علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد سي و يكم- حرف ي

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد سي و يكم- حرف ي/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف،

فايده، پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک

ومتودولوژی می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه

مراکز قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله

بینات شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را

درمنظومه این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش

آن درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و

صدها نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و

يكم سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه

فرو فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات

است و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت

بارقه اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف

آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق

ظاهر كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود

لفظي ( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند

و حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و

کسانیکه می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

يأجوج از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

افساد يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 1،12

1- مردم شمال ، از طوايفى فسادانگيز به نام يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين شكايت بردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

مفسران و موّرخان، با استفاده از ادله مختلف و برخى متون باستانى، اين را مسلم گرفته اند كه مراد از يأجوج و مأجوج، همان قبايل مغول و تاتار هستند.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز

از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

امت بودن يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 13

13- { عن حذيفة قال : سألت رسول اللّه ( ص ) عن يأجوج و مأجوج ؟ فقال : يأجوج أُمّة و مأجوج أُمّة ;

از حذيفه، روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) در باره يأجوج و مأجوج را پرسيدم؟ فرمود: يأجوج، يك امت و مأجوج هم يك امت است}.

ايمنى از هجوم يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 7

7- آسيب پذيران از هجوم يأجوج و مأجوج ، از ذوالقرنين براى ساختن سدّى در ميانه دو رشته كوه بلند در برابر هجوم آن متجاوزان ، كمك خواستند .

قالوا ي_ذا القرنين . .. تجعل بيننا و بينهم سدًّا

پيروزى يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3،4

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود. پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت

مى روند و مى تازند.

4- پيش گويى قرآن به هجوم سريع و فتوحات فراگير يأجوج و مأجوج در سراسر زمين در آينده

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

اضافه شدن لفظ عموم {كلّ} بر اسم نكره {حدب} بيانگر اين است كه ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به سرزمين خاصى نيست; بلكه شامل تمامى سرزمين ها و جهانى خواهد بود.

خروج يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 1،2

1- سنت الهى بر ثبت اعمال مؤمنان براى پاداش و محروميت هلاك شدگان از بازگشت به دنيا ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت .

فمن يعمل . .. و حرم على ... حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حتى} معناى غايت را افاده كند. البته ميان اهل ادب در افاده آن براى غايت، اختلاف نظر وجود دارد; ولى از سياق و آهنگ آيه، غايت قابل استفاده است. براين اساس {حتّى إذا فتحت...} غايت براى {فمن يعمل من الصالحات... و حرام قرية...} خواهد بود. گفتنى است كه نوع مفسران بر آنند كه مقصود از يأجوج و مأجوج، دوگروه از مردمى هستند كه در آخر الزمان ظاهر مى شوند و به تاختوتاز و فتوحات دست مى زنند و پس از مرگ آنان، عمر دنيا به پايان مى رسد.

2- اختلافات دينى پيروان اديان الهى در مسأله توحيد ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت .

و تقطّعوا أمرهم بينهم . .. حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده

مبتنى بر اين است كه {حتّى} غايت براى {و تقطّعوا أمرهم بينهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 2

2- هجوم يأجوج و مأجوج ، از علايم نزديكى برپايى قيامت است .

حتّى إذا فتحت يأجوج . .. و اقترب الوعد الحقّ

ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به دوره آخرالزمان است. بنابراين ذكر مسأله برپايى قيامت پس از اين ماجرا، بيانگر اين است كه اين ماجرا از علايم برپايى قيامت است.

خطر تجاوز يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

درگيرى يأجوج و مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 3

3- از پيدايش درگيرى هاى داخل ميان يأجوج و مأجوج ، پس از ويرانى سد ذوالقرنين خبر داده است . *

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء . .. و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

بدان احتمال كه ضمير در {بعضهم} به يأجوج و مأجوج بازگردد; يعنى، پس از ويرانى سد، آن ها، به كشمكش ها و تهاجمات گسترده به هم دست خواهند زد.

راههاى هجوم يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 6

6- ميانه دو كوه مرتفع و سدآسا ، تنها راه نفوذ و حمله يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) عليه همسايگان

خود بود .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

عجز يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 2

2- يأجوج و مأجوج ، از صعود بر بالاى سد ذوالقرنين و نيز ايجاد رخنه و نقب در آن ، ناتوان بودند .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

{ظهور} به معناى {علو} و بالا رفتن است {فما اسطاعوا أن يظهروه} يعنى: {اقوام مهاجم، نتوانستند از آن بالا روند. }. {نقب} به معناى {سوراخ و تونل} است و {ما استطاعوا له نقباً} يعنى: {نتوانستند كه در ديوار سد، تونل و يا معبر ايجاد كنند.}.

قصه يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 6،12

6- ميانه دو كوه مرتفع و سدآسا ، تنها راه نفوذ و حمله يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) عليه همسايگان خود بود .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان

نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 2

2- يأجوج و مأجوج ، از صعود بر بالاى سد ذوالقرنين و نيز ايجاد رخنه و نقب در آن ، ناتوان بودند .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

{ظهور} به معناى {علو} و بالا رفتن است {فما اسطاعوا أن يظهروه} يعنى: {اقوام مهاجم، نتوانستند از آن بالا روند. }. {نقب} به معناى {سوراخ و تونل} است و {ما استطاعوا له نقباً} يعنى: {نتوانستند كه در ديوار سد، تونل و يا معبر ايجاد كنند.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا

شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود. پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت مى روند و مى تازند.

محدوده افساد يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 2

2- منطقه گسترده اى از سرزمين شمال ، در عهد ذى القرنين ، مورد تهديد هجوم ها و فسادگرى هاى يأجوج و مأجوج قرار داشت .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

حرف {ال} در {فى الأرض} براى عهد حضورى است و چون تعبير {فى الأرض} براى مناطق كوچك و محدود، تعبير متعارفى نيست، مراد از آن منطقه اى گسترده خواهد بود.

وسعت هجوم يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 4

4- پيش گويى قرآن به هجوم سريع و فتوحات فراگير يأجوج و مأجوج در سراسر زمين در آينده

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

اضافه شدن لفظ عموم {كلّ} بر اسم نكره {حدب} بيانگر اين است كه ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به سرزمين خاصى نيست; بلكه شامل تمامى سرزمين ها و جهانى خواهد بود.

هجوم يأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين

است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود. پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت مى روند و مى تازند.

هجوم يأجوج در آخرالزمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 2

2- يأجوج و مأجوج ، در آستانه قيامت ( آخرالزمان ) به حمله و هجوم عليه ديگر انسان ها خواهند پرداخت .

و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

ممكن است اين آيات، در صدد پيش گويى برخى حوادث آخرالزمان و اشراط الساعه باشد. عبارت هاى {إذا جاء وعد ربّى} و {نفخ فى الصور} جملگى، قرائن اين معنا هستند. لذا جمله {تركنا...} بيان كننده برخى از همان اشراط الساعه خواهد بود; يعنى، در آن هنگام (و در پى متلاشى شدن سد ذوالقرنين) برخى مردم، موجب اضطراب برخى ديگر مى شوند. و با توجه به اين كه سد، در برابر يأجوج و مأجوج بوده است، محتمل است، اين اضطراب، از ناحيه هجوم و حمله آنان باشد.

ياران خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{ياران خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 2،4

2 - مجاهدان راه خدا ، ياران خدا هستند .

تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه. .. ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنص

ارتباط آيه شريفه با آيات پيشين، بيانگر مطلب بالا است.

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم .

.. قال الحواريّون

امربه معروف ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

برپايى نماز ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

زكات ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

زمينه تشخيص ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 20

20 - شناخته شدن ياران خدا و پيامبران و جدا گشتن صفوف آنان از ديگران ، حكمت تشريع جهاد از سوى خداوند

و أنزلنا الحديد . .. و ليعلم اللّه من ينصره و رسله

نهى ازمنكر ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر

، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 21

21 - دين داران راستين ، كسانى اند كه به يارى خدا برمى خيزند و با دشمنان دين او به جهاد و پيكار مى پردازند ، در حالى كه او را نمى بينند .

من ينصره و رسله بالغيب

ياران خدا ويژگيهاى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

يأس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

يأس

آثار يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 5

5 - شادى و يأس بى جهت ، به هنگام برخوردارى و تنگنا ، با توجّه به خدادادى بودن امكانات ، بى معنا است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها . .. و إن تصبهم سيّئة ... إذا هم يقنطون . أَوَل

استفهام در {اَوَلم يروا} انكارى است; يعنى: {آنان، غفلت كردند و نديدند. }. بنابراين، استفاده مى شود كه توجه به عامل اصلىِ بودن گشايش و تنگى اقتصادى، انسان را از حالت شادمانى و يأس بيجا، دور مى كند.

آثار يأس از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 13

13 - يأس يهود از سراى

آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

آثار يأس از اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 4

4 - لزوم دورى جستن از محيط فساد ، در صورت يأس از اصلاح آن

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

آثار يأس از امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 8

8 - احساس خطر شديد و يأس از عوامل نجات دهنده مادى ، زمينه توجه انسان به خدا و دعا به درگاه او است .

و إذا غشيهم موج كالظّلل دعوا اللّه مخلصين له الدين

آثار يأس از پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 9

9 - معتقدان به آخرت _ اما مأيوس از ثواب اخروى _ مانند كافران ، بى اعتقاد به رستاخيزاند .

قد يئسوا من الأخرة كما يئس الكفّار من أصح_ب القبور

در صورتى كه مقدر آيه چنين باشد: {قد يئسوا من ثواب الآخرة. ..}; استفاده مى شود كه معتقدان به معاد _ ولى نااميد از ثواب اخروى _ همچون كافرانى اند كه اصولاً از زنده شدن دوباره مأيوس اند.

آثار يأس از حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 3

3 - سعى در هدايت گمراهان ، پس از يأس از حق پذيرى آنان ، لازم نيست .

إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون .

فاصفح عنهم

آثار يأس از هدايت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 3

3- نفرين موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از هدايت فرعونيان

و إن لم تؤمنوا . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

{دعا} در مقام شكايت، دربردارنده درخواست مجازات است.

آثار يأس از هدايت گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 8

8 - نفرين بر ظالمان و گمراه كنندگان جامعه _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ كارى پسنديده و روا

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

آثار يأس انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 9

9_ نااميدى پيامبران از هدايت يافتن مردم ، شرط نزول عذاب الهى بر امت هاى آنان بود .

حتّى إذا استيئس الرسل . .. جاءهم نصرنا فنجى من نشاء

آثار يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 8

8 _ ناباورى و نااميدى مشركان به حيات اخروى ، عامل عبرت نگرفتن آنان از سرگذشت شوم اقوام پيشين چون قوم لوط

أفلم يكونوا يرونها بل كانوا لايرجون نشورًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {بل} براى اضراب انتقالى است; يعنى، اين طور نيست كه آنان به خاطر نديدن آثار به جا مانده از قوم هلاك شده قوم لوط، از آن عبرت نگرفته اند بلكه چون آنان اعتقاد و اميدى به روز رستاخيز ندارند از چنين حادثه اى عبرت نياموخته اند.

آثار يأس يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 13

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

اجتناب از يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 10

10 - گنهكاران نبايد از شمول فضل و رحمت خداوند ، نااميد باشند .

ثم توليتم . .. فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 25

25 _ گنهكار نبايد از آمرزش و رحمت خداوند مأيوس باشد.

من عمل منكم سوءاً . .. فأنه غفور رحيم

اهميت يأس كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 2

2 - بايد كافران را از طمع در ايمان مردم مأيوس كرد و زمينه هاى موفقيت كافران در فريب مؤمنان را از بين برد .

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

چنان كه مفسران گفته اند: نهى {لايصدّنك} گرچه ظاهراً متوجه كافران است، ولى در حقيقت نهى از ايجاد سبب است; يعنى تو اى موسى _ و ديگر مؤمنان _ نبايد به گونه اى عمل كنيد كه كافران بتوانند شما را از ايمان بازدارند.

حرمت يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 10

10 - مأيوس شدن بندگان از رحمت خداوند _ هرچند گناهانشان بسيار باشد _ حرام است .

لاتقنطوا من

رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

زمينه يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 2

2_ آدمى ، به هنگام از دست دادن امكانات و موهبت هاى دنيوى ، از رحمت الهى مأيوس شده و تدبير خداوند در هستى را منكر مى شود .

و ل_ئن أذقنا الإنس_ن . .. إنّه ليئوس كفور

{كفور} مى تواند از كفر _ كه به معناى انكار است _ گرفته شده باشد. بر اين اساس جمله {إنه ... كفور} اشاره به اين دارد كه: انسان در پى برخوردار شدن از نعمت و سلب آن نعمت از وى چنين مى پندارد كه تبديلها و تغييرها در هستى به دست خداوند نيست و از اختيار او بيرون است.

زمينه يأس از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 4

4 - فقر ، تنگدستى ، بيچارگى و درماندگى زمينه ساز يأس و نوميدى از خدا ( كفر ) و پناهنده شدن به غير او ( شرك )

من كان يظنّ . .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

روى سخن در اين بخش، با آن اشخاصى است كه به خداپرستى گرويده بودند و همين كه با برخى از ناملايمات زندگى روبه رو شدند از عبادت او روى برتافتند و به گمان آن كه در هستى جز خدا، نيروهاى ديگرى نيز دخالت دارند، به شرك (آيين سابقشان) بازگشتند.

زمينه يأس از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 22

22_ باور و توجه به انحصار علم و حكمت

در خداوند ، زمينه ساز قطع اميد از غير اوست .

عس_ى الله أن يأتي_نى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

هر چند جمله {عسى الله . ..} حاوى حصر نيست، ولى مى توان گفت حصرى كه از تعليل (إنه هو ...) استفاده مى شود به آن جمله نيز سرايت مى كند. بنابراين مفاد (عسى الله ...) چنين مى شود: من تنها به خدا اميد دارم و به غير او اميدى ندارم ; زيرا تنها او دانا و حكيم مطلق است.

زمينه يأس كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

زمينه يأس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 5

5 - تلاش وحى ناباوران ، براى مأيوس ساختن پيامبر ( ص ) از دعوت آنان به اسلام

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

از مانع تراشى هاى مشركان و تأكيدهاى مكرر آنها مبنى بر نرسيدن دعوت پيامبر(ص) به آنان و نيز تأكيدشان بر پايبندى به كيش خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه يأس مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2

- كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

زمينه يأس نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 7

7_ اشراف و سران قوم نوح ، درصدد مأيوس كردن او از پذيرش دعوت هاى توحيدى

قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا فأتنا بما تعدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 1

1_ نوح ( ع ) ، در پى درخواست قومش ( تحقق بخشيدن به عذاب هاى موعود ) از ايمان آوردن آنان سخت به ترديد افتاد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال ... لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم

زمينه يأس هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 4

4 - تلاش قوم عاد ، به ايجاد يأس و نااميدى در حضرت هود ( ع ) نسبت به دستيابى او به اهداف رسالتش

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

يادآورى قوم عاد به حضرت هود(ع) مبنى بر مؤثر نبودن موعظه هايش، مى تواند به منظور ايجاد يأس در آن حضرت و نيز بازداشتن ايشان از تلاش براى ادامه رسالت و تبليغ خود باشد.

سرزنش يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 8

8 _ انسان ها نبايد على رغم ارتكاب گناهان بسيار و يا گرفتار شدن به ارتداد ، از پذيرش توبه خويش و مغفرت و رحمت الهى مأيوس باشند .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

كلمه {السيئات} جمع {سيئة} است و {ال} در آن مفيد استغراق و شمول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 10

10- دچار شدن به يأس و پوچى ، از خصلت هاى مذموم و ناپسند انسان و مورد نكوهش خداوند است .

و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

سرزنش يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 3

3- يأس از لطف و رحمت خداوند ، نكوهيده و ناپسند است .

فلاتكن من الق_نطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 6

6- يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، از گناهان بزرگ و امرى بس نكوهيده

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

اينكه خداوند يأس از رحمت خويش را عمل گمراهان قرار داد و مأيوسان را برابر گمراهان شمرده است، بيانگر بزرگى اين عمل است.

سرزنش يأس از لطف خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 3

3- يأس از لطف و رحمت خداوند ، نكوهيده و ناپسند است .

فلاتكن من الق_نطين

شگفتى يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 -

36 - 9،13

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ، به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

13 - نااميد شدن از رحمت خدا ، به هنگام ابتلا به سختى ها ، به رغم مشاهده رحمت او ، امرى غير منتظره است .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة ... إذا هم يقنطون

عوامل رفع يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 49 - 2

2 - بارش باران پس از مدت ها انتظار و مأيوس شدن انسان ها از آن ، خوشحالى فوق العاده اى در پى دارد . *

إذا هم يستبشرون . و إن كانوا ... لمبلسين

احتمال دارد تكرار {من قبل} به منظور بيان طولانى بودن نباريدن باران و نااميدى عميق مردم باشد. در اين صورت، كيفيت خوشحالى، تابع مقدار نااميدى است.

عوامل يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 2

2 _ ملاحظه عوامل طبيعى ، عامل يأس زكريا از اعطاى فرزند به او

قال ربّ انّى يكون لى غلام و قد بلغنى الكبر و امراتى عاقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 11

11- سلب نعمت از انسان ، شرّ

و مايه يأس اوست .

و إذا أنعمنا على الإنس_ن . .. و إذا مسّه الشرّ

به قرينه مقابله {مسّه الشرّ} با {أنعمنا} احتمال دارد كه مراد از دچار شدن به سختى و شرّ، از دست دادن نعمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 3

3 - جرم و گناه ، عامل نااميدى انسان ، در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 1،8،9

1 - انسان ها ، به هنگام برخوردارى از اندك رحمتى ، شادمان ، به هنگام مواجهه با كمى ناگوارى ، مأيوس و نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. يقنطون

{قنوط} در لغت، به معناى {يأس از خير} است (مفردات راغب). {ذوق} به معناى {چشيدن و خوردن بسيار كم} استعمال مى شود. كاربرد {أذقنا} به جاى هر واژه ديگر، مى تواند به منظور ياد شده باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {رحمة} و{ سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

8 - ناكامى ها و برخوردارى ها ، عواملى مؤثر در ايجاد روحيه اميد و يأس درانسان ها است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. إذا هم يقنطون

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ، به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و

سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 49 - 1

1 - انسان ها ، در پى تأخير بارش باران بر آنها ، اندوهگين و نااميد مى شوند .

و إن كانوا من قبل أن ينزّل عليهم من قبله لمبلسين

{إبلاس} _ مصدر {مبلسين} _ به معناى {اندوهِ ناشى از شدت سختى} است (مفردات راغب). و نيز به معناى {يأس و نااميدى} نيز آمده است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 4

4 - سيطره يأس و نااميدى بر انسان ، به هنگام مواجه شدن با سختى و ناكامى ها ( شرور )

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 1

1 - آسيب ديدن محصولات كشاورزى ، يأس آور براى انسان ها و باعث احساس حرمان براى آنان

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون ... بل نحن محرومون

عوامل يأس از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 16

16 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه بريده شدن اميد انسان از غير خدا

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

عوامل يأس از فرزند دارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 4

4- پيرى و سالمندى ، از عوامل

يأس انسان از فرزنددار شدن

مسّنى الكبر فبم تبشّرون . .. فلاتكن من الق_نطين

عوامل يأس انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

عوامل يأس كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأيوس سازنده كافران از پيوستن به آنان در شرك

لا أعبد ما تعبدون

حرف {لا} گرچه براى نفى مستقبل است; ولى مفهوم سخن، شامل زمان حال نيز مى شود.

عوامل يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 7

7- اعلام پيروزى قطعى حق بر باطل ، مايه اميد مؤمنان و يأس مشركان و باطل گرايان

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

اعلام صريح بر شكست قطعى باطل، در پى بيان تلاشهاى كافران جهت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند براى تقويت بنيه روانى مؤمنان و ايجاد يأس در دل مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در

{الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

عوامل يأس يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 4

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

كفر يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 2

2 - مأيوس بودن از رحمت خدا ، روحيه اى ناپسند و كافرانه است .

و الذين كفروا . .. يئسوا من رحمتى

گناه يأس از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 7

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

گناه يأس از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 7

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . .

. [ من الكبائر ] الإياس من روح الله ، لأن الله عزوجل يقول : { إنه لاييأس من روح الله إلاّ القوم الكافرون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: [يكى از گناهان كبيره] نااميدى از رحمت خداست ; زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: {إنه لاييأس من روح الله إلاّ القوم الكافرون}. ..}.

ممنوعيت يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 37 - 4

4- هيچ كس ، حتى مطرودين درگاه الهى و لعن شدگان ، نبايد از رحمت خداوند مأيوس شوند ; بلكه بايد خواسته هاى خويش را از او طلب كنند .

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين . قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنك من ال

منشأ يأس كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

منشأ يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 3

3 - خداوند در صدد مأيوس كردن مشركان ، از پيشرفت و نفوذ آيينشان

ما أنتم عليه بف_تنين

اِخبار خداوند به ناتوانى مشركان _ كه به صورت روشن و قاطع بيان گرديده است _ مى تواند براى ايجاد يأس و نااميدى

در ميان آنان از هرگونه پيشرفت و نفوذ در ميان مردم باشد.

منشأ يأس مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

موانع يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 11

11 _ توجّه به توانايى و قدرت خداوند ، برطرف كننده هر گونه نگرانى و يأس مسلمانان نسبت به آينده

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. انّ اللّه على كل شىء قدير

سؤال مسلمانان (انّى هذا)، حكايت از اين معنا دارد كه چنين واقعه اى را هرگز انتظار نداشتند و عدم انتظار، طبعاً نااميدى آدمى را در پى دارد كه خداوند با بيان قدرت مطلقه خويش، از جمله نصرت آنان، در مقام زايل ساختن يأس مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 7

7- هدايت و شناخت پروردگار ، موجب اميدوارى به رحمت او و زداينده هرگونه يأس و نااميدى

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

حضرت ابراهيم(ع) يأس از رحمت پروردگار را معلول گمراهى و نشناختن پروردگار دانست. بنابراين هدايت و شناخت پروردگار، مى تواند موجب اميدوارى به رحمت خدا و عامل از بين رفتن يأس شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 4

4 - توكل و اعتماد به خدا ، مايه آرامش و عدم يأس در بحران ها

قال كلاّإنّ معى ربّى سيهدين

موانع يأس حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 6

6 - توجه به مخالفت و ستيزه جويى با حق در طول تاريخ ، مانع راه يابى روحيه يأس و نااميدى در حق گرايان

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

ناپسندى يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 9

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ، به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 5

5 - شادى و يأس بى جهت ، به هنگام برخوردارى و تنگنا ، با توجّه به خدادادى بودن امكانات ، بى معنا است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها . .. و إن تصبهم سيّئة ... إذا هم يقنطون . أَوَل

استفهام در {اَوَلم يروا} انكارى است; يعنى: {آنان، غفلت كردند و نديدند. }. بنابراين، استفاده مى شود كه توجه به عامل اصلىِ بودن گشايش و تنگى اقتصادى، انسان را از حالت شادمانى و

يأس بيجا، دور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 6

6 - حرص و آز در شرائط رفاه و يأس و نااميدى به هنگام سختى ، امرى ناپسند وموردنكوهش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

با توجه به لحن نكوهش آميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 7

7 - نااميدى و منفى بافى مفرط در سختى ها و سرخوشى مستانه در آسايش ، دو خصلت ناشايست و همگن

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط . و لئن أذقن_ه رحمة منّا من بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ه

ناپسندى يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 2

2 - مأيوس بودن از رحمت خدا ، روحيه اى ناپسند و كافرانه است .

و الذين كفروا . .. يئسوا من رحمتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 9

9 - يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، در عين وعده او به آمرزش تمامى گناهان بندگان ، امرى بى جا و نامعقول است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جمله {إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعاً} به منزله تعليل براى جمله {لاتقنطوا. ..} مى باشد; يعنى، از رحمت خدا مأيوس نشويد; چون او همه گناهان را مى آمرزد. با اين حساب يأس از رحمت خدا، امرى بى جا و نامعقول است.

نهى از يأس

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 4،5

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

5_ مأيوس نشدن از رحمت خدا و اميد داشتن به يارى او ، توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

و لاتاْيئسوا من روح الله

{روح} به معناى سرور ، فرح ، استراحت و رحمت مى باشد. اضافه آن كلمه به {الله} و متعلق قرار گرفتن {من روح الله} براى {لاتاْيئسوا} گوياى اين است كه مراد از آن {رحمت} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 7

7 - گناه كاران ، نبايد خود را از لطف و يارى خدا محروم بدانند .

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

با توجه به آيات پيشين _ كه در مورد انسان ها و جوامع گنه كار است _ مى توان استفاده كرد كه {ما لكم من دون اللّه. ..} ناظر به اين نكته است كه خداوند ملجأ و پناهگاه تمامى انسان ها _ حتى گنه كاران _ مى باشد.

يأس ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 13

13- حضرت ابراهيم ( ع ) تا سالخوردگى فاقد فرزند و از فرزنددار شدنش از راه عوامل طبيعى و عادى مأيوس بود .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 54 - 2

2- ابراهيم ( ع ) آن گاه خبر فرزنددار شدنش را از فرشتگان دريافت كرد كه كاملاً پير و از فرزنددار شدن مأيوس بود .

قال أبشّرتمونى على أن مسّنى الكبر فبم تبشّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 11

11 - نااميد شدن ابراهيم ( ع ) ، از هدايت قومِ بت پرست خويش

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى سيهدين

از تصميم ابراهيم(ع) براى هجرت از شهر خود _ پس از نجات يافتن از آتش افروزى مشركان عليه ايشان _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

يأس ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 15

15- شيطان ، ناتوان و نااميد از به دام افكندن آدم ( ع ) و گمراه ساختن او

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

تأكيد ابليس بر گمراه ساختن ذريه آدم(ع) و به ميان نياوردن نامى از خود او، مى تواند مشعر به مطلب فوق باشد.

يأس احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 3

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

{باء} در {بغيظ} براى ملابسه است و {بغيظهم} حال براى موصول {الذين كفروا} است.

يأس اخروى بدكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 7

7 - بدكارانِ دروغ انگارِ آيات الهى ، در روز قيامت ،

نااميد و اندوه ناك اند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

يأس اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 1

1 - مجرمان ، در روز برپايى قيامت ، اندوهگين و نااميدند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

{إبلاس} در لغت، اندوهِ ناشى از شدت سختى (مفردات راغب) و نيز به معناى يأس است (لسان العرب).

يأس اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 2

2 - اندوه سنگين و يأس آلود مجرمان در جهنم

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{إبلاس} (مصدر {مبلسون}) به معناى اندوه ناشى از يأس است. (مفردات راغب)

يأس اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 7

7 - روبه رو شدن مشركان با عذاب الهى در قيامت ، همراه با يأس كامل آنان از وجود يارى دهنده اى براى خود

قيل ادعوا شركاءكم . .. فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 8

8 - ناتوانى معبودان مشركان از شفاعت آنها در پيشگاه خداوند ، از عوامل يأس و اندوه آنان در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

ذكر {و لم يكن لهم. .. شفعؤا} پس از بيان نااميدى مشركان در قيامت، ممكن است براى اشاره به اين نكته باشد كه يأس آنان، ناشى از شفيع نداشتن شان است.

يأس اخروى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 7

7 - بدكارانِ دروغ انگارِ آيات الهى ، در روز قيامت ، نااميد و اندوه ناك اند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

يأس از آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 8

8 _ انسان ها نبايد على رغم ارتكاب گناهان بسيار و يا گرفتار شدن به ارتداد ، از پذيرش توبه خويش و مغفرت و رحمت الهى مأيوس باشند .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

كلمه {السيئات} جمع {سيئة} است و {ال} در آن مفيد استغراق و شمول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 3

3 - نااميدى دوزخيان از نجات كامل خود از عذاب جهنم و يا تخفيف و بخشش عمده آن

ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

دوزخيان، از نگهبانان جهنم درخواست تخفيف تنها يك روز و اندكى از عذاب خود را دارند. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

يأس از ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 4

4 - نااميدى از زناشويى و بى ميلى نسبت به امور جنسى ، نشان سالخوردگى زنان و مجوز فرونهادن حجاب و پوشش براى آنان است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا . .. غير متبرّج_ت بزينة

جمله {الّ_تى لايرجون نكاحاً} صفت

و قيد توضيحى براى {و القواعد من النساء} و بيان كننده مقصود از آن است.

يأس از اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 10

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 7

7 - توجه به باور ناردست يهود درباره ( عذاب نشدن يهود جز روزى چند ) ، موجب قطع اميد از ايمان آوردن اينان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

يأس از ايمان اقوام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 18

18_ { قال المأمون : . . . يا أباالحسن ( ع ) فاخبرنى عن قول الله عزوجل : { حتّى إذا استيأس الرسل و ظنّوا أنّهم قد كذبوا جائهم نصرنا } قال الرضا ( ع ) يقول الله عزوجل : { حتى إذا استيأس الرسل } من قومهم و ظنّ قومهم أن الرسل قد كذبوا جاء الرسل نصرنا . . . ;

مأمون [به امام رضا(ع)] گفت: اى اباالحسن! پس مرا خبر ده از سخن خداوند

عزوجل: {حتّى إذا استيأس الرسل و ظنّوا أنهم قد كذبوا جائهم نصرنا} امام رضا(ع) فرمود: خداوند مى فرمايد: تا آن گاه كه رسولان از قوم خود نااميد شدند و قومشان گمان كردند رسولان دروغ گفته اند، يارى ما براى پيامبران رسيد . ..}.

يأس از ايمان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 2

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

يأس از ايمان بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

يأس از ايمان حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 55 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از كفرپيشگان حق ستيز قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

اخبار خداوند به اين كه مخالفان پيامبر(ص)، هرگز به قرآن ايمان نخواهند آورد، مى تواند متضمن توصيه اى باشد به پيامبر(ص) مبنى بر اين كه آنان را در كفر بى ايمانى شان رها كند و اميدى به گرويدن آنان به اسلام و قرآن نداشته باشد.

يأس از ايمان سختدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

يأس از ايمان فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 1

1- درخواست آزادى بيان ، پيشنهاد موسى ( ع ) به فرعونيان پس از يأس از ايمان آوردن آنان

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

{فاعتزلون}، كنايه از اين است كه اگر خود اهل ايمان نيستيد، لااقل متعرض من نباشيد تا آزادانه پيامم را به مردم برسانم.

يأس از ايمان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 39 - 1

1 - التجاى پيامبرِ پس از نوح به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از تأثير تبليغاتش در مردم

قال ربّ انصرنى بما كذّبون

ظرف {قال} محذوف است; يعنى،

{قال بعد ما ايس من إيمانهم}. {باء} در {بما كذّبون} سببيه و {ما} مصدريه (موصول حرفى ) است. بنابراين {بما كذّبون} به تأويل {بتكذيبهم إيّاى} مى باشد.

يأس از ايمان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 39 - 1

1 - التجاى پيامبرِ پس از نوح به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از تأثير تبليغاتش در مردم

قال ربّ انصرنى بما كذّبون

ظرف {قال} محذوف است; يعنى، {قال بعد ما ايس من إيمانهم}. {باء} در {بما كذّبون} سببيه و {ما} مصدريه (موصول حرفى ) است. بنابراين {بما كذّبون} به تأويل {بتكذيبهم إيّاى} مى باشد.

يأس از ايمان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 118 - 3

3 - نااميدى شديد نوح ( ع ) از گرايش كافران قومش به ايمان و رنج عميق وى از كفرورزى آنان

و نجّنى و من معى من المؤمنين

از اين كه نوح(ع) از پيشگاه خدا خواستار فيصله يافتن نزاع ميان او و قومش شده است، نشان مى دهد كه او ديگر هيچ گونه اميدى به گرويدن قومش به خود نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 2

2 - نااميدى كامل نوح ( ع ) از ايمان آوردن قومش و نجات آنان از گمراهى شرك و بت پرستى

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 1

1_ نوح ( ع ) ، در پى درخواست قومش (

تحقق بخشيدن به عذاب هاى موعود ) از ايمان آوردن آنان سخت به ترديد افتاد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال ... لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 2

2_ خداوند ، درپى تلاش هاى حضرت نوح ( ع ) و مؤثر نبودن آن تلاشها ، او را از ايمان آوردن كفرپيشگان قومش مأيوس كرد .

و أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

فاعل {لن يؤمن} كلمه اى همانند {أحد} مى باشد; يعنى: {لن يؤمن أحد من قومك. } {إلاّ} به معناى {غير} و صفت براى {أحد من قومك} است نه استثناى از جمله {لن يؤمن ...}; زيرا استثناى مؤمنان از جمله سابق، استثناى وجيه بلكه صحيحى نيست. بنابراين جمله {لن يؤمن ...} چنين معنا مى شود: احدى از افراد غير مؤمن قومت (كافران آنان) ايمان نخواهد آورد.

يأس از ايمان كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 3

3 - نااميدى و يأس پيامبراسلام ( ص ) از ايمان آوردن كفرپيشگان در نيمه نخست رسالت

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، از ايمان آوردن مردم مكه نااميد بود. ازاين رو آنان را به خودشان وانهاده و به آنان فرمود: هر چه از دستتان برمى آيد، انجام دهيد و بر مواضع نادرست خود باقى بمانيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 3،6

3 - پيامبر ( ص

) در گفتوگو با كافران ، نااميدى خود را از ايمان آنان ابراز كرد و آنها را از مشرك شدن خويش ، مأيوس ساخت .

لكم دينكم و لى دين

6 - پيامبر ( ص ) پس از نااميدى از ايمان كافران ، از آنان خواست براى پايبندى او به دين خود ، مشكل آفرين نباشند .

و لى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 2

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 9

9_ نااميدى پيامبران از هدايت يافتن مردم ، شرط نزول عذاب الهى بر امت هاى آنان بود .

حتّى إذا استيئس الرسل . .. جاءهم نصرنا فنجى من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از كفرپيشگان حق ستيز قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

اخبار خداوند به اين كه مخالفان پيامبر(ص)، هرگز به قرآن ايمان نخواهند آورد، مى تواند متضمن توصيه اى باشد به پيامبر(ص) مبنى بر اين كه آنان را در كفر بى ايمانى شان رها كند و اميدى به گرويدن آنان به اسلام و قرآن نداشته باشد.

يأس از ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف -

43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

يأس از پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 5،7

5 - يأس از رحمت الهى و ثواب اخروى ، نشانه انسان هاى مورد غضب خداوند ( يهوديان )

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

شايد منظور از {يأس از آخرت} ايمان نداشتن به قيامت نباشد; بلكه مقصود يأس از رحمت الهى در آخرت است. چه اين كه يهود به عنوان مصداق {مغضوب عليهم} اصل قيامت را قبول داشتند; ولى در ويژگى هاى آن مردد بودند.

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

يأس از پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

يأس از تخفيف عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 3

3 - نااميدى دوزخيان از نجات كامل خود از عذاب جهنم و يا تخفيف و بخشش عمده آن

ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

دوزخيان، از نگهبانان جهنم درخواست تخفيف تنها يك روز و اندكى از عذاب

خود را دارند. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 10

10 - گنهكاران نبايد از شمول فضل و رحمت خداوند ، نااميد باشند .

ثم توليتم . .. فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 2

2_ آدمى ، به هنگام از دست دادن امكانات و موهبت هاى دنيوى ، از رحمت الهى مأيوس شده و تدبير خداوند در هستى را منكر مى شود .

و ل_ئن أذقنا الإنس_ن . .. إنّه ليئوس كفور

{كفور} مى تواند از كفر _ كه به معناى انكار است _ گرفته شده باشد. بر اين اساس جمله {إنه ... كفور} اشاره به اين دارد كه: انسان در پى برخوردار شدن از نعمت و سلب آن نعمت از وى چنين مى پندارد كه تبديلها و تغييرها در هستى به دست خداوند نيست و از اختيار او بيرون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 6

6- يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، از گناهان بزرگ و امرى بس نكوهيده

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

اينكه خداوند يأس از رحمت خويش را عمل گمراهان قرار داد و مأيوسان را برابر گمراهان شمرده است، بيانگر بزرگى اين عمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 9

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ،

به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 5

5 - يأس از رحمت الهى و ثواب اخروى ، نشانه انسان هاى مورد غضب خداوند ( يهوديان )

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

شايد منظور از {يأس از آخرت} ايمان نداشتن به قيامت نباشد; بلكه مقصود يأس از رحمت الهى در آخرت است. چه اين كه يهود به عنوان مصداق {مغضوب عليهم} اصل قيامت را قبول داشتند; ولى در ويژگى هاى آن مردد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 8

8 _ انسان ها نبايد على رغم ارتكاب گناهان بسيار و يا گرفتار شدن به ارتداد ، از پذيرش توبه خويش و مغفرت و رحمت الهى مأيوس باشند .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

كلمه {السيئات} جمع {سيئة} است و {ال} در آن مفيد استغراق و شمول مى باشد.

يأس از عوامل طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 9،10،15

9- نقش مؤثر دعا در فرزنددار شدن انسان ، حتى در سالخوردگى و هنگام يأس از تأثير عوامل طبيعى

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر

إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

10- امكان فرزنددار شدن انسان در سالخوردگى و هنگام يأس از تأثير عوامل طبيعى ، با اراده و مشيت الهى

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

15- دعا ، راه اميدى براى مأيوس شدگان از عوامل طبيعى و عادى در رسيدن به مطلوب خويش

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 4

4- در لحظه هاى دشوار ، كارآمد نبودن قدرت هاى غير الهى برملا مى شود و از اسباب ظاهرى قطع اميد مى گردد .

و إذا مسّكم . .. ضلّ من تدعون

يأس از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 7

7 _ يأس از غير خداوند و دعاى خالصانه به درگاه او، از اسباب استجابت سريع دعا

بل إياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه

حرف {فاء} براى افاده معنى ترتيب بدون انفصال است. بنابراين ميان {تدعون} و {فيكشف} فاصله اى فرض نشده است.

يأس از گمراهگرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

يأس از گمراهى آدم(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 15

15- شيطان ، ناتوان و نااميد از به دام افكندن آدم ( ع ) و گمراه ساختن او

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

تأكيد ابليس بر گمراه ساختن ذريه آدم(ع) و به ميان نياوردن نامى از خود او، مى تواند مشعر به مطلب فوق باشد.

يأس از محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 2

2 - لحظه نااميدى حاضران بر بستر محتضر و بر زبان آوردن كلمات يأس ، شايان يادآورى براى دلبستگان دنيا

و قيل من راق

يأس از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

يأس از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 15

15 - يأس پيامبر ( ص ) از هدايت مشركان و كافران ، در نيمه نخست رسالت ( دوره مكه )

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

درخواست داورى خداوند _ كه به معناى دخالت خداوند با شكست مشركان در دنيا و يا كيفر دادن در آخرت است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 7

7 - لزوم ارشاد تمام مردم ، هر چند اميدى به پندپذيرى برخى

از آنان نيست .

فذكّر إن نفعت الذكرى

چنانچه مراد از {إن}، تشكيك باشد، جمله {إن نفعت الذكرى} قيد {ذكّر} نخواهد بود; بلكه جمله معترضه اى است كه تعريض به وجود افراد تذكرناپذير در بين مردم دارد. مفاد آيه در اين احتمال اين است كه بايد همه مردم را ارشاد كرد ولى مگر تذكر سودى دارد؟! اين تعبير علاوه بر اظهار يأس از سودمندى تذكر براى گروهى از مردم، بر نكوهش آنان نيز دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 6

6 _ برخى مردم در مرحله اى از گمراهى قرار مى گيرند كه ديگر اميدى به هدايت آنان نيست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

در اين آيه گويا مردم به دو بخش تقسيم شده اند: يك دسته به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت مى دهند و دسته اى ديگر به تعبير آيه {الموتى} هستند. و همان گونه كه اميد به زنده شدن مرده در اين جهان واهى است، نمى توان به هدايت اين گونه افراد اميدى داشت.

يأس از هدايت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 2

2- انبيا از هدايت شدن اقوام كافر نااميد شدند و آنان رانفرين كردند .

قالت لهم رسلهم . .. و استفتحوا

انبيا پس از ارائه بيّنات و چند گفت و گو با كافران و تهديد شدن از سوى آنان و اعلام تهديد خداوند، از خداوند طلب پيروزى براى خويش كردند و اين نشانگر اين است كه آنان اميدى به هدايت اقوام خويش نداشتند.

يأس از هدايت انسان ها

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 9

9_ مبلغان دينى ، پس از يأس از هدايت پذيرى انسانها ، موظف به ابلاغ و بيان معارف الهى نيستند .

فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

يأس از هدايت بت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 4

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس از هدايت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 4

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس از هدايت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 4

4 - مؤمن آل فرعون ، پس از تلاش گسترده هدايتگرانه اش ، از تأثيرپذيرى قومش مأيوس شد .

فستذكرون ما أقول لكم

از تعبير و آهنگ {فستذكرون ما أقول لكم} (پس به زودى آنچه را به شمامى گويم به ياد خواهيد آورد) استفاده مى شود كه مؤمن آل فرعون، از هدايت پذيرى مردم مأيوس بود.

يأس از هدايت قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 11

11 - نااميد شدن ابراهيم ( ع ) ، از هدايت قومِ بت پرست خويش

و قال إنّى ذاهب

إلى ربّى سيهدين

از تصميم ابراهيم(ع) براى هجرت از شهر خود _ پس از نجات يافتن از آتش افروزى مشركان عليه ايشان _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

يأس از هدايت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 26 - 1

1 - التجاى نوح ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از تأثير تبليغاتش در مردم

قال ربّ انصرنى بما كذّبون

در اين آيه ظرف {قال} حذف شده و تقدير آن چنين است: {قال بعد ما آيس من إيمانهم}. {باء} در {بما كذّبون} سببيه و {ما} مصدريه است. بنابراين {بما كذّبون}، به تأويل {بسبب تكذيبهم إيّاى} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 2

2 - يأس و نااميدى نوح ( ع ) از هدايت پذيرى قوم حق ستيز خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

از تعبير {مغلوب}، استفاده مى شود كه نوح(ع) خود را در موضعى يافت كه ديگر تنها چاره را در انتقام الهى از قوم حق ستيزش مى ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 4

4 - نااميدى كامل نوح ( ع ) ، از نجات يافتن قومش از گمراهى و ستم پيشگى

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

نفرين نوح(ع) عليه قومش، نشانه آن است كه آن حضرت از هدايت يافتن آنان كاملاً مأيوس بود; زيرا اصولاً پيامبران الهى براى هدايت مردمان مبعوث شدند و نوح(ع) نيز ساليانى دراز; قومش را به هدايت دعوت كرد و چون آنان نپذيرفتند، عليه آنان نفرين فرمود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 7

7_ نوميدى نوح ( ع ) از هدايت يابى قومش و آگاهى او از ناشايستگى آنان براى ايمان ، زمينه ساز رفع اندوه از او

لن يؤمن من قومك . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

برداشت فوق ، از تفريع {لاتبتئس} بر اِخبار از ايمان نياوردن كافران استفاده شده است; يعنى ، حال كه از هدايت نيافتن كافران آگاه شدىو احساس مسؤوليت نمى كنى، زمينه اى براى اندوه وجود ندارد پس غمگين مباش.

يأس از هدايت قوم يونس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 5

5 - يأس و نااميدى يونس پيامبر ، از هدايت قوم خويش

إذ أبق إلى الفلك المشحون

فرار يونس(ع) از ميان قوم خود، مى تواند به دليل يأس او از هدايت آنان باشد.

يأس از هدايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 11

11- هجرت از سرزمين كفر ، پس از نااميدى از هدايت كافران و ناتوانى از ايفاى وظايف ، امرى ضرورى و بايسته

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون . .. فأسر بعبادى

تكليف هجرت، پس از شكوه موسى(ع) از فراگيرى جرم و نفوذناپذيرى فرعونيان در برابر حق و ادامه تعرض هاى آنان نسبت به بنى اسرائيل، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 4

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و

روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس از هدايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از هدايت مشركان در مرحله نخست رسالت خويش

فاعبدوا ما شئتم من دونه

برداشت ياد شده با توجه به امر تهديدى {فاعبدوا. ..} و مكى بودن اين سوره و آيات مورد بحث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 7

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

يأس ازهدايت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 7

7_ نوميدى نوح ( ع ) از هدايت يابى قومش و آگاهى او از ناشايستگى آنان براى ايمان ، زمينه ساز رفع اندوه از او

لن يؤمن من قومك . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

برداشت فوق ، از تفريع {لاتبتئس} بر اِخبار از ايمان نياوردن كافران استفاده شده است; يعنى ، حال كه از هدايت نيافتن كافران آگاه شدىو احساس مسؤوليت نمى كنى، زمينه اى براى اندوه وجود ندارد پس غمگين مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 26 - 1

1 - التجاى نوح ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از

نااميدى از تأثير تبليغاتش در مردم

قال ربّ انصرنى بما كذّبون

در اين آيه ظرف {قال} حذف شده و تقدير آن چنين است: {قال بعد ما آيس من إيمانهم}. {باء} در {بما كذّبون} سببيه و {ما} مصدريه است. بنابراين {بما كذّبون}، به تأويل {بسبب تكذيبهم إيّاى} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 2

2 - يأس و نااميدى نوح ( ع ) از هدايت پذيرى قوم حق ستيز خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

از تعبير {مغلوب}، استفاده مى شود كه نوح(ع) خود را در موضعى يافت كه ديگر تنها چاره را در انتقام الهى از قوم حق ستيزش مى ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 4

4 - نااميدى كامل نوح ( ع ) ، از نجات يافتن قومش از گمراهى و ستم پيشگى

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

نفرين نوح(ع) عليه قومش، نشانه آن است كه آن حضرت از هدايت يافتن آنان كاملاً مأيوس بود; زيرا اصولاً پيامبران الهى براى هدايت مردمان مبعوث شدند و نوح(ع) نيز ساليانى دراز; قومش را به هدايت دعوت كرد و چون آنان نپذيرفتند، عليه آنان نفرين فرمود.

يأس انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 18

18_ { قال المأمون : . . . يا أباالحسن ( ع ) فاخبرنى عن قول الله عزوجل : { حتّى إذا استيأس الرسل و ظنّوا أنّهم قد كذبوا جائهم نصرنا } قال الرضا ( ع ) يقول الله عزوجل : { حتى إذا استيأس الرسل }

من قومهم و ظنّ قومهم أن الرسل قد كذبوا جاء الرسل نصرنا . . . ;

مأمون [به امام رضا(ع)] گفت: اى اباالحسن! پس مرا خبر ده از سخن خداوند عزوجل: {حتّى إذا استيأس الرسل و ظنّوا أنهم قد كذبوا جائهم نصرنا} امام رضا(ع) فرمود: خداوند مى فرمايد: تا آن گاه كه رسولان از قوم خود نااميد شدند و قومشان گمان كردند رسولان دروغ گفته اند، يارى ما براى پيامبران رسيد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 2

2- انبيا از هدايت شدن اقوام كافر نااميد شدند و آنان رانفرين كردند .

قالت لهم رسلهم . .. و استفتحوا

انبيا پس از ارائه بيّنات و چند گفت و گو با كافران و تهديد شدن از سوى آنان و اعلام تهديد خداوند، از خداوند طلب پيروزى براى خويش كردند و اين نشانگر اين است كه آنان اميدى به هدايت اقوام خويش نداشتند.

يأس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 6

6_ حالات روحىو روانى انسان ( نااميدى ، شادمانى مفرط ، تكبر و . . . ) حتى باكمترين سختىو رفاه تغييرپذير است .

و ل_ئن أذقنا الإنس_ن . .. إنّه ليئوس كفور. و ل_ئن أذقنه نعماء ... إنّه لفرح فخور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 1،2

1 - خداوند ، فرو فرستنده باران ، پس از نااميدى انسان از بارش آن

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا

2 - خداوند ، تنها پناهگاه انسان و نويددهنده او

در مشكلات و نااميدى ها است .

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا

آيه شريفه با طرح نزول باران در شرايط نااميدى، ضمن اشاره به رحمت گسترده الهى، ناظر به اين نكته است كه در بدترين شرايط هم نبايد نااميد شد و بايد به خدا پناه برد.

يأس برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 2،4

2_ فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين ، در كنارى به دور از يوسف و كارگزارانش براى چاره انديشى درباره مشكل پيش آمده به مشورت و گفت و گوى محرمانه پرداختند .

فلما استيئسوا منه خلصوا نجيًّا

از معانى {خلوص} اعتزال و كناره گيرى كردن است. {نجىّ} به فرد و يا افرادى اطلاق مى گردد كه در نهان با او گفت و گو شود. اين كلمه در آيه شريفه حال براى فاعل {خلصوا} مى باشد. بنابراين {خلصوا نجيّاً} ; يعنى، برادران يوسف از ديگران جدا شدند و با يكديگر به نجوا و گفت و گوى سرّى پرداختند.

4_ بازگشت همگان به كنعان ، نظر و رأى اكثريت فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين

قال كبيرهم ألم تعلموا . .. فلن أبرح الأرض

استفهام در {ألم تعلموا . ..} استفهام توبيخى است. از نتيحه اى كه {لاوى}، فرزند ارشد يعقوب، در سخنان خويش بيان مى دارد (فلن أبرح الأرض ; از ديار مصر نمى روم) معلوم مى شود منشأ توبيخ و سرزنش او از برادرانش اين بوده كه آنان را مصمم بر بازگشت مى ديده است.

يأس جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

مؤمنون - 23 - 77 - 2

2 - يأس كافران از نجات و رهايى ، پس از قرار گرفتن در تنگناى عذاب جهنم

عذاب شديد إذا هم فيه مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 3

3 - نااميدى دوزخيان از نجات كامل خود از عذاب جهنم و يا تخفيف و بخشش عمده آن

ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

دوزخيان، از نگهبانان جهنم درخواست تخفيف تنها يك روز و اندكى از عذاب خود را دارند. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

يأس حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 10

10 - يأس و نااميدى شديد كافران حق ناپذير ، از نجات خويش از عذاب الهى

فهل إلى خروج من سبيل

مفسران بر اين باوراند كه چنين سخنى، از زبان كسانى صادر مى شود كه يأس و نااميدى بر وجود آنان چيره شده باشد.

يأس خويشاوندان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 2

2 - لحظه نااميدى حاضران بر بستر محتضر و بر زبان آوردن كلمات يأس ، شايان يادآورى براى دلبستگان دنيا

و قيل من راق

يأس داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 4

4 _ داود و عيسى ( ع ) ، مأيوس از ايمان كفرپيشگان قوم خويش *

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى ابن مريم

طرد ولعن كافران بنى اسرائيل از سوى داود و عيسى(ع) حكايت از

يأس و نوميديشان از هدايت يافتن آن گروه دارد.

يأس در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 6،8

6- انسان ، در برخورد با كمترين سختى ها و ناگوارى ها ، دچار يأس و سرخوردگى شديد مى شود .

و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

تعبير از گرفتار شدن به شرّ و سختى به {مسّه الشرّ} (شر او را مس كند) حاكى از كمترين ناگوارى است.

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 6

6 - حرص و آز در شرائط رفاه و يأس و نااميدى به هنگام سختى ، امرى ناپسند وموردنكوهش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

با توجه به لحن نكوهش آميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 7

7 - نااميدى و منفى بافى مفرط در سختى ها و سرخوشى مستانه در آسايش ، دو خصلت ناشايست و همگن

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط . و لئن أذقن_ه رحمة منّا من بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ه

يأس در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 3،7

3 - جرم و گناه ، عامل نااميدى انسان ، در

قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

7 - بدكارانِ دروغ انگارِ آيات الهى ، در روز قيامت ، نااميد و اندوه ناك اند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

يأس دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

يأس دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 26

26 _ روز نصب حضرت على ( ع ) به امامت و رهبرى ، روز يأس دشمنان دين از شكست اسلام

اليوم يئس الذين كفروا . .. اليوم اكملت لكم دينكم

سياق و لحن آيه حكايت از آن دارد كه بين اين دو فراز از آيه (يعنى {اليوم يئس} و {اليوم اكملت})، ارتباط كامل وجود دارد و مى رساند كه يأس دشمنان، ريشه در اكمال و اتمام دين دارد و اين كمال و تماميت _ با توجه به شأن نزول _ با نصب حضرت على(ع) تحقق پذيرفته است.

يأس زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 2

2 _ ملاحظه عوامل طبيعى ، عامل يأس زكريا از اعطاى فرزند به او

قال ربّ انّى يكون لى غلام و قد بلغنى الكبر و امراتى عاقر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 9

9- زكريا ، طبق عوامل عادى و طبيعى ، از فرزنددار شدن خود ، نااميد بود .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

يأس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

يأس زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در

آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

يأس شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 25

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 2

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

يأس شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 5

5 _ شيطان ، مأيوس از گمراه شدن گروهى از مردم توسط وى

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

شيطان، بى ترديد خواهان گمراهى تمامى مردم است; بنابراين گفته او كه برخى از بندگان را به اطاعت از خود خواهم گرفت، حكايت از نااميدى او نسبت به اغواى همه مردم دارد.

يأس عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 4

4 _ داود و عيسى ( ع ) ، مأيوس از ايمان كفرپيشگان قوم خويش *

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى ابن مريم

طرد ولعن كافران بنى اسرائيل از سوى داود و عيسى(ع) حكايت از يأس و نوميديشان از هدايت يافتن آن گروه دارد.

يأس غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 11

11 _ خدافراموشان، داراى چهره هايى مأيوس و اندوهبار به هنگان نزول عذاب الهى

فلما نسوا به . .. فإذا هم مبلسون

ابلاس به معنى نااميد و متحير شدن است. (قاموس اللغة). ابلاس به حزن و اندوهى گفته مى شود كه از شدت سختى بر كسى عارض شود. (مفردات راغب).

يأس فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 6

6 - فرعون از پيروزى خود در برابر معجزه موسى ( ع ) مأيوس شده و تنها به حمايت ساحران چشم دوخته بود .

قال نعم و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

تلاش فرعون براى جلب حمايت ساحران از خود، به هر قيمت ممكن و بيش از انتظار آنها، گوياى برداشت ياد شده است.

يأس قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 8

8_ قوم ثمود ، اميد هاى خويش درباره صالح ( ع ) را به خاطر مبارزه او عليه شرك ، بر باد رفته مى ديدند .

قد كنت فينا مرجوًّا قبل ه_ذا أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

قيد {قبل ه_ذا} دلالت بر قطع

اميد قوم ثمود از صالح(ع) دارد و جمله {أتنه_نا} بيانگر دليل و علت آن است.

يأس قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 8

8 _ قوم لوط نااميد از گرايش وى و همگامانش به منجلاب فساد ها و ارتكاب رفتار هاى پليد و ناروا

إنهم أناس يتطهرون

به كارگيرى فعل مضارع {يتطهرون} بيانگر آن است كه قوم لوط بر اين باور بودند كه پاك زيستى وى و همراهانش امرى مستمر و مداوم است.

يأس كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 11

11_ تنها كفرپيشگان به يارى خدا اميد ندارند و از رحمت او مأيوسند .

لاياْيئس من روح الله إلاّ القوم الك_فرون

مراد از {كافرون} در آيه شريفه ، منكران قدرت خدا و رحمت آفرينى او و آگاهيش به نياز بندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 2

2 - يأس كافران از نجات و رهايى ، پس از قرار گرفتن در تنگناى عذاب جهنم

عذاب شديد إذا هم فيه مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 5

5 - قطع اميد كافران از همه عوامل مادى و احساس بى پناهى كامل در هنگام مرگ

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 7

7 - يأس و نا اميدى كافران از دستيابى به اهداف و آرمان هاى خود

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة يحسبه الظمأن

ماء حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يحسبه الظمأن. ..لم يجده شيئاً} مربوط به دنيا باشد; يعنى، در همين دنيا است كه كافران همچون تشنگان، به نتيجه اعمال خود و در پى نيل به اهداف خويش اند; ولى به آن دست نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 10

10 - يأس و نااميدى شديد كافران حق ناپذير ، از نجات خويش از عذاب الهى

فهل إلى خروج من سبيل

مفسران بر اين باوراند كه چنين سخنى، از زبان كسانى صادر مى شود كه يأس و نااميدى بر وجود آنان چيره شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 4

4 - كافران ، مأيوس و ناتوان از مقابله با پيامبر ( ص ) و پيشگيرى از دعوت آن حضرت

نتربّص به ريب المنون

پناه بردن كافران به آرزو و دلبستن به حادثه، نشانه يأس آنان از مقابله كارساز با پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 2

2 - مرگ ، لحظه كوتاه شدن دست كافران از تدبير هاى خويش و نقطه هاى اميد

فيه يصعقون . يوم لايغنى عنهم كيدهم شيئًا

در صورتى كه {يومهم الذى. ..} در آيه قبل، نظر به لحظه مرگ داشته باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در گفتوگو با كافران ، نااميدى خود

را از ايمان آنان ابراز كرد و آنها را از مشرك شدن خويش ، مأيوس ساخت .

لكم دينكم و لى دين

يأس گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 1

1- در پى توصيه ملائكه به ابراهيم ( ع ) براى اجتناب از يأس ، او تنها گمراهان را مأيوس از رحمت خداوند خواند .

فلاتكن من الق_نطين . قال و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

يأس گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 25

25 _ گنهكار نبايد از آمرزش و رحمت خداوند مأيوس باشد.

من عمل منكم سوءاً . .. فأنه غفور رحيم

يأس گناهكاران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 22

22 _ برخى مردم در صدر اسلام، با وجد علاقه به اسلام، به سبب گناهان و خلافهاى گذشته خود اميد راه يافتن به جرگه مؤمنان را نداشتند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم . .. أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة

{إذا جاءك الذين يؤمنون} دلالت دارد كه برخى از مردم، كه متمايل به اسلام بودند، نزد پيامبر(ص) مى آمدند، ولى از عملكرد

گذشته خويش بيمناك بودند. آيه شريفه با وعده رحمت و مغفرت به آنان در صدد جذب سريعتر آنان به ايمان است.

يأس لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 1

1 - نااميدى لوط ( ع ) از هدايت پذيرى قوم خويش

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

اقدام لوط(ع) به طرح درخواست نجات از پيشگاه خداوند، نشان مى دهد كه او از هدايت قومش كاملاً مأيوس شده بود.

يأس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 2

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از هدايت يافتن گروهى از كفرپيشگان عصر بعثت مأيوس بود .

قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از هدايت مشركان در مرحله نخست رسالت خويش

فاعبدوا ما شئتم من دونه

برداشت ياد شده با توجه به امر تهديدى {فاعبدوا. ..} و مكى بودن اين سوره و آيات مورد بحث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 3

3 - نااميدى و يأس پيامبراسلام ( ص ) از ايمان آوردن كفرپيشگان در نيمه نخست رسالت

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى

ع_مل فسوف تعلمون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، از ايمان آوردن مردم مكه نااميد بود. ازاين رو آنان را به خودشان وانهاده و به آنان فرمود: هر چه از دستتان برمى آيد، انجام دهيد و بر مواضع نادرست خود باقى بمانيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 15

15 - يأس پيامبر ( ص ) از هدايت مشركان و كافران ، در نيمه نخست رسالت ( دوره مكه )

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

درخواست داورى خداوند _ كه به معناى دخالت خداوند با شكست مشركان در دنيا و يا كيفر دادن در آخرت است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 3،6

3 - پيامبر ( ص ) در گفتوگو با كافران ، نااميدى خود را از ايمان آنان ابراز كرد و آنها را از مشرك شدن خويش ، مأيوس ساخت .

لكم دينكم و لى دين

6 - پيامبر ( ص ) پس از نااميدى از ايمان كافران ، از آنان خواست براى پايبندى او به دين خود ، مشكل آفرين نباشند .

و لى دين

يأس مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 1

1 - كافرانِ

به آيات الهى و لقاءاللّه ، از رحمت خداوند ، مأيوس اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

يأس مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 3

3 - كافرانِ به قرآن ، مأيوس از رحمت خداوندند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه . .. أول_ئك يئسوا من رحمتى

يأس مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 1

1 - كافرانِ به آيات الهى و لقاءاللّه ، از رحمت خداوند ، مأيوس اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

يأس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 6

6 _ موسى ( ع ) از ايمان آوردن فرعونيان به خدا و پذيرش تعاليم وى نااميد شد .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 3

3- نفرين موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از هدايت فرعونيان

و إن لم تؤمنوا . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

{دعا} در مقام شكايت، دربردارنده درخواست مجازات است.

يأس مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 44 - 4

4 - مؤمن آل فرعون ، پس از تلاش گسترده هدايتگرانه اش ، از تأثيرپذيرى قومش مأيوس شد .

فستذكرون ما أقول لكم

از تعبير و آهنگ {فستذكرون ما أقول لكم} (پس به زودى آنچه را به شمامى گويم به ياد خواهيد آورد) استفاده مى شود كه مؤمن آل فرعون، از هدايت پذيرى مردم مأيوس بود.

يأس مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

يأس نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 2،7

2_ خداوند ، درپى تلاش هاى حضرت نوح ( ع ) و مؤثر نبودن آن تلاشها ، او را از ايمان آوردن كفرپيشگان قومش مأيوس كرد .

و أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

فاعل {لن يؤمن} كلمه اى همانند {أحد} مى باشد; يعنى: {لن يؤمن أحد من قومك. } {إلاّ} به معناى {غير} و صفت براى {أحد من قومك} است نه استثناى از جمله {لن يؤمن ...}; زيرا استثناى مؤمنان از جمله سابق، استثناى وجيه بلكه صحيحى نيست. بنابراين جمله {لن يؤمن ...} چنين معنا مى شود: احدى از افراد غير مؤمن قومت (كافران آنان) ايمان نخواهد آورد.

7_ نوميدى نوح ( ع ) از هدايت يابى قومش و آگاهى او از ناشايستگى آنان براى ايمان ، زمينه ساز رفع اندوه از او

لن يؤمن من

قومك . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

برداشت فوق ، از تفريع {لاتبتئس} بر اِخبار از ايمان نياوردن كافران استفاده شده است; يعنى ، حال كه از هدايت نيافتن كافران آگاه شدىو احساس مسؤوليت نمى كنى، زمينه اى براى اندوه وجود ندارد پس غمگين مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 26 - 1

1 - التجاى نوح ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از تأثير تبليغاتش در مردم

قال ربّ انصرنى بما كذّبون

در اين آيه ظرف {قال} حذف شده و تقدير آن چنين است: {قال بعد ما آيس من إيمانهم}. {باء} در {بما كذّبون} سببيه و {ما} مصدريه است. بنابراين {بما كذّبون}، به تأويل {بسبب تكذيبهم إيّاى} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 117 - 4

4 - التجاى نوح ( ع ) به ربوبيت خدا در شرايط يأس و هجوم مشكلات بر سر راه رسالتش

قال ربّ إنّ قومى كذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 118 - 3

3 - نااميدى شديد نوح ( ع ) از گرايش كافران قومش به ايمان و رنج عميق وى از كفرورزى آنان

و نجّنى و من معى من المؤمنين

از اين كه نوح(ع) از پيشگاه خدا خواستار فيصله يافتن نزاع ميان او و قومش شده است، نشان مى دهد كه او ديگر هيچ گونه اميدى به گرويدن قومش به خود نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 2،5

2 - يأس و نااميدى

نوح ( ع ) از هدايت پذيرى قوم حق ستيز خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

از تعبير {مغلوب}، استفاده مى شود كه نوح(ع) خود را در موضعى يافت كه ديگر تنها چاره را در انتقام الهى از قوم حق ستيزش مى ديد.

5 - غلبه همه جانبه قوم نوح بر آن حضرت و بستن تمامى راه هاى اميد بر روى ايشان

أنّى مغلوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 4

4 - نااميدى كامل نوح ( ع ) ، از نجات يافتن قومش از گمراهى و ستم پيشگى

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

نفرين نوح(ع) عليه قومش، نشانه آن است كه آن حضرت از هدايت يافتن آنان كاملاً مأيوس بود; زيرا اصولاً پيامبران الهى براى هدايت مردمان مبعوث شدند و نوح(ع) نيز ساليانى دراز; قومش را به هدايت دعوت كرد و چون آنان نپذيرفتند، عليه آنان نفرين فرمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 2

2 - نااميدى كامل نوح ( ع ) از ايمان آوردن قومش و نجات آنان از گمراهى شرك و بت پرستى

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 5

5 - يأس و نااميدى يونس پيامبر ، از هدايت قوم خويش

إذ أبق إلى الفلك المشحون

فرار يونس(ع) از ميان قوم خود، مى تواند به دليل يأس او از هدايت آنان باشد.

يأس يهود از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 95 - 1،4

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

يأس و اميد

{يأس و اميد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 10

10 _ سرزنش مؤمنان به خاطر وجود يأس در ميان آنان

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

لحن آيه با كلمه استفهام، دلالت بر توبيخ كسانى دارد كه در نبردها و رويارويى با دشمنان دين، على رغم وعده هاى الهى به امداد آنان، دچار دلهره و يأس مى شوند و سستى مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 132 - 5

5 _ اميد برخوردارى از رحمت الهى ، برانگيزاننده مردم براى پيروى خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

ياور از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ياور

محروميت مشركان از ياور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 13

13 - مشركان هواپرست ، از داشتن هرگونه ياورى ، در برابر اراده الهى ، محروم اند .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

ملاك ياور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 8

8 - انسان ها ، داراى گرايشى درونى به قدرتى برتر جهت انتخاب ولىّ و ياورند .

و ما

لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

نفى مطلق غيرخدا براى ولايت و ياورى، مبتنى بر وجود خصلت يارطلبى و اتكا به ولىّ برتر است.

نياز به ياور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 13

13 - انسان در قيامت ، نيازمند ولايت و ياورى است .

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

ياور ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 2

2 - اسماعيل ( ع ) ، كمك كار پدرش ابراهيم ( ع ) در مسائل اجتماعى و زندگى

فلمّا بلغ معه السعى

از آمدن قيد {معه} (در معيت او) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ياور اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 4

4 - خداوند ، يگانه معبود به حق و تنها پشتوانه انسان در قيامت

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

ياور اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 6

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

ياور اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 6

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

ياور انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 7

7_ خداوند ، يارى كننده پيامبران خويش و سركوب كننده مخالفان ايشان

حتّى إذا استيئس الرسل .

.. جاءهم نصرنا

ياور انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 7

7 _ براى انسان ها ، هيچ سرپرست و ياورى جز خداوند نيست .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 3

3 _ خداوند بى مدد ديگران ، ياورى كافى براى انسان در زندگى و تأمين كننده نياز هاى هدايتى او

و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

ياور انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 5،10

5 - انسان ها ، جز خداوند ياورى ندارند .

و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

10 - مالكيت و حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، مقتضى نبود هيچ سرپرست و ياورى براى بندگان جز او

له ملك السموت و الأرض و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 9

9_ تنها خداوند ، ياور و سرپرست انسانهاست .

و ما لكم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 2

2- تنها ، خداوند ، قادر بر يارى رساندن در بحبوحه قطع همه اسباب ظاهرى است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ

اهل لغت، تفاوتى را بين معناى {وِلايت} و {وَلايت} ذكر كرده اند و آن اين كه {وَلايت} به معناى نصرت است و {وِلايت} به معناى سرپرستى و تدبير. گرچه برخى مفسران اين

تفاوت را انكار كرده اند، (ر.ك: الميزان) ولى با توجه به موارد مشابه در آيات ديگر و نيز آيه قبل كه سخن از نصرت است، به نظر مى رسد اين معنا در اين مورد، اقرب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 3

3 - خدا ، تنها دستگير و ياور مردمان در دنيا و سراى آخرت

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه فى الدنيا و الأخرة. .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 9

9 - تنها خداوند ، ولى و يار و ياور حقيقى انسان است .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

محكوم شدن ولىّ و ياور گرفتن غيرخدا _ كه از جمله بعد استفاده مى شود (إنّ اللّه يحكم بينهم. ..) _ بيانگر اين است كه تنها خدا ولىّ و ياور حقيقى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 5

5 - انسان ها ، هيچ گونه سرپرست و ياورى جز خداوند ندارند .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 6

6 - تنها خداوند ، سرپرست و ياور حقيقى انسان ها ، در دنيا و آخرت است .

ولا يغنى . .. ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

ياور اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

44 - 4

4- خداوند ، تنها ياور قابل اتّكا ، به هنگام عذاب و گرفتارى ها است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ

چنان چه {هنالك} اشاره به زمان عذابى باشد كه {أُحيط بثمره} بر آن دلالت داشت، مراد اين است كه هنگام نزول عذاب، اميد آدمى به اسباب، منقطع گشته و تنها نقطه اميدبخش، نصرت خداى يگانه است.

ياور دينداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 26

26 - قدرت و عزت الهى ، ضامن نصرت قطعى دفاع كنندگان از حق و ياوران دين است .

و لينصرنّ اللّه من ينصره إنّ اللّه لقوىّ عزيز

ياور مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

ياور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 5

5 - مشركان ، معبود ها را يار و ياور خود مى دانستند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

{ولى} (مفرد {أولياء}) در لغت به سه معنا آمده است: محب، صديق و نصير (قاموس المحيط و مفردات راغب). در آيه شريفه _ به قرينه جمله بعد (ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه) در معناى سوم به كاررفته است.

ياور موحدان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 13

13- خداوند ، فراهم آورنده شرايط مناسب ، براى استوار ماندن يكتاپرستان مهاجر ، بر عقيده توحيدى خويش

و يهيّىء

لكم من أمركم مرفقًا

ياور موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 3

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 2

2- هارون ( ع ) ، در خدمت اهداف موسى ( ع ) بود و او را در انجام رسالت هاى الهى اش يارى مى كرد .

و وهبنا له . .. ه_رون

تعبير {بخشيدن هارون به موسى} مبالغه در خدمت گزارى كامل او به اهداف الهى برادرش موسى(ع) است. {نبيّاً} حال است و بيانگر اين كه {هارون} در حالى كه خود نيز پيامبر بود، كمر به خدمت موسى(ع) بسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 4

4 - هارون ، يار و مددكار موسى ( ع ) در رسالت

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

ذكر {اخوت} _ كه در تعبيرات كنايى به معناى معين و پشتيبان به كار مى رود _ علاوه براين كه بيانگر نسبت سببى هارون با موسى(ع) است، مى تواند اشعار به اين نكته نيز داشته باشد كه رسالت اصلى، بر دوش موسى بوده و رسالت هارون، يارى كردن و مدد رساندن به او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 2،5

2 _ هارون ، برگزيده خداوند براى معاونت و يارى حضرت موسى ( ع

) در امر خطير رسالت

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

{وزير} _ كه از واژه {وزر} (به معناى ثقل) گرفته شده است _ اسم براى شخصى است كه بارسنگين مسؤوليت پادشاهى را بر دوش گيرد و نقش مشاور او را داشته باشد و با رأى خود او را كمك كند (قاموس المحيط).

5 _ رسالت و مسؤوليت اصلى هدايت و رهبرى جامعه بر دوش حضرت موسى ( ع ) بود و هارون تنها نقش معاونت و مشاورت او را بر عهده داشت .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه دريافت كننده كتاب و شريعت، حضرت موسى(ع) بود و برادرش هارون، تنها به عنوان معاون و مشاور او معرفى گرديده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 2

2 _ هارون ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در امر رسالت و تبليغ فرعون و قوم او

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. أخاه ه_رون وزيرًا. فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّ

ياور مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 10

10- هدايت شدگان ، از عنايت خداوند و از مددكار و ياورانى برخوردار خواهند بود .

فمنهم من هدى الله و منهم من حقّت عليه الضل_لة . .. فإن الله لايهدى من يضلّ و ما

از آن جايى كه خداوند مردم را دو گروه هدايت پذير و گمراه معرفى كرده و گمراهان را محروم از هدايت خدا و يار و ياور دانسته است، به

قرينه مقابله مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

ياوه گويى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار ياوه گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 11

11 - ياوه گويى ، نشانه جهل و نادانى انسان است .

و إذا سمعوا اللّغو . .. و قالوا ... لانبتغى الج_هلين

اجتناب از ياوه گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 5

5 - رعايت ادب در سخن گفتن و پرهيز از بيهوده گويى ، امرى ستوده و مورد توصيه خداوند

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

تهمت ياوه گويى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 11

11 - اتهام ياوه سرايى ، حربه كافران عليه پيامبر ( ص ) و مؤمنان بود .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

باطل، در اصل، به معناى {بى ثبات و بى ريشه} است. گاهى، درباره كسى به كار برده مى شود كه مطلبى عارى از حقيقت بگويد (مفردات راغب).

تهمت ياوه گويى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 11،13

11 - اتهام ياوه سرايى ، حربه كافران عليه پيامبر ( ص ) و مؤمنان بود .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

باطل، در اصل، به معناى {بى ثبات و بى ريشه} است. گاهى، درباره كسى به كار برده مى شود كه مطلبى عارى از حقيقت بگويد (مفردات راغب).

13 - كافران ، سخنان مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) را نيز عارى از حقيقت مى دانستند .

و

لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

جمع آورده شدن مخاطب كافران (إن أنتم. ..) در خطاب به پيامبر(ص) احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان، مى خواستند با اين موضع گيرى، مدافع فكرى براى پيامبر(ص) باقى نگذارند و گفته هاى مؤمنان را نيز پيشاپيش، مخدوش اعلام كنند.

كيفر ياوه گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 13 - 3

3 - تفتيدن بر آتش دوزخ ، جزاى كفر ، دروغ پردازى و ياوه سرايى عليه دين

قتل الخرّصون . .. يوم هم على النار يفتنون

كيفر ياوه گويى عليه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 13

13 - عذاب دردناك و شديد ، كيفر ياوه سرايى عليه رسولان الهى است .

ما قد قيل للرسل . .. ذو عقاب أليم

ياوه گويى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 6

6 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، مردمى ياوه گو و باطل انديش بودند .

إذًا لاَرتاب المبطلون

{مبطل} به معناى {ياوه گو} و {مدعى بطلان حق} است.

ياوه گويان

اجتناب از مقابله به مثل با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 2

2 - پرهيز ايمان آوردگان از اهل كتاب ، از مقابله به مثل كردن در برابر سخنان ياوه و بى ادبانه افراد نادان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

اجتناب از همنشينى با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

قصص - 28 - 55 - 12

12 - لزوم پرهيز از هم نشينى با افراد نادان و ياوه گو

لانبتغى الج_هلين

ترك گفتگو با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 9

9 - لزوم قطع گفتوگو با ياوه گويان ، جدا شدن از آنها و ر ها كردن آنان به حال خويش

و قالوا . .. سل_م عليكم

{سلام عليكم} معادل تعبير {بدرود} است كه در وقت توديع گفته مى شود.

روش برخورد با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 1،3،4،10

1 - مواجه شدن ايمان آوردگان از اهل كتاب ، با ياوه گويى مخالفان نادان

الذين ءاتين_هم الكت_ب من قبله . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

3 - ستايش خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب به خاطر رفتار پسنديده آنان در برابر ياوه گويان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

4 - سكوت در برابر ياوه گويان ، نمودى از بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

10 - رعايت ادب و حفظ منش بزرگوارانه از سوى ايمان آوردگان از اهل كتاب به هنگام جدا شدن از ياوه گويان و وانهادن آنان به حال خويش

و قالوا . .. سل_م عليكم

سرزنش مقابله به مثل با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 6

6 - مقابله به مثل كردن در برابر ياوه گويى جاهلان ، امرى نكوهيده در بينش الهى و به دور از شأن مؤمنان

و

إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

نفرين بر ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 10 - 1

1 - كافران حق ستيز و ياوه سرا ، مورد نفرين خداوند

قتل الخرّصون

يتيم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{يتيم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 1

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره ايتام

و يسئلونك عن اليتامى

آثار اجتناب از احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 25 - 2

2 - ترك يتيم نوازى ، بى توجّهى به تغذيه فقيران ، تصاحب ارث ديگران و دلبستگى شديد به ثروت ، مايه گرفتارى به عذابى بى نظير در قيامت

فيومئذ لايعذّب عذابه أحد

ضمير {عذابه}، ممكن است به انسان برگردد كه در آيات پيشين ويژگى هاى او بيان شده بود. در اين صورت عذاب _ كه اسم مصدر و به معناى تعذيب است _ به مفعول خود اضافه شده است و مفاد آيه شريفه اين است كه عذاب كردن آن فرد، به گونه اى انجام مى گيرد كه كسى _ جز خداوند _ آن گونه عذاب نمى كند.

آثار احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 8

8 - راه دستيابى به عزّت و گران قدرى در پيشگاه خداوند ، گرامى داشتن يتيمان است ; نه برخوردارى از رفاه و ثروت .

و نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آثار انفاق به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- انسان - 76 - 22 - 7

7 - وفاى به نذر ، خوف از قيامت و دستگيرى خالصانه از بينوايان ، يتيمان و اسيران ، موجب بهره مندى از پاداش هاى بهشتى و مورد ستايش و قدردانى خداوند

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّ ه_ذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورًا

آثار بلوغ يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

آثار بى احترامى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 9

9 - ذلّت و خوارى در پيشگاه خداوند ، نتيجه بى احترامى به يتيمان است ; نه كاهش ثروت .

ربّى أه_نن . كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 26 - 3

3 - كسانى كه يتيمان را گرامى نداشته و بر

تغذيه مساكين توصيه نمى كنند و به ناحق ارث ديگران را تصرف كرده و به مال دنيا دل بسته اند ، در قيامت به سخت ترين شكل به بند كشيده خواهند شد .

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... و لايوثق وثاقه أحد

ممكن است ضمير {وثاقه} به {الإنسان} برگردد. در اين صورت {وثاق} به مفعول خود اضافه شده است.

آثار تحقير يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 4

4 - خداوند ، كسانى را كه به شخصيت يتيمان بها ندهند ، گرامى نخواهد شمرد .

يقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آثار ترشرويى با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 4

4 - ترش رويى در برابر يتيمان و رد خواسته هاى آنان ، دورسازنده انسان از قرب به خداوند است .

فذلك

{ذلك}، اسم اشاره اى است كه براى دور به كار مى رود و در آيه شريفه يا براى تحقير به كار رفته و يا نشانگر دورى از خداوند است.

آثار رد خواسته هاى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 4

4 - ترش رويى در برابر يتيمان و رد خواسته هاى آنان ، دورسازنده انسان از قرب به خداوند است .

فذلك

{ذلك}، اسم اشاره اى است كه براى دور به كار مى رود و در آيه شريفه يا براى تحقير به كار رفته و يا نشانگر دورى از خداوند است.

آثار ولايت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 17

17- قبول سرپرستى اموال يتيم ، تعهدى مسؤوليت آور است . *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً

احتمالاً {أوفوا. ..} با توجه به اينكه پس از جمله {لاتقربوا مال اليتيم} آمده است، از نوع ذكر عام پس از خاص باشد. بنابراين كفالت اموال يتيمان، مى تواند از موارد معاهدات باشد.

آثار يتيم نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 6

6 - يتيم نوازى ، لازمه پذيرش روز جزا و نشانه كام يابى در آن است .

يكذّب بالدين . فذلك الذى يدعّ اليتيم

اجتناب از سلطه بر يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 1،2

1 - پرهيز از تحميل خواسته هاى خود بر يتيمان ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر} به معناى مسلط شدن است. خداوند را {قاهر} مى گويند; زيرا خلق را مقهور تسلط و قدرت خويش ساخته و آنان را بر وفق آنچه اراده اش تعلق گرفته _ چه دلخواه آنان باشد و چه از آن اكراه داشته باشند _ متحوّل ساخته است. (تاج العروس)

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى . .. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

اجتناب از غصب ارث يتيم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 3

3 - لزوم بها دادن به شخصيت يتيمان و ترك تجاوز به حق ارث آنان

لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

آيه بعد، از حب مال سخن گفته و در اين آيه خوردن ميراث مطرح شده است. ارتباط اين آيات با دو آيه قبل، بيانگر اين است كه هر كس براى يتيمان ارزشى قائل نباشد، ميراث آنان را تصاحب مى كند و هر كس به فكر تغذيه مساكين نباشد، گرفتار مال دوستى است.

احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 11

11 - كسانى كه در تنگناى اقتصادى به سر مى برند ، در صورت احترام به يتيمان و ترغيب ديگران به فقرزدايى از جامعه ، نزد خداوند گرامى بوده و از حقارت و خوارى مبرّا خواهند بود .

فيقول ربّى أه_نن . كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 8

8 - ارج نهادن به يتيمان ، تغذيه نيازمندان ، پرهيز از غصب ارث ديگران و دل نبستن به ثروت ، توشه هايى سودمند براى آخرت

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... ي_ليتنى قدّمت لحياتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از

صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

{نفس مطمئن} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 8

8 - آزمون ديدن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، تغذيه فقيران ، ترك تصرف ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، مايه احساس رضايت انسان از خداوند و زمينه ساز رضايت خداوند از او است .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. راضية مرضيّة

نفس {راضى} و {مرضى} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

احسان به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 3،13،17

3 - احسان به پدر و مادر ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از جمله پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً و ذى القربى و ا

{إحساناً} مفعول مطلق براى فعل محذوف {تحسنون} يا {احسنوا} مى باشد. كلمات {ذى القربى و ...} عطف بر {الوالدين} است.

13 - نيكى كردن به

پدر ، مادر ، يتيمان و مساكين از وظايف ضرورى اهل ايمان است .

و بالولدين إحساناً و ذى القربى و اليتمى و المسكين

فرمانهاى موجود در آيه، هر چند كه به عنوان ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل مطرح شده است، ولى بيان آن در قرآن نشانه اين است كه: عمل كردن به آن فرمانها وظيفه همگان خصوصاً اهل ايمان است.

17 - يكتا پرستى و احسان به والدين ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از مصاديق اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً ... و المسكين

آيه مورد بحث در حقيقت تفسيرى براى آيه پيشين و بيان مصاديقى از {الصالحات} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 8،15،20

8 _ ضرورت احسان و نيكى به خويشاوندان ، يتيمان و درماندگان

و بالوالدين احساناً و بذى القربى و اليتامى و المساكين

15 _ ضرورت احسان به ايتام و اولويت دادن به آنان ، پس از پدر ، مادر و خويشان

و بالوالدين احساناً و بذى القربى و اليتامى

20 _ احسان به ايتام ، نيازمندان و درماندگان ، زمينه جلب محبت الهى

و اليتامى و المساكين و ابن السبيل . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

احكام مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،3،4

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد

بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1،3،7،8،10،11،12

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند،

به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

احكام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1،4،5

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا

اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 18

18 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال يتيمان به آنها ، قبل از رسيدن آنان به مرحله رشد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: هم اليتامى لا تعطوهم اموالهم حتّى تعرفوا منهم الرُشد . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 50.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،3،4،19

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

3 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى جواز تصرف يتيمان در اموال خود

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

4 _ وجوب ردّ اموال يتيمان ، پس از بلوغ جنسى و احراز رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ايناس الرّشد حفظ المال.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 164، ح 7، ب 113 ; نورالثقلين، ج 1، ص 444، ح 60.

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم

نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 3

3 _ جواز تصرف در اموال يتيمان ، در صورتى كه ظلم به آنها نباشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 5،11،23

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

{أشد} به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از {أشد} تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

11 _ مراعات كردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترين روش براى تصرف در اموال آنها بيش از توان متعارف واجب نيست.

إلا بالتى هى أحسن . .. و أوفوا الكيل ... لانكلف نفسا إلا وسعها

بيان اين حقيقت كه {خداوند انسان را بيش از توانش تكليف نمى كند} پس از فرمانهاى ياد شده، اشاره به اين دارد كه مكلفان براى رعايت آن فرمانها لازم نيست خود را به مشقت اندازند. چرا كه انجام تكليف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بيش از آن.

23 _

عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم متى يجوز أمره؟ قال: حتى يبلغ اشده قال: و ما أشده؟ قال: الاحتلام قال قلت: قد يكون الغلام ابن ثمان عشرة سنة او اقل او اكثر و لايحتلم؟ قال: إذا بلغ و كتب عليه الشىء جاز أمره إلا أن يكون سفيها او ضعيفا.

عبدالله بن سنان گويد: پدرم از امام صادق(ع) درباره يتيم سؤال كرد كه در چه زمانى تصرفات او صحيح و معتبر است؟ فرمود: زمانى كه به حد رشد برسد. بار ديگر پرسيد: رشد او چه زمانى است؟ فرمود: زمان محتلم شدن است. پرسيد: گاهى جوان به هجده سالگى يا كمتر يا بيشتر مى رسد، ولى محتلم نمى شود؟ فرمود: هرگاه به سن بلوغ و حد تكليف رسيد، تصرفاتش صحيح و معتبر است مگر اينكه سفيه و يا ضعيف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12،20

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به

بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

20- { عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله ( ع ) قال : سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم حتى يجوز أمره ؟ قال : { حتى يبلغ أشدّه } قال : و ما { أشده } قال : الإحتلام ، . . . ;

عبدالله بن سنان گويد: من همراه پدرم بودم كه او از حضرت امام صادق(ع) در باره يتيم سؤال كرد كه چه موقع امر او نافذ است؟ حضرت فرمود: {حتى يبلغ أشدّه} پدرم پرسيد مقصود از {أشدّه} [در سخن خدا ]چيست؟ حضرت فرمود: محتلم شدن . ..}.

ارزش معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 6

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

ازدواج با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 1،2،3

1 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از بى عدالتى نسبت به آنان

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء

جزاى شرط {ان خفتم} حذف شده و {فانكحوا}، جانشين آن جزاست. يعنى: {ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فلا تنكحوهن و انكحوا}. و اين نهى بنابر آنچه در شأن نزول آمده ناظر به ازدواج برخى از مردم با يتيمان، بدون پرداخت مهريه

مناسب به آنان است.

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله {ان خفتم . .. }، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

3 _ ازدواج با يتيمان ، لغزشگاهى براى خيانت در اموال آنان و انحراف از عدالت

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 11،12،13،14

11 _ رغبت به ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال كردن حقوق آنان ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه بعد از {ترغبون}، حرف {فى} در تقدير باشد كه در اين صورت {رغبت} به معناى تمايل است.

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

13 _ بيزارى از ازدواج با دختران يتيم ، از اخلاق و رسوم جاهلى

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه پس از {ترغبون} كلمه {عن} مقدر باشد كه در اين صورت، {رغبت} به معناى اعراض كردن خواهد بود.

14 _ نكوهش خداوند از ناديده گرفتن حق ازدواج دختران يتيم

لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه

{رغبت} به معناى اعراض باشد، جمله {و ترغبون . ..} در حقيقت بيان مصداقى است از جمله { لا تؤتونهن ما كتب لهن}.

استفاده از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 10،11،12،19،20،21

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

11 _ استفاده نكردن ولىّ غنى از اموال يتيمان در قبال خدمت به آنان ، امرى نيكو و پسنديده ( مستحب )

و من كان غنيّاً فليستعفف

در برداشت فوق {فليستعفف} (بايد از تصرف در اموال يتيم بپرهيزد)، بر معناى استحبابى حمل شده است ; چون مقابل {فلياكل} قرار گرفته كه دلالت بر وجود ندارد.

12 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ از مال يتيم ، در قبال خدمت به او ، در صورت فقر

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

20 _ جواز بهره گيرى سرپرست يتيم از

دارايى وى ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القيّم فى اموالهم و ما يصلحهم.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 4546، ح 67.

21 _ جواز برداشت سرپرست يتيم از دارايى وى به عنوان قرض ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: معناه من كان فقيراً فليأخذ من مال اليتيم قدر الحاجة و الكفاية على جهة القرض ثم يردّ عليه ما أخذ اذا وجد.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 17 ; تفسير برهان، ج 1، ص 345، ح 20.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 3

3 _ جواز تصرف در اموال يتيمان ، در صورتى كه ظلم به آنها نباشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

اصلاح امور يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 5،6،7،9

5 _ توصيه خداوند به اصلاح امور ايتام

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

6 _ اصلاح امور ايتام ، خير است .

اصلاح لهم خير

7 _ جواز هرگونه معاشرت با ايتام بر اساس برادرى و اصلاح امور آنان

اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

9 _ معاشرت و اصلاح امور ايتام ، بهتر از پرهيز از معاشرت با آنان است .

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

بنابراينكه {خير}، افعل التفضيل باشد. گويا مسلمانان به خاطر آيات شديداللّحنى كه درباره چگونگى رفتار با ايتام و اموال آنان

نازل شده بود از معاشرت با آنان پرهيز داشتند كه آيه مزبور، پرهيز را رد كرده و معاشرت برادرانه و دخالت اصلاح طلبانه در امور آنان را تجويز كرده است.

اطعام به خويشاوندان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 2

2 - رساندن غذا به خويشاوندان يتيم خود ، بر تغذيه ديگر نيازمندان مقدم است .

يتيمًا ذا مقربة

{مقربة} مصدر و با {قرابة} (خويشاوندى) به يك معنا است. (صحاح اللغة)

اطعام به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 1،2،7

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

{على حبّه} حال براى فاعل {يطعمون} است و ضمير آن به {طعام} بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

2 - رفع نياز هاى غذايى مستمندان ، يتيمان و اسيران در حد ايثار ، سيره و برنامه ابرار در زندگى است .

و يطعمون الطعام . .. أسيرًا

آمدن فعل {يطعمون} به صيغه مضارع، بر استمرار دلالت دارد; يعنى، كار اطعام، عملى است مستمر و از برنامه هاى زندگى ابرار محسوب مى شود.

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان عند فاطمة ( عليهاالسلام ) شعيرٌ فجعلوه عصيدةً فلمّا انضجوها و

وضعوها بين أيديهم جاء مسكين . . . فقام على ( ع ) فأعطاه ثلثَ ها فما لَبِثَ أن جاء يتيم . . . فأعطاه ثلثها الثانى . . . فلمّا لبث أن جاء أسير . . . فأعطاه الثلث الباقى و ما ذاقوها فأنزل اللّه فيهم ه_ذه الآية إلى قوله { و كان سعيكم مشكوراً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: نزد فاطمه(س) مقدارى جو بود كه آن را حلوا كردند. پس از اين كه آن را پختند و براى خوردن آوردند، مسكينى آمد ... حضرت على(ع) برخاست و ثلث آن را به او داد. زمانى نگذشت كه يتيمى آمد ... حضرت ثلث ديگرش را به او داد ... زمانى نگذشت كه اسيرى آمد ... و ثلث باقى مانده را به او عطا فرمود و خود هيچ از آن حلوا نچشيدند. پس خداوند درباره آنان آيه {و يطعمون الطعام...} تا آيه {كان سعيكم مشكوراً} را نازل كرد}.

اطعام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 9 - 1

1 - اطعام و انفاق ابرار به مستمندان ، يتيمان و اسيران ، كاملاً خالصانه و تنها براى جلب رضاى خداوند است .

و يطعمون . .. و أسيرًا . إنّما نطعمكم لوجه اللّه

امتحان با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 10

10 - ثروتمندان ، در انجام دادن وظيفه رسيدگى به يتيمان و مسكينان ، همواره مورد آزمايش الهى اند .

ابتليه ربّه فأكرمه و نعّمه . .. اليتيم ... طعام المسكين

امتحان يتيم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 1

1 _ لزوم آزمايش يتيمان تا هنگام بلوغ و توان ازدواج ، براى تشخيص رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح . .. رشداً

امداد به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 14

14- امدادرسانى به ايتام و بازماندگانِ انسان هاى صالح و حفاظت از اموال ايشان ، كارى است مورد پسند خدا .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 3

3 - يتيمان ، در معرض مجبور شدن به اجراى دستور هاى ديگران و نيازمند امداد و حمايت در برابر تجاوزگران

فأمّا اليتيم فلاتقهر

انفاق به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 7

7 _ والدين ، خويشاوندان ، يتيمان ، فقرا و در راه ماندگان ، به ترتيب از موارد مصرف انفاق هستند .

فللوالدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 1

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

{على حبّه} حال براى فاعل {يطعمون} است و ضمير آن به {طعام} بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن

دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

اولياى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 7

7 _ متصديان اموال يتيمان ، در معرض لغزش هاى فراوان

و اتوا اليتامى . .. و لا تاكلوا ... انّه كان حوباً كبيراً

لحن تأكيدآميز آيه در برخورد با اموال يتيمان و رعايت احكام آن، حكايت از اين معنا دارد كه متصديان اموال يتيم در معرض خطر انحراف مالى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 9،10،12،18

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً و بداراً ان يكبروا

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

12 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ از مال يتيم ، در قبال خدمت به او ، در صورت فقر

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

18 _ هشدار خداوند به اولياى يتيمان ، نسبت به عدم رعايت حقوق آنان

فان انستم منهم رشداً . .. و كفى باللّه حسيبا

اهميت آرامش يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 8

8 - يتيمان ، بايد از مأواى مناسب برخوردار و از سرگردانى رهانيده شوند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

آيه شريفه، گرچه در

مقام امتنان بر پيامبر(ص) است و مأوا بخشيدن به آن حضرت را در دوران يتيمى، امدادى الهى به او خوانده است; ولى نعمت شمردن اين عمل، تمجيد از آن و نشانگر مطلوب بودن چنين رفتارى است.

اهميت احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 5،6

5 - لزوم ارج نهادن و احترام به يتيمان

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 3

3 - لزوم بها دادن به شخصيت يتيمان و ترك تجاوز به حق ارث آنان

لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

آيه بعد، از حب مال سخن گفته و در اين آيه خوردن ميراث مطرح شده است. ارتباط اين آيات با دو آيه قبل، بيانگر اين است كه هر كس براى يتيمان ارزشى قائل نباشد، ميراث آنان را تصاحب مى كند و هر كس به فكر تغذيه مساكين نباشد، گرفتار مال دوستى است.

اهميت اكرام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 8

8 - مال دوستان و حرام خواران ، در آخرت به ارزش حقيقى ثروت و لزوم مصرف آن در اطعام گرسنگان و فوايد بزرگداشت يتيمان ، پى خواهند برد .

لاتكرمون

. .. و لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... كلاّ ... يومئذ يتذكّر الإنس_

اهميت تأمين خويشاوندان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 4

4 - فضيلتِ تغذيه خويشاوندان يتيم خود ، برتر از رساندن غذا به ديگر اقشار محروم جامعه است .

يتيمًا ذا مقربة . أو مسكينًا ذا متربة

اهميت تأمين يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 14 - 6

6 - { عن الرضا ( ع ) : . . . علم اللّه عزّوجلّ أنّ كلّ أحد لايقدر على فكّ رقبة فجعل إطعام اليتيم و المسكين مثل ذلك ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: . .. خداى عزّوجلّ مى دانست كه تمامى افراد، توانايى آزاد كردن بنده را ندارند. پس غذا دادن به يتيم و مسكين را همسان آزاد كردن بنده قرار داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 1،3

1 - يتيمانِ نيازمند ، سزاوارترين قشر جامعه به دريافت كمك هاى غذايى در سال هاى قحطى اند .

أو إطع_م . .. يتيمًا

3 - رساندن غذا به يتيمان در سال هاى قحطى ، تكليفى سنگين و نيازمند همتى والا است .

ما العقبة . .. أو إطع_م فى يوم ذى مسغبة . يتيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 3

3 - ايمان آوردن و تشويق يكديگر به صبر و ترحّم ، برتر از اقدام به آزادسازى بردگان و تغذيه يتيمان و مساكين است .

ثمّ كان من

الذين

حرف {ثمّ} براى تراخى رتبى است و دلالت دارد كه آنچه بعد از آن آمده، در مرتبه اى والاتر از كارهاى قبل است.

اهميت حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 1

1 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از بى عدالتى نسبت به آنان

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء

جزاى شرط {ان خفتم} حذف شده و {فانكحوا}، جانشين آن جزاست. يعنى: {ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فلا تنكحوهن و انكحوا}. و اين نهى بنابر آنچه در شأن نزول آمده ناظر به ازدواج برخى از مردم با يتيمان، بدون پرداخت مهريه مناسب به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 20

20 _ حفظ حقوق يتيمان و استيفاى كامل آن ، وظيفه اى همگانى

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

اهميت حمايت از يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 4

4 - حمايت ويژه اسلام از مستمندان ، يتيمان و اسيران

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

از اختصاص به ذكر يافتن سه گروه ياد شده در بيان ويژگى ها و ايثارگرى هاى ابرار، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

اهميت رعايت مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى

أحسن

اهميت شخصيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 4،6

4 - خداوند ، كسانى را كه به شخصيت يتيمان بها ندهند ، گرامى نخواهد شمرد .

يقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 3

3 - لزوم بها دادن به شخصيت يتيمان و ترك تجاوز به حق ارث آنان

لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

آيه بعد، از حب مال سخن گفته و در اين آيه خوردن ميراث مطرح شده است. ارتباط اين آيات با دو آيه قبل، بيانگر اين است كه هر كس براى يتيمان ارزشى قائل نباشد، ميراث آنان را تصاحب مى كند و هر كس به فكر تغذيه مساكين نباشد، گرفتار مال دوستى است.

اهميت محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برخورد با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 2،3

2 _ لزوم برخورد نيك با خويشاوندان

، يتيمان و مساكين به هنگام بهره مند ساختن آنان از ميراث

و اذا حضر القسمة . .. فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً

3 _ لزوم توجّه به نيازمندى هاى خويشاوندان ، يتيمان و مساكين و برخورد نيك با آنان

اولوا القربى و اليتامى و المساكين، فارزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 11

11 _ لزوم برخورد نيك و گفتار صواب و متين با يتيمان

و ليقولوا قولا سديداً

بركت اخروى اطعام به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

بلوغ يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 11،20

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

20- {

عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله ( ع ) قال : سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم حتى يجوز أمره ؟ قال : { حتى يبلغ أشدّه } قال : و ما { أشده } قال : الإحتلام ، . . . ;

عبدالله بن سنان گويد: من همراه پدرم بودم كه او از حضرت امام صادق(ع) در باره يتيم سؤال كرد كه چه موقع امر او نافذ است؟ حضرت فرمود: {حتى يبلغ أشدّه} پدرم پرسيد مقصود از {أشدّه} [در سخن خدا ]چيست؟ حضرت فرمود: محتلم شدن . ..}.

بنى اسرائيل و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بى اعتنايى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 10

10 - بى اعتنايى به يتيمان ، نشانه رد شدن در امتحان الهى است .

إذا ما ابتليه ربّه فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

تأمين نيازهاى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 8

8 - يتيمان ، بايد از مأواى مناسب برخوردار و از سرگردانى رهانيده شوند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

آيه شريفه، گرچه در مقام امتنان بر پيامبر(ص) است و مأوا بخشيدن به آن حضرت را در دوران يتيمى، امدادى الهى به او

خوانده است; ولى نعمت شمردن اين عمل، تمجيد از آن و نشانگر مطلوب بودن چنين رفتارى است.

تأمين يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 10،20

10 - ضرورت دستگيرى از يتيمان ، درماندگان ، در راه ماندگان و فقيرانى كه تقاضاى كمك دارند .

و ءاتى المال على حبه . .. اليتمى و المسكين و ابن السبيل و السائلين

20 - پرداخت مال براى رفع نيازمندى خويشان ، يتيمان ، مساكين ، در راه ماندگان و فقيران مشخصه نيكوكاران است .

و لكن البر من . .. و ءاتى المال على حبه ذوى القربى و السائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 3

3 _ لزوم توجّه به نيازمندى هاى خويشاوندان ، يتيمان و مساكين و برخورد نيك با آنان

اولوا القربى و اليتامى و المساكين، فارزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 6،7

6 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان ، بايد از خمس غنايم و ديگر درآمد ها بهره مند شوند .

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر ( ص ) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ال} در {اليتامى} و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

تبديل مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 4،8

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

8 _ تبديل اموال مرغوب يتيمان به نامرغوب ، ضميمه ساختن دارايى آنان به ثروت خويش ، گناهى بزرگ

و لا تتبدّلوا الخبيث بالطيّب و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

متعدى شدن فعل {لا تاكلوا} به {الى}، گوياى اين است كه در آن فعل، معناى ضميمه ساختن تضمين شده است.

تجاوز به حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 5،13

5 _ هشدار خداوند نسبت به عدم رعايت حقوق يتيمان

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً . .. فليتّقوا اللّه

13 _ حكمت حرمت اجحاف در مال يتيم ، ادامه حيات و استقلال وى و مصون ماندن نسل انسان از آثار سوء آن اجحاف

وليخش الّذين

امام رضا (ع) فرمود: . .. ففى تحريم مال اليتيم استبقاء اليتيم و استقلاله بنفسه و السلامة للعقب ان يصيبه ما اصابهم ... .

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 92، ح 1، ب 33 ; نورالثقلين، ج 1، ص 447، ح 72.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 10،11،12

10 _ تجاوز به حقوق زنان يتيم ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن

11 _ رغبت به ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال كردن حقوق آنان ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه

بعد از {ترغبون}، حرف {فى} در تقدير باشد كه در اين صورت {رغبت} به معناى تمايل است.

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

تجاوز به مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 7

7 _ آتشى سوزان و برافروخته ، فرجام پايمال كنندگان اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً . .. و سيصلون سعيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

تحقير يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

تصرف مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،3،4،5

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از

جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

{أشد} به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از {أشد} تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

تصرفات يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،3،7

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

3 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى جواز تصرف يتيمان در اموال خود

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

7 _ صحت تصرف كودكان يتيم در اموال ، با اذن و نظارت ولىّ

و ابتلوا اليتامى حتّى

اذا بلغوا النّكاح

چون بدون تصرف يتيم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمايش تحقق نمى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 23

23 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم متى يجوز أمره؟ قال: حتى يبلغ اشده قال: و ما أشده؟ قال: الاحتلام قال قلت: قد يكون الغلام ابن ثمان عشرة سنة او اقل او اكثر و لايحتلم؟ قال: إذا بلغ و كتب عليه الشىء جاز أمره إلا أن يكون سفيها او ضعيفا.

عبدالله بن سنان گويد: پدرم از امام صادق(ع) درباره يتيم سؤال كرد كه در چه زمانى تصرفات او صحيح و معتبر است؟ فرمود: زمانى كه به حد رشد برسد. بار ديگر پرسيد: رشد او چه زمانى است؟ فرمود: زمان محتلم شدن است. پرسيد: گاهى جوان به هجده سالگى يا كمتر يا بيشتر مى رسد، ولى محتلم نمى شود؟ فرمود: هرگاه به سن بلوغ و حد تكليف رسيد، تصرفاتش صحيح و معتبر است مگر اينكه سفيه و يا ضعيف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 11

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن

به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

تضييع حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

تكفّل يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 13،14

13 _ تهديد خداوند ، نسبت به فسادگران در امور ايتام

قل اصلاح لهم خير . .. و اللّه يعلم المفسد من المصلح

14 _ تشويق اصلاحگران امور ايتام و تضمين اجر آنان ، از جانب خداوند

قل اصلاح لهم خير . .. و اللّه يعلم المفسد من المصلح

حرمت تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

حسن معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او

حاصل شده بود.

حفظ مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 4

4 _ عنايت ويژه خداوند نسبت به ضرورت حفظ اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انّما ياكلون فى بطونهم ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 12،20،21،22

12 _ تجاوز نكردن به اموال يتيمان و رعايت عدالت در مبادلات از تكاليفى است كه انسانها بر انجام آن توانا هستند. *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لانكلف نفسا إلا وسعها

برخى بر آنند كه هدف از جمله {لاتكلف . ..} تذكر اين معناست كه فرمانهاى ياد شده در حد توان انسانهاست تا مبادا به گمان اينكه اين اوامر مشقتبار و طاقت شكن است، از پذيرش آنها سرباز زنند.

20 _ ضايع نساختن اموال يتيمان، عدالت در داد و ستد، پرهيز از سخنان نابحق و پايبند بودن به پيمانهاى الهى، از توصيه هاى خداوند به انسانها

و لاتقربوا مال اليتيم . .. ذلكم وصيكم به

21 _ توصيه هاى چهارگانه (ضايع نساختن دارايى يتيمان و . ..) تعليماتى است كه بايد انسانها فراگيرند و به خاطر بسپارند و رفتار خويش را بر اساس آن پايه ريزى كنند.

ذلكم وصيكم به لعلكم تذكرون

{تذكر} (مصدر تتذكرون) به معناى فراگرفتن و به خاطر سپردن است و مفعول آن همان حقايقى است كه در آيه مطرح شده.

22 _ تكاليف چهارگانه (ضايع نساختن دارايى يتيمان و . ..) داراى ارتباطى تنگاتنگ و به منزله تكليفى واحد

ذلكم وصيكم به

به كارگيرى ضمير و اسم اشاره مفرد براى تكاليف ياد شده مى

تواند حاكى از برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 1

1 _ پرهيز از شرك، فرزندكشى، كردارهاى شنيع، كشتن بيگناهان، تجاوز به دارايى يتيمان، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

ألا تشركوا به شيئاً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير متكلم در {صراطى} خداوند باشد. صراط خداوند يعنى راهى كه به سوى اوست.

حقوق دختران يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 12،14،15

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

14 _ نكوهش خداوند از ناديده گرفتن حق ازدواج دختران يتيم

لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه {رغبت} به معناى اعراض باشد، جمله {و ترغبون . ..} در حقيقت بيان مصداقى است از جمله { لا تؤتونهن ما كتب لهن}.

15 _ لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق آنان

فى يتمى النساء . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

با توجه به اينكه {و ان تقوموا . ..}، عطف به {فيهن} است; يعنى {للّه يفتيكم ان تقوموا ...} بنابراين قيام براى قسط درباره يتيمان، فتوا و حكم الهى است و از جمله آنان، زنان يتيم هستند.

حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 2

2 _ رعايت حقوق ايتام ، از مصاديق تقواست .

و اتّقوا

اللّه . .. و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 18

18 _ هشدار خداوند به اولياى يتيمان ، نسبت به عدم رعايت حقوق آنان

فان انستم منهم رشداً . .. و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1،3،7،8،12

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

3 _ عواطف انسانى ، از زمينه هاى ايجاد انگيزه براى رعايت حقوق يتيمان جامعه

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم

7 _ بى تقوايى آدمى نسبت به حقوق ايتام ديگران ، زمينه ساز پايمال شدن حقوق يتيمان وى از سوى جامعه

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: يعنى ليخش ان اخلفه فى ذريّته كما صنع بهؤلاء اليتامى.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 128، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 238، ح 38.

8 _ هشدار خداوند نسبت به كسانى كه يتيمان را از ارثشان محروم مى كنند .

للرّجال نصيب . .. و للنّساء

نصيب ... وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً

به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيه قبل، مصداق مورد نظر از ترس و وحشت درباره يتيمان، محروم كردن آنان از ارث است.

12 _ عنايت ويژه خداوند نسبت به ضرورتِ رعايت حقوق يتيمان

وليخش الّذين . .. ذريّة ضعافاً ... وليقولوا قولا سديداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 15،21،23،24

15 _ لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق آنان

فى يتمى النساء . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

با توجه به اينكه {و ان تقوموا . ..}، عطف به {فيهن} است; يعنى {للّه يفتيكم ان تقوموا ...} بنابراين قيام براى قسط درباره يتيمان، فتوا و حكم الهى است و از جمله آنان، زنان يتيم هستند.

21 _ خداوند ، خواستار احياى حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

23 _ رعايت حقوق زنان ، يتيمان ، مستضعفان و اقامه قسط ، از مصاديق بارز خيرات و نيكيها

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

{من خير} مى تواند اشاره به تكاليفى باشد كه در آيه آمده است.

24 _ اعتقاد انسان به علم الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

و المستضعفين من الولدن . .. و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

حمايت از يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 13

13- حمايت خداوند از فرزندانِ يتيم پدرى صالح و حفظ مال آنها ، جلوه اى از رحمت و ربوبيّت او بوده است .

فأراد

ربّك . .. رحمة من ربّك

{رحمة} مفعولٌ له براى فعل {أراد} است ; يعنى، اراده پروردگار به باقى ماندن گنج يتيمان، به خاطر رحمت او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 3

3 - يتيمان ، در معرض مجبور شدن به اجراى دستور هاى ديگران و نيازمند امداد و حمايت در برابر تجاوزگران

فأمّا اليتيم فلاتقهر

خدمت به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 10،12،19

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

12 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ از مال يتيم ، در قبال خدمت به او ، در صورت فقر

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

خطر تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

خيانت به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 10

10 _ خيانت در اموال يتيمان ، گناهى بزرگ

انّه كان حوباً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 2،3

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله {ان خفتم . .. }، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

3 _ ازدواج با يتيمان ، لغزشگاهى براى خيانت در اموال آنان و انحراف از عدالت

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى

دختران يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 6،10،11،13

6 _ وعده خداوند به بيان و تلاوت آياتى از قرآن ، درباره احكام زنان يتيم

قل اللّه يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

در برداشت

فوق، {مايتلى}، بر ضمير {فيهن} عطف شده است و اضافه {يتمى} به {النساء}، اضافه صفت به موصوف است، يعنى زنانى كه يتيم هستند.

10 _ تجاوز به حقوق زنان يتيم ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن

11 _ رغبت به ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال كردن حقوق آنان ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه بعد از {ترغبون}، حرف {فى} در تقدير باشد كه در اين صورت {رغبت} به معناى تمايل است.

13 _ بيزارى از ازدواج با دختران يتيم ، از اخلاق و رسوم جاهلى

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه پس از {ترغبون} كلمه {عن} مقدر باشد كه در اين صورت، {رغبت} به معناى اعراض كردن خواهد بود.

رشد اقتصادى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 5

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

{أشد} به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از {أشد} تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه

به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

رشد يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 1،2،3

1 _ لزوم آزمايش يتيمان تا هنگام بلوغ و توان ازدواج ، براى تشخيص رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح . .. رشداً

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

3 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى جواز تصرف يتيمان در اموال خود

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

رعايت مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 4،11

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

11 _ مراعات كردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترين روش براى تصرف در اموال آنها بيش از توان متعارف

واجب نيست.

إلا بالتى هى أحسن . .. و أوفوا الكيل ... لانكلف نفسا إلا وسعها

بيان اين حقيقت كه {خداوند انسان را بيش از توانش تكليف نمى كند} پس از فرمانهاى ياد شده، اشاره به اين دارد كه مكلفان براى رعايت آن فرمانها لازم نيست خود را به مشقت اندازند. چرا كه انجام تكليف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 7،8

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

زمينه اجتناب از احترام به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7

7 - غفلت از امتحان هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران و دلبستگى به ثروت است .

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

زمينه تحقير يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 8

8 - دنياطلبى و ثروت خواهى ، زمينه ساز بى ارزش انگاشتن يتيمان و دست اندازى به ارث آنان

بل لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

زمينه طرد يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- ماعون - 107 - 2 - 1

1 - پرخاش به يتيمان و راندن آنان از نزد خود ، از كسى سرمى زند كه جزاى آخرت را دروغ مى پندارد .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

{ذلك}، اشاره به كسى است كه آيه قبل او را تكذيب كننده روز جزا معرفى كرد. {دَعٌّ} (مصدر {يَدُعُّ})، به معناى دور ساختن با خشونت است (قاموس). تعبير {ذلك الذى...} _ كه مبتداى معرفه در كنار خبر معرفه اى قرار گرفته كه بر جنس دلالت دارد _ بيانگر حصر است.

زمينه ظلم به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 3

3 - يتيمان ، در معرض مجبور شدن به اجراى دستور هاى ديگران و نيازمند امداد و حمايت در برابر تجاوزگران

فأمّا اليتيم فلاتقهر

زمينه غصب ارث يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7،8

7 - غفلت از امتحان هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران و دلبستگى به ثروت است .

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

8 - دنياطلبى و ثروت خواهى ، زمينه ساز بى ارزش انگاشتن يتيمان و دست اندازى به ارث آنان

بل لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

زمينه يتيم نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 6

6 - مراقبت از نماز ، زمينه ساز يتيم نوازى و رسيدگى به درماندگان

يدعّ اليتيم .

و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون

حرف {فاء} در {فويل}، نكوهش غافلان از نماز را بر نكوهش دو دسته قبل (آزار دهندگان يتيمان و بى تفاوتان در برابر فقر ديگران)، تفريع كرده است; يعنى، چون آن دو حالت نكوهيده است، پس واى به حال اين نمازگزاران! كنايه از اين كه اگر آنان نمازگزار حقيقى بودند، چنين رفتارى نمى داشتند.

زندگى دختران يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 16

16 _ اهتمام اسلام ، به ازدواج زنان و سامان بخشيدن به زندگى دختران يتيم

التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

{ما كتب لهن}، شامل حق ازدواج هم مى شود. در عين حال، به نكاح نيز مستقلا اشاره شده كه بيانگر اهميت ويژه آن است.

سرزنش اذيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 8

8 - رياكارى شخص نمازگزار ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و رسيدگى نكردن به مستمندان است .

الذى يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين ... الذين هم يراءون

آوردن حرف {فاء} در خصلت سومى كه براى مكذبان جزا شمرده شده است، بيانگر آن است كه آن خصلت، با تمام ويژگى هايش، نكوهيده تر از دو خصلت نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 6

6 - مضايقه كردن نمازگزاران غافل و رياكار ، از عاريه دادن لوازم زندگى خود به نيازمندان ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و بى توجّهى به فقيران است .

الذى يدعّ اليتيم

. .. و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين ... و يمنعون الماعون

با آن كه تعبير {فويل للمصلّين}، ادامه بيان اوصاف كسانى است كه جزاى الهى را تكذيب كردند; ولى حرف {فاء} و تغيير سياق، نشانگر تفاوت درجه آن با دو وصف قبل است. بنابراين وصفى كه در اين آيه، از ويژگى هاى همان {مصلّين} شمرده شده است، نارواتر از اوصافى است كه در آيه دوم و سوم آمده بود.

سرزنش بى اعتنايى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 7

7 - بى اعتنايى رفاه مندان به يتيمان ، به دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجهى هاى ديگران است .

فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

سرزنش تحقير يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

سرزنش تحميل ذلت بر يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

شخصيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 11

11 _ لزوم حفظ شخصيّت ايتام ،

با رفتار و برخورد برادرانه با آنان

و ان تخالطوهم فاخوانكم

از اينكه خداوند به جاى هر معيار ديگرى در برخورد با ايتام، از برادرى سخن گفته است، احتمالا كنايه از پرهيز از رفتارهاى ترحم و يا تحقيرآميز باشد كه موجب از بين رفتن شخصيّت آنان مى شود.

شرايط تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 7،8

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

عدالت در حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 19،28

19 _ لزوم رعايت قسط ، درباره يتيمان

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

عوامل محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 16

16- خضر ( ع ) با توجّه دادن موسى ( ع ) به تدبير فراگير الهى ، حفاظت اموال يتيمان را ، برخاسته از گستردگى ربوبيّت خداوند دانست .

فأراد ربّك

خضر(ع) با اضافه {ربّ} به ضمير خطاب (ربّك) به موسى(ع) اين نكته را بيان داشته است كه گرچه ترميم ديوار، به تغذيه و تربيت جسم تو كمكى نكرد، ولى مالك و

مدّبر تو، مالك و مدّبر يتيمان نيز هست.

غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 1،2،9

1 _ حرمت تصرف ظالمانه و ناروا در اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

2 _ خوردن ظالمانه مال يتيم در واقع ، خوردن آتش است .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انّما ياكلون فى بطونهم ناراً

9 _ تصرف سرپرست يتيم در مال وى ، به انگيزه شخصى و با قصد عدم پرداخت آن ، ظلم است .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

امام كاظم (ع) در پاسخ سؤال از تصرف در مال يتيم فرمود: . .. لا ينبغى له ان يأكل الّا القصد ... فان كان من نيّته ان لا يردّه عليهم فهو بالمنزل الذى قال اللّه عزّ و جل: {انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً}.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 128، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 450، ح 90.

غصب مال يتيم در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 9

9- تصرف بى جا در اموال يتيمان و حيف و ميل آنها ، امرى رايج و شايع در ميان اعراب جاهلى

و لاتقربوا مال اليتيم

غضب بر يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 5

5 - توجّه به سقوط اخلاقى منكران معاد ، تا حد خشونت با يتيمان ، مايه پرهيز از تكذيب آخرت است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

غفلت از خويشاوندان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15

- 5

5 - بى اعتنايى ثروتمندان به نياز هاى خويشاوندان يتيم خود ، دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجّهى آنان به ديگر نيازمندان است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. يتيمًا ذا مقربة

فرجام اخروى معرضان از يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 1

1 - منكران آيات الهى كه به بردگان ، يتيمان و مسكينان خدمتى نكرده و صبر و ترحّم ، را رواج ندهند ، در آخرت گرفتار فرجامى شوم و نكبت بار خواهند شد .

و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

{مشأمة} از {شُؤم}، نقطه مقابل يُمْن (صحاح) گرفته شده است. (العين)

فضايل اخروى حاميان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 3

3 - گروه سمت راست در آخرت ، مجموعه اى سامان يافته از مؤمنانى كه حامى بردگان و يتيمان و مسكينان بوده و مردم را به صبر و ترّحم ترغيب كرده اند .

و ما أدريك ما العقبة . .. أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{أيْمَن} و {ميمنة}، نقطه مقابل {أيْسَر} و {مَيْسَرة} (سمت چپ) است (صحاح اللغة). تقابل اين دسته با {أصحاب المشأمة} _ با توجه به اين كه {مشأمة} در يك احتمال به معناى {مَيْسَرة} است (صحاح) _ بيانگر آن است كه قرار گرفتن در سمت راست يا چپ در آخرت، نشانگر فرجام افراد است.

فضيلت تأمين خويشاوندان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 4

4 - فضيلتِ تغذيه خويشاوندان يتيم خود ، برتر از رساندن غذا به ديگر اقشار

محروم جامعه است .

يتيمًا ذا مقربة . أو مسكينًا ذا متربة

كفالت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 7،20،21

7 _ صحت تصرف كودكان يتيم در اموال ، با اذن و نظارت ولىّ

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح

چون بدون تصرف يتيم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمايش تحقق نمى يابد.

20 _ جواز بهره گيرى سرپرست يتيم از دارايى وى ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القيّم فى اموالهم و ما يصلحهم.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 4546، ح 67.

21 _ جواز برداشت سرپرست يتيم از دارايى وى به عنوان قرض ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: معناه من كان فقيراً فليأخذ من مال اليتيم قدر الحاجة و الكفاية على جهة القرض ثم يردّ عليه ما أخذ اذا وجد.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 17 ; تفسير برهان، ج 1، ص 345، ح 20.

كيفر اخروى اعراض از تأمين يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 20 - 3

3 - انكار آيات الهى ، آزادنكردن بردگان و غذا ندادن به گرسنگان يتيم و مسكين و توصيه نكردن به صبر و ترحّم ، مايه گرفتارى به آتش فراگير و گريزناپذير

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ... عليهم نار مؤصدة

كيفر تجاوز به حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 9

9 _ عقوبت دنيوى و اخروى در كمين پايمال كنندگان حقوق يتيمان

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم . .. فليتّقوا اللّه

جمله {وليخش . .. }، اشاره به كيفر دنيوى است و جمله {فليتّقوا اللّه} (از خدا بترسيد)، دلالت بر استحقاق عقوبت اخروى دارد.

كيفر غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 10

10 _ مبعوث شدن خورندگان مال يتيمان به ناروا _ در قيامت _ در حالى كه آتش از دهانشان شعله مى كشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى

رسول اللّه (ص): يبعث اناس من قبورهم يوم القيامة تأجّج افواههم ناراً. از آن حضرت سؤال شد اينان چه كسانى هستند؟ فرمود: انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 225، ح 47 ; نورالثقلين، ج 1، ص 448، ح 76.

مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1،5،9،10

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

9 _ تصرف غاصبانه در اموال يتيمان و تأخير در واگذارى آن به ايشان ، گناهى بزرگ

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

تأخير در پرداخت، از {و اتوا اليتامى} به دست مى آيد ; چون علاوه بر لزوم پرداخت اموال يتيم، دلالت بر پرداخت به موقع آن نيز دارد.

10 _ خيانت در اموال يتيمان ، گناهى بزرگ

انّه كان حوباً كبيراً

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 2

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله {ان خفتم . .. }، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 18

18 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال يتيمان به آنها ، قبل از رسيدن آنان به مرحله رشد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: هم اليتامى لا تعطوهم اموالهم حتّى تعرفوا منهم الرُشد . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 50.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،7،9،14

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

7 _ صحت تصرف كودكان يتيم در اموال ، با اذن و نظارت ولىّ

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح

چون بدون تصرف يتيم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمايش تحقق نمى يابد.

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً و بداراً

ان يكبروا

14 _ لزوم گرفتن شاهد ، به هنگام پرداخت اموال يتيمان به آنان

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 2

2 _ اموال يتيمان، وسوسه انگيز و دست اندركاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف با فعل {لاتقربوا} مى تواند اشاره به اين جهت نيز داشته باشد كه داراييهاى يتيمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه انگيز كه آدمى با كمترين بى احتياطى به گناه تصرف آلوده مى شود.

محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 10

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 13،14

13- حمايت خداوند از فرزندانِ يتيم پدرى صالح و حفظ مال آنها ، جلوه اى از رحمت و ربوبيّت او بوده است .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

{رحمة} مفعولٌ له براى فعل {أراد} است ; يعنى، اراده پروردگار به باقى ماندن گنج يتيمان، به خاطر رحمت او بوده است.

14- امدادرسانى به ايتام و بازماندگانِ انسان هاى صالح و

حفاظت از اموال ايشان ، كارى است مورد پسند خدا .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

محبت به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 3

3 - پذيرش و نوازش ، بالاترين نياز يتيمان است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

محدوده تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

مراد از يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 9

9 - { عن النبىّ ( ص ) فى قول اللّه { مسكيناً } قال : فقيراً ، و { يتيماً } قال : لا أب له ، و { أسيراً } قال : المملوك و المسجون ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {مسكيناً} روايت شده كه فرمود: [مراد ]فقير و تهيدست است و درباره {يتيماً}

فرمود: [مقصود] كسى است كه پدر ندارد و درباره {أسيراً} فرمود: مراد برده و زندانى است}.

مردم مقارن بعثت و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

مسؤوليت اولياى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 10

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 3

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

مصلحت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 19

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در

جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 4،7،8،9،11،22

4 _ ايتام و كيفيّت معاشرت با آنان ، از مسائل مورد ابتلا در صدر اسلام

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

فعل مضارع {يسئلونك} دلالت بر استمرار و تكرار سؤال دارد و تكرار سؤال، نشانگر ابتلاى جامعه به مورد سؤال است.

7 _ جواز هرگونه معاشرت با ايتام بر اساس برادرى و اصلاح امور آنان

اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

8 _ معاشرت با ايتام ، بايد بر اساس برادرى دينى باشد .

و ان تخالطوهم فاخوانكم

يعنى بدون اينكه خود را _ مثلا _ برتر از آنان بدانيد و يا آنان را به استضعاف بكشيد; بلكه همانند رفتار با ديگران، بايد برادرى بين شما حاكم باشد.

9 _ معاشرت و اصلاح امور ايتام ، بهتر از پرهيز از معاشرت با آنان است .

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

بنابراينكه {خير}، افعل التفضيل باشد. گويا مسلمانان به خاطر آيات شديداللّحنى كه درباره چگونگى رفتار با ايتام و اموال آنان نازل شده بود از معاشرت با آنان پرهيز داشتند كه آيه مزبور، پرهيز را رد كرده و معاشرت برادرانه و

دخالت اصلاح طلبانه در امور آنان را تجويز كرده است.

11 _ لزوم حفظ شخصيّت ايتام ، با رفتار و برخورد برادرانه با آنان

و ان تخالطوهم فاخوانكم

از اينكه خداوند به جاى هر معيار ديگرى در برخورد با ايتام، از برادرى سخن گفته است، احتمالا كنايه از پرهيز از رفتارهاى ترحم و يا تحقيرآميز باشد كه موجب از بين رفتن شخصيّت آنان مى شود.

22 _ تحميل نشدن رنج و مشقّت به مردم ، فلسفه تجويز معاشرت با ايتام از سوى خداوند

و ان تخالطوهم فاخوانكم . .. و لو شاء الله لاعنتكم

معرضان از يتيم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 2

2 - سمت چپ در آخرت ، جايگاه استقرار كسانى است كه به آيات الهى كفر ورزيده و از آزادسازى بردگان ، غذا دادن به يتيمان و مستمندان و توصيه يكديگر به صبر و ترحم ، امتناع كرده اند .

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

چنانچه {مشأمة} به معناى {سمت چپ} باشد _ كه در {صحاح} از جمله معانى آن شمرده شده است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود. كلمه {أصحاب}، بيانگر حضور طولانى {اصحاب المشأمة} در سمت چپ است به گونه اى كه با آن مصاحبت داشته و از آن فاصله نمى گيرند.

منشأ بينش ذلت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 11

11 - پندار ذلّت براى يتيمان ، مايه توهّم معيار بودن ثروت براى عزّت مندى است .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

كلمه

كلاّ _ به قرينه تقابل {اكرمن} و {لاتكرمون} اين نكته را گوشزد مى كند كه گوينده {ربّى اكرمن}، اگر يتيمان را محترم و گرامى مى دانست، ثروت را مايه احترام نزد خداوند، قرار نمى داد; زيرا در آن صورت معترف بود كه يتيم با وجود محروميت از ثروت نيز گرامى است; ولى حال كه يتيمان را گرامى نمى شمارد، اين گمان براى او پديدار شده است كه فقط ثروتمندان نزد خداوند محترم اند.

موانع بى اعتنايى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 21 - 1

1 - خداوند ، بازدارنده انسان از عشقورزى به ثروت و تصاحب حق ديگران و بى توجّهى به نيازمندان و يتيمان

بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون ... و تحبّون ... كلاّ

حرف {كلاّ}، براى ردع و بازداشتن مخاطب از امورى است كه پيش از آن مطرح بوده است.

مهربانى با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر

مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

ناپسندى اذيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 4

4 - بى توجّهى نمازگزاران به نماز خويش ، نكوهيده تر از آزار يتيمان و فراموش كردن بينوايان است .

فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون

اين آيه، مانند آيات ديگر اين سوره، بيانگر خصلت هاى تكذيب گران كيفر الهى است. آوردن حرف {فاء} در خصلت سوم به بعد و تغيير سياق كلام، بيانگر ترتيب رتبى و نكوهيده تر بودن آنها است.

ناپسندى خوردن مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 2

2- شرك به خدا ، پرخاش به والدين ، تبذير ، فرزندكشى ، زنا ، قتل ناحق ، خوردن مال يتيم ، پيروى از راهى كه پشتوانه علمى ندارد و مغرورانه راه رفتن ، اعمال ناپسند و منفور خداوند

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

ناپسندى طرد يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 2

2 - پرخاش به يتيمان و از خود راندن آنان ، رفتارى نكوهيده است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

ناپسندى غضب بر يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون

- 107 - 2 - 2

2 - پرخاش به يتيمان و از خود راندن آنان ، رفتارى نكوهيده است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

ناظر بى اعتنايى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 9

9 - خداوند در كمين مردم بى توجّه به يتيمان و مسكينان ، غاصب ارث ديگران و دل بسته به ثروت

إنّ ربّك لبالمرصاد . .. بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون ... و تحبّ

نشانه هاى رشد يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 5

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

{أشد} به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از {أشد} تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

نقش مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

نهى از تحقير يتيم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

نهى از ذلت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

نهى از غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 19

19- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . بعث الله محمداً و . . . أنزل عليه فى سورة بنى اسرائيل بمكة . . . و أنزل نهياً عن أشياء حذّر عليها و لم يغلّظ فيها ولم يتواعد عليها و قال : . . . { و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشدّه و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً } . . . ;

امام باقر(ع) فرمود:. .. خداوند حضرت محمد(ص) را برانگيخت و ... بر او آياتى از سوره بنى اسرائيل را در مكه نازل فرمود ... كه در آن آيات از چيزهايى نهى كرده كه پرهيز از آنها لازم است; ولى در آن نهيها غلظت و شدت نشان نداده و بر مرتكبين آن موارد وعيد عذاب نداده است و فرمود: ... و لاتقربوا

مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً}....

نيازهاى معنوى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 3

3 - پذيرش و نوازش ، بالاترين نياز يتيمان است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

نيازهاى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 3

3 - يتيمان ، در معرض مجبور شدن به اجراى دستور هاى ديگران و نيازمند امداد و حمايت در برابر تجاوزگران

فأمّا اليتيم فلاتقهر

نيكى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 28

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

وجوب محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 3

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

هشدار به متوليان يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 2

2 _ اموال يتيمان، وسوسه انگيز و دست اندركاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف با فعل {لاتقربوا} مى تواند اشاره به اين جهت نيز داشته باشد كه داراييهاى يتيمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه

انگيز كه آدمى با كمترين بى احتياطى به گناه تصرف آلوده مى شود.

يتيم در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 11

11 _ رغبت به ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال كردن حقوق آنان ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه بعد از {ترغبون}، حرف {فى} در تقدير باشد كه در اين صورت {رغبت} به معناى تمايل است.

يتيم هنگام قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 1،3

1 - يتيمانِ نيازمند ، سزاوارترين قشر جامعه به دريافت كمك هاى غذايى در سال هاى قحطى اند .

أو إطع_م . .. يتيمًا

3 - رساندن غذا به يتيمان در سال هاى قحطى ، تكليفى سنگين و نيازمند همتى والا است .

ما العقبة . .. أو إطع_م فى يوم ذى مسغبة . يتيمًا

يتيم نوازى

آثار يتيم نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 6

6 - يتيم نوازى ، لازمه پذيرش روز جزا و نشانه كام يابى در آن است .

يكذّب بالدين . فذلك الذى يدعّ اليتيم

زمينه يتيم نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 6

6 - مراقبت از نماز ، زمينه ساز يتيم نوازى و رسيدگى به درماندگان

يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون

حرف {فاء} در {فويل}، نكوهش غافلان از نماز را بر نكوهش دو دسته قبل

(آزار دهندگان يتيمان و بى تفاوتان در برابر فقر ديگران)، تفريع كرده است; يعنى، چون آن دو حالت نكوهيده است، پس واى به حال اين نمازگزاران! كنايه از اين كه اگر آنان نمازگزار حقيقى بودند، چنين رفتارى نمى داشتند.

يتيمان

فىء به يتيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 5

5 - يتيمان ، بينوايان و در راه ماندگان ( ابن السبيل ) از جمله سهم بران { فىء }

ما أفاء اللّه على رسوله . .. فللّه ... و اليت_مى و المس_كين وابن السبيل

يحيى(ع) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 4،5

4 _ بشارت اعطاى يحيى به زكريا ، در اجابت درخواست ذريّه پاك از خداوند

فنادته الملئكة . .. انّ اللّه يبشرك بيحيى

5 _ زكريا به هنگام نماز در محراب ، بشارت اعطاى يحيى را دريافت .

و هو قائم يصلّى فى المحراب انّ اللّه يبشرك بيحيى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 16

16 _ زكريّا ، با توجه به امكان غير الهى بودن بشارت اعطاى يحيى به وى ، از خداوند درخواست نشانه كرد .

انّ اللّه يبشّرك بيحيى . .. قال ربّ اجعل لى اية

امام صادق (ع): ان زكريّا لمّا دعا ربّه ان يهب له ذكراً فنادته الملائكة بما نادته به احبّ ان يعلم ان ذلك الصوت من اللّه . .. و ذلك قول اللّه: {ربّ اجعل لى آية ...}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 43 ; تفسير برهان، ج 1، ص

283، ح 11.

آثار تقواى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى يحيى ( ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

آيات خدا در ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 5

5- ناتوانى زكريا ( ع ) از سخن گفتن با مردم به مدت سه شبانه روز كامل ، نشانه اى الهى بر زمان تحقق يافتن بشارت فرزند بود .

قال ءايتك ألاّ تكلّم الناس ثل_ث ليال سويًّا

{سويّاً} يا صفت براى {ثلاث ليال} است و يا حال براى فاعل {ألاّ تكلّم} و در هر دو صورت مراد از {سه شب} سه شبانه روز است. آيه چهل و يكم سوره آل عمران شاهد اين معنا است. فعل {ألاّ تكلّم} فعل نفى است و مراد از آن، تكليف زكريا به سكوت نيست، بلكه از صادر نشدن سخنى از زكرياخبر مى دهد.

اخلاق يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 11

11- حضرت يحيى ( ع ) ، فرزند دلخواه زكريا

( ع ) و داراى اخلاق و رفتارى رضايت بخش

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

برشمردن ويژگى هاى يحيى پس از بيان دعاهاى زكريا كه در آن آمده بود: {واجعله ربّ رضيّاً}، مى تواند گوياى مطابقت اوصاف يحيى، با خواسته زكريا باشد.

استعداد يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 11

11- يحيى برخوردار از استعدادى فوق العاده در كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

اعلام بشارت ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 8

8- زكريا ( ع ) پس از خروج از عبادتگاه ، فرا رسيدن زمان تحقق بشارت فرزند را به قوم خويش فهماند .

أن سبّحوا

ظاهر اين است كه آنچه زكريا(ع) از قوم خود خواسته است، با حادثه پيش آمده در ارتباط باشد; يعنى، زكريا(ع)، قضيه را به آنان تفهيم كرده و ضرورت تسبيح و تنزيه خداوند را در چنين مواردى يادآور شده است.

امنيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 2،3

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند

جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

اميدوارى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 16

16- زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) ، خدا را با رغبت و اميد مى خواندند .

و يدعوننا رغبًا و رهبًا

بشارت ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 1

1- خداوند ، زكريا ( ع ) را بر فراهم آوردن زمينه تولد يحيى ( ع ) _ به رغم سال خوردگى وى و نازايى همسرش _ مطمئن ساخت .

قال كذلك

جمله {قال كذلك}; يعنى، {قال اللّه الأمر كما وعدتك} يا {قال اللّه الأمر كما قلت}; در صورت اول، _ خداوند بر وعده سابقش تأكيد مىورزد كه {اى زكريا همان گونه كه گفته ام تو _ به هر كيفيت _ داراى پسر خواهى شد و در صورت دوم، خداوند موانع تولد يحيى را تصديق كرده است; يعنى، {واقعيت همان است كه تو گفتى و اسباب عادى براى تولد يحيى فراهم نيست، _ ولى خداى تو گفته است: اين كار بر

من آسان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 2

2- زكريا ( ع ) ، خواهان علامت و نشانه اى بر الهى بودن بشارت تولد يحيى به وى *

قال ربّ اجعل لى ءاية

علامت خواهى زكريا ممكن است از آن جهت باشد كه وى اطمينان يابد آنچه او دريافت داشته، وحى الهى بوده است و نه القاآت شيطانى; امكان ترديد در اين امور براى پيامبران با توجه به اين نكته است كه آنان تنها با امدادهاى خداوند از آزار شياطين و القاآت آنها مصون مى ماندند و خداوند گاه با ارائه نشانه و گاه با وسيله ديگر آنان را مطمئن مى ساخت.

پيشگامى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 12،14

12- زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) شتابان به انجام كار هاى خير مى پرداختند و در آن پيش قدم و پيشگام بودند .

إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به زكريا(ع) و همسر و فرزند او (يحيى) بازگردد.

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله

{إنّهم كانوا يسارعون. ..} به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

تاريخ ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّما ولد يحيى بعد البشارة له من اللّه بخمس سنين ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: همانا يحيى، پنج سال بعد از آن كه خداوند به ولادت او بشارت داد، متولد شد}.

تداوم تقواى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) ، تقوايى مستمر و هميشگى داشت .

و كان تقيًّا

{تقيّاً} صفت مشبهه از {وقى} و دال بر رسوخ و ثبوت است. {كان} نيز در موارد بسيارى بر حالتى ثابت در {اسم} خود دلالت مى كند. بنابراين {و كان تقيّاً}، يعنى يحيى پيوسته و مداوم، پرهيزكار بود.

تقرب يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 4

4- يحيى ( ع ) از مقربان درگاه خداوند و محبوب او بود .

و حنانًا من لدنّا

در باره مهر اعطايى به حضرت يحيى(ع) چهار تصور وجود دارد كه وصف {حناناًمن لدنّا} با تمام آنها سازگار است: مهر خداوند يا مردم به يحيى(ع) و مهر آن حضرت به خداوند يا مردم، دربرداشت ياد شده، مهرورزى خداوند به آن حضرت مورد نظر است.

تكامل يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 8

8- حضرت يحيى ( ع )

در پرتو عنايات خاص خداوند ، از شايستگى و رشد و تكاملى ويژه ، برخوردار بود .

ءاتين_ه . .. و زكوة

{زكاة} در معانى {شايستگى} و {پاكى} و {رشد كردن} و {خجستگى} و {تمجيد} استعمال شده است (لسان العرب). در هر مورد، معنا يا معانى مناسب آن، مورد نظر خواهد بود.

تكليف يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 3

3- خداوند ، فهم كامل و همه جانبه كتاب آسمانى ( تورات ) و عمل قاطعانه بر طبق آن را ، به يحيى ( ع ) فرمان داد .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

{ال} در {الكتاب} عهد است و ممكن است مراد همان تورات باشد; زيرا كتاب ديگرى كه بر يحيى(ع) نازل شده باشد شناخته شده نيست. فرمان {خذ} كنايه از فهم و تدبر كامل است و {بقوّة} كه حال براى فاعل {خذ} مى باشد، به معناى نيرومندى هم در مقام علم و فراگيرى و هم در مقام عمل است.

تنزيه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 5،7

5- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى مبرّا از گردن فرازى ، بزرگ نمايى ، سلطه جويى ناحق و اعراض از حاجات مردم

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{جبّار} صيغه مبالغه و به معناى گردن فرازى است كه براى ديگران برخود حقى قائل نيست (لسان العرب) و به معناى {سلطه جو} و {كسى كه به دروغ مدعى درجه اى از كمال باشد} نيز آمده است (مفردات راغب). {عصىّ} صيغه مبالغه است و به قرينه {برّاً} و {جبّاراً} كه در رابطه با مردم

است، مراد از {عصىّ} نيز سرپيچى از برآوردن حاجات مردم و تواضع نداشتن در برابر آنها است. به كاربردن صيغه مبالغه در كلامِ منفى، براى مبالغه در نفى است.

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

تورات در دوران يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 7

7- تورات موجود در عصر يحيى ، كتابى تحريف نشده و مورد تأييد خداوند بود . *

ي_يحيى خذ الكت_ب

ممكن است مراد از {الكتاب} تورات باشد. دراين صورت فرمان خداوند به دريافت آن، به معناى صحّه گذاشتن بر مطالب آن است.

خشوع يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 17

17- زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) ، از خاشعان درگاه الهى بودند .

و كانوا لنا خ_شعين

دعاى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 13

13- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { حناناً من لدنّا } قال : إنّه كان يحيى إذا دعا قال فى دعائه : { ياربّ يااللّه } ناداه اللّه من السماء لبيك يا يحيى سل حاجتك ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره سخن خدا: {و حناناً من لدنّا} فرمود: همانا يحيى زمانى كه دعا مى كرد، در دعايش مى

گفت: اى پروردگار اى خدا! خدا از آسمان به او ندا مى داد لبيك اى يحيى! حاجت خود را بخواه}.

رسالت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 10

10 _ يحيى ، تصديق كننده و مبلغ رسالت و نبوت عيسى بن مريم ( س )

مصدقاً بكلمة من اللّه

{كلمة اللّه}، عيسى بن مريم است; به دليل آيه چهل و پنجم از سوره آل عمران.

رضايت از يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 11

11- حضرت يحيى ( ع ) ، فرزند دلخواه زكريا ( ع ) و داراى اخلاق و رفتارى رضايت بخش

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

برشمردن ويژگى هاى يحيى پس از بيان دعاهاى زكريا كه در آن آمده بود: {واجعله ربّ رضيّاً}، مى تواند گوياى مطابقت اوصاف يحيى، با خواسته زكريا باشد.

زكريا(ع) هنگام بشارت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 8 - 8

8- زكريا ( ع ) در زمان دريافت بشارت تولد يحيى ( ع ) ، در نهايت پيرى و از كف دادن قواى جنسى و شهوانى قرار داشت .

و قد بلغت من الكبر عتيًّا

زكريا(ع) هنگام ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 1،2،8

1- زكريا ( ع ) ، در زمان فرا رسيدن نشانه وعده داده شده براى پيدايش فرزندش يحيى ، در عبادت گاه بود .

فخرج على قومه من المحراب

محراب هاى بنى اسرائيل

همان مسجدهاى آنها بود كه براى نماز در آن اجتماع مى كردند(كتاب {العين}). فاء در {فخرج} فصيحه است ; يعنى از جملاتى محذوف حكايت مى كند. به قرينه آيه قيل، آن محذوف، سخن نگفتن زكريا به مدت سه روز است كه چه به اعجاز و چه با اراده خود و به فرمان خداوند در آن سه روز سخن نگفت. تعبير {فخرج ...; آنگاه از عبادتگاه خود بيرون آمد}، حاكى از اين است كه در آن سه روز در عبادتگاه بود.

2- زكريا ( ع ) پس از سكوت سه روزه و ناتوانى از سخن گفتن با مردم ، از عبادتگاه بيرون آمد و نزد مردم حاضر شد .

فخرج على قومه من المحراب

8- زكريا ( ع ) پس از خروج از عبادتگاه ، فرا رسيدن زمان تحقق بشارت فرزند را به قوم خويش فهماند .

أن سبّحوا

ظاهر اين است كه آنچه زكريا(ع) از قوم خود خواسته است، با حادثه پيش آمده در ارتباط باشد; يعنى، زكريا(ع)، قضيه را به آنان تفهيم كرده و ضرورت تسبيح و تنزيه خداوند را در چنين مواردى يادآور شده است.

زمينه تكامل يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى يحيى ( ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و

زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 2

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

زمينه حكمت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى يحيى ( ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

زمينه محبوبيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى يحيى (

ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

زهد يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 13

13 _ حضرت يحيى ، بزرگوار و شريف و دورى گزين از زنان ، به جهت پاكدامنى و عفت ، و پيامبرى از تبار صالحان

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. و سيداً و حصورا و نبياً من الصالحين

{حصور} به كسى گفته مى شود كه از زنان دورى گزيند، يا بجهت ناتوانى جنسى و يا بجهت عفت و كنترل تمايلات جنسى. (مفردات راغب) و چون آيه در مقام ستايش از يحيى (ع) است دورى وى از زنان بجهت پاكدامنى بوده و نه ناتوانى. برداشت فوق را روايت امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: {وسيداً و حصوراً} و الحصور الذى يأبى النساء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45 ; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 16

16- { قال رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه تعالى : { و آتيناه الحكم صبيّاً

} يعنى الزهد فى الدنيا . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: . .. خداى تعالى فرموده است: {و آتيناه الحكم صبيّاً}; يعنى زهد در دنيا را (به او داديم)...}.

سجده يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سلام بر يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد...

و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

سلامتى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،2،3

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

شخصيت معنوى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 7

7- شخصيت معنوى يحيى ، شخصيتى بى مانند بود و پيش از او ، كسى به آن مقام نرسيده بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

از جمله معانى ذكر شده براى {سمىّ} نظير و شبيه است (مفردات راغب). دراين صورت مراد اين است كه كسى درگذشته ويژگى هاى يحيى را نداشته است.

شخصيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى الهى و مورد عنايت خاص خدا بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

شرافت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 13

13 _ حضرت يحيى ، بزرگوار و شريف و دورى گزين از زنان ، به جهت پاكدامنى و عفت ، و پيامبرى از تبار صالحان

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. و سيداً و حصورا و نبياً من الصالحين

{حصور} به كسى گفته مى شود كه از زنان دورى گزيند، يا بجهت ناتوانى جنسى و يا بجهت عفت و كنترل تمايلات جنسى. (مفردات راغب) و چون آيه در مقام ستايش از يحيى (ع) است دورى وى از زنان بجهت پاكدامنى بوده و نه ناتوانى. برداشت فوق را روايت امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: {وسيداً و حصوراً} و الحصور الذى يأبى النساء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45 ; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

عبادات يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 -

12 - 15

15- { عن النبى ( ص ) فى قوله { و آتيناه الحكم صبيّاً } قال : أعطى الفهم و العبادة و هو ابن سبع سنين ;

1 . الدرالمنثور، ج 5، ص 484.

عصمت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 7

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

عفت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 13

13 _ حضرت يحيى ، بزرگوار و شريف و دورى گزين از زنان ، به جهت پاكدامنى و عفت ، و پيامبرى از تبار صالحان

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. و سيداً و حصورا و نبياً من الصالحين

{حصور} به كسى گفته مى شود كه از زنان دورى گزيند، يا بجهت ناتوانى جنسى و يا بجهت عفت و كنترل تمايلات جنسى. (مفردات راغب) و چون آيه در مقام ستايش از يحيى (ع) است دورى وى از زنان بجهت پاكدامنى بوده و نه ناتوانى. برداشت فوق را روايت امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: {وسيداً و حصوراً} و الحصور الذى يأبى النساء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45 ; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

عمل به تكليف يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 11

11- حضرت يحيى

( ع ) ، در عمل به كتاب آسمانى خود و انجام مسؤوليت اجراى احكام الهى ، كمترين كوتاهى روا نداشت .

و كان تقيًّا

متعلق {تقيّاً} به قرينه آيه قبل، مسؤوليت هايى است كه متوجه يحيى شده بود. او آن تكاليف را به گونه اى عمل كرد كه براى خود {وقايه} و {حفاظى} از عذاب الهى قرار داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 8

8- يحيى ( ع ) ، فردى وظيفه شناس و مسؤوليت پذير در قبال خدا ، والدين و جامعه

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{تقيّاً} نشانِ رابطه يحيى(ع) با خدا و {برّاً بوالديه}، با پدر و مادر و {لم يكن جبّاراً عصيّاً}، با مردم و جامعه است.

عمل خير يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 12،13،15

12- زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) شتابان به انجام كار هاى خير مى پرداختند و در آن پيش قدم و پيشگام بودند .

إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به زكريا(ع) و همسر و فرزند او (يحيى) بازگردد.

13- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) بود .

و زكريّا . .. و وهبنا له يحيى و أصلحنا له زوجه إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

فعل مضارع {يسارعون} و فعل {كانوا} پيش از آن بيانگر استمرار و تداوم است

و متعدى شدن فعل {يسارعون} به {فى} حكايت از جدّيت و علاقه به كار دارد.

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

عواطف يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 1

1- خداوند ، روحيه رحمت و عطوفتى ژرف به يحيى عطا نمود .

ءاتين_ه . .. و حنانًا من لدنّا

{حنان} مصدر و به معناى شفقت و مهربانى است (مصباح). تنوين آن براى تفخيم است. اين كلمه عطف بر {الحكم} _ در آيه قبل _ است.

فضايل يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 4

4 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، پيامبرانى برترى يافته بر همه مردم عصر خويش

و زكريا و يحيى . .. و كلا فضلنا على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 8

8- اعطاى قدرت درست انديشى و شناخت حق از سوى خدا ، به يحيى ( ع ) در كودكى او بود .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

براى {حكم} معانى مختلفى ذكر شده است ; يكى از آن معانى _ كه مبناى برداشت ياد شده است _ {علم و فهم} مى باشد (لسان

العرب ).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 5،8،9

5- يحيى ( ع ) ، در پرتو اراده خداوند ، از محبت عميق مردم نسبت به خويش برخوردار بود .

و حنانًا من لدنّا

در اين برداشت، مراد از {حناناً} محبت مردم نسبت به يحيى(ع)، دانسته شده است.

8- حضرت يحيى ( ع ) در پرتو عنايات خاص خداوند ، از شايستگى و رشد و تكاملى ويژه ، برخوردار بود .

ءاتين_ه . .. و زكوة

{زكاة} در معانى {شايستگى} و {پاكى} و {رشد كردن} و {خجستگى} و {تمجيد} استعمال شده است (لسان العرب). در هر مورد، معنا يا معانى مناسب آن، مورد نظر خواهد بود.

9- حضرت يحيى ( ع ) ، تقوايى مستمر و هميشگى داشت .

و كان تقيًّا

{تقيّاً} صفت مشبهه از {وقى} و دال بر رسوخ و ثبوت است. {كان} نيز در موارد بسيارى بر حالتى ثابت در {اسم} خود دلالت مى كند. بنابراين {و كان تقيّاً}، يعنى يحيى پيوسته و مداوم، پرهيزكار بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 1،5،6،8،11

1- يحيى ( ع ) نسبت به پدر و مادرش بسيار نيكوكار بود .

و برًّا بولديه

{برّاً} عطف بر {تقيّاً} در آيه قبل است و با كلمه {بارّ} به يك معنا است جز اين كه {بَرّ} مبالغه دارد و {برّالوالدين} احسان و نيكى گسترده به آنها است (مفردات راغب).

5- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى مبرّا از گردن فرازى ، بزرگ نمايى ، سلطه جويى ناحق و اعراض از حاجات مردم

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{جبّار} صيغه مبالغه و به

معناى گردن فرازى است كه براى ديگران برخود حقى قائل نيست (لسان العرب) و به معناى {سلطه جو} و {كسى كه به دروغ مدعى درجه اى از كمال باشد} نيز آمده است (مفردات راغب). {عصىّ} صيغه مبالغه است و به قرينه {برّاً} و {جبّاراً} كه در رابطه با مردم است، مراد از {عصىّ} نيز سرپيچى از برآوردن حاجات مردم و تواضع نداشتن در برابر آنها است. به كاربردن صيغه مبالغه در كلامِ منفى، براى مبالغه در نفى است.

6- حضرت يحيى ( ع ) علاوه بر نيكى به پدر و مادر هيچ گاه چيزى بر آنان تحميل نكرد و از فرمان آنها ، سربرنتافت .

و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

چون جملات پيشن در باره حضرت يحيى(ع)، مهر و شفقت را مطرح كرد و از بين صفات بارز او به نيكى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباريت و عصيان نيز متعلق به {والديه} باشد. بنابراين مى توان گفت حضرت يحيى در نهايت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

8- يحيى ( ع ) ، فردى وظيفه شناس و مسؤوليت پذير در قبال خدا ، والدين و جامعه

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{تقيّاً} نشانِ رابطه يحيى(ع) با خدا و {برّاً بوالديه}، با پدر و مادر و {لم يكن جبّاراً عصيّاً}، با مردم و جامعه است.

11- حضرت يحيى ( ع ) ، فرزند دلخواه زكريا ( ع ) و داراى اخلاق و رفتارى رضايت بخش

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

برشمردن ويژگى هاى يحيى پس از

بيان دعاهاى زكريا كه در آن آمده بود: {واجعله ربّ رضيّاً}، مى تواند گوياى مطابقت اوصاف يحيى، با خواسته زكريا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 2،3،9

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

9- حضرت يحيى ( ع ) در آخرت ، داراى حياتى ويژه است .

و يوم يبعث حيًّا

فعل {يبعث} بر زنده شدن نيز دلالت دارد. تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات يحيى در مقايسه با ديگر انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا

، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

فهم يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 15

15- { عن النبى ( ص ) فى قوله { و آتيناه الحكم صبيّاً } قال : أعطى الفهم و العبادة و هو ابن سبع سنين ;

1 . الدرالمنثور، ج 5، ص 484.

قاطعيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 3

3- خداوند ، فهم كامل و همه جانبه كتاب آسمانى ( تورات ) و عمل قاطعانه بر طبق آن را ، به يحيى ( ع ) فرمان داد .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

{ال} در {الكتاب} عهد است و ممكن است مراد همان تورات باشد; زيرا كتاب ديگرى كه بر يحيى(ع) نازل شده باشد شناخته شده نيست. فرمان {خذ} كنايه از فهم و تدبر كامل است و {بقوّة} كه حال براى فاعل {خذ} مى باشد، به معناى نيرومندى هم در مقام علم و فراگيرى و هم در مقام عمل است.

قدرت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 9

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده {حكم} به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

قصه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 58 - 1،3،7

1 _ سرگذشت حضرت زكريا ، مريم ، يحيى و عيسى ( ع ) و پيروان آن حضرت ، آيات الهى و پند هاى حكيمانه

ذلك نتلوه عليك من الايات و الذّكر الحكيم

{ذلك}، اشاره به سرگذشت كسانى است كه در آيات پيشين مطرح شده است.

3 _ بيان سرگذشت حضرت مريم ، زكريا ، يحيى و عيسى ( ع ) ، از معجزات و نشانه هاى صدق پيامبر اكرم ( ص )

ذلك نتلوه عليك من الايات

بنابراينكه منظور از {الايات}، با توجه به معناى لغوى آن (علامتها)، نشانه هاى صداقت پيامبر اكرم (ص) باشد.

7 _ داستان حضرت عيسى ، زكريّا ، مريم و يحيى ، سراسر حكمت و مايه تذكّر است .

ذلك نتلوه عليك من الايات و الذّكر الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 1

1 _ سرگذشت زكريا ، عيسى ، مريم ، يحيى و بيان خلقت آدم در قرآن ، حق و از جانب پروردگار است .

الحق من ربّك

كلمه {الحق}، خبر است براى مبتداى محذوف كه {هو} است و مراد از آن، سرگذشت مريم

و پيامبرانى است كه در آيات سابق بيان شد.

قضاوت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 10

10- حضرت يحيى ، برخوردار مقام قضاوت در ايام كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

{حكم} بر اساس يكى از معانى متعددى كه براى آن ذكر شده است، مصدر و به معناى قضاوت كدن است (لسان العرب).

