود را حفظ كند، آنكه سخن شوهر را گوش داده و فرمانبردار او باشد و هرگاه نزد شوهر رفت همچون مردان بذل نكند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: ألَا اُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِ نِسَائِكُمْ... الَّتِي لَا تَوَرَّعُ مِنْ قَبِيحٍ الْمُتَبَرِّجَةُ إذَا غَابَ عَنْهَا بَعْلُهَا الْحَصَانُ مَعَهُ إذَا حَضَرَ...(2) .
ص:112
پيامبراكرم فرمود: آيا خبر بدهم شما را به بدترين زنانتان؟!... و او زني است
كه از كارهاي زشت دامن خود را پاك نگاه ندارد و هنگامي كه شوهر نزد او نيست بي بندوبار باشد و نزد شوهر خود را نگه دارد... .
قال النبيُّ : ...لَعَنَ اللَّهُ...وَ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَال...(1) .
پيامبراكرم فرمودند: ... لعنت خدا بر... و بر مرداني كه خود را شبيه زنان و زناني كه خود را شبيه مردان كنند.
لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُخَنَّثِينَ [مِنَ] الرِّجَالِ الْمُتَشَبِّهِينَ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَرَجِّلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ الْمُتَشَبِّهَاتِ بِالرِّجَالِ.(2)
پيامبرخدا مردان مخنّث را لعنت كردند.آنان كه خود را شبيه زنان كنند، وزناني مردصفت كه خود را شبيه مردان كنند (صفت مردان را به خود بگيرند).
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أنَّهُ لَعَنَ الْمُخَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ قَالَ: أخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ لَعَنَ الْمُذَكَّرَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْمُؤَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ.(3)
پيامبر گرامي اسلام مرداني را كه صفات زنان بگيرند لعنت فرموده و فرمان دادند آنان را از خانه هاي خود بيرون كنيد و زناني را كه صفت مردان بگيرند و مرداني را كه صفت زنان بگيرند، لعنت فرمودند.
ص:113
عَنْ عَلِيٍّ أنَّهُ رَأى رَجُلًا بِهِ تَاْنِيثٌ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ: أخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ يا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ،ثُمَّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ.(1)
امام على درمسجدپيامبر با مردي مواجه شدندكه حالت هاى زنانه داشت؛ پس به او فرمودند: از مسجد پيامبر خدا بيرون شو اي كسي كه مورد لعنت پيامبرخدا هستى. سپس فرمودند: شنيدم پيامبر مي فرمودند: خداوند مرداني كه خود را شبيه زنان و زناني كه خود را شبيه مردان مي كنند، لعنت كند.
عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ حَتَّى أتَاهُ رَجُلٌ بِهِ تَاْنِيثٌ فَسَلَّمَ عَلَيهِ فَرَدَّ عَلَيهِ السَّلَامَ ثُمَّ أكَبَّ رَسُولُ اللَّهِ إلَى الْأرْضِ يَسْتَرْجِعُ ثُمَّ قَالَ: مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أمَّتِي؟! إنَّهُ لَمْ يَكُنْ مِثْلُ هَؤُلَاءِفِي أمَّةٍ إلَّا عُذِّبَتْ قَبْلَ السَّاعَة .(2)
حضرت امام امير المؤمنين على فرمودند: همراه با پيامبر خدا در مسجد نشسته بودم كه مردي با تأنّث و ويژگي هاي زنان وارد شد و بر پيامبر سلام كرد، حضرت پس از اينكه به سلام او پاسخ دادند، چشم به زمين دوختند درحالي كه استرجاع مي نمودند(3) سپس فرمودند: چنين افرادي در امّت من يافت مي شوند؟! اين گونه افراد، در هيچ امّتي يافت نمي شوند، مگر اينكه آن امّت پيش ازآمدن قيامت، عذاب مي شوند.
عَنْ أبِي جَعْفَرٍ قَالَ إنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَعَنَ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَلَعَنَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ.(4)
ص:114
امام محمّدباقر فرمودند: بدرستي كه پيامبراسلام مرداني كه خود را شبيه زنان و زناني كه خود را شبيه مردان كنند، لعنت فرمودند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَزْجُرُ الرَّجُلَ أنْ يَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْ أةَ أنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَاً.(1)
امام صادق از پدران گراميش نقل نمود كه پيامبراكرم از اينكه مردان خود را شبيه به زنان كنند، جلوگيري مي نمودند و از اينكه زنان در پوشاك خود را به مردان شبيه كنند، نهي مي فرمودند.
عَنْ أبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ: لَعَنَ اللَّهُ... وَالْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ ... .(2)
حضرت امام محمّد باقر فرمود: پيامبر خدا فرمودند: لعنت خداوند بر... و بر مرداني كه خود را شبيه زنان و زناني كه خود را شبيه مردان كنند... .
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ: الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَالْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ... .(3)
حضرت امام جعفرصادق فرمود: پيامبرخدا مرداني كه خود را شبيه زنان وزناني كه خود را شبيه مردان كنند _ كه همان مخنّثون مي باشند_ لعنت فرمودند.
فقه الرّضا: قَدْ لَعَنَ النَّبِيّ سَبْعَةً... وَ الْمُتَشَبِّهَ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ... وَ الْمُتَغَافِلَ عَلَى زَوْجَتِهِ وَ هُوَ الدَّيوثُ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: اقْتُلُوا الدَّيوثَ.(4)
ص:115
در كتاب شريف فقه منسوب رضوى آمده است: بدرستي كه پيامبر هفت كس را لعنت فرمود: ... و زني كه خود را شبيه مردان و مردي كه خود را شبيه زنان كند و مردي كه حفاظت از همسر خود (از فحشاء و منكر) نكند و او ديّوث است و پيامبر فرمود: ديّوث را بكشيد.
وَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُخَنَّثِينَ وَ قَالَ: أخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ.(1)
و پيامبرگرامي اسلام مخنّث ها (مردان زن صفت و شبيه زن) را لعنت كرده وفرمودند: آنان را از خانه هايتان بيرون كنيد.
عن رَسُولِ اللَّهِ : أخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ فَإنَّهُمْ أقْذَرُ شَيْ ءٍ.(2)
پيامبراكرم فرمودند: آنان (مردان زن صفت) را از خانه هايتان بيرون كنيد، به يقين آنان كثيفترين چيز هستند.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ أوْ أبِي الْحَسَنِ قَالَ: إنِّي لَأكْرَهُ أنْ يُتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ.(3)
امام صادق و يا امام كاظم فرمودند: خوش ندارم مردي شبيه زنان شود.
شهيد ثاني مي فرمايد: يكي از محرّمات (ممنوعيّتها) زينت نمودن مرد و زن است با چيزي كه بر آنها حرام است، مانند اينكه مرد النگو و خلخال و لباسي كه به حسب عادت، ويژه بانوان است بپوشد_ كه البته لباس ويژه، با توجه به زمان ها
ص:116
و مكان ها، فرق مي كند_ و مانند اينكه زن، اشياي ويژه مرد، مانند كمربند وعمامه را بپوشد.(1)
قابل توجّه: هرگونه شباهت در آرايش و پيرايش موهاي سر و ريش و ابرو و نيز ناخن، پوشاك، رفتار، گفتار و اخلاق، به جنس مخالف حرام است.
أوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إلَى نَبِيٍّ مِنْ أنْبِيائِهِ: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لَايَلْبَسُوا لِبَاسَ أعْدَائِي وَلَايَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أعْدَائِي وَلَايَسْلُكُوا مَسَالِكَ أعْدَائِي فَيكُونُوا أعْدَائِي كَمَا هُمْ أعْدَائِي.(2)
امام صادق فرمود: خداوندعزّوجل به پيامبري از پيامبرانش وحي فرمود:
به مؤمنان بگو! پوشش دشمنانم را نپوشند، خوردني هاي دشمنان را نخورند و راه هاي آنها را نپيمايند، در غير اين صورت مانند آنان، دشمنانم خواهند بود.
توضيح: اين يك قانون فطري است: آنچه از ظاهر آنكه خدا را دوست دارد، آشكار است؛ نبايد شبيه به ظاهرآن باشد كه خدا را دوست نمي دارد و با او دشمن است. خودت بگو: اگر خوراك، پوشاك، رفتار و... دوست و دشمن خدا يكسان باشد، پس در چه چيز با يكديگر تفاوت دارند؟...
ص:117
نَهَى(النبيُّ):... وَ نَهَى أنْ تَتَزَيَّنَ لِغَيْرِ زَوْجِهَا فَإنْ فَعَلَتْ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أنْ يُحْرِقَهَا بِالنَّارِ وَ نَهَى أنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا أوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا أكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ.(1)
پيامبرگرامي اسلام نهي فرمود... و از اينكه زني براي غير شوهر خود آرايش كند و فرمود: اگر زني چنين كند بر خدا سزاوار است او را به آتش بسوزاند. و نهي فرمود از اين كه زني نزد غير شوهر خود و نامحرم بيش از پنج كلمه لازم سخن بگويد.
عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: وَ نَهَى (رَسُولُ اللهِ) أنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا أوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا أكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ.(2)
امام صادق از پدران گرامي خود از رسول خدا نقل نمودند: پيامبر از اينكه زني نزد غير همسر و غير محرمش، بيش از پنج كلمه لازم سخن بگويد، نهي فرمودند.
عَنْ عَلِيٍّ: ... وَ مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُوا إلَى الْبَلَاءِ وَ يَزِيغُ الْقُلُوبِ... (3).
ص:118
حضرت امام علي فرمود: ... و گفتگو با زنان فراخوان بلاست و قلبها را منحرف مي كند... .
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أنَّهُ قَالَ: مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ مِنْ مَصَائِدِ الشَّيطَانِ.(1)
امام صادق فرمود: گفتگو با زنان از دامهاي شيطان است.
من مواعظ الإمام جعفر بن محمّد الصادق: ثَلَاثٌ يَجِبُ عَلَى كُلِّ إنْسَانٍ تَجَنُّبُهَا، مُقَارَنَةُ الْأشْرَارِ وَ مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ وَ مُجَالَسَةُ أهْلِ الْبِدَعِ.(2)
از موعظه هاي امام صادق چنين است: بر هر انساني واجب است از سه چيز دوري كند: 1- همراهي افراد شرور 2- گفتگو با زنان 3- همنشيني با بدعت گذاران.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ أنَّهُ قَالَ: لَا تُسَلِّمْ عَلَى الْمَرْأةِ.(3)
امام صادق فرمود: به زن (آغاز به) سلام نكن!
پيام: باب سخن با نامحرم را باز مكن.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ... .(4)
پيامبر فرمودند: زنان را به محلّ همگاني (جايي كه نامحرمان هستند) نبريد.
ص:119
عَنْ عَلِيٍّ أنَّهُ قَالَ: قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ: أيُّ شَي ءٍ خَيرٌ لِلْمَرْأةِ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أحَدٌ مِنَّا فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِفَاطِمَةَ فَقَالَتْ: مَامِنْ شَي ءٍ خَيْرٌلِلْمَرْأةِ مِنْ أنْ لَاتَرَى رَجُلًا وَ لَايَرَاهَا فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: صَدَقَتْ إنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: رسول خدا به ما فرمودند: چه چيز براي زن بهتر است؟ هيچ كدام از ما (اصحاب) آن حضرت را پاسخ نداديم، پس آن را براي حضرت فاطمه ذكر نموديم، فرمودند: چيزي براي زن بهتر از اين نيست كه هيچ مردي او را نبيند و او نيز هيچ مردي را نبيند. سخن آن حضرت را براي رسول خدا بيان نمودم، پيامبر فرمود: راست فرموده است، بدرستي كه او پاره اي از من است.
عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: أخْبِرُونِي أيُّ شَي ءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ؟ فَعَيِينَا بِذَلِكَ كُلُّنَا حَتَّى تَفَرَّقْنَا فَرَجَعْتُ إلَى فَاطِمَةَ فَأخْبَرْتُهَا بِالَّذِي قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ لَيْسَ أحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ فَقَالَتْ: وَ لَكِنِّي أعْرِفُهُ خَيرٌ لِلنِّسَاءِ أنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ: يارَسُولَ اللَّهِ سَألْتَنَا أيَّ شَي ءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ، خَيْرٌ لَهُنَّ أنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَال فَقَالَ: مَنْ أخْبَرَكَ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أنْتَ عِنْدِي؟ فَقُلْتُ فَاطِمَةُ، فَأعْجَبَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ وَ قَالَ: إنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي...(2) .
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: ما نزد پيامبر بوديم، و ايشان فرمودند: مرا خبر دهيد چه چيزي براي زنان بهتر است؟ ما ندانستيم چه جواب
ص:120
بگوييم و پراكنده شديم، به حضرت زهرا مراجعه نمودم و ايشان را به آنچه پيامبر فرموده بودند و اينكه كسي ندانست چه جوابي بدهد، خبر دادم. آن حضرت فرمودند: ولي من مي دانم، بهترين چيز براي زنان اين است كه مردي را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند. پس به سوي پيامبر بازگشتم و گفتم: اي پيامبر! از ما سؤال فرموديد چه چيزي براي زنان بهتراست؛ بهترين چيز براي آنان اين است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند. آن حضرت فرمودند: چه كسي به شما خبر داد، آنگاه كه نزد من بوديد نمي دانستيد؟ گفتم: فاطمه، پس پيامبر از آن درشگفت و خشنود گشت و فرمود: بدرستي كه فاطمه پاره اي از من است.
قَالَ النَّبِيُّ لَهَا(لفاطمة): أيُّ شَي ءٍ خَيْرٌ لِلْمَرْأةِ؟ قَالَتْ: أنْ لَاتَرَى رَجُلًاوَ لَايَرَاهَا رَجُلٌ. فَضَمَّهَا إلَيهِ وَ قَالَ: ذُرِّيَّةٌ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ(1).
رسول خدا به حضرت فاطمه فرمودند: چه چيز براي زن بهتر است؟ حضرت فاطمه فرمودند: اينكه هيچ مردي را نبيند و هيچ مردي او را نبيند. آنگاه پيامبر آن حضرت را در آغوش گرفته و فرمودند: ذريّه اي كه بعضي از بعض ديگرند.
توضيح: جمله اخير «ذريّه اي كه بعضي از بعض ديگرند»، مضمون يكي از آيات قرآن(2) مي باشد. پيامبر اكرم از بيان اين جمله قصد نموده اند كه اين سخن حضرت زهرا را تاييد فرموده و در عين حال تأكيد نمايند كه حضرت فاطمه
ص:121
زهرا از خاندان عصمت و نبوّت بوده و دست پرورده وحي هستند.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ: أنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ دَخَلَ عَلَيهَا عَلِيٌ وَ بِهِ كَآبَةٌ شَدِيدَةٌ فَقَالَتْ: مَا هَذِهِ الْكَآبَةُ فَقَالَ: سَألَنَا رَسُولُ اللَّهِ عَنْ مَسْألَةٍ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَنَا جَوَابٌ لَهَا. فَقَالَتْ: وَ مَا الْمَسْألَةُ؟ قَالَ: سَألَنَا عَنِ الْمَرْأةِ مَا هِيَ قُلْنَا عَوْرَةٌ قَالَ فَمَتَى تَكُونُ أدْنَى مِنْ رَبِّهَا فَلَمْ نَدْرِ. قَالَت: إرْجِعْ إلَيهِ فَأعْلِمْهُ أنَّ أدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا. فَانْطَلَقَ فَأخْبَرَ النَّبِيُّ فَقَالَ: مَاذَا مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ يا عَلِيُّ، فَأخْبَرَهُ أنَّ فَاطِمَةَ أخْبَرَتْهُ، فَقَالَ: صَدَقَتْ إنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي.(1)
امام صادق از پدر گراميشان روايت مي كنند كه فرمود: حضرت على در حالي كه بسيار اندوهگين بودند بر حضرت فاطمه وارد شدند. حضرت فاطمه فرمودند: اين اندوه بسيار از چيست؟ حضرت علي فرمودند: پيامبر از ما پرسشي نمودند و جوابي نداشتيم. حضرت فاطمه فرمودند: آن مسأله چيست؟ گفتم: از ما سؤال فرمود كه زن چيست؟ پاسخ داديم: عورت است (بايد پوشيده گردد). فرمود: چه زماني به خداي خود نزديكتر است؟ و ما جواب آن را ندانستيم. حضرت فاطمه فرمودند: به سوي پيامبر بازگرد و به ايشان بگو: بدرستي كه زن زماني به خداي خود نزديكتر است كه درون خانه خود (دور از نامحرم) باشد. پس اميرالمؤمنين از خانه بيرون رفتند و به پيامبر خبر دادند، آن حضرت فرمودند: اين جواب از تو نيست اي على! پس امام على خبر دادند كه جواب از فاطمه است. پس پيامبر فرمودند:
ص:122
فاطمه درست گفته است، بدرستي كه فاطمه بخشي از من است.
قَالَ عَلِيٌّ: سَألَ رَسُولُ اللَّهِ أصْحَابَهُ عَنِ الْمَرْأةِ مَا هِيَ؟ قَالُوا: عَوْرَةٌ، قَالَ: فَمَتَى تَكُونُ أدْنَى مِنْ رَبِّهَا؟ فَلَمْ يَدْرُوا فَلَمَّا سَمِعَتْ فَاطِمَةُ ذَلِكَ قَالَتْ: أدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: پيامبر ازاصحاب خود پرسيدند: زن چيست؟ پاسخ دادند: عورت است (نبايد آشكار باشد). فرمود: چه زماني به خداي خود نزديكتر است؟ اصحاب جواب را ندانستند، حضرت فاطمهآن را شنيدند و پاسخ فرمودند: زنان زماني به خداي خود نزديكترند كه كنج (درون) خانه خود باشند. پيامبر فرمودند: بدرستي كه فاطمه پاره اي از من است.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: قَالَ أمِيرُالْمُؤْمِنِينَ فِي رِسَالَتِهِ إلَى الْحَسَنِ: ... وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إيَّاهُنَّ فَإنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ خَيْرٌ لَكَ وَ لَهُنَّ مِنَ الِارْتِيابِ وَلَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأشَدَّ مِنْ دُخُولِ مَنْ لَا تَثِقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ فَإنِ اسْتَطَعْتَ أنْ لَايَعْرِفْنَ غَيْرَكَ مِنَ الرِّجَالِ فَافْعَلْ...وَ إيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإنَّ ذَلِكَ يَدْعُوا الصَّحِيحَةَ إلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إلَى الرِّيْبِ...(2) حضرت امام اميرالمؤمنين علي از جنگ صفّين باز مي گشتند، به فرزندشان امام حسن مجتبى نوشتند: ...زنان را روي پوشيده دار تا چشمشان به مردان (نامحرم) نيفتد، كه سختگيري در پوشيدگي (و حجاب) بيش از هر چيز آنان را نگاه داري مي كند. بيرون رفتن ايشان (از خانه در جمع نامحرمان حاضر شدن)
ص:123
بدتر از آن نيست كه فردي را كه به وي اطمينان ندارى، به خانه آورى. اگر در توان توست كاري كن كه جز تو را نشناسند... از غيرت ورزيدن نابجا بپرهيز كه سبب مي شود زن درستكار به نادرستى، و بانوي پاكدامن به بدگماني بيفتد... .
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا يَصْلُحُ لِلْمَرْأةِ الْمُسْلِمَةِ أنْ تَلْبَسَ مِنَ الْخُمُرِ وَ الدُّرُوعِ مَا لَايُوَارِي شَيْئاً.(1)
امام صادق فرمودند: براي زن مسلمان شايسته نيست حجابش ناتمام باشد.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: وَ لَا(يَنْبَغِي) يَجُوزُ لِلْمَرْأةِ أنْ تَنْكَشِفَ بَيْنَ يَدَي الْيهُودِيَّةِ وَالنَّصْرَانِيَّةِ لِأنَّهُنَّ يَصِفْنَ ذَلِكَ لِأزْوَاجِهِنَّ وَ لَا يَجُوزُ لَهَا أنْ تَتَطيََّبَ إذَا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا وَ لَا يَجُوزُ لَهَا أنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ لِأنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَعَنَ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ لَعَنَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَال.(2)
حضرت امام صادق فرمودند: زن مسلمان حتّي ميان زنان يهودي و نصراني با چهره باز نمايان نشود؛ زيرا آنها ويژگيهاي زن مسلمان را براي شوهرانشان ومردهاي يهودي و نصراني توصيف مي كنند، و براي زن مسلمان جايز نيست هنگامي كه از خانه اش بيرون مي رود خود را خوشبو و آرايش كند. و نبايد خود را شبيه مردان كند؛ زيرا پيامبرخدا مرداني كه خود را شبيه زنان و زناني كه خود را شبيه مردان كنند، لعنت فرمود.
ص:124
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: الْمَرْأةُ الْمُحْرِمَةُ... وَ قَالَ: تَسْدِلُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا، قُلْتُ: حَدُّ ذَلِكَ إلَى أيْنَ؟ قَالَ: إلَى طَرَفِ الْأنْفِ قَدْرَ مَا تُبْصِرُ.(1)
امام صادق فرمودند: زن در حال احرام... و بايد چادرش را بر جلو صورتش آويزان كند. گفتم: حدّ آن تا كجاست؟ فرمود: تا آخر بيني به اندازه اي كه (جلو پايش را) ببيند.
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: الْمُحْرِمَةُ تَسْدُلُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا إلَى الذَّقَنِ.(2)
امام صادق فرمودند: زن مُحرم (در حال احرام) لباس را پرده وار به صورتش تا چانه آويزان نمايد.
عن ابي عبدالله: أنَّ الْمُحْرِمَةَ تَسْدُلُ ثَوْبَها إلَي نَهْرِها.(3)
امام صادق فرمودند: زن مُحرم (در حال احرام) چادرش را جلو صورتش تا گودي زير گلويش (مانند پرده) آويزان كند.
عن ابي عبدالله أنّه قال: تَسْدُلُ الْمَرْأةُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا مِنْ أعْلَاهَا إلَى النَّحْرِ إذَا كَانَتْ رَاكِبَةً.(4)
امام صادق فرمودند: زن هنگامي كه سوار بر مركب است چادرش را از بالاي صورت تا گودي زير گلويش مانند پرده به صورتش آويزان كند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَرَّ أبُوجَعْفَرٍ بِامْرَأةٍ مُتَنَقِّبَةٍ وَ هِي مُحْرِمَةٌ فَقَالَ: أحْرِمِي وَ أسْفِرِي وَ أرْخِي ثَوْبَكِ مِنْ فَوْقِ رَاْسِكِ فَإنَّكِ إنْ تَنَقَّبْتِ لَمْ يَتَغَيَّرْ لَوْنُكِ. فَقَالَ رَجُلٌ:
ص:125
إلَى أيْنَ تُرْخِيهِ؟ فَقَالَ: تُغَطِّي عَيْنَيْهَا. قَالَ قُلْتُ: يَبْلُغُ فَمَهَا؟ قَالَ: نَعَمْ.(1)
امام باقر از زني كه (مُحرم بود و) نقاب به صورت داشت گذشتند و فرمودند: عمل به احرام كن و نقاب از صورت بگشا و چادرت را از بالاي سرت رها كن (به جلو صورت خود)؛ زيرا اگر نقاب بسته باشي شكل و رنگ تو (نسبت به قبل از احرام) تغيير و تفاوتي پيدا نكرده است. مردي پرسيد: تا كجا چادرش را رها كند؟ فرمود: تا چشمش را بپوشاند. (آن مرد) گفت: پرسيدم: تا دهانش برسد؟ فرمود: بله.
توضيح: از شيوه بيان حضرت با اين خانم چنين برمي آيد كه او پيش از احرام، نقاب به چهره مي زده و اين امري عادي بوده، لذا حضرت تصريح مي فرمايند كه اگر در حال احرام هم نقاب بزند چهره اش با پيش از احرام تفاوتي نكرده و مقصود از آويزان نمودن چادر، پوشاندن صورت است تا آنجا كه نامحرمي نتواند چهره او را ببيند.
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَرْأةُ الْمُحْرِمَةُ...تَسْدِلُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا. قُلْتُ: حَدُّ ذَلِكَ إلَى أيْنَ؟ قَالَ: إلَى طَرَفِ الْأنْفِ قَدْرَ مَا تُبْصِرُ.(2)
حضرت امام جعفرصادق فرمودند: زن در حال احرام... چادر را بر صورت خود بياندازد. گفتم: حدّ آن تا كجاست؟ فرمودند: تا زير بيني به اندازه اي كه بتواند (جلو خود را) ببيند.
بَعْضُ نُسَخِ فِقْهِ الرِّضَا: وَ لَا بَاْسَ أنْ تُسْدِلَ الْمَرْأةُ الْمُحْرِمَةُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا حَتَّى يَبْلُغَ نَحْرَهَا إذَا كَانَتْ رَاكِبَةً.
ص:126
وفي موضع آخر منه: وَمَنْ كَانَ مَعَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ فَلْيَصْنَعْنَ كَمَا تَصْنَعُونَ وَيَسْدِلْنَ الثِّيابَ عَلَى وُجُوهِهِنَّ سَدْلًا إنْ أرَدْنَ ذَلِكَ إلَى النَّحْرِ.(1)
در برخي نسخه هاي كتاب شريف فقه منسوب رضوى چنين آمده است: و باكي نيست كه زن در حال احرام پوشش خود را چنان بر چهره بكشد تا به گلوي خود برساند اگر سوار بر مركب است.
و در جاي ديگر آمده است: و هركس از زنان با شما باشد، بايد همچون شما كنند و پوشش خود را اگر بخواهند تا گلو بر چهره هاي خود بياندازند.
