عاشورا و شبكه هاي ماهواره اي راهكارهاي مواجهه رسانه با شبهات شبكه هاي ماهواره اي پيرامون قيام امام حسين عليه السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي، محمد، 1350 -

عنوان و نام پديدآور : عاشورا و شبكه هاي ماهواره اي: راهكارهاي مواجهه رسانه با شبهات شبكه هاي ماهواره اي پيرامون قيام امام حسين (ع)/ محمد رضايي آدرياني؛ [براي] مديريت تحليل و رويكردشناسي اداره كل خدمات رسانه اي مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما.

مشخصات نشر : قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهشهاي اسلامي، 1393.

مشخصات ظاهري : 168ص.: جدول ، نمودار (رنگي).

شابك : 50000 ريال: 978-964-514-354-9

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه : ص. [165] - 168 ؛ همچنين به صورت زيرنويس.

عنوان ديگر : راهكارهاي مواجهه رسانه با شبهات شبكه هاي ماهواره اي پيرامون قيام امام حسين (ع).

موضوع : واقعه كربلا، 61ق.

موضوع : عاشورا

موضوع : شيعه -- دفاعيه ها و رديه ها

موضوع : تلويزيون -- برنامه هاي اسلامي

موضوع : راديو -- پخش برنامه هاي اسلامي

شناسه افزوده : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي. اداره كل خدمات رسانه اي. مديريت تحليل و رويكردشناسي

شناسه افزوده : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي

رده بندي كنگره : BP41/5/ر587ع2 1393

رده بندي ديويي : 297/9534

شماره كتابشناسي ملي : 3639277

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

درآمد

درآمد

«شبهه» به معناي درهم آميختن حق و باطل، ابزاري فرهنگي است كه در راستاي جنگ نرم دشمنان حق و حقيقت صورت ميگيرد. وقتي كه شبهه رخ ميدهد، اولين مواجهه با آن بين بياعتنايي و تلاش براي پاسخگوئي به هر قيمتي خواهد بود. اين در حالي است كه در نگاه ديني، شبهه به معني وجود يك خلل در ايمان دينداران است كه باعث ميشود فرصت براي دشمنان را فراهم سازد.

پس در مواجهه با شبهه، بهجاي نگاه به شبهه و دشمنان شبههساز، در اولين گام بايد به بسترهاي تحقق آن توجه كرد، تا در مقام پاسخدهي، تلاشها فقط معطوف به ابطال سخن شبههسازان نباشد، بلكه شبهه را از تهديد تبديل به يك فرصت رشد بينش و كنش ديني تبديل سازد. در بستر هجوم دشمن، فضا را براي روزامدسازي ارزشهاي جبههي حق فراهم سازد.

مبتنيبر اين ديدگاه، شبهات عاشورايي و محرم مورد بازخواني قرار ميگيرد و تلاش ميشود تا چند نكته دانسته شود:

(يك) باتوجه به ارزش راهبردي عاشورا براي مكتب تشيع و

ص: 8

فرهنگ و سبك زندگي شيعي، عاشورا يكي از مهمترين مصاديق هجومهاي پياپي و گستردهي دشمنان به تشيع است و شبهات گستردهي وهابيت به فرهنگ عاشورايي ناشي از قوتها و ارزشهاي فرهنگي عاشوراست.

(دو) در مواجهه با شبهه و شبهات عاشورايي، تلاش براي پاسخگويي، اولين وظيفهاي است كه در فرصتهاي مكتوب و مجازي و رسانهاي گوناگون در حال انجام است. «مديريت تحليل و رويكردشناسي» هم، تاكنون آثار متعددي در اين زمينه توليد كرده(1) ولي بهنظر ميرسد هنوز حلقهي مفقودهاي وجود دارد و تجربيات پيشين، بيانگر ناكافي بودن اين تلاشهاست، پس بايد اقدام جديدي صورت بگيرد. اينك در ادامهي تجربيات پيشين و باتوجه به نياز رسانه به «نگاه جامع به شبهه» بايد بازخواني راهبردهاي كلان در مواجهه با شبهات مورد مطالعه قرار گيرد.

متأسفانه امروزه در جمع بين شبهات فراوان و پاسخدهيهاي گسترده و متنوع، شاهد كماثر بودن حضور رسانهي ملي با تمامي تنوع شبكهها و گروههاي برنامهسازياش هستيم.(2) شايد اين امر ناشي از غفلت از «نگاه از بيرون به مسئلهي شبهه» ميباشد. يعني وقتي شبهه بهصورت مستقيم در بستر گزارههاي ديني مورد مطالعه قرار گيرد، امري جزئي و مصداقي مشخص و با دامنهي پاسخپذيري محدود


1- در اين زمينه نقد و بررسي سريال «الحسن و الحسين» و «شبهه هاي شبكه هاي ماهواره اي در موضوع وقايع عاشورا و قيام امام حسين(ع)» پيشتر توسط مركز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما منتشر شده است.
2- البته در اين زمينه مسئلهي ضرورت توجه به مسائل تقريب، يك موضوع است و مسئلهي ضرورت دفاع از دين، موضوعي ديگر.

ص: 9

مي باشد. بنابراين ضمن اينكه قدرت مانور رسانهاي بر آن محدود خواهد بود، امكان محدوديت در پاسخ دادن به آن هم ميتواند بر موانع بيفزايد. در اين اثر براي يافتن مشكلات باقيمانده در زمينهي نوع مواجههي كلان رسانه با شبهات، اين تجربهي جديد را در قالب دو فصل تلاش بر بستر شبهات محرم ارائه ميكنيم و از زاويهي سه گانهي زير به شبهات عاشورايي ميپردازيم:

گونهشناسي: يعني بازشناسي انواع و اقسام شبهههاي موجود و تلاش براي دستهبندي آنان براساس نگرشهاي علمي.

كاركردشناسي: بهمعني غرضشناسي و غايتشناسي از نشر شبهه و مانور بر آن در شبهات ماهوارهاي و كشف فراز و نشيب مطرح شدن يك شبههي متناسب با تحولات جغرافيايي در دو جبههي حق و باطل.

روششناسي مواجهه: در اين مرحله كه بر بستر گونهشناسي و كاركردشناسي صورت ميگيرد، تلاش ميشود تا روشهاي كلي مواجهه با شبهه، مورد شناسايي قرار گيرد. ما روش شناسي را در بستر شبهات عاشورايي انجام ميدهيم تا برنامهريزان و برنامهسازان، راهبردهاي مواجههي كلي با شبهه را مدنظر قرار دهند.

فصل دوم اين اثر، تجربهاي جديد براي شبههشناسي است. در اين بخش بر بستر سهگانهي بالا، راهبرد مواجههي كلي و كلان با شبهات عاشورايي مورد شناسائي و معرفي قرار ميگيرد و درنهايت تلاش ميشود اصول كلي پاسخگويي معرفي شود.

اين اثر ميتواند در بستر تحولات منطقهاي و بالاگرفتن منازعات

ص: 10

فرقهاي، ضمن فعالسازي رسانهي ملي در عرصهي شبهات و پرهيز دادن آن از مصاديق جزئي، مبتنيبر راهبردهاي دينپژوهي فطري، تهديدها را تبديل به فرصت معرفي دوباره و تعميق معارف ديني -براي مسلمان و غيرمسلمان- كند.

باشد كه اين اثر بتواند نگرشي جديد در فضاي مديريت و برنامه سازي معارفي را در رسانهي ملي ايجاد نمايد.

ص: 11

فصل اول: كليات و مباني

اشاره

فصل اول: كليات و مباني

زير فصل ها

1. ضرورت: برنامه سازي در موضوع شبهات محرم

2. از آسيب ها تا راهبردهاي مواجهه با شبهات

ص: 12

ص: 13

1. ضرورت: برنامه سازي در موضوع شبهات محرم

اشاره

1. ضرورت: برنامه سازي در موضوع شبهات محرم

فرهنگ مهمترين عامل حفظ هويت و پويايي يك ملت است. به اذعان جامعه شناسان و انديشمندان حوزهي مطالعات فرهنگي، فرهنگ ديني بيشترين نقش را در رشد يا انحطاط ملتها و جوامع دارد. در ميان اديان و مذاهب دنيا، فرهنگيترين مذهب، مذهب تشيع است. در اين مذهب شاهد آداب، رسوم و شعائري هستيم ، كه در ظرف زماني معين، تمامي اقشار جامعه را همراه خود ميسازد. نقطهي اوج اين فرهنگها، فرهنگ عاشورا و محرم است. فرهنگي كه در كنار فرهنگ انتظار و مهدويت، رمز هويت تشيع ميباشد. عاشورا عامل تعريف و نگهداري هويت شيعي، و مهدويت چشمانداز آن است. اين دو فرهنگ و خصوصا عاشورا، از چنان ظرفيت حركت آفريني برخوردار است كه هر صنف و شغل و طبقهاي از طبقات جامعه را به اندازهي ظرفيتش با خود درگير ميسازد. بازتاب اين امر، تقويت هرسالهي فرهنگ ديني در جامعه و تزريق نشاطي دوباره به روحيهي ديني دينداران و حتي گروههاي داراي گرايشهاي ديني غيرشيعي و يا سكولار است. بديهي است چنين فرهنگي كه مبتنيبر مظلوميت بيني، معنويتجويي، عدالتخواهي، و آيندهنگري

ص: 14

نجات باورانه است، ظرفيت بالايي براي ايجاد همگرايي ديني در جوامع شيعه و اسلامي و علاقمندان به آن ايجاد ميكند.

البته در زمانهاي كه فرهنگ سلطه، در پي طرد دينداري و يا دين داريهاي ظلمستيز است، بديهي است كه هجومها به اين فرهنگ غني، مهمترين راهبرد جنگ نرم دشمنان ميباشد. آنان در اين جنگ، از هر آنچه كه بتوانند بر عليه اين فرهنگ ديني استفاده خواهند كرد، و چه سلاحي برندهتر از راهبرد جنگ دين بر عليه دين و يا جنگ مذهب بر عليه مذهب.

در اين راهبرد با فعالسازي تمامي مذاهب سنتي و نوساخته، تلاش ميشود امواج پياپي شبههسازي، تخريب، تحريف، كوچكسازي و ... بر عليه فرهنگ عاشورا و مباني و ارزشهايش صورت بگيرد تا مرحلهاي كه اين فرهنگ اگر نابودپذير نباشد لااقل بهسوي تحريف و انحراف و ميانتهي شدن سوق داده شود.

تحريف حق:

سعي در وارونه سازي يا مصادره و ايجاد انحراف در مفاهيم يا مصاديق حق

تضعيف حق:

سعي در محدود و ضعيف كردن جامعهي حق و كم كردن دامنهي اثرگذاري آن

تخريب حق:

جلوگيري از تبليغ كامل و تحقق كامل حق در جامعه و سعي در ايجاد خلل و تخريب در آن

تعطيل و كتمان حق:

سعي براي نابودي رهبران حق و دين حق و جلوگيري از ارائهي دين حق به جامعه

در اين هجومها تلاشي همهجانبه صورت ميگيرد تا فرهنگ عاشورائي به هر نحو كه شده تخريب شود. امروزه با پيشرفت رسانهها و

ص: 15

تنوع سايتهاي اينترنتي و شبكههاي ماهوارهاي، تلاش ميگردد اين مهم با توجه به تنوع ظرفيتهاي انساني، ناظر به تمام استعدادهاي انساني انجام بگيرد. بدين جهت در بمباران تبليغاتي و رسانهاي صورتگرفته شاهد آنيم كه ناظر به تنوع ابعاد وجودي انساني، همهگونه پيامهاي وارونه مورد تبليغ قرار ميگيرد. جدول گستردگي اين هجوم ها متناسب با ظرفيتهاي وجود آدمي چنين است:

ابعاد انساني

مراتب

عاشورا باوري

طرح ها و شگردهاي شيطاني

عقل

معرفت جامع و كامل

شك، تعطيلي ابراز شناخت، تقليد، جهل مركب، باور حداقلي

قلب

محبت

و ايمان و عشق

تعصب كوركورانه، ايمان سطحي و حداقلي، سست ايماني، ايمان احساسي (غيرعقلاني)

رفتاري

قبل عمل

حين عمل

بعد از عمل

فرهنگ عاشورايي و سوگواري

فرهنگهاي مهاجم ضدديني و ضد عاشورايي

سستي در انجام شعائر

ساده سازي و تزيين (زيباسازي)

ريا، كسالت

توجيه و راحت شمردن و احساس لذت كاذب

عُجب (و ترك شعائر و وظائف بعد از محرم)

تسويف و تأخير توبه

عاديسازي

ص: 16

استمرار دوري از فرهنگ ديني

متناسب با اين جدول، ظرفيتهاي وجودي انساني است كه در يك دههي اخير، شاهد جنگ رسانهاي بر عيله فرهنگ عاشورا و محرم، خصوصا از سوي شبكههاي ماهوارهاي وهابي هستيم.

اين سخن به اين معني است كه در مصاف با دين حق، استكبار جهاني پس از ورود به جهان اسلام و غلبه تدريجي بر جغرافياي اسلامي غير شيعي، و در مواجهه با جغرافياي شيعي، مواجهه با دوگانهي راهبري و بصيرت سياسي مرجعيت و حضور در صحنهي شيعيان گرديد. بدين جهت تمامي تلاشهاي بيش از يك قرن آنان، براي تخريب تشيع، حتي در قالب تحميل حكومت شاهنشاهي سكولار و ضد دين پهلوي ناكام گرديد، و در نهايت انقلاب اسلامي بر مبناي ارزشهاي عاشورايي در ايران به پيروزي رسيد. در اين فضا كه ارزشهاي انقلاب ميرفت بر بستر فرهنگ عاشورايي در جهان اسلام گسترش يابد، جهان سلطه از جهت سياسي، ابتدا جنگ تحميلي را بر ايران تحميل كرد و آنگاه از جهت فرهنگي، به تقويت و فرصتسازي براي تبليغ وهابيت در جهان اسلام و حتي در جغرافياي غرب پرداخت تا با پيدايش جريانهاي افراطي و خشن در جايجاي جهان اسلام و جهان مدرن، در بلندمدت چهرهي اسلام سياه گردد.(1)


1- اينك پس از سه دهه، ميتوان براساس واقعيات در جغرافياي جهان اسلام و جهان مدرن به مطالعهي شيوههاي همكاري غرب با وهابيت پرداخت. بدين گونه كه با پيدايش و جهاني سازي فرهنگ شهادتطلبي عاشورايي شيعه، در قالب صدور ارزشهاي انقلاب اسلامي، غرب ابتدا به نشر وهابيت در چهره نظريهي رقيب پرداخت. آنگاه از دل آن، القاعده و طالبان را به وجود آورد تا شعار استكبارستيزي را مصادره نمايد و چهرهي شهادتطلبي را با منحرفسازي مسير عمليات استشهادي بر عليه نيروهاي نظامي، به عملياتهاي انتحاري اجتماعي و شهري تخريب نمايد؛ سپس با ايجاد اين جريان وحشي و خشن و سياه داعش، ضمن راهاندازي جريانهاي شيعهكشي و غيرمسلمان كشي، به جنگ درون اسلامي دامن بزند و تفرقهي شيعه و سني ايجاد نمايد.

ص: 17

امتداد اين طراحيهاي نظامي-سياسي-اجتماعي، جنگ رسانهاي هم از يك دههي گذشته به اين پروژه اضافه ميگردد. در اين راستا بهسرعت شبكههاي ماهوارهاي عربي و فارسي وهابي ايجاد گشته و تلاش دارند با انواع ابزارهاي رسانهاي و هنري، جنگ نرم فراگيري بر عليه تشيع به كار اندازند. در اين مسير است كه فرهنگ عاشورايي مورد شديدترين هجومها قرار ميگيرد. تا در راستاي تخريب ارزشهاي عاشورايي در صحنهي جهاني و ميداني، از جهت معرفتي، مباني فرهنگ و معارف عاشورايي تخريب گردد تا نهتنها تشيع هيچ جاذبهاي براي ديگران نداشته باشد بلكه از روند اقبال به اسلام ناب و تشيع در جهان و منطقه كاسته شده، و در گامي جلوتر و هجومي نهايي به تضعيف اعتقادات شيعيان پرداخته و فرهنگ عاشورايي را در داخل جامعهي شيعه مورد هجوم قرار دهند. با مطالعهي شيوهي عملكرد شبكههاي ماهوارهاي در يك دههي اخير، ميتوان فرايند اين هجوم را از جهت فرايند شبكهسازي و مدل برنامهسازي در مراحل زير مورد بازشناسي قرار داد:

الف) فرايند شبكه سازي

الف) فرايند شبكه سازي

- بر بستر تجربهي شبكههاي ضدشيعي عربي، در اوائل قرن 21، ابتدا شبكهي «نور» راهاندازي ميشود تا چهرهاي عالمانه از انديشهي وهابيت

ص: 18

به نمايش بگذارد. در ضمن، ابتدا غيرمستقيم و آنگاه مستقيم به ارزشهاي معرفتي و فرهنگي تشيع هجوم ميبرد.

- بر بستر تجربهها و تربيت نيروهاي مستعد در شبكهي نور، در مرحلهي بعد شبكهي كلمه ايجاد ميگردد. هدف از ايجاد اين شبكه، انجام هجومهاي مستقيم و آشكار به تشيع و شكستن حريمها و حرمتها نسبتبه شعار و فرهنگ شيعي خصوصا فرهنگ عاشورايي است. جالب است بدانيم كه در تجربهي فعاليت چندسالهي شبكهي وهابي «كلمه»، احساس ميگردد كه حتي داشتههاي نرمافزاري وهابيت در تجربهي مناظره با شيعيان، توسعه كمي و كيفي يافته و هجومهاي آنان از اشكالهاي پراكندهي آغازين، در اين مرحله به تمامي داشتههاي معرفتي و فرهنگي تشيع، و حتي برخي فرهنگهاي اسلامي تسنن هم سرايت ميكند.

- سرانجام در بستر روزآمد سازي و ايجاد تحول در شبكهي كلمه و ايجاد شبكههايي همانند شبكهي «وصال»، تلاش شد كه در كنار هجومهاي علمي و ضمن واردسازي فرهنگ هتاكي و اهانت به شعائر و به قوتهاي نظام جمهوري اسلامي ايران، در نهايت پروژهي تقابل شيعه و سني كليد خورده و اين شبكهها فعاليت سياسي را هم، در دستور كار خود قرار ميدهند.

ب) فرايند برنامه سازي

ب) فرايند برنامه سازي

در فرايند برنامهسازي اين شبكهها، روشن بود كه در آغاز «ميزگرد محور» باشند، ولي خيلي زود با مجرب شدن عوامل و تقويت هزينهها، بهسوي «توليد مستند» هم رفتند. بهويژه در زمينهي فرهنگ عاشورايي

ص: 19

ناظر به فراواني محصولات فرهنگي كمبنيان شيعه كه متأسفانه شاهد نوعي آشفتگي و نواقص معرفتي و يا فضاهاي برخلاف تقيه و يا الزامات هم زيستي تقريبي فراوان هم است، توانستند خيلي زود مستندهاي ضدشيعي فرهنگي و عاشورائي توليد كنند. در نهايت بر بستر استفاده از خوان فرهنگي شيخنشينهاي وهابي و توليد سريالهاي ضدشيعي توسط آنان، بهسرعت به دوبلاژ سريالهاي ضدشيعي و ضد عاشورايي بپردازند. تا در طراحي پازلهاي ضدشيعي استكبار، از برنامه عقب نيفتند. در اين زمينه گزارش سريال سازيها و پيامهاي آنان در يك دههي اخير به شرح زير است:

سريال

هدف و رويكرد اصلي

نتيجه و بازتاب

سريال «الاسباط» (1390ش/

42 14ق)

نمايش همانندي و يكساني اهلبيت با صحابه و معاويه و نداشتن شعار اسلامي متفاوت از سوي آنان بود. بدين معنا كه اصولا چيزي به نام اسلام اهلبيتي و ارزشهاي مبتنيبر آن، وجود ندارد و هرچه هست اسلامي است كه در آن حسنين و معاويه يك پرچم را به دوش دارند. و تشيع نه از اسلام، بلكه برآمده از التقاط يهود و اسلام است.

برخلاف تبليغات 30 سالهي تشيع، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و پيروزيهاي خط مقاومت و ...، اسلام راستين و خط اهلبيت چيزي جز همان قرائت رسمي اسلامي نيست و تبليغات شيعي و ارزشهاي شيعي، ريشهاي اسلامي ندارد.

ص: 20

سريال «عمر» (1391ش/ 1443 ق)

معرفي ارزشهاي اسلامي بر بنيان خلافت عمر است. در اين قرائت، تفسير حكومت و عدالت و جهانيسازي اسلامي همان است كه عمر با سنت خود به اجرا گذاشت. سنتي مبتنيبر تعطيلي انديشه و برگرفتن شمشير و تعريف تبعيضهاي ديني و ....

اسلامگرايي در دنياي معاصر، جز در قالب سلفيت و گذشتهگرايي امكان ندارد و نقطهي اوج اين بهشت گذشته، خلافت عمر است كه هم تفسير خاصي از عدالت و هم مدل خاصي براي جهانيسازي دارد.

سريال «خيبر» (92 ش/

44 ق)

اگرچه تقابل اسلام و يهود يك واقعيت تاريخي است، ولي يك واقعيتي ديگر هم وجود دارد و آن جريان شرك است. اسلام در نقطه خيبر سرانجام با يهود از معبر يك نزاع اوليه، به صلحي نهايي رسيد. در همين نقطه مسئلهي نفاق و خيانت سران عرب با بخشش پيامبر و مرگ مدعيان به پايان رسيد. پس از آن، اسلام و مسلمين تمام توجه خود را بر مشركين متمركز كردند.

مشكل اصلي مسلمانان در جهان معاصر، نه سران عرب و نه اسرائيل و نه غرب مسيحي ( نه نفاق و نه اهل كتاب)، بلكه شرك و بدعتهايي به نام دين است.

ص: 21

شايد تصور شود كه در تحليلهاي بالا، نوعي مبالغه وجود دارد؛ ولي وقتي دقت شود كه در فضاي سهسالهي بيداري اسلامي، برخلاف آنچه كه در نگاه اول تصور ميشد كه شايد جوانان آزاديخواه ديگر ميلي به رسانههاي عربي نداشته و خواهان نگرشي جديد باشند، امروزه شاهد هستيم كه در تمامي گسترهي جغرافيايي تسنن از شمال عراق تا مصر و لبيي، ديگر كمتر دغدغهي مسئلهي فلسطين و اسرائيل و نفي حاكميتهاي سكولار و ... وجود داشته و بهجاي آن، جوانان مسلمان يا بهسوي جريانهاي سكولار اقبال كرده (مصر و تونس) و يا غالبا جذب جريان هاي تكفيري شدهاند (به شهادت اقبال گستردهي جغرافياي تسنن عربي عراق از گروه داعش و ... )؛ اينها همه دقيقاً اهدافي بود كه در طي سه سال پخش سريالهاي رمضاني توسط شبكههاي وهابي ترويج گرديد. يعني نمايش بيبنيان بودن تشيع و لزوم رضايت به وضع موجود و بهجاي آن ضرورت اقدامي فراگير بر عليه تشيع و ....

جالب است بدانيم كه نقطهي آغازين اين جريان، سريال الاسباط بود كه روح آن، تلاش براي تحريف تاريخ امامان سهگانه و در نهايت تهي سازي عاشوراي حسيني از تمامي ارزشهاي فرهنگياش ميباشد. اهميت اين سريال براي شبكههاي وهابي فارسي، تا حدي است كه تاكنون حداقل دو مرتبه از شبكهي كلمه و ديگر شبكهها پخش گرديده و خصوصا در ماه ذيحجه و محرم سال گذشته ضمن پخش دوباره، مورد

ص: 22

كار كارشناسي و برنامهسازي فراوان شبكههاي وهابي قرار گرفت و در قالب مجموعهاي گسترده از برنامهسازيها، ضمن تلاش براي تضعيف شخصيت معصومين و بيبنيان نشان دادن فرهنگ عاشورايي، تلاش شد كه كليت تشيع و نظام جمهوري اسلامي ايران و تمامي ارزشها و فرهنگهاي شيعه و انقلاب مورد تخريب قرار گيرد.

2. از آسيب ها تا راهبردهاي مواجهه با شبهات

اشاره

2. از آسيب ها تا راهبردهاي مواجهه با شبهات

زير فصل ها

2-1. آسيب شناسي جامعه ي داخلي و رسانه ي ملي در برابر هجوم رسانه اي شبكه هاي وهابي

2-2. اهداف برنامه سازي در موضوع شبهات

2-3. راهبردهاي برنامه سازي در موضوع شبهات ماهواره اي

3. فرايند شبهه پردازي در شبكه هاي ماهواره اي در يك دهه ي اخير

3-2. ماجراي شهادت حسين عليه السلام ، به روايت وهابيت

4. منطق فهم دين و روش شناسي كشف شبهه

5. آشنايي با فهرست و دستهبندي مغالطات

6. فهرست شبهات عاشورايي

7. معرفي منابع و پايگاه هاي عاشورائي

2-1. آسيب شناسي جامعه ي داخلي و رسانه ي ملي در برابر هجوم رسانه اي شبكه هاي وهابي

2-1. آسيب شناسي جامعه ي داخلي و رسانه ي ملي در برابر هجوم رسانه اي شبكه هاي وهابي

استفاده از ماهواره در كشور، سال به سال رو به افزايش است.(1) از سوي ديگر، ايجاد بحثهاي چالشي و مناظرهاي و بهظاهر آزاد، كه توسط ماهوارهها دامن زده ميشود، امروزه طيفهاي گوناگوني از مخاطبين را به خود جلب كرده است. اين شرايط باعث شده است كه تلاش وهابيها از جهت تضعيف فرهنگ ديني و يا عاشورايي، اگرچه كمرنگ باشد، ولي از جهت نشر شبهات بسيار تأثيرگذار و فراگير باشد. (2) متأسفانه در ميانهي اين هجوم فراگير، از سوي رسانهي ملي واكنش مناسب مستقيم و غيرمستقيم كمتر رخ داده و شاهد ضعف عملكرد ، هم در نظام رصد و هم در نظام برنامهريزي كلان در مواجهه با شبهات و جريانهاي


1- گزارش مركز پژوهشهاي مجلس و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران. در اين زمينه ر.ك: گزارش كمسيون فرهنگي مجلس و گزارش نيروي انتظامي از گسترش آسيبهاي فرهنگي و اجتماعي. گزارشهايي كه بخشهايي از آن بر روي تلكس خبر گزاريها در فصل تابستان 93 قرار گرفت.
2- به گواهي آمارهاي غيرسمي مراكز پاسخگويي به شبهات ديني خصوصا «مركز ملي پاسخگويي» و به گواهي گزارشهايي كه مبلغين اعزامي از سوي نهادهاي اعزام مبلغ به سراسر كشور ارائه ميدهند.

ص: 23

ضدديني و هم در فرايند برنامهسازيهاي جزئي و موردي هستيم.

احساس خطر نسبتبه اين شرايط است كه مديران و برنامه سازان سازمان را، به تدبير جدي در نظام برنامه سازي معارفي(1) و احساس مسئوليت در برابر شبهات ديني و خصوصا شبهات محرم و عاشورا فرا ميخواند. و بسيج مواجهه با جنگ نرم شبكههاي وهابي و ...، دفاع از ارزشهايي عاشورايي مهمترين وظيفه است. زيرا اگر خط فرهنگي ما در جبههي راهبردهاي نرم (رواني- تبليغي) عاشورايي فرو ريزد، وادادگي و تحريف و انحراف آخرالزماني در ديگر ارزشهاي نرمافزاري بهسرعت رخ خواهد داد. بدين جهت در پروژهي راهاندازي كارگروه كلان مواجهه با شبهات در سازمان، با اولويت شبهات عاشورايي، ميتوان اهداف زير را دنبال نمود:

2-2. اهداف برنامه سازي در موضوع شبهات

2-2. اهداف برنامه سازي در موضوع شبهات

الف) ايجاد كارگروه رصد، مواجهه و مديريت شبهات ماهوارهاي و تلاش براي خنثيسازي سريع و روزآمد سمپراكنيهاي شبكههاي ماهوارهاي.

ب) تلاش براي تبديل نظام دفاعي در برابر شبكههاي مهاجم، به نظام هجومي و فعالسازي مسلمان ايراني در عرصهي جنگ نرم ديني، مبتنيبر فرهنگسازي روش جدال احسن با تمامي جريانهاي باطل.

پ) تلاش براي پاسداري از ارزشهاي انقلاب در برابر طراحي فرهنگهاي انحرافي زوج جريان سلطه و وهابيت.


1- متأسفانه نظام برنامهسازي مناسبتي و معارفي در سازمان آشفته است و توليد برنامههاي ضعيف و شتابزده و تكراري و غلبهي مداحمحوري بدون تنوع و جذابيت -حتي در مقايسه با مجموعه آثار استوديويي فردي همچون ملاباسم كربلايي- است كه باعث شده امروزه بخش قابل توجهي از كليپها و مستندها و شبهات گفتاري شبكههاي وهابي برآمده از همين نظام برنامهسازي غيرعالمانه سازمان باشد.

ص: 24

ت) تلاش براي طراحي نظام دينپژوهي فطري و معرفي انسان شناسي فطري-شيعي؛ به مثابهي يك معيار جامع براي تشخيص سره از ناسره در تمامي مواجهههاي فكري-فرهنگي.

ث) تلاش براي تبديلسازي هجومها و تهديدهاي معرفتي و فكري به فرصتي براي بالندگي فكري و معرفت و بصيرت.

ج) تلاش براي فعال سازي(1) آحاد جامعه در مطالعات تطبيقي دين پژوهي و شيعهشناسي و عاشوراگرايي مبتنيبر عقلانيت و معرفت و بصيرت.

ناظر به تحقق اهداف فوق، برخي راهبردها كه در سازمان، در زمينهي شبهات ماهوارهاي در دو حوزهي برنامهسازي و محتوايي بايد مورد توجه قرار گيرند به شرح زير ميباشد:

2-3. راهبردهاي برنامه سازي در موضوع شبهات ماهواره اي

اشاره

2-3. راهبردهاي برنامه سازي در موضوع شبهات ماهواره اي

پس از آنكه مقام معظم رهبري دههي نود را دههي پيشرفت و عدالت ناميدند و ناظر به همزماني اين دهه با اوج زمان اجراي سند چشمانداز و تأكيد مكرر معظمله بر مسئلهي «پيچ تاريخي»، همچنين باتوجه به گستردگي هجومهاي رسانهاي و گسترش كمي و كيفي شبكههاي ماهوارهاي و اينترنتي، بهنظر ميرسد براي شبهاتي همچون عاشورا و محرم در رسانهي ملي و شبكههاي گوناگون برونمرزي، ملي و استاني


1- اين هدف از آن جهت است كه در تحولات چند سالهي اخير، همانند: بيداري اسلامي، مسئلهي پيادهروي ميليوني اربعين، پديدهي داعش و ...، هم جامعه و هم رسانهي ملي هماره عقبتر از تحولات و سرعت آنان بوده و يا در صورت آگاهيها از مسئوليتها و رسالتهاي خود، بيخبر و غافل بودند. اين مشكل از آنجا ناشي ميشود كه نظام برنامهسازي سازمان، ضعيف، دير و كم محتوا و مهمتر از همه، بدون جهتدهي خاص به مخاطب داخلي ميباشد.

ص: 25

بايد تحول و اتفاقات مهمي رخ بدهد تا در نهايت، صدا و سيما در رويدادي همانند دو ماه محرم و صفر و ديگر مناسبتهاي مذهبي، از نقش حاشيهاي بيرون آمده و به فرمودهي امام راحل رحمه الله تبديل به دانشگاه گردد. دانشگاهي فعال، مهم و اثرگذار در زمينهي فرهنگسازي و غنيسازي، كه هدفش مديريت و هدايت غيرمستقيم جشنهاي مذهبي و مناسبتي ناظر به اهداف روزآمد جامعهي شيعي و سياستهاي كلان نظام مقدس جمهوري اسلامي ميباشد. با اين اهداف كلاني كه از رسانه انتظار ميرود، ميتوان راهبردها و استراتژيهاي دستيابي به اهداف را در سطوح زير دستهبندي نمود:

يك) راهبردهاي كلان در حوزهي برنامهسازي و مديريت سازماني.

دو) راهبردهاي محتوايي؛ شامل: راهبردهاي انديشهاي-كلامي، راهبردهاي سياسي، راهبردهاي اجتماعي، راهبردهاي فرهنگي.

راهبردهاي كلان در حوزهي برنامهسازي

راهبردهاي كلان در حوزهي برنامهسازي

تجربهي برنامهسازي سازمان، در حوزهي مناسبتهاي مذهبي نشان داده كه متولي توليد اين دسته از برنامهها عمدتا گروه معارف و يا گروه مناسبتهاي ديني-مذهبي در شبكهها ميباشد. گروههايي كه باوجود ميل خود داراي اجبار به اتخاذ رويكرد تقليلگرايي و حداقلي به مذهب و يا موضوعهاي مناسبتي بوده و از جهت ساختاري و منابع انساني و منابع مالي و كنداكتور پخش هم، جزو ضعيفترين گروهها ميباشند. ناظر به اين ضعفها در كنار تعويض پياپي مديران است كه باعث شده اغلب اين گروهها از برنامهريزي كلان و بلندمدت و كسب آمادگي براي

ص: 26

برنامهسازي مناسبتي دور بوده و در نتيجه محصول كار آنها هم، برنامهسازيهاي پراكنده و انفعالي و حداقلي باشد.

براي حل اين مشكل -حداقل براي مناسبت بسيار مهم دوماههي محرم و صفر- به نظر ميرسد اتخاذ راهبردهاي زير در حوزهي طراحي و برنامهريزي ضروري باشد:

تشكيل شوراي عالي شبهات ماهوارهاي در صداوسيما با تركيبي از مديران و كارشناسان -هم از سوي كارشناسان مذهبي رسانهشناس و هم كارشناسان تخصصي شبهات- و برگزاري جلسات ماهيانهي منظم براي رصد نيازها و آسيبها، شناسايي پيوسته اولويتها، برنامهريزي عملياتي بههمراه تقسيم كار مهندسي شده بين شبكهها، و جلوگيري از كار موازي و تكرار زدگي.

تشكيل شورايي از گروههايي گوناگون در هر شبكه، براي فعالسازي حداكثري گروهها براي برنامهسازي در اين زمينه و ضرورت توجه به تنوع فرمتها و قالبهاي برنامهسازي نمايشي و غيرنمايشي و تنوع و گستردگي موضوعها و مفاهيم مهدوي، جهت عملياتي شدن فعاليت حداكثري گروههاي برنامهسازي در فرصت زماني كافي و مطلوب و همراه با بسيج كردن منابع مالي كافي و فعالسازي تيمهاي برنامهسازي توانمند.

تشكيل كارگروه علمي-پژوهشي تخصصي رصد در مركز پژوهشهاي سازمان، جهت جمعآوري مطالب بهروز علمي در حوزهي شبهات، در كنار شناسايي روزآمد نيازها، آسيبهاي فكري كه ميتواند شبههآفرين باشد و بازخواني زمانمند اهداف و سياستهاي كلان نظام و رسانهي ملي در هر سال -و شبهات

ص: 27

و هجوههاي فرهنگي و فكري كه ميتواند متوجه آن بگردد- تا در نهايت اين گروه ناظر به تنوع گروههاي برنامهساز انواع ايدهها، سوژهها و موضوعهاي برنامهسازي را پيشنهاد و ارائه دهد.(1)

راهاندازي كارگروه ايدهها جهت توليد ايدهها و سوژههاي عالمانه و روزآمد و متنوع از بين كارشناسان مذهبي رسانهشناس و خلاق؛ و ايده پردازان و نويسندگان برجستهي سازمان در گروههاي مختلف برنامهسازي.

