توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث جلد 1

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث / محمدي ري شهري ؛ با همكاري رضا حسيني ؛ ترجمه ابوالقاسم حسيني (ژرفا).

مشخصات نشر : قم: دار الحديث، -13.

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : مركز تحقيقات دار الحديث 57/1؛٬ 57/2

شابك : 50000 ريال (ج.1) ؛ ج.1 964-493-114-9 : ؛ 60000 ريال: دوره: 964-493-116-5 ؛ 50000 ريال: ج.2 964-7489-48-X : ؛ 60000 ريال : ج.2 ، چاپ دوم : 964-493-115-7

يادداشت : ج.1 (چاپ اول: 1382).

يادداشت : ج.1 ( چاپ دوم : 1385 ) .

يادداشت : كتابنامه .

موضوع : رشد اقتصادي -- جنبه هاي مذهبي -- اسلام

موضوع : رشد اقتصادي -- جنبه هاي قرآني.

شناسه افزوده : حسيني، رضا، 1344 -

شناسه افزوده : حسيني، سيدابوالقاسم، 1341 -

شناسه افزوده : دار الحديث. مركز چاپ و نشر

رده بندي كنگره : BP230/2/م 334ت 93 1300ي

رده بندي ديويي : 297/4833

شماره كتابشناسي ملي : م 83-6054

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيشگفتار

پيشگفتاربسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس خداوند را كه پروردگار جهانيان است ؛ و سلام و درود بر بنده برگزيده اش ، محمّد ، و خاندان پاك و ياران نيكويش . توسعه اقتصادى ، يكى از مهم ترين دلمشغولى ها و نگرانى هاى روزگار كنونى ، به ويژه در جهان سوم به شمار مى رود . از اين روى ، بررسى اين موضوع از ديدگاه اسلام ، از اهميت فراوان برخوردار است . ما بر آنيم كه ارائه مجموعه ديدگاه اسلام درباره توسعه ؛ و نيز تبيين توسعه اقتصادى ، به طور خاص ، از ديد اسلام ، آشكارا جهان شمولى اسلام را نشان مى دهد و از برترى آن بر مكاتب ديگر در عرصه توسعه كه بر پايه مادّى استوارند ، حكايت مى كند . نيز اين تلاش مى تواند پايه هاى نظام اقتصادى تازه اى را استوار نمايد كه بحران هاى اقتصادى معاصر را چاره كند و بدين سان ، تفكر توسعه اسلامى راهى نو براى گسترش و شكوفايى اسلام بگشايد . اين كتاب كه نهمين مجلّد از دائرة المعارف ميزان الحكمة به شمار مى رود ، گامى است فراسوى همين هدف ؛ كه به بيان مبانى تفكر توسعه اقتصادى ، با اسلوبى نو و بر پايه متون كتاب و سنت مى پردازد .

.

ص: 8

در پايان ، چكيده روش خود در اين تحقيق را بيان مى كنيم : 1 . از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت عليهم السلام در واقع، حديث رسول خدا صلى الله عليه و آلهاست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا عليه السلام مى فرمايد : إنّا عَنِ اللّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ . (1) ما (اهل بيت) ، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم . و نيز امام صادق عليه السلام مى فرمايد : حَديثي حَديثُ أبي ، وحَديثُ أبي حَديثُ جَدّي ، وحَديثُ جَدّي حَديثُ الحُسَينِ ، وحَديثُ الحُسَينِ حَديثُ الحَسَنِ ، وحَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أمي_رِ المُؤمِنينَ عليهم السلام ، وحَديثُ أمي_رِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وحَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل. (2) حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم حديث جدّم ، و حديث جدّم حديث حسين ، و حديث حسينْ حديث حسن ، و حديث حسن حديث امير المؤمنينْ ، و حديث امير المؤمنين حديث پيامبر خدا ، و حديث پيامبر خدا سخن خداست . از اين رو ، كلمه «حديث» در عنوان كتاب، اين معنا را مى رساند كه همه احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب قرار گرفته است . 2 . در حد توان كوشيده ايم كه روايات مختلف مربوط به يك موضوع، از مصادر روايى شيعى و سنى، پس از فيش بردارى مستقيم، با كمك گرفتن از نرم افزارهاى رايانه اى گرد آيد و سپس، جامع ترين ، استوارترين و كهن ترين مصدر گزينش شود ، و ادعيه غير مستند به معصومين جز در مواردى معدود مورد استفاده قرار نگرفته است . 3 . از تكرار روايات پرهيز شده است؛ مگر در موارد ذيل : _ هرگاه نكته اى مهم در الفاظ و اصطلاحات مورد اختلاف نهفته باشد . _ هرگاه ميان متون شيعى و سنى تفاوتى به چشم آيد . _ هرگاه متن روايت از آنِ دو باب باشد مشروط به اين كه از يك سطر درنگذرد . 4 . آن گاه كه متنهايى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگر معصومان نقل شده باشد ، حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در متن مى آيد و آدرس روايت ساير معصومان در پاورقى مگر اينكه روايت منقول از ساير معصومان عليهم السلام جاوى نكته جديدى هم باشد كه در اين صورت متن آن روايت هم اخذ شده است . 5 . پس از ذكر آيات در هر موضوع ، روايات به ترتيب معصومان عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آلهتا

.


1- .رجال الكشّى : 2 / 490 / 401 از يونس بن عبدالرحمان ، بحار الأنوار : 2 / 250 / 62 .
2- .الكافى : 1 / 53 / 14 ، منية المريد : 373 هر دو از هشام بن سالم و حمّاد بن عثمان و جز آنان ، الإرشاد : 2 / 186 ، بحار الأنوار : 2 / 179 / 28 . نيز ، ر . ك : اهل بيت در قرآن و حديث : 1 / 261 (حديث آنها همان حديث پيامبر خداست) .

ص: 9

امام دوازدهم، نقل مى گردد ؛ مگر آنكه روايتى در تفسير آيه وارد شده باشد كه بر تمامى روايات، مقدّم مى شود و يا آنكه تناسب موضوعى روايات، اين ترتيب را بر هم زند . 6 . در ابتداى روايات، فقط نام رسول خدا و ديگر معصومان ذكر مى شود؛ مگر آنكه راوى ، ناقل فعل معصوم باشد يا سؤال و جوابى در ميان باشد، و يا آنكه راوى، لفظى را در متن آورده كه سخن مروى عنه نيست . 7 . با توجّه به تعدّد اسامى معصومان عليهم السلام نام واحدى براى آنها انتخاب شده كه در ابتداى روايت ذكر مى شود . 8 . مصادر روايات، در پاورقى و به ترتيب معتبرترين مصدر، تنظيم شده است . البته گاهى به خاطر پرهيز از تكرار ذكر اختلاف مصادر و نيز براى عدم تكرار راوى يا مروى عنه، اين ترتيب در غير مصدر اول رعايت نشده است كه بر اهل تحقيق پوشيده نيست . 9 . در صورتى كه دسترسى به منابع اوّليه، ممكن باشد، حديث از مصادر اوّليه نقل مى گردد؛ مگر نشانى بحار الأنوار در احاديث شيعه و كنزالعمّال در احاديث اهل سنّت كه در پايانْ نشانى آن خواهد آمد . 10 . پس از ذكر مصادر، گاه ارجاعاتى به برخى از منابع با تعبير «انظر» داده شده است. در چنين مواردى، متن مورد نظر، تفاوت فاحشى با متن اخذ شده داشته است . 11 . ارجاعاتى كه به ابواب ديگرِ اين كتاب داده شده، به جهت تناسب محتوايى ميان روايات آنهاست . 12 . درآمد ، توضيحات و جمع بندى هايى در پايان برخى فصول و ابوابْ ذكر شده كه چشم انداز كلّى روايات كتاب و باب، و گاه حل پاره اى از دشوارى هاى موجود در احاديث را نشان مى دهد . 13 . و مهمْ ترين نكته اينكه تلاش شده حتى المقدور از طريق تأييد مضمون

.

ص: 10

احاديث باب، به وسيله قرائن عقلى و نقلى، تحصيلِ نوعى وثوق به صدور مجموعه آنها امكان پذير باشد . در پايان ، سپاس فراوان خويش را از همه برادران گرانقدرى كه در فراهم آورى اين اثر ارزشمند سهم داشتند ، ابراز مى داريم ؛ به ويژه برادر فاضل و بزرگوار حجت الاسلام والمسلمين سيد رضا حسينى كه در انجام اين مهم سهم بسيار داشته است . خداوند بهترين پاداش هر دو سراى را به همه ايشان عطا فرمايد . والحمد للّه رب العالمين . 14 صفر الخير 1422 18 اردى بهشت 1380 محمّدى رى شهرى

.

ص: 11

پيش درآمد

اشاره

پيش درآمداهمّيّت «توسعه اقتصادى» و نقش بارز آن در بنا نهادن جامعه اى آرمانى ، در شمارِ مسلّماتِ كتاب و سنّت است . جست و جو در متون اسلامى در اين زمينه ، نشان مى دهد كه اسلام در پرداختن به مسائل و مباحث مربوط به توسعه اقتصادى ، از همه مذاهب و مكاتب ديگر پيشى گرفته است . در ديدگاه اسلامى ، توسعه اقتصادى براى جامعه ، دستاوردِ برنامه هاى اسلام در اجراى احكام الهى و جامه عمل پوشاندن به تعاليم آسمانى است . (1) نيز در اين ديدگاه ، جامعه انسانى هر گاه فرصت يابد تا دين خدا را به شيوه اى درست در زمين جارى سازد ، شاهد شكوفايى اقتصادى _ بيش از آن چه در تصوّرش گنجد _ خواهد بود ؛ و چنين روزى بى شك خواهد آمد (2) . اسلام ، پديده ثروتمندىِ جامعه را از نعمت هاى خداوند براى انسان قلمداد مى كند و مردم را برمى انگيزد كه اين نعمت را پاس دارند و نيز از ايشان مى خواهد كه ثروت را در مسيرى كه به تكامل آنان بينجامد ، به كار گيرند (3) . در اين نظرگاه ، ثروت بهترين ياورِ تقوا و خودسازى است كه رادمردى را

.


1- .بنگريد به: ص 37 (خوشبختىِ دنيا و آخرت).
2- .بنگريد به: ص 125 (توسعه نويد داده شده در اسلام).
3- .بنگريد به: ص 53 (ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا است).

ص: 12

آشكار مى سازد ؛ كاستى ها و عيب ها را مى پوشاند ؛ آرامش و ثبات درون را در پى مى آورد ؛ پاداشِ كسى را كه از آن به نيكى و درستى بهره بَرَد ، افزون مى كند ؛ و در يك كلام ، مايه پايدارى دين و دنيا است (1) . در اين رهگذار ، قرآن كريم مردم را برمى انگيزد كه با كار و تلاشِ پيوسته ، زمين را آباد كنند و از ايشان مى خواهد كه موهبت ها و بركت هاى زمين را آن سان كه براى زندگانى ابدى شان سودمند افتد ، به كار گيرند . پيشوايان و راهبران بزرگ اسلام ، پيشگامان عرصه توسعه اقتصادى بودند . ايشان را مى نگرى كه همّت هاشان را در تلاش سختكوشانه و پيوسته صرف مى كنند و از پروردگار خويش خاضعانه مى خواهند كه از فقر نجاتشان بخشد و از تنگناى اقتصادى دورشان دارد (2) . در جانب ديگر اين ديدگاه ، مى نگريم كه اسلام ، واپس ماندگىِ اقتصادى را نكوهش مى كند و آن را از گونه هاى بلا و مصيبت و نيز از مجازات هاى خداوند و نشانه خشم او و ناخشنودى اش از جامعه ، مى شمارد (3) . در آينه اسلام ، فقر سزاوار نكوهش است و همه نيروهاى ويرانگرى و تباه سازى در آن گرد آمده ؛ هم عامل نادانى است و هم زمينه ساز بدرفتارى ؛ ريشه انواع فساد و تباهى است كه ناآرامى هاى روحى و جسمى در سطوح فردى و اجتماعى از آن زاييده مى شود . بدين سان ، فقر تهديدى جدّى براى ارزش هاى جامعه دينى است كه ثبات آن را از ميان مى برد ، همانند طوفانى كه در روزى بادخيز ، علف هاى خشك را به هوا بپراكَند (4) . آيا در بيان مفسده هاى فقر ، كلامى رساتر از احاديث شريف ، از جمله

.


1- .بنگريد به: ص 69 (بركت هاى پيشرفت اقتصادى).
2- .بنگريد به: ص 197 (روش پيامبران و جانشينانشان در روزى جُستن).
3- .بنگريد به: ص91 (فقر جامعه ، از مجازات هاى خداوند است).
4- .بنگريد به : ص 113 (زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى).

ص: 13

پايه هاى توسعه اقتصادى در اسلام

گفتارهاى رسول امين صلى الله عليه و آله يافت مى شود ، همچون : «نزديك است كه فقر به كفر بينجامد»؟ احاديث با اين مضمون بسيارند و در مجموع ، بر اين حقيقت دلالت مى كنند كه هر كس نيازمندى هاى زندگى مادّى اش را برطرف نكند و از پسِ تأمين دنياى خويش برنيايد ، زندگانى معنوى اش را نيز از كف مى دهد و جهان آخرتش را هم تأمين نمى كند (1) . اين در حالى است كه راهبران اين دين و امامان پاك ، مردم را از بلاى بزرگ فقر برحذر مى داشتند و به ايشان تأكيد مى كردند كه در ورطه واپس ماندگى اقتصادى نيفتند ؛ و خود ، از مصيبت فقر به خداوند پناه مى بردند و از آن بزرگِ برتر يارى مى جُستند . (2)

پايه هاى توسعه اقتصادى در اسلامدانش ، برنامه ريزى ، كار ، بازار ، مصرف ، و دولت شش پايه توسعه اقتصادى اند و هر يك ، جايگاهى در خور و نقشى مهم در اين جهت ايفا مى كند 3 .

.


1- .در اين زمينه ، جمله اى معروف يافت مى شود : «من لا معاش له لا معاد له» . اين عبارت ، گرچه سخن معصوم نيست ، مضمونش با روايات مربوط به نكوهش فقر ، تأييد مى شود.
2- .بنگريد به : ص107 (پناه جستن از فقر) .

ص: 14

. .

ص: 15

. .

ص: 16

1. دانش

2. برنامه ريزى

كلمات پيشوايان اين دين ، آكنده از آموزش هاى پربار و سهمى گرانسنگ در باب اين اركان و نقش آن ها است كه تفصيل آن در دفتر دوم اين كتاب خواهد آمد . تا آن هنگام ، اكنون اشاره اى كوتاه به هر يك از اين اركان و اصول داريم:

1. دانشامروز ، بيش از هر زمان ديگر ، آشكار شده كه علم نقش اوّل را در رشد اقتصادى ايفا مى كند . در اين حقيقت هرگز نمى توان ترديد كرد ، حال آن كه اسلام پيش از چهارده قرن قبل ، آن را اعلان كرده بود: «خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ ، وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ (1) ؛ خير دنيا و آخرت ، با علم تأمين مى شود ؛ و شرّ دنيا و آخرت آميخته جهل است» .

2. برنامه ريزىافزون بر دانش ، اسلام بر برنامه ريزى و نقش برجسته آن در رشد اقتصادى تأكيد ورزيده است . از نظرگاه اسلام ، مديريّت توانمند اگر با برنامه ريزى و طرّاحى صحيح همراه گردد ، مى تواند فقر را از جامعه ريشه كن سازد : «لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ (2) ؛

.


1- .بنگريد به : ح 245 و 254 .
2- .بنگريد به : ح 267 .

ص: 17

3. كار

اگر تدبير نيكو باشد ، فقر وجود نخواهد داشت» . چهره مقابل اين حقيقت نيز صادق است ؛ يعنى با برنامه ريزى نادرست ، نمى توان توسعه اقتصادى را انتظار داشت ؛ زيرا برنامه ريزى نادرست اقتصادى پيشاپيش عوامل اصلى بروز واپس ماندگى اقتصادى خودنمايى مى كند : «سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ (1) ؛ برنامه ريزى نادرست ، كليد فقر است» .

3. كاردانش و برنامه ريزى ، دو عنصرى هستند كه با كار به ثمر مى نشينند و نتيجه مطلوب از آن دو برآورده مى شود . به همين دليل ، اسلام بر عامل كار در چهارچوب توسعه اقتصادى ، بسيار تأكيد ورزيده ، به ويژه در فعّاليّت هاى توليدى ، و به طور اخص در كشاورزى ، دامپرورى ، و صنعت . در فرهنگ اسلامى ، كار جايگاهى والا دارد ، تا آن جا كه رسول خدا دست كارپيشه را گرفت و آن را بوسيد و فرمود : «هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا (2) ؛ اين ، دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد» . نزد قلّه هاى رفيع كه پيامبران بزرگ خدا و جانشينان ارجمندشان در رأس آنهايند ، كار عبادت محسوب مى شود و آنان ، خود ، پيشگامانِ تلاش هاى توليدى بوده اند . اين برگزيدگان ، جامعه را از تنبلى ، سستى ، و مسؤوليّت ناپذيرى برحذر مى داشتند و يادآور مى شدند كه خداوند سبحان ، كار را در نظام آفرينش ، وسيله اى براى تأمين نيازهاى اقتصادى جامعه قرار داده ، تا آن جا كه

.


1- .بنگريد به : ح 285 .
2- .بنگريد به : ح 327 .

ص: 18

4. بازار

5 . مصرف

6 . دولت

بدون آن ، دعا نيز سودى ندارد (1) .

4. بازاربخشى مهم از مباحث مرتبط با توسعه اقتصادى در روايات اسلامى ، مربوط به فعّاليّت هاى بازار است . حتّى از پيامبر گرامى روايت شده است: «تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ (2) ؛ نُه دهمِ روزى در بازرگانى است» (3) . افزون بر بيان اهمّيّت بازرگانى و نقش برجسته آن در شكوفايى اقتصادى ، در فصل چهارم از دفتر دوم اين كتاب به ذكر آموزش ها و ضوابط و احكام استوارى خواهيم پرداخت كه در زمينه تنظيم بازار و بهره گيرى درست از فعّاليّت هاى آن مؤثّر هستند .

5 . مصرفهر چند سرانه درآمد داخلى افزايش يابد ، اگر مصرف درست تحقّق نيابد ، توسعه مطلوب حاصل نخواهد شد . اين مبحث و مباحث مرتبط با آن ، موضوعِ فصل پنجم از دفتر دوم است كه به بيان الگوى مصرف در نظرگاه اسلام مى پردازد . از بارزترين اين نكات ، لزوم توازن ميان درآمد و مصرف ؛ مصرف به قدر نياز ؛ رعايت اعتدال در مصرف و دورى از افراط و تفريط ؛ و دورى جستن از اسراف و سختگيرى است 4 .

6 . دولتمسؤوليّت هاى اصلى در ايجاد و تقويت مراكز پژوهشى علمى ؛ پديد آورىِ

.


1- .بنگريد به: ص 215 (بر حذر داشتن از سستى در كار).
2- .بنگريد به : ح494 .
3- .بنگريد به: ص339 (مصرف).

ص: 19

1. تعريف توسعه

يك. توسعه در ادبيّات اقتصادى

مديريّت هاى توانمند اقتصادى ؛ فراهم آوردن كار ؛ تنظيم فعّاليّت هاى بازار ؛ و گسترش الگوى سالم مصرف ، بر دوش دولت است . دولت بايد از رهگذر وضع و اجراى قانون هاى مناسب ، نظارت دقيق بر كار بخش خصوصى ، و دخالت مستقيم در موارد ضرور ، زمينه مناسب براى رشد اقتصادى را فراهم سازد ؛ همان گونه كه مردم نيز وظيفه دارند در همه اين موارد ، يار و پشتيبان دولت باشند (1) . اين اصول كه از آن ها به مثابه اركان توسعه اقتصادى در اسلام ياد شد ، در حقيقت ، اصول عامّ توسعه در همه مكتب ها و رويكردها هستند و كسى را نمى توان يافت كه نقش اين اركان در توسعه اقتصادى را انكار كند . البتّه آن چه ممكن است محلّ بحث باشد ، ميزان نقش و تأثير اين اصول و اركان شش گانه در مسير توسعه و اُفق حركت آن ها ، براساس تعريف و هدف فرض شده براى توسعه ، است . البتّه اسلام ، ضمن باور داشتن اين اركان براى توسعه اقتصادى ، به آن ها اكتفا نمى ورزد و در جهان بينى خاصّ خود و تعريف ويژه اش براى توسعه و اهداف آن ، اركان ديگرى را نيز به آن ها مى افزايد و تحقّقِ پايه هاى ديگرى را هم ضرور مى شمارد . در عين حال ، آنچه مهم تر است ، لزوم برطرف كردن موانع و درمانِ آفت هاى دستيابى به توسعه اقتصادى است . به همين منظور و بر اين پايه ، مهم ترين بحث ما در اين پيش درآمد

.


1- .توجّه به دولت به مثابه يكى از اركان عملى توسعه اقتصادى ، به معناى ناديده گرفتن نقش مردم نيست؛ بلكه از بررسى متون اين مجموعه درباره پنج ركن ديگر توسعه ، روشن مى شود كه اسلام ، براى مردم ، و به طور خاص «بخش خصوصى» ، نقش اساسى در توسعه اقتصادى قائل است. در كنار اين ، اسلام بر آن است كه تحقّق اهداف رشد اقتصادى ، از طريق شكوفايى استعدادهاى فطرى انسان و بروز توانمندى هاى درونى او حاصل مى گردد . از اين رو ، اسلام همه فعّاليّت هاى اقتصادى مطلوب بخش خصوصى را به خود مردم واگذار كرده ، مشروط به اين كه منجر به زيان هايى نشود كه ناشى از انحصار اين فعّاليّت ها در دست بخش خصوصى است.

ص: 20

و بلكه در اين كتاب ، آن است كه نظرگاه خاصّ اسلام در باب ويژگى هاى توسعه اقتصادى را دريابيم ، بدان اميد كه تبيين اين نظرگاه در آشكار سازى افق هاى اقتصاد اسلامى مؤثّر افتد و مقدّمه اى در تدوين «نظام اقتصاد اسلامى» باشد .

.

ص: 21

ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام

ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام1. تعريف توسعهيك. توسعه در ادبيّات اقتصادىاز دهه چهل ميلادى به اين سو ، «توسعه» به صورت اصطلاحى اقتصادى رواج يافته است . در آغاز ، توسعه را مترادف «رشد توليد ناخالص داخلى» مى دانستند (1) ؛ امّا با گذشت يك دهه ، تجربه كشورهايى كه براى تحقّق توسعه ، راه افزايش توليد ناخالص داخلى را پيموده بودند ، نشان داد كه توسعه تنها پديده اى اقتصادى نيست ، بلكه حالتى است كه ابعاد ديگر نيز دارد ؛ ابعادى همچون توسعه سياسى ، توسعه اجتماعى ، و مانند آن ها (2) . با گذشت زمان ، مفهوم توسعه داراى ابعاد گوناگون و گسترده اى شد ، به گونه اى كه امروز شامل توسعه محيط و توسعه انسانى نيز مى شود . به موازات اين تحوّل مفهومى ، معيارهاى توسعه نيز شاهد تحوّل و تكامل شد ، به حدّى كه در زمان ما تا دويست شاخصه براى آن برشمرده اند كه مهم ترِ آن ها عبارت است

.


1- .ولفگانگ زاكس : نگاهى نو به مفاهيم توسعه ، ترجمه فريده فرحى و وحيد بزرگى ، ص 22.
2- .در يكى از گزارش هاى سازمان ملل متّحد ، توسعه به اين صورت تعريف شده است: «توسعه عبارت است از رشد ، افزون بر تغيير . تغيير تنها شامل جنبه اقتصادى و عددى نيست ، بلكه ابعاد اجتماعى ، فرهنگى ، و كيفى را نيز شامل مى شود. نكته اساسى در اين ميان ، آن است كه كيفيّت زندگى انسانى بهبود يابد (همان ، ص 24).

ص: 22

دو . توسعه در اسلام

از : نرخ درآمد ناخالص داخلى ، سرانه آموزش ، نسبت اشتغال ، اميدوارى به زندگى ، توزيع درآمد ، تعداد پزشكان و پرستاران و مجموعه هاى درمانى و خدمات بهداشتى براى هر نفر ، امكان دستيابى به آب آشاميدنى سالم ، و عواملى از اين قبيل .

دو . توسعه در اسلامارزيابى تعريف رايج توسعه نشان مى دهد كه اين تعريف مبتنى بر نگرش مادّى به حيات است . آن چه انسان معاصر از توسعه مى فهمد ، از پيشرفت و رفاه مادّى و از مرزهاى اين دنيا فراتر نمى رود . بر پايه اين نگرش و جهان بينى ، توسعه با همه شاخصه هايش ، از دايره رفاه مادّى درنمى گذرد . امّا در جهان بينى اسلامى ، وضع فرق مى كند . در چهارچوب بينش اسلامى ، انسان موجودى است كه از جسم و روح تركيب يافته و افزون بر نيازهاى مادّى ، خواست هاى معنوى نيز دارد ؛ پس زندگى وى در ميان ديوارهاى اين دنيا محدود نمى شود ، بلكه او موجودى است ابدى كه مراحل حياتش متفاوت هستند . اسلام ، ذاتا ، شيوه اى براى توسعه و تكامل ؛ برنامه اى براى تأمين نيازهاى مادّى و معنوى انسان ؛ و طرحنامه اى جهت برآوردن خواسته هاى دنيايى و آخرتى او است ، به گونه اى كه از رهگذر آن ، انسانيّت بتواند به جايگاه نمونه و سعادتمندانه حيات بشرى ارتقا يابد ، همان سان كه امام اميرالمؤمنين عليه السلامآفاق آن را رسم فرموده و در اين چشم انداز به تصوير كشيده است: «اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ

.

ص: 23

المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ (1) ؛ اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان هم در اين دنياى زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود برند . با اهل دنيا در دنياتان شريك شدند ، در حالى كه اهل دنيا در آخرت آنان شريك نشدند . در دنيا در بهترين مسكن ها سكنا گزيدند و از بهترين خوراكى ها تناول كردند . از دنيا بهره بردند آن سان كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند ؛ و از آن كامياب گشتند ، آن چنان كه گردنكشان خودكامه كام گرفتند . آن گاه ، با رهتوشه اى كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش ، از اين دنيا گذشتند» . در نگاه اسلام ، جهان بينى مادّى نمى تواند به نيازهاى واقعى انسان پاسخ گويد ، هر چند كه صدها شاخص ديگر را به شاخص هاى توسعه بيفزايد ؛ اين نوع نگرش قادر نيست جامعه انسانى را به قلّه مطلوبش رهنمون گردد . بشريّت براى دستيابى به توسعه همه جانبه ، راهى ندارد جز آن كه شيوه خدايىِ دين را پى گيرد كه بر پايه شناخت واقعى انسان و درك نيازهاى فطرى او استوار است . در پرتو اين نگرش ، ويژگى نخست توسعه اسلامى ، فراگيرى و شمول آن در دايره همه ابعاد حيات است . ديگر اجزاى اين بنا نيز بر همين پايه استوارند و بازگشتِ ديگر ويژگى هاى توسعه اسلامى نيز به همين ويژگى است . به همان اندازه كه در ادبيّات اقتصادى معاصر ، توسعه داراى مفهومى محدود است و ميان ديوارهاى نيازهاى مادّى انسان جاى مى گيرد ، در جهان بينى اسلامى ، افقى گسترده دارد و با نيازهاى فراگير و نامحدود انسان سازگار اس_ت .

.


1- .بنگريد به : ح 10 .

ص: 24

2. هدف توسعه

2. هدف توسعههرگاه توسعه را در چهارچوب تعريف متداول ارزيابى كنيم ، درمى يابيم كه هدف اسلام از توسعه اقتصادى با هدفِ توسعه در نگرش مادّى متفاوت است . در منظومه تمدّن مادّى ، توسعه مادّى الگويى است ايده آل و نهايتى مطلوب كه انسان در جست وجوى آن است . بر پايه اين تصوّر و با بهره گيرى از دستگاه هاى عظيم تبليغاتى ، كشورهاى پيشرفته از رهگذر توسعه اقتصادى ، توانسته اند اين گونه وانمود كنند كه الگوى زندگى و شيوه انسانى آنان ، از ديگر ملّت ها برتر و با معيارهاى بشرى سازگارتر است . وقتى همه امور در يك چيز به نام هدف تمركز مى يابد ، طبيعى است كه آن هدف مركز ثقل همه ارزش ها و آرمان ها گردد و مركزى شود براى جذب همه تلاش ها و رويكردها . اين ، همان جايگاهى است كه توسعه اقتصادى در عصر جديد يافته است . در سال هاى پس از جنگ دوم جهانى كه گفت و گوى جدّى درباره دو مقوله پيشرفت و واپس ماندگى پيش آمد ، مجموعه كشورهاى جهان سوم به سوى توسعه اقتصادى جهان غرب به مثابه الگوى عالى و چهارچوب نمونه و مطلوب روى آوردند ، در آن مرحله ، اين رويكرد به قالبى فكرى تبديل شد كه افكار بسيارى از متفكّران جهان سوم را به محور توسعه اقتصادى و ضرورت ايجاد تحوّل در دو زمينه فرهنگى و اجتماعى به منظور دستيابى به رشد اقتصادى ، سوق داد (1) .

.


1- .البتّه بسيارى از متفكّران كشورهاى پيشرفته دريافته اند كه اين فرهنگ عقيم است ، زيرا زيان هاى عظيم انسانى و محيطى را كه نتيجه فرهنگ مادّى و غلبه رشد اقتصادى است ، لمس كرده اند. با اين حال ، همين شيوه تفكّر همچنان فضاى فكرى بيشينه كشورهاى واپس مانده را انباشته و بر آن ها سيطره يافته است.

ص: 25

3 . نظام هاى توسعه و راهبردهاى آن ها

امّا در تمدّن اسلامى ، توسعه اقتصادى هدفِ برتر نيست . در اين تمدّن ، هدف آن است كه همه استعدادهاى انسانى شكوفا گردد و نهفته هاى او هويدا شود تا به سوى كمال مطلق راه بَرَد و به سعادت ابدى و پايدار دست يابد . توسعه اقتصادى ، تنها مقدّمه اى براى رسيدن به همين هدف است . با همين رويكرد است كه اسلام ، جامعه انسانى را نيازمند تحقّق رفاه فراگير و ارتقا يافتن به كمال مطلق مى داند تا در كنار شاخصه هاى مادّى و دنيايى ، همچون درآمد ناخالص ملّى ، سرانه آموزش ، دستيابى به امكانات گوناگون زندگى ، آزادىِ انتخاب ، مشاركت سياسى ، و همانند آن ها ، به ضرورت هاى ديگر كه در رشد و ارتقاى شاخصه هاى معنوى ، همچون ايمان و اخلاق و اعمال صالح متجلّى مى شوند ، نيز عنايت ورزد .

3 . نظام هاى توسعه و راهبردهاى آن هاهمه مى دانيم كه نظام هاى توسعه در جهان معاصر و راهبردهاى آن ها ، به دو طرز تفكّر سرمايه دارى و سوسياليزم باز مى گردند . مكتب سرمايه دارى بر آن است كه برقرارى نظام بازار ، برترين طريق دستيابى به اين هدف است ، در حالى كه سوسياليزم تصميمات خود در اين زمينه را بر مبناى شيوه برنامه ريزى مركزى پايه نهاده و از اين رو ، نظام اقتصاد دولتى را ترجيح داده است . بدين گونه ، نمى توان از اِجماع دانشوران و كارشناسان اقتصادى در زمينه نظام هاى توسعه اقتصادى و راهبردهاى آن ها سخن گفت (1) .

.


1- .اقتصاددانان ، به حسب وابستگى فكرى و گرايش خود به يكى از اين دو نظام موجود ، به راه حل هاى گوناگونى روى آورده اند. ديدگاهى كه مشكل اصلى را كمبود منابع و سرمايه گذارى مى داند و هدف را افزايش درآمد ملّى مى شمارد ، پناه بردن به سيستم هاى مالى ، اقتصاد آزاد ، صنعتى سازى ، و همانند آن ها را پيشنهاد مى كند. در برابر ، ديدگاهى كه فقر و تبعيض و نبود عدالت در توزيع را مشكلات اصلى اقتصادى برمى شمارد ، راهبردهاى ديگرى را برمى گزيند؛ همچون : بازنگرى در توزيع درآمد و توجّه به خواست هاى اصلى . بدين سان ، به حسب خاستگاه هاى فكرى ، گزينه ها و اولويّت گذارى هاى اين دو گروه نيز متفاوت هستند.

ص: 26

يك . نقش ارزش هاى معنوى در توسعه اقتصادى

مسلّم است كه اسلام دستاوردهاى فكرى اقتصاددانان معاصر را كه مبتنى بر يكى از دو طرز تفكّر حاكم ، سرمايه دارى و سوسياليزم ، است ، نه به طور مطلق رد مى كند و نه مطلقا مى پذيرد . هرگز چنين نيست ؛ كارشناسان اقتصاد اسلامى وظيفه دارند نكات مثبت هر يك از اين دو نظام را اقتباس كنند و عناصر منفى آن ها را كنار نهند تا به برنامه اى رسند كه نظام اسلامى براى توسعه و راهبردهاى آن را نشان دهد ، مشروط به اين كه برنامه ريزى مذكور در چهارچوب نظام اقتصادى اسلام و برخاسته از رويكرد اقتصادى در اسلام باشد . اگر اين برنامه ريزى سامان يابد ، گامى بس بزرگ برداشته مى شود كه خدمتى است سترگ به جامعه اسلامى و به طور واقعى سبب ترويج فرهنگ اسلامى در سطح جهان مى شود . در پرتو آموزه هاى اسلامى ، اين نظام و راهبردهايش داراى سه ويژگى هستند:

يك . نقش ارزش هاى معنوى در توسعه اقتصادىپيش از بيان هرگونه توضيح درباره نقش امور معنوى در توسعه اقتصادى ، اشاره به اين نكته ضرورت دارد كه در چهارچوب جهان بينى اسلامى ، اعتقاد به تأثير معنويّات در اقتصاد ، مترادف با نفىِ سبب هاى مادّى نيست و از نقش اين سبب ها در اقتصاد نمى كاهد . مقصود آن است كه اسلام ، افزون بر عوامل مادّى مؤثّر در توسعه ، به عواملى ديگر نيز ايمان دارد كه در توسعه مؤثّرند ، امّا ناشناخته مانده اند .

.

ص: 27

به بيان ديگر ، اسلام اين شش ركن توسعه اقتصادى را باور دارد : دانش ، مديريّت ، كار ، تنظيم بازار ، اتّكا به الگوى مصرف صحيح و مناسب ، و برنامه ريزىِ هدفمند و درستِ دولت ؛ همچنين اسلام اعتقاد دارد كه بايد تلاش كرد تا درآمد ناخالص ملّى افزايش يابد و سطح فنّى توليد بالا رود ؛ نيز تنظيم برنامه هايى براى كاستن از ميزان فقر و تعديل ثروت در جامعه را ترغيب مى كند . با اي 1 ن همه ، اسلام معتقد است كه باورهاى درست دينى ، اخلاق نيكو ، و اعمال صالح نيز در توسعه اقتصادى نقش دارند . (1) اين همان مفهوم حقيقى قائل بودن به نقش ايمان و معنويّات در اقتصاد از ديدگاه اسلام است كه هرگز مرادف با ناديده انگاشتن عوامل مادّى و طبيعى نيست . قرآن به همين حقيقت اشاره دارد و تصريح مى كند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ». «و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از

.


1- .بنگريد به: ص503 (اصول توسعه).

ص: 28

دو . تكامل معنوى از درونِ توسعه مادّى

آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم.» (1) «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا». «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد .» (2) افزون بر آنچه گفته شد ، از ديدگاه جهان بينى اسلامى ، پايه هاى توسعه سازنده و پايدار در جامعه استوار نخواهد شد ، مگر آن گاه كه با ارزش هاى اعتقادى و اخلاقى و علمى همراه گردد . در غير اين صورت ، آفات توسعه ، جامعه را به لرزه درآورده ، اركان آن را آسيب خواهد زد . (3)

دو . تكامل معنوى از درونِ توسعه مادّىنكته ديگر كه بسيار اهمّيّت دارد ، آن است كه در ديدگاه اسلامى ، نه تنها ارزش هاى معنوى بر جريان توسعه اقتصادى اثر مى نهند ، بلكه عكس آن نيز صادق است . از لحاظ اصولى ، در روشمندى اسلامىِ تكامل انسان و اجتماع ، هيچگونه جدايى ميان تكامل معنوى و توسعه اقتصادى وجود ندارد ؛ بلكه توسعه مادّى از بطن تكامل معنوى شكوفا مى گردد و خطّ سير تكامل معنوى نيز از ميانه توسعه مادّى عبور مى كند . قرآن كريم تأكيد مى كند كه هرگاه ايمان در جامعه استقرار يابد و اركانش استوار گردد ، بركت ها بر انسان فرو مى بارد و زمين سرچشمه نعمت مى شود تا

.


1- .سوره اعراف ، آيه 96.
2- .سوره نوح ، آيه 10 _ 12.
3- .بنگريد به: ص861 (آفت هاى توسعه).

ص: 29

آن گاه كه وجود انسان از خير سرشار مى گردد و جامعه در رفاه و آسايش اقتصادى افزون بر تصوّر ، به سر مى برد . متون اسلامى آكنده از گفتار درباره نقش مثبت خصلت هاى پسنديده (1) و عواملى همچون آمرزش خواهى ، نماز ، حج ، و دعا (2) در ايجاد رفاه مادّى و برقرارى توسعه اقتصادى اند ، در حالى كه اين امور در دايره ارزش هاى معنوى جاى دارند . از ديگر سو ، مى نگريم كه اسلام رفاه اقتصادى را ياورِ تقوا و افزاينده اجر معنوى مى داند ؛ همان گونه كه از اين منظر ، رفاه اقتصادى مى تواند زمينه شكوفايى و بالندگى ارزش هاى والاى انسانى باشد . (3) از اين جهت است كه اسلام ارزشى بالا براى فعّاليّت سالم اقتصادى قائل است ، تا آن جا كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است: «العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ (4) ؛ عبادت ده بخش است ؛ نُه بخش آن ، جُستن روزى حلال است» . اين سخن ، از حقيقتى پرده برمى دارد كه آشكارا مى گويد: هرگاه اهداف اقتصادى در مسيرى صحيح تنظيم گردند و سازندگى انسان را نشانه روند ، اهداف معنوى او هم تا حدّى بالا تأمين مى گردند . از همين اشاره كه به نقش ارزش ها در توسعه شد ، مى توان دريافت كه نبود ارزش ها ، در واپس ماندگى و دست نيافتن به توسعه نقشى سلبى دارد . در كوتاه سخن ، از منظر اسلام ، عواملى علاوه بر موانع و دشوارى هاى مادّى ، به عقب ماندگى مى انجامند . باورهاى نادرست ، اخلاق ناسالم ، و اعمال ناشايست

.


1- .بنگريد به: ص627 (اصول اخلاقى).
2- .بنگريد به: ص675 (اصول عبادى).
3- .بنگريد به: ص69 (بركت هاى پيشرفت اقتصادى).
4- .بنگريد به: ح 452 .

ص: 30

سه . تأمين نيازهاى اصلى نيازمندان

_ بخش هاى چهارم و پنجم اين كتاب به همين مبحث خواهند پرداخت _ در مجموع عوامل عقب ماندگى و آفتِ دستيابى به توسعه اند . پس همان گونه كه توسعه در تكامل معنوى نقش دارد ، عكس آن نيز صادق است و عقب ماندگى احيانا در انحطاط معنوى ريشه دارد .

سه . تأمين نيازهاى اصلى نيازمنداناگر جامعه انسانى بتواند روش و برنامه اسلامى در توسعه همه جانبه را عملى كند ، فقر از اجتماع بشرى رخت بر مى بندد و ريشه كن مى شود . اين همان تصوير تابناكى است كه پيشوايان و رهبران اسلام در سايه توسعه نويد داده شده ، براى روزى از روزهاى بشر ترسيم كرده اند . آرى ؛ در اجتماع موعود اسلامى ، انسان در جست و جوى نيازمندى برمى آيد تا به وى كمك كند ، امّا او را نمى يابد . (1) امّا ضمن انتظار كشيدن براى رسيدن جامعه به چنان سطحى ، يكى از اهداف اقتصاد اسلامى ، تأمين نيازهاى اساسى نيازمندان و محتاجان است ، به گونه اى كه از طريق آن ، هر يك از افراد جامعه به زندگى كرامت مندانه اى دست يابد . اين مهم ، نه تنها يكى از اهداف اقتصادى است ، بلكه از عناصر اصلى در فرايند توسعه به شمار مى آيد . در ديدگاه اسلامى ، اگر مردم به اداى حقوق مالى خود بپردازند ، (2) نياز همه نيازمندان تأمين مى شود ، تا آن جا كه ديگر فقيرى باقى نمى ماند . امام صادق عليه السلامبه همين مطلب اشاره فرموده است: «لَو أخرَجَ النّاسُ زَكاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ (3) ؛

.


1- .بنگريد به : ص125 (توسعه نويد داده شده در اسلام).
2- .بنگريد به : ص609 (پرداخت نكردن حقوق و واپس ماندگى)
3- .بنگريد به : ح 1364 .

ص: 31

اگر مردم زكات اموالشان را بپردازند ، هيچ كس نيازمند نخواهد بود» . همين حقيقت با مضامينى ديگر در بيان ديگر آن بزرگوار به چشم مى خورد: « و إِنَّ النّاسَ مَا افتَقَروا ولاَ احتاجُوا وَلا جاعُوا ولا عَروا إلاّ بِذُنوبِ الأَغنياءِ (1) ؛ همانا مردم به فقر و احتياج و گرسنگى و برهنگى دچار نشده اند ، مگر از رهگذرِ گناهان ثروتمندان» . در اين ميان ، سخنى ديگر از امام اميرالمؤمنين عليه السلام به چشم مى خورد كه در آن آمده است: «إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ ، وَاللّهُ تَعالى سائِلُهُم عَن ذلِكَ (2) ؛ همانا خداوند سبحان ، خوراك فقيران را در دارايى ثروتمندان واجب فرموده است . پس هيچ فقيرى گرسنه نمانده ، مگر به دليل آن كه ثروتمندى از حقّ او بهره مند شده ؛ و خداوند والا ايشان را بدين جهت بازخواست خواهد كرد» . مى توان گفت كه اين احاديث ، خود ، برگرفته از سخن پيامبرند كه فرمود: «لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ زَكاةَ الأَغنِياءِ لا تَكفي الفُقَراءَ لَأَخرَجَ مِن غَيرِ زَكاتِهِم ما يُقويهِم، فإِذا جاعَ الفُقَراءُ فَبِظُلمِ الأَغنِياءِ لَهُم (3) ؛ اگر خداوند مى دانست كه زكاتِ ثروتمندان پاسخگوى نياز فقيران نيست ، از غيرِ زكات آنان به تأمين نياز ايشان مى پرداخت . پس اگر فقيران گرسنه مانند ، به دليل ستمِ ثروتمندان به ايشان است» .

.


1- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 4 ، ح 6.
2- .بنگريد به : ح 1017 .
3- .كنز العمّال ، ج 6 ، ص 310 ، ح 15824.

ص: 32

در پى ، چند روايت ديگر مى آيد كه دلالت مى كند اداى حقوق مالى ، علاوه بر تأمين نيازهاى نيازمندان ، ابزار توسعه اقتصادى نيز هست: از رسول خدا روايت شده است: «إذا أرَدتَ أن يُثرى مالُكَ فَزَكِّهِ (1) ؛ اگر خواستى مالت افزون گردد ، زكات آن را بپرداز» . از امام على عليه السلام نقل شده است: «فَرَضَ اللّهُ ... وَالزَّكاةَ تَسبيبا لِلرِّزقِ (2) ؛ خداوند زكات را واجب فرموده است ... تا زمينه ساز افزايشِ روزى باشد» . از امام موسى كاظم عليه السلام همچنين روايت كرده اند: «إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّكاةَ قوتا لِلفُقَراءِ ، وتَوفيرا لِأَموالِكُم (3) ؛ همانا خداوند زكات را خوراك فقيران و مايه افزايش دارايى شما قرار داده است» . به عكس ، در اسلام ، تأمين نكردن نيازهاى نيازمندان از موانع اساسى در مسير توسعه اقتصادى و شكوفايى معيشتى تلقّى مى شود . از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است: «إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها (4) ؛ هر گاه مردم زكات نپردازند ، زمين بركت هاى خود ، همچون كشت و ميوه و معدن را ، يكسره ، از ايشان باز مى دارد» .

.


1- .بحار الأنوار ، ج 85 ، ص 164 ، ح 12.
2- .بنگريد به : ح 1360 .
3- .بنگريد به : ح 1365 .
4- .بنگريد به : ح 1031 .

ص: 33

چهار . حفظ توازن محيط

چهار . حفظ توازن محيطدر برخى از متون اسلامى ، توسعه اقتصادى در خلال مفاهيمى چون «بركت هاى آسمان و زمين» (1) ، «باغ ها و جوى ها»(2) ، و «آبادانى زمين»(3) بيان شده است . ممكن است يكى از مدلول هاى اين عبارات آن باشد كه حفظ توازن محيط از برجسته ترين ويژگى هاى فرايند توسعه در اسلام است . در اسلام ، به درختكارى و آباد سازى زمين و كاشت درخت بسيار اهمّيّت داده شده ، تا آن جا كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت گشته است: «إن قامَتِ السّاعَةُ وفي يَدِ أحَدِكُم فَسيلَةٌ، فإِنِ استَطاعَ أن لا يَقومَ حَتّى يَغرِسَها فَليَغرِسها (4) ؛ هر گاه ، يكى از شما را هنگامه قيامت فرا رسد و در دستش قلمه درختى باشد ، اگر برايش ممكن است ، پيش از برخاستن ، بايد آن را بكارد» . بدين سان ، در ديدگاه اسلامى ، هر گونه عمل منتهى به تخريب محيط و زيان زننده به تداوم و شكوفايى توسعه و آسيب رسان به سلامت انسان ، در مسير توسعه و نظام هاى آن ، مردود شمرده شده است (5) .

.


1- .«و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم»(سوره اعراف ، آيه 96).
2- .«تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد» (سوره نوح ، آيه 11 و 12).
3- .بنگريد به: دانش نامه اميرالمؤمنين ، ج 4 ، سياست هاى اقتصادى ، ص 211: «آبادانى شهرها».
4- .ميزان الحكمة ، ج 6 ، ص 2671 ، ح 9140 ؛ كنز العمّال ، ج 3 ، ص 892 ، ح 9056 . نيز بنگريد به: ميزان الحكمة ، «شجر _ زرع».
5- .بر آگاهان و اهل فن پوشيده نيست كه ادلّه اين ادّعا در همين ها منحصر نيست . براى مثال ، اسلام ، زياده روى در مصرف منابع طبيعى را مصداق اسراف و ضايع ساختن ثروت دانسته و از آن بسيار نهى فرموده ، همان گونه كه هر نوع بهره ورى از منابع طبيعى را كه به تخريب محيط و آسيب رسانى به سلامت انسان بينجامد ، بر طبق قاعده «لا ضرر» ، ممنوع شمرده است.

ص: 34

. .

ص: 35

بخش يكم : پيشرفت اقتصادى

اشاره

بخش اول: پيشرفت اقتصادىفصل يكم: اهمّيّت پيشرفت اقتصادىفصل دوم: بركت هاى پيشرفت اقتصادىفصل سوم : واپس ماندگى اقتصادىفصل چهارم : زيان هاى واپس ماندگى اقتصادىفصل پنجم: توسعه نويد داده شده در اسلامفصل ششم : ستايشِ فقر و مفهوم آن

.

ص: 36

الفصل الأوّل: أهمّيّة التقدّم الاقتصادي1 / 1سَعادَةُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب :«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ كَانَ اللَّهُ سَمِيعَا بَصِيرًا . (1) »

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَ_بِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَواْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّ_ئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَ_هُمْ جَنَّ_تِ النَّعِيمِ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَ قَامُواْ التَّوْرَاةَ وَ الاْءِنجِيلَ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَآءَ مَا يَعْمَلُونَ . (2) »

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ وَ لَ_كِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَ_هُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ . (3) »

«قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبِرُواْ إِنَّ الأَْرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَ_قِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ . (4) »

.


1- .النساء : 134 .
2- .المائدة : 65 و 66 .
3- .الأعراف : 96 .
4- .الأعراف : 128 .

ص: 37

فصل يكم : اهميّت پيشرفت اقتصادى

1 / 1 خوشبختى دنيا و آخرت

فصل يكم: اهميّت پيشرفت اقتصادى1 / 1خوشبختى دنيا و آخرتقرآن :«هر كه پاداش اين جهان خواهد ، پس [بداند كه] پاداش اين جهان و آن جهان نزد خداست و خدا شنوا و بينا است.»

«و اگر اهل كتاب ايمان آورند و پرهيزگار شوند ، هر آينه بدى هاشان را از آنها بزداييم و آنان را به بهشت هاى پرنعمت درآوريم * و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را كه از پروردگارشان به سوى ايشان فرود آمده ، برپا مى داشتند ، هر آينه از بالاى سرشان و از زير پاشان برخوردار مى شدند . از ايشان گروهى ميانه رواَند و بسيارى از آنان ، آنچه مى كنند بد است .»

«و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم؛ وليكن [پيام ها و نشانه هاى ما را] دروغ شمردند ، پس آنها را به سزاى آنچه مى كردند ، گرفتار ساختيم.»

«موسى قوم خود را گفت: «از خدا يارى بخواهيد و شكيبايى ورزيد؛ كه زمين از آنِ خدا است ، آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، به ميراث مى دهد ، و سرانجامِ [نيك] پرهيزگاران را است».»

.

ص: 38

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ وَ لاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُوْلَ_ءِكَ أَصْحَ_بُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَ__لِدُونَ . (1) »

«وَ يَ_قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ . (2) »

«وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ . (3) »

«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ . (4) »

«وَ ابْتَغِ فِيمَآ ءَاتَ_كَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ . (5) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أصلِحوا دُنياكُم ، وَاعمَلوا لاِخِرَتِكُم ؛ فَإِنَّكُم تَموتونَ غَدا . (6)

عنه صلى الله عليه و آله:لا تَسُبُّوا الدُّنيا ؛ فَنِعمَت مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ؛ فَعَلَيها يَبلُغُ الخَيرَ ، وبِها يَنجو مِنَ الشَّرِّ . إنَّهُ إذا قالَ العَبدُ : لَعَنَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : لَعَنَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (7)

.


1- .يونس : 26 .
2- .هود : 52 .
3- .النحل : 30 .
4- .النحل : 97 .
5- .القصص : 77 .
6- .الفردوس : 1 / 101 / 334 عن أبي هريرة .
7- .أعلام الدين : 335 عن أبي موسى الأشعري ، إرشاد القلوب : 176 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 178 / 10 وراجع ربيع الأبرار : 1 / 66 و 67 .

ص: 39

«براى كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى] نيكوتر باشد و فزونى اى؛ و رخسارشان را گَردِ تيره [گناهان] و خوارى نپوشانَد . اينانند اهل بهشت كه در آن جاويدان باشند .»

«و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ آن گاه ، به او بازگرديد ، تا باران را بر شما پياپى و فراوان فرستد و نيرويى بر نيروتان بيفزايد؛ و بزهكارانه پشت مكنيد و روى مگردانيد .»

«و به كسانى كه پرهيزگارى كردند ، گفته شود: «پروردگار شما چه چيز فرستاده است؟» گويند : «خير را»؛ براى كسانى كه نيكى كردند ، در اين جهان نيكى است و همان سراى واپسين بهتر است و به راستى ، نيكو است سراى پرهيزگاران .»

«هر كس ، از مرد و زن ، كه كارى شايسته كند ، در حالى كه مؤمن باشد ، هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم؛ و مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مى كردند ، پاداش دهيم .»

«و در آنچه خدا به تو داده است ، سراى واپسين را بجوى و بهره خويش را از دنيا فراموش مكن و نيكى كن ، چنان كه خدا به تو نيكى كرده؛ و در زمين تباهكارى مجوى؛ كه خدا تباهكاران را دوست ندارد .»

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دنياى خويش را به سامان آوريد و براى آخرت خود كار كنيد ؛ زيرا فردا خواهيد مرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دنيا را دشنام مدهيد كه نيكو مَركبى است براى مؤمن ؛ سوار بر آن به خير دست مى يابد و با آن از شر رهايى مى جويد . همانا هرگاه بنده اى بگويد : «خداوند دنيا را لعنت كناد!» ، دنيا هم مى گويد : «خداوند از ميان ما كسى را لعنت كناد كه در برابر پروردگارش سركش تر است» .

.

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتِ الدّارُ الدُّنيا لِمَن تَزَوَّدَ مِنها لاِخِرَتِهِ حَتّى يُرضِيَ رَبَّهُ عز و جل ، وبِئسَتِ الدّارُ لِمَن صَدَّتهُ عَن آخِرَتِهِ ، وقَصَّرَت بِهِ عَن رِضاءِ رَبِّهِ . وإذا قالَ العَبدُ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (1)

الأمالي للطوسي عن أبو بردة الأسلميّ عن أبيه :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهإذا صَلَّى الصُّبحَ رَفَعَ صَوتَهُ حَتّى يَسمَعَ أصحابُهُ يَقولُ : «اللّهُمَّ أصلِح لي دينِيَ الَّذي جَعَلتَهُ لي عِصمَةً» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ أصلِح لي دُنيايَ الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ أصلِح لي آخِرَتِيَ الَّتي جَعَلتَ إلَيها مَرجِعي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِعَفوِكَ مِن نِقمَتِكَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا مانِعَ لِما أعطَيتَ ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ ، ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ مِنكَ الجَدُّ» . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وأهلِ مِصرَ _: عَلَيكُم بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّها تَجمَعُ مِنَ الخَيرِ ما لا يَجمَعُ غَيرُها ، ويُدرَكُ بِها مِنَ الخَيرِ ما لا يُدرَكُ بِغَيرِها ؛ مِن خَيرِ الدُّنيا وخَيرِ الآخِرَةِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : « وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ . (3) » اِعلَموا يا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُؤمِنَ يَعمَلُ لِثَلاثٍ مِنَ الثَّوابِ : إمّا لِخَيرِ ( الدُّنيا ) فَإِنَّ اللّهَ يُثيبُهُ بِعَمَلِهِ في دُنياهُ ؛ قالَ اللّهُ سُبحانَهُ لإِِبراهيمَ : «وَ ءَاتَيْنَ_هُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِى الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصَّ__لِحِينَ ، (4) » فَمَن عَمِلَ للّهِِ تَعالى أعطاهُ أجرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وكَفاهُ المُهِمَّ فيهِما . وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «يَ_عِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّ_بِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ ، (5) » فَما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ . قالَ اللّهُ عز و جل : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ ، (6) » فَالحُسنى هِيَ الجَنَّةُ ، وَالزِّيادَةُ هِيَ الدُّنيا . ( وإمّا لِخَيرِ الآخِرَةِ ) فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُكَفِّرُ بِكُلِّ حَسَنَةٍ سَيِّئَةً ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ الْحَسَنَ_تِ يُذْهِبْنَ السَّيِّ_ئاتِ ذَ لِكَ ذِكْرَى لِلذَّ كِرِينَ ، (7) » حَتّى إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ حُسِبَت لَهُم حَسَناتُهُم ، ثُمَّ أعطاهُم بِكُلِّ واحِدَةٍ عَشرَ أمثالِها إلى سَبعِمِائَةِ ضِعفٍ ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «جَزَآءً مِّن رَّبِّكَ عَطَ_آءً حِسَابًا ، (8) » وقالَ : «أُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ . (9) » فَارغَبوا في هذا _ رَحِمَكُمُ اللّهُ _ وَاعمَلوا لَهُ ، وتَحاضّوا عَلَيهِ . وَاعلَموا يا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ وآجِلَهُ ؛ شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكهُم أهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ أباحَهُمُ اللّهُ مِنَ الدُّنيا ما كَفاهُم وبِهِ أغناهُم ؛ قالَ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ : « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . (10) » سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ؛ شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، فَأَكَلوا مَعَهُم مِن طَيِّباتِ ما يَأكُلونَ ، وشَرِبوا مِن طَيِّباتِ ما يَشرَبونَ ، ولَبِسوا مِن أفضَلِ ما يَلبَسونَ ، وسَكَنوا مِن أفضَلِ ما يَسكُنونَ ، وتَزَوَّجوا مِن أفضَلِ ما يَتَزَوَّجونَ ، ورَكِبوا مِن أفضَلِ ما يَركَبونَ ؛ أصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أهلِ الدُّنيا ، وهُم غَدا جيرانُ اللّهِ ، يَتَمَنَّونَ عَلَيهِ فَيُعطيهِم ما تَمَنَّوهُ ، ولا يَرُدُّ لَهُم دَعوَةً ، ولا يَنقُصُ لَهُم نَصيباً مِنَ اللَّذَّةِ . فَإِلى هذا _ يا عِبادَ اللّهِ _ يَشتاقُ إلَيهِ مَن كانَ لَهُ عَقلٌ ، ويَعمَلُ لَهُ بِتَقوَى اللّهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (11)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 348 / 7870 ، الفردوس : 4 / 269 / 6794 وليس فيه ذيله وكلاهما عن طارق ، كنز العمّال : 3 / 239 / 6341 .
2- .الأمالي للطوسي : 158 / 265 وراجع سنن النسائي : 3 / 73 .
3- .النحل : 30 .
4- .العنكبوت : 27 .
5- .الزمر : 10 .
6- .يونس : 26 .
7- .هود: 114 .
8- .النبأ: 36 .
9- .سبأ : 37 .
10- .الأعراف : 32 .
11- .الأمالي للمفيد : 261 / 3 ، الأمالي للطوسي : 25 / 31 كلاهما عن أبي إسحاق الهمداني ، بحار الأنوار : 33 / 543 / 720 و ج 77 / 386 / 11 وراجع الغارات : 1 / 234 .

ص: 41

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:نيكو خانه اى است دنيا كسى را كه براى آخرتش از آن توشه برگيرد تا پروردگارش را خشنود كند ؛ و بد خانه اى است كسى را كه از آخرت بازش دارد و دستش را از خشنودى پروردگارش كوتاه سازد . هرگاه بنده اى بگويد: «خداوند دنيا را رسوا كناد!» ، دنيا هم مى گويد: «خداوند از ميان ما كسى را رسوا كناد كه در برابر پروردگارش سركش تر است» .

امالى طوسى از ابوبرده اسلمى از پدرش :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه نماز صبح مى گزارْد ، با صدايى بلند _ چنان كه يارانش بشنوند _ سه بار مى گفت: «بار خدايا! دين مرا برايم به سامان آور ؛ همان را كه مايه پناه من ساخته اى» . و نيز سه بار مى گفت : «بار خدايا! دنياى مرا به سامان آور ؛ همان را كه مايه زندگانى من قرار داده اى» . و سه بار هم مى گفت: «بار خدايا! آخرت مرا سامان بخش ؛ همان را كه بازگشتم را به سوى آن مقرّر فرموده اى» . سپس سه بار مى گفت: «بار خدايا! من از خشم تو به خشنودى ات پناه مى جويم ؛ و از مجازاتت به گذشتت» . و سه بار مى گفت: «بار خدايا! من از تو به تو پناه مى جويم ؛ بخششت را بازدارنده اى نيست و آنچه را منع فرموده اى بخشنده اى نيست ؛ و آن را كه تو بى نياز و بهره مندش ساخته اى ، بهره ديگر سود نمى بخشد» .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر و مصريان _: بر شما باد تقواى خدا پيشه كردن ؛ كه تقوا چندان خير گرد مى آورد كه جز آن ، چيزى چنين نمى كند ؛ و با آن ، چندان خير دنيا و آخرت فرادست مى آيد كه با جز آن ، نمى آيد . خداوند فرموده است: «و به كسانى كه پرهيزگارى كردند ، گفته شود : «پروردگار شما چه چيز فرستاده است؟» گويند : «خير را» ؛ براى كسانى كه نيكى كردند ، در اين جهان نيكى است و همانا سراى واپسين بهتر است و به راستى ، نيكو است سراى پرهيزگاران» . اى بندگان خدا! بدانيد كه همانا مؤمن براى دستيابى به سه گونه پاداش كار مى كند ؛ يا براى خير دنيا ، كه خداوند به پاس عملش ، در دنيايش او را پاداش مى بخشد . خداوند سبحان در حقّ ابراهيم فرمود : «و در اين جهان ، پاداش او را بداديم و همانا او در جهان ديگر ، از نيكان و شايستگان است» . پس هر كه براى خداى _ تعالى _ كار كند ، خداوند پاداش او را در دنيا و آخرت عطا مى كند و هم در دنيا و هم در آخرت ، نياز او را تأمين مى كند . خداوند فرموده است: «اى بندگان من كه ايمان آورده ايد! از پروردگار خويش پروا كنيد . براى آنان كه نيكى كرده اند ، در اين جهان پاداش نيكو است . و زمين خدا فراخ است . همانا به شكيبايان مزدشان را تمام و بى شمار مى دهند» ؛ پس آنچه را خداوند در دنيا به ايشان عطا فرموده ، در آخرت محاسبه نخواهد كرد . خدا فرموده است: «براى كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى ]نيكوتر باشد و فزونى اى» . در اين جا ، مراد از پاداش نيكوتر ، بهشت است و منظور از فزونى ، [نعمتِ ]دنيا . و گاه مؤمن براى خير آخرت كار مى كند . در اين حال ، خداوند با هر كار نيك ، كار بدى را مى پوشاند . خدا فرموده است: «همانا خوبى ها ، بدى ها را از ميان مى بَرَد . اين يادكردى است براى يادآوران» . و اين ، چنان است كه در روز قيامت ، كارهاى نيكشان براى ايشان محاسبه مى شود و آن گاه ، خداوند در برابر هر كار نيك ، از ده تا هفتصد برابر پاداش به آنان عطا مى فرمايد . خداى فرموده است: «پاداشى است از پروردگارت ؛ بخششى حساب شده» . و نيز فرموده: «اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند» . پس اى شما كه خداوند مهرتان ورزد ، در اين پاداش رغبت ورزيد و براى آن بكوشيد و بدان ترغيب كنيد . اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان به خير دنيا و آخرت دست يافتند ؛ در دنياى دنياداران شريك گشتند ، ولى دنياداران در آخرتِ ايشان شريك نشدند . خداوند از دنيا ، آنچه ايشان را كفايت كرد و بى نياز ساخت ، برايشان مباح فرمود . خداى _ نامش والا باد _ فرموده است: «بگو : چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو : اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است ، در حالى كه در روز رستاخيز ويژه ايشان است . بدين گونه ، آيات خود را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم» . در دنيا به نيك ترين گونه سكنا گزيدند و از بهترين چيزها خوردند . با اهل دنيا در دنياشان شريك شدند و همراهِ آنان از خوراك هاى پاك خوردند و شربت هاى پاك را آشاميدند و پوشاك هاى برتر را پوشيدند و در مساكن بهتر مسكن گزيدند و با همسران نيكوتر ازدواج كردند و بر مركب هاى مناسب تر سوار شدند ؛ با اهل دنيا از دنيا لذّت برگرفتند ، در حالى كه فردا همسايگان خدايند ؛ از خدا طلب مى كنند و او آنچه را مى خواهند ، به ايشان مى بخشد و هيچ خواهششان را رد نمى كند و هيچ بهره اى از كاميابى را دريغشان نمى دارد . پس اى بندگان خدا! هر كه عقل دارد ، به همين ها مشتاق مى شود و با پيشه كردن تقواى خدا ، براى آن مى كوشد . و هيچ توان و نيرويى نيست ، مگر از جانب خدا!

.

ص: 42

. .

ص: 43

. .

ص: 44

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ» : فَأَمَّا الحُسنى فَالجَنَّةُ ، (1) وأمَّا الزِّيادَةُ فَالدُّنيا ، ما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ ، ويَجمَعُ ثَوابَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ويُثيبُهُم بِأَحسَنِ أعمالِهِم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً (3) » _: رِضوانُ اللّهِ وَالجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ ، وَالسَّعَةُ فِي الرِّزقِ وَالمَعايِشِ وحُسنُ الخُلُقِ فِي الدُّنيا . (4)

.


1- .في المصدر : «فأمّا الحسنى الجنّة» وما أثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
2- .تفسير القمّي : 1 / 311 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار: 7 / 260 / 6 و ج 70 / 66 / 10 .
3- .البقرة : 201 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3566 ، معاني الأخبار : 174 / 1 ، الكافي : 5 / 71 / 2 ، تهذيب الأحكام : 6 / 327 / 900 وليس فيهما «والسعة في الرزق» وكلّها عن جميل بن صالح ، تفسير العيّاشي : 1 / 98 / 274 عن عبد الأعلى وفيه «والسعة في المعيشة» ، بحار الأنوار : 71 / 383 / 18 نقلاً عن الأمالي للصدوق و ج 95 / 348 / 2 .

ص: 45

امام باقر عليه السلام_ درباره سخن خداى (تعالى) : «كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى ]نيكوتر باشد و فزونى اى» _: مراد از پاداش نيكوتر ، بهشت است و منظور از فزونى ، [نعمتِ] دنيا . آنچه را خداوند در دنيا به ايشان عطا فرموده ، در آخرت به حسابتان نخواهد نوشت و پاداش دنيا و آخرت ، هر دو ، را به آنان مى دهد و به ازاى بهترين كارهاشان در دنيا و آخرت ، به آنان پاداش مى بخشد .

امام صادق عليه السلام(درباره سخن خداى : «پروردگارا! ما را در اين جهان نيكويى ده و در آن جهان نيز نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار» ) : مراد ، خشنودى خدا و بهشت است در آخرت ؛ و گشايش در روزى و مايه هاى معيشت و نيكىِ اخلاق در دنيا .

.

ص: 46

صحيح البخاري عن أنس :كانَ أكثَرُ دُعاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ رَبَّنا! آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً ، وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بَشِّر هذِهِ الاُمَّةَ بِالسَّناءِ ، وَالرِّفعَةِ ، وَالدّينِ ، وَالنَّصرِ ، وَالتَّمكينِ فِي الأَرضِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ ؛ أصابوا لَذَّةَ _ زُهدِ _ الدُّنيا في دُنياهُم ، وتَيَقَّنوا أنَّهُم جيرانُ اللّهِ غَدا في آخِرَتِهِم ؛ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ ولا يَنقُصُ لَهُم نَصيبٌ مِن لَذَّةٍ . (3)

.


1- .صحيح البخاري : 5/2347/6026 ، صحيح مسلم : 4/2070/26 ، سنن أبي داود : 2/85/1519، مسند ابن حنبل : 4 / 203 / 11981 كلّها نحوه .
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 44 / 21278 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 346 / 7862 وفيه « والرفقة والنصرة والتمكى . .» ، شُعب الإيمان : 7/287/10335 وليس فيه «والدين» وج 5/334/6833 وفيه «والرفعة والنصرة والتمكين . . .» ، صحيح ابن حبّان : 2 / 132 / 405 وليس فيه «والرفعة والدين» وكلّها عن اُبيّ بن كعب ، كنز العمّال : 12 / 157 / 34465 ؛ إعلام الورى : 1 / 89 عن اُبيّ بن كعب وفيه «والرفعة والنصرة والتمكى . .» ، بحار الأنوار : 18 / 121 / 36 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 27 ، بحار الأنوار: 33 / 581 / 726 .

ص: 47

صحيح البخاري از أَنَس :بيشينه دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود : «بار خدايا ، پروردگارا! در دنيا به ما نيكويى ده و در آخرت نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت را مژده ده به روشنى ، شكوه ، ديندارى ، پيروزى ، و مسلّط شدن [برْ ، و] در زمين .

امام على عليه السلام :بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران هم در اين دنياى زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود بَرَند . با اهل دنيا در دنياشان شريك شدند ، در حالى كه اهل دنيا در آخرتِ آنان شريك نشدند . در دنيا ، در بهترين مسكن ها سكنا گزيدند و از بهترين خوراك ها تناول كردند . از دنيا بهره بردند آن سان كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند ؛ و از آن كامياب گشتند ، آنچنان كه گردنكشان خودكامه كامياب شدند . آن گاه ، با ره توشه اى كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش ، از اين دنيا گذشتند . لذّتِ _ زهد (1) _ را در دنياشان چشيدند و يقين كردند كه فردا در آخرت ، همسايگان خداوندند ؛ دعاشان به اجابت مى رسد و نصيبشان از لذّت دنيا كاسته نمى شود .

.


1- .در روايت شماره 5 كه در حقيقت اصلِ اين روايت است ، و اين روايت در واقع بخشى از آن است كه توسط سيد رضى تقطيع شده است ، از واژه زُهد نشانى نيست. علاوه بر اين ، وجود كلمه مزبور با معناى مجموعه روايت سازگار نيست و نشان مى دهد كه در نتيجه بى دقّتى در معناى روايت ، اين كلمه به متن اصلى افزوده شده است.

ص: 48

عنه عليه السلام :اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّهَا الزِّمامُ وَالقِوامُ ، فَتَمَسَّكوا بِوَثائِقِها ، وَاعتَصِموا بِحَقائِقِها ؛ تَؤُل بِكُم إلى أكنانِ الدَّعَةِ ، وأوطانِ السَّعَةِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الدُّنيا مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ، عَلَيها يَرتَحِلُ إلى رَبِّهِ ، فَأَصلِحوا مَطاياكُم ؛ تُبَلِّغكُم إلى رَبِّكُم . (2)

الإمام الحسن عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ سَمِعوا قَولَ اللّهِ عز و جل ورَسولِهِ ؛ لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها ، وَالأَرضُ بَرَكَتَها ، ولَمَا اختَلَفَ في هذِهِ الاُمَّةِ سَيفانِ ، ولَأَكَلوها خَضراءَ خَضِرَةً إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

1 / 2عِمارَةُ الأَرضِ وَالاِستِمتاعُ بِمَواهِبِهاالكتاب :«هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا . (4) »

«يَ_بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَ مَابَطَنَ وَ الإِْثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَ_نًا وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ . (5) »

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 195 ، بحار الأنوار: 7 / 115 / 50 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 640 .
3- .الأمالي للطوسي : 566 / 1174 عن عبد الرحمان بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 10 / 142 / 5 وراجع العدد القويّة : 51 / 62 و الاحتجاج : 2 / 66 / 156 .
4- .هود : 61 .
5- .الأعراف : 31 _ 33 .

ص: 49

1 / 2 آبادسازى زمين و بهره ورى از مواهب آن

امام على عليه السلام :بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم ؛ كه تقوا هم وسيله مهار و هم مايه استوارى شما است . پس به رشته هاى تقوا چنگ زنيد و به حقيقت هاى آن پناه آوريد تا شما را به سرمنزل آرامش و جايگاه هاى وسيع برساند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به أو _: دنيا مَركَب مؤمن است كه سوار بر آن ، به سوى پروردگارش كوچ مى كند . پس مَركب هاى خويش را به سامان آوريد تا شما را به پروردگارتان برسانند .

امام حسن عليه السلام :اگر مردم سخن خدا و رسولش را به گوش مى گرفتند ، آسمانْ باران خويش را به آنان مى بخشيد و زمين بركتش را به ايشان عطا مى كرد و هيچ دو شمشيرى در اين امّت [به نزاع] ردّ و بدل نمى شد و تا روز رستاخيز ، مردم از سرسبزى و طراوت زمين مى خوردند و بهره مى بردند .

1 / 2آبادسازى زمين و بهره ورى از مواهب آنقرآن:«او شما را از زمين آفريد و شما را به آبادانىِ آن واداشت .»

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش فراگيريد؛ و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد ، كه او اسرافكاران را دوست ندارد * بگو : چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو : اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است ، در حالى كه در روز رستاخيز ويژه ايشان است. بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم * بگو : همانا پروردگارم زشتكارى ها را چه آشكار باشند و چه پنهان _ و گناهكارى و ستم و سركشى به ناحق را حرام كرده؛ و اين كه چيزى را با خدا شريك سازيد كه بدان حجّتى فرو نفرستاده؛ و اين كه بر خدا آنچه نمى دانيد ، بگوييد .»

.

ص: 50

انظر : النحل : 10 _ 11 ، الملك : 15 .

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام :أمّا ما جاءَ فِي القُرآنِ مِن ذِكرِ مَعايِشِ الخَلقِ وأسبابِها فَقَد أعلَمَنا سُبحانَهُ ذلِكَ مِن خَمسَةِ أوجُهٍ : وَجهِ الإِشارَةِ ، ووَجهِ العِمارَةِ ، ووَجهِ الإِجارَةِ ، ووَجهِ التِّجارَةِ ، ووَجهِ الصَّدَقاتِ . . . وأمّا وَجهُ العِمارَةِ فَقَولُهُ : « هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ؛ (1) » فَأَعلَمَنا سُبحانَهُ أنَّهُ قَد أمَرَهُم بِالعِمارَةِ ؛ لِيَكونَ ذلِكَ سَبَبا لِمَعايِشِهِم بِما يَخرُجُ مِنَ الأَرضِ مِنَ الحَبِّ وَالثَّمَراتِ وما شاكَلَ ذلِكَ مِمّا جَعَلَهُ اللّهُ تَعالى مَعايِشَ لِلخَلقِ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: هذا ما أمَرَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ ، مالِكَ بنَ الحارِثِ الأَشتَرَ في عَهدِهِ إلَيهِ حينَ وَلاّهُ مِصرَ : جِبايَةَ خَراجِها ، وجِهادَ عَدُوِّها ، وَاستِصلاحَ أهلِها ، وعِمارَةَ بِلادِها . . . . وَليَكُن نَظَرُكَ في عِمارَةِ الأَرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِكَ فِي استِجلابِ الخَراجِ ؛ لِأَنَّ ذلِكَ لا يُدرَكُ إلاّ بِالعِمارَةِ ، ومَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَيرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، وأهلَكَ العِبادَ . (3)

.


1- .هود : 61 .
2- .بحار الأنوار: 93 / 46 نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 126 وفيه «ومجاهدة» بدل «وجهاد» و«فإنّ الجلب» بدل «لأنّ ذلك» ، بحار الأنوار : 33 / 606 / 744 و ج 77 / 253 / 1 .

ص: 51

ر .ك : النحل : 10 و 11 ، الملك : 15 .

حديث:امام على عليه السلام :امّا آنچه در قرآن ، در پيرامون معيشت مردم و سبب هاى آن آمده ، خداوند سبحان از پنج نظرگاه ما را بدان ها آگاه فرموده است: اشاره [به اين نعمت ها] ، آبادگرىِ [زمين] ، به خدمت گرفتن ، بازرگانى ، و پرداختِ صدقات . . . و امّا نظرگاه آبادگرى ؛ خداوند فرموده است: «او شما را از زمين آفريد و شما را به آبادانىِ آن واداشت» . خداى ما را آگاه فرموده كه مردم را به آباد سازى زمين امر كرده تا زمينه ساز معيشت آنان باشد از رهگذرِ توليد _ غلاّت و ميوه ها و ديگر رُستنى هاى زمين كه خداوند _ تعالى _ آنها را مايه معيشت مردم قرار داده است .

امام على عليه السلام_ برگرفته نامه اش به [مالك] اشتر نخعى ، آن گاه كه به ولايت مصرش گماشت _: اين ، فرمانى است كه بنده خدا على ، اميرالمؤمنين ، در پيمان خود ، به مالك بن حارث اشتر ابلاغ كرد ، در زمانى كه او را به ولايت مصر گماشت تا مالياتش را گرد آورَد و با دشمنش جهاد كند و كار مردمش را به سامان آورَد و شهرهايش را آباد سازد . . . بايد بيش از آن كه درباره گردآورى ماليات مى انديشى ، در فكر آبادىِ زمين باشى ؛ زيرا ماليات جز از طريق آبادى زمين به دست نيايد ؛ و هر كس بدون آباد كردن زمين ماليات طلب كند ، شهرها را ويران و بندگان را هلاك سازد .

.

ص: 52

عنه عليه السلام :شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فيهِ ولا خِصبَ . (1)

عنه عليه السلام :فَضيلَةُ السُّلطانِ عِمارَةُ البُلدانِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةُ أشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَيها : الأَمنُ ، وَالعَدلُ ، وَالخِصبُ . (3)

1 / 3غِنَى المُجتَمَعِ مِن نِعَمِ اللّهِالكتاب :«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ . (4) »

«الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ . (5) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طوبى لِكُلِّ غَنِيٍّ تَقِيٍّ . (6)

.


1- .غرر الحكم: 5684 .
2- .غرر الحكم: 6562 .
3- .تحف العقول : 320 .
4- .سبأ : 15 .
5- .البقرة : 268 .
6- .كنز العمّال : 3 / 156 / 5946 نقلاً عن العسكري في الأمثال عن أنس .

ص: 53

1 / 3 ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا است

امام على عليه السلام :بدترين سرزمين ، آن است كه نه امنيّت دارد و نه آبادانى .

امام على عليه السلام :فضيلت حاكم بدان است كه سرزمين ها را آباد كند .

امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه مردم يكسره بدان نيازمندند : امنيّت ، عدالت ، و آبادانى .

1 / 3ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا استقرآن:«هر آينه مردم سبا را در جاى سكونتشان نشانه اى [از قدرت و نعمت ما] بود: دو بوستان ، از دست راست و از دست چپ [شهر و خانه هاشان] . [گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد ، شهرى است خوش [و پرنعمت] و خداوندى آمرزگار .»

«شيطان شما را از درويشى و بينوايى مى ترساند و به زشتكارى و ناشايست فرمان مى دهد؛ و خدا شما را به آمرزش و بخشش خويش نويد مى دهد؛ و خداوند گشايش بخش و دانا است .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش باد هر توانگر تقواپيشه را .

.

ص: 54

سنن ابن ماجة عن عبد اللّه بن خبيب عن أبيه عن عمّه :كُنّا في مَجلِسٍ ، فَجاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وعَلى رَأسِهِ أثَرُ ماءٍ ، فَقالَ لَهُ بَعضُنا : نَراكَ اليَومَ طَيِّبَ النَّفسِ ، فَقالَ : أجَل ، وَالحَمدُ للّهِِ . ثُمَّ أفاضَ القَومُ في ذِكرِ الغِنى ، فَقالَ : لا بَأسَ بِالغِنى لِمَنِ اتَّقى ، وَالصِّحَّةُ لِمَنِ اتَّقى خَيرٌ مِنَ الغِنى ، وطيبُ النَّفسِ مِنَ النَّعيمِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ المالِ ، وأفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ ، وأفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَى القَلبِ . (2)

عنه عليه السلام :نِعمَ البَرَكَةُ سَعَةُ الرِّزقِ . (3)

عنه عليه السلام :مِن هَنيءِ النِّعَمِ سَعَةُ الأَرزاقِ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في خَصلَتَينِ : الغِنى ، وَالتُّقى . (5)

1 / 4الدُّعاءُ لِلتَّقَدُّمِ الاِقتِصادِى¨ِّالكتاب :«وَ لاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْ_ئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمًا . (6) »

.


1- .سنن ابن ماجة: 2/724/2141، مسند ابن حنبل: 9/54/23218 و ص 70 / 23288 وفيه «اُميّة» بدل «أبيه» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 4 / 2131 ، اُسد الغابة: 6 / 362 / 6466 كلّها نحوه .
2- .شرح نهج البلاغة : 19 / 337 / 395 ؛ الأمالي للطوسي : 146 / 240 عن أبي وَجزَة السعدي عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار: 72 / 53 / 83 نقلاً عن نهج البلاغة .
3- .غرر الحكم: 9883 .
4- .غرر الحكم : 9289 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 446 .
6- .النساء : 32 .

ص: 55

1 / 4 دعا براى پيشرفت اقتصادى

سنن ابن ماجة از عبداللّه بن خبيب از پدرش از عمويش :در مجلسى بوديم كه پيامبر صلى الله عليه و آلهآمد ، در حالى كه رطوبت آب بر سرش باقى بود . يكى از ما به وى گفت: «امروز تو را نيك حال مى بينيم» . فرمود: «آرى! سپاس خداى را» . سپس افراد در وصفِ ثروتمندى فراوان سخن گفتند . پيامبر فرمود : «آن را كه تقوا پيشه كند ، باكى از توانگرى نيست ؛ و براى چنين كسى ، تندرستى بهتر از توانگرى است ؛ و نيك حالى از نعمت ها [ى خداوند ]است» .

امام على عليه السلام :ثروت فراوان ، از نعمت ها است ؛ و برتر از آن ، تندرستى است ؛ و بهتر از تندرستى ، تقواى دل .

امام على عليه السلام :گشاده روزى ، چه نيكو بركتى است!

امام على عليه السلام :از نعمت هاى گوارا ، گشادگىِ روزى است .

امام على عليه السلام_ از كلمات حكيمانه منسوب به او _: خير دنيا و آخرت در دو ويژگى است: توانگرى و تقواپيشگى .

1 / 4دعا براى پيشرفت اقتصادىقرآن:«و آنچه را كه خدا بدان چيز برخى از شما را بر برخى فزونى و برترى داده است ، آرزو مكنيد. مردان را از آنچه به دست آورده اند ، بهره اى است و زنان را نيز از آنچه به دست آورده اند ، بهره اى است؛ و خداى را از فزون بخشى اش درخواست كنيد ، كه خداوند به هر چيزى دانا است .»

.

ص: 56

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ غِنايَ وغِنى مَولايَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ فِي المُناجاةِ لِطَلَبِ الرِّزقِ _: وَاكسُنِي اللّهُمَّ سَرابيلَ السَّعَةِ ، وجَلابيبَ الدَّعَةِ ؛ فَإِنّي يا رَبِّ مُنتَظِرٌ لاِءِنعامِكَ بِحَذفِ المَضيقِ ، ولِتَطَوُّلِكَ بِقَطعِ التَّعويقِ ، ولِتَفَضُّلِكَ بِإِزالَةِ التَّقتيرِ ، ولِوُصولِ حَبلي بِكَرَمِكَ بِالتَّيسيرِ ، وأمطِرِ اللّهُمَّ عَلَيَّ سَماءَ رِزقِكَ بِسِجالِ الدِّيَمِ ، وأغنِني عَن خَلقِكَ بِعَوائِدِ النِّعَمِ ، وَارمِ مَقاتِلَ الإِقتارِ مِنّي ، وَاحمِل كَشفَ الضُّرِّ عَنّي عَلى مَطايَا الإِعجالِ ، وَاضرِب عَنِّي الضّيقَ بِسَيفِ الاِستِئصالِ ، وأتحِفني رَبِّ مِنكَ بِسَعَةِ الإِفضالِ ، وَامدُدني بِنُمُوِّ الأَموالِ ، وَاحرُسني مِن ضيقِ الإِقلالِ ، وَاقبِض عَنّي سوءَ الجَدبِ ، وَابسُط لي بِساطَ الخِصبِ ، وَاسقِني مِن ماءِ رِزقِكَ غَدَقا ، وَانهَج لي مِن عَميمِ بَذلِكَ طُرُقا ، وفاجِئني بِالثَّروَةِ وَالمالِ ، وَانعَشني بِهِ مِنَ الإِقلالِ ، وصَبِّحني بِالاِستِظهارِ ، ومَسِّني بِالتَّمكينِ مِنَ اليَسارِ ؛ إنَّكَ ذُو الطَّولِ العَظيمِ ، وَالفَضلِ العَميمِ ، وَالمَنِّ الجَسيمِ ، وأنتَ الجَوادُ الكَريمُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في ما عَلَّمَهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام لِقَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ اكفِني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ ، وأغنِني مِن فَضلِكَ عَمَّن سِواكَ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 5/343/15754 ، الأدب المفرد : 199/662 ، المعجم الكبير: 22/329/828 ، كنز العمّال : 2 / 213 / 819
2- .مُهج الدعوات : 312 عن أحمد بن الحارث النوفلي عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : 228 وليس فيه «والمنّ الجسيم» ، بحار الأنوار: 94 / 116 / 17 نقلاً عن البلد الأمين .
3- .سنن الترمذي : 5 / 560 / 3563 ، مسند ابن حنبل : 1 / 323 / 1318 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 721 / 1973 ، الدعاء للطبراني : 2 / 317 / 1042 وفيه «أغنني» بدل «اكفني» وكلّها عن أبي وائل عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 6 / 238 / 15518 و ص 253 / 15563 ؛ الأمالي للصدوق : 472 / 631 ، الأمالي للطوسي : 431 / 963 وفيهما «أغنني» بدل «اكفني» وكلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار: 95 / 301 /

ص: 57

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! توانگرى خويش و [كسانِ نزديك و ]همراهم را از تو درخواست مى كنم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مناجاتِ درخواستِ روزى _: بار خدايا! مرا جامه گشاده روزى بر تن كن و تن پوش رفاه در بر فرما . اى پروردگار! من در انتظارم كه به لطف خويش ، تنگنا را بزدايى ؛ به بخششت ، بازداشتگى [از رفاه] را پايان بخشى ؛ به فضلت ، تنگدستى را از ميان بردارى ؛ و به كرمت ، رشته زندگى ام را به تن آسانى برسانى . بار خدايا! آسمان روزى ات را با قطره هاى درشت بر من بباران ؛ با نعمت هاى پُربار مرا از خَلقت بى نياز فرما ؛ قتلگاه هاى تنگدستى را از من دور فرما ؛ به شتاب ، روزگار سختى و دشوارى را از من بردار ؛ تنگ حالى را از كار و بار من ريشه كن فرما ؛ اى پروردگار! با بخشش گسترده از جانب خود به من هديه عطا نما ؛ با افزايش دارايى مرا يارى كن ؛ نگاهبانم باش كه به تنگناى كم مايگى درنيفتم ؛ بدحالىِ خشكسالى را از من بردار ؛ بساط سرسبزى و خرّمى را برايم بگستر ؛ از آبِ روزى ات به سرشارى نصيبم فرما ؛ از بخشش گسترده ات راه هايى بر من باز فرما ؛ ثروت و مال ناگهانى به من عطا كن و با آن ، مرا از تنگ مايگى رهايى بخش و پشتگرمى ام ده و گشاده حالى ام عنايت كن . همانا تو داراى بخششى بسيار ، فضلى سرشار ، و لطفى فراوان هستى و بس بخشنده اى و كريم!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در شمار آنچه براى اداى دين ، به على عليه السلامتعليم فرمود _: بار خدايا! با حلال خويش مرا از حرامت بى نياز كن و با فضل خود ، مرا از غير خويش توانگرى عطا فرما .

.

ص: 58

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرِّزقَ لَيَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ عَلى عَدَدِ قَطرِ المَطَرِ إلى كُلِّ نَفسٍ بِما قُدِّرَ لَها ، ولكِن للّهِِ فُضولٌ ، فَاسأَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عز و جل فُضولاً مِن رِزقِهِ يَنحَلُهُ مَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ ، وَاللّهُ باسِطٌ يَدَيهِ عِندَ كُلِّ فَجرٍ لِمُذنِبِ اللَّيلِ هَل يَتوبُ فَيَغفِرَ لَهُ! ويَبسُطُ يَدَيهِ عِندَ مَغيبِ الشَّمسِ لِمُذنِبِ النَّهارِ هَل يَتوبُ فَيَغفِرَ لَهُ! (2)

المستدرك على الصحيحين عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو: اللّهُمَّ اجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَّ عِندَ كِبَرِ سِنّي وَانقِطاعِ عُمُري . (3)

تفسير العيّاشي عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهرَجُلٌ مِن أهلِ البادِيَةِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ لي بَنينَ وبَناتٍ وإخوَةً وأخَواتٍ ، وبَني بَنينَ وبَني بَناتٍ وبَني إخوَةٍ وبَني أخَواتٍ ، وَالمَعيشَةُ عَلَينا خَفيفَةٌ ، فَإِن رَأَيتَ _ يا رَسولَ اللّهِ _ أن تَدعُوَ اللّهَ أن يُوَسِّعَ عَلَينا . قالَ : وبَكى ، فَرَقَّ لَهُ المُسلِمونَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ السَّلامُ : «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَ_بٍ مُّبِينٍ ، (4) » مَن كَفَلَ بِهذِهِ الأَفواهِ المَضمونَةِ عَلَى اللّهِ رِزقُها ، صَبَّ اللّهُ عَلَيهِ الرِّزقَ صَبّا كَالماءِ المُنهَمِرِ ؛ إن قَليلٌ فَقَليلاً ، وإن كَثيرٌ فَكَثيرا . قالَ : ثُمَّ دَعا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأمَّنَ لَهُ المُسلِمونَ . قالَ : قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام: فَحَدَّثَني مَن رَأَى الرَّجُلَ في زَمَنِ عُمَرَ ، فَسَأَلَهُ عَن حالِهِ ، فَقالَ : مِن أحسَنِ مَن خَوَّلَهُ حَلالاً ، وأكثَرِهِم مالاً . (5)

.


1- .قرب الإسناد : 117 / 411 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 5 / 145 / 1 و ج 93 / 288 / 4 .
2- .ثواب الأعمال : 214 / 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 228 نحوه ، بحار الأنوار : 6 / 29 / 34 و ج 103 / 29 / 51 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 726 / 1987 عن عائشة ، المعجم الأوسط : 4 / 62 / 3611 ، كنز العمّال : 2 / 188 / 3682 .
4- .هود : 6 .
5- .تفسير العيّاشي : 2 / 139 / 3 .

ص: 59

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا روزى از آسمان به زمين مى بارد ، همانند قطره هاى باران كه به هر كس به اندازه معيّن شده براى او نصيب مى رسد ؛ امّا خداى را بخشش هاى افزون نيز هست ، پس خداوند را از بخشش افزونش طلب كنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى را از روزى اش بخشش هاى افزون هست كه به هر كه خواهد ، عطا فرمايد . هر بامداد ، خداوند را براى گناهكار شب هنگام دستِ گشاده بخششى هست ؛ كه آيا توبه مى كند تا وى را ببخشايد! و هر غروب ، براى گناهكار روز هنگام ، دستِ گشوده لطفى هست ؛ كه آيا به سويش باز مى آيد تا بيامرزدش!

المستدرك على الصحيحين از عايشه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين دعا مى كرد: بار خدايا! بيشينه روزى ات را به هنگام سالخوردگى و سپرى شدن ايّام ، به من عطا فرما!

تفسير العياشي از جابر از امام باقر عليه السلام :مردى بيابانى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى رسول خدا! مرا پسران و دختران و برادران و خواهران و پسرزادگان و دخترزادگان و برادر زادگان و خواهر زادگانى است ؛ و روزگار ما سخت است ، باشد كه نظر فرمايى و خداى را درخواهى كه به ما گشاده روزى عطا فرمايد . _ راوى گفت: _ سپس آن مرد گريست و مسلمانان را دل بر او سوخت . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: « «و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر آن كه روزى او بر خدا است و قرارگاه آن و جايگاه نگاهداشت آن ، همه را مى داند ؛ همه در كتابى روشن هست» ؛ هر كس اين آيات را كه خداوند در آن تأمين روزى را ضمانت فرموده ، پيوسته بخواند ، خدا روزى را چون آبى روان بر او فرو مى بارد ، خواه اندك اندك و خواه بسيار بسيار» . _ راوى گفت: _ سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دعا كرد و مسلمانان دعايش را آمين گفتند . _ راوى گفت: _ امام باقر فرمود: «كسى كه آن مرد را در روزگار عُمَر ديده بود ، مرا روايت كرد كه وى را حال پرسيده و او گفته است: خداوند بيشترين حلال و فراوان ترين مال را روزى ام فرمود» .

.

ص: 60

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ . . . وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلى سِواكَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام:وَاجمَع لِيَ الغِنى ، وَالعَفافَ ، وَالدَّعَةَ ، وَالمُعافاةَ ، وَالصِّحَّةَ ، وَالسَّعَةَ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ارزُقني مِن فَضلِكَ مالاً طَيِّبا كَثيرا فاضِلاً لا يُطغيني ، وتِجارَةً نامِيَةً مُبارَكَةً لا تُلهيني . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أغنِنا عَن هِبَةِ الوَهّابينَ بِهِبَتِكَ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِلمُهِمّاتِ _: وبِالحَلالِ عَنِ الحَرامِ فَأَغنِني . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، غرر الحكم: 10057 ، بحار الأنوار: 57 / 114 / 90 و ج 77/331/17 .
2- .الصحيفة السجّادية : 201 الدعاء 47 .
3- .بحار الأنوار: 94 / 133 / 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
4- .الصحيفة السجّادية : 35 الدعاء 5 .
5- .الأمالي للطوسي : 17 / 19 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 95/183/1 .

ص: 61

امام على عليه السلام :بار خدايا! . . . ما را بى نياز فرما از اين كه به سوى غير تو دست نياز آوريم .

امام زين العابدين عليه السلام :در من اين صفت ها را گرد آور : توانگرى ، پاكدامنى ، آسايش ، دورى از گزند ، تندرستى ، و گشاده حالى .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! از فزون بخشى ات ، مرا دارايى پاك فراوان و سرشار عطا فرما كه به سركشى ام واندارد ؛ و داد و ستدى رشد افزا و بركت خيز مرا ده كه فريبم ندهد .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! با بخشش خويش ، ما را از بخشش بخشندگانِ [ديگر ]بى نياز فرما .

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى وى در سختى ها _ :و مرا با حلال ، از حرام بى نياز ساز .

.

ص: 62

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ خَتمِ القُرآنِ _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجبُر بِالقُرآنِ خَلَّتَنا مِن عَدَمِ الإِملاقِ ، وسُق إلَينا بِهِ رَغَدَ العَيشِ ، وخِصبَ سَعَةِ الأَرزاقِ . (1)

عنه عليه السلام :زِدني مِن فَضلِكَ وسَعَةِ ما عِندَكَ ؛ فَإِنَّكَ واسِعٌ كَريمٌ ، وصِل ذلِكَ بِخَيرِ الآخِرَةِ ونَعيمِها ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَّ إذا كَبِرتُ . (3)

عنه عليه السلام :وتَوِّجني بِالكِفايَةِ ، وسُمني حُسنَ الوِلايَةِ ، وهَب لي صِدقَ الهِدايَةِ ، ولا تَفتِنّي بِالسَّعَةِ ، وَامنَحني حُسنَ الدَّعَةِ ، ولا تَجعَل عَيشي كَدّا كَدّا . (4)

عنه عليه السلام :أغنِني عَمَّن هُوَ غَنِيٌّ عَنّي ، وزِدني إلَيكَ فاقَةً وفَقرا . (5)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أعطِنِي السَّعَةَ فِي الرِّزقِ ، وَالأَمنَ فِي الوَطَنِ . (6)

الإمام الباقر عليه السلام_ في دُعاءٍ كانَ يُسَمّيهِ الدُّعاءَ الجامِعَ _: أسأَلُكَ اللّهُمَّ الرَّفاهِيَةَ في مَعيشَتي ما أبقَيتَني ؛ مَعيشَةً أقوى بِها عَلى طاعَتِكَ ، وأبلُغُ بِها رِضوانَكَ ، وأصيرُ بِها مِنكَ إلى دارِ الحَيَوانِ غَدا . اللّهُمَّ ارزُقني رِزقا حَلالاً يَكفيني ، ولا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ، ولا تَبتَلِيَنّي بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ ؛ أعطِني حَظّا وافِرا في آخِرَتي ، ومَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ، ولا تَجعَل فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ؛ أجِرني مِن فِتنَتِها ، وَاجعَل عَمَلي فيها مَقبولاً وسَعيي فيها مَشكورا ، اللّهُمَّ ومَن أرادَني فيها بِسوءٍ فَأَرِدهُ ، ومَن كادَني فيها فَكِدهُ . (7)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 160 الدعاء 42 ، مصباح المتهجّد : 521 / 603 .
2- .الصحيفة السجّادية : 209 الدعاء 48 ، مصباح المتهجّد : 81 / 132 وزاد فيه «إنّي إليك من الراغبين ، يا أرحم الراحمين» و ص 197 / 274 وص 243 / 356 وص 375 / 501 .
3- .الصحيفة السجّادية : 84 الدعاء 20 .
4- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
5- .الصحيفة السجّادية : 198 الدعاء 47 .
6- .مصباح المتهجّد : 595 / 691 ، الإقبال (الطبعة الحجريّة) : 74 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار: 98 / 91 / 2 .
7- .تهذيب الأحكام : 3 / 77 / 234 ، الكافي : 2 / 588 / 26 وليس فيه «اللّهمّ ارزقني رزقا حلالاً يكفيني» وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 87 / 301 / 85 نقلاً عن مصباح المتهجّد و ج 97 / 379 / 1 نقلاً عن الإقبال .

ص: 63

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى ختم قرآن _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود بسيار فرست و با قرآن ، تنگدستى ما را به بى نيازى اصلاح فرما و گشايش زندگى و خرّمىِ روزىِ بسيار را به سوى ما روان گردان .

امام زين العابدين عليه السلام :مرا از فضل خويش و گُستراىِ آن چه نزد تو است ، فزونى عطا فرما ؛ كه همانا تو گسترا بخش و كرم افزايى ؛ و اين نعمت را به خير و نعمت آخرت پيوند ده ، اى مهرورزترينِ مهرورزان!

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى مكارم الأخلاق _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود بسيار فرست و گشاده ترين روزى ات را در هنگامه پيرى من مقرّر فرما!

امام زين العابدين عليه السلام :و با بى نيازى مرا تاجدار ساز و خوب دوست داشتن را ملازِمِ من فرما و رهيافتگى راستين را نصيبم كن و به توانگرى گمراهم مساز و رفاه نيكو عطايم كن و زندگى ام را سخت و دشوار قرار مده!

امام زين العابدين عليه السلام :مرا از آن كه به من نياز ندارد ، بى نياز ساز و ندارى و فقرم به درگاه خويش را بيفزا!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! مرا گشادگى در روزى و امنيّت در وطن عنايت فرما!

امام باقر عليه السلام_ برگرفته دعايى كه خود ، آن را دعاى جامع مى ناميد _: بار خدايا! از تو مى خواهم تا آن گاه كه زنده ام مى دارى ، زندگانى ام را در رفاه دارى ، چندان كه براى بندگى ات نيرو يابم و با آن ، به خشنودى ات دست يابم و از رهگذر آن ، فردا ، از جانب تو به سراى زندگانىِ [حقيقى] سير كنم . بار خدايا! مرا روزى حلالى بخش كه كفايتم كند و روزى اى مرا نده كه به سركشى واداردم و مرا به فقرى دچار مساز كه به سبب آن ، به تنگنا در شقاوت افتم . مرا در آخرتم ، نصيبى سرشار عطا فرما و در دنيايم ، زندگانى گشاده گواراى شيرينى نصيب ساز . دنيا را زندان من مكن و فراقِ آن را مايه اندوه من مكن ؛ مرا از فتنه اش رهايى ده و عملم را در آن پذيرفته قرار ده و تلاشم را در خورِ ستايش فرما . بار خدايا! هر كس در دنيا برايم بد بخواهد ، تو برايش بد بخواه ؛ و هر كس در دنيا به من حيله ورزد ، تو به او حيله ورز!

.

ص: 64

عنه عليه السلام :إذا أنتَ انصَرَفتَ مِنَ الوِترِ فَقُل : «سُبحانَ رَبِّيَ المَلِكِ القُدّوسِ العَزيزِ الحَكيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ تَقولُ : «يا حَيُّ يا قَيّومُ ، يا بَرُّ يا رَحيمُ ، يا غَنِيُّ ي_ا كَ_ري_مُ ، اُرزُقني مِنَ التِّجارَةِ أعظَمَها فَضلاً ، وأوسَعَها رِزقا ، وخَيرَها لي عاقِبَةً ؛ فَإِنَّهُ لا خَيرَ في ما لا عاقِبَةَ لَهُ» . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاقسِم لي . . . غِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنّي بابَ كُلِّ فَقرٍ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ عِندَ الإِفاضَةِ مِن عَرَفاتٍ _: اللّهُمَّ . . . أعطِني أفضَلَ ما أعطَيتَ أحَدا مِنهُم مِنَ الخَيرِ وَالبَرَكَةِ وَالرَّحمَةِ وَالرِّضوانِ وَالمَغفِرَةِ ، وبارِك لي في ما أرجِعُ إلَيهِ مِن أهلٍ أو مالٍ ، أو قَليلٍ أو كَثيرٍ ، وبارِك لَهُم فِيَّ . (3)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 494 / 1422 عن زرارة ، مصباح المتهجّد : 163 / 251 وفي صدره «فإذا سلّم سبّح تسبيح الزهراء عليهاالسلام، ثمّ يقول ثلاث مرّات: سبحان ...»، بحار الأنوار : 87 / 224 / 35 وص287 / 80 .
2- .الإقبال : 1 / 363 عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : 98 / 155 / 4 .
3- .تهذيب الأحكام : 5 / 187 / 622 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 543 / 3137 كلاهما عن أبي بصير .

ص: 65

امام باقر عليه السلام :هرگاه از نماز وتر فارغ شدى ، سه بار بگو: «منزّه است پروردگار من ؛ همان حكمران پاك عزّتمندِ باحكمت» . سپس بگو: «اى زنده ، اى هماره پابرجا ، اى نيكى كننده ، اى مهرورز ، اى بى نياز ، اى بخشنده! از كسب و داد و ستد ، پرسودترينش و بيشينه روزى ترينش و نيك فرجام ترينش را به من روزى بخش ؛ كه هيچ خيرى نيست در آن چه فرجام نيكى ندارد» .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش بسيار درود فرست و مرا نصيب فرما . . . بى نيازى اى كه با آن ، دريچه هر فقرى را به رويم ببندى .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى به هنگام حركت از عَرَفات _: بار خدايا ! . . . مرا برترينِ خير و بركت و رحمت و خشنودى و آمرزشى كه به هر يك از ايشان داده اى ، عطا فرما و در خاندان و اموالم و هر چيز كم و زيادى كه دارم و [پس از اين سفر] به سويشان بازمى گردم ، برايم بركت مقرّر فرما و براى آن ها نيز در من بركت قرار ده!

.

ص: 66

عنه عليه السلام :مَن لَم يَسأَلِ اللّهَ عز و جل مِن فَضلِهِ ( فَقَدِ ) افتَقَرَ . (1)

عنه عليه السلام :سَلُوا اللّهَ الغِنى فِي الدُّنيا وَالعافِيَةَ ، وفِي الآخِرَةِ المَغفِرَةَ وَالجَنَّةَ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :اُنقُلني مِن ذُلِّ الفَقرِ إلى عِزِّ الغِنى . (3)

الكافي عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر :قُلتُ لِلرِّضا عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ! اُدعُ اللّهَ عز و جل أن يَرزُقَنِي الحَلالَ . فَقالَ : أتَدري مَا الحَلالُ؟ قُلتُ : الَّذي عِندَنَا الكَسبُ الطَّيِّبُ . فَقالَ : كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام يَقولُ : «الحَلالُ هُوَ قوتُ المُصطَفَينَ» . ثُمَّ قالَ : قُل : أسأَلُكَ مِن رِزقِكَ الواسِعِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 467 / 4 عن عمرو بن جميع ، مكارم الأخلاق : 2 / 7 / 1977 ، الاختصاص : 223 ، الدعوات : 117 / 268 ، بحار الأنوار : 93 / 294 / 23 و ص 300 / 36 و ص 301 / 37 .
2- .الكافي : 5 / 71 / 4 عن عبد الأعلى .
3- .مُهج الدعوات : 275 عن أبي الوضّاح عن أبيه ، بحار الأنوار : 94 / 327 / 1 .
4- .الكافي : 2 / 552 / 9 و ج 5 / 89 / 1 وفيه «قوت النبيّين» بدل «قوت المصطفين» ، قرب الإسناد : 380 / 1342 ، بحار الأنوار : 103 / 2 / 4 .

ص: 67

امام صادق عليه السلام :هر كس فضل خداوند را از او درخواست نكند ، دچار فقر مى شود .

امام صادق عليه السلام :از خداوند ، در دنيا بى نيازى و تندرستى بخواهيد ؛ و در آخرت ، آمرزش و بهشت را .

امام كاظم عليه السلام :[خداوندا!] مرا از خوارىِ فقر به سربلندىِ توانگرى برسان .

الكافي از احمد بن محمّد بن ابى نصر :به حضرت رضا عليه السلام گفتم: فدايت شوم! از خداوند بخواه كه روزى حلال نصيب من فرمايد . فرمود: «مى دانى حلال چيست؟» گفتم: هر آن چه در مذهب ما درآمد پاك به شمار آيد . فرمود: «علىّ بن الحسين عليهماالسلام مى گفت: حلال ، خوراكِ برگزيدگان است .» سپس فرمود : «بگو : روزىِ فراوانت را از تو مى خواهم» .

.

ص: 68

الفصل الثاني: بركات التقدّم الاقتصاديبَرَكاتُ التَّقَدُّمِ الاِقتِصادِيِّ2 / 1قِوامُ الدّينِ وَالدُّنياالكتاب :«وَ لاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ أَمْوَ لَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَ_مًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدَّنانيرُ وَالدَّراهِمُ خَواتِمُ اللّهِ في أرضِهِ ، مَن جاءَ بِخاتَمِ مَولاهُ قُضِيَت حاجَتُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ في آخِرِ الزَّمانِ ؛ لابُدَّ لِلنّاسِ فيها (3) مِنَ الدَّراهِمِ وَالدَّنانيرِ يُقيمُ الرَّجُلُ بِها دينَهُ ودُنياهُ . (4)

.


1- .النساء : 5 .
2- .المعجم الأوسط : 6 / 316 / 6507 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6332 .
3- .كذا وردت في كلا المصدرين ، والسياق يقتضي التعبير ب «فيه» ، وإن كان يحتمل عود الضمير على محذوف مقدَّر .
4- .المعجم الكبير : 20 / 279 / 660 عن المقداد بن معديكرب ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6333 .

ص: 69

فصل دوم : بركت هاى پيشرفت اقتصادى

2 / 1 برپايى دين و دنيا

فصل دوم: بركت هاى پيشرفت اقتصادى2 / 1برپايى دين و دنياقرآن :«و مال هاى خود را كه خداوند وسيله برپا بودنِ زندگى شما قرار داده ، به كم خردان مدهيد و از درآمد آن مال ها بخورانيد و بپوشانيدشان و به آنها سخنى نيكو و پسنديده گوييد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دينارها و درهم ها انگشترى هاى (1) خدا در زمين وى هستند ؛ هر كس انگشترىِ مولاى خويش را بياورد ، خواهشش برآورده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون آخر الزّمان فرا رسد ، مردم را چاره اى جز داشتن درهم ها و دينارها نيست تا هر فرد دين و دنياى خود را با آن برپاى دارد .

.


1- .چون انگشترى در ديرينه ايام به عنوان مُهر نيز استفاده مى شده است، از اين رو به آن ، خاتم (= مُهر) نيز مى گفتند.

ص: 70

عنه صلى الله عليه و آله :الفاقَةُ لِأَصحابي سَعادَةٌ ، وَالغِنى لِلمُؤمِنِ في آخِرِ الزَّمانِ سَعادَةٌ ، إنِ استَطَعتُم أن تَكونوا أغنِياءَ فَكونوا . (1)

مسند ابن حنبل عن عمرو بن العاص:قالَ ليرَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا عَمرُو، اشدُد عَلَيكَ سِلاحَكَ وثِيابَكَ وَأتِني. فَفَعَلتُ، فَجِئتُهُ وهُوَ يَتَوَضَّأُ، فَصَعَّدَ فِيَّ البَصَرَ وصَوَّبَهُ وقالَ: يا عَمرُو، إنّي اُريدُ أن أبعَثَكَ وَجها، فَيُسَلِّمَكَ اللّهُ ويُغنِمَكَ، وأرغَبُ لَكَ مِنَ المالِ رَغبَةً صالِحَةً. قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي لَم اُسلِم رَغبَةً فِي المالِ ؛ إنَّما أسلَمتُ رَغبَةً فِي الجِهادِ وَالكَينونَةِ مَعَكَ . قالَ : يا عَمرُو ، نِعِمّا بِالمالِ الصّالِحِ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام_ كانَ يَقولُ _: اللّهُمَّ أعِنّي عَلَى الدُّنيا بِالغِنى ، وعَلَى الآخِرَةِ بِالتَّقوى . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :نِعمَ العَونُ عَلَى الآخِرَةِ ؛ الدُّنيا . (4)

.


1- .الفردوس: 3/158/4427 عن ابن مسعود، كنزالعمّال: 3/239/6338 نقلاً عن الرافعي، وليس فيه ذيله.
2- .مسند ابن حنبل : 6/240/17818 و ص 228 / 17778 ، الأدب المفرد : 97 / 299 وفيه «أزعب» بدل «أرغب» و «زعبة» بدل «رغبة» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 3 / 2130 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 259 / 9 ، مسند أبي يعلى : 6 / 423 / 7298 ، كنز العمّال : 11 / 729 / 33577 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 158 ، تفسير مجمع البيان : 3 / 14 وفيهما «نِعْمَ المال الصالح للرجل الصالح» .
3- .البيان والتبيين : 3 / 271 ؛ نثر الدرّ : 1 / 345 وفيه «بالعفو» بدل «بالتقوى» .
4- .الكافي : 5/72/9 و ح 8 وص 73/14 عن عليّ الأحمسي عن رجل عن الإمام الباقر عليه السلام وح 15 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3567 ، الاُصول الستّة عشر : 88 كلّها عن ذريح المحاربي ، الزهد للحسين بن سعيد : 51 / 136 عن عليّ الأحمص عمّن أخبره عن الإمام الباقر عليه السلام وفيها «الدنيا على الآخرة» ، بحار الأنوار : 73 / 127 / 126 .

ص: 71

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى اصحاب من ، تنگدستى مايه خوشبختى است ، امّا در آخر الزّمان براى مؤمن ، توانگرى سعادت است . [در آن حال] اگر مى توانيد ، در شمار توانگران باشيد .

مسند ابن حنبل از عمرو بن عاص :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود : «اى عمرو! سلاح برگير و جامه بر تن پوش و نزد من بيا!» من چنين كردم و نزد وى رفتم ، در حالى كه مشغول وضو گرفتن بود . مرا از پاى تا سر نيك ورانداز كرد و پسنديد و فرمود: «اى عمرو! قصد دارم تو را به ناحيه اى روانه كنم ، اميد كه خداوند سلامت و غنيمت ارمغانت دهد ؛ و دوست مى دارم كه بهره اى مناسب از مال داشته باشى» . گفتم : «اى پيامبر خدا! من اسلام نياوردم تا به مال دست يابم ، بلكه براى ميل به جهاد و همراهى با تو ، اسلام آوردم» . فرمود : «چه نيكو است مال شايسته براى مرد شايسته!» .

امام باقر عليه السلام_ چنين مى گفت _: بار خدايا! مرا در دنيا با توانگرى ، و در آخرت با تقوا يارى بخش .

امام صادق عليه السلام :نيكو ياورى است دنيا براى آخرت .

.

ص: 72

الأمالي للطوسي عن خلاّد :قالَ رَجُلٌ [لِلإِمامِ الصادِقِ عليه السلام] : يا جَعفَرُ ، الرَّجلُ يَكونُ لَهُ مالٌ فَيُضَيِّعُهُ فَيَذهَبُ؟ قالَ : اِحتَفِظ بِمالِكَ ؛ فَإِنَّهُ قِوامُ دينِكَ . ثُمَّ قَرَأَ : « وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِياما (1) . (2) »

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِن بَقاءِ المُسلِمينَ وبَقاءِ الإِسلامِ أن تَصيرَ الأَموالُ عِندَ مَن يَعرِفُ فيهَا الحَقَّ ، ويَصنَعُ (فيهَا) المَعروفَ ؛ فَإِنَّ مِن فَناءِ الإِسلامِ وفَناءِ المُسلِمينَ أن تَصيرَ الأَموالُ في أيدي مَن لا يَعرِفُ فيهَا الحَقَّ ، ولا يَصنَعُ فيهَا المَعروفَ . (3)

عنه عليه السلام :غِنىً يَحجُزُكَ عَنِ الظُّلمِ خَيرٌ مِن فَقرٍ يَحمِلُكَ عَلَى الإِثمِ . (4)

عنه عليه السلام :خَمسٌ مَن لَم تَكُن فيهِ لَم يَتَهَنَّ بِالعَيشِ : الصِّحَّةُ ، وَالأَمنُ ، وَالغِنى ، وَالقَناعَةُ ، وَالأَنيسُ المُوافِقُ . (5)

عنه عليه السلام :لا خَيرَ في مَن لا يُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ ؛ يَكُفُّ بِهِ وَجهَهُ ، ويَقضي بِهِ دَينَهُ ، ويَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ . (6)

.


1- .النساء : 5 .
2- .الأمالي للطوسي : 679 / 1444 ، بحار الأنوار : 103 / 92 / 7 .
3- .الكافي: 4/25/1 عن عبد الخالق الجعفي، مشكاة الأنوار : 319/1013 نحوه ، مستدرك الوسائل: 12 / 339 / 14225 نقلاً عن كتاب معاوية بن حكيم .
4- .الكافي : 5 / 72 / 11 عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه ، تهذيب الأحكام : 6 / 328 / 904 عن أحمد بن أبي عبد اللّه رفعه ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3614 .
5- .الأمالي للصدوق : 367 / 458 عن ابن سنان ، المحاسن : 1 / 71 / 25 عن أبي خالد الجهني ، مشكاة الأنوار : 260 / 771 ، بحار الأنوار : 1 / 83 / 3 و ج 69 / 369 / 8 .
6- .الكافي : 5 / 72 / 5 عن عمرو بن جميع ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3615 ، تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 10 وفيه «عن الحرث بن عمرو قال : سمعته يقول . . . » ، ثواب الأعمال : 215 / 1 وليس فيه «ويصل به رحِمه» .

ص: 73

امالى طوسى از خلاّد :كسى [به امام صادق عليه السلام] گفت: «اى جعفر! [رأى تو چيست درباره ]كسى كه مالى دارد و آن را ضايع مى كند و آن مال از كف مى رود؟» فرمود: «مالت را حفظ كن ؛ كه برپادارنده دين تو است» . سپس [اين آيه را ]قرائت كرد: «و مال هاى خود را كه خداوند وسيله برپا بودنِ زندگى شما قرار داده ، به كم خردان مدهيد» .

امام صادق عليه السلام :از مايه هاى پايدارى مسلمانان و اسلام آن است كه اموال نزد كسى باشد كه در [حفظ] آن ، حق را مى شناسد و رفتار پسنديده را پيشه مى كند . و از مايه هاى نابودى اسلام و مسلمانان آن است كه اموال در دست كسى باشد كه در [حفظ ]آن ، با حق آشنا نيست و رفتار پسنديده در پيش نمى گيرد .

امام صادق عليه السلام :توانگرى اى كه از ظلم بازت دارد ، بهتر از فقرى است كه به گناهكارى واداردت .

امام صادق عليه السلام :آن كس كه از پنج ويژگى بهره نداشته باشد ، از لذّت زندگى نصيب نمى بَرَد : تندرستى ، امنيّت ، توانگرى ، قناعت ، و همدمِ سازگار .

امام صادق عليه السلام :خيرى نيست در آن كس كه گردآوردنِ مال از راه حلال را دوست نمى دارد ؛ تا با آن آبروى خويش را حفظ كند ، دِينش را ادا نمايد ، و با خويشانش پيوند داشته باشد .

.

ص: 74

2 / 2العَونُ عَلَى التَّقوىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلى تَقوَى اللّهِ الغِنى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلى تَقوَى اللّهِ عز و جل المالُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلَى الدّينِ قوتُ سَنَةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولاَ الخُبزُ ما صُمنا ولا صَلَّينا ، ولا أدَّينا فَرائِضَ رَبِّنا عز و جل . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل قالَ : إنّا أنزَلنَا المالَ لاِءِقامِ الصَّلاةِ وإيتاءِ الزَّكاةِ ، ولَو كانَ لاِبنِ آدَمَ وادٍ لَأَحَبَّ أن يَكونَ إلَيهِ ثانٍ ، ولَو كانَ لَهُ وادِيانِ لَأَحَبَّ أن يَكونَ إلَيهِما ثالِثٌ ، ولا يَملَأُ جَوفَ ابنِ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ ، ثُمَّ يَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (5)

مسند ابن حنبل عن مسروق :قُلتُ لِعائِشَةَ : هَل كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ شَيئا إذا دَخَلَ البَيتَ؟ قالَت : كانَ إذا دَخَلَ البَيتَ تَمَثَّلَ : لَو كانَ لاِبنِ آدَمَ وادِيانِ مِن مالٍ لاَبتَغى وادِيا ثالِثا ، ولا يَملَأُ فَمَهُ إلاَّ التُّرابُ ، وما جَعَلنَا المالَ إلاّ لاِءِقامِ الصَّلاةِ وإيتاءِ الزَّكاةِ ، ويَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (6)

.


