علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بیست و پنجم - حرف گ

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بیست و پنجم - حرف گ/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع،

تعريف،هدف، فايده، پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات

هرمنوتیک ومتودولوژی می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین

زمینه مراکز قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به

مجله بینات شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن

را درمنظومه این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و

نقش آن درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن

و صدها نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست

و يكم سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به

آنچه فرو فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات

وبينات است و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه

هدايت بارقه اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار

مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل

نطق ظاهر كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) –

وجود لفظي ( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می

کند و حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی

و کسانیکه می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

گاو از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گاو

آبيارى با گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

استفاده از گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 7

7 - امكان بهرهورى گسترده بشر از دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، نشانى ديگر از لطف و عنايت خدا و نظارت دقيق او بر احوال آفريده هايش

و ما كنّا عن الخلق غ_فلين . .. و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة ... و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 4

4 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه و حكمت آفرينش شتر ، گاو و گوسفندان

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

گفتنى است از {لام} {لهم} (به كار رفته در معناى تعليل) و نيز از اين كه آيه شريفه در مقام امتنان است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت شير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 3

3 - اهميت و نقش بسيار شير شتر ، گاو و گوسفند و فراورده هاى آن ، در تغذيه انسان ها

و مشارب

برداشت ياد شده از آن جا است كه شير _ با آن

كه از منافع أنعام به شمار مى رود _ اختصاص به ذكر يافته است.

باركشى با گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 4

4 - جواز استفاده از شتر و گاو براى سوار شدن و حمل و نقل

فمنها ركوبهم

پيه گاو در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

تحريم پيه گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 3،5

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

{شحم} به معنى چربى و پيه است و {ظهر} يعنى پشت و {حوايا}، جمع {حوية}، به معنى روده است.

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

تحريم جنين گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تحريم گوشت گاو

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تسخير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 2

2 - رام و مسخرّ كردن دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى بشر ، جلوه قدرت خدا و لطف او بر بندگان است .

و ذلّلن_ها لهم

تعقل در خلقت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 2

2 - تشويق خداوند به تأمل و انديشه در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت ( مانند شتر ، گاو و گوسفند )

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

حليت جنين گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير

محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما

يتلى عليكم

خالق گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 1

1- خداوند ، خالق و آفريننده انعام ( گاو ، شتر و گوسفند ) است .

و الأنع_م خلقها لكم

{نعم} در لغت تنها به شتر گفته مى شود; زيرا كه بزرگ ترين نعمتها در نزد عرب است، ولى جمع آن {أنعام} به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود.

خلقت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 1

1 - آفرينش انسان ، جنبندگان و دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خداوند

ألم تر أنّ اللّه . .. و من الناس و الدّوابّ و الأنع_م

{أنعام} جمع {نَعَم} (شتر) مى باشد; ولى اين واژه در مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز به كار مى رود; چنان كه در آيه شريفه به همين معنا استعمال شده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند ، مخلوق خدا و جلوه هايى از قدرت او

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

{أنعام} به معناى شتر، گاو و گوسفند است و جمله {ممّا علمت أيدينا} كنايه از قدرت خدا مى باشد. گفتنى است كه آيه شريفه در مقام بيان جلوه هاى آن در طبيعت است.

خوردن گوشت گاو در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ،

گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

ذبح گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 1،3،5

1 - خداوند ، قوم موسى را به ذبح گاوى ماده فرمان داد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

ماده بودن گاو از {بكر} در آيه بعد استفاده مى شود.

3 - تأكيد موسى ( ع ) بر اينكه دستور ذبح گاو ، از ناحيه خداست نه صلاحديد وى .

إذ قال موسى لقومه إن اللّه يأمركم

5 - قوم موسى بر اين گمان بودند كه دستور ذبح گاو از ناحيه موسى ( ع ) است ، نه فرمانى از جانب خداوند

أتتخذنا هزواً

از اينكه بنى اسرائيل با جمله {أتتخذنا هزواً} (آيا ما را به مسخره مى گيرى) موسى(ع) را مورد خطاب قرار دادند، معلوم مى شود كه: آنان دستور ذبح گاو را دستورى از ناحيه خداوند نمى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 68 - 1،2،5،6

1 - بنى اسرائيل ، پس از انكار اوليه ، به الهى بودن دستور ذبح گاو ماده مطمئن شدند .

قالو أتتخذنا هزواً . .. قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

تقاضاى تبيين ويژگيها و مشخصه هاى گاوى كه بايد ذبح شود، بيانگر اين معناست كه: قوم موسى در پى سخنان او (أعوذ باللّه . ..) باور كردند كه دستور ذبح گاو، فرمانى از جانب خداوند است.

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 2،5،7،8

2 - گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند بايد سالم ، بى نقص و پيراسته از هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود .

مسلّمة لاشية فيها

{مسلّمة} يعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عيب و آفت است. {شية} به هر رنگى گفته مى

شود كه مخالف رنگ عمومى چيزى باشد. بنابراين {لاشية فيها} يعنى، در رنگ آن گاو، رنگ ديگرى نباشد. گفتنى است كه {شية} از ماده {وشى} است و {هاء} آخر عوض واو محذوف مى باشد.

5 - قوم موسى ، گاوى را با تمام ويژگى هاى تعيين شده ، يافته آن را ذبح كردند .

فذبحوها

ضمير {ها} در {ذبحوها} به {بقرة} ]توصيف شده [برمى گردد.

7 - قوم موسى ، پس از دستيابى به گاو مورد نظر ، تمايلى به كشتن آن نداشتند .

و ما كادوا يفعلون

{كاد} به معناى نزديك بود، است. اين فعل آن گاه كه منفى باشد گاهى دلالت بر تأكيد انجام نگرفتن فعل بعد دارد و احياناً حاكى از انجام گرفتن آن، از روى بى ميلى، كندى يا سختى است. در جمله {ما كادوا يفعلون} به قرينه {فذبحوها} دومين معنا مراد است; يعنى، انجام دادند ولى با سختى و بى ميلى.

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 17

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل

قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

ذبح گاو در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة}

به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

رنگ گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2،3

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

3 - گاوى كه قوم موسى مأمور به ذبح آن شدند ، بايد داراى رنگ زرد خالص بوده و مسرّت بخش باشد .

إنها بقرة صفراء فاقع لونها تسرّ النظرين

{فاقع} به معناى خالص و روشن است. ضمير در {تسرّ} (مسرّت بخش باشد) به {بقرة} بر مى گردد; يعنى، آن گاو بايد به گونه اى باشد كه مايه مسرّت بينندگان شود. البته از فراز قبل (صفراء ...) اين معنا استفاده مى شود كه رنگ آن نيز دخيل در مسرّت بخشى بوده است; يعنى: تسرّ بلونها الناظرين. بنابراين بايد هم گاو زيبا مى بود و هم رنگ آن.

زوجيت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 1

1 _ خداوند، آفريننده هشت نر و ماده از گوسفند و بز و شتر و گاو براى بهره بردارى آدميان

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

{ثمانية أزواج} مى تواند بدل براى {حمولة و فرشا} باشد كه خود مفعول {أنشأ} مى باشند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {أنشأ من الأنعام ثمانية أزواج}.

شخم زنى با گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

شير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 2

2 - شير دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، از منابع مهم تغذيه انسان

نسقيكم ممّا فى بطونها

شير گاو از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 3

3- بيرون آوردن شير خالص و آماده نوشيدن ، از بين خون و سرگين داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند ، از آيات خداوند

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

صفات گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 3،4،6،8

3 - قوم موسى ، از وى خواستند تا مشخصه هاى گاوى را كه بايد ذبح شود از خداوند بخواهد و براى ايشان بيان كند .

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

4 - ميانسال بودن - نه گوساله جوان و نه گاوى پير - از مشخصه هاى تعيين شده براى گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك

{فارض} به معناى پير و بزرگ سال است. {بقرة بكر} يعنى، ماده گاوى جوان كه هنوز باردار نشده است (لسان العرب). {عوان} هم به معناى ميانسال است.

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى

ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

8 - از امام صادق ( ع ) درباره آيه { قال إنه يقول إن ها بقرة لافارض و لابكر } روايت شده كه فرموده اند : و { الفارض } التى قد ضرب ها الفحل و لم تحمل و { البكر } التى لم يضرب ها الفحل . . . ;

{فارض} گاو ماده اى است كه جفت گيرى كرده ولى باردار نشده است و {بكر} گاو ماده اى است كه جفت گيرى نكرده است . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 1،4

1 - قوم موسى ، ميانسال بودن گاو را شرطى كافى براى مشخص شدن تكليف و رسيدن به مقصود ( حل معماى قتل ) نمى دانستند .

فافعلوا ما تؤمرون. قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

على رغم اينكه موسى(ع) با جمله {فافعلوا ما تؤمرون} به قوم خويش تفهيم كرد كه تكليف آنان بيش از اين نيست كه گاوى ميانسال را ذبح كنند; ايشان با پرسش از رنگ و ديگر ويژگيها در صدد ابقاى اين معنا بودند كه: ذبح چنين گاوى (تنها ميانسال بودن) نمى تواند وسيله حل معماى قتل باشد.

4 - تأكيد موسى ( ع ) بر اينكه ، صفات بيان شده براى گاوى كه بايد ذبح شود

، صفاتى تعيين شده از جانب خداوندست نه از ناحيه خود او

قالوا إنه يقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 1،2،9

1 - قوم موسى ، بيان رنگ و سن گاو مورد نظر را مشخص كننده ندانسته و خواهان توضيح بيشترى درباره ويژگى هاى آن شدند .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

2 - قوم موسى ، بر اين باور بودند كه گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل ، بايد ويژگى هاى منحصر به فرد داشته باشد .

إن البقر تشبه علينا

{تشابه} به معناى همانند بودن است و چون با {على} متعدى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نيز هست. بنابراين {إن البقر ...}; يعنى، آن گاو توصيف شده به ميانسالى و زرد رنگى، مصاديق زيادى دارد كه همگى مشابه يكديگرند و اين موجب مى شود كه ندانيم كدامين را انتخاب كنيم. اين جمله از قوم موسى، حكايت از آن دارد كه: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح بايد به گونه اى توصيف شود كه تنها يك فرد داشته باشد تا همانندى از بين برود.

9 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه : { أنهم أمروا بأدنى بقرة و لكنهم لما شدوا على أنفسهم شدد اللّه عليهم و ايّم اللّه لو لم يستثنوا ما بينت لهم ، إلى آخر الأبد . . . ;

بنى اسرائيل مأمور به ذبح كم ارزش ترين گاو بودند; لكن چون بر خويشتن سخت گرفتند خداوند نيز بر آنان سخت گرفت و سوگند به خدا اگر آنان {إن شاء اللّه} نمى گفتند هرگز علامتهاى

گاوى كه مى بايست ذبح نمايند براى آنان بيان نمى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 1،2،3،6

1 - گاوى كه براى شخم زنى رام نشده و براى كشتزاران آبكشى نكرده ، از ويژگى هاى گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند .

قال إنه يقول بقرة إنّها بقرة لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

{ذلول} به معناى رام و مطيع است. {إثارة} (مصدر تثير) به معناى زير و رو كردن مى باشد. مراد از زير و رو كردن زمين به وسيله گاو، شخم زدن آن است.

2 - گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند بايد سالم ، بى نقص و پيراسته از هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود .

مسلّمة لاشية فيها

{مسلّمة} يعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عيب و آفت است. {شية} به هر رنگى گفته مى شود كه مخالف رنگ عمومى چيزى باشد. بنابراين {لاشية فيها} يعنى، در رنگ آن گاو، رنگ ديگرى نباشد. گفتنى است كه {شية} از ماده {وشى} است و {هاء} آخر عوض واو محذوف مى باشد.

3 - قوم موسى ، آخرين علايم تعيين شده را ( رام نشده براى شخم و . . . ) نشانه هايى قاطع و برطرف كننده سردرگمى خويش دانستند .

قالوا الئن جئت بالحق

{حق} در جمله فوق به معناى ثابت و استوار در مقابل امرى ترديدپذير و نامشخص است. ال در {الحق} براى استغراق خصايص افراد است; يعنى، حق كامل و تمام.

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد

ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

عبرت از خروج شير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 4

4- در خارج كردن شير خالص از ميان خون و فضولات غذايى شتر ، گاو و گوسفند ، درس عبرتى است براى انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

عبرت از گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 1

1- در شتر ، گاو و گوسفند درس عبرتى براى انسانهاست .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم

{أنعام} نامى است براى شتر، گاو و گوسفند.

فلسفه خلقت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 1

1 _ خداوند شتر و گاو نر و ماده را براى بهره بردارى انسان آفريده است.

و هو الذى أنشأ . .. و من الإبل اثنين و من البقر اثنين قل ءالذكرين حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 2

2- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) به منظور بهره گيرى انسان از آنهاست .

و الأنع_م خلقها لكم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، براى انسان و در خدمت او است .

كلوا وارعوا أنع_مكم

به شتر، گاو و گوسفند {أنعام} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 3،5

3 - خداوند برخى از دام ها ( چون شتر و گاو ) را براى سوار شدن و حمل و نقل آفريده است .

فمنها ركوبهم

{من} در {فمنها} براى تبعيض است; يعنى، برخى از انعام كه مقصود از آن شتر و گاو است.

5 - خداوند ، شتر ، گاو و گوسفند را براى تغذيه انسان آفريد .

و منها يأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 1

1 - خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

لام در {لكم} براى تعليل است; يعنى، به خاطر شما، {أنعام} (جمع {نَعَمْ}) در اصل به معناى شتر است; ولى گاهى براى مجموع {شتر، گاو و گوسفند} به كار مى رود. برداشت ياد شده بر اساس همين احتمال است.

فوايد پشم گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند

پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

فوايد پوست گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 5،6

5- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، به گونه اى كه از پوست آنها خانه و سرپناه سبك و قابل انتقال ( براى عشاير و صحرانشين ) ساخته شود ، به قدرت خداست .

و الله . .. جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

فوايد شير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 5

5- شير شتر ، گاو و گوسفند نوشيدنى ، سالم و سهل التناول است .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{خالصاً} (پالوده از هر چيز) حكايت از سلامت آن و {سائغاً} (آسان جريان يابنده) حكايت از سهل التناول بودن آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، داراى نوشيدنى هاى بسيار براى انسان

و مشارب

فوايد كرك گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

فوايد گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 1

1 _ خداوند شتر و گاو نر و ماده را براى بهره بردارى انسان آفريده است.

و هو الذى أنشأ . .. و من الإبل اثنين و من البقر اثنين قل ءالذكرين حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 4

4- دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، داراى فوايد و منافع گوناگون براى انسان

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 1،6

1 - وجود و كارايى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى انسان ، آكنده از درس ها و عبرت هايى از تقدير و تدبير الهى است .

و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة

{أنعام}; يعنى، گله هاى شتر، گاو و گوسفند. {عبرة} و {إعتبار} نيز به معناى پندگرفتن و اندرز يافتن است.

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از منابع درآمد و امرار معاش انسان

و منها تأكلون

جمله {و منها تأكلون}

(از آنها مى خوريد) مى تواند تعبير كنايى از ارتزاق و كسب درآمد باشد; چنان كه گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} كه مقصود اين است كه فلانى از حرفه اش زندگى كرده كسب درآمد مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 3

3 - خداوند برخى از دام ها ( چون شتر و گاو ) را براى سوار شدن و حمل و نقل آفريده است .

فمنها ركوبهم

{من} در {فمنها} براى تبعيض است; يعنى، برخى از انعام كه مقصود از آن شتر و گاو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند _ علاوه بر خوردن و سوار شدن _ داراى منافع بسيار و انواع سود ها براى بشر است .