كتاب المقنع : وَ لَا يَجُوزُ لِلْمَرْأةِ أنْ تَتَنَقَّبَ لِأنَّ إحْرَامَ المَرْأةِ فِي وَجْهِهَا وَ إحْرَامَ الرَّجُلِ فِي رَاْسِهِ، قَالَ: وَ لَا بَاْسَ أنْ تُسْدِلَ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا مِنْ أعْلَاهُ إلَى النَّحْرِ إذَا كَانَتْ رَاكِبَةً.(2)
شيخ صدوق در كتاب شريف «المقنع» _ كه از متون احاديث اهل بيت است _ آورده: جايز نيست زن در حال احرام نقاب بزند؛ زيرا احرام زن در چهره او و احرام مرد در سرِ اوست، و باكي نيست كه چادر خود را اگر سوار بر مركب است، از بالا تا گلو بياندازد.
المقنع للصدوق: وَ يكْرَهُ النِّقَابُ وَ لَا بَاْسَ أنْ تُسْدِلَ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا إلَى طَرَفِ الْأنْفِ قَدْرَ مَا تُبْصِرُ وَ إنْ مَرَّ بِهَا رَجُلٌ اسْتَتَرَتْ مِنْهُ بِثَوْبِهَا وَ لَا تَسْتَتِرُ بِيدِهَا مِنَ الشَّمْسِ.(3)
شيخ صدوق در جاي ديگر از «مقنع» فرموده است: و روا نيست نقاب زدن براي زن در حال احرام و باكي نيست كه چادرش را بر چهره خود تا انتهاي بيني
ص:127
بياندازد چنانكه بتواند (جلو پايش را) ببيند و اگر مردي (نامحرم) از او گذشت با لباس خود چهره اش را نپوشاند و با دست خود را از خورشيد نپوشاند.
نتيجه: پوشاندن صورت بر زنان حتّي در حال احرام واجب است و نگاه كردن نامحرمان به آن جايز نيست.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَا حُرْمَةَ لِنِسَاءِ أهْلِ الذِّمَّةِ أنْ يُنْظَرَ إلَى شُعُورِهِنَّ وَ أيْدِيهِنَّ.(1)
امام صادق مي فرمايد: رسول خدا فرمود: نگريستن به مو و دست زنان اهل ذمّه، حرام نيست.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ قَالَ: لَا بَاْسَ بِالنَّظَرِ إلَى رُءُوسِ نِسَاءِ أهْلِ الذِّمَّةِ... (2)
امام صادق از پدرش و آن حضرت از امام علي روايت مي نمايد كه فرمودند: نگاه كردن به سر زنان اهل ذمّه اشكالي ندارد.
عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيبٍ قَالَ سَمِعْتُ أبَا عَبْدِاللَّهِ يقُولُ: لَابَاْسَ بِالنَّظَرِ إلَى رُءُوسِ أهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأعْرَابِ وَ أهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ لِأنَّهُمْ إذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ قَالَ: وَ الْمَجْنُونَةِ وَالْمَغْلُوبَةِ عَلَى عَقْلِهَا وَ لَا بَاْسَ بِالنَّظَرِ إلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِكَ.(3)
امام صادق فرمود: نگريستن به سر زنان تهامه، باديه نشين، روستايي هاي اطراف و علج ها (بي تقوايان)، ايراد ندارد؛ زيرا اينان، هرگاه نهي شوند، از
ص:128
انجام اين كار دست برنمي دارند. ايراد ندارد به مو و بدن زنان ديوانه و فاقد عقل نگاه كرد، البته به شرطي كه اين كار از روي عمد (قصد لذّت و ادامه نگاه) نباشد.
شيخ طوسي در النهايه و الخلاف و المبسوط نگاه كردن مرد به چهره و دستها تا مچ زني را كه مي خواهد به عقد نكاح درآورد جايز مي داند.(1)
ابن ادريس و محقق حلّي و شهيد ثاني نيز بر اين فتوا هستند.(2)
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَبِتْ فِي مَوْضِعٍ يَسْمَعُ نَفَسَ إمْرَأةٍ لَيسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ.(3)
رسول خدا فرمود: هركس ايمان به خدا و روز قيامت دارد، نبايد در جايي كه صداي نَفَسِ زن نامحرم را مي شنود، بماند.
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: أيُّما امْرَأةٍ وَضَعَتْ ثَوْبَهَا فِي غَيْرِ مَنْزِلِ زَوْجِهَا أوْ بِغَيْرِ إذْنِهِ لَمْ تَزَلْ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ إلَى أنْ تَرْجِعَ إلَى بَيْتِهَا.(4)
امام صادق فرمود: هر زني كه پوشش خود را در غير خانه شوهرش و بدون اجازه او كنار گذارد؛ تا آنگاه كه به خانه بازگردد؛ پيوسته در لعنت خداست.
ص:129
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: غَضَبُ اللَّهِ وَ غَضَبِي عَلَى امْرَأةٍ أدْخَلَتْ عَلَى أهْلِ بَيْتِهَا مِنْ غَيرِهِمْ فَأكَلَ خِزَانَتَهُمْ وَ نَظَرَ إلَى عَوْرَاتِهِمْ.(1)
پيامبراكرم فرمود: غضب خداوند و من بر زني است كه نامحرم را بر اهل خانه اش داخل كرده و آن نامحرم از خوردني ها بخورد و نگاه (شهوت آلود و حرام) به آنان بيندازد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَايَحِلُّ لِامْرَأةٍ أنْ تُدْخِلَ بَيْتَهَامَنْ قَدْ بَلَغَ الْحُلُمَ وَ لَا تَمْلَأ عَيْنَهَا مِنْهُ وَ لَا يَمْلَأ عَيْنَهُ مِنْهَا وَ لَا تَاْكُلَ مَعَهُ وَ لَا تَشْرَبَ إلَّا أنْ يَكُونَ مَحْرَماً عَلَيْهَا وَ ذَلِكَ بِحَضْرَةِ زَوْجِهَا. فَقَالَتْ عَائِشَةُ عِنْدَ ذَلِكَ: يا رَسُولَ اللَّهِ! وَ إنْ كَانَ مَمْلُوكاً؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: وَ إنْ كَانَ مَمْلُوكاً، فَلَا تَفْعَلْ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فَإنْ فَعَلَتْ فَقَدْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ مَقَتَهَا وَلَعَنَهَا وَ لَعَنَتْهَا الْمَلَائِكَةُ .(2)
رسول خدا فرمود: جايز نيست زني مردِ بالغ را داخل خانه خود كند و چشمان خود را از نگاه به او و چشمان او را از نگاه به خود پُر كند و نبايد با او هم غذا شود و نوشيدني بنوشد مگر اينكه محرم او باشد در حالي كه شوهرش هم حضور داشته باشد. آنگاه عايشه گفت: اي پيامبر خدا! هرچند كه برده يا غلام باشد؟
پيامبراكرم فرمودند: گرچه برده باشد نبايد هيچ يك از اين كارها را انجام دهد و اگر چنين كرد، همانا خداوند بر او غضب نموده و همراه با فرشتگانش او را لعنت مي كنند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأةٍ أدْخَلَتْ عَلَى أهْلِ بَيْتِهَا مِنْ
ص:130
غَيْرِهِمْ فَأكَلَ خَيْرَاتِهِمْ وَ نَظَرَ إلَى عَوْرَاتِهِمْ.(1)
امام صادق فرمود: غضب خداوند بر زني كه بر اهل خانه اش نامحرم را داخل كند و او نعمت هاي آنان را بخورد و عورتهاي آنان را نگاه (چشم چراني) كند شدّت خواهد گرفت.
عَنْ عَلِيٍّ: أنَّهُ كَانَ نَهَى عَنْ مُحَادَثَةِ النِّسَاءِ، يَعنِي غَيرَ ذَوَاتِ ألمَحَارِمِ وَقَالَ: لَا يَخْلُو بِامْرَأةٍ رَجُلٌ، فَمَا مِنْ رَجُلٍ خَلَا بِامْرَأةٍ إلَّا كَانَ الشَّيطَانُ ثَالِثَهُمَا.(2)
حضرت امام اميرالمؤمنين علي از سخن گفتن زنان با نامحرم نهي كرده و فرمودند: زن و مرد نامحرمي با هم خلوت نكنند، مگر اينكه شيطان سوّمين آنان باشد (و زمينه سازي فحشاء كند).
قَالَ أبُوعَبْدِاللَّهِ: ... وَ أيُّمَا امْرَأةٍ تَطَيَّبَتْ لِغَيْرِ زَوْجِهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْ طِيبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا.(3)
امام صادق فرمود: ...و خداوند نماز زني را كه براي غير همسرش خود را خوشبو نمايد، نمي پذيرد تا وقتي كه از اين كار خود غسل نمايد، همان گونه كه از جنابت خود غسل مي كند.
ص:131
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: لَا يَنْبَغِي لِلْمَرْأةِ أنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَهَا إذَا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا.(1)
امام صادق فرمود: هرگاه زن بخواهد از خانه خارج شود، شايسته نيست (نارواست) لباس خود را خوشبو كند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أيُّ امْرَأةٍ تَطَيَّبَتْ ثُمَّ خَرََجَتْ مِنْ بَيْتِهَا فَهِيَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إلَى بَيْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَتْ.(2)
امام صادق فرمود: پيامبرخدا فرمود: زني كه خود را خوشبو كند، سپس از خانه اش خارج شود (جايي برود كه نامحرم حضور دارد)، مورد لعنت است تا هنگامي كه به خانه خود بازگردد.
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ: أنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ اسْتَاْذَنَ عَلَيهَا أعْمَى فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا النَّبِيّ: لِمَ حَجَبْتِهِ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ؟ فَقَالَتْ: يا رَسُولَ اللَّهِ إنْ لَمْ يَكُنْ يَرانِي فَأنَا أرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ. فَقَالَ النَّبِيّ: أشْهَدُ أنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي.(3)
امام صادق ازپدر گرامي خود امام باقر نقل نمودند كه ايشان فرمودند: مرد كوري بر حضرت فاطمه زهرا وارد شد در حالي كه آن حضرت خود را از او در حجاب داشتند. آنگاه رسول خدا فرمودند: او شما را نمي بيند، چرا خود
ص:132
را در حجاب داشتيد؟ فرمودند: اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم و او بو را استشمام مي كند. آنگاه پيامبر فرمودند: گواهي مي دهم كه تو پاره اي از من هستى.
إسْتَاْذَنَ إبْنُ اُمِّ مَكْتُومٍ عَلَى النَّبِيِّ وَ عِنْدَهُ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ فَقَالَ لَهُمَا: قُومَا فَادْخُلَا الْبَيْتَ. فَقَالَتَا: إنَّهُ أعْمَى. فَقَالَ: إنْ لَمْ يَرَكُمَا فَإنَّكُمَا تَرَيانِهِ.(1)
يكي از اصحاب پيامبر كه نابينا بود به نام ابن امّ مكتوم درحالي بر پيامبر وارد شد كه عايشه و حفصه نزد ايشان بودند، پيامبر فرمودند: برخيزيد و به اتاق برويد. گفتند: وي كور است. حضرت فرمودند: گرچه او شما را نمي بيند، ولي شما وي را مي بينيد.
عَنْ اُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ:كُنْتُ عِنْدَرَسُولِ اللَّهِ وَعِنْدَهُ مَيمُونَةُ فَأقْبَلَ ابْنُ اُمِّ مَكْتُومٍ وَذَلِكَ بَعْدَ أنْ اُمِرَ بِالْحِجَابِ فَقَالَ: إحْتَجِبَا، فَقُلْنَا: يارَسُولَ اللَّهِ ألَيسَ أعْمَى لَايُبْصِرُنَا؟ قَالَ: أفَعَمْياوَانِ أنْتُمَا؟ ألَسْتُمَا تُبْصِرَانِهِ؟!.(2)..
امّ سلمه همسرِ خوب رسول خدا مي گويد: من و ميمونه نزد رسول خدا بوديم كه ابن امّ مكتوم _ بعد از آنكه فرمان حجاب براي ما آمده بود _ وارد شد،
پيامبر فرمود: هر دو حجاب گيريد. ما گفتيم: اي رسول خدا! مگر نه اينكه او كور است و ما را نمي بيند؟ آن حضرت فرمود: آيا شما نيز كور هستيد؟ او را نمي بينيد؟!...
ص:133
عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: كُلُّ عَينٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ إلَّا ثَلَاثَ أعْيُنٍ، عَيْنٍ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٍ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّه.(1)
پيامبراكرم فرمود: روز قيامت همه چشم ها گريان اند به جزسه چشم: چشمي كه از ترس (نافرماني) خدا در دنيا گريان بوده است، چشمي كه از صحنه هاي حرام بسته شده و چشمي كه در راه خدا شب زنده داري نموده.
وَ قَالَ الصَّادِقُ : مَنْ نَظَرَ إلَى امْرَأةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إلَى السَّمَاءِ أوْ غَمَّضَ بَصَرَهُ لَمْ يَرْتَدَّ إلَيهِ بَصَرُهُ حَتَّى يُزَوِّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِالْعِينِ.(2)
امام جعفرصادق فرمودند: هركس چشمش به زني افتاد، اگر چشم خود را به آسمان كند و يا از حرام فرونهد، بي درنگ خداي تعالي از حوريان بهشتي به همسري او درآورد.
ص:134
حضرت امام اميرالمؤمنين علي فرمودند: كسي كه چشم خود را از حرام ببندد، افسوسش كم شده و از تباهي در امان مي ماند.
عَنْ عَلِيٍّ أنَّهُ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ تَمُرُّ بِهِ المَرْأةُ فَيَنْظُرُ إلَيْهَا؟ فَقَالَ: أوَّلُ نَظْرَةٍ لَكَ وَ الثَّانِيَةُ عَلَيْكَ وَ لَا لَكَ وَ النَّظِرَةُ الثَّالِثَةِ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ مَنْ تَرَكَهَا لِلَّهِ لَا لِغَيْرِهِ أعْقَبَهُ اللَّهُ إيمَاناً يَجِدُ طَعْمَهُ.(1)
حضرت اميرالمؤمنين امام على فرمودند: از پيامبر پرسيده شد از مردي كه زني از كنار او بگذرد و آن زن را ببيند (چشم چراني كند) ؟ پيامبر فرمود: اوّلين نگاه از آنِ توست (نگاه اتّفاقى) و نگاه دوّم تو به زيان توست و نگاه سوّم (استمرار نگاه) تيري زهرآگين از تيرهاي شيطان است. هركس آن نگاهها را براي خدا و نه براي غير خدا ترك كند، خداي متعال او را چنان ايماني بدهد كه طعم گواراي آن را بچشد.
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ: النَّظِرَةُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ فَمَنْ تَرَكَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أعْطَاهُ إيمَاناً يَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِي قَلْبِهِ.(2)
پيامبراكرم فرمودند: نگاه (حرام) تيري زهرآگين از تيرهاي شيطان است، پس هركس آن را از بيم نافرماني خدا رها كند (چشم چراني نكند)، خداوند تعالي او را چنان ايماني عطا فرمايد كه شيريني آن را در قلبش احساس كند.
عَنْهُ: أنَّهُ قَالَ النَّظَرُ إلَى مَحَاسِنِ النِّسَاءِ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ فَمَنْ تَرَكَهُ أذَاقَهُ اللَّهُ
ص:135
طَعْمَ عِبَادَةٍ تَسُرُّهُ.(1)
پيامبراكرم فرمودند: نگاه كردن به زيباييهاي زنان تيري از تيرهاي شيطان است، هركس آن را ترك كند خداي تعالي طعم و مزّة عبادتي به او بچشاند كه او را شادمان كند.
قَالَ النَّبِيُّ: إشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأتْ عَيْنَهَا مِنْ غَيْرِ زَوْجِهَا أوْ غَيرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإنَّهَا إنْ فَعَلَتْ ذَلِكَ أحْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْهُ فَإنْ أوْطَأتْ فِرَاشَهُ غَيْرَهُ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أنْ يُحْرِقَهَا بِالنَّارِ بَعْدَ أنْ يُعَذِّبَهَا فِي قَبْرِهَا.(2)
پيامبر اكرم فرمودند: زن شوهر داري كه چشم او از غيرهمسرش يا نامحرمي پر شود، غضب خداوند بر او شدّت مي گيرد؛ اگر چنين باشد، خداوند همه كردارش (عبادتهايش) را نابود مي كند و اگر بستر شوهر را در اختيار ديگري قرار دهد (با ديگري رابطه نامشروع داشته باشد)، بر خداوند سزاوار است او را پس از عذاب نمودن در قبر، با آتش بسوزاند.
عَنِ النَّبِيِّ: أنَّهُ قَالَ مَنْ أصَابَ مِنِ امْرَأةٍ نَظْرَةً حَرَاماً مَلَأ اللَّهُ عَيْنَهُ نَاراً.(3)
پيامبراسلام فرمودند: هر مردي به زن نامحرم نگاه حرام كند، خداوند چشم او را از آتش پر مي نمايد.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً.(4)
ص:136
امام صادق فرمود: نگريستن (به آنچه حرام است) تيري از تيرهاي زهرآلود شيطان است و چه بسا نگاهي (هر چند كوتاه) سبب افسوسي دراز گردد.
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَكَهَا لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ لَالِغَيْرِهِ أعْقَبَهُ اللَّهُ إيمَاناً يَجِدُ طَعْمَهُ.(1)
حضرت امام جعفر صادق فرمود: چشم چراني تيري از تيرهاي زهرآلود شيطان مي باشد هركس آن را براي خدا و نه براي ديگري ترك كند خداوند ايماني به او خواهد داد كه طعم (خوش) آن را بچشد.
قَالَ أبُوعَبْدِاللَّهِ: إيّاكُمْ وَ النَّظَرَ فَإنَّهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ.(2)
حضرت امام جعفر صادق فرمودند: از نگاه حرام برحذر باشيد، همانا تيري از تيرهاي شيطان است.
فقه الرِّضَا: وَ اجْتَنِب الْمَسَّ وَ الْقُبْلَةَ وَ النَّظَرَ فَإنَّهَا سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إبْلِيسَ.(3)
در كتاب شريف فقه الرّضا چنين آمده: و از لمس كردن و بوسيدن نامحرم و نگاه كردن به نامحرم دوري كن چرا كه نگاه حرام تيري از تيرهاي شيطان است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَا يَدْخُلِ الرَّجُلُ مَعَ ابْنِهِ الْحَمَّامَ فَينْظُرَ إلَى عَوْرَتِهِ. وَقَالَ: لَيْسَ لِلْوَالِدَينِ أنْ يَنْظُرَا إلَى عَوْرَةِ الْوَلَدِ وَ لَيَسَ لِلْوَلَدِ أنْ يَنْظُرَ إلَى عَوْرَةِ الْوَالِدِ.
رسول اكرم فرمودند: نبايد مردي با فرزند خود به حمّام رود و عورتهاي او را بنگرد. و فرمود: پدر و مادر نبايد به عورت فرزند نگاه كنند و فرزند نيز نبايد
ص:137
به عورت پدر و مادر خود نگاه كند.
وَ قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ النَّاظِرَ وَ الْمَنْظُورَ إلَيْهِ فِي الْحَمَّامِ بِلَا مِئْزَرٍ.(1)
و حضرت امام جعفر صادق فرمود: پيامبرخدا كسي را كه در حمّام (به ديگري) نگاه كند و يا بگذارد به او نگاه كنند در حالي كه پوشش ندارد؛ لعنت فرمودند.
عَنِ النَّبِيّ أنَّهُ قَالَ: يا عَلِيُّ! إيّاكَ وَ دُخُولَ الْحَمَّامِ بِغَيْرِ مِئْزَرٍ مَلْعُونٌ (مَلْعُونٌ) النَّاظِرُ وَ الْمَنْظُورُ إلَيهِ.(2)
پيامبراكرم فرمودند: اي علي! بدون لُنگ(پوشاننده اي كه از ناف تا زانو را مي پوشاند) داخل حمّام مشو، بيننده (چشم چران) و (آنچه) ديده شده هر دو ملعون (از رحمت خدا محروم) مي باشند.
وَ عَنْ عَلِيٍّ أنَّهُ قَالَ: لَعَنَ اللَّهُ النَّاظِرَ وَ الْمَنْظُورَ إلَيْهِ.(3)
حضرت اميرالمؤمنين امام علي فرمودند: لعنت خدا بر بيننده (چشم چران) و (آنچه) ديده شده باد.
عن فِقْه الرِّضَا: وَ إيَّاكَ أنْ تَدْخُلَ الْحَمَّامَ بِغَيْرِ مِئْزَرٍ فَإنَّهُ مِنَ الْإيمَانِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ عَنْ عَوْرَةِ النَّاسِ وَ اسْتُرْ عَوْرَتَكَ مِنْ أنْ يُنْظَرَ إلَيْهِ فَإنَّهُ أرْوِي: أنَّ النَّاظِرَ وَالْمَنْظُورَ إلَيهِ مَلْعُونٌ.(4)
ص:138
در كتاب شريف فقه منسوب به امام رضا آمده است: و مبادا بدون لُنگ داخل حمّام شوي؛ زيرا(پوشش عورتها بخشي) از ايمان است و چشمانت را ازنگاه كردن به عورت مردم ببند و عورت خود را از ديده شدن بپوشان زيرا روايت مي كنم: بيننده و ديده شده هر دو ملعون اند.
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: ...وَ فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَينِ غَضَّ الْبَصَرِ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَ هُوَ عَمَلُهُمَا.
وفي نسخة: وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أنْ لَا يَنْظُرَ إلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أنْ يُغَضَّ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا يحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ ذَلِكَ مِنَ الْإيمَان.(1)
امام صادق فرمودند: ... و خداوند بر چشم ها واجب فرمود كه از ديدن آنچه حرام است فروگذارند و نبينند و اين وظيفه چشم هاست.
و در نسخه ديگري چنين آمده: و خداوند بر ديده واجب فرموده است كه آنچه را حرام كرده نبيند وآنچه را كه بر او حلال نكرده و نهي فرموده چشم ببندد و اين وظيفه چشم است. و چشم از حرام بستن (نشانه و بخشي) از ايمان است.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ تَمُرُّ بِهِ المَرْأةُ فَيَنْظُرُ إلَى خَلْفِهَا؟ فَقَالَ:أيَسُرُّ أحَدُكُمْ أنْ يَنْظُرَ الرِّجَالُ إلَى أهْلِهِ؟! إرْضَوْا لِلنَّاسِ مَا تَرْضَوْنَ لِأنْفُسِكُمْ.(2)
از امام صادق پرسيده شد: اگر زني(نامحرم) از مردي بگذرد آيا مي تواند آن زن را از پشت سر نگاه كند؟ آن حضرت فرمود: آيا كسي از شما مردان خوش
ص:139
دارد كه مردان ديگر همسرش را ببينند؟! آنچه را كه براي خودتان راضي هستيد براي ديگران نيز راضي باشيد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَيْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ الطَّرِيقِ شَيْ ءٌ وَ لَكِنَّهَا تَمْشِي فِي جَانِبِ الْحَائِطِ وَ الطَّرِيقِ.(1)
رسول خدا فرمود: براي زنان از وسط راه بهره اي نيست. از كنار ديوار و راه ها حركت كنند.
الإمام الباقر: وَ لَيْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ الطَّرِيقِ شَيْ ءٌ وَ لَهُنَّ جَنْبَتَاهُ وَ لَا يَجُوزُ لَهُنَّ نُزُولُ الْغُرَفِ.(2)
امام محمّدباقر فرمود: براي زنان از وسط راه نصيبي نيست و براي آنها دو سمتِ راه مي باشد و براي آنها جايز نيست به جايي بروند كه نامحرم حضور دارد.
فَرُوِيَ أنَّ مُوسَى قَالَ لَهَا: وَجِّهِينِي إلَى الطَّرِيقِ وَ امْشِي خَلْفِي فَإنَّا بَنُو يَعْقُوبَ لَانَنْظُرُ فِي أعْجَازِ النِّسَاءِ.(3)
روايت است كه حضرت موسي پيغمبر به دختر حضرت شعيب فرمود: از پشتِ سرِ من حركت كن و مرا به راه (خانه حضرت شعيب) راهنمايي كن. بدرستي كه ما فرزندان يعقوب به پشتِ سرِ زنان نگاه نمي كنيم.
...قَالَ (مُوسَى) لِي: تَأخَّرِي عَنِّي وَ دُلِّينِي عَلَى الطَّرِيقِ فَأنَا مِنْ قَوْمٍ لَا يَنْظُرُونَ فِي
ص:140
أدْبَارِ النِّسَاءِ، عَرَفْتُ أنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ يَنْظُرُونَ فِي أعْجَازِ النِّسَاءِ.(1)
دختر شعيبِ پيغمبر مي گويد: حضرت موسي به من فرمود: از پشت سرِ من حركت كن و مرا به راهِ خانه ي پدرت راهنمايي كن. من از قومي هستم كه پشتِ سرِ زنان را نگاه نمي كنند. از اين سخنِ او دانستم او از چنين قومي است كه از پشتِ سر (قامت) زنان را نگاه نمي كنند.
قَالَ (مُوسَى): فَإنَّا بَنُو يَعْقُوبَ لَا نَنْظُرُ فِي أعْجَازِ النِّسَاء.(2)
حضرت موسي فرمود: مافرزندان يعقوبپشتِ سرِ زنان را نگاه نمي كنيم.
قال داوود لابنه: إمْشِ خَلْفَ الْأسَدِ وَ الْاُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأةِ.(3)
حضرت داوود پيامبر به فرزندش فرمود: پشتِ سر شير و درّندگان راه برو (ولي) پشتِ سرِ زن راه مرو.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إذَا جَلَسَتِ الْمَرْأةُ مَجْلِساً فَقَامَتْ عَنْهُ فَلَا يَجْلِسُ فِي مَجْلِسِهَا رَجُلٌ حَتَّى يَبْرُدَ.(4)
رسول اكرم فرمود: اگر زني در جايي نشست و برخاست، تا هنگامي كه جاي او سرد نشده، هيچ مردي جاي او ننشيند.