كودكى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 8،9،10،11،15،16

8- اعطاى قدرت درست انديشى و شناخت حق از سوى خدا ، به يحيى ( ع ) در كودكى او بود .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

براى {حكم} معانى مختلفى ذكر شده است ; يكى از آن معانى _ كه مبناى برداشت ياد شده است _ {علم و فهم} مى باشد (لسان العرب ).

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده {حكم} به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

10- حضرت يحيى ، برخوردار مقام قضاوت در ايام كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

{حكم} بر اساس يكى از معانى متعددى كه براى آن ذكر شده است، مصدر و

به معناى قضاوت كدن است (لسان العرب).

11- يحيى برخوردار از استعدادى فوق العاده در كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

15- { عن النبى ( ص ) فى قوله { و آتيناه الحكم صبيّاً } قال : أعطى الفهم و العبادة و هو ابن سبع سنين ;

1 . الدرالمنثور، ج 5، ص 484.

16- { قال رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه تعالى : { و آتيناه الحكم صبيّاً } يعنى الزهد فى الدنيا . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: . .. خداى تعالى فرموده است: {و آتيناه الحكم صبيّاً}; يعنى زهد در دنيا را (به او داديم)...}.

كيفر قتل يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 23

23 _ وعده عذاب دردناك به قاتلان زكريّا و يحياى پيامبر ( ع )

و يقتلون النّبيّن بغير حق . .. فبشّرهم بعذاب اليم

اميرالمؤمنين (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. انّ نبى اللّه زكريّا قد نشر بالمناشير و يحيى ابن زكريا قتله قومه و هو يدعوهم الى اللّه.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 274، ح 1.

گريه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

مالكيت يحيى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 6

6- وجود مالكيت خصوصى در زندگانى يحيى و زكرياى پيغمبر

فهب لى من لدنك وليًّا . يرثنى و يرث من ءال يعقوب

محبت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 7

7- يحيى ( ع ) درپرتو عنايت هاى خداوند ، دوست دار او و سرشار از اشتياق به وى بود .

حنانًا من لدنّا

دراين برداشت، وصف {حناناً} بيانگر مهر و محبتى است كه خداوند آن رانسبت به خود، به يحيى(ع) عطا فرموده است.

محبوبيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 4

4- يحيى ( ع ) از مقربان درگاه خداوند و محبوب او بود .

و حنانًا من لدنّا

در باره مهر اعطايى به حضرت يحيى(ع) چهار تصور وجود دارد كه وصف {حناناًمن لدنّا} با تمام آنها سازگار است: مهر خداوند يا مردم به يحيى(ع) و مهر آن حضرت به خداوند يا مردم، دربرداشت ياد شده، مهرورزى خداوند به آن حضرت مورد نظر است.

مرگ يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،3،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع

است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

مسؤوليت پذيرى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 8

8- يحيى ( ع ) ، فردى وظيفه شناس و مسؤوليت پذير در قبال خدا ، والدين و جامعه

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{تقيّاً} نشانِ رابطه يحيى(ع) با خدا و {برّاً بوالديه}، با پدر و مادر و {لم يكن جبّاراً عصيّاً}، با مردم و جامعه است.

معجزه ولادت

يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 6

6- تولد يحيى ، امرى اعجاز آميز و غير عادى بودو

قال كذلك قال ربّك هو علىَّ هيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 1

1- بشارت و وعده خداوند به زكريا ، با تولد اعجاز گونه يحيى تحقق يافت .

نبشّرك بغل_م اسمه يحيى . .. ي_يحيى خذ الكت_ب

معجزه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 14

14 _ آفرينش حضرت يحيى ( ع ) ، همراه با اعجاز

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. كذلك اللّه يفعل ما يشاء

مقام يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 8،12،13،14

8 _ مزلت متعالى يحيى و زكريا ، در پيشگاه خداوند

فنادته الملئكة . .. يبشّرك بيحيى

نزول ملائكه بر زكريا (ع)، دلالت بر عظمت مقام او دارد. و بشارت خداوند به اعطاى يحيى به وى حاكى از ارجمندى مقام يحيى است.

12 _ حيات جاودانه حضرت يحيى ( ع ) *

يبشرك بيحيى

با توجّه به معناى لغوى كلمه {يحيى} (زنده مى ماند)، با صيغه مضارع كه حاكى از استمرار آن معناست.

13 _ حضرت يحيى ، بزرگوار و شريف و دورى گزين از زنان ، به جهت پاكدامنى و عفت ، و پيامبرى از تبار صالحان

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. و سيداً و حصورا و نبياً من الصالحين

{حصور} به كسى گفته مى شود كه از زنان دورى گزيند، يا بجهت ناتوانى جنسى و يا

بجهت عفت و كنترل تمايلات جنسى. (مفردات راغب) و چون آيه در مقام ستايش از يحيى (ع) است دورى وى از زنان بجهت پاكدامنى بوده و نه ناتوانى. برداشت فوق را روايت امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: {وسيداً و حصوراً} و الحصور الذى يأبى النساء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45 ; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

14 _ اعتقاد به نبوّت عيسى ( ع ) ، ارزشى براى يحيى

مصدقاً بكلمة من اللّه

مقامات يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى الهى و مورد عنايت خاص خدا بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 2،9،10،15

2- يحيى ( ع ) دريافت كننده وحى و داراى شخصيتى ممتاز در پيشگاه خداوند بود .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

در باره اين كه نداى {يا يحيى} گفته چه كسى بود، دو احتمال وجود دارد: 1_ از جانب خداوند و توسط فرشته وحى; 2_ توصيه زكريا به فرزندش يحيى. ظاهر آيه مؤيد احتمال اول است. برداشت ياد شده نيز بر همين اساس است.

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى

احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده {حكم} به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

10- حضرت يحيى ، برخوردار مقام قضاوت در ايام كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

{حكم} بر اساس يكى از معانى متعددى كه براى آن ذكر شده است، مصدر و به معناى قضاوت كدن است (لسان العرب).

15- { عن النبى ( ص ) فى قوله { و آتيناه الحكم صبيّاً } قال : أعطى الفهم و العبادة و هو ابن سبع سنين ;

1 . الدرالمنثور، ج 5، ص 484.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 7

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 4

4- حضرت يحيى ( ع ) داراى كرامت و ارجمندى ويژه در پيشگاه خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

منشأ علم يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 8

8- اعطاى قدرت درست انديشى و شناخت حق از سوى خدا ، به يحيى ( ع ) در كودكى او بود .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

براى {حكم} معانى مختلفى ذكر شده است ; يكى

از آن معانى _ كه مبناى برداشت ياد شده است _ {علم و فهم} مى باشد (لسان العرب ).

منشأ فهم يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 8

8- اعطاى قدرت درست انديشى و شناخت حق از سوى خدا ، به يحيى ( ع ) در كودكى او بود .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

براى {حكم} معانى مختلفى ذكر شده است ; يكى از آن معانى _ كه مبناى برداشت ياد شده است _ {علم و فهم} مى باشد (لسان العرب ).

منشأ محبت به يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 5

5- يحيى ( ع ) ، در پرتو اراده خداوند ، از محبت عميق مردم نسبت به خويش برخوردار بود .

و حنانًا من لدنّا

در اين برداشت، مراد از {حناناً} محبت مردم نسبت به يحيى(ع)، دانسته شده است.

منشأ نامگذارى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 4

4 - { يحيى } ، نامى تعيين شده از سوى خدا براى فرزند زكريا

اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميًّا

مهربانى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 1

1- خداوند ، روحيه رحمت و عطوفتى ژرف به يحيى عطا نمود .

ءاتين_ه . .. و حنانًا من لدنّا

{حنان} مصدر و به معناى شفقت و مهربانى است (مصباح). تنوين آن براى تفخيم است. اين كلمه عطف بر {الحكم} _ در آيه قبل _ است.

نامگذارى يحيى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 9

9 _ نامگذارى يحيى ( ع ) ، از جانب خداوند

انّ اللّه يبشّرك بيحيى

نبوت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 2

2- يحيى ( ع ) دريافت كننده وحى و داراى شخصيتى ممتاز در پيشگاه خداوند بود .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

در باره اين كه نداى {يا يحيى} گفته چه كسى بود، دو احتمال وجود دارد: 1_ از جانب خداوند و توسط فرشته وحى; 2_ توصيه زكريا به فرزندش يحيى. ظاهر آيه مؤيد احتمال اول است. برداشت ياد شده نيز بر همين اساس است.

نسب يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 5

5- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( زكريا ، يحيى ، عيسى ، موسى و هارون ( ع ) ) از نسل اسرائيل ( يعقوب ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

نعمتهاى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع

) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

نقش يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 2،3

2- يحيى ( ع ) موهبتى بى چشمداشت از جانب خداوند به زكريا ( ع ) ، پس از دعا و روى آوردن او به درگاه الهى

إذ نادى ربّه . .. فاستجبنا له و وهبنا له يحيى

{هبه} به معناى عطيه و بخششى بدون عوض و خالى از اغراض (چشمداشت) است (لسان العرب).

3- يحيى ( ع ) ، نخستين فرزند زكريا ( ع ) پس از استجابت دعاى او براى فرزنددار شدن

ربّ لاتذرنى فردًا . .. فاستجبنا له و وهبنا له يحيى

نياكان يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 1،2

1 _ زكريا، يحيى و الياس، نوادگانى از ذريه ابراهيم(ع) بودند.

و من ذريته . .. و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس

2 _ زكريا، يحيى و الياس از نوادگان نوح(ع) بودند.

و من ذريته . .. و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس

نيكى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 1،6

1- يحيى ( ع ) نسبت به

پدر و مادرش بسيار نيكوكار بود .

و برًّا بولديه

{برّاً} عطف بر {تقيّاً} در آيه قبل است و با كلمه {بارّ} به يك معنا است جز اين كه {بَرّ} مبالغه دارد و {برّالوالدين} احسان و نيكى گسترده به آنها است (مفردات راغب).

6- حضرت يحيى ( ع ) علاوه بر نيكى به پدر و مادر هيچ گاه چيزى بر آنان تحميل نكرد و از فرمان آنها ، سربرنتافت .

و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

چون جملات پيشن در باره حضرت يحيى(ع)، مهر و شفقت را مطرح كرد و از بين صفات بارز او به نيكى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباريت و عصيان نيز متعلق به {والديه} باشد. بنابراين مى توان گفت حضرت يحيى در نهايت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

وحى به يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 2

2- يحيى ( ع ) دريافت كننده وحى و داراى شخصيتى ممتاز در پيشگاه خداوند بود .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

در باره اين كه نداى {يا يحيى} گفته چه كسى بود، دو احتمال وجود دارد: 1_ از جانب خداوند و توسط فرشته وحى; 2_ توصيه زكريا به فرزندش يحيى. ظاهر آيه مؤيد احتمال اول است. برداشت ياد شده نيز بر همين اساس است.

وراثت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 8

8- يحيى ( ع ) ، وارث حضرت زكريا ( ع ) و خاندان يعقوب بود .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب . ..

ي_زكريا إنّا نبشّرك بغل_م اسمه يحيى

ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،2،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع

و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

ويژگيهاى حيات اخروى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) در آخرت ، داراى حياتى ويژه است .

و يوم يبعث حيًّا

فعل {يبعث} بر زنده شدن نيز دلالت دارد. تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات يحيى در مقايسه با ديگر انسان ها باشد.

ويژگيهاى دعاى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 16

16- زكريا ( ع ) و همسر و فرزند او ( يحيى ) ، خدا را با رغبت و اميد مى خواندند .

و يدعوننا رغبًا و رهبًا

ويژگيهاىيحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 11

11- يحيى برخوردار از استعدادى فوق العاده در كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

هدايت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 4

4 _ زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از هدايت خاص خداوند بهره مند بودند.

و كلا هدينا . .. و من ذريته ... و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس

يحيى(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از صالحان بودند.

و وهبنا له . .. كل من الصلحين

يحيى(ع) در

قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،3،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد

و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

يحيى(ع) و اجراى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 9

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده {حكم} به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

يحيى(ع) و تحميل بر والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 6

6- حضرت يحيى ( ع ) علاوه بر نيكى به پدر و مادر هيچ گاه چيزى بر آنان تحميل نكرد و از فرمان آنها ، سربرنتافت .

و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

چون جملات پيشن در باره حضرت يحيى(ع)، مهر و شفقت را مطرح كرد و از بين صفات بارز او به نيكى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباريت و عصيان نيز متعلق به {والديه} باشد. بنابراين مى توان گفت حضرت يحيى در نهايت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

يحيى(ع) و سلطه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 5

5- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى مبرّا از گردن فرازى ، بزرگ نمايى ، سلطه جويى ناحق و اعراض از حاجات مردم

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{جبّار} صيغه مبالغه و به معناى گردن فرازى است كه براى ديگران برخود حقى قائل نيست (لسان

العرب) و به معناى {سلطه جو} و {كسى كه به دروغ مدعى درجه اى از كمال باشد} نيز آمده است (مفردات راغب). {عصىّ} صيغه مبالغه است و به قرينه {برّاً} و {جبّاراً} كه در رابطه با مردم است، مراد از {عصىّ} نيز سرپيچى از برآوردن حاجات مردم و تواضع نداشتن در برابر آنها است. به كاربردن صيغه مبالغه در كلامِ منفى، براى مبالغه در نفى است.

يحيى(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 7

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

يحيى(ع) هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

يعقوب (ع) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

يعقوب(ع)

آثار اندوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 5

5_ حزن و اندوه شديد يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، موجب نابينايى هر دو چشم او شد .

وابيضت عيناه من الحزن

{ابيضاض} مصدر باب افعلال

از ماده {بيض} و به معناى سفيد شدن است و سفيد شدن چشم كنايه از نابينا گشتن است.

آثار توصيه هاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 8

8_ توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندانش ( لزوم اختيار كردن دروازه هاى متعدد براى ورود به مصر ) جز تلاش براى سلامتى فرزندانش ، اثر ديگرى نداشت .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

استثنا در عبارت {إلاّ حاجة . ..} استثناى منقطع است. ظاهر آن است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به يعقوب(ع) باز گردد. بر اين اساس معناى {ما كان يغنى ... إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضاها} چنين مى شود: تدبير يعقوب(ع) هرگز بازدارنده آنچه از ناحيه خداوند مقدر شده بود نشد ; لكن يعقوب(ع) خواسته اى داشت كه با دستور خويش (ادخلوا من أبواب متفرقة) عملى ساخت. بر اساس اين معنا مراد از خواسته او (حاجة) انجام وظيفه است و آن راهنمايى فرزندان به اسباب رهايى از خطرات احتمالى است.

آثار خداشناسى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 14

14_ معرفت ويژه يعقوب ( ع ) نسبت به خداوند و صفات او ، دليل تضرعش به درگاه او و شكايت نبردنش به غير او .

إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله و أعلم من الله ما لاتعلمون

جمله {أعلم من الله} به منزله تعليل براى {إنما أشكوا . ..} است ; يعنى ، دليل اينكه من فقط به خدا شكايت مى برم [و شما اين گونه

نيستيد] آن است كه من از صفات و ويژگيهاى خدا ، چيزهايى را مى دانم كه شما نمى دانيد.

آثار محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

آثار محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

آخرت طلبى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 1

1 - آخرت انديشى و ياد مستمر قيامت ، از اوصاف ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام )

إنّا أخلصن_هم

بخالصة ذكرى الدار

{خالصة} موصوف براى صفت مقدر (چون خصلة) و يا صفت است. {باء} آن براى سببيت و عبارت {ذكرى الدار} نيز بيان براى {خالصة} مى باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين خواهد بود: ما با خصلت و صفت خالص و بى شائبه _ كه عبارت است از آخرت انديشى _ آنان را خالص ساختيم.

آگاهى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 7

7_ يعقوب ( ع ) از روحيات فرزندان خويش مطلع بود .

لاتقصص . .. فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 6

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه

فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

آل يعقوب و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 9،10

9_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب در برخورد با او

لولا أن تفنّدون

10_ ترور شخصيت يعقوب ( ع ) از ناحيه بستگان و اطرافيانش

لولا أن تفنّدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1،2،4،5

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

4_ بستگان يعقوب او را در خبر استشمام بوى يوسف ( ع ) تكذيب كرده و اين احساس را ناشى از كژانديشى دانستند .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

5_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب به ساحت والاى آن حضرت

إنك لفى ضل_لك القديم

ابراهيم(ع) و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 4

4- تولد يعقوب ( ع ) ، در زمان حيات ابراهيم ( ع ) بود .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) است; ولى از آن جا كه خداوند نام يعقوب را همراه با اسحاق ذكر فرمود و هر دو را به عنوان موهبت خود به ابراهيم يادآور شد، مى رساند كه يعقوب(ع) در زمان حيات ابراهيم(ع) تولد يافته بود.

ابراهيم(ع) هنگام ولادت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 6

6- تولد يعقوب در زمان حيات حضرت ابراهيم ( ع ) بوده است .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب

بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى است كه دريافت كننده در قيد حيات باشد. با توجه به اين كه يعقوب نيز در اين آيه موهبت به ابراهيم(ع) دانسته شده، چنين برمى آيد كه او نيز در زمان حيات ابراهيم متولد شده باشد.

اجابت دعاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 12

12_ خداوند خواسته يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش از درب هاى متعدد ) را برآورده ساخت . *

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به {الله} باز گردد. بر اين اساس مفاد {و

لما دخلوا} تا {قضاها} چنين مى شود: هر چند توصيه يعقوب(ع) اثرى نداشت ; لكن خداوند خواسته او را عملى ساخت.

احترام بنيامين به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

ا$ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

احترام به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

احتضار يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 6

6 - يعقوب ( ع ) در آستانه مرگ ، فرزندانش را به ملازمت توحيد دعوت نمود و به يكتا پرستى وصيت كرد .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

احساس خطر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 3

3_ فرزندان يعقوب با يادآور شدن كثرت نيرو و توان خويش ، نگرانى او ( احساس خطر حمله گرگ ها به يوسف ) را نابه جا شمردند .

أخاف . .. قالوا لئن أكله الذئب و نحن عصبة

اخلاص يعقوب(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 15

15- عبادت و بندگى مداوم و مخلصانه ، از اوصاف حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و كانوا لنا ع_بدين

فعل {كون} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر دائمى بودن عبادت ابراهيم(ع) است و تقدم جار و مجرور (لنا)، نشانگر انحصار عبادت آنان، براى خداوند متعال است كه از آن به خالصانه بودن ياد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 2

2 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) از هرگونه آلودگى هاى مادى و متضاد با آخرت انديشى پاك و منزه بود .

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

اسباط يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 18

18 - { حنان بن سدير عن أبيه عن أبى جعفر ( ع ) قال : قلت له ، كان ولد يعقوب أنبياء ؟ قال لا و لكنهم كانوا أسباطاً أولاد الأنبياء . . . ;

حنان بن سدير از پدرش روايت كرده كه از امام باقر(ع) سؤال نمودم: آيا فرزندان يعقوب، پيامبر بودند؟ فرمود: نه، و لكن آنان اسباط و فرزندان پيامبران بودند . .. }.

استغفار يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش نويد داد كه به زودى آمرزش گناهانشان را از درگاه خداوند خواهد خواست و براى آنان شفاعت خواهد كرد .

قال سوف أستغفر لكم ربى

استقبال از يعقوب(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 2

2_ يوسف ( ع ) براى استقبال از پدر و مادر ، برادران و ساير بستگانش ، از شهر مصر بيرون رفت .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

جمله {ادخلوا مصر} (به مصر وارد شويد) گوياى اين است كه يوسف(ع) در خارج شهر با خاندان خويش ملاقات كرد و در بيرون مصر به استقبال آنان رفت.

استمداد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 15

15_ يعقوب ( ع ) براى كشف حقيقت آنچه فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ابراز مى كردند ، از خداوند كمك خواست .

والله المستعان على ما تصفون

{وصف} (مصدر تصفون) به معناى بيان كردن است و مراد از {ما} سخنان دروغين برادران يوسف مى باشد. كمك گرفتن از خدا بر سخنان و گزارشهاى غير واقعى ، به معناى كمك گرفتن از او در كشف حقيقت است.

اسحاق(ع) و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

اسكان يعقوب(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 10

10_ يوسف ( ع ) در حكومت مصر براى جاى دادن به يعقوب ( ع ) و خاندان او در آن ديار ، محدوديت و مشكلى نداشت .

وأتونى بأهلكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 10

10_ يوسف ( ع ) پس از انجام مراسم استقبال ، از پدر و مادر و خويشانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكنى گزينند .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

امنيت خاندان يعقوب از ناحيه حكومت و دوران قحطى _ كه {آمنين} بدان اشاره دارد _ با اين معنا سازگار است كه مقصود يوسف(ع) از {ادخلوا . ..} سكنى گزينى و اقامت خاندان يعقوب در مصر باشد.

اسماعيل(ع) عموى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 20

20 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { . . . قال تعالى فى قصة يعقوب { قالوا نعبد إلهك و إله أبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق } و اسماعيل كان عمّ يعقوب ( ع ) و قد سماه أباً فى هذه الاية ;

. .. خداوند در قصه يعقوب فرموده: ]فرزندان يعقوب در جواب پدر [ گفتند: ما خداى تو و پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را مى پرستيم. و اسماعيل عموى يعقوب بود، در حالى كه خداوند او را در اين آيه، پدر خوانده است}.

اطاعت از يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 2،3،13

2_ فرزندان يعقوب براساس فرمان آن حضرت ، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن ديار وارد گشتند .

وادخلوا من أبوب متفرقة . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

{حيث} اسم مكان و به معناى جا

و محل است.

3_ اطاعت فرزندان يعقوب از پدر خويش

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

13_ اطاعت فرزندان يعقوب از او در مورد ورودشان از دروازه هاى متعدد ، به توفيق الهى بود .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم . .. إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

از يك سو برآورده شدن خواسته يعقوب(ع) (ورود فرزندان از دربهاى متعدد) به خود آنان نسبت داده شده (و لما دخلوا من حيث أمرهم) و از سويى بيان شده كه خداوند خواسته او را برآورده ساخته است. از اين دو بيان معلوم مى شود كه توفيق خدا و اراده او موجب شد كه فرزندان يعقوب به آنچه پدرشان توصيه كرده بود، موفق شوند.

اطمينان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 4

4_ يعقوب ( ع ) مطمئن به مكر و كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) در صورت آگاه شدنشان از رؤياى او

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

چنان چه يعقوب(ع) اطمينان و يقين به كيد و مكر فرزندانش عليه يوسف(ع) نداشت ، پس از نقل رؤيا مى فرمود: {فإنى أخاف أن يكيدوا . ..} (مى ترسم نقشه اى براى تو بكشند) و جمله خويش را با مفعول مطلق (كيداً) تأكيد نمى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 7،8

7_ يعقوب ( ع ) گزارش فرزندانش را نپذيرفت و به دروغ بودن آن اطمينان پيدا كرد .

فأكله الذئب . .. قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

{تسويل} (مصدر سوّلت) به معناى آسان كردن و نيز زينت دادن امرى ناپسند

به صورت امرى نيكوست و مراد از {أمراً} مكر و نيرنگ عليه يوسف است. بنابراين {بل سوّلت ...} چنين معنا مى شود: آنچه گفتيد صحت ندارد ; بلكه نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت.

8_ اطمينان يعقوب ( ع ) به اجراى توطئه اى از سوى فرزندانش عليه يوسف ( ع )

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} مى رساند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت و جمله {سوّلت لكم . ..} بيانگر اين نكته است كه او به توطئه آنان عليه يوسف(ع) اطمينان پيدا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 9

9_ يعقوب ( ع ) در پى تعهد فرزندانش بر محافظت از يوسف ( ع ) به آنان اطمينان كرد و به حفاظت آنان دل بست .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 9،10

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر

اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

10_ يعقوب ( ع ) به ديدار يوسف ( ع ) و سرآمدن فراقش مطمئن بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 6

6_ يعقوب ( ع ) مطمئن به يارى و رحمت خداوند در يافتن يوسف و بنيامين

فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

جلوه و نمود رحمت خداوند در آيه شريفه ، يارى و كمك او در يافتن يوسف و دستيابى به بنيامين است.

اعراض يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

اعطاى يعقوب(ع) به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 3

3- اعطاى اسحاق و يعقوب به حضرت ابراهيم ( ع ) ، موهبتى الهى و پاداش هجرت او بود .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

حرف {لمّا} بيانگر ترتب جزا(وهبنا . ..) بر شرط (اعتزلهم ...) مى باشد و دلالت مى كند كه وجود جزا، به خاطر وجود شرط بوده است.

الگوگيرى از يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 7

7 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، اسوه و الگوى انسان ها

و اذكر عبدنا إبرهيم . .. إنّهم عندنا لمن المصطفين الأخيار

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، درصدد بيان سرگذشت شخصيت هايى است كه براى پيامبراسلام(ص) و مؤمنان، درس آموز و سازنده است.

امامت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 1

1- حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، برخوردار از منصب پيشوايى و رهبرى در جامعه

و جعلن_هم أئمة

اميدوارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12،13،14،20

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

13_ يعقوب ( ع ) براى مراجعت فرزندانش به يارى خداوند دل بسته بود و به كمك او اميد داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

14_ يعقوب ( ع ) ، صبورانه از پى گيرى ماجراى اتهام سرقت بنيامين چشم پوشيد و به امداد هاى الهى دل بست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

20_ اعتقاد و باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت الهى ، موجب اتكا و اميد آن حضرت به يارى خداوند بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو . ..} تعليل براى {عسى الله ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 3

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

انتظارات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 5

5_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش انتظار نداشت با به خطر انداختن خويش در حفظ بنيامين و باز$ گرداندن او تلاش كنند .

إلاّ أن يحاط بكم

احاطة كه ظاهراً مصدر {يحاط} است به معناى گرفتن پيرامون چيزى از همه جوانب آن است و در آيه شريفه كنايه از مغلوب شدن و بسته شدن همه راهها و چاره هاست.

اندوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 15

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء

. . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 2،3

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 16

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : قيل له : كيف يحزن يعقوب على يوسف و قد أخبره جبرئيل أنه لم يمت و أنه سيرجع إليه فقال : إنه نسى ذلك ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه به ايشان گفته شد: چگونه يعقوب براى يوسف محزون مى شود و حال آنكه جبرئيل او را خبر داده بود كه يوسف نمرده و به زودى به سوى او برمى گردد؟ امام(ع) فرمود: يعقوب خبر جبرئيل را فراموش كرده بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 4

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 6

6_ يعقوب ( ع ) با بيان اينكه از غم و اندوهش به اطرافيان و فرزندانش شكايت نمى كند ، خويشتن را سزاوار ملامت آنان نمى ديد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف . .. قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

انقياد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و فرزندان آنان ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشاراليه {تلك} پيامبران ياد شده در آيه قبل و فرزندانشان است. به كارگيرى

{تلك} براى اشاره به مذكر به لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشار اليه {تلك} پيامبران ياد شده در آيه قبل است. به كارگيرى {تلك} براى اشاره به مذكر و لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

اوامر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

اولاد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 2

2 _ ابرهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و فرزندانش ، از انبيا و دريافت كنندگان

وحى از جانب خداوند

و ما انزل على ابراهيم . .. و الاسباط

چون {الاسباط} _ به معناى نوه ها _ پس از يعقوب ذكر شده است، به نظر مى رسد منظور از آن، فرزندان يعقوب باشند.

اهانت به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 9

9_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب در برخورد با او

لولا أن تفنّدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 5

5_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب به ساحت والاى آن حضرت

إنك لفى ضل_لك القديم

اهتمام يعقوب(ع) بر توكل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 18

18_ توصيه هاى يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش ( لزوم توكل بر خدا و به كارگيرى اسباب و علل ) جلوه اى از علم ويژه او بود .

ادخلوا من أبوب متفرقة . .. و عليه فليتوكل المتوكلون ... إنه لذو علم لما علّمن_ه

اهتمام يعقوب(ع) به صبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 15

15_ يعقوب ( ع ) پيشه ساختن صبر و بردبارى را زمينه ساز يارى خداوند در رفع مشكلات مى دانست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

ايمان به تعاليم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 1

1 - ضرورت ايمان داشتن به خدا ، قرآن و احكام و معارف نازل شده بر ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب (

ع )

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و يعقوب

ايمان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 20،24

20_ اعتقاد و باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت الهى ، موجب اتكا و اميد آن حضرت به يارى خداوند بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو . ..} تعليل براى {عسى الله ...} مى باشد.

24_ باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت خداوند ، موجب بهره مندى وى از صبر و شكيبايى بود .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو. ..} علاوه بر اينكه تعليل براى {عسى الله ...} است مى تواند بيان علت براى {فصبر جميل} نيز باشد. برداشت فوق ، ناظر به اين احتمال است.

برادران يوسف و بيمارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 3

3_ فرزندان يعقوب ، نگران وضعيت رو به وخامت پدر خويش و ناراحت از قرار گرفتنش در معرض بيمارى و هلاكت

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

برادران يوسف و رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 5،6

5_ زمينه سازى برادران يوسف جهت جلب رضايت پدر در بردن يوسف ( ع )

ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

6_ فرزندان يعقوب ، با دروغ و نيرنگ درصدد برآمدند تا اعتماد وى را جلب كرده و رضايت او را در سپردن يوسف ( ع

) به ايشان فراهم سازند .

و إنا له لن_صحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 4،6،7

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

7_ تأكيد برادران يوسف بر توانايى خويش براى جلب رضايت پدر و آوردن بنيامين به نزد يوسف ( ع )

إنا لف_علون

جمله {سنرود عنه أباه} اين احتمال را براى يوسف(ع) ايجاد مى كند كه شايد پدرتان راضى نشد. برادران وى با جمله {إنا لفاعلون} به وى اطمينان مى دهند كه بدون هيچ ترديد ، رضايت پدر را جلب خواهند كرد و بنيامين را خواهند آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 10،12

10_ ضرورت تهيه طعام ، دغدغه خاطر نداشتن براى بهاى آذوقه و لطف و عنايت خاص دربار مصر به فرزندان يعقوب ، دليل هاى آنان براى لزوم سفر به مصر و اصرارشان بر جلب موافقت پدر با مسافرت بنيامين

ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا

سخنان فرزندان يعقوب (يا أبانا ه_ذه . ..) در راستاى جلب

رضايت وى براى سفر بنيامين است و هر جمله آن اشاره به دليلى بر لزوم اين مسافرت دارد. فرزندان يعقوب با جمله {ما نبغى ...} بيان مى دارند كه مورد توجه خاص عزيز مصر قرار گرفته اند و سزاوار نيست درخواست او (آوردن بنيامين) را برآورده نسازند. آنان با عطف جمله {نمير أهلنا} بر جمله اى مقدر نظير {نستظهر بها} (از اين بضاعت باز گردانده شده براى تهيه آذوقه كمك مى گيريم) بيان مى كنند كه مشكل نداشتن بهاى آذوقه را ندارند و با جمله {نحفظ أخانا} مى رسانند كه به خاطر پاسخ مثبت به عزيز مصر و دريافت آذوقه، ملزم به حفظ برادرشان هستند و با جمله {ذلك كيل يسير} بيان مى كنند كه سخت نيازمند تهيه طعام هستند.

12_ لغو تحريم آذوقه و اضافه شدن يك بار شتر غلّه با آمدن بنيامين به مصر ، از دليل هاى ارائه شده به يعقوب ( ع ) براى جلب موافقت آن حضرت به روانه ساختن بنيامين

و نزداد كيل بعير ذلك كيل يسير

{ازدياد} (مصدر {نزداد} از باب افتعال) به معناى درخواست زياده و اضافه است. {كيل بعير} ; يعنى، بار و محموله اى كه معمولاً بر يك شتر حمل مى كنند. گفتنى است جمله هاى {فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم ...} و {منع منا الكيل} دلالت مى كند بر اينكه يوسف(ع) اعطاى سهميه به فرزندان يعقوب را بدون همراهى بنيامين ممنوع و تحريم كرد. بنابراين مراد از {نزداد كيل بعير} اين است كه اگر بنيامين را به همراه ببريم علاوه بر لغو تحريم، يك بار اضافه نيز مطالبه مى كنيم.

برادران يوسف و يعقوب(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 7،8،9

7_ برادران يوسف با حضور در پيشگاه يعقوب ( ع ) لب به شكايت گشوده و از بى اعتمادى او نسبت به آنان درباره يوسف ( ع ) انتقاد كردند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، بر خيرخواهى خويش نسبت به يوسف ( ع ) تأكيد كردند .

ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

9_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به او ، و تحريك احساسات وى درصدد فريب دادن او بودند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

برداشت فوق ، از خطاب {ي_أبانا} (اى پدر جانمان) و نيز لحن كلام {ما لك لاتأمنّا . ..} (چه شده است كه به ما درباره يوسف بى اعتماد هستى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 8

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، با تأكيدى فراوان مراقبت از يوسف ( ع ) را برعهده گرفتند .

و إنا له لح_فظون

تأكيد فراوان ، از آوردن جمله اسميه به همراه {إنّ} و {لام} تأكيد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 3،5

3_ فرزندان يعقوب با يادآور شدن كثرت نيرو و توان خويش ، نگرانى او ( احساس خطر حمله گرگ ها به يوسف ) را نابه جا شمردند .

أخاف . .. قالوا لئن أكله الذئب و نحن عصبة

5_ برادران يوسف در حضور پدر نابودى يوسف ( ع ) را براى خود ، امرى خسارت بار و

تباه كننده قلمداد كردند .

إنا إذًا لخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 1

1_ فرزندان يعقوب با دروغ ها و نيرنگ هاى خويش ، موافقت او را براى فرستادن يوسف ( ع ) به همراه خود جلب كردند .

إنا له لح_فظون . .. فلما ذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب ، پس از ر ها ساختن يوسف ( ع ) در چاه ، گريان نزد پدر آمدند .

و جاءو أباهم عشاءً يبكون

_______________________________

علل الشرايع، ص47، ح1، ب 41; نورالثقلين، ج2، ص413، ح17.

2_ برادران يوسف براى حق جلوه دادن صحنه هاى دروغين ، حضور خويش در نزد پدر را تا شامگاهان به تأخير انداختند .

و جاءو أباهم عشاءً

{عشاء} به اول تاريكى شب گفته مى شود و برخى از اهل لغت گفته اند: {عشاء} از اول مغرب است تا سپرى شدن ثلث شب. تصريح قرآن به زمان گزارش دروغين (شامگاهان) اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 3

3_ برادران يوسف با ارائه پيراهن خونين او به يعقوب ( ع ) ، درصدد اثبات ادعاى ساختگى خويش برآمدند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 3

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد

كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 5،6،7

5_ فرزندان يعقوب به وى خاطرنشان كردند كه عزيز مصر ( يوسف ) بدون آگاهى ايشان و بدون كمترين امتنانى ، بضاعت آنان را بازگردانده است .

ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

آوردن فعل {رُدّت} به صورت مجهول و ياد نكردن از فاعل آن براى رساندن اين معناست كه باز گرداننده به گونه اى عمل كرده كه ما متوجّه او نشويم و احساس كوچكى و شرمندگى نكنيم.

6_ فرزندان يعقوب در كنار پدر و پيرامون او زندگى مى كردند .

و لما فتحوا مت_عهم . .. قالوا ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده ، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 2،3،13

2_ فرزندان يعقوب براساس فرمان آن حضرت ، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن ديار وارد گشتند .

وادخلوا من أبوب متفرقة . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

{حيث} اسم مكان و به معناى جا و محل است.

3_ اطاعت فرزندان يعقوب از پدر خويش

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

13_ اطاعت

فرزندان يعقوب از او در مورد ورودشان از دروازه هاى متعدد ، به توفيق الهى بود .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم . .. إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

از يك سو برآورده شدن خواسته يعقوب(ع) (ورود فرزندان از دربهاى متعدد) به خود آنان نسبت داده شده (و لما دخلوا من حيث أمرهم) و از سويى بيان شده كه خداوند خواسته او را برآورده ساخته است. از اين دو بيان معلوم مى شود كه توفيق خدا و اراده او موجب شد كه فرزندان يعقوب به آنچه پدرشان توصيه كرده بود، موفق شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 3

3_ فرزندان يعقوب بر باز گرداندن بنيامين از سفر مصر ، با پدرشان يعقوب پيمان بسته و سوگند ياد كرده بودند .

أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 8،10

8_ دزدى مخفيانه بنيامين و ناتوانى برادران از مراقبت وى در نهان ، اعتذار آنان نزد يعقوب ( ع ) از باز نگرداندن او

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. و ما كنا للغيب ح_فظين

جمله {و ما كنا . ..} در حقيقت پاسخ به پرسشى است كه لاوى انتظار آن را از يعقوب(ع) داشت و آن اينكه: گيرم بنيامين دزدى كرد ، چرا او را از دزدى كردن باز نداشتيد تا كار به آنچه مى گوييد بينجامد.

10_ بى اطلاعى برادران از امور نهانى ، اعتذار آنان در نزد يعقوب براى بيان كيفر سارق

ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب ح_فظين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 3،4

3_ فرزندان يعقوب ، بر اين گمان بودند كه پدرشان داستان سرقت بنيامين را تصديق نخواهد كرد .

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد از يعقوب بخواهند كه وى از اهالى مصر و نيز از همسفران ايشان ، داستان سرقت بنيامين را جويا شود .

فقولوا ي_أبانا . .. وسئل القرية ... والعير التى أقبلنا فيها

{اقبال} (مصدر أقبلنا) به معناى روى آوردن است و متعلق آن {إليك} و مانند آن است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده و {فيها} حال براى ضمير {أقبلنا} مى باشد. بنابراين {وسئل ... العير التى ...} ; يعنى، از كاروانى بپرس كه ما در ميان آنها به سوى شما آمديم. قابل ذكر است كه آيه مورد بحث نيز مانند آيه سابق، از سفارشهاى لاوى به برادرانش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 4،5،6

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

5_ فرزندان يعقوب از وى تقاضا كردند يوسف ( ع ) را فراموش كرده و ياد او را از خاطر بزدايد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

6_ فرزندان يعقوب با سوگند به خدا ، خطر فرسوده شدن و به هلاكت رسيدنش را به او هشدار دادند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من

اله_لكين

حرف {تاء} براى قسم است و جمله {تفتؤا تذكر يوسف} به اعتبار غايتى كه براى آن ذكر شده (حتى تكون حرضاً . ..) جواب قسم است ; يعنى ، در حقيقت جواب قسم {تكون حرضاً ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 7

7_ { نشيط . . . قال : قلت لأبى عبدالله ( ع ) : أكان إخوة يوسف صلوات الله عليه أنبياء قال : لا و لابررة أتقياء و كيف و هم يقولون لأبيهم يعقوب : { تالله إنك لفى ضلالك القديم } ;

نشيط گفت: به امام صادق(ع) گفتم: آيا برادران يوسف پيامبر بودند؟ حضرت فرمود: نه، از نيكان و پرهيزكاران نيز نبودند و چگونه پيامبر بودند در حالى كه به پدرشان يعقوب مى گفتند: تالله إنك لفى ضلالك القديم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 2،3،4،5

2_ فرزندان يعقوب على رغم گناه دانستن رفتارشان با يوسف ( ع ) و بنيامين و يعقوب ( ع ) ، آن را مرتكب مى شدند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

مراد از {ذنوبنا} به قرينه مقام رفتار فرزندان يعقوب با وى و يوسف و بنيامين مى باشد.

3_ فرزندان يعقوب از رفتار هاى ناروايشان با يوسف ( ع ) ، بنيامين و يعقوب ( ع ) ، پشيمان شدند و اظهار ندامت كردند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

4_ فرزندان يعقوب با لحنى ملتمسانه از وى خواستند براى آمرزش گناهانشان از خداوند ، طلب آمرزش كند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

تصريح فرزندان يعقوب به {يا أبانا}

(اى پدر ما) براى جلب مهر و محبت و برانگيختن عواطف اوست كه از آن به {لحنى ملتمسانه} تعبير شد.

5_ فرزندان يعقوب به تقرّب وى در نزد خداوند باور داشته و بدان معترف بودند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

بردگى در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 2

2_ { استرقاق } كيفر سارقان در شريعت يعقوب

فهو جزؤه كذلك نجزى الظ_لمين

جمله {كذلك نجزى الظ_لمين} اشاره به اين مطلب دارد كه آنچه درباره كيفر سارق گفتيم ، مقتضاى آيين ماست.

برده دارى در دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 8

8_ رواج برده دارى و خريد و فروش انسان در عصر حضرت يعقوب ( ع )

و أسرّوه بض_عة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 7

7_ برده دارى و خريد و فروش انسان ، امرى رايج در عصر يعقوب ( ع )

و شروه بثمن بخس

بركت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 5

5_ اسحاق و يعقوب ، رحمت و بركتى از ناحيه خداوند براى ابراهيم ( ع ) و خانواده او

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت

برگزيدگى فرزندان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 5

5 _ خداوند ، گروهى از فرزندان يعقوب را به پيامبرى برانگيخت و به آنان وحى كرد .

أوحينا إلى . .. و الاسباط

{اسباط} جمع {سبط}

در لغت به فرزندزادگان گفته مى شود، و مراد از آن در آيه فرزندزادگان حضرت يعقوب(ع) هستند و برخى از مفسران مقصود از {الاسباط} را فرزندان اسحاق دانسته اند. گفتنى است كه آمدن كلمه {الاسباط} پس از {يعقوب} نظر اول را تأييد مى كند.

برگزيدگى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 2،6

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود .

و جعلن_هم أئمة

6- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، از سوى خداوند به عنوان هادى و راهنماى مردم برگزيده شدند .

و جعلن_هم أئمة يهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 1

1 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از برگزيدگان خداوند از ميان انسان ها

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

{مصطفى} (مفرد {مصطفين}) به معناى شخص برگزيده و انتخاب شده است.

بشارت به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 1،2،3

1_ حامل پيراهن يوسف ( ع ) به عنوان پيكى مژده رسان پيش از ديگر افراد كاروان به حضور يعقوب ( ع ) رسيد .

فلما أن جاء البشير

{بشير} به معناى اسم فاعل (مبشّر) به كسى گفته مى شود كه پيامى مسرّت بخش را ابلاغ مى كند. گفتنى است چنان چه {بشير} همراه ديگر فرزندان به حضور يعقوب(ع) رسيده بود، مناسب تر آن بود كه جمله به اين صورت بيان مى شد: {فلما أن جاءوا ألقاه البشير على وجهه}.

بنابراين جمله {فلما أن جاء البشير} ظهور در اين دارد كه مژده رسان پيش از ديگران آمده بود.

2_ پيك فرزندان يعقوب زنده بودن يوسف ( ع ) و همراه داشتن پيراهن وى را به يعقوب ( ع ) بشارت داد .

فلما أن جاء البشير

مصداق مورد نظر براى بشارت و خبرت مسرّت بخش _ به مناسبت مورد _ خبر از حيات يوسف(ع)، سلطنت او و نيز به همراه داشتن پيراهن معجزه آساى وى است. قابل ذكر است كه جمله {اذهبوا بقميصى} در آيه 93 مى رساند كه {بشير} يكى از همان برادران يوسف بوده نه شخصى ديگر.

3_ افكندن پيراهن يوسف ( ع ) بر چهره يعقوب ( ع ) نخستين اقدام مژده رسان در برخورد با يعقوب ( ع )

فلما أن جاء البشير ألقيه على وجهه

جمله {ألقاه . ..} جواب براى {فلما أن جاء البشير} است و لذا دلالت مى كند به اينكه افكندن پيراهن به مجرد آمدن و بشارت دادن تحقق يافته بود. حرف {أن} زايده است و فاصله نبودن ميان آمدن و افكندن را تأكيد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه

معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

بشارتهاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 2،7،10

2_ برگزيده شدن يوسف ( ع ) از جانب خداوند ، بشارت يعقوب ( ع ) به يوسف

و كذلك يجتبيك ربك

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

10_ كامل شدن نعمت الهى بر يوسف و خاندان يعقوب ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) .

و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش نويد داد كه به زودى آمرزش گناهانشان را از درگاه خداوند خواهد خواست و براى آنان شفاعت خواهد كرد .

قال سوف أستغفر لكم ربى

بصيرت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

45 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، انسان هاى برخوردار از { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى }

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

{أُولى الأيدى} (صاحبان دست ها) كنايه از قدرت و توانايى است.

بنيامين و رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

ا$ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

بى اعتمادى يعقوب(ع) به برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 4

4_ يعقوب ( ع ) على رغم اعتماد نداشتن به فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ، از ابراز آن خوددارى كرد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب

بيان قصه يوسف(ع) براى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 8

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن

و جاء بكم من البدو

بينايى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 2،7

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 4،5،8

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى

بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى} دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

بينش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 9

9_ يعقوب ( ع ) فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى را ، وادار كننده فرزندانش بر توطئه عليه يوسف ( ع ) دانست .

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 5،15،25

5_ يعقوب ( ع ) ، ماجراى گرفتارى بنيامين را نتيجه توطئه اى برخاسته از جلوه پرداز هاى نفس فرزندان خويش دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جمله {سوّلت لكم . ..} ; يعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت. اين جمله حاكى از اطمينان يعقوب به توطئه فرزندانش است.

15_ يعقوب ( ع ) پيشه ساختن صبر و بردبارى را زمينه ساز يارى خداوند در رفع مشكلات مى دانست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى

بهم جميعًا

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 4،6

4_ يعقوب ( ع ) تنها خداوند را بر زايل ساختن غم و اندوهش توانا مى دانست .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

هدف يعقوب(ع) از شكايت كردن از حزن و اندوهش به خدا ، درخواست زايل كردن آنها از او بود.

6_ يعقوب ( ع ) با بيان اينكه از غم و اندوهش به اطرافيان و فرزندانش شكايت نمى كند ، خويشتن را سزاوار ملامت آنان نمى ديد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف . .. قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

پاداش اخروى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 3

3 - پاداش اخروى اعمال نيك ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) اختصاص به خود ايشان دارد و ديگران از آن بهره اى نخواهند برد .

تلك أمة قد خلت لها ما كسبت

تقديم {لها} بر {ما كسبت} گوياى حصر است. بنابراين {لها ما كسبت}; يعنى،

دستاورد آنان تنها از آن ايشان و به سود خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 3

3 - پاداش اخروى اعمال نيك ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) اختصاص به خود ايشان دارد و ديگران از آن بهره اى نخواهند برد .

تلك أمة قد خلت لها ما كسبت

تقديم {لها} بر {كسبت} گوياى حصر است. بنابراين {لها ما كسبت}; يعنى، دستاورد آنان تنها از آنِ ايشان و به سود خودشان است.

پايان اندوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 3

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

پسران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 1،3

1 - ابراهيم و يعقوب ( ع ) هر يك داراى پسرانى چند بودند .

و وصى بها إبرهيم بنيه و

يعقوب يبنى

3 - يعقوب ( ع ) ، پسرانش را به پيروى از آيين ابراهيم ( تسليم شدن در برابر خدا ) سفارش كرد .

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب

{يعقوب} عطف بر {إبراهيم} است; يعنى: {وصى بها يعقوب بنيه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 2

2 - يعقوب ، داراى پسرانى چند

إذ قال لبنيه

برداشت فوق، از جمع آوردن كلمه {بنيه} استفاده شده است.

پول رايج دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 8

8_ درهم ( سكه نقره اى ) پولى رايج در عصر يعقوب ( ع )

درهم معدودة

پيروان دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 2،4

2_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى خويش از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) را فاش ساخت .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

پيرى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 4

4_ يعقوب ( ع ) در زمان وزارت يوسف و داستان اتهام سرقت بنيامين ، سالخورده و بسيار كهنسال بود .

إن له أبًا شيخًا كبيرًا

{شيخ} به معناى پيرمرد و {كبير} به معناى بزرگ است و مراد از آن ظاهراً بزرگى در سن و سال

مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 6

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

پيشگامى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 14

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

پيشگويى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 6

6_ يعقوب ( ع ) پيش بينى مى كرد كه همه فرزندانش عليه يوسف ( ع ) متحد مى شوند و هيچ كدام از او حمايت نخواهند كرد .

فيكيدوا لك كيدًا

ضمير در {يكيدوا} به {إخوة} باز مى گردد و اين گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 3

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف )

را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

تأثير بازداشت بنيامين در يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 2

2_ ماجراى بنيامين ، خاطره يوسف ( ع ) را براى يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

تأثير فراق يوسف(ع) در يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 5

5_ حزن و اندوه شديد يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، موجب نابينايى هر دو چشم او شد .

وابيضت عيناه من الحزن

{ابيضاض} مصدر باب افعلال از ماده {بيض} و به معناى سفيد شدن است و سفيد شدن چشم كنايه از نابينا گشتن است.

تاريخ ولادت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 6

6- تولد يعقوب در زمان حيات حضرت ابراهيم ( ع ) بوده است .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب

بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى

است كه دريافت كننده در قيد حيات باشد. با توجه به اين كه يعقوب نيز در اين آيه موهبت به ابراهيم(ع) دانسته شده، چنين برمى آيد كه او نيز در زمان حيات ابراهيم متولد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 1،4

1- تولد اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) بود .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض . .. و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

سير داستان حضرت ابراهيم در اين آيات، بيانگر برداشت ياد شده است. به علاوه اين كه داستان افكندن ابراهيم به آتش و نجات آن حضرت در زمان جوانى اش بوده است و فرزنددار شدن ابراهيم(ع) در دوران پيرى آن حضرت صورت گرفته است.

4- تولد يعقوب ( ع ) ، در زمان حيات ابراهيم ( ع ) بود .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) است; ولى از آن جا كه خداوند نام يعقوب را همراه با اسحاق ذكر فرمود و هر دو را به عنوان موهبت خود به ابراهيم يادآور شد، مى رساند كه يعقوب(ع) در زمان حيات ابراهيم(ع) تولد يافته بود.

تبليغ يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 1

1_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر فرزندانش به مصر ، آنان را با معارفى الهى آشنا ساخت و حقايقى از توحيد را به آنان تذكر و تعليم داد .

قال ي_بنىّ لاتدخلوا . .. و عليه فليتوكل المتوكلون

تداوم عبوديت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 15

15- عبادت و بندگى مداوم و مخلصانه ، از اوصاف حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و كانوا لنا ع_بدين

فعل {كون} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر دائمى بودن عبادت ابراهيم(ع) است و تقدم جار و مجرور (لنا)، نشانگر انحصار عبادت آنان، براى خداوند متعال است كه از آن به خالصانه بودن ياد مى شود.

تدبير يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 6،10

6_ تدبير يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش به مصر از دروازه هاى متعدد ) مانع پيشامدى كه خداوند براى آنان مقدر كرده بود ، نشد .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

ضمير در {يغنى} به يعقوب(ع) و يا تدبير او _ كه از {ادخلوا من أبواب متفرقة} استفاده مى شود_ برمى گردد. مآل هر دو احتمال يك معناست.

10_ يعقوب ( ع ) آنچه وظيفه او براى تأمين سلامت فرزندانش بوده ، به كار بست .

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

تذكرهاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 16

16_ يعقوب ( ع ) با توجه دادن فرزندانش به آمرزگارى و مهربانى خداوند ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

ترس يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 5

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با

فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

تصميم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 11،12

11_ تصميم يعقوب ( ع ) بر مسكوت گذاشتن پرونده خيانت فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و پى گيرى نكردن آن

بل سوّلت لكم . .. والله المستعان على ما تصفون

12_ يعقوب ( ع ) مصمم بر شكيبا بودن در فراق يوسف ( ع ) و بردبارى كردن بر رفتار ناهنجار فرزندانش

فصبر جميل

متعلق صبر ، به قرينه جمله هاى قبل ، فراق يوسف(ع) و نيز عملكرد ناصواب و صحنه سازيهاى دروغين فرزندانش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

تعاليم در شريعت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 14

14- انجام كار هاى نيك ، اقامه نماز و پرداخت زكات ، از تكاليف شريعت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

تعاليم شريعت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 14

14- انجام كار هاى نيك ، اقامه نماز

و پرداخت زكات ، از تكاليف شريعت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

تعاليم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 1،12

1_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر فرزندانش به مصر ، آنان را با معارفى الهى آشنا ساخت و حقايقى از توحيد را به آنان تذكر و تعليم داد .

قال ي_بنىّ لاتدخلوا . .. و عليه فليتوكل المتوكلون

12_ حاكميت خدا بر هستى ، لزوم اتكا به خداوند و تنافى نداشتن توكل با تدارك اسباب و علتها ، از تعاليم يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

تفضل به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 12

12_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) و وصال او ، دانشى بود كه از ناحيه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

تقرب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 5

5_ فرزندان يعقوب به تقرّب وى در نزد خداوند باور داشته و بدان معترف بودند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 2

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. ..

از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

تقواى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

تكليف يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 11

11- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، مأمور به انجام كار نيك ، برپاداشتن نماز و پرداخت زكات

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

تلاش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 10

10_ تلاش يعقوب ( ع ) براى پيشگيرى از برخورد هاى نامناسب فرزندانش با يكديگر

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

تنزيه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 9

9_ يوسف ( ع ) و پدرانش ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) ، موحدانى مبرّا از كمترين شركورزى به خدا

ما كان لنا

أن نشرك بالله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 2

2 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) از هرگونه آلودگى هاى مادى و متضاد با آخرت انديشى پاك و منزه بود .

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

توحيد افعالى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

توحيد پسران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 3،7

3 - پسران يعقوب ( ع ) در زمان حيات او ، انسانهايى موحد و پرستشگر خداى يكتا بودند .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

برداشت فوق از قيد {من بعدى} استفاده شده است.

7 - فرزندان يعقوب ، او را بر ملازمت به پرستش خداى بى همتا و تسليم بودن در برابرش مطمئن ساختند .

قالوا نعبد . .. إلهاً وحداً

توحيد در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 14

14_ توحيد ، روح و ركن اصيل آيين ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع )

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم . .. ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

جمله {ما كان لنا . ..} توصيف {ملّة آباءى ...} مى باشد. تفسير و تبيين يك آيين به يكى از حقايق آن ، مى رساند كه حقيقت ياد شده ركن و پايه

اصلى آن آيين است.

توحيد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 10

10 - يعقوب ، ابراهيم ، اسماعيل و اسحق ( ع ) موحدانى پرستشگر خداى يكتا

نعبد إلهك و إله ءابائك إبرهيم و إسمعيل و إسحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 9،16

9_ يوسف ( ع ) و پدرانش ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) ، موحدانى مبرّا از كمترين شركورزى به خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 16

16_ توحيد يعقوب ( ع ) در توكل كردن بر خداوند

عليه توكلت

تقديم {عليه} بر {توكلت} گوياى حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 4،5

4_ يعقوب ( ع ) تنها خداوند را بر زايل ساختن غم

و اندوهش توانا مى دانست .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

هدف يعقوب(ع) از شكايت كردن از حزن و اندوهش به خدا ، درخواست زايل كردن آنها از او بود.

5_ يعقوب ( ع ) بهره مند از روحيه توحيدى

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

توصيه هاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 3

3 - يعقوب ( ع ) ، پسرانش را به پيروى از آيين ابراهيم ( تسليم شدن در برابر خدا ) سفارش كرد .

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب

{يعقوب} عطف بر {إبراهيم} است; يعنى: {وصى بها يعقوب بنيه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 1،6

1 - توصيه يعقوب ( ع ) بر ملازمت فرزندانش بر آيين يهوديت ، از ادعا هاى دروغين يهود

أم كنتم شهداء إذ حضر يعقوب الموت

{أم} منقطعه و متضمن معناى استفهام انكارى است. {شهداء} جمع شهيد و به معناى حاضران مى باشد و خطاب متوجه يهوديان است. بنابراين {أم كنتم شهداء ...}; يعنى، شما يهوديان به هنگام مرگ يعقوب حضور نداشتيد. (پس چگونه ادعا مى كنيد كه او فرزندانش را به پايدارى در آئين يهود سفارش كرد؟)

6 - يعقوب ( ع ) در آستانه مرگ ، فرزندانش را به ملازمت توحيد دعوت نمود و به يكتا پرستى وصيت كرد .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 23

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . .

فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب . . . فقال يعقوب ليوسف : لاتقصص رؤياك ه_ذه على إخوتك . . . فلم يكتم يوسف رؤياه فقصّها على إخوته . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده . .. هنگامى كه يوسف آن خواب را ديد و بامداد براى پدرش يعقوب بازگو كرد ... يعقوب به يوسف گفت: اين خواب خود را براى برادرانت بازگو نكن ... يوسف خواب خود را پوشيده نداشت و براى برادرانش بازگو كرد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 3

3_ يعقوب در توصيه بر حفاظت از بنيامين به فرزندانش تأكيد كرد كه هيچ عذرى جز مغلوب شدن و ناتوان گشتن را از آنان نخواهد پذيرفت .

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 7

7_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان توصيه كرد براى ورود به آن ديار ، دروازه هاى متعددى را برگزينند و از يك دروازه وارد نشوند .

ي_بنىّ لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 18

18_ توصيه هاى يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش ( لزوم توكل بر خدا و به كارگيرى اسباب و علل ) جلوه اى از علم ويژه او بود .

ادخلوا من أبوب متفرقة . .. و عليه فليتوكل المتوكلون ... إنه لذو علم لما علّمن_ه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 5

5_ مأيوس نشدن از رحمت خدا و اميد داشتن به يارى او ، توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

و لاتاْيئسوا من روح الله

{روح} به معناى سرور ، فرح ، استراحت و رحمت مى باشد. اضافه آن كلمه به {الله} و متعلق قرار گرفتن {من روح الله} براى {لاتاْيئسوا} گوياى اين است كه مراد از آن {رحمت} مى باشد.

توكل يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 16

16_ توحيد يعقوب ( ع ) در توكل كردن بر خداوند

عليه توكلت

تقديم {عليه} بر {توكلت} گوياى حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 20

20_ اعتقاد و باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت الهى ، موجب اتكا و اميد آن حضرت به يارى خداوند بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو . ..} تعليل براى {عسى الله ...} مى باشد.

تهمت به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 7

7_ فرزندان يعقوب ، او را درباره گزارشهايشان ، متهم به ناباورى كردند .

و ما أنت بمؤمن لنا و لو كنا ص_دقين

معناى جمله {و لو كنا صادقين} به ضميمه {و ما أنت بمؤمن لنا} چنين مى شود: درباره يوسف حقيقت را بگوييم نمى پذيرى، دروغ هم بگوييم نمى پذيرى ; اين دو براى تو تفاوتى ندارد. اين سخن فرزندان يعقوب، متهم ساختن او

به ناباورى نسبت به ايشان است.

تهمت بى عقلى به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 8

8_ سست شدن عقل و خرد بر اثر پيرى و كهنسالى ، اتهام خانواده يعقوب به آن حضرت

لولا أن تفنّدون

{فَنَد} به معناى فساد عقل بر اثر پيرى است و {تفنيد} (مصدر تفنّدون) ; يعنى ، كسى را به خاطر پيرى و فرتوتى سست انديشه شمردن (كشاف).

تهمت خطا به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1،2

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

تهمت كج فكرى به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1،4

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه

وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

4_ بستگان يعقوب او را در خبر استشمام بوى يوسف ( ع ) تكذيب كرده و اين احساس را ناشى از كژانديشى دانستند .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جبرئيل و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 17

17_ "عن أبى عبدالله(ع): ... هبط عليه جبرئيل فقال له: يا يعقوب ربك يقرؤك السلام و يقول لك: شكوتنى إلى الناس ... فلاتعود تشكونى إلى خلقى... فقال: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله... ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: ... جبرئيل بر يعقوب فرود آمد و گفت: پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: از من به مردم شكوا كردى ... ديگر چنين كارى نكن ... پس گفت: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله ..."...".

حجتهاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

حسن فرجام يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب

، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

خداشناسى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 12

12_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه {من الله} به معناى درباره خدا باشد. بر اين اساس مراد از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 13

13_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من الله} به معناى {درباره خدا} باشد. بر اين اساس مقصود از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

خطر گرگها در دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 6

6_ حمله گرگ ها به آدميان در اطراف كنعان و مراتع آن ، خطرى شايع

و متوقع در عصر يعقوب ( ع )

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

خطر مرگ يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 6

6_ فرزندان يعقوب با سوگند به خدا ، خطر فرسوده شدن و به هلاكت رسيدنش را به او هشدار دادند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

حرف {تاء} براى قسم است و جمله {تفتؤا تذكر يوسف} به اعتبار غايتى كه براى آن ذكر شده (حتى تكون حرضاً . ..) جواب قسم است ; يعنى ، در حقيقت جواب قسم {تكون حرضاً ...} مى باشد.

خواسته هاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 10

10 - ابراهيم و يعقوب ( ع ) ، از پسرانشان خواستند تا همواره تسليم خدا بوده و مطيع فرمان او باشند .

فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون

جمله {فلاتموتن . ..} كنايه از لزوم تسليم هميشگى در برابر خدا و همواره مطيع او بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 6

6_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست صورت ناتوانى و عذر را ، در سوگندشان بر محافظت از بنيامين و باز گرداندن او استثنا كنند .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

ظاهر اين است كه عبارت {إلاّ أن يحاط بكم} استثنا از قسم _ كه مفاد {لتأتنّنى به} است _ مى باشد. بر اين اساس يعقوب(ع) به فرزندانش توصيه كرد كه در اجراى صيغه سوگند مورد عذر و ناتوانى را استثنا كنند و

چنين بگويند: {والله لنأتينك به إلاّ أن يحاط بنا} (به خدا سوگند بنيامين را به تو باز مى گردانيم مگر مغلوب شويم و همه راهها و چاره ها بر ما بسته شود).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 4

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

خويشاوندان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 87 - 1

1 _ خداوند برخى از پدران و فرزندان و برادران انبياى گذشته را (ابراهيم، اسحاق، يعقوب(ع) و . .. ) برگزيد و به صراط مستقيم هدايت كرد.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم

دانش تحليل حوادث يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 4

4_ يعقوب ( ع ) برخوردار از نگرشى عميق و بهره مند از فراستى خاص در تحليل حوادث و به دور از زودباورى

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

دانش تعبير رؤياى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 8

8_ يعقوب ( ع ) و فرزندانش به تعبير خواب آگاهى داشتند .

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 4

4_ يعقوب ( ع ) بهره مند از دانش تعبير و تأويل رؤياها

إنى رأيت

أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك

درهم در دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 8

8_ درهم ( سكه نقره اى ) پولى رايج در عصر يعقوب ( ع )

درهم معدودة

دلايل بى اعتمادى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 3

3_ بى تعهدى برادران يوسف در حفاظت از او ، دليل يعقوب ( ع ) براى اطمينان نكردن بر تعهد آنان به حفاظت از بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) اعتماد و اطمينان به فرزندانش درباره بنيامين را، به اعتماد و اطمينانش به آنان درباره يوسف(ع) تشبيه كرد. وجه شبه در اين تشبيه بى ثمرى و نتيجه بخش نبودن است. بنابراين مفاد {هل ءامنكم عليه إلاّ ...} چنين مى شود: اعتماد من به شما [اگراعتماد كنم ]در بى نتيجه ماندن و ثمر نداشتن نيست مگر همانند اعتمادم به شما درباره يوسف(ع).

دلايل تضرع يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 14

14_ معرفت ويژه يعقوب ( ع ) نسبت به خداوند و صفات او ، دليل تضرعش به درگاه او و شكايت نبردنش به غير او .

إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله و أعلم من الله ما لاتعلمون

جمله {أعلم من الله} به منزله تعليل براى {إنما أشكوا . ..} است ; يعنى ، دليل اينكه من فقط به خدا شكايت مى برم [و شما اين گونه نيستيد] آن است كه من از صفات و ويژگيهاى خدا ، چيزهايى

را مى دانم كه شما نمى دانيد.

دلايل توصيه هاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 7

7 - منزه بودن آيين ابراهيم از هرگونه باطلى و گزينش آن از سوى خدا دليل توصيه ابراهيم و يعقوب به پذيرش آن

و وصى بها إبرهيم . ... يبنى إن اللّه اصطفى لكم الدين فلاتموتن

تفريع جمله {لاتموتن . ..} بر {إن اللّه ...} به وسيله حرف {فاء} گوياى برداشت فوق است.

دلايل مخالفت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 5

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

دورانديشى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 4،5،6،8

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

5_ يعقوب ( ع ) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

6_ يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه

در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

8_ يعقوب ( ع ) ، ورود فرزندانش را به مصر از دروازه هاى متعدد ، راهى محتمل براى جلوگيرى از خطر احساس شده مى ديد . *

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 19

19_ پيش بينى و احساس خطر يعقوب ( ع ) براى فرزندانش در دومين سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ويژه آن حضرت

لاتدخلوا من باب وحد . .. إنه لذو علم لما علّمن_ه

دين پسران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 4

4 - يعقوب ( ع ) ، نگران باور هاى دينى فرزندانش پس از مرگ خويش و نبودنش در ميان آنان

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 4

4 - يعقوب ، پيرو آيين ابراهيم و مبلغ آن

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 5

5 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) و نوادگان او ، نه يهودى بودند و نه نصرانى

أم تقولون . .. كانوا

هوداً أو نصرى

جمله {أم تقولون . ..} در بردارنده استفهام انكارى توبيخى است; يعنى، چنين پندارى هست ولى پندارى باطل و ناصواب مى باشد و معتقدان به آن سزاوار ملامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 5

5_ اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى پيرو شريعت پدرشان ابراهيم ( ع )

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

ذكر آخرت طلبى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 7

7 - صفت آخرت انديشى و دنياگريزى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) شايان ياد و يادآورى است .

و اذكر عبدنا . .. إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {إنّا أخلصناهم. ..} تعليل براى {اُذكر...} باشد; يعنى، سرگذشت ابراهيم(ع) و... را ياد كن; چون آنان را به آخرت انديشى خالص گردانيديم.

ذكر زهد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 7

7 - صفت آخرت انديشى و دنياگريزى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) شايان ياد و يادآورى است .

و اذكر عبدنا . .. إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {إنّا أخلصناهم. ..} تعليل براى {اُذكر...} باشد; يعنى، سرگذشت ابراهيم(ع) و... را ياد كن; چون آنان را به آخرت انديشى خالص گردانيديم.

ذكر قصه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 1

1 - يادآورى

سرگذشت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

رحمت بر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 1

1- حضرت ابراهيم و فرزندانش ، اسحاق و يعقوب ، برخوردار از رحمت هايى ويژه از جانب خداوند

و وهبنا لهم من رحمتنا

{من} براى تبعيض است; يعنى {وهبنا لهم بعض رحمتنا} عنوان {هبه} و بخشش الهى، حاكى از ويژگى و مرتبه والاى آن است.

رحمت بودن يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 5

5_ اسحاق و يعقوب ، رحمت و بركتى از ناحيه خداوند براى ابراهيم ( ع ) و خانواده او

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت

رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 1

1_ فرزندان يعقوب با دروغ ها و نيرنگ هاى خويش ، موافقت او را براى فرستادن يوسف ( ع ) به همراه خود جلب كردند .

إنا له لح_فظون . .. فلما ذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

روحيات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 5

5_ يعقوب ( ع ) بهره مند از روحيه توحيدى

قال إنما

أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

روش برخورد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 2

2_ يعقوب ( ع ) همه فرزندان خويش را گرامى مى داشت و به همه آنان محبت مى كرد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منّا

افعل تفضيل (أحبّ) گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 17

17_ يعقوب ( ع ) براى واداشتن فرزندانش به پايبندى به سوگند و پيمانشان ، آنان را متوجه نظارت و شهادت خدا كرد .

الله على ما نقول وكيل

از جمله {الله . ..} در صورتى كه آن را جمله اى خبرى بدانيم ، برداشت فوق استفاده مى شود.

زكات در شريعت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 14

14- انجام كار هاى نيك ، اقامه نماز و پرداخت زكات ، از تكاليف شريعت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

زكات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 11

11- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، مأمور به انجام كار نيك ، برپاداشتن نماز و پرداخت زكات

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

زمان بشارت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 12

12_ زمان آگاهى ابراهيم ( ع ) به دارا شدن فرزند و

نوه ( اسحاق و يعقوب ) اندكى پيش از به هلاكت رسيدن قوم لوط بود .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت فبشّرن_ها بإسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 1

1_ ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، هنگام بشارت فرشتگان به تولد اسحاق و يعقوب ، پير و كهنسال بودند .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

زمان كورى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 6

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

زمينه آگاهى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 8

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

زمينه بيمارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده

و مشرف بر هلاكت باشد.

زمينه سازى رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 7

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده ، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

زمينه مرگ يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

ساره هنگام تولد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 13

13_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، تا به دنيا آمدن نوه اش يعقوب ، زنده بود .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

بشارت دادن به همسر ابراهيم كه از پسرت اسحاق فرزندى به نام يعقوب به دنيا خواهد آمد، اين سؤال را به ذهن مى آورد كه چرا به او بشارت داده نشد كه مثلاً از يعقوب نيز فرزندى به نام يوسف به دنيا خواهد آمد؟ در پاسخ اين پرسش

مى توان گفت: ياد كردن از خصوص يعقوب اشاره به اين معنا دارد كه ساره او را درك مى كند و جمال او را خواهد ديد; يعنى، تا آن زمان زنده است.

سجده آل يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سجده يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا

سجّدًا و بكيًّا

سجده يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سرزنش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 4

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

سوگند در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 10

10_ سوگند به نام خدا و پيمان بستن با او ، داراى جايگاهى ويژه در آيين يعقوب ( ع ) و در نزد خاندان او

حتى

تؤتون موثقًا من الله . .. إلاّ أن يحاط بكم

شخصيت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 15

15_ يعقوب ( ع ) ، شخصيتى بزرگوار ، كريم و با گذشت بود .

ي_أبانا استغفر لنا . ..قال سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

شدت اندوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 17

17_ { سئل أبوعبدالله ( ع ) ما بلغ من حزن يعقوب على يوسف ؟ قال : حزن سبعين ثكلى بأولادها . . . ;

از امام صادق(ع) سؤال شد: حزن يعقوب بر يوسف چقدر بود؟ فرمود: به مقدارى كه هفتاد زن فرزند مرده به خاطر فرزندانشان اندوهگين باشند . ..}.

شرايط رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 2

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با

خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

شفاعت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 8

8_ فرزندان يعقوب از او خواستند تا از آنان نزد يوسف ( ع ) شفاعت كند و گذشت از خطاهايشان را از وى بخواهد . *

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

نبودن {ربنا} در سخن فرزندان يعقوب (استغفر لنا ذنوبنا) در مقابل تصريح يعقوب(ع) به {ربى} در پاسخ آنان (سوف أستغفر لكم ربى) مبناى برداشت فوق است. تصريح يعقوب(ع) به اينكه تنها خداوند آمرزنده و مهربان است، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش نويد داد كه به زودى آمرزش گناهانشان را از درگاه خداوند خواهد خواست و براى آنان شفاعت خواهد كرد .

قال سوف أستغفر لكم ربى

شفاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 2،7

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه

به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 4،5،8

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى}

دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

شك يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به تعهد و تأكيد فرزندانش درباره حفاظت از بنيامين ، اطمينان نكرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

استفهام در {هل ءامنكم . ..} استفهام انكارى و به منزله نفى است. {أمن} (مصدر ءامن) به معناى اطمينان كردن و امين شمردن است. بنابراين {هل ءامنكم ...} ; يعنى ، من شما را درباره بنيامين امين نمى دانم و به قول و قرار شما اطمينانى ندارم.

شكوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 2،3،6،14،17

2_ يعقوب ( ع ) از غم و اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ، تنها به خداوند شكايت مى كرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

شكايت چيزى را نزد شخصى بردن ; يعنى، خبر دادن و گلايه كردن به آن شخص از بدرفتارى آن چيز. بنابراين {إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله} ; يعنى، فقط به خداوند خبر مى دهم كه حزن و اندوه با من چه كرده و از آنها فقط به خداوند گلايه مى كنم و از او دادخواهى مى نمايم.

3_ يعقوب ( ع ) هرگز از غم و

اندوهش به غير خدا ( فرزندان و اطرافيانش ) شكايت و گلايه نكرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

6_ يعقوب ( ع ) با بيان اينكه از غم و اندوهش به اطرافيان و فرزندانش شكايت نمى كند ، خويشتن را سزاوار ملامت آنان نمى ديد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف . .. قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

14_ معرفت ويژه يعقوب ( ع ) نسبت به خداوند و صفات او ، دليل تضرعش به درگاه او و شكايت نبردنش به غير او .

إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله و أعلم من الله ما لاتعلمون

جمله {أعلم من الله} به منزله تعليل براى {إنما أشكوا . ..} است ; يعنى ، دليل اينكه من فقط به خدا شكايت مى برم [و شما اين گونه نيستيد] آن است كه من از صفات و ويژگيهاى خدا ، چيزهايى را مى دانم كه شما نمى دانيد.

17_ "عن أبى عبدالله(ع): ... هبط عليه جبرئيل فقال له: يا يعقوب ربك يقرؤك السلام و يقول لك: شكوتنى إلى الناس ... فلاتعود تشكونى إلى خلقى... فقال: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله... ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: ... جبرئيل بر يعقوب فرود آمد و گفت: پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: از من به مردم شكوا كردى ... ديگر چنين كارى نكن ... پس گفت: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله ..."...".

صبر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 12،16،22

12_ يعقوب ( ع ) مصمم بر شكيبا بودن در فراق يوسف ( ع )

و بردبارى كردن بر رفتار ناهنجار فرزندانش

فصبر جميل

متعلق صبر ، به قرينه جمله هاى قبل ، فراق يوسف(ع) و نيز عملكرد ناصواب و صحنه سازيهاى دروغين فرزندانش مى باشد.

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

22_ { عن الصادق ( ع ) فى قوله عزوجل فى قول يعقوب { فصبر جميل } قال : بلاشكوى ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه از قول يعقوب(ع) فرموده: {فصبر جميل} روايت شده كه فرمود: مراد ، صبر بدون گِله است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8،9،14،24

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

9_ يعقوب ( ع ) ، پيامبرى صبور و بردبار بود .

فصبر جميل

14_ يعقوب ( ع ) ، صبورانه از پى گيرى ماجراى اتهام سرقت بنيامين چشم پوشيد و به امداد هاى الهى دل بست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

24_ باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت خداوند ، موجب بهره مندى وى از صبر و شكيبايى بود .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو. ..} علاوه بر اينكه تعليل براى {عسى الله ...} است مى تواند بيان علت براى {فصبر جميل} نيز

باشد. برداشت فوق ، ناظر به اين احتمال است.

عبادت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشار اليه {تلك} پيامبران ياد شده در آيه قبل است. به كارگيرى {تلك} براى اشاره به مذكر و لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

عبرت از قصه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 2

2 - سرگذشت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و اذكر عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر يادآورى سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و. .. مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

عبوديت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

عذرآورى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 1،2،5

1_ يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف ( ع ) به همراه فرزندانش ، موافق نبود و از

آن اعتذار مى جست .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

عصمت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 16

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

عفو يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 1،15

1_ يعقوب ( ع ) از ستم فرزندانش در حق خويش درگذشت و آنان را بخشود .

قال سوف أستغفر لكم ربى

15_ يعقوب ( ع ) ، شخصيتى بزرگوار ، كريم و با گذشت بود .

ي_أبانا استغفر لنا . ..قال سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

عقيده يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

علاقه يعقوب(ع) به برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 4

4_ تعلق قلبى يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) ، بسى افزون تر از تمايل او به بنيامين و ديگر برادرانش بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. و قال ي_أسفى على يوسف

علاقه يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 4

4_ تعلق قلبى يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) ، بسى افزون تر از تمايل او به بنيامين و ديگر برادرانش بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. و قال ي_أسفى على يوسف

علاقه يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 3،4

3_ علاقه يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) علاقه اى بسيار شديد و زايل نشدنى بود .

قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

4_ تعلق قلبى يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) ، بسى افزون تر از تمايل او به بنيامين و ديگر برادرانش بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. و قال ي_أسفى على يوسف

علايق يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 12

12 - علاقه به ايجاد گرايش هاى صحيح دينى در فرزندان ، از خصلت هاى پيامبرانى ، چون ابراهيم و يعقوب ( ع )

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب يبنى

علم غيب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 86 - 12

12_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه {من الله} به معناى درباره خدا باشد. بر اين اساس مراد از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 9،10،12،13

9_ يعقوب ( ع ) پيش از دريافت بشارت به حيات يوسف ( ع ) ، به زنده بودن او اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {ازناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. براساس معناى اول، مراد از {ما لاتعلمون} _ به مناسبت مورد _ زنده بودن يوسف(ع) ، ديدار او و ... مى باشد.

10_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندانش ، به سپرى شدن دوران فراقش از يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

12_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) و وصال او ، دانشى بود كه از ناحيه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود .

ألم

أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

13_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من الله} به معناى {درباره خدا} باشد. بر اين اساس مقصود از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

علم لدنى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 15،17

15_ خداوند ، آموزنده و اهدا كننده دانش ويژه به يعقوب ( ع )

و إنه لذو علم لما علّمن_ه

حرف {لام} در {لما علّمناه} براى تعليل است و {ما} در آن مصدريه مى باشد.

17_ ناسازگار نديدن تدبير و برنامه ريزى در امور زندگى با حاكميت اراده خداوند ، از دانش هاى اعطا شده به يعقوب ( ع )

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء . .. إنه لذو علم لما علّمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 11

11_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) ، دانشى بود كه از ناحيه خدا به او افاضه شده بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

علم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 14،18،19

14_ يعقوب ( ع ) از دانشى ويژه برخوردار بود .

و إنه لذو علم لما علّمن_ه

نكره آوردن {علم} حاكى از ويژگى آن است.

18_ توصيه هاى يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش ( لزوم توكل

بر خدا و به كارگيرى اسباب و علل ) جلوه اى از علم ويژه او بود .

ادخلوا من أبوب متفرقة . .. و عليه فليتوكل المتوكلون ... إنه لذو علم لما علّمن_ه

19_ پيش بينى و احساس خطر يعقوب ( ع ) براى فرزندانش در دومين سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ويژه آن حضرت

لاتدخلوا من باب وحد . .. إنه لذو علم لما علّمن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 16

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قدم أعرابىّ على يوسف . . . قال له يوسف : . . . فإذا مررت بوادى كذا و كذا فقف فناد : يا يعقوب ! يا يعقوب ! فإنه سيخرج إليك رجل . . . فقل له : لقيت رجلاً بمصر و هو يقرئك السلام و يقول لك : إن وديعتك عند الله عزوجل لن تضيع ، قال : فمضى الأعرابىّ . . . فأبلغه ما قال له يوسف . . . فكان يعقوب ( ع ) يعلم أن يوسف ( ع ) حىّ لم يمت و أن الله تعالى ذكره سيظهره له بعد غيبته و كان يقول لبنيه : { إنى أعلم من الله ما لاتعلمون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: باديه نشينى بر يوسف وارد شد . .. يوسف به او گفت: ... آن گاه كه بر فلان وادى گذر كردى بايست و صدا بزن: اى يعقوب، اى يعقوب! پس مردى به سوى تو بيرون خواهد آمد ... به او بگو مردى را در

مصر ملاقات كردم كه تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بين نمى رود. امام فرمود: آن باديه نشين رفت ... و گفتار يوسف را به يعقوب ابلاغ كرد ... پس يعقوب مى دانست يوسف زنده است و نمرده و خداى تعالى به زودى او را پس از غيبت، آشكارش خواهد كرد و همواره به پسران خويش مى گفت: {إنى أعلم من الله ما لاتعلمون}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 7

7 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، مردان علم و عمل

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الأبصار} كنايه از علم و {الأيدى} كنايه از عمل باشد.

عمل به تكليف يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 9

9_ يعقوب ( ع ) در فرمان خويش مبنى بر ورود فرزندانش از درب هاى متعدد ، خواسته اى جز انجام وظيفه ( پيشنهاد و راه گريز از خطر ) نداشت .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

يعقوب(ع) با اعتقاد به حاكميت اراده خداوند، مى دانست كه تأمين سلامتى فرزندانش به دست خداست و از اختيار او بيرون است ; ولى توجه او به كارآيى اسباب و علّتها در محدوده مشيّت الهى، او را به چاره انديشى واداشت ; اما نتيجه را منوط به خواست خداوند مى ديد. از اين رو حاجت و خواسته آن حضرت چيزى جز انجام وظيفه

راهنمايى فرزندان نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 7

7 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، مردان علم و عمل

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الأبصار} كنايه از علم و {الأيدى} كنايه از عمل باشد.

عمل خير يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 11،12

11- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، مأمور به انجام كار نيك ، برپاداشتن نماز و پرداخت زكات

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 15

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ،

داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از افراد خيّر و نيكوكار بودند .

و إنّهم . .. الأخيار

اخيار به دو معنا است: 1_ جمع {خيّر} _ با تشديد ياء _ به معناى نيكوكار است. 2_ جمع {خيْر} _ به سكون ياء _ در مقابل {شرّ} است. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

عوامل اندوه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 2،12

2_ ماجراى بنيامين ، خاطره يوسف ( ع ) را براى يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 1

1_ يعقوب ( ع

) در فراق يوسف ( ع ) گرفتار غم و اندوهى فراوان و طاقت فرسا بود .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

{بثّ} در لغت به معناى حزن شديد است. گويا شدّت آن باعث مى شود كه دارنده اش نتواند آن را تحمل كند. از اين رو براى ديگران بازگو كرده و منتشرش مى سازد.

عوامل رنج يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

عوامل غضب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 13

13_ يعقوب ( ع ) بر عملكرد فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و بنيامين خشمگين بود و همواره خشم خود را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كرد .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

{كظيم} مى تواند به معناى اسم فاعل كاظم باشد ; يعنى ، كسى كه غم و اندوه يا خشم و غضب خويش را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كند.

عوامل كورى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 84 - 5

5_ حزن و اندوه شديد يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، موجب نابينايى هر دو چشم او شد .

وابيضت عيناه من الحزن

{ابيضاض} مصدر باب افعلال از ماده {بيض} و به معناى سفيد شدن است و سفيد شدن چشم كنايه از نابينا گشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) نابينا شده بود .

يأت بصيرًا

عوامل نگرانى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 4

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف ( ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

غضب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

فرزندان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 160 - 3

3 _ انتساب بنى اسرائيليان به هر يك از فرزندان يعقوب ، اساس گروه بندى آنان

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{اسباط} در لغت به معناى نوادگان است. به كارگيرى اين واژه براى تيره هاى دوازده گانه بنى اسرائيل اشاره به اين دارد كه اساس اين قبايل _ كه همگان نواده هاى يعقوب (اسرائيل) هستند _ دوازده فرزند او مى باشند.

فضايل يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 1

1 _ اسحاق و يعقوب(ع)، موهبت خداوند به ابراهيم(ع) بودند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) پيامبرانى بودند كه بر همه مردم عصر خويش برترى يافته بودند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب . .. و كلا فضلنا على العلمين

برترى يافتن هر يك از پيامبران بر همه مردم _ كه در اولين نظر از كلمه {العالمين} به ذهن مى آيد _ مستلزم برترى يافتن هر يك از پيامبران بر ديگرى است. لذا نمى توان عموم {العالمين} را حقيقى دانست، بلكه داراى عموم عرفى بوده و ناظر به همه جوامع عصر خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 4

4_ يعقوب ( ع ) بهره مند از دانش تعبير و تأويل رؤياها

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 14،19

14_ يعقوب ( ع ) از دانشى ويژه برخوردار بود .

و إنه لذو علم لما علّمن_ه

نكره آوردن {علم} حاكى از ويژگى آن است.

19_ پيش بينى و احساس خطر يعقوب ( ع ) براى فرزندانش در دومين سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ويژه آن حضرت

لاتدخلوا من باب وحد . .. إنه لذو علم لما علّمن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 4،9

4_ يعقوب ( ع ) برخوردار از نگرشى عميق و بهره مند از فراستى خاص در تحليل حوادث و به دور از زودباورى

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

9_ يعقوب ( ع ) ، پيامبرى صبور و بردبار بود .

فصبر جميل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 5،12

5_ يعقوب ( ع ) بهره مند از روحيه توحيدى

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

12_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه {من الله} به معناى درباره خدا باشد. بر اين اساس مراد از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96

- 13

13_ يعقوب ( ع ) حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانست كه بر ديگران پوشيده و مستور بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من الله} به معناى {درباره خدا} باشد. بر اين اساس مقصود از {ما لاتعلمون} صفات و ويژگيهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 15

15_ يعقوب ( ع ) ، شخصيتى بزرگوار ، كريم و با گذشت بود .

ي_أبانا استغفر لنا . ..قال سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 3

3- خداوند ، براى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ستايشى راستين و بلندآوازه در تاريخ قرار داده است .

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

از جمله معانى و كاربردهاى كلمه {لسان} ثنا و تمجيد است; بنابراين {جعلنا . ..}، يعنى براى آنها ثنا و تمجيدى راستين و رفيع قرار داديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر

نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 6

6- ابراهيم ، يعقوب و اسحاق ( ع ) ، از زمره صالحان اند .

و كلاًّ جعلنا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 15

15- عبادت و بندگى مداوم و مخلصانه ، از اوصاف حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و كانوا لنا ع_بدين

فعل {كون} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر دائمى بودن عبادت ابراهيم(ع) است و تقدم جار و مجرور (لنا)، نشانگر انحصار عبادت آنان، براى خداوند متعال است كه از آن به خالصانه بودن ياد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 7

7 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، مردان علم و عمل

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الأبصار} كنايه از علم و {الأيدى} كنايه از عمل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 1،2

1 - آخرت انديشى و ياد مستمر قيامت ، از اوصاف ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام )

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

{خالصة} موصوف براى صفت مقدر (چون خصلة) و يا صفت است. {باء} آن براى سببيت و عبارت {ذكرى الدار} نيز بيان براى {خالصة} مى باشد. بر اين اساس

پيام آيه چنين خواهد بود: ما با خصلت و صفت خالص و بى شائبه _ كه عبارت است از آخرت انديشى _ آنان را خالص ساختيم.

2 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) از هرگونه آلودگى هاى مادى و متضاد با آخرت انديشى پاك و منزه بود .

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 5،7

5 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) از خوبان و نيكان بودند .

إنّهم . .. الأخيار

7 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، اسوه و الگوى انسان ها

و اذكر عبدنا إبرهيم . .. إنّهم عندنا لمن المصطفين الأخيار

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، درصدد بيان سرگذشت شخصيت هايى است كه براى پيامبراسلام(ص) و مؤمنان، درس آموز و سازنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

فقر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 10

10_ يعقوب ( ع ) و فرزندانش از مال و منال كافى برخوردار نبودند و از جهت امكانات مالى در محدوديت بودند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

از جمله احتمالاتى كه مى توان آن را دليل يوسف در باز گرداندن سرمايه برادرانش دانست ، محدوديت مالى خاندان يعقوب است. جمله {ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ... نمير أهلنا} در آيه 65 مؤيد اين احتمال است.

فلسفه اندوهيعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 9

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يعقوب ( ع ) { إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب } فانتزعه حذراً عليه من أن تكون البلوى من الله عزوجل على يعقوب فى يوسف خاصّة . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يعقوب [به فرزندان] گفت: {بردن شما يوسف را مرا غمگين مى كند و مى ترسم كه او را گرگ بخورد} ; پس يوسف را از دست آنان گرفت، چون مى ترسيد آن بلايى كه قرار بود از طرف خدا بر او وارد شود، در مورد يوسف بالخصوص باشد}.

فلسفه توصيه هاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 9

9_ يعقوب ( ع ) در فرمان خويش مبنى بر ورود فرزندانش از درب هاى متعدد ، خواسته اى جز انجام وظيفه ( پيشنهاد و راه گريز از خطر ) نداشت .

ما كان يغنى عنهم من

الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

يعقوب(ع) با اعتقاد به حاكميت اراده خداوند، مى دانست كه تأمين سلامتى فرزندانش به دست خداست و از اختيار او بيرون است ; ولى توجه او به كارآيى اسباب و علّتها در محدوده مشيّت الهى، او را به چاره انديشى واداشت ; اما نتيجه را منوط به خواست خداوند مى ديد. از اين رو حاجت و خواسته آن حضرت چيزى جز انجام وظيفه راهنمايى فرزندان نبود.

فلسفه سجده يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

فلسفه نگرانى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 9

9_ يعقوب ( ع ) نگران از چشم زخم و حسادت بر فرزندان خويش در صورت ورود جملگى آنان به مصر از يك دروازه آن

لاتدخلوا من باب وحد . .. و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

آيه شريفه در اين باره كه يعقوب(ع) چه خطرى را براى فرزندان خويش و يا براى بنيامين احساس مى كرده، بيانى ندارد. بسيارى از مفسران گفته اند از اينكه يعقوب(ع) از آنان خواسته متفرق شوند و از دربهاى متعدد

وارد گردند، مى توان حدس زد كه وى از خطر چشم زخم و مانند آن هراسان بوده است.

فوايد قصه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 4

4 - سرگذشت داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، مايه ياد و يادآورى انسان ها

و اذكر داود . .. سليم_ن ... أيّوب ... إبرهيم و إسح_ق و يعقوب... إسم_عيل و اليسع

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ه_ذا} مى تواند اشاره به مجموعه آياتى باشد كه درباره سرگذشت پيامبران ياد شده، سخن گفته است.

قدرت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، انسان هاى برخوردار از { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى }

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

{أُولى الأيدى} (صاحبان دست ها) كنايه از قدرت و توانايى است.

قصه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 1،3

1 - ابراهيم و يعقوب ( ع ) هر يك داراى پسرانى چند بودند .

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب يبنى

3 - يعقوب ( ع ) ، پسرانش را به پيروى از آيين ابراهيم ( تسليم شدن در برابر خدا ) سفارش كرد .

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب

{يعقوب} عطف بر {إبراهيم} است; يعنى: {وصى بها يعقوب بنيه}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 2،3،4،6،7

2 - يعقوب ، داراى پسرانى چند

إذ قال لبنيه

برداشت فوق، از جمع آوردن كلمه {بنيه} استفاده شده است.

3 - پسران يعقوب ( ع ) در زمان حيات او ، انسانهايى موحد و پرستشگر خداى يكتا بودند .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

برداشت فوق از قيد {من بعدى} استفاده شده است.

4 - يعقوب ( ع ) ، نگران باور هاى دينى فرزندانش پس از مرگ خويش و نبودنش در ميان آنان

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

6 - يعقوب ( ع ) در آستانه مرگ ، فرزندانش را به ملازمت توحيد دعوت نمود و به يكتا پرستى وصيت كرد .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

7 - فرزندان يعقوب ، او را بر ملازمت به پرستش خداى بى همتا و تسليم بودن در برابرش مطمئن ساختند .

قالوا نعبد . .. إلهاً وحداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 1،2،3،4،5

1_ يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف ( ع ) به همراه فرزندانش ، موافق نبود و از آن اعتذار مى جست .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

4_ يعقوب (

ع ) على رغم اعتماد نداشتن به فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ، از ابراز آن خوددارى كرد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 11،12

11_ تصميم يعقوب ( ع ) بر مسكوت گذاشتن پرونده خيانت فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و پى گيرى نكردن آن

بل سوّلت لكم . .. والله المستعان على ما تصفون

12_ يعقوب ( ع ) مصمم بر شكيبا بودن در فراق يوسف ( ع ) و بردبارى كردن بر رفتار ناهنجار فرزندانش

فصبر جميل

متعلق صبر ، به قرينه جمله هاى قبل ، فراق يوسف(ع) و نيز عملكرد ناصواب و صحنه سازيهاى دروغين فرزندانش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 5

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1،2،3،5،6،14

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با

خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

3_ يعقوب در توصيه بر حفاظت از بنيامين به فرزندانش تأكيد كرد كه هيچ عذرى جز مغلوب شدن و ناتوان گشتن را از آنان نخواهد پذيرفت .

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

5_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش انتظار نداشت با به خطر انداختن خويش در حفظ بنيامين و باز$ گرداندن او تلاش كنند .

إلاّ أن يحاط بكم

احاطة كه ظاهراً مصدر {يحاط} است به معناى گرفتن پيرامون چيزى از همه جوانب آن است و در آيه شريفه كنايه از مغلوب شدن و بسته شدن همه راهها و چاره هاست.

6_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست صورت ناتوانى و عذر را ، در سوگندشان بر محافظت از بنيامين و باز گرداندن او استثنا كنند .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

ظاهر اين است كه عبارت {إلاّ أن يحاط بكم} استثنا از قسم _ كه مفاد {لتأتنّنى به} است _ مى باشد. بر اين اساس يعقوب(ع) به فرزندانش توصيه كرد كه در اجراى صيغه سوگند مورد عذر و ناتوانى را استثنا كنند و چنين بگويند: {والله لنأتينك به إلاّ أن يحاط بنا} (به خدا سوگند بنيامين را به تو باز مى

گردانيم مگر مغلوب شويم و همه راهها و چاره ها بر ما بسته شود).

14_ يعقوب ( ع ) خداوند را وكيل خويش بر ميثاق و تعهد فرزندان قرار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 1،4،5،6،7

1_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر فرزندانش به مصر ، آنان را با معارفى الهى آشنا ساخت و حقايقى از توحيد را به آنان تذكر و تعليم داد .

قال ي_بنىّ لاتدخلوا . .. و عليه فليتوكل المتوكلون

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

5_ يعقوب ( ع ) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

6_ يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

7_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان

توصيه كرد براى ورود به آن ديار ، دروازه هاى متعددى را برگزينند و از يك دروازه وارد نشوند .

ي_بنىّ لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 10

10_ يعقوب ( ع ) آنچه وظيفه او براى تأمين سلامت فرزندانش بوده ، به كار بست .

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11،12،14

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

14_ يعقوب ( ع ) ، صبورانه از پى گيرى ماجراى اتهام سرقت بنيامين چشم پوشيد و به امداد هاى الهى دل بست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 1،2،5،6،7،12،13

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

2_ ماجراى بنيامين ، خاطره يوسف ( ع ) را براى

يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

5_ حزن و اندوه شديد يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، موجب نابينايى هر دو چشم او شد .

وابيضت عيناه من الحزن

{ابيضاض} مصدر باب افعلال از ماده {بيض} و به معناى سفيد شدن است و سفيد شدن چشم كنايه از نابينا گشتن است.

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

13_ يعقوب ( ع ) بر عملكرد فرزندانش درباره يوسف ( ع )

و بنيامين خشمگين بود و همواره خشم خود را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كرد .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

{كظيم} مى تواند به معناى اسم فاعل كاظم باشد ; يعنى ، كسى كه غم و اندوه يا خشم و غضب خويش را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 1،3،4

1_ يعقوب ( ع ) ، همواره به ياد فرزندش يوسف ( ع ) و دردمند فراق او بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

{تفتؤا} از افعال ناقصه و به تقدير {لا} ى نافيه است. بنابراين {تفتؤا تذكر يوسف} ; يعنى ، پيوسته يوسف(ع) را ياد مى كنى.

3_ فرزندان يعقوب ، نگران وضعيت رو به وخامت پدر خويش و ناراحت از قرار گرفتنش در معرض بيمارى و هلاكت

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 1،2،3،9،10

1_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) گرفتار غم و اندوهى فراوان و طاقت فرسا بود .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

{بثّ} در لغت به معناى حزن شديد است. گويا شدّت آن باعث مى شود كه دارنده اش نتواند آن را تحمل كند.

از اين رو براى ديگران بازگو كرده و منتشرش مى سازد.

2_ يعقوب ( ع ) از غم و اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ، تنها به خداوند شكايت مى كرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

شكايت چيزى را نزد شخصى بردن ; يعنى، خبر دادن و گلايه كردن به آن شخص از بدرفتارى آن چيز. بنابراين {إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله} ; يعنى، فقط به خداوند خبر مى دهم كه حزن و اندوه با من چه كرده و از آنها فقط به خداوند گلايه مى كنم و از او دادخواهى مى نمايم.

3_ يعقوب ( ع ) هرگز از غم و اندوهش به غير خدا ( فرزندان و اطرافيانش ) شكايت و گلايه نكرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

10_ يعقوب ( ع ) به ديدار يوسف ( ع ) و سرآمدن فراقش مطمئن بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،3،4

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا

من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2،3،4،8،9،10

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع)

از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

8_ سست شدن عقل و خرد بر اثر پيرى و كهنسالى ، اتهام خانواده يعقوب به آن حضرت

لولا أن تفنّدون

{فَنَد} به معناى فساد عقل بر اثر پيرى است و {تفنيد} (مصدر تفنّدون) ; يعنى ، كسى را به خاطر پيرى و فرتوتى سست انديشه شمردن (كشاف).

9_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب در برخورد با او

لولا أن تفنّدون

10_ ترور شخصيت يعقوب ( ع ) از ناحيه بستگان و اطرافيانش

لولا أن تفنّدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1،2،3،4،5

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از

حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

4_ بستگان يعقوب او را در خبر استشمام بوى يوسف ( ع ) تكذيب كرده و اين احساس را ناشى از كژانديشى دانستند .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

5_ بى ادبى و جسارت بستگان يعقوب به ساحت والاى آن حضرت

إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 4،11

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

11_ يعقوب ( ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 1

1_ يعقوب ( ع ) از ستم فرزندانش در حق خويش درگذشت و آنان را

بخشود .

قال سوف أستغفر لكم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 1

1_ خاندان يعقوب ، تقاضاى يوسف ( ع ) را پذيرفتند و همگى از كنعان به سوى مصر كوچ كردند .

وأتونى بأهلكم أجمعين . .. فلما دخلوا على يوسف

مراد از ضمير {دخلوا} به قرينه {و أتونى بأهلكم أجمعين} در آيه 93 و كلمه {أبويه} برادران يوسف، خانواده هاى ايشان و پدر و مادر اوست. جمله {فلما دخلوا على يوسف} عطف بر جمله هايى مقدر است كه به قرينه {وأتونى بأهلكم أجمعين} عبارتند از: آنان تقاضاى يوسف را پذيرفتند و همگى به سوى مصر كوچ كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1،7

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على

يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 6

6- تولد يعقوب در زمان حيات حضرت ابراهيم ( ع ) بوده است .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب

بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى است كه دريافت كننده در قيد حيات باشد. با توجه به اين كه يعقوب نيز در اين آيه موهبت به ابراهيم(ع) دانسته شده، چنين برمى آيد كه او نيز در زمان حيات ابراهيم متولد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 1

1- تولد اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) بود .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض . .. و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

سير داستان حضرت ابراهيم در اين آيات، بيانگر برداشت ياد شده است. به علاوه اين كه داستان افكندن ابراهيم به آتش و نجات آن حضرت در زمان جوانى اش بوده است و فرزنددار شدن ابراهيم(ع) در دوران پيرى آن حضرت صورت گرفته است.

قضاوت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

كتاب آسمانى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت -

29 - 27 - 3

3 - اسحاق و يعقوب ( ع ) از مقام نبوت و كتاب آسمانى ، برخوردار بودند .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب و جعلنا فى ذرّيّته النبوّة

از مصداق هاى اتمّ و اكمل ذريه ابراهيم، اسحاق و يعقوب اند كه خداوند به آنها، نبوت و كتاب عطا كرده است.

كرامات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 3،4

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

كظم غضب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 13

13_ يعقوب ( ع ) بر عملكرد فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و بنيامين خشمگين بود و همواره خشم خود را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كرد .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

{كظيم} مى تواند به معناى اسم فاعل كاظم باشد ; يعنى ، كسى كه غم و اندوه يا خشم و غضب خويش را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كند.

كيفر دزد در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 2

2_ { استرقاق } كيفر سارقان در شريعت

يعقوب

فهو جزؤه كذلك نجزى الظ_لمين

جمله {كذلك نجزى الظ_لمين} اشاره به اين مطلب دارد كه آنچه درباره كيفر سارق گفتيم ، مقتضاى آيين ماست.

گريه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 7

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گزارش برادران يوسف به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب از مصر بازگشتند و گزارش سفرشان را براى او شرح دادند .

فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا

2_ ممنوع شدن فرزندان يعقوب از دريافت سهميه خوار و بار بدون همراهى بنيامين ، از گزارش هاى آنان به پدرشان يعقوب بود .

فإن لم تأتونى به فلاكيل

لكم . .. فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا ي_أبانا منع منا الكي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 1،4،5،6،7،8

1_ لاوى ضمن موافقت با مراجعه برادرانش به كنعان ، نحوه گزارش سرقت بنيامين را به آنان تعليم داد .

قال كبيرهم . .. ارجعوا إلى أبيكم فقولوا ي_أبانا إن ابنك سرق

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى برداشت فوق است.

5_ لاوى از برادرانش خواست ، گزارش سفر و دزدى بنيامين را با لحنى مشفقانه ، به پدر بيان كنند .

ي_أبانا

تصريح لاوى به اينكه در ابتداى سخن پدر را با جمله {ي_أبانا} مخاطب قرار دهيد ، رساننده اين است كه به گونه اى سخن بگوييد كه شفقت او را بر خويش جلب كنيد.

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

7_ لاوى از برادرانش خواست براى پدرشان بيان كنند كه بنيامين در نهان و به دور از چشم آنان دزدى كرد .

و ما كنا للغيب ح_فظين

در معناى جمله {و ما كنا . ..} چند نظر ابراز شده است. با توجه به اطمينان برادران يوسف به دزدى بنيامين كه جمله {إن ابنك سرق} گوياى آن است، اين معنا به نظر روشن تر مى رسد كه: ما نمى توانستيم آنچه را در غياب

و به دور از چشم انجام مى گيرد، نگهبان باشيم ; يعنى، دزدى بنيامين در نهان انجام گرفت. از اين رو نتوانستيم او را باز داريم.

8_ دزدى مخفيانه بنيامين و ناتوانى برادران از مراقبت وى در نهان ، اعتذار آنان نزد يعقوب ( ع ) از باز نگرداندن او

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. و ما كنا للغيب ح_فظين

جمله {و ما كنا . ..} در حقيقت پاسخ به پرسشى است كه لاوى انتظار آن را از يعقوب(ع) داشت و آن اينكه: گيرم بنيامين دزدى كرد ، چرا او را از دزدى كردن باز نداشتيد تا كار به آنچه مى گوييد بينجامد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 1

1_ فرزندان يعقوب به كنعان بازگشتند و گزارش سفرشان را همان گونه كه لاوى سفارش كرده بود ، براى پدرشان بيان كردند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا ي_أبانا . .. قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

از آن جا كه مطالب آيه 81 و 82 سخنان لاوى در مصر است و جمله {بل سوّلت . ..} پاسخ يعقوب در برابر آن گفته هاست، معلوم مى شود كه اولاً: بخشى از داستان به خاطر اختصار آورده نشده است و آن اينكه: {فرجعوا إلى أبيهم و قالوا كذا و كذا}. ثانياً: فرزندان يعقوب همان سخنان لاوى را به همان گونه كه وى سفارش كرده بود براى پدرشان گزارش كردند.

لاوى و اذن يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 11،14

11_ لاوى بازگشت از مصر بدون بنيامين را به پيام رخصتى از ناحيه

يعقوب ( ع ) و يا به تقدير و حكمى از جانب خدا موكول كرد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى أو يحكم الله لى

گويا مقصود لاوى از {حتى يأذن لى أبى} اين معنا باشد كه پدرش يعقوب اطمينان كند كه ما در نگه دارى از بنيامين كوتاهى نكرديم و مصداق سخنى كه خود گفته بود (إلاّ أن يحاط بكم) تحقق يافت. و يا اگر چنين اطمينانى پيدا نكرد، از پيمان خويش چشم پوشى كند و در نتيجه اجازه بازگشت را به من بدهد. و مراد از {يحكم الله} شايد اين باشد كه تقدير الهى سبب شود من بتوانم بنيامين را از دست عزيز مصر برهانم و با او باز گردم.

14_ { عن أبى الحسن الهادى ( ع ) : . . . قال [ لاوى ] : { لن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى . . . } . . . ;

از امام هادى(ع) روايت شده است: . .. (لاوى) گفت: هرگز از اين سرزمين دور نمى شوم تا اينكه پدرم به من اجازه دهد ...}...}.

مجازات دزد در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 2

2_ { استرقاق } كيفر سارقان در شريعت يعقوب

فهو جزؤه كذلك نجزى الظ_لمين

جمله {كذلك نجزى الظ_لمين} اشاره به اين مطلب دارد كه آنچه درباره كيفر سارق گفتيم ، مقتضاى آيين ماست.

محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،6،9،13

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در

نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 1،2،3

1_ يعقوب ( ع ) به فرزندش بنيامين علاقه اى ويژه داشت .

قالوا سنرود عنه أباه

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

3_ علاقه شديد يعقوب ( ع ) به

بنيامين ، دليل برادران يوسف براى همراه نبودن بنيامين با آنان

قالوا سنرود عنه أباه

{با پدرمان گفت و گو مى كنيم و تلاش مى نماييم كه رضايت او را براى سفر بنيامين جلب كنيم} _ كه مفاد {سنرود عنه أباه} مى باشد _ اشاره اى است از سوى برادران يوسف به او كه علت همراه نبودن بنيامين ، ممانعت پدرشان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 8

8_ برادران بنيامين مى دانستند كه وى در نزد پدرشان يعقوب ، از محبوبيت افزون ترى برخوردار است .

فخذ أحدنا مكانه

محبت يعقوب(ع) به فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 2،3،12

2_ يعقوب ( ع ) همه فرزندان خويش را گرامى مى داشت و به همه آنان محبت مى كرد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منّا

افعل تفضيل (أحبّ) گوياى برداشت فوق است.

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از

ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

12_ برادران يوسف به دليل نيرومندى و كارآمد بودنشان ، خويش را به محبت پدرشان يعقوب سزاوارتر مى ديدند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 4،5

4_ برادران يوسف ، نبود وى در ميان خانواده را ، مايه توجه كامل يعقوب ( ع ) به آنان مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

{يخل لكم وجه أبيكم} (خالى شود صورت پدرتان براى شما) كنايه از آن است كه توجه و اقبال او از يوسف(ع) منقطع مى شود و تنها براى شما خواهد بود. فعل {يخل} جواب امر (اقتلوا) و (اطرحوه) است و با {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است ; يعنى: {إن تقتلوه أو تطرحوه يخل لكم ...}.

5_ برادران يوسف در صورت نبود او ، بنيامين را رقيب خويش در جلب محبت يعقوب ( ع ) نمى ديدند .

ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف ... يخل لكم وجه أبيكم

برادران يوسف از محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) و نيز بنيامين در رنج بودند ; ولى با از ميان بردن يوسف(ع) مشكل را حل شده مى دانستند. بنابراين چنين مى پنداشتند كه بنيامين ، نمى تواند مانع توجه كامل يعقوب(ع) به آنان باشد.

محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و

پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،5،6،9،13،15

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

6_

همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء . . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه

يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 3

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 2

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

محبت يوسف(ع) به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى

از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محدوده مسؤوليت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 7

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موظف بودند كه درچارچوب فرمان هاى الهى به هدايت مردم بپردازند ; و نه بر اساس سليقه شخصى و نه دستور گيرى از ديگران .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

{بأمرنا} متعلق به {يهدون} و در حقيقت به منزله قيد و شرط براى هدايت كردن است; يعنى، هدايت كردن مردم بايد به فرمان ما باشد

محرمات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 2،11،14

2 _ يعقوب ( ع ) ، برخى خوردنى ها را بر خود حرام كرده بود .

الاّ ما حرّم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزّل التورية

11 _ آنچه از خوردنى ها كه يعقوب (

ع ) بر خويش حرام كرده بود ، بر بنى اسرائيل نيز حرام بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرم . .. } استثناى متصل باشد.

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

مخالفت يعقوب(ع) با برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پيشنهاد فرزندانش را نپذيرفت و با روانه ساختن بنيامين به سفر مصر مخالفت كرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

مدح صبر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 14

14_ شكيبايى يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، ستودنى و درخور تحسين بود .

فصبر جميل

چنان چه {جميل} صفت براى {صبر} باشد ، در تقدير گرفتن مبتدا (صبرى صبر جميل) و يا خبر (صبر جميل أحسن) ضرورى است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال است.

مدح يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50

- 3

3- خداوند ، براى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ستايشى راستين و بلندآوازه در تاريخ قرار داده است .

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

از جمله معانى و كاربردهاى كلمه {لسان} ثنا و تمجيد است; بنابراين {جعلنا . ..}، يعنى براى آنها ثنا و تمجيدى راستين و رفيع قرار داديم.

مديريت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 10

10_ تلاش يعقوب ( ع ) براى پيشگيرى از برخورد هاى نامناسب فرزندانش با يكديگر

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 10

10_ تسلّط و مديريت يعقوب ( ع ) بر خانواده و فرزندان خويش

ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

مسابقه در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 4

4_ مسابقه ، امرى مشروع در آيين يعقوب ( ع ) و مرسوم در زمان آن حضرت

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق

مسؤوليت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 9

9- هدايت مردم به سوى خدا و صفات ، افعال و سخنان او ، وظيفه ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

برداشت ياد شده براساس دو نكته است: 1_ {أمر} در اصل به معناى شأن و لفظى است عام كه شامل تمامى افعال و اقوال مى شود (مفردات راغب). 2_ {باء} در {بأمرنا} ممكن است براى غايت و به معناى {إلى}

باشد.

مسيحيان و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

مصريان باستان و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

معامله لقيط در دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 12

12_ خريد و فروش لقيط ( انسان يافت شده ) امرى ناروا و غيرقانونى در عصر يعقوب

و أسرّوه بض_عة

معلم يعقوب(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 15،16

15_ خداوند ، آموزنده و اهدا كننده دانش ويژه به يعقوب ( ع )

و إنه لذو علم لما علّمن_ه

حرف {لام} در {لما علّمناه} براى تعليل است و {ما} در آن مصدريه مى باشد.

16_ حاكميت اراده خداوند بر اسباب و علل ، از تعاليم خداوند به يعقوب ( ع )

ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء . .. و إنه لذو علم لما علّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 12

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

مقامات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از

مرتبه والاى آن پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 5

5- اسحاق و يعقوب ( ع ) ، فرزندان ابراهيم و از پيامبران الهى بودند .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب و كلاًّ جعلنا نبيًّا

اسحاق(ع)، فرزند ابراهيم(ع) بود، ولى يعقوب(ع) به دليل آيه بيست و هفتم سوره هود (و من وراء إسحاق يعقوب) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 1،2،10

1- حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، برخوردار از منصب پيشوايى و رهبرى در جامعه

و جعلن_هم أئمة

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود .

و جعلن_هم أئمة

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _

با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 1،2

1 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از برگزيدگان خداوند از ميان انسان ها

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

{مصطفى} (مفرد {مصطفين}) به معناى شخص برگزيده و انتخاب شده است.

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. .. از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مكان بشارت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 11

11_ نويد تولد اسحاق و يعقوب به ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، در جلسه پذيرايى ابراهيم از فرشتگان بيان شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

ملاقات يعقوب(ع) با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 6

6_ يعقوب ( ع ) و خاندانش در بيرون شهر مصر بر يوسف ( ع ) وارد شدند و فراق چندين ساله آنان با يوسف ( ع ) پايان يافت .

فلما دخلوا على يوسف

منشأ امامت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 2

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود

.

و جعلن_هم أئمة

منشأ صداقت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 7

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به عنايت خداوند ، داراى گفتارهايى راستين و پرطنين در جهان و تاريخ

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

{لسان} در معانى مختلفى به كار رفته است، از جمله به معناى {كلام}، لذا ممكن است {لسان صدق} به معناى كلام صادق و راست باشد; يعنى آنچه كه ابراهيم(ع) و فرزندان او ابراز داشته اند، عين حقيقت است. وصف {عليّاً} براى {لسان}، نشان بازتاب وسيع آن بين مردم است.

منشأ صلاحيت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 7

7- دستيابى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) به صلاح و شايستگى ، در پرتو اراده و عنايت خداوند بود .

و كلاًّ جعلنا ص_لحين

منشأ علم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 11

11_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) ، دانشى بود كه از ناحيه خدا به او افاضه شده بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

نامگذارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 10

10_ خداوند ، پيش از تولد يعقوب ، نام يعقوب را براى او برگزيد و آن را به ابراهيم ( ع ) و همسرش اعلام كرد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

نبوّت فرزندان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- نساء - 4 - 163 - 5

5 _ خداوند ، گروهى از فرزندان يعقوب را به پيامبرى برانگيخت و به آنان وحى كرد .

أوحينا إلى . .. و الاسباط

{اسباط} جمع {سبط} در لغت به فرزندزادگان گفته مى شود، و مراد از آن در آيه فرزندزادگان حضرت يعقوب(ع) هستند و برخى از مفسران مقصود از {الاسباط} را فرزندان اسحاق دانسته اند. گفتنى است كه آمدن كلمه {الاسباط} پس از {يعقوب} نظر اول را تأييد مى كند.

نبوت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 2

2 _ ابرهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و فرزندانش ، از انبيا و دريافت كنندگان وحى از جانب خداوند

و ما انزل على ابراهيم . .. و الاسباط

چون {الاسباط} _ به معناى نوه ها _ پس از يعقوب ذكر شده است، به نظر مى رسد منظور از آن، فرزندان يعقوب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 4

4 _ ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، عيسى ، ايوب ، يونس ، هارون و سليمان عليهم السلام از پيامبران پس از نوح ( ع ) و مخاطب وحى

و أوحينا إلى إبرهيم . .. و سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در

آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 5،6

5_ اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى پيرو شريعت پدرشان ابراهيم ( ع )

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 5

5- اسحاق و يعقوب ( ع ) ، فرزندان ابراهيم و از پيامبران الهى بودند .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب و كلاًّ جعلنا نبيًّا

اسحاق(ع)، فرزند ابراهيم(ع) بود، ولى يعقوب(ع) به دليل آيه بيست و هفتم سوره هود (و من وراء إسحاق يعقوب) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 10

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 3

3 - اسحاق و يعقوب ( ع ) از مقام نبوت و كتاب آسمانى ، برخوردار بودند .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب و جعلنا فى ذرّيّته النبوّة

از مصداق هاى اتمّ و اكمل ذريه ابراهيم، اسحاق و يعقوب اند كه خداوند به آنها، نبوت و كتاب عطا كرده است.

نسب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 4

4- برخى از پيامبران

ياد شده در سوره مريم ( اسحاق ، يعقوب و اسماعيل ) از نسل ابراهيم ( ع ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم

نسل يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 2

2 - نوادگان يعقوب ( طايفه هاى دوازده گانه بنى اسرائيل ) برخوردار از پيامبران و احكام و معارف آسمانى

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلى . .. و الأسباط

اسباط (جمع سبط) به معناى نوادگان است و مراد از آن، در آيه شريفه، طوايف دوازده گانه بنى اسرائيل است كه هر كدام به يكى از دوازده فرزند يعقوب (اسرائيل) منتهى مى شدند. جمله {و ما أنزل الى ... الأسباط} حكايت از آن دارد كه: از ميان نوادگان يعقوب، كسانى به پيامبرى مبعوث شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 5،11

5- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( زكريا ، يحيى ، عيسى ، موسى و هارون ( ع ) ) از نسل اسرائيل ( يعقوب ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

11- حضرت ابراهيم ( ع ) ، علاوه بر حضرت يعقوب و ذريّه او ، نسلى مشتمل بر پيامبران الهى ، داشت .

و من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

{اسرائيل} لقب يعقوب است. آن حضرت، نوه حضرت ابراهيم(ع) و فرزند اسحاق بوده است. اگر نسل پيامبران، تنهااز طريق يعقوب استمرار مى يافت، ديگر ذكر ابراهيم و اسرائيل به طور مستقل ضرورتى نداشت، زيرا يكى از ديگرى كفايت مى كرد، ولى ذكر مستقل نشان از آن دارد

كه تيره ديگرى نيز از نسل ابراهيم، مشتمل بر پيامبران است كه همان فرزندان اسماعيل(ع) مى باشند.

نشانه هاى قدرت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

نشانه هاى كظم غضب يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

نعمت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 2

2- اسحاق و يعقوب ( ع ) موهبت خداوند به ابراهيم ( ع ) بود .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

نعمتهاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى

، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

نقش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 1،6

1 - اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موهبت الهى براى ابراهيم ( ع ) بود .

و إبرهيم . .. و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

6 - اعطاى اسحاق و يعقوب ( ع ) به ابراهيم ( ع ) و نيز قرار دادن مقام نبوت در نسل آن حضرت ، پاداش دنيوى ابراهيم ( ع ) از سوى خداوند بود .

و وهبنا له إسح_ق . .. و جعلنا فى ذرّيّته النبوّة... و ءاتين_ه أجره فى الدنيا

نگرانى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 4

4 - يعقوب ( ع ) ، نگران باور هاى دينى فرزندانش پس از مرگ خويش و نبودنش در ميان آنان

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 5

5_ يعقوب ( ع ) ، نگران آسيب ديدن يوسف ( ع ) از ناحيه برادرانش

فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 2

2_ يعقوب ( ع ) همواره از كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) نگران بود .

ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 3

3_ فرزندان يعقوب با يادآور شدن كثرت نيرو و توان خويش ، نگرانى او ( احساس خطر حمله گرگ ها به يوسف ) را نابه جا شمردند .

أخاف . .. قالوا لئن أكله الذئب و نحن عصبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 4،5،6،8

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

5_ يعقوب ( ع ) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

6_ يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

8_

يعقوب ( ع ) ، ورود فرزندانش را به مصر از دروازه هاى متعدد ، راهى محتمل براى جلوگيرى از خطر احساس شده مى ديد . *

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

نماز در شريعت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 14

14- انجام كار هاى نيك ، اقامه نماز و پرداخت زكات ، از تكاليف شريعت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

نماز يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 11

11- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، مأمور به انجام كار نيك ، برپاداشتن نماز و پرداخت زكات

و أوحينا إليهم فعل الخيرت و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة

نواهى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 1،21

1_ يعقوب ( ع ) ، فرزندش يوسف ( ع ) را از نقل خواب خويش براى برادرانش برحذر داشت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه

تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

نياكان يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

و توطئه برادران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 2

2_ يعقوب ( ع ) همواره از كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) نگران بود .

ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

و دين ابراهيم(ع) يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 4

4 - يعقوب ، پيرو آيين ابراهيم و مبلغ آن

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب

وحى به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 17

17_ "عن أبى عبدالله(ع): ... هبط عليه جبرئيل فقال له: يا يعقوب ربك يقرؤك السلام و يقول لك: شكوتنى إلى الناس ... فلاتعود تشكونى إلى خلقى... فقال: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله... ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: ... جبرئيل بر يعقوب فرود آمد و گفت: پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: از من به مردم شكوا كردى ... ديگر چنين كارى نكن ... پس گفت: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله ..."...".

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 10،12

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى

خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

ورود يعقوب(ع) به مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 18

18_ { عن الحسن بن اسباط قال : سألت أباالحسن فى كم دخل يعقوب من ولده على يوسف ؟ قال : فى أحد عشر إبناً له . . . ;

حسن بن اسباط گويد: از امام رضا(ع) سؤال كردم: يعقوب در ميان چند نفر از فرزندانش وارد بر يوسف شد؟ حضرت فرمود: در ميان يازده پسر خود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است

كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

وقت استغفار يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 18

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : فى قول يعقوب لبنيه { سوف أستغفر لكم ربى } قال : أخّرها إلى السحر ليلة الجمعة ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول يعقوب كه گفت: {سوف أستغفر لكم ربى} روايت شده است كه فرمود: يعقوب استغفار را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت}.

وكيل يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 14

14_ يعقوب ( ع ) خداوند را وكيل خويش بر ميثاق و تعهد فرزندان قرار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

هتك شخصيت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 10

10_ ترور شخصيت يعقوب ( ع ) از ناحيه بستگان و اطرافيانش

لولا أن تفنّدون

هدايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

هدايتگرى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 -

6،7،9

6- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، از سوى خداوند به عنوان هادى و راهنماى مردم برگزيده شدند .

و جعلن_هم أئمة يهدون

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موظف بودند كه درچارچوب فرمان هاى الهى به هدايت مردم بپردازند ; و نه بر اساس سليقه شخصى و نه دستور گيرى از ديگران .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

{بأمرنا} متعلق به {يهدون} و در حقيقت به منزله قيد و شرط براى هدايت كردن است; يعنى، هدايت كردن مردم بايد به فرمان ما باشد

9- هدايت مردم به سوى خدا و صفات ، افعال و سخنان او ، وظيفه ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

برداشت ياد شده براساس دو نكته است: 1_ {أمر} در اصل به معناى شأن و لفظى است عام كه شامل تمامى افعال و اقوال مى شود (مفردات راغب). 2_ {باء} در {بأمرنا} ممكن است براى غايت و به معناى {إلى} باشد.

هشدار به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 6

6_ فرزندان يعقوب با سوگند به خدا ، خطر فرسوده شدن و به هلاكت رسيدنش را به او هشدار دادند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

حرف {تاء} براى قسم است و جمله {تفتؤا تذكر يوسف} به اعتبار غايتى كه براى آن ذكر شده (حتى تكون حرضاً . ..) جواب قسم است ; يعنى ، در حقيقت جواب قسم {تكون حرضاً ...} مى باشد.

هشدارهاى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 66 - 15

15_ يعقوب ( ع ) فرزندانش را به مجازات هاى الهى در صورت شكستن سوگند و پيمانشان ، هشدار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

سياق آيه دلالت دارد كه غرض يعقوب(ع) از وكيل قرار دادن خداوند و توجه دادن فرزندانش به وكالت او ، هشدار دادن آنان به مجازات الهى است.

هوشيارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 4

4_ يعقوب ( ع ) برخوردار از نگرشى عميق و بهره مند از فراستى خاص در تحليل حوادث و به دور از زودباورى

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

يعقوب(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از صالحان بودند.

و وهبنا له . .. كل من الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 6

6- ابراهيم ، يعقوب و اسحاق ( ع ) ، از زمره صالحان اند .

و كلاًّ جعلنا ص_لحين

يعقوب(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست

مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

يعقوب(ع) در دربار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1،3

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

3_ يوسف ( ع ) پدر و مادرش را بر تخت فرمانروايى خويش نشاند .

و رفع أبويه على العرش

يعقوب(ع) در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 6

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

يعقوب(ع) در فراق لاوى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

يعقوب(ع) در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 2

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 2،6،7،12،16،17

2_ ماجراى بنيامين ، خاطره يوسف ( ع ) را براى يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى

متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : قيل له : كيف يحزن يعقوب على يوسف و قد أخبره جبرئيل أنه لم يمت و أنه سيرجع إليه فقال : إنه نسى ذلك ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه به ايشان گفته شد: چگونه يعقوب براى يوسف محزون مى شود و حال آنكه جبرئيل او را خبر داده بود كه يوسف نمرده و به زودى به سوى او برمى گردد؟ امام(ع) فرمود: يعقوب خبر جبرئيل را فراموش كرده بود}.

17_ { سئل أبوعبدالله ( ع ) ما بلغ من حزن يعقوب على

يوسف ؟ قال : حزن سبعين ثكلى بأولادها . . . ;

از امام صادق(ع) سؤال شد: حزن يعقوب بر يوسف چقدر بود؟ فرمود: به مقدارى كه هفتاد زن فرزند مرده به خاطر فرزندانشان اندوهگين باشند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 1،2،4

1_ يعقوب ( ع ) ، همواره به ياد فرزندش يوسف ( ع ) و دردمند فراق او بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

{تفتؤا} از افعال ناقصه و به تقدير {لا} ى نافيه است. بنابراين {تفتؤا تذكر يوسف} ; يعنى ، پيوسته يوسف(ع) را ياد مى كنى.

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 1،2

1_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) گرفتار غم و اندوهى فراوان و طاقت فرسا بود .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

{بثّ} در لغت به معناى حزن شديد است. گويا شدّت آن باعث مى شود كه دارنده اش نتواند آن را

تحمل كند. از اين رو براى ديگران بازگو كرده و منتشرش مى سازد.

2_ يعقوب ( ع ) از غم و اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ، تنها به خداوند شكايت مى كرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

شكايت چيزى را نزد شخصى بردن ; يعنى، خبر دادن و گلايه كردن به آن شخص از بدرفتارى آن چيز. بنابراين {إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله} ; يعنى، فقط به خداوند خبر مى دهم كه حزن و اندوه با من چه كرده و از آنها فقط به خداوند گلايه مى كنم و از او دادخواهى مى نمايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 13

13_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .انه [ يعقوب ] دعا ربّه فى السحر أن يهبط عليه ملك الموت فهبط عليه . . . قال يعقوب : . . . هل عرض عليك فى الأرواح روح يوسف ؟ فقال : لا فعند ذلك علم أنه حىّ فقال لولده : { اذهبوا فتحسّسوا من يوسف . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: يعقوب در سحر از خدا خواست تا ملك الموت بر او فرود آيد . .. پس او فرود آمد ... يعقوب گفت: ... آيا در ميان ارواح، روح يوسف بر تو عرضه شده؟ گفت: نه. پس در اين هنگام دانست كه يوسف زنده است، پس به فرزندان خود گفت: {اذهبوا فتحسّسوا من يوسف ...}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 93 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) نابينا شده بود .

يأت بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

يعقوب(ع) و آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 11

11_ يعقوب ( ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و اتهام دزدى به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 2،14

2_ يعقوب ( ع ) داستان سرقت بنيامين را داستانى ساختگى يافت و گفته هاى فرزندانش را باور نكرد .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} دلالت مى كند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت.

14_ يعقوب ( ع ) ، صبورانه از پى گيرى ماجراى اتهام سرقت بنيامين چشم پوشيد و به امداد هاى الهى دل بست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و احترام فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 2

2_ يعقوب ( ع ) همه فرزندان خويش را گرامى مى داشت و به

همه آنان محبت مى كرد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منّا

افعل تفضيل (أحبّ) گوياى برداشت فوق است.

يعقوب(ع) و بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 3،6

3_ يعقوب ( ع ) ، فرزندانش را در گرفتارى بنيامين و باز نگشتن وى مقصر دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84

- 1

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

يعقوب(ع) و بازگشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و بازگشت لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و بازگشت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 7،10

7_ يعقوب ( ع ) از روحيات فرزندان خويش مطلع بود .

لاتقصص . .. فيكيدوا لك كيدًا

10_ تلاش يعقوب ( ع ) براى پيشگيرى از برخورد هاى نامناسب فرزندانش با يكديگر

لاتقصص رءياك على

إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 3

3_ يعقوب ( ع ) از سپردن يوسف ( ع ) به برادرانش ، همواره اجتناب مى كرد .

ما لك لاتأمنّا على يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 4،9

4_ يعقوب ( ع ) على رغم اعتماد نداشتن به فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ، از ابراز آن خوددارى كرد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يعقوب ( ع ) { إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب } فانتزعه حذراً عليه من أن تكون البلوى من الله عزوجل على يعقوب فى يوسف خاصّة . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يعقوب [به فرزندان] گفت: {بردن شما يوسف را مرا غمگين مى كند و مى ترسم كه او را گرگ بخورد} ; پس يوسف را از دست آنان گرفت، چون مى ترسيد آن بلايى كه قرار بود از طرف خدا بر او وارد شود، در مورد يوسف بالخصوص باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 6

6_ يعقوب ( ع ) ادعاى فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ( طعمه گرگ شدن او ) را باور نكرد و آن را نپذيرفت .

و ما أنت بمؤمن لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

18 - 7

7_ يعقوب ( ع ) گزارش فرزندانش را نپذيرفت و به دروغ بودن آن اطمينان پيدا كرد .

فأكله الذئب . .. قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

{تسويل} (مصدر سوّلت) به معناى آسان كردن و نيز زينت دادن امرى ناپسند به صورت امرى نيكوست و مراد از {أمراً} مكر و نيرنگ عليه يوسف است. بنابراين {بل سوّلت ...} چنين معنا مى شود: آنچه گفتيد صحت ندارد ; بلكه نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 3،6،17

3_ يعقوب در توصيه بر حفاظت از بنيامين به فرزندانش تأكيد كرد كه هيچ عذرى جز مغلوب شدن و ناتوان گشتن را از آنان نخواهد پذيرفت .

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

6_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست صورت ناتوانى و عذر را ، در سوگندشان بر محافظت از بنيامين و باز گرداندن او استثنا كنند .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

ظاهر اين است كه عبارت {إلاّ أن يحاط بكم} استثنا از قسم _ كه مفاد {لتأتنّنى به} است _ مى باشد. بر اين اساس يعقوب(ع) به فرزندانش توصيه كرد كه در اجراى صيغه سوگند مورد عذر و ناتوانى را استثنا كنند و چنين بگويند: {والله لنأتينك به إلاّ أن يحاط بنا} (به خدا سوگند بنيامين را به تو باز مى گردانيم مگر مغلوب شويم و همه راهها و چاره ها بر ما بسته شود).

17_ يعقوب ( ع ) براى واداشتن فرزندانش به پايبندى به سوگند

و پيمانشان ، آنان را متوجه نظارت و شهادت خدا كرد .

الله على ما نقول وكيل

از جمله {الله . ..} در صورتى كه آن را جمله اى خبرى بدانيم ، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 1،12

1_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر فرزندانش به مصر ، آنان را با معارفى الهى آشنا ساخت و حقايقى از توحيد را به آنان تذكر و تعليم داد .

قال ي_بنىّ لاتدخلوا . .. و عليه فليتوكل المتوكلون

12_ حاكميت خدا بر هستى ، لزوم اتكا به خداوند و تنافى نداشتن توكل با تدارك اسباب و علتها ، از تعاليم يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 2،3،5

2_ يعقوب ( ع ) داستان سرقت بنيامين را داستانى ساختگى يافت و گفته هاى فرزندانش را باور نكرد .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} دلالت مى كند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت.

3_ يعقوب ( ع ) ، فرزندانش را در گرفتارى بنيامين و باز نگشتن وى مقصر دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

5_ يعقوب ( ع ) ، ماجراى گرفتارى بنيامين را نتيجه توطئه اى برخاسته از جلوه پرداز هاى نفس فرزندان خويش دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جمله {سوّلت لكم . ..} ; يعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت. اين

جمله حاكى از اطمينان يعقوب به توطئه فرزندانش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 1،13،14

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

13_ يعقوب ( ع ) بر عملكرد فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و بنيامين خشمگين بود و همواره خشم خود را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كرد .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

{كظيم} مى تواند به معناى اسم فاعل كاظم باشد ; يعنى ، كسى كه غم و اندوه يا خشم و غضب خويش را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كند.

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 1،2،16

1_ يعقوب ( ع ) از ستم فرزندانش در حق خويش درگذشت و آنان را بخشود .

قال سوف أستغفر لكم ربى

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش نويد داد كه به زودى

آمرزش گناهانشان را از درگاه خداوند خواهد خواست و براى آنان شفاعت خواهد كرد .

قال سوف أستغفر لكم ربى

16_ يعقوب ( ع ) با توجه دادن فرزندانش به آمرزگارى و مهربانى خداوند ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

يعقوب(ع) و برادران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،4،5

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

5_ مأيوس نشدن از رحمت خدا و اميد داشتن به يارى او ، توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

و لاتاْيئسوا من روح الله

{روح} به معناى سرور ، فرح ، استراحت و رحمت مى باشد. اضافه آن كلمه به {الله} و متعلق قرار گرفتن {من روح الله} براى {لاتاْيئسوا} گوياى اين است كه مراد از آن {رحمت} مى باشد.

يعقوب(ع) و برگزيدگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 8

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد

عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

يعقوب(ع) و بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 4

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف ( ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

يعقوب(ع) و بوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2،3،4،13

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او

در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . ان ابراهيم لما اُوقدت له النار أتاه جبرئيل ( ع ) بثوب من ثياب الجنة . . . فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علّقه إسحاق على يعقوب ، فلما ولد يوسف ( ع ) علّقه عليه فكان فى عضده . . . فلما أخرجه يوسف بمصر من التميمة وجد يعقوب ريحه و هو قوله : { إنى لأجد ريح يوسف . . . } فهو ذلك القميص الذى أنزله الله من الجنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. چون براى سوزاندن ابراهيم(ع) آتش افروخته شد، جبرئيل پيراهنى از پيراهنهاى بهشتى براى او آورد ... آن گاه كه مرگ ابراهيم(ع) فرا رسيد ابراهيم(ع) آن را در جلدى قرار داد و به عنوان حِرز بر اسحاق و اسحاق هم بر يعقوب آويخت و چون يوسف متولد شد، يعقوب [آن را] بر يوسف آويخت و آن بر بازوى يوسف بود ... پس چون يوسف آن پيراهن را در مصر از جلد بيرون آورد، بوى آن به مشام يعقوب رسيد و اين است سخن يعقوب: {إنى لأجد ريح يوسف ...}. پس پيراهن يوسف همان پيراهنى است كه خداوند از بهشت فرو فرستاد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 4

4_ بستگان يعقوب او را در خبر استشمام بوى يوسف ( ع ) تكذيب كرده و اين احساس را

ناشى از كژانديشى دانستند .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

يعقوب(ع) و بى رحمى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 16

16_ تعريض يعقوب ( ع ) به فرزندانش مبنى بر دلسوز نبودن آنان و ترحم نداشتنشان بر يوسف ( ع ) و بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمي

يعقوب(ع) و پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

يعقوب(ع) و توطئه برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 8،11

8_ اطمينان يعقوب ( ع ) به اجراى توطئه اى از سوى فرزندانش عليه يوسف ( ع )

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} مى رساند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت و جمله {سوّلت لكم . ..} بيانگر اين نكته است كه او

به توطئه آنان عليه يوسف(ع) اطمينان پيدا كرد.

11_ تصميم يعقوب ( ع ) بر مسكوت گذاشتن پرونده خيانت فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و پى گيرى نكردن آن

بل سوّلت لكم . .. والله المستعان على ما تصفون

يعقوب(ع) و حيات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

يعقوب(ع) و حيات لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

يعقوب(ع) و حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و

لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 9،11،13،16

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

11_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) ، دانشى بود كه از ناحيه خدا به او افاضه شده بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

13_ جهل و ناآگاهى فرزندان يعقوب به حقايقى درباره خداوند

و أعلم من الله ما لاتعلمون

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قدم أعرابىّ على يوسف . . . قال له يوسف : . . . فإذا مررت بوادى كذا و كذا فقف فناد : يا يعقوب ! يا يعقوب ! فإنه سيخرج إليك رجل . . . فقل له : لقيت رجلاً بمصر و هو يقرئك السلام و يقول لك : إن وديعتك عند الله عزوجل لن تضيع ، قال : فمضى الأعرابىّ . . . فأبلغه ما قال له يوسف . . . فكان يعقوب ( ع ) يعلم أن يوسف ( ع ) حىّ لم يمت و أن الله تعالى ذكره سيظهره له بعد غيبته و كان يقول لبنيه : { إنى أعلم من الله ما لاتعلمون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: باديه نشينى بر يوسف

وارد شد . .. يوسف به او گفت: ... آن گاه كه بر فلان وادى گذر كردى بايست و صدا بزن: اى يعقوب، اى يعقوب! پس مردى به سوى تو بيرون خواهد آمد ... به او بگو مردى را در مصر ملاقات كردم كه تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بين نمى رود. امام فرمود: آن باديه نشين رفت ... و گفتار يوسف را به يعقوب ابلاغ كرد ... پس يعقوب مى دانست يوسف زنده است و نمرده و خداى تعالى به زودى او را پس از غيبت، آشكارش خواهد كرد و همواره به پسران خويش مى گفت: {إنى أعلم من الله ما لاتعلمون}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 9،10،11،12

9_ يعقوب ( ع ) پيش از دريافت بشارت به حيات يوسف ( ع ) ، به زنده بودن او اطمينان

داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {ازناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. براساس معناى اول، مراد از {ما لاتعلمون} _ به مناسبت مورد _ زنده بودن يوسف(ع) ، ديدار او و ... مى باشد.

10_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندانش ، به سپرى شدن دوران فراقش از يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

11_ يعقوب ( ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

12_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) و وصال او ، دانشى بود كه از ناحيه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و خطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 13

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

يعقوب(ع) و خواسته هاى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 1،5

1_ يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف ( ع ) به همراه فرزندانش ، موافق نبود و از آن اعتذار مى جست .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

5_

ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

يعقوب(ع) و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 5

5_ اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى پيرو شريعت پدرشان ابراهيم ( ع )

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) و رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 21

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 11

11_ يعقوب ( ع ) از رؤياى يوسف دريافت كه خداوند نعمت كامل خويش را بر يوسف ( ع ) و خاندان

يعقوب ، ارزانى خواهد داشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

يعقوب(ع) و سرزنشهاى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 6

6_ يعقوب ( ع ) با بيان اينكه از غم و اندوهش به اطرافيان و فرزندانش شكايت نمى كند ، خويشتن را سزاوار ملامت آنان نمى ديد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف . .. قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

يعقوب(ع) و سلامتى فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 10

10_ يعقوب ( ع ) آنچه وظيفه او براى تأمين سلامت فرزندانش بوده ، به كار بست .

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

يعقوب(ع) و عهد برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به تعهد و تأكيد فرزندانش درباره حفاظت از بنيامين ، اطمينان نكرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

استفهام در {هل ءامنكم . ..} استفهام انكارى و به منزله نفى است. {أمن} (مصدر ءامن) به معناى اطمينان كردن و امين شمردن است. بنابراين {هل ءامنكم ...} ; يعنى ، من شما را درباره بنيامين امين نمى دانم و به قول و قرار شما اطمينانى ندارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 14

14_ يعقوب ( ع ) خداوند را وكيل خويش بر ميثاق و تعهد فرزندان قرار داد .

قال الله على

ما نقول وكيل

يعقوب(ع) و فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 3

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور

تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

يعقوب(ع) و فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 3

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

يعقوب(ع) و فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 19

19_ پيش بينى و احساس خطر يعقوب ( ع ) براى فرزندانش در دومين سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ويژه آن حضرت

لاتدخلوا من باب وحد . .. إنه لذو علم لما علّمن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 11

11_ يعقوب (

ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 4

4_ يعقوب ( ع ) تنها خداوند را بر زايل ساختن غم و اندوهش توانا مى دانست .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

هدف يعقوب(ع) از شكايت كردن از حزن و اندوهش به خدا ، درخواست زايل كردن آنها از او بود.

يعقوب(ع) و كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 15

15_ يعقوب ( ع ) براى كشف حقيقت آنچه فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ابراز مى كردند ، از خداوند كمك خواست .

والله المستعان على ما تصفون

{وصف} (مصدر تصفون) به معناى بيان كردن است و مراد از {ما} سخنان دروغين برادران يوسف مى باشد. كمك گرفتن از خدا بر سخنان و گزارشهاى غير واقعى ، به معناى كمك گرفتن از او در كشف حقيقت است.

يعقوب(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 2

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 8

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش

با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله {إنا له لحافظون} مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پيشنهاد فرزندانش را نپذيرفت و با روانه ساختن بنيامين به سفر مصر مخالفت كرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1،2

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 6

6_ يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول

و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

يعقوب(ع) و ملاقات با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و ملاقات با لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و ملاقات با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 10

10_ يعقوب ( ع ) به ديدار يوسف ( ع ) و سرآمدن فراقش مطمئن بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و نقش شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

5 - 21

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

يعقوب(ع) و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 3

3_ يعقوب ( ع ) از سپردن يوسف ( ع ) به برادرانش ، همواره اجتناب مى كرد .

ما لك لاتأمنّا على يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 5

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) و يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 1

1 - توصيه يعقوب ( ع ) بر ملازمت فرزندانش بر آيين يهوديت ، از ادعا هاى دروغين يهود

أم

كنتم شهداء إذ حضر يعقوب الموت

{أم} منقطعه و متضمن معناى استفهام انكارى است. {شهداء} جمع شهيد و به معناى حاضران مى باشد و خطاب متوجه يهوديان است. بنابراين {أم كنتم شهداء ...}; يعنى، شما يهوديان به هنگام مرگ يعقوب حضور نداشتيد. (پس چگونه ادعا مى كنيد كه او فرزندانش را به پايدارى در آئين يهود سفارش كرد؟)

يعقوب(ع) هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

يعقوب(ع) هنگام حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 4

4_ يعقوب ( ع ) در زمان وزارت يوسف و داستان اتهام سرقت بنيامين ، سالخورده و بسيار كهنسال بود .

إن له أبًا شيخًا كبيرًا

{شيخ} به معناى پيرمرد و {كبير} به معناى بزرگ است و مراد از آن ظاهراً بزرگى در سن و سال مى باشد.

يوسف(ع) و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 4،7

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

7_ پيروى

يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

يوسف(ع) و كورى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 5

5_ يوسف ( ع ) از نابينا شدن پدرش آگاه شده بود .

يأت بصيرًا

يوسف(ع) و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 5

5_ يوسف ( ع ) رؤياى شگفت خويش را براى پدرش ( يعقوب ( ع ) ) بيان كرد .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت إنى رأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4،8

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از

برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

يهود و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

يقين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

يقين

آثار يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 5 - 13

13 - ايمان ، يقين و تعقّل ، عناصرى مرتبط و متكامل در مواجهه مثبت با آيات الهى

لأي_ت للمؤمنين . .. ءاي_ت لقوم يوقنون ... ءاي_ت لقوم يعقلون

با توجه به اين كه در راستاى شناخت پديده هاى گوناگون هستى، تعابير متفاوتى (مؤمنين، يوقنون، يعقلون) به كار رفته است; مى توان استفاده كرد كه هر يك از آنها، در بخش هاى خاصى از جهان هستى كاربرد دارد.

آثار يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 2

2 - پايبندى به نماز و زكات و باور به آخرت ، شرط بهرهورى از هدايت و بشارت قرآن

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

فعل هاى {يقيمون} و {يؤتون} مضارع و مفيد استمرار است; يعنى، {هدًى و بشرى للذين يستمرون على اقامة الصلاة و إيتاء الزكاة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 9

9 - برپايى كامل نماز و پرداخت مدام زكات و يقين به عالَم آخرت ، زمينه دستيابى به هدايت ويژه قرآن است .

هدًى . .. للمحسنين . الذين يقيمون الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 3،10

3 - يقين به آخرت و برپايى نماز و پرداخت زكات ، زمينه ساز بهره مندى از هدايت هاى افزون الهى است .

الذين يقيمون . .. و هم بالأخرة هم يوقنون . أُول_ئك على هدًى من ربّهم

10 - رستگارى ، تنها در پرتوِ اقامه نماز و پرداخت زكات و

يقين به آخرت است .

الذين يقيمون الصلوة و . .. و أُول_ئك هم المفلحون

آثار يقين به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 6

6 - صبر و يقين برخى از پيروان موسى ( ع ) به آيات الهى ، زمينه ساز گزينش آنان از سوى خدا براى پيشوايى بنى اسراييل بود .

و جعلنا منهم أئمّة . .. لمّا صبروا و كانوا بأي_تنا يوقنون

بنابراين احتمال كه در {لمّا} معناى جزا باشد; يعنى، آنان به رهبرى انتخاب شدند، به پاداش صبرى كه پيشه كردند و يقينى كه به آيات الهى پيدا كردند.

آثار يقين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 5

5- اعتقاد به قيامت و آگاهى از آتش دوزخ ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ستيزى

متى ه_ذا الوعد . .. لو يعلم الذين

از اين كه خداوند فرمود: اگر كافران مى دانستند كه آتش دوزخ و. .. با آنان چه مى كند، در نزول عذاب و برپايى قيامت عجله نمى كردند، به دست مى آيد كه ايمان به قيامت و آگاهى از احوال آن، آدمى را از كفر و حق ستيزى و هرگونه گناه بازمى دارد.

آثار يقين به حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 5 - 3

3 - شناخت حقايق در حد يقين ، مانع سرگرمى به تفاخر و برترى جويى

كلاّ لو تعلمون علم اليقين

به قرينه آغاز سوره، مى توان گفت: جواب {لو} محذوف است. در نتيجه مفاد آيه اين مى شود كه

اگر به حد {علم اليقين} عالم مى شديد، آن دانش، مانع فخرفروشى و مباهات شما مى شد; بلكه اگر جمله {لترونّ الجحيم} (در آيه بعد) را جواب {لو} بدانيم، بازهم مى توانيم اين نكته را از آيه شريفه به دست آوريم.

آثار يقين به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 10

10 - اطاعت كامل از دستورات وحى ، تنها در پرتو باور و يقين به قيامت ميسّر خواهد بود .

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها و اتّبعون

ارتباط دو قسمت آيه شريفه (و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها) و (اتّبعون) نشانگر آن است كه اعتقاد به قيامت، زمينه ساز پيروى كامل از دستورات خداوند است.

اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 4

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد

شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

اهل يقين و آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است .

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

اهل يقين و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 1،2

1 - وجود نشانه هاى فراوان و مهم الهى در زمين براى اهل يقين

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

جمع و نكره آمدن {آيات}، دلالت بر فراوانى و عظمت آن دارد.

2 - حق باوران اهل يقين ، توانا به درك پيام هاى بايسته آيات الهى در زمين

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

اهل يقين و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان

آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است .

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

اهميت تحصيل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 5 - 4

4 - لزوم تحصيل علم به آخرت و تلاش براى رساندن آن به مرحله يقين

كلاّ لو تعلمون علم اليقين

اهميت يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 4

4 - اسناد هر چيز ( فعل ، سخن ، وصف و . . . ) به خداوند ، بايد از روى علم و يقين باشد .

و أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 7

7 _ سوگند، امرى اطمينان بخش و زداينده شك و ترديد براى آدم و حوا

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 6،7

6- يقين ، نشان دهنده عالى ترين مراتب ايمان و معرفت

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

از اينكه

به پيامبر(ص) _ كه مظهر ايمان است _ توصيه شد كه براى نيل به يقين، عبادت نمايد، برداشت فوق به دست مى آيد.

7- نيل به مرتبه والاى يقين ، هدف و فلسفه عبادت است .

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

{حتى} براى انتهاى غايت و به معناى {إلى} است و در اين آيه {يقين} غايت و هدف براى {عبادت} (و اعبد . ..) قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 7

7 - اهميت يقين و باور جزمى ، در حوزه معارف الهى ( توحيدى )

لقوم يوقنون

اهميت يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 5

5 - يقين به عالَم آخرت ، در ميان عقايد دينى ، داراى اهميتى ويژه است .

و هم بالأخرة هم يوقنون

ذكر آخرت، از ميان مجموعه اعتقادات، حاكى از اهميت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 6

6 - ضرورت باور به جهان آخرت و تحصيل يقين به آن

و بالأخرة هم يوقنون

اهميت يقين به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 7

7 - برخوردارى از روحيه صبر و بردبارى و نيز يقين به آيات الهى ، از شرايط رهبرى و امامت دينى است .

و جعلنا منهم أئمّة . .. لمّا صبروا و كانوا بأي_تنا يوقنون

{لمّا} زمانى است و دلالت مى كند بر اين كه برگزيدگان بنى اسراييل، زمانى كه به مقام صبر و يقين رسيدند، به

پيشوايى انتخاب شدند و اين، نشان مى دهد كه رهبران دينى بايد چنين مقامى را براى خود تحصيل كنند و يا واجد آن دو باشند.

اهميت يقين در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 10 - 4

4 - لزوم مبتنى ساختن مبانى عقيدتى ، بر بنيان علم و يقين و پرهيز از اتكا به گمان

قتل الخرّصون

معناى لغوى {خَرْص} اتكا به گمان است. از اين كه تكيه بر گمان مورد نكوهش واقع شده استفاده مى شود كه ضد آن (اتكا بر علم) ضرورى و بايسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 6

6 - لزوم اتكاى معارف و عقايد ، بر شالوده يقين و برهان ; و نه حدس و گمان

و إنّ الظن لايغنى من الحقّ شيئًا

ايمان اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 11،14

11 _ قوانين الهى ، بهترين و برترين قانون در ديدگاه اهل يقين

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

14 _ تنها اهل يقين ، قادر بر تشخيص برترى احكام قرآن بر ديگر قوانين هستند .

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

حكم خدا، برترين حكم است، چه اهل يقينى وجود داشته باشند و يا وجود نداشته باشند ; بنابراين قيد {لقوم يوقنون} به سؤال در {و من احسن} باز مى گردد ; يعنى جواب اين سؤال، تنها از اهل يقين بر مى آيد ; چون تنها آنان به اين حقيقت واقفند.

توحيد ربوبى اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 5

5- اهل يقين ، قادر به درك و شناخت ربوبيت يگانه خداوند بر نظام هستى

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

خداشناسى اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 5

5- اهل يقين ، قادر به درك و شناخت ربوبيت يگانه خداوند بر نظام هستى

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 1

1 - آفرينش انسان و ساير جانداران ، دربردارنده نشانه هايى از خداوند براى جويندگان يقين

و فى خلقكم و ما يبثّ من دابّة ءايت

رستگارى اهل يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 7

7 - تنها برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات و اهل يقين به آخرت ، رستگارند .

الذين يقيمون الصلوة . .. و أُول_ئك هم المفلحون

زمينه يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 7

7- مطالعه نظام و كيفيت اداره هستى ، زمينه ساز راهيابى انسان به مرحله يقين

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

از مطرح شدن مسأله يقين، پس از ذكر ربوبيت خداوند بر جهان هستى، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 4

4 - توجه به خدادادى بودن نعمت بيان و ابزار آن ، مايه يقين به

آگاهى خداوند از نيت ها ، افكار و دانسته هاى انسان است .

أيحسب أن لم يره أحد . ألم نجعل له ... و لسانًا و شفتين

زمينه يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 4

4 - اقامه نماز و پرداخت زكات ، داراى پيوندى عميق با يقين به آخرت

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

جمله {و هم بالأخرة. ..} حال معلله است; يعنى، يقين داشتن آنان به آخرت و كيفر و پاداش الهى، آنها را پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات مى كند.

زمينه يقين به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 11

11 - امكان شناخت و يقين به يگانگى خدا از طريق مطالعه در مظاهر هستى

قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

{إن كنتم موقنين}; يعنى، اگر شما طالب يقين هستيد و بناى رسيدن به شناخت و حق را داريد، كافى است كه به حاكميت تدبير و ربوبيت واحد بر نظام آسمان ها و زمين و موجودات ميان آنها توجه كنيد.

صفات اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 15

15 - تنها اهل يقين ( كسانى كه از عنادورزى و لجاجت پيراسته اند ) ، از آيات الهى بهره مند شده و در پرتو آن ، حقايق و معارف دينى را در مى يابند .

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

چون آيات و نشانه هاى صداقت پيامبر به همگان ارائه شده است، لام در

{لقوم} لام انتفاع مى باشد و جمله فوق چنين معنا مى شود: ما آيات و نشانه ها را براى همگان بيان داشته ايم، ولى اهل يقين از آنها بهره مى برند.

عوامل رحمت بر اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 6

6 - روشنگرى هاى قرآن ، مايه هدايت و رحمت براى جويندگان يقين

بصائر . .. و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

عوامل وصول به يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 6

6 _ وصول به يقين در پرتو امدادها و توفيقات الهى امكان پذير است.

و كذلك نرى إبرهيم . .. و ليكون من الموقنين

عوامل هدايت اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 6

6 - روشنگرى هاى قرآن ، مايه هدايت و رحمت براى جويندگان يقين

بصائر . .. و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

عوامل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 1

1 _ خداوند ، هدايت كننده مؤمنان ، از ظلمت شبهاتِ معاد به نورِ علم و يقين

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور . .. او كالذى مرّ ... فلمّ

داستان مورد بحث در آيه، مثال و ارائه نمونه اى براى ولايت الهى و نتيجه آن است ; يعنى هدايت مؤمنان به نور پس از خارج ساختن آنان از ظلمت و تاريكى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 8 - 4

4

- توجّه به خدادادى بودن نعمت بينايى ، مايه يقين به پنهان نبودن چيزى از خداوند است .

أيحسب أن لم يره أحد . ألم نجعل له عينين

مطرح كردن نعمت بينايى _ در پى سرزنش كسانى كه به آگاهى خداوند توجه ندارند _ نوعى استدلال بر علم خداوند است. به اين بيان كه انسان بايد خداوند را آگاه تر از خود بداند; زيرا او ابزار اين آگاهى را در اختيار وى قرار داده است.

عوامل يقين به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 21

21_ شناخت خداوند و صفات او ، موجب يقين آدمى به معاد است .

الله الذى . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

فضايل اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 5

5- اهل يقين ، قادر به درك و شناخت ربوبيت يگانه خداوند بر نظام هستى

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 2

2 - حق باوران اهل يقين ، توانا به درك پيام هاى بايسته آيات الهى در زمين

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 14

14 _ تنها اهل يقين ، قادر بر تشخيص برترى احكام قرآن بر ديگر قوانين هستند .

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

حكم خدا، برترين حكم است، چه اهل يقينى وجود داشته باشند و يا وجود نداشته باشند ; بنابراين قيد {لقوم يوقنون} به

سؤال در {و من احسن} باز مى گردد ; يعنى جواب اين سؤال، تنها از اهل يقين بر مى آيد ; چون تنها آنان به اين حقيقت واقفند.

فضايل اهل يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 6

6 - محسنان ، برپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات و اهل يقين به عالم آخرت و برخوردار از عنايت خاص خداوندند .

للمحسنين . .. أُول_ئك على هدًى من ربّهم

اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن، محسنان است _ اشاره به نكته ياد شده مى كند.