1- .الكافي: 5/71/1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3/156/3570، تحف العقول: 49، الجعفريّات: 155، بحار الأنوار: 77/153/116؛ مسند الشهاب: 2/260/1317 عن محمّد بن المنكدر .
2- .الفردوس : 4 / 256 / 6756 عن جابر ، إحياء علوم الدين : 4 / 152 ، كنز العمّال : 3/239/6342 .
3- .الفردوس : 4 / 256 / 6755 ، كشف الخفاء : 2 / 320 / 2819 كلاهما عن معاوية بن حَيدة ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6335 .
4- .الكافي : 6 / 287 / 6 و ج 5 / 73 / 13 ، المحاسن : 2 / 416 / 2460 كلّها عن أبي البختري رفعه ، مكارم الأخلاق : 1 / 333 / 1071 وفيه «فرض اللّه » ، بحار الأنوار : 66 / 270 / 6 .
5- .مسند ابن حنبل : 8 / 210 / 21965 ، المعجم الكبير : 3 / 247 / 3301 كلاهما عن أبي واقد الليثي و ج 8 / 247 / 7970 عن أبي اُمامة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 200 / 6165 .
6- .مسند ابن حنبل : 9 / 315 / 24330 ، مسند أبي يعلى : 4 / 280 / 4443 نحوه .

ص: 75

2 / 2 يارى رساندن به تقوا

2 / 2يارى رساندن به تقواپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه ياور خوبى است توانگرى براى تقواى خدايى!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكو ياورى است مال براى تقواى خدايى!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :داشتن خوراك سال ، نيك يارى است براى دين!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر نان نبود ، روزه نمى گزارديم ، نماز نمى خوانديم ، و واجب هاى پروردگار خويش را به جاى نمى آورديم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداوند فرموده است: «همانا مال را نازل كرديم تا نماز برپا شود و زكات پرداخت گردد . اگر فرزند آدم را گستره اى از مال باشد ، دوست مى دارد كه گستره اى ديگر نيز از آنِ او گردد ؛ و اگر دو گستره داشته باشد ، مى خواهد كه گستره اى سوم نيز به مِلك او درآيد . درونِ فرزند آدم را چيزى جز خاك پُر نمى كند و از آن پس ، خداوند از هر كه توبه كند ، توبه پذير است» .

مسند ابن حنبل از مسروق :به عايشه گفتم: «آن گاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبه خانه درمى آمد ، آيا سخنى مى فرمود؟» گفت : «هر گاه به خانه درمى آمد ، چنين مثل مى زد : «اگر فرزند آدم را دو گستره از مال باشد ، گستره اى سوم مى طلبد ؛ و دهان او را چيزى جز خاك پُر نمى كند . مال را نيافريده ايم جز براى برپا داشتن نماز و پرداخت زكات ؛ و خداوند از هر كه توبه كند ، توبه پذير است» .

.

ص: 76

الإمام عليّ عليه السلام :المالُ عَونُ الزَّكاةِ . (1)

2 / 3مُضاعَفَةُ الأَجرِالكتاب :«وَ مَآ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا فَأُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ . (2) »

«الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ . (3) »

الحديث :الإمام الصادق عليه السلام :جاءَ الفُقَراءُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ الأَغنِياءَ لَهُم ما يُعتِقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَحُجّونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَتَصَدَّقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يُجاهِدونَ ولَيسَ لَنا؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن كَبَّرَ اللّهَ عز و جل مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن عِتقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ ، ومَن سَبَّحَ اللّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن سِياقِ مِائَةِ بَدَنَةٍ ، ومَن حَمِدَ اللّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن حُملانِ مِائَةِ فَرَسٍ في سَبيلِ اللّهِ بِسُرُجِها ولُجُمِها ورُكُبِها ، ومَن قالَ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ عَمَلاً ذلِكَ اليَومَ ، إلاّ مَن زادَ . قالَ : فَبَلَغَ ذلِكَ الأَغنِياءَ فَصَنَعوهُ . قالَ : فَعادَ الفُقَراءُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد بَلَغَ الأَغنِياءَ ما قُلتَ ، فَصَنَعوهُ!؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ . (4)

.


1- .مسند زيد : 201 .
2- .سبأ : 37 .
3- .البقرة : 268 .
4- .الكافي : 2 / 505 / 1 عن هشام بن سالم وأبي أيّوب ، ثواب الأعمال : 25 / 1 ، الأمالي للصدوق : 128/116 كلاهما عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، مكارم الأخلاق: 2 / 76 / 2189 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

ص: 77

2 / 3 چند برابر كردنِ پاداش

امام على عليه السلام :مال ، يارى كننده زكات است .

2 / 3چند برابر كردنِ پاداشقرآن:«و مال ها و فرزندانتان ، آن [فضيلتى] نيست كه شما را به ما نزديك گرداند ، مگر كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كردند . پس اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند؛ و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند .»

«شيطان ، شما را از درويشى و بينوايى مى ترساند و به زشتكارى و ناشايست فرمان مى دهد؛ و خدا شما را به آمرزش و فزون بخشى خويش نويد مى دهد . و خداوند گشايش بخش و دانا است .»

حديث:امام صادق عليه السلام :فقيران نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده ، گفتند: «اى رسول خدا! مالداران با ثروت خويش ، بنده آزاد مى كنند و حج مى گزارند و صدقه مى دهند و جهاد مى كنند ؛ و ما مال نداريم [كه چنين كنيم]» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس صدبار اللّه اكبر گويد ، برتر از آزاد كردن صد بنده است ؛ و هر كس صد بار سبحان اللّه گويد ، بهتر از آن است كه صد شتر پيشكش كند ؛ و هر كه صد بار الحمدللّه گويد ، نيكوتر از آن است كه صد اسب را با زين و لگام و سوار [براى جهاد] در راه خدا روانه سازد ؛ و هر كه صد بار لا اله إلاّ اللّه گويد ، در آن روز [= رستاخيز ]نيكوكردارترينِ افراد است . مگر آن كه كسى [بر اين ذكرها ]بيفزايد» . [امام] فرمود: «اين خبر به توانگران رسيد ؛ آن ها نيز چنين كردند» . [امام] فرمود : «فقيران نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشتند و گفتند : «اى رسول خدا! آن چه گفتى به گوش توانگران رسيد و آنان هم همان گونه كردند!» پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «اين بخشش افزونِ خداوند است كه به هر كه خواهد ، عطا فرمايد» .

.

ص: 78

تاريخ بغداد عن أبو هريرة :أتى فُقَراءُ المُسلِمينَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ذَهَبَ ذَوُو الأَموالِ بِالدَّرَجاتِ ؛ يُصَلّونَ كَما نُصَلّي ، ويَحُجّونَ كَما نَحُجُّ ، ويَصومونَ كَما نَصومُ ، ولَهُم فُضولُ أموالٍ يَتَصَدَّقونَ مِنها ، ولَيسَ لَنا ما نَتَصَدَّقُ! فَقالَ: ألا أدُلُّكُم عَلى أمرٍ إذا فَعَلتُموهُ أدرَكتُم مَن سَبَقَكُم ،ولَم يَلحَقكُم مَن خَلفَكُم ، إلاّ مَن عَمِلَ بِمِثلِ ما عَمِلتُم بِهِ؟ تُسَبِّحونَ اللّهَ دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتَحمَدونَهُ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتُكَبِّرونَهُ أربَعا وثَلاثينَ . فَبَلَغَ ذلِكَ الأَغنِياءَ ، فَقالوا مِثلَ ما قالوا ، فَأَتَوُا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَروهُ ، فَقالَ : ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ للّهِِ _ تَعالى ذِكرُهُ _ عِبادا مَيامينَ مَياسيرَ ، يَعيشونَ ويَعيشُ النّاسُ في أكنافِهِم ، وهُم في عِبادِهِ بِمَنزِلَةِ القَطرِ . (2)

.


1- .تاريخ بغداد: 3 / 64 / 1108 ، مسند ابن حنبل: 8 / 166 / 21768 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال: 2/643/4975 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق وكلاهما نحوه .
2- .الكافي : 8 / 247 / 345 عن أبي عبيد المدائني ، تحف العقول : 300 ، بحار الأنوار : 78/180/66 .

ص: 79

تاريخ بغداد از ابو هريره :فقيران مسلمان نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهآمدند و گفتند: «اى رسول خدا! مالداران به رتبه هايى رسيده اند . همچون ما نماز مى خوانند و حج به جاى مى آورند و روزه مى گزارند ؛ امّا اموالى بيشتر دارند كه از آن صدقه مى دهند ، حال آن كه ما مالى براى صدقه دادن نداريم» . پيامبر فرمود : «آيا كارى نياموزمتان كه اگر انجامش دهيد ، پيشى جُستگان را پشت سر نهيد و پشت سرماندگان هرگز نتوانند به شما رسند ، مگر آن كه همچون شما عمل كنند؟ پس از هر نماز ، سى و سه بار سبحان اللّه گوييد ؛ و سى و سه بار الحمدللّه گوييد ؛ و سى و چهار بار اللّه اكبر» . اين خبر به توانگران رسيد . ايشان نيز همان را گفتند كه فقيران . پس فقرا نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمدند و از آن به وى خبر دادند . فرمود: «اين افزون بخشىِ خداست كه هر كه را خواهد ، شامل شود» .

امام باقر عليه السلام :همانا خداى _ برتر باد يادش! _ را بندگانى فرخنده حال و آسان بخش است كه مى زيند و مردم نيز در سايه [بذل و بخشش] آنان زندگى مى كنند . اينان در ميان بندگان خدا ، همانند باران هستند .

.

ص: 80

علل الشرايع عن أبو بصير :ذَكَرنا عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام مِنَ الأَغنِياءِ مِنَ الشّيعَةِ ، فَكَأَنَّهُ كَرِهَ ما سَمِعَ مِنّا فيهِم ؛ قالَ : يا أبا مُحَمَّدٍ ، إذا كانَ المُؤمِنُ غَنِيّا رَحيما وَصولاً لَهُ مَعروفٌ إلى أصحابِهِ ، أعطاهُ اللّهُ أجرَ ما يُنفِقُ فِيالبِرِّ أجرَهُ مَرَّتَينِ ضِعفَينِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ في كِتابِهِ : «وَ مَآ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا فَأُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ (1) . (2) »

2 / 4صِيانَةُ الوَجهِالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ صُن وَجهي بِاليَسارِ ، ولا تَبذُل جاهي بِالإِقتارِ ؛ فَأَستَرزِقَ طالِبي رِزقِكَ ، وأستَعطِفَ شِرارَ خَلقِكَ ، واُبتَلى بِحَمدِ مَن أعطاني ، واُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَني ، وأنتَ مِن وَراءِ ذلِكَ كُلِّهِ وَلِيُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِ ؛ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مُحِبُّ الدَّراهِمِ مَعذورٌ وإن أدنَتهُ مِنَ الدُّنيا ؛ لِأَنَّها صانَتهُ عَن أبناءِ الدُّنيا . (4)

.


1- .سبأ : 37 .
2- .علل الشرايع : 604 / 73 ، تفسير القمّي : 2 / 203 نحوه وفي صدره «ذكر رجل عند أبي عبد اللّه عليه السلامالأغنياء ووقع فيه . .» ، بحار الأنوار: 72 / 63 / 10 و ج 103 / 3 / 2 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 225 ، الصحيفة السجّادية : 87 الدعاء 20 نحوه .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 292 / 348 .

ص: 81

2 / 4 حفظ آبرو

علل الشرايع از ابوبصير :نزد امام باقر عليه السلام از توانگرانِ شيعه سخن گفتيم . گويا وى آن چه را از ما درباره آنان شنيد ، خوش نمى داشت ؛ فرمود : «اى ابو محمّد! هرگاه مؤمن توانگر و مهرپيشه باشد و همواره از جانب او به يارانش خير برسد ، خداوند پاداشِ اِنفاق نيكش را دو برابر عطا مى فرمايد ؛ كه او ، خود ، در كتابش فرموده است : «و مال ها و فرزندانتان ، آن [فضيلتى ]نيست كه شما را به ما نزديك گردانَد ، مگر كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كردند ؛ پس اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند» .

2 / 4حفظ آبروامام على عليه السلام :بار خدايا! با گشاده حالى ، آبرويم را حفظ فرما و با تنگدستى ، احترامم را مَبَر تا ناچار شوم از كسانى كه خود جوينده روزىِ تواند ، طلب روزى كنم و از بندگان بدت درخواست نمايم و به ستايشگرى از آن كه به من بخشش مى كند و بدگويى از آن كه مرا چيزى نمى بخشد ، گرفتار آيم ؛ در حالى كه در پس همه اين ها ، تويى كه بخشيدن يا نبخشيدن را در اختيار دارى . همانا تو بر هر چيز توانايى!

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: آن را كه دوستار درهم [و مال ]است ، گناهى نيست _ هر چند اين دوستى او را به دنيا نزديك مى كند _ زيرا مال و درهم ، او را از دنيازادگان حفظ مى كند .

.

ص: 82

2 / 5سَترُ العُيوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ وَالمالُ يَستُرانِ كُلَّ عَيبٍ ، وَالفَقرُ وَالجَهلُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ استُرنا بِالغِنى وَالعافِيَةِ . (2)

2 / 6ظُهورُ المُروءَةِالإمام عليّ عليه السلام :مَعَ الثَّروَةِ تَظهَرُ المُروءَةُ . (3)

2 / 7راحَةُ النَّفسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ النَّفسَ إذا أحرَزَت قوتَهَا استَقَرَّت . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ مَن لَم يَكُن مَعَهُ أصفَرُ ولا أبيَضُ لَم يَتَهَنَّ بِالعَيشِ . (5)

.


1- .الفردوس : 3 / 71 / 4200 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 10 / 134 / 28669 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 338 / 983 ، مكارم الأخلاق : 2 / 24 / 2057 كلاهما عن مسمع كردين ، بحار الأنوار : 86 / 190 / 51 .
3- .غرر الحكم: 9735 .
4- .الكافي : 5 / 89 / 2 عن ابن بكير عن الإمام الرضا عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3619 عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .المعجم الكبير : 20 / 279 / 659 ، حلية الأولياء : 6 / 102 ، كنز العمّال : 3 / 240 / 6346 .

ص: 83

2 / 5 پوشاندنِ عيب ها

2 / 6 جلوه كردنِ جوانمردى

2 / 7 آسايش روانى

2 / 5پوشاندنِ عيب هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش و دارايى ، هر عيبى را مى پوشانند ؛ و ندارى و نادانى هر عيبى را آشكار مى سازند .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! با توانگرى و تندرستى ، [عيوب] ما را بپوشان .

2 / 6جلوه كردنِ جوانمردىامام على عليه السلام :با ثروت ، جوانمردى جلوه مى كند .

2 / 7آسايش روانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدمى ، هر گاه وسايل زندگى اش به قدر نياز فراهم باشد ، روانش آسايش مى يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم را زمانى فرا مى رسد كه هر كس طلا و نقره [= مال و منال ]نداشته باشد ، زندگانى گوارايى نخواهد داشت .

.

ص: 84

الإمام الصادق عليه السلام_ رَدّا عَلى قَومٍ مِنَ الصّوفِيَّهِ _: . . . فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ . فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا ؟! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ ؟! أما عَلِمتُم _ يا جَهَلَةُ ! _ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يُعتَمَدُ عَلَيهِ ، فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَنَّت؟! (1)

من لا يحضره الفقيه عن يعقوب بن سالم :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يَكونُ مَعِيَ الدَّراهِمُ فيها تَماثيلُ وأنَا مُحرِمٌ ، فَأَجعَلُها في هِمياني وأشُدُّهُ في وَسَطي؟ فَقالَ : لا بَأسَ ، أ وَ لَيسَ هِيَ نَفَقَتُكَ وعَلَيهَا اعتِمادُكَ بَعدَ اللّهِ عز و جل؟! (2)

من لا يحضره الفقيه عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : المُحرِمُ يَشُدُّ الهِميانَ في وَسَطِهِ؟ قالَ : نَعَم ، وما خَيرُهُ بَعدَ نَفَقَتِهِ؟! (3)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا أدخَلَ طَعامَ سَنَتِهِ خَفَّ ظَهرُهُ وَاستَراحَ ، وكانَ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِ اللّهِ عليهماالسلام لا يَشتَرِيانِ عُقدَةً حَتّى يُحرِزا طَعامَ سَنَتِهِما . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 68 / 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : 351 ، بحار الأنوار : 47 / 235 / 22 و ج 70 / 125 / 13 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 280 / 2449 ، المحاسن : 2 / 104 / 1278 وفيه «أليس هي نفقتك تعينك بعد اللّه » ، بحار الأنوار : 83 / 248 / 7 و ج 99 / 145 / 15 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 346 / 2645 .
4- .الكافي : 5 / 89 / 1 ، قرب الإسناد : 392 / 1373 وفيه «يدخلا» بدل «يحرز» وكلاهما عن الحسن بن الجهم .

ص: 85

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ گروهى از صوفيّه _: . . . و امّا سلمان ؛ هرگاه سهم خويش از بيت المال را مى گرفت ، به اندازه نياز يك سالش از آن برمى گرفت تا نوبت آينده دريافتش فرا رسد . به وى گفته شد: «اى ابو عبداللّه ! با آن كه زاهدى ، چنين مى كنى [= براى رفع نيازت كار مى كنى] ، حال آن كه نمى دانى امروز مى ميرى يا فردا!» . پاسخ امام چنين بود: «چرا همان گونه كه مرگم را بيم داريد ، زندگى ام را اميد نمى بَريد؟ اى نادانان! مگر نمى دانيد آن گاه كه آدمى نتواند نياز زندگى اش را تأمين كند ، روانش با او ناآرامى مى كند و هر گاه نيازش را تأمين سازد ، روانش آرامش مى يابد؟»

من لا يحضره الفقيه از يعقوب بن سالم :به امام صادق عليه السلام گفتم: «همراه من درهم هايى نقش دار است . آيا در حالى كه مُحرِم هستم ، جايز است آن ها را در هميانم گذارم و به ميان بربندم؟» فرمود: «باكى نيست . مگر نه اين است كه آن درهم ها زادِ راه تواند و پس از خدا ، تكيه تو بر آن ها است؟»

من لا يحضره الفقيه از يونس بن يعقوب :به امام صادق عليه السلامگفتم: «آيا مُحرِم را جايز است كه هميان را به كمر بربندد؟» فرمود: «آرى ؛ مؤمن اگر زادِ راه نداشته باشد ، چه خيرى در او است؟»

امام رضا عليه السلام :هر گاه انسان به قدر خوراك سالش را فراهم آورَد ، سبكبار و آسوده خاطر مى شود . امامان باقر و صادق عليهماالسلام مادام كه به قدر خوراك سالشان را تدارك نمى كردند ، مِلكى نمى خريدند .

.

ص: 86

2 / 8شَرَفُ الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرَفُ الدُّنيا الغِنى ، وشَرَفُ الآخِرَةِ التَّقوى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حَسَبُ المَرءِ مالُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أحسابَ أهلِ الدُّنيا الَّذي يَذهَبونَ إلَيهِ المالُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الحَسَبُ المالُ ، وَالكَرَمُ التَّقوى . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الجاهُ أحَدُ الرِّفدَينِ ، وَالآخَرُ المالُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :الغِنى يُسَوِّدُ غَيرَ السَّيِّدِ ؛ المالُ يُقَوِّي غَيرَ الأَيِّدِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :الحَسَبُ الفِعالُ ، وَالشَّرَفُ المالُ . (7)

.


1- .الفردوس : 2 / 358 / 3600 عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : 3 / 92 / 5650 .
2- .الأمالي للطوسي : 590 / 1223 عن عليّ بن حمزة العلوي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 112 ، غرر الحكم : 4890 ، بحار الأنوار : 1 / 94 / 25 .
3- .سنن النسائي : 6 / 64 ، مسند ابن حنبل : 9 / 18 / 23051 ، المستدرك على الصحيحين : 2/177/2689، السنن الكبرى : 7 / 219 / 13775 وليس فيه «الذي يذهبون إليه» وكلّها عن ابن بريدة عن أبيه ، كنز العمّال : 3 / 181 / 6057 .
4- .سنن الترمذي : 5 / 390 / 3271 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1410 / 4219 ، مسند ابن حنبل : 7/253/20122 ، المستدرك على الصحيحين : 2/177/2690 ، السنن الكبرى : 7/219/13776 كلّها عن سمرة ، كنز العمّال : 3 / 90 / 5634 ؛ تحف العقول : 373 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، الجعفريّات : 112 بإسناده عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «الحسب هو المال» .
5- .بحار الأنوار : 77 / 165 / 2 نقلاً عن عوالي اللآلي .
6- .غرر الحكم: 460 و 461 .
7- .معاني الأخبار : 405 / 67 عن الوليد بن العبّاس ، بحار الأنوار : 70 / 292 / 32 .

ص: 87

2 / 8 مايه بزرگوارى در دنيا

2 / 8مايه بزرگوارى در دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه بزرگوارى دنيا ، توانگرى است ؛ و مايه بزرگوارى آخرت ، تقوا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرف و گوهر مرد ، دارايى او است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا مايه شرافت مردم دنيا كه انسان ها به آن مى گرايند ، دارايى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه شرافت ، دارايى است ؛ و مايه كرامت ، تقوا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يكى از دو تكيه گاه ، رتبه است ؛ و ديگرى دارايى .

امام على عليه السلام :توانگرى ، آن كس را كه سرورى ندارد ، سرورى مى بخشد ؛ و دارايى ، آن را كه نيرو ندارد ، نيرو مى دهد .

امام صادق عليه السلام :گوهر آدمى به رفتار او است و شرافتش به دارايى اش .

.

ص: 88

الكافي عن الحجّال :قُلتُ لِجَميلِ بنِ دَرّاجٍ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «إذا أتاكُم شَريفُ قَومٍ فَأَكرِموهُ؟ قالَ: نَعَم. قُلتُ لَهُ: ومَا الشَّريفُ؟ قالَ: قَد سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ ذلِكَ ، فَقالَ : الشَّريفُ مَن كانَ لَهُ مالٌ . قُلتُ : فَمَا الحَسيبُ؟ قالَ : الَّذي يَفعَلُ الأَفعالَ الحَسَنَةَ بِمالِهِ وغَيرِ مالِهِ . قُلتُ : فَمَا الكَرَمُ؟ قالَ : التَّقوى . (1)

.


1- .الكافي : 8 / 220 / 272 .

ص: 89

الكافى از حجّال :به جَميل بن دَرّاج گفتم: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرموده است: هر گاه بزرگوارِ قومى نزد شما آمد ، احترامش نهيد . گفت: «آرى!» گفتم: «بزرگوار كيست؟» گفت: «در اين باره ، از امام صادق عليه السلام سؤال كردم . فرمود : بزرگوار آن است كه مال دارد » . گفتم: «نژاده و با گوهر كيست؟» گفت: «آن كس كه با مال و غير مال خويش ، كار نيكو كند» . گفتم: «كرامت چيست؟» گفت: «تقوا» .

.

ص: 90

الفصل الثالث: التخلّف الاقتصادي3 / 1فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللّهِالكتاب :« ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَ بَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِ_ئايَ_تِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَمنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ . (1) »

« كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِ_ئايَ_تِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ * ذَ لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ . (2) »

« أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ . (3) »

.


1- .آل عمران : 112 .
2- .الأنفال : 52 و 53 وراجع الرعد : 11 .
3- .إبراهيم : 28 .

ص: 91

فصل سوم : واپس ماندگى اقتصادى

3 / 1 فقر جامعه از مجازات هاى خداوند است

فصل سوم: واپس ماندگى اقتصادى3 / 1فقر جامعه از مجازات هاى خداوند استقرآن:«هر جا يافته شوند [مُهرِ] خوارى بر آنان زده شده است ، مگر آن كه به زنهارى [= امانى يا پيمانى ]از خداى و زنهارى از مردم [= پيمان مسلمانان] روند و با خشمى از خداى بازگشتند [= سزاوار خشم خداى گشتند] و [مُهرِ] درماندگى و بيچارگى بر آنان زده شده؛ اين ، بدان سبب است كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناروا مى كشتند . اين ، از آن رو است كه نافرمانى كردند و از اندازه در مى گذشتند .»

«همانند عادت و روش فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند كه به آيات خدا كافر شدند؛ پس خدا آن ها را به سزاى گناهانشان بگرفت ، زيرا كه خدا نيرومند و سخت كيفر است * اين [كيفر] از آن رو است كه خدا هرگز بر آن نبوده كه نعمتى را كه بر مردمى ارزانى داشته ، دگرگون كند تا آن كه آن ها آن چه را كه در خودشان است ، دگرگون سازند [= حال خود را به كفر و ناسپاسى و ستمگرى بگردانند] و خدا شنوا و دانا است .»

.

ص: 92

« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ . (1) »

« فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَ_هُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَىْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ . (2) »

« وَ مَآ أَصَ_بَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا غَضِبَ اللّهُ عَلى اُمَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ ، غَلَت أسعارُها ، وقَصُرَت أعمارُها ، ولَم تَربَح تُجّارُها ، ولَم تَزكُ ثِمارُها ، ولَم تَغزُر أنهارُها ، وحُبِسَ عَنها أمطارُها ، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلامَةُ رِضَا اللّهِ تَعالى في خَلقِهِ : عَدلُ سُلطانِهِم ، ورُخصُ أسعارِهِم . وعَلامَةُ غَضَبِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى عَلى خَلقِهِ : جَورُ سُلطانِهِم ، وغَلاءُ أسعارِهِم . (5)

.


1- .النحل : 112 .
2- .سبأ : 16 .
3- .الشورى : 30 .
4- .الكافي : 5 / 317 / 53 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 524 / 1489 ، تهذيب الأحكام : 3 / 148 / 319 وفيه «تعذب» بدل «تغزر» ، الأمالي للصدوق : 678 / 922 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للطوسي : 201 / 343 عن إبراهيم بن زياد عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 77 / 155 / 128 نقلاً عن تحف العقول ؛ الفردوس : 1 / 161 / 598 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 7 / 839 / 21611 .
5- .الكافي : 5 / 162 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 158 / 700 ، الاُصول الستّة عشر : 3 كلّها عن عبد اللّه ابن جعفر ، من لا يحضره الفقيه : 3/ 269 / 3974 ، تحف العقول : 40 ، بحار الأنوار : 77/143/36 .

ص: 93

«آيا ننگريستى به كسانى كه [سپاسِ] نعمت خدا را به كفران و ناسپاسى بدل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند؟»

«و خداوند شهرى را مَثَل مى زند كه امن و آرام بود ، روزىِ آن به فراوانى از هر جاى مى رسيد ، امّا [مردم آن] نعمت هاى خداى را ناسپاسى كردند . پس خدا به سزاى آن چه مى كردند ، جامه گرسنگى و ترس به [مردمِ] آن چشانيد .»

«پس روى گردانيدند [از فرمان خدا يا از سپاسگذارى] و سيل سخت بر آنان فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستانى ديگر بدل كرديم با ميوه اى تلخ و شوره گز و اندكى از كُنار .»

«و هر مصيبتى كه به شما رسد ، به سبب كارهايى است كه دست هاتان كرده و از بسيارى [گناهان ]در مى گذرد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند ، قيمت ها در آن بالا مى رود ، آبادانى اش كاهش مى يابد ، بازرگانانش سود نمى برند ، ميوه هايش رشد نمى كنند ، جوى هايش پُر آب نمى گردند ، باران بر آن فرو نمى بارد ، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه خشنودى خداوند در ميان آفريدگانش چنين است: دادگرىِ حكمرانشان و كاهش قيمت هاشان ؛ و نشانه خشم خداى _ تبارك و تعالى _ بر آفريدگانش اين است: بيداگرىِ حكمرانشان و افزايش قيمت هاشان .

.

ص: 94

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : « إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ (1) » _: كانَ سِعرُهُم رَخيصا . (2)

تفسير الطبري عن ابن عبّاس : « إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ » قالَ : رُخْصُ السِّعرِ . « وَ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ (3) » قالَ : غَلاءُ السِّعرِ . (4)

الفضيل عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ . و تَلا هذِهِ الآيَةَ : « إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ * وَ لاَ يَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَيْهَا طَ_آ_ءِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَآءِمُونَ (5) . (6) »

تفسير القرآن العظيم عن جهم عن إبراهيم :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيٍّ مِن أنبِياءِ بَني إسرائيلَ أن قُل لِقَومِكَ : إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِ قَريَةٍ ولا أهلِ بَيتٍ يَكونونَ عَلى طاعَةِ اللّهِ فَيَتَحَوَّلونَ مِنها إلى مَعصِيَةِ اللّهِ إلاّ تَحَوَّلَ اللّهُ مِمّا يُحِبّونَ إلى ما يَكرَهونَ . ثُمَّ قالَ : إنَّ تَصديقَ ذلِكَ في كِتابِ اللّهِ : « إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ (7) . (8) »

.


1- .هود : 84 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3968 ، الكافي : 5 / 164 / 7 عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه رفعه ، تفسير العيّاشي : 2 / 159 / 61 عن أحمد بن محمّد بن عيسى عن بعض أصحابنا عنه عليه السلام ، بحار الأنوار: 12 / 387 / 14 .
3- .هود : 84 .
4- .تفسير الطبري : 7 / الجزء 12 / 98 ، الدرّالمنثور : 4 / 466 نقلاً عن ابن جرير وأبي الشيخ .
5- .القلم : 17 _ 19 .
6- .الكافي 2 / 271 / 12 و ص 270 / 8 وفيه «فيزوي» بدل «فيدرأ» وكلاهما عن الفضيل ، الخصال : 620/10 عن محمّد بن مسلم وأبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، عدّة الداعي: 197 عن ابن مسعود عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه ؛ سنن ابن ماجة : 2/1334/4022 ، الزهد لابن المبارك : 29/ 86 كلاهما عن ثوبان عن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهوفيهما «إنّ الرجل لَيُحرَم الرزق بالذنب يصيبه» .
7- .الرعد : 11 .
8- .تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم الرازي : 7 / 2232 / 12201 ، الدرّ المنثور : 4 / 617 .

ص: 95

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى كه «من شما را در خوشى و آسايش مى بينم» _: قيمتِ [كالاها در ميان ]ايشان پايين بود .

تفسير طبرى از ابن عبّاس :[درباره آيه] «من شما را در خوشى و آسايش مى بينم» ] ابن عبّاس [گفته است: ]مراد] پايين بودنِ قيمت ها است ؛ [و درباره آيه] «و بر شما از عذاب روزى فراگير مى ترسم» [ابن عبّاس] گفته است: [مراد ]بالا بودن قيمت ها است .

الكافى از فضيل از امام باقر عليه السلام :«هر آينه ، آن گاه كه انسان گناهى را مرتكب مى شود ، روزى از او روى مى گرداند» . آن گاه ، امام اين آيه را تلاوت فرمود: «ما آن ها [اهل مكّه] را بيازموديم [= به آن ها نعمت داديم ، ولى كفر ورزيدند] ، چنان كه خداوندانِ آن بوستان را آزموديم ؛ آن گاه كه سوگند خوردند كه هر آينه بامداد پگاه [پنهان از مستمندان] ميوه آن را خواهيم چيد * و نگفتند : اگر خداى خواهد * پس شبانگاه كه خفته بودند ، آفتى از سوى پروردگارت بر گِردِ آن [بوستان ]بگرديد» .

تفسير القرآن العظيم از جهم از ابراهيم : خداوند به يكى از پيامبران بنى اسرائيل وحى كرد كه به امّتش بگويد : «هر مردمِ آبادى اى يا اعضاى خانه اى كه نخست خداى را فرمان مى برند و سپس به نافرمانىِ خدا روى مى آورند ، بى گمان ، خداوند آن چه را آنان مى پسندند به آن چه نمى پسندند ، تغيير مى دهد» . سپس [آن پيامبر] گفت: تأييد اين سخن ، در كتاب خداى چنين است: «همانا خداوند آن چه را گروهى دارند [از نعمت ها] ، دگرگون نمى كند تا آن گاه كه آن چه را در خودشان است [= صفات و اعمال خود را ]دگرگون كنند» .

.

ص: 96

الكافي عن أبو حمزة الثّماليّ :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الكَوّاءِ اليَشكُرِيُّ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أوَ تَكونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟! فَقالَ : نَعَم _ وَيلَكَ! _ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ، إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَجتَمِعونَ ويَتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَيَرزُقُهُمُ اللّهُ ، وإنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقونَ ويَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَيَحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِياءُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :وَاللّهِ ، ما نَزَعَاللّهُ مِن قَومٍ نَعماءَ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوها ، فَاربِطوها بِالشُّكرِ ، وقَيِّدوها بِالطّاعَةِ . (2)

عنه عليه السلام_ في حَديثِ الأَربَعِمِائَةِ _: ما زالَت نِعمَةٌ ولا نَضارَةُ عَيشٍ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوا ؛ إنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبيدِ . (3)

عنه عليه السلام :حاصِلُ المَعاصِي التَّلَفُ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 347 / 7 ، بحار الأنوار : 74 / 137 / 107 .
2- .إرشاد القلوب : 150 .
3- .الخصال : 624 / 10 عن محمّد بن مسلم وأبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 178 ، تحف العقول : 114 كلاهما نحوه ، غرر الحكم : 9629 وفيه «غضارة» بدل «نضارة» ، بحار الأنوار : 73 / 350 / 47 و ج 93 / 289 / 5 .
4- .غرر الحكم : 4913 .

ص: 97

الكافى از ابوحمزه ثمالى :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه خويش فرمود: «پناه مى جويم به خداوند از گناهانى كه مرگ را زودرس مى كنند» . پس عبداللّه بن كَوّاء يَشكُرى برخاست و گفت: «اى اميرالمؤمنين! آيا به راستى گناهانى هستند كه مرگ را زودرس كنند؟» امام فرمود: «واى بر تو! آرى ؛ بريدن پيوند از خويشاوندان چنين است . هر آينه ، برخى خانواده ها هستند كه گرد هم مى آيند و با يكديگر همراهى و همدلى مى كنند و با آن كه بدكارند ، خداوند به ايشان روزى عطا مى كند ؛ ليكن برخى خانواده ها دچار پراكندگى مى شوند و از هم پيوند مى بُرند و با آن كه نيك كردارند ، خداوند روزى ايشان را قطع مى كند .

امام على عليه السلام :به خدا سوگند! خداى از هيچ گروهى ، نعمت ها را نمى ستاند ، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب مى شوند . پس با شكرگزارى ، نعمت ها را به چنگ آوريد و با فرمان بردن از خدا ، آن ها را نگاه داريد .

امام على عليه السلام :هيچ نعمت و زندگانى خرّمى از ميان نرفت ، مگر به سبب گناهانى كه [مردم] انجام دادند ؛ به راستى كه خداى هرگز به بندگان ستم نمى ورزد .

امام على عليه السلام :رهاورد گناهان ، از ميان رفتنِ [نعمت ها] است .

.

ص: 98

عنه عليه السلام :إذا ظَهَرَتِ الجِناياتُ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ . (1)

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلَى الغَيِّ ، ويُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ ، ويُقِلُّ الرِّزقَ ، ويَمحَقُ التَّلدَ ، ويُخمِلُ الذِّكرَ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الاِستِسقاءِ _: ألا وإنَّ الأَرضَ الَّتي تُقِلُّكُم وَالسَّماءَ الَّتي تُظِلُّكُم مُطيعَتانِ لِرَبِّكُم ، وما أصبَحَتا تَجودانِ لَكُم بِبَرَكَتِهِما تَوَجُّعا لَكُم ، ولا زُلفَةً إلَيكُم ، ولا لِخَيرٍ تَرجُوانِهِ مِنكُم ؛ ولكِن اُمِرَتا بِمَنافِعِكُم فَأَطاعَتا ، واُقيمَتا عَلى حُدودِ مَصالِحِكُم فَقامَتا . إنَّ اللّهَ يَبتَلي عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، وحَبسِ البَرَكاتِ ، وإغلاقِ خَزائِنِ الخَيراتِ ؛ لِيَتوبَ تائِبٌ ، ويُقلِعَ مُقلِعٌ ، ويَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ ، ويَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ . وقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، ورَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : « اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا . (3) » فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ما ضَرَبَ اللّهُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 4030 .
2- .البلد الأمين : 39 ، بحار الأنوار : 87 / 327 / 5 .
3- .نوح : 10 _ 12 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، بحار الأنوار : 91 / 312 / 3 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 444 .

ص: 99

امام على عليه السلام :هر گاه گناهان جلوه گر شوند ، بركت ها رخت برمى بندند .

امام على عليه السلام_ در دعاى خويش _: بار خدايا! از تو آمرزش مى جويم براى هر گناهى كه به گمراهى فرا خوانَد ، از هدايت باز دارد ، روزى را كاهش دهد ، سود و ثمر را نابود سازد ، و ياد [و نامِ آدمى] را محو كند .

امام على عليه السلام_ در طلبِ باران _: بدانيد زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مى كند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است ، فرمانبردار پروردگارتان هستند و اگر بركت ها ، خود را بر شما ارزانى مى دارند ، بدان سبب نيست كه بر شما دل مى سوزانند يا مى خواهند به شما تقرّب جويند يا از شما اميد خيرى دارند ؛ بلكه خداوند آن دو را فرمان داده كه به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت كرده اند . خداوند زمين و آسمان را براى حفظ مصالح شما بر پاى داشته و آن دو نيز بر پاى ايستاده اند . همانا خداى ، بندگانش را كه اعمال ناشايست مرتكب شوند ، به كاستن ميوه هاشان و نگه داشتن بركت ها از ايشان و فروبستن گنجينه هاى خير به روى آنان ، مى آزمايد ؛ تا توبه كننده توبه كند ، گناهكار از گناه باز ايستد ، پند گيرنده پند گيرد ، و آن كه اراده گناه كرده منزجر شود . خداوند ، آمرزش خواستن را سبب فراوانىِ روزى و رحمت بر آفريدگان قرار داده ، كه فرمايد : «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد ، كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد» . پس خداوند رحمت كند كسى را كه به توبه روى آورد و از خطاهاى خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پيشى گيرد [= تداركِ امر آخرت كند] .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: خداوند ، بندگان را با تازيانه اى درد آورتر از فقر نمى زند .

.

ص: 100

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضى قَضاءً حَتما أن لا يُنعِمَ عَلَى العَبدِ بِنِعمَةٍ فَيَسلُبَها إيّاهُ ، حَتّى يُحدِثَ العَبدُ ذَنبا يَستَحِقُّ بِذلِكَ النِّقمَةَ . (1)

عنه عليه السلام :أيُّما ناشٍ نَشَأَ في قَومِهِ ثُمَّ لَم يُؤَدَّب عَلى مَعصِيَتِهِ ، كانَ اللّهُ عز و جلأوَّلُ ما يُعاقِبُهُم فيهِ أن يَنقُصَ مِن أرزاقِهِم . (2)

عنه عليه السلام :للّهِِ عُقوبَتانِ : إحداهُما أمرُ الرّوحِ ، وَالاُخرى تَسليطُ بَعضِ النّاسِ عَلى بَعضٍ ؛ فَما كانَ مِن قِبَلِ الرّوحِ فَهُوَ السُّقمُ وَالفَقرُ ... . (3)

3 / 2شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ أشَدُّ مِنَ القَتلِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفُقَر( اءُ ) مِحَنُ الإِسلامِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى إبراهيمَ عليه السلام : خَلَقتُكَ وَابتَلَيتُكَ بِنارِ نُمرودَ ، فَلَوِ ابتَلَيتُكَ بِالفَقرِ ورَفَعتُ عَنكَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ؟ قالَ إبراهيمُ عليه السلام : يا رَبِّ ، الفَقرُ إلَيَّ أشَدُّ مِن نارِ نُمرودَ . قالَ اللّهُ تَعالى : فَبِعِزَّتي وجَلالي ، ما خَلَقتُ فِي السَّماءِ وَالأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 273 / 22 عن أبي عمرو المدائني وص 274 / 24 عن سماعة نحوه ، تفسير العيّاشي : 2 / 206 / 19 عن أبي عمرو المدائني نحوه وفي ذيله «وذلك قول اللّه : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ . . .» ، بحار الأنوار : 73 / 334 / 19 و ج 6 / 56 / 4 .
2- .ثواب الأعمال : 223 عن الحسين بن سالم ، بحار الأنوار : 100 / 78 / 32 .
3- .علل الشرايع : 108 / 5 عن السكوني ، تحف العقول : 355 وفيه «من الروح» بدل «أمر الروح» ، بحار الأنوار : 61 / 296 / 6 .
4- .جامع الأخبار : 299 / 816 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
5- .معاني الأخبار : 402 / 66 عن محمّد بن عبد الحميد عمّن حدّثه ، بحار الأنوار : 6 / 119 / 2 .
6- .جامع الأخبار : 299 / 817 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .

ص: 101

3 / 2 سختى و تلخىِ فقر

امام صادق عليه السلام :پدرم مى فرمود : «همانا خداوند حكم قطعى فرموده كه هرگاه نعمتى به بنده اى داد ، ديگر آن را از وى نستانَد ، مگر اين كه آن بنده گناهى مرتكب شود كه سزاوار چنين مجازاتى گردد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه نوجوانى در ميان قومى رشد كند [و گناه مرتكب شود ]و به سبب گناهش تأديب نشود ، نخستين مجازات خداوند براى آن قوم اين است كه روزى شان را مى كاهد .

امام صادق عليه السلام :خداى را دو گونه مجازات است ؛ يكى مجازات جارى در درون انسان ، و ديگرى مسلّط ساختن برخى از مردم بر برخى ديگر . مجازات هاى جارى در درون انسان ها از اين قرارند: بيمارى ، فقر ، ... .

3 / 2سختى و تلخىِ فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، سخترتر از كشتار است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقيران ، بلاهاى اسلامند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى _ تعالى _ به ابراهيم عليه السلام وحى فرمود: «تو را آفريدم و به آتش نُمرود آزمودم . اگر به فقر بيازمايمت و به تو صبر ندهم ، چه مى كنى؟» ابراهيم عليه السلامگفت: «پروردگارم! نزد من ، فقر سخت تر از آتش نمرود است» . خداى _ تعالى _ گفت: «پس به سرافرازى و شكوهم سوگند! در آسمان و زمين ، سخت تر از فقر نيافريده ام» .

.

ص: 102

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أربَعَةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهرِ : . . . فَقرٌ لا يَجِدُ صاحِبُهُ مُداوِيا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أشَدَّ حُزنَ النِّساءِ ، وأبعَدَ فِراقَ المَوتِ ! وأشَدُّ مِن ذلِكَ كُلِّهِ فَقرٌ يَتَمَلَّقُ صاحِبُهُ ثُمَّ لا يُعطى شَيئا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِي الدّارَينِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ المُحرِقاتُ الموبِقاتُ : فَقرٌ بَعدَ غِنىً ، وذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، وفَقدُ الأَحِبَّةِ . (4)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ يَهدُدنَ القُوى : فَقدُ الأَحِبَّةِ ، وَالفَقرُ فِي الغُربَةِ ، ودَوامُ الشِّدَّةِ . (5)

عنه عليه السلام :الغِنى فِي الغُربَةِ وَطَنٌ ، وَالفَقرُ فِي الوَطَنِ غُربَةٌ . (6)

عنه عليه السلام :لَيسَ فِي الغُربَةِ عارٌ ؛ إنَّمَا العارُ فِي الوَطَنِ الاِفتِقارُ . (7)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 365 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : 206 / 24 عن أنس بن محمّد أبي مالك عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله، روضة الواعظين: 424 وليس فيه «يا عليّ» ، بحارالأنوار : 72 / 39 / 35 و ج75 / 338 / 11.
2- .الكافي : 8 / 220 / 273 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .عوالي اللآلي : 1 / 40 / 41 ، بحار الأنوار : 72 / 30 .
4- .غرر الحكم : 4682 .
5- .غرر الحكم : 4683 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 56 ، روضة الواعظين : 497 ، مشكاة الأنوار : 228 / 637 ، غرر الحكم : 1423 و1422 وفيه «ممتهن» بدل «غربة» ، بحار الأنوار : 72 / 46 / 57 .
7- .غرر الحكم : 7517 .

ص: 103

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! چهار چيز كمر را مى شكنند ؛ . . . فقرى كه فردِ مبتلا به آن ، چاره اى برايش نيابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه سخت است اندوهگينىِ زنان ؛ و چه دورى آفرين است جدايىِ مرگ! امّا از اين همه سخت تر ، فقرى است كه فردِ مبتلا به آن ، چاپلوسى مى كند ، ليكن چيزى نمى يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، در هر دو جهان ، مايه سيه رويى است .

امام على عليه السلام :سه چيز ، سوزاننده و هلاكت آورند ؛ فقر پس از توانگرى ، خوارى پس از سرافرازى ، و از دست دادنِ دوستان .

امام على عليه السلام :سه چيز توان ها را درهم مى كوبند ؛ از دست دادنِ دوستان ، فقر در غربت ، و پايدارىِ روزگارِ سختى .

امام على عليه السلام :توانگرى در غربت ، [همچون] وطن داشتن است ؛ و فقر در وطن ، [همچون] غربت .

امام على عليه السلام :غريب بودن ننگ نيست ؛ ننگ ، فقير بودن در وطن است .

.

ص: 104

عنه عليه السلام :مَنِ استَغنى كَرُمَ عَلى أهلِهِ ، ومَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَيهِم . (1)

عنه عليه السلام :القَبرُ خَيرٌ مِنَ الفَقرِ . (2)

عنه عليه السلام :الفَقرُ المَوتُ الأَكبَرُ . (3)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: يا بُنَيَّ ، إنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، وأشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ البَدَنِ ، وأشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ القَلبِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقرُ مَعَ الدَّينِ المَوتُ الأَحمَرُ ؛ الفَقرُ مَعَ الدَّينِ الشَّقاءُ الأَكبَرُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثٌ مَنِ ابتُلِيَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ تَمَنَّى المَوتَ : فَقرٌ مُتَتابِعٌ ، وحُرمَةٌ فاضِحَةٌ ، وعَدُوٌّ غالِبٌ . (6)

عنه عليه السلام :أربَعَةُ أشياءَ القَليلُ مِنهاكَثيرٌ : النّارُ ، وَالعَداوَةُ ، وَالفَقرُ ، وَالمَرَضُ . (7)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ [حِكايَةً عَن نَبِيِّهِ] : «لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَا مَسَّنِىَ السُّوءُ ؛ (8) » يَعنِي الفَقرَ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8879 .
2- .الكافي : 8 / 21 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، غرر الحكم : 392 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 163 ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، الأمالي للمفيد : 189 / 15 ، تنبيه الخواطر : 2 / 170 كلاهما عن رفاعة عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن : 2 / 436 / 2510 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عليه السلام ، تفسير العيّاشي: 1 / 120 / 379 عن عمرو بن جميع رفعه ، بحار الأنوار : 72 / 45 / 54 .
4- .الأمالي للطوسي : 146 / 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه ، نهج البلاغة : الحكمة 388 ، تحف العقول : 203 وفيه «ألا إنّ ...» ، بحار الأنوار : 72 / 53 / 83 و ص 124 / 1 .
5- .غرر الحكم : 1308 و 1309 وراجع ميزان الحكمة: الفقر : 3230 الفقر من الدين موت احمر .
6- .تحف العقول : 318 ، بحار الأنوار : 78 / 232 / 31 .
7- .نثر الدرّ : 1 / 351 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 276 / 190 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .
8- .الأعراف : 188 .
9- .معاني الأخبار : 172 / 1 ، تفسير العيّاشي : 2 / 43 / 124 كلاهما عن خلف بن حمّاد عن رجل ، طب الأئمّة لابني بسطام : 55 عن جابر الجعفيعن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: 26/102 و ج 86 / 143 .

ص: 105

امام على عليه السلام :هر كه توانگر باشد ، پيش خاندانش گرامى است ؛ و هر كه فقير باشد ، نزد ايشان خوار .

امام على عليه السلام :گور بهتر از فقر است .

امام على عليه السلام :فقر ، مرگِ سخت تر است .

امام على عليه السلام_ در سفارش وى به فرزندش حسن عليه السلام _: جانِ پسر! تنگدستى ، بلا است ؛ سخت تر از آن ، ناتندرستى ؛ و از آن سخت تر ، بيمارىِ دل !

امام على عليه السلام :فقر در حال وامدارى ، مرگ سرخ است ؛ و تيره روزىِ سخت تر .

امام صادق عليه السلام :سه چيزند كه هركس به يكى از آن ها گرفتار شود ، مرگ را آرزو مى كند : فقر دنباله دار ، برباد رفتگى ناموس ، چيرگىِ دشمن .

امام صادق عليه السلام :چهار چيزند كه اندكشان هم بسيار است ؛ آتش ، دشمنى ، فقر ، و بيمارى .

امام صادق عليه السلام :هر آينه خداى _ تعالى _ [از زبان پيامبرش] مى فرمايد : «و اگر غيب مى دانستم ، همانا نيكى و خواسته بسيار گِرد مى كردم و هيچ بدى و گزندى به من نمى رسيد» ؛ و مراد از بدى و گزند ، فقر است .

.

ص: 106

عنه عليه السلام :مَرِضَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَعادَهُ قَومٌ فَقالوا لَهُ : كَيفَ أصبَحتَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَقالَ : أصبَحتُ بِشَرٍّ . فَقالوا : سُبحانَ اللّهِ! هذا كَلامُ مِثلِكَ؟ فَقالَ : يَقولُ اللّهُ تَعالى : «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ، (1) » فَالخَيرُ الصِّحَّةُ وَالغِنى ، وَالشَّرُّ المَرَضُ وَالفَقرُ ؛ ابتِلاءً وَاختِبارا . (2)

عنه عليه السلام :كانَ في ما أوصى بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ : يا بُنَيَّ . . . ذُقتُ المَراراتِ كُلَّها فَلَم أذُق شَيئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ . (3)

3 / 3الاِستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ ، وَالفَقرِ ، وعَذابِ القَبرِ . (4)

.


1- .الأنبياء : 35 .
2- .الدعوات : 168 / 469 ، تفسير مجمع البيان : 7 / 74 نحوه .
3- .الأمالي للصدوق : 766 / 1031 عن حمّاد بن عيسى ، قصص الأنبياء : 196 / 247 عن يحيى بن سعيد القطّان ، بحار الأنوار : 13 / 421 / 16 وراجع الكافي : 4 / 22 / 8 وكنز الفوائد : 2 / 66 .
4- .سنن النسائي: 3 / 74 وج 8 / 262 ، مسند ابن حنبل : 7 / 306 / 20403 وص 321 / 20469 ، المستدرك على الصحيحين: 1 / 90 / 99 و ص 383 / 927 كلّها عن أبي بكرة ، كنز العمّال : 2 / 200 / 3746 نقلاً عن المعجم الكبير عن عثمان بن أبي وقّاص ؛ من لا يحضره الفقيه : 2 / 543 / 3135 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه .

ص: 107

3 / 3 پناه جُستن از فقر

امام صادق عليه السلام :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيمار شد . گروهى به ديدار او رفتند و به وى گفتند: «اى اميرالمؤمنين! چگونه اى؟» فرمود: «بدحالم» . گفتند : «سبحان اللّه ! چون تويى چنين مى گويد؟» فرمود: «خداى _ تعالى _ فرموده است: «و شما را به شر و خير مى آزماييم ، آزمودنى ؛ و به سوى ما بازگردانده مى شويد» . مراد از خير ، تندرستى و توانگرى است ؛ و مراد از شر ، بيمارى و ندارى ؛ به منظور آزمايش و امتحانِ آدميان» .

امام صادق عليه السلام :از جمله سفارش هاى لقمان به پسرش اين بود : جانِ پسر! . . . همه تلخى ها را چشيدم ؛ چيزى تلخ تر از فقر نيافتم .

3 / 3پناه جُستن از فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! هر آينه از كفر و فقر و عذاب قبر به تو پناه مى جويم .

.

ص: 108

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ بارِك لَنا فِي الخُبزِ ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَهُ ؛ فَلَولاَ الخُبزُ ما صَلَّينا ولا صُمنا ، ولا أدَّينا فَرائِضَ رَبِّنا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وقَنِّعني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ ، وأعِذني مِنَ الفَقرِ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :نَعوذُ بِكَ . . . مِن فِقدانِ الكَفافِ . . . ومِنَ الفَقرِ إلَى الأَكفاءِ ، ومِن مَعيشَةٍ في شِدَّةٍ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . . . ولا تَجعَل عَيشي كَدّا كَدّا ، ولا تَرُدَّ دُعائي عَلَيَّ رَدّا ؛ فَإِنّي لا أجعَلُ لَكَ ضِدّا ، ولا أدعو مَعَكَ نِدّا . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :اللّهُمَّ . . . لا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ولا تَبتَلِني بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ ، أعطِني . . . مَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 73 / 13 وج 6 / 287 / 6 ، المحاسن : 2 / 416 / 2460 كلّها عن أبي البختري رفعه ، بحار الأنوار : 66 / 270 / 6 .
2- .مُهج الدعوات : 134 ، نهج البلاغة : الخطبة 215 ، بحار الأنوار : 94 / 242 / 9 .
3- .بحار الأنوار : 85 / 261 / 5 نقلاً عن البلد الأمين .
4- .الصحيفة السجّادية : 46 الدعاء 8 وراجع مُهج الدعوات : 36 .
5- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
6- .الكافي : 2 / 589 / 26 ، تهذيب الأحكام : 3 / 77 / 234 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، إقبال الأعمال : 1 / 108 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 97 / 379 / 1 .

ص: 109

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! براى ما در نان بركت قرار ده و ميان ما و آن ، جدايى مينداز . اگر نان نبود ، ما نماز نمى خوانديم و روزه نمى گزارديم و واجب هاى پروردگارمان را انجام نمى داديم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! هر آينه به تو پناه مى جويم از اين كه در [سايه ]توانگرى ات ، دچار فقر شوم .

امام على عليه السلام_ در قنوت خويش _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و مرا با حلالت از حرامت بى نياز ساز و از فقر در امانم دار .

امام زين العابدين عليه السلام :به تو پناه مى جوييم . . . از توان نداشتن براى تأمين نيازهاى خود . . .و از فقر نزد همگنان و از زندگانىِ سخت .

امام زين العابدين عليه السلام _ از دعاى مكارم الأخلاق وى _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و زندگانى ام را سخت مساز و دعايم را باز مگردان ؛ كه هر آينه من براى تو ناسازى قرار نمى دهم و با تو شريكى را نمى خوانم .

امام باقر عليه السلام :بار خدايا . . . مرا روزى اى مده كه سركشم سازد و به فقرى دچارم مكن كه به سببِ ابتلا در تنگنا به تيره بختى افتم . . . مرا در دنيايم زندگانى گشاده و شيرين و گوارا عطا فرما و دنيا را زندانِ من مساز .

.

ص: 110

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ إذا أصبَحَ : . . . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالوَقرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن سوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... لا تُفقِرنا بَعدَ إذ أغنَيتَنا . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام_ في دُعاءِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ بِذلِكَ فَاكفِني هَولَ هذِهِ السَّنَةِ وآفاتِها ، وأسقامَها وفِتنَتَها ، وشُرورَها وأحزانَها ، وضيقَ المَعاشِ فيها . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 525 / 13 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : 95 / 153 ، بحار الأنوار : 86 / 264 / 34 نقلاً عن مكارم الأخلاق .
2- .تهذيب الأحكام : 3 / 126 / 268 ، البلد الأمين : 235 كلاهما عن أبي بصير .
3- .الكافي : 4 / 73 / 3 ، تهذيب الأحكام : 3 / 108 / 266 ، المقنعة : 323 كلّها عن عليّ بن رئاب ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 104 / 1848 ، الإقبال : 1 / 117 .

ص: 111

امام صادق عليه السلام :پدرم صبحگاهان مى فرمود : « . . . بار خدايا! هر آينه به تو پناه مى برم از اين كه تيره بختى را درك كنم و از دشمنان سرزنش بينم . به تو پناه مى جويم از فقر و سنگين بارى ؛ و از اين كه در خاندان و دارايى و فرزندانم ، چهره اى زشت يابم» .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! . . . از آن پس كه مرا توانگرى بخشيدى ، به فقر گرفتارم مكن .

امام كاظم عليه السلام _ در دعاى ماه رمضان _ :بار خدايا! بدين سان ، بيم و آفت هاى اين سال و بيمارى ها و فتنه و بدى ها و اندوه ها و تنگناىِ معيشت در آن را از من دور بدار .

.

ص: 112

الفصل الرابع: مضارّ التخلّف الاقتصادي4 / 1الكُفررسول اللّه صلى الله عليه و آله :كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولا رَحمَةُ رَبّي عَلى فُقَراءِ اُمَّتي ، كادَ الفَقرُ يَكونُ كُفرا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما يَخشَى المُؤمِنُ الفَقرَ مَخافَةَ الآفاتِ عَلى دينِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ الشَّيءُ الفَقرُ ، لَولا أنَّهُ يَهيجُ فِناءَ الكُفرِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 307 / 4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 12 / 40 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للصدوق : 371 / 465 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 1 / 158 ؛ حلية الأولياء : 3 / 53 وص 109 وج 8 / 253 ، تاريخ أصبهان : 1 / 342 / 622 ، مسند الشهاب : 1 / 342 / 586 كلّها عن أنس عنه صلى الله عليه و آله .
2- .جامع الأخبار : 300 / 817 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
3- .ربيع الأبرار : 4 / 142 .
4- .الفردوس : 4 / 261 / 6770 عن محمّد بن الجنيد .

ص: 113

فصل چهارم : زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى

4 / 1 كفر

فصل چهارم: زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى4 / 1كفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، انسان را در آستانه كفر قرار مى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر پروردگار من به فقيران امّتم مهر نمى ورزيد ، فقر آنان را در آستانه كفر قرار مى داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جز اين نيست كه بيم مؤمن از فقر از آن رو است كه دينش آفت مى پذيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر فقر ، كفر را به ميدان دارى برنمى انگيخت ، نيكو چيزى بود .

.

ص: 114

عنه صلى الله عليه و آله :اُذَكِّرُ اللّهَ الوالِيَ مِن بَعدي عَلى اُمَّتي ، ألاّ يَرحَمَ عَلى جَماعَةِ المُسلِمينَ ؛ فَأَجَلَّ كَبيرَهُم ، ورَحِمَ ضَعيفَهُم ، ووَقَّرَ عالِمَهُم ، ولَم يَضُرَّ بِهِم فَيُذِلَّهُم ، ولَم يُفقِرهُم فَيُكفِرَهُم . (1)

ربيع الأبرار : سُئِلَ عَلِيٌّ عليه السلام :أيُّ شَيءٍ أقرَبُ إلَى الكُفرِ؟ فَقالَ : ذو فاقَةٍ لا صَبرَ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الفَقرُ طَرَفُ الكُفرِ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا يَكُن فَقرُكَ كُفرا ، وغِناكَ طُغيانا . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: بَلَوتُ صُروفَ الدَّهرِ سِتّينَ حِجَّةًوجَرَّبتُ حالَيهِ مِنَ العُسرِ وَاليُسرِ فَلَم أرَ بَعدَ الدّينِ خَيرا مِنَ الغِنىولَم أرَ بَعدَ الكُفرِ شَرّا مِنَ الفَقرِ (5)

4 / 2الجَهلالإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ وَالجَهلِ _: وَالغِنى وضِدُّهُ الفَقرُ . (6)

.


1- .الكافي : 1 / 406 / 4 ، قرب الإسناد : 100 / 337 كلاهما عن حنان بن سدير عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 22 / 495 / 41 وج 27 / 246 / 6 .
2- .ربيع الأبرار : 2 / 517 .
3- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 296 / 388 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 262 / 185 .
6- .الكافي : 1 / 22 / 14 ، الخصال : 590 / 13 ، علل الشرايع : 114 / 10 ، المحاسن : 1 / 313 / 620 ، مشكاة الأنوار : 442 / 1485 كلّها عن سماعة بن مهران ، بحار الأنوار : 1 / 158 / 30 .

ص: 115

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس را كه پس از من بر امّتم حكمرانى يابد ، به ياد خدا توصيه مى كنم ؛ كه حتما بر جماعت مسلمانان مهر ورزد ؛ بزرگسالانشان را گرامى شمارد ، بر ناتوانانشان رحمت آورد ، دانشمندانشان را بزرگ دارد ، و آنان را زيان نرساند كه خوارشان سازد و به فقر دچارشان نكند كه كافرشان كند .

ربيع الابرار : از امام على عليه السلامپرسيده شد : «چه چيز به كفر نزديك تر است؟» فرمود: «[فقرِ] فقيرى كه او را صبر نيست» .

امام على عليه السلام :فقر ، كناره كفر است .

از امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: مباد كه فقرت به كفر بينجامد و توانگرى ات به سركشى!

از امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: شصت سال ، دگرگونى هاى روزگار را آزمودمو هم حالت تنگنايش را تجربه كردم و هم حال آسانى اش را پس چيزى را ماوراى دين ، بهتر از توانگرى نيافتمو چيزى را ماوراى كفر ، بدتر از فقر نديدم

4 / 2نادانىامام صادق عليه السلام_ در شمارشِ سپاهيان دانش و نادانى _: و [ديگر از سپاهيان دانش ]توانگرى است كه ضدّ آن ، فقر است .

.

ص: 116

عنه عليه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ ؛ فَأَوَّلُها : صِحَّةُ البَدَنِ ، وَالثّانِيَةُ : الأَمنُ ، وَالثّالِثَةُ : السَّعَةُ فِي الرِّزقِ ... . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: لا تَلُم إنسانا يَطلُبُ قوتَهُ ؛ فَمَن عَدِمَ قوتَهُ كَثُرَ خَطاياهُ . (2)

4 / 3الذِّلَّةالإمام عليّ عليه السلام :القِلَّةُ ذِلَّةٌ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقيرُ فِي الوَطَنِ مُمتَهَنٌ . (5)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن أثرى كَرُمَ عَلى أهلِهِ ، ومَن أملَقَ هانَ عَلى وُلدِهِ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: إذا أيسَرتَ فَكُلُّ الرِّجالِ رِجالُكَ ، وإذا أعسَرتَ أنكَرَكَ أهلُكَ . (7)

.


1- .الخصال : 284 / 34 عن أبي خالد السجستاني ، بحار الأنوار : 74 / 186 / 5 .
2- .جامع الأخبار : 300 / 818 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
3- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .
4- .غرر الحكم : 3428 .
5- .غرر الحكم : 1422 .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 529 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 289 / 309 .

ص: 117

4 / 2 نادانى

4 / 3 خوارى

امام صادق عليه السلام :پنج ويژگى اند كه هر كس يكى از آن ها را نداشته باشد ، همواره زندگى اش كاستى دارد ، عقلش زوال مى پذيرد ، و دلش دغدغه دارد ؛ يكم تندرستى ، دوم امنيّت ، سوم گشايشِ روزى ، ... .

امام على عليه السلام_ به پسرش حسن عليه السلام _: كسى را كه در پى روزى است ، سرزنش مكن ؛ كه هر كس بى روزى مانَد ، خطاهايش بسيار مى شود .

4 / 3خوارىامام على عليه السلام:كم داشتن ، خوارى است .

امام على عليه السلام:هر آينه فقر ، خوارىِ جان است و مايه سرگشتگىِ عقل و فراهم آورنده اندوه .

امام على عليه السلام:فقير در وطن ، فرومايه است .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: آن كه توانگر باشد ، نزد خاندانش گرامى است ؛ و آن كه تنگدست باشد ، نزد فرزندانش خوار .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: هر گاه گشاده دست باشى ، همه مردان مردانِ تواند ؛ و هر گاه به تنگدستى افتى ، خانواده ات نيز تو را نمى شناسند .

.

ص: 118

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: نَظَرتُ إلى كُلِّ ما يُذِلُّ العَزيزَ ويَكسِرُهُ ، فَلَم أرَ شَيئا أذَلَّ لَهُ ولا أكسَرَ مِنَ الفاقَةِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: سوءُ حَملِ الغِنى يورِثُ مَقتا ، وسوءُ حَملِ الفاقَةِ يَضَعُ شَرَفا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :خَمسَةٌ مِن خَمسَةٍ مُحالٌ : . . . وَالهَيبَةُ مِنَ الفَقيرِ مُحالٌ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: مَساكينُ أهلِ الفَقرِ حَتّى قُبورُهُمعَلَيها تُرابُ الذُّلِّ بَينَ المَقابِرِ (4)

4 / 4النِّسيانرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، هَل يَنتَظِرُ أحَدُكُم إلاّ غِنىً مُطغِيا ، أو فَقرا (5) مُنسِيا؟! (6)

الإمام عليّ عليه السلام :الفَقرُ يُنسي . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 293 / 355 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 287 / 285 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 58 / 5092 ، الخصال : 269 / 5 عن أبي عبد اللّه البرقي رفعه ، بحار الأنوار : 78/194/9 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 264 / 187 .
5- .في المصدر: «فقيراً» وما نقلناه هو الصحيح كما في مكارم الأخلاق .
6- .الأمالي للطوسي : 527 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 364 / 2661 كلاهما عن أبي الأسود الدؤلي ، بحار الأنوار : 77 / 76 / 2 وج 81 / 188 / 45 نقلاً عن الدعوات للراوندي ؛ المستدرك على الصحيحين : 4 / 357 / 7906 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 15 / 906 / 43564 .
7- .غرر الحكم : 24 .

ص: 119

4 / 4 فراموشى

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: نگريستم به هر چه عزيز را خوار و سرشكسته مى كند ؛ هيچ چيز را براى خوار ساختن و سرشكسته كردن وى بدتر از فقر نديدم .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او) _: بد بهره بردن از توانگرى ، كينه و نفرت را بر جاى مى نهد و بد تحمّل كردنِ فقر ، شرافت را مى كاهد .

امام صادق عليه السلام :پنج چيز از پنج كس ناممكن است: . . . و فقير را شكوهمندى ممكن نيست .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به وى _ :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به وى _ : فقيران نيازمند [چنان خوارند كه] حتّى بر گورهاشان نيزدر ميانه گورستان ها ، خاكِ خوارى نشسته است .

4 / 4فراموشىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! آيا هر يك از شما انتظار دارد جز توانگرى سركشى زا يا فقر فراموشى آور را؟

امام على عليه السلام:فقر ، فراموشى آور است .

.

ص: 120

4 / 5النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ وَالجَهلُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الحِرمانُ خِذلانٌ . (2)

عنه عليه السلام :مَنِ افتَقَرَ فيها [ أي فِي الدُّنيا ] حَزِنَ . (3)

عنه عليه السلام :لَقَد عُلِّقَ بِنِياطِ هذَا الإِنسانِ بَضعَةٌ هِيَ أعجَبُ ما فيهِ ، وذلِكَ القَلبُ ، وذلِكَ أنَّ لَهُ مَوادَّ مِنَ الحِكمَةِ وأضداداً مِن خِلافِها . . . وإن عَضَّتهُ الفاقَةُ شَغَلَهُ البَلاءُ . (4)

عنه عليه السلام :ضَرورَةُ الفَقرِ تَبعَثُ عَلى فَظيعِ الأَمرِ . (5)

عنه عليه السلام :الفَقرُ يُخرِسُ الفَطِنَ عَن حُجَّتِهِ ، وَالمُقِلُّ غَريبٌ في بَلدَتِهِ . (6)

عنه عليه السلام :الدَّولَةُ تَرُدُّ خَطاءَ صاحِبِها صَوابا ، وصَوابَ ضِدِّهِ خَطاءً . (7)

عنه عليه السلام_ لاِبنِهِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: يا بُنَيَّ ، الفَقيرُ حَقيرٌ ؛ لا يُسمَعُ كَلامُهُ ، ولا يُعرَفُ مَقامُهُ ، ولَو كانَ الفَقيرُ صادِقا يُسَمّونَهُ كاذِبا ، ولَو كانَ زاهِدا يُسَمّونَهُ جاهِلاً . يا بُنَيَّ ، مَنِ ابتُلِيَ بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِيَ بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالضَّعفِ في يَقينِهِ ، وَالنُّقصانِ في عَقلِهِ ، وَالرِّقَّةِ في دينِهِ ، وقِلَّةِ الحَياءِ في وَجهِهِ ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ . (8)

.


1- .الفردوس : 3 / 71 / 4200 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 10 / 134 / 28669 .
2- .غرر الحكم : 101 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 82 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 118 ، تحف العقول : 201 ، الأمالي للسيّد المرتضى : 1/107،الاختصاص: 188، بحار الأنوار: 73/120/110؛ مطالب السؤول: 52، المناقبللخوارزمي: 364 / 379 عن عبيد اللّه بن محمّد التقي عن شيخ من بني عدي ، كنز العمّال : 3 / 720 / 8567 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 108 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 97 نحوه ، بحار الأنوار : 70 / 60 / 41 .
5- .غرر الحكم : 5894 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 3 ، أعلام الدين : 159 ، روضة الواعظين : 497 ، مشكاة الأنوار : 228 / 637 ، بحار الأنوار : 72 / 46 / 57 وراجع دستور معالم الحكم : 23 .
7- .غرر الحكم : 1806 .
8- .جامع الأخبار : 300 / 818 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .

ص: 121

4 / 5 گوناگون

4 / 5گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادارى و نادانى ، هر عيبى را آشكار مى كنند .

امام على عليه السلام :بى روزى ماندن ، خوارمايگى است .

امام على عليه السلام :هر كه در آن [= دنيا] گرفتار فقر شود ، اندوهگين است .

امام على عليه السلام :به رگ دل انسان ، پاره اى گوشت آويخته است كه از شگفت ترين چيزها است ؛ و آن ، قلب او است كه در آن ، مايه هايى از حكمت است و مايه هايى خلاف آن . . . واگر به فقر دچار آيد ، به بلا افتد .

امام على عليه السلام :ناچارىِ فقر ، انسان را به كار[هاى] زشت و وحشت انگيز وا مى دارد .

امام على عليه السلام :فقر ، زبان زيرك را از بيان حجّتش برمى بندد و بينوا در شهر خود غريب است .

امام على عليه السلام :دولتمندى ، نادرستِ توانگر را درست جلوه مى دهد و درستِ فقير را نادرست .

امام على عليه السلام_ به پسرش امام حسن عليه السلام _: جانِ پسر! فقير كوچك است ؛ سخنش شنيده نمى شود ؛ و رتبه اش دانسته نيست . فقير هر چند كه راستگو باشد ، دروغگويش مى خوانند و اگر زهد پيشه كند ، نادانش مى شمارند . جان پسر! هر كس گرفتار فقر شود ، به چهار خصلت مبتلا گردد : سستى در باورش ، كاستى در خِرَدش ، سَبُكى در دينش ، و كم حيايى در چهره اش . پس از فقر به خداوند پناه مى جوييم .

.

ص: 122

عنه عليه السلام_ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: يا بُنَيَّ ، إنّي أخافُ عَلَيكَ الفَقرَ ، فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدّينِ ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ ، داعِيَةٌ لِلمَقتِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :فِي الفَقرِ الحاجَةُ إلَى البَخيلِ . (2)

عنه عليه السلام :غَلاءُ السِّعرِ يُسيءُ الخُلُقَ ، ويُذهِبُ الأَمانَةَ ، ويُضجِرُ المَرءَ المُسلِمَ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :المَسكَنَةُ مِفتاحُ البُؤسِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: غالَبتُ كُلَّ شَديدَةٍ فَغَلَبتُهاوَالفَقرُ غالَبَني فَأَصبَحَ غالِبي إن اُبدِهِ يَفضَح وإن لَم اُبدِهِيَقتُل فَقُبِّحَ وَجهُهُ مِن صاحِبِ (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 319 ، بحار الأنوار : 72 / 53 / 83 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 401 / 5862 ، الخصال : 153 / 188 ، الأمالي للصدوق : 471 / 629 كلّها عن عبد اللّه بن مسكان ، بحار الأنوار : 73 / 301 / 5 وج 78 / 191 / 3 .
3- .الكافي : 5 / 164 / 6 عن حفص بن عمر عن رجل .
4- .العُدد القويّة : 297 / 28 ، الدرّه الباهرة : 37 ، نزهة الناظر : 129 / 13 وفيهما «المسألة» بدل «المسكنة» ، بحار الأنوار : 78 / 353 / 9 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 72 / 29 .

ص: 123

امام على عليه السلام_ به پسرش محمّد بن حنفيّه _: جانِ پسر! هر آينه از فقر بر تو بيمناكم . پس از فقر به خدا پناه جوى ؛ كه فقر سبب كاستىِ دين ، زشت انديشى ، و زمينه ساز كينه و دشمنى است .

امام صادق عليه السلام :در [حال] فقر ، نياز به بخيل پيش مى آيد .

امام صادق عليه السلام :افزايش قيمت[ها] سبب بدرفتارى است ؛ امانتدارى را از ميان مى بَرَد ؛ و انسان مسلمان را به ستوه مى آورد .

امام رضا عليه السلام :نيازمندى ، كليد تيره روزى است .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به او _: با هر دشوارى رويارو گشتم و بر آن چيره شدمامّا فقر كه با من روبه رو شد ، بر من چيره گشت . اگر آشكارش كنم ، مايه رسوايى است و اگر بپوشانمش ،مرا مى كشد ؛ پس چه بدهمنشينى است كه رويش سياه باد!

.

ص: 124

الفصل الخامس: التنمية الموعودة في الإسلامالكتاب :« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنم بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُونَ بِى شَيْ_ئا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ءِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ .»

ا (1) لحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى يَكثُرَ فيكُمُ المالُ ، فَيَفيضَ حَتّى يُهِمَّ رَبَّ المالِ مَن يَقبَلُ صَدَقَتَهُ ، وحَتّى يَعرِضَهُ فَيَقولَ الَّذي يَعرِضُهُ عَلَيهِ : لا أرَبَ لي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَخرُجُ في آخِرِ اُمَّتِي المَهدِيُّ ؛ يَسقيهِ اللّهُ الغَيثَ ، وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها ، ويُعطَى المالُ صَحاحا ، وتَكثُرُ الماشِيَةُ ، وتَعظُمُ الاُمَّةُ ، يَعيشُ سَبعا أو ثَمانِيا _ يَعني حِجَجا . (3)

.


1- .النور : 55 .
2- .صحيح البخاري : 2 / 512 / 1346 وج 6 / 2606 / 6704 ، صحيح مسلم : 2 / 701 / 61 ، مسند ابن حنبل: 3/627/10864 كلاهما نحوه وكلّها عن أبيهريرة، كنزالعمّال: 14/204/38401.
3- .المستدرك على الصحيحين: 4/601/8673 عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال:14/273/38700.

ص: 125

فصل پنجم : توسعه نويد داده شده در اسلام

فصل پنجم: توسعه نويد داده شده در اسلامقرآن:«خدا آن كسان از شما را كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند ، وعده داده كه هر آينه آنان را در زمين جانشينِ [ديگران] كند ، چنان كه كسانى را كه پيش از ايشان بودند ، جانشين كرد و دينشان را كه برايشان پسنديده است ، بر جاى و استوار سازد و بيمشان را به ايمنى دگرگون كند ، در حالى كه مرا پرستند و چيزى را با من شريك نسازند؛ و هر كه پس از آن كفر ورزد و ناسپاسى كند ، آنانند بدكارانِ نافرمان .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رستاخيز برپا نمى شود مگر آن كه [پيش از آن] مال در ميان شما فراوان گردد و فراگير شود ، چندان كه صاحب مال نگرانِ يافتنِ كسى باشد كه صدقه اش را بپذيرد و به هر كه مالش را عرضه كند ، گويد : «مرا نيازى نيست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در امّت واپسين من ، مهدى برمى خيزد كه خداوند باران را به او مى نوشاند و [بدين سان] زمين روييدنى هايش را برون مى آورد ؛ مال به درستى بخشيده مى شود ؛ چهارپايان فزونى مى گيرند ؛ امّت شكوه مى يابد . او هفت يا هشت سال [حكمرانى و] زندگى مى كند .

.

ص: 126

عنه صلى الله عليه و آله :يَكونُ في اُمَّتِي المَهدِيُّ ، إن قُصِرَ فَسَبعٌ وإلاّ فَتِسعٌ ، فَتَنعَمُ فيهِ اُمَّتي نَعمَةً لَم يَنعَموا مِثلَها قَطُّ ؛ تُؤتِي [الأَرضُ] اُكُلَها ، ولا تَدَّخِرُ مِنهُم شَيئا ، وَالمالُ يَومَئِذٍ كُدوسٌ؛ فَيَقومُ الرَّجُلُ فَيَقولُ: يا مَهدِيُّ أعطِني، فَيَقولُ : خُذ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو سعيد الخدريّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُبَشِّرُكُم بِالمَهدِيِّ؟ يُبعَثُ في اُمَّتي عَلَى اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزَلازِلَ ، فَيَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت جَورا وظُلما ؛ يَرضى عَنهُ ساكِنُ السَّماءِ وساكِنُ الأَرضِ ؛ يَقسِمُ المالَ صَحاحا . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : ما صَحاحا؟ قالَ : بِالسَّوِيَّةِ بَينَ النّاسِ . قالَ : ويَملَأُ اللّهُ قُلوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله غِنىً ، ويَسَعُهُم عَدلُهُ ، حَتّى يَأمُرَ مُنادِيا فَيُنادي فَيَقولُ : مَن لَهُ في مالٍ حاجَةٌ ؟ فَما يَقومُ مِنَ النّاسِ إلاّ رَجُلٌ ، فَيَقولُ : اِيتِ السَّدّانَ _ يَعنِي الخازِنَ _ فَقُل لَهُ : إنَّ المَهدِيَّ يَأمُرُكَ أن تُعطِيَني مالاً ، فَيَقولُ لَهُ : اُحثُ ، حَتّى إذا جَعَلَهُ في حِجرِهِ وأبرَزَهُ نَدِمَ ؛ فَيَقولُ : كُنتُ أجشَعَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ نَفسا ، أوَ عَجَزَ عَنّي ما وَسِعَهُم!؟ قالَ : فَيَرُدُّهُ ، فَلا يُقبَلُ مِنهُ ، فَيُقالُ لَهُ : إنّا لا نَأخُذُ شَيئا أعطَيناهُ . (2)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1367 / 4083 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 601 / 8675 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، المعجم الأوسط : 5 / 311 / 5406 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 14 / 274 / 38706 ؛ بحار الأنوار : 51 / 88 .
2- .مسند ابن حنبل : 4/75/11326 وص104/11484، الصواعق المحرقة: 166 كلاهما نحوه ، عقد الدرر: 164، كنز العمّال: 14/261/38653 ؛ دلائل الإمامة : 471/463 نحوه ، الملاحم والفتن: 322 / 465 .

ص: 127

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در امّت من مهدى [حاكم] خواهد بود و دوران حكومتش دست كم هفت سال و حدّاكثر نُه سال خواهد بود . در آن دوره ، امّت من از چنان نعمتى برخوردار خواهد بود كه تا پيش از آن ، هرگز از آن برخوردار نبوده است . زمين خوردنى هايش را مى بخشد و هيچ چيز را از آنان پنهان نمى دارد . در آن هنگام ، مال خرمن خرمن است ؛ فرد برمى خيزد و مى گويد :«اى مهدى! مرا مالى بخش» ؛ پس وى مى فرمايد: «برگير [آن قدر كه مى خواهى]» .

مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا شما را به مهدى نويد دهم؟ آن گاه كه مردم دچار اختلاف و لرزش هاى شديد باشند ، وى در ميان امّت من برانگيخته خواهد شد و زمين را همان گونه كه از ستم و زور انباشته شده ، از عدل و داد سرشار كند . هم آن كه در آسمان سكونت دارد و هم آن كه در زمين ساكن است ، از او خشنود است . او مال را به درستى بخش مى كند» . مردى به وى گفت: « به درستى يعنى چه؟» فرمود: «[يعنى مال را ]به مساوات ميان مردم [تقسيم مى كند]» . و فرمود: «و خداوند دل هاى امّت محمّد را از توانگرى سرشار مى كند و عدل مهدى همه آن ها را فرا مى گيرد ، چندان كه ندا دهنده اى بانگ برآوَرد : آيا كسى هست كه به مالى نياز داشته باشد؟ از مردم ، جز يك نفر ، كسى برنمى خيزد . مهدى به وى مى فرمايد: نزد خزانه دار رو و به وى بگو : مهدى فرمانت مى دهد كه به من مال عطا كنى . سپس به وى مى گويد : تقسيم كن تا آن گاه كه خزانه دار دامنش را از مال پُر و برجسته مى كند . در اين حال ، آن فرد پشيمان مى شود و مى گويد : من آزمندترين كس در امّت محمّد بودم ؛ آيا آن چه ايشان را فراپوشاند ، نمى تواند مرا هم فرا پوشانَد؟ » فرمود: «آن گاه ، آن مال ها را باز مى گرداند ، امّا ديگر از وى پذيرفته نمى گردد و به وى گفته مى شود : ما آن چه را كه بخشيده ايم ، بازپس نمى گيريم » .

.

ص: 128

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَكونُ في اُمَّتِي المَهدِيُّ ، يَملَأُها قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا ، وتَمطُرُ السَّماءُ مَطَرا كَعَهدِ آدَمَ ، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها ، وتَعيشُ اُمَّتي في زَمانِهِ عَيشا لَم تَعِشهُ قَبلَ ذلِكَ في زَمانٍ قَطُّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَ_رض_ى عَنهُ [أيِ المَهدِيِّ عليه السلام] ساكِنُ السَّماءِ وساكِنُ الأَرضِ ، لا تَدَعُ السَّماءُ مِن قَطرِها شَيئا إلاّ صَبَّتهُ مِدرارا ، ولا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَيئا إلاّ أخرَجَتهُ ، حَتّى تَتَمَنَّى الأَحياءُ الأَمواتَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :تَنعَمُ اُمَّتي في دُنياهُ [أيِ المَهدِيِّ عليه السلام] نِعَما لَم تَنعَم مِثلَهُ قَطُّ ، البَرُّ مِنهُم وَالفاجِرُ ؛ تُرسَلُ السَّماءُ عَلَيهِم مِدرارا ، ولا تَدَّخِرُ الأَرضُ شَيئا مِن نَباتِها ، وَالمالُ كُدوسٌ ، يَأتيهِ الرَّجُلُ فَيَحثو لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَنعَمُ اُمَّتي في زَمَنِ المَهدِيِّ نَعمَةً لَم يَنعَموا مِثلَها قَطُّ ؛ تُرسَلُ السَّماءُ عَلَيهِم مِدرارا ، ولا تُزرَعُ الأَرضُ شَيئا مِنَ النَّباتِ إلاّ أخرَجَتهُ ، وَالمالُ كُدوسٌ ؛ يَقومُ الرَّجُلُ فَيَقولُ : يا مَهدِيُّ أعطِني ، فَيَقولُ : خُذ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ لَيَتِمَّنَّ هذَا الأَمرُ ، حَتّى يَسيرَ الرّاكِبُ مِن صَنعاءَ إلى حَضرَمَوتَ لا يَخافُ إلاَّ اللّهَ ، أوِ الذِّئبَ عَلى غَنَمِهِ ، ولكِنَّكُم تَستَعجِلونَ . (5)

.


1- .الملاحم والفتن : 322 / 464 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : 8 / 678 / 184 نحوه وكلاهما عن أبي سعيد الخدري .
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : 11 / 372 / 20770 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 512 / 8438 نحوه ، الفتن لابن حمّاد : 1 / 358 / 1038 وفيه «نباتها» بدل «مائها» ؛ شرح الأخبار : 3 / 385 / 1261 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار : 51 / 104 / 39 .
3- .الملاحم والفتن : 279 / 405 ؛ الفردوس : 5 / 457 / 8737 نحوه وكلاهما عن أبي سعيد الخدري .
4- .الفتن لابن حمّاد : 1 / 360 / 1048 عن أبي سعيد الخدري ، المعجم الأوسط : 5 / 311 / 5406 عن أبي هريرة وفيه «تدَّخر» بدل «تزرع» ، كنز العمّال : 14 / 273 / 38701 ؛ بحار الأنوار : 51 / 83 / 37 نقلاً عن كشف الغمّة وفيه إلى «أخرجته» .
5- .صحيح البخاري : 3 / 1322 / 3416 وج 6 / 2546 / 6544 ، سنن أبي داود : 3 / 47 / 2649 ، مسند ابن حنبل : 7 / 453 / 21126 وج 10 / 347 / 27286 وفيه «من المدينة» بدل «من صنعاء» وكلّها عن خبّاب ، كنز العمّال : 1 / 263 / 1320 .

ص: 129

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهدى در ميان امّت من خواهد بود و آن را همان گونه كه از ستم و زور لبريز شده ، از عدل و داد سرشار خواهد كرد . آن گاه ، همانند دوران حضرت آدم عليه السلام ، آسمان باران خواهد باريد ؛ زمين بركتش را برون خواهد داد ؛ و امّتم در روزگار وى از چنان زندگانى اى بهره مى برند كه تا آن زمان هرگز نبرده اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از او [= مهدى عليه السلام] هم ساكن آسمان خشنود است و هم ساكن زمين ؛ آسمان هيچ قطره اى از قطره هايش را وانمى گذارد مگر آن كه پيوسته بباراند و زمين از آبش هيچ بهره اى را وانمى نهد مگر آن كه برون مى تراود ، چندان كه زندگان آرزو مى كنند [باز زنده شدنِ] مردگان را .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همه امّت من ، خواه نيكوكار و خواه بدكردار ، در روزگار او [= مهدى عليه السلام] از چنان نعمت هايى برخوردار مى شوند كه تا پيش از آن هرگز نشده اند ؛ آسمان بارانى فراوان و پيوسته بر ايشان مى بارد و زمين هيچ يك از روييدنى هايش را پنهان نمى كند ؛ و مال خرمن خرمن است ، چندان كه هر كس نزد او آيد ، وى مال مى بخشدش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روزگار مهدى عليه السلام ، امّت من از چنان نعمتى برخوردار مى شود كه تا پيش از آن هرگز برخوردار نبوده است ؛ آسمان باران فراوان و پيوسته بر ايشان مى بارد و در زمين هيچ يك از روييدنى ها كشت نمى شود مگر آن كه ثمر مى دهد ؛ و مال خرمن خرمن است ، چندان كه هر كس برخيزد و بگويد: «اى مهدى! مرا مالى بخش» ، او فرمايد: «برگير!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خداى سوگند! هر آينه اين امر تحقّق خواهد پذيرفت ، چندان كه سواره اى از صنعا به حَضرَموت رهسپار مى شود و تنها از خداى بيم دارد و از گرگ بر گوسفندانش ؛ امّا شما [براى فرارسيدن چنان روزى] شتاب مى كنيد .

.

ص: 130

الإمام عليّ عليه السلام_ في حَديثِ الأَربَعِمِائَةِ _: ما أنزَلَتِ السَّماءُ [ مِن ]قَطرَةٍ مِن ماءٍ مُنذُ حَبَسَهُ اللّهُ عز و جل ، ولَو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها ، ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها ، ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِبادِ ، وَاصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِمُ ؛ حَتّى تَمشِيَ المَرأَةُ بَينَ العِراقِ إلَى الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَيها إلاّ عَلَى النَّباتِ ، وعَلى رَأسِها زينَتَها ، لا يَهيجُها سَبُعٌ ولا تَخافُهُ . (1)

الإمام الحسين عليه السلام :لَتَنزِلَنَّ البَرَكَةُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ حَتّى إنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقَصَّفُ مِمّا يَزيدُ اللّهُ فيها مِنَ الثَّمَرَةِ ، ولَتُؤكَلُ ثَمَرَةُ الشِّتاءِ فِي الصَّيفِ وثَمَرَةُ الصَّيفِ فِي الشِّتاءِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَعالى : « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ وَ لَ_كِن كَذَّبُواْ (2) . (3) »

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قامَ القائِمُ أذهَبَ اللّهُ عَن كُلِّ مُؤمِنٍ العاهَةَ ، ورَدَّ إلَيهِ قُوَّتَهُ . (4)

.


1- .الخصال : 626 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 115 نحوه ، بحار الأنوار : 52 / 316 / 11 .
2- .الأعراف : 96 .
3- .مختصر بصائر الدرجات : 51 عن أبي سعيد سهل رفعه إلى الإمام الباقر عليه السلام ، الخرائج والجرائح : 2 /849/63 عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وفيه «يريد» بدل «يزيد» ، بحار الأنوار: 53/63/52 .
4- .الغيبة للنعماني : 317 / 2 عن حريز عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الخصال : 541 / 14 عن أبي فاختة عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار : 52 / 364 / 138 .

ص: 131

امام على عليه السلام :از آن هنگام كه خداوند باران را دربند كند ، آسمان قطره اى فرو نخواهد فرستاد و آن گاه كه برپا شونده ما برپاى شود ، هر آينه آسمان بارانش را فرو مى فرستد ؛ زمين روييدنى هايش را برون مى آورد ؛ كين توزى و دشمنى از دل هاى بندگان رخت برمى بندد ؛ درندگان و چهارپايان به صلح و دوستى مى گرايند ؛ و چنان مى شود كه زنى از عراق تا شام پياده راه مى سپرد و جز بر روييدنى ها گام نمى گذارد ، در حالى كه زينتش را بر سر دارد ؛ نه درنده اى او را برمى آشوباند و نه وى از آن بيمناك مى شود .

امام حسين عليه السلام :هر آينه بركت از آسمان به زمين فرو فرستاده مى شود ، چندان كه درخت از فراوانى بر و بارى كه خداوند بر او افزوده ، كمر خم مى كند و ميوه زمستان در تابستان خورده مى شود و ميوه تابستان در زمستان . و چنين است فرموده خداى _ تعالى _ : «و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم و ليكن [پيام ها و نشانه هاى ما را ]دروغ شمردند» .

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه برپاشونده برپا شود ، خداوند هر گونه آفت و آسيب را از هر مؤمنى دور مى سازد و توان او را به وى باز مى گرداند .

.

ص: 132

الإمام الباقر عليه السلام :مَن أدرَكَ قائِمَ أهلِ بَيتي مِن ذي عاهَةٍ بَرِئَ ، ومِن ذي ضَعفٍ قَوِيَ . (1)

عنه عليه السلام :كَأَنَّني بِدينِكُم هذا لا يَزالُ مُتَخَضخِضا يَفحَصُ بِدَمِهِ ثُمَّ لا يَرُدُّهُ عَلَيكُم إلاّ رَجُلٌ مِنّا أهلَ البَيتِ ؛ فَيُعطيكُم فِي السَّنَةِ عَطاءَينِ ، ويَرزُقُكُم فِي الشَّهرِ رِزقَينِ ، وتُؤتَونَ الحِكمَةَ في زَمانِهِ ، حَتّى إنَّ المَرأَةَ لَتَقضي في بَيتِها بِكِتابِ اللّهِ تَعالى وسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :يُنتِجُ اللّهُ تَعالى في هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلاً مِنّي وأنَا مِنهُ ، يَسوقُ اللّهُ تَعالى بِهِ بَرَكاتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ؛ فَيُنزِلُ السَّماءُ قَطرَها ، ويُخرِجُ الأَرضُ بَذرَها ، وتَأمَنُ وُحوشُها وسِباعُها ، ويَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا ، ويَقتُلُ حَتّى يَقولَ الجاهِلُ : لَو كانَ هذا مِن ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آلهلَرَحِمَ! (3)

عنه عليه السلام :إنَّ قائِمَنا إذا قامَ . . . تُظهِرُ الأَرضُ كُنوزَها حَتّى يَراهَا النّاسُ عَلى وَجهِها ، ويَطلُبُ الرَّجُلُ مِنكُم مَن يَصِلُهُ بِمالِهِ ويَأخُذُ مِنهُ زَكاتَهُ فَلا يَجِدُ أحَدا يَقبَلُ مِنهُ ذلِكَ ؛ استَغنَى النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ . (4)

الغيبة للنعماني عن الكاهليّ عن أبي عبد اللّه عليه السلام :تَواصَلوا وتَبارّوا وتَراحَموا ؛ فَوَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَيَأتِيَنَّ عَلَيكُم وَقتٌ لا يَجِدُ أحَدُكُم لِدينارِهِ ودِرهَمِهِ مَوضِعا _ يَعني لا يَجِدُ عِندَ ظُهورِ القائِمِ عليه السلاممَوضِعا يَصرِفُهُ فيهِ ؛ لاِستِغناءِ النّاسِ جَميعا بِفَضلِ اللّهِ وفَضلِ وَلِيِّهِ _ . فَقُلتُ : وأنّى يَكونُ ذلِكَ؟ فَقالَ : عِندَ فَقدِكُم إمامَكُم ، فَلا تَزالونَ كَذلِكَ حَتّى يَطلُعَ عَلَيكُم كَما تَطلُعُ الشَّمسُ آيَسَ ما تَكونونَ . (5)

.


1- .مختصر بصائر الدرجات : 116 ، الخرائج والجرائح : 2 / 839 / 54 كلاهما عن أبي بكر الحضرمي ، بحار الأنوار : 52 / 335 / 68 .
2- .الغيبة للنعماني : 239 / 30 عن حمران بن أعين ، بحار الأنوار : 52 / 352 / 106 .
3- .الغيبة للطوسي : 188 / 149 عن يحيى بن العلاء الرازي ، بحار الأنوار : 51 / 146 / 16 .
4- .الإرشاد : 2 / 381 ، إعلام الورى : 2 / 293 كلاهما عن المفضّل بن عمر ، روضة الواعظين : 289 وفيه «من فصيله» بدل «من يصله» .
5- .الغيبة للنعماني : 150 / 8 ، بحار الأنوار : 51 / 146 / 17 .

ص: 133

امام باقر عليه السلام :هر كس برپاشونده اهل بيتِ مرا درك كند ، اگر دچار آسيبى بوده باشد ، از آن مى رهد ؛ و اگر ناتوان بوده باشد ، توان مى يابد .

امام باقر عليه السلام :گويا مى بينم كه اين دين شما پيوسته در اضطراب و لرزش است و در خون خود دست و پا مى زند . سرانجام ، كسى دينتان را به شما باز نمى گردانَد جز مردى از ما اهل بيت ؛ همو كه هر سال دو بار به شما بخشش مى كند و هر ماه دو بار روزى تان مى دهد . در روزگار وى ، حكمت به شما عطا مى شود ، چندان كه زن در خانه خويش ، بر پايه كتاب خداى _ تعالى _ و سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله قضاوت مى كند .

امام صادق عليه السلام :خداى _ تعالى _ در اين امّت مردى را پديد مى آورد كه او از من است و من از اويم و به سبب وى ، بركت هاى آسمان ها و زمين را روان مى سازد ؛ آسمان بارانش را فرو مى فرستد ؛ زمين دانه هايش را ثمر مى بخشد ؛ جانوران وحشى و درندگان زمين [رام و] آرام مى شوند ؛ و او زمين را چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده ، از داد و عدل سرشار مى كند ؛ و [آن قدر سزاوارانِ كشته شدن را] مى كشد كه نادان گويد: «اين اگر از نسل محمّد صلى الله عليه و آله بود ، رحم مى ورزيد!» .

امام صادق عليه السلام :همانا هر گاه برپا شونده ما برپا شود . . . زمين گنج هاى خويش را آشكار مى كند ، چندان كه مردم آن ها را روى زمين مى بينند ؛ و كسى از شما به دنبال فردى مى گردد كه مالش را بستاند و زكاتش را بپذيرد ، امّا هيچ كس را نمى يابد كه چنين كند ، [زيرا] مردم از رهگذر روزى هايى كه خداوند با فزون بخشىِ خويش به ايشان عطا فرموده ، بى نياز شده اند .

الغيبة للنعماني از كاهلى از امام صادق عليه السلام :با هم پيوند داشته باشيد ، به يكديگر نيكى كنيد و مهر ورزيد ؛ كه سوگند به آن كه دانه را شكافت و جانداران را پديدار ساخت ، هر آينه روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه هيچ يك از شما براى دينار و درهم خويش محلّ خرجى نخواهد يافت _ يعنى: در زمانه ظهور آن برپا شونده ، فرد جايى براى مصرف پولش نمى يابد ؛ زيرا همه مردم به فضل خدا و ولىّ او ، بى نياز شده اند _ . گفتم: «چه زمان چنين خواهد شد؟» فرمود: «آن گاه كه امامتان را از دست دهيد و همواره چنان مانيد تا وقتى كه وى بر شما طلوع كند ، همان سان كه خورشيد سر بر مى زند ، در حالى كه از همه وقت نوميدتر گشته ايد» .

.

ص: 134

. .

ص: 135

. .

ص: 136

الفصل السادس: مدح الفقر ومعناه6 / 1ما رُوِى¨َ في مَدحِ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّهِ ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرُ عَلى سائِرِ الأَنبِياءِ . (5)

.


1- .الفردوس : 3 / 156 / 4423 عن الإمام عليّ عليه السلام .
2- .كنز العمّال : 6 / 484 / 16650 نقلاً عن السلمي عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .جامع الأخبار : 302 / 828 ، بحار الأنوار : 72 / 49 / 58 .
4- .عدّة الداعي : 113 ، بحار الأنوار : 72 / 55 / 85 ؛ كشف الخفاء : 2 / 87 / 1835 .
5- .عوالي اللآلي : 1/39/38، المواعظ العدديّة: 378 وزاد فيآخره «والمرسلين»، بحار الأنوار: 72/32 .

ص: 137

فصل ششم : ستايشِ فقر و مفهوم آن

6 / 1 روايات درباره ستايش فقر

فصل ششم: ستايشِ فقر و مفهوم آن6 / 1روايات درباره ستايش فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد (1) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است و به آن مباهات مى ورزم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است و با آن بر ديگر پيامبران مباهات مى ورزم .

.


1- .از عابدى پرسيده شد: «چه تفاوت است ميان سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله كه فقر مايه افتخار من است و فقر سبب سياهرويى در هر دو جهان است و فقر ، انسان را در آستانه كفر قرار مى دهد ؟» گفت: «بدان كه فقر يعنى نيازمندى؛ و آن ، سه گونه است: تنها نياز به خدا ، تنها نياز به مردم ، و نياز به هر دو. حديث نخست به معناى نخست اشاره دارد ، يعنى نياز به خدا؛ حديث دوم به معناى دوم مى پردازد ، يعنى نياز به مردم؛ و حديث سوم به معناى سوم نظر دارد ، يعنى نياز به مردم و خدا . اين سخن را خوب درياب».

ص: 138

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ . . . أن يَكونَ الفَقرُ شِعارَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تُحفَةُ المُؤمِنِ فِي الدُّنيَا الفَقرُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ أزيَنُ عَلَى المُؤمِنِ مِنَ العِذارِ الحَسَنِ عَلى خَدِّ الفَرَسِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ شَينٌ عِندَ النّاسِ ، وزَينٌ عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ ذُلٌّ فِي الدُّنيا ، وفَخرٌ فِي الآخِرَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا ، ولا تَوَفَّني غَنِيّا ، وَاحشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لي حِرفَتَينِ اثنَتَينِ ؛ فَمَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّني ، ومَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَني : الفَقرَ وَالجِهادَ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَلَّ مالُهُ ، وكَثُرَ عِيالُهُ ، وحَسُنَت صَلاتُهُ ، ولَم يَغتَبِ المُسلِمينَ ؛ جاءَ يَومَ القِيامَةِ وهُوَ مَعي كَهاتَينِ . (8)

.


1- .التمحيص : 74 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 311 / 45 .
2- .الفردوس : 2 / 70 / 2399 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 6 / 472 / 16601 .
3- .المعجم الكبير : 7 / 295 / 7181 عن شدّاد بن أوس ، الزهد لابن المبارك : 199 / 568 عن سعد بن مسعود نحوه ، كنز العمّال : 6 / 470 / 16594 ؛ الكافي : 2 / 265 / 22 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، التمحيص : 49 / 80 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلاموليس فيهما «الحسن» ، بحار الأنوار : 72 / 52 / 76 و ص 28 / 24 .
4- .جامع الأخبار : 302 / 829 ، تنبيه الخواطر : 2 / 119 وليس فيه «يوم القيامة» ، بحار الأنوار : 72 / 49 / 58 ؛ الفردوس : 3 / 154 / 4418 عن أنس ، كنز العمّال : 6 / 471 / 16595 .
5- .إرشاد القلوب : 194 .
6- .شُعب الإيمان : 4 / 389 / 5499 ، تنبيه الغافلين : 234 / 302 وزاد في آخره «يوم القيامة» وكلاهما عن أبي سعيد الخدريّ ، كنز العمّال : 6 / 489 / 16671 ؛ إرشاد القلوب : 19 عن الإمام عليّ عليه السلام .
7- .إحياء علوم الدين: 4 / 286 ، الفردوس : 3 / 339 / 5021 عن أنس نحوه ؛ المحجّة البيضاء: 7 / 321 ، مستدرك الوسائل : 11 / 14 / 12295 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب نحوه .
8- .مسند أبي يعلى :1 / 463 / 986 ، تاريخ بغداد : 11 / 259 / 6017 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 3 / 400 / 7142 .

ص: 139

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! از ويژگى هاى مؤمن اين است كه . . . فقر نشانِ او باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ارمغان مؤمن در دنيا ، فقر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر براى مؤمن زيبنده تر است از داغ و نشانىِ زيبا بر گونه اسب .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر نزد مردم عيب است و نزد خداى ، در روز رستاخيز ، زيور و آرايه .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر در دنيا خوارى است و در آخرت ، افتخار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! مرا فقير بميران ، نه توانگر ؛ و روز قيامت ، مرا در شمار مستمندان برانگيز .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مرا دو خوى است كه هر كه آن دو را دوست مى دارد ، مرا هم دوست دارد ؛ و هر كه آن دو را دشمن شمرد ، مرا دشمن شمرده: فقر و جهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مالش اندك باشد و خانوارش پُرشمار و نمازش نيكو ، و از مسلمانان غيبت نكند ، روز رستاخيز چنان با من پيوسته و همراه است كه اين دو [انگشتِ كنار هم] هستند .

.

ص: 140

جامع الأخبار :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : خِزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّهِ تَعالى . قيلَ ثانِيا : مَا الفَقرُ يا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : كَرامَةٌ مِنَ اللّهِ . قيلَ ثالِثا : مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلى الله عليه و آله : شَيءٌ لا يُعطيهِ اللّهُ إلاّ نَبِيّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا كَريما عَلَى اللّهِ تَعالى . (1)

عيسى عليه السلام :أربَعٌ هُنَّ عَجَبٌ ، ولا يُحفَظنَ إلاّ بِعَجَبٍ : الصَّمتُ ، وهُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وَالتَّواضُعُ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :حُبُّ الفَقرِ يُكسِبُ الوَرَعَ . (3)

عنه عليه السلام :الفَقرُ زينَةُ الإِيمانِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ بِمَنزِلَةِ الشَّهادَةِ يُؤتيهِ اللّهُ مَن يَشاءُ . (5)

.


1- .جامع الأخبار : 299 / 815 ، المواعظ العدديّة : 126 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
2- .الزهد لهنّاد : 1 / 326 / 594 عن سفيان ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 346 / 7864 ، المعجم الكبير : 1 / 256 / 741 كلاهما عن أنس نحوه .
3- .غرر الحكم : 4873 .
4- .غرر الحكم : 260 .
5- .جامع الأخبار : 300 / 819 ، التمحيص : 51 / 96 ، مشكاة الأنوار : 504 / 1687 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «إنّ الفقر مخزون عند اللّه ، لا يبتلي به إلاّ من أحبَّ من المؤمنين» ، بحار الأنوار : 72 / 48 / 58 .

ص: 141

جامع الاخبار :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد : «فقر چيست؟» فرمود : «گنجينه اى است از گنجينه هاى خداى _ تعالى _ » . ديگر بار پرسيده شد : «اى رسول خدا! فقر چيست؟» فرمود: «ارجمندى اى از سوى خداى» . سه باره پرسيده شد: «فقر چيست؟» فرمود: «آن است كه خداوند جز به پيامبر برانگيخته شده به رسالت يا مؤمنى كه نزد خداى _ تعالى _ ارجمند است ، عطا نمى فرمايد» .

عيسى عليه السلام :چهار چيز مايه شگفتى اند و جز به شگفتى حفظ نمى شوند : سكوت كه سرآمدِ عبادت است ؛ ياد خدا در هر حال ؛ فروتنى ؛ و دارايىِ كم .

امام على عليه السلام :دوست داشتنِ فقر ، زمينه پرهيزگارى را فراهم مى كند .

امام على عليه السلام :فقر ، آرايه ايمان است .

امام على عليه السلام :فقر همانند شهادت است كه گنجينه اى است نزد خدا و او به هر كه خواهد ، عطايش فرمايد .

.

ص: 142

عنه عليه السلام :فَوتُ الغِنى غَنيمَةُ الأَكياسِ ، وحَسرَةُ الحَمقى . (1)

عنه عليه السلام :الفَقرُ صَلاحُ المُؤمِنِ ومُريحُهُ مِن حَسَدِ الجيرانِ ، وتَمَلُّقِ الإِخوانِ ، وتَسَلُّطِ السُّلطانِ . (2)

مستدرك الوسائل عن عمّار بن ياسر :بَينا أنَا أمشي بِأَرضِ الكوفَةِ ، إذ رَأَيتُ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيّا عليه السلامجالِسا وعِندَهُ جَماعَةٌ مِنَ النّاسِ ، وهُوَ يَصِفُ لِكُلِّ إنسانٍ ما يَصلُحُ لَهُ ، فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أيوجَدُ عِندَكَ دَواءُ الذُّنوبِ؟ فَقالَ : نَعَم ، اِجلِس ، فَجَثَوتُ عَلى رُكبَتَيَّ حَتّى تَفَرَّقَ عَنهُ النّاسُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَيَّ فَقالَ : خُذ دَواءً أقولُ لَكَ . قالَ : قُلتُ : قُل يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : عَلَيكَ بِوَرَقِ الفَقرِ ، وعُروقِ الصَّبرِ ، وهَليلَجِ الكِتمانِ ، وبَليلَجِ الرِّضا ، وغاريقونِ الفِكرِ ، وسَقَمونِيَا الأَحزانِ ، وَاشرَبهُ بِماءِ الأَجفانِ ، وَاغلِهِ في طِنجيرِ القَلَقِ ، ودَعهُ تَحتَ نيرانِ الفَرَقِ ، ثُمَّ صَفِّهِ بِمُنخُلِ الأَرَقِ ، وَاشرَبهُ عَلَى الحَرَقِ ؛ فَذاكَ دَواكَ وشِفاكَ ، يا عَليلُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :المَصائِبُ مِنَحٌ مِنَ اللّهِ ، وَالفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ . (4)

تحف العقول :قالَ لَهُ [ أي لِلإِمامِ الجَوادِ عليه السلام ] رَجُلٌ : أوصِني . قالَ عليه السلام : وتَقبَلُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : تَوَسَّدِ الصَّبرَ ، وَاعتَنِقِ الفَقرَ ، وَارفُضِ الشَّهَواتِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 6535 .
2- .غرر الحكم : 2077 .
3- .مستدرك الوسائل : 12 / 171 / 13803 نقلاً عن أصلٍ لبعض القدماء .
4- .الكافي : 2 / 260 / 2 عن سعدان ، التمحيص : 51 / 96 عن عبد اللّه بن سنان وليس فيه «المصائب منح من اللّه » ، بحار الأنوار : 72 / 8 / 5 .
5- .تحف العقول : 455 ، بحار الأنوار : 78 / 358 / 1 .

ص: 143

امام على عليه السلام :از دست رفتنِ توانگرى ، براى زيركان غنيمت است و نابخردان را مايه حسرت .

امام على عليه السلام :فقر ، مايه راستى و استوارى مؤمن است و او را از حسادت همسايگان ، چاپلوسىِ دوستان ، و چيرگىِ حكمران مى رهانَد .

مستدرك الوسائل از عمّار بن ياسر :در زمين كوفه راه مى سپردم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلامرا ديدم كه نشسته و گروهى از مردم گردش را گرفته اند و او آن چه را براى هر انسان راستى و درستى ارمغان مى آورَد ، برمى شمرد . من پرسيدم: «اى اميرالمؤمنين! آيا دواى گناهان نيز نزد تو يافت مى شود؟» فرمود : «آرى ؛ بنشين» . بر دو زانو نشستم تا مردم از گِردش پراكنده شدند . سپس وى فراپيشِ من آمد و گفت: «دوايى را كه برايت وصف مى كنم ، بستان!» _ عمّار مى گويد : _ گفتم: «برگوى اى اميرالمؤمنين!» فرمود : «بر تو باد به : برگ گياه فقر ، ريشه گياه صبر ، زَقّومِ سخن پوشى ، قطره هاى خرسندى ، قارچِ انديشيدن ، گياه محموده اندوه ؛ و آن را بياشام با اشك ديدگان ؛ و بگذار در ديگ اضطراب و بگذار زير آتشِ جدايى ؛ سپس با غربال شب بيدارى صاف كن و بر آتش بنوش ؛ اين دوا و شفاى تو است ، اى ناتندرست!»

امام صادق عليه السلام :مصيبت ها هديه هاى خداوندند و فقر ، گنجينه اى است نزد خداى .

تحف العقول : فردى به او [= امام جواد عليه السلام] گفت: «مرا سفارشى كن» . فرمود :«مى پذيرى؟» گفت: «آرى» . فرمود: «بر بالش صبر سر بِنِه ؛ فقر را در آغوش بگير ؛ و شهوت ها را از خود بران!»

.

ص: 144

6 / 2ما يَدُلُّ عَلى أنَّ الفَقرَ خَيرٌ مِنَ الغِنىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ الفَقرُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الغِنى ، فَلَوِ اجتَهَدَ عُبّادُ الحَرَمَينِ أن يُدرِكوا ما اُعطِيَ ما أدرَكوا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ بِمِثلِ العَقلِ ، وما تَمَّ عَقلُ امرِىٍ?حَتّى يَكونَ فيهِ عَشرُ خِصالٍ : . . . الفَقرُ أحَبُّ إلَيهِ مِنَ الغِنى . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ خَيرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ راحَةٌ ، وَالغِنى عُقوبَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :شَيئانِ يَكرَهُهُمَا ابنُ آدَمَ : يَكرَهُ المَوتَ ؛ وَالمَوتُ راحَةٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الفِتنَةِ ، ويَكرَهُ قِلَّةَ المالِ ؛ وقِلَّةُ المالِ أقَلُّ لِلحِسابِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَقرانِ : فَقرٌ فِي الدُّنيا ، وفَقرٌ فِي الآخِرَةِ ؛ فَفَقرُ الدُّنيا غِنَى الآخِرَةِ ، وغِنَى الدُّنيا فَقرُ الآخِرَةِ ، وذلِكَ الهَلاكُ . (6)

.


1- .كنز العمّال : 15 / 805 / 43199 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمر ؛ الأمالي للشجري : 2 / 183 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه عنه صلى الله عليه و آله نحوه .
2- .علل الشرايع : 116 / 11 عن عليّ الأشعري رفعه ، بحار الأنوار : 69 / 395 / 78 .
3- .الجعفريّات : 155 ، التمحيص : 49 / 85 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .شُعب الإيمان : 5/388/7040 ، الفردوس : 3 / 155 / 4419 كلاهما عن عائشة ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 105 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 72 / 56 .
5- .الخصال : 74 / 115 عن محمود بن لبيد ، روضة الواعظين : 533 ، بحار الأنوار : 6 / 128 / 13 وج 72 / 39 / 33 ؛ مسند ابن حنبل : 9 / 159 / 23686 عن محمود بن لبيد .
6- .مشكاة الأنوار : 229 / 643 ، روضة الواعظين : 498 ، بحار الأنوار : 72 / 47 ؛ الفردوس : 3 / 156 / 4422 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 6 / 490 / 16676 .

ص: 145

6 / 2 روايات نشان دهنده برترى فقر بر توانگرى

6 / 2روايات نشان دهنده برترى فقر بر توانگرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس فقر برايش دوست داشتنى تر از توانگرى باشد ، اگر عبادت كنندگانِ دو حرم [= مكّه و مدينه] فراوان بكوشند تا آن چه را به وى عطا شده ، درك كنند ، نمى توانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند با هيچ چيز همچون عقل عبادت نمى شود ؛ و عقل انسان كمال نمى پذيرد ، مگر آن كه ده ويژگى در او باشد : . . . فقر برايش دوست داشتنى تر از توانگرى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مؤمن ، فقر بهتر از توانگرى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر آرامش است و مالدارى ، كيفر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو چيزند كه فرزند آدم ، آن ها را خوش نمى دارد : از مرگ بيزار است ، حال آن كه مرگ مؤمن را از فتنه مى رهاند ؛ و تنگدستى را دوست نمى دارد ، حال آن كه تنگدستى سبب مى شود حسابرسى [روز رستاخيز] آسان تر گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر دو گونه است ؛ فقر دنيا و فقر آخرت . فقر دنيا مايه توانگرى آخرت است و توانگرى دنيا مايه فقر آخرت ؛ و اين ، نابودى است .

.

ص: 146

المستدرك على الصحيحين عن بلال :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا بِلالُ ، اِلقَ اللّهَ فَقيرا ولا تَلقَهُ غَنِيّا . قُلتُ : وكَيفَ لي بِذلِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ ، وإذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع . قُلتُ : وكَيفَ لي بِذلِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ ذاكَ وإلاّ فَالنّارُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ إلى موسَى بنِ عِمرانَ : يا موسى ، اِرضَ بِكِسرَةِ خُبزٍ مِن شَعيرٍ تَسُدُّ بِها جَوعَتَكَ ، وخِرقَةٍ تُواري بِها عَورَتَكَ ، وَاصبِر عَلَى المُصيباتِ ؛ فَإِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُقبِلَةً فَقُل : إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ عُقوبَةٌ عُجِّلَت فِي الدُّنيا ، وإذا رَأَيتَ الدُّنيا مُدبِرَةً وَالفَقرُ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحينَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :في مُناجاةِ موسى عليه السلام : يا موسى ، إذا رَأَيتَ الفَقرَ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحينَ ، وإذا رَأَيتَ الغِنى مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عُجِّلَت عُقوبَتُهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :ضَرَرُ الفَقرِ أحمَدُ مِن أشَرِ الغِنى . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 352 / 7887 ، المعجم الكبير : 1 / 341 / 1021 ، حلية الأولياء : 1 / 149 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 387 / 16183 .
2- .كنز العمّال : 6/484/16651 نقلاً عن الديلمي عن أبي الدرداء ؛ عدّة الداعي : 107 ، إرشاد القلوب: 156 وفي ذيلهما «يا موسى، لا تعجبنّ بما اوتي فرعون وما تمتّع به ، فإنّما هي زهرة الحياة الدّنيا» .
3- .الكافي : 2/263/12 عن حفص بن غياث وج 8 / 48 / 8 عن عليّ بن عيسى رفعه مع تقديم وتأخير، الأمالي للصدوق: 765/1028، تفسيرالقمّي : 1/200 وفيه «كانت مناجاه اللّه لموسى عليه السلام: يا موسى ...» وكلاهما عن حفص بن غياث، تحف العقول : 495 مع تقديم وتأخير، بحار الأنوار : 72 / 15 / 14 ؛ حلية الأولياء : 6 / 5 عن كعب الأحبار، الفردوس : 3 / 175 / 4469 عن أبي سعيد الخدري .
4- .غرر الحكم : 5904 .

ص: 147

المستدرك على الصحيحين از بلال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اى بلال! در حالى كه فقيرى ، با خدا ديدار كن ، نه با توانگرى» . گفتم: «اى پيامبر خدا! چگونه چنين كنم؟» فرمود : «هر گاه روزى داده شدى ، آن را نگهدارى مكن ؛ و هر گاه از تو چيزى خواسته شد ، از بخشش خوددارى مَوَرز» . گفتم: «اى پيامبر خدا! اين چگونه ممكن است؟» فرمود : «سخن همين است ؛ وگرنه دچار آتش خواهى شد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به موسى بن عمران عليه السلام وحى فرستاد: «اى موسى! به پاره نان جوينى كه با آن از گرسنگى رها شوى ، خرسند باش ؛ و به تكّه جامه اى كه عورت تو را بپوشاند ، رضايت ده ؛ و بر مصيبت ها شكيبا باش . پس هر گاه ديدى كه دنيا به تو روى آورده ، بگو : هر آينه از آن خداييم و به سويش بازگشت كنانيم ؛ اين كيفرى است كه در دنيا پيش افتاده است ؛ و هر گاه ديدى كه دنيا از تو روى برگردانده و فقر به تو روى نهاده ، بگو: «خوش آمدى اى نشانه شايستگان» .