فمنها ركوبهم و منها يأكلون . و لهم فيها من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 8،9

8 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه آفرينش دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز

)

و أنزل لكم من الأنع_م

9 - دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) داراى اهميت و نقش ويژه در تغذيه و بهرهورى انسان ها

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

از اختصاص به ذكر يافتن دام ها از ميان ديگر حيوانات و نعمت هاى خدادادى، به وقت سخن گفتن از آفرينش انسان ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

فوايد موى گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

قصه گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 25

25 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرموده اند : { ان رجلا من خيار بنى اسرائيل و علمائهم خطب إمراة منهم فانعمت له و خطب ها ابن عمّ لذلك الرجل و كان فاسقاً ردياً فلم ينعموا له فحسد ابن عمّه الذى انعموا له فقعد له فقتله غيلة ثم حمله إلى موسى فقال يا نبى اللّه هذا إبن عمّى قد قتل قال موسى من قتله قال لاادرى . . . فعظم ذلك على موسى فاجتمع إليه

بنو اسرائيل فقالوا ماترى يا نبى اللّه . . . قال لهم موسى { ان اللّه يأمركم ان تذبحوا بقرة } . . . ;

مردى از علما و برگزيدگان بنى اسرائيل از قوم خود زنى را خواستگارى كرد و او پذيرفت; و همان زن را پسر عموى آن عالم - كه مردى فاسق و پست بود - خواستگارى كرد و آنان به او جواب رد دادند و اين پسر عموى فاسق به آن عالم حسد برد و در كمين او نشست و غافلگيرانه او را كشت و جنازه او را به سوى موسى(ع) برده و گفت: اى پيامبر خدا! اين پسر عموى من است كه او را كشته اند. موسى(ع) فرمود: چه كسى او را كشته است؟ گفت: نمى دانم ... اين واقعه بر موسى(ع) گران آمد و بنى اسرائيل در اطراف موسى(ع) جمع شدند و گفتند نظر و حكم شما اى پيامبر خدا چيست؟ ... موسى(ع) فرمود: خداوند به شما امر مى كند كه گاوى را ذبح كنيد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 9

9 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه : { أنهم أمروا بأدنى بقرة و لكنهم لما شدوا على أنفسهم شدد اللّه عليهم و ايّم اللّه لو لم يستثنوا ما بينت لهم ، إلى آخر الأبد . . . ;

بنى اسرائيل مأمور به ذبح كم ارزش ترين گاو بودند; لكن چون بر خويشتن سخت گرفتند خداوند نيز بر آنان سخت گرفت و سوگند به خدا اگر آنان {إن شاء اللّه} نمى گفتند هرگز علامتهاى گاوى كه

مى بايست ذبح نمايند براى آنان بيان نمى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 11،12،13

11 - امام صادق ( ع ) فرموده اند : { . . . و كان فى بنى اسرائيل رجل له بقرة و كان له ابن بارّ و كان عند ابنه سلعة فجاء قوم يطلبون سلعته و كان مفتاح بيته تحت رأس أبيه و كان نائماً . . . فلما انتبه أبوه قال له يا بنى ما صنعت فى سلعتك قال هى قائمة لم ابع ها لان المفتاح كان تحت رأسك فكرهت ان انّبهك و انغّص عليك نومك قال له ابوه قد جعلت هذه البقرة عوضاً عما فاتك من ربح سلعتك و شكر اللّه لابنه ما فعل بابيه و امر بنى اسرائيل أن يذبحوا تلك البقرة . . . قال لهم موسى ان اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة . . . هى بقرة فلان فذهبوا ليشتروا فقال : لاابيع ها الا بملء جلد ها ذهباً فرجعوا إلى موسى فأخبروه فقال لهم موسى لابد لكم من ذبح ها بعين ها بملء جلد ها ذهباً فذبحو ها . . . ;

. .. در بين بنى اسرائيل مردى بود كه گاوى داشت و اين مرد را پسر نيكوكارى بود و نزد اين پسر كالايى بود كه عده اى براى خريد آن آمدند و كليد خانه اش زير سر پدرش بود و او نيز در خواب بود ... پدر چون از خواب بيدار شد پرسيد كه با كالاى خود چه كردى؟ پسر گفت: كالا در جاى خود باقى است و آن را

نفروختم; چون كليد زير سر شما بود و دوست نداشتم كه شما را بيدار كرده و خواب را برايتان ناگوار نمايم. پدر به او گفت: اين گاو را در مقابل سودى كه از دست دادى به تو بخشيدم. و خدا خوشرفتارى اين پسر را با پدر خويش پاس داشت و به بنى اسرائيل دستور داد آن گاو را ذبح كنند ... موسى به آنان گفت: خداوند به شما دستور داده كه گاوى را بكشيد ... اين همان گاو شخص نيكوكار بود. پس براى خريد آن رفتند و آن شخص گفت: گاو خود را نمى فروشم مگر اينكه پوست آن را پر از طلا نماييد. پس بنى اسرائيل به سوى موسى(ع) آمدند و آن حضرت به آنان گفت: بايد همين گاو را بكشيد و لو اينكه پوست آن را پر از طلا نماييد و بنى اسرائيل ناچار به ذبح آن گاو شدند ...}.

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . ان الذين أمروا قوم موسى بعبادة العجل ، كانوا خمسة أنفس ، و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد . . . و هم الذين ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبح ها ;

. .. كسانى كه قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت كردند، پنج نفر بودند كه همگى از يك خانواده و سر يك سفره مى نشستند ... و آنان همان كسانى بودند كه مأمور گشته بودند گاوى را كه خداوند عز و جل دستور داده بود زبح كنند}.

13 _ يونس بن يعقوب مى گويد : { قلت لابى عبداللّه (

ع ) : ان أهل مكة يذبحون البقرة فى اللبب فما ترى فى أكل لحومها ؟ قال : فسكت هنيهة ثم قال : قال اللّه : { فذبحو ها و ما كادوا يفعلون لاتأكل الا ما ذبحوا من مذبحه ;

به امام صادق(ع) عرض كردم: اهل مكه گاو را (مثل شتر) مى كشند (نحر مى كنند) پس گوشت آن چه حكمى دارد؟ امام لحظه اى ساكت شد، سپس فرمود: خداوند فرموده: آن گاو را ذبح نمودند و نزديك بود آن مأموريت را انجام ندهند. بنابراين هيچ گوشتى را نخور مگر اينكه از راه (شرعى) خودش ذبح شده باشد.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 17

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه

دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

كشف قتل با گاو مذبوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 2

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 1

1 - قوم موسى ، ميانسال بودن گاو را شرطى كافى براى مشخص شدن تكليف و رسيدن به مقصود ( حل معماى قتل ) نمى دانستند .

فافعلوا ما تؤمرون. قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

على رغم اينكه موسى(ع) با جمله {فافعلوا ما تؤمرون} به قوم خويش تفهيم كرد كه تكليف آنان بيش از اين نيست كه گاوى ميانسال را ذبح كنند; ايشان با پرسش از رنگ و ديگر ويژگيها در صدد ابقاى اين معنا بودند كه: ذبح چنين گاوى (تنها ميانسال بودن) نمى تواند وسيله حل معماى قتل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 2

2 - قوم موسى ، بر اين باور بودند كه گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل ، بايد ويژگى هاى منحصر به فرد داشته باشد .

إن البقر تشبه علينا

{تشابه} به معناى همانند بودن است و چون با {على}

متعدى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نيز هست. بنابراين {إن البقر ...}; يعنى، آن گاو توصيف شده به ميانسالى و زرد رنگى، مصاديق زيادى دارد كه همگى مشابه يكديگرند و اين موجب مى شود كه ندانيم كدامين را انتخاب كنيم. اين جمله از قوم موسى، حكايت از آن دارد كه: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح بايد به گونه اى توصيف شود كه تنها يك فرد داشته باشد تا همانندى از بين برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 1

1 - خداوند ، به قوم موسى فرمان داد تا قطعه اى از گاو ذبح شده را بر پيكر مقتول بزنند .

فقلنا اضربوه ببعضها

ضمير مفعولى در {إضربوه} به {نفساً} بر مى گردد و ضمير در {ببعضها} به {بقرة} ارجاع مى شود.

كفّاره صيد گاو وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 26

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

كيفيت خروج شير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 2

2- خداوند ، بيرون آورنده شير خالص از ميان خون

و سرگين هاى داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند جهت استفاده انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{فرث} سرگينى است كه داخل شكنبه است و هنوز از آن خارج نشده است.

گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 4،6،7

4 - بازيچه قرار دادن و به مسخره گرفتن بنى اسرائيل ، پندار و تحليل قوم موسى از دستور ذبح گاو

أتتخذنا هزواً

{هزواً} يعنى به بازى گرفتن و مسخره كردن. از آيه 72، 73 چنين بر مى آيد كه فرمان مذكور در ارتباط با قتلى بوده كه در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده و هر يك از طايفه ها طايفه ديگر را مسؤول مى شناختند و از آن جا كه قوم موسى ميان دستور ذبح گاو و كشف معماى قتل ارتباطى نمى ديدند، آن دستور (ذبح گاو) را به تمسخر گرفتن خويش، تحليل كردند.

6 - موسى ( ع ) مخالفت و موضع گيرى قومش را درباره دستور ذبح گاو ، پيش بينى كرد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

موسى(ع) فرمان الهى (لزوم ذبح گاو) را با جمله اسميه {إن اللّه . ..} - كه قرين به حرف تأكيد {إنّ} است - بيان داشت و معمولا بيان معنا با كلامى مؤكّد، حاكى از آن است كه مخاطب پذيراى مضمون كلام نيست و يا آن را مورد ترديد قرار خواهد داد.

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . ..

قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 3،4،5

3 - قوم موسى ، تحير و سردرگمى خويش را در انتخاب گاوى كه بايد ذبح مى شد ، دليل تكرار سؤال و تقاضاى توضيح بيشتر عنوان كردند .

قال ادع لنا ربك . .. إن البقر تشبه علينا

قوم موسى، با جمله تعليليه {إن البقر . ..} - كه تعليل براى جمله قبل است - در صدد بيان اين معنا بودند كه: پرسشهاى مكررشان بدين جهت است كه امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهايى از تحير و سردرگمى هستند نه بهانه گيرى و تلاش براى فرار از مسؤوليت.

4 - قوم موسى ، با آخرين پرسش درباره گاو ، به معين شدن گاو و رهايى از تحير اميدوار بودند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

{مهتدون} اسم فاعل از اهتداء و به معناى راه يافتگان است و متعلق آن همان گاوى است كه بايد ذبح مى شد.

5 - اتكاى قوم موسى به مشيت و خواست خدا ، در دستيابى به گاوى كه بايد ذبح مى كردند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

گاو در كفّاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 4،8،26

4 _ جريمه و سزاى كشتن

شكار ، قربانى كردن دام اهلى ( شتر ، گاو و گوسفند ) همانند آن شكار است .

و من قتله . . فجزاء مثل ما قتل من النعم

{نعم} مفرد كلمه انعام است و به شتر و گاو گوسفند گفته مى شود. {جزاء} مبتدائى است كه خبر آن حذف شده است يعنى عليه جزاء و كلمه {مثل} صفت {جزاء} مى باشد و مراد از آن مى تواند همگونى در جنس و وزن و يا همانندى در قيمت باشد. {من النعم} صفت و يا حال براى {جزاء} است. امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص341، ح 94، ب 25.

8 _ جريمه و سزاى شكار در حال احرام و يا در حرم مكه ( شتر ، گاو و يا گوسفند ) بايد به آستان كعبه تقديم شود .

فجزاء مثل ما قتل . .. هدياً بلغ الكعبة

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

گاو زرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 5

5 - گاوى كه داراى رنگ زرد خالص باشد ، مايه جلب

نظر بينندگان شده و مايه مسرت آنان خواهد شد . *

إنها بقرة صفراء فاقع لونها تسرّ النظرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تسرّ الناظرين} قيد توضيحى باشد نه احترازى.

گاو قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

گاو ماده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 1

1 - خداوند ، قوم موسى را به ذبح گاوى ماده فرمان داد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

ماده بودن گاو از {بكر} در آيه بعد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 6

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال

بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 8

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

گوشت گاو در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 12

12_ حليت گوشت گوساله و گاو در شريعت ابراهيم ( ع )

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

مالكيت بر گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

منشأ پيدايش گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 1

1 _ خداوند، آفريننده هشت نر و ماده از گوسفند و بز و شتر و گاو براى بهره بردارى آدميان

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

{ثمانية أزواج} مى تواند بدل براى {حمولة و فرشا} باشد كه خود مفعول {أنشأ} مى باشند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {أنشأ من الأنعام ثمانية أزواج}.

منشأ تسخير گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 1

1 - خداوند ، دام ها

( شتر ، گاو و گوسفند ) را رام انسان و در خدمت او قرار داده است .

أنّا خلقنا لهم أنع_مًا . .. و ذلّلن_ها لهم

{تذليل} (مصدر {ذلّلنا}) به معناى خوار كردن و به خضوع واداشتن چيزى است. و مقصود از آن در آيه شريفه، رام كردن و در اختيار قرار دادن انعام براى بشر است.

نعمت پوست گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 6

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

نعمت زوجيت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 7

7 - آفرينش انعام ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) به صورت نر و ماده ، جلوه قدرت خدا و از نعمت هاى الهى

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

{أنعام} در اصل به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود و گاهى شامل بز هم مى شود; چنان كه در اين آيه چنين است. {أزواج} به معناى انواع و صنف ها است و اطلاق هشت صنف بر چهار نوع از حيوان، به اعتبار نر و ماده بودن هر يك از آنها است.

نعمت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 13

13 - شتر ، گاو و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 133 - 4

4 - دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و فرزندان ، از نعمت ها و امداد هاى الهى به بشر

أمدّكم بأنع_م و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 4

4 - شير و منافع بسيار شتر ، گاو و گوسفند ، نعمتى الهى و شايسته سپاس و شكرگزارى است .

و لهم فيها من_فع و مشارب أفلايشكرون

گاوميش

احكام گاوميش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 14

14 _ ايوب بن نوح قال: سألت أباالحسن الثالث(ع) عن الجاموس و اعلمته أن أهل العراق يقولون إنه مسخ فقال: او ما سمعت قول الله: {و من الإبل اثنين و من البقر اثنين}.

ايوب بن نوح گويد، از امام هادى(ع) درباره گاو ميش سؤال كردم و گفتم:

اهل عراق آن حيوانات مسخ شده مى دانند، آن حضرت فرمود: آيا نشنيده اى سخن خداوند را كه فرمود: {از شتر دو نوع آن و از گاو دو نوع آن} براى شما آفريد. (يعنى اينكه گاو ميش نيز از جنس {گاو} است و از حيوانات مسخ شده نيست.)

جنس گاوميش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 14

14 _ ايوب بن نوح قال: سألت أباالحسن الثالث(ع) عن الجاموس و اعلمته أن أهل العراق يقولون إنه مسخ فقال: او ما سمعت قول الله: {و من الإبل اثنين و من البقر اثنين}.

ايوب بن نوح گويد، از امام هادى(ع) درباره گاو ميش سؤال كردم و گفتم: اهل عراق آن حيوانات مسخ شده مى دانند، آن حضرت فرمود: آيا نشنيده اى سخن خداوند را كه فرمود: {از شتر دو نوع آن و از گاو دو نوع آن} براى شما آفريد. (يعنى اينكه گاو ميش نيز از جنس {گاو} است و از حيوانات مسخ شده نيست.)

گرايش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{گرايش}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 35،37

35 _ آزمايش هاى الهى براى آشكار نمودن گرايش هاى درونى مردمان است ; نه اطّلاع يافتن خداوند از آنچه در درون ايشان مى گذرد .

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم . .. و اللّه عليم بذات الصّدور

جمله {و اللّه عليم . .. } اين حقيقت را بازگو مى كند كه آزمايش الهى در جنگ اُحد {صرفكم عنهم} براى اين نبود كه خداوند مؤمن واقعى را از غير آن تشخيص دهد، چرا كه خداوند به

آنچه در سينه ها مى گذرد آگاه است ; بنابراين آزمايش الهى براى آشكار نمودن درون افراد خواهد بود.

37 _ انحراف در رفتار و كردار آدمى ، ناشى از انحراف در گرايش هاى درونى و انگيزه هاى او

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

چون رفتار خارجى و اعمال ظاهرى (فرار از جنگ، اظهار ترديد در حقانيّت اسلام و . .. ) در اين آيات نشانه تشخيص درون سينه ها معرّفى شده، معلوم مى گردد كه رفتار و كردار آدمى نتيجه افكار اوست.