ايجاد ارتباط و پيوند مستمر با نهادهاي نخبه و علمي چه در حوزهي شبهات و چه در حوزههاي فرهنگي و اجتماعي جهت مشاركتدهي و فعالسازي نرمافزاري و سختافزاري آنها در فرايند برنامهسازي.

راهاندازي كارگروهي براي جذب و تأليف قلوب و تغذيهي ايده و برنامه، نسبتبه تمامي شبكههاي شيعي فارسي، عربي، اردو، و ...(2) با هدف ايجاد انجمن برنامهسازي شبكههاي شيعي در موضوع شبهات و مديريت توزيع پاسخها و دورسازي آنها از انديشههاي انحرافي و يا پاسخگويي تند و خلاف مصالح ديني.(3)


1- اين گروه ميتواند هرسال در قالب روش swot به رصد و شناسائي قوتها، ضعفها ، فرصتها و تهديدها در عرصهي شبهات و خصوصا شبهات عاشورايي را در هم در سطح كشوري و هم در نگاهي كلانتر در سطح جوامع شيعي بپردازد و متناسب با واقعيتها و نيازها و آسيبها و چشماندازها به برنامهريزي كلان در حوزهي رسانه و برنامهسازي در سطوح گوناگون بپردازد.
2- اين در حالي است كه مخاطبان شيعي فراوان در گسترهي افغانستان و شبه قارهي هند و يا در آسياي مركزي و يا در آسياي جنوب شرقي و يا انبوه شيعيان و علويان تركزبان در جغرافياي كشورهاي تركزبان مورد غفلت فراگير سازمان قرار گرفته است.
3- يادآوري ميگردد در اين زمينه اگر سازمان اقدامي عاجل انجام ندهد بهزودي هم در داخل و هم در جغرافياي شيعه امكان سوء استفاده فراوان برعليه نظام توسط برخي از اين شبكهها ميرود.

ص: 28

توجه به رويكردهاي گوناگون برنامهسازي و تلاش به برنامهسازي در همهي حوزهها اعم از رويكرد اطلاعرساني- آموزشي، رويكرد ارشادي-تربيتي، رويكرد تفريح و سرگرمي.

تلاش براي سفارش ايدههاي روزآمد پيشبيني شده در فرصت كافي به جامعهي خطبا، مداحان و هنرمندان، براي دريافت محصولات نرمافزاري- رسانهاي- فرهنگي روزآمد در فرصت زماني كافي كه با مديريت هوشمندانه و كلان رسانه از قبل آماده شده باشد و پرهيز از دعوت دقيقه نودي آن عزيزان بدون اينكه از جهت فرم و محتوا آمادگي پيشين و نوآوري لازم را داشته باشند.

راهبردهاي محتوايي در موضوع شبهات

مهمترين راهبردي كه از سوي سازمان بايد مدّ نظر قرار بگيرد، ايجاد نگاه جامع به هندسهي دين و موضوعات عاشورايي در فرصت دوماههي محرم و صفر -و در فرصتهاي ديگر ساليانه- ميباشد. نگاه جامعي كه برآمده از مباني عقلي و نقلي مكتب تشيع بوده و منجر به آشنايي كامل مديران و برنامهسازان به حوزههاي گوناگون معارفي و معرفتي مهدويت گردد. هدف كلان در اين حوزه، دورسازي محرم و عاشورا از فضاي صرفاً احساسي و عرفيگرايي، و جهتدهي آن بهسوي اهداف كلان نظام در حوزههاي سبك زندگي و تمدنسازي ديني ميباشد. در اين زمينه بايد آثاري توليد شود كه هم تبيين جامعي از هندسهي معرفتي امامت و عاشورا داشته باشد و هم به معرفي ايدهها و سوژههاي نمايشي و غيرنمايشي، توليدي و غير آن ياري رساند. همچنين يك مركز براي

ص: 29

برنامهريزي توليد محتوايي و جمعآوري آرشيوي از آثار موجود در سازمان راهاندازي گردد.

با اين پيشدرآمد، فهرست راهبردها و استراتژيهاي ارائهي پيام در حوزهي امامت-مهدويت و انتظار در رسانهي ملي چنين خواهد بود:

1. راهبردهاي اعتقادي-بينشي

مهمترين آسيب در زمينهي فرهنگ عاشورايي، نگرش احساسي همراه با افراط و تفريط به آموزههاي حسيني است. در حقيقت هنوز پيوند عميق عالمانه در سطح جامعه بين عاشورا و اهداف نظام اسلامي و رسالتهاي تمدني و جهاني آن صورت نگرفته است. بدين جهت يكي از راهبردهاي مهم رسانه، بايد اصلاح نگرش مخاطبين به مهدويت و فرهنگ انتظار باشد؛ بدينگونه كه: راهبرد معرفي تشيع در يك روش مقايسهاي و تطبيقي با ديگر اديان و مذاهب، بهعنوان تنها مكتب جامع عقلگرايي و احساسگرايي، در برابر تمامي مذاهب و فرقههاي اسلامي و غيراسلامي كه يا كاملا سلفي و ضدفرهنگ ديني هستند و يا رو به فرهنگهاي وارداتي آوردهاند. پس يكي از راهبردهاي سازمان در ايجاد بينشي عميق و آگاهانه، بايد آموزشدهي و نهادينهسازي روش دينشناسي مقايسهاي و تطبيقي عالمانه باشد. روشي كه قرآني-عقلاني بوده و قابل اجرا توسط آحاد جامعه در حد فهم و توان آنان ميباشد.

الف) نقادي نظريات حداقلانگاري و يا به حاشيه بردن آموزههاي عاشورايي (همانند احساسگرايي، يا تاريخگرايي و ...) ؛ نظرياتي كه با هدف اثبات سكولاريسم و يا تفكيك عاشورا از عرصهي سياست و

ص: 30

جامعهسازي مطرح شدهاند و باعث ايجاد بخش مهمي از آسيبها در فرهنگ عاشورايي شده است.

ب) بازشناسي شخصيت جامع و كامل سيدالشهدا؛ راهبردي درونديني براي ارتقابخشي به ذهنيتهاي ناقص و نارساي عاشورا باوران. متأسفانه برداشت اكثر افراد جامعه از سيدالشهدا عليه السلام برداشتي ناقص و شخصي و غالبا از آگاهيها و يا مطالعات سطحي و ناقص ناشي شده است؛ مانند اينكه امام در دوران قيام، شخصيتي منفعل داشته و يا اسير شرايط بوده و يا تابع احساسات بوده و يا نگرش روزآمد سياسي نداشته و .... ذهنيتهاي متنوع و فراواني كه باعث نگرش احساسي و كلكسيوني به عاشورا و فرهنگ عاشورا شده و آن را از متن زندگي و سبك زندگيسازي دور ساخته است.

پس وظيفهي برنامهسازان، توليد مجموعه برنامههايي كه به بازشناسي عالمانه شناخت شخصيت سيدالشهدا عليه السلام در حد فاصل ذهنيت مخاطبين تا واقعيت و حقيقت ديني خواهد بود و در قالب اين مجموعه برنامهها، ضمن آسيبشناسي باورها، دفع شبهات، به ارائهي باور درست دربارهي شخص و شخصيت امام و تعميق آن ياري رسانند.

پ) ترويج نگاه عالمانه به زيارات حسيني؛ زيارات حسيني، بخش مهمي از معارف ناب عاشورايي است كه حداقل در قالب كتاب مفاتيح الجنان در اختيار سطح وسيعي از جامعه قرار دارد. ولي نگاه به اين زيارات، غالبا جزيي و ناقص و بهصورت احساسي و عاطفي است. از سوي ديگر هم اين زيارات مورد هجمهي شديد دشمنان ميباشد.

پس تبيين و دفاع درست و برنامهسازي مناسب براي زيارات حسيني، ميتواند منجر به مواجههي عالمانه و انس مداوم با انواع و اقسام اين

ص: 31

ادعيه و زيارات شده و به سلاحي كارآمد در برابر شبههافكنان تبديل بگردد.

2. راهبردهاي سياسي

در حوزهي سياسي، براي تعميق باورپذيري نسبتبه آموزهي عاشورا و شبهات محرم، چند راهبرد مهم بايد مورد توجه قرار گيرد. فهرست برخي از اين راهبردهاي اولويتدار سياسي چنين است:

الف) هشداردهي به جامعهي ايراني كه دور شدن از فرهنگ اصيل عاشورايي، ثمرهاش گمراهي و بارش انواع و اقسام فتنههاي آخرالزماني است.

ب) توسعهي بينش سياسي جامعه، در موضوع دشمنشناسي با ارائهي تحليل تاريخي درگيري حق و باطل در مسئلهي عاشورا.

پ) گسترش و تعميق علاقهمندي و گرايش عمومي جهاني نسبتبه انقلاب و نظام از منظر پيامهاي سياسي-اجتماعي عاشورا؛ همانند ظلمستيزي و ظالم گريزي.

ت) راهبرد جهتدهي حضور مردم در سوگواريهاي عاشورايي به عنوان حضوري ديني، انقلابي، سياسي و حضوري در مسير افزايش وحدت عمومي (سياسي-اجتماعي) بهويژه در شرايط حساس داخلي و يا منطقهاي.

3. راهبردهاي اجتماعي

الف) خنثيسازي طرحهاي دشمن، براي هجوم به جمعگرائي عاشورايي در قالب هيئت و حسينيه و بازسازي روزآمد سازي نظام جامعهي شيعي بر ساختار شور و شعور حسيني.

ص: 32

ب) ارتقاي سطح فضايل و اخلاق اجتماعي با تأكيد بر احياگري اصول اخلاقي عاشورايي.

پ) ترويج عاشورا بهعنوان نرمافزاري براي طراحي سبك زندگي ديني و جايگزيني «عاشوراگرايي صرفا احساسي»، با «عاشورا زيستي عملي و فراگير».

4. راهبردهاي فرهنگي

فرهنگ عاشورايي، امروزه گرفتار انواع گرايشهاي عرفيگرايي و سطحيزدگي شده و همين امر منجر به طراحي خيل عظيمي از شبهات ماهوارهاي بر عليه مكتب تشيع شده است. از نظر آماري، بيشترين شبهات شبكههاي ماهوارهاي ناظر به فرهنگهاي صرفا احساسي شيعيان بوده كه با افراط و تفريط همراه است. در اين زمينه اگر فرهنگ عاشورايي به پالايش برسد، بهانهي بسياري از شبهات و تخريبها و هجمهها از دشمنان گرفته خواهد شد. از اينرو رسانه وظيفه دارد كه جهت تعميق و غنيسازي فرهنگ اصيل عاشورايي، به توليد آثار فاخر پرداخته و براي بهسازي فرهنگ حسيني برنامهريزي كند. اين امر مهم و رسالت سنگين، بر عهدهي مديران و برنامهسازان رسانه خواهد بود كه ابتدا خود را از فقر و ضعف آگاهي نسبتبه معارف عاشورايي و از بيتفاوتي نسبتبه آسيبهاي فراگير موجود در سطح جامعه دور نموده و آنگاه براي توليد آثار فاخر در اين زمينه برنامهريزي كنند. راهبردهاي معطوف به اين رسالت چنين است:

الف) فعالسازي نخبگان فرهنگي و هنري؛ رسانهي ملي ميتواند با فعالسازي هنرمندان و نخبگان در قالب برنامههاي گوناگون و متنوع

ص: 33

علمي، فرهنگي و هنري، بهتدريج با پرهيز از توليد آثار تكراري و يا پخش نواها و موسيقيها و محصولات موجود نازل و متوسط در سطح جامعه، زمينهساز توليد آثار فاخر و ممتاز در حوزههاي گوناگون فرهنگي و هنري و حتي در زمينهي خطابه و تبليغ ديني باشد. زيرا تبليغ ديني از رسانهي ملي نياز به اقتضائاتي كه دارد بايد هميشه عالمانه و تخصصي و بروز باشد. در اين زمينه، توليد آثار استوديويي -حتي در زمينهي مداحيها و آواهاي آييني مذهبي- باتوجه به گستردگي نياز جامعه، بايد در دستور كار برنامهسازان قرار بگيرد.

راهبردهاي ناظر به مخاطب و شبكه

راهبردهاي ناظر به مخاطب و شبكه

باتوجه به تنوع مخاطبين برنامههاي سازمان صدا و سيما و گسترد بودن شبكههاي راديو و تلويزيون، بخشي از راهبردهاي پيشنهادي، مربوط به تنوع مخاطب و تنوع شبكهها به شرح زير است:

الف) راهبرد برنامهسازي عاشورايي در شبكههاي استاني؛ باتوجه به غلبه و حاكميت سايهي سنگين شبكههاي ملي بر جامعه و فرهنگ كشور(1) و خلأها و كمبودهاي فرهنگي و برنامهسازي در اين شبكهها، در كنار غنا و قوت فرهنگهاي بومي و محلي موجود و يا بالقوه؛ راهبرد طراحي و سفارش برنامههاي بومي و استاني با رويكرد مخاطب كشوري ميتواند باعث غناي فرهنگ و برنامهسازي عاشورايي و تنوع بخشي به آنها شود.


1- اين غلبه در مقام فرايند ارزشهاي فرهنگي كلان نظام از بالا به پائين لازم است، ولي وقتي رسانهي ملي دچار ظعف در پيام ميشود و يا نه دور از واقعيات ميداني كشور، گرفتار يكسونگري از جهت انتقال انحصاري ارزشهاي فرهنگي پايتخت به سراسر كشور ميگردد، باعث پيدايش آسيب فرهنگي ميشود. آسيبي كه نتيجهاش به حاشيهرفتن فرهنگهاي اصيل و يا ديني-بومي و ترويج فرهنگ ترجمهشدهي وارداتي در سطح ملي ميباشد.

ص: 34

راهبردهاي شبكههاي برونمرزي

راهبردهاي شبكههاي برونمرزي

1. انتقال و ترويج فرهنگ عاشورا بهعنوان بنياديترين پيام تشيع براي مخاطب غيرمسلمان؛ برنامهسازي عاشورايي براي مخاطب جهاني يكي از حوزههاي مهجور در سازمان است؛ زيرا تلقي برنامهسازي ديني از عاشورا، برنامهسازي دربارهي شخص و شخصيت سيدالشهدا عليه السلام و يا آموزههاي تاريخي عاشورا با نگرش درونديني و روايت فرهنگ بومي شيعيان دربارهي عاشوراست. آموزههايي كه كمترين جايگاه را براي مخاطب خارجي غيرمسلمان ندارد. اين در حالي است كه عاشوراي حسيني شيعه، مبتنيبر گرايشهاي فطري انسانها تعريف شده و از اين منظر ميتوان انواع و اقسام برنامهها را ناظر به اين قابليت فراگير انساني توليد كرد.(1)

الف) تلاش براي جذب نخبگان جهاني؛ با محوريت تبليغ براي مفاهيم بنيادين عاشورايي همانند عدالت و عبوديت توحيدي و ارزشهاي اخلاقي و ....

ب) ضرورت معرفي راهبرد فرهنگ عاشورايي تشيع، كه مبناي انقلاب اسلامي ايران است، بهعنوان تنها نرمافزار رقيب براي نظامسازي و جهانيسازي آمريكايي و غربي.


1- تلاش براي شناسايي مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي مناطق گوناگون جغرافيايي با كمك دفاتر برونمرزي و كارشناسان شيعي آن مناطق و متناسب با فرهنگ آن سرزمينها بايد صورت بگيرد. بهعنوان نمونه برنامهسازي براي جغرافياي نژاد زرد (چين و كره و ژاپن) كه در حال تجربهي توسعه و مدرنيسم است با برنامهسازي براي جامعهي آمريكاي لاتين و جنوبي و يا حوزهي كشورهاي اسپانيايي زبان و يا حتي براي جغرافياي منطقه هندوچين (كشورهايي همانند: تايلند و ويتنام و لائوس و مالزي) متفاوت خواهد بود. در اين رصد ميبايست از حداقلهاي مشترك فطري انساني تا موارد انحصاري و يا مشتركات ديني، فرهنگي، يا اجتماعي مورد شناسايي و موضوع برنامهسازي قرار گيرند. پس از رصد اين سوژهها و ايدهها، برنامهسازي ميتواند با هدف برنامهسازي براي دو گروه مخاطب خاص در همان جغرافياها و همچنين براي مخاظب عام جهاني صورت بگيرد.

ص: 35

پ) تبليغ بر جاذبههاي حسيني براي غيرشيعه و غيرمسلمان و جاذبههاي تاريخي عاشورا در همگرايي فرهنگي شيعه و غيرشيعه در جغرافياي حضور شيعيان در گسترهي منطقهاي و جهاني.(1)

2. انتقال پيام براي مخاطب مسلمان؛ اگرچه عاشورا رويدادي شناخته شده در جهان اسلام است، ولي شبههپراكني و تحريف گستردهي وهابيت باعث شده كه عاشورا را يك رويداد صرفا تاريخي و بدون هيچگونه كاركرد فرهنگي تعريف كنند و يا برخي از ارزشهاي عاشورايي، مانند شهادتطلبي را به عمليات انتحاري تفسير كنند. باوجود اينكه در چند سال گذشته، تحت تأثير مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين، ميرفت تا عاشورا در جهان اسلام تبديل به فرهنگي غالب گردد، ولي در يكي دوسال اخير، به فرهنگي مهجور و يا تحريفشده تبديل گرديد؛ بهخصوص در اين سالها كه داعش -برآمده از ازدواج پنهان غرب و وهابيت- چهرهاي سياه از اسلام به نمايش گذاشته تا جوان تحصيلكردهي مسلمان، يا از اسلام گريزان شده و يا به ناصبيگري روي آورد.

در اين شرايط در فرصت دو ماههي محرم و صفر، برنامهسازان مي بايست در يك زمانشناسي، نيازشناسي و آسيبشناسي روزآمد، نسبتبه فضاي فكري و فرهنگي و اجتماعي جغرافيا و جوامع اسلامي -و همچنين مخاطبين استانهاي اهلسنت نشين داخلي- در مقام برنامه سازي، در نگاهي تركيبي بين مقام جاذبه و دافعه عمل كنند، بدين


1- بدين معنا كه قوت اصالت و كارايي معنايي و دنيوي عاشورا در متن زندگي چنان بوده است كه هرچا نشاني از شيعه و فرهنگ عاشورايي باشد، بهتدريج شاهد همراهي غيرشيعيان محلي با اين فرهنگ هستيم. همانند جذب اهلسنت به فرهنگ عاشورا در خاورميانه و يا جذب ارامنه و زرتشتيها به آن در ايران و يا هندوها در هند و ... .

ص: 36

معني كه ضمن بزرگنمايي مشتركات امام حسين عليه السلام و اهلبيت شيعي و غيرشيعي، در يك نگاه تطبيقي به آسيبشناسي عوامل ايستاييزايي فرهنگ اسلامي در فرقههاي ديگر با كمك تبيين عاشوراي راستين بپردازد.

3. انتقال پيام براي مخاطب شيعي در گسترهي جهاني؛ نظر به رواج نگرشهاي فرقهاي و احساسي در جوامع شيعه و بيتوجهي از الزامات همزيستي جهاني با مسلمانان و غيرمسلمانان، متأسفانه بسياري از شيعيان، در ايران، در جغرافياي تشيع، و در قالب اقليتهاي شيعياي كه در جغرافياي كشورهاي اسلامي و يا غيراسلامي زندگي ميكنند، نسبتبه انديشه و فرهنگ عاشورا داراي قرائت و تفسيري انحصارگرايانه و درونفرقهاي بوده و حتي مراسمها و عزاداريهايي كه برگزار ميكنند، غالبا رويكردي درونگروهي داشته و كمتر سمت و سوي پيامآفريني براي مخاطب جهاني دارد و متأسفانه از قابليتها و جلوههاي فطري و جهاني عاشوراي شيعي غافلند. بدين جهت كمتر توانستهاند شعائر عاشورايي را تدريجا به فرهنگي شناختهشده و حامل پيام جهاني براي جهانيان تبديل كنند.

رسانه، بايد براي فعالسازي گسترده مخاطبان شيعي و مسلمان، در مسير ايجاد پيامسازي جهاني و آخرالزماني از فرهنگ عاشورايي تلاش داشته باشد. يكي از گروههاي اجتماعي كه ميتواند بهعنوان گروه هدف مورد توجه قرار گيرند، شيعيان ايراني مهاجر و يا شيعيان داراي همزيستي با اهلسنت و يا مسيحيت هستند، تا در نهايت جامعهي گستردهي شيعه، از جامعهاي منفعل و مواجهه با تهاجم فرهنگي، تبديل به جامعهاي فعال و مدعي ترويج فرهنگهاي فطري و عاشورايي بگردند.

ص: 37

3. فرايند شبهه پردازي در شبكه هاي ماهواره اي در يك دهه ي اخير

اشاره

3. فرايند شبهه پردازي در شبكه هاي ماهواره اي در يك دهه ي اخير

براي بازشناسي چيستي و چگونگي شبهه، لازم است كه در آغاز، خاستگاه پيدايش شبهه(1) را شناخت. بدين جهت در اين مرحله، ابتدا مباني نگرش شيعه و عامه را، به ماجراي شهادت امام معرفي كرده، تا علت تفاوت نگرشها مشخص شود و آنگاه روايت عامه از اين رويداد به اجمال ارائه خواهد شد.

3-1. مبناي ديدگاه شيعه و وهابيت به عاشورا

3-1. مبناي ديدگاه شيعه و وهابيت به عاشورا

سرچشمهي تفاوت ديدگاه شيعه و وهابيت از نگرش كلامي در رخداد عاشورا مسئلهي امامت ميباشد. خلاصهي اين دو ديدگاه در بستر زمان، هم تفاوت واقعيت تاريخسازي و هم تفاوت نگرش تاريخي را بهدنبال دارد و نهادينه شدن فرايند دوگانهي نگرشهاي كلامي-تاريخي در بستر جامعه، تفاوتهاي فرهنگي را موجب شده است. خلاصهي تفاوت اين ديدگاهها چنين است:


1- شبهه: پوشيدگي كار و مانند آن و امري كه در آن حكم به صواب و خطا نكنند. (منتهي الارب) گفته شده است كه شبهه، اسم است از اشتباه و آن در اموري است كه جواز و حرمت و صحت و فساد و حق و باطل اشتباه شده باشد. ج: شُبَه ْ و شُبُهات. (اقرب الموارد) اسم از اشتباه است و آن امر مابين حلال و حرام و درست و صواب است. (كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 790) در شبهه، باطل بهطور عمدي و خواسته حضور دارد و شبههگر با آميختن حق و باطل مي كوشد كلام باطل خود را با رنگ و لعابي از حق به ديگران منتقل كند، از اين روست كه حضرت اميرمؤمنان7 فرمودند: «انما سميت الشبهه شبهه لانها شبهت بالحق» از آن رو شبهه را شبهه ناميدهاند كه به حق شبيه و همانند است. (وسائل الشيعه، ج 27، ص 161)

ص: 38

ديدگاه

شيعي

وهابيت

كلامي(1)

پس از خاتميت همان ادلهي عقلي و دينياي كه ضرورت نبوت را اثبات ميكند، اصل امامت هم اثبات ميگردد. امامتي كه همانند نبوت با علم غيب و عصمت همراه بوده و مرتبهي امامان معصوم اسلامي در مرتبهي پيامبر خاتم است. عدد امامان به نص روايات شيعه و سني، 12 امام كه اولشان علي و آخرشان مهدي است و حسنين هم بهعنوان «سيدا شباب اهل الجنه» دو امام پس از امام علي هستند. وظيفهي هر امام ناظر به شرايط زمان و مكان در دو جبههي حق و باطل پيشبرد تاريخ بشريت به سوي جامعهي جهاني ظهور است.

پس از خاتميت پيامبر، هيچ جانشيني براي دوران پس از خود معرفي نكرده و خلافت امري زميني و ماهيتي سكولار دارد. خليفه ميتواند به هر روشي حتي بهزور به حاكميت برسد و تا مادامي كه جامعه داراي خليفه است، واجب الطاعه بوده گرچه فاسق و فاجر و ظالم باشد. اصل در سياست اسلامي تقدم اصل رعايت امنيت و آرامش جامعه بر اصل عدالت ميباشد، پس خروج بر حاكم ستمگر حرام است.(2)


1- براي مطالعهي بيشتر در اين زمينه ر.ك: «شيعه در اسلام» از علامه طباطبائي؛ و «تاريخ تحول دولت و خلافت؛ از برآمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان» اثري تحليلي-تاريخي از رسول جعفريان.
2- در اين زمينه ن.ك: «نگرشي نو به تاريخ صدر اسلام»، ترجمهي: «حقبة من التاريخ»، تأليف: عثمانبن محمد الخميس، ترجمهي: إسحاق بن عبدالله العوضي، موجود در سايت كتابخانهي عقيده.

ص: 39

تاريخي(1)

پس از رحلت پيامبر، جمعي از صحابه كه در قرآن به صفات غيرايماني توصيف شدهاند، با ناديده انگاشتن نصوص قرآني و نبوي، خلافت آسماني امام علي را نپذيرفته و خود به انتخاب خلفا براساس كهولت سن پرداختند. دوران 25 سالهي خانهنشيني امام علي وخلافت خلفاي سهگانه، سرانجام چنان باعث گسترش انحراف و تحريف و فساد و ظلم در جامعهي اسلامي شد، كه خليفهي سوم در قيام مسلمانان كشته ميشود و امام علي به انتخاب اكثريت مسلمانان آن روز به خلافت ميرسد. ايشان مبناي خلافتش را احياي قرآن و سنت نبوي و حاكميت عدالت اجتماعي و اقتصادي قرار داد. ولي انحرافهاي نهادينه شدهي 25 ساله، خيلي زود ابتدا خواص و سپس تودهي عوام مسلمانان را، پيش روي امام قرار داد. در اين زمان خواص و عوام شيعه در اقليت بودند كه در جنگهاي سهگانه، عدهي زيادي از آنان به شهادت رسيدند. در نهايت امام در جامعهي با اكثريت غيرشيعي تنها ماند و سرانجام در غربت توسط خوارج به شهادت ميرسد. اقليت شيعه و اكثريت عامه، حتي در كوفه و حجاز امام حسن را مجبور به صلح و واگذاري مجدد خلافت به امويان ميكند. دوران 20 سالهي خلافت معاويه سراسر احياي فرهنگ تحرفات و انحرافات به موازات شيعهستيزي گسترده است. آخرين بدعت معاويه تبديل خلافت به سلطنت موروثي و انتخاب يزيد فاسق به ولايتعهدي است. امري كه در زمان امامت امام حسين رخ ميدهد و ايشان آن را نميپذيرد. مرگ معاويه، خلافت يزيد و اصرار او براي بيعتگيري و تسليمسازي امام حسين، ابتدا ايشان را پناهنده مكه و در نهايت وادار به قيامي ذلت گريزانه ميكند كه هدفش جلوگيري از پيروزي نهايي باطل اسلامي نما، و تضمين ادامه حيات حق به سوي چشمانداز ظهور است.


1- براي مطالعهي بيشتر در اين زمينه ر.ك: «معالم المدرستين»، ترجمه شده با عنوان: «نشانههاي دو مكتب در اسلام»؛ ج 3، از علامه مرتضي عسكري.

ص: 40

پس از رحلت پيامبر اگرچه ارتدادهايي بيرون از جغرافياي حجاز رخ داد، ولي همهي صحابه مسلمان بوده و با همديگر برادر و مهربان بودند و ترتيب خلافت و خلفا هم به انتخاب صحابه بوده و رويدادهاي منجر به قتل خليفهي سوم و جنگهاي سهگانه هم ناشي از فتنهي فردي يهوديزاده به نام عبداللهبن سبا در كنار اجتهاد خطاي برخي صحابه و تابعين بوده است. در عين حال تمامي صحابهاي كه در برابر امام علي جنگيدند، بر ايمان و عدالت بودند. صلح امام حسن هم ناشي از ديدگاه دنياگريزي به همراه اعتقادي كه ايشان به صلاحيت معاويه داشت صورت گرفت. معاويه هم، خليفهاي بود كه اجماع و وحدت را به جهان اسلام بازگرداند. اگر چه در ماجراي ولايتعهدي يزيد افراط كرد ولي از عدالت ساقط نشد. حادثهي كربلا هم از سوء تفاهم بين امام حسين و يزيد ناشي شد و وقتي تبديل به بحران شد كه كوفياني كه اكثرشان شيعي بودند به آن دامن زند. پس از دعوت امام، نهتنها او را تنها گذاشتند بلكه به رويش شمشير كشيدند تا به جوائز يزيد برسند، ولي خود گرفتار خشم آسماني و انتقام مختار شندند. يزيد هم خود از حادثهي كربلا تبري جست.(1)


1- براي مطالعهي بيشتر در اين زمينه ر.ك: «حقيقت زندگي حسين شهيد»، ترجمه ي: «القول السديد في سيرة الحسين الشهيد»، مؤلفان: محمد سالم الخضر و محمد الشيباني، موجود در سايت كتابخانه ي عقيده.

ص: 41

ص: 42

فرهنگي(1)

حادثهي كربلا، نقطهي عطف مواجههي نفاق اسلامي با ايمان خالصانه است. بدين جهت هم در پيش آگاهيهاي نبوي علوي كه در منابع فريقين وجود دارد و هم در فرهنگ سازيهاي معصومين پسيني، تبديل به رمز توحيد راستين و عدالتطلبي و ذلتگريزي پيوسته ميگردد. بدين جهت هر آنچه كه از سوگواري اجتماعي در چارچوب شريعت اسلامي قرار داشته باشد در مسير پاسداشت عاشورا حجيت داشته و بلكه به آن توصيه شده است. اين پاسداشت بر محوريت شور و شعور ديني، عاملي تاريخي خواهد بود براي حفظ دين تا آنگاه كه شرايط براي ظهور منجي موعود بر بستر ارزشهاي عاشورايي فراهم گردد.

حادثهي كربلا، حادثهاي دلخراش بوده است. امام و يارانش مأجور و قاتلانش در دوزخ ميباشند. پس با اين قضاوت در محكمهي آسماني، اين جريان صرفا حادثهاي تاريخي است كه چون برخي از اتهامات را بر صحابه و تابعين وارد ميكند بايد مسكوت گذاشته شود. اصولا در اسلام چيزي به نام فرهنگ ديني آن هم فرهنگ سوگواري و عزاداري نداشته و همهي شعائر حسيني بدعت است.


1- دربارهي نگرش وهابيت دربارهي حرمت و بدعت تمامي شئون فرهنگ عاشورايي ضمن مراجعه به تمامي آثار وهابيت در ممنوعيت توسل و سوگواري و بناي بقاع متبركه، ميتوان به سايت عقيده مراجعه كرد و پس از جستوجوي كليد واژههاي عاشورا و محرم و حسين و عزاداري، گستردگي و تنوع، آثار مكتوب فارسي و عربي آنان را در اين زمينه شاهد بود.

ص: 43

بنابر آنچه از نگرش شيعه و سني (با تمركز بيشتر بر نگرش وهابيت(1)) بيان شد، معلوم گشت كه در مقام شبههشناسي شبكههاي وهابي، نياز به فرقهشناسي و وهابيتشناسي تاريخي و روزآمد است. تا وقتي شبههاي مطرح شد، خود همانند شبههگر و شبههساز و در مقام پاسخدهي دچار مغالطه و كليگويي و انحراف از مسير و ناكارآمدي علمي نگرديم. پس لازمهي شبههشناسي محرم و عاشورا، التفات به تفاوت قرائتهاي فرقهاي ميان «امام حسين شيعي» و «امام حسين در قرائت وهابي-سني» از لحاظ مباني، مدعا و نتايج هستيم. تفاوتهايي كه تمامي حوزههاي «تفاوت هاي هستي شناختي، معرفت شناختي و روش شناختي، تاريخ شناسي و ...» را شامل ميگردد.

نكتهي ديگر در اين زمينه، معرفي معيارهاي حق و باطل به مخاطبين شيعه و عامه و حتي غيرمسلمان است.

بديهي است كه در اين معياردهي، ضمن اينكه معيارهاي عقلاني و علمي(2) كارايي فراوان دارد، براي مخاطبين اهلسنت، استفاده از ظرفيتها


1- زيرا نگرش اهلسنت غيروهابي در زمينههاي كلامي و تاريخي با وهابيت تفاوت چنداني ندارد، ولي از جهت فرهنگي، اهلسنت غيروهابي ديدگاههاي تنگنظرانهي وهابيت را نسبتبه فرهنگ سوگواري و شعائر ديني ندارند، بلكه در بسياري از كشورهاي اسلامي اكثر اهل سنت نوعي از همراهي را با فرهنگ عزاداري شيعه دارند. اگرچه امروزه متأسفانه تحت تأثير تبليغات فراگير وهابيت و ضعف عملكرد رسانههاي شيعه در بزرگنمايي سوگواري اهلسنت در جغرافياي اهلسنت، اين جلوهي تقريب بين مذاهب بهشدت در حال كمرنگ شدن است.
2- در مواجهه با اهلسنت، خصوصا جوانان و تحصيلكردگان و روشنفكرهاي آنان، توجهدهي آنان به مطالعهي عقلاني دين و تاريخ، ميتواند كارايي بسيار داشته باشد. زيرا دستگاه معرفتي اهلسنت مانند مسيحيت، بيشتر بر ايمان تعبدي استوار است تا ايمان عقلاني. از سوي ديگر در برخي شاخههاي دينپژوهي هم، روشها و يا نتايج مطالعات علمي ميتواند معياري مناسب براي كشف حقيقت باشد. بهعنوان نمونه: نگرش اهلسنت و خصوصا وهابيت نسبتبه رويدادهاي تاريخ صدر اسلام، نوعي تعطيلي تفكر و انديشه و قضاوت است. در اين نگرش، ديندار ناچار ميشود كه برابر پيچيدگي رويدادهاي تاريخي با نگرش سطحي، همه را حمل بر صحت نمايد و از پرسشگري و تلاش براي كشف چرائي و چيستي و چگونگيها پرهيز كند. بدين جهت افكار متأثر از آزادانديشي علمي و آكادميك، تحمل نگرشهاي تعصب محور ايماني سنتي را كمتر دارد و اگر در مقام دفع شبهه و يا جذب مخاطب تحصيلكرده، بر روشهاي اسلامپژوهي عقلاني و تاريخي علمي تأكيد شود، زمينه براي گسترش شبهات محرم محدود و تنگ ميشود.

ص: 44

و فرصتهاي متون علمي عامه (حديثي، تاريخي، كلامي) ضروري است و براي مخاطبين شيعه هم كه در كنار تمامي منابع و روشهاي مذكور، ادلهي معتبر درونديني حجيت تام و تمام خواهد داشت.

اينك براساس ضرورت توجه به تفاوت نگرشها به مسئلهي عاشورا، و بهعنوان پيش درآمدي بر شبههشناسي و مغالطهشناسيهاي عاشورايي، به اجمال روايت و قرائت تاريخي عامه-وهابي را از رويداد قيام سيدالشهدا عليه السلام روايت ميشود:

3-2. ماجراي شهادت حسين عليه السلام ، به روايت وهابيت

3-2. ماجراي شهادت حسين عليه السلام ، به روايت وهابيت(1)

براي فهم روش مواجهه با شبهات وهابيت ابتدا مي بايست در يك نگاه اجمالي قرائت آنها از عاشورا مورد بازخواني قرار گيرد. بديهي است كه پيش نياز انجام اين قرائت در نظر گرفتن تمامي نگرش هاي متفاوت شيعيه و غير شيعه در اين زمينه است. تا در مقام مطالعه جزء به جزء اين


1- كلمات و جملات كجشده در متن، بخشهايي از مغالطههاي وهابيت در گزارش تاريخ و يا در انتساب قوانين سياسي و اجتماعي و فرهنگي به اسلام است. دقت در كثرت موارد علامت زده شده در يك نگاه اجمالي، بيانگر گستردگي و تنوع و عمق و بعضا پيچيدگي مغالطات و شبهات وهابيت در مسئله عاشورا است كه به اين مهم در فصل بعد پرداخته خواهد شد.