امام صادق عليه السلام :در سخن گويى خدا با موسى عليه السلام آمده است: «اى موسى! هر گاه فقر را ديدى كه به تو روى نهاده ، بگو: خوش آمدى اى نشانه شايستگان ؛ و هر گاه توانگرى را روى كُنان ديدى ، بگو : گناهى است كه كيفرش زود افتاده .

امام على عليه السلام :زيان فقر ، ستوده تر از سرمستىِ توانگرى است .

.

ص: 148

عنه عليه السلام_ في الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: دَليلُكَ أنَّ الفَقرَ خَيرٌ مِنَ الغِنىوأنَّ قَليلَ المالِ خَيرٌ مِنَ المُثري لِقاؤُكَ مَخلوقا عَصَى اللّهَ بِالغِنىولَم تَرَ مَخلوقا عَصَى اللّهَ بِالفَقرِ . (1)

6 / 3مايُبَيِّنُ الفَقرَ المَمدوحَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ خَيرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى ، إلاّ مَن حَمَلَ كَلاًّ ، وأعطى في نائِبَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا يا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِي الدُّنيا ؛ جائِعَةٍ عارِيَةٍ يَومَ القِيامَةِ! ألا يا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِيَةٍ فِي الدُّنيا ؛ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ يَومَ القِيامَةِ! (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يا مَعشَرَ المَساكينِ ، طيبوا نَفسا ، وأعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِكُم ؛ يُثِبكُمُ اللّهُ عز و جل عَلى فَقرِكُم ، فَإِن لَم تَفعَلوا فَلا ثَوابَ لَكُم . (4)

.


1- .مطالب السؤول: 61؛ الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام: 264/188 وفيه «للغنى» بدل «بالغنى».
2- .التمحيص : 49 / 85 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 1 / 303 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله وفيه «أو أعطى» ، الجعفريّات : 155 وفيه «لاُمّتي» بدل «للمؤمن» ، جامع الأحاديث للقمّي : 104 عن موسى بن إسماعيل عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 72 / 56 / 86 .
3- .شُعب الإيمان : 2 / 170 / 1461 ، الطبقات الكبرى : 7 / 423 وليس فيه «ألا يا ربّ نفس جائعة عارية . . .» وكلاهما عن أبي البجير ، كنز العمّال : 15 / 883 / 43502 وص 935 / 43605 ؛ عدّة الداعي : 109 نحوه ، تنبيه الخواطر : 2 / 216 .
4- .الكافي : 2 / 263 / 14 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : 218 / 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 72 / 17 / 16 وص 43 / 48 وراجع الفردوس : 5 / 291 / 8216 .

ص: 149

6 / 3 رواياتِ توضيح دهنده فقرِ ستودنى

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: تو را نشانه اين كه فقر از توانگرى ،و اندكْ مال از ثروتمند برتر است ، آن است كه: ديده اى آفريده اى را كه در حال توانگرى، خداى را نافرمانى مى كند؛امّا نديده اى كسى را كه فقير باشد و عصيانِ خدا پيشه كند .

6 / 3رواياتِ توضيح دهنده فقرِ ستودنىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مؤمن ، فقر بهتر از توانگرى است ، جز اين كه عيال بسيار داشته و به مصيبتِ گران تن داده باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هَلا كه بسا آدميان در دنيا نيكوخوراك و لطيف پوشند و در روز قيامت ، گرسنه و برهنه اند . هَلا كه بسيا آدميان در دنيا گرسنه و برهنه اند و در روز قيامت ، نيكو خوراك و لطيف پوش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى جماعت مستمندان! خوشدل باشيد و رضايت و خوشدلى تان را نزد خدا اظهار كنيد تا وى شما را بر فقرتان پاداش دهد ؛ كه اگر چنين نكنيد ، پاداشى برايتان نيست .

.

ص: 150

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ السَّلامَةَ فَليُؤثِرِ الفَقرَ ، ومَن أحَبَّ الرّاحَةَ فَليُؤثِرِ الزُّهدَ فِي الدُّنيا . (1)

عنه عليه السلام :رُبَّ فَقرٍ عادَ بِالغِنَى الباقي ، رُبَّ غِنىً أورَثَ الفَقرَ الباقِيَ . (2)

عنه عليه السلام :كَم مِن غَنِيٍّ يُستَغنى عَنهُ! كَم مِن فَقيرٍ يُفتَقَرُ إلَيهِ! (3)

عنه عليه السلام :الفَقرُ الفادِحُ أجمَلُ مِنَ الغِنَى الفاضِحِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقيرُ الرّاضي ناجٍ مِن حَبائِلِ إبليسَ ، وَالغَنِيُّ واقِعٌ في حَبائِلِهِ . (5)

عنه عليه السلام :الصَّبرُ عَلَى الفَقرِ مَعَ العِزِّ أجمَلُ مِنَ الغِنى مَعَ الذُّلِّ . (6)

عنه عليه السلام :الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ الفُجورِ . (7)

عنه عليه السلام :فاقَةُ الكَريمِ أحسَنُ مِن غَناءِ اللَّئيمِ . (8)

عنه عليه السلام_ لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيِّ _: يا جابِرُ ، قِوامُ الدّينِ وَالدُّنيا بِأَربَعَةٍ : عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، وجاهِلٍ لا يَستَنكِفُ أن يَتَعَلَّمَ ، وجَوادٍ لا يَبخَلُ بِمَعروفِهِ ، وفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ . . . وإذا بَخِلَ الغَنِيُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8947 .
2- .غرر الحكم : 5327 و 5328 .
3- .غرر الحكم : 6925 و 6926 .
4- .غرر الحكم : 1536 .
5- .غرر الحكم : 1929 .
6- .غرر الحكم : 2022 .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، غرر الحكم : 1974 .
8- .غرر الحكم : 6586 .
9- .نهج البلاغة : الحكمة 372 ، روضة الواعظين : 11 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : 402 / 274 عن جابر بن عبد اللّه وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 2 / 36 / 44 ؛ المناقب للخوارزمي : 368 / 388 عن جابر بن عبد اللّه .

ص: 151

امام على عليه السلام :هر كس سلامت را دوست مى دارد ، فقر را برگزيند و هر كه آسايش را خوش مى دارد ، زهد در دنيا را اختيار كند .

امام على عليه السلام :بَسا فقر كه به توانگرى جاودان انجامد و بسا توانگرى كه فقرِ هميشگى بر جاى نهد .

امام على عليه السلام :چه بسا توانگر كه از او بى نيازى جُسته مى شود ؛ و چه بسا فقير كه به او نياز آورده مى شود .

امام على عليه السلام :فقر ناگوار زيباتر از توانگرى رسواگر است .

امام على عليه السلام :فقير خرسند از دام هاى ابليس مى رهد ؛ امّا توانگر در آن گرفتار مى شود .

امام على عليه السلام :صبر ورزيدنِ شكوهمندانه بر فقر ، زيباتر از توانگرىِ خوارگونه است .

امام على عليه السلام :پيشه ورىِ پاكدامنانه بهتر از توانگرىِ زشت كارانه است .

امام على عليه السلام :تنگدستىِ انسان بزرگوار نيكوتر از توانگرىِ فرد خسيس و فرومايه .

امام على عليه السلام_ خطاب به جابر بن عبداللّه انصارى _: اى جابر! مايه استوارى دين و دنيا چهار است : عالمى كه به علم خويش عمل كند ؛ نادانى كه از آموختن سر باز نزند ؛ بخشنده اى كه در احسان بخل نورزد ؛ و فقيرى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد . . . و هر گاه توانگر در احسان بخل ورزد ، فقير آخرتش را به دنيايش مى فروشد .

.

ص: 152

عنه عليه السلام :إنَّ للّهِِ تَعالى عُقوباتٍ بِالفَقرِ ومَثوباتٍ بِالفَقرِ ؛ ومِن عَلاماتِ الفَقرِ إذا كانَ مَثوبَةً : أن يَحسُنَ عَلَيهِ خُلُقُهُ ، ويُطيعَ بِهِ رَبَّهُ ، ولا يَشكُوَ حالَهُ ، ويَشكُرَ اللّهَ تَعالى عَلى فَقرِهِ . ومِن عَلاماتِهِ إذا كانَ عُقوبَةً : أن يَسوءَ عَلَيهِ خُلُقُهُ ، ويَعصِيَ رَبَّهُ بِتَركِ طاعَتِهِ ، ويُكثِرَ الشِّكايَةَ ، ويَتَسَخَّطَ القَضاءَ . (1)

تاريخ دمشق عن محمّد بن يزيد المبرّد :قيلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام : إنَّ أبا ذَرٍّ يَقولُ : الفَقرُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الغِنى ، وَالسُّقمُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ ! فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ أبا ذَرٍّ! أمّا أنَا فَأَقولُ : (2) فَمَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ اختِيارِ اللّهِ لَهُ ، لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالَةِ الَّتِي اختارَ اللّهُ تَعالى لَهُ ، وهذا حَدُّ الوُقوفِ عَلَى الرِّضا بِما يُصرَفُ بِهِ القَضاءُ . (3)

معاني الأخبار عن فضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام :لا يَبلُغُ أحَدُكُم حَقيقَةَ الإِيمانِ حَتّى يَكونَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ : حَتّى يَكونَ المَوتُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الحَياةِ ، وَالفَقرُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الغِنى ، وَالمَرَضُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الصِّحَّةِ . قُلنا : ومَن يَكونُ كَذلِكَ؟ قالَ : كُلُّكُم . ثُمَّ قالَ : أيُّما أحَبُّ إلى أحَدِكُم : يَموتُ في حُبِّنا أو يَعيشُ في بُغضِنا؟ فَقُلتُ : نَموتُ وَاللّهِ في حُبِّكُم أحَبُّ إلَينا . قالَ : وكَذلِكَ الفَقرُ وَالغِنى وَالمَرَضُ وَالصِّحَّةُ ؟ قُلتُ : إي وَاللّهِ . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 4 / 301 ؛ المحجّة البيضاء : 7 / 331 نحوه .
2- .في المصدر : «أمّا أنا أقول» وما أثبتناه _ كما في كنز العمّال _ هو الأوفق مع قواعد اللغة العربيّة .
3- .تاريخ دمشق : 13/253 ، البداية والنهاية : 8/39 وفيه «أحد» بدل «حدّ» و«تعرف» بدل «يصرف» ، الرسالة القشيريّة : 195 نحوه وفيه «قيل للحسين بن عليّ عليهماالسلام . . .» ، كنز العمّال: 3 / 712 / 8538 وراجع تحف العقول : 234 ونزهة الناظر : 94 / 27 وأعلام الدين : 300 .
4- .معاني الأخبار : 189 / 1 ، الكافي : 8 /253/357 عن أبان بن تغلب وعدّة نحوه ، بحار الأنوار: 6 / 130 / 20 و ج 72 / 40 / 38 .

ص: 153

امام على عليه السلام :هر آينه خداى _ تعالى _ را از رهگذر فقر ، كيفرها و پاداش هايى است ؛ از نشانه هاى فقرِ پاداشى چنين است: خُلق فقير نيكو گردد ؛ در عين فقر ، از پروردگارش فرمان بَرَد ؛ از حال خود شكوه نكند ؛ و خداى _ تعالى _ را بر فقر خويش سپاس گويد . و از نشانه هاى فقرِ كيفرى چنين است: خُلق فقير زشت گردد ؛ با فرمان نبردن از پروردگارش او را سركشى كند ؛ فراوان شكوه كند ؛ و از قضاى خداوند خشمناك باشد .

تاريخ دمشق از محمّد بن يزيد مبرّد :به حسن بن على عليه السلام گفته شد: «ابوذر مى گويد: براى من فقر دوست داشتنى تر از توانگرى و بيمارى محبوب تر از تندرستى است » . فرمود: «خداى ابوذر را رحمت كند ؛ امّا من مى گويم : «هر كس بر آن چه خداوند به نيكى برايش گُزيده ، توكّل كند ، ديگر آرزو ندارد كه در حالى جز آن چه خداى _ تعالى _ برايش پيش آورده ، به سر بَرَد ؛ و بدين سان مى توان خشنودى از پيشامدِ قضا را دريافت .

معاني الأخبار از فضيل بن يسار از امام باقر عليه السلام :«هيچ يك از شما به حقيقت ايمان دست نمى يابد ، مگر اين كه در وى سه ويژگى باشد : مرگ برايش دوست داشتنى تر از زندگى باشد ؛ و فقر محبوب تر از توانگرى ؛ و بيمارى خواستنى تر از تندرستى» . گفتيم: «چه كسى چنين است؟» فرمود: «همه شما» . سپس فرمود : «كدام يك براى هر يك از شما دوست داشتنى تر است ؛ مرگ با دوستىِ ما يا زندگى با دشمنىِ ما؟» گفتم: «به خداى سوگند! براى ما محبوب تر است كه در دوستىِ شما بميريم» . فرمود: «و همچنين است فقر و توانگرى ؛ و بيمارى و تندرستى؟» گفتم: «به خدا سوگند! چنين است» .

.

ص: 154

الكافي عن شعيب العقرقوفيّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : شَيءٌ يُروى عَن أبي ذَرٍّ رضى الله عنه أنَّهُ كانَ يَقولُ : ثَلاثٌ يُبغِضُهَا النّاسُ وأنَا اُحِبُّها : اُحِبُّ المَوتَ ، واُحِبُّ الفَقرَ ، واُحِبُّ البَلاءَ ؟ فَقالَ : إنَّ هذا لَيسَ عَلى ما يَروونَ ؛ إنَّما عَنى: المَوتُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الحَياةِ في مَعصِيَةِ اللّهِ ، وَالبَلاءُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ في مَعصِيَةِ اللّهِ ، وَالفَقرُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الغِنى في مَعصِيَةِ اللّهِ . (1)

رجال الكشّي عن محمّد بن الحسن بن ميمون :كَتَبتُ إلى أبي مُحَمَّدٍ عليه السلامأشكو إلَيهِ الفَقرَ ، ثُمَّ قُلتُ في نَفسي : ألَيسَ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الفَقرُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ عَدُوِّنا ، وَالقَتلُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الحَياةِ مَعَ عَدُوِّنا ؟! فَرَجَعَ الجَوابُ : إنَّ اللّهَ عز و جل يُمَحِّضُ أولِياءَنا إذا تَكاثَفَت ذُنوبُهُم بِالفَقرِ ، وقَد يَعفو عَن كَثيرٍ ، وهُوَ كَما حَدَّثتَ نَفسَكَ ؛ الفَقرُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ عَدُوِّنا . (2)

.


1- .الكافي: 8/222/279، معاني الأخبار: 165/1، الأمالي للمفيد: 190/17 نحوه، بحارالأنوار: 72/39/36.
2- .رجال الكشّي : 2 / 814 / 1018 ، الخرائج والجرائح : 2 / 739 / 54 وفيه «شمون» بدل «ميمون» ، المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 435 ، كشف الغمّة : 3 / 211 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 72 / 44 / 53 .

ص: 155

الكافى از شعيب عقرقوفى :به امام صادق عليه السلام گفتم : «از ابوذر نقل مى شود كه مى گفت : سه چيز را مردم دشمن مى شمارند و من دوست مى دارم : مرگ و فقر و بلا » . فرمود : «چنان نيست كه روايت مى كنند . جز اين نيست كه مراد او چنين بوده : مرگ در حال بندگى خدا براى من دوست داشتنى تر است از زندگى در حال نافرمانى خدا ؛ و بلا ديدن در بندگى خدا برايم محبوب تر است از تندرستى در نافرمانى خدا ؛ و فقر در بندگى خدا نزد من گرامى تر است از توانگرى در حال نافرمانى خدا » .

رجال الكشيّ از محمّد بن حسن بن ميمون :«به امام عسكرى عليه السلامنامه نوشتم و از فقر به او شكايت بردم . آن گاه ، با خود گفتم: مگر نه اين است كه امام صادق عليه السلامفرموده است: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگرى ، همراهِ دشمنِ ما ؛ و كشته شدن ، همراه ما ، برتر است از زندگى ، همراه دشمن ما ؟» . پاسخ چنين باز آمد : «همانا هرگاه گناهان دوستان ما انبوه مى شود ، خداوند با [مبتلا كردنِ ايشان به] فقر ، گناهانشان را مى كاهد و از [جُرم هاى ]بسيار درمى گذرد . همچنان كه با خود نجوا كرده اى: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگرى ، همراهِ دشمنِ ما» .

.

ص: 156

الاختصاص :مِن مَواعِظِ لُقمانَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، الفَقرُ خَيرٌ مِن أن تَظلِمَ وتَطغى . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: النَّفسُ تَجزَعُ أن تَكونَ فَقيرَةًوَالفَقرُ خَيرٌ مِن غِنىً يُطغيها (2)

.


1- .الاختصاص : 336 ، بحار الأنوار : 13 / 427 / 22 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 632 / 488 ، الملاحم والفتن : 361 .

ص: 157

الاختصاص _ از پندهاى لقمان به فرزندش _ :جانِ پسر! فقر بهتر است از آن كه ستم و سركشى كنى .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به او _ :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به او _ : نَفْس آدمى از اين كه فقير شود ، بى تابى مى كند ؛امّا فقر بهتر است از توانگرى اى كه او را به سركشى وادارد .

.

ص: 158

نكاتى درباره رواياتِ ستاينده فقر

نكاتى درباره رواياتِ ستاينده فقردر نگاه نخست به نظر مى رسد كه ميان روايات دسته هاى اول و دوم اين فصل با آيات و روايات فصل هاى گذشته تعارض وجود دارد . اين روايات فقر و فرودستىِ اقتصادى را مى ستايند و آن را بر توانگرى و رفاه ترجيح مى دهند ، در حالى كه آيات و احاديث فصل هاى پيش ، توسعه اقتصادى را ارجمند مى شمرند و شكوفايى معيشتى را گرانمايه ، بابركت ، و از آثار برنامه وعده داده شده توسعه اقتصادى در اسلام مى نامند و خطرهاى فقر و پيامدهاى فاجعه بار واپس ماندگى اقتصادى را گوشزد مى كنند . اكنون بايد ديد مراد از روايات ستاينده فقر چيست و آيا مى توان به مفاد آن ها ملتزم شد و معناى برآمده از آن ها را پذيرفت . دانشمندان مسلمان و كارشناسان علم حديث ، براى سازگارى بخشيدن به اين متون ، راه هاى مختلفى را پيموده اند . برخى مفهوم فقر موجود در احاديث ستايشگر فقر را از مفهوم فقر در روايات سرزنشگرِ آن ، متمايز شمرده اند . بعضى ، ويژگى هاى فقر ستوده و فقر نكوهيده را متفاوت دانسته اند . گروه سوم هم روايات ستايشگر فقر را كنار نهاده اند ، زيرا سندهاى آن ها را ضعيف شمرده اند و روايات نكوهنده فقر را معتبر دانسته اند . (1) با اين حال ، به نظر مى رسد كه آيات و روايات اين مبحث چنان چينش شده اند كه پژوهشگر به سادگى مى تواند از رهگذر تأمّل در آن ، ديدگاه اسلام را

.


1- .بنگريد به : المحجة البيضاء : ج 7 ، ص 319 _ 330 وبحارالأنوار : ج 72 ، ص 6 _ 7 و 34 ومعراج السعادة : ص 91 و 295 و 296 ومسلكنا للمشكينى : ص 182 و تفسير نمونه : ج 16 ، ص 174 .

ص: 159

در باب توسعه اقتصادى دريابد و بدين سان ، به مفهوم روايات ستاينده فقر ، با فرض درستىِ اسناد آن ها ، پى ببرد . براى آن كه اين دريافت وضوحى بيشتر يابد ، تأمّل در نكات زير مفيد است: 1 . در فصول پنجگانه نخست اين كتاب ، آيات و احاديثى درباره اهمّيّت توسعه اقتصادى و زيان هاى ناشى از فقر آمده است . ديگر بخش هاى اين اثر نيز متضمّن مباحثى در باب اصول و مبانى توسعه و پيامدها و آفات آن هستند . با ملاحظه مجموع اين مباحث ، جاى هيچ ترديدى در اين نكته باقى نمى ماند كه اسلام هرگز به فقر گرايش ندارد و به سوى آن جهت گيرى نمى كند ، بلكه توسعه اقتصادى ، به شكلى برجسته ، از اهداف مهمّ اين دين به شمار مى رود . به بيان ديگر ، جهت گيرى و مبارزه اسلام در رويارويى با فقر و برنامه ريزى هايش در مسير توسعه اقتصادى ، از اصول مسلّم اسلامى است . بر اين پايه ، هر گاه رواياتى به چشم خورند كه ظاهرا مردم را به سوى فقر دعوت مى كنند ، پس از قطعى شدن انتساب آن ها به پيشوايان دين ، چاره اى جز آن نيست كه مقصود روايات مزبور را در ظاهر آن ها نجوييم . 2 . توانگرى و فقر ، از هر جهت همانند دانش و نادانى اند و مى توان آن ها را از دو زاويه ارزيابى كرد . از يك زاويه ، دارايى به طور مطلق و همانند دانش ، ارزش تلقّى مى شود ؛ زيرا از مظاهر نظام آفرينش است كه در خدمت انسان و نيازمندى هاى وى قرار دارد ؛ در برابرِ فقر كه به ازاىِ خواست هاى انسان ، همچون نادانى ، داراى بار منفى ارزيابى مى شود . امّا از زاويه ديگر ، دارايى با توجّه به نقشى كه در زندگى انسان ايفا مى كند ، ارزيابى مى شود . اين نكته را مى توان با چنين تعبيرى نيز بيان كرد: در نگاه اوّل ، آن چه ارزيابى مى شود ، ثروت و علم است ؛ امّا در نگاه دوم ، ثروتمند و عالم ارزيابى مى گردد . آن گاه كه ثروت از زاويه نگاه آفرينشى ارزيابى شود ، بى شك در برابر فقر ،

.

ص: 160

داراى ارزش و نوعى نعمت شمرده مى شود ، همانند دانش در برابر نادانى . امّا آن گاه كه ثروت از زاويه ارتباطش با انسان ثروتمند ارزيابى گردد ، اين معادله شكلى ديگر مى پذيرد . همان گونه كه دانش براى هر دانشمندى سودمند و نادانى براى هر جاهلى زيانمند نيست (1) ، ثروت هم چنين است . هر توانگرى از ثروت سود نمى برد ، همان گونه كه هر فقيرى از فقر زيان نمى بيند ؛ بلكه به تعبير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام : «بسا توانگرى اى كه فقرِ جاويدان بر جاى نهد» (2) و «بسا فقرى كه به توانگرىِ هميشگى بينجامد» (3) و «بسا كاسته كه سودمند است و بسا افزوده كه زيان بخش» . (4) بر اين پايه ، آن گاه كه ثروت از جهتِ نوع ارتباطش با ثروتمند ، و فقر از ناحيه چگونگى پيوندش با فقير ارزيابى گردد ، نمى توانيم با قاطعيّت بگوييم كه ثروت مطلقا ارزش يا ضدّ ارزش است . در اين حال ، سزاوار است كه ارزيابى را از رهگذر نتايج به دست آوريم ؛ اگر ثروتمند از ثروتش به شكل مطلوب بهره برده باشد ، ثروت ارزش است ؛ وگرنه ، نه! درباره فقر نيز چنين است ؛ اگر فقر به خوارى و ويرانى بينجامد ، عاملى منفى است ؛ امّا اگر موضع گيرى هاى صحيحِ فقير او را از فقر به غناى حقيقى برساند و راه كمال او را هموار كند ، چنين فقرى ارزشمند است . به طور كلّى ، فصول پنجگانه نخست اين كتاب ، موضوع توسعه اقتصادى را از دريچه نگاه نخست ، بررسى كرده و آيات و روايات فصل ششم ، آن را از نظرگاه دوم نگريسته ؛ پس تعارضى ميان اين دو دسته نيست .

.


1- .همانگونه كه از امام على عليه السلام روايت شده : «رُبَّ جاهلٍ نجاتُه جَهله» . ر .ك : خردگرايى در قرآن و حديث : ص333 (نادانى پسنديده) و علم و حكمت در قرآن و حديث : ص393 (پرسيدن از چيزهايى كه پاسخش زيانبار است) .
2- .غرر الحكم : ح 5328 .
3- .غرر الحكم : ح 5327 .
4- .غرر الحكم : ح 6960 .

ص: 161

3 . گروه سوم از روايات فصل ششم ، چند معيار را در ارزيابى فقر و توانگرى به دست مى دهند كه مى توان آن ها را چنين دسته بندى كرد: أ . ثروت براى انسان ثروتمند خير است و فقر براى انسان فقير ، شر ؛ امّا نه به طور مطلق ، بلكه با توجّه به نقشى كه در زندگى انسان ايفا مى كنند . با اين معيار ، ثروت براى همگان خير نيست ، همان گونه كه فقر براى همه شر به شمار نمى آيد (1) . ب . از جهت استفاده نيازمندان اجتماع از ثروت ، توانگرى ارزشمند و مثبت است (2) . ج . در جامعه اى كه فقر در آن رواج دارد ، انتخاب فقر به منظور خدمت به نيازمندان ، يك ارزش پسنديده به شمار مى رود (3) . د . هر گاه فقر با حفظ ارزش ها و پايبندى به مواضع درست همراه گردد ، برتر از ثروتى است كه با اعمال نادرست و ضدّ ارزش درآميزد (4) . ه . براى گروهى كه در مسير اوج و دستيابى به كمال گام نهاده اند ، فقر و توانگرى يكسان است (5) ؛ زيرا اينان مى توانند از هر گونه فضا و وضعيّتى ، براى رسيدن به ترقّى و كمال بهره ببرند . 4 . در اصطلاح قرآن و حديث ، فقر داراى معانى متفاوت است ؛ گاه به معناى نياز در اصل وجود است ، چنان كه خداوند سبحان مى فرمايد: «يَ_أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ ، (6) » «اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا» ؛

.


1- .بنگريد به : ص 149 ، ح 227 و ص 151 ، ح 230 .
2- .بنگريد به : ص 149 ، ح 226 .
3- .بنگريد به : ص 151 ، ح 229 و 236 .
4- .بنگريد به : ص 149 _ 153 ، ح 228 ، 230 ، 232 _ 240 .
5- .بنگريد به : ص 153 ، ح 239 .
6- .فاطر: 15 .

ص: 162

گاه به معناى احتياج مادّى است ، چنان كه خداى سبحان مى فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقَ_تُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَ_كِينِ ، (1) » «همانا صدقه ها براى نيازمندان و درماندگان است» ؛ گاهى به مفهوم فقر معنوى است ، همان سان كه در بيانِ رسيده از امام اميرالمؤمنين عليه السلام آمده: «فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ» ؛ (2) «فقرِ جان ، بدترين فقر است» . و گاه نيز به مفهوم احساس نياز به خداوند و احتياج به او است ، همان طور كه در حديث شريف پيامبر صلى الله عليه و آلهآمده است: «اللّهُمَّ أغنِنيِ بالاِفتِقارِ إلَيكَ» ؛ (3) «بار خدايا! مرا با فقر به درگاه خود ، بى نيازى بخش» . آشكار است كه در برخى از احاديث بخش نخست از فصل ششم ، فقر به همين معناى چهارم آمده است _ و اين پس از فراغت جستن از اعتبار سندىِ آن احاديث است _ همچون: «الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرْ ؛ (4) فقر مايه افتخار من است و به آن مباهات مى ورزم» . در پرتو اين بيان ، آشكار مى شود كه اين دسته از روايات ، با مبحث توسعه اقتصادى ، خواه به شكل اثباتى و خواه به صورت نفيى ، هيچ پيوندى ندارند .

.


1- .التوبة: 60 .
2- .غرر الحكم: 6547 .
3- .مفردات ألفاظ القرآن: 642.
4- .بنگريد به : ص137 ، ح 195 .

ص: 163

بخش دوم : پايه هاى توسعه

اشاره

بخش دوم: پايه هاى توسعهفصل يكم : دانشفصل دوم : برنامه ريزىفصل سوم : كارفصل چهارم : بازارفصل پنجم : مصرففصل ششم : دولت

.

ص: 164

الفصل الأوّل: العِلم1 / 1دَورُ العِلمِ فِي التَّقَدُّمِ الاِقتِصادِى¨ِّالكتاب :«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَ_تٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ . (1) »

«وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ . (4)

.


1- .المجادلة : 11 .
2- .البقرة : 269 .
3- .مشكاة الأنوار : 239 / 691 ، روضة الواعظين : 17 ، بحار الأنوار : 1 / 204 / 23 .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 102 ، بحار الأنوار : 77 / 175 / 9 .

ص: 165

فصل يكم : دانش

1 / 1 نقش دانش در پيشرفت اقتصادى

فصل يكم: دانش1 / 1نقش دانش در پيشرفت اقتصادىقرآن:«تا خدا كسانى از شما را كه ايمان آورده اند [پايه اى] و كسانى را كه به ايشان دانش داده شده ، پايه ها بالا بَرَد؛ و خدا به آن چه مى كنيد ، آگاه است.»

«و هر كه را حكمت دهند ، به راستى او را نيكى ها بسيار داده اند.»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خير دنيا و آخرت ، همراه دانش است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، سرآمدِ همه خيرها است .

.

ص: 166

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما يُدرَكُ الخَيرُ كُلُّهُ بِالعَقلِ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ . (3)

عنه عليه السلام :بِالعَقلِ تُنالُ الخَيراتُ . (4)

عنه عليه السلام :إنّي إذَا استَحكَمتُ فِي الرَّجُلِ خَصلَةً مِن خِصالِ الخَيرِ احتَمَلتُهُ لَها ، وَاغتَفَرتُ لَهُ فَقدَ ما سِواها ، ولا أغتَفِرُ لَهُ فَقدَ عَقلٍ ولا عُدمَ دينٍ ؛ لِأَنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةُ الأَمنِ ، ولا تَهنَأُ حَياةٌ مَعَ مَخافَةٍ ، وعَدَمَ العَقلِ عَدَمُ الحَياةِ ، ولا تُعاشَرُ الأَمواتُ . (5)

عنه عليه السلام :لِطالِبِ العِلمِ عِزُّ الدُّنيا وفَوزُ الآخِرَةِ . (6)

الإمام الحسن عليه السلام :بِالعَقلِ تُدرَكُ الدّارانِ جَميعا ، ومَن حُرِمَ مِنَ العَقلِ حُرِمَهُما جَميعا . (7)

.


1- .الكافي : 1 / 44 / 3 عن ابن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 47 ، المحاسن : 1 / 314 / 621 عن الحسن بن عليّ بن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، أعلام الدين : 309 عن الإمام الجواد عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 150 / 87 ؛ من لا يحضره الفقيه والمتفقّه : 1 / 19 عن عمر بن عبد العزيز .
2- .تحف العقول : 54 ، بحار الأنوار : 77 / 158 / 143 .
3- .غرر الحكم : 818 .
4- .غرر الحكم : 4212 .
5- .غرر الحكم : 3785 .
6- .غرر الحكم : 7349 .
7- .كشف الغمّة : 2 / 197 ، بحار الأنوار : 78 / 111 / 6 .

ص: 167

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر پايه اى جز دانش رفتار كند ، بيش از آن كه اصلاح كند ، فساد به بار مى آورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جز اين نيست كه سراسرِ خير با عقل درك مى شود ؛ و آن را كه عقل نيست ، دين نباشد .

امام على عليه السلام :دانش ريشه هر خير است .

امام على عليه السلام :با عقل مى توان به خيرها دست يافت .

امام على عليه السلام :هر گاه ويژگى اى نيكو را در كسى استوار ديدم ، او را به سبب داشتن آن تحمل مى كنم و از نبودِ ويژگى هاى ديگر در او چشم مى پوشم ؛ امّا نبودِ عقل و دين را در كسى نمى بخشم ؛ زيرا جدايى از دين [به منزله ]جدايى از امنيّت است و زندگى با ترس گوارا نيست ؛ و نبودِ عقل [به منزله ]مرگ است و با مردگان همزيستى نشايد كرد .

امام على عليه السلام :جوينده دانش را سرافرازى دنيا و رستگارىِ آخرت است .

امام حسن عليه السلام :با عقل ، از هر دو سَراى مى توان بهره بُرد ؛ و هر كه از عقل نصيب نداشته باشد ، از هر دو سراى بى بهره است .

.

ص: 168

1 / 2دَورُ الجَهلِ فِي التَّخَلُّفِ الاِقتِصادِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ . (3)

عنه عليه السلام :الجَهلُ فَسادُ كُلِّ أمرٍ . (4)

عنه عليه السلام :لا غِنىً لِجاهِلٍ . (5)

عنه عليه السلام :الجَهلُ وَالبُخلُ مَساءَةٌ ومَضَرَّةٌ . (6)

عنه عليه السلام :لِلجاهِلِ في كُلِّ حالَةٍ خُسرانٌ . (7)

عنه عليه السلام :الجاهِلُ صَخرَةٌ لا يَنفَجِرُ ماؤُها ، وشَجَرَةٌ لا يَخضَرُّ عودُها ، وأرضٌ لا يَظهَرُ عُشبُها . (8)

.


1- .مشكاة الأنوار : 239 / 691 ، روضة الواعظين : 17 ، بحار الأنوار : 1 / 204 / 23 .
2- .جامع الأحاديث للقمّي : 102 ، بحار الأنوار : 77 / 175 / 9 .
3- .غرر الحكم : 819 .
4- .غرر الحكم : 930 .
5- .غرر الحكم : 10450 .
6- .غرر الحكم : 1585 .
7- .غرر الحكم : 7329 .
8- .غرر الحكم : 2081 .

ص: 169

1 / 2 نقش نادانى در واپس ماندگى اقتصادى

1 / 2نقش نادانى در واپس ماندگى اقتصادىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرّ دنيا و آخرت ، همراهِ نادانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادانى سرآمدِ همه بدى ها است .

امام على عليه السلام :نادانى ريشه هر بدى است .

امام على عليه السلام :نادانى هر كارى را به تباهى مى كشد .

امام على عليه السلام :نادان را توانگرى نباشد .

امام على عليه السلام :نادانى و بُخل ورزيدن ، بدرفتارى و زيانكارى است .

امام على عليه السلام :نادان در هر حال زيانكار است .

امام على عليه السلام :نادان صخره اى است كه آبى از آن نمى جوشد ؛ درختى است كه چوبش سبز نمى شود ؛ و زمينى است كه گياهش سر بر نمى زند .

.

ص: 170

عنه عليه السلام :دَولَةُ الجاهِلِ كَالغَريبِ المُتَحَرِّكِ إلَى النُّقلَةِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّكُم لَن تُحَصِّلوا بِالجَهلِ أرَبا ، ولَن تَبلُغوا بِهِ مِنَ الخَيرِ سَبَبا ، ولَن تُدرِكوا بِهِ مِنَ الآخِرَةِ مَطلَبا . (2)

.


1- .غرر الحكم : 5108 .
2- .غرر الحكم : 3856 .

ص: 171

امام على عليه السلام :چيرگى و دولتمندىِ نادان همانند غريبى است كه همواره از جايى به جايى در حركت است .

امام على عليه السلام :همانا شما با نادانى هرگز به خواسته اى دست نمى يابيد ، هرگز دستاويزى به سوى خير نمى جوييد ، و هرگز در آخرت به دستاوردى نايل نمى شويد .

.

ص: 172

الفصل الثاني: التَّدبير2 / 1حُسنُ التَّدبيرِ وَالتَّنمِيَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أحسَنَ تَدبيرَ مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن عَقلِ الرَّجُلِ استِصلاحَ مَعيشَتِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن فِقهِ الرَّجُلِ أن يُصلِحَ مَعيشَتَهُ ، ولَيسَ مِن حُبِّ الدُّنيا طَلَبُ ما يُصلِحُكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ . (4)

.


1- .اُسد الغابة : 5 / 336 / 5294 ، كنز العمّال : 7 / 188 / 18614 نقلاً عن ابن النجّار وكلاهما عن أبي السليل عن أبيه .
2- .الفردوس : 1 / 214 / 815 عن أبي الدرداء .
3- .شُعب الإيمان : 5 / 254 / 6563 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 50 / 5439 عن أبي الدرداء .
4- .غرر الحكم : 10920 .

ص: 173

فصل دوم : برنامه ريزى

2 / 1 برنامه ريزى صحيح و توسعه

فصل دوم: برنامه ريزى2 / 1برنامه ريزى صحيح و توسعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى گذرانِ زندگانى خويش به درستى برنامه ريزى كند ، خداى _ تبارك و تعالى _ روزى اش مى بخشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا نشانه عاقل بودن انسان آن است كه گذرانِ زندگى اش سامان بخشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشان ژرف انديشى هر فرد اين است كه گذران زندگى اش را به سامان آورد . اين كه در جست و جوى سامان زندگى ات باشى ، دنيادوستى شمرده نمى شود .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى صحيح ، فقر پديد نمى آيد .

.

ص: 174

عنه عليه السلام :صَلاحُ العَيشِ التَّدبيرُ . (1)

عنه عليه السلام :القَليلُ مَعَ التَّدبيرِ أبقى مِنَ الكَثيرِ مَعَ التَّبذيرِ . (2)

عنه عليه السلام :التَّدبيرُ نِصفُ المَعونَةِ . (3)

عنه عليه السلام :حُسنُ التَّدبيرِ وتَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ . (4)

عنه عليه السلام :قِوامُ العَيشِ حُسنُ التَّقديرِ ، ومِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ . (5)

عنه عليه السلام :حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا مالَ لِمَن لا تَدبيرَ لَهُ . (7)

تهذيب الأحكام عن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام :مِن عَلاماتِ المُؤمِنِ ثَلاثٌ : حُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وَالتَّفَقُّهُ فِي الدّينِ . وقالَ : ما خَيرٌ في رَجُلٍ لا يَقتَصِدُ في مَعيشَتِهِ ؛ ما يَصلُحُ لا لِدُنياهُ ولا لاِخِرَتِهِ . (8)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ : التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وتَقديرُ المَعيشَةِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 5794 .
2- .غرر الحكم : 1948 .
3- .غرر الحكم : 566 .
4- .غرر الحكم : 4821 .
5- .غرر الحكم : 6807 .
6- .غرر الحكم : 4833 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 638 .
8- .تهذيب الأحكام : 7 / 236 / 1028 عن سدير .
9- .الكافي : 1 / 32 / 4 عن ربعي عن رجل وج 5 / 87 / 2 عن ربعي عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، تحف العقول : 292 ، منية المريد : 376 ، دعائم الإسلام : 2 / 255 / 969 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 172 / 3 .

ص: 175

امام على عليه السلام :سامان بخشِ گذرانِ زندگى ، برنامه ريزى است .

امام على عليه السلام :مال اندك ، با برنامه ريزى ، پايدارتر از مال فراوانى است كه ريخت و پاش شود .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى ، نيمِ دستمايه [ى زندگى] است .

امام على عليه السلام :نشانه سياستِ درست ، برنامه ريزى صحيح و پرهيز از ريخت و پاش است .

امام على عليه السلام :مايه پايدارى زندگى ، خوب سنجيدن است و پايه آن ، برنامه ريزى است .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى درست ، مالِ كم را افزايش مى بخشد ؛ و برنامه ريزى نادرست ، مال بسيار را نابود مى كند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: آن را كه برنامه ريزى نيست ، دارايى نباشد .

تهذيب الأحكام از سدير از امام باقر عليه السلام :سه چيز از نشانه هاى مؤمن هستند : خوب اندازه نگه داشتن در گذرانِ زندگى ، صبر بر بلاى سخت ، ژرف كاوى در دين . _ و فرمود: _ كسى كه در گذران زندگى اش اندازه نگه نمى دارد ، نه خيرى در او است و نه دنيا و آخرتش را سامان مى دهد .

امام باقر عليه السلام :سراسرِ كمال در اين ها است: ژرف كاوى در دين ، صبر بر بلاى سخت ، اندازه نگه دارى در گذران زندگى .

.

ص: 176

الإمام الصادق عليه السلام :التَّقديرُ نِصفُ العَيشِ . (1)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ ، لا يُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ . (2)

الكافي عن الفضل بن كثير المدائنيّ عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ بَعضُ أصحابِهِ . . . فَقالَ [ الإِمامُ الصّادِقُ عليه السلام ] لَهُ : اِضرِب يَدَكَ إلى هذَا الكِتابِ فَاقرَأ ما فيهِ _ وكانَ بَينَ يَدَيهِ كِتابٌ أو قَريبٌ مِنهُ _ فَنَظَرَ الرَّجُلُ فيهِ فَإِذا فيهِ : . . . لا مالَ لِمَن لا تَقديرَ لَهُ ، ولا جَديدَ لِمَن لا خَلَقَ لَهُ . (3)

الأمالي للطوسي عن أيّوب بن الحرّ :سَمِعتُ رَجُلاً يَقولُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : بَلَغَني أنَّ الاِقتِصادَ وَالتَّدبيرَ فِي المَعيشَةِ نِصفُ الكَسبِ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا ، بَل هُوَ الكَسبُ كُلُّهُ ، ومِنَ الدّينِ التَّدبيرُ فِي المَعيشَةِ . (4)

الكافي عن داود بن سرحان :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَكيلُ تَمرا بِيَدِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! لَو أمَرتَ بَعضَ وُلدِكَ أو بَعضَ مَواليكَ فَيَكفيكَ ، فَقالَ : يا داودُ ، إنَّهُ لا يُصلِحُ المَرءَ المُسلِمَ إلاّ ثَلاثَةٌ : التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 416 / 5904 عن زرارة ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 104 ، تحف العقول : 111 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 104 / 73 / 22 .
2- .الكافي : 2 / 241 / 38 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : 67 / 362 / 67 .
3- .الكافي : 5 / 317 / 52 و ج 6 / 460 / 3 عن الفضل بن كثير المدائني عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 47 / 45 / 63 .
4- .الأمالي للطوسي : 670 / 1410 ، بحار الأنوار : 71 / 349 / 20 .
5- .الكافي : 5 / 87 / 4 وراجع من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3618 وتحف العقول : 358 .

ص: 177

امام صادق عليه السلام :اندازه نگه داشتن ، نيمِ گذرانِ زندگى است .

امام صادق عليه السلام :مؤمن نيكْ يار است و سبكبار ؛ براى گذرانِ زندگى اش خوب برنامه ريزى مى كند ؛ از سوراخ لانه يك گَزنده ، دوبار گزيده نمى شود .

الكافى از فضل بن كثير مدائنى از نامبرده خويش از امام صادق عليه السلام :_ يكى از ياران امام صادق عليه السلام بر وى درآمد . . . و امام به او فرمود: «به اين نوشته دست بگشاى و آن چه را در آن است ، برخوان» _و برابرِ امام يا نزديكِ او نوشته اى بود _ . مرد در آن نگريست و چنين ديد: «آن را كه اندازه نگه نمى دارد ، دارايى نيست ؛ و آن را كه كهنه نيست [= در مصرف ميانه رو نباشد] ، نو هم نباشد» .

امالى طوسى از ايّوب بن حر :شنيدم كه كسى به امام صادق عليه السلاممى گويد : «خبرم رسيده كه ميانه روى و برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نيمِ درآمد است» . امام صادق عليه السلامفرمود : «نه! بلكه همه درآمد است . برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نشانه ديندارى است» .

الكافى از داوود بن سرحان :امام صادق عليه السلام را ديدم كه به دست خويش ، خرما را پيمانه مى كرد . گفتم: «فدايت شوم! تو را بس است كه به يكى از فرزندان يا خدمتگزارانت دستور دهى [كه چنين كند]» . فرمود: «اى داوود! جز سه چيز ، انسان مسلمان را به سامان نياورَد : ژرف كاوى در دين ، صبر بر بلاى سخت ، و درست اندازه نگه داشتن در گذران زندگى» .

.

ص: 178

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ رَجُلاً أتى جَعفَرا _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ شَبيها بِالمُستَنصِحِ لَهُ ، فَقالَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، كَيفَ صِرتَ اتَّخَذتَ الأَموالَ قِطَعا مُتَفَرِّقَةً ؛ ولَو كانَت في مَوضِعٍ ( واحِدٍ ) كانَت أيسَرَ لِمَؤونَتِها وأعظَمَ لِمَنفَعَتِها !؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اِتَّخَذتُها مُتَفَرِّقَةً ؛ فَإِن أصابَ هذَا المالَ شَيءٌ سَلِمَ هذَا المالُ ، وَالصُّرَّةُ تُجمَعُ بِهذا كُلِّهِ . (1)

2 / 2سوءُ التَّدبيرِ وَالتَّخَلُّفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخافُ عَلى اُمَّتِي الفَقرَ ، ولكِن أخافُ عَلَيهِم سوءَ التَّدبيرِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ . (3)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ سوءِ تَدبيرٍ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا مالَ لِمَن لا تَدبيرَ لَهُ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 91 / 1 عن معمر بن خلاّد ، بحار الأنوار : 47 / 58 / 109 .
2- .عوالي اللآلي : 4 / 39 / 134 .
3- .غرر الحكم : 5572 .
4- .غرر الحكم : 10919 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 638 .

ص: 179

2 / 2 برنامه ريزى نادرست و واپس ماندگى

امام رضا عليه السلام :مردى نزد امام صادق عليه السلام آمد و چنان كه مى خواهد پندش دهد ، به وى گفت: «اى ابوعبداللّه ! چرا دارايى هايت را بخش بخش كرده اى ، حال آن كه اگر يكجا بود ، هم كم هزينه تر بود و هم پر سودتر؟» امام صادق عليه السلام فرمود: «آن را پراكنده ساختم ؛ زيرا اگر آن يك را آسيبى رسد ، اين يك از آن آسيب دور مى مانَد و بدين سان ، مجموعه مال حفظ مى شود» .

2 / 2برنامه ريزى نادرست و واپس ماندگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر امّت خويش ، نه از فقر ، كه از برنامه ريزى نادرست بيم دارم .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى نادرست ، كليد فقر است .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى نادرست ، توانگرى حاصل نمى شود .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: آن را كه برنامه ريزى نيست ، دارايى مباد .

.

ص: 180

عنه عليه السلام :آفَةُ المَعاشِ سوءُ التَّدبيرِ . (1)

عنه عليه السلام :سَبَبُ التَّدميرِ سوءُ التَّدبيرِ . (2)

عنه عليه السلام :تَركُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ يورِثُ الفَقرَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن تَأَخَّرَ تَدبيرُهُ تَقَدَّمَ تَدميرُهُ . (4)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ تَعَجَّلَ تَدميرُهُ . (5)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ كانَ هَلاكُهُ في تَدبيرِهِ . (6)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ بَطَلَ تَقديرُهُ . (7)

عنه عليه السلام :يُستَدَلُّ عَلَى الإِدبارِ بِأَربَعٍ : سوءِ التَّدبيرِ وقُبحِ التَّبذيرِ ، وقِلَّةِ الاِعتِبارِ ، وكَثرَةِ الاِعتِذارِ . (8)

عنه عليه السلام :مَن تَوَرَّطَ فِي الاُمورِ غَيرَ ناظِرٍ فِي العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِمُفظِعاتِ النَّوائِبِ ، وَالتَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 3965 .
2- .غرر الحكم : 5549 و5571 مع تقديم وتأخير .
3- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 71 / 347 / 13 .
4- .غرر الحكم : 8045 .
5- .غرر الحكم : 7906 وح 8346 .
6- .غرر الحكم : 8768 .
7- .غرر الحكم : 8047 .
8- .غرر الحكم : 10958 .
9- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 388 / 5834 ، الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 93 وليس فيهما ذيله .

ص: 181

امام على عليه السلام :آفتِ گذران زندگى ، برنامه ريزى نادرست است .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى نادرست ، مايه نابودى است .

امام على عليه السلام :اندازه نگه نداشتن در گذران زندگى ، فقر به بار مى آورد .

امام على عليه السلام :هر كس در برنامه ريزى واپس مانَد ، نابودى اش پيش افتد .

امام على عليه السلام :هر كه برنامه ريزى اش درست نباشد ، نابودى اش پيش مى افتد .

امام على عليه السلام :هر كس برنامه ريزى اش نادرست باشد ، هلاكتش در همان تدبير اوست .

امام على عليه السلام :هر كه بد برنامه ريزى كند ، اندازه گيرى او تباه مى گردد .

امام على عليه السلام :نشانه هاى بخت برگشتگى چهار چيزند : بدىِ برنامه ريزى ، زشتىِ ريخت و پاش ، اندكىِ عبرت گيرى ، و فراوانىِ عذرخواهى .

امام على عليه السلام :هر كه بدون عاقبت انديشى ، در كارها فرو رود ، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند . و برنامه ريزى پيش از هر كار ، از پشيمانى ايمنت خواهد ساخت .

.

ص: 182

الفصل الثالث: العمل3 / 1الحَثُّ عَلَى العَمَلِ3 / 1 _ 1طَلَبُ الرِّزقِالكتاب :«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (1) »

«وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . (2) »

«رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْكَ فِى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِه إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا . (3) »

.


1- .الجمعة : 10 .
2- .القصص : 73 .
3- .الإسراء : 66 .

ص: 183

فصل سوم : كار

3 / 1 تشويق به كار

3 / 1 _ 1 روزى جُستن

فصل سوم: كار3 / 1تشويق به كار3 / 1 - 1روزى جُستنقرآن:«پس چون نماز گزارده شد ، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا [با كسب و كار ، روزى ]بجوييد و خداى را بسيار ياد كنيد؛ باشد كه رستگار شويد .»

«و از بخشايش او است كه شب و روز را براى شما قرار داد تا در آن [= شب] آرام گيريد و [در روز] از فزون بخشىِ او [روزى] بجوييد؛ و باشد كه سپاس گزاريد .»

«پروردگار شما آن است كه براى شما كشتى را در دريا مى راند تا از فزون بخشىِ او [روزى ]بجوييد؛ كه او به شما مهربان است .»

.

ص: 184

«وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النَّهَارَ ءَايَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ ءَايَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَآ ءَايَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ وَ كُلَّ شَىْ ءٍ فَصَّلْنَ_هُ تَفْصِيلاً . (1) »

«وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَ تَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِى وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ قالَ : خُلِقَ النَّهارُ لِتُؤَدِّيَ فيهِ الصَّلاةَ المَفروضَةَ الَّتي عَنها تُسأَلُ وبِها تُحاسَبُ ، وبِرَّ والِدَيكَ ، وأن تَضرِبَ فِي الأَرضِ تَبتَغِي المَعيشَةَ ؛ مَعيشَةَ يَومِكَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الكَسبِ فَريضَةٌ بَعدَ الفَريضَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَعى عَلى نَفسِهِ لِيُعِزَّها ويُغنِيَها عَنِ النّاسِ فَهُوَ شَهيدٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ الجِهادُ أن يَضرِبَ بِسَيفِهِ في سَبيلِ اللّهِ ؛ إنَّمَا الجِهادُ مَن عالَ والِدَيهِ وعالَ وَلَدَهُ ، فَهُوَ في جِهادٍ . ومَن عالَ نَفسَهُ يَكُفُّها عَنِ النّاسِ فَهُوَ في جِهادٍ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :السّاعي عَلى والِدَيهِ لِيَكُفَّهُما أو يُغنِيَهُما عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، ومَن سَعى عَلى زَوجٍ أو وَلَدٍ لِيَكُفَّهُم ويُغنِيَهُم عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالسّاعي عَلى نَفسِهِ لِيُغنِيَها ويَكُفَّها عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالسّاعي مُكاثَرَةً في سَبيلِ الشَّيطانِ . (7)

.


1- .الإسراء : 12 .
2- .النحل : 14 وراجع : فاطر : 12 .
3- .الدرّالمنثور : 7 / 303 نقلاً عن ابن مردويه عن عبد اللّه بن مُغفّل؛ بحار الأنوار: 58/208 /38.
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 98 ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 79 ؛ الفردوس : 2 / 441 / 3918 ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9231 كلاهما عن ابن مسعود .
5- .كنز العمّال : 4 / 607 / 11760 نقلاً عن مسند عمر .
6- .حلية الأولياء : 6 / 300 ، تاريخ دمشق : 21 / 172 / 4765 كلاهما عن أنس، كنز العمّال : 16 / 469 / 45494 .
7- .المعجم الأوسط : 8 / 277 / 8630 عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 10 / 9237 .

ص: 185

«و شب و روز را دو نشانه ساختيم؛ پس نشانه شب را زدوديم[= تاريكى آن را با تابش خورشيد محو كرديم] و نشانه روز را روشنى بخش گردانيديم تا از پروردگارتان [روزىِ] افزونى بجوييد و تا شمارِ سال ها و ديگر شمارها را بدانيد؛ و هر چيزى را به روشنى باز نموديم .»

«و او است آن كه دريا را رام كرد تا از آن ، گوشتِ تازه بخوريد و زيورى بيرون آوريد كه آن را مى پوشيد؛ و در آن ، كشتى ها را بينى كه شكافندگانِ [آب]اَند [تا بدان برخوردار شويد] و تا از فزونى و بخشش خدا [روزى] بجوييد؛ و شايد سپاس داريد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه عيسى بن مريم عليه السلام فرمود: «روز آفريده شد تا در آن نماز واجب را ادا كنى كه از آن بازخواست و با آن حسابرسى خواهى شد ؛ و تا به پدر و مادرت نيكى كنى ؛ و تا در زمين گام زنى و در پى گذران زندگى روزانه خود برآيى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از اداى نماز واجب ، روزى جُستن واجب است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بكوشد تا خود را عزيز و از مردم بى نياز دارد ، [همرتبه ]شهيد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جهاد [فقط] آن نيست كه [كسى] در راه خدا شمشير زند ؛ هر آينه جهاد ، آن [نيز ]است كه فرد ، پدر و مادر و فرزندانش را سرپرستى كند ؛ پس چنين كسى در حال جهاد است . و [نيز] آن كس كه خود را تأمين مى سازد تا از مردم بى نياز باشد ، او هم در حال جهاد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بكوشد تا پدر و مادرش را تأمين كند يا آنان را از مردم بى نياز سازد ، [كارش] در راه خدا است ؛ و آن كس كه بكوشد تا همسر يا فرزندانش را كفاف بخشد و از مردم بى نياز كند ، [نيز] در راه خدا است ؛ و آن كه تلاش مى كند تا خودش را بى نياز كند و از مردم مستغنى سازد ، [نيز] در راه خدا است ؛ و آن كه تلاش مى كند تا بر دارايى خود بيفزايد ، در راه شيطان است .

.

ص: 186

دعائم الإسلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَّهُ مَرَّ في غَزوَةِ تَبوكَ بِشابٍّ جَلدٍ يَسوقُ أبع_ِرَةً سِمانا ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، لَو كانَت قُوَّةُ هذا وجَلَدُهُ وسِمَنُ أبِعرَتِهِ في سَبيلِ اللّهِ لَكانَ أحسَنَ ! فَدَعاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : أرَأَيتَ أبعِرَتَكَ هذِهِ ، أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ عَلَيها؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، لي زَوجَةٌ وعِيالٌ ، فَأَنَا أكسِبُ عَلَيها ما اُنفِقُهُ عَلى عِيالي أكُفُّهُم عَن مَسأَلَةِ النّاسِ وأقضي دَينا عَلَيَّ . قالَ : لَعَلَّ غَيرُ ذلِكَ ! قالَ : لا . فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَئِن كانَ صادِقا إنَّ لَهُ لَأَجرا مِثلَ أجرِ الغازي وأجرِ الحاجِّ وأجرِ المُعتَمِرِ! (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ : فَساعَةٌ يُناجي فيها رَبَّهُ ، وساعَةٌ يَرُمُّ مَعاشَهُ ، وساعَةٌ يُخَلّي بَينَ نَفسِهِ وبَينَ لَذَّتِها في ما يَحِلُّ ويَجمُلُ . ولَيسَ لِلعاقِلِ أن يَكونَ شاخِصا إلاّ في ثَلاثٍ : مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ ، أو خُطوَةٍ في مَعادٍ ، أو لَذَّةٍ في غَيرِ مُحَرَّمٍ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى ابنِهِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: لا تَدَعِ الطَّلَبَ في ما يَحِلُّ ويَطيبُ ؛ فَلابُدَّ مِن بُلغَةٍ ، وسَيَأتيكَ ما قُدِّرَ لَكَ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 14 / 7 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 8 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 390 ، تحف العقول : 203 ، الأمالي للطوسي : 147 / 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 12 / 56 .
3- .كنز العمّال : 16 / 177 / 44215 عن وكيع والعسكري في المواعظ ؛ تحف العقول : 81 وفيه «وَاطْلب فإنّه يأتيك ما قسم لك» ، بحار الأنوار : 77 / 228 / 2 .

ص: 187

دعائم الإسلام :در جنگ تبوك ، پيامبر صلى الله عليه و آله به جوانى نيرومند برخورد كه شتران فربهى را مى رانْد . ياران پيامبر به وى گفتند : «اى رسول خدا! اگر نيرومندى و چابكى اين جوان و فربهىِ شترانش در راه خدا صرف مى شد ، هر آينه بهتر بود» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را فراخواند و فرمود: «با اين شتران ، در نظر دارى كه چه كنى؟» گفت: «اى رسول خدا! من همسر و خانواده اى دارم . با اين شتران به كسب درآمد مى پردازم تا آنان را از حاجت خواهى نزد مردم بى نياز سازم و بدهى ام را بپردازم» . فرمود: «مباد هدفت جز اين باشد» . گفت: «نه» . آن گاه كه جوان راهى شد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر راست گفته باشد ، او را پاداشى است همانند پاداش رزمنده و حج گزارنده و عمره به جاى آورنده» .

امام على عليه السلام :مؤمن را سه وقت است: وقتى كه در آن ، با پروردگارش مناجات مى كند ؛ و وقتى كه گذران زندگى اش را سامان مى دهد ؛ و وقتى كه از آن چه حلال و زيبا است ، براى خود لذّت برمى گيرد . و خردمند را سزاوار نيست كه جز در پى سه چيز باشد : سامان دادن معيشت ، گام نهادن براى روز قيامت ، يا لذّت برگرفتن از آن چه حرام نيست .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به فرزندش امام حسن عليه السلام _: جست و جوى آن چه را حلال و پاك است ، وامگذار ؛ پس چاره اى نيست از آن چه زندگى را كفاف دهد ؛ و زودا كه آن چه برايت مقدّر است ، تو را در رسد .

.

ص: 188

عنه عليه السلام :ما غُدوَةُ أحَدِكُم في سَبيلِ اللّهِ بِأَعظَمَ مِن غُدوَتِهِ يَطلُبُ لِوُلدِهِ وعِيالِهِ ما يُصلِحُهُم . (1)

عنه عليه السلام :اُوصيكُم بِالخَشيَةِ مِنَ اللّهِ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ . . . وَالاِكتِسابِ فِي الفَقرِ وَالغِنى . (2)

الكافي عن شهاب بن عبد ربّه :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إن ظَنَنتَ أو بَلَغَكَ أنَّ هذَا الأَمرَ كائِنٌ فيغَدٍ فَلا تَدَعَنَّ طَلَبَ الرِّزقِ ، وإنِ استَطَعتَ أن لا تَكونَ كَلاًّ فَافعَل . (3)

الكافي عن هشام الصيدلانيّ :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يا هِشامُ ، إن رَأَيتَ الصَّفَّينِ قَدِ التَقَيا فَلا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ في ذلِكَ اليَومِ . (4)

3 / 1 _ 2التَّعَبُ في طَلَبِ المَعيشَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَهُ تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أمسى كالاًّ مِن عَمَلِ يَدَيهِ ؛ أمسى مَغفورا لَهُ . (6)

.


1- .السرائر : 2 / 228 ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 9 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 6 .
2- .تحف العقول : 390 عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : 1 / 141 / 30 وج 78 / 304 / 1 .
3- .الكافي : 5 / 79 / 9 .
4- .الكافي : 5 / 78 / 7 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 892 وفيه «الصيدناني» بدل «الصيدلاني» .
5- .كنز العمّال : 4 / 4 / 9200 ، إتحاف السادة : 5 / 415 كلاهما نقلاً عن الفردوس عن الإمام عليّ عليه السلام .
6- .المعجم الأوسط : 7 / 289 / 7520 عن عبد اللّه بن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 7 / 9214 .

ص: 189

3 / 1 _ 2 رنج بردن در طلبِ روزى

امام على عليه السلام :بامدادان برون شدنِ يكى از شما [براى جهاد] در راه خدا ، ارجمندتر از بامدادان برون شدنش براى سامان بخشيدن به زندگى فرزندان و خانواده اش نيست .

امام على عليه السلام :شما را سفارش مى كنم كه در پنهان و آشكار از خدا بيم ورزيد . . . و خواه در فقر و خواه در توانگرى ، در پى كسبِ [روزى] باشيد .

الكافى از شهاب بن عبد ربّه :امام صادق عليه السلام مرا فرمود: «اگر گمان كردى يا خبر يافتى كه فردا اين امر [= قيام حضرت قائم عليه السلام يا مرگ تو] تحقّق مى يابد ، [باز هم ]جست و جوىِ روزى را وامگذار ؛ و اگر مى توانى سر بارِ كسى نباشى ، چنين كن .

الكافى از هشام صيدلانى :امام صادق عليه السلام فرمود : «اى هشام! [حتّى ]اگر ديدى كه دو گروه روياروى هم صف آراسته اند ، در آن روز ، جست و جوى روزى را وامگذار» .

3 / 1 - 2رنج بردن در طلبِ روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداى _ تعالى _ دوست مى دارد كه بنده اش را بيند كه در طلبِ روزى رنج مى بَرَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، خسته از كارِ خود ، روز را به پايان ببرد ، آمرزيده روزش را به پايان برده است .

.

ص: 190

عنه صلى الله عليه و آله :مَن باتَ كالاًّ مِن طَلَبِ الحَلالِ ؛ باتَ مَغفورا لَهُ . (1)

3 / 1 _ 3الاِغتِرابُ في طَلَبِ الرِّزقِالكتاب :«وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِى الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَبعَةٌ تَحتَ ظِلِّ العَرشِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . . .رَجُلٌ خَرَجَ ضارِبا فِيالأَرضِ يَطلُبُ مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل؛ يَكُفُّ بِهِ نَفسَهُ، ويَعودُ بِهِ عَلى عِيالِهِ. (3)

تفسير القرطبي عن علقمة:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما مِن جالِبٍ يَجلِبُ طَعاما مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ فَيَبيعُهُ بِسِعرِ يَومِهِ إلاّ كانَت مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةَ الشُّهَداءِ . ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِى الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ . (4) »

.


1- .الأمالي للصدوق : 364 / 452 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 167 عن أحمد بن عمر الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأخبار : 389 / 1081 ؛ كنز العمّال : 4 / 7 / 9215 نقلاً عن ابن عساكر عن أنس .
2- .المزّمّل : 20 .
3- .مسند زيد : 410 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 8 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 9 وليس فيهما «سبعة» .
4- .تفسير القرطبي : 19/55 ، المغني عن حمل الأسفار : 1/422/1601 ، الدرّالمنثور : 8 /323 كلاهما عن ابن مردويه عن ابن مسعود .

ص: 191

3 / 1 _ 3 تحمّل غربت در جست و جوى روزى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، خسته از جست و جوى مال حلال ، روز را به شب آورد ، آمرزيده روز را به شب آورده است .

3 / 1 - 3تحمّل غربت در جست و جوى روزىقرآن:«و برخى ديگر به جست و جوى فضل خدا [= روزى] در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مى كنند .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى كه هيچ سايه اى جز سايه عرش نباشد ، هفت تن زير سايه آنند . [يكى از ايشان] كسى است كه در زمين گام مى زند تا از فضل خدا [روزى ]بجويد و از آن ، نياز خود را برطرف كند و با آن ، به سوى خانواده اش بازگردد .

تفسير القرطبى از علقمه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هيچ كس نيست كه خوراكى را از سرزمينى به سرزمين ديگر بَرَد تا به قيمت روز بفروشد ، مگر اين كه نزد خدا منزلت شهيدان را دارد» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله [اين آيه را ]قرائت فرمود : «و برخى ديگر به جست و جوى فضل خدا [= روزى] در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مى كنند» .

.

ص: 192

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لَيُحِبُّ الاِغتِرابَ في طَلَبِ الرِّزقِ . (1)

عنه عليه السلام :إذا سَبَّبَ اللّهُ عز و جل لِعَبدٍ الرِّزقَ في أرضٍ ، جَعَلَ لَهُ فيها حاجَةً . (2)

3 / 1 _ 4العَمَلُ بِاليَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ بِالرَّحمَةِ ، ثُمَّ لا يُعَذِّبُهُ أبَدا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ حَلالاً ، فُتِحَ لَهُ أبوابُ الجَنَّةِ يَدخُلُ مِن أيِّها شاءَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، مَرَّ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ الخاطِفِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، كانَ يَومَ القِيامَةِ في عِدادِ الأَنبِياءِ ، ويَأخُذُ ثَوابَ الأَنبِياءِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :الكاسِبُ مِن يَدِهِ خَليلُ اللّهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :ما كَسَبَ الرَّجُلُ كَسبا أطيَبَ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (8)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3571 عن عمر بن اُذينة .
2- .من لا يحضره الفقيه: 2/265/2388 ، المحاسن : 2/79/1204 كلاهما عن إبراهيم بن الفضل ، مكارم الأخلاق: 1 / 513 / 1784 ، بحار الأنوار : 76 / 221 / 4 .
3- .جامع الأخبار : 390 / 1087 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 40 .
4- .جامع الأخبار : 390 / 1086 ، بحار الأنوار : 103 / 10 / 41 .
5- .جامع الأخبار : 390 / 1085 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 39 .
6- .جامع الأخبار : 390 / 1088 ، بحار الأنوار : 103 / 10 / 42 .
7- .نهج الفصاحة : 2190 .
8- .سنن ابن ماجة : 2 / 723 / 2138 عن المقدام بن معديكرب الزبيدي ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9229 .

ص: 193

3 / 1 _ 4 كارِ جسمانى

امام صادق عليه السلام :هر آينه و همانا ، خداى _ تبارك و تعالى _ تحمّل غربت در جست و جوى روزى را دوست مى دارد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند براى بنده اى ، در زمين روزى اى نهاده باشد ، او را بدان نيازمند مى كند .

3 / 1 - 4كارِ جسمانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از دسترنج خويش بخورد ، خداوند به رحمت در او بنگرد و هرگز عذابش نكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، به حلال ، از دسترنج خود بخورد ، دروازه هاى بهشت به رويش گشوده گردند و او از هر يك كه خواهد ، درون شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از دسترنج خويش خورَد ، همچون آذرخشى پرشتاب ، راهِ [بهشت] را مى پيمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از دسترنج خود خورَد ، روز قيامت در شمارِ پيامبران است و پاداش ايشان را مى گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه با [كارِ] دست خود كسب درآمد كند ، دوست خالص خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس پيشه اى پاكيزه تر از كار جسمانى پيش نگرفته است .

.

ص: 194

عنه صلى الله عليه و آله :ما أكَلَ أحَدٌ طَعاما قَطُّ خَيرا مِن أن يَأكُلَ مِن عَمَلِ يَدِهِ ، وإنَّ نَبِيَّ اللّهِ داودَ عليه السلامكانَ يَأكُلُ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ خَيرَ الكَسبِ كَسبُ يَدَي عامِلٍ إذا نَصَحَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أكَلَ العَبدُ طَعاما أحَبَّ إلَى اللّهِ مِن كَدِّ يَدِهِ ، ومَن باتَ كالاًّ مِن عَمَلِهِ باتَ مَغفورا لَهُ . (3)

مسند ابن حنبل عن رافع بن خديج : قيلَ :يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الكَسبِ أطيَبُ؟ قالَ : عَمَلُ الرَّجُلِ بِيَدِهِ ، وكُلُّ بَيعٍ مَبرورٍ . (4)

تفسير مجمع البيان :رُوِيَ أنَّهُم [أي حَوارِيّي عيسى عليه السلام ]كانوا إذا جاعوا قالوا : يا روحَ اللّهِ جُعنا ، فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أو جَبَلاً ، فَيُخرِجُ لِكُلِّ إنسانٍ مِنهُم رَغيفَينِ يَأكُلُهُما ، وإذا عَطِشوا قالوا : يا روحَ اللّهِ عَطِشنا ، فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أو جَبَلاً ، فَيُخرِجُ ماءً فَيَشرَبونَ . قالوا : يا روحَ اللّهِ ، مَن أفضَلُ مِنّا!؟ إذا شِئنا أطعَمتَنا ، وإذا شِئنا سَقَيتَنا ، وقَد آمَنّا بِكَ وَاتَّبَعناكَ! قالَ : أفضَلُ مِنكُم مَن يَعمَلُ بِيَدِهِ ، ويَأكُلُ مِن كَسبِهِ . فَصاروا يَغسِلونَ الثِّيابَ بِالكِراءِ . (5)

.


1- .صحيح البخاري : 2/730/1966 ، السنن الكبرى : 6/209/11691 ، حلية الأولياء : 5 / 217 كلّها عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : 4 / 8 / 9223 وراجع مسند ابن حنبل : 6 / 93 / 17181 .
2- .مسند ابن حنبل : 3 / 278 / 8699 وص 232 / 8420 ، الفردوس : 2 / 180 / 2910 كلّها عن أبي هريرة ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 76 .
3- .تاريخ دمشق : 14 / 10 / 1483 عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9228 .
4- .مسند ابن حنبل : 6 / 112 / 17266 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 13 / 2160 ، السنن الكبرى: 5 / 433 / 10398 عن البرّاء بن عازب ، المعجم الكبير : 4 / 276 / 4411 عن رفاعة عن أبيه نحوه ، كنز العمّال : 4/4/9196 ؛ مسند زيد : 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام نحوه .
5- .تفسير مجمع البيان : 1 / 757 ، بحار الأنوار : 14 / 276 / 7 وج 73 / 11 / 3 .

ص: 195

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس هرگز خوراكى بهتر از آن چه حاصل دسترنجِ او باشد ، نخورده است ؛ و همانا پيامبر خدا ، داوود عليه السلام ، از دسترنج خويش مى خورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا بهترين درآمد ، از آنِ دستان كارگرى است كه كارش بى آلايش باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى خوراكى نخورده است كه نزد خدا دوست داشتنى تر از حاصل دسترنج وى باشد ؛ و هر كه خسته از كار خويش روز را به شب رسانَد ، آمرزيده روز را به شب رسانده است .

مسند ابن حنبل از رافع بن خديج :گفته شد: «اى رسول خدا! كدام شيوه كسب درآمد ، پاكيزه تر است؟» فرمود: «كار جسمانى ؛ و هر خريد و فروشِ راست و بى نيرنگ» .

تفسير مجمع البيان :روايت شده كه ايشان [= حواريّون حضرت عيسى عليه السلام ]هر گاه گرسنه مى شدند ، مى گفتند: «اى روح اللّه ! گرسنه ايم» . آن گاه ، عيسى بر زمين ، خواه دشت و خواه كوه ، دست مى كوبيد و براى هر كسى دو قرص نان برمى آورْد و ايشان مى خوردند . و [نيز] هر گاه تشنه مى شدند ، مى گفتند: «اى روح خدا! تشنه ايم» . سپس عيسى بر زمين ، خواه دشت و خواه كوه ، دست مى كوبيد و آب برمى آورْد و آنان مى آشاميدند . آنان گفتند: «اى روح اللّه ! برتر از ما كيست؟ هرگاه بخواهيم ، ما را مى خورانى و مى آشامانى ، در حالى كه به تو ايمان آورده ايم و از تو پيروى مى كنيم» . فرمود: «برتر از شما ، كسى است كه با اعضاى خويش كار كند و از درآمد خود مى خورد» . از آن پس ، ايشان به مزدورى ، لباس مى شستند .

.

ص: 196

الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَ أَقْنَى (1) » _: أغنى كُلَّ إنسانٍ بِمَعيشَتِهِ ، وأرضاهُ بِكَسبِ يَدِهِ . (2)

3 / 1 _ 5تَقبيلُ يَدِ العامِلِاُسد الغابة عن أنس بن مالك :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذي أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّهِ ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالي . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا . (3)

3 / 1 _ 6سيرَةُ الأَنبِياءِ وَالأَوصِياءِ في طَلَبِ الرِّزقِأ _ النَّبِيُّ آدَمُ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ حينَ أهبَطَ آدَمَ إلَى الأَرضِ ، أمَرَهُ أن يَحرُثَ بِيَدِهِ فَيَأكُلَ مِن كَدِّهِ بَعدَ الجَنَّةِ ونَعيمِها . (4)

.


1- .النجم : 48 .
2- .معاني الأخبار : 215 / 1 ، تفسير القمّي : 2 / 339 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 179 .
3- .اُسد الغابة : 2 / 420 / 1967 ، تاريخ بغداد : 7 / 342 / 3864 .
4- .تفسير العيّاشي : 1 / 40 / 24 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 61 / 79 عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 11 / 212 / 19 .

ص: 197

3 / 1 _ 5 بوسيدن دست كارگر

3 / 1 _ 6 روش پيامبر و جانشينانشان در روزى جُستن

امام على عليه السلام_ درباره اين سخن خدا : «وَأَنَّهُو هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى» ؛ «و او است كه توانگرى بخشد و خشنودى دهد» _: هر كس را با گذرانِ زندگى اش ، توانگرى بخشد ؛ و با درآمدِ كار جسمانى اش ، خشنودى اش دهد .

3 / 1 - 5بوسيدن دست كارگراُسد الغابة از انس بن مالك :همانا آن گاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از نبرد تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: «به چه سبب دستانت اين گونه رشته رشته شده است؟» گفت: «اى رسول خدا! به ريسمان و بيل دست برمى كشم و هزينه خانواده ام را فراهم مى آورم» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهدست وى را بوسيد و فرمود: «اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد» .

3 / 1 - 6روش پيامبر و جانشينانشان در روزى جُستنالف . حضرت آدم عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر آينه آن گاه كه خداوند آدم را به زمين فرود آورد ، وى را فرمان داد كه با دستش كشت و كار كند و از دسترنج خويش بخورَد ، حال كه بهشت و نعمت آن را پشت سر نهاده است .

.

ص: 198

ب _ النَّبِيُّ داودُ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ داودَ عليه السلام كانَ لا يَأكُلُ إلاّ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لَقَد كانَ [ داودُ عليه السلام ] يَعمَلُ سَفائِفَ الخوصِ بِيَدِهِ ، ويَقولُ لِجُلَسائِهِ : أيُّكُم يَكفيني بَيعَها؟ ويَأكُلُ قُرصَ الشَّعيرِ مِن ثَمَنِها . (2)

عنه عليه السلام :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داودَ عليه السلام : إنَّكَ نِعمَ العَبدُ لَولا إنَّكَ تَأكُلُ مِن بَيتِ المالِ ولا تَعمَلُ بِيَدِكَ شَيئا . فَبَكى داودُ عليه السلام أربَعينَ صَباحا ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جلإلَى الحَديدِ : أن لِن لِعَبدي داودَ ، فَأَلانَ اللّهُ عز و جل لَهُ الحَديدَ ، فَكانَ يَعمَلُ كُلَّ يَومٍ دِرعا فَيَبيعُها بِأَلفِ دِرهَمٍ ، فَعَمِلَ ثَلاثَمِائَةٍ وسِتّينَ دِرعا ، فَباعَها بِثَلاثِمِائَةٍ وسِتّينَ ألفا ، وَاستَغنى عَن بَيتِ المالِ . (3)

عوالي اللآلي :حُكِيَ عَن داودَ عليه السلام أنَّهُ كانَ يَتَوَخّى مَن تَلَقّاهُ مِن بَني إسرائيلَ فَيَسأَلُهُ عَن حالِهِ ، فَيُثني عَلَيهِ ، حَتّى لَقِيَ رَجُلاً ، فَقالَ : نِعمَ العَبدُ لَولا خَصلَةٌ فيهِ ، فَقالَ : وما هِيَ؟ قالَ : إنَّهُ يَأكُلُ مِن بَيتِ المالِ . فَبَكى داودُ وعَلِمَ أنَّهُ قَد اُتِيَ ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَى الحَديدِ : أن لِن لِعَبدي داودَ ، فَأَلانَ اللّهُ لَهُ الحَديدَ ، فَكانَ يَعمَلُ كُلَّ يَومٍ دِرعا يَبيعُها بِأَلفِ دِرهَمٍ ، فَعَمِلَ ثَلاثَمِائَةٍ وسِتّينَ دِرعا ، فَباعَها بِثَلاثِمِائَةٍ وسِتّينَ ألفا ، فَاستَغنى عَن بَيتِ المالِ . (4)

.


1- .صحيح البخاري: 2 / 730 / 1967 وج 3 / 1256 / 3235 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال: 4 / 8 / 9222 وراجع السنن الكبرى : 6 / 209 / 11691 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 160 ، بحار الأنوار : 14 / 15 / 25 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 5 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 162 / 3594 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 896 كلّها عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام ولم يسنده الأخير عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .عوالي اللآلي : 3 / 199 / 18 .

ص: 199

ب . حضرت داوود عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا داوود عليه السلام جز از دسترنج خود نمى خورْد .

امام على عليه السلام :هر آينه داوود عليه السلام با دست خويش ، از برگ خرما بوريا مى بافت و به همنشينانش مى گفت: «كدام يك از شما براى فروش آن ، مرا يارى مى كند؟» و آن گاه ، از بهاى آن ، قرصِ نانِ جُو مى خورْد .

امام على عليه السلام :خداوند به داوود عليه السلام چنين وحى فرمود : «اگر از بيت المال نمى خوردى و به دست خويش كار مى كردى ، بنده اى شايسته بودى» . داوود چهل بامداد گريست و خداوند به آهن وحى فرمود: «براى بنده ام داوود نرم شو!» ؛ پس خداوند آهن را براى وى نرم كرد و او هر روز زرهى مى ساخت و به هزار درهم مى فروخت . او سيصد و شصت زره ساخت و به سيصد و شصت هزار [درهم] فروخت و از بيت المال بى نياز گشت .

عوالى اللآلى :حكايت شده است كه حضرت داوود عليه السلام نيّت داشت كه هر گاه يكى از بنى اسرائيل را مى پذيرفت ، نظر وى را درباره خويش باز مى پرسيد ؛ و وى نيز او را مى ستود ، تا آن كه با مردى ديدار كرد كه گفت: « [داوود ]خوب بنده اى است ، اگر خصلتى در او نباشد!» فرمود: «آن خصلت چيست؟» گفت: «او از بيت المال مى خورَد» . داوود گريست و دانست كه [اين تذكّر خدا است كه ]به وى هديه شده است . سپس خداوند به آهن وحى فرمود: «براى بنده ام داوود نرم شو!» آن گاه ، خداى آهن را براى او نرم ساخت و او هر روز زرهى مى ساخت و به هزار درهم مى فروخت . پس سيصد و شصت زره ساخت و به سيصد و شصت هزار [درهم ]فروخت و از بيت المال بى نياز شد .

.

ص: 200

ج _ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آلهالزهد لابن المبارك عن أبو إسحاق :كانَ بَينَ أصحابِ الإِبِلِ وَالغَنَمِ تَنازُعٌ ، فَاستَطالَ أصحابُ الإِبِلِ عَلى أصحابِ الغَنَمِ ، فَبَلَغَنا أنَّ ذلِكَ ذُكِرَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : بُعِثَ موسى وهُوَ راعي غَنَمٍ ، وبُعِثَ داودُ وهُوَ راعي غَنَمٍ ، وبُعِثتُ أنَا وأنَا أرعى غَنَما لِأَهلي بِأَجيادَ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو سعيد الخدريّ :اِفتَخَرَ أهلُ الإِبِلِ وَالغَنَمِ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . . . وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : بُعِثَ موسى عليه السلام وهُوَ يَرعى غَنَما عَلى أهلِهِ ، وبُعِثتُ أنَا وأنَا أرعى غَنَما لِأَهلي بِجِيادٍ . (2)

صحيح البخاري عن أبو هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلاّ رَعَى الغَنَمَ. فَقالَ أصحابُهُ : وأنتَ؟ فَقالَ : نَعَم ، كُنتُ أرعاها عَلى قَراريطَ لِأَهلِ مَكَّةَ . (3)

تاريخ الطبري عن ابن إسحاق :لَمّا بَلَغَها [ أي خَديجَةَ سَلامُ اللّهِ عَلَيها ]عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهما بَلَغَها مِن صِدقِ حَديثِهِ وعِظَمِ أمانَتِهِ وكَرَمِ أخلاقِهِ ، بَعَثَت إلَيهِ ، فَعَرَضَت عَلَيهِ أن يَخرُجَ في مالِها إلَى الشّامِ تاجِرا . . . فَقَبِلَهُ مِنها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وخَرَجَ في مالِها ذلِكَ . (4)

.


1- .الزهد لابن المبارك: 415/1177 وراجع كنز العمّال: 12/452/35543 وج 14/183/38310.
2- .مسند ابن حنبل: 4/192/11918، مسند أبيداود الطيالسي: 185/1311، اُسد الغابة : 1/382/422 كلاهما عن بشر بن حزن النصري وفيهما « ... فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : بعث داود وهو راعي غنم ، وبعث موسى وهو راعي غنم ، وبعث ...» ، فتح الباري : 4 / 441 نحوه ، كنز العمّال : 11 / 509 / 32378 .
3- .صحيح البخاري: 2/789/2143، سنن ابن ماجة : 2/727/2149، السنن الكبرى: 6/195/11641، السيرة النبويّة لابن كثير : 1 / 265 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 11 / 9243 .
4- .تاريخ الطبري : 2 / 280 ، السيرة النبويّة لابن هشام : 1 / 199 ، السيرة النبويّة لابن كثير : 1 / 262 ، اُسد الغابة : 1 / 124 وفيه «فقَبِله منها رسول اللّه صلى الله عليه و آله وخرج في مالها إلى الشام» وج 7 / 81 / 6874 .

ص: 201

ج . حضرت محمّد صلى الله عليه و آلهالزهد لابن المبارك از ابو اسحاق :ميان شترداران و گوسفندداران گفت و گو درگرفت و شترداران در برابر گوسفندداران گردن افرازى كردند . خبردار شديم كه اين رويداد براى پيامبر صلى الله عليه و آلهذكر شد و او فرمود: «موسى عليه السلامدر حالى [به پيامبرى ]برانگيخته شد كه گوسفند مى چرانيد ؛ و داوود [هم ]در حالى [به پيامبرى ]برانگيخته شد كه گوسفند مى چرانيد ؛ و من [نيز] در حالى برانگيخته شدم كه در [منطقه ]اَجياد ، براى طايفه ام گوسفند مى چرانيدم» .

مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى :شترداران و گوسفندداران نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهبه يكديگر فخر مى فروختند . . . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «موسى عليه السلامبرانگيخته شد ، در حالى كه براى طايفه اش گوسفند مى چرانيد ؛ و من [نيز ]برانگيخته شدم ، در حالى كه در [منطقه ]اجياد ، براى طايفه ام گوسفند مى چرانيدم» .

صحيح البخاري از ابوهريره از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت مگر آن كه گوسفند مى چرانيد . يارانش گفتند: «تو نيز؟» فرمود: «آرى ؛ من [نيز] با گرفتنِ يك قيراط (يكْ بيست و چهارم دينار) ، براى مردم مكّه گوسفند مى چرانيدم» .

تاريخ الطبري از ابن اسحاق :آن گاه كه راست گفتارى ، امانت دارى ، و والا منشىِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبراى حضرت خديجه _ سلام اللّه عليها _ مسلّم گشت ، فرستاده اى نزد وى گسيل داشت و به وى پيشنهاد كرد كه دارايى اش را براى بازرگانى به شام ببرد . . . رسول خدا صلى الله عليه و آلهپذيرفت و با دارايى او بدان مقصد روان شد .

.

ص: 202

د _ الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلامالإمام عليّ عليه السلام :جُعتُ مَرَّةً بِالمَدينَةِ جَوعا شَديدا ، فَخَرَجتُ أطلُبُ العَمَلَ في عَوالِي المَدينَةِ ، فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد جَمَعَت مَدَرا ، فَظَنَنتُها تُريدُ بَلَّهُ ، فَأَتَيتُها فَقاطَعتُها كُلَّ ذَنوبٍ عَلى تَمرَةٍ ، فَمَدَدتُ سِتَّةَ عَشَرَ ذَنوبا حَتّى مَجَلَت يَدايَ ، ثُمَّ أتَيتُ الماءَ فَأَصَبتُ مِنهُ ، ثُمَّ أتَيتُها فَقُلتُ بِكَفَّيَّ هكَذا بَينَ يَدَيها . . . فَعَدَّت لي سِتَّ عَشرَةَ تَمرَةً ، فَأَتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَرتُهُ ، فَأَكَلَ مَعِيَ مِنها . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ما يَسُرُّني أنّي كُفيتُ أمرَ الدُّنيا كُلَّهُ ؛ لِأَنّي أكرَهُ عادَةَ العَجزِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :لَقِيَ رَجُلٌ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام وتَحتَهُ وَسقٌ مِن نَوىً ، فَقالَ لَهُ : ما هذا يا أبَا الحَسَنِ تَحتَكَ؟ فَقالَ : مِائَةُ ألفِ عِذقٍ إن شاءَ اللّهُ . قالَ : فَغَرَسَهُ فَلَم يُغادِر مِنهُ نَواةً واحِدَةً . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 1 / 286 / 1135 ، فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 717 / 1229 ، حلية الأولياء : 1 / 70 كلّها عن مجاهد ، كنز العمّال : 13 / 178 / 36532 ؛ كشف الغمّة : 1 / 175 عن مجاهد ، بحار الأنوار : 41 / 33 / 4 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 335 / 838 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 6 عن زرارة وفي ص75 / 9 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 41 / 58 / 9 .

ص: 203

د. امام على عليه السلامامام على عليه السلام :يك بار در مدينه سخت گرسنه شدم ؛ پس بيرون گشتم تا در حومه مدينه كارى بيابم . زنى را ديدم كه خاك گرد مى آورد . گمان ورزيدم كه مى خواهد آن را بخيسانَد . نزد او رفتم و با وى قرار نهادم كه براى هر دَلْوِ بزرگ آب ، يك خرما بستانم . آن گاه ، شانزده دلو بزرگ آب بركشيدم ، چندان كه دستانم تاول زد . پس نزد آب رفته ، از آن برگرفتم و سپس مقابل آن زن رفته ، گفتم: «دست من چنين شده است» . . . پس شانزده خرما برايم برشمرد ، آن گاه ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده ، او را از آن حال آگاه كردم . او از آن خرما با من خورد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: خرسند نمى شوم اگر از كار دنيا ، سراسر ، بى نياز گردم ؛ زيرا من از بيكارگى بيزارم .

امام باقر عليه السلام :مردى ، اميرالمؤمنين عليه السلام را ديد كه يك بار شتر از هسته خرما در اختيار دارد . به وى گفت: «اى ابوالحسن! اين چيست كه در اختيار دارى؟» فرمود : «اگر خداى خواهد ، صد هزار خوشه خرما است» . _ گفت: _ سپس امام آن هسته ها را كاشت و حتّى يكى را رها نكرد .

.

ص: 204

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ يَضرِبُ بِالمَرِّ ويَستَخرِجُ الأَرَضينَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَمَصُّ النَّوى بِفيهِ ويَغرِسُهُ فَيَطلَعُ مِن ساعَتِهِ ، وإنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن مالِهِ وكَدِّ يَدِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ عِندَ ذِكرِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: وَاللّهِ ، لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ لِوَجهِ اللّهِ عز و جل ، دَبِرَت فيهِم يَداهُ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن كَدِّ يَدِهِ . (3)

عنه عليه السلام_ عِندَ ذِكرِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن صُلبِ مالِهِ ، كُلُّ ذلِكَ تَحَفّى فيهِ يَداهُ ، وتَعَرَّقَ جَبينُهُ ؛ التِماسَ وَجهِ اللّهِ عز و جلوَالخَلاصِ مِنَ النّارِ . (4)

عدّة الدّاعي :يُروى عَن سَيِّدِنا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ لَمّا كانَ يَفرَغُ مِنَ الجِهادِ يَتَفَرَّغُ لِتَعليمِ النّاسِ وَالقَضاءِ بَينَهُم ، فَإِذا يَفرَغُ مِن ذلِكَ اشتَغَلَ في حائِطٍ لَهُ يَعمَلُ فيهِ بِيَدِهِ ، وهُوَ مَعَ ذلِكَ ذاكِرٌ للّهِِ جَلَّ جَلالُهُ . (5)

من لا يحضره الفقيه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَخرُجُ فِي الهاجِرَةِ فِي الحاجَةِ قَد كُفِيَها ، يُريدُ أن يَراهُ اللّهُ يُتعِبُ نَفسَهُ في طَلَبِ الحَلالِ . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 74 / 2 عن الفضل بن أبي قرّة ، بحار الأنوار : 17 / 388 / 56 .
2- .الكافي : 8 / 165 / 175 عن معاوية بن وهب وراجع الإرشاد : 2 / 142 والأمالي للصدوق : 356/437 و شرح الأخبار : 3 / 272 / 1175 وروضة الواعظين : 131 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 895 ، المحاسن : 2 / 464 / 2608 كلّها عن زيد الشحّام ، الغارات : 1 / 92 ، دعائم الإسلام : 2 / 302 / 1133 كلاهما نحوه .
4- .الكافي : 8 / 163 / 173 عن الحسن الصيقل ، تنبيه الخواطر : 2 / 148 عن الحارث بن المغيرة ، بحار الأنوار : 41 / 130 / 40 .
5- .عدّة الداعي: 101، إرشاد القلوب: 218 وفيه «وروي أنّه عليه السلام كان إذا...»، بحار الأنوار : 103/16/70.
6- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 163 / 3596 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 24 .

ص: 205

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين _ صلوات اللّه عليه _ بيل مى زد و زمين ها را براى كشت آماده مى كرد ؛ و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هسته خرما را با دهان خويش مى مكيد و آن را مى كاشت و همان هنگام خرمابُن شكوفه برمى آورد . و هر آينه اميرالمؤمنين عليه السلامهزار بنده را از مال و دسترنج خويش آزاد فرمود .

امام صادق عليه السلام _ در يادكرد از امام على عليه السلام _ :امام صادق عليه السلام _ در يادكرد از امام على عليه السلام _ : به خداى سوگند! هزار بنده را براى خشنودى خدا آزاد كرد و در اين راه ، دستانش جراحت برداشت .

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام هزار بنده را از دسترنج خود آزاد فرمود .

امام صادق عليه السلام_ در يادكرد از امام على عليه السلام _: همانا هزار بنده را با اصل مال خود آزاد فرمود و در اين راه ، دستانش سخت در كار شد و پيشانى اش به عرق نشست ، تا خشنودى خداى را طلب كند و از آتش رهايى يابد .

عدّة الدّاعى :روايت شده است كه سالارمان اميرالمؤمنين عليه السلام هر گاه از جهاد فراغت مى جُست ، به آموزش مردم و داورى ميان آنان روى مى آورد و چون از اين كارها هم فارغ مى شد ، در بُستانى از آنِ خويش ، با دست خود به كار مى پرداخت ؛ و در همين حال ، خداى _ جلّ جلاله _ را ذكر مى گفت .

من لايحضره الفقيه :اميرالمؤمنين عليه السلام در گرماى سخت نيمروز ، پى حاجتى مى رفت كه از آن بى نياز بود ؛ و مى خواست كه خداى او را ببيند كه خودش را در طلب حلال به زحمت مى افكنَد .

.

ص: 206

حلية الأولياء :كانَ [ عَلِيٌّ عليه السلام ] إذا لَزِمَهُ فِي العَيشِ الضّيقُ وَالجَهدُ أعرَضَ عَنِ الخَلقِ ؛ فَأَقبَلَ عَلَى الكَسبِ وَالكَدِّ . (1)

شرح نهج البلاغة :إنَّهُ [ أي أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام ]كانَ يَعمَلُ بِيَدِهِ ؛ يَحرُثُ الأَرضَ ، ويَستَقِي الماءَ ، ويَغرِسُ النَّخلَ ، كُلُّ ذلِكَ يُباشِرُهُ بِنَفسِهِ الشَّريفَةِ ، ولَم يَستَبقِ مِنهُ لِوَقتِهِ ولا لِعَقِبِهِ قَليلاً ولا كَثيرا ، وإنَّما كانَ صَدَقَةً . (2)

المصنّف لابن أبي شيبة عن عبد الرحمان بن أبي ليلى :بَينَمَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهعِندَهُ نَفَرٌ مِن أصحابِهِ ، فَأَرسَلَ إلى نِسائِهِ فَلَم يَجِد عِندَ امرَأَةٍ مِنهُنَّ شَيئاً ، فَبَينَما هُم كَذلِكَ إذ هُم بِعَلِيٍّ قَد أقبَلَ أشعَثَ مُغَبّرا ، عَلى عاتِقِهِ قَريبٌ مِن صاعٍ مِن تَمرٍ قَد عَمِلَ بِيَدِهِ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَرحَبا بِالحامِلِ وَالمَحمولِ ! ثُمَّ أجلَسَهُ فَنَفَضَ عَن رَأسِهِ التُّرابَ ، ثُمَّ قالَ : مَرحَبا بِأَبي تُرابٍ! فَقَرَّبَهُ ، فَأَكَلوا حَتّى صَدَروا ، ثُمَّ أرسَلَ إلى نِسائِهِ إلى كُلِّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ طائِفَةً . (3)

السنن الكبرى عن ابن عبّاس :أصابَ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَصاصَةٌ ، فَبَلَغَ ذلِكَ عَلِيّا عليه السلام ، فَخَرَجَ يَلتَمِسُ عَمَلاً لِيُصيبَ مِنهُ شَيئا يَبعَثُ بِهِ إلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَتى بُستانا لِرَجُلٍ مِنَ اليَهودِ ، فَاستَقى لَهُ سَبعَةَ عَشَرَ دَلوا ؛ كُلُّ دَلوٍ بِتَمرَةٍ ، فَخَيَّرَهُ اليَهودِيُّ مِن تَمرِهِ سَبعَ عَشرَةَ تَمرَةً عَجوَةً ، فَجاءَ بِها إلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : مِن أينَ هذا يا أبَا الحَسَنِ؟ قالَ : بَلَغَني ما بِكَ مِنَ الخَصاصَةِ يا نَبِيَّ اللّهِ ، فَخَرَجتُ ألتَمِسُ عَمَلاً لاُِصيبَ لَكَ طَعاما . قالَ : فَحَمَلَكَ عَلى هذا حُبُّ اللّهِ ورَسولِهِ؟ قالَ عَلِيٌّ : نَعَم يا نَبِيَّ اللّهِ . (4)

.


1- .حلية الأولياء : 1 / 70 .
2- .شرح نهج البلاغة : 15 / 147 .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : 7 / 500 / 34 ؛ المناقب للكوفي : 2 / 5 / 497 وص 90 / 576 .
4- .السنن الكبرى : 6 / 197 / 16649 ، كنز العمّال : 6 / 618 / 17111 وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 818 / 2446 _ 2448 وفضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 537 / 896 والزهد لابن حنبل : 164 .

ص: 207

حلية الاولياء :على عليه السلام هر گاه در گذران زندگى دچار تنگنا و سختى مى شد ، از مردم روى مى گرداند و به كسب درآمد و تلاش روى مى آورْد .

شرح نهج البلاغه :هر آينه او [= اميرالمؤمنين عليه السلام] با دست خويش كار مى كرد ؛ زمين را شخم مى زد ؛ آب برمى كشيد ، خرمابُن مى كاشت ؛ و اين همه را با تن مباركش ، خود ، انجام مى داد و از [حاصل ]آن ، خواه در آن زمان و خواه براى آينده ، چيزى ، كم يا زياد ، باقى نمى نهاد و همه را صدقه مى داد .

المصنّف لابن ابي شيبة از عبدالرّحمان بن ابى ليلى :گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آلهنزد وى درآمدند . پيامبر در پى زنان خويش فرستاد ، امّا نزد هيچ يك از ايشان چيزى [براى پذيرايى از مهمانانش ]نيافت . در همين حال بودند كه ديدند على روى مى آورَد ، در حالى كه ژوليده موى و غبارآلود است و بر دوشش حدود سه كيلو خرما است كه با دست خويش كاشته و برداشته است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «درود بر اين باربرنده و آن بار!» سپس على را نشاند و از سرش خاك برگرفت و فرمود: «درود بر ابوتراب!» پس او را نزديك تر فرا بُرد . آن گاه ، همه خوردند تا برون شدند . سپس براى هر يك از همسرانش ، مقدارى فرستاد .

السنن الكبرى از ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را تنگنايى مالى پيش آمد . اين خبر به على عليه السلامرسيد . وى در پى كارى برون شد تا از آن درآمدى كسب كند و آن را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبفرستد . پس به باغى درآمد كه از آنِ مردى يهودى بود . براى وى هفده دَلْو آب برگرفت ، هر دلو در برابر يك خرما ، مرد يهودى او را وانهاد كه هفده خرماى نيكو برگيرد . على آن ها را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد . پيامبر فرمود: «اى ابوالحسن! اين از كجا فراهم شده است؟» گفت: «اى پيامبر خدا! خبر يافتم كه در تنگناى مالى هستى ؛ پس در پى كارى برون شدم تا براى تو خوراكى فراهم آورم» . فرمود: «دوستىِ خدا و رسولش تو را به اين كار واداشت؟» على عليه السلامگفت: «آرى اى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله» .

.

ص: 208

علل الشّرايع عن ابن عمر :بَينا أنَا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في نَخيلِ المَدينَةِ وهُوَ يَطلُبُ عَلِيّا عليه السلام ، إذَا انتَهى إلى حائِطٍ ، فَاطَّلَعَ فيهِ ، فَنَظَرَ إلى عَلِيٍّ عليه السلام وهُوَ يَعمَلُ فِي الأَرضِ وقَدِ اغبارَّ ، فَقالَ : ما ألومُ النَّاسَ إن يُكَنّوكَ أبا تُرابٍ! (1)

ه _ الإِمامُ الباقِرُ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ ابنَ مُحَمَّدٍ المُنكَدِرَ كانَ يَقولُ : ما كُنتُ أرى أنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلاميَدَعُ خَلَفا أفضَلَ مِنهُ حَتّى رَأَيتُ ابنَهُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، فَأَرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَني ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : بِأَيِّ شَيءٍ وَعَظَكَ؟ قالَ : خَرَجتُ إلى بَعضِ نَواحِي المَدينَةِ في ساعَةٍ حارَّةٍ ، فَلَقِيَني أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ [ عليهماالسلام ]وكانَ رَجُلاً بادِنا ثَقيلاً وهُوَ مُتَّكِئٌ عَلى غُلامَينِ أسوَدَينِ أو مَولَيَينِ ، فَقُلتُ في نَفسي : سُبحانَ اللّهِ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشَ في هذِهِ السّاعَةِ عَلى هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا! أما لَأَعِظَنَّهُ ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ بِنَهرٍ وهُوَ يَتَصابُّ عَرَقا ، فَقُلتُ : أصلَحَكَ اللّهُ ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشَ في هذِهِ السّاعَةِ عَلى هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا ؛ أرَأَيتَ لَو جاءَ أجَلُكَ وأنتَ عَلى هذِهِ الحالِ ما كُنتَ تَصنَعُ؟! فَقالَ : لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلى هذِهِ الحالِ جاءَني وأنَا في [ طاعَةٍ مِن] طاعَةِ اللّهِ عز و جل ، أكُفُّ بِها نَفسي وعِيالي عَنكَ وعَنِ النّاسِ ، وإنَّما كُنتُ أخافُ أن لَو جاءَ المَوتُ وأنَا عَلى مَعصِيَةٍ مِن مَعاصِي اللّهِ عز و جل . فَقُلتُ : صَدَقتَ ، يَرحَمُكَ اللّهُ ! أرَدتُ أن أعِظَكَ فَوَعَظتَني . (2)

.


1- .علل الشرايع : 157 / 4 ؛ المعجم الكبير : 12 / 321 / 13549 .
2- .الكافي : 5 / 73 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 325 / 894 ، الإرشاد : 2 / 161 ، إعلام الورى : 1/507 كلّها عن عبد الرحمان بن الحجّاج ، بحار الأنوار : 46 / 350 / 3 .

ص: 209

علل الشّرايع از ابن عمر :در خُرمازار مدينه با پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و او على را مى جُست ؛ تا آن كه به بوستانى رسيد و در آن نگريست و على عليه السلامرا ديد كه بر زمين كار مى كند و بر وى غبار نشسته است ، فرمود: «مردم را سرزنش نمى كنم كه تو را ابوتراب كنيه داده اند» .

ه . امام باقر عليه السلامامام صادق عليه السلام :ابن محمّد مُنكَدِر مى گفت: «نمى پنداشتم كه علىّ بن حسين عليه السلامجانشينى برتر از خود بر جاى نهاده باشد ، تا آن گاه كه فرزندش محمّد بن على عليه السلام را ديدم و خواستم او را پند دهم ؛ ولى وى مرا پند داد» . دوستانش به او گفتند: «تو را به چه چيز پند داد؟» گفت: «در هوايى سوزان ، به پيرامون مدينه رفتم . ابوجعفر محمّد بن على را ديدم كه اندامى درشت و فربه داشت و بر دو بنده يا آزادشده سياه تكيه كرده بود . با خود گفتم: سبحان اللّه ! يكى از پيران قريش در اين ساعت و با اين حال ، در طلب دنيا است! حقّا كه بايد او را پند دهم . پس به وى نزديك شده ، سلام دادم . او در حالى كه غرق عرق بود ، با گشاده رويى سلامم را پاسخ داد . گفتم: خدايت خير دهد! يكى از پيران قريش در اين ساعت و در اين حال ، در طلب دنيا است؟ آيا انديشيده اى اگر در اين حال ، مرگ به سراغ تو آيد ، چه مى كنى؟» فرمود: اگر در اين حال ، مرگ به سراغ من آيد ، در حالى آمده كه مشغول بندگى خدايم و با اين كار ، خود و خانواده ام را از تو و مردم بى نياز مى سازم . من آن گاه بيم مى ورزيدم كه مرگ بيايد و در حال نافرمانىِ خدا باشم . گفتم: راست گفتى ؛ خدايت رحمت كناد! خواستم تو را اندرز دهم ، امّا تو مرا اندرز دادى » .

.

ص: 210

و _ الإِمامُ الصّادِقُ عليه السلامالكافي عن إسماعيل بن جابر :أتَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وإذا هُوَ في حائِطٍ لَهُ بِيَدِهِ مِسحاةٌ ، وهُوَ يَفتَحُ بِهَا الماءَ ، وعَلَيهِ قَميصٌ شِبهُ الكَرابيسِ كَأَنَّهُ مَخيطٌ عَلَيهِ مِن ضيقِهِ . (1)

الكافي عن أبو عمرو الشّيبانيّ :رَأَيتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام وبِيَدِهِ مِسحاةٌ وعَلَيهِ إزارٌ غَليظٌ يَعمَلُ في حائِطٍ لَهُ ، وَالعَرَقُ يَتَصابُّ عَن ظَهرِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! أعطِني أكفِكَ ، فَقالَ لي : إنّي اُحِبُّ أن يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمسِ في طَلَبِ المَعيشَةِ . (2)

الكافي عن الفضل بن أبي قرّة :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاموهُوَ يَعمَلُ في حائِطٍ لَهُ ، فَقُلنا : جَعَلَنَا اللّهُ فِداكَ! دَعنا نَعمَل لَكَ أو تَعمَلهُ الغِلمانُ . قالَ : لا ، دَعوني فَإِنّي أشتَهي أن يَرانِيَ اللّهُ عز و جل أعمَلُ بِيَدي وأطلُبُ الحَلالَ في أذى نَفسي . (3)

الكافي عن عبد الأعلى مولى آل سام :اِستَقبَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلامفي بَعضِ طُرُقِ المَدينَةِ في يَومٍ صائِفٍ شَديدِ الحَرِّ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ! حالُكَ عِندَ اللّهِ عز و جلوقَرابَتُكَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوأنتَ تَجهَدُ لِنَفسِكَ في مِثلِ هذَا اليَومِ! فَقالَ : يا عَبدَ الأَعلى ، خَرَجتُ في طَلَبِ الرِّزقِ لِأَستَغنِيَ عَن مِثلِكَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 76 / 11 ، بحار الأنوار : 47 / 56 / 99 .
2- .الكافي : 5 / 76 / 13 ، بحار الأنوار : 47 / 57 / 101 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 163 / 3595 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 23 .
4- .الكافي : 5 / 74 / 3 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 893 .

ص: 211

و. امام صادق عليه السلامالكافى از اسماعيل بن جابر :نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، در حالى كه بيل در دست ، در بستانى بود و راه آب مى گشود و بر تنش پيراهنى از گونه كرباس بود كه از شدّت تنگى ، گويا بر تنش دوخته بودند .

الكافى از ابو عمرو شيبانى :امام صادق عليه السلام را ديدم كه بيل در دست و جامه اى درشتناك بر تن ، در بوستانى از آنِ خود ، كار مى كرد و عرق از پشتش جارى بود . گفتم: «فدايت شوم! آن را به من ده تا به جاى تو كار كنم» . به من فرمود: «هر آينه دوست مى دارم كه در طلب معيشت ، به گرماى آفتاب آزار بينم» .

الكافى از فضل بن ابوقرّه :نزد امام صادق عليه السلام رفتيم ، در حالى كه در بوستانى از آنِ خود ، سرگرم كار بود . گفتيم: «خداى ما را فدايى تو سازد! اجازه ده كه ما برايت كار كنيم يا غلامان چنين كنند» . فرمود : «نه ؛ مرا واگذاريد ؛ زيرا ميل مى ورزم كه خداوند مرا ببيند كه با دستم كار مى كنم و در حال آزار تن ، روزىِ حلال مى جويم» .

الكافى از عبدالاعلى همپيمانِ خاندانِ سام :در روزى آفتابى و بس سوزان ، در يكى از راه هاى مدينه به امام صادق عليه السلام برخوردم . گفتم : «فدايت شوم! نزد خدا چنين مقامى و با رسول خدا صلى الله عليه و آله چنان خويشاوندى اى دارى ؛ و در چنين روزى براى گذران زندگى ات مشغول كارى؟» فرمود: «اى عبدالاعلى! در جُستنِ روزى برون شده ام تا نيازمند امثال تو نباشم» .

.

ص: 212

الإمام الصادق عليه السلام :أنّي لَأَعمَلُ في بَعضِ ضِياعي حَتّى أعرَقَ ، وإنَّ لي مَن يَكفيني ؛ لِيَعلَمَ اللّهُ عز و جل أنّي أطلُبُ الرِّزقَ الحَلالَ . (1)

عنه عليه السلام :إنّي أركَبُ فِي الحاجَةِ الَّتي كَفاهَا اللّهُ ، ما أركَبُ فيها إلاَّ التِماسَ أن يَرانِيَ اللّهُ أضحى في طَلَبِ الحَلالِ ، أما تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ (2) » ؟! (3)

ز _ الإِمامُ الكاظِمُ عليه السلامالكافي عن عليّ بن أبي حمزة :رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَعمَلُ في أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِي العَرَقِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! أينَ الرِّجالُ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ ، قَد عَمِلَ بِاليَدِ مَن هُوَ خَيرٌ مِنّي في أرضِهِ ومِن أبي . فَقُلتُ لَهُ : ومَن هُوَ؟ فَقالَ : رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوأميرُ المُؤمِنينَ وآبائيكُلُّهُم كانوا قَد عَمِلوا بِأَيديهِم ، وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالأَوصِياءِ وَالصّالِحينَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 77 / 15 عن أبي بصير .
2- .الجمعة : 10 .
3- .عدّة الداعي : 81 عن عمر بن يزيد ، تفسير مجمع البيان : 10 / 435 ، بحار الأنوار : 89 / 129 وج 103 / 13 / 65 ، مستدرك الوسائل : 13 / 14 / 14592 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .الكافي : 5 / 75 / 10 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 162 / 3593 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 22 ، بحار الأنوار : 48 / 115 / 27 .

ص: 213

امام صادق عليه السلام :هر آينه من در املاك خود كار مى كنم تا عرق ريزم _ هر چند كسانى دارم كه به جاى من كار كنند _ تا خداوند بداند كه در جست و جوى روزى حلال هستم .

امام صادق عليه السلام :من در پى حاجتى راه مى پيمايم كه خداوند آن را تأمين فرموده است ؛ و چنين نمى كنم جز بدين نيّت كه خدا مرا ببيند كه در طلب حلال حركت مى كنم . آيا سخن خداى را نشنيده اى: «پس چون نماز گزارده شد ، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا [با كسب و كار ، روزى ]بجوييد» ؟

ز . امام كاظم عليه السلامالكافى از علىّ بن ابى حمزه :امام كاظم عليه السلام را ديدم كه در زمينى كار مى كرد و گام هايش در عرق خيس شده بود . به وى گفتم: «فدايت شوم! مردانِ [پيشكار و كارگر ]كجايند؟» فرمود: «اى على! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود ، در زمين خويش و با دست خود كار مى كرد» . به وى گفتم: «او كه بود؟» فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و همه پدران من با دست خود كار مى كردند ؛ و اين ، كردار پيامبران و رسولان و جانشينان ايشان و شايستگان است» .

.

ص: 214

3 / 2التَّحذيرُ مِنَ التَّواني فِي العَمَلِ3 / 2 _ 1مَضارُّ التَّوانيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَلَقَ اللّهُ عز و جل التَّوانِيَ والكَسَلَ ، فَزَوَّجَهُما فَوُلِدَ بَينَهُمَا الفاقَةُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أخشى ما خَشيتُ عَلى اُمَّتي : كِبَرُ البَطنِ ، ومُداوَمَةُ النَّومِ ، وَالكَسَلُ ، وضَعفُ اليَقينِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَضجَر فَيَمنَعَكَ الضَّجَرُ مِنَ الآخِرَةِ وَالدُّنيا . (3)

جامع الأخبار عن ابن عبّاس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَظَرَ إلَى الرَّجُلِ فَأَعجَبَهُ قالَ : هَل لَهُ حِرفَةٌ؟ فَإِن قالوا : لا ، قالَ : سَقَطَ مِن عَيني . قيلَ : وكَيفَ ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : لِأَنَّ المُؤمِنَ إذا لَم يَكُن لَهُ حِرفَةٌ يَعيشُ بِدينِهِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :هَيهاتَ مِن نَيلِ السَّعادَةِ السُّكونُ إلَى الهُوَينا وَالبَطالَةِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الأَشياءَ لَمَّا ازدَوَجَتِ ازدَوَجَ الكَسَلُ وَالعَجزُ ، فَنَتَجا بَينَهُمَا الفَقرَ . (6)

.


1- .الفردوس : 2 / 188 / 2940 ، تاريخ بغداد : 3 / 24 / 946 نحوه وكلاهما عن أنس .
2- .كنز العمّال : 3 / 460 / 7434 نقلاً عن الدار قطني في الإفراد عن جابر .
3- .تحف العقول : 42 ، مشكاة الأنوار : 144 / 345 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «حظّك للآخرة» بدل «من الآخرة» ، بحار الأنوار : 77 / 145 / 45 .
4- .جامع الأخبار : 390 / 1084 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 38 .
5- .غرر الحكم : 10028 .
6- .الكافي : 5 / 86 / 8 عن عليّ بن محمّد رفعه ، تحف العقول : 220 .

ص: 215

3 / 2 برحذر داشتن از سستى در كار

3 / 2 _ 1 زيان هاى سستى

3 / 2برحذر داشتن از سستى در كار3 / 2 - 1زيان هاى سستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سستى و تنبلى را آفريد و ميان آن دو را پيوند داد ؛ پس از آن دو ، فقر زاده شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر امّت خود ، از اين چيزها بيمناك ترينم : بزرگىِ شكم ، پيوسته در خواب بودن ، تنبلى ، و ضعيف شدنِ يقين .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بى حوصلگى مكن ؛ كه آن ، تو را از آخرت و دنيا باز مى دارد .

جامع الأخبار از ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه به كسى مى نگريست و او در چشمش خوش مى افتاد ، مى فرمود: «آيا كار و پيشه اى دارد؟» ؛ اگر مى گفتند : «نه» ، مى فرمود: «از چشمم افتاد» . گفته شد : «اى رسول خدا! چگونه چنين است؟» فرمود: «زيرا مؤمن اگر كار و پيشه اى نداشته باشد ، با دينش زندگى مى گذراند» .

امام على عليه السلام :تن دادن به تنْ آسانى و بيكارگى ، از دستيابى به خوشبختى بسى فاصله دارد .

امام على عليه السلام :آن گاه كه چيزها ازدواج كردند ، تنبلى و ناتوانى با يكديگر پيوند خوردند و از آن ها فقر زاده شد .

.

ص: 216

عنه عليه السلام :فِي التَّواني وَالعَجزِ اُنتِجَتِ الهَلَكَةُ . (1)

عنه عليه السلام :بِالتَّواني يَكونُ الفَوتُ . (2)

عنه عليه السلام :مِن سَبَبِ الحِرمانِ التَّواني . (3)

عنه عليه السلام :مَن تَرَكَ العُجبَ وَالتَّوانِيَ لَم يَنزِل بِهِ مَكروهٌ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَسَلُ يَضُرُّ بِالدّينِ وَالدُّنيا . (5)

عنه عليه السلام :إنّي لَأَبغَضُ الرَّجُلَ _ أو أبغَضُ لِلرَّجُلِ _ أن يَكونَ كَسلانا عَن أمرِ دُنياهُ ، ومَن كَسِلَ عَن أمرِ دُنياهُ فَهُوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أكسَلُ . (6)

عنه عليه السلام :لا خَيرَ فِي الكَسَلِ ؛ إذا كَسِلَ الرَّجُلُ أن يُتِمَّ رُكوعَهُ وطَهورَهُ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ آخِرَتِهِ ، وإذا كَسِلَ عَمّا يُصلِحُهُ بِمَعيشَةِ دُنياهُ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ دُنياهُ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :شِراءُ الحِنطَةِ يَنفِي الفَقرَ ، وشِراءُ الدَّقيقِ يُنشِئُ الفَقرَ ، وشِراءُ الخُبزِ مَحقٌ . (8)

.


1- .كنز الفوائد : 1 / 367 ، بحار الأنوار : 71 / 342 / 15 .
2- .غرر الحكم : 4247 .
3- .تحف العقول: 80 ، بحارالأنوار: 77/228/2؛ دستور معالم الحكم:22،كنزالعمّال:16/177/44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
4- .غرر الحكم : 8805 .
5- .تحف العقول : 300 ، بحار الأنوار : 78 / 180 / 64 .
6- .الكافي : 5 / 85 / 4 ، الاُصول الستّة عشر : 153 وليس فيه «ومن كسل عن أمر دنياه» وكلاهما عن محمّد بن مسلم ، دعائم الإسلام : 2 / 14 / 2 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .
7- .تنبيه الخواطر : 1 / 303 عن عمّار السجستاني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : 5 / 85 / 3 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
8- .الكافي : 5 / 166 / 1 عن عباد بن حبيب ، تهذيب الأحكام : 7 / 162 / 714 عن عائذ بن جندب .

ص: 217

امام على عليه السلام :در [پيوند] سستى و ناتوانى ، نابودى زاده شد .

امام على عليه السلام :مرگ ، نتيجه سستى است .

امام على عليه السلام :سستى ، از پايه هاى ناكامى است .

امام على عليه السلام :هر كس خودپسندى و سستى را ترك كند ، ناخوشايندى بر او فرود نمى آيد .

امام باقر عليه السلام :تنبلى به دين و دنيا زيان مى رساند .

امام باقر عليه السلام :هر آينه من دشمن مى شمارم كسى را كه در كار دنيايش تنبلى ورزد ؛ زيرا آن كس كه در كار دنيايش تنبلى كند ، در كار آخرتش بيشتر تنبلى مى ورزد .