ص:141
قَالَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ : لَا تَحْمِلُوا الْفُرُوجَ عَلَى السُّرُوجِ فَتُهَيِّجُوهُنَّ لِلْفُجُورِ.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين علي فرمود: فروج (زنان) را بر زين ها سوار نكنيد، زيرا (با اين كار) آنان را براي فحشاء به هيجان مي آوريد.
عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أنَا وَ فَاطِمَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ يَبْكِي بُكَاءً شَدِيداً فَقُلْتُ: فِدَاكَ أبِي وَ أمِّي يا رَسُولَ اللَّهِ مَا الَّذِي أبْكَاكَ فَقَالَ:
ياعَلِيُّ! لَيلَةَ اُسْرِي بِي إلَى السَّمَاءِ رَأيْتُ نِسَاءً مِنْ أمَّتِي فِي عَذَابٍ شَدِيدٍ فَأنْكَرْتُ شَاْنَهُنَّ فَبَكَيْتُ لِمَا رَأيْتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ، وَ رَأيْتُ إمْرَأةً مُعَلَّقَةً بِشَعْرِهَا يَغْلِي دِمَاغُ رَاْسِهَا وَرَأيْتُ إمْرَأةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ الْحَمِيمُ يُصَبُّ فِي حَلْقِهَا وَ رَأيْتُ إمْرَأةً مُعَلَّقَةً بِثَدْيِهَا وَرَأيْتُ إمْرَأةً تَاْكُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا وَالنَّارُ تُوقَدُ مِنْ تَحْتِهَا وَ رَأيْتُ إمْرَأةً قَدْ شُدَّ رِجْلَاهَا إلَى يَدَيْهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَيهَا الْحَيَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ وَ رَأيْتُ إمْرَأةً صَمَّاءَ عَمْياءَ خَرْسَاءَ فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ يَخْرُجُ دِمَاغُ رَاْسِهَا مِنْ مَنْخِرِهَا وَ بَدَنُهَا مُتَقَطِّعٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ رَأيْتُ إمْرَأةً مُعَلَّقَةً بِرِجْلَيْهَا فِي تَنُّورٍ مِنْ نَارٍ وَ رَأيْتُ إمْرَأةً تُقَطَّعُ لَحْمُ جَسَدِهَا مِنْ مُقَدَّمِهَا وَمُؤَخَّرِهَا بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ وَ رَأيْتُ إمْرَأةً يُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ يَدَاهَا وَ هِيَ تَاْكُلُ أمْعَاءَهَا وَرَأيْتُ إمْرَأةً رَاْسُهَا رَاْسُ خِنْزِيرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنُ الْحِمَارِ وَ عَلَيْهَا ألْفُ ألْفِ لَوْنٍ مِنَ الْعَذَابِ وَرَأيْتُ إمْرَأةً عَلَى صُورَةِ الْكَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا وَ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ رَاْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ مِنْ نَارٍ.
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: حَبِيبِي وَ قُرَّةُ عَينِي أخْبِرْنِي مَا كَانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِيرَتُهُنَّ حَتَّى وَضَعَ اللَّهُ عَلَيْهِنَّ هَذَا الْعَذَابَ فَقَالَ: يا بِنْتِي! أمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا فَإنَّهَا كَانَتْ
ص:142
لَاتُغَطِّي شَعْرَهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَافَإنَّهَا كَانَتْ تُؤْذِي زَوْجَهَا وَ أمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِثَدْيِهَا فَإنَّهَا كَانَتْ تَمْتَنِعُ مِنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا وَ أمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِرِجْلَيْهَا فَإنَّهَا كَانَتْ تَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيرِ إذْنِ زَوْجِهَا وَ أمَّا الَّتِي كَانَتْ تَاْكُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا فَإنَّهَا كَانَتْ تُزَيِّنُ بَدَنَهَا لِلنَّاسِ وَ أمَّا الَّتِي شُدَّتْ يَدَاهَا إلَى رِجْلَيْهَا وَ سُلِّطَ عَلَيْهَا الْحَيَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ فَإنَّهَا كَانَتْ قَذِرَةَ الْوَضُوءِ قَذِرَةَ الثِّيابِ وَ كَانَتْ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْحَيْضِ وَ لَاتَتَنَظَّفُ وَ كَانَتْ تَسْتَهِينُ بِالصَّلَاةِ وَ أمَّا الْعَمْياءُ الصَّمَّاءُ الْخَرْسَاءُ فَإنَّهَا كَانَتْ تَلِدُ مِنَ الزِّنَاءِ فَتُعَلِّقُهُ فِي عُنُقِ زَوْجِهَا وَ أمَّا الَّتِي تُقْرَضُ لَحْمُهَا بِالْمَقَارِيضِ فَإنَّهَا تَعْرِضُ نَفْسَهَاعَلَى الرِّجَالِ وَ أمَّا الَّتِي كَانَتْ تُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ بَدَنُهَا وَ هِيَ تَاْكُلُ أمْعَاءَهَا فَإنَّهَا كَانَتْ قَوَّادَةً وَ أمَّا الَّتِي كَانَ رَاْسُهَا رَاْسَ خِنْزِيرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنَ الْحِمَارِ فَإنَّهَا كَانَتْ نَمَّامَةً كَذَّابَةً وَ أمَّا الَّتِي كَانَتْ عَلَى صُورَةِ الْكَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا فَإنَّهَا كَانَتْ قَيْنَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً.
ثُمَّ قَالَ: وَيْلٌ لِامْرَأةٍ أغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَى لِامْرَأةٍ رَضِيَ عَنْهَا زَوْجُهَا.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: همراه با حضرت فاطمه بر پيامبرخدا وارد شديم و ديديم آن حضرت به شدّت گريه مي كنند.
عرض كردم: اي رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت. چه چيزي شما را گريان نموده است؟
آن حضرت فرمود: اي على! شبي كه به معراج برده شدم، زناني را از امّتم در عذاب شديد ديدم و ناراحت شدم از اينكه آن زنان چه كرده بودند تا به اينچنين عذابهاي سختي گرفتار آمده اند، گريان شدم، زني را ديدم كه به موي سرش آويزان بود و مغز سرش مي جوشيد. زني را ديدم كه به زبانش آويزان بود و آبِ جوشان در گلويش مي ريختند. زني را ديدم كه به سينه اش آويزان بود. زني را
ص:143
ديدم كه گوشت بدن خود را مي خورد وآتش ازنشيمنگاه او خارج مي شد.زني را ديدم كه پاهايش را به دستهايش بسته بودند و مارها وعقرب ها او را مي گزيدند. زني را ديدم كر، كور و لال در تابوتي از آتش، مغز سرش از بيني اش بيرون مي ريخت و اندامش بر اثر جذام و پيسي از هم جدا بود.
زني را ديدم كه گوشت تنش را با قيچي هاي آتشين پاره پاره مي كردند. زني را ديدم كه صورت و دست هايش مي سوخت و روده ها و درون خود را مي خورد.
زني را ديدم كه سرش مانندسرِ خوك وبدنش مانند بدن الاغ بود و به يك ميليون نوع از عذاب ها گرفتاربود.
زني را ديدم شبيه سگ كه آتش از نشيمنگاه او داخل و از دهانش خارج مي شد و فرشتگان با گرزهاي آهنين آتشين بر سر و پيكر او مي زدند.
آنگاه حضرت فاطمه عرضه داشتند: اي حبيبم و نور ديدگانم! مرا خبر دهيد كار و روش آنان چه بود كه خداوند اينگونه عذابهايي را بر آنان قرار داده بود؟
پيامبر فرمودند: اي دخترم! آنكه به موي خود آويزان بود، موي خود را از مردان نامحرم نمي پوشاند.
و آن زني كه به زبانش آويزان شده بود، شوهرش را اذيّت مي نمود.
و آن زني كه به سينه اش آويزان بود، از همخوابي با شوهرش سرپيچي مي نمود.
و آن زني كه به پاهايش آويزان بود بدون اجازه شوهرش ازخانه بيرون مي رفت.
و آن زني كه گوشت بدن خود را مي جويد، خود را براي مردان (نامحرم) آرايش و زينت مي نمود.
و آن زني كه دستهايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلّط گرديده بودند،
ص:144
شرايط وضو و طهارت را رعايت نمي كرد و لباسهايش آلوده بود و غسل حيض و جنابت را انجام نمي داد و نماز را سبك مي شمرد.
و آن زني كه كر، كور و لال بود از زنا (فحشاء) باردار مي شد و فرزند مي آورد و فرزندان زنازاده را بر گردن شوهر خود مي انداخت.
و آن زني كه گوشتش چيده مي شد، خود را به مردان نامحرم عرضه مي داشت.
و آن زني كه صورت و بدنش مي سوخت و روده ها و درون خود را مي خورد، واسطه زنا ميان دو نامحرم بود.
و آن زني كه سرش مانند سرِخوك و اندامش مانند الاغ بود، سخن چين و بسيار دروغگو بود.
و آن زني كه به صورت سگ بود و آتش در نشيمنگاه وي داخل و از دهانش خارج مي شد، آوازه خوان و نوحه گر (خواننده و نوازنده) و حسود بود.
سپس حضرت فرمودند: واي به حال زني كه شوهرش را خشمگين كند، و خوشا به حال زني كه شوهرش از او راضي و خشنود گردد.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: يا أهْلَ الْعِرَاقِ! نُبِّئْتُ أنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أ مَا تَسْتَحْيُونَ.(1)
امام صادق فرمود: امام اميرالمؤمنين علي فرمودند: اي اهل عراق! باخبر شدم كه زنان شما در گذرها مردان را هُل مي دهند (با هم برخورد مي كنند)، آيا شرم نمي كنيد؟
ص:145
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ: يا أهْلَ الْعِرَاقِ! نُبِّئْتُ أنَّ نِسَاءَكُمْ يُوَافِينَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أمَا تَسْتَحْيُونَ.
وَ قَالَ: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا يَغَارُ.(1)
امام صادق فرمود: حضرت علي چنين فرمود: اي اهل عراق! باخبر شدم زنان شما در راه با مردان برخورد مي كنند، آيا حيا نمي كنيد؟
و فرمودند: لعنت خدا بر كسي كه غيرت ندارد.
قَالَ عَلِيٌّ : يا أهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أنَّ نِسَاءَكُمْ يُدافِعْنَ ألرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أمَا تَستَحُونَ.
حضرت امام اميرالمؤمنين علي فرمود: اي اهل عراق! آگاهي يافتم زنان شما با مردان در راه ها برخورد مي كنند، آيا حيا نمي كنيد؟
وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أنَّ أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: أ مَا تَسْتَحْيُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ إلَى الْأسْوَاقِ وَ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ.(2)
و در حديث ديگري است كه اميرالمؤمنين فرمودند: آيا حيا نمي كنيد و غيرت نمي ورزيد از اينكه زنان شما به بازارها مي روند و با مردان بي تقوا برخورد مي كنند (هل مي دهند)؟!...
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: وَ مَنِ اطَّلَعَ فِي بَيْتِ جَارِهِ فَنَظَرَ إلَى عَوْرَةِ رَجُلٍ أوْ شَعْرِامْرَأةٍ أوْ شَيْ ءٍ مِنْ جَسَدِهَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أنْ يُدْخِلَهُ النَّارَمَعَ الْمُنَافِقِينَ الَّذِينَ كَانُوا يَتَّبِعُونَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ فِي الدُّنْيا وَ لَايَخْرُجُ مِنَ الدُّنْياحَتَّى يَفْضَحَهُ اللَّهُ وَيُبْدِي لِلنَّاسِ عَوْرَتَهُ فِي الْآخِرَةِ. وَ مَنْ مَلَأ عَيْنَيهِ مِنِ امْرَأةٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ
ص:146
بِمَسَامِيرَ مِنْ نَارٍ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إلَى النَّارِ... وَ مَنْ صَافَحَ إمْرَأةً حَرَاماً جَاءَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَغْلُولًا ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إلَى النَّارِ وَ مَنْ فَاكَهَ إمْرَأةً لَايَمْلِكُهَا حُبِسَ بِكُلِّ كَلِمَةٍ كَلَّمَهَافِي الدُّنْيا ألْفَ عَامٍ وَ الْمَرْأةُ إذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أوْ قَبَّلَهَا أوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أوْ فَاكَهَهَا فَأصَابَ بِهَا فَاحِشَةً فَعَلَيْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَى الرَّجُلِ وَ إنْ غَلَبَهَا عَلَى نَفْسِهَا كَانَ عَلَى الرَّجُلِ وِزْرُهُ وَ وِزْرُهَا...(1).
پيامبراسلام فرمود: و هر كسي كه به خانه همسايه سرك بكشد و عورت مرد و يا موي زني و يا بدن آن زن را ببيند سزاوار است خداوند او را با منافقين داخل آتش كند، همانان كه در دنيا عورت هاي زنان را پيروي مي كردند (در بي عفّتي سرآمد بودند)، و ازدنيا خارج نمي شود مگر اينكه خداوند او را رسوا نموده و در آخرت عورتش (عيب هايش) براي مردم آشكارگردد. و هركسي چشم خود را از نگاه حرام به زني پر كند، خداوند روز قيامت دو چشمش را از ميخ هاي آتشين و آتش پركند، تا اينكه قضاوت بين همه اهل محشر به انجام برسد. سپس فرمان دهد او را در آتش بياندازند... و هر كسي كه دست به زن نامحرم بدهد روز قيامت او را دست بسته بياورند و در آتش اندازند و هر كسي با زن نامحرمي شوخي كند، به خاطر هر كلمه اي كه در دنيا با آن زن شوخي نموده است؛ او را هزار سال در آتش قرار دهند و اگر زني مردي را همراهي كند و آن مرد او را در آغوش بگيرد يا ببوسد و يا با او شوخي كند و كار به فحشاء بيانجامد هر دو مانند هم گناهكارند و كيفر خواهند ديد و اگر مردي بر زن حرامي (نامحرمي) چيره
ص:147
گردد، گناه خودش و گناه آن زن به عهده آن مرد است.
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ: إنَّ مِنْ أشْرَاطِ الْقِيامَةِ...ثُمَّ قَالَ: فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَاءِ وَ مُشَاوَرَةُ الْإمَاء...وَ يَشَّبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ يَرْكَبْنَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ فَعَلَيْهِمْ مِنْ اُمَّتِي لَعْنَةُ اللَّهِ. ثُمَّ قَالَ: إنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ كَمَا تُزَخْرَفُ الْبِيَعُ وَ الْكَنَائِسُ وَ تُحَلَّى الْمَصَاحِفُ... (1).
پيامبر اكرم در حجّة الوداع (آخرين سفر حجّي كه پيامبر در عمر شريفشان به جاي آوردند) فرمودند: از شرايط برپا شدن قيامت است:... آنگاه كه زنان امير شوند و با دختران مشورت شود... و مردان خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان كنند و زنان سوار بر زين ها شوند. پس لعنت خدا از امّت من بر آنان باد. سپس فرمود: در آن زمان مسجدها مانند معابد يهود و نصارى، زيبا شوند و قرآن ها به زيور تزيين شوند... .
قَالَ النَّبِيُّ: كَيْفَ بِكُمْ إذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَاْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَلَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ؟! فَقِيلَ لَهُ وَ يَكُونُ ذَلِكَ يا رَسُولَ اللَّهِ؟! فَقَالَ: نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ، كَيفَ بِكُمْ إذَا أمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ؟! فَقِيلَ لَهُ يارَسُولَ اللَّهِ وَيَكُونُ ذَلِكَ؟! قَالَ: نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ، كَيفَ بِكُمْ إذَا رَأيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ
مَعْرُوفاً؟!... (2).
پيامبراكرم فرمودند: چه حالي داريد آنگاه كه زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق
ص:148
شوند و امر به معروف و نهي از منكر نكنيد؟! گفته شد: اي پيامبرخدا! آيا چنين خواهد شد؟ حضرت فرمودند: آري و بدتر از آن. شما را چه مي شود آنگاه كه امر به منكر و نهي از معروف كنيد؟! به حضرتش گفته شد: آيا چنين شود؟ فرمود: آري و بدتر از آن. چه حالتي خواهيد داشت آنگاه كه معروف را منكر ومنكر را معروف ببينيد؟!...
قال أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: (في علائم الظهور)...وَ ائْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقَينَاتُ وَالْمَعَازِفُ وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأمَّةِ أوَّلَهَا وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَتَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاء.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين على درباره علائم ظهور فرمودند:... و زماني كه خائن را امانت دار بدانند و زنان، آوازه خوان و نوازنده شود و آوازه خواني ونوازندگي مطلوب گردد... . و زنان بر زين ها سوار شوند و خود را به مردان شبيه كنند و مردان شبيه زنان شوند.
قال أمِيرُالْمُؤْمِنِينَ:... وَخَرِبَتِ الْقُلُوبُ وَاسْتَحَلُّوا الْمَعَازِفَ وَ شُرِبَتِ الْخُمُورُ وَرُكِبَتِ الذُّكُورُ وَ اشْتَغَلَ النِّسَاءُ وَ شَارَكْنَ أزْوَاجَهُنَّ فِي التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَى الدُّنْياوَ عَلَتِ الْفُرُوجُ السُّرُوجَ وَ يُشْبِهْنَ بِالرِّجَالِ فَحِينَئِذٍ عَدُّوا أنْفُسَكُمْ فِي الْمَوْتَى وَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَإنَّ النَّاسَ اثْنَانِ بَرٌّ تَقِيٌّ وَ آخَرُ شَقِيٌّ وَ الدَّارُ دَارَانِ لَا ثَالِثَ لَهُمَا وَ الْكِتَابُ وَاحِدٌ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إلَّا أحْصاها ألَا وَ إنَّ حُبَّ الدُّنْيا رَاْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ بَابُ كُلِّ بَلِيَّةٍ وَ مَجْمَعُ كُلِّ فِتْنَةٍ وَ دَاعِيَةُ كُلِّ رِيبَةٍ، الْوَيلُ لِمَنْ جَمَعَ الدُّنْيا وَ أوْرَثَهَا مَنْ لَايَحْمَدُهُ وَقَدِمَ عَلَى مَنْ لَا يَعْذِرُه.(2)
ص:149
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: (از علائم آخرالزّمان است كه) دلها خراب شوند و موسيقي وخوانندگي حلال قلمداد شود ونوشيدني هاي مست كننده نوشيده شود و مردان مَركب شوند و زنان مشغول كار شده و در تجارت به خاطر حرص بر دنيا با مردان مشاركت كنند و زنان سوار بر زين ها (دوچرخه، موتور و اسب) و شبيه مردان شوند.
در آن زمان خود را ميان مردگان به شمار آوريد و زندگاني دنيا شما را مغرور نكند. به يقين مردم دو دسته اند: يا نيكوكارِ باتقوا يا بدبخت پست و خانه دو خانه است، سوّم ندارد. (دنيا محلّ تكليف و آخرت محلّ جزاست) و نامه ي عمل يكي است كه كوچك و بزرگ كارها، همه در آن نوشته شده است.
و بدرستي كه دنيادوستي، موجب گرفتار آمدن به تمامي گناهان و باب ورود به همه بلاها ومحلّ گردهمايي همه فتنه ها و فراخواننده (به سوى) همه شك هاست. واي به حال كسي كه به گردآوري دنيا مشغول است (فرد بيچاره فرومايه) و براي كسي كه حمد و سپاس خدا را نمي نگويد مال جمع مي كند، و رو به سوي خدايي مي آورد كه عذر وي را نمي پذيرد.
عَنْ أمِيرِالْمُؤْمِنِينَ (في علائم ظهورالدجّال):... فَإنَّ عَلَامَةَ ذَلِكَ إذَا أمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ... وَ اتُّخِذَتِ الْقِيَانُ وَ الْمَعَازِفُ وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأمَّةِ أوَّلَهَا وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ تَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ... وَ تُفُقِّهَ لِغَيْرِ الدِّينِ وَ آثَرُوا عَمَلَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ لَبِسُوا جُلُودَ الضَّاْنِ عَلَى قُلُوبِ الذِّئَابِ وَقُلُوبُهُمْ أنْتَنُ مِنَ الْجِيَفِ وَ أمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ... (1).
ص:150
حضرت امام اميرالمؤمنين على به صعصعه ازاصحاب خود فرمودند: حفظ كن! بدرستي كه از نشانه هاى ظهور دجّال آن است: آنگاه مردم نماز را بميرانند... و زنان بر زين ها سوار شوند وخود را شبيه به مردان كنند و مردان خود را شبيه زنان كنند... و دين را بياموزند نه براي دين، و كار دنيا را بر آخرت پيش اندازند و بر دلهاي گرگ صفت خود، پوست ميش بپوشانند، در حالي كه دل هاي آنان از مردار كثيف تر و از صبر (گياهي بسيار تلخ) تلخ تر باشد... .
عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: يَظْهَرُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ(القِيَامَةِ) وَهُوَ شَرُّ الْأزْمِنَةِ نِسْوَةٌ كَاشِفَاتٌ عَارِياتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّينِ دَاخِلَاتٌ فِي الْفِتَنِ مَائِلَاتٌ إلَى الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إلَى اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلَّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ.(1)
حضرت امام اميرالمؤمنين على فرمودند: در آخرالزّمان و نزديكي قيامت كه بدترين زمانهاست، زناني با چهره باز و تن نمايان آشكار شوند، از دين خارج گشته و در فتنه ها داخل شده اند، چنانكه به شهوت راني ها مايل و به لذّتهاي نفساني شتابان هستند، كارهاي حرام را حلال مي دانند، آنان در جهنّم جاودان خواهند بود.
قَالَ حَميدُبْنُ مُسْلِم: سَمِعْتُ أبَاجَعْفَرٍ يقُولُ: الْقَائِمُ مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ... فَقُلْتُ لَهُ: ياابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ قَائِمُكُمْ؟ قَالَ: إذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعَدْلِ وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِكَابِ الزِّنَاءِ وَ أكْلِ الرِّبَا وَ اتُّقِيَ الْأشْرَارُ مَخَافَةَ ألْسِنَتِهِم...فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ قَائِمِنَا...(2) .
ص:151
حميد بن مسلم مي گويد: از امام باقر شنيدم فرمود: مهديr به سبب هراس (كه خداوند در دل دشمنان مي اندازد) ياري مي شود... . به حضرت گفتند: اي فرزند رسول خدا! قائم شما چه زمان خروج خواهد كرد؟ فرمودند: آنگاه كه مردان شبيه زنان و زنان شبيه مردان شوند و مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا (هم جنس بازى) كنند و زنان بر زين ها سوار شوند و گواهي هاي دروغ پذيرفته شود و گواهي هاي دادگرانه رد شوند و مردم، خون مردم و زناكاري و رباخواري را سبك بشمارند و از ترس زبان اشرار پروا شود... پس در آن زمان قائم ما خروج خواهد نمود... .
حديث أبي عَبدِالله مَعَ المَنصُور(في عَلائِمِ الظُّهُور): ... وَ رَأيْتَ أكْثَرَ النَّاسِ وَ خَيْرَ بَيْتٍ مَنْ يُسَاعِدُ النِّسَاءَ عَلَى فِسْقِهِنَّ وَ رَأيْتَ الْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحْتَقَراً ذَلِيلًا وَ رَأيْتَ الْبِدَعَ وَ الزِّنَا قَدْ ظَهَرَ وَ... وَ رَأيْتَ الْحَرَامَ يُحَلَّلُ وَ رَأيْتَ الْحَلَالَ يُحَرَّمُ وَ رَأيْتَ الدِّينِ بِالرَّاْي... وَ رَأيْتَ النِّسَاءَ وَ قَدْ غَلَبْنَ عَلَى الْمُلْكِ وَ غَلَبْنَ عَلَى كُلِّ أمْرٍ لَايُؤْتَى إلَّا مَا لَهُنَّ فِيهِ هَوًى... (1).
امام صادق در باب علائم ظهور فرمودند: ...آنگاه كه بيشتر مردم به گناه كردن زنان كمك كنند و بهترين خانه را خانه اي ببيني كه بر گناه (آشكار) زنان كمك كند و آنگاه كه مؤمن را غمگين و حقير شده و خار، و بدعت ها و زنا (اعمال منافي عفّت) را آشكار ديدي و حرام را حلال شده و حلال را حرام شده ديدي و دين را به رأي (اظهار نظر شخصى) ديدى... و زنان را ديدي كه بر
ص:152
مُلك مسلّط شوند و بر هر كاري چيره گردند و جز به سوي آنچه هوا و هوس ايشان را فرا مي خواند، نروند... .
ص:153
و در پايان پس از طي اين لحظاتي كه آن را براي خداوند گذراندي، مي خواهم بگويم: نيامدم تا چيزي را از جانب خويش بيان كنم. و كلام را ديگري بر زبانم جاري نمود. او مرا ياد داد تا سخن بگويم. كمكم كرد تا راه را بيابم و آنگاه كه به حقيقت آن پي بردم، به تو نشانش دهم. اين راه را خدا براي ما علامتگذاري كرده، حريم ها حفظ شده اند، خط قرمز را رها كن. به سوي روشنايي برو. از خودش براي پرواز بال بگير و در فضاي نوراني رضاي او پر بكش.
آرزو دارم اينقدر كه به غذا و تحصيل و پوشاك و خواب جوانانمان اهميّت مي دهيم، براي انديشه آنها نيز ارزش قائل شويم.
ما هيچكدام نمي خواهيم جوانانمان بازيچه شوند. بازيچه دست آنان كه ادّعاي دلسوزي دارند، آنان كه تظاهر به ترحّم و تلاش مي كنند امّا هرگز آرامشي را به ارمغان نمي آورند.