ص: 45

روايت زاويه هاي انحراف و تحريف شناخته گردد. اهميت اين نكته در اين است كه عاشورا خود يك واقعيت تاريخي است كه داراي پيش فرض ها و نتايج كلامي مي باشد. يعني در مطالعه عاشورا و يا تاريخ دينيدر مواردي كه به زندگاني معصوم و انسان كامل مي پردازد هماره بايد به موارد زير توجه داشت:

- اول اين كه تلاش شود تا واقعيت تاريخي فراتر از نگرش هاي فرقه اي كشف شود.

دوم اين كه نگرش و بينش اعتقادي قهرمان و ضد قهرمان تاريخي ، فارغ از تحليل ها و تفسيرهاي پسيني و معاصر كشف شود

- سوم اين كه تحليل و تفسير بزرگان معصوم پسيني (در شيعه) و يا غير معصوم اما مرجع (در غير شيعه مثل امامان فقه و حديث و كلام عامه) كه بعد از رويدادتاريخي بوده اند ؛ مورد مطالعه قرار گيرند.

- و در نهايت اين رويداد در نگرش هاي علمي معاصر از جهت تحليل هاي سياسي و جامعه شناختي و ... مورد مطالعه قرار گيرد.

اگر اين فرايند در مواجهه با قرائت وهابيت از عاشورا مد نظر مديران و برنامه ريزان و برنامه سازان و كارشناسان باشد، آنگاه به راحتي موارد تحريف و انحراف خود را نشان داده و تكليف نوع مواجهه به آساني روشن خواهد شد.

بدين جهت در اين مرحله تلاش مي شود يك قرائت اجمالي وهابيت از عاشورا معرفي گردد تا در مراحل بعد بتوان ضمن گونه شناسي شبهات موجود، اصول و مباني روش مواجهه مورد معرفي قرار گيرد.

بدين جهت در همين جا تاكيد مي گردد كه مبادا تصور گردد كه اين روايت نوعي از اشاعه شبهات است. چرا كه هم كاركرد اسنادي براي

ص: 46

مباحث پسيني دارد. و هم براي پاسخگوئي تفصيلي خواننده را به منابع تفصيلي كه توسط همين واحد و همين مر كز توليد شده است ارجاع مي دهد. و هم اين كه در مواردي كه در متن روايت شبهات علامت گذاري شده است از جهت آشنائي با روش شناسي مواجهه اصول گلي پاسخ در هر يك از شبهات مورد معرفي قرار خواهد گرفت.

منابع توليد شده از سوي واحد هاي گوناگون مركز پژوهشهاي سازمان در قم به شرح زير مي باشد:

- طرح و تحقيق فيلمانه امام حسين ، 2 جلدي، واحد خدمات رسانه اي، 1388 : در اين اثر به صورت مفصل هم علل قيام امام از جهات سياسي و كلامي و اجتماعي بررسي شده و هم فرايند قيام معرفي گرديده است.

- شبهه هاي مطرح شده در شبكه هاي ماهواره اي درباره قيام عاشورا و عزاداري براي امام حسين، مديريت تحليل و رويكردشناسي، اداره كل خدمات رسانه اي، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، نشر محرمانه،مهرماه 1392 : در اين اثر مهمترين شبهات عاشورائي وهابي ها معرفي و به صورت مفصل مورد پاسخگوئي قرار گرفته است.

- نقد و بررسي سريال الحسن و الحسين، مديريت تحليل و رويكردشناسي، اداره كل خدمات رسانه اي، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، نشر محرمانه ، شهريور 1390 : در اين اثر ضمن نقد و بررسي سريال تمامي ادعاهاي وهابيت در مقطع تاريخي از قتل عثمان تا شهادت امام حسين مورد پاسخگوئي قرار گرفته است.

- آيين برنامه سازي محرم،واحد خدمات رسانه اي، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1389: در اين اثر ناظر به تاكيد بر روش بينا رشته

ص: 47

اي در پاسخگوئي به شبهات، پيشنهاد هاي لرنامه سازي بينارشته اي عاشورائي كه كاركرد تبييني و يا پاسخگوئي به شبهات دارد، معرفي شده است.

اين كه با اين پيش در امدي كه از ضرورت ارائه اين قرائت مفصل بيان شد و در كنار معرفي منابع مورد ارجاع در پاسخگئي و توجه دهي مجدد به پاورقي ها در ذيل هر شبهه، به روايت وهابيت از عاشورا توجه فرماييد:

سجودي(1) در اين زمينه چنين روايت ميكند(2): دوستان شيعه! شما درباره ي قتل حسين، راست و دروغ زياد شنيدهايد. اينك ما ميخواهم حقيقت را همانطور كه بود، برايتان بازگو كنيم:

حضرت حسين در سال 4 هجري به دنيا آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله ما به او علاقهي زيادي داشت. در مسند احمد نوشته شده كه حضرت يعلي العامري (رضي الله عنه) از صحابهي پيامبر، روايت كرده كه روزي


1- او كارشناس شبكهي وهابي «كلمه» است كه بهطور همزمان در شبكههاي ماهوارهاي و در پايگاههاي اينترنتي بر عليه شيعه فعال است و در سايت «عقيده» كه آرشيو متون وهابيت است، آثار متعددي از او به فارسي وجود دارد.
2- اين روايت مستند به مجموعه برنامههاي ايشان، در محرم دوسال گذشته و متوني است كه در سايتهاي وهابي گذاشته است و يادآور ميگردد كه اهميت اين گزارش و روايت فشرده و متمركز در اين است كه معمولاً در كتابهايي كه در رد شبهات است، مصاديق و موارد شبهه بهصورت پراكنده و ناقص ذكر ميشود. اين امر براي مخاطب عام شايد مناسب باشد، ولي براي مخاطبين خاص، خصوصا مديران و برنامهسازان رسانه، روشي غلط و ناكارآمد است، زيرا معرفي ناقص شبهه نه در معرفي آسيبها و نه در مقام جواب كارايي نداشته و متخصصين عملا از اطلاعات كافي از زمينههاي پيدايش يك شبهه، متن كامل آن و نتائج آن محروم ميشوند و بهتبع آن برنامههايي كه توليد ميگردد ابتر و ناقص و كماثر خواهد بود. ضمن اينكه امروزه با سهولت دسترسي به شبكههاي ماهوارهاي پايگاهاي اينترنتي، ديگر خودسانسوري كاربردي در مقام نقد شبهات ندارد.

ص: 48

رسولالله صلي الله عليه و آله با من ميآمدند، براي دعوت به ميهماني ؛ در راه حسين را ديدند كه دارد با كودكان بازي ميكند. جلوي مردم، پيامبر صلي الله عليه و آله دست هايش را باز كرد تا حسين را بگيرد و حسين از جلويش فرار ميكرد و به اينسو و آنسو ميدويد، تا بالاخره رسولالله صلي الله عليه و آله او را گرفت و يك دستش را زير چانه و دست ديگرشان را بر سر حسن گذاشت و لبهايش را بوسيد و فرمود: «حسين مني وأنا من حسين، أحبالله من أحب حسينا؛ حسين از من است و من از حسينم، الله دوست بدارد كسي را كه حسين را دوست ميدارد.

جابربن عبدالله روايت ميكند كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «من سَره أن ينظر إلي رجل من أهل الجنه، فلينظر إلي الحسينبن علي.»(1)

پس زمينه ي قيام حسين بر عليه يزيد

ماجرا برميگردد به خلافت رسيدن حضرت علي و مخالفت معاويه با علي و جنگ آندو با يكديگر و حملهي حضرت علي به شام و عدم توفيق او در شكست دادن معاويه بهخاطر كارشكني لشكريانش .(2)


1- يعني هركس كه خوشخال مي شود كه نگاه كند به مردي از بهشتيان پس نگاه كند به حسينبن علي.
2- كلمات و جملات كجشده در متن، بخشهايي از مغالطههاي وهابيت در گزارش تاريخ و يا در انتساب قوانين سياسي و اجتماعي و فرهنگي به اسلام است. دقت در كثرت موارد علامت زده شده در يك نگاه اجمالي، بيانگر گستردگي و تنوع و عمق و بعضا پيچيدگي مغالطات و شبهات وهابيت در مسئله عاشورا است كه به اين مهم در فصل بعد پرداخته خواهد شد. ولي در يك نگاه اجمالي به اين شبهه بايد توجه داشت كه: عدم پيروزي امام علي در صفين ناشي از تركيب مكر عمروبن عاص و زرهاي معاويه و فريب خوردن مسلمانان متحجر غير شيعه اي بودند كه در دوران خلفا تربيت شده بوده و از اسلام فقط ظواهر آن را مي ديند. و به جاي تولي كامل از راهبر معصوم، همانند منافقان زمان پيامبر با روحيه خود تفسير گري و خود تحميل گري بر ولي زمان تربيت شده و دچار تقدم و تاخر بر او مي شدند.

ص: 49

اما پس از آنكه علي رضيالله عنه، مخالفان داخلي (شيعههاي خوارج شد(1)ه) را قتل عام كرد، دوباره تصميم حمله به شام را گرفت تا كار معاويه رضي الله عنه را يكسره كند، كه دست ناپاك ابنملجم ايشان را مهلت نداد و شهيد شد. پس از شهادت ايشان، لشكر علي با حسنبن علي رضي الله عنهما بيعت كردند، اما حسن كه در زمان حيات پدر نيز با جنگ مخالف بو(2)د، حالا كه اختيار در دستش بود با معاويه صلح كرد و شرط گذاشت و توافق كردند كه امير معاويه بعد از خود خلافت را بهشورا بسپارد.

حسين بهشدت با اين صلح مخالف بو(3)د و خواستار ادامهي راه پدر، يعني تداوم جنگ بود، اما مجبور به اطاعت از برادر بزرگترش شد، و بعد از مرگ حضرت حسن(4)، حسين چون با امير معاويه بيعت كرده بود،


1- شيعه خوارج شده از اصطلاجات جعلي وهابيت در همين يكي دوسال اخير است. آنان اين واژه را در برابر واژه «سني دوازده امامي/ سني شيعي مسلك و ...» كه در منابع تاريخي و يا ادبيات سياسي/كلامي وجود دارد جعل كرده اند تا از حالت دفاعي به حالت هجومي روي آورند. البته پيدايش جريان وحشي داعش كه كاملا يادآور خوارج تاريخي هستند به راحتي مي تواند بستر طنز را در هجو اين واژه سازي وهابيت فراهم سازد.
2- اين ادعا ضمن اين كه متناقض با تمامي روايات مورد اتفاق شيعه و سني درباره عصمت امام علي و حسنين مي باشد، با سيره اخلاقي اهلبيت هم مخالف است كه تا امام بزرگتر بود، معصوم بعدي تقدم و يا تاخر و يا اعتراضي به ايشان نداشت. و از سوي ديگر با سيره امام حسن در زمان خلافت امام علي هم مخالف است چرا كه ايشان هم در دعوت كوفيان به جنگ جمل و هم در سخت ترين صحنه هاي جنگ صفين و نهروان در كنار پدر بود. و پس از خلافت هم تصميم جدي ايشان جنگ بود و تنا پس از خيانت ها و ريزش ها تن به صلح داد. پس اين ادعا متوقف بر تحميل پيش فرض هاي پسيني بر وقايع تاريخي و روايات قطعي فريقين است.
3- جالب ترين نقض به اين شبهه، سيره امام حسين به مدت 9 سال است كه تا معاويه زنده بود با وجود نقض مگرر صلحنامه از سوي معاويه ، اصلا امام حاضر به زير پا گذاشتن نعهده برادر نشد. در اينجا مغالطه ديگري هم كه صورت گرفته است، برخي مخالفت ها و يا پرسش هاي ياران امام با صلح را به پاي امام حسين نوشته اند. در حالي كه مخالفت موقت و كوتاه امثال حجر بن عدي و سليمان بن صرد خزاعي ربطي به امام نداشت.
4- واژه مرگ براي اين است كه شهادت امام حسن را به مرگ طبيعي ربط داده و ضمن نفي اصل شهادت، دامن معاويه را از اتهام شهادت ايشان مبرا سازند. اين در حالي است كه در منابع ناريخي علت شهادت امام را به زمينه چيني هاي معاويه براي ولايتعهدي امام نسبت داده اند. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه رك: (مقتل المعصومين (ع): فرهنگ شهادت معصومين، شريفي محمود , صاحبي مسلم , لطيفي محمود , جعفري سيدعليرضا , احمديان محمود , گروهي از فضلاء، نشر معروف، قم)

ص: 50

ساكت بر جاي خود نشست و حلم و روش حكومتداري معاويه نيز، بهانهاي براي شورش به دست كسي نميدا(1)د، تا امير معاويه وفات يافت. ولي قبل از وفات فرزندش را وليعهد كرده بود. بزرگان اسلام با اين انتخاب موافق نبودند اما چارهاي جز بيعت نديدند، تا مبادا خونريزي و فتنهاي بزرگتر رخ دهد(2).

اما پسران علي و زبير رضي الله عنهم، يعني حسينبن علي و عبداللهبن زبير، اصلا زير بار بيعت نرفتند و تصميم به قيام گرفتند. از سوي ديگر يزيد به والي مدينه، وليد بن عتبه، دستور داد كه از هردو بيعت بگيرد و اگر بيعت نكردند آنها را تحت فشار قرار دهد. اما آندو حاضر به بيعت نشدند و راه مكه را در پيش گرفتند.

ماه شعبان بود كه حسين به مكه رسيد و در آنجا به او خبر رسيد كه مردم كوفه نيز بيعت با يزيد را قبول ندارند و خواهان خلافت حسين هستند.


1- اين جمله به ظاهر دلالت بر حسن سيرت معاويه دارد. در حاليكه واقعيت تاريخي اين است كه تركيب خفقان و شيعه كشي با تزوير و تطميع و كيسه هاي زر معاويه بود كه زمينه براي قيام را از بين برده لود. در اين زمينه كافي است به جنايات زياد بن ابيه در كوفه در ان زمان اشاره شود. در اين زمينه رك: طرح و تحقيق فيلمنامه امام حسين (ع)
2- اين ادعا مبتني بر اين پيشفرض وهابيت است كه براي دفع فتنه ، تمامي اصول امر به معروف و نهي از منكر سياسي و شرط عدالت در ساختار حكومتي تعطيل مي گردد. ادعايي كه مخالف صريح عقل و قران روايات نبوي است. و سكوت برخي صحابه و تابعين در آن زمان هم نه مستند به منابع ديني، بلكه مستند به سيره جعلي خلفا بود. سيره اي كه هم امام علي و هم حسنين تاكيد داشتند كه حجيتي ندارد و آنان جز سيرت پيامبر كه مستند حجيت اش قران و عقل است ، سيره ديگري را قبول ندارند . ونتيجه حجيت بي در و پيكر سيره خلفا و صحابه، ايجاد كردن اصل باطل : اجتهاد در برابر نص است.

ص: 51

تصميم حسين براي فرستادن نماينده به عراق

حسين رضي الله عنه، براي پي بردن به حقيقت ماجرا، پسر عموي خود را كه مسلم نام داشت، مأمور كرد كه به كوفه برود و از اوضاع آنجا برايش گزارشي بفرستد، و نامهاي هم توسط او، به بزرگان كوفه فرستاد و در آن نوشت :بهدرستي كه برادرم و پسرعمويم و مردي از اهلبيتم را بهسوي شما فرستادم تا حقيقت امر را ببيند و مرا آگاه كند كه اگر راغب به خلافت من باشيد، سوي شما حركت كنم.

مسلم، پسر برادر ناتني حضرت علي، يعني پسر عقيل بود. مسلم از مكه بهسوي كوفه حركت كرد. در راه كوفه به مدينه رسيد. همراهان او در اين سفر سه نفر بودند. در مدينه دو راهبلد را با خود برداشت كه يكي از اين راهنماها خودش، راه را گم كرد و از تشنگي هلاك شد! مسلم بهخاطر سختي سفر پيش رو، دلش نميخواست به كوفه برود. پس از نيمهي راه به حسين نامه داد كه مرا از اين مأموريت معذور بدار. اما حضرت حسين نپذيرفت و نوشت كه بهسفرت ادامه بده. اينجا باز ثابت ميشود كه امامان شيعه غيب نميدانستند. اگر حسين غيب ميدانست، نيازي نبود كه مسلم را براي كسب خبر به كوفه بفرستد(1) .

باري، مسلم به كوفه رسيد و به خانهي مختار ابيعبيد رفت. همزمان با اين، يزيد والي نرمخوي كوفه را بركنار كرده و مرد زيرك و بيرحمي بهنام عبيداللهبن زياد را به كوفه فرستاده بود .ترس از عبيداللهبن زياد باعث شد كه مسلم هي جاي خود را در كوفه عوض كند تا مبادا دستگير شود. نخست در خانهي يكي از بزرگان كوفه، بهنام هانيبن عروه مخفي شد، اما


1- در اين زمينه هم در فصل دوم اين اثر اصول پاسخ گوئي معرفي شده است. و هم در كتاب شبهات محرم كه در سالگذشته توليد شد به صورت مفصل پاسخ ها ارائه شده است.

ص: 52

وقتي شك عبيدالله را ديد به خانهي يكي از مبلغان شيعه بهنام مسلمبن عوسجه رفت(1) و در پنهان، كار خود را ادامه داد و 12000 نفر با او مخفيانه بيعت كردند. او اين را كه ديد، نامهاي به اين مضمون براي حسين فرستاد:

ديدهبان قوم، به قوم خود دروغ نميگويد، تمام مردم كوفه با تو هستند،(2) همينكه نامهي مرا ديدي، فوراً حركت كن. حسين نامه را كه ديد، تصميم به حركت گرفت. اما او تنها نميرفت و همراه خويش، همهي قبيلهي خود، از زن و مرد و كودك را به كوفه ميبرد. پس خبر پنهان نماند و همه دانستند كه حسين ميرود به كوفه، تا به كمك كوفيان بر عليه يزيد بجنگد.

مخالفت اصحاب و تابعين و فاميل حسين با حركت او بهسوي كوفه

حسين از كسي نظر نخواست اما ناصحان آمدند و ايشان را نصيحت كردند؛ ازجمله برادرش، محمد حنيفه به او گفت: چنين نكن و خودت نرو، بلكه نمايندگانت را به شهرها بفرست. اگر مردم با تو بيعت كردند كه خوب، اگر نكردند در دين تو نقصاني و كمي واقع نميشود. اما حسين نپذيرفت.

حسين ميدانست كه ابنعباس با قيام او مخالف است، پس سعي كرد تا كارش را از او مخفي كند تا زياد با نصايح آزارش ندهد(3)، پس وقتي


1- اين ادعا يا اشتباه لفظي است. و يا ناشي از تلاش وهابيت براي جعل تاريخ حكايت دارد. چرا كه ابن عوسجه از ياران نزديك مسلم بن عقيل بود ولي مسلم هيچگاه به خانه او نرفت.
2- در اين زمينه بايد توجه داشت كه نامه مسلم بياني كلي و گزارشي از بيعت گران است نه توصيفي از تمامي كوفيان. چرا كه هم امام و حضرت مسلم و هم تمامي ناظران تاريخ؛ مي ديدند كه كوفه شهر هزار قيبله و هزار فرقه است. پس امكان اجماع انان بر يك امر آن هم بر مبناي اعتقادي وجود ندارد. پس وهابيت در اينجا با تحريف در متن قصد اثبات خطا براي اهبيت دارد.
3- نكنه جالب در تفاوت سيره امام و سيره دشمنانش اين كه اصولا امام در تمامي فرايند قيامش امري پنهاني نداشت. و در هر مرحله از قيام، پيش از انجام آن را با يك سخنراني عموي به اطلاع دوست و دشمن مي رساند. همانند صخنراني خروج از مكه و يا سخنراني موقع شنيدن خبر شهادت حضرت مسلم و يا سخنراني مواجهه با لشكر حرّ و يا ... و تنا رفتار شبه مخفيانه امام، خروج ناگهاني و شبانه ايشان از مدينه به مكه بود. كه اين حركت براي امويان مخفي و ناگهاني بود نه براي ابن عباس

ص: 53

كه ابن عباس شتابان پيش او آمد و گفت: اي پسر عمو! شنيدم ميخواهي بروي كوفه؟ اي پسر عمو اگر آنها امير شهر را كشته باشند و شهر را گرفته باشند پس كارت درست است، اما اگر امير منتخب يزيد در كوفه زنده و مسلط بر شهر كوفه باشد، پس آنها ترا براي قتل و فتنه دعوت كردهاند و دروغ ميگويند. نرو. حسين گفت: باشد. استخاره ميكنم.(1)

اما ابنعباس دريافت كه ميخواهد برود. فردايش باز آمد و گفت: اي پسر عمو! نميتوانم صابر باشم. اگر رفتني هستي برو يمن. آنجا شيعههاي پدرت هنوز هستند و دست يزيد بهتو نميرسد. اي پسر عمو! مردم عراق اهل خيانت و پيمانشكني هستند، ميترسم تورا بكشند. اما چون حسين را مصمم به رفتن ديد، گفت:

پس كودكان و زنان را نبر. ميترسم تورا و آنها را بكشند، همانطور كه عثمان و زن و بچهاش را كشتند.

حتي كه ابنعباس گفت: قسم به خدايي كه غير از او الهي نيست، اگر ميتوانستم موي سرت را ميكشيدم و نميگذاشتم بروي .... اما حسين مصمم بود كه برود.


1- امام از آغاز قيامش تصميم جدي خود را براي قيام ابراز داشته بود. از سوي ديگر هم انبوه روايات نبوي در نزد صحابه موجود بود. پس در اين زمينه نه امام ترديدي داشت كه انتساب جعلي استخاره كردن را به ايشان داد و نه تلاش صحابه در برابر امام از روي جهل بود. تلاش انان از سر تكليف گريزي و يا جلوگيري از شهاد ت امام بود. با وجودي كه مي دانستند گريزي از اين امر نيست. پس آنان در اين تلاش هايشان نه حجت شرعي داشتند و نه مطابق پيش بيني هاي نبوي عمل نكردند. ولي وهابيت قصد دارد آنان را بر حق و امام را بر خطا معرفي نمايد.

ص: 54

مخاطب گرامي! همانطور كه ديديد هر دوي اينها، يعني هم محمدحنيفه برادر حسين، و هم ابنعباس پسر عموي حسين، با فكر او مخالف نبودند. آنها هم قبول داشتند كار حسين در مخالفت با يزيد درست است، اما با روش او مخالف بودند. محمد حنيفه گفت: نرو نمايندگان بفرست و ابنعباس گفت: به يمن برو، آنجا جايي مناسبتر است. آينده نشان داد كه نظر آنها ظاهرا درستتر بود .اما شيعه، چون امامان را عقل كل ميداند، هرگز قبول نميكند كه حركت حسين به كوفه، از لحاظ نظامي يك حركت مناسب نبود(1) .

حضرت ابنعمر نيز وقتي شنيد، حسين و ابنزبير قصد قيام دارند، هر دو را نصحيت كرد كه چنين نكنند و وقتي از قصد حسين براي رفتن به عراق باخبر شد، خود را به او رساند و گفت كجا ميروي؟ گفت عراق، اينها اوراق بيعت مردم كوفه است.

حضرت ابنعمر گفت: اي حسين! الله پيامبرش را بين دنيا و آخرت مخير كرد كه يكي را انتخاب كند و ايشان آخرت را برگزيد و شما از خون و گوشت رسول الله هستيد. اين دنيا بهشما نميرسد، برگرد!(2) و


1- وهابيت با تاكيد بر معصوم نبودن امام قصد اثبات بر خطا بودن امام را داد. و مدركش هم در اين مدعا تمركز بر شكست ظاهري امام است. آنان در اين مسير با بي اهعتنايي به نگرش فلسفه تاريخي و فرايند مكتب سازي بر بستر عاشورا، تلاش دارند عاشورا منحصر به واقعه تاريخي و ناشي از يك تصميم خطا معرفي نمايند. اين در حالي است كه تمامي روايات نبوي كه مقام عصمت و طهارت حسنين (ع) را آثبات مي كند نقيض مدعاي وهابيت است. و همانگونه كه سيرت نبوي بازتاب تاريخي و تاريخ سازي داشته و حجت در تمامي زمانها و مكانها مي باشد، سير علوي و حسني و حسيني و .. هم چنين است.
2- در منابع اموي كه به ارث به وهابيت رسيده از يك سو تلاش مي شود اهلبيت غير معصوم نشان داده شود. و از سوي ديگر آنان را محروم از تمامي حقوق سياسي و اجتماعي و دنيوي به تصوير كشد. بدين معنا كه اهلبيت فقط انسان هاي با ريشه پاكي هستند كه بايد به عبادت و دينداري فردي پرداخته و از عرصه سياست و اجتماعي فاصله گيرند. اين سخن ضمن عدم استناد به منابع ديني پر از تناقض است. و حداقل نقيض آن انتخاب امام علي توسط صحابه تابعين به خلافت است و ...

ص: 55

حضرت حسين قبول نكرد و ابنعمر او را در آغوش گرفت و گفت: با تو خداحافظي ميكنم، مثل خداحافظي كردن با يك مقتول. و بعد از واقعهي كربلا، ابنعمر گفت حسين را نصحيت كردم. لازم نبود بعد از آن كارهايي كه اهل عراق با پدر و برادرش كرده بودند، به آنجا ميرفت.

حتي ابنزبير كه خودش مخالف سرسخت يزيد بود و بيعت نميكرد و قصد قيام داشت، باز با رفتن حسين به عراق مخالف بود و به او گفت: كجا ميروي؟ بهجايي كه پدرت را كشتند و برادرت زخمي كردند؟! و حسين نصحيت او را هم قبول نكرد.

جعفر طيار برادر حضرت علي را حتما ميشناسيد. او پسري بهنام عبدالله داشت. همين كه عبدالله از تصميم حسين براي رفتن به كوفه آگاه شد، پسرانش محمد و عون را با نامهاي پيش حسين فرستاد كه برگرد مدينه و دست از اين كار بردار. وقتي انكار حسين را ديد، عبداللهبن جعفر با خود فكر كرد شايد حسين از والي مدينه ميترسد! پس پيش او رفت و از او خواست كه به حسين سخت نگيرد، و به او امان بدهد. عمرو بن سعيدبن عاص والي مدينه به عبدالله گفت: هرچي ميخواهي بنويس من امضا ميكنم .حضرت ابوواقد اليثي ميگويد: خبر از نيت قيام حسين عليه يزيد و به عراق رفتنش كه بهمن رسيد، شوكه شدم و به او گفتم: نكن كه هلاك ميشوي. گفت من حتما چنين ميكنم. ابوبكر بن عبدالرحمن حارث ميگويد: به حسين گفتم ميداني كه دوستت دارم. ولي نميدانم كه نصحيت من پيش تو چهقدر ارزش دارد؟ حسين گفت: اي ابوبكر! تو از كساني هستي كه نه خيانت ميكني، نه كسي به تو

ص: 56

بدگمان است. ابوبكربن عبدالرحمن گفت: ديدي كه اهل عراق با پدر و برادرت چه كردند! آنها بندگان دنيا و و نوكران درهم و دينار هستند. همان كس كه بهتو وعدهي كمك داده، با تو خواهد جنگيد! از تو ميخواهم به خودت رحم كني. حسين گفت: اي پسر عمو ميروم و هرچه الله اراده كرده، خواهد شد. فرزدق شاعر معروف ميگويد: حسين را در مكه ديدم. گفت: از مدينه چه خبر؟ گفتم: تو محبوبترين شخص در پيش مردماني، و تقدير در آسمان است و شمشير با بني اميه است! و گفتم: اونها تورا ذليل خواهند كرد. نرو. اما حسين حرفم را نپذيرفت. عبداللهبن مطيع به حسين گفت : اي حسين! پدر مادرم به فدايت، ما را از وجود خودت محروم نكن و به عراق نرو. اگر اينها تو را بكشند ما را نيز به بردگي خواهند گرفت.

آيا از ديدگاه شريعت، قيام حسين درست بود؟(1) قبول داريم كه بزرگان اسلام با يزيد بيعت كردند، اما اين هم مثل روز روشن است كه آنها هرگز يزيد را بهترين فرد امت نميدانستند. ولي ديدند كه خونريزي بيفايده است. بنابراين از سر ناچاري بيعت كردند. كتمان نميكنيم كه بعضي از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وسلم) و ديگران، اصلا حركت حسين رضيالله عنه را جايز و شرعي نميدانستند(2). مثلا صحابي رسول


1- در اين زمينه كافي است ضمن دسته بندي آيات قرآني در مباحث سياسي و يا در موضوع امر به معروف و نهي از منكر ، به تمامي روايات نبوي درباره قيام حسيني كه در منابع فريقين است توجه شود تا معبوم شود ديدگاه شريعت هم به صورت كلي و هم به صورت جزئي درباره قيام امام چيست و وهابيت در اين زمينه چه فريب كاري هاي فراواني انجام مي دهد تا مسلمانان را به ظلم پذيري و تحميق و انحطاط سياسي اجتماعي بكشانند.
2- اگر چه برخي از صحابه از امام در خواست هايي مبني بر تاخير انداختن قيام داشتند، ولي ديدگاه آنها نه حجيت شرعي داشت و نه بر اساس مصلحت بود بلكه ديدگاه تكليف گريزانه بود. در اين زمينه يكي از راهبردهامعرفي دسته بندي صحابه اموي و علوي و خنثي بر اسا گزاره هاي مستند تاريخي مي باشد تا معلوم گردد كه دليل نصيحت گري از سوي برخي از صحابه چه بود. و چرا همانها اغلب در سال بعد در قيام حره مردم كوفه بر عليه يزيد شركت كردند.

ص: 57

الله (صلي الله عليه وسلم)، ابوسعيد الخدري رضيالله عنه كه به حضرت حسين گفت: «از الله بترس و در خانه بشين و امام را اطاعت كن»(1) و جابربن عبدالله رضيالله عنه نيز به او گفت: «از الله بترس و باعث خون و خونريزي نشو».

وهابيت از لحاظ شرعي، به حسين ايرادي نميگيرند، زيرا حسين اصلا با يزيد بيعت نكرده بود و انتخاب يزيد (تبديل خلافت به پادشاهي) خود يك بدعت بود و تغيير بدعت، در صورت داشتن قدرت، لازم است.(2) حسين به دلايل آشكار، از يزيد به خلافت سزاوارتر بود: اول اينكه ممدوح رسولالله صلي الله عليه وسلم بود. دوم: بهشتي بود. سوم اينكه نسبتبه يزيد، محبوبيت بيشتري داشت. چهارم: او عالمتر از يزيد بود. اما همانطور كه فرزدق شاعر گفت: شمشير و پول و سلطه، پيش بنياميه بود. پس چرا حسين با وجوديكه قدرت نداشت، قيام كرد؟(3)جواب اشكال اين است كه حسين تصور ميكرد قدرت دارد. او


1- ضمن اين كه در اصل صحت اين ادعا آنهام از ابا سعيد خدري كه ضد اموي است بايد تحقيق شود، بايد دانست كه در اين ادعا قصد اثبات مقام امامت و خلافت شرعي براي يزيد مي باشد. امري كه بسياري از علماي اهلسنت آن را قبول ندارند.
2- اين ادعا بحثي فقهي است كه بايد دامنه اش در فقه مورد بررسي قرار گيرد. و اگر اين بحث مطلقا پذيرفته شود تمامي مباني جهاد و جنگ با مسلمانان خطاكار زير سوال مي رود. ضمن اين كه نقض ديگر آن رفتار بسياري از وهابيت است كه وقتي به ادعاي خود با بدعتها در جهان اسلام روبرو مي شوند و قدرت بر تغيير ندارند دست به ترور و مسلمان كشي مي زنند. در حالي كه امام نه تنها تروري مرتكب نشد بلكه تنها فرياد اعتراضي بر داشت كه اگر انجام نمي شد اصل دين در خطر بود .يعني وقتي اصل دين در خطر باشد از جهت فقهي موضوعش شهادت طلبي و قيام در برابر ظالمين است..
3- تلاش امام به حركت در آوردن جامعه بود. در اينجا به جاي محكوميت امام بايد علل انحراف و سكوت و ظلم پذيري جامعه اسلامي اي كه تربيت شده خلفا بود بررسي شود نه اين كه امام متهم شود.

ص: 58

براي مطمئن شدن، پسر عمويش را فرستاد كه با چشم خود ببيند كه آيا مردم او را ميخواهند يا نه. پس او حسب توان تحقيق كرد، ولي چون غيب نميدانست، اصلا تصور نميكرد كه كل داستان يك تله و دام باشد.

شاهد بر اين مدعا كه حسين نميخواست با لشكر كم در مقابل لشكر بزرگ بجنگد، اين است كه وقتي محاصره شد، از آنها خواست راه را برايش باز كنند تا خودش پيش يزيد برود يا به مدينه برگردد،(1) ولي توطئهگران، خوابهاي ديگري براي او ديده بودند. حسين وقتي قيام كرد كه تصور ميكرد، لشكر بزرگي دارد. حسين فكر ميكرد كوفه را بگيرم خود بهخود، مكه و مدينه و يمن نيز سقوط ميكنند.

اگر شخصي بگويد حسين در مقابل اين حديث كه «هركس بميرد و بيعت امامي بر گردنش نباشد، پس بر جاهليت مرده» چه جوابي دارد؟ ميگويم جواب بسيار آسان است! اولا: خود حسين، امام بود و مردم با او بيعت كرده بودند.(2) دوما: بيعت يزيد، حداقل براي حسين الزامي نبود. زيرا او اصلا بيعت نكرده بود تا از بيعت يزيد خارج شود. سوما: حديث صحيح داريم كه پيامبر (صلي الله عليه وسلم) با نام و نشان، حسين را سرور جوانان در بهشت ميداند. پس چگونه ممكن است كه كسي بر جاهليت بميردو در همان حال در بهشت، سرور و آقا باشد؟(3) پس


1- 24به اين اتهام در فصل بعد پرداخته شده است. و معلوم شده كه اين جمله را امويان به امام نسبت داده اند تا نشان دهند بين امام و يزيد مشكلي نبوده است. در حاليكه انبوه سخنراني هاي امام در طول قيام بر خلاف اين اتها كذب است.
2- تناقضي جالب در اينجا وجود دارد: مگر در يك زمان مي توان با دو نفر بيعت كرد. و در ضورت تحقق چنين امري معيار تشخيص حق و باطل چيست؟ و يا اصولا هردو بر حق هستند؟ و يا ...
3- اين سخن نمونه از تناقض هاي وهابيت در مقام جمع بين روايات گوناكون نبوي است. و همين نبود هندسه جامع و تلاش براي جمع بين اهلبيت غير معصوم و امويان برحق يكي از زمينه هاي طنز وهابيت است كه مي تواند مورد برنامه سازي قرار گيرد.

ص: 59

ناممكن است بتوانيم اين حديث (مردن بر جاهليت را) بر كار حسين تطبيق دهيم. البته هيچ عالمي از ما نيز چنين تأويلي نكرده و در كتب ما چنين چيزي نيست. (1) فقط جسته و گريخته از نادانان چيزهاي شنيدهام. و حرف نادان چه ارزشي دارد؟

كوشش يزيد براي نيامدن حسين رضيالله عنه به كوفه

شايد هيچ شيعهاي نداند كه خود يزيد نيز سعي كرد تا حسين را از رفتن به كوفه بازدارد. پس نامهاي به ابنعباس نوشت كه در آن وقت، بزرگ بنيهاشم و داناترينشان بود. و با لطف و نرمي، از او خواست مانع از كارهاي حسين شود و اجازه ندهد به كوفه برود. به ابنعباس نوشت كه تو اهل كوفه را ميشناسي(2). در نامه شعري طولاني هم به عربي نوشت كه بين ما و شما خويشاونديست و از اين حرفها. ابنعباس در جواب نوشت: «من سعي خود را ميكنم تا حسين را از كارش منصرف كنم.» از نامهي يزيد در مييابيم كه او در توطئهي بهدام انداختن حسين در كوفه نقشي نداشته(3) و فراموش نكنيم كه مكه هم تحت سلطه يزيد بود. البته


1- نكته جالب در اين زمينه اين كه وهابيت با فرار از بحث شرايط امام و خليفه ، معتقد به امامت شرعي هر فاسق و فاجري است. و در نتيجه در تحليل قيام امام در پارادوكس مي افتد. و يا امروزه در جرياني مثل سوريه از توجيه مخالفت با حكومت مركزي سوريه و يا تعدد حكومت ها در جهان عرب و تعدد خليف ها در مي ماند. پس در اين ادعا به راحتي مي تواند تناقضات كلامي و تاريخي و ميداني وهابيت را به نمايش گذاشت.
2- مغالطه اي كه هدفش نمايش جامعه كوفه مستقل از جريان خلافت است. و گوئيا كوفيان مردماني خود سر بودند كه حتي تحت فرمان يزيد هم نبودند و ....؛ در اين زمينه رك به فصل سه و شبهه كوفيان امام كش تا معلوم شود كه كوفه شهري شيعي بوده و يا شهري بر آمده از طراحي اجتماعي خلفا مي باشد.
3- در اين زمينه رك به كتاب طرح و تحقيق فيلمنامه امام حسين ، فصل هاي معاويه شناسي و يزيد شناسي تا تفاوت شخصيت تاريخي يزيد و شخصيت او در قرائت وهابي معلوم گردد.