امام باقر عليه السلام :در تنبلى ، خيرى نيست . هر گاه فرد در تكميل ركوع و طهارت خود تنبلى ورزد ، خيرى در كار آخرتش نيست ؛ و آن گاه كه در سامان بخشيدن به گذرانِ زندگى دنيايش تنبلى كند ، خيرى در كار دنيايش نباشد .

امام صادق عليه السلام :خريد گندم ، فقر را دور مى كند ؛ خريد آرد فقر مى آورد ؛ و خريد نان (1) ، [مايه ]نابودى است .

.


1- .اشاره به نقش كار و توليد در توسعه اقتصادى است. بدين گونه كه هرچه جامعه از كار و توليد فاصله بگيرد، به فقر و تهى دستى نزديك تر مى شود.

ص: 218

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كَسِلَ عَن طَهورِهِ وصَلاتِهِ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ آخِرَتِهِ ، ومَن كَسِلَ عَمّا يُصلِحُ بِهِ أمرَ مَعيشَتِهِ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ دُنياهُ . (1)

الكافي عن مسعدة بن صدقة :كَتَبَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام إلى رَجُلٍ مِن أصحابِهِ : . . . لا تَكسَل عَن مَعيشَتِكَ فَتَكونَ كَلاًّ عَلى غَيرِكَ _ أو قالَ : عَلى أهلِكَ _ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إيّاكَ وَالكَسَلَ وَالضَّجَرَ ؛ فَإِنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ سوءٍ ؛ إنَّهُ مَن كَسِلَ لَم يُؤَدِّ حَقّا ، ومَن ضَجِرَ لَم يَصبِر عَلى حَقٍّ . (3)

عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالكَسَلَ وَالضَّجَرَ ؛ فَإِنَّهُما يَمنَعانِكَ مِن حَظِّكَ مِنَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

عنه عليه السلام :لا تَكسَلوا في طَلَبِ مَعايِشِكُم ؛ فَإِنَّ آباءَنا قَد كانوا يَركُضونَ فيها ويَطلُبونَها . (5)

عنه عليه السلام :أيَعجِزُ أحَدُكُم أن يَكونَ مِثلَ النَّملَةِ؟! فَإِنَّ النَّملَةَ تَجُرُّ إلى جُحرِها . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 85 / 3 عن زرارة .
2- .الكافي : 5 / 86 / 9 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3634 عن عمر بن يزيد ، تحف العقول : 295 وفيه «شرّ» بدل «سوء» ، كشف الغمّة : 2 / 344 نحوه وكلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 175 / 31 ؛ حلية الأولياء : 3 / 183 عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه .
4- .الكافي : 5 / 85 / 2 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 408 / 5885 ، مستطرفات السرائر : 80 / 9 كلّها عن سعد بن أبي خلف وكلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : 69 / 395 / 79 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 157 / 3576 عن حمّاد اللحّام .
6- .الكافي : 5 / 79 / 10 عن العلاء .

ص: 219

امام صادق عليه السلام :هر كس در طهارت و نمازش سستى كند ، خيرى در كار آخرتش نباشد ؛ و هر كه در سامان بخشى به گذران زندگى اش سستى ورزد ، خيرى در كار دنيايش نباشد .

الكافى از مسعدة بن صدقه :امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش نوشت : « . . . در گذران زندگى ات ، تنبلى مكن ؛ كه آن گاه ، سر بارِ غير خود _ يا: سر بارِ خانواده خود _ خواهى بود» .

امام صادق عليه السلام :از تنبلى و بى حوصلگى بپرهيز ؛ كه آن دو كليد هر زشتى اند . هر آينه هر كس تنبلى ورزد ، حقّى را ادا نمى كند ؛ و هر كس بى حوصلگى كند ، بر حقّى صبر نمى ورزد .

امام صادق عليه السلام :از تنبلى و بى حوصلگى دورى كن ؛ كه آن دو ، تو را از بهره دنيا و آخرتت باز مى دارند .

امام صادق عليه السلام :در جست و جوى اسباب گذران زندگى تان تنبلى مكنيد ؛ كه همانا پدران ما در طلب آن مى دويدند و آن را مى جُستند .

امام صادق عليه السلام :آيا كسى از شما نمى تواند همانند مورچه باشد؟ همانا مورچه [دانه را] به سوى لانه اش مى كشانَد .

.

ص: 220

عنه عليه السلام :لا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى دينِكَ ، وَاعقِل راحِلَتَكَ وتَوَكَّل . (1)

الأمالي للمفيد أبو إسماعيل عن فضيل بن يسار :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ؟ قُلتُ : ما اُعالِجُ اليَومَ شَيئا . فَقالَ : كَذلِكَ تَذهَبُ أموالُكُم . وَاشتَدَّ عَلَيهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: اِعتَبِر يا مُفَضَّلُ بِأَشياءَ خُلِقَت لِمَآرِبِ الإِنسانِ وما فيها مِنَ التَّدبيرِ ، فَإِنَّهُ خُلِقَ لَهُ الحَبُّ لِطَعامِهِ وكُلِّفَ طَحنَهُ وعَجنَهُ وخَبزَهُ ، وخُلِقَ لَهُ الوَبَرُ لِكِسوَتِهِ فَكُلِّفَ نَدفَهُ وغَزلَهُ ونَسجَهُ ، وخُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَكُلِّفَ غَرسَها وسَقيَها وَالقِيامَ عَلَيها ، وخُلِقَت لَهُ العَقاقيرُ لِأَدوِيَتِهِ فَكُلِّفَ لَقطَها وخَلطَها وصُنعَها ، وكَذلِكَ تَجِدُ سائِرَ الأَشياءِ عَلى هذَا المِثالِ . فَانظُر كَيفَ كُفِيَ الخِلقَةَ الَّتي لَم يَكُن عِندَهُ فيها حيلَةٌ ، وتُرِكَ عَلَيهِ في كُلِّ شَيءٍ مِنَ الأَشياءِ مَوضِعُ عَمَلٍ وحَرَكَةٍ لِما لَهُ في ذلِكَ مِنَ الصَّلاحِ! لِأَنَّهُ لَو كُفِيَ هذا كُلَّهُ حَتّى لا يَكونَ لَهُ فِي الأَشياءِ مَوضِعُ شُغلٍ وعَمَلٍ لَما حَمَلَتهُ الأَرضُ أشَرا وبَطَرا ، ولَبَلَغَ بِهِ كَذلِكَ إلى أن يَتَعاطى اُمورا فيها تَلَفُ نَفسِهِ ، ولَو كُفِيَ النّاسُ كُلَّ ما يَحتاجونَ إلَيهِ لَما تَهَنَّؤوا بِالعَيشِ ، ولا وَجَدوا لَهُ لَذَّةً ؛ ألا تَرى لَو أنَّ امرَأً نَزَلَ بِقَومٍ فَأَقامَ حينا بَلَغَ جَميعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ مِن مَطعَمٍ ومَشرَبٍ وخِدمَةٍ لَتَبَرَّمَ بِالفَراغِ ، ونازَعَتهُ نَفسُهُ إلَى التَّشاغُلِ بِشَيءٍ ؟! فَكَيفَ لَو كانَ طولَ عُمُرِهِ مَكفِيّا لا يَحتاجُ إلى شَيءٍ ؟! وكانَ مِن صَوابِ التَّدبيرِ في هذِهِ الأَشياءِ الَّتي خُلِقَت لِلإِنسانِ أن جُعِلَ لَهُ فيها مَوضِعُ شُغلٍ لِكَي لا تُبرِمَهُ البَطالَةُ ، ولِتَكُفَّهُ عَن تَعاطي ما لا يَنالُهُ ولا خَيرَ فيهِ إن نالَهُ . (3)

.


1- .الأمالي للمفيد : 172 / 1 ، الأمالي للطوسي : 193 / 326 وفيه «أعون» بدل «عون» وكلاهما عن عمرو بن سيف الأزدي ، بحار الأنوار : 71 / 137 / 20 .
2- .الكافي : 5 / 148 / 5 .
3- .بحار الأنوار : 3 / 86 نقلاً عن الخبر المشهور بتوحيد المفضّل .

ص: 221

امام صادق عليه السلام :جُستنِ روزى حلال را رها مكن ؛ كه آن ، ياريگر دين تو است . اُشتر خويش را مهار بربند و آن گاه توكّل كن!

الأمالي للمفيد از ابو اسماعيل از فضيل بن يسار : امام صادق عليه السلامفرمود:«به چه مشغولى؟» گفتم: «امروز به چيزى مشغول نيستم» . فرمود: «چنين است كه اموالتان از ميان مى رود» ؛ و بر اين نكته تأكيد ورزيد .

امام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عُمَر _: اى مفضّل! انديشه كن در چيزهايى كه براى [تأمين] نيازهاى انسان آفريده شده اند و تدبيرى كه در آن ها به كار رفته است . پس هر آينه دانه براى او آفريده شد [تا خوراكش تأمين شود] و به آرد كردن و خمير زدن و نان پختن واداشته شده ؛ و برايش پشم پديد آمده تا خود را بپوشاند ، پس به حلاّجى و ريسيدن و بافتنش مكلّف گشته ؛ و برايش درخت پديدار آمده ، پس به كاشتن و آبيارى و مراقبت از آن وظيفه يافته ؛ و برايش ريشه هاى گياهى آفريده شده تا با آن ها درمان كند ، پس به برگرفتن و آميختن و ساختن آن تكليف يافته است . و بر همين قياس ، ديگر چيزها را مى توانى يافت . پس بنگر كه چگونه از آن چه وى را در آن چاره و راهى نيست ، معاف و بى نياز گشته ؛ و در هر چيز برايش جاى تلاش و حركتى قرار داده شده ، به گونه اى كه سامان كار او در آن است ؛ زيرا هر آينه اگر از اين هم به گونه اى بى نياز مى شد كه ديگر در هيچ چيز نيازمند پيشه و كارى نبود ، آن گاه چنان مغرور و سرمست مى شد كه زمين نمى توانست او را بكَشد و غرور او را به جايى مى رساند كه دست به كارهايى زند كه هلاكتش در آن است . و اگر مردم از همه آن چه بدان احتياج دارند [بدون كار و تلاش] بى نياز مى شدند ، ديگر گوارايىِ زندگى را نمى چشيدند و از آن لذّتى برنمى گرفتند . آيا نمى نگرى كه اگر كسى بر گروهى وارد شود و زمانى بماند و به هر آن چه از خوراك و نوشيدنى و خدمات نياز دارد ، دست يابد ، از آسايش ملول مى گردد و مى خواهد به كارى مشغول شود؟ پس اگر در همه عمر ، به هيچ چيز نياز نداشته باشد ، حالش چگونه خواهد بود؟ از نشانه هاى تدبير درست در اين چيزهاى آفريده شده براى انسان ، همين است كه در آن ها جايى براى مشغوليّت نهاده شده تا بيكارى انسان را ملول نكند و [ضمنا] از آن چه نمى تواند به آن دست يابد يا اگر دست يابد ، خيرى در آن نيست ، بى نيازش كند .

.

ص: 222

3 / 2 _ 2ذَمُّ الكَلِّ عَلَى النّاسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ إثما أن يَكونَ كَلاًّ وعِيالاً عَلَى المُسلِمينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ألقى كَلَّهُ عَلى النّاسِ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَيَّعَ مَن يَعولُ ! (2)

تنبيه الخواطر :مَرَّ داودُ عليه السلام بِإِسكافٍ فَقالَ : يا هذا ، اِعمَل وكُل ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مَن يَعمَلُ ويَأكُلُ ولا يُحِبُّ مَن يَأكُلُ ولا يَعمَلُ . (3)

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن :فِي الخَبَرِ أنَّ أميرَ المُو?ِنينَ عَلِيّا عليه السلام رَأى يَوما جَماعَةً فَقالَ: مَن أنتُم؟ قالوا : نَحنُ قَومٌ مُتَوَكِّلونَ . قالَ : فَإِن كُنتُم مُتَوَكِّلينَ فَما بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم؟ قالوا : إذا وَجَدنا أكَلنا وإذا فَقَدنا صَبَرنا . قالَ عليه السلام : هكَذا تَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا! قالوا : فَما نَفعَلُ يا أميرَ المُو?ِنينَ!؟ قالَ : كَما نَفعَلُ ؛ إذا فَقَدنا شَكَرنا وإذا وَجَدنا آثَرنا . (4)

.


1- .مسند زيد : 388 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .الكافي : 4 / 12 / 9 ، تهذيب الأحكام : 6 / 327 / 902 نحوه وكلاهما عن عليّ بن غراب عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 68 / 1741 ، تحف العقول : 37 وفيه صدره .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 42 .
4- .روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن : 19 / 126 .

ص: 223

3 / 2 _ 2 نكوهشِ سر بارِ ديگران بودن

3 / 2 - 2نكوهشِ سر بارِ ديگران بودنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در گناهكارى هر فرد همين بس كه سربار و نان خوارِ مسلمانان باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه سربار ديگران شود ، ملعون است ، ملعون ؛ و آن كس كه نان خورانِ خود را تأمين نكند ، ملعون است ، ملعون .

تنبيه الخواطر :حضرت داوود عليه السلام از كنار صنعتگرى عبور كرد و فرمود: «اى مرد! كار كن و بخور ؛ كه خداى دوست مى دارد كسى را كه كار مى كند و مى خورد ؛ و دوست نمى دارد آن را كه مى خورد ، ولى كار نمى كند» .

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن :در خبر است كه روزى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلامگروهى را ديد و فرمود: «كيستيد؟» گفتند : «توكّل پيشگانيم» . فرمود: «اگر توكّل پيشه ايد ، توكّل شما را به چه جايگاهى رسانده است؟» گفتند : «هر گاه بيابيم ، مى خوريم ؛ و هر گاه نيابيم ، صبر مى كنيم» . فرمود: «نزد ما ، سگان نيز چنين مى كنند» . گفتند: «پس چه كنيم ، اى اميرالمؤمنين؟» فرمود: «همان گونه كه ما انجام مى دهيم ؛ هر گاه نيابيم ، شكر مى كنيم ؛ و هر گاه بيابيم ، ايثار مى كنيم» .

.

ص: 224

الإمام الصادق عليه السلام :اِستَعينوا بِبَعضِ هذِهِ عَلى هذِهِ ، ولا تَكونوا كُلولاً عَلَى النّاسِ . (1)

الكافي عن خنيس :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن رَجُلٍ وأنَا عِندَهُ ، فَقيلَ لَهُ : أصابَتهُ الحاجَةُ . قالَ : فَما يَصنَعُ اليَومَ؟ قيلَ : فِي البَيتِ يَعبُدُ رَبَّهُ عز و جل . قالَ : فَمِن أينَ قوتُهُ؟قيلَ : مِن عِندِ بَعضِ إخوانِهِ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وَاللّهِ ، الَّذي يَقوتُهُ أشَدُّ عِبادَةً مِنهُ! (2)

3 / 2 _ 3ذَمُّ الدّاعي غَيرِ الكادِحِالإمام الباقر عليه السلام :إنّي أجِدُني أمقُتُ الرَّجُلَ يَتَعَذَّرُ عَلَيهِ المَكاسِبُ فَيَستَلقي عَلى قَفاهُ ويَقولُ : «اللّهُمَّ ارزُقني» ويَدَعُ أن يَنتَشِرَ فِي الأَرضِ ويَلتَمِسَ مِن فَضلِ اللّهِ ، وَالذَّرَّةُ تَخرُجُ مِن جُحرِها تَلتَمِسُ رِزقَها! (3)

عوالي اللآلي :فِي الحَديثِ أنَّهُ لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تَعالى : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ (4) » اِنقَطَعَ رِجالٌ مِنَ الصَّحابَةِ في بُيوتِهِم وَاشتَغَلوا بِالعِبادَةِ ؛ وُثوقا بِما ضُمِنَ لَهُم ، فَعَلِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهبِذلِكَ فَعابَ ما فَعَلوهُ ، وقالَ : إنّي لَأَبغَضُ الرَّجُلَ فاغِرا فاهُ إلى رَبِّهِ يَقولُ : «اللّهُمَّ ارزُقني» ويَترُكُ الطَّلَبَ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 72 / 6 عن القاسم بن الربيع .
2- .الكافي : 5 / 78 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 889 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 158 / 3579 .
4- .الطلاق : 2 و3 .
5- .عوالي اللآلي : 2 / 108 / 296 .

ص: 225

3 / 2 _ 3 نكوهشِ دعاكننده بى تلاش

امام صادق عليه السلام :از برخى [مواهب] اين دنيا به نفعِ آخرت يارى گيريد ؛ و سر بارِ مردم نباشيد .

الكافى از خنيس :نزد امام صادق عليه السلام بودم كه درباره مردى سؤال كرد . به وى گفته شد: «وى نيازمند شده است» . فرمود: «اكنون چه مى كند؟» گفته شد: «در خانه ، پروردگارش را عبادت مى كند» . فرمود: «روزى اش از كجا مى رسد؟» گفته شد: «از سوى برخى دوستانش» . امام صادق عليه السلام فرمود: «به خداى سوگند! آن كس كه روزى او را مى رساند ، از او عبادت پيشه تر است» .

3 / 2 - 3نكوهشِ دعاكننده بى تلاشامام باقر عليه السلام :همانا در درون خود چنين مى يابم كه بيزارم از كسى كه كسب و كار بر او دشوار مى آيد و بر پشت مى خوابد و مى گويد: «بار خدايا! مرا روزى بخش» و روان شدن در زمين و طلب كردن فضل خدا را وا مى نهد ، در حالى كه مورچه كوچك [نيز] از لانه خود بيرون مى شود و روزى اش را مى جويد .

عوالى اللآلى :در حديث است كه چون اين آيه نازل شد: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ»؛ «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى ]پديد آورَد * و او را از جايى كه گمان ندارد ؛ روزى مى دهد .» برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آلهخانه نشينى گزيدند و به عبادت روى آوردند ، بدين اعتماد كه روزى ايشان تضمين گشته است . پيامبر صلى الله عليه و آلهاز اين ماجرا آگاه شد و كار ايشان را ناروا شمرد و فرمود: «همانا بيزارم از كسى كه به سوى پروردگارش دهان مى گشايد و مى گويد: بار خدايا! مرا روزى ده و طلبِ [روزى] را وامى گذارد» .

.

ص: 226

3 / 2 _ 4ذَمُّ تَضييعِ العِيالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن يُضَيِّعُ مَن يَعولُ ! (1)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ إثما أن يُضَيِّعَ مَن يَقوتُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أكبَرَ الإِثمِ عِندَ اللّهِ أن يُضَيِّعَ الرَّجُلُ مَن يَقوتُ . (3)

3 / 2 _ 5عَدَمُ استِجابَةِ دُعاءِ تارِكِ الطَّلَبِالكافي عن عمر بن يزيد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : رَجُلٌ قالَ : لَأَقعُدَنَّ في بَيتي ولاَُصَلِّيَنَّ ولَأَصومَنَّ ولَأَعبُدَنَّ رَبّي ، فَأَمّا رِزقي فَسَيَأتيني ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هذا أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يُستَجابُ لَهُم . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :أرَأَيتَ لَو أنَّ رَجُلاً دَخَلَ بَيتَهُ وأغلَقَ بابَهُ أ كانَ يَسقُطُ عَلَيهِ شَيءٌ مِنَ السَّماءِ؟! (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3631 وص 555 / 4907 عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .سنن أبي داود: 2/132/1692 ، مسند ابن حنبل: 2/554/6505 وص 627/6833 وفيه «للمرء»، المستدرك على الصحيحين : 1 / 575 / 1515 وج 4/545/8526 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، المعجم الكبير: 12/292/3414 عن ابن عمر ؛ من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3629 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مسند زيد : 200 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 2/254/961 و ص193 / 699 وفيه «هلاكا» بدل «إثما» ، الجعفريّات : 165 وفيها «يعول» بدل «يقوت» .
3- .كنز العمّال : 16 / 284 / 44489 نقلاً عن الطبراني عن ابن عمرو .
4- .الكافي : 5 / 77 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 323 / 887 ، مستطرفات السرائر : 139 / 11 .
5- .الكافي : 5 / 77 / 2 عن عمر بن يزيد .

ص: 227

3 / 2 _ 4 نكوهشِ فرو نهادنِ خانواده

3 / 2 _ 5 پذيرفته نشدن دعاى فردِ بى تلاش

3 / 2 - 4نكوهشِ فرو نهادنِ خانوادهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ملعون است ، ملعون آن كه خانواده خود را فرو نهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در گناهكارىِ فرد همين بس كه نان خورانِ خود را فرو گذارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه بزرگ ترين گناه نزد خدا آن است كه انسان ، نان خوران خود را واگذارد .

3 / 2 - 5پذيرفته نشدن دعاى فردِ بى تلاشالكافى از عمر بن يزيد :به امام صادق عليه السلام گفتم: «كسى مى گويد: در خانه ام مى نشينم و نماز مى خوانم و روزه مى گزارم و پروردگارم را عبادت مى كنم ؛ و روزى ام ، خود ، به سوى من مى آيد »! امام صادق عليه السلامفرمود : «اين يكى از آن سه تن است كه دعاشان پذيرفته نمى شود» .

امام صادق عليه السلام :آيا گمان مى كنى اگر كسى به خانه درآيد و در را ببندد ، چيزى از آسمان [براى روزى وى] بر او فرود مى آيد؟

.

ص: 228

الكافي عن عليّ بن عبد العزيز :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما فَعَلَ عُمَرُ بنُ مُسلِمٍ؟ قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! أقبَلَ عَلَى العِبادَةِ وتَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ: وَيحَهُ! أما عَلِمَ أنَّ تارِكَ الطَّلَبِ لا يُستَجابُ لَهُ؟! إنَّ قَوما مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا نَزَلَت «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» أغلَقُوا الأَبوابَ وأقبَلوا عَلَى العِبادَةِ وقالوا : قَد كُفينا ، فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَأَرسَلَ إلَيهِم فَقالَ : ما حَمَلَكُم عَلى ما صَنَعتُم؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، تُكُفِّلَ لَنا بِأَرزاقِنا فَأَقبَلنا عَلَى العِبادَةِ ،فَقالَ : إنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِكَ لَم يُستَجَب لَهُ ، عَلَيكُم بِالطَّلَبِ . (1)

3 / 2 _ 6اِمتِناعُ الإِمامِ عَنِ الدُّعاءِ لِغَيرِ الكادِحِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ [ أي عَلِيّا عليه السلام ] أن يَدعُوَ اللّهَ لَهُ أن يَرزُقَهُ في دَعَةٍ ، فَقالَ : لا أدعو لَكَ ، اُطلُب كَما اُمِرتَ . وقالَ : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَلتَمِسَ الرِّزقَ حَتّى يُصيبَهُ حَرُّ الشَّمسِ . (2)

عنه عليه السلام_ عِندَما قالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلتُ فِداكَ! اُدعُ اللّهَ لي أن يُغنِيَني عَن خَلقِهِ _: إنَّ اللّهَ قَسَمَ رِزقَ مَن شاءَ عَلى يَدَي مَن شاءَ ، ولكِن سَلِ اللّهَ أن يُغنِيَكَ عَنِ الحاجَةِ الَّتي تَضطَرُّكَ إلى لِئامِ خَلقِهِ . (3)

.


1- .الكافي: 5 / 84 / 5 ، تهذيب الأحكام: 6 / 323 / 885 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 192 / 3721 ، بحار الأنوار : 22 / 131 / 111 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 14 / 3 ، عوالي اللآلي : 3 / 193 / 3 و4 .
3- .. الكافي : 2 / 266 / 1 عن بكر الأرقط أو عن شعيب .

ص: 229

3 / 2 _ 6 خوددارى امام از دعا براى فردِ ناكوشنده

الكافى از علىّ بن عبدالعزيز :امام صادق عليه السلام به من فرمود : «عمر بن مسلم چه مى كند؟» گفتم: «فدايت شوم! به عبادت روى آورده و تجارت را ترك كرده است» . فرمود: «واى بر او! آيا نمى داند آن كه روزى طلبيدن را رها كند ، دعايش پذيرفته نمى شود؟ گروهى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن گاه كه اين آيه نازل شد : و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى ]پديد آورَد ؛ و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى مى دهد ، درها را بربستند و به عبادت روى آوردند و گفتند: ما [از روزى جستن ]بى نياز شده ايم . اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد ؛ پس آنان را فراخواند و فرمود : چه چيز شما را به اين كار واداشت؟ گفتند: اى پيامبر خدا! روزى ما تضمين شده است ؛ پس ما به عبادت روى آوريم . فرمود: هر كس چنين كند ، دعايش پذيرفته نمى شود . وظيفه شما روزى طلبيدن است » .

3 / 2 - 6خوددارى امام از دعا براى فردِ ناكوشندهامام صادق عليه السلام :مردى از او [= حضرت على عليه السلام] خواست كه براى وى از خداوند روزى در عين رفاه را طلب كند . امام فرمود: «برايت دعا نمى كنم . همان گونه كه خداوند فرمانت داده ، در پى روزى برآ» . و فرمود: «مسلمان را سزاوار نيست كه روزى بخواهد ، مگر آن كه گرماى آفتاب بر وى بتابد» .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخِ مردى كه به وى گفت: «فدايت شوم! برايم از خداى بخواه كه مرا از خلقش بى نياز كند» _: هر آينه خداوند روزى هر كس را كه خواهد ، به دست هر كس كه خواهد ، مقدّر فرموده است ؛ امّا از خداى بخواه كه تو را بى نياز سازد از حاجتى كه به آفريدگان فرومايه اش دچارت كند .

.

ص: 230

3 / 3الحَثُّ عَلَى الإِنتاجِ3 / 3 _ 1الزَّرعُ وَالغَرسُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُطلُبُوا الرِّزقَ في خَبايَا الأَرضِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالغَنَمِ وَالحَرثِ ؛ فَإِنَّهُما يَروحانِ بِخَيرٍ ويَغدُوانِ بِخَيرٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا خَلَقَ اللّهُ المَعيشَةَ جَعَلَ البَرَكاتِ فِي الحَرثِ وَالغَنَمِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ مالِ المَرءِ لَهُ : مُهرَةٌ مَأمورَةٌ ، أو سِكَّةٌ مَأبورَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المالُ النَّخلُ ؛ الرّاسِخاتُ فِي الوَحَلِ ، المُطعِماتِ فِي المَحلِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في جَوابِ مَن سَأَلَ : أيُّ أموالِنا أفضَلُ؟ _: الحَرثُ وَالغَنَمُ . (6)

.


1- .مسند أبي يعلى : 4/252/4367 ، شُعب الإيمان : 2/87/1233 ، المعجم الأوسط : 1/274/895 وفيه «التمسوا» بدل «اطلبوا» ، الفردوس : 1 / 80 / 243 وزاد في آخره [ يعني في الحرث والزراعة] وكلّها عن عائشة ، كنز العمّال : 4 / 21 / 9302 .
2- .الخصال : 45 / 44 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، المحاسن : 2 / 487 / 2696 عن أبي إسحاق عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 64 / 120 / 4 .
3- .كنز العمّال : 4 / 32 / 9354 نقلاً عن الديلمي عن ابن مسعود .
4- .مسند ابن حنبل: 5/373/5845، السنن الكبرى: 10/109/20029، المعجم الكبير:7/91/6470، كنز العمّال : 4 / 31 / 9344 ؛ معاني الأخبار : 293 / 2 كلّها عن سويد بن هبيرة ، بحار الأنوار : 66 / 142 / 61 نقلاً عن مسند الشهاب .
5- .مسند الشهاب : 2 / 258 / 1312 عن عليّ بن المؤمل عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، كنز العمّال : 12 / 342 / 35319 ؛ بحار الأنوار : 66 / 142 / 61 .
6- .المصنّف لعبد الرزّاق : 11 / 460 / 21006 عن قتادة ، الفائق في غريب الحديث : 2 / 405 وفيه «الماشية» بدل «الغنم» ؛ بحار الأنوار : 64 / 124 / 5 .

ص: 231

3 / 3 تشويق به توليد

3 / 3 _ 1 كشاورزى و درختكارى

3 / 3تشويق به توليد3 / 3 - 1كشاورزى و درختكارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى را در نهان گاه هاى زمين بجوييد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد دام [دارى] و كشاورزى ؛ زيرا اين دو شب و روز ، پيوسته خيرند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن گاه كه خداوند اسباب گذران زندگى را آفريد ، بركت ها را در كِشت و دام قرار داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين مالِ انسان برايش يا كرّه ماده اسبى است كه تازه تولّد يافته باشد و يا رديف درختان خرماى باردار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب مالى است درخت خرما ؛ استوار در گل و لاى ، خوراك بخشِ خشكسالى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ كسى كه پرسيد : «كدام دارايى ما برتر است؟» _: دام و كِشت .

.

ص: 232

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَغرِسُ غَرسا أو يَزرَعُ زَرعا ، فَيَأكُلُ مِنهُ طَيرٌ أو إنسانٌ أو بَهيمَةٌ ، إلاّ كانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أيُّ المالِ خَيرٌ؟ قالَ : الزَّرعُ زَرَعَهُ صاحِبُهُ وأصلَحَهُ ، وأدّى حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ الزَّرعِ خَيرٌ؟ قالَ : رَجُلٌ في غَنَمٍ لَهُ قَد تَبِعَ بِها مَواضِعَ القَطرِ ، يُقيمُ الصَّلاةَ ويُؤتِي الزَّكاةَ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ الغَنَمِ خَيرٌ؟ قالَ : البَقَرُ تَغدو بِخَيرٍ وتَروحُ بِخَيرٍ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ البَقَرِ خَيرٌ؟ قالَ : الرّاسِياتُ فِي الوَحَلِ، وَالمُطعِماتُ فِي المَحلِ ؛ نِعمَ الشَّيءُ النَّخلُ ، مَن باعَهُ فَإِنَّما ثَمَنُهُ بِمَنزِلَةِ رَمادٍ عَلى رَأسِ شاهِقٍ اِشتَدَّت بِهِ الرّيحُ في يَومٍ عاصِفٍ ، إلاّ أن يُخلِفَ مَكانَها . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَأَيُّ المالِ بَعدَ النَّخلِ خَيرٌ؟ قالَ : فَسَكَتَ ، قالَ : فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَأَينَ الإِبِلُ!؟ قالَ : فيهِ الشَّقاءُ وَالجَفاءُ وَالعَناءُ وبُعدُ الدّارِ ، تَغدو مُدبِرَةً وتَروحُ مُدبِرَةً ، لا يَأتي خَيرُها إلاّ مِن جانِبِها الأَشأَمِ ، أما إنَّها لا تَعدَمُ الأَشقِياءَ الفَجَرَةَ (2) . (3)

.


1- .صحيح البخاري : 2 / 817 / 2195 وج 5 / 2239 / 5666 نحوه ، صحيح مسلم : 3 / 1189 / 12 كلّها عن أنس وص 1188 / 7 _ 10 كلّها عن جابر نحوه ، مسند ابن حنبل : 4 / 295 / 12497 عن أنس وج 10 / 295 / 27111 عن اُمّ مُبشِّر نحوه ، السنن الكبرى : 6 / 227 / 11747 عن أنس .
2- .حكى في مرآة العقول عن الفيروزآبادي: «الإدبار في الإبل» لكثرة مؤونتها وقلّة منفعتها بالنسبة إلى مؤونتها، وكثرة موتها. وعن الصدوق في من لا يحضره الفقيه: «لا يأتي خيرها إلاّ من جانبها الأشأم»؛ هو أنّها لا تُحلب ولا تُركب ولا تحمل إلاّ من الجانب الأيسر. وعن الشيخ في النهاية: «الشقاء»: الشدّة والعسر، و «الجفاء _ ممدودا _» : خلاف البرّ، وإنّما وصف به لأنّه كثيرا ما يهلك صاحبه.
3- .الكافي : 5/260/6 عن السكوني ، من لا يحضره الفقيه : 2/291/2488 ، الخصال : 246/105 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، معاني الأخبار: 197/3 ، الأمالي للصدوق: 431/568 كلاهما عن إسماعيل بن أبيزياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: 103/64/4 .

ص: 233

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه نهالى بكارد يا زراعتى كشت كند و پرنده اى يا انسانى يا چهارپايى از آن بخورد ، جز اين كه آن برايش صدقه به شمار مى رود .

امام صادق عليه السلام :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد: «كدام دارايى بهتر است؟» فرمود : «زراعتى كه صاحبش آن را كشت كند و به سامان آورَد و به هنگام درو ، حقّش را به جاى آورَد» . پرسيد: «پس از زراعت ، كدام دارايى برتر است؟» فرمود: « [گوسفند است به گونه اى كه] انسان همراه گوسفندانش به دنبال بارِش گاه ها برود و [در اين سير ]نماز بگزارد و زكات بپردازد» . پرسيد: «پس از گوسفند ، كدام مال بهتر است؟» فرمود: «گاو است كه روز و شب ، پيوسته منشأ خير است» . پرسيد: «پس از گاو ، كدام دارايى برتر است؟» فرمود: «استوارها در گل و لاى ، و خوراك بخش ها در خشكسالى [يعنى درختان خرما] ؛ چه خوب چيزى است درخت خرما! هر كس آن را بفروشد ، قيمتى كه مى ستاند همانند خاكسترى است بر بلنداى قلّه اى كه در روزى طوفانى ، باد سخت بر آن بوزد ، مگر آن كه به جاى آن [درختانى را ]جايگزين سازد» . گفته شد: «اى رسول خدا! پس از درخت خرما ، كدام مال بهتر است؟» [راوى ]مى گويد: «پيامبر سكوت ورزيد» . [راوى] مى گويد: «آن گاه ، مردى به سوى پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! شتر چه جايگاهى دارد؟ فرمود : «در آن ، تيره بختى و درشتى و رنج و دورى از خانه است . روز و شبش ، پيوسته ، بخت برگشتگى است ؛ خيرش جز از جانبِ شومش نمى رسد ؛ هَلا كه [غالبا ]شترداران نگون بخت و بد كارند. (1) » .

.


1- .ميان اين روايت با دو روايت 435 و 437 ناسازگارى نيست؛ زيرا اين دو گونه روايت ، به دو نوع ويژگى شتر اشاره دارند. حاصل همه اين روايات آن است كه شتردارى ، گرچه غالبا با رنج و سختى و كم سودى همراه است و در آن زمان معمولاً بدكاران به شتردارى مى پرداخته اند ، امّا نمى توان منافع آن را ناديده گرفت ، همان گونه كه برخى از پيشوايان معصوم گاه شتر داشته اند و نيز بعضى از صحابه بزرگوار ، همچون صفوان جمّال به پيشه شتردارى مشغول بوده اند .

ص: 234

مستدرك الوسائل :رَأى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَوما لا يَزرَعونَ ، قالَ : ما أنتُم؟ قالوا : نَحنُ المُتَوَكِّلونَ . قالَ : لا ، بَل أنتُمُ المُتَّكِلونَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ فَقالَ : يا مَعشَرَ قُرَيشَ ، إنَّكُم تُحِبّونَ الماشِيَةَ فَأَقِلّوا مِنها ؛ فَإِنَّكُم بِأَقَلِّ الأَرضِ مَطَرا ، وَاحتَرِثوا فَإِنَّ الحَرثَ مُبارَكٌ ، وأكثِروا فيهِ مِنَ الجَماجِمِ . (2)

عنه عليه السلام :خَيرُ المالِ العَقرُ . (3)

عنه عليه السلام_ كانَ يَقولُ _: مَن وَجَدَ ماءً وتُرابا ثُمَّ افتَقَرَ ؛ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ مَعايِشَ الخَلقِ خَمسَةٌ : الإِمارَةُ ، وَالعِمارَةُ ، وَالتِّجارَةُ ، وَالإِجارَةُ ، وَالصَّدَقاتُ . . . وأمّا وَجهُ العِمارَةِ فَقَولُهُ تَعالى : «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ، (5) » فَأَعلَمَنا سُبحانَهُ أنَّهُ قَد أمَرَهُم بِالعِمارَةِ لِيَكونَ ذلِكَ سَبَبا لِمَعايِشِهِم بِما يَخرُجُ مِنَ الأَرضِ ؛ مِنَ الحَبِّ ، وَالثَّمَراتِ ، وما شاكَلَ ذلِكَ مِمّا جَعَلَهُ اللّهُ مَعايِشَ لِلخَلقِ . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : 11 / 217 / 12789 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .السنن الكبرى : 6 / 229 / 11753 عن عمر بن عليّ بن الحسين عن أبيه عليهماالسلام ، كنز العمّال : 4 / 33 / 9359 .
3- .الفردوس : 2 / 178 / 2892 ، كنز العمّال : 12 / 87 / 34109 .
4- .قرب الإسناد : 115 / 404 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 103 / 65 / 10 .
5- .هود : 61 .
6- .وسائل الشيعة : 13 / 195 / 10 نقلاً عن تفسير النعماني عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 93 / 46 و 47 .

ص: 235

مستدرك الوسائل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مردمى را ديد كه به كشت و كار نمى پردازند . فرمود: «شما كيستيد؟» گفتند : «ما توكّل پيشگانيم» . فرمود: «نه ؛ بلكه سربارانيد» .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مدينه وارد شد و فرمود: «اى گروه قريش! شما چهارپايان را دوست مى داريد ، امّا از آن بكاهيد ؛ زيرا در سرزمينى كم باران هستيد ؛ و به كشاورزى مشغول شويد ، كه كارى است مبارك ؛ و در كشتزارهاى خود ، استخوانِ مترسك وار بسيار بگذاريد» .

امام على عليه السلام :بهترين مال ، كشت و كار است .

امام على عليه السلام_ مى فرمود _: هر كس آب و خاكى بيابد و فقير باشد ، خدا او را رانده است .

امام على عليه السلام :اسباب گذران زندگى مردم ، پنج دسته اند: كارگزارى ، آباد سازى ، بازرگانى ، مزدبگيرى ، و صدقه گيرى . . . و امّا گونه آبادسازى ؛ پس خداوند _ تعالى _ فرموده است: «او شما را از زمين آفريد و به آبادانىِ آن واداشت» . بدين ترتيب ، خداى سبحان به ما آموخت كه انسان ها را به آباد سازى زمين دستور داده تا اين سبب گذران زندگى شان به واسطه برون آمدنى هاى زمين از قبيل دانه ها و ميوه ها و امثال آن باشد كه خداوند آن ها را مايه معيشت مردم قرار داده است .

.

ص: 236

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ يَكتُبُ إلى اُمَراءِ الأجنادِ : أنشُدُكُمُ اللّهَ في فَلاّحِي الأَرضِ أن يُظلَموا قِبلَكُم . (1)

عنه عليه السلام :كانَ أبي يَقولُ : خَيرُ الأَعمالِ الحَرثُ ، تَزرَعُهُ فَيَأكُلُ مِنهُ البَرُّ وَالفاجِرُ ؛ أمَّا البَرُّ فَما أكَلَ مِن شَيءٍ اِستَغفَرَ لَكَ ، وأمَّا الفاجِرُ فَما أكَلَ مِنهُ مِن شَيءٍ لَعَنَهُ ، ويَأكُلُ مِنهُ البَهائِمُ وَالطَّيرُ . (2)

عنه عليه السلام :الكيمِياءُ الأَكبَرُ الزِّراعَةُ . (3)

عنه عليه السلام :الزّارِعونَ كُنوزُ الأَنامِ يَزرَعونَ طَيِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عز و جل ، وهُم يَومَ القِيامَةِ أحسَنُ النّاسِ مَقاما ، وأقرَبُهُم مَنزِلَةً ، يُدعَونَ المُبارَكينَ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا أهبَطَ آدَمَ عليه السلام أمَرَهُ بِالحَرثِ وَالزَّرعِ . (5)

عنه عليه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : أسمَعُ قَوما يَقولونَ : إنَّ الزِّراعَةَ مَكروهَةٌ؟ _: اِزرَعوا وَاغرِسوا ؛ فَلا وَاللّهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً أحَلَّ ولا أطيَبَ مِنهُ ، وَاللّهِ لَيُزرَعَنَّ الزَّرعُ ، ولَيُغرَسَنَّ النَّخلُ بَعدَ خُروجِ الدَّجّالِ . (6)

تهذيب الأحكام عن يزيد بن هارون الواسطيّ :سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام عَنِ الفَلاّحينَ ، فَقالَ : هُمُ الزّارِعونَ ؛ كُنوزُ اللّهِ في أرضِهِ ، وما فِي الأَعمالِ شَيءٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ الزِّراعَةِ، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلاّ زارِعاً ، إلاّ إدريسَ فَإِنَّهُ كانَ خَيّاطا . (7)

.


1- .قرب الإسناد : 138 / 489 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار: 100/33/10 .
2- .الكافي : 5 / 260 / 5 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن بعض أصحابنا ، جامع الأحاديث للقمّي : 188 عن الإمام الباقر عن الإمام زين العابدين عليهماالسلامنحوه .
3- .الكافي : 5 / 261 / 6 .
4- .الكافي : 5 / 261 / 7 عن يزيد بن هارون .
5- .الكافي : 6 / 393 / 2 عن إبراهيم .
6- .الكافي : 5 / 260 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 236 / 1033 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 250 / 3907 كلّها عن سيابة ، بحار الأنوار : 103 / 68 / 24 .
7- .تهذيب الأحكام : 6 / 384 / 1138 ، عوالي اللآلي : 3 / 203 / 40 وفيه «سأل هارون بن يزيد الواسطي الإمام الباقر عليه السلام ...» .

ص: 237

امام باقر عليه السلام :همانا على عليه السلام به فرماندهان سپاه مى نوشت : «شما را به خدا سوگند مى دهم! مبادا كشاورزانِ [كار كننده بر] زمين ، از سوى شما ستم بينند» .

امام باقر عليه السلام :پدرم مى فرمود: «بهترين كار كشاورزى است ؛ تو مى كارى و از آن ، نيك كردار و بدكار بهره مند مى شوند . امّا نيك كردار ، هر چه از آن خورَد ، براى تو آمرزش مى جويد ؛ و امّا بدكار ، هر چه از آن خورَد ، آن چيز او را لعنت مى گويد ؛ و [نيز ]چهارپايان و پرندگان از آن مى خورند .

امام صادق عليه السلام :كيمياى برتر ، كشاورزى است .

امام صادق عليه السلام :كشاورزان گنج هاى مردمند كه آن پاكيزه را كه خداوند برون آورده ، كشت مى كنند . ايشان در روز رستاخيز ، نيك پايه ترين مردمند و از ديگران به خدا نزديك تر و «مبارَك» خوانده مى شوند .

امام صادق عليه السلام :هر آينه ، آن گاه كه خداوند آدم عليه السلام را بر زمين فرود آورد ، فرمانش داد كه به كشت و زرع پردازد .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به مردى كه گفت: «شنيده ام كه برخى مى گويند : كشاورزى ناپسند است » _: كشت كنيد و بكاريد ؛ كه به خدا سوگند! مردم كارى حلال تر و پاك تر از كشاورزى انجام نمى دهند . و به خداى سوگند! پس از بيرون شدن دجّال [در عصر ظهور امام موعود عليه السلام ]فراوان كشاورزى مى شود و بسى درخت خرما كاشته خواهد شد .

تهذيب الأحكام از يزيد بن هارون واسطى :از حضرت صادق عليه السلام درباره كشاورزان پرسيدم . فرمود: «آنان كشت كنندگان و گنج هاى خدا در زمينش هستند ؛ و نزد خدا كارى دوست داشتنى تر از كشاورزى نيست ؛ و خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت جز آن كه كشاورز بود ، مگر حضرت ادريس عليه السلام كه خيّاط بود» .

.

ص: 238

3 / 3 _ 2تَربِيَةُ المَواشي وَالأَنعامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ المُنتِجَةُ بَرَكَةٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المالُ الشّاةُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ ، وَالدَّجاجُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ بَرَكَةٌ ، وَالبِئرُ بَرَكَةٌ ، وَالتَّنّورُ بَرَكَةٌ ، وَالقَدّاحَةُ بَرَكَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أهلِ بَيتٍ عِندَهُم شاةٌ إلاّ وفي بَيتِهِم بَرَكَةٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ فِي البَيتِ بَرَكَةٌ ، وَالشّاتانِ بَرَكَتانِ ، وَالثَّلاثُ بَرَكاتٌ . (6)

.


1- .الجعفريّات : 160 ، جامع الأحاديث للقمّي : 88 ، بحار الأنوار : 64 / 138 / 36 نقلاً عن أصل من اُصول أصحابنا وكلاهما عن ابن فضّال عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
2- .الكافي : 6 / 544 / 2 ، المحاسن : 2 / 483 / 2680 كلاهما عن عمرو بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 64 / 129 / 11 .
3- .كنز العمّال : 12 / 326 / 35238 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس .
4- .تاريخ بغداد : 8 / 496 / 4609 عن أنس وراجع الفردوس : 2 / 364 / 3626 .
5- .كنز العمّال : 12 / 325 / 35231 نقلاً عن ابن سعد عن أبي الهيثم بن التيهان .
6- .الأدب المفرد : 174 / 573 عن ابن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفردوس : 2 / 364 / 3626 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : 12 / 324 / 35223 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : 6 وفيه «ثلاث شياه غنيمة» بدل «الثلاث بركات» ، بحار الأنوار : 62 / 295 .

ص: 239

3 / 3 _ 2 دامپرورى

3 / 3 - 2دامپرورىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفندِ زاينده ، بركت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب مالى است ، گوسفند!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفند در خانه و [نيز] مرغ در خانه مايه بركتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفند و چاه و تنور و سنگ آتشزن ، مايه بركتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ خانواده اى نيست كه گوسفند نگاه دارد و در خانه اش بركت نباشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك گوسفند در خانه ، [يك] بركت است ؛ دو گوسفند ، دو بركت ؛ و سه گوسفند ، بركت ها .

.

ص: 240

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَمَّتِهِ : ما يَمنَعُكِ أن تَتَّخِذي في بَيتِكِ بَرَكَةً؟ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا البَرَكَةُ؟ قالَ : شاةٌ تُحلَبُ ؛ فَإِنَّهُ مَن كانَ في دارِهِ شاةٌ تُحلَبُ أو نَعجَةٌ أو بَقَرَةٌ تُحلَبُ ، فَبَرَكاتٌ كُلُّهُنَّ . (1)

عنه عليه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ سَلَمَةَ فَقالَ لَها : ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟! قالَت : بَلى وَالحَمدُ للّهِِ ، إنَّ البَرَكَةَ لَفي بَيتي! فَقالَ : إنَّ اللّهَ أنزَلَ ثَلاثَ بَرَكاتٍ : الماءَ وَالنّارَ وَالشّاةَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ أيمَنَ ، فَقالَ : ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟! فَقالَت : أ وَلَيسَ في بَيتي بَرَكَةٌ؟! قالَ : لَستُ أعني ذلِكِ ؛ ذاكِ شاةٌ تَتَّخِذينَها ، تَستَغني وُلدُكِ مِن لَبَنِها ، وتَطعَمينَ مِن سَمنِها . (3)

سنن ابن ماجة عن عروة عن اُمّ هاني :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ لَها : اِتَّخِذي غَنَما ؛ فَإِنَّ فيها بَرَكَةً . (4)

سنن ابن ماجة عن أبو هريرة :أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الأَغنِياءَ بِاتِّخاذِ الغَنَمِ ، وأمَرَ الفُقَراءَ بِاتِّخاذِ الدَّجاجِ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ في بَيتِهِ شاةٌ تُحلَبُ جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِها ، وكانَت في بَيتِهِ بَرَكَةٌ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ تَقديسَةً ، وَانتَقَلَ عَنهُ الفَقرُ مَرحَلَةً ؛ ومَن كانَت عِندَهُ شاتانِ يَحلِبُهُما جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِهِما ، وَانتَقَلَ الفَقرُ عَنهُ مَرحَلَتَينِ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ تَقديسَتَينِ ؛ ومَن كانَ في بَيتِهِ ثَلاثُ شِياهٍ يَحلِبُهُنَّ جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِهِنَّ ، وكانَت في بَيتِهِ ثَلاثُ بَرَكاتٍ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ تَقديساتٍ ، وَانتَقَلَ عَنهُ الفَقرُ ثَلاثَ مَراحِلَ . (6)

.


1- .الكافي : 6 / 545 / 7 ، المحاسن : 2/ 485/2686 كلاهما عن جابر ، بحار الأنوار: 64/130/17.
2- .الكافي: 6/545/8 ، المحاسن: 2/488/2700 كلاهما عن أبي الجارود، بحار الأنوار:64/134/6.
3- .المحاسن : 2 / 485 / 2687 عن أبي خديجة ، بحار الأنوار : 64 / 131 / 18 وج 83 / 326 / 26 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2304 ، المعجم الكبير : 24 / 427 / 1039 و1040 ، حياة الحيوان الكبرى : 2 / 188 ، كنز العمّال : 12 / 323 / 35218 .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2307 ؛ مكارم الأخلاق : 1 / 348 / 1132 عن جابر ، بحار الأنوار : 65 / 10 / 13 وج 66 / 74 / 69 .
6- .كنز العمّال : 14 / 184 / 38311 نقلاً عن ابن جرير بإسناده عن مسند الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 241

.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عمّه اش فرمود: «چه چيز بازت مى دارد از اين كه در خانه ات بركتى براى خود برگيرى؟» گفت: «اى رسول خدا! بركت چيست؟» فرمود : «گوسفندى شيرده ؛ هر آينه هر كس در خانه اش گوسفندى شيرده يا ميش يا گاوى شيرده باشد ، همگى بركت هستند» .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد امّ سَلَمه آمد و به وى فرمود: «چرا در خانه ات بركت نمى بينم؟» گفت: «سپاس خداى را كه در خانه ام بركت هست!» فرمود : «همانا خداوند سه بركت را فرو فرستاد : آب ، آتش ، گوسفند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد امّ اَيمَن آمد و فرمود: «از چه روى در خانه ات بركت نمى بينم؟» گفت: «آيا خانه من بى بركت است؟» فرمود: «مرادم اين نبود . [مرادم اين است كه] گوسفند را نگاهدارى كن تا فرزندانت از شير آن بهره گيرند و از روغن آن خوراك سازى» .

سنن ابن ماجة از عروه از امّ هانى :پيامبر صلى الله عليه و آله به امّ هانى فرمود: «گوسفند نگاهدار كه هر آينه در آن ، بركت است» .

سنن ابن ماجة از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به توانگران دستور داد كه گوسفند نگاهدارند و فقيران را فرمان داد كه مرغ داشته باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در خانه اش گوسفندى شيرده داشته باشد ، خداوند روزى آن را مى آورَد و در خانه اش بركت حضور مى يابد و هر روز يك بار تقديس (1) مى شود و فقر از او گامى دور مى شود . و آن كس كه دو گوسفند شيرده نزد خود داشته باشد ، خداوند روزىِ آن دو را مى رساند و فقر از او دو گام دور مى شود و هر روز دو بار تقديس مى شود . و هر كه سه گوسفند شيرده داشته باشد ، خداوند روزىِ آن سه را عطا مى فرمايد و در خانه اش سه بركت حاضر است و هر روز سه بار تقديس مى شود و فقر از او سه گام دور مى گردد .

.


1- .مقصود از تقديس ، چنان كه از روايات بعدى استفاده مى شود ، دعا براى بركت توسط فرشتگان است.

ص: 242

الإمام عليّ عليه السلام :أفضَلُ ما يَتَّخِذُهُ الرَّجُلُ في مَنزِلِهِ لِعِيالِهِ الشّاةُ ؛ فَمَن كانَت في مَنزِلِهِ شاةٌ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً ، ومَن كانَت عِندَهُ شاتانِ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ مَرَّتَينِ في كُلِّ يَومٍ ، وكَذلِكَ فِي الثَّلاثِ ؛ تَقولُ : بورِكَ فيكُم! (1)

الكافي عن محمّد بن عجلان :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام يَقول : ما مِن أهلِ بَيتٍ يَكونُ عِندَهُم شاةٌ لَبونٌ إلاّ قُدِّسوا في كُلِّ يَومٍ مَرَّتَينِ . قُلتُ : وكَيفَ يُقالُ لَهُم؟ قالَ : يُقالُ لَهُم : بورِكتُم بورِكتُم! (2)

من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن مارد :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلاميَقولُ : ما مِن مُؤمِنٍ يَكونُ لَهُ في مَنزِلِهِ عَنزٌ حَلوبٌ إلاّ قُدِّسَ أهلُ ذلِكَ المَنزِلِ وبورِكَ عَلَيهِم ، فَإِن كانَتِ اثنَتَينِ قُدِّسوا كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ ، فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا : كَيفَ يُقَدَّسونَ؟ قالَ : يُقالُ لَهُم : بورِكَ عَلَيكُم ، وطِبتُم وطابَ أدامُكُم! (3)

.


1- .الخصال : 617 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 107 ، بحار الأنوار : 64 / 126 / 7 .
2- .الكافي : 6 / 544 / 5 ، المحاسن : 2 / 488 / 2699 كلاهما عن محمّد بن عجلان ، بحار الأنوار : 64 / 133 / 25 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 349 / 4226 عن محمّد بن مارد ، بحار الأنوار : 76 / 163 / 1 .

ص: 243

امام على عليه السلام :بهترين چيزى كه مرد در خانه براى خانواده اش نگاه مى دارد ، گوسفند است . هر كس در خانه اش گوسفندى باشد ، فرشتگان روزى يك بار او را دعا مى كنند ؛ و هر كه نزدش دو گوسفند باشد ، فرشتگان روزى دو بار او را دعا مى كنند ؛ و اگر سه گوسفند باشد ، سه بار ؛ [و آن فرشتگان ]مى گويند: «خير و بركتتان افزون باد!» .

الكافى از محمّد بن عجلان : شنيدم كه امام باقر عليه السلامالكافى از محمّد بن عجلان : شنيدم كه امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «هيچ خانواده اى نيست كه گوسفندى شيرده داشته باشد ، مگر اين كه روزى دو بار تقديس مى شوند» . گفتم: «و به آنان چه گفته مى شود؟» فرمود: «به آنان گفته مى شود: بركتتان افزون باد ؛ بركتتان افزون باد! » .

من لا يحضره الفقيه از محمّد بن مارد :شنيدم كه امام صادق عليه السلامفرمود: «هيچ مؤمنى نيست كه در خانه اش ماده بُزى شيرده داشته باشد ، جز آن كه اهل آن خانه تقديس شوند و براى بركت آنها دعا خواهد شد ؛ و اگر دو ماده بز باشند ، اهل خانه را روزى دو بار تقديس شوند» . يكى از اصحاب ما گفت: «چگونه تقديس مى شوند؟» فرمود: «به ايشان گفته مى شود : بركتتان افزون باد ؛ خود و خوراكتان پاك باد! » .

.

ص: 244

الإمام الصادق عليه السلام :إذَا اتَّخَذَ أهلُ بَيتٍ شاةً أتاهُمُ اللّهُ بِرِزقِها ، وزادَ في أرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَةً ؛ فَإِنِ اتَّخَذَ شاتَينِ أتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِما ، وزادَ في أرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَتَينِ ؛ فَإِنِ اتَّخَذوا ثَلاثَةً أتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم رَأسا . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :البَرَكَةُ في نَواصِي الخَيلِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها ، وَالغَنَمُ بَرَكَةٌ ، وَالخَيرُ مَعقودٌ في نَواصِي الخَيلِ إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الخَيلُ مَعقودٌ في نَواصيهَا الخَيرُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :اُطلُبُوا الخَيرَ في أخفافِ الإِبلِ وأعناقِها ؛ صادِرَةً ووارِدَةً . (5)

.


1- .الكافي: 6/544/4 ، المحاسن : 2 / 486 / 2690 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار: 64 / 132 / 20 .
2- .صحيح البخاري : 3 / 1048 / 2696 ، صحيح مسلم : 3 / 1494 / 100 ، سنن النسائي : 6 / 221 ، مسند ابن حنبل : 4 / 228 / 12126 وص 256 / 12292 ، السنن الكبرى : 6 / 535 / 12892 كلّها عن أنس .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2305 ، مسند أبي يعلى : 6 / 203 / 6793 وليس فيه «إلى يوم القيامة» وكلاهما عن عروة البارقي رفعه ، صحيح البخاري : 3 / 1047 / 2694 عن عبد اللّه بن عمر ، صحيح مسلم : 2 / 683 / 26 عن أبي هريرة ، سنن النسائي : 6 / 222 عن عروة البارقي ، مسند ابن حنبل : 2/308/5102 عن ابن عمر وفي الأربعة الأخيرة من «والخير...»، كنز العمّال: 12/325/35228.
4- .الكافي : 5 / 48 / 2 عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام وح 3 وص 8 / 15 وكلاهما عن معمّر عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 283 / 2459 ، ثواب الأعمال : 226 / 2 نحوه ، المحاسن : 2 / 472 / 2640 كلاهما عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للطوسي : 383 / 830 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 64 / 159 / 1 .
5- .الخصال : 630 / 10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 119 ، بحار الأنوار : 10 / 108 / 1 وج 99 / 104 / 5 .

ص: 245

امام صادق عليه السلام :هر گاه خانواده اى گوسفندى نگاه دارند ، خداوند روزى اش را مى دهد و روزى خود آنان را مى افزايد و فقر گامى از آنان دور مى شود ؛ و اگر دو گوسفند نگاه دارند ، خداى روزىِ آن دو را عطا مى فرمايد و روزى خود ايشان را مى افزايد و فقر از آن ها دو گام دور مى شود ؛ و اگر سه گوسفند نگاه دارند ، خداوند روزىِ آن سه را مى دهد و فقر از ايشان به كلّى دور مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بركت در موهاى پيشانى اسبان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا روز قيامت ، شتر براى صاحب خويش مايه سرافرازى است ؛ گوسفند بركت است ؛ و خير در موهاى پيشانى اسبان گره خورده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا روز قيامت ، خير در موهاى پيشانى اسبان گره خورده است .

امام على عليه السلام :خير را در كف پا و گردن شتر بجوييد ، آن گاه كه از آبشخور باز مى گردد و آن گاه كه به آبشخور مى رود .

.

ص: 246

الإمام الصادق عليه السلام :تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ مَعَ صاحِبِ الدّابَّةِ . (1)

راجع : ص 268 (الحثّ على التجارة) ح 494 و 495 .

3 / 3 _ 3الصِّناعَةالكتاب :«يَ_جِبَالُ أَوِّ بِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَ لَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ * أَنِ اعْمَلْ سَ_بِغَ_تٍ وَ قَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَ اعْمَلُواْ صَ__لِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ . (2) »

«وَ عَلَّمْنَ_هُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَ_كِرُونَ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَلعَنوا الحاكَةَ ؛ فَإِنَّ أوَّلَ مَن حاكَ أبي آدَمُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِن رِجالِ اُمَّتِي الخِياطَةُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِنَ النِّساءِ المِغزَلُ . (6)

.


1- .الكافي : 6 / 535 / 2 عن عبد اللّه بن جندب قال : حدّثني رجل من أصحابنا ، بحار الأنوار : 64 / 161 / 3 .
2- .سبأ : 10 و11 .
3- .الأنبياء : 80 .
4- .ربيع الأبرار : 2 / 539 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 617 / 8190 .
5- .تاريخ بغداد : 9 / 15 / 4613 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 كلاهما عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : 4 / 1 / 9347 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 41 وليس فيهما «اُمّتي» .
6- .تاريخ بغداد : 9 / 15 / 4613 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 كلاهما عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : 4 / 31 / 9347 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 41 وفيه «الغزل» بدل «المغزل» .

ص: 247

3 / 3 _ 3 صنعتگرى

امام صادق عليه السلام :نُه دهم روزى ، از آنِ چهارپادار است .

ر .ك : ص269 (تشويق به بازرگانى) ، حديث 494 و 495.

3 / 3 - 3صنعتگرىقرآن:«اى كوه ها و اى مرغان هوا! با او [= داوود] همنوا شويد. و آهن را براى او نرم گردانيديم * كه زره هايى فراخ و گشاده بساز و در بافتن و پيوند دادن [حلقه هاى آن] اندازه نگه دار؛ و [اى داوود همراه با قومت] كارهاى نيك و شايسته كنيد ، كه من بدانچه مى كنيد ، بينايم .»

«و براى شما ، ساختن زره را به او [= داوود] آموختيم تا شما را از سختى و گزندتان نگاه دارد . پس آيا شما سپاس مى داريد؟»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بافندگان را دشنام مگوييد ؛ كه نخستين بافنده پدرم آدم بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيشه مردان نيك امّت من ، دوزندگى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيشه زنان نيك ، ريسندگى است .

.

ص: 248

الإمام عليّ عليه السلام :حِرفَةُ المَرءِ كَنزٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ ذِي صَناعَةٍ مُضْطَرٌ إلى ثَلاثِ خِلالٍ يَجتَلِبُ بِها الكَسبَ وهُوَ أن يَكونَ حاذِقا بِعِلمٍ ، مُؤَدِّيا لِأَمانَةٍ فيهِ ، مُستَميلاً لِمَنِ استَعمَلَهُ. (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا تَطلُب سُرعَةَ العَمَلِ ، وَاطلُب تَجويدَهُ ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا يَسأَلونَ : في كَم فُرِغَ مِنَ العَمَلِ ؟ إِنَّما يَسأَلونَ عَن جَودَةِ صَنعَتِهِ . (3)

قصص الأنبياء عن وهب بن منبّه :أنزَلَ اللّهُ عَلى إدريسَ ثَلاثينَ صَحيفَةً ، وهُوَ أوَّلُ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ ، وأوَّلُ مَن خاطَ الثِّيابَ ولَبِسَها ، وكانَ مَن كانَ قَبلَهُ يَلبَسونَ الجُلودَ ، وكانَ كُلَّما خاطَ سَبَّحَ اللّهَ وهَلَّلَهُ وكَبَّرَهُ ، ووَحَّدَهُ ومَجَّدَهُ . (4)

الزهد لابن حنبل عن سعيد بن المسيّب :إنَّ لُقمانَ عليه السلام كانَ خَيّاطا . (5)

ربيع الأبرار :سَأَلَ داودُ عَن نَفسِهِ فِي الخُفيَةِ ، فَقالوا : يَعدِلُ إلاّ أنَّهُ يَأكُلُ مِن أموالِ بَني إسرائيلَ ، فَسَأَلَ اللّهَ أن يُعَلِّمَهُ عَمَلاً ، فَعَلَّمَهُ اتِّخاذَ الدُّروعِ . (6)

تفسير العيّاشي عن محمّد بن خالد الضبّيّ :مَرَّ إبراهيمُ النَّخَعِيُّ عَلَى امرَأَةٍ وهِيَ جالِسَةٌ عَلى بابِ دارِها بُكرَةً _ وكانَ يُقالُ لَها : اُمُّ بَكرٍ _ وفي يَدِها مِغزَلٍ تَغزِلُ بِهِ ، فَقالَ : يا اُمَّ بَكرٍ ، أما كَبِرتِ؟! ألَم يَأنِ لَكِ أن تَضَعي هذَا المِغزَلَ؟! فَقالَت : و كَيفَ أضَعُهُ و سَمِعتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلاميَقولُ: هُوَ مِن طَيِّباتِ الكَسبِ؟! (7)

.


1- .المواعظ العدديّة : 55 .
2- .بحار الأنوار : 17 / 182 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 267 / 103 .
4- .قصص الأنبياء : 79 / 61 وراجع تفسير مجمع البيان : 6 / 802 وبحار الأنوار : 11 / 279 / 9 .
5- .الزهد لابن حنبل : 64 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 ، البداية والنهاية : 2 / 127 ، الدرّالمنثور : 6 / 510 نقلاً عن ابن أبي شيبة وابن المنذر .
6- .ربيع الأبرار : 2 / 546 .
7- .تفسير العيّاشي : 1 / 150 / 494 ، بحار الأنوار : 103 / 53 / 15 .

ص: 249

امام على عليه السلام :پيشه ورى (1) براى مرد ، گنجينه است .

امام على عليه السلام :هر پيشه ورى بايد از سه ويژگى برخوردار باشد تا با آن بتواند كسب روزى نمايد : دانش آن كار را به كمال بداند ؛ در آن پيشه امانتدارى پيش گيرد ؛ و به زيردستانش محبت ورزد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: به دنبال شتاب در كار نباش ، بلكه نيك به جاى آوردنش را دنبال كن ؛ زيرا مردم نمى پرسند : در چه مدّت ، كار را انجام داد ؛ بلكه از كيفيّت صنعتگرىِ فرد سؤال مى كنند .

قصص الأنبياء از وهب بن منبّه :خداوند بر ادريس عليه السلام سى لوح فرود آورد . و او نخستين كسى بود كه با قلم نوشت ؛ و [نيز] نخستين دوزنده و پوشنده جامه بود . پيش از او ، مردم پوست جانوران را بر تن مى كردند ؛ و او هر گاه دوزندگى مى كرد ، خداى را به پاكى و يكتايى و بزرگى و يگانگى و شكوه ياد مى كرد .

الزهد لابن حنبل از سعيد بن مسيّب :هر آينه لقمان عليه السلام دوزنده بود .

ربيع الابرار :داوود عليه السلام در نهان ، درباره خويش [از مردم] سؤال كرد . گفتند : «رفتارش درست است ، جز اين كه از دارايى بنى اسرائيل مى خورَد» . پس وى از خداوند خواست كه به او كارى بياموزد ؛ و خداوند زره سازى را به او آموخت .

تفسير العيّاشى از محمّد بن خالد ضَبّى :ابراهيم نخعى بر زنى ، با كنيه امّ بكر ، گذشت كه پگاهان كنار خانه خود نشسته ، دوك در دست ، مشغول ريسندگى بود . گفت: «اى امّ بكر! آيا پير نشده اى؟ آيا وقت آن نرسيده كه اين دوك را كنار نهى؟» گفت: «چگونه كنارش نهم ، كه از اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : ريسندگى از پيشه هاى پاك است ؟» .

.


1- .پيشه ورى اعم از صنعتگرى است.

ص: 250

الكافي عن اُمّ الحسن النخعيّة :مَرَّ بي أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أيُّ شَيءٍ تَصنَعينَ يا اُمَّ الحَسَنِ؟ قُلتُ : أغزِلُ ، فَقالَ : أما إنَّهُ أحَلُّ الكَسبِ _ أو مِن أحَلِّ الكَسبِ _ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجّارِ وذَوِي الصِّناعاتِ ، وأوصِ بِهِم خَيراً : المُقيمِ مِنهُم ، وَالمُضطَرِبِ بِمالِهِ ، وَالمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ ؛ فَإِنَّهُم مَوادُّ المَنافِعِ ، وأسبابُ المَرافِقِ ، وجُلاّبُها مِنَ المَباعِدِ والمَطارِحِ ، في بَرِّكَ وبَحرِكَ وسَهلِكَ وجَبَلِكَ ، وحَيثُ لا يَلتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها ، ولا يَجتَرِئونَ عَلَيها ؛ فَإِنَّهُم سِلمٌ لا تُخافُ بائِقَتُهُ ، وصَلحٌ لا تُخشى غائِلَتُهُ . (2)

راجع : ص 196 (سيرة الأنبياء والأوصياء في طلب الرزق).

3 / 4ما يَنبَغي لِلمُكتَسِبِ3 / 4 _ 1طَلَبُ الحَلالِإرشاد القلوب_ في لَيلَةِ المِعراجِ _: قالَ اللّهُ تَعالى : يا أحمَدُ ، إنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ ، فَإِن اُطيبَ مَطعَمُكَ ومَشرَبُكَ فَأَنتَ في حِفظي وكَنَفي . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 311 / 32 ، تهذيب الأحكام : 6 / 382 / 1127 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
3- .إرشاد القلوب : 203 ، بحار الأنوار : 77 / 27 / 6 .

ص: 251

3 / 4 آن چه پيشه ور را سزا است

3 / 4 _ 1 جست و جوى حلال

الكافى از امّ حسن نخعيّه :اميرالمؤمنين عليه السلام بر من گذشت و فرمود: «اى امّ حسن! چه مى كنى؟» گفتم: «ريسندگى مى كنم» . فرمود: «بدان كه اين ، حلال ترين پيشه _ يا از حلال ترين پيشه ها _ است» .

امام على عليه السلام_ در نامه به اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس سفارش مرا در حقّ بازرگانان و صنعتگران بپذير و درباره ايشان [به كارگزارانت ]نيكو سفارش كن ، خواه آن ها كه در يك جاى مقيم هستند و خواه آنان كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند ؛ زيرا اين گروه ، مايه هاى منافع و اسباب آسودگى اند و آن را از راه هاى دشوار و دور خشكى و دريا و دشت ها و كوهساران و جاى هايى كه مردم در آن گرد نيايند و جرئت رفتن به آن نكنند ، به دست مى آورند . پس اينان مردمى مسالمت جويند كه از فتنه گرى شان بيمى نيست ؛ و اهل آشتى اند ، كه از آسيب رسانى شان باكى نباشد .

ر .ك : ص197 (روش پيامبران و جانشينانشان در روزى جُستن).

3 / 4آن چه پيشه ور را سزا است3 / 4 - 1جست و جوى حلالارشاد القلوب_ در [رويدادهاى] شب معراج _: خداى _ تعالى _ فرمود : «اى احمد! همانا عبادت را ده بخش است ؛ نُه بخش آن جست و جوى حلال است . پس اگر خوردن و نوشيدنت پاك باشد ، در نگاهداشت و حمايت منى» .

.

ص: 252

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :العِبادَةُ سَبعونَ جُزءا ، أفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما جاءَني جِبريلُ إلاّ أمَرَني بِهاتَينِ ؛ قالَ : تَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقني طَيِّبا ، وَاستَعمِلني صالِحا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ امرَأً اِكتَسَبَ طَيِّبا ، وأنفَقَ قَصدا ، وقَدَّمَ فَضلاً لِيَومِ فَقرِهِ وحاجَتِهِ! (4)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن ذَلَّ في نَفسِهِ ، وطابَ كَسبُهُ . (5)

.


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 99 عن إسماعيل بن موسى بن جعفر عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 37 وص 18 / 81 .
2- .الكافي : 5 / 78 / 6 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 891 كلاهما عن أبي خالد الكوفي رفعه إلى الإمام الباقر عليه السلام ، معاني الأخبار : 366 / 1 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : 215 / 1 عن محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري بإسناده عنه صلى الله عليه و آلهوفيهما «أفضلها جزءا»، تحف العقول: 37 وفيه «سبعة أجزاء» بدل «سبعون جزءا»؛ الفردوس:3/79/4221 عن الإمام الحسين عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «العبادة سبعون بابا أفضلها طلب الرزق الحلال» .
3- .نوادر الاُصول : 1 / 427 عن حنظلة ، كنز العمّال : 2 / 224 / 3861 وج 4 / 7 / 9211 وفيهما «الدعوتين» بدل «قال : تقول» .
4- .كنز العمّال : 4 / 6 / 9207 نقلاً عن ابن النجّار عن عائشة وراجع دعائم الإسلام : 2 / 66 / 184 .
5- .المعجم الكبير : 5 / 71 / 4615 ، السنن الكبرى : 4 / 306 / 7784 ، شُعب الإيمان : 3 / 22 / 3388 كلّها عن ركب المصري ، كنز العمّال : 15 / 917 / 43582 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 123 قال الشريف الرضيّ : «ومن الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله» ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 99 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 103 / 2 / 2 نقلاً عن تفسير القمّي .

ص: 253

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عبادت ده بخش دارد ؛ نُه بخش آن ، جُستنِ حلال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عبادت را هفتاد بخش است ؛ برترينِ آن ، جست و جوى حلال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل نزد من نيامد جز آن كه به اين دو چيز فرمانم داد ؛ گفت: «بگو : بار خدايا! مرا روزى پاكيزه عطا فرما ؛ و در كارِ شايسته ام بدار » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند رحمت كند كسى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد ، به اعتدال انفاق كند ، و براى روز فقر و نياز خويش [= قيامت] ، خيرى پيش فرستد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش باد حال كسى كه در درون ، رامِ [پروردگار] و پيشه اش پاكيزه است .

.

ص: 254

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ كَسبِ الحَلالِ فَريضَةٌ بَعدَ الفَريضَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الحَلالِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ ومُسلِمَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الرَّجُلِ مَعيشَتَهُ فِي الحَلالِ صَدَقَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الحَلالِ جِهادٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الكادُّ عَلى عِيالِهِ مِن حَلالٍ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاخِصُ في طَلَبِ الرِّزقِ الحَلالِ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَعى عَلى عِيالِهِ في طَلَبِ الحَلالِ فَهُوَ في سَبيلِ اللّهِ . (7)

.


1- .السنن الكبرى : 6/211/11695، المعجم الكبير : 10/74/9993 ، مسند الشهاب : 1/104/122 وليس فيهما «كسب» ، حلية الأولياء : 7 / 126 وليس فيه «طلب» ، الفردوس : 2 / 441 / 3918 وزاد في آخره «وجهاد» وكلّها عن عبد اللّه بن مسعود ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 98 وليس فيه «الحلال» ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 79 .
2- .جامع الأخبار : 389 / 1079 ؛ المعجم الأوسط : 8 / 272 / 8610 ، الفردوس : 2 / 440 / 3914 عن أنس وفيهما «طلب الحلال واجب على كلّ مسلم» ، إحياء علوم الدين : 2 / 133 وص 134 وليس فيهما «ومسلمة» ، كنز العمّال : 4 / 5 / 9204 .
3- .الفردوس : 2 / 444 / 3922 عن أبي بكر .
4- .مسند الشهاب : 1 / 83 / 82 ، الفردوس : 2 / 442 / 3919 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 6 / 9205 نقلاً عن حلية الأولياء عن ابن عمر .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3631 ، عوالي اللآلي : 3 / 199 / 20 وج 2 / 109 / 297 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 208 ، عدّة الداعي : 72 ، الكافي : 5 / 88 / 1 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلاموليس في الأربعة الأخيرة «من حلال» .
6- .جامع الأحاديث للقمّي : 90 ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 9 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 7 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 78 .
7- .روضة الواعظين : 501 ؛ السنن الكبرى : 9 / 43 / 17824 عن أبي هريرة وليس فيه «في طلب الحلال» ، كنز العمّال : 4 / 12 / 9252 .

ص: 255

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ درآمد حلال ، واجبى است از پى واجب ديگر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ حلال ، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه انسان گذران زندگى اش را از حلال بخواهد ، مايه نزديكى به خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ حلال ، جهاد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه خانواده خويش را از حلال روزى مى دهد ، مانند مجاهدِ در راه خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در پى روزى حلال ، به سير و سفر مى پردازد ، همانند مجاهد در راه خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در جست و جوى حلال ، براى گذران زندگى خانواده اش بكوشد ، [تلاشِ ]او در راه خدا است .

.

ص: 256

عنه صلى الله عليه و آله :لَعَثرَةٌ في كَدٍّ حَلالٍ عَلى عَيِّلٍ مَحجوبٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِن ضَربِ سَيفٍ حَولاً كامِلاً لا يَجِفُّ دَما مَعَ إمامٍ عادِلٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، مَن يَأخُذ مالاً بِحِلِّهِ يُبارَك لَهُ فيهِ ، ورُبَّ مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ عز و جل ومالِ رَسولِهِ في ما شاءَت نَفسُهُ ، لَهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أقَلُّ ما يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أخٌ يوثَقُ بِهِ ، أو دِرهَمٌ مِن حَلالٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً ؛ اِستِعفافا عَنِ المَسأَلَةِ ، وسَعيا عَلى أهلِهِ ، وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِيَ اللّهَ ووَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . (4)

تاريخ بغداد عن أبو هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن طَلَبَ مَكسَبَةً مِن بابِ الحَلالِ يَكُفُّ بِها وَجهَهُ عَن مَسأَلَةِ النّاسِ ووُلدَهُ وعِيالَهُ ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدّيقينَ هكَذا _ وأشارَ بِإِصبَعِهِ السَّبّابَةِ وَالوُسطى _ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً تَعَطُّفا عَلى والِدٍ أو وَلَدٍ أو زَوجَةٍ ، بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى ووَجهُهُ عَلى صورَةِ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 13 / 33 / 3037 عن عثمان بن عفّان ، كنز العمّال : 4 / 6 / 9209 .
2- .حلية الأولياء : 2 / 64 / 143 ، المعجم الكبير : 24 / 228 / 577 و ح 578 ، سنن الترمذي : 4 / 587 / 2374 ، مسند ابن حنبل : 10 / 299 / 27122 كلّها عن خولة بنت قيس نحوه ، كنز العمّال : 3 / 201 / 6166 .
3- .تحف العقول: 54، بحار الأنوار: 77/157/141؛ حلية الأولياء: 4/94 عن ابن عمر ، تاريخ دمشق : 55 / 106 / 11632 عن ميمون بن مهران و كلاهما نحوه، كنز العمّال : 4 / 4 / 9197 عن عمر .
4- .المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 258 / 7 ، شُعب الإيمان : 7 / 298 / 10375 ، مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 353 / 352 ، حلية الأولياء : 3 / 110 وج 8 / 215 كلّها عن أبي هريرة ؛ الكافي : 5 / 78 / 5 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 890 كلاهما عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام .
5- .تاريخ بغداد : 8 / 168 / 4277 ، كنز العمّال : 4 / 12 / 9248 نقلاً عن الديلمي .
6- .مسند زيد : 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .

ص: 257

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جهاد در طلب روزى براى خانواده ناتوان ، نزد خداوند برتر است از يك سال پيوسته شمشير زدن همراه امام عادل .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا شيرين و خرّم است ؛ هر كه از مال حلال آن بخورد ، برايش مايه خير و بركت است . و بسا كسى كه در مال خدا و رسولش ، چندان كه خواهد ، غوطه خورَد و روز قيامت ، آتش از آنِ او باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در زمانه واپسين ، آن چه از همه كم تر است ، دوستى قابل اعتماد است يا دِرهمى مال حلال .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دنيا را از راه حلال و به انگيزه حيا ورزيدن از عرض نياز [به مردم] ، تلاش براى خانواده خود ، و لطف روا داشتن بر همسايه اش ، بجويد ، خداى را در حالى ديدار مى كند كه چهره اش همانند قرص كامل ماه است .

تاريخ بغداد از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس از راه حلال به جست و جوى درآمد پردازد تا از دست دراز كردن نزد مردم بى نياز شود و فرزندان و خانواده اش را تأمين نمايد ، روز رستاخيز با چنين حالتى همراه پيامبران و راستى پيشگان خواهد بود» _ و به انگشتان سبّابه و ميانى اش اشاره فرمود _ .

امام على عليه السلام :هر كس با انگيزه مهر ورزيدن به پدر [يا مادر] يا فرزند يا همسرش ، از راه حلال در پى دنيا باشد ، خداى _ تعالى _ او را [در قيامت] در حالى برمى انگيزد كه چهره اش همانند قرص كامل ماه است .

.

ص: 258

عنه عليه السلام :يوشِكُ أن يَفقِدَ النّاسُ ثَلاثا : دِرهَما حَلالاً ، ولِسانا صادِقا ، وأخا يُستَراحُ إلَيهِ . (1)

عنه عليه السلام :حُسنُ الخُلُقِ في ثَلاثٍ : اِجتِنابِ المَحارِمِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وَالتَّوَسُّعِ عَلَى العِيالِ . (2)

عنه عليه السلام :مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ . (3)

عنه عليه السلام_ في ما كَتَبَهُ إلَى الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: وَارجُ الَّذي بِيَدِهِ خَزائِنُ الأَرضِ وَالأَقواتِ وَالسَّماواتِ ، وسَلهُ طيبَ المَكاسِبِ ؛ تَجِدهُ مِنكَ قَريبا ولَكَ مُجيبا . (4)

الأمالي للمفيد عن الحسن بن أبي الحسن البصريّ :دَخَلَ أميرُ المُؤمِنينَ سوقَ البَصرَةِ ، فَنَظَرَ إلَى النّاسِ يَبيعونَ ويَشتَرونَ ، فَبَكى عليه السلام بُكاءً شَديدا ، ثُمَّ قالَ : يا عَبيدَ الدُّنيا وعُمّالَ أهلِها ، إذا كُنتُم بِالنَّهارِ تَحلِفونَ ، وبِاللَّيلِ في فُرُشِكُم تَنامونَ ، وفي خِلالِ ذلِكَ عَنِ الآخِرَةِ تَغفُلونَ ، فَمَتى تُحرِزونَ الزّادَ ، وتُفَكِّرونَ فِي المَعادِ؟! فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّهُ لابُدَّ لَنا مِنَ المَعاشِ ، فَكَيفَ نَصنَعُ؟! فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: إنَّ طَلَبَ المَعاشِ مِن حِلِّهِ لا يَشغَلُ عَن عَمَلِ الآخِرَةِ ، فَإِن قُلتَ : لابُدَّ لَنا مِنَ الاِحتِكارِ ، لَم تَكُن مَعذورا ، فَوَلَّى الرَّجُلُ باكِيا . (5)

.


1- .تذكرة الخواصّ : 136 ؛ بحار الأنوار : 78 / 70 / 30 نقلاً عن حلية الأولياء .
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 90 ، بحار الأنوار : 71 / 394 / 63 .
3- .غرر الحكم : 9393 .
4- .كنز العمّال : 16 / 180 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
5- .الأمالي للمفيد : 119 / 3 ، بحار الأنوار : 77 / 422 / 41 و ج 103 / 32 / 60 .

ص: 259

امام على عليه السلام :چيزى نمانده است كه مردم [= مردم بايد مراقب باشند كه مبادا ]سه چيز را از دست دهند : دِرهمى مال حلال ، زبانى راستگو ، و دوستى كه از او آرامش توان يافت .

امام على عليه السلام :نيك رفتارى در سه كار است: دورى گزيدن از حرام ها ، جست و جوى حلال ، و گشاده گرفتن بر خانواده .

امام على عليه السلام :از مايه هاى موفّقيّت آزادمرد ، اين است كه مال حلال را به دست آورد .

امام على عليه السلام_ در نامه اى كه به امام حسن عليه السلامنگاشت _: به كسى اُميد داشته باش كه گنجينه هاى زمين و روزى ها و آسمان ها در دست او است ؛ و از او درآمدِ پاكيزه بخواه ؛ كه او را نزديك و اجابتگر مى يابى .

الأمالي للمفيد از حسن بن ابوالحسن بصرى :اميرالمؤمنين عليه السلام به بازار بصره درآمد و مردم را نگريست كه سرگرم خريد و فروشند ؛ آن گاه ، سخت گريست . سپس فرمود: «اى بندگان دنيا و كارگزارانِ اهل دنيا! روزانه سوگند ياد مى كنيد و شبانه در بسترهاتان مى آراميد و در اين ميان ، از آخرت غافليد ، پس كدام هنگام توشه[ى آخرت ]برمى گيريد و به بازگشت مى انديشيد؟» مردى به وى گفت: «اى اميرالمؤمنين! ما از گذرانِ زندگى ناچاريم ؛ پس چه كنيم؟» اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «طلبِ روزى از راه حلال ، انسان را از كار آخرت باز نمى دارد . امّا اگر بگويى : از احتكار [هم] ناگزيريم عذرت پذيرفته نيست» . پس آن مرد بازگشت ، در حالى كه مى گريست .

.

ص: 260

الإمام الباقر عليه السلام :قامَ أبو ذَرٍّ _ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيهِ _ عِندَ الكَعبَةِ فَقالَ: . . . اِجعَلِ الدُّنيا كَلِمَتَينِ : كَلِمَةً في طَلَبِ الحَلالِ ، وكَلِمَةً لِلآخِرَةِ ، وَالثّالِثَةُ تَضُرُّ ولا تَنفَعُ لا تُرِدها . ثُمَّ قالَ : قَتَلَني هَمُّ يَومٍ لا اُدرِكُهُ . (1)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ أولِياءِ اللّهِ تَعالى _: وَجَدنا في كِتابِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام : اِكتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِن رِزقِ اللّهِ ، لا يُريدونَ بِهِ التَّفاخُرَ وَالتَّكاثُرَ ، ثُمَّ أنفَقوا في ما يَلزَمُهُم مِن حُقوقٍ واجِبَةٍ ، فَاُولئِكَ الَّذينَ بارَكَ اللّهُ لَهُم في مَا اكتَسَبوا ، ويُثابونَ عَلى ما قَدَّموا لاِخِرَتِهِم . (2)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالصَّبرِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وصِلَةِ الرَّحِمِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِيا في طَلَبِ الرِّزقِ ، فَقيلَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أينَ تَذهَبُ؟ فَقالَ : أتَصَدَّقُ لِعِيالي . قيلَ لَهُ : أتَتَصَدَّقُ؟! قالَ : مَن طَلَبَ الحَلالَ فَهُوَ مِنَ اللّهِ عز و جل صَدَقَةٌ عَلَيهِ . (4)

.


1- .الخصال : 40 / 26 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للمفيد : 215 / 1 عن جابر بن يزيد ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 282 / 2456 وفيه «رُوي أنّه قام أبو ذرّ رحمه الله عند الكعبة فقال . .» ، بحار الأنوار : 96 / 119 / 16 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 270 .
2- .تفسير العيّاشي : 2 / 124 / 31 عن بريد العجلي ، تفسير مجمع البيان : 5 / 181 عن ابن زيد نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 277 / 11 .
3- .الكافي : 2 / 488 / 1 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلام ، قرب الإسناد : 386 / 1358 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلاموفيه «بالصدق» بدل «بالصبر» ، بحار الأنوار : 93 / 367 / 1 .
4- .الكافي : 4 / 12 / 11 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 46 / 67 / 32 .

ص: 261

امام باقر عليه السلام :ابوذر _ رحمت خدا بر او _ كنار كعبه برخاست و گفت: « . . . دنيا را دو كلمه قرار ده [= در دو چيز خلاصه كن] ؛ كلمه اى در جست و جوى حلال ، و كلمه اى براى آخرت . سوم ، همه زيان است و سودى ندارد ؛ آن را طلب مكن» . سپس گفت: «غمِ روزى كه هنوز فرا نرسيده ، مرا كشت!» .

امام باقر عليه السلام_ در وصفِ دوستان خداى (تعالى) _: در كتاب على بن حسين عليه السلامچنين يافتيم: «روزى پاكيزه خدا را فراهم آوردند ، بى اين كه از آن ، در پى فخرورزى و افزون طلبى باشند ؛ سپس در حدود حقوق واجبى كه بر عهده ايشان است ، به انفاق پرداختند ؛ پس ايشانند كه خداوند در درآمدشان بركت قرار داده و به پاس آن چه براى آخرتشان پيش فرستاده اند ، پاداش مى يابند .

امام باقر عليه السلام :بر تو باد شكيبايى و جُستنِ حلال و پيوند با خويشان .

امام صادق عليه السلام :علىّ بن حسين عليه السلام هر صبحگاه در طلب روزى ، برون مى شد . به او گفته مى شد: «اى فرزند رسول خدا! كجا مى روى؟» مى فرمود : «براى خانوارم صدقه فراهم مى آورم» . پرسيده مى شد: «آيا صدقه فراهم مى آورى؟» مى فرمود : «هر كس روزىِ حلال طلب كند ، آن صدقه خداوند براى وى است» .

.

ص: 262

عنه عليه السلام :إذا كانَ الرَّجُلُ مُعسِرا ، فَيَعمَلُ بِقَدرِ ما يَقوتُ بِهِ نَفسَهُ وأهلَهُ ولايَطلُبُ حَراما ، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

عنه عليه السلام :كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ عابِدٌ ، و كانَ مُحتاجا ، فَأَلَحَّت عَلَيهِ امرَأَتُهُ في طَلَبِ الرِّزقِ ، فَابتَهَلَ إلَى اللّهِ فِي الرِّزقِ ، فَرَأى فِي النَّومِ : أيُّما أحَبُّ إلَيكَ : دِرهَمانِ مِن حِلٍّ أو ألفانِ مِن حَرامٍ؟ فَقالَ : دِرهَمانِ مِن حِلٍّ ، فَقالَ : تَحتَ رَأسِكَ ، فَانتَبَهَ فَرَأى الدِّرهَمَينِ تَحتَ رَأسِهِ ، فَأَخَذَهُما وَاشتَرى بِدِرهَمٍ سَمَكَةً ، فَأَقبَلَ إلى مَنزِلِهِ ، فَلَمّا رَأَتهُ المَرأَةُ أقبَلَت عَلَيهِ كَاللاّئِمَةِ وأقسَمَت أن لا تَمَسَّها ، فَقامَ الرَّجُلُ ، فَلَمّا شَقَّ بَطنَها إذا بِدُرَّتَينِ ، فَباعَهُما بِأَربَعينَ ألفَ دِرهَمٍ . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ مَن طابَ مَكسَبُهُ . (3)

عنه عن أبيه عليهماالسلام :قيلَ لَهُ : ما بالُ المُؤمِنِ قَد يَكونُ أشَحَّ شَيءٍ؟ قالَ : لِأَنَّهُ يَكسِبُ الرِّزقَ مِن حِلِّهِ ، ومَطلَبُ الحَلالِ عَزيزٌ ، فَلا يُحِبُّ أن يُفارِقَهُ شَيئُهُ لِما يَعلَمُ مِن عِزِّ مَطلَبِهِ ، وإن هُوَ سَخَت نَفسُهُ لَم يَضَعهُ إلاّ في مَوضِعِهِ . (4)

عنه عليه السلام :لا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى دينِكَ ، وَاعقِل راحِلَتَكَ وتَوَكَّل . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 88 / 3 عن فضيل بن يسار .
2- .قصص الأنبياء : 184 / 224 عن حفص بن غياث ، بحار الأنوار : 14 / 493 / 13 .
3- .الكافي : 2 / 235 / 18 عن آدم أبي الحسين اللؤلؤي ، الخصال : 351 / 30 عن أحمد بن محمّد وغيره بإسناده رفعاه إلى الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 67 / 293 / 6
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 560 / 4924 ، علل الشرايع : 557 / 1 وفيه «عسر» بدل «عزّ» وكلاهما عن مسعدة بن صدقة الربعي ، بحار الأنوار : 67 / 299 / 24 .
5- .الأمالي للمفيد : 172 / 1 ، الأمالي للطوسي : 193 / 326 وفيه «أعون» بدل «عون» وكلاهما عن عمرو بن سيف الأزدي ، بحار الأنوار : 71 / 137 / 20 .

ص: 263

امام صادق عليه السلام :هر گاه مردى تنگدست باشد و به اندازه نياز خود و خانواده اش كار كند و در پى حرام نرود ، همانند مجاهدِ در راه خدا است .

امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل مردى عبادت پيشه و نيازمند بود . همسرش به وى اصرار مى كرد كه در پىِ روزى رود ، امّا او از خداوند طلب روزى مى كرد . در خواب ديد [كه از او مى پرسند]: «كدام يك برايت دوست داشتنى تر است ؛ دو دِرهم مال حلال يا دو هزار درهم مال حرام؟» گفت: «دو درهم مال حلال» . گفت: «زير سرت نهفته است» . بيدار شد و زير سرش دو درهم ديد . آن ها را برداشت و با يكى ماهى اى خريد و به سوى خانه رفت . وقتى همسرش او را ديد ، به سرزنش وى پرداخت و سوگند خورد كه به آن ماهى دست نزند . مرد ، خود ، برخاست و چون شكم ماهى را دريد ، دو گوهر در آن يافت و آن ها را به چهل هزار درهم فروخت .

امام صادق عليه السلام :مؤمن آن است كه كسبش حلال باشد .

امام صادق عليه السلام از پدرش :به وى گفته شد: «از چيست كه مؤمن ، گاه بسيار تنگ نظر مى شود؟» فرمود: «زيرا وى روزى را از راه حلال به دست مى آورد ؛ و روزى حلال بسى كمياب است ؛ پس از آن جا كه مى داند به چه سختى به دستش آورده ، دوست نمى دارد مالش از وى جدا شود و هر چند كه از درون ، بخشنده است ، آن را جز در جاىِ خود صرف نمى كند» .

امام صادق عليه السلام :جُستنِ روزى از راه حلال را وامگذار ؛ كه آن ، ياريگرِ دين تو است ؛ و مَركَب خويش را ببند و توكّل كن .

.

ص: 264

الكافي عن موسى بن بكر :قالَ لي أبُو الحَسَنِ عليه السلام : مَن طَلَبَ هذَا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِيَعودَ بِهِ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ ، كانَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :الَّذي يَطلُبُ مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل ما يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ ، أعظَمُ أجرا مِنَ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: كُن طالِبا لِلرِّزقِ مِن بابِ حِلِّهِيُضاعَف عَلَيكَ الرِّزقُ مِن كُلِّ جانِبِ (3)

راجع : ص 192 (العمل باليد) .

3 / 4 _ 2البُكوررسول اللّه صلى الله عليه و آله :باكِروا طَلَبَ الرِّزقِ وَالحَوائِجِ ؛ فَإِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ ونَجاحٌ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنّي لاَُحِبُّ أن أرَى الرَّجُلَ مُتَحَرِّفا في طَلَبِ الرِّزقِ ؛ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اللّهُمَّ بارِك لاُِمَّتي في بُكورِها . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الأَرزاقَ تُقسَمُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ ، وإنَّ اللّهَ تَعالى بارَكَ لِهذِهِ الاُمَّةِ في بُكورِها . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 93 / 3 ، تهذيب الأحكام : 6 / 184 / 381 ، قرب الإسناد : 340/1245، بحار الأنوار : 103 / 3 / 6 .
2- .الكافي : 5 / 88 / 2 عن زكريّا بن آدم ، تحف العقول : 445 عن الفضيل بن يسار وفيه «من فضل يكفُّ به» بدل «من فضل اللّه عزّوجلّ ما يكفّ» ، بحار الأنوار : 78 / 339 / 29 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 62 / 20 .
4- .المعجم الأوسط : 7 / 193 / 7250 عن عائشة ، كنز العمّال : 4 / 48 / 9445 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3/157/3573 عن عليّ بن عبد العزيز ؛ سنن ابن ماجة : 2/752/2236 ، مسند ابن حنبل: 1 / 328 / 1338 . كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيهما ذيله فقط وراجع عيون أخبار الرضا : 2 / 34 / 73 وقرب الإسناد : 122 / 428 .
6- .الأمالي للمفيد : 54 / 16 عن محمّد بن هلال المذحجيّ ، بحار الأنوار : 103 / 41 / 4 .

ص: 265

3 / 4 _ 2 سحرخيزى

الكافى از موسى بن بكر :امام كاظم عليه السلام مرا فرمود : «هر كس اين روزى را از راه حلال بجويد تا با آن به نياز خود و خانواده اش پردازد ، همچون جهاد كننده اى در راه خدا است» .

امام رضا عليه السلام :هر كه از فضل خدا آن را مى جويد كه خانواده اش را تأمين كند ، پاداشى برتر از جهادگر در راه خدا دارد .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: روزى را از طريق حلالش به كف آورتا از هر سوى ، بر تو افزوده گردد .

ر .ك : ص193 (كار جسمانى)

3 / 4 - 2سحرخيزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بامدادان در پى روزى و حاجت رويد ؛ كه سحرخيزى مايه بركت و رستگارى است .

امام صادق عليه السلام :هر آينه من دوست مى دارم كه مرد در پى روزى ، به اين سو و آن سو روان شود . همانا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بار خدايا! براى امّت من در سحرخيزى اش بركت قرار ده» .

امام صادق عليه السلام :همانا روزى ها پيش از سر برزدن آفتاب ، تقسيم مى شوند و خداوند _ تعالى _ براى اين امّت در سحرخيزى اش بركت قرار داده است .

.

ص: 266

عنه عليه السلام :إنّي وَاللّهِ ما آمُرُكُم إلاّ بِما نَأمُرُ بِهِ أنفُسَنا ، فَعَلَيكُم بِالجِدِّ وَالاِجتِهادِ، وإذا صَلَّيتُمُ الصَّبحَ وَانصَرَفتُم فَبَكِّروا في طَلَبِ الرِّزقِ ، وَاطلُبُوا الحَلالَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل سَيَرزُقُكُم ويُعينُكُم عَلَيهِ . (1)

3 / 4 _ 3مُلازَمَةُ ما تَيَسَّرَ لَهُ مِنَ المَكسَبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَبَّبَ اللّهُ لِأَحَدِكُم رِزقا مِن وَجهٍ فَلا يَدَعهُ حَتّى يَتَغَيَّرَ لَهُ ، أو يَتَنَكَّرَ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن رُزِقَ في شَيءٍ فَليَلزَمهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا رُزِقتَ في شَيءٍ فَالزَمهُ . (4)

راجع : ص 1012 (ما يوجب الآفات) . ص 1030 (ما يعصم من الآفات) .

.


1- .الكافي : 5 / 78 / 8 عن خالد بن نجيح .
2- .سنن ابن ماجة : 2 / 727 / 2148 ، مسند ابن حنبل : 10 / 94 / 26151 ، شُعب الإيمان : 2 / 89 / 1244 كلاهما نحوه وكلّها عن عائشة .
3- .شُعب الإيمان : 2 / 89 / 1241 عن أنس وح 1242 عن هلال وفيه «مَن رزقه اللّه رزقا» بدل «مَن رُزق» ، مسند الشهاب : 1 / 238 / 375 ، الفردوس : 3 / 631 / 5974 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 19 / 9286 ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 116 .
4- .الكافي : 5 / 168 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 14 / 60 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 169 / 3636 كلّها عن بشير النبّال وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 726 / 2147 .

ص: 267

3 / 4 _ 3 پيوستگى در پيشه فراهم شده براى انسان

امام صادق عليه السلام :به خدا سوگند! هر آينه من شما را به چيزى فرا نمى خوانم مگر همان كه خود را نيز به آن فرا مى خوانيم . پس بر شما باد تلاش و سختكوشى . آن گاه كه نماز صبح را گزارديد و باز آمديد ، بامدادان در پى روزى روان شويد و مال حلال بجوييد ؛ كه همانا خداوند به زودى روزى تان مى بخشد و شما را بر آن يارى مى فرمايد .

3 / 4 - 3پيوستگى در پيشه فراهم شده براى انسانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند از طريقى براى يكى از شما روزى را مقرّر فرمود ، آن را رها نكند ، مگر آن گاه كه تغييرى در آن حاصل شود يا از آن بيزار گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از هر راه روزى مى جويد ، همان را ادامه دهد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به طريقى روزى يافتى ، همان را ادامه ده!

ر .ك : ص1013 (آن چه آفت مى آورَد) . : ص1031 (آن چه آفت باز مى دارد) .

توضيح :اين روايات اشاره به آن است كه هر كس ، استعداد تلاش در زمينه خاصى را در زمينه هاى اقتصادى دارد . از اين رو تلاش او تنها در همان زمينه ثمربخش است . بنابر اين هر كس بايد كسب و كار خود را منطبق با استعدادهاى ذاتى خود انتخاب نمايد.

.

ص: 268

الفصل الرّابع: السّوق4 / 1الحَثُّ عَلَى التِّجارَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :البَرَكَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أعشارِها فِي التِّجارَةِ ، وَالعُشرُ الباقي فِي الجُلودِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ ، وَالجُزءُ الباقي فِي السّابِياءِ _ يَعنِي الغَنَمَ _ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَرَكَةَ فِي التِّجارَةِ ، ولا يُفقِرُ اللّهُ صاحِبَها إلاّ تاجِرا حالِفا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفُقَراءُ أصدِقاءُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسُ مالِهِمُ اللَّيلُ وَالنَّهارُ ، فَطوبى لِمَنِ اتَّجَرَ قَبلَ أن يَذهَبَ رَأسُ مالِهِ . (4)

.


1- .الخصال : 445 / 44 عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 64 / 118 / 1 وج 103 / 4 / 13 .
2- .الخصال : 445 / 44 ، بحار الأنوار : 64 / 118 / 1 وج 103 / 5 / 14 .
3- .مستدرك الوسائل : 13 / 9 / 14574 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي عن ابن عبّاس .
4- .الفردوس : 3 / 157 / 4424 عن الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 269

فصل چهارم : بازار

4 / 1 تشويق به بازرگانى

فصل چهارم: بازار4 / 1تشويق به بازرگانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بركت ده بخش دارد ؛ نُه دهم آن در بازرگانى است و يك دهم باقيمانده در دامدارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نُه دهمِ روزى در بازرگانى است و بخش باقيمانده در دامدارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا بركت در بازرگانى است و خداوند بازرگان را به فقر دچار نمى كند ، مگر آن كه [به دروغ] سوگند ياد كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقيران ، دوستان خداى _ تعالى _ هستند و سرمايه شان روز و شب است ؛ و خوشا به آن كس كه پيش از نابود شدن سرمايه اش ، به بازرگانى پردازد . (1)

.


1- .شايد مراد ، فراهم آوردن توشه براى آخرت باشد.

ص: 270

الإمام عليّ عليه السلام :تَعَرَّضوا لِلتِّجارَةِ ؛ فَإِنَّ فيها غِنىً لَكُم عَمّا في أيدِي النّاسِ . (1)

تهذيب الأحكام عن الفضل بن أبي قرّة :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلامعَن رَجُلٍ وأنَا حاضِرٌ ، فَقالَ : ما حَبَسَهُ عَنِ الحَجِّ ؟ فَقيلَ : تَرَكَ التِّجارَةَ وقَلَّ سَعيُهُ ، فَكانَ مُتَّكِئا فَاستَوى جالِسا ، ثُمَّ قالَ لَهُم : لا تَدَعُوا التِّجارَةَ فَتَهونوا ، اِتَّجِروا يُبارِكِ اللّهُ لَكُم . (2)

الكافي عن الفضيل بن يسار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي قَد كَفَفتُ عَنِ التِّجارَةِ وأمسَكتُ عَنها . قالَ : ولِمَ ذلِكَ؟ أعَجزٌ بِكَ؟ كَذلِكَ تَذهَبُ أموالُكُم ، لا تَكُفّوا عَنِ التِّجارَةِ، وَالتَمِسوا مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل . (3)

من لا يحضره الفقيه عن الفضيل بن يسار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي قَد تَرَكتُ التِّجارَةَ ، فَقالَ : لا تَفعَل ، اِفتَح بابَكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وَاستَرزِقِ اللّهَ رَبَّكَ . (4)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام :أنَّهُ سَأَلَ بَعضَ أصحابِهِ عَمّا يَتَصَرَّفُ فيهِ ، فَقالَ : جُعِلتُ فِداكَ ! إنّي كَفَفتُ يَدي عَنِ التِّجارَةِ . قالَ : لِمَ ذلِكَ؟ قالَ : اِنتِظاري هذَا الأَمرَ . قالَ : ذلِكَ أعجَبُ لَكُم ، تَذهَبُ أموالُكُم ؛ لا تَكفُف عَنِ التِّجارَةِ ، وَالتَمِس مِن فَضلِ اللّهِ ، وَافتَح بابَكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وَاستَرزِق رَبَّكَ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 149 / 9 ، الخصال : 621 / 10 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3723 ، بحار الأنوار : 103 / 96 / 21 .
2- .تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 6 ، الكافي : 5 / 149 / 8 وفيه «شيئه» بدل «سعيه» و«بارك» بدل «يبارك» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3724 عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه .
3- .الكافي : 5 / 149 / 11 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 165 / 3606 .
5- .دعائم الإسلام : 2 / 16 / 14 .

ص: 271

امام على عليه السلام :به بازرگانى روى آوريد ؛ كه در آن ، بى نيازى تان از آن چه مردم دارند ، نهفته شده است .

تهذيب الأحكام از فضل بن ابو قرّه :من ، خود ، در محضر امام صادق عليه السلامبودم كه وى درباره مردى سؤال كرد و فرمود : «چرا به سفر حج نرفته است؟» گفته شد : «بازرگانى را رها كرده و تلاش اقتصادى اش كاهش يافته است» . امام كه پيش از اين ، تكيه داده بود ، راست نشست و به آنان فرمود: «بازرگانى را رها نكنيد ؛ كه ضعيف مى شويد . تجارت كنيد تا خدا به شما بركت دهد» .

الكافى از فضيل بن يسار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «من از تجارت دست شسته ام و ديگر به آن نمى پردازم» . فرمود: «از چه روى؟ آيا ناتوان شده اى؟ بدين سان ، اموال شما از ميان مى رود . از بازرگانى دست نكشيد و فضل خداى را طلب كنيد» .

من لا يحضره الفقيه از فضيل بن يسار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «من تجارت را كنار نهاده ام» . فرمود : «چنين نكن . درِ [دكّانَ]ت را بگشاى و بساطت را بگستر و از خداى ، پروردگار خويش ، روزى خواه» .

دعائم الإسلام از امام صادق عليه السلام :وى يكى از يارانش را پرسيد كه چه مى كند . گفت: «فدايت شوم! از بازرگانى دست كشيده ام» . فرمود: «از چه روى؟» گفت: «در انتظار اين امر [= فرج يا مرگ] هستم» . فرمود: «اين از شما بسى شگفت است . اموالتان از ميان مى رود . از بازرگانى دست نكش و فضل خداى را جست و جو كن و درِ [دكّانَ]ت را بگشاى و بساطت را بگستر و از پروردگارت روزى بخواه» .

.

ص: 272

تهذيب الأحكام عن أسباط بن سالم :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلاميَوما وأنَا عِندَهُ عَن مُعاذٍ بَيّاعِ الكَرابيسِ ، فَقيلَ : تَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ : عَمَلُ الشَّيطانِ! عَمَلُ الشَّيطانِ ! إنَّ مَن تَرَكَ التِّجارَةَ ذَهَبَ ثُلُثا عَقلِهِ ، أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقَدِمَت عيرٌ مِنَ الشّامِ فَاشتَرى مِنها وَاتَّجَرَ فَرَبِحَ فيها ما قَضى دَينَهُ؟! (1)

الكافي عن أسباط بن سالم :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَسَأَلَنا عَن عُمَرَ بنِ مُسلِمٍ ما فَعَلَ؟ فَقُلتُ : صالِحٌ ولكِنَّهُ قَد تَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : عَمَلُ الشَّيطانِ! _ ثَلاثا _ أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهاشتَرى عيرا أتَت مِنَ الشّامِ فَاستَفضَلَ فيها ما قَضى دَينَهُ وقَسَمَ في قَرابَتِهِ؟! يَقولُ اللّهُ عز و جل : «رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ _ إلى آخر الآية _ ، (2) » يَقولُ القُصّاصُ : إنَّ القَومَ لَم يَكونوا يَتَّجِرونَ . كَذَبوا! ولكِنَّهُم لَم يَكونوا يَدَعونَ الصَّلاةَ في ميقاتِها ، وهُوَ أفضَلُ مِمَّن حَضَرَ الصَّلاةَ ولَم يَتَّجِر . (3)

الكافي عن محمّد الزعفرانيّ عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن طَلَبَ التِّجارَةَ استَغنى عَنِ النّاسِ ، قُلتُ : وإن كانَ مُعيلاً؟ قالَ : وإن كانَ مُعيلاً ؛ إنَّ تِسعَةَ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 11 ، عوالي اللآلي : 3 / 193 / 5 وفيه «عمِلَ عَمَل الشيطان» بدل «عمل الشيطان عمل الشيطان» .
2- .النور : 37 .
3- .الكافي : 5 / 75 / 8 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 897 ، بحار الأنوار : 83 / 4 .
4- .الكافي : 5 / 148 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 5 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 233 / 3858 عن روح وفيه ذيله فقط .

ص: 273

تهذيب الأحكام از اَسباط بن سالم :روزى كه من ، خود ، در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، وى درباره مُعاذ كرباس فروش سؤال فرمود ، گفته شد: «او تجارت را ترك كرده است» . فرمود: «اين كار شيطان است ، كار شيطان! هر كس بازرگانى را رها كند ، دو سوم عقلش از ميان مى رود . آيا نمى داند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بار قافله اى را كه از شام مى آمد ، خريد و با آن ، به تجارت پرداخت و چندان سود بُرد كه توانست وام هايش را بپردازد؟»

الكافى از اَسباط بن سالم :نزد امام صادق عليه السلام رفتم . از ما پرسيد كه عمر بن مسلم چه مى كند . گفتم: «كارش به خير و صلاح است ؛ امّا تجارت را رها كرده است» . امام صادق عليه السلامسه بار فرمود: «اين كار شيطان است» . [آن گاه فرمود:] «آيا نمى داند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بارِ كاروانى را كه از شام مى آمد ، خريد و از آن چندان سود برد كه وام هايش را پرداخت و بخشى را بين خويشانش تقسيم كرد؟ خداوند مى فرمايد : «مردانى كه بازرگانى و داد و ستد ، آنان را از ياد خدا بازنمى دارد . . .» . قصّه پردازان مى گويند : اين امّت تجارت نمى كرده اند . دروغ مى گويند ؛ البتّه اين امّت نماز ابتداى وقت را رها نمى كرده اند ؛ و اين بهتر از آن است كه كسى در نماز حضور يابد ، امّا تجارت نكند» .

الكافى از محمّد زعفرانى از امام صادق عليه السلام :«هر كس در پى بازرگانى رود ، از مردم بى نياز مى شود» . گفتم: «هر چند پُر خانوار باشد؟» فرمود : «[آرى ؛ ]هر چند پُر خانوار باشد . همانا نُه درهم روزى در بازرگانى است» .

.

ص: 274

الكافي عن ابن فضّال عن أبي عمارة الطيّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّهُ قَد ذَهَبَ مالي وتَفَرَّقَ ما في يَدي وعِيالي كَثيرٌ ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذا قَدِمتَ الكوفَةَ فَافتَح بابَ حانوتِكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وضَع ميزانَكَ ، وتَعَرَّض لِرِزقِ رَبِّكَ . قالَ : فَلَمّا أن قَدِمَ فَتَحَ بابَ حانوتِهِ وبَسَطَ بِساطَهُ ووَضَعَ ميزانَهُ ، قالَ : فَتَعَجَّبَ مَن حَولَهُ بِأَن لَيسَ في بَيتِهِ قَليلٌ ولا كَثيرٌ مِنَ المَتاعِ ولا عِندَهُ شَيءٌ ! قالَ : فَجاءَهُ رَجُلٌ فَقالَ : اِشتَرِ لي ثَوبا ، قالَ : فَاشتَرى لَهُ وأخَذَ ثَمَنَهُ وصارَ الثَّمَنُ إلَيهِ . ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ ، فَقالَ لَهُ : اِشتَرِ لي ثَوبا ، قالَ : فَطَلَبَ لَهُ فِي السّوقِ ، ثُمَّ اشتَرى لَهُ ثَوبا فَأَخَذَ ثَمَنَهُ ، فَصارَ في يَدِهِ ، وكَذلِكَ يَصنَعُ التُّجّارُ يَأخُذُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ . ثُمَّ جاءَهُ رَجُلٌ آخَرُ ، فَقالَ لَهُ : يا أباعُمارَةَ ، إنَّ عِندي عِدلاً مِن كَتّانٍ ، فَهَل تَشتَريهِ واُؤَخِّرُكَ بِثَمَنِهِ سَنَةً؟ فَقالَ : نَعَم ، اِحمِلهُ وجِئني بِهِ ، قالَ : فَحَمَلَهُ فَاشتَراهُ مِنهُ بِتَأخيرِ سَنَةٍ ، قالَ : فَقامَ الرَّجُلُ فَذَهَبَ . ثُمَّ أتاهُ آتٍ مِن أهلِ السّوقِ فَقالَ لَهُ : يا أبا عُمارَةَ ، ما هذَا العِدلُ؟ قالَ : هذا عِدلٌ اِشتَرَيتُهُ ، قالَ : فَبِعني نِصفَهُ واُعَجِّلُ لَكَ ثَمَنَهُ ، قالَ : نَعَم ، فَاشتَراهُ مِنهُ وأعطاهُ نِصفَ المَتاعِ وأخَذَ نِصفَ الثَّمَنِ ، قالَ: فَصارَ في يَدِهِ الباقي إلى سَنَةٍ . قالَ: فَجَعَلَ يَشتَري بِثَمَنِهِ الثَّوبَ وَالثَّوبَينِ ويَعرِضُ ويَشتَري ويَبيعُ حَتّى أثرى ، وعَرَضَ وَجهُهُ وأصابَ مَعروفا . (1)

الكافي عن صفوان بن يحيى عن عبد الرحمان بن الحجّاج :كانَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا بِالمَدينَةِ ، فَضاقَ ضيقا شَديدا وَاشتَدَّت حالُهُ ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام: اِذهَب فَخُذ حانوتا فِي السّوقِ وَابسُط بِساطا ، وَليَكُن عِندَكَ جَرَّةٌ مِن ماءٍ ، وَالزَم بابَ حانوتِكَ ، قالَ : فَفَعَلَ الرَّجُلُ ، فَمَكَثَ ما شاءَ اللّهُ . قالَ : ثُمَّ قَدِمَت رُفقَةٌ مِن مِصرَ فَأَلقَوا مَتاعَهُم كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عِندَ مَعرِفَتِهِ وعِندَ صَديقِهِ حَتّى مَلَؤُوا الحَوانيتَ ، وبَقِيَ رَجُلٌ مِنهُم لَم يُصِب حانوتا يُلقي فيهِ مَتاعَهُ ، فَقالَ لَهُ أهلُ السّوقِ : هاهُنا رَجُلٌ لَيسَ بِهِ بَأسٌ ولَيسَ في حانوتِهِ مَتاعٌ ، فَلَو ألقَيتَ مَتاعَكَ في حانوتِهِ ، فَذَهَبَ إلَيهِ فَقالَ لَهُ : اُلقي مَتاعي في حانوتِكَ؟ فَقالَ لَهُ : نَعَم ، فَأَلقى مَتاعَهُ في حانوتِهِ ، وجَعَلَ يَبيعُ مَتاعَهُ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ ، حَتّى إذا حَضَرَ خُروجُ الرُّفقَةِ بَقِيَ عِندَ الرَّجُلِ شَيءٌ يَسيرٌ مِن مَتاعِهِ ، فَكَرِهَ المُقامَ عَلَيهِ ، فَقالَ لِصاحِبِنا : اُخَلِّفُ هذَا المَتاعَ عِندَكَ تَبيعُهُ وتَبعَثُ إلَيَّ بِثَمَنِهِ؟قالَ : فَقالَ : نَعَم . فَخَرَجَتِ الرُّفقَةُ وخَرَجَ الرَّجُلُ مَعَهُم وخَلَّفَ المَتاعَ عِندَهُ ، فَباعَهُ صاحِبُنا وبَعَثَ بِثَمَنِهِ إلَيهِ . قالَ : فَلَمّا أن تَهَيَّأَ خُروجُ رُفقَةِ مِصرَ مِن مِصرَ بَعَثَ إلَيهِ بِبِضاعَةٍ ، فَباعَها ورَدَّ إلَيهِ ثَمَنَها ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ الرَّجُلُ أقامَ بِمِصرَ وجَعَلَ يَبعَثُ إلَيهِ بِالمَتاعِ ويُجَهِّزُ عَلَيهِ . قالَ : فَأَصابَ وكَثُرَ مالُهُ وأثرى . (2)

.


1- .الكافي : 5 / 304 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 13 نحوه ، بحار الأنوار : 47 / 376 / 99 .
2- .الكافي : 5 / 309 / 25 ، بحار الأنوار : 47 / 377 / 100 .

ص: 275

الكافى از ابن فضّال از ابوعماره طيّار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مالم از كف رفته و آن چه داشته ام نابود شده و نانخورانم بسيارند» . امام صادق عليه السلام به وى فرمود : «هر گاه به كوفه رسيدى ، در دكّانت را بگشاى و بساطت را بگستر و ترازويت را در ميان نِه و به روزى پروردگارت روى آور» . گفت: «چون باز آمد ، در دكّانش را گشود و بساطش را گسترد و ترازويش را در ميان نهاد» . گفت: «پيرامونيانش در شگفتى شدند ، زيرا نه در خانه اش كالايى كم يا زياد بود و نه نزدش چيزى» . گفت: «پس مردى نزد وى آمد و گفت: براى من جامه اى بخر » . گفت: «براى آن مرد جامه اى خريد و قيمتش را ستاند و مبلغ نزد او ماند» . سپس كسى ديگر نزد او آمد و به وى گفت: «برايم جامه اى بخر» . گفت: «او در پى جامه در بازار گشت و برايش جامه اى خريد و بهايش را ستاند و آن هم نزدش ماند» . و تاجران چنين عمل مى كردند ؛ يعنى برخى از ديگران كالايى را [به امانت ]مى گرفتند [و بعد بهايش را مى دادند] . سپس مردى ديگر نزدش آمد و گفت : «اى ابوعُماره! مرا دو لنگه بارِ كتان است . آيا آن را مى خرى ، بدين گونه كه بهايش را يك سال بعد از تو بستانم؟» گفت: «آرى ؛ آن را بارگير و نزد من آور» . گفت: «آن مرد ، بار را نزد وى آورد و او آن را از مرد خريد ، بدين گونه كه يك سال بعد بهايش را بپردازد» . گفت: «آن مرد برخاست و برفت . آن گاه ، يكى از بازاريان نزد وى آمد و گفت: اى ابوعماره! اين لنگه بار چيست؟ گفت: اين لنگه بارى است كه خود ، خريده ام . گفت: نيمى از آن را به من بفروش و من بهايش را پيشتر به تو مى پردازم . گفت: چنين مى كنم . و آن را به وى فروخت ؛ نيمى از كالا را داد و نيمى از قيمت را ستاند . گفت: «بدين سان ، باقيمانده كالا تا يك سال در دست وى بود» . گفت : «پس با بهاى آن ، يك جامه و دو جامه خريد و عرضه كرد و باز خريد و فروخت تا آن كه ثروتمند شد و آبرويى يافت و به جايگاهى شايسته رسيد .