مراتب يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 3

3 - تعدد مراحل يقين و تفاوت علمى بودن و عينى بودن آن

لو تعلمون علم اليقين . .. ثمّ لترونّها عين اليقين

مقام يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 5

5 _ رسيدن به يقين، مرتبه اى بلند براى انسان و قله اى براى معرفت و شناخت

و كذلك نرى . .. و ليكون من الموقنين

مطرح ساختن {يقين}، به عنوان اصليترين هدف {ارائه ملكوت}، گوياى عظمت يقين و اهل آن و همچنين نقطه نهايى در مقوله شناخت است.

موجبات يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 6

6 - مطالعه و تحقيق در نظام حيات ، راهى براى دستيابى انسان به يقين در خداشناسى

و فى خلقكم . .. لقوم يوقنون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه از متن نظام طبيعت مى توان

به يقين دست يافت.

ويژگى اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 15

15 _ بهره مندى از احكام برتر ( قوانين الهى ) مخصوص اهل يقين است .

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

بدان احتمال كه لام در {لقوم} براى منفعت باشد، يعنى بهره مندى از قوانين الهى از آن اهل يقين است.

ويژگيهاى اهل يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 15

15 - تنها اهل يقين ( كسانى كه از عنادورزى و لجاجت پيراسته اند ) ، از آيات الهى بهره مند شده و در پرتو آن ، حقايق و معارف دينى را در مى يابند .

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

چون آيات و نشانه هاى صداقت پيامبر به همگان ارائه شده است، لام در {لقوم} لام انتفاع مى باشد و جمله فوق چنين معنا مى شود: ما آيات و نشانه ها را براى همگان بيان داشته ايم، ولى اهل يقين از آنها بهره مى برند.

هدايت اهل يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 1

1 - تنها برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات و اهل يقين به آخرت ، مشمول هدايت ويژه پروردگارِ خويش اند .

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون . أُول_ئك على هدًى من

يقين اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 6

6 - يقين مشركان در قيامت ، به نبودن هيچ

راه فرارى از عذاب الهى

و ظنّوا ما لهم من محيص

{ظنّ} در لغت هم به معناى گمان آمده و هم به معناى يقين. طبق گفته برخى از مفسران اين كلمه در آيه شريفه به معناى يقين است.

يقين اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 20

20 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً } قال : الرجس هو الشك ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند عزّوجلّ: {إنّما يريد اللّه. ..} روايت شده كه فرمود: {رجس} در اين آيه، همان شك است}. گفتنى است كه مفهوم رجس، هر نوع پليدى را شامل مى شود و برحسب اين روايت، يكى از مصاديق آن شك است.

يقين به آثار گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 8

8 - يقين به نتيجه ذلت بار گناه ، مايه پرهيز انسان از آن است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا . .. إنّا موقنون

اعتراف مجرمان به معرفت و يقين پيدا كردن در قيامت، پس از مشاهده وضع خود در آن روز و درخواست مؤكّد آنان از خدا براى بازگشت به دنيا، جهت انجام دادن كار خوب، نشان مى دهد كه اگر كسى به نتيجه بد گناه يقين پيدا كند، از آن پرهيز خواهد كرد.

يقين به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ،

پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 1،7

1 - اقامه همواره نماز ، و پرداخت مداوم زكات و يقين به آخرت ، از صفات محسنان است .

هدًى و رحمة للمحسنين . الذين يقيمون ... و هم بالأخرة هم يوقنون

فعل هاى مضارع {يقيمون} و {يؤتون} دلالت بر استمرار دارند. لازم به ذكر است كه {زكات} در اين آيه، به قرينه مكى بودن سوره، زكات اصطلاحى نيست، بلكه اِعانه هاى مالى است. گفتنى است در صورتى كه جمله {الذين يقيمون...} جمله وصفى و يا بدلى باشد، مفيد معناى ياد شده است.

7 - تنها محسنان ، به عالَم آخرت يقين دارند .

للمحسنين . .. و هم بالأخرة هم يوقنون

تقديم فاعل فعل {يوقنون} و تكرار ضمير {هم} بر اختصاص و انحصار، دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 5

5 - يقين به جهان آخرت از صفات اهل تقواست .

و بالأخرة هم يوقنون

يقين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 7

7 - حسابرسى از نعمت ها ، مرحله اى پس از مشاهده دوزخ و يقين به

آن است .

ثمّ لترونّها . .. ثمّ لتسئلنّ

يقين به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 13

13- يقين به حقانيّت وعده هاى خداوند و باور به معاد ، تكليفى الهى و معرفتى ارجمند است .

أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ريب فيها

يقين به حقايق پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 3

3- انسان ، پس از مرگ به حقايق آشنا شده و به آنها يقين پيدا مى كند .

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق، از وجه تسميه مرگ به {يقين} استفاده مى شود; يعنى، از اين رو به مرگ {يقين} گفته مى شود كه حقايق براى انسان آشكار شده و او به آنها يقين پيدا مى كند.

يقين به رؤيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 2

2 - سوگند مكرّر خداوند ، بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت و پيدايش يقين براى ناظران آن

ثمّ لترونّها عين اليقين

يقين به طلوع فجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 41

41 - ابى بصير گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن رجلين قاما فى شهر رمضان فقال احدهما : هذا الفجر و قال الآخر : ما أرى شيئاً قال : ليأكل الذى لم يستيقن الفجر و قد حرم الأكل على الذى زعم قد رأى ، ان اللّه يقول : و

كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم از دو نفر كه در ماه رمضان درباره ]طلوع[ فجر اختلاف نموده اند، و يكى از آن دو مى گويد اين فجر است و ديگرى مى گويد من چيزى ]از سفيدى صبح[ نمى بينم. امام فرمودند: آن كس كه يقين به طلوع فجر ندارد مى تواند بخورد; ولى آن كس كه معتقد است فجر را ديده بر او حرام است كه بخورد. خداوند مى فرمايد: و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل}.

يقين به علم غيب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 4

4 - توجه به خدادادى بودن نعمت بيان و ابزار آن ، مايه يقين به آگاهى خداوند از نيت ها ، افكار و دانسته هاى انسان است .

أيحسب أن لم يره أحد . ألم نجعل له ... و لسانًا و شفتين

يقين به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 17

17_ برپايى قيامت ، اصلى كه بايد به آن يقين و اطمينان داشت .

لعلكم بلقاء ربكم توقنون

{لقاى پروردگار} كنايه از برپايى قيامت است ; زيرا در آن صحنه است كه ربوبيت خدا براى انسانها ملموس و محسوس مى شود و آن را به عين اليقين درمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 25 - 1

1 - علم و

باور كافران به هنگام زنده شدنشان در قيامت ، به روبه رو شدن با مصيبتى بزرگ و كمرشكن

تظنّ أن يفعل بها فاقرة

{فاقرة} به معناى مصيبت بزرگ و كمرشكن است (العين). {ظنّ} به معناى گمان راجح است و گاهى نيز به جاى علم و يقين به كار مى رود. در اين آيه _ مطابق نظر بيشتر مفسران _ معناى اخير مراد است.

يقين به نظارت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 8 - 4

4 - توجّه به خدادادى بودن نعمت بينايى ، مايه يقين به پنهان نبودن چيزى از خداوند است .

أيحسب أن لم يره أحد . ألم نجعل له عينين

مطرح كردن نعمت بينايى _ در پى سرزنش كسانى كه به آگاهى خداوند توجه ندارند _ نوعى استدلال بر علم خداوند است. به اين بيان كه انسان بايد خداوند را آگاه تر از خود بداند; زيرا او ابزار اين آگاهى را در اختيار وى قرار داده است.

يقين به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 6

6 - ايمان و عمل صالح ، از لوازم و مظاهر يقين به وحى و هدايت آسمانى است .

لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت

يقين به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه .

.. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

يقين در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 8

8 - باور ها و اعتقادات ، بايد از علم و يقين سرچشمه گرفته و متكى بر دليل وبرهان باشد .

و جعلوا المل_ئكة . .. أشهدوا خلقهم

عبارت {أشهدوا خلقهم} نشانگر آن است كه هرگونه باور و اعتقادى، بايستى برخاسته از علم و يقين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 7

7 - يقين و برهان ، تنها شالوده مطمئن براى دستيابى به عقايد و باورها

ما أنزل اللّه بها من سلط_ن إن يتّبعون إلاّ الظنّ

از تخطئه مشركان در مبتنى ساختن عقايد و باورهايشان بر حدس و گمان _ و نه يقين و برهان _ مطلب بالا استفاده مى شود.

يقين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 13

13 _ قيامت، روز ظهور حقايق و از بين رفتن هر گونه ترديد

ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه

مرجع ضمير {فيه} مى تواند {يوم القيامة} باشد، يعنى قيامت ظرف ترديد نيست و در آن روز ترديد از آدمى رخت بر مى بندد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 6

6 _ قيامت، روز تجلى حقايق و از ميان رفتن پرده هاى اوهام است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 4

4- قيامت ، روز فرو افتادن همه حجاب ها

و يقين آدميان به خداوند يكتا است .

أعينهم فى غطاء . .. كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه

مقصود از لقاى پروردگار، مسلّماً برخورد حسى نيست (لاتدركه الأبصار) بلكه مقصود، آن است كه آدمى، در قيامت، به حقّانيّت يكتايى خداوند پى خواهد برد، گرچه كافران، چنين ملاقاتى را منكر باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 17،19

17 - مجرمان در قيامت ، به حقانيت وعده هاى خداوند درباره معاد ، زبان مى گشايند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا . .. إنّا موقنون

19 - به يقين رسيدن مجرمان درباره معاد ، در قيامت دليل درخواست شان از خدا جهت بازگشت به دنيا است .

فارجعنا نعمل ص_لحًا إنّا موقنون

{إنّا موقنون} به منزله تعليل براى درخواست است.

يقين رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 7

7 - برخوردارى از روحيه صبر و بردبارى و نيز يقين به آيات الهى ، از شرايط رهبرى و امامت دينى است .

و جعلنا منهم أئمّة . .. لمّا صبروا و كانوا بأي_تنا يوقنون

{لمّا} زمانى است و دلالت مى كند بر اين كه برگزيدگان بنى اسراييل، زمانى كه به مقام صبر و يقين رسيدند، به پيشوايى انتخاب شدند و اين، نشان مى دهد كه رهبران دينى بايد چنين مقامى را براى خود تحصيل كنند و يا واجد آن دو باشند.

يقين فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا

بها و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

يقين كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 25 - 1

1 - علم و باور كافران به هنگام زنده شدنشان در قيامت ، به روبه رو شدن با مصيبتى بزرگ و كمرشكن

تظنّ أن يفعل بها فاقرة

{فاقرة} به معناى مصيبت بزرگ و كمرشكن است (العين). {ظنّ} به معناى گمان راجح است و گاهى نيز به جاى علم و يقين به كار مى رود. در اين آيه _ مطابق نظر بيشتر مفسران _ معناى اخير مراد است.

يقين لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 17

17 - { عن إبن عمر قال : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : حقّاً أقول : لم يكن لقمان نبيّاً و ل_كن كان عبداً كثير التفكر حسن اليقين أحبّ اللّه فأحبّه و مَنّ عليه بالحكمة . كان نائماً نصف النهار إذ جاءه نداء يا لقمان ! هل لك أن يجعلك اللّه خليفة فى الأرض تحكم بين الناس بالحقّ فأجاب الصوت إن خيّرنى ربّى قبلت العافية و لم أقبل البلاء و إن عزم علىّ فسمعاً و طاعة . . . فأعطى الحكمة ;

عبداللّه بن عمر مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى گفت: {به حق مى گويم: لقمان، پيامبر نبود، لكن بنده اى بود

اهل تفكر، داراى حسن يقين. خدا را دوست داشت و خدا نيز او را دوست داشت و با آموختن حكمت، او را مورد انعام خود قرار داد. در نيمه روز ، خوابيده بود كه صدايى شنيد: اى لقمان! آيا دوست دارى كه خداوند، تو را خليفه خود در زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق قضاوت كنى؟ لقمان در جواب آن صدا گفت: اگر پروردگارم، مرا مخيّر كرده من عافيت را انتخاب مى كنم و نه گرفتارى را و اگر بر من واجب مى كند، پس سرا پا گوش و مطيع ام}... در اين جا به او حكمت داده شد}.

يقين مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

يقين محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 7

7 - تنها محسنان ، به عالَم آخرت يقين دارند .

للمحسنين . .. و هم بالأخرة هم يوقنون

تقديم فاعل فعل {يوقنون} و تكرار ضمير {هم} بر اختصاص و انحصار، دلالت مى كند.

يقين مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 3

3- حضرت مريم ( س ) به قدرت نوزادش عيسى ( ع ) در سخن گفتن و رفع اتهامات يقين داشت .

فأشارت إليه

آمدن مريم به ميان قوم

خويش، آوردن علنى و آشكار فرزند و اشاره كردن به سوى نوزاد به جاى پاسخ گويى به اتهامات، بيانگر يقين او است.

يقين مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 5

5 - جهان بينى و اعتقادات مؤمن آل فرعون ، بر علم و شناخت اطمينان بخش استوار بود .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

يقين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 6

6 - اهل ايمان ، آگاه به حقانيت رستاخيز و وقوع حتمى آن

و يعلمون أنّها الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 1

1 - مؤمنان واقعى ، داراى ايمان به خدا و رسول او و بدور از هرگونه شك و ترديد

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله ثمّ لم يرتابوا

يقين يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 3

3_ يوسف ( ع ) هيچ

ابهام و ترديدى در رؤياى خويش و خصوصيات آن نداشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

تكرار فعل {رأيت} براى تأكيد است و هدف از تأكيد رساندن اين معناست كه يوسف در خواب خويش و خصوصيات آن ، ابهام و ترديدى نداشت.

يقين يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 21

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى،

... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

يوسف (ع) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

يوسف(ع)

آثار احسان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 10

10_ نيكوكارى يوسف ( ع ) ، مايه رسيدن او به مقام نبوت بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 11

11_ مشاهده نيكوكار بودن يوسف ، مايه تشجيع فرزندان يعقوب به تقاضاى آزادى بنيامين و بازداشت يكى از آنان به جاى وى

فخذ أحدنا مكانه إنا نري_ك من المحسنين

آثار اطاعت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 7

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

آثار بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با

فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آثار حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 16

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او ، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

آثار دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

آثار دورانديشى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 5

5_ سرزمين مصر بر اثر پيش بينى يوسف ( ع ) و تدبير عالمانه او ، از عواقب فاجعه آميز قحطى مصون ماند .

و جاء إخوة يوسف

آثار

رشد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 5

5_ رسيدن يوسف ( ع ) به سن رشد ، زمينه ساز برخوردارى او از علم و حكمت

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

آثار رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 8

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 15

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء . . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به

او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

آثار عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آثار عقيده به خاتميت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 11

11 - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى پس از يوسف ( ع ) ، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

اعلام ختم نبوت پس از يوسف(ع) از سوى مردم مصر، مى تواند دليل و يا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.

آثار علم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 16

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او

، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

آثار فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 12

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) نابينا شده بود .

يأت بصيرًا

آثار فضايل يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 5

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

آثار محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

آثار مطالعه قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 31

31_ مطالعه سرگذشت يوسف ( ع ) ، زمينه باور و توجه به ربوبيّت خدا و علم و حكمت اوست .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

آثار ملاقات يوسف(ع) با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 10

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر

با برادرش بنيامين ، از ميان برنده تلخ كامى ها و زايل كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

آرامش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 6

6_ طمأنينه و آرامش يوسف ( ع ) به هنگام دفاع از خويش

قال هى رودتنى عن نفسى

يوسف(ع) در بيان رفع اتهام از خويش ، در سخن خود (هى رودتنى عن نفسى) نه از ادات تأكيد استفاده كرد و نه جمله خويش را با قسم و مانند آن بيان داشت. اين كار نشان دهنده آرامش و اطمينان يوسف(ع) در آن عرصه سخت است.

آل يعقوب در دربار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد

بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

آل يعقوب و حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 7

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

آيات خدا در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران

وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

ابراهيم(ع) و دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 19

19_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، به هنگام شروع داستان يوسف ( خواب ديدن ستارگان ، خورشيد و ماه ) در حال حيات نبودند .

كما أتمّها على أبويك من قبل

برداشت فوق ، از قيد {من قبل} استفاده مى شود. البته اين در صورتى است كه {من قبل} قيد براى {أبويك} باشد ، نه متعلق به {أتمّها}.

ابراهيم(ع) و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

اتمام نعمت بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 10،11

10_ كامل شدن نعمت الهى

بر يوسف و خاندان يعقوب ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) .

و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

11_ يعقوب ( ع ) از رؤياى يوسف دريافت كه خداوند نعمت كامل خويش را بر يوسف ( ع ) و خاندان يعقوب ، ارزانى خواهد داشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك . .. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به دست مى آيد.

اتهام دزدى به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 3،4،9،14

3_ برادران يوسف در حضور او ، از گذشته برادر بنيامين ( يوسف ) سخن گفتند و سابقه دزدى را براى او نيز امرى ثابت شده قلمداد كردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

4_ يوسف ( ع ) در دوران كودكى اش به ناحق متهم به دزدى شده بود .

فقد سرق أخ له من قبل . .. قال ... الله أعلم بما تصفون

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش (

مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس خويش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى كرد.

14_ يوسف ( ع ) به فرزندان يعقوب گوشزد كرد كه سخن آنان ( دزدى كردن برادر ابوينى بنيامين ) را باور ندارد .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . .. و الله أعلم بما تصفون

جمله {و الله أعلم . ..} عطف بر {أنتم ...} است و هر دو مقول {قال} مى باشند. و از آن جا كه {قال} در مقابل {أسرّ} و {لم يبد} قرار گرفته، مى توان گفت: مراد از {قول} ابراز كردن آن و آشكارا گفتن آن سخن است، نه آن كه در دل خويش و زير لب گفته باشد.

اجابت دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 1

1_ خداوند ، دعاى يوسف ( ع ) ( درخواست رهايى از كيد زليخا و همپالگى هاى وى ) را اجابت كرد و او را از مكر آنان مصون داشت .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

{استجابة} (مصدر استجاب) به معناى پذيرفتن درخواست است.

اجابت دعوتهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 1

1_ خاندان يعقوب ، تقاضاى يوسف ( ع ) را پذيرفتند و همگى از كنعان

به سوى مصر كوچ كردند .

وأتونى بأهلكم أجمعين . .. فلما دخلوا على يوسف

مراد از ضمير {دخلوا} به قرينه {و أتونى بأهلكم أجمعين} در آيه 93 و كلمه {أبويه} برادران يوسف، خانواده هاى ايشان و پدر و مادر اوست. جمله {فلما دخلوا على يوسف} عطف بر جمله هايى مقدر است كه به قرينه {وأتونى بأهلكم أجمعين} عبارتند از: آنان تقاضاى يوسف را پذيرفتند و همگى به سوى مصر كوچ كردند.

احتجاج يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

احترام به مادر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4،32

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

احترام يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 8

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع )

را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 2

2_ تكريم و بزرگداشت يوسف ( ع ) از جانب عزيز ، پس از كشف حقيقت ماجرا

يوسف أعرض عن هذا

{يوسف} مناداست و حرف ندا (يا) از آن حذف شده است عزيز مصر با حذف كردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خويش بيان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خويش را به وى اظهار مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

احترام يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر

، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

احسان به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 8،15،16

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

15_ خداوند ، يوسف ( ع ) را از احسان هاى خويش برخوردار ساخت و به او نعمت ها بخشيد .

قد أحسن بى

16_ آزاد ساختن يوسف ( ع ) از زندان و كوچ دادن خاندان يعقوب از كنعان به مصر ، از جمله احسان هاى خداوند در حق يوسف ( ع ) .

و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

احسان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 17

17_ دستيابى يوسف ( ع ) به قدرت در سرزمين مصر و بهره مندى او از رحمت خاص الهى ، پاداش كار هاى نيك او بود .

كذلك مكّنّا . .. نصيب برحمتنا ... و لانضيع

أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 3

3_ اقتدار يوسف ( ع ) بر انجام خواسته هاى خويش ، نيكوكار بودن وى و سزاوارى يعقوب ( ع ) براى ترحم ، دليل هاى ارائه شده از سوى فرزندان يعقوب به يوسف ( ع ) براى آزادسازى بنيامين

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا . .. إنا نري_ك من المحسنين

هدف برادران يوسف از مخاطب ساختن يوسف(ع) با عنوان {عزيز} بيان اقتدار او بر انجام خواسته هايش است، و توصيف يعقوب به {پيرمردى سالخورده} بيان سزاوارى او براى ترحم است و مدح يوسف(ع) به نيكوكارى به منظور ترغيب او به احسان و گذشت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

اختفاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 6

6_ كاروانِ يابنده يوسف ( ع ) به منظور كالاى تجارتى قرار دادن او ، سعى در مخفى ساختن وى داشتند .

و أسرّوه بض_عة

در فعل {أسرّوا} (پنهان ساختند) معناى جعل و قرار دادن اشراب شده است ; از اين رو {بضاعة} را به عنوان مفعول دوم نصب داده است. معناى جمله نيز چنين مى شود: يوسف(ع) را كالاى تجارتى قرار دادند و او را پنهان ساختند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 13

13_ زليخا تا قبل از برملا شدن عشقش به يوسف ( ع ) ، او را از ديد زنان اشراف مصر مخفى مى كرد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها . .. فلما رأينه أكبرنه

اختيارات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 11

11_ يوسف ( ع ) داراى اختيارات ويژه در توزيع غلات و آذوقه هاى ذخيره شده *

قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

از اينكه يوسف(ع) پرداخت سهميه فرزندان يعقوب در نوبتهاى بعد را در صورت همراه نداشتن بنيامين ، ممنوع كرد ، برداشت فوق استفاده مى شود. باز گرداندن بضاعت برادرانش به خودشان نيز مى تواند تأييد كننده اختيارات ويژه او باشد.

اخلاص يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

ادعاى مالكيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 2

2_ همه اهل كاروان ، خود را نسبت به يوسف ( ع ) ذى نفع مى پنداشتند و خويشتن را مالك او مى شمردند .

أسرّوه بض_عة . .. و شروه بثمن

از آن جايى كه

كالا قرار دادن و نيز فروختن يوسف(ع) به كاروان نسبت داده شده است ، برداشت فوق استفاده مى شود.

ادعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 5

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد يافت.

اذيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 2

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

استخدام همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 6

6_ تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى هم بند خويش ، تحقق يافت و او با رهايى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

با توجه به اينكه ضمير

در {فأنساه} به {الذى} _ كه مراد از آن ساقى پادشاه است _ باز مى گردد ، جمله {فأنساه الشيطان ذكر ربه} دلالت مى كند كه وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه يافت.

استشمام بوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2،3،4

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

استعاذه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 10

10_ يوسف ( ع ) در برابر صحنه هاى پر جاذبه شهوانى ( تمنّاى زليخا ، ابراز اشتياق او ، خلوت بودن قصر و بسته بودن

درب ها ) به خدا پناه برد .

قال معاذ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 8

8_ استعاذه يوسف ( ع ) به خداوند از روا داشتن ظلم و ستم

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

استعدادهاى معنوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 5

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

استفاده از كارد در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 9

9_ استفاده از كارد براى تناول خوردنى ها در مصر باستان و عصر يوسف ( ع )

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

استقبال يوسف(ع) از مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 2

2_ يوسف ( ع ) براى استقبال از پدر و مادر ، برادران و ساير بستگانش ، از شهر مصر بيرون رفت .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

جمله {ادخلوا مصر} (به مصر وارد شويد) گوياى اين است كه يوسف(ع) در خارج شهر با خاندان خويش ملاقات كرد و در بيرون مصر به استقبال آنان رفت.

استمداد يوسف(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 11

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

اسحاق(ع) و دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 19

19_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، به هنگام شروع داستان يوسف ( خواب ديدن ستارگان ، خورشيد و ماه ) در حال حيات نبودند .

كما أتمّها على أبويك من قبل

برداشت فوق ، از قيد {من قبل} استفاده مى شود. البته اين در صورتى است كه {من قبل} قيد براى {أبويك} باشد ، نه متعلق به {أتمّها}.

اسحاق(ع) و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت ملّة ءاباءِى

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

اضطرار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 16

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

اطمينان قاضى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 12

12_ داور ماجراى يوسف و زليخا ، به درستى داورى خويش و دلالت نحوه پارگى پيراهن بر كشف ماجرا ، اطمينان كامل داشت .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ من قُبل

مراد از شهادت در {شهد شاهد} اظهار نظر كردن، قضاوت كردن و . .. است. تعبير كردن از اينها به شهادت دادن _ كه ديدن و مشاهده كردن را مى طلبد - براى رساندن اين معناست كه آن شخص، آن چنان به صحت داورى و نظر خويش اطمينان داشت كه گويا شاهد ماجرا بوده است.

اطمينان همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 12

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

اطمينان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف

- 12 - 69 - 8

8_ يوسف ( ع ) به رازدارى بنيامين ، اطمينان داشت .

إنى أنا أخوك

اعتراض يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 9

9_ يوسف ( ع ) ضمن اعتراض به عملكرد ناصواب برادرانش ، عذر تقصيرشان ( جهل و نادانى ) را به آنان القا كرد .

إذ أنتم ج_هلون

يوسف(ع) با مقيد كردن عملكرد ناصواب برادرانش به زمان جهل آنان (إذ أنتم جاهلون) اشاره به اين معنا دارد كه: من شما را معذور مى شمرم چرا كه در زمانى مرتكب خلاف شديد كه نادان بوديد.

اعتماد پادشاه مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 5

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

اعدام همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1

1_ يكى از دو هم بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و

قال الذى نجا منهما

افشاگرى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 2،5

2_ يوسف ( ع ) در نزد عزيز مصر ، تمناى نامشروع زليخا و استنكاف خويش را فاش ساخت ، و خود را از هر گونه اراده سوئى مبرّا دانست .

قال هى رودتنى عن نفسى

تركيبهايى نظير {هى رودتنى} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر حصر دارد. و از آن جا كه يوسف(ع) در مقام رفع اتهام از خويش بود، معلوم مى شود او از جمله {هى رودتنى} معناى حصر را اراده كرده است. بنابراين {هى راودتنى} ; يعنى، او (زليخا) از من درخواست كام جويى داشت و من چنين درخواستى نداشتم و استنكاف ورزيدم.

5_ يوسف ( ع ) مراوده زليخا و وصال خواهى او را تا زمان دفاع از خويش ، پنهان كرده و فاش نساخته بود .

قالت . .. قال هى رودتنى عن نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 10

10_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما سمع الملك كلام الصبى . . . قال ليوسف : { أعرض عن هذا . . . } و اكتمه قال : فلم يكتمه يوسف و أذاعه فى المدينة حتى قلن نسوة منهنّ إمرأة العزيز تراود فتاها عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) نقل شده است: . .. همين كه پادشاه سخن كودك را شنيد ...

به يوسف گفت: از اين ماجرا درگذر ... و آن را پوشيده بدار. [امام فرمود:] يوسف ماجرا را پوشيده نداشت و آن را در شهر منتشر كرد تا اينكه عده اى اززنان شهر گفتند: همسر عزيز غلام خود را به خويش دعوت كرده است ...}.

اقتدار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 7

7_ يوسف ( ع ) انسانى مقتدر و امين و شايسته اعتماد بود .

إنك اليوم لدينا مكين أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 2،3،10

2_ يوسف ( ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

3_ يوسف ( ع ) آزاد و متمكن براى استقرار و تصرف در هر نقطه از سرزمين مصر

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{يتبوّأ} به معناى منزل گرفتن و اقامت كردن است. جمله {يتبوّأ منها حيث يشاء} (در هر جاى مصر كه مى خواست منزل مى گرفت و اقامت مى كرد) به منزله تفسير براى {مكّنّا...} است و لذا كنايه از اقتدار او براى دخل و تصرف در سراسر سرزمين مصر مى باشد.

10_ اقتدار كامل و بدون

منازع يوسف ( ع ) در مصر ، پرتوى از رحمت خاص خداوند بر او بود .

كذلك مكّنّا ليوسف . .. نصيب برحمتنا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 3،9،10

3_ اقتدار يوسف ( ع ) بر انجام خواسته هاى خويش ، نيكوكار بودن وى و سزاوارى يعقوب ( ع ) براى ترحم ، دليل هاى ارائه شده از سوى فرزندان يعقوب به يوسف ( ع ) براى آزادسازى بنيامين

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا . .. إنا نري_ك من المحسنين

هدف برادران يوسف از مخاطب ساختن يوسف(ع) با عنوان {عزيز} بيان اقتدار او بر انجام خواسته هايش است، و توصيف يعقوب به {پيرمردى سالخورده} بيان سزاوارى او براى ترحم است و مدح يوسف(ع) به نيكوكارى به منظور ترغيب او به احسان و گذشت مى باشد.

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

10_ نيكوكارى يوسف در زمان اقتدارش ، در رفتار و منش او جلوه گر بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {اطمينان داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {مى بينيم} گوياى آن است كه اطمينان برادران يوسف به شخصيت وى از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

اقدامات امنيتى در حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 4

4_ دستگاه حكومتى يوسف ( ع ) ، درباره كاروانهايى كه به مصر وارد مى شدند ، تفحص مى كرد تا به فسادگر و سارق نبودن

ايشان اطمينان پيدا كند .

لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جمله {لقد علمتم} (يقيناً دانستيد و دريافتيد كه ما چنين و چنان نيستيم) حاكى است كه كاروانهاى وارد شده به مصر، مورد تفحص قرار مى گرفتند تا هدف آنان از ورود به مصر مشخص شود كه مبادا براى جاسوسى ، خرابكارى ، سرقت و . .. به مصر وارد شده باشند.

اقرار به فضايل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 3

3_ برادران يوسف با سوگند به خداوند به منزلت برتر او اذعان و اعتراف كردند .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

حرف {تاء} در {تالله} حرف قسم است.

اقرار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) بدون امداد الهى ، خويشتن را از مقاومت در برابر خواست نامشروع زليخا و همپالگى هاى او ناتوان مى ديد .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع ) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 12

12_ تصريح يوسف ( ع ) به سيرت و منزلت نكوهيده برادران خويش

قال أنتم شرّ مكانًا

القاب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 2

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد

و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

الهام به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

امانتدارى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 7

7_ يوسف ( ع ) انسانى مقتدر و امين و شايسته اعتماد بود .

إنك اليوم لدينا مكين أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 19

19_ { عن الرضا ( ع ) : . . . فى قوله تعالى : { . . .إنى حفيظ عليم } قال : حافظ لما فى يدىّ عالم بكل لسان ;

از امام رضا(ع) . .. درباره سخن خدا {...إنى حفيظ عليم} روايت شده است كه فرموده: مراد اين است كه نگه دارنده چيزى هستم كه در تصرف من است و آگاه به همه زبانها مى باشم}.

امداد به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 1

1_ يوسف ( ع ) مصون ماندن خويش از گناهان و ارتكاب بدى ها را ، به امداد خدا مى دانست نه برخاسته از

اراده خود بدون توفيق الهى .

أنى لم أخنه . .. و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

از ارتباط {ما أُبرّءُ نفسى} (من نفس خويش را از ارتكاب بديها تبرئه نمى كنم)با جمله {لم أخنه بالغيب} و نيز شهادت زنان بر پاكدامنى يوسف(ع) (حاش لله ما علمنا عليه من سوء) اين نكته معلوم مى شود كه: يوسف(ع) با جمله {ما أُبرّءُ نفسى} درصدد نيست كه بگويد من گناه كرده ام; بلكه با توجه به عبارت {إلاّ ما رحم ربى} در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشده ام، نه به خاطر توان شخصى است ; زيرا نفس هر كس و نيز نفس من ترغيب كننده به گناه و بدى است. پس آلوده نشدن من به گناه به توفيق الهى و رحمت او بوده است.

اميدوارى همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 5

5_ ساقى پادشاه به درستى تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى خويش اعتماد كرد و به نجات خويش اميدوار گرديد .

و قال للذى ظنّ أنه ناج منهما

ضمير در {ظن} محتمل است به {الذى} باز گردد و محتمل است به يوسف(ع) ارجاع شود. برداشت فوق، بر اساس احتمال اول است. بر اين مبنا مفاد جمله {قال للذى ...} چنين مى شود: يوسف(ع) به ساقى پادشاه - همان كه به نجات خويش دل بسته بود و بدان اميدوار بود - گفت: مرا نزد مالكت ياد كن. قابل ذكر است كه چون يوسف(ع) به نجات وى يقين داشت نه گمان، اين احتمال قوى تر به نظر

مى رسد.

اميدوارى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 8

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

انقياد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15،16،21

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او ، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

21_ يوسف ( ع ) در پاسخ به دعوت و فرمان زليخا ، خداوند را سزاوارتر براى اطاعت ، قدرشناسى و سپاس دانست .

قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف (

ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 19

19_ تسليم خدا بودن در تمامى عمر و در حال مردن ، از دعا ها و درخواست هاى يوسف ( ع ) به درگاه خداوند

توفنى مسلمًا

اوامر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 2

2_ يوسف ( ع ) از كارگزارانش خواست بهاى دريافت شده از فرزندان يعقوب را در بار ها و اثاثيه آنان جاسازى كنند .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

اهتمام يوسف(ع) به خداشناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 3

3_ يوسف ( ع ) با اشاره به خدادادى بودن دانش هاى ويژه اش ، هم بندان خويش را به شناخت ربوبيت خدا برانگيخت .

ذلكما مما علمنى ربى

از اهداف يوسف(ع) در بيان اين حقيقت كه {اين دانش را پروردگارم به من آموخته است} آن است كه: هم بندان زندانى خويش را با خدا و ربوبيت او آشنا كند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف {كما} در {ذلكما} مؤيد اين هدف است.

اهتمام يوسف(ع) به عفت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33

- 3

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

اهتمام يوسف(ع) به مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 14

14_ يوسف ( ع ) تحقق امور را به مشيت خداوند مى دانست و در عين قدرت و مكنت ، به او اتكا داشت .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

اهداف يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

اهميت قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 2

2_ سرگذشت يوسف ( ع ) ، سرگذشتى مهم در تاريخ بشريّت و مخفى مانده بر مردمان تا پيش از بعثت پيامبر ( ص )

ذلك من أنباء الغيب

{ذلك} اشاره به داستان يوسف(ع) و قضاياى رخ داده در روزگار آن حضرت است ; يعنى: {ذلك النبأ من أنباء الغيب}.

ايمان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 14،15

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به

خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

15_ يوسف ( ع ) ، با بيان نقش ايمان به خدا و آخرت در دستيابى او به دانش هاى ويژه ، درصدد گرايش دادن هم بندان خويش به آيين الهى بود .

مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم . .. هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 8

8_ يوسف ( ع ) به دليل باور به ربوبيت و تدبير الهى ، رحمت او را مايه ترك گناهان و بدى ها دانست و خود را ستايش نكرد .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9،11

9_ يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

11_ پاداش هاى دنيوى و اخروى يوسف ( ع ) ، دستاورد ايمان و ملازمت او بر تقوا و پرهيزگارى بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف . .. و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 91 - 7

7_ يوسف ( ع ) و برادرانش به نقش بسزاى خداوند در امور بشر و روند تاريخ ، معتقد بودند و بدان باور داشتند .

قد منّ الله علينا . .. لقد ءاثرك الله علينا

بازرسى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 1،2،3

1_ يوسف ( ع ) خود به بازرسى بار ها و اثاثيه كاروان فرزندان يعقوب اقدام كرد .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه

ضمير در {بدأ} و {استخرج} به قرينه {أخيه} به يوسف باز مى گردد. اِسناد آن دو فعل به يوسف، ظاهراً حقيقى است نه مجازى (به اين معنا كه او دستور داده باشد كه چگونه بازرسى كنند در حالى كه خود مباشرت نداشته باشد). تغيير سياق ; يعنى، تبديل فعل جمع (قالوا فما جزاؤه) به فعل مفرد (بدأ) قرينه بر معناى ياد شده است. {وعاء} به معناى ظرف و {أوعية} جمع آن مى باشد.

2_ يوسف ( ع ) پيش از بازرسى اثاثيه بنيامين ، به تفتيش دقيق بار و اثاثيه ديگر فرزندان يعقوب پرداخت .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مدتى طول كشيد تا نوبت بازرسى بار بنيامين فرا رسيد. و اين حكايت از آن دارد كه بازرسى اثاثيه ديگر برادران به دقت انجام مى گرفته كه كار به درازا كشيده شده بود.

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر

است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

بازى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .فقالوا كما حكى الله عزوجل { . . . أرسله معنا غداً يرتع و يلعب } أى يرعى الغنم و يلعب ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. برادران يوسف همان گونه كه خداوند حكايت فرموده، گفتند: {...أرسله معنا غداً يرتع و يلعب} ; يعنى، او را با ما بفرست تا گوسفندها را بچراند و بازى كند}.

برادر ابوينى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 1

1_ از ميان برادران يوسف ، بنيامين برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) و سايرين ، برادران پدرى او بودند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه

فرزندان يعقوب، بنيامين را برادر يوسف مى خواندند، با اينكه وى نيز فرزند يعقوب(ع) و با آنان برادر بود (ليوسف و أخوه). اين تعبير مى رساند كه ارتباط اخوّت ميان يوسف(ع) و بنيامين قوى تر از ارتباط اخوّت وى با ديگر فرزندان يعقوب مى باشد ; يعنى، بنيامين برادر پدر و مادرى يوسف(ع) و با ساير برادران، برادر پدرى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 6

6_ بنيامين و يوسف ( ع ) دو فرزند يعقوب ( ع ) از يك مادر

إن يسرق فقد سرق أخ له من

قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 2

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

برادران پدرى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 1

1_ از ميان برادران يوسف ، بنيامين برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) و سايرين ، برادران پدرى او بودند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه

فرزندان يعقوب، بنيامين را برادر يوسف مى خواندند، با اينكه وى نيز فرزند يعقوب(ع) و با آنان برادر بود (ليوسف و أخوه). اين تعبير مى رساند كه ارتباط اخوّت ميان يوسف(ع) و بنيامين قوى تر از ارتباط اخوّت وى با ديگر فرزندان يعقوب مى باشد ; يعنى، بنيامين برادر پدر و مادرى يوسف(ع) و با ساير برادران، برادر پدرى بودند.

برادران يوسف و پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 1،3

1_ برادران يوسف قبل از قرار دادن او در چاه ، پيراهن او را از بدنش خارج كردند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

3_ برادران يوسف با ارائه پيراهن خونين او به يعقوب ( ع ) ، درصدد اثبات ادعاى ساختگى خويش برآمدند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

برادران يوسف و تبعيد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 10

10_ برادران يوسف ، كشتن يا تبعيد او را گناه

مى شمردند و به ناروا بودن آن معترف بودند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

برادران يوسف و رضايت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 1

1_ فرزندان يعقوب به جلب رضايت يوسف موفق نشدند و از آزاد شدن بنيامين كاملاً نااميد گشتند .

فلما استيئسوا منه

{يأس} {و {استيئاس} به معناى نااميد شدن است، با اين تفاوت كه {استيئاس} حاكى از مبالغه و شدت نااميدى مى باشد. مراد از ضمير در {منه} يوسف و يا بنيامين است. بنابراين {فلما استيئسوا منه ...} ; يعنى، پس آن گاه كه فرزندان يعقوب از [جلب رضايت ]يوسف و يا [آزادى] بنيامين كاملاً نااميد شدند ... .

برادران يوسف و رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 20،23

20_ برادران يوسف ، در خطر گرفتارى به دام دشمنى هاى شيطان در صورت شنيدن رؤياى يوسف ( ع )

فيكيدوا لك كيدًا إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب . . . فقال يعقوب ليوسف : لاتقصص رؤياك ه_ذه على إخوتك . . . فلم يكتم يوسف رؤياه فقصّها على إخوته . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده . .. هنگامى كه يوسف آن خواب را ديد و بامداد براى پدرش يعقوب بازگو كرد ... يعقوب به يوسف گفت: اين خواب خود را براى برادرانت بازگو نكن ... يوسف خواب خود را پوشيده نداشت

و براى برادرانش بازگو كرد ...}.

برادران يوسف و سرنوشت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 4

4_ برادران يوسف تا قبل از بردن او به صحرا ، نسبت به سرنوشت او به نظر قطعى نرسيده بودند . *

فلما ذهبوا به و أجمعوا

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى اتفاق نظر و عقيده و نيز به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

برادران يوسف و سلامتى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 1

1_ كاروان فرزندان يعقوب با سوغاتى ارزشمند و دليلى روشن بر سلامت يوسف ( ع ) ، از مصر به سوى كنعان حركت كردند .

اذهبوا بقميصى هذا . .. و لما فصلت العير

{فصلت} از مصدر {فصول} گرفته شده است و {فصول} به معناى خارج شدن و جدا گشتن مى باشد.

_______________________________

تفسيرعياشى، ج2، ص196، ح79; نورالثقلين، ج2، ص462، ح185.

برادران يوسف و قتل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 10

10_ برادران يوسف ، كشتن يا تبعيد او را گناه مى شمردند و به ناروا بودن آن معترف بودند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 5

5_ برادران يوسف در توطئه عليه او ، از كشتنش احتراز مى كردند و سعى در زنده ماندن وى داشتند .

و ألقوه فى غي_بت الجب . ..

و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

از اينكه برادران يوسف بر آن شدند كه وى را در چاه قرار دهند نه اينكه او را در چاه بيفكنند ، معلوم مى شود سعى در زنده ماندن او داشتند.

برادران يوسف و كارگزاران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 1

1_ فرزندان يعقوب در حضور يوسف ( ع ) و كارگزارانش ، بر منزه بودنشان از سرقت و نداشتن قصد فسادگرى و خرابكارى در مصر ، سوگند ياد كردند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

گرچه مقسم عليه (آنچه بر انجام آن سوگند ياد مى شود) در آيه شريفه {لقد علمتم} است ; ولى در حقيقت {ما جئنا . ..} مقسم عليه مى باشد. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: به خدا سوگند كه ما براى فساد به مصر نيامده ايم و هرگز سارق نبوده ايم و شما اين حقيقت را به خوبى دانستيد.

برادران يوسف و نيازهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 4

4_ برادران يوسف با اظهار علاقه به رفع نياز هاى طبيعى يوسف ( ع ) ( حضور در مرتع و گردش و بازى ) درصدد اثبات خيرخواهى خويش نسبت به او بودند .

و إنا له لن_صحون. أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

{رتع} (مصدر يرتع) استفاده فراوان از خوراكيها و نوشيدنيهاى باغستانها ، مزارع و مراتع است.

برادران يوسف و هلاكت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 -

5

5_ برادران يوسف در حضور پدر نابودى يوسف ( ع ) را براى خود ، امرى خسارت بار و تباه كننده قلمداد كردند .

إنا إذًا لخ_سرون

برادران يوسف و يافتن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 13

13_ دريافت آذوقه در نزد فرزندان يعقوب ، داراى اهميت بيشتر از يافتن و جست و جو كردن يوسف ( ع ) و استرداد بنيامين *

ي_أيها العزيز مسّنا و أهلنا الضر . .. فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

فرزندان يعقوب به فرمان وى به مصر آمدند تا از يوسف(ع) خبر بگيرند و بنيامين را باز ستانند ، ولى پيش از آن سخن از فقر و تنگدستى و مطالبه آذوقه دارند. اين معنا مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

برادران يوسف و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 4،6

4_ يعقوب ( ع ) مطمئن به مكر و كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) در صورت آگاه شدنشان از رؤياى او

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

چنان چه يعقوب(ع) اطمينان و يقين به كيد و مكر فرزندانش عليه يوسف(ع) نداشت ، پس از نقل رؤيا مى فرمود: {فإنى أخاف أن يكيدوا . ..} (مى ترسم نقشه اى براى تو بكشند) و جمله خويش را با مفعول مطلق (كيداً) تأكيد نمى كرد.

6_ يعقوب ( ع ) پيش بينى مى كرد كه همه فرزندانش عليه يوسف ( ع ) متحد مى شوند و هيچ كدام از او حمايت نخواهند كرد .

فيكيدوا لك كيدًا

ضمير در {يكيدوا} به {إخوة} باز

مى گردد و اين گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 6،7

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 1،4،7

1_ كشتن يا تبعيد يوسف ( ع ) به سرزمينى دوردست ، رأى اكثريت برادران وى در جلسه توطئه عليه او

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جمله {اقتلوا يوسف. ..} را دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ برخى از برادران يوسف به كشتن وى نظر داشتند و برخى ديگر به تبعيد او رأى مى دادند. 2_اكثريت به توطئه عليه او نظر داشتند، ولى در اينكه او را بكشند و يا تبعيد كنند مردد بودند. قابل ذكر است كه جمله {إن كنتم فاعلين} در آيه

بعد، مى رساند كه يكى از آنان با هر دو نظر مخالف بود ولذا در برداشت كلمه {اكثريت} آورده شد.

4_ برادران يوسف ، نبود وى در ميان خانواده را ، مايه توجه كامل يعقوب ( ع ) به آنان مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

{يخل لكم وجه أبيكم} (خالى شود صورت پدرتان براى شما) كنايه از آن است كه توجه و اقبال او از يوسف(ع) منقطع مى شود و تنها براى شما خواهد بود. فعل {يخل} جواب امر (اقتلوا) و (اطرحوه) است و با {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است ; يعنى: {إن تقتلوه أو تطرحوه يخل لكم ...}.

7_ برادران يوسف حضور او در نزد يعقوب را ، مايه تلخ كامى و نابسامانى خويش مى دانستند .

اقتلوا يوسف . .. تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 7

7_ برادران يوسف با حضور در پيشگاه يعقوب ( ع ) لب به شكايت گشوده و از بى اعتمادى او نسبت به آنان درباره يوسف ( ع ) انتقاد كردند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 5،8

5_ نياز يوسف ( ع ) به گردش و بازى و استفاده از خوراكى هاى مراتع ، بهانه برادرانش براى بردن او به صحرا و جدا ساختنش از يعقوب ( ع )

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، با تأكيدى فراوان مراقبت از يوسف ( ع ) را برعهده گرفتند .

و إنا له لح_فظون

تأكيد

فراوان ، از آوردن جمله اسميه به همراه {إنّ} و {لام} تأكيد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 7

7_ غفلت برادران از حراست يوسف ( ع ) در صحرا ، دور از انتظار يعقوب ( ع ) نبود .

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 19،20

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون } يقول : لايشعرون أنك أنت يوسف . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {لتنبئنّهم. .. و هم لايشعرون} روايت شده كه مى فرمود: [يعنى ]نمى دانند تو همان يوسفى...}.

20_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فانطلقوا به مسرعين مخافة أن يأخذه منهم و لايدفعه إليهم . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف را با سرعت بردند ، مبادا يعقوب او را از دست آنان بگيرد و به آنان ندهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 5،6

5_ برادران يوسف ، او را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز ، به كاروانيان فروختند . *

و شروه بثمن بخس

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه مراد از ضمير فاعلى در {شروه}، برادران يوسف باشد. بر اين مبنا برادران يوسف فروشنده، و طبعاً كاروانيان خريدار او بودند. عبارت {الذى اشتراه من مصر} در آيه بعد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد ; زيرا

اين عبارت مى رساند كه پيش از فروش يوسف(ع) در مصر، يك بار ديگر نيز خريد و فروش در مورد او انجام گرفته بود.

6_ يوسف ( ع ) در نزد برادرانش ، شخصى بى مقدار و كم ارزش بود . *

و كانوا فيه من الزهدين

در برداشت فوق ، ضمير در {كانوا} به برادران يوسف باز گردانده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 9،16

9_ برادران يوسف بجز بنيامين ، از كنعان براى دريافت آذوقه به مصر آمدند و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

جمله {ائتونى بأخ لكم. ..} (برادر پدرى خود را به نزد من آورديد) در آيه بعد مى رساند كه مراد از {إخوة} برادران يوسف بجز بنيامين است. جمله {و لما جهزهم ...} در آيه بعد بيانگر هدف آنان از آمدن به مصر است.

16_ { عن أبى جعفر ( ع ) : { . . . فعرفهم يوسف و لم يعرفه إخوته لهيبة الملك و عزّته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. يوسف برادران خود را شناخت و آنان يوسف را به علت هيبت و شكوه پادشاهى نشناختند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 3

3_ فرزندان يعقوب ، ضمن معرفى خويش و بيان تعداد نفرات ، به يوسف ( ع ) يادآور شدند كه يك برادر پدرى نيز دارند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 64 - 3،9،16

3_ بى تعهدى برادران يوسف در حفاظت از او ، دليل يعقوب ( ع ) براى اطمينان نكردن بر تعهد آنان به حفاظت از بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) اعتماد و اطمينان به فرزندانش درباره بنيامين را، به اعتماد و اطمينانش به آنان درباره يوسف(ع) تشبيه كرد. وجه شبه در اين تشبيه بى ثمرى و نتيجه بخش نبودن است. بنابراين مفاد {هل ءامنكم عليه إلاّ ...} چنين مى شود: اعتماد من به شما [اگراعتماد كنم ]در بى نتيجه ماندن و ثمر نداشتن نيست مگر همانند اعتمادم به شما درباره يوسف(ع).

9_ يعقوب ( ع ) در پى تعهد فرزندانش بر محافظت از يوسف ( ع ) به آنان اطمينان كرد و به حفاظت آنان دل بست .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

16_ تعريض يعقوب ( ع ) به فرزندانش مبنى بر دلسوز نبودن آنان و ترحم نداشتنشان بر يوسف ( ع ) و بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 9

9_ { عن أبى عبدالله عليه السلام . . . قال : إنهم سرقوا يوسف من أبيه ألا ترى أنه قال لهم حين قالوا : ماذا تفقدون ؟ قالوا : نفقد صواع الملك ، و لم يقولوا : سرقتم صواع الملك ، إنما عنى أنكم سرقتم يوسف من أبيه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است [كه در پاسخ سؤال مردى كه از {إنكم لسارقون} پرسيده بود ]فرمود: آنان يوسف را از پدرش

سرقت كرده بودند. آيا توجه نمى كنى كه هنگامى كه برادران يوسف گفتند: چه چيزى گم كرده ايد؟ او و كارگزارانش به آنان گفتند: {پيمانه پادشاه را گم كرده ايم} و نگفتند: پيمانه پادشاه را دزديديد. جز اين نيست كه نظر يوسف بر اين بود كه شما يوسف را از پدرش سرقت كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 71 - 1

1_ فرزندان يعقوب با شنيدن اتهام سرقت به سوى يوسف ( ع ) و كارگزاران وى بازگشتند .

قالوا و أقبلوا عليهم

ضمير در {قالوا} و {أقبلوا} به كلمه {العير} در آيه قبل باز مى گردد و جمله {و أقبلوا عليهم} حال براى ضمير در {قالوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 1

1_ فرزندان يعقوب در حضور يوسف ( ع ) و كارگزارانش ، بر منزه بودنشان از سرقت و نداشتن قصد فسادگرى و خرابكارى در مصر ، سوگند ياد كردند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

گرچه مقسم عليه (آنچه بر انجام آن سوگند ياد مى شود) در آيه شريفه {لقد علمتم} است ; ولى در حقيقت {ما جئنا . ..} مقسم عليه مى باشد. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: به خدا سوگند كه ما براى فساد به مصر نيامده ايم و هرگز سارق نبوده ايم و شما اين حقيقت را به خوبى دانستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 2،3،5

2_ برادران يوسف در حضور او ، بنيامين را به

داشتن روحيه سرقت متهم كردند .

قالوا إن يسرق

چون از نظر ظاهر بنيامين سارق شناخته شد، اقتضاى مقام آن بود كه برادران يوسف از فعل ماضى (سرق) استفاده مى كردند. آنان با آوردن فعل مضارع (يسرق) _ كه دلالت بر استمرار و تجدد دارد _ به جاى فعل ماضى درصدد بيان اين معنا بودند كه بنيامين داراى روحيه سرقت است.

3_ برادران يوسف در حضور او ، از گذشته برادر بنيامين ( يوسف ) سخن گفتند و سابقه دزدى را براى او نيز امرى ثابت شده قلمداد كردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

5_ برادران يوسف بر$ اين باور بودند كه يوسف ( ع ) از ميان رفته و نابود شده است .

فقد سرق أخ له من قبل

{من قبل} مى تواند متعلق به {سرق} باشد. بر اين اساس جمله {فقد سرق ...} چنين معنا مى شود: او برادرى داشت كه پيش از اين دزدى كرده بود. همچنين مى تواند متعلق به مضمون {أخ له} باشد. بر اين مبنا جمله چنين معنا مى شود: او پيشتر برادرى داشت كه دزدى كرده بود. بر اين فرض قيد {من قبل} حاكى است كه برادران يوسف مى پنداشتند كه يوسف(ع) از ميان رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 3

3_ اقتدار يوسف ( ع ) بر انجام خواسته هاى خويش ، نيكوكار بودن وى و سزاوارى يعقوب ( ع ) براى ترحم ، دليل هاى ارائه شده از سوى فرزندان يعقوب به يوسف ( ع ) براى آزادسازى بنيامين

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا . ..

إنا نري_ك من المحسنين

هدف برادران يوسف از مخاطب ساختن يوسف(ع) با عنوان {عزيز} بيان اقتدار او بر انجام خواسته هايش است، و توصيف يعقوب به {پيرمردى سالخورده} بيان سزاوارى او براى ترحم است و مدح يوسف(ع) به نيكوكارى به منظور ترغيب او به احسان و گذشت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 3،8،12،14،18،19

3_ فرزندان يعقوب سختى معيشت و نابسامان بودن وضع مادى خاندان يعقوب را به يوسف گزارش كردند .

قالوا ي_أيها العزيز مسّنا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجي_ة

8_ فرزندان يعقوب با بيان تنگدستى و نداشتن بهاى لازم براى خريد سهميه خويش ، از يوسف ( ع ) خواستند جيره آنان را به طور كامل پرداخت كند .

مسّنا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

12_ فرزندان يعقوب از يوسف ( ع ) تقاضا كردند برادرشان بنيامين را به آنان باز گرداند .

و تصدق علينا

در اينكه مقصود فرزندان يعقوب از عطيه درخواستى چيست سه نظر ايراد شده است: 1_منظور بنيامين است كه به ظاهر ملك يوسف(ع) مى باشد. 2_ مقصود آنان مقدارى بيش از سهميه و جيره ايشان است. 3_مراد همان سهميه است بدون دريافت همه بهاى آن. برداشت فوق، ناظر به اولين احتمال است.

14_ برادران يوسف به دليل سخت شدن معيشت بر خاندان يعقوب ( ع ) از او تقاضا كردند بيش از سهميه سرانه ، آذوقه و غلات به آنان ببخشد .

مسّنا و أهلنا الضر . .. فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل

جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

19_ اظهار مسكنت و ذلت برادران يوسف به پيشگاه او و شكايت آنان از فقر و تنگدستى ، در سومين سفر آنان به مصر

مسّنا و أهلنا الضر . .. و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 2

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 1،2،3

1_ فرزندان يعقوب در پى سخنان عزيز مصر ( آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد ) دريافتند كه او برادرشان يوسف ( ع ) است .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف . .. قالوا أءنك لأنت يوسف

جمله {أءنك . ..} حاوى چهار تأكيد است: اسمى بودن جمله ، حرف تأكيد {إنّ} ، لام تأكيد و ضمير فصل {أنت}. و اينها حاكى از اين است كه برادران يوسف بر اينكه مخاطبشان همان يوسف(ع) است ، اطمينان كردند.

2_ استبعاد و شگفتى ، فرزندان يعقوب از اينكه عزيز مصر برادرشان يوسف باشد .

قالوا أءنك لأنت يوسف

برادران يوسف على رغم اطمينانشان بر اينكه عزيز مصر همان يوسف است ، جمله خويش را با استفهام تقريرى بيان كردند و از او خواستند كه به يافته آنان اقرار كند و اين بيانگر استبعاد و شگفتى ايشان است ; يعنى ، در عين اطمينان ناباور بودند.

3_ يوسف (

ع ) در پى پرسش برخاسته از شگفت زدگى و ناباورى برادرانش ، تصريح كرد كه او همان يوسف است .

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 3،6،8،9

3_ برادران يوسف با سوگند به خداوند به منزلت برتر او اذعان و اعتراف كردند .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

حرف {تاء} در {تالله} حرف قسم است.

6_ اعتقاد و باور برادران يوسف به خدادادى بودن مقام و منزلت برتر او

لقد ءاثرك الله علينا

8_ تأكيد و اقرار برادران يوسف به ارتكاب خطا در حق برادرشان يوسف ( ع )

و إن كنّا لخ_طئين

{إن} در جمله فوق به اصطلاح مخفّفه از مثقّله (إنّ) است. دليل آن حرف {لام} در {لخاطئين} مى باشد.

9_ برادران يوسف در حضور او به گناه و خطاى خويش اعتراف نموده و از رفتار گذشته خود اظهار ندامت كردند .

و إن كنّا لخ_طئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 7

7_ رفتار برادران يوسف عليه وى ، گناه بود و بدون آمرزش خداوند عقوبت او را در پى داشت .

يغفر الله لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 2،3

2_ فرزندان يعقوب على رغم گناه دانستن رفتارشان با يوسف ( ع ) و بنيامين و يعقوب ( ع ) ، آن را مرتكب مى شدند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

مراد از {ذنوبنا} به قرينه مقام رفتار فرزندان يعقوب با وى و يوسف و بنيامين مى باشد.

3_ فرزندان يعقوب از رفتار هاى ناروايشان با

يوسف ( ع ) ، بنيامين و يعقوب ( ع ) ، پشيمان شدند و اظهار ندامت كردند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

بردگى همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 7

7_ هم بند نجات يافته يوسف ( ع ) از زندان ، غلام و برده پادشاه مصر بود .

اذكرنى عند ربك فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{رب} در {عند ربك} به معناى مالك است و مراد از آن ، به دليل آيات بعد (آيه 43 و 45) ، پادشاه مصر مى باشد.

بردگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 7،10

7_ نجات يوسف ( ع ) از چاه سرآغاز بردگى او

و أسرّوه بض_عة

بضاعت و كالاى تجارتى قرار دادن انسان ، مستلزم برده بودن و يا برده شمردن اوست.

10_ كاروانيان بردن يوسف ( ع ) را به بردگى ، كارى نامشروع و غيرقانونى مى دانستند .

و أسرّوه بض_عة والله عليم بما يعملون

چنان چه برده قرار دادن و فروش كودكى كه پيدا شده امرى مجاز و قانونى بود ، مخفى ساختن يوسف(ع) (أسرّوه بضاعة) وجهى نداشت.

برگزيدگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 1،2،5

1_ رؤياى يوسف ( ع ) حاكى از برگزيده شدنش از ناحيه خدا و خالص شدن او براى خداوند بود .

و كذلك يجتبيك ربك

{اجتباء} به معناى گزينش كردن و براى خود خالص ساختن است. بنابراين {يجتبيك ربك} ; يعنى ، پروردگارت تو را برمى گزيند و براى خويش خالص مى گرداند ، به طورى

كه نصيبى در تو براى غير او نخواهد بود.

2_ برگزيده شدن يوسف ( ع ) از جانب خداوند ، بشارت يعقوب ( ع ) به يوسف

و كذلك يجتبيك ربك

5_ آينده يوسف ( ع ) و برگزيده شدنش ، بر آن منوالى بود كه در خواب ديده بود .

كذلك يجتبيك ربك

برنامه ريزى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 1

1_ يوسف ( ع ) در سال هاى قحطى ، سهميه و جيره افراد را طبق برنامه اى زمانبندى شده در دفعات متعدد تحويل مى داد .

و لما جهزهم بجهازهم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

{كيل} به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن طعام و غلات است. ناميدن غله به {كيل} بدان جهت است كه براى تحويل، آنها را پيمانه مى كردند و اين بر سهميه بندى دلالت دارد. از جمله {فإن لم تأتونى به ...} (اگر در سفر آينده و نوبت بعد بنيامين را نزد من نياوريد ...) معلوم مى شود غله در دفعات متعدد و طبعاً زمان بندى شده پرداخت مى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 9

9_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى مسافرت بنيامين از كنعان به مصر

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم ... لعلهم يرجعون

بشارت به مادر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش

نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

بشارت به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 2،7،10

2_ برگزيده شدن يوسف ( ع ) از جانب خداوند ، بشارت يعقوب ( ع ) به يوسف

و كذلك يجتبيك ربك

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

10_ كامل شدن نعمت الهى بر يوسف و خاندان يعقوب ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) .

و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

بشارت دهنده

قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 16

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . { فلما أن جاء البشير } و هو يهودا إبنه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. {فلما أن جاء البشير} و آن بشير ، يهودا فرزند يعقوب بود ...}.

بشارت دهنده يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 1،2،3

1_ حامل پيراهن يوسف ( ع ) به عنوان پيكى مژده رسان پيش از ديگر افراد كاروان به حضور يعقوب ( ع ) رسيد .

فلما أن جاء البشير

{بشير} به معناى اسم فاعل (مبشّر) به كسى گفته مى شود كه پيامى مسرّت بخش را ابلاغ مى كند. گفتنى است چنان چه {بشير} همراه ديگر فرزندان به حضور يعقوب(ع) رسيده بود، مناسب تر آن بود كه جمله به اين صورت بيان مى شد: {فلما أن جاءوا ألقاه البشير على وجهه}. بنابراين جمله {فلما أن جاء البشير} ظهور در اين دارد كه مژده رسان پيش از ديگران آمده بود.

2_ پيك فرزندان يعقوب زنده بودن يوسف ( ع ) و همراه داشتن پيراهن وى را به يعقوب ( ع ) بشارت داد .

فلما أن جاء البشير

مصداق مورد نظر براى بشارت و خبرت مسرّت بخش _ به مناسبت مورد _ خبر از حيات يوسف(ع)، سلطنت او و نيز به همراه داشتن پيراهن معجزه آساى وى است. قابل ذكر است كه جمله {اذهبوا بقميصى} در آيه 93 مى رساند كه {بشير} يكى از همان برادران

يوسف بوده نه شخصى ديگر.

3_ افكندن پيراهن يوسف ( ع ) بر چهره يعقوب ( ع ) نخستين اقدام مژده رسان در برخورد با يعقوب ( ع )

فلما أن جاء البشير ألقيه على وجهه

جمله {ألقاه . ..} جواب براى {فلما أن جاء البشير} است و لذا دلالت مى كند به اينكه افكندن پيراهن به مجرد آمدن و بشارت دادن تحقق يافته بود. حرف {أن} زايده است و فاصله نبودن ميان آمدن و افكندن را تأكيد مى كند.

بشارت نجات به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 8

8_ خداوند يوسف ( ع ) را از طريق وحى به نجات يافتن از چاه كنعان و ديدارى مجدد با برادرانش ، نويد داد .

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا

جمله {لتنبئنّهم} (همانا اين واقعه را در آينده به برادرانت يادآورى خواهى كرد) دلالت بر نجات يوسف از چاه دارد و نيز حاكى از اين است كه او برادرانش را در آينده ملاقات خواهد كرد.

بشارتهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى،

مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 13

13_ يوسف ( ع ) برادرانش را به آمرزش خدا و شمول رحمتش بر آنان نويد داد .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يغفر الله . ..} جمله اى خبرى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

بلوغ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 32

32_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما راهق يوسف راودته إمرأة الملك عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. چون حضرت يوسف در آستانه بلوغ جنسى قرار گرفت ، همسر پادشاه از او درخواست كرد كه تا با او درآميزد ...}.

بنيامين در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

بنيامين و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 6

6_ تأسّف و اندوه بنيامين از رفتار گذشته برادرانش در ماجراى ناپديد شدن يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

بنيامين و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 1

1_ از ميان برادران يوسف ، بنيامين برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) و سايرين ، برادران پدرى او بودند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه

فرزندان يعقوب، بنيامين را برادر يوسف مى خواندند، با اينكه وى نيز فرزند يعقوب(ع) و با آنان برادر بود (ليوسف و أخوه). اين تعبير مى رساند كه ارتباط اخوّت ميان يوسف(ع) و بنيامين قوى تر از ارتباط اخوّت وى با ديگر فرزندان يعقوب مى باشد ; يعنى، بنيامين برادر پدر و مادرى يوسف(ع) و با ساير برادران، برادر پدرى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 4

4_ بنيامين به اينكه عزيز مصر ، برادر ناپديد شده وى ( يوسف ( ع ) ) باشد ، ناباور بود .

إنى أنا أخوك

تأكيد حكم در جمله {إنى أنا أخوك} با اسميه آوردن جمله به همراه حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل (أنا)

گوياى ترديد و شك بنيامين در برادرى عزيز مصر با اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 6

6_ بنيامين و يوسف ( ع ) دو فرزند يعقوب ( ع ) از يك مادر

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 3

3_ بنيامين برخورد هاى نامناسب و آزار هاى برادرانش را براى يوسف ( ع ) شرح داده بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} گوياى اين است كه فرزندان يعقوب بنيامين را نيز آزار داده بودند و يوسف(ع) از آن مطلع بود و ظاهر اين است كه او از طريق بنيامين با خبر شده بود.

بى رغبتى به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 3،4،9

3_ كاروانيان يابنده يوسف ( ع ) ، به نگه داشتن او در نزد خويش ، رغبتى نداشتند .

شروه . .. و كانوا فيه من الزهدين

{زهد} رغبت نداشتن به چيزى به خاطر بى مقدار دانستن آن است. به نظر مى رسد كاروانيان ، بيم آن داشتند كه كار ناروايشان _ يعنى برده ساختن انسان يافت شده _ فاش شود. ازاين رو قيمتى ارزان براى او تعيين كردند ، تا هرچه زودتر به فروش رسد.

4_ تعجيل كاروانيان در فروش يوسف ( ع ) و بى رغبتى آنان در نگه داشتن وى ، دليل فروختن او به بهايى ناچيز

و شروه بثمن بخس . .. و كانوا فيه

من الزهدين

جمله {و كانوا . ..} به منزله تعليل براى {شروه بثمن بخس} است ; يعنى ، چون رغبتى به [نگه دارى ]يوسف(ع) نداشتند ، او را به بهايى ناچيز فروختند.

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما أخرجوه أقبل إليهم إخوة يوسف فقالوا هذا عبدنا . . . أمنكم من يشترى هذا العبد ؟ فاشتراه رجل منهم بعشرين درهماً و كان إخوته فيه من الزاهدين . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه كاروانيان يوسف را از چاه درآوردند، برادران او به نزد آنان رفتند و گفتند: اين برده ماست ... آيا از شما كسى هست كه اين برده را بخرد؟ پس مردى از آنان او را به بيست درهم خريد و برادران وى به او بى رغبت بودند}.

بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 8،14

8_ رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف يوسف ( ع ) از تقاضاى تحقيق در ماجراى زنانى كه دست هاى خويش را با مشاهده يوسف ( ع ) بريدند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 4

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست

كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 3

3_ يوسف ( ع ) پس از آشكار شدن بى گناهيش بر پادشاه و درباريان ، دعوت او را پذيرفت و بى درنگ از زندان به دربار رفت .

قال الملك ائتونى به . .. فلما كلّمه

اتصال جمله {فلما كلّمه} به {ائتونى به} و نياوردن مطالبى نظير رساندن فرمان پادشاه به يوسف(ع) ، اعلام نتيجه محاكمه زنان به وى و. .. براى رساندن اين معناست كه ميان فرمان پادشاه و گفت و گو با يوسف(ع) فاصله اى نبود.

بى نظيرى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 7

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

بيان قصه يوسف(ع) براى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 8

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه

اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

بينات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 3،5،19

3 - يوسف ( ع ) ارائه دهنده دلايل روشن و بى ابهام ، بر رسالت خويش براى مردم مصر

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

19 - { عن محمّدبن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) . . .كان يوسف رسولاً نبيّاً ؟ قال : نعم أما تسمع قول اللّه تعالى : { و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّنات } ;

از محمدبن مسلم نقل شده كه گفت : به امام باقر(ع) عرض كردم : . ..آيا يوسف(ع) داراى رسالت و نبوت بود؟ حضرت فرمود: آرى آيا نشنيده اى سخن خداى تعالى را [كه فرمود]: و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّنات}.

بينش همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 12

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

بينش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 28

28_ يوسف ( ع ) ، تسليم شدن در برابر تمناى نامشروع زليخا را ، مصداقى از ستم كارى مى دانست .

إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،3،10،18،19

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

10_ يوسف ( ع ) بدون امداد الهى ، خويشتن را از مقاومت در برابر خواست نامشروع زليخا و همپالگى هاى او ناتوان مى ديد .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه

سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

19_ يوسف ( ع ) ، ارتكاب گناه و پذيرش تقاضاى زليخا و همپالگى هاى او را ، موجب از دست دادن علم و حكمت خدادادى خويش مى دانست .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از جهل نادانى باشد. بر اين مبنا مى توان گفت: مقصود يوسف(ع) از جاهل شدن ، سلب گشتن علم و حكمتى است كه خداوند به او عطا كرده بود (ءاتيناه حكماً و علماً) {آيه 22}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 10

10_ ارزش اعاده حيثيت و شرف بيش از ارزش رهايى از زندان و نجات از دشوارى ها و مشكلات ، در بينش يوسف ( ع )

فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 2

2_ يوسف ( ع ) از اين انديشه كه امور خويش را خود بدون عنايت الهى تدبير كند ، مبرّا و منزه بود .

و ما أُبرّءُ نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 5

5_ يوسف ( ع ) جهل و نادانى برادرانش را منشأ ستم آنان به وى

و بنيامين دانست .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 14

14_ يوسف ( ع ) تحقق امور را به مشيت خداوند مى دانست و در عين قدرت و مكنت ، به او اتكا داشت .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

پاداش احسان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 9

9_ بهره مندى يوسف ( ع ) از حكمت و علم ، پاداشى الهى بر نيكوكارى او بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

{جزاء}(مصدر نجزى) به معناى سزا و پاداش است.

پاداش اخروى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 10،11

10_ يوسف ( ع ) در آخرت از پاداشى برتر و بهتر از آنچه در دنيا بدان دست يافت ، بهره مند خواهد شد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض . .. و لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير ... و

11_ پاداش هاى دنيوى و اخروى يوسف ( ع ) ، دستاورد ايمان و ملازمت او بر تقوا و پرهيزگارى بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف . .. و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

پاداش دنيوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 10،11

10_ يوسف ( ع ) در آخرت از پاداشى برتر و بهتر از آنچه در دنيا بدان دست يافت ، بهره مند خواهد شد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى

الأرض . .. و لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير ... و

11_ پاداش هاى دنيوى و اخروى يوسف ( ع ) ، دستاورد ايمان و ملازمت او بر تقوا و پرهيزگارى بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف . .. و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

پاداش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 17

17_ دستيابى يوسف ( ع ) به قدرت در سرزمين مصر و بهره مندى او از رحمت خاص الهى ، پاداش كار هاى نيك او بود .

كذلك مكّنّا . .. نصيب برحمتنا ... و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

پادشاه مصر و بردگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 12

12_ الغاى حكم بردگى يوسف ( ع ) به دست پادشاه مصر *

ائتونى به أستخلصه . .. قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جمله {أستخلصه لنفسى} و نيز متروك شدن قصه بردگى يوسف(ع) در ادامه داستان او ، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

پادشاه مصر و بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 14

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف (

ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

پادشاه مصر و خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

پادشاه مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 3،4

3_ بازجويى پادشاه

از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره

امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

پارگى پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 7

7_ زليخا بر اثر چنگ زدن به پيراهن يوسف ( ع ) ، پيراهن او را چاك زد و سرتاسر آن را پاره كرد .

و قدت قميصه من دبر

{قدّ} (مصدر قدّت) به معناى شكافتن و پاره كردن طولى و سراسرى است (لسان العرب) ; يعنى ، آن گاه گفته مى شود {قدّ القميص} كه پيراهن از طول پاره شود و سراسر آن شكافته گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 10،11،12

10_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيش از اظهار نظر خويش ، به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) آگاه شد .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ

11_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، صداقت زليخا و دروغ گويى يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) از پيشِ رو دانست .

إن كان قميصه قُدّ من قُبل فصدقت و هو من الكذبين

12_ داور ماجراى يوسف و زليخا ، به درستى داورى خويش و دلالت نحوه پارگى پيراهن بر كشف ماجرا ، اطمينان كامل داشت .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ من قُبل

مراد از شهادت در {شهد شاهد} اظهار نظر كردن، قضاوت كردن و . .. است. تعبير كردن از اينها به شهادت دادن _ كه ديدن و مشاهده كردن را مى

طلبد - براى رساندن اين معناست كه آن شخص، آن چنان به صحت داورى و نظر خويش اطمينان داشت كه گويا شاهد ماجرا بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 1،2

1_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، كذب ادعاى زليخا و صداقت يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن از پشتِ سر دانست .

و إن كان . .. و هو من الص_دقين

2_ پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) محور و تكيه گاه كشف حقيقت ، در نظر داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

و شهد شاهد . .. و هو من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 1،2،4

1_ عزيز مصر براى كشف حقيقت ماجراى يوسف و زليخا ، شخصاً به بررسى و مشاهده پيراهن و نحوه پارگى آن پرداخت .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر

ظاهر اين است كه ضمير در {رأى} به عزيزمصر برگردد.

2_ عزيز مصر با ديدن پارگى پشت پيراهن يوسف ( ع ) ، به صداقت او پى برد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

4_ عزيز مصر شواهد ارائه شده از سوى داورِ ماجراى يوسف و زليخا را ، براى رفع اتهام از يوسف ( ع ) و اثبات بى گناهى او كافى دانست .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

پايان فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 6

6_ يعقوب ( ع ) و

خاندانش در بيرون شهر مصر بر يوسف ( ع ) وارد شدند و فراق چندين ساله آنان با يوسف ( ع ) پايان يافت .

فلما دخلوا على يوسف

پدر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

پرسش از فضايل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 4

4_ پيدايش سؤالهايى درباره علم و حكمت خداوند و امتيازات يوسف ( ع ) ، باعث طرح داستان يوسف ( ع ) در قرآن

إن ربك عليم حكيم. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

پرسش از قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 3

3_ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره سرگذشت يوسف ( ع )

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

پرسش از كارگزاران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 71 - 2

2_ فرزندان يعقوب از كارگزاران يوسف پرسيدند : كالاى مفقود شده تان چيست ؟

قالوا . .. ماذا تفقدون

پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 6

6_ برادران يوسف با ارائه پيراهن او _ بدون آنكه پاره پاره و چاك چاك شده باشد _ دروغ بودن ادعاى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) را آشكار كردند

. *

و جاءو على قميصه بدم كذب

معمولاً كسى كه طعمه درندگان مى شود، لباس او سالم نمى ماند و به خاطر پارگيهاى بسيار از صورت لباس بودن خارج مى شود. بنابراين اطلاق {قميص} (پيراهن) بر آنچه برادران يوسف به يعقوب(ع) ارائه كردند، مى رساند كه پيراهن او سالم و يا نسبتاً سالم بود و اين نشانه ديگرى شد بر حقيقت نداشتن ادعاى برادران يوسف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 6،20

6_ زليخا براى جلوگيرى از خروج يوسف ( ع ) ، از پشتْ پيراهنش را چنگ زد و او را به شدت به سوى خود كشيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

20_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فغلقت الأبواب عليها و عليه و قالت : لاتخف و ألقت نفس ها عليه فأفلت منها هارباً إلى الباب ففتحه فلحقته فجذبت قميصه من خلفه . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. [همسر عزيز ]درها را به روى خود و يوسف بست و گفت: نترس و خود را به روى او انداخت. يوسف از چنگ او نجات يافت و به طرف در فرار كرد و در را باز كرد ; پس آن زن به او رسيد و پيراهن او را از پشت او كشيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 13

13_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يوسف و إل_ه يعقوب ما أردت بأهلك سوء بل هى راودتنى عن

نفسى فسل هذا الصبى . . . و كان عندها من أهلها صبى زائر ل ها فانطق الله الصبى لفصل القضاء فقال : . . . انظر إلى قميص يوسف . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف گفت: به خداى يعقوب قسم! من قصد بد درباره همسر تو نداشتم. او مرا به خودش دعوت كرد، پس تو از اين كودك بپرس _ كودكى از بستگان آن زن نزد او بود كه به ديدنش آمده بود _ پس خدا آن كودك را براى قطع داورى به سخن درآورد و گفت: ... به پيراهن يوسف نگاه كن ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 1،2،4،12

1_ يوسف ( ع ) ، برادرانش را با پيراهنى خاص از خويش روانه كنعان كرد .

اذهبوا بقميصى هذا

كلمه {هذا} گوياى آن است كه يوسف(ع) پيراهن خاصى را به برادرانش سپرد تا به كنعان ببرند.

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

4_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست در افكندن پيراهنش به چهره يعقوب ( ع ) تعجيل كرده و آن را به تأخير نيندازند .

اذهبوا . ..

فألقوه على وجه أبى

برداشت فوق از حرف {فاء} در {فألقوه} استفاده شده است. {فألقوه} ; يعنى ، به مجرد رسيدن به كنعان و قبل از هر كار ديگرى چنين كنيد.

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { قال . . . إذهبوا بقميصى هذا } الذى بلّته دموع عينى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى تعالى: {قال . .. إذهبوا بقميصى هذا} روايت شده: پيراهنى كه اشك هاى چشمم آن را تر كرده است ، [با خود ببريد]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . ان ابراهيم لما اُوقدت له النار أتاه جبرئيل ( ع ) بثوب من ثياب الجنة . . . فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علّقه إسحاق على يعقوب ، فلما ولد يوسف ( ع ) علّقه عليه فكان فى عضده . . . فلما أخرجه يوسف بمصر من التميمة وجد يعقوب ريحه و هو قوله : { إنى لأجد ريح يوسف . . . } فهو ذلك القميص الذى أنزله الله من الجنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. چون براى سوزاندن ابراهيم(ع) آتش افروخته شد، جبرئيل پيراهنى از پيراهنهاى بهشتى براى او آورد ... آن گاه كه مرگ ابراهيم(ع) فرا رسيد ابراهيم(ع) آن را در جلدى قرار داد و به عنوان حِرز بر اسحاق و اسحاق هم بر يعقوب آويخت و چون يوسف متولد شد، يعقوب [آن را]

بر يوسف آويخت و آن بر بازوى يوسف بود ... پس چون يوسف آن پيراهن را در مصر از جلد بيرون آورد، بوى آن به مشام يعقوب رسيد و اين است سخن يعقوب: {إنى لأجد ريح يوسف ...}. پس پيراهن يوسف همان پيراهنى است كه خداوند از بهشت فرو فرستاد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 3،4،5،8

3_ افكندن پيراهن يوسف ( ع ) بر چهره يعقوب ( ع ) نخستين اقدام مژده رسان در برخورد با يعقوب ( ع )

فلما أن جاء البشير ألقيه على وجهه

جمله {ألقاه . ..} جواب براى {فلما أن جاء البشير} است و لذا دلالت مى كند به اينكه افكندن پيراهن به مجرد آمدن و بشارت دادن تحقق يافته بود. حرف {أن} زايده است و فاصله نبودن ميان آمدن و افكندن را تأكيد مى كند.

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و

مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى} دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

پيشگويى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 9

9_ اطلاع يوسف ( ع ) از آينده و آگاهى او به غيب

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

مفاد {قضى الأمر . ..} تأويل و تفسير رؤياى هم بندان يوسف نيست ; بلكه بيان حقيقتى است كه آن حضرت در حاشيه تأويل رؤيا بيان داشت و اين نشان دهنده آن است كه آن حضرت علاوه بر تعبير رؤيا ، به امورى از آينده نيز آگاه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

تأثير فراق يوسف(ع) در يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 5

5_ حزن و اندوه شديد يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، موجب نابينايى هر دو چشم او شد .

وابيضت عيناه من الحزن

{ابيضاض} مصدر باب افعلال از ماده {بيض} و به معناى سفيد شدن است و سفيد شدن چشم كنايه از نابينا گشتن است.

تأخير در قبول خواسته يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 15

15_ { عن رسول الله ( ص ) : رحم الله أخى يوسف لو لم يقل : اجعلنى على خزائن الأرض لولاّه من ساعته و ل_كنّه أخّر ذلك سنة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: خدا رحمت كند برادرم يوسف را اگر نمى گفت: مرا سرپرست خزاين زمين قرار بده، همان وقت اين مقام را به او مى داد ; ولى [اين تقاضا سبب شد] كه سرپرستى او بر خزاين زمين يك سال به تأخير افتد}.

تبرى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 2

2_ يوسف ( ع ) در نزد عزيز مصر ، تمناى نامشروع زليخا و استنكاف خويش را فاش ساخت ، و خود را از هر گونه اراده سوئى مبرّا دانست .

قال هى رودتنى عن نفسى

تركيبهايى نظير {هى رودتنى} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر حصر دارد. و از آن جا كه يوسف(ع) در مقام رفع اتهام از خويش بود، معلوم مى

شود او از جمله {هى رودتنى} معناى حصر را اراده كرده است. بنابراين {هى راودتنى} ; يعنى، او (زليخا) از من درخواست كام جويى داشت و من چنين درخواستى نداشتم و استنكاف ورزيدم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 18

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

تبعيد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 8،9

8_ برادران يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى گردد.

9_ برادران يوسف ، بر آن بودند كه

پس از كشتن يا تبعيد او ، توبه كرده و درستكار شوند . *

اقتلوا يوسف . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

در برداشت فوق، صلاح در {قوماً صالحين} صلاح دينى و اخلاقى گرفته شده است. اين احتمال مبتنى بر اين است كه {واو} در {و تكونوا} به معناى مع و {تكونوا} منصوب به {أن} مقدر باشد. بر اين اساس {اقتلوا يوسف ... و تكونوا من بعده قوماً صالحين} چنين معنا مى شود: يوسف را بكشيد، ولى با اين قيد و شرط كه پس از آن با توبه به درگاه خدا، مردمى صالح و درستكار باشيد.

تبليغ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 2،15

2_ يوسف ( ع ) اقبال هم بندانش را به او غنيمت شمرد و به ارشاد و هدايت آنان پرداخت .

إنا نري_ك من المحسنين . .. ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

15_ يوسف ( ع ) ، با بيان نقش ايمان به خدا و آخرت در دستيابى او به دانش هاى ويژه ، درصدد گرايش دادن هم بندان خويش به آيين الهى بود .

مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم . .. هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 1

1_ يوسف ( ع ) با اظهار مهربانى و ملاطفت به هم بندان خويش ، به ارشاد آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 1

1_ يوسف ( ع

) ، پس از ارشاد هم بندان خويش به توحيد و يكتاپرستى ، به تعبير رؤيا هاى آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

تحريك عواطف يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 2

2_ فرزندان يعقوب با تحريك عواطف يوسف ( ع ) درصدد جلب رضايت او براى آزادسازى بنيامين برآمدند .

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

تحقق پيشگويى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 5

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى} دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

تحقق تعبير رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 5،6

5_ ساقى پادشاه به درستى تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى خويش اعتماد كرد و به نجات خويش اميدوار گرديد .

و قال للذى ظنّ أنه ناج منهما

ضمير در {ظن} محتمل است به {الذى} باز گردد و محتمل است به يوسف(ع) ارجاع شود. برداشت فوق، بر اساس احتمال اول است. بر اين مبنا مفاد جمله {قال للذى ...} چنين مى شود: يوسف(ع) به

ساقى پادشاه - همان كه به نجات خويش دل بسته بود و بدان اميدوار بود - گفت: مرا نزد مالكت ياد كن. قابل ذكر است كه چون يوسف(ع) به نجات وى يقين داشت نه گمان، اين احتمال قوى تر به نظر مى رسد.

6_ تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى هم بند خويش ، تحقق يافت و او با رهايى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

با توجه به اينكه ضمير در {فأنساه} به {الذى} _ كه مراد از آن ساقى پادشاه است _ باز مى گردد ، جمله {فأنساه الشيطان ذكر ربه} دلالت مى كند كه وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه يافت.

تحقق دورانديشى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 8

8_ حدس و پيش بينى يوسف ( ع ) ( تقويت عزم برادرانش براى آمدن به مصر با مشاهده بهاى باز گردانده شده ) حدسى صائب و نظرى بجا بود .

لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون ... ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلن

تحقق رؤياى همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 6

6_ تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى هم بند خويش ، تحقق يافت و او با رهايى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

با توجه به اينكه ضمير در {فأنساه} به {الذى} _ كه مراد از آن ساقى پادشاه است _ باز مى گردد ، جمله {فأنساه الشيطان ذكر ربه} دلالت مى كند كه

وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه يافت.

تحقق رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 13

13_ خداوند ، رؤياى يوسف را عينيت بخشيد و حقيقت آن را در صحنه وجود ظاهر ساخت .

هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

رؤيا اگر صادق باشد و با آنچه تحقق مى يابد موافق و مطابق باشد ، رؤياى حق ناميده مى شود. بنابراين مفاد جمله {قد جعلها ربى حقاً} اين است كه خداوند چنان كرد كه رؤياى گذشته من با آنچه واقع شد ، مطابق باشد.

تخت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 2

2_ يوسف ( ع ) در ديار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروايى بود .

و رفع أبويه على العرش

تدبير يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 1،3

1_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگاهداشتن بنيامين نزد خويش

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4،21

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ،

كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

تذكر به چاه انداختن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 1

1_ عزيز مصر در پى مشاهده ذلت فرزندان يعقوب ، داستان ر ها كردن يوسف ( ع ) در چاه كنعان را به آنان يادآورى كرد .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

مراد از {ما فعلتم بيوسف} و يا مصداق مورد نظر از آن، داستان رهاسازى يوسف(ع) در چاه كنعان است. گويا اين يادآورى همان است كه خداوند در آيه 15 از همين سوره بيان داشت، بدين مضمون كه همانا اين واقعه (داستان چاه) را در آينده به آنان گزارش خواهى كرد، در حالى كه متوجه نيستند (تو را نمى شناسند).

ترس از طعمه گرگ شدن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 9

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يعقوب ( ع ) { إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب } فانتزعه حذراً عليه من أن تكون البلوى من الله عزوجل على يعقوب فى يوسف خاصّة . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: .

.. يعقوب [به فرزندان] گفت: {بردن شما يوسف را مرا غمگين مى كند و مى ترسم كه او را گرگ بخورد} ; پس يوسف را از دست آنان گرفت، چون مى ترسيد آن بلايى كه قرار بود از طرف خدا بر او وارد شود، در مورد يوسف بالخصوص باشد}.

تشويق به تدبر در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 2

2_ خداوند ، انسان ها را به تأمل در سرگذشت يوسف ( ع ) و برادرانش ترغيب كرده است .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

حرف لام در {لقد} نشانه قسم مقدر و {قد} نيز براى تأكيد است. هدف از تأكيد و سوگند خداوند بر اينكه در داستان يوسف و برادرانش آياتى براى پرسش كنندگان است ، ترغيب انسانها به تأمل در آن داستان مى باشد.

تشويقهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 9

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 4

4_ استفاده يوسف ( ع ) از روش ترغيب

به همراه تهديد براى رسيدن به مقصود خويش

ألا ترون أنى أُوفى الكيل . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 7

7_ يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

تصليب همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

تصميم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 13

13_ { عن الرضا ( ع ) : . . . و أما قوله عزوجل فى يوسف : { و لقد همّت به و همّ بها } فإن ها همّت بالمعصية و همّ يوسف بقتل ها إن أجبرته . . . فصرف الله عنه قتلها و

الفاحشة و هو قوله عزوجل : { كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء } يعنى القتل والزنا . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: . .. قول خداى عزوجل درباره يوسف كه فرموده: {و لقد همّت به و همّ بها} مقصود اين است كه آن زن قصد معصيت كرد و يوسف قصد كرد كه اگر بانو وى را مجبور به گناه كند، او را بكشد ... پس خداوند، قتل و عمل خلاف عفت را از او بگردانيد و اين است سخن خداى عزوجل: {كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء} ; يعنى، قتل و زنا ...}.

تعاليم قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 11،12

11_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : التقية من دين الله . . . لقد قال يوسف { أيّتها العير إنكم لسارقون } والله ما كانوا سرقوا شيئاً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: تقيه از دين خداست . .. به تحقيق يوسف گفت:

{أيّتها العير إنكم لسارقون} [ولى] به خدا سوگند چيزى را ندزديده بودند ...}.

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : قال رسول الله ( ص ) : لا كذب على مصلح ثم تلا : { أيّتها العير إنكم لسارقون } ثم قال : والله ما سرقوا و ما كذب . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: رسول خدا(ص) فرمود: دروغ براى كسى كه قصد اصلاح دارد نيست. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: {أيّتها العير إنكم لسارقون} ; سپس فرمود: به خدا سوگند كاروانيان دزدى نكرده بودند و [اعلام كننده نيز ]دروغ نگفت...}.

تعاليم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 3

3_ يوسف ( ع ) با اشاره به خدادادى بودن دانش هاى ويژه اش ، هم بندان خويش را به شناخت ربوبيت خدا برانگيخت .

ذلكما مما علمنى ربى

از اهداف يوسف(ع) در بيان اين حقيقت كه {اين دانش را پروردگارم به من آموخته است} آن است كه: هم بندان زندانى خويش را با خدا و ربوبيت او آشنا كند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف {كما} در {ذلكما} مؤيد اين هدف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 13

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 14

14_ يوسف

( ع ) با توجه دادن برادرانش به رحمت گسترده الهى ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جمله {و هو . ..} حاليه است و به منزله تعليل براى {يغفر الله} مى باشد ; يعنى، چون {ارحم الراحمين} است، گناه شما را مى بخشايد. قابل ذكر است كه يوسف با يادآورى اين صفت خداوند، پس از گذشت از گناه برادرانش، به اين نكته اشاره مى كند كه: من از شما درگذشتم پس او كه از همه _ از من و غير من _ مهربان تر است، بى هيچ ترديد از شما خواهد گذشت.

تعبير رؤياى همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 7

7_ هم بندان يوسف ( ع ) ، از او خواستند رؤيايشان را تعبير كرده و تأويل آن را بيان كند .

نبّئنا بتأويله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 1،7

1_ يوسف ( ع ) ، پس از ارشاد هم بندان خويش به توحيد و يكتاپرستى ، به تعبير رؤيا هاى آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

7_ هم بندان زندانى يوسف ( ع ) ، با اصرار و تقاضاى مكرر از او خواستند رؤياهايشان را تعبير كند و تأويل آنها را بيان دارد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

آوردن فعل مضارع {تستفتيان} (پرسش مى كنيد) به جاى فعل ماضى {استفتيا} (پرسش كرديد) دلالت بر استمرار دارد و گوياى اصرار و تقاضاى مكرر هم بندان يوسف(ع) است.

تعبير رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . تأويل ه_ذه الرؤيا أنه سيملك مصر و يدخل عليه أبواه و إخوته أما الشمس فاُمّ يوسف راحيل و القمر يعقوب و أما أحد عشر كوكباً فإخوته فلما دخلوا عليه سجدوا شكراً لله وحده حين نظروا إليه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: تأويل اين خواب يوسف اين است كه او به زودى بر مصر پادشاهى خواهد كرد و پدر و مادر و برادرانش بر او وارد مى شوند ; اما خورشيد مادر يوسف {راحيل} و ماه {يعقوب} و يازده ستاره {برادران او} هستند. پس هنگامى كه بر او وارد شدند و به او نظر افكندند براى خدا سجده شكر كردند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 2

2_ رؤياى يوسف گوياى آن بود كه به مقامى رفيع نايل خواهد شد و بر برادرانش سيادت خواهد يافت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا

از اينكه برادران يوسف در صورت شنيدن رؤيايش درصدد ضربه زدن به او برمى آمدند ، دو نكته روشن مى شود: 1_ رتبه و منزلت والاى يوسف(ع) ;$2- آشنايى برادران او به تعبير و تأويل رؤيا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 1،5

1_ رؤياى يوسف ( ع ) حاكى از برگزيده شدنش از ناحيه خدا و خالص شدن او براى خداوند بود .

و كذلك يجتبيك ربك

{اجتباء} به معناى گزينش كردن و براى خود خالص ساختن است. بنابراين {يجتبيك

ربك} ; يعنى ، پروردگارت تو را برمى گزيند و براى خويش خالص مى گرداند ، به طورى كه نصيبى در تو براى غير او نخواهد بود.

5_ آينده يوسف ( ع ) و برگزيده شدنش ، بر آن منوالى بود كه در خواب ديده بود .

كذلك يجتبيك ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 9

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

تعدد بينات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 4

4 - دعوت يوسف پيامبر ، متكى بر دلايل متعدد و روشن بود .

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت

تعدد درهاى كاخ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 3

3_ دربار يوسف ( ع ) ، داراى دربهايى متعدد براى ورود و خروج مراجعه كنندگان *

لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

در اينكه مراد از مفعول {ادخلوا} چيست ، آيا مصر است و يا بارگاه يوسف؟ دو نظر ابراز شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است. قابل ذكر است كه تكرار {لما دخلوا} در آيه 69 مؤيد احتمال اول مى باشد.

تعلم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 22

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

تعليم تعبير رؤيا به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 7

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

تعليم علم غيب به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 7

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

تعهد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 7

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

تفضل به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 9

9_ عنايت خاص خداوند به يوسف ( ع ) با وحى كردن به او در چاه كنعان

أن يجعلوه فى غي_بت الجب و أوحينا إليه

تقصير در محافظت از يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 5

5_ برادران يوسف در داستان ساختگى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) ناخواسته به كوتاهى در حراست از يوسف ( ع ) اعتراف كردند .

إنا له لح_فظون . .. ذهبنا نستبق ... فأكله الذئب

تقواى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15،16

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او ، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9،11

9_ يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

11_ پاداش هاى دنيوى و اخروى يوسف ( ع ) ، دستاورد ايمان و ملازمت او بر تقوا و پرهيزگارى بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف . .. و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

تقيّه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 11

11_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : التقية من دين الله . . . لقد قال يوسف { أيّتها العير إنكم لسارقون } والله ما كانوا سرقوا شيئاً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: تقيه از دين خداست . .. به تحقيق يوسف گفت: {أيّتها العير إنكم لسارقون} [ولى] به خدا سوگند چيزى را ندزديده بودند ...}.

تكذيب توطئه عليه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 5

5_ زنان اشراف ، درخواست كام روايى از يوسف ( ع ) را انكار نكردند

.

ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

تلاش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 13

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

تنزيه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 2

2_ يوسف ( ع ) از اين انديشه كه امور خويش را خود بدون عنايت الهى تدبير كند ، مبرّا و منزه بود .

و ما أُبرّءُ نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 9

9_ گذشت ، بزرگوارى و منزه بودن از كينه توزى و حسّ انتقام جويى به هنگام قدرت ، از خصلت هاى نيكوى حضرت يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تواضع يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 8

8_ يوسف ( ع ) به دليل باور به ربوبيت و تدبير الهى ، رحمت او را مايه ترك گناهان و بدى ها دانست و خود را ستايش نكرد .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

توحيد افعالى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 1،2

1_ يوسف ( ع ) مصون ماندن خويش از گناهان و ارتكاب بدى ها را ، به امداد خدا مى

دانست نه برخاسته از اراده خود بدون توفيق الهى .

أنى لم أخنه . .. و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

از ارتباط {ما أُبرّءُ نفسى} (من نفس خويش را از ارتكاب بديها تبرئه نمى كنم)با جمله {لم أخنه بالغيب} و نيز شهادت زنان بر پاكدامنى يوسف(ع) (حاش لله ما علمنا عليه من سوء) اين نكته معلوم مى شود كه: يوسف(ع) با جمله {ما أُبرّءُ نفسى} درصدد نيست كه بگويد من گناه كرده ام; بلكه با توجه به عبارت {إلاّ ما رحم ربى} در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشده ام، نه به خاطر توان شخصى است ; زيرا نفس هر كس و نيز نفس من ترغيب كننده به گناه و بدى است. پس آلوده نشدن من به گناه به توفيق الهى و رحمت او بوده است.

2_ يوسف ( ع ) از اين انديشه كه امور خويش را خود بدون عنايت الهى تدبير كند ، مبرّا و منزه بود .

و ما أُبرّءُ نفسى

توحيد در دين يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 14

14_ توحيد ، روح و ركن اصيل آيين ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع )

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم . .. ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

جمله {ما كان لنا . ..} توصيف {ملّة آباءى ...} مى باشد. تفسير و تبيين يك آيين به يكى از حقايق آن ، مى رساند كه حقيقت ياد شده ركن و پايه اصلى آن آيين است.

توحيد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15،16

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او ، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 9،16

9_ يوسف ( ع ) و پدرانش ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) ، موحدانى مبرّا از كمترين شركورزى به خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 18

18_ يوسف ( ع ) ، معتقد به توحيد افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمت هاى الهى

قد جعلها ربى حقًا و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

توصيه به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 23

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : .

. . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب . . . فقال يعقوب ليوسف : لاتقصص رؤياك ه_ذه على إخوتك . . . فلم يكتم يوسف رؤياه فقصّها على إخوته . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده . .. هنگامى كه يوسف آن خواب را ديد و بامداد براى پدرش يعقوب بازگو كرد ... يعقوب به يوسف گفت: اين خواب خود را براى برادرانت بازگو نكن ... يوسف خواب خود را پوشيده نداشت و براى برادرانش بازگو كرد ...}.

توصيه هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 8

8_ هفت سال تلاش براى توليد غله ، ذخيره سازى غله ها با خوشه هاى آن ، صرفه جويى در مصرف ، توصيه هاى يوسف ( ع ) به مردم مصر براى مصون ماندن از مشكلات دوران هفت ساله قحطى و خشكسالى

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

برخى برآنند كه رؤياى پادشاه اشاره اى به دستورالعملها و چاره انديشيها ندارد و تدبيرهايى كه يوسف(ع) بيان داشته و دستوراتى كه صادر كرده از دانشى خدادادى او بوده و ارتباطى به رؤياى پادشاه ندارد. برداشت فوق بر اساس اين نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 4

4_ باقى گذاشتن مقدارى از ذخيره هاى هفت ساله و مصرف نكردن همه آنها در دوران قحطى ، توصيه يوسف ( ع ) به عهده داران حكومت مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

{احصان} (مصدر تحصنون) به معناى قرار دادن چيزى در محلى امن است. بنابراين حاصل معناى

{إلاّ قليلاً مما تحصنون} چنين است: مقدارى از آنچه را در انبارها ذخيره مى كنيد در دوران قحطى نخوريد. حكمت اين امر احتمالاً دارا بودن بذر است براى كشت در سال پانزدهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 3

3_ يوسف ( ع ) به كارگزارانش توصيه كرد سرمايه فرزندان يعقوب را به گونه اى در اثاثيه آنان جاسازى كنند كه تا رسيدن به وطنشان متوجه آن نشوند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها إذا انقلبوا إلى أهلهم

توطئه به چاه انداختن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 6،7

6_ برادران يوسف پس از همراه بردن او ، همگى خود را براى نهادن وى در نهانخانه چاه ، مهيّا ساختند .

فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

در برداشت فوق {اجماع} به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كار شدن گرفته شده است. قابل ذكر است كه آيات پيشين (9 ، 10 و 11) مؤيد اين معنا مى باشد.

7_ صحنه نهادن يوسف در چاه به دست برادرانش ، صحنه اى بس فجيع و اندوه بار بود .

فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

{لما} حرف شرط است و جواب آن در آيه شريفه ذكر نشده است. هدف از نياوردن جواب، تفهيم فجيع بودن و اندوه بار بودن امورى است كه هنگام قرار دادن يوسف در چاه پيش آمد ; يعنى، آن گاه كه برادران يوسف مصمم شدند او را در چاه قرار دهند، امورى واقع شد كه طاقت شنيدنش را نداريد.

توطئه

تبعيد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 1،2

1_ كشتن يا تبعيد يوسف ( ع ) به سرزمينى دوردست ، رأى اكثريت برادران وى در جلسه توطئه عليه او

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جمله {اقتلوا يوسف. ..} را دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ برخى از برادران يوسف به كشتن وى نظر داشتند و برخى ديگر به تبعيد او رأى مى دادند. 2_اكثريت به توطئه عليه او نظر داشتند، ولى در اينكه او را بكشند و يا تبعيد كنند مردد بودند. قابل ذكر است كه جمله {إن كنتم فاعلين} در آيه بعد، مى رساند كه يكى از آنان با هر دو نظر مخالف بود ولذا در برداشت كلمه {اكثريت} آورده شد.

2_ حسادت برادران يوسف به وى ، منشأ تصميم آنان بر كشتن و يا تبعيد او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف

توطئه عليه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 1

1_ كشتن يا تبعيد يوسف ( ع ) به سرزمينى دوردست ، رأى اكثريت برادران وى در جلسه توطئه عليه او

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جمله {اقتلوا يوسف. ..} را دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ برخى از برادران يوسف به كشتن وى نظر داشتند و برخى ديگر به تبعيد او رأى مى دادند. 2_اكثريت به توطئه عليه او نظر داشتند، ولى در اينكه او را بكشند و يا تبعيد كنند مردد بودند. قابل ذكر است كه جمله {إن كنتم فاعلين} در آيه بعد، مى رساند كه يكى از آنان با

هر دو نظر مخالف بود ولذا در برداشت كلمه {اكثريت} آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 1،2،3

1_ يكى از برادران يوسف ( لاوى ) در جلسه توطئه ، ساير برادران را از كشتن او برحذر داشت .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف

مفرد بودن كلمه {قائل} گوياى اين است كه تنها يكى از برادران يوسف با كشتن وى مخالفت كرد و او بر اساس روايتى كه در پايان آيه خواهد آمد، {لاوى} بوده است.

2_ لاوى برخلاف ديگر برادرانش ، با توطئه عليه يوسف ( ع ) و دور ساختن او از نزد پدرشان يعقوب ( ع ) موافق نبود .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. إن كنتم ف_علين

جمله شرطى {إن كنتم فاعلين} (اگر بر توطئه عليه يوسف(ع) مصمم هستيد) مى رساند كه لاوى با انجام توطئه موافق نبود. لازم به ذكر است كه جواب جمله شرطى (إن كنتم...) معنايى است كه از {ألقوه...} استفاده مى شود ; يعنى، {إن كنتم فاعلين فألقوه فى غي_بت الجب}.

3_ لاوى به برادرانش پيشنهاد كرد اگر مصمم بر دور ساختن يوسف هستند او را در نهانگاه چاهى در مسير كاروان ها بيفكنند .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

{جبّ} به معناى چاه است و برخى از اهل لغت برآنند كه {جبّ} به چاه عميق و پر آب گفته مى شود. در مجمع البيان آمده است: {غي_بت الجب} حفره و يا طاق مانندى است كه بالاى آب چاه قرار مى دهند و {سيارة} به گروهى كه مسافرت مى كنند (كاروان) اطلاق مى

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 2،4

2_ يعقوب ( ع ) همواره از كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) نگران بود .

ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

4_ بردن يوسف ( ع ) از نزد يعقوب ( ع ) ، مشكل اساسى برادران يوسف در اجراى توطئه عليه او

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 1،2،3،6

1_ فرزندان يعقوب ، پس از طرح توطئه عليه يوسف ( ع ) از او خواستند تا يوسف ( ع ) را همراه آنان به مرتع بفرستد .

أرسله معنا غدًا

2_ برادران يوسف ، زمان اجراى توطئه عليه او را ، فرداى همان روزِ مشورت با يكديگر و گفت و گو با پدرشان تعيين كردند .

إذ قالوا . .. قالوا ي_أبانا ... أرسله معنا غدًا

3_ برادران يوسف در اجراى نقشه شوم خويش عليه او ، تعجيل داشتند و درنگ را روا نمى دانستند .

أرسله معنا غدًا

برداشت فوق، از تصريح برادران او به اينكه {فردا يوسف(ع) را به همراه ما بفرست} استفاده مى شود.

6_ يوسف ( ع ) به هنگام اجراى توطئه برادرانش عليه او ، در سنين كودكى يا نوجوانى بوده است .

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

برداشت فوق ، از فعل {يلعب} (بازى كند) به دست مى آيد ; زيرا معمولاً بازى كردن را در مورد كودكان و نوجوانان به كار مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 5،6

5_ برادران يوسف در

توطئه عليه او ، از كشتنش احتراز مى كردند و سعى در زنده ماندن وى داشتند .

و ألقوه فى غي_بت الجب . .. و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

از اينكه برادران يوسف بر آن شدند كه وى را در چاه قرار دهند نه اينكه او را در چاه بيفكنند ، معلوم مى شود سعى در زنده ماندن او داشتند.

6_ برادران يوسف پس از همراه بردن او ، همگى خود را براى نهادن وى در نهانخانه چاه ، مهيّا ساختند .

فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

در برداشت فوق {اجماع} به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كار شدن گرفته شده است. قابل ذكر است كه آيات پيشين (9 ، 10 و 11) مؤيد اين معنا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 8،9

8_ اطمينان يعقوب ( ع ) به اجراى توطئه اى از سوى فرزندانش عليه يوسف ( ع )

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} مى رساند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت و جمله {سوّلت لكم . ..} بيانگر اين نكته است كه او به توطئه آنان عليه يوسف(ع) اطمينان پيدا كرد.

9_ يعقوب ( ع ) فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى را ، وادار كننده فرزندانش بر توطئه عليه يوسف ( ع ) دانست .

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 1،4،5،14

1_ زليخا براى كام جويى از يوسف ( ع ) و واداشتن او به آميزش ، درصدد برآمد تا با

وى درآويزد .

واستبقا الباب

4_ زليخا براى دستيابى به يوسف ( ع ) و جلوگيرى از خروج وى ، به تعقيب او پرداخت و با سرعت به سمت درب خروجى دويد .

واستبقا الباب

5_ يوسف ( ع ) در تعقيب و گريزش با زليخا ، زودتر از وى به درب خروجى رسيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

توطئه قتل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 1،2

1_ كشتن يا تبعيد يوسف ( ع ) به سرزمينى دوردست ، رأى اكثريت برادران وى در جلسه توطئه عليه او

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جمله {اقتلوا يوسف. ..} را دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ برخى از برادران يوسف به كشتن وى نظر داشتند و برخى ديگر به تبعيد او رأى مى دادند. 2_اكثريت به توطئه عليه او نظر داشتند، ولى در اينكه او را بكشند و يا تبعيد كنند مردد بودند. قابل ذكر است كه جمله {إن كنتم فاعلين} در آيه بعد، مى رساند كه يكى از آنان با هر دو نظر مخالف بود ولذا در برداشت كلمه {اكثريت} آورده شد.

2_ حسادت برادران يوسف به وى ، منشأ تصميم آنان بر كشتن و يا تبعيد او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف

توفيق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 1

1_ يوسف ( ع ) مصون ماندن خويش از گناهان و ارتكاب بدى ها را ، به امداد خدا مى دانست نه برخاسته از اراده خود بدون توفيق الهى .

أنى لم أخنه . .. و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

از ارتباط {ما أُبرّءُ نفسى} (من نفس خويش را از ارتكاب بديها تبرئه نمى كنم)با جمله {لم أخنه بالغيب} و نيز شهادت زنان بر پاكدامنى يوسف(ع) (حاش لله ما علمنا عليه من سوء) اين نكته معلوم مى شود كه: يوسف(ع) با جمله {ما أُبرّءُ نفسى} درصدد نيست كه بگويد من گناه كرده ام; بلكه با توجه به عبارت {إلاّ ما رحم ربى} در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشده ام، نه به خاطر توان شخصى است ; زيرا نفس هر كس و نيز نفس من ترغيب كننده به گناه و بدى است. پس آلوده نشدن من به گناه به توفيق الهى و رحمت او بوده است.

توقعات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 5

5_ يوسف ( ع ) اميد داشت برادرانش بضاعت هاى برگردانده شده به آنان را به هنگام رسيدن به وطنشان باز شناسند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها

روشن است كه فرزندان يعقوب با گشودن محموله هاى خويش بضاعتهاى خود را در آن مى يافتند. بنابراين جاى {لعل} (شايد و باشد) نبود. از اين رو در تفسير كلمه {لعل} چند وجه ذكر شده است:

1_ اشفاق و ترجى مربوط به قيد {إذا انقلبوا} است ; يعنى، اميد است كه پس از رسيدن به اهلشان دريابند نه قبل از آن. 2_ مقصود از شناخت بضاعت شناختن حق آن است ; يعنى، شايد حق آن را بشناسند و قدردانى كنند. 3_ لعل به معناى {كى} (تا اينكه) است و معناى ترجى و اميد ندارد.

توكل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 14

14_ يوسف ( ع ) تحقق امور را به مشيت خداوند مى دانست و در عين قدرت و مكنت ، به او اتكا داشت .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

تهديد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 8

8_ زندانى كه يوسف ( ع ) به محبوس شدن در آن تهديد شد ، موجب خوار گشتن و حقير پنداشتن او مى شد .

ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

جمله خوار و بى مقدار خواهد شد (ليكوناً من الصاغرين) به منزله نتيجه اى براى عبارت {زندانى خواهد شد} (ليسجنن) است ; زيرا يوسف(ع) هنگام ترجيح زندان بر خواسته زنان _ در آيه بعد _ سخنى از ترجيح حقير شدن نگفت.

تهديدهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 4

4_ استفاده يوسف ( ع ) از روش ترغيب به همراه تهديد براى رسيدن به مقصود خويش

ألا ترون أنى أُوفى الكيل . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62

- 7

7_ يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

تهمت به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 11،12،15

11_ زليخا به هنگام برخورد با شوهرش ، عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به قصد تجاوز به خويش متهم كرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

{جزاء} به معناى سزا و كيفر و {ما} در جمله فوق نافيه است. بنابراين {ما جزاء ...} ; يعنى: نيست كيفر و سزاى كسى كه خواسته باشد به همسرت تجاوز كند ، مگر زندان يا عذابى دردناك.

12_ پيشدستى زليخا در طرح اتهام عليه يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

15_ زليخا در نزد عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به تحقق تجاوز ، متهم نكرد .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

برداشت فوق ، از فعل {أراد} (قصد كرد) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 4،8

4_ عزيز مصر شواهد ارائه شده از سوى داورِ ماجراى يوسف و زليخا را ، براى رفع اتهام از يوسف ( ع ) و اثبات بى گناهى او كافى دانست .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

8_ عزيز مصر ، پيشدستى زليخا در متهم ساختن يوسف ( ع ) و تعيين كيفر براى او را ، از

مكر هاى زليخا شمرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا . .. إنه من كيدكنّ

برداشت فوق، ناظر به اين احتمال است كه ضمير در {إنه . ..} به معنايى كه از {قالت ما جزاء ...} در آيه 25 استفاده مى شود ، برگردد و آن معنا ، پيشدستى كردن زليخا براى محقّ جلوه دادن خويش و گنه كار نشان دادن طرف مقابل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 3

3_ گناهكار وانمود كردن يوسف ( ع ) ، از اهداف زندانى ساختن او *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 17،19

17_ زليخا پيش از جلسه بازجويى و محكمه دادرسى ، يوسف ( ع ) را مجرم معرفى مى كرد و به كام جويى از وى متهم مى ساخت .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

برداشت فوق از قيد {الآن} استفاده مى شود.

19_ اعتراف زليخا به دروغگويى خويش در متهم ساختن يوسف ( ع ) به درخواست كام جويى

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

تهمتهاى كارگزاران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 5،6

5_ كارگزاران يوسف ( ع ) بر اثر نيافتن آبخورى مخصوص ، فرزندان يعقوب را به دزديدن آن متهم كردند .

جعل السقاية فى رحل أخيه ثم أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

6_ يكى از كارگزاران يوسف با مخاطب قرار دادن قافله فرزندان يعقوب ، اتهام

سرقت را به آنان اعلام كرد .

ثم أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

{عير} به مجموعه افراد قافله و شترانى كه بار و بنه آنان را حمل مى كنند، گفته مى شود. اين كلمه مرادف كاروان و قافله در فارسى است. {اذان} به معناى اعلام كردن است و {تأذين} مصدر {أذّن} به معناى كثرت اعلام مى باشد. بنابراين {أذّن مؤذّن ...} ; يعنى، اعلام كننده اى چندين بار اعلام كرد.

جستجوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،3،4،6،13

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف (

ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

6_ يعقوب ( ع ) مطمئن به يارى و رحمت خداوند در يافتن يوسف و بنيامين

فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

جلوه و نمود رحمت خداوند در آيه شريفه ، يارى و كمك او در يافتن يوسف و دستيابى به بنيامين است.

13_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .انه [ يعقوب ] دعا ربّه فى السحر أن يهبط عليه ملك الموت فهبط عليه . . . قال يعقوب : . . . هل عرض عليك فى الأرواح روح يوسف ؟ فقال : لا فعند ذلك علم أنه حىّ فقال لولده : { اذهبوا فتحسّسوا من يوسف . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: يعقوب در سحر از خدا خواست تا ملك الموت بر او فرود آيد . .. پس او فرود آمد ... يعقوب گفت: ... آيا در ميان ارواح، روح يوسف بر تو عرضه شده؟ گفت: نه. پس در اين هنگام دانست كه يوسف زنده است، پس به فرزندان خود گفت: {اذهبوا فتحسّسوا من يوسف ...}...}.

جعاله يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 7

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال

نخست است.

جوانمردى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11،12

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 9

9_ گذشت ، بزرگوارى و منزه بودن از كينه توزى و حسّ انتقام جويى به هنگام قدرت ، از خصلت هاى نيكوى حضرت يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 10

10_ يوسف ( ع ) ، انسانى با گذشت ، جوانمرد و به دور از انتقام جويى بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 92 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) انسانى با گذشت و بدور از خصلت انتقام جويى

قال لاتثريب عليكم

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

جوانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،4،6

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

4_ يوسف ( ع ) در سن جوانى ، به قضاوت و داورى ميان مردم توانا بود .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برخى از مفسران ، {حكم} را به دانش معارف الهى ، احكام شريعت ، حكمت و قضاوت ميان مردم تفسير كرده اند و مراد از {علم} را، دانش تعبير رؤياها ، تحليل حوادث

و درك مصالح و مفاسد دانسته اند.

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 6

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 6

6_ شيفتگى زليخا به يوسف ( ع ) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانى يوسف ( ع ) بود .

ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

جهل به قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 2،5

2_ سرگذشت يوسف ( ع ) ، سرگذشتى مهم در تاريخ بشريّت و مخفى مانده بر مردمان تا پيش از بعثت پيامبر ( ص )

ذلك من أنباء الغيب

{ذلك} اشاره به داستان يوسف(ع) و قضاياى رخ داده در روزگار آن حضرت است

; يعنى: {ذلك النبأ من أنباء الغيب}.

5_ پيامبر ( ص ) پيش از نزول قرآن ، از خصوصيات و حقايق داستان يوسف ( ع ) اطلاعى نداشت .

و ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم

جمله {ما كنت لديهم} (نزد آنان نبودى) كنايه از بى خبر بودن پيامبر(ص) از داستان يوسف(ع) است.

چاه قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 5

5_ چاه پيشنهاد شده از طرف لاوى جهت افكندن يوسف ( ع ) ، چاهى مشخص و مورد نظر بوده است .

ألقوه فى غي_بت الجب

ظاهر آن است كه {ال} در {الجب} عهد ذهنى و اشاره به چاهى معهود مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 1

1_ كاروانى در اطراف چاهى كه يوسف ( ع ) در آن بود ، منزل گزيدند و مأمور تهيه آب را به سوى آن چاه روانه كردند .

و جاءت سيّارة فأرسلوا واردهم

{وارد} به كسى كه براى تهيه آب بر سر چاه ، نهر و مانند آن مى رود ، گفته مى شود.

چوپانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .فقالوا كما حكى الله عزوجل { . . . أرسله معنا غداً يرتع و يلعب } أى يرعى الغنم و يلعب ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. برادران يوسف همان گونه كه خداوند حكايت فرموده، گفتند: {...أرسله معنا غداً يرتع و يلعب} ; يعنى، او را با

ما بفرست تا گوسفندها را بچراند و بازى كند}.

حاكمان مصرباستان و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 6،7

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 1

1_ رجال مصر تصميم خويش را عملى ساختند و يوسف ( ع ) را به زندان افكندند .

بدا لهم . .. ليسجننه حتى حين. و دخل معه السجن فتيان

حاكميت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 15

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع ) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف

- 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

حجتهاى خدا بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 2،4،5،14،15،16

2_ مشاهده حجت و برهان الهى ، تنها مانع يوسف ( ع ) در تسليم شدن به خواسته زليخا و پرهيز از آميزش با وى

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جمله {همّ بها} به منزله جواب براى {لولا أن . ..} است ; يعنى، اگر برهان ربوبى را نديده بود، به سوى زليخا تمايل پيدا مى كرد. {برهان} به معناى حجت و دليل است و از مصداقهاى روشن و بارز آن، همان دليلهايى است كه در آيه قبل مطرح شد ; يعنى، رؤيت برهان عبارت بود از: الف) يوسف ربوبيت خداوند و نعمتهاى او را مشاهده مى كرد (إنه ربى أحسن مثواى). ب) يوسف(ع) با تمام وجود دريافته بود كه گنه كاران و ستمگران، رستگار نمى شوند (إنه لايفلح الظالمون).ج) او ترديدى نداشت كه آميزش با زليخا، ظلم و معصيت خداوند است (معاذالله ...).

4_ بهره مندى يوسف ( ع ) از برهان و حجت الهى ( مشاهده ربوبيت خدا و . . . ) عامل عصمت او از ارتكاب گناهان

لولا أن رءا بره_ن ربه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

5_ خداوند ، با ارائه برهان به يوسف ( ع ) ، او را از آميزش با زليخا ( زنا

) و نگاه هاى شهوانى به وى ، حفظ كرد و مصون داشت .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

{فحشاء} به گناه و معصيتى كه بسيار زشت و پليد باشد، گفته مى شود (لسان العرب). {سوء} به معناى بدى و گناه است كه به قرينه مقابله آن با {فحشاء}، مراد از آن گناه كوچك است. {أل} در {السوء} و {الفحشاء} مى تواند براى عهد باشد. براين مبنا مقصود از {الفحشاء} آميزش، و منظور از {السوء} نگاه شهوت آلود، قصد گناه و ... است. اين احتمال نيز به نظر قوى مى رسد كه {أل} در اين دو كلمه، براى جنس باشد. براين مبنا نيز گناهان ياد شده از مصداقهاى مورد نظر خواهد بود.

14_ { عن على بن الحسين ( ع ) انه قال : . . . قامت إمرأة العزيز إلى الصنم فألقت عليه ثوباً ، فقال لها يوسف : ما هذا ؟ قالت : استحيى من الصنم أن يرانا فقال لها يوسف : أتستحيين ممّن لايسمع و لايبصر . . . و لاأستحيى أنا ممّن خلق الإنسان و علّمه فذلك قوله عزوجل : { لولا أن رأى برهان ربّه } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده كه فرمود: همسر عزيز [در خلوتگاهى كه براى يوسف ترتيب داده بود ]برخاست و پارچه اى بر روى بت افكند. يوسف به او گفت: اين كار چيست؟ گفت: من از بت شرم دارم كه ما را ببيند. يوسف گفت: آيا تو از كسى كه نه مى شنود و نه مى بيند شرم دارى ; ولى من از كسى كه انسان را خلق كرده و به او علم داده، شرم نكنم؟ اين

است سخن خداى عزوجل كه فرموده: لولا أن رأى ...}.

15_ { عن الصادق ( ع ) [ فى البرهان الذى رأى يوسف ] : انه النبوة المانعة من إرتكاب الفواحش والحكمة الصارفة عن القبايح ;

از امام صادق(ع) [درباره برهانى كه يوسف(ع) ديده ]روايت شده: آن برهان نبوت بود كه مانع از ارتكاب گناهان مى شود و حكمتى كه از كارهاى زشت باز مى دارد}.

16_ { عن الرضا ( ع ) : لقد همّت به و لولا أن رأى برهان ربّه لهمّ بها كما همّت به ، ل_كنّه كان معصوماً ، والمعصوم لايهمّ بذنب . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: آن زن قصد يوسف كرد و اگر يوسف برهان پروردگارش را نديده بود، قصد آن زن مى كرد همان گونه كه زن او را قصد كرد ; ولى يوسف معصوم بود و معصوم قصد گناه نمى كند}.

حسب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 3

3_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، حسب و نسب خويش را براى زندانيان بيان كرد .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

حق طلبان و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين

حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

حكمت خدا در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 30

30_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( خروج او از زندان ، پايان فراق او با بستگان و . . . ) بر اساس تدبير عالمانه و حكيمانه خداوند رقم مى خورد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

حكمت در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،9

2_ يوسف ( ع ) در

سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

9_ بهره مندى يوسف ( ع ) از حكمت و علم ، پاداشى الهى بر نيكوكارى او بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

{جزاء}(مصدر نجزى) به معناى سزا و پاداش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 15

15_ { عن الصادق ( ع ) [ فى البرهان الذى رأى يوسف ] : انه النبوة المانعة من إرتكاب الفواحش والحكمة الصارفة عن القبايح ;

از امام صادق(ع) [درباره برهانى كه يوسف(ع) ديده ]روايت شده: آن برهان نبوت بود كه مانع از ارتكاب گناهان مى شود و حكمتى كه از كارهاى زشت باز مى دارد}.

حكومت مصرباستان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه

قضايى مستقل بود .

و ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

حلم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 9،10

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش ( مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس خويش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى كرد.

10_ يوسف ( ع ) بهره مند از سيطره بر خويشتن و برخوردار از حلم و بردبارى

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

خائنان به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 10

10_ زنان اشراف مصر و متهم كنندگان يوسف (

ع ) به خيانت ، از زمره خائنان بودند .

أن الله لايهدى كيد الخائنين

مصداق مورد نظر براى {الخائنين} زليخا و زنان اشراف و نيز درباريانى مى باشند كه تصميم به زندانى كردن يوسف(ع) گرفتند (ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه) آيه 35.

خدا و رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 13

13_ خداوند ، رؤياى يوسف را عينيت بخشيد و حقيقت آن را در صحنه وجود ظاهر ساخت .

هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

رؤيا اگر صادق باشد و با آنچه تحقق مى يابد موافق و مطابق باشد ، رؤياى حق ناميده مى شود. بنابراين مفاد جمله {قد جعلها ربى حقاً} اين است كه خداوند چنان كرد كه رؤياى گذشته من با آنچه واقع شد ، مطابق باشد.

خداشناسى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 7

7_ يوسف ( ع ) و برادرانش به نقش بسزاى خداوند در امور بشر و روند تاريخ ، معتقد بودند و بدان باور داشتند .

قد منّ الله علينا . .. لقد ءاثرك الله علينا

خريدار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 2

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است

كه مراد از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

خزانه دارى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،4،5،6

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

4_ يوسف ( ع ) بر حفظ ذخاير مالى و حراست انبار هاى غذايى از حيف و ميل شدن ، توانا بود .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

5_ يوسف ( ع ) بر نحوه كشت و برداشت و ذخيره سازى آذوقه ها و چگونگى تقسيم و توزيع آنها ، آگاهى كامل داشت .

قال اجعلنى على خزائن الأرض إنى . .. عليم

6_ يوسف ( ع ) بر به كارگيرى توان و دانش خويش در امركشت و برداشت و ذخيره سازى غلات و توزيع آنها تأكيد كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم} علاوه بر اينكه حاكى از توان و دانش يوسف(ع) بر امور ياد شده است ، دلالت بر اين نيز دارد كه وى دانش و توانايى اش را در امورى كه به او سپرده شود ، به كار مى گيرد و بدان

متعهد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

خواسته هاى كارگزاران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 2

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

خواسته هاى همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 7

7_ هم بندان يوسف ( ع ) ، از او خواستند رؤيايشان را تعبير كرده و تأويل آن را بيان كند .

نبّئنا بتأويله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، تقاضاى هم بندان خويش را پذيرفت و آنان را به تعبير كردن رؤيايشان پيش از رسيدن غذاى آنان مطمئن ساخت .

نبّئنا بتأويله . .. قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير در {تأويله} رؤياى هر يك از هم بندان يوسف باشد. بر اين مبنا جمله {قال لايأتيكما...} چنين معنا مى شود: غذايى كه به شما اعطا مى شود، برايتان

حاضر نمى گردد مگر آنكه تعبير رؤيا را به شما گزارش كرده ام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 7

7_ هم بندان زندانى يوسف ( ع ) ، با اصرار و تقاضاى مكرر از او خواستند رؤياهايشان را تعبير كند و تأويل آنها را بيان دارد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

آوردن فعل مضارع {تستفتيان} (پرسش مى كنيد) به جاى فعل ماضى {استفتيا} (پرسش كرديد) دلالت بر استمرار دارد و گوياى اصرار و تقاضاى مكرر هم بندان يوسف(ع) است.

خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 7

7_ يوسف ( ع ) از هم بندان خويش خواست تا با مقايسه و سنجش عقيده توحيدى با عقيده به خدايان متعدد ، عقيده درست را برگزينند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1،8

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

8_ ساقى پادشاه پس از رهايى از زندان ، درخواست يوسف ( ع ) ( يادآورى وضعيت او ) را فراموش كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{انساء} (مصدر أنساه) يعنى به فراموشى انداختن. ضمير در {أنساه} و {ربه} به {الذى} - كه مراد از آن ساقى پادشاه است - برمى گردد. بر اين اساس، جمله {فأنساه ...} چنين معنا مى شود: شيطان از خاطر ساقى

زدود كه داستان يوسف(ع) را نزد پادشاه يادآور شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6،7،8

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

8_ رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف يوسف ( ع ) از تقاضاى تحقيق در ماجراى زنانى كه دست هاى خويش را با مشاهده يوسف ( ع ) بريدند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 3

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،16،18

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت

به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن . . .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه

كشور پادشاه و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 7

7_ يوسف ( ع ) از برادرش بنيامين خواست گذشته برادرانش را ناديده انگارد و از رفتار نارواى پيشين آنان اندوهى به خود راه ندهد .

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 2،4،9

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

4_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست در افكندن پيراهنش به چهره يعقوب ( ع ) تعجيل كرده و آن را به تأخير نيندازند .

اذهبوا . .. فألقوه على وجه أبى

برداشت فوق از حرف {فاء} در {فألقوه} استفاده شده است. {فألقوه} ; يعنى ، به مجرد رسيدن به كنعان و قبل از هر كار ديگرى چنين كنيد.

9_ يوسف ( ع ) از برادران خويش خواست تمام اهل و عيالشان ( خاندان يعقوب ) را به مصر كوچ دهند .

وأتونى بأهلكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 99 - 10

10_ يوسف ( ع ) پس از انجام مراسم استقبال ، از پدر و مادر و خويشانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكنى گزينند .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

امنيت خاندان يعقوب از ناحيه حكومت و دوران قحطى _ كه {آمنين} بدان اشاره دارد _ با اين معنا سازگار است كه مقصود يوسف(ع) از {ادخلوا . ..} سكنى گزينى و اقامت خاندان يعقوب در مصر باشد.

خودستايى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 17

17_ { قال سفيان : قلت لأبى عبدالله ( ع ) يجوز أن يزكّى الرجل نفسه ؟ قال : نعم إذا اضطّر إليه ، أما سمعت قول يوسف : { . . .إنى حفيظ عليم } . . . ;

سفيان گويد: به امام صادق(ع) گفتم: آيا جايز است انسان از خود ستايش كند؟ فرمود: آرى اگر ناچار شود. آيا نشنيده اى سخن يوسف را كه گفت: {...إنى حفيظ عليم}...}.

خون پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 2،4،5،19،20

2_ برادران يوسف ، پيراهن وى را به خونى دروغين ( خونى غير از خون او ) آغشته كردند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

4_ خونين بودن روى پيراهن يوسف ، نشانه اى آشكار بر طعمه گرگ نشدن او بود .

و جاءو على قميصه بدم كذب

{بدم} مفعول براى {جاءو} است و {على قميصه} حال براى {دم} مى باشد. بنابراين {جاءو ...} ; يعنى، خون دروغينى را آوردند در حالى كه آن

خون بر روى پيراهن بود و از آن جا كه معمولاً قسمت زيرين و آستر لباس مصدوم آغشته به خون مى شود، ولى روى لباس يوسف خونين بود، يعقوب(ع) دريافت كه فرزندش طعمه گرگ نشده است.

5_ خونى كه برادران يوسف پيراهن او را با آن آغشته كردند ، به خوبى نشان مى داد كه خون يوسف نيست .

جاءو على قميصه بدم كذب

{كذب} مصدر است و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل {كاذب} مى باشد به كارگيرى مصدر به جاى اسم فاعل حاكى از مبالغه است بنابراين {دم كذب} يعنى خون دروغين كه دروغ بودنش خيلى روشن و واضح بود.

19_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال لما أوتى بقميص يوسف إلى يعقوب . . . كان به نضح من دم ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه پيراهن يوسف براى يعقوب آورده شد . .. روى آن قطراتى از خون پاشيده شده بود}.

20_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جاؤوا على قميصه بدم كذب } قال : إنهم ذبحوا جدياً على قميصه ;

از امام باقر(ع) روايت شده درباره سخن خدا كه فرموده: {و جاؤوا . ..} فرمود: آنان بزغاله اى بر روى پيراهن او ذبح كرده بودند}.

خيرخواهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 18

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 92 - 6

6_ يوسف ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خطا ها و گناهان برادرانش شد .

يغفر الله لكم

جمله {يغفر. ..} مى تواند دعايى باشد و مى تواند خبرى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

دادخواهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

دانش اقتصاد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 5

5_ يوسف ( ع ) بر نحوه كشت و برداشت و ذخيره سازى آذوقه ها و چگونگى تقسيم و توزيع آنها ، آگاهى كامل داشت .

قال اجعلنى على خزائن الأرض إنى . .. عليم

دانش تحليل حوادث يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 6 - 7،8،22

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك .

.. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 15،16،19

15_ خداوند ، آموزگار يوسف در تفسير و تحليل حوادث و تعبير رؤياها

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

19_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

برداشت فوق، با توجه به {من} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود. بنابراين {ولنعلّمه ...} ; يعنى: تا تحليل بخشى از حوادث و تأويل برخى و يا نوعى از رؤياها را به او ياد دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 8،9،10،17

8_ يوسف ( ع ) برخوردار از علم به تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث

علمتنى من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. صاحب مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: {هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى - چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد به آن حديث گفته مى شود}. بنابراين مراد از احاديث هم مى تواند

رؤياها باشد و هم مى تواند حوادث و رويدادها باشد.

9_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث و رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

علمتنى من تأويل الأحاديث

برداشت فوق با توجه به {من} كه براى تبعيض است ، استفاده مى شود.

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

دانش تعبير رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 7،8،22

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب (

ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك . .. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 15،16،19

15_ خداوند ، آموزگار يوسف در تفسير و تحليل حوادث و تعبير رؤياها

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

19_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل رخدادها

، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

برداشت فوق، با توجه به {من} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود. بنابراين {ولنعلّمه ...} ; يعنى: تا تحليل بخشى از حوادث و تأويل برخى و يا نوعى از رؤياها را به او ياد دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 7،14

7_ هم بندان يوسف ( ع ) ، از او خواستند رؤيايشان را تعبير كرده و تأويل آن را بيان كند .

نبّئنا بتأويله

14_ محسن بودن يوسف ( ع ) ، دليل مراجعه هم بندانش به او براى تعبير رؤيا

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جمله {إنا نراك} تعليل براى {نبّئنا بتأويله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 1،10،23

1_ يوسف ( ع ) ، تقاضاى هم بندان خويش را پذيرفت و آنان را به تعبير كردن رؤيايشان پيش از رسيدن غذاى آنان مطمئن ساخت .

نبّئنا بتأويله . .. قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير در {تأويله} رؤياى هر يك از هم بندان يوسف باشد. بر اين مبنا جمله {قال لايأتيكما...} چنين معنا مى شود: غذايى كه به شما اعطا مى شود، برايتان حاضر نمى گردد مگر آنكه تعبير رؤيا را به شما گزارش كرده ام.

10_ آگاهى يوسف ( ع ) به غيب و توان او بر تعبير رؤياها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به يوسف ( ع ) بود .

ذلكما مما علمنى ربى

{من} در {مما} مى تواند براى تبعيض باشد

و محتمل است بيانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : لما أمر الملك بحبس يوسف فى السجن ألهمه الله علم تأويل الرؤيا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه شاه فرمان زندانى شدن يوسف را صادر كرد ، خدا علم تعبير خواب را به او الهام كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 1،2،3،5

1_ يوسف ( ع ) ، پس از ارشاد هم بندان خويش به توحيد و يكتاپرستى ، به تعبير رؤيا هاى آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

2_ يوسف ( ع ) ، رؤياى { آب گرفتن از انگور براى تهيه شراب } را به رهايى صاحب رؤيا و ساقى ارباب خويش شدن تعبير كرد .

أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

{سَقْى} (مصدر يسقى) به معناى نوشانيدن و يا اعطاى نوشيدنى است. بنابراين {أما أحدكما فيسقى ...} ; يعنى: يكى از شما به مالك و ارباب خود شراب خواهد نوشاند و ساقى او خواهد شد.

3_ يوسف ( ع ) ، رؤياى حمل نان و خوردن پرندگان از آن را ، به دار كشيده شدن صاحب رؤيا و خوردن پرندگان از سر او تفسير كرد .

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

{صلب} (مصدر يصلب) يعنى ، كشتن به طريق بستن به چوبه دار

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن

را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 3،4،5،6

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

5_ ساقى پادشاه ، به توانمندى يوسف ( ع ) در تعبير رؤياى شگفت پادشاه ، اطمينان داشت .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

تركيب {أنا أُنبّئكم} دلالت بر تأكيد مضمون جمله دارد و اين ، حاكى از اطمينان ساقى دربار به آگاهى ويژه يوسف(ع) از تعبير رؤياهاست.

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم

بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 1

1_ وقوع هفت سال قحطى و سختى پس از هفت سال آبادانى ، تعبير يوسف ( ع ) از هفت گاو لاغر در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

{شداد} (جمع شديد) از مصدر {شدة} (سختى و دشوارى) گرفته شده است و مراد از {سبع شداد} هفت سال قحطى و خشكسالى است و مشاراليه {ذلك} هفت سال آبادانى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 8،9،10،17

8_ يوسف ( ع ) برخوردار از علم به تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث

علمتنى من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. صاحب مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: {هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى - چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد به آن حديث گفته مى شود}. بنابراين مراد از احاديث هم مى تواند رؤياها باشد و هم مى تواند حوادث و رويدادها باشد.

9_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث و رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

علمتنى من

تأويل الأحاديث

برداشت فوق با توجه به {من} كه براى تبعيض است ، استفاده مى شود.

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

دانش كشاورزى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 5،6

5_ يوسف ( ع ) بر نحوه كشت و برداشت و ذخيره سازى آذوقه ها و چگونگى تقسيم و توزيع آنها ، آگاهى كامل داشت .

قال اجعلنى على خزائن الأرض إنى . .. عليم

6_ يوسف ( ع ) بر به كارگيرى توان و دانش خويش در امركشت و برداشت و ذخيره سازى غلات و توزيع آنها تأكيد كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم} علاوه بر اينكه حاكى از توان و دانش يوسف(ع) بر امور ياد شده است ، دلالت بر اين نيز دارد كه وى دانش و توانايى اش را در امورى كه به او سپرده شود ، به كار مى گيرد و بدان متعهد مى شود.

دربار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 2

2_ يوسف ( ع ) در ديار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروايى بود .

و رفع أبويه على العرش

درخواست از يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 2

2_ زليخا با اظهار عشق و شيفتگى به يوسف ( ع ) ، او را به وصال خويش فرامى خواند .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

{مراودة} (مصدر راودتْ) به معناى درخواست كردن با رفق و مداراست، و {عن نفسه} بيانگر مورد درخواست مى باشد. بنابراين {راودته ...} ; يعنى، زليخا با ملاطفت و اظهار عشق و علاقه از يوسف(ع) درخواست كرد كه خودش را در اختيار او بگذارد و اين كنايه از تقاضاى وصال و آميزش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

درخواست زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه حتى حين } فالأيات شهادة الصبى و القميص المخرّق من دبر و استباقهما الباب حتى سمع مجاذبت ها إيّاه على الباب فلما عصاها فلم تزل ملحّة بزوجها حتى حبسه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره

سخن خدا كه فرمود: {ثم بدا لهم . ..} روايت شده است: آن نشانه ها گواهى كودك و پيراهن پاره شده از پشت و سبقت آن دو به طرف در بود، به گونه اى كه شنيده شد آن زن پشت در، يوسف را به طرف خود مى كشد ; پس چون يوسف درخواست بانو را نپذيرفت به طور پيگير به شوهرش اصرار نمود تا [شوهرش] او را زندانى كرد}.

درخواست فراموشى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 5

5_ فرزندان يعقوب از وى تقاضا كردند يوسف ( ع ) را فراموش كرده و ياد او را از خاطر بزدايد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

دشمنان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 6

6_ يعقوب ( ع ) پيش بينى مى كرد كه همه فرزندانش عليه يوسف ( ع ) متحد مى شوند و هيچ كدام از او حمايت نخواهند كرد .

فيكيدوا لك كيدًا

ضمير در {يكيدوا} به {إخوة} باز مى گردد و اين گوياى برداشت فوق است.

دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 11،23

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از

من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . و خرجن النسوة من عندها ( إمرأة العزيز ) فأرسلت كل واحدة منهنّ إلى يوسف سرّاً من صاحبتها تسأله الزيارة فأبى عليهنّ و قال : { إلاّ تصرف عنّى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الجاهلين ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. و بانوان از نزد همسر عزيز بيرون رفته و هر كدام پنهان از رفيق خويش (=زليخا) به نزد يوسف [پيام] فرستاد و از او درخواست ديدار كرد و يوسف نپذيرفت و گفت: [پروردگار] اگر نيرنگ زنان را از من نگردانى به آنان تمايل پيدا مى كنم و از جاهلان خواهم بود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 6

6_ يوسف ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خطا ها و گناهان برادرانش شد .

يغفر الله لكم

جمله {يغفر. ..} مى تواند دعايى باشد و مى تواند خبرى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1،19،23،28

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

19_ تسليم خدا بودن در تمامى عمر و در حال مردن ، از دعا

ها و درخواست هاى يوسف ( ع ) به درگاه خداوند

توفنى مسلمًا

23_ ملحق شدن به صالحان در سراى آخرت ، از تقاضا هاى يوسف ( ع ) در نيايشش به درگاه خداوند

و ألحقنى بالص_لحين

28_ { عن أبى عبدالله ( ع ) يقول : بينا رسول الله ( ص ) جالس فى أهل بيته إذ قال : أحبّ يوسف أن يستوثق لنفسه . . . لما عزل له عزيز مصر عن مصر . . . خرج إلى فلاة من الأرض فصلى ركعات فلما فرغ رفع يده إلى السماء فقال : { رب قد آتيتنى من الملك و علّمتنى من تأويل الأحاديث فاطر السماوات و الأرض أنت وليى فى الدنيا و الأخرة } قال : فهبط إليه جبرئيل فقال له : يا يوسف ما حاجتك ؟ فقال : رب { توفنى مسلماً و ألحقنى بالصالحين } فقال أبوعبدالله ( ع ) خشى الفتن ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه مى فرمود: رسول خدا(ص) زمانى در جمع خانواده خود نشسته بود كه بى مقدمه فرمود: يوسف دوست داشت كار خود را محكم كند . .. هنگامى كه عزيز مصر به نفع او از رياست مصر بركنار شد ... يوسف به بيانانى رفت و چند ركعت نماز خواند و چون فارغ شد، دست به سوى آسمان برداشت و گفت: {رب قد آتيتنى ...}. [پيامبر(ص) ]فرمود: پس جبرئيل بر يوسف فرود آمد و به او گفت: اى يوسف! حاجت تو چيست؟ يوسف گفت: پروردگارا! {توفنى مسلماً و ألحقنى بالصالحين} سپس امام صادق(ع) فرمود: يوسف از فتنه ها ترسيد}.

دعوت از همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، هم بندان خويش را به توحيد و دورى از شرك فراخواند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

دعوت از يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 6

6_ زنان اشراف مصر ( ميهمانان زليخا ) ، جملگى يوسف ( ع ) را به وصال خويش فرا مى خواندند .

مما يدعوننى إليه

{يدعون} در جمله فوق ، جمع مؤنث است و فاعل آن زنانى هستند كه ميهمان زليخا بودند _ آنان نيز به قرينه {أصب إليهنّ} _ يوسف(ع) را به خويش دعوت مى كردند و _ به دليل مضارع بودن {يدعون} _ بر آن اصرار مىورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او

را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

دعوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 2

2_ يوسف ( ع ) در پى ملاقات با برادرانش ، بنيامين را فراخواند و او را در كنار خويش جاى داد .

و لما دخلوا . .. ءاوى إليه أخاه

دعوتهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، هم بندان خويش را به توحيد و دورى از شرك فراخواند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 16

16_ يوسف ( ع ) برادرانش را به تقوا و صبر و درآمدن در زمره محسنان فراخواند .

إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

دفاع يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 1،6

1_ دفاع

يوسف ( ع ) از خويش ، در برابر اتهام زليخا

قال هى رودتنى عن نفسى

6_ طمأنينه و آرامش يوسف ( ع ) به هنگام دفاع از خويش

قال هى رودتنى عن نفسى

يوسف(ع) در بيان رفع اتهام از خويش ، در سخن خود (هى رودتنى عن نفسى) نه از ادات تأكيد استفاده كرد و نه جمله خويش را با قسم و مانند آن بيان داشت. اين كار نشان دهنده آرامش و اطمينان يوسف(ع) در آن عرصه سخت است.

دلايل دروغگويى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 11

11_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، صداقت زليخا و دروغ گويى يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) از پيشِ رو دانست .

إن كان قميصه قُدّ من قُبل فصدقت و هو من الكذبين

دلايل صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 1

1_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، كذب ادعاى زليخا و صداقت يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن از پشتِ سر دانست .

و إن كان . .. و هو من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 2،4

2_ عزيز مصر با ديدن پارگى پشت پيراهن يوسف ( ع ) ، به صداقت او پى برد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

4_ عزيز مصر شواهد ارائه شده از سوى داورِ ماجراى يوسف و زليخا را ، براى

رفع اتهام از يوسف ( ع ) و اثبات بى گناهى او كافى دانست .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

دلايل عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 11

11_ ماجراى ميهمانى زليخا از زنان اشراف و بريدن آنان دست هاى خويش را ، گوياترين صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاكدامنى يوسف ( ع )

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

يوسف(ع) براى رسيدگى به پرونده خويش با عبارت {الّ_تى قطعن أيديهنّ} داستان ميهمانى زليخا از زنان اشراف و اينكه آنان دستهاى خويش را بريدند را مطرح مى كند و از آن جا كه يوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خويش است، مى توان گفت: داستان مذكور و مسائل پيرامون آن براى اثبات عفت، پاكدامنى و بى گناهى يوسف(ع) بهترين شاهد بوده است.

دلايل علم غيب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 6

6_ خبر دادن از نوع غذا و خصوصيات آن ، دليل يوسف ( ع ) فراروى زندانيان براى بهره منديش از علم غيب

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله . .. ذلكما مما علمنى ربى

دلايل نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 3،19

3 - يوسف ( ع ) ارائه دهنده دلايل روشن و بى ابهام ، بر رسالت خويش براى مردم مصر

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت

19 - { عن محمّدبن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) . . .كان يوسف

رسولاً نبيّاً ؟ قال : نعم أما تسمع قول اللّه تعالى : { و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّنات } ;

از محمدبن مسلم نقل شده كه گفت : به امام باقر(ع) عرض كردم : . ..آيا يوسف(ع) داراى رسالت و نبوت بود؟ حضرت فرمود: آرى آيا نشنيده اى سخن خداى تعالى را [كه فرمود]: و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّنات}.

دورانديشى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 2

2_ پيشگيرى از بروز فاجعه براى مردم مصر به سبب قحطى و خشكسالى ، از هدف هاى يوسف ( ع ) در تقاضاى منصب حكومتى

اجعلنى على خزائن الأرض

دين يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 2،4

2_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى خويش از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) را فاش ساخت .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

ذكر قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 1

1 - مؤمن آل فرعون براى بيدار كردن مردم و انصراف آنان از قتل موسى ( ع ) ، سرگذشت يوسف پيامبر رايادآور شد .

أتقتلون رجلاً . .. إنّى أخاف عليكم ... و لقد جاءكم يوسف

ربوبيت خدا در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

رحمت بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 7

7_ يوسف ( ع ) مصونيت خويش از گناه و خيانت را پرتوى از رحمت الهى بر خويش مى دانست .

ما أُبرّءُ نفسى . .. إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 17

17_ دستيابى يوسف ( ع ) به قدرت در سرزمين مصر و بهره مندى او از رحمت خاص الهى ، پاداش كار هاى نيك او بود .

كذلك مكّنّا . .. نصيب برحمتنا ... و لانضيع أجر المحسنين

رشد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 1،2،6

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است.

بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

رفاه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 12

12_ آسودگى و رفاه يوسف ( ع ) در خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

رفع تهمت از يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 8

8_ رفع اتهام و اثبات بى گناهى

، هدف يوسف ( ع ) از تقاضاى تحقيق در ماجراى زنانى كه دست هاى خويش را با مشاهده يوسف ( ع ) بريدند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

رنجهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

روش اثبات حق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

روش برخورد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 6

6_ طمأنينه و آرامش يوسف ( ع ) به هنگام دفاع از خويش

قال هى رودتنى عن نفسى

يوسف(ع) در بيان رفع اتهام از خويش ، در سخن خود (هى رودتنى عن نفسى) نه از ادات تأكيد استفاده كرد و نه جمله خويش را با قسم و مانند آن بيان داشت. اين كار نشان دهنده آرامش و اطمينان

يوسف(ع) در آن عرصه سخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 4

4_ استفاده يوسف ( ع ) از روش ترغيب به همراه تهديد براى رسيدن به مقصود خويش

ألا ترون أنى أُوفى الكيل . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

روش تبليغ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 4

4_ يوسف ( ع ) ، با طرح سؤال و برانگيختن وجدان هم بندان خويش ، حقانيّت توحيد و يكتاپرستى را براى آنان مطرح ساخت .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

رؤياى همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 3،4،5،6

3_ هم بندان يوسف ( ع ) در زندان ، هر كدام رؤيايى ديده و براى او بازگو كردند .

قال أحدهما إنى أري_نى أعصر خمرًا

4_ آب گرفتن از انگور براى تهيه شراب ، رؤياى يكى از دو زندانى هم بند يوسف ( ع )

قال أحدهما إنى أري_نى أعصر خمرًا

{عصر} (مصدر أعصر) به معناى گرفتن آب از چيزى (ميوه، لباس تر و. ..)

است. {خمر} به شراب مست كننده اى كه از انگور به دست مى آيد، گفته مى شود و مراد از {خمر} در آيه شريفه _ به قرينه أعصر (آب مى گرفتم) _ انگور است. تعبير كردن از انگور به شراب، به اين لحاظ بوده كه آن زندانى از انگور، براى تهيه شراب آب مى گرفته است.

5_ حمل نان بر بالاى سر و خوردن پرندگان از آن ، رؤياى يكى ديگر از هم بندان يوسف ( ع )

و قال الأخر إنى أري_نى أحمل فوق رأسى خبزًا تأكل الطير منه

{طير} جمع طائر و به معناى پرندگان است.

6_ هر كدام از هم بندان يوسف ( ع ) ، رؤياى خويش را به طور مكرر ديده بودند .

إنى أري_نى أعصر . .. إنى أري_نى أحمل

به كارگيرى فعل مضارع {أرى} (در خواب مى بينم) به جاى فعل ماضى {رأيت} (در خواب ديدم ) مى تواند اشاره به استمرار آن رؤيا باشد ; يعنى، چندين شب پى در پى چنين ديده ام، به گونه اى كه اگر باز هم بخوابم، مطمئنم كه آن رؤيا را خواهم ديد.

رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،3،4،5

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم

نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

3_ يوسف ( ع ) هيچ ابهام و ترديدى در رؤياى خويش و خصوصيات آن نداشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

تكرار فعل {رأيت} براى تأكيد است و هدف از تأكيد رساندن اين معناست كه يوسف در خواب خويش و خصوصيات آن ، ابهام و ترديدى نداشت.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

5_ يوسف ( ع ) رؤياى شگفت خويش را براى پدرش ( يعقوب ( ع ) ) بيان كرد .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت إنى رأيت

زليخا و امتناع يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 5

5_ زليخا ، سوگند ياد كرد كه در صورت استنكاف يوسف ( ع ) از آميزش با او ، وى را به زندان خواهد افكند و خوار و بى مقدارش خواهد ساخت .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

{لام} در {ل_ئن} گوياى قسم است. {يكوناً= يكونن} فعل مضارع و مقرون به نون تأكيد خفيفه است.

زليخا و حقانيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 13

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص) به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و استقرار است.

زليخا و دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

زليخا و عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 13

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص) به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و

استقرار است.

زليخا و كفران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 18

18_ زليخا ، تسليم نشدن يوسف ( ع ) در برابر خواسته اش را ، ناسپاسى و قدرناشناسى مى شمرد .

رودته التى هو فى بيتها . .. إنه ربى أحسن مثواى

در برداشت فوق، {إنه ربى . ..} ناظر به مفهومى گرفته شده كه از عبارت {التى هو فى بيتها} استفاده مى شود ; يعنى، زليخا با اظهار اينكه مربى يوسف(ع) بوده و او را در خانه خويش سر و سامان بخشيده است، توقع داشت كه يوسف(ع) در برابر تقاضايش تسليم شود ; ولى يوسف(ع) با جمله {إنه ربى ...} بيان مى دارد كه خداوند، مربى و مدبر امور او بوده و هست، و سزاوار آن است كه وى مطيع او باشد.

زليخا و مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

زليخا و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 7،8

7_ عزيز مصر ، ياورى يوسف ( ع ) و گزينش او به فرزندى را ، در گرو علاقه مندى يوسف ( ع ) به وى و همسرش زليخا مى

دانست .

أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

جمله {عسى. ..} تعليل براى {أكرمى مثواه} است، و مفاد جمله چنين مى شود: از آن رو از تو مى خواهم او را گرامى بدارى، تا علاقه او را به خودمان جلب كنى و در نتيجه بتوانيم به يارى او، دل ببنديم و يا به قبول فرزند خواندگيش، اميدوار باشيم.

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 3،5،6،8،19،32

3_ زليخا براى هموار ساختن نظر يوسف ( ع ) به منظور كام جويى ، اهتمامى مداوم و پى گير داشت .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

برخى از اهل لغت در {راد _ يرود} كه مراوده از آن است ، سعى و تلاش پى گيرى براى رسيدن به مطلوب را قيد كرده اند. برداشت فوق بر اين اساس است.

5_ زليخا با سلطه ظاهريش بر يوسف ( ع ) ، برخوردار از زمينه اى مساعد و كارآمد براى واداشتن يوسف ( ع ) به خواسته هاى خويش

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

قرآن، زليخا را با عبارت {التى هو فى بيتها} (آن زن كه يوسف در

خانه اش به سر مى برد) توصيف مى كند تا تسلّط زليخا بر يوسف(ع) را برساند.

6_ زليخا براى كام جويى از يوسف ( ع ) و رسيدن به وصال او ، درب هاى قصرش را قفل كرد و او را به سوى خويش فرا خواند .

رودته . .. و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك

{تغليق} (مصدر غلّقت) به معناى قفل كردن است. {هيت لك} اسم فعل امر و به معناى {بيا} مى باشد.

8_ زليخا ، همه شرايط و امكانات را براى كام جويى از يوسف ( ع ) فراهم كرده بود .

رودته . .. و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك

19_ زليخا به دليل اكرام يوسف ( ع ) و خدمت به او ، توقع داشت كه يوسف ( ع ) در برابر تقاضاى نامشروعش ، تسليم وى باشد .

رودته التى هو فى بيتها . .. قال ... إنه ربى

32_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما راهق يوسف راودته إمرأة الملك عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. چون حضرت يوسف در آستانه بلوغ جنسى قرار گرفت ، همسر پادشاه از او درخواست كرد كه تا با او درآميزد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 1

1_ زليخا ، پس از استنكاف يوسف ( ع ) از وصال او ، بر آن شد تا با قهر و غلبه از وى كام بگيرد .

و لقد همّت به

كلمه {همّة} و مشتقات آن، اگر به وسيله حرف {باء} متعدى شود، به معناى قصد كردن است.

بنابراين {و لقد همّت به} ; يعنى، همانا زليخا قصد يوسف(ع) كرد تا از او كام گيرد، و چون زليخا از پيش نيز چنين قصدى داشت (رودته التى ...)، معلوم مى شود مراد از اين قصد، عزمى ديگر است و آن _ به قرينه {استبقا...} در آيه بعد _ آهنگ انجام آن با قهر و غلبه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 1،4،6،7،11،12،15

1_ زليخا براى كام جويى از يوسف ( ع ) و واداشتن او به آميزش ، درصدد برآمد تا با وى درآويزد .

واستبقا الباب

4_ زليخا براى دستيابى به يوسف ( ع ) و جلوگيرى از خروج وى ، به تعقيب او پرداخت و با سرعت به سمت درب خروجى دويد .

واستبقا الباب

6_ زليخا براى جلوگيرى از خروج يوسف ( ع ) ، از پشتْ پيراهنش را چنگ زد و او را به شدت به سوى خود كشيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

7_ زليخا بر اثر چنگ زدن به پيراهن يوسف ( ع ) ، پيراهن او را چاك زد و سرتاسر آن را پاره كرد .