مسلّم است كه مردان غيور و بانوان با عفّت به يقين مي خواهند راحت زندگي
ص:154
كنند و مطمئن باشند كه احكام اجرا مي شود. بهتر است با داير نمودن مراكز تعليم و تربيت و پزشكي، فروشگاههاي مختلف و... با كادر آقايان براي آنها و با كادر خانم ها براي ايشان به توسعه فرهنگ اهل بيت اطهار ، رفاه و امنيّت اخلاقي، رواني و اجتماعي كمك كنيم.
و آنچه از آن ياد شد كفايت مي نمايد براي آنان كه مي خواهند پيروي كنند.
هر كدام از ما مي تواند با حفظ خود و خانواده اش، يك گام به سوي معدن علم و نور بردارد. و اگر نگاه حرام را ترك نمود براي خدا، چنان ايماني به او دهد كه شيريني آن را در قلب خود احساس نمايد.
به اميد آن روز كه ديگر حتي ديگر نامي هم از گناه باقي نماند. به اميد آن روز كه تو بيايي و من نيز با اميد به درگاهت زانو بزنم، مرا بپذيري و با خود ببري، هر كجا كه مي روي... .
ص:155
ص:156
ص:157
بسم الله الرّحمان الرّحيم
پذيرفتن اينكه خدايي يكتا وجود دارد و او تنها وجود لايق پرستش است، كار سختي نيست. مشكل كنار گذاشتن غير اوست، اگر غير او را، غير او ببينيم و بدانيم. وقتي كسي كار زشتي را مرتكب مي شود، اگر آن اشتباه را زشت نپندارد، اصلاً اشتباهي نمي بيند، كه بخواهد رهايش كند،
و امروز ما به اين بلاي عظيم گرفتار آمده ايم. گناهان وجهه شرعي پيدا كرده اند و ديگر نمي آييم بگوييم فلان كار حرام است، فقط بايد بگوييم: حلال نيست، تا بلكه شكل حلال بودن به خود نگيرد.
و متاسّفانه يكي از اين گناهان، ريش تراشي است، كه در ميان مسلمانان رايج شده و به شكل هاي گوناگون صورت مي پذيرد و البته در لباس اسلام.
در اين زمينه علماي بزرگوار شيعه رساله هاي مستقل تأليف كرده و حرمت تراشيدن ريش را از ضرورت هاي دين دانسته اند و نظر مخالفي ذكر نكرده اند.
ما نيز به برخي از دلايل حرمت آن اشاره مي كنيم، باشد تا گفته باشيم... .
ص:158
ص:159
آيه كريمه: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ... وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً(1)
ترجمه: (شيطان گفت): به طور حتم ايشان (انسانها) را گمراه خواهم كرد و به آرزوهاي باطل (و دور و دراز) سرگرم خواهم كرد... و آنان را امر كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند، (امّا اي بندگان بدانيد) هركس شيطان را به جاي خداوند ولي (سرپرست) گيرد، سخت زيان كرده، زياني آشكار.
متن آيه دلالت مي كند بر اينكه ايجاد هر گونه تغيير در آفرينش الهي صورتاً يا صفتاً، چنانچه بدون اجازه از راه وحي باشد، حرام است. و از جمله اين تغييرات است: ريش تراشي، جوان را بي ريش نمودن و هر آنچه مانند آن باشد. اين تغييرات در شرع به نام «مُثله» شناخته مي شود و بنابر تصريح معصومين
ص:160
ريش تراشيدن نيز از مصاديق «مُثله» است و بنابر سياق آيه معلوم است كه هركس اين كارها را انجام دهد از دوستان و ياران شيطان است، مگر اينكه در مورد خاصّي اجازه داده شده باشد، چنانچه در مورد شارب فرموده اند: از ته بگيريد چرا كه منزلگاه شيطان است.
دلالت علماء
شيخ فقيه بحراني در كتاب شريف «الحدائق النّاضره» به نقل ازملّامحسن فيض كاشاني در كتاب «الوافي» نوشته است: و قد افتى جماعة من فقهائنا بتحريم حلق اللحية و ربّما يستشهد لهم بقوله سبحانه حكاية عن ابليس اللعين: «وَلَآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللهِ». يعني: به تحقيق گروهي از فقهاء ما شيعيان فتوا به حرام بودن تراشيدن ريش داده اند و چه بسا كه دليل آورند بر آن به سخن خداي تعالي از زبان ابليس ملعون (كه گفت:) «وَلَآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللهِ».
ص:161
قالَ رَسوُلُ اللهِ: إنَّ الْمَجُوسَ جَزُّوا لِحَاهُمْ وَ وَفَّرُوا شَوَارِبَهُمْ وَ إنَّا نَجُزُّ الشَّوَارِبَ وَنُعْفِي اللِّحَى وَ هِيَ الْفِطْرَةُ.(1)
پيامبرخدا فرمودند: همانا گبران ريش را مي چيدند و سبيل را بلند مي كردند و ما مسلمانان شارب ها را مي چينيم و ريش را بلند مي گذاريم و اين فطرت اسلام است.
حضرت ختمي مرتبت به فرستادگان كسري(پادشاه ايران باستان) كه ريش خود را تراشيده بودند و سبيل را گذاشته بودند فرمود: وَيْلَكُمَا مَنْ أمَرَكُمَا بِهَذَا؟ قَالَا أمَرَنَا بِهَذَا رَبُّنَا يَعْنِيَانِ كِسْرَى. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: لَكِنَّ رَبِّي أمَرَنِي بِإعْفَاءِ لِحْيَتِي
ص:162
وَقَصِّ شَارِبِي.(1)
واي برشما! چه كسي شما را به اين كار امر نمود؟ گفتند: ربّ ما يعني كسري، حضرت فرمودند: ليكن پروردگار من مرا به گذاشتن ريش و چيدن شارب امر كرده است.
قالَ رَسوُلُ اللهِ: حُفُّوا الشَّوَارِبَ وَ اعْفُوا اللِّحَى وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ.(2)
پيامبرخدا فرمودند: سبيل را گود نماييد و ريش را كوتاه نكنيد و بلند بگذاريد و شبيه به يهوديان نباشيد (نگذاريد ريش زياد بلند شود زيرا يهوديان دست به اصلاح نمي زنند).
قَضَى أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي اللِّحْيَةِ إذَا حُلِقَتْ فَلَمْ تَنْبُتِ الدِّيَةَ كَامِلَةً فَإذَا نَبَتَتْ فَثُلُثُ الدِّيَةِ.(3)
اميرالمؤمنين درباره تراشيدن ريش قضاوت فرمودند كه اگر دومرتبه ريش درنيامد ديه كامل واجب مي شود و اگر روييده شد، بايد يك سوّم ديه پرداخت شود.
ص:163
دلالت علماء
شيخ حرّ عاملي در «وسائل الشيعه» و محقّق شيخ علي در «درّ المنثور» براي حرمت تراشيدن ريش به حديث فوق استدلال كرده اند بدين نحو: انجام دادن هر كاري كه سبب وجوب پرداخت ديه گردد، حرام است، و تراشيدن ريش هم از جمله آن موارد است.
قالَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أبِي طالِبٍ: أقْوَامٌ حَلَقُوا اللِّحَى وَ فَتَلُوا الشَّوَارِبَ فَمُسِخُوا.(1)
اين حديث شريف نيز صحيح است و دلالتي آشكار را در بر دارد:
حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: اقوامي بودند كه ريش مي تراشيدند و شارب را پيچ مي دادند، پس خداوند آنان را به مارماهي مسخ كرد.
توضيح: با توجّه به متن حديث، آشكار است كه حضرت در مقام بيان حرمت انجام دادن اين كار برآمده اند، بدين نحو: كسي كه اين كار را انجام دهد استحقاق دارد كه خداوند او را به صورت مارماهي و جرّي (نوعي ماهي حرام گوشت) و مانند اين مسخ شدگان، مسخ نمايد.
دلالت علماء
گروهي از علما در حكم به حرمت ريش تراشيدن اكتفا به اين حديث نموده اند، مانند علّامه مجلسي در «حلية المتّقين» و شيخ فقيه بحراني در موسوعه «الحدائق
ص:164
الناضرة»(1) مي فرمايد: الظّاهر_ كما استظهره جملة من الأصحاب كما عرفت _ تحريم حلق اللّحية لخبر المسخ المروي عن أميرالمؤمنين فإنّه لا يقع إلّا علي إرتكاب أمر محرّم بالغ في التّحريم، يعني: ظاهر_ همچنانكه گروهي ازعلماء شيعه اظهار نموده اند _ حرام بودن تراشيدن ريش است، به دليل خبر مسخ شدن عده اي كه از اميرالمؤمنين روايت گرديده است، و همانا مسخ شدن تنها به سبب انجام كار حرامي صورت مي گيرد كه درباره حرام بودنش تأكيد به عمل آمده باشد.
حضرت امام حسن روايت مي فرمايند از پيامبر كه فرمودند: عَشْرُ خِصَالٍ عَمِلَهَا قَوْمُ لُوطٍ بِهَا اُهْلِكُوا وَ تَزِيدُهَا اُمَّتِي بِخَلَّةٍ إتْيَانُ الرِّجَالِ، إلَى أنْ قَالَ: وَ قَصُّ اللِّحْيَةِ وَ طُولُ الشَّارِبِ.(2)
قوم لوط ده كار را انجام دادند و به سبب انجام آن كارها هلاك شدند. امّت من بر آن يك صفت ديگر را اضافه خواهند كرد، و يكي از آن ده كار چيدن ريش از ته با قيچي و نيز بلند گذاشتن سبيل است.
قالَ رَسوُلُ اللهِ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ سَلَقَ و لاخَرَقَ وَ لا حَلَقَ.(3)
پيامبراكرم فرمودند: از ما نيست كسي كه بسيار بي حيا و بي پروا سخن بگويد و مال خود را اسراف كند (به هدر بدهد) و ريش را بتراشد.
توضيح: تو بگو، آيا بدتر از اين نيز وجود دارد كه پيامبري به يكي از پيروانش كه
ص:165
گمان مي كند عملش نيكوست، بگويد: تو از من نيستي؟! تصوّر كن چقدر دردناك است... و در آن لحظه فقط به دنبال دليل و برطرف كردن آن است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: حَلْقُ اللِّحْيَةِ مِنَ الْمُثْلَةِ وَ مَنْ مَثَّلَ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.(1)
اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب فرمود كه رسول خدا فرمود: تراشيدن ريش از جمله مصاديق «مُثله» است و لعنت خداوند بر كسي باد كه «مُثله» كند.
قَالَ الإِمامُ الصَّادِقُ: ثَلَاثَةٌ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَا يَنْظُرُ إلَيْهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِيمٌ النَّاتِفُ شَيْبَهُ وَ النَّاكِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْكُوحُ فِي دُبُرِهِ.(2)
امام جعفر صادق فرمودند: سه گروه هستند كه خداوند روز قيامت با آنها سخن نخواهد گفت و نظر رحمت به سوي ايشان نخواهد افكند و براي ايشان است عذابي دردناك: كسي كه ريش را بكَنَد و كسي كه با خود استمناء كند و كسي كه موطوء شود و... .
توضيح: غرض معصوم اين بيان است: كسي كه ريش دارد، خود را بي ريش كند؛ چه به چيدن با قيچي يا تراشيدن با تيغ، يا به هرصورت و وسيله يا مادّه ديگري.
خوب، دلالت واضح است و كم و زياد هم در كار نيست، اگر گفته شود كمي از ريش را بتراشد يا مقداري از آن را باقي گزارده و بقيّه را بتراشد، بازهم مصداق سخن معصوم خواهد بود، چرا كه جزء تابع كل است و تفاوتي نيست كه تمام ريش را محو كند يا قسمتي از آن را.
ص:166
ص:167
وَ نُنَّزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ
مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ
سوره الاسراء آيه 38
ص:168
ص:169
ص:170
ص:171
بسم الله الرّحمان الرّحيم
همه خوب مي دانند، كمتر كسي از حضور و ظهور يگانه منجي عالم بشريّت بي اطّلاع است. او روزي خواهدآمد و عدل را به پهنه زمين خواهد گستراند، اين را همه مي دانند و بسيارند چشم هاي به راه مانده براي ديدن آن طلعت دلربا... امّا كيست كه بداند اميد همه ي چشم هاي به راه مانده، رو به سوي كه مي آورد و به ديدن چه كسي مي رود؟ همه مشتاق ديدار او هستند، او مشتاق ديدار كيست؟ چه كسي است كه ديدنش او را به وجد مي آورد؟ در آغوش نوراني او چه كسي جاي دارد؟ و نگاه لطف او به سوي چه كسي جاري است؟...
ديگر خدا نيست كه مي گويد چه كاري خوب است و چه كاري بد. اگر چنين بود كارمان به اينجا نمي كشيد. ما بيشتر آن هستيم كه خودمان مي پسنديم، بيشتر طوري رفتار مي كنيم كه ديگران مي خواهند، طرز لباس پوشيدن و رفتار وگفتارمان، بستگي به ذائقه ديگران دارد، قريحه ديگران است كه حتّي دوست داشتن هايمان به علاقه و تنفّر آن شكل مي گيرد، دوست داشتن هايي كه دين ما را مي سازد و جهت گيري آنها مسير زندگيمان را تعيين مي كند.
ص:172
مگر ما براي ديگران زندگي مي كنيم؟ پس آن استقلالي كه مي گويند و مي گوييم وجود دارد، كجاست؟ آنچه مي بينيم آيا جز تقليدي كوركورانه است؟...
و اي كاش كسي هم به اين بيانديشد: مرا بايد خدا تربيت كند و سايرين همانطور كه خدا مرا مي پسندد، بپذيرند.
افسوس و آه كاري براي ما از پيش نمي برد. همه از تكرار خسته ايم، از اينكه به جاي عمل، فقط افسوس را مي بينيم. ادّعا و مدّعي زياد است ولي كمتر كسي به فكر آينده است، آينده اي كه آمدنش چندان دور نيست، آنكه همه پيامبران به آمدنش بشارت داده اند، آينده اي كه به فرا رسيدنش محتاجيم.
كيست راه را نشان دهد؟ رهگذران! آيا ياريگري هست كه مرا راهنمايي كند؟ كسي هست كمكم كند؟
صدايش را مي شنويم، اگر بخواهيم: خدا به همه آنچه تو بدان نيازمندي، پاسخ گفته. راه از اين طرف است، دنبال من بيا. مراقب باش، بيراهه بسيار است و پرتگاهها عميق، نا اميد نباش كه در اين راه خدا يار و همراه و رهنماست.
بيا به درگاهش نياز شويم و برويم تا بلكه ما را قابل نمايد و محرم راز خويش كند. بيا آنچه ما را از او دور مي كند، رهاكنيم و با او بپيونديم تا جاودانه شويم. تمام تلاش ما بايد اين باشد كه انتخابش كنيم، براي امروز و فردايمان، براي خود وخانواده مان، براي دنيا و آخرتمان... ويك گام به سويش برداشته و ادامه دهيم و تا آخر با او برويم، تا آستان بوس درگاهش شويم.
و به ديگران بگوييم تا جلوتر بيايند تا آنجا كه در نور وجودش قرار گيرند و در آغوشش آرام شوند و اين همان آرامشي است كه به دنبال آن هستيم.
ص:173
آيه يكم-يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إثْمُهُما أكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما...(1)
ترجمه:(اي پيامبر) از تو درباره شراب و ميسر(قمار) سؤال مي كنند (به آنها) بگو: در آن دو گناه بزرگي است، و منافعي براي مردم دارند، ولي گناهشان از نفعشان بزرگتر است... .
آيه دوم- يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأنْصابُ وَ الْأزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ(2) فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ص:174
ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده ايد! بدانيد كه شراب و ميسر (قمار) و بت ها و ازلام (نوعي بخت آزمايي) پليد و از عمل شيطانند، از آن دوري و اجتناب كنيد، اميد است رستگار شويد.
آيه سوم- إنَّمايُريدُ الشَّيْطانُ أنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أنْتُمْ مُنْتَهُونَ (1)
ترجمه: همانا شيطان مي خواهد در ميان شما به وسيله شراب و ميسر(قمار)، دشمني ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز بازدارد، آيا از انجام اين امور دست برمي داريد؟
1- قَالَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِين: الشِّطْرَنْجُ وَ النَّرْدُ هُمَا الْمَيْسِرُ.(2)
ص:175
حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: شطرنج و نرد (طاولي) هر دو ميسر هستند.
2- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ: وَ أمَّا الْمَيْسِرُ فَالنَّرْدُ وَ الشِّطْرَنْجُ وَ كُلُّ قِمَارٍ مَيْسِرٌ... كُلُّ هَذَا بَيْعُهُ وَ شِرَاؤُهُ وَ الِانْتِفَاعُ بِشَيْ ءٍ مِنْ هَذَا حَرَامٌ مِنَ اللَّهِ مُحَرَّمٌ وَ هُوَ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ وَ قَرَنَ اللَّهُ الْخَمْرَ وَ الْمَيْسِرَ مَعَ الْأوْثَانِ.(1)
امام باقر فرمودند: امّا معناي ميسر، نرد و شطرنج و هر قماري ميسر است... و تمام اين موارد خريد و فروش و هر گونه بهره برداري از اين ها حرام است؛ از جانب خدا حرام شده و پليد و از كار شيطان است، و خداوند شراب و قمار را قرين بت ها قرار داده است.
توضيح: گناه ميگساري وقماربازي با بت پرستي وكفر ورزيدن به خدا قرين است.
3- عَنْ أبِي جَعْفَرٍ قَالَ: الشِّطْرَنْجُ وَ النَّرْدُ مَيْسِرٌ.(2)
امام باقر فرمودند: شطرنج و نرد، ميسر هستند.
4- و قال الباقر: يَدخُلُ في المَيسِرِ اللَّعِبُ بِالشِّطرَنجِ وَ الَّنرِد وَ غَيرُ ذلِكَ مِن أنواعِ القِمارِ حَتَّى أنَّ لَعِبَ الصِّبيانِ بِالجَوزِ مِن القِمارِ.(3)
امام باقر مي فرمايد: بازي با شطرنج و نرد و غير اين دو از انواع قمار، همه داخل در ميسر است، حتّي گردوبازي بچّه ها هم قمار (و از مصاديق ميسر) است (و همان حكم را دارد).
5- مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍعَنْ أبِيهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: النَّرْدُ وَ الشِّطْرَنْجُ مِنَ الْمَيْسِرِ.(4)
ص:176
امام صادق مي فرمايد: نرد و شطرنج قمار و از (مصاديق) ميسر هستند.
6- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الشِّطْرَنْجُ مَيْسِرٌ وَ النَّرْدُ مَيْسِرٌ.(1)
امام صادق مي فرمايد: شطرنج ميسر است و نرد نيز ميسر است.
7- فَقَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ: هِيَ الشِّطْرَنْجُ قَالَ: فَقُلْتُ: أمَا إنَّهُمْ يَقُولُونَ إنَّهَا النَّرْدُ، قَالَ: وَ النَّرْدُ أيْضاً.(2)
عبدالملك قمّي مي گويد: من با برادرم ادريس نزد امام صادق بوديم كه برادرم ادريس گفت: خدا ما را فدايت گرداند؛ ميسر يعني چه؟ حضرت فرمود: ميسر يعني شطرنج. عرض كردم: ايشان (عامّه- سنّيها) مي گويند كه مقصود نرد است؟! فرمود: بلي، نرد هم ميسر است.
8- عَنْ أبِي جَعْفَرٍقَالَ:لَمَّا أنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ: إنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأنْصابُ وَ الْأزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ قِيلَ: يَارَسُولَ اللَّهِ مَا الْمَيْسِرُ؟ فَقَالَ: كُلُّ مَا تُقُومِرَ بِهِ حَتَّى الْكِعَابُ وَ الْجَوْزُ...(3) .
حضرت امام محمّد باقر فرمودند: هنگامي كه آيهإنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ... بر پيامبرخدا نازل گرديد از آن حضرت پرسيده شد: ميسر چيست؟ فرمود: هر چيزي كه با آن قمار بازي (برد و باخت) شود، حتّي طاس و گردو بازي.
9- وَسُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؟ قَالَ: «الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ» الشِّطْرَنْجُ وَ «قَوْلُ الزُّورِ» الْغِنَاءُ وَ النَّرْدُ
ص:177
أشَدُّ مِنَ الشِّطْرَنْجِ فَأمَّا الشِّطْرَنْجُ فَإنَّ اتِّخَاذَهَا كُفْرٌ وَ اللَّعِبَ بِهَا شِرْكٌ وَتَعْلِيمَهَا كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ وَ السَّلَامَ عَلَى اللَّاهِي بِهَامَعْصِيَةٌ وَمُقَلِّبَهَاكَمُقَلِّبِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَالنَّاظِرَ إلَيْهَا كَالنَّاظِرِ إلَى فَرْجِ اُمِّهِ وَ اللَّاعِبَ بِالنَّرْدِ قِمَاراً مَثَلُهُ مَثَلُ مَنْ يَاْكُلُ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ مَثَلَ الَّذِي يَلْعَبُ بِهَا مِنْ غَيْرِ قِمَارٍ مَثَلُ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ فِي لَحْمِ الْخِنْزِيرِ أوْ فِي دَمِهِ وَ لَايَجُوزُ اللَّعِبُ بِالْخَوَاتِيمِ وَالْأرْبَعَةَ عَشَرَ وَكُلُّ ذَلِكَ وَأشْبَاهُهُ قِمَارٌحَتَّى لَعِبُ الصِّبْيَانِ بِالْجَوْزِ هُوَ الْقِمَارُ وَ إيَّاكَ وَ الضَّرْبَ بِالصَّوَانِيجِ فَإنَّ الشَّيْطَانَ يَرْكُضُ مَعَكَ وَالْمَلَائِكَةَ تَنْفِرُ عَنْكَ وَ مَنْ بَقِيَ فِي بَيْتِهِ طُنْبُورٌ أرْبَعِينَ صَبَاحاً فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.(1)
از امام جعفرصادق درباره تفسيرآيهفَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِپرسيده شد آن حضرت فرمود: الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ _ بت هاي پليد شطرنج است وقَوْلَ الزُّورِ_ سخن ناروا غنا مي باشد و نرد (گناه و كيفرش) شديدتر از شطرنج است، و امّا شطرنج: همانا گرفتن آن، كفر ورزيدن به خداوند وبازي كردن با آن، شرك ورزيدن به خداست، يادگرفتن آن، گناهي نابودگر است و سلام كردن به سرگرم شونده با آن، معصيت (و سركشي از فرمان خدا) است و زير و رو كننده آن، مانند كسي است كه گوشت خوك را زير و رو كند و بيننده آن، مانند كسي است كه شرمگاه مادر خود را ببيند وكسي كه با نرد قماربازي كند مانند كسي است كه گوشت خوك بخورد و مَثَل كسي كه بدون قمار (برد و باخت) با آن بازي كند، مانند كسي است كه دست خود را به گوشت خوك و يا خون آن آلوده گرداند و جايز نيست بازي كردن با خواتيم و اربعةعشر(2) و مبادا چوگان بازي
ص:178
كني زيرا همراه با تو شيطان مي دود و فرشته ها از تو بيزار مي شوند... .
10- فقه الرّضا : اعْلَمْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ نَهَى عَنْ جَمِيعِ الْقِمَارِ وَ أمَرَ الْعِبَادَ بِالِاجْتِنَابِ مِنْهَا وَ سَمَّاهَا رِجْساً فَقَالَ:رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ مِثْلُ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ غَيْرِهِمَا مِنَ الْقِمَارِ وَ النَّرْدُ أشَرُّ مِنَ الشِّطْرَنْجِ فَأمَّا الشِّطْرَنْجُ فَإنَّ اتِّخَاذَهَا كُفْرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ اللَّعِبُ بِهَا شِرْكٌ وَتَقْلَابُهَا كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهَا كُفْرٌ وَ مُقَلِّبُهَا كَالنَّاظِرِ إلَى فَرْجِ اُمِّهِ وَاللَّاعِبُ بِالنَّرْدِ كَمَثَلِ الَّذِي يَاْكُلُ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ مَثَلُ الَّذِي يَلْعَبُ بِهَا مِنْ غَيْرِ قِمَارٍ مَثَلُ الَّذِي يَصْبَغُ [يَضَعُ] يَدَهُ فِي الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَ مَثَلُ الَّذِي يَلْعَبُ فِي شَيْ ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأشْيَاءِ كَمَثَلِ الَّذِي مُصِرٌّ عَلَى الْفَرْجِ الْحَرَامِ وَ اتَّقِ اللَّعِبَ بِالْخَوَاتِيمِ وَ الْأرْبَعَةَ عَشَرَ وَ كُلَّ قِمَارٍ حَتَّى لَعِبَ الصِّبْيَانِ بِالْجَوْزِ وَ اللَّوْزِ وَ الْكِعَابِ وَ إيَّاكَ وَ الضَّرْبَةَ بِالصَّوْلَجَانِ فَإنَّ الشَّيْطَانَ يَرْكُضُ مَعَكَ وَ الْمَلَائِكَةُ تَنْفِرُ عَنْكَ وَ مَنْ عَثَّرَ دَابَّتَهُ فَمَاتَ دَخَلَ النَّار.(1)
در كتاب فقه منسوب رضوي چنين آمده است: بدان! خدا تو را رحمت كند كه خداوند تبارك و تعالي از جميع اقسام قمار نهي فرموده، و بندگان خود را امر فرمود تا از آنها اجتناب نمايند، وآنها را «پليدي» ناميد و فرمود: رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ _ اين ها پليدي و از عمل شيطان است، از آن اجتناب كنيد مانند بازي با شطرنج و نرد و غير اين دو از اقسام قمار، و نرد بدتر از شطرنج است، و امّا شطرنج: همانا گرفتن آن، كفر ورزيدن به خداوند بزرگ وبازي كردن با آن، شرك ورزيدن به خدا و زير و روكردن آن، گناهي بزرگ وسلام كردن به سرگرم شونده با شطرنج، كفر است و كسي كه مهره شطرنج را به دست مي گيرد،
ص:179
مانند كسي است كه شرمگاه مادرش را ببيند و بازي كننده با نرد، مانند كسي است كه گوشت خوك مي خورد وكسي كه با آن به غير از قمار كردن بازي كند (بدون برد و باخت)، مانند كسي است كه دست خود را به خون وگوشت خوك آلوده كند و كسي كه با اين ابزارهاي قمار، بازي كند؛ مانند كسي است كه اصرار و تكرار بر زنا نمايد، و بپرهيز از خواتيم و اربعة عشر و هرگونه ديگر از اقسام قمار، حتي بازي بچّه ها با گردو و بادام و طاس. و مبادا چوگان بازي كني زيرا شيطان همراه تو مي دود و فرشتگان از تو بيزار مي شوند و فرد چوگان بازي كه مركبش بلغزد (به زمين بخورد) و بميرد، داخل آتش مي شود.