الكافى از صفوان بن يحيى از عبدالرّحمان بن حجّاج :مردى از ياران ما در مدينه به تنگناى شديد دچار گشت و روزگار بر او سخت شد . امام صادق عليه السلام به وى فرمود: «برو و در بازار دكّانى بگير و بساط بگستر و كوزه اى آب نزد خود گذار و همواره بر در مغازه ات باش!» گفت: «آن مرد چنين كرد و در اين كار پايدارى ورزيد» . گفت: «پس از چندى ، كاروانى از مصر در رسيد و هر يك از افراد كالايش را به آشنايى و دوستى سپرد ، چندان كه دكّان ها را پر كردند . يك تن باقى ماند كه دكّانى نيافت تا كالايش را در آن نهد . بازاريان به او گفتند: اين جا مردى است قابل اعتماد كه در دكّانش كالايى نيست . خوب است كالايت را در دكّان او گذارى! مرد نزد وى آمد و به او گفت : كالايم را در دكّانت گذارم؟ گفت: آرى . پس كالايش را در دكّان وى نهاد و فروش كالايش را ، يك به يك ، آغاز كرد . آن گاه كه وقت حركت كاروان رسيد ، اندكى از كالايش باقى مانده بود . او كه نمى خواست بر سرِ آن مقدار بماند ، به دوست ما گفت: آيا اين كالا را نزد تو وانهم تا بفروشى و قيمتش را برايم بفرستى؟ » . گفت: «مرد جواب داد : آرى . پس كاروان برون شد و مرد با آنان برفت و كالا را نزد وى نهاد . دوست ما آن را فروخت و بهايش را براى وى فرستاد» . گفت: «ديگر بار كه كاروان مصر آماده حركت از مصر شد ، آن مرد كالايى براى وى فرستاد و او آن را فروخت و بهايش را برايش ارسال كرد . آن مرد ، چون چنين ديد ، در مصر بماند و براى وى كالا مى فرستاد و متاعش را فراهم مى ساخت» . گفت: «بدين سان ، توفيق يافت و مالش افزون گشت و ثروتمند شد» .

.

ص: 276

تهذيب الأحكام عن عليّ بن عقبة :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام لِمَولىً لَهُ : يا عَبدَ اللّهِ ، اِحفَظ عِزَّكَ . قالَ : وما عِزّي جُعِلتُ فِداكَ؟ قالَ : غُدُوُّكَ إلى سوقِكَ ، وإكرامُكَ نَفسَكَ . وقالَ لاِخَرَ مَولىً لَهُ : ما لي أراكَ تَرَكتَ غُدُوَّكَ إلى عِزِّكَ؟ قالَ : جَنازَةٌ أرَدتُ أن أحضُرَها . قالَ : فَلا تَدَعِ الرَّواحَ إلى عِزِّكَ . (1)

.


1- .تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 12 .

ص: 277

تهذيب الأحكام از علىّ بن عقبه :امام صادق عليه السلام به يكى از خدمتكارانش فرمود: «اى عبداللّه ! عزّت خود را نگاه دار» . گفت: «فدايت شوم ، عزّتم در چيست؟» فرمود: «صبحگاهان روان شدنت به بازار و [از اين طريق] حفظ كرامت خود» . و به يكى ديگر از خدمتكارانش فرمود: «چرا مى بينمت كه صبحگاهان به سوى عزّت خويش روان نشده اى؟» گفت: «مى خواستم در تشييع جنازه اى حاضر شوم» . فرمود: «پس ، در پى آن ، حركت به سوى عزّت خود را ترك مكن» .

.

ص: 278

من لا يحضره الفقيه عن معلّى بن خنيس :رَآني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلاموقَد تَأَخَّرتُ عَنِ السّوقِ فَقالَ لي : اُغدُ إلى عِزِّكَ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام_ كانَ يَقولُ لِمُصادِفٍ _: اُغدُ إلى عِزِّكَ _ يَعنِي السّوقَ _ . (2)

4 / 2النَّهيُ عَنِ الاِحتِكارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ احتَكَرَ عَلَى المُسلِمينَ طَعاما ضَرَبَهُ اللّهُ بِالجُذامِ وَالإِفلاسِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ حُكرَةٍ تَضُرُّ بِالنّاسِ وتُغلِي السِّعرَ عَلَيهِم فَلا خَيرَ فيها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يُكرَهُ أن يُحتَكَرَ الطَّعامُ ويُذَرُ النّاسُ لا شَيءَ لَهُم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الجالِبُ مَرزوقٌ ، وَالمُحتَكِرُ مَلعونٌ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَمَنَّى الغَلاءَ عَلى اُمَّتي لَيلَةً ، أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ أربَعينَ سَنَةً . (7)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 192 / 3719 .
2- .الكافي : 5 / 149 / 7 ، تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 4 كلاهما عن هشام بن أحمر .
3- .سنن ابن ماجة: 2/728/2155 عن عمر بن الخطّاب، كنزالعمّال: 4/97/9718 وص181/10066؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : 4 ، بحار الأنوار : 62 / 292 .
4- .دعائم الإسلام : 2 / 35 / 78 .
5- .عوالي اللآلي : 2 / 138 / 380 .
6- .الكافي : 5 / 165 / 6 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، تهذيب الأحكام : 7 / 159 / 702 عن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 266 / 3961 ، التوحيد : 390/36 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 728 / 2153 ، سنن الدارمي : 2/699/2449، السنن الكبرى : 6 / 50 / 11151 كلّها عن عمر ، كنز العمّال : 4 / 97 / 9716 .
7- .تاريخ بغداد : 4 / 60 / 1676، تاريخ دمشق: 57 / 4 / 11905 كلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 4 / 98 / 9721 .

ص: 279

4 / 2 بازداشتن از احتكار

من لا يحضره الفقيه از معلّى بن خُنَيس :در رفتن به بازار تأخير كرده بودم كه امام صادق عليه السلام مرا ديد و فرمود: «صبحگاهان به سوى عزّت خود روان شو!»

امام كاظم عليه السلام_ به كسى كه با او روبه رو مى شد ، مى فرمود _: به سوى عزّت خود _ يعنى بازار _ بامدادان روانه شو!

4 / 2بازداشتن از احتكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند ، خداوند او را به جذام و ورشكستگى تنبيه مى فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و قيمت ها را به ضرر ايشان گران كند ، بى خير است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند ، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طلب كننده روزى ، رزق مى يابد و احتكار كننده ملعون است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد ، خداوند عملِ چهل سالش را تباه مى سازد .

.

ص: 280

عنه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ الحاكِرونَ وقَتَلَةُ الأَنفُسِ في دَرَجَةٍ ، ومَن دَخَلَ في شَيءٍ مِن سِعرِ المُسلِمينَ يُغليهِ عَلَيهِم كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يُعَذِّبَهُ في مُعظَمِ النّارِ يَومَ القِيامَةِ . (1)

المستدرك على الصحيحين عن أبو اُمامة :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهأن يُحتَكَرَ الطَّعامُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِحتِكارُ داعِيَةُ الحِرمانِ . (3)

عنه عليه السلام :المُحتَكِرُ مَحرومٌ نِعمَتَهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالمُحتَكِرينَ فَأَمَرَ بِحُكرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَيثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَيها، فَقيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لَو قَوَّمتَ عَلَيهِم! فَغَضِبَ عليه السلامحَتّى عُرِفَ الغَضَبُ في وَجهِهِ وقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَيهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّهِ عز و جل يَرفَعُهُ إذا شاءَ ويَخفِضُهُ إذا شاءَ . (5)

مسند ابن حنبل عن أبو يحيى عن فرّوخ مولى عثمان :إنَّ عُمَرَ _ وهُوَ يَومَئِذٍ أميرُ المُؤمِنينَ _ خَرَجَ إلَى المَسجِدِ فَرَأى طَعاماً مَنثورا ، فَقالَ : ما هذَا الطَّعامُ ؟ فَقالوا : طَعامٌ جُلِبَ إلَينا ، قالَ : بارَكَ اللّهُ فيهِ وفي مَن جَلَبَهُ ، قيلَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَإِنَّهُ قَدِ احتُكِرَ ، قالَ : ومَنِ احتَكَرَهُ ؟ قالوا : فَرّوخُ مَولى عُثمانَ وفُلانٌ مَولى عُمَرَ ، فَأَرسَلَ إلَيهِما فَدَعاهُما فَقالَ : ما حَمَلَكُما عَلَى احتِكارِ طَعامِ المُسلِمينَ ؟ قالا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، نَشتَري بِأَموالِنا ونَبيعُ! فَقالَ عُمَرُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَنِ احتَكَرَ عَلَى المُسلِمينَ طَعامَهُم ضَرَبَهُ اللّهُ بِالإِفلاسِ أو بِجُذامٍ . فَقالَ فَرّوخُ عِندَ ذلِكَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، اُعاهِدُ اللّهَ واُعاهِدُكَ أن لا أعودَ في طَعامٍ أبَدا ، وأمّا مَولى عُمَرَ فَقالَ : إنَّما نَشتَري بِأَموالِنا ونَبيعُ! قالَ أبو يَحيى : فَلَقَد رَأَيتُ مَولى عُمَرَ مَجذوما . (6)

.


1- .الترغيب والترهيب : 2 / 584 / 7 نقلاً عن رزين عن أبي هريرة ومعقل بن يسار .
2- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 14 / 2163 ، السنن الكبرى : 6 / 49 / 11148 ، شُعب الإيمان : 7 / 524 / 11212 ؛ دعائم الإسلام : 2 / 35 / 77 نحوه .
3- .غرر الحكم : 256 .
4- .غرر الحكم : 465 .
5- .التوحيد : 388 / 33 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 265 / 3955 كلاهما عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، تهذيب الأحكام : 7 / 161 / 713 ، الاستبصار : 3 / 115 / 408 كلاهما عن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام .
6- .مسند ابن حنبل : 1 / 55 / 135 ، كنز العمّال : 4 / 181 / 10066 .

ص: 281

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت ]برانگيخته مى شوند . و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى ]مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند ، سزاوار است كه خداوند در روز قيامت ، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد .

المستدرك على الصحيحين از ابو اُمامه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از احتكار كردن خوراك باز مى داشت .

امام على عليه السلام :احتكار ، فراخوانِ ناكامى است .

امام على عليه السلام :احتكار كننده از نعمتِ [مخصوص] خود ، ناكام مى مانَد .

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به احتكار كنندگان برگذشت و فرمان داد تا آن چه احتكار كرده اند ، به ميان بازار آورده شود ، به گونه اى كه تماشاگران آن را ببينند . سپس به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: «خوب بود خود ، براى آنان قيمت تعيين مى كردى!» وى به خشم درآمد _ چندان كه غضب در چهره اش نمود يافت _ و فرمود: «من براى آنان قيمت تعيين كنم؟ قيمت گذارى تنها از آنِ خدا است ؛ هر گاه خواهد ، بالايش بَرَد و هر گاه خواهد ، پايينش آورَد» .

مسند ابن حنبل ابو يحيى از فرّوخ ، خدمتكار عثمان :در روزگارى كه عُمَر حاكم مسلمانان [در متن : اميرمؤمنان ]بود ، به مسجد درآمد و خوراكى پراكنده ديد . گفت: «اين خوراك چيست؟» گفتند : «خوراكى است كه براى ما فراهم آمده است» . گفت : «خداى بركت دهد اين خوراك را و فراهم آورنده اش را» . گفته شد: «اى اميرالمؤمنين! اين خوراكى است احتكار شده!» گفت: «چه كسى آن را احتكار كرده است؟» گفتند : «فرّوخ ، خدمتكار عثمان ؛ و فلانى ، خدمتكار عُمَر» . وى در پى آن دو فرستاد و گفت: «به چه انگيزه ، خوراك مسلمانان را احتكار كرديد؟» گفتند : «اى اميرالمؤمنين! با دارايى خود ، مى خريم و مى فروشيم» . عُمَر گفت: «از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند ، خداوند او را به ورشكستگى يا جذام تنبيه فرمايد » . در اين حال ، فرّوخ گفت: «اى اميرالمؤمنين! با خدا و تو عهد مى بندم كه ديگر هرگز به سراغ [احتكار ]خوراك نروم» . امّا خدمتكار عمر گفت: «ما فقط با دارايى خود ، مى خريم و مى فروشيم» . ابويحيى گفت: «من ، خود ، خدمتكار عمر را ديدم كه دچار جذام شد» .

.

ص: 282

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى رِفاعَةَ _: اِنهَ عَنِ الحُكرَةِ ، فَمَن رَكِبَ النَّهيَ فَأَوجِعهُ ، ثُمَّ عاقِبهُ بِإِظهارِ مَا احتَكَرَ . (1)

عنه عليه السلاممِن كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ حينَ وَلاّهُ مِصرَ _ : اِعلَم _ مَعَ ذلِكَ _ أنَّ في كَثيرٍ مِنهُم ضيقا فاحِشا ، وشُحّا قَبيحا ، وَاحتِكارا لِلمَنافِعِ ، وتَحَكُّما فِي البِياعاتِ ، وذلِكَ بابُ مَضَرَّةٍ لِلعامَّةِ ، وعَيبٌ عَلَى الوُلاةِ ، فَامنَع مِنَ الاِحتِكارِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَنَعَ مِنهُ . وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا : بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ مِنَ البائِعِ وَالمُبتاعِ . فَمَن قارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إيّاهُ فَنَكِّل بِهِ ، وعاقِبهُ في غَيرِ إسرافٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَكروهٌ أن يُحتَكَرَ الطَّعامُ ويُترَكَ النّاسُ لَيسَ لَهُم طَعامٌ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 36 / 80 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
3- .عوالي اللآلي : 2 / 242 / 4 .

ص: 283

امام على عليه السلام_ از نامه اش به رفاعه _: احتكار را نهى كن ؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد ، مجازاتش كن و آن گاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده ، آشكار سازد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به اشتر نخعى ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: با اين همه ، بدان كه بسيارى از ايشان [=بازرگانان] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى گذارند و با اين كار ، به مردم زيان مى رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند . پس از احتكار باز دار ؛ كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را منع فرمود . و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد ، با قميت هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار . پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى ، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد ، مجازاتش كن ، ولى در مجازات وى زياده روى مكن .

امام صادق عليه السلام :مايه بيزارى است كه خوراك احتكار شودو مردم بى خوراك رها گردند .

.

ص: 284

4 / 3ما وَردَ فِي التَّسعيرِ4 / 3 _ 1المُسَعِّرُ هُوَ اللّهُ عز و جلرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَا لا اُسَعِّرُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ المُسَعِّرُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الغَلاءُ وَالرُّخصُ جُندانِ مِن جُنودِ اللّهِ تَعالى ، يُسَمّى أحَدُهُما : الرَّغبَةَ ، وَالآخَرُ : الرَّهبَةَ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ تَعالى أن يُغلِيَهُ قَذَفَ الرَّغبَةَ في صُدورِ التُّجّارِ فَرَغِبوا فيهِ فَحَبَسوهُ ، وإذا أرادَ أن يُرخِصَهُ قَذَفَ الرَّهبَةَ في صُدورِ التُّجّارِ فَأَخرَجوهُ مِن أيديهِم . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بِالسِّعرِ مَلَكا يُدَبِّرُهُ بِأَمرِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بِالأَسعارِ مَلَكا يُدَبِّرُها . (4)

4 / 3 _ 2اِمتِناعُ النَّبِيِّ عَنِ التَّسعيرِاُسد الغابة عن ابن نضلة :إنَّهُم قالوا لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في عامِ سَنَةٍ : سَعِّر لَنا يا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : لا يَسأَلُنِي اللّهُ عَن سُنَّةٍ أحدَثتُها فيكُم لَم يَأمُرني بِها ، ولكِن سَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ . (5)

.


1- .تنبيه الغافلين : 192 / 246 .
2- .تاريخ بغداد : 8 / 50 / 4109 ، الفردوس : 3 / 113 / 4312 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 102 / 747
3- .الكافي : 5 / 163 / 3 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3970 ، التوحيد : 389 / 34 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 5 / 148 / 9 .
4- .الكافي : 5 / 163 / 4 عن يعقوب بن يزيد عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 5 / 148 / 10 وراجع الكافي : 5 / 162 / 2 .
5- .اُسد الغابة : 6 / 343 / 6401 ، كنز العمّال : 4 / 103 / 9748 نقلاً عن الطبراني وفيه «أصاب الناس سنة فقالوا . . .» .

ص: 285

4 / 3 آن چه درباره قيمت گذارى ، بيان شده است

4 / 3 _ 1 قيمت گذار ، خدا است

4 / 3 _ 2 خوددارىِ پيامبر از قيمت گذارى

4 / 3آن چه درباره قيمت گذارى ، بيان شده است4 / 3 - 1قيمت گذار ، خدا استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من قيمت تعيين نمى كنم ؛ كه همانا قيمت گذار ، خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرانى و ارزانى دو سپاه از سپاهيان خداى _ تعالى _ هستند ؛ يكى از آن ها «خواستارى» ناميده مى شود و ديگرى «بيمناكى» . پس هر گاه خداى _ تعالى _ بخواهد كالايى را گران كند ، خواستارىِ آن را در دل هاى بازرگانان مى اندازد و ايشان در آن رغبت مى ورزند و در بندش مى كشند ؛ و هر گاه خواهد آن را ارزان سازد ، بيمناكى از آن رادر دل هاى بازرگانان مى اندازد و ايشان آن را از كف خويش برون مى كنند .

امام زين العابدين عليه السلام :همانا خداوند ، فرشته را كارگزارِ قيمت كرده است كه آن را به امر او ، تدبير مى كند .

امام صادق عليه السلام :همانا خداوند ، فرشته اى را بر قيمت ها گمارده تا آن ها را تدبير كند .

4 / 3 - 2خوددارىِ پيامبر از قيمت گذارىاُسد الغابة از ابن نضله :در سال قحطى ، ايشان به پيامبر صلى الله عليه و آلهگفتند : «اى رسول خدا! براى ما قيمت تعيين كن» . فرمود: «خداوند مرا به سبب برنهادن سنّتى در ميان شما كه مرا به آن امر نفرموده ، بازخواست نخواهد كرد ؛ ليكن فضل خدا را طلب كنيد [تا قحطسالى از شما بگذرد] .

.

ص: 286

الإمام الصادق عليه السلام :نَفِدَ الطَّعامُ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَتاهُ المُسلِمونَ فَقالوا: يا رَسولَ اللّهِ ، قَد نَفِدَ الطَّعامُ ولَم يَبقَ مِنهُ شَيءٌ إلاّ عِندَ فُلانٍ ، فَمُرهُ يَبيعُهُ النّاسَ . قالَ : فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يا فُلانُ ، إنَّ المُسلِمينَ ذَكَروا أنَّ الطَّعامَ قَد نَفِدَ إلاّ شَيئا عِندَكَ ، فَأَخرِجهُ وبِعهُ كَيفَ شِئتَ ، ولا تَحبِسهُ . (1)

سنن الترمذي عن أنس بن مالك :غَلاَ السِّعُر عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، سَعِّر لَنا ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ هُوَ المُسَعِّرُ ، القابِضُ الباسِطُ الرّازِقُ ، وإنّي لَأَرجو أن ألقى رَبّي ولَيسَ أحَدٌ مِنكُم يَطلُبُني بِمَظلِمَةٍ في دَمٍ ولا مالٍ . (2)

من لا يحضره الفقيه :قيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَو سَعَّرتَ لَنا سِعرا فَإِنَّ الأَسعارَ تَزيدُ وتَنقُصُ! فَقالَ صلى الله عليه و آله : ما كُنتُ لِأَلقَى اللّهَ تَعالى بِبِدعَةٍ لَم يُحدِث إلَيَّ فيها شَيئا ، فَدَعوا عِبادَ اللّهِ يَأكُلُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، وإذَا استُنصِحتُم فَانصَحوا . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :رُفِعَ الحَديثُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ مَرَّ بِالمُحتَكِرينَ فَأَمَرَ بِحُكرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَيثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَيها ، فَقيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَو قَوَّمتَ عَلَيهِم! فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى عُرِفَ الغَضَبُ في وَجهِهِ ، فَقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَيهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّهِ يَرفَعُهُ إذا شاءَ ويَخفِضُهُ إذا شاءَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 164 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 159 / 705 وفيه «فقد» بدل «نفد» وكلاهما عن حذيفة بن منصور .
2- .سنن الترمذي: 3/605/1314 ، سنن أبي داود : 3/272/3451 ، سنن ابن ماجة : 2/741 /2200 ، سنن الدارمي : 2 / 699 / 2450 ، مسند ابن حنبل : 4 / 571 / 14059 وص 313 / 12592 نحوه ، كنز العمّال : 4 / 184 / 10077 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3969 ، التوحيد : 388 / 33 وليس فيه «وإذا استُنصحتم فانصحوا» .
4- .تهذيب الأحكام : 7 / 161 / 713 عن عبد اللّه بن ضمرة عن أبيه عن جدّه ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 265 / 3955 ، التوحيد : 388 / 33 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .

ص: 287

امام صادق عليه السلام :در دوران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، [يك بار] خوراك ناياب شد . مسلمانان نزد وى آمدند و گفتند: «اى رسول خدا ، خوراك ناياب شده و هيچ چيز از آن باقى نمانده ، مگر نزد فلانى ؛ او را فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد» . [راوى ]گفت : «پس پيامبر سپاس و ستايش خداى را به جاى آوردو سپس فرمود : اى فلانى! مسلمانان گفته اند كه خوراك ناياب شده جز مقدارى كه نزد تو است ؛ پس آن را برون آور و هر گونه كه خواهى ، بفروش ؛ و آن را دربند نكن » .

سنن الترمذي از انس بن مالك :در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، نرخ ها بالا رفت . گفتند : «اى رسول خدا! براى ما قيمت تعيين كن» . فرمود: «همانا خداوند قيمت گذار است و همو است كه [روزى ها را] برمى بندد و مى گشايد و رزق مى بخشد . و هر آينه من اميد دارم كه خدا را ديدار كنم ، در حالى كه هيچ يك از شما در خون يا مال ، از من دادخواهى نكند» .

من لايحضره الفقيه :به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: «خوب است براى ما قيمت گذارى ؛ زيرا قيمت ها بالا مى روند و پايين مى آيند» . فرمود: «من چنان نيستم كه خدا را ديدار كنم در حالى كه بدعتى نهاده ام كه او مرا در آن مُجاز نفرموده است . پس اجازه دهيد كه بندگان خدا از [داد و ستد با] يكديگر روزى بخورند . و هر گاه از شما اندرز خواستم ، اندرزم دهيد» .

امام على عليه السلام :سخن به رسول خدا صلى الله عليه و آله كشيده شد كه وى به احتكار گنندگان برگذشت و فرمان داد تا آن چه را احتكار كرده اند ، به ميان بازار آورده شود ، به گونه اى كه تماشاگران آن را ببينند . سپس به رسول خدا صلى الله عليه و آلهگفته شد: «خوب بود خود ، براى آنان قيمت تعيين مى كردى!» وى به خشم درآمد _ چندان كه غضب در چهره اش نمود يافت _ و فرمود: «من براى آنان قيمت تعيين كنم؟ قيمت گذارى تنها از آنِ خدا است ؛ هرگاه خواهد ، بالايش بَرَد و هر گاه خواهد ، پايينش آورَد» .

.

ص: 288

4 / 3 _ 3الأَمرُ بِإِقامَةِ الأَسعارِ العادِلَةِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ حينَ وَلاّهُ مِصرَ _: فَامنَع مِنَ الاِحتِكارِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَنَعَ مِنهُ . وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا : بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ . (1)

4 / 3 _ 4المَنعُ عَنِ الغَلاءِ غَيرِ المُباشِرِالإمام الصادق عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَنِ التَّسعيرِ _: ما سَعَّرَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلامعَلى أحَدٍ ، ولكِن مَن نَقَصَ عَن بَيعِ النّاسِ قيلَ لَهُ : بِع كَما يَبيعُ النّاسُ وإلاّ فَارفَع مِنَ السّوقِ ، إلاّ أن يَكونَ طَعامُهُ أطيَبَ مِن طَعامِ النّاسِ . (2)

4 / 3 _ 5المَنعُ مِنَ الإِنقاصِ عَن قيمَةِ السّوقِالمستدرك على الصحيحين عن اليسع بن الغيرة :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهبِرَجُلٍ بِالسّوقِ يَبيعُ طَعاما بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِ السّوقِ ، فَقالَ : تَبيعُ في سوقِنا بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِنا ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : صَبرا وَاحتِسابا؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أبشِر ! فَإِنَّ الجالِبَ إلى سوقِنَا كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالمُحتَكِرَ في سوقِنا كَالمُلحِدِ في كِتابِ اللّهِ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 36 / 81 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 15 / 2167 ، كنز العمّال : 4 / 99 / 9730 .

ص: 289

4 / 3 _ 3 فرمانِ جارى كردنِ قيمت هاى عادلانه

4 / 3 _ 4 بازداشتن از گرانى ، به صورت غير مستقيم

4 / 3 _ 5 بازداشتن از برنهادنِ قيمتى پايين تر از قيمت بازار

4 / 3 - 3فرمانِ جارى كردنِ قيمت هاى عادلانهامام على عليه السلام_ از نامه وى به اشتر نخعى ، آن گاه كه او را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس از احتكار بازدار ؛ كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را منع فرمود . و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد ، با قيمت هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار .

4 / 3 - 4بازداشتن از گرانى ، به صورت غير مستقيمامام صادق عليه السلام_ در پاسخ سؤالى درباره قيمت گذارى _: امير المؤمنين عليه السلامبراى هيچ كسى قيمت گذارى نكرد ؛ امّا هر كس در مقايسه با معاملات [رايج ]مردم ، فروگذارى مى كرد ، به وى گفته مى شد: «همان گونه كه مردم خريد و فروش مى كنند ، عمل كن ؛ وگرنه از بازار كناره گير!» _ مگر آن كه خوراك [و كالاى وى ]بهتر از خوراك [و كالاى] ديگران بود _ .

4 / 3 - 5بازداشتن از برنهادنِ قيمتى پايين تر از قيمت بازارالمستدرك على الصحيحين از يسع بن غيرَه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در بازار به مردى برگذشت كه خوراكى را با قيمتى پايين تر از قيمت بازار مى فروخت . فرمود : «آيا در بازار ما ، با قيمتى كم تر از قيمت ما مى فروشى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «به انگيزه صبورى و از خدا پاداش گرفتن؟» گفت: «آرى» . فرمود : «تو را بشارت باد! همانا آورنده جنس به بازار ما همانند جهاد كننده در راه خدا است ؛ و احتكار كننده در بازار ما همانند كسى است كه در كتاب خدا ، كافر شمرده شده است» .

.

ص: 290

راجع : (كنز العمّال : 4 / 183 / 10075 و 10076).

.

ص: 291

ر .ك : (كنز العمال : 4 / 183 / 10075 و 10076) .

.

ص: 292

نگاهى به احاديث قيمت گذارى

نگاهى به احاديث قيمت گذارىهمان گونه كه پيش تر در متن اشاره شد ، احاديث قيمت گذارى را مى توان به چند دسته تقسيم كرد كه از اين قرارند : دسته يكم : احاديثى كه تصريح مى كنند خداوند سبحان قيمت گذار و تعيين كننده بهاى كالاها است يا همو است كه فرشته اى را بر اين كار گماشته تا آن را تدبير كند . دسته دوم : احاديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله كه مضامين احاديث دسته يكم را تأييد مى كنند و به موجب آن ها ، وى پيشنهاد قيمت گذارى را كه مردم طرح كردند ، سخت رد كرده ، آن را ستم و بدعت مى شمارد . دسته سوم : روايتى كه در آن ، امام على عليه السلام به مالك اشتر فرمان مى دهد كه از احتكار پيشگيرى كند و با تنظيم برنامه اى ، قيمت ها را به شكلى عادلانه تنظيم نمايد ، چندان كه به فروشنده يا خريدار ستم نشود . دسته چهارم : روايتى كه بر پايه آن ، امام اميرالمؤمنين عليه السلام به صورت غير مستقيم ، از بالا بردن قيمت ها جلوگيرى كرد ، بدين سان كه به فروشنده اجازه نفرمود بهايى افزون تر از بهاى رايج در بازار را از مشترى بگيرد _ حال آن كه از كالا كاسته و كالايى بهتر عرضه نكرده است _ و آن گاه كه كسى بخواهد چنين

.

ص: 293

معامله اى كند ، امام فرمان داد كه او را از بازار بيرون كنند . (1) دسته پنجم: حديثى كه به موجب آن ، پيامبر صلى الله عليه و آله خشنود نبود كه فروشنده اى كالايش را به قيمتى پايين تر از بهاى بازار بفروشد ، مگر آن كه براى انگيزه اى خدايى باشد . احاديث دسته هاى يكم و دوم و چهارم دلالت دارند كه در نظام اسلامى ، نمى توان براى كالاها قيمت گذارى كرد ؛ و اين ، خلاف فرمانى است كه امام اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر داد تا قيمت ها را به صورتى عادلانه و دور از اجحاف تنظيم نمايد . براى روشن شدن مراد اين احاديث و دريافتن معنايى استوار و معيّن از آن ها ، پاسخ گويى به اين سؤالات ضرورت دارد: 1 . مراد از اين كه خداوند سبحان قيمت گذار است ، چيست؟ 2 . چرا در زمان خشكسالى ، پيامبر قيمت گذارى را مردود دانست و آن را به سختى رد كرد؟ 3 . اگر نظام قيمت گذارى در اسلام مجاز نيست ، چرا امام اميرالمؤمنين عليه السلامفرمان داد كه قيمت ها عادلانه و دور از اجحاف تنظيم شود؟ قيمت گذار بودنِ خداوند مى توان قيمت را به دو گونه تقسيم كرد: طبيعى و غير طبيعى . قيمت طبيعى در چهارچوب وضعيّت و زمينه هاى واقعى كالا و بازار قرار دارد ، مانند نوع ، تعداد ، سختىِ توليد ، توزيع ، نگهدارى ، تقاضا ، و هر چه در تعيين قيمت حقيقى كالا

.


1- .يكى از پژوهشگران اين روايت را همچون دسته پنجم معنا كرده ، يعنى فروشنده نبايد كالا را با بهايى كم تر از بهاى بازار بفروشد (السّوق في ظلّ الدّولة الاسلاميّة) . امّا با انديشيدن در بخش پايانى روايت ، آشكار مى شود كه تفسيرى كه ما ارائه كرده ايم ، به واقعيّت نزديك تر است.

ص: 294

تأثير دارد . امّا قيمت غيرطبيعى ناشى از وضعيّت هاى غير طبيعى است كه فروشنده پديد مى آورَد ، مانند احتكار ، تبانى و توطئه بر قيمت معيّن ، و ايجاد بازار سياه . در پرتو اين تقسيم بندى ، قيمتِ خدايى همان قيمت طبيعى است . ظاهرا رواياتى كه قيمت گذارى را به خداوند سبحان نسبت مى دهند ، از اين مفهوم حكايت دارند كه هر كالايى داراى قيمتى برآمده از زمينه هاى واقعى ايجاد و توليد آن كالا و حالت طبيعى بازار است . پس آن چه حاصلِ ميزان سختىِ توليد و وضع طبيعى بازار است ، در قيمت طبيعى جلوه مى يابد كه به موجب اين احاديث ، از جانب خداى سبحان است و چنان چه عوامل غير طبيعى به ميان نيايند ، همين قيمت در بازار رواج مى يابد . مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با قيمت گذارى دسته بندى دوگانه قيمت كه به آن اشاره شد ، موضع دولت در مسأله قيمت گذارى را تبيين مى كند . يعنى اگر قيمت گذارى دولتى به معناى پايين آوردن قيمت طبيعى كالا باشد ، در حقيقت ستم به توليد كننده و آسيب رسانى به حركت توليد است . شك نيست كه پايين آوردن توليد موجب واپس ماندگى اقتصادى است و از اين روى ، دولت حق ندارد قيمت كالاها را پايين تر از قيمت طبيعى كه با سختىِ توليد و وضع طبيعى بازار هماهنگ است ، تعيين كند _ حتّى اگر بحران يا كمبودِ كالا پيش آمده باشد _ ؛ بلكه وظيفه دارد با عوامل غير طبيعى كه قيمت ها را از حدّ طبيعى بالاتر مى برند ، رويارويى كند . بر اين اساس ، روشن مى شود كه چرا پيامبر صلى الله عليه و آله و امام اميرالمؤمنين عليه السلام با

.

ص: 295

قيمت گذارى مخالفت كرده و ضمنا با احتكار هم ستيزيده اند . اين موضع گيرى ، از سويى ، زيان و ظلم به توليد كننده را پيشگيرى مى كند _ اين ظلم ، خود ، به پايين آمدن سطح توليد مى انجامد _ و از ديگر سو ، عوامل افزايش بى ضابطه قيمت ها را از ميان مى بَرَد . بدين ترتيب ، فقيهانى كه قيمت گذارى را به صورت مطلق غير مجاز شمرده اند ، ظاهرا به اين معنا نظر داشته اند . (1) عادلانه بودن قيمت ها در روزگار امام اميرالمؤمنين عليه السلام با ملاحظه آن چه گذشت ، روشن مى شود كه فرمان امام اميرالمؤمنين عليه السلامبه مالك براى آسان سازى خريد و فروش با موازين عادلانه و قيمت هاى متناسب با حقّ فروشنده و مشترى ، نه تنها با موضع پيامبر صلى الله عليه و آله در مخالفت با قيمت گذارى منافات ندارد ، بلكه در همان سمت و سو است ، ليكن از زاويه رويارويى با عوامل مؤثّر در افزايش بى ضابطه قيمت ها . به بيان روشن تر: فرمان امام اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر ، تأكيدى است بر اين كه داد و ستد بايد آسان باشد و قيمت ها با موازين عادلانه تنظيم گردد . بدين جهت ، امام به وى فرمان نداده كه قيمت ها را پايين آورَد و ترديدى نيست

.


1- .گروهى از فقيهان قيمت گذارى را غير مجاز دانسته اند ، از جمله شيخ طوسى در نهايه (ص 374) و مبسوط (ج 2 ، ص 195)؛ ابن زهره در غنيه (الجوامع الفقهيّه ، ص 528)؛ محقّق در شرايع (ج 2 ، ص 21)؛ علاّمه در قواعد (ج 1 ، ص 132) و مختصر (ص 120). حتّى در مفتاح الكرامه اين نظر اجماعى دانسته شده و چنين آمده: «به دليل اجماع و خبرهاى متواتر ، آن گونه كه در سرائر آمده؛ و نبودن اختلاف ميان مسلمانان در اين مسأله ، چنان كه در مبسوط آمده؛ و نبودن اختلاف ميان شيعيان در اين مسأله ، آن سان كه در تذكره آمده است». حضرت خويى پس از فتوا دادن به جايز نبودن قيمت گذارى ، گفته است: «آرى؛ اگر فروشنده در قيمت گذارى اجحاف كند ، چندان كه گونه اى از احتكار شمرده شود ، حاكم اسلامى از آن جلوگيرى مى كند تا مالك كالا به قيمت بازار يا قدرى بيش تر كه در حدّ توان خريد مردم باشد ، آن كالا را بفروشد. مثلاً اگر بهاى يك كيسه گندم صد فلس باشد و احتكار كننده آن را به دو دينار بفروشد ، اين كار نيز نوعى احتكار است ، چنان كه پوشيده نيست» (مصباح الفقاهه ، ج 5 ، ص 500).

ص: 296

كه تنظيم قيمت ها با موازين عادلانه به معناى زيان رساندن به توليد كننده يا فروشنده نيست ، بلكه همان سان كه امام ، خود ، در فرمانش تصريح فرموده ، هدف آن است كه قيمت ها به گونه اى تنظيم گردد كه نه به فروشنده و نه به مشترى ستم روا نشود ، و اين ، تنها هنگامى جامه تحقّق مى پوشد كه دولت زمينه مناسب را براى عرضه كالا به قيمت طبيعى فراهم آورَد . بر همين پايه است كه شمارى از فقيهان ، فتوا داده اند كه در صورت اجحافِ فروشنده ، حاكم مى تواند به قيمت گذارى بپردازد . (1) اگر با دقّت به اين تحليل روى آوريم ، مى توانيم گفت كه فتواى جايز نبودنِ قيمت گذارى ، به قيمت گذارى در مقابل قيمت طبيعى نظر دارد ؛ امّا فتواى جواز مربوط به قيمت گذارى و تعيين قيمت خاص در مقابل قيمت غير طبيعى ، به انگيزه رويارويى با عوامل ساختگىِ ماوراى افزايش قيمت ها به صورت وهمى و غير واقعى است . بر اين مبنا ، ميان فتواهاى فقيهان درباره قيمت گذارى ، ناسازگارى يافت نمى شود .

.


1- .فتواى جواز قيمت گذارى ، به اين فقيهان نسبت داده شده است: شيخ مفيد در مقنعه (ص 96)؛ ابن حمزه در وسيله (الجوامع الفقهيّة ، ص 745)؛ شهيد در دروس (ص 332) . در مفتاح الكرامه (ج 4 ، ص 109) آمده است : «در كتب وسيله ، مختلف ، ايضاح ، دروس ، لمعه ، مقتصر ، وتنقيح آمده كه حاكم شرع به قيمت گذارى مى پردازد ، اگر فروشنده قيمت را ظالمانه تعيين كند ، زيرا اين كارش موجب ضرر رسانى به ديگران است كه شرع آن را نپذيرفته است» (ولاية الفقيه ، ج 2 ، ص 660) . حضرت خمينى گفته است: «و امّا قيمت گذارى ، در ابتدا جايز نيست؛ ليكن اگر فروشنده اجحاف كند ، ناچار مى شود كه قيمت را كاهش دهد؛ وگرنه ، حاكم شرع او را ناچار مى كند كه كالا را به قيمت آن سرزمين يا به صلاحديد حاكم ، بفروشد . پس روايات دلالت كننده بر جايز نبودن قيمت گذارى ، شامل اين قبيل نمونه ها نمى شوند؛ زيرا در اين حال ، قيمت نگذاشتن به احتكار منجر مى شود؛ همان گونه كه اگر فروشنده براى فرار از فروش كالا ، قيمت را چنان تعيين كند كه هيچ كس نتواند آن را بخرد. بدون اشكال حاكم شرع حقّ تصميم گيرى دارد؛ و آن روايات شامل اين حالت نمى شود (كتاب البيع ، ج 3 ص 416).

ص: 297

ارزانىِ خطرناك! در روايتى گذشت كه پيامبر صلى الله عليه و آله از كار كسى كه مى خواست كالايش را با انگيزه غير خدايى ارزان تر از قيمت بازار بفروشد ، اظهار ناخشنودى كرد و آن گاه كه عمل او را در چهارچوبى اخلاقى و با انگيزه خدايى (= با صبورى و پاداش خواهى از خدا) قرار داد ، از كار او چشم فرو بست . اين روايت كه از لحاظ سند ضعيف است ، از جنبه محتوايى با ضوابط اسلامى سازگار است و با توضيحى كه درباره مراد آن گذشت ، قابل قبول به نظر مى رسد ؛ زيرا شك نيست كه هر گاه ارزان فروشى با انگيزه شكستن قيمت طبيعى بازار و فرو كاستنِ بهاى واقعى كالا باشد ، به حركت توليد و اقتصاد مملكت سخت آسيب مى رسانَد . از اين رو ، پيامبر صلى الله عليه و آله عمل آن مرد را تأييد نكرد ، مگر پس از آن كه اطمينان يافت انگيزه وى صحيح است و با نيّتى درست ، كالايش را ارزان تر از ديگران مى فروشد .

.

ص: 298

4 / 4ما يَنبَغي لِلبائِعِ4 / 4 _ 1البَيعُ بِسِعرِ اليَومِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن جَلَبَ طَعاما فَباعَهُ بِسِعرِ يَومِهِ فَكَأَنَّما تَصَدَّقَ بِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن جالِبٍ يَجلِبُ طَعاما إلى بَلَدٍ مِن بِلادِ المُسلِمينَ فَيَبيعُهُ بِسِعرِ يَومِهِ ، إلاّ كانَت مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةَ الشَّهيدِ . (2)

راجع : ص 288 ، ح 536 .

4 / 4 _ 2الإِرجاحُ فِي الوَزنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا وَزَنتُم فَأَرجِحوا . (3)

سنن أبي داود عن سويد بن قيس :جَلَبتُ أنَا ومَخرَمَةُ العَبدِيُّ بَزّا مِن هَجَرَ ، فَأَتَينا بِهِ مَكَّةَ ، فَجاءَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَمشي ، فَساوَمَنا بِسَراويلَ فَبِعناهُ ، وثَمَّ رَجُلٌ يَزِنُ بِالأَجرِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : زِن وأرجِح . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 2 / 110 .
2- .الدرّالمنثور : 8 / 323 ، إتحاف السادة : 5 / 479 وفيه «بلدان» بدل «بلاد» وليس فيه «عند اللّه » وكلاهما نقلاً عن تفسير ابن مردويه عن ابن مسعود .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2222 ، مسند الشهاب : 1 / 443 / 759 كلاهما عن جابر .
4- .سنن أبي داود : 3/245/3336 ، سنن الترمذي : 3/598/1305، سنن النسائي : 7/284 ، سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2220 ، مسند ابن حنبل : 7 / 45 / 19120 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 35 / 2230 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 154 / 9961 .

ص: 299

4 / 4 آن چه فروشنده را سزاوار است

4 / 4 _ 1 فروش كالا به قيمت روز

4 / 4 _ 2 مايل گرفتنِ كفه ترازو

4 / 4آن چه فروشنده را سزاوار است4 / 4 - 1فروش كالا به قيمت روزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خوراكى را به بازار آورده ، به قيمت روز بفروشد ، گويى آن را صدقه داده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيست كسى كه خوراكى را در سرزمين مسلمانان از جايى به جايى برده ، به قيمت روز بفروشد ، مگر اين كه جايگاهش نزد خدا همرتبه شهيد است .

ر .ك : ص289 ، ح 536.

4 / 4 - 2مايل گرفتنِ كفه ترازوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه وزن مى نهيد ، كفه ترازو را [به سود مشترى ]مايل گيريد .

سنن أبي داود از سويد بن قيس :من و مَخرمه عَبدى قدرى جامه هاى كتانى از سرزمين هَجَر به مكّه آورديم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قدم زنان بر ما برگذشت و پس از مذاكره بر قيمت شلوارى ، آن را از ما خريد . آن جا مردى بود كه اجرت مى گرفت و اجناس را وزن مى كرد ؛ پيامبر صلى الله عليه و آله به وى فرمود: «وزن كن و كفه ترازويت را مايل گير» .

.

ص: 300

سنن الدارمي عن محارب :سَمِعتُ جابِرا أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوَزَنَ لَهُ دَراهِمَ فَأَرجَحَها . (1)

سنن النسائي عن أبو صفوان :بِعتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَراويلَ قَبلَ الهِجرَةِ ، فَأَرجَحَ لي . (2)

الإمام الصادق عليه السلام:مَرَّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى جارِيَةٍ قَدِ اشتَرَت لَحما مِن قَصّابٍ وهِيَ تَقولُ : زِدني ، فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : زِدها ؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ . (3)

4 / 5ما لا يَنبَغي لِلبائِعِ4 / 5 _ 1المُغالاةُ فِي الرِّبحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ مِنَ المُروءَةِ الرِّبحُ عَلَى الإِخوانِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :كَم مِن مَنقوصٍ رابِحٍ ، ومَزيدٍ خاسِرٍ! (5)

.


1- .سنن الدارمي : 2 / 711 / 2486 .
2- .سنن النسائي : 7 / 284 ، سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2221 ، السنن الكبرى : 6 / 54 / 11171 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 36 / 2231 كلها نحوه ، كنز العمّال : 13 / 365 / 37012 وراجع مسند ابن حنبل : 7 / 45 / 19121 .
3- .الكافي : 5 / 152 / 8 ، تهذيب الأحكام : 7 / 7 / 20 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 196 / 3736 ، بحار الأنوار : 41 / 129 / 39 ؛ كنز العمّال : 4 / 142 / 9909 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
4- .الفردوس: 3 / 381 / 5157 عن معاوية بن حيدة، تاريخ دمشق : 61 / 325 / 12651 عن عمر بن شعيب عن أبيه عن جدّه، كنز العمّال: 3 / 408 / 7176 .
5- .غرر الحكم : 6960 .

ص: 301

4 / 5 آن چه فروشنده را سزاوار نيست

4 / 5 _ 1 سود بسيار گرفتن

سنن الدارمي از محارب :از جابر شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى وى چند درهم را وزن كرد و كفه را مايل گرفت .

سنن النسائي از ابوصفوان :پيش از هجرت ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهشلوارى خريدم ؛ وى كفه ترازو را به سود من مايل گرفت .

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام بر كنيزى برگذشت كه از قصّاب گوشت خريده ، مى گفت: «قدرى بيش تر بده» ؛ اميرالمؤمينين عليه السلام به آن قصّاب فرمود: «بيش تر بده ؛ كه بركتى بزرگ برايت مى آورد» .

4 / 5آن چه فروشنده را سزاوار نيست4 / 5 - 1سود بسيار گرفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سود گرفتن از دوستان ، جوانمردانه نيست .

امام على عليه السلام :چه بسا [بهره] اندك كه سودمند است و چه بسا [بهره ]بسيار كه زيانبار است .

.

ص: 302

عنه عليه السلام :رُبَّ رَباحٍ يَؤولُ إلَى خُسرانٍ . (1)

الكافي عن ميسّر : قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام :إنَّ عامَّةَ مَن يَأتيني مِن إخواني ، فَحُدَّ لي مِن مُعامَلَتِهِم ما لا أجوزُهُ إلى غَيرِهِ . فَقالَ : إن وَلَّيتَ أخاكَ فَحَسَنٌ ، وإلاّ فَبِع بَيعَ البَصيرِ المُداقِّ . (2)

الكافي عن أبو جعفر الفزاريّ :دَعا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مَولىً لَهُ يُقالُ لَهُ مُصادِفٌ ، فَأَعطاهُ ألفَ دينارٍ ، وقالَ لَهُ : تَجَهَّز حَتّى تَخرُجَ إلى مِصرَ ؛ فَإِنَّ عِيالي قَد كَثُروا . قالَ : فَتَجَهَّزَ بِمَتاعٍ وخَرَجَ مَعَ التُّجّارِ إلى مِصرَ ، فَلَمّا دَنَوا مِن مِصرَ استَقبَلَتهُم قافِلَةٌ خارِجَةٌ مِن مِصرَ ، فَسَأَلوهُم عَنِ المَتاعِ الَّذي مَعَهُم: ما حالُهُ فِي المَدينَةِ _ وكانَ مَتاعَ العامَّةِ _ ؟ فَأَخبَروهُم أنَّهُ لَيسَ بِمِصرَ مِنهُ شَيءٌ ، فَتَحالَفوا وتَعاقَدوا عَلى أن لا يَنقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدّينارِ دينارا . فَلَمّا قَبَضوا أموالَهُم وَانصَرَفوا إلَى المَدينَةِ فَدَخَلَ مُصادِفٌ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامومَعَهُ كيسانِ في كُلِّ واحِدٍ ألفُ دينارٍ ، فَقالَ : جُعِلتُ فِداكَ! هذا رَأسُ المالِ ، وهذَا الآخَرُ رِبحٌ ، فَقالَ : إنَّ هذَا الرِّبحَ كَثيرٌ ، ولكِن ما صَنَعتَهُ فِي المَتاعِ؟ فَحَدَّثَهُ كَيفَ صَنَعوا وكَيفَ تَحالَفوا ، فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ! تَحلِفونَ عَلى قَومٍ مُسلِمينَ أن لا تَبيعوهُم إلاّ رِبحَ الدّينارِ دينارا! ثُمَّ أخَذَ أحَدَ الكيسَينِ فَقالَ : هذا رَأسُ مالي ولا حاجَةَ لَنا في هذَا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : يا مُصادِفُ ، مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهوَنُ مِن طَلَبِ الحَلالِ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 5308 .
2- .الكافي : 5 / 154 / 19 ، تهذيب الأحكام : 7 / 7 / 24 عن قيس وفيه «لأبي جعفر عليه السلام» بدل «لأبي عبد اللّه عليه السلام» .
3- .الكافي : 5 / 161 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 58 وفيه «فجهّزه» بدل «فتجهّز» و«مجالدة» بدل «مجادلة» ، بحار الأنوار : 47 / 59 / 111 .

ص: 303

امام على عليه السلام :بسا سود بسيار كه به زيانكارى مى انجامد .

الكافى از ميسّر :به امام صادق عليه السلام گفتم: «شمارى از دوستانم نزد من مى آيند ؛ براى من در معامله با ايشان حدّى بگذار كه از معامله با جز آن ها متمايز باشد» . فرمود: «اگر دوستى همدل و نزديك است ، با او به نيكى معامله كن ؛ و گرنه ، با چشم باز و حسابگرانه به معامله با وى پرداز» .

الكافى از ابوجعفر فزارى :امام صادق عليه السلام يكى از خدمتكارانش به نام مصادِف را فراخواند و به وى هزار دينار داد و فرمود: «بار بربند تا روانه مصر شوى ؛ كه نان خوران من بسيار شده اند» . [راوى] گفت: پس بارى فراهم كرد و همراه بازرگانان روانه مصر شد . چون به مصر نزديك شدند ، با كاروانى كه از مصر بيرون مى آمد ، روبه رو گشتند و از ايشان پرسيدندكه وضعِ كالايى كه با خود دارند در مدينه چگونه است _ و آن ، كالايى بود همگانى _ . ايشان به اينان خبر دادند كه از كالاى اينان در مصر چيزى نيست . از اين رو ، اهل قافله هم سوگند و هم پيمان شدند كه به ازاى هر دينار ، يك دينار سود كنند . پس چون اموال خويش را جمع كرده ، به مدينه باز آمدند ، مصادف با دو هميان كه در هر يك هزار دينار بود ، نزد امام صادق عليه السلام آمد و گفت: «فدايت شوم! اين يك اصل سرمايه است و اين ديگرى ، سود!» فرمود: «اين سود ، بسيار است ؛ مگر با آن كالا چه كردى؟» وى شرح كار و هم سوگندى شان را باز گفت . امام فرمود : «سبحان اللّه ! ضدّ مسلمانان هم پيمان مى شويد كه به ازاى هر دينار ، يك دينار سود كنيد؟» سپس يكى از هميان ها را برگرفت و فرمود: «اين اصلِ سرمايه من است و ما را به اين سود نيازى نيست» . آن گاه ، فرمود: «اى مصادف! با شمشير به نبرد برخاستن ، ساده تر از جست و جوى حلال است» .

.

ص: 304

4 / 5 _ 2رَدُّ الرِّبحِ القَليلِإحياء علوم الدّين :كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَدورُ في سوقِ الكوفَةِ بِالدِّرَّةِ ويَقولُ : مَعاشِرَ التُّجّارِ ، خُذُوا الحَقَّ تَسلَموا . لا تَرُدّوا قَليلَ الرِّبحِ فَتُحرَموا كَثيرَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: سَوفَ يَأتيكَ ما قُدِّرَ لَكَ . التّاجِرُ مُخاطِرٌ . ورُبَّ يَسيرٍ أنمى مِن كَثيرٍ . (2)

4 / 5 _ 3البَيعُ عَلى بَيعِ أخيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَبيعُ الرَّجُلُ عَلى بَيعِ أخيهِ ، ولا يَسومُ عَلى سَومِ أخيهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبِع بَعضُكُم عَلى بَيعِ بَعضٍ ، ولا يَخطُب بَعضُكُم عَلى خِطبَةِ بَعضٍ . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 2 / 120 ، كنز العمّال : 10 / 281 / 29451 نقلاً عن وكيع في كتابه الغرر عن شريح ؛ المحجّة البيضاء : 3 / 185 وزاد فيه «وأعطوا الحقّ» بعد «خذوا الحقّ» .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 31، تحف العقول : 80 مع تقديم وتأخير ، كشف المحجّة : 231، بحار الأنوار: 103 / 40 / 88 وراجع غرر الحكم : 121 .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 734 / 2172 عن أبي هريرة وراجع سنن النسائي : 7 / 258 والسنن الكبرى : 5 / 563 / 10890 و ح 10891 .
4- .صحيح مسلم: 2/1032/49، سنن الترمذي: 3 / 587 / 1292، مسند ابن حنبل: 2/469/6041 كلّها عن عبد اللّه بن عمر وراجع صحيح البخاري: 2/752/2033 وسنن أبي داود : 2/228/2081 .

ص: 305

4 / 5 _ 2 بازگرداندنِ سود اندك

4 / 5 _ 3 بر معامله برادر مؤمن درآمدن

4 / 5 - 2بازگرداندنِ سود اندكاحياء علوم الدّين :على عليه السلام با تازيانه در بازار كوفه مى گشت و مى فرمود: «اى گروه تاجران! حق را ستانيد تا به سلامت باشيد . سود اندك را باز مگردانيد كه از سود بسيار نيز محروم خواهيد شد .

امام على عليه السلام_ در سفارش خود به فرزندش حسن عليه السلام _: زود است كه آن چه برايت تقدير شده ، تو را رسد . بازرگان خطركننده است . و چه بسا اندكى كه از بسيار ، پُربارتر است!

4 / 5 - 3بر معامله برادر مؤمن درآمدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان بر معامله برادر [مؤمن] اَش معامله نمى كند و بر پيش معامله وى پيش معامله نمى نمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبادا يكى از شما بر معامله ديگرى معامله ورزد و بر خواستگارىِ ديگرى درآيَد .

.

ص: 306

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبيعُ بَعضُكُم عَلى بَيعِ أخيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبتاعُ المَرءُ عَلى بَيعِ أخيهِ . ولا تَناجَشوا . (2)

4 / 5 _ 4الحَلفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَلفُ مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ؛ مَمحَقَةٌ لِلبَرَكَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اليَمينُ تُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، وتَمحَقُ البَرَكَةَ . وإنَّ اليَمينَ الفاجِرَةَ لَتَدَعُ الدِّيارَ مِن أهلِها بَلاقِعَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِتُجّارِ اُمَّتي مِن «لا وَاللّهِ» و «بَلى وَاللّهِ»! (5)

الإمام عليّ عليه السلام :بيعوا ولا تَحلِفوا ؛ فَإِنَّ اليَمينَ تُنَفِّقُ السِّلعَةَ وتَمحَقُ البَرَكَةَ . (6)

.


1- .صحيح البخاري: 2/752/2032، سنن أبي داود: 3/269/3436، سنن ابن ماجة: 2/733/2171، السنن الكبرى : 5 / 563 / 10888 وفيه «بعض» بدل «أخيه» ، صحيح مسلم : 2 / 1032 / 50 وفيه «الرجل» بدل «بعضكم» وكلّها عن ابن عمر .
2- .صحيح البخاري : 2 / 758 / 2052 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 4 / 65 / 9531 وراجع سنن النسائي : 7 / 259 .
3- .صحيح البخاري : 2 / 735 / 1981 ، صحيح مسلم : 3 / 1228 / 131 وفيه «للربح» بدل «للبركة» ، سنن أبي داود : 3 / 245 / 3335 ، سنن النسائي : 7 / 246 وفيه «للكسب» بدل «للبركة» ، السنن الكبرى : 5 / 435 / 10407 وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 16 / 699 / 46399 .
4- .مسند زيد: 256 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام؛ كنزالعمّال: 13/183/36547.
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 160 / 3584 ، جامع الأحاديث للقمّي : 128 وراجع الفردوس : 4 / 401 / 7163 .
6- .المنتخب من مسند عبد بن حميد : 62/96 ، المناقب للخوارزمي : 121 / 136 ، كنز العمّال : 13/183/36547 ؛ كشف الغمّة: 1 / 164 ، المناقب للكوفي : 2 / 602 / 1103 كلّها عن أبي مطر ، بحار الأنوار : 40 / 332 / 14 .

ص: 307

4 / 5 _ 4 سوگند خوردن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى از شما بر معامله برادر [مؤمن]اَش معامله نكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان بر معامله برادر [مؤمن]اَش در نمى آيد . قيمت كالا را در رقابت با هم بالا نبريد .

4 / 5 - 4سوگند خوردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند خورى ، مايه رواج كالا وَ[لى] از ميان رفتنِ بركت است .

.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى] بركت را محو مى كند . و همانا سوگند ناروا سبب مى شود كه سرزمين خالى از ساكنان و خشك و بى آب و گياه شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر بازرگانان امّت من از «نه ، به خدا سوگند!» و «بلى ، به خدا سوگند!» .

امام على عليه السلام :معامله كنيد و سوگند نخوريد ؛ كه سوگند كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى ]بركت را از ميان مى بَرَد .

.

ص: 308

عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالحَلفَ! فَإِنَّهُ يُنَفِّقُ السِّلعَةَ ويَمحَقُ البَرَكَةَ . (1)

الكافي عن أبو حمزة رفعه :قامَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام . . . فَقالَ : يا مَعاشِرَ السَّماسِرَةِ ، أقِلُّوا الأَيمانَ ؛ فَإِنَّها مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ؛ مَمحَقَةٌ للِرِّبحِ . (2)

4 / 6ما يَحرُمُ فِي المُعامَلَةِ4 / 6 _ 1الرِّباالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَ_فًا مُّضَ_عَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (3) »

«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَواْ لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَ_نُ مِنَ الْمَسِّ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَواْ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَواْ فَمَن جَآءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُوْلَءِكَ أَصْحَ_بُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَ__لِدُونَ . (4) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَ لِكُمْ لاَ تَظْ_لِمُونَ وَ لاَ تُظْ_لَمُونَ * وَ إِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ . (5) »

.


1- .الكافي : 5 / 162 / 4 عن أبي إسماعيل رفعه ، الغارات : 1 / 110 عن أبي سعيد الخدري ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 57 عن الإمام الصادق عليه السلام مع تقديم وتأخير ، بحار الأنوار : 103 / 102 / 44 .
2- .الكافي : 5/162/2 وراجع صحيح مسلم : 3 / 1228 / 132 والسنن الكبرى : 5/435/10406 .
3- .آل عمران : 130 .
4- .البقرة : 275 .
5- .البقرة : 278 _ 280 .

ص: 309

4 / 6 آن چه در معامله حرام است

4 / 6 _ 1 رِبا

امام على عليه السلام:از سوگند بپرهيزيد ؛ كه كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى ]بركت را محو مى كند .

الكافى از ابوحمزه_ او اين سخن را بدون ذكر سند آورده است _: اميرالمؤمنين عليه السلامبرخاست ... و فرمود : «اى صنف دلاّل! از سوگندها بكاهيد ؛ كه رواج دهنده كالا ، وَ[لى ]نابود كننده سود است» .

4 / 6آن چه در معامله حرام است4 / 6 - 1رِباقرآن :«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، ربا را كه افزودنى ها بر افزوده ها است ، مخوريد و از خدا بترسيد؛ باشد كه رستگار شويد .»

«آنان كه ربا مى خورند ، برنخيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان او را به سبب آسيب رساندن ، آشفته و ديوانه گردانَد . اين از آن رو است كه گفتند خريد و فروش مانند ربا است ، با اينكه خدا خريدو فروش را حلال و ربا را حرام كرده است. پس هر كه پند خداوند بدو رسيد و [از رباخوارى] باز ايستاد ، آن چه گذشت از آنِ او است و كار او با خدا است؛ و هر كه [به رباخوارى ]باز گردد ، چنين كسان دوزخيانند و در آن ، جاودانه باشند .»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، از خدا بترسيد و اگر ايمان داريد ، هر چه از ربا مانده است ، رها كنيد * و اگر [رها] نكنيد ، پس آگاه باشيد به جنگى از خدا و پيامبر او؛ و اگر توبه كنيد ، سرمايه هاى شما از آنِ شما است ، در حالى كه نه ستم مى كنيد [به خواستنِ ربا ]و نه بر شما ستم مى رود [به باز ندادنِ سرمايه] * و اگر [وامدار] تنگدست بود ، او را تا فراخ دستى مهلتى بايد داد؛ و بخشيدن و صدقه دادنِ شما [به آن تنگدست] براى شما بهتر است ، اگر مى دانستيد .»

.

ص: 310

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ الرِّبا مَلَأَ اللّهُ بَطنَهُ مِن نارِ جَهَنَّمَ بِقَدرِ ما أكَلَ ، وإنِ اكتَسَبَ مِنهُ مالاً لا يَقبَلُ اللّهُ تَعالى مِنهُ شَيئا مِن عَمَلِهِ ، ولَم يَزَل في لَعنَةِ اللّهِ وَالمَلائِكَةِ ما كانَ عِندَهُ مِنهُ قيراطٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي هذِهِ المَكاسِبُ الحَرامُ ، وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ ، وَالرِّبا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَستَحِلُّ اُمَّتِيَ الرِّبا بِالبَيعِ ، وَالخَمرَ بِالنَّبيذِ ، وَالسُّحتَ بِالهَدِيَّةِ ، وَالبَخسَ بِالزَّكاةِ (3) ، فَعِندَ ذلِكَ يُملى لَهُم لِيَزدادوا إثما ، فَإِذا كانَ ذلِكَ تَكونُ عِبادَةُ اللّهِ استِطالَةً عَلَى النّاسِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ هُم حُدّاثُ اللّهِ عز و جل يَومَ القِيامَةِ : رَجُلٌ لَم يَمشِ بَينَ اثنَينِ بِمِراءٍ قَطُّ ، ورَجُلٌ لَم يُحَدِّث نَفسَهُ بِزِنا ، ورَجُلٌ لَم يَخلِط كَسبَهُ بِرِبا قَطُّ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :نَهى [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] عَن أكلِ الرِّبا ، وشَهادَةِ الزّورِ ، وكِتابَةِ الرِّبا . (6)

.


1- .ثواب الأعمال : 336 / 1 عن عبد اللّه بن عبّاس وأبي هريرة ، جامع الأخبار : 406 / 1121 ، بحار الأنوار : 103 / 120 / 27 .
2- .الكافي : 5 / 124 / 1 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن أبيه عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : 130 / 160 ، بحار الأنوار : 103 / 54 / 26 .
3- .والمراد بالبخس ، المكس ، أي النقص والمعنى أن يأخذ الولاة الظلمة ، المكس باسم العشر يتأولون فيه معنى الزكاة . [ر .ك : الفائق للزمخشرى وفيض القدير : ج3 ، ص214]
4- .الفردوس : 2 / 321 / 3459 عن أبي الدرداء .
5- .حلية الأولياء : 3 / 263 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 817 / 43250 .
6- .من لا يحضره الفقيه: 4 / 8 / 4968 ، الأماليللصدوق: 511 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام.

ص: 311

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر كس ربا خورَد ، خداوند به همان اندازه كه ربا خورده ، درونش را از آتش جهنّم پُر مى كند ؛ و اگر از ربا مالى به دست آورد و با آن مال كارى انجام دهد ، خداى _ تعالى _ آن را نمى پذيرد ؛ و او همواره تا وقتى كه ذرّه اى از مال ربا نزدش باشد ، از لعنت خدا و فرشتگان نصيب دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيش از همه ، بر امّت خويش از پس خودم ، از اين ها مى ترسم : اين پيشه هاى حرام ، شهوت پنهان ، و ربا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:زود است كه امّت من حلال خواهد شمرد ربا را به نام معامله ، شراب را به نام آب انگور ، رشوه را به نام هديه ، و بخشش ناچيز را به نام زكات! و آن گاه ، بدانان فرصت داده مى شود تا بر گناه خويش بيفزايند . و چون چنين شود ، براى مردم عبادت خدا خسته كننده شمرده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:سه تن در روز قيامت با خداوند همسخن هستند : كسى كه هرگز براى سخن چينى ميان دو نفر رفت و آمد نكرده ؛ كسى كه با خود درباره زنا نينديشيده ؛ و كسى كه پيشه اش را هرگز با ربا نياميخته است .

امام على عليه السلام :[پيامبر خدا صلى الله عليه و آله] از خوردنِ ربا ، گواهىِ ناروا ، و مكتوب كردنِ [قرار داد] ربا نهى فرمود .

.

ص: 312

عنه عليه السلام :لا تَأكُلُوا الرِّبا في مُعامَلاتِكُم ، فَوَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَلرِّبا أخفى في هذِهِ الاُمَّةِ مِن دَبيبِ النَّملِ عَلى صَفاةٍ سَوداءَ في لَيلَةٍ ظَلماءَ . (1)

الكافي عن الأصبغ بن نباتة :سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ عَلَى المِنبَرِ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ . وَاللّهِ لَلرِّبا في هذِهِ الاُمَّةِ أخفى مِن دَبيبِ النَّملِ عَلَى الصَّفا . شوبوا أيمانَكُم بِالصِّدقِ . التّاجِرُ فاجِرٌ ، وَالفاجِرُ فِي النّارِ ، إلاّ مَن أخَذَ الحَقَّ وأعطَى الحَقَّ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :أخبَثُ المَكاسِبِ كَسبُ الرِّبا . (3)

تهذيب الأحكام عن عمر بن يزيد بيّاع السابريّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّ النّاسَ يَزعُمونَ أنَّ الرِّبحَ عَلَى المُضطَرِّ حَرامٌ وهُوَ مِنَ الرِّبا ، فَقالَ : وهَل رَأَيتَ أحَدا اِشتَرى _ غَنِيّا أو فَقيرا _ إلاّ مِن ضَرورَةٍ؟! يا عُمَرُ ، قَد أحَلَّ اللّهُ البَيعَ وحَرَّمَ الرِّبا ، وَاربَح ولا تُربِ . قُلتُ : ومَا الرِّبا؟ قالَ : دَراهِمَ بِدَراهِمَ ؛ مِثلَينِ بِمِثلٍ ، وحِنطَةً بِحِنطَةٍ ؛ مِثلَينِ بِمِثلٍ . (4)

راجع : ص 828 (الموانع العملية / الرّبا) .

.


1- .خصائص الأئمّة عليهم السلام : 104 .
2- .الكافي : 5 / 150 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 16 وفيه «بالصدقة» بدل «بالصدق» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 194 / 3731 وفيه «صونوا أموالكم بالصدقة» بدل «شوبوا أيمانكم بالصدق» .
3- .الكافي : 5 / 147 / 12 عن سعد بن طريف .
4- .تهذيب الأحكام : 7 / 18 / 78 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 278 / 4003 وليس فيه «وحنطة بحنطة مثلين بمثل» .

ص: 313

امام على عليه السلام :در معاملات خويش ربا نخوريد ؛ كه سوگند به شكافنده دانه و پديدآورنده ميان ، هر آينه ربا در ميان اين امّت پنهان تر است از خزيدن مورچه اى بر تخته سنگى سياه در شبى تيره .

الكافى از اَصبغ بن نباته :از اميرالمؤمنين عليه السلام بر منبر شنيدم : «اى صنف بازرگانان! نخست فقه و آن گاه تجارت ، نخست فقه و آن گاه تجارت ، نخست فقه و آن گاه تجارت! به خدا سوگند ، هر آينه ربا در اين امّت ، پنهان تر است از خزيدن مورچه اى بر تخته سنگى . ايمان خود را با راستى درآميزيد . بازرگانِ [ناراست ]بدكار است ؛ و بدكار در آتش ، مگر آن كه حق را بستاند و حق را بدهد» .

امام باقر عليه السلام :پليدترينِ درآمدها ، درآمدِ ربا است .

تهذيب الأحكام از عمر بن يزيد بيّاع سابرى :به امام صادق عليه السلامگفتم: «فدايت شوم! مردم گمان مى كنند كه سود گرفتن [در معامله] از فردِ به اضطرار افتاده ، حرام و از قبيل ربا است!» فرمود: «آيا ديده اى كه كسى _ خواه ثروتمند باشد و خواه فقير _ جز به ضرورت چيزى بخرد؟ اى عُمَر! هر آينه خداوند بيع را حلال شمرده و ربا را حرام فرموده است ؛ پس سود ببر ، ولى ربا مگير» . گفتم: «پس ربا چيست؟» فرمود: «چند درهم در برابر چند درهم : دو برابر به ازاى يك برابر ؛ و گندم به ازاى گندم : دو برابر به ازاى يك برابر» .

ر .ك : ص829 (بازدارنده هاى عملى / ربا)

.

ص: 314

4 / 6 _ 2الكَذِبرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ لا يَنظُرُ اللّهُ إلَيهِم . . . وَالمُزَكّي سِلعَتَهُ بِالكَذِبِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِكَ لَهُما ، فَإِذا كَذَبا وخانا لَم يُبارَك لَهُما . (2)

المعجم الكبير عن واثلة بن الأسقع :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخرُجُ إلَينا وكُنّا تُجّارا ، وكانَ يَقولُ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إيّاكُم وَالكَذِبَ! (3)

4 / 6 _ 3الغِشّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ ، وأفسَدَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ ، ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ . (4)

سنن ابن ماجة عن أبو الحمراء :رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِجَنَباتِ رَجُلٍ عِندَهُ طَعامٌ في وِعاءٍ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيهِ ، فَقالَ : لَعَلَّكَ غَشَشتَ! مَن غَشَّنا فَلَيسَ مِنّا . (5)

.


1- .تفسير العيّاشي : 1/179/69 عن السكوني، مكارم الأخلاق: 1/243/720 وفيه «لا يكلّمهم» بدل «لا ينظر» وكلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ؛ سنن النسائي : 7 / 246 وفيه «والمنفِّق» بدل «والمزكّي» ، سنن أبي داود : 4 / 57 / 4087 ، سنن الترمذي : 3 / 516 / 1211 ، سنن ابن ماجة : 2 / 745 / 2208 ، سنن الدارمي : 2 / 718 / 2508 ، السنن الكبرى : 5 / 436 / 10411 كلّها عن أبي ذرّ نحوه .
2- .الكافي : 5 / 174 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 26 / 110 كلاهما عن عمر بن يزيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 45 / 43 عن الحسين بن زيد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 103 / 136 / 3 .
3- .المعجم الكبير : 22 / 56 / 132 .
4- .ثواب الأعمال : 337 / 1 عن أبي هريرة وعبد اللّه بن عبّاس ، بحار الأنوار : 76 / 365 / 30 .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 749 / 2225 .

ص: 315

4 / 6 _ 2 ناراستى

4 / 6 _ 3 فريبگرى

4 / 6 - 2ناراستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه تن هستند كه خداوند به ايشان نظر نمى فرمايد : . . . و آن كس كه كالايش را به دروغ بيارايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه دو بازرگان راستى پيشه كنند ، براى آنان بركت به بار مى آيد ؛ و هر گاه ناراستى ورزند ، از بركت بى نصيب خواهند شد .

المعجم الكبير از واثلة بن اسقع :ما بازرگانانى بوديم و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر ما وارد مى شد و مى فرمود : «اى صنف تاجران! از دروغ بپرهيزيد» .

4 / 6 - 3فريبگرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با برادر مسلمانش فريبگرى كند ، خداوند بركتِ روزى اش را از او مى ستانَد و گذران زندگى اش را تباه مى سازد و او را به خود وا مى گذارَد .

سنن ابن ماجة از ابوحمراء :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه نزد مردى رفت كه غذايى در ظرفى پيش خود نهاده بود . پس دست خويش را در آن كرد و فرمود: «احتمالاً نيرنگى به كار بسته اى! هر كس با ما نيرنگ ورزد ، از ما نيست» .

.

ص: 316

صحيح المسلم عن أبو هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى صُبرَةِ طَعامٍ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيها ، فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً ، فَقالَ : ما هذا يا صاحِبَ الطَّعامِ؟ قالَ : أصابَتهُ السَّماءُ ، يا رَسولَ اللّهِ! قالَ: أفَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ كَي يَراهُ النّاسُ؟! مَن غَشَّ فَلَيسَ مِنّي . (1)

سنن أبي داود عن أبو هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِرَجُلٍ يَبيعُ طَعاما ، فَسَأَلَهُ : كَيفَ تَبيعُ؟ فَأَخبَرَهُ ، فَاُوحِيَ إلَيهِ أن أدخِل يَدَكَ فيهِ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيهِ ، فَإِذا هُوَ مَبلولٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَيسَ مِنّا مَن غَشَّ . (2)

كنزالعمّال عن مكحول :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَبيعُ طَعاما قَد خَلَطَ جَيِّدا بِقَبيحٍ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما حَمَلَكَ عَلى ما صَنَعتَ؟ فَقالَ : أرَدتُ أن يَنفُقَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَيِّز كُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلى حِدَةٍ ؛ لَيسَ في دينِنا غِشٌّ . (3)

الغارات عن الحارث :إنَّهُ [ أي عَلِيّا عليه السلام ] دَخَلَ السّوقَ فَقالَ : يا مَعشَرَ اللَّحّامينَ ، مَن نَفَخَ مِنكُم فِي اللَّحمِ (4) فَلَيسَ مِنّا . (5)

.


1- .صحيح مسلم : 1 / 99 / 164 ، سنن الترمذي : 3 / 606 / 1315 وفيه «مِنّا» بدل «منّي» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 11 / 2155 وفيه «غشَّنا» بدل «غشَّ» ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10733 ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : 4 / 75 .
2- .سنن أبي داود : 3 / 272 / 3452 ، مسند ابن حنبل : 3 / 33 / 7296 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 11 / 2153 ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10732 ، مسند الحميدي : 2 / 447 / 1033 والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : 4 / 158 / 9973 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
3- .كنز العمّال : 4 / 159 / 9974 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
4- .النفخ في اللّحم يحتمل وجهين ؛ الأوّل : ما هو الشائع من النفخ في الجلد لسهولة السّلخ . والثاني : التدليس الذي يفعله بعض النّاس من النفخ في الجلد الرقيق الذي على اللّحم ليُرى سمينا ؛ وهو أظهر (بحار الأنوار : 58 / 326) .
5- .الغارات : 1 / 112 ، بحار الأنوار : 103 / 102 / 45 وراجع كنز العمّال : 4 / 158 / 9969 .

ص: 317

صحيح المسلم از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر پُشته اى گندم برگذشت و دست در آن فرو برد ؛ انگشتش تر شد ؛ فرمود: «اى صاحب گندم! اين تَرى چيست؟» گفت: «اى رسول خدا! آب آسمان بر آن باريده است» . فرمود: «پس چرا آن را بالاىِ گندم ننهاده اى تا مردم ببينندش؟ هر كس فريبگرى كند ، از من نيست» .

سنن أبي داود از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر مردى گذشت كه گندم مى فروخت . از وى پرسيد: «چگونه مى فروشى؟» آن مرد چگونگى را باز گفت . به پيامبر وحى شد كه دستش را در آن گندم فرو بَرَد . پيامبر چنين كرد و ديد كه گندم خيس است ؛ فرمود: «هر كه نيرنگ ورزد ، از ما نيست» .

كنز العمّال از مكحول :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردى برگذشت كه گندم مى فروخت و خوب و بد را با هم درآميخته بود . پيامبر به وى فرمود: «چرا چنين كرده اى؟» گفت: «مى خواستم رونق بپذيرد» . پيامبر به او فرمود: «هر يك از آن دو را جدا از هم قرار ده . در دين ما فريب راه ندارد» .

الغارات از حارث :على عليه السلام به بازار درآمد و فرمود: «اى صنف قصّابان! هر يك از شما كه در گوشت بدمد [تا آن را فربه نشان دهد] ، از ما نيست» .

.

ص: 318

الكافي عن هشام بن الحكم :كُنتُ أبيعُ السّابِرِيَّ فِي الظِّلالِ ، فَمَرَّ بي أبُو الحَسَنِ موسى عليه السلامفَقالَ لي : يا هِشامُ ، إنَّ البَيعَ فِي الظِّلِّ غِشٌّ ، وإنَّ الغِشَّ لا يَحِلُّ . (1)

4 / 6 _ 4التَّطفيفالكتاب :«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ . (2) »

«وَ يَ_قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْاْ فِى الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ . (3) »

«وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَ_قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَ_هٍ غَيْرُهُ وَ لاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ . (4) »

.


1- .الكافي : 5 / 160 / 6 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 54 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 271 / 3980 وفيه «أبو الحسن الأوّل عليه السلام راكبا» .
2- .المطفّفين : 1 _ 3 .
3- .هود : 85 .
4- .هود : 84 .

ص: 319

4 / 6 _ 4 كم فروشى

الكافى از هشام بن حكم :پارچه سابِرى را در سايه مى فروختم . حضرت كاظم عليه السلامبر من گذشت و مرا فرمود : «اى هشام! [پارچه] فروختن در سايه ، فريبگرى است ؛ و فريب روا نيست» .

4 / 6 - 4كم فروشىقرآن:«واى بر كم فروشان * آنان كه چون از مردم پيمانه ستانند ، تمام مى ستانند * و چون خود براى آن ها بپيمايند يا بسنجند ، كم مى دهند .»

«و اى قوم من! پيمانه و ترازو را به انصاف و داد ، تمام دهيد و از مردم چيزهايشان را مكاهيد و در زمين به تباهكارى مپوييد .»

«و به [اهل] مَديَن ، برادرشان شُعَيب را [فرستاديم] . گفت : «اى قوم من! خداى يكتا را بپرستيد. شما را جز او خدايى نيست. و پيمانه و ترازو را مكاهيد. من خير شما را در اين مى بينم .»

.

ص: 320

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا طَفَّفَت اُمَّتي مِكيالَها وميزانَها ، وَاختانوا ، وخَفَرُوا الذِّمَّةَ ، وطَلَبوا بِعَمَلِ الآخِرَةِ الدُّنيا ؛ فَعِندَ ذلِكَ يُزَكّونَ أنفُسَهُم ويُتَوَرَّعُ مِنهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا طُفِّفَ المِكيالُ وَالميزانُ أخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنينَ وَالنَّقصِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَم يَنقُصُوا المِكيالَ وَالميزانَ إلاّ اُخِذوا بِالسِّنينَ ، وشِدَّةِ المَؤونَةِ ، وجَورِ السُّلطانِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما نَقَضَ قَومٌ العَهدَ إلاّ سُلِّطَ عَلَيهِم عَدُوُّهُم . . . ولا طَفَّفُوا المِكيالَ إلاّ مُنِعُوا النَّباتَ واُخِذوا بِالسِّنينَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إنَّكُم قَد وَليتُم أمرا هَلَكَت فيهِ الاُمَمُ السّالِفَةُ : المِكيالَ وَالميزانَ . (5)

.


1- .النوادر للراوندي : 127 / 151 ، دعائم الإسلام : 2 / 29 / 58 وليس فيه «ويتورّع منهم» ، بحار الأنوار : 103 / 108 / 9 .
2- .الكافي : 2 / 374 / 2 ، ثواب الأعمال : 300 / 1 ، الأمالي للصدوق : 385 / 493 وليس فيهما «والميزان» وكلّها عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 73 / 369 / 3 وص 372 / 5 .
3- .الكافي : 2 / 373 / 1 عن أبان عن رجل ، ثواب الأعمال : 301 / 2 عن أبان الأحمر ، مشكاة الأنوار : 261 / 772 وكلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، الدعوات : 80 / 197 ، بحار الأنوار : 73 / 367 / 2 ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 1333 / 4019 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 583 / 8623 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : 16 / 80 / 44010 .
4- .المعجم الكبير : 11 / 38 / 10992 ، تفسير القرطبي : 19 / 253 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 16 / 79 / 44006 .
5- .السنن الكبرى : 6 / 53 / 11166 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 36 / 2232 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 29 / 9337 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 187 / 265 نحوه .

ص: 321

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من هرگاه پيمانه و ترازوشان را كم نهند و ناراستى ورزند و پيمان شكنى كنند و با كار آخرت به طلب دنيا پردازند ، آن گاه ، خود را بستايد و از آنان دورى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه در پيمانه و ترازو كم نهاده شود ، خداوند آنان را به قحطى و كمبود دچار مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از پيمانه و ترازو نكاستند ، جز آن كه به قحطى و كمىِ درآمد و ستمِ حكمران دچار گشتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ قومى پيمانِ [خدا] را نشكستند ، مگر آن كه دشمنشان بر آنان تسلّط يافت . . . و از پيمانه كم ننهادند ، جز اين كه از روييدنى ها بازداشته شدند و به قحطى دچار گشتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى صنف بازرگانان! همانا به كارى روى كرديد كه امّت هاى پيشين در آن هلاك گشتند : [كم نهادن در] پيمانه و ترازو .

.

ص: 322

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ أوَّلَ مَن عَمِلَ المِكيالَ وَالميزانَ شُعَيبٌ النَّبِيُّ عليه السلام ؛ عَمِلَهُ بِيَدِهِ ، فَكانوا يَكيلونَ ويوفونَ . ثُمَّ إنَّهُم بَعدُ طَفَّفوا فِي المِكيالِ وبَخَسوا فِي الميزانِ ، فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَعُذِّبوا بِها ، فَأَصبَحوا في دِيارِهِم جاثِمينَ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :أنزَلَ (اللّهُ) فِي الكَيلِ «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» ، ولَم يَجعَلَ الوَيلَ لِأَحَدٍ حَتّى يُسَمِّيَهُ كافِرا ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ (2) » . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ سَبَبِ هَلاكِ قَومِ شُعَيبٍ عليه السلام _: إنَّما أهلَكَهُمُ اللّهُ بِنَقصِ المِكيالِ وَالميزانِ . (4)

عنه عليه السلام:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ فيكُم خَصلَتَينِ هَلَكَ فيهِما مِن قَبلِكُم اُمَمٌ مِنَ الاُمَمِ . قالوا : وما هُما يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : المِكيالُ وَالميزانُ . (5)

4 / 6 _ 5غَبنُ المُستَرسِلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :غَبنُ المُستَرسِلِ حَرامٌ . (6)

.


1- .قصص الأنبياء : 142 / 153 عن سعد الإسكافي ، بحار الأنوار : 12 / 382 / 6 .
2- .مريم : 37 .
3- .الكافي : 2 / 32 / 1 عن محمّد بن سالم ، بحار الأنوار : 69 / 89 / 30 .
4- .تفسير القمّي : 1 / 337 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 12 / 381 / 2 .
5- .قرب الإسناد : 57 / 185 عن صفوان الجمّال عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 103/107/4 .
6- .المعجم الكبير : 8 / 127 / 7576 ، الفردوس : 3 / 102 / 4284 كلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 4 / 75 / 9592 .

ص: 323

4 / 6 _ 5 فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده است

امام زين العابدين عليه السلام :همانا نخستين كسى كه پيمانه و ترازو نهاد ، شعيبِ پيامبر عليه السلام بود كه به دست خويش آن را ساخت . آنان آن گاه كه پيمانه مى نهادند ، اندازه را نگاه مى داشتند . سپس ايشان در پيمانه كم نهادند و ترازو را كم گرفتند ؛ پس زلزله اى شديد آنان را فرا گرفت و به آن ، عذاب گشتند و صبحگاهان در سرزمين هاى خود بيهوش بر زمين افتادند .

امام باقر عليه السلام :خداوند درباره پيمانه ، چنين نازل فرموده است: «واى بر كم فروشان!» . و براى هيچ كس چنين تعبير نفرموده ، مگر آن كه او را كافر خوانده است . خداوند فرموده : «پس واى بر آن ها كه كافر شدند ، از ديدار و حضور در روزى بزرگ» .

امام صادق عليه السلام_ در بيان علّت هلاكت قوم شعيب _: جز اين نيست كه خداوند ايشان را به سبب كم نهادنِ پيمانه و ترازو ، هلاك ساخت .

امام صادق عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر آينه دو ويژگى در شما است كه برخى از امّت هاى پيش از شما به سبب آن دو هلاك شدند» . گفتند : «اى رسول خدا! آن دو چيستند؟» فرمود : «[كم نهادنِ ]پيمانه ؛ و [كم گرفتنِ ]ترازو» .

4 / 6 - 5فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده ، حرام است .

.

ص: 324

عنه صلى الله عليه و آله :غَبنُ المُستَرسِلِ رِبا . (1)

مسند ابن حنبل عن نافع عن ابن عمر :كانَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ لا يَزالُ يُغبَنُ فِي البُيوعِ وكانَت في لِسانِهِ لوثَةٌ ، فَشَكا إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهما يَلقى مِنَ الغَبنِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا أنتَ بايَعتَ فَقُل : لاخِلابَةَ . قالَ : يَقولُ ابنُ عُمَرَ : فَوَاللّهِ ، لَكَأَنّي أسمَعُهُ يُبايِعُ ويَقولُ : لا خِلابَةَ ؛ يُلَجلِجُ بِلِسانِهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :غَبنُ المُؤمِنِ حَرامٌ . (3)

4 / 7ما يَنبَغي لِلمُشتَرى¨4 / 7 _ 1المُماكَسَةُ عِندَ مَخافةِ الغَبنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المَغبونُ غَيرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ . (4)

.


1- .السنن الكبرى : 5 / 571 / 10925 عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام وعن أنس وح 10924 عن جابر ، كنز العمّال : 4 / 75 / 9591 ؛ من لا يحضره الفقيه : 3 / 272 / 3983 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 268/36 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار: 103/104/57 .
2- .مسند ابن حنبل : 2 / 486 / 6142 ، سنن النسائي : 7 / 252 ، السنن الكبرى : 5 / 449 / 10459 كلاهما نحوه .
3- .الكافي: 5/153/15، تهذيب الأحكام: 7/7/22 كلاهما عن ميسّر، من لا يحضره الفقيه: 3/272/3982.
4- .الخصال : 621 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 48 / 184 عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 111 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «محاور» بدل «مأجور» ؛ المعجم الكبير : 3 / 83 / 2732 عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلامعن جدّه صلى الله عليه و آله ، مسند أبي يعلى : 6 / 182 / 6750 عن أبي هشام القنّاد عن الإمام الحسين عليه السلام يرفعه إلى النبيّ صلى الله عليه و آله ، تاريخ بغداد : 4 / 212 / 1901 عن عيينة عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله .

ص: 325

4 / 7 آن چه مشترى را رَوا است

4 / 7 _ 1 چانه زدن به هنگام بيم از فريب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيرنگ ورزيدن با كسى كه به انسان اعتماد كرده ، رباخوارى به شمار مى آيد .

مسند ابن حنبل از نافع از ابن عمر :مردى از انصار كه زبانش لكنت داشت ، همواره در معاملات فريفته مى شد . پس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهاز فريب خوردن هايش ناليد . پيامبر صلى الله عليه و آلهبه وى فرمود : «هرگاه معامله مى كنى ، بگو: نيرنگى مباد! » [راوى ]گفت : «ابن عمر مى گويد : به خدا سوگند! گويى هنوز مى شنوم كه او معامله مى كند و با زبانِ گرفته مى گويد: نيرنگى مباد! » .

امام صادق عليه السلام :فريفتنِ مؤمن حرام است .

4 / 7آن چه مشترى را رَوا است4 / 7 - 1چانه زدن به هنگام بيم از فريبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فريفته شده [در معامله] ، نه ستوده است و نه پاداش دارد .

.

ص: 326

الإمام عليّ عليه السلام :ماكِس عَن دِرهَمَيكَ ؛ فَإِنَّ المَغبونَ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ماكِسِ المُشتَرِيَ ؛ فَإِنَّهُ أطيَبُ لِلنَّفسِ وإن أعطَى الجَزيلَ ؛ فَإِنَّ المَغبونَ في بَيعِهِ وشِرائِهِ غَيرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ . (2)

روضة الواعظين عن الأصبغ بن نباتة :أتى أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _ ومَعَهُ قَنبَرٌ _ البَزّازينَ ، فَساوَمَ رَجُلاً بِثَوبَينِ ، فَقالَ : بِعني ثَوبَينِ ، فَقالَ الرَّجُلُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، عِندي حاجَتُكَ ، فَلَمّا عَرَفَهُ انصَرَفَ حَتّى أتى غُلاما ، فَقالَ : بِعني ثَوبَينِ ، فَماكَسَهُ الغُلامُ حَتَّى اتَّفَقا عَلى سَبعَةِ دَراهِمَ ؛ ثَوبا بِأَربَعَةِ دَراهِمَ وثَوبا بِثَلاثَةِ دَراهِمَ ، وقالَ لِغُلامِهِ قَنبَرٍ : اِختَرِ الثَّوبَينِ ، فَاختارَ الَّذي بِأَربَعَةٍ ، ولَبِسَ الَّذي بِثَلاثَةٍ وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ في خَلقِهِ . ثُمَّ أتَى المَسجِدَ ، فَكَوَّمَ كومَةً مِن حَصىً فَاستَلقى عَلَيها ، فَجاءَ أبُو الغُلامِ فَقالَ : إنَّ ابني لَم يَعرِفكَ ، وهذانِ الدِّرهَمانِ رِبحُهُما فَخُذهُما ، فَقالَ عليه السلام : ما كُنتُ لِأَفعَلَ ؛ فَقَد ماكَستُهُ وماكَسَني وَاتَّفَقنا عَلى رِضا . (3)

تاريخ بغداد عن أبو هشام القنّاد البصريّ :كُنتُ أحمِلُ المَتاعَ مِنَ البَصرَةِ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ ابنِ أبي طالِبٍ عليهماالسلام ، فَكانَ رُبَّما يُماكِسُني فيهِ فَلَعَلّي لا أقومُ مِن عِندِهِ حَتّى يَهَبَ عامَّتَهُ ! قُلتُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أجيؤُكَ بِالمَتاعِ مِنَ البَصرَةِ تُماكِسُني فيهِ فَلَعَلّي لا أقومُ حَتّى تَهَبَ عامَّتَهُ!؟ فَقالَ : إنَّ أبي حَدَّثَني يَرفَعُ الحَديثَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : المَغبونُ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (4)

.


1- .ربيع الأبرار : 4 / 139 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 197 / 3742 .
3- .روضة الواعظين : 121 .
4- .تاريخ بغداد : 4 / 180 / 1863 ، تاريخ دمشق : 14 / 112 / 3403 .

ص: 327

امام على عليه السلام :براى دو درهمت چانه بزن [تا فريفته نشوى] ؛ زيرا فريفته شده نه ستوده است و نه پاداش مى يابد .

امام باقر عليه السلام :با خريدار چانه بزن [تا فريفته نشوى] كه اين كار براى انسان نيكوتر است هر چند وى مبلغى گزاف دهد _ ؛ زيرا آن كه در فروش و خريدش فريفته شده ، نه ستودنى است و نه پاداش دادنى .

روضة الواعظين از اصبغ بن نباته :اميرالمؤمنين عليه السلام ، همراهِ قنبر ، به سراى پارچه فروشان آمد و با مردى براى خريد دو جامه مذاكره كرد . فرمود : «مرا دو جامه بفروش» . مرد گفت: «اى اميرالمؤمنين! آن چه مى خواهى نزد من است» . چون آن مرد حضرت را شناخت [معامله سر نگرفت و] حضرت رفت تا به پسركى رسيد و گفت: «مرا دو جامه بفروش» . پسرك با او چانه زد تا بر هفت درهم توافق كردند ؛ جامه اى به چهار درهم و جامه ديگر به سه درهم . سپس به خدمتكارش ، قنبر ، فرمود: «يكى از دو جامه را برگزين» . قنبر آن يك را برگزيد كه چهار درهم بود و امام ، خود ، آن جامه را پوشيد كه سه درهم بود و فرمود: «سپاس خداى را كه به من جامه اى عطا فرمود تا شرمگاه خود را با آن بپوشانم و در ميان آفريدگانش به زيبايى درآيم» . سپس راهىِ مسجد شد و پشته اى سنگريزه فراهم آورد و بر آن آرميد . در اين حال ، پدر آن پسرك در رسيد و گفت: «پسر من ، شما را نشناخته بود . اين دو درهم ، سود آن دو جامه است ؛ باز ستان!» امام فرمود : «من كسى نيستم كه چنين كنم . من چانه زدم و او چانه زد و با خشنودى به توافق رسيديم» .

تاريخ بغداد از ابوهشام قنّاد بصرى :من از بصره براى حسين بن علىّ بن ابى طالب عليه السلامكالا مى آوردم . بسا كه وى با من چانه مى زد و هنوز برنخاسته بودم كه همه آن [مقدار تخفيف گرفته] را به من مى بخشيد . گفتم: «اى پسر رسول خدا! از بصره برايت كالا مى آورم ؛ با من چانه مى زنى ؛ و هنوز برنخاسته ام كه همه آن را به من مى بخشى!» فرمود: «پدرم روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم خواند كه فريفته شده نه ستودنى است و نه پاداش دادنى» .

.

ص: 328

الكافي عن سوادة :كُنّا جَماعَةً بِمِنى فَعَزَّتِ الأَضاحِيُّ ، فَنَظَرنا فَإِذا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام واقِفٌ عَلى قَطيعٍ يُساوِمُ بِغَنَمٍ ويُماكِسُهُم مِكاسا شَديدا ، فَوَقَفنا نَنتَظِرُ ، فَلَمّا فَرَغَ أقبَلَ عَلَينا ، فَقالَ : أظُنُّكُم قَد تَعَجَّبتُم مِن مِكاسي؟ فَقُلنا : نَعَم ، فَقالَ : إنَّ المَغبونَ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (1)

الكافي عن عليّ بن أبي عبد اللّه عن الحسين بن يزيد :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلاميَقولُ : _ وقَد قالَ لَهُ أبو حَنيفَةَ : عَجِبَ النّاسُ مِنكَ أمسِ وأنتَ بِعَرَفَةَ تُماكِسُ بِبَدَنِكَ أشَدَّ مِكاسا يَكونُ _ : وما للّهِِ مِنَ الرِّضا أن اُغبَنَ في مالي؟ قالَ : فَقالَ أبو حَنيفَةَ : لا وَاللّهِ ، ما للّهِِ في هذا مِنَ الرِّضا قَليلٌ ولا كَثيرٌ ، وما نَجيؤُكَ بِشَيءٍ إلاّ جِئتَنا بِما لا مَخرَجَ لَنا مِنهُ! (2)

4 / 7 _ 2الدُّعاءُ عِندَ الاِشتِراءِالكافي عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرَدتَ أن تَشتَريَ شَيئا فَقُل : يا حَيُّ يا قَيّومُ يا دائِمُ ، يا رَؤوفُ يا رَحيمُ ، أسأَلُكَ بِعِزَّتِكَ وقُدرَتِكَ وما أحاطَ بِهِ عِلمُكَ أن تَقسِمَ لي مِنَ التِّجارَةِ اليَومَ أعظَمَها رِزقا ، وأوسَعَها فَضلاً ، وخَيرَها عاقِبَةً ؛ فَإِنَّهُ لا خَيرَ في ما لا عاقِبَةَ لَهُ . وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذَا اشتَرَيتَ دابَّةً أو رَأسا فَقُل : اللّهُمَّ اقدِر لي أطوَلَها حَياةً ، وأكثَرَها مَنفَعَةً ، وخَيرَها عاقِبَةً . (3)

.


1- .الكافي : 4 / 496 / 3 ، تهذيب الأحكام : 5 / 209 / 702 .
2- .الكافي : 4 / 546 / 30 .
3- .الكافي : 5 / 157 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 10 / 34 .

ص: 329

4 / 7 _ 2 دعا به هنگام خريد

الكافى از سواده :گروهى بوديم در مِنا ؛ قربانى ها كم شدند . ديديم كه امام صادق عليه السلامكنار دسته اى گوسفند ايستاده ، بر قيمت گوسفندى به سختى چانه مى زند . ما ايستاده ، انتظار مى كشيديم . چون فراغت يافت ، نزد ما آمد و فرمود: «گمان مى كنم از چانه زدن من شگفت زده شده ايد!» گفتيم: «آرى» . فرمود : «همانا فريفته شده نه ستودنى است و نه پاداش دادنى» .

الكافى از على بن ابى عبداللّه از حسين بن يزيد :ابوحنيفه به امام صادق عليه السلامگفته بود: «مردم ديروز در عرفات از تو بسيار شگفت زده شدند كه بر قيمت قربانى ات به سخت ترين وجه ممكن ، چانه مى زدى!» شنيدم كه امام صادق عليه السلام [در پاسخ او ]مى فرمايد: «آيا خدا خشنود است كه من در مال خود زيان بينم؟» [راوى ]گفت: «ابو حنيفه پاسخ داد : نه ، به خدا سوگند! خداى از اين كار ، نه كم و نه زياد ، خرسند نيست . ما هرگز مطلبى را نزد تو نمى آوريم ، مگر اين كه پاسخى به ما مى دهى كه راه گريز برايمان نمى مانَد » .

4 / 7 - 2دعا به هنگام خريدالكافى از معاوية بن عمّار از امام صادق عليه السلام :هرگاه خواستى چيزى بخرى بگو : «اى زنده ، اى پابرجاى ، اى هميشگى ، اى مهرورز ، اى مهربان! تو را به سرافرازى و توانمندى و گستره دانشت سوگند مى دهم كه امروز از اين داد و ستد ، بيش ترين روزى و برترين نعمت و بهترين فرجام را نصيب من فرما ؛ كه در آن چه فرجامِ [خوب] ندارد ، خيرى نيست» . و [نيز] امام صادق عليه السلام فرمود: «هر گاه چهارپا يا دامى خريدى ، بگو : «بار خدايا! دراز عُمرترين ، پرسودترين ، و نيك فرجام ترينش را نصيب من فرما» .

.

ص: 330

4 / 7 _ 3اِختِيارُ الجَيِّدِالكافي عن عاصم بن حميد :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ؟ قُلتُ : أبيعُ الطَّعامَ ، فَقالَ لي : اِشتَرِ الجَيِّدَ وبِعِ الجَيِّدَ ؛ فَإِنَّ الجَيِّدَ إذا بِعتَهُ قيلَ لَهُ : بارَكَ اللّهُ فيكَ وفي مَن باعَكَ . (1)

4 / 8جَوامِعُ آدابِ المُعامَلَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن باعَ وَاشتَرى فَليَحفَظ خَمسَ خِصالٍ _ وإلاّ فَلا يَشتَرِيَنَّ ولا يَبيعَنَّ _ : الرِّبا ، وَالحَلفَ ، وكِتمانَ العَيبِ ، وَالحَمدَ إذا باعَ ، وَالذَّمَّ إذَا اشتَرى . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أطيَبَ الكَسبِ كَسبُ التُّجّارِ الَّذينَ إذا حَدَّثوا لَم يَكذِبوا ، وإذَا ائتُمِنوا لَم يَخونوا ، وإذا وَعَدوا لَم يُخلِفوا ، وإذَا اشتَرَوا لَم يَذُمّوا ، وإذا باعوا لَم يُطروا ، وإذا كانَ عَلَيهِم لَم يَمطُلوا ، وإذا كانَ لَهُم لَم يُعَسِّروا . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 202 / 2 .
2- .الكافي : 5 / 150 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 18 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 286 / 37 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهوفيه «فليجتنب» بدل «فليحفظ» و«المدح» بدل «الحمد» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 194 / 3727 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 250 وفيهما «المدح» بدل «الحمد» .
3- .شُعب الإيمان : 4 / 221 / 4854 ، الفردوس : 1 / 217 / 832 نحوه وكلاهما عن معاذ بن جبل، كنز العمّال : 4 / 30 / 9340 و 9341 .

ص: 331

4 / 7 _ 3 نيكو گزينى

4 / 7 _ 4 جُنگ آدابِ معامله

4 / 7 - 3نيكو گزينىالكافى از عاصم بن حميد:امام صادق عليه السلام مرا فرمود: «چه مى كنى؟» گفتم: «خوراك مى فروشم» . فرمود: «نيكو را بخر و نيكو را بفروش ؛ كه اگر نيكو را بفروشى ، به پاس آن ، گفته مى شود: خداى تو را بركت دهاد و نيز آن كس را كه به تو فروخت » .

4 / 7 - 4جُنگ آدابِ معاملهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس فروش و خريد مى كند ، بايد از پنج خصلت دور باشد _ وگرنه ، هرگز نبايد بفروشد و بخرد _ : رباخوارى ، سوگند خورى ، عيب پوشى ، بازارگرمى به هنگام فروش ، و بر سرِ مال زدن به هنگام خريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] تنگ نگيرند .

.

ص: 332

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ فَقَد طابَ مَكسَبُهُ : إذَا اشتَرى لَم يَعِب ، وإذا باعَ لَم يَحمَد ، ولا يُدَلِّسُ ، وفي ما بَينَ ذلِكَ لا يَحلِفُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، دَعُوا النّاسَ يَرزُقِ اللّهُ بَعضَهُم مِن بَعضٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يُتَلَقَّى الرُّكبانُ لِبَيعٍ ، ولا يَبِع بَعضُكُم عَلى بَيعِ بَعضٍ ، ولا تَناجَشوا ، ولا يَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، ولا تَصُرُّوا الإبِلَ وَالغَنَمَ ؛ فَمَنِ ابتاعَها بَعدَ ذلِكَ فَهُوَ بِخَيرِ النَّظَرَينِ بَعدَ أن يَحلُبَها ؛ فَإِن رَضِيَها أمسَكَها ، وإن سَخِطَها رَدَّها وصاعا مِن تَمرٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن باعَ عَيبا لَم يُبَيِّنهُ لَم يَزَل في مَقتِ اللّهِ ، ولَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تَلعَنُهُ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 153 / 18 عن أبي اُمامة وراجع الفردوس : 2 / 79 / 2449 .
2- .صحيح مسلم : 3 / 1157 / 20 ، سنن الترمذي : 3 / 526 / 1223 ، سنن النسائي : 7 / 256 ، سنن ابن ماجة : 2 / 734 / 2176 ، مسند ابن حنبل : 5 / 36 / 14295 كلّها عن جابر ، كنز العمّال : 4/64/9527 ؛ الكافي : 5 / 168 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 158 / 697 كلاهما عن عروة بن عبد اللّه عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهوفيهما «والمسلمون» بدل «دعوا الناس» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 273 / 3988 وفيه «ذروا المسلمين» بدل «دعوا الناس» ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 6 .
3- .صحيح مسلم: 3/1155/11 ، السنن الكبرى : 5/566/10901 ، سنن أبي داود : 3 / 270/3443 وليس فيه «ولا تناجشوا ، ولا يبع حاضر لباد» ، مسند ابن حنبل : 3 / 494 / 10011 وفيهما «تلقّوا» بدل «يتلقّى» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 4 / 65 / 9531 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 755 / 2247 ، مشكاة المصابيح : 2 / 100 / 2874 وفيه «ينبّه» بدل «يبيّنه» وكلاهما عن واثلة بن الأسقع ، كنز العمّال : 4 / 59 / 9501 .

ص: 333

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چهار ويژگى داشته باشد ، كسب و كارش پاكيزه است: به هنگام خريد ، بر سرِ مال نزند ؛ به هنگام فروش ، بازارگرمى نكند ؛ عيب را نپوشد ؛ و در ميانه اين كارها سوگند نخورَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ساكن شهر يا روستا نبايد به باديه نشين چيزى بفروشد ؛ بگذاريد تا خداى روزى برخى از مردم را به دست برخى ديگر دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سواران خريد و فروش نكنند ؛ هيچ يك از شما بر معامله ديگرى درنيايد ؛ قيمت كالا را در رقابت با هم بالا نبريد ؛ ساكن شهر يا روستا براى باديه نشين چيزى نفروشد ؛ (1) به هنگام فروش شتر يا گوسفند ، شير را در پستان وى گرد نياوريد [تا مشترى فريفته نشود] ؛ كه هر كس چنين حيوانى را بخرد ، بعد از اين كه آن را دوشيد ، مختار است كه يكى از اين دو كار را بكند : اگر پسنديد ، آن را نگاه دارد ؛ و اگر نپسنديد ، بازش گردانَد و يك من خرما بدهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، چيزى عيب دار را بفروشد و عيبش را نگويد ، همواره در عذاب خدا است و فرشتگان پيوسته لعنتش مى كنند .

.


1- .منظور آن است كه ساكنان شهر و روستا ، اختيار اموال باديه نشين را در دست نگيرند و در خريد و فروش براى او تصميم نگيرند . [ر .ك : السرائر ، ابن ادريس : ج2 ، ص236 .]

ص: 334

عنه صلى الله عليه و آله :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ، ولا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ باعَ مِن أخيهِ بَيعا فيهِ عَيبٌ إلاّ بَيَّنَهُ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :كِتمانُ البائِعِ عَيبَ ما باعَهُ غِشٌّ . . . لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَبيعَ مِن أخيهِ بَيعا يَعلَمُ فيهِ عَيبا إلاّ بَيَّنَهُ ، ولا يَحِلُّ لِغَيرِهِ إن عَلِمَ ذلِكَ العَيبَ أن يَكتُمَهُ عَنِ المُشتَري إذا راهُ اشتَراهُ ولَم يَعلَم بِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ احفَظوا : لا تَحتَكِروا ، ولا تَناجَشوا ، ولا تَلَقَّوُا السِّلَعَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَعاشِرَ التُّجّارِ ، اِجتَنِبوا خَمسَةَ أشياءَ : مَدحَ البائِعِ ، وذَمَّ المُشتَري ، وَاليَمينَ عَلَى البَيعِ ، وكِتمانَ العُيوبِ ، وَالرِّبا ؛ يَصِحَّ لَكُمُ الحَلالُ ، وتَتَخَلَّصوا بِذلِكَ مِنَ الحَرامِ . (4)

فتح الأبواب عن أحمد بن محمّد بن يحيى :أرادَ بَعضُ أولِيائِنَا الخُروجَ لِلتِّجارَةِ ، فَقالَ : لا أخرُجُ حَتّى آتِيَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامفَاُسَلِّمَ عَلَيهِ ، وأستَشيرَهُ في أمري هذا ، وأسأَلَهُ الدُّعاءَ لي . قالَ : فَأَتاهُ فَقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّي عَزَمتُ عَلَى الخُروجِ لِلتِّجارَةِ ، وإنّي آلَيتُ عَلى نَفسي أن لا أخرُجَ حَتّى ألقاكَ وأستَشيرَكَ ، وأسأَلَكَ الدُّعاءَ لي . قالَ : فَدَعا لي ، وقالَ عليه السلام : عَلَيكَ بِصِدقِ اللِّسانِ في حَديثِكَ ، ولا تَكتُم عَيبا يَكونُ في تِجارَتِكَ ، ولا تَغبِنِ المُستَرسِلَ ؛ فَإِنَّ غَبنَهُ رِبا ، ولا تَرضَ لِلنّاسِ إلاّ ما تَرضاهُ لِنَفسِكَ ، وأعطِ الحَقَّ وخُذهُ ، ولا تُخفِ ، ولا تَخُن ؛ فَإِنَّ التّاجِرَ الصَّدوقَ مَعَ السَّفَرَةِ الكِرامِ البَرَرَةِ يَومَ القِيامَةِ ، وَاجتَنِبِ الحَلفَ ؛ فَإِنَّ اليَمينَ الفاجِرَةَ تورِثُ صاحِبَهَا النّارَ ، وَالتّاجِرُ فاجِرٌ إلاّ مَن أعطَى الحَقَّ وأخَذَهُ . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 755 / 2246 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 10 / 2152 ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10734 كلّها عن عقبة بن عامر الجهني ، كنز العمّال : 4 / 59 / 9502 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 47 / 115 .
3- .المعجم الكبير : 22 / 382 / 952 عن زامل بن عمرو عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : 4 / 178 / 10056 .
4- .المقنعة : 591 ، معدن الجواهر : 50 .
5- .فتح الأبواب : 160 ، بحار الأنوار : 91 / 235 / 1 .

ص: 335

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسلمان ، برادرِ مسلمان است و مسلمان را سزاوار نيست كه به برادرش چيزى معيوب بفروشد و عيبش را به وى نگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه فروشنده ، عيب آن چه را مى فروشد پنهان كند ، فريبگرى است . . . مسلمان را روا نيست كه به برادرش چيزى بفروشد كه عيبش را مى داند ، مگر اين كه آن عيب را به مشترى بنمايانَد ؛ و [نيز] غيرِ فروشنده را روا نيست كه اگر آن عيب را مى داند و مى بيند كه مشترى نادانسته آن چيز را مى خرد ، عيب را به او نگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! [اين ها را] به خاطر بسپاريد : احتكار نكنيد ؛ در رقابت با يكديگر ، قيمت را بالا نبريد ؛ و كالا را [با بازارگرمى] عرضه نكنيد .

امام على عليه السلام :اى صنف تاجران! از پنج چيز بپرهيزيد : اين كه فروشنده كالاى خود را بستايد ؛ اين كه مشترى كالا را نكوهش كند ؛ سوگند خوردن بر معامله ؛ عيب پوشى ؛ و ربا خوارى . بدين سان ، [معامله ]حلال براى شما راست مى گردد ؛ و با آن از حرام رهايى يابيد .

فتح الأبواب از احمد بن محمّد بن يحيى :يكى از دوستان ما قصد كرد كه براى تجارت روانه گردد ؛ گفت: «روانه نمى شوم تا نزد جعفر بن محمّد روم و او را سلام دهم و در اين كار با او مشورت كنم و از وى طلب دعا نمايم» . _ [راوى] گفت: _ پس نزد امام رفت و گفت: «اى پسر رسول خدا! من قصد كرده ام كه براى تجارت روانه شوم و بر خويش سوگند خورده ام كه روان نشوم تا شما را ديدار كنم و با شما مشورت نمايم و از شما طلب دعا نمايم» . گفت: «پس برايم دعا كرد و آن گاه ، فرمود: بر تو باد راست گفتارى ؛ و عيبى را كه در كالاى تو است ، مپوشان ؛ و آن را كه به تو اعتماد ورزيده ، مفريب كه فريفتنِ او [در حكم ]رباخوارى است ؛ و براى مردم جز آن چه را كه براى خويشتن مى پسندى ، مپسند ؛ و حق را بده و بستان ؛ و [حقيقت را] مپوشان و خيانت نورز ؛ كه بازرگان راستى پيشه در روز قيامت ، همراه فرشتگان بزرگوار نيكومرام خواهد بود ؛ و از سوگند بپرهيز ، كه سوگند ناروا براى سوگند خورده آتش بر جاى مى نهد . و بازرگان ، بدكار است ، مگر آن كس كه حق را بدهد و حق را بستاند .

.

ص: 336

صحيح البخاري :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَبيعَ حاضِرٌ لِبادٍ . و[قال : ]لا تَناجَشوا ، ولا يَبيعُ الرَّجُلُ عَلى بَيعِ أخيهِ . (1)

.


1- .صحيح البخاري : 2 / 752 / 2033 ، صحيح مسلم : 2 / 1033 / 52 ، سنن النسائي : 7 / 259 ، مسند ابن حنبل : 3 / 105 / 7704 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 64 / 9528 .

ص: 337

صحيحِ بخارى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود كه ساكن شهر يا روستا ، به باديه نشين چيزى بفروشد ؛ و [فرمود:] در رقابت با يكديگر ، قيمت را بالا نبريد ؛ و كسى بر معامله برادر [مسلمان]اَش درنيايد .

.

ص: 338

الفصل الخامس: الاستهلاك5 / 1ما يَنبَغي فِي استِهلاكِ الأَموالِ الخاصَّةِ5 / 1 _ 1الاِستِهلاكُ بِقَدرِ الحاجَةِالكتاب :«هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُواْ فِى مَنَاكِبِهَا وَ كُلُواْ مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ . (1) »

«وَ جَعَلْنَا فِيهَا جَنَّ_تٍ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَ_بٍ وَ فَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُواْ مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلاَ يَشْكُرُونَ . (2) »

«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ . (3) »

.


1- .الملك : 15 .
2- .يس : 34 و 35 .
3- .سبأ : 15 .

ص: 339

فصل پنجم : مصرف

5 / 1 آن چه در مصرف دارايى هاى خصوصى روا است

5 / 1 _ 1 مصرف به اندازه نياز

فصل پنجم: مصرف5 / 1آن چه در مصرف دارايى هاى خصوصى روا است5 / 1 - 1مصرف به اندازه نيازقرآن:«او است كه زمين را براى شما رام كرد؛ پس در اطراف و كناره هاى آن ، راه رويد و از روزى او بخوريد؛ و بدانيد كه برانگيختن [در روز رستاخيز] به سوى او است.»

«و در آن ، بوستان هايى از درخت خرما و انگور پديد كرديم و در آن ، چشمه ها روان ساختيم * تا از ميوه آن بخورند و از آن چه به دست هاى خود كار كرده اند. پس آيا سپاس نمى گزارند؟»

«هر آينه مردم سَبا را در جاى سكونتشان ، نشانه اى [از قدرت و نعمت ما] بود : دو بوستان ، از دست راست و از دست چپ. [گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد؛ شهرى است خوش [و پُر نعمت] و خداوندى آمرزگار .»

«پس ، از آن چه خدا روزى تان كرده ، حلال و پاكيزه بخوريد و نعمت خداى را سپاس بداريد ، اگر او را مى پرستيد و بس .»

.

ص: 340

«فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ . (1) »

«كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_كُمْ وَ لاَ تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِى وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِى فَقَدْ هَوَى . (2) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_كُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ . (3) »

الحديث :الكافي عن صالح بن أبي حمّاد وأحمد بن محمّد عن الإمام عليّ عليه السلام_ فِياحتِجاجِهِ عَلى عاصِمِ بنِ زِيادٍ حينَ لَبِسَ العَباءَ وتَرَكَ المُلاءَ ، وشَكاهُ أخوهُ الرَّبيعُ بنُ زِيادٍ أنَّهُ قَد غَمَّ أهلَهُ وأحزَنَ وَلَدَهُ بِذلِكَ ، فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _: عَلَيَّ بِعاصِمِ ابنِ زِيادٍ! فَجيءَ بِهِ ، فَلَمّا رَآهُ عَبَسَ وَجهَهُ فَقالَ لَهُ : أمَا استَحيَيتَ مِن أهلِكَ ؟! أما رَحِمتَ وَلَدَكَ ؟! أتَرَى اللّهَ أحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ وهُوَ يَكرَهُ أخذَكَ مِنها ؟! أنتَ أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن ذلِكَ! أوَلَيسَ اللّهُ يَقولُ : «وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَ_كِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ» ؟! (4) أوَلَيسَ (اللّهُ) يَقولُ : «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَّ يَبْغِيَانِ _ إلى قوله : _ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» ؟! (5) فَبِاللّهِ لاَبتِذالُ نِعَمِ اللّهِ بِالفِعالِ أحَبُّ إلَيهِ مِنِ ابتِذالِها بِالمَقالِ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ . (6) » فَقالَ عاصِمٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَعَلامَ اقتَصَرتَ في مَطعَمِكَ عَلَى الجُشوبَةِ وفي مَلبَسِكَ عَلَى الخُشونَةِ ؟ فَقالَ : وَيحَكَ! إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ . فَأَلقى عاصِمُ بنُ زِيادٍ العَباءَ ولَبِسَ المُلاءَ . (7)

.


1- .النحل : 114 .
2- .طه : 81 .
3- .البقرة : 172 .
4- .الرحمن : 10 و 11 .
5- .الرحمن : 19 _ 22 .
6- .الضحى : 11 .
7- .الكافي : 1 / 410 / 3 ، نهج البلاغة : الخطبة 209 نحوه ، بحار الأنوار : 40 / 336 / 19 وج 70 / 118 / 8 .

ص: 341

«از پاكيزه هايى كه روزى تان كرديم ، بخوريد و در آن ، از اندازه مگذريد كه خشم من بر شما فرود آيد؛ و هر كه خشم من بر او فرود آيد ، بى گمان هلاك شود .»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از چيزهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم ، بخوريد و خداى را سپاس گزاريد؛ اگر او را مى پرستيد و بس .»