آثار ترك گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 7

7_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى ، تكيه نكردن بر ستمگران و اقامه نماز ، نيكوكارى و درپى دارنده اجر و پاداش الهى است .

فاستقم . .. و لاتركنوا ... أقم الصلوة ... فإن الله لايضيع أجر المحسنين

آثار گرايش به صلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 24

24- گرايش به صلاح و جلب رضاى الهى ، نمودى از كمال عقلى انسان

حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. و أن أعمل ص_لحًا ترض_يه

توجه به قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه تعبير {أربعين سنة} ناظر به بلوغ عقلى است، چه اين كه {بلغ أشدّه} مى تواند اشاره به بلوغ جسمى داشته باشد. بنابراين آنچه بر سن چهل سالگى انسان در آيه مترتب شده، از كمال عقلى نشأت يافته است.

آثار گرايش به باطل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 2

2 - باطل گرايى و سرگرم شدن به پوچى ها ، عامل اصلى تكذيب وحى و قيامت

الذين هم فى خوض يلعبون

از اين كه {الذين هم. ..} به عنوان تنها وصف {المكذّبين} آمده است; نقش اصلى آن در تكذيب حق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 44 - 4

4 - كفر و باطل گرايى و پوچى در زندگى ، موجب ذلّت و خوارى شديد در روز قيامت

فذرهم يخوضوا و يلعبوا . .. ترهقهم ذلّة ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون

آثار گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 4

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 8،13

8_ نزول باران هاى فراوان ، در صورت پرهيز از شرك و گرايش به توحيد و پرستش خدا ، از نويد هاى هود ( ع ) به قوم خويش

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

فعل مضارع {يرسل} به اصطلاح در جواب فعل امر (استغفروا ربكم ثم توبوا إليه) قرار گرفته و با {إنْ} شرطيه مقدر مجزوم شده است; يعنى: {إنْ تستغفروا و تتوبوا يرسل . ..; اگر استغفار كنيد

و به سوى خدا حركت كنيد، او ابرهاى پر باران را براى شما خواهد فرستاد}.

13_ هود ( ع ) مردم خويش را در صورت استغفار از گناهان ، گرايش به توحيد و پرستش خدا ، به افزايش نيرو و توانشان بشارت داد .

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه . .. يزدكم قوّة إلى قوّتكم

{يزدكم} عطف بر {يرسل} و جواب براى شرط مقدر مى باشد; يعنى: {إن تستغفروا . .. يزدكم; اگر استغفار كنيد و ... خداوند نيروى شما را افزايش مى دهد}.

آثار گرايش به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 8

8- گرايش و عدم گرايش مردم و آراى آنان در حقانيّت حق ، بى تأثير است .

الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

آثار گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 6

6_ گرايش داشتن آدمى به خدا زمينه ساز مشيّت الهى به هدايت وى و رهنمون ساختنش به پذيرش توحيد و رسالت پيامبر ( ص )

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

{انابة} (مصدر أناب) به معناى روى آوردن و بازگشتن است كه به قرينه {إليه} منظور از آن ، روى آوردن و بازگشت به خداست و از آن جا كه اين وصف پيش از هدايت يافتن مطرح شده است ، مراد از آن گرايش داشتن به خدا و گريزان نبودن از اوست.

آثار گرايش به صلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 1،7

1- احسان به

والدين ، روحيه شكر ، توبه ، صلاح جويى و تسليم ، شرط پذيرش تمام اعمال نيك انسان به درگاه خدا

أُول_ئك الذين نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

مراد از {أحسن. ..} مى تواند اعمال واجب و مستحب _ در قبال اعمال مباح _ باشد. كه در اين صورت از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه اگر كسى از روحيات ياد شده برخوردار بود اعمال نيك او (واجب و مستحب) پذيرفته مى شود.

7 - احسان به والدين ، روحيه شكر و صلاح جويى براى خود و آيندگان ، مؤثر در شمول عفو الهى نسبت به انسان

و وصّينا الإنس_ن . .. أوزعنى أن أشكر ... و أن أعمل ص_لحًا ترضيه و أصلح لى فى ذرّ

آنچه در آيه قبل به عنوان احسان به والدين و. .. ياد شده است; در حقيقت عامل اصلى براى اغماض خداوند از سيئات انسان مى باشد. واژه {اُول_ئك} اين ارتباط تنگاتنگ را برقرار كرده است.

آثار گرايش به طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 7

7 _ زير پا گذاشتن مقررات شرعى و گرايش به طاغوت ، از عوامل ابتلاى جوامع به مشكلات و گرفتاريها

و اذا قيل لهم . .. فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

آثار گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 2،15

2_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

15_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . من مدح

سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فيه كان قرينه إلى النار . . . قال الله عزوجل : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. كسى كه سلطان ستمگرى را به خاطر طمع داشتن به او، ستايش كند و در برابر او كوچكى و تواضع نمايد در آتش همنشين او گردد ... خداوند عزوجل فرمود: و لاتركنوا ...}.

آثار گرايش به فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 3

3 - گرايش طبيعى انسان به فسق و فجور ، زمينه پرسش هاى انكارآميز او درباره قيامت .

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه . يسئل أيّان يوم القي_مة

جمله {يسئل أيّان. ..} استيناف بيانى و در مقام تعليل و تفسير {بل يريد الإنسان ليفجر...} است; يعنى، پرسش انكارآميز انسان، برخاسته از گرايش او به فسق و فجور است; چرا كه اگر قيامت را بپذيرد، نمى تواند به فسق و فجور متمايل گردد. ازاين رو براى ادامه راه فسق و فجور خويش، قيامت را انكار كرده و به تمسخر مى گيرد.

آثار گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 12

12- تمايل به كافران ، مايه تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند

تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ... ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 3

3- تسلط شيطان بر روح منافقان ، معلول گرايش آنان به كافران و

اظهار همدلى با ايشان

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

{ذلك} مى تواند اشاره به تسلّط شيطان باشد كه از آيه قبل (الشيطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبير {بأنّهم. ..} در مقام تعليل است.

اهميت گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

اهميت گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 6

6_ استغفار از گناهان ، گرايش به توحيد و پرستش خدا ، مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خداوند و تقرب به درگاه او

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {ثم} _ كه جمله {توبوا إليه} را بر {استغفروا ربكم} عطف كرده _ به دست مى آيد.

اهميت گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها،

به دين خدا متوجه باش. }.

پرسش از گرايش امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 2

2 _ خدا در قيامت پيامبران خويش را از چگونگى شكل گيرى گرايش هاى باطل امت ها مورد پرسش قرار مى دهد .

و اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم ءانت قلت للناس

ترك گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 3

3_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى و تمايل نداشتن و تكيه نكردن بر ستمگران ، امورى نيازمند به صبرپيشگى

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا ... واصبر

حرمت گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

خطر گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 1

1 - هشدار خداوند به يكايك پيامبران در باره گرايش پيدا كردن به شرك و پرستش غير او

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

مفرد آمدن خطاب در {أشركت} و {عملك} _ با آن كه همه پيامبران مخاطب وحى الهى بودند _ مى رساند كه اين وحى به يكايك پيامبران به طور جداگانه و مستقل، ابلاغ شده است.

زمينه گرايش به ارزشها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 7

7- توجه به عظمت مراتب اخروى ، مايه گرايش به ارزش هاى عالى آن است .

انظر . .. و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيلاً

دعوت خداوند از انسانها براى تعمق و تأمل در مدارج عالى اخروى، مى تواند به اين منظور باشد كه در انسانها انگيزه آخرت طلبى و تلاش براى كسب درجات عالى آخرت ايجاد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 4

4 - توّجه انسان به چگونگى خلقت خويش و مرگ و رستاخيز ، زمينه ساز گرايش وى به ايمان و رو كردن به ارزش هاى دينى و الهى

ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

در آيات نخستين اين سوره، سخن از مؤمنان راستين و صفات ارزشى آنان بود. اكنون دراين آيات _ كه سخن از خلقت شگفت انسان و مرگ و رستاخيز او است _ مى تواند رهنمودى باشد به انسان ها براى گرويدن به راه مؤمنان راستين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 6

6- استفاده خداوند از تمايلات طبيعى بشر ، در جهت تشويق او به ايمان و ارزش ها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

تمايل بشر به برخوردارى از بوستان هايى سرشار از رودهاى جارى، زمينه اى قرار گرفته است تا خداوند بهوسيله اين تمايل طبيعى، او را به ارزش هاى معنوى مشتاق سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 13

13- نياز هاى طبيعى و مادى بشر ، وسيله اى در جهت

گرايش دادن او به ارزش ها

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_ر من خمر لذّة للش

خداوند از گرايش هاى طبيعى انسان به نوشيدن و لذّت بردن و. .. در جهت تشويق او به دين دارى، استقامت و تقواپيشگى در طريق حق استفاده كرده است.

زمينه گرايش به ارزشهاى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

زمينه گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 2

2 - گرايش به دين اسلام ، در گرو وجود سعه صدر و روح پذيرش حق در انسان است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

زمينه گرايش به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 5

5 - بهره گيرى خداوند از تمايلات طبيعى انسان ها در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 9

9 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى انسان ها

، در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. و لباسهم فيها حرير

زمينه گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 18

18_ پرهيز از شرك و گرايش به توحيد ، تنها در پرتو عنايت ها و امداد هاى الهى ميسّر است .

ما كان لنا أن نشرك . .. ذلك من فضل الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 20

20_ مردم ، در صورت آگاهى از براهين توحيد ، به يكتاپرستى گرايش خواهند يافت .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 8

8_ توجه به اينكه خداوند هيچ شريكى براى خويش سراغ ندارد ، آدمى را به توحيد و نفى شرك گرايش مى دهد .

أم تنبّئونه بما لايعلم فى الأرض

زمينه گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 21

21 _ يادآورى نعمت هاى الهى ، داراى تأثيرى بسزا در توجه آدمى به خدا و دستيابى به رستگارى است .

فاذكروا ءالاء اللّه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى روى آوردن به درگاه او به هنگام نياز

إذ نادى ربّه ربّ لاتذرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 5

5 - استفاده قرآن كريم از تحولات و حوادث

مهم ، به منظور جلب نظر مردم به سوى خداوند

غلبت الروم . .. للّه الأمر من قبل ... بنصر اللّه ينصر من يشاء ... وعد اللّه لايخ

پرداختن به حادثه اى تاريخى، مانند جنگ روميان و ايرانيان _ كه خارج از قلمروِ حياتِ جمعىِ مسلمانان بوده _ اگر چه مى تواند به خاطر نگرانى مؤمنان عصر بعثت از شكست معتقدان به كتاب آسمانى (روميان) باشد، اما تأكيد بر خدايى بودن حوادث در آن ماجرا (للّه الأمر. .. و بنصر اللّه...) مشعر به نكته بالا است.

زمينه گرايش به خرافات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 10

10 _ احترام و اهميت دادن به سنت هاى پيشينيان از عوامل گرايش جوامع به خرافات

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدنا عليه ءاباءنا

زمينه گرايش به دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 6

6- بيماردلان و منافقان گريزان از تكاليف دينى ، داراى زمينه گرايش به دشمنان اسلام

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض. .. قالوا للذين كرهوا ... سنطيعكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مى توان نتيجه گرفت كه ميان بيماردلى و گريز از تكاليف دشوار و تمايل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.

زمينه گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 13

13_ علاقه به معارف دينى ، در گرو شناخت آنهاست .

فعمّيت عليكم . .. و أنتم لها ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 4

4 - توجّه به منشأ خلقت و روزى و مرگ انسان ، مقتضى رويكرد تمام عيار به دين است .

اللّه الذى خلقكم . .. فأقم وجهك للدين

احتمال دارد {فاء} در {فأقم}تفريع بر آيه {الذى خلقكم . ..} باشد كه در آن، خداوند، برخى از افعال خود را به عنوان نشانه، يادآورى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 4

4- ملت هاى محروم و رنج ديده ، داراى زمينه حق پذيرى و گرايش به دين

و لقد اخترن_هم . .. و ءاتين_هم

با توجه به سياق آيات پيشين _ كه فرعونيان را به دليل رفاه مندى و اسرافگرى، حق ناپذير و محكوم به هلاكت معرفى كرده است _ مى توان علت و انتخاب بنى اسرائيل را براى دريافت آيات و معجزات، محروميت آنان از رفاه مندى و آمادگى آنان براى حق پذيرى دانست. البته اين هم آغاز يك آزمون است; نه امضاى صلاحيت مطلق و بى استثناى آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 12

12- توجه به محدوديت عمر زندگى ، هشدارى به انسان ها و عاملى در جهت حق گرايى و روى آوردن آنان به حقايق دين *

ما خلقنا. ..إلاّ بالحقّ وأجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

برداشت بالا براساس اين احتمال است كه تذكر خداوند به {أجل مسمّى} _ در پى تذكر به حقانيت هستى _ هشدارى باشد به آدميان كه دل به زندگى ناپايدار نبندند و از حاكميت حق غافل نگردند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 16 - 4

4 - تأثير مثبت بيان فوايد و نتايج ايمان و دين دارى در گرايش بيشتر مردم به دين

و ألّوِاستق_موا على الطريقة لأسقين_هم ماء غدقًا

مأموريت پيامبر(ص) به بيان فوايد دين، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 2

2 - تسبيح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او ، پس از مشاهده امداد هاى الهى و گرايش وسيع مردم ، به دين ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا . فسبّح بحم

زمينه گرايش به سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 9

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده، در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

زمينه گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 8

8 _ احساس بى نيازى از خداوند، زمينه غفلت از ياد او و گرايش به شرك است.

تدعونه تضرعاً و خفية . .. قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم أنتم تشركون

زمينه گرايش به عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 5

5 - بهره گيرى خداوند از تمايلات طبيعى انسان ها در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

زمينه گرايش به غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 4

4 - فقر ، تنگدستى ، بيچارگى و درماندگى زمينه ساز يأس و نوميدى از خدا ( كفر ) و پناهنده شدن به غير او ( شرك )

من كان يظنّ . .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

روى سخن در اين بخش، با آن اشخاصى است كه به خداپرستى گرويده بودند و همين كه با برخى از ناملايمات زندگى روبه رو شدند از عبادت او روى برتافتند و به گمان آن كه در هستى جز خدا، نيروهاى ديگرى نيز دخالت دارند، به شرك (آيين سابقشان) بازگشتند.

زمينه گرايش به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 17

17 - توجه به قيامت ، زمينه ساز گرايش انسان به حقانيت قرآن و موازين الهى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

زمينه گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 1

1- ترجيح زندگى دنيا بر آخرت ، ريشه اصلى ارتداد و گرايش به كفر است .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. ذلك بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة

جمله {ذلك بأنهم . ..} در مقام تعليل براى آيه قبل است

و نيز {ذلك} اشاره دارد به ارتداد و كفر پس از ايمان.

زمينه گرايش به مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 18

18- قطع ارتباط با خداخواهان تهيدست ، زمينه ساز تمايل آدمى به مظاهر ماّدى و جلوه هاى ظاهرى دنيامداران است .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

سرزنش گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

سرزنش گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 18

18_ { عن النبى ( ص ) قال : . . . و قال لقمان لإبنه : يا بنىّ . . . إن كنت صالحاً فابعد من الأشرار و السفهاء ، فربما أصابهم الله بعذاب فيصيبك معهم ، فقد أفصح الله سبحانه و تعالى بقوله : . . . و . . . و قال سبحانه : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: . .. لقمان به فرزندش گفت: اى پسرك من! ... اگر انسان شايسته اى هستى از اشرار و سبك مغزان دورى كن، چه بسا خداوند بر آنان عذابى بفرستد و تو را هم با آنان فرا گيرد ... خداوند در گفتار خود به روشنى فرموده: ...

و ...{و لاتركنوا إلى الذين ...}...}.