ص: 60

درست است كه قداست مكه، مانع از حمله به حسين بود، اما باز بايد قبول كنيم كه يزيد دلش نميخواست عليه حسين شدت عمل بهخرج دهد. شايد كه يزيد ميدانسته در جنگ با حسين، در هرحال، خودش هم بازنده ميشود.

سوء استفادهي شيعه از قتل حسين

شهادت حسين يك سانحهي عظيم در تاريخ اسلام است. اما از اين بدتر هم اتفاق افتاد. بدتر، همانا سوء استفادهي شيعهها از اين مصيبت براي پيشبرد اهداف خودشان است. شيعه براي رسيدن به اين هدف، در نقل حادثه، غلوهاي زيادي كرده است. مثلا ميگويد زنان و كودكان حسين اسير گشتند و به آنها بياحترامي شد. اين ادعا سراپا دروغ است. نه عمربن سعد به آنها بياحترامي كرد، نه ابنزياد به آنها توهين نمود.(1)

يزيد هم به بهترين صورت از آنها استقبال كرد. وقتي دختر حسين گفت: اي يزيد! آيا آل محمد را به كنيزي ميگيري؟ يزيد جواب داد: نه! كه آزادگاني گرانقدر هستند. به پيش دختران عمويت برو و ببين حال آنها چون حال توست. منظور يزيد از دختران عمو، زنان خاندان ابوسفيان بود. زيرا فراموش نكنيم كه بنياميه و بنيهاشم هر دو از قبيلهي قريش، و با هم فاميل هستند. فاطمه دختر حسين ميگويد: داخل خانه شدم و يك زن از زنان آلسفيان را نديدم. مگر آنكه گريه ميكردند و اشك ميريختند. اما شيعه كارش دميدن در فتنه است و دروغهايي مي گويد كه بعضي از اين دروغهاي زننده هم توهين به اهلبيت است.


1- پارادوكس جالب وهابيت اين است كه در عاشورا هيچ توهين و جسارت و جنايتي نبوده است؟ پس آيا قتلي هم نبوده است؟ آيا شهداي كربلا را با احترام سر بريده اند؟ و يا اين كه چرا در جائي ديگر جنايت گري ها را تنها به كوفيان نسبت داده ايد.

ص: 61

اما چرا يزيد دستور داد تا اهلبيت حسين و اهل خانه يارانش به شام بيايند؟ براي اين كه مبادا در برگشت به آنها بياحترامي شود(1). بهدستور يزيد آنها با احترام به شام برده شدند و يزيد پيكي براي بزرگان بنيهاشم فرستاد و دستور داد تا ريش سفيدان و پيران آنها بيايند، و در برگشت همراه اهلبيت باشند و بهترين سواري را برايشان فراهم كرد و پول فراوان، براي راحتي خرج و مخارج سفر به آنها داد، و براي محكمكاري، سي نفر از سواران بنياميه را همراه كاروان كرد. و گفت: شما فقط همراه هستيد، در كار آنها دخالت نميكنيد. هرجا استراحت كنند، يا هر وقت حركت كنند، شما حق حرف زدن نداريد. فقط همراه باشيد تا به مدينه برسند .اهلبيت حسين را، كسي از خانههايشان اسير نكرده بود. حسين خودش آنها را همراه خود آورد. اگر در صحرا رها ميشدند خوف هلاكت آنها مي رفت. چون مردي همرايشان باقي نمانده بود.(2)

بنابراين هدايت آنها به كوفه، و بعد به شام از سر ناچاري بود. وقتي مرد كسي را ميكشي بايد زنش را تحت حمايت بگيري تا به جاي امن خود برگردد. حالا يزيد اين كار را براي الله كرد، يا نيتش بستن زبان مردم بود، اين مهم نيست.

مهم اين است كه با اهلبيت حسين، خوشرفتاري شد. حتي ابنزياد


1- مگر در ان زمان بين جنگچيان و مردم تفاوتي بود. مگرهمگي مردم جامعه اموي نبودند، حالا چطور شده كه سربازان اموي از مردم نسبت به اهلبيت دلسوزتر شده اند؟
2- مغالطه فراافكني جنايت ها به سوي امام، يعني امام چون انها را به كربلا آورد پس خودش مقصر است؟؟؟!!! در زمينه علت همراهي اهلبيت با امام، رجوع كنيد به كتاب آئين برنامه سازي محرم، تا معلوم شود اهداف امام از آوردن اهلبيت چه بوده و چگونه ايت راهبرد موجب خشم وهابيت قرار گرفته است چرا كه آنان تحمل رسوابيني امويان را ندارند

ص: 62

سختگير همين كه زنان را در كوفه ديد، دستور داد تا به ايشان خانهي جدا بدهند و غذا برايشان ميفرستاد.

پس آنچه كه روحانيون شيعه سر منبرها با صداي سوزناك ميگويند، فقط براي تحريك احساسات مردم است و حرفهايشان حقيقت ندارد. فراموش نكنيم كه يزيد هرگز از مرگ حسين اظهار خوشحالي ننمود، بلكه گريست و ابنزياد را لعنت كرد. پس به مصلحت او نبود كه مردم را بيشتر عصباني كند.

ما نميگوييم يزيد از قتل حسين مبراست، بلكه او مسبب اول و اصلي است. در زمان خلافت او اين كار شد. ما او را گناه كار اول ميدانيم، اما ميگوييم كه حتي براي ظاهرسازي هم كه شده، بايد با كشتن حسين، خود را مخالف نشان ميداد و با اهلبيتش خوشرفتاري مينمود. ما ميگوييم شيعه بيجهت دارد موضوع را بهطرف ديگر برميگرداند و دروغهاي شاخدار ميگويد.(1)

حركت حسين بسوي كوفه

هشتم ذيحجه در حاليكه حاجيان ميرفتند به مني، حسين بهسوي كوفه حركت كرد و اين نشان از اين دارد كه او عجله داشت. والا ميتوانست اين كار 5 روز بعد، يعني پس از مراسم حج انجام دهد، والي مكه او را از سفر منع كرد. حسين گفت: «لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ (يونس، 41) عمل من براي من، و عمل شما براي شماست! شما از آنچه من انجام مي دهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شما انجام مي دهيد بيزارم.» گفتن اين آيه در جواب والي،


1- در اين زمينه رك به فصل بعد، شبهه فرهنگي

ص: 63

نشان از خشم و ايضا ارادهي حسين دارد. همچنين نشاندهندهي اين است كه در مكه و مدينه بنياميه چندان قوي نبودند و حسين و ديگران آزادي عمل بيشتري داشتند.(1) خبر حركت حسين، از هيچكس پنهان نماند و ابنزياد، تدابير امنيتي زيادي را بهكار بست. خيليها را گرفت و بست، و به خيليهاي ديگر پول داد تا با يزيد همراه شوند و راه خروج كوفه و بصره را نيز بست، تا حسين از اوضاع كوفه باخبر نگردد.

در يك ايستگاه معروف بين مكه و كوفه، يعني در منطقهي (شراف) خبر قتل مسلم و هاني و عبداللهبن بقطر و خيانت اهل كوفه به حسين رسيد. خبر بسيار تكاندهنده و دردناك بود. حسين كه خيانت شيعه را در كوفه ديد(2) به يارانش گفت: هركس ميخواهد، ميتواند برگردد. خيلي ها برگشتند و ناصحان گفتند: اي حسين! تو هم برگرد. ولي برادران مسلمبن عقيل گفتند: والله بر نميگرديم(3) تا انتقام خون برادر خود را نگيريم، و يا كه شهيد شويم. مردم از دور حسين پراكنده شدند و فقط كساني با او ماندند كه در مكه با ايشان همراه شده بودند.

حسين به حركت خود به جلو ادامه داد كه ناگهان يكي از سربازانش فرياد زد نخلي ميبينم .آن نخل نبود، حربن يزيد با لشكريانش بود. حر با هزار سوار آمد و به حسين گفت: مأمورم ببرمت كوفه. حسين گفت: نه! بلكه برميگردم به مكه. حر گفت: اين ممكن نيست. حسين صندوق بيعت نامهها را به حر نشان داد. حر گفت: من خبر ندارم بايد با من بيايي


1- در اين زمينه رك به كتاب طرح و تحقيق فيلمانه امام حسين، فصل هاي جامعه شناسي مكه و مدينه؛ تا معلوم بگردد پس از رحلت پيامبر اهلبيت او در حجاز چه جايگاهي داشتند.
2- رك : همان ؛ فصل كوفه شناسي و همين اثر فصل بعد، شبهه كوفيان ...
3- در اين شبهه اتهام امام منفعل و اٍر پذيري او از شرائط مطرح شده است. در اين زمينه رك به كتاب آئين برنامه سازي محرم . و تمامي روايات نبوي كه از قبل مسير قيام را براي امام معرفي كرده و اين روايات در منابع فريقين است.

ص: 64

كوفه. حسين گفت: نميآيم! حر نصحيتش كرد كه جنگ كني ميميري، از خدا بترس. چون عزم حضرت حسين را ديد گفت: پس نه بيا كوفه، نه برگرد به مدينه، تا من از ابنزياد كسب تكليف كنم .حسين قبول كرد و راه خود را بهطرف كربلا كج كرد.

جالب است كه بدانيم، اوقات نماز، اين دو گروه يكجا جماعت ميخواندند و پيشنماز هم حضرت حسين بود. اين نشان ميدهد كه جنگ آنها مذهبي نبوده و ناممكن است(1)، چون حسين با دست باز نماز ميخوانده و پشت سرش يزيديان با دست بسته، اين مذهب فقهاي شيعه، قرنها بعد به ميان آمد.

در كربلا، لشكر عمربن سعد و شمربن ديالجوشن و حصينبن تميم با حسين روبهرو شدند. فقط سعد 4000 سرباز داشت كه قرار بود برود ري، امارت آنجا را بگيرد و با ديلميان بجنگد، اما ابنزياد از او خواست كه نخست كار حسين را يكسره كند. چون عمربن سعد قبول نكرد ابنزياد گفت: سه كار باهات ميكنم: از امارت ري عزلت ميكنم و ميكشمت و خانهات را به آتش ميكشم! و عمربن سعد با اكراه قبول كرد كه به جنگ حسين برود.

مذاكره ي عمربن سعد و حضرت حسين

حسين به دو صندوق بزرگ اشاره كرد و گفت: من بهدعوت اهل


1- مغالطه وهابيت براي معرفي تمامي جنگ هاي امام علي و امام حسن و امام حسين به عنوان يك سوء تفاهم، در حاليكه مطالعه سخنان دو جبهه حق و باطل در تمامي اين رويدادها حاكي از جنگ ديني به معني درگيري حق و باطل است. در اين جا نكته ديگر اين كه مرام و معرفت حر بن يزيد رياحي در حضور در نمازهاي امام را نبايد به پاي امويان نوشت. اين هم مغالطه ديگري است كه ...

ص: 65

كوفه آمدم حالا كه نميخواهند برميگردم مدينه . عمربن سعد براي ابنزياد، اين سخن حسين را نوشت. ابنزياد كه نامهي سعد را ديد شعري خواند كه معنايش اين بود: حالا كه بگير من افتادي، داد و فرياد بيفايده است و راه نجاتي نداري! و در جواب نامهي سعد نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم. نامهي تو به من رسيد. فهميدم چي نوشتي. به حسين بگو با يزيد بيعت كند. بعد از اين بيعت، ما دربارهي او تصميم ميگيريم. والسلام.

عمر فهميد كه ابنزياد صلح نميخواهد و حسين قبول نكرد. اما چون ديد اوضاع خطرناك است، به ابنسعد پيشنهاد ديگري كرد. به عمربن سعد گفت: بگذاريد پيش يزيد بروم يا بروم در مرزي از مرزها براي جهاد.

اين پيشنهاد حسين رضي الله عنه، چند نكته را برايمان روشن ميكند و آن اينكه حسين حالا حس كرد كه شايد كشته شود، اما ميدانست كه يزيد او را نخواهد كشت. براي همين ميخواست پيش او برود. عمربن سعد براي ابنزياد نوشت كه مشكل دارد حل ميشود، حسين ميخواهد برود پيش يزيد، بايد كه موافقت كني و ابنزياد موافقت كرد. اما شمر كه در مجلس ابنزياد نشسته بود گفت: اين درست نيست! بايد حسين تسليم تو شود و تو او را بفرستي پيش يزيد. ابنزياد به عمربن سعد همين را نوشت كه حسين بايد تسليم شود .حسين گفت: نه. والله، مي جنگم و تسليم نميشوم.

جنگ و شهادت حسين

صبح روز جمعه 10 محرم سال 61 دو لشكر عزم جنگ كردند. نفرات حسين خيلي كم بودند، زنان را پشت سر گذاشت و در پشت سر، آتش

ص: 66

روشن كردند تا از عقب مورد حمله قرار نگيرند و جنگ شروع شد. حسين به يارانش گفت: ميتوانيد برويد. اما يكي هم نرفت و با سلحشوري جنگيدند تا همه مردند. حسين در آغاز، در جنگ شركت نكرد. اما آخر كار، شمشير بهدست گرفت و با حرارت جنگيد. از لشكريان سعد كسي جرأت نكرد كه او را بكشد و همه خود را از او دور ميكردند. اينجا شمر ترسيد اوضاع منقلب شود پس داد زد معطل چيستيد؟ بكشيدش. زرعهبن شريك تميمي ضربهاي به حسين زد. ضربهي دوم را سنانبن انس زد كه به سر حسين اصابت نمود و گفته ميشود كه عمرو بن بطار او را شهيد كرد و گفته ميشود كه سرش را شمر از بدن جدا كرد و براي ابنزياد فرستاد. از ياران حسين 72 نفر شهيد شدند و از سربازان عمر سعد 82 نفر به هلاكت رسيدند. بعد از شهادت حسين، عمربن سعد اجازه نداد كسي وارد خيمهي زنان حسين شود و زنها و بچهها را به پيش ابنزياد فرستاد.

سخنان شيعهها در سر منابر، در خصوص حملهي سربازان به زنان، ياوهگويي است و فقط براي تحريك بيشتر احساسات مردم اين دروغها را ميگويند. در اين جنگ، فقط حسين شهيد نشد. بلكه 18 نفر از اهل بيت رسولالله صلي الله عليه وسلم شهيد شدند. از پسران عقيل 4 نفر، و از اولاد علي 6 نفر يعني حسين و 5 برادرش. شيعهها فقط عباس علمدار را ميشناسند. اما حسين برادري به نام ابوبكر و برادري به نام عثمان و برادري به نام محمد هم داشت. حالا شيعه نام ابوبكر و عثمان را ذكر نميكند، با نام محمد چه دشمني دارد كه فقط از بين برادران حسين كه در كربلا شهيد شدهاند فقط از عباس نام ميبرد؟ از اولاد حسين دو نفر، و از اولاد حسن، سه نفر شهيد شدند كه باز نام يكي از

ص: 67

آنها ابوبكر بود و از نوههاي جعفربن ابيطالب، دو نفر، جان به جان آفرين تسليم كردند.

***

آسيبشناسي اين روايت

دقت در اين گزارش تاريخي نشان ميدهد كه در قرائت وهابيت از تاريخ، تلاش ميشود تا فرايندي تركيبي از مباني كلامي و تاريخي بر واقعيات تاريخي تحميل گردد، تا مبتنيبر نوع قرائت خاص، ضمن نشان دادن جانبداري حداقلي نسبت به شهادت امام، اين رويداد را از هرگونه حاملهاي فرهنگي تهي سازد.

براي تحقق اين هدف در اين روايت، ابتدا تلاش ميشود كه در روايت تاريخي، يكسويه نگري حادثه، آن هم از زاويهي امام و يارانش به مخاطب ارائه شود تا اين روايت به كمرنگسازي نقشهاي جبههي باطل منجر شود. سپس در مقام تحليل رويداد و از منظر مباني بينشي سعي ميشود تا تصويري سكولار از امام و قرائتي زميني از عاشورا ارائه گردد. در واقع، در اين روايت اصولا چيزي به نام درگيري حق و باطل معنا ندارد.(1)


1- البته اهلسنت در جنگهاي امام علي عليه السلام با دشمنانش، بهصراحت معتقد به مراتب مختلف حقانيت بين دوطرف هستند. مثلا در جنگ صفين، هم علي و هم معاويه اجتهاد كردند. منتها امام در اجتهادش بر حق، و معاويه در اجتهادش صرفا بر خطا بوده است؛ نه اينكه او بر باطل باشد. چرا كه آنها هر دو مسلمان و از صحابه هستند. ولي در مورد داستان عاشورا، اين دفاع از يزيد، نزد علماي اهلسنت دچار سرگرداني در نگرش است. عدهاي او را تكفير و لعن ميكنند، عدهاي ساكت بوده و عدهاي او را مانند معاويه، مجتهد مخطئ ميدانند. ولي وهابيت همگي از يزيد دفاع كرده و او را مسلمان و غيرقابل لعن و داراي اجتهاد خطا در اين ماجرا ميدانند. ضمن اينكه امروزه زمزمه اشتباهات امام حسين در قيامش بهتدريج ورد زبان وهابيت شده است. در ديدگاه آنها امام هم بر خليفهي وقت خروج كرده و هم يك جنگ بيفايده را راه انداخته است. «مجموع فتاوي ابنتيميه»، ج 4، ص 481-484. و «نگرشي نو به تاريخ صدر اسلام»، عثمانبن محمد الخميس، ترجمه: إسحاقبن عبدالله العوضي، ص 150 به بعد.

ص: 68

سپس در بستر تهيسازي امام حسين و عاشورا از تمامي ظرفيتهاي قدسي و آسماني، تلاش ميشود تا تمام بنيانهاي فرهنگي عاشورا بهطور كلي تخريب شده و عاشورا تبديل به يك مسئلهي تاريخي ساده گردد؛ كه هرچه از آن كمتر بدانيم به صلاح امت اسلامي باشد. پس در اين قرائت فرايند زير انجام مي گيرد:

فرايند

روايت تاريخي حداقلي

نهيسازي قدسي

نفي كاركردهاي فرهنگسازي

نمونهي شبهات

- اختلاف سيرهي تاريخي حسنين در موضوع واحد.

- خطاي برداشت امام، در فهم واقعيات كوفه و كوفيان.

- امام قدرت بر قيام و شرايط آن را نداشت ولي قيام كرد.

- در نبرد عاشورا هيچ جنايت و اهانتي صورت نگرفته است.

- امام غيب نميدانست.

- امام به نصايح صحابهاي كه همتراز او بودند توجهي نكرد.

- حادثهي سوء برداشت بين دو طرف همانند سوءبرداشتهاي دشمنان امام عليه السلام علي بود.

- حال كه چنين است دليلي براي يادكرد عاشورا در هر سال وجود ندارد.

- و هر عملي كه به نام يادكرد عاشورا صورت بگيرد، بدعت است.

ص: 69

4. منطق فهم دين و روش شناسي كشف شبهه

اشاره

4. منطق فهم دين و روش شناسي كشف شبهه

در مواجهه با شبهات، سادهترين روش مواجهه، تلاش براي يافتن جوابهاي نقضي است. در اين روش بهجاي حل اشكال، تلاش ميشود برمبناي پيشفرضهاي شبههساز و فتنهگر، مصاديق و موارد نقض را در مذهب و آئين او يافت و آنگاه خود را از شر هجومهاي سنگين او رهانيد.

اين روش وقتي كارائي دارد كه هدف شبهه، فقط دفع فتنهي شبههگر باشد. ولي امروزه كه شبههسازي از جهت كاركرد مبتنيبر ابزارهاي رسانهاي نقش تخريب مباني و ارزشها و جامعهي حق را دارد. در مقام حفظ جامعهي ايماني و يا در مقام باز كردن راه براي جهانيسازي دين حق، روش شبههستيزي مبتنيبر جواب نقضي، به تنهايي كارائي ندارد و كاركرد جوابهاي نقضي به حداقل درجهي اثرگذاري تنزل مييابد.

پس مبتنيبر ضرورت دفاع و تبليغ جهاني همزمان از دين و مذهب حق در برابر شبهات، بايد بهدنبال يك نظام روش پاسخدهي غالب بود.

مهمترين هدفي كه در جستوجوگري از نظام پاسخجويي جامع انتظار ميرود، پوياسازي دينداران در مواجهه با كليت شبهات ضدديني است. يكي از مشكلات فرهنگي در جامعهي حق اين است كه در صورت مواجههي حداقلي با شبهات، اگرچه ميتوان بعضا و

ص: 70

بهصورت مقطعي پاسخ برخي از شبهات را داد، ولي نميتوان بهطور كلي دينداران را در برابر امواج جديدتر و مدرنتر شبهه، واكسينه كرد. خصوصا كه در فرايند تاريخي پيشرفت فرهنگي، حتي شبهات هم يك سير تركيبي-تكاملي دارند و با هر ضربهاي كه از جبههي حق دريافت ميكنند، سعي ميكنند خود را پيچيدهتر و علميتر و گسترده تر سازند.

پس در مواجهه با شبهات، ابتدا جستوجو از يك معيار جامع كلي براي محك و ابطالسازي كليت شبهه ضروري است. روشي كه در عين جامعيت، فراگير بوده و قابليت استفاده براي همه و يا اغلب دينداران را داشته باشد.

اينك بهجاي معرفي مصداقي شبهات و ارائهي پاسخهاي پراكنده به معرفي معيار و ملاك و محكي مهم در مواجهه با هر شبهه و بلكه در مقام هجوم به هر مدعي مذهب و دين و فرقه ميپردازيم. اين روش، روش دينپژوهي و شبههستيزي فطري ميباشد. روشي كه مبتنيبر اين ديدگاه است كه چون حق، يكي بيشتر نيست(1) و باطل داراي تكثر است؛ پس وقتي براي شناخت حق واحد، معيار داريم، نيازي نيست در مواجهه با تكثر باطل به مطالعهي تفصيلي بپردازيم.

در تاريخ مواجههي حق و باطل، هماره شاهد يك راه حق –فقط- و


1- اين ديدگاه مبتني بر اين اصل است كه چون خداوند واحد است و نظام توحيد در جهان هستي وجود دارد، پس حق هم جز يكي نخواهد بود. در برابر اين ديدگاه، نظريهي كلام جديد: پلوراليسم ديني است كه قائل به تكثر حق ميباشد. در اين ديدگاه، اصولا حق محض، ضرورتي ندارد و يا قابل شناخت نيست. ولي از انجا كه هر فرقهاي داراي بهرهاي از حق است، پس حق هم همانند باطل ميتواند متكثر باشد. در اين زمينه ن.ك: «پلوراليسم ديني از منظر قرآن و سنت» از محمد ولي خواه.

ص: 71

فراواني راههاي باطل بوده و هستيم. بر اين مبنا باطل، تمامي راههاي غيرحق را دربر ميگيرد و از آنچه كه اندكي از حق فاصله دارد تا آنچه كه در ضديت تام و تمام با حق است را شامل ميشود. در اين مواجهه، مشكل وقتي بيشتر است كه درصد درهم آميختگي حق با باطل بيشتر باشد. زيرا آدمي داراي فطرت حقطلب است و براساس آن، از باطل محض گريزان است. امام علي در همين زمينه ميفرمايد: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْني؛(1) آغاز ظهور فتنه ها همانا پيروي از هواهاي نفساني (پست و آرزوهايي است كه از نفوس شرير و هواپرست برمي خيزد) است. و احكام باطلي است كه نوبه نو ظهور مي كند. كه در اجراي آن مخالفت با كتاب خدا شروع مي شود و مردماني متولي آن احكام نوظهور مي شوند و بر غير آيين خدايي دست به دست توليت آن را به يكديگر مي سپارند. پس اگر باطل از آميختگي با حق جدا شود بر مردمي كه در انديشه و جستوجوي حقّند پوشيده نمي ماند و اگر حقّ از لباس باطل برهنه و خالص شود، زبان دشمنان حقّ از آن بريده گردد. ولي (براي فريب در ميان توده) مشتي از باطل و مشتي از حقّ گرفته و با هم مخلوط مي گردد. در اينجاست كه شيطان (دستآويزي به دست آورده) بر اولياي خود مسلّط مي شود. در اين هنگام فقط كساني نجات مي يابند كه از جانب خدا نيكي برايشان پيشبيني شده است.»


1- نهج البلاغة، خطبهي 50.

ص: 72

براي حق و باطلشناسي بايد در جستوجوي يك روش جامع و كامل و فراگير بود، تا ناچار نگرديم در هر هجوم جديد باطل و در هر شبههافكني آن، دچار تحير و سرگرداني شويم. براي رسيدن به نظام پاسخگويي جامع، بايد دانست كه اين روش جامع بر سهگانهي زير استوار است:

چرا كه شبهه، گزارهاي پيچيده و مغشوش است كه هدفش گمراه سازي مخاطب انساني است. پس براي خنثيسازي آن در يك فرايند معكوس، بايد از يكسو حقيقت ماهيت وجود انساني را شناخت، تا دانست حق و باطل در موضوع شخصيت و زندگاني آدمي چيست. آنگاه در مقام كشف نوع و درجهي پيچيدگي غل و غش شبهه، بايد با دانش ضدشبهه (مغالطه) آشنا بود؛ درنهايت ابزار خنثيساز است، يعني گزارههاي علمي و متقني كه نقشهي ابطالپذيري گزارهي شبههناك را بهعهده دارند؛ گزارههايي كه ناظر به تنوع مسائل آدمي و تنوع شبهات، به گسترهي تنوع علوم انساني و علوم ديني مييابند. در روششناسي مواجهه با شبهات، بايد به سه مورد توجه داشت:

4 _ 1. ضرورت توجه به دين پژوهي فطري، به مثابه ي معيار حق و باطل شناسي

4 _ 1. ضرورت توجه به دين پژوهي فطري، به مثابه ي معيار حق و باطل شناسي

امروزه اينترنت و ماهواره يكي از دردسرهاي آخرالزماني شده است. تا

ص: 73

ديروز يك نفر در طول صد سال عمر خود، اگر با انواع و اقسام ادعاها هم روبهرو ميشد، بهزحمت از تعداد انگشتان دستش تجاوز ميكرد. ولي امروزه در زير سايهي فضاي مجازي با كمك امواج و سيمها، از چهارطرف و بالا و پائين، بلكه در جايجاي خانه و محل كارش پر شده است از بازار پر سر و صداي مدعيان داخلي و خارجي و شرقي و غربي، اسلامي و غيراسلامي.

حال اين پرسش مطرح است كه: در اين شلوغ بازار، آيا يك راهكار جامع و كلي كه بتواند براي همگان راه را از بيراهه پيش روي ما بگذارد، وجود دارد؟ وقتي هم عقل و هم اديان آسماني همه ي ما را به دينپژوهي علمي و تحقيقي دعوت ميكنند، معنايش چيست؟ آيا به اين معناست كه بايد تكتك مدعيان و ادعاها را زير ذرهبين قرار داد؟ يا معنايش ضرورت وجود داشتن يك معيار جامع دينپژوهي است؟

در اين شرايط، هر راهي كه آدرس به اينطرف و آنطرف بدهد باعث سرگرداني بيشتر است. زيرا وقتي هدف راه حق و همهي اين مدعيان باطل، معرفي راه سعادت و كمال و رشد پيش روي ما است، به نظر ميرسد كه اگر نگوييم تنها راه بلكه بهترين راه براي بهدست آوردن معيار و ميزان تشخيص حق و باطل در مسير زندگي و انتخاب حق، خودمان باشيم. يعني چون هدف اين همه سر وصدا، خود من هستم پس چه معياري بهتر از خودم. اين همان است كه در دين ميگويند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»(1) هر كس خودش را شناخت همانا خواهد شناخت. مبتنيبر اين روش


1- شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232. در همين زمينه قرآن ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده، 105)؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد مراقب خودتان باشيد. اگر شما خود هدايت يافتيد، كسي كه گمراه شده به شما زياني نمي رساند. بازگشت شما به سوي خداستپس شما را از آنچه مي كرديد آگاه نمود.» البته در روايات گوناگوني در ذيل حديث فقد عرف ربه، فقد عرف قدره، .... آمده است.

ص: 74

ميتوان براي هر انساني براساس خودشناسي، معيارشناسي جامعي را تعريف كرد كه اصول كلي اين روش اجمال چنين است:

اصل اول: خودشناسي جامع؛ معني خودشناسي اين است كه تمامي آنچه كه از ابعاد وجودي قوا و استعدادها و ظرفيتها كه در درون ما است را بشناسيم. چرا اين كار را بكنيم؟ براي اينكه سعادت و كمال به معاني شكوفا نمودن هر آنچه استعداد و قابليت است كه در درون ما وجود دارد. پس شرط اول شناختن كامل، شناخت تمامي ظرفيتهاي انساني خودمان است. براي اين مهم بايد جدولي كامل از ظرفيتهاي وجودي خود، با عنوان جدول انسانشناسي تهيه كرد.

البته هريك از اين ابعاد، خود زير مجموعههاي فراوان دارد و دانستن آن مجالي ديگر ميطلبد. ولي بايد دانست فردي كه انسانيت خود را

ص: 75

پذيرفت، بايد تا وقتي كه به رشد جامع نرسد از پاي ننشيند. بهعنوان نمونه در همان تقسيمبندي اول كه تقسيمبندي آدمي به جسم و روح است، بايد بداند معناي اين تقسيمبندي اين است كه هر انساني اگر خودش را در نظر بگيرد، و به مطالعهي خود، فارغ از هر چيز ديگر بپردازد ميفهمد كه جسم برايش جايگاه و كاركرد سختافزاري و ابزاري دارد و موتور محركه و نرمافزار آن روح و گرايشهاي فطري روح است. مسئلهي فطريات چيزي است كه در نگاه ديني براي تعريف انسان و در تعريف روش دينپژوهي جايگاه مهمي مييابد. زيرا تمامي زندگي آدمي و تمامي اعضا و جوارح آن را همين فطريات است كه مديريت ميكند.

پس در مقام انسانشناسي، شناخت فطريات بسيار ضروري است. جدول فطريات در آدمي چنين است(1):


1- از جهت مدرك و استناد اين تقسيم بنديها، معيار علم حضوري و وجداني هر انساني به ظرفيتهاي وجودي خود است. ولي براي مطالعهي علمي بيشتر در اين زمينه، ر.ك: مجموعه آثار شهيد مطهري، بحث فطرت و تفسير علامه طباطبائي، ذيل آيهي فطرت: روم، 30.

ص: 76

در جمع بين اين دو جدول است كه هويت وجودي آدمي و مسائل زندگي او و دامنهي سعادت و كمال تعريف ميگردد و دقت در اين دو جدول و كمي تلاش براي فهم روابط بين اين ابعاد است كه نشان مي دهد چگونه بسياري از انسانها دچار از خودبيگانگي هستند و معلوم ميسازد كه بهموازات غفلت از معرفت وجودي (بما هوهو؛ ادراك ذاتيات مشترك انساني) چهقدر از شناخت جايگاه خود، در بستر زمان و مكان هم فاصله داريم.(1)

در اين مرحله لازم است كه فرد در بازشناسي خود، در حوزههاي سهگانهي انسانشناسي ذاتي (جسم و فطرت و جنسيت و رشدشناسي، ...) و انسانشناسي تاريخي (سير تاريخي حق و باطل در زمانهي معاصر) در نهايت تا آنجا كه امكان دارد با كمك عقل، علم و دين سعي كند به بيشترين شناخت از خودش و واقعيتهاي پيرامونياش بپردازد.

اصل دوم: نيازشناسي كامل و فراگير؛ اگرجدول انسانشناسي و يا خودشناسي كامل باشد، فايدهاش اين است كه هر فرد انساني را با دامنهي نيازها، خلأها و فرصتهاي پيش روي زندگياش آشنا ميكند. يعني به او نشان ميدهد كه در مسير سعادتجويي و كمالخواهي، به ظرفيتها و تواناييها ميتواند رشد بدهد.


1- زيرا كمال و سعادت اموري انتزاعي و كلي نيستند و در بستر واقعيات وجودي آدمي بايد محقق شوند و از آنجا كه هويت زميني آدمي در تعين زماني و مكاني قرار دارد. پس در انسانشناسي و در مقام تعريف معياركمال هم در كنار خودشناسي و انسانشناسي ذاتي، انسانشناسي تاريخي و جغرافيايي هم بايد صورت بگيرد. مبتنيبر اين نگاه است كه معيار سبك زندگي ديني-شيعي، بر تولّي و ارتباط پيوسته معرفتي، ايماني، رفتاري ديندار با ولّي زمانه تعريف ميشود. هرگاه يك ديندار در عين ادعاي دينورزي، احساس و يا ادعا بينيازي نسبتبه معصوم را نمايد، از نگاه ديني دچار لغزش و ريزش و انحراف و تحريف شده است.

ص: 77

درست همانند وقتي كه فردي با جسم خود آشنا ميشود بهطور همزمان به مسئلهي غذا، لباس، خواب، ورزش، سلامتي و بهداشت آن توجه دارد، همانگونه است شاخهاي ديگر اين نيازشناسي كه ضرورت توجه و برنامهريزي را بر همهي نيازهاي خرد و كلان دروني انسان اثبات ميكند.

اصل سوم: ساماندهي جدول نيازها؛ وجود آدمي تقسيم بندي هاي فراوان دارد. از جدول انسانشناسي گرفته تا تقسيم بندي سهگانهي ديني آدمي به سطوح تو درتوي (ابعاد معارفي، ابعاد ايماني، ابعاد رفتاري). همهي اينها معنايش اين است كه پس از فهم دامنهي نيازها، ضرورت دستهبندي و اولويتبندي نيازها، وظيفهي بعدي هر انساني است. براساس اين اولويتها است كه نقطهي شروع حركت براي حق و باطلشناسي و شناخت مسير كمال تعريف ميشود و آدمي ميتواند گام بهگام بهسوي كمال و رشد جامع برسد. نمونهاي از ابعاد وجودي و استعدادهاي انساني كه تعريفگر دامنهي نيازهاي كلي انساني است :

ص: 78

دقت در جدول نيازها دو نكته را يادآوري ميكند. اول توجهدهي به مسئلهي تنوع نيازهاست كه نياز به برنامهي جامع پاسخ را اثبات ميكند. يعني راه نجات و كمال فقط راهي است كه براي همهي پرسشهاي آدمي -فارغ از مسئلهي اولويتها- پاسخ داشته باشد. مسئلهي ديگر: توجهدهي به ضرورت هندسه و نظام متعادل و معقولانهاي در مقام اولويتبندي بين نيازها ميباشد.