حديث:الكافى از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد از امام على عليه السلام _ در دليل آورى اش بر عاصم بن زيد ، آن گاه كه جامه معمول رها كرد و عَبا [ى زهد ]به بَر افكند و برادرش ربيع بن زياد از وى شكايت آورد كه زن و فرزندش را با اين كار به اندوه افكنده است _ :الكافى از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد از امام على عليه السلام _ در دليل آورى اش بر عاصم بن زيد ، آن گاه كه جامه معمول رها كرد و عَبا [ى زهد ]به بَر افكند و برادرش ربيع بن زياد از وى شكايت آورد كه زن و فرزندش را با اين كار به اندوه افكنده است _ : عاصم بن زياد را نزد من احضار كنيد! _ و چون او نزدش آورده شد ، با نگريستن در وى چهره اش در هم شد و به او فرمود: _ آيا از خانواده ات شرم نكردى؟ آيا بر فرزندت رحم نياوردى؟ آيا گمان مى كنى خداوند با آن كه پاكيزه ها را بر تو حلال فرموده ، استفاده ات از آن ها را ناپسند شمرده است؟ تو براى خدا اين قدر منزلت ندارى! آيا خدا نيست كه مى فرمايد: «و زمين را براى آدميان بنهاد * در آن ، ميوه ها است و خرما بُن هاى غلاف دار» ؟ آيا همو نيست كه مى فرمايد : «آن دو دريا را راه داد كه به هم رسند * ميان آن دو حائلى است تا از حد نگذرند * . . . از آن دو ، مرواريد و مرجان بيرون آيد» پس به خدا سوگند! خوار شمردنِ نعمت هاى خدا با عمل ، براى خدا دلخواه تر است از خوار شمردن آن ها با زبان . خداوند فرموده است : «و به نعمت پروردگارت ، سخن بگشاى» . عاصم گفت: «اى اميرالمؤمنين! پس چرا تو ، خود غذاى درشت مى خورى و جامه خشن مى پوشى؟» فرمود: «واى بر تو! هر آينه خداوند بر پيشوايانِ عدل واجب فرموده كه خويشتن را همسانِ مردم ناتوان سازند تا فقر ، بر فقير جوشش نياورد» . سپس عاصم بن زياد عبا [ى زهد] از تن افكند و جامه معمول بر تن كرد .

.

ص: 342

الاختصاص :اِستَعدى زِيادُ بنُ شَدّادٍ الحارِثِيُّ صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهعَلى أخيهِ عُبَيدِ اللّهِ بنِ شَدّادٍ ، فَقالَ [لِعَلِيٍّ عليه السلام] : يا أميرَ المُؤمِنينَ، ذَهَبَ أخي فِي العِبادَةِ ، وَامتَنَعَ أن يُساكِنَني في داري ، ولَبِسَ أدنى ما يَكونُ مِنَ اللِّباسِ . قالَ [عُبَيدُ اللّهِ] : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، تَزَيَّنتُ بِزينَتِكَ ولَبِستُ لِباسَكَ! قالَ[ عليه السلام] : لَيسَ لَكَ ذلِكَ ؛ إنَّ إمامَ المُسلِمينَ إذا وَلِيَ اُمورَهُم لَبِسَ لِباسَ أدنى فَقيرِهِم ؛ لِئَلاّ يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ فَيَقتُلَهُ ، فَلَأَعلَمَنَّ ما لَبِستَ إلاّ مِن أحسَنِ زِيِّ قَومِكَ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» ، فَالعَمَلُ بِالنِّعمَةِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الحَديثِ بِها . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لَأَن أدخُلَ السّوقَ ومَعِي دَراهِمُ أبتاعُ بِه [ ا ]لِعِيالي لَحما وقَد قَرِموا أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُعتِقَ نَسَمَةً . (2)

الكافي عن محمّد بن مسلم :قالَ رَجُلٌ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ لي ضَيعَةً بِالجَبَلِ أستَغِلُّها في كُلِّ سَنَةٍ ثَلاثَ [ ةَ] آلافِ دِرهَمٍ ، فَاُنفِقُ عَلى عِيالي مِنها ألفَي دِرهَمٍ وأتَصَ_دَّقُ مِن_ها بِأَل_فِ دِرهَ_مٍ في كُلِّ سَنَةٍ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إن كانَتِ الأَلفانِ تَكفيهِم في جَميعِ ما يَحتاجونَ إلَيهِ لِسَنَتِهِم فَقَد نَظَرتَ لِنَفسِكَ ، ووُفِّقتَ لِرُشدِكَ ، وأجرَيتَ نَفسَكَ في حَياتِكَ بِمَنزِلَةِ ما يوصي بِهِ الحَيُّ عِندَ مَوتِهِ . (3)

.


1- .الاختصاص : 152 ، بحار الأنوار : 40 / 107 / 117 .
2- .الكافي : 4 / 12 / 10 عن أبي حمزة .
3- .الكافي : 4 / 11 / 2 .

ص: 343

اختصاص :زياد بن شَدّاد حارثى ، از اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به شكايت از برادرش عبيداللّه بن شدّاد ، نزد على عليه السلام به دادخواهى پرداخت و گفت: «اى اميرالمؤمنين! برادرم در عبادت فرو رفته و از اين كه با من در خانه ام ساكن شود خوددارى ورزيده و پَست ترين جامه را بر تن كرده است» . [عبيداللّه در پاسخ] گفت: «اى اميرالمؤمنين! چنان كه تو خود را مى آرايى ، خويشتن را آراستم ؛ و آن سان كه تو جامه مى پوشى ، جامه پوشيدم» . امام عليه السلام فرمود: تو را نرسد كه چنين كنى! پيشواى مسلمانان ، آن گاه كه ولايت امور آنان را در دست گيرد ، جامه فقيرترينِ ايشان را مى پوشد ، مبادا كه فقرِ فقير بر او بجوشد و وى را بكُشد . هر آينه من مى دانم كه تو تنها نيكوترين جامه هاى قوم خود را بر تن مى كردى . [خداوند مى فرمايد:] «و به نعمت پروردگارت سخن بگشاى» . پس استفاده عملى از نعمت ، نزد من دوست داشتنى تر از سخن گفتن از آن است .

امام زين العابدين عليه السلام :همانا اين كه به بازار درآيم و با درهم هايى كه دارم ، براى خانواده ام كه بسيار گوشت دوست مى دارند ، گوشت بخرم ، نزد من دوست داشتنى تر از آن است كه بنده اى را آزاد كنم .

الكافى از محمّد بن مسلم : مردى به امام باقر عليه السلام گفت: «مرا در كوهستان ، زمينى است كه هر سال سه هزار درهم از بابت آن اجاره مى ستانم ؛ دو هزارش را هزينه خانواده ام مى كنم و هزارش را هر ساله صدقه مى دهم» . امام باقر عليه السلامالكافى از محمّد بن مسلم : مردى به امام باقر عليه السلام گفت: «مرا در كوهستان ، زمينى است كه هر سال سه هزار درهم از بابت آن اجاره مى ستانم ؛ دو هزارش را هزينه خانواده ام مى كنم و هزارش را هر ساله صدقه مى دهم» . امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر آن دو هزار درهم همه نيازهاى سالانه ايشان را تأمين مى كند ، همانا خوب در [كار ]خود انديشيده اى و به كمال خويش توفيق يافته اى و در دوران زندگى ات ، همان پاداشى را برده اى كه كسى از وصيّت [به كار خير ]پس از مرگش مى بَرَد» .

.

ص: 344

الإمام الكاظم عليه السلام :اِجعَلوا لِأَنفُسِكُم حَظّا مِنَ الدُّنيا بِإِعطائِها ما تَشتَهي مِنَ الحَلالِ ، وما لا يَثلِمُ المُرُوَّةَ ، وما لا سَرَفَ فيهِ . وَاستَعينوا بِذلِكَ عَلى اُمورِ الدّينِ ؛ فَإِنَّهُ رُوِيَ : لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدينِهِ، أو تَرَكَ دينَهُ لِدُنياهُ . (1)

عنه عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ أن يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ كَيلا يَتَمَنَّوا مَوتَهُ ، وتَلا هذِهِ الآيَةَ : « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا ؛ (2) » الأَسيرُ : عِيالُ الرَّجُلِ ؛ يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا زيدَ فِي النِّعمَةِ أن يَزيدَ اُسَراءَهُ فِي السَّعَةِ عَلَيهِم . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ عِيالَ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ ، فَمَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ نِعمَةً فَليُوَسِّع عَلى اُسَرائِهِ ، فَإِن لَم يَفعَل أوشَكَ أن تَزولَ تِلكَ النِّعمَةُ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام :صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ . (5)

.


1- .تحف العقول : 410 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 337 وفيه «لم ينل» بدل «لا يثلم» ، بحار الأنوار : 78 / 321 / 18 .
2- .الإنسان : 8 .
3- .الكافي : 4 / 11 / 3 عن معمر بن خلاّد وراجع من لا يحضره الفقيه : 2 / 68 / 1742 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 402 / 5867 عن مسعدة وج 3 / 556 / 4910 ، الأمالي للصدوق : 527 / 712 عن مسعدة بن صدقة ، روضة الواعظين : 406 ، بحار الأنوار : 104 / 69 / 1 .
5- .الكافي : 4 / 11 / 5 عن ابن أبي نصر .

ص: 345

امام كاظم عليه السلام :براى جان هاى خويش نصيبى از دنيا برگيريد ، بدين سان كه به هر چه از حلال ميل دارند _ چندان كه با جوانمردى بسازد و زياده روى در آن نباشد _ كاميابشان كنيد . و از اين كاميابى ، براى كار دين يارى جوييد ؛ كه همانا روايت شده است: «از ما نيست آن كه دنيايش را براى دينش رها كند ، يا دينش را براى دنيايش واگذارَد» .

امام كاظم عليه السلام :«مرد را سزاوار است كه بر خانواده اش چندان گشاده دست باشد كه مرگش را آرزو نكنند» . و اين آيه را تلاوت فرمود : « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِى مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا » «و طعام را با اين كه دوست مى دارند ، به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» . [و در توضيح آن فرمود: ]اسير ، خانواده مرد است ، مرد را روا است كه هر گاه نعمتش افزون گشت ، بر اسيران خود بيش تر گشاده دستى كند .

امام كاظم عليه السلام :هر آينه نان خورانِ مَرد ، اسيران اويند ؛ پس هر كه خداوند به او نعمت بخشيده ، بر اسيرانش گشاده دستى كند ، كه اگر چنين نكند ، زود است آن نعمت تباه گردد .

امام رضا عليه السلام :بر آن كه از نعمت برخوردار است ، واجب است بر خانواده اش گشاده دستى كند .

.

ص: 346

5 / 1 _ 2التَّوازُنُ بَينَ الدَّخلِ وَالإِنفاقِالكتاب :«لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَ_هُ اللَّهُ لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَآ ءَاتَ_هَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا . (1) »

الحديث :مكارم الأخلاق عن معاوية بن وهب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَكونُ قَد غَنِيَ دَهرَهُ ولَهُ مالٌ وهَيئَةٌ في لِباسِهِ ونَخوَةٌ ، ثُمَّ يَذهَبُ مالُهُ ويَتَغَيَّرُ حالُهُ ، فَيَكرَهُ أن يَشمَتَ بِهِ عَدُوٌّ ، فَيَتَكَلَّفُ ما يَتَهَيَّأُ بِهِ؟ فَقالَ : «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَ_هُ اللَّهُ» عَلى قَدرِ حالِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ أخَذَ عَنِ اللّهِ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ أدَبا حَسَنا : إذا وَسَّعَ عَلَيهِ وَسَّعَ عَلى نَفسِهِ ، وإذا أمسَكَ عَلَيهِ أمسَكَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مِن أخلاقِ المُؤمِنِ : الإِنفاقُ عَلى قَدرِ الإِقتارِ ، وَالتَّوَسُّعُ عَلى قَدرِ التَّوَسُّعِ ، وإنصافُ النّاسِ ، وَابتِداؤُهُ إيّاهُم بِالسَّلامِ عَلَيهِم . (4)

.


1- .الطلاق : 7 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 250 / 744 ، بحار الأنوار : 79 / 313 / 24 .
3- .شُعب الإيمان : 5 / 259 / 6591 ، كنز العمّال : 6 / 348 / 15998 نقلاً عن حلية الأولياء وكلاهما عن ابن عمر .
4- .الكافي : 2 / 241 / 36 عن أبي حمزة ، تحف العقول : 282 ، بحار الأنوار : 67 / 361 / 65 .

ص: 347

5 / 1 _ 2 تعادل ميان درآمد و بخشش

5 / 1 - 2تعادل ميان درآمد و بخششقرآن:«فراخ دست از فراخ دستىِ خود هزينه كند؛ و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آن چه خداوند به او داده است ، هزينه كند. خدا هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه ]آن چه به او داده است. خداوند پس از سختى و دشوارى ، آسانى و فراخى پديد خواهد آورد .»

حديث:مكارم الأخلاق از معاوية بن وهب :به امام صادق عليه السلام گفتم: «[رأى شما چيست درباره ]مردى كه روزگارش را با توانگرى به سر مى برد و داراى ثروت و جامه چشمگير است و به خود مى نازد ؛ سپس ثروتش از كف مى رود و حال و روزش دگرگون مى شود ؛ و دوست نمى دارد كه دشمن وى را سرزنش كند ، پس خود را به صورت ثروتمندان بيارايد؟» امام فرمود : «فراخ دست از فراخ دستى خود هزينه كند ؛ و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آن چه خداوند به او داده است ، هزينه كند» ؛ هر كس به فراخورِ حال خويش» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه مؤمن از خداوند سبحان و تعالى _ ادبى نيكو برگرفته است: چون بر او فراخ گيرد ، او هم بر خويش گشاه دستى كند ؛ و چون بر او تنگ گيرد ، او هم [بر خود] تنگ گيرانه رفتار كند .

امام زين العابدين عليه السلام :از خوى هاى مؤمن است: بخشش به فراخور [گشاده روزى و ]تنگ روزى ؛ گشاده دستى به تناسب گشاده روزى ؛ با مردم داد ورزيدن ؛ و پيشى جستن از ديگران براى سلام دادن .

.

ص: 348

الإمام الصادق عليه السلام :إذا جادَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ عَلَيكُم فَجودوا ، وإذا أمسَكَ عَنكُم فَأَمسِكوا ، ولا تُجاوِدُوا اللّهَ ؛ فَهُوَ الأَجوَدُ . (1)

عنه عليه السلام_ في جَوابِ سَماعَةَ وقَد سَأَلَهُ عَن وُجوبِ الزَّكاةِ عَلى مَن يَملِكُ بَعضَ نَفَقَتِهِ _: رُبَّ فَقيرٍ أسرَفُ مِن غَنِيٍّ . فَقُلتُ : كَيفَ يَكونُ الفَقيرُ أسرَفَ مِنَ الغَنِيِّ ؟ فَقالَ : إنَّ الغَنِيَّ يُنفِقُ مِمّا اُوتِيَ ، وَالفَقيرَ يُنفِقُ مِن غَيرِ ما اُوتِيَ . (2)

الكافي عن أبوبصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يَخرُجُ الرَّجُلُ مَعَ قَومٍ مَياسيرَ وهُوَ أقَلُّهُم شَيئا ، فَيُخرِجُ القَومُ النَّفَقَةَ ولا يَقدِرُ هُوَ أن يُخرِجَ مِثلَ ما أخرَجوا ، فَقالَ : ما اُحِبُّ أن يُذِلَّ نَفسَهُ ، لِيَخرُج مَعَ مَن هُوَ مِثلُهُ . (3)

5 / 1 _ 3رِعايَةُ الأَولَوِيّاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ أحَدُكُم فَقيرا فَليَبدَأ بِنَفسِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى عِيالِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى قَرابَتِهِ أو عَلى ذي رَحِمِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَهاهُنا وهاهُنا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ دينارٍ يُنفِقُهُ الرَّجُلُ : دينارٌ يُنفِقُهُ عَلى عِيالِهِ ، ودينارٌ يُنفِقُهُ الرَّجُلُ عَلى دابَّتِهِ في سَبيلِ اللّهِ ، ودينارٌ يُنفِقُهُ عَلى أصحابِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 54 / 11 عن رفاعة .
2- .الكافي : 3 / 562 / 11 عن سماعة .
3- .الكافي : 4 / 287 / 8 .
4- .سنن النسائي: 7/304، صحيح مسلم: 2/693/41، السنن الكبرى: 10/521/21439 وح21538 كلّها عن جابر نحوه، كنز العمّال : 6/396/16230 وراجع مسند ابن حنبل : 5 / 164 / 14991 .
5- .صحيح مسلم : 2 / 692 / 38 ، سنن الترمذي : 4 / 344 / 1966 ، سنن ابن ماجة : 2 / 922 / 2760 وفيه «على فرس» بدل «على دابّته» ، مسند ابن حنبل : 8/324/22443، الأدب المفرد : 225/748 كلّها عن ثوبان ، كنز العمّال : 6 / 428 / 16396 .

ص: 349

5 / 1 _ 3 در نظر گرفتن اولويّت ها

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند _ تبارك و تعالى _ بر شما كرم ورزيد ، شما هم كرم كنيد ؛ و چون بر شما تنگ گرفت ، شما نيز تنگ گيريد ؛ و در بخشندگى از خداى پيشى مگيريد ، كه او بخشنده ترين است .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ سَماعه كه از وى درباره وجوب زكات بر كسى كه بخشى از هزينه اش را تأمين تواند كرد ، سؤال كرده بود _: «بسا فقيرى كه از توانگر اسراف كارتر باشد» . گفتم: «چگونه فقير از توانگر اسراف كارتر تواند بود؟» فرمود: «توانگر از آن چه به وى عطا شده ، خرج مى كند ؛ و فقير از آن چه به وى عطا نشده هزينه مى نمايد!»

الكافى از ابوبصير :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مردى با گروهى توانگر همراه مى شود كه از همه ايشان دارايى اش كم تر است . آنان چندان هزينه مى كنند كه او نمى تواند» . فرمود: «دوست نمى دارم كه وى خود را خوار كند ؛ پس بايد همراه كسى بيرون شود كه همانند خود او است» .

5 / 1 - 3در نظر گرفتن اولويّت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما كه فقير است ، نخست به خود بپردازد ؛ اگر مالى افزون آمد ، به خانواده اش دهد ؛ اگر بيشينه اى مانْد ، به خويشاوندان يا پيوستگانش پردازد ؛ و اگر باز هم ماند ، اين سو و آن سو هزينه كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين مالى كه مرد هزينه مى كند ، چنين است: مالى كه به مصرف خانواده خود مى رساند ؛ آن چه هزينه چهارپاى خويش مى كند تا با آن در راه خدا تلاش كند ؛ و مالى كه در مسير خداوند ، براى دوستانش هزينه مى كند .

.

ص: 350

مستدرك الوسائل عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُنَبِّئُكُم بِخَمسَةِ دَنانيرَ بِأَحسَنِها وأفضَلِها ؟ قالوا : بَلى . قالَ : أفضَلُ الخَمسَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدَتِكَ ، وأفضَلُ الأَربَعَةِ: الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدِكَ ، وأفضَلُ الثَّلاثَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى نَفسِكَ وأهلِكَ ، وأفضَلُ الدّينارَينِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى قَرابَتِكَ ، وأخَسُّها وأقَلُّها أجرا : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :أتى رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِدينارَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ والِدانِ أو أحَدُهُما ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى والِدَيكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، قالَ : قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ وَلَدٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ عليه السلام : فَاذهَب فَأَنفِقهُما عَلى وَلَدِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ آخَرانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ زَوجَةٌ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أنفِقهُما عَلى زَوجَتِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ وفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ خادِمٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى خادِمِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ مِن أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وهذِهِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : اِحمِلهُما وَاعلَم بِأَنَّهُما لَيسا بِأَفضَلِ دينارَيكَ . (2)

.


1- .مستدرك الوسائل : 7 / 241 / 8141 نقلاً عن ابن أبي جمهور في درر اللآلي .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 171 / 330 عن أبي الحسين الرازي ، عوالي اللآلي : 3 / 195 / 10 .

ص: 351

مستدرك الوسائل از اَنَس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «آيا آگهى تان دهم كه از پنج دينار ، كدام نيكوتر و برتر است؟» گفتند : «آرى» . فرمود : «برترينِ پنج دينار ، آن است كه براى مادر خويش هزينه كنى ؛ و از چهار دينار باقى مانده ، آن كه هزينه پدرت سازى ؛ و از سه دينار ، آن كه براى خود و خانواده ات مصرف نمايى ؛ و از دو دينار ، آن كه به مصرف خويشاوندانت رسانى ؛ و فروترين و كم پاداش ترين دينار آن است كه براى خدا انفاق كنى» .

امام رضا عليه السلام :مردى دو دينار نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو را در راه خدا هزينه كنم» . فرمود: «آيا پدر و مادرت يا يكى از آن دو زنده اند؟» گفت: «آرى» . فرمود: «روانه شو و آن دو دينار را براى آنان هزينه كن ، كه تو را بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و چنان كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «آن كار را كردم . اكنون مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا صرف كنم» . فرمود: «آيا فرزند دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «برو و آن دو دينار را براى فرزندت هزينه كن ؛ كه آن ، تو را بهتر از اين است كه در راه خدا انفاق ورزى» . پس بازگشت و چنان كرد . سپس دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار نيز كردم . اين دو دينار ديگر است كه مى خواهم در راه خدا انفاق كنم» . فرمود : «آيا همسر دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «آن دو را براى همسرت مصرف كن ؛ كه برايت بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و همان كار كرد . ديگر بار دو دينار نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار كردم . اين دو دينار را خواهم كه در راه خدا مصرف كنم» . فرمود: «آيا خدمتكار دارى؟» گفت : «آرى» . فرمود: «برو و آن دو دينار را براى خدمتكارت هزينه كن ؛ كه اين تو را بهتر از صرف كردن در راه خدا است» . پس آن مرد چنين كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا به مصرف رسانم» . فرمود: «چنين كن ؛ و بدان كه اين دو دينار برترين دينارهايت نيستند» .

.

ص: 352

الكافي عن أحدهما عليهماالسلام :لاتوجِب عَلى نَفسِكَ الحُقوقَ ، وَاصبِر عَلَى النَّوائِبِ ، ولا تَدخُل في شَيءٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لِأَخيكَ . (1)

الكافي عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدخُل لِأَخيكَ في أمرٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ . قالَ ابنُ سِنانٍ : [ يَعني ] (2) يَكونُ عَلَى الرَّجُلِ دَينٌ كَثيرٌ ، ولَكَ مالٌ فَتُؤَدّي عَنهُ ؛ فَيَذهَبُ مالُكَ ولا تَكونُ قَضَيتَ عَنهُ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :لاتَبذُل لاِءِخوانِكَ مِن نَفسِكَ ما ضَرُّهُ عَلَيكَ أكثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم . (4)

5 / 1 _ 4رِعايَةُ مُقتَضَياتِ الزَّمانِمكارم الأخلاق عن سفيان الثوريّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أنتَ تَروي أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ الخَشِنَ ، وأنتَ تَلبَسُ القوهِيَّ وَالمَروِيَّ؟! قالَ : وَيحَكَ! إنَّ عَلِيَّ بنَ أبيطالِبٍ عليه السلام كانَ في زَمانِ ضيقٍ ، فَإِذَا اتَّسَعَ الزَّمانُ فَأَبرارُ الزَّمانِ أولى بِهِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 33 / 3 عن الحسن بن عليّ الجرجاني عمّن حدّثه .
2- .أثبتنا ما بين المعقوفين من «مشكاة الأنوار» .
3- .الكافي : 4 / 32 / 1 ، مشكاة الأنوار : 329 / 1042 عن محمّد بن سنان .
4- .الكافي : 4 / 32 / 2 عن إبراهيم بن محمّد الأشعري عمّن سمع .
5- .مكارم الأخلاق : 1 / 218 / 642 ، رجال الكشّي : 2 / 690 / 739 عن سفيان بن عيينة نحوه ، بحار الأنوار : 47 / 62 .

ص: 353

5 / 1 _ 4 در نظر گرفتن ويژگى هاى زمانى

الكافى از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام :كارى مكن كه حقوق ديگران بر عهده تو افتد ؛ و بر بلاهاى بزرگ شكيبا باش ؛ و در كارى وارد نشو كه زيان آن براى خودت ، بيشتر از سود آن براى برادر [ايمانى] اَت باشد .

الكافى از محمّد بن سنان از حذيفة بن منصور از امام صادق عليه السلام :«براى برادر [ايمانى]اَت در كارى وارد مشو كه زيانش براى تو بيشتر از سودش براى وى باشد» . ابن سنان گفت: «يعنى مردى را بدهىِ سنگين است و تو با مال خويش بخشى از بدهى او را مى پردازى ؛ بدين سان ، هم مال تو از دست مى رود و هم نمى توانى تمام بدهى او را بپردازى» .

امام كاظم عليه السلام :براى برادران [ايمانى]اَت از خود چندان مايه مگذار كه زيان آن برايت بيشتر از سودش براى ايشان باشد .

5 / 1 - 4در نظر گرفتن ويژگى هاى زمانىمكارم الأخلاق از سفيان ثورى :به امام صادق عليه السلام گفتم: «شما روايت مى فرمايى كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام جامه خشن مى پوشيد ، حال آن كه خود جامه قوهى و مَروى [= جامه هاى لطيف] مى پوشى!» فرمود : «واى بر تو! همانا علىّ بن ابى طالب عليه السلام در روزگار تنگنا بود . هر گاه روزگار گشايش رسد ، نيكانِ روزگار براى بهره بردن از آن گشايش شايسته ترند» .

.

ص: 354

دعائم الإسلام :إنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلَيهِ [ أيِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ]فَرَأى عَلَيهِ ثِيابا رَفيعَةً ، فَقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أنتَ تُحَدِّثُنا عَن عَلِيٍّ عليه السلامأنَّهُ كانَ يَلبَسُ الخَشِنَ مِنَ الثِّيابِ وَالكَرابيسِ ، وأنتَ تَلبَس القوهِيَّ وَالمَروِيَّ؟! فَقالَ : وَيحَكَ يا سُفيانُ ، إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ في زَمَنِ ضيقٍ ، وإنَّ اللّهَ قَد وَسَّعَ عَلَينا ، ويُستَحَبُّ لِمَن وَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِ أن يُرى أثَرُ ذلِكَ عَلَيهِ . (1)

مطالب السؤول عن سفيان الثوريّ :دَخَلتُ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وعَلَيهِ جُبَّةُ خَزٍّ دَكناءُ وكِساءُ خَزٍّ ، فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَيهِ تَعَجُّبا ، فَقالَ لي : يا ثَورِيُّ ، ما لَكَ تَنظُرُ إلَينا؟ لَعَلَّكَ تَعجَبُ مِمّا تَرى ! فَقُلتُ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَيسَ هذا مِن لِباسِكَ ولا لِباسِ آبائِكَ ! قالَ : يا ثَورِيُّ ، كانَ ذلِكَ زَمانَ افتِقارٍ وإقتارٍ ، وكانوا يَعمَلونَ عَلى قَدرِ إقتارِهِ وَافتِقارِهِ ، وهذا زَمانٌ قَد أسبَلَ كُلُّ شَيءٍ عَزالِيَهُ . ثُمَّ حَسَرَ رُدنَ جُبَّتِهِ ، فَإِذا تَحتَها جُبَّةُ صوفٍ بَيضاءُ يَقصُرُ الذَّيلُ عَنِ الذَّيلِ وَالرُّدنُ عَنِ الرُّدنِ ، وقالَ : يا ثَورِيُّ ، لَبِسنا هذا للّهِِ وهذا لَكُم ، فَما كانَ للّهِِ أخفَيناهُ ، وما كانَ لَكُم أبدَيناهُ . (2)

الكافي عن حمّاد بن عثمان :حَضَرتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ! ذَكَرتَ أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ الخَشِنَ ؛ يَلبَسُ القَميصَ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ وما أشبَهَ ذلِكَ ، ونَرى عَلَيكَ اللِّباسَ الجَديدَ ! فَقالَ لَهُ : إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ ذلِكَ في زَمانٍ لا يُنكَرُ (عَلَيهِ) ، ولَو لَبِسَ مِثلَ ذلِكَ اليَومَ شُهِرَ بِهِ ؛ فَخَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ ، غَيرَ أنَّ قائِمَنا أهلَ البَيتِ عليهم السلام إذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وسارَ بِسيرَةِ عَلِيٍّ عليه السلام . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 155 / 550 .
2- .مطالب السؤول : 82 ؛ بحار الأنوار : 47 / 221 / 7 .
3- .الكافي : 1 / 411 / 4 وج 6 / 444 / 15 وفيه «الجيّد» بدل «الجديد» ، بحار الأنوار : 40/336/ 18 و ج 47 / 54 / 92 .

ص: 355

دعائم الإسلام:سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلام درآمد و او را در جامه اى گرانبها ديد و گفت: «اى زاده رسول خدا! براى ما روايت مى كنى كه على عليه السلامجامه خشن و كرباس مى پوشيد ؛ و خود جامه قوهى و مروى [= جامه هاى لطيف ]مى پوشى!» امام فرمود: «واى بر تو اى سفيان! همانا على عليه السلام در زمانه تنگنا به سر مى برد ، حال آن كه خداوند به ما گشايش عطا فرموده ؛ و آن را كه خداوند به وى گشايش بخشيده ، روا است كه اثر اين گشايش در زندگى اش ديده شود .

مطالب السؤول از سفيان ثورى :نزد جعفر بن محمد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه اى از خز سياه و نيز جامه اى از خز بر تن دارد . با شگفتى به او نگريستم . به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين ]مى نگرى؟ شايد از آن چه مى بينى ، تعجّب مى كنى!» گفتم: «اى زاده رسول خدا! اين نه جامه تو است و نه جامه پدرانت!» فرمود: «اى ثورى! آن روزگار ، زمانه فقر و تنگدستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل مى كردند . و امروز ، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى شود» . سپس رو جامه اش را كنار زد ؛ زير آن جامه اى از پشم سفيد بر تن داشت كه نه پايينِ آن به تركيب بود و نه آستينش به اندازه . پس فرمود: «اى ثورى! اين را براى خدا مى پوشيم و آن را براى شما . اين را كه براى خدا مى پوشيم ، مى پوشانيم ؛ و آن را كه براى شما مى پوشيم ، آشكار مى كنيم» .

الكافى از حمّاد بن عثمان :نزد امام صادق عليه السلام حضور داشتم كه مردى به وى گفت: «خدايت سامان دهاد! ياد كرده بودى كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام جامه درشت مى پوشيد و پيراهنى چهار درهمى داشت و از اين قبيل . و اينك جامه نو بر تن تو مى بينيم!» . امام به وى فرمود: «هر آينه علىّ بن ابى طالب عليه السلام آن جامه را در روزگارى مى پوشيد كه پوشيدنش ناپسند جلوه نمى كرد ؛ و اگر در آن روزگار جامه اى چنين مى پوشيد ، انگشت نما مى شد . پس بهترين جامه براى هر روزگار ، جامه مردم همان زمان است . البتّه قائمِ خاندان ما آن گاه كه برپاى شود ، جامه على عليه السلام را خواهد پوشيد و به گونه او زندگى خواهد كرد» .

.

ص: 356

رجال الكشّي عن أحمد بن عمر:سَمِعتُ بَعضَ أصحابِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاميُحَدِّثُ: أنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاموعَلَيهِ ثِيابٌ جِيادٌ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، إنَّ آباءَكَ لَم يَكونوا يَلبَسونَ مِثلَ هذِهِ الثِّيابِ! فَقالَ لَهُ : إنَّ آبائي عليهم السلامكانوا في زَمانٍ مُقفِرٍ مُقتِرٍ ، وهذا زَمانٌ قَد أرخَتِ الدُّنيا عَزالِيَها ، فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُهُم . (1)

الإمام الرّضا عليه السلام :إنَّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِيَّ يُحِبّونَ أن أجلِسَ عَلَى اللُّبودِ وألبَسَ الخَشِنَ ، ولَيسَ يَتَحَمَّلُ الزَّمانُ ذلِكَ . (2)

5 / 1 _ 5تَخفيفُ المَؤونَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُكُم أحسَنُكُم أخلاقا ، وأخَفُّكُم مَؤونَةً ، وأخفَضُكُم لِأَهلِهِ . (3)

.


1- .رجال الكشّي : 2 / 691 / 740 ، بحار الأنوار : 47 / 354 / 63 وج 79 / 315 / 27 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 220 / 748 عن محمّد بن عيسى عمّن أخبره ، بحار الأنوار : 79 / 309 / 13 .
3- .مستدرك الوسائل : 8 / 448 / 9963 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق .

ص: 357

5 / 1 _ 5 سبكبارى

رجال الكشّي از احمد بن عمر :يكى از ياران امام صادق عليه السلام را شنيدم كه مى گفت: «سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلامآمد كه جامه اى فاخر بر تن داشت . گفت: اى ابوعبداللّه ! پدرانت همانند اين جامه را بر تن نمى كردند! امام به وى فرمود: همانا پدران من در روزگار فقر و تنگدستى زندگى مى كردند ، حال آن كه امروز زمانه گشايش و فراخى است ؛ و شايسته ترين كسان براى بهره مندى از اين گشايش ، نيكان اين زمانه اند » .

امام رضا عليه السلام :دوستان ناتوانم دوست مى دارند كه من بر پلاس بنشينم و جامه درشت بپوشم ؛ امّا اين روزگار گنجايش چنين كارى را ندارد .

5 / 1 - 5سبكبارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيك ترينانِ شما آنانند كه خُلقشان نيك تر باشد ، سبكبارتر باشند ، و زندگى را بر خانواده خويش آسان تر گيرند .

.

ص: 358

التمحيص :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : لا يَكمُلُ المُؤمِنُ إيمانُهُ حَتّى يَحتَوِيَ عَلى مِائَةٍ وثَلاثِ خِصالٍ ؛ فِعلٍ وعَمَلٍ ونِيَّةٍ ، وظاهِرٍ وباطِنٍ . فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا رَسولَ اللّهِ ، ما يَكونُ المِائَةُ وثَلاثُ خِصالٍ ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ : ... لا يَأتي بِما يَشتَهي ؛ الفَقرُ شِعارُهُ ، وَالصَّبرُ دِثارُهُ ؛ (1) قَليلُ المَؤونَةِ ، كَثيرُ المَعونَةِ ، كَثيرُ الصِّيامِ ... . (2)

إرشاد القلوب_ في لَيلَةِ المِعراجِ _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، وعِزَّتي وجَلالي ، ما مِن عَبدٍ ضَمِنَ لي بِأَربَعِ خِصالٍ إلاّ أدخَلتُهُ الجَنَّةَ : يَطوي لِسانَهُ فَلا يَفتَحُهُ إلاّ بِما يَعنيهِ ، ويَحفَظُ قَلبَهُ مِنَ الوَسواسِ ، ويَحفَظُ عِلمي ونَظَري إلَيهِ ، ويَكونُ قُرَّةُ عَينَيهِ الجوعَ . يا أحمَدُ ، لَو ذُقتَ حَلاوَةَ الجوعِ وَالصَّمتِ وَالخَلوَةِ ، وما وَرِثوا مِنها ! قالَ : يا رَبِّ ، ما ميراثُ الجوعِ ؟ قالَ : الحِكمَةُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ ، وَالحُزنُ الدّائِمُ ، وخِفَّةُ المَؤونَةِ بَينَ النّاسِ ، وقَولُ الحَقِّ ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِجابِرٍ _: اِعلَم يا جابِرُ، أنَّ أهلَ التَّقوى أيسَرُ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم لَكَ مَعونَةً . (4)

.


1- .في الطبعة المعتمدة: «ثاره»، والصحيح ما أثبتناه كما في بعض النسخ .
2- .التمحيص : 74 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 310 / 45 .
3- .إرشاد القلوب : 200 ، بحار الأنوار : 77 / 22 / 6 .
4- .الكافي : 2 / 133 / 16 ، بحار الأنوار : 73 / 36 / 17 ؛ البداية والنهاية : 9 / 310 .

ص: 359

التمحيص :روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «ايمانِ مؤمن كمال نمى پذيرد ، مگر آن كه صد و سه ويژگى داشته باشد ، [هم] در كار و رفتار و [هم ]در نيّت ، [خواه] در ظاهر و [خواه] در باطن» . اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: «اى رسول خدا! آن صد و سه ويژگى چيستند؟» پيامبر فرمود : «اى على! از ويژگى هاى مؤمنان چنين است: . . . به هر چه دلش بخواهد روى نمى آورد ؛ فقر نشانه او است ؛ صبر جامه او است ؛ سبكبار است ؛ به ديگران بسيار يارى مى رسانَد ؛ و فراوان روزه مى گيرد .

ارشاد القلوب_ درباره شب معراج _: خداى _ تعالى _ فرمود: « . . . اى احمد! به سرافرازى و شكوهم سوگند! هيچ بنده اى نيست كه بهره ورى از چهار ويژگى را به من تعهّد كند و من او را به بهشت نبرم : زبانش را درهم مى پيچد و جز براى سخنى بايسته نمى گشايد ؛ قلبش را از وسواس نگاه مى دارد ؛ دانش و نظرداشت من به خودش را مى پوشانَد [= سِرپوش است] ؛ و گرسنگى ، خُنكاىِ چشمان او است . اى احمد! كاش شيرينىِ گرسنگى ، سكوت ، و تنهايى را مى چشيدى ؛ و آن چه را از آن به ميراث بردند [در مى يافتى]» . گفت: «اى پروردگار من! ميراثِ گرسنگى چيست؟» فرمود: «حكمت ؛ نگهداشتنِ قلب ؛ نزديكى به من ؛ اندوه هميشگى ؛ سبكبارى ميان مردم ؛ لب به حق گشودن ؛ و بى توجّهى به آسان يا سخت زيستن» .

امام باقر عليه السلام_ به جابر _: اى جابر! بدان كه تقواپيشگان سبكبارترين مردم دنيايند و بيش از همه يارى ات مى كنند .

.

ص: 360

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ أهلَ التَّقوى أخَفُّ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم مَعونَةً . (1)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ ، لا يُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ . (2)

من لا يحضره الفقيه :دَخَلَ الصّادِقُ عليه السلام الحَمّامَ فَقالَ لَهُ صاحِبُ الحَمّامِ : نُخليهِ لَكَ ؟ فَقالَ : لا ؛ إنَّ المُؤمِنَ خَفيفُ المَؤونَةِ . (3)

5 / 1 _ 6الإِنفاقُ في سَبيلِ اللّهِالكتاب :«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ . (4) »

«وَ أَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لاَ أَخَّرْتَنِى إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّ__لِحِينَ . (5) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفَ_عَةٌ وَ الْكَ_فِرُونَ هُمُ الظَّ__لِمُونَ . (6) »

«قُل لِّعِبَادِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ يُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خِلَ_لٌ . (7) »

.


1- .تحف العقول : 377 ، بحار الأنوار : 78 / 262 / 164 .
2- .الكافي : 2 / 241 / 38 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : 67 / 362 / 67 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 117 / 249 ، عوالي اللآلي : 4 / 13 / 28 .
4- .البقرة : 3 .
5- .المنافقون : 10 .
6- .البقرة : 254 .
7- .إبراهيم : 31 .

ص: 361

5 / 1 _ 6 انفاق در راه خدا

امام صادق عليه السلام :هر آينه تقواپيشگان كم هزينه ترين مردمِ روزگار و يارى ورزترينِ ايشانند .

امام صادق عليه السلام :مؤمن نيكيار است و سبكبار ؛ گذرانِ زندگى اش را خوب تدبير مى كند ؛ و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود .

من لايحضره الفقيه :امام صادق عليه السلام به گرمابه درآمد . صاحب گرمابه به او گفت: «گرمابه را برايت اختصاصى كنيم؟» فرمود: «نه! همانا مؤمن سبكبار است» .

5 / 1 - 6انفاق در راه خداقرآن:«[پرهيزگاران اينانند:] كسانى كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مى كنند و از آن چه روزى شان كرده ايم ، انفاق مى كنند .»

«و از آن چه شما را روزى كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه يكى از شما را مرگ فرا رسد ، پس گويد: «پروردگارا! چرا مرا تا سرآمدى نزديك بازپس نداشتى تا صدقه دهم و از نيكان و شايستگان باشم؟»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آن چه شما را روزى كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه داد و ستدى باشد و نه دوستى و شفاعتى؛ و كافران همان ستمكارانند .»

.

ص: 362

«ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ أَنفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَم نُبعَث لِجَمعِ المالِ ، ولكِن بُعِثنا لاِءِنفاقِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن . . . أنفَقَ مالاً جَمَعَهُ في غَيرِ مَعصِيَةٍ ، ورَحِمَ أهلَ الذِّلَةِ وَالمَسكَنَةِ ... طوبى لِمَن ذَلَّ في نَفسِهِ ، وطابَ كَسبُهُ ... طوبى لِمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن قَولِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : اِبنَ آدَمَ! مُلكي مُلكي ، ومالي مالي ، يا مِسكينُ! أينَ كُنتَ حَيثُ كانَ المُلكُ ولَم تَكُن؟! وهَل لَكَ إلاّ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَبقَيتَ؟! إمّا مَرحومٌ بِهِ وإمّا مُعاقَبٌ عَلَيهِ ، فَاعقِل أن لا يَكونَ مالُ غَيرِكَ أحَبَّ إلَيكَ مِن مالِكَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ العَبدُ : مالي مالي ، وإنَّما لَهُ مِن مالِهِ ثَلاثٌ : ما أكَلَ فَأَفنى ، أو لَبِسَ فَأَبلى ، أو أعطى فَاقتَنى ؛ وما سِوى ذلِكَ فَهُوَ ذاهِبٌ وتارِكُهُ لِلنّاسِ . (5)

.


1- .الحديد : 7 .
2- .مشكاة الأنوار : 321 / 1018 عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .السنن الكبرى : 4 / 306 / 7783 ، المعجم الكبير : 5 / 71 / 4615 و 4616 ، مسند الشهاب : 1 / 360 / 615 كلّها عن ركب المصري ، كنز العمّال : 15 / 917 / 43582 ؛ الأمالي للطوسي : 539 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 381 / 2661 كلاهما عن أبي ذرّ عنه صلى الله عليه و آله ، نهج البلاغة: الحكمة 123 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 81 / 268 / 27 .
4- .مصباح الشريعة : 300 ، بحار الأنوار : 71 / 356 / 17 .
5- .صحيح مسلم : 4/2273/4 ، مسند ابن حنبل : 3/299/8821 وص 386/9350 وفيهما «فأفنى» بدل «فاقتنى» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 6 / 358 / 16045 .

ص: 363

«به بندگان من كه ايمان آورده اند ، بگو نماز را بر پا دارند و از آن چه روزى شان كرده ايم ، نهان و آشكارا انفاق كنند ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه خريد و فروشى باشد و نه دوستى اى [كه در غير راه خدا باشد] .»

«به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و از آن چه شما را در آن ، جانشينِ [گذشتگان ]گردانيده ، انفاق كنيد؛ پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده اند ، مزدى بزرگ دارند» .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما نه براى گرد آوردنِ مال ، كه براى انفاقِ آن ، برانگيخته شده ايم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا آن را كه . . . انفاق كند مالى را كه بدون گناه فراهم آورده و بر ناتوانان و تنگدستان رحم آورَد . . . خوشا آن را كه در درون رام باشد و پيشه اش پاكيزه باشد . . . خوشا آن را كه به علم خويش عمل كند و افزونِ مالش را ببخشد و از سخنِ فراتر از اندازه خوددارى ورزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرمايد: «اى زاده آدم! اين مُلك از آنِ من است ؛ و اين مالْ مرا است . اى تنگدست! كجا بودى آن گاه كه اين مُلك بود و تو نبودى؟ و آيا از آنِ تو است چيزى جز آن چه مى خورى و از ميانش مى برى ، يا آن چه مى پوشى و پوسيده اش مى كنى ، يا آن چه صدقه مى دهى و جاويدش مى سازى؟ و براى آن ، يا از رحمت خدا نصيب مى برى و يا كيفر مى بينى . پس بينديش تا مالى كه از آنِ غير تو است ، برايت از مال خودت دوست داشتنى تر نباشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده مى گويد: «مال از آنِ من است» ، حال آن كه از آن مال سه چيز از آنِ او است: آن چه مى خورد و فانى مى كند ؛ آن چه مى پوشد و مى پوسانَد ؛ و آن چه مى بخشد و ذخيره مى سازد . و جز اين [بخش سوم] همه رفتنى است و آن چه از آن مانَد ، به ديگران مى رسد .

.

ص: 364

صحيح مسلم عن مطرّف عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَقرَأُ «أَلْهَ_ل_كُمُ التَّكَاثُرُ» ، قالَ : يَقولُ ابنُ آدَمَ : مالي مالي . (قالَ :) وهَل لَكَ يَابنَ آدَمَ مِن مالِكَ إلاّ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَمضَيتَ؟ ! (1)

سنن النسائي عن عبد اللّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّكُم مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ما مِنّا مِن أحَدٍ إلاّ مالُهُ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِ وارِثِهِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ مِنكُم مِن أحَدٍ إلاّ مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؛ مالُكَ ما قَدَّمتَ ، ومالُ وارِثِكَ ما أخَّرتَ . (2)

الأدب المفرد عن قيس بن عاصم السعديّ :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : هذا سَيِّدُ أهلِ الوَبَرِ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا المالُ الَّذي لَيسَ عَلَيَّ فيهِ تَبِعَةٌ مِن طالِبٍ ولا مِن ضَيفٍ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ : نِعمَ المالُ أربَعونَ ، وَالكَثرَةُ سِتّونَ ، ووَيلٌ لِأَصحابِ المِئينَ! إلاّ مَن أعطَى الكَريمَةَ ، ومَنَحَ الغَزيرَةَ ، ونَحَرَ السَّمينَةَ ؛ فَأَكَلَ وأطعَمَ القانِعَ وَالمُعتَرَّ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما أكرَمَ هذِهِ الأَخلاقَ! لا يُحَلُّ بِوادٍ أنَا فيهِ مِن كَثرَةِ نَعَمي . فَقالَ : كَيفَ تَصنَعُ بِالعَطِيَّةِ ؟ قُلتُ : اُعطِي البَكرَ واُعطِي النّابَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي المَنيحَةِ (3) ؟ قالَ : إنّي لَأَمنَحُ المِائَةَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي الطَّروقَةِ ؟ قالَ : يَغدُو النّاسُ بِحِبالِهِم ، ولا يوزَعُ رَجُلٌ مِن جَمَلٍ يَختَطِمُهُ ، فَيُمسِكَ ما بَدا لَهُ ، حَتّى يَكونَ هُوَ يَرُدُّهُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَمالُكَ أحَبُّ إلَيكَ أم مَواليكَ ؟ (قالَ : مالي) . قالَ : فَإِنَّما لَكَ مِن مالِكَ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو أعطَيتَ فَأَمضَيتَ ، وسائِرُهُ لِمَواليكَ . فَقُلتُ : لا جَرَمَ ، لَئِن رَجَعتُ لاَُقِلَّنَّ عَدَدَها . (4)

.


1- .صحيح مسلم: 4/2273/3، سنن الترمذي: 4/572/2342 وج 5/447/3354، سنن النسائي: 6 / 238 ، مسند ابن حنبل : 5 / 498 / 16306 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 358 / 7913 ، كنز العمّال : 6 / 358 / 17046 .
2- .سنن النسائي : 6/237 ، الأدب المفرد : 57/153 ، مسند ابن حنبل : 2/23/3626 ، السنن الكبرى: 3 / 515 / 6509 ، حلية الأولياء : 4 / 129 ، كنز العمّال : 6 / 380 / 6149 وراجع الأمالي للطوسي: 519 / 1141 .
3- .ماده شتر يا ماده گوسفندى كه به كسى مى دهى تا از شيرش بهره گيرد و آن را به تو باز گردانَد .
4- .الأدب المفرد : 280 / 953 ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 709 / 6566 نحوه ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : 1 / 72 نحوه .

ص: 365

صحيح مسلم از مطرّف از پدرش :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم ؛ مشغول تلاوت اين آيه بود : «شما را افتخار بر يكديگر به افزونى ، سرگرم كرد» . فرمود : «زاده آدم مى گويد : مال از آنِ من است ؛ اى آدميزاد! آيا از مالت چيزى از آنِ تو است جز آن چه مى خورى و فانى مى سازى ؛ يا آن چه مى پوشى و مى پوسانى ؛ يا آن چه صدقه مى دهى و جارى مى سازى؟»

سنن النسائي از عبداللّه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «از شما كسى هست كه مالِ وارثش براى وى دوست داشتنى تر از مال خودش باشد؟» گفتند : «اى رسول خدا! از ما كسى نيست جز اين كه مال خودش براى وى دوست داشتنى تر از مال وارثش است» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «بدانيد كه از شما كسى نيست جز آن كه مال وارثش براى وى دوست داشتنى تر از مال خودش است ؛ [زيرا] مال تو آن است كه پيش مى اندازى [= پيش از مرگت انفاق مى كنى ]و مال وارثت آن است كه پس اندازى [= پس از خود بر جاى بگذارى]» .

الأدب المفرد از قيس بن عاصم سعدى :نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفتم . فرمود : «اين ، مهترِ باديه نشينان است» . گفتم: «اى رسول خدا! چيست آن مالى كه مرا در آن دنباله روى نيست ؛ نه جوينده اى و نه مهمانى؟» رسول خدا فرمود : «مال خوب ، چهل بخش است و افزون بر آن شصت بخش ؛ و واى بر دارندگان مالِ صدها بخشى ، مگر آن كه بخش گرامى مالش را بخشش كند ، افزونى را انفاق نمايد ، حيوان فربهش را قربانى نمايد ، و [هم] خود خورَد و [افراد ]قناعت پيشه و دريوزره گر را [نيز ]بخورانَد» . گفتم: «اى رسول خدا! چه خوش است اين اخلاق . در سرزمينى كه من ساكنم ، از فراوانىِ چهارپايانم جاى سكونت نمانده است» . فرمود: «چگونه بخشش مى كنى؟» گفتم : «شتر جوان را و [نيز] شتر سال دار را مى بخشم» . فرمود: «ماده شتر يا ميش را چگونه به بهره كشى مى دهى؟» گفت[اَم]: «صد [به صد] به بهره كشى مى دهم» . فرمود: «چگونه حيوان را براى باردارسازى مى دهى؟» گفت [اَم] : «مردم با ريسمان هاشان روانه مى شوند و كسى از شترى كه مهارش را گرفته ، بازداشته نمى شود ، پس او حيوانى را كه پيشش آيد مى گيرد ، خود ، مى بَرَد» . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مال تو برايت دوست داشتنى تر است يا مالِ اطرافيانت»؟ گفت [اَم]: «مال خودم» . فرمود : «جز اين نيست كه از مالت آن بخش از آن تو است كه مى خورى و فانى مى كنى ، يا مى بخشى و جارى مى سازى ؛ و باقيمانده اش از آنِ اطرافيان تو است» . پس گفتم: «بدين سان ، ناچار بايد پس از بازگشت ، تعداد آن ها را بكاهم» .

.

ص: 366

الإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في آخِرِ خُطبَتِهِ : طوبى لِمَن طابَ خُلُقُهُ ، وطَهُرَت سَجِيَّتُهُ ، وصَلُحَت سَريرَتُهُ ، وحَسُنَت عَلانِيَتُهُ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن قَولِهِ ، وأنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ . (1)

صحيح مسلم عن أبو سعيد الخدريّ :بَينَما نَحنُ في سَفَرٍ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، إذ جاءَ رَجُلٌ عَلى راحِلَةٍ لَهُ ، فَجَعَلَ يَصرِفُ بَصَرَهُ يَمينا وشِمالاً ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «مَن كانَ مَعَهُ فَضلُ ظَهرٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا ظَهرَ لَهُ ، ومَن كانَ لَهُ فَضلٌ مِن زادٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا زادَ لَهُ» . فَذَكَرَ مِن أصنافِ المالِ ما ذَكَرَ ، حَتّى رَأَينا أنَّهُ لا حَقَّ لِأَحَدٍ مِنّا في فَضلٍ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 144 / 1 عن أبي حمزة الثمالي ، الاختصاص : 228 ، أعلام الدين : 119 عن يحيى بن اُمّ الطويل نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 400 / 94 وج 75 / 30 / 22 .
2- .صحيح مسلم: 3/1354/18 ، سنن أبي داود: 2/125/1663 ، مسند ابن حنبل : 4 / 68/11293 ، السنن الكبرى : 4 / 305 / 7782 وج 10 / 5 / 19666 ، كنز العمّال : 6 / 711 / 17523 .

ص: 367

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در پايان خطبه اش مى فرمود: «خوشا آن را كه اخلاقش خوش ، سرشتش پاك ، باطنش بسامان ، و آشكارش نيك باشد ؛ افزونىِ مالش را انفاق كند ؛ از سخن زياده درگذرد ، و از درون خويش با مردم انصاف ورزد .

صحيح مسلم از ابوسعيد خدرى :در حال سفر با پيامبر صلى الله عليه و آلهبوديم كه مردى سوار بر مَركبى آمد و به سوى راست و چپ چشم گردانيد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «هر كس مَركبى افزون دارد ، به آن كه مركب ندارد برسانَد ؛ و هر كه توشه اى افزون دارد ، به آن كس كه توشه ندارد ، بدهد» . و از گونه هاى مال چندان ذكر كرد كه ما دريافتيم هيچ يك از ما را در مال افزونش حقّى نيست .

.

ص: 368

الإمام عليّ عليه السلام :ما قَدَّمتَ فَهُوَ لِلمالِكينَ ، وما أخَّرتَ فَهُوَ لِلوارِثينَ ، وما مَعَكَ فَما لَكَ عَلَيهِ سَبيلٌ سِوَى الغُرورِ بِهِ . كَم تَسعى في طَلَبِ الدُّنيا ؟! وكَم تَرعى ؟! أفَتُريدُ أن تُفقِرَ نَفسَكَ وتُغنِيَ غَيرَكَ ؟! (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى زِيادِ ابنِ أبيهِ _: فَدَعِ الإِسرافَ مُقتَصِدا ، وَاذكُر فِي اليَومِ غَدا ، وأمسِك مِنَ المالِ بِقَدرِ ضَرورَتِكَ ، وقَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِكَ . (2)

عنه عليه السلام:مَن آتاهُ اللّهُ مالاً فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ الأَسيرَ وَالعانِيَ ، وَليُعطِ مِنهُ الفَقيرَ وَالغارِمَ ، وَليَصبِر نَفسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ ابتِغاءَ الثَّوابِ ؛ فَإِنَّ فَوزا بِهذِهِ الخِصالِ شَرَفُ مَكارِمِ الدُّنيا ، ودَركُ فَضائِلِ الآخِرَةِ ، إن شاءَ اللّهُ . (3)

عنه عليه السلام :المالُ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ إلاّ ما قَدَّمَ مِنهُ . (4)

عنه عليه السلام :خَيرُ الأَموالِ ما أعانَ عَلَى المَكارِمِ . (5)

عنه عليه السلام :خَيرُ أموالِكَ ما وَقى عِرضَكَ . (6)

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما أورَثَكَ ذُخرا وذِكرا ، وأكسَبَكَ حَمدا وأجرا . (7)

عنه عليه السلام :خَيرُ مالِكَ ما أعانَكَ عَلى حاجَتِكَ . (8)

.


1- .مصباح الشريعة : 301 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 21 ، غرر الحكم : 6596 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 142 .
4- .غرر الحكم : 1957 .
5- .غرر الحكم : 4993 .
6- .غرر الحكم : 4958 .
7- .غرر الحكم : 3600 .
8- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .

ص: 369

امام على عليه السلام :مالى كه پيش از مرگ مصرف كرده اى ، از آنِ مالكان آن اموال شده است ؛ و مالى كه براى پس از مرگ مى نهى ، از آنِ وارثان خواهد شد ؛ و آن چه همراه تو است ، جز فريفتگى راهى به آن ندارى . چه مايه در پى دنيا مى كوشى؟ چه مايه [دنيا را ]مى چَرى؟ آيا مى خواهى خود را فقير و جز خودت را توانگر سازى؟

امام على عليه السلام_ در نامه اش به زياد بن اَبيه _: اسراف را رها كن و ميانه روى پيش گير ؛ امروز در انديشه فردايت باش ؛ از مال به اندازه ضرورت ، نگهدار و زياده آن را براى روز نيازمندى ات [ آخرت] روانه ساز [ انفاق كن] .

امام على عليه السلام :هر كس خداوند به او مالى دهد ، بايد آن را به خويشاوندان برساند ؛ مهمانى هاى نيكو دهد ؛ اسير و گرفتار را از بند برهانَد ؛ تنگدست و وامدار را بهره بخشد ؛ به اميد پاداش ، خويشتن را بر [اداى] حقوق و [تحمّل ]بلاهاى سخت صبور سازد ؛ كه هر آينه دستيابى به اين ويژگى ها ، بهره ور شدن از كرامت هاى دنيايى و فضيلت هاى آخرتى است ، اگر خداى خواهد!

امام على عليه السلام :مال مايه تباهى و گران جانىِ صاحب خود است ، مگر آن بخش كه [با انفاق] پيش فرستاده شود .

امام على عليه السلام :بهترين مال آن است كه ياريگرِ نيكى ها باشد .

امام على عليه السلام :بهترين مال تو آن است كه آبرويت را حفظ كند .

امام على عليه السلام :هر آينه بهترين مال آن است كه برايت اندوخته و ياد [نيك ]به جا نهد و سپاس و پاداش ارمغانت دهد .

امام على عليه السلام :بهترين مال تو آن است كه براى برآوردن نيازت يارى ات كند .

.

ص: 370

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما كَسَبَ ثَناءً وشُكرا ، وأوجَبَ ثَوابا وأجرا . (1)

عنه عليه السلام :أفضَلُ المالِ ما قَضَيتَ بِهِ الحُقوقَ . (2)

عنه عليه السلام :أنفَعُ المالِ ما قُضِيَ بِهِ الفَرضُ . (3)

عنه عليه السلام :دِرهَمٌ يَنفَعُ خَيرٌ مِن دينارٍ يَصرَعُ . (4)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ أحسَنُها أثَرا عَلَيكَ . (5)

عنه عليه السلام :أفضَلُ المالِ مَا استُرِقَّ بِهِ الأَحرارُ . (6)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ الرِّجالُ . (7)

عنه عليه السلام :إنَّ أفضَلَ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ حُرٌّ ، وَاستُحِقَّ بِهِ أجرٌ . (8)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الغِنى ما صينَ بِهِ العِرضُ . (9)

الإمام الحسين عليه السلام :مالُكَ إن يَكُن لَكَ كُنتَ لَهُ مُنفِقا ، فَلا تُبقِهِ بَعدَكَ فَيَكُن ذَخيرَةً لِغَيرِكَ ، وتَكونُ أنتَ المُطالَبَ بِهِ المَأخوذَ بِحِسابِهِ . وَاعلَم أنَّكَ لا تَبقى لَهُ ولا يَبقى عَلَيكَ ، فَكُلهُ قَبلَ أن يَأكُلَكَ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 3572 .
2- .غرر الحكم : 3250 .
3- .غرر الحكم : 3039 .
4- .غرر الحكم : 5120 .
5- .غرر الحكم : 3145 .
6- .غرر الحكم : 2953 .
7- .غرر الحكم : 2955 .
8- .غرر الحكم : 3601 .
9- .غرر الحكم : 3038 .
10- .أعلام الدين : 298 ، بحار الأنوار : 78 / 128 / 11 وراجع الدرّه الباهرة : 24 .

ص: 371

امام على عليه السلام :هر آينه بهترين مال آن است كه سپاس و ستايش به ارمغان آورَد و پاداش و مزد فراهم كند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه با آن ، حق ها را به جاى آورى .

امام على عليه السلام :سودبخش ترين مال آن است كه واجبى با آن ادا گردد .

امام على عليه السلام :درهمى كه سودمند افتد ، بهتر از دينارى است كه [انسان را ]بر زمين زند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه بهترين اثر را بر تو بر جاى گذارَد .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه آزادان با آن به بندِ [محبّت ]درآيند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه مردان با آن به بند درآيند .

امام على عليه السلام :هر آينه برترين مال آن است كه آزاده اى با آن به بندِ [دوستى و محبّت] افتد و سزاوارِ پاداش باشد .

امام على عليه السلام :برترين توانگرى آن است كه آبرويى با آن حفظ گردد .

امام حسين عليه السلام :مال تو اگر [به راستى] از آنِ تو باشد ، آن را انفاق مى كنى ؛ پس آن را براى پس از خود مگذار كه آن گاه اندوخته كسانى جز تو خواهد شد ، در حالى كه [در قيامت] بابت آن از تو پرس و جو خواهند كرد و حساب خواهند كشيد . و بدان كه نه تو براى مال باقى مى مانى و نه مال براى تو جاودان مى ماند ؛ پس پيش از آن كه او تو را بخورد ، تو او را بخور .

.

ص: 372

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ في بَني إسرائيلَ مَجاعَةٌ حَتّى نَبَشُوا المَوتى فَأَكَلوهُم ، فَنَبَشوا قَبرا فَوَجَدوا فيهِ لَوحا فيهِ مَكتوبٌ : أنَا فُلانٌ النَّبِيُّ ، يَنبُشُ قَبري حَبَشِيٌّ ، ما قَدَّمنا وَجَدناهُ ، وما أكَلنا رَبِحناهُ ، وما خَلَّفنا خَسِرناهُ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :سُئِلَ أبو ذَرٍّ : ما مالُكَ ؟ قالَ : عَمَلي ، قيلَ لَهُ : إنَّما نَسأَلُكَ عَنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ! فَقالَ : ما أصبَحَ فَلا أمسى ، وما أمسى فَلا أصبَحَ ؛ لَنا كُندوجٌ نَرفَعُ فيهِ خَيرَ مَتاعِنا ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : كُندوجُ المُؤمِنِ قَبرُهُ . (2)

5 / 1 _ 7القَصدالكتاب :«وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الاِقتِصادُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ المَعيشَةِ ، وَالتَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ نِصفُ العَقلِ ، وحُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ مُؤمِنا كَسَبَ طَيِّبا ، وأنفَقَ قَصدا ، وقَدَّمَ خَيرا . (5)

.


1- .الأمالي للصدوق : 704 / 965 عن الفضل بن أبي قرّة السمندي ، بحار الأنوار : 73 / 137 / 2 .
2- .الأمالي للطوسي : 702/1501 عن موسى بن بكر ، رجال الكشّي : 1 / 121 / 54 ، روضة الواعظين: 312 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 452 / 17 .
3- .الإسراء : 28 .
4- .شُعب الإيمان : 5/255/6568 ، مسند الشهاب : 1 / 55 / 33 وفيه «العيش» وكلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 49 / 5434 وراجع تاريخ بغداد : 12 / 11 / 6370 والفردوس : 1 / 122 / 420 .
5- .دعائم الإسلام : 2 / 66 / 184 .

ص: 373

5 / 1 _ 7 ميانه روى

امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل چنان قحطى افتاد كه مردگان را از خاك درآوردند و خوردند . پس گورى را شكافتند و در آن نبشته اى چنين يافتند : «من فلان پيامبرم كه گورم را سياهى خواهد شكافت . آن چه [براى قيامت انفاق كرديم و] پيش فرستاديم ، يافتيم ؛ آن چه خورديم بهره اش را برديم ؛ و آن چه باز نهاديم ، زيانش را ديديم .

امام كاظم عليه السلام :از ابوذر پرسيده شد : «مالت چيست؟» گفت: «عملِ من» . به او گفته شد: «مرادِ ما طلا و نقره است!» گفت: «طلا و نقره از صبحگاهان به شامگاهان نكشد و از شامگاهان به صبحگاهان! ما را خزانه اى است كه بهترين كالايمان را در آن مى گذاريم . از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه مى فرمود: خزانه مؤمن ، گورِ او است » .

5 / 1 - 7ميانه روىقرآن:«و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [= به گزاف و زياده روى بخشش مكن] كه نكوهيده و درمانده بنشينى .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در هزينه كردن ، نيمِ زندگى گذرانى است ؛ و دوستى ورزيدن با مردم ، نيمِ انديشه مندى ؛ و نيك پرسيدن ، نيمِ دانش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند رحمت آورَد مؤمنى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد و ميانه روانه انفاق كند و [براى خود] خير را پيش فرستد .

.

ص: 374

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا ، ما لَم يُخالِطهُ إسرافٌ أو مَخيلَةٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الاِقتِصادُ فِي المَعيشَةِ نِصفُ العَيشِ ؛ تُكفى نِصفَ النَّفَقَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ ، ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا مَنعَ ولا إسرافَ ، ولا بُخلَ ولا إتلافَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :التَّقديرُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ العَيشِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِقتِصادُ نِصفُ المَؤونَةِ . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لِيُنفِقِ الرَّجُلُ بِالقَصدِ وبُلغَةِ الكَفافِ ، ويُقَدِّم مِنهُ فَضلاً لاِخِرَتِهِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أبقى لِلنِّعمَةِ ، وأقرَبُ إلَى المَزيدِ مِنَ اللّهِ عز و جل ، وأنفَعُ فِي العافِيَةِ . (7)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَعونَةِ عَلى قَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاحجُبني عَنِ السَّرَفِ وَالاِزدِيادِ ، وقَوِّمني بِالبَذلِ وَالاِقتِصادِ ، وعَلِّمني حُسنَ التَّقديرِ ، وَاقبِضني بِلُطفِكَ عَنِ التَّبذيرِ . (8)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1192 / 3605 ، سنن النسائي : 5 / 79 وليس فيه «وتصدّقوا» ، مسند ابن حنبل : 2 / 600 / 6707 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، صحيح البخاري : 5 / 2181 وفيه «في غير إسراف» بدل «ما لم يخالطه إسراف» ، كنز العمّال : 6 / 644 / 17197 .
2- .شُعب الإيمان : 6 / 255 / 8061 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 916 / 43581 وفيه «يُبقي» بدل «تكفى» .
3- .الكافي : 2 / 122 / 3 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام وج 4 / 54 / 12 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: 46، الزهد للحسين بن سعيد: 55 / 148 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 75 / 126 / 25 وج 77 / 149 / 82 .
4- .عوالي اللآلي : 1 / 296 / 198 ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 2 .
5- .كنز الفوائد : 2 / 190 ، بحار الأنوار : 1 / 224 / 14 .
6- .غرر الحكم : 565 .
7- .الكافي : 4 / 52 / 1 عن بريد بن معاوية عن الإمام الباقر عليه السلام .
8- .الصحيفة السجّادية : 121 الدعاء 30 .

ص: 375

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و جامه پوشيد ، مادام كه با ريخت و پاش و خودپسندى درنياميزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در زندگى نيمِ گذرانِ زندگى است و نيمى از هزينه را برآورده مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه در گذران زندگى اش ميانه روى پيشه كند ، خداوند روزى اش مى دهد ؛ و هر كه ريخت و پاش كند ، خداى ناكامش مى گرداند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه تنگ گرفتن [پسنديده] است و نه ريخت و پاش ؛ نه تنگ چشمى و نه تباه كردنِ [اموال] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اندازه نگه داشتن در هزينه كردن ، نيمى از گذرانِ زندگى است .

امام على عليه السلام :ميانه روى ، نيمِ توشه زندگى است .

امام زين العابدين عليه السلام :انسان بايد با ميانه روى و تا حدّ كفايت ، انفاق كند و افزون مالش را براى آخرتش پيش فرستد ؛ كه اين بيشتر سبب پايدارى نعمت ؛ و نزديك تر به افزونىِ [قربِ] خداوند ؛ و سودمندتر براى آخرت است .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى وى در كمك خواهى براى پرداخت وام _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از ولخرجى و زياده روى دور كن و با بخشش و ميانه روى بر پا و استوارم دار و اندازه نگهداشتنِ نكو را به من بياموز و به لطف خويش از ريخت و پاش بازم دار .

.

ص: 376

الإمام الصادق عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: اِتَّقِ اللّهَ ، ولا تُسرِف ولا تَقتُر ، ولكِن بَينَ ذلِكَ قَواما ؛ إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإِسرافِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا (1) » . (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ : «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» _: اِتَّقِ اللّهَ ، ولا تُسرِف ولا تَقتُر ، وكُن بَينَ ذلِكَ قَواما ؛ إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإِسرافِ ، وقالَ اللّهُ «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» ، إنَّ اللّهَ لا يُعَذِّبُ عَلَى القَصدِ . (3)

عنه عليه السلام :عَلَّمَ اللّهُ عز و جل نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ، وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ مِنَ الذَّهَبِ ، فَكَرِهَ أن يَبيتَ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ؛ (4) » يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ، فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حُسِرتَ مِنَ المالِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل ، وإنَّ السَّرَفَ أمرٌ يُبغِضُهُ اللّهُ ، حَتّى طَرحَكَ النَّواةَ ؛ فَإِنَّها تَصلُحُ لِلشَّيءِ ، وحَتّى صَبَّكَ فَضلَ شَرابِكَ . (6)

.


1- .الإسراء : 26 .
2- .الكافي : 3 / 501 / 14 ، تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 56 وفيه «وكن» بدل «ولكن» وكلاهما عن عامر بن جذاعة ، بحار الأنوار : 75 / 302 / 3 .
3- .تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 55 عن عليّ بن جذاعة ، بحار الأنوار : 75 / 302 / 3 و 4 .
4- .الإسراء : 29 .
5- .الكافي : 5 / 67 / 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : 351 وفيه «رفيقا» بدل «رقيقا» و«خسرت» بدل «حسرت» ، بحار الأنوار : 47 / 235 / 22 وج 70 / 125 / 13 .
6- .الكافي: 4/52/2 ، الخصال : 10 / 36 ، ثواب الأعمال : 221/1 كلّها عن داود الرقّي ، بحار الأنوار: 71 / 346 / 10 .

ص: 377

امام صادق عليه السلام_ خطاب به مردى _: خداى را بپرهيز و نه اسراف كن و نه تنگ بگير ؛ بلكه راه ميانه را در پيش گير ؛ كه ريخت و پاش گونه اى اِسراف است . خداى فرموده است: «و هيچ گونه ريخت و پاش مكن» .

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى كه «به ريخت و پاش روى مياور» _: تقواى خداوند را پيشه كن و نه اسراف نماى و نه تنگ گير ؛ بلكه حد ميانه را نگاه دار ؛ زيرا ريخت و پاش از مصاديق اسراف است و خداوند فرموده است : «و به ريخت و پاش روى مياور .» هر آينه خداوند ، ميانه روى را مجازات نمى كند .

امام صادق عليه السلام :خداوند به پيامبرش عليه السلام آموخت كه چگونه انفاق كند ؛ و آن ، چنين بود : نزد وى قدرى طلا بود و او كراهت داشت كه [با اندوخته طلا ]شب را سپرى كند ؛ پس آن را صدقه داد . صبحگاهان در حالى برخاست كه نزد وى چيزى [براى صدقه دادن] نبود . نيازخواهى به سراغ وى آمد ، امّا پيامبر چيزى نداشت كه به او ببخشد . آن نيازخواه به سرزنش وى پرداخت و پيامبر كه رحم ورز و دل نازك بود ، اندوهگين شد كه چرا چيزى براى بخشيدن ندارد! آن گاه خداوند _ تعالى _ پيامبرش را با فرمان خويش ، چنين تأديب فرمود: «و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [= به گزاف و زياده روى بخشش مكن] كه نكوهيده و درمانده بنشينى» . [بدين سان ، به وى] مى فرمايد : مردم گاه از تو چيزى مى خواهند و عذرى از تو نمى پذيرند ؛ پس اگر همه مالى را كه دارى از پيش بخشيده باشى ، از مال تهيدست شده اى [و توانِ انفاق نخواهى داشت] .

امام صادق عليه السلام :هر آينه ميانه روى شيوه اى است كه خداوند آن را دوست مى دارد و زياده روى شيوه اى است كه خداى دشمنش مى شمارد ، حتّى اگر هسته خرمايى را دور افكنى ، زيرا آن هم به كارى مى آيد ؛ و حتّى اگر زياده آبِ آشاميدنى ات را بر زمين ريزى .

.

ص: 378

الكافي عن عبد الملك بن عمرو الأحول :تَلا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلامهذِهِ الآيَةَ «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (1) » ، قالَ : فَأَخَذَ قَبضَةً مِن حَصىً وقَبَضَها بِيَدِهِ فَقالَ : «هذَا الإِقتارُ الَّذي ذَكَرَهُ اللّهُ في كِتابِهِ» ، ثُمَّ قَبَضَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى كَفَّهُ كُلَّها ثُمَّ قالَ : «هذَا الإِسرافُ» ، ثُمَّ أخَذَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى بَعضَها وأمسَكَ بَعضَها وقالَ : «هذَا القَوامُ» . (2)

تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتَرَى اللّهَ أعطى مَن أعطى مِن كَرامَتِهِ عَلَيهِ ومَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَيهِ ؟! لا ، ولكِنَّ المالَ مالُ اللّهِ يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَدائِعَ ، وجَوَّزَ لَهُم أن يَأكُلوا قَصدا ، ويَشرَبوا قَصدا ، ويَلبَسوا قَصدا ، ويَنكِحوا قَصدا ، ويَركَبوا قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ويَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كانَ ما يَأكُلُ حَلالاً ، ويَشرَبُ حَلالاً ، ويَركَبُ حَلالاً ، ويَنكِحُ حَلالاً ؛ ومَن عَدا ذلِكَ كانَ عَلَيهِ حَراما . ثُمَّ قالَ : «وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ، (3) » أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِيَ فَرَسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ويَجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهما ، ويَشتَرِيَ جارِيَةً بِأَلفِ دينارٍ ويَجزيهِ جارِيَةٌ بِعِشرينَ دينارا؟! وقالَ : «وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ . (4) »

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .الكافي : 4 / 54 / 1 ، بحار الأنوار : 69 / 261 نقلاً عن تفسير مجمع البيان .
3- .الأعراف : 31 .
4- .تفسير العيّاشي : 2 / 13 / 23 ، بحار الأنوار : 75 / 305 / 6 وج 79 / 304 / 17 .

ص: 379

الكافى از عبدالملك بن عمرو احول :امام صادق عليه السلام اين آيه را برخواند : «و آنان كه چون هزينه كنند ، نه اسراف كنند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو ، به راه ميانه باشند» . [راوى ]گفت: «آن گاه ، امام مشتى سنگريزه را در چنگ فشرد و فرمود : اين همان تنگ گرفتن است كه خداوند در كتابش ذكر كرده است . سپس مشتى ديگر برگرفت و همه آن را واگشود و فرمود : اين اسراف است . پس از آن ، مشتى ديگر گرفت و قدرى از آن را گشود و قدرى را بسته نگاه داشت و فرمود: اين راه ميانه است » .

تفسير عياشى از اَبان بن تغلب :امام صادق عليه السلام فرمود: «آيا گمان مى كنى كه خداوند با كرامت خويش ، بعضى را مال بخشيده و برخى ديگر را خوار شمرده و مال را از آنان دريغ فرموده است؟! چنين نيست ؛ بلكه مال از آنِ خداوند است و آن را نزد انسان امانت مى نهد و آدميان را مجاز مى شمرد كه با ميانه روى ، بخورند و بياشامند و بپوشند و زناشويى كنند و سوارى گيرند و بيشتر از اين حد را به مؤمنان فقير ببخشند و نيازهاى آنان را برآورده سازند . آن كس كه چنين كند ، آن چه مى خورد و مى آشامد و سوار مى شود و به زناشويى مى گيرد ، حلال است ؛ و آن كس كه از اين حد بگذرد ، بهره ورى هايش حرام است» . سپس فرمود: «[خداوند فرموده است:] و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد . آيا گمان مى كنى خداوند انسان را در مالى كه به وى عطا فرموده ، امين شمرده كه اسبى به بهاى ده هزار درهم بخرد ، حال آن كه اسبى به قيمت بيست درهم براى او كفايت مى كند ؛ يا كنيزى به بهاى هزار دينار بخرد ، در حالى كه كنيزى بيست دينارى وى را بس است؟!» و [دوباره ]فرمود: «و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد» .

.

ص: 380

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (1) » _: القَوامُ هُوَ المَعروفُ ؛ «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَ_عَا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (2) » : عَلى قَدرِ عِيالِهِ ومَؤونَتِهِمُ الَّتي هِيَ صَلاحٌ لَهُ ولَهُم ؛ «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَآ ءَاتَ_هَا (3) » . (4)

الكافي عن عبد اللّه بن أبان :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ عليه السلامعَنِ النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : ما بَينَ المَكروهَينِ : الإِسرافِ وَالإِقتارِ . (5)

الخصال عن محمد بن عمرو بن سعيد عن بعض أصحابه :سَمِعتُ العَيّاشِيَّ وهُوَ يَقولُ : اِستَأذَنتُ الرِّضا عليه السلام فِي النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : بَينَ المَكروهَينِ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! لا وَاللّهِ ما أعرِفُ المَكروهَينِ . قالَ : فَقالَ : بَلى يَرحَمُكَ اللّهُ! أما تَعرِفُ أنَّ اللّهَ عز و جل كَرِهَ الإِسرافَ وكَرِهَ الإِقتارَ فَقالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» ؟! (6)

5 / 1 _ 8إظهارُ الغِنىالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَ كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ . (7) »

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .البقرة : 236 .
3- .الطلاق : 7 .
4- .الكافي : 4 / 56 / 8 عن محمّد بن سنان .
5- .الكافي : 4 / 55 / 2 .
6- .الخصال : 54 / 74 ، روضة الواعظين : 499 عن العبّاس ، بحار الأنوار : 71 / 347 / 11 .
7- .المائدة : 87 و 88 .

ص: 381

5 / 1 _ 8 ابرازِ توانگرى

امام كاظم عليه السلام_ در تفسير سخن خداى كه «ميان اين دو ، به راه ميانه باشند» _: راه ميانه يعنى پسنديده ، [همان گونه كه خداوند مى فرمايد:] «و به طور پسنديده بهره مندشان سازيد : فراخ دست به اندازه توان خود و تنگدست به اندازه توان خود ؛ كه [اين] سزاوارِ نيكوكاران است» ؛ [يعنى ]به فراخورِ حالِ خانواده اش و توشه اى كه در شأن وى و ايشان است ؛ «خداى هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه] آن چه به وى داده است» .

الكافى از عبداللّه بن ابان:از امام موسى كاظم عليه السلام درباره تأمين هزينه خانواده پرسيدم . فرمود: «بايد به گونه اى ميانِ دو روش ناپسندِ اسراف كارى و تنگ گيرى باشد» .

الخصال از محمّد بن عمرو بن سعيد از يكى از يارانش :از عيّاشى شنيدم كه مى گفت: «در تأمين هزينه خانواده ، از امام رضا عليه السلام راه مُجاز را پرسيدم . فرمود : راهى ميانه دو روش ناپسند » گفت: «گفتم: فدايت شوم! به خداى سوگند كه من آن دو روش ناپسند را نمى شناسم . فرمود: چرا ؛ مى شناسى _ خدايت رحمت كناد! _ آيا نمى دانى كه خداوند از اسراف كارى و تنگ گيرى بيزارى جُسته و فرموده است : «آنان كه چون انفاق كنند ، نه اسراف ورزند و نه تنگ گيرند ، بلكه راهى ميانه در پيش گيرند» » .

5 / 1 - 8ابرازِ توانگرىقرآن:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خدا براى شما حلال كرده ، حرام نكنيد و از حد مگذريد؛ كه خدا از حد گذرندگان را دوست نمى دارد * و از آن چه خدا شما را حلال و پاكيزه روزى داده ، بخوريد و از خداوندى كه به او ايمان داريد ، پروا داشته باشيد .»

.

ص: 382

«يَ_بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، ويُحِبُّ أن يَرى نِعمَتَهُ عَلى عَبدِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا في غَيرِ مَخيلَةٍ ولا سَرَفٍ ؛ إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن تُرى نِعمَتُهُ عَلى عَبدِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلى عَبدِهِ ؛ في مَأكَلِهِ ومَشرَبِهِ. (4)

.


1- .الأعراف : 31 و 32 .
2- .مسند أبي يعلى : 2 / 18 / 1050 ، شُعب الإيمان : 5 / 163 / 6201 وزاد في آخره «ويبغض البؤس والتباؤس» وكلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 6 / 639 / 17166 ؛ الكافي : 6 / 438 / 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الخصال : 613 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، تحف العقول : 103 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 299 / 3 .
3- .مسند ابن حنبل : 2 / 603 / 6720 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 150 / 7188 وليس فيه «والبسوا» ، شُعب الإيمان : 4 / 136 / 4571 وج 5 / 162 / 6196 ، الشكر لابن أبي الدنيا : 34 / 51 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، الفردوس: 3 / 241 / 4710 عن عبد اللّه بن عمرو نحوه ، كنز العمّال : 6 / 644 / 17197 .
4- .الشكر لابن أبي الدنيا : 35 / 53 عن عليّ بن زيد بن جدعان ، سنن الترمذي : 5 / 124 / 2819 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه وليس فيه «في مأكله ومشربه» ، كنز العمّال : 6/640/17174 .

ص: 383

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش فراگيريد؛ و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد؛ كه او اسراف كاران را دوست نمى دارد * بگو: «چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟» بگو : «اين ها در زندگى دنيا براى مؤمنان است [ولى كافران هم بهره مندند] حال آن كه در روز رستاخيز ، ويژه ايشان است» . بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداوند زيبا است و زيبايى را دوست مى دارد ؛ و دوستار آن است كه نعمت خويش را بر بنده اش بنگرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و بدون فخر فروشى و اسراف كارى جامه بپوشيد ؛ كه هر آينه خداوند دوست مى دارد كه نعمتش بر بنده اش نگريسته شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را در خوراك و آشاميدنىِ بنده اش بنگرد .

.

ص: 384

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ إذا أنعَمَ على عَبدٍ نِعمَةً أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلَيهِ . (1)

سنن أبي داود عن أبو الأحوص عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في ثَوبٍ دونٍ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : مِن أيِّ المالِ ؟ قالَ : قَد آتانِيَ اللّهُ مِنَ الإِبِلِ وَالغَنَمِ وَالخَيلِ وَالرَّقيقِ . قالَ : فَإِذا آتاكَ اللّهُ مالاً فَليُرَ أثَرُ نِعمَةِ اللّهِ عَلَيكَ وكَرامَتِهِ . (2)

المعجم الكبير عن زهير بن أبي علقمة الضبعيّ :أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهرَجُلٌ سَيِّئُ الهَيئَةِ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قالَ : نَعَم مِن كُلِّ أنواعِ المالِ . قالَ : فَليُرَ عَلَيكَ ؛ فَإِنَ اللّهَ عز و جل يُحِبُ أن يَرى أثَرَهُ عَلى عَبدِهِ حُسنا، ولايُحِبُ البُؤسَ وَالتَّباؤُسَ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعمَةٍ أن يُرى أثَرُها عَلَيهِ في مَلبَسِهِ ، ما لَم يَكُن شُهرَةً . (4)

عنه عليه السلام :إظهارُ الغِنى مِنَ الشُّكرِ ؛ إظهارُ التَّباؤُسِ يَجلِبُ الفَقرَ . (5)

.


1- .السنن الكبرى : 3 / 385 / 6093 ، مسند ابن حنبل : 7 / 216 / 19954 نحوه ، المعجم الكبير : 18 / 135 / 281 و ص 181 / 418 ، شُعب الإيمان : 5 / 163 / 6200 كلّها عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : 6 / 640 / 17173 ؛ الأمالي للطوسي : 275 / 526 عن محمّد بن أحمد بن عبد اللّه المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 354 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 303 / 16 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 51 / 4063 ، سنن النسائي : 8 / 181 ، المعجم الكبير : 19 / 277 / 609 ، مسند ابن حنبل : 5 / 383 / 15888 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 201 / 7364 ، الشكر لابن أبي الدنيا : 35 / 52 والثلاثة الأخيرة نحوه .
3- .. المعجم الكبير : 5 /273/ 5308 ، حلية الأولياء : 7/ 118، اُسد الغابة : 2/ 328/1777، كنز العمّال: 6 / 640 / 17172 .
4- .دعائم الإسلام : 2 / 153 / 543 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
5- .غرر الحكم : 1140 و1141 .

ص: 385

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه آن گاه كه خداوند نعمتى را به بنده اش عطا مى كند ، دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را بر بنده اش بنگرد .

سنن ابى داود از ابوالاحوص از پدرش :در حالى كه جامه اى پَست بر تن داشتم ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمدم . فرمود: «آيا مالى دارى؟» گفتم: «آرى» . فرمود : «چه مالى؟» گفت [اَم] : «خداوند به من شتر و گوسفند و اسب و بندگانى عطا فرموده است» . فرمود: «پس اينك كه به تو مال عطا فرموده ، بايد نشانِ نعمت و كرامت خداوند بر تو ديده شود» .

المعجم الكبير از زهير بن ابى علقمه ضبعى :مردى با ظاهرى زشت نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . پيامبر فرمود: «آيا مالى دارى؟» گفت: «آرى ؛ همه گونه مال دارم» . فرمود : «پس بايد [اثرِ مال] بر تو ديده شود . هر آينه خداوند دوست مى دارد كه اثرِ [مال ]خويش را بر بنده اش به نيكى بنگرد و نه تنگدستى را دوست دارد و نه تظاهر به تنگدستى را» .

امام على عليه السلام :آدمى را سزاوار است كه هر گاه خداوند به او نعمتى عطا فرمايد ، اثر آن نعمت در لباس او ديده شود ، بدان شرط كه لباسِ انگشت نما نباشد .

امام على عليه السلام :بروز دادنِ توانگرى ، نشانه سپاسگزارى است و تظاهر به تنگدستى ، فقر را [به سوى انسان] مى كشانَد .

.

ص: 386

5 / 2ما يَحرُمُ فِي استِهلاكِ الأَموالِ العامَّةِ وَالخاصَّةِ5 / 2 _ 1الإِسرافُ وَالتَّبذيرُالكتاب :«وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَ نَ الشَّيَ_طِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَ_نُ لِرَبِّهِ كَفُورًا . (1) »

«ثُمَّ صَدَقْنَ_هُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَ_هُمْ وَ مَن نَّشَآءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ . (2) »

الحديث :الدرّ المنثور عن أبو إدريس الخولانيّ :سَأَلتُ عُبادَةَ بنَ الصّامِتِ عَن قَولِ اللّهِ : «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (3) » فَقالَ : سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنها فَقالَ : هِيَ المَصائِبُ وَ الأَسقامُ وَ الأَنصابُ ؛ عَذابٌ لِلمُسرِفِ فِي الدُّنيا دونَ عَذابِ الآخِرَةِ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَما هِيَ لَنا ؟ قالَ : زَكاةٌ وطَهورٌ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فِراشٌ لِلرَّجُلِ ، وفِراشٌ لاِمرَأَتِهِ ، وَالثّالِثُ لِلضَّيفِ ، وَالرّابِعُ لِلشَّيطانِ . (5)

.


1- .الإسراء : 26 و 27 .
2- .الأنبياء : 9 .
3- .السجدة : 21 .
4- .الدرّالمنثور : 6 / 554 نقلاً عن ابن مردويه .
5- .صحيح مسلم : 3 / 1651 / 41 ، سنن أبي داود : 4 / 70 / 4142 وفيه «وفراش» بدل «والثالث» ، سنن النسائي : 6 / 135 ، مسند ابن حنبل : 5 / 8 / 14126 وص 71 / 14482 وفيه «وفراش» بدل «والثالث» وكلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : 3 / 194 / 6124 وص 397 / 7127 ؛ الكافي : 6 / 479 / 6 ، الخصال : 120 / 111 كلاهما عن حمّاد بن عيسى عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 321 / 2 .

ص: 387

5 / 2 آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى روا نيست

5 / 2 _ 1 اسراف و ريخت و پاش

5 / 2آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى روا نيست5 / 2 - 1اسراف و ريخت و پاشقرآن:«و حقّ خويشاوند و درويش بينوا و در راه مانده را بده و مال خود را بيهوده مريز و مپاش و به گزافكارى تباه مكن * همانا ريخت و پاش كنندگان گزافكار ، برادران شيطان هايند و شيطان خداوند خويش را ناسپاس است.»

«سپس آن وعده را كه به ايشان داديم [= نابودى دشمنانشان و يارى و پيروزى ايشان ]راست گردانيديم و آنان و هر كه را خواستيم رهانيديم و گزافكاران را نابود ساختيم .»

حديث:الدرّ المنثور از ابو ادريس خولانى :از عُبادة بن صامت درباره اين سخن خداوند پرسيدم : «و هر آينه آنان را از عذاب نزديك تر و كم تر ، غير از عذاب بزرگ تر ، بچشانيم ؛ باشد كه بازگردند» . گفت: «من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهدرباره اين آيه پرسيدم ؛ فرمود : آن ، مصيبت ها و بيمارى ها و بلاها است ، كه جز عذاب آخرت ، عذابِ همين جهانىِ اسرافكاران است . گفتم: اى پيامبر خدا! پس چرا ما را رسد؟ فرمود: [براى ما ]پاك كننده و زداينده [از گناهان] است » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك بستر از آنِ خود مرد است ؛ يكى از آنِ همسرش ؛ يكى از آنِ مهمان ؛ و چهارمى [كه زائد است] از آنِ شيطان .

.

ص: 388

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ فِراشٍ لا يَنامُ عَلَيهِ إنسانٌ يَنامُ عَلَيهِ شَيطانٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَذَّرَ أفقَرَهُ اللّهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ السَّرَفِ تُدَمِّرُ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ثَلاثَةُ أشياءَ لا دَوامَ لَها : المالُ في يَدِ المُبَذِّرِ ، وسَحابَةُ الصَّيفِ ، وغَضَبُ العاشِقِ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الفَرقُ بَينَ السَّخاءِ وَالتَّبذيرِ : أنَّ السَّخِيَّ يَسمُحُ بِما يَعرِفُ مِقدارَهُ ومِقدارَ الرَّغبَةِ فيهِ إلَيهِ ، ويَضَعُهُ بِحَيثُ يَحسُنُ وَضعُهُ وتَزكو عارِفَتُهُ . وَالمُبَذِّرَ يَسمُحُ بِما لا يُوازِنُ بِهِ رَغبَةَ الرّاغِبِ ، ولا حَقَّ القاصِدِ ، ولا مِقدارَ ما أولى ، ويَستَفِزُّهُ لِذلِكَ خَطرَةٌ مِن خَطَراتِهِ ، وَالتَّصَدّي لاِءِطراءِ مُطرٍ لَهُ بَينَهُما بَونٌ بَعيدٌ . (5)

.


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 109 .
2- .تنبيه الخواطر: 1/167 ، عدّة الداعي: 74، بحار الأنوار: 103/21/10؛ مسند البزّار: 3/161/946 عن طلحة بن عبيد اللّه ، كنز العمّال : 3 / 50 / 5437 وص 241 / 6349 .
3- .غرر الحكم : 7122 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 435 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 279 / 213 .

ص: 389

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بسترى كه [بيش از اندازه نياز باشد و] انسانى بر آن نخوابد ، شيطانى بر آن مى خوابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه ريخت و پاش كند ، خداوند به فقر دچارش گردانَد .

امام على عليه السلام :فراوان اسراف كردن ، ويرانى به دنبال دارد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: سه چيز را پايدارى نباشد: مال در دستِ ريخت و پاش كننده ، پاره ابرِ تابستانى ، و خشمِ عاشق .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: تفاوت ميان دست و دل بازى و ريخت و پاش اين است: دست و دل باز از چيزى مى بخشد كه قدرش را مى داند ، ميزانِ دلبستگى به آن را مى شناسد ، و آن را در جاى صحيح مصرف مى كند و بخشش و دهشِ وى بالنده و پاك است ؛ وَ[لى ]ريخت و پاش كننده چيزى را مى بخشد كه قدر دلبستگى به آن را نمى داند ، حقِّ ميانه روى در آن را نمى شناسد ، و ميزان احسانى را كه مى كند ، ارزيابى نمى كند ؛ و او را بدين كار وسوسه اى از وسوسه هايش مى كشانَد و مى خواهد تا وى را فراوان ستايش كنند ؛ [پس] ميان اين دو فاصله بسيار است .

.

ص: 390

عنه عليه السلام :القَصدُ مَثراةٌ ، وَالسَّرَفُ مَتواةٌ . (1)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ إسرافٍ . (2)

عنه عليه السلام :سَبَبُ الفَقرِ الإِسرافُ . (3)

عنه عليه السلام :القَليلُ مَعَ التَّدبيرِ أبقى مِنَ الكَثيرِ مَعَ التَّبذيرِ . (4)

عنه عليه السلام :مَنِ افتَخَرَ بِالتَّبذيرِ احتُقِرَ بِالإِفلاسِ . (5)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ قَرينٌ مُفلِسٌ . (6)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ عُنوانُ الفاقَةِ . (7)

عنه عليه السلام :مَنِ اشتَرى ما لا يَحتاجُ إلَيهِ ، باعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ . (8)

عنه عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا ألهَمَهُ الاِقتِصادَ وحُسنَ التَّدبيرِ ، وجَنَّبَهُ سوءَ التَّدبيرِ وَالإِسرافَ . (9)

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الكَثيرَ ؛ الاِقتِصادُ يُنمِي اليَسيرَ . (10)

.


1- .الكافي : 4 / 52 / 4 عن عليّ بن محمّد رفعه .
2- .غرر الحكم : 10538 .
3- .غرر الحكم : 5529 .
4- .غرر الحكم : 1948 .
5- .غرر الحكم : 9057 .
6- .غرر الحكم : 1043 .
7- .غرر الحكم : 890 .
8- .دعائم الإسلام : 2 / 255 / 968 .
9- .غرر الحكم : 4138 .
10- .غرر الحكم : 515 و514 .

ص: 391

امام على عليه السلام :ميانه روى ، افزايش دهنده [ى مال] است و اسراف كارى ، مايه هلاكت .

امام على عليه السلام :با اسراف ، توانگرى نباشد .

امام على عليه السلام :اسراف ، زمينه ساز فقر است .

امام على عليه السلام :اندك ، همراهِ حساب انديشى ، پابرجاتر از بسيارى است كه ريخت و پاش شود .

امام على عليه السلام :هر كه به ريخت و پاش فخر بفروشد ، به تنگدستى خوار و كوچك گردد .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، همراهى است كه [انسان را] به تنگدستى مى كشانَد .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، نشانه تنگدستى است .

امام على عليه السلام :هر كه آن چه را نياز ندارد ، بخرد ، آن چه را بدان نياز دارد ، فروخته [= از كف داده ]است .

امام على عليه السلام :هر گاه خداوند براى بنده اى خير بخواهد ، ميانه روى و درست انديشى را به وى الهام فرمايد و از نادرست انديشى و اسراف كارى دورش دارد .

امام على عليه السلام :اسراف ، بسيار را نابود مى كند ؛ و ميانه روى اندك را بالنده گرداند .

.

ص: 392

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الجَزيلَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَامنَعني مِنَ السَّرَفِ ، وحَصِّن رِزقي مِنَ التَّلَفِ ، ووَفِّر مَلَكَتي بِالبَرَكَةِ فيهِ ، وأصِب بي سَبيلَ الهِدايَةِ لِلبِرِّ في ما اُنفِقُ مِنهُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ أبي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام إذا رَأى شَيئا مِنَ الخُبزِ في مَنزِلِهِ مَطروحا ولَو قَدرَ ما تَجُرُّهُ النَّملَةُ ، نَقَصَ مِن قوتِ أهلِهِ بِقَدرِ ذلِكَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الكَبائِرُ مُحَرَّمَةٌ ، وهِيَ . . . وَالإِسرافُ وَالتَّبذيرُ . (4)

عنه عليه السلام :أدنَى الإِسرافِ : هِراقَةُ فَضلِ الإِناءِ ، وَابتِذالُ ثَوبِ الصَّونِ ، وإلقاءُ النَّوى . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ السَّرَفَ يورِثُ الفَقرَ . (6)

عنه عليه السلام :إنَّ مَعَ الإِسرافِ قِلَّةَ البَرَكَةِ . (7)

عنه عليه السلام :الرِّفقُ لا يَعجِزُ عَنهُ شَيءٌ ، وَالتَّبذيرُ لا يَبقى مَعَهُ شَيءٌ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 335 .
2- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
3- .دعائم الإسلام : 2 / 115 / 383 ، بحار الأنوار : 66 / 432 / 16 .
4- .الخصال : 610 / 9 عن الأعمش ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 127 / 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : 422 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : 10 / 229 / 1 .
5- .الكافي : 6 / 460 / 1 ، مكارم الأخلاق : 1 / 229 / 672 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 167 / 3626 كلّها عن إسحاق ابن عمّار ، الخصال : 93 / 37 عن محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 75 / 303 / 7 .
6- .الكافي : 4 / 53 / 8 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 174 / 3659 كلاهما عن عبيد بن زرارة .
7- .الكافي : 4 / 55 / 3 عن ابن أبي يعفور ويوسف بن عمار[ ة] .
8- .الكافي : 2 / 119 / 9 عن أحمد بن زياد بن أرقم الكوفي عن رجل ، بحار الأنوار : 75 / 61 / 28 .

ص: 393

امام على عليه السلام :اسراف ، [مالِ] فراوان را تباه مى كند .

امام زين العابدين عليه السلام _ در دعاى خويش _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از زياده روى بازدار و روزى ام را از تلف شدن نگه دار و دارايى ام را با بركت افزون فرما و مرا به راه هدايت رهنمون شو تا نيكوكارانه انفاق كنم .

امام باقر عليه السلام :پدرم علىّ بن حسين عليه السلام هر گاه مى ديد كه در خانه اش نانى دور افكنده شده _ هر چند اگر به اندازه دهانگيرِ مورچه اى بود _ به قدر همان ، از خوراك خانواده اش كم مى نهاد .

امام صادق عليه السلام :گناهان بزرگ ، حرامند ؛ و آن ها چنينند : . . . و زياده روى ، و ريخت و پاش .

امام صادق عليه السلام :كم ترين اندازه اسراف اين است: [به زمين] ريختنِ زياده ظرف ؛ جامه نگاهدارى شده را نابجا مصرف كردن ؛ و دور افكندنِ هسته خرما .

امام صادق عليه السلام :هر آينه اسراف ، فقر به دنبال مى آورَد .

امام صادق عليه السلام :همانا اسراف ، كم بركتى به همراه دارد .

امام صادق عليه السلام :با نرمى و مدارا ، ناتوانى نباشد ؛ و با ريخت و پاش هيچ چيز باقى نمانَد .

.

ص: 394

تفسير العيّاشي عن بشر بن مروان :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَدَعا بِرُطَبٍ ، فَأَقبَلَ بَعضُهُم يَرمي بِالنَّوى . فَأَمسَكَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَدَهُ فَقالَ : لا تَفعَل ؛ إنَّ هذا مِنَ التَّبذيرِ ، وإنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الفَسادَ . (1)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام :أنَّهُ نَظَرَ إلى فاكِهَةٍ قَد رُمِيَت مِن دارِهِ لَم يُستَقصَ أكلُها ، فَغَضِبَ عليه السلاموقالَ : ما هذا ؟! إن كُنتُم شَبِعتُم فَإِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ لَم يَشبَعوا ، فَأَطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (2)

الكافي عن ياسر الخادم :أكَلَ الغِلمانُ يَوما فاكِهَةً ولَم يَستَقصوا أكلَها ورَمَوا بِها ، فَقالَ لَهُم أبُو الحَسَنِ عليه السلام : سُبحانَ اللّهِ! إن كُنتُمُ استَغنَيتُم فَإِنَّ اُناسا لَم يَستَغنوا ، أطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :مَنِ اقتَصَدَ وقَنَعَ بَقِيَت عَلَيهِ النِّعمَةُ ، ومَن بَذَّرَ وأسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ . (4)

الكافي عن ابن طيفور المتطبّب :سَأَلَني أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تَركَبُ ؟ قُلتُ : حِمارا ، فَقالَ : بِكَمِ ابتَعتَهُ ؟ قُلتُ : بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا ، فَقالَ : إنَّ هذا هُوَ السَّرَفُ ؛ أن تَشتَرِيَ حِمارا بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا وتَدَعَ بِرذَونا . قُلتُ : يا سَيِّدي ، إنَّ مَؤونَةَ البِرذَونِ أكثَرُ مِن مَؤونَةِ الحِمارِ! فَقالَ : إنَّ الَّذي يُمَوِّنُ الحِمارَ يُمَوِّنُ البِرذَونَ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَنِ ارتَبَطَ دابَّةً مُتَوَقِّعا بِهِ أمرَنا ويَغيظُ بِهِ عَدُوَّنا وهُوَ مَنسوبٌ إلَينا أدَرَّ اللّهُ رِزقَهُ ، وشَرَحَ صَدرَهُ ، وبَلَّغَهُ أمَلَهُ ، وكانَ عَونا عَلى حَوائِجِهِ؟! (5)

.


1- .تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 58 ، بحار الأنوار : 75 / 303 / 5 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 115 / 381 ، بحار الأنوار : 66 / 432 / 16 .
3- .الكافي : 6 / 297 / 8 ، المحاسن : 2 / 224 / 1674 عن نادر الخادم ، بحار الأنوار : 49 / 102 /21 .
4- .تحف العقول : 403 ، بحار الأنوار : 78 / 327 / 4 .
5- .الكافي : 6 / 535 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 163 / 300 ، بحار الأنوار : 64 / 160 / 2 .

ص: 395

تفسير العيّاشى از بشر بن مروان :نزد امام صادق عليه السلامدرآمديم . [ما را] به خرماى تازه فراخواند . يكى از حاضران هسته خرما را دور مى افكند . امام صادق عليه السلام دست او را گرفت و فرمود: «چنين مكن! هر آينه اين ريخت و پاش است ؛ و خداوند فساد را دوست نمى دارد» .

دعائم الإسلام از جعفر بن محمّد عليهماالسلام :او به ميوه اى نيم خورده برخورد كه از خانه اش برون افكنده شده بود . به خشم آمد و فرمود: «اين چيست؟ اگر شما سير شده ايد ، بسيارى از مردم سير نشده اند ، پس آن را به كسى بخورانيد كه بدان نياز دارد» .

الكافى از ياسرِ خدمتكار :روزى خدمتكاران سيبى خورده ، آن را نيم خورده رها كردند و دور افكندند . امام رضا عليه السلام به ايشان فرمود : «سبحان اللّه ! اگر شما از آن بى نيازيد ، مردمى به آن نيازمندند ؛ آن را به كسى بخورانيد كه بدان نياز دارد» .

امام كاظم عليه السلام :هر كه ميانه روى و قناعت پيشه كند ، نعمت برايش پايدار مى مانَد ؛ و آن كه ريخت و پاش و اسراف كند ، نعمت از او روى گردانَد .

الكافى از ابن طيفور متطبّب :امام رضا عليه السلام از من پرسيد: «بر چه سوار مى شوى؟» گفتم : «بر خرى» . فرمود : «او را چند خريده اى؟» گفتم: «به سيزده دينار» . فرمود: «اين ، زياده روى است كه خرى بخرى به سيزده دينار و يابو را وانهى!» گفتم: «سرورم! هزينه نگهدارى يابو بيش از خر است» . فرمود: «آن كه آذوقه خر را رسانَد ، از آنِ يابو را هم مى رسانَد . آيا ندانسته اى هر كه چهارپايى نگاه دارد و با آن انتظار امر [فَرَجِ] ما را كشد و با دشمن ما خشم ورزد و به ما پيوند رسانَد ، خداوند روزى اش را سرشار ، سينه اش را فراخ ، و آرزويش را برآورده سازد ؛ و او را براى دستيابى به نيازمندى هايش يارى دهد؟» .

.

ص: 396

5 / 2 _ 2الإِنفاقُ فِي المَعاصيالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ إنفاقَ هذَا المالِ في طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، وإنَّ إنفاقَهُ في مَعاصيهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (1)

عنه عليه السلام :لا تَصرِف مالَكَ فِي المَعاصي ؛ فَتَقدِمَ عَلى رَبِّكَ بِلا عَمَلٍ . (2)

إصلاح المال عن محمّد بن سوقة : سَأَلَ رَجُلٌ سَعيدَ بنَ جُبَيرٍ عَن نَهيِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَن إضاعَةِ المالِ ، قالَ :هُوَ (أن) يَرزُقَكَ اللّهُ رِزقا حَلالاً فَتُنفِقَهُ في ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيكَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :يا إلهي . . . فَمَن أجهَلُ مِنّي . . . بِرُشدِهِ !؟ ومَن أغفَلُ مِنّي عَن حَظِّهِ !؟ ومَن أبعَدُ مِنّي مِنِ استِصلاحِ نَفسِهِ . . . حينَ اُنفِقُ ما أجرَيتَ عَلَيَّ مِن رِزقِكَ في ما نَهَيتَني عَنهُ مِن مَعصِيَتِكَ ؟ (4)

5 / 3ما يَكرُهُ فِي استِهلاكِ الأَموالِ العامَّةِ وَالخاصَّةِ5 / 3 _ 1إنفاقُ المالِ في غَيرِ حَقِّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أربَعَةٌ يَذهَبنَ ضَياعا : الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ ، وَالسِّراجُ فِي القَمَرِ ، وَالزَّرعُ فِي السَّبخَةِ ، وَالصَّنيعَةُ عِندَ غَيرِ أهلِها . (5)

.


1- .غرر الحكم : 3392 .
2- .غرر الحكم : 10361 .
3- .إصلاح المال : 200 / 115 .
4- .الصحيفة السجّادية : 69 الدعاء 16 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 373 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : 263 / 143 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 9 وفيه «ضلالاً» بدل «ضياعا» ، مكارم الأخلاق : 2 / 335 / 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 66 / 332 / 11 .

ص: 397

5 / 2 _ 2 پرداخت هزينه گناهان

5 / 3 آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى ، ناپسند است

5 / 3 _ 1 انفاقِ نابجاىِ مال

5 / 2 - 2پرداخت هزينه گناهانامام على عليه السلام :بخشيدن اين مال براى بندگى خدا ، بزرگ ترين نعمت ؛ و دادن آن در راه نافرمانى خداوند ، از هر چيز محنت بارتر است .

امام على عليه السلام :دارايى خويش را در راه گناهان صرف مكن ؛ كه آن گاه ، بدون عملِ [صالح] نزد خدا خواهى رفت .

اصلاح المال از محمّد بن سوقه :مردى از سعيد بن جبير درباره نهىِ پيامبر صلى الله عليه و آلهاز تباه كردنِ مال ، سؤال كرد . وى گفت: «تباه كردن مال ، آن است كه خداوند روزىِ حلالت عطا فرمايد و آن را براى چيزى كه خداوند بر تو حرام فرموده ، انفاق كنى» .

امام زين العابدين عليه السلام :معبود من! . . . كيست كه بيش از من . . . به مايه هدايت خويش نادان باشد ؛ كيست كه از من ، از بهره [معنوى] خويش غافل تر باشد ؛ كيست كه از من ، از سامان دهىِ جان خويش دورتر باشد . . . آن گاه كه روزى ات را كه بر من جارى فرموده اى ، در گناهى كه مرا از آن بازداشته اى ، هزينه مى كنم؟

5 / 3آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى ، ناپسند است5 / 3 - 1انفاقِ نابجاىِ مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! چهار چيز هدر مى روند : خوردن از پىِ سيرى ؛ چراغ برافروختن در نور ماه ؛ كِشت كردن در شوره زار ؛ و نيكى و احسان به كسى كه شايسته آن نيست .

.

ص: 398

عنه صلى الله عليه و آله:مَن أعطى في غَيرِ حَقٍّ فَقَد أسرَفَ ، ومَن مَنَعَ عَن حَقٍّ فَقَد قَتَّرَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كانَ فيكُم لَهُ مالٌ فَإِيّاهُ وَالفَسادَ! فَإِنَّ إعطاءَهُ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ ، وهُوَ يَرفَعُ ذِكرَ صاحِبِهِ فِي النّاسِ ويَضَعُهُ عِندَ اللّهِ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلاّ حَرَمَهُ اللّهُ شُكرَهُم ، وكانَ لِغَيرِهِ وُدُّهُم ؛ فَإِن بَقِيَ مَعَهُ مِنهُم بَقِيَّةٌ مِمَّن يُظهِرُ الشُّكرَ لَهُ ويُريهِ النُّصحَ فَإِنَّما ذلِكَ مَلَقٌ مِنهُ وكَذِبٌ ؛ فَإِن زَلَّت بِصاحِبِهِمُ النَّعلُ ثُمَّ احتاجَ إلى مَعونَتِهِم ومُكافَأَتِهِم فَأَلأَمُ خَليلٍ وشَرُّ خَدينٍ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلاّ لَم يَكُن لَهُ مِنَ الحَظِّ في ما أتى إلاّ مَحمَدَةُ اللِّئامِ وثَناءُ الأَشرارِ _ ما دامَ عَلَيهِ مُنعِما مُفضِلاً _ ومَقالَةُ الجاهِلِ : ما أجوَدَهُ! وهُوَ عِندَ اللّهِ بَخيلٌ . فَأَيُّ حَظٍّ أبوَرُ وأخسَرُ مِن هذَا الحَظِّ ؟! وأيُّ فائِدَةِ مَعروفٍ أقَلُّ مِن هذَا المَعروفِ ؟! فَمَن كانَ مِنكُم لَهُ مالٌ فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ العانِيَ وَالأَسيرَ وَابنَ السَّبيلِ ؛ فَإِنَّ الفَوزَ بِهذِهِ الخِصالِ مَكارِمُ الدُّنيا وشَرَفُ الآخِرَةِ . (2)

.


1- .تفسير مجمع البيان : 7 / 280 عن معاذ ، بحار الأنوار : 69 / 261 .
2- .الكافي: 4/31/3 عن أبيمخنف الأزدي، بحار الأنوار: 41/122/29 وراجع الأماليللمفيد:176/6 والأمالي للطوسي : 195 / 331 والغارات : 1 / 76 وتحف العقول : 185 ونهج البلاغة : الخطبة 142 .

ص: 399

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نابجا بخشد ، اسراف كرده ؛ و هر كه حقّى را نپردازد ، تنگ گرفته است .

امام على عليه السلام :هر كس از ميان شما كه مالى دارد ، از فساد برحذر باشد ؛ كه هر آينه مال بخشيدنش اگر نابجا باشد ، ريخت پاش و اسراف است و هر چند نامِ وى را در ميان مردم فرا برمى كشد ، نزد خدا فرودش مى آورَد . و هيچ كس نيست كه مالش را نابجا و براى غير شايستگان صرف كند ، جز آن كه خداوند سپاس ايشان را از وى دريغ دارد و دوستىِ جز او در دلشان افتد ؛ و اگر هم از آنان كسى باقى مانَد كه او را سپاس گويد و برايش دل بسوزاند ، از باب چاپلوسى و ناراستى است و اگر روزگار باژگونه شود و او به آنان محتاج شود و نيازمند جبرانشان گردد ، آن گاه ، فرومايه ترين دوست و بدترين يارِ اويند . و هيچ كس نيست كه دارايى اش را نابجا و براى ناشايستگان صرف كند ، جز آن كه تنها بهره اش ستايشِ فرومايگان و سپاسِ بَدان باشد _ آن هم مادام كه به احسان و بخشش خويش ادامه دهد _ و نادان [درباره اش] بگويد : «او چه بخشنده است!» وَ[لى] او نزد خدا ، بخيل به شمار مى آيد . پس چه بهره اى مرگبارتر و زيانبارتر از اين بهره است؟ و كدام كارِ [به ظاهر] نيك ، سودش كم تر از اين كار است! پس هر يك از شما را مالى است ، با آن به خويشاوندان پيوند رسانَد ؛ و ميهمانىِ نيكو ترتيب دهد ؛ و رنجور و اسير و در راه مانده را رهايى بخشد ؛ كه هر آينه دستيابى به اين خوى ها هم در دنيا مايه كرامت است و هم در آخرت ، سبب شرافت .

.

ص: 400

عنه عليه السلام :مَن أعطى في غَيرِ الحُقوقِ ، قَصَرَ عَنِ الحُقوقِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ : يُنظَرُ إلى أصحابِهِ مَن هُم ؟ وإلى صَلاتِهِ كَيفَ هِيَ ؟ وفي أيِّ وَقتٍ يُصَلّيها ؟ فَإِن كانَ ذا مالٍ نُظِرَ أينَ يَضَعُ مالَهُ ؟ (2)

5 / 3 _ 2إنفاقُ المالِ فِي البِناءِ فَوقَ الكَفافِالكتاب :«أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَبنوا ما لا تَسكُنونَ . (4)

من لا يحضره الفقيه :[قالَ] رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن بَنى بُنيانا رِياءً وسُمعَةً ، حَمَلَهُ يَومَ القِيامَةِ مِنَ الأَرضِ السّابِعَةِ وهُوَ نارٌ تَشتَعِلُ ، ثُمَّ تَطَوَّقَ في عُنُقِهِ ويُلقى فِي النّارِ ، فَلا يَحبِسُهُ شَيءٌ مِنها دونَ قَعرِها ، إلاّ أن يَتوبَ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ يَبني رِياءً وسُمعَةً ؟ قالَ : يَبني فَضلاً عَلى ما يَكفيهِ ؛ استِطالةً مِنهُ عَلى جيرانِهِ ، ومُباهاةً لاِءِخوانِهِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 8549 .
2- .المحاسن : 1 / 396 / 885 عن ميسر بن سعيد القصير الجوهري عن رجل ، بحار الأنوار : 67 / 302 / 30 .
3- .الشعراء : 128 _ 131 .
4- .الكافي : 2 / 48 / 4 عن سليمان الجعفري عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام وص 53 / 1 ، معاني الأخبار : 187 / 6 ، التوحيد : 371 / 12 ، المحاسن : 1 / 354 / 750 كلّها عن عذافر عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، التمحيص : 62 / 137 عن سليمان بن جعفر الجعفري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 67 / 284 / 7 و ص 286 / 8 و ج 71 / 153 / 61 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 11 / 4968 ، الأمالي للصدوق : 513 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : 331 / 1 عن ابن عبّاس وأبي هريرة نحوه ، بحار الأنوار : 76 / 149 / 4 و ص 332 / 1 .

ص: 401

5 / 3 _ 2 صرفِ دارايى در ساخت و سازِ بيش از نياز

امام على عليه السلام :هر كس نابجا بخشش كند ، در اداى حقوق كوتاهى كرده است .

امام صادق عليه السلام :آن كه از حق بهره دارد ، با سه ويژگى شناخته مى شود : به دوستانش نظر مى شود كه كيانند ؛ به نمازش نگريسته مى شود كه چگونه و در چه وقت ادا مى گردد ؛ و اگر ثروتمند باشد ، به چگونگى صرف كردن مالش نظر مى شود .

5 / 3 - 2صرفِ دارايى در ساخت و سازِ بيش از نيازقرآن :«آيا به هر جاى بلندى ، نشانه اى به بازى و بيهودگى بنا مى كنيد * و كوشك هاى بلند و استوار مى سازيد كه شايد جاويدان بمانيد * و چون به خشم دست مى گشاييد ، مانند گردنكشان [بيرحمانه ]دست مى گشاييد * پس ، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بَريد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جايى را كه در آن سكونت نمى يابيد ، بنا نكنيد .

من لايحضره الفقيه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:من لايحضره الفقيه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ساختمانى را بسازد تا مردم ببينند و بشنوند ، آن ساختمان به گونه آتشى شعله ور او را از زمين هفتم برمى كشد ؛ آن گاه ، چون طوقى به گردنش آويخته مى شود و در آتش مى افتد و تنها قعرِ آن آتش زندان او خواهد بود ؛ مگر آن كه توبه كند . گفته شد: «اى رسول خدا! چگونه [انسان] ساختمانى را مى سازد تا مردم ببينند و بشنوند؟» فرمود : «ساختمانى مى سازد كه از نياز او فراتر است تا بر همسايگانش فخر فروشد و به برادران [دينى]اَش مباهات كند» .

.

ص: 402

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى فَوقَ ما يَكفيهِ ، كُلِّفَ أن يَحمِلَهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى عُنُقِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى بِناءً أكثَرَ مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ ، كانَ عَلَيهِ وَبالاً يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ كُلَّ بِناءٍ بُنِيَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ إلاّ ما لابُدَّ مِنهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أنفَقَ المُؤمِنُ مِن نَفَقَةٍ فَإِن خَلَفَها عَلَى اللّهِ فَاللّهُ ضامِنٌ ، إلاّ ما كانَ في بُنيانٍ أو مَعصِيَةٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ هَوانا أنفَقَ مالَهُ فِي البُنيانِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عز و جل بِقاعا تُسَمَّى «المُنتَقِماتِ» ، فَإِذا كَسَبَ الرَّجُلُ المالَ مِن حَرامٍ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِ الماءَ وَالطّينَ ، ثُمَّ لا يُمَتِّعُهُ بِهِ . (6)

.