سرزنش گرايش به غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 2

2 - روى آوردن به غير خدا ، با وجود اعتقاد به خالقيت يگانه او ، انحرافى آشكار و امرى ملامت بار

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

{إفك} (مصدر {يؤفكون}) به معناى روى گرداندن و انحراف از مسير طبيعى است.

سرزنش گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 4

4 _ گرايش به خصلت هاى كفرپيشگان ، امرى نكوهيده براى اهل ايمان

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم

سرزنش گرايش مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

عوامل گرايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 9

9 _ گرايش مردم به رهبران دينى ، در گرو مهربانى آنان و پرهيز از خشونت و سنگدلى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

عوامل گرايش به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 13

13- توجه به فرجام مؤمنان و كافران ، نقشى تعيين كننده در گرايش انسان به ايمان يا كفر دارد .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

عوامل گرايش به باطل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 5

5 _ ستمگرى ، باطل گرايى و دروغ پردازى ، از نتايج و اثرات كفر به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

{زور} به معناى سخن باطل و دروغ است (لسان العرب).

عوامل گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 4

4_ بينايى و شنوايى باطنى انسان ( توانايى درك و فهم حقايق ) گرايش دهنده او به توحيد ، ايمان به قرآن و انجام اعمال صالح

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

عوامل گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 114 - 5

5 - توجه انسان در دنيا به ناپايدارى عمر خويش ، داراى نقشى اساسى در گرايش او به دين الهى

ق_ل إن لبثتم إلاّ قليلاً لو أنّكم كنتم تعلمون

تعبير {لو أنّكم كنتم تعلمون} مى رساند كه اگر انسان در زندگى دنيوى، به ناپايدارى آن توجه داشته باشد، راهى را انتخاب خواهد كرد كه به دوزخ و پشيمانى منتهى نشود. آن راه، همان گردن نهادن به شريعت و آيين الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 3

3 - توجّه به آيات فراوان الهى ، مقتضى روى آوردن به دين خدااست .

و من ءاي_ته . .. فأقم وجهك للدين حنيفًا

احتمال دارد {فا} در {فأقم} تفريع بر آياتى باشد كه در صدد اثبات يك تايى

خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 10،11

10 - تأثير سازنده اخلاص و نداشتن چشم داشت مادى ، در تبليغ دين و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً

11 - تأثير سازنده آگاهى و پيمودن راه دين ، در تبليغات دينى و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

مقصود از جمله {و هم مهتدون} (آنان ره يافته اند) اين است كه پيامبران، راه دين را شناخته و آن را پيموده اند و طبيعى است كسانى كه راه دين را پيموده باشند، در تبليغ دين موفق تر خواهند بود و مردم نيز دعوت آنان را بهتر خواهند پذيرفت.

عوامل گرايش به عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 9

9 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى انسان ها ، در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. و لباسهم فيها حرير

عوامل گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 13

13- توجه به فرجام مؤمنان و كافران ، نقشى تعيين كننده در گرايش انسان به ايمان يا كفر دارد .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

كيفر اخروى گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 5

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا

و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

كيفر دنيوى گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 5

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

گرايش انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 2،6،7،21

2 _ جنگ و خونريزى ، امرى ناخوشايند براى انسان

كتب عليكم القتال و هو كُره لكم

6 _ خوشايندى و ناخوشايندى انسان ، ملاك خير و شر نيست .

و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

7 _ خوشايندى و ناخوشايندى انسان ، نبايد مانع انجام يا ترك احكام الهى شود .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم و عسى ان

21 _ لزوم رضايت به مقدّرات الهى ، على رغم ميلِ نفسانى خود

عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

رسول اللّه (ص): . .. ارض عن اللّه بما قدّروا ان كان خلاف هواك ... فانّه مثبت فى كتاب اللّه ... قال: {و عسى ان تكرهوا شيئاً}

_______________________________

تفسير طبرى، ج 2، ص 201 ; الدر المنثور، ج 1، ص 587.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 35

35 _ آزمايش هاى الهى براى آشكار نمودن گرايش هاى درونى مردمان است ; نه اطّلاع يافتن خداوند از آنچه در درون ايشان مى گذرد .

و ليبتلى

اللّه ما فى صدوركم . .. و اللّه عليم بذات الصّدور

جمله {و اللّه عليم . .. } اين حقيقت را بازگو مى كند كه آزمايش الهى در جنگ اُحد {صرفكم عنهم} براى اين نبود كه خداوند مؤمن واقعى را از غير آن تشخيص دهد، چرا كه خداوند به آنچه در سينه ها مى گذرد آگاه است ; بنابراين آزمايش الهى براى آشكار نمودن درون افراد خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 7

7 _ آدمى ، همواره در پى خير و سعادت خويش است .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

كافران از آن جهت عمر طولانى در دنيا را مى پسندند كه آن را براى خويش امرى خير و نيكو مى پندارند. بنابراين در پى سعادت خويشند ; گر چه مصداق واقعى آن را تشخيص نداده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 7

7 _ دلبستگى انسان ها به مظاهر ناپايدار دنيا

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

فعل مضارع {تريدون} حاكى از استمرار است و دلالت بر اين دارد كه اين صفت (تلاش براى دنيا) با انسان عجين شده است. تعبير از كالا و متاع دنيوى به {عرض الدنيا}، اشاره به ناپايدارى مواهب دنيايى است. زيرا {عرض} به معناى چيز ناپايدار است.

گرايش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 11،17

11 _ گرايش بنى اسرائيل در برهه اى از زمان به رفتار پسنديده و انديشه صحيح دينى

ثم تاب اللّه

عليهم

چون آيات قبل رفتار ناپسند و نيز انديشه هاى ناصحيح دينى بنى اسرائيل را بيان كرده بود، معلوم مى شود توبه آنان در هر دو جهت بوده است.

17 _ بسيارى از بنى اسرائيل با شكستن توبه بينش بازيافته خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گراييدند .

فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا . .. و اللّه بصير بماتعملون

گرايش به آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به آبادانى زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 15

15_ خداوند ، توان و استعدادِ آباد كردن زمين را به آدميان عطا كرده و ايشان را به سوى آبادانى گرايش داده است .

واستعمركم فيها

استعمره فيه، يعنى: {جعله يعمره; وى را آبادكننده آن قرار داد} (لسان العرب). بر اين اساس {استعمركم فيها} چنين معنا مى شود: خداوند شما را اين گونه قرار داده و آفريده است كه زمين را آباد سازيد; يعنى، توان آبادسازى زمين را به شما عطا كرده و نياز به آن را در شما ايجاد كرده است تا همواره به سمت آبادسازى زمين در حركت باشيد.

گرايش به آرامش روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 9

9 _ گرايش فطرى انسان به تحصيل امنيت خاطر و آسايش روان

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

تكيه بر دستاورد امنيت خاطر در رسالت پيامبران، گوياى ريشه دار بودن چنين خواسته اى در آدميان است.

گرايش به ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 13

13- انسان ، مجذوب ارزش هاى برتر است .

إنما عند الله هو خير لكم إن كنتم تعلمون

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند با نماياندن ارزشهاى برتر، انسان را به سوى ارزشهاى واقعى راهنمايى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 12

12- ترغيب و تشويق هماره بندگان از سوى خداوند ، براى گرايش به ارزش ها

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

عبارت {كانوا يوعدون}، استمرار وعده هاى الهى را مى رساند. كه اين وعده ها در نهايت براى انگيزش و ترغيب بندگان، به كسب ارزش ها است.

گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 21

21 _ رهايى مردم از جاهليّت و گرايش آنان به اسلام ، از نعمت هاى بزرگ الهى

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم

{منّت} به معناى نعمت بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 6

6 _ گرايش مسيحيان عصر بعثت به اسلام ، برخاسته از آگاهى آنان بر حقانيت قرآن

ترى اعينهم

تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الحق} قرآن باشد.

گرايش به امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به امنيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 9

9 _ گرايش فطرى انسان به تحصيل امنيت خاطر و آسايش روان

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

تكيه بر دستاورد امنيت خاطر در رسالت پيامبران، گوياى ريشه دار بودن چنين خواسته اى در آدميان است.

گرايش به باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 7

7 _ محروميت از هدايت الهى ، موجب شتاب در انحراف و گرايش به سوى باطل

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 1

1 _ گرايش همه انسانها، حتى مشركان، در سختيها و شدايد به خداى يگانه

بل إياه تدعون

گرايش به جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 5

5 _ بهره گيرى از گرايش انسان به زيبايى و جاودانگى ، در جهت هدايت وى به ايمان و جهاد ، امرى است شايسته و بايسته .

جهدوا بأمولهم . .. أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 4

4- بهره گيرى قرآن از گرايش هاى انسان ( گرايش به ابديت ) در ترغيب به ارزش هاى معنوى ، بهره مى گيرد .

يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

روشن است كه تمايل به جاودانگى، در نهاد انسان ها وجود دارد و قرآن مجيد، از همين علاقه ها، براى سوق دادن آدمى به سوى ارزش ها، بهره بردارى كرده است.

گرايش به خبايث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 12

12 _ گرايش به ناپاكى ها و زشتى ها ، نشانه بى خردى و نادانى

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 9

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 7

7 _ گرايش به خداوند با فطرت آدمى عجين است.

قل من ينجيكم . .. تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 2

2_ مسلمانان صدراسلام از جمله كسانى اند كه پيش از هدايت شدن به خدا گرايش داشته و از او گريزان نبودند .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

{الذين ءامنوا} عطف بيان براى {من أناب} و تبيين كننده آن با ارائه مصداق است ; يعنى ، كسانى كه ايمان آورده اند، همانانند كه به سوى خدا انابه مى كردند ، از اين رو مشيّت الهى بر هدايت آنان تعلق گرفت.

گرايش به خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 29

29 _ وجود زمينه هاى گرايش به خير و شر در انسان از آغاز آفرينش

قال لاقتلنك . .. انما يتقبل اللّه من المتقين

با توجه به اينكه هابيل و قابيل هر دو فرزندان آدم بودند، لكن راههاى متضادى را برگزيدند، معلوم مى شود گرايشهاى درونى انسانها متفاوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 9

9 _ انسان داراى گرايش فطرى به سوى نيكيها و زيباييهاست.

و

زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

حركت انسان به دنبال شيطان، پس از زينت و زيبا جلوه دادن اعمال، بيانگر اين نكته است كه آدمى زيباييها را مى طلبد و خواهان حركت به دنبال آن است. از اين روست كه شيطان همان زشتيها را زيبا جلوه مى دهد و آدمى را مى فريبد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 1،2

1- انسان ، شرّ و بدى را چونان خير و خوبى ، طالب و خواستار است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

مراد از {دعا} مطلق درخواست است اعم از اينكه به لفظ دعا باشد و يا به غير آن.

2- خيرطلبى در انسان ، اصيل و در پى شرّ بودنش ، تبعى و غير اصيل است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق از تشبيه شرخواهى انسان به طالب خير بودنش استفاده گرديده است; يعنى، همان طور كه انسان همواره و به طور طبيعى و اصيل طالب خير است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 3

3 _ گرايش به دين ، امرى فطرى است . *

افغير دين اللّه يبغون

{بغى} به معناى طلب است. و فعل مضارع {يبغون} دلالت بر طلب و خواست مستمرّ دارد. بنابراين آيه شريفه فرض كرده كه مردمان همواره در پى دين هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2،3،4

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه

بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها، به دين خدا متوجه باش. }.

3 - توجّه به آيات فراوان الهى ، مقتضى روى آوردن به دين خدااست .

و من ءاي_ته . .. فأقم وجهك للدين حنيفًا

احتمال دارد {فا} در {فأقم} تفريع بر آياتى باشد كه در صدد اثبات يك تايى خداوند است.

4 - لزوم توجّه همه جانبه و به دور از هرگونه انحراف و كجى به دين خداوند

فأقم وجهك للدين حنيفًا

بنابراين احتمال كه {حنيفاً} حال براى ضمير فاعلى {أقم} باشد، نكته بالا استفاده مى شود لازم به ذكر است كه {حنف} مصدر {حنيف} به معناى {پرهيز از هرگونه تمايل به انحراف} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 6

6 - لزوم توجّه تمام عيار به دين حق ، با عبرت گيرى از فرجامِ بدكرداران گذشته

فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل . .. فأقم وجهك للدين

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه {فاء} در {فأقم} تفريع بر آيه پيش باشد.

گرايش به رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 1 - 3

3 - انسان ، مجذوب رحمت است .

الرحم_ن

با توجه به اين كه خداوند در مقام جلب توجه انسان ها رحمت خود را به آنان يادآور شده است، استفاده مى شود كه

انسان بيش از هر چيز، مفتون لطف و رحمت است.

گرايش به زنان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به زنان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به زهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 8

8 - گرايش باطنى پيامبران به ترك دنيا و پرهيز از لذت هاى آن

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

اين كه خدا، به پيامبران توصيه مى كند كه از غذاهاى لذيذ استفاده

كنيد، نشان مى دهد كه در بين آن بزرگواران، نوعى گرايش به ترك دنيا و اجتناب از لذات آن وجود داشته است; كه ممكن بود در صورت نبود اين توصيه الهى، به نوعى رهبانيت كشيده شوند.

گرايش به زيبايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 9

9 _ انسان داراى گرايش فطرى به سوى نيكيها و زيباييهاست.

و زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

حركت انسان به دنبال شيطان، پس از زينت و زيبا جلوه دادن اعمال، بيانگر اين نكته است كه آدمى زيباييها را مى طلبد و خواهان حركت به دنبال آن است. از اين روست كه شيطان همان زشتيها را زيبا جلوه مى دهد و آدمى را مى فريبد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 10

10 _ زيبا پنداشتن اعمال و افكار از مهمترين عوامل انگيزش آدمى است.

كذلك زين للكفرين ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 5

5 _ بهره گيرى از گرايش انسان به زيبايى و جاودانگى ، در جهت هدايت وى به ايمان و جهاد ، امرى است شايسته و بايسته .

جهدوا بأمولهم . .. أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 13

13_ گرايش انسان به زيباييها

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 8

8- گرايش به زيبايى ها ، از جمله

گرايش هاى انسانهاست .

لأزيننّ لهم

از اينكه ابليس، از طريق تزيين اعمال به گمراهى انسانها مى پردازد، به دست مى آيد كه انسانها به زيبايى و زينت علاقه مند هستند و اين علاقه مندى باعث و انگيزه آنها در رفتارشان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 6 - 2

2- انسان ، موجودى زيباپسند است .

و لكم فيها جمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 6

6- گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

تستخرجوا منه حلية تلبسونها

فعل مضارع {تلبسونها} حكايت از واقعيت خارجى مى كند و آن استفاده از زيورآلات است. از طرفى، تزيين جزء نيازهاى ضرورى انسان نيست و در عين حال در كنار آن نيازها ذكر شده است و اين حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 5

5- گرايش و تمايل انسان به زيبايى و گريز از زشتى

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

از اينكه شيطان اعمال زشت مردم را تزيين كرد و آنان را به وسيله همان عمل گمراه ساخت، نشان دهنده نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 13

13- گرايش به زيبايى ها ، در سرشت انسان نهفته است .

جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

آفرينش زيبايى ها به منظور آزمايش انسان، در صورتى معنا خواهد داشت كه گرايش به زيبايى در وجود انسان نهفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت -

29 - 38 - 12

12 - انسان ها ، طبعاً ، به زيبايى و خوبى گرايش دارند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

اين كه شيطان، كارهاى ناروا را خوب جلوه مى دهد، تا مردم را از راه خدا باز دارد، حكايت از اين حقيقت مى كند كه مردم، به زيبايى و خوبى گرايش دارند و شيطان از اين گرايش، استفاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 6

6 - گرايش درونى انسان به زيبايى ها

فزيّنوا لهم . .. و حقّ عليهم القول

از اين كه اعمال ناشايست انسان ها را برايشان خوب و نيك جلوه مى دادند، مى توان استفاده كرد كه طبيعت انسان از بدى گريزان است و به خوبى تمايل دارد.