و قدت قميصه من دبر

{قدّ} (مصدر قدّت) به معناى شكافتن و پاره كردن طولى و سراسرى است (لسان العرب) ; يعنى ، آن گاه گفته مى شود {قدّ القميص} كه پيراهن از طول پاره شود و سراسر آن شكافته گردد.

11_ زليخا به هنگام برخورد با شوهرش ، عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به قصد تجاوز به خويش متهم كرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

{جزاء} به معناى سزا و كيفر و

{ما} در جمله فوق نافيه است. بنابراين {ما جزاء ...} ; يعنى: نيست كيفر و سزاى كسى كه خواسته باشد به همسرت تجاوز كند ، مگر زندان يا عذابى دردناك.

12_ پيشدستى زليخا در طرح اتهام عليه يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

15_ زليخا در نزد عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به تحقق تجاوز ، متهم نكرد .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

برداشت فوق ، از فعل {أراد} (قصد كرد) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 1

1_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) و تقاضاى كام جويى وى از او ، در شهر شايع شد .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 10،13

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

13_ زليخا تا قبل از برملا شدن عشقش به يوسف ( ع ) ، او را از ديد زنان اشراف مصر مخفى مى كرد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها

. .. فلما رأينه أكبرنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 2

2_ زليخا ، نزد زنان اشراف به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) ، اقرار و اعتراف كرد .

لقد رودته عن نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 4،11

4_ زندانى شدن يوسف ( ع ) ، به تحريك و درخواست زليخا نبود . *

ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن . .. ثم بدا لهم ... ليسجننه

تعبير {ثم بدا لهم} (پس از مدتى اين رأى براى آنان هويدا شد و به ذهنشان خطور كرد كه زندانيش كنند) حاكى است كه اين رأى و نظر به پيشنهاد زليخا نبوده است علاوه بر اين آيه قبل گوياى آن است كه خداوند، زليخا و ديگر زنان را از يوسف منصرف كرد و داستان مراوده متروك شد لذا زليخا ديگر درصدد نبود كه با زندانى كردن يوسف وى را رام سازد.

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه حتى حين } فالأيات شهادة الصبى و القميص المخرّق من دبر و استباقهما الباب حتى سمع مجاذبت ها إيّاه على الباب فلما عصاها فلم تزل ملحّة بزوجها حتى حبسه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا كه فرمود: {ثم بدا لهم . ..} روايت شده است: آن نشانه ها گواهى كودك و پيراهن پاره شده از پشت و سبقت آن دو به طرف در بود، به گونه اى كه شنيده شد آن زن پشت

در، يوسف را به طرف خود مى كشد ; پس چون يوسف درخواست بانو را نپذيرفت به طور پيگير به شوهرش اصرار نمود تا [شوهرش] او را زندانى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 16

16_ زليخا در حضور پادشاه مصر به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) اعتراف كرد و به استنكاف يوسف ( ع ) از پذيرش تقاضايش شهادت داد .

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

جمله {أنا رودته عن نفسه} _ به بيانى كه در آيه 26 ذيل برداشت شماره 2 گذشت _ دلالت بر حصر دارد ; يعنى ، من از او درخواست كردم و او چنين درخواستى نداشت.

زليخا وذلت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 5

5_ زليخا ، سوگند ياد كرد كه در صورت استنكاف يوسف ( ع ) از آميزش با او ، وى را به زندان خواهد افكند و خوار و بى مقدارش خواهد ساخت .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

{لام} در {ل_ئن} گوياى قسم است. {يكوناً= يكونن} فعل مضارع و مقرون به نون تأكيد خفيفه است.

زمان رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 8،11

8_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . رأى يوسف ه_ذه الرؤيا و له تسع سنين فقصّها على أبيه . . . و كان يوسف من أحسن الناس وجهاً و كان يعقوب يحبّه . . . ;

از امام

باقر(ع) روايت شده:. .. يوسف اين خواب را در سن نه سالگى ديد و آن را براى پدرش نقل كرد ... يوسف از تمام مردم زيبا صورت تر بود و يعقوب او را دوست مى داشت}.

11_ { قال أبوحمزه : فقلت لعلى بن الحسين ( ع ) : متى رأى يوسف الرؤيا ؟ فقال : فى تلك الليلة التى بات فيها يعقوب و ولده شباعاً و بات فيها ذميال جائعاً رائهاً . . . ;

ابوحمزه گويد: به امام سجاد(ع) گفتم چه وقت يوسف(ع) اين خواب را ديد؟، فرمود: همان شبى كه يعقوب و فرزندانش با شكم سير خوابيدند و ذميال با شكم گرسنه و در حال ناراحتى خوابيد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 13

13_ رؤياى شگفت يوسف ( ع ) ( سجده ستارگان ، ماه و خورشيد ) در سنين كودكى يا نوجوانى او بوده است .

قال ي_بنىّ

كلمه {بنىّ} تصغير كلمه {ابن} مى باشد و به ضمير متكلم اضافه شده است. {ي_بنىّ} ; يعنى، اى پسر كوچك من.

زمينه اقتدار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 11

11_ خداوند ، با وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد

كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

زمينه برگزيدگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 14

14_ ورود يوسف به خانه عزيز مصر ، زمينه ساز تحقق يافتن وعده هاى الهى درباره او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

عبارت {لنعلّمه} عطف بر عبارتى مقدر است ; يعنى: مكّنّا ليوسف لنفعل كذا و لنعلّمه . .. ; مراد از لنفعل كذا ، امورى است كه خداوند در ابتداى داستان يوسف بيان كرد مانند {رأيتهم لى ساجدين} و {كذلك يجتبيك ربك ...}.

زمينه تقرب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 3

3_ يوسف ( ع ) با يادآورى نعمت هاى الهى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت فراگير خداوند ، خويشتن را در محضر او احساس كرد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم. رب قد ءاتيتنى

تغيير سياق ; يعنى، التفات از غيبت (إن ربى . .. إنه هو العليم) به خطاب (رب قد ءاتيتنى) حاوى نكاتى است از جمله اينكه يوسف(ع) با ياد كردن از نعمتهاى خدادادى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت مطلق الهى، به اين حقيقت توجه پيدا كرد كه خداوند حاضر و ناظر است. از اين رو خود را در محضر او احساس كرد و او را مخاطب قرار داد.

زمينه توطئه عليه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 8

8_ حسادت برادران يوسف به وى ،

آنان را به جلسه اى براى تصميم گيرى عليه او واداشت .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

زمينه حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 5

5_ رسيدن يوسف ( ع ) به سن رشد ، زمينه ساز برخوردارى او از علم و حكمت

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

زمينه حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 11

11_ خداوند ، با وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

زمينه علم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 5

5_ رسيدن يوسف ( ع ) به سن رشد ، زمينه ساز برخوردارى او از علم و حكمت

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

زنان اشراف مصر و دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف

شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

زنان اشراف مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 14،15،16،17،19،22،23،24

14_ زنان اشراف مصر در مجلس ضيافت زليخا ، براى اولين بار يوسف ( ع ) را مشاهده كردند .

فلما رأينه أكبرنه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

{إكبار} (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

16_ زنان اشراف با ديدن يوسف ( ع ) ، از خود بى خود شده و از ادراك هر چيز جز جمال او ناتوان گشتند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده {قطع} _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين

نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 6

6_ زنان اشراف مصر ( ميهمانان زليخا ) ، جملگى يوسف ( ع ) را به وصال خويش فرا مى خواندند .

مما يدعوننى إليه

{يدعون} در جمله فوق ، جمع مؤنث است و فاعل آن زنانى هستند كه ميهمان زليخا بودند _ آنان نيز به قرينه {أصب إليهنّ} _ يوسف(ع) را به خويش دعوت مى كردند و _ به دليل مضارع بودن {يدعون} _ بر آن اصرار مىورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 5،6،7

5_ زنان اشراف ، درخواست كام روايى از يوسف ( ع ) را انكار نكردند .

ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ،

بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

زندان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 17

17_ وجود زندان در مصر باستان و در عصر حضرت يوسف ( ع )

إلا أن يسجن

زندانى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

زندانى كردن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 16

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 4،7

4_ زندانى شدن يوسف ( ع ) ، به تحريك و درخواست زليخا نبود . *

ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن . .. ثم بدا لهم ... ليسجننه

تعبير {ثم بدا

لهم} (پس از مدتى اين رأى براى آنان هويدا شد و به ذهنشان خطور كرد كه زندانيش كنند) حاكى است كه اين رأى و نظر به پيشنهاد زليخا نبوده است علاوه بر اين آيه قبل گوياى آن است كه خداوند، زليخا و ديگر زنان را از يوسف منصرف كرد و داستان مراوده متروك شد لذا زليخا ديگر درصدد نبود كه با زندانى كردن يوسف وى را رام سازد.

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 1

1_ رجال مصر تصميم خويش را عملى ساختند و يوسف ( ع ) را به زندان افكندند .

بدا لهم . .. ليسجننه حتى حين. و دخل معه السجن فتيان

زيبايى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 4،5

4_ داستان يوسف ( ع ) بهترين و زيباترين داستان

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

5_ خداوند ، داستان يوسف را با بهترين و زيباترين بيان نقل كرده و گزارش داده است .

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

زيبايى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 15،16،17،19،20،22

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

{إكبار} (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

16_ زنان اشراف با ديدن يوسف ( ع ) ، از خود

بى خود شده و از ادراك هر چيز جز جمال او ناتوان گشتند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده {قطع} _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

20_ جمال يوسف ( ع ) ، جمالى بى نظير ، دلربا و در اوج زيبايى و ملاحت بود .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

نقل اين قسمت از داستان يوسف (فلما رأينه . ..) براى بيان اوج زيبايى و دلربايى يوسف(ع) است. علاوه بر اين، محتمل است اشاره به معذور بودن زليخا در عشقش به يوسف(ع) باشد. مؤيد اين احتمال، اين است كه قرآن از او مذمت نكرده و يوسف(ع) نيز او را در مراحل مراوده، به عذابهاى الهى هشدار نداده است.

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

ساقى پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2،3،4،6،7

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه

و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع )

به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 5

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

سجده آل يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سجده خورشيد بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده ستارگان بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز

جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده مادر يوسف بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سجده ماه بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى

ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سخاوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 11،18

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

سختى فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

سرزمين كنعان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 3

3_ سرزمين كنعان ، خارج از قلمرو حكومتى مصر در زمان يوسف ( ع ) *

و

جاء إخوة يوسف

بعيد به نظر مى رسد كه يوسف(ع) همه غلات را از تمامى مناطق مصر به مركز حكومت منتقل كرده باشد ; زيرا طبيعى آن بود كه غلات هر منطقه - به ويژه در آن زمان كه حمل و نقل امرى مشكل بود - در همان جا ذخيره شود. بنابراين اگر كنعان در قلمرو حكومت يوسف(ع) بود، در آن جا نيز انبارى تهيه مى شد و غلات در آن ذخيره مى گرديد و نيازى به آمدن كنعانيان به مركز مصر نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

سرزمين مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

سرزنش شك در نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سرزنش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 16

16_ { عن النبى ( ص ) فى

قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

سن يوسف(ع) در چاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 17

17_ { قال أبوحمزه : فقلت لعلى بن الحسين ( ع ) : إبن كم كان يوسف يوم ألقوه فى الجبّ ؟ فقال : إبن تسع سنين . . . ;

أبوحمزه گويد: به امام سجاد(ع) گفتم: زمانى كه يوسف را در چاه انداختند چند ساله بود؟ فرمود: نُه ساله. ..}.

سنّ يوسف(ع) در زندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 12

12_ { عن الصادق ( ع ) : انه قال : دخل يوسف السجن و هو إبن إثنتى عشر سنة و مكث فيه ثمان عشر سنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: كه فرمود: يوسف در سن دوازده سالگى وارد زندان شد و هيجده سال در زندان ماند . ..}.

سهميه بندى غلات در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65

- 13،14،15

13_ جيره بندى سرانه ، برنامه يوسف ( ع ) براى توزيع غلات در دوران قحطى هفت ساله

نزداد كيل بعير

چون با آمدن بنيامين به مصر ، فرزندان يعقوب يك بار شتر علاوه بر بارهاى خويش مى گرفتند چند نكته استفاده مى شود: 1_ جيره بندى سرانه بوده است. 2_ سهميه و جيره بيش از يك بار شتر نبوده است.

14_ يوسف ( ع ) به هر فرد در هر نوبت ، تنها يك بار شتر غلّه مى فروخت .

نزداد كيل بعير

15_ تحويل سهميه هر فرد به شخص متقاضى ، از جمله مقررات وضع شده از ناحيه يوسف براى توزيع غلات در دوران قحطى هفت ساله

نزداد كيل بعير

چنان چه كسى مى توانست سهميه ديگرى را دريافت كند {نزداد كيل بعير} (با آمدن بنيامين يك بار شتر اضافه دريافت مى كنيم) به عنوان يك دليل مستقل براى لزوم مسافرت بنيامين به مصر مطرح نمى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 9

9_ تداوم سياست يوسف ( ع ) در جيره بندى غلات و فروش و دريافت بهاى آنها ، در دوران قحطى مصر

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

چنان چه گذشت آيات 59، 60 و 62 از همين سوره دلالت بر آن داشت كه يوسف آذوقه هاى ذخيره شده را جيره بندى كرده بود و سهميه افراد را در برابر دريافت بها به آنان مى پرداخت. آيه مورد بحث نيز به دليل كلمه {كيل} و جمله {جئنا ببضاعة مزجاة} حاكى از آن است كه سياست سهميه بندى و گرفتن بهاى سهميه همچنان پس از گذشت مدتها ادامه

داشت.

سهولت ملاقات با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 11

11_ ملاقات مردم حتى غير مصريان ، با يوسف ( ع ) امرى سهل و آسان بود .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

{فاء} در عبارت {فدخلوا عليه} مى رساند كه فاصله اى ميان آمدن برادران و ملاقات با او نبوده است. جمله {عرفهم} نيز دلالت مى كند كه دربان و حاجبى كه از حسب و نسب مراجعه كنندگان پرسش كند و به يوسف(ع) گزارش دهد و اجازه ملاقات بخواهد در ميان نبوده است. اينها حكايت از آسانى ملاقات مردم حتى غير مصريان با يوسف(ع) مى كند.

سياستهاى اقتصادى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 4

4_ يوسف ( ع ) بر حفظ ذخاير مالى و حراست انبار هاى غذايى از حيف و ميل شدن ، توانا بود .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 1

1_ يوسف ( ع ) در سال هاى قحطى ، سهميه و جيره افراد را طبق برنامه اى زمانبندى شده در دفعات متعدد تحويل مى داد .

و لما جهزهم بجهازهم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

{كيل} به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن طعام و غلات است. ناميدن غله به {كيل} بدان جهت است كه براى تحويل، آنها را پيمانه مى كردند و اين بر سهميه بندى دلالت دارد. از جمله {فإن لم تأتونى به ...} (اگر در

سفر آينده و نوبت بعد بنيامين را نزد من نياوريد ...) معلوم مى شود غله در دفعات متعدد و طبعاً زمان بندى شده پرداخت مى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 1

1_ يوسف ( ع ) سهميه افراد را به آنان مى فروخت و بهاى آن را دريافت مى كرد .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

{بضاعة} به مالى كه براى تجارت و خريد و فروش است گفته مى شود. بنابراين مراد از {بضاعتهم} مالى است كه برادران يوسف در مقابل دريافت سهميه به او پرداخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 13،14،15

13_ جيره بندى سرانه ، برنامه يوسف ( ع ) براى توزيع غلات در دوران قحطى هفت ساله

نزداد كيل بعير

چون با آمدن بنيامين به مصر ، فرزندان يعقوب يك بار شتر علاوه بر بارهاى خويش مى گرفتند چند نكته استفاده مى شود: 1_ جيره بندى سرانه بوده است. 2_ سهميه و جيره بيش از يك بار شتر نبوده است.

14_ يوسف ( ع ) به هر فرد در هر نوبت ، تنها يك بار شتر غلّه مى فروخت .

نزداد كيل بعير

15_ تحويل سهميه هر فرد به شخص متقاضى ، از جمله مقررات وضع شده از ناحيه يوسف براى توزيع غلات در دوران قحطى هفت ساله

نزداد كيل بعير

چنان چه كسى مى توانست سهميه ديگرى را دريافت كند {نزداد كيل بعير} (با آمدن بنيامين يك بار شتر اضافه دريافت مى كنيم) به عنوان يك دليل مستقل براى لزوم مسافرت بنيامين به مصر مطرح نمى

شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 9،10

9_ تداوم سياست يوسف ( ع ) در جيره بندى غلات و فروش و دريافت بهاى آنها ، در دوران قحطى مصر

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

چنان چه گذشت آيات 59، 60 و 62 از همين سوره دلالت بر آن داشت كه يوسف آذوقه هاى ذخيره شده را جيره بندى كرده بود و سهميه افراد را در برابر دريافت بها به آنان مى پرداخت. آيه مورد بحث نيز به دليل كلمه {كيل} و جمله {جئنا ببضاعة مزجاة} حاكى از آن است كه سياست سهميه بندى و گرفتن بهاى سهميه همچنان پس از گذشت مدتها ادامه داشت.

10_ يوسف ( ع ) از فقيران و تهيدستان براى پرداخت سهميه شان ، بهايى دريافت نمى كرد .

مسنّا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {أوف لنا الكيل} به وسيله {فاء} بر {مسنا و أهلنا الضر . ..} است.

سيماى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 25

25_ سيماى يوسف ( ع ) ، نمايانگر بزرگوارى و كرامت والاى او بود .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 13

13_ سيماى يوسف ( ع ) و عملكرد او ، نشان دهنده شخصيت بلند مرتبه و بيانگر نيكوكارى او بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {يقين داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {نرى} (مى بينيم) گوياى اين

مطلب است كه: علم و يقين آن دو نفر به شخصيت يوسف(ع) ، از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

شخصيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 12

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ

است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

شخصيت يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

شرايط ملاقات با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) به برادرانش خاطر نشان ساخت كه تنها در صورتى غله نوبت بعد را دريافت خواهند كرد كه بنيامين را همراه خود بياورند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

3_ يوسف ( ع ) به برادرانش اعلام كرد در صورتى كه بنيامين را در نوبت بعد همراه نياورند ، نبايد به بارگاه او حاضر شوند .

فإن لم تأتونى به . .. و لاتقربون

نون مكسور در {لاتقربون} نون وقايه و حاكى از ياى متكلم محذوف است. بنابراين {لاتقربون} ; يعنى، نزد من نياييد.

شرك همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 2

2_ دو زندانى هم بند يوسف ( ع ) ، از مشركان بودند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير

شفاعت نزد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 8

8_ فرزندان يعقوب از او خواستند تا از آنان نزد يوسف ( ع ) شفاعت كند و گذشت از خطاهايشان را از وى بخواهد . *

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

نبودن {ربنا} در سخن فرزندان يعقوب (استغفر لنا ذنوبنا) در مقابل تصريح يعقوب(ع) به

{ربى} در پاسخ آنان (سوف أستغفر لكم ربى) مبناى برداشت فوق است. تصريح يعقوب(ع) به اينكه تنها خداوند آمرزنده و مهربان است، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

شك در بشر بودن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 22

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

شك در نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 5

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

شكرگزارى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 18

18_ يوسف ( ع ) ، معتقد به توحيد افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمت هاى الهى

قد جعلها ربى حقًا و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

شكنجه در دوران يوسف(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شكنجه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 16

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شناسايى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 16

16_ { عن أبى جعفر ( ع ) : { . . . فعرفهم يوسف و لم يعرفه إخوته لهيبة الملك و عزّته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. يوسف برادران خود را شناخت و آنان يوسف را به علت هيبت و شكوه پادشاهى نشناختند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 1،3،20

1_ فرزندان يعقوب در پى سخنان عزيز مصر ( آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد ) دريافتند كه او برادرشان يوسف ( ع ) است .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف . .. قالوا أءنك لأنت يوسف

جمله {أءنك . ..} حاوى چهار تأكيد است: اسمى بودن جمله ، حرف تأكيد {إنّ} ، لام تأكيد و ضمير فصل {أنت}. و اينها حاكى از اين است كه برادران يوسف بر اينكه مخاطبشان همان يوسف(ع) است ، اطمينان كردند.

3_

يوسف ( ع ) در پى پرسش برخاسته از شگفت زدگى و ناباورى برادرانش ، تصريح كرد كه او همان يوسف است .

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف

20_ { عن سدير قال : سمعت أبا عبدالله ( ع ) يقول : إن فى القائم سنّة من يوسف . . . فما تنكر ه_ذه الأمة أن يكون الله أن يفعل بحجته ما فعل بيوسف . . . هم لايعرفونه حتى يأذن الله عزوجل أن يعرّفهم نفسه كما أذن ليوسف حين قال : . . . أنا يوسف و ه_ذا أخى ;

سدير گويد: شنيدم از امام صادق(ع) كه مى فرمود: به تحقيق در حضرت قائم سنتى از يوسف است . .. چه چيزى را انكار مى كند اين امت؟ [آيا] اين را كه خداوند نسبت به حجّت خود كارى را انجام دهد كه درباره يوسف انجام داد؟ ... آنان قائم را نمى شناسند تا اينكه خداى عزوجل اذن دهد كه خود را معرفى كند، همان گونه كه به يوسف اذن [معرفى خود را] داد آن گاه كه او گفت: ... أنا يوسف و هذا أخى}.

شيطان و تبرئه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 12

12_ خروج يوسف ( ع ) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با اهداف شيطان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

شيطان و نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 12

12_ خروج يوسف ( ع ) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با

اهداف شيطان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

صبر در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 12،14

12_ يعقوب ( ع ) مصمم بر شكيبا بودن در فراق يوسف ( ع ) و بردبارى كردن بر رفتار ناهنجار فرزندانش

فصبر جميل

متعلق صبر ، به قرينه جمله هاى قبل ، فراق يوسف(ع) و نيز عملكرد ناصواب و صحنه سازيهاى دروغين فرزندانش مى باشد.

14_ شكيبايى يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، ستودنى و درخور تحسين بود .

فصبر جميل

چنان چه {جميل} صفت براى {صبر} باشد ، در تقدير گرفتن مبتدا (صبرى صبر جميل) و يا خبر (صبر جميل أحسن) ضرورى است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال است.

صبر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 9،10

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش ( مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس خويش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى كرد.

10_ يوسف ( ع ) بهره مند از سيطره بر خويشتن و برخوردار از حلم و بردبارى

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 -

7،8

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

صحت تعبير رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 3

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 2

2_ پادشاه مصر به راستى و درستى تعبير و تفسير يوسف ( ع ) ار رؤياى شگفتش ، اطمينان يافت .

و قال الملك ائتونى به

از اينكه پادشاه مصر پس از شنيدن تعبير و تأويل خواب خويش ، يوسف(ع) را احضار مى كند ، معلوم مى شود وى دريافته بود كه تعبير يوسف(ع) عالمانه و شايسته اعتنا كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير

آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 3،5

3_ عزيز مصر با پى بردن به صداقت يوسف ( ع ) ، زليخا را محكوم كرد و به نفع يوسف ( ع ) رأى داد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

5_ عزيز مصر پس از پى بردن به حقانيت يوسف ( ع ) ، زنان را انسانهايى پر مكر و حيله خواند .

إنه من كيدكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 2

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 18

18_ زليخا در حضور پادشاه مصر ، بر صداقت و راستگويى يوسف ( ع ) تأكيد كرد .

و إنه لمن الص_دقين

صفات زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 8

8_ زندانى كه يوسف ( ع ) به محبوس شدن در آن تهديد شد ، موجب خوار گشتن و حقير پنداشتن او مى شد .

ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

جمله خوار و بى مقدار خواهد شد (ليكوناً من الصاغرين) به منزله نتيجه اى براى عبارت {زندانى خواهد

شد} (ليسجنن) است ; زيرا يوسف(ع) هنگام ترجيح زندان بر خواسته زنان _ در آيه بعد _ سخنى از ترجيح حقير شدن نگفت.

ضمان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 19

19_ جعاله ، ضمان و كفالت ، قراردادهايى مرسوم در عصر يوسف ( ع )

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

طعمه گرگ شدن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 3،5،6

3_ غفلت از يوسف ( ع ) به خاطر سرگرمى به دويدن و مسابقه دادن ، اعتذار دروغين برادران او در توجيه طعمه گرگ شدن يوسف ( ع )

ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق و تركنا يوسف عند مت_عنا

{استباق} به معناى مسابقه دادن و پيشى گرفتن است و جمله {نستبق} حال براى فاعل {ذهبنا} است. بنابراين {ذهبنا نستبق} ; يعنى، مى رفتيم در حالى كه با يكديگر مسابقه مى داديم. رفتن و مسابقه دادن با مسابقه تيراندازى يا اسب دوانى مطابقتى ندارد ; بلكه با مسابقه دويدن منطبق است.

5_ برادران يوسف در داستان ساختگى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) ناخواسته به كوتاهى در حراست از يوسف ( ع ) اعتراف كردند .

إنا له لح_فظون . .. ذهبنا نستبق ... فأكله الذئب

6_ يعقوب ( ع ) ادعاى فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ( طعمه گرگ شدن او ) را باور نكرد و آن را نپذيرفت .

و ما أنت بمؤمن لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 4،6

4_ خونين

بودن روى پيراهن يوسف ، نشانه اى آشكار بر طعمه گرگ نشدن او بود .

و جاءو على قميصه بدم كذب

{بدم} مفعول براى {جاءو} است و {على قميصه} حال براى {دم} مى باشد. بنابراين {جاءو ...} ; يعنى، خون دروغينى را آوردند در حالى كه آن خون بر روى پيراهن بود و از آن جا كه معمولاً قسمت زيرين و آستر لباس مصدوم آغشته به خون مى شود، ولى روى لباس يوسف خونين بود، يعقوب(ع) دريافت كه فرزندش طعمه گرگ نشده است.

6_ برادران يوسف با ارائه پيراهن او _ بدون آنكه پاره پاره و چاك چاك شده باشد _ دروغ بودن ادعاى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) را آشكار كردند . *

و جاءو على قميصه بدم كذب

معمولاً كسى كه طعمه درندگان مى شود، لباس او سالم نمى ماند و به خاطر پارگيهاى بسيار از صورت لباس بودن خارج مى شود. بنابراين اطلاق {قميص} (پيراهن) بر آنچه برادران يوسف به يعقوب(ع) ارائه كردند، مى رساند كه پيراهن او سالم و يا نسبتاً سالم بود و اين نشانه ديگرى شد بر حقيقت نداشتن ادعاى برادران يوسف.

ظلم به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 5،11

5_ يوسف ( ع ) جهل و نادانى برادرانش را منشأ ستم آنان به وى و بنيامين دانست .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

11_ ذلت و مسكنت برادران يوسف در برابر وى ، نتيجه و پيامد ستم هاى آنان به او بود .

تصدق علينا . .. هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

از اينكه يوسف(ع) در پاسخ

اظهارات ذلت آميز برادرانش يادآور ستمهاى آنان به وى مى شود ، مى توان دريافت كه يوسف(ع) درصدد است به اين نكته اشاره كند كه ذلت امروز برادرانش در مقابل وى ، نتيجه ستم ديروز آنان در حق اوست.

عبرت از قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 3

3_ سرگذشت يوسف ( ع ) و برادرانش سرگذشتى آموزنده و مايه عبرت است .

لقد كان فى قصصهم عبرة

مى توان گفت ضمير در {قصصهم} به يوسف(ع) و برادران او و تمام كسانى كه در داستان يوسف(ع) نظير زليخا نقش داشته اند باز مى گردد. بر اين اساس دلالت جمله {لقد كان...} بر برداشت فوق صريح تر و روشن تر است.

عجز يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) بدون امداد الهى ، خويشتن را از مقاومت در برابر خواست نامشروع زليخا و همپالگى هاى او ناتوان مى ديد .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع ) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

عدالت قاضى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 3

3_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، شخصى فرزانه ، كاردان و عادل بود .

و شهد شاهد . .. و هو من الص_دقين

پى بردن به حقيقت ماجرا با نحوه پارگى پيراهن ،

دلالت بر هوشيارى و كاردانى داور دارد ، و از آن جايى كه حق را ، على رغم خويشى با زليخا كتمان نكرد ، عدالت و حق پويى او به خوبى روشن مى شود.

عدالت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 6،8،9

6_ يوسف ( ع ) سهميه و جيره افراد را همواره عادلانه و بدون كمترين نقصى به آنان پرداخت مى كرد .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل

كيل (پيمانه كردن) مصدر است و در آيه شريفه، به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن آذوقه و غلات است. {ايفاء} (مصدر اوفى) به معناى پرداختن به طور كامل و بدون نقص و كاستى است. آوردن فعل مضارع (اوفى) به جاى فعل ماضى {وفيت} اشاره به روش مستمر يوسف(ع) در ايفاى كيل دارد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

عزت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

90 - 10

10_ اقتدار و عزت يوسف ( ع ) نشانه اى روشن بر ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

عزيز مصر و صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 2

2_ عزيز مصر با ديدن پارگى پشت پيراهن يوسف ( ع ) ، به صداقت او پى برد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

عزيز مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 7

7_ عزيز مصر در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيشداورى نكرد و از تصميم گيرى عجولانه خوددارى نمود .

قالت . .. قال هى رودتنى عن نفسى و شهد شاهد من أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 1،7،8،13

1_ عزيز مصر براى كشف حقيقت ماجراى يوسف و زليخا ، شخصاً به بررسى و مشاهده پيراهن و نحوه پارگى آن پرداخت .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر

ظاهر اين است كه ضمير در {رأى} به عزيزمصر برگردد.

7_ عزيز مصر ، به دام انداختن يوسف ( ع ) را براى كام جويى ، از مكر هاى زنانه زليخا شمرد .

إنه من كيدكنّ

محتمل است ضمير در {إنه} به حقيقتى كه از جمله {غلّقت الأبواب . ..} استفاده مى شود ، ارجاع داده شود. برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است.

8_ عزيز مصر ، پيشدستى زليخا در متهم ساختن يوسف (

ع ) و تعيين كيفر براى او را ، از مكر هاى زليخا شمرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا . .. إنه من كيدكنّ

برداشت فوق، ناظر به اين احتمال است كه ضمير در {إنه . ..} به معنايى كه از {قالت ما جزاء ...} در آيه 25 استفاده مى شود ، برگردد و آن معنا ، پيشدستى كردن زليخا براى محقّ جلوه دادن خويش و گنه كار نشان دادن طرف مقابل است.

13_ عدالت و انصاف عزيز مصر ، در قضاوت و ابلاغ نظر خويش در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

فلما رءا قميصه . .. قال إنه من كيدكنّ إن كيدكنّ عظيم

عزيز مصر و مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

عزيز مصر و مقامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 5

5_ عزيز مصر در پى خريد يوسف ( ع ) ، به شخصيت والا و منزلت بلند او اطمينان پيدا كرد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا

عزيز مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 2،6،8

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع )

را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است كه مراد از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

6_ عزيز مصر در نظر داشت از يوسف ( ع ) در امور خويش بهره گيرد ، و يا او را به فرزندى خود و همسرش برگزيند .

قال الذى . .. أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 3،4،5

3_ عزيز مصر با پى بردن به صداقت يوسف ( ع ) ، زليخا را محكوم كرد و به نفع يوسف ( ع ) رأى داد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

4_ عزيز مصر شواهد ارائه شده از سوى داورِ ماجراى يوسف و زليخا را ، براى رفع اتهام از يوسف ( ع ) و اثبات بى گناهى او كافى دانست .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

5_ عزيز مصر

پس از پى بردن به حقانيت يوسف ( ع ) ، زنان را انسانهايى پر مكر و حيله خواند .

إنه من كيدكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1،2

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

2_ تكريم و بزرگداشت يوسف ( ع ) از جانب عزيز ، پس از كشف حقيقت ماجرا

يوسف أعرض عن هذا

{يوسف} مناداست و حرف ندا (يا) از آن حذف شده است عزيز مصر با حذف كردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خويش بيان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خويش را به وى اظهار مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 6

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

عزيز مصر هنگام خريد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 4

4_ همسر زليخا در زمان خريد يوسف ( ع ) ، سمت { عزيزى } را نداشت . *

و قال الذى اشتري_ه من مصر

ياد نكردن از عنوان عزيز مصر براى خريدار يوسف(ع) ، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

عزيزى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 5

5_ عزيزى از سمت هاى حكومتى در زمان يوسف ( ع )

قالوا ي_أيها العزيز

عزيزى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 10

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر با برادرش بنيامين ،

از ميان برنده تلخ كامى ها و زايل كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 4،20

4_ يوسف ( ع ) در دوران قحطى مصر ، سمت عزيزى آن ديار را بر عهده داشت .

قالوا ي_أيها العزيز

20_ { عن أبى الحسن الهادى ( ع ) : . . . لما مات العزيز . . . إفتقرت إمرأة العزيز و احتاجت حتى سألت الناس فقالوا : ما يضرّك لو قعدت للعزيز و كان يوسف يسمى العزيز [ خ .ل .و كلّ ملك كان لهم سمى بهذا الإسم ] . . . فقامت إليه و قالت : سبحان . . . من جعل العبيد بالطاعة ملوكاً . . . ;

از امام هادى(ع) روايت شده است: . .. پس از مرگ عزيز مصر ... همسر وى [زليخا] فقير و نيازمند شد تا آن جا

كه از مردم درخواست كمك مى كرد. پس مردم به او گفتند: چه ضرر دارد كه بر سر راه عزيز بنشينى [واز او كمك بخواهى] و يوسف در آن زمان عزيز ناميده مى شد [و هر پادشاهى كه بر مصريان حكومت مى كرد به اين اسم ناميده مى شد]... پس همسر عزيز بر سر راه يوسف ايستاد و گفت: ... منزه است خدايى كه بردگان را در سايه اطاعت، به پادشاهى مى رساند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

عشق زليخا به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 1،2

1_ زليخا ، شيفته و شيداى يوسف ( ع ) شد .

و رودته التى هو فى بيتها . .. و غلّقت الأبوب

2_ زليخا با اظهار عشق و شيفتگى به يوسف ( ع ) ، او را به وصال خويش فرامى خواند .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

{مراودة} (مصدر راودتْ) به معناى درخواست كردن با رفق و مداراست، و {عن نفسه} بيانگر مورد درخواست مى باشد. بنابراين {راودته ...} ; يعنى، زليخا با ملاطفت و اظهار عشق و علاقه از يوسف(ع) درخواست كرد كه خودش را در اختيار او بگذارد و اين كنايه از تقاضاى وصال و آميزش است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 5،6،9،11

5_ عشق يوسف ( ع ) تا درون قلب و دل زليخا نفوذ كرده و آن را به تسخير خويش درآورده بود .

قد شغفها حبًّا

{شغاف} به جداره و يا هسته مركزى قلب گفته مى شود. {شغف} ; يعنى، جداره قلب شد و يا به مركز آن رسيد. ضمير فاعلى در {شغفها} به {فتيها} برمى گردد و {حبّاً} تمييزى است مبدل از فاعل. بنابراين {شغفها حبّاً} در اصل چنين بوده است: {شغف حبّ يوسف إياها} ; يعنى، محبت يوسف جداره قلب زليخا شد و آن رااحاطه كرد، و يا عشق يوسف(ع) جداره قلب زليخا را شكافت و به درون آن نفوذ كرد.

6_ شيفتگى زليخا به يوسف ( ع ) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانى يوسف ( ع ) بود .

ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان {همسر عزيز مصر}، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قد شغفها حبّاً } يقول : قد حجبها حبّه عن الناس فلاتعقل غيره ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {قد شغفها حباً} روايت شده كه مى فرمود: عشق يوسف پرده اى بر قلب همسر عزيز كشيده بود به گونه

اى كه او را از مردم جدا كرده بود و به هيچ كس غير از يوسف نمى انديشيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 2،13

2_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه عليه او

قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ

مراد از {مكر} نقل كردن و مطرح ساختن ماجراى زليخاست. اطلاق {مكر} به نقل آن ماجرا ، گوياى اين است كه زنان اشراف با مطرح كردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصيت زليخا و توطئه عليه وى بودند.

13_ زليخا تا قبل از برملا شدن عشقش به يوسف ( ع ) ، او را از ديد زنان اشراف مصر مخفى مى كرد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها . .. فلما رأينه أكبرنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 1،11

1_ زليخا ، با ارائه يوسف ( ع ) به زنان اشراف ، به ايشان فهماند كه نبايد وى را در عشقش به يوسف ( ع ) ملامت كنند .

قالت فذلكنّ الذى لمتننى فيه

11_ { عن على بن الحسين : . . . فقالت لهنّ { فذلكنّ الذى لمتننى فيه } يعنى فى حبّه ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. همسر عزيز [بااشاره به يوسف] خطاب به بانوان گفت: اين است كسى كه مرا درباره او سرزنش مى كرديد ; يعنى، مرا در مورد عشق به او سرزنش مى كرديد}.

عشق زنان اشراف مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 35 - 1

1_ داستان عشق زنان اشراف مصر به يوسف ( ع ) ، موجب بروز بحران در حكومت و خانه هاى اشراف شد .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

عصمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 6،16

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

16_ { عن الرضا ( ع ) : لقد همّت به و لولا أن رأى برهان ربّه لهمّ بها كما همّت به ، ل_كنّه كان معصوماً ، والمعصوم لايهمّ بذنب . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: آن زن قصد يوسف كرد و اگر يوسف برهان پروردگارش را نديده بود، قصد آن زن مى كرد همان گونه كه زن او را قصد كرد ; ولى يوسف معصوم بود و معصوم قصد گناه نمى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 16

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

عظمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 19،23،25

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما

رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

25_ سيماى يوسف ( ع ) ، نمايانگر بزرگوارى و كرامت والاى او بود .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 12

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 16

16_ { عن أبى جعفر ( ع ) : { . . . فعرفهم يوسف و لم يعرفه إخوته لهيبة الملك و عزّته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. يوسف برادران خود را شناخت و آنان يوسف را به علت هيبت و شكوه پادشاهى نشناختند ...}.

عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 4،9،14

4_ يوسف ( ع ) ، همواره از پذيرش تقاضاى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) امتناع مىورزيد .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

برخى از اهل لغت در معناى مراوده ، كشمكش و نزاع ميانِ طرفين را قيد كرده و گفته اند: {مراوده} اين است كه يك طرف خواهان چيزى و ديگرى غير آن را خواهان است. برداشت فوق ، براساس اين معناست.

9_ يوسف ( ع ) على رغم فراهم بودن همه شرايط و

سلطه ظاهرى زليخا بر او ، تمنّاى وى را نپذيرفت و به خواسته اش تن در نداد .

رودته . .. و قالت هيت لك قال معاذ الله

{معاذ} مصدر و مفعول مطلق براى فعل مقدر {أعوذ} است ; يعنى ، {أعوذ بالله معاذاً}.

14_ پاك دامنى اعجاب انگيز ، و عفاف شگفت آور يوسف ( ع )

و رودته التى . .. و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك قال معاذ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 5

5_ خداوند ، با ارائه برهان به يوسف ( ع ) ، او را از آميزش با زليخا ( زنا ) و نگاه هاى شهوانى به وى ، حفظ كرد و مصون داشت .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

{فحشاء} به گناه و معصيتى كه بسيار زشت و پليد باشد، گفته مى شود (لسان العرب). {سوء} به معناى بدى و گناه است كه به قرينه مقابله آن با {فحشاء}، مراد از آن گناه كوچك است. {أل} در {السوء} و {الفحشاء} مى تواند براى عهد باشد. براين مبنا مقصود از {الفحشاء} آميزش، و منظور از {السوء} نگاه شهوت آلود، قصد گناه و ... است. اين احتمال نيز به نظر قوى مى رسد كه {أل} در اين دو كلمه، براى جنس باشد. براين مبنا نيز گناهان ياد شده از مصداقهاى مورد نظر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 1

1_ يوسف ( ع ) حافظ عفت خويش وبى اعتنا به تهديد هاى زليخا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 6،7

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 6،7،8،16

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ، بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از عفتى اعجاب برانگيز و درخور برترين ستايش

قلن ح_ش لله

{حاش لله} سخنى است كه از شدت شگفت زدگى حكايت دارد.

16_ زليخا در حضور پادشاه مصر به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) اعتراف كرد و به استنكاف يوسف ( ع ) از پذيرش تقاضايش شهادت داد .

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

جمله {أنا رودته عن نفسه} _ به بيانى كه در آيه 26 ذيل برداشت شماره 2 گذشت _ دلالت بر حصر دارد ; يعنى ، من از

او درخواست كردم و او چنين درخواستى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2،3

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

عفو يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 12

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار

آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 10

10_ يوسف ( ع ) ، انسانى با گذشت ، جوانمرد و به دور از انتقام جويى بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 1،2،3

1_ يوسف ( ع ) ستم هاى برادرانش را در حق خويش ناديده گرفت و آنان را بخشود .

قال لاتثريب عليكم

روا نداشتن سرزنش برادران كه جمله {لاتثريب . ..} گوياى آن است ، مى رساند كه يوسف(ع) آنان را مورد عفو خويش قرار داد.

2_ يوسف ( ع ) انسانى با گذشت و بدور از خصلت انتقام جويى

قال لاتثريب عليكم

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

عقود در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 19

19_ جعاله ، ضمان و كفالت ، قراردادهايى مرسوم در عصر يوسف ( ع )

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

عقيده به خاتميت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 9

9 - پندار باطل مردم مصر به پايان يافتن نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى از

جانب خدا ، براى انسان هاى بعد از يوسف ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

عقيده يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 20،21،22

20_ يوسف ( ع ) در برابر زليخا تصريح كرد كه تنظيم جريان زندگى او ، به عنايت و تدبير خداوند بوده است .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

ضمير در {إنه} به {الله} باز مى گردد و در برداشت فوق، جمله {إنه ربى} تعليل براى {معاذ الله} گرفته شده است. بر اين اساس مفاد جمله فوق، چنين مى شود: من [از اين امر فريبنده] به خدا پناه مى برم و او مرا يارى خواهد كرد ; زيرا او مدبر امور من و تربيت كننده من است.

21_ يوسف ( ع ) در پاسخ به دعوت و فرمان زليخا ، خداوند را سزاوارتر براى اطاعت ، قدرشناسى و سپاس دانست .

قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

22_ يوسف ( ع ) ، پذيرفتن تمناى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) را ، كفران احسان هاى خداوند به خويش دانست .

إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 12

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع ) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 1،7،8

1_ يوسف ( ع ) مصون ماندن خويش از گناهان

و ارتكاب بدى ها را ، به امداد خدا مى دانست نه برخاسته از اراده خود بدون توفيق الهى .

أنى لم أخنه . .. و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

از ارتباط {ما أُبرّءُ نفسى} (من نفس خويش را از ارتكاب بديها تبرئه نمى كنم)با جمله {لم أخنه بالغيب} و نيز شهادت زنان بر پاكدامنى يوسف(ع) (حاش لله ما علمنا عليه من سوء) اين نكته معلوم مى شود كه: يوسف(ع) با جمله {ما أُبرّءُ نفسى} درصدد نيست كه بگويد من گناه كرده ام; بلكه با توجه به عبارت {إلاّ ما رحم ربى} در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشده ام، نه به خاطر توان شخصى است ; زيرا نفس هر كس و نيز نفس من ترغيب كننده به گناه و بدى است. پس آلوده نشدن من به گناه به توفيق الهى و رحمت او بوده است.

7_ يوسف ( ع ) مصونيت خويش از گناه و خيانت را پرتوى از رحمت الهى بر خويش مى دانست .

ما أُبرّءُ نفسى . .. إلاّ ما رحم ربى

8_ يوسف ( ع ) به دليل باور به ربوبيت و تدبير الهى ، رحمت او را مايه ترك گناهان و بدى ها دانست و خود را ستايش نكرد .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 18

18_ يوسف ( ع ) ، معتقد به توحيد افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمت هاى الهى

قد جعلها ربى حقًا و

قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

علاقه به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

علاقه يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 3،4

3_ علاقه يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) علاقه اى بسيار شديد و زايل نشدنى بود .

قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

4_ تعلق قلبى يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) ، بسى افزون تر از تمايل او به بنيامين و ديگر برادرانش بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. و قال ي_أسفى على يوسف

علاقه يوسف(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 8

8_ اشتياق وافر يوسف ( ع ) به بنيامين و ديدار او

ائتونى بأخ لكم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى و لاتقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 8

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

علم خدا در

قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

علم غيب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 4،5،7،9،10

4_ يوسف ( ع ) ، از علم غيب برخوردار بود .

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله

ضمير در {بتأويله} محتمل است به {طعام} باز گردد ، و ممكن است مراد از آن رؤياى هر يك از هم بندان يوسف(ع) باشد. بر اساس احتمال نخست ، جمله {قال لايأتيكما ...} حاكى از اين است كه يوسف(ع) ، از غيب مطلع بوده است.

5_ يوسف ( ع ) ، بهره مندى خويش از علم غيب را براى هم بندان زندانيش فاش ساخت .

ذلكما مما علمنى ربى

7_ يوسف ( ع ) ، پيش از آوردن غذا براى زندانيان ، نوع و خصوصيات آن را براى ايشان بيان كرد .

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله قبل أن يأتيكما

بر اين اساس كه ضمير در {تأويله} به {طعام} باز گردد، جمله {قال لايأتيكما. ..} چنين معنا مى شود: يوسف(ع) گفت: {پيش از آنكه غذايى كه به شما اعطا مى

شود، برايتان حاضر گردد، تأويل آن غذا را براى شما بيان كرده ام {مراد از تأويل طعام، ماهيت نوع خصوصيات و نتيجه آن مى باشد.

9_ خداوند ، آموزنده علم غيب به يوسف ( ع )

ذلكما مما علمنى ربى

10_ آگاهى يوسف ( ع ) به غيب و توان او بر تعبير رؤياها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به يوسف ( ع ) بود .

ذلكما مما علمنى ربى

{من} در {مما} مى تواند براى تبعيض باشد و محتمل است بيانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 9

9_ اطلاع يوسف ( ع ) از آينده و آگاهى او به غيب

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

مفاد {قضى الأمر . ..} تأويل و تفسير رؤياى هم بندان يوسف نيست ; بلكه بيان حقيقتى است كه آن حضرت در حاشيه تأويل رؤيا بيان داشت و اين نشان دهنده آن است كه آن حضرت علاوه بر تعبير رؤيا ، به امورى از آينده نيز آگاه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 6

6_ آگاهى يوسف ( ع ) از غيب و اطلاع او بر حوادثى از آينده

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

تأثير پيراهن يوسف(ع) بر چشمان يعقوب(ع) و بينا شدن آنها ، از امور غيبى است و يوسف(ع) از آن آگاه بود.

علم لدنى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 3،10

3_ يوسف ( ع ) با اشاره به خدادادى

بودن دانش هاى ويژه اش ، هم بندان خويش را به شناخت ربوبيت خدا برانگيخت .

ذلكما مما علمنى ربى

از اهداف يوسف(ع) در بيان اين حقيقت كه {اين دانش را پروردگارم به من آموخته است} آن است كه: هم بندان زندانى خويش را با خدا و ربوبيت او آشنا كند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف {كما} در {ذلكما} مؤيد اين هدف است.

10_ آگاهى يوسف ( ع ) به غيب و توان او بر تعبير رؤياها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به يوسف ( ع ) بود .

ذلكما مما علمنى ربى

{من} در {مما} مى تواند براى تبعيض باشد و محتمل است بيانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.

علم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 15

15_ يوسف ( ع ) آگاه به بهره مندى ابراهيم و اسحاق ( ع ) از نعمت هاى كامل الهى

كما أتمّها على أبويك من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،9

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و

حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

9_ بهره مندى يوسف ( ع ) از حكمت و علم ، پاداشى الهى بر نيكوكارى او بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

{جزاء}(مصدر نجزى) به معناى سزا و پاداش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 19

19_ { عن الرضا ( ع ) : . . . فى قوله تعالى : { . . .إنى حفيظ عليم } قال : حافظ لما فى يدىّ عالم بكل لسان ;

از امام رضا(ع) . .. درباره سخن خدا {...إنى حفيظ عليم} روايت شده است كه فرموده: مراد اين است كه نگه دارنده چيزى هستم كه در تصرف من است و آگاه به همه زبانها مى باشم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 21،26

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

26_ برادران يوسف برخوردار از علم و دانش و يوسف ( ع ) عالم تر و آگاه تر از همه آنان

و فوق كل ذى علم عليم

بر اساس اولين

معنايى كه براى جمله فوق در برداشت قبل آمد ، مصداق مورد نظر براى {عليم} يوسف است و مصداق {كل ذى علم} برادران او هستند.

عوامل برگزيدگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك . .. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به دست مى آيد.

عوامل خشوع براى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 14

14_ خداوند ، اعطا كننده مقام و منزلت به يوسف ( ع ) و وادار كننده بستگانش به خضوع و خشوع در برابر او

قد جعلها ربى حقًا

عوامل خضوع براى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 14

14_ خداوند ، اعطا كننده مقام و منزلت به يوسف ( ع ) و وادار كننده بستگانش به خضوع و خشوع در برابر او

قد جعلها ربى حقًا

عوامل رفع اندوه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 10

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر با برادرش بنيامين ، از ميان برنده تلخ كامى

ها و زايل كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

عوامل عصمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 2،4

2_ مشاهده حجت و برهان الهى ، تنها مانع يوسف ( ع ) در تسليم شدن به خواسته زليخا و پرهيز از آميزش با وى

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جمله {همّ بها} به منزله جواب براى {لولا أن . ..} است ; يعنى، اگر برهان ربوبى را نديده بود، به سوى زليخا تمايل پيدا مى كرد. {برهان} به معناى حجت و دليل است و از مصداقهاى روشن و بارز آن، همان دليلهايى است كه در آيه قبل مطرح شد ; يعنى، رؤيت برهان عبارت بود از: الف) يوسف ربوبيت خداوند و نعمتهاى او را مشاهده مى كرد (إنه ربى أحسن مثواى). ب) يوسف(ع) با تمام وجود دريافته بود كه گنه كاران و ستمگران، رستگار نمى شوند (إنه لايفلح الظالمون).ج) او ترديدى نداشت كه آميزش با زليخا، ظلم و معصيت خداوند است (معاذالله ...).

4_ بهره مندى يوسف ( ع ) از برهان و حجت الهى ( مشاهده ربوبيت

خدا و . . . ) عامل عصمت او از ارتكاب گناهان

لولا أن رءا بره_ن ربه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

عوامل نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 2

2_ امداد خداوند ، مايه رهايى يوسف ( ع ) از گناه و مكر و افسون زليخا و زنان اشراف شد .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

عهد با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 5،6

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

غذاى همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 6،7

6_ خبر دادن از نوع غذا و خصوصيات آن ، دليل يوسف ( ع ) فراروى زندانيان براى بهره منديش از علم غيب

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله . .. ذلكما مما علمنى ربى

7_ يوسف ( ع ) ، پيش از آوردن غذا براى زندانيان ، نوع و خصوصيات آن را براى ايشان بيان كرد

.

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله قبل أن يأتيكما

بر اين اساس كه ضمير در {تأويله} به {طعام} باز گردد، جمله {قال لايأتيكما. ..} چنين معنا مى شود: يوسف(ع) گفت: {پيش از آنكه غذايى كه به شما اعطا مى شود، برايتان حاضر گردد، تأويل آن غذا را براى شما بيان كرده ام {مراد از تأويل طعام، ماهيت نوع خصوصيات و نتيجه آن مى باشد.

غريزه جنسى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از تمايل جنسى و توانا بر كام يابى از زنان

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

فرار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 2،5،8

2_ يوسف ( ع ) براى نجات خويش از درآويختن زليخا با او ، به طرف درب خروجى فرار كرد .

و لقد همّت به . .. واستبقا الباب

معرفه آوردن {الباب}، اشاره به دربى خاص دارد كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن درب خروجى است.

5_ يوسف ( ع ) در تعقيب و گريزش با زليخا ، زودتر از وى به درب خروجى رسيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

8_ يوسف ( ع ) ، به گشودن درب و فرار از چنگ زليخا موفق شد .

و ألفيا سيدها لدا الباب

فرجام همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى

را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

فرزندخواندگى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 10

10_ انتخاب فردى به عنوان فرزند ( فرزندخواندگى ) ، امرى متعارف در زمان يوسف ( ع ) ، و داراى اعتبار قانونى در ديار مصر باستان

أو نتخذه ولدًا

فرزندخواندگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 6،7

6_ عزيز مصر در نظر داشت از يوسف ( ع ) در امور خويش بهره گيرد ، و يا او را به فرزندى خود و همسرش برگزيند .

قال الذى . .. أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

7_ عزيز مصر ، ياورى يوسف ( ع ) و گزينش او به فرزندى را ، در گرو علاقه مندى يوسف ( ع ) به وى و همسرش زليخا مى دانست .

أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

جمله {عسى. ..} تعليل براى {أكرمى مثواه} است، و مفاد جمله چنين مى شود: از آن رو از تو مى خواهم او را گرامى بدارى، تا علاقه او را به خودمان جلب كنى و

در نتيجه بتوانيم به يارى او، دل ببنديم و يا به قبول فرزند خواندگيش، اميدوار باشيم.

فروش غلات در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 9

9_ تداوم سياست يوسف ( ع ) در جيره بندى غلات و فروش و دريافت بهاى آنها ، در دوران قحطى مصر

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

چنان چه گذشت آيات 59، 60 و 62 از همين سوره دلالت بر آن داشت كه يوسف آذوقه هاى ذخيره شده را جيره بندى كرده بود و سهميه افراد را در برابر دريافت بها به آنان مى پرداخت. آيه مورد بحث نيز به دليل كلمه {كيل} و جمله {جئنا ببضاعة مزجاة} حاكى از آن است كه سياست سهميه بندى و گرفتن بهاى سهميه همچنان پس از گذشت مدتها ادامه داشت.

فروش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 1،4،5،9

1_ كاروانيان ، يوسف ( ع ) را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز فروختند .

و شروه بثمن بخس درهم معدودة

{شراء} (مصدر شروا) به معناى فروختن است و ضمير فاعلى در {شروه} به {سيّارة} باز مى گردد. {بخس} مصدر به معناى اسم مفعول (مبخوس =ناقص و كم ارزش) مى باشد. {ثمن بخس} ; يعنى، بهايى كه نسبت به چيز خريدارى شده كم ارزش تر باشد. {معدودة} به معناى شمرده شده و كنايه از اندك بودن است.

4_ تعجيل كاروانيان در فروش يوسف ( ع ) و بى رغبتى آنان در نگه داشتن وى ، دليل فروختن او به بهايى ناچيز

و شروه بثمن بخس .

.. و كانوا فيه من الزهدين

جمله {و كانوا . ..} به منزله تعليل براى {شروه بثمن بخس} است ; يعنى ، چون رغبتى به [نگه دارى ]يوسف(ع) نداشتند ، او را به بهايى ناچيز فروختند.

5_ برادران يوسف ، او را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز ، به كاروانيان فروختند . *

و شروه بثمن بخس

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه مراد از ضمير فاعلى در {شروه}، برادران يوسف باشد. بر اين مبنا برادران يوسف فروشنده، و طبعاً كاروانيان خريدار او بودند. عبارت {الذى اشتراه من مصر} در آيه بعد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد ; زيرا اين عبارت مى رساند كه پيش از فروش يوسف(ع) در مصر، يك بار ديگر نيز خريد و فروش در مورد او انجام گرفته بود.

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما أخرجوه أقبل إليهم إخوة يوسف فقالوا هذا عبدنا . . . أمنكم من يشترى هذا العبد ؟ فاشتراه رجل منهم بعشرين درهماً و كان إخوته فيه من الزاهدين . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه كاروانيان يوسف را از چاه درآوردند، برادران او به نزد آنان رفتند و گفتند: اين برده ماست ... آيا از شما كسى هست كه اين برده را بخرد؟ پس مردى از آنان او را به بيست درهم خريد و برادران وى به او بى رغبت بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 1

1_ كاروان يابنده يوسف ( ع ) ، به مصر وارد شد و او را در آن

ديار به فروش رساند .

و شروه بثمن . .. و قال الذى اشتري_ه من مصر

فضايل قاضى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 3

3_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، شخصى فرزانه ، كاردان و عادل بود .

و شهد شاهد . .. و هو من الص_دقين

پى بردن به حقيقت ماجرا با نحوه پارگى پيراهن ، دلالت بر هوشيارى و كاردانى داور دارد ، و از آن جايى كه حق را ، على رغم خويشى با زليخا كتمان نكرد ، عدالت و حق پويى او به خوبى روشن مى شود.

فضايل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) پيامبرانى بودند كه بر همه مردم عصر خويش برترى يافته بودند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب . .. و كلا فضلنا على العلمين

برترى يافتن هر يك از پيامبران بر همه مردم _ كه در اولين نظر از كلمه {العالمين} به ذهن مى آيد _ مستلزم برترى يافتن هر يك از پيامبران بر ديگرى است. لذا نمى توان عموم {العالمين} را حقيقى دانست، بلكه داراى عموم عرفى بوده و ناظر به همه جوامع عصر خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 21

21_ فضيلت هاى يوسف ( ع ) و نعمت هاى عطا شده به او و حضرت ابراهيم و اسحاق ( ع ) و خاندان يعقوب ، جلوه هايى از

ربوبيت خداوند

يجتبيك ربك . .. و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب ... إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،4

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

4_ يوسف ( ع ) در سن جوانى ، به قضاوت و داورى ميان مردم توانا بود .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برخى از مفسران ، {حكم} را به دانش معارف الهى ، احكام شريعت ، حكمت و قضاوت ميان مردم تفسير كرده اند و مراد از {علم} را، دانش تعبير رؤياها ، تحليل حوادث و درك مصالح و مفاسد دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 14،15

14_ پاك دامنى اعجاب انگيز ، و عفاف شگفت آور يوسف ( ع )

و رودته التى . ..

و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك قال معاذ الله

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 11

11_ يوسف ( ع ) از زمره نيكوكاران بود .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 4،10

4_ يوسف ( ع ) ، از علم غيب برخوردار بود .

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله

ضمير در {بتأويله} محتمل است به {طعام} باز گردد ، و ممكن است مراد از آن رؤياى هر يك از هم بندان يوسف(ع) باشد. بر اساس احتمال نخست ، جمله {قال لايأتيكما ...} حاكى از اين است كه يوسف(ع) ، از غيب مطلع بوده است.

10_ آگاهى يوسف ( ع ) به غيب و توان او بر تعبير رؤياها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به يوسف ( ع ) بود .

ذلكما مما علمنى ربى

{من} در {مما} مى تواند براى تبعيض باشد و

محتمل است بيانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 9

9_ اطلاع يوسف ( ع ) از آينده و آگاهى او به غيب

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

مفاد {قضى الأمر . ..} تأويل و تفسير رؤياى هم بندان يوسف نيست ; بلكه بيان حقيقتى است كه آن حضرت در حاشيه تأويل رؤيا بيان داشت و اين نشان دهنده آن است كه آن حضرت علاوه بر تعبير رؤيا ، به امورى از آينده نيز آگاه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11،12

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 51 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از عفتى اعجاب برانگيز و درخور برترين ستايش

قلن ح_ش لله

{حاش لله} سخنى است كه از شدت شگفت زدگى حكايت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 7

7_ يوسف ( ع ) انسانى مقتدر و امين و شايسته اعتماد بود .

إنك اليوم لدينا مكين أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 10

10_ اقتدار كامل و بدون منازع يوسف ( ع ) در مصر ، پرتوى از رحمت خاص خداوند بر او بود .

كذلك مكّنّا ليوسف . .. نصيب برحمتنا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9

9_ يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 6،7،8

6_ يوسف ( ع ) سهميه و جيره افراد را همواره عادلانه و بدون كمترين نقصى به آنان پرداخت مى كرد .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل

كيل (پيمانه كردن) مصدر است و در آيه شريفه، به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن آذوقه و غلات است. {ايفاء} (مصدر اوفى) به معناى پرداختن به طور كامل و بدون نقص و كاستى است. آوردن فعل مضارع (اوفى) به جاى

فعل ماضى {وفيت} اشاره به روش مستمر يوسف(ع) در ايفاى كيل دارد.

7_ يوسف ( ع ) از ميهمانان و كسانى كه براى تهيه آذوقه و دريافت سهميه به او مراجعه مى كردند ، به خوبى پذيرايى مى كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

{نزول} به طعام و مانند آن كه براى ميهمان تهيه شده گفته مى شود و {نزيل} به معناى ميهمان است. {منزلين} در آيه شريفه از همين ماده گرفته شده و به معناى ميزبانها و مهمان نوازان مى باشد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 9

9_ گذشت ، بزرگوارى و منزه بودن از كينه توزى و حسّ انتقام جويى به هنگام قدرت ، از خصلت هاى نيكوى حضرت يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 21،26

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

26_ برادران يوسف برخوردار از علم و دانش و يوسف ( ع ) عالم تر و آگاه تر از همه آنان

و فوق كل ذى علم عليم

بر اساس اولين

معنايى كه براى جمله فوق در برداشت قبل آمد ، مصداق مورد نظر براى {عليم} يوسف است و مصداق {كل ذى علم} برادران او هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 10

10_ يوسف ( ع ) بهره مند از سيطره بر خويشتن و برخوردار از حلم و بردبارى

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 9

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 10

10_ يوسف ( ع ) ، انسانى با گذشت ، جوانمرد و به دور از انتقام جويى بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، برتر و با فضيلت تر از ساير برادرانش بود .

لقد ءاثرك الله علينا

{ايثار} (مصدر آثر) به معناى برترى دادن و اختيار كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 2

2_ يوسف ( ع ) انسانى

با گذشت و بدور از خصلت انتقام جويى

قال لاتثريب عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 6،7

6_ آگاهى يوسف ( ع ) از غيب و اطلاع او بر حوادثى از آينده

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

تأثير پيراهن يوسف(ع) بر چشمان يعقوب(ع) و بينا شدن آنها ، از امور غيبى است و يوسف(ع) از آن آگاه بود.

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 5،8

5_ خداوند ، اعطا كننده حكومت و فرمانروايى به يوسف ( ع )

رب قد ءاتيتنى من الملك

8_ يوسف ( ع ) برخوردار از علم به تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث

علمتنى من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. صاحب مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: {هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى - چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد به آن حديث گفته مى شود}. بنابراين مراد از احاديث هم مى تواند رؤياها باشد و هم مى تواند حوادث و رويدادها باشد.

فضايليوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4

4_ احترام ويژه يوسف ( ع

) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

فلسفه استمرار زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 15

15_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . [ فى قول الله ] { قال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك } قال : و لم يفزع يوسف فى حاله إلى الله فيدعوه فلذالك قال الله { فأنساه الشيطان ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين } . . . ;

از امام صادق(ع): . .. [درباره سخن خدا ]{قال للذى ...اذكرنى عند ربك} روايت شده است كه فرمود: يوسف در آن حال به خداوند پناه نبرد كه او را بخواند. براى همين است كه خدا فرمود: فأنساه الشيطان ذكر ربه ...}.

فلسفه بيان قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

فلسفه تدبير يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

فلسفه خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 2

2_ پيشگيرى از بروز فاجعه براى مردم مصر به سبب قحطى و خشكسالى ، از هدف هاى يوسف ( ع ) در تقاضاى منصب حكومتى

اجعلنى على خزائن الأرض

فلسفه دادخواهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2،3،12

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى

و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

فلسفه ذكر قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 4

4_ پيدايش سؤالهايى درباره علم و حكمت خداوند و امتيازات يوسف ( ع ) ، باعث طرح داستان يوسف ( ع ) در قرآن

إن ربك عليم حكيم. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

فلسفه زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 14

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

فلسفه زندانى كردن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 2،3

2_ تصميم قاطع دولت مردان

مصر بر زندانى ساختن يوسف ( ع ) ، جهت رهايى از بحران و حفظ حيثيت دربار

ثم بدا لهم . .. ليسجننه

3_ گناهكار وانمود كردن يوسف ( ع ) ، از اهداف زندانى ساختن او *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

قاضى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 9،10،11

9_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، على رغم خويشى او با زليخا ، بى طرفى كامل را رعايت كرد ، و قضاوتى بر حق ارائه نمود .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ من قُبل

10_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيش از اظهار نظر خويش ، به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) آگاه شد .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ

11_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، صداقت زليخا و دروغ گويى يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) از پيشِ رو دانست .

إن كان قميصه قُدّ من قُبل فصدقت و هو من الكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 1

1_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، كذب ادعاى زليخا و صداقت يوسف ( ع ) را منوط به پاره شدن پيراهن از پشتِ سر دانست .

و إن كان . .. و هو من الص_دقين

قتل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 8،9

8_ برادران

يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى گردد.

9_ برادران يوسف ، بر آن بودند كه پس از كشتن يا تبعيد او ، توبه كرده و درستكار شوند . *

اقتلوا يوسف . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

در برداشت فوق، صلاح در {قوماً صالحين} صلاح دينى و اخلاقى گرفته شده است. اين احتمال مبتنى بر اين است كه {واو} در {و تكونوا} به معناى مع و {تكونوا} منصوب به {أن} مقدر باشد. بر اين اساس {اقتلوا يوسف ... و تكونوا من بعده قوماً صالحين} چنين معنا مى شود: يوسف را بكشيد، ولى با اين قيد و شرط كه پس از آن با توبه به درگاه خدا، مردمى صالح و درستكار باشيد.

قدرت جنسى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 3

3_ توانايى جسمى و جنسى يوسف ( ع ) ، براى كام جويى از زليخا

و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

قرآن، پس از بيان اين كه زليخا تمام شرايط كام جويى را براى يوسف فراهم ساخته بود و

موانع را برطرف كرده بود، با جمله {همّ بها لولا . ..} تنها مانع يوسف(ع) را، مشاهده برهان الهى معرفى كرد تا گمان نشود كه او گرايشى به امور جنسى نداشت و از آميزش با زنان ناتوان بود.

قدرت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 10

10_ اقتدار و عزت يوسف ( ع ) نشانه اى روشن بر ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

قرآن و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 8،9

8_ جلسه توطئه و مكر برادران يوسف عليه او ، مخفى مانده ترين قسمت داستان يوسف ( ع ) تا پيش از نزول قرآن

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

ياد كردن از اين قسمت داستان يوسف (جلسه توطئه و مكر برادران عليه وى) پس از بيان اينكه داستان يوسف از اخبار غيبى است ، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه اين قسمت داستان از مخفى مانده ترين قسمتهاى آن مى باشد.

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،3،4،5،6،8،9،11

1_ يوسف ( ع

) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

3_ يوسف ( ع ) هيچ ابهام و ترديدى در رؤياى خويش و خصوصيات آن نداشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

تكرار فعل {رأيت} براى تأكيد است و هدف از تأكيد رساندن اين معناست كه يوسف در خواب خويش و خصوصيات آن ، ابهام و ترديدى نداشت.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

5_ يوسف ( ع ) رؤياى شگفت خويش را براى پدرش ( يعقوب ( ع ) ) بيان كرد .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت إنى رأيت

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

8_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . رأى يوسف ه_ذه الرؤيا و له تسع سنين فقصّها على أبيه . . . و كان يوسف من أحسن الناس وجهاً و كان يعقوب يحبّه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده:. .. يوسف اين خواب را در سن نه سالگى ديد و

آن را براى پدرش نقل كرد ... يوسف از تمام مردم زيبا صورت تر بود و يعقوب او را دوست مى داشت}.

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . تأويل ه_ذه الرؤيا أنه سيملك مصر و يدخل عليه أبواه و إخوته أما الشمس فاُمّ يوسف راحيل و القمر يعقوب و أما أحد عشر كوكباً فإخوته فلما دخلوا عليه سجدوا شكراً لله وحده حين نظروا إليه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: تأويل اين خواب يوسف اين است كه او به زودى بر مصر پادشاهى خواهد كرد و پدر و مادر و برادرانش بر او وارد مى شوند ; اما خورشيد مادر يوسف {راحيل} و ماه {يعقوب} و يازده ستاره {برادران او} هستند. پس هنگامى كه بر او وارد شدند و به او نظر افكندند براى خدا سجده شكر كردند ...}.

11_ { قال أبوحمزه : فقلت لعلى بن الحسين ( ع ) : متى رأى يوسف الرؤيا ؟ فقال : فى تلك الليلة التى بات فيها يعقوب و ولده شباعاً و بات فيها ذميال جائعاً رائهاً . . . ;

ابوحمزه گويد: به امام سجاد(ع) گفتم چه وقت يوسف(ع) اين خواب را ديد؟، فرمود: همان شبى كه يعقوب و فرزندانش با شكم سير خوابيدند و ذميال با شكم گرسنه و در حال ناراحتى خوابيد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 1،4،5،6،13،14،20،23

1_ يعقوب ( ع ) ، فرزندش يوسف ( ع ) را از نقل خواب خويش براى برادرانش برحذر داشت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك

4_ يعقوب ( ع )

مطمئن به مكر و كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) در صورت آگاه شدنشان از رؤياى او

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

چنان چه يعقوب(ع) اطمينان و يقين به كيد و مكر فرزندانش عليه يوسف(ع) نداشت ، پس از نقل رؤيا مى فرمود: {فإنى أخاف أن يكيدوا . ..} (مى ترسم نقشه اى براى تو بكشند) و جمله خويش را با مفعول مطلق (كيداً) تأكيد نمى كرد.

5_ يعقوب ( ع ) ، نگران آسيب ديدن يوسف ( ع ) از ناحيه برادرانش

فيكيدوا لك كيدًا

6_ يعقوب ( ع ) پيش بينى مى كرد كه همه فرزندانش عليه يوسف ( ع ) متحد مى شوند و هيچ كدام از او حمايت نخواهند كرد .

فيكيدوا لك كيدًا

ضمير در {يكيدوا} به {إخوة} باز مى گردد و اين گوياى برداشت فوق است.

13_ رؤياى شگفت يوسف ( ع ) ( سجده ستارگان ، ماه و خورشيد ) در سنين كودكى يا نوجوانى او بوده است .

قال ي_بنىّ

كلمه {بنىّ} تصغير كلمه {ابن} مى باشد و به ضمير متكلم اضافه شده است. {ي_بنىّ} ; يعنى، اى پسر كوچك من.

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

20_ برادران يوسف ، در خطر گرفتارى به دام دشمنى هاى شيطان در صورت شنيدن رؤياى يوسف ( ع )

فيكيدوا لك كيدًا إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

23_ { عن على بن الحسين ( ع )

: . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب . . . فقال يعقوب ليوسف : لاتقصص رؤياك ه_ذه على إخوتك . . . فلم يكتم يوسف رؤياه فقصّها على إخوته . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده . .. هنگامى كه يوسف آن خواب را ديد و بامداد براى پدرش يعقوب بازگو كرد ... يعقوب به يوسف گفت: اين خواب خود را براى برادرانت بازگو نكن ... يوسف خواب خود را پوشيده نداشت و براى برادرانش بازگو كرد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 1

1_ رؤياى يوسف ( ع ) حاكى از برگزيده شدنش از ناحيه خدا و خالص شدن او براى خداوند بود .

و كذلك يجتبيك ربك

{اجتباء} به معناى گزينش كردن و براى خود خالص ساختن است. بنابراين {يجتبيك ربك} ; يعنى ، پروردگارت تو را برمى گزيند و براى خويش خالص مى گرداند ، به طورى كه نصيبى در تو براى غير او نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك . .. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به

دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 8،15

8_ حسادت برادران يوسف به وى ، آنان را به جلسه اى براى تصميم گيرى عليه او واداشت .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء . . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 1،5،7،8،9،11

1_ كشتن يا تبعيد يوسف ( ع ) به سرزمينى دوردست ، رأى اكثريت برادران وى در جلسه توطئه عليه او

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جمله {اقتلوا يوسف. ..} را دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ برخى از برادران يوسف به كشتن وى نظر داشتند و برخى ديگر به تبعيد او رأى مى دادند. 2_اكثريت به توطئه عليه او نظر داشتند، ولى در اينكه او را بكشند و يا تبعيد كنند مردد بودند. قابل ذكر است كه جمله {إن كنتم فاعلين} در آيه بعد، مى رساند كه يكى از آنان با هر دو نظر مخالف بود ولذا در برداشت كلمه {اكثريت} آورده شد.

5_ برادران يوسف در صورت نبود او ، بنيامين را رقيب خويش در جلب محبت يعقوب ( ع ) نمى ديدند .

ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف ... يخل لكم وجه أبيكم

برادران يوسف از محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) و نيز بنيامين در رنج بودند ; ولى با از ميان بردن يوسف(ع) مشكل را حل شده مى دانستند. بنابراين چنين مى پنداشتند كه بنيامين ، نمى تواند مانع توجه كامل يعقوب(ع) به آنان باشد.

7_ برادران يوسف حضور او در نزد يعقوب را ، مايه تلخ كامى و نابسامانى خويش مى دانستند .

اقتلوا يوسف . .. تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

8_ برادران يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور

دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى گردد.

9_ برادران يوسف ، بر آن بودند كه پس از كشتن يا تبعيد او ، توبه كرده و درستكار شوند . *

اقتلوا يوسف . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

در برداشت فوق، صلاح در {قوماً صالحين} صلاح دينى و اخلاقى گرفته شده است. اين احتمال مبتنى بر اين است كه {واو} در {و تكونوا} به معناى مع و {تكونوا} منصوب به {أن} مقدر باشد. بر اين اساس {اقتلوا يوسف ... و تكونوا من بعده قوماً صالحين} چنين معنا مى شود: يوسف را بكشيد، ولى با اين قيد و شرط كه پس از آن با توبه به درگاه خدا، مردمى صالح و درستكار باشيد.

11_ { عن على بن الحسين ( ع ) فى قوله تعالى : { وتكونوا من بعده قوماً صالحين } أى تتوبون ;

از امام سجاد(ع) روايت شده كه درباره سخن خدا كه مى فرمايد: [برادران يوسف گفتند:] {وتكونوا من بعده قوماً صالحين} فرمود: يعنى بعد از آن توبه مى كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 1،2،3،4،6،7،8

1_ يكى از برادران يوسف ( لاوى ) در جلسه توطئه ، ساير برادران را از كشتن او برحذر داشت .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف

مفرد بودن كلمه {قائل} گوياى اين است كه تنها يكى از

برادران يوسف با كشتن وى مخالفت كرد و او بر اساس روايتى كه در پايان آيه خواهد آمد، {لاوى} بوده است.

2_ لاوى برخلاف ديگر برادرانش ، با توطئه عليه يوسف ( ع ) و دور ساختن او از نزد پدرشان يعقوب ( ع ) موافق نبود .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. إن كنتم ف_علين

جمله شرطى {إن كنتم فاعلين} (اگر بر توطئه عليه يوسف(ع) مصمم هستيد) مى رساند كه لاوى با انجام توطئه موافق نبود. لازم به ذكر است كه جواب جمله شرطى (إن كنتم...) معنايى است كه از {ألقوه...} استفاده مى شود ; يعنى، {إن كنتم فاعلين فألقوه فى غي_بت الجب}.

3_ لاوى به برادرانش پيشنهاد كرد اگر مصمم بر دور ساختن يوسف هستند او را در نهانگاه چاهى در مسير كاروان ها بيفكنند .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

{جبّ} به معناى چاه است و برخى از اهل لغت برآنند كه {جبّ} به چاه عميق و پر آب گفته مى شود. در مجمع البيان آمده است: {غي_بت الجب} حفره و يا طاق مانندى است كه بالاى آب چاه قرار مى دهند و {سيارة} به گروهى كه مسافرت مى كنند (كاروان) اطلاق مى شود.

4_ لاوى با پيشنهاد خود ( انداختن يوسف به چاه ) درصدد حفظ جان يوسف ( ع ) و پيشگيرى از كشته شدن او بود .

لاتقتلوا يوسف . .. و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

پيشنهاد لاوى مبنى بر اينكه يوسف را در چاهى بر سر راه كاروانها بيفكنيد، در مقابل اين نظر كه او را در بيابانى رها سازيد (أو اطرحوه

أرضاً) و نيز، تصريح به اينكه كاروانى او را بيابد (يلتقطه بعض السيّارة) دلالت مى كند كه وى درصدد پيشگيرى از تلف شدن يوسف(ع) و از ميان رفتن او بوده است.

6_ لاوى قرار دادن يوسف ( ع ) را در چاه ، مقدمه دستيابى كاروان ها به يوسف ( ع ) و مايه نجات او از مرگ مى ديد .

يلتقطه بعض السيّارة

التقاط (مصدر يلتقطه) به معناى يافتن و برگرفتن است.

7_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال كبيرهم { ولاتقتلوا يوسف } و ل_كن { ألقوه فى غيابت الجبّ } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. كه برادر بزرگ تر آنان گفت: يوسف را نكشيد ، ولى او را در مخفى گاه چاه قرار دهيد}.

8_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . فقال لاوى لايجوز قتله و نغيبه عن أبينا ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. پس لاوى گفت: كشتنش روا نيست و [ليكن] او را از پدرمان دور مى سازيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 1،3،4،5،6،7،8،9

1_ پيشنهاد لاوى ( نكشتن يوسف ( ع ) و افكندن او در چاه ) از طرف ديگر برادران پذيرفته شد و مورد تأييد قرار گرفت .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. قالوا ي_أبانا ما لك

بيان حضور برادران در نزد يعقوب(ع) به منظور جلب رضايت او براى بردن يوسف(ع) به مراتع ، پس از بيان پيشنهاد لاوى (ألقوه فى غي_بت الجب) گوياى اين نكته است كه: آخرين پيشنهاد _ كه همان

طرح لاوى بود _ مورد پذيرش همگان قرار گرفت.

3_ يعقوب ( ع ) از سپردن يوسف ( ع ) به برادرانش ، همواره اجتناب مى كرد .

ما لك لاتأمنّا على يوسف

4_ بردن يوسف ( ع ) از نزد يعقوب ( ع ) ، مشكل اساسى برادران يوسف در اجراى توطئه عليه او

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

5_ زمينه سازى برادران يوسف جهت جلب رضايت پدر در بردن يوسف ( ع )

ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

6_ فرزندان يعقوب ، با دروغ و نيرنگ درصدد برآمدند تا اعتماد وى را جلب كرده و رضايت او را در سپردن يوسف ( ع ) به ايشان فراهم سازند .

و إنا له لن_صحون

7_ برادران يوسف با حضور در پيشگاه يعقوب ( ع ) لب به شكايت گشوده و از بى اعتمادى او نسبت به آنان درباره يوسف ( ع ) انتقاد كردند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، بر خيرخواهى خويش نسبت به يوسف ( ع ) تأكيد كردند .

ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

9_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به او ، و تحريك احساسات وى درصدد فريب دادن او بودند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

برداشت فوق ، از خطاب {ي_أبانا} (اى پدر جانمان) و نيز لحن كلام {ما لك لاتأمنّا . ..} (چه شده است كه به ما درباره يوسف بى اعتماد هستى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 1،2،3،4،5،6،8،11

1_ فرزندان يعقوب ، پس از طرح توطئه عليه يوسف ( ع ) از

او خواستند تا يوسف ( ع ) را همراه آنان به مرتع بفرستد .

أرسله معنا غدًا

2_ برادران يوسف ، زمان اجراى توطئه عليه او را ، فرداى همان روزِ مشورت با يكديگر و گفت و گو با پدرشان تعيين كردند .

إذ قالوا . .. قالوا ي_أبانا ... أرسله معنا غدًا

3_ برادران يوسف در اجراى نقشه شوم خويش عليه او ، تعجيل داشتند و درنگ را روا نمى دانستند .

أرسله معنا غدًا

برداشت فوق، از تصريح برادران او به اينكه {فردا يوسف(ع) را به همراه ما بفرست} استفاده مى شود.

4_ برادران يوسف با اظهار علاقه به رفع نياز هاى طبيعى يوسف ( ع ) ( حضور در مرتع و گردش و بازى ) درصدد اثبات خيرخواهى خويش نسبت به او بودند .

و إنا له لن_صحون. أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

{رتع} (مصدر يرتع) استفاده فراوان از خوراكيها و نوشيدنيهاى باغستانها ، مزارع و مراتع است.

5_ نياز يوسف ( ع ) به گردش و بازى و استفاده از خوراكى هاى مراتع ، بهانه برادرانش براى بردن او به صحرا و جدا ساختنش از يعقوب ( ع )

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

6_ يوسف ( ع ) به هنگام اجراى توطئه برادرانش عليه او ، در سنين كودكى يا نوجوانى بوده است .

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

برداشت فوق ، از فعل {يلعب} (بازى كند) به دست مى آيد ; زيرا معمولاً بازى كردن را در مورد كودكان و نوجوانان به كار مى برند.

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، با تأكيدى فراوان مراقبت از يوسف ( ع ) را برعهده گرفتند .

و إنا له لح_فظون

تأكيد فراوان ، از

آوردن جمله اسميه به همراه {إنّ} و {لام} تأكيد استفاده مى شود.

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .فقالوا كما حكى الله عزوجل { . . . أرسله معنا غداً يرتع و يلعب } أى يرعى الغنم و يلعب ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. برادران يوسف همان گونه كه خداوند حكايت فرموده، گفتند: {...أرسله معنا غداً يرتع و يلعب} ; يعنى، او را با ما بفرست تا گوسفندها را بچراند و بازى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 1،2،3،4،7،8،9

1_ يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف ( ع ) به همراه فرزندانش ، موافق نبود و از آن اعتذار مى جست .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

4_ يعقوب ( ع ) على رغم اعتماد نداشتن به فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ، از ابراز آن خوددارى كرد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب

7_ غفلت برادران از حراست يوسف ( ع ) در صحرا ، دور از انتظار يعقوب ( ع ) نبود .

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

8_ { عن أبى عبدالله ( ع

) قال : إن بنى يعقوب لما سألوا أباهم يعقوب أن يأذن ليوسف فى الخروج معهم قال لهم { إنى أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غافلون } . . . قرّب يعقوب لهم العلّة اعتلّوا بها فى يوسف ( ع ) ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: فرزندان يعقوب هنگامى كه از پدر خواستند تا اذن دهد كه يوسف با آنان بيرون رود، پدرشان گفت: من مى ترسم كه او را گرگ بخورد و شما از او غافل باشيد . .. پس يعقوب عذرى را كه آنان براى نياوردن يوسف اظهار كردند به [ذهن آنان ]نزديك كرد}.

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يعقوب ( ع ) { إنى ليحزننى أن تذهبوا به و أخاف أن يأكله الذئب } فانتزعه حذراً عليه من أن تكون البلوى من الله عزوجل على يعقوب فى يوسف خاصّة . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يعقوب [به فرزندان] گفت: {بردن شما يوسف را مرا غمگين مى كند و مى ترسم كه او را گرگ بخورد} ; پس يوسف را از دست آنان گرفت، چون مى ترسيد آن بلايى كه قرار بود از طرف خدا بر او وارد شود، در مورد يوسف بالخصوص باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 3،4،5

3_ فرزندان يعقوب با يادآور شدن كثرت نيرو و توان خويش ، نگرانى او ( احساس خطر حمله گرگ ها به يوسف ) را نابه جا شمردند .

أخاف . .. قالوا لئن أكله الذئب و

نحن عصبة

4_ تأكيد برادران يوسف بر بى لياقتى خويش در صورت ناتوانى از حراست يوسف ( ع )

لئن أكله الذئب و نحن عصبة إنا إذًا لخ_سرون

5_ برادران يوسف در حضور پدر نابودى يوسف ( ع ) را براى خود ، امرى خسارت بار و تباه كننده قلمداد كردند .

إنا إذًا لخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 1،4،5،6،7،8،9،13،14،15،17،18،19،20

1_ فرزندان يعقوب با دروغ ها و نيرنگ هاى خويش ، موافقت او را براى فرستادن يوسف ( ع ) به همراه خود جلب كردند .

إنا له لح_فظون . .. فلما ذهبوا به

4_ برادران يوسف تا قبل از بردن او به صحرا ، نسبت به سرنوشت او به نظر قطعى نرسيده بودند . *

فلما ذهبوا به و أجمعوا

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى اتفاق نظر و عقيده و نيز به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

5_ برادران يوسف در توطئه عليه او ، از كشتنش احتراز مى كردند و سعى در زنده ماندن وى داشتند .

و ألقوه فى غي_بت الجب . .. و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

از اينكه برادران يوسف بر آن شدند كه وى را در چاه قرار دهند نه اينكه او را در چاه بيفكنند ، معلوم مى شود سعى در زنده ماندن او داشتند.

6_ برادران يوسف پس از همراه بردن او ، همگى خود را براى نهادن وى در نهانخانه چاه ، مهيّا ساختند .

فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

در برداشت فوق {اجماع} به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى

انجام كار شدن گرفته شده است. قابل ذكر است كه آيات پيشين (9 ، 10 و 11) مؤيد اين معنا مى باشد.

7_ صحنه نهادن يوسف در چاه به دست برادرانش ، صحنه اى بس فجيع و اندوه بار بود .

فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

{لما} حرف شرط است و جواب آن در آيه شريفه ذكر نشده است. هدف از نياوردن جواب، تفهيم فجيع بودن و اندوه بار بودن امورى است كه هنگام قرار دادن يوسف در چاه پيش آمد ; يعنى، آن گاه كه برادران يوسف مصمم شدند او را در چاه قرار دهند، امورى واقع شد كه طاقت شنيدنش را نداريد.

8_ خداوند يوسف ( ع ) را از طريق وحى به نجات يافتن از چاه كنعان و ديدارى مجدد با برادرانش ، نويد داد .

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا

جمله {لتنبئنّهم} (همانا اين واقعه را در آينده به برادرانت يادآورى خواهى كرد) دلالت بر نجات يوسف از چاه دارد و نيز حاكى از اين است كه او برادرانش را در آينده ملاقات خواهد كرد.

9_ عنايت خاص خداوند به يوسف ( ع ) با وحى كردن به او در چاه كنعان

أن يجعلوه فى غي_بت الجب و أوحينا إليه

13_ يادآورى داستان چاه كنعان از سوى يوسف ( ع ) به برادرانش ، محتواى وحى خداوند به يوسف ( ع )

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

14_ خداوند به يوسف ( ع ) خبر داد كه ملاقات او با برادرانش ، پس از داستان چاه كنعان ، در آينده اى دور تحقق خواهد يافت .

لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

جمله حاليه

{و هم لايشعرون} متعلق به {لتنبئنّ} است ; يعنى، به آنان خبر مى دهى در حالى كه متوجه نيستند [و تو را نمى شناسند]. از اينكه هيچ يك از برادران يوسف به هنگام ملاقات با وى، او را نخواهند شناخت، معلوم مى شود ملاقات مذكور با فاصله زمانى بسيار اتفاق خواهد افتاد.

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع ) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان هستى.

17_ { قال أبوحمزه : فقلت لعلى بن الحسين ( ع ) : إبن كم كان يوسف يوم ألقوه فى الجبّ ؟ فقال : إبن تسع سنين . . . ;

أبوحمزه گويد: به امام سجاد(ع) گفتم: زمانى كه يوسف را در چاه انداختند چند ساله بود؟ فرمود: نُه ساله. ..}.

18_ { قال رسول الله ( ص ) لما اُلقى يوسف فى الجبّ أتاه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا غلام ، من ألقاك فى هذا الجبّ ؟ قال : إخوتى . قال : و لِمَ ؟ قال : لمودّة أبى إيّاى حسدونى . . . ;

رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه يوسف(ع) در چاه افكنده شد، جبرئيل

نزد او آمد و گفت: اى پسر! چه كسى تو را در اين چاه افكند؟ گفت: برادرانم. جبرئيل گفت: چرا؟ گفت : چون پدرم مرا دوست مى داشت، آنان بر من حسد ورزيدند...}.

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون } يقول : لايشعرون أنك أنت يوسف . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {لتنبئنّهم. .. و هم لايشعرون} روايت شده كه مى فرمود: [يعنى ]نمى دانند تو همان يوسفى...}.

20_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فانطلقوا به مسرعين مخافة أن يأخذه منهم و لايدفعه إليهم . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف را با سرعت بردند ، مبادا يعقوب او را از دست آنان بگيرد و به آنان ندهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب ، پس از ر ها ساختن يوسف ( ع ) در چاه ، گريان نزد پدر آمدند .

و جاءو أباهم عشاءً يبكون

_______________________________

علل الشرايع، ص47، ح1، ب 41; نورالثقلين، ج2، ص413، ح17.

2_ برادران يوسف براى حق جلوه دادن صحنه هاى دروغين ، حضور خويش در نزد پدر را تا شامگاهان به تأخير انداختند .

و جاءو أباهم عشاءً

{عشاء} به اول تاريكى شب گفته مى شود و برخى از اهل لغت گفته اند: {عشاء} از اول مغرب است تا سپرى شدن ثلث شب. تصريح قرآن به زمان گزارش دروغين (شامگاهان) اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 17 - 1،2،3،5،6،8

1_ برادران يوسف ، پيش از حضور در نزد يعقوب ( ع ) با هماهنگى كامل ، دروغهايى را براى ارائه به او ، ساخته و پرداخته كردند .

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا . .. فأكله الذئب

روشن است كه همه فرزندان يعقوب در حضور او لب به سخن نگشودند و گزارش ندادند ; بلكه يكى از آنان سخن مى گفت. بنابراين نسبت دادن آن سخنان دروغين به همه ايشان (قالوا) گوياى اين است كه آنان از پيش دروغها را بافته و تبادل نظر كرده بودند و همگى بر آن اتفاق نظر داشتند.

2_ طعمه گرگ شدن يوسف ( ع ) ، گزارشى دروغين برادران او به پدرشان يعقوب

قالوا . .. فأكله الذئب

3_ غفلت از يوسف ( ع ) به خاطر سرگرمى به دويدن و مسابقه دادن ، اعتذار دروغين برادران او در توجيه طعمه گرگ شدن يوسف ( ع )

ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق و تركنا يوسف عند مت_عنا

{استباق} به معناى مسابقه دادن و پيشى گرفتن است و جمله {نستبق} حال براى فاعل {ذهبنا} است. بنابراين {ذهبنا نستبق} ; يعنى، مى رفتيم در حالى كه با يكديگر مسابقه مى داديم. رفتن و مسابقه دادن با مسابقه تيراندازى يا اسب دوانى مطابقتى ندارد ; بلكه با مسابقه دويدن منطبق است.

5_ برادران يوسف در داستان ساختگى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) ناخواسته به كوتاهى در حراست از يوسف ( ع ) اعتراف كردند .

إنا له لح_فظون . .. ذهبنا نستبق ... فأكله الذئب

6_ يعقوب ( ع ) ادعاى فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ( طعمه گرگ شدن او ) را باور نكرد و

آن را نپذيرفت .

و ما أنت بمؤمن لنا

8_ اطمينان برادران يوسف به ناموفق بودن صحنه سازيهايشان در باوراندن دروغ هاى خود به يعقوب ( ع )

و ما أنت بمؤمن لنا و لو كنا ص_دقين

{ايمان} به معناى تصديق كردن شخص و باور كردن مدعاى اوست. آوردن جمله اسميه به همراه {باء} زايده _ كه براى تأكيد است _ حكايت از اطمينان برادران يوسف به مضمون جمله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،11،19،20،21

1_ برادران يوسف قبل از قرار دادن او در چاه ، پيراهن او را از بدنش خارج كردند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

2_ برادران يوسف ، پيراهن وى را به خونى دروغين ( خونى غير از خون او ) آغشته كردند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

3_ برادران يوسف با ارائه پيراهن خونين او به يعقوب ( ع ) ، درصدد اثبات ادعاى ساختگى خويش برآمدند .

و جاءو على قميصه بدم كذب

4_ خونين بودن روى پيراهن يوسف ، نشانه اى آشكار بر طعمه گرگ نشدن او بود .

و جاءو على قميصه بدم كذب

{بدم} مفعول براى {جاءو} است و {على قميصه} حال براى {دم} مى باشد. بنابراين {جاءو ...} ; يعنى، خون دروغينى را آوردند در حالى كه آن خون بر روى پيراهن بود و از آن جا كه معمولاً قسمت زيرين و آستر لباس مصدوم آغشته به خون مى شود، ولى روى لباس يوسف خونين بود، يعقوب(ع) دريافت كه فرزندش طعمه گرگ نشده است.

5_ خونى كه برادران يوسف پيراهن او را با آن آغشته كردند ، به خوبى نشان مى داد كه

خون يوسف نيست .

جاءو على قميصه بدم كذب

{كذب} مصدر است و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل {كاذب} مى باشد به كارگيرى مصدر به جاى اسم فاعل حاكى از مبالغه است بنابراين {دم كذب} يعنى خون دروغين كه دروغ بودنش خيلى روشن و واضح بود.

6_ برادران يوسف با ارائه پيراهن او _ بدون آنكه پاره پاره و چاك چاك شده باشد _ دروغ بودن ادعاى خويش ( طعمه گرگ شدن يوسف ) را آشكار كردند . *

و جاءو على قميصه بدم كذب

معمولاً كسى كه طعمه درندگان مى شود، لباس او سالم نمى ماند و به خاطر پارگيهاى بسيار از صورت لباس بودن خارج مى شود. بنابراين اطلاق {قميص} (پيراهن) بر آنچه برادران يوسف به يعقوب(ع) ارائه كردند، مى رساند كه پيراهن او سالم و يا نسبتاً سالم بود و اين نشانه ديگرى شد بر حقيقت نداشتن ادعاى برادران يوسف.

7_ يعقوب ( ع ) گزارش فرزندانش را نپذيرفت و به دروغ بودن آن اطمينان پيدا كرد .

فأكله الذئب . .. قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

{تسويل} (مصدر سوّلت) به معناى آسان كردن و نيز زينت دادن امرى ناپسند به صورت امرى نيكوست و مراد از {أمراً} مكر و نيرنگ عليه يوسف است. بنابراين {بل سوّلت ...} چنين معنا مى شود: آنچه گفتيد صحت ندارد ; بلكه نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت.

8_ اطمينان يعقوب ( ع ) به اجراى توطئه اى از سوى فرزندانش عليه يوسف ( ع )

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} مى رساند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت و

جمله {سوّلت لكم . ..} بيانگر اين نكته است كه او به توطئه آنان عليه يوسف(ع) اطمينان پيدا كرد.

9_ يعقوب ( ع ) فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى را ، وادار كننده فرزندانش بر توطئه عليه يوسف ( ع ) دانست .

بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

11_ تصميم يعقوب ( ع ) بر مسكوت گذاشتن پرونده خيانت فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و پى گيرى نكردن آن

بل سوّلت لكم . .. والله المستعان على ما تصفون

19_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال لما أوتى بقميص يوسف إلى يعقوب . . . كان به نضح من دم ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه پيراهن يوسف براى يعقوب آورده شد . .. روى آن قطراتى از خون پاشيده شده بود}.

20_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جاؤوا على قميصه بدم كذب } قال : إنهم ذبحوا جدياً على قميصه ;

از امام باقر(ع) روايت شده درباره سخن خدا كه فرموده: {و جاؤوا . ..} فرمود: آنان بزغاله اى بر روى پيراهن او ذبح كرده بودند}.

21_ { عن على بن الحسين ( ع ) . . . قال [ يعقوب لهم ] بل سوّلت لكم أنفسكم أمراً و ما كان الله ليطعم لحم يوسف الذئب من قبل أن أرى تأويل رؤياه الصادقة ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يعقوب به برادران يوسف گفت: {بل سوّلت لكم أنفسكم أمراً} و چنين نيست كه خدا گوشت يوسف را به خورد گرگ بدهد، قبل از آنكه تأويل خواب راستين او را ببينم}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 1،2،3،4،5،6،7،13

1_ كاروانى در اطراف چاهى كه يوسف ( ع ) در آن بود ، منزل گزيدند و مأمور تهيه آب را به سوى آن چاه روانه كردند .

و جاءت سيّارة فأرسلوا واردهم

{وارد} به كسى كه براى تهيه آب بر سر چاه ، نهر و مانند آن مى رود ، گفته مى شود.

2_ آب آور كاروان به منظور آب كشيدن ، دلو خويش را در چاه كنعان افكند و برخلاف انتظار ، كودكى را از آن بيرون آورد .

فأدلى دلوه قال ي_بشرى هذا غل_م

{أدلاء} (مصدر أدلى) به معناى فرستادن {دلو} است. {غلام} به پسر كوچك گفته مى شود (مصباح المنير).

3_ يوسف ( ع ) با چنگ زدن به طناب و دلو آب آورِ كاروان ، خود را از چاه نجات داد .

فأرسلوا واردهم فأدلى دلوه قال ي_بشرى هذا غل_م

4_ آب آور كاروان ، از يافتن يوسف ( ع ) شادمان و شگفت زده شد و آن را به همسفران خويش بشارت داد .

قال ي_بشرى هذا غل_م

5_ كاروانِ يابنده يوسف ( ع ) ، او را به عنوان كالاى تجارى به همراه خود بردند .

و أسرّوه بض_عة

{بضاعة} به مال و كالايى اطلاق مى شود كه براى تجارت قرار داده شده است.

6_ كاروانِ يابنده يوسف ( ع ) به منظور كالاى تجارتى قرار دادن او ، سعى در مخفى ساختن وى داشتند .

و أسرّوه بض_عة

در فعل {أسرّوا} (پنهان ساختند) معناى جعل و قرار دادن اشراب شده است ; از اين رو {بضاعة} را به عنوان مفعول دوم نصب داده است. معناى جمله نيز چنين مى شود: يوسف(ع)

را كالاى تجارتى قرار دادند و او را پنهان ساختند.

7_ نجات يوسف ( ع ) از چاه سرآغاز بردگى او

و أسرّوه بض_عة

بضاعت و كالاى تجارتى قرار دادن انسان ، مستلزم برده بودن و يا برده شمردن اوست.

13_ اتراق كاروانيان در اطراف چاه كنعان ، نجات دادن يوسف ( ع ) از آن چاه و به همراه خويش بردن او ، به تقدير خداوند و تحت نظارت دقيق او انجام مى گرفت .

و جاءت سيّارة . .. والله عليم بما يعملون

مراد از {ما} در {ما يعملون} مى تواند كالا قرار دادن يوسف(ع) باشد (أسرّوه بضاعة). و نيز محتمل است همه داستان كاروان، در رابطه با يوسف(ع) باشد. بنابر فرض نخست، علم خدا به رفتار آنان (كالا قرار دادن) كنايه از كيفردهى است و بنابر فرض دوم، علم خدا كنايه از تقدير و تدبير اوست ; يعنى، تمام مقدماتى كه مايه نجات يوسف(ع) از چاه شد (گذر كردن كاروان در اطراف كنعان، منزل كردن در اطراف چاه و ...) همه به نظارت خدا و تدبير او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 1،2،3،4،5،6،9

1_ كاروانيان ، يوسف ( ع ) را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز فروختند .

و شروه بثمن بخس درهم معدودة

{شراء} (مصدر شروا) به معناى فروختن است و ضمير فاعلى در {شروه} به {سيّارة} باز مى گردد. {بخس} مصدر به معناى اسم مفعول (مبخوس =ناقص و كم ارزش) مى باشد. {ثمن بخس} ; يعنى، بهايى كه نسبت به چيز خريدارى شده كم ارزش تر باشد. {معدودة} به معناى شمرده شده و كنايه از اندك

بودن است.

2_ همه اهل كاروان ، خود را نسبت به يوسف ( ع ) ذى نفع مى پنداشتند و خويشتن را مالك او مى شمردند .

أسرّوه بض_عة . .. و شروه بثمن

از آن جايى كه كالا قرار دادن و نيز فروختن يوسف(ع) به كاروان نسبت داده شده است ، برداشت فوق استفاده مى شود.

3_ كاروانيان يابنده يوسف ( ع ) ، به نگه داشتن او در نزد خويش ، رغبتى نداشتند .

شروه . .. و كانوا فيه من الزهدين

{زهد} رغبت نداشتن به چيزى به خاطر بى مقدار دانستن آن است. به نظر مى رسد كاروانيان ، بيم آن داشتند كه كار ناروايشان _ يعنى برده ساختن انسان يافت شده _ فاش شود. ازاين رو قيمتى ارزان براى او تعيين كردند ، تا هرچه زودتر به فروش رسد.

4_ تعجيل كاروانيان در فروش يوسف ( ع ) و بى رغبتى آنان در نگه داشتن وى ، دليل فروختن او به بهايى ناچيز

و شروه بثمن بخس . .. و كانوا فيه من الزهدين

جمله {و كانوا . ..} به منزله تعليل براى {شروه بثمن بخس} است ; يعنى ، چون رغبتى به [نگه دارى ]يوسف(ع) نداشتند ، او را به بهايى ناچيز فروختند.

5_ برادران يوسف ، او را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز ، به كاروانيان فروختند . *

و شروه بثمن بخس

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه مراد از ضمير فاعلى در {شروه}، برادران يوسف باشد. بر اين مبنا برادران يوسف فروشنده، و طبعاً كاروانيان خريدار او بودند. عبارت {الذى اشتراه من مصر} در آيه بعد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد ; زيرا اين عبارت مى

رساند كه پيش از فروش يوسف(ع) در مصر، يك بار ديگر نيز خريد و فروش در مورد او انجام گرفته بود.

6_ يوسف ( ع ) در نزد برادرانش ، شخصى بى مقدار و كم ارزش بود . *

و كانوا فيه من الزهدين

در برداشت فوق ، ضمير در {كانوا} به برادران يوسف باز گردانده شده است.

9_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما أخرجوه أقبل إليهم إخوة يوسف فقالوا هذا عبدنا . . . أمنكم من يشترى هذا العبد ؟ فاشتراه رجل منهم بعشرين درهماً و كان إخوته فيه من الزاهدين . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه كاروانيان يوسف را از چاه درآوردند، برادران او به نزد آنان رفتند و گفتند: اين برده ماست ... آيا از شما كسى هست كه اين برده را بخرد؟ پس مردى از آنان او را به بيست درهم خريد و برادران وى به او بى رغبت بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 1،2،3،6،7،8،11،12،14

1_ كاروان يابنده يوسف ( ع ) ، به مصر وارد شد و او را در آن ديار به فروش رساند .

و شروه بثمن . .. و قال الذى اشتري_ه من مصر

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است كه مراد

از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

3_ خريدار يوسف ( ع ) ( همسر زليخا ) از شهروندان مصرى بود .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

برداشت فوق ، مبتنى بر اين احتمال است كه {من مصر} متعلق به محذوف و توصيفى براى {الذى اشتراه} باشد ; يعنى: قال الذى اشتراه و هو من اهل مصر.

6_ عزيز مصر در نظر داشت از يوسف ( ع ) در امور خويش بهره گيرد ، و يا او را به فرزندى خود و همسرش برگزيند .

قال الذى . .. أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

7_ عزيز مصر ، ياورى يوسف ( ع ) و گزينش او به فرزندى را ، در گرو علاقه مندى يوسف ( ع ) به وى و همسرش زليخا مى دانست .

أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

جمله {عسى. ..} تعليل براى {أكرمى مثواه} است، و مفاد جمله چنين مى شود: از آن رو از تو مى خواهم او را گرامى بدارى، تا علاقه او را به خودمان جلب كنى و در نتيجه بتوانيم به يارى او، دل ببنديم و يا به قبول فرزند خواندگيش، اميدوار باشيم.

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

11_ خداوند ، با

وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

12_ آسودگى و رفاه يوسف ( ع ) در خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

14_ ورود يوسف به خانه عزيز مصر ، زمينه ساز تحقق يافتن وعده هاى الهى درباره او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

عبارت {لنعلّمه} عطف بر عبارتى مقدر است ; يعنى: مكّنّا ليوسف لنفعل كذا و لنعلّمه . .. ; مراد از لنفعل كذا ، امورى است كه خداوند در ابتداى داستان يوسف بيان كرد مانند {رأيتهم لى ساجدين} و {كذلك يجتبيك ربك ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى

و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

4_ يوسف ( ع ) در سن جوانى ، به قضاوت و داورى ميان مردم توانا بود .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برخى از مفسران ، {حكم} را به دانش معارف الهى ، احكام شريعت ، حكمت و قضاوت ميان مردم تفسير كرده اند و مراد از {علم} را، دانش تعبير رؤياها ، تحليل حوادث و درك مصالح و مفاسد دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 1،2،3،4،5،6،8،9،10،15،18،19،20،21،22،28

1_ زليخا ، شيفته و شيداى يوسف ( ع ) شد .

و رودته التى هو فى بيتها . .. و غلّقت الأبوب

2_ زليخا با اظهار عشق و شيفتگى به يوسف ( ع ) ، او را به وصال خويش فرامى خواند .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

{مراودة} (مصدر راودتْ) به معناى درخواست كردن با رفق و مداراست، و {عن نفسه} بيانگر مورد درخواست

مى باشد. بنابراين {راودته ...} ; يعنى، زليخا با ملاطفت و اظهار عشق و علاقه از يوسف(ع) درخواست كرد كه خودش را در اختيار او بگذارد و اين كنايه از تقاضاى وصال و آميزش است.

3_ زليخا براى هموار ساختن نظر يوسف ( ع ) به منظور كام جويى ، اهتمامى مداوم و پى گير داشت .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

برخى از اهل لغت در {راد _ يرود} كه مراوده از آن است ، سعى و تلاش پى گيرى براى رسيدن به مطلوب را قيد كرده اند. برداشت فوق بر اين اساس است.

4_ يوسف ( ع ) ، همواره از پذيرش تقاضاى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) امتناع مىورزيد .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

برخى از اهل لغت در معناى مراوده ، كشمكش و نزاع ميانِ طرفين را قيد كرده و گفته اند: {مراوده} اين است كه يك طرف خواهان چيزى و ديگرى غير آن را خواهان است. برداشت فوق ، براساس اين معناست.

5_ زليخا با سلطه ظاهريش بر يوسف ( ع ) ، برخوردار از زمينه اى مساعد و كارآمد براى واداشتن يوسف ( ع ) به خواسته هاى خويش

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

قرآن، زليخا را با عبارت {التى هو فى بيتها} (آن زن كه يوسف در خانه اش به سر مى برد) توصيف مى كند تا تسلّط زليخا بر يوسف(ع) را برساند.

6_ زليخا براى كام جويى از يوسف ( ع ) و رسيدن به وصال او ، درب هاى قصرش را قفل كرد و او را به سوى خويش فرا خواند .

رودته . ..

و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك

{تغليق} (مصدر غلّقت) به معناى قفل كردن است. {هيت لك} اسم فعل امر و به معناى {بيا} مى باشد.

8_ زليخا ، همه شرايط و امكانات را براى كام جويى از يوسف ( ع ) فراهم كرده بود .

رودته . .. و غلّقت الأبوب و قالت هيت لك

9_ يوسف ( ع ) على رغم فراهم بودن همه شرايط و سلطه ظاهرى زليخا بر او ، تمنّاى وى را نپذيرفت و به خواسته اش تن در نداد .

رودته . .. و قالت هيت لك قال معاذ الله

{معاذ} مصدر و مفعول مطلق براى فعل مقدر {أعوذ} است ; يعنى ، {أعوذ بالله معاذاً}.

10_ يوسف ( ع ) در برابر صحنه هاى پر جاذبه شهوانى ( تمنّاى زليخا ، ابراز اشتياق او ، خلوت بودن قصر و بسته بودن درب ها ) به خدا پناه برد .

قال معاذ الله

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

18_ زليخا ، تسليم نشدن يوسف ( ع ) در برابر خواسته اش را ، ناسپاسى و قدرناشناسى مى شمرد .

رودته التى هو فى بيتها . .. إنه ربى أحسن مثواى

در برداشت فوق، {إنه ربى . ..} ناظر به مفهومى گرفته شده كه از عبارت {التى هو فى بيتها} استفاده مى شود ; يعنى، زليخا با اظهار اينكه مربى يوسف(ع) بوده و او را در خانه خويش سر و سامان بخشيده است، توقع داشت كه يوسف(ع) در برابر تقاضايش تسليم شود ; ولى يوسف(ع) با جمله {إنه

ربى ...} بيان مى دارد كه خداوند، مربى و مدبر امور او بوده و هست، و سزاوار آن است كه وى مطيع او باشد.

19_ زليخا به دليل اكرام يوسف ( ع ) و خدمت به او ، توقع داشت كه يوسف ( ع ) در برابر تقاضاى نامشروعش ، تسليم وى باشد .

رودته التى هو فى بيتها . .. قال ... إنه ربى

20_ يوسف ( ع ) در برابر زليخا تصريح كرد كه تنظيم جريان زندگى او ، به عنايت و تدبير خداوند بوده است .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

ضمير در {إنه} به {الله} باز مى گردد و در برداشت فوق، جمله {إنه ربى} تعليل براى {معاذ الله} گرفته شده است. بر اين اساس مفاد جمله فوق، چنين مى شود: من [از اين امر فريبنده] به خدا پناه مى برم و او مرا يارى خواهد كرد ; زيرا او مدبر امور من و تربيت كننده من است.

21_ يوسف ( ع ) در پاسخ به دعوت و فرمان زليخا ، خداوند را سزاوارتر براى اطاعت ، قدرشناسى و سپاس دانست .

قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

22_ يوسف ( ع ) ، پذيرفتن تمناى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) را ، كفران احسان هاى خداوند به خويش دانست .

إنه ربى أحسن مثواى

28_ يوسف ( ع ) ، تسليم شدن در برابر تمناى نامشروع زليخا را ، مصداقى از ستم كارى مى دانست .

إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 1،2،3،5،6،13،15،16

1_ زليخا ، پس از استنكاف يوسف ( ع ) از وصال

او ، بر آن شد تا با قهر و غلبه از وى كام بگيرد .

و لقد همّت به

كلمه {همّة} و مشتقات آن، اگر به وسيله حرف {باء} متعدى شود، به معناى قصد كردن است. بنابراين {و لقد همّت به} ; يعنى، همانا زليخا قصد يوسف(ع) كرد تا از او كام گيرد، و چون زليخا از پيش نيز چنين قصدى داشت (رودته التى ...)، معلوم مى شود مراد از اين قصد، عزمى ديگر است و آن _ به قرينه {استبقا...} در آيه بعد _ آهنگ انجام آن با قهر و غلبه است.

2_ مشاهده حجت و برهان الهى ، تنها مانع يوسف ( ع ) در تسليم شدن به خواسته زليخا و پرهيز از آميزش با وى

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جمله {همّ بها} به منزله جواب براى {لولا أن . ..} است ; يعنى، اگر برهان ربوبى را نديده بود، به سوى زليخا تمايل پيدا مى كرد. {برهان} به معناى حجت و دليل است و از مصداقهاى روشن و بارز آن، همان دليلهايى است كه در آيه قبل مطرح شد ; يعنى، رؤيت برهان عبارت بود از: الف) يوسف ربوبيت خداوند و نعمتهاى او را مشاهده مى كرد (إنه ربى أحسن مثواى). ب) يوسف(ع) با تمام وجود دريافته بود كه گنه كاران و ستمگران، رستگار نمى شوند (إنه لايفلح الظالمون).ج) او ترديدى نداشت كه آميزش با زليخا، ظلم و معصيت خداوند است (معاذالله ...).

3_ توانايى جسمى و جنسى يوسف ( ع ) ، براى كام جويى از زليخا

و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

قرآن، پس از بيان اين كه

زليخا تمام شرايط كام جويى را براى يوسف فراهم ساخته بود و موانع را برطرف كرده بود، با جمله {همّ بها لولا . ..} تنها مانع يوسف(ع) را، مشاهده برهان الهى معرفى كرد تا گمان نشود كه او گرايشى به امور جنسى نداشت و از آميزش با زنان ناتوان بود.

5_ خداوند ، با ارائه برهان به يوسف ( ع ) ، او را از آميزش با زليخا ( زنا ) و نگاه هاى شهوانى به وى ، حفظ كرد و مصون داشت .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

{فحشاء} به گناه و معصيتى كه بسيار زشت و پليد باشد، گفته مى شود (لسان العرب). {سوء} به معناى بدى و گناه است كه به قرينه مقابله آن با {فحشاء}، مراد از آن گناه كوچك است. {أل} در {السوء} و {الفحشاء} مى تواند براى عهد باشد. براين مبنا مقصود از {الفحشاء} آميزش، و منظور از {السوء} نگاه شهوت آلود، قصد گناه و ... است. اين احتمال نيز به نظر قوى مى رسد كه {أل} در اين دو كلمه، براى جنس باشد. براين مبنا نيز گناهان ياد شده از مصداقهاى مورد نظر خواهد بود.

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

13_ { عن الرضا ( ع ) : . . . و أما قوله عزوجل فى يوسف : { و لقد همّت به و همّ بها } فإن ها همّت بالمعصية و همّ يوسف بقتل ها إن أجبرته . . . فصرف الله عنه قتلها و

الفاحشة و هو قوله عزوجل : { كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء } يعنى القتل والزنا . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: . .. قول خداى عزوجل درباره يوسف كه فرموده: {و لقد همّت به و همّ بها} مقصود اين است كه آن زن قصد معصيت كرد و يوسف قصد كرد كه اگر بانو وى را مجبور به گناه كند، او را بكشد ... پس خداوند، قتل و عمل خلاف عفت را از او بگردانيد و اين است سخن خداى عزوجل: {كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء} ; يعنى، قتل و زنا ...}.

15_ { عن الصادق ( ع ) [ فى البرهان الذى رأى يوسف ] : انه النبوة المانعة من إرتكاب الفواحش والحكمة الصارفة عن القبايح ;

از امام صادق(ع) [درباره برهانى كه يوسف(ع) ديده ]روايت شده: آن برهان نبوت بود كه مانع از ارتكاب گناهان مى شود و حكمتى كه از كارهاى زشت باز مى دارد}.

16_ { عن الرضا ( ع ) : لقد همّت به و لولا أن رأى برهان ربّه لهمّ بها كما همّت به ، ل_كنّه كان معصوماً ، والمعصوم لايهمّ بذنب . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: آن زن قصد يوسف كرد و اگر يوسف برهان پروردگارش را نديده بود، قصد آن زن مى كرد همان گونه كه زن او را قصد كرد ; ولى يوسف معصوم بود و معصوم قصد گناه نمى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 1،2،4،5،6،7،8،9،11،12،13،14،15،16،20

1_ زليخا براى كام جويى از يوسف ( ع ) و واداشتن او

به آميزش ، درصدد برآمد تا با وى درآويزد .

واستبقا الباب

2_ يوسف ( ع ) براى نجات خويش از درآويختن زليخا با او ، به طرف درب خروجى فرار كرد .

و لقد همّت به . .. واستبقا الباب

معرفه آوردن {الباب}، اشاره به دربى خاص دارد كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن درب خروجى است.

4_ زليخا براى دستيابى به يوسف ( ع ) و جلوگيرى از خروج وى ، به تعقيب او پرداخت و با سرعت به سمت درب خروجى دويد .

واستبقا الباب

5_ يوسف ( ع ) در تعقيب و گريزش با زليخا ، زودتر از وى به درب خروجى رسيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

6_ زليخا براى جلوگيرى از خروج يوسف ( ع ) ، از پشتْ پيراهنش را چنگ زد و او را به شدت به سوى خود كشيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

7_ زليخا بر اثر چنگ زدن به پيراهن يوسف ( ع ) ، پيراهن او را چاك زد و سرتاسر آن را پاره كرد .

و قدت قميصه من دبر

{قدّ} (مصدر قدّت) به معناى شكافتن و پاره كردن طولى و سراسرى است (لسان العرب) ; يعنى ، آن گاه گفته مى شود {قدّ القميص} كه پيراهن از طول پاره شود و سراسر آن شكافته گردد.

8_ يوسف ( ع ) ، به گشودن درب و فرار از چنگ زليخا موفق شد .

و ألفيا سيدها لدا الباب

9_ يوسف ( ع ) و زليخا ، پس از تعقيب و گريز و باز شدن درب ، با عزيز مصر در آستانه آن درب برخورد كردند .

و ألفيا سيدها

لدا الباب

{إلفاء} (مصدر ألفيا) به معناى يافتن و مواجه شدن است. {سيّد} به معناى شريف و داراى مجد است ، و مراد از آن در اين جا ، شوهر است.

11_ زليخا به هنگام برخورد با شوهرش ، عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به قصد تجاوز به خويش متهم كرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

{جزاء} به معناى سزا و كيفر و {ما} در جمله فوق نافيه است. بنابراين {ما جزاء ...} ; يعنى: نيست كيفر و سزاى كسى كه خواسته باشد به همسرت تجاوز كند ، مگر زندان يا عذابى دردناك.

12_ پيشدستى زليخا در طرح اتهام عليه يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

13_ تلاش زليخا براى تبرئه خويش نزد عزيز مصر

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

15_ زليخا در نزد عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را به تحقق تجاوز ، متهم نكرد .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا

برداشت فوق ، از فعل {أراد} (قصد كرد) استفاده مى شود.

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

20_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . .

فغلقت الأبواب عليها و عليه و قالت : لاتخف و ألقت نفس ها عليه فأفلت منها هارباً إلى الباب ففتحه فلحقته فجذبت قميصه من خلفه . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. [همسر عزيز ]درها را به روى خود و يوسف بست و گفت: نترس و خود را به روى او انداخت. يوسف از چنگ او نجات يافت و به طرف در فرار كرد و در را باز كرد ; پس آن زن به او رسيد و پيراهن او را از پشت او كشيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 1،2،5،7،8،9،10،12،13

1_ دفاع يوسف ( ع ) از خويش ، در برابر اتهام زليخا

قال هى رودتنى عن نفسى

2_ يوسف ( ع ) در نزد عزيز مصر ، تمناى نامشروع زليخا و استنكاف خويش را فاش ساخت ، و خود را از هر گونه اراده سوئى مبرّا دانست .

قال هى رودتنى عن نفسى

تركيبهايى نظير {هى رودتنى} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر حصر دارد. و از آن جا كه يوسف(ع) در مقام رفع اتهام از خويش بود، معلوم مى شود او از جمله {هى رودتنى} معناى حصر را اراده كرده است. بنابراين {هى راودتنى} ; يعنى، او (زليخا) از من درخواست كام جويى داشت و من چنين درخواستى نداشتم و استنكاف ورزيدم.

5_ يوسف ( ع ) مراوده زليخا و وصال خواهى او را تا زمان دفاع از خويش ، پنهان كرده و فاش

نساخته بود .

قالت . .. قال هى رودتنى عن نفسى

7_ عزيز مصر در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيشداورى نكرد و از تصميم گيرى عجولانه خوددارى نمود .

قالت . .. قال هى رودتنى عن نفسى و شهد شاهد من أهلها

8_ مردى از خويشان زليخا ، در ماجراى وى و يوسف ( ع ) دخالت كرد و ميان آنان به داورى پرداخت .

و شهد شاهد من أهلها

9_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، على رغم خويشى او با زليخا ، بى طرفى كامل را رعايت كرد ، و قضاوتى بر حق ارائه نمود .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ من قُبل

10_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيش از اظهار نظر خويش ، به پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) آگاه شد .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ

12_ داور ماجراى يوسف و زليخا ، به درستى داورى خويش و دلالت نحوه پارگى پيراهن بر كشف ماجرا ، اطمينان كامل داشت .

و شهد شاهد من أهلها إن كان قميصه قُدّ من قُبل

مراد از شهادت در {شهد شاهد} اظهار نظر كردن، قضاوت كردن و . .. است. تعبير كردن از اينها به شهادت دادن _ كه ديدن و مشاهده كردن را مى طلبد - براى رساندن اين معناست كه آن شخص، آن چنان به صحت داورى و نظر خويش اطمينان داشت كه گويا شاهد ماجرا بوده است.

13_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يوسف و إل_ه يعقوب ما أردت بأهلك سوء بل هى راودتنى عن

نفسى فسل هذا الصبى . . . و كان عندها من أهلها صبى زائر ل ها فانطق الله الصبى لفصل القضاء فقال : . . . انظر إلى قميص يوسف . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف گفت: به خداى يعقوب قسم! من قصد بد درباره همسر تو نداشتم. او مرا به خودش دعوت كرد، پس تو از اين كودك بپرس _ كودكى از بستگان آن زن نزد او بود كه به ديدنش آمده بود _ پس خدا آن كودك را براى قطع داورى به سخن درآورد و گفت: ... به پيراهن يوسف نگاه كن ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1،2،3

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

2_ تكريم و بزرگداشت يوسف ( ع ) از جانب عزيز ، پس از كشف حقيقت ماجرا

يوسف أعرض عن هذا

{يوسف} مناداست و حرف ندا (يا) از آن حذف شده است عزيز مصر با حذف كردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خويش بيان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خويش را به وى اظهار مى دارد.

3_ عزيز مصر ، پس

از روشن شدن خطاى زليخا ، از وى خواست استغفار كند و از گناه خويش پوزش بطلبد .

واستغفرى لذنبك إنك كنت من الخاطئين

در جمله {استغفرى لذنبك} (براى گناهت طلب آمرزش كن) بيان نشده كه زليخا بايد از چه كسى آمرزش بخواهد. برخى از مفسران گفته اند: مراد ، استغفار به درگاه خداوند است و برخى برآنند كه مقصود ، پوزش خواستن از عزيز مصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 1،2،3،5،6،7،8،9،10،11

1_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) و تقاضاى كام جويى وى از او ، در شهر شايع شد .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها

2_ زنان اشراف ، عامل شيوع خبر ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا در پايتخت مصر

و قال نسوة فى المدينة

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {فى المدينة} متعلق به {قال} باشد. بر اين مبنا {قال نسوة فى المدينة ...} ; يعنى: زنان مراوده زليخا با يوسف(ع) را در آن شهر (پايتخت مصر) نشر دادند.

3_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) و تقاضاى مكرر او براى كام روايى از وى ، زبانزد زنان اشراف شده بود .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

{فى المدينة} مى تواند متعلق به {قال} باشد و نيز محتمل است صفت براى {نسوة} باشد. براساس احتمال دوم، مراد از {قال نسوة فى المدينة...} اين است كه: زنان شهر ، داستان زليخا را براى يك ديگر بازگو مى كردند.

5_ عشق يوسف ( ع ) تا درون قلب و دل زليخا نفوذ كرده و آن را به

تسخير خويش درآورده بود .

قد شغفها حبًّا

{شغاف} به جداره و يا هسته مركزى قلب گفته مى شود. {شغف} ; يعنى، جداره قلب شد و يا به مركز آن رسيد. ضمير فاعلى در {شغفها} به {فتيها} برمى گردد و {حبّاً} تمييزى است مبدل از فاعل. بنابراين {شغفها حبّاً} در اصل چنين بوده است: {شغف حبّ يوسف إياها} ; يعنى، محبت يوسف جداره قلب زليخا شد و آن رااحاطه كرد، و يا عشق يوسف(ع) جداره قلب زليخا را شكافت و به درون آن نفوذ كرد.

6_ شيفتگى زليخا به يوسف ( ع ) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانى يوسف ( ع ) بود .

ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

7_ زنان اشراف ، تقاضاى كام جويى زليخا از برده خويش را ، امرى نكوهيده دانسته و او را ملامت مى كردند .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

{فتا} به معناى برده و عبد ، و نيز به معناى جوان است. به نظر مى رسد هر دو معناى {فتا} در {تراود فتاها} لحاظ شده باشد.

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان {برده و جوانك زليخا}، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد .

امرأت العزيز

ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان {همسر عزيز مصر}، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

10_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما سمع الملك كلام الصبى . . . قال ليوسف : { أعرض عن هذا . . . } و اكتمه قال : فلم يكتمه يوسف و أذاعه فى المدينة حتى قلن نسوة منهنّ إمرأة العزيز تراود فتاها عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) نقل شده است: . .. همين كه پادشاه سخن كودك را شنيد ... به يوسف گفت: از اين ماجرا درگذر ... و آن را پوشيده بدار. [امام فرمود:] يوسف ماجرا را پوشيده نداشت و آن را در شهر منتشر كرد تا اينكه عده اى اززنان شهر گفتند: همسر عزيز غلام خود را به خويش دعوت كرده است ...}.

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قد شغفها حبّاً } يقول : قد حجبها حبّه عن الناس فلاتعقل غيره ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {قد شغفها حباً} روايت شده كه مى فرمود: عشق يوسف پرده اى بر قلب همسر عزيز كشيده بود به گونه اى كه او را از مردم جدا كرده بود و به هيچ كس غير از يوسف نمى انديشيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 1،2،3،4،5،6،7،8،10،11،12،13،14،15،16

1_ زليخا سرزنش زنان مصر را به خاطر عشقش به يوسف ( ع ) ، شنيد و به آن آگاهى

يافت .

فلما سمعت بمكرهنّ

فعل {سمع} متعدى است و نيازى به حرف {باء} براى تعديه ندارد. بنابراين در {سمعت بمكرهنّ} معناى {علمت} اشراب شده است. ازاين رو مفاد آن چنين مى شود: زليخا به مكر زنان آگاه شد و اين آگاهى از طريق خبرهايى بود كه براى او نقل مى شد.

2_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه عليه او

قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ

مراد از {مكر} نقل كردن و مطرح ساختن ماجراى زليخاست. اطلاق {مكر} به نقل آن ماجرا ، گوياى اين است كه زنان اشراف با مطرح كردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصيت زليخا و توطئه عليه وى بودند.

3_ زليخا ، پس از آگاهى به توطئه زنان و ملامت گرى هاى ايشان ، آنان را به منزل خويش دعوت كرد .

فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

مراد از {به سوى آنان فرستاد} _ كه مفاد {أرسلت إليهنّ} است _ به قرينه جمله {و أعتدت لهنّ متّكئاً و . ..} اين است كه آنان را به مهمانى دعوت كرد.

4_ زليخا براى پاسخ گويى به زنان ملامت كننده ، ضيافتى ترتيب داد و مجلس ويژه اى آراست .

أرسلت إليهنّ و أعتدت لهنّ متّكئًا

5_ زليخا براى لميدن زنانى كه به مهمانى دعوت كرده بود ، تكيه گاهى ويژه فراهم ساخت .

و أعتدت لهنّ متّكئًا

{اعتاد} (مصدر أعتدت) به معناى مهيّا ساختن و آماده كردن است. {متّكئاً} به چيزى گفته مى شود كه به آن تكيه مى دهند و نكره آوردن آن دلالت بر ويژگى آن دارد. قابل ذكر است كه {متّكئاً} به معناى طعام نيز

آمده است. مفرد بودن آن و نيز آوردن جمله {آتت ...} (به هر يك كاردى [براى استفاده از خوراكيها] داد) مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {متّكئاً} در آيه {طعام} است.

6_ زليخا به هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

7_ زليخا خود ، آرايش دهنده مجلس ضيافت و پذيرايى كننده از زنان اشراف بود .

و أعتدت لهنّ متّكئًا و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

ضمير در {أعتدت} و {آتت} به {امرأت العزيز} برمى گردد. بنابراين ظاهر اين است كه او خود به انجام آن كارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذكور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتيت) آورده مى شد.

8_ تعداد زنانى كه زليخا آنان را براى ديدار يوسف ( ع ) دعوت كرد ، بيش از ده نفر نبودند .

و قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

ضمير در {مكرهنّ . ..} و {إليهنّ} به {نسوة} در آيه قبل برمى گردد و از آن جا كه {نسوة} از صيغه هاى جمع قلّه است ، معلوم مى شود تعداد زنان دعوت شده بيش از ده نفر نبود.

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در

اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

11_ زليخا ، هنگامى كه زنان بر جايگاه هاى خود تكيه زده و آماده استفاده از خوراكى ها شدند ، از يوسف ( ع ) خواست بر آنان گذر كند .

و قالت اخرج عليهنّ

12_ يوسف ( ع ) پس از دستور زليخا بدون درنگ در مجلس زنان اشراف حاضر شد .

قالت اخرج عليهنّ فلما رأينه

{فاء} در {فلما. ..} فصيحه است و گوياى جمله هايى مقدر مى باشد ; يعنى: {فخرج عليهنّ فرأينه فلما رأينه...}. حذف اين جمله ها براى رساندن اين نكته است كه دستور زليخا همان و اطاعت يوسف(ع) همان.

13_ زليخا تا قبل از برملا شدن عشقش به يوسف ( ع ) ، او را از ديد زنان اشراف مصر مخفى مى كرد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها . .. فلما رأينه أكبرنه

14_ زنان اشراف مصر در مجلس ضيافت زليخا ، براى اولين بار يوسف ( ع ) را مشاهده كردند .

فلما رأينه أكبرنه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

{إكبار} (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

16_ زنان اشراف با ديدن يوسف ( ع ) ، از خود بى خود شده و از ادراك هر چيز جز جمال او ناتوان گشتند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 1،2،3،4،5،6،8،11

1_ زليخا ، با ارائه يوسف ( ع ) به زنان اشراف ،

به ايشان فهماند كه نبايد وى را در عشقش به يوسف ( ع ) ملامت كنند .

قالت فذلكنّ الذى لمتننى فيه

2_ زليخا ، نزد زنان اشراف به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) ، اقرار و اعتراف كرد .

لقد رودته عن نفسه

3_ زليخا نزد زنان اشراف ، به پاكدامنى و عفت يوسف ( ع ) و نپذيرفتن تقاضاى او ( درخواست وصال ) شهادت داد .

لقد رودته عن نفسه فاستعصم

عصمت و استعصام ، هر دو گوياى امتناع ورزيدن و نپذيرفتن مى باشند ; با اين تفاوت كه استعصام حاكى از مبالغه است. بنابراين {فاستعصم} ; يعنى، يوسف(ع) بشدت با تقاضاى من مخالفت كرد و بر عفت خويش اصرار ورزيد.

4_ زليخا در حضور زنان اشراف ، تأكيد كرد كه هم چنان بر تقاضاى وصال يوسف ( ع ) اصرار خواهد كرد .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره

5_ زليخا ، سوگند ياد كرد كه در صورت استنكاف يوسف ( ع ) از آميزش با او ، وى را به زندان خواهد افكند و خوار و بى مقدارش خواهد ساخت .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

{لام} در {ل_ئن} گوياى قسم است. {يكوناً= يكونن} فعل مضارع و مقرون به نون تأكيد خفيفه است.

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

8_ زندانى كه يوسف ( ع ) به محبوس شدن در آن تهديد شد ، موجب خوار گشتن و حقير پنداشتن او مى شد .

ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

جمله خوار و بى مقدار خواهد شد (ليكوناً من الصاغرين) به منزله نتيجه

اى براى عبارت {زندانى خواهد شد} (ليسجنن) است ; زيرا يوسف(ع) هنگام ترجيح زندان بر خواسته زنان _ در آيه بعد _ سخنى از ترجيح حقير شدن نگفت.

11_ { عن على بن الحسين : . . . فقالت لهنّ { فذلكنّ الذى لمتننى فيه } يعنى فى حبّه ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. همسر عزيز [بااشاره به يوسف] خطاب به بانوان گفت: اين است كسى كه مرا درباره او سرزنش مى كرديد ; يعنى، مرا در مورد عشق به او سرزنش مى كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 1،6،7،11،23

1_ يوسف ( ع ) حافظ عفت خويش وبى اعتنا به تهديد هاى زليخا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

6_ زنان اشراف مصر ( ميهمانان زليخا ) ، جملگى يوسف ( ع ) را به وصال خويش فرا مى خواندند .

مما يدعوننى إليه

{يدعون} در جمله فوق ، جمع مؤنث است و فاعل آن زنانى هستند كه ميهمان زليخا بودند _ آنان نيز به قرينه {أصب إليهنّ} _ يوسف(ع) را به خويش دعوت مى كردند و _ به دليل مضارع بودن {يدعون} _ بر آن اصرار مىورزيدند.

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر

أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . و خرجن النسوة من عندها ( إمرأة العزيز ) فأرسلت كل واحدة منهنّ إلى يوسف سرّاً من صاحبتها تسأله الزيارة فأبى عليهنّ و قال : { إلاّ تصرف عنّى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الجاهلين ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. و بانوان از نزد همسر عزيز بيرون رفته و هر كدام پنهان از رفيق خويش (=زليخا) به نزد يوسف [پيام] فرستاد و از او درخواست ديدار كرد و يوسف نپذيرفت و گفت: [پروردگار] اگر نيرنگ زنان را از من نگردانى به آنان تمايل پيدا مى كنم و از جاهلان خواهم بود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 1،2،3

1_ خداوند ، دعاى يوسف ( ع ) ( درخواست رهايى از كيد زليخا و همپالگى هاى وى ) را اجابت كرد و او را از مكر آنان مصون داشت .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

{استجابة} (مصدر استجاب) به معناى پذيرفتن درخواست است.

2_ امداد خداوند ، مايه رهايى يوسف ( ع ) از گناه و مكر و افسون زليخا و زنان اشراف شد .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته

و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 1،2،4،6،7،9،10،11،12

1_ داستان عشق زنان اشراف مصر به يوسف ( ع ) ، موجب بروز بحران در حكومت و خانه هاى اشراف شد .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

2_ تصميم قاطع دولت مردان مصر بر زندانى ساختن يوسف ( ع ) ، جهت رهايى از بحران و حفظ حيثيت دربار

ثم بدا لهم . .. ليسجننه

4_ زندانى شدن يوسف ( ع ) ، به تحريك و درخواست زليخا نبود . *

ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن . .. ثم بدا لهم ... ليسجننه

تعبير {ثم بدا لهم} (پس از مدتى اين رأى براى آنان هويدا شد و به ذهنشان خطور كرد كه زندانيش كنند) حاكى است كه اين رأى و نظر به پيشنهاد زليخا نبوده است علاوه بر اين آيه قبل گوياى آن است كه خداوند، زليخا و ديگر زنان را از يوسف منصرف كرد و داستان مراوده متروك شد لذا زليخا ديگر درصدد نبود كه با زندانى كردن يوسف وى را رام سازد.

6_ آگاهى كامل عزيز و

حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

9_ يوسف ( ع ) ، براى زمانى محدود و نامعلوم محكوم به زندان شد .

ليسجننه حتى حين

10_ محكوميت يوسف ( ع ) به زندان تا زمان فرو نشستن غائله زليخا و ديگر زنان *

ليسجننه حتى حين

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه حتى حين } فالأيات شهادة الصبى و القميص المخرّق من دبر و استباقهما الباب حتى سمع مجاذبت ها إيّاه على الباب فلما عصاها فلم تزل ملحّة بزوجها حتى حبسه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا كه فرمود: {ثم بدا لهم . ..} روايت شده است: آن نشانه ها گواهى كودك و پيراهن پاره شده از پشت و سبقت آن دو به طرف در بود، به گونه اى كه شنيده شد آن زن پشت در، يوسف را به طرف خود مى كشد ; پس چون يوسف درخواست بانو را نپذيرفت به طور پيگير به شوهرش اصرار نمود تا [شوهرش] او را زندانى كرد}.

12_ { عن الصادق ( ع ) : انه قال : دخل يوسف السجن و هو إبن إثنتى عشر سنة و مكث فيه ثمان عشر سنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: كه فرمود: يوسف در سن دوازده سالگى وارد زندان شد و هيجده

سال در زندان ماند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 1،2،3،4،5،6،7،12،14،17،18

1_ رجال مصر تصميم خويش را عملى ساختند و يوسف ( ع ) را به زندان افكندند .

بدا لهم . .. ليسجننه حتى حين. و دخل معه السجن فتيان

2_ دو تن از خادمان دربار مصر ، هم زمان با زندانى شدن يوسف ( ع ) ، به زندان درافتادند .

و دخل معه السجن فتيان

{فتى} (مفرد فتيان) به معناى عبد و نيز به معناى جوان است.

3_ هم بندان يوسف ( ع ) در زندان ، هر كدام رؤيايى ديده و براى او بازگو كردند .

قال أحدهما إنى أري_نى أعصر خمرًا

4_ آب گرفتن از انگور براى تهيه شراب ، رؤياى يكى از دو زندانى هم بند يوسف ( ع )

قال أحدهما إنى أري_نى أعصر خمرًا

{عصر} (مصدر أعصر) به معناى گرفتن آب از چيزى (ميوه، لباس تر و. ..) است. {خمر} به شراب مست كننده اى كه از انگور به دست مى آيد، گفته مى شود و مراد از {خمر} در آيه شريفه _ به قرينه أعصر (آب مى گرفتم) _ انگور است. تعبير كردن از انگور به شراب، به اين لحاظ بوده كه آن زندانى از انگور، براى تهيه شراب آب مى گرفته است.

5_ حمل نان بر بالاى سر و خوردن پرندگان از آن ، رؤياى يكى ديگر از هم بندان يوسف ( ع )

و قال الأخر إنى أري_نى أحمل فوق رأسى خبزًا تأكل الطير منه

{طير} جمع طائر و به معناى پرندگان است.

6_ هر كدام از هم بندان يوسف ( ع ) ، رؤياى خويش

را به طور مكرر ديده بودند .

إنى أري_نى أعصر . .. إنى أري_نى أحمل

به كارگيرى فعل مضارع {أرى} (در خواب مى بينم) به جاى فعل ماضى {رأيت} (در خواب ديدم ) مى تواند اشاره به استمرار آن رؤيا باشد ; يعنى، چندين شب پى در پى چنين ديده ام، به گونه اى كه اگر باز هم بخوابم، مطمئنم كه آن رؤيا را خواهم ديد.

7_ هم بندان يوسف ( ع ) ، از او خواستند رؤيايشان را تعبير كرده و تأويل آن را بيان كند .

نبّئنا بتأويله

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

14_ محسن بودن يوسف ( ع ) ، دليل مراجعه هم بندانش به او براى تعبير رؤيا

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جمله {إنا نراك} تعليل براى {نبّئنا بتأويله} است.

17_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : { قال الأخر إنى أرانى أحمل فوق رأسى خبزاً } قال : أحمل فوق رأسى جفنة فيها خبز . . . ;

از امام صادق(ع) [درباره سخن خدا] {إنى أرانى أحمل . ..} روايت شده كه فرمود: يعنى، روى سرم كاسه بزرگى حمل مى كنم كه درون آن نان است ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل { إنا نراك من المحسنين } قال : كان يوسع المجلس و يستقرض للمحتاج و يعين الضعيف ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزوجل {إنا نراك من المحسنين} روايت شده كه فرمود: در مجلس جاى نشستن را براى ديگران باز مى كرد و براى نيازمند وام

مى گرفت و به ناتوان كمك مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 1،2،3،5،6،7،13،15،23

1_ يوسف ( ع ) ، تقاضاى هم بندان خويش را پذيرفت و آنان را به تعبير كردن رؤيايشان پيش از رسيدن غذاى آنان مطمئن ساخت .

نبّئنا بتأويله . .. قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير در {تأويله} رؤياى هر يك از هم بندان يوسف باشد. بر اين مبنا جمله {قال لايأتيكما...} چنين معنا مى شود: غذايى كه به شما اعطا مى شود، برايتان حاضر نمى گردد مگر آنكه تعبير رؤيا را به شما گزارش كرده ام.

2_ يوسف ( ع ) اقبال هم بندانش را به او غنيمت شمرد و به ارشاد و هدايت آنان پرداخت .

إنا نري_ك من المحسنين . .. ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

3_ يوسف ( ع ) با اشاره به خدادادى بودن دانش هاى ويژه اش ، هم بندان خويش را به شناخت ربوبيت خدا برانگيخت .

ذلكما مما علمنى ربى

از اهداف يوسف(ع) در بيان اين حقيقت كه {اين دانش را پروردگارم به من آموخته است} آن است كه: هم بندان زندانى خويش را با خدا و ربوبيت او آشنا كند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف {كما} در {ذلكما} مؤيد اين هدف است.

5_ يوسف ( ع ) ، بهره مندى خويش از علم غيب را براى هم بندان زندانيش فاش ساخت .

ذلكما مما علمنى ربى

6_ خبر دادن از نوع غذا و خصوصيات آن ، دليل يوسف ( ع ) فراروى

زندانيان براى بهره منديش از علم غيب

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله . .. ذلكما مما علمنى ربى

7_ يوسف ( ع ) ، پيش از آوردن غذا براى زندانيان ، نوع و خصوصيات آن را براى ايشان بيان كرد .

قال لايأتيكما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتكما بتأويله قبل أن يأتيكما

بر اين اساس كه ضمير در {تأويله} به {طعام} باز گردد، جمله {قال لايأتيكما. ..} چنين معنا مى شود: يوسف(ع) گفت: {پيش از آنكه غذايى كه به شما اعطا مى شود، برايتان حاضر گردد، تأويل آن غذا را براى شما بيان كرده ام {مراد از تأويل طعام، ماهيت نوع خصوصيات و نتيجه آن مى باشد.

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

15_ يوسف ( ع ) ، با بيان نقش ايمان به خدا و آخرت در دستيابى او به دانش هاى ويژه ، درصدد گرايش دادن هم بندان خويش به آيين الهى بود .

مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم . .. هم ك_فرون

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : لما أمر الملك بحبس يوسف فى السجن ألهمه الله علم تأويل الرؤيا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه شاه فرمان زندانى شدن يوسف را صادر كرد ، خدا علم تعبير خواب را به او الهام كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 2،3

2_ يوسف ( ع

) در زندان مصر ، پيروى خويش از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) را فاش ساخت .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

3_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، حسب و نسب خويش را براى زندانيان بيان كرد .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 1،3،4،7

1_ يوسف ( ع ) با اظهار مهربانى و ملاطفت به هم بندان خويش ، به ارشاد آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

3_ يوسف ( ع ) ، هم بندان خويش را به توحيد و دورى از شرك فراخواند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

4_ يوسف ( ع ) ، با طرح سؤال و برانگيختن وجدان هم بندان خويش ، حقانيّت توحيد و يكتاپرستى را براى آنان مطرح ساخت .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

7_ يوسف ( ع ) از هم بندان خويش خواست تا با مقايسه و سنجش عقيده توحيدى با عقيده به خدايان متعدد ، عقيده درست را برگزينند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 1،2،3،5،7

1_ يوسف

( ع ) ، پس از ارشاد هم بندان خويش به توحيد و يكتاپرستى ، به تعبير رؤيا هاى آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

2_ يوسف ( ع ) ، رؤياى { آب گرفتن از انگور براى تهيه شراب } را به رهايى صاحب رؤيا و ساقى ارباب خويش شدن تعبير كرد .

أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

{سَقْى} (مصدر يسقى) به معناى نوشانيدن و يا اعطاى نوشيدنى است. بنابراين {أما أحدكما فيسقى ...} ; يعنى: يكى از شما به مالك و ارباب خود شراب خواهد نوشاند و ساقى او خواهد شد.

3_ يوسف ( ع ) ، رؤياى حمل نان و خوردن پرندگان از آن را ، به دار كشيده شدن صاحب رؤيا و خوردن پرندگان از سر او تفسير كرد .

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

{صلب} (مصدر يصلب) يعنى ، كشتن به طريق بستن به چوبه دار

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

7_ هم بندان زندانى يوسف ( ع ) ، با اصرار و تقاضاى مكرر از او خواستند رؤياهايشان را

تعبير كند و تأويل آنها را بيان دارد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

آوردن فعل مضارع {تستفتيان} (پرسش مى كنيد) به جاى فعل ماضى {استفتيا} (پرسش كرديد) دلالت بر استمرار دارد و گوياى اصرار و تقاضاى مكرر هم بندان يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1،2،5،6،8،9،11،13،14،15،16

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

5_ ساقى پادشاه به درستى تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى خويش اعتماد كرد و به نجات خويش اميدوار گرديد .

و قال للذى ظنّ أنه ناج منهما

ضمير در {ظن} محتمل است به {الذى} باز گردد و محتمل است به يوسف(ع) ارجاع شود. برداشت فوق، بر اساس احتمال اول است. بر اين مبنا مفاد جمله {قال للذى ...} چنين مى شود: يوسف(ع) به ساقى پادشاه - همان كه به نجات خويش دل بسته بود و بدان اميدوار بود - گفت: مرا نزد مالكت ياد كن. قابل ذكر است كه چون يوسف(ع) به نجات وى يقين داشت نه گمان، اين احتمال قوى تر به نظر مى رسد.

6_ تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى هم

بند خويش ، تحقق يافت و او با رهايى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

با توجه به اينكه ضمير در {فأنساه} به {الذى} _ كه مراد از آن ساقى پادشاه است _ باز مى گردد ، جمله {فأنساه الشيطان ذكر ربه} دلالت مى كند كه وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه يافت.

8_ ساقى پادشاه پس از رهايى از زندان ، درخواست يوسف ( ع ) ( يادآورى وضعيت او ) را فراموش كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{انساء} (مصدر أنساه) يعنى به فراموشى انداختن. ضمير در {أنساه} و {ربه} به {الذى} - كه مراد از آن ساقى پادشاه است - برمى گردد. بر اين اساس، جمله {فأنساه ...} چنين معنا مى شود: شيطان از خاطر ساقى زدود كه داستان يوسف(ع) را نزد پادشاه يادآور شود.

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

11_ شيطان ، براى باقى ماندن يوسف ( ع ) در زندان ، به دسيسه و شيطنت پرداخت .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن

13_ يوسف ( ع ) پس از آزادى ساقى پادشاه ، ساليانى ديگر ، گرفتار زندان بود .

فلبث فى السجن بضع سنين

{بضع} به معناى {چند} و كنايه از عددى مبهم بين 3 تا 10 مى باشد.

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف ( ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم

مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

15_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . [ فى قول الله ] { قال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك } قال : و لم يفزع يوسف فى حاله إلى الله فيدعوه فلذالك قال الله { فأنساه الشيطان ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين } . . . ;

از امام صادق(ع): . .. [درباره سخن خدا ]{قال للذى ...اذكرنى عند ربك} روايت شده است كه فرمود: يوسف در آن حال به خداوند پناه نبرد كه او را بخواند. براى همين است كه خدا فرمود: فأنساه الشيطان ذكر ربه ...}.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله تعالى : { فلبث فى السجن بضع سنين } قال : سبع سنين ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {فلبث فى السجن بضع سنين} روايت شده كه فرمود: [مراد از بضع سنين] هفت سال است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 1،2،7،8

1_ پادشاه مصر ، پس از گذشت ساليانى از زندانى شدن يوسف ( ع ) ، رؤيايى شگفت ديد .

و قال الملك إنى أرى سبع بقرت سمان . .. إن كنتم للرءيا تعبرون

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة}

(مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

7_ پادشاه مصر درباره توان خواب گزاران دربار بر تعبير رؤيايش ، ترديد داشت .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

برداشت فوق ، از {إن} شرطيه در جمله {إن كنتم . ..} استفاده مى شود.

8_ پادشاه مصر ، از رؤياى خويش دريافت كه آن رؤيا _ علاوه بر حكايت از حادثه اى غير منتظره _ گوياى توصيه و دستورالعملى نيز هست .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

{افتاء} (مصدر أفتونى) به معناى بيان كردن حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 1،2

1_ خواب گزاران دربار ، رؤياى شگفت پادشاه مصر را رؤيايى آشفته و داراى رشته هاى گوناگون و نامشخص ، قلمداد كردند .

قالوا أضغ_ث أحل_م

{ضغث} (مفرد أضغاث) به دسته و بافه اى از گياه گفته مى شود. خواب گزاران با تشبيه رؤياى پادشاه به دسته ها و بافه هاى متعدد، به اين معنا اشاره دارند كه: رؤياى وى داراى رشته ها و اجزايى چند است، به گونه اى كه كشف ارتباط آنها با يكديگر و تفسير مجموعه آن، دشوار و يا ناممكن است.

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه

هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ يكى از دو هم بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و قال الذى نجا منهما

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

5_ ساقى پادشاه ، به توانمندى يوسف ( ع ) در تعبير رؤياى شگفت پادشاه ، اطمينان داشت .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

تركيب {أنا أُنبّئكم} دلالت بر تأكيد مضمون جمله دارد و اين ، حاكى از اطمينان ساقى دربار به آگاهى ويژه يوسف(ع) از تعبير رؤياهاست.

6_ ساقى پادشاه مصر

، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

5_ ساقى دربار

، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 4،5،6

4_ باقى گذاشتن مقدارى از ذخيره هاى هفت ساله و مصرف نكردن همه آنها در دوران قحطى ، توصيه يوسف ( ع ) به عهده داران حكومت مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

{احصان} (مصدر تحصنون) به معناى قرار دادن چيزى در محلى امن است. بنابراين حاصل معناى {إلاّ قليلاً مما تحصنون} چنين است: مقدارى از آنچه را در انبارها ذخيره مى كنيد در دوران قحطى نخوريد. حكمت اين امر احتمالاً دارا بودن بذر است براى كشت در سال پانزدهم.

5_ لزوم مصرف نكردن همه ذخاير غذايى در ساليان قحطى ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

فعل مضارع {يأكلهنّ} در نقل رؤياى پادشاه (آيه 46) گوياى اين نكته بود كه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداختند، ولى آنها را به تمامى

نخوردند و گرنه فعل ماضى {اَكَلهنّ} به كار مى برد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از نكته ياد شده دريافته بود كه بايد مقدارى از غلات باقى بماند.

6_ گاو هاى لاغر در رؤيا ، نشانه پيشامد سختى ها و دشواريهاست و تعداد آنها حاكى از تعداد سالهاست .

يأكلهنّ سبع عجاف . .. ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

2_ خواب پادشاه ، گوياى آمدن سالى پر بركت پس از سال هاى قحطى

أفتنا . .. ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

يوسف(ع) از آن جايى كه گاوهاى لاغر در رؤياى پادشاه هفت رأس بودند ، دريافت كه پس از گذشت هفت سال ، قحطى پايان مى پذيرد و پايان پذيرفتن قحطى به اين است كه باران فرو ريزد ، گياهان رشد كند و ميوه جات فراوان گردد.

4_ مسؤوليت حاكمان مصر در نظارت بر توليد ، توزيع و مصرف غلات ، محدود به دوران چهارده ساله آبادانى و

خشكسالى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس و فيه يعصرون

استفاده نكته فوق از تغيير سياقى است كه در سخنان يوسف(ع) مشاهده مى شود. او دستورالعملهاى دوران چهارده ساله را با فعلهاى مخاطب {تزرعون}و {فذروه} بيان داشت ; ولى در بيان چگونگى سال پانزدهم و پايان بحران فعلهاى {يغاث} و {يعصرون} به كار برد. از مقابله اين دو سياق معلوم مى شود، مخاطبان {تزرعون} و ... حكومت مصر بود كه بايد عهده دار توليد و توزيع مى شد و در سال پانزدهم خود مردم بدون دخالت و نظارت سيستم حكومت، به كار توليد و مصرف مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 2،3،4،5،6،7،8،11،12،14،17،18

2_ پادشاه مصر به راستى و درستى تعبير و تفسير يوسف ( ع ) ار رؤياى شگفتش ، اطمينان يافت .

و قال الملك ائتونى به

از اينكه پادشاه مصر پس از شنيدن تعبير و تأويل خواب خويش ، يوسف(ع) را احضار مى كند ، معلوم مى شود وى دريافته بود كه تعبير يوسف(ع) عالمانه و شايسته اعتنا كردن است.

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

4_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، به آزادى يوسف ( ع ) از زندان و بار يافتن او به دربار فرمان داد .

و قال الملك ائتونى به . .. قال ارجع

از اينكه يوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آيد ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او

(ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلكه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار يافتن به دربار بوده است.

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

8_ رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف يوسف ( ع ) از تقاضاى تحقيق در ماجراى زنانى كه دست هاى خويش را با مشاهده يوسف ( ع ) بريدند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

11_ ماجراى ميهمانى زليخا از زنان اشراف و بريدن آنان دست هاى خويش را ، گوياترين صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاكدامنى يوسف ( ع )

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

يوسف(ع) براى رسيدگى به پرونده خويش با عبارت {الّ_تى قطعن أيديهنّ} داستان

ميهمانى زليخا از زنان اشراف و اينكه آنان دستهاى خويش را بريدند را مطرح مى كند و از آن جا كه يوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خويش است، مى توان گفت: داستان مذكور و مسائل پيرامون آن براى اثبات عفت، پاكدامنى و بى گناهى يوسف(ع) بهترين شاهد بوده است.

12_ يوسف ( ع ) به پاس خدمات زليخا به او ، شكايتى عليه وى به پادشاه نكرد .

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

با وجود اينكه زليخا نيز همانند ديگر زنان اشراف در گرفتاريهاى يوسف(ع) و متهم ساختن او نقشى بسزا داشت، ولى يوسف(ع) از او نام نمى برد و عليه او سخنى به پادشاه نمى گويد. به نظر مى رسد دليل اين امر خدماتى است كه زليخا در عهد كودكى و نوجوانى يوسف(ع) براى وى انجام داده بود.

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،3،4،5،6،7،10،11،13،16،17،18،19

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را

احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

5_ زنان اشراف ، درخواست كام روايى از يوسف ( ع ) را انكار نكردند .

ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ، بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

10_ زليخا نيز در جلسه محاكمه اى كه براى كشف حقيقت ماجراى زنان با يوسف (

ع ) تشكيل شده بود ، حضور داشت .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

11_ شوهر زليخا به هنگام محاكمه زنان اشراف زنده بود و هم چنان عهده دار منصب عزيزى در حكومت مصر بود .

قالت امرأت العزيز

توصيف زليخا با وصف {همسر عزيز} مى رساند كه شوهرش در هنگام محاكمه زنده بود و به سمت عزيزى اشتغال داشت.

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص) به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و استقرار است.

16_ زليخا در حضور پادشاه مصر به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) اعتراف كرد و به استنكاف يوسف ( ع ) از پذيرش تقاضايش شهادت داد .

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

جمله {أنا رودته عن نفسه} _ به بيانى كه در آيه 26 ذيل برداشت شماره 2 گذشت _ دلالت بر حصر دارد ; يعنى ، من از او درخواست كردم و او چنين درخواستى نداشت.