1- .المعجم الكبير : 10 / 151 / 10287 عن عبد اللّه ، حلية الأولياء : 8 / 246 عن عبد اللّه بن مسعود نحوه ، كنز العمّال : 15 / 406 / 41486 .
2- .شُعب الإيمان : 7 / 391 / 10710 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 406 / 41585 .
3- .مسند أبي يعلى : 4 / 236 / 4331 ، سنن أبي داود : 4 / 360 / 5237 ، الفردوس : 3 / 257 / 4761 كلاهما نحوه وكلّها عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 405 / 41576 ؛ مكارم الأخلاق : 1 / 276 / 844 وراجع الكافي : 6 / 531 / 7 والمحاسن : 2 / 445 / 2530 .
4- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 57 / 2311 ، السنن الكبرى : 10 / 409 / 21132 نحوه وكلاهما عن جابر ، كنز العمّال : 6 / 414 / 16318 .
5- .المعجم الأوسط : 8 / 381 / 8939 ، شُعب الإيمان : 7 / 394 / 10720 ، الفردوس : 1/245/950 كلّها عن محمّد بن بشير الأنصاري وزادا في آخرهما «والماء والطين» ، كنز العمّال : 3 / 444/7365 .
6- .الفردوس : 1 / 186 / 701 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 15 / 393 / 41520 وراجع الكافي: 6 / 532 / 15 .

ص: 403

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه فراتر از حدّ نيازش ساختمان بنا كند ، واداشته مى شود كه در روز قيامت ، آن را بر گردن انداخته ، حمل كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ساختمانى بيش از اندازه نيازش بسازد ، روز قيامت بر او سنگينى خواهد كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر ساختمانى كه بنا شود ، روز قيامت بر دارنده اش سنگينى خواهد كرد ، مگر آن چه [به آن نياز است و] از آن گريزى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن هزينه اى كند و پاداش آن را از خداى خواهد ، خداوند اجر او را ضمانت مى كند ، مگر آن كه براى ساختمانِ [بيرون از حدّ نياز] يا در راه گناه باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بخواهد بنده اى را خوار سازد ، مال او را در ساختمان سازىِ [بيش از حدّ نياز] مصروف گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه ، خداوند را جاى هايى است به نام «انتقام كشنده ها» ؛ [و آن ، چنين است كه] هرگاه كسى مالى را از راه حرام به دست آورَد ، خداوند آب و گلِ [بنّايى] را بر او چيره مى كند و سپس وى از آن بِنا سودى نمى بَرَد .

.

ص: 404

المراسيل عن عطيّة بن قيس :كانَ حُجَر أزواجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهبِجَريدِ النَّخلِ ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهفي مَغزىً لَهُ ، وكانَت اُمُّ سَلَمَةَ موسِرَةً ، فَجَعَلَت مَكانَ الجَريدِ لَبِنا ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما هذا ؟! قالَت : أرَدتُ أن أكُفَّ عَنّي أبصارَ النّاسِ ، فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، إنَّ شَرَّ ما ذَهَبَ فيهِ مالُ المَرءِ المُسلِمِ البُنيانُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ بِناءٍ لَيسَ بِكَفافٍ فَهُوَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن بَنى فَوقَ مَسكَنِهِ ، كُلِّفَ حَملَهُ يَومَ القِيامَةِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن كَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِ البِناءَ وَالماءَ وَالطّينَ . (4)

5 / 3 _ 3إضاعَةُ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله:إنَ اللّهَ كَرِهَ لَكُم ثَلاثا: قيلَ وقالَ، وإضاعَةَ المالِ، وكَثرَهَ السُّؤالِ. (5)

.


1- .المراسيل : 237 / 2 ، الطبقات الكبرى : 8 / 167 عن عبد اللّه بن يزيد الهذلي نحوه ، كنز العمّال : 15 / 393 / 41521 وفيه ذيله فقط .
2- .الكافي : 6 / 531 / 7 ، المحاسن : 2 / 445 / 2530 كلاهما عن حميد الصيرفي ، مكارم الأخلاق : 1 / 275 / 842 ، بحار الأنوار : 76 / 150 / 10 وص 155 / 34 .
3- .المحاسن : 2 / 446 / 2531 عن ابن أبي عمير عن رجل ، بحار الأنوار : 76 / 150 / 11 .
4- .الكافي : 6/531/2 ، الخصال : 159 / 205 ، المحاسن : 2 / 445 / 2528 كلّها عن هشام بن الحكم ، مكارم الأخلاق : 1/276/847 وفيه «سلّط على البناء : الماء والطين»، بحار الأنوار : 76/150 / 8 .
5- .صحيح البخاري : 2/537/1407، مسندابن حنبل: 6/330/18171، تاريخ بغداد: 8/111/4231 وفيه «إنّ اللّه ينهاكم» ، المعجم الكبير : 20 / 398 / 943 نحوه وكلّها عن المغيرة بن شعبة ، الموطّأ : 2/990/20 عن أبيهريرة وفيه «ويسخط لكم» بدل«إنّ اللّه كره لكم» ، كنزالعمّال:15/824/43275.

ص: 405

5 / 3 _ 3 تباه كردنِ مال

المراسيل از عطيّة بن قيس :اتاق هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از شاخه خرما بنا شده بود . در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آلهبراى نبردى بيرون شده بود ، امّ سَلَمه كه فراخ دست بود ، به جاى شاخ خرما ، اتاقش را از خشت ساخت . پيامبر [پس از بازگشت ]فرمود : «اين چيست؟» گفت: «خواستم از نگاه هاى مردم محفوظ باشم» . فرمود: «اى امّ سلمه! هر آينه بدترين مصرف مال انسان مسلم ، ساختمان سازى است» .

امام صادق عليه السلام :هر بنايى كه براى مصرف و نياز ساخته نشود ، روز قيامت ، بر صاحبش سنگينى خواهد كرد .

امام صادق عليه السلام :هر كس فراتر از حدّ نيازِ سُكنايش ، ساختمان بسازد ، روز قيامت واداشته مى شود كه آن را بر دوش كشد .

امام صادق عليه السلام :كسى كه مالى را از راه حرام به دست آورَد ، خداوند ساختمان سازى و آب و گل را بر او چيره مى فرمايد .

5 / 3 - 3تباه كردنِ مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند سه چيز را بر شما نمى پسندد : بگو مگو ، تباه كردنِ مال ، درخواستِ بسيار .

.

ص: 406

عنه صلى الله عليه و آله :الزَّهادَةُ فِي الدُّنيا لَيسَت بِتَحريمِ الحَلالِ ، ولا إضاعَةِ المالِ . (1)

صحيح البخاري عن ورّاد ، كاتِبُ المغيرة :كَتَبَ مُعاوِيَةُ إلَى المُغيرَةِ : اُكتُب إلَيَّ ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَكَتَبَ إلَيهِ . . . إنَّهُ كانَ يَنهى عَن قيلَ وقالَ ، وكَثرَةِ السُّؤالِ ، وإضاعَةِ المالِ . وكانَ يَنهى عَن عُقوقِ الاُمَّهاتِ ، ووَأدِ البَناتِ ،ومَنعٍ وهاتِ . (2)

الإمام الرّضا عليه السلام :مِنَ الفَسادِ قَطعُ الدِّرهَمِ وَالدّينارِ ، وطَرحُ النَّوى. (3)

5 / 4النَّهيُ عَنِ التَّشَبُّهِ بِالأَجنَبِيِّ فِي الاِستِهلاكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُشبِهُ الزِّيُّ بِالزِّيِّ حَتّى يُشبِهَ الخُلقُ بِالخُلقِ ؛ ومَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم . (4)

الإمام الباقر عليه السلام عن آبائه عليهم السلام :أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ أن قُل لِقَومِكَ : لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائي ، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائي ، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائي ؛ فَيَكونوا أعدائي كَما هُم أعدائي . (5)

.


1- .سنن الترمذي : 4 / 571 / 2340 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1373 / 4100 كلاهما عن أبي ذرّ الغفاري ، كنز العمّال : 3 / 181 / 6059 ؛ الكافي : 5 / 70 / 2 ، معاني الأخبار : 251 / 3 كلاهما عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 206 / 553 عن الإمام الصادق عليه السلاموكلّها نحوه .
2- .صحيح البخاري : 6 / 2659 / 6862 وج 5 / 2376 / 6108 ، صحيح مسلم : 3 / 1341 / 14 ، السنن الكبرى : 6 / 104 / 11341 كلّها نحوه وراجع مسند ابن حنبل : 6 / 339 / 18215 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 167 / 3625 عن أبي هشام البصري .
4- .الفردوس : 5 / 162 / 7824 وص 168 / 7845 كلاهما عن حذيفة .
5- .تهذيب الأحكام: 6/172/332 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، من لا يحضره الفقيه: 1/252/770 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرايع: 348/6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات : 234 ، مشكاة الأنوار : 561 / 1898 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلاموكلّها نحوه .

ص: 407

5 / 4 نهى از شباهت جستن به بيگانه در شيوه مصرف

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زهدورزى در دنيا ، به معناى حرام كردنِ حلال و تباه كردنِ مال نيست .

صحيح البخاري از ورّاد ، منشىِ مُغيره :معاويه به مغيره نوشت: «براى من سخنى بنويس كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهشنيده اى» . او برايش نوشت : « . . وى از اين چيزها نهى مى فرمود : بگومگو ؛ درخواستِ بسيار ؛ و تباه كردن مال . و نيز نهى مى فرمود از كردنِ كارى كه نفرين پدر و مادر را در پى داشته باشد ؛ زنده به گور كردنِ دختران ؛ و امر و نهىِ [بيجا] .

امام رضا عليه السلام :از بين بردن درهم و دينار ، و دور افكندن هسته خرما ، كارى است فسادآميز .

5 / 4نهى از شباهت جستن به بيگانه در شيوه مصرفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ظواهر افراد با هم يكسان نمى شود مگر آن گاه كه خُلق و خوشان با يكديگر برابر گردد ؛ و هر كس به گروهى شباهت جويد ، در شمار آنان محسوب مى شود .

امام باقر عليه السلام از نياكانش :خداوند به يكى از پيامبران وحى فرمود به قومش بگويد كه همچون دشمنان خدا لباس نپوشند ؛ مثل آنان خوراك نخورند ؛ و به شكل ايشان درنيايند ، كه در اين حال ، همچون آنان دشمن خدا خواهند بود .

.

ص: 408

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلاميَقولُ : لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما لَم يَلبَسوا لِباسَ العَجَمِ ، ويَطعَموا أطعِمَةَ العَجَمِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بِالذُّلِّ . (1)

5 / 5النَّهيُ عَنِ التَّفريطِ فِي الاِستِهلاكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم ولِباسَ الرُّهبانِ! فَإِنَّهُ مَن يَتَرَهَّبُ أو يَتَشَبَّهُ بِهِم فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ اللَّحمَ وحَرَّمَهُ عَلى نَفسِهِ فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ النِّساءَ كَراهِيَةً فَلَيسَ مِنّي . (2)

عوالي اللآلي : رُوِيَ فِي الحَديثِ :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله جَلَسَ لِلنّاسِ ووَصَفَ يَومَ القِيامَةِ ، ولَم يَزِدهُم عَلَى التَّخويفِ ، فَرَقَّ النّاسُ وبَكَوا ، فَاجتَمَعَ عَشَرَةٌ مِنَ الصَّحابَةِ في بَيتِ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ، وَاتَّفَقوا عَلى أن يَصومُوا النَّهارَ ، ويَقومُوا اللَّيلَ ، ولا يَقرَبُوا النِّساءَ ولاَ الطّيبَ ، ويَلبَسُوا المُسوحَ ، ويَرفِضُوا الدُّنيا ، ويَسيحوا فِي الأَرضِ ، ويَتَرَهَّبوا ، ويَخصُوا المَذاكيرَ . فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، فَأَتى مَنزِلَ عُثمانَ فَلَم يَجِدهُ ، فَقالَ لاِمرَأَتِهِ : أحَقٌّ ما بَلَغَني ؟ فَكَرِهَت أن يُكَذَّبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأن تَبتَدِيَ عَلى زَوجِها ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إن كانَ أخبَرَكَ عُثمانُ فَقَد صَدَقَكَ ، وَانصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . وأتى عُثمانُ مَنزِلَهُ ، فَأَخبَرَتهُ زَوجَتُهُ بِذلِكَ ، فَأَتى هُوَ وأصحابُهُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُم : ألَم اُنَبَّأ أنَّكُمُ اتَّفَقتُم ؟! فَقالوا : ما أرَدنا إلاَّ الخَيرَ ، فَقالَ : إنّي لَم اُومَر بِذلِكَ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ لِأَنفُسِكُم عَلَيكُم حَقّا ؛ فَصوموا وأفطِروا ، وقوموا وناموا ؛ فَإِنّي أصومُ واُفطِرُ ، وأقومُ وأنامُ ، وآكُلُ اللَّحمَ وَالدَّسَمَ ، وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . ثُمَّ جَمَعَ النّاسَ وخَطَبَهُم وقالَ : ما بالُ قَومٍ حَرَّمُوا النِّساءَ وَالطّيبَ وَالنَّومَ وشَهَواتِ الدُّنيا؟! وأمّا أنَا فَلَستُ آمُرُكُم أن تَكونوا قِسِّيسينَ ورُهبانا ؛ إنَّهُ لَيسَ في ديني تَركُ اللَّحمِ وَالنِّساءِ وَاتِّخاذُ الصَّوامِعِ ؛ إنَّ سِياحَةَ اُمَّتي فِي الصَّومِ ، ورَهبانِيَتَها الجِهادُ ؛ اُعبُدُوا اللّهَ ولا تُشرِكوا بِهِ شَيئا ، وحُجّوا وَاعتَمِروا ، وأقيمُوا الصَّلاةَ ، وآتُوا الزَّكاةَ ، وصوموا شَهرَ رَمَضانَ ، وَاستَقيموا يَستَقِم لَكُم ، فَإِنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ؛ شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِي الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ . (3)

.


1- .المحاسن : 2 / 178 / 1504 وص 222 / 1669 كلاهما عن طلحة بن زيد ، بحار الأنوار : 66 / 323 / 6 .
2- .الفردوس : 1 / 381 / 1534 المعجم الأوسط : 4 / 178 / 3909 عن أبي كريمة وليس فيه ذيله وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 100 .
3- .عوالي اللآلي : 2 / 149 / 418 وراجع تفسير مجمع البيان : 3 / 364 و تفسير الطبري : 5 / الجزء 7 / 9 والدرّالمنثور : 3 / 141 .

ص: 409

5 / 5 نهى از كوتاه آمدن در مصرف

امام صادق عليه السلام :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: اين امّت همواره در خير به سر مى برند ، مادام كه همچون عَجَمِ [داراى سنّت هاى نادرست ]لباس نپوشند و غذا نخورند ؛ كه اگر چنين كنند ، خداوند به خوارى دچارشان فرمايد .

5 / 5نهى از كوتاه آمدن در مصرفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از پوشيدن جامه راهبان بپرهيزيد! هر آينه هر كس رهبانيّت پيشه كند يا خود را به راهبان شبيه سازد ، از من نيست ؛ و هر كه [خوردنِ ]گوشت را ترك گويد و آن را بر خويش حرام سازد ، از من نيست ؛ و هر كس از روى كراهت ، [همخوابى با] زنان را ترك كند ، از من نيست .

عوالى اللاّلى :در حديثى آمده است : پيامبر صلى الله عليه و آله در جمع مردم نشست و روز قيامت را برايشان وصف فرمود ؛ وَ[لى] بر بيم دادنِ ايشان نيفزود . آنان را دل نازكى افتاد و گريستند . سپس ده تن از اصحاب در خانه عثمان بن مَظعون گرد آمدند و قرار نهادند كه روز را روزه گيرند و شب را [به عبادت ]ايستند ؛ به زنان نزديك نشوند و عطر را ترك گويند ؛ خرقه پشمينه بر تن كنند و دنيا را واگذارند ؛ در زمين به سياحت پردازند و رهبانيّت پيش گيرند ؛ و نَرينِگان را اَخته كنند . اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آلهرسيد ؛ پس به خانه عثمان آمد ؛ او را نيافت ؛ به همسرش فرمود: «آيا آنچه به من خبر رسيده ، درست است؟» او هم نمى خواست كه خبر پيامبر را ناراست شمارَد و هم كراهت داشت كه به زيان همسرش سخنى گويد . گفت: «اى رسول خدا! اگر عثمان به شما خبرى داده ، راست گفته است» . پيامبر صلى الله عليه و آلهبازگشت . عثمان كه به خانه آمد ، همسرش ماجرا را برايش بيان كرد . پس او و يارانش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند . پيامبر به ايشان گفت: «آيا قرارى نهاده ايد و من باخبر نشده ام؟» گفتند: «ما جز خير نمى خواستيم» . فرمود: «من [با اين كه پيامبرم ]به اين شيوه امر نشده ام!» سپس فرمود: «هر آينه وجودِ شما را بر شما حقّى است ؛ پس روزه گزاريد و روزه بگشاييد ، [به عبادت] بايستيد و [در هنگام لزوم] بخوابيد ؛ كه من ، خود ، روزه مى گيرم و روزه مى گشايم ، و [به عبادت ]مى ايستم و [به هنگام ]مى خوابم ، و گوشت و چربى مى خورم ، و با زنان درمى آميزم ؛ پس هر كه از سنّت من روى بگرداند ، از من نيست» . سپس مردم گرد آمدند و پيامبر براى ايشان خطبه خواند و فرمود : «چه شده است گروهى را كه زنان و عطر و خواب و خواستنى هاى دنيا را حرام شمردند؟ و امّا من به شما فرمان نمى دهم كه كشيش و راهب شويد . در دين من مقرّر نشده كه گوشت و زنان را رها كنيد و به صومعه ها بخزيد . زمين گردىِ امّت من در روزه ؛ و رهبانيّتش در جهاد است . خداى را عبادت كنيد و به او هيچ شرك نورزيد ؛ حجّ و عمره بگزاريد ؛ نماز بر پاى كنيد ؛ زكات دهيد ؛ روزه ماه رمضان را به جاى آوريد ؛ به راه راست رويد تا شما را بر راه راست نگه دارد . جز اين نيست كه كسانى پيش از شما بر خود سخت گرفتند و از اين روى ، هلاك شدند ؛ ايشان بر خود سخت گرفتند و خداى هم بر آنان سخت گرفت ؛ و اينان [= راهبان و كشيشان] باقى مانده همانانند در ديرها و صومعه ها .

.

ص: 410

الكافي عن مسعدة بن صدقة :دَخَلَ سُفيانُ الثَّورِيُّ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَرَأى عَلَيهِ ثِيابَ بيضٍ كَأَنَّها غِرقِئِ البَيضِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذَا اللِّباسَ لَيسَ مِن لِباسِكَ! فَقالَ لَهُ : اِسمَع مِنّي وعِ ما أقولُ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ خَيرٌ لَكَ عاجِلاً وآجِلاً إن أنتَ مُتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَالحَقِّ ولَم تَمُت عَلى بِدعَةٍ ، اُخبِرُكَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهكانَ في زَمانٍ مُقفِرٍ جَدبٍ ، فَأَمّا إذا أقبَلَتِ الدُّنيا فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُها لا فُجّارُها ، ومُؤمِنوها لا مُنافِقوها ومُسلِموها لا كُفّارُها ، فَما أنكَرتَ يا ثَورِيُّ فَوَاللّهِ إنَّني لَمَعَ ما تَرى ، ما أتى عَلَيَّ مُذ عَقَلتُ صَباحٌ ولا مَساءٌ وللّهِِ في مالي حَقٌّ أمَرَني أن أضَعَهُ مَوضِعا إلاّ وَضَعتُهُ . قالَ : فَأَتاهُ قَومٌ مِمَّن يُظهِرونَ الزُّهدَ ويَدعونَ النّاسَ أن يَكونوا مَعَهُم عَلى مِثلِ الَّذي هُم عَلَيهِ مِنَ التَّقَشُّفِ ، فَقالوا لَهُ : إنَّ صاحِبَنا حَصِرَ عَن كَلامِكَ ولَم تَحضُرهُ حُجَجُهُ . فَقالَ لَهُم : فَهاتوا حُجَجَكُم . فَقالوا لَهُ : إنَّ حُجَجَنا مِن كِتابِ اللّهِ . فَقالَ لَهُم : فَأَدلوا بِها ، فَإِنَّها أحَقُّ مَا اتُّبِعَ وعُمِلَ بِهِ . فَقالوا : يَقولُ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ مُخبِرا عَن قَومٍ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ءِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1) » ، فَمَدَحَ فِعلَهُم ، وقالَ في مَوضِعٍ آخَرَ : «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا (2) » ، فَنَحنُ نَكتَفي بِهذا ، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الجُلَساءِ : إنّا رَأَيناكُم تَزهَدونَ فِي الأَطعِمَةِ الطَّيِّبَةِ ومَعَ ذلِكَ تَأمُرونَ النّاسَ بِالخُروجِ مِن أموالِهِم حَتّى تَمَتَّعوا أنتُم مِنها ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: دَعوا عَنكُم ما لا تَنتَفِعونَ بِهِ، أخبِروني _ أيُّهَا النَّفَرُ _ ألَكُم عِلمٌ بِناسِخِ القُرآنِ مِن مَنسوخِهِ ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ الَّذي في مِثلِهِ ضَلَّ مَن ضَلَّ وهَلَكَ مَن هَلَكَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ ؟ فَقالوا لَهُ : أو بَعضُهُ ، فَأَمّا كُلُّهُ فَلا ، فَقالَ لَهُم : فَمِن هُنا اُتيتُم . وكَذلِكَ أحاديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَأَمّا ما ذَكَرتُم مِن إخبارِ اللّهِ عز و جل إيّانا في كِتابِهِ عَنِ القَومِ الَّذينَ أخبَرَ عَنهُم بِحُسنِ فِعالِهِم فَقَد كانَ مُباحا جائِزا ولَم يَكونوا نُهوا عَنهُ ، وثَوابُهُم مِنهُ عَلَى اللّهِ عز و جل ؛ وذلِكَ أنَّ اللّهَ _ جَلَّ وتَقَدَّسَ _ أمَرَ بِخِلافِ ما عَمِلوا بِهِ ، فَصارَ أمرُهُ ناسِخا لِفِعلِهِم ، وكانَ نَهيُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ رَحمَةً مِنهُ لِلمُؤمِنينَ ونَظَرا ؛ لِكَي لا يَضُرّوا بِأَنفُسِهِم وعِيالاتِهِم ، مِنهُمُ الضَّعَفَةُ الصِّغارُ وَالوِلدانُ وَالشَّيخُ الفاني وَالعَجوزُ الكَبيرَةُ الَّذينَ لا يَصبِرونَ عَلَى الجوعِ ، فَإِن تَصَدَّقتُ بِرَغيفي ولا رَغيفَ لي غَيرَهُ ضاعوا وهَلَكوا جوعا ؛ فَمِن ثَمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَمسُ تَمراتٍ أو خَمسُ قُرَصٍ أو دَنانيرَ أو دَراهِمَ يَملِكُهَا الإِنسانُ وهُوَ يُريدُ أن يُمضِيَها فَأَفضَلُها ما أنفَقَهُ الإِنسانُ عَلى والِدَيهِ ، ثُمَّ الثّانِيَةُ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ ، ثُمَّ الثّالِثَةُ عَلى قَرابَتِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الرّابِعَةُ عَلى جيرانِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الخامِسَةُ في سَبيلِ اللّهِ ، وهُوَ أخَسُّها أجرا . وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِلأَنصارِيِّ _ حينَ أعتَقَ عِندَ مَوتِهِ خَمسَةً أو سِتَّةً مِنَ الرَّقيقِ ولَم يَكُن يَملِكُ غَيرَهُم ولَهُ أولادٌ صِغارٌ _ : لَو أعلَمتُمونيأمرَهُ ماتَرَكتُكُم تَدفِنونَهُ (3) مَعَ المُسلِمينَ يَترُكُ صِبيَةً صِغارا يَتَكَفَّفونَ النّاسَ! ثُمَّ قالَ : حَدَّثني أبي أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ : اِبدَأ بِمَن تَعولُ ؛ الأَدنى فَالأَدنى . ثُمَّ هذا ما نَطَقَ بِهِ الكِتابُ رَدّا لِقَولِكُم ونَهيا عَنهُ مَفروضا مِنَ اللّهِ العَزيزِ الحَكيمِ ، قالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (4) » ، أفَلا تَرَونَ أنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ قالَ غَيرَ ما أراكُم تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مِنَ الأَثَرَةِ عَلى أنفُسِهِم وسَمّى مَن فَعَلَ ما تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مُسرِفا؟! وفي غَيرِ آيَةٍ مِن كِتابِ اللّهِ يَقولُ : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ، (5) » فَنَهاهُم عَنِ الإِسرافِ ، ونَهاهُم عَنِ التَّقتيرِ ، ولكِن أمرٌ بَينَ أمرَينِ ؛ لا يُعطي جَميعَ ما عِندَهُ ثُمَّ يَدعُو اللّهَ أن يَرزُقَهُ فَلا يَستَجيبُ لَهُ ؛ لِلحَديثِ الَّذي جاءَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : «إنَّ أصنافا مِن اُمَّتي لا يُستَجابُ لَهُم دُعاؤُهُم : رَجُلٌ يَدعو عَلى والِدَيهِ ، ورَجُلٌ يَدعو عَلى غَريمٍ ذَهَبَ لَهُ بِمالٍ فَلَم يَكتُب عَلَيهِ ولَم يُشهِد عَلَيهِ ، ورَجُلٌ يَدعو عَلَى امرَأَتِهِ وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل تَخلِيَةَ سَبيلِها بِيَدِهِ ، ورَجُلٌ يَقعُدُ في بَيتِهِ ويَقولُ : رَبِّ ارزُقني ، ولا يَخرُجُ ولا يَطلُبُ الرِّزقَ ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل لَهُ : عَبدي! ألَم أجعَل لَكَ السَّبيلَ إلَى الطَّلَبِ وَالضَّربِ فِي الأَرضِ بِجَوارِحَ صَحيحَةٍ؟! فَتَكونَ قَد أعذَرتَ في ما بَيني وبَينَكَ فِي الطَّلَبِ لاِتِّباعِ أمري ، ولِكَي لا تَكونَ كَلاًّ عَلى أهلِكَ ، فَإِن شِئتُ رَزَقتُكَ وإن شِئتُ قَتَّرتُ عَلَيكَ ، وأنتَ غَيرُ مَعذورٍ عِندي . ورَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مالاً كَثيرا فَأَنفَقَهُ ثُمَّ أقبَلَ يَدعو : يا رَبِّ ارزُقني ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل : ألَم أرزُقكَ رِزقا واسِعا؟! فَهَلاَّ اقتَصَدَتَ فيهِ كَما أمَرتُكَ؟! ولِمَ تُسرِفُ وقَد نَهَيتُكَ عَنِ الإِسرافِ؟! ورَجُلٌ يَدعو في قَطيعَةِ رَحِمٍ» . ثُمَّ عَلَّمَ اللّهُ عز و جل نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ؛ وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ مِنَ الذَّهَبِ ، فَكَرِهَ أن يَبيتَ عِندَهُ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا (6) » ؛ يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ، فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حُسِرتَ مِنَ المالِ . فَهذِهِ أحاديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَدِّقُهَا الكِتابُ ، وَالكِتابُ يُصَدِّقُهُ أهلُهُ مِنَ المُؤمِنينَ . وقالَ أبو بَكرٍ عِندَ مَوتِهِ حَيثُ قيلَ لَهُ : أوصِ ، فَقالَ : اُوصي بِالخُمسِ وَالخُمسُ كَثيرٌ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَد رَضِيَ بِالخُمسِ فَأَوصى بِالخُمسِ ، وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل لَهُ الثُّلُثَ عِندَ مَوتِهِ ، ولَو عَلِمَ أنَّ الثُّلُثَ خَيرٌ لَهُ أوصى بِهِ . ثُمَّ مَن قَد عَلِمتُم بَعدَهُ في فَضلِهِ وزُهدِهِ؛ سَلمانُ وأبو ذَرٍّ _ رَضِيَ اللّهُ عَنهُما _ فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ ، فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ؟! أما عَلِمتُم _ يا جَهَلَةُ! _ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يُعتَمَدُ عَلَيهِ فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَنَّت؟! وأمّا أبو ذَرٍّ فَكانَت لَهُ نُوَيقاتٌ وشُوَيهاتٌ يَحلُبُها ، ويَذبَحُ مِنها إذَا اشتَهى أهلُهُ اللَّحمَ أو نَزَلَ بِهِ ضَيفٌ أو رَأى بِأَهلِ الماءِ _ الَّذينَ هُم مَعَهُ _ خَصاصَةً ؛ نَحَرَ لَهُمُ الجَزورَ أو مِنَ الشِّياهِ عَلى قَدرِ ما يَذهَبُ عَنهُم بِقَرَمِ اللَّحمِ ، فَيُقَسِّمُهُ بَينَهُم ، ويَأخُذُ هُوَ كَنَصيبِ واحِدٍ مِنهُم لا يَتَفَضَّلُ عَلَيهِم . ومَن أزهَدُ مِن هؤُلاءِ وقَد قالَ فيهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما قالَ؟! ولَم يَبلُغ مِن أمرِهِما أن صارا لا يَملِكانِ شَيئا البَتَّةَ _ كَما تَأمُرونَ النَّاسَ بِإِلقاءِ أمتِعَتِهِم وشَيئِهِم _ ويُؤثِرونَ بِهِ عَلى أنفُسِهِم وعِيالاتِهِم . وَاعلَموا _ أيُّهَا النَّفَرُ _ أنّي سَمِعتُ أبي يَروي عَن آبائِهِ عليهم السلام : أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ يَوما : ما عَجِبتُ مِن شَيءٍ كَعَجَبي مِنَ المُؤمِنِ ؛ أنَّهُ إن قُرِضَ جَسَدُهُ في دارِ الدُّنيا بِالمَقاريضِ كانَ خَيرا لَهُ ، وإن مَلَكَ ما بَينَ مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها كانَ خَيرا لَهُ ، وكُلُّ ما يَصنَعُ اللّهُ عز و جل بِهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ! فَلَيتَ شِعري! هَل يَحيقُ فيكُم ما قَد شَرَحتُ لَكُم مُنذُ اليَومِ أم أزيدُكُم؟! أما عَلِمتُم أنَّ اللّهَ عز و جل قَد فَرَضَ عَلَى المُؤمِنينَ في أوَّلِ الأَمرِ أن يُقاتِلَ الرَّجُلُ مِنهُم عَشَرَةً مِنَ المُشرِكينَ لَيسَ لَهُ أن يُوَلِّيَ وَجهَهُ عَنهُم ، ومَن وَلاّهُم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ فَقَد تَبَوَّأَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ ، ثُمَّ حَوَّلَهُم عَن حالِهِم رَحمَةً مِنهُ لَهُم ، فَصارَ الرَّجُلُ مِنهُم عَلَيهِ أن يُقاتِلَ رَجُلَينِ مِنَ المُشرِكينَ تَخفيفا مِنَ اللّهِ عز و جللِلمُؤمِنينَ ، فَنَسَخَ الرَّجُلانِ العَشَرَةَ؟! وأخبِروني أيضا عَنِ القُضاةِ أ جَوَرَةٌ هُم حَيثُ يَقضونَ عَلَى الرَّجُلِ مِنكُم نَفَقَةَ امرَأَتِهِ إذا قالَ : إنّي زاهِدٌ وإنّي لا شَيءَ لي؟! فَإِن قُلتُم : جَوَرَةٌ ظَلَّمَكُم أهلُ الإِسلامِ ، وإن قُلتُم : بَل عُدولٌ خَصَمتُم أنفُسَكُم ، وحَيثُ تَرُدّونَ صَدَقَةَ مَن تَصَدَّقَ عَلَى المَساكينِ عِندَ المَوتِ بِأَكثَرَ مِنَ الثُّلُثِ . أخبِروني لَو كانَ النّاسُ كُلُّهُم كَالَّذينَ تُريدونَ زُهّاداً لا حاجَةَ لَهُم في مَتاعِ غَيرِهِم ، فَعَلى مَن كانَ يُتَصَدَّقُ بِكَفّاراتِ الأَيمانِ وَالنُّذورِ وَالصَّدَقاتِ مِن فَرضِ الزَّكاةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالتَّمرِ وَالزَّبيبِ وسائِرِ ما وَجَبَ فيهِ الزَّكاةُ مِنَ الإِبِلِ وَالبَقَرِ وَالغَنَمِ وغَيرِ ذلِكَ؟! إذا كانَ الأَمرُ كَما تَقولونَ : _ لا يَنبَغي لِأَحَدٍ أن يَحبِسَ شَيئا مِن عَرَضِ الدُّنيا إلاّ قَدَّمَهُ وإن كانَ بِهِ خَصاصَةٌ _ فَبِئسَما ذَهَبتُم إلَيهِ وحَمَلتُمُ النّاسَ عَلَيهِ! مِنَ الجَهلِ بِكِتابِ اللّهِ عز و جل وسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آلهوأحاديثِهِ الَّتي يُصَدِّقُهَا الكِتابُ المُنزَلُ ، ورَدِّكُم إيّاها بِجَهالَتِكُم ، وتَركِكُمُ النَّظَرَ في غَرائِبِ القُرآنِ ؛ مِنَ التَّفسيرِ بِالنّاسِخِ مِنَ المَنسوخِ ، والمُحكَمِ وَالمُتَشابِهِ ، وَالأَمرِ وَالنَّهيِ . وأخبِروني أينَ أنتُم عَن سُلَيمانَ بنِ داودَ عليه السلام حَيثُ سَأَلَ اللّهَ مُلكا لايَنبَغيِ لِأَحَدٍ مِن بَعدِهِ؟! فَأَعطاهُ اللّهُ _ جَلَّ اسمُهُ _ ذلِكَ ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِدِ اللّهَ عز و جل عابَ عَلَيهِ ذلِكَ ولا أحَدا مِنَ المُؤمِنينَ ، وداودَ النَّبِيِّ عليه السلام قَبلَهُ في مُلكِهِ وشِدَّةِ سُلطانِهِ؟! ثُمَّ يوسُفَ النَّبِيِّ عليه السلام حَيثُ قالَ لِمَلِكِ مِصرَ: «اجْعَلْنِى عَلَى خَزَآءِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» ؟! (7) فَكانَ مِن أمرِهِ الَّذي كانَ أنِ اختارَ مَملَكَةَ المَلِكِ وما حَولَها إلَى اليَمَنِ ، وكانوا يَمتارونَ الطَّعامَ مِن عِندِهِ لِمَجاعَةٍ أصابَتهُم ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، فَلَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ ، ثُمَّ ذُو القَرنَينِ عَبدٌ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ اللّهُ ، وطَوى لَهُ الأَسبابَ ، ومَلَّكَهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ . فَتَأَدَّبوا _ أيُّهَا النَّفَرُ _ بِآدابِ اللّهِ عز و جل لِلمُؤمِنينَ ، وَاقتَصِروا عَلى أمرِ اللّهِ ونَهيِهِ ، ودَعوا عَنكُم مَا اشتَبَهَ عَلَيكُم مِمّا لا عِلمَ لَكُم بِهِ ، ورُدُّوا العِلمَ إلى أهلِهِ تُؤجَروا وتُعذَروا عِندَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ وكونوا في طَلَبِ عِلمِ ناسِخِ القُرآنِ مِن مَنسوخِهِ ، ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ ، وما أحَلَّ اللّهُ فيهِ مِمّا حَرَّمَ ؛ فَإِنَّهُ أقرَبُ لَكُم مِنَ اللّهِ ، وأبعَدُ لَكُم مِنَ الجَهلِ ؛ ودَعُوا الجَهالَةَ لِأَهلِها ؛ فَإِنَّ أهلَ الجَهلِ كَثيرٌ ، وأهلَ العِلمِ قَليلٌ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌ (8) . (9) »

.


1- .الحشر : 9 .
2- .الإنسان : 8 .
3- .في الكافي : «تدفنوه» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في تحف العقول .
4- .الفرقان : 67 .
5- .الأنعام : 141 والأعراف : 31 .
6- .الإسراء : 29 .
7- .يوسف : 55 .
8- .يوسف : 76 .
9- .الكافي : 5 / 65 / 1 ، تحف العقول : 348 وفيه «جشبٍ» بدل «جدب» و«خسرت» بدل «حسرت» ، بحار الأنوار : 70 / 122 / 13 .

ص: 411

الكافى از مسعدة بن صدقه :سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلامدرآمد و بر اندام او جامه اى سپيد ديد همچون پوسته نازكى بر سپيده تخم مرغ . پس به وى گفت: «حقّا كه اين جامه ، برازنده تو نيست!» امام به او فرمود: «از من بشنو و آن چه تو را گويم ، درياب ؛ كه آن ، خير دنيا و آخرتت را در بر دارد ، اگر بر سنّتِ [پيامبر ]و آيين حق ميرى و نه بر روشى خود نهاده! آگهى ات مى دهم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در زمانه فقر و قحطى به سر مى برد ؛ امّا آن گاه كه [نعمتِ] دنيا روى آورَد ؛ شايسته ترين مردم براى استفاده از آن ، نيكانند نه بدان ؛ مؤمنانند نه منافقان ؛ مسلمانانند كافران . و نه امّا درباره [پوشيدن] اين [جامه] كه تو را خوش نيفتاد : اى ثورى! به خدا سوگند ، مرا كه در اين حال مى بينى ، از آن گاه كه توان تشخيص يافته ام ، هيچ صبح و شبى نيامده كه خداى را در مالم حقّى باشد و مرا امر فرموده باشد كه آن حق را ادا كنم ، و ادا نكرده باشم» . [راوى] گفت: سپس گروهى از زاهدنمايان و فراخوانندگانِ مردم به شيوه پارسايانه خويش ، نزد امام صادق عليه السلام آمدند و به وى گفتند: «دوست ما [= سفيان ثورى] از پاسخ تو درماند و جوابى آماده نيافت» . امام به ايشان فرمود: «پس شما دليل هاتان را بياوريد!» گفتند: «دليل هاى ما برگرفته از كتاب خدا است» . فرمود: «پس آن ها را بياوريد ؛ كه [اگر از كتاب خدا باشد] بيش تر شايسته پيروى و عمل كردن است» . گفتند : «خداى _ تبارك و تعالى _ درباره برخى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آلهمى فرمايد: «و [برادران مسلمانشان را ]بر خويشتن برمى گزينند ، هر چند كه خود بدان نيازمند باشند ؛ و هر كه از بُخل و آزِ خويش نگاه داشته شود ، ايشانند رستگاران» . پس خداوند كارِ ايشان را ستوده است . و در جايى ديگر فرموده: «و خوراك را با آن كه دوست مى دارند [و به آن نيازمندند] به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» . ما به همين مقدار بسنده مى كنيم» . يكى از حاضران گفت: «ما مى بينيم كه شما از خوراك هاى پاك روى برمى گردانيد و با اين حال ، به مردم فرمان مى دهيد كه از اموال خود دست كشند تا شما ، خود ، از آن بهره بريد!» . امام صادق عليه السلام فرمود: «چيزى را كه برايتان سودى ندارد ، واگذاريد! اى گروه! مرا آگاه كنيد ، آيا شما را در شناخت ناسخ از منسوخ و محكم از متشابهِ قرآن ، دانشى است ؛ همان كه در مثل آن ، گروهى از اين امّت به گمراهى و هلاكت دچار گشتند؟» او را گفتند : «برخى را مى دانيم ؛ امّا همه را نه!» فرمود: «از همين جا [به اين وادى ]پيش كشيده شده ايد! درباره سخنان پيامبر خد صلى الله عليه و آلههم چنين است . و امّا اين كه گفتيد خداوند در كتاب خويش ، ما را از گروهى خبر داده و كار نيكوى ايشان را ستوده ؛ [بدانيد كه] آن كار [براى ايشان] مباح و روا بوده و از آن نهى نشده بوده اند و پاداش آنان بر خداوند است ؛ امّا خداى _ بزرگ است و مقدّس _ [بعدا] فرمانى داد كه با آن چه ايشان كردند ، ناسازگار است ؛ پس فرمان وى ، كار ايشان را كنار زد ؛ و اين نهى خداوند رحمت و عنايت او براى مؤمنان بود تا مبادا به خويشتن و خانواده هاشان آسيب رسانند ، از جمله ناتوانان خردسال و كودكان و پير [انِ ]كهنسال و سالخورده كه گرسنگى را طاقت نمى آورند ؛ و اگر من نان خود را صدقه دهم و جز آن ، نانى نداشته باشم ، ايشان از گرسنگى تباه و هلاك گردند . از همين روى ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: اگر انسان پنج دانه خرما يا پنج قرص نان يا دينار يا درهم داشته باشد و بخواهد آن ها را به مصرف رسانَد ، بهترينِ آن ، انفاق به پدر و مادر ، دوم خود و خانواده اش ، سوم خويشاوندان فقير ، چهارم همسايگان مسكين ، و پنجم [مصارف ديگر] در راه خدا است ؛ و اين [پنجمين] از همه كم پاداش تر است . و پيامبر خدا درباره يكى از انصار كه هنگام مرگش پنج يا شش غلام را آزاد كرده بود و كودكانى خردسال داشت و مالِ ديگرى به جاى ننهاده بود ، فرمود : اگر وضع او را به من خبر داده بوديد ، رخصتشان نمى دادم كه وى را در كنار مسلمانان دفن كنيد ؛ كودكانى خردسال را رها مى كند تا دست نياز پيش مردم دراز كنند! » سپس امام فرمود: «پدرم برايم روايت فرمود كه پيامبر خدا فرموده است: [انفاق را ]از خانواده خود ، به ترتيبِ نزديكى شان ، آغاز كن . نيز اين سخن خداوند ، ردِّ گفته شما و نهيى است از جانب خداى عزّتمند حكيم كه پذيرش آن واجب است: «و آنان كه چون هزينه كنند ، نه اسراف ورزند و نه تنگ گيرند ؛ و ميان اين دو به راه اعتدال باشند» . آيا نمى نگريد كه خداوند _ تبارك و تعالى _ چيزى فرموده كه با آن چه مى بينم شما مردم را به سوى آن فرا مى خوانيد ، يعنى ترجيح دادن ديگران بر خودشان ، ناسازگار است و كسى را كه به شيوه شما رفتار كند ، اسراف كار خوانده است؟ و همو در چندين آيه از كتاب خويش ، مى فرمايد: هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد . پس خداى آن ها را هم از اسراف و هم از تنگ گرفتن نهى فرموده و راهى ميانه را خواسته ، به گونه اى كه انسان همه آن چه را دارد نبخشد و سپس از خدا طلب روزى كند ، كه در اين حال ، خداوند دعايش را نمى پذيرد ، بنا به سخنى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده است: دعاى چند دسته از امّتم پذيرفته نمى شود : مردى كه براى پدر و مادرش بد بخواهد ؛ مردى كه براى ناكاميابىِ طلبكارى دعا كند كه مالى نزد او نهاده و نه از او رسيد ستانده و نه شاهد گرفته ؛ مردى كه به زيان همسرش دعا كند ، حال آن كه خداوند خلاصى آن همسر را در دست او قرار داده ؛ و مردى كه در خانه اش مى نشيند و مى گويد: پروردگارم! مرا روزى بخش ؛ و خود بيرون نمى رود و روزى نمى جويد ؛ پس خداوند به وى فرمايد: بنده ام! آيا راه روزى جُستن و تكاپو در زمين با اعضاى سالم را براى تو نگشوده ام تا ميان من و خودت ، براى روزى جستن به فرمان من عذرْ پذيرفته باشى و سربار خانواده خود نشوى ؛ پس اگر مى خواستم روزى ات مى دادم و اگر مى خواستم بر تو تنگ مى گرفتم ، در حالى كه نزد من عذرْ پذيرفته نبودى . [و ديگر كسى كه دعايش پذيرفته نمى شود ]مردى است كه خداوند به او مال بسيار عطا فرموده باشد و او همه را انفاق كند و سپس به دعا روى آورده ، بگويد : پروردگارم! مرا روزى ده! پس خداوند به وى فرمايد: آيا روزى فراخى به تو نداده بودم ؛ پس چرا چنان كه فرمانت دادم ، در مصرف آن ميانه روى نكردى ؛ چرا اسراف ورزيدى ، حال آن كه تو را از اسراف بازداشته بودم؟ [و ديگر] مردى است كه براى بريدنِ پيوند خويشاوندى دعا كند . ديگر آن كه ، خداوند به پيامبرش آموخته كه چگونه انفاق كند ؛ و آن ، چنين بود كه مقدارى طلا نزد وى بود و او كراهت داشت كه با آن ، شب را به سر بَرَد ؛ پس آن همه را صدقه داد . صبحگاهان كه هيچ نداشت ، نيازخواهى نزد وى آمد و از او چيزى خواست ، او چيزى نداشت كه ببخشد . نيازخواه وى را سرزنش كرد و پيامبر كه دلسوز و مهرورز بود ، از بى چيزى خود غمگين شد ؛ سپس خداى _ تعالى _ پيامبرش را با اين فرمان ادب آموخت: «و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك نورز ]و آن را يكسره مگشاى [= هر چه دارى ، به گزاف و زياده روى مده] كه نكوهيده و درمانده بنشينى» [و بدين سان] مى فرمايد: مردم گاه از تو چيزى مى خواهند و عذرت را نمى پذيرند ؛ پس اگر همه مالى را كه دارى ببخشى خود را از مال محروم مى سازى . اين سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه قرآن آن را راست مى شمرد ؛ و قرآن را هم مؤمنان پيروِ آن راست مى شمرند . به هنگام مرگ ابوبكر به وى گفته شد: «[بخشى از مالت را براى انفاق ]وصيّت كن!» . وى گفت: «به يك پنجمِ مالم وصيّت مى كنم ؛ و آن ، بسيار است» . خداى _ تعالى _ از يك پنجم خشنود بود ؛ پس ابوبكر به همان مقدار وصيّت كرد ، حال آن كه خداوند به او رخصت داده بود كه تا يك سوم وصيّت كند ؛ و اگر وى بر اين باور بود كه يك سوم براى وى بهتر است ، به همان وصيّت مى كرد . از آن پس ، از كسانى كه به فضل و زهدشان آگاهيد ، سلمان و ابوذر هستند _ خداى از هر دو خشنود باد! _ ؛ و امّا سلمان ، هر گاه سهم خويش را از بيت المال مى گرفت ، به مقدار خوراك يك سال از آن برمى داشت تا نوبت بعد دريافت سهمش فرا رسد . به او گفته شد: اى ابوعبداللّه ! با اين كه اهل زهدى چنين مى كنى ، در حالى كه نمى دانى شايد امروز بميرى يا فردا؟ پاسخ او اين بود : چرا همان گونه كه از مرگ من بيم داريد ، به زنده ماندنم اميدوار نيستيد؟ اى نادانان! آيا نمى دانيد جانِ آدمى هر گاه روزىِ قابل اعتمادى نيابد ، بر صاحب خويش كُندى مى كند و هرگاه به معيشت خود دست يابد ، آرام مى گيرد؟ و امّا ابوذر ، شتران و گوسفندان كوچكى داشت كه شيرشان را مى دوشيد و هرگاه خانواده اش هوسِ گوشت مى كردند يا مهمانى برايش درمى رسيد يا پيرامونيانِ آن آبگاه را كه با وى همراه بودند ، نيازمند مى ديد ، از آن ها برايشان ذبح مى كرد ؛ از شتران يا گوسفندان به قدرى كه ميلِ گوشت خوردن ايشان را برطرف كند ، سر مى بريد و ميانشان تقسيم مى كرد و خود هم بهره اى همانند آن ها و نه بيش تر ، برمى داشت . و از آنان كه پيامبر چنان تعابيرى را درباره ايشان به كار برده ، زاهدتر كيست؟ و هرگز كار آن دو به جايى نرسيد كه هيچ چيز نداشته باشند _ همان سان كه شما مردم را فرمان مى دهيدكه از مال و دارايى خويش يكسره دست كشند _ و خود و خانواده شان را نيازمند نهاده ، همه مالشان را ببخشند . اى جماعت! بدانيد ؛ از پدرم شنيدم كه از نياكانش روايت مى فرمود : روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: شگفتى ام از هيچ چيز به اندازه شگفتى ام از مؤمن نيست ؛ اگر در خانه دنيا پيكرش قطعه قطعه شود ، برايش خير است و اگر از مشرق تا مغرب زمين را هم مالك شود ، باز براى او خير است ؛ و هر چه خداوند با وى روا دارد ، برايش خير است . نمى دانم آيا آن چه امروز برايتان بيان كردم ، در شما اثر كرده است يا باز هم بگويمتان! آيا نمى دانيد در آغاز ، خداوند بر مؤمنان واجب فرمود كه اگر يك تن از ايشان با ده تن از مشركان روبه رو شد ، با آنان بجنگد و روا نيست كه از ايشان روى بگرداند و هر كس در آن حال بگريزد ، نشيمن گاهش در آتش است ؛ امّا سپس بر ايشان مهر ورزيد و وضع را دگرگون فرمود ، بدين گونه كه هر مؤمن بايد با دو مشرك رويارو مى شد؟ اين ، آسان گيرى از جانب خدا براى مؤمنان بود و بدين ترتيب ، دو نفر به جاى ده نفر نشست . و نيز مرا آگه كنيد كه آيا قاضيان ظالمند ، آن گاه كه بر مردى از شما حكم مى كنند كه نفقه همسرش را بپردازد و او مى گويد : من زاهد هستم و چيزى ندارم؟ اگر بگوييد ظالمند ، مسلمانان خود شما را ظالم مى شمرند ؛ و اگر بگوييد عادلند ، به زيان خود سخن گفته ايد . و [نيز چنين است] آن گاه كه باطل مى شمريد صدقه بيش از يك سوم مالِ كسى را كه به هنگام مرگ ، وصيّت كرده تا مالش به فقيران داده شود . مرا آگه كنيد: اگر همه مردم _ آن گونه كه شما مى خواهيد _ زاهد باشند و نيازى به مال ديگران نداشته باشند ، آن گاه كفّاره هاى سوگند شكنى ، نذر ، صدقه ها ، و زكات واجبِ طلا و نقره و خرما و كشمش و موارد واجب ديگر همچون شتر و گاو و گوسفند و جز آن ها ، به كه بايد پرداخت گردد؟ اگر حال چنان است كه شما مى گوييد _ هيچ كس را روا نيست كه از مال دنيا چيزى فراهم كند مگر آن كه انفاق ورزد ، هر چند به آن نيازمند باشد _ پس به بد راهى رفته ايد و مردم را هم به آن كشانده ايد ؛ زيرا به كتاب خدا و سنّت پيامبرش و احاديثى كه قرآن آن را تأييد مى كند ، نادانيد و با نادانى خويش آن ها را كنار زده ايد و عنايت به جنبه هاى دقيق قرآن را رها كرده ايد ، همچون دريافتِ ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و امر و نهىِ آن . و آگهى ام دهيد چه حكم مى كنيد درباره سليمان بن داوود عليه السلام ، آن گاه كه از خداوند حكومتى خواست كه هيچ كس پس از وى را روا نباشد؟ پس خداوند _ بزرگ باد نامش _ آن را به وى عطا فرمود ، در حالى كه وى به حق زبان مى گشود و به آن عمل مى كرد ؛ و نديده ايم كه خداوند يا يكى از مؤمنان ، اين را بر وى عيب شمرده باشد؟ و [نيز چه مى گوييد درباره ]داوود عليه السلام كه پيش از او ، حكومت مى كرد و قدرتى بسيار داشت؟ و سپس يوسف پيامبر عليه السلام كه به پادشاه مصر گفت: «مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار ؛ كه نگاهبان و دانايم» ؟ و كار او به جايى كشيد كه كشوردارى آن سرزمين تا يمن را پذيرفت و از آن جا ، موادّ غذايى را به سرزمين هاى قحطى زده مى بردند ؛ و او [هم] حق مى گفت و به حق عمل مى كرد ؛ و هيچ كس را نديده ايم كه اين را بر او عيب بگيرد . از آن پس ، ذو القرنين بنده اى بود كه خدا را دوست داشت و خدا هم به او دوستى مى ورزيد و زمينه ها [ى قدرت] را برايش گسترد و حكومت شرق و غرب زمين را به او داد و او [نيز ]حق مى گفت و به حق عمل مى كرد ؛ و كس را نيافته ايم كه اين را بر او عيب شمارَد . پس اى جماعت! چنان كه خداوند مؤمنان را آموخته ، ادب پذيريد و و از امر و نهى خدا در نگذريد و آن چه را بدان علم نداريد و بر شما مشتبه شده ، واگذاريد و علم را به اهل آن بسپاريد تا پاداش يابيد و نزد خداوند _ تبارك و تعالى _ پذيرفته عذر باشيد ؛ و در پى آن برآييد كه ناسخ از منسوخ ، محكم از متشابه ، و حلال از حرام را در قرآن بشناسيد ؛ كه اين شيوه شما را به خدا بيش تر نزديك مى كند و از نادانى دورتر مى سازد ؛ و نادانى را به اهلش وانهيد ، كه اهل نادانى بسيارند و اهل دانايى كم شمارند ؛ و خداوند فرموده است: «و بالاى هر دانايى ، دانشورى هست» » .

.

ص: 412

. .

ص: 413

. .

ص: 414

. .

ص: 415

. .

ص: 416

. .

ص: 417

. .

ص: 418

. .

ص: 419

. .

ص: 420

. .

ص: 421

. .

ص: 422

5 / 6شَرُّ الأَموالِالإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما لَم يُغنِ عَن صاحِبِهِ . (1)

.


1- .غرر الحكم : 5682 .

ص: 423

5 / 6بدترين مالامام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه صاحبش را بى نيازى نبخشد .

.

ص: 424

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما أكسَبَ المَذامَّ . (1)

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما لَم يُخرَج مِنهُ حَقُّ اللّهِ سُبحانَهُ . (2)

عنه عليه السلام :شَرُّ المالِ ما لَم يُنفَق في سَبيلِ اللّهِ مِنهُ ، ولَم تُؤَدَّ زَكاتُهُ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 5673 .
2- .غرر الحكم : 5710 .
3- .غرر الحكم : 5683 .

ص: 425

5 / 6 بدترين مال

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه سرزنش در پى داشته باشد .

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه حقِّ خداى سبحان ، از آن بيرون نشده باشد .

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه چيزى از آن ، در راه خدا انفاق نشود و زكاتش پرداخت نگردد .

.

ص: 426

الفصل السّادس: الدَّولة6 / 1الحُكومَةُ الصّالِحَةُ وَالتَّنمِيَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ساعَةٌ مِن إمامٍ عَدلٍ أفضَلُ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةً ، وحَدٌّ يُقامُ للّهِِ فِي الأَرضِ أفضَلُ مِن مَطَرِ أرَبعينَ صَباحا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَومٌ مِن إمامٍ عادِلٍ أفضَلُ مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً ، وحَدٌّ يُقامُ فِي الأَرضِ بِحَقِّهِ أزكى مِن مَطَرِ أربَعينَ يَوما . (2)

بحار الأنوار :الأَمرُ وَالنَّهيُ وَجهٌ واحِدٌ ؛ لا يَكونُ مَعنىً مِن مَعانِي الأَمرِ إلاّ ويَكونُ بَعدَ ذلِكَ نَهيا ، ولا يَكونُ وَجهٌ مِن وُجوهِ النَّهيِ إلاّ ومَقرونٌ بِهِ الأَمرُ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ (3) » _ إلى آخِرِ الآيَةِ _ فَأَخبَرَ سُبحانَهُ أنَّ العِبادَ لا يَحيَونَ إلاّ بِالأَمرِ وَالنَّهيِ ، كَقَولِهِ تَعالى : «وَ لَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَ_أُوْلِى الْأَلْبَ_بِ (4) » . ومِثلُهُ قَولُهُ تَعالى : «ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (5) » ؛ فَالخَيرُ هُوَ سَبَبُ البَقاءِ وَالحَياةِ . وفي هذا أوضَحُ دَليلٍ عَلى أنَّهُ لابُدَّ لِلاُمَّةِ مِن إمامٍ يَقومُ بِأَمرِهِم ، فَيَأمُرُهُم ويَنهاهُم ، ويُقيمُ فيهِمُ الحُدودَ ، ويُجاهِدُ العَدُوَّ ، ويَقسِمُ الغَنائِمَ ، ويَفرِضُ الفَرائِضَ ، ويُعَرِّفُهُم أبوابَ ما فيهِ صَلاحُهُم ، ويُحَذِّرُهُم ما فيهِ مَضارُّهُم ؛ إذ كانَ الأَمرُ وَالنَّهيُ أحَدَ أسبابِ بَقاءِ الخَلقِ ، وإلاّ سَقَطَتِ الرَّغبَةُ وَالرَّهبَةُ ، ولَم يُرتَدَع ، ولَفَسَدَ التَّدبيرُ ، وكانَ ذلِكَ سَبَبا لِهَلاكِ العِبادِ في أمرِ البَقاءِ وَالحَياةِ ؛ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ ، وَالمَساكِنِ وَالمَلابِسِ ، وَالمَناكِحِ مِنَ النِّساءِ ، وَالحَلالِ وَالحَرامِ ، وَالأَمرِ وَالنَّهيِ ؛ إذ كانَ سُبحانَهُ لَم يَخلُقهُم بِحَيثُ يَستَغنونَ عَن جَميعِ ذلِكَ ، ووَجَدنا أوَّلَ المَخلوقينَ _ وهُوَ آدَمُ عليه السلام _ لَم يَتُمَّ لَهُ البَقاءُ وَالحَياةُ إلاّ بِالأَمرِ وَالنَّهيِ . (6)

.


1- .الكافي : 7 / 175 / 8 عن حفص بن عون رفعه ، وراجع ص 174 / 1 _ 3 .
2- .السنن الكبرى : 8 / 281 / 16649 ، المعجم الكبير : 11 / 267 / 11932 ، المعجم الأوسط : 5 / 92 / 4765 ، كنز العمّال : 6 / 12 / 14624 كلّها عن ابن عبّاس ؛ مستدرك الوسائل : 18 / 9 / 10 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .الأنفال : 24 .
4- .البقرة : 179 .
5- .الحجّ : 77 .
6- .بحار الأنوار : 93 / 40 نقلاً عن رسالة في أصناف آيات القرآن وأنواعها وتفسير بعض آياتها .

ص: 427

فصل ششم : دولت

6 / 1 حكومت شايسته و توسعه

فصل ششم: دولت6 / 1حكومت شايسته و توسعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك ساعت حكمرانى پيشواى عدالت پيشه ، از عبادت هفتاد سال برتر است ؛ و حدّى كه براى خدا در زمين جارى گردد ، [بركتش] از بارندگىِ چهل روز افزون تر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز حكمرانى پيشواى عادل ، از عبادت شصت سال برتر است و حدّى كه به حق در زمين جارى گردد ، از باران چهل روز پرُخيرتر است .

بحار الأنوار:امر و نهى ، دو روى يك سكّه اند ؛ هيچ يك از معانى امر نيست ، جز اين كه آن سويش نهيى است ؛ و هيچ يكى از وجوه نهى نيست ، جز اين كه با امرى همراه است . خداى _ تعالى _ فرموده است: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خداى و پيامبر را پاسخ دهيد ، هنگامى كه شما را به چيزى خوانند كه زنده تان مى سازد . . .» و بدين سان ، به بندگانش آگهى داده كه جز با امر و نهى زنده نمى شوند ؛ همانندِ [ديگر ]سخن خداى _ تعالى _ : «و براى شما ، اى خردمندان ، در قصاص ، زندگانى است» . و همچون آن است ، سخن خداى _ تعالى _ : «ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار نيكو كنيد ؛ باشد كه كامياب شويد» ؛ يعنى نيكوكارى ، سببِ پايدارى و زندگى است . و در اين ، آشكارترين دليل است بر اين كه هر امّتى را امامى بايد تا كار ايشان را عهده دار شود ؛ به امر و نهى آنان پردازد ؛ در ميانشان حدود را جارى سازد ؛ با دشمن به جهاد برخيزد ؛ غنيمت ها را تقسيم كند ؛ وظايف واجب را تعيين نمايد ؛ دريچه هاى صلاح را به روى مردم بگشايد ؛ و آنان را از مايه هاى زيانشان بيم بخشد . اين از آن رو است كه امر و نهى از زمينه هاى پايدارى مردم هستند ؛ و گرنه ، اميد و بيم از ميان مى رود و هيچ كس از هيچ كار بازداشته نمى شود و انديشه ورزى به تباهى مى گرايد ؛ و اين سبب مى شود كه پايدارى و زندگانىِ بندگان خلل يابد ، خواه در خوراك و آشاميدنى و مسكن و پوشاك و ازدواج ، و خواه در حلال و حرام و امر و نهى ؛ چرا كه خداوند سبحان بندگان را به گونه اى نيافريده كه از اين همه بى نياز باشند . و ديده ايم كه نخستين آفريده ، يعنى آدم عليه السلام ، پايدارى و زندگانى اش جز با امر و نهى سامان نپذيرفت .

.

ص: 428

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَتِهِ بِصِفّينَ _: ثُمَّ جَعَلَ مِن حُقوقِهِ حُقوقا فَرَضَها لِبَعضِ النّاسِ عَلى بَعضٍ ، فَجَعَلَها تَتَكافَأُ في وُجوهِها ، ويوجِبُ بَعضُها بَعضا ، ولا يُستَوجَبُ بَعضُها إلاّ بِبَعضٍ ، فَأَعظَمُ مِمَّا افتَرَضَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ مِن تِلكَ الحُقوقِ حَقُّ الوالي عَلَى الرَّعِيَّةِ وحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الوالي ، فَريضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ عز و جل لِكُلٍّ عَلى كُلٍّ ، فَجَعَلَها نِظامَ اُلفَتِهِم ، وعِزّا لِدينِهِم ، وقِواما لِسُنَنِ الحَقِّ فيهِم ؛ فَلَيسَت تَصلُحُ الرَّعِيَّةُ إلاّ بِصَلاحِ الوُلاةِ ، ولا تَصلُحُ الوُلاةُ إلاّ بِاستِقامَةِ الرَّعِيَّةِ ؛ فَإِذا أدَّتِ الرَّعِيَّةُ إلَى الوالي حَقَّهُ وأدّى إلَيهَا الوالي كَذلِكَ، عَزَّ الحَقُّ بَينَهُم ، فَقامَت مَناهِجُ الدّينِ ، وَاعتَدَلَت مَعالِمُ العَدلِ ، وجَرَت عَلى أذلالَهَا السُّنَنُ ، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمانُ ، وطابَ بِهِ العَيشُ ، وطُمِعَ في بَقاءِ الدَّولَةِ ، ويَئِسَت مَطامِعُ الأَعداءِ ؛ وإذا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَهُم وعَلاَ الوالِي الرَّعِيَّةَ ، اختَلَفَت هُنالِكَ الكَلِمَةُ ، وظَهَرَت مَطامِعُ الجَورِ ، وكَثُرَ الإِدغالُ فِي الدّينِ ، وتُرِكَت مَعالِمُ السُّنَنِ ، فَعُمِلَ بِالهَواءِ، (1) وعُطِّلَتِ الآثارُ ، وكَثُرَت عِلَلُ النُّفوسِ ، ولا يُستَوحَشُ لِجَسيمِ حَدٍّ عُطِّلَ ، ولا لِعَظيمِ باطِلٍ اُثِّلَ ؛ فَهُنالِكَ تَذِلُّ الأَبرارُ ، وتَعِزُّ الأَشرارُ ، وتَخرَبُ البِلادُ ، وتَعظُمُ تَبِعاتُ اللّهِ عز و جل عِندَ العِبادِ . (2)

.


1- .كذا في المصدر ، ولعلّها تصحيف «بالهَوَى» _ كما جاءت في سائر المصادر _ أو تصحيف «بالأهواء» : جمع «الهَوَى» .
2- .الكافي : 8 / 353 / 550 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 216 ، بحار الأنوار : 27 / 251 / 14 و ج 41 / 152 / 46 و ج 77 / 355 / 32 .

ص: 429

امام على عليه السلام_ در خطبه خويش در [جنگ] صفّين _: آن گاه ، خداوند از حقوق خويش ، برخى را براى بعضى از مردم بر بعض ديگر واجب فرمود و آن حقوق را به گونه اى قرار داد كه برخى ، پاداشِ ديگرى باشند ، بعضى موجب يكديگر گردند ، و بعضى جز با بعضى ديگر وجوب نيابند . بزرگ ترين حقّى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ از جمله آن حقوق واجب گردانيده ، حقّ حكمران بر مردم و حقّ مردم بر حكمران است ؛ و اين ، وظيفه اى است كه خداوند براى هر يك از آن ها بر ديگرى قرار داده و زمينه ساز الفت و دوستى و ارجمندىِ دينشان و پايدارى سنّت هاى حق در ميان ايشان قرار داده است . پس مردم صلاح نپذيرند ، مگر آن كه حكمرانان به سامان آيند ؛ و حكمرانان صلاح نيابند ؛ جز آن كه مردم راست و درست باشند . و آن گاه كه مردم حق حاكم را ادا كنند و حاكم نيز حق مردم را بگزارد ، حقّ در ميانشان عزّت يابد و آيين هاى دين استوار گردد و نشانه هاى عدل برقرار شود و سنّت ها[ى پيامبر صلى الله عليه و آله] در راه خود افتد ؛ و بدين سان ، روزگار سامان گيرد و زندگى نيكو شود و اميد به پايدارى حكومت افزون گردد و دشمنان از خواست هاى خويش مأيوس شوند . وَ [لى ]هر گاه مردم بر حكمران خود چيره شوند و حكمران بر مردم برترى خواهد ، ميانشان اختلاف عقيده پديد آيد و انگيزه هاى ستم در آنان ظهور يابد و تباهكارى در دين افزون شود و نشانه هاى سنّت ها[ى پيامبر صلى الله عليه و آله] فراموش گردد و به هوا و هوس كار شود و آثار [دين ]كنار نهاده شود و بيمارى هاى جان ها افزون گردد و از تعطيل شدنِ حدّ مهم و جريان يافتنِ باطلِ بزرگ بيمى به دل راه داده نشود . اين جا است كه نيكانْ خوار ، بَدانْ سرافراز ، سرزمين ها ويران ، و بازخواست هاى خداوند از بندگان بسيار گردد .

.

ص: 430

عنه عليه السلام_ في وَصفِ مَعيشَةِ النّاسِ في أيّامِ خِلافَتِهِ _: ما أصبَحَ بِالكوفَةِ أحَدٌ إلاّ ناعِما ؛ إنَّ أدناهُم مَنزِلَةً لَيَأكُلُ مِنَ البُرِّ ، ويَجلِسُ فِي الظِّلِّ ، ويَشرَبُ مِن ماءِ الفُراتِ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام_ فِي احتِجاجِهِ عَلى مَن أنكَرَ عَلَيهِ مُصالَحَةَ مُعاوِيَةَ ونَسَبَهُ إلَى التَّقصيرِ في طَلَبِ حَقِّهِ _: فَاُقسِمُ بِاللّهِ ، لَو أنَّ النّاسَ بايَعوني وأطاعوني ونَصَروني ، لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها وَالأَرضُ بَرَكَتَها . . . وقَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما وَلَّت اُمَّةٌ أمرَها رَجُلاً قَطُّ وفيهِم مَن هُوَ أعلَمُ مِنهُ إلاّ لَم يَزَل أمرُهُم يَذهَبُ سَفالاً حَتّى يَرجِعوا إلى مِلَّةِ عَبَدَةِ العِجلِ . (2)

.


1- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 531 / 883 عن عبد اللّه بن سخبرة ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 99 ، بحار الأنوار : 40 / 327 / 9 .
2- .الاحتجاج : 2 / 66 / 156 ، العدد القويّة : 51 / 62 كلاهما عن سليم بن قيس ، بحار الأنوار : 44 / 22 / 6 وراجع الأمالي للطوسي : 560 / 1173 وص 566 / 1174 .

ص: 431

امام على عليه السلام_ در بيان وضع معيشت مردم در روزگار پيشوايىِ وى _: در كوفه كسى نمانده جز آن كه از نعمت برخوردار است ؛ فروجايگاه ترينِ مردم نان گندم مى خورد ، زير سايبان مسكن دارد ، و از آب فرات مى نوشد .

امام حسن عليه السلام_ در دليل آورى اش بر كسى كه صلح وى با معاويه را نكوهيد و او را متّهم كرد كه در طلب حقّ خويش كوتاهى ورزيده است _: پس به خدا سوگند مى خورم كه اگر مردم با من بيعت مى كردند و پيروى و يارى ام مى نمودند ، آسمان ، بارانش ، و زمين ، بركتش را به ايشان عطا مى كرد . . . و به راستى ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرموده است: «هيچ امّتى نيست كه حكمرانىِ خويش را به كسى بسپارد كه داناتر از او در ميان ايشان هست ، مگر آن كه كارشان پيوسته رو به پَستى مى نهد تا آن كه به كيشِ گوساله پرستان بازگردند» .

.

ص: 432

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام :إن قالَ [ قائِلٌ ] : فَلِمَ جَعَلَ [ اللّهُ عز و جل ]اُولِي الأَمرِ وأمَرَ بِطاعَتِهِم؟ قيلَ : لِعِلَلٍ كَثيرَةٍ ، مِنها : أنَّ الخَلقَ لَمّا وُقِفوا عَلى حَدٍّ مَحدودٍ واُمِروا أن لا يَتَعَدَّوا ذلِكَ الحَدَّ لِما فيهِ مِن فَسادِهِم ، لَم يَكُن يَثبُتُ ذلِكَ ولا يَقومُ إلاّ بِأَن يَجعَلَ عَلَيهِم فيهِ أمينا يَمنَعُهُم مِنَ التَّعَدّي وَالدُّخولِ في ما حَظَرَ عَلَيهِم ؛ لِأَنَّهُ لَو لَم يَكُن ذلِكَ لَكانَ أحَدٌ لا يَترُكُ لَذَّتَهُ ومَنفَعَتَهُ لِفَسادِ غَيرِهِ ، فَجَعَلَ عَلَيهِم قَيِّما يَمنَعُهُم مِنَ الفَسادِ ، ويُقيمُ فيهِمُ الحُدودَ وَالأَحكامَ . ومِنها : أنّا لا نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ ولا مِلَّةً مِنَ المِلَلِ بَقوا وعاشوا إلاّ بِقَيِّمٍ ورَئيسٍ ، ولِما لابُدَّ لَهُم مِنهُ في أمرِ الدّينِ وَالدُّنيا ، فَلَم يَجُز في حِكمَةِ الحَكيمِ أن يَترُكَ الخَلقَ مِمّا يَعلَمُ أنَّهُ لابُدَّ لَهُ مِنهُ ، ولا قِوامَ لَهُم إلاّ بِهِ ؛ فَيُقاتِلونَ بِهِ عَدُوَّهُم ، ويَقسِمونَ فَيئَهُم ، ويُقيمُ لَهُم جَمَّهُم وجَماعَتَهُم ، ويَمنَعُ ظالِمَهُم مِن مَظلومِهِم . ومِنها : أنَّهُ لَو لَم يَجعَل لَهُم إماما قَيِّما أمينا حافِظا مُستَودَعا لَدَرَسَتِ المِلَّةُ ، وذَهَبَ الدّينُ ، وغُيِّرَتِ السُّنَنُ وَالأَحكامُ ، ولَزادَ فيهِ المُبتَدِعونَ ، ونَقَصَ مِنهُ المُلحِدونَ وشَبَّهوا ذلِكَ عَلَى المُسلِمينَ ؛ لِأَنّا وَجَدنَا الخَلقَ مَنقوصينَ مُحتاجينَ غَيرَ كامِلينَ مَعَ اختِلافِهِم وَاختِلافِ أهوائِهِم وتَشَتُّتِ أنحائِهِم ، فَلَو لَم يَجعَل لَهُم قَيِّما حافِظا لِما جاءَ بِهِ الرَّسولُ صلى الله عليه و آلهلَفَسَدوا عَلى نَحوِ ما بَيَّنّا ، وغُيِّرَتِ الشَّرائِعُ وَالسُّنَنُ وَالأَحكامُ وَالإِيمانُ ، وكانَ في ذلِكَ فَسادُ الخَلقِ أجمَعينَ . (1)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2/100/1، علل الشرايع: 253/9 ، بحار الأنوار : 6/60/1 وج23/32/2 .

ص: 433

عيون اخبار الرضا عليه السلام از فضل بن شاذان از امام رضا عليه السلام :اگر كسى بگويد كه چرا خداوند فرمانروايان را تعيين فرموده و [مردم را] به اطاعت از ايشان فراخوانده ، جواب گفته شود كه به دليل هاى بسيار ؛ يكى اين كه: چون آفريدگان بر مرزى معيّن ايستانده شده و فرمان يافته اند كه از آن مرز درنگذرند _ و اگر بگذرند ، تباهى ايشان در آن خواهد بود _ اين غرض حاصل و اين امر برقرار نمى شود مگر آن كه خداوند فردى امين را بر آنان بگمارد تا از تجاوز و پاى نهادن به منطقه ممنوع ، بازشان دارد ؛ كه اگر چنين نشود ، هست كسى كه لذّت و بهره خويش به بهاى آسيب رساندن به ديگرى را رها نمى كند ؛ پس خداوند آن فرد را بر آفريدگان گمارد تا از تباهگرى بازشان دارد و حدها و حكم ها [ىِ خدا ]را در ميانشان جارى سازد . و ديگر آن كه: از گروه ها و ملّت هايى كه پايدارى و زندگانى داشته اند ، هيچ يك را نمى يابيم كه كارگزار و پيشوايى نداشته باشد . از آن جا كه گردش امور دين و دنياى ايشان ناگزير از وجود چنين كسى است ، حكمتِ [خداوند ]حكيم را نشايد كه آفريدگان را بدون پيشوا رها كند ، حال آن كه مى داند از داشتنِ پيشوا ناگزيرند و كارشان جز به او سامان نيابد ؛ با حضور او است كه با دشمن خويش مى جنگند و غنايم را ميان خود تقسيم مى كنند ؛ و او است كه ايشان را گرد هم فراهم مى آورَد و رخصت نمى دهد كه ظالمى به مظلومى ستم كند . و ديگر اين كه: اگر خداوند پيشوايى سرپرست ، امانت پيشه ، نگاهبان ، و مورد اعتماد را بر آفريدگان نگمارد ، نشان آيين رخت برمى بندد ؛ دين از ميان مى رود ؛ سنّت ها و حكم ها دگرگون مى شوند و بدعت گذاران در دين مى افزايند و الحادپيشگان از آن مى كاهند و آن را نزد مسلمانان ديگرگونه جلوه مى دهند ؛ كه ما آفريدگان را ناقص ، نيازمند ، و تكامل نيافته ديده ايم ، كه در همين حال ، دچار اختلاف و ناهمگونىِ خواست ها و تفاوتِ گونه ها نيز هستند . پس اگر خداوند سرپرستى نگاهبانِ آيين پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايشان نگمارده چنان كه شرح كرديم به فساد درخواهند افتاد و آيين هاى دين و سنّت ها و حكم ها و [اصلِ ]ايمان دگرگون مى شود و بدين سان ، همه آفريدگان دچار فساد مى گردند .

.

ص: 434

6 / 2جَورُ الحاكِمِ وَالتَّخَلُّفُالإمام عليّ عليه السلام :لا يَكونُ العُمرانُ حَيثُ يَجورُ السُّلطانُ . (1)

عنه عليه السلام :آفَةُ العُمرانِ جَورُ السُّلطانِ . (2)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ بَوارُ الرَّعِيَّةِ . (3)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: ولَيسَ شَيءٌ أدعى إلى تَغييرِ نِعمَةِ اللّهِ وتَعجيلِ نِقمَتِهِ مِن إقامَةٍ عَلى ظُلمٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ سَميعُ دَعوَةِ المُضطَهَدينَ ، وهُوَ لِلظّالِمينَ بِالمِرصادِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَضاءٍ جائِرٍ _: في مِثلِ هذَا القَضاءِ وشِبهِهِ تَحبِسُ السَّماءُ ماءَها ، وتَمنَعُ الأَرضُ بَرَكَتَها . (5)

عنه عليه السلام :ثَلاثَةٌ تُكَدِّرُ العَيشَ : السُّلطانُ الجائِرُ ، وَالجارُ السّوءُ ، وَالمَرأَةُ البَذِيَّةُ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 10791 .
2- .غرر الحكم : 3954 .
3- .غرر الحكم : 807 .
4- .نهج البلاغة: الكتاب53 ، تحف العقول: 128 وليس فيه «اللّه وتعجيل نقمته»، بحار الأنوار: 33/601/744.
5- .الكافي : 5 / 291 / 6 ، تهذيب الأحكام : 7 / 215 / 943 ، الاستبصار : 3 / 134 / 483 كلّها عن أبي ولاّد الحنّاط ، بحار الأنوار : 47 / 376 / 98 .
6- .تحف العقول : 320 ، بحار الأنوار : 78 / 234 / 45 .

ص: 435

6 / 2 ستمِ حكمران و عقب ماندگى اقتصادى

6 / 2ستمِ حكمران و عقب ماندگى اقتصادىامام على عليه السلام :آن گاه كه حكمران ستم ورزد ، آبادانى پديد نخواهد آمد .

امام على عليه السلام :آفتِ آبادانى ، ستم حكمران است .

امام على عليه السلام :ستم مايه نابودى مردم است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: هيچ چيز بيش از ستمگرى ، مايه دگرگون شدن نعمت خدا و شتاب گرفتنِ عذاب وى نيست ؛ كه همانا خداوند شنواىِ خواهش ستمديدگان و در كمينِ ستمگران است .

امام صادق عليه السلام_ درباره داورىِ ستمگر _: در حالى كه اين گونه داورى و امثال آن صورت پذيرد ، آسمان بارشِ خويش را دربند مى كشد و زمين بركتش را دريغ مى دارد .

امام صادق عليه السلام :سه چيز گذرانِ زندگى را به تيرگى دچار مى كند : حكمران ستمگر ، همسايه بد ، و زنِ دشنام گوىِ بى شرم .

.

ص: 436

6 / 3الاِستِئثارُ بِالفَيءِ وَالتَّخَلُّفُالكتاب :«مَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبَى وَ الْيَتَ_مَى وَ الْمَسَ_كِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَىْ لاَ يَكُونَ دُولَةَ بَيْنَ الْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ وَ مَآ ءَاتَ_كُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَ_كُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَعَنتُ سَبعَةً لَعَنَهُمُ اللّهُ وكُلُّ نَبِيٍّ مُجابٍ قَبلي . فَقيلَ : ومَن هُم ؟ فَقالَ : . . . المُستَأثِرُ عَلَى المُسلِمينَ بِفَيئِهِم مُستَحِلاًّ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسَةٌ لَعَنتُهُم وكُلُّ نَبِيٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ في كِتابِ اللّهِ ، وَالتّارِكُ لِسُنَّتي ، وَالمُكَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتي ما حَرَّمَ اللّهُ ، وَالمُستَأثِرُ بِالفَيءِ (وَ) المُستَحِلُّ لَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :أما إنَّكُم سَتَلقَونَ بَعدي ذُلاًّ شامِلاً ، وسَيفا قاتِلاً ، وأثَرَةً قَبيحَةً يَتَّخِذُهَا الظّالِمونَ عَلَيكُم حُجَّةً ؛ تَبكي عُيونُكُم ، ويَدخُلُ الفَقرُ عَلَيكُم في بُيوتِكُم . (4)

.


1- .الحشر : 7 .
2- .الخصال : 349 / 24 ، المحاسن : 1 / 74 / 33 وليس فيه «قبلي» وكلاهما عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الصادق عليه السلام ، مسند زيد : 403 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 5 / 88 / 5 .
3- .الكافي : 2 / 293 / 14 عن ميسر عن أبيه عن الإمام الباقر عليه السلام ، الخصال : 338 / 41 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام زين العابدين عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 72 / 116 / 14 ؛ المستدرك على الصحيحين: 2 / 572 / 3940 عن عبد اللّه بن موهب عن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، المعجم الكبير: 17 / 43 / 89 عن عمرو بن سعواء اليافعي وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 16 / 87 / 44032 و ص 90 / 44038 .
4- .شرح الأخبار : 2 / 74 / 441 عن الدغشي بإسناده ، دعائم الإسلام : 1 / 391 وليس فيه «وسيفا قاتلاً» ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 272 ، المسترشد : 672 / 342 وليس فيهما ذيله ، بحار الأنوار : 77 / 338 / 26 ؛ تاريخ دمشق : 1 / 321 نحوه ، كنز العمّال : 11 / 355 / 31726 كلاهما عن خبّاب بن عبد اللّه .

ص: 437

6 / 3 بهره ورى شخصى از غنايم [و اموال عمومى و] عقب ماندگى اقتصادى

6 / 3بهره ورى شخصى از غنايم و اموال عمومى و عقب ماندگى اقتصادىقرآن :«آن چه خدا از [مال و زمينِ] مردمِ آبادى ها به پيامبرش بازگردانيد ، از آنِ خداوند و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان [از خاندانِ پيامبر] است تا ميان توانگرانتان دستگردان نباشد . و آن چه را پيامبر به شما داد ، بگيريد و از آن چه شما را بازداشت ، بايستيد و از خدا پروا كنيد؛ كه خدا سختْ كيفر است .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«من هفت تن را نفرين كرده ام كه خداى و هر پيامبرى پذيرفته دعاى پيش از من ، آن هفت تن را نفرين كرده اند» . گفته شد: «آن ها كيانند؟» فرمود : « . . . و كسى كه اموال عمومى مسلمانان را براى خود حلال شمرده ، از آن بهره ورى شخصى كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج تن هستند كه من و هر پيامبر پذيرفته دعا ، آنان را نفرين كرده ايم : هر كه به كتاب خدا چيزى بيفزايد ؛ آن كه سنّت مرا واگذارد ؛ كسى كه تقدير خداوندى را ناراست بشمرد ؛ هر كه از خاندان من كه حرام خداى را حلال داند ؛ و آن كس كه اموال عمومى را براى خويش حلال دانسته ، از آن بهره ورى شخصى كند .

امام على عليه السلام :هَلا كه پس از من ، به خوارىِ فراگير ، شمشير كُشنده ، و بهره ورى زشت ظالمانه از اموال شما ، آن هم با استدلال ، به گونه اى كه چشمانتان به اشك افتد و فقر در خانه هاى شما بر شما بشورد .

.

ص: 438

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: إنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ مِن إعوازِ أهلِها ، وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِشرافِ أنفُسِ الوُلاةِ عَلَى الجَمعِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ ، وَالحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ ، وَالبِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ ، وَالاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ ، وَالفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ ، وَالضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ ، وَالذُّلُّ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وذَهابَ النِّعمَةِ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: ثُمَّ إنَّ لِلوالي خاصَّةً وبِطانَةً ، فيهِمُ استِئثارٌ وتَطاوُلٌ ، وقِلَّةُ إنصافٍ في مُعامَلَةٍ ، فَاحسِم مادَّةَ اُولئِكَ بِقَطعِ أسبابِ تِلكَ الأَحوالِ . ولا تُقطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِن حاشِيَتِكَ وحامَّتِكَ قَطيعَةً ، ولا يَطمَعَنَّ مِنكَ في اعتِقادِ عُقدَةٍ تَضُرُّ بِمَن يَليها مِنَ النّاسِ ؛ في شِربٍ أو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ يَحمِلونَ مَؤونَتَهُ عَلى غَيرِهِم ، فَيَكونَ مَهنَأُ ذلِكَ لَهُم دونَكَ ، وعَيبُهُ عَلَيكَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 138 وفيه «لإسراف الولاة» بدل «لإشراف أنفس الولاة على الجمع» ، دعائم الإسلام : 1 / 363 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 254 / 1 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 345 / 961 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 144 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 261 / 1 .

ص: 439

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: جز اين نيست كه مايه نابودىِ زمين ، تنگدستىِ كشاورزان است ؛ و تنگدستىِ ايشان به سبب آن است كه حكمرانان تنها به گردآورىِ مال مى انديشند و به پايدارىِ [حكومتِ] خود بدگمانند و از عبرت ها كم بهره مى گيرند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: انحصار طلبى ، حسد برمى انگيزد ؛ حسد دشمنى را سبب مى شود ؛ دشمنى مايه اختلاف است ؛ اختلاف زمينه ساز پراكندگى است ؛ پراكندگى ناتوانى در پى دارد ؛ ناتوانى موجب خوارى است ؛ و خوارى سبب نابودى حكومت و از ميان رفتن نعمت است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس آن گاه [بدان كه] حكمران را خواص و پيرامونيانى هستند كه همه چيز را براى خود مى خواهند ، چپاول گرند ، و در رفتار [با مردم] كم انصاف مى ورزند . ريشه اينان را با از ميان بردن زمينه اين كارها ، قطع كن . به هيچ يك از پيرامونيان و خويشاوندانت زمينى [از اموال عمومى] واگذار مكن ؛ مبادا در تو طمع بَرَند كه قرار دادى [به سودشان] بسته شود كه به همسايگانشان زيان رسد ، خواه در آبيارى و خواه در كارى مشترك ، به گونه اى كه هزينه آن را بر عهده ديگران اندازند ؛ كه در اين صورت ، گوارايى از آنِ ايشان است نه تو و ننگ آن در دنيا و آخرت از آنِ تو است .

.

ص: 440

6 / 4المَوارِدُ المالِيَّةُ وَالتَّنمِيَةُالإمام عليّ عليه السلام_ فِي كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _ : وتَفَقَّد أمرَ الخَراجِ بِما يُصلِحُ أهلَهُ ، فَإِنَّ في صَلاحِهِ وصَلاحِهِم صَلاحا لِمَن سِواهُم ، ولا صَلاحَ لِمَن سِواهُم إلاّ بِهِم ، لِأَنَّ النّاسَ كُلَّهُم عِيالٌ عَلَى الخَراجِ وأهلِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: وَليَكُن نَظَرُكَ في عِمارَةِ الأَرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِكَ فِي استِجلابِ الخَراجِ ؛ لِأَنَّ ذلِكَ لا يُدرَكُ إلاّ بِالعِمارَةِ ؛ ومَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَيرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، وأهلَكَ العِبادَ ، ولَم يَستَقِم أمرُهُ إلاّ قَليلاً . فَإِن شَكَوا ثِقَلاً أو عِلَّةً ، أوِ انقِطاعَ شِربٍ أو بالَّةٍ ، أو إحالَةَ أرضٍ اِغتَمَرَها غَرَقٌ ، أو أجحَفَ بِها عَطَشٌ ، خَفَّفتَ عَنهُم بِما تَرجو أن يَصلُحَ بِهِ أمرُهُم . ولا يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَيءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤونَةَ عَنهُم ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعودونَ بِهِ عَلَيكَ في عِمارَةِ بِلادِكَ ، وتَزيينِ وِلايَتِكَ ، مَعَ استِجلابِكَ حُسنَ ثَنائِهِم ، وتَبَجُّحِكَ بِاستِفاضَةِ العَدلِ فيهِم ، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إجمامِكَ لَهُم ، وَالثِّقَةَ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ عَلَيهِم ورِفقِكَ بِهِم ، فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاُمورِ ما إذا عَوَّلتَ فيهِ عَلَيهِم مِن بَعدُ احتَمَلوهُ طَيِّبَةً أنفُسُهُم بِهِ ؛ فَإِنَّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ، وإنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ مِن إعوازِ أهلِها ، وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِشرافِ أنفُسِ الوُلاةِ عَلَى الجَمعِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 .

ص: 441

6 / 4 راه هاى تأمين درآمد؛ و توسعه

6 / 4راه هاى تأمين درآمد؛ و توسعهامام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: در كار خراج (1) نيكو بنگر ، به گونه اى كه به مصلحت خراج دهندگان باشد ؛ زيرا سامان يافتن كارِ خراج و خراج دهندگان ، به مصلحت ديگران نيز هست و ديگران سامان نيابند مگر به سامان يافتن حال خراج دهندگان ؛ چرا كه همه مردم نان خورِ خراج و خراج دهندگان هستند .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: بايد بيش از آن كه به گردآورى خراج بينديشى ، در انديشه آبادسازى زمين باشى ؛ زيرا خراج گرد نيايد مگر به آبادانى . و هر كس خراج خواهد بدون آن كه در پى آبادانى باشد ، مملكت را ويران مى كند و بندگان را هلاك مى سازد و كارش ، مگر اندكى ، راست نمى گردد . پس اگر مردم از سنگينىِ خراج يا آفتِ محصول يا قطع شدن آب يا خشكسالى يا دگرگون شدن زمين بر اثر آب گرفتگى يا تشنگىِ خاك ، نزدت شكايت آورند ، بار ايشان را بكاه آن گونه كه اميد مى برى كارشان سامان يابد . و كاستن از هزينه ها [و خراجِ] ايشان بر تو هيچ گران نيايد ؛ كه آن ، اندوخته اى است براى تو و به سبب آن ، مردم مملكتت را آباد مى كنند ؛ و نيز اين زيور حكومت تو است ؛ علاوه بر اين ، نيك ستايىِ آنان را به خود جلب مى كنى و خود نيز شادمان مى شوى كه عدالت را در ميانشان گسترانده اى و براى خويش از نيروى فراوانشان تكيه گاهى ساخته اى ، چرا كه با راحت گيرى بر ايشان ، رزقشان را افزوده اى ؛ و اعتمادشان را فراهم آورده اى ، زيرا به عدل و مدارا با ايشان رفتار كرده اى . و از اين پس ، چه بسا كارها پيش آيد كه اگر به عهده آنان گذارى ، خوشدلانه آن ها را به انجام رسانند ؛ كه وقتى آبادانى حاصل آيد ، هر چه به عهده مردم نهى ، انجام مى دهند . و جز اين نيست كه مايه نابودى زمين ، تنگدستىِ كشاورزان است ؛ و تنگدستى ايشان به سبب آن است كه حكمرانان تنها به گردآورىِ مال مى انديشند و به پايدارىِ [حكومتِ] خود بدگمانند و از عبرت ها كم بهره مى گيرند .

.


1- .خراج : ماليات ، مالياتى كه از زمين و حاصل مزرعه يا درآمد ديگر گرفته شود . (فرهنگ عميد) .

ص: 442

عنه عليه السلام_ لِزِيادِ ابنِ أبيهِ ، وقَدِ استَخلَفَهُ لِعَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ عَلى فارِسَ وأعمالِها ، في كَلامٍ طَويلٍ كانَ بَينَهُما نَهاهُ فيهِ عَن تَقَدُّمِ الخَراجِ _: اِستَعمِلِ العَدلَ ، وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ ؛ فَإِنّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ ، وَالحَيفَ يَدعو إلَى السَّيفِ . (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابٍ لَهُ إلى عُمّالِهِ عَلَى الخَراجِ _: مِن عَبدِ اللّهِ عَلِيٍّ أميرِ المُؤمِنينَ إلى أصحابِ الخَراجِ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ مَن لَم يَحذَر ما هُوَ صائِرٌ إلَيهِ لَم يُقَدِّم لِنَفسِهِ ما يُحرِزُها . وَاعلَموا أنَّ ما كُلِّفتُم بِهِ يَسيرٌ ، وأنَّ ثَوابَهُ كَثيرٌ ، ولَو لَم يَكُن في ما نَهَى اللّهُ عَنهُ مِن البَغيِ وَالعُدوانِ عِقابٌ يُخافُ لَكانَ في ثَوابِ اجتِنابِهِ ما لا عُذرَ في تَركِ طَلَبِهِ . فَأَنصِفُوا النّاسَ مِن أنفُسِكُم ، وَاصبِروا لِحَوائِجِهِم ؛ فَإِنَّكُم خُزّانُ الرَّعِيَّةِ ، ووُكَلاءُ الاُمَّةِ ، وسُفَراءُ الأَئِمَّةِ . ولا تُحشِموا أحَدا عَن حاجَتِهِ ، ولا تَحبِسوهُ عَن طَلِبَتِهِ ، ولا تَبيعُنَّ لِلنّاسِ فِي الخَراجِ كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا دابَّةً يَعتَمِلونَ عَلَيها ، ولا عَبدا ، ولا تَضرِبُنَّ أحَدا سَوطا لِمَكانِ دِرهَمٍ ، ولا تَمَسُّنَّ مالَ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ؛ مُصَلٍّ ولا مُعاهَدٍ ، إلاّ أن تَجِدوا فَرَسا أو سِلاحا يُعدى بِهِ عَلى أهلِ الإِسلامِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَدَعَ ذلِكَ في أيدي أعداءِ الإِسلامِ ، فَيَكونَ شَوكَةً عَلَيهِ . ولا تَدَّخِروا أنفُسَكُم نَصيحَةً ، ولاَ الجُندَ حُسنَ سيرَةٍ ، ولاَ الرَّعِيَّةَ مَعونَةً ، ولا دينَ اللّهِ قُوَّةً ، وأبلوا في سَبيلِ اللّهِ مَا استَوجَبَ عَلَيكُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدِ اصطَنَعَ عِندَنا وعِندَكُم أن نَشكُرَهُ بِجُهدِنا ، وأن نَنصُرَهُ بِما بَلَغَت قُوَّتُنا ، ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 476 ، غرر الحكم : 2446 نحوه ، بحار الأنوار : 33 / 488 / 693 وج 75 / 350 / 59.
2- .نهج البلاغة : الكتاب 51 .

ص: 443

امام على عليه السلام_ به زياد بن ابيه ، آن گاه كه وى را به جاى عبداللّه بن عبّاس بر فارس و مناطق پيرامونش حكومت بخشيد و در كلامى پُر درازا ، او را از خراج گرفتن پيش از هنگام ، نهى فرمود _: عدالت را به كار بند و از ستم ورزى و بيدادگرى بپرهيز ؛ كه ستم مردم را به آوارگى كشد و بيدادگرى ، شمشير [و شورش مسلّحانه مردم] را فراخوانَد .

امام على عليه السلام_ در نامه وى به خراج گزارانش _: از بنده خدا ، على اميرالمؤمنين ، به خراج گزاران : امّا بعد ؛ هر كس از آن چه [= روز قيامت] به سوى آن روان است ، پروا نكند ، چيزى براى خود پيش نفرستد كه از آن نگاهبانش باشد . بدانيد آن چه بر عهده داريد ، آسان ؛ و پاداش آن بسيار است . حتّى اگر براى ستم و تجاوزگرى كه خداوند شما را از آن نهى فرموده ، مجازاتى بيم برانگيز نباشد ، پرهيز از آن چندان پاداش دارد كه در ترك آن بهانه اى نباشد . پس از دل و جان ، با مردم انصاف ورزيد و براى برآوردن نيازهاشان شكيبا باشيد ، كه همانا شما خزانه دارانِ مردم ، وكيلان امّت ، و سفيرانِ پيشوايان هستيد . در برآوردنِ نيازِ هيچ كس چندان درنگ نورزيد كه به خشم آيد و او را از خواسته اش بازنداريد . براى ستاندنِ خراج ، جامه زمستانى و تابستانى مردم ، چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، و يا بنده[ى آنان] را مفروشيد و هيچ كس را براى درهمى تازيانه مزنيد . به مال هيچ يك از مردم ، خواه نمازگزار و خواه اهل ذمّه ، چنگ نيفكنيد ، مگر اسب يا جنگ افزارى بيابيد كه با آن به مسلمانان تجاوز شود ؛ كه همانا مسلمان را روا نيست تا آن [اسب يا جنگ افزار ]را در دست دشمنان اسلام وانهد تا سبب نيرومندى شان بر ضدّ وى گردد . از خيرخواهى براى ديگران ، خوشرفتارى با سپاهيان ، يارىِ مردم ، و تقويت دين خدا دريغ مورزيد و در راه خدا هر چه بر شما واجب است ، به جاى آوريد ؛ كه همانا خداى سبحان از ما و شما خواسته كه با تمام توان خويش سپاسش را به جا آوريم و با همه نيرومان يارى اش دهيم ؛ و هيچ نيرويى جز از جانب خداى والاى بزرگ نيست .

امام على عليه السلام_ از پيمان نامه او به يكى از كارگزارانش كه وى را براى گردآورى صدقه[زكات] فرستاده بود _: او را فرمان مى دهم كه در امور نهانى و كارهاى پنهانش كه جز خدا گواه و نگاهبانى نيست ، تقواى خداى را پيشه كند . و فرمانش مى دهم كه چنان نباشد كه آشكارا از خداى فرمان بَرَد ، امّا در نهان كارى جز آن ، به مخافت انجام دهد . هر كس نهان و آشكارش ، و كردار و گفتارش تفاوت نكند ، امانتِ [خدا] را به جاى آورده و در عبادت اخلاص ورزيده است . و فرمانش مى دهم كه مردم را نرنجاند و آنان را دروغگو نشمارد و بدان بهانه كه بر ايشان حكمرانى مى كند ، از آنان روى برنگرداند ؛ كه آن ها برادرانِ دينى و ياوران وى در ستاندنِ حقوقِ [الهى ]هستند . و همانا تو را در اين صدقه [كه مى ستانى] بهره اى معيّن و حقّى مشخّص است و نيازمندان و ناتوانان و بينوايان با تو در آن شريكند . ما تمام حقّ تو را مى پردازيم ؛ پس تو نيز حقوق آنان را ، تمام و كمال ، بپرداز ؛ كه اگر چنين نكنى ، در روز قيامت مدّعيان تو از همه بيشترند . و بَدا به حال آن كس كه نزد خداوند ، فقيران و نيازمندان و حاجت خواهان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان ، مدعّيان او باشند . و هر كس در امانت سهل انگارى كند و در مرتع خيانت بچرد و جان و دين خويش را از خيانت پاك نسازد ، همانا خوارى و رسوايى را در دنيا از آنِ خويش كرده و در آخرت ، خوارتر و رسواتر است . و همانا بزرگ ترين خيانت ، آن است كه در حقّ امّت روا شود و رسواترين فريبگرى ، فريفتنِ پيشوايانِ [امّت ]است ؛ والسّلام!

.

ص: 444

عنه عليه السلام_ مِن عَهدِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _: أمَرَهُ بِتَقوَى اللّهِ في سَرائِرِ أمرِهِ ، وخَفِيّاتِ عَمَلِهِ ، حَيثُ لا شَهيدَ غَيرُهُ ، ولا وَكيلَ دونَهُ . وأمَرَهُ أن لا يَعمَلَ بِشَيءٍ مِن طاعَةِ اللّهِ في ما ظَهَرَ ، فَيُخالِفَ إلى غَيرِهِ في ما أسَرَّ ، ومَن لَم يَختَلِف سِرُّهُ وعَلانِيَتُهُ وفِعلُهُ ومَقالَتُهُ فَقَد أدَّى الأَمانَةَ ، وأخلَصَ العِبادَةَ . وأمَرَهُ أن لا يَجبَهَهُم ، ولا يَعضَهَهُم ، ولا يَرغَبَ عَنهُم تَفَضُّلاً بِالإِمارَةِ عَلَيهِم ؛ فَإِنَّهُمُ الإِخوانُ فِي الدّينِ ، وَالأَعوانُ عَلَى استِخراجِ الحُقوقِ . وإنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا مَفروضا ، وحَقّا مَعلوما ، وشُرَكاءَ أهلَ مَسكَنَةٍ ، وضُعَفاءَ ذَوي فاقَةٍ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ تَفعَل فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ خُصوما يَومَ القِيامَةِ ، وبُؤسى لِمَن خَصمُهُ عِندَ اللّهِ الفُقَراءُ وَالمَساكينُ ، وَالسّائِلونَ وَالمَدفوعونَ ، وَالغارِمونَ وَابنُ السَّبيلِ! ومَنِ استَهانَ بِالأَمانَةِ ورَتَعَ فِي الخِيانَةِ ولَم يُنَزِّه نَفسَهُ ودينَهُ عَنها ، فَقَد أحَلَّ بِنَفسِهِ الذُّلَّ وَالخِزيَ فِي الدُّنيا ، وهُوَ فِي الآخِرَةِ أذَلُّ وأخزى ؛ وإنَّ أعظَمَ الخِيانَةِ خِيانَةُ الاُمَّةِ ، وَأفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأَئِمَّةِ . وَالسَّلامُ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ كانَ يَكتُبُها لِمَن يَستَعمِلُهُ عَلَى الصَّدَقاتِ _: اِنطَلِق عَلى تَقوَى اللّهِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، ولا تُرَوِّعَنَّ مُسلِما ، ولا تَجتازَنَّ عَلَيهِ كارِها ، ولا تَأخُذَنَّ مِنهُ أكثَرَ مِن حَقِّ اللّهِ في مالِهِ ، فَإِذا قَدِمتَ عَلَى الحَيِّ فَانزِل بِمائِهِم مِن غَيرِ أن تُخالِطَ أبياتَهُم ، ثُمَّ امضِ إلَيهِم بِالسَّكينَةِ وَالوَقارِ حَتّى تَقومَ بَينَهُم فَتُسَلِّمَ عَلَيهِم ، ولا تُخدِج بِالتَّحِيَّةِ لَهُم ، ثُمَّ تَقولَ : عِبادَاللّهِ ، أرسَلَني إلَيكُم وَلِيُّ اللّهِ وخَليفَتُهُ لاِخُذَ مِنكُم حَقَّ اللّهِ في أموالِكُم ، فَهَل للّهِِ في أموالِكُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدّوهُ إلى وَلِيِّهِ ؟ فَإِن قالَ قائِلٌ : لا ، فَلا تُراجِعهُ ، وإن أنعَمَ لَكَ مُنعِمٌ فَانطَلِق مَعَهُ مِن غَيرِ أن تُخيفَهُ أو توعِدَهُ أو تَعسِفَهُ أو تُرهِقَهُ ، فَخُذ ما أعطاكَ مِن ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ ، فَإِن كانَ لَهُ ماشِيَةٌ أو إبِلٌ فَلا تَدخُلها إلاّ بِإِذنِهِ ؛ فَإِنَّ أكثَرَها لَهُ ،فَإِذا أتَيتَها فَلا تَدخُل عَلَيها دُخولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيهِ ، ولا عَنيفٍ بِهِ . ولا تُنَفِّرَنَّ بَهيمَةً ولا تُفزِعَنَّها ، ولا تَسوءَنَّ صاحِبَها فيها . وَاصدَعِ المالَ صَدعَينِ ، ثُمَّ خَيِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِمَا اختارَهُ ، ثُمَّ اصدَعِ الباقِيَ صَدعَينِ ، ثُمَّ خَيِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِمَا اختارَهُ ، فَلا تَزالُ كَذلِكَ حَتّى يَبقى ما فيهِ وَفاءٌ لِحَقِّ اللّهِ في مالِهِ ،فَاقبِض حَقَّ اللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنِ استَقالَكَ فَأَقِلهُ ، ثُمَّ اخلِطهُما ، ثُمَّ اصنَع مِثلَ الَّذي صَنَعتَ أوَّلاً حَتّى تَأخُذَ حَقَّ اللّهِ في مالِهِ . ولا تَأخُذَنَّ عَودا ، ولا هَرِمَةً ، ولا مَكسورَةً ، ولا مَهلوسَةً ، ولا ذاتَ عَوارٍ ، ولا تَأمَنَنَّ عَلَيها إلاّ مَن تَثِقُ بِدينِهِ رافِقا بِمالِ المُسلِمينَ ، حَتّى يُوَصِّلَهُ إلى وَلِيِّهِم فَيَقسِمَهُ بَينَهُم ، ولا تُوَكِّل بِها إلاّ ناصِحا شَفيقا ، وأمينا حَفيظا ، غَيرَ مُعنِفٍ ولا مُجحِفٍ ، ولا مُلغِبٍ ولا مُتعِبٍ . ثُمَّ احدُر إلَينا مَا اجتَمَعَ عِندَكَ نُصَيِّرهُ حَيثُ أمَرَ اللّهُ بِهِ . فَإِذا أخَذَها أمينُكَ فَأَوعِز إلَيهِ ألاّ يَحولَ بَينَ ناقَةٍ وبَينَ فَصيلِها ، ولايَمصُرَ لَبَنَها فَيَضُرَّ ذلِكَ بِوَلَدِها ، ولا يَجهَدَنَّها رُكوبا ، وَليَعدِل بَينَ صَواحِباتِها في ذلِكَ وبَينَها . وَليُرَفِّه عَلَى اللاّغِبِ ، وَليَستَأنِ بِالنَّقِبِ وَالظّالِعِ ، وَليورِدها ما تَمُرُّ بِهِ مِنَ الغُدُرِ ، ولا يَعدِل بِها عَن نَبتِ الأَرضِ إلى جَوادِّ الطُّرُقِ ، وَليُرَوِّحها فِي السّاعاتِ ، وَليُمهِلها عِندَ النِّطافِ وَالأَعشابِ ؛ حَتّى تَأتِيَنا بِإِذنِ اللّهِ بُدَّنا مُنقِياتٍ ، غَيرَ مُتعَباتٍ ولامَجهوداتٍ ، لِنَقسِمَها عَلى كِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أعظَمُ لِأَجرِكَ ، وأقرَبُ لِرُشدِكَ ، إن شاءَ اللّهُ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 26 ، بحار الأنوار : 33 / 528 / 719 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 252 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 25 ، الكافي : 3 / 536 / 1 ، تهذيب الأحكام : 4 / 96 / 274 كلاهما عن بريد بن معاوية ، المقنعة : 255 عن بريد العجلي ، الغارات : 1 / 126 عن عبد الرحمن بن سليمان وكلّها عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلامنحوه .

ص: 445

امام على عليه السلام_ از سفارش وى به يكى از كارگزارانِ صدقه [= زكات] _(1) : روان شو ، با پرهيز از خداوندى كه يگانه است و اَنبازى ندارد . هر گز مسلمانى را مترسان ؛ و بى رضايت وى به حريمش برمگذر ؛ و بيش از اندازه اى كه خداوند در مال او حقّى دارد ، از وى مستان! پس هر گاه بر قبيله اى گذر كردى ، بى آن كه به خانه هاشان درآيى ، بر آبْ سَراىِ آنان فرود آى و سپس با آرامش و وقار به سوى آنان روانه شو تا به ميانشان درآيى و بر آنان درود دهى _ و در درود دهى بر ايشان ، كوتاهى مكن و كم مگذار _ و آن گاه گويى: «اى بندگان خدا! وَلىّ خدا و جانشين او مرا به سوى شما فرستاده تا سهمى را كه خداوند در اموال شما دارد ، بستانم ؛ پس آيا خداى را در اموالتان سهمى هست تا آن را به ولىّ وى بپردازيد؟» آن گاه ، اگر كسى گفت: «نه» ، به سراغ وى مرو ؛ و اگر كسى گفت: «آرى» ، همراهش روان شو ، بى آن كه او را بترسانى يا تهديد كنى يا به سختى اندازى يا به دشوارى دچار كنى ؛ و هر چه طلا و نقره تو را دهد ، از او بستان ؛ و اگر وى را گاو و گوسفند يا شتر بود ، جز به اجازه او ، به ميانشان مرو ، زيرا بيشينه آن ها از آنِ او است ؛ و اگر به ميانشان درآمدى ، همانند كسى مباش كه خود را بر آن مسلّط مى شمارد و سخت مى گيرد . هيچ چهارپايى را رم مده و نترسان و صاحبش را در گرفتنِ آن به زحمت ميفكن . مال را دو بخش كن و صاحبش را [در گزينش يكى از دو بخش] آزاد گذار ؛ اگر يكى را برگزيد ، به آن چه برگزيده چنگ مينداز . آن گاه ، باقى مانده را [نيز]دو بخش كن و او را [در گزينش] آزاد گذار ؛ اگر يكى را برگزيد ، به گزيده وى تعرّض مكن . اين كار را همچنين ادامه ده تا به اندازه حقّ خداوند در مال وى باقى مانَد و حقّ خداى را از او بستان . اگر خواست كه اين قرار را به هم زند ، بپذير و باز آن دو بخش را درآميز و همانند بار نخست ، عمل كن تا حقّ خداى را در مال او بستانى . حيوان پير و فرتوت و دست و پا شكسته و بيمار و لاغر و عيب دار را مگير . و كسى را بر آن اموال امين قرار مده ، مگر آن كه به ديندارى اش اعتماد داشته باشى و با مال مسلمانان درست رفتار كند تا آن را به حاكم مسلمانان برسانَد و او آن را ميانشان تقسيم كند . جز فرد خيرخواه و دلسوز و درستكار و نگاهبان را براى نگاهدارى آن ها مگمار ؛ كسى كه با آن حيوان ها درشتى نكند و به آن ها ستم نراند و تند نراندشان و خسته شان نكند . پس هر چه نزدت گرد آمده ، به سوى ما روان كن تا آن گونه كه خداوند فرمان داده ، آن را به مصرف رسانيم . آن گاه كه [كارگزارِ] امينِ تو ، آن ها را ستاند ، به وى سفارش كن كه ميان ماده شتر و كره شيرخوارش جدايى نيفكَند و آن قدر مادر را ندوشد كه به كره اش زيان رسد ؛ و با سوارى گرفتن ، آن را خسته نكند ؛ و در دوشيدن و سوارى گرفتن ، ميان آن شتر و شتران ديگر به عدالت رفتار كند . و بايد [آن كارگزار] شتر خسته را استراحت دهد و با شتر مجروح ناتوان مدارا كند و آن ها را بر سرِ آبگيرهايى بَرَد كه شتران بر آن مى گذرند و از كناره علفزاران حركت دهد ، نه از راه هاى خشك . و مدّتى به آن ها استراحت دهد تا آب خورند و بچرند ؛ تا به خواست خدا آن ها را فربه و پرتوان ، و نه خسته و رنجيده ، به ما برساند و ما بر پايه كتاب خدا و سنّت پيامبرش صلى الله عليه و آله آن ها را تقسيم كنيم . اگر چنين كنى ، به خواست خدا ، پاداش تو افزون تر و رستگارى ات نيكوتر خواهد بود .

.


1- .در اين جا ، شريف رضى گفته است: «جمله هايى از آن را در اين مقال آورده ايم تا از آن ، دانسته شود كه امام عليه السلامستون حق را بر پاى مى داشت و نشانه هاى دادگرى را در كارهاى خُرد و كلان و جزئى و كلّى آشكار مى فرمود».

ص: 446

. .

ص: 447

. .

ص: 448

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ (في رواية تحف العقول) _: فَاجمَع إلَيكَ أهلَ الخَراجِ مِن كُلِّ بُلدانِكَ ، ومُرهُم فَليُعلِموكَ حالَ بِلادِهِم وما فيهِ صَلاحُهُم ورَخاءُ جِبايَتِهِم ، ثُمَّ سَل عَمّا يَرفَعُ إلَيكَ أهلُ العِلمِ بِهِ مِن غَيرِهِم ؛ فَإِن كانوا شَكَوا ثِقلاً أو عِلَّةً مِنِ انقِطاعِ شِربٍ أو إحالَةَ أرضٍ اِغتَمَرَها غَرَقٌ أو أجحَفَ بِهِمُ العَطَشُ أو آفَةٌ ، خَفَّفتَ عَنهُم ما تَرجو أن يُصلِحَ اللّهُ بِهِ أمرَهُم ، وإن سَأَلوا مَعونَةً على إصلاحِ ما يَقدِرونَ عَلَيهِ بِأَموالِهِم فَاكفِهِم مَؤونَتَهُ ؛ فَإِنَّ في عاقِبَةِ كِفايَتِكَ إيّاهُم صَلاحاً ، فَلا يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَيءٌ خَفَّفتَ بِهِ عَنهُمُ المَؤوناتِ ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعودونَ بِهِ عَلَيكَ لِعِمارَةِ بِلادِكَ ، وتَزيينِ وِلايَتِكَ ، مَعَ اقتِنائِكَ مَوَدَّتَهُم وحُسنَ نِيّاتِهِم ، وَاستِفاضَةِ الخَيرِ ، وما يُسَهِّلُ اللّهُ بِهِ مِن جَلبِهِم ؛ فَإِنَّ الخَراجَ لا يُستَخرَجُ بِالكَدِّ وَالإِتعابِ ، مَعَ أنَّها عُقَدٌ تَعتَمِدُ عَلَيها إن حَدَثَ حَدَثٌ كُنتَ عَلَيهِمُ مُعتَمِداً ؛ لِفَضلِ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عَنهُم مِنَ الجَمامِ ، وَالثِّقَةِ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ ورِفقِكَ ، ومَعرِفَتِهِم بِعُذرِكَ في ما حَدَثَ مِنَ الأَمرِ الَّذِي اتَّكَلتَ بِهِ عَلَيهِم ، فَاحتَمَلوهُ بِطيبِ أنفُسِهِم ، فَإِنَّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ؛ وإنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ لاِءِعوازِ أهلِها ؛ وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِسرافِ الوُلاةِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (1)

.


1- .تحف العقول : 137 .

ص: 449

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش براى مالك اشتر ، بر پايه روايت تحف العقول _: كارگزاران خراج را از همه جاى سرزمينت ، نزد خود گرد آور و فرمانشان ده كه تو را آگاه كنند كه در منطقه ايشان چه مى گذرد و صلاح كارشان در چيست و چگونه كار گردآورى خراج آسان مى شود . سپس از امورى بازپرس كه آگاهان ، جز ايشان ، به تو خبر داده اند . پس اگر [مردم] از گرانبارى يا رنجى ، همچون بند آمدن آب ، يا دگرگون شدن زمينى بر اثر آب گرفتگى ، يا سختىِ تشنگى ، ويا آسيب ديگر نزد تو شكوه كردند ، چندان بر ايشان آسان گير كه اميد مى بَرى خداوند با آن ، وضعشان را اصلاح كند ؛ و اگر از تو يارى خواستند تا توان مالى شان در اداره زندگى افزون گردد ، هزينه آن را بپرداز ؛ كه اگر آنان را بى نياز كنى ، فرجامى نيك خواهد داشت . مبادا اين آسان گيرى ها در تأمين هزينه ايشان ، بر تو گران آيد ؛ كه اين ، ذخيره اى است كه آن را با آباد سازى سرزمينت و زيباسازى حكومتت ، به تو باز مى گردانند ؛ و نيز دوستى ايشان و نيّت هاى نيكشان براى تو گرد مى آيد و [نيز ]خيرهاى فراوان فراهم مى آيد و از رهگذر خراجى كه جمع مى كنند ، خداوند سهولت ها پديد مى آوَرد ؛ كه همانا خراج با كوشش سخت و در زحمت افكندنِ خود ، فراهم نمى آيد . از اين گذشته ، بدين سان رشته هاى اعتماد برايت پديد مى آيد تا هر گاه رويدادى پيش آيد ، به ايشان تكيه كنى ؛ زيرا با اين راحت گيرى كه در حقّشان به جاى آورده اى ، نيروى بيش تر مى گيرند و با عدل و مدارايى كه در رفتار با ايشان ورزيده اى ، به تو اعتماد مى يابند و مى دانند كه اگر كارى پيش آيد كه آن را بر عهده ايشان نهى ، دليل و حجّتى دارى ؛ و آن گاه ، با خشنودىِ دل و جان ، آن بار را تحمّل مى كنند . پس همانا چون آبادنىِ [زمين] حاصل آيد ، هر چه بر دوش مردم نهى ، انجام مى دهند . و جز اين نيست كه ويرانى زمين ، نتيجه تنگدستىِ كشاورزان است و كشاورزان هم بدان دليل فقير مى شوند كه حكمرانان زياده روى مى كنند و به ماندگارى خود بدگمانند و از عبرت ها كم سود مى جويند .

.