اصل چهارم: آغاز حركت و داشتن يك عمر زندگي فعال و پويا؛ فرايند حركت از جدولهاي انسانشناسي به جدول نيازشناسي اگر درست انجام شود، خواب و راحت را از آدمي خواهد گرفت و خود به خود او را به حركت درخواهد آورد. اينجاست كه آدمي به جاي زندگي انفعالي و و وادادگي، خود به كنشگر فعالي تبديل ميگردد كه فقط مي خواهد بداند، داشته باشد و ارتقا يابد و به حد نهائي خود در تمام زمينهها برسد. بدينگونه است كه آدمي به طرح جامع زندگياش خواهد رسيد و مديريت زندگي و افسار آن را به دست خود خواهد گرفت.

ص: 79

وقتي آدمي يك طرح جامع داشته باشد كه مال خودش -هماهنگ با واقعيات و دامنهي مسائل و نيازهايش- باشد، هيچگاه در مواجهه با مدعيان بيروني و انواع و اقسام اديان و مذاهب درمانده نخواهد شد. زيرا در اين صورت او داراي معيار و ملاكي جامع، براي محك زدن است.

از آنجا كه اين جدول از نظر ريشه داشتن در واقعيات انساني، متعلق به همهي انسانها است -چرا كه همه انسانها در طينت و فطرت مشترك هستند- اين محك و معيار تبديل به گفتمان مشترك جهاني بين انسانها خواهد شد. يعني داشتن معيار جهاني و فطري دينپژوهي، كه هم عقل و هم تمامي پيامبران، انسانها را به آن دعوت ميكردند؛ يك دينپژوهي فطري-عقلاني.

براساس اين الگو، هر آنكه فطريات خود را شكوفا نمايد و جدول نيازهايش را سند چشمانداز خود قرار دهد، فرا ميگيرد كه: با هر مدعياي روبهرو شد، در يك نگاه به دامنهي نيازها و مسئلههايش، نبايد با او مواجههي انفعالي داشته باشد، بلكه بايد با او فعال برخورد كند و بهجاي شنيدن شبهات، با پرسشگري پياپي ميزان جامعيت ادعا و يا هندسه روابط ادعاهايش را محك بزند. ابتدا بايد از اولويتها و مسائل كلانتر شروع كند و گام بهگام پيش برود. در طرحي كه خود براساس فطريات تنظيم كرده، نه در هندسهي مخلوط از حق و باطلي كه مدعي تبليغ مي كند. چرا كه اين او است كه با كمك طرح جامع، ميداند كه هدفش چيست؟ خواستهاش چيست؟ تا كجا ميخواهد بداند؟ براي چه مي خواهد بداند؟

اگر اين روش را درست عمل كند، ديگر اين طرف مقابل نيست كه

ص: 80

بلندگو به دست گيرد و هرچه بخواهد بگويد و ببافد. انسان ديندار انديشمند، ميداند چه ميخواهد، بايد از كجا شروع كند و به كجا برسد. مبتنيبر اين طرح و روش كه بر مباني عقلاني و دليلهاي قرآني و حديثي است كه حتي در بدترين شرايط آخرالزماني، آدمي دچار كجراهه و بيراهه نخواهد شد.(1).

مطابق اين روش ديگر هيچ كس با هيچ فرقه اي در خلأ و ناگهاني و جداي از واقعيات زندگي مواجهه نمي شود، بلكه آن را بر معيارسنجش با نيازها وخواسته هايش مورد تحليل و آناليز قرار خواهد داد. پس مطابق روش دين پژوهي فطري، معيار شناخت راه و مكتب حق از باطل چنين است:

براي تمام نيازهاي انساني پاسخ داشته باشد.

پاسخش عقلاني و يا مطابق دليل هاي معتبر ديني باشد.

بين پاسخهايش هماهنگي باشد. (2)

در بستر تاريخ تجربهي تاريخي نارسائي نداشته باشد.

شخصيتهاي بنيانگذار ادعا و رهبران اصلي در بستر تاريخ، انسان كامل و جامع در انسانيت و قابل الگوگيري فراگير باشند.


1- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.؛ (مائده، 105) اي كساني كه ايمان آوردهايد مراقب خودتان باشيد. اگر شما خود هدايت يافتيد، كسي كه گمراه شده به شما زياني نمي رساند. بازگشت شما به سوي خداستپس شما را از آنچه مي كرديد آگاه نمود.»
2- معني اين سخن اين است كه: در مقام دينپژوهي تطبيقي و يا در مقام شبههشناسي بايد توجه داشت كه صرف جذابيت يك موضوع بزرگنمائي شده ما را فريب دهد. بلكه آن موضوع عقائدي و يا فقهي و يا اخلاقي را در هندسهي جامع اعتقادات يا نظام دستورات فقهي ديد. وگرنه با يكسونگري دچار نگاه كاريكاتوري و جزءنگر به آموزههاي ديني خواهيم شد.

ص: 81

مطابق اين نگاه، بهراحتي چند فرقه و مذهب و مكتب را آسيب شناسي ميكنيم و از منظر همين فرايند محك ميزنيم:

يهوديت: مذهبي بهشدت نژادي است، كه سابقهي تاريخي درخشاني هم ندارد.

مسيحيت: به احساسات توجه افراطي كرده ولي در بسياري از موارد عقلانيت را تعطيل كرده است.

وهابيت: خاتميت را به معني تعطيلي انسان معصوم در بستر تاريخي گرفته و پس از خاتميت به دينداري سكولار در سياست معتقد است و يا در بسياري از مسائل و احكام اجتماعي دچار آشفتگي است. بهگونهاي كه امرزوه در كشورهاي عربي(1) در مسئلهاي همانند نظام حقوق خانواده(2) يا رو به فقه جعفري آورده و يا مخلوطي از نظام حقوقي غرب و اسلامي را پذيرفتهاند.

بهائيت: شعار آزادي را بهمعني شعار آزادي از تكليف و عمل گرايي ديني و همراهي با نظام استعمار و تمدن غربي تعريف كرده و عملا تبديل به ابزاري براي استكبار شده است.

پس هرگاه در مقام دين پژوهي معلوم شد كه در اين اديان و مذاهب و يا فرقهها، از جامعيت يا از هماهنگي بين پاسخها


1- همانند كويت.
2- همانند تعريف نظام و حقوق خانواده، زيرا در فقه عامه، از يكسو در ازدواج سختگيري كرده و شرط «دو شاهد عادل» را گذاشته است، ولي در طلاق نهتنها شاهد نيازي نيست، بلكه اجراي صيغهي طلاق در هر حال و زماني حتي در زمان عصبانيت، بلافاصله موجب تحقق طلاق ميشود و حتي اگر بر زبان، لفظ سهطلاقه جاري گردد، فيالمجلس حكم سهطلاق جاري ميگردد؛ يعني جدائي بين همسران بسيار راحت است ولي ازدواج امري همراه با قيد و شروط است.

ص: 82

نشاني نيست، ديگر نيازي به مطالعهي تكتك گزارههاي آن ادعا نيست و ناچار نيستيم براي اثبات حقانيت خود دليل بياوريم. همينكه طرف مقابل ناكامي و يا ناكارآمدياش اثبات شد، باطل بودنش آشكار خواهد شد. البته ادامه دادن به اين روش در جزئيات، واقعيات آشفتهي مدعيان را روشنتر خواهد كرد.(1)

بايد يادآور شد كه از امتيازهاي اين روش، امكان تركيب اين روش با دينپژوهي تطبيقي و مقايسهاي است. ميتوان پس از تهيهي جدولهاي انسانشناسي و نيازشناسي، به نظامبخشي پرسشها پرداخته و فهرستي از پرسشها را به ترتيب اهم و مهم تهيه كرد و آنگاه بر مبناي ليست پرسشها به مقايسهي انواع و اقسام پاسخهاي فرقهها نسبتبه همديگر پرداخت، تا معلوم شود كه اكثر اديان و فرقهها چگونه بهراحتي با يك نگاه تطبيقي با دين حق، از جهت عدم جامعيت در پاسخدهي به نيازها و يا از جهت ناهماهنگي بين پاسخها، بهراحتي طبل رسواييشان زودتر از زماني كه تصور ميشد به صدا درخواهد آمد.

خلاصه ي كلام

در دنياي پر سر و صداي مدعيان و در بمباران شبههها، مهمترين روش براي مواجهه داشتن يك محك، معيار محكمي است كه فارغ


1- البته در اين مرحله مسئلهي ديگري را كه دين پژوه بايد مورد توجه قرار دهد، نوع پاسخدهي مدعي به اشكالات وارده است. مثلا وقتي به مسيحيت دربارهي تثليث اشكال ميشود، بايد به مطالعهي نوع پاسخها نشست و از سادهانگاري كشف شبهه، خود را برحذر داشت. چرا كه باطل هماره در پيشرفت زمان خود را روزامد ميسازد. بدين جهت براي محكزني و يا شبههستيزي، بايد روزآمدي باطل را هم مورد مطالعه قرار داد. همانند طراحي نظريهي «پلوراليسم ديني» در «كلام جديد مسيحي» براي اثبات «حقانيت نسبي مسيحيت» در دوران معاصر.

ص: 83

از موضوع جزئي شبهه، بنيان ادعا و سازمان فكري مدعي را مورد هجمه قرار دهد. ضمن اينكه تكيهگاه محكمي در اختيار مؤمن قرار ميدهد تا با اطمينان دينپژوهي عقلاني-فطري، نبايد سريع از فراواني سرو صداها و يا از تبليغ كاريكاتوري برخي ادعاها، هراس به خود راه دهد و بهجاي درگير كردن خود به پاسخدهي (گرفتار شدن در پاراديم شبههگر) با استخراج پرسشهاي اصلي در موضوع شبهه، شبهه را از يك شبههي تاريخي تبديل به يك پرسش كاربردي معاصر كرده و آن را به شبههگر بازگرداند و آنگاه نحوهي پاسخدهي اورا به نظاره نشيند. در موضوع عاشورا و محرم هم، ميتوان چند پرسش برآمده از دامنهي نيازها و استعدادهاي دروني خود را پيش روي مدعيان قرار دهيم:

(1) تعريف شما از ولي امر مسلمين چيست؟ آيا او انسان كامل و يا حداقل افضل و اعلم افراد زمانه بايد باشد يا نه؟

(2) در جمع بين آيات و روايات فراوان ديني، ناظر به فقه سياسي و اجتماعي كه بر اولويت عدالت و يا اهميت توجه به امر به معروف و نهي از منكر تأكيد دارد، چرا اصل امنيت بهمعني رضايت به ظلم و فساد حكومتي در فقه عامه مقدم شده است؟ اصولا نظامنامهي فقه عامه براي زندگي سياسي در دنياي معاصر چيست؟(1)


1- اهميت اين گونه مباحث از آنجا ناشي ميشود كه به مطالعهي دو دورهي سياسي جوامع مسلمان سني در تاريخ معاصر بپردازيم. يكي دوران پس از سقوط امپراطوري عثماني و حضور مستقيم ارزشهاي تمدن غرب در جهان اسلام است و ديگري در مقطع تحولات ناظر به بيداري اسلامي در منطقه است. در مرحلهي اول پس آشكار شدن نظام خلافت سنتي، اغلب كشورهاي منطقه بهسوي ناسيوناليسم و يا امارات منطقهاي رفتند. در ساختار جديد فقه سياسي عامه هم، به اقتضاي اولويت اصل امنيت، به لزوم اطاعت مطلق از حاكمان منطقهاي فتوا ميداد. تا آنگاه كه عمق و طول فسادهاي سياسي و اجتماعي اين نظامها، نه دينداران بلكه جوانان تحصيلكرده و البته مسلمان را به خيابان كشاند. در اين شرايط نظامهاي فقهي عامه، آخرين گروهي بودند كه به انقلابها پيوستند و اولين گروهي بودند كه به آن خنجر زدند. امروزه با تحولات مصر و ليبي و سوريه و عراق شاهد سرگرداني شديد فقه سياسي عامه هسيتم. در اين سرگردانيهاي تاريخي غلبه اصل امنيت بر عدالت و حرمت قيام و انقلاب، باعث شد تا رخداد انقلاب اسلامي ايران بر مبناي ارزشهاي عاشورايي يك قرائت جديد در جهان اسلام باشد. بهگونهاي كه باعث پيدايش گروههاي مبارزي در فلسطين همانند جهاد اسلامي و حماس گردد. اگرچه نزد آنان هم، اين نظريهي قيام و انقلاب هنوز تبديل به يك نظام نامه سياسي-ديني مشخصي نشده است.

ص: 84

(3) در مسئلهي عاشورا، و ناظر به حجيت سيرهي صحابي، در جمع بين قيام حسيني، سكوت برخي از صحابه، بيعت جمعي ديگر با يزيد، مسئلهي حق و باطل تاريخي چه ميشود؟ در مقام تعارض سيرههاي موازي، وظيفهي ما چيست؟

(4) آيا در دين حق فرهنگ به معني آداب و رسوم جايي دارد يا دينورزي به معني عبوديت فردي متحجرانه بيش نيست؟ چرا در ديدگاه شما روزهي عاشورا در امتداد روزه گرفتن يهود در اين روز مستحب است، ولي عزاداري حسيني كه طبق آموزههاي نبوي است غيرشرعي است؟

4 _ 2. لزوم كاربست روش بينارشته اي در مقام دين شناسي و پاسخ گويي به شبهات

4 _ 2. لزوم كاربست روش بينارشته اي در مقام دين شناسي و پاسخ گويي به شبهات

در روششناسي پاسخگوئي به شبهات بايد توجه داشت كه در اكثر قريب به اتفاق شبهات از ابزار مغالطه(1) براي شبههسازي استفاده شده


1- مُغالِطِه، سَفسَطه يا مَغلَطِه (به پارسي سره: دژفرنود) (به انگليسي: fallacy) استدلالي است كه از نظر علم منطق به يكي از دلايل زير نادرست باشد: نخست آنكه دست كم يكي از مقدمات گزاره نادرست باشد؛ دوم آنكه مقدمات گزاره، متضمن نتيجهي گزاره نباشد. مغالطه، جزئي از برهان است كه بهطور قابل اثباتي در منطق آن ايراد وجود دارد و بنابراين كل برهان را نامعتبر مي سازد. مغالطه براي وارونه كردن حقيقت به كار ميرود. (خردادآذر، مغالطات نوين، ص 10)

ص: 85

است. شبهه و مغالطه ادعايي است كه به فرمودهي امام علي عليه السلام مخلوطي از آموزههاي حق و باطل است و هماره از جهت زباني، مركب از چند ادعا جملهي آشكار و يا پنهان است. پس در منطق پاسخگوئي بايد توجه داشت كه پاسخگوئي يكسويه غالبا پاسخي ناقص بوده كه همچنان باعث حيات شبهه در سطحي كمرنگتر مي شود و براي ريشهكن كردن شبههها و مغالطات ديني، خصوصا بايد ابتدا به آناليز شبهه پرداخت و تمامي قضايايي كه پيشفرضهاي شبهه هستند و يا مقدمات برهاني آن را تشكيل ميدهند را شناخت، تا در مقام پاسخگويي، رويكرد و منطق پاسخ جامع و فراگير را در دستور كار قرار داد.

اين امر از آنجا ناشي ميشود كه امروزه ترابط و تعامل رشتههاي گوناگون علمي نسبتبه همديگر بسيار زياد شده است. اين امر در مورد آموزههاي ديني هم صدق ميكند. در دين اگرچه آموزههاي وحياني ثابت و هماره حجت است. ولي ناظر به عرضهي پرسشها و نيازهاي تخصصي زندگي مدرن معاصر به دين، مسئلهي رويكرد بينارشتهاي در دينشناسي معنا مييابد. اين به معني وادادگي فهم دين به علم و خصوصا علوم انساني سكولار نيست، بلكه بدين معني است كه در مقام نيازشناسي ميتوان پرسشها را از علوم روز گرفته و پاسخ را با تمامي ظرائف و دقائقش از دين و يا عقل ديني كشف نمود.(1) البته در مقام


1- بهعنوان نمونه حضرت آيتالله سيستاني در مورد رابطهي علم و دين در دانش اصول فقه ميفرمايند: الدور الثالث. وهو عبارة عن المرحلة الفعلية التي نعيشها. بيان ذلك: أن الفترة التي نعيشها الآن بمقتضى العوامل الاقتصادية والسياسية تمثل الصراع الحاد بين الثقافة الاسلامية والثقافات الأخرى على مختلف الأصعدة، فلا بد من تطوير علم الأصول و صياغته بالمستوى المناسب للوضع الحضاري المعاش. وقد ركزنا في بحوثنا على بعض الشذرات الفكرية التي تلتقي مع حركة التطوير لعلم الأصول من خلال الاستفادة من العلوم المختلفة قديمها و حديثها كالفلسفة و علم القانون و علم النفس و علم الاجتماع و من خلال محاولة التجديد على مستوى المنهجية و على مستوى النظريات الكبروية. (الرافد في علم الأصول، تقرير بحث السيد السيستاني للسيد منير، ص 18)

ص: 86

پاسخگويي به شبهات در كنار روش بينارشتهاي در متن رهيافتهاي علمي، گهگاه اصل روششناسي علوم هم كارائي بسيار در تشخيص سره از ناسره خواهند داشت.(1) دانشهايي كه در زمينهي دينپژوهي و شبهه شناسي چه از جهت روششناسي و چه از جهت نتايج، كارائي فراواني دارند به شرح زير هستند:

انسانشناسي

فلسفه

اقتصاد

علوم ارتباطات

تاريخ

اخلاق

منطق

سياسي

هنر

جغرافيا

الهيات

جامعهشناسي- مطالعات فرهنگي

آيندهپژوهي

معارف اسلامي

مطالعات زنان

ادبيات

تعليم و تربيت

روانشناسي

تربيت بدني

حقوق

مديريت


1- به عنوان نمونه در مطالعات تاريخي صدر اسلام، روششناسي علمي در كشف تاريخ توصيفي و انگاه استفاده از مباحث فلسفه تاريخي، بهراحتي ميتواند بنيان پيشفرضهاي غيرعلمي وهابيت و عامه را نسبتبه تاريخ صدر اسلام تخريب نمايد و از رويدادهاي صدر اسلام قرائتي عالمانه در اختيار مخاطب قرار دهد.

ص: 87

در اهميت كارائي اين نگاه بينارشتهاي در مقام پاسخگوئي، ذكر اين نكته كافي است كه يكي از فوايد مهم دينپژوهي فطري اثبات غير عقلاني بودن و غيرعلمي بودن ادعاهاي باطل است.

البته اين سخن خود ادعاست كه با مشاهدهي نقائص و يا تناقض هاي مذاهب باطل به ذهن تبادر ميكند و يا شواهد آن خود را نشان ميدهد. ولي براي علميسازي و مستندسازي اين ادعا، استفادهي گسترده، هم از روش هاي علمي در تاريخپژوهي و جامعهشناسي و روانشناسي و ... و هم، استفاده از قوانين آنها، اثباتگر مدعا خواهد بود. بهعنوان نمونه با محك روش بينارشتهاي به برخي از شبهات وهابيت دربارهي بدعت بودن عزاداري و يا شيعه بودن قاتلين امام و يا دفاع از شخصيت معاويه دقت نماييد:

شبهه ي 1: عزاداري براي امام حسين بدعت و حرام است!

آناليز علمي شبهه

مبناي پاسخدهي

مخاطب

انسانشناسي، باتوجه به مباحث

انسانشناسي كمال و انسان كامل شناسي ديني و فطري

- عزاداري امري فطري است و اصل در ان جواز است.

- شهادت انسان كامل حزن ملكوت را بههمراه دارد.

- عزاداري بر انسان كامل حكمش با انسان معمولي تفاوت دارد.

جهاني

شيعي

تربيتي

عزاداري براي انسان معصوم، باعث قرب و تعالي است.

شيعي

تاريخي

استناد عزاداري بر معصوم و غيرمعصوم به سنت و سيرت نبوي و صحابه.

وهابي

ص: 88

فرهنگي

بررسي تطبيقي اسلام فرهنگي شيعه و اسلام ضد فرهنگي وهابي از جهت سرمايه هاي اجتماعي و پويايي و استقلال فرهنگي

شيعي، سني، جهاني

شبهه ي 2 : قاتلهاي شهداي كربلا شيعه هستند، چون همگي كوفياند!

آناليز علمي شبهه

مبناي پاسخ دهي

مخاطب

تاريخي

تاريخ پيدايش و تحولات اجتماعي-فرهنگي كوفه

سني، شيعه

روانشناسي- شخصيت شناسي

شخصيتشناسي جانيان كربلا

جهاني، سني، شيعه

جامعهشناسي

مطالعات آماري جامعهي كوفه و دستهبندي گرههاي فكري و مذهبي در اين شهر، در آستانهي قيام.

سني، شيعه

تعليم و تربيت

بازخواني تربيت ديني كوفيان در دو دورهي 20 سالهي خلافت خلفا و دورهي 20 سالهي خلافت معاويه؛ در مقايسه با دوران 4 سالهي حضور امام علي عليه السلام در كوفه.

سني، شيعي

اقتصاد

مقايسهي تطبيقي نقش انگيزههاي اقتصادي در تصميمگيريهاي مسلمانان در دو دورهي نبوي و آستانهي قيام امام.

سني، شيعي

ص: 89

شبههي 3: معاويه از صحابه بوده و عادل است و در خطاهايش اجتهاد كرده و ...!

آناليز علمي شبهه

مبناي پاسخدهي

مخاطب

روانشناسي

آناليز شخصيت معاويه براساس روايات فريقين

شيعه، سني

تعليم و تربيت

اسلام و ايمان معاويه و امويان

شيعه

سياسي

اهداف سياسي معاويه از خلافت

توجيه وسيله براي رسيدن به هدف در سياست معاويه؛ چه براي خلافت خود و چه خلافت يزيد.

شيعه، سني

اقتصاد

معاويه و ايجاد نظام حكومت در سايهي زر و زور و تزوير.

سني

مديريت

تضادهاي مديريت سياسي-اجتماعي معاويه با قرآن و سيرهي نبوي.

شيعي، سني

دقت در اين جدولها و شيوههاي در مقام پاسخگويي بيانگر اين واقعيت است كه رسالت اول رسانهي ملي و برنامهسازان در مقام صيانت جامعهي اسلامي در برابر شبهات، نه درگيرسازي خود در

ص: 90

برنامهسازيهاي خرد و جزئي و مقطعي، بلكه تلاش براي ارتقاي دانش و بينشهاي اسلامي و دانشهاي مرتبط با زندگي ديني براي دينداران است. در همين زمينه از جهت روششناسي بهعلت فراگيري دانش آموزي در جامعه و رشد سطح علمي كشور، بايد تلاش شود كه به انواع و اقسام مخاطبهاي فرهيختهي داخلي و خارجي، مسلمان و غيرمسلمان و شيعه و غيرشيعه، دانش استفاده از آموختههاي علمي خود را در زمينهي دينپژوهي و مواجهه با شبهات آموزش داده شود، تا بر مبناي قرابت مكتب تشيع با قطعيات علمي و غرابت غيرشيعه با روش و نتايج علم و عقل، اين سرمايهي فرهنگي در مواجهه با شبهات فعال گردد.

نكتهي ديگر در مقام پاسخگويي به شبهات اين است كه، استفاده از روش بينارشتهاي باعث تنوع بخشي به پاسخها ميشود. تنوع از جهت محتوايي را در جدولهايي كه ارائه شد، شاهد بوديم، ولي در كنار تنوع محتوا و تنوع فرم، نكتهي جالبتر، تركيب اين دو تنوع با همديگراست. بدين معني كه در مقام ارائهي پاسخ ميتوان براساس نوع پاسخ و يا پاسخهاي موجود به طراحي ساختار فرمي پرداخت؛ ساختاري كه نه از بيرون بر متن تحميل شده بلكه از متن جوابها برخاستهاند. فرمهاي محتوايي متنوعي كه عبارتند از:

1) روش گاهشماري تاريخي و ادوارشناسي؛ در اين روش فرايند و سير جريان باطل و يا جبههي حق را در آن اندازه كه به رفع شبهه كمك ميكند به مخاطب ارائه ميگردد. اين گاهشماري از آن جهات اهميت مييابد كه در اسلام دانش تاريخ جايگاه ويژهاي دارد. چه تاريخ اسلام و شيعهي معصومين و ... و چه فرايند تاريخي يك فرقه و يا انديشهي يك

ص: 91

فرقه. اين گاهشماري توصيفي ميتواند تنها شامل يك جبهه و يا بهصورت موازي سه جبههي سياه و سفيد و خاكستري را شامل شود. بديهي است مشاهدهي توصيفي رويدادهاي تاريخي، زمينه را براي تحليل درست و جامع فراهم ميسازد.

2) نقشههاي جغرافيايي؛ اين روش در جايي بهكار ميرود كه سخن از رويدادهاي تاريخي و واقعيتهاي مكاني و يا داراي مقدمات مكاني تاريخي ويا معاصر، معطوف به تاريخ ديني و يا تاريخ دين داران باشد.

3) اينفوگرافي اطلاعات جالب و جذاب؛ از آنجا كه در فرايند شبههپراكني ميتوان با يك شبهه بهراحتي ساختمان آسماني و يا معرفتي دينداران را هدف قرار داد، ولي براي بازسازي بايد زحمت بيشتري كشيده شود. در اين صورت براساس همان روش بينارشته اي ميتوان از چند زاويه و بهصورت موجز به شبهه حمله كرد تا اطمينان و آرامش بيشتري براي مخاطب ايجاد شود.

- در نهايت استفادهي گسترده از جدول شخصيتشناسي دانشهايي همانند روانشناسي است. برمبناي جدول انسانشناسي، روانشناختي، هر انسان اعم از معصوم و يا معمولي، زن يا مرد، سفيد و يا سياه و يا خاكستري، در تمامي ابعاد جدول ظرفيتهاي انساني مشترك و شبيه هستند. بدين جهت نميشود ادعا كرد كه يك انسان تاريخي در عين عدالت (صحابه) بهراحتي خطا و معصيت بكند، جاهل باشد و ... و در نهايت انسان نيكي هم باشد. يا براساس يك افتخار در گذشته، براي هميشه مصون از محاسبهي اعمال باشد. بدين جهت در دفع شبهات تاريخي، دانش شخصيتشناسي جامع هر فرد، آن هم براساس منابع مورد اتفاق فريقين ميتواند بسيار راهگشا باشد.

ص: 92

از روشهاي ديگر محتوايي در مواجهه با مدعيان، براساس روش انداختن توپ در زمين حريف، بازخواني جايگاه انديشهي رقيب در دنياي معاصر از جهت ميزان مقبوليت و يا ارزش علمي و يا كارآيي براي نظامسازي ميباشد. همانند اينكه وقتي وهابيت به جلوههاي گوناگون و غني فرهنگ ديني شيعي و سبك زندگي شيعي اعم از عاشورا و جشن هاي انتظار ميتازد، بدون اينكه جايگزيني معرفي كند، باعث مي شود كه در جغرافياي نفوذش، تودههاي مردمي يا تحصيلكردگان از جهت فرهنگي بهسوي فرهنگهاي وارداتي غربي اقبال نمايند.

در گام بعدي –در اين اثر- براي روششناسي مواجهه با شبهات ديني، در مقام توجهدهي به برنامهريزان و برنامهسازان سازمان، در مواجهه با شبهات عاشورايي، تلاش ميشود تا از دانش مغالطه شناسي منطق در اين زمينه استفاده شود. البته كارايي دانش مغالطه در زمينهي شناسائي كيفيت و كميت مغالطه در هر شبهه است و در مقام كشف حقيقت مغالطه و در مقام پاسخگوئي، روش بينارشتهاي كارايي فراواني دارد. ناظر به اين واقعيتهاي علمي و تخصصي است كه در بخش راهبردها بر راهاندازي كارگروه تخصصي شبهات در سازمان تأكيد شد.

4 _ 3. شناخت منطق فهم مغالطات عاشورايي

4 _ 3. شناخت منطق فهم مغالطات عاشورايي

در مقام شبههشناسي دانستيم شبهه در حقيقت درهم آميختگي حق و باطل براي فريب جامعه هدف است. اين رويداد وقتي رخ ميدهد كه در تقابل حق و باطل، شبههسازان، يا در طرف حق و يا در طرف

ص: 93

باطل و در مزج بين آنان يكي از فنون مغالطه را صورت بدهند. همانند اينكه وقتي در حق كوچكنمائي و يا در باطل بزرگنمائي صورت بگيرد، زمينه براي پيدايش شبهه ايجاد ميشود.

پس در مقام شبههشناسي بايد شگردهاي وهابيت و ديگر دشمنان مكتب و نظام را در مقام شبههسازي شناخت تا در مقام عمل اقدامي جامع و كامل انجام داد. اين امر نيازمند دانش مغالطه است. زيرا در مقام طراحي راهبرد مواجهه، بايد بدانيم كه در دنياي قديم ممكن بود طراحي شبهه و پاسخگوئي به آن كاري ساده باشد، ولي امروزه و در بستر دنياي ارتباطات و اطلاعات براي طراحي شبهات تمامي شبكه هاي وهابي و معاند، متكي بر كارگروههاي علمي هستند، تا كارائي و ميزان اثرگذاري خود را فزوني بخشند. شاهد اين مدعا اين كه در مقام طراحي شبهه و يا در مقام تقويت و نهادينهسازي آن، شبكههاي وهابي پس از نشر شبهه بلافاصله سعي ميكنند تا هر آنچه از گزارههاي متشابه و يا ضعيفي كه در منابع شيعه، و حتي منابع دستچندم متني معاصر در محصولات فرهنگي شيعه، يا از فايلهاي صوتي و تصويري خطبا و مداحان و يا رجال ديني يافت ميگردد، براي خود شاهدي بياورند. واقعيتي كه نشان از كارگروه تخصصي آنان در زمينهي رصد و صيد زمينههاي شبههپراكني در شبكههاي ماهوارهاي وهابي ميباشد.

در بيان وجود برنامهريزي وهابيها در ارتقاي كمي و كيفي شبهات خود، كافي است كه به آناليز فرايند شبههپراكني آنان در يك دهه از فعاليت اين شبكهها بپردازيم:

ص: 94

بن مايه هاي كلي شبهات شبكههاي وهابي در فرهنگ عاشورايي

سالهاي آغازين

تلاش براي دفاع از مقدسات وهابيت كه مورد هجوم شيعيان بود. همانند دفاع از معاويه و يا توجيه رفتارهاي يزيد و ....

بازسازي خود

تلاش براي مصادرهي اهلبيت و امام حسين به نفع خود و ترسيم شخصيتي غير شيعي و در زير مجموعهي صحابه از امام.

اكنون

تلاش براي شيعهنمائي قاتلين امام و تمامي معترضان بر امام علي عليه السلام و جعل عنوان «شيعهي خوارج و يا خوارج شيعي».(1)

بديهي است با اين وضعيتي كه اين تبليغات پيش ميرود، در بستر پيچيدهتر شدن مغالطات بهكار رفته در اين شبهات، زمينه براي تهييج سهلتر و گستردهتر جوانان وهابي براي شيعهكشي را فراهم ميسازند. در راستاي اين هدف، شبكههاي وهابي با انتساب تمامي تفرقهها و خيانت هاي صدر اسلام به شيعه (همانند داستان جعلياي كه با عنوان اينسبا و سبائيه درست كردهاند) جرياني عظيم وفعال از تقريب گريزي و بلكه شيعه ستيزي در جهان اسلام و خصوصا در منطقهي خاورميانه را به راه انداخته است. اين تهديد، بهخصوص در سال جاري كه منطقه و خصوصا كشور عراق از فتنهي داعش، روزگار


1- بهعنوان نمونه در آغاز، شبكههاي وهابي كوفيان را عمدتا شيعي، اما ابنزياد و عمربن سعد را سني ميدانستند. ولي در سال جاري تلاشهايي را آغاز كردهاند تا اثبات كنند كه حتما يزيد از قتل امام بر كنار بوده و يا خطايش كم است و در برابر، مجرم اصلي ابنزياد است و بر سبق برخي منابع شيعي او از اصخاب امام علي بوده است!

ص: 95

سختي را ميگذراند، مي تواند بسيار جدي باشد. بدين جهت ميطلبد كه رسانههاي فارسي و غيرفارسي سازمان در دو ماههي محرم و صفر برنامهريزي منسجم، متمركز و فعال و روزآمدي را در برابر اين تهديد بالفعل در پيش بگبرند.

بنابراين در اين جنگ نرم گسترده است، بايد با تخصص به مواجههي آنان رفت(1) و دانشي كه بيشترين كمك را در اين مسير ميكند دانش «مغالطهشناسي» است. شناسائي انواع مغالطهها و شناسائي كارائي و جايگاه هر يك از مغالطهها، ميتواند كليد حل بسياري از شبههها باشد. بدين جهت در اين مرحله با دسته بندي و فهرست اجمالي مغالطات آشناي مي شويم:

5. آشنايي با فهرست و دستهبندي مغالطات

اشاره

5. آشنايي با فهرست و دستهبندي مغالطات

ما در طول روز با انواع مغالطات روبهرو ميشويم و حتي خود گهگاه آن را هوشمندانه و يا ناخواسته بهكار ميبريم. دستهبندي كلي مغالطات به شرح زير است:(2)

مغالطه هاي شكلي.

مغالطات ابهام.

مغالطات عدم دقت براي گمراه سازي.

مغالطات نقل.

مغالطات ادعاي بدون استدلال.


1- زيرا از قديم هم گفتهاند كه : يك ديوانه سنگي به چاه مياندازد كه صد عاقل از در آوردن آن عاجزند.
2- به نقل از «منطق كاربردي» از سيد علي اصغر خندان.

ص: 96

مغالطات مقام نقد.

مغالطات مقام دفاع.

مغالطات صوري.

مغالطه در استدلال پيشفرض نادرست.

مغالطهي ربطي.

اينك زيرمجموعهي هريك از اين موارد ارائه ميگردد تا در مرحلهي بعد با نوع و ميزان استفاده از مغالطات در شبهات عاشورايي آشنا شويم:

مغالطه هاي شكلي

مغالطه هاي شكلي

مغالطه هاي شكلي به مغالطه هايي گفته مي شود كه در شكل بحث مي توان آن ها را ديد و نيازي به فهميدن محتواي بحث براي پيدا كردن اين نوع مغالطه ها نيست. تمامي مغالطه هاي شكلي نوع مشخصي از مغالطه هاي ناپيرو (Non sequitur) هستند.

مغالطات ابهام

مغالطات ابهام

مغالطهي اشتراك لفظ  استفاده از واژه هايي كه داراي دو يا چند معنا هستند، بدون قرينه اي كه بر معناي مورد نظر دلالت كند. 

كژتابي يا ابهام ساختاري:  بهكارگيري جمله اي كه مي تواند به دو يا چندگونه بيان و فهميده شود. 

مغالطهي ابهام واژه:  استفاده از واژه هاي مبهمي كه قابليت تفسيرهاي گوناگون دارند. 

ص: 97

اهمال سور: عدم ذكر سور قضيه و تلقي آن بهعنوان قضيه اي كلي. 

تعريف دوري:  تعريف دو شيء يا لفظ مبهم به يكديگر در حاليكه براي شناخت هريك نيازمند به شناخت ديگري باشيم.

مغالطات عدم دقت براي گمراه سازي

مغالطات عدم دقت براي گمراه سازي

مغالطهي كنه و وجه: معرفي يك صفت يا يك جنبهي خاص از يك پديده بهعنوان ذات و اساس آن. 

علت جعلي: معرفي امري بهعنوان «علت اصلي» كه علت نيست يا بخش كوچكي از علت است. 

بزرگ نمايي: جلوه دادن جنبه يا جنبه هاي خاصي از يك واقعيت به صورت بزرگ تر و مهم تر از آن چه هست. 

كوچك نمايي: جلوه دادن جنبه يا جنبه هاي خاصي از يك واقعيت به صورت كوچك تر و كم اهميت تر از آن چه هست. 

مغالطهي متوسط: مغالطهي آماري براي بيان اطلاعات خاص مورد نظر. 

نمودار گمراه كننده: استفاده از نمودارهاي مغرضانه براي بيان اطلاعات آماري. 

تصوير گمراه كنند: استفاده نادرست از اندازهي تصويري كه نشانه داده هاي آماري بهكار مي رود.