17_ زليخا پيش از جلسه بازجويى و محكمه دادرسى ، يوسف ( ع ) را مجرم معرفى مى كرد و به كام جويى از وى متهم مى ساخت .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

برداشت فوق از قيد {الآن} استفاده مى شود.

18_ زليخا در حضور پادشاه مصر ، بر صداقت و راستگويى يوسف ( ع ) تأكيد كرد .

و إنه لمن الص_دقين

19_ اعتراف زليخا به دروغگويى خويش در متهم ساختن يوسف (

ع ) به درخواست كام جويى

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1،2،3،4،10،12،13

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان

و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

10_ زنان اشراف مصر و متهم كنندگان يوسف ( ع ) به خيانت ، از زمره خائنان بودند .

أن الله لايهدى كيد الخائنين

مصداق مورد نظر براى {الخائنين} زليخا و زنان اشراف و نيز درباريانى مى باشند كه تصميم به زندانى كردن يوسف(ع) گرفتند (ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه) آيه 35.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را

به ثمر نمى نشاند.

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2،3،4،5،8،12

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

3_ يوسف ( ع ) پس از آشكار شدن بى گناهيش بر پادشاه و درباريان ، دعوت او را پذيرفت و بى درنگ از زندان به دربار رفت .

قال الملك ائتونى به . .. فلما كلّمه

اتصال جمله {فلما كلّمه} به {ائتونى به} و نياوردن مطالبى نظير رساندن فرمان پادشاه به يوسف(ع) ، اعلام نتيجه محاكمه زنان به وى و. .. براى رساندن اين معناست كه ميان فرمان پادشاه و گفت و

گو با يوسف(ع) فاصله اى نبود.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو

نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

12_ الغاى حكم بردگى يوسف ( ع ) به دست پادشاه مصر *

ائتونى به أستخلصه . .. قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جمله {أستخلصه لنفسى} و نيز متروك شدن قصه بردگى يوسف(ع) در ادامه داستان او ، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،2،3،4،6،15،16،18،19

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

2_ پيشگيرى از بروز فاجعه براى مردم مصر به سبب قحطى و خشكسالى ، از هدف هاى يوسف ( ع ) در تقاضاى منصب حكومتى

اجعلنى على خزائن الأرض

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

4_ يوسف ( ع ) بر حفظ ذخاير مالى و حراست انبار هاى غذايى از حيف و ميل شدن ، توانا بود .

اجعلنى على خزائن

الأرض إنى حفيظ عليم

6_ يوسف ( ع ) بر به كارگيرى توان و دانش خويش در امركشت و برداشت و ذخيره سازى غلات و توزيع آنها تأكيد كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم} علاوه بر اينكه حاكى از توان و دانش يوسف(ع) بر امور ياد شده است ، دلالت بر اين نيز دارد كه وى دانش و توانايى اش را در امورى كه به او سپرده شود ، به كار مى گيرد و بدان متعهد مى شود.

15_ { عن رسول الله ( ص ) : رحم الله أخى يوسف لو لم يقل : اجعلنى على خزائن الأرض لولاّه من ساعته و ل_كنّه أخّر ذلك سنة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: خدا رحمت كند برادرم يوسف را اگر نمى گفت: مرا سرپرست خزاين زمين قرار بده، همان وقت اين مقام را به او مى داد ; ولى [اين تقاضا سبب شد] كه سرپرستى او بر خزاين زمين يك سال به تأخير افتد}.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن .

. .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه كشور پادشاه و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

19_ { عن الرضا ( ع ) : . . . فى قوله تعالى : { . . .إنى حفيظ عليم } قال : حافظ لما فى يدىّ عالم بكل لسان ;

از امام رضا(ع) . .. درباره سخن خدا {...إنى حفيظ عليم} روايت شده است كه فرموده: مراد اين است كه نگه دارنده چيزى هستم كه در تصرف من است و آگاه به همه زبانها مى باشم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1،2،3،5،11

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى

الأرض

2_ يوسف ( ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

3_ يوسف ( ع ) آزاد و متمكن براى استقرار و تصرف در هر نقطه از سرزمين مصر

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{يتبوّأ} به معناى منزل گرفتن و اقامت كردن است. جمله {يتبوّأ منها حيث يشاء} (در هر جاى مصر كه مى خواست منزل مى گرفت و اقامت مى كرد) به منزله تفسير براى {مكّنّا...} است و لذا كنايه از اقتدار او براى دخل و تصرف در سراسر سرزمين مصر مى باشد.

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( نجات از چاه كنعان تا رسيدن به وزارت و نيل به قدرت ) به اراده خداوند و بر اساس تدبير او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

11_ به قدرت رسيدن يوسف ( ع ) پس از بردگى و اسارت در زندان ، دليلى متقن بر حاكميت مشيّت الهى بر تمامى اسباب و علّتهاست .

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء نصيب برحمتنا من نشاء

جمله {رحمت خويش را بر هر كس كه خواهيم شامل مى گردانيم و به او قدرت مى بخشيم} _ كه مفاد {نصيب برحمتنا. ..} است _ به منزله ادعايى

است كه با {كذلك مكّنّا ...} بر آن استدلال شده است ; يعنى، خداوند برده اى را كه اختياردار خودش نيز نبود به جايى رسانيد كه اختيار همگان را دارا شد، و اين دليلى روشن بر حاكميت مطلق الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 2،9،10،11،13،15،16

2_ يوسف ( ع ) در طى هفت سال آبادانى ، به كشت و برداشت و ذخيره سازى غلات براى دوران قحطى كاملاً موفق شد .

و جاء إخوة يوسف

9_ برادران يوسف بجز بنيامين ، از كنعان براى دريافت آذوقه به مصر آمدند و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

جمله {ائتونى بأخ لكم. ..} (برادر پدرى خود را به نزد من آورديد) در آيه بعد مى رساند كه مراد از {إخوة} برادران يوسف بجز بنيامين است. جمله {و لما جهزهم ...} در آيه بعد بيانگر هدف آنان از آمدن به مصر است.

10_ يوسف ( ع ) به مجرّد مشاهده برادران خويش ، على رغم گذشت ساليانى دراز ، آنان را شناخت .

فدخلوا عليه فعرفهم

{فاء} در {فعرفهم} حكايت از آن دارد كه يوسف(ع) بدون پرسش و جست و جو بلكه به مجرّد مشاهده برادرانش ، آنان را شناخت.

11_ ملاقات مردم حتى غير مصريان ، با يوسف ( ع ) امرى سهل و آسان بود .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

{فاء} در عبارت {فدخلوا عليه} مى رساند كه فاصله اى ميان آمدن برادران و ملاقات با او نبوده است. جمله {عرفهم} نيز دلالت مى كند كه دربان و حاجبى كه از حسب و نسب مراجعه

كنندگان پرسش كند و به يوسف(ع) گزارش دهد و اجازه ملاقات بخواهد در ميان نبوده است. اينها حكايت از آسانى ملاقات مردم حتى غير مصريان با يوسف(ع) مى كند.

13_ هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات با او ، وى را نشناختند .

فدخلوا عليه فعرفهم و هم له منكرون

15_ كمترين فاصله زمانى ميان آخرين برخورد يوسف ( ع ) با برادران خويش تا ملاقات آنان با وى ، حدود بيست سال بوده است .

يرتع و يلعب . .. و لما بلغ أشدّه ... فلبث فى السجن بضع سنين... تزرعون سبع ... و

محاسبه مراحلى كه يوسف(ع) در مصر بسر برد، حدود بيست سال مى شود ; زيرا كودكى حداكثر ده ساله بود كه به دست كاروانيان افتاد و جمله {يرتع و يلعب} و نيز {أخاف أن يأكله الذئب} دلالت بر اين معنا دارد. در خانه زليخا به جوانى و رشد رسيد (لما بلغ أشدّه) كه اين فاصله حدود هشت تا ده سال مى شود. بيش از سه سال نيز (بضع سنين) در زندان بسر برد و هفت سال دوران پس از زندان را به وزارت اشتغال داشت و طبعاً يك سال پس از قحطى برادرانش به وى مراجعه كردند. مجموعه اينها حدوداً بيست سال مى شود.

16_ { عن أبى جعفر ( ع ) : { . . . فعرفهم يوسف و لم يعرفه إخوته لهيبة الملك و عزّته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. يوسف برادران خود را شناخت و آنان يوسف را به علت هيبت و شكوه پادشاهى نشناختند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 59 - 1،2،3،4،5،6،8،9،12

1_ يوسف ( ع ) بر توزيع ارزاق ذخيره شده در مصر ، نظارت مستقيم داشت .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

2_ يوسف ( ع ) بار آذوقه و جيره غذايى برادران را ، خود آماده كرد . *

و لما جهزهم بجهازهم

{تجهيز} (مصدر جهز) به معناى مهيا ساختن و آماده كردن جهاز (زاد و توشه) است. ضمير در {جهز} به يوسف(ع) برمى گردد. بنابراين {لما جهزهم ...} ; يعنى، پس آن گاه كه يوسف(ع) بار و بنه و زاد و توشه برادرانش را آماده ساخت. البته اين احتمال كه اسناد {جهز} به يوسف(ع) مجازى باشد، بعيد به نظر نمى رسد ; زيرا بسيار متعارف است كه فعل كارگزاران به كارفرما اسناد داده مى شود.

3_ فرزندان يعقوب ، ضمن معرفى خويش و بيان تعداد نفرات ، به يوسف ( ع ) يادآور شدند كه يك برادر پدرى نيز دارند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

4_ بنيامين در اولين سفرى كه برادرانش براى تهيه خوار و بار به حضور يوسف ( ع ) رسيدند ، همراه آنان نبود .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

5_ برادران يوسف به دستور وى موظف شدند بنيامين را در سفر آينده به همراه خويش بياورند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

6_ يوسف ( ع ) سهميه و جيره افراد را همواره عادلانه و بدون كمترين نقصى به آنان پرداخت مى كرد .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل

كيل (پيمانه كردن) مصدر است و در آيه شريفه، به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن آذوقه و غلات است. {ايفاء} (مصدر

اوفى) به معناى پرداختن به طور كامل و بدون نقص و كاستى است. آوردن فعل مضارع (اوفى) به جاى فعل ماضى {وفيت} اشاره به روش مستمر يوسف(ع) در ايفاى كيل دارد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 2،3،6

2_ يوسف ( ع ) به برادرانش خاطر نشان ساخت كه تنها در صورتى غله نوبت بعد را دريافت خواهند كرد كه بنيامين را همراه خود بياورند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

3_ يوسف ( ع ) به برادرانش اعلام كرد در صورتى كه بنيامين را در نوبت بعد همراه نياورند ، نبايد به بارگاه او حاضر شوند .

فإن لم تأتونى به . .. و لاتقربون

نون

مكسور در {لاتقربون} نون وقايه و حاكى از ياى متكلم محذوف است. بنابراين {لاتقربون} ; يعنى، نزد من نياييد.

6_ فرزندان يعقوب به بازگشت مجدد به مصر براى دريافت آذوقه ، مصمم بودند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 3،4،6،7

3_ علاقه شديد يعقوب ( ع ) به بنيامين ، دليل برادران يوسف براى همراه نبودن بنيامين با آنان

قالوا سنرود عنه أباه

{با پدرمان گفت و گو مى كنيم و تلاش مى نماييم كه رضايت او را براى سفر بنيامين جلب كنيم} _ كه مفاد {سنرود عنه أباه} مى باشد _ اشاره اى است از سوى برادران يوسف به او كه علت همراه نبودن بنيامين ، ممانعت پدرشان مى باشد.

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

7_ تأكيد برادران يوسف بر توانايى خويش براى جلب رضايت پدر و آوردن بنيامين به نزد يوسف ( ع )

إنا لف_علون

جمله {سنرود عنه أباه} اين احتمال را براى يوسف(ع) ايجاد مى كند كه شايد پدرتان راضى نشد. برادران وى

با جمله {إنا لفاعلون} به وى اطمينان مى دهند كه بدون هيچ ترديد ، رضايت پدر را جلب خواهند كرد و بنيامين را خواهند آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 1،2،3،5،6،7،11

1_ يوسف ( ع ) سهميه افراد را به آنان مى فروخت و بهاى آن را دريافت مى كرد .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

{بضاعة} به مالى كه براى تجارت و خريد و فروش است گفته مى شود. بنابراين مراد از {بضاعتهم} مالى است كه برادران يوسف در مقابل دريافت سهميه به او پرداخته بودند.

2_ يوسف ( ع ) از كارگزارانش خواست بهاى دريافت شده از فرزندان يعقوب را در بار ها و اثاثيه آنان جاسازى كنند .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

3_ يوسف ( ع ) به كارگزارانش توصيه كرد سرمايه فرزندان يعقوب را به گونه اى در اثاثيه آنان جاسازى كنند كه تا رسيدن به وطنشان متوجه آن نشوند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها إذا انقلبوا إلى أهلهم

5_ يوسف ( ع ) اميد داشت برادرانش بضاعت هاى برگردانده شده به آنان را به هنگام رسيدن به وطنشان باز شناسند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها

روشن است كه فرزندان يعقوب با گشودن محموله هاى خويش بضاعتهاى خود را در آن مى يافتند. بنابراين جاى {لعل} (شايد و باشد) نبود. از اين رو در تفسير كلمه {لعل} چند وجه ذكر شده است: 1_ اشفاق و ترجى مربوط به قيد {إذا انقلبوا} است ; يعنى، اميد است كه پس از رسيدن به اهلشان دريابند نه قبل از آن. 2_ مقصود از شناخت

بضاعت شناختن حق آن است ; يعنى، شايد حق آن را بشناسند و قدردانى كنند. 3_ لعل به معناى {كى} (تا اينكه) است و معناى ترجى و اميد ندارد.

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

7_ يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

11_ يوسف ( ع ) داراى اختيارات ويژه در توزيع غلات و آذوقه هاى ذخيره شده *

قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

از اينكه يوسف(ع) پرداخت سهميه فرزندان يعقوب در نوبتهاى بعد را در صورت همراه نداشتن بنيامين ، ممنوع كرد ، برداشت فوق استفاده مى شود. باز گرداندن بضاعت برادرانش به خودشان نيز مى تواند تأييد كننده اختيارات ويژه او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 1،2،3،4،5،7،8

1_ فرزندان يعقوب از مصر بازگشتند و گزارش سفرشان را براى او شرح دادند .

فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا

2_ ممنوع شدن فرزندان يعقوب از دريافت سهميه خوار و بار بدون همراهى بنيامين ، از گزارش هاى آنان به پدرشان يعقوب بود .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا ي_أبانا منع منا

الكي

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

4_ فرزندان يعقوب بر حفاظت از بنيامين ، در طول سفرشان به مصر متعهّد شدند و بر آن تأكيد كردند .

فأرسل معنا أخانا نكتل و إنا له لح_فظون

5_ گزارش تحريم سهميه آذوقه بدون همراهى بنيامين ، خبر و گزارشى مهم در ديدگاه فرزندان يعقوب

ي_أبانا منع منا الكيل

فرزندان يعقوب پيش از باز كردن بارها و محموله ها _ كه معمولاً اولين اقدام مسافران و كاروانهاست _ خبر تحريم سهميه آذوقه را براى پدرشان بيان كردند. اين تعجيل نشان دهنده اهميت اين خبر در نظر آنان است.

7_ فرزندان يعقوب بجز راهىِ مصر شدن و به حضور يوسف ( ع ) رسيدن ، راهى براى تأمين آذوقه در سال هاى قحطى نداشتند .

ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا

چنان چه جز به مصر رفتن راهى فراروى فرزندان يعقوب بود ، او آن راه را به فرزندانش پيشنهاد مى كرد تا مجبور نباشد بنيامين را همراه آنان بفرستد.

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله {إنا له لحافظون} مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 1،2،3،4،9،16

1_ يعقوب ( ع ) پيشنهاد فرزندانش را نپذيرفت و با روانه ساختن بنيامين به سفر مصر مخالفت كرد .

قال هل ءامنكم

عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

2_ يعقوب ( ع ) به تعهد و تأكيد فرزندانش درباره حفاظت از بنيامين ، اطمينان نكرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

استفهام در {هل ءامنكم . ..} استفهام انكارى و به منزله نفى است. {أمن} (مصدر ءامن) به معناى اطمينان كردن و امين شمردن است. بنابراين {هل ءامنكم ...} ; يعنى ، من شما را درباره بنيامين امين نمى دانم و به قول و قرار شما اطمينانى ندارم.

3_ بى تعهدى برادران يوسف در حفاظت از او ، دليل يعقوب ( ع ) براى اطمينان نكردن بر تعهد آنان به حفاظت از بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) اعتماد و اطمينان به فرزندانش درباره بنيامين را، به اعتماد و اطمينانش به آنان درباره يوسف(ع) تشبيه كرد. وجه شبه در اين تشبيه بى ثمرى و نتيجه بخش نبودن است. بنابراين مفاد {هل ءامنكم عليه إلاّ ...} چنين مى شود: اعتماد من به شما [اگراعتماد كنم ]در بى نتيجه ماندن و ثمر نداشتن نيست مگر همانند اعتمادم به شما درباره يوسف(ع).

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف ( ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

9_ يعقوب ( ع ) در پى تعهد فرزندانش بر محافظت از يوسف

( ع ) به آنان اطمينان كرد و به حفاظت آنان دل بست .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

16_ تعريض يعقوب ( ع ) به فرزندانش مبنى بر دلسوز نبودن آنان و ترحم نداشتنشان بر يوسف ( ع ) و بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 1،2،3،4،7،8،11،12،13،17

1_ فرزندان يعقوب پس از گزارش سفر ، به گشودن محموله هاى خريدارى شده از مصر پرداختند .

و لما فتحوا مت_عهم

2_ فرزندان يعقوب با گشودن محموله هاى خويش ، بهاى غلات خريدارى شده از مصر را در ميان آنها يافتند .

و لما فتحوا مت_عهم وجدوا بض_عتهم ردّت إليهم

3_ فرزندان يعقوب با مشاهده بهاى باز گردانده شده ، شادمان شدند و آن را به يعقوب گزارش كردند .

قالوا ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

{ما} در {ما نبغى} استفهاميه و مفعول براى نبغى است. {بغى} به معناى خواستن و طلب كردن مى باشد. جمله {ما نبغى} ; يعنى ، [بيش از اين] چه مى خواهيم؟

4_ اطمينان فرزندان يعقوب به باز گردانده شدن سرمايه خويش نه رخ دادن اشتباه و خطا از ناحيه كارگزاران يوسف

وجدوا بض_عتهم ردّت إليهم . .. ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

جمله {رُدّت إلينا} {دلالت بر آن دارد كه فرزندان يعقوب بضاعت خويش را با اين وصف كه به آنان بازگردانده شده است ، يافتند ; يعنى ، اين گمان را نداشتند كه اشتباهى رخ داده است تا خويشتن را به ارجاع آن ملزم ببينند.

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده

، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

8_ حدس و پيش بينى يوسف ( ع ) ( تقويت عزم برادرانش براى آمدن به مصر با مشاهده بهاى باز گردانده شده ) حدسى صائب و نظرى بجا بود .

لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون ... ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلن

11_ تعهد مجدد و محبت آميز فرزندان يعقوب براى حفاظت از برادرشان بنيامين در سفر به مصر

نمير أهلنا و نحفظ أخانا

12_ لغو تحريم آذوقه و اضافه شدن يك بار شتر غلّه با آمدن بنيامين به مصر ، از دليل هاى ارائه شده به يعقوب ( ع ) براى جلب موافقت آن حضرت به روانه ساختن بنيامين

و نزداد كيل بعير ذلك كيل يسير

{ازدياد} (مصدر {نزداد} از باب افتعال) به معناى درخواست زياده و اضافه است. {كيل بعير} ; يعنى، بار و محموله اى كه معمولاً بر يك شتر حمل مى كنند. گفتنى است جمله هاى {فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم ...} و {منع منا الكيل} دلالت مى كند بر اينكه يوسف(ع) اعطاى سهميه به فرزندان يعقوب را بدون همراهى بنيامين ممنوع و تحريم كرد. بنابراين مراد از {نزداد كيل بعير} اين است كه اگر بنيامين را به همراه ببريم علاوه بر لغو تحريم، يك بار اضافه نيز مطالبه مى كنيم.

13_ جيره بندى سرانه ، برنامه

يوسف ( ع ) براى توزيع غلات در دوران قحطى هفت ساله

نزداد كيل بعير

چون با آمدن بنيامين به مصر ، فرزندان يعقوب يك بار شتر علاوه بر بارهاى خويش مى گرفتند چند نكته استفاده مى شود: 1_ جيره بندى سرانه بوده است. 2_ سهميه و جيره بيش از يك بار شتر نبوده است.

17_ فرزندان يعقوب غلّه دريافتى در سفر اول را براى قحطى پيش آمده كافى نمى دانستند و سفر به مصر را براى دريافت سهميه اى ديگر ضرورى مى شمردند .

ذلك كيل يسير

{ذلك} اشاره به متاع و آذوقه اى است كه فرزندان يعقوب در سفر نخست دريافت كرده بودند. {يسير} به معناى اندك است و روشن است كه اندك بودن به لحاظ دوره قحطى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 13

13_ فرزندان يعقوب سوگند ياد كردند و با خدا پيمان بستند كه در حد استطاعت ، از بنيامين مراقبت كنند و او را به نزد پدر باز گردانند .

حتى تؤتون موثقًا . .. فلما ءاتوه موثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 4،5،6،7،8

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

5_ يعقوب ( ع ) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

6_

يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

7_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان توصيه كرد براى ورود به آن ديار ، دروازه هاى متعددى را برگزينند و از يك دروازه وارد نشوند .

ي_بنىّ لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

8_ يعقوب ( ع ) ، ورود فرزندانش را به مصر از دروازه هاى متعدد ، راهى محتمل براى جلوگيرى از خطر احساس شده مى ديد . *

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 1،2،6،8

1_ ورود فرزندان يعقوب به مصر براى دومين بار

و جاء إخوة يوسف . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

2_ فرزندان يعقوب براساس فرمان آن حضرت ، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن ديار وارد گشتند .

وادخلوا من أبوب متفرقة . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

{حيث} اسم مكان و به معناى جا و محل است.

6_ تدبير يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش به مصر

از دروازه هاى متعدد ) مانع پيشامدى كه خداوند براى آنان مقدر كرده بود ، نشد .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

ضمير در {يغنى} به يعقوب(ع) و يا تدبير او _ كه از {ادخلوا من أبواب متفرقة} استفاده مى شود_ برمى گردد. مآل هر دو احتمال يك معناست.

8_ توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندانش ( لزوم اختيار كردن دروازه هاى متعدد براى ورود به مصر ) جز تلاش براى سلامتى فرزندانش ، اثر ديگرى نداشت .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

استثنا در عبارت {إلاّ حاجة . ..} استثناى منقطع است. ظاهر آن است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به يعقوب(ع) باز گردد. بر اين اساس معناى {ما كان يغنى ... إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضاها} چنين مى شود: تدبير يعقوب(ع) هرگز بازدارنده آنچه از ناحيه خداوند مقدر شده بود نشد ; لكن يعقوب(ع) خواسته اى داشت كه با دستور خويش (ادخلوا من أبواب متفرقة) عملى ساخت. بر اساس اين معنا مراد از خواسته او (حاجة) انجام وظيفه است و آن راهنمايى فرزندان به اسباب رهايى از خطرات احتمالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 1،2،3،4،5،6،7،10

1_ فرزندان يعقوب به همراه بنيامين به جايگاه يوسف ( ع ) درآمدند و به حضور وى رسيدند .

و لما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أخاه

2_ يوسف ( ع ) در پى ملاقات با برادرانش ، بنيامين را فراخواند و او را در كنار خويش جاى داد .

و لما دخلوا . .. ءاوى إليه أخاه

3_ يوسف ( ع

) در نشستى با بنيامين و به دور از حضور ديگر برادرانش ، خود را به وى شناساند .

قال إنى أنا أخوك

از آيات قبل و آيات بعد معلوم مى شود كه يوسف(ع) از اينكه برادرانش وى را بشناسند، امتناع داشت. بنابراين انجام معرفى خود به بنيامين در خفاى از برادران بوده است. فصل جمله {قال ...} از ما قبل مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه سخن يوسف(ع) با برادرش در مقامى غير از مقام ورود برادرانش بر وى انجام گرفته است.

4_ بنيامين به اينكه عزيز مصر ، برادر ناپديد شده وى ( يوسف ( ع ) ) باشد ، ناباور بود .

إنى أنا أخوك

تأكيد حكم در جمله {إنى أنا أخوك} با اسميه آوردن جمله به همراه حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل (أنا) گوياى ترديد و شك بنيامين در برادرى عزيز مصر با اوست.

5_ يوسف ( ع ) شرح ماجراى خود و برادرانش ( داستان قرار دادن او در چاه كنعان و . . . ) را براى بنيامين باز گفت .

قال إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

مراد از ضمير در {كانوا} و {يعملون} برادران يوسف است. آوردن جمله {لاتبتئس} (اندوهگين نشو و تأسّف نخور) پس از {إنى أنا أخوك} مى رساند كه يوسف(ع) پس از معرفى خويش، ماجراى چاه كنعان و مسائل پيرامون آن را براى بنيامين باز گفته بود و گرنه مجرد معرفى خودش، زمينه اى براى ناراحتى و اندوه بنيامين نداشت.

6_ تأسّف و اندوه بنيامين از رفتار گذشته برادرانش در ماجراى ناپديد شدن يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

7_ يوسف ( ع ) از برادرش بنيامين خواست گذشته

برادرانش را ناديده انگارد و از رفتار نارواى پيشين آنان اندوهى به خود راه ندهد .

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر با برادرش بنيامين ، از ميان برنده تلخ كامى ها و زايل كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 1،2،3،4،5،6،7،9،10

1_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگاهداشتن بنيامين نزد خويش

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

2_ يوسف ( ع ) خود به تجهيز و مهيّا كردن محموله برادران خويش پرداخت .

فلما جهّزهم بجهازهم

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

4_ بى اطلاعى كارگزاران يوسف ( ع ) از طرح و نقشه وى ( جاسازى كردن پيمانه در محموله بنيامين ) براى جلوگيرى از بازگشت

بنيامين

جعل السقاية فى رحل أخيه ثم أذّن مؤذّن

چنان چه كارگزاران يوسف(ع) از نقشه وى مطلع بودند، به سارق بودن فرزندان يعقوب تصريح و تأكيد نمى كردند (إنكم لسارقون). همچنين از اينكه يوسف(ع) خود جام را در محموله بنيامين قرار داد، اين معنا استفاده مى شود كه او نمى خواست ديگران از نقشه وى مطلع باشند.

5_ كارگزاران يوسف ( ع ) بر اثر نيافتن آبخورى مخصوص ، فرزندان يعقوب را به دزديدن آن متهم كردند .

جعل السقاية فى رحل أخيه ثم أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

6_ يكى از كارگزاران يوسف با مخاطب قرار دادن قافله فرزندان يعقوب ، اتهام سرقت را به آنان اعلام كرد .

ثم أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

{عير} به مجموعه افراد قافله و شترانى كه بار و بنه آنان را حمل مى كنند، گفته مى شود. اين كلمه مرادف كاروان و قافله در فارسى است. {اذان} به معناى اعلام كردن است و {تأذين} مصدر {أذّن} به معناى كثرت اعلام مى باشد. بنابراين {أذّن مؤذّن ...} ; يعنى، اعلام كننده اى چندين بار اعلام كرد.

7_ اتهام سرقت به فرزندان يعقوب پس از حركت و دور شدنشان از محوطه بارگيرى ، به آنان اعلام شد . *

ثم أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

حرف {ثم} و نيز جمله {أقبلوا عليهم} _ در آيه بعد _ مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

9_ { عن أبى عبدالله عليه السلام . . . قال : إنهم سرقوا يوسف من أبيه ألا ترى أنه قال لهم حين قالوا : ماذا تفقدون ؟ قالوا : نفقد صواع الملك ، و لم يقولوا : سرقتم صواع الملك ، إنما عنى

أنكم سرقتم يوسف من أبيه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است [كه در پاسخ سؤال مردى كه از {إنكم لسارقون} پرسيده بود ]فرمود: آنان يوسف را از پدرش سرقت كرده بودند. آيا توجه نمى كنى كه هنگامى كه برادران يوسف گفتند: چه چيزى گم كرده ايد؟ او و كارگزارانش به آنان گفتند: {پيمانه پادشاه را گم كرده ايم} و نگفتند: پيمانه پادشاه را دزديديد. جز اين نيست كه نظر يوسف بر اين بود كه شما يوسف را از پدرش سرقت كرديد}.

10_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . و ارتحل القوم ( إخوة يوسف ) مع الرفقة فمضوا ، فلحقهم يوسف و فتيته فنادوا فيهم قال : { أيّتها العير إنكم لسارقون } . . . } .

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. برادران يوسف با كاروانيان حركت كردند و رفتند، سپس يوسف و افرادش به آنان ملحق شدند. آن گاه بين آنان ندا دادند و منادى چنين گفت: {أيّتها العير إنكم لسارقون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 71 - 1،2،3

1_ فرزندان يعقوب با شنيدن اتهام سرقت به سوى يوسف ( ع ) و كارگزاران وى بازگشتند .

قالوا و أقبلوا عليهم

ضمير در {قالوا} و {أقبلوا} به كلمه {العير} در آيه قبل باز مى گردد و جمله {و أقبلوا عليهم} حال براى ضمير در {قالوا} است.

2_ فرزندان يعقوب از كارگزاران يوسف پرسيدند : كالاى مفقود شده تان چيست ؟

قالوا . .. ماذا تفقدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 1،5،7،20

1_ گم

شدن جام آبخورى پادشاه ، دليل ارائه شده به فرزندان يعقوب براى متوقف ساختن و بازجويى از آنان

ماذا تفقدون. قالوا نفقد صواع الملك

{صواع} به معناى پيمانه است.

5_ يك بار شتر غلّه ، جايزه تعيين شده از جانب يوسف ( ع ) براى آورنده جام شاهى

و لمن جاء به حمل بعير

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 1،4،6

1_ فرزندان يعقوب در حضور يوسف ( ع ) و كارگزارانش ، بر منزه بودنشان از سرقت و نداشتن قصد فسادگرى و خرابكارى در مصر ، سوگند ياد كردند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

گرچه مقسم عليه (آنچه بر انجام آن سوگند ياد مى شود) در آيه شريفه {لقد علمتم} است ; ولى در حقيقت

{ما جئنا . ..} مقسم عليه مى باشد. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: به خدا سوگند كه ما براى فساد به مصر نيامده ايم و هرگز سارق نبوده ايم و شما اين حقيقت را به خوبى دانستيد.

4_ دستگاه حكومتى يوسف ( ع ) ، درباره كاروانهايى كه به مصر وارد مى شدند ، تفحص مى كرد تا به فسادگر و سارق نبودن ايشان اطمينان پيدا كند .

لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جمله {لقد علمتم} (يقيناً دانستيد و دريافتيد كه ما چنين و چنان نيستيم) حاكى است كه كاروانهاى وارد شده به مصر، مورد تفحص قرار مى گرفتند تا هدف آنان از ورود به مصر مشخص شود كه مبادا براى جاسوسى ، خرابكارى ، سرقت و . .. به مصر وارد شده باشند.

6_ فرزندان يعقوب با بيان حسن پيشينه خويش و منزه بودنشان از سابقه سرقت ، متهم شدنشان را به سرقت جام شاهى امرى نابجا شمردند .

لقد علمتم . .. ما كنا س_رقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1،2،5

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

5_ محاكمه خطاكاران و قضاوت درباره آنان ، از اختيارات يوسف در زمان

وزارتش در مصر

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 1،2،3،4،5،7،14

1_ يوسف ( ع ) خود به بازرسى بار ها و اثاثيه كاروان فرزندان يعقوب اقدام كرد .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه

ضمير در {بدأ} و {استخرج} به قرينه {أخيه} به يوسف باز مى گردد. اِسناد آن دو فعل به يوسف، ظاهراً حقيقى است نه مجازى (به اين معنا كه او دستور داده باشد كه چگونه بازرسى كنند در حالى كه خود مباشرت نداشته باشد). تغيير سياق ; يعنى، تبديل فعل جمع (قالوا فما جزاؤه) به فعل مفرد (بدأ) قرينه بر معناى ياد شده است. {وعاء} به معناى ظرف و {أوعية} جمع آن مى باشد.

2_ يوسف ( ع ) پيش از بازرسى اثاثيه بنيامين ، به تفتيش دقيق بار و اثاثيه ديگر فرزندان يعقوب پرداخت .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مدتى طول كشيد تا نوبت بازرسى بار بنيامين فرا رسيد. و اين حكايت از آن دارد كه بازرسى اثاثيه ديگر برادران به دقت انجام مى

گرفته كه كار به درازا كشيده شده بود.

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

14_ مشيّت الهى ، زمينه ساز باقى ماندن بنيامين نزد يوسف ( ع )

ما كان

. .. إلاّ أن يشاء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 1،2،3،4،5،7،8،9،14،16

1_ برادران يوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف كردند .

قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

2_ برادران يوسف در حضور او ، بنيامين را به داشتن روحيه سرقت متهم كردند .

قالوا إن يسرق

چون از نظر ظاهر بنيامين سارق شناخته شد، اقتضاى مقام آن بود كه برادران يوسف از فعل ماضى (سرق) استفاده مى كردند. آنان با آوردن فعل مضارع (يسرق) _ كه دلالت بر استمرار و تجدد دارد _ به جاى فعل ماضى درصدد بيان اين معنا بودند كه بنيامين داراى روحيه سرقت است.

3_ برادران يوسف در حضور او ، از گذشته برادر بنيامين ( يوسف ) سخن گفتند و سابقه دزدى را براى او نيز امرى ثابت شده قلمداد كردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

4_ يوسف ( ع ) در دوران كودكى اش به ناحق متهم به دزدى شده بود .

فقد سرق أخ له من قبل . .. قال ... الله أعلم بما تصفون

5_ برادران يوسف بر$ اين باور بودند كه يوسف ( ع ) از ميان رفته و نابود شده است .

فقد سرق أخ له من قبل

{من قبل} مى تواند متعلق به {سرق} باشد. بر اين اساس جمله {فقد سرق ...} چنين معنا مى شود: او برادرى داشت كه پيش از اين دزدى كرده بود. همچنين مى تواند متعلق به مضمون {أخ له} باشد. بر اين مبنا جمله چنين معنا مى شود: او

پيشتر برادرى داشت كه دزدى كرده بود. بر اين فرض قيد {من قبل} حاكى است كه برادران يوسف مى پنداشتند كه يوسف(ع) از ميان رفته است.

7_ فرزندان يعقوب گرايش بنيامين به دزدى را از ناحيه مادر وى دانسته و او را منشأ پيدايش ناهنجارى فرزندانش شمردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جواب شرط (إن يسرق) جمله اى محذوف است و جمله {فقد سرق . ..} - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشين جواب مى باشد. بنابراين جمله {إن يسرق ...} چنين معنا مى شود: اگر او دزدى كرد خلاف انتظار نيست; زيرا برادر مادرى اش نيز دزدى كرده بود پس دزدى آنان ريشه مادرى دارد.

8_ فرزندان يعقوب با اين تحليل كه دزدى بنيامين ريشه مادرى دارد ، درصدد پيراستن خويش از عار و ننگ دزدى او بودند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

برادران يوسف با توصيف بنيامين به دارا بودن روحيه دزدى (إن يسرق) و اثبات آن با مطرح ساختن دزدى برادر مادرى اش، درصدد بيان اين معنا بودند كه مادر آن دو در پيدايش روحيه دزدى نقش داشته ; ولى ساير برادرانش چون از مادرانى ديگرند، از اين ناهنجارى پيراسته اند.

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش ( مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس

خويش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى كرد.

14_ يوسف ( ع ) به فرزندان يعقوب گوشزد كرد كه سخن آنان ( دزدى كردن برادر ابوينى بنيامين ) را باور ندارد .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . .. و الله أعلم بما تصفون

جمله {و الله أعلم . ..} عطف بر {أنتم ...} است و هر دو مقول {قال} مى باشند. و از آن جا كه {قال} در مقابل {أسرّ} و {لم يبد} قرار گرفته، مى توان گفت: مراد از {قول} ابراز كردن آن و آشكارا گفتن آن سخن است، نه آن كه در دل خويش و زير لب گفته باشد.

16_ { عن النبى ( ص ) فى قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 1،2،3،5،6،7،8،9،11

1_ يوسف ( ع ) بنيامين را بازداشت كرد و از رفتن او به همراه برادرانش جلوگيرى كرد .

فهو جزؤه . .. قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

_______________________________

الدرالمنثور، ج4، ص564.

2_ فرزندان يعقوب با تحريك عواطف

يوسف ( ع ) درصدد جلب رضايت او براى آزادسازى بنيامين برآمدند .

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

3_ اقتدار يوسف ( ع ) بر انجام خواسته هاى خويش ، نيكوكار بودن وى و سزاوارى يعقوب ( ع ) براى ترحم ، دليل هاى ارائه شده از سوى فرزندان يعقوب به يوسف ( ع ) براى آزادسازى بنيامين

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا . .. إنا نري_ك من المحسنين

هدف برادران يوسف از مخاطب ساختن يوسف(ع) با عنوان {عزيز} بيان اقتدار او بر انجام خواسته هايش است، و توصيف يعقوب به {پيرمردى سالخورده} بيان سزاوارى او براى ترحم است و مدح يوسف(ع) به نيكوكارى به منظور ترغيب او به احسان و گذشت مى باشد.

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

6_ بازداشت يكى از برادران بنيامين در مقابل آزاد كردن او ، پيشنهاد برادران به يوسف

فخذ أحدنا مكانه

7_ فداكارى و گذشت برادران بنيامين ، براى باز گرداندن او به پدرشان يعقوب

فخذ أحدنا مكانه

8_ برادران بنيامين مى دانستند كه وى در نزد پدرشان يعقوب ، از محبوبيت افزون ترى برخوردار است .

فخذ أحدنا مكانه

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

11_ مشاهده نيكوكار بودن يوسف ، مايه تشجيع فرزندان يعقوب به تقاضاى آزادى بنيامين و بازداشت يكى از آنان به جاى وى

فخذ أحدنا مكانه إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 1،5،10

1_ يوسف ( ع ) پيشنهاد فرزندان يعقوب ( بازداشت يكى از

آنان به جاى بنيامين ) را نپذيرفت .

فخذ أحدنا مكانه . .. قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا

{معاذ} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى فعل محذوف است (نعوذ بالله معاذاً). عبارت {أن نأخذ} به تقدير {من} و متعلق به {معاذ الله} مى باشد. بنابراين جمله {معاذ الله أن نأخذ ...} ; يعنى، به خدا پناه مى بريم پناه آوردنى از اينكه بگيريم (بازداشت كنيم) مگر كسى را كه متاع خويش را نزد او يافتيم.

5_ اجتناب يوسف ( ع ) از نسبت دادن دزدى به بنيامين

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

آوردن عبارت {إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده} (مگر كسى كه متاع خويش را نزد او يافتيم) به جاى {إلاّ من سرق مت_عنا} (مگر كسى كه متاع ما را سرقت كرده باشد) گوياى اجتناب يوسف از نسبت دادن سرقت به بنيامين است.

10_ يوسف ( ع ) و كارگزارانش به هنگام اقتدار و حكومت در مصر ، از هر$ گونه ظلم و ستم اجتناب مى كردند .

قال معاذ الله ان . .. إنا إذًا لظ_لمون

مقصود يوسف از ضميرهاى متكلم مع الغير {نا} و {نحن} در حقايقى كه مطرح كرد (أن نأخذ . .. إنا إذًا لظالمون) خود او و كارگزارانش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 1،2،3،4،5،6،7،9،10،11

1_ فرزندان يعقوب به جلب رضايت يوسف موفق نشدند و از آزاد شدن بنيامين كاملاً نااميد گشتند .

فلما استيئسوا منه

{يأس} {و {استيئاس} به معناى نااميد شدن است، با اين تفاوت كه {استيئاس} حاكى از مبالغه و شدت نااميدى مى باشد. مراد از ضمير در {منه} يوسف و

يا بنيامين است. بنابراين {فلما استيئسوا منه ...} ; يعنى، پس آن گاه كه فرزندان يعقوب از [جلب رضايت ]يوسف و يا [آزادى] بنيامين كاملاً نااميد شدند ... .

2_ فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين ، در كنارى به دور از يوسف و كارگزارانش براى چاره انديشى درباره مشكل پيش آمده به مشورت و گفت و گوى محرمانه پرداختند .

فلما استيئسوا منه خلصوا نجيًّا

از معانى {خلوص} اعتزال و كناره گيرى كردن است. {نجىّ} به فرد و يا افرادى اطلاق مى گردد كه در نهان با او گفت و گو شود. اين كلمه در آيه شريفه حال براى فاعل {خلصوا} مى باشد. بنابراين {خلصوا نجيّاً} ; يعنى، برادران يوسف از ديگران جدا شدند و با يكديگر به نجوا و گفت و گوى سرّى پرداختند.

3_ فرزندان يعقوب بر باز گرداندن بنيامين از سفر مصر ، با پدرشان يعقوب پيمان بسته و سوگند ياد كرده بودند .

أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

4_ بازگشت همگان به كنعان ، نظر و رأى اكثريت فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين

قال كبيرهم ألم تعلموا . .. فلن أبرح الأرض

استفهام در {ألم تعلموا . ..} استفهام توبيخى است. از نتيحه اى كه {لاوى}، فرزند ارشد يعقوب، در سخنان خويش بيان مى دارد (فلن أبرح الأرض ; از ديار مصر نمى روم) معلوم مى شود منشأ توبيخ و سرزنش او از برادرانش اين بوده كه آنان را مصمم بر بازگشت مى ديده است.

5_ فرزند ارشد يعقوب بر آن شد كه در سرزمين مصر بماند و به كنعان باز نگردد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى

{براح}

(مصدر أبرح) به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. {ال} در {الأرض} عهد حضورى است و اشاره به شهر و ديارى دارد كه بنيامين در آن جا بازداشت شده است.

6_ ناراحتى و شرمسارى فرزند ارشد يعقوب از توفيق نيافتن در عمل به عهد و پيمان خويش ( بازگرداندن بنيامين )

قال كبيرهم . .. قد أخذ عليكم موثقًا ... فلن أبرح الأرض

7_ فرزند بزرگ يعقوب ، بازگشت كاروان بدون همراه داشتن بنيامين را تخلف از عهد و سوگند پيشين خود و برادرانش خواند .

قال كبيرهم ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

لاوى با تفريع جمله {فلن أبرح . ..} بر {ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا} بيان داشت كه: با توجه به عهد و پيمانمان با يعقوب(ع)، سزاوار نيست بدون همراه داشتن بنيامين باز گرديم [اگر شما تصميم به بازگشت داريد خود مى دانيد]، ولى من باز نخواهم گشت.

9_ فرزند بزرگ يعقوب با يادآور شدن ظلم و ستم برادرانش به يوسف ، بازگشت به نزد پدر را بدون همراه داشتن بنيامين ناروا شمرد .

ألم تعلموا . .. من قبل ما فرّطتم فى يوسف

{ما} در {ما فرّطتم} مصدريه است و عبارت {من قبل ما فرّطتم . ..} عطف بر {أنّ أباكم ...} مى باشد ; يعنى: {ألم تعلموا تفريطكم فى يوسف من قبل}. تفريط به معناى كوتاهى كردن و رها كردن چيزى تا نابود شدن آن است (لسان العرب).

10_ فرزند بزرگ يعقوب ، رفتار گذشته برادرانش با يوسف ( ع ) را رفتارى نكوهيده خواند .

قال كبيرهم . .. و من قبل ما فرّطتم فى يوسف

11_ لاوى بازگشت از مصر بدون

بنيامين را به پيام رخصتى از ناحيه يعقوب ( ع ) و يا به تقدير و حكمى از جانب خدا موكول كرد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى أو يحكم الله لى

گويا مقصود لاوى از {حتى يأذن لى أبى} اين معنا باشد كه پدرش يعقوب اطمينان كند كه ما در نگه دارى از بنيامين كوتاهى نكرديم و مصداق سخنى كه خود گفته بود (إلاّ أن يحاط بكم) تحقق يافت. و يا اگر چنين اطمينانى پيدا نكرد، از پيمان خويش چشم پوشى كند و در نتيجه اجازه بازگشت را به من بدهد. و مراد از {يحكم الله} شايد اين باشد كه تقدير الهى سبب شود من بتوانم بنيامين را از دست عزيز مصر برهانم و با او باز گردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10

1_ لاوى ضمن موافقت با مراجعه برادرانش به كنعان ، نحوه گزارش سرقت بنيامين را به آنان تعليم داد .

قال كبيرهم . .. ارجعوا إلى أبيكم فقولوا ي_أبانا إن ابنك سرق

2_ شهادت به دزدى بنيامين در نزد يعقوب با جمله اى متضمن تأكيد ، از سفارش هاى لاوى به برادران خويش

إن ابنك سرق

3_ لاوى از برادرانش خواست ، به پدرشان تفهيم كنند كه به دزدى بنيامين اطمينان پيدا كردند و گزارش و شهادت آنان عالمانه است .

إن ابنك سرق و ما شهدنا إلاّ بما علمنا

در اينكه مراد از شهادت در {ما شهدنا} چيست، چند نظر ابراز شده است. از جمله آنهاست همين شهادت برادران يوسف نزد يعقوب به دزدى كردن فرزندش بنيامين (إن ابنك سرق). بر اين اساس مفاد جمله

{ما شهدنا ...} چنين مى شود: آنچه هم اكنون در نزد تو مى گوييم (إن ابنك سرق) شهادتى است از روى علم و ما بدان اطمينان و يقين داريم.

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى برداشت فوق است.

5_ لاوى از برادرانش خواست ، گزارش سفر و دزدى بنيامين را با لحنى مشفقانه ، به پدر بيان كنند .

ي_أبانا

تصريح لاوى به اينكه در ابتداى سخن پدر را با جمله {ي_أبانا} مخاطب قرار دهيد ، رساننده اين است كه به گونه اى سخن بگوييد كه شفقت او را بر خويش جلب كنيد.

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

7_ لاوى از برادرانش خواست براى پدرشان بيان كنند كه بنيامين در نهان و به دور از چشم آنان دزدى كرد .

و ما كنا للغيب ح_فظين

در معناى جمله {و ما كنا . ..} چند نظر ابراز شده است. با توجه به اطمينان برادران يوسف به دزدى بنيامين كه جمله {إن ابنك سرق} گوياى آن است، اين معنا به نظر روشن تر مى رسد كه: ما نمى توانستيم آنچه را در غياب و به دور از چشم انجام مى گيرد، نگهبان باشيم ; يعنى، دزدى بنيامين در نهان انجام گرفت. از اين رو نتوانستيم او را باز داريم.

8_ دزدى مخفيانه بنيامين و

ناتوانى برادران از مراقبت وى در نهان ، اعتذار آنان نزد يعقوب ( ع ) از باز نگرداندن او

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. و ما كنا للغيب ح_فظين

جمله {و ما كنا . ..} در حقيقت پاسخ به پرسشى است كه لاوى انتظار آن را از يعقوب(ع) داشت و آن اينكه: گيرم بنيامين دزدى كرد ، چرا او را از دزدى كردن باز نداشتيد تا كار به آنچه مى گوييد بينجامد.

9_ فرزندان يعقوب در صورت آگاهى به وجود جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، كيفر سارق در آيين خويش را بيان نمى كردند .

ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب ح_فظين

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه مراد از شهادت در {ما شهدنا} بيان حكم سارق _ كه آيه 75 (جزاؤه من وجد فى رحله) رساننده آن است _ باشد. بر اين اساس مفاد {ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب حافظين} چنين مى شود: ما به آنچه مى دانستيم (كيفر سارق بردگى است) شهادت داديم ; ولى نمى دانستيم كه جام شاهى نزد بنيامين است تا از بيان آن حكم خوددارى كنيم. قابل ذكر است كه بر اين مبنا {حافظين} به معناى {عالمين} خواهد بود.

10_ بى اطلاعى برادران از امور نهانى ، اعتذار آنان در نزد يعقوب براى بيان كيفر سارق

ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب ح_فظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 1،2،3،4،5،6

1_ خبر دزدى بنيامين در آبادى محل سكونت يوسف ( مصر ) ، شايع شده بود .

وسئل القرية التى كنا فيها

{قرية} به محل

سكونت و اجتماع انسانها (شهر و روستا) گفته مى شود. از اين رو در برداشت از آن به {آبادى} تعبير شد. پرسش از آبادى با اينكه مقصود پرسش از اهل آبادى است، براى رساندن اين معناست كه: خبر سرقت بنيامين در شهر شايع شده و همگان از آن مطلع بودند.

2_ كاروانيان همراه فرزندان يعقوب به ماجراى دزدى بنيامين آگاه بودند .

وسئل . .. العير التى أقبلنا فيها

3_ فرزندان يعقوب ، بر اين گمان بودند كه پدرشان داستان سرقت بنيامين را تصديق نخواهد كرد .

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد از يعقوب بخواهند كه وى از اهالى مصر و نيز از همسفران ايشان ، داستان سرقت بنيامين را جويا شود .

فقولوا ي_أبانا . .. وسئل القرية ... والعير التى أقبلنا فيها

{اقبال} (مصدر أقبلنا) به معناى روى آوردن است و متعلق آن {إليك} و مانند آن است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده و {فيها} حال براى ضمير {أقبلنا} مى باشد. بنابراين {وسئل ... العير التى ...} ; يعنى، از كاروانى بپرس كه ما در ميان آنها به سوى شما آمديم. قابل ذكر است كه آيه مورد بحث نيز مانند آيه سابق، از سفارشهاى لاوى به برادرانش مى باشد.

5_ فرزندان يعقوب از مصر به همراه كاروانى از كنعانيان رهسپار ديار خويش شدند .

والعير التى أقبلنا فيها

6_ لاوى از برادرانش خواست نزد پدر بر راستگويى خويش در سرقت بنيامين تأكيد كنند .

و إنا لص_دقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 1،2،3،5،6

1_ فرزندان يعقوب به كنعان بازگشتند و گزارش سفرشان را

همان گونه كه لاوى سفارش كرده بود ، براى پدرشان بيان كردند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا ي_أبانا . .. قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

از آن جا كه مطالب آيه 81 و 82 سخنان لاوى در مصر است و جمله {بل سوّلت . ..} پاسخ يعقوب در برابر آن گفته هاست، معلوم مى شود كه اولاً: بخشى از داستان به خاطر اختصار آورده نشده است و آن اينكه: {فرجعوا إلى أبيهم و قالوا كذا و كذا}. ثانياً: فرزندان يعقوب همان سخنان لاوى را به همان گونه كه وى سفارش كرده بود براى پدرشان گزارش كردند.

2_ يعقوب ( ع ) داستان سرقت بنيامين را داستانى ساختگى يافت و گفته هاى فرزندانش را باور نكرد .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} دلالت مى كند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت.

3_ يعقوب ( ع ) ، فرزندانش را در گرفتارى بنيامين و باز نگشتن وى مقصر دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

5_ يعقوب ( ع ) ، ماجراى گرفتارى بنيامين را نتيجه توطئه اى برخاسته از جلوه پرداز هاى نفس فرزندان خويش دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جمله {سوّلت لكم . ..} ; يعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت. اين جمله حاكى از اطمينان يعقوب به توطئه فرزندانش است.

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان

را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 7،12،13

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى

اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

13_ يعقوب ( ع ) بر عملكرد فرزندانش درباره يوسف ( ع ) و بنيامين خشمگين بود و همواره خشم خود را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كرد .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

{كظيم} مى تواند به معناى اسم فاعل كاظم باشد ; يعنى ، كسى كه غم و اندوه يا خشم و غضب خويش را فرو مى برد و از ابراز آن خوددارى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 1،3،4،6

1_ يعقوب ( ع ) ، همواره به ياد فرزندش يوسف ( ع ) و دردمند فراق او بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

{تفتؤا} از افعال ناقصه و به تقدير {لا} ى نافيه است. بنابراين {تفتؤا تذكر يوسف} ; يعنى ، پيوسته يوسف(ع) را ياد مى كنى.

3_ فرزندان يعقوب ، نگران وضعيت رو به وخامت پدر خويش و ناراحت از قرار گرفتنش در معرض بيمارى و هلاكت

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

6_ فرزندان يعقوب با سوگند به خدا ، خطر فرسوده شدن و به هلاكت رسيدنش را به او هشدار دادند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

حرف

{تاء} براى قسم است و جمله {تفتؤا تذكر يوسف} به اعتبار غايتى كه براى آن ذكر شده (حتى تكون حرضاً . ..) جواب قسم است ; يعنى ، در حقيقت جواب قسم {تكون حرضاً ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 9،10،16

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

10_ يعقوب ( ع ) به ديدار يوسف ( ع ) و سرآمدن فراقش مطمئن بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قدم أعرابىّ على يوسف . . . قال له يوسف : . . . فإذا مررت بوادى كذا و كذا فقف فناد : يا يعقوب ! يا يعقوب ! فإنه سيخرج إليك رجل . . . فقل له : لقيت رجلاً بمصر و هو يقرئك السلام و يقول لك : إن وديعتك عند الله عزوجل لن تضيع ، قال : فمضى الأعرابىّ . . . فأبلغه ما قال له يوسف . . . فكان يعقوب ( ع ) يعلم أن يوسف ( ع ) حىّ لم يمت و أن الله تعالى ذكره سيظهره له بعد غيبته و كان يقول لبنيه : { إنى أعلم من الله ما لاتعلمون } .

. . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: باديه نشينى بر يوسف وارد شد . .. يوسف به او گفت: ... آن گاه كه بر فلان وادى گذر كردى بايست و صدا بزن: اى يعقوب، اى يعقوب! پس مردى به سوى تو بيرون خواهد آمد ... به او بگو مردى را در مصر ملاقات كردم كه تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بين نمى رود. امام فرمود: آن باديه نشين رفت ... و گفتار يوسف را به يعقوب ابلاغ كرد ... پس يعقوب مى دانست يوسف زنده است و نمرده و خداى تعالى به زودى او را پس از غيبت، آشكارش خواهد كرد و همواره به پسران خويش مى گفت: {إنى أعلم من الله ما لاتعلمون}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،4،13

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

13_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .انه [ يعقوب ] دعا ربّه فى السحر أن يهبط عليه ملك الموت فهبط عليه . . . قال يعقوب : . . . هل عرض عليك فى الأرواح روح

يوسف ؟ فقال : لا فعند ذلك علم أنه حىّ فقال لولده : { اذهبوا فتحسّسوا من يوسف . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: يعقوب در سحر از خدا خواست تا ملك الموت بر او فرود آيد . .. پس او فرود آمد ... يعقوب گفت: ... آيا در ميان ارواح، روح يوسف بر تو عرضه شده؟ گفت: نه. پس در اين هنگام دانست كه يوسف زنده است، پس به فرزندان خود گفت: {اذهبوا فتحسّسوا من يوسف ...}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 1،3،4،7،8،9،10،11،12،13،14،18،19،20

1_ فرزندان يعقوب براى مرتبه سوم در دوران قحطى ، به مصر آمدند و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

فلما دخلوا عليه

3_ فرزندان يعقوب سختى معيشت و نابسامان بودن وضع مادى خاندان يعقوب را به يوسف گزارش كردند .

قالوا ي_أيها العزيز مسّنا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجي_ة

4_ يوسف ( ع ) در دوران قحطى مصر ، سمت عزيزى آن ديار را بر عهده داشت .

قالوا ي_أيها العزيز

7_ فرزندان يعقوب در نوبت سوم سفرشان به مصر ، بهاى كامل براى خريد سهميه خويش را نداشتند .

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

{مزجاة} به معناى ناچيز و حقير است.

8_ فرزندان يعقوب با بيان تنگدستى و نداشتن بهاى لازم براى خريد سهميه خويش ، از يوسف ( ع ) خواستند جيره آنان را به طور كامل پرداخت كند .

مسّنا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

9_ تداوم سياست يوسف ( ع ) در جيره بندى غلات و فروش و دريافت

بهاى آنها ، در دوران قحطى مصر

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

چنان چه گذشت آيات 59، 60 و 62 از همين سوره دلالت بر آن داشت كه يوسف آذوقه هاى ذخيره شده را جيره بندى كرده بود و سهميه افراد را در برابر دريافت بها به آنان مى پرداخت. آيه مورد بحث نيز به دليل كلمه {كيل} و جمله {جئنا ببضاعة مزجاة} حاكى از آن است كه سياست سهميه بندى و گرفتن بهاى سهميه همچنان پس از گذشت مدتها ادامه داشت.

10_ يوسف ( ع ) از فقيران و تهيدستان براى پرداخت سهميه شان ، بهايى دريافت نمى كرد .

مسنّا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {أوف لنا الكيل} به وسيله {فاء} بر {مسنا و أهلنا الضر . ..} است.

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

12_ فرزندان يعقوب از يوسف ( ع ) تقاضا كردند برادرشان بنيامين را به آنان باز گرداند .

و تصدق علينا

در اينكه مقصود فرزندان يعقوب از عطيه درخواستى چيست سه نظر ايراد شده است: 1_منظور بنيامين است كه به ظاهر ملك يوسف(ع) مى باشد. 2_ مقصود آنان مقدارى بيش از سهميه و جيره ايشان است. 3_مراد همان سهميه است بدون دريافت همه بهاى آن. برداشت فوق، ناظر به اولين احتمال است.

13_ دريافت آذوقه در نزد فرزندان يعقوب ، داراى اهميت بيشتر از يافتن و جست و جو كردن يوسف ( ع ) و استرداد بنيامين *

ي_أيها العزيز مسّنا و

أهلنا الضر . .. فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

فرزندان يعقوب به فرمان وى به مصر آمدند تا از يوسف(ع) خبر بگيرند و بنيامين را باز ستانند ، ولى پيش از آن سخن از فقر و تنگدستى و مطالبه آذوقه دارند. اين معنا مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

14_ برادران يوسف به دليل سخت شدن معيشت بر خاندان يعقوب ( ع ) از او تقاضا كردند بيش از سهميه سرانه ، آذوقه و غلات به آنان ببخشد .

مسّنا و أهلنا الضر . .. فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

19_ اظهار مسكنت و ذلت برادران يوسف به پيشگاه او و شكايت آنان از فقر و تنگدستى ، در سومين سفر آنان به مصر

مسّنا و أهلنا الضر . .. و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

20_ { عن أبى الحسن الهادى ( ع ) : . . . لما مات العزيز . . . إفتقرت إمرأة العزيز و احتاجت حتى سألت الناس فقالوا : ما يضرّك لو قعدت للعزيز و كان يوسف يسمى العزيز [ خ .ل .و كلّ ملك كان لهم سمى بهذا الإسم ] . . . فقامت إليه و قالت : سبحان . . . من جعل العبيد بالطاعة ملوكاً . . . ;

از امام هادى(ع) روايت شده است: . .. پس از مرگ عزيز مصر ... همسر وى [زليخا] فقير و نيازمند شد تا آن جا كه از مردم درخواست كمك مى

كرد. پس مردم به او گفتند: چه ضرر دارد كه بر سر راه عزيز بنشينى [واز او كمك بخواهى] و يوسف در آن زمان عزيز ناميده مى شد [و هر پادشاهى كه بر مصريان حكومت مى كرد به اين اسم ناميده مى شد]... پس همسر عزيز بر سر راه يوسف ايستاد و گفت: ... منزه است خدايى كه بردگان را در سايه اطاعت، به پادشاهى مى رساند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 1،2،3،4،6،8،9

1_ عزيز مصر در پى مشاهده ذلت فرزندان يعقوب ، داستان ر ها كردن يوسف ( ع ) در چاه كنعان را به آنان يادآورى كرد .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

مراد از {ما فعلتم بيوسف} و يا مصداق مورد نظر از آن، داستان رهاسازى يوسف(ع) در چاه كنعان است. گويا اين يادآورى همان است كه خداوند در آيه 15 از همين سوره بيان داشت، بدين مضمون كه همانا اين واقعه (داستان چاه) را در آينده به آنان گزارش خواهى كرد، در حالى كه متوجه نيستند (تو را نمى شناسند).

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

3_ بنيامين برخورد هاى نامناسب و آزار هاى برادرانش را براى يوسف ( ع ) شرح داده بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} گوياى اين است كه فرزندان يعقوب بنيامين را نيز آزار داده بودند و يوسف(ع) از آن

مطلع بود و ظاهر اين است كه او از طريق بنيامين با خبر شده بود.

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

6_ برادران يوسف هنگام افكندن او در چاه كنعان ، گرفتار جهل و بى خردى بودند .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

8_ برادران يوسف پس از سپرى كردن برهه اى از عمرشان از آزار و اذيت بنيامين دست كشيدند . *

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

چون {إذ أنتم جاهلون} ظرف براى {فعلتم} است، زمان آن فعل را مقيد به زمان جهل و نادانى برادران يوسف مى كند و اين مفهوم را القا مى كند كه پس از آن زمان، برخوردشان با بنيامين برخورد نامناسبى نبوده است. تناسب حكم و موضوع و طبيعت حال، اين احتمال را به ذهن مى آورد كه بگوييم آن زمان، زمان جدايى ايشان بوده است.

9_ يوسف ( ع ) ضمن اعتراض به عملكرد ناصواب برادرانش ، عذر تقصيرشان ( جهل و نادانى ) را به آنان القا كرد .

إذ أنتم ج_هلون

يوسف(ع) با مقيد كردن عملكرد ناصواب برادرانش به زمان جهل آنان (إذ أنتم جاهلون) اشاره به اين معنا دارد كه: من شما را معذور مى شمرم چرا كه در زمانى مرتكب خلاف شديد كه نادان بوديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90

- 1،2،3،4،5،16

1_ فرزندان يعقوب در پى سخنان عزيز مصر ( آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد ) دريافتند كه او برادرشان يوسف ( ع ) است .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف . .. قالوا أءنك لأنت يوسف

جمله {أءنك . ..} حاوى چهار تأكيد است: اسمى بودن جمله ، حرف تأكيد {إنّ} ، لام تأكيد و ضمير فصل {أنت}. و اينها حاكى از اين است كه برادران يوسف بر اينكه مخاطبشان همان يوسف(ع) است ، اطمينان كردند.

2_ استبعاد و شگفتى ، فرزندان يعقوب از اينكه عزيز مصر برادرشان يوسف باشد .

قالوا أءنك لأنت يوسف

برادران يوسف على رغم اطمينانشان بر اينكه عزيز مصر همان يوسف است ، جمله خويش را با استفهام تقريرى بيان كردند و از او خواستند كه به يافته آنان اقرار كند و اين بيانگر استبعاد و شگفتى ايشان است ; يعنى ، در عين اطمينان ناباور بودند.

3_ يوسف ( ع ) در پى پرسش برخاسته از شگفت زدگى و ناباورى برادرانش ، تصريح كرد كه او همان يوسف است .

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف

4_ بنيامين در سومين جلسه ملاقات فرزندان يعقوب با عزيز مصر ، حضور داشت .

و هذا أخى

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد

يافت.

16_ يوسف ( ع ) برادرانش را به تقوا و صبر و درآمدن در زمره محسنان فراخواند .

إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 8،9

8_ تأكيد و اقرار برادران يوسف به ارتكاب خطا در حق برادرشان يوسف ( ع )

و إن كنّا لخ_طئين

{إن} در جمله فوق به اصطلاح مخفّفه از مثقّله (إنّ) است. دليل آن حرف {لام} در {لخاطئين} مى باشد.

9_ برادران يوسف در حضور او به گناه و خطاى خويش اعتراف نموده و از رفتار گذشته خود اظهار ندامت كردند .

و إن كنّا لخ_طئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 1،3،4،6،13،14

1_ يوسف ( ع ) ستم هاى برادرانش را در حق خويش ناديده گرفت و آنان را بخشود .

قال لاتثريب عليكم

روا نداشتن سرزنش برادران كه جمله {لاتثريب . ..} گوياى آن است ، مى رساند كه يوسف(ع) آنان را مورد عفو خويش قرار داد.

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

4_ يوسف ( ع ) پس از اعتراف برادرانش به خطا ، هر گونه سرزنش آنان را از ناحيه خويش و ديگران ، ناروا شمرد .

لاتثريب عليكم اليوم

كلمه {تثريب} نكره است و پس از حرف نفى (لا) قرار گرفته است. از اين رو شامل هر گونه ملامت مى شود. ياد نكردن از فاعل (سرزنش كننده) دلالت بر

عموم دارد ; يعنى، هيچ كس نه من و نه ديگرى. جمله {لاتثريب عليكم اليوم} جمله اى خبرى و در مقام انشا و دستور است ; يعنى، نبايد شما ملامت شويد و يا نبايد هيچ كس شما را ملامت كند.

6_ يوسف ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خطا ها و گناهان برادرانش شد .

يغفر الله لكم

جمله {يغفر. ..} مى تواند دعايى باشد و مى تواند خبرى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

13_ يوسف ( ع ) برادرانش را به آمرزش خدا و شمول رحمتش بر آنان نويد داد .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يغفر الله . ..} جمله اى خبرى باشد.

14_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به رحمت گسترده الهى ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جمله {و هو . ..} حاليه است و به منزله تعليل براى {يغفر الله} مى باشد ; يعنى، چون {ارحم الراحمين} است، گناه شما را مى بخشايد. قابل ذكر است كه يوسف با يادآورى اين صفت خداوند، پس از گذشت از گناه برادرانش، به اين نكته اشاره مى كند كه: من از شما درگذشتم پس او كه از همه _ از من و غير من _ مهربان تر است، بى هيچ ترديد از شما خواهد گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 1،2،3،4،5،7،12

1_ يوسف ( ع ) ، برادرانش را با پيراهنى خاص از خويش روانه كنعان كرد .

اذهبوا بقميصى هذا

كلمه {هذا} گوياى آن است كه يوسف(ع)

پيراهن خاصى را به برادرانش سپرد تا به كنعان ببرند.

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

3_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) نابينا شده بود .

يأت بصيرًا

4_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست در افكندن پيراهنش به چهره يعقوب ( ع ) تعجيل كرده و آن را به تأخير نيندازند .

اذهبوا . .. فألقوه على وجه أبى

برداشت فوق از حرف {فاء} در {فألقوه} استفاده شده است. {فألقوه} ; يعنى ، به مجرد رسيدن به كنعان و قبل از هر كار ديگرى چنين كنيد.

5_ يوسف ( ع ) از نابينا شدن پدرش آگاه شده بود .

يأت بصيرًا

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { قال . . . إذهبوا بقميصى هذا } الذى بلّته

دموع عينى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى تعالى: {قال . .. إذهبوا بقميصى هذا} روايت شده: پيراهنى كه اشك هاى چشمم آن را تر كرده است ، [با خود ببريد]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 1،2،3،4،7،12،13

1_ كاروان فرزندان يعقوب با سوغاتى ارزشمند و دليلى روشن بر سلامت يوسف ( ع ) ، از مصر به سوى كنعان حركت كردند .

اذهبوا بقميصى هذا . .. و لما فصلت العير

{فصلت} از مصدر {فصول} گرفته شده است و {فصول} به معناى خارج شدن و جدا گشتن مى باشد.

_______________________________

تفسيرعياشى، ج2، ص196، ح79; نورالثقلين، ج2، ص462، ح185.

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت

العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

12_ در سفر سوم فرزندان يعقوب به مصر براى جست و جو از يوسف ( ع ) و بنيامين ، تنها برخى از آنان راهى آن سفر شدند .

ي_بنىّ اذهبوا . .. و لما فصلت العير قال أبوهم ... لولا أن تفنّدون

جمله {قال أبوهم . ..} گوياى اين است كه گوينده ; يعنى، يعقوب(ع) پدر مخاطبان است. براين اساس مخاطبان يعقوب(ع) در جمله {لولا أن تفنّدون} فرزندان اويند و اين مى رساند كه برخى از فرزندانش براى جست و جوى يوسف(ع) و بنيامين (ي_بنىّ اذهبوا) به مصر رفتند و برخى از آنان نزد پدر ماندند.

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . ان ابراهيم لما اُوقدت له النار أتاه جبرئيل ( ع ) بثوب من ثياب الجنة . . . فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علّقه إسحاق على يعقوب ، فلما ولد يوسف ( ع ) علّقه عليه فكان فى عضده . .

. فلما أخرجه يوسف بمصر من التميمة وجد يعقوب ريحه و هو قوله : { إنى لأجد ريح يوسف . . . } فهو ذلك القميص الذى أنزله الله من الجنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. چون براى سوزاندن ابراهيم(ع) آتش افروخته شد، جبرئيل پيراهنى از پيراهنهاى بهشتى براى او آورد ... آن گاه كه مرگ ابراهيم(ع) فرا رسيد ابراهيم(ع) آن را در جلدى قرار داد و به عنوان حِرز بر اسحاق و اسحاق هم بر يعقوب آويخت و چون يوسف متولد شد، يعقوب [آن را] بر يوسف آويخت و آن بر بازوى يوسف بود ... پس چون يوسف آن پيراهن را در مصر از جلد بيرون آورد، بوى آن به مشام يعقوب رسيد و اين است سخن يعقوب: {إنى لأجد ريح يوسف ...}. پس پيراهن يوسف همان پيراهنى است كه خداوند از بهشت فرو فرستاد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 1،2،3،4،5

1_ حامل پيراهن يوسف ( ع ) به عنوان پيكى مژده رسان پيش از ديگر افراد كاروان به حضور يعقوب ( ع ) رسيد .

فلما أن جاء البشير

{بشير} به معناى اسم فاعل (مبشّر) به كسى گفته مى شود

كه پيامى مسرّت بخش را ابلاغ مى كند. گفتنى است چنان چه {بشير} همراه ديگر فرزندان به حضور يعقوب(ع) رسيده بود، مناسب تر آن بود كه جمله به اين صورت بيان مى شد: {فلما أن جاءوا ألقاه البشير على وجهه}. بنابراين جمله {فلما أن جاء البشير} ظهور در اين دارد كه مژده رسان پيش از ديگران آمده بود.

2_ پيك فرزندان يعقوب زنده بودن يوسف ( ع ) و همراه داشتن پيراهن وى را به يعقوب ( ع ) بشارت داد .

فلما أن جاء البشير

مصداق مورد نظر براى بشارت و خبرت مسرّت بخش _ به مناسبت مورد _ خبر از حيات يوسف(ع)، سلطنت او و نيز به همراه داشتن پيراهن معجزه آساى وى است. قابل ذكر است كه جمله {اذهبوا بقميصى} در آيه 93 مى رساند كه {بشير} يكى از همان برادران يوسف بوده نه شخصى ديگر.

3_ افكندن پيراهن يوسف ( ع ) بر چهره يعقوب ( ع ) نخستين اقدام مژده رسان در برخورد با يعقوب ( ع )

فلما أن جاء البشير ألقيه على وجهه

جمله {ألقاه . ..} جواب براى {فلما أن جاء البشير} است و لذا دلالت مى كند به اينكه افكندن پيراهن به مجرد آمدن و بشارت دادن تحقق يافته بود. حرف {أن} زايده است و فاصله نبودن ميان آمدن و افكندن را تأكيد مى كند.

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در

جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى} دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 1،2،3،4،8

1_ فرزندان يعقوب در حضور وى خويشتن را گنهكار دانسته و به گناه خويش اقرار و اعتراف كردند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

2_ فرزندان يعقوب على رغم گناه دانستن رفتارشان با يوسف ( ع ) و بنيامين و يعقوب ( ع ) ، آن را مرتكب مى شدند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

مراد از {ذنوبنا} به قرينه مقام رفتار فرزندان يعقوب با وى و يوسف و بنيامين مى باشد.

3_ فرزندان يعقوب از رفتار هاى ناروايشان با يوسف ( ع ) ، بنيامين و يعقوب ( ع ) ، پشيمان شدند و اظهار ندامت كردند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

4_ فرزندان يعقوب با لحنى ملتمسانه از وى خواستند براى آمرزش گناهانشان از خداوند ، طلب آمرزش كند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

تصريح فرزندان يعقوب به {يا أبانا} (اى پدر ما)

براى جلب مهر و محبت و برانگيختن عواطف اوست كه از آن به {لحنى ملتمسانه} تعبير شد.

8_ فرزندان يعقوب از او خواستند تا از آنان نزد يوسف ( ع ) شفاعت كند و گذشت از خطاهايشان را از وى بخواهد . *

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

نبودن {ربنا} در سخن فرزندان يعقوب (استغفر لنا ذنوبنا) در مقابل تصريح يعقوب(ع) به {ربى} در پاسخ آنان (سوف أستغفر لكم ربى) مبناى برداشت فوق است. تصريح يعقوب(ع) به اينكه تنها خداوند آمرزنده و مهربان است، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 1،2،4،5،6،7،8،10،11،18

1_ خاندان يعقوب ، تقاضاى يوسف ( ع ) را پذيرفتند و همگى از كنعان به سوى مصر كوچ كردند .

وأتونى بأهلكم أجمعين . .. فلما دخلوا على يوسف

مراد از ضمير {دخلوا} به قرينه {و أتونى بأهلكم أجمعين} در آيه 93 و كلمه {أبويه} برادران يوسف، خانواده هاى ايشان و پدر و مادر اوست. جمله {فلما دخلوا على يوسف} عطف بر جمله هايى مقدر است كه به قرينه {وأتونى بأهلكم أجمعين} عبارتند از: آنان تقاضاى يوسف را پذيرفتند و همگى به سوى مصر كوچ كردند.

2_ يوسف ( ع ) براى استقبال از پدر و مادر ، برادران و ساير بستگانش ، از شهر مصر بيرون رفت .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

جمله {ادخلوا مصر} (به مصر وارد شويد) گوياى اين است كه يوسف(ع) در خارج شهر با خاندان خويش ملاقات كرد و در بيرون مصر به استقبال آنان رفت.

4_ يوسف ( ع ) در استقبال از پدر ، مادر و

بستگانش ، از تشريفات وزارتى و حكومتى پيراسته بود .

فلما دخلوا على يوسف

ياد كردن از يوسف(ع) با نام وى و نه عنوان و سمت او (عزيز و مانند آن) مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

5_ يوسف ( ع ) در بيرون شهر مصر ، جايگاهى را براى مراسم استقبال از خاندانش تدارك ديد .

فلما دخلوا على يوسف

جمله {آن گاه كه بر يوسف(ع) وارد شدند} (فلما دخلوا على يوسف) مى رساند كه يوسف(ع) در ساختمان و يا چادرهايى منزل گرفته بود. در غير اين صورت واژه ورود و دخول جايگاهى نداشت ; بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب مى نمود.

6_ يعقوب ( ع ) و خاندانش در بيرون شهر مصر بر يوسف ( ع ) وارد شدند و فراق چندين ساله آنان با يوسف ( ع ) پايان يافت .

فلما دخلوا على يوسف

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

8_ مادر يوسف به هنگام كوچ خاندان يعقوب از كنعان به مصر زنده بود .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

10_ يوسف ( ع ) پس از انجام مراسم استقبال ، از پدر و مادر و خويشانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكنى گزينند .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

امنيت خاندان يعقوب از ناحيه حكومت و دوران قحطى _ كه {آمنين} بدان اشاره دارد _ با اين معنا سازگار است كه مقصود يوسف(ع) از {ادخلوا . ..} سكنى گزينى و اقامت خاندان يعقوب در مصر باشد.

11_ يوسف (

ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

18_ { عن الحسن بن اسباط قال : سألت أباالحسن فى كم دخل يعقوب من ولده على يوسف ؟ قال : فى أحد عشر إبناً له . . . ;

حسن بن اسباط گويد: از امام رضا(ع) سؤال كردم: يعقوب در ميان چند نفر از فرزندانش وارد بر يوسف شد؟ حضرت فرمود: در ميان يازده پسر خود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1،2،3،7،26

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

2_ يوسف ( ع ) در ديار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروايى بود .

و رفع أبويه على العرش

3_ يوسف ( ع ) پدر و مادرش

را بر تخت فرمانروايى خويش نشاند .

و رفع أبويه على العرش

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

26_ يوسف ( ع ) به سخن خويش ( ديگر بر شما برادرانم ملامتى روا نيست ) متعهّد و بدان وفادار بود .

لاتثريب عليكم اليوم . .. نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

يوسف(ع) در بيان سرگذشت خويش براى يعقوب(ع) از برادرانش _ كه منشأ فراق و جدايى بودند _ گلايه اى نكرد و رفتار نارواى ايشان را يادآور نشد ; بلكه شيطان را عامل فسادى كه ميان او و برادرانش رخ داده بود دانست با اين برخورد به آنچه در خطاب به برادرانش گفته بود (هيچ كس حق ندارد شما را سرزنش و ملامت كند) وفا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 7

7_

تصميم و عزم برادران يوسف بر توطئه و مكر عليه وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. مراد از ضميرهاى جمع در جمله {أجمعوا ...} برادران يوسف است. گرچه اين احتمال نيز بعيد به نظر نمى رسد كه مقصود از آن ضميرها علاوه بر برادران، زليخا و هيأت حاكمه مصر نيز باشد.

قصه يوسف(ع) قبل از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 2

2_ سرگذشت يوسف ( ع ) ، سرگذشتى مهم در تاريخ بشريّت و مخفى مانده بر مردمان تا پيش از بعثت پيامبر ( ص )

ذلك من أنباء الغيب

{ذلك} اشاره به داستان يوسف(ع) و قضاياى رخ داده در روزگار آن حضرت است ; يعنى: {ذلك النبأ من أنباء الغيب}.

قضاوت در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 2

2_ پاره شدن پيراهن يوسف ( ع ) محور و تكيه گاه كشف حقيقت ، در نظر داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

و شهد شاهد . .. و هو من الص_دقين

قضاوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 22 - 4

4_ يوسف ( ع ) در سن جوانى ، به قضاوت و داورى ميان مردم توانا بود .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برخى از مفسران ، {حكم} را به دانش معارف الهى ، احكام شريعت ، حكمت و قضاوت ميان مردم تفسير كرده اند و مراد از {علم} را، دانش تعبير رؤياها ، تحليل حوادث و درك مصالح و مفاسد دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 5

5_ محاكمه خطاكاران و قضاوت درباره آنان ، از اختيارات يوسف در زمان وزارتش در مصر

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

قوانين كيفرى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 8

8_ حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى تشكيلات و قوانين جزايى و قضايى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

كاردانى قاضى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 3

3_ داور ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، شخصى فرزانه ، كاردان و عادل بود .

و شهد شاهد . .. و هو من الص_دقين

پى بردن به حقيقت ماجرا با نحوه پارگى پيراهن ، دلالت بر هوشيارى و كاردانى داور دارد ، و از آن جايى كه حق را ، على رغم خويشى با زليخا كتمان نكرد ، عدالت و حق پويى او به خوبى روشن مى شود.

كارگزاران يوسف و تدبير يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 70 - 4

4_ بى اطلاعى كارگزاران يوسف ( ع ) از طرح و نقشه وى ( جاسازى كردن پيمانه در محموله بنيامين ) براى جلوگيرى از بازگشت بنيامين

جعل السقاية فى رحل أخيه ثم أذّن مؤذّن

چنان چه كارگزاران يوسف(ع) از نقشه وى مطلع بودند، به سارق بودن فرزندان يعقوب تصريح و تأكيد نمى كردند (إنكم لسارقون). همچنين از اينكه يوسف(ع) خود جام را در محموله بنيامين قرار داد، اين معنا استفاده مى شود كه او نمى خواست ديگران از نقشه وى مطلع باشند.

كارگزاران يوسف(ع) و برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 3

3_ فرزندان يعقوب نزد كارگزاران يوسف به حسن سابقه و منزه بودن از فساد و سرقت شناخته شده بودند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1،2

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

كارگزاران يوسف(ع) و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 10

10_ يوسف ( ع ) و كارگزارانش به هنگام اقتدار و حكومت در

مصر ، از هر$ گونه ظلم و ستم اجتناب مى كردند .

قال معاذ الله ان . .. إنا إذًا لظ_لمون

مقصود يوسف از ضميرهاى متكلم مع الغير {نا} و {نحن} در حقايقى كه مطرح كرد (أن نأخذ . .. إنا إذًا لظالمون) خود او و كارگزارانش مى باشد.

كاروان يابنده يوسف و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 5،6،10،11

5_ كاروانِ يابنده يوسف ( ع ) ، او را به عنوان كالاى تجارى به همراه خود بردند .

و أسرّوه بض_عة

{بضاعة} به مال و كالايى اطلاق مى شود كه براى تجارت قرار داده شده است.

6_ كاروانِ يابنده يوسف ( ع ) به منظور كالاى تجارتى قرار دادن او ، سعى در مخفى ساختن وى داشتند .

و أسرّوه بض_عة

در فعل {أسرّوا} (پنهان ساختند) معناى جعل و قرار دادن اشراب شده است ; از اين رو {بضاعة} را به عنوان مفعول دوم نصب داده است. معناى جمله نيز چنين مى شود: يوسف(ع) را كالاى تجارتى قرار دادند و او را پنهان ساختند.

10_ كاروانيان بردن يوسف ( ع ) را به بردگى ، كارى نامشروع و غيرقانونى مى دانستند .

و أسرّوه بض_عة والله عليم بما يعملون

چنان چه برده قرار دادن و فروش كودكى كه پيدا شده امرى مجاز و قانونى بود ، مخفى ساختن يوسف(ع) (أسرّوه بضاعة) وجهى نداشت.

11_ كاروان يابنده يوسف ( ع ) به خاطر كالا قرار دادن او ، گنه كار و مستحق كيفر الهى شدند .

و أسرّوه بض_عة والله عليم بما يعملون

يادآورى علم خدا به اعمال بندگان ، مى تواند كنايه از كيفردهى او باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 1،2،3،4

1_ كاروانيان ، يوسف ( ع ) را به درهمهايى اندك و بهايى ناچيز فروختند .

و شروه بثمن بخس درهم معدودة

{شراء} (مصدر شروا) به معناى فروختن است و ضمير فاعلى در {شروه} به {سيّارة} باز مى گردد. {بخس} مصدر به معناى اسم مفعول (مبخوس =ناقص و كم ارزش) مى باشد. {ثمن بخس} ; يعنى، بهايى كه نسبت به چيز خريدارى شده كم ارزش تر باشد. {معدودة} به معناى شمرده شده و كنايه از اندك بودن است.

2_ همه اهل كاروان ، خود را نسبت به يوسف ( ع ) ذى نفع مى پنداشتند و خويشتن را مالك او مى شمردند .

أسرّوه بض_عة . .. و شروه بثمن

از آن جايى كه كالا قرار دادن و نيز فروختن يوسف(ع) به كاروان نسبت داده شده است ، برداشت فوق استفاده مى شود.

3_ كاروانيان يابنده يوسف ( ع ) ، به نگه داشتن او در نزد خويش ، رغبتى نداشتند .

شروه . .. و كانوا فيه من الزهدين

{زهد} رغبت نداشتن به چيزى به خاطر بى مقدار دانستن آن است. به نظر مى رسد كاروانيان ، بيم آن داشتند كه كار ناروايشان _ يعنى برده ساختن انسان يافت شده _ فاش شود. ازاين رو قيمتى ارزان براى او تعيين كردند ، تا هرچه زودتر به فروش رسد.

4_ تعجيل كاروانيان در فروش يوسف ( ع ) و بى رغبتى آنان در نگه داشتن وى ، دليل فروختن او به بهايى ناچيز

و شروه بثمن بخس . .. و كانوا فيه من الزهدين

جمله {و كانوا . ..} به منزله

تعليل براى {شروه بثمن بخس} است ; يعنى ، چون رغبتى به [نگه دارى ]يوسف(ع) نداشتند ، او را به بهايى ناچيز فروختند.

كرامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 7

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 4،8

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

كرامت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 25

25_ سيماى يوسف ( ع ) ، نمايانگر بزرگوارى و كرامت والاى او بود .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

كمالات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 20

20_ يوسف ( ع ) برخوردار از مقام هاى بلند معنوى و نايل شده به مراحل و درجاتى از كمال

نرفع درج_ت من نشاء

كودكى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 13

13_ رؤياى شگفت يوسف ( ع ) ( سجده ستارگان ، ماه و خورشيد ) در سنين كودكى يا نوجوانى او بوده است .

قال ي_بنىّ

كلمه {بنىّ} تصغير كلمه {ابن} مى باشد و به ضمير متكلم اضافه شده است. {ي_بنىّ} ; يعنى، اى پسر كوچك من.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 6

6_ يوسف ( ع ) به هنگام اجراى توطئه برادرانش عليه او ، در سنين كودكى يا نوجوانى بوده است .

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

برداشت فوق ، از فعل {يلعب} (بازى كند) به دست مى آيد ; زيرا معمولاً بازى كردن را در مورد كودكان و نوجوانان به كار مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

12_ يوسف

( ع ) در سنين كودكى به نبوت رسيد . *

و أوحينا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 1

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 4

4_ يوسف ( ع ) در دوران كودكى اش به ناحق متهم به دزدى شده بود .

فقد سرق أخ له من قبل . .. قال ... الله أعلم بما تصفون

گزارش برادران يوسف به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 3

3_ فرزندان يعقوب سختى معيشت و نابسامان بودن وضع مادى خاندان يعقوب را به يوسف گزارش كردند .

قالوا ي_أيها العزيز مسّنا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجي_ة

گفتگوى جبرئيل با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 18

18_ { قال رسول الله ( ص ) لما اُلقى يوسف فى الجبّ أتاه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا غلام ، من ألقاك فى هذا الجبّ ؟ قال : إخوتى . قال : و لِمَ ؟ قال :

لمودّة أبى إيّاى حسدونى . . . ;

رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه يوسف(ع) در چاه افكنده شد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: اى پسر! چه كسى تو را در اين چاه افكند؟ گفت: برادرانم. جبرئيل گفت: چرا؟ گفت : چون پدرم مرا دوست مى داشت، آنان بر من حسد ورزيدند...}.

گفتگوى يوسف(ع) با پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4،5

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 55 - 1،3،16،18

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن . . .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة

الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه كشور پادشاه و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

گواه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 13

13_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يوسف و إل_ه يعقوب ما أردت بأهلك سوء بل هى راودتنى عن نفسى فسل هذا الصبى . . . و كان عندها من أهلها صبى زائر ل ها فانطق الله الصبى لفصل القضاء فقال : . . . انظر إلى قميص يوسف . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف گفت: به خداى يعقوب قسم! من قصد بد درباره همسر تو نداشتم. او مرا به خودش دعوت كرد، پس تو از اين كودك بپرس _ كودكى از بستگان آن زن نزد او بود كه به ديدنش آمده بود _ پس خدا آن كودك را براى قطع داورى به سخن درآورد و گفت: ... به پيراهن يوسف نگاه كن ...}.

گواهان صداقت يوسف(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 5

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد يافت.

گواهى بر عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 3

3_ زليخا نزد زنان اشراف ، به پاكدامنى و عفت يوسف ( ع ) و نپذيرفتن تقاضاى او ( درخواست وصال ) شهادت داد .

لقد رودته عن نفسه فاستعصم

عصمت و استعصام ، هر دو گوياى امتناع ورزيدن و نپذيرفتن مى باشند ; با اين تفاوت كه استعصام حاكى از مبالغه است. بنابراين {فاستعصم} ; يعنى، يوسف(ع) بشدت با تقاضاى من مخالفت كرد و بر عفت خويش اصرار ورزيد.

لاوى و تبعيد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 2

2_ لاوى برخلاف ديگر برادرانش ، با توطئه عليه يوسف ( ع ) و دور ساختن او از نزد پدرشان يعقوب ( ع ) موافق نبود .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. إن كنتم ف_علين

جمله شرطى {إن كنتم فاعلين} (اگر بر توطئه عليه يوسف(ع) مصمم هستيد) مى رساند كه لاوى با انجام توطئه موافق نبود. لازم

به ذكر است كه جواب جمله شرطى (إن كنتم...) معنايى است كه از {ألقوه...} استفاده مى شود ; يعنى، {إن كنتم فاعلين فألقوه فى غي_بت الجب}.

لاوى و قتل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 1،4

1_ يكى از برادران يوسف ( لاوى ) در جلسه توطئه ، ساير برادران را از كشتن او برحذر داشت .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف

مفرد بودن كلمه {قائل} گوياى اين است كه تنها يكى از برادران يوسف با كشتن وى مخالفت كرد و او بر اساس روايتى كه در پايان آيه خواهد آمد، {لاوى} بوده است.

4_ لاوى با پيشنهاد خود ( انداختن يوسف به چاه ) درصدد حفظ جان يوسف ( ع ) و پيشگيرى از كشته شدن او بود .

لاتقتلوا يوسف . .. و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

پيشنهاد لاوى مبنى بر اينكه يوسف را در چاهى بر سر راه كاروانها بيفكنيد، در مقابل اين نظر كه او را در بيابانى رها سازيد (أو اطرحوه أرضاً) و نيز، تصريح به اينكه كاروانى او را بيابد (يلتقطه بعض السيّارة) دلالت مى كند كه وى درصدد پيشگيرى از تلف شدن يوسف(ع) و از ميان رفتن او بوده است.

لاوى و نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 4،6

4_ لاوى با پيشنهاد خود ( انداختن يوسف به چاه ) درصدد حفظ جان يوسف ( ع ) و پيشگيرى از كشته شدن او بود .

لاتقتلوا يوسف . .. و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

پيشنهاد لاوى مبنى بر

اينكه يوسف را در چاهى بر سر راه كاروانها بيفكنيد، در مقابل اين نظر كه او را در بيابانى رها سازيد (أو اطرحوه أرضاً) و نيز، تصريح به اينكه كاروانى او را بيابد (يلتقطه بعض السيّارة) دلالت مى كند كه وى درصدد پيشگيرى از تلف شدن يوسف(ع) و از ميان رفتن او بوده است.

6_ لاوى قرار دادن يوسف ( ع ) را در چاه ، مقدمه دستيابى كاروان ها به يوسف ( ع ) و مايه نجات او از مرگ مى ديد .

يلتقطه بعض السيّارة

التقاط (مصدر يلتقطه) به معناى يافتن و برگرفتن است.

لاوى و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 3

3_ لاوى به برادرانش پيشنهاد كرد اگر مصمم بر دور ساختن يوسف هستند او را در نهانگاه چاهى در مسير كاروان ها بيفكنند .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

{جبّ} به معناى چاه است و برخى از اهل لغت برآنند كه {جبّ} به چاه عميق و پر آب گفته مى شود. در مجمع البيان آمده است: {غي_بت الجب} حفره و يا طاق مانندى است كه بالاى آب چاه قرار مى دهند و {سيارة} به گروهى كه مسافرت مى كنند (كاروان) اطلاق مى شود.

لياقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 10

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 55 - 3،4،6

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

4_ يوسف ( ع ) بر حفظ ذخاير مالى و حراست انبار هاى غذايى از حيف و ميل شدن ، توانا بود .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

6_ يوسف ( ع ) بر به كارگيرى توان و دانش خويش در امركشت و برداشت و ذخيره سازى غلات و توزيع آنها تأكيد كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم} علاوه بر اينكه حاكى از توان و دانش يوسف(ع) بر امور ياد شده است ، دلالت بر اين نيز دارد كه وى دانش و توانايى اش را در امورى كه به او سپرده شود ، به كار مى گيرد و بدان متعهد مى شود.

مادر يوسف(ع) در دربار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 3

3_ يوسف ( ع ) پدر و مادرش را بر تخت فرمانروايى خويش نشاند .

و رفع أبويه على العرش

مادر يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 8

8_ مادر يوسف به هنگام كوچ خاندان يعقوب از كنعان به مصر زنده بود .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 16

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به

عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

محافظت از يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 8

8_ فرزندان يعقوب در حضور او ، با تأكيدى فراوان مراقبت از يوسف ( ع ) را برعهده گرفتند .

و إنا له لح_فظون

تأكيد فراوان ، از آوردن جمله اسميه به همراه {إنّ} و {لام} تأكيد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 5،7

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

7_ غفلت برادران از حراست يوسف ( ع ) در صحرا ، دور از انتظار يعقوب ( ع ) نبود .

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 9

9_ يعقوب ( ع ) در پى تعهد فرزندانش بر محافظت از يوسف ( ع ) به آنان اطمينان كرد و به حفاظت آنان دل بست .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام

يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،5،6،9،13،15

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا}

به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء . . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد

كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 3

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 2

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

محبت يوسف(ع) به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محبت يوسف(ع) به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى

پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محدوده اختيارات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 5

5_ محاكمه خطاكاران و قضاوت درباره آنان ، از اختيارات يوسف در زمان وزارتش در مصر

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 7،10

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در

آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

10_ يوسف ( ع ) در زمان وزارتش ، نمى توانست با قوانين و مقررات حكومت مصر مخالفت كند .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 11

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

محدوده حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 6

6_ قلمرو حكومتى يوسف ( ع ) محدود بود و فراگير همه سرزمين ها نمى شد .

قد ءاتيتنى من الملك

برداشت فوق با توجه به اينكه {من} در {من الملك} براى تبعيض است ، استفاده شده است.

محدوده علم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 19

19_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

برداشت فوق، با توجه به {من} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود. بنابراين {ولنعلّمه ...} ; يعنى: تا تحليل بخشى از حوادث و تأويل برخى و يا نوعى از رؤياها را به او ياد دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 9

9_ دانش يوسف ( ع ) به

تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث و رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

علمتنى من تأويل الأحاديث

برداشت فوق با توجه به {من} كه براى تبعيض است ، استفاده مى شود.

محكوميت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 9،10

9_ يوسف ( ع ) ، براى زمانى محدود و نامعلوم محكوم به زندان شد .

ليسجننه حتى حين

10_ محكوميت يوسف ( ع ) به زندان تا زمان فرو نشستن غائله زليخا و ديگر زنان *

ليسجننه حتى حين

محمد(ص) و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 9

9_ پيامبر ( ص ) ، پيش از نزول قرآن و سوره يوسف ، از داستان حضرت يوسف اطلاعى نداشت .

نقصّ . .. بما أوحينا ... و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 3،5،6

3_ خداوند ، داستان يوسف ( ع ) را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك

5_ پيامبر ( ص ) پيش از نزول قرآن ، از خصوصيات و حقايق داستان يوسف ( ع ) اطلاعى نداشت .

و ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم

جمله {ما كنت لديهم} (نزد آنان نبودى) كنايه از بى خبر بودن پيامبر(ص) از داستان يوسف(ع) است.

6_ آگاه نبودن پيامبر ( ص ) به حقايق داستان يوسف پيش از نزول قرآن ، دليلى روشن بر الهى بودن قرآن

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك و ما كنت لديهم

جمله

حاليه {و ما كنت لديهم} به منزله تعليل براى {نوحيه إليك} است ; يعنى، از نشانه هاى اين حقيقت كه قرآن وحى الهى است آن است كه تو از داستان يوسف(ع) بى خبر بودى ; ولى آن را به بهترين وجه آوردى و اين جز از طريق وحى امكان پذير نبود.

مدبر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 23

23_ حوادث و مراحل زندگانى يوسف ( ع ) ، به تدبير و فرمان خداوند تحقق مى يافت .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض . .. والله غالب على أمره

از مصداقهاى مورد نظر براى {أمره} _ به قرينه {كذلك مكّنّا ليوسف} _ تدبير امور يوسف(ع) است. برخى برآنند كه ضمير در {أمره} به يوسف برمى گردد. بر اين اساس جمله {والله غالب على أمره} (خداوند بر امور يوسف(ع) غلبه دارد و تدبير امور او در اختيار خداست) در برداشت فوق صراحت بيشترى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 20

20_ يوسف ( ع ) در برابر زليخا تصريح كرد كه تنظيم جريان زندگى او ، به عنايت و تدبير خداوند بوده است .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

ضمير در {إنه} به {الله} باز مى گردد و در برداشت فوق، جمله {إنه ربى} تعليل براى {معاذ الله} گرفته شده است. بر اين اساس مفاد جمله فوق، چنين مى شود: من [از اين امر فريبنده] به خدا پناه مى برم و او مرا يارى خواهد كرد ; زيرا او مدبر امور من و تربيت كننده من است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 17

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 30

30_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( خروج او از زندان ، پايان فراق او با بستگان و . . . ) بر اساس تدبير عالمانه و حكيمانه خداوند رقم مى خورد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

مدت زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 9،10،12

9_ يوسف ( ع ) ، براى زمانى محدود و نامعلوم محكوم به زندان شد .

ليسجننه حتى حين

10_ محكوميت يوسف ( ع ) به زندان تا زمان فرو نشستن غائله زليخا و ديگر زنان *

ليسجننه حتى حين

12_ { عن الصادق ( ع ) : انه قال : دخل يوسف السجن و هو إبن إثنتى عشر سنة و مكث فيه ثمان عشر سنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: كه فرمود: يوسف در سن دوازده سالگى وارد زندان شد و هيجده سال در زندان ماند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 13،16

13_ يوسف ( ع ) پس از آزادى ساقى پادشاه ، ساليانى ديگر ، گرفتار زندان بود .

فلبث فى السجن بضع سنين

{بضع} به معناى {چند} و كنايه از عددى مبهم بين

3 تا 10 مى باشد.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله تعالى : { فلبث فى السجن بضع سنين } قال : سبع سنين ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {فلبث فى السجن بضع سنين} روايت شده كه فرمود: [مراد از بضع سنين] هفت سال است}.

مدت فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 15

15_ كمترين فاصله زمانى ميان آخرين برخورد يوسف ( ع ) با برادران خويش تا ملاقات آنان با وى ، حدود بيست سال بوده است .

يرتع و يلعب . .. و لما بلغ أشدّه ... فلبث فى السجن بضع سنين... تزرعون سبع ... و

محاسبه مراحلى كه يوسف(ع) در مصر بسر برد، حدود بيست سال مى شود ; زيرا كودكى حداكثر ده ساله بود كه به دست كاروانيان افتاد و جمله {يرتع و يلعب} و نيز {أخاف أن يأكله الذئب} دلالت بر اين معنا دارد. در خانه زليخا به جوانى و رشد رسيد (لما بلغ أشدّه) كه اين فاصله حدود هشت تا ده سال مى شود. بيش از سه سال نيز (بضع سنين) در زندان بسر برد و هفت سال دوران پس از زندان را به وزارت اشتغال داشت و طبعاً يك سال پس از قحطى برادرانش به وى مراجعه كردند. مجموعه اينها حدوداً بيست سال مى شود.

مدح يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از عفتى اعجاب برانگيز و درخور برترين ستايش

قلن ح_ش لله

{حاش لله}

سخنى است كه از شدت شگفت زدگى حكايت دارد.

مراحل عمر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 1

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

مربى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 17

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

مردسالارى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 10

10_ سيادت و آقايى مرد بر همسر خويش در عصر يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب

مرگ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 5

5_ برادران يوسف بر$ اين باور بودند كه يوسف ( ع ) از ميان رفته و نابود شده است .

فقد سرق أخ له من قبل

{من قبل} مى تواند متعلق به {سرق} باشد. بر اين اساس جمله {فقد سرق ...} چنين معنا مى شود: او برادرى داشت كه پيش از اين دزدى كرده بود.

همچنين مى تواند متعلق به مضمون {أخ له} باشد. بر اين مبنا جمله چنين معنا مى شود: او پيشتر برادرى داشت كه دزدى كرده بود. بر اين فرض قيد {من قبل} حاكى است كه برادران يوسف مى پنداشتند كه يوسف(ع) از ميان رفته است.

مسلمانان صدر اسلام و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 10

10_ مردم عصر بعثت ، ناآگاه به سرگذشت يوسف ( ع ) پيش از نزول قرآن

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

{إن} در جمله فوق مخففه است و مراد از {الغافلين} مردم عصر بعثت مى باشد. بنابراين مفاد جمله {إن كنت ...} چنين مى شود: تو نيز اى پيامبر! پيش از نزول قرآن همانند ساير مردم ، از داستان يوسف بى خبر بودى.

مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 12

12_ مصر ، ديارى بهره مند از امنيت در عصر يوسف ( ع )

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

مصرباستان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 8

8_ مصر مركز مراجعه مردم آبادى هاى مجاور براى تهيه آذوقه ، در قحطى هفت ساله عصر يوسف ( ع ) .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

مصريان باستان و نياكان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 14

14_ ناشناخته بودن حسب و نسب يوسف ( ع ) نزد عموم مصريان

فعرفهم و هم

له منكرون

اگر عموم مردم مصر مى دانستند كه يوسف(ع) از كدام قبيله، جامعه و دودمان است طبعاً به گوش برادران وى نيز مى رسيد و يوسف(ع) براى آنان ناشناخته نمى ماند.

مطالعه قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 6

6_ مطالعه و دقت در داستان يوسف ، مايه دريافت حقايق و معارف الهى است .

إنا أنزلن_ه قرء نًا عربيًّا لعلكم تعقلون. نحن نقصّ عليك أحسن القصص

برداشت فوق ، مقتضاى ارتباط ميان جمله {لعلكم تعقلون} با {نحن نقصّ عليك} است.

معجزه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 8

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

معرفى يوسف(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 3

3_ يوسف ( ع ) در نشستى با بنيامين و به دور از حضور ديگر برادرانش ، خود را به وى شناساند .

قال إنى أنا أخوك

از آيات قبل و آيات بعد معلوم مى شود كه يوسف(ع) از اينكه برادرانش وى را بشناسند، امتناع داشت. بنابراين انجام معرفى خود به بنيامين در خفاى از برادران بوده است. فصل جمله {قال ...} از ما قبل مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه سخن يوسف(ع) با برادرش در مقامى غير از مقام ورود برادرانش بر وى انجام گرفته است.

معلم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف

- 12 - 6 - 22

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 15،16

15_ خداوند ، آموزگار يوسف در تفسير و تحليل حوادث و تعبير رؤياها

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 9

9_ خداوند ، آموزنده علم غيب به يوسف ( ع )

ذلكما مما علمنى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 7

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

101 - 10

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

مقاطع پنهان قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 8

8_ جلسه توطئه و مكر برادران يوسف عليه او ، مخفى مانده ترين قسمت داستان يوسف ( ع ) تا پيش از نزول قرآن

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

ياد كردن از اين قسمت داستان يوسف (جلسه توطئه و مكر برادران عليه وى) پس از بيان اينكه داستان يوسف از اخبار غيبى است ، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه اين قسمت داستان از مخفى مانده ترين قسمتهاى آن مى باشد.

مقامات معنوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 20

20_ يوسف ( ع ) برخوردار از مقام هاى بلند معنوى و نايل شده به مراحل و درجاتى از كمال

نرفع درج_ت من نشاء

مقامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 2

2_ رؤياى يوسف گوياى آن بود كه به مقامى رفيع نايل خواهد شد و بر برادرانش سيادت خواهد يافت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك

على إخوتك فيكيدوا

از اينكه برادران يوسف در صورت شنيدن رؤيايش درصدد ضربه زدن به او برمى آمدند ، دو نكته روشن مى شود: 1_ رتبه و منزلت والاى يوسف(ع) ;$2- آشنايى برادران او به تعبير و تأويل رؤيا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 1،12

1_ رؤياى يوسف ( ع ) حاكى از برگزيده شدنش از ناحيه خدا و خالص شدن او براى خداوند بود .

و كذلك يجتبيك ربك

{اجتباء} به معناى گزينش كردن و براى خود خالص ساختن است. بنابراين {يجتبيك ربك} ; يعنى ، پروردگارت تو را برمى گزيند و براى خويش خالص مى گرداند ، به طورى كه نصيبى در تو براى غير او نخواهد بود.

12_ خداوند به واسطه يوسف ( ع ) ، نعمت كامل و تمام خويش را بر خاندان يعقوب ارزانى داشت .

و كذلك . .. و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

يوسف(ع) از خاندان يعقوب(ع) بود و {آل يعقوب} شامل او نيز مى شد. بنابراين آوردن {عليك} و عطف كردن {آل يعقوب} بر آن، مى تواند حاكى از نكته اى باشد كه در برداشت فوق آمده است. قابل ذكر است كه تأويل ستارگان، ماه و خورشيد بر برادران و پدر و مادر يوسف(ع) مؤيد آن نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

12_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى به نبوت رسيد . *

و أوحينا

إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 6

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 6،16

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

16_ { عن الرضا ( ع ) : لقد همّت به و لولا أن رأى برهان ربّه لهمّ بها كما همّت به ، ل_كنّه كان معصوماً ، والمعصوم لايهمّ بذنب . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: آن زن قصد يوسف كرد و اگر يوسف برهان پروردگارش را نديده بود، قصد آن زن مى كرد همان گونه كه زن او را قصد كرد ; ولى يوسف معصوم بود و معصوم قصد گناه نمى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 7

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 2

2_ يوسف (

ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

مكان استقبال يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 5

5_ يوسف ( ع ) در بيرون شهر مصر ، جايگاهى را براى مراسم استقبال از خاندانش تدارك ديد .

فلما دخلوا على يوسف

جمله {آن گاه كه بر يوسف(ع) وارد شدند} (فلما دخلوا على يوسف) مى رساند كه يوسف(ع) در ساختمان و يا چادرهايى منزل گرفته بود. در غير اين صورت واژه ورود و دخول جايگاهى نداشت ; بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب مى نمود.

مكذبان حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 7

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين

احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

مكر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 7،8،9

7_ تصميم و عزم برادران يوسف بر توطئه و مكر عليه وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. مراد از ضميرهاى جمع در جمله {أجمعوا ...} برادران يوسف است. گرچه اين احتمال نيز بعيد به نظر نمى رسد كه مقصود از آن ضميرها علاوه بر برادران، زليخا و هيأت حاكمه مصر نيز باشد.

8_ جلسه توطئه و مكر برادران يوسف عليه او ، مخفى مانده ترين قسمت داستان يوسف ( ع ) تا پيش از نزول قرآن

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

ياد كردن از اين قسمت داستان يوسف (جلسه توطئه و مكر برادران عليه وى) پس از بيان اينكه داستان يوسف از اخبار غيبى است ، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه اين قسمت داستان از مخفى مانده ترين قسمتهاى آن مى باشد.

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه

وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

ملاقات آل يعقوب با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 6

6_ يعقوب ( ع ) و خاندانش در بيرون شهر مصر بر يوسف ( ع ) وارد شدند و فراق چندين ساله آنان با يوسف ( ع ) پايان يافت .

فلما دخلوا على يوسف

ملاقات بايوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

ملاقات برادران يوسف با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 10،13

10_ يوسف ( ع ) به مجرّد مشاهده برادران خويش ، على رغم گذشت ساليانى دراز ، آنان را شناخت .

فدخلوا عليه فعرفهم

{فاء} در {فعرفهم} حكايت از آن دارد كه يوسف(ع) بدون پرسش و جست و جو بلكه به مجرّد مشاهده برادرانش ، آنان را شناخت.

13_ هيچ يك از

برادران يوسف در ملاقات با او ، وى را نشناختند .

فدخلوا عليه فعرفهم و هم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 5

5_ برادران يوسف به دستور وى موظف شدند بنيامين را در سفر آينده به همراه خويش بياورند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 6

6_ فرزندان يعقوب به بازگشت مجدد به مصر براى دريافت آذوقه ، مصمم بودند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 1

1_ فرزندان يعقوب به همراه بنيامين به جايگاه يوسف ( ع ) درآمدند و به حضور وى رسيدند .

و لما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أخاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 4

4_ بنيامين در سومين جلسه ملاقات فرزندان يعقوب با عزيز مصر ، حضور داشت .

و هذا أخى

ملاقات بنيامين با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 1،3،5

1_ فرزندان يعقوب به همراه بنيامين به جايگاه يوسف ( ع ) درآمدند و به حضور وى رسيدند .

و لما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أخاه

3_ يوسف ( ع ) در نشستى با بنيامين و به دور از حضور ديگر برادرانش ، خود را به وى شناساند .

قال إنى أنا أخوك

از آيات قبل و آيات بعد معلوم مى شود كه يوسف(ع) از اينكه برادرانش وى را بشناسند،

امتناع داشت. بنابراين انجام معرفى خود به بنيامين در خفاى از برادران بوده است. فصل جمله {قال ...} از ما قبل مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه سخن يوسف(ع) با برادرش در مقامى غير از مقام ورود برادرانش بر وى انجام گرفته است.

5_ يوسف ( ع ) شرح ماجراى خود و برادرانش ( داستان قرار دادن او در چاه كنعان و . . . ) را براى بنيامين باز گفت .

قال إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

مراد از ضمير در {كانوا} و {يعملون} برادران يوسف است. آوردن جمله {لاتبتئس} (اندوهگين نشو و تأسّف نخور) پس از {إنى أنا أخوك} مى رساند كه يوسف(ع) پس از معرفى خويش، ماجراى چاه كنعان و مسائل پيرامون آن را براى بنيامين باز گفته بود و گرنه مجرد معرفى خودش، زمينه اى براى ناراحتى و اندوه بنيامين نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 4،11

4_ بنيامين در سومين جلسه ملاقات فرزندان يعقوب با عزيز مصر ، حضور داشت .

و هذا أخى

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

ملاقات پادشاه مصر با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما

كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

ملاقات يعقوب(ع) با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 6

6_ يعقوب ( ع ) و خاندانش در بيرون شهر مصر بر يوسف ( ع ) وارد شدند و فراق چندين ساله آنان با يوسف ( ع ) پايان يافت .

فلما دخلوا على يوسف

ملاقات يوسف(ع) با برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) به برادرانش خاطر نشان ساخت كه تنها در صورتى غله نوبت بعد را دريافت خواهند كرد كه بنيامين را همراه خود بياورند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

3_ يوسف ( ع ) به برادرانش اعلام كرد در صورتى كه بنيامين را در نوبت بعد همراه نياورند ، نبايد به بارگاه او حاضر شوند .

فإن لم تأتونى به . .. و لاتقربون

نون مكسور در {لاتقربون} نون وقايه و حاكى از ياى متكلم محذوف است. بنابراين {لاتقربون} ; يعنى، نزد من نياييد.

ملاقات يوسف(ع) با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 11

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و

پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

ملّيت خريدار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 3

3_ خريدار يوسف ( ع ) ( همسر زليخا ) از شهروندان مصرى بود .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

برداشت فوق ، مبتنى بر اين احتمال است كه {من مصر} متعلق به محذوف و توصيفى براى {الذى اشتراه} باشد ; يعنى: قال الذى اشتراه و هو من اهل مصر.

منافع يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 6

6_ حضور بنيامين نزد يوسف ( ع ) ، به سود و منفعت يوسف ( ع ) بود .

كذلك كدنا ليوسف

لام در {ليوسف} لام منفعت است. بنابراين نقشه طرح شده و هدف از آن (نگه داشتن بنيامين) در جهت منافع يوسف(ع) بوده است.

منجى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 11

11_ خداوند ، خنثى كننده مكر و حيله زنان اشراف و نجات بخش يوسف ( ع ) از زندان

أن الله لايهدى كيد الخائنين

منشأ برگزيدگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 22

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

منشأ تدبير يوسف(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

منشأ حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 3

3_ خداوند ، عطاكننده حكمت و علم به يوسف ( ع )

ءاتين_ه حكمًا و علمًا

منشأ حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 5

5_ خداوند ، اعطا كننده حكومت و فرمانروايى به يوسف ( ع )

رب قد ءاتيتنى من الملك

منشأ عصمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 5

5_ خداوند ، با ارائه برهان به يوسف ( ع ) ، او را از آميزش با زليخا ( زنا ) و نگاه هاى شهوانى به وى ، حفظ كرد و مصون داشت .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

{فحشاء} به گناه و معصيتى كه بسيار زشت و پليد باشد، گفته مى شود (لسان العرب). {سوء} به معناى بدى و گناه است كه به قرينه مقابله آن با {فحشاء}، مراد از آن گناه كوچك است. {أل} در {السوء} و {الفحشاء} مى تواند براى عهد باشد. براين مبنا مقصود از {الفحشاء} آميزش،

و منظور از {السوء} نگاه شهوت آلود، قصد گناه و ... است. اين احتمال نيز به نظر قوى مى رسد كه {أل} در اين دو كلمه، براى جنس باشد. براين مبنا نيز گناهان ياد شده از مصداقهاى مورد نظر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 1،7،8

1_ يوسف ( ع ) مصون ماندن خويش از گناهان و ارتكاب بدى ها را ، به امداد خدا مى دانست نه برخاسته از اراده خود بدون توفيق الهى .

أنى لم أخنه . .. و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

از ارتباط {ما أُبرّءُ نفسى} (من نفس خويش را از ارتكاب بديها تبرئه نمى كنم)با جمله {لم أخنه بالغيب} و نيز شهادت زنان بر پاكدامنى يوسف(ع) (حاش لله ما علمنا عليه من سوء) اين نكته معلوم مى شود كه: يوسف(ع) با جمله {ما أُبرّءُ نفسى} درصدد نيست كه بگويد من گناه كرده ام; بلكه با توجه به عبارت {إلاّ ما رحم ربى} در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشده ام، نه به خاطر توان شخصى است ; زيرا نفس هر كس و نيز نفس من ترغيب كننده به گناه و بدى است. پس آلوده نشدن من به گناه به توفيق الهى و رحمت او بوده است.

7_ يوسف ( ع ) مصونيت خويش از گناه و خيانت را پرتوى از رحمت الهى بر خويش مى دانست .

ما أُبرّءُ نفسى . .. إلاّ ما رحم ربى

8_ يوسف ( ع ) به دليل باور به ربوبيت و تدبير الهى ، رحمت

او را مايه ترك گناهان و بدى ها دانست و خود را ستايش نكرد .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

منشأ علم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 3

3_ خداوند ، عطاكننده حكمت و علم به يوسف ( ع )

ءاتين_ه حكمًا و علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 10،17

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

منشأ فضايل يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 2،6

2_ فضيلت و برترى يوسف ( ع ) عنايتى از ناحيه خداوند به او بود .

لقد ءاثرك الله علينا

6_ اعتقاد و باور برادران يوسف به خدادادى بودن مقام و منزلت برتر او

لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 14

14_ خداوند ، اعطا كننده مقام و منزلت به يوسف ( ع ) و وادار كننده بستگانش به خضوع و خشوع در برابر او

قد جعلها ربى حقًا

منشأ قدرت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 56 - 5،11،17،18

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( نجات از چاه كنعان تا رسيدن به وزارت و نيل به قدرت ) به اراده خداوند و بر اساس تدبير او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

11_ به قدرت رسيدن يوسف ( ع ) پس از بردگى و اسارت در زندان ، دليلى متقن بر حاكميت مشيّت الهى بر تمامى اسباب و علّتهاست .

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء نصيب برحمتنا من نشاء

جمله {رحمت خويش را بر هر كس كه خواهيم شامل مى گردانيم و به او قدرت مى بخشيم} _ كه مفاد {نصيب برحمتنا. ..} است _ به منزله ادعايى است كه با {كذلك مكّنّا ...} بر آن استدلال شده است ; يعنى، خداوند برده اى را كه اختياردار خودش نيز نبود به جايى رسانيد كه اختيار همگان را دارا شد، و اين دليلى روشن بر حاكميت مطلق الهى است.

17_ دستيابى يوسف ( ع ) به قدرت در سرزمين مصر و بهره مندى او از رحمت خاص الهى ، پاداش كار هاى نيك او بود .

كذلك مكّنّا . .. نصيب برحمتنا ... و لانضيع أجر المحسنين

18_ به قدرت رسيدن يوسف ( ع ) در سرزمين مصر ، دليلى روشن بر ضايع نشدن اجر نيكوكاران از ناحيه خداوند است .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض . .. و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى

از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

منشأ نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( نجات از چاه كنعان تا رسيدن به وزارت و نيل به قدرت ) به اراده خداوند و بر اساس تدبير او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

موجبات دانش تعبير رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 14

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

موجبات علم غيب يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 14

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

موجبات نبوت

يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 10

10_ نيكوكارى يوسف ( ع ) ، مايه رسيدن او به مقام نبوت بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

موفقيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 2

2_ يوسف ( ع ) در طى هفت سال آبادانى ، به كشت و برداشت و ذخيره سازى غلات براى دوران قحطى كاملاً موفق شد .

و جاء إخوة يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 21

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

مؤمن آل فرعون و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 12

12 - آشنايى مؤمن آل فرعون ، از تاريخ مردم مصر و سرگذشت يوسف پيامبر ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت . .. حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده ر

مهربانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 1

1_ يوسف ( ع ) با اظهار مهربانى و ملاطفت به هم بندان خويش ، به ارشاد آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم

الله الوحد

مهمان نوازى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 7،8،9،12

7_ يوسف ( ع ) از ميهمانان و كسانى كه براى تهيه آذوقه و دريافت سهميه به او مراجعه مى كردند ، به خوبى پذيرايى مى كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

{نزول} به طعام و مانند آن كه براى ميهمان تهيه شده گفته مى شود و {نزيل} به معناى ميهمان است. {منزلين} در آيه شريفه از همين ماده گرفته شده و به معناى ميزبانها و مهمان نوازان مى باشد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم،

اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 12

12_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى به نبوت رسيد . *

و أوحينا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 6

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 15

15_ { عن الصادق ( ع ) [ فى البرهان الذى رأى يوسف ] : انه النبوة المانعة من إرتكاب الفواحش والحكمة الصارفة عن القبايح ;

از امام صادق(ع) [درباره برهانى كه يوسف(ع) ديده ]روايت شده: آن برهان نبوت بود كه مانع از ارتكاب گناهان مى شود و حكمتى كه از كارهاى زشت باز مى دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 2

2 - يوسف ( ع ) ، پيامبر مردم مصر پيش از حضرت موسى ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل

نجات همبند يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 5،6

5_ ساقى پادشاه به درستى تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى خويش اعتماد كرد و به نجات خويش اميدوار گرديد .

و قال للذى ظنّ أنه ناج منهما

ضمير در {ظن} محتمل است به {الذى} باز گردد و محتمل است به يوسف(ع) ارجاع شود. برداشت فوق، بر اساس احتمال اول است. بر اين مبنا مفاد جمله {قال للذى ...} چنين مى شود: يوسف(ع) به ساقى پادشاه - همان كه به نجات خويش دل بسته بود و بدان اميدوار بود - گفت: مرا نزد مالكت ياد كن. قابل ذكر است كه چون يوسف(ع) به نجات وى يقين داشت نه گمان، اين احتمال قوى تر به نظر مى رسد.

6_ تعبير يوسف ( ع ) از رؤياى هم بند خويش ، تحقق يافت و او با رهايى از زندان ، به استخدام پادشاه درآمد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

با

توجه به اينكه ضمير در {فأنساه} به {الذى} _ كه مراد از آن ساقى پادشاه است _ باز مى گردد ، جمله {فأنساه الشيطان ذكر ربه} دلالت مى كند كه وى از زندان آزاد و به دربار پادشاه راه يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1

1_ يكى از دو هم بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و قال الذى نجا منهما

نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، به گشودن درب و فرار از چنگ زليخا موفق شد .

و ألفيا سيدها لدا الباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 6

6_ نجات يوسف ( ع ) از كيد زليخا و ديگر زنان ، جلوه اى از ربوبيت الهى بر آن حضرت

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

نجات يوسف(ع) از چاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 2،3،7،13

2_ آب آور كاروان به منظور آب كشيدن ، دلو خويش را در چاه كنعان افكند و برخلاف انتظار ، كودكى را از آن بيرون آورد .

فأدلى دلوه قال ي_بشرى هذا غل_م

{أدلاء} (مصدر أدلى) به معناى فرستادن {دلو} است. {غلام} به پسر كوچك گفته مى شود (مصباح المنير).

3_ يوسف ( ع ) با چنگ زدن به طناب و دلو آب آورِ كاروان ،

خود را از چاه نجات داد .

فأرسلوا واردهم فأدلى دلوه قال ي_بشرى هذا غل_م

7_ نجات يوسف ( ع ) از چاه سرآغاز بردگى او

و أسرّوه بض_عة

بضاعت و كالاى تجارتى قرار دادن انسان ، مستلزم برده بودن و يا برده شمردن اوست.

13_ اتراق كاروانيان در اطراف چاه كنعان ، نجات دادن يوسف ( ع ) از آن چاه و به همراه خويش بردن او ، به تقدير خداوند و تحت نظارت دقيق او انجام مى گرفت .

و جاءت سيّارة . .. والله عليم بما يعملون

مراد از {ما} در {ما يعملون} مى تواند كالا قرار دادن يوسف(ع) باشد (أسرّوه بضاعة). و نيز محتمل است همه داستان كاروان، در رابطه با يوسف(ع) باشد. بنابر فرض نخست، علم خدا به رفتار آنان (كالا قرار دادن) كنايه از كيفردهى است و بنابر فرض دوم، علم خدا كنايه از تقدير و تدبير اوست ; يعنى، تمام مقدماتى كه مايه نجات يوسف(ع) از چاه شد (گذر كردن كاروان در اطراف كنعان، منزل كردن در اطراف چاه و ...) همه به نظارت خدا و تدبير او بود.

نجات يوسف(ع) از زندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 12،14

12_ خروج يوسف ( ع ) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با اهداف شيطان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف ( ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع

جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3،4،5

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

4_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، به آزادى يوسف ( ع ) از زندان و بار يافتن او به دربار فرمان داد .

و قال الملك ائتونى به . .. قال ارجع

از اينكه يوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آيد ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلكه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار يافتن به دربار بوده است.

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 11

11_ خداوند ، خنثى كننده مكر و حيله زنان اشراف و نجات بخش يوسف ( ع ) از زندان

أن الله لايهدى كيد الخائنين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 16

16_ آزاد ساختن يوسف ( ع ) از زندان و كوچ دادن خاندان يعقوب از كنعان به مصر ، از جمله احسان هاى خداوند در حق يوسف ( ع ) .

و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

نشانه هاى احسان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 10

10_ نيكوكارى يوسف در زمان اقتدارش ، در رفتار و منش او جلوه گر بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {اطمينان داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {مى بينيم} گوياى آن است كه اطمينان برادران يوسف به شخصيت وى از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

نشانه هاى شخصيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 13

13_ سيماى يوسف ( ع ) و عملكرد او ، نشان دهنده شخصيت بلند مرتبه و بيانگر نيكوكارى او بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {يقين داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {نرى} (مى بينيم) گوياى اين مطلب است كه: علم و يقين آن دو نفر به شخصيت يوسف(ع) ، از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

نشانه هاى صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه حتى

حين } فالأيات شهادة الصبى و القميص المخرّق من دبر و استباقهما الباب حتى سمع مجاذبت ها إيّاه على الباب فلما عصاها فلم تزل ملحّة بزوجها حتى حبسه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا كه فرمود: {ثم بدا لهم . ..} روايت شده است: آن نشانه ها گواهى كودك و پيراهن پاره شده از پشت و سبقت آن دو به طرف در بود، به گونه اى كه شنيده شد آن زن پشت در، يوسف را به طرف خود مى كشد ; پس چون يوسف درخواست بانو را نپذيرفت به طور پيگير به شوهرش اصرار نمود تا [شوهرش] او را زندانى كرد}.

نشانه هاى عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 5

5_ وجود نشانه هاى متعدد بر پاكدامنى يوسف ( ع )

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

نظارت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 1

1_ يوسف ( ع ) بر توزيع ارزاق ذخيره شده در مصر ، نظارت مستقيم داشت .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

نظام جزايى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 16

16_ مجازات مجرمان بيگانه بر اساس مقررات خودِ آنان ، با قوانين و مقررات مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) مخالفتى نداشت .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

نظام قضايى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 8

8_ حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى تشكيلات و قوانين جزايى و قضايى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

نعمتهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 14،21

14_ نعمتهايى كه خداوند به يوسف ( ع ) و آل يعقوب ارزانى داشت ، مسانخ و هم طراز نعمتهايى بود كه به ابراهيم و اسحاق ( ع ) اعطا كرده بود .

يتم نعمته عليك . .. كما أتمّها على أبويك

21_ فضيلت هاى يوسف ( ع ) و نعمت هاى عطا شده به او و حضرت ابراهيم و اسحاق ( ع ) و خاندان يعقوب ، جلوه هايى از ربوبيت خداوند

يجتبيك ربك . .. و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب ... إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 6،11

6_ خداوند يوسف ( ع ) و بنيامين را از نعمتى بزرگ بهره مند ساخت .

قد منّ الله علينا

{منّ} به معناى احسان كردن و نعمت بخشيدن است. در {مفردات راغب} آمده كه {منّة} به معناى نعمت گران سنگ است. مراد از ضمير در {علينا} به قرينه جمله بعد (إنه من يتق ...) _ كه تعليل براى {قد منّ الله علينا} است _ يوسف(ع) و بنيامين مى باشد نه همه برادران.

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 15

15_ خداوند ، يوسف ( ع ) را از احسان هاى خويش برخوردار ساخت و به او نعمت ها بخشيد .

قد أحسن بى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

نقش خدا در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 30

30_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( خروج او از زندان ، پايان فراق او با بستگان و . . . ) بر اساس تدبير عالمانه و حكيمانه خداوند رقم مى خورد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

نقش كارگزاران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 4

4_ غلامان و كارگزارانى فراوان در استخدام يوسف ( ع ) براى توزين و توزيع آذوقه ها و دريافت بهاى آنها

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

{فتيان} جمع فتى و به معناى غلامان و جوانان است.

نقش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 12

12_ خداوند به واسطه يوسف ( ع ) ، نعمت كامل و تمام خويش را بر خاندان يعقوب ارزانى داشت .

و

كذلك . .. و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

يوسف(ع) از خاندان يعقوب(ع) بود و {آل يعقوب} شامل او نيز مى شد. بنابراين آوردن {عليك} و عطف كردن {آل يعقوب} بر آن، مى تواند حاكى از نكته اى باشد كه در برداشت فوق آمده است. قابل ذكر است كه تأويل ستارگان، ماه و خورشيد بر برادران و پدر و مادر يوسف(ع) مؤيد آن نكته است.

نگرانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

نوجوانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 13

13_ رؤياى شگفت يوسف ( ع ) ( سجده ستارگان ، ماه و خورشيد ) در سنين كودكى يا نوجوانى او بوده است .

قال ي_بنىّ

كلمه {بنىّ} تصغير كلمه {ابن} مى باشد و به ضمير متكلم اضافه شده است. {ي_بنىّ} ; يعنى، اى پسر كوچك من.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 6

6_ يوسف ( ع ) به هنگام اجراى توطئه برادرانش عليه او ، در سنين كودكى يا نوجوانى بوده است .

أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

برداشت فوق ، از فعل {يلعب} (بازى كند) به دست مى آيد ; زيرا معمولاً بازى كردن را در مورد كودكان و نوجوانان به كار مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 22 - 1

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

نهى به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 1،21

1_ يعقوب ( ع ) ، فرزندش يوسف ( ع ) را از نقل خواب خويش براى برادرانش برحذر داشت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

نيازهاى مادى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 5

5_ نياز يوسف ( ع ) به گردش و بازى و استفاده از خوراكى هاى مراتع ، بهانه برادرانش براى بردن او به صحرا و جدا ساختنش از يعقوب ( ع )

أرسله معنا غدًا يرتع

و يلعب

نياكان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 17

17_ ابراهيم و اسحاق ( ع ) ، پدران يعقوب و يوسف ( ع ) بودند .

على أبويك من قبل إبرهيم و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت

ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

وحى به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 8،9،10،13،14،15،16

8_ خداوند يوسف ( ع ) را از طريق وحى به نجات يافتن از چاه كنعان و ديدارى مجدد با برادرانش ، نويد داد .

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا

جمله {لتنبئنّهم} (همانا اين واقعه را در آينده به برادرانت يادآورى خواهى كرد) دلالت بر نجات يوسف از چاه دارد و نيز حاكى از اين است كه او برادرانش را در آينده ملاقات خواهد كرد.

9_ عنايت خاص خداوند به يوسف ( ع ) با وحى كردن به او در چاه كنعان

أن يجعلوه فى غي_بت الجب و أوحينا إليه

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

13_ يادآورى داستان چاه كنعان از سوى يوسف ( ع ) به برادرانش ، محتواى وحى خداوند به يوسف ( ع )

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

14_ خداوند به يوسف ( ع ) خبر داد كه ملاقات او با برادرانش ، پس از داستان چاه كنعان ، در آينده اى دور تحقق خواهد يافت .

لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

جمله حاليه {و هم لايشعرون} متعلق به {لتنبئنّ} است ; يعنى، به آنان خبر مى دهى در حالى كه متوجه نيستند [و تو را نمى شناسند]. از اينكه هيچ يك از برادران يوسف به هنگام ملاقات با وى، او را نخواهند شناخت، معلوم مى شود ملاقات مذكور با فاصله زمانى بسيار اتفاق خواهد افتاد.

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع

) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان هستى.

16_ برادران يوسف از شنيدن و احساس كردن وحى الهى به او ، ناتوان بودند .

و أوحينا إليه . .. و هم لايشعرون

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه عامل حال (و هم لايشعرون) فعل {أوحينا} باشد. بر اين اساس مفاد {و هم لايشعرون} چنين مى شود: آنان وحى ما را به يوسف(ع) نمى فهميدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

وزارت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 9

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

وعده هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 12

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد

كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

وفادارى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 26

26_ يوسف ( ع ) به سخن خويش ( ديگر بر شما برادرانم ملامتى روا نيست ) متعهّد و بدان وفادار بود .

لاتثريب عليكم اليوم . .. نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

يوسف(ع) در بيان سرگذشت خويش براى يعقوب(ع) از برادرانش _ كه منشأ فراق و جدايى بودند _ گلايه اى نكرد و رفتار نارواى ايشان را يادآور نشد ; بلكه شيطان را عامل فسادى كه ميان او و برادرانش رخ داده بود دانست با اين برخورد به آنچه در خطاب به برادرانش گفته بود (هيچ كس حق ندارد شما را سرزنش و ملامت كند) وفا كرد.

ولايت تشريعى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 4

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

ولايت تكوينى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 4

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا

ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

ولىّ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

ويژگيهاى استقبال يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 4

4_ يوسف ( ع ) در استقبال از پدر ، مادر و بستگانش ، از تشريفات وزارتى و حكومتى پيراسته بود .

فلما دخلوا على يوسف

ياد كردن از يوسف(ع) با نام وى و نه عنوان و سمت او (عزيز و مانند آن) مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

ويژگيهاى حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 10

10_ يوسف ( ع ) در حكومت مصر براى جاى دادن به يعقوب ( ع ) و خاندان او در آن ديار ، محدوديت و مشكلى نداشت .

وأتونى بأهلكم أجمعين

ويژگيهاى زندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 8

8_ زندان يوسف ( ع ) و هم بندان او ، فاقد هرگونه برنامه غذايى از پيش تعيين شده

لايأتيكما

طعام ترزقانه

چنان چه برنامه غذايى زندان مشخص بود ، پيشگويى نوع و خصوصيات آن امرى دشوار نبود و به عنوان يك ويژگى براى كسى كه از آن خبر مى داد ، محسوب نمى شد.

ويژگيهاى قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 4،5

4_ داستان يوسف ( ع ) بهترين و زيباترين داستان

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

5_ خداوند ، داستان يوسف را با بهترين و زيباترين بيان نقل كرده و گزارش داده است .

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 1

1_ داستان يوسف و برادرانش ، حاوى نشانه ها و آياتى فراوان از ربوبيت خدا و علم و حكمت او

إن ربك عليم حكيم. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

{آيات} به معناى نشانه هاست و چون در جمله {لقد كان . ..} بيان نشده است كه داستان يوسف و برادرانش نشانه چه حقيقت و يا حقايقى مى تواند باشد و به عبارت ديگر، متعلق {آيات} ذكر نشده است، مى توان گفت متعلق آن، حقايق مطرح شده در آيه قبل است كه از جمله آنها ربوبيت، علم و حكمت خداوند است (إن ربك عليم حكيم).

ويژگيهاى كاخ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 3

3_ دربار يوسف ( ع ) ، داراى دربهايى متعدد براى ورود و خروج مراجعه كنندگان *

لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

در اينكه مراد از مفعول {ادخلوا} چيست ، آيا مصر است و يا بارگاه

يوسف؟ دو نظر ابراز شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است. قابل ذكر است كه تكرار {لما دخلوا} در آيه 69 مؤيد احتمال اول مى باشد.

ويژگيهاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 24

24_ حكمت خدا و علم او به خصلت هاى يوسف ( ع ) موجب شد تا نعمت خويش را بر خاندان يعقوب كامل كند .

و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 20

20_ جمال يوسف ( ع ) ، جمالى بى نظير ، دلربا و در اوج زيبايى و ملاحت بود .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

نقل اين قسمت از داستان يوسف (فلما رأينه . ..) براى بيان اوج زيبايى و دلربايى يوسف(ع) است. علاوه بر اين، محتمل است اشاره به معذور بودن زليخا در عشقش به يوسف(ع) باشد. مؤيد اين احتمال، اين است كه قرآن از او مذمت نكرده و يوسف(ع) نيز او را در مراحل مراوده، به عذابهاى الهى هشدار نداده است.

هدايت همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 2،3،15

2_ يوسف ( ع ) اقبال هم بندانش را به او غنيمت شمرد و به ارشاد و هدايت آنان پرداخت .

إنا نري_ك من المحسنين . .. ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

3_ يوسف ( ع ) با اشاره به خدادادى بودن دانش هاى

ويژه اش ، هم بندان خويش را به شناخت ربوبيت خدا برانگيخت .

ذلكما مما علمنى ربى

از اهداف يوسف(ع) در بيان اين حقيقت كه {اين دانش را پروردگارم به من آموخته است} آن است كه: هم بندان زندانى خويش را با خدا و ربوبيت او آشنا كند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف {كما} در {ذلكما} مؤيد اين هدف است.

15_ يوسف ( ع ) ، با بيان نقش ايمان به خدا و آخرت در دستيابى او به دانش هاى ويژه ، درصدد گرايش دادن هم بندان خويش به آيين الهى بود .

مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم . .. هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 1

1_ يوسف ( ع ) با اظهار مهربانى و ملاطفت به هم بندان خويش ، به ارشاد آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از ارشاد هم بندان خويش به توحيد و يكتاپرستى ، به تعبير رؤيا هاى آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن أما أحدكما فيسقى ربه خمرًا

هدايت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى

آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

هدايتگرى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 2

2_ يوسف ( ع ) اقبال هم بندانش را به او غنيمت شمرد و به ارشاد و هدايت آنان پرداخت .

إنا نري_ك من المحسنين . .. ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

همبندان يوسف و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 12،14

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

14_ محسن بودن يوسف ( ع ) ، دليل مراجعه هم بندانش به او براى تعبير رؤيا

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جمله {إنا نراك} تعليل براى {نبّئنا بتأويله} است.

همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 2

2_ دو تن از خادمان دربار مصر ، هم زمان با زندانى شدن يوسف ( ع ) ، به زندان درافتادند .

و دخل معه السجن فتيان

{فتى} (مفرد فتيان) به معناى عبد و نيز به معناى جوان است.

همراه بردن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 1

1_ فرزندان يعقوب ، پس از طرح توطئه عليه يوسف ( ع ) از او خواستند تا يوسف ( ع ) را همراه آنان به مرتع بفرستد .

أرسله معنا غدًا

همسر پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

يعقوب(ع) در دربار يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1،3

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس

از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

3_ يوسف ( ع ) پدر و مادرش را بر تخت فرمانروايى خويش نشاند .

و رفع أبويه على العرش

يعقوب(ع) در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 2

2_ حزن و اندوه در فراق يوسف ( ع ) ، از اعتذار هاى يعقوب ( ع ) براى امتناع از فرستادن او به همراه برادرانش

ما لك لاتأمنّا . .. قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 2،6،7،12،16،17

2_ ماجراى بنيامين ، خاطره يوسف ( ع ) را براى يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى

بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

12_ يعقوب ( ع ) بر اثر فراق يوسف ( ع ) ، درونى آكنده از غم و دلى لبريز از اندوه داشت .

وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم

(كظيم) به معناى اسم مفعول مكظوم به كسى گفته مى شود كه لبريز از غم و غصه و يا آكنده از خشم و غضب باشد.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : قيل له : كيف يحزن يعقوب على يوسف و قد أخبره جبرئيل أنه لم يمت و أنه سيرجع إليه فقال : إنه نسى ذلك ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه به ايشان گفته شد: چگونه يعقوب براى يوسف محزون مى شود و حال آنكه جبرئيل او را خبر داده بود كه يوسف نمرده و به زودى به سوى او برمى گردد؟ امام(ع) فرمود: يعقوب خبر جبرئيل را فراموش كرده بود}.

17_ { سئل أبوعبدالله ( ع ) ما بلغ من حزن يعقوب على يوسف ؟ قال : حزن سبعين ثكلى بأولادها . . . ;

از امام صادق(ع) سؤال شد: حزن يعقوب بر يوسف چقدر بود؟ فرمود: به مقدارى كه هفتاد زن فرزند مرده به خاطر

فرزندانشان اندوهگين باشند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 1،2،4

1_ يعقوب ( ع ) ، همواره به ياد فرزندش يوسف ( ع ) و دردمند فراق او بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

{تفتؤا} از افعال ناقصه و به تقدير {لا} ى نافيه است. بنابراين {تفتؤا تذكر يوسف} ; يعنى ، پيوسته يوسف(ع) را ياد مى كنى.

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 1،2

1_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) گرفتار غم و اندوهى فراوان و طاقت فرسا بود .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

{بثّ} در لغت به معناى حزن شديد است. گويا شدّت آن باعث مى شود كه دارنده اش نتواند آن را تحمل كند. از اين رو براى ديگران بازگو كرده و منتشرش مى سازد.

2_ يعقوب ( ع ) از غم و اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ، تنها به خداوند

شكايت مى كرد .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

شكايت چيزى را نزد شخصى بردن ; يعنى، خبر دادن و گلايه كردن به آن شخص از بدرفتارى آن چيز. بنابراين {إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله} ; يعنى، فقط به خداوند خبر مى دهم كه حزن و اندوه با من چه كرده و از آنها فقط به خداوند گلايه مى كنم و از او دادخواهى مى نمايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 13

13_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . .انه [ يعقوب ] دعا ربّه فى السحر أن يهبط عليه ملك الموت فهبط عليه . . . قال يعقوب : . . . هل عرض عليك فى الأرواح روح يوسف ؟ فقال : لا فعند ذلك علم أنه حىّ فقال لولده : { اذهبوا فتحسّسوا من يوسف . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: يعقوب در سحر از خدا خواست تا ملك الموت بر او فرود آيد . .. پس او فرود آمد ... يعقوب گفت: ... آيا در ميان ارواح، روح يوسف بر تو عرضه شده؟ گفت: نه. پس در اين هنگام دانست كه يوسف زنده است، پس به فرزندان خود گفت: {اذهبوا فتحسّسوا من يوسف ...}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) نابينا شده بود .

يأت بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

يعقوب(ع) و بازگشت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و برادران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،4،5

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

5_ مأيوس نشدن از رحمت خدا و اميد داشتن به يارى او ، توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

و لاتاْيئسوا من روح الله

{روح} به معناى سرور ، فرح ، استراحت و رحمت مى باشد. اضافه آن كلمه به {الله} و متعلق قرار گرفتن {من روح الله} براى {لاتاْيئسوا} گوياى اين است كه مراد از آن {رحمت} مى باشد.

يعقوب(ع) و برگزيدگى يوسف(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 8

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع ) به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

يعقوب(ع) و بوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2،3،4،13

2_ يعقوب ( ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

3_ يعقوب ( ع ) هم زمان با حركت فرزندانش از مصر ، يافته خويش ( شنيدن بوى يوسف ) را براى اطرافيانش ابراز كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

4_ شامّه معجزه آساى يعقوب ( ع ) و كرامت او در شنيدن بوى يوسف ( ع ) از راه بسيار دور

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . ان ابراهيم لما اُوقدت له النار أتاه جبرئيل (

ع ) بثوب من ثياب الجنة . . . فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علّقه إسحاق على يعقوب ، فلما ولد يوسف ( ع ) علّقه عليه فكان فى عضده . . . فلما أخرجه يوسف بمصر من التميمة وجد يعقوب ريحه و هو قوله : { إنى لأجد ريح يوسف . . . } فهو ذلك القميص الذى أنزله الله من الجنة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. چون براى سوزاندن ابراهيم(ع) آتش افروخته شد، جبرئيل پيراهنى از پيراهنهاى بهشتى براى او آورد ... آن گاه كه مرگ ابراهيم(ع) فرا رسيد ابراهيم(ع) آن را در جلدى قرار داد و به عنوان حِرز بر اسحاق و اسحاق هم بر يعقوب آويخت و چون يوسف متولد شد، يعقوب [آن را] بر يوسف آويخت و آن بر بازوى يوسف بود ... پس چون يوسف آن پيراهن را در مصر از جلد بيرون آورد، بوى آن به مشام يعقوب رسيد و اين است سخن يعقوب: {إنى لأجد ريح يوسف ...}. پس پيراهن يوسف همان پيراهنى است كه خداوند از بهشت فرو فرستاد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 4

4_ بستگان يعقوب او را در خبر استشمام بوى يوسف ( ع ) تكذيب كرده و اين احساس را ناشى از كژانديشى دانستند .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

يعقوب(ع) و پيراهن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 2

2_ يعقوب (

ع ) از فاصله اى دور ( از كنعان تا مصر ) بوى يوسف ( ع ) را از پيراهن او استشمام كرد .

و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف

جمله {قال أبوهم . ..} جواب شرط {لما فصلت ...} است و از اين رو مى رساند كه شنيدن بوى يوسف(ع) با بودن پيراهن همراه قافله مرتبط بوده است. و از آن جا كه آن قافله هنوز در نزديكى مصر بود، معلوم مى شود يعقوب(ع) از فاصله اى بسيار دور بوى يوسف(ع) را از پيراهنش احساس كرد.

يعقوب(ع) و حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 9،11،13،16

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

11_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) ، دانشى بود كه از ناحيه خدا به او افاضه شده بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

13_ جهل و ناآگاهى

فرزندان يعقوب به حقايقى درباره خداوند

و أعلم من الله ما لاتعلمون

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قدم أعرابىّ على يوسف . . . قال له يوسف : . . . فإذا مررت بوادى كذا و كذا فقف فناد : يا يعقوب ! يا يعقوب ! فإنه سيخرج إليك رجل . . . فقل له : لقيت رجلاً بمصر و هو يقرئك السلام و يقول لك : إن وديعتك عند الله عزوجل لن تضيع ، قال : فمضى الأعرابىّ . . . فأبلغه ما قال له يوسف . . . فكان يعقوب ( ع ) يعلم أن يوسف ( ع ) حىّ لم يمت و أن الله تعالى ذكره سيظهره له بعد غيبته و كان يقول لبنيه : { إنى أعلم من الله ما لاتعلمون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: باديه نشينى بر يوسف وارد شد . .. يوسف به او گفت: ... آن گاه كه بر فلان وادى گذر كردى بايست و صدا بزن: اى يعقوب، اى يعقوب! پس مردى به سوى تو بيرون خواهد آمد ... به او بگو مردى را در مصر ملاقات كردم كه تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بين نمى رود. امام فرمود: آن باديه نشين رفت ... و گفتار يوسف را به يعقوب ابلاغ كرد ... پس يعقوب مى دانست يوسف زنده است و نمرده و خداى تعالى به زودى او را پس از غيبت، آشكارش خواهد كرد و همواره به پسران خويش مى گفت: {إنى أعلم من الله ما لاتعلمون}...}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب ( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 9،10،11،12

9_ يعقوب ( ع ) پيش از دريافت بشارت به حيات يوسف ( ع ) ، به زنده بودن او اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {ازناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. براساس معناى اول، مراد از {ما لاتعلمون} _ به مناسبت مورد _ زنده بودن يوسف(ع) ، ديدار او و ... مى باشد.

10_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندانش ، به سپرى شدن دوران فراقش از يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

11_ يعقوب ( ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما

لاتعلمون

12_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) و وصال او ، دانشى بود كه از ناحيه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و رؤياى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 21

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 11

11_ يعقوب ( ع ) از رؤياى يوسف دريافت كه خداوند نعمت كامل خويش را بر يوسف ( ع ) و خاندان يعقوب ، ارزانى خواهد داشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

يعقوب(ع) و فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 3

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

يعقوب(ع) و ملاقات با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 10

10_ يعقوب ( ع ) به ديدار يوسف ( ع ) و سرآمدن فراقش مطمئن بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

يعقوب(ع) و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 3

3_ يعقوب ( ع ) از سپردن يوسف ( ع ) به برادرانش ، همواره اجتناب مى كرد .

ما لك لاتأمنّا على يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 5

5_ ترسيدن بر جان يوسف ( ع ) از حمله گرگها ، از دلايل مخالفت يعقوب ( ع ) با فرستادن يوسف به همراه فرزندانش

قال إنى . .. أخاف أن يأكله الذئب

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 1

1_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پدران و اجداد يوسف ( ع ) بودند .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) هنگام حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 4

4_ يعقوب ( ع ) در زمان وزارت يوسف و داستان اتهام سرقت بنيامين ، سالخورده و بسيار كهنسال بود .

إن له أبًا شيخًا كبيرًا

{شيخ} به معناى پيرمرد و {كبير} به معناى بزرگ است و مراد از آن ظاهراً بزرگى در سن و سال مى باشد.

يقين يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 3

3_ يوسف ( ع ) هيچ ابهام و ترديدى در رؤياى خويش و خصوصيات آن نداشت .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

تكرار فعل {رأيت} براى تأكيد است و هدف از تأكيد رساندن اين معناست كه يوسف در خواب خويش و خصوصيات آن ، ابهام و ترديدى نداشت.

يوسف(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از صالحان بودند.

و وهبنا له . .. كل من الصلحين

يوسف(ع) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله

علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

يوسف(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 8

8_ يوسف ( ع ) از نمونه هاى بارز نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 11،12،13،14،18

11_ يوسف ( ع ) از زمره نيكوكاران بود .

إنا نري_ك من المحسنين

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

13_ سيماى يوسف ( ع ) و عملكرد او ، نشان دهنده شخصيت بلند مرتبه و بيانگر نيكوكارى او بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {يقين داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {نرى} (مى بينيم) گوياى اين مطلب است كه: علم و يقين آن دو نفر به شخصيت يوسف(ع) ، از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

14_ محسن بودن يوسف ( ع ) ، دليل مراجعه هم بندانش به او براى تعبير رؤيا

نبّئنا

بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جمله {إنا نراك} تعليل براى {نبّئنا بتأويله} است.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل { إنا نراك من المحسنين } قال : كان يوسع المجلس و يستقرض للمحتاج و يعين الضعيف ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزوجل {إنا نراك من المحسنين} روايت شده كه فرمود: در مجلس جاى نشستن را براى ديگران باز مى كرد و براى نيازمند وام مى گرفت و به ناتوان كمك مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 16

16_ يوسف ( ع ) از زمره محسنان بود .

و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 9

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

يوسف(ع) از مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و

نه اسير هواهاى نفسانى اند.

يوسف(ع) پس از زندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 3،4

3_ يوسف ( ع ) پس از آشكار شدن بى گناهيش بر پادشاه و درباريان ، دعوت او را پذيرفت و بى درنگ از زندان به دربار رفت .

قال الملك ائتونى به . .. فلما كلّمه

اتصال جمله {فلما كلّمه} به {ائتونى به} و نياوردن مطالبى نظير رساندن فرمان پادشاه به يوسف(ع) ، اعلام نتيجه محاكمه زنان به وى و. .. براى رساندن اين معناست كه ميان فرمان پادشاه و گفت و گو با يوسف(ع) فاصله اى نبود.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

يوسف(ع) در چاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 3،7

3_ لاوى به برادرانش پيشنهاد كرد اگر مصمم بر دور ساختن يوسف هستند او را در نهانگاه چاهى در مسير كاروان ها بيفكنند .

قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب يلتقطه بعض السيّارة

{جبّ} به معناى چاه است و برخى از اهل لغت برآنند

كه {جبّ} به چاه عميق و پر آب گفته مى شود. در مجمع البيان آمده است: {غي_بت الجب} حفره و يا طاق مانندى است كه بالاى آب چاه قرار مى دهند و {سيارة} به گروهى كه مسافرت مى كنند (كاروان) اطلاق مى شود.

7_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال كبيرهم { ولاتقتلوا يوسف } و ل_كن { ألقوه فى غيابت الجبّ } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. كه برادر بزرگ تر آنان گفت: يوسف را نكشيد ، ولى او را در مخفى گاه چاه قرار دهيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 1

1_ پيشنهاد لاوى ( نكشتن يوسف ( ع ) و افكندن او در چاه ) از طرف ديگر برادران پذيرفته شد و مورد تأييد قرار گرفت .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. قالوا ي_أبانا ما لك

بيان حضور برادران در نزد يعقوب(ع) به منظور جلب رضايت او براى بردن يوسف(ع) به مراتع ، پس از بيان پيشنهاد لاوى (ألقوه فى غي_بت الجب) گوياى اين نكته است كه: آخرين پيشنهاد _ كه همان طرح لاوى بود _ مورد پذيرش همگان قرار گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 9،18

9_ عنايت خاص خداوند به يوسف ( ع ) با وحى كردن به او در چاه كنعان

أن يجعلوه فى غي_بت الجب و أوحينا إليه

18_ { قال رسول الله ( ص ) لما اُلقى يوسف فى الجبّ أتاه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا

غلام ، من ألقاك فى هذا الجبّ ؟ قال : إخوتى . قال : و لِمَ ؟ قال : لمودّة أبى إيّاى حسدونى . . . ;

رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه يوسف(ع) در چاه افكنده شد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: اى پسر! چه كسى تو را در اين چاه افكند؟ گفت: برادرانم. جبرئيل گفت: چرا؟ گفت : چون پدرم مرا دوست مى داشت، آنان بر من حسد ورزيدند...}.

يوسف(ع) در خانه عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 12،14،16

12_ آسودگى و رفاه يوسف ( ع ) در خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

14_ ورود يوسف به خانه عزيز مصر ، زمينه ساز تحقق يافتن وعده هاى الهى درباره او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

عبارت {لنعلّمه} عطف بر عبارتى مقدر است ; يعنى: مكّنّا ليوسف لنفعل كذا و لنعلّمه . .. ; مراد از لنفعل كذا ، امورى است كه خداوند در ابتداى داستان يوسف بيان كرد مانند {رأيتهم لى ساجدين} و {كذلك يجتبيك ربك ...}.

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 1

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد

جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

يوسف(ع) در دربار مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 3،5،8

3_ يوسف ( ع ) پس از آشكار شدن بى گناهيش بر پادشاه و درباريان ، دعوت او را پذيرفت و بى درنگ از زندان به دربار رفت .

قال الملك ائتونى به . .. فلما كلّمه

اتصال جمله {فلما كلّمه} به {ائتونى به} و نياوردن مطالبى نظير رساندن فرمان پادشاه به يوسف(ع) ، اعلام نتيجه محاكمه زنان به وى و. .. براى رساندن اين معناست كه ميان فرمان پادشاه و گفت و گو با يوسف(ع) فاصله اى نبود.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود

سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

يوسف(ع) در دوران قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 4

4_ يوسف ( ع ) در دوران قحطى مصر ، سمت عزيزى آن ديار را بر عهده داشت .

قالوا ي_أيها العزيز

يوسف(ع) در زندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 23

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : لما أمر الملك بحبس يوسف فى السجن ألهمه الله علم تأويل الرؤيا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه شاه فرمان زندانى شدن يوسف را صادر كرد ، خدا علم تعبير خواب را به او الهام كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى خويش از آيين ابراهيم ، اسحاق و

يعقوب ( ع ) را فاش ساخت .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

3_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، حسب و نسب خويش را براى زندانيان بيان كرد .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 11

11_ شيطان ، براى باقى ماندن يوسف ( ع ) در زندان ، به دسيسه و شيطنت پرداخت .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 6

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد

; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

يوسف(ع) در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

يوسف(ع) در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 3

3_ يوسف ( ع ) با يادآورى نعمت هاى الهى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت فراگير خداوند ، خويشتن را در محضر او احساس كرد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم. رب قد ءاتيتنى

تغيير سياق ; يعنى، التفات از غيبت (إن ربى . .. إنه هو العليم) به خطاب (رب قد ءاتيتنى) حاوى نكاتى است از جمله اينكه يوسف(ع) با ياد كردن از نعمتهاى خدادادى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت مطلق الهى، به اين حقيقت توجه پيدا كرد كه خداوند حاضر و ناظر است. از اين رو خود را در محضر او احساس كرد و او را مخاطب قرار داد.

يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 1،2،11

1_ كاروان يابنده يوسف ( ع ) ، به مصر وارد شد و او را در آن ديار به فروش رساند .

و شروه بثمن . .. و قال الذى اشتري_ه من مصر

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است كه مراد از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

11_ خداوند ، با وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 2،3،4

2_ يوسف ( ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين

مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

3_ يوسف ( ع ) آزاد و متمكن براى استقرار و تصرف در هر نقطه از سرزمين مصر

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{يتبوّأ} به معناى منزل گرفتن و اقامت كردن است. جمله {يتبوّأ منها حيث يشاء} (در هر جاى مصر كه مى خواست منزل مى گرفت و اقامت مى كرد) به منزله تفسير براى {مكّنّا...} است و لذا كنايه از اقتدار او براى دخل و تصرف در سراسر سرزمين مصر مى باشد.

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 2

2_ يوسف ( ع ) در ديار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروايى بود .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) در مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 11،12،14

11_ زليخا ، هنگامى كه زنان بر جايگاه هاى خود تكيه زده و آماده استفاده از خوراكى ها شدند ، از يوسف ( ع ) خواست بر آنان گذر كند .

و قالت اخرج عليهنّ

12_ يوسف ( ع ) پس از دستور زليخا بدون درنگ در مجلس زنان اشراف حاضر شد .