گرايش به زيورآلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 6

6- گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

تستخرجوا منه حلية تلبسونها

فعل مضارع {تلبسونها} حكايت از واقعيت خارجى مى كند و آن استفاده از زيورآلات است. از طرفى، تزيين جزء نيازهاى ضرورى انسان نيست و در عين حال در كنار آن نيازها ذكر شده است و اين حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 7

7 - گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

و تستخرجون حلية تلبسونها

آيه شريفه در صدد گزارش از يك واقعيت خارجى است و آن استفاده مدام انسان ها از زيورآلات دريايى است. اين كار حكايت از تمايل و گرايشى است كه در درون

انسان ها وجود دارد.

گرايش به سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 7

7 _ آدمى ، همواره در پى خير و سعادت خويش است .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

كافران از آن جهت عمر طولانى در دنيا را مى پسندند كه آن را براى خويش امرى خير و نيكو مى پندارند. بنابراين در پى سعادت خويشند ; گر چه مصداق واقعى آن را تشخيص نداده اند.

گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1،7

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

7 _ شعيب ( ع ) بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك تنها در صورت تعلق مشيت الهى ، ممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 140 - 6

6 _ گرايش به شرك ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند است .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 5

5 _ آدمى پس از نجات از شدايد، على رغم پيمان عدم شرك و سپاسگزارى از خداوند، پيمان شكنى مى كند و مجدداً شرك مىورزد.

لئن أنجنا . .. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 11

11 _ گرايش به شرك پس از توحيد (ارتداد)، حركتى ضد تكاملى و ارتجاعى است.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

معناى جمله {نرد على . .. } صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاريخى نيست بلكه حكايت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فكرى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از

درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

گرايش به شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 29

29 _ وجود زمينه هاى گرايش به خير و شر در انسان از آغاز آفرينش

قال لاقتلنك . .. انما يتقبل اللّه من المتقين

با توجه به اينكه هابيل و قابيل هر دو فرزندان آدم بودند، لكن راههاى متضادى را برگزيدند، معلوم مى شود گرايشهاى درونى انسانها متفاوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 1،2

1- انسان ، شرّ و بدى را چونان خير و خوبى ، طالب و خواستار است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

مراد از {دعا} مطلق درخواست است اعم از اينكه به لفظ دعا باشد و يا به غير آن.

2- خيرطلبى در انسان ، اصيل و در پى شرّ بودنش ، تبعى و غير اصيل است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق از تشبيه شرخواهى انسان به طالب خير بودنش استفاده گرديده است; يعنى، همان طور كه انسان همواره و به

طور طبيعى و اصيل طالب خير است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

گرايش به صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 8

8 _ اعتقاد به توحيد و روى دل و جان به خداى يگانه كردن، مقتضاى گرايش به حق و راه مستقيم است.

وجهت وجهى للذى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

راغب در معناى حنيف مى گويد: {حنف} تمايل به استقامت و دورى از گمراهى است. و چون {حنيفا} در آيه شريفه وصف براى فاعل {وجهت} است، تعليلى براى مضمون {وجهت ... } محسوب مى شود.

گرايش به طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 6

6 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى و غريزى انسان به آب ، بوستان و خانه هاى دلپذير ، در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى است .

تؤمنون باللّه و رسوله . .. و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

از اين كه خداوند، گرايش هاى طبيعى انسان ها را وسيله هدايت آنان و سوق دادن آنها به

كسب ارزش ها قرار داده است، براداشت بالا استفاده مى شود.

گرايش به طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 7،10،17

7 _ لزوم رعايت تقوا با پرهيز از ناپاكى ها و گرايش به پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه

10 _ تنها خردمندان زمينه دار دورى جستن از ناپاكى ها و گرايش به پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

17 _ پرهيز از پليد و ناپاك و گرايش به پاكى ها ، زمينه نيل به فلاح و رستگارى

لايستوى الخبيث و الطيب . .. لعلكم تفلحون

گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { ولاتركنوا إلى الذين ظلموا . . . } قال : هو الرجل يأتى السلطان فيحب بقائه إلى أن يدخل يده إلى كيسه فيعطيه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده: {و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . ..} روايت شده است: ركون به ظالم اين است كه شخص نزد سلطان [ظالم ]برود و دوست بدارد كه او زنده بماند تا دست در كيسه اش كند و چيزى به او بدهد}.

گرايش به عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 7

7 _ انسان ها از ديرباز برخوردار از روحيه گرايش به معبود و پرستش آن

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 65 - 8

8 _ انسان از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش بود .

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 8

8 _ انسان ها از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش بودند .

قال يقوم اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 9

9_ انسان از ديرباز ، برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 9

9_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 10

10_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش معبود و گرايش به آن بود .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

گرايش به عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 3

3- عقيده حق ، دلپذير و مطابق طبع آدمى بوده و عقيده باطل منفور است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة . .. و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة

{طيب} درلغت به چيزى معنا شده است كه مطابق طبع و ميل آدمى مى باشد و {خبث} چيزى است كه مورد كراهت و نفرت مى باشد. برداشت فوق، با توجه به معناى ياد شده، بنابر احتمالى است كه مراد از {كلمه طيبه} عقيده حق و {كلمه خبيث} عقيده باطل

باشد.

گرايش به فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 5 - 3،5

3 - منشأ انكار معاد ، تمايل انسان به فسق و فجور است ; نه وجود شبهه اى علمى .

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. بل يريد ألإنس_ن ليفجر أمامه

5 - گرايش به فسق و فجور ، از تمايلات طبيعى انسان ها است .

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه

گرايش به قدرت برتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 8

8 _ گرايش طبيعى انسان ها به قدرتى فراتر و نيرومند ، براى اتكا به او

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

اينكه خداوند فرموده است: {براى شما جز او يار و سرپرستى نيست}، مبتنى بر وجود خصلت يارطلبى و استمداد و اتكا به مبدأ قدرت در انسانها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 8

8 - انسان ها ، داراى گرايشى درونى به قدرتى برتر جهت انتخاب ولىّ و ياورند .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

نفى مطلق غيرخدا براى ولايت و ياورى، مبتنى بر وجود خصلت يارطلبى و اتكا به ولىّ برتر

است.

گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 10

10- { قال الرضا ( ع ) : ممّا نزل بإياك أعنى و اسمعى يا جارة خاطب الله عزّوجلّ بذلك نبيه و أراد به أُمّته قوله : . . . { و لولا أن ثبتناك لقد كدتّ تركن إليهم شيئاً قليلاً } . . . ;

امام رضا(ع) فرمود: از جمله آياتى كه بر سبك و روش [مثال معروف عرب]{إيّاك أعنى و اسمعى يا جارة} نازل گرديد و آن هم بدين معنا كه خداوند _ عزّوجلّ _ به پيامبر(ص) خطاب مى كند ولى مقصود و مراد امت اوست; اين آيه شريفه است: {و لولا أن ثبّتناك لقد كدتّ تركن إليهم شيئاًقليلاً}. ..}.

گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما

كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 3

3_ گرايش هاى شرك آلود و انكار حقانيت قرآن ، نشانه ناشنوايى ضمير و كورى دل است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 1

1- ميل و گرايش به كفر پس از پذيرش ايمان ( ارتداد ) ، موجب خشم شديد الهى است

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. فعليهم غضب من الله

گرايش به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه

آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

گرايش به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 1

1- پيامبر ( ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان ، در پرتو ثبات

قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

گرايش به معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 9

9_ انسان از ديرباز ، برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 9

9_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 10

10_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش معبود و گرايش به آن بود .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

گرايش به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 18

18 _ ناسپاسى در برابر نعمت هاى خدا با گرايش به معبودانى دروغين ، نشانه جهل آدمى است .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قال إنكم قوم تجهلون

گرايش به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ، و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند.

آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در توجيه گروه دوم داشته است.

گرايش به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

گرايش علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

گرايش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

گرايش

مادى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

گرايش مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

گرايش ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 10

10 _ ضرورت هشيارى آدمى ، در پرهيز از گرايش هاى حسرت آفرين

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 3

3 _ تمايلات و آرزو هاى پوچ و بيجا ، نشانه تسلط شيطان بر انسان

و لامنينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 2

2 _ كفر ، گرايش به اديان باطل و انجام كردار هاى ناروا ، راهى است به سوى دوزخ .

و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ظرف و زمان هدايت در جمله {و لاليهديهم

. ..} حيات دنيا باشد ; بر اين مبنا مقصود از هدايت كافران به راه جهنم، فراهم سازى زمينه هاى كفرپيشگى و اعمال ناروا براى آنان است كه سرانجام آن دوزخ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 4

4 _ گرايش به خصلت هاى كفرپيشگان ، امرى نكوهيده براى اهل ايمان

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم

گمراهى در گرايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 37

37 _ انحراف در رفتار و كردار آدمى ، ناشى از انحراف در گرايش هاى درونى و انگيزه هاى او

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

چون رفتار خارجى و اعمال ظاهرى (فرار از جنگ، اظهار ترديد در حقانيّت اسلام و . .. ) در اين آيات نشانه تشخيص درون سينه ها معرّفى شده، معلوم مى گردد كه رفتار و كردار آدمى نتيجه افكار اوست.

گناه گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

ممانعت از گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 5

5 - كافران به آيين و برنامه هاى الهى ، درصدد بازداشتن مردم از گرايش به دين و عمل به آن هستند . *

فاعبدنى . ..

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

مرجع ضمير {عنها} و {بها} ممكن است تمامى تعاليم و رهنمودهاى آموخته شده به موسى(ع) در وادى طوى (توحيد، لزوم عبادت و نماز، معاد و كيفر و پاداش الهى) باشد.

ممنوعيت گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 9

9- كمترين تمايل و كوچك ترين اتكا به كافران ، ممنوع است .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

از اينكه خداوند مى فرمايد: {اگر ما ثبات قدم به تو نداده بوديم، نزديك بود كه تو اندكى به آنان تمايل و اتكا بكنى} استفاده مى شود كه تمايل به كافران ممنوع است.

موانع گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 4

4 - قساوت و سخت دلى بنى اسرائيل و جامعه يهود ، از ميان برنده زمينه هاى ايمان و گرايش به اسلام در آنان

ثم قست قلوبكم . .. أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

حرف {فاء} در {أفتطمعون} قطع اميد از ايمان آوردن بنى اسرائيل را نتيجه قساوت قلب ايشان - كه در آيه قبل مطرح شد - مى شمرد; يعنى، با پيدايش قساوت در قلب بنى اسرائيل، جاى اميدى به ايمان آوردن آنان نيست.

موانع گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 7

7 _ آلودگى قوم عاد به پليدى و گرفتارى ايشان به خشم خدا ، مانع آنان از تصديق رسالت هود و گرايش به توحيد و يكتاپرستى

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

برداشت ف__وق

بر اساس اين احتمال است كه جمله {قد وقع . .. } به منزله دليلى باشد بر كفرورزى قوم عاد، نه نتيجه اى براى انكار توحيد و رسالت. يعنى هود با اين جمله اشاره به ريشه عنادورزى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 15

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك ، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت .

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

موانع گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 9

9 _ منافقان همواره ، مانعى در جهت گسترش اسلام و گرايش مردم به دين

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

جمله {نمنعكم من المؤمنين} مى تواند به اين معنا باشد كه منافقان پس از پيروزى كافران مدعى بودند كه آنان اهل كفر را از گرايش به اسلام و ايمان باز مى داشتند. قابل ذكر است كه بر اين مبنا مراد از غلبه در {الم نستحوذ}، غلبه در تفضل و احسان است. يعنى ما نسبت به شما احسان كرديم.

موانع گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 5

5- توجه به آخرت و ارزش دادن به آن ، مانع روى گردانى از ايمان و گرايش به كفر و ارتداد

ذلك بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة

جمله {ذلك بأنهم . ..} در صدد معرفى مرتد و

انگيزه ارتداد اوست و او كسى است كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده، در حالى كه اگر آخرت را در نظر مى داشت و براى آن ارزش لازم قائل بود، دست از ايمان برنداشته و مرتد نمى شد.

موانع گرايش ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 11

11 _ اعتقاد به عزت و قدرت مطلقه الهى ، مانع گرايش به عزت و اقتدار موهوم كافران

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

نهى از گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 5

5_ مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين و پيشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتكا كنند و از آنان يارى طلبند .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دين ، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.

گرايش مادى

سرزنش گرايش مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

گرايش مادى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى

در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

گرايشها

آثار ترك گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 7

7_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى ، تكيه نكردن بر ستمگران و اقامه نماز ، نيكوكارى و درپى دارنده اجر و پاداش الهى است .

فاستقم . .. و لاتركنوا ... أقم الصلوة ... فإن الله لايضيع أجر المحسنين

آثار گرايش به صلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 24

24- گرايش به صلاح و جلب رضاى الهى ، نمودى از كمال عقلى انسان

حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. و أن أعمل ص_لحًا ترض_يه

توجه به قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه تعبير {أربعين سنة} ناظر به بلوغ عقلى است، چه اين كه {بلغ أشدّه} مى تواند اشاره به بلوغ جسمى داشته باشد. بنابراين آنچه بر سن چهل سالگى انسان در آيه مترتب شده، از كمال عقلى نشأت يافته است.

آثار گرايش به باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 2

2 - باطل گرايى و سرگرم شدن به پوچى ها ، عامل اصلى تكذيب وحى و قيامت

الذين هم فى خوض يلعبون

از اين كه {الذين هم. ..} به عنوان تنها وصف {المكذّبين} آمده است; نقش اصلى آن در تكذيب حق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70

- 44 - 4

4 - كفر و باطل گرايى و پوچى در زندگى ، موجب ذلّت و خوارى شديد در روز قيامت

فذرهم يخوضوا و يلعبوا . .. ترهقهم ذلّة ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون

آثار گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 8،13

8_ نزول باران هاى فراوان ، در صورت پرهيز از شرك و گرايش به توحيد و پرستش خدا ، از نويد هاى هود ( ع ) به قوم خويش

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

فعل مضارع {يرسل} به اصطلاح در جواب فعل امر (استغفروا ربكم ثم توبوا إليه) قرار گرفته و با {إنْ} شرطيه مقدر مجزوم شده است; يعنى: {إنْ تستغفروا و تتوبوا يرسل . ..; اگر استغفار كنيد و به سوى خدا حركت كنيد، او ابرهاى پر باران را براى شما خواهد فرستاد}.

13_ هود ( ع ) مردم خويش را در صورت استغفار از گناهان ، گرايش به توحيد و پرستش خدا ، به افزايش نيرو و توانشان بشارت داد .

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه . .. يزدكم قوّة إلى قوّتكم

{يزدكم} عطف بر {يرسل} و جواب براى شرط مقدر مى باشد; يعنى: {إن تستغفروا . .. يزدكم; اگر استغفار كنيد و ... خداوند نيروى شما را افزايش مى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 4

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت

فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

آثار گرايش به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 8

8- گرايش و عدم گرايش مردم و آراى آنان در حقانيّت حق ، بى تأثير است .

الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

آثار گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 6

6_ گرايش داشتن آدمى به خدا زمينه ساز مشيّت الهى به هدايت وى و رهنمون ساختنش به پذيرش توحيد و رسالت پيامبر ( ص )

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

{انابة} (مصدر أناب) به معناى روى آوردن و بازگشتن است كه به قرينه {إليه} منظور از آن ، روى آوردن و بازگشت به خداست و از آن جا كه اين وصف پيش از هدايت يافتن مطرح شده است ، مراد از آن گرايش داشتن به خدا و گريزان نبودن از اوست.

آثار گرايش به صلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 1،7

1- احسان به والدين ، روحيه شكر ، توبه ، صلاح جويى و تسليم ، شرط پذيرش تمام اعمال نيك انسان به درگاه خدا

أُول_ئك الذين نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

مراد از {أحسن. ..} مى تواند اعمال واجب و مستحب _ در قبال اعمال مباح _ باشد. كه در اين صورت از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه اگر كسى از روحيات ياد شده برخوردار بود اعمال نيك او (واجب و

مستحب) پذيرفته مى شود.