11- وَ عَنِ الرِّضَا قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إنَّ الشِّطْرَنْجَ وَ النَّرْدَ وَ أرْبَعَةَ عَشَرَ وَ كُلَّ مَا قُومِرَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَهُوَ مَيْسِرٌ.(1)
امام رضا مي فرمايد: شطرنج و نرد و اربعة عشر و هرچيزي كه باآن قمار شود، ميسر است.
12- عَنْ أبِي الْحَسَنِ الرِّضَا قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: الْمَيْسِرُ هُوَ الْقِمَارُ.(2)
امام رضا مي فرمايند: «الْمَيْسِر» همان قمار است.
13- عَنْ أبِي الْحَسَنِ قَالَ: النَّرْدُ وَ الشِّطْرَنْجُ وَ الْأرْبَعَةَ عَشَرَ بِمَنْزِلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ كُلُّ مَا
قُومِرَ عَلَيْهِ فَهُوَ مَيْسِرٌ.(3)
ص:180
امام كاظم فرمودند: نرد و شطرنج و اربعة عشر همه يكسان هستند (فرقي بين آلات قمار نيست) و هر چيزي كه با آن قمار شود؛ ميسر است.
14-...إلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ إنْ رَأى سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أنْ يُخْبِرَنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ... فَمَا الْمَيْسِرُ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ فَكَتَبَ: كُلُّ مَا قُومِرَ بِهِ فَهُوَ الْمَيْسِرُ وَ كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ.(1)
ابراهيم بن عنبسه به امام علي بن محمّدهادي نامه نوشت كه: سرور و آقايم مرا از مقصود خداوند تعالي از اين آيه:يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ... خبر دهند، قربانتان گردم«الْمَيْسِرِ» چيست؟ آن حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: آنچه با آن قمار (برد و باخت) شود، ميسر مي باشد، و (نوشيدن) هر مست كننده اي حرام است.
آيه چهارم-...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ
(2)ترجمه: از پليدترين نوع بت پر ستي اجتناب كنيد و از سخن ناروا بپرهيزيد.
15- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ
وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، قَالَ: «الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ» هُوَ الشِّطْرَنْجُ وَ «قَوْلُ الزُّورِ» الْغِنَاءُ.(3)
امام صادق پيرامون اين آيه فرمودند:«پليدي از بت ها (بت پرستي)» همان
شطرنج است و«سخن ناروا» غنا (آوازه خواني و نوازندگي) مي باشد.
16- سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ
ص:181
وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، فَقَالَ: الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.(1)
زيد شحام مي گويد: از امام صادق پيرامون اين آيه سؤال كردم، فرمودند: مقصود از «پليدي از بت ها (بت پرستي)» شطرنج است و مقصود از «سخن ناروا» غنا (ترانه خواني و نوازندگي) مي باشد.
17- سَألْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، قَالَ: الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ؟ قَالَ: «مِنْهُ الْغِنَاءُ».(2)
عبدالأعلي گويد: از امام جعفرصادق درباره آيه ياد شده پرسش نمودم، حضرت فرمودند: مراد خداوند از «پليدي از بت ها(بت پرستي)» شطرنج و مراد از «سخن ناروا» غناست. راوي گويد: از حضرت درباره آيه: وَ مِنَ النَّاسِ... _ و از مردم كساني هستند كه سخنان لهو و بيهوده را خريدارند پرسيدم، فرمود: از جمله آن (سخنان لهو و بيهوده) غنا مي باشد.
18- عَنْ أبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الصَّادِقِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ: الرِّجْسُ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.(3)
امام علي هادي از پدران خود از امام جعفرصادق نقل مي فرمايند كه آن حضرت در تفسير آيه فوق فرمودند: «الرِّجْسُ _ پليد و نجس»، شطرنج
ص:182
و«سخن ناروا» غنا (موسيقي) است.
19- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِفَقَالَ:الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.(1)
از امام جعفرصادق درباره آيه پرسيده شد، حضرت فرمودند:«پليدي از بت ها (بت پرستي)»، شطرنج و «سخن ناروا»، غنا (آوازه خواني و نوازندگي) است.
20- عن الصَّادِقِ: أنَّ الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ.(2)
از امام جعفرصادق نقل است كه فرمودند: «پليدي از بت ها (بت پرستي)»، شطرنج است.
21- فَقَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ:...وَ أمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهِيَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فَقَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ وَ إنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ لَفِي شُغُلٍ مَا لَهُ وَ الْمَلَاهِي!فَإنَّ الْمَلَاهِيَ تُورِثُ قَسَاوَةَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاقَ وَ...(3).
امام صادق درباره شطرنج فرمودند: و امّا شطرنج، همان است كه خداي عزّوجل در مورد آن فرموده است:از پليدي از بت ها (بت پرستي) اجتناب ورزيد و از سخن ناروا دوري كنيد و«سخن ناروا» غنا است و همانا مؤمن از تمامي اين كارها به كار ديگر است، مؤمن را چه به آلات لهو، (مؤمن و شطرنج بازي و مطربي؟!) زيرا (استعمال) آلات لهو، قساوت قلب مي آورد و دورويي
ص:183
را به يادگار مي نهد.
22- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، قَالَ: الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.(1)
امام صادق درحديث ديگري درتفسير اين آيه كريمه فرمودند: «پليدي از بتها (بت پرستي)» شطرنج و«سخن ناروا» غنا مي باشد.
23- في الَّتفسيرِ: أنَّ الِّرجسَ مِنَ الأوثانِ الشِّطرَنجِ وَ قَولَ الزُّورِالغِناءُ... وَ اجْتَنِبِ الْمَلَاهِيَ كُلَّهَا وَاللَّعْبَ بِالْخَوَاتِيمِ وَالْأرْبَعَةَ عَشَرَ فَإنَّ الصَّادِقِينَ نَهَوْاعَنْ ذَلِكَ أجمَعَ.(2)
شيخ صدوق مي گويد: در تفسير از اهل بيت است كهالِّرجسَ مِنَ الأوثانِ شطرنج وقَولَ الزُّورِ غنا مي باشد... و از انجام كارهاي بيهوده (استعمال آلات موسيقي) بپرهيز و از بازي كردن با خواتيم و اربعة عشر دوري كن. زيرا امامان راستگو از انجام دادن همه آنها نهي فرموده اند.
آيه پنجم- وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً(3)
ترجمه: (بندگان خاصّ خداوند) كساني هستند كه در مجالس باطل و گناه شركت نمي كنند، و هنگامي كه با لغو روبرو مي شوند، بزرگوارانه از آن مي گذرند (به آن اعتنايي نمي كنند).
24- وَ عَنْ جعفر بن محمّد أنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً قَالَ: مِنْ ذَلِكَ الْغِنَاءُ وَ الشِّطْرَنْجُ.(4)
ص:184
ز امام صادق درباره آيه شريفه فوق سؤال شد، حضرت در جواب فرمودند: غنا و شطرنج از (مصاديق) آن (لغو) هستند.
توضيح: لحظه اي درنگ كن! خداوند بندگان ويژه درگاهش را اينگونه توصيف مي كند، به رنگ و بويي كه خود مي پسندد: آنان در انجمن هاي گناه لحظه اي تأمّل نمي كنند.
آيه ششم-إذْ قالَ لِأبيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتي أنْتُمْ لَها عاكِفُونَ(1)
ترجمه: حضرت ابراهيم به پدر و قوم خويش چنين فرمودند: اين صورت ها (بتها) چيست كه دور آن جمع شده و خود را گرفتار آن نموده ايد؟!
25- رَوَى عَبْدُاللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ: أنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَرَّ بِقَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ قَالَ: مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ(2).
عبدالله بن مسعود صحابي پيامبر روايت مي كند كه آن حضرت بر گروهي كه با شطرنج بازي مي كردند گذشتند (معترضانه) فرمودند: اين صورت ها (بت ها) چيست كه دور آن جمع شده و خود را گرفتار نموده ايد؟!
26- عَنْ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أنَّهُ مَرَّ بِقَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ:مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ وَ أخَذَ قَدْراً مِنَ التُّرَابِ وَ طَرَحَهُ فِيهِ.
قَالَ الشَّيْخُ: يَقُولُ الَّذِينَ يَتَعَاطَوْنَ لَعْبَ الشِّطْرَنْجِ إنَّهُ كُلَّمَا بَسَطَ نَطْعَهُ وَجَدَ فِيهِ شَيْئاً مِنَ التُّرَابِ.(3)
ص:185
شيخ ابوالفتوح رازي در تفسيرش از اميرالمؤمنين علي نقل نموده كه آن حضرت با گروهي كه شطرنج بازي مي كردند، روبرو شدند (مانند پيامبر اعتراض كردند و همان آيه را تلاوت فرمودند) و مقداري خاك برداشته و روي صفحه شطرنج انداختند.
شيخ در ادامه مي گويد: آنان كه اصرار داشتند با شطرنج، بازي كنند؛ هرگاه بساط شطرنج را پهن مي كردند، مقداري خاك در آن مي يافتند.
27- قال العلّامَة الحلّي : و قد خالفوا قول النبيّ حيث نهى عن اللّعب بالشِّطرنج. و مرَّ عليٌّ بقوم يلعبون بالشطرنج فقال: يَأتِي عَلَى النّاسِ زَمانٌ يَلعَبُونَ بِهَا وَ لَا يَلعَبُ بِهَا إلّا كُلُّ جَبَّارٍ وَ الجَبَّارُ مِنَ النَّارِ، يَعنِي الشِّطرَنجَ.(1)
علّامه حلّي مي نويسد: و(عامّه) با پيامبر درمورد نهي از بازي با شطرنج مخالفت نمودند. و امام علي بر گروهي شطرنج باز گذر كردند و فرمودند: زماني بر مردم خواهد آمد كه با شطرنج، بازي كنند (رايج شود) و با آن بازي نكند مگر هر ستمگري و ستمگر از آنِ آتش است.
28- مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ أنَّهُ سَألَ أبَاهُ عَنِ التَّمَاثِيلِ فَقَالَ: لَا يَصْلُحُ أنْ يُلْعَبَ بِهَا.(2)
امام موسي بن جعفر از پدر گرامش امام صادق در مورد مهره هاي شطرنج پرسيدند. امام صادق فرمودند: نبايد (حرام است) با آنها بازي شود.
آيه هفتم- وَ لا تَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إلَى الْحُكَّامِ لِتَاْكُلُوا فَريقاً
ص:186
مِنْ أمْوالِ النَّاسِ بِالْإثْمِ وَ أنْتُمْ تَعْلَمُونَ (1)
ترجمه: و داراييهاي يكديگر را به ناحق در ميان خودتان نخوريد، و اموال را به (عنوان رشوه به جيب) حاكمان و قاضيان سرازير نكنيد، تا بخشي از اموال مردم را به گناه بخوريد، حال آنكه خودتان مي دانيد( كه گناه مي كنيد).
29- سَألْتُ أبَاجَعْفَرٍ عَنْ هَذِهِ الْأشْيَاءِ الَّتِي يَلْعَبُ بِهَا النَّاسُ النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إلَى السُّدَّرِ، فَقَالَ: إذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فِي أيِّهِمَا يَكُونُ؟ قُلْتُ: مَعَ الْبَاطِلِ. قَالَ: فَمَا لَكَ وَ لِلْبَاطِلِ.(2)
فضيل گويد: ازامام محمّدباقر درباره چيزهايي كه مردم با آنها بازي مي كنند مانند نرد و شطرنج سؤال كردم تا اينكه رسيدم به سُدَّر، فرمود: وقتي خدا حق را از باطل جدا كند (نرد وشطرنج و...) با كدام هستند(حق يا باطل)؟ گفتم: با باطل، حضرت فرمود: پس تو با باطل چكار داري؟
30- عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ عَنْ لُعْبَةِ شَبِيبٍ الَّتِي يُقَالُ لَهَا لُعْبَةُ الْأمِيرِ وَ عَنْ لُعْبَةِ الثَّلَاثِ فَقَالَ: أرَأيْتَكَ إذَا مَيَّزَ اللَّهُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلَ مَعَ أيِّهِمَا تَكُونُ؟ قَالَ: قُلتُ: مَعَ الْبَاطِلِ. قَالَ: فَلَا خَيْرَ فِيهِ.(3)
زراره مي گويد: از امام صادق درباره شطرنج و بازي شبيب و سه در (برخي انواع قمار) سؤال شد، فرمود: وقتي خدا حق و باطل را از هم جدا كند، (شطرنج و...) با حق خواهند بود يا با باطل؟ عرض كردم: با باطل. فرمودند: پس خيري در باطل نيست.
ص:187
31- سَألْتُ أبَا عَبْدِاللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:وَلاتَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ فَقَالَ: كَانَتْ قُرَيْشٌ تُقَامِرُ الرَّجُلَ بِأهْلِهِ وَ مَالِهِ فَنَهَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ.(1)
أبوعبيده حذّاء گويد: از امام جعفر صادق درباره اين آيه: وَ لا تَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ پرسيدم؛ فرمودند: قريشيان برسر مال و زنهاي خود قماربازي مي كردند و خداوند در اين آيه آنها را از آن (كار) نهي فرمود.
32- قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:وَلاتَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ: ذَلِكَ الْقِمَارُ.(2)
امام جعفر صادق درباره كلام خداوند: وَ لا تَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ فرمودند: مقصود از باطل قمار است.
33- عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: الشِّطْرَنْجُ مِنَ الْبَاطِلِ.(3)
امام صادق فرمودند: شطرنج از باطل (و حرام) است.
ص:188
ص:189
نَهَى رَسُولُ اللَّهِ...وَ نَهَى عَنِ اللَّعِبِ بِالنَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ الْكُوبَةِ وَ الْعَرْطَبَةِ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ وَ الْعُودُ...(1) .
امام صادق ازپدران بزرگوارش نقل مي فرمايد كه پيامبر از بازي كردن با نرد و شطرنج و طبل و تار و طنبور (آلات موسيقي) نهي فرمود... .
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ: عَنِ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ.(2)
امام صادق مي فرمايد: پيامبرخدا از بازي كردن با شطرنج و نرد نهي فرمود.
فِي خَبَرِ مَنَاهِي النَّبِيِّ أنَّهُ نَهَى عَنْ بَيْعِ النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ قَالَ: مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ
ص:190
فَهُوَ كَآكْلِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ.(1)
پيامبرخدا از خريد و فروش نرد و شطرنج نهي نموده و فرمودند: هركس چنين كند مانند كسي است كه گوشت خوك مي خورد.
توضيح: خداوند از بازي نمودن با شطرنج نهي نموده و از اين رو وجهي كه براي خريداري آن پرداخت مي شود، از جمله اموال حرام است، به همين دليل پيامبر اكرم از كسي كه در ازاي خريد و فروش آن مبلغي پرداخته يا اخذ مي نمايد، با عنوان كسي ياد مي كنند كه گوشت خوك مي خورد، يعني... .
عَنِ الرِّضَا فِي كِتَابِهِ إلَى الْمَاْمُونِ قَالَ: الْإيمَانُ هُوَ أدَاءُ الْأمَانَةِ وَ اجْتِنَابُ جَمِيعِ الْكَبَائِرِ وَ... وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ وَ هِيَ...وَ الْمَيْسِرُ وَ هُوَ الْقِمَارُ و...(2)
حضرت امام علي بن موسي الرضا در نامه اي كه به مأمون(لعنه الله) درباره ايمان نوشتند، مرقوم داشتند: ايمان اداي امانت و پرهيز از همه گناهان بزرگ و... است... و گناهان بزرگ... و ميسر است كه همان قمار مي باشد و... .
عن أبي خالد الكابلي قال سَمِعْتُ زَيْنَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُول: ...وَالذُّنُوبُ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ اللَّعِبُ بِالْقِمَار.(3)
ابوخالدكابلي گويد: شنيدم امام زين العابدين علي بن الحسين فرمود:... و گناهان بزرگي كه پرده هاي عصمت را پاره مي كند، شراب خواري و قماربازي
ص:191
است.
توضيح: مي شنوي؟ اين صداي اوست، انجام دادن اين كارها پاك بودن را از من و تو مي گيرد، خوب بودن را و نزديك بودن به درگاه او را... .
عَنِ الصَّادِقِ أنَّهُ سُئِلَ عَنْ مَعَايِشِ الْعِبَادِ فَقَالَ:... وَ ذَلِكَ إنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الصِّنَاعَةَ الَّتِي هِيَ حَرَامٌ كُلُّهَا الَّتِي يَجِي ءُ مِنْهَا الْفَسَادُ مَحْضاً نَظِيرَ الْبَرَابِطِ وَ الْمَزَامِيرِ وَالشِّطْرَنْجِ وَ كُلِّ مَلْهُوٍّ بِهِ وَ الصُّلْبَانِ وَ الْأصْنَامِ وَ مَا أشْبَهَ ذَلِكَ مِنْ صِنَاعَاتِ الْأشْرِبَةِ الْحَرَامِ وَ مَا يَكُونُ مِنْهُ وَ فِيهِ الْفَسَادُ مَحْضاً وَ لَا يَكُونُ مِنْهُ وَ لَا فِيهِ شَيْ ءٌ مِنْ وُجُوهِ الصَّلَاحِ فَحَرَامٌ تَعْلِيمُهُ وَ تَعَلُّمُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ وَ أخْذُ الْأجْرِ عَلَيْهِ وَ جَمِيعُ التَّقَلُّبِ فِيهِ مِنْ جَمِيعِ وُجُوهِ الْحَرَكَاتِ كُلِّها... (1).
امام صادق فرمودند:...خدا صنعتهايي را حرام نموده كه تمامي اش حرام است و فساد محض در آن است نظير تارها، ني ها (آلات نوازندگي و موسيقي)، شطرنج و هرآلت لهو ديگر و ساختن صليب، بت و امثال اينها مانند شراب درست كردن وآن چيزي كه در آن فساد محض باشد و ازآن و درآن وجه مصلحتي نباشد، پس ياد دادن و يادگرفتن و عمل كردن و به كار گرفتن اين آلات و هرگونه حركت و اجرت گرفتن بر اينها حرام است... .
عَنْ أبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ فَقَالَ: لَا تَقْرَبُوهُمَا، قُلْتُ: فَالْغِنَاءُ؟ قَالَ: لَا خَيْرَ فِيهِ لَا تَقْرَبْهُ.(2)
ابوربيع شامي مي گويد: از امام صادق درباره شطرنج و نرد سؤال شد.
ص:192
حضرت فرمود: نزديك آن دو نشويد. گفتم: غنا چطور؟ فرمود: خيري در آن نيست. نزديك آن نشو.
توضيح: خواننده محترم، مي دانم تو كه اهل دقّت هستي خوب مي فهمي كه عبارت «با شطرنج بازي نكن» با عبارت «نزديك آن نشو»، تفاوتي آشكار دارد والعاقل تكفيه الإشارة.
عَنْ أبِي الْحَسَنِ الرِّضَا قَالَ:«الْمُطَّلِعُ فِي الشِّطْرَنْجِ كَالْمُطَّلِعِ فِي النَّارِ».(1)
امام رضا فرمودند: كسي كه از شطرنج آگاهي مي يابد مانند كسي است كه آگاه از (وارد) آتش شده است.
عن النبيّ: مَلْعُونٌ مَنْ لَعِبَ بِالْإسْتِرِيقِ يَعْنِي الشِّطْرَنْجَ وَ النَّاظِرُ إلَيْهِ كَآكِلِ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ.
و في خبر آخر: النَّاظِرُ إلَيْهِ كَالنّاظِرِ إلى فَرجِ اُمِّهِ.(2)
پيامبر فرمودند: كسي كه با شطرنج، بازي كند مورد لعنت است و تماشاگر آن، مانند كسي است كه گوشت خوك مي خورد.
و در حديث ديگري فرمود: (كيفر) نگاه كننده به شطرنج مانند (كيفر) كسي است كه شرمگاه مادرش را نگاه كند.
دَخَلْتُ عَلَى أبِي عَبْدِاللَّهِ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي الشِّطْرَنْجِ؟ قَالَ: الْمُقَلِّبُ
ص:193
لَهَا كَالْمُقَلِّبِ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ. فَقُلْتُ: مَا عَلَى مَنْ قَلَّبَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ؟ قَالَ: يَغْسِلُ يَدَهُ.(1)
علي بن رئاب مي گويد: بر امام صادق وارد شدم و عرضه داشتم: فدايت شوم! درباره شطرنج چه مي فرماييد؟ فرمود: كسي كه مهره شطرنج را بگيرد، مانند زير و رو كننده گوشت خوك است. عرض كردم: كسي كه گوشت خوك را زير و رو كند چه وظيفه اي دارد؟ فرمود: (بايد) دست خود را بشويد(تطهيركند).
عَنْ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ قَالَ:مِنَ السُّحْتِ...وَثَمَنُ الشِّطْرَنْجِ وَثَمَنُ النَّرْدِ... .(2)
حضرت امام المتقين اميرالمؤمنين علي فرمودند: ازجمله اموال حرام... وپول شطرنج و نرد است (مبلغي كه بابت خريد يا فروش آن پرداخت يا اخذ مي گردد و يا هر اجرت ديگري كه به واسطه شطرنج داده و يا گرفته شود)... .
فقه منسوب رضوي: أنَّهُ مَنْ لَقِيَ فِي بَيْتِهِ طُنْبُوراً أوْ عُوداً أوْ شَيْئاً مِنَ الْمَلَاهِي مِنَ الْمِعْزَفَةِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ أشْبَاهِهِ أرْبَعِينَ يَوْماً فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَإنْ مَاتَ فِي أرْبَعِينَ مَاتَ فَاجِراً فَاسِقاً مَاْوَاهُ النَّارُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.(3)
در كتاب فقه منسوب به امام رضا آمده است: هر كه طنبور يا تار (آلات موسيقي) يا هر چيز ديگر از وسايل لهو و آلات ساز و شطرنج و مانند اينها را چهل روز در خانه اش نگهداري كند، در خشم خدا داخل شده (خود را از لطف خدا محروم گردانده) و اگر در اين چهل روز بميرد فاجر و فاسق مرده و جايگاهش آتش خواهد بود و بد جايگاهي است.
ص:194
توضيح: خداي تو و من خود فرمود: رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، امّا ببين چه آسوده امّا بي اطّلاع، خود را از رحمت او دور مي سازد، خدايش آگاه كند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ فَقَالَ: دَعُوا الْمَجُوسِيَّةَ لِأهْلِهَا لَعَنَهَا اللَّهُ.(1)
مسعدة بن زياد مي گويد: از امام صادق درباره شطرنج سؤال شد، حضرت فرمود: مجوسي گري را براي اهلش واگذاريد، خدا لعنتش كند.
قال الفضل: سَمِعْتُ الرِّضَا يَقُولُ: لَمَّا حُمِلَ رَاْسُ الْحُسَيْنِ إلَى الشَّامِ أمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأقْبَلَ هُوَ وَ أصْحَابُهُ يَاْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أمَرَ بِالرَّاْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَجَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ أبَاهُ وَ جَدَّهُ وَيَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا يَلِي الطَّسْتَ مِنَ الْأرْضِ فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا فَلْيَتَوَرَّعْ عَنْ شُرْبِ الْفُقَّاعِ وَ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ مَنْ نَظَرَ إلَى الْفُقَّاعِ أوْ إلَى الشِّطْرَنْجِ فَلْيَذْكُرِ الْحُسَيْنَ وَ ْيَلْعَنْ يَزِيدَ وَ آلَ زِيَادٍ يَمْحُو اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِكَ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ بِعَدَدِ النُّجُومِ.(2)
فضل بن شاذان مي گويد: شنيدم از امام رضا كه مي فرمود: چون سر مقدّس امام حسين به شام حمل شد، يزيد لعنه الله فرمان داد تا سر قرار داده شود و بر آن سفره غذايي قرار گرفت و خود و همراهانش شروع به خوردن و آبجو نوشيدن نمودند، و پس از آن فرمان داد تا سر مقدّس را در طشتي زير سرپوشي قرار داده و بر آن بساط شطرنج را پهن نمودند و يزيد لعنه الله براي شطرنج بازي نشست
ص:195
و از امام حسين و پدر و جدّ گرامش به مسخره كردن ياد مي كرد و هرگاه كه نوبت بازي حريفش مي شد، آبجو مي نوشيد، تا اينكه سه مرتبه آبجو نوشيد و زيادي آن را بر زمين كنار طشت ريخت.
هر كه از شيعيان ما (اهل بيت) مي باشد، دامان خود را از گناهِ نوشيدن آبجو و بازي با شطرنج، پاك نگاه دارد.
و هركس كه نگاهش به آبجو و يا به شطرنج افتاد، بايد امام حسين را ياد كند و يزيد و آل زياد را لعنت نمايد، بدين سبب خداوند گناهان او را محو(نابود) مي نمايد، گرچه به شماره ستارگان باشد.