قالت اخرج عليهنّ فلما رأينه

{فاء} در {فلما.

..} فصيحه است و گوياى جمله هايى مقدر مى باشد ; يعنى: {فخرج عليهنّ فرأينه فلما رأينه...}. حذف اين جمله ها براى رساندن اين نكته است كه دستور زليخا همان و اطاعت يوسف(ع) همان.

14_ زنان اشراف مصر در مجلس ضيافت زليخا ، براى اولين بار يوسف ( ع ) را مشاهده كردند .

فلما رأينه أكبرنه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

يوسف(ع) و اتهام به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 5

5_ اجتناب يوسف ( ع ) از نسبت دادن دزدى به بنيامين

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

آوردن عبارت {إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده} (مگر كسى كه متاع خويش را نزد او يافتيم) به جاى {إلاّ من سرق مت_عنا} (مگر كسى كه متاع ما را سرقت كرده باشد) گوياى اجتناب يوسف از نسبت دادن سرقت به بنيامين است.

يوسف(ع) و ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 10

10_ ارزش اعاده حيثيت و شرف بيش از ارزش رهايى از زندان و نجات از دشوارى ها و مشكلات ، در بينش يوسف ( ع )

فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

يوسف(ع) و امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) بدون امداد الهى ، خويشتن را از مقاومت در برابر خواست نامشروع زليخا و همپالگى هاى او ناتوان مى ديد .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع

) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 15

15_ يوسف ( ع ) جز به مشيت خدا و امداد او با هيچ سبب و مستمسكى ، نمى توانست بنيامين را نزد خويش نگه دارد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

يوسف(ع) و بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 7

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

يوسف(ع) و بت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 16

16_ { عن النبى ( ص ) فى قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص)

درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

يوسف(ع) و برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 1

1_ يعقوب ( ع ) ، فرزندش يوسف ( ع ) را از نقل خواب خويش براى برادرانش برحذر داشت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 13

13_ يادآورى داستان چاه كنعان از سوى يوسف ( ع ) به برادرانش ، محتواى وحى خداوند به يوسف ( ع )

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 16

16_ { عن أبى جعفر ( ع ) : { . . . فعرفهم يوسف و لم يعرفه إخوته لهيبة الملك و عزّته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. يوسف برادران خود را شناخت و آنان يوسف را به علت هيبت و شكوه پادشاهى نشناختند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 2،8

2_ يوسف ( ع ) بار آذوقه و جيره غذايى برادران را ، خود آماده كرد . *

و لما جهزهم بجهازهم

{تجهيز} (مصدر جهز) به معناى مهيا ساختن و آماده

كردن جهاز (زاد و توشه) است. ضمير در {جهز} به يوسف(ع) برمى گردد. بنابراين {لما جهزهم ...} ; يعنى، پس آن گاه كه يوسف(ع) بار و بنه و زاد و توشه برادرانش را آماده ساخت. البته اين احتمال كه اسناد {جهز} به يوسف(ع) مجازى باشد، بعيد به نظر نمى رسد ; زيرا بسيار متعارف است كه فعل كارگزاران به كارفرما اسناد داده مى شود.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 2،10

2_ يوسف ( ع ) خود به تجهيز و مهيّا كردن محموله برادران خويش پرداخت .

فلما جهّزهم بجهازهم

10_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . و ارتحل القوم ( إخوة يوسف ) مع الرفقة فمضوا ، فلحقهم يوسف و فتيته فنادوا فيهم قال : { أيّتها العير إنكم لسارقون } . . . } .

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. برادران يوسف با كاروانيان حركت كردند و رفتند، سپس يوسف و افرادش به آنان ملحق شدند. آن گاه بين آنان ندا دادند و منادى چنين گفت: {أيّتها العير إنكم لسارقون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 14،16

14_ يوسف ( ع ) به فرزندان يعقوب گوشزد كرد كه سخن آنان ( دزدى كردن برادر ابوينى بنيامين ) را باور ندارد .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

. .. و الله أعلم بما تصفون

جمله {و الله أعلم . ..} عطف بر {أنتم ...} است و هر دو مقول {قال} مى باشند. و از آن جا كه {قال} در مقابل {أسرّ} و {لم يبد} قرار گرفته، مى توان گفت: مراد از {قول} ابراز كردن آن و آشكارا گفتن آن سخن است، نه آن كه در دل خويش و زير لب گفته باشد.

16_ { عن النبى ( ص ) فى قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 1،9،12

1_ عزيز مصر در پى مشاهده ذلت فرزندان يعقوب ، داستان ر ها كردن يوسف ( ع ) در چاه كنعان را به آنان يادآورى كرد .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

مراد از {ما فعلتم بيوسف} و يا مصداق مورد نظر از آن، داستان رهاسازى يوسف(ع) در چاه كنعان است. گويا اين يادآورى همان است كه خداوند در آيه 15 از همين سوره بيان داشت، بدين مضمون كه همانا اين واقعه (داستان چاه) را

در آينده به آنان گزارش خواهى كرد، در حالى كه متوجه نيستند (تو را نمى شناسند).

9_ يوسف ( ع ) ضمن اعتراض به عملكرد ناصواب برادرانش ، عذر تقصيرشان ( جهل و نادانى ) را به آنان القا كرد .

إذ أنتم ج_هلون

يوسف(ع) با مقيد كردن عملكرد ناصواب برادرانش به زمان جهل آنان (إذ أنتم جاهلون) اشاره به اين معنا دارد كه: من شما را معذور مى شمرم چرا كه در زمانى مرتكب خلاف شديد كه نادان بوديد.

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . كل ذنب عمله العبد و إن كان به عالماً فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربه ، و قد قال فى ذلك تبارك و تعالى يحكى قول يوسف لإخوته : { هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون } فنسبهم إلى الجهل لمخاطرتهم بأنفسهم فى معصية الله ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. هر گناهى را كه بنده انجام دهد _ اگر چه به گناه بودن آن آگاه باشد _ نادان است ; زيرا خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته است. خداى تبارك و تعالى در همين مورد، قول يوسف را خطاب به برادرانش حكايت كرده كه گفت: {هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون} [امام(ع) فرمود:] يوسف به آنان نسبت نادانى داد ; چون خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 3،16

3_ يوسف ( ع ) در پى پرسش برخاسته از شگفت زدگى و ناباورى

برادرانش ، تصريح كرد كه او همان يوسف است .

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف

16_ يوسف ( ع ) برادرانش را به تقوا و صبر و درآمدن در زمره محسنان فراخواند .

إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، برتر و با فضيلت تر از ساير برادرانش بود .

لقد ءاثرك الله علينا

{ايثار} (مصدر آثر) به معناى برترى دادن و اختيار كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 6،13،14

6_ يوسف ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خطا ها و گناهان برادرانش شد .

يغفر الله لكم

جمله {يغفر. ..} مى تواند دعايى باشد و مى تواند خبرى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

13_ يوسف ( ع ) برادرانش را به آمرزش خدا و شمول رحمتش بر آنان نويد داد .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يغفر الله . ..} جمله اى خبرى باشد.

14_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به رحمت گسترده الهى ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جمله {و هو . ..} حاليه است و به منزله تعليل براى {يغفر الله} مى باشد ; يعنى، چون {ارحم الراحمين} است، گناه شما را مى بخشايد. قابل ذكر است كه يوسف با يادآورى اين صفت خداوند، پس از گذشت از گناه برادرانش، به اين نكته اشاره مى كند كه: من از شما درگذشتم

پس او كه از همه _ از من و غير من _ مهربان تر است، بى هيچ ترديد از شما خواهد گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 1،4،9

1_ يوسف ( ع ) ، برادرانش را با پيراهنى خاص از خويش روانه كنعان كرد .

اذهبوا بقميصى هذا

كلمه {هذا} گوياى آن است كه يوسف(ع) پيراهن خاصى را به برادرانش سپرد تا به كنعان ببرند.

4_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست در افكندن پيراهنش به چهره يعقوب ( ع ) تعجيل كرده و آن را به تأخير نيندازند .

اذهبوا . .. فألقوه على وجه أبى

برداشت فوق از حرف {فاء} در {فألقوه} استفاده شده است. {فألقوه} ; يعنى ، به مجرد رسيدن به كنعان و قبل از هر كار ديگرى چنين كنيد.

9_ يوسف ( ع ) از برادران خويش خواست تمام اهل و عيالشان ( خاندان يعقوب ) را به مصر كوچ دهند .

وأتونى بأهلكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 21

21_ شيطان با وسوسه ها و دسيسه هاى خويش ، ميان يوسف ( ع ) و برادرانش فسادانگيزى كرد .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

{نزغ} به معناى تحريك كردن بر فساد است و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه هايى است كه او براى ايجاد فساد به انسانها القا مى كند.

يوسف(ع) و بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 8

8_ اشتياق وافر يوسف ( ع ) به بنيامين و ديدار او

ائتونى بأخ

لكم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى و لاتقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 2،7

2_ يوسف ( ع ) در پى ملاقات با برادرانش ، بنيامين را فراخواند و او را در كنار خويش جاى داد .

و لما دخلوا . .. ءاوى إليه أخاه

7_ يوسف ( ع ) از برادرش بنيامين خواست گذشته برادرانش را ناديده انگارد و از رفتار نارواى پيشين آنان اندوهى به خود راه ندهد .

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 1

1_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگاهداشتن بنيامين نزد خويش

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4،5،21

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا

ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 1

1_ يوسف ( ع ) بنيامين را بازداشت كرد و از رفتن او به همراه برادرانش جلوگيرى كرد .

فهو جزؤه . .. قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

_______________________________

الدرالمنثور، ج4، ص564.

يوسف(ع) و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 11

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

يوسف(ع) و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1،7،14،16،17،18

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون

آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

16_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، خداوند را حقيقتى آگاه به امور انسان ها معرفى كرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3،12،13

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...}

است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

يوسف(ع) و پيشگيرى از قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 2

2_ پيشگيرى از بروز فاجعه براى مردم مصر به سبب قحطى و خشكسالى ، از هدف هاى يوسف ( ع ) در تقاضاى منصب حكومتى

اجعلنى على خزائن الأرض

يوسف(ع) و پيشنهاد برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 1

1_ يوسف ( ع ) پيشنهاد فرزندان يعقوب ( بازداشت يكى از آنان به جاى بنيامين ) را نپذيرفت .

فخذ أحدنا مكانه . .. قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا

{معاذ} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى فعل محذوف است (نعوذ بالله معاذاً). عبارت {أن نأخذ} به تقدير {من} و متعلق به {معاذ الله} مى باشد. بنابراين جمله {معاذ الله أن نأخذ ...} ; يعنى، به خدا پناه مى بريم پناه آوردنى از اينكه بگيريم (بازداشت كنيم) مگر كسى را كه متاع خويش را نزد او يافتيم.

يوسف(ع) و ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 12

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع ) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد

او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

يوسف(ع) و تصدى امور غذايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 3،4

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

4_ يوسف ( ع ) بر حفظ ذخاير مالى و حراست انبار هاى غذايى از حيف و ميل شدن ، توانا بود .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

يوسف(ع) و توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

يوسف(ع) و توزيع غلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 1

1_ يوسف ( ع ) بر توزيع ارزاق ذخيره شده در مصر ، نظارت مستقيم داشت .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 1

1_ يوسف ( ع ) در سال هاى قحطى ، سهميه و جيره افراد را طبق برنامه اى زمانبندى شده در دفعات متعدد تحويل مى داد .

و لما جهزهم بجهازهم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

{كيل} به معناى اسم مفعول

(مكيل) مى باشد و مراد از آن طعام و غلات است. ناميدن غله به {كيل} بدان جهت است كه براى تحويل، آنها را پيمانه مى كردند و اين بر سهميه بندى دلالت دارد. از جمله {فإن لم تأتونى به ...} (اگر در سفر آينده و نوبت بعد بنيامين را نزد من نياوريد ...) معلوم مى شود غله در دفعات متعدد و طبعاً زمان بندى شده پرداخت مى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 11

11_ يوسف ( ع ) داراى اختيارات ويژه در توزيع غلات و آذوقه هاى ذخيره شده *

قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

از اينكه يوسف(ع) پرداخت سهميه فرزندان يعقوب در نوبتهاى بعد را در صورت همراه نداشتن بنيامين ، ممنوع كرد ، برداشت فوق استفاده مى شود. باز گرداندن بضاعت برادرانش به خودشان نيز مى تواند تأييد كننده اختيارات ويژه او باشد.

يوسف(ع) و تهديدهاى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 1

1_ يوسف ( ع ) حافظ عفت خويش وبى اعتنا به تهديد هاى زليخا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

يوسف(ع) و تهمتهاى برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 9،14

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش ( مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح

ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس خويش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى كرد.

14_ يوسف ( ع ) به فرزندان يعقوب گوشزد كرد كه سخن آنان ( دزدى كردن برادر ابوينى بنيامين ) را باور ندارد .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . .. و الله أعلم بما تصفون

جمله {و الله أعلم . ..} عطف بر {أنتم ...} است و هر دو مقول {قال} مى باشند. و از آن جا كه {قال} در مقابل {أسرّ} و {لم يبد} قرار گرفته، مى توان گفت: مراد از {قول} ابراز كردن آن و آشكارا گفتن آن سخن است، نه آن كه در دل خويش و زير لب گفته باشد.

يوسف(ع) و تهمتهاى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 1

1_ دفاع يوسف ( ع ) از خويش ، در برابر اتهام زليخا

قال هى رودتنى عن نفسى

يوسف(ع) و حكومت مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

يوسف(ع) و خدمات زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 12

12_ يوسف ( ع ) به پاس خدمات زليخا به او ، شكايتى عليه وى به پادشاه نكرد .

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

با وجود اينكه زليخا

نيز همانند ديگر زنان اشراف در گرفتاريهاى يوسف(ع) و متهم ساختن او نقشى بسزا داشت، ولى يوسف(ع) از او نام نمى برد و عليه او سخنى به پادشاه نمى گويد. به نظر مى رسد دليل اين امر خدماتى است كه زليخا در عهد كودكى و نوجوانى يوسف(ع) براى وى انجام داده بود.

يوسف(ع) و خواسته هاى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 9،10،28

9_ يوسف ( ع ) على رغم فراهم بودن همه شرايط و سلطه ظاهرى زليخا بر او ، تمنّاى وى را نپذيرفت و به خواسته اش تن در نداد .

رودته . .. و قالت هيت لك قال معاذ الله

{معاذ} مصدر و مفعول مطلق براى فعل مقدر {أعوذ} است ; يعنى ، {أعوذ بالله معاذاً}.

10_ يوسف ( ع ) در برابر صحنه هاى پر جاذبه شهوانى ( تمنّاى زليخا ، ابراز اشتياق او ، خلوت بودن قصر و بسته بودن درب ها ) به خدا پناه برد .

قال معاذ الله

28_ يوسف ( ع ) ، تسليم شدن در برابر تمناى نامشروع زليخا را ، مصداقى از ستم كارى مى دانست .

إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 18،19

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق

، ناظر به معناى نخست است.

19_ يوسف ( ع ) ، ارتكاب گناه و پذيرش تقاضاى زليخا و همپالگى هاى او را ، موجب از دست دادن علم و حكمت خدادادى خويش مى دانست .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از جهل نادانى باشد. بر اين مبنا مى توان گفت: مقصود يوسف(ع) از جاهل شدن ، سلب گشتن علم و حكمتى است كه خداوند به او عطا كرده بود (ءاتيناه حكماً و علماً) {آيه 22}.

يوسف(ع) و درخواست تحقيق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6،7،8

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

8_ رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف يوسف ( ع ) از تقاضاى تحقيق در ماجراى زنانى كه دست هاى خويش را با مشاهده يوسف ( ع ) بريدند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

يوسف(ع) و دزدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 77 - 15،16

15_ { عن الرضا ( ع ) فى قول الله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . . . } قال : كانت لإسحاق النبى ( ع ) منطقة . . . و كانت عند عمّة يوسف و كان يوسف عندها . . . فربطتها فى حقوه . . . و قالت : سرقت المنطقة فوجدت عليه . . . ;

از حضرت امام رضا(ع) درباره سخن خدا كه [به نقل از برادران يوسف] فرمود: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . ..} روايت شده است كه فرمود: اسحاق پيامبر كمربندى داشت ... كه در نزد عمّه يوسف بود و يوسف نيز در نزد عمّه خود بود ... پس عمّه كمربند را به كمر او بست ... و گفت: كمربند به سرقت رفته و سپس در كمر يوسف پيدا شد ...}.

16_ { عن النبى ( ص ) فى قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

يوسف(ع) و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 38 - 2،4،7

2_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى خويش از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) را فاش ساخت .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

يوسف(ع) و دين اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 4،7

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند

كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

يوسف(ع) و دين مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13،14

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

يوسف(ع) و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 4،7

4_ يوسف ( ع ) ، پيرو شريعت پدرانش ، ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود و برانگيخته به شريعتى جديد نبود .

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى

كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

يوسف(ع) و ذخيره سازى غلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 6

6_ يوسف ( ع ) بر به كارگيرى توان و دانش خويش در امركشت و برداشت و ذخيره سازى غلات و توزيع آنها تأكيد كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم} علاوه بر اينكه حاكى از توان و دانش يوسف(ع) بر امور ياد شده است ، دلالت بر اين نيز دارد كه وى دانش و توانايى اش را در امورى كه به او سپرده شود ، به كار مى گيرد و بدان متعهد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 2

2_ يوسف ( ع ) در طى هفت سال آبادانى ، به كشت و برداشت و ذخيره سازى غلات براى دوران قحطى كاملاً موفق شد .

و جاء إخوة يوسف

يوسف(ع) و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

يوسف(ع) و ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 17

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله

ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

يوسف(ع) و رد دعوت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

يوسف(ع) و زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 4،20،21،22

4_ يوسف ( ع ) ، همواره از پذيرش تقاضاى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) امتناع مىورزيد .

و رودته التى هو فى بيتها عن نفسه

برخى از اهل لغت در معناى مراوده ، كشمكش و نزاع ميانِ طرفين را قيد كرده و گفته اند: {مراوده} اين است كه يك طرف خواهان چيزى و ديگرى غير آن را خواهان است. برداشت فوق ، براساس اين معناست.

20_ يوسف ( ع ) در برابر زليخا تصريح كرد

كه تنظيم جريان زندگى او ، به عنايت و تدبير خداوند بوده است .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

ضمير در {إنه} به {الله} باز مى گردد و در برداشت فوق، جمله {إنه ربى} تعليل براى {معاذ الله} گرفته شده است. بر اين اساس مفاد جمله فوق، چنين مى شود: من [از اين امر فريبنده] به خدا پناه مى برم و او مرا يارى خواهد كرد ; زيرا او مدبر امور من و تربيت كننده من است.

21_ يوسف ( ع ) در پاسخ به دعوت و فرمان زليخا ، خداوند را سزاوارتر براى اطاعت ، قدرشناسى و سپاس دانست .

قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

22_ يوسف ( ع ) ، پذيرفتن تمناى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) را ، كفران احسان هاى خداوند به خويش دانست .

إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 3،5

3_ توانايى جسمى و جنسى يوسف ( ع ) ، براى كام جويى از زليخا

و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

قرآن، پس از بيان اين كه زليخا تمام شرايط كام جويى را براى يوسف فراهم ساخته بود و موانع را برطرف كرده بود، با جمله {همّ بها لولا . ..} تنها مانع يوسف(ع) را، مشاهده برهان الهى معرفى كرد تا گمان نشود كه او گرايشى به امور جنسى نداشت و از آميزش با زنان ناتوان بود.

5_ خداوند ، با ارائه برهان به يوسف ( ع ) ، او را از آميزش با زليخا ( زنا ) و نگاه هاى شهوانى به وى

، حفظ كرد و مصون داشت .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

{فحشاء} به گناه و معصيتى كه بسيار زشت و پليد باشد، گفته مى شود (لسان العرب). {سوء} به معناى بدى و گناه است كه به قرينه مقابله آن با {فحشاء}، مراد از آن گناه كوچك است. {أل} در {السوء} و {الفحشاء} مى تواند براى عهد باشد. براين مبنا مقصود از {الفحشاء} آميزش، و منظور از {السوء} نگاه شهوت آلود، قصد گناه و ... است. اين احتمال نيز به نظر قوى مى رسد كه {أل} در اين دو كلمه، براى جنس باشد. براين مبنا نيز گناهان ياد شده از مصداقهاى مورد نظر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 2،5،9

2_ يوسف ( ع ) براى نجات خويش از درآويختن زليخا با او ، به طرف درب خروجى فرار كرد .

و لقد همّت به . .. واستبقا الباب

معرفه آوردن {الباب}، اشاره به دربى خاص دارد كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن درب خروجى است.

5_ يوسف ( ع ) در تعقيب و گريزش با زليخا ، زودتر از وى به درب خروجى رسيد .

واستبقا الباب و قدت قميصه من دبر

9_ يوسف ( ع ) و زليخا ، پس از تعقيب و گريز و باز شدن درب ، با عزيز مصر در آستانه آن درب برخورد كردند .

و ألفيا سيدها لدا الباب

{إلفاء} (مصدر ألفيا) به معناى يافتن و مواجه شدن است. {سيّد} به معناى شريف و داراى مجد است ، و مراد از آن در اين جا ، شوهر است.

يوسف(ع) و ساقى

پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

يوسف(ع) و سرزنش برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 3،4

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

4_ يوسف ( ع ) پس از اعتراف برادرانش به خطا ، هر گونه سرزنش آنان را از ناحيه خويش و ديگران ، ناروا شمرد .

لاتثريب عليكم اليوم

كلمه {تثريب} نكره است و پس از حرف نفى (لا) قرار گرفته است. از اين رو شامل هر گونه ملامت مى شود. ياد نكردن از فاعل (سرزنش كننده) دلالت بر عموم دارد ; يعنى، هيچ كس نه من و نه ديگرى. جمله {لاتثريب عليكم اليوم} جمله اى خبرى و در مقام انشا و دستور است ;

يعنى، نبايد شما ملامت شويد و يا نبايد هيچ كس شما را ملامت كند.

يوسف(ع) و سهميه بندى غلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 1

1_ يوسف ( ع ) در سال هاى قحطى ، سهميه و جيره افراد را طبق برنامه اى زمانبندى شده در دفعات متعدد تحويل مى داد .

و لما جهزهم بجهازهم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم

{كيل} به معناى اسم مفعول (مكيل) مى باشد و مراد از آن طعام و غلات است. ناميدن غله به {كيل} بدان جهت است كه براى تحويل، آنها را پيمانه مى كردند و اين بر سهميه بندى دلالت دارد. از جمله {فإن لم تأتونى به ...} (اگر در سفر آينده و نوبت بعد بنيامين را نزد من نياوريد ...) معلوم مى شود غله در دفعات متعدد و طبعاً زمان بندى شده پرداخت مى گرديد.

يوسف(ع) و صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 23

23_ ملحق شدن به صالحان در سراى آخرت ، از تقاضا هاى يوسف ( ع ) در نيايشش به درگاه خداوند

و ألحقنى بالص_لحين

يوسف(ع) و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 8،10

8_ استعاذه يوسف ( ع ) به خداوند از روا داشتن ظلم و ستم

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

10_ يوسف ( ع ) و كارگزارانش به هنگام اقتدار و حكومت در مصر ، از هر$ گونه ظلم و ستم اجتناب مى كردند .

قال معاذ الله ان .

.. إنا إذًا لظ_لمون

مقصود يوسف از ضميرهاى متكلم مع الغير {نا} و {نحن} در حقايقى كه مطرح كرد (أن نأخذ . .. إنا إذًا لظالمون) خود او و كارگزارانش مى باشد.

يوسف(ع) و ظلم برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 1

1_ يوسف ( ع ) ستم هاى برادرانش را در حق خويش ناديده گرفت و آنان را بخشود .

قال لاتثريب عليكم

روا نداشتن سرزنش برادران كه جمله {لاتثريب . ..} گوياى آن است ، مى رساند كه يوسف(ع) آنان را مورد عفو خويش قرار داد.

يوسف(ع) و عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 9

9_ يوسف ( ع ) و زليخا ، پس از تعقيب و گريز و باز شدن درب ، با عزيز مصر در آستانه آن درب برخورد كردند .

و ألفيا سيدها لدا الباب

{إلفاء} (مصدر ألفيا) به معناى يافتن و مواجه شدن است. {سيّد} به معناى شريف و داراى مجد است ، و مراد از آن در اين جا ، شوهر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 2

2_ يوسف ( ع ) در نزد عزيز مصر ، تمناى نامشروع زليخا و استنكاف خويش را فاش ساخت ، و خود را از هر گونه اراده سوئى مبرّا دانست .

قال هى رودتنى عن نفسى

تركيبهايى نظير {هى رودتنى} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر

حصر دارد. و از آن جا كه يوسف(ع) در مقام رفع اتهام از خويش بود، معلوم مى شود او از جمله {هى رودتنى} معناى حصر را اراده كرده است. بنابراين {هى راودتنى} ; يعنى، او (زليخا) از من درخواست كام جويى داشت و من چنين درخواستى نداشتم و استنكاف ورزيدم.

يوسف(ع) و علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 15،16

15_ تأكيد يوسف ( ع ) بر آگاهى كامل خداوند به كيد زنان اشراف درباره او

إن ربى بكيدهنّ عليم

16_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، خداوند را حقيقتى آگاه به امور انسان ها معرفى كرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

يوسف(ع) و عوامل انحطاط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 18

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

يوسف(ع) و عوامل سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 18

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و

نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

يوسف(ع) و فروش غلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 1

1_ يوسف ( ع ) سهميه افراد را به آنان مى فروخت و بهاى آن را دريافت مى كرد .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

{بضاعة} به مالى كه براى تجارت و خريد و فروش است گفته مى شود. بنابراين مراد از {بضاعتهم} مالى است كه برادران يوسف در مقابل دريافت سهميه به او پرداخته بودند.

يوسف(ع) و فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 10

10_ يوسف ( ع ) از فقيران و تهيدستان براى پرداخت سهميه شان ، بهايى دريافت نمى كرد .

مسنّا و أهلنا الضر و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {أوف لنا الكيل} به وسيله {فاء} بر {مسنا و أهلنا الضر . ..} است.

يوسف(ع) و قصه مهمانان زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

يوسف(ع) و قوانين مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 10

10_ يوسف ( ع ) در

زمان وزارتش ، نمى توانست با قوانين و مقررات حكومت مصر مخالفت كند .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

يوسف(ع) و كفران نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 22

22_ يوسف ( ع ) ، پذيرفتن تمناى زليخا ( درخواست وصال و آميزش ) را ، كفران احسان هاى خداوند به خويش دانست .

إنه ربى أحسن مثواى

يوسف(ع) و كمربند اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 15

15_ { عن الرضا ( ع ) فى قول الله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . . . } قال : كانت لإسحاق النبى ( ع ) منطقة . . . و كانت عند عمّة يوسف و كان يوسف عندها . . . فربطتها فى حقوه . . . و قالت : سرقت المنطقة فوجدت عليه . . . ;

از حضرت امام رضا(ع) درباره سخن خدا كه [به نقل از برادران يوسف] فرمود: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل . ..} روايت شده است كه فرمود: اسحاق پيامبر كمربندى داشت ... كه در نزد عمّه يوسف بود و يوسف نيز در نزد عمّه خود بود ... پس عمّه كمربند را به كمر او بست ... و گفت: كمربند به سرقت رفته و سپس در كمر يوسف پيدا شد ...}.

يوسف(ع) و كورى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 5

5_ يوسف ( ع ) از نابينا شدن پدرش آگاه شده

بود .

يأت بصيرًا

يوسف(ع) و كينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 9

9_ گذشت ، بزرگوارى و منزه بودن از كينه توزى و حسّ انتقام جويى به هنگام قدرت ، از خصلت هاى نيكوى حضرت يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

يوسف(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،7

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

يوسف(ع) و مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 7،8،9

7_ يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

9_ طرح و نقشه يوسف

( ع ) براى مسافرت بنيامين از كنعان به مصر

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم ... لعلهم يرجعون

يوسف(ع) و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 15

15_ يوسف ( ع ) جز به مشيت خدا و امداد او با هيچ سبب و مستمسكى ، نمى توانست بنيامين را نزد خويش نگه دارد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

يوسف(ع) و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 8

8_ هفت سال تلاش براى توليد غله ، ذخيره سازى غله ها با خوشه هاى آن ، صرفه جويى در مصرف ، توصيه هاى يوسف ( ع ) به مردم مصر براى مصون ماندن از مشكلات دوران هفت ساله قحطى و خشكسالى

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

برخى برآنند كه رؤياى پادشاه اشاره اى به دستورالعملها و چاره انديشيها ندارد و تدبيرهايى كه يوسف(ع) بيان داشته و دستوراتى كه صادر كرده از دانشى خدادادى او بوده و ارتباطى به رؤياى پادشاه ندارد. برداشت فوق بر اساس اين نظر است.

يوسف(ع) و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

يوسف(ع) و مكر زليخا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7،11

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

يوسف(ع) و مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7،11

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

يوسف(ع) و ملاقات

با برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 8،14،15

8_ خداوند يوسف ( ع ) را از طريق وحى به نجات يافتن از چاه كنعان و ديدارى مجدد با برادرانش ، نويد داد .

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا

جمله {لتنبئنّهم} (همانا اين واقعه را در آينده به برادرانت يادآورى خواهى كرد) دلالت بر نجات يوسف از چاه دارد و نيز حاكى از اين است كه او برادرانش را در آينده ملاقات خواهد كرد.

14_ خداوند به يوسف ( ع ) خبر داد كه ملاقات او با برادرانش ، پس از داستان چاه كنعان ، در آينده اى دور تحقق خواهد يافت .

لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

جمله حاليه {و هم لايشعرون} متعلق به {لتنبئنّ} است ; يعنى، به آنان خبر مى دهى در حالى كه متوجه نيستند [و تو را نمى شناسند]. از اينكه هيچ يك از برادران يوسف به هنگام ملاقات با وى، او را نخواهند شناخت، معلوم مى شود ملاقات مذكور با فاصله زمانى بسيار اتفاق خواهد افتاد.

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع ) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را

نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان هستى.

يوسف(ع) و ملاقات با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 9،12

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

يوسف(ع) و ملاقات بابنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) به برادرانش خاطر نشان ساخت كه تنها در صورتى غله نوبت بعد را دريافت خواهند كرد كه بنيامين را همراه خود بياورند .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

3_ يوسف ( ع ) به برادرانش اعلام كرد در صورتى كه بنيامين را در نوبت بعد همراه نياورند ، نبايد به بارگاه او حاضر شوند .

فإن لم تأتونى به . .. و لاتقربون

نون مكسور در {لاتقربون} نون وقايه و حاكى از ياى متكلم محذوف است. بنابراين {لاتقربون} ; يعنى، نزد من نياييد.

يوسف(ع) و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 23

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

يوسف(ع) و منّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 5

5_ فرزندان يعقوب به وى خاطرنشان كردند كه عزيز مصر ( يوسف ) بدون آگاهى ايشان و بدون كمترين امتنانى ، بضاعت آنان را بازگردانده است .

ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

آوردن فعل {رُدّت} به صورت مجهول و ياد نكردن از فاعل آن براى رساندن اين معناست كه باز گرداننده به گونه اى عمل كرده كه ما متوجّه او نشويم و احساس كوچكى و شرمندگى نكنيم.

يوسف(ع) و نقل رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 1

1_ يعقوب ( ع ) ، فرزندش يوسف ( ع ) را از نقل خواب خويش براى برادرانش برحذر داشت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك

يوسف(ع) و وزارت كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به

من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

يوسف(ع) و همبندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 2،5

2_ يوسف ( ع ) اقبال هم بندانش را به او غنيمت شمرد و به ارشاد و هدايت آنان پرداخت .

إنا نري_ك من المحسنين . .. ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

5_ يوسف ( ع ) ، بهره مندى خويش از علم غيب را براى هم بندان زندانيش فاش ساخت .

ذلكما مما علمنى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 3،4،7

3_ يوسف ( ع ) ، هم بندان خويش را به توحيد و دورى از شرك فراخواند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

4_ يوسف ( ع ) ، با طرح سؤال و برانگيختن وجدان هم بندان خويش ، حقانيّت توحيد و يكتاپرستى را براى آنان مطرح ساخت .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

7_ يوسف ( ع ) از هم بندان خويش خواست تا با مقايسه و سنجش عقيده توحيدى با عقيده به خدايان متعدد ، عقيده درست را برگزينند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، آزادى يكى از دو هم بند خويش و به دار كشيده شدن ديگرى را ، سرنوشتى حتمى و غير قابل تغيير دانسته و آن را به ايشان گوشزد كرد .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

{افتاء} بيان كردن حكم است و {استفتاء} (مصدر تستفتيان) به معناى درخواست بيان حكم مى باشد. مراد از {الأمر} تأويل رؤيا (حادثه اى كه رؤيا جلوه گر آن است) مى باشد. بنابراين {قضى الأمر ...} ; يعنى: آن حادثه اى كه رؤياى شما بيانگر آن بود و شما درباره آن پرسش كرديد، حتمى و غير قابل تغيير است.

يوسف(ع) و همسر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

يوسف(ع) و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 5

5_ يوسف ( ع ) رؤياى شگفت خويش را براى پدرش ( يعقوب ( ع ) ) بيان كرد .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت إنى رأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4،8

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

يوسف(ع) هنگام قحطى مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 13

13_ يوسف ( ع ) در زمان قحطى مصر ، پادشاه آن ديار نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

يوشع بن نون از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{يوشع بن نون}

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 4،5،14،15،25

4 _ يوشع و كالب از ياران خداترس موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما

بسيارى از مفسران برآنند كه مقصود از {رجلان}، يوشع و كالب مى باشد.

5 _ خداترسى يوشع وكالب ، بر انگيزنده احساس مسؤوليت آنان در برابر فرمان هاى موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

14 _ تاختن بر جباران سرزمين مقدس و گشودن دروازه آن ، طرح پيشنهادى يوشع و كالب براى فتح بى درنگ آن سرزمين

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

15 _ آگاهى يوشع و كالب از روش برخورد با جباران سرزمين مقدس براى دستيابى به پيروزى

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

25 _ دعوت يوشع بن نون و كالب بن يافنا ( عموزاده هاى حضرت موسى ( ع ) ) ، از بنى اسرائيل براى ورود به سرزمين مقدس

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: احدهما يوشع بن نون و الاخر كالب بن يافنا قال: و هما ابنا عمه . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 303، ح 68; نورالثقلين، ج 1، ص 606، ح 113.

تبليغ يوشع بن نون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 24

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . ..

ان كنتم مؤمنين

دعوت يوشع بن نون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 12،19

12 _ يوشع و كالب ، در عين ترس از دشمن ، مردم را براى يورش به سرزمين مقدس فرا خواندند .

قال رجلان من الذين يخافون

برداشت فوق مبنى بر اين است كه مفعول محذوف {يخافون}، {جبارين} باشد.

19 _ يوشع و كالب براى مقابله با زورگويان و پيروزى بر آنان ، قوم موسى ( ع ) را به تلاش همراه با توكل بر خدا فرا خواندند .

ادخلوا عليهم الباب . .. فانكم غلبون و على اللّه فتوكلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 3

3 _ بى اعتنايى قوم موسى ( ع ) به فراخوانى يوشع و كالب براى يارى موسى ( ع ) در مبارزه با جباران

ادخلوا عليهم الباب . .. قالوا يموسى إنّا لن ندخلها

بنى اسرائيل پس از شنيدن سخنان يوشع و كالب، حضرت موسى(ع) را مخاطب قرار دادند تا بى اعتنايى و بى توجهى خود را به دعوت آن دو نفر اعلام كرده باشند.

فضايل يوشع بن نون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 6

6 _ يوشع و كالب ، مردانى بهره مند از نعمت هاى خداوند

قال رجلان . .. انعم اللّه عليهما

يوشع بن نون و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 19

19 _ يوشع و كالب براى مقابله با زورگويان و پيروزى بر آنان ، قوم موسى

( ع ) را به تلاش همراه با توكل بر خدا فرا خواندند .

ادخلوا عليهم الباب . .. فانكم غلبون و على اللّه فتوكلوا

يوشع(ع)از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

استراحت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1،4

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

اهداف مسافرت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

بازگشت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 4

4- موسى ( ع ) و همسفرش ، پى جويانه ، به نقطه قبلىِ توقّف خود و محل از دست دادن ماهى بازگشتند .

فارتّدا

على ءاثارهما قصصًا

{إرتداد} (مصدر {إرتّدا); يعنى، {بازگشتن} و {قصّ أثره قَصَصاً}; يعنى، جاب پاى او را با دقت، دنبال و پى گيرى كرد. مراد از {فارتّدا...} اين است كه موسى(ع) و همراه او، به دقت، راه رفته را بازگشتند تا به همان نقطه كه ماهى به دريا رفته بود، بازگردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

بينش يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 6

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

تعجب يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 10

10- فرو غلتيدن ماهى و حركت آن در آب _ در نظر همسفر موسى _ به گونه اى غيرعادى و عجيب بوده است .

واتخذ سبيله فى البحر عجبًا

تلاش يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 3

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب

باشد.

جانشينى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) : كان وصىّ موسى بن عمران ، يوشع بن نون و هو فتاه الذى ذكر اللّه فى كتابه ;

از امام باقر(ع) روايت شده: جانشين موسى بن عمران، يوشع بن نون بود و او، همان جوان همراه موسى(ع) بود كه خداوند، او را در قرآن ياد كرده است}.

جدايى يوشع(ع) و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 3

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

جهل يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 3

3- همسفر موسى ، با وجود ناآگاهى از علائم جايگاه ملاقات او با خضر ، همگام موسى ( ع ) وخواهان به مقصد رسيدن او بود .

ذلك ما كنّا نبغ

خستگى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس

كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

خواسته هاى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 3

3- همسفر موسى ، با وجود ناآگاهى از علائم جايگاه ملاقات او با خضر ، همگام موسى ( ع ) وخواهان به مقصد رسيدن او بود .

ذلك ما كنّا نبغ

درخواست صبحانه از يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 5

5- موسى ( ع ) پس از گذر از مجمع البحرين ، در آغاز روز ، از همسفر خويش درخواست تهيه چاشت كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{غداء} به معناى طعامى است كه در ساعات آغازين روز خورده مى شود.

طعام يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2،3

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 7

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ

همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

علم يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 9

9- خدمت كار موسى ( يوشع ) به شرارت شيطان و سلطه او بر ذهن انسان ، آشنا بود .

ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

عوامل فراموشى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 6

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

فراموشى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 3

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 4،11

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى:

{براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

11- { عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّه لما كان من أمر موسى الذى كان أعطى مكتل فيه حوت مملّح قيل له : ه_ذا يدلّك على صاحبك عند عين مجمع البحرين . . . فانطلق الفتى يغسل الحوت فى العين فاضطرب الحوت فى يده حتّى خدشه فانفلت و نسيه الفتى ;

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده: آن گاه كه از كار موسى(ع) گذشت آنچه در زندگى او پيش آمد، زنبيلى به او داده شد كه در آن يك ماهى نمك زده بود. به وى گفته شد: {اين ماهى، تو را به صاحب ات، نزد چشمه اى در محل تلاقى دو دريا، راهنمايى مى كند ... پس آن جوانى كه همراه موسى(ع) بود، رفت كه ماهى را در آن چشمه بشويد، ماهى در دست او به حركت درآمد تا اين كه به او خراش وارد كرد و از چنگ او درآمد (و رفت) و جوان آن را فراموش كرد}.

قصه يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 5

5- موسى ( ع ) همسفر خود را از احتمال طولانى بودن سفرشان آگاه ساخت و احتمال بازگشت از نيمه راه را منتفى دانست .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح . .. أو أمضى حقبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن جا

توقف كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،2،3،5،7

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از

عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

5- موسى ( ع ) پس از گذر از مجمع البحرين ، در آغاز روز ، از همسفر خويش درخواست تهيه چاشت كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{غداء} به معناى طعامى است كه در ساعات آغازين روز خورده مى شود.

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1،4،11

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

11- { عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّه لما كان من أمر موسى الذى كان أعطى مكتل فيه حوت

مملّح قيل له : ه_ذا يدلّك على صاحبك عند عين مجمع البحرين . . . فانطلق الفتى يغسل الحوت فى العين فاضطرب الحوت فى يده حتّى خدشه فانفلت و نسيه الفتى ;

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده: آن گاه كه از كار موسى(ع) گذشت آنچه در زندگى او پيش آمد، زنبيلى به او داده شد كه در آن يك ماهى نمك زده بود. به وى گفته شد: {اين ماهى، تو را به صاحب ات، نزد چشمه اى در محل تلاقى دو دريا، راهنمايى مى كند ... پس آن جوانى كه همراه موسى(ع) بود، رفت كه ماهى را در آن چشمه بشويد، ماهى در دست او به حركت درآمد تا اين كه به او خراش وارد كرد و از چنگ او درآمد (و رفت) و جوان آن را فراموش كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 4

4- موسى ( ع ) و همسفرش ، پى جويانه ، به نقطه قبلىِ توقّف خود و محل از دست دادن ماهى بازگشتند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا

{إرتداد} (مصدر {إرتّدا); يعنى، {بازگشتن} و {قصّ أثره قَصَصاً}; يعنى، جاب پاى او را با دقت، دنبال و پى گيرى كرد. مراد از {فارتّدا...} اين است كه موسى(ع) و همراه او، به دقت، راه رفته را بازگشتند تا به همان نقطه كه ماهى به دريا رفته بود، بازگردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى

از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

گرسنگى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

مسافرت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 6

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل

نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،3

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

ملاقات يوشع(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

موسى(ع) و يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 60 - 2

2- موسى ( ع ) در جُستار تحقيقىِ خويش براى يافتن خضر ، با خدمت كار خود ( يوشع ( ع ) ) همراه بود .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{فتى} به معناى جوان است. در تعبيرات قرآن، از غلام و خدمت كار نيز با اين تعبير ياد شده است. لازم به ذكر است كه بنابر برخى از روايات مأثور، همراه و همسفر موسى(ع)، {يوشع بن نون} وصى آن حضرت بوده است.

نقش يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 6

6- همسفر موسى ( ع ) عهده دار حمل و تدارك غذا بود .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

يوشع(ع) در مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن جا توقف كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62

- 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

يونس (ع) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

يونس(ع)

آثار ترك اولاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى}

از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

آثار تسبيح يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 1،2

1 - يونس ( ع ) اگر به تسبيح خدا در شكم ماهى نمى پرداخت ، تا قيامت در آنجا مى ماند .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 5

5 - دعا و تسبيح يونس ( ع ) ، موجب برخوردار شدن او از لطف و امداد خداوند

إنّه كان من المسبّحين . .. و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و

به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

آثار توبه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

آثار دعاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 5

5 - دعا و تسبيح يونس ( ع ) ، موجب برخوردار شدن او از لطف و امداد خداوند

إنّه كان من المسبّحين . .. و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و

رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

آثار فرار يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 2،3

2 - حضرت يونس ( ع ) به جهت خروج عجولانه از ميان قوم خود ، سزاوار سرزنش شد .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

{مليم} (اسم فاعل از {ألام}) به معناى {دخل فى الملامة} (ملامت شد) است ; چنان كه به كسى كه وارد حرم شد، گويند: {أحرم} و يا اين كه همزه {ألام} براى صيرورت است; يعنى، {صار ذا ملامة} (مستحق ملامت گرديد).

3 - بلعيده شدن يونس به وسيله ماهى ، نتيجه خروج عجولانه او از ميان مردم و ادامه ندادن رسالت خود در ميان آنان بود .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

اجابت دعاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 1

1- دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن آن حضرت در تاريكى شكم ماهى ، مورد اجابت و پذيرش خدا قرار گرفت .

فنادى فى الظلم_ت . .. فاستجبنا له

اذيت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 6

6 - يونس ( ع ) ، در معرض

اذيت و آزار شديد و طاقت فرساى قوم خود قرار داشت .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

گريختن يونس(ع) از ميان قومش، مى تواند به اين دليل باشد كه او به شدت تحت شكنجه و آزار آنان قرار داشت.

اشتباه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 7

7- يونس ( ع ) در بيرون آمدن از ميان قوم كافر خود و هجرت به سرزمين ديگر ، دچار خشم بى جا و گمان نادرست شد . *

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

اصابت قرعه به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 3

3 - اصابت قرعه به نام يونس ( ع ) و مغلوبيت او در قرعه كشى

فساهم فكان من المدحضين

{مدحضين} (اسم مفعول از {ادحاض}) به معناى {ازلاق} (كسى را لغزاندن) است و در اين جا كنايه از شكست و مغلوبيت در امر قرعه كشى مى باشد.

اقرار يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 17،21

17- خضوع يونس ( ع ) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود

فنادى . .. إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه

رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

امداد به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 3،4

3 - يونس ( ع ) ، مورد لطف ويژه خداوند و برخوردار از امداد او

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

4 - روياندن درختى پهن برگ در زمينى خالى از درخت و گياه براى يونس ( ع ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند و امداد الهى براى حق طلبان

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، با ارائه نمونه اى از قدرت خداوند و امدادهاى

او براى جبهه حق، در مقام امتنان بر يونس(ع) و نيز در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان، است.

اندوه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 6

6 - يونس ( ع ) ، در حالى كه سينه اش مملو از غم و اندوه بود خدا را ندا كرد .

إذ نادى و هو مكظوم

انقطاع وحى از يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

ايمان به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 7

7 - { قال أبوعبيدة : قلت لأبى جعفر ( ع ) كم غاب يونس عن قومه حتّى رجع إليهم بالنبوّة و الرسالة فآمنوا و صدّقوه قال : أربعة أسابيع . . . إنّ العذاب أتاهم يوم الأربعاء فى النصف من شوّال و صرف عنهم من يومهم ذلك فانطلق يونس مغاضباً فمضى يوم الخميس سبعة أيّام فى مسيره إلى البحر و سبعة أيّام فى بطن الحوت و سبعة أيّام تحت الشجرة بالعراء

و سبعة أيّام فى رجوعه إلى قومه . . . ثمّ أتاهم فآمنوا به و صدّقوه و اتبعوه . . . ;

ابوعبيده گويد: به امام باقر(ع) گفتم: چه مدتى يونس از قوم خود دور شد و سپس با نبوت و رسالت به سوى آنان بازگشت و آنها به او ايمان آوردند و تصديقش كردند؟ فرمود: چهار هفته . .. همانا در روز چهارشنبه، در نيمه شوال عذاب بر آنان نازل شد و در همان روز عذاب از آنان برداشته شد. پس يونس با حالت غضب در روز پنج شنبه از آنان جدا شد و هفت روز در مسيرش تا دريا و هفت روز در شكم ماهى بود و هفت روز را در زير درخت در سرزمين خشك و خالى و هفت روز را در راه بازگشت به سوى قومش گذراند... آن گاه به نزد آنان آمد و آنها به آن حضرت ايمان آورده و تصديقش نمودند و از او پيروى كردند...}.

بازگشت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 7

7 - { قال أبوعبيدة : قلت لأبى جعفر ( ع ) كم غاب يونس عن قومه حتّى رجع إليهم بالنبوّة و الرسالة فآمنوا و صدّقوه قال : أربعة أسابيع . . . إنّ العذاب أتاهم يوم الأربعاء فى النصف من شوّال و صرف عنهم من يومهم ذلك فانطلق يونس مغاضباً فمضى يوم الخميس سبعة أيّام فى مسيره إلى البحر و سبعة أيّام فى بطن الحوت و سبعة أيّام تحت الشجرة بالعراء و سبعة أيّام فى رجوعه إلى قومه . . . ثمّ أتاهم فآمنوا به

و صدّقوه و اتبعوه . . . ;

ابوعبيده گويد: به امام باقر(ع) گفتم: چه مدتى يونس از قوم خود دور شد و سپس با نبوت و رسالت به سوى آنان بازگشت و آنها به او ايمان آوردند و تصديقش كردند؟ فرمود: چهار هفته . .. همانا در روز چهارشنبه، در نيمه شوال عذاب بر آنان نازل شد و در همان روز عذاب از آنان برداشته شد. پس يونس با حالت غضب در روز پنج شنبه از آنان جدا شد و هفت روز در مسيرش تا دريا و هفت روز در شكم ماهى بود و هفت روز را در زير درخت در سرزمين خشك و خالى و هفت روز را در راه بازگشت به سوى قومش گذراند... آن گاه به نزد آنان آمد و آنها به آن حضرت ايمان آورده و تصديقش نمودند و از او پيروى كردند...}.

برگزيدگى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 1،5

1 - يونس ( ع ) ، از برگزيدگان و پيامبران الهى بود .

فاجتب_يه ربّه

5 - برگزيدگى يونس ( ع ) به رسالت و از صالحان شدن او ، جلوه عنايت و لطف ويژه خداوند به ايشان

لولا أن تدركه نعمة . .. فجعله من الص_لحين

بيمارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 2،4

2 - يونس ( ع ) ، به هنگام بيرون افتادن از شكم ماهى ، بيمار بود .

فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

4 - "قال رسول اللّه(ص): "لما أراد اللّه حبس يونس _ عليه السلام _ فى بطن

الحوت، أوحى اللّه إلى الحوت أن خذه، و لاتخدش له لحماً، و لاتكسر له عظماً، فأخذه ثمّ أهوى به إلى مسكنه فى البحر، فلمّا انتهى به إلى أسفل البحر سمع يونس حساً فقال فى نفسه: ما ه_ذا ....؟ فأوحى اللّه إليه و هو فى بطن الحوت: إنّ ه_ذا تسبيح دوابّ الأرض فسبّح و هو فى بطن الحوت فسمعت الملائكة _ عليهم السلام _ تسبيحه فقالوا: ربّنا إنّا نسمع صوتاً ضعيفاً بأرض غربة، قال: ذاك عبدى يونس، عصانى فحبسته فى بطن الحوت فى البحر، قالوا: العبد الصالح الذى كان يصعد إليك منه فى كلّ يوم عمل صالح؟ قال: نعم. فشفعوا له عند ذلك، فأمره فقذفه فى الساحل، كما قال اللّه: "و هو سقيم";

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند اراده نمود كه يونس را در شكم ماهى زندانى كند به ماهى وحى (الهام) نمود: او را بگير، اما خدشه اى به گوشت او وارد نكن و استخوانش را نشكن. پس ماهى يونس را گرفت و به سوى جايگاهش در دريا حركت كرد پس چون به قعر دريا رسيد، يونس صداى خفيفى شنيد و با خود گفت: اين صدا چيست ...؟ سپس خدا به يونس _ كه در شكم ماهى بود _ وحى كرد كه: اين تسبيح جنبندگان زمين است، پس يونس در حالى كه در شكم ماهى بود تسبيح گفت: ملائكه تسبيح او را شنيدند و گفتند: پروردگارا! ما صداى ضعيفى را در زمينى ناآشنا مى شنويم؟ خداوند فرمود: اين بنده من يونس است. وى نافرمانى من نمود، پس او را در شكم ماهى در دريا زندانى كردم. ملائكه گفتند: همان بنده صالحى كه هر روز عمل صالحى از

او به سوى تو بالا مى آمد؟ خدا فرمود: آرى . پس ملائكه در اين هنگام يونس را شفاعت كردند، سپس خدا به ماهى امر كرد و ماهى يونس را در ساحل انداخت، چنان كه خدا فرمود: و هو سقيم".

بينش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 18

18- در ديدگاه يونس ( ع ) ، خروج از ميان قوم خود بدون اذن الهى ، ظلمى به خويش بود .

إذ ذهب مغ_ضبًا . .. إنّى كنت من الظ_لمين

پيشگامى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 14

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

تداوم رسالت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 1

1 - يونس ( ع ) ، پس از نجات از شكم ماهى ، مجدداً از سوى خداوند مأمور ادامه رسالت خود در ميان قومش گرديد .

فنبذن_ه بالعراء . .. و أرسلن_ه إلى مائة ألف

ترك اولاى يونس(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 4

4 - شتاب كردن يونس ( ع ) در نفرين عليه قومش ، غير قابل تحسين و الگوگيرى براى پيامبر ( ص )

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 4

4 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، از گرفتار شدن به مجازات ترك اولى ، همچون يونس ( ع )

و لاتكن كصاحب الحوت . .. لنبذ بالعراء و هو مذموم

اين كه خداوند به پيامبر(ص) هشدار داد كه مانند يونس مباش; اشاره به ترك اولى و مجازات آن دارد كه يونس(ع) گرفتار آن شده بود.

تسبيح يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 1

1 - يونس ( ع ) ، در دل ماهى به تسبيح مستمر خدا پرداخت .

فلولا أنّه كان من المسبّحين

تهليل يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 14،15

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

خضوع يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 17

17-

خضوع يونس ( ع ) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود

فنادى . .. إنّى كنت من الظ_لمين

خطر در كشتى قصه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 2

2 - وجود خطر براى كشتى حامل يونس ( ع ) و رفع آن ، با افكنده شدن يك نفر به دريا

إذ أبق إلى الفلك المشحون . فساهم فكان من المدحضين

دريانوردى در دوران يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 3

3 - وجود صنعت كشتى سازى و سفر دريايى در زمان يونس ( ع )

إذ أبق إلى الفلك المشحون

دعاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 13،14،15

13- دعا و تضرع يونس ( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 6

6 - يونس ( ع ) ، در حالى كه سينه اش مملو از غم و اندوه

بود خدا را ندا كرد .

إذ نادى و هو مكظوم

ذكر قصه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 1

1- ماجراى ذاالنون ( يونس ( ع ) ) ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و ذاالنون إذ ذهب

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {ذا النون} به وسيله عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} باشد. گفتنى است كه {النون} به معناى ماهى است و {ذاالنون} لقب براى يونس(ع) است; به اين مناسبت كه او مدتى در شكم ماهى قرار داشت.

رفع اندوه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 2،8

2- خداوند ، يونس ( ع ) را از غم و اندوه نجات و رهايى بخشيد .

و نجّين_ه من الغمّ

8- رهايى يونس ( ع ) از غم و اندوه ، جلوه اى از سنت الهى در نجات مؤمنان

و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

اسم اشاره {كذلك}، اشاره به نجات يونس(ع) از غم و اندوه است.

روزى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 21

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة

الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

زمينه امداد به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 5

5 - دعا و تسبيح يونس ( ع ) ، موجب برخوردار شدن او از لطف و امداد خداوند

إنّه كان من المسبّحين . .. و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

زمينه سرزنش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 2

2 - حضرت يونس ( ع ) به جهت خروج عجولانه از ميان قوم خود ، سزاوار سرزنش شد .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

{مليم} (اسم فاعل از {ألام})

به معناى {دخل فى الملامة} (ملامت شد) است ; چنان كه به كسى كه وارد حرم شد، گويند: {أحرم} و يا اين كه همزه {ألام} براى صيرورت است; يعنى، {صار ذا ملامة} (مستحق ملامت گرديد).

زمينه نجات يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 2

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

زمينه وحى به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم

و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

سايبان يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 1،2،4

1 - روييدن درخت پهن برگ و پوشش دهنده به اراده خداوند ، بر فراز يونس ( ع ) پس از بيرون آمدن او از شكم ماهى

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

{يقطين} به درخت و گياه پهن برگ و پوشش دهنده (مانند كدو) گفته مى شود.

2 - احتياج يونس ( ع ) به سايبان ، پس از بيرون آمدن از شكم ماهى

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

4 - روياندن درختى پهن برگ در زمينى خالى از درخت و گياه براى يونس ( ع ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند و امداد الهى براى حق طلبان

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، با ارائه نمونه اى از قدرت خداوند و امدادهاى او براى جبهه حق، در مقام امتنان بر يونس(ع) و نيز در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى

منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

ظلم يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 17،18،21

17- خضوع يونس ( ع ) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود

فنادى . .. إنّى كنت من الظ_لمين

18- در ديدگاه يونس ( ع ) ، خروج از ميان قوم خود بدون اذن الهى ، ظلمى به خويش بود .

إذ ذهب مغ_ضبًا . .. إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين }

بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

ظن يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 5،6،22

5- گمان يونس ( ع ) در سخت نگرفتن خداوند بر وى ، نسبت به ترك قوم خويش

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

يكى از معناهاى {قدر}، سخت گرفتن و تنگ گرفتن(ضيق) است (مفردات راغب). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

6- گمان يونس ( ع ) به مجازات نشدن او از جانب خداوند ، در زمينه بيرون آمدنش از ميان قوم خود و هجرت به سرزمينى ديگر

فظنّ أن لن نقدر عليه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {قدر} به معناى {قضا} و {حكم} باشد. گفتنى است كه ذيل آيه (إنّى كنت من الظالمين) مؤيد همين برداشت است.

22 - { عن أبى جعفر (

ع ) فى قوله : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً } يقول : من أعمال قومه { فظنّ أن لن نقدر عليه } يقول : ظنّ أن لن يعاقب بما صنع ;

از امام باقر(ع) در باره قول خدا {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً} روايت شده كه: غضب يونس(ع) از اعمال قومش بود [و در معناى] {فظنّ أن لن نقدر عليه} فرمود: يونس(ع) گمان كرد كه او در برابر آن چه انجام داده مجازات نمى شود}.

عبرت از قصه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 1

1- ماجراى ذاالنون ( يونس ( ع ) ) ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و ذاالنون إذ ذهب

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {ذا النون} به وسيله عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} باشد. گفتنى است كه {النون} به معناى ماهى است و {ذاالنون} لقب براى يونس(ع) است; به اين مناسبت كه او مدتى در شكم ماهى قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 2

2 - سرگذشت يونس پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و ايمان آورندگان به آن حضرت

و إنّ يونس لمن المرسلين

برداشت بالا، به خاطر اين نكته است كه يادآورى سرگذشت يونس(ع) و قومش، براى پيامبر و مؤمنان _ كه در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى مشركان روبه رو بودند _ در واقع به منظور درس آموزى و دلدارى به آنان است.

عجله يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

انبياء - 21 - 87 - 17

17- خضوع يونس ( ع ) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود

فنادى . .. إنّى كنت من الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 3،4،5

3 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شتاب نكردن در غضب و نفرين بر مردم و جدا شدن از آنان ، مانند شتاب كردن يونس ( ع ) در اين باره

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

مفسران بر آنند كه اين آيه، به داستانى از يونس(ع) اشاره دارد كه در سوره {انبيا} (آيه 87) بيان شده است: {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات. ..}.

4 - شتاب كردن يونس ( ع ) در نفرين عليه قومش ، غير قابل تحسين و الگوگيرى براى پيامبر ( ص )

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

5 - يونس ( ع ) ، در غضب و نفرين كردن بر قوم خويش شتاب كرد .

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

عمل خير يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 15

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و

ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

عوامل بيمارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 3

3 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى ، موجب بيمارى او گرديد .

فالتقمه الحوت . .. فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

عوامل غضب يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 3،22

3- رفتار قوم يونس ، خشم شديد آن حضرت را برانگيخت و موجب ناخرسندى او شد .

إذ ذهب مغ_ضبًا

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً } يقول : من أعمال قومه { فظنّ أن لن نقدر عليه } يقول : ظنّ أن لن يعاقب بما صنع ;

از امام باقر(ع) در باره قول خدا {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً} روايت شده كه: غضب يونس(ع) از اعمال قومش بود [و در معناى] {فظنّ أن لن نقدر عليه} فرمود: يونس(ع) گمان كرد كه او در برابر آن چه انجام داده مجازات نمى شود}.

غذاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان

بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

غضب يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 2،5،7،21

2- يونس ( ع ) خشمگينانه از ميان قومش بيرون رفت و به سرزمين ديگرى هجرت كرد .

إذ ذهب مغ_ضبًا

آن چه از نظر مفسران و مورخان استفاده مى شود، اين است كه يونس(ع) از ميان قومش، به خاطر ايمان نياوردنشان، خشمگينانه بيرون رفت و به جاى ديگرى هجرت كرد و آيه شريفه ناظر به اين داستان است.

5- گمان يونس ( ع ) در سخت نگرفتن خداوند بر وى ، نسبت به ترك قوم خويش

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

يكى از معناهاى {قدر}، سخت گرفتن و تنگ گرفتن(ضيق) است (مفردات راغب). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

7- يونس ( ع ) در بيرون آمدن از ميان قوم كافر خود و هجرت به سرزمين ديگر ، دچار خشم بى جا و گمان نادرست شد . *

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن

لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

فرار يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 1،2

1 - يونس پيامبر ، با سوار شدن بر كشتى مملو از بار و مسافر ، از ميان قوم خود گريخت .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

{أبُق} (مصدر {أبَقَ}) به معناى فرار عبد از مالك است و {مشحون} به معناى مملو است.

2 - تصميم يونس ( ع ) ، به گريختن از ميان قوم خود و هجرت به ديار ديگر ، تصميمى فردى بود ; نه با

اذن و رهنمود خداوند .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

تعبير {أبق} (گريختن عبد از دست مالكش) استعاره تمثيليه است كه در آن وضع يونس در گريختن از ميان قوم خود به عبد فرارى از مالكش تشبيه شده است. به كار رفتن اين تعبير گوياى برداشت ياد شده است.

فضايل يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 4

4 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، پيامبرانى برترى يافته بر همه مردم عصر خويش

و زكريا و يحيى . .. و كلا فضلنا على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 3،4

3 - يونس ( ع ) ، مورد لطف ويژه خداوند و برخوردار از امداد او

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

4 - روياندن درختى پهن برگ در زمينى خالى از درخت و گياه براى يونس ( ع ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند و امداد الهى براى حق طلبان

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، با ارائه نمونه اى از قدرت خداوند و امدادهاى او براى جبهه حق، در مقام امتنان بر يونس(ع) و نيز در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 1،2،3

1 - يونس ( ع ) پس از رهايى از شكم ماهى ، از نعمت و لطف ويژه الهى برخوردار گشت .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه

2 - نعمت و لطف ويژه خداوند به يونس ( ع

) ، مانع گرفتار شدن او به بيابان خشك و بى آب و گياه شد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء

3 - نعمت و لطف خداوند به يونس ( ع ) ، موجب مذمت نشدن او گرديد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 1،4،5

1 - يونس ( ع ) ، از برگزيدگان و پيامبران الهى بود .

فاجتب_يه ربّه

4 - يونس ( ع ) ، به عنايت خداوند از صالحان كامل و راستين بود .

فجعله من الص_لحين

5 - برگزيدگى يونس ( ع ) به رسالت و از صالحان شدن او ، جلوه عنايت و لطف ويژه خداوند به ايشان

لولا أن تدركه نعمة . .. فجعله من الص_لحين

قرعه در قصه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 1،7

1 - قرعه كشى يونس ( ع ) و سرنشينان كشتى ، براى به دريا افكنده شدن يك نفر از جمعشان

فساهم فكان من المدحضين

{ساهم} به معناى {قارع} (قرعه افكند) مى باشد.

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .إستهموا فى يونس لمّا ركب مع القوم فوقفت السفينة فى اللجّة . . . فوقع السهم على يونس ثلاث مرّات . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..در مورد يونس(ع) قرعه انداختند، آن هنگام كه به همراه قوم بر كشتى سوار شد و كشتى در آب هاى متراكم متوقف گرديد، ...و قرعه سه مرتبه به نام يونس اصابت كرد...}.

قصه يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 2،3،5،6،7،12،13،14،15،17،21

2- يونس ( ع ) خشمگينانه از ميان قومش بيرون رفت و به سرزمين ديگرى هجرت كرد .

إذ ذهب مغ_ضبًا

آن چه از نظر مفسران و مورخان استفاده مى شود، اين است كه يونس(ع) از ميان قومش، به خاطر ايمان نياوردنشان، خشمگينانه بيرون رفت و به جاى ديگرى هجرت كرد و آيه شريفه ناظر به اين داستان است.

3- رفتار قوم يونس ، خشم شديد آن حضرت را برانگيخت و موجب ناخرسندى او شد .

إذ ذهب مغ_ضبًا

5- گمان يونس ( ع ) در سخت نگرفتن خداوند بر وى ، نسبت به ترك قوم خويش

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

يكى از معناهاى {قدر}، سخت گرفتن و تنگ گرفتن(ضيق) است (مفردات راغب). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

6- گمان يونس ( ع ) به مجازات نشدن او از جانب خداوند ، در زمينه بيرون آمدنش از ميان قوم خود و هجرت به سرزمينى ديگر

فظنّ أن لن نقدر عليه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {قدر} به معناى {قضا} و {حكم} باشد. گفتنى است كه ذيل آيه (إنّى كنت من الظالمين) مؤيد همين برداشت است.

7- يونس ( ع ) در بيرون آمدن از ميان قوم كافر خود و هجرت به سرزمين ديگر ، دچار خشم بى جا و گمان نادرست شد . *

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى ، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . .. فنادى فى الظلم_ت

مقصود از

{ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

13- دعا و تضرع يونس ( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

17- خضوع يونس ( ع ) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود

فنادى . .. إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه}

امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 1،2،4،5،6

1 - يونس پيامبر ، با سوار شدن بر كشتى مملو از بار و مسافر ، از ميان قوم خود گريخت .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

{أبُق} (مصدر {أبَقَ}) به معناى فرار عبد از مالك است و {مشحون} به معناى مملو است.

2 - تصميم يونس ( ع ) ، به گريختن از ميان قوم خود و هجرت به ديار ديگر ، تصميمى فردى بود ; نه با اذن و رهنمود خداوند .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

تعبير {أبق} (گريختن عبد از دست مالكش) استعاره تمثيليه است كه در آن وضع يونس در گريختن از ميان قوم خود به عبد فرارى از مالكش تشبيه شده است. به كار رفتن اين تعبير گوياى برداشت ياد شده است.

4 - محل تبليغ و رسالت يونس پيامبر ( ع ) ، به دريا نزديك بود . *

إذ أبق إلى الفلك المشحون

5 - يأس و نااميدى يونس پيامبر ، از هدايت قوم خويش

إذ أبق إلى

الفلك المشحون

فرار يونس(ع) از ميان قوم خود، مى تواند به دليل يأس او از هدايت آنان باشد.

6 - يونس ( ع ) ، در معرض اذيت و آزار شديد و طاقت فرساى قوم خود قرار داشت .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

گريختن يونس(ع) از ميان قومش، مى تواند به اين دليل باشد كه او به شدت تحت شكنجه و آزار آنان قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 3،4

3 - اصابت قرعه به نام يونس ( ع ) و مغلوبيت او در قرعه كشى

فساهم فكان من المدحضين

{مدحضين} (اسم مفعول از {ادحاض}) به معناى {ازلاق} (كسى را لغزاندن) است و در اين جا كنايه از شكست و مغلوبيت در امر قرعه كشى مى باشد.

4 - نبودن هيچ داوطلبى براى افكندن خويش به دريا و فدا كردن خود در ماجراى يونس *

فساهم فكان من المدحضين

از قرعه كشى و نيز تعبير {مدحضين} (مغلوب شدگان)، مى توان برداشت بالا را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 1،2،3

1 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى بزرگ ، پس از افكنده شدن او به دريا

فالتقمه الحوت و هو مليم

{إلتقام} (مصدر {التقم}) به معناى بلعيدن است و {حوت} هر چند در مطلق ماهى _ چه بزرگ باشد و چه كوچك _ به كار مى رود; اما كاربرد آن در ماهى بزرگ بيشتر است و در آيه شريفه نيز به همين معنا به كار رفته است.

2 - حضرت يونس ( ع ) به جهت خروج عجولانه از

ميان قوم خود ، سزاوار سرزنش شد .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

{مليم} (اسم فاعل از {ألام}) به معناى {دخل فى الملامة} (ملامت شد) است ; چنان كه به كسى كه وارد حرم شد، گويند: {أحرم} و يا اين كه همزه {ألام} براى صيرورت است; يعنى، {صار ذا ملامة} (مستحق ملامت گرديد).

3 - بلعيده شدن يونس به وسيله ماهى ، نتيجه خروج عجولانه او از ميان مردم و ادامه ندادن رسالت خود در ميان آنان بود .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 1

1 - يونس ( ع ) ، در دل ماهى به تسبيح مستمر خدا پرداخت .

فلولا أنّه كان من المسبّحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 1،2

1 - يونس ( ع ) اگر به تسبيح خدا در شكم ماهى نمى پرداخت ، تا قيامت در آنجا مى ماند .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 1،2،4

1 - يونس ( ع ) با اراده الهى ، از شكم ماهى در زمينى خالى از درخت و پوشش گياهى بيرون افكنده شد .

فنبذن_ه بالعراء

{نبذ} (مصدر {نبذنا}) به معناى افكندن است و

{عراء} به سرزمينى خالى از درخت و پوشش گياهى گفته مى شود.

2 - يونس ( ع ) ، به هنگام بيرون افتادن از شكم ماهى ، بيمار بود .

فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

4 - "قال رسول اللّه(ص): "لما أراد اللّه حبس يونس _ عليه السلام _ فى بطن الحوت، أوحى اللّه إلى الحوت أن خذه، و لاتخدش له لحماً، و لاتكسر له عظماً، فأخذه ثمّ أهوى به إلى مسكنه فى البحر، فلمّا انتهى به إلى أسفل البحر سمع يونس حساً فقال فى نفسه: ما ه_ذا ....؟ فأوحى اللّه إليه و هو فى بطن الحوت: إنّ ه_ذا تسبيح دوابّ الأرض فسبّح و هو فى بطن الحوت فسمعت الملائكة _ عليهم السلام _ تسبيحه فقالوا: ربّنا إنّا نسمع صوتاً ضعيفاً بأرض غربة، قال: ذاك عبدى يونس، عصانى فحبسته فى بطن الحوت فى البحر، قالوا: العبد الصالح الذى كان يصعد إليك منه فى كلّ يوم عمل صالح؟ قال: نعم. فشفعوا له عند ذلك، فأمره فقذفه فى الساحل، كما قال اللّه: "و هو سقيم";

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند اراده نمود كه يونس را در شكم ماهى زندانى كند به ماهى وحى (الهام) نمود: او را بگير، اما خدشه اى به گوشت او وارد نكن و استخوانش را نشكن. پس ماهى يونس را گرفت و به سوى جايگاهش در دريا حركت كرد پس چون به قعر دريا رسيد، يونس صداى خفيفى شنيد و با خود گفت: اين صدا چيست ...؟ سپس خدا به يونس _ كه در شكم ماهى بود _ وحى كرد كه: اين تسبيح جنبندگان زمين است، پس يونس در حالى كه در شكم ماهى بود تسبيح گفت: ملائكه

تسبيح او را شنيدند و گفتند: پروردگارا! ما صداى ضعيفى را در زمينى ناآشنا مى شنويم؟ خداوند فرمود: اين بنده من يونس است. وى نافرمانى من نمود، پس او را در شكم ماهى در دريا زندانى كردم. ملائكه گفتند: همان بنده صالحى كه هر روز عمل صالحى از او به سوى تو بالا مى آمد؟ خدا فرمود: آرى . پس ملائكه در اين هنگام يونس را شفاعت كردند، سپس خدا به ماهى امر كرد و ماهى يونس را در ساحل انداخت، چنان كه خدا فرمود: و هو سقيم".

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 1،2

1 - روييدن درخت پهن برگ و پوشش دهنده به اراده خداوند ، بر فراز يونس ( ع ) پس از بيرون آمدن او از شكم ماهى

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

{يقطين} به درخت و گياه پهن برگ و پوشش دهنده (مانند كدو) گفته مى شود.

2 - احتياج يونس ( ع ) به سايبان ، پس از بيرون آمدن از شكم ماهى

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 1،4

1 - يونس ( ع ) ، پس از نجات از شكم ماهى ، مجدداً از سوى خداوند مأمور ادامه رسالت خود در ميان قومش گرديد .

فنبذن_ه بالعراء . .. و أرسلن_ه إلى مائة ألف

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة

قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 1،7

1 - تمامى قوم يونس ، پس از رسالت و مأموريت مجدد آن حضرت به سوى آنان ايمان آوردند .

و أرسلن_ه . .. ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

7 - { قال أبوعبيدة : قلت لأبى جعفر ( ع ) كم غاب يونس عن قومه حتّى رجع إليهم بالنبوّة و الرسالة فآمنوا و صدّقوه قال : أربعة أسابيع . . . إنّ العذاب أتاهم يوم الأربعاء فى النصف من شوّال و صرف عنهم من يومهم ذلك فانطلق يونس مغاضباً فمضى يوم الخميس سبعة أيّام فى مسيره إلى البحر و سبعة أيّام فى بطن الحوت و سبعة أيّام تحت الشجرة بالعراء و سبعة أيّام فى رجوعه إلى قومه . . . ثمّ أتاهم فآمنوا به و صدّقوه و اتبعوه . . . ;

ابوعبيده گويد: به امام باقر(ع) گفتم: چه مدتى يونس از قوم خود دور شد و سپس با نبوت و رسالت به سوى آنان بازگشت و آنها به او ايمان آوردند و تصديقش كردند؟ فرمود: چهار هفته .

.. همانا در روز چهارشنبه، در نيمه شوال عذاب بر آنان نازل شد و در همان روز عذاب از آنان برداشته شد. پس يونس با حالت غضب در روز پنج شنبه از آنان جدا شد و هفت روز در مسيرش تا دريا و هفت روز در شكم ماهى بود و هفت روز را در زير درخت در سرزمين خشك و خالى و هفت روز را در راه بازگشت به سوى قومش گذراند... آن گاه به نزد آنان آمد و آنها به آن حضرت ايمان آورده و تصديقش نمودند و از او پيروى كردند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 5،6

5 - يونس ( ع ) ، در غضب و نفرين كردن بر قوم خويش شتاب كرد .

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

6 - يونس ( ع ) ، در حالى كه سينه اش مملو از غم و اندوه بود خدا را ندا كرد .

إذ نادى و هو مكظوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 1،2،3

1 - يونس ( ع ) پس از رهايى از شكم ماهى ، از نعمت و لطف ويژه الهى برخوردار گشت .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه

2 - نعمت و لطف ويژه خداوند به يونس ( ع ) ، مانع گرفتار شدن او به بيابان خشك و بى آب و گياه شد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء

3 - نعمت و لطف خداوند به يونس ( ع ) ، موجب مذمت نشدن او گرديد .

لولا أن

تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

قضاوت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

كشتى سازى در دوران يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 3

3 - وجود صنعت كشتى سازى و سفر دريايى در زمان يونس ( ع )

إذ أبق إلى الفلك المشحون

كشتى سوارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 1

1 - يونس پيامبر ، با سوار شدن بر كشتى مملو از بار و مسافر ، از ميان قوم خود گريخت .

إذ أبق إلى الفلك المشحون

{أبُق} (مصدر {أبَقَ}) به معناى فرار عبد از مالك است و {مشحون} به معناى مملو است.

كيفر غضب يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 12

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى ، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . .. فنادى فى الظلم_ت

مقصود از {ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

كيفر يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 6

6- گمان يونس ( ع ) به مجازات نشدن او از جانب خداوند ، در زمينه بيرون آمدنش از ميان قوم خود و هجرت به سرزمينى ديگر

فظنّ أن لن نقدر عليه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {قدر} به معناى {قضا} و {حكم} باشد. گفتنى است كه ذيل آيه (إنّى كنت من الظالمين) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 4

4 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، از گرفتار شدن به مجازات ترك اولى ، همچون يونس ( ع )

و لاتكن كصاحب الحوت . .. لنبذ بالعراء و هو مذموم

اين كه خداوند به پيامبر(ص) هشدار داد كه مانند يونس مباش; اشاره به ترك اولى و مجازات آن دارد كه يونس(ع) گرفتار آن شده بود.

گرفتارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 12،13

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى ، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . ..

فنادى فى الظلم_ت

مقصود از {ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

13- دعا و تضرع يونس ( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 1

1- دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن آن حضرت در تاريكى شكم ماهى ، مورد اجابت و پذيرش خدا قرار گرفت .

فنادى فى الظلم_ت . .. فاستجبنا له

محدوده علم يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 9

9- عدم آگاهى كامل يونس ( ع ) از تمامى مقدرات الهى نسبت به خويش

و ذاالنون . .. فظنّ أن لن نقدر عليه

مقامات يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 1

1 - يونس ( ع ) ، از رسولان الهى

و إنّ يونس لمن المرسلين

مكان تبليغ يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 4

4 - محل تبليغ و رسالت يونس پيامبر ( ع ) ، به دريا نزديك بود . *

إذ أبق إلى الفلك

المشحون

مكذبان يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 6

6 _ قوم يونس ، پيامبر خويش را در آغاز تكذيب كرده و از ايمان آوردن به دعوت هاى او سرباز زدند .

إلا قوم يونس لما ءامنوا كشفنا عنهم عذاب

منشأ نجات يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 1

1 - يونس ( ع ) با اراده الهى ، از شكم ماهى در زمينى خالى از درخت و پوشش گياهى بيرون افكنده شد .

فنبذن_ه بالعراء

{نبذ} (مصدر {نبذنا}) به معناى افكندن است و {عراء} به سرزمينى خالى از درخت و پوشش گياهى گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 2

2 - نعمت و لطف ويژه خداوند به يونس ( ع ) ، مانع گرفتار شدن او به بيابان خشك و بى آب و گياه شد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء

موانع سرزنش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 3

3 - نعمت و لطف خداوند به يونس ( ع ) ، موجب مذمت نشدن او گرديد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم

نبوت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 4

4 _ ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، عيسى ، ايوب ، يونس ، هارون و سليمان عليهم السلام از پيامبران پس از نوح (

ع ) و مخاطب وحى

و أوحينا إلى إبرهيم . .. و سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 1

1 - يونس ( ع ) ، از رسولان الهى

و إنّ يونس لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 5

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 1

1 - تمامى قوم يونس ، پس از رسالت و مأموريت مجدد آن حضرت به سوى آنان ايمان آوردند .

و أرسلن_ه . .. ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

نجات يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 2

2- خداوند ، يونس ( ع ) را از غم و اندوه نجات و رهايى بخشيد .

و نجّين_ه من الغمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 2،4

2 - يونس ( ع ) ، به هنگام بيرون افتادن از شكم ماهى ، بيمار بود .

فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

4 - "قال رسول اللّه(ص): "لما أراد اللّه حبس يونس _ عليه السلام _ فى بطن الحوت، أوحى اللّه إلى الحوت أن خذه، و لاتخدش له لحماً، و لاتكسر له

عظماً، فأخذه ثمّ أهوى به إلى مسكنه فى البحر، فلمّا انتهى به إلى أسفل البحر سمع يونس حساً فقال فى نفسه: ما ه_ذا ....؟ فأوحى اللّه إليه و هو فى بطن الحوت: إنّ ه_ذا تسبيح دوابّ الأرض فسبّح و هو فى بطن الحوت فسمعت الملائكة _ عليهم السلام _ تسبيحه فقالوا: ربّنا إنّا نسمع صوتاً ضعيفاً بأرض غربة، قال: ذاك عبدى يونس، عصانى فحبسته فى بطن الحوت فى البحر، قالوا: العبد الصالح الذى كان يصعد إليك منه فى كلّ يوم عمل صالح؟ قال: نعم. فشفعوا له عند ذلك، فأمره فقذفه فى الساحل، كما قال اللّه: "و هو سقيم";

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند اراده نمود كه يونس را در شكم ماهى زندانى كند به ماهى وحى (الهام) نمود: او را بگير، اما خدشه اى به گوشت او وارد نكن و استخوانش را نشكن. پس ماهى يونس را گرفت و به سوى جايگاهش در دريا حركت كرد پس چون به قعر دريا رسيد، يونس صداى خفيفى شنيد و با خود گفت: اين صدا چيست ...؟ سپس خدا به يونس _ كه در شكم ماهى بود _ وحى كرد كه: اين تسبيح جنبندگان زمين است، پس يونس در حالى كه در شكم ماهى بود تسبيح گفت: ملائكه تسبيح او را شنيدند و گفتند: پروردگارا! ما صداى ضعيفى را در زمينى ناآشنا مى شنويم؟ خداوند فرمود: اين بنده من يونس است. وى نافرمانى من نمود، پس او را در شكم ماهى در دريا زندانى كردم. ملائكه گفتند: همان بنده صالحى كه هر روز عمل صالحى از او به سوى تو بالا مى آمد؟ خدا فرمود: آرى . پس ملائكه در

اين هنگام يونس را شفاعت كردند، سپس خدا به ماهى امر كرد و ماهى يونس را در ساحل انداخت، چنان كه خدا فرمود: و هو سقيم".

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 1

1 - روييدن درخت پهن برگ و پوشش دهنده به اراده خداوند ، بر فراز يونس ( ع ) پس از بيرون آمدن او از شكم ماهى

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

{يقطين} به درخت و گياه پهن برگ و پوشش دهنده (مانند كدو) گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 1

1 - يونس ( ع ) ، پس از نجات از شكم ماهى ، مجدداً از سوى خداوند مأمور ادامه رسالت خود در ميان قومش گرديد .

فنبذن_ه بالعراء . .. و أرسلن_ه إلى مائة ألف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 1

1 - يونس ( ع ) پس از رهايى از شكم ماهى ، از نعمت و لطف ويژه الهى برخوردار گشت .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه

نعمتهاى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 2،3

2 - نعمت و لطف ويژه خداوند به يونس ( ع ) ، مانع گرفتار شدن او به بيابان خشك و بى آب و گياه شد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء

3 - نعمت و لطف خداوند به يونس ( ع ) ، موجب مذمت نشدن او گرديد .

لولا أن تدركه نعمة من

ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم

نفرين يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 3،4،5

3 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شتاب نكردن در غضب و نفرين بر مردم و جدا شدن از آنان ، مانند شتاب كردن يونس ( ع ) در اين باره

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

مفسران بر آنند كه اين آيه، به داستانى از يونس(ع) اشاره دارد كه در سوره {انبيا} (آيه 87) بيان شده است: {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات. ..}.

4 - شتاب كردن يونس ( ع ) در نفرين عليه قومش ، غير قابل تحسين و الگوگيرى براى پيامبر ( ص )

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

5 - يونس ( ع ) ، در غضب و نفرين كردن بر قوم خويش شتاب كرد .

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

نفى الگوگيرى از يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 4

4 - شتاب كردن يونس ( ع ) در نفرين عليه قومش ، غير قابل تحسين و الگوگيرى براى پيامبر ( ص )

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

نياكان يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 1

1 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط، از ذريه نوح(ع) بودند.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

هجرت

يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 2،5،6،7

2- يونس ( ع ) خشمگينانه از ميان قومش بيرون رفت و به سرزمين ديگرى هجرت كرد .

إذ ذهب مغ_ضبًا

آن چه از نظر مفسران و مورخان استفاده مى شود، اين است كه يونس(ع) از ميان قومش، به خاطر ايمان نياوردنشان، خشمگينانه بيرون رفت و به جاى ديگرى هجرت كرد و آيه شريفه ناظر به اين داستان است.

5- گمان يونس ( ع ) در سخت نگرفتن خداوند بر وى ، نسبت به ترك قوم خويش

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

يكى از معناهاى {قدر}، سخت گرفتن و تنگ گرفتن(ضيق) است (مفردات راغب). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

6- گمان يونس ( ع ) به مجازات نشدن او از جانب خداوند ، در زمينه بيرون آمدنش از ميان قوم خود و هجرت به سرزمينى ديگر

فظنّ أن لن نقدر عليه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {قدر} به معناى {قضا} و {حكم} باشد. گفتنى است كه ذيل آيه (إنّى كنت من الظالمين) مؤيد همين برداشت است.

7- يونس ( ع ) در بيرون آمدن از ميان قوم كافر خود و هجرت به سرزمين ديگر ، دچار خشم بى جا و گمان نادرست شد . *

إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

هدايت يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 2

2 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، از زمره صالحان و برخوردار از هدايت ويژه خداوند بودند.

كلاً هدينا . .. و من ذريته ... كل من الصلحين ... و

إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

يأس يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 5

5 - يأس و نااميدى يونس پيامبر ، از هدايت قوم خويش

إذ أبق إلى الفلك المشحون

فرار يونس(ع) از ميان قوم خود، مى تواند به دليل يأس او از هدايت آنان باشد.

يقين يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 21

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و

تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

يونس(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 2

2 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، از زمره صالحان و برخوردار از هدايت ويژه خداوند بودند.

كلاً هدينا . .. و من ذريته ... كل من الصلحين ... و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 4،5

4 - يونس ( ع ) ، به عنايت خداوند از صالحان كامل و راستين بود .

فجعله من الص_لحين

5 - برگزيدگى يونس ( ع ) به رسالت و از صالحان شدن او ، جلوه عنايت و لطف ويژه خداوند به ايشان

لولا أن تدركه نعمة . .. فجعله من الص_لحين

يونس(ع) در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 1

1 - يونس ( ع ) با اراده الهى ، از شكم ماهى در زمينى خالى از درخت و پوشش گياهى بيرون افكنده شد .

فنبذن_ه بالعراء

{نبذ} (مصدر {نبذنا}) به معناى افكندن است و {عراء} به سرزمينى خالى از درخت و پوشش گياهى گفته مى شود.

يونس(ع) در شكم ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 12،13،14،15،21

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى

، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . .. فنادى فى الظلم_ت

مقصود از {ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

13- دعا و تضرع يونس ( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود،

كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 1

1- دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن آن حضرت در تاريكى شكم ماهى ، مورد اجابت و پذيرش خدا قرار گرفت .

فنادى فى الظلم_ت . .. فاستجبنا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 1،3

1 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى بزرگ ، پس از افكنده شدن او به دريا

فالتقمه الحوت و هو مليم

{إلتقام} (مصدر {التقم}) به معناى بلعيدن است و {حوت} هر چند در مطلق ماهى _ چه بزرگ باشد و چه كوچك _ به كار مى رود; اما كاربرد آن در ماهى بزرگ بيشتر است و در آيه شريفه نيز به همين معنا به كار رفته است.

3 - بلعيده شدن يونس به وسيله ماهى ، نتيجه خروج عجولانه او از ميان مردم و ادامه ندادن رسالت خود در ميان آنان بود .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 1

1 - يونس ( ع ) ، در دل ماهى به تسبيح مستمر خدا پرداخت .

فلولا أنّه كان من المسبّحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 1،2

1 - يونس ( ع ) اگر به تسبيح خدا در شكم ماهى نمى پرداخت ، تا قيامت در آنجا مى ماند .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 3

3 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى ، موجب بيمارى او گرديد .

فالتقمه الحوت . .. فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند

و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

يهود از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{يهود}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 2

2 _ جبهه گيرى يهود در برابر مسلمانان ، على رغم مشاهده پيروزى معجزه آساى آنان در جنگ بدر

قل للّذين كفروا . .. قد كان لكم اية فى فئتين التقتا

بنابراينكه مقصود از {الذين كفروا}، يهود باشند; چنانچه در شأن نزول آن بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 6،14

6 _ عدم قبول حكميت تورات از سوى برخى عالمان يهود ، به دنبال ارائه پيشنهاد آن از جانب پيامبر اكرم ( ص )

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب . .. هم معرضون

برداشت فوق بر اساس شأن نزولى است كه درباره آيه مورد بحث نقل شده است. (مجمع البيان).

14 _ داورى پيامبر ( ص ) در ميان يهوديان بر اساس تورات ، و عدم پذيرش حكم تورات توسط برخى از آنان

يدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم

در شأن نزول آيه آمده است، پيامبر (ص) درباره زن و مردى از يهود كه مرتكب زنا شده بودند; به استناد تورات، حكم به رجم آنان نمود كه سبب خشم يهوديان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 14،18

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى

(ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 56 - 3

3 _ عدم تبعيّت يهود از حضرت عيسى ( ع ) ، موجب عذاب سخت آنان در دنيا و آخرت

فاما الذين كفروا فاعذّبهم عذاباً شديداً فى الدنيا و الاخرة

مصداق مورد نظر از جمله {فامّا الذين كفروا}، كافران به حضرت عيسى (ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 20

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 2،4

2 _ محاجه يهود و نصارا درباره آيين ابراهيم ( ع )

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

از جمله {و ما انزلت . .. }، معلوم مى شود محاجّه و نزاع، درباره آيين ابراهيم بوده است.

4 _ احتجاج يهود و نصارا با يكديگر ، در مورد انتساب و پيوند دينى خود به ابراهيم ( ع ) و نفى آن از طرف مقابل

يا اهل الكتاب لم

تحاجّون فى ابرهيم

{ان اولى الناس بابراهيم . .. } در آيه شصت و هشتم، مى رساند كه از جمله احتجاجهاى يهود و نصارا با يكديگر، ادّعاى تبعيت و پيوند دينى خود با ابراهيم (ع) و نفى آن از ديگرى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 1،2

1 _ احتجاج بحقّ نصارا ، با يهود ، درباره اثبات نبوّت حضرت عيسى ( ع )

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج نصارا در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از نبوّت حضرت عيسى (ع) كه اين احتجاج، حق بوده است.

2 _ احتجاج بحق يهود با نصارا ، درباره عدم الوهيّت عيسى ( ع ) و پسر خدا نبودن وى

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج يهود در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از عدم الوهيّت حضرت عيسى (ع) و . .. كه اين احتجاج، بحق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 3،4

3 _ ادعاى يهوديّت ابراهيم ( ع ) ، حجت يهود بر حقانيّت خويش در مقابل نصارا *

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

4 _ ادعاى مسيحيّت ابراهيم ( ع ) ، حجت نصارا براى حقّانيت خويش در مقابل يهوديان *

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 4،6

4 _ بيگانگى يهود و نصارا از آيين حضرت ابراهيم ( ع

) ( تسليم بودن در برابر خدا )

انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جمله {ان اولى . .. }، تعريضى است به يهود و نصارا كه چنين نيستند.

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 5،7

5 _ كوشش يهود در تفرقه افكنى ميان مؤمنان

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون . .. من امن

برخى از مفسران برآنند كه آيه درباره يهود نازل شده است، كه سعى در اختلاف افكنى بين اوس و خزرج را

داشتند. (مجمع البيان ج 2).

7 _ منحرف نشان دادن اسلام ، از راه هاى مبارزه اهل يهود با اسلام

لم تصدّون . .. تبغونها عوجاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 12

12 _ كشتار نابحق ( با علم و عمد ) انبياى الهى ، به دست يهود

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

نفى هر گونه حق در كشتن انبيا دلالت مى كند كه يهود، با علم به نبوّت آنان و بدون خطا و فراموشى، پيامبران را مى كشتند. چون اگر آنان را پيامبر نمى دانستند و يا به خطا و نسيان آنان را مى كشتند، {بغير حقّ} صدق نمى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 5،10،12،23،25

5 _ مبارزات يهود عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، به نام دين و ديندارى

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

چون يهود مدعى بودند با ايمان نياوردن به پيامبر (ص)، به عهد الهى وفادار بوده و از دستورات خداوند پيروى كرده اند.

10 _ احتجاج و استدلال پيامبر ( ص ) با يهود ، به تعليم خداوند

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

12 _ شهادت بسيارى از انبياى الهى به دست يهود ، على رغم مشاهده معجزات و علم به حقّانيّت آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

هنگامى به يك دليل، {بيّنه} گفته مى شود كه حقّ را براى طرف مقابل روشن كند و او را به حقانيّت آن آگاه

كند. بنابراين يهوديان مى دانستند و براى آنان روشن بود كه پيامبران واقعى را مى كشند.

23 _ تكذيب عهد خداوند با يهود در مورد ايمان نياوردن به پيامبر ( ص ) ، جز با ارائه قربانى كه آتشى از غيب آن را بسوزاند .

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

اگر ادعاى يهود صحيح بود، بايد پيامبر (ص) خواسته آنان را عملى مى كرد، و نيز نبايد از عهد، به {الّذى قلتم} (آنچه را گفتيد) تعبير مى كرد ; بلكه مى فرمود: بالعهد الّذى عهد اللّه عليكم. چون اگر ادعاى آنان حقيقت داشت، عهدى بود الهى ; نه گفتار آنان.

25 _ برخورد منطقى و استدلالى قرآن در برابر اهل كتاب ( يهود )

قل قد جاءكم رسل من قبلى . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 1،2،3،5

1 _ تكذيب پيامبر ( ص ) از سوى يهود

فان كذّبوك

2 _ اندوه پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود *

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

لحن آيه حكايت از اندوه پيامبر (ص) نسبت به تكذيبش دارد، و برخى جواب شرط را محذوف دانسته اند و چنين گفته اند: ان كذّبوك فلا تحزن. از اين رو، جمله {فقد كذّب} را علّت {لا تحزن} گرفته اند.

3 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

5 _ يهوديان ، در گستره رسالت پيامبر ( ص )

فان كذّبوك

از اينكه يهود، پيامبر (ص) را

تكذيب كردند، معلوم مى شود كه پيامبر (ص) آنان را نيز به پذيرش اسلام دعوت مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 90 - 5

5- { عن إبن عباس سأل رجل رسول الله ( ص ) قال : أرأيت قول الله : { كما أنزلنا على المقتسمين } قال : اليهود و النصارى . . . ;

از ابن عباس روايت شده است كه مردى از رسول خدا(ص) سؤال كرد و گفت: نظر شما درباره سخن خداوند {كما أنزلنا على المقتسمين} چيست؟ حضرت فرمود: [مقصود از مقتسمين] يهود و نصاراست}.

آثار اختلاف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 3

3- اختلاف يهود در تعيين روز تعطيلى ، عامل معين شدن روز شنبه براى آنان

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

برداشت فوق بنابراين نكته است كه {جعل السبت} معلول و پيامد {اختلفوا فيه} باشد و ضمير {فيه} به معناى لغوى سبت _ كه روز تعطيل است _ باز گردد و نه به معناى اصطلاحى آن كه روز شنبه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 13

13 - تهديد يهود از سوى خداوند ، به خاطر اختلاف هاى مغرضانه و جاه طلبانه آنان در امر رسالت پيامبراكرم ( ص ) *

بيّن_ت من الأمر . .. إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

آثار اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 4

4 - يهوديان در صورت

ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن و پرهيز از گناهان ( سحر ، بى اعتنايى به كتاب هاى آسمانى و . . . ) از پاداش هاى الهى بهره مند مى شدند .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

مراد از ضمير در {أنهم} به قرينه آيه 99 و 101 يهوديان كافر به پيامبر و قرآن است. قابل ذكر است كه جمله {لمثوبة ...} جانشين جواب شرط است و آن جواب جمله اى همانند {لأثيبوا} (همانا پاداش داده مى شدند) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 5

5 - يهود و نصارا ، در صورتى كه تسليم خدا شوند ( اسلام را بپذيرند ) و كار هاى نيك انجام دهند ، اهل بهشت خواهند بود .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً . .. بلى من أسلم ... فله أجره

آثار ايمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 2

2 - ايمان واقعى به خدا و قيامت و انجام اعمال صالح ، شرط دور ماندن مسلمانان ، يهوديان ، نصارا و صابئان از هرگونه ترس و اندوه

إن الذين ءامنوا . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

تكرار {ايمان} در {ان الذين آمنوا} و {من آمن} حكايت از آن دارد كه: مراد از ايمان در جمله {من آمن} ايمان واقعى و راستين است نه ايمان صورى و اسمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل

و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

آثار پيروى از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

آثار تبعيت از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 16

16 - خداوند به پيامبر ( ص ) هشدار داد كه در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا ، از زمره ستمگران خواهد شد .

لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

آثار تقواى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 4

4 - يهوديان در صورت ايمان به پيامبر ( ص

) و قرآن و پرهيز از گناهان ( سحر ، بى اعتنايى به كتاب هاى آسمانى و . . . ) از پاداش هاى الهى بهره مند مى شدند .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

مراد از ضمير در {أنهم} به قرينه آيه 99 و 101 يهوديان كافر به پيامبر و قرآن است. قابل ذكر است كه جمله {لمثوبة ...} جانشين جواب شرط است و آن جواب جمله اى همانند {لأثيبوا} (همانا پاداش داده مى شدند) است.

آثار حسد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 12

12 - حسادت يهود به پيامبر ( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

آثار دشمنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 7

7 - ايمان نياوردن يهود و

نصارا به قرآن و معارف اسلام ، از سر ستيزه جويى و دشمنى است .

و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

آثار دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 12،16

12 _ روابط دوستانه گروهى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، با يهود و نصارا ، موجب تباهى اعمال نيك گذشته آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 15

15 _ دوستى با كافران ( يهود ، نصارا و . . . ) ، موجب فروتنى در مقابل آنان و گردنفرازى در مقابل اهل ايمان

من يرتد منكم عن دينه . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 5

5 - برقرارى رابطه دوستى منافقان با يهوديان ، مصداق بارز زشت كارى آنان و سبب دچار شدنشان به عذاب سخت الهى

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا . .. إنّهم ساء ما كانوا يعملون

آثار طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ،

زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

آثار ظلم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 4

4- تحريم برخى از حلال ها بر يهود ، كيفر و بازتاب عملكرد ظالمانه خود آنان بود نه برخاسته از ستم الهى .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

آثار فسق يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 7

7 - فسق و انحراف يهوديان ، موجب كفرشان به قرآن و آيات الهى است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

مصداق روشن براى {الفاسقون} - به قرينه آيات قبل و بعد - يهوديان هستند. آيات پيشين برخى از بهانه هاى يهود را براى اعراض از ايمان يادآور شده و آيه مورد بحث بيان مى دارد كه ريشه اصلى اعراض يهود از ايمان انحراف و فسق پيشگى آنان است.

آثار كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 6

6 - قرار گرفتن حجاب بر قلب و انديشه يهوديان ريشه در فطرت و خلقت آنان ندارد بلكه كفرورزى و دور شدنشان از رحمت الهى موجب آن شده است .

قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

چنانچه گذشت {بل} نفى معنايى است كه از {قلوبنا غلف} استفاده مى شود و آن معذور بودن يهود به خاطر نفهميدن است. كلمه {بل} معذور بودن يهود را نفى مى كند و جمله {لعنهم

اللّه ...} بيان مى دارد حجابِ قلب يهود از كفرورزى آنان به وجود آمده نه اينكه فطرتاً اين گونه باشند و اين چنين نفهميدنى - كه خود آدمى زمينه ساز آن باشد - نمى تواند عذرى قابل قبول تلقى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ، زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

آثار نژاد پرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 14

14 - قوم گرايى و نژاد پرستى يهود ، از عوامل كفر ورزى آنان به قرآن

قالوا نؤمن بما أنزل علينا و يكفرون بما وراءه

آثار يأس يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 13

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

آخرت فروشى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 48

48 - ترجيح منافع دنيوى بر منافع اخروى ، در ديدگاه يهوديان ساحر

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلم

كسى كه بداند با دستيابى به منافعى نامشروع، آخرت خويش را از دست داده است (لقد علموا . ..) ولى در عين حال به زيانبارى اين

داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو كانوا يعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنيوى را بر آخرت ترجيح مى دهد.

آرزوهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 7

7 - پيروزى بر كافران در پرتو قرآن و بعثت پيامبر ( ص ) ، آرمان يهوديان پيش از بعثت

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

از معانى {فتح} نصرت و پيروزى است. {استفتاح} به معناى طلب پيروزى است. آمدن فعل مضارع (يستفتحون) قرين {كان} و مانند آن دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد. ارتباط جمله {و كانوا ...} با قبل و بعد اقتضا مى كند كه: اين پيروزى طلبى در ارتباط با نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) مطرح باشد. بنابراين {و كانوا ...}; يعنى، يهوديان پيش از بعثت از زمانهايى دور در انتظار نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) بودند تا در سايه آن بر كافران پيروز شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 13

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع

(دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

آسايش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 4

4 _ خداوند امت هاى يهود را گاهى با اعطاى نعمت ها و آسايش ها و زمانى با گرفتار ساختن به سختى ها و ناخوشايندى ها آزمود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

مراد از ضمير مفعولى در {بلوناهم} مى تواند همه يهود، صالحان و ناصالحان، باشد و مى تواند مراد از آن تنها ناصالحان ايشان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

آگاهى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 13

13 - عالمان يهود در عصر پيامبر ( ص ) ، به الهى بودن قرآن آگاهى كامل داشتند .

و هم يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مفعول {يعلمون} به قرينه {يسمعون كلام اللّه} الهى بودن كلامى باشد كه براى آنان قراءت مى شده است; يعنى: {و هم يعلمون ان الذى يسمعونه كلام اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

آگاهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 5

5 - يهوديان ، پيش از بعثت ، به نازل شدن قرآن و مبعوث

شدن پيامبر ( ص ) آگاهى داشتند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 41،49

41 - يهود در عين آگاهى به اينكه فراگيرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد ، به آموزش آن پرداختند .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

{خلاق} به معناى بهره وافر و نصيب نيكوست. نكره بودن كلمه {خلاق} به همراه {من} زايده، دلالت بر قلت دارد و ظاهر آن است كه ضمير در {علموا} به يهوديان بر مى گردد.

49 - يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

تأكيد جمله با لام قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 16،17

16 _ يهوديان ، آگاه به حرمت انتساب امور ناحق به خداوند بودند .

و درسوا ما فيه

هدف از بيان اين حقيقت كه يهوديان، تورات را همواره مى خواندند، رساندن اين معناست كه آنان به محتواى تورات آگاهى كامل داشتند.

17 _ يهوديان با مطالعه مكرر تورات به معارف و احكام آن آگاهى داشتند .

درسوا ما فيه

{درس} تكرار كردن چيزى است و {درس الكتاب} هنگامى گفته مى شود كه خواندن تكرار شود. (مجمع البيان).

آگاهى يهود به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 12

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

آگاهى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 4

4 _ يهوديان عصر بعثت آگاه به تجاوزگرى همدينان يهودى خويش در ايله و سرگذشت شوم آنان

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 8

8- اطلاع يهود عصر پيامبر ( ص ) از سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون

فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون

آلودگى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 1،5،16

1 _ ادعاى گروهى از اهل كتاب

( يهود ) مبنى بر پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

تزكيه به معناى برطرف كردن رذايل و بديها است و گاهى در انتساب پاكى و طهارت معنوى نيز به كار برده مى شود. يعنى پاك شمردن و منزه دانستن. برداشت فوق بر اساس معناى دوم است. گفتنى است با توجه به آيات پيشين و نيز آيات بعدى به دست مى آيد كه مراد از {الذين يزكّون} يهود و يا گروهى از آنان است.

5 _ خداوند نخواسته است كه يهوديان كفرپيشه ، از آلودگى ها پيراسته گردند و تزكيه شوند .

يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

16 _ يهود و نصارا ، مدعى پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: انّهم اليهود و النصارى.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 220 ; نورالثقلين، ج 1، 489، ح 295.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 7

7 _ افتراى يهود بر خداوند دليل آلودگى آنان و پيراسته نبودنشان از انحراف

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جمله {انظر كيف} مى تواند دليلى باشد بر اثبات عدم تزكيه يهوديان كه در آيه قبل مطرح شده است.

آمرزش گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 7،8،11

7 _ دنياگرايان يهود بر اين باور بودند كه خداوند گناهان آنان را ، حتى بدون توبه ، خواهد آمرزيد .

و يقولون سيغفر لنا و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم عرض . .. } حاكى

از اين است كه گنهكاران يهود در عين آمادگى براى حرامخوارى مجدد، خود را مورد عفو و مغفرت خداوند مى پنداشتند. يعنى هرگز از عمل گذشته پشيمان نبودند تا توبه كنند.

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

11 _ ادعاى آمرزش گناه يهوديان بدون توبه ، از نسبت هاى دروغين دنياگرايان يهود به خداوند

و يقولون سيغفر لنا . .. ألم يؤخذ عليهم ... أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

ابتلاى يهود عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 2

2 _ خداوند تعلق اراده خويش را بر گرفتار ساختن يهوديان متمرد به زندگى زجرآور و تحت شكنجه ديگران ، به همگان اعلام كرد .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

ابراهيم(ع) و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 4،5،6

4 _ بيگانگى يهود و نصارا از آيين حضرت ابراهيم ( ع ) ( تسليم بودن در برابر خدا )

انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جمله {ان اولى . .. }، تعريضى است به يهود و نصارا كه چنين نيستند.

5 _ يهود و نصارا هر يك مدعى انتساب و پيوند دينى با ابراهيم ( ع ) بودند .

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع

) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

اتحاد منافقان مدينه با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 6

6 - منافقان مدينه ، در جبهه بندى سياسى ، در جبهه يهود بودند .

و القائلين لإخونهم

بنابراين احتمال كه مراد از {القائلين} يهود و مرجع ضمير در {إخوانهم} منافقان باشد، معلوم مى شود كه منافقان، در جبهه يهود و برادران سياسى آنان بودند.

اتحاد يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 3

3 - يهود و نصارا - على رغم داشتن اختلاف هاى اساسى با يكديگر - بر ضد اسلام و مسلمانان همسو و هم آوا هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

روشن است كه يهوديان اظهار نمى داشتند كه ابراهيم و . .. نصرانى بودند و همچنين نصارا نمى گفتند كه ابراهيم و ... يهودى بودند. بنابراين آوردن {لفّ اجمالى} و بيان نكردن عقيده هر كدام به صورت تفصيلى، حاوى اين نكته است كه: آنان -

على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمين هم آوا و همسو هستند.

اتمام حجت با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اجتناب يهود از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

احتجاج محمد(ص) با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

احتجاج يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 2،4

2 _ محاجه يهود و نصارا درباره آيين

ابراهيم ( ع )

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

از جمله {و ما انزلت . .. }، معلوم مى شود محاجّه و نزاع، درباره آيين ابراهيم بوده است.

4 _ احتجاج يهود و نصارا با يكديگر ، در مورد انتساب و پيوند دينى خود به ابراهيم ( ع ) و نفى آن از طرف مقابل

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

{ان اولى الناس بابراهيم . .. } در آيه شصت و هشتم، مى رساند كه از جمله احتجاجهاى يهود و نصارا با يكديگر، ادّعاى تبعيت و پيوند دينى خود با ابراهيم (ع) و نفى آن از ديگرى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 1،2

1 _ احتجاج بحقّ نصارا ، با يهود ، درباره اثبات نبوّت حضرت عيسى ( ع )

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج نصارا در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از نبوّت حضرت عيسى (ع) كه اين احتجاج، حق بوده است.

2 _ احتجاج بحق يهود با نصارا ، درباره عدم الوهيّت عيسى ( ع ) و پسر خدا نبودن وى

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج يهود در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از عدم الوهيّت حضرت عيسى (ع) و . .. كه اين احتجاج، بحق بوده است.

احكام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 13

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

اختلاف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157

- 8

8 _ اختلاف يهود ، در اصل رخداد قتل و به دار آويخته شدن عيسى ( ع )

إنّ الذين اختلفوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 2،5

2- قانون تعطيلى روز شنبه حكمى عليه يهوديان ، به جرم اختلافشان درباره دين توحيدى ابراهيم ( ع ) بود .

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

آيه شريفه، پاسخى است از اين سؤال كه: در دين ابراهيم(ع) و اديان پس از آن حضرت، روز جمعه به عنوان روز تعطيل تعيين شده بود، پس چرا در دين يهود روز شنبه اعلان شد؟ پاسخ اين است كه: اين حكم مختص به يهوديان بود كه به جرم اختلافشان در دين ابراهيم(ع) وضع گرديد. گفتنى است ضمير {فيه} به حضرت ابراهيم(ع) با تقدير مضاف; يعنى، ملته باز مى گردد.

5- خداوند در قيامت ، نسبت به اختلافات و انحرافات يهود ، داورى خواهد كرد .

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 14

14 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) اختلافى ريشه دار و ديرپا *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر . .. فيما كانوا فيه يختلفون

در صورتى كه {الأمر} اشاره به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد; اختلاف مستمرى كه از {كانوا فيه يختلفون} استفاده مى شود، ريشه دار بودن اختلافات آنان را درباره رسالت پيامبراكرم(ص) مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 8

8 - يهوديان ، گرفتار تفرقه و دسته بندى

هاى سخت ميان خويش

بأسهم بينهم شديد تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

برداشت ياد شده در صورتى است كه ضماير به يهوديان بازگردد و بأس اشاره به عداوت و دشمنى داشته باشد.

اختلاف يهود با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 8

8 - تورات و انجيل ، راهگشاى حل اختلاف مذهبى يهود و نصارا

قالت اليهود . .. و قالت النصرى ... و هم يتلون الكتب

جمله حاليه {و هم يتلون الكتاب} مى تواند به داعى تعجب ايراد شده باشد; يعنى، باعث شگفتى است كه يهود و نصارا كتابهاى آسمانى را مى خوانند، ولى در عين حال اين گونه اختلاف دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 3

3 - يهود و نصارا - على رغم داشتن اختلاف هاى اساسى با يكديگر - بر ضد اسلام و مسلمانان همسو و هم آوا هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

روشن است كه يهوديان اظهار نمى داشتند كه ابراهيم و . .. نصرانى بودند و همچنين نصارا نمى گفتند كه ابراهيم و ... يهودى بودند. بنابراين آوردن {لفّ اجمالى} و بيان نكردن عقيده

هر كدام به صورت تفصيلى، حاوى اين نكته است كه: آنان - على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمين هم آوا و همسو هستند.

اختلاف يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 7

7 - ربوبيت الهى ، محور اصلى اختلافات يهوديان در عصر عيسى ( ع )

الذى تختلفون فيه . .. إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، به دست مى آيد كه آنچه مورد اختلاف يهوديان بوده است، مسأله ربوبيت الهى مى باشد.

اختلافات دينى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 5

5 - يهوديان ، گرفتار اختلافات پردامنه مذهبى در عصر بعثت عيسى ( ع )

لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

اختلافات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 18

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون

اخراج يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 1،2،7

1 - خداوند ، يهود بنى قريظه را از قلعه هاى مستحكم خود بيرون كشيد تا در دسترس مسلمانان مدينه قرار گيرند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب من صياصيهم . ..فريقًا تقتلون

{صياصى} جمع {صيصية} است و {صيصية} به دژ و قلعه و هر آنچه را كه بتوان در پناه آن خود را حفظ كرد، گفته مى شود (مفردات راغب).

2

- توان مندى و شكست ناپذيرى خداوند ، يهوديان را از قلعه هاى مستحكم خويش ، فرود آورد .

و كان اللّه قويًّا عزيزًا . و أنزل الذين ظ_هروا من أهل الكت_ب من صياصيهم

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند. بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

اخلالگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 3،4

3 _ ايمان نياوردن برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر ( ص ) و اخلالگرى آنان در راه تحقق اسلام

و منهم من صدّ عنه

{صدّ} در برداشت فوق به معناى متعدى آن، يعنى بازداشتن و منع كردن گرفته شده است و لذا از آن به اخلالگرى تعبير شد.

4 _ ايمان نياوردن برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران آل ابراهيم و اخلالگرى آنان در راه تحقق اهداف ايشان

فقد اتينا ال ابرهيم . .. و منهم من صدّ عنه

ادعاهاى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 8

8 _ تناقض آشكار ميان ادعا هاى اهل

كتاب ( عالمان يهود ) و عمل آنان

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

خداوند از يكسو يهوديان را به دارا بودن كتاب آسمانى _ كه طبعاً كتاب توحيد است _ توصيف كرده و از سوى ديگر شرك آنان را گوشزد كرده تا تناقض در ادعا و عمل يهوديان را به خود آنان و به مسلمانان تفهيم كند.

ادعاهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 14

14 - يهوديان ، مدعى دارا بودن قلب و انديشه اى نفوذناپذير در برابر افكار و عقايد نادرست

قالوا قلوبنا غلف

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد يهوديان از {حجاب داشتن قلبهايشان} متأثر نشدن از سخنان ناصحيح باشد; چنانچه هر غلافى مانع از آن است كه چيز ناصوابى به آنچه در غلاف است در آيد و بدان ضربه زند. گفتنى است كه كلمه {بل} در اين صورت نفى همين ادعاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 6،7

6 - يهوديان ، مدعى اعتقاد به خدا ، قيامت و نعمت هاى اخروى هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف

به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 5

5 - اتهام يهود و نصارا عليه يكديگر ( بى پايه و اساس خواندن آيين طرف مقابل ) مخالف با كتاب آسمانى خود آنان است .

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 1

1 - توصيه يعقوب ( ع ) بر ملازمت فرزندانش بر آيين يهوديت ، از ادعا هاى دروغين يهود

أم كنتم شهداء إذ حضر يعقوب الموت

{أم} منقطعه و متضمن معناى استفهام انكارى است. {شهداء} جمع شهيد و به معناى حاضران مى باشد و خطاب متوجه يهوديان است. بنابراين {أم كنتم شهداء ...}; يعنى، شما يهوديان به هنگام مرگ يعقوب حضور نداشتيد. (پس چگونه ادعا مى كنيد كه او فرزندانش را به پايدارى در آئين يهود سفارش كرد؟)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 1،4،16

1 _ ادعاى گروهى از اهل كتاب ( يهود ) مبنى بر پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

تزكيه به معناى برطرف كردن رذايل و بديها است و گاهى در انتساب پاكى و طهارت معنوى نيز به كار برده مى شود. يعنى پاك شمردن و منزه دانستن. برداشت فوق بر اساس معناى دوم است. گفتنى است با توجه به آيات پيشين و نيز آيات بعدى به دست مى آيد كه مراد از {الذين يزكّون} يهود

و يا گروهى از آنان است.

4 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) _ على رغم ادعايشان _ هرگز منزّه نبودند و نزد خدا منزلتى نداشتند .

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

16 _ يهود و نصارا ، مدعى پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: انّهم اليهود و النصارى.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 220 ; نورالثقلين، ج 1، 489، ح 295.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 6

6 _ ادعاى يهود مبنى بر پاك و پيراستگى خويش در پيشگاه خداوند ، افترا بر اوست .

الم تر الى الذين يزكون . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

ادعاى پاكى و رشديافتگى يهود مى تواند از مصاديق مورد نظر از افترا بر خدا باشد. چون مدعى بودند كه اين پيراستگى را خداوند به آنها داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 7،17

7 _ يهود ، با ادعاى دانش وافر ، خود را از تعاليم انبيا بى نياز مى پنداشتند .

و قولهم قلوبنا غلف

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غلف} جمع غلاف به معناى ظرف باشد. بر اين مبنا، مقصود يهود از جمله {قلوبنا غلف} اين است كه دلهايشان آكنده از دانش است و نيازى به تعاليم انبيا ندارند.

17 _ يهود ، مدعى جبر و قدرت بر ايمان *

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

بدان احتمال كه منظور يهود از {قلوبنا غلف} نسبت دادن حالت كفر خويش به

عوامل غير اختيارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 1،4،6،10،14

1 _ يهود ، مدعى كشتن حضرت مسيح ( ع )

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

6 _ يهود _ بر خلاف پندارشان _ حضرت عيسى ( ع ) را نكشتند و به دار نيز نياويختند .

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم . .. و ما قتلوه و ما صلبوه

10 _ ادعاى يهود در مورد كشته شدن حضرت عيسى ( ع ) ، بر پايه گمان بود ، نه علم و يقين .

إنّ الذين اختلفوا فيه لفى شك منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن

14 _ پندار غلط و خلافگويى يهود ، در مورد تولد و مرگ حضرت عيسى ( ع )

قولهم على مريم بهتناً عظيماً. و قولهم إنّا قتلنا المسيح ... ما لهم به من علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 3

3 _ بسته بودن دست خداوند ، از گفتار هاى ناروا و گناه آلودِ بسيارى از يهوديان

عن قولهم الاثم . .. و قالت اليهود يداللّه مغلولة

{و قالت اليهود . .}، مى تواند بيان مصداقى براى {قولهم الاثم} در آيه قبل باشد و به قرينه آيه 62 اين سخن، گفته تمامى يهوديان نبوده

و گروهى از آنان _ همچون ربانيون و احبار _ چنين گفتارى نداشته و لذا در برداشت فوق به همه آنان نسبت داده نشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

ارتداد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 3

3 _ يهود ، مرتدانى كه با انكار عيسى ( ع ) كافر شدند و با انكار حضرت محمد ( ص ) ، بر كفر خويش افزودند .

لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

در شأن نزول آمده كه مقصود آيه، يهوديان هستند كه به حضرت موسى(ع) ايمان آوردند و سپس با گوساله پرستى كافر شدند و پس از مراجعه ى آن حضرت(ع) از طور، دوباره مؤمن شدند. تا آنگاه كه به حضرت عيسى(ع) كفر ورزيدند و با انكار رسول اللّه(ص)، بر كفر خويش افزودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 18

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

ارزش دنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 4

4 _ دنبه و پيه گاو و گوسفند از نظر غذايى براى يهوديان ارزش فراوانى داشت.

و على

الذين هادوا . .. حرمنا عليهم شحومهما ... ذلك جزينهم ببغيهم

چون تحريم پيه و دنبه بر يهوديان به عنوان مجازاتى در برابر ظلم و تجاوز آنها مطرح شده، طبيعتاً چيزهايى مرغوب و مورد پسند و نياز آنها بوده تا عنوان مجازات لغو و بى اثر نباشد.

اسارت يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 11

11 - گروهى از يهود بنى قريظه ، به اسارت سپاه مسلمانان در آمدند .

و تأسرون فريقًا

استفاده يهود از خبايث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

استكبار علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

استكبار يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13،14

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و

انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

استهزاهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 1

1 - كلمه { راعنا } دستاويز يهوديان براى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

مسلمانان در ضمن سخن گفتن پيامبر(ص) گاهى از آن حضرت تقاضا مى كردند كه مهلت دهد تا سخنان پيشين وى را درك كنند. براى درخواست مهلت، كلمه {راعنا} (فرصتمان ده) را به كار مى بردند. يهوديان با اندك تحريفى در اين كلمه، معنايى ناروا از آن قصد كردند و در خطاب به پيامبر (ص) به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9 _ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با

مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 3

3 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبرى حضرت عيسى ( ع ) *

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {رسول اللّه} گفتار يهوديان باشد، بر اين اساس به نظر مى رسد اقرار آنان به رسالت عيسى(ع) به منظور تمسخر بوده است.

استهزاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 2

2 _ فرمان خداوند به انفاق و بخشش ، مورد تمسخر و استهزاى يهوديان

الّذين يبخلون . .. لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير

نقل كلام يهوديان (انّ اللّه فقير . .. )، پس از ترغيب آنان به انفاق و تهديد بخيلان، بيانگر اين نكته است كه يهوديان، امر خداوند مبنى بر انفاق را به تمسخر گرفته و چنين شايع كردند كه خداى محمّد (ص)، فقير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 10،14،22

10 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام

من الذين هادوا . .. يقولون سمعنا و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بالسنتهم

14 _ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً

فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان ما} را به ذهن شنونده القا كند.

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

اسلام و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 3،4،5

3 _ نگرانى علماى يهود ، از افشاى توطئه آنان عليه اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

نهى عالمان يهود از اعتماد به غير همكيشان، پس از طرح توطئه عليه مسلمانان، بيانگر نگرانى آنان از افشاى توطئه مى باشد.

4 _ نهى علماى يهود پيروان خويش را از بازگويى توطئه شان عليه اسلام ، مگر در ميان همكيشان خود

و قالت طائفة . .. امنوا بالذى ... و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

5 _ نگرانى علماى يهود ، از گرايش پيروانشان به اسلام

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

(بنابراينكه ايمان، به معناى گرايش باشد).

اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

اضلال علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 -

44 - 9

9 _ تصميم عالمان يهود بر گمراه كردن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 3

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 7

7 _ بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) عوامل انحراف مردم و بازدارنده آنان از راه خدا بودند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان . .. و يصدون عن سبيل اللّه

اضلال يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 12

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 8

8 _ يهود عامل انحراف بسيارى از مردمان و مانع آنان از پيوستن به راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

بدان احتمال كه {كثيراً}، مفعول به به {صدهم} باشد، يعنى {بصدهم كثيراً من الناس عن سبيل اللّه}، گفتنى است كه در اين صورت كلمه {صدّ} متعدى و به معناى

بازداشتن خواهد بود.

اطاعت از علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11،15

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و {لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 1

1 _ تسليم و اطاعت بى چون و چراى يهود و نصارا در برابر احبار و راهبان ( پيشوايان دينى ) خويش

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً

{اتخاذ رب} كنايه از تسليم و اطاعت بى چون و چراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت

كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

اظهار ضعف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 8

8 - مأيوس كردن پيامبر ( ص ) ، انگيزه يهوديان در اظهار ناتوانى خويش از درك معارف اسلام

قالوا قلوبنا غلف

انسانها معمولا به قصور خويش در فهم و درك باور ندارند. بنابراين اعتراف يهوديان به درك نكردن و نفهميدن، مى تواند به منظور مأيوس كردن پيامبر(ص) باشد تا از اصرار بر دعوت ايشان به اسلام منصرف شود.

اعتراض يهود به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 13

13 - يهوديان ، معترض به خداوند به خاطر گزينش رسول اكرم ( ص ) به پيامبرى و نازل كردن وحى بر آن حضرت

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

از اينكه قرآن در بيان ريشه حسادت يهود (أن ينزل . ..) به دو چيز اشاره كرده است (پيامبرى رسول اكرم (ص) و اينكه خدا اين مقام را به او عطا كرده) مى توان چنين نتيجه گرفت كه يهوديان علاوه بر حسادتشان بر رسول اكرم(ص) به خداوند نيز به سبب اعطاى اين مقام، معترض بودند.

اعراض از ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى

ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

اعراض از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 15

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

اعراض يهود از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 3

3 - خداوند ، مسلمانان را از ايمان نياوردن بنى اسرائيل و طايفه يهود آگاه ساخت .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

همزه استفهام در {أفتطمعون} استفهام انكار توبيخى يا تعجبى است و در هر صورت دلالت بر اين دارد كه: جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام و قرآن ايمان نخواهند آورد.

اغواگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 10

10 _ يهود ، ظالمانى منحرف و بسيار اغواگر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

افتراهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 12

12 - بيشتر از چند روز نبودن عذاب قيامت براى يهوديان گنهكار ، از نسبت هاى دروغين يهود به خداوند

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى

يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 18

18 _ پاك بودن دامن حضرت مريم ( ع ) از تهمت هاى نارواى يهوديان

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و روح منه

جملات {انما المسيح . .. روح منه} علاوه بر اينكه رد عقيده غلوآميز مسيحيان درباره حضرت عيسى(ع) است، مى تواند اشاره به ناروايى اتهام يهوديان نسبت به مريم(ع) نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

افساد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 18

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

64 - 28،29،30،32،35،36،38

28 _ يهوديان ، همواره در تلاش آتش افروزى و فتنه گرى براى به راه انداختن جنگ عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

{ايقاد نار} كه به معناى آتش افروزى است، مى تواند كنايه از مكرها و شيطنت هايى باشد كه يهوديان به وسيله آن مردم خويش و يا ديگر طوايف را عليه مسلمانان مى شوراندند.

29 _ ناكامى همواره يهود در آتش افروزى هاى خويش عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

30 _ خداوند ، فرو نشاننده آتش هر جنگى كه يهوديان عليه مسلمانان بر افروزند .

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

35 _ تلاش مستمر يهود براى ايجاد فساد و تباهى در زمين

و يسعون فى الارض فساداً

فعل مضارع {يسعون} حاكى از تلاش پيگير و مستمر است.

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

افشاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 25

25 _ امتناع عالمان تحريفگر يهود از رويارويى

با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

اقرار عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

اقرار يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 2

2 - يهوديان عصر بعثت ، بر ناتوانى خويش از درك معارف اسلام معترف بودند .

و قالوا قلوبنا غلف

كلمه {قالوا} دلالت بر اعتراف دارد.

اقليّت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 24،25،27،28

24 _ يهوديان ، جز اندكى از آنان ، هرگز به راه خير و قوام روى نخواهند آورد .

لكان خيراً لهم و اقوم و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلاً

25 _ تنها اندكى از يهود به اسلام و پيامبر ( ص ) ايمان خواهند آورد .

و

لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

27 _ گروهى اندك از يهود كافر نشدند و مورد لعنت الهى قرار نگرفتند .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم . .. الّا قليلا

بنابر اينكه {قليل} استثناء از مفعول در {لعنهم اللّه} باشد. نصب {قليلا} اين احتمال را تأييد مى كند.

28 _ گرفتارى يهود به لعنت الهى ، موجب دورى آنان از ايمان به پيامبر ( ص ) و اسلام

لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 22

22 _ وجود افراد اندكى انسانِ حق گرا در ميان يهود عصر پيامبر ( ص )

فلايؤمنون إلاّ قليلا

اكثريت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 21

21 _ بسيارى از يهود ، هرگز به پيامبر اسلام ( ص ) ايمان نخواهند آورد .

فلايؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 9

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك

از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 32

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 3،12

3 _ بسته بودن دست خداوند ، از گفتار هاى ناروا و گناه آلودِ بسيارى از يهوديان

عن قولهم الاثم . .. و قالت اليهود يداللّه مغلولة

{و قالت اليهود . .}، مى تواند بيان مصداقى براى {قولهم الاثم} در آيه قبل باشد و به قرينه آيه 62 اين سخن، گفته

تمامى يهوديان نبوده و گروهى از آنان _ همچون ربانيون و احبار _ چنين گفتارى نداشته و لذا در برداشت فوق به همه آنان نسبت داده نشد.

12 _ معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، موجب افزايش طغيانگرى و كفرورزى بسيارى از يهوديان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

امتحان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 4

4 _ خداوند امت هاى يهود را گاهى با اعطاى نعمت ها و آسايش ها و زمانى با گرفتار ساختن به سختى ها و ناخوشايندى ها آزمود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

مراد از ضمير مفعولى در {بلوناهم} مى تواند همه يهود، صالحان و ناصالحان، باشد و مى تواند مراد از آن تنها ناصالحان ايشان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

امتحان يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 9،11

9 _ وفور ماهى در روز شنبه ( روز حرمت صيد بر يهوديان ) ، وسيله آزمون مردم ايله از سوى خداوند

كذلك نبلوهم

11 _ خداوند براى امتحان يهوديان ايله ، ماهيان را در روز شنبه به طرف ساحل سوق مى داد و در روز هاى ديگر از ساحل دور مى ساخت .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم

چون حكم تعطيلى روز شنبه براى همه يهود بود، نه مخصوص مردم ايله، معلوم مى شود آنچه خداوند براى مردم آن سامان پيش آورد تا آنان را بيازمايد، همان آمدن ماهيان در روز شنبه و كمياب شدنشان

در روزهاى ديگر بود، نه اصل تحريم كار در روز شنبه. لذا مشاراليه {ذلك} وضعيت بيان شده براى ماهيان است.

امداد به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 6

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

امكانات مادى يهود خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 4

4 - يهوديان خيبر ، داراى امكانات مالى گسترده

و مغانم كثيرة يأخذونها

به دست آمدن غنايم فراوان، نشانگر وجود امكانات بسيار دشمنان اسلام، در جنگ خيبر است.

انبياى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 7

7 _ يهود ، برخوردار از پيامبرانى متعدد

يحكم بها النبيون الذين اسلموا

انتظار يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 6

6 - يهوديان ، از ديرباز در انتظار پيامبر ( ص ) و نزول قرآن بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

انتظارات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

انحراف اكثريت

يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 10

10 _ بيشتر يهوديان و مسيحيان ، مردمانى منحرف و بريده از تعاليم آسمانى خويش

و إن اكثركم فسقون

{فاسق} غالباً به كسى گفته مى شود كه به برخى از آيين خويش و يا به تمامى آن پايبند نباشد. (مفردات راغب.)

انحراف عقيدتى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 6

6 - رسوخ افكار و انديشه هاى مخالف كتاب هاى آسمانى ، در عقايد و باور هاى دينى يهود و نصارا

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

انحراف علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

انحراف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 7

7 _ افتراى يهود بر خداوند دليل آلودگى آنان و پيراسته نبودنشان از انحراف

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جمله {انظر كيف} مى تواند دليلى باشد بر اثبات عدم تزكيه يهوديان كه در آيه قبل مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 7،9،10

7 _ يهوديان مردمانى بسيار منحرف و رويگردان از راه خدا

و بصدّهم

عن سبيل اللّه كثيراً

كلمه {صداً} مى تواند به معناى بازدارى و نيز به معناى اعراض باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است، چنانچه برداشت پيش بر مبناى احتمال اول بود.

9 _ انحراف عميق يهود از راه خدا و بازدارى مردمان از پيوستن به آن ، موجب تحريم نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

ظاهراً كلمه {بصدهم} عطف بر {بظلم} است، يعنى {بظلم من الذين هادوا و بصدهم حرمنا عليهم}. گفتنى است كه تكرار باء در {بصدهم} اشاره به اين دارد كه بازدارى آنان از راه خدا نيز مى توانست نقش مستقلى در تحريم داشته باشد.

10 _ يهود ، ظالمانى منحرف و بسيار اغواگر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

انحرافات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 5

5- خداوند در قيامت ، نسبت به اختلافات و انحرافات يهود ، داورى خواهد كرد .

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

انحصارطلبى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة

إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى، جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 5

5 _ بخل شديد و انحصارطلبى يهوديان

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

ظاهراً منظور از كلمه {النّاس}، غير يهوديان هستند ; به قرينه آيه بعد: {ام يحسدون النّاس}، بنابر اين معناى جمله {فاذاً . .. } چنين مى شود: يهوديان منافع دنيا را از ديگر مردمان دريغ مى دارند و در انحصار خويش نگه مى دارند.

انحطاط يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 1،3

1 _ خداوند جامعه يهود را گروه گروه كرد و در پهنه گيتى پراكنده ساخت .

و قطّعنهم فى الأرض أمماً

{أمماً} هم مى تواند مفعول دوم براى {قطعناهم} باشد، كه در اين صورت در {قطّعنا} معناى {تصيير} تضمين شده است، و هم مى تواند حال براى ضمير {هم} در {قطّعناهم} باشد.

3 _ برخى از امت هاى پراكنده شده يهود ، مردمى صالح و گروههايى از آنان ناصالح هستند .

منهم الصلحون و منهم دون ذلك

{دون} به معناى غير مى باشد و {ذلك} اشاره است به صالح كه از {الصلحون} به دست مى آيد، يعنى: {منهم

غير صالحين}.

انقياد انبياى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 4

4 _ پيامبران يهود ، تسليم در برابر خداوند و قوانين او

يحكم بها النبيون الذين اسلموا

{الذين اسلموا} صفت توضيحى براى {النبيون} است.

انگيزه آخرت فروشى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 7

7 - يهوديان براى رسيدن به مزاياى دنيوى ، آخرت و نعمت هاى آن را از دست دادند .

أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

انگيزه تبعيدهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

انگيزه قتلهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

اولين تبعيد يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 3

3 - تبعيد بنى نضير ، نخستين اخراج دسته جمعى يهوديان از مدينه

أخرج الذين كفروا . .. لأوّل الحشر

{حشر}، عبارت است از بيرون راندن دسته جمعى عده اى از مردم از محل سكونت شان.

اهانتهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 1

1 - كلمه { راعنا } دستاويز يهوديان براى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

مسلمانان در ضمن سخن گفتن پيامبر(ص) گاهى از آن حضرت تقاضا مى كردند كه مهلت دهد تا سخنان پيشين وى را درك كنند. براى درخواست مهلت، كلمه {راعنا} (فرصتمان ده) را به كار مى بردند. يهوديان با اندك تحريفى در اين كلمه، معنايى ناروا از آن قصد كردند و در خطاب به پيامبر (ص) به كار مى بردند.

اهداف علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 23

23 _ تثبيت حكم تحريف شده به دست عالمان يهود ، هدف آنان از ارجاع داورى به رسول خدا ( ص )

ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

ارجاع داورى به رسول خدا(ص) و نپذيرفتن قضاوت آن حضرت در صورت مخالفت حكم وى با اظهارات عالمان يهود، مى رساند كه هدف آنان از اين ارجاع تنها تلاش براى يافتن امضاى حكم تحريف شده بوده است.

ايمان اقليت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 11

11 - عده بسيار اندكى از يهوديان ، معارف اسلام را باور كرده ، به پيامبر ( ص ) ايمان مى آوردند . *

فقليلا ما يؤمنون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {قليلا} حال براى فاعل {يؤمنون} باشد; يعنى: {فما يؤمنون منهم إلا نفر قليل; پس ايمان نمى آورند از يهود مگر افرادى معدود}. (اقتباس از مجمع البيان)

ايمان علماى

يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

ايمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 9

9 - يهود ، تنها به اندكى از معارف الهى ايمان دارند .

فقليلا ما يؤمنون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {قليلا} صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد; يعنى، {ايماناً قليلا}. حرف {ما} تأكيد اين قلّت مى باشد. قابل ذكر است كه ايمان قليل يا به معناى ضعف ايمان است و يا به معناى ايمان داشتن به بخش اندكى از دين و باور نداشتن به اكثريت آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 15

15 - يهود و نصارا ، تنها به برخى از پيامبران ايمان داشتند .

لانفرق بين أحد منها

جمله {و ما أوتى النبيّون} دلالت بر لزوم ايمان به همه پيامبران دارد. بنابراين تأكيد آن با جمله {و لانفرق ...} اشاره به اين معنا دارد كه مخاطبان; يعنى، يهود و نصارا به همه پيامبران ايمان ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 25

25 _ تنها اندكى از يهود به اسلام و پيامبر ( ص ) ايمان

خواهند آورد .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 1

1 _ ايمان به خدا و قيامت و انجام عمل صالح ، شرط رهايى مسلمانان ، يهوديان ، صائبى ها و نصارا از هرگونه ترس و اندوه

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. و لا هم يحزنون

{صابئى} كه مفرد {صابئون} است به كسى گفته مى شود كه آيين خويش را رها كرده و به آيينى ديگر گرويده باشد ; با توجه به اين معنا مى توان گفت مصداق مورد نظر از {الصبئون} در اين آيه _ به قرينه وقوع آن بين {الذين ءامنوا و الذين هادوا} {و النصرى}، كسانى هستند كه با ترك اسلام و يا يهوديت پذيراى آيين نصارا شده باشند.

ايمان يهود به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 26

26 - پايبندى گروهى از يهوديان عصر بعثت به تورات با عمل كردن به پيمان هاى الهى و پرهيز از كشتن و بيرون راندن همكيشان خود

فما جزاء من يفعل ذلك منكم

سياق خطابهاى گذشته اقتضا مى كرد كه جمله {فما جزاء . ..} بدين گونه ايراد شود: {فما جزاءكم بما تفعلون إلا خزى}. اين تغيير سياق اشاره به اين دارد كه همه يهوديان مرتكب اعمال نارواى مذكور نشدند. من تبعيضيه در {منكم} مؤيد اين معناست.

ايمان يهود به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 6

6 - يهوديان ، مدعى اعتقاد به

خدا ، قيامت و نعمت هاى اخروى هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

ايمان يهود به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 6

6 - يهوديان ، مدعى اعتقاد به خدا ، قيامت و نعمت هاى اخروى هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

بخل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 5

5 _ بخل شديد و انحصارطلبى يهوديان

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

ظاهراً منظور از كلمه {النّاس}، غير يهوديان هستند ; به قرينه آيه بعد: {ام يحسدون النّاس}، بنابر اين معناى جمله {فاذاً . .. } چنين مى شود: يهوديان منافع دنيا را از ديگر مردمان دريغ مى دارند و در انحصار خويش نگه مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 5،6

5 _ گرفتارى يهوديان به بخل و خوددارى آنان از انفاق و يارى ديگران ، نفرين خداوند بر آنان

غلت ايديهم

جمله {ينفق كيف يشاء} دلالت مى كند كه از مصاديق مورد نظر در نفرين الهى بر يهود (غلت ايديهم) بسته بودن دست آنها از انفاق و بخيل گشتن آنهاست.

6 _ يهود ، مردمى ناتوان ، درمانده و بخيل

غلت ايديهم

جمله {غلت ايديهم} چه اخبار باشد و چه نفرين، در هر صورت دلالت بر تحقق ناتوانى و يا بخل ورزى يهوديان دارد.

بدعت در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 -

22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

بدعت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 12

12 _ از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا كه فرمود : { اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون اللّه } روايت شده كه فرمود : { و اللّه ما صلّوا لهم و لا صاموا و لكنهم أحلّوا لهم حراماً و حرّموا عليهم حلالا فاتّبعوهم ;

به خدا سوگند آنان براى احبار و راهبان نه نماز خواندند و نه روزه گرفتند ; ولى آن علما و صومعه داران، براى مردم حرام را حلال و حلال را حرام كردند و آنان پيروى كردند}.

بدعتگذارى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 5،6،7،8،10

5 - گروهى از عالمان يهود ، افكار تحرير يافته خويش را حقايقى ( معارف ، احكام و . . . ) از جانب خدا قلمداد نموده ، به مردم ارائه مى كردند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللّه

{بأيديهم} (با دستهاى خود)، تأكيد بر اين است كه عالمان يهود آنچه را به عنوان كتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى {يقولون بأفواههم} و {نظرته بعينى . ..} و ... .

6 - دستيابى به متاع هاى دنيوى ( مال ،

رياست ، وجاهت و . . . ) هدف عالمان يهود از ارائه خود ساخته ها به عنوان كتاب آسمانى

ليشتروا به ثمناً قليلا

7 - عوام يهود ، خريداران تحريف ها و بدعت هاى عالمانشان

ليشتروا به ثمناً قليلا

8 - گروهى از عالمان يهود ، مردمانى بدعتگذار و دين ساز بودند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم

10 - عالمان تحريفگر و بدعتگذار يهود ، زمينه سازان گمراهى مردم خويش

ثم يقولون هذا من عند اللّه ليشتروا به ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 2

2 - انديشه يهود درباره عذاب قيامت ( نبود عذاب براى يهوديان جز روزى چند ) از بدعت هاى عالمان يهود

فويل للذين يكتبون الكتب . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله {و قالوا . ..} در ضمن اينكه عطف بر {قد كان فريق} در آيه 75 است، بيانگر مصداقى از {أمانى} در آيه 78 و مصداقى از {الكتاب} در آيه 79 مى باشد. برداشت فوق به لحاظ وجه اخير است.

بدعتگذارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 94 - 3

3 _ يهوديان ، بدعتگذار و دروغپردازانى سخت ستمگر

قل فاتوا بالتورية . .. فمن افترى ... فاولئك هم الظالمون

برخورد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 8

8 _ تبليغات سوء يهود عليه احكام و دستورات اسلام ( انفاق )

و لا يحسبنّ الّذين . .. لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغني

بطلان ادعاى يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 7

7 - يهوديان خود نيز بر بى پايه بودن ادعايشان ( تقدير بهشت براى آنان ) واقفند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى {لتجدنهم . ..} و {يود أحدهم ...} را مى توان ناظر به ادعاى يهود (إن كانت ... در آيه 94) دانست; يعنى، شما يهوديان از يكسو مدعى هستيد كه سراى آخرت از آن شماست و از سوى ديگر آرزوى ماندگار شدن در حيات دنيا را داريد، اين نشان مى دهد كه خود شما نيز آن ادعا را باور نداريد.

بغض يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 10

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 19،20،21،23

19 _ يهوديان ، گرفتار كينه و دشمنى با يكديگر تا روز قيامت

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

20 _ خداوند ، ايجاد كننده دشمنى و كينه در بين يهود

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

21 _ دشمنى و كينه يهود با يكديگر ، كيفر و عقوبت دنيوى آنان

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

23 _ دشمنى و كينه توزى يهود با يكديگر از پيامد هاى گرفتارى آنان به لعنت خدا و دورى از

رحمت او

و لعنوا بما قالوا . .. و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جمله {و القينا . ..} مى تواند بيان پيامدى ديگر براى {لعنوا بما قالوا} باشد ; يعنى گرفتارى به لعنت الهى علاوه بر افزايش كفر و طغيان يهوديان، مايه گرفتارى آنان به دشمنى و كينه توزى با يكديگر نيز گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

بهانه جويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 21،24

21 _ بهانه جويى يهود براى گريز از ايمان به پيامبر ( ص )

الّذين قالوا . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جمله {فلم قتلتموهم . .. }، مى رساند كه پيشنهاد آنان براى ايمان آوردن، بهانه اى بيش نبوده است.

24 _ سرزنش يهود از سوى خداوند به جهت بهانه جويى و ادعا هاى واهى

الّذين قالوا انّ اللّه . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 8

8 _ غير علمى شمردن تعاليم انبيا ، بهانه بى اساس يهود ، براى نپذيرفتن آنها

و قولهم قلوبنا غلف

مقصود يهوديان از اينكه مى گفتند قلبهايمان آكنده از علم است، مى تواند اين باشد كه تعاليم انبيا اگر داراى مبنايى علمى بود، قلبهاى ما آن را درك مى كرد و در خود جاى مى داد و چنين

نتيجه مى گرفتند كه تعاليم انبيا _ به دليل نافذ نبودنش در قلبها _ علمى نيست.

بهانه هاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 7

7 - نازل نشدن قرآن بر بنى اسرائيل ، تنها دليل و بهانه يهود براى ايمان نياوردن به آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

بى پناهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 2

2 _ كارساز نبودن يارى هيچكس براى يهوديان ، معلول نقش نداشتن آنان در نظام هستى است .

فلن تجد له نصيراً. ام لهم نصيب من الملك

در برداشت فوق، جمله {ام لهم}، علت براى جمله {فلن تجد . ..} گرفته شده است.

بى تقوايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

بى تقوايى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 12،13

12 _ جامعه يهود در عصر پيامبر ( ص ) ، جامعه اى به دور از تقوا و پرهيزگارى *

و هم لايتقون

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلق {لايتقون}، اللّه باشد ; يعنى يهوديان ترسى از خداوند ندارند و

تقواى الهى را رعايت نمى كنند.

13 _ بى تقوايى يهوديان عصر بعثت عامل پيمان شكنى آنان

ينقضون عهدهم فى كل مرة و هم لايتقون

جمله حاليه {و هم لا يتقون} بيانگر ريشه پيمان شكنى يهوديان و به اصطلاح حال معلّله است.

بى تقوايى يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 10

10 _ بى پروايى يهوديان كفرپيشه از پيمان شكنى هاى مكرر

و هم لايتقون

بى سوادى عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 2،6

2 - عوام يهود ، مردمى بى سواد كه نه خواندن مى دانستند و نه نوشتن آموخته بودند .

و منهم أميون

{أميون} (جمع أمى) است و أمى به كسى گفته مى شود كه نوشتن نمى داند. برخى از اهل لغت نخواندن را نيز در معناى {أمى} قيد كرده اند.

6 - بى سوادى عوام يهود و آگاهى نداشتن آنان از تورات ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از آنها

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

جمله {منهم أميون} عطف بر {قد كان فريق . ..} در آيه {75} است. بنابراين آيه مورد بحث نيز بيانگر علت براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

بى عقلى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 16

16 - يهود ، مردمانى دور از انديشه و خردورزى *

ذلك بأنّهم قوم لايعقلون

با توجه به بازگشت ضمير {هم} به يهوديان، اسناد عدم تعقل به {قوم}; مى تواند اشاره به خصوصيت اين {قوم} داشته باشد.

بى منطقى يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 8

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 7

7 - تعصب بى منطق يهود و نصارا در دفاع از آيين خويش و مقاومت در برابر اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم . .. و لئن اتبعت أهواءهم

بينش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 6،8،11،12

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

11 - حفظ منافع قوم و جامعه يهود ، برتر از اعتراف به باور ها و عقايد دينى در ديدگاه عالمان و پيشوايان آنان

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم

بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 5

5 - گروهى از عالمان يهود ، افكار تحرير يافته خويش را حقايقى ( معارف ، احكام و . . . ) از جانب خدا قلمداد نموده ، به مردم ارائه مى كردند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللّه

{بأيديهم} (با دستهاى خود)، تأكيد بر اين است كه عالمان يهود آنچه را به عنوان كتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى {يقولون بأفواههم} و {نظرته بعينى . ..} و ... .

بينش عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 7

7 - عوام يهود ، خريداران تحريف ها و بدعت هاى عالمانشان

ليشتروا به ثمناً قليلا

بينش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر

درك نكردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 48

48 - ترجيح منافع دنيوى بر منافع اخروى ، در ديدگاه يهوديان ساحر

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلم

كسى كه بداند با دستيابى به منافعى نامشروع، آخرت خويش را از دست داده است (لقد علموا . ..) ولى در عين حال به زيانبارى اين داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو كانوا يعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنيوى را بر آخرت ترجيح مى دهد.

پاداش يهود مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1 - مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

پرسش محمد(ص) از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 5

5 _ توجه دادن يهوديان به فرجام شوم مخالفت با فرمان هاى الهى ، هدف از پرسش پيامبر ( ص ) از يهوديان درباره مردم ايله

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

پندار يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 19

19 _ يهوديان تحريفگر _ به پندار خير و صلاح خويش _ در صدد آزار رساندن به پيامبر ( ص ) و ضربه زدن به اسلام بودند .

من الذين هادوا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

پيروزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 7

7 - پيروزى بر كافران در پرتو قرآن و بعثت پيامبر ( ص ) ، آرمان يهوديان پيش از بعثت

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

از معانى {فتح} نصرت و پيروزى است. {استفتاح} به معناى طلب پيروزى است. آمدن فعل مضارع (يستفتحون) قرين {كان} و مانند آن دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد. ارتباط جمله {و كانوا ...} با قبل و بعد اقتضا مى كند كه: اين پيروزى طلبى در ارتباط با نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) مطرح باشد. بنابراين {و كانوا ...}; يعنى، يهوديان پيش از بعثت از زمانهايى دور در انتظار نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) بودند تا در سايه آن بر كافران پيروز شوند.

پيروى از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 6

6_ خداوند پيامبر ( ص ) را از پيروى آرا و عقايد يهود و نصارا برحذر داشت .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

پيشگويى جنگ با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 4

4 - خبردادن خداوند از درگيرى هاى آينده كافران ( يهود ) با مؤمنان ،

از درون دژ ها و از پس ديوار هاى بلند

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة أو من وراء جدر

با توجه به معناى مضارع (يقاتلون)، مطلب بالا قابل برداشت است.

پيشگويى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

پيه گاو در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

پيه گوسفند در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

تاريخ يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 1،2

1 - يهوديان ، در طول تاريخ خويش عهد ها و پيمانهايى را با خدا و پيامبران بسته بودند .

أو كلما عهدوا عهداً

جمله {كلما عاهدوا . ..} (هرگاه عهدى مى بندند) دلالت

بر عهدها و پيمانهاى متعدد دارد. قرينه هايى همانند {بل أكثرهم لايؤمنون} دلالت بر آن دارد كه مراد از عهدهاى مطرح شده در آيه، عهدهايى است كه يهود با خدا و پيامبران داشتند.

2 - تاريخ يهود ، آكنده از عهدشكنى و بى اعتنايى به پيمان هاى الهى است .

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

{نبذ} به معناى انداختن و رها كردن است و در آيه شريفه كنايه از شكستن و نقض كردن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 14

14 _ احتجاج پيامبر ( ص ) با يهود بر اساس تاريخ گذشته آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. فلم قتلتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 7

7 _ ورود به بيت المقدس و سجده به درگاه الهى در آن هنگام ، فرمان خداوند به يهوديان عصر موسى ( ع )

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 13

13 _ بقاى يهوديان تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2،11

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون

. .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

11 _ خداوند براى امتحان يهوديان ايله ، ماهيان را در روز شنبه به طرف ساحل سوق مى داد و در روز هاى ديگر از ساحل دور مى ساخت .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم

چون حكم تعطيلى روز شنبه براى همه يهود بود، نه مخصوص مردم ايله، معلوم مى شود آنچه خداوند براى مردم آن سامان پيش آورد تا آنان را بيازمايد، همان آمدن ماهيان در روز شنبه و كمياب شدنشان در روزهاى ديگر بود، نه اصل تحريم كار در روز شنبه. لذا مشاراليه {ذلك} وضعيت بيان شده براى ماهيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 1،3،4

1 _ خداوند جامعه يهود را گروه گروه كرد و در پهنه گيتى پراكنده ساخت .

و قطّعنهم فى الأرض أمماً

{أمماً} هم مى تواند مفعول دوم براى {قطعناهم} باشد، كه در اين صورت در {قطّعنا} معناى {تصيير} تضمين

شده است، و هم مى تواند حال براى ضمير {هم} در {قطّعناهم} باشد.

3 _ برخى از امت هاى پراكنده شده يهود ، مردمى صالح و گروههايى از آنان ناصالح هستند .

منهم الصلحون و منهم دون ذلك

{دون} به معناى غير مى باشد و {ذلك} اشاره است به صالح كه از {الصلحون} به دست مى آيد، يعنى: {منهم غير صالحين}.

4 _ خداوند امت هاى يهود را گاهى با اعطاى نعمت ها و آسايش ها و زمانى با گرفتار ساختن به سختى ها و ناخوشايندى ها آزمود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

مراد از ضمير مفعولى در {بلوناهم} مى تواند همه يهود، صالحان و ناصالحان، باشد و مى تواند مراد از آن تنها ناصالحان ايشان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 1،2،23

1 _ تاريخ يهود ، شاهد نسلهايى دنياگرا و معصيتكار

فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

23 _ تاريخ يهود شاهد عالمانى دنياگرا و بى تقوا *

خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى . .. و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جمله {ورثوا الكتب}، هم مى تواند ناظر به

اين باشد كه يهوديان مورد بحث مردمى بودند كه تورات نسل به نسل به آنها رسيده و در دسترس آنان بود، و هم مى تواند حاكى از آگاهى كافى آنها به تورات و محتواى آن باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 4

4 _ گروهى از يهوديان نسل هاى پيشين ، بر خلاف دنياگرايان ايشان ، به محتواى تورات و ميثاق هاى آن پايبند بودند و نماز را به پا داشتند .

و الذين يمسكون بالكتب و أقاموا الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 2

2- تنها يهود از ميان ساير امت ها ، موظف به انجام تكاليفى فزون تر و دشوارتر بودند .

و على الذين هادوا حرّمنا

جار و مجرور {على الذين} متعلق به فعل {حرّمنا} است و تقديم آن بر فعل مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 7،8

7- اختلاف يهود درباره روز تعطيلى ، اختلافى دامنه دار و بى فرجام

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به {سبت} برگردد. گفتنى است فعل مضارع {يختلفون} همراه با فعل {كانوا} دلالت بر استمرار و دوام مضمون آن دارد.

8- اختلافات يهود درباره دين حق و صراط مستقيم ، اختلافاتى دامنه دار و بى فرجام است .

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه}

به ابراهيم(ع) و دين او برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 5

5 - يهوديان ، گرفتار اختلافات پردامنه مذهبى در عصر بعثت عيسى ( ع )

لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 3

3 - يهوديان در عصر عيسى ( ع ) ، گرفتار شرك در ربوبيت و دور ماندن از پرستش پروردگار يگانه

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تأكيد عيسى(ع) بر ربوبيت الهى، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 14

14 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) اختلافى ريشه دار و ديرپا *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر . .. فيما كانوا فيه يختلفون

در صورتى كه {الأمر} اشاره به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد; اختلاف مستمرى كه از {كانوا فيه يختلفون} استفاده مى شود، ريشه دار بودن اختلافات آنان را درباره رسالت پيامبراكرم(ص) مى رساند.

تبعيت از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 15

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

تبعيت يهود از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك

سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

تبعيت يهود از علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 1

1 _ تسليم و اطاعت بى چون و چراى يهود و نصارا در برابر احبار و راهبان ( پيشوايان دينى ) خويش

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً

{اتخاذ رب} كنايه از تسليم و اطاعت بى چون و چراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

تبعيت يهود از ماروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 17

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

تبعيت يهود از هاروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 17

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما

تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

تبليغ يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9

9 - تلاش تبليغاتى يهود و نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 1،2

1 _ تلاش بى امان يهود و نصارا ، با هدف خاموش كردن نور الهى ( قرآن ) ، با سخنان و تبليغات خود

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

ضميرهاى جمع در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به يهود و نصارا (الذين أوتوا الكتاب) بازمى گردد. قيد {بأفواههم} (با سخنان خويش) مى رساند كه: اهل كتاب براى انحراف افكار عمومى عليه قرآن و اسلام، دست به تبليغات نادرست مى زدند.

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

تبليغ يهود عليه اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از

آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

تجاوزگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 12،16،17

12 _ عصيان يهود و تعدّى و تجاوز مستمر آنان ، موجب ذلت ، درماندگى و گرفتارى آنان به غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه {ذلك بما عصوا}، اشاره به ذلّت و . .. باشد.

16 _ كفر ، جنايت و تجاوز ، سيره دائمى اهل كتاب ( يهود )

ذلك بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون . .. و كانوا يعتدون

فعل مضارع پس از فعل ماضى از ماده {كَوْنْ} دلالت بر استمرار دارد.

17 _ عصيان اهل كتاب ( يهود ) و تجاوز مداومشان ، باعث كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران

ذلك بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات الهى و كشتن پيامبران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 9،11،12

9 _ يهود، مردمى تجاوز پيشه بودند.

و على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

11 _ تجاوز پيشگى يهود در تاريخ، خبرى راست و عين حقيقت است.

ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

تجاوزگرى يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 163 - 4

4 _ يهوديان عصر بعثت آگاه به تجاوزگرى همدينان يهودى خويش در ايله و سرگذشت شوم آنان

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

تحجّر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 17

17 _ خرافه گويى و جمود و تحجر يهود *

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتى ياتينا بقربان تأكله النّار

1 _ ظاهر جمله {الّا نؤمن لرسول}، اين است كه خداوند به ما دستور داده به كسى كه فلان معجزه خاص را ندارد، ايمان نياوريم، هر چند حقيقتاً پيامبر باشد. چون نگفتند {الّا نؤمن لمدعى الرّسالة}، و اين معنا كه به فرض نبوت، ايمان نياوريد اگر فلان معجزه خاص را نداشت، خرافه اى بيش نيست. 2 _ بر فرض كه چنين عهدى باشد، آنان بايد بينديشند كه قربانى كذايى، معجزه اى است براى كشف صادق از كاذب، نه اينكه موضوعيّت داشته باشد و اصرار به اين معنا حاكى از جمود و تحجّر يهود است.