مغالطات نقل

مغالطات نقل

دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعيت. 

ص: 98

توريه: بيان سخني كه معناي آن بهظاهر درست است اما آن چه مخاطب از آن درك مي كند نادرست و دروغ است.

نقل قول ناقص: نقل گزينشي بخشي از سخنان ديگران بدون توجه به پيام اصلي او در مجموعه سخنانش. 

تحريف: كاستن و افزودن محتواي يك متن .

تفسير به رأي يا تفسير نادرست: تفسير يك سخن مغاير با اغراض گوينده و موافق با اغراض شخص.

مغالطهي تأكيد لفظي: تكيه و تأكيد بر برخي از الفاظ يك قضيه و استنباط معاني كه موردنظر گوينده نيست.

مغالطات ادعاي بدون استدلال

مغالطات ادعاي بدون استدلال

استدلال از راه سنگ: ايجاد زمينه اي براي طلب نكردن دليل از سوي مخالفان و سلب امكان نقادي مدعاي موردنظر.

اتهام ناداني: ادعاي اين كه آن مدعا بسيار واضح و بديهي است و نياز به استدلال ندارد.

مسموم كردن سرچشمه: نسبت دادن يك صفت منفي و مذموم به مخالفان آن مدعا يا كساني كه ترديد مي كنند.

مغالطهي تله گذاري: نسبت دادن يك صفت مثبت و ممدوح به موافقان آن مدعا يا مخاطباني كه آن را مي پذيرند.

مغالطهي توسل به جهل: اين كه مدعاي موردنظر نفي نشده است يا دليلي برخلاف آن نيست، پس آن درست است.

مغالطهي طلب برهان: درخواست از مخاطبان كه اگر مدعاي موردنظر را نمي پذيرند، بر ضد آن دليل بياورند.

ص: 99

مغالطهي طرد شقوق: با ذكر عيوب شقوق مختلف، مطلوبيت شق مورد نظر را اثبات كردن. 

مغالطهي تكرار: تكرار مدعا بهجاي استدلال براي اثبات آن. 

فضل فروشي: تظاهر به داشتن كمالات و فضل بسيار، براي اينكه سخن او پذيرفته شود.

كميت گرايي افراطي: استفادهي نابه جا از اعداد و ارقام براي نشان دادن دقت زياد مدعا. 

مغالطهي بيان عاطفي: استفاده از كلماتي با بار ارزشي مثبت بهجاي استدلال هاي موافق يك مدعا و بالعكس.

عبارات جهت دار: استفاده از كلماتي با بار ارزشي مثبت و منفي بهجاي استدلال يك مدعا. 

مغالطهي توسل به احساسات: تأثير رواني بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف براي منحرف كردن او از مقام استدلال. 

تهديد: جاي گزين كردن زور بهجاي استدلال؛ يعني اگر مدعاي موردنظر را نپذيرد، آسيبي به او خواهد رسيد. 

تطميع: جاي گزين كردن منفعت طلبي به جاي استدلال؛ يعني اگر مدعاي موردنظر را بپذيرد، نفعي به او مي رسد. 

جلب ترحم :جاي گزين كردن ترحم و دلسوزي بهجاي استدلال؛ يعني تشويق به پذيرفتن سخن شخص قابل ترحم. 

آرزوانديشي: جاي گزين كردن اميد و آرزو بهجاي استدلال. 

عوام فريبي: استفاده از هيجان جمعي، گرايش به تفاخر بهجاي استدلال. 

مغالطهي توسل به مرجع: استفاده از نظر افراد مشهور بهعنوان حجت و دليل براي يك مدعا. 

ص: 100

مغالطهي تجسم: فرض و گمان يك جسم عيني و خارجي بهازاي هريك از الفاظ و كلمات. 

مغالطهي توسل به احتمالات: بهره گيري از احتمالات بهجاي استدلال. 

مغالطهي جزمي گرايي: مطرح كردن مدعا و اجازه ندادن تشكيك در آن.

مغالطات مقام نقد

مغالطات مقام نقد

پارازيت: ايجاد وقفه در ارائهي يك سخن يا پيام و يا ايجاد مانع در رسيدن آن به مخاطب. 

اتهام ابهام: مبهم و نامفهوم شمردن سخني كه مبهم نيست. 

تكذيب نادرست: دروغ و غيرواقعي معرفي كردن يك مدعا .

ساده انگاري مدعا: پيش پا افتاده تلقي كردن يك مدعا. 

اتهام مغالطه: مغالطه آميز معرفي كردن سخني كه مغالطه آميز نيست، بدون ارائهي دليل براي آن. 

مغالطه توسل به شخص: نقد گوينده بهجاي نقد گفته او. 

توهين: ناسزا و فحش دادن. 

مغالطهي منشأ: اشاره به اين كه سرچشمه و اصل موضوع مورد نقد، از شخصيت مذمومي بوده است. 

مغالطهي پهلوان پنبه: ترسيم يك مدعاي ضعيف و نقد آن بهجاي نقد مدعاي اصلي .

مغالطهي كامل ناميسر: رد همهي راه حل هاي موجود با اشاره به نقاط ضعف آن ها و يا مقايسه با كامل ناميسر.

ص: 101

ارزيابي يك طرفه: تنها به نقاط ضعف يا قوت موضوعي اشاره كردن و نادرستي يا درستي آن را نتيجه گرفتن. 

مغالطهي رد استدلال: از نادرست بودن يا مغالطه آميز بودن دليل يك مدعا، نادرستي خود آن را نتيجه گرفتن. 

مناقشه در مثال: به جاي رد مدعا، در مثال ها و مصاديق آن ترديد كردن. 

مغالطهي تخصيص: رد يك مدعاي كلي با اشاره به حالتي خاص و غيرطبيعي كه در آن حالت آن مدعا صادق نيست. 

بهانه: نپذيرفتن سخني بهعلت برخي اشكالات جزئي. 

مغالطهي جمع مسائل در مسئلهي واحد: ادغام سؤالات در سؤالي كه مبتنيبر پيش فرض هايي است كه مخاطب قبول ندارد.

مغالطات مقام دفاع

مغالطات مقام دفاع

عوض كردن موضوع بحث: بحث را به بيراهه كشاندن. 

نكتهي انحرافي: منتفي كردن زمينهي پاسخ گويي با يك نكتهي بي ربط. 

شوخي بي ربط: استفاده از طنز و لطيفه براي پوشاندن ضعف خود و تشويش اذهان عمومي. 

مغالطهي توسل به واژه هاي مبهم: در مقام توجيه يك مدعاي نادرست، به تفسير دلخواه از واژه هاي مبهم پرداختن.

توسل به معناي تحت اللفظ: در مقام توجيه يك سخن، مطرح كردن اين ادعا كه منظور اصلي معناي تحت اللفظ برخي از واژه ها بوده، نه معناي متبادر به ذهن. 

ص: 102

مغالطهي تغيير تعريف: در مقام توجيه يك سخن، مطرح كردن اين ادعا كه از برخي واژه ها معاني خاص ديگري مورد نظر بوده است. 

مغالطهي تغيير موضع: در مقام توجيه يك سخن، مطرح كردن اين ادعا كه آن سخن از ديدگاه و نقطه نظر خاصي بيان شده است. 

مغالطهي استثناي بي اهميت: پذيرش مثال نقض، اما غيرمهم و بي تأثير جلوه دادن آن. 

مغالطهي از طريق تخطئهي مخاطب: اشاره به اين كه خود منتقد هم مرتكب همان خطايي شده كه از آن انتقاد مي كند. 

تبعيض طلبي: درخواست اين كه ملاك هاي نقد مدعاي او با ملاك نقد مدعاي ديگران متفاوت باشد. 

مغالطهي حفظ پيش فرض: بي توجهي به شواهد خلاف و اصرار بر مدعا. 

پذيرش ظاهري نقد :اشاره به انتقاد و پذيرش ظاهري آن ها و باقي ماندن بر مدعاي خطا.

مغالطات صوري

مغالطات صوري

عدم تكرار حد وسط: تكرار نشدن حد وسط بهطور كامل و دقيق. 

مغالطهي وضع تالي: در يك قضيهي شرطي، با فرض تالي، تحقق مقدم را نتيجه گرفتن. 

مغالطهي رفع مقدم: در يك قضيهي شرطي، با رفع مقدم، وضع تالي را نتيجه گرفتن.

مغالطهي مقدمات منفي: نتيجه گيري از قياسي با مقدمتين سالبه. 

ص: 103

مغالطهي مقدمات ناسازگار: استنتاج از قياس داراي مقدمتين متناقض. 

مغالطهي افراد غيرموجود :از قضاياي كلي، نتيجهي جزئي گرفتن.

ايهام انعكاس:  براي موجبه كليه، عكس كليه و براي سالبهي جزئيه، عكس قائل بودن.

سوء تأليف : تعميم يافته بودن حدي موضوع يا محمول در نتيجه، بدون تعميم آن در مقدمات قياس و نيز استنتاج از قياسي كه حد وسط آن در هيچيك از دو مقدمهي تعميم يافته نيست.

مغالطه در استدلال پيشفرض نادرست

مغالطه در استدلال پيشفرض نادرست

سنت گرايي: هر پديده يا عقيدهي به يادگارمانده از گذشته، درست و پذيرفته است و هر عقيدهي بي سابقه، مردود و نادرست است. 

تجددگرايي: هر پديده يا عقيدهي نو و جديد، مقبول و درست است و هر عقيدهي به يادگارمانده از گذشته مردود است. 

فقرگرايي يا توسل به برتري فقر: افراد فقير و تهي دست داراي شخصيت مثبت و افكار درست هستند. 

ثروت گرايي يا توسل به برتري ثروت: افراد ثروتمند و متمول داراي شخصيت مثبت و افكار درست مي باشند. 

مغالطهي توسل به اكثريت: هر موضوعي كه اكثريت مردم نسبتبه آن موافق باشند، درست است. 

مغالطهي علت شمردن مقدم: در دو حادثهي متوالي، حادثهي اول، علت حادثهي دوم است. 

ص: 104

مغالطهي علت شمردن مقارن: دو دو حادثهي هم زمان، يك حادثه، علت حادثهي ديگر است.

مغالطهي تركيب: اگر اجزاي مجموعه اي داراي وصفي باشند، كل آن مجموعه نيز داراي آن وصف خواهد بود. 

مغالطهي تقسيم: اگر كل مجموعه داراي وصفي باشد، اجزاي آن مجموعه نيز داراي همان وصف هستند. 

مغالطهي ميانه روي: در هر بحثي با دو نظريه يا طرح مخالف، بايد نظر ميانه را انتخاب كرد. 

مغالطهي قمارباز: در وقوع يك امر محتمل، نتيجه مراتب قبلي در مراتب بعدي مؤثر است.

مغالطهي ربطي

مغالطهي ربطي

مغالطهي مضمر مردود: ذكر نكردن يكي از مقدمات كه در واقع نادرست است. 

مغالطهي فصل امر :استفاده از قياس استثنايي منفصله در حاليكه قضيهي شرطيهي منفصله، حقيقيه يا مانعة الخلو نيست. 

ذوالحدين جعلي: ميان مقدم و تالي قضاياي شرطي، رابطه اي وجود ندارد و يا قضيهي فصلي، حقيقي نيست. 

خلط نسبت: استفاده از نسبت هاي غيرمتقارن و غيرمتعدي بهعنوان نسبت هاي متقارن و متعدي.

مغالطه دليل نامربوط: استنتاجي كه در آن نتيجهي منطقي مقدمات نسبتبه نتيجه گرفتهشده، اعم، اخص يا مباين باشد. 

مصادره به مطلوب: استفاده از نتيجه در مقدمهي استدلال. 

ص: 105

استدلال دوري: بهكار بردن مقدمه اي كه صحت آن وابسته به صحت نتيجهي استدلال است. 

تعميم شتاب زده: صادر كردن حكم كلي با نمونهي ناكافي.

مغالطهي تمثيل: تسري دادن حكم يك چيز به چيزي ديگر كه در صفتي شبيه چيز اول باشد. 

پس از شناخت انواع و اقسام مغالطات بايد دانست كه در شبههسازي ممكن است از يك تا چند مغالطه صورت بگيرد. بدين جهت دقت و موشكافي در هر شبهه و شناسائي تزوير و وارونه سازيهاي حداكثري آن ميتواند ريشهي شبهه را بخشكاند. پس در فرايند مواجهه با شبهه بايد فرايند زير را طي كرد:

به نمودار مربوطه در نسخه pdf مراجعه شود.

دقت در اين فرايند است كه ضرورت راهاندازي كارگروههاي فوق تخصصي شبهات ديني را در رسانهي ملي توجيه مينمايد. پيچيدگي فرايند و نيازمندي آن به دانشهاي گوناگون و ضرورت تسلط كارشناسان اين عرصه به دو رشتهي دينپژوهي و زبان رسانه، بيانگر

ص: 106

اين واقعيت است كه وانهادن اين مهم به نظام برنامهسازي پراكنده و شعاري، خود بسترساز هجوم مضاعف شبكههاي معاند خواهد شد. بدين معني كه ضعف عملكرد در شبهات و مغالطات گزارهاي مغالطات در مقام نقل، آنان را تشويق به تكرار و تعميق مغالطه در مراحل بعد ميكند.

6. فهرست شبهات عاشورايي

اشاره

6. فهرست شبهات عاشورايي

شبكههاي وهابي فارسي در تجربهي 5 ساله، در مواجهه با عاشورا، ابتدا تلاش بر مواجههي دفاعي و توجيهي در برابر فرهنگ عاشورايي داشتند، ولي بهتدريج ناچار شدند واقعيت عاشورا را بپذيرند. زيرا هم از طرف مخاطبان مورد پرسش فراوان قرار گرفته و هم توسط شبكههاي ماهوارهاي شيعي رسوا ميشدند.

در گام دوم آنها همزمان با توليد سريال الاسباط و همراه با جريان كلي وهابيت و با هدف ايجاد مرزبندي نهايي بين شيعه و سني در بستر تحولات معطوف به بيداري اسلامي، تلاش بيسابقهاي را در دوسال اخير آغاز كردهاند تا به مصادرهي عاشورا و وهابيسازي و كوچكسازي آن پرداخته و در برابر، شيعه را جرياني متأخر از عاشورا و مبتنيبر قرائت خرافي از عاشورا و بانيان عاشورا و بدعت گزاران پس آن معرفي كنند.

بدين جهت در اين سالها آنان با تركيب خوانش تاريخي و معاصر از عاشورا و رصد تمامي گسترهي فرهنگ عاشورايي شيعه و ريشهها و پيشينههاي آن، با تمام قوا تلاش براي تخريب فرهنگ عاشورايي شيعه را آغاز كردهاند. امروزه هر آنچه كه كارائي و كاركرد شبههپراكني داشته

ص: 107

باشد را بر عليه شيعه و عاشورا به كار ميگيرند. بدين جهت مجموعه شبهات ماهوارهاي شبكههاي وهابي و غيراسلامي را ميتوان از جهت محتوايي، فرمي، كارائي، روند زماني و ... تقسيمبنديهاي گوناگوني نمود. در اينجا بر مبناي تقسيمبندي علوم ديني، فهرستي از مهمترين شبهات آنان ارائه ميشود.

انواع شبهات

انواع شبهات

شبهات مبنايي

شبهات كلامي

شبهات ناظر به عوامل بسترساز حادثهي عاشورا

شبهات ميداني

شبهات تاريخي

شبهات ناظر به نوع روايت از حادثهي عاشورا

شبهات بازتابي

شبهات فرهنگي

شبهات ناظر به فرهنگ عاشورا و عزاداري

محور كلي شبهات

محور كلي شبهات

1. شبهات مبنائي

كلامي:

تفاوت سيرهي حسنين، دليل بر عدم عصمت و مجتهد بودن آنان است.

كربلا حادثهاي همانند قتل عثمان است و ريشهاش در سبائيه است.(1)


1- سبائيه در نگرش تاريخي عامه، جرياني است كه در دوران عثمان ايجاد شد و باعث قتل عثمان و ايجاد شيعه شد و از خلافت اميرالمؤمنين7 تا جريان كربلا را مديريت كرد. البته دربارهي نحوهي اين اثرگذاري از صلح امام حسن7 تا عاشورا به تفصيل چيزي نميگويند. دربارهي واقعيت اين ادعا ر.ك: عبداللهبن سبا و ديگر افسانه هاي تاريخي، نوشتهي علامه عسكري.

ص: 108

تبرئهي امويان -خصوصا معاويه و كمتر يزيد- از حادثهي عاشورا.

تفكيك سيدالشهدا عليه السلام از تشيع، و قيام امام هيچ ربطي به شعائر تشيع ندارد.

از جهت دستهبندي فكري امام و يارانش از مسلمانان (عامه) و دشمنانش شيعيان بيعتشكن بودند.

حسينبن علي عليه السلام از صحابهي برجسته بود كه در حادثهي عاشورا، اجتهاد كرد و در اجتهادش هم متأثر از كوفيان بود.

امام از صحابهي برجسته بود، ولي داراي علم غيب و ... نبود.

امام حسين و شعائر حسيني كاركرد شفابخشي و ... ندارد.

عزاداري امام حسين فايدهاي براي امام و شيعيان ندارد وعملي بيهوده است.

اقدامات سياسي اهلبيت مثل خلافت امام علي و قيام حسين، موجب اختلاف در جامعه و خلافت معاويه و يزيد باعث اجماع و مورد رضايت تابعين بود.

پس از مرگ، آدمي ديگر تمام ميشود و ديگر وجودي ندارد كه به او توجه شده و برايش عزاداري شود.

شيعه يعني كسي كه از حسين دعوت كرد. پس تمامي دعوت گران امام شيعه بودند و همآنها او را كشتند.

ص: 109

فقهي:

روزهي روزعاشورا مستحب است. چرا آن را ترك كرده ايد؟

حرمت توسل و عزاداري و نذري و بناي بقاع متبركه.

عزاداري بدعت و امري حرام است.

نشاني از عزاداري در سيرهي نبوي و صحابه يافت نميشود.

در اسلام سب و لعن وجود ندارد.

با وجود خطا و جنايتگري يزيد، در جواز لعن او بين علماي اسلام اختلاف است.

2. شبهات ميداني

تاريخي:

رويداد كربلا قيام و حماسه نبود بلكه يك رويداد ناخواسته و ناشي از سوء برداشت ها و خيانت ها بود

شيعه و امام كشي كه نقطهي اوجش در كربلا است.

كوفه، شهر شيعهنشين است، پس تمام فتنههاي كوفه زير سر شيعيان است.

سرداران لشكر كربلا از حاضران در صفين در ركاب اميرالمؤمنين بودند.

احترام فراوان صحابه و تابعين، از سيدالشهدا؛ پس آنها از ريختن خون امام مبرّي هستند.

دليل تبرئهي امويان از خون امام، روابط بسيار خوب امام با معاويه در دوران خلافت اوست.

اختلاف امام با معاويه -و حتي يزيد- در مسئلهي ولايتعهدي،

ص: 110

اجتهادي از دوطرف و بدون قصد قيام بود. اين شيعيان بودند كه به فتنه دامن زدند.

تفاوت سيرهي تاريخي حسنين، و نزديكي سيرهي امام حسن به اصول اسلامي.

شهداي كربلا كه همنام خلفا هستند، در ميان شيعه مهجورند.

محل دفن امام حسين مشكوك است.

امام حسين در طول زمان اعتراضش با يزيد مشكل خاصي نداشت و حتي درخواست مي كرد پيش او برود و با او بيعت كند، مشكل اصلي او با كوفيان بود.

بسياري از جزنيات حادثهي كربلا دروغ و مشكوك است؛ مانند: آتش زدن به خيمهها و اسارت.

3. شبهات بازتابي

روانشناختي:

عزاداري باعث افسردگي اجتماعي است.

عزاداري بهانهاي براي سوء استفاده از نام حسين است.

سب و لعن و عزاداري باعث ايجاد روحيهي نفرت و كينهجوئي از مسلمانان است.

فرهنگي:

پس از رخداد عاشورا، تمامي جانيان مجازات شدند، پس دليلي براي امتداد عاشورا و استمرار يادكرد آن وجود ندارد.

ص: 111

عاشورا در تاريخ پيامبران روز مهمي بوده، پس بايد آن را با روزه و يا جشن پاس داشت.

از اولين عزاداران براي حسين يزيد و زنان او بودند.

عاشورا اگرچه هست، ولي نبايد تبديل به فرهنگ شود، و فرهنگ عاشورايي بدعت و خرافه است.

اسلام دين عزا و مصيبت نيست، دين نشاط و شادي است و عاشورا روز جشن و شادي است، به ويژه كه امام در بهشت برين است.

زيارت عاشورا، زيارتي با هدف نشر و نهادينهسازي سبّ و لعن است.

عدم استناد عزاداري به اهلبيت و بدعتسازي آنها توسط حكومتهاي شيعه.

منشأ عزاداري شيعه، آلبويه و صفويه است و منشائي نزد دين و پيامبر و صحابه ندارد.

آيا امام به عزاداري ما نياز دارد؟

آيا امام امروز در برزخ عزادار است يا در نعمتهاي بهشت متنعم است؟

چرا در روضههاي عاشورايي، نام شهداي اهلبيت كه به نام خلفا است را نام نميبريد؟

توجه

در يك نگاه تسبيقي، بين انواع مغالطه با تنوع شبهات عاشورايي،

ص: 112

شاهديم كه بيشترين نوع مغالطهاي كه مورد استفاده قرار گرفته بوده، مغالطات زير است:

مغالطه در استدلال پيشفرض نادرست.

مغالطات عدم دقت براي گمراه سازي.

مغالطات نقل.

مغالطات ادعاي بدون استدلال.

مغالطات مقام نقد.

مغالطات مقام دفاع.

اين فهرست نشان ميدهد كه وهابيت، ابتدا مبتنيبر يكي از روش هاي مغالطه (همانند مغالطهي استلال پيشفرض نادرست) زمينه را براي شبههسازي فراهم ميكند. سپس براي نقل شبهه يا نقد پاسخ هاي شيعه به تكميل و توسعهي شبهه ميپردازند. بدين جهت در زمينهي بررسي شبهات عاشورايي مسئلهي جريانشناسي در يك شبهه و يا در كليت شبهات عاشورايي ضرورت دارد.

7. معرفي منابع و پايگاه هاي عاشورائي

7. معرفي منابع و پايگاه هاي عاشورائي

در مقام پاسخگوئي به شبهات عاشورائي ميبايست به استفاده از كارشناسان آشنا به فن مناظره و آگاه از شبهات و مسلط به فعاليتهاي رسانهاي وهابيت استفاده كرد. در اين زمينه يكي از ضعفهاي برنامههاي توليدشده در سازمان، استفاده از كارشناساني است كه كمترين آشنايي و پيگيري را نسبتبه جنگ رسانهاي دارند.

در نخستين مرحله، كارشناسان، نويسندگان، برنامهريزان، و تهيه

ص: 113

كنندگان در مقام پاسخدهي و مواجهه با شبهات بايد نسبتبه منابع و متون و تنوع آن منابع داراي اطلاعات كافي باشند، تا ناظر به ضرورت پاسخگوئي جامع، به منابع متعدد و تخصصي مراجعه كنند. خصوصا كه در طول تاريخ و هم در نيم قرن اخير در اين زمينه آثار عالمانهي متنوعي، هم در قالب كتاب و هم در قالب توليد مجموعه نرمافزاري و هم در قالب پايگاه اينترنتي توليد شده است. (1)


1- برخي از اين آثار در آخر اين نوشتار، نام برده شده است.

ص: 114

ص: 115

فصل دوم: روش پاسخ گويي به شبهات و مغالطات عاشورايي در شبكه هاي ماهواره اي

اشاره

فصل دوم: روش پاسخ گويي به شبهات و مغالطات عاشورايي در شبكه هاي ماهواره اي

زير فصل ها

درآمد

نمونه اي از شبهات عاشورايي وهابيت، روش آناليز و كشف مغالطات به كار رفته، و جست وجو از روش پاسخ گويي بينارشته اي

ص: 116

ص: 117

درآمد

درآمد

در فصل اول در مقام بازشناسي چيستي و چرايي شبهات وهابيت اهداف آن بيان شد ازجمله:

(يك) تلاش براي مصادرهي ارزشها و پيشينهي عاشورا به نفع خود.

(دو) تلاش براي تقليل جايگاه تاريخي عاشورا.

(سه) تلاش برا فرافكني جنايات عاشورا.

(چهار) تلاش براي وارونه سازي واقعيتها.

(پنج) تلاش براي تخريب و يا نابودي فرهنگ عاشورايي.

مبتني بر اين اهداف بود كه ضمن ارائهي پيش آگاهيهاي لازم از مباني كلامي-تاريخي وهابيت، گونهشناسي شبهات آنان هم ارائه شد، تا معلوم گردد كه وهابيت تمام ارزشها و ظرفيتهاي عاشورائي را مورد هجوم خود قرار دادهاند. آنگاه در مقام كشف مغالطههاي عاشورايي باتوجه به چندوجهي بودن بنيانهاي معرفتي عاشوراي شيعي، دانستيم كه در مقام ابطال شبههها، ميبايست به روش كشف رمز و كشف مغالطهي تركيبي متوسل شد؛ روشي كه مبتنيبر اصول و ابزارهاي زير است:

كلامي

تاريخي

مطالعات ديني تطبيقي/مقايسه اي

ص: 118

ادوار شناسي پيدايش و تطور يك فرقه يا مذهب از جهت فكري

مطالعه هر مذهب از جهت نظاموارۀ سبك زندگي و كارآمدي آن در دنياي مدرن

بازخواني مباني نگرش تاريخي هر فرقه با كمك روش هاي قراني و عقلي و علمي

استفاده از مطالعات فلسفه تاريخي براي ايجاد تاريخ تحليلي به جاي تاريخ نگاري توصيفي صرف

استفاده از روش گاه شماري تاريخي با هدف كشف توصيفي دقيق رويدادهاي موازي حق و باطل

اطلس شناسي رويدادها و نسبت شناسي تحولات مكاني و جغرافيايي در يكديگر

شخصيت شناسي تفصيلي افراد سفيد/سياه/خاكستر

اينك در مقام عمل براي جستوجو از روشهاي مواجهه با شبهات ماهوارهاي وهابيت، و تلاش براي كشف مغالطات و دستيابي به مجموعه پاسخهاي كارآمد و معرفي ايدههاي برنامهسازي، نمونهاي از مهمترين شبهات عاشورايي وهابيت را مورد واكاوي قرار ميدهيم. اين شبهات در دستهبندي زير ارائه ميشوند:

- شبهات كلامي.

- شبهات تاريخي.

- شبهات فقهي.

- شبهات فرهنگي.

ص: 119

اين رويكردها هركدام يك زاويه از زواياي عاشورا معرفي ميكند، تا از يك سو گستردگي فرهنگ عاشورائي را نشان دهد و دامنهي آن را در تمامي دانشهاي اسامي به نمايش بگذارد و به موازات آن نشان دهد كه چگونه تمامي حوزههاي فرهنگ عاشورا مورد هجوم شبهات قرار گرفته است. از آنجا كه هر گرايش علمي روشها و ساختارهاي علمي متناسب با خود دارد، بديهي است كه در كنار برخي نكات و روشهاي مشترك، معرفي توجهدهي به روشها اختصاصي و تخصصي در هر گرايش علمي مدنظر اين اثر ميباشد. بدين جهت در هر گرايش از گرايشهاي چهارگانه بهجاي پاسخدهي به تمامي شبهات، تنها برخي از مهمترين شبهات مورد آناليز قرار ميگيرد تا اصول كلي مواجهه در آن گرايش معرفي گردد.

نمونه اي از شبهات عاشورايي وهابيت، روش آناليز و كشف مغالطات به كار رفته، و جست وجو از روش پاسخ گويي بينارشته اي

اشاره

نمونه اي از شبهات عاشورايي وهابيت، روش آناليز و كشف مغالطات به كار رفته، و جست وجو از روش پاسخ گويي بينارشته اي

زير فصل ها

1. شبهات كلامي- تاريخي

2. شبهات تاريخي

3. شبهه هاي فقهي

4. شبهه هاي فرهنگي

1. شبهات كلامي- تاريخي

اشاره

1. شبهات كلامي- تاريخي(1)

شبهات كلامي اولين مرحله و مبنائيترين شبهات وهابيت در موضوع فرهنگ عاشورايي هستند. چرا كه دانش كلام در نقش اولين پيشفرض


1- مباحث كلمي در اصول پنچگانهي كلام شيعه، برخي كلامي صرف هستند؛ مانند مباحث توحيد و معاد. ولي برخي از اصول ناظر به پيوندي كه با زمان و زندگي زميني دارند، داراي حيثيت تاريخي قوياي هستند. دو اصل نبوت و امامت از يكسو مرتبط به معارف نظري هستند كه در كلام اثبات ميشود و از آن به نبوت و امامت عامه نام برده ميشود و از سوي ديگر نگاهي به مباحث مصداقي و عيني در بستر واقعيتها دارند، كه از اين جهت با عنوان نبوت و امامت خاصه نام برده ميشود و به مسئلهي عدد معصومين و زندگي آنان و فرايند تاريخي مواجههي حق و باطل ميپردازد. از اين جهت معارف كلامي، حيث تركيبي مييابند. اكثر شبهات كلامي عاشورا و محرم از اين دسته از شبهات كلامي هستند.

ص: 120

معرفتي در هندسه دانشهاي ديني قرار دارد. اگر بتوان اين بنيان را تخريب نمود بهراحتي ميتوان به اهداف زير يكجا دست يافت:

- تمامي مسائل تاريخي خوبهخود توجيه ميشود.

- موضوعات فقهي تغيير حكم ميدهد.

- مسائل فرهنگي سالبۀ به انتفاء موضوع ميشوند.

بدين جهت است كه در ميان شبهات عاشورائي تمركز بر اين گونه از شبهات به صورت مستقل و يا در ضمن بيشتر شبهات تاريخي و فرهنگي به چشم ميخورد. ميتوان ادعا كرد كه بيشتر شبهات تاريخي و فرهنگي هميشه بر بستر يك و يا چند شبهه و يا مبناي كلامي مطرح ميشوند. بدين جهت دانستن روششناسي مواجهه با اينگونه شبهات باعث تضمين بالاترين سلامت براي فرهنگ عاشورائي ميباشد. ناظر به اين واقعيتهاست كه در مقام توجهدهي به زواياي روششناسي مواجهه، بهجاي يك شبهه، سه شبهه از شبهات كلامي و يا كلامي-تاريخي مورد معرفي و نقد اجمالي قرار ميگيرد.

1-1. شبههي دوگانگي رفتار حسنين عليهما السلام و اثبات عدم عصمت آنان:

1-1. شبههي دوگانگي رفتار حسنين عليهما السلام و اثبات عدم عصمت آنان:

در ميان شبهات ماهوارهاي وهابيت در موضوع عاشورا، يكي از موضوعهايي كه بهشدت مورد هجوم قرار گرفته است، مسئلهي نوع رابطهي حسنين عليهما السلام است. در قرائت كلامي شيعي دانسته شد كه اين دو امام معصوم هستند و از جهت تاريخي، يكي پس از ديگري به امامت مي رسند و ناظر به شرايط زمانه، يكي صلح ميكند و ديگري دست به قيامي حماسي ميزند.(1) ولي در نگاه وهابي، ضمن اينكه آن دو از


1- قال رسول الله9: أَنَّهُ قَالَ ص ابناي هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا. (المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 368)

ص: 121

برجستگان صحابه هستند، داراي دو ديدگاه متفاوت در مسائل سياسي ميباشند و قيام عاشورا نه يك حكم ديني و عقلي مورد امضاي اهلبيت، بلكه صرفا ناشي از اجتهاد شخصي امام حسين عليه السلام ميباشد. اجتهادي كه ناشي از شخصيت هجومي و حس غيرت ايشان است كه در بستر سوء برداشتها و فريبهاي زمانه، بهجاي قيام ناخواسته به جنگي ناخواسته كشيده ميشود و در نهايت كشته ميشود. پس تفاوت رفتار حسنين عليهما السلام بيانگر عدم عصمت آنان است. كاركرد طلايي اين شبهه براي وهابيت از اين جهت است كه امام حسن عليه السلام و روحيهي صلحگرايي ايشان را هم در برابر امام علي عليه السلام پدرش و هم در برابر امام حسين عليه السلام قرار مي دهد. ناظر به اين ظرفيت مغالطهآميز است كه وهابيت با صرف هزينهاي هنگفت يك سريال به نام «الاسباط» تنها براساس تبليغ و تأكيد بر اين شبهه توليد ميكند تا به گمان خود ضربهاي كاري به بنيان تشيع وارد سازد. اين شبهه و بنيانهايش به شرح زير است:

شبههي 1: شبههي دوگانگي رفتار حسنين:

شبهه ي 1: بين سيرت حسنين عليهما السلام در برابر امويان تفاوت است و اي كاش امام حسين عليه السلام همانند برادرش عمل ميكرد كه با وجود قدرت نظامي با معاويه صلح كرد.

منشأ پيدايش شبهه

شبهه

نوع مغالطه

كلامي

حسنين، امام معصوم و عالم به غيب نبوده و رفتارها و انتخاب هايشان مبنيبر اجتهادات شخصي بوده است.

مغالطهي تغيير تعريف.

مغالطهي كوچك

ص: 122

نمايي مقام اهلبيت.

مغالطهي تفسير بهرأي دربارهي مقام اهلبيت.

مغالطهي مسموم كردن سرچشمه نسبتبه اعتقادات شيعه.

سياسي

عاشورا نه ناشي از رفتار سياسي يزيد، بلكه ناشي از نوع رفتار سياسي امام در تمامي فرايند قيام است.

مغالطهي اتهام ابهام

مغالطهي ارزيابي يك طرفه

مغالطهي مصادره به مطلوب

تاريخي

از نظر تاريخي بين معاويه و يزيد تفاوتي نبود، ولي بين مشي سياسي حسنين عليهما السلام تفاوت است. عامل عاشورا تفاوت نگرش اهلبيت است، نه آن وحدت عملكرد امويان.

مغالطهي سادهانگاري يك مدعا

مغالطهي توسل به جهل

مغالطهي زمان پريشي

اجتماعي

امام حسن عليه السلام در جامعه پايگاه اجتماعي داشت، ولي امام حسين عليه السلام در جامعه جايگاهي نداشت.

مغالطهي حفظ پيش فرض

ص: 123

مديريتي

امام حسن عليه السلام در ارزيابي شرايط، كلنگر و آيندهنگر ولي امام حسين عليه السلام جزءنگر و لحظهنگر است.

مغالطهي حملهي شخصي

شخصيتي

بين حسنين از جهت شخصيتي تفاوت وجود دارد. امام حسن عليه السلام مصلحت عامهنگر و داراي بصيرت بود، ولي امام حسين عليه السلام متأثر از شرايط تا عمق بحران خودساخته و يا ناخواسته كشيده شد.

مغالطهي كامل ناميسر

مغالطهي پهلوان توخالي

مغالطهي تخطئهي شخص

دقت در جدول بالا نشان ميدهد كه چگونه يك ادعاي يك خطي و كوچك ميتواند پشت سر خود مجموعهاي از مغالطات را داشته باشد. شبههاي كه در بطن خود دست به دامان انواع و اقسام مغالطات ابهام، مغالطات عدم دقت براي گمراه سازي، مغالطات نقل، مغالطات ادعاي بدون استدلال، مغالطات مقام نقد، مغالطات مقام دفاع و مغالطه در استدلال پيشفرض نادرست ميشود. بدين جهت در مواجهه با اين شبهه و ناظر به مخاطبي كه طالب و يا مقصد پاسخگويي است، جوابها

ص: 124

مي تواند متفاوت باشد و از جوابهاي استدلالي تا جوابهاي نقضي و يا استفاده از فن مغالطه بر عليه مغالطه را شامل شود.