تذكّر: آبجو نوشيدن و شطرنج بازي نمودن، كار يزيد است و آنان كه او را دوست مي دارند، ولي آنان كه سنگ حسين فاطمه را به سينه مي زنند هرگز با يزيد و كار او ميانه اي ندارند.
سَألْتُ أبَا عَبْدِاللَّهِ عَنِ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ: إنَّ الْمُؤْمِنَ لَمَشْغُولٌ عَنِ اللَّعِبِ.(1)
عبدالواحد مي گويد: از امام صادق در مورد بازي كردن با شطرنج سؤال كردم؛ فرمود: مؤمن از اين بازي روي گردان است.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: بَيْعُ الشِّطْرَنْجِ حَرَامٌ وَ أكْلُ ثَمَنِهِ سُحْتٌ وَ اتِّخَاذُهَا كُفْرٌ وَاللَّعِبُ بِهَا شِرْكٌ وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهَا مَعْصِيَةٌ وَ كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ وَ الْخَائِضُ فِيهَا يَدَهُ كَالْخَائِضِ يَدَهُ فِي لَحْمِ الْخِنْزِيرِ لَا صَلَاةَ لَهُ حَتَّى يَغْسِلَ يَدَهُ كَمَا يَغْسِلُهَا مِنْ مَسِّ لَحْمِ
ص:196
الْخِنْزِيرِ وَ النَّاظِرُ إلَيْهَا كَالنَّاظِرِ فِي فَرْجِ اُمِّهِ وَ اللَّاهِي بِهَا وَ النَّاظِرُ إلَيْهَا فِي حَالِ مَا يُلْهَى بِهَا وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهَا فِي حَالَتِهِ تِلْكَ فِي الْإثْمِ سَوَاءٌ وَ مَنْ جَلَسَ عَلَى اللَّعِبِ بِهَا فَقَدْ تَبَوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ كَانَ عَيْشُهُ ذَلِكَ حَسْرَةً عَلَيْهِ فِي الْقِيَامَةِ وَ إيَّاكَ وَمُجَالَسَةَ اللَّاهِي وَ الْمَغْرُورِ بِلَعِبِهَا فَإنَّهَا مِنَ الْمَجَالِسِ الَّتِي بَاءَ أهْلُهَا بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ يَتَوَقَّعُونَهُ فِي كُلِّ سَاعَةٍ فَيَعُمُّكَ مَعَهُمْ.(1)
امام صادق فرمودند: فروختن شطرنج و خوردن پول آن حرام و گرفتن آن كفر، و بازي با آن شرك است و سلام كردن به بازي كننده با آن، معصيت و گناه بزرگ و نابودگر است. هركس دست خود را به آن آلوده كند، مانند كسي است كه دست خود را به گوشت خوك آلوده نموده باشد؛ نماز ندارد مگر اينكه دست خود را بشويد (تطهير نمايد) و تماشاگر آن مانند كسي است كه به شرمگاه مادرش نگاه كند و سرگرم شونده وبيننده وسلام كردن(سلام كننده) به شطرنج باز در هنگام بازي با شطرنج، همه در گناه با يكديگر يكسان هستند.
و هركس در مجلس شطرنج بازي، براي بازي كردن بنشيند، حتماً جايگاه خود را آتش قرار داده، و اين خوشي (اندك) در روز قيامت براي او حسرت خواهد بود. و بپرهيز از كسي كه شطرنج بازي مي كند و به بازي با آن مغرور شده، زيرا اين مجلس از مجالسي است كه غضب خدا اهلش را فراگرفته و هر لحظه، در معرض نزول غضب الهي هستند، آنگاه تو را نيز همراه با ايشان فرا مي گيرد.
عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قَالَ: مَلْعُونٌ مَنْ جَرَّ اللَّعْبَ بالإسْتِرِيقِ يَعْنِي الشِّطْرَنْجَ.(2)
ص:197
پيامبر مي فرمايد: كسي كه بازي خود را به شطرنج بكشاند (شطرنج بازي كند)؛ مورد لعنت (دور از مهر خدا) است.
دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الْبَصْرِيِّينَ عَلَى أبِي الْحَسَنِ الْأوَّلِ فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إنِّي أقْعُدُ مَعَ قَوْمٍ يَلْعَبُونَ بِالشِّطْرَنْجِ وَ لَسْتُ ألْعَبُ بِهَا وَ لَكِنْ أنْظُرُ فَقَالَ: مَا لَكَ وَ لِمَجْلِسٍ لَايَنْظُرُ اللَّهُ إلَى أهْلِهِ.(1)
مردي از اهل بصره بر امام موسي كاظم وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم! من با گروهي كه شطرنج بازي مي كنند مي نشينم و بازي نمي كنم تنها نگاه مي كنم (آيا اشكال دارد؟) آن حضرت فرمود: تو با مجلسي كه خدا به اهل آن نظر رحمت نمي اندازد؛ چه كاري داري؟!...
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ كَانَ نَاطِقاً فَكَانَ مَنْطِقُهُ لِغَيْرِ ذِكْرِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ كَانَ لَاغِياً وَ مَنْ كَانَ صَامِتاً فَكَانَ صَمْتُهُ لِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ كَانَ سَاهِياً. ثُمَّ سَكَتَ فَقَامَ الرَّجُلُ وَانْصَرَفَ.(2)
امام رضا مي فرمايد: مردي خدمت امام باقر شرفياب شده و عرض كرد: اي اباجعفر! درباره شطرنج _ كه با آن بازي مي كنند_ چه مي فرماييد؟ حضرت فرمود: پدرم علي بن الحسين به من خبرداد از پدرش حسين بن علي از پدرش اميرالمؤمنين از پيامبرخدا كه آن حضرت فرمود: كسي كه سخني مي گويد كه ياد خدا نباشد، لاغي(بيهوده گو) است و اگر ساكت باشد
ص:198
و سكوتش هم براي ياد خدا نباشد، غافل است. سپس حضرت سكوت فرمودند، و آن مرد برخاست و رفت.
توضيح: كسي كه سخن گفتن و نگفتن او براي خدا نباشد، از ياد خدا دور است. اينجا سخن گفتن بدل از فعل است. حتّي از ياد خدا دور مي كند مرا، در حالي كه من بدون او هيچ و پوچم و نظر رحمت اوست كه مرا ارزشمند مي كند.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إنَّ لِلَّهِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عُتَقَاءَ مِنَ النَّارِ إلَّا مَنْ أفْطَرَ عَلَى مُسْكِرٍ أوْ مُشَاحِنٍ أوْ صَاحِبَ شَاهَيْنِ قَالَ قُلْتُ: وَ أيُّ شَيْ ءٍ صَاحِبُ شَاهَيْنِ؟ قَالَ: الشِّطْرَنْجُ.(1)
امام صادق مي فرمايد: در هر شب از ماه رمضان براي خدا آزاد شدگاني از آتش است مگر كسي كه با نوشيدني مست كننده افطار كند، كسي كه با مسلماني كينه توزي كند و صاحب شاهَيْن و آن شطرنج مي باشد.
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: يَغْفِرُ اللَّهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إلَّا لِثَلَاثَةٍ: صَاحِبِ مُسْكِرٍ أوْ صَاحِبِ شَاهَيْنِ أوْ مُشَاحِنٍ.(2)
امام صادق مي فرمايد: درماه رمضان خداوند (همه را) مي آمرزد، مگر سه كس را: شراب خوار، شطرنج باز وكسي كه با مسلماني كينه توزي كند.
أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أنْ يُسَلَّمَ عَلَى أرْبَعَةٍ عَلَى السَّكْرَانِ فِي سُكْرِهِ وَ عَلَى مَنْ يَعْمَلُ التَّمَاثِيلَ وَ عَلَى مَنْ يَلْعَبُ بِالنَّرْدِ وَ عَلَى مَنْ يَلْعَبُ بِالْأرْبَعَةَ عَشَرَ وَ أنَا
ص:200
أزِيدُكُمُ الْخَامِسَةَ أنْهَاكُمْ أنْ تُسَلِّمُوا عَلَى أصْحَابِ الشِّطْرَنْجِ.(1)
اميرالمؤمنين علي مي فرمايند: پيامبرخدا از سلام كردن به چهار نفر نهي فرمود: 1- مِيگسار در هنگام مستي2- بت تراش 3- كسي كه با نرد بازي مي كند 4- و كسي كه با اربعة عشر بازي كند؛ و من پنجمين را مي افزايم: و شما را باز مي دارم از سلام كردن به اهل شطرنج (كساني كه به نحوي شطرنج را به عرصه زندگي خود راه داده اند).
سَمِعْتُ عَلِيّاً يَقُولُ: سِتَّةٌ لَا يَنْبَغِي أنْ تُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ أصْحَابُ النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ أصْحَابُ خَمْرٍ وَ بَرْبَطٍ وَ طُنْبُورٍ وَ...(2) .
حضرت اميرالمؤمنين علي فرمودند: شش دسته هستند كه جايز نيست به آنها سلام كني: يهودي، مسيحي، صاحب نرد و شطرنج، مِيگسار و اهل تار و طنبور (نوازندگان و...) و... .
عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أبِيهِ قَالَ: لَاتُسَلِّمُوا عَلَى الْيَهُودِ وَ لَاعَلَى النَّصَارَى وَ لَاعَلَى الْمَجُوسِ وَ لَاعَبَدَةِ الْأوْثَانِ وَ لَاعَلَى مَوَائِدِ شُرَّابِ الْخَمْرِ وَ لَاعَلَى صَاحِبِ الشِّطْرَنْجِ وَالنَّرْدِ وَ... (3).
حضرت امام محمّدباقر فرمود: به يهوديان،مسيحيان، مجوسيان، بت پرستان، مي خواران، اهل شطرنج و نرد و... سلام نكنيد.
ص:201
عَنْ أبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِالشِّطْرَنْجِ مَعْصِيَةٌ وَ كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ وَاللَّاهِي بِهَا وَ النَّاظِرُ إلَيْهَا فِي حَالِ مَا يُلْهَى بِهَا وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهَا فِي حَالَتِهِ تِلْكَ فِي الْإثْمِ سَوَاءٌ.(1)
امام جعفرصادق مي فرمايد: سلام كردن به كسي كه با شطرنج، بازي مي كند، نافرماني خدا و گناهي بزرگ و نابودكننده است. شطرنج باز و تماشاگرآن (شطرنج) هنگام بازي و سلام كننده به شطرنج باز در هنگام بازي، در گناه يكسانند.
قَالَ الصَّادِقُ: اللَّاعِبُ بِالشِّطْرَنْجِ مُشْرِكٌ وَ السَّلَامُ عَلَى اللَّاهِي بِهِ مَعْصِيَةٌ.(2)
امام جعفرصادق فرمودند: شطرنج باز مشرك است و سلام كردن به كسي كه با آن (شطرنج) سرگرم باشد، گناه است.
توضيح: امام صادق مي خواهند يك نكته لطيف را به تو و من بگويند: الزامي نيست كه براي حرام بودن بازي با شطرنج، قيد برد وباخت را به آن اضافه كنيم، يعني حتّي اگر... هم...؟ يعني خودت حسابش را بكن وقتي نگاه كردن به آن، خريد و فروش آن، شركت در محفل آن و سلام كردن به اهل آن و همنشيني با آنان حرام باشد، آيا مي توان قيد با برد و باخت يا بدون آن را به شطرنج بازي اضافه نمود؟... و به آن لباس اسلام پوشاند؟...
فقه منسوب رضوي:... وَ لَا غِيبَةَ لِلْفَاجِرِ وَ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ اللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ
ص:202
وَالْقِمَارِ.(1)
در فقه منسوب به امام رضا آمده است:...فاجر(گناه كار)، فاسق (آنكه اظهار به گناه مي كند)، شرابخوار، شطرنج باز و قمارباز (حرمت) غيبت ندارند.
سَمِعْتُ أبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ: لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ صَاحِبِ النَّرْدِ وَ الْأرْبَعَةَ عَشَرَ وَ صَاحِبِ الشَّاهَيْنِ يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ، مَاتَ وَ اللَّهِ شَاهٌ وَ قُتِلَ وَ اللَّهِ شَاهٌ وَ مَا مَاتَ وَ مَا قُتِلَ.(2)
علاء بن سيابه مي گويد: شنيدم امام صادق مي فرمود: گواهي صاحب نرد (قمارباز) و دوزباز و صاحب شطرنج(شطرنج باز) قبول نمي شود (عدالت ندارند)، (شطرنج باز) مي گويد: "نه به خدا سوگند و بله به خدا سوگند، به خدا سوگند شاهي مُرد و به خدا سوگند شاهي كشته شد." درحالي كه نه مُرد و نه كشته شد.
عَنِ الصَّادِقِ:...وَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ لَا شَهَادَةُ اللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ لَا شَهَادَةُ الْمُقَامِرِ.(3)
امام صادق مي فرمايد: گواهي شرابخوار، شطرنج باز، كسي كه با نرد بازي مي كند و قمارباز، قبول نمي شود.
توضيح: او با شطرنج بازي روح خويش را نابود مي كند به طوري كه ديگر راستي را نمي بيند و نمي تواند ببيند و حتّي اگر هم ببيند، نمي تواند به زبان آورده
ص:202
و بپذيرد... .
قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ:... وَ رَأيْتَ الْقِمَارَ قَدْ ظَهَرَ وَ رَأيْتَ الشَّرَابَ يُبَاعُ ظَاهِراً لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأيْتَ النِّسَاءَ يَبْذُلْنَ أنْفُسَهُنَّ لِأهْلِ الْكُفْرِ وَ رَأيْتَ الْمَلَاهِيَ قَدْ ظَهَرَتْ يُمَرُّ بِهَا لَايَمْنَعُهَا أحَدٌ أحَداً وَ لَا يَجْتَرِئُ أحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا.(1)
حضرت امام جعفر صادق (درباره علائم آخرالزّمان) فرمودند:...و آنگاه كه قماربازي و شراب فروشي را آشكارا ببيني، و زنان را ببيني كه اندام خود را به كفّار ببخشند، مفاسد را آشكار ببيني و مشاهده كني كه هيچ كس از رهگذران، از آن (فساد) منع ننمايد، و كسي جرأت نكند ديگري را از آن مفاسد بازدارد.
ص:203
قال الامام الصّادق عليه السّلام
لَيْسَ في حَرٰامٍ شِفٰاءٌ
امام صادق عليه السّلام خطاب به پزشكي كه براي
درمان بيماران از آبجو استقاده مي كرد فرمودند:
شفا در چيزهاي حرام نيست
كافي جلد٨ صفحه193 حديث٢٢٩ و بحارالأنوار جلد59 صفحه66 باب50 حديث19
ص:204
ص:205
ص:206
ص:207
آيه يكم-وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً(1)
ترجمه: و مبادا به دنبال چيزي كه حقّانيّت آن را نمي داني بروي، زيرا گوش و چشم و دل، همه را، بدان بازخواست كنند.
1- مسعدة بن زياد مي گويد: نزد امام صادق بودم كه مردي به آن حضرت عرض كرد: پدر ومادرم به فدايت! من همسايگاني دارم و آنان كنيزكاني دارند كه آواز مي خوانند و با ابزار غنا (موسيقي) مي نوازند؛ هرگاه به دستشويي مي روم وآن صداها را مي شنوم، ماندنم را طول مي دهم تا آن صداها را بيشتر بشنوم، چگونه است؟ حضرت به او فرمودند: اين كار را مكن. آن مرد گفت: به خداوند سوگند! من به سوي (مجلس) آنان نمي روم بلكه اين صدايي است كه با گوش خود مي شنوم. امام صادق فرمودند: لِلَّهِ أنْتَ أمَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: إنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا؟ فَقَالَ: بَلَى وَاللَّهِ لَكَأنِّي لَمْ أسْمَعْ بِهَذِهِ الْآيَةِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مِنْ أعْجَمِيٍّ وَ لَا عَرَبِيٍّ لَا جَرَمَ أنَّنِي لَاأعُودُ إنْ شَاءَ اللَّهُ
ص:208
وَ أنِّي أسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ لَهُ: قُمْ فَاغْتَسِلْ وَ سَلْ مَا بَدَا لَكَ فَإنَّكَ كُنْتَ مُقِيماً عَلَى أمْرٍ عَظِيمٍ مَا كَانَ أسْوَأ حَالَكَ لَوْ مِتَّ عَلَى ذَلِكَ احْمَدِ اللَّهَ وَ سَلْهُ التَّوْبَةَ مِنْ كُلِّ مَا يَكْرَهُ فَإنَّهُ لَا يَكْرَهُ إلَّا كُلَّ قَبِيحٍ وَ الْقَبِيحَ دَعْهُ لِأهْلِهِ فَإنَّ لِكُلٍّ أهْلاً.(1)
تو را به خدا سوگند! آيا نشنيده اي كه خداوند مي فرمايد: گوش و چشم و دل، همه را بازخواست كنند؟ گفت: آري؛ به خدا سوگند هرگز اين آيه از كتاب خدا را نه از عجم و نه از عرب نشنيده بودم و بدرستي كه ديگر چنين كاري را انجام نخواهم داد _ ان شاءالله _ و از خدا طلب مغفرت مي كنم. حضرت فرمودند: برخيز و غسل كن و هرچه مي خواهي درخواست كن، زيرا تو بر امر(گناه) بزرگي بودي، اگر در آن حال (بدون توبه و بازگشت) از دنيا مي رفتي؛ در حالت بسيار بدي بودي. حمد و سپاس خداوند را بگو و از او درخواست توبه كن از انجام هر كاري كه خدا را خوش نيايد، چرا كه خداوند جز كارهاي قبيح (زشت و پليد) را ناپسند نمي دارد و انجام هرگونه امر زشت و پليد را براي اهلش رها كن زيرا هر چيزي اهلي دارد.
آيه دوم-وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَشارِكْهُمْ فِي الْأمْوالِ وَ الْأوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إلأ غُرُور (2)
ترجمه: و (اي شيطان) هركس از آنان را كه مي تواني با صدا و نداي خود (غنا وموسيقي) دچار لغزش نما، و با سواران و پيادگان خود بر آنان بتاز، و در مال و فرزند با آنان شريك شو و به آنان وعده بده، و حال آنكه شيطان جز به غرور
ص:209
و فريب ايشان را وعده نخواهد داد.
آيه سوم- وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ
ترجمه: آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست بازيچه نيافريده ايم.
آيه چهارم- لَوْ أرَدْنا أنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لأتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إنْ كُنَّا فاعِلينَ
ترجمه: بر فرض محال اگر مي خواستيم سرگرمي اتخاذ كنيم آن سرگرمي را از نزد خود مي گرفتيم.
آيه پنجم-بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ(1)
ترجمه: بلكه ما به وسيله حق بر سر باطل مي كوبيم تا آن را نابود سازد وآن باطل به نابودي كشيده مي شود، و واي بر شما از آنچه توصيف مي كنيد.
2- عبد الاعلي مي گويد: از امام صادق درباره غنا سؤال كردم و گفتم: مي گويند كه پيامبرخدا رخصت داده اند كه بگويند (ترانه اي به اين مضمون را بخوانند): "ما آمديم شما را ما آمديم شما را، ما را خوش آمد بگوييد، ما را خوش آمد بگوييد تا شما را خوش آمد گوييم" آن حضرت فرمودند: كَذَبُوا إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: وَ ماخَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ لَوْ أرَدْنا أنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إنْ كُنَّا فاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإذا هُوَ زاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ. ثُمَّ قَالَ: وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ.(2)
دروغ مي گويند، بدرستي كه خداوند مي فرمايد: (به ترجمه آيه توجه كنيد)
ص:210
سپس فرمودند: واي به حال فلاني از آنچه نسبت مي دهد (مقصود حضرت كسي بود كه درآن مجلس حضور نداشت و اين سخن دروغ را به پيامبر بسته بود).
آيه ششم- ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ اُحِلَّتْ لَكُمُ الْأنْعامُ إلأ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ(1)
ترجمه: همچنين هركس دست از حرام بردارد، نزد پروردگارش براي او بهتر است. و چهارپايان بر شما حلالند مگر آنهايي كه برايتان خوانده شده. پس، از پليدي از بت ها (بت پرستي) و سخن باطل و دروغ اجتناب ورزيد.
3- ابوبصير مي گويد: از امام صادق درباره سخن خداوند عزّوجلفَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور سؤال كردم، فرمود: مقصود از آن (سخن ناروا) غنا است.(2)
4- زيد شحّام گويد: از امام صادق سؤال كردم درباره سخن خداوند عزّوجل: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، حضرت فرمودند: الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.(3)
مقصود از پليدي از بت ها(بت پرستي)، شطرنج و مقصود ازسخن ناروا، غناست.
5- از امام صادق سوال شد از فرمايش خداوند عزّوجلّ:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ، فرمود: الرِّجْسُ مِنَ الْأوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ...إيَّاكَ وَ الضَّرْبَ بِالصَّوَانِيجِ فَإنَّ الشَّيْطَانَ يَرْكُضُ مَعَكَ وَ الْمَلَائِكَةَ تَنْفِرُ
ص:211
عَنْكَ وَ مَنْ بَقِيَ فِي بَيْتِهِ طُنْبُورٌ أرْبَعِينَ صَبَاحاً فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.(1)
آن حضرت فرمودند: مقصود از پليدي از بت ها(بت پرستي)، شطرنج و مقصود از سخن ناروا، غنا است... و مبادا با آلات موسيقي بنوازي چرا كه شيطان همراه با تو پايكوبي كند و فرشتگان از تو دوري كنند. و هركس چهل روز در خانه خود طنبور (ابزار موسيقي) نگه دارد به سوي غضب خداوند بازگشته است.
6- برخي از اصحاب امام صادق از حضرت نقل مي كنند كه درباره فرمايش خداوند متعال:وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فرموده اند: مقصود از سخن ناروا، غنا (آوازه خواني و نوازندگي) است.(2)
7- امام صادق مي فرمايند: وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ الْغِنَاءَ وَ إنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ لَفِي شُغْلٍ.(3)
مراد خداوند از اينكه فرمود: از سخن ناروا بپرهيزيد غناست و همانا مؤمن از انجام دادن تمامي اين كارها به كار ديگر (از باطل روي گردان) است.
8- عبدالأعلي مي گويد: از امام صادق در مورد فرمايش خداوند متعال فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ پرسش نمودم، فرمود: مقصود از پليدي از بت ها (بت پرستي)، شطرنج و مقصود از سخن ناروا، غنا است. عرض كردم: كلام پروردگار متعال: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ فرمود: از جمله آن (سخنان بيهوده) غناست.(4)
ص:212
9- برخي اصحاب ازامام صادق درباره فرمايش خداوند متعال:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ نقل كرده اند كه فرمود: مقصود از پليدي از بت ها(بت پرستي)، شطرنج و مقصود از سخن ناروا، غنا است.
10- شيخ بزرگوار ابن بابويه مي نويسد: وَإيَّاكَ وَالْغِنَاءَ فَإنَّ اللَّهَ تَوَعَّدَ عَلَيْهِ النَّارَ وَ الصَّادِقُ: يَقُولُ شَرُّ الْأصْوَاتِ الْغِنَاءُ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ وَهُوَ الْغِنَاءُ وَ قَالَ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ وَ لَهْوُ الْحَدِيثِ فِي التَّفْسِيرِ هُوَ الْغِنَاءُ.(1)
تو را از غنا برحذر مي دارم زيرا خداوند متعال براي انجام آن وعده آتش داده است و امام صادق فرمود: پليدترين صداها، صداي غناست و خداوند متعال فرموده است:وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ_ از گفتار ناروا بپرهيزيد كه همان غنا است و فرموده است: وَ مِنَ النَّاسِ... _ و از ميان مردم... و لهوالحديث در تفسير، همان غنا است.
و ابن عباس و ابن مسعود روايت كرده اند درتفسيرسخن خداي تعالي:وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ و كلام پروردگار متعال:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ أنَّهُ الْغِنَاءُ كه مقصود از هر دوي آنها غنا مي باشد.(2)
11- حضرت امام علي هادي ازپدرانش نقل مي فرمايد كه از امام صادق درباره كلام خداوند متعال:فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ
ص:213
پرسيده شد، آن حضرت فرمود: «الرِّجْس» شطرنج است و «قَوْلُ الزُّورِ» غناست.(1)
آيه هفتم- وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً(2)
ترجمه: و آنان (بندگان ويژه ي خداوند) كه به دروغ شهادت نمي دهند و چون بر ناپسندي بگذرند به شتاب از آن دوري مي جويند.
12- از امام صادق پيرامون كلام خداوند متعال:وَالَّذِينَ لايَشْهَدُونَ الزُّورَ سؤال شد، فرمود: غناست.(3)
و در برخي كتابها اضافه بر غنا، مجالس لغو نيز ذكرشده است.(4)
13- محمّد بن أبي عبّاد كه آشكارا به خوانندگي و نوازندگي گوش مي داد و آبجو مي خورد مي گويد: ازامام رضا درباره سِماع (گوش دادن به آواز و موسيقي) سؤال كردم، فرمود: اهل حجاز را نظري (رأيي) است و آن داخل در باطل (ناروا) است، آيا نشنيده اي كه خداوند مي فرمايد:وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً_ و چون بر ناروايي گذركنند به شتاب از آن دور شوند؟(5)
14- ابوايّوب خرّاز مي گويد: به مدينه رفتيم و نزد امام جعفرصادق، به ما فرمود: «كجا بارنهاده ايد؟» گفتيم: نزد فلاني كه داراي نوازندگان و خوانندگان است. فرمودند: «گرامي باشيد.» پس به خداوند سوگند ما گمان كرديم كه به ما فرمود بفرماييد، به سوي ايشان بازگشتيم و عرض نموديم كه اينكه فرموديد
ص:214
گرامي (كرام) باشيد، مقصود شما را نفهميديم، فرمودند: آيا نشنيده ايد كه خدا مي فرمايد:وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً_ و چون بر ناروايي گذركنند به شتاب از آن دور شوند؟(1).