تحريفگرى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 1،2،3

1 _ عالمان يهود ، تحريف كننده حقايق و سخنها

من الذين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه

{كلم} (جمع كلمه) به معناى سخن است كه به مناسبت مورد، حقايقى است كه تحريف آن در گمراه ساختن مسلمانان مؤثر بوده است.

2 _ تحريف و تفسير نابجاى تورات از سوى عالمان يهود *

من الذين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه

برخى برآنند كه مراد از {الكلم} تورات است و تحريف در اين آيه به معناى تفسير غلط است و نه

تغيير الفاظ و جملات ; به دليل {عن مواضعه}. چون با تفسير غلط، جمله از موضع و موقعيّت خود خارج مى شود.

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11،14،15،22،23،25،26

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و {لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

14 _ دروغ پذيرى برخى منافقان و يهوديان و پيروى آنان از عالمان تحريفگر ، فلسفه نهى خداوند از تأسف پيامبر ( ص ) بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

{سمعون} خبر براى ضمير محذوفى است كه به {الذين قالوا} و {الذين هادوا} بر مى گردد (هم سماعون) و اين جمله، بيانگر علت نهى خداوند از تأسف بر كفر منافقان و يهوديان است.

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

22 _ سفارش عالمان يهود به فرستادگان خويش مبنى بر پذيرش حكم پيامبر ( ص ) به شرط موافقت آن با حكم تحريف شده آنان

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

{هذا} اشاره به حكمى است كه عالمان يهود آن را ابراز مى داشتند و جمله {يحرفون الكلم} مى رساند كه حكمى تحريف شده بوده است.

23 _ تثبيت حكم تحريف شده به دست عالمان يهود ، هدف آنان از ارجاع داورى به رسول خدا ( ص )

ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

ارجاع داورى به رسول خدا(ص) و نپذيرفتن قضاوت آن حضرت در صورت مخالفت حكم وى با اظهارات عالمان يهود، مى رساند كه هدف آنان از اين ارجاع تنها تلاش براى يافتن امضاى حكم تحريف شده بوده است.

25 _ امتناع عالمان تحريفگر يهود از رويارويى با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

26 _ تحريف تورات از سوى عالمان يهود با جابجايى كلمات و جملات و احكام آن

يحرفون الكلم من بعد مواضعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 3،4

3 _ عوام يهود ، قبول كننده

تحريفات صورت گرفته به دست عالمان آنها *

سمعون للكذب

چنانچه {سمعون} وصف عوام يهود باشد، مراد از {كذب} به قرينه {يحرفون} تحريفاتى خواهد بود كه به دست عالمان يهود صورت مى گيرد و شنيدن تحريف به معناى قبول كردن آن است.

4 _ نيل به متاع دنيا ، انگيزه عالمان يهود در تحريف حقايق تورات و احكام آن

يحرفون الكلم من بعد مواضعه . .. اكلون للسحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 7،8،9

7 - تحريف معنوى تورات از سوى عالمان يهود

ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه

تناسب مسائل ياد شده در آيه مورد بحث با عالمان و نيز طايفه مقابل آنان، يعنى {أميون} - كه در آيه 78 بيان شده - دلالت بر اين دارد كه: مراد از {فريق منهم} عالمان بنى اسرائيل و يهود مى باشد. {من بعد ما عقلوه} (پس از آنكه كلام خدا را مى فهميدند تحريفش مى كردند) اشاره به آن دارد كه مراد از تحريف، تحريف معنوى است.

8 - عالمان يهود از روى عمد و با آگاهى و توجه ، سخنان خدا را تحريف مى كردند .

ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {يعلمون} تحريف كلام خدا باشد; يعنى: {و هم يعلمون أنهم يحرفونه}. احتمالات ديگرى نيز گفته شده كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.

9 - تحريف كلام الهى از سوى عالمان يهود ، دليل نبود زمينه هاى ايمان در آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم . .. من بعد ما عقلوه

جمله حاليه {و قد كان . ..} بيانگر

علتى براى نفى اميد از ايمان آوردن يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 5،7،10

5 - گروهى از عالمان يهود ، افكار تحرير يافته خويش را حقايقى ( معارف ، احكام و . . . ) از جانب خدا قلمداد نموده ، به مردم ارائه مى كردند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللّه

{بأيديهم} (با دستهاى خود)، تأكيد بر اين است كه عالمان يهود آنچه را به عنوان كتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى {يقولون بأفواههم} و {نظرته بعينى . ..} و ... .

7 - عوام يهود ، خريداران تحريف ها و بدعت هاى عالمانشان

ليشتروا به ثمناً قليلا

10 - عالمان تحريفگر و بدعتگذار يهود ، زمينه سازان گمراهى مردم خويش

ثم يقولون هذا من عند اللّه ليشتروا به ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 16

16 _ عالمان يهود با پنهان كردن بسيارى از معارف تورات آن را تحريف كردند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

كتمان بسيارى از نوشته هاى تورات از ديد و اطلاع مردم طبيعتاً منجر به فراموش شدن آن قسمتها مى شود و در نتيجه كتاب آسمانى به شكل ناقص در اختيار مردم قرار مى گيرد كه اين خود نوعى تحريف است.

تحريفگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 12

12 - گروهى از يهوديان ، قرآن ( كلام خدا ) را مى شنيدند ، آن را به خوبى مى فهميدند

و به تحريف معانى و مفاهيم آن اقدام مى كردند .

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مراد از {كلام اللّه} در آيه مورد بحث، قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 5

5 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را تحريف كرده ، احكام و معارف الهى را با امور غير دينى آميخته بودند .

قولوا ءامنا باللّه . .. و ما أوتى موسى و عيسى

چون خطاب آيه، به يهود و نصاراست و آنان خويشتن را پيروان حضرت موسى و عيسى مى شمرند، مقتضاى كلام اين بود كه به جاى {و ما أوتى موسى و عيسى} گفته شود {و ما أوتيتم}. اين جايگزينى اشاره به اين نكته دارد كه: احكام و معارفى كه بر موسى و عيسى(ع) نازل شد، همانى نيست كه در اختيار يهود و نصاراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 6

6 - تحريف تاريخ انبيا از سوى يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر سر باورها و

احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 4

4 _ عالمان يهود ، داراى اهداف دنيوى در كتمان و تحريف عهد خدا ( حقايق مربوط به پيامبر ( ص ) )

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم

با توجّه به شأن نزول، مقصود از {عهد اللّه}، حقايق مربوط به پيامبر اكرم (ص) در تورات است كه به دست عالمان يهود تحريف گشته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 94 - 1

1 _ ادعاى يهود مبنى بر تحريم برخى از خوردنى ها افتراى آنان بر خداوند

كل الطعام كان . .. فمن افترى على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 4،19،22

4 _ تحريف و تحليل ناصواب گفته ها ، نمونه اى از دشمنى يهود با مسلمانان

و اللّه اعلم باعدائكم . .. يحرّفون الكلم عن مواضعه

جمله {يحرفون . .. } پس از بيان دشمنى يهود، به منزله دليل و نشانه اى براى اثبات عداوت عالمان يهود نسبت به مسلمانان است.

19 _ يهوديان تحريفگر _ به پندار خير و صلاح خويش _ در صدد آزار رساندن به پيامبر ( ص ) و ضربه زدن به اسلام بودند .

من الذين هادوا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر

( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 11

11 _ تحريف تورات ، توسط بنى اسرائيل ( يهود )

يحرفون الكلم عن مواضعه

{كلم} جمع {كلمه} به معناى سخن است و مصداق بارز و مورد نظر آن، تورات مى باشد. گفتنى است كه مراد از بنى اسرائيل، به قرينه آيه بعد، يهوديان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 17،45

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

تحريم حلالها بر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 14

تحريم حيوانات در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 5،12

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود،

سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

تداوم اختلاف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 7،8

7- اختلاف يهود درباره روز تعطيلى ، اختلافى دامنه دار و بى فرجام

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به {سبت} برگردد. گفتنى است فعل مضارع {يختلفون} همراه با فعل {كانوا} دلالت بر استمرار و دوام مضمون آن دارد.

8- اختلافات يهود درباره دين حق و صراط مستقيم ، اختلافاتى دامنه دار و بى فرجام است .

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به ابراهيم(ع) و دين او برگردد.

تداوم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 12

12 _ تداوم يهوديّت و نصرانيّت تا قيامت

و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيمة

بنابراينكه مراد از {الذين كفروا}، يهود باشد كه نتيجه اش بقاى هر دو دين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 13

13 _ بقاى يهوديان تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در

{بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

ترس علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 25

25 _ امتناع عالمان تحريفگر يهود از رويارويى با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 22

22 _ عالمان يهود در عصر بعثت ، بيمناك از مردم خويش در حكم و قضاوت بر اساس تورات

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه . .. فلاتخشوا الناس

ترس يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 1

1 - يهود ، قومى هراسان از مرگ و غير مشتاق براى لقاى الهى

و لايتمنّونه أبدًا

ترس يهود از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 3،4

3 - روش و منش يهود ، نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب، دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن

از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز نمى توانند آن را انكار كنند.

ترس يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 3،6،7،12

3 - دل هاى يهوديان بنى قريظه ، آكنده از ترس و وحشت از مسلمانان مدينه شده بود .

و قذف فى قلوبهم الرعب

{رعب} در لغت، بريدن و لاعلاج شدن ناشى از ترسى است كه همه جان را فراگرفته است (مفردات راغب).

6 - خداوند ، بر دل هاى يهود بنى قريظه ، ترس و وحشت افكند .

و قذف فى قلوبهم الرعب

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند. بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

12 - چيره شدن ترس بر سپاه يهود بنى قريظه ، باعث از بين رفتن توان رزمى آنان شد و به راحتى ، به دست مسلمانان مدينه ، شكست خوردند

.

و قذف فى قلوبهم الرعب فريقًا تقتلون و تأسرون فريقًا

ترك احتياج با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

ترك دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 12

12 _ لزوم قطع پيوند ، با كسانى كه رابطه دوستى با يهود و نصارا برقرار مى سازند .

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جمله {فانه منهم} مى رساند كه هر مسلمانى كه پذيراى ولايت يهود و نصارا باشد و يا با آنان روابط دوستانه برقرار كند، از زمره آنان خواهد بود و جمله {و لاتتخذوا . ..} دلالت مى كند كه نبايد با وى رابطه دوستى داشت.

تعاليم آسمانى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 9

9 _ نزول فرمان ها و معارف الهى بر يهود و نصارا ، علاوه بر تورات و انجيل

حتّى تقيموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليكم من ربكم

تعاليم انبياى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 46 - 3

3 _ بقاى نشانه ها و آيين پيامبران يهود تا زمان بعثت عيسى ( ع )

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم

{ءاثرهم} مى رساند كه شريعت و آثارى از پيامبران پيشين باقى بوده است.

تعاليم دين يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 8

8 _ اعتبار مالكيت خصوصى در آئين يهود

و أكلهم أمول الناس بالبطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اموال الناس} ثروتهاى شخصى مردم باشد.

تعجب يهود دوران مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 5،6

5- مردم ، از واگذارشدن پاسخ اتهامات از سوى مريم ( س ) به نوزادش عيسى ( ع ) ، شگفت زده شده و آن را باور نكردند .

فأشارت إليه قالوا كيف نكلّم من كان فى المهد صبيًّا

استفهام در آيه انكارى است. اين انكار را چندين تأكيد نيز همراهى مى كند: 1) فعل {كان} كه در اين موارد بر ماضى دلالت ندارد، بلكه استقرار و ثبوت را مى فهماند; 2) قيد {فى المهد} كه نشانه ناتوانى عيسى(ع) از هرگونه حركتى است; 3) قيد {صبيّاً} كه با وجود {فى المهد} نيازى به آن نبود، ولى گويندگان آن را به منظور تأكيد انكار و تعجبشان افزودند.

6- زبان گشودن كودكى آرميده در گهواره و تشريح ماجراى ميلاد خويش ، براى قوم مريم قابل تصور نبود .

كيف نكلّم من كان فى المهد صبيًّا

{مهد} گهواره يا هر مكان ديگرى است كه براى آرميدن كودك اختصاص يابد.

تعصب يهود

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 7

7 - تعصب بى منطق يهود و نصارا در دفاع از آيين خويش و مقاومت در برابر اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم . .. و لئن اتبعت أهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 15

15 _ وابستگى و تعصّب يهود ، نسبت به قوانين اجتماعى و دينى خويش

و لاحلّ لكم . .. فاتقوا اللّه و اطيعون

امر به تقوا و اطاعت پس از عنوان كردن تغيير برخى احكام، بيانگر انتظار جبهه گيرى و تعصب يهود در قبال احكام جديد است.

تعطيلى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1،7

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

7- اختلاف يهود درباره روز تعطيلى ، اختلافى دامنه دار و بى فرجام

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به {سبت} برگردد. گفتنى است فعل مضارع {يختلفون} همراه با فعل {كانوا} دلالت بر استمرار و دوام مضمون آن دارد.

تقواى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 31،33

31 _ احبار و ربانيون ، عالمانى خداترس ، بى طمع

و دل بريده از دنيا

الربنيون و الاحبار . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

تكاليف شاق يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

تكاليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 14

14_ همه انسان ها از هر گروه و طايفه ( مشركان ، يهود ، نصارا و . . . ) وظيفه دار ايمان به قرآن

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1،2

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

2- قانون تعطيلى روز شنبه حكمى عليه يهوديان ، به جرم اختلافشان درباره دين توحيدى ابراهيم ( ع ) بود .

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

آيه شريفه، پاسخى است از اين سؤال كه: در دين

ابراهيم(ع) و اديان پس از آن حضرت، روز جمعه به عنوان روز تعطيل تعيين شده بود، پس چرا در دين يهود روز شنبه اعلان شد؟ پاسخ اين است كه: اين حكم مختص به يهوديان بود كه به جرم اختلافشان در دين ابراهيم(ع) وضع گرديد. گفتنى است ضمير {فيه} به حضرت ابراهيم(ع) با تقدير مضاف; يعنى، ملته باز مى گردد.

تكبر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 4

4 - يهود ، مردمى خودخواه ، مغرور و خودبرتربين

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 3

3 - قوم يهود ، مردمى نژادگرا و خودبرتربين

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة من دون الناس

تكذيبگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 6

6 - قوم يهود ، تكذيب كنندگان آيات الهى ( قرآن )

بئس مثل القوم الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه

تكليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 2

2 - يهوديان ، در گستره دعوت پيامبر ( ص ) قرار دارند و موظف به پذيرش اسلام و ايمان به قرآن هستند .

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه

تلاش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 1

1 - هر يك از يهود و نصارا ، در تلاش براى گرايش دادن مسلمانان به آيين خويش

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى

تهتدوا

از آن جا كه يهود و نصارا يكديگر را هدايت يافته نمى دانند، معلوم مى شود: جمله {قالوا . ..} داراى {لفّ اجمالى} بوده و حاكى از دو جمله است; يعنى: قالت اليهود كونوا هوداً تهتدوا و قالت النصارى كونوا نصارى تهتدوا}. مخاطبان جمله فوق به دليل آيه بعد، مسلمانان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

تملك اموال يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به

مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

تملك خانه هاى يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

تملك سرزمين يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،3،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت

و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

تناقض در عقيده يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 6

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

توبيخ يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 8

8 _ توبيخ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) به خاطر عدم تعقل آنان در منسوب كردن حضرت ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

يا اهل الكتاب . .. افلا تعقلون

توجيه گرى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 6

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم

بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

تورات در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 3

3 _ تورات ، مرجع و پايه قضاوت هاى پيامبران در بين يهود

يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا

تورات و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7،9

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

9 _ پنهان كردن تورات ، توسط يهوديان *

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

دعوت به آوردن تورات و تلاوت آن، اين را گوشزد مى كند كه آنها تورات را از دسترس مردم خارج كرده بودند.

توطئه علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 7

7 _ همسويى اهل كتاب ( علماى يهود ) با كافران و مشركان ، تلاشى براى فراهم آوردن نيرو و ياور عليه مسلمانان *

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا ... فلن تجد له نصيراً

جمله {فلن تجد له نصيراً} پس از بيان همسويى يهود با مشركان، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه يهوديان به منظور يارى طلبى عليه مسلمانان، با مشركان همسو شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 24

24 _ تحريكات پشت پرده عالمان يهود عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن

لم تؤتوه فاحذروا

توطئه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 4

4 - يهوديان عصر بعثت داراى جلسات سرّى و مخفيانه براى توطئه چينى عليه اسلام

و إذا خلا بعضهم إلى بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 3،4،7

3 _ اظهار ايمان در ابتداى روز و كفر در انت هاى آن ، حيله يهود براى متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

مفسرين طبق شأن نزول، آيه را حمل بر يهوديان كرده اند.

4 _ خداوند ، رسواگر يهود با افشاى توطئه آنان در جهت متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 3،4،12

3 _ نگرانى علماى

يهود ، از افشاى توطئه آنان عليه اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

نهى عالمان يهود از اعتماد به غير همكيشان، پس از طرح توطئه عليه مسلمانان، بيانگر نگرانى آنان از افشاى توطئه مى باشد.

4 _ نهى علماى يهود پيروان خويش را از بازگويى توطئه شان عليه اسلام ، مگر در ميان همكيشان خود

و قالت طائفة . .. امنوا بالذى ... و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

12 _ افشاى توطئه علماى يهود عليه مسلمانان ، از جانب خداوند

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يحاجوكم عند ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 5

5 _ كوشش يهود در تفرقه افكنى ميان مؤمنان

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون . .. من امن

برخى از مفسران برآنند كه آيه درباره يهود نازل شده است، كه سعى در اختلاف افكنى بين اوس و خزرج را داشتند. (مجمع البيان ج 2).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 6

6 _ تبانى و تلاش يهوديان براى برانگيختن نزاع هاى قومىِ زمان جاهليّت ، ميان اهل ايمان ( اوس و خزرج )

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا

شاش بن قيس يهودى از وحدت مؤمنان (اوس و خزرج) به خشم آمد و فردى يهودى را مأمور كرد تا فتنه هاى جاهليت را ميان آنها برانگيزاند. (الميزان، ج3).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 14

14 _ يهود ، در صدد قتل

پيامبر اسلام ( ص ) *

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

برداشت فوق، توجيهى است براى نسبت دادن قتل انبيا به يهود زمان پيامبر (ص). يعنى از اينكه كشتن پيامبران به آنان نسبت داده شده، معلوم مى گردد كه آنان در صدد قتل پيامبرند ; چرا كه وى به منزله همه پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 12

12 _ يهود ، در صدد وارد ساختن ضربه به اسلام

و طعناً فى الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 6

6 _ تلاش مداوم و پيگيرى يهود در جهت بازدارى انسان ها از راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {كثيراً} صفت براى مفعول مطلق (صدّاً) محذوف باشد ; بر اين مبنا مفعول به كلمه اى همانند {الناس} در تقدير است، يعنى {و بصدّهم الناس عن سبيل اللّه صدّاً كثيراً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 12،14

12 _ يهوديان ، در انديشه آسيب رسانى به پيامبر ( ص ) ، در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

14 _ نويد خداوند به مصونيت پيامبر ( ص ) از توطئه هاى يهوديان به خاطر ترك داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر (

ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _ خداوند ، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 2

2 - اتحاد و همدستى منافقان با يهوديان عليه اسلام و مسلمين

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

دوستى ميان منافقان و يهوديان _ كه مورد عضب خدا هستند _ جنبه عاطفى نداشت; بلكه سياسى و عقيدتى بوده است.

تهديد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 4 - 13

13 _ تهديد شدن اهل كتاب ( يهود و نصارا ) به عذاب سخت الهى ، در صورت كفر به آيات خداوند ، قرآن ، تورات و انجيل

نزّل عليك . .. انّ الّذين كفروا ... لهم عذاب شديد

از شأن نزول به دست مى آيد كه

مورد آيه، اهل كتابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 6

6 _ تهديد شدن يهود به هزيمت و شكست ، پس از پيروزى مسلمين در جنگ بدر

قل للّذين كفروا ستغلبون

در شأن نزول آيه آمده است كه آيه شريفه بعد از جنگ بدر _ آنگاه كه رسول خدا از آن جنگ به طرف بنى قينقاع بازمى گشتند _ نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 1،2

1 _ خداوند ، با برافراشتن كوه طور بر سر يهود به منظور تهديد آنان ، از ايشان پيمان گرفت .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

{طور} علم است براى كوهى مخصوص و گفته شده {طور} به معناى مطلق كوه است (مفردات)، باء در {بميثقهم} سببيه است و بديهى است كه خود ميثاق نمى تواند دليل و سبب باشد بر اينكه خداوند كوه طور را بر سر آنان برافرازد. بنابراين مى توان گفت گرفتن ميثاق علت براى برافراشتن كوه طور بوده است.

2 _ يهود ، مردمانى طغيانگر كه جز با تهديد ، در برابر حق تسليم نمى شدند .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 13

13 - تهديد يهود از سوى خداوند ، به خاطر اختلاف هاى مغرضانه و جاه طلبانه آنان در امر رسالت پيامبراكرم ( ص ) *

بيّن_ت من الأمر . .. إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه -

62 - 8 - 6

6 - تهديد يهوديان از سوى خداوند ، به فرجام بد و ناگوار اخرويشان

إنّ الموت الذى تفرّون منه . .. فينبّئكم بما كنتم تعملون

تهمت مسيحيان به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 14

14 - اتهام هريك از يهود و نصارا به يكديگر ( بى پايه و اساس بودن آيين يكديگر ) اتهامى جاهلانه است .

و قالت اليهود ليست النصرى . .. كذلك قال الذين لايعلمون

برداشت فوق از تشبيه سخن يهود و نصارا به گفته جاهلان، استفاده شده است.

تهمت هاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

تهمت يهود به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 14

14 - اتهام هريك از يهود و نصارا به يكديگر ( بى پايه و اساس بودن آيين يكديگر ) اتهامى جاهلانه است .

و قالت اليهود

ليست النصرى . .. كذلك قال الذين لايعلمون

برداشت فوق از تشبيه سخن يهود و نصارا به گفته جاهلان، استفاده شده است.

تهمتهاى يهود دوران مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 3

3- مردم با ديدن مريم ( س ) همراه كودك خويش ، بدون پرس و جو او را به زنا متهم كردند .

فأتت به قومها تحمله قالوا ي_مريم لقد جئت شيئًا فريًّا

{فريّاً} صفت مشبهه به معانى {سنگين و بزرگ} و {شگفت} و {كار بى سابقه} آمده و از ريشه {فرى} به معناى قطع گرفته شده است; به اين تناسب كه چنين عملى قطع روند گذشته است. در هر صورت مرادِ كسانى كه اين سخن را به مريم(س) گفتند، اتهام زنا و خلاف بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 6

6- مردم بيت المقدس ، مريم ( س ) را به زنا متهم كردند .

و ما كانت أُمّك بغيًّا

{بغىّ}، يعنى زن بدكاره (قاموس). مردم گرچه مريم(س) را صريحاً به زنا متهم نكردند، ولى با كنايه اين كار را انجام دادند. جمله {و ما كانت ...} (مادرت بدكاره نبود)، يعنى تو اين چنين هستى.

جادوگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 11،13

11 - گروهى از يهوديان به آموختن سحر هاى تعليم داده شده از سوى شياطين روى آورده و به جادوگرى پرداختند .

واتبعوا ما تتلوا الشيطين

ضمير در {اتبعوا} به {فريق من الذين أوتوا الكتاب} در آيه قبل بر مى گردد.

13 - يهوديان براى مبارزه

با پيامبر ( ص ) علاوه بر انكار بشارت هاى تورات ، از سحر و جادو مدد مى گرفتند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشيطين

در آيه قبل گذشت كه جمله {نبذ فريق} پس از {لما جاءهم} مى رساند كه: يهود به خاطر اينكه بتوانند رسالت پيامبر(ص) را انكار كنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، ناديده گرفتند. عطف جمله {اتبعوا ...} بر {نبذ فريق} نيز اقتضا مى كند كه دنبال كردن سحر به همين منظور بوده است.

جاسوسى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 15،17،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از

خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جاه طلبى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 12،13

12 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، اختلافى مغرضانه و جاه طلبانه *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم . .. إنّ ربّك

برداشت بالا بدان احتمال است كه {الأمر} نظر به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد. در اين صورت اختلاف بنى اسرائيل نيز مربوط به همين مسأله مى شود.

13 - تهديد يهود از سوى خداوند ، به خاطر اختلاف هاى مغرضانه و جاه طلبانه آنان در امر رسالت پيامبراكرم ( ص ) *

بيّن_ت من الأمر . .. إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

جبرگرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 17

17 _ يهود ، مدعى جبر و قدرت بر ايمان *

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

بدان احتمال كه منظور يهود از {قلوبنا غلف} نسبت دادن حالت كفر خويش به عوامل غير اختيارى باشد.

جرايم علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را

به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جرايم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،21

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلب رضايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به

اسلام بوده است و لذا قيد {به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

جلسات سرّى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 4

4 - يهوديان عصر بعثت داراى جلسات سرّى و مخفيانه براى توطئه چينى عليه اسلام

و إذا خلا بعضهم إلى بعض

جنگ افروزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

جنگ مسلمانان با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط

پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

جنگ يهود با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 7

7 - وجود برخورد هاى پراكنده و انفرادى ، ميان يهوديان تبعيدى و مسلمانان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ذكر واژه {جميعاً}، مى تواند از آن جهت باشد كه يهوديان اخراجى از مدينه، فقط در نبردهاى جمعى از برخورد مستقيم با مسلمانان پرهيز مى كردند; ولى ممكن است آنان برخوردهاى انفرادى مستقيم داشته باشند.

جوسازى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 8

8 _ تبليغات سوء يهود عليه احكام و دستورات اسلام ( انفاق )

و لا يحسبنّ الّذين . .. لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغني

جهل عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 3،6

3 - عوام يهود ، ناآگاه به محتواى كتاب آسمانى خويش ( تورات )

لايعلمون الكتب

6 - بى سوادى عوام يهود و آگاهى نداشتن آنان از تورات ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از آنها

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

جمله {منهم أميون}

عطف بر {قد كان فريق . ..} در آيه {75} است. بنابراين آيه مورد بحث نيز بيانگر علت براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جهل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 46

46 - يهوديان ، ناآگاه به سوداى زيانبار خويش ( از دست دادن آخرت و دستيابى به منافع سحر )

لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلمون

مفعول {يعلمون} - به دليل قبل - زيانبارى فروختن مواهب آخرت در مقابل منافع دنيوى است; يعنى، اى كاش! مى دانستند كه اين داد و ستد براى آنان زيانبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 5

5 _ كوته فكرى يهود در معارف الهى و صفات خداوند

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 13

13 _ دل هاى يهوديان _ بر خلاف ادعايشان _ تهى از دانش و ناتوان از درك تعاليم پيامبر اسلام ( ص )

قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود يهوديان از جمله {قلوبنا غلف} ادعاى برخوردارى از دانش وافر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 8،9

8 _ خواسته هاى نابجا ، اعمال ناروا و رذايل اخلاقى يهود ، نشأت گرفته از جهل آنان و ناباورى ايشان نسبت به تعاليم دين

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون

توصيف صالحان يهود با عنوان عالمان

ژرفنگر و مؤمنان واقعى، بيانگر اين حقيقت است كه جهل و ناباورى به تعاليم انبيا مايه گرايش عامه يهود به اعمال ناروا و رذايل اخلاقى بوده است.

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جهل يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 18

18 _ تورات دربردارنده حقايق و معارفى بود كه نه يهود زمان پيامبر(ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها.

و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم

حاكمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده

است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

حاكميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 4

4 _ خطر فقر و بيچارگى براى مردم ، در صورت حاكميت يهود بر آنان

ام لهم نصيب من الملك فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در معناى {الملك} در آيه فوق فرمود: يعنى الامامة و الخلافة . .. .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 205، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 490، ح 299.

حتميت كيفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 32

32 _ اراده حتمى خداوند بر مجازات يهوديان و منافقان شتابنده در كفر

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. و من يرد اللّه

حرامخوارى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1،2،3،4

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

3 _ سكوت و بى تفاوتى عالمان اهل كتاب ، در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

4 _ ربانيون

و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

حرامخوارى رهبران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 22

22 _ حرامخوارى حاكمان يهود ، به صورت رشوه

اكلون للسحت

از رسول خدا(ص) روايت شده: رشوة الحكام حرام و هى السحت الذى ذكر اللّه فى كتابه.

_______________________________

الدر المنثور، ج 3، ص 81.

حرامخوارى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 2

2 _ عالمان يهود در عصر پيامبر ( ص ) گوش سپارنده به شايعات دروغين و راغب به حرمخوارى و رشوه گيرى

سمعون لقوم ءاخرين . .. سمعون للكذب اكلون للسحت

برداشت فوق بر اين مبناست كه دو صفت ياد شده درباره عالمان يهود باشد. توصيف عوام يهود در آيه قبل به {سمعون للكذب}، اين مبنا را تأييد مى كند، و {سحت} به معناى مال حرام است و از مصاديق مورد نظر آن، به مناسبت مورد، رشوه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

حرامخوارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 10

10 _ رباخوارى و حرامخوارى يهوديان ، موجب محروميت آنان از برخى طيبات *

فبظلم من الذين هادوا و حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 1

1 _ رغبت فراوان يهود به حرامخوارى و شنيدن دروغ ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب اكلون للسحت

صيغه مبالغه {سمعون} و {اكلون} دلالت بر رغبت فراوان دارد. در برداشت فوق دو خصلت ياد شده، وصف عموم يهوديان (عالمان و پيروان) آنان گرفته شده است.

حرص يهود به زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 1،2،3،4،5،13

1 - يهود ، حريص ترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

2 - يهود ، به هر نوع زندگى دنيوى - هر چند پست باشد - حريص و دل بسته اند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

نكره آوردن {حياة} اشاره به اين نكته دارد كه: يهوديان بر صرف زنده ماندن با هر ويژگى - هر چند كه پست و حقير هم باشد - حريصند.

3 - روش و منش يهود ، نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب،

دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز نمى توانند آن را انكار كنند.

5 - اشتياق يهود به زندگى دنيا ، حتى از مشركان فزونتر است .

و لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

{من الذين} عطف بر {الناس} مى باشد; يعنى: {و لتجدنهم أحرص من الذين اشركوا; مى يابى آنها را كه از مشركان به زندگى در دنيا دلبسته ترند}.

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

حرص يهود به عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 1،8،13

1 - يهود ، حريص ترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

8 - فرد فرد يهود ، خواهان عمر طولانىِ هزار ساله هستند .

يود أحدهم لو يعمر الف سنة

{يعمّر} از تعمير و به معناى عمر داده شود، است. آوردن {أحدهم} به عنوان فاعل {يود} و استفاده نكردن از ضمير

جمع (يودون) تصريح به اين معنا دارد كه: عمر طولانى هزار ساله، خواسته فرد فرد آنان است.

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

حس گرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 8

8 _ اهل كتاب ، به ويژه يهود ، مردمى حسگرا و داراى بينشى مادى

يسئلك أهل الكتب ان تنزل عليهم كتباً من السماء . .. فقالوا أرنا اللّه

حسادت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 9

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

حسد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11،12

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

12 -

حسادت يهود به پيامبر ( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،3،4،6،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

4 _ اعطاى قرآن

به پيامبر ( ص ) ، مايه حسادت يهود بر آن حضرت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

از مصاديق {فضل} _ به قرينه ذيل آيه _ قرآن مى باشد.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

حسد يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

حق ستيزى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

حق گرايان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

155 - 22

22 _ وجود افراد اندكى انسانِ حق گرا در ميان يهود عصر پيامبر ( ص )

فلايؤمنون إلاّ قليلا

حق ناپذيرى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 9،10

9 - پيشوايان و عالمان يهود در عصر بعثت ، مردمانى لجوج و حق ناپذير

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 1

1 - عالمان يهود ، به رغم آگاهى از دستورات تورات ، به آن عمل نمى كردند .

مثل الذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها

حق ناپذيرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله

{لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13،14

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

حيوانات چنگال دار در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

ختم قلب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 88 - 6،7

6 - قرار گرفتن حجاب بر قلب و انديشه يهوديان ريشه در فطرت و خلقت آنان ندارد بلكه كفرورزى و دور شدنشان از رحمت الهى موجب آن شده است .

قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

چنانچه گذشت {بل} نفى معنايى است كه از {قلوبنا غلف} استفاده مى شود و آن معذور بودن يهود به خاطر نفهميدن است. كلمه {بل} معذور بودن يهود را نفى مى كند و جمله {لعنهم اللّه ...} بيان مى دارد حجابِ قلب يهود از كفرورزى آنان به وجود آمده نه اينكه فطرتاً اين گونه باشند و اين چنين نفهميدنى - كه خود آدمى زمينه ساز آن باشد - نمى تواند عذرى قابل قبول تلقى شود.

7 - يهوديان كافر ، على رغم ناتوانى از ايمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهايشان ، معذور نيستند .

قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 11،12،19،20

11 _ كفر يهود ، موجب مهر زدن خداوند بر دل هاى آنان گشت .

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

12 _ دل هاى يهود ، داراى حجابى جلوگير از نفوذ تعاليم انبيا

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

19 _ كفرورزى يهود ، مايه تقدير الهى ، بر بازداشتن قلب هاى آنان از نفوذ تعاليم انبيا

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

20 _ دل هاى مهر خورده و در حجاب لجاج فرو رفته يهود ، مانع گرايش آنان به اسلام

بل طبع اللّه عليها بكفرهم فلا يؤمنون إلاّ قليلا

خدا و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء

- 4 - 49 - 4،5

4 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) _ على رغم ادعايشان _ هرگز منزّه نبودند و نزد خدا منزلتى نداشتند .

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

5 _ خداوند نخواسته است كه يهوديان كفرپيشه ، از آلودگى ها پيراسته گردند و تزكيه شوند .

يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 19

19 _ يهود و نصارا ، همچون ساير مردمان ، مملوك و تحت حاكميت خدا هستند ، نه فرزند وى و نه برخوردار از محبتى ويژه در پيشگاه او .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. و للّه ملك السموت و الارض

در برداشت فوق، جمله {للّه ملك السموت . ..} دليل رد پندار يهود و نصارا (نحن ابنؤا اللّه و احبؤه) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 20

20 _ خداوند ، ايجاد كننده دشمنى و كينه در بين يهود

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

خداشناسى ناقص يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 5

5 - يهوديان ، فاقد معرفت و شناخت لازم به خدا و صفات او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

خداشناسى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 3

3 - شناخت يهود و نصارا از خدا و صفات او ، شناختى ضعيف و ناقص

و

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

خداشناسى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

خرافات در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 17

17 _ خرافه گويى و جمود و تحجر يهود *

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتى ياتينا بقربان تأكله النّار

1 _ ظاهر جمله {الّا نؤمن لرسول}، اين است كه خداوند به ما دستور داده به كسى كه فلان معجزه خاص را ندارد، ايمان نياوريم، هر چند حقيقتاً پيامبر باشد. چون نگفتند {الّا نؤمن لمدعى الرّسالة}، و اين معنا كه به فرض نبوت، ايمان نياوريد اگر فلان معجزه خاص را نداشت، خرافه اى بيش نيست. 2 _ بر فرض كه چنين عهدى باشد، آنان بايد بينديشند كه قربانى كذايى، معجزه اى است براى كشف صادق از كاذب، نه اينكه موضوعيّت داشته باشد و اصرار به اين معنا حاكى از جمود و تحجّر يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 21،22

21 _ ر ها ساختن مردم ( يهود ، نصارا و . . . ) از تكاليف شاق و زنجير هاى خرافات ، از نشانه هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر ( ص )

الذى يجدونه . .. يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت

عليهم

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

خطر علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

خطر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 10

10 _ روابط و پيوند هاى يهود و نصارا با يكديگر ، خطر و هشدارى براى مسلمانان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

از اينكه دوستى يهود و نصارا با يكديگر، دليل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار گرفته است، استفاده مى شود كه پيوند آنان، پيوندى خطرناك براى مسلمين است.

خواسته علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 7

7 _ عالمان ژرفنگر يهود ، خواسته نابجا از پيامبر اسلام ( ص ) نداشته و از صفات زشت و اعمال نارواى يهوديان ( پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و . . . ) بر حذر بودند .

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون

خداوند در آيه 153 تا آيه مورد بحث بهانه

گيريها و صفات زشت اهل كتاب و به خصوص يهوديان را بيان نموده و آيه مورد بحث با كلمه {لكن} مؤمنان واقعى و عالمان ژرفنگر را، استثنا كرده است.

خواسته هاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 8

8 - فرد فرد يهود ، خواهان عمر طولانىِ هزار ساله هستند .

يود أحدهم لو يعمر الف سنة

{يعمّر} از تعمير و به معناى عمر داده شود، است. آوردن {أحدهم} به عنوان فاعل {يود} و استفاده نكردن از ضمير جمع (يودون) تصريح به اين معنا دارد كه: عمر طولانى هزار ساله، خواسته فرد فرد آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 2

2 _ در آتش سوختن قربانى پيامبر ( ص ) ، شرط يهود براى ايمان به آن حضرت

الّذين قالوا انّ اللّه . .. حتّى ياتينا بقربان تاكله النّار

{قربان} به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن به خداوند تقرب جويد و

قربانِ امّتهاى گذشته، گاو، گوسفند و شترى بود كه براى تقرّب به خدا ذبح مى شد (تاج العروس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 2،5،9

2 _ آشكارا ديدن خداوند ، تقاضاى نابجاى يهوديان از موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك فقالوا أرنا اللّه جهرة

5 _ درخواست ديدن خداوند از سوى يهود ، درخواستى ظالمانه و موجب گرفتار شدن آنان به صاعقه

فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة بظلمهم

9 _ درخواست يهود از موسى ( ع ) ( ديدن خدا ) ، نابجاتر از درخواست آنان از پيامبر ( ص ) ( نزول كتاب آسمانى بر آنان )

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

خود برتربينى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 13

13 _ يهوديان و مسيحيان خود را انسانهايى ممتاز و برتر مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. بل انتم بشر ممن خلق

از اينكه خداوند در رد پندار يهود و نصارا فرموده است كه شما مانند ديگر انسانها هستيد، معلوم مى شود آنها براى خود امتيازى ويژه مى پندارند و خود را برتر از ديگران مى شمارند.

خودبرتربينى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 7

7 _ خودبرتربينى دينى و تعصب نابجاى يهود

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 8

8 _ تضييع حقوق ديگران

توسط برخى از اهل كتاب ( يهود ) ، ناشى از روحيه خودبرتربينى آنان

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

خودفروشى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 2

2 - يهوديان ، با كفرشان به قرآن و تورات ، خود را به بد بهايى فروختند .

بئسما اشتروا به أنفسهم أن يكفروا بما أنزل اللّه

{اشتراء} به معناى خريدن است و گاهى به معناى فروختن نيز به كار مى رود. در آيه شريفه معناى دوم اراده شده است (اقتباس از مجمع البيان). {ما}ى موصوله در {بئسما} فاعل {بئس} و {أن يكفروا ...} مخصوص به ذم است. بنابراين جمله {بئسما ...}; يعنى، كفرورزى يهوديان به قرآن بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 43

43 - يهوديان با آموزش سحر هاى زيان آور ، خويشتن را تباه و بهاى بدى را كسب كردند .

ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم

خوردنيهاى حرام در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 1،2،3

1 _ خداوند خوردن گوشت حيوانات داراى ناخن (چنگال) را بر يهود حرام كرده بود.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و

استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

{شحم} به معنى چربى و پيه است و {ظهر} يعنى پشت و {حوايا}، جمع {حوية}، به معنى روده است.

خيال پردازى عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 5،7

5 - حدس و گمان ، پايه و اساس تفكرات دينى عوام يهود

إن هم لايظنون

7 - پذيرش خيالات واهى به جاى محتواى كتاب آسمانى و پايه قرار دادن حدس و گمان در تفكرات و معتقدات دينى ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از عوام يهود

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون ... إن هم إلا يظنون

خيانت اكثريّت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 22

22 _ تلاش مستمر اكثريت يهود در عصر بعثت براى خيانت به پيامبر ( ص ) و اسلام

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

چون آيه فوق در بيان خيانتكارى بنى اسرائيل، پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده (و لاتزال تطلع . ..) معلوم مى شود اين خيانت درباره پيامبر(ص) و مسلمانان صورت مى گرفته است.

خيانت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 7

7 _ يهود ، خائن به امانت ها و داورانى ستمگر

يقولون . .. هؤلاء اهدى من الذين امنوا ... اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جمله {ان تحكموا بالعدل} مى تواند اشاره باشد به حكومت و قضاوت ناعادلانه يهود درباره مؤمنان ; آنگاه كه راه مشركان را به صواب نزديكتر معرفى كردند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 21

21 _ مراقبت مستمر پيامبر ( ص ) بر اعمال و رفتار يهوديان عصر خويش و آگاهى وى به خيانت هاى آنان

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

درخواست برهان از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

دروغگويى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 25

25 _ امتناع عالمان تحريفگر يهود از رويارويى با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

دروغگويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 1

1 - توصيه يعقوب ( ع ) بر ملازمت فرزندانش بر آيين يهوديت ، از ادعا هاى دروغين يهود

أم كنتم شهداء إذ حضر يعقوب الموت

{أم} منقطعه و متضمن معناى استفهام انكارى است. {شهداء} جمع شهيد و به معناى حاضران مى باشد و خطاب متوجه يهوديان است. بنابراين {أم كنتم شهداء ...}; يعنى، شما يهوديان به هنگام مرگ يعقوب حضور نداشتيد. (پس چگونه ادعا مى كنيد كه او فرزندانش را به پايدارى در آئين يهود سفارش كرد؟)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 94 - 3

3 _ يهوديان ، بدعتگذار

و دروغپردازانى سخت ستمگر

قل فاتوا بالتورية . .. فمن افترى ... فاولئك هم الظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 22

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر ( ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 1،2

1 _ يهود ، داعيه دار نسبتهايى ناروا به خداوند ، على رغم علم و آگاهى به كذب و بطلان آن نسبتها

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

ضمير در {يفترون} به {الذين اوتوا الكتاب} برمى گردد، و مراد از آن به قرينه آيات گذشته يهوديان هستند.

2 _ علم و آگاهى يهود به بطلان افترا هاى خويش بر خداوند *

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

چون افترا به معناى دروغ بستن است، آوردن كلمه {الكذب} براى تفهيم اين معناست كه يهوديان با اينكه مى دانند _ مثلا _ خداوند به آنها امتيازى نداده، آن را به خدا نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 15،18،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و

شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

دشمن شناسى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 2

2 _ عالمان يهود ، دشمن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. و اللّه اعلم باعدائكم

مراد از {اعداء} به قرينه آيه قبل و بعد، همان عالمان يهود هستند.

دشمنى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 19،20،21،23،27

19 _ يهوديان ، گرفتار كينه و دشمنى با يكديگر تا روز قيامت

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

20 _ خداوند ، ايجاد كننده دشمنى و كينه در بين يهود

و القينا

بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

21 _ دشمنى و كينه يهود با يكديگر ، كيفر و عقوبت دنيوى آنان

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

23 _ دشمنى و كينه توزى يهود با يكديگر از پيامد هاى گرفتارى آنان به لعنت خدا و دورى از رحمت او

و لعنوا بما قالوا . .. و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جمله {و القينا . ..} مى تواند بيان پيامدى ديگر براى {لعنوا بما قالوا} باشد ; يعنى گرفتارى به لعنت الهى علاوه بر افزايش كفر و طغيان يهوديان، مايه گرفتارى آنان به دشمنى و كينه توزى با يكديگر نيز گرديد.

27 _ بقاء ملت و آيين يهود تا روز قيامت

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

دشمنى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 1

1 - جامعه يهود در عصر بعثت متشكل از عالمانى معاند و عوامى ناآگاه

و قد كان فريق منهم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

چنانچه در آيه {75} گذشت، مراد از {فريق منهم} - به قرينه صفات شمرده شده بر آنان - عالمان يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 3

3 _ احبار ( عالمان يهود ) و راهبان ( عالمان نصارا ) سردمداران مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به احبار و راهبان بازگردد، كه در اين صورت آيه

شريفه بيانگر يكى از مصداقهاى {اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً} خواهد بود ; بدين معنا كه احبار و راهبان عليه قرآن و اسلام سخنان نادرست مى گفتند و يهود و نصارا از آنان تبعيت كوركورانه و اطاعت محض داشتند.

دشمنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 4

4 - يهود و نصارا ، در صورت نپذيرفتن معارف ابلاغ شده به آنان ( ايمان به قرآن ، ايمان به همه پيامبران و . . . ) از دشمنان و ستيزه جويان با اسلام و مسلمانان ، تلقى خواهند شد .

فإن ءامنوا . .. فقد اهتدوا و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

{شقاق} به معناى دشمنى و مخالفت كردن است. حرف {فى} مى رساند كه دشمنى و مخالفت يهود و نصارا با اسلام، سراسر وجود آنان را فرا گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 5

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 20

20 _ يهوديان ، مردمى لجوج و معاند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 3

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه

اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود با آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 4

4 _ تحريف و تحليل ناصواب گفته ها ، نمونه اى از دشمنى يهود با مسلمانان

و اللّه اعلم باعدائكم . .. يحرّفون الكلم عن مواضعه

جمله {يحرفون . .. } پس از بيان دشمنى يهود، به منزله دليل و نشانه اى براى اثبات عداوت عالمان يهود نسبت به مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 19

19 _ تحريف نشانه هاى پيامبر اسلام ( ص ) در تورات و به فراموشى سپردن آن توسط يهود *

يحرفون الكلم . .. و نسوا حظاً مما ذكروا به

به احتمال اينكه مراد از {الكلم} و {ما ذكروا به} _ به قرينه مقام _ ، نشانه هاى پيامبر(ص) در تورات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 10

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3،14

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة

للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 1،2،4،7

1 _ تلاش بى امان يهود و نصارا ، با هدف خاموش كردن نور الهى ( قرآن ) ، با سخنان و تبليغات خود

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

ضميرهاى جمع در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به يهود و نصارا (الذين أوتوا الكتاب) بازمى گردد. قيد {بأفواههم} (با سخنان خويش) مى رساند كه: اهل كتاب براى انحراف افكار عمومى عليه قرآن و اسلام، دست به تبليغات نادرست مى زدند.

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

7 _ اسلام ، همواره در معرض كينه و عداوت يهود و نصارا

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

با توجه به اينكه جمله {يريدون . .. } مفيد استمرار است برداشت فوق استفاده مى گردد.

دشمنى يهود با جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 1،5،11،12،13،14،15

1 - عداوت و كينه توزى يهوديان با جبرئيل ( ع )

من كان عدواً لجبريل

مراد از

{من كان} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

5 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) توسط جبرئيل ، موجب دشمنى و كينه توزى يهود با او گرديد .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جمله {فانه . ..} (جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بيانگر منشأ كينه توزى يهود با جبرئيل است.

11 - بازگشت دشمنى يهود با جبرئيل ، به دشمنى با خداوند است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

هر يك از حقايق بيان شده در جمله {فإنه نزله} تا {بشرى للمؤمنين} پاسخى به يهود در ارتباط با كينه توزى آنان با جبرئيل است. قيد {بإذن اللّه} بيان مى دارد كه جبرئيل به فرمان خدا، قرآن را براى پيامبر(ص) آورده است; پس اگر نزول قرآن مايه عداوت است بايد شما يهوديان با خدا دشمنى كنيد. بنابراين جواب جمله شرطيه {من كان ...} چنين مى شود: {فهو عدو اللّه}.

12 - دشمنى يهود با جبرئيل ، در حقيقت دشمنى با تورات ، دشمنى با مايه هاى هدايت بشر و دشمنى با پيام آور بشارت است .

فإنه نزله . .. مصدقاً لما بين يديه و هدىً و بشرى للمؤمنين

هر يك از توصيفهاى {مصدقاً . ..} و {هدىً} و {بشرى للمؤمنين} همانند {بإذن اللّه} مى تواند پاسخى نقضى به يهوديان كينه توز با جبرئيل باشد; يعنى، دشمنى كردن با آورنده قرآن - كه دين و كتاب شما را تأييد مى كند، مايه هدايت بشر است و به سعادتها بشارت مى دهد - در واقع دشمنى كردن با تورات و ... است.

13 - نازل شدن قرآن

به فرمان خدا ، دليلى بر ناروايى عداوت يهود با جبرئيل است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه قيد {بإذن اللّه} پاسخى حلّى در ارتباط با عداوت يهود با جبرئيل باشد; يعنى، او به فرمان خدا قرآن را بر قلب پيامبر(ص) نازل كرد و كسى كه فرمان خدا را اطاعت كند، نبايد در نزد معتقدان به خدا مبغوض باشد.

14 - تأييد تورات از سوى قرآن ، دليلى بر بيجا بودن دشمنى يهود با پيام آور وحى ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه مصدقاً لما بين يديه

{مصدقاً لما بين يديه} (قرآن درستى تورات را تأييد مى كند) در پاسخ به يهوديان دشمن جبرئيل، اين نكته را بيان مى كند كه جبرئيل حقيقتى را آورد كه دين و كتاب شما را تصديق مى كند و شاهد راستى و درستى آن است و لذا نا به جاست كه با نازل كننده آن (جبرئيل) دشمنى كنيد.

15 - هدايتگرى و بشارت دهندگى قرآن ، دليلى بر نابه جابودن عداوت يهود با نازل كننده آن ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك . .. هدىً و بشرى للمؤمنين

عبارت {هدىً و بشرى} نيز همانند {مصدقاً} حاوى اين نكته است كه جبرئيل معارفى را به پيامبر(ص) القا كرد كه بشارت دهنده و هدايتگر است و لذا دشمنى كردن با او، نمى تواند توجيه معقولى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 9

9 - يهوديان ، به دليل عداوتشان با جبرئيل كافرند و خداوند دشمن آنان است .

من

كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

از مصداقهاى {الكافرين} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

دشمنى يهود با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 11

11 - بازگشت دشمنى يهود با جبرئيل ، به دشمنى با خداوند است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

هر يك از حقايق بيان شده در جمله {فإنه نزله} تا {بشرى للمؤمنين} پاسخى به يهود در ارتباط با كينه توزى آنان با جبرئيل است. قيد {بإذن اللّه} بيان مى دارد كه جبرئيل به فرمان خدا، قرآن را براى پيامبر(ص) آورده است; پس اگر نزول قرآن مايه عداوت است بايد شما يهوديان با خدا دشمنى كنيد. بنابراين جواب جمله شرطيه {من كان ...} چنين مى شود: {فهو عدو اللّه}.

دشمنى يهود با سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

دشنام در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 16

16 - امام باقر ( ع ) فرمود : { هذه الكلمة سب بالعبرانية ، إليه كانوا يذهبون ;

اين كلمه (راعنا) به زبان عبرى فحش است و آنان (يهود) اين كلمه را به عنوان فحش استعمال مى كردند}.

دعوت از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، يهوديان را به پذيرش اسلام و ايمان آوردن به قرآن فرا مى خواند .

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه

فاعل {قيل} به قرينه {قل فلم تقتلون} (در ذيل آيه) پيامبر است; يعنى: و إذا قلت لهم . ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 5

5 - خداوند توسط پيامبر ( ص ) ، به يهود پيشنهاد كرد براى اثبات ادعاى خود ( اين كه آنان دوستان خدايند ) ، آرزوى مرگ كنند .

قل ي_أيّها الذين هادوا. .. فتمنّوا الموت إن كنتم ص_دقين

دفع شر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

دلايل اعراض يهود از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 10

10 - تبيين علل ايمان نياوردن جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام ، از اهداف تشريع سرگذشت آنان در قرآن

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

آيه مورد بحث نتيجه است براى حقايق تاريخى مربوطه به بنى اسرائيل و خصوصاً يهود; يعنى، آنان پس از مشاهده معجزه هاى فراوان و برخوردار شدن از نعمتهاى الهى كفر ورزيدند; به گوساله پرستى گرايش پيدا كردند و نسبت جهل و استهزا به موسى(ع) دادند. بنابراين انتظار ايمان آوردن به قرآن از آنان انتظارى

نا به جاست.

دلايل صداقت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 7

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

دلايل كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 21

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

دلايل كفر يهود به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 7

7 - نازل نشدن قرآن بر بنى اسرائيل ، تنها دليل و بهانه يهود براى ايمان نياوردن به آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا

نؤمن بما أنزل علينا

دنياطلبان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 1،2،4

1 _ تاريخ يهود ، شاهد نسلهايى دنياگرا و معصيتكار

فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

4 _ دنياگرايان يهود به گناه خويش ( دستيابى به مال و منال دنيا از راه هاى نامشروع ) ، اصرار مىورزيدند .

و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم . .. } (اگر مال و منال دنيا در مرتبه و زمانى ديگر به آنان روى مى آورد از گرفتن آن دريغ نداشتند)، اشاره به اصرار يهوديان دنياگرا به گناه كسب درآمدهاى نامشروع دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 4

4 _ گروهى از يهوديان نسل هاى پيشين ، بر خلاف دنياگرايان ايشان ، به محتواى تورات و ميثاق هاى آن پايبند بودند و نماز را به پا داشتند .

و الذين يمسكون بالكتب و أقاموا الصلوة

دنياطلبى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 6

6 _ حرص و آزمندى شديد عالمان يهود عصر

پيامبر ( ص ) به متاع دنيا

اكلون للسحت

صيغه مبالغه {اكلون} نشان از رغبت و حرص فراوان عالمان يهود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 6

6 - دستيابى به متاع هاى دنيوى ( مال ، رياست ، وجاهت و . . . ) هدف عالمان يهود از ارائه خود ساخته ها به عنوان كتاب آسمانى

ليشتروا به ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 8

8 _ تلاش احبار و راهبان ، در بازداشتن مردم از راه خدا ، در راستاى دستيابى به مطامع دنيوى خويش

ليأكلون أمول الناس بالبطل و يصدون عن سبيل اللّه

با توجه به ارتباط و پيوستگى {يصدون} با {يأكلون} برداشت فوق استفاده مى شود.

دنياطلبى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6،7

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان

خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

7 - يهوديان براى رسيدن به مزاياى دنيوى ، آخرت و نعمت هاى آن را از دست دادند .

أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 6،16

6 - دنياپرستى يهود از پيشگويى هاى قرآن

لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

16 - خداوند ، ناظر بر رفتار و كردار برخاسته از دنياپرستى يهود است .

و اللّه بصير بما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 48

48 - ترجيح منافع دنيوى بر منافع اخروى ، در ديدگاه يهوديان ساحر

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلم

كسى كه بداند با دستيابى به منافعى نامشروع، آخرت خويش را از دست داده است (لقد علموا . ..) ولى در عين حال به زيانبارى اين داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو كانوا يعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنيوى را بر آخرت ترجيح مى دهد.

دنياطلبى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 5

5 - يهوديان عصر بعثت ، به دليل وابستگى به دنيا و فسق پيشگى زمينه هاى ايمان و تقوا را از دست داده بودند .

لبئس ما شروا به أنفسهم . .. و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

به كارگيرى {لو} امتناعيه در جمله {لو أنهم . ...} مى نماياند

كه: ايمان آوردن يهود و پرهيز از گناهانى همانند سحر، امرى مشكل يا ممتنع بوده است. آيات پيشين - كه سخن از دلبستگى شديد يهود به دنيا و فاسق بودن آنان داشت - مى تواند بيانگر علت به وجود آمدن اين روحيه در ايشان باشد.

دنياگرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 4،8

4 _ عالمان يهود ، داراى اهداف دنيوى در كتمان و تحريف عهد خدا ( حقايق مربوط به پيامبر ( ص ) )

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم

با توجّه به شأن نزول، مقصود از {عهد اللّه}، حقايق مربوط به پيامبر اكرم (ص) در تورات است كه به دست عالمان يهود تحريف گشته.

8 _ محروميّت عالمان يهود ، سوداگران عهد الهى و پيمان شكنان ، از بهره هاى اخروى

انّ الّذين يشترون . .. اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة

دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 2،3،4،8،17

2 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

در برداشت فوق {ولى} به معناى دوست كه يكى از معانى آن است، گرفته شده است.

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

4 _ ناسازگارى ايمان با ايجاد پيوند دوستى و مودت با يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

مخاطب قرار دادن مسلمانان با عنوان اهل ايمان

و سپس نهى از ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا، گوياى برداشت فوق است.

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 13،14،20،23

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ; كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

23 _ نزول عذاب الهى بر دشمنان دين ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين احتمال است كه مراد از {امر}، عذاب دنيوى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2

1

_ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5،11

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

11 _ دوستى با كافران ( يهود و نصارا و . . . ) ، ناسازگار

با عشق به خداوند

و من يتولهم منكم . .. فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

با توجه به ارتباط آيه مورد بحث با آيات گذشته، معلوم مى شود كه توصيف مؤمنان واقعى به ويژگيهاى ياد شده براى اشاره به اين حقيقت است كه مدعيان اسلام در صورت گرايش به كافران (من يتولهم منكم) نمى توانند آن ويژگيها _ و از جمله محبت و عشق به خدا _ را دارا باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 1،3،6

1 - منافقان ، داراى روابط دوستانه با يهوديان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

{تولّى} (مصدر {تولّوا}) به معناى دوست گرفتن است و مراد از {قومى كه خدا بر آنان غضب كرده است}، قوم يهود مى باشد.

3 - روابط دوستانه منافقان با يهود ، از نشانه هاى روشن و قابل توجه نفاق آنان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

6 - منافقان ، عناصرى بيگانه ، هم با مسلمانان _ به رغم ادعاى مسلمانى _ و هم با يهوديان _ به رغم برقرار كردن روابط دوستى با آنان_

ما هم منكم و لا منهم

دوستى مسلمانان صدراسلام با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 4

4 - روابط دوستانه برخى از مسلمانان صدراسلام با يهوديان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

چنان كه در بعضى شأن نزول ها آمده است، آيه شريفه ناظر به جريان خارجى مى باشد.

دوستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6

_ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

دين سازى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 5،6،8،9

5 - گروهى از عالمان يهود ، افكار تحرير يافته خويش را حقايقى ( معارف ، احكام و . . . ) از جانب خدا قلمداد نموده ، به مردم ارائه مى كردند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللّه

{بأيديهم} (با دستهاى خود)، تأكيد بر اين است كه عالمان يهود آنچه را به عنوان كتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى {يقولون بأفواههم} و {نظرته بعينى . ..} و ... .

6 - دستيابى به متاع هاى دنيوى ( مال ، رياست ، وجاهت و . . . ) هدف عالمان يهود از ارائه خود ساخته ها به عنوان كتاب آسمانى

ليشتروا به ثمناً قليلا

8 - گروهى از عالمان يهود ، مردمانى بدعتگذار و دين ساز بودند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم

9 - عالمان بدعتگذار و دين ساز يهود ، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. فويل لهم مما كتبت أيديهم

دين فروشى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 34

34 _ خداوند بر حذر دارنده عالمان يهود از

دين فروشى و سوداگرى با آيات الهى

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

دين فروشى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 15

15 _ ناديده گرفتن آيات بيانگر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص ) در تورات از سوى علماى يهود ، به خاطر متاع اندك دنيا

انّ من اهل الكتب لمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

تمجيد خداوند از عالمان مؤمن اهل كتاب، به خاطر ايمان به قرآن و سوداگرى نكردن بر سر آيات الهى

دين يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 6

6 - آيين يهود ، نصارا و صابئان ، از اديان الهى و آسمانى است .

إن الذين ءامنوا . .. و الصبئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 4،5

4 _ سهولت شريعت عيسى ( ع ) ، در مقايسه با شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

5 _ وعده عيسى ( ع ) به بنى اسرائيل ، دربرداشتن حرمت برخى از محرمات شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 8

8 _ اهميّت ويژه آيين موسى و عيسى و كتاب نازل شده بر آنها ( تورات و انجيل )

و ما اُوتى موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 19

19 _ اسلام ، برترين

آيين در ميان ساير اديان ( دين يهود و نصارا ) براى سعادت بشر

و لو أمن من اهل الكتب لكان خيراً لهم

بنابر اينكه {خير} براى تفضيل باشد و مُفضّل عليه، آيين خود اهل كتاب و مفضّل، اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 24

24 _ يهوديان ، مسيحيان و مسلمانان ، هر كدام داراى آيين و شريعتى خاص

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً

با توجه به آيات گذشته كه درباره يهوديان، مسيحيان و مسلمانان سخن داشت، مى توان گفت خطاب در {منكم} متوجه همه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 3

3 _ آيين يهود ، نصارا و صابئين ، از اديان رسمى و الهى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. فلاخوف عليهم

درباره آيين صابئيها نظرات مختلفى بيان شده است، علامه طباطبايى در تفسير {الميزان} پس از اشاره به اقوالى گوناگون تأييد مى كند كه آيين صابئى آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيه بوده است.

ذلت دنيوى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 19،20،23

19 - سزاى يهوديانى كه پيمان هاى الهى را نقض كردند ، خوارى و خفت در دنياست .

إذ أخذنا ميثقكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

{ذلك} اشاره به همه كارهايى است كه آيه شريفه از يهوديان نقل كرد و آنها را ناپسند شمرد; از جمله: پايبند نبودن به پيمانهاى الهى، كشتن همكيشان و . ..

20 - گرفتار شدن

به خوارى و ذلت در دنيا ، سزاى يهوديانى است كه همديگر را كشتند و همكيشان خو را از ديارشان بيرون راندند .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

23 - سزاى يهوديانى كه كتاب آسمانى را تبعيض كردند ( به برخى از تورات عمل كرده و برخى را وانهادند ) ، خفت و خوارى در دنياست .

أفتؤمنون ببعض . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلّا خزى فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 42،45

42 _ خوارى و رسوايى در دنياو عذاب بزرگ آخرت ، كيفر منافقان و يهوديان شتابگر در كفر

من الذين قالوا ءامنا بافواههم . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

ذلت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55

- 13

13 _ برترى پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر يهوديان تا روز قيامت

و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 1،2،3،4،9،21

1 _ ذلّتِ هميشگى اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

2 _ به ذلّت كشانيدن اهل كتاب ( يهود ) در هر زمان و مكان ، وظيفه اهل ايمان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

بنابر اينكه جمله {ضربت عليهم . .. }، به قرينه استثناى {الّا بحبل ... } و جمله {اين ما ثقفوا}، تعيين وظيفه باشد، و نه اِخبار از يك امر خارجى.

3 _ رهايى اهل كتاب ( يهود ) از ذلّت ، در گرو رابطه با خدا يا وابستگى به ديگر مردمان

ضُربت عليهم الذّلّة . .. إلّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

جمله {حبل من الناس}، بنابر احتمالى وابسته شدن به مردمان و عدم استقلال معنا شده است.

4 _ اهل كتاب ( يهود ) ، همواره مبتلا به ذلت يا وابستگى و عدم استقلال

ضُربت عليهم الذّلّة . .. الّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

9 _ درماندگى و ناتوانى شديد اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

و ضربت عليهم المسكنة

21 _ تقويت روحيه اهل ايمان ، با بيان وضعيّت نكبت بار و ننگين اهل كتاب ( يهود )

و إن يقتلوكم . .. ثمّ لا ينصرون. ضربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا الّا بحبل من ال

بيان ذلّت و مسكنت يهود، پس از اشاره به ستيزه جويى آنان، مى تواند براى تقويت روحيه اهل

ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 3

3 _ يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، شوكت خويش را از دست دادند و به ذلت و خوارى كشيده شدند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 3

3 _ ذلت و خوارى يهوديان با مسلط ساختن مردمى بر آنان ، پرتوى از ربوبيت خدا بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تقويت و گسترش آيين وى

و إذ تأذن ربك

برداشت فوق از كلمه {رب} و اضافه شدن آن به ضميرى كه براى خطاب به پيامبر(ص) به كار رفته، استفاده شده است.

ذلت يهود متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 10

10 _ تقدير الهى بر ذلت يهوديان متمرد ، امرى عبرت آموز و شايان به ياد داشتن

و إذ تأذن ربك ليبعثن

برداشت فوق با توجه به فعل مقدّر {أذكر} استفاده شده است ; يعنى: {أذكر إذ تأذن ربك . .. .}

رباخوارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 1،2،9،10

1 _ حرمت رباخوارى بر يهود

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

2 _ يهود مردمى رباخوار على رغم آگاهى به حرمت آن

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

9 _ رباخوارى و تصرف نابحق يهوديان در اموال مردم ، موجب تحريم برخى از حلال هاى پاكيزه بر ايشان

حرّمنا عليهم . .. و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

و أكلهم أمول الناس

10 _ رباخوارى و حرامخوارى يهوديان ، موجب محروميت آنان از برخى طيبات *

فبظلم من الذين هادوا و حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد.

رذايل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 4،5

4 _ يهوديان با اسباب غير مشروع و باطل اموال ديگران را تصاحب مى كردند .

و أكلهم أمول الناس بالبطل

كلمه {باء} در {بالبطل} سببيه است و مراد از {اموال الناس} مى تواند ثروتهاى متعلق به جامعه همانند معادن، جنگلها و . .. باشد و مى تواند مقصود از آن داراييهاى شخصى ديگران باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است گفتنى است مراد از {اكل} خصوص خوردن نيست بلكه هر نوع تصرفى منظور است.

5 _ يهوديان با اسباب باطل و غير مشروع اموال عمومى و متعلق به جامعه را تصاحب مى كردند .

و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از {اموال الناس} اموال عمومى كه متعلق به همه مردم است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 8

8 _ خواسته هاى نابجا ، اعمال ناروا و رذايل اخلاقى يهود ، نشأت گرفته از جهل آنان و ناباورى ايشان نسبت به تعاليم دين

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون

توصيف صالحان يهود با عنوان عالمان ژرفنگر و مؤمنان واقعى، بيانگر اين حقيقت است كه جهل و ناباورى به تعاليم انبيا مايه گرايش عامه يهود به اعمال ناروا و رذايل اخلاقى بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

رشوه خوارى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 2،5

2 _ عالمان يهود در عصر پيامبر ( ص ) گوش سپارنده به شايعات دروغين و راغب به حرمخوارى و رشوه گيرى

سمعون لقوم ءاخرين . .. سمعون للكذب اكلون للسحت

برداشت فوق بر اين مبناست كه دو صفت ياد شده درباره عالمان يهود باشد. توصيف عوام يهود در آيه قبل به {سمعون للكذب}، اين مبنا را تأييد مى كند، و {سحت} به معناى مال حرام است و از مصاديق مورد نظر آن، به مناسبت مورد، رشوه مى باشد.

5 _ رشوه خوارى عالمان كفرپيشه يهود براى پذيرش و تأييد دروغپردازى هاى رشوه دهندگان

لقوم ءاخرين . .. سمعون للكذب اكلون للسحت

ذكر رشوه خوارى عالمان يهود پس از توصيف آنان به دروغ پذيرى، بيانگر آن است كه آنان براى پذيرش و تأييد دروغهاى بافته شده توسط گروهى از يهوديان رشوه مى گرفتند.

رشوه خوارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 22

22 _ حرامخوارى حاكمان يهود ، به صورت رشوه

اكلون للسحت

از رسول خدا(ص) روايت شده: رشوة الحكام حرام و هى السحت الذى ذكر اللّه فى كتابه.

_______________________________

الدر المنثور، ج 3، ص 81.

روزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 25

25 _ بهره مندى يهود و نصارا از نعمت هاى بيكران خداوند ، در گرو برپا داشتن حكومت و ولايت الهى

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: الولاية.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 413، ح 6; نورالثقلين، ج 1، ص 650، ح 485.

روش احتجاج با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 1

1 - رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در احتجاج با يهوديان

قل ي_أيّها الذين هادوا

روش برخورد با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 12

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

روش برخورد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 6،7،8،14

6 _ بى اعتنايى و پشت گوش انداختن گفته هاى يهود ، اتهام آن به پيامبر ( ص )

من الذين هادوا . .. يقولون ...

واسمع غير مسمع

بر اين مبنا كه {غير مسمع} اخبار باشد، نه نفرين. و جمله {اسمع غير مسمع} بدين معناست: اى پيامبر سخنان ما را بشنو، اگر چه تاكنون نسبت به گفته ها و سخنان ما ناشنوا بودى و اعتنايى بدانها نداشتى.

7 _ درك ننمودن گفته هاى يهود ، تهمت آنان به پيامبر ( ص )

واسمع غير مسمع

برداشت فوق بر اين مبناست كه شنيدن به معناى درك كردن باشد. يعنى درك كن و بفهم آنچه را ما مى گوييم ; اگر چه تاكنون سخنان ما را درك نكردى و نفهميدى.

8 _ توهين و نفرين برخى از يهوديان به پيامبر ( ص ) در ضمن سخن با آن حضرت

من الذين هادوا . .. واسمع غير مسمع

{غير مسمع} در برداشت فوق به معناى انشايى آن گرفته شده است. و مفهوم آن چنين است: خدا تو را كر و ناشنوا قرار دهد. و يا: خدا تو را نفهم گرداند.

14 _ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان ما} را به ذهن شنونده القا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود

عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

روش تبليغ علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 11

11 _ عالمان يهود برخى از حقايق تورات را براى مردم بيان مى كردند و بسيارى از حقايق آن را از مردم پنهان مى ساختند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

روش مبارزه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 13،17

13 - يهوديان براى مبارزه با پيامبر ( ص ) علاوه بر انكار بشارت هاى تورات ، از سحر و جادو مدد مى گرفتند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشيطين

در آيه قبل گذشت كه جمله {نبذ فريق} پس از {لما جاءهم} مى رساند كه: يهود به خاطر اينكه بتوانند رسالت پيامبر(ص) را انكار كنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، ناديده گرفتند. عطف جمله {اتبعوا ...} بر {نبذ فريق} نيز اقتضا مى كند كه دنبال كردن سحر به همين منظور بوده است.

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا

الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

رهبران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 52

52 _ پيشوايان يهود ( ربانيون ) ، داراى جايگاهى پايينتر از انبيا و منزلتى برتر از علماى يهود ( احبار )

يحكم بها النبيون . .. للذين هادوا و الربنيون و الاحبار

از امام صادق(ع) روايت شده كه آن حضرت پس از تلاوت آيه فوق فرمود: فهذه الائمة دون الانبياء الذين يريون الناس بعلمهم و اما الاحبار فهم العلماء دون الربانيين . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 323، ح 119; نورالثقلين، ج 1، ص 634، ح 206.

رياست طلبى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 6

6 - دستيابى به متاع هاى دنيوى ( مال ، رياست ، وجاهت و . . . ) هدف عالمان يهود از ارائه خود ساخته ها به عنوان كتاب آسمانى

ليشتروا به ثمناً قليلا

زكات در دين يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 20

20 _ زكات از واجبات الهى در آيين يهود

و يؤتون الزكوة

زمينه بغض در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ، زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

زمينه توجيه گرى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76

- 6

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

زمينه دشمنى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ، زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

زمينه دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 4

4 _ سستى ايمان زمينه گرايش به يهود و نصارا و طرح دوستى با آنان

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

مراد از بيماردلان، كسانى هستند كه نسبت به حقانيت پيامبر(ص) و يا برخى از معارف دين در شك بوده و ايمانى ضعيف دارند.

زمينه طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 12

12 _ معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، موجب افزايش طغيانگرى و كفرورزى بسيارى از يهوديان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

زمينه علاقه به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 4

4 _ سستى ايمان زمينه گرايش به يهود و نصارا و طرح دوستى با آنان

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

مراد از بيماردلان، كسانى هستند كه نسبت به حقانيت پيامبر(ص) و يا برخى از معارف دين در شك بوده

و ايمانى ضعيف دارند.

زمينه كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 12

12 _ معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، موجب افزايش طغيانگرى و كفرورزى بسيارى از يهوديان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 8

8 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، در صورت توطئه عليه اسلام و مسلمانان ، در زمره كافران اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب

زمينه گمراهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 10

10 - عالمان تحريفگر و بدعتگذار يهود ، زمينه سازان گمراهى مردم خويش

ثم يقولون هذا من عند اللّه ليشتروا به ثمناً قليلا

زمينه گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

زندگى دنيوى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 14

14 - زندگانى در دنيا و داشتن عمرى طولانى ، نجاتبخش يهود از عذاب اخروى نيست .

و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

{أن يعمر} بدل براى {هو} و يا فاعل براى {مزحزح} است. مآل هر دو به يك معناست; معناى جمله {ما هو ...} چنين است:

يهوديان ]بر فرض اينكه عمرى هزار ساله داده شوند [آن عمر طولانى، ايشان را از عذاب رها نخواهد ساخت.

زندگى سخت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1،2،6

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

2 _ خداوند تعلق اراده خويش را بر گرفتار ساختن يهوديان متمرد به زندگى زجرآور و تحت شكنجه ديگران ، به همگان اعلام كرد .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

6 _ مسلط ساختن مردمى شكنجه گر بر يهود ، نمودى از كيفر سريع خداوند براى متمردان و فاسقان ستم پيشه

ليبعثن عليهم . .. إن ربك لسريع العقاب

زهد علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 31

31 _ احبار و ربانيون ، عالمانى خداترس ، بى طمع و دل بريده از دنيا

الربنيون و الاحبار . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

زيانكارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 46

46 - يهوديان ، ناآگاه به سوداى زيانبار خويش ( از دست دادن آخرت و دستيابى به منافع

سحر )

لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلمون

مفعول {يعلمون} - به دليل قبل - زيانبارى فروختن مواهب آخرت در مقابل منافع دنيوى است; يعنى، اى كاش! مى دانستند كه اين داد و ستد براى آنان زيانبار است.

ساختار اجتماعى يهود صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 3

3_ يهود و نصارا ، در عصر پيامبر ( ص ) به گروههايى با گرايش هاى مختلف ، تقسيم شده بودند .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون . .. و من الأحزاب من ينكر بعضه

{حزب} _ چنان چه از{لسان العرب} استفاده مى شود _ به مردمى كه داراى انديشه و رفتارى مشابهند گفته مى شود. {ال} در {الأحزاب} عهد ذكرى و اشاره به {الذين ...} (يهود و نصارا) دارد. بنابراين آنان در عصر بعثت به چند حزب كه هر يك عقايد و گرايشهاى متفاوتى داشتند، تقسيم شده بودند.

سختى تكاليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 2

2- تنها يهود از ميان ساير امت ها ، موظف به انجام تكاليفى فزون تر و دشوارتر بودند .

و على الذين هادوا حرّمنا

جار و مجرور {على الذين} متعلق به فعل {حرّمنا} است و تقديم آن بر فعل مفيد حصر است.

سرزش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 12

12 _ نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى

لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

سرزنش احترام به علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

سرزنش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 2

2 - نكوهش شديد عالمان يهود ، از سوى خداوند

مثل الذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل أسفارًا

سرزنش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 3

3 - يهود مورد توبيخ و سرزنش خداوند ، به خاطر محدود پنداشتن علم و آگاهى او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 3

3 - يهود ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشكنى و نقض پيمان هاى الهى

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

استفهام در {أو كلما .

..} انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 24

24 _ سرزنش يهود از سوى خداوند به جهت بهانه جويى و ادعا هاى واهى

الّذين قالوا انّ اللّه . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 5

5 _ يهود ، مورد سرزنش خداوند به خاطر نسبت هاى ناروا به خداوند

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 3

3 _ اگر يهوديان در حكومت بر هستى نقشى داشتند ، هيچ پشيزى به مردم نمى دادند .

ام لهم نصيب من الملك فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

كلمه {نقيراً} به معناى چيزى است كه پرنده اى با منقار خويش برمى گيرد و كنايه از چيز حقير و اندك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 8

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و

يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 12

12 - يهود و نصارا مورد نكوهش خداوند ، به خاطر بى تفاوتى شان در برابر تذكار ها و رهنمود هاى تورات و انجيل

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل

مراد از {الذين اُوتوا الكتاب} پيروان موسى(ع) و عيسى(ع) است. برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا مانند يهود و نصارا شوند.

سرزنشهاى يهود دوران مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

سرنوشت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 1،9

1

_ ذلّتِ هميشگى اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

9 _ درماندگى و ناتوانى شديد اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

و ضربت عليهم المسكنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

سكوت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4،10

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

سوء استفاده

علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 16

16 - سوء استفاده عالمان يهود ، از ضعف بينش هاى دينى و اعتقادى مردم خويش

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

سوگند يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

شايعه سازى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 17

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

شبهه افكنى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف

حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

شبهه افكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

شجاعت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 33

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

شخصيت مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم ( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

شخصيت نياكان مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم

( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

شرارت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

شرايط رستگارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 24

24 _ رستگارى همگان ، حتى يهود و نصارا ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) ، دفاع از او در مقابل دشمنان و تقويت وى در پيشبرد رسالت است .

فالذين ءامنوا و عزّروه و نصروه . .. أولئك هم المفلحون

{تعزير} به معناى يارى كردن با شمشير است. بنابراين {الذين ... عزّروه} كسانى هستند كه از پيامبر در مقابل هجوم دشمنان دفاع مى كنند. {نصر} به معناى مطلق يارى كردن است، ولى چون {نصروه} در مقابل {عزّروه} قرار گرفته، مراد از آن يارى دادن در غير مسائل دفاعى است.

شرايط رضايت يهود از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

120 - 4

4 - خشنودى و رضايت يهود از پيامبر ( ص ) ، در گرو پيروى او از آيى يهوديت بود .

و لن ترضى عنك اليهود . .. حتى تتبع ملتهم

{ملة} به معناى دين و آيين است.

شرايط هدايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 2

2 - يهود و نصارا ، تا آن گاه كه به قرآن و تمامى پيامبران و همه كتاب هاى آسمانى ايمان نياوردند ، هدايت يافته نيستند .

فإن ءامنوا بمثل ما ءامنتم به فقد اهتدوا

مراد از ضمير فاعلى در {ءامنوا} و {اهتدوا}، به دليل آيه 135، يهود و نصارا هستند.

شرك ربوبى يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 3

3 - يهوديان در عصر عيسى ( ع ) ، گرفتار شرك در ربوبيت و دور ماندن از پرستش پروردگار يگانه

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تأكيد عيسى(ع) بر ربوبيت الهى، مطلب بالا استفاده مى شود.

شرك عبادى يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 3

3 - يهوديان در عصر عيسى ( ع ) ، گرفتار شرك در ربوبيت و دور ماندن از پرستش پروردگار يگانه

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تأكيد عيسى(ع) بر ربوبيت الهى، مطلب بالا استفاده مى شود.

شرك علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 4

4 _ شرك برخى از اهل كتاب ( علماى يهود ) ، على رغم

بهره مندى آنان از كتاب هاى آسمانى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

جمله {اوتوا نصيباً . .. } مى تواند اشاره به علّت سرزنش و اعتراضى باشد كه از جمله {الم تر ... } به دست مى آيد. يعنى چگونه است كه از كتاب خداوند بهره مند هستند، ولى كافر و مشرك مى شوند.

شرك يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 6

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_

گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

شكست يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 7

7 _ خبر غيبى قرآن از شكست قريب الوقوع يهود عصر پيامبر ( ص )

قل للّذين كفروا ستغلبون

بنابراينكه منظور از {للّذين كفروا}، يهوديان باشند; چنانچه در شأن نزول آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 11،14

11 _ وعده خداوند به عيسى ( ع ) در مورد غلبه پيروان راستين آن حضرت بر كافران ( يهوديان ) تا قيامت

و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيمة

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى (ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 4،7

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

7

_ اهل كتاب ( يهود زمان پيامبر ( ص ) ) ، آغازگر پيكارى كه فرجامش جز شكست و فرار براى آنان نخواهد بود .

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

چون نسبت قتال به اهل كتاب داده شده، معلوم مى شود كه آنان آغازگر پيكار خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 8

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 18

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 29،33

29 _ ناكامى همواره يهود در آتش افروزى هاى خويش عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

33 _ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى {غلت ايديهم} باشد.

شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 12

12 - چيره شدن ترس بر سپاه يهود بنى قريظه ، باعث

از بين رفتن توان رزمى آنان شد و به راحتى ، به دست مسلمانان مدينه ، شكست خوردند .

و قذف فى قلوبهم الرعب فريقًا تقتلون و تأسرون فريقًا

شكنجه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 6،9

6 _ مسلط ساختن مردمى شكنجه گر بر يهود ، نمودى از كيفر سريع خداوند براى متمردان و فاسقان ستم پيشه

ليبعثن عليهم . .. إن ربك لسريع العقاب

9 _ توبه و بازگشت به خدا ، راه نجات يهوديان از ذلت و بيرون آمدن از سلطه عذاب كنندگان ايشان است .

و إذ تأذن ربك ليبعثن . .. و إنه لغفور رحيم

هدف از تذكر بخشايشگرى و مهربانى خداوند پس از بيان گرفتارى يهوديان به شكنجه و سلطه ديگران، اين است كه آنچه بر يهود از جانب خداوند مقدّر شده است، تا زمانى است كه از فرمانهاى الهى سرپيچى كنند.

شكنجه يهود عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1،2

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

2 _ خداوند تعلق اراده خويش را بر گرفتار ساختن يهوديان متمرد به زندگى زجرآور و تحت شكنجه ديگران

، به همگان اعلام كرد .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

شگفتى دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 5

5 - برقرارى دوستى ميان منافقان و يهوديان ، امرى بس شگفت آور

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

استفهام در {ألم تر} تعجبى است.

شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 9،10،12

9 _ خداوند ، روز شنبه را به عنوان روز تعطيل رسمى يهوديان اعلام كرد .

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

چون نهى از تجاوز به روز شنبه اختصاص داده شده است و {سبت} در لغت به معناى تعطيلى و دست از كار كشيدن است، معلوم مى شود مراد از تجاوز در روز شنبه اين است كه تعطيلى را بشكنند و رعايت نكنند، بنابراين جمله {لاتعدوا فى السبت} مى رساند كه تعطيلى روز شنبه فرمانى از جانب خدا براى بنى اسرائيل بوده است.

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن {لاتعدوا} به {فى السبت} حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

12 _ ورود خاضعانه به بيت المقدس و رعايت قانون تعطيلى روز شنبه ، از جمله پيمان هاى خداوند با يهود

و قلنا لهم ادخلوا . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 1،2،6،9،10

1 _ خداوند كار و فعاليت در روز شنبه را براى يهود تحريم كرده بود .

إذ يعدون فى السبت . .. و يوم لا يسبتون

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى شود. بنابراين {يوم السبت} يعنى روز تعطيلى و استراحت و {يوم لا يسبتون} يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند و روز كارى بود. {عدوان} (مصدر يعدون) به معنى تخلف و تجاوز است. تجاوز در روز تعطيل به معناى شكستن تعطيلى است. بنابراين مطلق كار در آن روز حرام بوده و ماهيگيرى به عنوان يك مصداق تحقق يافته حرمت مطرح است.

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

6 _ ماهيان در روز شنبه ( روز تعطيلى كار در آيين يهود ) به ساحل درياى مجاور ايله هجوم مى آوردند و بر سطح آب آشكار مى گشتند .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

{شرّع} جمع شارع است. در لسان العرب آمده است: {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه از عمق آب به سوى ساحل مى آيند. برخى از اهل لغت گفته اند كه {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه سر از آب

بيرون مى كنند.

9 _ وفور ماهى در روز شنبه ( روز حرمت صيد بر يهوديان ) ، وسيله آزمون مردم ايله از سوى خداوند

كذلك نبلوهم

10 _ وفور ماهى در روز شنبه و ظهورشان بر سطح آب ، محرّك يهوديان ايله به تعدّى از حكم خدا

إذ يعدون فى السبت إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 2،7

2 _ اكثريت ساكنان ايله به گناه صيد ماهى در روز شنبه آلوده شدند .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

تعبير از تجاوزگران با كلمه {قوما} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 6

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1،7

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

7- اختلاف يهود درباره روز تعطيلى ، اختلافى دامنه دار و

بى فرجام

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به {سبت} برگردد. گفتنى است فعل مضارع {يختلفون} همراه با فعل {كانوا} دلالت بر استمرار و دوام مضمون آن دارد.

صالحان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 3

3 _ برخى از امت هاى پراكنده شده يهود ، مردمى صالح و گروههايى از آنان ناصالح هستند .

منهم الصلحون و منهم دون ذلك

{دون} به معناى غير مى باشد و {ذلك} اشاره است به صالح كه از {الصلحون} به دست مى آيد، يعنى: {منهم غير صالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 1،4

1 _ يهوديانى كه به تورات چنگ زنند و به محتواى آن پايبند باشند و نماز را برپا دارند ، مردمى صلاح پيشه اند .

و الذين يمسكون بالكتب . .. إنا لانضيع أجر المصلحين

تمسيك (مصدر {يمسكون}) به معناى حفظ كردن و رها ساختن است. محافظت كتاب آسمانى به اين است كه انسان معارف آن را باور داشته و به احكان آن پايبند باشد.

4 _ گروهى از يهوديان نسل هاى پيشين ، بر خلاف دنياگرايان ايشان ، به محتواى تورات و ميثاق هاى آن پايبند بودند و نماز را به پا داشتند .

و الذين يمسكون بالكتب و أقاموا الصلوة

صفات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 4

4 - يهود ، مردمى خودخواه ، مغرور و خودبرتربين

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 13

13 - يهوديان ، مردمى نژادگرا

قالوا نؤمن بما أنزل علينا و يكفرون بما وراءه و هو الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 9

9 - يهود ، مردمى ستم پيشه و ظالمند .

و أنتم ظلمون

جمله {و أنتم ظالمون} (و شما ستمكار بوديد) را مى توان جمله اى معترضه دانست. بر اين مبنا جمله مذكور بيانگر آن است كه: يهود نه تنها در مورد گوساله پرستى ستمكارى كردند، بلكه عادت و رويه آنها ستمگرى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 3

3 - قوم يهود ، مردمى نژادگرا و خودبرتربين

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة من دون الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 3،7

3 - يهود ، مردمى گنهكار و داراى كردارهايى ناروا

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

مراد از {ما} در {ما قدمت أيديهم} (آنچه را پيش فرستادند) گناهان و اعمال نارواست.

7 - يهود ، مردمى ستم پيشه اند .

و اللّه عليم بالظلمين

از مصداقهاى {الظالمين} - به قرينه صدر آيه و آيات پيشين - يهوديان مى باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 1،2،6

1 - يهود ، حريص ترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

2 - يهود ، به هر نوع زندگى دنيوى - هر چند پست باشد - حريص و دل بسته اند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

نكره آوردن {حياة} اشاره به اين نكته دارد كه: يهوديان بر صرف زنده ماندن با هر ويژگى - هر چند كه پست و حقير هم باشد - حريصند.

6 - دنياپرستى يهود از پيشگويى هاى قرآن

لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 1،2،7

1 _ علماى يهود ، به پيروانشان هشدار دادند ; كه مبادا به غير همكيش خود اعتماد كنند .

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

بنابراينكه {لا تؤمنوا}، به معناى عدم اعتماد باشد; نه به معنى عدم تصديق و باور.

2 _ علماى يهود ، به پيروانشان هشدار دادند كه مبادا به غير همكيش خود ايمان بياورند .

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

بنابراينكه ايمان، به معنى گرايش و باور باشد.

7 _ خودبرتربينى دينى و تعصب نابجاى يهود

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 20

20 _ يهوديان ، مردمى لجوج و معاند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53

- 5

5 _ بخل شديد و انحصارطلبى يهوديان

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

ظاهراً منظور از كلمه {النّاس}، غير يهوديان هستند ; به قرينه آيه بعد: {ام يحسدون النّاس}، بنابر اين معناى جمله {فاذاً . .. } چنين مى شود: يهوديان منافع دنيا را از ديگر مردمان دريغ مى دارند و در انحصار خويش نگه مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 18

18 - يهود و نصارا ، مردمانى گرفتار قساوت قلب و سنگدلى

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب . .. فقست قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 16

16 - يهود ، مردمانى دور از انديشه و خردورزى *

ذلك بأنّهم قوم لايعقلون

با توجه به بازگشت ضمير {هم} به يهوديان، اسناد عدم تعقل به {قوم}; مى تواند اشاره به خصوصيت اين {قوم} داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 5

5 - يأس از رحمت الهى و ثواب اخروى ، نشانه انسان هاى مورد غضب خداوند ( يهوديان )

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

شايد منظور از {يأس از آخرت} ايمان نداشتن به قيامت نباشد; بلكه مقصود يأس از رحمت الهى در آخرت است. چه اين كه يهود به عنوان مصداق {مغضوب عليهم} اصل قيامت را قبول داشتند; ولى در ويژگى هاى آن مردد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 3

3 - يهود ، قومى نژاد پرست و خودبرتربين

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه من دون

الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 1،2

1 - يهود ، قومى هراسان از مرگ و غير مشتاق براى لقاى الهى

و لايتمنّونه أبدًا

2 - يهوديان ، مردمى ظالم و ستمگراند .

و لايتمنّونه . .. و اللّه عليم بالظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 2

2 - قوم يهود ، مردمى هراسان از مرگ

قل إنّ الموت الذى تفرّون منه

صفات يهود دوران مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 5

5- مردم بيت المقدس در زمان مريم ( س ) ، در برابر انحرافات اخلاقى و جنسى حساس بودند .

لقد جئت شيئًا فريًّا

صيد حرام بر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 9،14

9 _ وفور ماهى در روز شنبه ( روز حرمت صيد بر يهوديان ) ، وسيله آزمون مردم ايله از سوى خداوند

كذلك نبلوهم

14 _ فسق و تبهكارى ديرينه مردم ايله ، موجب آزمون آنان با فراهم آوردن زمينه اى مساعد ( تسهيل ماهيگيرى در شنبه و ناياب شدن ماهى در غير آن روز ) براى سرپيچى از حكم تحريم صيد

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

{كذلك} اشاره است به معنايى كه از {إذ تأتيهم حيتانهم . .. } به دست مى آيد.

صيد ماهى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 11

11 _ داستان مناظره دو گروه پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان (

موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

ضعف فهم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 1،2

1 - دل و قلب يهوديان عصر بعثت ، ناتوان از درك معارف اسلام بود .

و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

{غلف} جمع اغلف است و {اغلف} به چيزى گفته مى شود كه داراى پوشش باشد. بنابراين {قلوبنا غلف}; يعنى، قلبهاى ما داراى پوشش و حجاب است. منظور يهوديان را به دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ قلب ما حجاب دارد و لذا توان درك معارف اسلام را ندارد پس اى پيامبر! چه انتظار دارى كه پيامهاى تو را پذيرا باشيم پيش از آنكه آنها را دريابيم. 2_ قلب ما حجاب دارد و به گونه اى نيست كه هر سخنى را بپذيرد; بلكه فقط آنچه كه حقيقت دارد در مى يابد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

2 - يهوديان عصر بعثت ، بر ناتوانى خويش از درك معارف اسلام معترف بودند .

و قالوا قلوبنا غلف

كلمه {قالوا} دلالت بر اعتراف دارد.

ضعف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 2

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء .

..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 4،6

4 _ درماندگى و ناتوانى هميشگى يهود ، نفرين خداوند بر آنان

غلت ايديهم

6 _ يهود ، مردمى ناتوان ، درمانده و بخيل

غلت ايديهم

جمله {غلت ايديهم} چه اخبار باشد و چه نفرين، در هر صورت دلالت بر تحقق ناتوانى و يا بخل ورزى يهوديان دارد.

طبقات اجتماعى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 1

1 - جامعه يهود در عصر بعثت متشكل از عالمانى معاند و عوامى ناآگاه

و قد كان فريق منهم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

چنانچه در آيه {75} گذشت، مراد از {فريق منهم} - به قرينه صفات شمرده شده بر آنان - عالمان يهود است.

طرد يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 2

2 _ يهود ، مردمانى طغيانگر كه جز با

تهديد ، در برابر حق تسليم نمى شدند .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 2

2 _ يهود ، مردمى كفرپيشه و طغيانگر عليه عيسى ( ع ) ، على رغم اذعان به رسالت الهى وى

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بر اين مبنا كه {رسول اللّه} دنباله سخن يهوديان {انا قتلنا . ..} باشد مى توان گفت اعتراف آنان به رسالت عيسى اعترافى واقعى و حقيقى بوده ولى در عين حال اقرار به كشتن وى داشته و اين حكايت از شدت خباثت آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 13،14،36

13 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، داراى پيشينه طغيانگرى و كفرورزى

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

14 _ تأثير منفى قرآن در يهوديان _ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

طمع علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 42 - 6

6 _ حرص و آزمندى شديد عالمان يهود عصر پيامبر ( ص ) به متاع دنيا

اكلون للسحت

صيغه مبالغه {اكلون} نشان از رغبت و حرص فراوان عالمان يهود دارد.

ظلم علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 10

10 _ داورى ظالمانه علماى يهود نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 23

23 _ ستم پيشگى برخى از عالمان و سران يهود عصر پيامبر ( ص ) ، به دليل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات

فأولئك هم الظلمون

ظلم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 9

9 - يهود ، مردمى ستم پيشه و ظالمند .

و أنتم ظلمون

جمله {و أنتم ظالمون} (و شما ستمكار بوديد) را مى توان جمله اى معترضه دانست. بر اين مبنا جمله مذكور بيانگر آن است كه: يهود نه تنها در مورد گوساله پرستى ستمكارى كردند، بلكه عادت و رويه آنها ستمگرى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 7

7 - يهود ، مردمى ستم پيشه اند .

و اللّه عليم بالظلمين

از مصداقهاى {الظالمين} - به قرينه صدر آيه و آيات پيشين - يهوديان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى

درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 10

10 _ كافران به عيسى ( ع ) ( يهوديان ) ، ظالم و محروم از محبّت خداوند هستند .

فاما الذين كفروا . .. و اللّه لا يحبّ الظالمين

از مصاديق مورد نظر از كلمه {الظالمين}، به قرينه آيات قبل، يهوديانى هستند كه به حضرت عيسى (ع) ايمان نياوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 16

16 _ كفر ، جنايت و تجاوز ، سيره دائمى اهل كتاب ( يهود )

ذلك بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون . .. و كانوا يعتدون

فعل مضارع پس از فعل ماضى از ماده {كَوْنْ} دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 1،3،10

1 _ ظلم يهود ، موجب حرام گشتن برخى از نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

3 _ ظلم يهود ، موجب محروميت آنان از برخى نعمت هاى پاكيزه *

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد ; بنابراين {حرمنا . ..} به اين معنا

است كه خداوند يهود را از دستيابى به برخى طيبات محروم ساخت.

10 _ يهود ، ظالمانى منحرف و بسيار اغواگر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 9

9 - قوم يهود ، گروهى ظالم و محروم از هدايت خداوند

الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 2،5

2 - يهوديان ، مردمى ظالم و ستمگراند .

و لايتمنّونه . .. و اللّه عليم بالظ_لمين

5 - دستاورد زشت و ظلم و ستم يهوديان ، سبب ترس و هراس آنان از مرگ

و لايتمنّونه أبدًا بما قدّمت أيديهم و اللّه عليم بالظ_لمين

ظلم يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 7

7 _ فسق و ستمگرىِ يهوديان ايله ، مايه نزول عذاب الهى بر آنان شد .

أخذنا الذين

ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

{ما} در {بما كانوا} مصدريه و {باء} سببيه است _ يعنى: أخذناهم بسبب فسقهم.

عجب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 10

10 _ غرور علمى يهود در برابر دعوت انبيا ، موجب گرفتارى آنان به لعنت خداوند

و قولهم قلوبنا غلف

كلمه {قولهم} عطف بر {نقضهم} است، بنابراين متعلق به فعل محذوف {لعناهم} است. يعنى {بقولهم ... لعناهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 2،3

2 - قوم يهود ، تنها خود را اوليا و دوستان خداوند مى پنداشتند .

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه

3 - يهود ، قومى نژاد پرست و خودبرتربين

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه من دون الناس

عجز يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 6

6 _ ناتوانى يهود و نصارا از مغلوب ساختن و نابود كردن اسلام ، در پرتو تبليغات بى امان خويش

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 2

2 - كافران ( يهود ) ، پس از غزوه بنى نضير ، ناتوان از مقابله رويارو در ميدان نبرد با مؤمنان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

اين آيات، پس از آيات غزوه بنى نضير، آمده است; ازاين رو مى تواند ناظر به برنامه هاى آينده يهود باشد هر چند آنان در گذشته نيز قدرت رويارويى مستقيم نداشته اند. روشن است كه در اين احتمال، ضمير فاعل

{يقاتلون} تنها به يهوديان بازگردد; نه آنان و منافقان (چنان كه در برداشت قبل آمده است).

عذاب اخروى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 1،2،3،6،7،12

1 - گرفتار نشدن يهوديان گنهكار به آتش دوزخ - به جز چند روز محدود - از باور هاى دينى يهود

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

{معدودة} به معناى شمرده شده، كنايه از اندك و ناچيز بودن است. روشن است كه پندار مذكور درباره گنهكاران يهود است. آيه بعد (بلى من كسب ...) اين معنا را تأييد مى كند و لذا در برداشت كلمه گنهكار آورده شد.

2 - انديشه يهود درباره عذاب قيامت ( نبود عذاب براى يهوديان جز روزى چند ) از بدعت هاى عالمان يهود

فويل للذين يكتبون الكتب . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله {و قالوا . ..} در ضمن اينكه عطف بر {قد كان فريق} در آيه 75 است، بيانگر مصداقى از {أمانى} در آيه 78 و مصداقى از {الكتاب} در آيه 79 مى باشد. برداشت فوق به لحاظ وجه اخير است.

3 - عذاب نشدن يهوديان گنهكار در قيامت به جز عذابى اندك ، از خيالات واهى و خام عوام يهود

لايعلمون الكتب إلا أمانى . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

در برداشت فوق، جمله {قالوا . ..} بيان مصداقى از {أمانى} در آيه 78 گرفته شده است.

6 - انديشه باطل يهود ( عذاب نشدن يهوديان جز روزى چند ) بازدارنده آنان از ايمان آوردن به اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله

{و قالوا . ..} عطف بر {قد كان فريق} در آيه 75 است و لذا حاكى از آن است كه چنين عقيده و پندارى، مانع از آن شده كه يهوديان ايمان آورند.

7 - توجه به باور ناردست يهود درباره ( عذاب نشدن يهود جز روزى چند ) ، موجب قطع اميد از ايمان آوردن اينان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

12 - بيشتر از چند روز نبودن عذاب قيامت براى يهوديان گنهكار ، از نسبت هاى دروغين يهود به خداوند

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1،3

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 22،24

22 - يهوديانى كه همكيشان خود را كشتند يا آنان را آواره ساختند ، به شديدترين عذاب هاى

قيامت ، كيفر خواهند شد .

تقتلون أنفسكم . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

24 - يهوديانى كه با تبعيض به احكام و معارف تورات برخورد مى كردند ، در قيامت به شديدترين عذاب ها گرفتار خواهند شد .

أفتؤمنون ببعض . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 12،14

12 - يهوديان گنهكار به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب

{زحزحة} (مصدر مزحزح) به معناى دور ساختن است.

14 - زندگانى در دنيا و داشتن عمرى طولانى ، نجاتبخش يهود از عذاب اخروى نيست .

و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

{أن يعمر} بدل براى {هو} و يا فاعل براى {مزحزح} است. مآل هر دو به يك معناست; معناى جمله {ما هو ...} چنين است: يهوديان ]بر فرض اينكه عمرى هزار ساله داده شوند [آن عمر طولانى، ايشان را از عذاب رها نخواهد ساخت.

عذاب برزخى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 11،12

11 _ يهوديان تجاوزگر ايله ، علاوه بر چشيدن عذاب هاى دنيوى ، تا قيامت به عذاب هاى برزخى گرفتار خواهند بود .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {عليهم} يهوديان مسخ شده ايله باشد. بر اين اساس مقصود از {سوء العذاب} عذابهاى دنيوى نيست، بلكه به دليل {إلى يوم القيمة} مراد عذابهاى برزخى خواهد بود. يعنى: {ليبعثن عليهم من بعد موتهم

إلى يوم القيمة ... .}

12 _ خداوند براى عذاب يهوديان متمرد ، نيروهايى را در برزخ بر آنان مسلط كرده است .

ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

عذاب دنيوى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 20

20 - گرفتار شدن به خوارى و ذلت در دنيا ، سزاى يهوديانى است كه همديگر را كشتند و همكيشان خو را از ديارشان بيرون راندند .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 11

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 11

11 _ يهوديان تجاوزگر ايله ، علاوه بر چشيدن عذاب هاى دنيوى ، تا قيامت به عذاب هاى برزخى گرفتار خواهند بود .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {عليهم} يهوديان مسخ شده ايله باشد. بر اين اساس مقصود از {سوء العذاب} عذابهاى دنيوى نيست، بلكه به دليل {إلى يوم القيمة} مراد عذابهاى برزخى خواهد بود. يعنى: {ليبعثن عليهم من بعد موتهم إلى يوم القيمة ... .}

عذاب كافران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء

- 4 - 161 - 11

11 _ خداوند براى كافران يهود عذاب دردناك آماده كرده است .

و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

عذاب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 9

9 - خداوند ، هرگز اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده و با آنان در اين باره عهد و پيمانى نبسته است .

أتخذتم عند اللّه عهداً

همزه استفهام در {أتخذتم} انكار ابطالى است; يعنى، چنين عهد و پيمانى نزد خدا نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان ، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

عذاب يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 2،3،4،7

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

3 _ خداوند از ميان يهوديان ايله تنها مصلحانِ نهى كننده از منكر را از گرفتار شدن به عذاب رهايى بخشيد .

أنجينا الذين ينهون عن

السوء

4 _ خداوند حتى آن گروه از يهوديان ايله را كه خود صالح بودند ، ولى متجاوزان را موعظه نكردند ، به عذابى شديد گرفتار ساخت .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

در آيه قبل در مقام تقسيم يهوديان ايله از نظر عملكرد، آنان را به سه گروه تقسيم كرد و آيه مورد بحث در مقام بيان سرنوشت آنان است و ايشان را در دو گروه قرار داده است. اين مقايسه نشان مى دهد كه خداوند ترك كنندگان نهى از منكر را از گروه ظالمان (الذين ظلموا) شمرده است.

7 _ فسق و ستمگرىِ يهوديان ايله ، مايه نزول عذاب الهى بر آنان شد .

أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

{ما} در {بما كانوا} مصدريه و {باء} سببيه است _ يعنى: أخذناهم بسبب فسقهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 3

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

عذاب يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 14

14 - يهوديانِ كافر به پيامبر ( ص ) و استهزا كننده او ، مستحق عذابى دردناك هستند .

و

للكفرين عذاب أليم

عذاب يهود متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 12

12 _ خداوند براى عذاب يهوديان متمرد ، نيروهايى را در برزخ بر آنان مسلط كرده است .

ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

عصيان اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 20

20 - بسيارى از اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، فاسق و متمرداند .

و كثير منهم ف_سقون

عصيان علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 27

27 _ عدم پايبندى سران و عالمان يهود به احكام تورات

يحرفون الكلم من بعد مواضعه

عصيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 12

12 _ عصيان يهود و تعدّى و تجاوز مستمر آنان ، موجب ذلت ، درماندگى و گرفتارى آنان به غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه {ذلك بما عصوا}، اشاره به ذلّت و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 5

5 _ نافرمانى

آگاهانه پس از دريافت و شنيدن سخنان پيامبر ( ص ) ، عكس العمل يهود در برابر آن حضرت

من الذيين هادوا . .. و يقولون سمعنا و عصينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 5

5 _ تسليم نبودن يهود در برابر خدا ، دليل رويگردانى آنان از احكام تورات

ثم يتولون من بعد ذلك . .. يحكم بها النبيون الذين اسلموا

{الذين اسلموا} بيان علتى است براى {يحكم بها النبيون} يعنى انبيا چون تسليم خدا بودند، بر اساس تورات حكم مى كردند. بيان اين حقيقت پس از {ثم يتولون من بعد ذلك}، اشاره به ريشه تمرد يهوديان عصر پيامبر(ص) از احكام تورات دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 8

8 _ گروهى از يهوديان ، رويگردان از پذيرش قانون قصاص و برابرى آن نسبت به تمامى يهوديان

و كيف يحكمونك و عندهم التورية . .. و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس

مطرح ساختن قانون قصاص پس از بيان اعراض يهود از حكم تورات، حاكى از آن است كه احكامى كه آنان نپذيرفتند، قانون قصاص و برابرى آن نسبت به همه افراد بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 6

6 _ پندار غلبه بر خدا با كفرورزى و تمرّد از دستورات او و شكستن پيمان هاى پيامبر ( ص ) ، پندار يهوديان كفرپيشه و انديشه اى ناصواب

و لايحسبن الذين كفروا سبقوا

چنانچه در آيه 56 گذشت، مشهور مفسران برآنند كه مراد از نقض كنندگان پيمان در اين بخش

از آيات، يهوديان هستند. بنابراين يهوديان مصداق مورد نظر از {الذين كفروا} هستند.

عصيان يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2،16

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

16 _ خداوند يهوديان ايله را به آزمونى مبتلا كرد كه عدم موفقيّت در آن ، ايشان را به انحراف و تمرد هميشگى مى كشانيد .

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ما} در {بما كانوا} موصول اسمى باشد ; يعنى: {بالذى كانوا يفسقون به}. (به چيزى آنان را آزموديم كه موجب فسق ايشان مى شد). بديهى است تحقق اين معنا ناشى از شكست آنان در آزمون خواهد بود.

عصيانگران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 1

1 _ تاريخ يهود ، شاهد نسلهايى دنياگرا و معصيتكار

فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون

عفو از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 18

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا

العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

عقايد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 3،6،7

3 _ نصارا ، ابراهيم ( ع ) را نصرانى و يهوديان ، او را يهودى مى پنداشتند .

لم تحاجّون فى ابرهيم و ما انزلت التورية و الانجيل

6 _ پندار نصارا ، در انحصار آيين الهى به نصرانيت و يهوديان ، به يهوديت *

يا اهل الكتاب . .. و ما انزلت التورية و الانجيل الاّ من بعده

با توجه به تقدم زمانى ابراهيم (ع) بر يهود و نصارا، انتساب يهوديت و نصرانيّت به ابراهيم، ناشى از پندارى است كه در برداشت آمده است.

7 _ نزول تورات و انجيل پس از ابراهيم ( ع ) ، دليل بطلان ادعاى يهودى يا نصرانى بودن آن حضرت

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم و ما انزلت التورية و الانجيل الاّ من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 2،3

2 _ يهود ، مدّعى يهوديت ابراهيم ( ع ) و نصارا ، مدّعى نصرانيّت او بودند .

يا اهل الكتاب . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانياً

3 _ ادعاى يهوديّت ابراهيم ( ع ) ، حجت يهود بر حقانيّت خويش در مقابل نصارا *

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 5

5 _ يهود و نصارا هر يك مدعى انتساب و پيوند دينى با ابراهيم

( ع ) بودند .

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 6

6 _ علماى يهود مى پنداشتند كه پيامبر ( ص ) بايد از ميان آنان برگزيده شود .

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 13

13 _ راه نداشتن نسخ در احكام شريعت ، پندار باطل يهود

الا ما حرم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزّل التورية قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

بنابراينكه {من قبل} متعلق به {كان حلا} باشد; يعنى برخى طعامها قبل از نزول تورات حلال بوده و تورات آن را حرام كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 95 - 7

7 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، داراى اعتقادات شرك آلود

و ما كان من المشركين

نفى شرك از ابراهيم (ع)، تعريضى به يهوديان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 5

5 _ شرافت كعبه بر بيت المقدس ، على رغم پندار يهوديان

انّ اوّل بيت وضع للناس

با توجه به شأن نزول كه يهوديان مى گفتند بيت المقدّس، برتر و باارزشتر از كعبه است.

عقيده اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 10

10 - اكثر يهوديانى كه به عهد هاى الهى وفا نكردند ، به آن عهد و پيمان ها ،

ايمان و اعتقاد نداشتند .

كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

اين برداشت بدان احتمال است كه متعلق {يؤمنون} عهدها و پيمانها باشد; يعنى، اكثر عهدشكنان، آن عهد و پيمانها را به قلب و دل خويش نپذيرفته بودند اگر چه تظاهر به پذيرش آن مى كردند. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {أكثرهم} به {فريق} برگردانده شده است.

عقيده باطل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 15

15 - آگاه نبودن خدا به اسرار نهانى انسان ها ، از باور ها و پندار هاى باطل يهود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

از جمله {أتحدثونهم . .. ليحاجوكم} چنين بر مى آيد كه يهود آن گاه راه احتجاج عليه خويش را گشوده مى ديدند كه حقايق و دانسته هاى خويش را آشكار كنند; ولى اگر حقايق را آشكار نكنند عليه آنان احتجاج نمى شود و مؤاخذه نمى گردند. اين پندار بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 7

7 - توجه به باور ناردست يهود درباره ( عذاب نشدن يهود جز روزى چند ) ، موجب قطع اميد از ايمان آوردن اينان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 6

6 _ پندار غلبه بر خدا با كفرورزى و تمرّد از دستورات او و شكستن پيمان هاى پيامبر ( ص ) ، پندار يهوديان كفرپيشه و انديشه اى

ناصواب

و لايحسبن الذين كفروا سبقوا

چنانچه در آيه 56 گذشت، مشهور مفسران برآنند كه مراد از نقض كنندگان پيمان در اين بخش از آيات، يهوديان هستند. بنابراين يهوديان مصداق مورد نظر از {الذين كفروا} هستند.

عقيده دنياطلبان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 3،7،11

3 _ دنياگرايان يهود خود به گناه دنياگرايى و كسب مال و منال از راه هاى ناروا معترف بودند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {سيغفر لنا} (آمرزيده خواهيم شد)، اعتراف يهوديان دنياگرا به گنهكارى خويش و بيانگر اين است كه جمله {يأخذون . .. } ناظر به كسب مال از راههاى نامشروع است.

7 _ دنياگرايان يهود بر اين باور بودند كه خداوند گناهان آنان را ، حتى بدون توبه ، خواهد آمرزيد .

و يقولون سيغفر لنا و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم عرض . .. } حاكى از اين است كه گنهكاران يهود در عين آمادگى براى حرامخوارى مجدد، خود را مورد عفو و مغفرت خداوند مى پنداشتند. يعنى هرگز از عمل گذشته پشيمان نبودند تا توبه كنند.

11 _ ادعاى آمرزش گناه يهوديان بدون توبه ، از نسبت هاى دروغين دنياگرايان يهود به خداوند

و يقولون سيغفر لنا . .. ألم يؤخذ عليهم ... أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

عقيده عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 4،5،6،7

4 - عوام يهود ، خيالات واهى و نسبت داده شده به تورات را به عنوان كتاب آسمانى و دستورات الهى پذيرفته بودند .

لايعلمون الكتب إلا امانى

{امانى}

(جمع امنية) به معناى خيالات واهى و دروغهاى بافته شده است. استثنا در جمله فوق، استثناى منقطع است. بنابراين {لا يعلمون ...}; يعنى، عوام يهود به محتواى تورات آگاهى ندارند، بلكه خيالات واهى و مطالب دروغين را به عنوان كتاب مى شناسند.

5 - حدس و گمان ، پايه و اساس تفكرات دينى عوام يهود

إن هم لايظنون

6 - بى سوادى عوام يهود و آگاهى نداشتن آنان از تورات ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از آنها

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

جمله {منهم أميون} عطف بر {قد كان فريق . ..} در آيه {75} است. بنابراين آيه مورد بحث نيز بيانگر علت براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

7 - پذيرش خيالات واهى به جاى محتواى كتاب آسمانى و پايه قرار دادن حدس و گمان در تفكرات و معتقدات دينى ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از عوام يهود

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون ... إن هم إلا يظنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 3

3 - عذاب نشدن يهوديان گنهكار در قيامت به جز عذابى اندك ، از خيالات واهى و خام عوام يهود

لايعلمون الكتب إلا أمانى . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

در برداشت فوق، جمله {قالوا . ..} بيان مصداقى از {أمانى} در آيه 78 گرفته شده است.

عقيده يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 13،14

13 - يهوديان معتقد به برپايى قيامت ، بر قرارى صحنه هاى محاكمه در آن

روز و احتجاج انسان ها عليه يكديگر در پيشگاه خدا

أتحدثونهم . .. ليحاجوكم به عند ربكم

14 - يهوديان ، معتقد به ربوبيت خداوند

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 2،3،5

2 - يهوديان ، خداوند را به امور نهانى انسان عالم و آگاه نمى دانستند .

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

استفهام در {أو لايعلمون . ..} انكار توبيخى است.

3 - يهود مورد توبيخ و سرزنش خداوند ، به خاطر محدود پنداشتن علم و آگاهى او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

5 - يهوديان ، فاقد معرفت و شناخت لازم به خدا و صفات او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 1،2

1 - گرفتار نشدن يهوديان گنهكار به آتش دوزخ - به جز چند روز محدود - از باور هاى دينى يهود

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

{معدودة} به معناى شمرده شده، كنايه از اندك و ناچيز بودن است. روشن است كه پندار مذكور درباره گنهكاران يهود است. آيه بعد (بلى من كسب ...) اين معنا را تأييد مى كند و لذا در برداشت كلمه گنهكار آورده شد.

2 - انديشه يهود درباره عذاب قيامت ( نبود عذاب براى يهوديان جز روزى چند ) از بدعت هاى عالمان يهود

فويل للذين يكتبون الكتب . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله {و قالوا . ..} در ضمن اينكه عطف بر {قد كان

فريق} در آيه 75 است، بيانگر مصداقى از {أمانى} در آيه 78 و مصداقى از {الكتاب} در آيه 79 مى باشد. برداشت فوق به لحاظ وجه اخير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 6،7،10،11،12،21

6 - يهود ، ايمان به وحى و كتاب هاى آسمانى را تنها در صورت نزولشان بر پيامبرى از نژاد اسرائيل ، ضرورى مى پنداشتند .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

7 - نازل نشدن قرآن بر بنى اسرائيل ، تنها دليل و بهانه يهود براى ايمان نياوردن به آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

10 - ملاك يهوديان ، براى ايمان آوردن به پيامبران ، بعثت آنان از ميان بنى اسرائيل است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

هر چند ايمان به قرآن و كتابهاى آسمانى محور سخن در آيه شريفه است; ولى از آن جا كه نزول كتاب آسمانى مستلزم بعثت پيامبر (ص) نيز هست، دعوت به پذيرش قرآن، دعوت به ايمان به پيامبر(ص) نيز مى باشد و سخن يهود - كه فقط به كتاب خود ايمان مى آوريم - مستلزم اين معنا نيز هست كه: فقط به پيامبران خود ايمان مى آوريم.

11 - يهوديان ، به هر پيامبرى كه از نژاد اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

12 - يهوديان ، به هر كتاب آسمانى كه آورنده آن از بنى اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا .

.. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 1،2،4،5،6،12

1 - يهود ، سراى آخرت و نعمت هاى آن را ويژه خويش مى پندارند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة

تقديم {لكم} بر {الدار الأخرة} مفيد حصر و اختصاص است و {خالصة} - كه حال براى {الدار} مى باشد - بر اين انحصار و اختصاص تأكيد مى كند; زيرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

2 - يهوديان ، ديگر مردمان را از نعمت هاى آخرت بى نصيب مى پندارند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة من دون الناس

4 - يهوديان ، اختصاص يافتن بهشت را به قوم يهود ، حكم و تقديرى الهى مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه

{عند اللّه} متعلق به {كانت} است و مفادش اين است كه ثبوت آخرت براى يهود در نزد خداست; يعنى، او اين معنا را پذيرفته، تحقق بخشيده و مقرر

ساخته است.

5 - يهود ، همه اديان جز دين يهود را بى اعتبار و ديگر ملت ها را در پيشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس

6 - يهوديان ، مدعى اعتقاد به خدا ، قيامت و نعمت هاى اخروى هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

12 - يهود ، بر خلاف ادعايشان ، به بهشتى بودن خويش اطمينان نداشتند .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

جمله {إن كنتم صادقين} اشاره به دروغ گويى يهود دارد; يعنى، آنان خود مى دانند كه ادعايشان واقعيت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 7

7 - يهوديان خود نيز بر بى پايه بودن ادعايشان ( تقدير بهشت براى آنان ) واقفند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى {لتجدنهم . ..} و {يود أحدهم ...} را مى توان ناظر به ادعاى يهود (إن كانت ... در آيه 94) دانست; يعنى، شما يهوديان از يكسو مدعى هستيد كه سراى آخرت از آن شماست و از سوى ديگر آرزوى ماندگار شدن در حيات دنيا را داريد، اين نشان مى دهد كه خود شما نيز آن ادعا را باور نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 6

6 - تصور جاهلانه يهود در مورد جبرئيل و نظام وحى

قل من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 100 - 5

5 - عهد ها و پيمان هاى الهى در ديدگاه بسيارى از يهوديان ، امرى بى مقدار و كم ارزش

نبذه فريق منهم

برداشت فوق بر اساس معنايى است كه {راغب} در كلمه {نبذ} بيان كرده است. او در {المفردات} مى گويد: {نبذ} انداختن و دور افكندن چيزى است به خاطر كم ارزش شمردن آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2،6،7

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى، جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

7 - عقايد و باور هاى دينى يهود و نصارا ، آميخته با خيالات واهى است

.

تلك أمانيّهم

{تلك أمانيهم} حاكى از اين است كه: پندار يهود و نصارا بر محروميت ديگران از بهشت، از خيالات و آرزوهاى آنان است و اين در حالى است كه يهود و نصارا، آن پندار را يك عقيده و باور دينى مى شمرند. بنابراين عقايد مذهبى و باورهاى دينى يهود با آرزوها و خيالات آميخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 1

1 - يهوديان ، آيين نصرانيت را پوچ و بى پايه و اساس مى دانستند .

و قالت اليهود ليست النصرى على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2،3

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

3 - شناخت يهود و نصارا از خدا و صفات او ، شناختى ضعيف و ناقص

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 4،9

4 - بهره مند شدن يهود از پاداش فضيلت ها و اعمال شايسته پيامبرانى چون ابراهيم ، اسحاق و . . . از باور هاى ناصواب يهود

تلك أمة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

از اينكه خداوند در خطاب به يهوديان اين حقيقت را يادآور مى شود كه

دستاوردهاى پيامبران نصيب ديگران نخواهد شد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار نادرست نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 3

3 - هر يك از يهود و نصارا ، آيين خويش را موجب هدايت بشر مى پنداشتند .

قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 4،9

4 - بهره مند شدن يهود از پاداش فضيلت ها و اعمال شايسته پيامبرانى چون : ابراهيم ، اسحاق و . . . از باور هاى ناصواب يهود

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

از اينكه خداوند در خطاب به يهوديان اين حقيقت را يادآور مى شود كه دستاورد پيامبران نصيب ديگران نخواهد شد، مى توان به برداشت فوق

دست يافت.

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار ناصواب نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 1،5

1 _ پندار نارواى يهود به فقر و نياز خداوند ، و غنا و بنى نيازى خويش

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

به گفته بسيارى از مفسّرين، مراد از {الّذين قالوا}، يهوديان هستند.

5 _ كوته فكرى يهود در معارف الهى و صفات خداوند

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 1،3،4،6،7

1 _ ارائه قربانى و سوخته شدن آن به آتشى از غيب ، عهدى الهى در پندار يهود ، براى ايمان به رسولان

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان تاكله النّار

3 _ اعتقاد و اعتراف يهود به پايان نيافتن پيامبرى و رسالت ، پس از بعثت حضرت موسى ( ع )

الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

اگر يهود، مدعى خاتميّت نبوت حضرت موسى(ع) بودند، بايد به پيامبر (ص) مى گفتند از ما تعهّد گرفته شده كه به هيچ مدعى رسالتى ايمان نياوريم، نه اينكه علامت پيامبر راستين را بيان كنند.

4 _ يهود ، مدعى وفادارى خويش به پيمان هاى الهى

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول

6 _ سوختن قربانى در آتشى از غيب ،

نشانه راستگويى مدعى رسالت از ديدگاه يهود

الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان تاكله النار

7 _ تشريع قربانى در اديان الهى

حتّى ياتينا بقربان تاكله النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 1

1 _ يهود ، داعيه دار نسبتهايى ناروا به خداوند ، على رغم علم و آگاهى به كذب و بطلان آن نسبتها

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

ضمير در {يفترون} به {الذين اوتوا الكتاب} برمى گردد، و مراد از آن به قرينه آيات گذشته يهوديان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 4

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 1،2،3،4،8،15

1 _ يهوديان و مسيحيان خود را پسران خدا و محبوب پيشگاه او مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

2 _ فرزند داشتن خدا ، از پندار هاى باطل يهود و نصارا

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

3 _ هر يك از يهود و نصارا ، خو را از مقربان خداوند مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

بنابر اينكه مقصود از {ابناء}، معناى كتابى آن (مقربان) باشد.

4 _ محبت و عشق به خدا ، ادعاى واهى يهود و نصارا

و قالت اليهود

و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {احباء}، جمع {حبيب}، و به معناى اسم فاعل (محبان) باشد.

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

15 _ همسانى و همگونى يهود و نصارا با ديگر انسان ها ، دليل نادرستى پندار آنان بر محبوبيت و تقرب در پيشگاه خداوند

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه . .. بل انتم بشر ممن خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 1،2،26،41

1 _ يهوديان ، منكر قدرت و نفوذ اراده خداوند در تدبير جهان

و قالت اليهود يداللّه مغلولة

اطلاق جمله {يداللّه مغلولة} مى رساند كه يهود بر اين باور بودند كه خداوند هيچ دخل و تصرفى در جهان هستى ندارد. بنابراين جمله {ينفق كيف يشاء} پس از {يداهُ مبسوطتان} تنها اشاره به نمونه و مصداقى از نفوذ و قدرت الهى در جهان هستى دارد.

2 _ ناتوانى خداوند در انفاق و بخشش روزى به موجودات ، از باور هاى باطل يهود

و قالت اليهود يداللّه مغلولة

جمله {ينفق كيف يشاء} مى تواند قرينه باشد بر اينكه مراد از بسته بودن دست خدا و نافذ نبودن قدرت وى _ در پندار يهود _ تنها ناتوانى از اعطاى روزى و انفاق به انسانهاست.

26 _ اصرار يهود بر انحرافات اعتقادى خويش تا قيامت

قالت اليهود يداللّه مغلولة . .. القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

چون دشمنى يهود با يكديگر، كيفر انحرافات رفتارى و اعتقادى آنان است و اين عقوبت تا قيامت باقى مى ماند (. .. الى يوم

القيمة)، معلوم مى شود آنان همچنان به اعتقادات انحرافى و رفتار ناپسند خويش پافشارى دارند.

41 _ اعتقاد يهود به كناره گزينى خداوند از تدبير امور جهان پس از فراغت از آفرينش آن

و قالت اليهود يد اللّه مغلولة

از امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. قالوا قد فرع من الامر فلايزيد و لاينقص ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 167، ح 1، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 649، ح 278.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 11،16

11 _ ادعاى آمرزش گناه يهوديان بدون توبه ، از نسبت هاى دروغين دنياگرايان يهود به خداوند

و يقولون سيغفر لنا . .. ألم يؤخذ عليهم ... أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

16 _ يهوديان ، آگاه به حرمت انتساب امور ناحق به خداوند بودند .

و درسوا ما فيه

هدف از بيان اين حقيقت كه يهوديان، تورات را همواره مى خواندند، رساندن اين معناست كه آنان به محتواى تورات آگاهى كامل داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 1،3،4

1 _ يهوديان ، { عزير } را فرزند خدا خواندند .

و قالت اليهود عزير ابن اللّه

3 _ فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } ، سخنان نسنجيده و باطلى بود كه يهود و نصارا به زبان آوردند

.

و قالت . .. ذلك قولهم بأفوههم

4 _ پندار فرزند خدا بودن { عزير } و { مسيح } ، پندارى است سابقه دار در تاريخ يهود و نصارا .

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال فى قول الله عزوجل : { و قالت اليهود يدالله مغلولة } : لم يعنوا أنه ه_كذا ، و ل_كنّهم قالوا : قد فرغ من الأمر فلايزيد و لاينقص فقال الله جل جلاله تكذيباً لقولهم : { غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء } ألم تسمع الله عزوجل يقول : { يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خداى عزوجل: {و قالت اليهود يد الله مغلولة} فرمود: منظور يهود اين نبود كه واقعاً دستهاى خدا در غُلّ بسته است ; بلكه آنان مى گفتند: خدا از كار خلقت فارغ شده و ديگر چيزى را زياد و كم نمى كند. پس خداوند _ جل جلاله _ براى تكذيب سخن آنان فرمود: {دستهاى خودشان در غل بسته باد و به خاطر سخنى كه گفتند، لعنت بر آنان باد ; بلكه دستهاى خدا باز است و هرگونه مى خواهد مى بخشد}.آيا نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: {يمحوا الله مايشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب}.

عقيده يهود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 5

5

- يهوديان ، معتقد به قيامت و گرفتار شدن گنهكاران به آتش دوزخ

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

عقيده يهود به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 8،9

8 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به آسمانى بودن قرآن و معترف به الهى بودن آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

چنانچه يهوديان آسمانى بودن قرآن را باور نداشتند در پاسخ به دعوت پيامبر(ص) (ءامنوا بما أنزل اللّه; به آنچه خدا فرو فرستاده ايمان آوريد)، اظهار مى داشتند كه: قرآن از جانب خدا نيست. اعراض از چنين پاسخى، گوياى اطمينان ايشان به آسمانى بودن قرآن و اعتراف ضمنى آنان به الهى بودن آن است.

9 - يهوديان ، على رغم اطمينانشان به الهى بودن قرآن ، به آن ايمان نياوردند .

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

عقيده يهود به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 5

5 - يهوديان ، معتقد به قيامت و گرفتار شدن گنهكاران به آتش دوزخ

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

عقيده يهود به كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 5

5 - يهوديان ، معتقد به قيامت و گرفتار شدن گنهكاران به آتش دوزخ

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

عقيده يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و

شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 6

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

علايق علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 2

2 _ عالمان يهود در عصر پيامبر ( ص ) گوش سپارنده به شايعات دروغين و راغب به حرمخوارى و رشوه گيرى

سمعون لقوم ءاخرين . .. سمعون للكذب اكلون للسحت

برداشت فوق بر اين مبناست كه دو صفت ياد شده درباره عالمان يهود باشد. توصيف عوام يهود در آيه قبل به {سمعون للكذب}، اين مبنا را تأييد مى كند، و {سحت} به معناى مال حرام است و از مصاديق مورد نظر آن،

به مناسبت مورد، رشوه مى باشد.

علايق يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 12،13

12 _ اعتنا و رغبت فراوان منافقان و يهود به شنيدن گفته ها و شايعه هاى دروغين ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب

چون شنيدن سخنانى كه دروغ بودن آن براى شنونده معلوم نباشد، صفت مذمومى نيست، لذا مراد اين است كه آنان با توجه و آگاهى به دروغ بودن سخنان به شنيدن آنها رغبت داشتند.

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 1

1 _ رغبت فراوان يهود به حرامخوارى و شنيدن دروغ ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب اكلون للسحت

صيغه مبالغه {سمعون} و {اكلون} دلالت بر رغبت فراوان دارد. در برداشت فوق دو خصلت ياد

شده، وصف عموم يهوديان (عالمان و پيروان) آنان گرفته شده است.

علم علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 17

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

علم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 7

7 - يهوديان خود نيز بر بى پايه بودن ادعايشان ( تقدير بهشت براى آنان ) واقفند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى {لتجدنهم . ..} و {يود أحدهم ...} را مى توان ناظر به ادعاى يهود (إن كانت ... در آيه 94) دانست; يعنى، شما يهوديان از يكسو مدعى هستيد كه سراى آخرت از آن شماست و از سوى ديگر آرزوى ماندگار شدن در حيات دنيا را داريد، اين نشان مى دهد كه خود شما نيز آن ادعا را باور نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 7

7 _ يهود ، با ادعاى دانش وافر ، خود را از تعاليم انبيا بى نياز مى پنداشتند .

و قولهم قلوبنا غلف

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غلف} جمع غلاف به معناى ظرف باشد. بر اين مبنا، مقصود يهود از جمله {قلوبنا غلف} اين است كه دلهايشان آكنده

از دانش است و نيازى به تعاليم انبيا ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 7

7 - آگاهى يهود و نصارا ، از كتاب آسمانى بعد از تورات و انجيل ( قرآن ) پيش از نزول آن

إنّا كنّا من قبله مسلمين

علماى دنياطلب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 23

23 _ تاريخ يهود شاهد عالمانى دنياگرا و بى تقوا *

خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى . .. و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جمله {ورثوا الكتب}، هم مى تواند ناظر به اين باشد كه يهوديان مورد بحث مردمى بودند كه تورات نسل به نسل به آنها رسيده و در دسترس آنان بود، و هم مى تواند حاكى از آگاهى كافى آنها به تورات و محتواى آن باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

علماى فاسق يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 23

23 _ تاريخ يهود شاهد عالمانى دنياگرا و بى تقوا *

خلف ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى . .. و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جمله {ورثوا الكتب}، هم مى تواند ناظر به اين باشد كه يهوديان مورد بحث مردمى بودند كه تورات نسل به نسل به آنها رسيده و در دسترس آنان بود، و هم مى تواند حاكى از آگاهى كافى آنها به تورات و محتواى آن باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3

- 23 - 6

6 _ عدم قبول حكميت تورات از سوى برخى عالمان يهود ، به دنبال ارائه پيشنهاد آن از جانب پيامبر اكرم ( ص )

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب . .. هم معرضون

برداشت فوق بر اساس شأن نزولى است كه درباره آيه مورد بحث نقل شده است. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 1،3

1 _ آميختن آگاهانه حق به باطل و كتمان آن توسط علماى يهود و نصارا ، و نكوهش آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون

3 _ علم و آگاهى علماى يهود و نصارا به حقّانيّت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

يا اهل الكتاب . .. و انتم تعلمون

با توجه به اينكه محور اختلاف اهل كتاب با مسلمانان در حقانيت قرآن و پيامبر (ص) بوده، معلوم مى شود منظور از كلمه {الحق}، قرآن و رسالت پيامبر (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 4،8

4 _ عالمان يهود ،

داراى اهداف دنيوى در كتمان و تحريف عهد خدا ( حقايق مربوط به پيامبر ( ص ) )

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم

با توجّه به شأن نزول، مقصود از {عهد اللّه}، حقايق مربوط به پيامبر اكرم (ص) در تورات است كه به دست عالمان يهود تحريف گشته.

8 _ محروميّت عالمان يهود ، سوداگران عهد الهى و پيمان شكنان ، از بهره هاى اخروى

انّ الّذين يشترون . .. اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 5

5 _ انتظار ستايش عالمان يهود و نصارا از پيروانشان به جهت بيان نكردن حقايقى از تورات و انجيل

لا تحسبنّ الّذين . .. يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا

بنابر اينكه مراد از {ما لم يفعلوا} (آنچه را انجام ندادند)، وفادار نبودنشان به پيمان الهى و كتمان حقايق باشد كه در آيه قبل به آن تصريح شد. و انتظار ستايش شايد بدان جهت بوده كه آنان با كتمان حقايق، دين اجدادى مردم خويش را محفوظ مى داشتند و لذا فاعل محذوف در {يُحمدوا} به پيروان آنان تفسير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 15

15 _ ناديده گرفتن آيات بيانگر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص ) در تورات از سوى علماى يهود ، به خاطر متاع اندك دنيا

انّ من اهل الكتب لمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

تمجيد خداوند از عالمان مؤمن اهل كتاب، به خاطر ايمان به قرآن و سوداگرى نكردن بر سر آيات الهى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 2،11

2 _ آگاهى ناقص دانشمندان يهود به تورات

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب

بدان احتمال كه {من} در {من الذين هادوا _ آيه 46 _} بيانيه باشد.

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 1،2

1 _ وجود دانشمندان ژرفنگر و مؤمنانى واقعى در ميان يهوديان

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك

ظاهراً مراد از {المؤمنون}، يهوديان با ايمان مى باشد، يعنى {المؤمنون منهم} و كلمه {منهم} به قرينه فراز قبل حذف شده است.

2 _ عالمان ژرفنگر يهود و مؤمنان واقعى آنها ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 52

52 _ پيشوايان يهود ( ربانيون ) ، داراى جايگاهى پايينتر از انبيا و منزلتى برتر از علماى يهود ( احبار )

يحكم بها النبيون . .. للذين هادوا و الربنيون و الاحبار

از امام صادق(ع) روايت شده كه آن حضرت پس از تلاوت آيه فوق فرمود: فهذه الائمة دون الانبياء الذين يريون الناس بعلمهم و اما الاحبار فهم العلماء دون الربانيين . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 323، ح 119; نورالثقلين، ج 1، ص 634، ح 206.

علماى يهود و اسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 14

14 - عالمان يهود ، داراى نقش بسزا در بازدارى مردم خويش از ايمان آوردن به پيامبر ( ص ) و اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم

جمله {و قد كان . ..} مى تواند دليل قطع اميد از ايمان آوردن عالمان يهود باشد و مى تواند علت قطع اميد از ايمان آوردن عامه يهود باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است; يعنى، يهوديان ايمان نمى آورند; زيرا عالمانشان به خاطر تحريفگر بودن، اجازه نخواهند داد حقايق - همان گونه كه هست - به دست مردم برسد و زمينه هاى ايمان در آنان شكوفا شود.

علماى يهود و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 32

32 _ ضرورت درس آموزى عالمان يهود از انبيا ، احبار و ربانيون ، در خداترسى و بى پروايى از مردم

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

تفريع جمله {فلاتخشوا الناس} بر {يحكم بها النبيون} با كلمه {فاء}، بيانگر برداشت فوق است.

علماى يهود و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 1

1 _ بهره اندك علماى يهود از تورات

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب

2 _ كلمه {نصيباً} با توجّه به نكره بودن آن، دلالت بر بهره اندك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 27

27 _ عدم پايبندى سران و عالمان يهود به احكام تورات

يحرفون الكلم من بعد مواضعه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 11،12،16

11 _ عالمان يهود برخى از حقايق تورات را براى مردم بيان مى كردند و بسيارى از حقايق آن را از مردم پنهان مى ساختند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

12 _ عالمان يهود مانع دسترسى مردم به حقايق كتاب آسمانى خود (تورات) بودند.

هدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

16 _ عالمان يهود با پنهان كردن بسيارى از معارف تورات آن را تحريف كردند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

كتمان بسيارى از نوشته هاى تورات از ديد و اطلاع مردم طبيعتاً منجر به فراموش شدن آن قسمتها مى شود و در نتيجه كتاب آسمانى به شكل ناقص در اختيار مردم قرار مى گيرد كه اين خود نوعى تحريف است.

علماى يهود و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 8،12

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

علماى يهود و قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 17

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است

.

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

علماى يهود و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 13

13 - عالمان يهود در عصر پيامبر ( ص ) ، به الهى بودن قرآن آگاهى كامل داشتند .

و هم يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مفعول {يعلمون} به قرينه {يسمعون كلام اللّه} الهى بودن كلامى باشد كه براى آنان قراءت مى شده است; يعنى: {و هم يعلمون ان الذى يسمعونه كلام اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

علماى يهود و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1،7

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود )

مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

7 _ همسويى اهل كتاب ( علماى يهود ) با كافران و مشركان ، تلاشى براى فراهم آوردن نيرو و ياور عليه مسلمانان *

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا ... فلن تجد له نصيراً

جمله {فلن تجد له نصيراً} پس از بيان همسويى يهود با مشركان، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه يهوديان به منظور يارى طلبى عليه مسلمانان، با مشركان همسو شدند.

علماى يهود و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 25

25 _ خداوند ، بر حذر دارنده عالمان يهود از كتمان حقايق تورات

و كانوا عليه شهداء فلاتخشوا الناس

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {فلاتخشوا . ..} مضمونى باشد كه از {كانوا عليه شهداء} به دست مى آيد. يعنى در اظهار آنچه در تورات است، از مردم نترسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 12

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا

تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6،10

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 11،12،13،16

11 _ عالمان يهود برخى از حقايق تورات را براى مردم بيان مى كردند و بسيارى از حقايق آن را از مردم پنهان مى ساختند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

12 _ عالمان يهود مانع دسترسى مردم به حقايق كتاب آسمانى خود (تورات) بودند.

هدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

13 _ تورات مشتمل بر حقايقى بوده، كه بيان آن به نفع و مصلحت عالمان يهود نبوده است.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

16 _ عالمان يهود با پنهان كردن بسيارى از معارف تورات آن را تحريف كردند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

كتمان بسيارى از نوشته هاى تورات از ديد و اطلاع مردم طبيعتاً منجر به فراموش

شدن آن قسمتها مى شود و در نتيجه كتاب آسمانى به شكل ناقص در اختيار مردم قرار مى گيرد كه اين خود نوعى تحريف است.

علماى يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 7

7 _ عالمان ژرفنگر يهود ، خواسته نابجا از پيامبر اسلام ( ص ) نداشته و از صفات زشت و اعمال نارواى يهوديان ( پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و . . . ) بر حذر بودند .

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون

خداوند در آيه 153 تا آيه مورد بحث بهانه گيريها و صفات زشت اهل كتاب و به خصوص يهوديان را بيان نموده و آيه مورد بحث با كلمه {لكن} مؤمنان واقعى و عالمان ژرفنگر را، استثنا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 21،24،25

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

24 _ تحريكات پشت پرده عالمان يهود عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

25 _ امتناع عالمان تحريفگر يهود از رويارويى با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 76 - 5،6،8

5 - عالمان و پيشوايان يهود ، مردم خويش را از بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به انطباق آن به رسول اكرم ( ص ) ، بر حذر مى داشتند .

قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

استفهام در {أتحدثونهم} انكار توبيخى است.

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 8

8 - انگيزه عالمان يهود از ناديده گرفتن بشارت هاى تورات ، ايجاد زمينه براى انكار رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

علماى يهود و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 14

14 - عالمان يهود ، داراى نقش بسزا در بازدارى مردم خويش از ايمان آوردن به پيامبر ( ص ) و اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم

جمله {و قد كان . ..} مى تواند دليل قطع اميد از ايمان آوردن عالمان يهود باشد و مى تواند علت قطع اميد از ايمان آوردن عامه يهود باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است; يعنى، يهوديان ايمان نمى آورند; زيرا عالمانشان به خاطر تحريفگر بودن، اجازه نخواهند داد حقايق - همان گونه كه هست - به دست مردم برسد و زمينه هاى ايمان در آنان شكوفا شود.

علماى يهود و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 10،11،12

10 _ داورى ظالمانه علماى يهود نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

12 _

نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 6

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

علماى يهود و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 7

7 _ همسويى اهل كتاب ( علماى يهود ) با كافران و مشركان ، تلاشى براى فراهم آوردن نيرو و ياور عليه مسلمانان *

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا ... فلن تجد له نصيراً

جمله {فلن تجد له نصيراً} پس از بيان همسويى يهود با مشركان، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه يهوديان به منظور يارى طلبى عليه مسلمانان، با مشركان همسو شدند.

علماى يهود و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 5،16

5 - عالمان و پيشوايان يهود ، مردم خويش را از بازگويى صفات پيامبر موعود و

اعتراف به انطباق آن به رسول اكرم ( ص ) ، بر حذر مى داشتند .

قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

استفهام در {أتحدثونهم} انكار توبيخى است.

16 - سوء استفاده عالمان يهود ، از ضعف بينش هاى دينى و اعتقادى مردم خويش

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

عمل ناپسند يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 3

3 - يهود ، مردمى گنهكار و داراى كردارهايى ناروا

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

مراد از {ما} در {ما قدمت أيديهم} (آنچه را پيش فرستادند) گناهان و اعمال نارواست.

عمل نياكان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 9

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار ناصواب نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت

كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

عمل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 16

16 - خداوند ، ناظر بر رفتار و كردار برخاسته از دنياپرستى يهود است .

و اللّه بصير بما يعملون

عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 1

1 - جامعه يهود در عصر بعثت متشكل از عالمانى معاند و عوامى ناآگاه

و قد كان فريق منهم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

چنانچه در آيه {75} گذشت، مراد از {فريق منهم} - به قرينه صفات شمرده شده بر آنان - عالمان يهود است.

عوام يهود و پيامبر موعود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

عوام يهود و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 78 - 3،4،6

3 - عوام يهود ، ناآگاه به محتواى كتاب آسمانى خويش ( تورات )

لايعلمون الكتب

4 - عوام يهود ، خيالات واهى و نسبت داده شده به تورات را به عنوان كتاب آسمانى و دستورات الهى پذيرفته بودند .

لايعلمون الكتب إلا امانى

{امانى} (جمع امنية) به معناى خيالات واهى و دروغهاى بافته شده است. استثنا در جمله فوق، استثناى منقطع است. بنابراين {لا يعلمون ...}; يعنى، عوام يهود به محتواى تورات آگاهى ندارند، بلكه خيالات واهى و مطالب دروغين را به عنوان كتاب مى شناسند.

6 - بى سوادى عوام يهود و آگاهى نداشتن آنان از تورات ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از آنها

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

جمله {منهم أميون} عطف بر {قد كان فريق . ..} در آيه {75} است. بنابراين آيه مورد بحث نيز بيانگر علت براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

عوام يهود و عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 3

3 - عذاب نشدن يهوديان گنهكار در قيامت به جز عذابى اندك ، از خيالات واهى و خام عوام يهود

لايعلمون الكتب إلا أمانى . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

در برداشت فوق، جمله {قالوا . ..} بيان مصداقى از {أمانى} در آيه 78 گرفته شده است.

عوام يهود و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 4

4 - عوام يهود ، خيالات واهى و نسبت داده شده به تورات را به عنوان كتاب آسمانى و دستورات الهى

پذيرفته بودند .

لايعلمون الكتب إلا امانى

{امانى} (جمع امنية) به معناى خيالات واهى و دروغهاى بافته شده است. استثنا در جمله فوق، استثناى منقطع است. بنابراين {لا يعلمون ...}; يعنى، عوام يهود به محتواى تورات آگاهى ندارند، بلكه خيالات واهى و مطالب دروغين را به عنوان كتاب مى شناسند.

عوام يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

عوامل تعطيلى شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 3

3- اختلاف يهود در تعيين روز تعطيلى ، عامل معين شدن روز شنبه براى آنان

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

برداشت فوق بنابراين نكته است كه {جعل السبت} معلول و پيامد {اختلفوا فيه} باشد و ضمير {فيه} به معناى لغوى سبت _ كه روز تعطيل است _ باز گردد و نه به معناى اصطلاحى آن كه روز شنبه است.

عوامل دشمنى يهود

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 5

5 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) توسط جبرئيل ، موجب دشمنى و كينه توزى يهود با او گرديد .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جمله {فانه . ..} (جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بيانگر منشأ كينه توزى يهود با جبرئيل است.

عوامل ذلت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 23

23 - سزاى يهوديانى كه كتاب آسمانى را تبعيض كردند ( به برخى از تورات عمل كرده و برخى را وانهادند ) ، خفت و خوارى در دنياست .

أفتؤمنون ببعض . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلّا خزى فى الحيوة الدنيا

عوامل سرور يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون} همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

عوامل شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8،9

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه و پيروزى مسلمانان مدينه

بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

عوامل قساوت قلب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 19

19 - قساوت قلب و سنگدلى يهود و نصارا ، نتيجه بى تفاوتى دراز مدت آنان در برابر تعاليم و رهنمود هاى كتاب آسمانى شان ( تورات و انجيل )

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم

عوامل كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 14

14 - قوم گرايى و نژاد پرستى يهود ، از عوامل كفر ورزى آنان به قرآن

قالوا نؤمن بما أنزل علينا و يكفرون بما وراءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 7

7 - فسق و انحراف يهوديان ، موجب كفرشان به قرآن و آيات الهى است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

مصداق روشن براى {الفاسقون} - به قرينه آيات قبل و بعد - يهوديان هستند. آيات پيشين برخى از بهانه هاى يهود را براى اعراض از ايمان يادآور شده و آيه مورد بحث بيان مى دارد كه ريشه اصلى اعراض يهود از ايمان انحراف و فسق پيشگى آنان است.

عوامل كيفر يهود

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 3

3- تكاليف فزون تر يهود در مقايسه با ديگر امت ها ، براى كيفر و مجازات آنان بود نه به خاطر دفع ضرر و مفسده از آنان .

و على الذين هادوا حرّمنا

تحريم هر چيزى در دين براى دفع مفسده و ضرر است و تحريم اختصاصى براى يهوديان، اين مطلب را مى رساند كه اين تحريم به خاطر امر ديگرى است و گرنه براى همه مكلفان حرام مى شد و جمله {ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون} نشان مى دهد كه فلسفه اين تحريم، كيفر ظلم آنان بود. گفتنى است كه در جمله {جزيناهم ببغيهم} (در آيه 146 سوره انعام) به اين مطلب تصريح شده است.

عوامل محروميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4،5

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

5 - كفر ورزى يهود ، موجب محروم شدن آنان از رحمت الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم

{باء} در {بكفر} سببيه است.

عوامل مخالفت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن بر توحيد و

نفى شرك است.

عوامل معذوريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر درك نكردن است.

عوامل نجات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 13

13 - رهايى يافتن يهود از خوارى و درماندگى و برطرف شدن غضب الهى از آنان ، در گرو ايمان واقعى ايشان به خدا و قيامت و انجام اعمال صالح است .

ضربت عليهم الذلة و المسكنة . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً فلهم أج

در آيه قبل بيان شد كه يهود بر اثر كفر و گناه به خوارى، ذلت و غضب گرفتار شدند. آيه مورد بحث خصوصاً با توجه به اينكه از يهوديان نام برده (والذين هادوا) مى تواند اشاره به اين باشد كه: راه نجات يهود از آن سرنوشت شوم ايمان و عمل صالح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 167 - 9

9 _ توبه و بازگشت به خدا ، راه نجات يهوديان از ذلت و بيرون آمدن از سلطه عذاب كنندگان ايشان است .

و إذ تأذن ربك ليبعثن . .. و إنه لغفور رحيم

هدف از تذكر بخشايشگرى و مهربانى خداوند پس از بيان گرفتارى يهوديان به شكنجه و سلطه ديگران، اين است كه آنچه بر يهود از جانب خداوند مقدّر شده است، تا زمانى است كه از فرمانهاى الهى سرپيچى كنند.

عوامل يأس يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 4

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

عهد خدا با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 9

9 - خداوند ، هرگز اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده و با آنان در اين باره عهد و پيمانى نبسته است .

أتخذتم عند اللّه عهداً

همزه استفهام در {أتخذتم} انكار ابطالى است; يعنى، چنين عهد و پيمانى نزد خدا نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 1،11،12

1 _ خداوند ، با برافراشتن كوه طور بر سر يهود به منظور تهديد آنان ، از ايشان پيمان گرفت .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

{طور} علم است براى كوهى مخصوص و گفته شده {طور} به معناى مطلق كوه است (مفردات)، باء در {بميثقهم} سببيه است و بديهى است كه خود ميثاق نمى تواند دليل و سبب باشد بر اينكه خداوند كوه طور

را بر سر آنان برافرازد. بنابراين مى توان گفت گرفتن ميثاق علت براى برافراشتن كوه طور بوده است.

11 _ خداوند براى اجراى فرامين و رعايت حدود خويش ، از يهوديان پيمانى محكم گرفت .

و قلنا لهم . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

12 _ ورود خاضعانه به بيت المقدس و رعايت قانون تعطيلى روز شنبه ، از جمله پيمان هاى خداوند با يهود

و قلنا لهم ادخلوا . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 10

10 _ نسبت ندادن امور ناروا به خدا ، از پيمان هاى خداوند با يهوديان

ألم يؤخذ عليهم ميثق الكتب أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

عهد محمد(ص) با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) بار ها از يهوديان پيمان گرفت و آنان همواره پيمان خويش را شكستند .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

برخى برآنند كه مراد از {الذين عهدت} مشركان مكه هستند، ولى مشهور مفسران گفته اند مقصود يهوديانى هستند كه در عصر بعثت در اطراف مدينه سكونت گزيده بودند.

عهد يهود با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 1

1 - يهوديان ، در طول تاريخ خويش عهد ها و پيمانهايى را با خدا و پيامبران بسته بودند .

أو كلما عهدوا عهداً

جمله {كلما عاهدوا . ..} (هرگاه عهدى مى بندند) دلالت بر عهدها و پيمانهاى متعدد دارد. قرينه هايى همانند {بل أكثرهم لايؤمنون} دلالت

بر آن دارد كه مراد از عهدهاى مطرح شده در آيه، عهدهايى است كه يهود با خدا و پيامبران داشتند.

عهد يهود با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 1،3

1 - يهوديان ، در طول تاريخ خويش عهد ها و پيمانهايى را با خدا و پيامبران بسته بودند .

أو كلما عهدوا عهداً

جمله {كلما عاهدوا . ..} (هرگاه عهدى مى بندند) دلالت بر عهدها و پيمانهاى متعدد دارد. قرينه هايى همانند {بل أكثرهم لايؤمنون} دلالت بر آن دارد كه مراد از عهدهاى مطرح شده در آيه، عهدهايى است كه يهود با خدا و پيامبران داشتند.

3 - يهود ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشكنى و نقض پيمان هاى الهى

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

استفهام در {أو كلما . ..} انكار توبيخى است.

عهدشكنان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 4

4 _ فزونى پيمان شكنان يهود نسبت به پيمان شكنان نصارا

فبما نقضهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى

{من الذين} خبر مبتداى محذوف است. يعنى {من الذين قالوا انا نصارى قوم اخذنا ميثاقهم}، بنابراين آيه شريفه، تنها سخن از پيمان شكنى گروهى ازمسيحيان را مطرح كرده است. به خلاف آنچه درباره يهود بيان داشت كه همه آنها، جز اندكى، پيمان شكن بودند.

عهدشكنى اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 10

10 - اكثر يهوديانى كه به عهد هاى الهى وفا نكردند ، به آن عهد و پيمان ها ، ايمان

و اعتقاد نداشتند .

كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

اين برداشت بدان احتمال است كه متعلق {يؤمنون} عهدها و پيمانها باشد; يعنى، اكثر عهدشكنان، آن عهد و پيمانها را به قلب و دل خويش نپذيرفته بودند اگر چه تظاهر به پذيرش آن مى كردند. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {أكثرهم} به {فريق} برگردانده شده است.

عهدشكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 2،3،8

2 - تاريخ يهود ، آكنده از عهدشكنى و بى اعتنايى به پيمان هاى الهى است .

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

{نبذ} به معناى انداختن و رها كردن است و در آيه شريفه كنايه از شكستن و نقض كردن مى باشد.

3 - يهود ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشكنى و نقض پيمان هاى الهى

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

استفهام در {أو كلما . ..} انكار توبيخى است.

8 - رواج عهدشكنى در ميان يهود ، نشانه فقدان ايمان در اكثريت آنان است .

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 3،13

3 _ نقض ميثاق از سوى يهود ، سبب شد تا خداوند بر آنان خشم گيرد و كوه طور را بر سر آنان بالا برد .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه نقض ميثاق و تصميم بر ادامه نقض ميثاق علت برافراشتن كوه طور باشد ; بنابراين جمله {و رفعنا . ..} يعنى بدان سبب كه پيمان الهى را شكستند و

تصميم بر ادامه پيمان شكنى داشتند، به عنوان تهديد، كوه طور را بر سر آنان بالا برده و مسلط ساختيم.

13 _ وجود زمينه هاى تخلف و پيمان شكنى در يهود

و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 1،9

1 _ يهود ، مردمى پيمان شكن و قاتل پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم و كفرهم بايت اللّه و قتلهم الأنبياء بغير حق

9 _ يهود ، مورد نفرين و غضب خداوند به سبب پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و كشتن پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم . .. و قتلهم الأنبياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بما نقضهم . ..} به قرينه آيات مشابه، متعلق به فعلى محذوف همانند {لعناهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 7

7 _ عالمان ژرفنگر يهود ، خواسته نابجا از پيامبر اسلام ( ص ) نداشته و از صفات زشت و اعمال نارواى يهوديان ( پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و . . . ) بر حذر بودند .

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون

خداوند در آيه 153 تا آيه مورد بحث بهانه گيريها و صفات زشت اهل كتاب و به خصوص يهوديان را بيان نموده و آيه مورد بحث با كلمه {لكن} مؤمنان واقعى و عالمان ژرفنگر را، استثنا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 8

8 _ هشدار خداوند به يهوديان نسبت به شكستن پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم

قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 7،8

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 12

12 _ يهوديان به تورات و پيمان هاى الهى پايبند نبودند .

ألم يؤخذ عليهم ميثق الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 3،10

3 _ پيامبر ( ص ) بار ها از يهوديان پيمان گرفت و آنان همواره پيمان خويش را شكستند .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

برخى برآنند كه مراد از {الذين عهدت} مشركان مكه هستند، ولى مشهور مفسران گفته اند مقصود يهوديانى هستند كه در عصر بعثت در اطراف مدينه سكونت گزيده بودند.