ص: 450

تاريخ دمشق عن عبد الملك بن عمير :حَدَّثَني رَجُلٌ مِن ثَقيفٍ أنَّ عَلِيّا اِستَعمَلَهُ عَلى عُكبَرا _ قالَ : ولَم يَكُنِ السَّوادُ يَسكُنُهُ المُصَلّونَ _ فَقالَ لي بَينَ أيديهِم : لَتَستَوفي خَراجَهُم ، ولا يَجِدونَ فيكَ رُخصَةً ، ولا يَجِدونَ فيكَ ضَعفا . ثُمَّ قالَ لي : إذا كانَ عِندَ الظُّهرِ فَرُح إلَيَّ ، فَرُحتُ إلَيهِ ، فَلَم أجِد عَلَيهِ حاجِبا يَحجُبُني دونَهُ ، وَجَدتُهُ جالِسا وعِندَهُ قَدَحٌ وكوزٌ فيهِ ماءٌ ، فَدَعا مُطَيَّبَهُ ، فَقُلتُ في نَفسي : لَقَد أمَنَني حَتّى يُخرِجَ إلَيَّ جَوهَرا _ إذ لا أدري ما فيها _ فَإِذا عَلَيها خاتَمٌ ، فَكَسَرَ الخاتَمَ فَإِذا فيها سَويقٌ ، فَأَخرَجَ مِنهُ وصَبَّ في القَدَحِ ، فَصَبَّ عَلَيهِ ماءً ، فَشَرِبَ وسَقاني ، فَلَم أصبِر أن قُلتُ لَهُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أ تَصنَعُ هذا بِالعِراقِ ؟ ! ! طَعامُ العِراقِ أكثَرُ مِن ذلِكَ ! ! قالَ : أما وَاللّهِ ما أختِمُ عَلَيهِ بُخلاً عَلَيهِ ، ولكِنّي أبتاعُ قَدرَ ما يَكفيني ، فَأَخافُ إن نَمى فَيُصنَعُ فيهِ مِن غَيرِهِ ؛ فَإِنَّما حِفظي لِذلِكَ ، وأكرَهُ أن اُدخِلَ بَطني إلاّ طَيِّبا . وإنّي لَم أستَطِع أن أقولَ لَكَ إلاَّ الَّذي قُلتُ لَكَ بَينَ أيديهِم ، إنَّهُم قَومٌ خُدَّعٌ ، ولكِنّي آمُرُكَ الآنَ بِما تَأخُذُهُم بِهِ ، فَإِن أنتَ فَعَلتَ وإلاّ أخَذَكَ اللّهُ بِهِ دوني ، فَإِن يَبلُغُني عَنكَ خِلافَ ما أمَرتُكَ عَزَلتُكَ ! فَلا تَتَّبِعَنَّ لَهُم رِزقا يَأكُلونَهُ ، ولا كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا تَضرِبَنَّ رَجُلاً مِنهُم سَوطا في طَلَبِ دِرهَمٍ ، ولا تُقَبِّحهُ في طَلَبِ دِرهَمٍ ؛ فَإِنّا لَم نُؤمَر بِذلِكَ ، ولا تَبيعَنَّ لَهُم دابَّةً يَعمَلونَ عَلَيها ؛ إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ . قالَ : قُلتُ : إذا أجيؤُكَ كَما ذَهَبتُ ! قالَ : وإن فَعَلتَ . قالَ : فَذَهَبتُ فَتَتَبَّعتُ ما أمَرَني بِهِ ، فَرَجَعتُ وَاللّهِ ما بَقِيَ عَلَيَّ دِرهَمٌ واحِدٌ إلاّ وَفَيتُهُ . (1)

.


1- .تاريخ دمشق : 42 / 487 ، حلية الأولياء : 1 / 82 وفيه إلى «طيّبا» وراجع السنن الكبرى : 9 / 345 / 18736 و اُسد الغابة : 4 / 98 / 3789 والمعيار والموازنة : 248 و كنز العمّال : 4 / 501 / 11488 و ج 5 / 773 / 14346 والكافي : 3 / 540 / 8 ومن لا يحضره الفقيه : 2 / 24 / 1605 وتهذيب الأحكام : 4 / 98 / 275 وشرح الأخبار : 2 / 364 / 726 .

ص: 451

تاريخ دمشق از عبدالملك بن عمير :مردى از ثقيف برايم حكايت كرد كه على وى را به كارگزارىِ عُكبَرا گماشت _ گفت: در آن سرزمين ، مسلمانان ساكن نبودند _ . [آن كارگزار مى گويد : ]على در حضور آنان ، به من فرمود: «خراج ايشان را البتّه مى ستانى ، بى آن كه اهمال يا ضعفى در تو ببينند» . سپس مرا فرمود: «نيمروز ، نزد من آى!» نيمروز نزد وى رفتم و هيچ پرده دارى نيافتم كه در حضور من و او فاصله باشد . او را ديدم كه نشسته و پياله اى و كوزه اى آب پيش رو دارد . پس كيسه اى فراپيش كشيد ؛ با خود گفتم: «حتما مرا امين شمرده تا گوهرى را نشانم دهد!» _ و اين از آن روى بود كه نمى دانستم در آن كيسه چيست _ . پس ديدم كه در آن ، مُهرى است . مُهر را شكست ؛ در ميان آن ، قدرى آردِ مخلوط بود . آن آرد مخلوط را برگرفت و در پياله ريخت ؛ سپس بر آن آب ريخت و خود نوشيد و مرا هم نوشاند . كاسه صبرم لبريز شد و گفتم: «اى اميرالمؤمنين! آيا در عراق ، چنين مى كنى؟ غذاى عراق بيش از اين است!» . فرمود: «هلا به خداى سوگند كه من به جهت بخل ورزى بر اين مُهر نمى كنم ؛ امّا همان مقدار مى خرم كه مرا كفايت مى كند ؛ و بيم دارم كه تمام شود ، و غيرِ آن در آن به كار رود . جز اين نيست كه نگهدارى من بدين جهت است و نمى خواهم در اندرون خويش ، جز غذاى پاكيزه را راه دهم . مرا ياراى آن نبود كه جز آن چه را نزد آنان [بنا به مصلحت] به تو گفتم ، با تو واگويم ؛ [زيرا ]ايشان قومى فريب پيشه اند . ليكن اكنون تو را فرمان مى دهم كه از مردم چه بگيرى ؛ اگر چنين كنى ، [باكى نيست] ؛ وگرنه ، پيش از من ، خداوند از تو بازخواست مى كند . پس هر گاه به من خبر رسد كه جز آن چه فرمانت داده ام عمل كرده اى ، تو را بركنار خواهم كرد . و هرگز از ايشان روزى اى را كه مى خورند ، نخواه و جامه زمستان و تابستانشان را طلب نكن و به هيچ يك از ايشان در طلب درهمى تازيانه مزن و دشنام زشت مده ؛ كه ما به چنين كارى فرمان نيافته ايم . هرگز چهارپايى از ايشان را كه با آن كار مى كنند ، مفروشيد ؛ كه ما فرمان يافته ايم تا زياده مال آنان را بگيريم» . گفت : گفتم: «پس همان سان كه رفته ام ، بايد بازگردم!» فرمود : «[به وظيفه ات عمل كن] هر چند چنين شود!» . گفت: «پس روان شدم و آن چه را فرمانم داد ، پى گرفتم و بازگشتم ، حال آن كه به خداى سوگند ، حتّى يك درهم نزد من نماند ، مگر اين كه آن را بازگرداندم» .

.

ص: 452

الكافي عن مهاجر عن رجل من ثقيف :اِستَعمَلَني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلامعَلى بانِقيا وسَوادٍ مِن سَوادِ الكوفَةِ ، فَقالَ لي وَالنّاسُ حُضورٌ : اُنظُر خَراجَكَ فَجِدَّ فيهِ ولا تَترُك مِنهُ دِرهَما ، فَإِذا أرَدتَ أن تَتَوَجَّهَ إلى عَمَلِكَ فَمُرَّ بي . قالَ : فَأَتَيتُهُ فَقالَ لي : إنَّ الَّذي سَمِعتَ مِنّي خُدعَةٌ ، إيّاكَ أن تَضرِبَ مُسلِما أو يَهودِيّا أو نَصرانِيّا في دِرهَمِ خَراجٍ ، أو تَبيعَ دابَّةَ عَمَلٍ في دِرهَمٍ ، فَإِنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ . (1)

السنن الكبرى عن عبد الملك بن عمير :أخبَرَني رَجُلٌ مِن ثَقيفٍ قالَ : اِستَعمَلَني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ رضى الله عنه عَلى بُزُرجَسابورَ ، فَقالَ : لا تَضرِبَنَّ رَجُلاً سَوطا في جِبايَةِ دِرهَمٍ ، ولا تَبيعَنَّ لَهُم رِزقا ، ولا كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا دابَّةً يَعتَمِلونَ عَلَيها ، ولا تُقِم رَجُلاً قائِما في طَلَبِ دِرهَمٍ . قالَ : قُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إذَن أرجِعُ إلَيكَ كَما ذَهَبتُ مِن عِندِكَ !قالَ : وإن رَجَعتَ كَما ذَهَبتَ ، وَيحَكَ! إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ _ يَعنِي الفَضلَ _ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :الأَرَضونَ الَّتي اُخِذَت عَنوَةً بِخَيلٍ ورِجالٍ فَهِيَ مَوقوفَةٌ مَتروكَةٌ في يَدِ مَن يَعمُرُها ويُحييها ويَقومُ عَلَيها ، عَلى ما يُصالِحُهُمُ الوالي عَلى قَدرِ طاقَتِهِم مِنَ الحَقِّ ؛ النِّصفِ (أ) والثُّلثِ (أ) والثُّلثَينِ ، وعَلى قَدرِ ما يَكونُ لَهُم صَلاحا ولا يَضُرُّهُم . (3)

.


1- .الكافي : 3 / 540 / 8 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 24 / 1605 ، تهذيب الأحكام : 4 / 98 / 275 .
2- .السنن الكبرى : 9 / 345 / 18736 ، اُسد الغابة : 4 / 98 / 3789 وفيه «مدرج سابور» بدل «بُزُرْجسابور» ، كنز العمّال : 4 / 501 / 11488 نقلاً عن سنن سعيد بن منصور وفيه «برج سابور» .
3- .الكافي : 1 / 541 / 4 عن حمّاد بن عيسى عن بعض أصحابنا .

ص: 453

الكافى از مهاجر از مردى اهل ثقيف :علىّ بن ابى طالب عليه السلام مرا بر بانقيا و يكى از توابع كوفه گماشت و در حضور مردم به من فرمود: «بر خراجى كه بايد بستانى ، خوب مراقبت كن و در آن بكوش و از آن درهمى را وامگذار ؛ و آن گاه كه خواستى براى مأموريت خويش رهسپار شوى ، نزد من آى!» . گفت: نزد وى رفتم ؛ مرا فرمود: «آن چه از من شنيدى ، سخنى زيركانه [و به مصلحتِ مكان و حاضران] بود [نه اين كه بخواهم به آن عمل كنى] ؛ مبادا مسلمان يا يهودى يا مسيحى اى را براى ستاندنِ درهمى خراج ، بزنى يا براى گرفتن درهمى ، چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، بفروشى ؛ كه ما مأموريم تا زياده مال ايشان را بگيريم» .

السنن الكبرى از عبدالملك بن عمير :مردى از ثقيف مرا خبر داد: علىّ بن ابى طالب عليه السلام مرا بر بزرگْ شاپور گماشت و فرمود: «هرگز براى جمع آورى درهمى ، كسى را به تازيانه مزن و روزىِ افراد ، جامه زمستان و تابستان ، و چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، مفروش ؛ و كسى را در طلب درهمى بر پاى ايستاده نگه مدار!» . گفت: گفتم: «اى اميرالمؤمنين! پس بايد همان گونه كه از نزدت مى روم ، بازگردم!» فرمود: «اگر چنان كه رفته اى ، بازگردى ، واى بر تو! جز اين نيست كه ما مأموريم تا زياده مالشان را از ايشان بگيريم» .

امام كاظم عليه السلام :زمين هايى كه قدرتمندانه و با سپاه سواره و پياده فراچنگ مى آيند ، همواره در دست كسى مى مانند كه آن را آباد و سرزنده نگاه دارد و در آن كار كند ؛ و به اندازه توانشان ، حكمران از ايشان ماليات مى ستانَد ؛ خواه نيم ، خواه يك سوم ، و خواه دو سوم ؛ يعنى به اندازه اى كه به صلاح ايشان باشد و زيانشان نرسانَد .

.

ص: 454

6 / 5مُراقَبَةُ السّوقِصحيح البخاري عن ابن عمر :أنَّهُم كانوا يَشتَرونَ الطَّعامَ مِنَ الرُّكبانِ عَلى عَهدِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَيَبعَثُ عَلَيهِم مَن يَمنَعُهُم أن يَبيعوهُ حَيثُ اشتَرَوهُ ، حَتّى يَنقُلوهُ حَيثُ يُباعُ الطَّعامُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في سوقِ المَدينَةِ بِطَعامٍ فَقالَ لِصاحِبِهِ : ما أرى طَعامَكَ إلاّ طَيِّبا ، وسَأَلَهُ عَن سِعرِهِ ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ أن يَدُسَّ يَدَيهِ فِي الطَّعامِ فَفَعَلَ ، فَأَخرَجَ طَعاما رَدِيّا ، فَقالَ لِصاحِبِهِ : ما أراكَ إلاّ وقَد جَمَعتَ خِيانَةً وغِشّا لِلمُسلِمينَ . (2)

عنه عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِالكوفَةِ عِندَكُم يَغتَدي كُلَّ يَومٍ بُكرَةً مِنَ القَصرِ ، فَيَطوفُ في أسواقِ الكوفَةِ سوقا سوقا ومَعَهُ الدِّرَّةُ عَلى عاتِقِهِ _ وكانَ لَها طَرَفانِ ، وكانَت تُسَمَّى السَّبيبَةَ _ فَيَقِفُ عَلى أهلِ كُلِّ سوقٍ فَيُنادي: يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، اتَّقُوا اللّهَ عز و جل ! فَإِذا سَمِعوا صَوتَهُ عليه السلام ألقَوا ما بِأَيديهِم ، وأرعَوا إلَيهِ بِقُلوبِهِم ، وسَمِعوا بِآذانِهِم ،فَيَقولُ عليه السلام:قَدِّمُوا الاِستِخارَةَ ،وتَبَرَّكوا بِالسُّهولَةِ ، وَاقتَرِبوا مِنَ المُبتاعينَ ، وتَزَيَّنوا بِالحِلمِ ، وتَناهَوا عَنِ اليَمينِ ، وجانِبُوا الكَذِبَ ، وتَجافَوا عَنِ الظُّلمِ ، وأنصِفُوا المَظلومينَ ، ولا تَقرَبُوا الرِّبا ، وأوفُوا الكَيلَ وَالميزانَ ، ولا تَبخَسُوا النّاسَ أشياءَهُم ، ولا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ . فَيَطوفُ عليه السلام في جَميعِ أسواقِ الكوفَةِ ، ثُمَّ يَرجِعُ فَيَقعُدُ لِلنّاسِ . (3)

.


1- .صحيح البخاري: 2/747/2017 ، صحيح مسلم : 3/1160 / 33 ، سنن أبي داود: 3/281/3493 ، مسند ابن حنبل : 2 / 449 / 5931 كلّها نحوه .
2- .الكافي : 5 / 161 / 7 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 55 كلاهما عن سعد الإسكاف ، بحار الأنوار : 22 / 86 / 37 .
3- .الكافي : 5 / 151 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 17 ، الأمالي للمفيد : 197 / 31 كلّها عن جابر ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3726 ، الأمالي للصدوق : 587 / 809 ، تحف العقول : 216 ، السرائر : 2 / 230 و الخمسة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 94 / 10 .

ص: 455

6 / 5 نظارت بر بازار

6 / 5نظارت بر بازارصحيح البخارى از ابن عمر :در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله ، خوراك را از كاروانيان مى خريدند ، از اين رو ، پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را مى فرستاد تا ايشان را از فروش آن در همان محل خريد و به بازار نياورده جلو گيرد . (1)

امام باقر عليه السلام :در بازار مدينه ، پيامبر صلى الله عليه و آله بر بساطِ خوراكى برگذشت و به صاحب آن گفت: «خوراكت يكسره خوب است» . سپس از وى درباره قيمتش سؤال كرد . آن گاه خداوند به وى وحى فرمود كه دستانش را در آن خوراك فرو بَرَد ؛ و او چنين كرد و خوراكى پَست بيرون كشيد . پس به صاحب خوراك فرمود: «جز خيانت و فريب براى مسلمانان ، چيزى فراهم نياورده اى!»

امام باقر عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه و نزد شما [مردم] هر روز بامدادان از امارتگاه برون آمده ، بازار كوفه را بازارچه به بازارچه مى گشت ، حال آن كه تازيانه اى دو سويه با نام سَبيبه بر دوش مى افكند و بر سر هر بازارچه مى ايستاد و ندا در مى داد: «اى گروه بازرگانان! خداى را پروا كنيد» . آن گاه كه بانگش را مى شنيدند ، هر آن چه را در دست داشتند ، فرو مى گذاشتند و با دل هاى خويش به وى گوش مى سپردند و با گوش هاشان سخنش را مى شنيدند . امام مى فرمود: «نخست از خدا خير بخواهيد ؛ سپس با آسان گيرى [بر مردم] به بركت روى آوريد ؛ خود را به خريداران نزديك [و ايشان را جذب ]كنيد ؛ با مُدارا زينت يابيد ؛ از سوگندخورى بپرهيزيد ؛ از ناراستى دورى كنيد ؛ از ستم ورزى كناره گيريد ؛ دادِ ستمديدگان را بدهيد ؛ به ربا نزديك نشويد ؛ پيمانه و ترازو را تمام دهيد ؛ از مردم كالاهاشان را مكاهيد [كم فروشى نكنيد] و در زمين به تباهكارى مپوييد» . آن گاه ، در همه بازارچه هاى كوفه مى گشت و سپس بازگشته ، در ميان مردم جلوس مى فرمود .

.


1- .آن گونه كه از احاديث ديگر معلوم مى شود ، نهى پيامبر صلى الله عليه و آله به جهت گزافه بودن اين خريد و فروش ها بوده است كه هنوز مال را تحويل نگرفته ، به ديگرى مى فروختند .

ص: 456

الإمام الحسين عليه السلام :إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام رَكِبَ بَغلَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهالشَّهباءَ بِالكوفَةِ فَأَتى سوقا سوقا ، فَأَتى طاقَ اللَّحّامينَ ، فَقالَ بِأَعلى صَوتِهِ : يا مَعشَرَ القَصّابينَ ، لا تَنخَعوا ولا تَعجَلُوا الأَنفُسَ حَتّى تَزهَقَ ، وإيّاكُم وَالنَّفخَ فِي اللَّحمِ لِلبَيعِ! فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنهى عَن ذلِكَ . ثُمَّ أتَى التَّمّارينَ فَقالَ : أظهِروا مِن رَديءِ بَيعِكُم ما تُظهِرونَ مِن جَيِّدِهِ . ثُمَّ أتَى السَّمّاكينَ فَقالَ : لا تَبيعونَ إلاّ طَيِّبا ، وإيّاكُم وما حلفا (طَفا) ! ثُمَّ أتَى الكُناسَةَ فَإِذا فيها أنواعُ التِّجارَةِ : مِن نَحّاسٍ ، ومِن مائِعٍ ، ومِن قَمّاطٍ ، ومِن بائِعِ إبَرٍ ، ومِن صَيرَفِيٍّ ، ومِن حَنّاطٍ ، ومِن بَزّازٍ ؛ فَنادى بِأَعلى صَوتِهِ : إنَّ أسواقَكُم هذِهِ يَحضُرُهَا الأَيمانُ ، فَشوبوا أيمانَكُم بِالصَّدَقَةِ ، وكُفّوا عَنِ الحَلفِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لا يُقَدِّسُ مَن حَلَفَ بِاسمِهِ كاذِبا . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى الأَشتَرِ النَّخَعِيِّ _: وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا ، بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ ؛ مِنَ البائِعِ وَالمُبتاعِ . (2)

.


1- .الجعفريّات : 238 ، دعائم الإسلام : 2 / 538 / 1913 نحوه .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 77 / 256 وج 103 / 88 / 9 .

ص: 457

امام حسين عليه السلام :علىّ بن ابى طالب بر اَسترى خاكسترى رنگ كه از آنِ رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ، سوار شد و در كوفه بازارچه به بازارچه پيش آمد . به راسته گوشت فروشان درآمد و با رساترين بانگش ندا داد: «اى گروه قصّابان! به هنگام ذبح ، كارد را به نخاع حيوان نرسانيد و شتاب نورزيد تا جان از تنِ حيوان بيرون شود . مبادا براى فروش ، در گوشت بدميد [تا خريدار را جلب كند] ؛ كه من ، خود ، از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه اين كار را نهى مى فرمود» . سپس به سراى خرمافروشان درآمد و فرمود: «همان سان كه كالاى نيكوتان را آشكار مى كنيد ، جنس پَست را هم در معرض نهيد» . آن گاه ، به راسته ماهى فروشان آمد و فرمود: «جز ماهى تازه و نيكو مفروشيد و از فروش ماهىِ در آب مرده بپرهيزيد!» از آن پس ، به منطقه كُناسه درآمد كه فروشندگان گوناگون در آن بودند ، همچون: مسگر ، روغن فروش ، زنجير فروش ، سوزن فروش ، صَرّاف ، گندم فروش ، و پارچه فروش . پس به رساترين بانگش ندا در داد : «اين بازارهاى شما مكانِ سوگندهايند ؛ پس سوگندهاتان را با صدقه همراه كنيد و از قسم خوردنِ [ناراست ]بپرهيزيد ؛ كه همانا خداوند ، پاك نمى شمارد كسى را كه به نام وى قسمِ ناراست ياد كند» .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به اشتر نخعى _: و بايد خريد و فروش آميخته به مدارا و بر پايه معيارهاى عادلانه و با قيمت هايى باشد كه نه به فروشنده ستمى روا شود و نه به خريدار .

.

ص: 458

تاريخ دمشق عن أبي سعيد :كانَ عَلِيٌّ يَأتِي السّوقَ فَيَقولُ : يا أهلَ السّوقِ ، اتَّقُوا اللّهَ ، وإيّاكُم وَالحَلفَ! فَإِنَّ الحَلفَ يُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، ويَمحَقُ البَرَكَةَ . وإنَّ التّاجِرَ فاجِرٌ إلاّ مَن أخَذَ الحَقَّ ، وأعطَى الحَقَّ . وَالسَّلامُ عَلَيكُم . (1)

ربيع الأبرار :كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَمُرُّ فِي السّوقِ عَلَى الباعَةِ ، فَيَقولُ لَهُم : أحسِنوا ، أرخِصوا بَيعَكُم عَلَى المُسلِمينَ ؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ . (2)

تاريخ دمشق عن زاذان :إنَّهُ [أي عَلِيّا عليه السلام] كانَ يَمشي فِي الأَسواقِ وَحدَهُ وهُوَ والٍ ؛ يُرشِدُ الضّالَّ ، ويُعينُ الضَّعيفَ ، ويَمُرُّ بِالبَيّاعِ وَالبَقّالِ فَيَفتَحُ عَلَيهِ القُرآنَ ، وقَرَأَ : «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَادًا ، (3) » فَقالَ : نَزَلَت هذِهِ في أهلِ العَدلِ وَالتَّواضُعِ مِنَ الوُلاةِ ، وأهلِ القُدرَةِ مِن سائِرِ النّاسِ . (4)

فضائل الصحابة عن أبي الصّهباء :رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ بِشَطِّ الكَلاّءِ يَسأَلُ عَنِ الأَسعارِ . (5)

الطبقات الكبرى عن جرموز :رَأَيتُ عَلِيّا وهُوَ يَخرُجُ مِنَ القَصرِ وعَلَيهِ قِطرِيَّتانِ : إزارٌ إلى نِصفِ السّاقِ ، ورِداءٌ مُشَمَّرٌ قَريبٌ مِنهُ ، ومَعَهُ دِرَّةٌ لَهُ يَمشي بِها فِي الأَسواقِ ، ويَأمُرُهُم بِتَقوَى اللّهِ وحُسنِ البَيعِ ، ويَقولُ : أوفُوا الكَيلَ وَالميزانَ ، ويَقولُ : لا تَنفُخُوا اللَّحمَ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 42 / 409 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 260 / 4 عن زاذان نحوه وفيه إلى «البركة» ؛ الغارات : 1 / 110 .
2- .ربيع الأبرار : 4 / 154 .
3- .القصص : 83 .
4- .تاريخ دمشق : 42 / 489 ، البداية والنهاية : 8 / 5 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 104 نحوه وفيه إلى نهاية الآية ، مجمع البيان : 7 / 420 وراجع فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 621 / 1064 .
5- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 547 / 919 ، ذخائر العقبى : 192 .
6- .الطبقات الكبرى : 3 / 28 ، تاريخ دمشق : 42 / 484 ، تاريخ الإسلام للذهبي : 3 / 645 ؛ شرح الأخبار : 2 / 364 / 725 نحوه .

ص: 459

تاريخ دمشق از ابوسعيد:على به بازار درمى آمد و مى فرمود: «اى بازاريان! از خدا پروا كنيد و از سوگند خوردن بپرهيزيد ؛ كه سوگند كالا را رواج و رونق مى دهد وَ[لى ]بركت را از ميان مى برد . همانا بازرگان بدكار است ، مگر آن كس كه حق را بستاند و حق را عطا كند ؛ والسّلام عليكم!»

ربيع الابرار :على عليه السلام در بازار بر فروشندگان برمى گذشت و به آنان مى فرمود : «نيكى ورزيد ؛ كالاى خود را بر مسلمانان ارزان گيريد ؛ كه اين مايه افزايش بركت است» .

تاريخ دمشق از زاذان :على عليه السلام در آن هنگام كه حاكم بود ، به تنهايى در بازارها قدم مى زد ؛ گمشده را راه مى نمود ؛ ناتوان را يارى مى كرد ؛ و به فروشنده و سبزى فروش برمى گذشت و بر وى قرآن مى گشود و مى خواند: «اين سراى واپسين را براى كسانى ساخته ايم كه در زمين برترى و تباهى نخواهند» . آن گاه مى فرمود: «اين آيه درباره حاكمان و قدرتمندانِ دادگر و فروتن نازل شده است» .

فضائل الصّحابه از ابوالصّهباء :على بن ابى طالب را در لنگرگاه ديدم كه از قيمت ها باز مى پرسيد .

الطّبقات الكبرى از جرموز :على را ديدم كه از امارتگاه بيرون آمد ، حال آن كه دو پارچه راه راه بر تن داشت: لُنگى تا نيمه ساق پا و بالاپوشى كه آن را به كمر زده و به خويش چسبانده بود ؛ و تازيانه اى با خود داشت كه با آن در بازارها قدم مى زد و كاسبان را به پرهيز از خدا و داد و ستد نيكو فرمان مى داد و مى فرمود: «پيمانه و ترازو را درست و تمام نهيد» و نيز مى فرمود: «در گوشت ندميد!» .

.

ص: 460

مكارم الأخلاق عن وشيكة :رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلاميَتَّزِرُ فَوقَ سُرَّتِهِ ، ويَرفَعُ إزارَهُ إلى أنصافِ ساقَيهِ ، وبِيَدِهِ دِرَّةٌ ، يَدورُ فِي السّوقِ يَقولُ: اِتَّقُوا اللّهَ وأوفُوا الكَيلَ ؛ كَأَنَّهُ مُعَلِّمُ صِبيانٍ . (1)

مكارم الأخلاق عن عبد اللّه بن عبّاس :لَمّا رَجَعَ [ابنُ عَبّاسٍ] مِنَ البَصرَةِ وحَمَلَ المالَ ودَخَلَ الكوفَةَ ، وَجَدَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام قائِما فِي السّوقِ وهُوَ يُنادي بِنَفسِهِ : مَعاشِرَ النّاسِ ، مَن أصَبناهُ بَعدَ يَومِنا هذا يَبيعُ الجِرِّيَّ وَالطّافِيَ وَالمارماهيَ عَلَوناهُ بِدِرَّتِنا هذِهِ _ وكانَ يُقالُ لِدِرَّتِهِ : السِّبتِيَّةُ _ . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ ، ثُمَّ قالَ : يَابنَ عَبّاسٍ ، ما فَعَلَ المالَ ؟ فَقُلتُ : ها هُوَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، وحَمَلتُهُ إلَيهِ ، فَقَرَّبَني ورَحَّبَ بي . ثُمَّ أتاهُ مُنادٍ ومَعَهُ سَيفُهُ يُنادي عَلَيهِ بِسَبعَةِ دَراهِمَ ، فَقالَ : لَو كانَ لي في بَيتِ مالِ المُسلِمينَ ثَمَنُ سِواكِ أراكٍ ما بِعتُهُ ، فَباعَهُ وَاشتَرى قَميصا بِأَربَعَةِ دَراهِمَ لَهُ ، وتَصَدَّقَ بِدِرهَمَينِ ، وأضافَني بِدِرهَمٍ ثَلاثَةَ أيّامٍ . (2)

فضائل الصحابة عن أبي مطر البصريّ :أنَّهُ شَهِدَ عَلِيّا أتى أصحابَ التَّمرِ وجارِيَةٌ تَبكي عِندَ التَّمّارِ ، فَقالَ : ما شَأنُكِ ؟ قالَت : باعَني تَمرا بِدِرهَمٍ ، فَرَدَّهُ مَولايَ فَأَبى أن يَقبَلَهُ . قالَ : يا صاحِبَ التَّمرِ ، خُذ تَمرَكَ وأعطِها دِرهَمَها ؛ فَإِنَّها خادِمٌ ولَيسَ لَها أمرٌ ، فَدَفَعَ عَلِيّا ، فَقالَ لَهُ المُسلِمونَ : تَدري مَن دَفَعتَ ؟ ! قالَ : لا ، قالوا : أميرَ المُؤمِنينَ ! فَصَبَّ تَمرَها ، وأعطاها دِرهَمَها . قالَ : اُحِبُّ أن تَرضى عَنّي ، قالَ : ما أرضاني عَنكَ إذا أوفَيتَ النّاسَ حُقوقَهُم ! (3)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1 / 247 / 732 ، بحار الأنوار : 79 / 310 / 14 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 249 / 740 .
3- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 621 / 1062 ، ربيع الأبرار : 4 / 153 نحوه وراجع المناقب للكوفي : 2 / 60 / 547 .

ص: 461

مكارم الأخلاق از وشيكه :على را ديدم كه از بالاى نافش لنگى بربسته ، آن را تا نيمه ساق پايش كشيده ، در دست تازيانه اى برگرفته ، در بازار مى گشت و مى فرمود: «خداى را پروا كنيد و پيمانه را تمام نهيد» ؛ گويى مشغول آموزشِ كودكان بود .

مكارم الأخلاق از عبداللّه بن عبّاس :آن گاه كه ابن عبّاس از بصره بازگشت و همراهِ مال ، به كوفه درآمد ، اميرالمؤمنين عليه السلام را ديد كه در بازار ايستاده ، ندا برآورده است: «اى مردم! از امروز به بعد ، هر كس را بيابيم كه ماهى سلورى بى فَلس ، ماهى در آب مرده ، و مارماهى بفروشد ، با اين تازيانه _ نام تازيانه اش سِبتِيَّه بود _ مجازات مى كنيم» . ابن عبّاس مى گويد: «امام را سلام گفتم ؛ پاسخم داد و فرمود: ابن عبّاس! مال چه شد؟ گفتم: همين جا است ، اى اميرالمؤمنين! سپس مال را نزد وى بردم ؛ مرا نزديك خواند و مرحبايم گفت . آن گاه ، كسى آمد كه شمشير وى را همراه داشت و قيمت آن را هفت درهم اعلان مى كرد . امام فرمود: «اگر مرا از بيت المال مسلمانان ، حتّى به اندازه بهاى درخت مسواكى سهم بود ، شمشيرم را نمى فروختم!» پس آن را فروخت و براى خود پيراهنى به چهار درهم خريد و دو درهم را صدقه داد و مرا تا سه روز با يك درهم ميهمان فرمود» .

فضائل الصّحابه از ابومطر بصرى :وى گواه بوده است كه على به سراى خرمافروشان رفت و كنيزى را ديد كه نزد خرمافروشى مى گريد . فرمود: «تو را چه شده است؟» گفت: «او قدرى خرما به بهاى يك درهم به من فروخت ؛ امّا صاحب من آن را بازگرداند ، و اينك وى آن را بازپس نمى گيرد» . امام فرمود : «اى صاحب خرما! خرمايت را بگير و درهم وى را به او بازپس ده ؛ كه او خدمتكار است و خود اختيارى ندارد» . وى على را بازپس زد . مسلمانان به او گفتند: «مى دانى كه را باز پس زدى؟» گفت «نه!» گفتند : «او اميرالمؤمنين است» . وى خرماى آن كنيز را بازستاند و درهمش را بازپس داد . [آن گاه ، به امام] گفت: «دوست مى دارم كه از من خشنود باشى» . فرمود : «هر گاه حقوق مردم را ادا كنى ، چه بسيار از تو خشنود مى شوم!»

.

ص: 462

مكارم الأخلاق عن مختار التمّار :كُنتُ أبيتُ في مَسجِدِ الكوفَةِ ، وأنزِلُ في الرَّحبَةِ ، وآكُلُ الخُبزَ مِنَ البَقّالِ _ وكانَ مِن أهلِ البَصرَةِ _ فَخَرَجتُ ذاتَ يَومٍ ، فَإِذا رَجُلٌ يُصَوِّتُ بي : اِرفَع إزارَكَ ؛ فَإِنَّهُ أنقى لِثَوبِكَ ، وأتقى لِرَبِّكَ . فَقُلتُ : مَن هذا ؟ فَقيلَ : عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . فَخَرَجتُ أتبَعُهُ وهُوَ مُتَوَجِّهٌ إلى سوقِ الإِبِلِ ، فَلَمّا أتاها وَقَفَ وقالَ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إيّاكُم وَاليَمينَ الفاجِرَةَ! فَإِنَّها تُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، وتَمحَقُ البَركَةَ . ثُمَّ مَضَى حَتّى أتى إلَى التَّمّارينَ ، فَإِذا جارِيَةٌ تَبكي عَلى تَمّارٍ ، فَقالَ : ما لَكِ ؟ قالَت : إنّي أمَةٌ ، أرسَلَني أهلي أبتاعُ لَهُم بِدِرهَمٍ تَمرا ، فَلَمّا أتَيتُهُم بِهِ لَم يَرضَوهُ ، فَرَدَدتُهُ فَأَبى أن يَقبَلَهُ . فَقالَ : يا هذا ، خُذ مِنهَا التَّمرَ ورُدَّ عَلَيها دِرهَمَها ، فأَبى ، فَقيلَ لِلتَّمّارِ : هذا عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ! فَقَبِلَ التَّمرَ ، ورَدَّ الدِّرهَمَ عَلَى الجارِيَةِ ، وقالَ : ما عَرَفتُكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَاغفِر لي . فَقالَ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، اِتَّقُوا اللّهَ ، وأحسِنوا مُبايَعَتَكُم ، يَغفِرِ اللّهُ لَنا ولَكُم . ثُمَّ مَضى ، وأقبَلَتِ السَّماءُ بِالمَطَرِ ، فَدَنا إلى حانوتٍ ، فَاستَأذَنَ ، فَلَم يَأذَن لَهُ صاحِبُ الحانوتِ ودَفَعَهُ ، فَقالَ : يا قَنبَرُ ، أخرِجهُ إلَيَّ ، فَعَلاهُ بِالدِّرَّةِ ، ثُمَّ قالَ : ما ضَرَبتُكَ لِدَفعِكَ إيّايَ ، ولكِنّي ضَرَبتُكَ لِئَلاّ تَدفَعَ مُسلِما ضَعيفا فَتَكسِرَ بَعضَ أعضائِهِ فَيَلزَمَكَ . ثُمَّ مَضى حَتّى أتى سوقَ الكَرابيسِ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ وَسيمٍ ، فَقالَ : يا هذا ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، عِندي حاجَتُكَ . فَلَمّا عَرَفَهُ مَضى عَنهُ ، فَوَقَفَ عَلى غَلامٍ فَقالَ : يا غُلامُ ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ قالَ : نَعَم عِندي ، فَأَخَذَ ثَوبَينِ ؛ أحَدُهُما بِثَلاثَةِ دَراهِمَ ، وَالآخَرُ بِدِرهَمَينِ ، فَقالَ : يا قَنبَرُ ، خُذِ الَّذي بِثَلاثَةٍ ، فَقالَ : أنتَ أولى بِهِ ؛ تَصعَدُ المِنبَرَ ، وتَخطُبُ النّاسَ . قالَ : وأنتَ شابٌّ ولَكَ شَرَهُ الشَّبابِ ، وأنا أستَحيي مِن رَبّي أن أتَفَضَّلَ عَلَيكَ ؛ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ : ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسونَ ، وَأطعِموهُم مِمّا تَطعَمونَ . فَلَمّا لَبِسَ القَميصَ مَدَّ يَدَهُ في ذلِكَ ، فَإِذا هُوَ يَفضُلُ عَن أصابِعِهِ ، فَقالَ : اِقطَع هذَا الفَضلَ ، فَقَطَعَهُ ، فَقالَ الغُلامُ : هَلُمَّ أكُفَّهُ ، قالَ : دَعهُ كَما هُوَ ؛ فَإِنَّ الأَمرَ أسرَعُ مِن ذلِكَ . (1)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1 / 224 / 659 وراجع الغارات : 1 / 105 والمناقب للكوفي : 2 / 602 / 1103 وفضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 528 / 878 والمنتخب من مسند عبد بن حميد : 62 / 96 وتاريخ دمشق : 42 / 485 و صفة الصفوة : 1 / 134 و المناقب للخوارزمي: 121 / 136 والبداية والنهاية: 8 / 4 .

ص: 463

مكارم الأخلاق از مختار تمّار :من در مسجد كوفه مى خوابيدم و در پيش خانِ مسجد سكونت داشتم و از بقّالى كه اهل بصره بود ، نان مى ستاندم . روزى بيرون شدم و ديدم كه مردى مرا مى خوانَد : «لُنگ خود را بالا بگير تا هم لباست پاكيزه تر مانَد و هم تقواى پروردگارت را بيش تر مراعات كنى» . گفتم: «كيستى؟» فرمود: «علىّ بن ابى طالب!» . پس پشت سر او روان شدم ، كه به سوى بازار شترفروشان مى رفت . وقتى به آن جا رسيد ، ايستاد و فرمود: «اى بازرگانان! از سوگند ناروا بپرهيزيد ؛ كه آن ، كالا را رونق مى دهد وَ[لى] بركت را از ميان مى بَرَد» . سپس حركت كرد تا به خرمافروشان رسيد . در آن جا ، كنيزى را ديدكه نزد خرمافروشى مى گريد . فرمود: «تو را چه شده است؟» گفت: «من كنيزى هستم كه خانواده ام مرا فرستادند تا به يك درهم ، برايشان خرما بخرم . وقتى آن را نزدشان بردم ، نپسنديدند . آن را باز آورده ام ، ولى خرمافروش آن را باز نمى ستانَد» . امام فرمود: «اى مرد! خرما را از او بستان و درهمش را به وى بازپس ده!» خرما فروش نپذيرفت . به او گفته شد : «او علىّ بن ابى طالب است» . پس خرما را پذيرفت و درهم را به جاريه بازگرداند و گفت: «اى اميرالمؤمنين! تو را نشناختم ؛ پس از من درگذر!» فرمود : «اى بازرگانان! تقواى خدا را پيشه كنيد و خريد و فروش هاتان را نيكو گردانيد ، تا خداوند ما و شما را بيامرزد» . آن گاه روان شد و آسمان نيز باران فرو فرستاد . پس به دكّانى نزديك شد و اجازه ورود خواست . صاحب دكّان به وى اجازه نداد و او را عقب راند . فرمود: «اى قنبر! او را نزد من بياور» . امام او را با تازيانه زد و فرمود: «به سبب آن كه مرا عقب راندى ، تو را نزدم ؛ بلكه تو را زدم تا مبادا مسلمان ناتوانى را عقب رانى و يكى از اندام هايش را بشكنى و ديه اش بر عهده تو افتد» . سپس به سراى جامه فروشان روان شد و نزد مردى زيباروى آمد و فرمود: «اى مرد! آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟» مرد از جاى برخاست و گفت: «اى اميرالمؤمنين! آن چه مى خواهى ،نزد من است» . امام چون ديد كه فروشنده وى را شناخته ، از او دور شد . سپس به پسرى نوجوان رسيد و فرمود: «اى نوجوان! آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟» گفت: «آرى ؛ دارم» . امام دو جامه ستاند ، يكى به سه درهم و ديگرى به دو درهم . آن گاه ، فرمود: «اى قنبر! جامه سه درهمى را تو بستان!» قنبر گفت: «شما به داشتنِ آن سزاوارتريد ؛ چرا كه بر منبر فرا مى شويد و با مردم سخن مى گوييد» . امام فرمود : «وَ[لى ]تو جوانى و داراى ميل جوانى هستى . من از پروردگار خويش شرم دارم كه از تو زيادت طلبم . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: [زيردستانتان] را از آن چه خود مى پوشيد ، بپوشانيد و از آن چه خود مى خوريد ، بخورانيد» . پس چون پيراهن را پوشيد ، آستين آن برايش بلند بود و از انگشتانش درگذشت . فرمود: «زياده آن را ببُر» نوجوان آن را بريد و گفت: «بيا تا لبه هايش را بدوزم» . فرمود: «به همين حال ، رهايش كن ؛ زيرا مرگ آن قدر زود مى رسد كه نيازى به اين كار نيست!» .

.

ص: 464

تاريخ الطبريّ عن يزيد بن عديّ بن عثمان :رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلامخارِجا مِن هَمدانَ ، فَرَأى فِئَتَينِ يَقتَتِلانِ ، فَفَرَّقَ بَينَهُما ، ثُمَّ مَضى ، فَسَمِعَ صَوتا : يا غَوثا بِاللّهِ ! فَخَرَجَ يُحضِرُ نَحوَهُ _ حَتّى سَمِعتُ خَفقَ نَعلِهِ _ وهُوَ يَقولُ : أتاكَ الغَوثُ ، فَإِذا رَجُلٌ يُلازِمُ رَجُلاً ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، بِعتُ هذا ثَوبا بِتِسعَةِ دَراهِمَ ، وشَرَطتُ عَلَيهِ أن لا يُعطِيَني مَغموزا ولا مَقطوعا _ وكانَ شَرطَهُم يَومَئِذٍ _ فَأَتَيتُهُ بِهذِهِ الدَّراهِمِ لِيُبدِلَها لي فَأَبى ، فَلَزِمتُهُ فَلَطَمَني . فَقالَ : أبدِلهُ ، فَقالَ : بَيِّنَتَكَ عَلَى اللَّطمَةِ ؟ فَأَتاهُ بِالبَيِّنَةِ ؛ فَأَقعَدَهُ ، ثُمَّ قالَ : دونَكَ فَاقتَصَّ ! فَقالَ : إنّي قَد عَفَوتُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : إنَّما أرَدتُ أن أحتاطَ في حَقِّكَ ، ثُمَّ ضَرَبَ الرَّجُلَ تِسعَ دِرّاتٍ ، وقالَ : هذا حَقُّ السُّلطانِ . (1)

.


1- .تاريخ الطبري : 5 / 156 ، الكامل في التاريخ : 2 / 442 نحوه وفيه «رجلين» بدل «فئتين» .

ص: 465

تاريخ طبرى از يزيد بن عدى بن عثمان :على عليه السلام را بيرونِ هَمدان ديدم كه چون دو گروه درگير را ديد ، ايشان را از هم جدا كرد و سپس روانه شد تا صدايى شنيد: «براى خدا ، به يارى ام آييد!» پس به سوى آن شتافت _ به گونه اى كه صداى كفش وى را مى شنيدم _ ، در حالى كه مى فرمود: «يارى رسان تو آمد!» پس مردى را ديد كه با مردى ديگر درآويخته است . وى گفت: «اى اميرالمؤمنين! به اين مرد جامه اى به نُه درهم فروختم و با وى شرط كردم كه پول معيوب و تكّه شده به من ندهد _ و آن روزگار ، چنين شرطى مى كردند _ . اكنون اين درهم ها را بازآورده ام تا عوض كند و او سرباز مى زند . پس با وى درآويختم و او به من سيلى نواخت» . امام فرمود : «درهم ها را براى وى عوض كن!» سپس به آن مرد فرمود: «نشان سيلى كو؟» مرد ، نشان را به وى نماياند . امام او را نشاند و فرمود : «قصاص خود را از او بستان!» گفت: «اى اميرالمؤمنين! از او درگذشتم» . فرمود: «همانا من مى خواستم در حقّ تو احتياط ورزم» . سپس نُه تازيانه بر آن مرد نواخت و فرمود : «اين ، حقّ حاكم است» .

.

ص: 466

انظر : (مستدرك الوسائل : 13 / 247، أبواب آداب التجارة، الباب 24) .

6 / 6ما يَجِبُ في إنفاقِ الأَموالِ العامَّةِ6 / 6 _ 1القَسمُ بِالسَّوِيَّةِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ عِندَما عُوتِبَ عَلَى التَّسوِيَةِ فِي الفَيءِ _: فَأَمّا هذَا الفَيءُ فَلَيسَ لِأَحَدٍ فيهِ عَلى أحَدٍ اُثرَةٌ ، قَد فَرَغَ اللّهُ عز و جل مِن قَسمِهِ ، فَهُوَ مالُ اللّهِ ، وأنتُم عِبادُ اللّهِ المُسلِمونَ ، وهذا كِتابُ اللّهِ ، بِهِ أقرَرنا ، وعَلَيهِ شَهِدنا ، ولَهُ أسلَمنا ، وعَهدُ نَبِيِّنا بَينَ أظهُرِنا ، فَسَلِّموا رَحِمَكُمُ اللّهُ! فَمَن لَم يَرضَ بِهذا فَليَتَوَلَّ كَيفَ شاءَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مَصقَلَةَ بنِ هُبَيرَةَ الشَّيبانِيِّ وهُوَ عامِلُهُ عَلى أردَشيرخُرَّةَ _: ألا وإنَّ حَقَّ مَن قِبَلَكَ وقِبَلَنا مِنَ المُسلِمينَ في قِسمَةِ هذَا الفَيءِ سَواءٌ ، يَرِدونَ عِندي عَلَيهِ ويَصدُرونَ عَنهُ . (2)

.


1- .تحف العقول: 184 ؛ المعيار والموازنة : 112 وفيه «فليتبوّأ» بدل «فليتولّ» ، شرح نهج البلاغة : 7 / 40 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 43 ، بحار الأنوار : 33 / 516 / 712 .

ص: 467

6 / 6 آن چه در هزينه كردن اموال عمومى واجب است

6 / 6 _ 1 تقسيمِ برابر

ر . ك : ( مستدرك الوسائل: 13 / 247 ، ابواب آداب التّجارة ، باب 24).

6 / 6آن چه در هزينه كردن اموال عمومى واجب است6 / 6 - 1تقسيمِ برابرامام على عليه السلام_ از خطبه وى ، آن گاه كه به دليل برابر تقسيم كردن غنائم ، سرزنش شده بود _: و امّا اين غنيمت ، هيچ كس را در آن بر ديگرى برترى نيست . خداوند آن را [ميان بندگان] تقسيم فرموده و مال ، از آنِ او است . شما هم بندگان خداييد و مسلمانيد ؛ و اين ، كتاب خدا است كه به آن باور داريم و بر آن گواهى داده ايم و با آن اسلام آورده ايم . سنّت پيامبرمان نيز پشتوانه ما است . پس _ خدايتان رحمت آورد! _ [به حكم خداوند] تسليم شويد . و هر كس به اين شيوه خرسند نيست ، هر گونه مى خواهد ، روى گردانَد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به كارگزار خود در اردشير خُرّه (1) به نام مصقله بن هبيره شيبانى _: هَلا كه حقّ مسلمانان نزد تو و ما در تقسيم اين غنيمت برابر است ؛ بر همين مبنا نزد من مى آيند [و سهم خود را مى گيرند] و باز مى گردند .

.


1- .اردشير خُرّه از بزرگ ترين مناطق فارس و سرزمينى كهن بوده كه اردشير بابكان آن را بنا كرده و شيراز ، ميمند ، و كازرون در آن قرار داشته است (معجم البلدان : 1 / 146).

ص: 468

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى حُذَيفَةَ بنِ اليَمانِ والِي المَدائِنِ _: آمُرُكَ أن تَجبِيَ خَراجَ الأَرَضينَ عَلَى الحَقِّ وَالنَّصَفَةِ ، ولا تَتَجاوَز ما قَدَّمتُ بِهِ إلَيكَ ، ولا تَدَع مِنهُ شَيئا، ولاتَبتَدِع فيهِ أمرا، ثُمَ اقسِمهُ بَينَ أهلِهِ بِالسَّوِيَّةِ وَالعَدلِ. (1)

الاختصاص_ في بَيانِ خِصالِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام وفَضائِلِهِ _: القَسمُ بِالسَّوِيَّةِ ، وَالعَدلُ فِي الرَّعِيَّةِ ؛ وَلّى بَيتَ مالِ المَدينَةِ عَمّارَ بنَ ياسِرٍ وأبَا الهَيثَمِ بنَ التَّيِّهانِ ، فَكَتَبَ : العَرَبِيُّ وَالقُرَشِيُّ وَالأَنصارِيُّ وَالعَجَمِيُّ وكُلُّ مَن كانَ فِي الإِسلامِ مِن قَبائِلِ العَرَبِ وأجناسِ العَجَمِ سَواءٌ . فَأَتاهُ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ بِمَولىً لَهُ أسوَدَ ، فَقالَ : كَم تُعطي هذا ؟ فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : كَم أخَذتَ أنتَ ؟ قالَ : ثَلاثَةَ دَنانيرَ ، وكَذلِكَ أخَذَ النّاسُ . قالَ : فَأَعطوا مَولاهُ مِثلَ ما أخَذَ ؛ ثَلاثَةَ دَنانيرَ . (2)

الأمالي للطوسي عن إبراهيم بن صالح الأنماطيّ رفعه :لَمّا أصبَحَ عَلِيٌّ عليه السلامبَعدَ البَيعَةِ دَخَلَ بَيتَ المالِ ، فَدَعا بِمالٍ كانَ قَدِ اجتَمَعَ ، فَقَسَّمَهُ ثَلاثَةَ دَنانيرَ ثَلاثَةَ دَنانيرَ بَينَ مَن حَضَرَ مِنَ النّاسِ كُلِّهِم . فَقامَ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، قَد أعتَقتُ هذَا الغُلامَ ! فَأَعطاهُ ثَلاثَةَ دَنانيرَ ؛ مِثلَ ما أعطى سَهلَ بنَ حُنَيفٍ . (3)

.


1- .إرشاد القلوب : 321 ، الدرجات الرفيعة : 289 ، بحار الأنوار : 28 / 88 / 3 .
2- .الاختصاص : 152 ، بحار الأنوار : 40 / 107 / 117 .
3- .الأمالي للطوسي : 686 / 1457 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 111 عن مالك بن أوس بن الحدثان وفيه من «قام سهل . . .» ، بحار الأنوار : 32 / 38 / 24 .

ص: 469

امام على عليه السلام_ از نامه اش به حذيفة بن يمان ، كارگزارِ مدائن _: تو را فرمان مى دهم كه خراج زمين ها را بر پايه حق و انصاف گردآورى و از آن چه تو را به آن دستور داده ام ، درنگذرى و چيزى از آن فرو نگذارى و در آن هيچ بدعتى ننهى . آن گاه ، آن را ميان كسانى كه شايسته دريافت آنند ، به مساوات و عدالت تقسيم كن!

الاختصاص _ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام_ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام _الاختصاص _ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام _ : تقسيم كردنِ [اموال عمومى] به مساوات ؛ و عدل ورزيدن ميان مردم . وى عمّار بن ياسر و ابوهيثم بن تيهان را بر بيت المال مدينه برگماشت و [به آنان] نوشت: «عرب و قريشى و و انصارى و غير عرب و هر يك از قبايل عرب و طوايف غير عرب كه مسلمان باشند ، همگى سهمى برابر دارند» . سَهل بن حُنَيف با غلام سياه خود نزد وى آمد و گفت: «به اين غلام چه اندازه [از بيت المال ]مى دهى؟» اميرالمؤمنين عليه السلام به وى فرمود: «خود چه اندازه گرفتى؟» گفت: «سه دينار ؛ و ديگر مردم نيز چنين گرفتند» . فرمود: «به غلامش نيز به اندازه وى ، سه دينار بدهيد» .

امالى طوسى از ابراهيم بن صالح انماطى در حديث مرفوع:على عليه السلامصبحگاهانِ روزِ پس از بيعت ، به بيت المال درآمد و مالى را كه گرد آمده بود ، خواست و آن را سه دينار به سه دينار ميان همه مردمى كه حاضر بودند ، تقسيم فرمود . سَهل بن حُنَيف برخاست و گفت : «اى اميرالمؤمنين! من اين غلام را آزاد كردم!» پس به وى نيز سه دينار داد ، همان سان كه به سهل بن حنيف داد .

.

ص: 470

الكافي عن أبو مخنف :أتى أميرَ المُؤمِنينَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ رَهطٌ مِنَ الشّيعَةِ ، فَقالوا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَو أخرَجتَ هذِهِ الأَموالَ فَفَرَّقتَها في هؤُلاءِ الرُّؤَساءِ وَالأَشرافِ وفَضَّلتَهُم عَلَينا ، حَتّى إذَا استَوسَقَتِ الاُمورُ عُدتَ إلى أفضَلِ ما عَوَّدَكَ اللّهُ مِنَ القَسمِ بِالسَّوِيَّةِ ، وَالعَدلِ فِي الرَّعِيَّةِ!! فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: أ تَأمُرونّي _ وَيحَكُم! _ أن أطلُبَ النَّصرَ بِالظُّلمِ وَالجَورِ في مَن وُلّيتُ عَلَيهِ مِن أهلِ الإِسلامِ ؟ ! لا وَاللّهِ ، لا يَكونُ ذلِكَ ما سَمَرَ السَّميرُ وما رَأَيتُ فِي السَّماءِ نَجما ! وَاللّهِ لَو كانَت أموالُهُم مالي لَساوَيتُ بَينَهُم ، فَكَيفَ وإنَّما هِيَ أموالُهُم ! ؟ (1)

الغارات عن أبي إسحاق الهمدانيّ :إنَّ امرَأَتَينِ أتَتا عَلِيّا عليه السلامعِندَ القِسمَةِ ؛ إحداهُما مِنَ العَرَبِ ، وَالاُخرى مِنَ المَوالي ، فَأَعطى كُلَّ واحِدَةٍ خَمسَةً وعِشرينَ دِرهَما وكُرّا مِنَ الطَّعامِ . فَقالَتِ العَرَبِيَّةُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنِّي امرَأَةٌ مِنَ العَرَبِ ، وهذِهِ امرَأَةٌ مِنَ العَجَمِ ! فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : إنّي وَاللّهِ لا أجِدُ لِبَني إسماعيلَ في هذَا الفَيءِ فَضلاً عَلى بَني إسحاقَ ! (2)

أنساب الأشراف عن الحارث :كُنتُ عِندَ عَلِيٍّ ، فَأَتَتهُ امرَأَتانِ فَقالَتا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّنا فَقيرَتانِ مِسكينَتانِ ، فَقالَ : قَد وَجَبَ حَقُّكُما عَلَينا وعَلى كُلِّ ذي سَعَةٍ مِنَ المُسلِمينَ إن كُنتُما صادِقَتَينِ . ثُمَّ أمَرَ رَجُلاً فَقالَ : اِنطَلِق بِهِما إلى سوقِنا ، فَاشتَرِ لِكُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما كُرّا مِن طَعامٍ وثَلاثَةَ أثوابٍ _ فَذَكَرَ رِداءً أو خِمارا وإزارا _ وأعطِ كُلَّ واحِدَةٍ مِنهُما مِن عَطائي مِائَةَ دِرهَمٍ . فَلَمّا وَلَّتا، سَفَرَت إحداهُما وقالَت: يا أميرَ المُؤمِنينَ، فَضِّلني بِما فَضَّلَكَ اللّهُ بِهِ وشَرَّفَكَ ! قالَ : وبِماذا فَضَّلَنِي اللّهُ وشَرَّفَني ؟ قالَت : بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . قالَ : صَدَقتِ ، وما أنتِ ؟ قالَت : أنَا امرَأَةٌ مِنَ العَرَبِ وهذِهِ مِنَ المَوالي . قالَ : فَتَناوَلَ شَيئا مِنَ الأَرضِ ثُمَّ قالَ : قَد قَرَأتُ ما بَينَ اللَّوحَينِ فَما رَأَيتُ لِوُلدِ إسماعيلَ عَلى وُلدِ إسحاقَ عليهماالسلام فَضلاً ولا جَناحَ بَعوضَةٍ ! (3)

.


1- .الكافي : 4 / 31 / 3 ، تحف العقول : 185 ، نثر الدرّ : 1 / 318 كلاهما نحوه وراجع الأمالي للمفيد : 175 / 6 و المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 95 .
2- .الغارات : 1 / 70 وراجع الاختصاص : 151 و السنن الكبرى : 6 / 567 / 12990 و كنز العمّال : 6 / 610 / 17095 .
3- .أنساب الأشراف : 2 / 376 .

ص: 471

الكافى از ابو مخنف:گروهى از پيروانِ [على عليه السلام] نزد اميرالمؤمنين _ صلوات اللّه عليه _ آمدند و گفتند: «اى اميرالمؤمنين! اگر اين اموال را برون آورده ، نزد اين سران و بزرگان تقسيم مى كردى و آنان را بر ما برترى مى بخشيدى تا كارها به سامان رسد ، آن گاه از اين حال كه خداوندت عادت بخشيده كه مال را برابر تقسيم مى كنى و ميان مردم عدالت را رعايت مى نمايى ، وضعى بهتر مى يافتى!» اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «واى بر شما! آيا مرا فرمان مى دهيد كه با ستم و بيدادگرى به مسلمانانى كه زمامشان را در دست دارم ، در پى پيروزى باشم؟ نه ، به خدا سوگند! تا همدم شبانه بيدار است و تا آن گاه كه در آسمان ستاره اى مى بينم [= تا روزگار به پا است] هرگز چنين نخواهد شد . به خداوند سوگند! اگر اموال ايشان از آنِ من بود ، باز آن را ميانشان به مساوات تقسيم مى كردم ؛ چه رسد به اين كه مال از آن خودشان است!»

الغارات از ابو اسحق همدانى :به هنگام تقسيم اموال ، دو زن نزد على عليه السلامآمدند ، يكى عرب و ديگرى از غير عرب . امام به هر يك ، بيست و پنج درهم و پيمانه اى خوراك داد . زن عرب گفت: «اى اميرالمؤمنين! من زنى عرب هستم و او غير عرب!» على عليه السلامفرمود: «به خدا سوگند! من در اين غنايم ، براى فرزندان اسماعيل حقّى بيش از فرزندان اسحاق نمى بينم» .

انساب الاشراف از حارث :در محضر على بودم كه دو زن نزد وى آمدند و گفتند : «اى اميرالمؤمنين! ما بينوا و مستمنديم» . فرمود : «اگر راست گوييد ، [اداىِ ]حقّ شما بر ما و هر مسلمان توانگرى واجب است» . سپس به مردى فرمان داد: «آن دو را به بازارِ ما ببر و براى هر يك پيمانه اى خوراك و سه جامه _ فرمود : بالاپوش ، روسرى ، و جامه پايين تنه _ بخر و هر يك را از محلّ بخشش من صد درهم عطا كن!» چون بازگشتند ، يكى از آن دو روى بگشود و گفت: «اى اميرالمؤمنين! بر اساس همان فضيلت و شرافتى كه خداوند به تو بخشيده ، مرا افزون تر عطا كن» . فرمود : «خداوند مرا به چه چيز فضيلت و شرافت بخشيده است؟» گفت: «به [خويشاوندى ات با] رسول خدا صلى الله عليه و آله» . فرمود: «راست مى گويى . تو را از اين نسبت چه رسد؟» گفت: «من زنى عرب هستم و او زنى است غير عرب» . [راوى] مى گويد: امام قدرى خاك از زمين برگرفت و فرمود: «من در هيچ يك از دو لوح (1) براى فرزندان اسماعيل عليه السلام بر فرزندان اسحاق عليه السلامفضيلتى ، هر چند به قدر بالِ پشه اى ، نيافتم» .

.


1- .منظور مى تواند لوح محو و اثبات و لوح محفوظ باشد و اين در واقع تأكيد امام عليه السلام بر نفى برترى است .

ص: 472

أنساب الأشراف عن مصعب :كانَ عَلِيٌّ يَقسِمُ بَينَنا كُلَّ شَيءٍ ، حَتّى يَقسِمَ العُطورَ بَينَ نِسائِنا . (1)

أنساب الأشراف عن الحارث :سَمِعتُ عَلِيّا يَقولُ وهُوَ يَخطُبُ : قَد أمَرنا لِنِساءِ المُهاجِرينَ بِوَرسٍ وإبَرٍ . قالَ : فَأَمَّا الإِبَرُ فَأَخَذَها مِن ناسٍ مِنَ اليَهودِ مِمّا عَلَيهِم مِنَ الجِزيَةِ . (2)

فضالة بن عبد الملك عن كريمة بنت همّام الطابيّة :كانَ عَلِيٌّ يَقسِمُ فينَا الوَرسَ بِالكوفَةِ . قالَ فَضالَةُ : حَمَلناهُ عَلَى العَدلِ مِنهُ رضى الله عنه . (3)

المناقب لابن شهرآشوب عن حكيم بن أوس :كانَ عَلِيٌّ عليه السلاميَبعَثُ إلَينا بِزِقاقِ العَسَلِ فَيُقسَمُ فينا ، ثُمَّ يَأمُرُ أن يَلعَقوهُ . واُتِيَ إلَيهِ بِأَحمالِ فاكِهَةٍ ، فَأَمَرَ بِبَيعِها وأن يُطرَحَ ثَمَنُها في بَيتِ المالِ . (4)

.


1- .أنساب الأشراف : 2 / 374 .
2- .أنساب الأشراف : 2 / 374 .
3- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 547 / 920 ، ذخائر العقبى : 191 ، الرياض النضرة : 3 / 221 وفيهما «الطائيّة» بدل «الطابية»؛ المناقب للكوفي: 2/77/559 عن كريمة بنت عقبة وليس فيه ذيله .
4- .المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 111 ، بحار الأنوار : 41 / 117 / 24 .

ص: 473

أنساب الأشراف از مصعب :على هر چيز را ميان ما [به مساوات ]تقسيم مى كرد ، حتّى عطرها را ميان زنانمان .

أنساب الأشراف از حارث: از على شنيدم كه در خطابه ، مى گفت: «فرمان داده ايم كه به زنانِ مهاجرين ، قرمزدانه [براى رنگ آميزى جامه] و سوزن داده شود» . [حارث ]مى گويد: و امّا سوزن ها را از عدّه اى يهود ، از باب جزيه ، گرفته بود .

فضالة بن عبدالملك از كريمه طابيّه دختر همّام :«در كوفه ، على ميان ما قرمزدانه تقسيم مى كرد» . فضاله مى گويد: «اين را نشانه دادگرىِ على رضى الله عنهدانسته ايم» .

مناقب ابن شهرآشوب از حكيم بن اوس :على عليه السلام مَشك هاى عسل را براى ما مى فرستاد تا ميانمان تقسيم شود و سپس دستور مى داد كه آن را با زبان برگيرند [تا چيزى از آن اسراف نشود] . و [نيز] برايش بارهاى ميوه مى آمد ؛ فرمان مى داد كه آن را بفروشند و بهايش را در بيت المال بنهند .

.

ص: 474

تاريخ دمشق عن كليب :قَدِمَ عَلى عَلِيٍّ مالٌ مِن أصبَهانَ ، فَقَسَمَهُ عَلى سَبعَةِ أسهُمٍ ، فَوَجَدَ فيهِ رَغيفا ، فَكَسَرَهُ عَلى سَبعَةٍ ، وجَعَلَ عَلى كُلِّ قِسمٍ مِنها كِسرَةً ، ثُمَّ دَعا اُمَراءَ الأَشياعِ فَأَقرَعَ بَينَهُم ؛ لِيَنظُرَ أيَّهُم يُعطي أوَّلاً . (1)

الغارات عن كليب الجرميّ :كُنتُ عِندَ عَلِيٍّ عليه السلام فَجاءَهُ مالٌ مِنَ الجَبَلِ ، فَقامَ وقُمنا مَعَهُ حَتَّى انتَهَينا إلى خَربَندجَن وجَمّالينَ ، فَاجتَمَعَ النّاسُ إلَيهِ حَتَّى ازدَحَموا عَلَيهِ ، فَأَخَذَ حِبالاً فَوَصَلَها بِيَدِهِ وعَقَدَ بَعضَها إلى بَعضٍ ، ثُمَّ أدارَها حَولَ المَتاعِ ، ثُمَّ قالَ : لا اُحِلُّ لِأَحَدٍ أن يُجاوِزَ هذَا الحَبلَ . فَقَعَدنا مِن وَراءِ الحَبلِ . ودَخَلَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقالَ : أينَ رُؤوسُ الأَسباعِ ؟ فَدَخَلوا عَلَيهِ ، فَجَعَلوا يَحمِلونَ هذَا الجُوالِقَ إلى هذَا الجُوالِقِ، وهذا إلى هذا، حَتّى قَسَموهُ سَبعَةَ أجزاءٍ. قالَ : فَوَجَدَ مَعَ المَتاعِ رَغيفا ، فَكَسَرَهُ سَبعَ كِسَرٍ ، ثُمَّ وَضَعَ عَلى كُلِّ جُزءٍ كِسرَةً ، ثُمَّ قالَ : هذا جَنايَ وخِيارُهُ فيهإذ كُلُّ جانٍ يَدُهُ إلى فيه قالَ : ثُمَّ أقرَعَ عَلَيها ، فَجَعَلَ كُلُّ رَجُلٍ يَدعو قَومَهُ ، فَيَحمِلونَ الجُوالِقَ . (2)

مروج الذهب :اِنتَزَعَ عَلِيٌّ أملاكا كانَ عُثمانُ أقطَعَها جَماعَةً مِنَ المُسلِمينَ ، وقَسَّمَ ما في بَيتِ المالِ عَلَى النّاسِ ، ولَم يُفَضِّل أحَدا عَلى أحَدٍ . (3)

.


1- .تاريخ دمشق: 42/476 ، فضائل الصحابة لابن حنبل : 1/545/913، الكامل في التاريخ: 2/442؛ الغارات : 1 / 51 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 112 كلّها نحوه ، وراجع حلية الأولياء : 7 / 300 .
2- .الغارات : 1 / 52 ، بحار الأنوار : 100 / 60 / 10 .
3- .مروج الذهب : 2 / 362 .

ص: 475

تاريخ دمشق از كليب :مالى از اصفهان نزد على آمد . وى آن را هفت بخش كرد . در آن ، قرص نانى يافت ؛ آن را [هم] هفت تكّه ساخت و بر هر يك از آن هفت بخشِ مال ، تكّه اى نان نهاد . سپس سرانِ گروه ها را فراخواند و ميانشان قرعه انداخت تا در نگرد كه نخست به كدام يك عطا كند .

الغارات از كليب جرمى :نزد على عليه السلام بودم كه از كوهستان مالى براى وى آمد . برخاست ؛ و ما نيز همراهش برخاستيم تا به [سراىِ] خر فروشان و شترفروشان رسيديم . مردم به سوى او روى آوردند تا آن كه گردش ازدحام شد . پس چند ريسمان برگرفت و آن ها را به هم گره زد و آن را گرداگرد كالا كشيد . سپس فرمود: «هيچ كس را اجازه نمى دهم كه از اين ريسمان عبور كند» . پس ما آن سوى ريسمان نشستيم . سپس على عليه السلام درآمد و فرمود: «سَرانِ گروه هاى هفتگانه كجايند؟» ايشان نزد وى آمدند و لنگه هاى بار را آن قدر كنار هم نهادند تا آن را به هفت قسمت تقسيم كردند .

مروج الذّهب :على ، املاكى را كه عثمان به گروهى از مسلمانان بخشيده بود ، بازپس گرفت و اموال بيت المال را ميان مردم تقسيم كرد و هيچ كس را بر ديگرى برترى نداد .

.

ص: 476

مروج الذهب_ في ذِكرِ حَربِ الجَمَلِ _: قَبَضَ [عَلِيٌّ عليه السلام] ما كانَ في مُعَسكَرِهِم مِن سِلاحٍ ودابَّةٍ ومَتاعٍ وآلَةٍ وغَيرِ ذلِكَ ، فَباعَهُ وقَسَمَهُ بَينَ أصحابِهِ ، وأخَذَ لِنَفسِهِ كَما أخَذَ لِكُلِّ واحِدٍ مِمَّن مَعَهُ مِن أصحابِهِ وأهلِهِ ووُلدِهِ ؛ خَمسَمِائَةِ دِرهَمٍ . فَأَتاهُ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي لَم آخُذ شَيئا ، وخَلَّفَني عَنِ الحُضورِ كَذا _ وأدلى بِعُذرٍ _ فَأَعطاهُ الخَمَسمِائَةِ الَّتي كانَت لَهُ . (1)

الجَمَل :ثُمَّ نَزَلَ عليه السلام [بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ] وَاستَدعى جَماعةً مِن أصحابِهِ ، فَمَشَوا مَعَهُ حَتّى دَخَلَ بَيتَ المالِ ، وأرسَلَ إلَى القُرّاءِ فَدَعاهُم ، ودَعَا الخُزّانَ وأمَرَهُم بِفَتحِ الأَبوابِ الَّتي داخِلُها المالُ ، فَلَمّا رَأى كَثرَةَ المالِ قالَ : هذا جَنايَ وخِيارُهُ فيه ثُمَّ قَسَّمَ المالَ بَينَ أصحابِهِ ، فَأَصابَ كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم سِتَّةَ آلافِ ألفِ دِرهَمٍ _ وكانَ أصحابُهُ اثنَي عَشَرَ ألفا _ وأخَذَ هُوَ عليه السلام كَأَحَدِهِم . فَبَينا هُم عَلى تِلكَ الحالَةِ إذ أتاهُ آتٍ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّ اسمي سَقَطَ مِن كِتابِكَ ، وقَد رَأَيتُ مِنَ البَلاءِ ما رَأَيتُ ! فَدَفَعَ سَهمَهُ إلى ذلِكَ الرَّجُلِ . (2)

الغارات عن المغيرة الضبّي :كانَ أشرافُ أهلِ الكوفَةِ غاشّينَ لِعَلِيٍّ عليه السلام ، وكانَ هَواهُم مَعَ مُعاوِيَةَ ؛ وذلِكَ أنَّ عَلِيّا كانَ لا يُعطي أحَدا مِنَ الفَيءِ أكثَرَ مِن حَقِّهِ ، وكانَ مُعاوِيَةُ بنُ أبي سُفيانَ جَعَلَ الشَّرَفَ فِي العَطاءِ ألفَي دِرهَمٍ . (3)

.


1- .مروج الذهب : 2 / 380 وراجع شرح نهج البلاغة : 1 / 250 .
2- .الجمل : 400 وراجع شرح نهج البلاغة : 1 / 250 .
3- .الغارات : 1 / 44 .

ص: 477

مروج الذّهب_ در بيان جنگ جمل _: [على عليه السلام] هر چه را جنگ افزار و چهارپا و كالا و ابزار و جز آن ها در اردوگاه جمليان بود ، برگرفت و فروخت و [بهاى ]آن را ميان يارانش تقسيم كرد و براى خود همان قدر برگرفت كه براى هر يك از ياران و خويشان و فرزندانش برگرفته بود ، يعنى پانصد درهم . سپس مردى از يارانش نزد وى آمد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! من سهمى برنداشته ام و فلان عذر مرا از حضور [در هنگام تقسيم بيت المال] بازداشت» . امام پانصد درهمِ سهم خويش را به وى بخشيد .

الجَمَل :[پس از رويداد جَمَل] على عليه السلام فرود آمد و شمارى از يارانش را فراخواند . ايشان با وى رفتند تا به بيت المال درآمد . سپس در پس قاريان فرستاد و آنان را فراخواند . نيز خزانه داران را خواست و فرمانشان داد تا بيت المال را دربگشايند . چون فراوانىِ مال را نگريست ، فرمود : _ آن گاه ، آن مال را ميان يارانش تقسيم فرمود . پس سهم هر يك از ايشان شش هزار درهم شد _ و يارانش دوازده هزار تن بودند _ و او ، خود ، همانند يكى از ايشان سهم برگرفت . هنوز در آن حال بودند كه كسى رسيد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! نام من از ديوان [بيت المال] تو فرو افتاد ، حال آن كه من به چنان بلايى گرفتار آمدم!» پس وى سهم خود را به آن مرد داد .

الغارات از مغيره ضبّى :اشراف كوفه به على كين مى ورزيدند و به معاويه گرايش داشتند ؛ زيرا على هيچ كس را بيش از حقّش ، از غنايم نمى بخشيد ، امّا معاوية بن ابى سفيان به اشراف دو هزار درهم افزون تر عطا مى كرد .

.

ص: 478

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذَمِّ العاصينَ مِن أصحابِهِ _: أوَلَيسَ عَجَبا أنَّ مُعاوِيَةَ يَدعُو الجُفاةَ الطَّغامَ فَيَتَّبِعونَهُ عَلى غَيرِ مَعونَةٍ ولا عَطاءٍ ، وأنَا أدعوكُم _ وأنتُم تَريكَةُ الإِسلامِ وبَقِيَّةُ النّاسِ _ إلَى المَعونَةِ أو طائِفَةٍ مِنَ العَطاءِ فَتَفَرَّقونَ عَنّي وتَختَلِفونَ عَلَيَّ ؟ ! (1)

عنه عليه السلام_ في قَومٍ مِن أهلِ المَدينَةِ لَحِقوا بِمُعاوِيَةَ _: قَد عَرَفُوا العَدلَ ورَأَوهُ ، وسَمِعوهُ ووَعَوهُ ، وعَلِموا أنَّ النّاسَ عِندَنا فِي الحَقِّ اُسوَةٌ ، فَهَرَبوا إلَى الاُثرَةِ ، فَبُعدا لَهُم وسُحقا ! (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 180 ، الغارات : 1 / 291 ؛ تاريخ الطبري : 5 / 107 عن عبد اللّه بن فقيم ، البداية والنهاية : 7 / 316 كلّها نحوه .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 70 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 113 وفيه من «وعلموا ...» ، بحار الأنوار : 33 / 521 / 714 ؛ أنساب الأشراف : 2 / 386 وفيه من «وعلموا . . .» .

ص: 479

امام على عليه السلام_ در نكوهشِ ياران سركش خود _: آيا مايه شگفتى نيست كه معاويه سركشان بى سر و پا را فرا مى خوانَد و آنان بدون دريافت كمك و بخشش ، او را پيروى مى كنند ، و من شما را كه باقى مانده [امّت ]اسلام و بازمانده مردميد ، دعوت مى كنم و كمك و بخشش مى دهم ، امّا از گرد من پراكنده مى شويد و از من سرپيچى مى كنيد؟!

امام على عليه السلام_ درباره گروهى از مردم مدينه كه به معاويه پيوستند _: عدل را شناختند و آن را ديدند و شنيدند و دريافتند ؛ و دانستند كه نزد ما ، مردم در [گرفتنِ ]حق برابرند ، امّا به سوى منافع خود گريختند . پس از رحمت خداوند دور باشند و هلاكت از آنِ ايشان باد!

.

ص: 480

. .

ص: 481

درنگى در شيوه توزيع اموال عمومى در صدر اسلام

درنگى در شيوه توزيع اموال عمومى در صدر اسلامدر متون روايى ، عنوان «بيت المال» اصطلاحى است عام ، شامل همه درآمدهاى عمومى مسلمانان كه در تصرّف حكومت اسلامى است . از رهگذر نگرشى فراگير به روايات ، روشن مى شود كه درآمدهاى بيت المال به دو گونه مصرف مى شده است: 1 . در مصارف عمومى كه عنوان معيّن داشتند ، مانند كمك به فقيران و بينوايان و ناتوانان و خانواده هاى شهدا ؛ و پرداختىِ كارگزاران بيت المال و قاضيان و لشكريان ؛ و هزينه هاى آموزش و بهداشت ؛ و پرداخت بدهى وامداران و ديه هاى كشتگانِ بدون پردازنده ديه ؛ و مخارج عمرانى و جز آن ها . 2 . تقسيم مقدار افزون ؛ يعنى پس از آن كه سهم دسته هاى مزبور از بيت المال پرداخت شد ، مقدار افزون ميان همه مسلمانان تقسيم مى گردد . روايات ، اين بخش را حقّ همگانى افراد از بيت المال مى شمارند . در ديدگاه اسلامى ، توزيع صحيح بيت المال بر دو پايه اصلى استوار است: 1 . رعايت عدالت در تقسيم بيت المال : اسلام براى عدالت اقتصادى در توزيع ثروت هاى عمومى ، دو معيار اصلى قائل است:

.

ص: 482

يكى : اولويّت داشتن تأمين اجتماعى و توجّه كردن به طبقات محروم و ضعيف جامه و كوشش براى بهبود وضع ايشان . و ديگر : رعايت برابرى در حقوقِ همطراز . آن گاه كه روش امام على عليه السلام در توزيع اموال را بررسى مى كنيم ، روشن ترين مصداق هاى اين دو معيار را در آن مى بينيم ؛ چه در نامه هاى وى به كارگزارانش مى نگريم كه همواره بر اختصاص بخشى از منابع بيت المال به طبقات محروم و داراى درآمد محدود تأكيد مى فرمايد و بسيار سفارش مى كند كه امتيازات موهوم و اجحاف آور برچيده شود و حقوق همگان ، از نزديك و دور ، عرب و غير عرب ، زن و مرد ، مسلمانِ با پيشينه و تازه مسلمان ، به تساوى پرداخت گردد . بدين سان ، وى براى عدالت خواهان تصويرى تابناك از عدالت انسانى ترسيم مى كند . 2 . دربند نكشيدن حقوق همگانى و شتاب ورزيدن در هزينه كردن بيت المال: به رغم تأكيد اسلام بر لزوم ميانه روى در هزينه اموال و برنامه ريزى مناسب در اين امر و نيز به اندازه مصرف كردن ، مى بينيم كه دربند كشيدن حقوق عمومى بدون توجيه مناسب به شدّت نكوهيده گشته و شتاب ورزيدن در هزينه كردن بيت المال سفارش شده است . آن گاه كه اين دو ويژگى را لحاظ كنيم ، مى توانيم شيوه صحيح مصرف اموال بيت المال را به اين گونه بيان نماييم: هر گاه بخشى از درآمد براى صرف در موارد خاص نگهدارى شود و به اين ترتيب ، هم درآمد و هم مصرف به حال درآيد ، ديگر نگهدارى مال از نوعِ تنگ گرفتن و ذخيره سازى بيجا است كه روايات آن را نهى كرده اند و حتّى پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله آن قدر به اين مبنا توجّه

.

ص: 483

داشته است كه هر گاه اندكى مال در بيت المال باقى مى ماند ، كه بايد به مستحقّان مى رسيده ، آثار اندوه بر چهره مباركش ظاهر مى شده است . امّا در روزگار عمر ، آن گاه كه درآمد بيت المال به صورتى بى سابقه افزايش يافت ، حكومت به تأسيس بيت المال و ديوان روى آورد . بدين سان ، درآمدها در بيت المال گرد مى آمد و در طول سال ذخيره سازى مى شد و در پايان سال ، به شكل فردى ميان همه مسلمانان تقسيم مى گشت . چون امام اميرالمؤمنين عليه السلام خلافت را عهده دار گشت ، اين شيوه را كنار نهاد و همان روش پيامبر صلى الله عليه و آلهرا در پيش گرفت . خوددارى وى از تأخير در تقسيم بيت المال حتّى براى يك شب ، و تأكيد بر توزيع همه بيت المال ، آشكارا دلالت مى كند كه او به پرهيز از ذخيره سازىِ بيجا ، بسيار اهتمام داشته است .

.

ص: 484

6 / 6 - 2تَأمينُ الحاجاتِ الأَساسِيَّةِ لِلجَميعِالإمام عليّ عليه السلام :ما أصبَحَ بِالكوفَةِ أحَدٌ إلاّ ناعِما ؛ إنَّ أدناهُم مَنزِلَةً لَيَأكُلُ مِنَ البُرِّ ، ويَجلِسُ فِي الظِّلِّ ، ويَشرَبُ مِن ماءِ الفُراتِ! (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى قُثَمِ بنِ العَبّاسِ _: اُنظُر إلى مَا اجتَمَعَ عِندَكَ مِن مالِ اللّهِ فَاصرِفهُ إلى مَن قِبَلَكَ مِن ذَوِي العِيالِ وَالمَجاعَةِ ، مُصيبا بِهِ مَواضِعَ الفاقَةِ وَالخَلاّتِ ، وما فَضَلَ عَن ذلِكَ فَاحمِلهُ إلَينا لِنَقسِمَهُ في مَن قِبَلَنا . (2)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _: ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفلى مِنَ الَّذينَ لا حيلَةَ لَهُم ؛ مِنَ المَساكينِ وَالمُحتاجينَ وأهلِ البُؤسى وَالزَّمنى ؛ فَإِنَّ في هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعا ومُعتَرّا ، وَاحفَظ للّهِِ مَا استَحفَظَكَ مِن حَقِّهِ فيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مالِكَ ، وقِسما مِن غَلاّتِ صَوافِي الإِسلامِ في كُلِّ بَلَدٍ ؛ فَإِنَّ لِلأَقصى مِنهُم مِثلَ الَّذي لِلأَدنى ، وكُلٌّ قَدِ استُرعيتَ حَقَّهُ . فَلا يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ ؛ فَإِنَّكَ لا تُعذَرُ بِتَضييعِكَ التّافِهَ لاِءِحكامِكَ الكَثيرَ المُهِمَّ ، فَلا تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، ولا تُصَعِّر خَدَّكَ لَهُم . وتَفَقَّد اُمورَ مَن لا يَصِلُ إلَيكَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُيونُ وتَحقِرُهُ الرِّجالُ ، فَفَرِّغ لاُِولئِكَ ثِقَتَكَ _ مِن أهلِ الخَشيَةِ وَالتَّواضُعِ _ فَليَرفَع إلَيكَ اُمورَهُم ، ثُمَّ اعمَل فيهِم بِالإِعذارِ إلَى اللّهِ يَومَ تَلقاهُ ؛ فَإِنَّ هؤُلاءِ مِن بَينِ الرَّعِيَّةِ أحوَجُ إلَى الإِنصافِ مِن غَيرِهِم ، وكُلٌّ فَأَعذِر إلَى اللّهِ في تَأدِيَةِ حَقِّهِ إلَيهِ . وتَعَهَّد أهلَ اليُتمِ وذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّن لا حيلَةَ لَهُ ، ولا يَنصِبُ لِلمَسأَلَةِ نَفسَهُ ، وذلِكَ عَلَى الوُلاةِ ثَقيلٌ ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقيلٌ . (3)

.


1- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 531 / 883 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 8 / 157 / 15 كلاهما عن عبد اللّه بن سخبرة ، كنز العمّال : 14 / 172 / 38276 نقلاً عن هنّاد ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 99 ، بحار الأنوار : 40 / 327 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 67 ، بحار الأنوار : 33 / 497 / 702 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 366 .

ص: 485

6 / 6 _ 2 تأمين نيازهاى اساسى همگان

6 / 6 - 2تأمين نيازهاى اساسى همگانامام على عليه السلام :[در دوران حكومت من] هيچ كس در كوفه شب را به روز نمى رسانَد ، مگر اين كه زندگى آسوده اى دارد . فروپايه ترينِ مردم نان گندم مى خورَد ، سايبانى دارد ، و آب گوارا مى نوشد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به قُثَم بن عبّاس _: در آن چه از مال خداوند نزدت گرد آمده ، بنگر ؛ و آن را براى عيالواران و گرسنگان اطراف خود صرف كن تا آن را در جهت رفع فقر و نياز مصرف نمايى . و هر چه را باقى ماند ، به سوى ما بفرست تا ميان آنان كه اطراف مايند ، تقسيم كنيم .

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر _: سپس خداى را ، خداى را [پروا كن ]درباره طبقه پايين از آنان كه چاره اى ندارند ، يعنى مستمندان و نيازمندان و بينوايان و زمين گيران . همانا در اين طبقه هم نيازمندى است كه نيازش را ابراز نمى كند و هم نيازمندى است كه نيازش را ابراز مى كند . براى رضاى خدا ، حقوق ايشان را كه خداوند از تو خواسته ، حفظ كن و براى آنان سهمى از بيت المال خويش و غلاّت زمين هاى متروك مسلمانان در هر سرزمين قرار ده . دورترينِ آنان همان اندازه سهم دارد كه نزديك ترينِ ايشان ؛ و از تو خواسته شده كه حقّ همه را ادا كنى . پس مبادا سرخوشى ، تو را از كار آنان غافل كند ؛ كه پرداختن به كار بزرگ مهم تو را براى تباه كردن كار كوچك معذور نمى سازد . پس اهتمام خويش را از ايشان بازمگير و از آنان روى برمتاب! و به كارهاى آن كس كه به تو دسترس ندارد ، بپرداز ؛ همان كه چشم ها خوارش مى شمارند و مردم كوچكش مى پندارند . فردى قابل اعتماد و خداترس و فروتن را كارگزار امور اينان كن تا كارهاشان را به تو گزارش كند . پس با ايشان چنان رفتار كن كه روز ديدارت با خداوند نزد وى معذور باشى ؛ كه از ميان مردم اين گروه بيش از ديگران نيازمند انصافند ؛ و [البتّه] حقوق همگان را چنان ادا كن كه نزد خداوند عذرت پذيرفته باشد . و رسيدگى به يتيمان و سالخوردگانِ بى چاره را كه دست نياز پيش كس دراز نكنند ، بر عهده گير . و اين بر حاكمان سنگين است ؛ و حق ، سراسر ، سنگين مى نمايد .

.

ص: 486

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ (في رواية تحف العقول) _: وتَعَهَّد أهلَ اليُتمِ وَالزَّمانَةِ وَالرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّن لا حيلَةَ لَهُ ، ولا يَنصِبُ لِلمَسأَلَةِ نَفسَهُ ، فَأَجرِ لَهُم أرزاقاً ، فَإِنَّهُم عِبادُ اللّهِ ؛ فَتَقَرَّب إلَى اللّهِ بِتَخَلُّصِهِم ووَضعِهِم مَواضِعَهُم في أقواتِهِم وحُقوقِهِم ؛ فَإِنَّ الأَعمالَ تُخلَصُ بِصِدقِ النِّيّاتِ . ثُمَّ إنَّهُ لا تَسكُنُ نُفوسُ النّاسِ أو بَعضِهِم إلى أنَّكَ قَد قَضَيتَ حُقوقَهُم بِظَهرِ الغَيبِ دونَ مُشافَهَتِكَ بِالحاجاتِ ، وذلِكَ عَلَى الوُلاةِ ثَقيلٌ ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقيلٌ ؛ وقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلى أقوامٍ طَلَبُوا العاقِبَةَ فَصَبَّروا نُفوسَهُم ، ووَثِقوا بِصِدقِ مَوعودِ اللّهِ لِمَن صَبَرَ وَاحتَسَبَ ، فَكُن مِنهُم ، وَاستَعِن بِاللّهِ . (1)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ ، وهُوَ في بَيانِ طَبَقاتِ النّاسِ _: اِعلَم أنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقاتٌ . . . ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفلى مِن أهلِ الحاجَةِ وَالمَسكَنَةِ الَّذينَ يَحِقُّ رِفدُهُم ومَعونَتُهُم ، وفِي اللّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ ، ولِكُلٍّ عَلَى الوالي حَقٌّ بِقَدرِ ما يُصلِحُهُ . (2)

.


1- .تحف العقول : 141 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 132 وفيه «في فيء اللّه » بدل «في اللّه » ، وراجع دعائم الإسلام : 3571 .

ص: 487

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر طبق روايت تحف العقول _: و رسيدگى به حال يتيمان و زمين گيران و سالخوردگان بيچاره را كه پيش كسى دست دراز نمى كنند ، بر عهده گير و روزى شان را جارى كن ، كه ايشان بندگان خدايند ؛ پس با مددرسانى به ايشان و تأمين روزى و اداى حقوقشان به اندازه لازم ، به خداوند نزديكى بجوى ، كه كارها با پاكىِ نيّت ها خلوص مى يابند . و همانا دل هاى همه مردم يا برخى از آن ها ، به اين كه پنهانى نيازهاشان را برآورى ، بدون آن كه نيازهاشان را در حضور تو واگويند ، آرام نمى گيرد . و اين بر حاكمان سنگين است ؛ و حق ، سراسر ، سنگين مى نمايد ؛ ولى خداوند آن را براى كسانى كه خواهان عاقبت [نيك ]هستند و خود را به شكيبايى وا مى دارند و به وعده خدا درباره صابران و جويندگان خشنودى پروردگار اعتماد مى ورزند ، سبك مى كند . پس از جمله آنان باش و از خداوند يارى بخواه!

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر ، ضمن بيان طبقات مردم _: بدان كه مردم چند طبقه اند . . .سپس طبقه فرودين از نيازمندان و مستمندانند كه نيكى به ايشان و يارى دادنشان سزاوار است و خداوند را براى هر يك از اين طبقات گشايشى است و هر يك را تا حدّى كه كارش سامان يابد ، بر زمامدار حقّى است .

.

ص: 488

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ ، وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _: إنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا مَفروضا ، وحَقّا مَعلوما ، وشُرَكاءَ أهلَ مَسكَنَةٍ ، وضُعَفاءَ ذَوي فاقَةٍ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ تَفعَل فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ خُصوما يَومَ القِيامَةِ ، وبُؤسى لِمَن خَصمُهُ عِندَ اللّهِ الفُقَراءُ وَالمَساكينُ ، وَالسّائِلونَ وَالمَدفوعونَ ، وَالغارِمونَ وَابنُ السَّبيلِ ! (1)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن أبي حمزة عن رجل بلغ به أمير المؤمنين عليه السلام :مَرَّ شَيخٌ مَكفوفٌ كَبيرٌ يَسأَلُ ، فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ما هذا ؟! فَقالوا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، نَصرانِيٌّ ! قالَ : فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : أستَعمَلتُموهُ حَتّى إذا كَبِرَ وعَجَزَ مَنَعتُموهُ ؟ ! أنفِقوا عَلَيهِ مِن بَيتِ المالِ . (2)

دعائم الإسلام :إنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] أوصى مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ الأَزدِيَّ _ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _ بِوَصِيَّةٍ طَويلَةٍ أمَرَهُ فيها بِتَقوَى اللّهِ رَبِّهِ ، في سَرائِرِ اُمورِهِ وخَفِيّاتِ أعمالِهِ ، وأن يَلقاهُم بِبَسط الوَجهِ ، ولينِ الجانِبِ . وأمَرَهُ أن يَلزَمَ التَّواضُعَ ، ويَجتَنِبَ التَّكَبُّرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يَرفَعُ المُتَواضِعينَ ويَضَعُ المُتَكَبِّرينَ . ثُمَّ قالَ لَهُ : يا مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ ، إنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا وحَقّا مَفروضا ، ولَكَ فيهِ شُرَكاءَ: فُقَراءَ ، ومَساكينَ ،وغارِمينَ ، ومُجاهِدينَ ، وأبناءَ سَبيلٍ ، ومَملوكينَ ، ومُتَأَلَّفينَ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ يَومَ القِيامَةِ خُصَماءَ ، وبُؤسا لاِمرِئٍ أن يَكونَ خَصمَهُ مِثلُ هؤُلاءِ ! (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 26 .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 293 / 811 .
3- .دعائم الإسلام : 1 / 252 ، بحار الأنوار : 96 / 85 / 7 .

ص: 489

امام على عليه السلام_ در نامه اش به يكى از كارگزارانش كه وى را براى گرفتن زكات فرستاده بود _: تو را در اين زكات ، بهره اى معيّن و حقّى معلوم است و شريكانى مستمند دارى و ناتوانانى نيازمند [كه در آن ، با تو شريكند] . ما حقّ تو را سراسر مى پردازيم ؛ پس تو [نيز] حقوق ايشان را يكسره ادا كن ؛ و گرنه ، روز قيامت از كسانى هستى كه بيش ترين دادخواه را دارند . و بَدا به حال كسى كه دشمنش نزد خدا ، فقيران و مستمندان و نيازخواهان و رانده شدگان و وامداران تهيدست و در راه ماندگان باشند!

تهذيب الأحكام از محمّد بن ابى حمزه از مردى كه اين خبر را از اميرالمؤمنين عليه السلامدريافته است:پيرمردى نابينا كه دريوزگى مى كرد ، برگذشت . اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «اين كيست؟» گفتند: «اى اميرالمؤمنين! او يك مسيحى است» . [راوى ]گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «او را به كار گرفتيد تا پير و ناتوان شد ؛ آن گاه ، بازش داشتيد؟ از بيت المال به وى انفاق كنيد» .

دعائم الإسلام:على عليه السلام در سفارشى بلند به مِخنف بن سُلَيم اَزدى ، آن گاه كه براى گردآورى زكات مى فرستادش ، او را فرمان داد كه تقواى پروردگارْ خداوندش را در امور نهانى و كارهاى پنهانش پيشه كند و با مردم به گشاده رويى و نرم خويى روبه رو شود . و [نيز] به او دستور داد كه فروتنى پيش گيرد و از بزرگى فروختن دورى گزيند ؛ كه همانا خداى فروتنان را فرا برمى كشد و بزرگى فروشان را فرو مى اندازد . سپس به وى فرمود: «اى مِخنف بن سُلَيم! همانا تو را در اين زكات ، بهره و حقّى معيّن است . و تو در آن شريكانى دارى : فقيران ، مستمندان ، وامداران تهيدست ، جهادگران ، در راه ماندگان ، بردگان ، و نواخته دلان [تا به اسلام روى آورند] . به راستى ، ما حقّ تو را سراسر ادا مى كنيم ؛ پس تو هم حقوق ايشان را كاملاً ادا كن ؛ و گرنه ، از كسانى خواهى بود كه در روز قيامت بيش ترين دادخواه را دارند ؛ و بدا به حال كسى كه دادخواهش كسى چون اينان باشد!

.

ص: 490

الكافي عن حبيب بن أبي ثابت :جاءَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلامعَسَلٌ وتينٌ مِن هَمَذانَ وحُلوانَ ، فَأَمَرَ العُرَفاءَ أن يَأتوا بِاليَتامى ، فَأَمكَنَهُم مِن رُؤوسِ الأَزقاقِ يَلعَقونَها وهُوَ يَقسِمُها لِلنّاسِ قَدَحا قَدَحا ، فَقيلَ لَهُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما لَهُم يَلعَقونَها ؟! فَقالَ : إنَّ الإِمامَ أبُو اليَتامى ، وإنَّما ألعَقتُهُم هذا بِرِعايَةِ الآباءِ . (1)

ربيع الأبرار عن أبي الطّفيل :رَأَيتُ عَلِيّا _ كَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ _ يَدعُو اليَتامى فَيُطعِمُهُمُ العَسَلَ ، حَتّى قالَ بَعضُ أصحابِهِ : لَوَدِدتُ أنّي كُنتُ يَتيما ! (2)

أنساب الأشراف عن الحكم :شَهِدتُ عَلِيّا واُتِيَ بِزِقاقٍ مِن عَسَلٍ ، فَدَعَا اليَتامى وقالَ : دِبُّوا وَالعَقوا ، حَتّى تَمَنَّيتُ أنّي يَتيمٌ! فَقَسَمَهُ بَينَ النّاسِ وبَقِيَ مِنهُ زِقٌّ ، فَأَمَرَ أن يُسقاهُ أهلُ المَسجِدِ . (3)

المناقب لابن شهرآشوب :نَظَرَ عَلِيٌّ إلَى امرَأَةٍ عَلى كَتِفِها قِربَةُ ماءٍ ، فَأَخَذَ مِنهَا القِربَةَ فَحَمَلَها إلى مَوضِعِها ، وسَأَلَها عَن حالِها فَقالَت : بَعَثَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صاحِبي إلى بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ ، وتَرَكَ عَلَيَّ صِبيانا يَتامى ، ولَيسَ عِندي شَيءٌ ؛ فَقَد ألجَأَتنِي الضَّرورَةُ إلى خِدمَةِ النّاسِ . فَانصَرَفَ وباتَ لَيلَتَهُ قَلِقا ، فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبيلاً فيهِ طَعامٌ ، فَقالَ بَعضُهُم : أعطِني أحمِلهُ عَنكَ ، فَقالَ : مَن يَحمِلُ وِزري عَنّي يَومَ القِيامَةِ !؟ فَأَتى وقَرَعَ البابَ ، فَقالَت : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا ذلِكَ العَبدُ الَّذي حَمَلَ مَعَكِ القِربَةَ ، فَافتَحي فَإِنَّ مَعي شَيئا لِلصِّبيانِ ؛ فَقالَت : رَضِيَ اللّهُ عَنكَ وحَكَمَ بَيني وبَينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ !فَدَخَلَ وقالَ : إنّي أحبَبتُ اكتِسابَ الثَّوابِ فَاختاري بَينَ أن تَعجِنينَ وتَخبِزينَ ، وبَينَ أن تُعَلِّلينَ الصِّبيانَ لِأَخبِزَ أنا ، فَقالَت : أنَا بِالخُبزِ أبصَرُ وعَلَيهِ أقدَرُ ، ولكِن شَأنَكَ وَالصِّبيانَ ؛ فَعَلِّلهُم حَتّى أفرَغَ مِنَ الخُبزِ . فَعَمَدَت إلَى الدَّقيقِ فَعَجَنَتهُ ، وعَمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام إلَى اللَّحمِ فَطَبَخَهُ ، وجَعَلَ يُلقِمُ الصِّبيانَ مِنَ اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَيرِهِ ، فَكُلَّما ناوَلَ الصِّبيانَ مِن ذلِكَ شَيئا قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، اجعَل عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ في حِلٍّ مِمّا مَرَّ في أمرِكَ . فَلَمَّا اختَمَرَ العَجينُ قالَت : يا عَبدَ اللّهِ ، سَجِّرِ التَّنّورَ ، فَبادَرَ لِسَجرِهِ ، فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفَحَ في وَجهِهِ جَعَلَ يَقولُ : ذُق يا عَلِيُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَيَّعَ الأَرامِلَ وَاليَتامى . فَرَأَتهُ امرَأَةٌ تَعرِفُهُ فَقالَت : وَيحَكِ ! هذا أميرُ المُؤمِنينَ . قالَ : فَبادَرَتِ المَرأَةُ وهِيَ تَقولُ : وا حَيايَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ! فَقالَ : بَل وا حَيايَ مِنكِ _ يا أمَةَ اللّهِ _ في ماَقصَّرتُ في أمرِكِ ! (4)

.


1- .الكافي : 1 / 406 / 5 ، بحار الأنوار : 41 / 123 / 30 .
2- .ربيع الأبرار : 2 / 148 ، المعيار والموازنة : 251 نحوه ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 75 .
3- .أنساب الأشراف : 2 / 373 .
4- .المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 115 ، بحار الأنوار : 41 / 52 .

ص: 491

الكافى از حبيب بن ابى ثابت :مقدارى عسل و انجير از هَمَذان و حُلوان (1) براى اميرالمؤمنين عليه السلامرسيد . وى به سركردگان قبايل و گروه ها فرمان داد كه يتيمان را بياورند . سپس در حالى كه آن را كاسه به كاسه ميان مردم تقسيم مى فرمود ، اجازه داد كه يتيمان از سرِ مَشك ها آن را با زبان برگيرند . به او گفته شد: «اى اميرالمؤمنين! چرا يتيمان آن را با زبان برمى گيرند؟» فرمود: «امام پدرِ يتيمان است . تنها به آن سبب اين كار را كردم كه همچون پدران رعايت حالشان كرده باشم» .

ربيع الابرار از ابوالطّفيل:على _ خدايش سرافراز كناد! _ را ديدم كه يتيمان را فرا مى خوانَد و به ايشان عسل مى خورانَد ؛ چندان [به آنان مهر مى ورزيد ]كه يكى از يارانش گفت: «هر آينه آرزو دارم من هم يتيم مى بودم» .

انساب الاشراف از حكم :على را ديدم كه چند مَشك عسل برايش آوردند . يتيمان را فراخواند و فرمود: «بر زمين بخزيد و با زبان [از اين عسل ها ]برگيريد» ؛ چندان [از اين رويداد شعف زده شدم] كه آرزو كردم كاش يتيم بودم! سپس آن را ميان مردم تقسيم فرمود . مَشكى باقى ماند ؛ فرمود تا آن را به اهل مسجد بنوشانند .

المناقب از آنِ ابن شهرآشوب :على زنى را ديد كه مَشكِ آبى بر شانه داشت . مشك را از وى گرفت و آن را تا جاى خود حمل كرد . سپس از حال آن زن پرسيد . زن گفت: «علىّ بن ابى طالب همسر مرا به يكى از نقاط مرزى فرستاد و وى كشته شد و كودكان يتيم را برايم به جا نهاد ، در حالى كه من بى چيز مانده ام و ناچار شده ام كه براى مردم خدمتكارى كنم» . على بازگشت و شب را در اضطراب به سر بُرد . صبحگاهان انبانى خوراك برداشت . يكى از يارانش گفت: «آن را به من ده تا برايت حمل كنم» . گفت: «روز قيامت ، چه كس بار مرا برايم حمل خواهد كرد؟» سپس [به خانه زن] رسيد و در زد . زن گفت: «كيست؟» گفت: «همان بنده اى هستم كه مشك را برايت آورد . در بگشا ؛ كه همراهم چيزى براى كودكان است» . زن گفت: «خداى از تو خشنود باشد و ميان من و علىّ بن ابى طالب داورى كند!» . على به درون رفت و گفت: «من دوست مى دارم پاداش بَرَم ؛ پس يا آرد را خمير كن و نان بپز و يا كودكان را مشغول دار تا من نان بپزم» . زن گفت: «من به نان پختن آشناتر و تواناترم ؛ امّا تو مى توانى كودكان را نگاه دارى . پس تو به كودكان پرداز تا من از نان پختن آسوده شوم» . سپس زن به كار آرد پرداخت و آن را خمير كرد و على گوشت را پخت و از گوشت و خرما و جز آن براى آن كودكان لقمه برگرفت . پس هر گاه به كودكى چيزى مى داد ، به وى مى گفت: «فرزندم! علىّ بن ابى طالب را به سبب آن چه درباره تو روا داشته ، حلال كن!» و چون خمير برآمد ، زن گفت: «اى بنده خدا! تنور را برافروز!» على به افروختن تنور پرداخت و آن گاه كه تنور شعله كشيد و صورتش را گداخت ، گفت: «اى على! بچش . اين است جزاى كسى كه بيوگان و يتيمان را رها كرده است!» پس زنى كه على را مى شناخت ، او را ديد و گفت: «واى بر تو! اين اميرالمؤمنين است» . [راوى] گفت: پس زن پيش شتافت و گفت: «اى اميرالمؤمنين! بسى شرمسار تو هستم» . و على گفت: «بلكه من شرمسار توام _ اى كنيز خدا! _ به سبب كوتاهى اى كه در كار تو روا داشتم» .

.


1- .حُلوان شهرى است كهن در غرب ايران كه عرب ها آن را به سال 640 م . فتح كردند؛ سلجوقى ها در 1046 م. سوزاندند؛ و زلزله در 1149 م. يكسره ويرانش كرد (المنجد في الاعلام : 257).

ص: 492

كشف اليقين :رُوِيَ أنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] اجتازَ لَيلَةً عَلَى امرَأَةٍ مِسكينَةٍ لَها أطفالٌ صِغارٌ يَبكونَ مِنَ الجوعِ ، وهِيَ تُشاغِلُهُم وتُلهيهِم حَتّى يَناموا ، وكانَت قَد أشعَلَت نارا تَحتَ قِدرٍ فيها ماءٌ لا غَيرُ ، وأوهَمَتهُم أنَّ فيها طَعاما تَطبَخُهُ لَهُم ، فَعَرَفَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام حالَها ، فَمَشى عليه السلام ومَعَهُ قَنبَرٌ إلى مَنزِلِهِ ، فَأَخرَجَ قَوصَرَّةَ تَمرٍ وجِرابَ دَقيقٍ وشَيئا مِنَ الشَّحمِ وَالأَرُزِ وَالخُبزِ ، وحَمَلَهُ عَلى كَتِفِهِ الشَّريفِ ، فَطَلَبَ قَنبَرٌ حَملَهُ، فَلَم يَفعَل . فَلَمّا وَصَلَ إلى بابِ المَرأَةِ استَأذَنَ عَلَيها ، فَأَذِنَت لَهُ فِي الدُّخولِ ، فَأَرمى شَيئا مِنَ الأَرُزِ فِي القِدرِ ومَعَهُ شَيءٌ مِنَ الشَّحمِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن نَضجِهِ عَرَّفَهُ لِلصِّغارِ وأمَرَهُم بِأَكلِهِ ، فَلَمّا شَبِعوا أخَذَ يَطوفُ بِالبَيتِ ويُبَعبِعُ لَهُم ، فَأَخَذوا فِي الضِّحكِ . فَلَمّا خَرَجَ عليه السلام قالَ لَهُ قَنبَرٌ : يا مَولايَ ، رَأَيتُ اللَّيلَةَ شَيئا عَجيبا قَد عَلِمتُ سَبَبَ بَعضِهِ ؛ وهُوَ حَملُكَ لِلزّادِ طَلَبا لِلثَّوابِ ، أمّا طَوافُكَ بِالبَيتِ عَلى يَدَيكَ ورِجلَيكَ وَالبَعبَعَةُ فَما أدري سَبَبَ ذلِكَ ! فَقالَ عليه السلام : يا قَنبَرُ ، إنّي دَخَلتُ عَلى هؤُلاءِ الأَطفالِ وهُم يَبكونَ مِن شِدَّةِ الجوعِ ، فَأَحبَبتُ أن أخرُجَ عَنهُم وهُم يَضحَكونَ مَعَ الشِّبَعِ ، فَلَم أجِد سَبَبا سِوى ما فَعَلتُ . (1)

.


1- .كشف اليقين : 136 / 129 .

ص: 493

كشف اليقين :روايت شده است كه على عليه السلام شبى بر زنى بينوا برگذشت . زن كودكانى كوچك داشت كه از گرسنگى مى گريستند و او ايشان را سرگرم و مشغول مى ساخت تا بخوابند و زير ظرفى كه تنها در آن آب بود ، آتش برافروخته بود تا ايشان را بدين خيال اندازد كه در آن ظرف غذايى برايشان مى پزد . اميرالمؤمنين عليه السلام حال وى را دريافت ؛ پس در راه شد و همراه قنبر به خانه باز آمد . آن گاه ، ظرفى خرما ، كيسه اى آرد ، و قدرى گوشت و برنج و نان برگرفت و بر دوش مباركش كشيد . قنبر اجازه خواست كه آن را حمل كند ، ولى امام نپذيرفت . چون على عليه السلام به در خانه آن زن رسيد ، از او رخصت خواست و وى اجازه داخل شدن داد . على عليه السلامقدرى برنج را همراه مقدارى گوشت درون ديگى نهاد و آن گاه كه از پختن آن فراغت يافت ، آن را نزد كودكان آورد و خواست كه بخورند . چون سير شدند ، گرد اتاق به چرخش درآمد و برايشان صداى گوسفند درآورد و آنان به خنده افتادند . آن گاه كه على عليه السلام برون آمد ، قنبر به وى گفت: «مولاى من! امشب چيزى شگفت ديدم كه دليل بخشى از آن را دانستم ؛ و آن ، توشه بردنت در جست و جوى پاداشِ [خداوند] بود . امّا بر دست و پا چرخيدنت پيرامون اتاق و صداى گوسفند درآوردنت را سبب ندانستم» . فرمود: «اى قنبر! من نزد اين كودكان رفتم ، در حالى كه از شدّت گرسنگى مى گريستند . پس خواستم تا در حالى از نزد آنان خارج شوم كه در حال سيرى بخندند . و [براى اين منظور] دستاويزى جز آن چه كردم ، نيافتم» .

.

ص: 494

6 / 6 _ 3التَّقَشُّفُ وَالاِحتِياطُالإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى عُمّالِهِ _: أدِقّوا أقلامَكُم ، وقارِبوا بَينَ سُطورِكُم ، وَاحذِفوا عَنّي فُضولَكُم ، وَاقصِدوا قَصدَ المَعاني ، وإيّاكُم وَالإِكثارَ! فَإِنَّ أموالَ المُسلِمينَ لا تَحتَمِلُ الإِضرارَ . (1)

إحقاق الحقّ :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ دَخَلَ لَيلَةً في بَيتِ المالِ يَكتُبُ قِسمَةَ الأَموالِ ، فَوَرَدَ عَلَيهِ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ، فَأَطفَأَ عليه السلام السِّراجَ الَّذي بَينَ يَدَيهِ ، وأمَرَ بِإِحضارِ سِراجٍ آخَرَ مِن بَيتِهِ ، فَسَأَلاهُ عَن ذلِكَ ، فَقالَ : كانَ زَيتُهُ مِن بَيتِ المالِ ؛ لا يَنبَغي أن نُصاحِبَكُم في ضَوئِهِ . (2)

.


1- .الخصال : 310 / 85 عن محمّد بن إبراهيم النوفلي رفعه إلى الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 41 / 105 / 6 .
2- .إحقاق الحقّ : 8 / 539 ، المناقب المرتضويّة : 289 .

ص: 495

6 / 6 _ 3 پارساپيشگى و احتياط ورزى

6 / 6 - 3پارساپيشگى و احتياط ورزىامام على عليه السلام_ در نامه اش به كارگزارانش _: قلم هاى خويش را تيز كنيد و ميان سطرهاتان كم فاصله نهيد و سخن هاى زياده برايم ننويسيد و آن چه را مقصود است بياوريد و از زياده نويسى بپرهيزيد ؛ كه همانا دارايى مسلمانان تحمّل ضرر رسانى را ندارد .

احقاق الحق :شبى اميرالمؤمنين على به بيت المال درون شد تا تقسيم نامه اموال را بنويسد . طلحه و زبير نزد وى رفتند . او چراغ پيش رويش را خاموش كرد و دستور داد چراغى ديگر از خانه اش بياورند . آن دو درباره اين كار از او پرسيدند . گفت: «روغن آن چراغ از بيت المال بود و سزاوار نبود كه در پرتوِ آن با شما به صحبت بنشينم» .

.

ص: 496

6 / 6 _ 4عَدَمُ استِئثارِ الأَولادِ وَالأَقرِباءِالاستيعاب :كانَ عَلِيٌّ رضى الله عنه . . . لا يَترُكُ في بَيتِ المالِ مِنهُ إلاّ ما يَعجِزُ عَن قِسمَتِهِ في يَومِهِ ذلِكَ ، ويَقولُ : يا دُنيا غُرِّي غَيري ! ولَم يَكُن يَستَأثِرُ مِنَ الفَيءِ بِشَيءٍ ، ولا يَخُصُّ بِهِ حَميما ولا قَريبا . (1)

الاختصاص_ في ذِكرِ مَناقِبِ الإِمامِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام_: دَخَلَ النّاسُ عَلَيهِ قَبلَ أن يُستَشهَدَ بِيَومٍ ، فَشَهِدوا جَميعا أنَّهُ قَد وَفَّرَ فَيئَهُم ، وظَلَفَ عَن دُنياهُم ، ولَم يَرتَشِ في إجراءِ أحكامِهِم ، ولَم يَتَناوَل مِن بَيتِ مالِ المُسلِمينَ ما يُساوي عِقالاً ، ولَم يَأكُل مِن مالِ نَفسِهِ إلاّ قَدرَ البُلغَةِ ؛ وشَهِدوا جَميعا أنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أقرَبِهِم مِنهُ ! (2)

6 / 6 _ 5حُرمَةُ بَذلِ الأموالِ العامَّةالإمام عليّ عليه السلام :جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ كَلَّمَ بِهِ عَبدَ اللّهِ بنَ زَمعَةَ ، وهُوَ مِن شيعَتِهِ ، وذلِكَ أنَّهُ قَدِمَ عَلَيهِ في خِلافَتِهِ يَطلُبُ مِنهُ مالاً _: إنَّ هذَا المالَ لَيسَ لي ولا لَكَ ، وإنَّما هُوَ فَيءٌ لِلمُسلِمينَ وجَلبُ أسيافِهِم ؛ فَإِن شَرِكتَهُم في حَربِهِم كانَ لَكَ مِثلُ حَظِّهِم ، وإلاّ فَجَناةُ أيديهِم لا تَكونُ لِغَيرِ أفواهِهِم . (4)

.


1- .الاستيعاب : 3 / 210 / 1875 .
2- .الاختصاص : 160 .
3- .غرر الحكم : 4725 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 232 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 110 ، غرر الحكم : 3702 نحوه .

ص: 497

6 / 6 _ 4 برترى ندادنِ فرزندان و خويشان

6 / 6 _ 5 حرام بودنِ بخشش اموال عمومى

6 / 6 - 4برترى ندادنِ فرزندان و خويشانالاستيعاب :على _ خداى از او خشنود باد! _ . . . هيچ بخشى از بيت المال را باقى نمى نهاد ، مگر اين كه در آن روز براى تقسيم آن بخش جايگاهى نيافته باشد ؛ و مى گفت: «اى دنيا! جز مرا بفريب» . و در هيچ چيز از اموال عمومى ، امتيازخواهى نمى كرد و دوست و خويشاوندى را برترى نمى داد .

الاختصاص_ در بيان ويژگى هاى امام اميرالمؤمنين عليه السلام _: يك روز پيش از شهادت وى ، مردم نزد او آمدند و همگى شهادت دادند كه وى اموال عمومى را به وفور ميانشان تقسيم كرده ، با دنياى ايشان خويشتندارانه برخورد نموده ، در اجراى احكام آنان به رشوه تن نداده ، حتّى به اندازه رشته اى پشمين به بيت المال مسلمانان چنگ نينداخته ، و جز به قدر نياز از مال خود نخورده است . و [نيز ]همه گواهى دادند كه دورترين و نزديك ترين كسان به وى ، در يك منزلت قرار داشته اند .

6 / 6 - 5حرام بودنِ بخشش اموال عمومىامام على عليه السلام :ستم ورزيدنِ حكمرانان به اموال مسلمين ، بيدادگرى و خيانت است .

امام على عليه السلام_ در گفتارى با عبداللّه بن زمعه ، يكى از شيعيان وى ، به مناسبت آن كه در دوران خلافتش از او مالى طلب كرده بود _: اين مال نه از آنِ من است و نه تو ، بلكه دارايى مسلمانان است كه به نيروى شمشيرهاشان به دست آمده است . پس اگر تو در نبردشان با آنان همراه بوده اى ، همانند ايشان بهره مى برى ؛ وگرنه ، دستاورد ايشان جز براى خود آنان نيست .

.

ص: 498

دعائم الإسلام :إنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] جَلَسَ يَقسِمُ مالاً بَينَ المُسلِمينَ ، فَوَقَفَ بِهِ شَيخٌ كَبيرٌ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي شَيخٌ كَبيرٌ كَما تَرى ، وأنَا مُكاتَبٌ ، فَأَعِنّي مِن هذَا المالِ . فَقالَ : وَاللّهِ ، ما هُوَ بِكَدِّ يَدي ولا تُراثي مِنَ الوالِدِ ، ولكِنّها أمانَةٌ اُرعيتُها فَأَنَا اُؤَدّيها إلى أهلِها ، ولكِنِ اجلِس . فَجَلَسَ وَالنّاسُ حَولَ أميرِ المُؤمِنينَ ، فَنَظَرَ إلَيهِم فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ شَيخا كَبيرا مُثقَلاً ! فَجَعَلَ النّاسُ يُعطونَهُ . (1)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 310 / 1171 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 110 نحوه وفيه «فوقف به عاصم ابن ميثم» بدل «فوقف به شيخ كبير» .

ص: 499

دعائم الإسلام:وى [= على عليه السلام] به تقسيم مال ميان مسلمانان برنشست . مردى بس سالخورده نزد وى ايستاد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! همان گونه كه مى بينى ، من پيرى سالخورده ام و بنده اى هستم به تقسيط آزاد شده ؛ پس از اين مال مرا يارى ده» . فرمود: «به خدا سوگند! اين نه دسترنج من است و نه ميراثم از پدر ، بلكه امانتى است كه به من سپرده شده و آن را به اهلش مى رسانم . با اين حال ، بنشين!» پس وى نشست . مردم گرداگرد اميرالمؤمنين بودند . وى به ايشان نگريست و گفت: «خداى رحمت كند كسى را كه به پيرى سالخورده و گرانبار كمك كند!» آن گاه ، مردم به وى بخشش كردند .

.

ص: 500

فهرست تفصيلى .

ص: 501

. .

ص: 502

. .

ص: 503

. .

ص: 504

. .

ص: 505

. .

ص: 506

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109