15- از امام صادق درباره فرمايش خداوند متعال:وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً سؤال شد؛ فرمود: از جمله آن غنا و شطرنج است.(2)
آيه هشتم-وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (3)
ترجمه: برخي از مردم خريدار سخنان بيهوده (غنا) هستند تا (بدينوسيله) مردم را از راه خدا گمراه كنند و قرآن را به مسخره مي گيرند. آنان كساني هستند كه عذابي خوار كننده برايشان است.
16- از امام باقر و امام صادق و امام رضا روايت گرديده است كه درباره فرمايش خداي متعال:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ فرمودند: از جمله آن (سخنان بيهوده) غناء است.(4)
17- از امام صادق در مورد سخن خداوند متعال سؤال شد:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ... فرمود: امام باقر فرمود: هُوَ الْغِنَاءُ وَ قَدْ تَوَاعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالنَّارِ. آن غنا مي باشد، و همانا خداوند براي آن وعده آتش
ص:215
داده است.(1)
18- در كتاب فقه منسوب به امام رضا آمده است: إعْلَمْ أنَّ الْغِنَاءَ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ فِي قَوْلِهِ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ....
بدان! غنا از گناهاني است كه خداوند در كلام خود براي (انجام دادن) آن، وعده آتش داده، آنجا كه فرموده است: برخي از مردم خريدار سخنان بيهوده (غنا) هستند، تا مردم را بدينوسيله از راه خدا گمراه كنند و قرآن را به سخره مي گيرند. عذابى خواركننده براي آنهاست(2).
19- محمّد بن مسلم مي گويد: شنيدم امام باقر مي فرمودند: غناء از گناهاني است كه خداوند براي انجام آنها وعده آتش داده است، و اين آيه را تلاوت فرمودند: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِعِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ(3).
20- قال الإمام الباقر: الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (4).
امام باقر فرمودند: همانا غنا از چيزهايي است كه خداوند متعال در كلامش براي انجام دادن آن وعده آتش داده است. و اين آيه را تلاوت فرمودند: وَ مِنَ
ص:216
النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ
21- امام صادق فرمود: غنا همان «لَهْوَ الْحَدِيثِ» در كلام خداوند متعال است كه فرمود:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَالْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ(1).
22- حسن بن هارون مي گويد: شنيدم امام صادق فرمودند: مجلس غنا مجلسي است كه خداوند متعال به اهل آن مجلس نظر رحمت نمي اندازد و از مجالسي است كه (خداوند) درباره اش فرموده است:وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ.(2)
23- وَشّاء مي گويد: شنيدم امام رضا فرمودند: از امام صادق درباره غنا سؤال شد، حضرتش فرمود: غنا همان است كه خداوند درباره اش فرمود:وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ(3).
آيه نهم- وَاقْصِدْ في مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إنَّ أنْكَرَالْأصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ(4)
ترجمه: (از نصايح حضرت لقمان به فرزندش است كه فرمود:) در رفتارت (راه رفتن) راه ميانه را برگزين و صدايت را فرود آور، زيرا ناخوش ترين نواها صداي خران است.
24- افتخار جهان تشيّع شيخ محمّد بن الحسن الحر العاملي صاحب كتاب شريف «وسائل الشيعة»، در كتاب ارزشمند خود «الإثني عشريّة في الردّ علي الصّوفيّة»
ص:217
ازجمله آياتي كه درحرمت غناء(موسيقي) ذكرمي فرمايد آيه:إنَّ أنْكَرَ الْأصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ مي باشد و مي نويسد: به روايت برخي از علماي ما منظور از اين صدا غناست.
آيه دهم-وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ(1)
ترجمه: و چون تجارتي را ديدند و يا صداي آوازي (غنا، موسيقي) را شنيدند به سوي آن رفته و تو را (در حال ايراد خطبه جمعه) ايستاده رها مي كنند و از گرد تو پراكنده مي شوند، بگو: آنچه نزد خداست از سرگرمي و تجارت بهتر است، و خدا بهترين روزي دهندگان است.
25- امام صادق از پدران خود نقل نموده است كه فرمودند: همچنان كه پيامبر در روز جمعه اي ايستاده خطبه نمازجمعه را ايراد مي فرمودند، و درآن نزديكي بازاري بود كه به نام بطحاء ناميده مي شد و بَنو سُلَيم در آن برده ها و شتران و گوسفندان خود را براي فروش مي آوردند و در چنين اوقاتي و هنگام ازدواج خود، تنبك و تار (موسيقي) مي نواختند، و چون مردم مي شنيدند به سوي آنها مي رفتند و پيامبرخدا را ايستاده رها مي كردند، پس خداوند آنها را به اين سبب سرزنش فرمود و اين آيه را فرستاد:وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ(2).
محدّث بزرگ جهان تشيّع علّامه ملّا محمّد باقر مجلسي مي فرمايد: فرمايش
ص:218
خداوند متعال: وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً مقصود از «لهو» همان طبل است و گفته شده است كه مقصود از آن آلات موسيقي است، و معناي «إنْفَضُّوا إلَيْها» يعني از كنار تو پراكنده شوند و به سوي آن بروند.(1)
26- تفسير مجاهد و ابويوسف يعقوب بن ابي سفيان از ابن عبّاس در مورد كلام خداوند متعال:وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً نقل كرده اند كه: دحيه كلبي در روز جمعه اي از شهر شام غذا آورده بود و در محلي به نام احجار الزّيت بار انداخت، سپس براي آگاهي مردم به طبل نواخت؛ پس از شنيدن آن صداها مردم از پيرامون رسول خدا پراكنده شدند و تنها حضرت علي و امام حسن و امام حسين و حضرت فاطمه و سلمان و ابوذر و مقداد و صُهَيب، كس ديگري نماند و رسول خدا را ايستاده بر روي منبر ترك نمودند، آنگاه حضرت فرمود: لَقَدْ نَظَرَ اللَّهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إلَى مَسْجِدِي فَلَوْلَا الْفِئَةُ الَّذِينَ جَلَسُوا فِي مَسْجِدِي لَاُضْرِمَتِ الْمَدِينَةُ عَلَى أهْلِهَا وَ حُصِبُوا بِالْحِجَارَةِ كَقَوْمِ لُوطٍ.
بدرستي كه خداوند در روز جمعه به مسجدم نظر فرمود و همانا اگر نبودند گروهي كه در مسجد من باقي ماندند، هرآينه شهر بر اهل آن آتش مي گرفت و (اهل شهر) مانند قوم لوط سنگباران مي شدند.
و درباره آن گروه كه در مسجد ماندند اين آيه نازل گرديد:رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأبْصارُ_ مردانى كه تجارت و خريدوفروش آنها را از ياد خدا و ادامه نماز ودادن زكات بازنمي دارد، آنان از روزي كه دلها و ديده ها دگرگون مي شوند
ص:219
27- در تفسير شريف عليّ بن ابراهيم قميآمده است: پيامبر در روز جمعه اي در حال ايراد خطبه بودند؛ در آن هنگام كاروان آذوقه اي وارد شهر شد و جلوي آن گروهي بود كه به دف و ديگر ابزار موسيقي مي نواختند، مردم نمازگزار با شنيدن آن صدا، نماز را رها كردند و براي تماشاي آنها (از مسجد) بيرون رفتند، آنگاه خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود:وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.(3)
ص:220
ص:221
قال رسول الله: إنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الدَّفَّ وَ الْكُوبَةَ وَ الْمَزَامِيرَ وَ مَا يُلْعَبُ بِهِ.(1)
پيامبر اكرم فرمودند: همانا خداوند دف زدن و طبل زدن و بازي با آنچه (از ابزار موسيقي) با آن بازي مي شود را حرام نموده است.
قال رسول الله: أنْهَى اُمَّتِي عَنِ الزَّفْنِ وَالْمِزْمَارِ وَعَنِ الْكُوبَةِ وَ الْكِنَّارَاتِ(الكُبُوبَات).(2)
پيامبر اكرم فرمودند: امّت خود را از رقصيدن و ني زدن و طبل زدن وتنبك زدن باز مي دارم.
نَهَى رَسوُلُ اللهِ عَنِ اللَّعِبِ بِألنَّردِ وَ الشِّطرَنجِ وَ الكُوبَةِ وَ العُرطَبة وَ هِيَ الطُّنْبُورُ وَ الْعُودُ... (3).
ص:222
رسول خدا از بازي كردن با نرد و شطرنج و طبل و طنبور و ديگر ابزارهاي موسيقي... نهي فرمودند.
قال رسول الله: إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ لِأمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَالْمَزَامِيرَ وَ اُمُورَ الْجَاهِلِيَّةِ.(1)
پيامبر اكرم فرمودند: بدرستي كه خدا مرا رحمتي براي جهانيان، به پيامبري مبعوث فرمود و مرا برانگيخت تا آلات موسيقي و ني ها و امور زمان جاهليّت (كفر) را از ميان ببرم.
قال رسول الله: إنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَنِي هُدًى وَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ أمَرَنِي أنْ أمْحُوَ الْمَزَامِيرَ وَ الْمَعَازِفَ وَ الْأوْتَارَ وَ الْأوْثَانَ وَ اُمُورَ الْجَاهِلِيَّةِ.إلَى أنْ قَالَ: إنَّ آلَاتِ الْمَزَامِيرِ شِرَاؤُهَا وَ بَيْعُهَا وَ ثَمَنُهَا وَ التِّجَارَةُ بِهَا حَرَامٌ.(2)
پيامبر اكرم فرمودند: خداوند متعال مرا براي هدايت و رحمت براي عالميان به پيامبري برانگيخت، مرا امر نمود كه ني ها و آلات موسيقي و تارها و بتها وامور زمان جاهليّت (كفر) را از ميان ببرم... همانا خريد و فروش و پولي كه (در اين راه) داد و ستد مي شود و تجارت با ابزار موسيقي حرام است.
قال رسول الله: الغِناءُ رُقيَةُ الزِّنىَ.(3)
پيامبر اكرم فرمودند:غنا افسون زِناست.
توضيح: شيطان با اين تزوير به سوي اعمال منافي عفّت فرا مي خواند. و همان
ص:223
چيزي كه از آن مي ترسيديم، جامعه را فرا خواهد گرفت و ديگر كسي پايبند به اصول اخلاقي نخواهد بود. و اين است تابلوي علامت به سوي ناكجاآباد...
قال الإمام الباقر: الغِناءُ يُنْبِتُ النِّفاقَ في القَلبِ، كَما يُنبِتُ النخلُ الطَلْعَ(1).
امام باقر فرمودند: موسيقي و آوازه خواني در دل دورويي مي كارد همچنان كه درخت خرما شكوفه مي زند.
قال الإمام الصّادق: الغِناءُ عُشُّ النِّفاقِ.(2)
امام صادق فرمودند: آوازه خواني و موسيقي، آشيانه دورويي است.
قال الإمام الصّادق: الغِناءُ يوُرِثُ النِّفاقَ، وَ يُعَقِّبُ الفَقرَ.(3)
امام صادق فرمودند: آوازه خواني و موسيقي، دورويي و تهيدستي به بار مي آورد.
قال الإمام الصّادق: مَجْلِسُ الْغِنَاءِ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ (عزّوجَلّ) إلَى أهْلِهِ، وَ الغِناءُ أخبَثُ ما خَلَقَ اللهُ (تَعالَى)، وَ الْغِنَاءُ يُورِثُ النِّفَاقَ وَ يُعْقِبُ الْفَقْرَ.(4)
امام صادق فرمودند: مجلس موسيقي و آوازه خواني، مجلسي است كه خداي متعال بر اهل آن نظر رحمت نمي اندازد (رحمت الهي شامل حال آنها نمي شود)؛
ص:224
و موسيقي و آوازه خواني بدترين و پليدترين آفريدگان خداوند هستند، موسيقي و آوازه خواني دورويي و تهي دستي به بار مي آورد.
قال الإمام الصّادق: إنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الصِّنَاعَةَ الَّتِي هِيَ حَرَامٌ كُلُّهَا الَّتِي يَجِي ءُ مِنْهَا الْفَسَادُ مَحْضاً نَظِيرَ الْبَرَابِطِ وَالْمَزَامِيرِ وَالشِّطْرَنْجِ وَ كُلِّ مَلْهُوٍّ بِهِ وَ الصُّلْبَانِ وَ الْأصْنَامِ وَ مَاأشْبَهَ ذَلِكَ مِنْ صِنَاعَاتِ الْأشْرِبَةِ الْحَرَامِ وَمَايَكُونُ مِنْهُ وَفِيهِ الْفَسَادُمَحْضاً وَلَا يَكُونُ مِنْهُ وَ لَا فِيهِ شَيْ ءٌ مِنْ وُجُوهِ الصَّلَاحِ فَحَرَامٌ تَعْلِيمُهُ وَ تَعَلُّمُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ وَ أخْذُ الْأجْرِ عَلَيْهِ وَ جَمِيعُ التَّقَلُّبِ فِيهِ مِنْ جَمِيعِ وُجُوهِ الْحَرَكَاتِ كُلِّهَا.(1)
امام صادق فرمودند: و همانا خداوند متعال كار و ابزاري را حرام كرده است كه تمام (كاربرد و مصرف) آن حرام است و جز در راه فساد كاربرد ندارد؛ مانند تارسازي و ني سازي و شطرنج سازي و هر آلت لهو ديگري و همچنين حرام فرموده است ساختن صليب ها و بت ها و شبيه آن ها، مانند نوشيدني هاي حرام و آنچه كه از آن و در آن جز فساد نيست و از آن و در آن چيزي از كاربردهاي سالم نباشد. آموختن آن و آموزش دادن آن و كار كردن با آن و مزد گرفتن براي آن و همه كاربردهاي آن و هرگونه حركتي با آنها حرام است.
قال الإمام الصّادق: لَا يَحِلُّ بَيْعُ الْغِنَاءِ وَ لَا شِرَاؤُهُ وَ اسْتِمَاعُهُ نِفَاقٌ وَ تَعَلُّمُهُ كُفْرٌ.(2)
امام صادق فرمودند: خريد و فروش (آلات) موسيقي حرام است و گوش دادن به آن دورويي و آموختن آن (همسان) كفر است.
ص:225
قال رسول الله: مَا رَفَعَ أحَدٌ صَوْتَهُ بِغِنَاءٍ إلَّا بَعَثَ اللَّهُ شَيْطَانَيْنِ عَلَى مَنْكِبَيْهِ يَضْرِبَانِ بِأعْقَابِهِمَا عَلَى صَدْرِهِ حَتَّى يُمْسِكَ(1).
پيامبراكرم فرمودند: هيچ كس صداي خود را به آوازه خواني بلند نمي كند مگر اينكه خداوند متعال دو شيطان را مي فرستد كه بر شانه هايش بنشينند و با پاشنه هايشان به سينه او بكوبند تا هنگامي كه از آوازه خواني بازايستد.
قال الإمام عليّ: تَدْعُوا عَلَى أهْلِ الْمَعَازِفِ وَ الْقِيَانِ وَ الْمَزَامِيرِ وَ الْعِيدَان.(2)
امام اميرالمؤمنين علي فرمودند: كبوتر راعبي (نوعي كبوتر) بر نوازندگان موسيقي و ترانه خوانان و ني زنان و تار زنان لعنت مي فرستد.
قال الإمام الصّادق: بَيْتُ الْغِنَاءِ لَا تُؤْمَنُ فِيهِ الْفَجِيعَةُ وَ لَا تُجَابُ فِيهِ الدَّعْوَةُ وَلَايَدْخُلُهُ الْمَلَكُ.(3)
امام صادق فرمودند: خانه اي كه درآن آوازه خواني شده و موسيقي نواخته مي شود، خانه اي است كه از وقوع حوادث ناگوار ايمن نيست، دعا در آن مستجاب نمي شود و هيچ فرشته اي وارد آن نمي شود.
نَروي أنَّهُ مَنْ أبْقَى فِي بَيْتِهِ طُنْبُوراً أوْ عُوداً أوْ شَيْئاً مِنَ الْمَلَاهِي مِنَ الْمِعْزَفَةِ
ص:226
وَالشِّطْرَنْجِ وَ أشْبَاهِهِ أرْبَعِينَ يَوْماً فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَإنْ مَاتَ فِي أرْبَعِينَ مَاتَ فَاجِراً فَاسِقاً وَ مَاْوَاهُ النَّارُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.(1)
از امام رضا روايت شده كه فرموده اند: هركس در خانه خود يكي از ابزارهاي موسيقي و شطرنج و مانند آنها را چهل روز نگهدارد به غضب خدا گرفتار آيد، اگر در آن مدّت بميرد، فاجر (گناه كار) و فاسق (كسي كه آشكارا گناه مي كند) مرده است و جايگاه او آتش است و چه بد جايگاهي است.
قال رسول الله: يُحْشَرُ صَاحِبُ الطُّنْبُورِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ أسْوَدُ الْوَجْهِ وَ بِيَدِهِ طُنْبُورٌ مِنَ النَّارِ وَ فَوْقَ رَاْسِهِ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَكٍ بِيَدِ كُلِّ مَلَكٍ مِقْمَعَةٌ يَضْرِبُونَ رَاْسَهُ وَوَجْهَهُ وَ يُحْشَرُ صَاحِبُ الْغِنَاءِ مِنْ قَبْرِهِ أعْمَى وَ أخْرَسَ وَ أبْكَمَ وَ يُحْشَرُ الزَّانِي مِثْلَ ذَلِكَ وَ صَاحِبُ الْمِزْمَارِ مِثْلَ ذَلِكَ وَ صَاحِبُ الدَّفِّ مِثْلَ ذَلِك.(2)
پيامبراكرم فرمودند: اهل طنبور(نوازنده و شنونده و...) روز قيامت در حالي محشور مي شوند كه روسياه هستند وطنبوري از آتش به دست دارند وهفتاد هزار فرشته از بالاي سر با عمود آهنين بر سر و صورت آنها مي زنند.
آوازه خوان، كور و كر و گنگ از گورش محشور مي گردد و زناكار و نوازنده ني و نوازنده دف نيز با اين حالت محشور مي شوند.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: حَجَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ حَجَّةَ الْوَدَاعِ فَأخَذَ بِحَلْقَةِ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ أقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَيْنَا: عَاشِرَ النَّاسِ أ لَا اُخْبِرُكُمْ بِأشْرَاطِ السَّاعَةِ ؟قَالُوا: بَلَى يَارَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: مِنْ أشْرَاطِ السَّاعَةِ إضَاعَةُ الصَّلَوَاتِ و...وَ تَظْهَرُ الْكُوبَةُ وَ الْقَيْنَاتُ
ص:227
وَالْمَعَازِفُ وَ الْمَيْلُ إلَى أصْحَابِ الطَّنَابِيرِ وَالدُّفُوفِ وَالْمَزَامِيرِ وَ سَائِرِ آلَاتِ اللَّهْوِ ألَا وَ مَنْ أعَانَ أحَداً مِنْهُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ الْألْبِسَةِ وَ الْأطْعِمَةِ وَ غَيْرِهَا فَكَأنَّمَا زَنَى مَعَ اُمِّهِ سَبْعِينَ مَرَّةً فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ فَعِنْدَهَا يَلِيهِمْ أشْرَارُ اُمَّتِي وَ تُنْتَهَكُ الْمَحَارِمُ وَتُكْتَسَبُ الْمَآثِمُ وَ تُسَلَّطُ الْأشْرَارُ عَلَى الْأخْيَارِ وَ يَتَبَاهَوْنَ فِي اللِّبَاسِ وَ يَسْتَحْسِنُونَ أصْحَابَ الْمَلَاهِي وَ الزَّانِيَاتِ فَيَكُونُ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ يَغِيظُ الْكِرَامُ غَيْظاً وَ يَفْشُو الْكَذِبُ وَتَظْهَرُ الْحَاجَةُ وَتَفْشُو الْفَاقَةُ فَعِنْدَهَا يَكُونُ أقْوَامٌ يَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ لِغَيْرِاللَّهِ فَيَتَّخِذُونَهُ مَزَامِيرَ وَ يَكُونُ أقْوَامٌ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَ يَكْثُرُ أوْلَادُ الزِّنَى وَ يَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ فَعَلَيْهِمْ مِنْ اُمَّتِي لَعْنَةُ اللَّهِ وَ ... فَاُولَئِكَ يُدْعَوْنَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِ الْأرْجَاسَ وَ الْأنْجَاس.(1)
پيامبر در حجّة الوداع حلقه در كعبه را گرفتند، رو به مردم كردند و فرمودند: اي مردم! آيا شما را به نشانه هاي ساعت (آخرالزّمان) خبر دهم؟ گفتند: آري. فرمود: از نشانه هاي ساعت است: تباه نمودن نمازها و... و طبل ها، زنان آوازه خوان، ابزارهاي موسيقي و ميل به نوازندگان طنبور و دف و ني و ساير آلات موسيقي آشكار شود.
آگاه باشيد هر كه آنها را به دينار و درهمي (ازنظرمالي) و يا پوشاك و غذايي ويا غير از اين ها كمك كند؛ گناهش مانند كسي است كه با مادر خود در درون كعبه هفتاد مرتبه زنا نموده باشد. در آن هنگام بدترين امّتم آنها را سرپرستي كنند و حرمت ها هتك گردد و گناهان كسب شوند، شرورترين افراد بر نيكوكاران چيره گردند، با پوشاك خود بر يكديگر فخر فروشند و نوازندگان و اهل فساد و زنان بي عفّت را نيكو بشمارند، آنگاه باران (به جاي رحمت) بلا خواهد بود و...
ص:228
و دروغ گفتن آشكار گشته، نيازمند فراوان شود و تهي دستي آشكار گردد، آن زمان گروه هايي قرآن را براي غير خداوند بياموزند و آن را به آواز بخوانند وگروه هايي علم فقه را بياموزند براي غير خداوند و زنازادگان زياد شوند و قرآن را با آواز بخوانند، پس آنگاه از (سوي) امّتم لعنت خدا برآنان باد و... آنان در ملكوت آسمانها و زمين نجس ها و آلوده ها خوانده مي شوند.
ص:229
اي كاش همه ما معناي گناه را مي فهميديم. چهار حرف بيشتر ندارد ولي چهار ستون بدن را مي لرزاند. چه چيز بدتر از اين است كه خدا نگاه لطف خود را از من بگيرد؟ يا نه، من به او پشت كنم و نخواهم بپذيرم كه او براي من نيكويي را مي پسندد؟... نخواهم ببينم كه او مرا پاك مي خواهد، براي خودش بدون غل وغش، تا امروز دنيايم آباد باشد و وسيله اي براي آباد شدن زندگي جاودانه ام، فراهم سازم؟!...
براستي مگر زور و زر دنيا چه چيزي با خود دارد و چقدر ارزش و دوام دارد كه من بخواهم احساس در سايه لطف خدا بودن را به آن بفروشم؟ آيا اگر همه دنيا از آن ما بود، حاضر نبوديم آن را بپردازيم تا خدا از ما راضي شود؟
فقط همين را بدانيم: براي آن مرد از آن سلاله پاك، يك قدم هم برداريم كافيست. اگر هر كدام از ما يك قدم بردارد، راهي نمانده، خوب بودن سخت نيست، امّا تلاش مي خواهد و درك اينكه اين يك قدم ها وظيفه اي است كه بايد
ص:230
از عهده آن برآييم، خود حكايتي طولاني دارد، پس به جاي حرف بهتر است به دنبال عمل برويم.
و در پايان تو را كه مي دانم قلبت از آن اوست و براي او مي تپد به او مي سپارم تا به من و ما بگويد: فرقي نمي كند كه موسيقي چطور نواخته شود، تفاوتي نيست كه مثلاً مطرب باشد يا غير آن. و هرگز در هيچ يك از جنگ هاي پيامبر اكرم، اميرالمؤمنين، امام مجتبي و حضرت سيّدالشّهداء طبل و دهل نبوده و اين ابزار در ميان دستهاي آلوده طرف مقابل بوده است. و بگويد اگر خداي ناكرده همراه با نواي شيطاني موسيقي، قرآن تلاوت كرديم يا براي اهل بيت مرثيّه سروديم، خداوند را به صورت مضاعف نافرماني نموده ايم.
كافي است نگاهي به اديان نسخ و تحريف شده و پيروان فرقه هاي گمراه و گمراه كننده بيندازيم و توجّه كنيم كه چه كساني هستند كه از اين آلات استفاده مي كنند.
خدا كند كه بفهميم، و اگر فهميديم به لطف او، خدا كند كه وارد راه شويم، و اگر وارد راه شديم به لطف او، خدا كند رهايش نكنيم، باز هم به لطف او... .
وَ آخِرُ دَعْوانا أنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين
حيدرحسين التربتي الكربلائي عفي الله عن والديه و عنه آمين
جمادي الآخر ١٤٢٨ ه.ق
ص:231
غلام و بنده آنم كه قطب ارض و سماست به يمن مقدم و تدبيرش اين جهان برپاست
ام_ام ، حجّ_ت موج_ود ، مه_دي موع_ود كه از طفي_ل وج_ودش حي_ات م_ا برخ_اس_ت
ز غ_يب او چ_ه اگ_ر دل به ني_مه ج_ان آم_د ولي شمي_م ولايش به دوست ج_ان افزاست
چ_و دل ب_ه او بس_پردم دگ_ر نگي_رم پ_س ك_ه ارت_داد و ت_ل_وّن ز پ_ي_روان ه_واس__ت
ك_جا روم ز ك_ه گيرم ك_ه اوس_ت منبع في_ض
هم اوست مرشد و هم رهنما و باب هداست
از سروده هاي مرحوم آية اللّه حاج شيخ جواد خراساني
ص:232
القرآن الكريم، كلام الله.