در تقسيمبندي شيوههاي جواب بايد دانست كه اگر مخاطب درون يني بود و يا طالب شناخت حق بود، در اينجا راهبرد مطلوب پاسخدهي حلّي و استدلالي ميباشد. ولي اگر مخاطب خود مغالطهگر و يا جامعهي وهابيت بود، در اينجا بهعلت دوري ذهنيت اينگونه افراد و جوامع از نگرشهاي علمي و عقلي، روش پاسخهاي نقضي كارآمدتر ميباشد(1) و در زمانه اوجگيري مواجهه جهت مشغولسازي دشمن، راهبرد مغالطه بر عليه مغالطه هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

نكتهي ديگري كه در مواجهه با مغالطههاي كلامي بايد به آن توجه داشت، مسئلهي دوگانگي حق و باطل در اينگونه از شبهات است. چرا كه در بينش ديني وقتي تقابلي در سطح رهبران فكري رخ بدهد بديهي است كه يكسو حق و ديگري بر باطل ميباشد، ولي در مقام مغالطه سازي ادعاي بهرهمندي هر دوطرف از حقانيت و يا وجود رگه هايي از باطل و خطا در هر دوسو كافي است كه مسئلهي حق و باطل را به فنا برده و ارزشهاي كلامي يك حماسه را تخريب كند، تا در نهايت حماسي بودن اصل رويداد، مورد خدشه قرار گيرد. بدين جهت در مقام دفع مغالطهي كلامي عاشورايي تلاش موازي، براي بيان حقيقت


1- وهابيت چون در روش دينپژوهي، معتقد به تعطيلي عقل و حديثگرا است بدين جهت در مواجههي مستقيم با او روشهاي استدلالي و حتي جوابهاي حلي درونديني كارائي ندارد و تنها روش استدلال نقضي آن هم، صرفا از قرآن و يا منابع حديثي اهلسنت كاربرد دارد؛ ولي اگر مخاطب هدف، جامعهي شيعي و يا مسلمان غيروهابي و يا جامعهي غيرمسلمان بود، بديهي است كه در مقام دفع شبهات وهابيت روشهاي استدلالي درون ديني و يا برونديني كارايي خواهد داشت.

ص: 125

چهرهي جبههي حق (اهلبيت) و جبههي باطل (امويان) ضروري است. زيرا در اينجا مغالطهي وهابيت كوچكنمائي و بزرگ نمائي است. آنان در يك بازي دوگانه، از يكسو مقام قدسي امامان معصوم را تنزل رتبه دهد و از سوي ديگر مقام امويان را رشد داده، تا اين دو همشأن و يا داراي مرتبهاي نزديك بههم گردند. تا در نتيجه يا همهي بار اتهام بر گردن امويان نوشته نشود و يا اينكه با سادهسازي رويداد از سنگيني و ارزش آن بكاهند. پس در مقام كشف مغالطهي كلامي، ناظر به دوگانهي حق و باطل و باتوجه به همان روابط بينارشته اي، در اين مقام بايد مجموعهاي از اقدامات زير انجام بگيرد:

- با استفاده از دانش انسانشناسي قرآني-فطري-عقلي، وجود انسان كامل و تعريف آن روشن گردد. آنگاه جايگاه انسان كامل (در قالب امام) در بستر زمان و شرايط زمانه معرفي گردد تا معلوم شود كه وهابيت اصولا بر ضد ديدگاه قراني دربارهي شخصيت و مقام معصومين هستند.

- رويداد عاشورا را فراتر از يك درگيري كوچك، در بستر نگرش فلسفهي تاريخي، رويدادي اثرگذار در تاريخ مواجههي حق و باطل معرفي نمود.

- ناظر به آگاهي دشمنان از مقام و منزلت امام معصوم، جنايات آنان را در كربلا نه يك حادثه در ميان هزاران حادثه، بلكه جنايت عليه دين و بشريت و تاريخ معرفي نمود.

- براي اين رويداد شعاع اثرگذاري تاريخي تعريف كرده و براساس آن فرهنگ پوياي حماسه و ايثار و ذلتگريزي را تعريف نمود؛ حتي در

ص: 126

تاريخ اسلام، كربلا را مهمترين مرجع براي تعريف فرهنگ ظلمستيزي در برابر مدعيان مسلماني قرار داد.(1)

اين همه بدان دليل است كه وهابيت با حذف عنوان امام از حسنين، شخصيت آنان را در حد ديگر انسانها تنزل ميدهند. تا وقتي كه اين ديدگاه انسانشناختي حداقلي وجود داشته باشد، بديهي است كه شبهات عاشورايي به حيات خود ادامه ميدهند.

پس در مواجهه با اين شبهه مهم عاشورائي يكي از مهمترين راهبردهاي مواجهه، كشف مغالطات و وارونه سازي هاي انسان شناختي وهابيت درباره شخصيت حسنين عليهما السلام است. اين در حالي است كه در اكثر قريب به اتفاق برنامه سازيهاي رسانهي ملي، به اين زاويهي گرايش از بحث، كمتوجهي ميشود و بهجاي تعيين تكليف ديدگاه در اين مبنائيترين پيشفرض، نظام برنامه سازيها و يا موضوع سخن كارشناسيها به سوي نتايج و دستاوردهاي انديشه شيعي و يا وهابي مي رود بدون پيش از آن مباني بحث مورد نقد و بررسي و يا اثبات قرار گرفته باشند.

در اين پاسخگوئي جامع، از يكسو بايد پيشفرضهاي بنيادين شبهه و ضدشبهه را شناسائي كرد، آنگاه موارد وارونهسازي و انجام مغالطه را در انتها شناخت؛ آنگاه به حسب نياز و تنوع مخاطب به مديريت جوابها پرداخت. بهعنوان نمونه در اين شبهه از يكسو با روشهاي حلي انسانشناسي بايد ماهيت انساني رهبران حق و باطل را از جهت انسان كامل و يا


1- نكته اي كه در اين سخن است اين كه: اصل ظلم ستيزي در اسلام وجود دارد. ولي ظلم ستيزي درون اسلامي در ديگاه غير شيعي يا وجود ندارد و يا بسيار كم رنگ است. و تنها اين عاشورا است كه مسئله مواجهه با ظلم و فساد درون ديني را تبديل به اصل و فرهنگ مي نمايد.

ص: 127

غيركامل بودن كشف كرد. آن گاه براساس ادلهي درونديني برآمده از قرآن و حديث، مقام عصمت و انسان كامل بودن رهبري حق را اثبات كرد. سپس در ناحيهي باطل، مبتنيبر نگاه فلسفهي تاريخي، پيچيدگي توطئهها و نقشههاي جريان باطل و ماهيت دروني و لايههاي پنهاني او را افشا كرد. در نهايت براي اثبات اين همه مدعا، دست به رصد موارد نقض شبهه در منابع مورد استناد وهابيت زد. بدين جهت ايدههاي برنامهسازي در اين زمينه گسترهاي از دانشها را فراميگيرد كه عبارتند از:

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

رويكرد ايده

ايدهي پيشنهادي در مقام جوابدهي

انسانشناسي

انسانشناسي تطبيقي فرقههاي اسلامي (شيعي- سني اشعري- سني وهابي و ...) و تطبيق نتايج هر برداشت بر نوع قرائت از عاشورا.

كلامي-تاريخي

بررسي تاريخ 250 سالهي امامت شيعي با رويكرد شناخت شباهت ها و تفاوت هاي دوره و سيرهي هر يك از امامان معصوم عليهماالسلام.

شخصيتشناسي (دشمن شناسي)

شخصيتشناسي معاويه براساس رفتارهاي او پيش و پس از صلحنامه و پيش و پس از شهادت امام حسن عليه السلام ، با هدف نمايش سياسيت گام به گام او در تحريف و تخريب اسلام ناب.

كلامي

بررسي دلايل عصمت امامان شيعه، بههمراه بررسي ويژهي دلايل عصمت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام .

ص: 128

تاريخي

بررسي دوران امامت امام حسين عليه السلام و سيرهي سياسي و اجتماعي ايشان، در دو دوران صلح با معاويه و قيام بر عليه يزيد، با هدف نمايش تفاوت سيرهي امام حسين عليه السلام ، به اقتضاي شرايط زمانه.

گاهشمار دهسالهي امامت امام حسين عليه السلام در زمان معاويه با رويكرد بازشناسي رفتارها و موضعگيري هاي امام عليه السلام و معاويه نسبتبه يكديگر.

تاريخي-حديثي

بررسي روايات نبوي دربارهي تفاوت سيره و وظيفهي امام حسن عليه السلام -صلح- و امام حسين عليه السلام –قيام- در منابع شيعه و اهل سنت.

كلامي-اجتماعي

بررسي تطبيقي عصمت و امامت حسنين عليهماالسلام، با نظريهي اجتهاد بهرأي و نتيجه متفاوت اين دو ديدگاه در ظلم ستيزي شيعه و ظلمپذيري وهابيت.

روششناسي

معرفي تفاوت شخصيت معاويه در احاديث مستند نبوي با قرائت رسمي عامه از او، باهدف معرفي تناقض نگرش حديثي و كلامي عامه و بازتاب تاثير پيشفرضها.

سياسي

معرفي ديدگاه وهابيت دربارهي حسنين، بهعنوان نظريهي ذلتپذيري سياسي جامعهي اسلامي.

يادآوري: هدف از بيان اين شبهه، تأكيد بر جايگاه دانش انسانشناسي هم در تبيين مكتب حق و هم در مقام دفع شبهات وهابيت و غير وهابيت به تشيع در دو اصل نبوت و امامت است. چرا كه تا تفاوت ديدگاهها و ديدگاه حق بر مبناي عقل و نقل مورد بحث قرار نگيرند، دست و پا زدن در تمامي

ص: 129

مباحث پسيني، راهبردي ناقص ميباشد كه بيشتر براي توهم پاسخدهي كفايت ميكند. و در زمانهي رواج دانشهاي بشر و ارتقاي سطح معلومات مخاطب رسانه نميتواند به اقناع مخاطب ياري برساند.

شبههي 2: امامكشي شيعيان در كربلا

مسئلهي شيعه و يا غير شيعه بودن دوطرف حادثهي كربلا يكي از پرحجم ترين تبليغات اين سالهاي وهابيت است. بهويژه كه آنان در مصاف با شيعه، هيچ جايگزيني براي عاشورا ندارند و جز تلاش براي مصادرهي عاشورا هيچ راهي پيش خود نميبينند. بدين جهت در اين چند سال اخير در شديدترين حملات رسانهاي و ماهوارهاي خود، مدعي شده اند كه اكثر فرماندهان و خواص اجتماعي كوفه كه در جنايت عاشورا نقش داشتند از تشيع بودهاند. آنها در جديدترين كشف شگفتانگيز خود مدعي شيعه بودن عبيداللهبن زياد مهمترين متهم حادثهي كربلا شدهاند(1) يا در برخي از اختراعهاي واژگاني خود، عناويني مانند «شيعهي خوارج شده» را به كار ميبرند. اين همه حاكي از عمق ضربه است كه هم جهان استعمار و هم وهابيت از تشيع خورده است. بدين جهت سرمايهگذاري وسيعي كردهاند تا اين واژه را به يك ضدارزش در جهان اسلام تبديل سازند. آنان در اين جنگ نرم جديد، تشيع را به فرقهاي انحرافي و ضداسلامي معرفي كرده و تمامي حوادث تلخ تاريخي را به آن منتسب ميسازند. شبههي عاشورائيي آنان در اين راستا اين است كه:

شبهه ي 2: امام و يارانش از مسلمانان بودند. كوفيان شيعي، امام را


1- در اين زمينه ادعا كردهاند كه در برخي منابع رجالي شيعه از او بهعنوان راوي و اصحاب حديثي امام علي عليه السلام ياد شده است!

ص: 130

دعوت كردند ولي به او خيانت ورزيدند، آنگاه او را در كربلا به شهادت رساندند.

منشأ پيدايش شبهه

شبهه

نوع مغالطه

تاريخي

كوفه شهري شيعي بوده است.

مغالطهي توسل به جهل

مغالطهي تحميل پيشفرضها

مغالطهي كنه و وجه

مغالطهي آماري

مغالطهي عبارات جهتدار

كلامي

امام از عامه بوده است.

مغالطهي تفسيربه رأي و تحريف

مغالطهي ذهنيتگرايي

مغالطهي جزميگرايي

كلامي-فرهنگي

هركس كه به امام نامهي دعوت نوشته، شيعه است.

مغالطهي ابهام واژه و يا تغيير تعريف(1)

مغالطهي كميتگرايي افراطي

مغالطهي كلنگري

استنتاج باطل از حق

مديريتي-شخصيتي

امام فريب كوفيان را خورده است.

مغالطهي اتهام ناداني و


1- در اين مغالطه دعوت گري كه يك رفتار آشكار است و ميتواند از جهت باطني محملهاي فراواني داشته باشد، مترادف با شيعهگري گرفته ميشود.

ص: 131

توهين

مغالطهي ارزيابي يكطرفه

تاريخي

لشكر كربلا چون كوفي بوده پس شيعه بوده است.

مغالطهي مصادره به مطلوب

مغالطهي سؤال مركب

كلامي

در ماجراي كربلا نه عامه و نه امويان تقصيري ندارند.

مغالطهي كوچكنمايي

مغالطهي تلهگذاري

همانگونه كه مشاهده ميشود براي ايجاد شبهه شيعه بودن تمامي كوفياني كه در آفرينش حادثهي كربلا نقش داشتند، تركيبي از خودسانسوري و تحميلگري پيشفرضها، بههمراه كوچكنمائي نقش جريانهاي غيرشيعي بهكار گرفته شده است و در اين ادعا براي اثبات شيعي بودن كوفيان معاصر با امام حسين عليه السلام تنها به دعوتگري آنان از امام اكتفا ميشود. همانگونه كه براي اثبات شيعهگري كوفيان در زمان حضور 4 سالهي ايشان در كوفه تنها به در ركاب امام بودن در جنگها استدلال ميشود.(1) در ادامه براي غيرشيعي بودن امام حسين عليه السلام تنها بدين دليل ادعا ميشود كه امام قطعا از مسلمانان بوده است. پس ايشان قطعا از عامه است و اين شيعه بودن ايشان است كه دليل ميخواهد. اگر پرسيده


1- اين در حالي است كه اكثر مسلمانان با امام علي عليه السلام تنها با عنوان خليفه بيعت كردند، نه با عنوان اينكه ايشان امام است. از سوي ديگر بسياري از آنان ضمن اينكه با ترديد در جنگهاي امام با دشمنانش شركت كردند، خيلي زود باعث ريزشها و پيدايش جريان خارج شدند. خوارج، مسلماناني از عامه بودند كه تنها يك سال علي عليه السلام را بهعنوان خليفه تحمل كردند. مسئلهي دعوتگران از سيدالشهدا عليه السلام و يا بيعتگران با حضرت مسلم هم، به همين گونه بوده است.

ص: 132

شود كه: اگر جنايت كربلا را تنها كوفيان شيعي بهوجود آوردهاند پس نقش يزيد و حزب اموي در اين ميان چه ميشود؟ ميگويند او خليفهي مسلمانان بود و بايد امنيت و سلامت جامعه را تضمين ميكرد. پس در مواجهه با قيام امام حسين عليه السلام صرفا چند دستور كلي داد و بس. ولي اين شيعيان بودند كه با رفتارهاي خود بحران را گسترده كردند.

پاسخ به شبهه
اشاره

پاسخ به شبهه

اين شبهه بهظاهر يك شبههي كلامي است ولي واقعيت اين است كه اين شبهه شبههاي كلامي-تاريخي است. كشف اين مغالطهها از يكسو نيازمند فهم مباني كلامي در شيعهشناسي-سنيشناسي است؛ خصوصا وقتي كه واژهي شيعه و يا سني و يا وهابي صرفا دلالت بر آموزههاي كلامي ندارد و شامل نوع موضعگيريهاي سياسي و فرهنگي و تعريف سبك زندگي هم ميشود.

از سوي ديگر براي اين شيعه-سنيشناسي فكري و انديشهاي بايد سير تطور اين گروهبنديهاي فكري مورد بازخواني قرار گيرد(1) تا


1- تا به عنوان نمونه معلوم شود آيا در قرن اول سني گري مترادف عمان عثماني گرائي است يا نه؟ و يا اين كه در زمان تقسيم شدن خلافت بين امويان و عبدالله بن زبير، از جهت كلامي/سياسي مشي خواص و عوام اهلسنت چه بوده است؟ تا دانسته شود كه همانگونه كه واژه شيعه مي توانسته از جهت اجتماعي و تاريخي داراي روند تحول و تكامل باشد، همچنين واژه تسنن نه تنها در سده اول بلكه تا پايان سده دوم هجري داراي معناي شفاف و روشني نبوده است. اين در حالي است كه تفاوت اين د گرايش در اين بوده كه واژه شيعه اگر هم تطور و تحولي دارد تنها از جهت اجتماعي است و گرنه به واسطه مديريت فكري امامان از ثبات اعتقادي برخردار است. ولي واژه تسنن در آن سال ها هم از جهت فكري و اعتقادي دچار سرگرداني است و هم از جهت جريان شناسي اجتماعي. به شهادت اين كه هم اب حنيفه و هم مالك بن انس رهبران دو گرايش بزرگ فقهي عامه، در ان سال ها: گاه با خلفاي اموي/عباسي بيعت مي كنند. و گاه در قيام زيديه مشاركت دارند و گاه در حال فرار بيعت هيچ خليفه اي بر گردن آنان نيست و در تحير سياسي مي باشند.

ص: 133

مبادا با معيار موضعگيريهاي معاصر به تحليل رويدادهاي تاريخي پرداخت.(1)

نكتهي ديگري كه در كشف اينگونه مغالطات بايد صورت بگيرد، انجام مطالعات جامعهشناختي و مردمشناختي دربارهي جوامع صدر اسلام و خصوصا كوفهشناسي است، تا از جهت فكري و اعتقادي نوع گرايش و ميزان اعتقاد آنان مشخص شود. تا اصولا مبناي شبهه از تاريخي مورد بازخواني قرار بگيرد.

براي تحقق اين اهداف بايد از چند روش محتوايي استفاده كرد، كه عبارتند از:

- بازخواني مفهومي و تاريخي شيعه و سني در صدر اسلام و اينكه در آن سالها اصولا غيرشيعيان، چه نسبتي با خوارج، امويگري، ضديت و يا اقبال به عثمانيگرايي داشتهاند.(2)

- بازخواني سير پيدايش و گسترش تشيع در صدر اسلام، خصوصا در مقطع زماني بين رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله تا عاشورا و از عاشورا تا آغاز دوران غيبت كبري.

- ارائهي گاهشمار پيدايش و رشد و تحولات شهر كوفه، و مطالعه زمينههاي پيدايش جريانهاي فكري و فرهنگي در آن و نسبت هريك از اين جريانها با تشيع؛ خصوصا از جهت اينكه آيا اصولا در فضاي


1- يكي از مغالطات مهم تاريخي همين مغالطه سنجش تاريخ با محك پيش فرض هاي معاصر است. بدين معنا كه تصور شود بين شيعه زيدي در زمان حال با شيعه زيدي در مراحل شكل گيري اوليه هيچ تفاوتي وجود ندارد. بدين جهت حكمي واحد بر هردو جاري كرد.
2- در اين زمينه بايد بين شيعهي اعتقادي، شيعهي عراقي به معني اهلسنت دوستدار اهلبيت تفكيك نمود. ر.ك: فصل اول «اطلس شيعه در اسلام» و «تاريخ تشيع در ايران»، از رسول جعفريان.

ص: 134

فرهنگي حاكميت بلندمدت خلفا امكان نسبتدهي تشيع به كوفيان وجود داشته است يا نه؟

بهعنوان نمونه در گاهشمار زير در مورد شهر كوفه در حد فاصل پيدايش تا رخداد كربلا دقت نماييد تا معلوم شود كه اصولا كوفه شهري شيعي و يا شهري سني نشين و يا كلكسيوني از مذاهب و فرق است:

به نمودار مربوطه در نسخه pdf مراجعه شود.

- معرفي آماري و عددي جمعيت كلي و همچنين آمار تقريبي طرفداران گرايشهاي كوفيان بهسوي فرقهها و گرايشهاي اسلامي در آن زمانه و تبيين وضعيت فكري مدعيان تشيع در كوفه از جهت كمّي و كيفي و كشف نوع نقشآفريني هر يك از اين جريانها در حادثهي كربلا.

- اثبات شيعهستيزي لشكر كربلا بر مبناي رجزها و شعارهاي دو لشكر در عاشورا. (1)


1- البته ناظر به راهبرد تقريب اسلامي ميتوان درماجراي كشف واقعيات كوفه در زمانهي قيام، بهجاي انحصار مباحث در دوگانه شيعي-اموي چندگانهاي فكري را رديابي كرد كه عبارتند از: اكثريت اموي مسلك، اقليتي از مدعيان تشيع اسمي، گروهي از خوارج، جمع قابل توجهي از جريان فكري علماي اهل رأي كه بعدها خاستگاه مدرسهي فقه حنفي در عراق ميگردند و ....

ص: 135

- بازخواني پيامها و خطبههاي امام از جهت نسبتسنجي آن با جريانهاي اسلامي معاصر.

و ناظر به گسترهي متنوعي كه اين شبهه ايجاد ميكند، ايدههاي برنامهسازي ميتواند داراي تنوع زير باشد:

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

رويكرد ايده

ايدهي پيشنهادي در مقام جوابدهي

كلامي

مطالعهي واژگاني تقسيمبنديهاي فرقهاي، و مطالعهي سير تطول و تحول فكري و فرهنگي فرقههاي مشهور

كلامي-تاريخي

بحران فكري عامه در مواجهه با نزاعهاي صحابه و تابعين و نقش آن در فرقهسازي.

سياسي-فرهنگي

ادوارشناسي جريان خلافت پيش و پس از خلافت امام علي عليه السلام و نقش آن بر تقويت جريانهاي ضدشيعي در كوفه.

اجتماعي

مطالعات آماري كوفه در آستانهي عاشورا و واقعيات جبههبنديهاي اجتماعي شهر كوفه.

شخصيتشناسي تطبيقي

مقايسه حضور شخصيتهاي منافق در جامعه و جنگهاي نبوي به تصريح قرآن با نفاقشناسي شخصيتهاي عاشورايي كوفه.

فكري-اجتماعي

جريانشناسي نفاق از مدينه تا كوفه.

اقتصادي

مطالعهي نقش عاملهاي اقتصادي در تصميم گيريهاي

ص: 136

مسلمانان در مقايسه بين دوران پيامبر صلي الله عليه و آله و بين جامعهي برآمده از سياستگذاريهاي خلفا.

اجتماعي

مطالعهي علت استقرار شهرهايي مانند مكه و مدينه و بصره و دمشق در يك فرهنگ غالبا باطلمحور، در مقابل سرگرداني و چندپارگي فرهنگي شهر كوفه.

فرهنگي

بازتاب حضور انديشه و حضور فيزيكي حداقلي حق در يك جامعه در فاصلهگيري آن جامعه از باطل محض و افتادن در سرگرداني و كش و قوس عوامل تأثيرگذار لحظه اي.

يادآور ميشود كه: امروزه برخي از شبههپراكنيهاي ضدشيعي بهظاهر كاركردي تهديدآميز دارند، ولي در نهايت بهعلت فرصت سازياي كه براي كشف و نشر حقايق ميكنند باعث ميگردند كه زمينه براي مطالعات علمي نسبتبه رويدادهاي صدر اسلام فراهم شود و در بلندمدت اين جنگ نرم، تبديل به فرصت تبليغ حقايق تشيع در گسترهي جهاني شده و تلاشهاي دشمنان نتيجهي عكس داده و باعث استحكام هرچه بيشتر مكتب حق شود. شبههي شيعه بودن لشكر كربلا، فرصت ساز مباحث كلامي و تاريخي در زمينهي شيعهشناسي ميباشد كه اگر با شيعهشناسي جغرافيايي روزآمد پيوند بخورد، آثار و بركات فراواني خواهد داشت. صد البته سستي و سهلانگاري رسانهي ملي در مواجهه با اين دوگانهي تهديد-فرصت، ميتواند خيلي زود وضعيت جاري فرهنگي كشور را تبديل به وضعيت تهديد-ضعف بنمايد.(1) در اين


1- اين بحث ناظر به روش مديريتي و آسيبشناسي swot است. در زمينهي شبههشناسي ميطلبيد كه از اين روش و نتايج آن استفادههاي فراوان مي شد. ولي بهعلت تعريف نشدن كارگروه رصد و شبههشناسي، اين مهم فعلا به آينده واگذار مي گردد.

ص: 137

صورت است كه شبهه بهسرعت، تبديل به يك «بحران و سرطان فكري اجتماعي» خواهد شد.

شبههي 3: علم غيب امام حسين عليه السلام

مسئلهي علم غيب معصوم، از مواردي است كه بهشدت وهابيت به آن حمله ميكنند و در مسير اثبات تصميم گيريهاي سيدالشهدا عليه السلام براساس معيارهاي طبيعي و علم ظاهري، اصرار دارند كه در بسياري از تصميم گيريها، امام حتي از بسياري از صحابه و تابعين هم كمخردتر عمل كرده؛ تا بدينگونه حادثهي كربلا را از تمامي ساحتهاي قدسياش تهي سازند. آنها مدعي ميشوند كه:

شبهه ي 3: امام حسين در فرايند قيام، از علم غيب برخوردار نبود. بنابراين برخي از تصميمهايش در مقايسه با صحابهي نصيحتگر او، برخلاف مصلحت و يا واقعيات جامعه بود. همين ويژگي بود كه در نهايت اورا به بحران كربلا وارد ساخت.

نگاه به منشأ پيدايش شبهه

شبهه

نوع مغالطه

كلامي

حسينبن علي علم غيب نميدانست.

مغالطهي تحميل پيشفرض

مغالطهي طلب برهان

مطالطهي تغيير تعريف

مغالطهي ذهنيتگرايي

تاريخي

حسينبن علي در انتخابهايش براساس علم ظاهري و دامنهي اطلاعاتش عمل ميكرد.

مغالطهي سادهانگاري

مغالطهي تحميل پيشفرضها

ص: 138

مغالطهي ارزيابي يكطرفه

تاريخي-كلامي

حسينبن علي در برخي از تصميمهايش اگر هم خطا نكرده باشد، اسير شرايط و احساسات شده است.

مغالطهي اتهام ناداني

مغالطه اصرار بر پيشفرض

مغالطهي تخطئهي شخص

كلامي

رفتن به كربلا با وجود علم به غيب، بهمعني پذيرش خودكشي است.

مغالطهي نكتهي انحرافي

مغالطهي مسموم كردن سرچشمه

مغالطهي تعميم شتابزده

خاستگاه اين شبههي وهابيت، تمركز بر اصل انحصار عالم غيب به خداوند است. بدين معنا كه هر آنچه كه به عالم غيب مربوط است (علم به غيب و ولايت تكويني و ...) انحصار به خداوند دارد و براي انسانها ظرفيت اين جايگاهها وجود ندارد. پس هر آنچه كه اثبات نعمت ماورائي براي معصوم را بنمايد باطل و بدعت و شرك است. در اين زمينه آنان از جهت روششناسي، گروه فراواني از آيات قرآني را كه مستقيم و يا غيرمستقيم بر علم غيب معصومين دلالت ميكند هم، ناديده گرفته و يا توجيه ميكنند.

نكتهي جالب در اين زمينه اين است كه در مورد عاشورا فراواني احاديث پيشگويانه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام در منابع فريقين،

ص: 139

كه حتي در جامعهي اسلامي آن روز بخشي از آن فراگير بود، بر ضد اين ديدگاه وهابيت است.

ولي متأسفانه وهابيت نهتنها بر نگرش خود اصرار دارد، بلكه در مقام دوگانهي حفظ مباني خود و يا تخريب شخصيت امام حسين عليه السلام ، در نهايت به تخريب شخصيت امام روي آورده و ايشان را از جهت شخصيتي و در مقايسه با ديگر صحابه و تابعين هم عصرش، كم تدبيرتر و يا با بصيرت كمتر معرفي ميكنند.

هدف از ارائهي اين شبهه، اين است كه نشان دهيم يكي از كاركردهاي شبههپراكني، تلاش براي تخريب شخصيتهاي مقدس است. در اين مسير، مغالطهگر ضمن تحميل پيشفرضها و يك سويه نگري و تغيير تعريفها، تلاش ميكند كه با برچسبزني و متهمسازي شخصيت مقدس به تخطئهي او براساس نگرش خود بپردازد.

در اين صورت در مقام پاسخگويي، ضمن كارايي مباحث استدلالي انسانشناسي، كلامي، و كاربرد ادلهي نقلي و درونديني، بايد متوجه عوارض رواني مغالطه هم بود و با ايجاد جريان فرهنگي، باورهاي تخريبشده را تقويت كرد. بدين جهت است كه معصومين، گاه در مواجهه با يك انديشهي انحرافي، ضمن استفاده از مباحث علمي، به تقويت شور و احساس ديني هم ميپرداختند.

يك مغالطهي مهم ديگر وهابيت در اين زمينه خلط بين « داشتن يك مقام و استفاده و عدم استفاده از آن» است. بدين معنا كه «وجود علم غيب براي معصوم»، يك موضوع و «نوع استفاده از آن» موضوعي ديگر است. مثلا در قيام سيدالشهدا عليه السلام ، اصل آگاهي امام از سرانجام

ص: 140

سرنوشت خود و يارانش در نهايت مسير قيام قطعي است.(1)ولي سخن از ميزان عملكرد امام به علم غيبش در تصميمگيريهاست. در اين زمينه، اصولا بيشتر تصميمگيريها و انتخابهاي امام مبتنيبر دانش ظاهري بوده است.(2)

مهمترين بحث در مواجهه با اين شبههي وهابيت، معرفي مجموعهاي از معارف شيعي در زمينهي انسانشناسي شيعي و معارف كلامي در مقام جواب و تمسك به آيات قرآني و روايات معتبر عامه در زمينهي علم غيب در مقام جواب نقضي ميباشد. امروزه با پيشرفتهاي علمي بشر در زمينهي تكنولوژي ذخيرهسازي انبوهي از اطلاعات در يك ميكروحافظه و يا امكان پيشبينيهاي علمي در رشتههاي گوناگون، بهراحتي ميتوان مسئلهي علم امام را تبيين كرد.

بنابراين ايدههاي برنامهسازي ناظر به اين شبهه چنين است:


1- اين دانش ميتوانسته براي امام از راههاي گوناگون ظاهري و غيبي فراهم گرديده باشد. چرا كه براساس تحليلهاي سباسي و اجتماعي ظاهري بديهي بود كه قيام امام در آن شرائط كه همهي عوامل ظاهري برضد ايشان بود، نتيجهاي جز شهادت نخواهد داشت. از جهت غيبي هم حداقل امام حسين7 مطلعترين صحابي نسبتبه مجموعه پيشبينيهاي پيامبر9 و امام علي عليه السلام بود.
2- همانگونه كه در سيرهي نبوي هم مشاهده مي كنيم، معصومين مأموريتشان هدايت انسانها در بستر انتخابهاي آگاهانه بوده است. بدين جهت معجزه و علم غيب و ... تنها وقتي استفاده ميشد كه در مسيرهدايت به آن نياز بود. معصوم از زمان رحلت خود خبر دارد و در زماني كه مقدر و مصلحت است، آن را ميپذيرد ولي پيش از آن، جهت دفع شر ستمگران گاه براساس علم غيب متوسل به علم غيب مي گردد و يا برعكس در زمان مقرر، براي تحقق مرگي كه در قالب شهادت ميتواند بسترساز هدايت تاريخي باشد به استقبال آن ميرود. پس در بستر داشتن علم غيب نبايد كاركرد آن را براي معصوم براساس موفقيتهاي دنيوي و مادي سنجيد. بلكه جايگاه و كاركرد آن در مسير حفظ كليت جبههي حق و خنثيسازي هجومهاي ويرانگر جبههي باطل است.

ص: 141

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

رويكرد ايده

ايدهي پيشنهادي در مقام جوابدهي

كلامي

جستوجو از احاديث نقضي كه اثباتگر علم غيب براي صحابه است.

حديثشناسي

جستوجو و استقرا از احاديث پيشگوييهاي نبوي در جامعهي اسلامي (نسبتبه موضوعهاي گوناگون بهصورت عام و نسبتبه عاشورا بهصورت خاص) و مسئوليتهاي سازي ناشي از آن.

انسانشناسي تطبيقي

بازخواني تطبيقي نوع نگرش وهابيت و شيعه به روح انساني، فطرت و علم حضوري آدمي.

قرآني

آيات قرآني و داستانهاي قرآني، ناظر به اثبات علم افاضهاي حتي به غير معصومين.

مديريتي

بازخواني سياست متغير امام در برابر رويدادها كه نه ناشي از ضعف اطلاعات، بلكه ناشي از مديريت هوشمند و فعالانه در مواجهه با دشمن بود.

عرفاني

مرگآگاهي نقطهي اوج كمالجويي آدمي، و مثالهاي نقضي از مرگآگاهي برخي از صحابه.

فرهنگي

تلاش براي ارتقاي شور و احساس مذهبي، در بستر رواج شبهه، با هدف تقويت نگرش دينداران به ارزشهاي فرهنگي دين حق.

در پايان تأكيد ميشود كه چون وهابيت به تاريخشناسي و آيندهپژوهي از رهيافت نگرش فلسفهي تاريخي اعتقاد ندارد، رفتار هر انساني

ص: 142

اعم از پيامبر و غير پيامبر را يك رفتار در زمان خاص و با آثار محدود ميبيند. بدين جهت فكر ميكند اگر كسي هم علم غيب دارد، بايد نتيجهي علمش را در دايرهي همان زمان محدود نشان دهد. ولي در نگرش عقلاني-علمي-قرآني شيعه، رفتار انسان كامل ناظر به جريان كلي مواجهه حق و باطل است، پس واكنشهاي معصوم را بايد ناظر به اين بينش عام و فراگير و بلندمدت تحليل و قابل فهم و ارزيابي كرد.

بدين جهت در انسانشناسي ماورائي، انسان كامل بهجاي جستوجو براي استفادههاي شخصي، از قدرتهاي ماورائي بايد، تاريخسازي معصوم در تركيب بين رفتارهاي ظاهري و ماورائياش مورد مطالعه قرار بگيرد.

2. شبهات تاريخي

اشاره

2. شبهات تاريخي

وهابيت بهدنبال ارائهي تحميل قرائتي ساده و موجز و يكسويه از تاريخ صدر اسلام است، تا براساس اين روايت بتواند تاريخپژوهي تحليلي و انتقادي نسبتبه صدر اسلام را در جهان اسلام به تعطيلي بكشاند. زيرا در غير اينصورت، تمام مباني انديشهاي و فرهنگي و اجتماعياي كه وهابيت برمبناي آن طراحي و ايجاد شده، فروخواهد ريخت. بنيان وهابيت بر «تطهير تاريخ صدر اسلام، از تمام نفاقها و دشمنيها» و معرفي «اسلام اموي» به مثابهي تنها اسلام بازماندهي از دوران صدر اسلام است. زيرا بنيان اسلام وهابي چيزي جز اسلام قشري، متحجرانه، سكولار در سياست و با كاركردهاي حداقلي در تمدنسازي، ضدعلم و فرهنگ، مبتنيبر تعصبات جاهلي و ... .

در اين بستر است كه عاشورا به مثابهي تهديدي جدي بر عليه بنيان

ص: 143

هاي فرهنگي و سياسي و فكري وهابيت عمل ميكند. بدين جهت آنان در جنگ ماهوارهاي و رسانهاي خود مأموريت تحريف و تخريب و يا تحريف و مصادرهي عاشورا را به اجرا ميگذارند. آنان در ادامهي راهبردهاي كلامي كه كاركردش تهيسازي امام و عاشورا از ارزشهاي قدسي است، در شبهات تاريخي سعي ميكنند كه هرچه از عاشورا، نقش ضداموي داشته و كاركرد حماسي دارد را از آن پاكسازي نمايند. فهرستي از گزارههاي تاريخي آنان دربارهي عاشورا چنين است:

- عاشورا قيام هدفمند نبود، يك حادثهي تاريخي بود.