7 - احسان به والدين ، روحيه شكر و صلاح جويى براى خود و آيندگان ، مؤثر در شمول عفو الهى نسبت به انسان

و وصّينا الإنس_ن . .. أوزعنى أن أشكر ... و أن أعمل ص_لحًا ترضيه و أصلح لى فى ذرّ

آنچه در آيه قبل به عنوان احسان به والدين و. .. ياد شده است; در حقيقت عامل اصلى براى اغماض خداوند از سيئات انسان مى باشد. واژه {اُول_ئك} اين ارتباط تنگاتنگ را برقرار كرده است.

آثار گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 2،15

2_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

15_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فيه كان قرينه إلى النار . . . قال الله عزوجل : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. كسى كه سلطان ستمگرى را به خاطر طمع داشتن به او، ستايش كند و در برابر او كوچكى و تواضع نمايد در آتش همنشين او گردد ... خداوند عزوجل فرمود: و لاتركنوا ...}.

آثار گرايش به فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 3

3 - گرايش طبيعى انسان به فسق و فجور ، زمينه پرسش هاى انكارآميز او درباره قيامت .

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه . يسئل أيّان يوم القي_مة

جمله {يسئل

أيّان. ..} استيناف بيانى و در مقام تعليل و تفسير {بل يريد الإنسان ليفجر...} است; يعنى، پرسش انكارآميز انسان، برخاسته از گرايش او به فسق و فجور است; چرا كه اگر قيامت را بپذيرد، نمى تواند به فسق و فجور متمايل گردد. ازاين رو براى ادامه راه فسق و فجور خويش، قيامت را انكار كرده و به تمسخر مى گيرد.

آثار گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 12

12- تمايل به كافران ، مايه تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند

تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ... ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 3

3- تسلط شيطان بر روح منافقان ، معلول گرايش آنان به كافران و اظهار همدلى با ايشان

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

{ذلك} مى تواند اشاره به تسلّط شيطان باشد كه از آيه قبل (الشيطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبير {بأنّهم. ..} در مقام تعليل است.

آثار گرايشهاى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 3

3_ گرايش هاى شرك آلود و انكار حقانيت قرآن ، نشانه ناشنوايى ضمير و كورى دل است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

اهميت گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است

نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

اهميت گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 6

6_ استغفار از گناهان ، گرايش به توحيد و پرستش خدا ، مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خداوند و تقرب به درگاه او

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {ثم} _ كه جمله {توبوا إليه} را بر {استغفروا ربكم} عطف كرده _ به دست مى آيد.

اهميت گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها، به دين خدا متوجه باش. }.

ترك گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 3

3_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى و تمايل نداشتن و تكيه نكردن بر ستمگران ، امورى نيازمند به صبرپيشگى

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا ... واصبر

حرمت گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113

- 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

خطر گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 1

1 - هشدار خداوند به يكايك پيامبران در باره گرايش پيدا كردن به شرك و پرستش غير او

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

مفرد آمدن خطاب در {أشركت} و {عملك} _ با آن كه همه پيامبران مخاطب وحى الهى بودند _ مى رساند كه اين وحى به يكايك پيامبران به طور جداگانه و مستقل، ابلاغ شده است.

زمينه گرايش به ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 7

7- توجه به عظمت مراتب اخروى ، مايه گرايش به ارزش هاى عالى آن است .

انظر . .. و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيلاً

دعوت خداوند از انسانها براى تعمق و تأمل در مدارج عالى اخروى، مى تواند به اين منظور باشد كه در انسانها انگيزه آخرت طلبى و تلاش براى كسب درجات عالى آخرت ايجاد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 4

4 - توّجه انسان به چگونگى خلقت خويش و مرگ و رستاخيز ، زمينه ساز گرايش وى به ايمان و رو كردن به ارزش هاى دينى و الهى

ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

در آيات نخستين اين سوره، سخن از مؤمنان راستين و صفات ارزشى آنان بود.

اكنون دراين آيات _ كه سخن از خلقت شگفت انسان و مرگ و رستاخيز او است _ مى تواند رهنمودى باشد به انسان ها براى گرويدن به راه مؤمنان راستين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 6

6- استفاده خداوند از تمايلات طبيعى بشر ، در جهت تشويق او به ايمان و ارزش ها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

تمايل بشر به برخوردارى از بوستان هايى سرشار از رودهاى جارى، زمينه اى قرار گرفته است تا خداوند بهوسيله اين تمايل طبيعى، او را به ارزش هاى معنوى مشتاق سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 13

13- نياز هاى طبيعى و مادى بشر ، وسيله اى در جهت گرايش دادن او به ارزش ها

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_ر من خمر لذّة للش

خداوند از گرايش هاى طبيعى انسان به نوشيدن و لذّت بردن و. .. در جهت تشويق او به دين دارى، استقامت و تقواپيشگى در طريق حق استفاده كرده است.

زمينه گرايش به ارزشهاى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق

به دست مى آيد.

زمينه گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 2

2 - گرايش به دين اسلام ، در گرو وجود سعه صدر و روح پذيرش حق در انسان است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

زمينه گرايش به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 5

5 - بهره گيرى خداوند از تمايلات طبيعى انسان ها در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 9

9 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى انسان ها ، در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. و لباسهم فيها حرير

زمينه گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 18

18_ پرهيز از شرك و گرايش به توحيد ، تنها در پرتو عنايت ها و امداد هاى الهى ميسّر است .

ما كان لنا أن نشرك . .. ذلك من فضل الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 20

20_ مردم ، در صورت آگاهى از براهين توحيد ، به يكتاپرستى گرايش خواهند يافت .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 8

8_ توجه به اينكه خداوند هيچ شريكى

براى خويش سراغ ندارد ، آدمى را به توحيد و نفى شرك گرايش مى دهد .

أم تنبّئونه بما لايعلم فى الأرض

زمينه گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى روى آوردن به درگاه او به هنگام نياز

إذ نادى ربّه ربّ لاتذرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 5

5 - استفاده قرآن كريم از تحولات و حوادث مهم ، به منظور جلب نظر مردم به سوى خداوند

غلبت الروم . .. للّه الأمر من قبل ... بنصر اللّه ينصر من يشاء ... وعد اللّه لايخ

پرداختن به حادثه اى تاريخى، مانند جنگ روميان و ايرانيان _ كه خارج از قلمروِ حياتِ جمعىِ مسلمانان بوده _ اگر چه مى تواند به خاطر نگرانى مؤمنان عصر بعثت از شكست معتقدان به كتاب آسمانى (روميان) باشد، اما تأكيد بر خدايى بودن حوادث در آن ماجرا (للّه الأمر. .. و بنصر اللّه...) مشعر به نكته بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 21

21 _ يادآورى نعمت هاى الهى ، داراى تأثيرى بسزا در توجه آدمى به خدا و دستيابى به رستگارى است .

فاذكروا ءالاء اللّه لعلكم تفلحون

زمينه گرايش به دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 6

6- بيماردلان و منافقان گريزان از تكاليف دينى ، داراى زمينه گرايش به دشمنان اسلام

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض. .. قالوا للذين

كرهوا ... سنطيعكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مى توان نتيجه گرفت كه ميان بيماردلى و گريز از تكاليف دشوار و تمايل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.

زمينه گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 13

13_ علاقه به معارف دينى ، در گرو شناخت آنهاست .

فعمّيت عليكم . .. و أنتم لها ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 4

4 - توجّه به منشأ خلقت و روزى و مرگ انسان ، مقتضى رويكرد تمام عيار به دين است .

اللّه الذى خلقكم . .. فأقم وجهك للدين

احتمال دارد {فاء} در {فأقم}تفريع بر آيه {الذى خلقكم . ..} باشد كه در آن، خداوند، برخى از افعال خود را به عنوان نشانه، يادآورى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 4

4- ملت هاى محروم و رنج ديده ، داراى زمينه حق پذيرى و گرايش به دين

و لقد اخترن_هم . .. و ءاتين_هم

با توجه به سياق آيات پيشين _ كه فرعونيان را به دليل رفاه مندى و اسرافگرى، حق ناپذير و محكوم به هلاكت معرفى كرده است _ مى توان علت و انتخاب بنى اسرائيل را براى دريافت آيات و معجزات، محروميت آنان از رفاه مندى و آمادگى آنان براى حق پذيرى دانست. البته اين هم آغاز يك آزمون است; نه امضاى صلاحيت مطلق و بى استثناى آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46

- 3 - 12

12- توجه به محدوديت عمر زندگى ، هشدارى به انسان ها و عاملى در جهت حق گرايى و روى آوردن آنان به حقايق دين *

ما خلقنا. ..إلاّ بالحقّ وأجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

برداشت بالا براساس اين احتمال است كه تذكر خداوند به {أجل مسمّى} _ در پى تذكر به حقانيت هستى _ هشدارى باشد به آدميان كه دل به زندگى ناپايدار نبندند و از حاكميت حق غافل نگردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 16 - 4

4 - تأثير مثبت بيان فوايد و نتايج ايمان و دين دارى در گرايش بيشتر مردم به دين

و ألّوِاستق_موا على الطريقة لأسقين_هم ماء غدقًا

مأموريت پيامبر(ص) به بيان فوايد دين، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 2

2 - تسبيح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او ، پس از مشاهده امداد هاى الهى و گرايش وسيع مردم ، به دين ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا . فسبّح بحم

زمينه گرايش به سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 9

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده،

در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

زمينه گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 8

8 _ احساس بى نيازى از خداوند، زمينه غفلت از ياد او و گرايش به شرك است.

تدعونه تضرعاً و خفية . .. قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم أنتم تشركون

زمينه گرايش به عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 5

5 - بهره گيرى خداوند از تمايلات طبيعى انسان ها در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

زمينه گرايش به غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 4

4 - فقر ، تنگدستى ، بيچارگى و درماندگى زمينه ساز يأس و نوميدى از خدا ( كفر ) و پناهنده شدن به غير او ( شرك )

من كان يظنّ . .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

روى سخن در اين بخش، با آن اشخاصى است كه به خداپرستى گرويده بودند و همين كه با برخى از ناملايمات زندگى روبه رو شدند از عبادت او روى برتافتند و به گمان آن كه در هستى جز خدا، نيروهاى ديگرى نيز دخالت دارند، به شرك (آيين سابقشان) بازگشتند.

زمينه گرايش به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 17

17 - توجه به قيامت ، زمينه ساز گرايش انسان به حقانيت قرآن

و موازين الهى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

زمينه گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 1

1- ترجيح زندگى دنيا بر آخرت ، ريشه اصلى ارتداد و گرايش به كفر است .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. ذلك بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة

جمله {ذلك بأنهم . ..} در مقام تعليل براى آيه قبل است و نيز {ذلك} اشاره دارد به ارتداد و كفر پس از ايمان.

زمينه گرايش به مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 18

18- قطع ارتباط با خداخواهان تهيدست ، زمينه ساز تمايل آدمى به مظاهر ماّدى و جلوه هاى ظاهرى دنيامداران است .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

زمينه گرايشهاى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

زمينه گرايشهاى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 10

10- عواطف غريزى انسان ، تأثيرى بسزا در گرايش هاى معنوى و ايمانى وى دارد .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

خضر(ع) فرزند را از پدر و مادر مى گيرد تا آنان به واسطه علقه ها و روابط عاطفى، به كفر و

طغيان گرايش پيدا نكنند. اين نكته، گوياى اثرپذيرى گرايش ها از عواطف است.

سرزنش گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

سرزنش گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 18

18_ { عن النبى ( ص ) قال : . . . و قال لقمان لإبنه : يا بنىّ . . . إن كنت صالحاً فابعد من الأشرار و السفهاء ، فربما أصابهم الله بعذاب فيصيبك معهم ، فقد أفصح الله سبحانه و تعالى بقوله : . . . و . . . و قال سبحانه : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: . .. لقمان به فرزندش گفت: اى پسرك من! ... اگر انسان شايسته اى هستى از اشرار و سبك مغزان دورى كن، چه بسا خداوند بر آنان عذابى بفرستد و تو را هم با آنان فرا گيرد ... خداوند در گفتار خود به روشنى فرموده: ... و ...{و لاتركنوا إلى الذين ...}...}.

سرزنش گرايش به غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 2

2 - روى آوردن به غير خدا ، با وجود اعتقاد به خالقيت يگانه او ، انحرافى آشكار و امرى

ملامت بار

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

{إفك} (مصدر {يؤفكون}) به معناى روى گرداندن و انحراف از مسير طبيعى است.

عوامل انحراف در گرايشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 12،13

12- انسان ، بدون برخوردارى از هدايت پروردگار ، گرفتار انحراف در بينش و گرايش خويش

أفمن كان على بيّنة من ربّه كمن زيّن له سوء عمله

از مقابله {من كان . ..} با {من زيّن...}، استفاده مى شود كه انسان ها به دو گروه عمده تقسيم مى شوند: 1_ كسانى كه برخوردار از دلايل الهى و هدايت وحى اند; 2_ گروهى كه در قبال دسته اول قرار دارند و در نهايت به انحراف در بينش (زيّن له سوء عمله) و انحراف در گرايش (و اتّبعوا أهوائهم) كشيده شده اند.

13- انحراف در بينش ، عامل هواپرستى و انحراف در گرايش *

زيّن له سوء عمله و اتّبعوا أهواءهم

از تقديم {زيّن له سوء عمله} _ كه دلالت بر انحراف در بينش دارد _ بر {اتّبعوا أهوائهم} _ كه بيانگر انحراف درگرايش است _ مطلب بالا قابل برداشت است.

عوامل گرايش به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 13

13- توجه به فرجام مؤمنان و كافران ، نقشى تعيين كننده در گرايش انسان به ايمان يا كفر دارد .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

عوامل گرايش به باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 5

5 _ ستمگرى ، باطل گرايى و دروغ پردازى

، از نتايج و اثرات كفر به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

{زور} به معناى سخن باطل و دروغ است (لسان العرب).

عوامل گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 4

4_ بينايى و شنوايى باطنى انسان ( توانايى درك و فهم حقايق ) گرايش دهنده او به توحيد ، ايمان به قرآن و انجام اعمال صالح

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

عوامل گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 114 - 5

5 - توجه انسان در دنيا به ناپايدارى عمر خويش ، داراى نقشى اساسى در گرايش او به دين الهى

ق_ل إن لبثتم إلاّ قليلاً لو أنّكم كنتم تعلمون

تعبير {لو أنّكم كنتم تعلمون} مى رساند كه اگر انسان در زندگى دنيوى، به ناپايدارى آن توجه داشته باشد، راهى را انتخاب خواهد كرد كه به دوزخ و پشيمانى منتهى نشود. آن راه، همان گردن نهادن به شريعت و آيين الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 3

3 - توجّه به آيات فراوان الهى ، مقتضى روى آوردن به دين خدااست .

و من ءاي_ته . .. فأقم وجهك للدين حنيفًا

احتمال دارد {فا} در {فأقم} تفريع بر آياتى باشد كه در صدد اثبات يك تايى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 10،11

10 - تأثير سازنده اخلاص و

نداشتن چشم داشت مادى ، در تبليغ دين و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً

11 - تأثير سازنده آگاهى و پيمودن راه دين ، در تبليغات دينى و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

مقصود از جمله {و هم مهتدون} (آنان ره يافته اند) اين است كه پيامبران، راه دين را شناخته و آن را پيموده اند و طبيعى است كسانى كه راه دين را پيموده باشند، در تبليغ دين موفق تر خواهند بود و مردم نيز دعوت آنان را بهتر خواهند پذيرفت.

عوامل گرايش به عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 9

9 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى انسان ها ، در گرايش دادن آنان به ايمان و عمل صالح

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا . .. و لباسهم فيها حرير

عوامل گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 13

13- توجه به فرجام مؤمنان و كافران ، نقشى تعيين كننده در گرايش انسان به ايمان يا كفر دارد .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

عوامل گرايشهاى ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 6

6 _ عقايد شرك آلود و جاهلانه موجب گرايش انسان به اعمال ناشايست و خلاف فطرت و وجدان است.

و كذلك زين . .. قتل أولدهم شركاؤهم

عوامل مؤثر در گرايشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 7

7 - شناخت ها و كردار انسان ، سرمايه و دستاورد او و مؤثر در گرايش ها و ضعف و قوّت فهم او است .