نهج البلاغة: الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(شهادت سال40ه_).
چاپ دارالمعرفه- بيروت.
و تحقيق صبحي الصالح، نشر دارالأسوه، اوقاف چاپ اول 1415ه_.
الف
الإثني عشريّة في الرّدّ علي الصّوفيّة= نقدي جامع بر تصوّف: المحدّث الجليل الشيخ محمّد بن حسن الحرّ العاملي(ت1104ه_)، مترجم: عباس جلالي، انتشارات انصاريان- قم، چاپ اول1425ه_.
الإحتجاج: احمد بن عليّ بن ابي طالب الطبرسي(ت560ه_)،منشورات دارالنّعمان نجف اشرف.
إرشاد القلوب: حسن بن ابي الحسن محمّد الديلمي(از علماي قرن هشتم)، نشر
ص:233
رضي- قم، چاپ دوم1409ه_.
و دارالأسوة، تهران، 1417ه_ .
الإستبصار: محمّد بن حسن الطوسي(ت460ه_)، دارالكتب الإسلاميّة- تهران.
أعلام الدّين: الواعظ الديلمي(ت841ه_) مؤسسه آل البيت- قم، چاپ اول.
إعلام الوري: امين الاسلام فضل بن حسن الشيخ الطبرسي(ت548ه_)، انتشارات دارالكتب الاسلامية- قم، چاپ سوم.
الأمالي: الشيخ الصدوق محمّد بن عليّ بن حسين بن بابويه القمّي(ت381ه_)، مكتبة الإسلاميّة، 1362ش.
الأمالي: ابوجعفر محمّد بن حسن الطوسي(ت460ه_)، دارالثقافة- قم، چاپ اول 1414ه_.
و مؤسّسه بعثت- قم، چاپ اول 1414ه_.
ب
البرهان في تفسير القرآن: المحدِّث الجليل السيّد هاشم بن سليمان البحراني (ت1107ه_)، مؤسّسه بعثت- قم، چاپ اول1415ه_.
بحارالأنوار: العلّامه محمّدباقر المجلسي(ت1111ه.ق)، دار الكتب الإسلاميّة تهران، چاپ چهارم 1362ش.
و مؤسّسة الوفاء- بيروت، 1403.
بصائر الدّرجات: محمّد بن حسن الصفّار(ت290ه_)، انتشارات كتابخانه آيةالله مرعشى نجفى، چاپ دوم.
ت
ص:234
التّبيان في تفسيرالقرآن: محمّد بن حسن الطوسي(ت460ه_)،مكتبة الأمين- نجف اشرف، ١٣٨١ه_.
تحف العقول: حسن بن على الحرّانى(قرن چهارم)، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم 1404 هجرى.
تذكرة الفقهاء: العلّامه حسن بن يوسف الحلّي(ت726ه_)، چاپ سنگي مكتبة المرتضويّة- قم.
تفسير إبن كثير: اسماعيل بن كثير القرشي الدمشقي(ت٧٧٤ه_)، چاپ دار المعرفة بيروت، ١٤٠٢ه_.
تفسير صافي: محمّد بن حسن بن شاه مرتضي الفيض الكاشاني(ت1091ه_)، مكتبة الصّدر- تهران، چاپ اول1415ه_.
تفسير القمّي: علي بن ابراهيم القمّي(ت329ه_)، مؤسّسه دارالكتاب- قم، چاپ سوم 1404ه_.
تفسير نورالثّقلين: شيخ عبد علي بن جمعه العروسي الحويزي(ت١١١٢ه_)، تحقيق: سيّدهاشم رسولي محلّاتي، چاپ و نشر مؤسّسه اسماعيليان- قم.
تفسير العيّاشي: محمّد بن مسعود العيّاشي(ت٣٢٠ه_)، چاپخانه علميه- تهران، 1380 هجري.
تهذيب الأحكام: محمّد بن حسن الطوسي(ت460ه_)،دارالكتب الإسلامية- تهران چاپ چهارم.
ص:235
ث
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: الشيخ الصدوق محمّد بن علي بن بابويه (ت381ه_)، نشر رضي1364ش.
ج
جامع الأخبار: محمّد بن محمّد السبزواري(قرن هفتم)، مؤسّسه آل البيت قم.
الجامع لأحكام القرآن: محمّد بن احمد انصاري القرطبي(ت671ه_)، دارإحياء التراث العربي- بيروت،1405ه_.
الجعفريّات(الأشعثيات): محمّد بن محمّد بن اشعث الكوفي(قرن چهارم)، چاپ مكتبة نينوى الحديثة- تهران.
جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام: محمّد حسن النجفي(ت1266ه_)، نشر دارالكتب الإسلاميّة - تهران.
و مؤسّسه المرتضي العالمي- بيروت.
خ
الخرائج و الجرائح: قطب الدّين الراوندي(ت573ه_)، مؤسّسه امام مهدي- قم، چاپ اوّل 1409ه_.
الخصال: الشيخ الصدوق محمّد بن علي بن بابويه(ت381ه_)، جامعه مدرّسين
حوزه علميّه- قم.
ص:236
الخلاف: محمّد بن حسن الطوسي(ت٤٦٠ه_)، تحقيق: سيّد جواد شهرستاني و سيّد علي خراساني و شيخ محمّد مهدي نجف، مؤسّسه نشر اسلامي- قم، چاپ اوّل ١٤١٧ه_.
د
دعائم الإسلام:نعمان بن محمد التميمي المغربي(ت363ه_)، دارالمعارف- مصر، چاپ دوم 1385 ه_.
الدّعوات = سلوة الحزين: قطب الدّين الراوندي(ت573ه_)، چاپ انتشارات مدرسه امام مهدى- قم، چاپ اول 1407 هجرى.
ر
رازشطرنج: سعيد رمزي(معاصر)، نشر يوسف فاطمه- مشهدمقدّس، چاپ چهارم 1385ش.
رجال الكشّي= إختيار معرفة الرّجال: الشيخ أبوجعفر الطوسي(ت460ه_)، شرح و تعليق: ميرداماداسترآبادي، تحقيق: سيّد مهدي رجايي، مؤسّسه آل البيت قم، چاپ اوّل1404ه_.
الرّوضة البهيّة في شرح الّلمعة الدّمشقيّة: شهيد ثاني زين الدّين بن علي الجبعي العاملي(شهيد در966ه_)، چاپ هاي متعدّد.
روضةالواعظين: الشهيد محمّد بن فتّال النيشابوري(شهيد در508 ه_)، منشورات
ص:237
رضي- قم.
و چاپ مكتبة المصطفوي- قم، 1377ه_.
و نشر دليل ما- قم، چاپ اوّل1423ه_.
ز
زبدة البيان في أحكام القرآن: ملّا احمد مشهور به محقّق اردبيلي(ت993ه_)، كنگره محقّق اردبيلي، چاپ اوّل 1375ش.
س
سلسلة الينابيع الفقهيّه:علي اصغر مرواريد(معاصر)، مؤسّسه فقه الشّيعة- بيروت، چاپ اول 1410ه_.
ش
شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام: ابوالقاسم جعفر بن محمّد الحلّي (ت672ه_)، دارالأضواء- بيروت، 1403 و ساير چاپ ها.
شرح نهج البلاغة: عبدالحميد بن ابي الحديد المعتزلي(ت656ه_)، چاپ دار احياء الكتب العربيّة، 1385ه_.
ص
الصّحاح تاج اللّغة و صحاح العربيّه: اسماعيل بن حمّاد الجوهري(ت398ه.ق)،
ص:238
دارالعلم للملّايين _ بيروت، چاپ دوم 1404ه_.
ع
العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة: عليّ بن يوسف الحلّي، برادر علّامه حلّي (قرن هشتم هجري)، كتابخانه آيةالله مرعشي نجفي، چاپ اول 1408ه_.
علل الشّرائع: الشيخ الصدوق(ت381ه.ق)، چاپخانه حيدريّه- نجف اشرف، 1386ه_.
عوالي الّلآلي العزيزيّة في الأحاديث الدّينيّة: ابن ابي جمهور الأحسائي (ت880ه_)، تحقيق مجتبي عراقي، نشر سيّدالشّهداء- قم، چاپ اول1405ه_.
عيون أخبارالرّضا: الشيخ الصدوق(ت381ه_)، نشر مؤسّسه اعلمي- بيروت.
غ
غرر الحكم: عبدالواحد الآمدي التميمي(ت550ه_)، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه- قم، چاپ اول 1366ش.
الغيبة: محمّد بن الحسن الطوسي(ت460ه_)، مؤسّسة المعارف الإسلاميّه- قم، چاپ اول1411ه_.
ف
فقه الرّضا: تحقيق مؤسّسة آل البيت، چاپ كنگره جهاني امام رضا.
فقه القرآن: سعيد بن عبدالله، القطب الراوندي(ت573ه.ق)، كتابخانه آيةالله
ص:239
مرعشي نجفي، چاپ اول 1397ه_.
ق
قرب الإسناد: عبدالله بن جعفر الحميري القمّي(قرن سوّم هجري)، كتابخانه نينوا تهران.
و چاپ مؤسّسه آل البيت- قم.
ك
الكافي: ثقةالإسلام أبوجعفر محمّد بن يعقوب بن اسحاق الكليني الرازي (ت329ه_)، دارالكتب الإسلاميّة- تهران، چاپ سوم1388ه_.
كشف الغمّة: عليّ بن عيسي بن ابي الفتح الإربلي(ت693ه_)، دارالأضواء بيروت، چاپ دوم 1405 ه_.
كشف المحجّة: السيّد ابوالقاسم علي بن موسي بن جعفر بن طاووس الحلّي (ت664ه_)، تحقيق: شيخ محمّد حسّون، نشر مكتب الإعلام الإسلامي- قم.
كنزالفوائد: ابوالفتح محمّد بن علي الكراجكي(ت449ه_)، انتشارات مكتبة المصطفي- قم.
كنز العرفان في فقه القرآن: مقداد بن عبدالله السيوري(ت826ه_)، كتابخانه نويد اسلام- قم، چاپ اول 1422ه_.
كمال الدّين و تمام النّعمة: الشيخ الصدوق(ت381ه_)، مؤسّسه نشر اسلامي- قم، 1405ه_.
ص:240
م
المبسوط: شيخ محمّد بن حسن الطوسي، چاپ مكتبه مرتضويّه.
المقنع: محمّد بن علي بن حسين بن بابويه القمّي الصدوق(ت٣٨١ه_)، نشر مؤسّسه امام هادي- قم.
المقنعه: الشيخ المفيد محمّد بن محمّد بن نعمان العكبري البغدادي(ت314ه_)، نشر جامعه مدرّسين، قم- ايران.
متشابه القرآن: محمد بن على بن شهر آشوب المازندرانى(ت588ه_)، انتشارات بيدار،1328ش.
مجموعة ورّام= تنبيه الخواطر و نزهة النواظر: ورّام بن ابي فراس المالكي الأشتري(ت605ه_)، دارالكتب الإسلاميّه- تهران.
المحاسن: شيخ احمد بن محمد بن خالد البرقي(ت280ه_)، نشر دارالكتب الإسلاميّة.
مجمع البيان في تفسير القرآن: فضل بن حسن بن فضل الطوسي(ت٥60ه_)، نشر مؤسّسه اعلمي- بيروت.
مسائل عليّ بن جعفر و مستدركاتها: عليّ بن جعفر الحسيني العلوي العريضي (ت210ه_)، تحقيق مؤسّسه آل البيت، چاپ اول 1409ه_.
مسالك الأفهام في شرح شرائع الإسلام: الشيخ الشهيد الثاني، زين الدّين بن علي بن احمد العاملي(شهيد در سال٩٦٦ه_)، چاپ مؤسّسه المعارف الإسلاميّة- قم، 1414ه_.
ص:241
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل: الحاج ميرزا حسين النوري الطبرسي (ت1320ه_)، مؤسّسة آل البيت - قم، 1407ه_.
مستطرفات سرائر: محمد بن ادريس الحلى(ت598ه_)، جامعه مدرسين حوزه علميه- قم، چاپ دوم 1411ه_.
مشكوة الأنوار في غررالأخبار: ابوالفضل علي طبرسي(وفات در اوايل قرن هفتم)، مؤسّسه آل البيت- قم.
معاني الأخبار: الشيخ الصدوق محمّد بن عليّ بن حسين بن بابويه القمّي (ت٣٩١ه_)، تصحيح علي اكبر غفّاري، نشر مكتبه صدوق- تهران، ١٣٧٩ه_.
مكارم الأخلاق: ابونصرحسن بن فضل الطبرسي(از علماي قرن ششم)، منشورات شريف رضي.
و چاپ جامعه مدرّسين قم.
منتخب الأنوار المضيئة: سيّد علي بن عبدالكريم النيلي النجفي(در سال803 هجري زنده بوده است)، تحقيق و نشر مؤسّسه امام هادي- قم،١٤٢0.
من لا يحضره الفقيه: الشيخ الصدوق(ت381ه_)، نشر جامعه مدرّسين حوزه علميّه- قم، چاپ دوم1404ه_.
منية المريد في آداب المفيد والمستفيد: الشّهيد الثّاني زين الدّين بن علي بن احمد العاملي الشامي(ت٩٦٥ه_)، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه عمليه- قم، چاپ اول 1409ه_.
ص:242
ن
النوادر: احمد بن محمّد بن عيسي الأشعري القمّي(وفات در غيبت صغري)، مؤسّسه امام مهدي- قم، 1408ه_.
النوادر: فضل الله بن علي الراوندي(از علماي قرن ششم هجري)، تحقيق و نشر مؤسّسه امام مهدي- قم.
النهاية في غريب الحديث و الأثر: مبارك بن محمّد الجزري، إبن الأثير (ت606ه_)، چاپ اسماعيليان- قم، 1364.
نهج الحق و كشف الصّدق: العلّامة حسن بن يوسف بن علي بن مطهّر الحلّي (ت729ه_)، چاپ چهارم، منشورات دارالهجرة- قم.
و
وسائل الشّيعة إلي تحصيل مسائل الشّريعة: محمّد بن حسن الحرّ العاملي (ت1104ه_)، تحقيق مؤسّسه آل البيت- قم ، چاپ اوّل1411ه_.
ص:243
سوره/آيه صفحه
قُلْ إنَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ ... (34) سبأ: 46 9
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها (30) روم: 31 9
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ ... (19) توبه: 105 10
وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ ... (6) انعام: 154 11
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث (7) اعراف: 158 12
لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب (8) انفال: 38 12
يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أطيعُوا اللَّهَ وَ أطيعُوا الرَّسُولَ... (4) نساء: 60 12
... وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ ... (4) نساء: 14 12
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ... (4) نساء: 70 13
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللَّهَ... (4) نساء: 81 13
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ... (24) نور: 53 13
... وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً (33) احزاب:72 13
ص:244
... وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ ... (48) فتح: 81 13
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (76) انسان: 4 13
فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ ... (6) انعام: 44 14
وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ... (14) ابراهيم: 23 14
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ (51) ذاريات: 56 16
گفتار ربا
آيه يكم:الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ ... (٢) بقره: 275 29
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ ... (٤٠) غافر: 46 29
السَّاعَةَ أدْهى وَ أمَرّ (٥٦) قمر: 47 29
آيه دوّم:يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ... (٢) بقره: 276
آيه سوّم: إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ... (٢) بقره: 277 38
آيه چهارم: ياأيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا... (٢) بقره: 278 38
آيه پنجم:فَإنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ... (٢) بقره: 279 43
آيه ششم:وَ إنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إلى مَيْسَرَةٍ... (٢) بقره: 280 44
آيه هفتم:وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إلَى اللَّهِ... (٢) بقره: 281 49
آيه هشتم:يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَاْكُلُوا الرِّبَوا... (٣) آل عمران: 130 50
آيه نهم:وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتي اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ (٣) آل عمران: 131 50
آيه دهم:وَ أطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (٣) آل عمران: 132 50
آيه يازدهم-وَماآتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا... (٣٠) روم: 39 50
آيه دوازدهم-وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (٧٤) مدّثّر: 7 53
گفتار حجاب
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِي الْاُمِّي ... (7) اعراف: 15877
آيه يكم: قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ... (٢٤) نور: 31 79
ص:245
آيه دوم: وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ... (٢٤) نور: 32 84
آيه سوم:وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللأتي لا يَرْجُونَ... (24) نور: 61 86
آيه چهارم- يَا نِسَاءَ النَّبىِّ ِّ لَسْتنُ َّ كَأحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ... (33) احزاب: 33 92
آيه پنجم- وَقَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لَاتَبرََّجْنَ... (٣٣) احزاب: 34 92
آيه ششم- يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا... (٣٣) احزاب: 54 93
آيه هفتم- يا أيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ... (٣٣) احزاب: 60 93
يا أيُّهَا النَّبِيُّ إذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أنْ... (60) ممتحنه: 13 102
الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا... (2) بقره: 157 113
ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (3) آل عمران: 35 120
گفتار ريش تراشي
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ... وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ... (4) نساء: 120 159
گفتار شطرنج
آيه يكم- يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ... (2) بقره: 220 173
آيه دوم- يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ... (5) مائده: 91 173
آيه سوم- إنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ... (5) مائده: 92 174
آيه چهارم-...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ... (22) حج: 31 179
آيه پنجم- وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ... (25) فرقان: 73 183
آيه ششم-إذْ قالَ لِأبيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ... (21) انبياء: 53 184
آيه هفتم- وَ لا تَاْكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ... (2) بقره: 189 186
گفتار غنا و موسيقي
آيه يكم-وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ... (17) اسراء: 37 207
آيه دوم-وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ... (17) اسراء: 65 208
ص:246
آيه سوم- وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأرْضَ... (21) انبياء: 17 209
آيه چهارم- لَوْ أرَدْنا أنْ نَتَّخِذَ لَهْواً... (21) انبياء: 18 209
آيه پنجم-بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ... (21) انبياء: 19 209
آيه ششم- ...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ... (22) حج: 31 210
آيه هفتم- وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ... (25) فرقان: 73 213
آيه هشتم-وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ... (31) لقمان: 7 214
آيه نهم- وَ اقْصِدْ في مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ... (31) لقمان: 20 216
آيه دهم-وَ إذا رَأوْا تِجارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَيْها وَ... (62) جمعه: 12 217
رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ... (24) نور: 38 218
ص:247
پيشگفتار........................................................................................................ 9
آنانكه امر هدايتگري را بر عهده دارند.......................................................... 17
و هرگز نياز ندارد به روز شود ..................................................................... 19
در اين واويلاي گناه چه كنيم؟...................................................................... 23
(١)
ربا از ديدگاه قرآن و عترت
ربا از ديدگاه قرآن كريم................................................................................ 29
ربا از ديدگاه اهل بيت.......................................................................... 57
1- ترس نبي.......................................................................................... 57
2- پنهانتر از حركت مورچه.......................................................................... 58
3- خداوند ربا را حرام فرمود تا... ............................................................. 58
ص:248
4- چرا پليد؟................................................................................................ 58
5- روزي حلال و پاك................................................................................. 60
6- گناه بزرگ............................................................................................... 61
7- ناچيزترين آنها........................................................................................ 61
8- در غضب خدا و... ................................................................................ 62
9- گواهي دادن و نوشتن............................................................................... 62
10- زمينه نابودي........................................................................................ 63
11- بدترين شغل......................................................................................... 63
12- ناآگاهي از... ...................................................................................... 64
13- از حيله هاي آخرالزّمان ........................................................................ 64
14- رباي همگاني....................................................................................... 64
15- چهره اي پشت نقاب............................................................................. 65
(٢)
حجاب از ديدگاه قرآن و عترت
بسم ربّ الزّهراء.................................................................................. 71
حجاب از ديدگاه قرآن كريم.......................................................................... 79
حجاب از ديدگاه اهل بيت.................................................................... 99
1- بهشت سزاي........................................................................................... 99
ص:249
2- هر عضوي را بهره اي از... ................................................................. 100
3- دستان پاكش پاكتر از آن بود كه... ....................................................... 101
4- پيمان بر عفاف...................................................................................... 103
5- نهي نبوي....................................................................................... 104
6- از وصاياي پدر امّت............................................................................. 105
7- پدرت آمرزيده شد .............................................................................. 106
8- زنان... .............................................................................................. 107
9- حجاب حضرت فاطمه................................................................... 109
10- آنجا كه جگرگوشه زهرا بيرون مي آيد........................................ 110
11- بهترين زن......................................................................................... 111
12- بدترين زن......................................................................................... 111
13- تشبّه به جنس مخالف و... ................................................................ 112
14- پوشش دشمنان حق............................................................................ 116
15- بيش از پنج كلمه................................................................................ 117
16- گفتار با نامحرم................................................................................... 117
17- سلام به... ....................................................................................... 118
18- گوهر در حراج.................................................................................... 118
ص:250
19- بهترين براي زن................................................................................. 119
20- آنجا كه به خدا نزديكتر است.............................................................. 121
21- حفظ با حجاب.................................................................................... 122
22- حجاب ناتمام..................................................................................... 123
23- حتّي از زنان....................................................................................... 123
24- در احرام هم....................................................................................... 124
25- نظر به بانوان نامسلمان....................................................................... 127
26- پوشش بانوان در برابر خواستگاران..................................................... 128
27- بيتوته و نفس..................................................................................... 128
28- در خانه بيگانه................................................................................... 128
29- بيگانه در خانه................................................................................... 129
30- سوّمين آنها........................................................................................ 130
31- خداوند نمي پذيرد... ....................................................................... 130
32- شايسته نيست.................................................................................... 131
33- آرايش كرده....................................................................................... 131
34- من او را مي بينم................................................................................ 131
35- شما كه... مي بينيد............................................................................ 132
ص:251
36- چشمان گريان مگر... ...................................................................... 133
37- با حوريان.......................................................................................... 133
38- روحي پاك خاطري آرام.................................................................... 133
39- تير زهرآلود شيطان............................................................................ 134
40- حدّ نگاه............................................................................................. 136
41- ايمان چشم ها..................................................................................... 138
42- در پي ناموس كسان... ..................................................................... 138
43- عبور از كنار...................................................................................... 139
44- زنان از پشت سر................................................................................ 139
45- دنبال شير برو امّا................................................................................ 140
46- تا سرد شود........................................................................................ 140
47- هيجان شهوت..................................................................................... 141
48- كيفر زنان........................................................................................... 141
49- خشم امام........................................................................................... 144
50- حشر با منافقين................................................................................... 145
51- از نشانه هاي آخرالزّمان..................................................................... 147
پيشنهاد و خاتمه........................................................................................ 153
ص:252
(٣)
ريش تراشي از ديدگاه قرآن و عترت
ريش تراشي از ديدگاه قرآن كريم............................................................... 159
ريش تراشي از ديدگاه اهل بيت......................................................... 161
1- فطرت اسلام......................................................................................... 161
2- پروردگارم مرا امر فرموده تا... ........................................................... 161
3- شبيه يهوديان نباشيد............................................................................. 162
4- آنجا كه اميرالمؤمنين بر مسند قضاوت مي نشيند............................. 162
5- پس مسخ شدند... .............................................................................. 163
6- قوم لوط و هلاكت................................................................................. 164
7- از ما نيست... .................................................................................... 164
8- شهادت مي دهم از او راضي... ........................................................... 165
9- اينجا نامحرم، آنجا محروم.................................................................... 165
(4)
شطرنج از ديدگاه قرآن وعترت
شطرنج از ديدگاه قرآن كريم....................................................................... 173
شطرنج از ديدگاه اهل بيت................................................................. 189
ص:253
1- نهي نبوي....................................................................................... 189
2- گناهي بس بزرگ.................................................................................. 190
3- پرده هاي عصمت.................................................................................. 190
4- حرامِ محض.......................................................................................... 191
5- نزديكش مشو....................................................................................... 191
6- در آتش شدن ...................................................................................... 192
7- شطرنج و نگاه...................................................................................... 192
8- دستي آلوده.......................................................................................... 192
9- شطرنج درخانه؟.................................................................................... 193
10- كاري يزيدي و مجوسي گري.............................................................. 194
11- مؤمن و شطرنج...!!!........................................................................ 195
12- در معرض غضب خداوند... .............................................................. 195
13- آنجا كه نور رحمت الهي نمي تابد... ................................................ 196
14- محروم از نظر لطف او........................................................................ 197
15- دور از ياد خدا................................................................................... 197
16- آنجا كه او همه را مي بخشد... ......................................................... 198
17- محروم از مهر سلام........................................................................... 198
18- غيبتش روا......................................................................................... 200
ص:254
19- گواهي اش ناروا................................................................................. 201
20- از نشانه هاي آخرالزّمان..................................................................... 202
(5)
غنا و موسيقي از ديدگاه قرآن و عترت
غنا و موسيقي از ديدگاه قرآن كريم............................................................. 207
عنا و موسيقي از ديدگاه اهل بيت....................................................... 221
1- نهي الهي.............................................................................................. 221
2- نهي نبوي....................................................................................... 221
3- مأموريّتي الهي..................................................................................... 222
4- نردبان فحشاء....................................................................................... 222
5- مانند شكوفه........................................................................................ 223
6- آشيانه دورويي.................................................................................... 223
7- تهي دستي............................................................................................ 223
8- پست ترين مخلوق................................................................................ 223
9- حرام محض.......................................................................................... 224
10- آموزش كفر....................................................................................... 224
11- پاي كوبي شيطان................................................................................ 225
ص:255
12- نفرين كبوتران.................................................................................... 225
13- نا امن و بي نور.................................................................................. 225
14- غضب الهي........................................................................................ 226
15- حشر نوازنده...................................................................................... 226
16- نشانه آخرالزّمان................................................................................ 227
سخن پاياني.............................................................................................. 229
كتابنامه..................................................................................................... 232
فهرست آيات............................................................................................ 243
فهرست موضوعات.................................................................................... 247
ص:256
دعاي فرج