- مسئلهي عاشورا ،مسئلهي امام با كوفه است؛ نه مسئلهي امام با امويان و يزيد.

- در عاشورا جنايات جنگي رخ نداده و تمامي ادعاها دروغهاي شيعه است.

- در عاشورا اگر هم جنايتي رخ داده توسط شيعيان كوفي و بدون دستور از مقامات بالاتر بوده است.

- در فرايند قيام اگر جنايت و يا بحراني رخ داده، حداقل نيمي از تقصيرات متوجه سوء مديريت امام در مواجهه با بحران است؛ مثل تصميم غلط امام براي بردن اهلبيت، يا ضعف عملكرد امام در مسئلهي آن.

- امام از جهت اثباتي، با نفي خلافت يزيد طالب خلافت شورائي بوده است.

- اهلبيت امام پس از عاشورا مورد احترام بوده و با عزت و احترام به شام برده شدند.

و ...

ص: 144

بديهي است اگر مجموعه برداشتهاي كلامي وهابيت كه نتيجهاش اثبات انسان عادي بودن امام حسين است، را با روايت تاريخي آنان از حادثه كنار هم بگذاريم، عاشورا نهتنها يك حماسه نخواهد بود، بلكه همانگونه كه در مجموعه برنامهسازيهاي وهابيها در دههي محرم شاهد هستيم، عاشورا آكنده از تناقضات است.(1) مثلا:

تناقضهاي قرائت وهابيها از عاشورا

تناقضهاي قرائت وهابيها از عاشورا

گزارهي اول

گزارهي نقيض ، يا ضد

امام حسين در احاديث نبوي، بهشتي و الگو معرفي شده است.

قيام او با مخالفت صحابه همراه بود.

قيامش خروج بر خليفهي وقت بود.

قيامش باعث تفرقه مسلمانان شد.

بين اهل بيت و صحابه و حتي امويان رابطهي دوستي و محبت برقرار بود.

امام، توسط لشكر يزيد در كربلا به شهادت رسيد.

امام طالب ديدار يزيد بود.

اما لشكر كوفه با اين درخواست مخالفت كرد.

حسين مخالف صلح بود.

اما تا معاويه زنده بود آرام نشست، چون حلم معاويه و روش حكومتداري او بهانهاي براي شورش فراهم نميساخت.


1- براي مطالعهي بيشتر در اين زمينه، ن. ك. به روايت داستاني وهابيها از عاشورا كه در فصل اول اين كتاب ارائه شد.

ص: 145

مردم كوفه چون حسين را دعوت كردند شيعه بودند.

مردم كوفه بهدستور يزيد و تحت تأثير تشويق و تهديد او در لشكر ابنزياد شركت كردند.

امام و صحابه دوست و مهربان بودند.

در ماجراي سفر امام بهسوي كوفه هيچيك او را همراهي نكرده و بلكه با نصيحت سعي در منصرف كردنش داشتند.

پيامبر پيشبيني كرده بود كه دنيا به اهلبيتش نميرسد.

ولي حسين براي رسيدن به خلافت راهي عراق شد.

حسين با يزيد بيعت نكرده بود، البته به جهنم نميرود چون پيامبر تصريح كرده كه او بهشتي است.

بيعت با خليفهي زمان واجب است و همهي صحابه با يزيد بيعت كرده بودند.

براي تأكيد بر اين تناقضگوييهاي تاريخي ميتوان ضمن رصد گزارههاي تاريخي در مجموعه برنامههاي ميزگردي و مستند شبكههاي وهابي در دههي محرم، به نقد و بررسي سريال «الحسن و الحسين» پرداخت. در اين سريال پس از تلاشهاي فراوان براي نمايش روابط نيك بين حسنين با صحابه و تابعين و امويان و نمايش تصاوير فراوان در اين زمينه، وقتي به حادثه عاشورا ميرسد ناگهان بهجاي داستانهاي نمايشي بازسازي شده به گزارش خبري روي آورده و گزارشي سريع از اصل كشته شدن امام و يارانش ميدهد.

علت اين امر اين است كه اگر:

- اگر حادثهي عاشورا به روايت شيعي نمايش داده ميشد، تمامي سريال زير سؤال ميرفت.

ص: 146

- اگر به روايت وهابي نمايش داده ميشد، كه عاشورا جنگي بيمنطق و بيهوده و مصداق خودكشي است و امام زير سؤال ميرود.

بدين جهت آنان براي فرار از دولبهي آسيب، ناچار شدند صورت مسئله را حذف كنند و در سريال بهجاي تصويرسازي داستاني، تنها بهصورت نريشن، اطلاعات مبهمي از رويداد عاشورا بدهند و در پايان تاكيد كنند كه فراموش نكنيد كه هم قاتلين عاشورا در دنيا خير نديدند و قصاص شدند و هم امام، خودش تأكيد كرده كه برايش عزاداري نشود!

در مواجهه با شبهات تاريخي وهابيت، رصد سرگردانيهاي آنها امري جالب و فرصتساز براي طنزپردازيهاي افشاگرايانه خواهد بود. در اين زمينه براي آشنا شدن با نوع مغالطهگري وهابيت در تاريخ عاشورا و روش مواجهه، به بيان يك شبهه بسنده ميشود:

در جواب آيا در روز عاشورا اهل بيت حسين رضي الله عنه لب تشنه بودند؟ محمدباقر سجودي ميگويد:

شيعه ميگويد س_پاه امويان آبشخور فرات را بر اهلبيت بستند، تا آنان بر اثر تشنگي بميرند يا تسليم گردند. ابوالفضل كه لبهاي خشكيده و چهرههاي رنگپريده فرزندان برادرش و ديگر كودكان را از شدت تشنگي ديد، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهرباني دلش آتش گرفت، سپس به مهاجمان حمله كرد، راهي براي خود گشود و براي كودكان آب آورد و آنان را سيراب كرد. در روز دهم محرم نيز بانگ (العطش) كودكان را شنيد، دلش به درد آمد و مهر به آنان، او را از جا كند. مشكي برداشت و در ميان صفوف بههم فشردهي دشمنان خدا رفت، با آنان درآويخت و از فرات دورشان ساخت، مشتي آب برداشت تا تشنگي خود را برطرف كند، ليكن مهرباني او اجازه نداد قبل از برادر

ص: 147

و كودكانش سيراب شود، پس آب را فرو ريخت. اين سؤالها براي من مطرح است، آيا شيعهاي جواب دارد:

1) چرا حضرت حسين آب كافي همراه نبرده بود؟ معمولا انسان بايد وقتي سفر بيابان در پيش دارد، از چاههاي وسط راه آب كافي برميدارد. حضرت حسين كه در محاصرهي دراز مدت قرار نگرفته بود كه آب كاراوان به يكباره تمام شود، چرا بايد براي يك هفته آب ذخيره نميداشت؟

2) ميگويند حضرت عباس رفت براي گروه آب بياورد و توانست يك مشك را پر كند. يك مشك آب براي اين لشكري كه 72 مرد و چند صد زن و كودك تشنه همراهش بودند چه اهميتي داشت؟ چرا ميبايست حضرت عباس لب تشنه بميرد؟ مگر به منبع آب نرسيده بود؟ حداقل بايد خود را سيراب ميكرد تا با فرزي و چالاكي بيشتري حركت و جنگ ميكرد، تا تازه نفس ميشد و سريعتر به گروه ميرسيد و از اين مشك كوچك ديگر سهم خود را طلب نميكرد و همه را به زنان و كودكان ميداد. فكر نميكنيد لب تشنهي حضرت عباس يك دروغ و براي تحريك احساسات باشد؟ خوردن آب از نهر فرات كه وقت نميگرفت، شما ميگوييد به دهان نزديك كرد بازپس ريخت!

3) باز يكي نيست از اينها بپرسد كه كي ديد عباس از آب فرات نخورد؟ بههمراه او كسي نبود تا اين واقعه را براي گروه خبر دهد كه عباس آب را به دهان نزديك كرد و ريخت.

4) رودخانهي فرات يك رودخانهي دراز است. حسينيان ميتوانستند در شب عاشورا يا شبهاي قبل از آن كه آب كم شد تدبير كنند و با استفاده از تاريكي شب يواشكي كمي راه بروند و لشكر يزيد را دور

ص: 148

بزنند و كمي دورتر از لشكر يزيد، خود را به نهر عظيم فرات برسانند. يزيديان كه آب فرات را در كوزه نكرده بودند. لشكر حسين از 4 طرف كه محاصره نبود! به ادعاي اينها فقط راه فرات را از جلو بسته بودند. مگر در روزهاي قبل نميدانستند كه براي فردا آب خوردن ندارند؟!

پاسخ ما (وهابيت) به اين شبهه چنين است كه: تو گويي خداوند عقل شيعيان را دزديده است. همهي داستانهايشان همينطور و از اين بدتر است. از هر طرف كه نگاه كنيم داستان لب تشنهي حسين و يارانش دروغ است. زمين كربلا در جلگه واقع است، پس بهراحتي ميتوانستند يك چاه بكنند و به آب برسند!

همانگونه كه مشاهده ميكنيد: در اين شبهه مغالطهگر بهجاي بحث از اسناد و مدارك تاريخي، و بهجاي مانور همزمان بر دو جبههي حق و باطل، تنها بر برخي از ويژگي شخصيتي جبههي حق و برخي رفتارهاي آنها تمركز كرده تا بتواند شبههي خود را طراحي كند.

اينك در مقام مغالطهشناسي، كافي است به جدول زير توجه شود:

شبههي 3: در كربلا مسئلهي آب و تشنگي دروغ است. چون امكان تحصيل آب بهراحتي بوده و اگر هم بر فرض بحراني بوده، خود امام هم در آن نقش داشته است.

نگاه به منشأ پيدايش شبهه

شبهه

نوع مغالطه

تاريخي

در عاشورا قصهي محاصرهي آب و تشنگي دروغ است.

مغالطهي ادعاي بدون دليل

ص: 149

مغالطهي طلب برهان

مغالطهي جزميگرايي

تاريخي-جغرافيايي

در كربلا امكان تهيهي آب بهراحتي وجود داشته است.

مغالطهي سادهانگاري

مغالطهي تحميل پيش فرضها

مغالطهي ارزيابي يكطرفه

مغالطهي استدلال از راه سنگ

مغالطهي توسل به احتمالات

مديريتي

حسينبن علي در مسئله ي بحران آب ضعيف عمل كرده است.

مغالطهي اتهام ناداني

مغالطهي اصرار بر پيش فرص

مغالطهي تخطئهي شخص

مغالطهي پهلوان ...

شخصيتشناسي-روانشناسي

ياران امام هم در مسئلهي آب مقصر هستند.

مغالطهي نكتهي انحرافي

مغالطهي مسموم كردن سرچشمه

مغالطهي عوض كردن موضوع بحث

پذيرش ظاهري نقد

مغالطهي تعميم شتابزده

ص: 150

در مقام دفع اين مغالطهها، بهترين روش تلاش براي فرهنگسازي تاريخپژوهي عالمانه در جهان اسلام است. اين روش هم استنادگرايي در تاريخ و آنگاه داشتن تحليلهاي درست بايد مورد توجه قرار بگيرند. يعني بايد به مخاطب، هم پژوهش تاريخي توصيفي و هم پژوهش تاريخي تحليلي را، آموزش داد و او را به آن تشويق كرد. در مقام رسواسازي شبههگران، و تأكيد بر جوابهاي حلي و يا اجراي جواب هاي نقضي، تكثر و فراواني نقل قولها ميتواند در ابطال ادعاهاي بدون دليل وهابيها ياري فراوان برساند. بهويژه كه اگر در ارائهي اسناد تلاش شود تا تمامي جزئيات مرتبط با موضوع مورد پژوهش قرار بگيرد. در اين زمينه ضمن استفاده از روش جستوجوي اسنادي، دو روش گاهشمار تاريخي و مطالعات جغرافيايي (اطلس) هم ميتواند فايدههاي فراوان داشته باشد.

در مسئلهي آب و تشنگي، گاهشمار بسته شدن آب، در كنار مجموعه اقدامات امام، نشانگر عمق جنايتگري لشكر يزيد در كنار تدابير فعالانهي امام ميباشد.(1) بايد توجه داشت كه از جهت جغرافيايي، منطقهي استقرار كاروان امام به دستور ابنزياد در وسط بيابان بود. اين منطقه از فرات بيش از چند كيلومتر فاصله داشته است. امام در مسئلهي مديريت آب، گاه چنان ذخيرهاي تهيه ميكند كه لشكر هزارنفري حرّ را سيراب ميكند. پس در مسئلهي آب و يا ديگر جنايات يزيديان، ضمن پرهيز از يكسويه نگرياي كه وهابيها طراحي كردهاند، بايد برنامههاي دوسويه ي حق و باطل، آن هم با


1- بهعنوان نمونه ن.ك: مقالهي «مسئلهي آب در كربلا»، از اصغرفروغي، نشريهي تاريخ در آيينهي پژوهش، زمستان 1382 – پيششماره 4.

ص: 151

لحاظ مباني مورد مطالعه قرار گيرد و براي استناد بيشتر ميتوان از رويدادهاي تاريخي هم شاهد آورد.(1)

ايدههاي ناظر به شبهههاي تاريخي:

ايدههاي ناظر به شبهههاي تاريخي:

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

رويكرد ايده

ايدهي پيشنهادي در مقام پاسخدهي

روششناسي

اولين راهبرد در برابر شبهات تاريخي، بايد استفاده از روش نقضي و تلاش براي بمباران مصاديق نقض بر شبههگر باشد.

پاسخدهي اسنادي در قالب جواب حلّي و اثبات مدعاي تاريخي جبههي حق در مرحلهي بعد.

مطالعات تاريخي

استفاده از روش گاهشماري توصيفي براي كشف تمامي زواياي رويداد در دو سويهي جبههي حق و باطل.

تاريخ تحليلي

تحليل تطبيقي رويداد برمبناي دوگانهي حق و باطل براي نمايش چهرهي واقعي هر دوطرف از جهت نوع مباني و تعريف روشهاي دستيابي به موفقيت و پيروزي.

روش بينارشته اي

اهتمام به تبيين موضوع تاريخي از تمامي جهات مرتبط و احتمالي: اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و تربيتي تا مخاطب، خصوصا مخاطب غير


1- همانند محاصرهي اقتصادي و غذايي شديد قريش مكه به رهبري امويان برعليه پيامبر و مسلمانان در ماجراي شعب ابيطالب و يا تقويت شيوهي نبرد جنايتكارانه در سيرهي نظامي يزيد در دو حمله به مدينه و مكه.

ص: 152

شيعي متوجه شود كه چگونه يك مسئلهي پيچيدهي تاريخي توسط وهابيت تبديل به يك قصهي بچهگانه شده است.

روان شناسي-شخصيت شناسي

استفاده از روشهاي تحليل و آناليز شخصيت در مطالعهي سهگانهي سفيد، سياه، خاكستري نسبتبه آحاد افراد جامعهي اسلامي و نمايش پيچيدگيهاي شخصيتهايي كه وهابيت سعي در تصويرگري شعاري از آنان دارد.

مديريتي

نمايش مباني و اصول مديريت حق و باطل در شرايط بحراني، از توجه و عدمتوجه به بحرانسازي ضدانساني، تا نحوهي مديريت گام بهگام آن، در رويدادهاي تاريخي.

تاريخي-فرهنگي

مطالعهي نحوهي فرهنگسازي معصومين بر مبناي مظلوميتهاي امام و اهلبيتش در كربلا.

3. شبهه هاي فقهي

اشاره

3. شبهه هاي فقهي

در زمينه ي شبهات فقهي عاشورايي وهابيت، شاهد دوگونه از شبههپراكني از سوي آنان ميباشيم. بخش اول احكام فقهي است كه مرتبط به رويدادهاي تاريخي است. مبناي اين شبهات تلاش براي جلوگيري از هر رفتاري است كه منجربه تشنيع و تنقيص صحابه و تابعين مرتبط به عاشورا بشود. در اين راهبرد وهابيها هرگونه سبّ و لعن را حرام ميدانند و حتي با وجود جواز لعن و بلكه حكم به وجوب لعن آن از سوي برخي از علماي عامه، لعن او را جايز نميدانند.

در مرحلهي دوم، وهابيت پس از جعل احكامي كه از جانيان

ص: 153

عاشورا دفاع ميكند، به تخريب فرهنگ عاشورا از رهيافت فقه و شريعت ميپردازد و براي تحقق اين هدف در اين مرحله از همان قانون كلي خود، بدعت و حرام دانستن هر امر جديدي را استفاده ميكنند و با زدن يك برچسب جديد و بدون سابقه بودن مصاديق فرهنگي عاشورايي در سنت و سيرت پيامبر و صحابه، آن را مصداق بدعت دانسته و پس از آن به راحتي حكم حرمت تكليفي و وضعي را بر تمامي شعائر حسيني بار مي كنند تا تمامي اشكال عزاداري حرام گردد.

در مقام مواجهه با اينگونه شبهات و در مقام جمع بين جوابهاي حلي و نقضي براي انواع و اقسام مخاطبهاي رسانهي ملي، بايد به نكات زير توجه داشت:

راهبردهاي پاسخگويي به شبهات فقهي وهابيت در موضوع عاشورا

مخاطب

راهبرد

وهابي

تنها راهبرد ابطال حكم حرمت در برابر وهابيها، ارائهي مصاديق از سيرت نبوي و سنت صحابه است. در اين زمينه هرچه مصاديق بيشتري يافت شود، استدلال آنان بيشتر تضعيف ميشود. در اين زمينه دو مصداق براي جستوجو است: يكي جستوجو از اصل انجام عمل (اصل عزاداري) و جستوجو از مصاديق آن.

اهل سنت

- بر اساس فقه مقارن، تلاش براي يافتن حكم به جواز از علماي مذاهب اربعه، اگر چه برخي از آنها.

ص: 154

- تلاش براي يافتن عمل كردن به حكم جواز در سيرهي تاريخي علما.

- جستوجو از مباني عامه در اصول فقه، در مورد فقه مسائل مستحدثه كه آيا اصل جواز است يا نه؟

شيعه

- ارائهي مصاديق نقضي از منابع خاصه.

- ارائهي تأكيد تاريخي معصومين بر انجام فرهنگهاي عاشورايي و مستحب مؤكد بودن مصاديق در كنار واجب بودن اصل.

- بيان اصالةالجواز در اصول فقه.

- بيان سيرهي معصومين و سيرهي علما.

يك نكتهي روششناسانه

يك نكتهي روششناسانه

در اصول فقه شيعه، اثبات شده كه قرآن و حديث بهعنوان منبع اجتهاد، هر دو حجتند. ولي اگر دو روايت با همديگر معارض بودند و يا روايتي با قرآن معارض بود، قران معيار و ملاك است. هرآنچه از روايات فقهي هم، كه مخالف قرآن باشد، باطل است.(1) در فقه عامه، مسئلهي عرضه بر قرآن يا باطل بودن روايت مخالف قرآن وجود ندارد. بدين جهت در فقه عامه، هم حديث مخالف قرآن و هم، اجتهاد در برابر نص قطعي وجود دارد.(2) مخالفت با قرآن و سنت قطعي نبوي در فقه و حديث حنابله و وهابيها بيشترين نمود را دارد. مثلا آنها در منع


1- ر.ك: منابع اصول فقه در بحث تعارض خبرين.
2- علامه شرف الدين عاملي در كتاب « اجتهاد در برابر نص» اثبات ميكند كه اين رويه و شيوهي علمي را اهل سنت از خلفاي سهگانهي اوليه و صحابه فراگرفتهاند.

ص: 155

جواز لعن بر يزيد به مجموعه از روايات منسوب به پيامبر در منابع عامه تمسك ميكنند كه پيامبر فرمود:(1)

- لعن كردن خود پيامبر نه از عصمت، بلكه بر اثر احساسات و غرائز انسانياش است.

- لعن از لعنكننده باز نميگردد مگر به خودش.

- لعن به صحابه، لعن حق تعالي را بههمراه دارد.

باتوجه به اين روايات، وهابيها فتوا به منع لعن بهصورت مطلق نسبتبه هر انساني دادهاند و در ضمن آن، منع جواز لعن يزيد را هم اثبات كردهاند. اين درحالي است كه در مقام ابطال اين مدعاي وهابيت، در قرآن و روايات نبوي و سيرهي تاريخي ايشان، موارد بسيار زيادي از لعن پيامبر وجود دارد. همانند:

- آيات صريح قرآن در جواز و وجوب لعن جريان باطل.(2)

- روايات نبوي بر وجوب لعن جريانهاي باطل .

- سيرهي عملي پيامبر در موارد متعدد تاريخي بر لعن منافقين و مرتكبين برخي محرمات ديني.(3)


1- «إن رسول الله كان يغضب فيلعن ويسب ويؤذي من لا يستحقها، فدعا الله أن تكون لمن بدرت منه زكاة وطهوراً». (صحيح مسلم، ج 8، ص 25) «إنّ العبد إذا لعن شيئاً صعدت اللعنة إلى السماء، فتغلق أبواب السماء دونها، ثم تهبط إلى الأرض فتأخذ يمنة ويسرة، فإن لم تجد مساغاً رجعت إلى الذي لعن، فإن كان أهلاً، وإلا رجعت إلى قائلها». (ابنحجر، فتح الباري، ج 10، ص 389) «إنّ الله عزّوجل إختارني وإختار لي أصحابي، فجعل لي منهم وزراءً وأختاناً وأصهاراً؛ فمن سبّهم فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين ولايقبل الله منه يوم القيامة». (قرطبي، التفسير، ج 16، ص 297)
2- مانند آيات 159 و 161 بقره و 61 آلعمران.
3- مانند: لعن متخلفين از لشكر اسامه و يا لعن مروانبن حكم و يا لعن عاملين به رشوه و ربا و ... ؛ در اين زمينه ن.ك: مقالهي «بررسي لعن در قرآن و سنت»، از حامد فرج پور، فصلنامهي امامتپژوهي، ش 7.

ص: 156

پس در مسئلهي شبهات فقهي با تركيب روش نقضي و حلي، ميتوان هم براي جامعهي وهابي و هم براي جامعهي اسلامي، تناقضهاي احكام فقهي آنان را به نمايش گذاشت و در نهايت اثبات كرد كه در اين نظام فقهي، بهجاي معيارهاي ديني، اشخاص و پيشفرضهاي ناظر به آنها، معيار حكم شرعي قرار ميگيرند. اين در حالي است كه دين خداوند نبايد -همانند شريعت موسي- بازيچهي دست مدعيان دينداري و حب و بغضهاي زميني آنان شود.

4. شبهه هاي فرهنگي

اشاره

4. شبهه هاي فرهنگي

در شبهه هاي فرهنگي، از يكسو وهابيت تمامي شعائر و فرهنگهاي عاشورايي را به بهانهي بدعت بودن حرام ميداند(1) از سوي ديگر باتوجه دستاوردهاي فرهنگي و اجتماعي فراوان آن براي شيعه و غيرشيعه با كينه و بغض شديد نسبتبه آن مينگرد و ناظر به قوتهاي فرهنگ عاشورايي در حفظ و بقاي مكتب شيعه، موجي از شبههپراكني گسترده را بر ضد آن بهراه مياندازد. در اين جريانسازي آنان ادعاهاي گوناگوني را مطرح ميكنند:

- گاه مدعي بيفايده بودن انجام شعائر حسيني براي امام و شهداي كربلا ميشوند.

- گاه اين فرهنگها را بيمعنا و بدون فلسفه ميدانند؛ زيرا انتقام كربلا گرفته شده است.


1- كه پاسخ آن داده شد.

ص: 157

- گاه از منظر فرقهشناسي آن را عامل تفرقه و رواج نفرت معرفي ميكنند.

- گاه در لباس كارشناسهاي علمي جامعهشناسي و روانشناسي، مدعي آسيبهاي اجتماعي و شخصيتي شعائر فرهنگي عاشورايي مي شوند.

- گاه اين شعائر و فرهنگها را باعث هدر دادن سرمايههاي اقتصادي فراواني ميدانند.

- در نهايت در يك وارونگي فرهنگي مدعي فرهنگ جشن و شادي براي عاشورا و محرم ميشوند.

***

اينك بهعنوان نمونه با مغالطهپردازيهاي يك شبهه آشنا مي شويم:

شبههي 3: عزاداري ضمن اينكه بدعت است، فايدهاي براي امام حسين كه در بهشت است ندارد.

نگاه به منشأ پيدايش شبهه

شبهه

نوع مغالطه

كلامي-انسانشناسي

انسان -حتي امام معصوم پس از شهادت يا مرگ ارتباطش با عالم دنيا بهكلي قطع ميشود.

مغالطهي ارزيابي يكطرفه

مطالطهي تغيير تعريف

مغالطهي ذهنيتگرايي

مغالطهي تفسير بهرأي

كلامي

عزاداري براي شخص مرده است و فايده اي هم براي او ندارد.

مغالطهي نقلقول ناقص

مغالطهي قياس معالفارق

ص: 158

فقهي

عزاداري بدعت است.

مغالطهي اتهام ناداني

مغالطهي توسل به زور

تربيتي-عرفاني

عزاداري براي عزادار هيچ كاركرد تربيتي و تعالي بخشي ندارد.

مغالطهي مسموم كردن سرچشمه

مغالطهي تخطئهي شخص

مغالطهي تعميم شتابزده

در جمع بين شبهات وهابيت نسبتبه فرهنگ عاشورايي و بين مغالطات مورد استفاده قرار گرفته، دانسته ميشود كه وهابيت در يك طراحي فرهنگي تلاش ميكند تا معناي اصطلاحي موضوعهاي مرتبط با فرهنگ ديني را دچار تحريف و وارونگي سازد. كلماتي مانند: انسان و روح و مرگ، شهادت و شهادت طلبي، توسل، بدعت و ... . تا براساس آن اثبات كند كه نظاموارهي اعتقادي و فرهنگي شيعه باطل است و اصولا تقسيمبندي انسان به معصوم (انسان كامل) و غيرمعصوم درست نيست. همچنين اثبات كند كه با مرگ، همهچيز آدمي نابود ميشود و روح او هم هيچ ارتباط زميني نخواهد داشت. پس مرگ نقطهي پايان و به معني نابودي است و براي مرده -هركس كه باشد- عزاداري هيچ منطقي ندارد. وقتي عزاداري براي مرده اثر نداشت، براي زنده هم ناظر به فضاي منفي اي كه دارد، داراي تأثيرهاي بدي است. پس بايد تمامي اين فرهنگهاي بيفايده ماورائي و مضر دنيوي تعطيل شوند.

در برابر اين ديدگاه، منطق فرهنگي شيعي-عاشورايي وجود دارد كهك مباني آن بر انسانشناسي شيعه استوار است و با عقل و علم تأييد

ص: 159

ميشود. مهمترين گزارهي اين دانش شيعي، بر وجود حيات برزخي، خاص براي معصومان و بازتابهاي دنيوي توسل به آنان ميباشد. از جهت اسنادي هم، ريشهي اين فرهنگها به منابع ديني -در كنار ادلهي عقلي- است.

پس براي دفع شبهات فرهنگي وهابيت، بايد با در نظر گرفتن تنوع مخاطب، مجموعهاي از پاسخهاي نقضي و حلي را ارائه داد. مانند:

- توجه ويژه بر روايات عاشورايي در فرهنگ حديثي عامه و كشف اصول فرهنگي از آنها.

- توجه به اصول فرهنگسازي پيامبر در مدينةالنبي.

- بازخواني فرهنگ ديني در آيات قرآني.

- مباني انسانشناسي فرهنگ شيعه در مقايسه با مباني انسانشناسي وهابيت و عرضهي هر دو دسته به قرآن و علم.

- مطالعهي بازتابهاي يك سدهي اخير فرهنگ عاشورايي و ضد فرهنگگرائي وهابيت در برابر استعمار.

- تضادهاي فرهنگي جوامع سلفي معاصر در نفي فرهنگ ديني و جذب فرهنگ غير دين.

ايدههاي برنامهسازي در مقام پاسخدهي

رويكرد ايده

ايدهي پيشنهادي در مقام پاسخدهي

انسانشناسي

اثبات تضاد انسانشناسي وهابيت با قرآن عقل و علم

عرفاني-كلامي

اثبات كاركردهاي روحاني معصوم پس از مرگ بر عالم دنيا

ص: 160

حديثي

بازخواني عزاداري در سيرهي نبوي و صحابه.

فرهنگي-تاريخي

مقايسهي دو جامعهي شيعه و سني در بستر تحولات (خصوصا دوران دو قرن اخير در مواجهه با استعمار غرب) تاريخي از زاويهي بود و نبود فرهنگ عزاداري.

تاريخي-فرهنگي

تأكيد بر دوگانگي فرهنگ عاشورائيي جهان اهل سنت با رويكرد فرهنگگريز وهابيت و تلاش براي احيا و ترويج فرهنگ عاشورايي عامه در جايجاي جغرافياي جهان اسلام.

فرهنگي-اجتماعي

معرفي جاذبههاي فرهنگي عاشورا در بستر تاريخ براي غيرشيعيان و غيرمسلمانان و نقش آن در نشر اسلام.

فرقهاي

معرفي ظرفيتهاي عاشورا براي همگرائي و وحدت بين فرقههاي اسلامي غير ناصبي.

سخن پاياني

سخن پاياني

امروزه وهابيت، مبتنيبر منابع اقتصادي فراوان داراي سايت هاي اينترنتي و شبكههاي ماهوارهاي و رسانههاي فراواني ميباشد. امري كه باعث شده تا شبهات و مغالطات عاشورايي آنان از جهت كميت فراوان و گسترده به چشم آيد. ولي در پشت همه اين شبهات، نگرش سطحي و متحجرانه از دين اسلام وجود دارد كه اگر با معارف عقلاني و فطري و نقلي مواجهه شود، از جهت كيفي، زمينهاي براي عرض اندام ندارد. بدين جهت امروزه در مواجهه با وهابيت تلاش براي فرهنگسازي دينداري عالمانه و تلاش براي حاكمسازي

ص: 161

دين پژوهي فطري و تشويق كردن به كثرت مطالعه، خصوصا در زمينهي مطالعات تطبيقي، ميتواند بيشتر دين داران را تبديل به سربازان جنگ نرم بنمايد. پيشفرض تحقق اين چشمانداز اين است كه مديران و برنامهريزان و برنامهسازان سازمان در مقام افسران جنگ نرم، به رسالت خود در زمينهي طراحي نظام هوشمند و مستمر مواجهه با شبهات توجهي ويژه نمايند.

ص: 162

ص: 163

كتاب نامه

اشاره

كتاب نامه

زير فصل ها

كتاب

نرم افزارها

پايگاه هاي اينترنتي

ص: 164

ص: 165

كتاب

كتاب

قرآن

نهج البلاغه، جمع آوري سيد رضي،تحقيق صبحي صالح، هجرت، قم، اوّل،1414 ق.

ابن ابي الحديد، عزالدين، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ اول، قاهره، دار احياء الكتب العربيه، 1378 ق.

اميني، ابراهيم، اسلام و تعليم و تربيت، دوم، انتشارات اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران، 1373ش.

اطلس شيعه در اسلام.

آئين برنامهسازي محرم.

پژوهش فيلمنامهي امام حسين عليه السلام .

جعفريان، رسول، تاريخ تحول دولت و خلافت از برآمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان.

جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران.

خرادآذر، مهرزاد، مغالطات نوين.

خندان، سيد علي اصغر، منطق كاربردي.

رجبي، محمدحسين، كوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامي.

سيد منير، الرافد في علم الأصول (تقرير بحث السيد السيستاني).

شبهه هاي مطرحشده در شبكه هاي ماهواره اي دربارهي قيام عاشورا.

ص: 166

شرح غررالحكم و دررالكلم،

شهيدي، سيد جعفر، پس از پنجاه سال، پژوهشي تازه پيرامون قيام امام حسين عليه السلام ،

صافي گلپايگاني، لطف الله، شهيد آگاه، نقد شهيد جاويد.

عاملي، علامه شرفالدين، اجتهاد در برابر نص.

عسكري، مرتضي، نشانههاي دو مكتب در اسلام، ترجمهي معالم المدرستي.

علامه عسكري، عبداللهبن سبا و ديگر افسانه هاي تاريخي.

فرج پور، حامد، مقالهي بررسي لعن در قرآن و سنت، فصلنامه امامتپژوهي، ش 7.

فروغي، اصغر، مقالهي مسئلهي آب در كربلا، نشريهي تاريخ در آيينه پژوهش، زمستان 1382 - پيش شمارهي 4.

قرطبي، التفسير.

لغتنامهي دهخدا.

محمدرضا، هدايت پناه، جريانشناسي فكري معترضان قيام كربلا.

محمدي ري شهري با همكاري پژوهشكدهي علوم و معارف حديث، دانشنامهي امام حسين عليه السلام .

وسائل الشيعه، ج 27.

عليزادهي موسوي، سيد مهدي، تبارشناسي سلفيگري.

احمدي . انواع قضايا و تحليل آنها از حيث توجيه و اثبات ، پايان نامه دكتري، به راهنمايي دكتر ضياءموحد و دكتر احد فرامرز قراملكي ،تهران ،دانشكده الهيات دانشگاه تهران،1379

خرمشاهي ، بهاءالدين:دين پژوهي،تهران ،موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي،1372

سيف نراقي.نادر:روشهاي تحقيق در علوم انساني،تهران،1359

ص: 167

-:استاد مطهري و كلام جديد،تهران ،پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،1383

هندسه معرفتي كلام جديد ، تهران ، موسسه فرهنگي دنش و انديشه معاصر،1378

فرامرز قراملكي،احد،روش شناسي مطالعات ديني، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، مشهد، 1385

بن محمد الخميس ، عثمان،نگرشي نو به تاريخ صدر اسلام، ترجمة: حقبة من التاريخ، ترجمه إسحاق بن عبدالله العوضي

مجموعه آثار شهيد مطهري.

مونس، حسين، اطلس تاريخ اسلام

سالم الخضر ،محمد/ الشيباني، محمد، حقيقت زندگي حسين شهيد (ترجمه ي: القول السديد في سيرة الحسين الشهيد)

فرهنگ واژگان مترادف و متضاد

. فرهنگ لغت عميد

طبرسي، احمد بن علي، الإحتجاج علي أهل اللجاج، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.

طبري، محمدبن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ دوم، تهران، اساطير، 1362ش.

عسكري، سيد مرتضي، نقش ائمه در احياء دين، چاپ اول، تهران، دانشكده اصول الدين، 1379ش.

نرم افزارها

نرم افزارها

ثارالله، مؤسسهي وليعصر.

سفينهالنجاة، حوزهي علميهي اصفهان.

سيرهي معصومان، مركز تحقيقات كامپيوتري اسلامي (نور).

ص: 168

نرم افزار 17000 پرسش و پاسخ در رابطه با وهابيت، مؤسسهي وليعصر.

ياوران دجال، نرم افزار جامع ضد وهابيت، انجمن گفتوگوي ديني.

پايگاه هاي اينترنتي

پايگاه هاي اينترنتي

بنياد فرهنگي امامت: http://www.emamat.ir

پايگاه پژوهش تخصصي وهابيت شناسي: http://alwahabiyah.com

پايگاه حوزهي علميهي قم، دانشنامهي پيامبر و اهل بيت؛ امام حسين عليه السلام : http://www.hawzah.net/

پايگاه مؤسسهي تحقيقاتي حضرت وليعصر عجل الله تعالي فرجه الشريف : www.valiasr-aj.com

پايگاه تخصصي وهابيتشناسي: http://alwahabiyah.com

دانشنامهي عاشورا، http://www.ashoora.ir

گروه تاريخ مجتمع آموزش عالي امام خميني رحمه الله : http://tarikh.imam.miu.ac.ir

مركز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني: www.pasokhgoo.ir

مركز پژوهشهاي اسلامي سازمان صدا و سيما :http://www.irc.ir

نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، شبهات وهابيت: http://vahabiat.porsemani.ir

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109