10 _ بى پروايى يهوديان كفرپيشه از پيمان شكنى هاى مكرر

و هم لايتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 6

6 _ پندار غلبه بر خدا با كفرورزى و تمرّد از دستورات او و شكستن پيمان هاى پيامبر ( ص ) ، پندار يهوديان كفرپيشه و انديشه اى ناصواب

و لايحسبن الذين كفروا سبقوا

چنانچه در آيه 56 گذشت، مشهور مفسران برآنند كه مراد از نقض كنندگان پيمان در اين بخش از آيات، يهوديان هستند. بنابراين يهوديان مصداق مورد نظر از {الذين كفروا} هستند.

عهدشكنى يهود با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

عهدشكنى يهود با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

عهدشكنى يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 4

4 _ يهوديان مدينه در عصر بعثت نمونه پست ترين جنبندگان به سبب اصرارشان بر كفر و از ميان بردن زمينه هاى ايمان در خويش و شكستن پيمانها

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم

عيبجويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 11

11 _ گفته هاى يهود با پيامبر ( ص ) ، آميخته با عيبجويى به آيين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

{طعناً فى الدين} به معناى ضربه وارد كردن در دين با ناسزاگويى و عيبجويى است.

گفتنى است كه {طعنا} حال براى فاعل {يقولون} است ; يعنى {يقولون كذا طاعنين فى الدين}.

غرور علمى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 10

10 _ غرور علمى يهود در برابر دعوت انبيا ، موجب گرفتارى آنان به لعنت خداوند

و قولهم قلوبنا غلف

كلمه {قولهم} عطف بر {نقضهم} است، بنابراين متعلق به فعل محذوف {لعناهم} است. يعنى {بقولهم ... لعناهم.

غرور يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 6

6 _ يهوديان ، مردمى خودبين و مغرور

قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

غصب در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 4،5

4 _ يهوديان با اسباب غير مشروع و باطل اموال ديگران را تصاحب مى كردند .

و أكلهم أمول الناس بالبطل

كلمه {باء} در {بالبطل} سببيه است و مراد از {اموال الناس} مى تواند ثروتهاى متعلق به جامعه همانند معادن، جنگلها و . .. باشد و مى تواند مقصود از آن داراييهاى شخصى ديگران باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است گفتنى است مراد از {اكل} خصوص خوردن نيست بلكه هر نوع تصرفى منظور است.

5 _ يهوديان با اسباب باطل و غير مشروع اموال عمومى و متعلق به جامعه را تصاحب مى كردند .

و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از {اموال الناس} اموال عمومى كه متعلق به همه مردم است، باشد.

غصب علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _

بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

غفلت يهود از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

غلو يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 3

3 _ يهود و نصارا مردمى آلوده به غلو و گزافه گويى در دين

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

با توجه به سياق آيه معلوم مى شود، غلو و تجاوز تحقق پيدا كرده نه اينكه نهى از غلو تنها براى پيشگيرى باشد.

فاسقان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 14

14 _ قوم موسى ، مردمانى فاسق و نافرمان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

فرار يهود از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 95 - 2

2 - گريز يهود از آرزوى مرگ ، نشانه نادرستى ادعاى آنان ( بهشتى بودنشان ) است .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين. و لن يتمنوه أبداً

فراموشى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 19

19 _ تحريف نشانه هاى پيامبر اسلام ( ص ) در تورات و به فراموشى سپردن آن توسط يهود *

يحرفون الكلم . .. و نسوا حظاً مما ذكروا به

به احتمال اينكه مراد از {الكلم} و {ما ذكروا به} _ به قرينه مقام _ ، نشانه هاى پيامبر(ص) در تورات باشد.

فرجام اخروى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 6

6 - تهديد يهوديان از سوى خداوند ، به فرجام بد و ناگوار اخرويشان

إنّ الموت الذى تفرّون منه . .. فينبّئكم بما كنتم تعملون

فرجام شوم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 6

6 - تهديد يهوديان از سوى خداوند ، به فرجام بد و ناگوار اخرويشان

إنّ الموت الذى تفرّون منه . .. فينبّئكم بما كنتم تعملون

فرجام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 26،27

26 _ اصرار يهود بر انحرافات اعتقادى خويش تا قيامت

قالت اليهود يداللّه مغلولة . .. القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

چون دشمنى يهود با يكديگر، كيفر انحرافات رفتارى و اعتقادى آنان است و اين عقوبت تا قيامت باقى مى ماند (. .. الى يوم القيمة)، معلوم مى شود آنان همچنان به

اعتقادات انحرافى و رفتار ناپسند خويش پافشارى دارند.

27 _ بقاء ملت و آيين يهود تا روز قيامت

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

فرجام يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 5

5 _ توجه دادن يهوديان به فرجام شوم مخالفت با فرمان هاى الهى ، هدف از پرسش پيامبر ( ص ) از يهوديان درباره مردم ايله

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

فرقه هاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 26

26 _ تنها يك فرقه از هفتاد و يك فرقه يهود و يك گروه از هفتاد و دو گروه نصارا ، معتدل و متعهد به كتاب آسمانى خويشند .

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. و كثير منهم ساء ما يعملون

از رسول خدا(ص) روايت شده: تفرقت امة موسى على احدى و سبعين ملة (فرقة) سبعون منها فى النار و واحدة فى الجنة و تفرقت امة عيسى على اثنين و سبعين فرقة احدى و سبعون فرقة فى النار و واحدة فى الجنة . .. حضرت على(ع) هرگاه اين حديث را از رسول خدا(ص) نقل مى كرد، اين آيه را قرائت مى فرمود: و لو ان اهل الكتاب امنوا ... و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل ... منهم ساء ما يعملون

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 331، ح 151; نورالثقلين، ج 1، ص 651، ح 288.

فساد مالى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند

، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

فسق اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 20

20 - بسيارى از اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، فاسق و متمرداند .

و كثير منهم ف_سقون

فسق يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 13،14

13 _ يهوديانِ ساكن ايله داراى پيشينه فسق و تبهكارى

بما كانوا يفسقون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما كانوا} مصدريه باشد ; يعنى: به سبب فسق و تبهكارى سابقشان آنان را اين گونه آزموديم.

14 _ فسق و تبهكارى ديرينه مردم ايله ، موجب آزمون آنان با فراهم آوردن زمينه اى مساعد ( تسهيل ماهيگيرى در شنبه و ناياب شدن ماهى در غير آن روز ) براى سرپيچى از حكم تحريم صيد

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

{كذلك} اشاره است به معنايى كه از {إذ تأتيهم حيتانهم . .. } به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 7

7 _ فسق و ستمگرىِ يهوديان ايله ، مايه نزول عذاب الهى بر آنان شد .

أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

{ما} در {بما كانوا} مصدريه و {باء} سببيه است _ يعنى: أخذناهم بسبب فسقهم.

فسق يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 5

5 - يهوديان عصر بعثت ، به دليل وابستگى به دنيا و فسق پيشگى زمينه هاى ايمان و تقوا را از دست داده بودند .

لبئس ما شروا به أنفسهم . .. و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

به كارگيرى {لو} امتناعيه در جمله {لو أنهم . ...} مى نماياند كه: ايمان آوردن يهود و پرهيز از گناهانى همانند سحر، امرى مشكل يا ممتنع بوده است. آيات پيشين - كه سخن از دلبستگى شديد يهود به دنيا و فاسق بودن آنان داشت - مى تواند بيانگر علت به وجود آمدن اين روحيه در ايشان باشد.

فطرت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر درك نكردن است.

فلسفه آسايش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 6

6 _ بازگشت ناصالحان يهود به صلاح و صواب ،

از اهداف آزمون آنان با ايجاد سختى ها و آسايش ها در زندگانى ايشان بود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

چنانچه ضمير در {بلوناهم} به ناصالحان برگردد، ارجاع ضمير {لعلهم} به آنان طبيعى و روشن است. و اگر ضمير در {بلوناهم} به همگان، صالح و ناصالح، برگردد، مرجع ضمير {لعلهم} به طريقه استخدام، ناصالحان است.

فلسفه اختلاف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 12

12 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، اختلافى مغرضانه و جاه طلبانه *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم . .. إنّ ربّك

برداشت بالا بدان احتمال است كه {الأمر} نظر به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد. در اين صورت اختلاف بنى اسرائيل نيز مربوط به همين مسأله مى شود.

فلسفه امتحان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 6

6 _ بازگشت ناصالحان يهود به صلاح و صواب ، از اهداف آزمون آنان با ايجاد سختى ها و آسايش ها در زندگانى ايشان بود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

چنانچه ضمير در {بلوناهم} به ناصالحان برگردد، ارجاع ضمير {لعلهم} به آنان طبيعى و روشن است. و اگر ضمير در {بلوناهم} به همگان، صالح و ناصالح، برگردد، مرجع ضمير {لعلهم} به طريقه استخدام، ناصالحان است.

فلسفه بغض در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 32

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ

افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

فلسفه تبيين تاريخ يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 10

10 - تبيين علل ايمان نياوردن جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام ، از اهداف تشريع سرگذشت آنان در قرآن

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

آيه مورد بحث نتيجه است براى حقايق تاريخى مربوطه به بنى اسرائيل و خصوصاً يهود; يعنى، آنان پس از مشاهده معجزه هاى فراوان و برخوردار شدن از نعمتهاى الهى كفر ورزيدند; به گوساله پرستى گرايش پيدا كردند و نسبت جهل و استهزا به موسى(ع) دادند. بنابراين انتظار ايمان آوردن به قرآن از آنان انتظارى نا به جاست.

فلسفه ترس يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 5

5 - دستاورد زشت و ظلم و ستم يهوديان ، سبب ترس و هراس آنان از مرگ

و لايتمنّونه أبدًا بما قدّمت أيديهم و اللّه عليم بالظ_لمين

فلسفه تعطيلى شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 2

2- قانون تعطيلى روز شنبه حكمى عليه يهوديان ، به جرم اختلافشان درباره دين توحيدى ابراهيم ( ع ) بود .

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

آيه شريفه، پاسخى است از اين سؤال كه: در

دين ابراهيم(ع) و اديان پس از آن حضرت، روز جمعه به عنوان روز تعطيل تعيين شده بود، پس چرا در دين يهود روز شنبه اعلان شد؟ پاسخ اين است كه: اين حكم مختص به يهوديان بود كه به جرم اختلافشان در دين ابراهيم(ع) وضع گرديد. گفتنى است ضمير {فيه} به حضرت ابراهيم(ع) با تقدير مضاف; يعنى، ملته باز مى گردد.

فلسفه دشمنى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 32

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

فلسفه سختى تكاليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 3

3- تكاليف فزون تر يهود در مقايسه با ديگر امت ها ، براى كيفر و مجازات آنان بود نه به خاطر دفع ضرر و مفسده از آنان .

و على الذين هادوا حرّمنا

تحريم هر چيزى در دين براى دفع مفسده و ضرر است و تحريم اختصاصى براى يهوديان، اين مطلب را مى رساند كه اين تحريم به خاطر امر ديگرى است و گرنه براى همه مكلفان حرام مى شد و جمله {ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون} نشان مى دهد كه فلسفه اين تحريم، كيفر ظلم آنان

بود. گفتنى است كه در جمله {جزيناهم ببغيهم} (در آيه 146 سوره انعام) به اين مطلب تصريح شده است.

فلسفه مشكلات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 6

6 _ بازگشت ناصالحان يهود به صلاح و صواب ، از اهداف آزمون آنان با ايجاد سختى ها و آسايش ها در زندگانى ايشان بود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

چنانچه ضمير در {بلوناهم} به ناصالحان برگردد، ارجاع ضمير {لعلهم} به آنان طبيعى و روشن است. و اگر ضمير در {بلوناهم} به همگان، صالح و ناصالح، برگردد، مرجع ضمير {لعلهم} به طريقه استخدام، ناصالحان است.

قبله يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 7

7 - يهود و نصارا هر يك داراى قبله اى ويژه خويش

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 7

7 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، در تلاشى پى گير ، براى اثبات حقانيت قبله خويش و ناحق جلوه دادن تغيير آن به كعبه

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

قبول دين يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 9

9 _ گرايش بى حد و مرز گروهى از مسلمانان بيمار دل به سوى يهود و نصارا ، دليلى روشن براى محروميت ستمگران از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

تفريع جمله {فترى} بر جمله {ان اللّه . ..}، مى رساند كه گرايش عميق

بيماردلان، بيان مصداقى براى جمله {ان اللّه لايهدى ...} است.

قبول ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 11،16،17

11 _ مؤمنان پذيراى ولايت و سرپرستى يهود و نصارا ، از زمره كافران و خارج از صف مؤمنان راستين

و من يتولهم منكم فانه منهم

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2،6،11،13،20

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم از هدايت الهى ، در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان

تصيبنا دائرة

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 16

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب

اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

قتل انبيا در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 12،13،19،27

12 _ شهادت بسيارى از انبياى الهى به دست يهود ، على رغم مشاهده معجزات و علم به حقّانيّت آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

هنگامى به يك دليل، {بيّنه} گفته مى شود كه حقّ را براى طرف مقابل روشن كند و او را به حقانيّت آن آگاه كند. بنابراين يهوديان مى دانستند و براى آنان روشن بود كه پيامبران واقعى را مى كشند.

13 _ يهود ، حتّى با مشاهده معجزه مورد درخواست خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب ) از پيامبران ، نه تنها به آنان ايمان نياوردند ، بلكه آنان را كشتند .

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

19 _ يهود عصر پيامبر ( ص ) با رضايت به كشتار انبيا توسط پيشينيان خود ، در حكم قاتلان انبيا

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

27 _ رضايت يهود معاصر پيامبر ( ص ) از قتل انبيا به دست نياكانشان در پانصد سال قبل از بعثت ، موجب نسبت دادن قتل انبيا به آنان از سوى خداوند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

امام صادق (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: كان بين القاتلين

و القائلين خمس ماة عام، فالزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 409، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 2، 4، 6.

قتل يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 10

10 - گروهى از يهود بنى قريظه ، به دست مسلمانان ، به قتل رسيدند .

فريقًا تقتلون

قتلهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،21

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

قرآن و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 14

14 _ تأثير منفى قرآن در يهوديان _ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان

آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

قساوت قلب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 4

4 - قساوت و سخت دلى بنى اسرائيل و جامعه يهود ، از ميان برنده زمينه هاى ايمان و گرايش به اسلام در آنان

ثم قست قلوبكم . .. أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

حرف {فاء} در {أفتطمعون} قطع اميد از ايمان آوردن بنى اسرائيل را نتيجه قساوت قلب ايشان - كه در آيه قبل مطرح شد - مى شمرد; يعنى، با پيدايش قساوت در قلب بنى اسرائيل، جاى اميدى به ايمان آوردن آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 18

18 - يهود و نصارا ، مردمانى گرفتار قساوت قلب و سنگدلى

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب . .. فقست قلوبهم

قصاص در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 8

8 _ گروهى از يهوديان ، رويگردان از پذيرش قانون قصاص و برابرى آن نسبت به تمامى يهوديان

و

كيف يحكمونك و عندهم التورية . .. و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس

مطرح ساختن قانون قصاص پس از بيان اعراض يهود از حكم تورات، حاكى از آن است كه احكامى كه آنان نپذيرفتند، قانون قصاص و برابرى آن نسبت به همه افراد بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 15

15 _ آيين يهوديان و مسيحيان ، داراى احكام و قوانين يكسان در قصاص *

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس . .. مصدقاً لما بين يديه من التورية

توصيف تورات به نور و هدايت و سپس بيان احكام قصاص مى رساند كه آن احكام از مصاديق نور و هدايت است و چون انجيل بلافاصله به نور و هدايت توصيف شده، معلوم مى شود آن احكام بر اهل انجيل نيز نوشته شده است. جمله {و قفينا على ءاثرهم} و نيز كلمه {مصدقاً} اين معنا را تأييد مى كند.

قصه يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 4

4 _ يهوديان عصر بعثت آگاه به تجاوزگرى همدينان يهودى خويش در ايله و سرگذشت شوم آنان

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

قضاوت بين يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 11،12

11 _ پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، اختيار دار داورى در ميان يهوديان و يا خوددارى از آن

فان جاءوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم

12 _ يهوديان ، در انديشه آسيب رسانى به پيامبر ( ص ) ، در صورت اعراض آن

حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 1،2،3

1 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) از سوى يهوديان ، على رغم دسترسى آنان به حكم خدا در تورات ، شگفت آور و سؤال بر انگيز

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر ( ص ) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

3 _ پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم ، حتى يهوديان ، براى حكميت و داورى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية

قضاوت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 10،12

10 _ داورى ظالمانه علماى يهود نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

12 _ نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 9،10،33

9 _ تورات ، محور قضاوت هاى عالمان ربانى و احبار در بين يهود

يحكم بها . .. الربنيون و الاحبار

10 _ عالمان ربانى و احبار يهود ، ادامه دهندگان راه انبيا در مسند قضاوت

يحكم بها النبيون . .. و الربنيون و الاحبار

33 _ پيامبران

، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

قضاوت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 7

7 _ يهود ، خائن به امانت ها و داورانى ستمگر

يقولون . .. هؤلاء اهدى من الذين امنوا ... اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جمله {ان تحكموا بالعدل} مى تواند اشاره باشد به حكومت و قضاوت ناعادلانه يهود درباره مؤمنان ; آنگاه كه راه مشركان را به صواب نزديكتر معرفى كردند.

قلب يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 14

14 - يهوديان ، مدعى دارا بودن قلب و انديشه اى نفوذناپذير در برابر افكار و عقايد نادرست

قالوا قلوبنا غلف

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد يهوديان از {حجاب داشتن قلبهايشان} متأثر نشدن از سخنان ناصحيح باشد; چنانچه هر غلافى مانع از آن است كه چيز ناصوابى به آنچه در غلاف است در آيد و بدان ضربه زند. گفتنى است كه كلمه {بل} در اين صورت نفى همين ادعاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 13

13 _ دل هاى يهوديان _ بر خلاف ادعايشان _ تهى از دانش و ناتوان از درك تعاليم پيامبر اسلام ( ص )

قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود يهوديان از جمله {قلوبنا غلف} ادعاى برخوردارى از دانش وافر باشد.

قلعه هاى يهود بنى قريظه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 1،5،7

1 - خداوند ، يهود بنى قريظه را از قلعه هاى مستحكم خود بيرون كشيد تا در دسترس مسلمانان مدينه قرار گيرند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب من صياصيهم . ..فريقًا تقتلون

{صياصى} جمع {صيصية} است و {صيصية} به دژ و قلعه و هر آنچه را كه بتوان در پناه آن خود را حفظ كرد، گفته مى شود (مفردات راغب).

5 - يهود بنى قريظه ، دژ هاى مستحكمى داشتند .

أهل الكت_ب من صياصيهم

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند. بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

كافران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 3،4

3 _ ايمان نياوردن برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر ( ص ) و اخلالگرى آنان در راه تحقق اسلام

و منهم من صدّ عنه

{صدّ} در برداشت فوق به معناى متعدى آن، يعنى بازداشتن و منع كردن گرفته شده است و لذا از آن به اخلالگرى تعبير شد.

4 _ ايمان نياوردن برخى

از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران آل ابراهيم و اخلالگرى آنان در راه تحقق اهداف ايشان

فقد اتينا ال ابرهيم . .. و منهم من صدّ عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 12

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده، معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

كتاب آسمانى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 1

1 - يهود و نصارا ، از جمله امتهايى كه از كتاب آسمانى برخوردار بودند .

الذين ءاتينهم الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 1

1_ يهود و نصارا ، از كتاب آسمانى ( تورات و انجيل ) برخوردار بودند .

والذين ءاتين_هم الكت_ب

در اينكه مراد از {الذين . ..} چه كسانى اند چند نظر ابراز شده است: 1_ يهود و نصارا ، 2_ آنها و مجوس ، 3_ مسلمانان.

كفر اكثريت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 7،8،10،11

7 - اكثريت يهود ، حتى به پيامبران و كتاب هاى آسمانى خويش ايمان ندارند .

بل اكثرهم لايؤمنون

متعلق ايمان

- به قرينه آيات گذشته - پيامبران و كتابهاى آسمانى است. {بل} در جمله فوق براى ترقى است; يعنى، و بالاتر از پيمان شكنى اين است كه اكثر آنها اهل ايمان نيستند.

8 - رواج عهدشكنى در ميان يهود ، نشانه فقدان ايمان در اكثريت آنان است .

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

10 - اكثر يهوديانى كه به عهد هاى الهى وفا نكردند ، به آن عهد و پيمان ها ، ايمان و اعتقاد نداشتند .

كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

اين برداشت بدان احتمال است كه متعلق {يؤمنون} عهدها و پيمانها باشد; يعنى، اكثر عهدشكنان، آن عهد و پيمانها را به قلب و دل خويش نپذيرفته بودند اگر چه تظاهر به پذيرش آن مى كردند. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {أكثرهم} به {فريق} برگردانده شده است.

11 - بسيارى از يهوديان به قرآن و پيامبر ( ص ) ، ايمان نخواهند آورد .

بل اكثرهم لايؤمنون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: متعلق {لايؤمنون}، به دليل آيه قبل، قرآن و پيامبر اسلام باشد. مضارع بودن فعل {لايؤمنون} اين احتمال را تأييد مى كند.

كفر علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 5

5 _ رشوه خوارى عالمان كفرپيشه يهود براى پذيرش و تأييد دروغپردازى هاى رشوه دهندگان

لقوم ءاخرين . .. سمعون للكذب اكلون للسحت

ذكر رشوه خوارى عالمان يهود پس از توصيف آنان به دروغ پذيرى، بيانگر آن است كه آنان براى پذيرش و تأييد دروغهاى بافته شده توسط گروهى از يهوديان رشوه مى گرفتند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 51

51 _ كفرپيشگى برخى از عالمان و سران يهود عصر پيامبر ( ص ) ، به دليل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات

ثم يتولون من بعد ذلك . .. و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 5

5 - كفر ورزى يهود ، موجب محروم شدن آنان از رحمت الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم

{باء} در {بكفر} سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 11،15

11 - يهوديان على رغم مطابق يافتن ويژگى هاى كتاب و پيامبر موعود ، بر قرآن و رسول اكرم ( ص ) ، به آن كافر شدند .

فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند عز و جل ( و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا ) روايت شده كه فرموده اند : { كانت اليهود تجد فى كتاب ها ان مهاجر محمد ( ص ) مابين عير و اُحد فخرجوا يطلبون الموضع . . . فاتخذوا بأرض المدينة الأموال فلما كثرت أموالهم بلغ تبع فغزاهم . . . فخلّف حييّن الأوس و الخزرج . . . و كانت اليهود تقول لهم : أما لو قد بعث محمد ليخرجنكم من ديارنا و اموالنا فلما بعث اللّه عز و جل محمداً آمنت به الأنصار و كفرت به اليهود و هو قول اللّه عز و جل : و كانوا من

قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة اللّه على الكافرين ;

يهود در كتابهاى آسمانى خود خوانده بودند كه محل هجرت محمد(ص) بين كوه عير و كوه احد است لذا براى يافتن آن محل از جايگاه خود خارج گرديدند . .. پس در مدينه ساكن شدند و اموالى فراوان به دست آوردند. چون اين خبر به {تُبَّع} رسيد با آنان جنگ كرد ... پس دو طايفه اوس و خزرج را به جا گذاشت ... و يهود به آنان (اوس و خزرج) مى گفتند: اگر محمد(ص) مبعوث شود، شما را از خانه هاى ما و اموالمان بيرون مى كند. پس چون خداوند پيامبر را مبعوث كرد، انصار (اوس و خزرج) ايمان آوردند و يهود به آن حضرت كافر گشتند و اين سخن خداوند است كه: آنان (يهوديان) قبل از بعثت محمد(ص) وعده پيروز شدن بر كافران را مى دادند; پس وقتى كتابى كه آن را (از قبل) مى شناختند نزد آنان آمد به آن كافر شدند; پس لعنت خدا بر كافران باد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 1،2

1 - يهوديان ، به قرآن و كتاب آسمانى خويش ( تورات ) كفر ورزيدند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه

مراد از {ما أنزل اللّه} قرآن است و بعيد نيست كه علاوه بر آن، تورات نيز منظور باشد. قابل ذكر است كه مراد از كافر شدن يهود به تورات، انكار يا تحريف آن بخش از تورات است كه ويژگيهاى پيامبر اكرم(ص) را بيان كرده است.

2 - يهوديان ، با كفرشان به قرآن و تورات ،

خود را به بد بهايى فروختند .

بئسما اشتروا به أنفسهم أن يكفروا بما أنزل اللّه

{اشتراء} به معناى خريدن است و گاهى به معناى فروختن نيز به كار مى رود. در آيه شريفه معناى دوم اراده شده است (اقتباس از مجمع البيان). {ما}ى موصوله در {بئسما} فاعل {بئس} و {أن يكفروا ...} مخصوص به ذم است. بنابراين جمله {بئسما ...}; يعنى، كفرورزى يهوديان به قرآن بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 9،11،12،14،20،21

9 - يهوديان ، على رغم اطمينانشان به الهى بودن قرآن ، به آن ايمان نياوردند .

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

11 - يهوديان ، به هر پيامبرى كه از نژاد اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

12 - يهوديان ، به هر كتاب آسمانى كه آورنده آن از بنى اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

14 - قوم گرايى و نژاد پرستى يهود ، از عوامل كفر ورزى آنان به قرآن

قالوا نؤمن بما أنزل علينا و يكفرون بما وراءه

20 - يهود ، بر خلاف اظهاراتشان حتى به پيامبران بنى اسرائيل نيز ايمان نداشتند .

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل إن كنتم مؤمنين

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 7،11

7 - اكثريت يهود ، حتى به پيامبران و كتاب هاى آسمانى خويش ايمان ندارند .

بل اكثرهم لايؤمنون

متعلق ايمان - به قرينه آيات گذشته - پيامبران و كتابهاى آسمانى است. {بل} در جمله فوق براى ترقى است; يعنى، و بالاتر از پيمان شكنى اين است كه اكثر آنها

اهل ايمان نيستند.

11 - بسيارى از يهوديان به قرآن و پيامبر ( ص ) ، ايمان نخواهند آورد .

بل اكثرهم لايؤمنون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: متعلق {لايؤمنون}، به دليل آيه قبل، قرآن و پيامبر اسلام باشد. مضارع بودن فعل {لايؤمنون} اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 1

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) و مشركان ، مردمى كفرپيشه اند .

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين

{من} در {من أهل . ..} به دليل عطف {المشركين} بر {اهل الكتاب} بيانيه است. بنابراين {ما يود الذين كفروا ...}; يعنى، آنان كه كافر شدند - مقصود از كافران، اهل كتاب و مشركانند - دوست ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 7

7 - ايمان نياوردن يهود و نصارا به قرآن و معارف اسلام ، از سر ستيزه جويى و دشمنى است .

و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 2

2 _ لعنت دائمى و عذاب تخفيف ناپذير ، كيفر يهود و نصارا ، بجهت كفر آگاهانه آنان به پيامبر ( ص )

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. خالدين فيها لا يخفّف عنهم العذاب

بنابراينكه {قوما كفروا} شامل يهود و نصارا نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 11،16

11 _ كفر مستمر يهود به آيات الهى و كشتن نارواى پيامبران

، موجب ذلت ، درماندگى و گرفتارى آنان به غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. و باءُو بغضب من اللّه و ضربت عليهم المسكنة ذلك بانّهم كا

16 _ كفر ، جنايت و تجاوز ، سيره دائمى اهل كتاب ( يهود )

ذلك بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون . .. و كانوا يعتدون

فعل مضارع پس از فعل ماضى از ماده {كَوْنْ} دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 13،21

13 _ يهود ، حتّى با مشاهده معجزه مورد درخواست خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب ) از پيامبران ، نه تنها به آنان ايمان نياوردند ، بلكه آنان را كشتند .

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

21 _ بهانه جويى يهود براى گريز از ايمان به پيامبر ( ص )

الّذين قالوا . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جمله {فلم قتلتموهم . .. }، مى رساند كه پيشنهاد آنان براى ايمان آوردن، بهانه اى بيش نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 21،22

21 _ كفر يهود ، عامل گرفتارى آنان به لعنت و نفرين الهى

من الذين هادوا . .. لعنهم اللّه بكفرهم

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 4،5،14،15

4 _ يهوديان عصر

پيامبر ( ص ) _ على رغم ادعايشان _ هرگز منزّه نبودند و نزد خدا منزلتى نداشتند .

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

5 _ خداوند نخواسته است كه يهوديان كفرپيشه ، از آلودگى ها پيراسته گردند و تزكيه شوند .

يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

14 _ شهادت خدا بر ناپاكى يهوديان كفرپيشه ، هرگز ستمى به آنها نيست .

الم تر . .. بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

15 _ خداوند در اعطا نكردن كمال و پاك ننمودن يهوديان كفرپيشه ، هرگز ستمى به آنها نكرده است .

الم تر . .. بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 6

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 3

3 _ يهود ، مرتدانى كه با انكار عيسى ( ع ) كافر شدند و با انكار حضرت محمد ( ص ) ، بر كفر خويش افزودند .

لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

در شأن نزول آمده كه مقصود آيه، يهوديان هستند كه به حضرت موسى(ع) ايمان آوردند و سپس با گوساله پرستى كافر شدند و پس از مراجعه ى آن حضرت(ع) از طور، دوباره مؤمن شدند. تا آنگاه كه به حضرت عيسى(ع) كفر ورزيدند و با انكار رسول اللّه(ص)،

بر كفر خويش افزودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 15

15 _ كفر و گوساله پرستى يهود ، على رغم مشاهده بينات و دلايل آشكار بر توحيد و ضرورت خداپرستى

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 3،11،19

3 _ آيات الهى ( معجزات پيامبران و . . . ) مورد انكار يهوديان

و كفرهم بايت اللّه

11 _ كفر يهود ، موجب مهر زدن خداوند بر دل هاى آنان گشت .

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

19 _ كفرورزى يهود ، مايه تقدير الهى ، بر بازداشتن قلب هاى آنان از نفوذ تعاليم انبيا

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 1،2،7

1 _ يهود ، مردمى كفرپيشه

و بكفرهم

2 _ بهتان يهوديان به مريم ( ع ) ، نمونه اى از كفرپيشگى آنهاست .

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

بدان احتمال كه {قولهم} تفسير و تبيين كفر در {بكفرهم} باشد.

7 _ كفرورزى يهود با انكار رسالت حضرت مسيح ( ع ) ، موجب گرفتار شدن آنان به لعنت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {بكفرهم} عطف بر {بنقضهم} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا {بكفرهم} متعلق به فعل محذوف {لعناهم} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 2

2 _ يهود ، مردمى كفرپيشه و طغيانگر

عليه عيسى ( ع ) ، على رغم اذعان به رسالت الهى وى

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بر اين مبنا كه {رسول اللّه} دنباله سخن يهوديان {انا قتلنا . ..} باشد مى توان گفت اعتراف آنان به رسالت عيسى اعترافى واقعى و حقيقى بوده ولى در عين حال اقرار به كشتن وى داشته و اين حكايت از شدت خباثت آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 9

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11،14،17،18،35،45

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و {لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت

آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

14 _ دروغ پذيرى برخى منافقان و يهوديان و پيروى آنان از عالمان تحريفگر ، فلسفه نهى خداوند از تأسف پيامبر ( ص ) بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

{سمعون} خبر براى ضمير محذوفى است كه به {الذين قالوا} و {الذين هادوا} بر مى گردد (هم سماعون) و اين جمله، بيانگر علت نهى خداوند از تأسف بر كفر منافقان و يهوديان است.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

35 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، داراى جان و دلى آلوده و ناپاك

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. أولئك الذين

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان

در جامعه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 13،14،36

13 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، داراى پيشينه طغيانگرى و كفرورزى

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

14 _ تأثير منفى قرآن در يهوديان _ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 2

2 _ مشركان و يهوديان ، مردمانى كفر پيشه و تكذيب كننده آيات الهى

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود مصداق بارز از {الذين كفروا و كذبوا . ..} مشركان و يهوديان منكر قرآن و رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 8

8 _ يهود و نصارا به دليل فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } كافرند .

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 32 - 12

12 _ يهود و نصارا ، مردمانى كفرپيشه

يريدون أن يطفئوا نور اللّه . .. و يأبى اللّه ... و لو كره الكفرون

كفر يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 6

6 _ گروهى از منافقان و يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، كافرانى شتابگر در جهت كفر

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر من الذين . .. و من الذين هادوا

{من الذين هادوا} عطف بر {من الذين قالوا} گرفته شده است و {من} در هر دو مورد براى تبعيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 8

8 - گروهى از يهود و نصارا و مشركان در عصر بعثت ، اسلام را نپذيرفته و خود را همچنان در انتظار دستيابى به برهان آشكار قلمداد مى كردند .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

حرف {من}، ممكن است براى تبعيض باشد.

كفر يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 4

4 _ يهوديان مدينه در عصر بعثت نمونه پست ترين جنبندگان به سبب اصرارشان بر كفر و از ميان بردن زمينه هاى ايمان در خويش و شكستن پيمانها

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم

كيفر اخروى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 21

21 - شديدترين عذاب هاى اخروى ، كيفر يهوديانى است كه پيمان هاى الهى را

شكستند .

إذ أخذنا ميثقكم . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

اضافه {أشد} (سخت ترين) به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {العذاب الأشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 42

42 _ خوارى و رسوايى در دنياو عذاب بزرگ آخرت ، كيفر منافقان و يهوديان شتابگر در كفر

من الذين قالوا ءامنا بافواههم . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

كيفر بدعتگذاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 9

9 - عالمان بدعتگذار و دين ساز يهود ، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. فويل لهم مما كتبت أيديهم

كيفر پيروى از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 11

11_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به عقوبتهايى از جانب

خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {من الله} متعلق به {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا {ولىّ و واق} متضمن معناى {منع} است و جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو ياور و نگه دارنده اى كه تو را از [عذاب] خدا باز دارد، وجود نخواهد داشت.

كيفر تبعيدگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 20،22

20 - گرفتار شدن به خوارى و ذلت در دنيا ، سزاى يهوديانى است كه همديگر را كشتند و همكيشان خو را از ديارشان بيرون راندند .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

22 - يهوديانى كه همكيشان خود را كشتند يا آنان را آواره ساختند ، به شديدترين عذاب هاى قيامت ، كيفر خواهند شد .

تقتلون أنفسكم . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

كيفر تجاوزگرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 5،12

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

كيفر دنيوى يهود

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 21

21 _ دشمنى و كينه يهود با يكديگر ، كيفر و عقوبت دنيوى آنان

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 4

4- تحريم برخى از حلال ها بر يهود ، كيفر و بازتاب عملكرد ظالمانه خود آنان بود نه برخاسته از ستم الهى .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

كيفر شرك يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 12

12 _ يهود و نصارا ، به دليل اعتقاد شرك آميزشان ( فرزند خدا خواندن عزير و مسيح ) مستحق كيفر مرگ

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. قتلهم اللّه أنى يؤفكون

كيفر گناهكاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1،3

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب

سيئة ... هم فيها خلدون

كيفر نياكان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 3

3 _ سهيم بودن يهود زمان پيامبر ( ص ) در گناه پدران خويش ( كشتار انبيا )

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

بنابر اينكه خطاب در {ايديكم} به يهود عصر پيامبر (ص) باشد، جمله {ذلك بما قدّمت . .. } مى رساند كه آنان در گناه كشتن انبيا، كه به دست پدرانشان صورت گرفته، شريك هستند.

كيفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 56 - 1،3،4،5

1 _ كافران ( يهوديان ) ، مشمول عذاب سخت خداوند در دنيا و آخرت

فاما الذين كفروا فاعذّبهم عذاباً شديداً فى الدنيا و الاخرة

3 _ عدم تبعيّت يهود از حضرت عيسى ( ع ) ، موجب عذاب سخت آنان در دنيا و آخرت

فاما الذين كفروا فاعذّبهم عذاباً شديداً فى الدنيا و الاخرة

مصداق مورد نظر از جمله {فامّا الذين كفروا}، كافران به حضرت عيسى (ع) است.

4 _ برترى پيروان عيسى ( ع ) بر يهوديان ، موجب عذاب سخن دنيوى يهوديان

و جاعل الذين اتبعوك . .. فاما الذين كفروا

بنابراينكه جمله {فاما الذين . .. }، به قرينه ذكر عذاب دنيوى، نتيجه جمله {جاعل الّذين ... } باشد; يعنى عذاب دنيوى يهود نتيجه تفوّق نصارا بر ايشان است.

5 _ كافران ( يهوديان ) ، هيچ يار و ياورى در برابر عذاب الهى در دنيا و آخرت ندارند .

فاّما الذين كفروا . .. و ما لهم من ناصرين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 3

3 _ خداوند بدون مهلت و تأخير ، مرتدّان و كافران يهود و نصارا را عذاب مى كند .

لا يخفّف عنهم العذاب و لا هم ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 16

16 _ عذاب سخت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، به خاطر تفرقه و اختلاف

و لا تكونوا كالذين تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات و اولئك لهم عذاب ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 1،3

1 _ عذاب سخت يهود در آخرت ، دستاورد اعمال نارواى آنان ( نسبت دادن فقر به خدا و كشتن انبيا )

ذوقوا عذاب الحريق. ذلك بما قدّمت ايديكم

3 _ سهيم بودن يهود زمان پيامبر ( ص ) در گناه پدران خويش ( كشتار انبيا )

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

بنابر اينكه خطاب در {ايديكم} به يهود عصر پيامبر (ص) باشد، جمله {ذلك بما قدّمت . .. } مى رساند كه آنان در گناه كشتن انبيا، كه به دست پدرانشان صورت گرفته، شريك هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 19

19 _ يهود عصر پيامبر ( ص ) با رضايت به كشتار انبيا توسط پيشينيان خود ، در حكم قاتلان انبيا

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 17

17 _ گرفتارى يهود

به صاعقه ، از بينات الهى براى آنان

فأخذتهم الصعقة بظلمهم ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 14

14 _ هشدار خداوند به مسلمانان با بيان مجازات يهود و نصارا به خاطر نقض پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا

بيان مجازات مسيحيان و يهوديان به خاطر پيمان شكنى آنان پس از {اذكروا . .. ميثقه} (اى مسلمين پيمان الهى را به ياد داشته باشيد)، هشدارى است به مسلمانان كه مبادا همانند اهل كتاب پيمان الهى را نقض كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 22

22 _ اراده خداوند به عذاب بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص )

فان تولوا . .. ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

كيفر يهود عهدشكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 19،21

19 - سزاى يهوديانى كه پيمان هاى الهى را نقض كردند ، خوارى و خفت در دنياست .

إذ أخذنا ميثقكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

{ذلك} اشاره به همه كارهايى است كه آيه شريفه از يهوديان نقل كرد و آنها را ناپسند شمرد; از جمله: پايبند نبودن به پيمانهاى الهى، كشتن همكيشان و . ..

21 - شديدترين عذاب هاى اخروى ، كيفر يهوديانى است كه پيمان هاى الهى را شكستند .

إذ أخذنا ميثقكم . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

اضافه

{أشد} (سخت ترين) به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {العذاب الأشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

كيفر يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 7

7 - يهوديان ، در صورت انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، براى هميشه به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

كينه توزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 14

14 _ اهل كتاب ( يهود ) ، با علم به ناحق بودن قتل انبياء ، آنان را مى كشتند . *

و يقتلون الانبياء بغير حقّ

چون تصوّر حق

بودن قتل انبيا نمى رود، لذا مى توان گفت كه قيد {بغير حق}، اشاره باشد به اينكه قاتلين مى دانستند كه قتل انبيا، حق نيست.

گرايش به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

گرايش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

گرايشهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير

خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

گروه گرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6 _ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

گروههاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 1

1 _ خداوند جامعه يهود را گروه گروه كرد و در پهنه گيتى پراكنده ساخت .

و قطّعنهم فى الأرض أمماً

{أمماً} هم مى تواند مفعول دوم براى {قطعناهم} باشد، كه در اين صورت در {قطّعنا} معناى {تصيير} تضمين شده است، و هم مى تواند حال براى ضمير {هم} در {قطّعناهم} باشد.

گمراهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 24

24 _ يهوديان ، جز اندكى از آنان ، هرگز به راه خير و قوام روى نخواهند آورد .

لكان خيراً لهم و اقوم و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

گناه دنياطلبان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 14

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال

دوم است.

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

گناهان كبيره در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

گناهكاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 5،6،8،9،11

5 _ گروهى از يهود و نصارا ، آلوده به گناه هستند .

فلم يعذبكم بذنوبكم

6 _ گناهكاران يهود و نصارا ، گرفتار عذاب الهى

فلم يعذبكم بذنوبكم

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

9 _ يهود و نصارا به دليل ارتكاب گناه ، نه محبوب خدا هستند و نه مقرب درگاه او

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

گناهكارى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 3،4

3 - يهود ، مردمى گنهكار و داراى كردارهايى ناروا

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

مراد از {ما} در {ما قدمت أيديهم} (آنچه را پيش فرستادند) گناهان و اعمال

نارواست.

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

گواهى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 16،17

16 _ دانشمندان يهود و عالمان ربانى آنان ، گواهان حقانيت تورات و بيان كنندگان حقايق آن

يحكم بها . .. و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

17 _ دانشمندان يهود به دليل شهادتشان بر حقانيت تورات آن را اساس احكام خويش قرار دادند .

يحكم . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

چون جمله {كانوا . ..} عطف بر {استحفظوا} است، معلوم مى شود كه دليل قضاوت ربانيون و احبار بر اساس تورات، اعتقاد آنان به حقانيت آن كتاب است.

گواهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

گوساله پرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن

بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 15،18

15 _ كفر و گوساله پرستى يهود ، على رغم مشاهده بينات و دلايل آشكار بر توحيد و ضرورت خداپرستى

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

لجاجت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 9،10

9 -

پيشوايان و عالمان يهود در عصر بعثت ، مردمانى لجوج و حق ناپذير

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

لجاجت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4،5

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 20

20 _ يهوديان ، مردمى لجوج و معاند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 19

19 _ كفرورزى يهود ، مايه تقدير

الهى ، بر بازداشتن قلب هاى آنان از نفوذ تعاليم انبيا

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

لجاجت يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 5

5 _ يهوديان صدر اسلام در برابر دعوت پيامبر(ص) موضعى غير منطقى و لجوجانه داشتند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

جملات بعدى اين آيه قرينه نزول اين آيه در شأن يهود است. و چون يهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و ديگر انبياى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هيچيك از افراد بشر بايد از سر مكابره و عناد باشد.

لعن بر علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 10

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

لعن بر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4،6،10

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

6 - قرار گرفتن حجاب بر قلب و انديشه يهوديان ريشه در فطرت و خلقت آنان ندارد بلكه كفرورزى و دور شدنشان از رحمت الهى موجب آن شده است .

قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

چنانچه گذشت {بل} نفى معنايى است كه از {قلوبنا غلف} استفاده مى شود و آن معذور بودن يهود به

خاطر نفهميدن است. كلمه {بل} معذور بودن يهود را نفى مى كند و جمله {لعنهم اللّه ...} بيان مى دارد حجابِ قلب يهود از كفرورزى آنان به وجود آمده نه اينكه فطرتاً اين گونه باشند و اين چنين نفهميدنى - كه خود آدمى زمينه ساز آن باشد - نمى تواند عذرى قابل قبول تلقى شود.

10 - گرفتارى يهود به لعنت الهى ، مايه ايمان نياوردن آنان به بيشترين معارف الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا ما يؤمنون

فاء تفريع در {فقليلا ما . ..} گوياى آن است كه: لعنت الهى موجب شده كه يهوديان، زمينه ايمان كامل يا ايمان به تمامى معارف را از دست بدهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 20،21،27،28

20 _ گرفتارى برخى از يهود به لعنت خداوند

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم

21 _ كفر يهود ، عامل گرفتارى آنان به لعنت و نفرين الهى

من الذين هادوا . .. لعنهم اللّه بكفرهم

27 _ گروهى اندك از يهود كافر نشدند و مورد لعنت الهى قرار نگرفتند .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم . .. الّا قليلا

بنابر اينكه {قليل} استثناء از مفعول در {لعنهم اللّه} باشد. نصب {قليلا} اين احتمال را تأييد مى كند.

28 _ گرفتارى يهود به لعنت الهى ، موجب دورى آنان از ايمان به پيامبر ( ص ) و اسلام

لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 9،10

9 _ يهود ، مورد نفرين و غضب خداوند به سبب پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و كشتن پيامبران

فبما نقضهم

ميثقهم . .. و قتلهم الأنبياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بما نقضهم . ..} به قرينه آيات مشابه، متعلق به فعلى محذوف همانند {لعناهم} باشد.

10 _ غرور علمى يهود در برابر دعوت انبيا ، موجب گرفتارى آنان به لعنت خداوند

و قولهم قلوبنا غلف

كلمه {قولهم} عطف بر {نقضهم} است، بنابراين متعلق به فعل محذوف {لعناهم} است. يعنى {بقولهم ... لعناهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 7،8

7 _ كفرورزى يهود با انكار رسالت حضرت مسيح ( ع ) ، موجب گرفتار شدن آنان به لعنت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {بكفرهم} عطف بر {بنقضهم} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا {بكفرهم} متعلق به فعل محذوف {لعناهم} خواهد بود.

8 _ اتهام نارواى يهود به حضرت مريم ( ع ) از عوامل محكوميت آنان به لعن و نفرين الهى

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 4

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 7،14

7 _ يهود ، مردمى به دور از رحمت خداوند و مورد لعنت او

و لعنوا

{لعنت} به معناى دورى از رحمت است.

14 _ تأثير منفى قرآن

در يهوديان _ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال فى قول الله عزوجل : { و قالت اليهود يدالله مغلولة } : لم يعنوا أنه ه_كذا ، و ل_كنّهم قالوا : قد فرغ من الأمر فلايزيد و لاينقص فقال الله جل جلاله تكذيباً لقولهم : { غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء } ألم تسمع الله عزوجل يقول : { يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خداى عزوجل: {و قالت اليهود يد الله مغلولة} فرمود: منظور يهود اين نبود كه واقعاً دستهاى خدا در غُلّ بسته است ; بلكه آنان مى گفتند: خدا از كار خلقت فارغ شده و ديگر چيزى را زياد و كم نمى كند. پس خداوند _ جل جلاله _ براى تكذيب سخن آنان فرمود: {دستهاى خودشان در غل بسته باد و به خاطر سخنى كه گفتند، لعنت بر آنان باد ; بلكه دستهاى خدا باز است و هرگونه مى خواهد مى بخشد}.آيا

نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: {يمحوا الله مايشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب}.

لعن بر يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 12

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

ماهى گيرى يهود در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2،14

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

14 _ فسق و تبهكارى ديرينه مردم ايله ، موجب آزمون آنان با فراهم آوردن زمينه اى مساعد ( تسهيل ماهيگيرى در شنبه و ناياب شدن ماهى در غير آن روز ) براى سرپيچى از حكم تحريم صيد

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

{كذلك} اشاره است به معنايى كه از {إذ تأتيهم حيتانهم . .. } به دست مى آيد.

متجاوزان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 3

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى

مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

متعهدان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 26

26 _ تنها يك فرقه از هفتاد و يك فرقه يهود و يك گروه از هفتاد و دو گروه نصارا ، معتدل و متعهد به كتاب آسمانى خويشند .

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. و كثير منهم ساء ما يعملون

از رسول خدا(ص) روايت شده: تفرقت امة موسى على احدى و سبعين ملة (فرقة) سبعون منها فى النار و واحدة فى الجنة و تفرقت امة عيسى على اثنين و سبعين فرقة احدى و سبعون فرقة فى النار و واحدة فى الجنة . .. حضرت على(ع) هرگاه اين حديث را از رسول خدا(ص) نقل مى كرد، اين آيه را قرائت مى فرمود: و لو ان اهل الكتاب امنوا ... و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل ... منهم ساء ما يعملون

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 331، ح 151; نورالثقلين، ج 1، ص 651، ح 288.

مثل علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 3

3 - مَثَل عالمان بى عمل يهود در پيشگاه خداوند ، مَثَل الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند ; ولى از آن بهره اى ندارد .

مثل الذين حمّلوا التورية . .. كمثل الحمار يحمل أسفارًا

محرمات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 13

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 5

5 _ وعده عيسى ( ع ) به بنى اسرائيل ، دربرداشتن حرمت برخى از محرمات شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 10

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن {لاتعدوا} به {فى السبت} حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 1،2

1 _ حرمت رباخوارى بر يهود

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

2 _ يهود مردمى رباخوار على رغم آگاهى به حرمت آن

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 1،2،3،5،12

1 _ خداوند خوردن گوشت حيوانات

داراى ناخن (چنگال) را بر يهود حرام كرده بود.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

{شحم} به معنى چربى و پيه است و {ظهر} يعنى پشت و {حوايا}، جمع {حوية}، به معنى روده است.

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 1

1 _ خداوند كار و فعاليت در روز شنبه را براى يهود تحريم كرده بود .

إذ يعدون فى السبت . .. و يوم لا يسبتون

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى شود. بنابراين {يوم السبت} يعنى روز تعطيلى و استراحت و {يوم لا يسبتون} يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند و روز كارى بود. {عدوان} (مصدر يعدون) به معنى تخلف و تجاوز است. تجاوز در روز

تعطيل به معناى شكستن تعطيلى است. بنابراين مطلق كار در آن روز حرام بوده و ماهيگيرى به عنوان يك مصداق تحقق يافته حرمت مطرح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 6

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

محروميت اخروى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 4

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

محروميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 12

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 49

49 - يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة

من خلق

تأكيد جمله با لام قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 28

28 _ گرفتارى يهود به لعنت الهى ، موجب دورى آنان از ايمان به پيامبر ( ص ) و اسلام

لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 41

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 7،8،38

7 _ يهود ، مردمى به دور از رحمت خداوند و مورد لعنت او

و لعنوا

{لعنت} به معناى دورى از رحمت است.

8 _ سخن نارواى يهود درباره خداوند ( نافذ نبودن قدرت او ) موجب دورى آنان از

رحمت الهى

و لعنوا بما قالوا

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 9

9 - قوم يهود ، گروهى ظالم و محروم از هدايت خداوند

الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

محمد(ص) و اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به اسلام بوده است و لذا قيد {به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

2 - تلاش پى گير پيامبر ( ص ) براى گرايش دادن يهود و نصارا به اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

محمد(ص) و عهدشكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 7

7 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را بر روحيه پيمان شكنى يهوديان عصر خويش آگاه ساخت .

ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

به كارگيرى فعل مضارع {ينقضون} به جاى فعل ماضى، با اينكه سياق آيه اقتضا مى كرد كه گفته شود {ثم نقضوا}، اشاره به اين است كه پيمان شكنى يك حالت مستمر براى يهوديان است.

محمد(ص) و محرمات يهود

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك من قبل

محمد(ص) و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9،10

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 2

2 - يهوديان ، همچون ساير مردم در گستره رسالت پيامبر ( ص ) هستند .

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 6،14

6 _

عدم قبول حكميت تورات از سوى برخى عالمان يهود ، به دنبال ارائه پيشنهاد آن از جانب پيامبر اكرم ( ص )

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب . .. هم معرضون

برداشت فوق بر اساس شأن نزولى است كه درباره آيه مورد بحث نقل شده است. (مجمع البيان).

14 _ داورى پيامبر ( ص ) در ميان يهوديان بر اساس تورات ، و عدم پذيرش حكم تورات توسط برخى از آنان

يدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم

در شأن نزول آيه آمده است، پيامبر (ص) درباره زن و مردى از يهود كه مرتكب زنا شده بودند; به استناد تورات، حكم به رجم آنان نمود كه سبب خشم يهوديان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 20

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 7

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و

سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 21

21 _ مراقبت مستمر پيامبر ( ص ) بر اعمال و رفتار يهوديان عصر خويش و آگاهى وى به خيانت هاى آنان

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 11،13،15

11 _ پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، اختيار

دار داورى در ميان يهوديان و يا خوددارى از آن

فان جاءوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

15 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور به قضاوت عادلانه بين يهوديان در صورت تصميم بر داورى ميان آنان

و إن حكمت فاحكم بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 5

5 _ توجه دادن يهوديان به فرجام شوم مخالفت با فرمان هاى الهى ، هدف از پرسش پيامبر ( ص ) از يهوديان درباره مردم ايله

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند.

بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

محمد(ص) و يهود عهدشكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

مخالفت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

مخالفت يهود با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 7

7 - يهوديان ، على رغم دريافت دلايل و معجزات موسى ( ع ) با رسالت هاى او مخالفت كردند .

لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل من بعده

مرگ گريزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- جمعه - 62 - 7 - 4

4 - گريزان بودن يهود از مرگ ، نشان دروغين بودن ادعاى آنان ( اين كه آنان دوستان و اولياى خدا هستند ) .

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه . .. إن كنتم ص_دقين . و لايتمنّونه أبدًا

مسخ يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1،3،7

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

7 _ مسخ يهوديان متمرد آبادى ايله به بوزينگانى مطرود ، عذاب سخت الهى براى ايشان

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

برخى برآنند كه {قلنا لهم . .. } بيان همان {عذاب بئيس} است كه در آيه قبل آمده است. گفتنى است بر اين مبنا {الذين ظلموا} شامل ترك كنندگان نهى از منكر نمى شود. زيرا آنان قانون حرمت صيد را نشكستند و به بوزينه تبديل نشدند.

مسلمانان صدر اسلام و علماى

يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است _ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسلمانان و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 10

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

مسلمانان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 10،11،12

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

11 _ نگرانى علماى يهود ، از احتجاج مسلمانان

با آنها در پيشگاه خداوند

و لا تؤمنوا . .. او يحاجّوكم عند ربّكم

12 _ افشاى توطئه علماى يهود عليه مسلمانان ، از جانب خداوند

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يحاجوكم عند ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 1،2،4،10،12

1 _ كوشش اهل كتاب ( يهود ) ، براى زيان رساندن به مسلمانان

لن يضرّوكم إلّا اذًى

مفسّرين شأن نزول آيه را يهوديان گفته اند.

2 _ ناتوانى اهل كتاب ( يهود ) ، از آسيب رساندن به مسلمانان ، جز اندك آزارى

لن يضرّوكم إلّا اذًى

اندك بودن آزار از نكره آوردن {اذىً} استفاده شده است.

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

10 _ محروميّت اهل كتاب ( يهود ) از يارى ديگران ، پس از فرار و شكست در پيكار با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

12 _ گروندگان از اهل كتاب ( عبداللّه بن سلام و يارانش ) به اسلام ، مورد سرزنش و آزار سران يهود

لن يضرّوكم إلّا اذًى

در شأن نزول آمده است: عبداللّه بن سلام و يارانش پس از ايمانشان به پيامبر(ص) مورد سرزنش رؤساى يهود قرار گرفتند. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 1

1 - تأييد حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و تأييد پيروان او ، انتظار مسلمانان عصر بعثت از يهوديان آن دوران

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

طمع به معناى كشش نفس به چيزى دلخواه است (مفردات راغب). طمع به معناى اميد و

رغبت است (لسان العرب). ايمان در {أن يؤمنوا} به قرينه متعلق آن (لكم) به معناى تصديق و تأييد كردن است. بنابراين {أفنطمعون ...}; يعنى، آيا انتظار داريد شما را - بر آن راهى كه انتخاب كرده ايد - تأييد كنند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 10،13

10 - مسلمانان ، بايد به يهود و نصارا ابلاغ كنند كه به قرآن و همه پيامبران و احكام و معارف نازل شده بر آنان و به تمامى كتاب هاى آسمانى ، ايمان دارند .

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و ما أوتى النبيّون

برداشت فوق از كلمه {قولوا} (بگوييد) استفاده مى شود. آيه قبل گوياى اين است كه {مقول له} (كسى كه بايد به او ابلاغ شود) يهود و نصاراست.

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 14

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى (ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده

يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 19،26

19 _ عنايت خداوند به عزت و شوكت مسلمين در برابر يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 3

3 _ خداوند پيش از وقوع نبرد ، تسلط مسلمانان بر يهوديان را بر پيامبر ( ص ) بشارت داد .

فإما تثقفنهم فى الحرب

برداشت فوق مبتنى بر مطالبى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

مسؤوليت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 12،21،32،33

12 _ حراست و نگهبانى تورات از تغيير ، تبديل و تحريف ، مسؤوليت عالمان ربانى

و احبار يهود

يحكم بها . .. الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه

{استحفظوا} به معناى {امروا بالحفظ} و {من كتب} بيان براى {ما} در {بما استحفظوا} مى باشد. يعنى ربانيون و احبار به چيزى حكم مى كنند كه مأمور حفاظت از آن هستند و آن چيز كتاب خداست.

21 _ حراست از تورات و قضاوت بر اساس آن ، بدون هيچ ترسى از مردم ، فرمان خداوند به عالمان يهود معاصر پيامبر ( ص )

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه . .. فلاتخشوا الناس

32 _ ضرورت درس آموزى عالمان يهود از انبيا ، احبار و ربانيون ، در خداترسى و بى پروايى از مردم

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

تفريع جمله {فلاتخشوا الناس} بر {يحكم بها النبيون} با كلمه {فاء}، بيانگر برداشت فوق است.

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 10

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

مسؤوليت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7

7 - خداوند ، بنى

اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 8

8 - يهود و نصارا ، حقيقتى را از ناحيه خداوند در اختيار داشتند كه بايد آن را به مردم ارائه مى كردند .

أم تقولون . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

چون در اين بخش از آيات سخن درباره يهود و نصارا است، معلوم مى شود: اشاره مستقيم جمله {من أظلم . ..} و مصداق مورد نظر آن، يهود و نصارا مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 2

2 _ يهود وظيفه دار اجراى احكام و قوانين قصاص ( بيان شده در تورات ) در ميان خويش

و كتبنا

عليهم فيها ان النفس بالنفس . .. و الجروح قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 4

4 _ ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا ، از اصول مشترك اديان آسمانى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر

ايمان به رسولان الهى، از عناوين مذكور در آيه (الذين ءامنوا . .. النصرى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 15،20

15 _ همه انسان ها ، حتى يهود و نصارا ، بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

20 _ همگان ، حتى يهود و نصارا ، بايد از پيامبر اسلام تبعيت كنند .

و اتبعوه

مسيحيان و قبله يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 8

8 - هيچ يك از يهود و نصارا ،

قبله يكديگر را نخواهند پذيرفت .

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

مسيحيان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 18

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون

مشاجره يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

مشكلات يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 8

8 - يهوديان مدينه ، پيش از اسلام در گير با كافران و از ناحيه آنان در سختى و فشار بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

مصلحت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 16،18

16 _ خير و صلاح يهود در گوش سپردن به گفته هاى پيامبر ( ص ) و فرمانبردارى از آن حضرت

و لو انهم قالوا سمعنا

و اطعنا . .. لكان خيراً لهم

18 _ خير و قوام يهود ، در پرهيز از سخنان مبهم ، دو پهلو و تمسخرآميز در برابر پيامبر ( ص )

و لو انهم قالوا . .. واسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و اقوم

معاهده با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 7

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

معاهده يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

معاهده يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

معذور نبودن يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 88 - 7

7 - يهوديان كافر ، على رغم ناتوانى از ايمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهايشان ، معذور نيستند .

قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم

مغضوبيت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 15،16،17

15 - يهوديان ، مردمى گرفتار شده به غضب و خشم خداوند

فباء و بغضب على غضب

16 - يهوديان ، بر اثر انكار رسالت پيامبر و كفر به قرآن ، خشم خداوند را بر خويش هموار ساختند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه . .. فباء و بغضب على غضب

{باءوا} به معناى {بازگشتند} است. حرف {باء} در {بغضب} باى مصاحبت يا ملابست مى باشد; يعنى، يهوديان از آن مبادله (فروختن خويش به كفر) باز آمدند، در حالى كه غضب الهى را به همراه داشتند.

17 - يهوديان به خاطر كفرشان به تورات ، مورد غضب و خشم خدا قرار گرفتند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه . .. فباء و بغضب على غضب

تفريع جمله {باءوا . ..} بر جمله هاى سابق، بيانگر آن است كه: منشأ خشم خدا بر يهود، كافر شدن به قرآن و تورات از يكسو و حسدورزى و اعتراض آنان به خداوند از سوى ديگر است و لذا مى توان گفت: {غضب} اول به خاطر كفر آنان و {غضب} دوم به خاطر حسادت و اعتراضشان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 8،11،12

8 _ اهل كتاب ( يهود ) ، همواركننده غضب الهى بر خويشتن

و باءُو بغضب من اللّه

11 _ كفر

مستمر يهود به آيات الهى و كشتن نارواى پيامبران ، موجب ذلت ، درماندگى و گرفتارى آنان به غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. و باءُو بغضب من اللّه و ضربت عليهم المسكنة ذلك بانّهم كا

12 _ عصيان يهود و تعدّى و تجاوز مستمر آنان ، موجب ذلت ، درماندگى و گرفتارى آنان به غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه {ذلك بما عصوا}، اشاره به ذلّت و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 4

4 - يهود ، ملتى مغضوب و مورد خشم خداوند

قومًا غضب اللّه عليهم

مقلدان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 3

3 _ عوام يهود ، قبول كننده تحريفات صورت گرفته به دست عالمان آنها *

سمعون للكذب

چنانچه {سمعون} وصف عوام يهود باشد، مراد از {كذب} به قرينه {يحرفون} تحريفاتى خواهد بود كه به دست عالمان يهود صورت مى گيرد و شنيدن تحريف به معناى قبول كردن آن است.

مكر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى

بازدارند و گمراه سازند.

ملاكهاى ايمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 6،10،12

6 - يهود ، ايمان به وحى و كتاب هاى آسمانى را تنها در صورت نزولشان بر پيامبرى از نژاد اسرائيل ، ضرورى مى پنداشتند .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

10 - ملاك يهوديان ، براى ايمان آوردن به پيامبران ، بعثت آنان از ميان بنى اسرائيل است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

هر چند ايمان به قرآن و كتابهاى آسمانى محور سخن در آيه شريفه است; ولى از آن جا كه نزول كتاب آسمانى مستلزم بعثت پيامبر (ص) نيز هست، دعوت به پذيرش قرآن، دعوت به ايمان به پيامبر(ص) نيز مى باشد و سخن يهود - كه فقط به كتاب خود ايمان مى آوريم - مستلزم اين معنا نيز هست كه: فقط به پيامبران خود ايمان مى آوريم.

12 - يهوديان ، به هر كتاب آسمانى كه آورنده آن از بنى اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

منابع غذايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 4

4 _ دنبه و پيه گاو و گوسفند از نظر غذايى براى يهوديان ارزش فراوانى داشت.

و على الذين هادوا . .. حرمنا عليهم شحومهما ... ذلك جزينهم ببغيهم

چون تحريم پيه و دنبه بر يهوديان به عنوان مجازاتى در برابر ظلم و تجاوز آنها مطرح شده، طبيعتاً چيزهايى مرغوب و مورد پسند و نياز آنها بوده تا عنوان مجازات لغو و بى اثر نباشد.

منافقان و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و {لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

منافقان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9 _ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 2

2 - اتحاد و همدستى منافقان با يهوديان عليه اسلام و مسلمين

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

دوستى ميان منافقان و يهوديان _ كه مورد عضب خدا هستند _ جنبه عاطفى نداشت; بلكه سياسى و عقيدتى بوده است.

منشأ عقيده

يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 5

5 _ تأثيرپذيرى فرهنگ دينى يهود و نصارا از عقايد كافران پيشين *

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الذين كفروا من قبل} جوامع كفرپيشه پيش از پيدايش دين يهود و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

منشأ كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 12

12 - حسادت يهود به پيامبر ( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

موانع اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 6،7

6 - انديشه باطل يهود ( عذاب نشدن يهوديان جز روزى چند ) بازدارنده آنان از ايمان آوردن به اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا

لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله {و قالوا . ..} عطف بر {قد كان فريق} در آيه 75 است و لذا حاكى از آن است كه چنين عقيده و پندارى، مانع از آن شده كه يهوديان ايمان آورند.

7 - توجه به باور ناردست يهود درباره ( عذاب نشدن يهود جز روزى چند ) ، موجب قطع اميد از ايمان آوردن اينان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر درك نكردن است.

موانع ايمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 6

6 - انديشه باطل يهود ( عذاب نشدن يهوديان جز روزى چند ) بازدارنده آنان از ايمان آوردن به اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

جمله {و قالوا . ..} عطف بر {قد

كان فريق} در آيه 75 است و لذا حاكى از آن است كه چنين عقيده و پندارى، مانع از آن شده كه يهوديان ايمان آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3،7،10

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر درك نكردن است.

7 - يهوديان كافر ، على رغم ناتوانى از ايمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهايشان ، معذور نيستند .

قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم

10 - گرفتارى يهود به لعنت الهى ، مايه ايمان نياوردن آنان به بيشترين معارف الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا ما يؤمنون

فاء تفريع در {فقليلا ما . ..} گوياى آن است كه: لعنت الهى موجب شده كه يهوديان، زمينه ايمان كامل يا ايمان به تمامى معارف را از دست بدهند.

موضعگيرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر (

ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

موضعگيرى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 5

5 _ يهوديان صدر اسلام در برابر دعوت پيامبر(ص) موضعى غير منطقى و لجوجانه داشتند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

جملات بعدى اين آيه قرينه نزول اين آيه در شأن يهود است. و چون يهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و ديگر انبياى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هيچيك از افراد بشر بايد از سر مكابره و عناد باشد.

مؤاخذه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 9

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار نادرست نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مؤمنان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 27

27 _ گروهى اندك از يهود كافر نشدند و مورد لعنت الهى قرار نگرفتند .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم . .. الّا قليلا

بنابر اينكه {قليل} استثناء از مفعول در {لعنهم اللّه} باشد. نصب {قليلا} اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 1،2

1 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر اسلام ( ص )

فمنهم من امن به و منهم

بدان احتمال

كه مراد از {النّاس} در آيه قبل پيامبر (ص) باشد و ضمير {به} به آن ارجاع شود.

2 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران خاندان ابراهيم

فقد اتينا ال ابرهيم . .. فمنهم من امن به

بنابر اينكه ضمير در {به} به مجموعه كتاب، حكمت و ملك عظيم برگردانده شود. يعنى: {فمهنم من آمن بما اتينا ال ابراهيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 12،13

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده، معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

13 _ گروهى از يهود حافظ حريم ايمان و پايبند به احكام الهى

و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

كلمه {من} در {منهم} براى تبعيض است و مى رساند كه گروهى از يهوديان كافر نشدند ; قابل ذكر است كه مراد از كافر در اينجا مى تواند كفر عملى يعنى پايبند نبودن به احكام الهى، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 1،2،10،11

1 _ وجود دانشمندان ژرفنگر و مؤمنانى واقعى در ميان يهوديان

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك

ظاهراً مراد از {المؤمنون}، يهوديان با ايمان مى باشد، يعنى {المؤمنون منهم} و كلمه

{منهم} به قرينه فراز قبل حذف شده است.

2 _ عالمان ژرفنگر يهود و مؤمنان واقعى آنها ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

10 _ يهوديان بپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون . .. و المقيمين الصلوة و المؤتون الزكوة

گفتنى است كه {المقيمين} به وسيله فعلى همانند {امدح} و يا {اخص} منصوب شده و در اصل چنين بوده {و المقيمون الصلوة اخصهم و امدحهم} كه بنابر قواعد ادبى المقيمون و فعل اخص و امدح حذف شده است و ضمير در {امدحهم} به صورت اسم ظاهر در آمده است.

11 _ يهوديان مؤمن به خدا و قيامت ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون فى العلم منهم . .. و المؤمنون باللّه و اليوم الاخر

بنابر اينكه {المؤمنون باللّه . ..} عطف باشد بر {الرسخون}.

ناآگاهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 3

3 _ اطلاعات ناقص برخى اهل كتاب ( يهود ) ، از كتاب آسمانى خويش

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب

نابخردى دنياطلبان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 26

26 _ دنياگرايان يهود ، مردمى نابخرد و خام فكر در پيشگاه خداوند

أفلا تعقلون

ناپاكى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 14،15

14 _ شهادت خدا

بر ناپاكى يهوديان كفرپيشه ، هرگز ستمى به آنها نيست .

الم تر . .. بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

15 _ خداوند در اعطا نكردن كمال و پاك ننمودن يهوديان كفرپيشه ، هرگز ستمى به آنها نكرده است .

الم تر . .. بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 35،36،41

35 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، داراى جان و دلى آلوده و ناپاك

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. أولئك الذين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

ناخشنودى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 13

13 _

يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

نارواگويى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1،2،3،4

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

3 _ سكوت و بى تفاوتى عالمان اهل كتاب ، در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

نارواگويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 3،8

3 _ بسته بودن دست خداوند ، از گفتار

هاى ناروا و گناه آلودِ بسيارى از يهوديان

عن قولهم الاثم . .. و قالت اليهود يداللّه مغلولة

{و قالت اليهود . .}، مى تواند بيان مصداقى براى {قولهم الاثم} در آيه قبل باشد و به قرينه آيه 62 اين سخن، گفته تمامى يهوديان نبوده و گروهى از آنان _ همچون ربانيون و احبار _ چنين گفتارى نداشته و لذا در برداشت فوق به همه آنان نسبت داده نشد.

8 _ سخن نارواى يهود درباره خداوند ( نافذ نبودن قدرت او ) موجب دورى آنان از رحمت الهى

و لعنوا بما قالوا

ناصالحان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 3

3 _ برخى از امت هاى پراكنده شده يهود ، مردمى صالح و گروههايى از آنان ناصالح هستند .

منهم الصلحون و منهم دون ذلك

{دون} به معناى غير مى باشد و {ذلك} اشاره است به صالح كه از {الصلحون} به دست مى آيد، يعنى: {منهم غير صالحين}.

نجات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 14

14 - زندگانى در دنيا و داشتن عمرى طولانى ، نجاتبخش يهود از عذاب اخروى نيست .

و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

{أن يعمر} بدل براى {هو} و يا فاعل براى {مزحزح} است. مآل هر دو به يك معناست; معناى جمله {ما هو ...} چنين است: يهوديان ]بر فرض اينكه عمرى هزار ساله داده شوند [آن عمر طولانى، ايشان را از عذاب رها نخواهد ساخت.

نزول كتاب آسمانى بر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

156 - 4

4 _ نزول كتاب آسمانى بر دو طايفه غير عرب (يهود و نصارا) قبل از نزول قرآن

إنما أنزل الكتب على طائفتين من قبلنا

نژاد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 12

12 _ يهود و نصارا ، آفريده هايى همانند و همسان با ساير انسانها

بل انتم بشر ممن خلق

نژادپرستى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 11

11 - حفظ منافع قوم و جامعه يهود ، برتر از اعتراف به باور ها و عقايد دينى در ديدگاه عالمان و پيشوايان آنان

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

نژادپرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 6،7،10،11،12،13

6 - يهود ، ايمان به وحى و كتاب هاى آسمانى را تنها در صورت نزولشان بر پيامبرى از نژاد اسرائيل ، ضرورى مى پنداشتند .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

7 - نازل نشدن قرآن بر بنى اسرائيل ، تنها دليل و بهانه يهود براى ايمان نياوردن به آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

10 - ملاك يهوديان ، براى ايمان آوردن به پيامبران ، بعثت آنان از ميان بنى اسرائيل است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا

هر چند ايمان به قرآن و كتابهاى آسمانى محور سخن در آيه شريفه است; ولى از آن جا كه نزول كتاب آسمانى مستلزم بعثت پيامبر (ص) نيز هست، دعوت به پذيرش قرآن، دعوت به ايمان به پيامبر(ص) نيز مى باشد و سخن يهود - كه

فقط به كتاب خود ايمان مى آوريم - مستلزم اين معنا نيز هست كه: فقط به پيامبران خود ايمان مى آوريم.

11 - يهوديان ، به هر پيامبرى كه از نژاد اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

12 - يهوديان ، به هر كتاب آسمانى كه آورنده آن از بنى اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

13 - يهوديان ، مردمى نژادگرا

قالوا نؤمن بما أنزل علينا و يكفرون بما وراءه و هو الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 3

3 - قوم يهود ، مردمى نژادگرا و خودبرتربين

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة من دون الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 1،2،7

1 _ علماى يهود ، به پيروانشان هشدار دادند ; كه مبادا به غير همكيش خود اعتماد كنند .

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

بنابراينكه {لا تؤمنوا}، به معناى عدم اعتماد باشد; نه به معنى عدم تصديق و باور.

2 _ علماى يهود ، به پيروانشان هشدار دادند كه مبادا به غير همكيش خود ايمان بياورند .

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

بنابراينكه ايمان، به معنى گرايش و باور باشد.

7 _ خودبرتربينى دينى و تعصب نابجاى يهود

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 26

26 _ پيوستگى و ارتباط محكم يهود با پيشينه تاريخى ، فرهنگى و قومى خود

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن . .. فلم قتلتموهم

ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 13

13 _ يهوديان و مسيحيان خود را انسانهايى ممتاز و برتر مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. بل انتم بشر ممن خلق

از اينكه خداوند در رد پندار يهود و نصارا فرموده است كه شما مانند ديگر انسانها هستيد، معلوم مى شود آنها براى خود امتيازى ويژه مى پندارند و خود را برتر از ديگران مى شمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6 _ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 3

3 - يهود ، قومى نژاد پرست و خودبرتربين

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه من دون الناس

نشانه هاى بطلان ادعاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 2

2 - گريز يهود از آرزوى مرگ ، نشانه نادرستى ادعاى آنان ( بهشتى بودنشان ) است .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين. و لن يتمنوه أبداً

نشانه هاى حرص يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 3،4

3 - روش و منش يهود ،

نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب، دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز نمى توانند آن را انكار كنند.

نشانه هاى دروغگويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 4

4 - گريزان بودن يهود از مرگ ، نشان دروغين بودن ادعاى آنان ( اين كه آنان دوستان و اولياى خدا هستند ) .

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه . .. إن كنتم ص_دقين . و لايتمنّونه أبدًا

نشانه هاى كفر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 8

8 - رواج عهدشكنى در ميان يهود ، نشانه فقدان ايمان در اكثريت آنان است .

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لايؤمنون

نظام اقتصادى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

نساء - 4 - 161 - 7

7 _ حاكميت روابط ناسالم اقتصادى بر جامعه يهود

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه و أكلهم أمول الناس بالبطل

نعمتهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 4

4 _ خداوند امت هاى يهود را گاهى با اعطاى نعمت ها و آسايش ها و زمانى با گرفتار ساختن به سختى ها و ناخوشايندى ها آزمود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

مراد از ضمير مفعولى در {بلوناهم} مى تواند همه يهود، صالحان و ناصالحان، باشد و مى تواند مراد از آن تنها ناصالحان ايشان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

نفاق علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 8

8 _ تناقض آشكار ميان ادعا هاى اهل كتاب ( عالمان يهود ) و عمل آنان

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

خداوند از يكسو يهوديان را به دارا بودن كتاب آسمانى _ كه طبعاً كتاب توحيد است _ توصيف كرده و از سوى ديگر شرك آنان را گوشزد كرده تا تناقض در ادعا و عمل يهوديان را به خود آنان و به مسلمانان تفهيم كند.

نفاق يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 7

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ،

كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 16

16 _ برخورد منافقانه يهود ، با پيامبر ( ص )

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقي

جمله {فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين}، بيانگر اين است كه يهود، على رغم ادعاى ايمان در صورت مشاهده معجزه قصد ايمان آوردن، نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 15

15 _ نفاق و دورويى قوم يهود

يقولون سمعنا و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا

نفرين بر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 4،5،33

4 _ درماندگى و ناتوانى هميشگى يهود ، نفرين خداوند بر آنان

غلت ايديهم

5 _ گرفتارى يهوديان به بخل و خوددارى آنان از انفاق و يارى ديگران ، نفرين خداوند بر آنان

غلت ايديهم

جمله {ينفق كيف يشاء} دلالت مى كند كه از مصاديق مورد نظر در نفرين الهى بر يهود (غلت ايديهم) بسته بودن دست آنها از انفاق و بخيل گشتن آنهاست.

33

_ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى {غلت ايديهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 9

9 _ نفرين خداوند به يهود و نصارا ، به خاطر سخنان كفرآميزشان

قتلهم اللّه أنى يؤفكون

نقش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 10،19

10 _ عالمان ربانى و احبار يهود ، ادامه دهندگان راه انبيا در مسند قضاوت

يحكم بها النبيون . .. و الربنيون و الاحبار

19 _ عالمان ربانى و احبار يهود ، وفادار به تكليف حراست از تورات تا عصر بعثت

بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

بنابر اينكه {شهداء} به معناى {رقباء} و {حافظان} باشد، جمله {و كانوا عليه شهداء} دلالت بر تحقق مأموريتى دارد كه بر عهده عالمان يهود گذاشته شده بود كه همان حراست از تورات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 14

14 - عالمان يهود ، داراى نقش بسزا در بازدارى مردم خويش از ايمان آوردن به پيامبر ( ص ) و اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم

جمله {و قد كان . ..} مى تواند دليل قطع اميد از ايمان آوردن عالمان يهود باشد و مى تواند علت قطع اميد از ايمان آوردن عامه يهود باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم

است; يعنى، يهوديان ايمان نمى آورند; زيرا عالمانشان به خاطر تحريفگر بودن، اجازه نخواهند داد حقايق - همان گونه كه هست - به دست مردم برسد و زمينه هاى ايمان در آنان شكوفا شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 10

10 - عالمان تحريفگر و بدعتگذار يهود ، زمينه سازان گمراهى مردم خويش

ثم يقولون هذا من عند اللّه ليشتروا به ثمناً قليلا

نگرانى از اتحاد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 3

3 - وجود زمينه هاى نگرانى براى مسلمانان از همدستى جامعه يهود عليه آنان ( پس از غزوه بنى نضير )

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

از اين كه خداوند، همدستى كافران در نبرد و رويارويى با مؤمنان را نفى كرده است; چنين احتمال مى رود كه نگرانى هايى در ميان مسلمانان وجود داشته است.

نماز در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 1،2،4

1 _ يهوديانى كه به تورات چنگ زنند و به محتواى آن پايبند باشند و نماز را برپا دارند ، مردمى صلاح پيشه اند .

و الذين يمسكون بالكتب . .. إنا لانضيع أجر المصلحين

تمسيك (مصدر {يمسكون}) به معناى حفظ كردن و رها ساختن است. محافظت كتاب آسمانى به اين است كه انسان معارف آن را باور داشته و به احكان آن پايبند باشد.

2 _ خداوند پاداش يهوديان تمسك كننده به تورات و برپا دارنده نماز را تباه نخواهد كرد .

و الذين يمسكون بالكتب . .. إنا لانضيع أجر المصلحين

چون آيه

مورد بحث در سياق آيات مربوط به يهود واقع شده، مى توان گفت مراد از {الذين . .. } يهوديان متعهد هستند، و يا اينكه آنان از مصاديق مورد نظر براى {الذين ... } مى باشند.

4 _ گروهى از يهوديان نسل هاى پيشين ، بر خلاف دنياگرايان ايشان ، به محتواى تورات و ميثاق هاى آن پايبند بودند و نماز را به پا داشتند .

و الذين يمسكون بالكتب و أقاموا الصلوة

نمازگزاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 10

10 _ يهوديان بپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون . .. و المقيمين الصلوة و المؤتون الزكوة

گفتنى است كه {المقيمين} به وسيله فعلى همانند {امدح} و يا {اخص} منصوب شده و در اصل چنين بوده {و المقيمون الصلوة اخصهم و امدحهم} كه بنابر قواعد ادبى المقيمون و فعل اخص و امدح حذف شده است و ضمير در {امدحهم} به صورت اسم ظاهر در آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 4

4 _ گروهى از يهوديان نسل هاى پيشين ، بر خلاف دنياگرايان ايشان ، به محتواى تورات و ميثاق هاى آن پايبند بودند و نماز را به پا داشتند .

و الذين يمسكون بالكتب و أقاموا الصلوة

نهى از دوستى با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 3

3 - نهى الهى از رابطه مودّت آميز مؤمنان با يهوديان معاند و مورد خشم

خداوند

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

مفسران در تفسير {قوماً غضب اللّه}، يهود را ياد كرده اند.

نياكان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 27

27 - ابو عمرو زبيرى از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد { . . . فلم تقتلون انبياء اللّه من قبل ان كنتم مؤمنين } روايت كرده كه : { انما نزل هذا فى قوم اليهود و كانوا على عهد محمد ( ص ) لم يقتلوا الأنبياء بأيديهم و لاكانوا فى زمانهم و انما قتل أوايلهم . . . فجعلهم اللّه منهم و أضاف إليهم فعل أوايلهم بما تبعوهم و تولّوهم ;

اين آيه درباره يهود نازل گشته است در حالى كه يهوديان زمان پيامبر(ص) پيامبرانى را نكشته بودند و در زمان آنان نيز زندگى نمى كردند و همانا گذشتگان آنان پيامبران را كشتند . .. پس خداوند اين يهوديان (يهوديان زمان حضرت محمد(ص)) را جزء آنان دانسته و قتل انبيا را به خاطر پيروى آنان و محبتشان به پيشينيان به آنان نسبت داده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 9

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار نادرست نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 4

4 _ رضايت

يهود زمان پيامبر ( ص ) از كشتار انبياى گذشته به دست نياكان و همكيشان خويش

و قتلهم الانبيآء . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

به نظر مى رسد نسبت قتل پيامبران به يهود عصر پيامبر (ص) كه از خطاب در {ايديكم} به دست مى آيد، به جهت رضايت آنان به عملكرد گذشتگان خويش باشد، چون آنان مرتكب قتل انبيا نشدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 19،27

19 _ يهود عصر پيامبر ( ص ) با رضايت به كشتار انبيا توسط پيشينيان خود ، در حكم قاتلان انبيا

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

27 _ رضايت يهود معاصر پيامبر ( ص ) از قتل انبيا به دست نياكانشان در پانصد سال قبل از بعثت ، موجب نسبت دادن قتل انبيا به آنان از سوى خداوند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

امام صادق (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: كان بين القاتلين و القائلين خمس ماة عام، فالزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 409، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 2، 4، 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 10

10 _ رضايت يهوديان و مسيحيان عصر بعثت از رفتار هاى ناپسند نياكان خويش

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت

سرزنش يهوديان و مسيحيان عصر بعثت به خاطر رفتار ناپسند پيشينيان آنان، مى تواند حاكى از رضايشتان به آن رفتار باشد.

ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 10

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

ويژگيهاى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 2

2- تنها يهود از ميان ساير امت ها ، موظف به انجام تكاليفى فزون تر و دشوارتر بودند .

و على الذين هادوا حرّمنا

جار و مجرور {على الذين} متعلق به فعل {حرّمنا} است و تقديم آن بر فعل مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

هارون(ع) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 2

2- مريم ( س ) از نوادگان حضرت هارون ( ع ) بود . *

ي_أخت ه_رون

هرگاه قبيله اى از نسل فردى به وجود آيد، آن قبيله را به نام وى مى نامند و افراد قبيله را با تعبير {أخ} يا {أخت} آن قبيله ياد مى كنند; بنابراين، اطلاق {أخت هارون} بر مريم(س) به اين اعتبار است كه وى فردى از نسل هارون مى باشد.

هشدار به علماى يهود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 27

27 _ تهديد و هشدار خداوند به عالمان يهود ، نسبت به خوددارى از بيان احكام تورات

يحكم بها . .. و اخشون

هشدار به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 8

8 _ هشدار خداوند به يهوديان نسبت به شكستن پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 18

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

هماهنگى يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 4

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

هواپرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 11

11 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى

، به انحراف كشانده بودند .

و لئن اتبعت أهواءهم

بديهى است كه آيين يهوديت و نصرانيت، ريشه الهى و آسمانى دارد. بنابراين تعبير كردن از آيين آنان به هواهاى نفسانى، مى رساند كه: يهوديان و نصرانيان با نفوذ دادن آرا و هواهاى نفسانى خويش در معارف و احكام دين، وجهه الهى آن را از ميان برده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11،15

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر سر باورها و احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 18

18 _ گروهى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، هواپرستان گمراه و ناشر عقايد افراطى و غلوآميز در ميان همكيشان خود

و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

كلمه {ضلوا} در دو بخش از آيه مى تواند اشاره به دو طايفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پيش از بعثت كه

جمله {قد ضلوا من قبل} بيانگر آن است و طائفه اى معاصر پيامبر(ص) كه جمله {ضلوا عن سواء السبيل} حاكى از آنان مى باشد. گفتنى است كه آوردن قيد {من قبل} در يك بخش و نيامدن آن در بخش بعد، گوياى اين تفسير است.

هواپرستى يهود صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

يأس از اسلام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 10

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 7

7 - توجه به باور ناردست يهود درباره ( عذاب نشدن يهود جز روزى چند ) ، موجب قطع اميد از ايمان آوردن اينان

أفتطمعون

أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

يأس يهود از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 1،4

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 8،10

8 _ ماهى هاى درياى سرخ در روز هاى كارى يهود به سواحل ايله گذر نمى كردند و خود را در ديد ماهيگيران قرار نمى دادند .

يوم لا يسبتون لا تأتيهم

10 _ وفور ماهى در روز شنبه و ظهورشان بر سطح آب ، محرّك يهوديان ايله به تعدّى از حكم خدا

إذ يعدون فى السبت إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،4،5

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

4 _ تاركان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، به موعظه گران اعتراض كردند و عمل آنان ( نهى از منكر ) را نابجا شمردند

.

لم تعظون قوماً

5 _ پرهيزكنندگان از صيد ماهى در ميان يهوديان ايله ( چه موعظه گران و چه تاركان نهى از منكر ) مطمئن به نزول عذاب الهى بر متجاوزان و يا به هلاكت رسيدن ايشان به دست خدا

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 5

5 _ ترك كنندگان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، بى اعتنا به تذكار موعظه گران ( لزوم نهى از منكر )

فلما نسوا ما ذكروا به

ضمير در {نسوا} و {ذكروا} به تجاوزگران و نيز به ترك كنندگان نهى از منكر برمى گردد. تذكرى كه به ترك كنندگان نهى از منكر داده شد، همان است كه از جمله {معذرة إلى ربكم} فهميده مى شود. يعنى مصلحان به آنان تفهيم كردند كه شما نيز بايد نهى از منكر كنيد، و گر نه مسؤول هستيد ; اما آنان همچنان بى تفاوت ماندند.

يهود بنى قريظه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

يهود بنى قريظه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 3

3 - دل هاى يهوديان بنى قريظه ، آكنده از ترس و وحشت از مسلمانان مدينه شده بود .

و قذف فى قلوبهم الرعب

{رعب} در لغت، بريدن و لاعلاج شدن ناشى از ترسى است كه همه جان را فراگرفته است (مفردات راغب).

يهود بنى نضير در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

يهود جادوگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 48،49

48 - ترجيح منافع دنيوى بر منافع اخروى

، در ديدگاه يهوديان ساحر

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلم

كسى كه بداند با دستيابى به منافعى نامشروع، آخرت خويش را از دست داده است (لقد علموا . ..) ولى در عين حال به زيانبارى اين داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو كانوا يعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنيوى را بر آخرت ترجيح مى دهد.

49 - يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

تأكيد جمله با لام قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

يهود جاسوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 18

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

يهود حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود

و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

يهود در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 6

6 _ يهوديان عصر موسى ، مأمور ورود به بيت المقدس ، با حالتى خاضعانه

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

مراد از {الباب} بنابه گفته بسيارى از مفسران، دروازه شهر بيت المقدس است و {سجداً} جمع ساجد مى باشد و مراد از سجده مى تواند معناى لغوى آن (خضوع) باشد.

يهود در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده

اند.

يهود در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 22

22 - يهوديانى كه همكيشان خود را كشتند يا آنان را آواره ساختند ، به شديدترين عذاب هاى قيامت ، كيفر خواهند شد .

تقتلون أنفسكم . .. و يوم القيمة يردون إلى أشد العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

يهود در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 3

3 - وجود افرادى يهودى و يا مسيحى در مكّه ، در دوران بعثت پيامبر اكرم ( ص )

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

سوره عنكبوت، طبق نظر مشهور، مكّى است و برداشت بالا، براساس آن است.

يهود دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا}

يهوديان عصر سليمان باشند.

يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 5

5 - يهوديان ، گرفتار اختلافات پردامنه مذهبى در عصر بعثت عيسى ( ع )

لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

يهود دوران مريم(ع) و انحرافات جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 5

5- مردم بيت المقدس در زمان مريم ( س ) ، در برابر انحرافات اخلاقى و جنسى حساس بودند .

لقد جئت شيئًا فريًّا

يهود دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 18

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 6،7

6 _ يهوديان عصر موسى ، مأمور ورود به بيت المقدس ، با حالتى خاضعانه

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

مراد از {الباب} بنابه گفته بسيارى از مفسران، دروازه شهر بيت المقدس است و {سجداً} جمع ساجد مى باشد و مراد از سجده مى تواند معناى لغوى آن (خضوع) باشد.

7 _ ورود به بيت المقدس و سجده به درگاه الهى در آن هنگام ، فرمان خداوند به يهوديان عصر موسى ( ع )

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

يهود ساحل درياى سرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع

در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 1

1 - جامعه يهود در عصر بعثت متشكل از عالمانى معاند و عوامى ناآگاه

و قد كان فريق منهم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

چنانچه در آيه {75} گذشت، مراد از {فريق منهم} - به قرينه صفات شمرده شده بر آنان - عالمان يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 1

1 - دل و قلب يهوديان عصر بعثت ، ناتوان از درك معارف اسلام بود .

و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

{غلف} جمع اغلف است و {اغلف} به چيزى گفته مى شود كه داراى پوشش باشد. بنابراين {قلوبنا غلف}; يعنى، قلبهاى ما داراى پوشش و حجاب است. منظور يهوديان را به دو گونه مى توان تفسير كرد: 1_ قلب ما حجاب دارد و لذا توان درك معارف اسلام را ندارد پس اى پيامبر! چه انتظار دارى كه پيامهاى تو را پذيرا باشيم پيش از آنكه آنها را دريابيم. 2_ قلب ما حجاب دارد و به گونه اى نيست كه هر سخنى را بپذيرد;

بلكه فقط آنچه كه حقيقت دارد در مى يابد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 8،25،27

8 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به آسمانى بودن قرآن و معترف به الهى بودن آن

إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

چنانچه يهوديان آسمانى بودن قرآن را باور نداشتند در پاسخ به دعوت پيامبر(ص) (ءامنوا بما أنزل اللّه; به آنچه خدا فرو فرستاده ايمان آوريد)، اظهار مى داشتند كه: قرآن از جانب خدا نيست. اعراض از چنين پاسخى، گوياى اطمينان ايشان به آسمانى بودن قرآن و اعتراف ضمنى آنان به الهى بودن آن است.

25 - يهوديان عصر بعثت ، داراى روحيه اى همسان با گذشتگان خويش در برخورد با پيامبران

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

استناد قتل به يهوديان عصر بعثت با فعل مضارع {تقتلون} - با اينكه آنان پيامبرى را نكشتند - حكايت از برداشت فوق دارد.

27 - ابو عمرو زبيرى از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد { . . . فلم تقتلون انبياء اللّه من قبل ان كنتم مؤمنين } روايت كرده كه : { انما نزل هذا فى قوم اليهود و كانوا على عهد محمد ( ص ) لم يقتلوا الأنبياء بأيديهم و لاكانوا فى زمانهم و انما قتل أوايلهم . . . فجعلهم اللّه منهم و أضاف إليهم فعل أوايلهم بما تبعوهم و تولّوهم ;

اين آيه درباره يهود نازل گشته است در حالى كه يهوديان زمان پيامبر(ص) پيامبرانى را نكشته بودند و در زمان آنان نيز زندگى نمى

كردند و همانا گذشتگان آنان پيامبران را كشتند . .. پس خداوند اين يهوديان (يهوديان زمان حضرت محمد(ص)) را جزء آنان دانسته و قتل انبيا را به خاطر پيروى آنان و محبتشان به پيشينيان به آنان نسبت داده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 1،13

1 - كلمه { راعنا } دستاويز يهوديان براى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

مسلمانان در ضمن سخن گفتن پيامبر(ص) گاهى از آن حضرت تقاضا مى كردند كه مهلت دهد تا سخنان پيشين وى را درك كنند. براى درخواست مهلت، كلمه {راعنا} (فرصتمان ده) را به كار مى بردند. يهوديان با اندك تحريفى در اين كلمه، معنايى ناروا از آن قصد كردند و در خطاب به پيامبر (ص) به كار مى بردند.

13 - يهوديان عصر بعثت ، مردمى كفرپيشه

بودند .

و للكفرين عذاب أليم

از مصداقهاى {الكافرين} به قرينه آيات پيشين، يهوديانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 3

3 - يهوديان و نصرانيان عصر بعثت ، مردمانى هدايت ناپذير بودند .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 3،4

3 _ سهيم بودن يهود زمان پيامبر ( ص ) در گناه پدران خويش ( كشتار انبيا )

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ . .. ذلك بما

قدّمت ايديكم

بنابر اينكه خطاب در {ايديكم} به يهود عصر پيامبر (ص) باشد، جمله {ذلك بما قدّمت . .. } مى رساند كه آنان در گناه كشتن انبيا، كه به دست پدرانشان صورت گرفته، شريك هستند.

4 _ رضايت يهود زمان پيامبر ( ص ) از كشتار انبياى گذشته به دست نياكان و همكيشان خويش

و قتلهم الانبيآء . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

به نظر مى رسد نسبت قتل پيامبران به يهود عصر پيامبر (ص) كه از خطاب در {ايديكم} به دست مى آيد، به جهت رضايت آنان به عملكرد گذشتگان خويش باشد، چون آنان مرتكب قتل انبيا نشدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 19،27

19 _ يهود عصر پيامبر ( ص ) با رضايت به كشتار انبيا توسط پيشينيان خود ، در حكم قاتلان انبيا

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

27 _ رضايت يهود معاصر پيامبر ( ص ) از قتل انبيا به دست نياكانشان در پانصد سال قبل از بعثت ، موجب نسبت دادن قتل انبيا به آنان از سوى خداوند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

امام صادق (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: كان بين القاتلين و القائلين خمس ماة عام، فالزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 409، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 2، 4، 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 4

4 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) _ على رغم ادعايشان _ هرگز منزّه نبودند و نزد خدا منزلتى

نداشتند .

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 22

22 _ وجود افراد اندكى انسانِ حق گرا در ميان يهود عصر پيامبر ( ص )

فلايؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 21

21 _ مراقبت مستمر پيامبر ( ص ) بر اعمال و رفتار يهوديان عصر خويش و آگاهى وى به خيانت هاى آنان

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 6

6 _ حرص و آزمندى شديد عالمان يهود عصر پيامبر ( ص ) به متاع دنيا

اكلون للسحت

صيغه مبالغه {اكلون} نشان از رغبت و حرص فراوان عالمان يهود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 4،6،7

4 _ وجود تورات ، به صورت اصلى و تحريف نشده ، در نزد يهود عصر پيامبر ( ص ) *

و عندهم التورية

مذمت يهوديان عصر پيامبر(ص) به خاطر اعراض از تورات، حكايت از صحت توراتى دارد كه در نزد آنان بوده است.

6 _ تورات ، پاسخگوى نياز يهود عصر پيامبر ( ص ) به احكام قضايى و

حدود الهى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

7 _ احكام تورات در دسترس يهود عصر پيامبر ( ص ) و قابل فهم براى آنان

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 21،22

21 _ حراست از تورات و قضاوت بر اساس آن ، بدون هيچ ترسى از مردم ، فرمان خداوند به عالمان يهود معاصر پيامبر ( ص )

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه . .. فلاتخشوا الناس

22 _ عالمان يهود در عصر بعثت ، بيمناك از مردم خويش در حكم و قضاوت بر اساس تورات

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه . .. فلاتخشوا الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 23

23 _ ستم پيشگى برخى از عالمان و سران يهود عصر پيامبر ( ص ) ، به دليل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات

فأولئك هم الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،22،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام

الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

22 _ اراده خداوند به عذاب بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص )

فان تولوا . .. ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان ، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 3

3 _ يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، شوكت خويش را از دست دادند و به ذلت و خوارى كشيده شدند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 10

10 _ رضايت يهوديان و مسيحيان عصر بعثت از رفتار هاى ناپسند نياكان خويش

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت

سرزنش يهوديان و مسيحيان عصر بعثت به خاطر رفتار ناپسند پيشينيان آنان، مى تواند حاكى از رضايشتان به آن رفتار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 13

13 _ يهوديان عصر پيامبر

( ص ) ، داراى پيشينه طغيانگرى و كفرورزى

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 18

18 _ گروهى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، هواپرستان گمراه و ناشر عقايد افراطى و غلوآميز در ميان همكيشان خود

و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

كلمه {ضلوا} در دو بخش از آيه مى تواند اشاره به دو طايفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پيش از بعثت كه جمله {قد ضلوا من قبل} بيانگر آن است و طائفه اى معاصر پيامبر(ص) كه جمله {ضلوا عن سواء السبيل} حاكى از آنان مى باشد. گفتنى است كه آوردن قيد {من قبل} در يك بخش و نيامدن آن در بخش بعد، گوياى اين تفسير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 6

6 _ پذيرش ولايت مشركان و دوستى با آنان از جمله اعمال ناپسند و رايج در بين انبوهى از يهوديان عصر پيامبر ( ص )

لبئس ما كانوا يفعلون. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جمله {يتولون الذين كفروا} مصداقى براى جمله {لبئس ما كانوا يفعلون} است. وبه قرينه آيه 82 (و لتجدن اقربهم مودة ...) كه مسيحيان را دوستار مسلمانان معرفى كرده است، معلوم مى شود، مراد از بنى اسرائيل در اين بخش از آيات، يهوديان است.

يهود صدر اسلام و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 7

7 -

يهوديان عصر بعثت در تلاش براى كتمان حقانيت اسلام و رسالت پيامبر ( ص )

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

يهود صدر اسلام و پيامبر موعود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 2

2 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به حقانيت رسالت پيامبر و انطباق علايم پيامبر موعود بر آن حضرت

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه

عبارت {ليجاجوكم به . ..; تا به استناد آن حقايق در پيشگاه خدا عليه شما استدلال كنند.} مى رساند كه مصداق مورد نظر از {ما فتح اللّه} حقانيت اسلام و رسول اكرم(ص) است كه در تورات بيان شده است. بنابراين همه يهوديان - چه عالمان و چه عوام ايشان - به رسالت پيامبر(ص) اطمينان داشتند.

يهود صدر اسلام و تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 8

8- اطلاع يهود عصر پيامبر ( ص ) از سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون

فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون

يهود صدر اسلام و فرجام فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 8

8- اطلاع يهود عصر پيامبر ( ص ) از سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون

فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون

يهود صدر اسلام و قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 8

8- اطلاع يهود عصر پيامبر ( ص ) از سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون

فسئل بنى

إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون

يهود صدر اسلام و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 7

7 - يهوديان عصر بعثت در تلاش براى كتمان حقانيت اسلام و رسالت پيامبر ( ص )

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

يهود صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 2،7،17

2 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به حقانيت رسالت پيامبر و انطباق علايم پيامبر موعود بر آن حضرت

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه

عبارت {ليجاجوكم به . ..; تا به استناد آن حقايق در پيشگاه خدا عليه شما استدلال كنند.} مى رساند كه مصداق مورد نظر از {ما فتح اللّه} حقانيت اسلام و رسول اكرم(ص) است كه در تورات بيان شده است. بنابراين همه يهوديان - چه عالمان و چه عوام ايشان - به رسالت پيامبر(ص) اطمينان داشتند.

7 - يهوديان عصر بعثت در تلاش براى كتمان حقانيت اسلام و رسالت پيامبر ( ص )

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

17 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { انه قال كان قوم من اليهود ليسوا من المعاندين المتواطئين إذا لقوا المسلمين حدثوهم بما فى التوراة من صفة محمد ( ص ) فنهاهم كبرائهم عن ذلك ، و قالوا : لا تخبروهم بما فى التوراة ، من صفة محمد ( ص ) فيحاجوكم به عند ربكم فنزلت هذه الآية ;

گروهى از يهود - كه كينه اى به مسلمانان نداشتند - هنگامى كه با مسلمانان روبرو مى

شدند از اوصاف رسول خدا(ص) كه در تورات آمده بود سخن مى گفتند; بزرگان يهود با خبر شده و آنها را نهى كردند و گفتند: از صفات محمد ]ص[ - كه در تورات آمده - مسلمانان را مطلع نسازيد كه به وسيله آن با شما در نزد پروردگارتان استدلال و احتجاج خواهند نمود، پس آيه فوق نازل گشت. }.

يهود غطفان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

يهود فاسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 13

13 _ يهوديانِ ساكن ايله داراى پيشينه فسق و تبهكارى

بما كانوا يفسقون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما كانوا} مصدريه باشد ; يعنى: به سبب فسق و تبهكارى سابقشان آنان را اين گونه آزموديم.

يهود قبل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 7،8

7 - پيروزى بر كافران در پرتو قرآن و بعثت پيامبر ( ص ) ، آرمان يهوديان پيش از بعثت

و

كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

از معانى {فتح} نصرت و پيروزى است. {استفتاح} به معناى طلب پيروزى است. آمدن فعل مضارع (يستفتحون) قرين {كان} و مانند آن دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد. ارتباط جمله {و كانوا ...} با قبل و بعد اقتضا مى كند كه: اين پيروزى طلبى در ارتباط با نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) مطرح باشد. بنابراين {و كانوا ...}; يعنى، يهوديان پيش از بعثت از زمانهايى دور در انتظار نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) بودند تا در سايه آن بر كافران پيروز شوند.

8 - يهوديان مدينه ، پيش از اسلام در گير با كافران و از ناحيه آنان در سختى و فشار بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 9،10

9 _ يهوديان اعراض كننده از حكم تورات ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت

فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به حكم الهى در تورات باشد. قابل ذكر است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر جمله {فيها حكم اللّه} است و {ثم} براى ترتيب در خبر است، نه براى ترتيب حكم.

10 _ يهوديان اعراض كننده از حكم رسول خدا ( ص ) ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره باشد به حكم رسول خدا كه از {يحكمونك} به دست مى آيد. گفتنى است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر {يحكمونك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 6

6 _ پندار غلبه بر خدا با كفرورزى و تمرّد از دستورات او و شكستن پيمان هاى پيامبر ( ص ) ، پندار يهوديان كفرپيشه و انديشه اى ناصواب

و لايحسبن الذين كفروا سبقوا

چنانچه در آيه 56 گذشت، مشهور مفسران برآنند كه مراد از نقض كنندگان پيمان در اين بخش از آيات، يهوديان هستند. بنابراين يهوديان مصداق مورد نظر از {الذين كفروا} هستند.

يهود گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 12

12 - يهوديان گنهكار به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب

{زحزحة} (مصدر مزحزح) به معناى دور ساختن است.

يهود متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 2

2 _ خداوند تعلق اراده خويش را بر گرفتار ساختن يهوديان متمرد به زندگى زجرآور و تحت شكنجه ديگران ،

به همگان اعلام كرد .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

يهود متخلف ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 1،2،6

1 _ يهوديان متخلف در آبادى ايله ، به نصايح و مواعظ مصلحان و نهى كنندگان از منكر اعتنا نكردند و آن را به فراموشى سپردند .

فلما نسوا ما ذكروا به

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 7

7 _ مسخ يهوديان متمرد آبادى ايله به بوزينگانى مطرود ، عذاب سخت الهى براى ايشان

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

برخى برآنند كه {قلنا لهم . .. } بيان همان {عذاب بئيس} است كه در آيه قبل آمده است. گفتنى است بر اين مبنا {الذين ظلموا} شامل ترك كنندگان نهى از منكر نمى شود. زيرا آنان قانون حرمت صيد را نشكستند و به بوزينه تبديل نشدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 11

11 _ يهوديان تجاوزگر ايله ، علاوه بر چشيدن عذاب هاى دنيوى ، تا قيامت

به عذاب هاى برزخى گرفتار خواهند بود .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {عليهم} يهوديان مسخ شده ايله باشد. بر اين اساس مقصود از {سوء العذاب} عذابهاى دنيوى نيست، بلكه به دليل {إلى يوم القيمة} مراد عذابهاى برزخى خواهد بود. يعنى: {ليبعثن عليهم من بعد موتهم إلى يوم القيمة ... .}

يهود مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

يهود مكذب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

يهود مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 5

5 - كسانى از يهود و نصارا به كتاب آسمانى خويش ايمان دارند كه از آن به خوبى وشايستگى پيروى مى كنند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

در برداشت فوق، ضمير {به} به {الكتاب} - كه مقصود از آن تورات و انجيل است - برگردانده شده است.

يهود مؤمن به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص

) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

يهود مؤمن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

يهود مؤمن صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 26

26 - پايبندى گروهى از يهوديان عصر بعثت به تورات با عمل كردن به پيمان هاى الهى و پرهيز از كشتن و بيرون راندن همكيشان خود

فما جزاء من يفعل ذلك منكم

سياق خطابهاى گذشته اقتضا مى كرد كه جمله {فما جزاء . ..} بدين گونه

ايراد شود: {فما جزاءكم بما تفعلون إلا خزى}. اين تغيير سياق اشاره به اين دارد كه همه يهوديان مرتكب اعمال نارواى مذكور نشدند. من تبعيضيه در {منكم} مؤيد اين معناست.

يهود و آرزوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 7

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

يهود و آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 1،2،3

1 _ يهود ، نقشى در نظام هستى ندارند .

ام لهم نصيب من الملك

2 _ كارساز نبودن يارى هيچكس براى يهوديان ، معلول نقش نداشتن آنان در نظام هستى است .

فلن تجد له نصيراً. ام لهم نصيب من الملك

در برداشت فوق، جمله {ام لهم}، علت براى جمله {فلن تجد . ..} گرفته شده است.

3 _ اگر يهوديان در حكومت بر هستى نقشى داشتند ، هيچ پشيزى به مردم نمى دادند .

ام لهم نصيب من الملك فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

كلمه {نقيراً} به معناى چيزى است كه پرنده اى با منقار خويش برمى گيرد و كنايه از چيز حقير و اندك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 41

41 _ اعتقاد يهود به كناره گزينى خداوند از تدبير امور جهان پس از فراغت از آفرينش آن

و قالت اليهود يد اللّه مغلولة

از امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده:

. .. قالوا قد فرع من الامر فلايزيد و لاينقص ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 167، ح 1، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 649، ح 278.

يهود و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 3

3 _ آيات الهى ( معجزات پيامبران و . . . ) مورد انكار يهوديان

و كفرهم بايت اللّه

يهود و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

يهود و اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 5

5 - يهود ، همه اديان جز دين يهود را بى اعتبار و ديگر ملت ها را در پيشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس

يهود و ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3،5

3

- آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

يهود و اسباط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

يهود و اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن

إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

يهود و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 2

2 - يهوديان عصر بعثت ، بر ناتوانى خويش از درك معارف اسلام معترف بودند .

و قالوا قلوبنا غلف

كلمه {قالوا} دلالت بر اعتراف دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 3

3 - يهود به قرآن ايمان نمى آورند و اسلام را نخواهند پذيرفت . *

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

حذف فاعل و آوردن فعل به صورت مجهول (قيل) حاوى اين نكته است كه: پاسخ منفى يهود به دعوت قرآن، مخصوص يهود عصر بعثت نيست; بلكه آيندگان اينان نيز همين رويه را خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9،14

9 - تلاش تبليغاتى يهود و نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

14 - حقانيت اسلام ، حتى در نظر يهوديان و مسيحيان امرى روشن و ترديدناپذير بود .

من بعد ما تبين لهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 10،11،12،13،19،22،25

10 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام

من الذين هادوا . .. يقولون سمعنا و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بالسنتهم

11 _ گفته هاى يهود با پيامبر ( ص ) ، آميخته با عيبجويى به آيين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

{طعناً فى الدين} به معناى ضربه وارد كردن در دين با ناسزاگويى و عيبجويى است. گفتنى است كه {طعنا} حال براى فاعل {يقولون} است ; يعنى {يقولون كذا طاعنين فى الدين}.

12 _ يهود ، در صدد وارد ساختن ضربه به اسلام

و طعناً فى الدين

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

19 _ يهوديان تحريفگر _ به پندار خير و صلاح خويش _ در صدد آزار رساندن به پيامبر ( ص ) و ضربه زدن به اسلام بودند .

من الذين هادوا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

25 _ تنها اندكى از يهود به اسلام

و پيامبر ( ص ) ايمان خواهند آورد .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 20

20 _ دل هاى مهر خورده و در حجاب لجاج فرو رفته يهود ، مانع گرايش آنان به اسلام

بل طبع اللّه عليها بكفرهم فلا يؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 9

9 _ همكارى و روابط دوستانه يهود و نصارا ، @در جهت مقابله با اسلام *

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

با توجه به اينكه يهود و نصارا نسبت به يكديگر دشمنى و كينه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با يكديگر كه از جمله {بعضهم . ..} استفاده مى گردد، در جهت مقابله به

اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 2،4،13

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

13 _ يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

يهود و اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

يهود و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 25

25 - يهوديان عصر بعثت ، داراى روحيه اى همسان با گذشتگان خويش در برخورد با پيامبران

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

استناد

قتل به يهوديان عصر بعثت با فعل مضارع {تقتلون} - با اينكه آنان پيامبرى را نكشتند - حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 6،7،8،10،12

6 _ يهود با اظهار ناتوانى از درك سخنان پيامبران ، تعاليم آنان را به استهزا مى گرفتند .

و قولهم قلوبنا غلف

{غلف} جمع اغلف به چيزى گفته مى شود كه داراى حجاب و پرده باشد ; بر اين مبنا به نظر مى رسد قصد و داعى يهود از جمله {قلوبنا غلف} (قلبهاى ما داراى حجاب است)، استهزاى انبيا باشد.

7 _ يهود ، با ادعاى دانش وافر ، خود را از تعاليم انبيا بى نياز مى پنداشتند .

و قولهم قلوبنا غلف

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غلف} جمع غلاف به معناى ظرف باشد. بر اين مبنا، مقصود يهود از جمله {قلوبنا غلف} اين است كه دلهايشان آكنده از دانش است و نيازى به تعاليم انبيا ندارند.

8 _ غير علمى شمردن تعاليم انبيا ، بهانه بى اساس يهود ، براى نپذيرفتن آنها

و قولهم قلوبنا غلف

مقصود يهوديان از اينكه مى گفتند قلبهايمان آكنده از علم است، مى تواند اين باشد كه تعاليم انبيا اگر داراى مبنايى علمى بود، قلبهاى ما آن را درك مى كرد و در خود جاى مى داد و چنين نتيجه مى گرفتند كه تعاليم انبيا _ به دليل نافذ نبودنش در قلبها _ علمى نيست.

10 _ غرور علمى يهود در برابر دعوت انبيا ، موجب گرفتارى آنان به لعنت خداوند

و قولهم قلوبنا غلف

كلمه {قولهم} عطف بر {نقضهم} است، بنابراين متعلق به فعل محذوف {لعناهم} است.

يعنى {بقولهم ... لعناهم.

12 _ دل هاى يهود ، داراى حجابى جلوگير از نفوذ تعاليم انبيا

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

يهود و انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 21

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

يهود و انبياى غير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 11

11 - يهوديان ، به هر پيامبرى كه از نژاد اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

يهود و انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و

نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

يهود و اولياءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 2

2 - قوم يهود ، تنها خود را اوليا و دوستان خداوند مى پنداشتند .

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه

يهود و بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 10

10 - يهوديان ، آمدن پيامبر ( ص ) و نزول قرآن را از ديرباز و پيش از بعثت براى كافران تشريح مى كردند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

{استفتاح} (مصدر يستفتحون) مى تواند به معناى مطلع ساختن باشد، چنانچه در مفردات راغب آمده: {فتح عليه كذا; آن گاه گفته مى شود كه به او امرى

را اعلام كند و او را بر آن امر مطلع سازد}. قابل ذكر است كه در اين صورت بردن {يفتحون} به باب استفعال براى تأكيد است و معناى طلب ندارد.

يهود و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 4،7،12

4 - يهوديان ، اختصاص يافتن بهشت را به قوم يهود ، حكم و تقديرى الهى مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه

{عند اللّه} متعلق به {كانت} است و مفادش اين است كه ثبوت آخرت براى يهود در نزد خداست; يعنى، او اين معنا را پذيرفته، تحقق بخشيده و مقرر ساخته است.

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

12 - يهود ، بر خلاف ادعايشان ، به بهشتى بودن خويش اطمينان نداشتند .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

جمله {إن كنتم صادقين} اشاره به دروغ گويى يهود دارد; يعنى، آنان خود مى دانند كه ادعايشان واقعيت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 7

7 - يهوديان خود نيز بر بى پايه بودن ادعايشان ( تقدير بهشت براى آنان ) واقفند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى {لتجدنهم . ..} و {يود أحدهم ...} را مى توان ناظر به ادعاى يهود (إن كانت ... در آيه 94) دانست; يعنى، شما يهوديان از يكسو مدعى هستيد كه سراى آخرت از آن شماست

و از سوى ديگر آرزوى ماندگار شدن در حيات دنيا را داريد، اين نشان مى دهد كه خود شما نيز آن ادعا را باور نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2،4،8،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى، جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از

آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

يهود و تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 13

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

يهود و تعاليم آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

يهود و تعلم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 41،43

41 - يهود در عين آگاهى به اينكه فراگيرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد ، به آموزش آن پرداختند .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

{خلاق} به معناى بهره وافر و نصيب نيكوست. نكره بودن كلمه {خلاق} به همراه {من} زايده، دلالت

بر قلت دارد و ظاهر آن است كه ضمير در {علموا} به يهوديان بر مى گردد.

43 - يهوديان با آموزش سحر هاى زيان آور ، خويشتن را تباه و بهاى بدى را كسب كردند .

ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم

يهود و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 20

20 - موضعگيرى يهود و نصارا درباره تغيير قبله ، على رغم آگاهى آنها به حقانيت آن

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جمله {و ما اللّه . ..} - كه به تهديد اهل كتاب اشاره دارد - بيانگر موضعگيرى اهل كتاب در برابر تغيير به حق قبله و مخالفت ايشان با حكم الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 7

7 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، در تلاشى پى گير ، براى اثبات حقانيت قبله خويش و ناحق جلوه دادن تغيير آن به كعبه

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

يهود و تكذيب محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

يهود و تلاوت كتاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 6

6 _ يهود و نصارا كتاب آسمانى خويش را به زبان غير عربى تلاوت مى كردند.

و إن

كنا عن دراستهم لغفلين

{إن} در جمله {إن كنا} إن مخففه است. {دراست} مصدر و به معناى تلاوت است. {هم} فاعل {دراست} و مفعولش {الكتاب} مى باشد. يعنى {همانا ما از خواندن كتاب آسمانى توسط اهل كتاب غافل بوديم}. اين بدان معناست كه ما متوجه محتواى قرائت آنان نبوديم و لذا حقايق آن را درك نمى كرديم.

يهود و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 1،2

1 - يهوديان ، به قرآن و كتاب آسمانى خويش ( تورات ) كفر ورزيدند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه

مراد از {ما أنزل اللّه} قرآن است و بعيد نيست كه علاوه بر آن، تورات نيز منظور باشد. قابل ذكر است كه مراد از كافر شدن يهود به تورات، انكار يا تحريف آن بخش از تورات است كه ويژگيهاى پيامبر اكرم(ص) را بيان كرده است.

2 - يهوديان ، با كفرشان به قرآن و تورات ، خود را به بد بهايى فروختند

.

بئسما اشتروا به أنفسهم أن يكفروا بما أنزل اللّه

{اشتراء} به معناى خريدن است و گاهى به معناى فروختن نيز به كار مى رود. در آيه شريفه معناى دوم اراده شده است (اقتباس از مجمع البيان). {ما}ى موصوله در {بئسما} فاعل {بئس} و {أن يكفروا ...} مخصوص به ذم است. بنابراين جمله {بئسما ...}; يعنى، كفرورزى يهوديان به قرآن بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 6

6 _ عدم قبول حكميت تورات از سوى برخى عالمان يهود ، به دنبال ارائه پيشنهاد آن از جانب پيامبر اكرم ( ص )

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب . .. هم معرضون

برداشت فوق بر اساس شأن نزولى است كه درباره آيه مورد بحث نقل شده است. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7،9

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

9 _ پنهان كردن تورات ، توسط يهوديان *

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

دعوت به آوردن تورات و تلاوت آن، اين را گوشزد مى كند كه آنها تورات را از دسترس مردم خارج كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 2

2 _ آگاهى ناقص دانشمندان يهود به تورات

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب

بدان احتمال كه {من} در {من الذين هادوا _ آيه 46 _} بيانيه

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 2،8،9

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر ( ص ) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

8 _ گروهى از يهوديان ، بى اعتنا به حكم خدا در تورات و رويگردان از حكم پيامبر ( ص ) پس از مراجعه به آن حضرت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه ثم يتولون من بعد ذلك

9 _ يهوديان اعراض كننده از حكم تورات ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به حكم الهى در تورات باشد. قابل ذكر است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر جمله {فيها حكم اللّه} است و {ثم} براى ترتيب در خبر است، نه براى ترتيب حكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 17،18

17 _ يهود با نزول تورات معارف و حقايق تازه اى را فراگرفتند.

و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم

18 _ تورات دربردارنده حقايق و معارفى بود كه نه يهود

زمان پيامبر(ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها.

و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 2،12،17

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

12 _ يهوديان به تورات و پيمان هاى الهى پايبند نبودند .

ألم يؤخذ عليهم ميثق الكتب

17 _ يهوديان با مطالعه مكرر تورات به معارف و احكام آن آگاهى داشتند .

درسوا ما فيه

{درس} تكرار كردن چيزى است و {درس الكتاب} هنگامى گفته مى شود كه خواندن تكرار شود. (مجمع البيان).

يهود و جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 6

6 - تصور جاهلانه يهود در مورد جبرئيل و نظام وحى

قل من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

يهود و حفظ منافع قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 11،12

11 - حفظ منافع قوم و جامعه يهود ، برتر از اعتراف به باور ها و عقايد دينى در ديدگاه عالمان و پيشوايان آنان

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و

معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

يهود و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

يهود و خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 1،2،5،7

1 _ يهود ، داعيه دار نسبتهايى ناروا به خداوند ، على رغم علم و آگاهى به كذب و بطلان آن نسبتها

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

ضمير در {يفترون} به {الذين اوتوا الكتاب} برمى گردد، و مراد از آن به قرينه آيات گذشته يهوديان هستند.

2 _ علم و آگاهى يهود به بطلان افترا هاى خويش بر خداوند *

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

چون افترا به معناى دروغ بستن است، آوردن كلمه {الكذب} براى تفهيم اين معناست كه يهوديان با اينكه مى دانند _ مثلا _ خداوند به آنها امتيازى نداده، آن را به خدا نسبت مى دهند.

5 _ يهود ، مورد سرزنش خداوند به خاطر نسبت هاى ناروا به

خداوند

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

7 _ افتراى يهود بر خداوند دليل آلودگى آنان و پيراسته نبودنشان از انحراف

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جمله {انظر كيف} مى تواند دليلى باشد بر اثبات عدم تزكيه يهوديان كه در آيه قبل مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 1،2،8

1 _ يهوديان ، منكر قدرت و نفوذ اراده خداوند در تدبير جهان

و قالت اليهود يداللّه مغلولة

اطلاق جمله {يداللّه مغلولة} مى رساند كه يهود بر اين باور بودند كه خداوند هيچ دخل و تصرفى در جهان هستى ندارد. بنابراين جمله {ينفق كيف يشاء} پس از {يداهُ مبسوطتان} تنها اشاره به نمونه و مصداقى از نفوذ و قدرت الهى در جهان هستى دارد.

2 _ ناتوانى خداوند در انفاق و بخشش روزى به موجودات ، از باور هاى باطل يهود

و قالت اليهود يداللّه مغلولة

جمله {ينفق كيف يشاء} مى تواند قرينه باشد بر اينكه مراد از بسته بودن دست خدا و نافذ نبودن قدرت وى _ در پندار يهود _ تنها ناتوانى از اعطاى روزى و انفاق به انسانهاست.

8 _ سخن نارواى يهود درباره خداوند ( نافذ نبودن قدرت او ) موجب دورى آنان از رحمت الهى

و لعنوا بما قالوا

يهود و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..}

داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و دين اسباط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و دين اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان

را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله {أم تقولون . ..} داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

يهود و ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 14

14 - يهوديان ، معتقد به ربوبيت خداوند

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

يهود و زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 10

10 _ يهوديان بپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون . .. و المقيمين الصلوة و المؤتون الزكوة

گفتنى است كه {المقيمين} به وسيله فعلى همانند {امدح} و يا {اخص} منصوب شده و در اصل چنين بوده {و المقيمون الصلوة اخصهم و امدحهم} كه بنابر

قواعد ادبى المقيمون و فعل اخص و امدح حذف شده است و ضمير در {امدحهم} به صورت اسم ظاهر در آمده است.

يهود و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

يهود و صفات صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

يهود و صفات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

يهود و عزير(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 1،3،4

1 _ يهوديان ، { عزير } را فرزند خدا خواندند .

و قالت اليهود عزير ابن اللّه

3 _ فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } ، سخنان نسنجيده و باطلى بود كه يهود و نصارا به زبان آوردند .

و قالت . .. ذلك قولهم بأفوههم

4 _ پندار فرزند خدا بودن { عزير } و { مسيح } ، پندارى است سابقه دار در تاريخ يهود و نصارا .

يضهئون

قول الذين كفروا من قبل

يهود و علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 3

3 - يهود مورد توبيخ و سرزنش خداوند ، به خاطر محدود پنداشتن علم و آگاهى او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

يهود و علم غيب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 15

15 - آگاه نبودن خدا به اسرار نهانى انسان ها ، از باور ها و پندار هاى باطل يهود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

از جمله {أتحدثونهم . .. ليحاجوكم} چنين بر مى آيد كه يهود آن گاه راه احتجاج عليه خويش را گشوده مى ديدند كه حقايق و دانسته هاى خويش را آشكار كنند; ولى اگر حقايق را آشكار نكنند عليه آنان احتجاج نمى شود و مؤاخذه نمى گردند. اين پندار بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 2

2 - يهوديان ، خداوند را به امور نهانى انسان عالم و آگاه نمى دانستند .

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

استفهام در {أو لايعلمون . ..} انكار توبيخى است.

يهود و عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 14

14 - زندگانى در دنيا و داشتن عمرى طولانى ، نجاتبخش يهود از عذاب اخروى نيست .

و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

{أن يعمر} بدل براى {هو} و يا فاعل براى {مزحزح} است. مآل هر

دو به يك معناست; معناى جمله {ما هو ...} چنين است: يهوديان ]بر فرض اينكه عمرى هزار ساله داده شوند [آن عمر طولانى، ايشان را از عذاب رها نخواهد ساخت.

يهود و عهد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 5

5 - عهد ها و پيمان هاى الهى در ديدگاه بسيارى از يهوديان ، امرى بى مقدار و كم ارزش

نبذه فريق منهم

برداشت فوق بر اساس معنايى است كه {راغب} در كلمه {نبذ} بيان كرده است. او در {المفردات} مى گويد: {نبذ} انداختن و دور افكندن چيزى است به خاطر كم ارزش شمردن آن.

يهود و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 3،7

3 _ يهوديان ، منكر رسالت حضرت مسيح ( ع )

و بكفرهم

تكرار {كفر} كه در اين بخش از آيات به يهوديان نسبت داده شده، حكايت از تعدد موارد كفرورزى آنان دارد. در برداشت فوق كفر _ به قرينه فرازهاى بعد _ انكار رسالت عيسى(ع) گرفته شده است.

7 _ كفرورزى يهود با انكار رسالت حضرت مسيح ( ع ) ، موجب گرفتار شدن آنان به لعنت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {بكفرهم} عطف بر {بنقضهم} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا {بكفرهم} متعلق به فعل محذوف {لعناهم} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 2،3،6،14

2 _ يهود ، مردمى كفرپيشه و طغيانگر عليه عيسى ( ع ) ، على رغم اذعان به

رسالت الهى وى

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بر اين مبنا كه {رسول اللّه} دنباله سخن يهوديان {انا قتلنا . ..} باشد مى توان گفت اعتراف آنان به رسالت عيسى اعترافى واقعى و حقيقى بوده ولى در عين حال اقرار به كشتن وى داشته و اين حكايت از شدت خباثت آنان دارد.

3 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبرى حضرت عيسى ( ع ) *

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {رسول اللّه} گفتار يهوديان باشد، بر اين اساس به نظر مى رسد اقرار آنان به رسالت عيسى(ع) به منظور تمسخر بوده است.

6 _ يهود _ بر خلاف پندارشان _ حضرت عيسى ( ع ) را نكشتند و به دار نيز نياويختند .

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم . .. و ما قتلوه و ما صلبوه

14 _ پندار غلط و خلافگويى يهود ، در مورد تولد و مرگ حضرت عيسى ( ع )

قولهم على مريم بهتناً عظيماً. و قولهم إنّا قتلنا المسيح ... ما لهم به من علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 158 - 1

1 _ عدم حضور حضرت مسيح ( ع ) در بين مردم ، پس از توطئه قتل وى توسط يهود

و ما قتلوه. بل رفعه اللّه إليه

چنانچه عيسى(ع) پس از توطئه قتل در بين مردمان حضور مى داشت، همگان به اشتباه خويش پى مى بردند و واهى بودن قصه صليب بر مدعيان آن روشن مى گشت و جمله {رفعه اللّه اليه} در حقيقت جواب اين سؤال است كه اگر

وى كشته نشد چرا پس از واقعه قتل در بين مردمان ديده نشد.

يهود و قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 25

25 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : { و صلّى رسول اللّه ( ص ) إلى بيت المقدس . . . ثم عيّرته اليهود ، فقالوا انك تابع لقبلتنا فاغتمّ لذلك غمّاً شديداً و لما كان فى بعض الليل خرج ( ص ) يقلب وجهه فى آفاق السماء . . . فلما صلّى من الظهر ركعتين جاءه جبرئيل ( ع ) فقال له : قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضى ها فول وجهك شطر المسجدالحرام - الآية - ثم أخذ بيد النبى ( ص ) فحوّل وجهه إلى الكعبة . . . ;

رسول خدا(ص) به سوى بيت المقدس نماز مى خواند . .. سپس يهود او را سرزنش كرده گفتند: تو پيرو قبله ما هستى، و آن حضرت در پى اين سرزنش بشدت اندوهگين شد و در موقعى از شب كه از ]خانه[ بيرون آمده بود، در اطراف آسمان ها مى نگريست ... و چون دو ركعت نماز ظهر را خوانده بود جبرئيل نازل گشت و به آن حضرت گفت: ما نگاههاى انتظارآميز تو را ]براى تغيير قبله[ مشاهده مى كرديم، پس روى تو را به سوى قبله اى - كه تو به آن راضى هستى - بر مى گردانيم; پس روى خود را به سوى مسجدالحرام برگردان. آن گاه دست او را گرفت و رويش را به سوى كعبه برگرداند}.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

يهود و قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،5،9

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى

پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

يهود و قبله مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 8

8 - هيچ يك از يهود و نصارا ، قبله يكديگر را نخواهند پذيرفت .

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

يهود و قتل انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،21،27

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

27 - ابو عمرو زبيرى از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد { . . . فلم تقتلون انبياء اللّه من قبل ان كنتم مؤمنين } روايت كرده كه : { انما نزل هذا فى قوم اليهود و كانوا على عهد محمد ( ص ) لم يقتلوا الأنبياء بأيديهم و لاكانوا فى زمانهم و انما قتل أوايلهم . . . فجعلهم اللّه منهم و أضاف إليهم فعل أوايلهم بما تبعوهم و تولّوهم ;

اين آيه درباره يهود نازل گشته

است در حالى كه يهوديان زمان پيامبر(ص) پيامبرانى را نكشته بودند و در زمان آنان نيز زندگى نمى كردند و همانا گذشتگان آنان پيامبران را كشتند . .. پس خداوند اين يهوديان (يهوديان زمان حضرت محمد(ص)) را جزء آنان دانسته و قتل انبيا را به خاطر پيروى آنان و محبتشان به پيشينيان به آنان نسبت داده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 17،22

17 _ عصيان اهل كتاب ( يهود ) و تجاوز مداومشان ، باعث كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران

ذلك بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات الهى و كشتن پيامبران باشد.

22 _ يهود با افشاى اسرار پيامبران ، شريك جُرم قاتلان آنان

و يقتلون الانبياء بغير حقّ

امام صادق (ع) در تفسير آيه {و يقتلون الانبياء بغير حق}، فرمود: .

.. و لكن اذاعوا سرّهم و افشوا عليهم فقتلوا.

_______________________________

اصول كافى، ج 2، ص 371 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 196، ح 132.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 1،4،9

1 _ يهود ، مردمى پيمان شكن و قاتل پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم و كفرهم بايت اللّه و قتلهم الأنبياء بغير حق

4 _ يهوديان ، هيچگونه توجيهى براى كشتن انبيا ، نداشتند .

و قتلهم الأنبياء بغير حق

با اينكه همواره كشتن انبيا نا به حق است، خداوند قيد توضيحى {بغير حق} را ذكر كرده است تا به اين معنا اشاره كند كه قاتلان پيامبران خود نيز به ناروا بودن كشتن انبيا آگاه بودند.

9 _ يهود ، مورد نفرين و غضب خداوند به سبب پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و كشتن پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم . .. و قتلهم الأنبياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بما نقضهم . ..} به قرينه آيات مشابه، متعلق به فعلى محذوف همانند {لعناهم} باشد.

يهود و قتل عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 1،4،7،8،10،15،16

1 _ يهود ، مدعى كشتن حضرت مسيح ( ع )

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

7 _ يهوديان ، به اشتباه شخص ديگرى را به جاى حضرت عيسى ( ع )

به دار آويخته و كشتند .

و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم

استدارك در جمله {و لكن شبه لهم} رساى به اين است كه يهوديان شخصى را به گمان اينكه حضرت عيسى(ع) است به دار آويخته و او را به قتل رساندند.

8 _ اختلاف يهود ، در اصل رخداد قتل و به دار آويخته شدن عيسى ( ع )

إنّ الذين اختلفوا فيه

10 _ ادعاى يهود در مورد كشته شدن حضرت عيسى ( ع ) ، بر پايه گمان بود ، نه علم و يقين .

إنّ الذين اختلفوا فيه لفى شك منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن

15 _ يهوديان ، قطعاً حضرت عيسى ( ع ) را نكشتند .

و ما قتلوه يقيناً

16 _ يهود به جاى حضرت عيسى ( ع ) جوانى را كه به شكل آن حضرت در آمده بود كشتند وبه صليب كشيدند .

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و ما قتلوه

امام باقر(ع): . .. و اخذوا الشاب الذى القى عليه شبح عيسى فقتل و صلب ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 103; نورالثقلين، ج 1، ص 569، ح 653.

يهود و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7،10

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از

هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 12

12 - گروهى از يهوديان ، قرآن ( كلام خدا ) را مى شنيدند ، آن را به خوبى مى فهميدند و به تحريف معانى و مفاهيم آن اقدام مى كردند .

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مراد از {كلام اللّه} در آيه مورد بحث، قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 5،6،11

5 - يهوديان ، پيش از بعثت ، به نازل شدن قرآن و مبعوث شدن پيامبر ( ص ) آگاهى داشتند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

6 - يهوديان ، از ديرباز در انتظار پيامبر ( ص ) و نزول قرآن بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

11 - يهوديان على رغم مطابق يافتن ويژگى هاى كتاب و پيامبر موعود ، بر قرآن و رسول اكرم ( ص ) ، به آن كافر شدند .

فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 1،2

1 - يهوديان ، به قرآن و كتاب آسمانى خويش ( تورات ) كفر ورزيدند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه

مراد از {ما أنزل اللّه} قرآن است و بعيد نيست كه علاوه بر آن، تورات نيز منظور باشد. قابل ذكر است كه مراد از كافر شدن يهود به تورات، انكار يا تحريف آن بخش از تورات است كه ويژگيهاى پيامبر اكرم(ص) را بيان كرده است.

2 - يهوديان ، با كفرشان به قرآن و تورات ، خود را به بد بهايى فروختند .

بئسما اشتروا به أنفسهم أن يكفروا بما أنزل اللّه

{اشتراء} به معناى خريدن است و گاهى به معناى فروختن نيز به كار مى رود. در آيه شريفه معناى دوم اراده شده است (اقتباس از مجمع البيان). {ما}ى موصوله در {بئسما} فاعل {بئس} و {أن يكفروا ...} مخصوص به ذم است. بنابراين جمله {بئسما ...}; يعنى، كفرورزى يهوديان به قرآن بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 3

3 - يهود به قرآن ايمان نمى آورند و اسلام را نخواهند پذيرفت . *

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علينا

حذف فاعل و آوردن فعل به صورت مجهول (قيل) حاوى اين نكته است كه: پاسخ منفى يهود به دعوت قرآن، مخصوص يهود عصر بعثت نيست; بلكه آيندگان اينان نيز همين رويه را خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9

9 -

تلاش تبليغاتى يهود و نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 1

1 _ تلاش بى امان يهود و نصارا ، با هدف خاموش كردن نور الهى ( قرآن ) ، با سخنان و تبليغات خود

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

ضميرهاى جمع در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به يهود و نصارا (الذين أوتوا الكتاب) بازمى گردد. قيد {بأفواههم} (با سخنان خويش) مى رساند كه: اهل كتاب براى انحراف افكار عمومى عليه قرآن و اسلام، دست به تبليغات نادرست مى زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن

بر توحيد و نفى شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 91 - 1

1- يهود و نصارا ، پس از نزول قرآن و ظهور اسلام ، به التقاط گراييده و به برخى از آيات قرآن ايمان آوردند و به برخى ديگر كفر ورزيدند .

الذين جعلوا القرءان عضين

{عضين} جمع {عضة} است و {عضة} به معناى جزء مى باشد و تجزيه در پذيرش معارف دين در شأن اهل كتاب است; چون كافران و مشركان اصل ديانت الهى را قبول نداشتند; چنان كه خداوند اهل كتاب را به همين وصف توصيف فرمود: {. ..و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض...} (سوره نساء، آيه 150).

يهود و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 2

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 4

4 _ ايجاد پيوند دوستانه يهود با كافران براى تشكيل جبهه اى متحد و نيرومند عليه مسلمانان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا

بيان عداوت يهوديان و مشركان با اهل ايمان پس

از بيان برقرارى دوستى يهود و اهل شرك مى رساند كه اين رابطه دوستى در جهت دشمنى با مسلمانان است.

يهود و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 12

12 - يهوديان ، به هر كتاب آسمانى كه آورنده آن از بنى اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون بما وراءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

يهود و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 17

17 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { انه قال كان قوم من اليهود ليسوا من المعاندين المتواطئين إذا لقوا المسلمين حدثوهم بما فى التوراة من صفة محمد ( ص ) فنهاهم كبرائهم عن ذلك ، و قالوا : لا تخبروهم بما فى التوراة ، من صفة محمد ( ص ) فيحاجوكم به عند ربكم فنزلت هذه الآية ;

گروهى

از يهود - كه كينه اى به مسلمانان نداشتند - هنگامى كه با مسلمانان روبرو مى شدند از اوصاف رسول خدا(ص) كه در تورات آمده بود سخن مى گفتند; بزرگان يهود با خبر شده و آنها را نهى كردند و گفتند: از صفات محمد ]ص[ - كه در تورات آمده - مسلمانان را مطلع نسازيد كه به وسيله آن با شما در نزد پروردگارتان استدلال و احتجاج خواهند نمود، پس آيه فوق نازل گشت. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،10

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

10 - يهود و نصارا ، حقيقتى را كه بايد به آن شهادت مى دادند ، كتمان كرده و از ارائه آن خوددارى نمودند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

77 - 4

4 _ عالمان يهود ، داراى اهداف دنيوى در كتمان و تحريف عهد خدا ( حقايق مربوط به پيامبر ( ص ) )

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم

با توجّه به شأن نزول، مقصود از {عهد اللّه}، حقايق مربوط به پيامبر اكرم (ص) در تورات است كه به دست عالمان يهود تحريف گشته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 9

9 _ پنهان كردن تورات ، توسط يهوديان *

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

دعوت به آوردن تورات و تلاوت آن، اين را گوشزد مى كند كه آنها تورات را از دسترس مردم خارج كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 7

7 _ تبيين حقايق و معارف كتمان شده به دست يهود و نصارا ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين

بنابر اينكه مفعول حذف شده از {يبين}، به قرينه آيه پانزدهم، حقايقى باشد كه علماى اهل كتاب آنها را مخفى مى داشتند.

يهود و كتمان حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 3

3 - كتمان حقيقت

، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطل

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

تكرار نكردن {لا}ى ناهيه در {تكتموا} به اين معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

يهود و كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 1،3،4

1 _ خداوند ، با برافراشتن كوه طور بر سر يهود به منظور تهديد آنان ، از ايشان پيمان گرفت .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

{طور} علم است براى كوهى مخصوص و گفته شده {طور} به معناى مطلق كوه است (مفردات)، باء در {بميثقهم} سببيه است و بديهى است كه خود ميثاق نمى تواند دليل و سبب باشد بر اينكه خداوند كوه طور را بر سر آنان برافرازد. بنابراين مى توان گفت گرفتن ميثاق علت براى برافراشتن كوه طور بوده است.

3 _ نقض ميثاق از سوى يهود ، سبب شد تا خداوند بر آنان خشم گيرد و كوه طور را بر سر آنان بالا برد .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه نقض ميثاق و تصميم بر ادامه نقض ميثاق علت برافراشتن كوه طور باشد ; بنابراين جمله {و رفعنا . ..} يعنى بدان سبب كه پيمان الهى را شكستند و تصميم بر ادامه پيمان شكنى داشتند، به عنوان تهديد، كوه طور را بر سر آنان بالا برده و مسلط ساختيم.

4 _ قرار دادن كوه طور بر سر يهود ، از معجزات حضرت موسى ( ع )

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً. و رفعنا فوقهم الطور

بر افراشتن كوه طور، مى تواند

بيان مصداقى براى جمله {و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً} باشد.

يهود و گسترش اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 13

13 _ يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

يهود و لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 1

1 - يهود ، قومى هراسان از مرگ و غير مشتاق براى لقاى الهى

و لايتمنّونه أبدًا

يهود و مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 2،3،4

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

3 _ دنياگرايان يهود خود به گناه دنياگرايى و كسب مال و منال از راه هاى ناروا معترف بودند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {سيغفر لنا} (آمرزيده خواهيم شد)، اعتراف يهوديان دنياگرا به گنهكارى خويش و

بيانگر اين است كه جمله {يأخذون . .. } ناظر به كسب مال از راههاى نامشروع است.

4 _ دنياگرايان يهود به گناه خويش ( دستيابى به مال و منال دنيا از راه هاى نامشروع ) ، اصرار مىورزيدند .

و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم . .. } (اگر مال و منال دنيا در مرتبه و زمانى ديگر به آنان روى مى آورد از گرفتن آن دريغ نداشتند)، اشاره به اصرار يهوديان دنياگرا به گناه كسب درآمدهاى نامشروع دارد.

يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 8

8 - مأيوس كردن پيامبر ( ص ) ، انگيزه يهوديان در اظهار ناتوانى خويش از درك معارف اسلام

قالوا قلوبنا غلف

انسانها معمولا به قصور خويش در فهم و درك باور ندارند. بنابراين اعتراف يهوديان به درك نكردن و نفهميدن، مى تواند به منظور مأيوس كردن پيامبر(ص) باشد تا از اصرار بر دعوت ايشان به اسلام منصرف شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 6،11

6 - يهوديان ، از ديرباز در انتظار پيامبر ( ص ) و نزول قرآن بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

11 - يهوديان على رغم مطابق يافتن ويژگى هاى كتاب و پيامبر موعود ، بر قرآن و رسول اكرم ( ص ) ، به آن كافر شدند .

فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به

نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9،10

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 5،6،7،8،9،10،11،13،14،18،22،25

5 _ نافرمانى آگاهانه پس از دريافت و شنيدن سخنان پيامبر ( ص ) ، عكس العمل يهود در

برابر آن حضرت

من الذيين هادوا . .. و يقولون سمعنا و عصينا

6 _ بى اعتنايى و پشت گوش انداختن گفته هاى يهود ، اتهام آن به پيامبر ( ص )

من الذين هادوا . .. يقولون ... واسمع غير مسمع

بر اين مبنا كه {غير مسمع} اخبار باشد، نه نفرين. و جمله {اسمع غير مسمع} بدين معناست: اى پيامبر سخنان ما را بشنو، اگر چه تاكنون نسبت به گفته ها و سخنان ما ناشنوا بودى و اعتنايى بدانها نداشتى.

7 _ درك ننمودن گفته هاى يهود ، تهمت آنان به پيامبر ( ص )

واسمع غير مسمع

برداشت فوق بر اين مبناست كه شنيدن به معناى درك كردن باشد. يعنى درك كن و بفهم آنچه را ما مى گوييم ; اگر چه تاكنون سخنان ما را درك نكردى و نفهميدى.

8 _ توهين و نفرين برخى از يهوديان به پيامبر ( ص ) در ضمن سخن با آن حضرت

من الذين هادوا . .. واسمع غير مسمع

{غير مسمع} در برداشت فوق به معناى انشايى آن گرفته شده است. و مفهوم آن چنين است: خدا تو را كر و ناشنوا قرار دهد. و يا: خدا تو را نفهم گرداند.

9 _ اهانت برخى يهوديان به پيامبر ( ص ) ، با تغيير لحن خويش در تلفظ كلمه { راعنا } به { راعينا }

راعنا ليّاً بالسنتهم

{راعنا} به معنى توجه به ما كن و {راعينا} به معنى چوپان ماست. و يهوديان كلمه {راعنا} را به گونه اى تلفظ مى كردند كه معناى {راعنيا} براى شنونده تداعى مى شد.

10 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام

من الذين هادوا . .. يقولون سمعنا

و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بالسنتهم

11 _ گفته هاى يهود با پيامبر ( ص ) ، آميخته با عيبجويى به آيين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

{طعناً فى الدين} به معناى ضربه وارد كردن در دين با ناسزاگويى و عيبجويى است. گفتنى است كه {طعنا} حال براى فاعل {يقولون} است ; يعنى {يقولون كذا طاعنين فى الدين}.

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

14 _ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان ما} را به ذهن شنونده القا كند.

18 _ خير و قوام يهود ، در پرهيز از سخنان مبهم ، دو پهلو و تمسخرآميز در برابر پيامبر ( ص )

و لو انهم قالوا . .. واسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و اقوم

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

25 _ تنها اندكى از يهود به اسلام و پيامبر ( ص

) ايمان خواهند آورد .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،3،6،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى

پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 9

9 _ درخواست يهود از موسى ( ع ) ( ديدن خدا ) ، نابجاتر از درخواست آنان از پيامبر ( ص ) ( نزول كتاب آسمانى بر آنان )

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 13،21

13 _ دل هاى يهوديان _ بر خلاف ادعايشان _ تهى از دانش و ناتوان از درك تعاليم پيامبر اسلام ( ص )

قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود يهوديان از جمله {قلوبنا غلف} ادعاى برخوردارى از دانش وافر باشد.

21 _ بسيارى از يهود ، هرگز به پيامبر اسلام ( ص ) ايمان نخواهند آورد .

فلايؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده

است. نظير {قد قامت الصلوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 18

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 13،16،19،21،22،23

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

16 _ يهوديان و منافقان ، تنها به انگيزه دروغ بستن بر پيامبر ( ص ) ، رغبت به شنيدن سخنان او داشتند .

سمعون للكذب

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} مفعول له براى {سمعون} باشد و به قرينه {لم يأتوك}، منظور شنيدن سخنان پيامبر(ص) است. يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند.

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى

حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

22 _ سفارش عالمان يهود به فرستادگان خويش مبنى بر پذيرش حكم پيامبر ( ص ) به شرط موافقت آن با حكم تحريف شده آنان

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

{هذا} اشاره به حكمى است كه عالمان يهود آن را ابراز مى داشتند و جمله {يحرفون الكلم} مى رساند كه حكمى تحريف شده بوده است.

23 _ تثبيت حكم تحريف شده به دست عالمان يهود ، هدف آنان از ارجاع داورى به رسول خدا ( ص )

ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

ارجاع داورى به رسول خدا(ص) و نپذيرفتن قضاوت آن حضرت در صورت مخالفت حكم وى با اظهارات عالمان يهود، مى رساند كه هدف آنان از اين ارجاع تنها تلاش براى يافتن امضاى حكم تحريف شده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 12

12 _ يهوديان ، در انديشه آسيب رسانى به پيامبر ( ص ) ، در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 1،2،3،8،10

1 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) از سوى يهوديان ، على رغم دسترسى آنان به حكم خدا در تورات ، شگفت آور و سؤال بر انگيز

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر (

ص ) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

3 _ پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم ، حتى يهوديان ، براى حكميت و داورى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية

8 _ گروهى از يهوديان ، بى اعتنا به حكم خدا در تورات و رويگردان از حكم پيامبر ( ص ) پس از مراجعه به آن حضرت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه ثم يتولون من بعد ذلك

10 _ يهوديان اعراض كننده از حكم رسول خدا ( ص ) ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره باشد به حكم رسول خدا كه از {يحكمونك} به دست مى آيد. گفتنى است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر {يحكمونك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 5

5 _ يهوديان صدر اسلام در برابر دعوت پيامبر(ص) موضعى غير منطقى و لجوجانه داشتند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

جملات بعدى اين آيه

قرينه نزول اين آيه در شأن يهود است. و چون يهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و ديگر انبياى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هيچيك از افراد بشر بايد از سر مكابره و عناد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 14

14 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) اختلافى ريشه دار و ديرپا *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر . .. فيما كانوا فيه يختلفون

در صورتى كه {الأمر} اشاره به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد; اختلاف مستمرى كه از {كانوا فيه يختلفون} استفاده مى شود، ريشه دار بودن اختلافات آنان را درباره رسالت پيامبراكرم(ص) مى رساند.

يهود و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 1

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

يهود و مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 2،4،8،10

2 _ بهتان يهوديان به مريم ( ع ) ، نمونه اى از كفرپيشگى آنهاست .

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

بدان

احتمال كه {قولهم} تفسير و تبيين كفر در {بكفرهم} باشد.

4 _ يهوديان ، مريم ( ع ) را به كردارى بسيار ناشايست متهم كردند .

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

{بهتان} به معناى افترا و اتهام است. و مراد از آن در آيه فحشا و بى عفتى است.

8 _ اتهام نارواى يهود به حضرت مريم ( ع ) از عوامل محكوميت آنان به لعن و نفرين الهى

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

10 _ اتهام ارتباط نامشروع مريم ( ع ) با مردى نجار به نام يوسف ، و باردار شدن وى به عيسى ( ع ) ، بهتان بزرگ يهود به ساحت پاك مريم

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

امام صادق(ع): . .. الم ينسبوا مريم بنت عمران الى انها حملت بعيسى من رجل نجار اسمه يوسف ... .

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، ح 3، مجلس 22; تفسير برهان، ج 1، ص 426، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 18

18 _ پاك بودن دامن حضرت مريم ( ع ) از تهمت هاى نارواى يهوديان

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و روح منه

جملات {انما المسيح . .. روح منه} علاوه بر اينكه رد عقيده غلوآميز مسيحيان درباره حضرت عيسى(ع) است، مى تواند اشاره به ناروايى اتهام يهوديان نسبت به مريم(ع) نيز باشد.

يهود و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما

يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4،12،13

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 5

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به

اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 9،11،12

9 _ تصميم عالمان يهود بر گمراه كردن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 3

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود با آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 3

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،3

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس

على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 3،7،8

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد

و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2،8،18

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط

دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 28،29،32،33

28 _ يهوديان ، همواره در تلاش آتش افروزى و فتنه گرى براى به راه انداختن جنگ عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

{ايقاد نار} كه به معناى آتش افروزى است، مى تواند كنايه از مكرها و شيطنت هايى باشد كه يهوديان به وسيله آن مردم خويش و يا ديگر طوايف را عليه مسلمانان مى شوراندند.

29 _ ناكامى همواره يهود در آتش افروزى هاى خويش عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

33 _ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى {غلت ايديهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3،14

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى

مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

يهود و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 4،10

4 _ فزونى پيمان شكنان يهود نسبت به پيمان شكنان نصارا

فبما نقضهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى

{من الذين} خبر مبتداى محذوف است. يعنى {من الذين قالوا انا نصارى قوم اخذنا ميثاقهم}، بنابراين آيه شريفه، تنها سخن از پيمان شكنى گروهى ازمسيحيان را مطرح كرده است. به خلاف آنچه درباره يهود بيان داشت كه همه آنها، جز اندكى، پيمان شكن بودند.

10 _ كينه و دشمنى

دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 9،10

9 _ همكارى و روابط دوستانه يهود و نصارا ، @در جهت مقابله با اسلام *

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

با توجه به اينكه يهود و نصارا نسبت به يكديگر دشمنى و كينه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با يكديگر كه از جمله {بعضهم . ..} استفاده مى گردد، در جهت مقابله به اسلام است.

10 _ روابط و پيوند هاى يهود و نصارا با يكديگر ، خطر و هشدارى براى مسلمانان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

از اينكه دوستى يهود و نصارا با يكديگر، دليل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار گرفته است، استفاده مى شود كه پيوند آنان، پيوندى خطرناك براى مسلمين است.

يهود و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 1

1 - يهوديان ، آيين نصرانيت را پوچ و بى پايه و اساس مى دانستند .

و قالت اليهود ليست النصرى على شىء

يهود و مصلحان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 1،2

1 _ يهوديان متخلف در آبادى ايله ، به نصايح و مواعظ مصلحان و نهى كنندگان از منكر اعتنا نكردند و آن را به فراموشى سپردند .

فلما نسوا ما ذكروا به

2 _

خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

يهود و ملتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 5

5 - يهود ، همه اديان جز دين يهود را بى اعتبار و ديگر ملت ها را در پيشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس

يهود و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

يهود و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 2،9

2 _ آشكارا ديدن خداوند ، تقاضاى نابجاى يهوديان از موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك فقالوا أرنا اللّه جهرة

9 _ درخواست يهود از موسى ( ع ) ( ديدن خدا ) ، نابجاتر از درخواست آنان از پيامبر ( ص ) ( نزول كتاب آسمانى بر آنان )

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

يهود و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 10

10 - يهود و

نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _ خداوند ، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 4

4 _ ايجاد پيوند دوستانه يهود با كافران براى تشكيل جبهه اى متحد و نيرومند عليه مسلمانان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا

بيان عداوت يهوديان و مشركان با اهل ايمان پس از بيان برقرارى دوستى يهود و اهل شرك مى رساند كه اين رابطه دوستى در جهت دشمنى با مسلمانان است.

يهود و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4،6

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

يهود و نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 5

5 - يهوديان ، پيش از بعثت ، به نازل شدن قرآن و مبعوث شدن

پيامبر ( ص ) آگاهى داشتند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 13

13 - يهوديان ، معترض به خداوند به خاطر گزينش رسول اكرم ( ص ) به پيامبرى و نازل كردن وحى بر آن حضرت

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

از اينكه قرآن در بيان ريشه حسادت يهود (أن ينزل . ..) به دو چيز اشاره كرده است (پيامبرى رسول اكرم (ص) و اينكه خدا اين مقام را به او عطا كرده) مى توان چنين نتيجه گرفت كه يهوديان علاوه بر حسادتشان بر رسول اكرم(ص) به خداوند نيز به سبب اعطاى اين مقام، معترض بودند.

يهود و نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 6

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

يهود و نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 10

10 - يهوديان ، آمدن پيامبر ( ص ) و نزول قرآن را از ديرباز و پيش از بعثت براى كافران تشريح مى كردند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

{استفتاح} (مصدر يستفتحون) مى تواند به معناى مطلع ساختن باشد، چنانچه در مفردات راغب آمده: {فتح عليه كذا; آن گاه گفته

مى شود كه به او امرى را اعلام كند و او را بر آن امر مطلع سازد}. قابل ذكر است كه در اين صورت بردن {يفتحون} به باب استفعال براى تأكيد است و معناى طلب ندارد.

يهود و نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

يهود و نعمتهاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 1،2،6

1 - يهود ، سراى آخرت و نعمت هاى آن را ويژه خويش مى پندارند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة

تقديم {لكم} بر {الدار الأخرة} مفيد حصر و اختصاص است و {خالصة} - كه حال براى {الدار} مى باشد - بر اين انحصار و اختصاص تأكيد مى كند; زيرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

2 - يهوديان ، ديگر مردمان را از نعمت هاى آخرت بى نصيب مى پندارند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة من دون الناس

6 - يهوديان ، مدعى اعتقاد به خدا ، قيامت و نعمت هاى اخروى هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت

يهود و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 6

6 - تصور جاهلانه يهود در مورد جبرئيل و نظام وحى

قل من كان عدواً لجبريل

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 13

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

يهود و هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 3

3 - هر يك از يهود و نصارا ، آيين خويش را موجب هدايت بشر مى پنداشتند .

قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

يهود و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

يهود هدايت ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 3

3 - يهوديان و نصرانيان عصر بعثت ، مردمانى هدايت ناپذير بودند .

و لن

ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109