ما كانوا يكسبون

تعبير {يكسبون} _ كه ناظر به تكذيب اعتدا و گناه كافران است _ بيانگر اين است كه انديشه ها و كردار، سرمايه اى است كه آن را به دست آورده اند; گرچه براى آنان چيزى جز زيان دربرندارد.

كيفر اخروى گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 5

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

كيفر دنيوى گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 5

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

گرايش به آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به آبادانى زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 15

15_ خداوند ، توان و استعدادِ آباد كردن زمين را به آدميان عطا كرده و ايشان را به سوى آبادانى گرايش داده است .

واستعمركم فيها

استعمره فيه، يعنى: {جعله يعمره; وى را آبادكننده آن قرار داد} (لسان العرب). بر اين اساس {استعمركم فيها} چنين معنا مى شود: خداوند شما را اين گونه قرار داده و آفريده است كه زمين را آباد سازيد; يعنى، توان آبادسازى زمين را به شما عطا كرده و نياز به آن را در شما ايجاد كرده است تا همواره به سمت آبادسازى زمين در حركت باشيد.

گرايش به آرامش روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 9

9 _ گرايش فطرى انسان به تحصيل امنيت خاطر و آسايش روان

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

تكيه بر دستاورد امنيت خاطر در رسالت پيامبران، گوياى ريشه دار بودن چنين خواسته اى در آدميان است.

گرايش به ارزشها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 13

13- انسان ، مجذوب ارزش هاى برتر است .

إنما عند الله هو خير لكم إن كنتم تعلمون

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند با نماياندن ارزشهاى برتر، انسان را به سوى ارزشهاى واقعى راهنمايى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 12

12- ترغيب و تشويق هماره بندگان از سوى خداوند ، براى گرايش به ارزش ها

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

عبارت {كانوا يوعدون}، استمرار وعده هاى الهى را مى رساند. كه اين وعده ها در نهايت براى انگيزش و ترغيب بندگان، به كسب ارزش ها است.

گرايش به امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به امنيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 9

9 _ گرايش فطرى انسان به تحصيل امنيت خاطر و آسايش روان

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

تكيه بر دستاورد امنيت خاطر در رسالت پيامبران، گوياى ريشه دار بودن چنين خواسته اى در آدميان است.

گرايش به توحيد

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 1

1 _ گرايش همه انسانها، حتى مشركان، در سختيها و شدايد به خداى يگانه

بل إياه تدعون

گرايش به جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 5

5 _ بهره گيرى از گرايش انسان به زيبايى و جاودانگى ، در جهت هدايت وى به ايمان و جهاد ، امرى است شايسته و بايسته .

جهدوا بأمولهم . .. أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 4

4- بهره گيرى قرآن از گرايش هاى انسان ( گرايش به ابديت ) در ترغيب به ارزش هاى معنوى ، بهره مى گيرد .

يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

روشن است كه تمايل به جاودانگى، در نهاد انسان ها وجود دارد و قرآن مجيد، از همين علاقه ها، براى سوق دادن آدمى به سوى ارزش ها، بهره بردارى كرده است.

گرايش به خدا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 9

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 7

7 _ گرايش به خداوند با فطرت آدمى عجين است.

قل من ينجيكم . .. تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 2

2_ مسلمانان صدراسلام از جمله كسانى اند كه پيش از هدايت شدن به خدا گرايش داشته و از او گريزان نبودند .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

{الذين ءامنوا} عطف بيان براى {من أناب} و تبيين كننده آن با ارائه مصداق است ; يعنى ، كسانى كه ايمان آورده اند، همانانند كه به سوى خدا انابه مى كردند ، از اين رو مشيّت الهى بر هدايت آنان تعلق گرفت.

گرايش به خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 9

9 _ انسان داراى گرايش فطرى به سوى نيكيها و زيباييهاست.

و زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

حركت انسان به دنبال شيطان، پس از زينت و زيبا جلوه دادن اعمال، بيانگر اين نكته است كه آدمى زيباييها را مى طلبد و خواهان حركت به دنبال آن است. از اين روست كه شيطان همان زشتيها را زيبا جلوه مى دهد و آدمى را مى فريبد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 1،2

1- انسان ، شرّ و بدى را چونان خير و خوبى ، طالب و خواستار است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

مراد از {دعا} مطلق درخواست است اعم از اينكه به لفظ دعا باشد و يا به غير آن.

2- خيرطلبى در انسان ، اصيل و در پى شرّ بودنش ، تبعى و غير اصيل است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق از تشبيه شرخواهى انسان به طالب خير بودنش استفاده گرديده است; يعنى، همان طور كه انسان همواره و به طور طبيعى و اصيل طالب خير است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 29

29 _ وجود زمينه هاى گرايش به خير و شر در انسان از آغاز آفرينش

قال لاقتلنك . .. انما يتقبل اللّه من المتقين

با توجه به اينكه هابيل و قابيل هر دو فرزندان آدم بودند، لكن راههاى متضادى را برگزيدند، معلوم مى شود گرايشهاى درونى انسانها متفاوت است.

گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2،3،4

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها، به

دين خدا متوجه باش. }.

3 - توجّه به آيات فراوان الهى ، مقتضى روى آوردن به دين خدااست .

و من ءاي_ته . .. فأقم وجهك للدين حنيفًا

احتمال دارد {فا} در {فأقم} تفريع بر آياتى باشد كه در صدد اثبات يك تايى خداوند است.

4 - لزوم توجّه همه جانبه و به دور از هرگونه انحراف و كجى به دين خداوند

فأقم وجهك للدين حنيفًا

بنابراين احتمال كه {حنيفاً} حال براى ضمير فاعلى {أقم} باشد، نكته بالا استفاده مى شود لازم به ذكر است كه {حنف} مصدر {حنيف} به معناى {پرهيز از هرگونه تمايل به انحراف} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 6

6 - لزوم توجّه تمام عيار به دين حق ، با عبرت گيرى از فرجامِ بدكرداران گذشته

فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل . .. فأقم وجهك للدين

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه {فاء} در {فأقم} تفريع بر آيه پيش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 3

3 _ گرايش به دين ، امرى فطرى است . *

افغير دين اللّه يبغون

{بغى} به معناى طلب است. و فعل مضارع {يبغون} دلالت بر طلب و خواست مستمرّ دارد. بنابراين آيه شريفه فرض كرده كه مردمان همواره در پى دين هستند.

گرايش به رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 1 - 3

3 - انسان ، مجذوب رحمت است .

الرحم_ن

با توجه به اين كه خداوند در مقام جلب توجه انسان ها رحمت خود را به آنان يادآور شده است، استفاده

مى شود كه انسان بيش از هر چيز، مفتون لطف و رحمت است.

گرايش به زنان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به زنان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به زهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 8

8 - گرايش باطنى پيامبران به ترك دنيا و پرهيز از لذت هاى آن

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

اين كه خدا، به پيامبران توصيه مى كند كه از

غذاهاى لذيذ استفاده كنيد، نشان مى دهد كه در بين آن بزرگواران، نوعى گرايش به ترك دنيا و اجتناب از لذات آن وجود داشته است; كه ممكن بود در صورت نبود اين توصيه الهى، به نوعى رهبانيت كشيده شوند.

گرايش به زيبايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 9

9 _ انسان داراى گرايش فطرى به سوى نيكيها و زيباييهاست.

و زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

حركت انسان به دنبال شيطان، پس از زينت و زيبا جلوه دادن اعمال، بيانگر اين نكته است كه آدمى زيباييها را مى طلبد و خواهان حركت به دنبال آن است. از اين روست كه شيطان همان زشتيها را زيبا جلوه مى دهد و آدمى را مى فريبد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 10

10 _ زيبا پنداشتن اعمال و افكار از مهمترين عوامل انگيزش آدمى است.

كذلك زين للكفرين ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 5

5 _ بهره گيرى از گرايش انسان به زيبايى و جاودانگى ، در جهت هدايت وى به ايمان و جهاد ، امرى است شايسته و بايسته .

جهدوا بأمولهم . .. أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 13

13_ گرايش انسان به زيباييها

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 8

8- گرايش به زيبايى ها

، از جمله گرايش هاى انسانهاست .

لأزيننّ لهم

از اينكه ابليس، از طريق تزيين اعمال به گمراهى انسانها مى پردازد، به دست مى آيد كه انسانها به زيبايى و زينت علاقه مند هستند و اين علاقه مندى باعث و انگيزه آنها در رفتارشان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 6 - 2

2- انسان ، موجودى زيباپسند است .

و لكم فيها جمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 6

6- گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

تستخرجوا منه حلية تلبسونها

فعل مضارع {تلبسونها} حكايت از واقعيت خارجى مى كند و آن استفاده از زيورآلات است. از طرفى، تزيين جزء نيازهاى ضرورى انسان نيست و در عين حال در كنار آن نيازها ذكر شده است و اين حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 5

5- گرايش و تمايل انسان به زيبايى و گريز از زشتى

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

از اينكه شيطان اعمال زشت مردم را تزيين كرد و آنان را به وسيله همان عمل گمراه ساخت، نشان دهنده نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 13

13- گرايش به زيبايى ها ، در سرشت انسان نهفته است .

جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

آفرينش زيبايى ها به منظور آزمايش انسان، در صورتى معنا خواهد داشت كه گرايش به زيبايى در وجود انسان نهفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- عنكبوت - 29 - 38 - 12

12 - انسان ها ، طبعاً ، به زيبايى و خوبى گرايش دارند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

اين كه شيطان، كارهاى ناروا را خوب جلوه مى دهد، تا مردم را از راه خدا باز دارد، حكايت از اين حقيقت مى كند كه مردم، به زيبايى و خوبى گرايش دارند و شيطان از اين گرايش، استفاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 6

6 - گرايش درونى انسان به زيبايى ها

فزيّنوا لهم . .. و حقّ عليهم القول

از اين كه اعمال ناشايست انسان ها را برايشان خوب و نيك جلوه مى دادند، مى توان استفاده كرد كه طبيعت انسان از بدى گريزان است و به خوبى تمايل دارد.

گرايش به زيورآلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 6

6- گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

تستخرجوا منه حلية تلبسونها

فعل مضارع {تلبسونها} حكايت از واقعيت خارجى مى كند و آن استفاده از زيورآلات است. از طرفى، تزيين جزء نيازهاى ضرورى انسان نيست و در عين حال در كنار آن نيازها ذكر شده است و اين حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 7

7 - گرايش انسان ها به زيبايى و تزيين با زيورآلات

و تستخرجون حلية تلبسونها

آيه شريفه در صدد گزارش از يك واقعيت خارجى است و آن استفاده مدام انسان ها از زيورآلات دريايى است. اين كار حكايت از تمايل و گرايشى است

كه در درون انسان ها وجود دارد.

گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 5

5 _ آدمى پس از نجات از شدايد، على رغم پيمان عدم شرك و سپاسگزارى از خداوند، پيمان شكنى مى كند و مجدداً شرك مىورزد.

لئن أنجنا . .. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 11

11 _ گرايش به شرك پس از توحيد (ارتداد)، حركتى ضد تكاملى و ارتجاعى است.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

معناى جمله {نرد على . .. } صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاريخى نيست بلكه حكايت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فكرى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13

- 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1،7

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

7 _ شعيب ( ع ) بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك تنها در صورت تعلق مشيت الهى ، ممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 6

6 _ گرايش به شرك

، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند است .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

گرايش به شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 1،2

1- انسان ، شرّ و بدى را چونان خير و خوبى ، طالب و خواستار است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

مراد از {دعا} مطلق درخواست است اعم از اينكه به لفظ دعا باشد و يا به غير آن.

2- خيرطلبى در انسان ، اصيل و در پى شرّ بودنش ، تبعى و غير اصيل است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق از تشبيه شرخواهى انسان به طالب خير بودنش استفاده گرديده است; يعنى، همان طور كه انسان همواره و به طور طبيعى و اصيل طالب خير است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 29

29 _ وجود زمينه هاى گرايش به خير و شر در انسان از آغاز آفرينش

قال لاقتلنك . .. انما يتقبل اللّه من المتقين

با توجه به اينكه هابيل و قابيل هر دو فرزندان آدم بودند، لكن راههاى متضادى را برگزيدند، معلوم مى شود گرايشهاى درونى انسانها متفاوت است.

گرايش به صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 8

8 _ اعتقاد به توحيد و روى دل و جان به خداى يگانه كردن، مقتضاى گرايش به حق و راه مستقيم است.

وجهت وجهى للذى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

راغب در معناى حنيف مى گويد: {حنف} تمايل به استقامت و

دورى از گمراهى است. و چون {حنيفا} در آيه شريفه وصف براى فاعل {وجهت} است، تعليلى براى مضمون {وجهت ... } محسوب مى شود.

گرايش به طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 6

6 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى و غريزى انسان به آب ، بوستان و خانه هاى دلپذير ، در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى است .

تؤمنون باللّه و رسوله . .. و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

از اين كه خداوند، گرايش هاى طبيعى انسان ها را وسيله هدايت آنان و سوق دادن آنها به كسب ارزش ها قرار داده است، براداشت بالا استفاده مى شود.

گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { ولاتركنوا إلى الذين ظلموا . . . } قال : هو الرجل يأتى السلطان فيحب بقائه إلى أن يدخل يده إلى كيسه فيعطيه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده:

{و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . ..} روايت شده است: ركون به ظالم اين است كه شخص نزد سلطان [ظالم ]برود و دوست بدارد كه او زنده بماند تا دست در كيسه اش كند و چيزى به او بدهد}.

گرايش به عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 9

9_ انسان از ديرباز ، برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 9

9_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 10

10_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش معبود و گرايش به آن بود .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 7

7 _ انسان ها از ديرباز برخوردار از روحيه گرايش به معبود و پرستش آن

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 8

8 _ انسان از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش بود .

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 8

8 _ انسان ها از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش بودند .

قال يقوم اعبدوا اللّه

گرايش به عقيده حق

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 3

3- عقيده حق ، دلپذير و مطابق طبع آدمى بوده و عقيده باطل منفور است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة . .. و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة

{طيب} درلغت به چيزى معنا شده است كه مطابق طبع و ميل آدمى مى باشد و {خبث} چيزى است كه مورد كراهت و نفرت مى باشد. برداشت فوق، با توجه به معناى ياد شده، بنابر احتمالى است كه مراد از {كلمه طيبه} عقيده حق و {كلمه خبيث} عقيده باطل باشد.

گرايش به فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 5 - 3،5

3 - منشأ انكار معاد ، تمايل انسان به فسق و فجور است ; نه وجود شبهه اى علمى .

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. بل يريد ألإنس_ن ليفجر أمامه

5 - گرايش به فسق و فجور ، از تمايلات طبيعى انسان ها است .

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه

گرايش به قدرت برتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 8

8 _ گرايش طبيعى انسان ها به قدرتى فراتر و نيرومند ، براى اتكا به او

و ما لكم

من دون اللّه من ولىّ و لانصير

اينكه خداوند فرموده است: {براى شما جز او يار و سرپرستى نيست}، مبتنى بر وجود خصلت يارطلبى و استمداد و اتكا به مبدأ قدرت در انسانها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 8

8 - انسان ها ، داراى گرايشى درونى به قدرتى برتر جهت انتخاب ولىّ و ياورند .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

نفى مطلق غيرخدا براى ولايت و ياورى، مبتنى بر وجود خصلت يارطلبى و اتكا به ولىّ برتر است.

گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 10

10- { قال الرضا ( ع ) : ممّا نزل بإياك أعنى و اسمعى يا جارة خاطب الله عزّوجلّ بذلك نبيه و أراد به أُمّته قوله : . . . { و لولا أن ثبتناك لقد كدتّ تركن إليهم شيئاً قليلاً } . . . ;

امام رضا(ع) فرمود: از جمله آياتى كه بر سبك و روش [مثال معروف عرب]{إيّاك أعنى و اسمعى يا جارة} نازل گرديد و آن هم بدين معنا كه خداوند _ عزّوجلّ _ به پيامبر(ص) خطاب مى كند ولى مقصود و مراد امت اوست; اين آيه شريفه است: {و لولا أن ثبّتناك لقد كدتّ تركن إليهم شيئاًقليلاً}. ..}.

گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير

خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 3

3_ گرايش هاى شرك آلود و انكار حقانيت قرآن ، نشانه ناشنوايى ضمير و كورى دل است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 1

1- ميل و گرايش به كفر پس از پذيرش ايمان ( ارتداد ) ، موجب خشم شديد الهى است

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. فعليهم غضب من الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

گرايش به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 -

5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

گرايش به مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 1

1- پيامبر (

ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان ، در پرتو ثبات قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

گرايش به معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 9

9_ انسان از ديرباز ، برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 9

9_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 10

10_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش معبود و گرايش به آن بود .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

گرايش به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ، و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند. آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در توجيه گروه دوم داشته است.

گرايشها به باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 31

31 _ كج انديشى و گرايش قلب به باطل ، مانع از ژرفنگرى در علم *

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ . .. و الراسخون فى العلم

از مقابله دو گروه (كج انديشان و راسخان در علم)، استفاده شده است.

گرايشها در پيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

گرايشها در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

گرايشها

در كودكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

گرايشها در ميان سالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

گرايشها در نوجوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة

الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

گرايشهاى پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 3

3 _ گرايش به حق ( حنيف بودن ) و تسليم خدا بودن ، حقيقت پيروى از حضرت ابراهيم ( ع ) و انبيا

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّ

گرايشهاى فطرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 3

3 _ گرايش به دين ، امرى فطرى است . *

افغير دين اللّه يبغون

{بغى} به معناى طلب است. و فعل مضارع {يبغون} دلالت بر طلب و خواست مستمرّ دارد. بنابراين آيه شريفه فرض كرده كه مردمان همواره در پى دين هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 9

9 _ گرايش به توحيد امرى فطرى و معقول، و شرك پندارى دور از حقيقت و موجب شگفتى است.

ذلكم الله فأنى تؤفكون

در مفردات راغب آمده است كه {افك} به معناى دروغ و نيز هر چيزى است كه در غير مجرا و مسير صحيح خود قرار گرفته باشد. جمله {فأنى تؤفكون} در عين استفهام همراه با تعجب، بر انحراف و دروغ بودن شرك و در نتيجه بر حقانيت و راستى توحيد اشاره دارد.

گرايشهاى مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 5،10

5 _ شيفتگى مردم نسبت به زن ، فرزندان ذكور ، سيم و زر و مَركب هاى نامدار

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الف

10 _ امكانات مادى ، و تمايل به آنها ، فقط وسيله اى براى گذران زندگانى دنياست و هدف آفرينش نيست .

زيّن للنّاس ذلك متاع الحيوة الدّنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 2،8

2 _ تقواپيشگان ، فريفته تمايلات شهوانى و مادى نيستند .

زيّن . .. ذلك متاع الحيوة الدّنيا ... للّذين اتقوا عند ربهم

8 _ پرهيز از شيفتگى به تمايلات نفسانى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و رضوان الهى

للّذين اتقوا عند ربّهم

به قرينه آيه قبل مى توان مفعول {اتّقوا} را موارد ذكر شده در آن آيه دانست. موارد ياد شده عبارت است از حب و شيفتگى به شهوات و ... . گفتنى است معناى لغوى {اتقوا}، پرهيز و دورى است.

گرايشهاى متضاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 8

8 _ رشد ايمان در جامعه ، موجب نفى حضور كفر است .

و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

نياوردن {لام تعليل} در {يمحق}، اشاره به اين معنا دارد كه نابودى كافران پس از خالص شدن مؤمنان صورت مى گيرد. يعنى به هر اندازه كه مؤمنان از عيب و نقص خالص شوند، به همان مقدار از شوكت كافران كاسته خواهد شد تا به نابودى كشانده شوند.

گرايشهاى نكوهيده

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 1،5،7،14

1 _ توجه و علاقه به ماديّات ، زمينه محروميّت از پندگيرى و بينش صحيح

انّ فى ذلك لعبرة لاولى الابصار. زيّن للنّاس حبّ الشّهوات

برداشت فوق از ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل استفاده شده است; گويا {زيّن} بيان مى كند كه چرا همه انسانها اهل بصيرت نيستند.

5 _ شيفتگى مردم نسبت به زن ، فرزندان ذكور ، سيم و زر و مَركب هاى نامدار

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الف

7 _ هشدار الهى در مورد جاذبه هاى موهومِ امور مادى و دنيوى

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات . .. متاع الحيوة الدّنيا

14 _ تضعيف انگيزه هاى مادّى و تقويت انگيزه هاى معنوى ، از روش هاى قرآن براى تربيت انسان

زيّن للنّاس . .. و اللّه عنده حسن المئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 3

3 _ ضرورت پرهيز از بنا نهادن بينش ها و موضع گيرى ها ، بر اوهام و پندار هاى باطل

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه

گناه گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

ممانعت از گرايش به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16

- 5

5 - كافران به آيين و برنامه هاى الهى ، درصدد بازداشتن مردم از گرايش به دين و عمل به آن هستند . *

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

مرجع ضمير {عنها} و {بها} ممكن است تمامى تعاليم و رهنمودهاى آموخته شده به موسى(ع) در وادى طوى (توحيد، لزوم عبادت و نماز، معاد و كيفر و پاداش الهى) باشد.

ممنوعيت گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 9

9- كمترين تمايل و كوچك ترين اتكا به كافران ، ممنوع است .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

از اينكه خداوند مى فرمايد: {اگر ما ثبات قدم به تو نداده بوديم، نزديك بود كه تو اندكى به آنان تمايل و اتكا بكنى} استفاده مى شود كه تمايل به كافران ممنوع است.

موانع گرايش به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 4

4 - قساوت و سخت دلى بنى اسرائيل و جامعه يهود ، از ميان برنده زمينه هاى ايمان و گرايش به اسلام در آنان

ثم قست قلوبكم . .. أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

حرف {فاء} در {أفتطمعون} قطع اميد از ايمان آوردن بنى اسرائيل را نتيجه قساوت قلب ايشان - كه در آيه قبل مطرح شد - مى شمرد; يعنى، با پيدايش قساوت در قلب بنى اسرائيل، جاى اميدى به ايمان آوردن آنان نيست.

موانع گرايش به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 15

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك

، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت .

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 7

7 _ آلودگى قوم عاد به پليدى و گرفتارى ايشان به خشم خدا ، مانع آنان از تصديق رسالت هود و گرايش به توحيد و يكتاپرستى

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

برداشت ف__وق بر اساس اين احتمال است كه جمله {قد وقع . .. } به منزله دليلى باشد بر كفرورزى قوم عاد، نه نتيجه اى براى انكار توحيد و رسالت. يعنى هود با اين جمله اشاره به ريشه عنادورزى آنان دارد.

موانع گرايش به كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 5

5- توجه به آخرت و ارزش دادن به آن ، مانع روى گردانى از ايمان و گرايش به كفر و ارتداد

ذلك بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة

جمله {ذلك بأنهم . ..} در صدد معرفى مرتد و انگيزه ارتداد اوست و او كسى است كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده، در حالى كه اگر آخرت را در نظر مى داشت و براى آن ارزش لازم قائل بود، دست از ايمان برنداشته و مرتد نمى شد.

نقش گرايشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 7

7- استفاده از گرايش ها و عواطف خويشاوندى براى هدايت مردم ، از روش

هاى هدايتى قرآن

ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً. ذرّية من حملنا مع نوح

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {ذرّية من حملنا. ..} از سخنان قرآن باشد نه آموزه هاى تورات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 6

6 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى و غريزى انسان به آب ، بوستان و خانه هاى دلپذير ، در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى است .

تؤمنون باللّه و رسوله . .. و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

از اين كه خداوند، گرايش هاى طبيعى انسان ها را وسيله هدايت آنان و سوق دادن آنها به كسب ارزش ها قرار داده است، براداشت بالا استفاده مى شود.

نهى از گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 5

5_ مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين و پيشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتكا كنند و از آنان يارى طلبند .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دين ، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.

گرسنگي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گرسنگى

آثار گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 15

15- فقر و گرسنگى مردم ، زمينه ساز ناامنى اجتماعى است . *

فكفرت بأنعم الله فأذقها

الله لباس الجوع و الخوف

از اينكه خداوند در كيفر كفران نعمت، ابتدا فقر و گرسنگى و سپس ترس و ناامنى را مطرح ساخته است، مى توان به دست آورد كه فقر و گرسنگى زمينه ناامنى اجتماعى، همچون دزدى و . .. را فراهم مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 5

5 - گرسنگى و محروميت از مواد غذايىِ لازم ، از نشانه هاى مسكين بودن

و لم نك نطعم المسكين

ابتلا به گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 2،4

2 - خداوند با مبتلا ساختن اهل ايمان به ترس و گرسنگى ، آنان را مى آزمايد .

و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع

4 - مبتلا شدن به پيكار با دشمنان و پيامد هاى آن ( ترس ، گرسنگى ، زيان هاى مالى و جانى و كم محصولى ) از مشكلات راه ايمان است .

لاتقولوا لمن يقتل . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف

بيان كردن آزمون با ترس، گرسنگى و . .. پس از مطرح كردن جهاد و كشته شدن در راه خدا، گوياى اين است كه: مقصود از {الخوف و ...} ترسها و گرسنگيهايى است كه از مبتلا شدن به دشمنان دين به وجود مى آيد; يعنى، ايمان به رسالت مستلزم پيكار با دشمنان دين است و پيامد پيكار ترس، گرسنگى و ... مى باشد.

اهتمام به رفع گرسنگى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 6

6 - اهتمام شديد اسلام ، به رفع گرسنگى

در جامعه و تغذيه بينوايان

إنّه كان لايؤمن باللّه العظيم . و لايحضّ على طعام المسكين

از اين كه تكليف تغذيه بينوايان و گرسنگان، در رديف ايمان به خدا و به عنوان عامل عذاب الهى قرار گرفته است; مى توان به حقيقت ياد شده پى برد.

اهميت مشكلات گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 5

5 - توجه و اهتمام ويژه اسلام ، به مشكل گرسنگى و نياز غذايى جامعه

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

از تصريح به اطعام و رفع نيازهاى غذايى نيازمندان جامعه _ به جاى تأمين عموم نيازهاى نيازمندان _ مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

بلاى گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 8

8- گرسنگى و ناامنى ، از بلا هاى مهم اجتماعى است .

قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

جاودانگى گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 3

3 - خوردن گياه { ضريع } ، دوزخيان را از گرسنگى نجات نخواهد داد .

و لايغنى من جوع

زمينه رفع گرسنگى از جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 3

3 - ريشه كن ساختن گرسنگى در جامعه ، نيازمند همكارى مردمى و تلاش همگانى است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

شدت گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 1

1 -

دوزخيان ، همواره ضعيف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد .

لايسمن و لايغنى من جوع

كلمه {جوع}، نكره است و چون كلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراين هر گونه گرسنگى كه به تصور مى آيد، درباره دوزخيان مصداق خواهد داشت.

عوامل رفع گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 5

5 - مصرف طعام ، بايد به منظور از بين بردن گرسنگى و به دست آوردن توان عبادت باشد .

فليعبدوا . .. الذى أطعمهم من جوع

{من جوع}، بيانگر آن است كه هدف از طعام، زوال گرسنگى است; نه آن كه خوردن، همواره مطلوب باشد. {فليعبدوا} بيانگر هدف بودن عبادت براى طعامى است كه از خداوند به انسان مى رسد.

عوامل گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 9،16

9- ابداع روش هاى جديد براى گناه و استمرار آن و نيز ناسپاسى در برابر خدا ، عامل پيدايش فقر ، گرسنگى و ناامنى اجتماعى

فكفرت بأنعم الله . .. بما كانوا يصنعون

برداشت فوق، با توجه به واژه {يصنعون} كه دربردارنده معناى ابداع و ايجاد مسبوق به عدم است، استفاده گرديد.

16- دستيابى جامعه به امنيت ، رشد و رفاه اقتصادى و يا ابتلاى آن به فقر ، گرسنگى ، ناامنى و ترس ، در گرو اعمال افراد آن جامعه است .

و ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس

عوامل گرسنگى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

فلسفه رفع گرسنگى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 15

15 - رفع گرسنگى و ناامنى از ساكنان مكه ، در راستاى اعتلا و شكوفايى كعبه و از جلوه هاى ربوبيت خداوند است .

ربّ ه_ذا البيت . الذى أطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف

{الذى}، وصف {ربّ} و بيانگر جلوه هاى آن است.

گرسنگى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 15

15- اصحاب كهف ، پس از بيدار شدن از خواب طولانى خويش ، احساس گرسنگى كردند .

فابعثوا أحدكم بورقكم . .. أزكى طعامًا

گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 66 - 3

3 - دوزخيان ستمگر ، در حال گرسنگى شديد به سر خواهند برد .

فمالئون منها البطون

پر كردن شكم از خوراكى هاى بسيار ناگوار، نشانه شدت گرسنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 1،3

1 - دوزخيان ، گرفتار گرسنگى و نيازمند غذا خواهند شد .

ليس لهم طعام

3 - بى غذايى و تن در دادن دوزخيان به خوردن خار بى

ارزش و صدمه زننده ، از شكنجه ها و عذاب هاى جهنّم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

گرسنگى خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 3

3- موسى و خضر ( ع ) با احساس گرسنگى ، از مردم شهر ، تقاضاى طعام و خوراكى كردند .

استطعما أهلها

به قرينه {يضيّفوهما} مراد از استطعام، تهيه طعام براى ادامه سفر نبوده است، بلكه موسى و خضر(ع)، در همان هنگام، گرسنه بوده اند.

گرسنگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 52 - 3

3 - اهل دوزخ ( اصحاب شمال ) ، براى رفع گرسنگى ناچار به تغذيه از درخت زقوم خواهند بود .

لأكلون من شجر من زقّوم

آوردن {لام} تأكيد، بيانگر آن است كه تغديه اهل دوزخ از {زقّوم} ترديدناپذير است; زيرا آنان براى رفع گرسنگى چاره اى جز آن ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 53 - 1

1 - دوزخيان از فرط گرسنگى به پر كردن شكم خود از ميوه { زقّوم } مى پردازند .

فمال_ون منها البطون

گرسنگى قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 1

1 - خداوند ، قريش را از گرسنگى رهانيد و مواد غذايى آنان را تأمين كرد .

الذى أطعمهم من جوع

حرف {من} يا تعليلى است و يا بدلى; يعنى، به دليل گرسنگى يا به جاى آن. در هر دو صورت، بيانگر وجود زمينه گرسنگى در قريش است; به گونه اى كه اگر خداوند

آنان را اطعام نمى كرد، راهى ديگر نداشتند.

گرسنگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 3

3- موسى و خضر ( ع ) با احساس گرسنگى ، از مردم شهر ، تقاضاى طعام و خوراكى كردند .

استطعما أهلها

به قرينه {يضيّفوهما} مراد از استطعام، تهيه طعام براى ادامه سفر نبوده است، بلكه موسى و خضر(ع)، در همان هنگام، گرسنه بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 6،7

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

7 - اظهار گرسنگى و نياز در پيشگاه خداوند از سوى موسى ( ع ) و درخواست كمك از ساحت او

فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

گرسنگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها

الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

گرسنگى يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

منشأ گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 16

16 _ خداوند ، منشأ تمام نعمت ها ( مانند سلامتى ، امنيت و گشايش روزى ) و تمام بلا ها ( از قبيل بيمارى ، ترس و گرسنگى )

و ان تصبهم حسنةٌ يقولوا هذه من عند اللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك قل

از ائمه معصومين (ع) در معناى حسنات و سيئات در آيه فوق روايت شده است: . .. الصحة و السلامة و الامن و السعة فى الرزق و قد سمّاها اللّه حسنات ... يعنى بالسيّئة هاهنا المرض و الخوف و الجوع ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 144 ; نورالثقلين، ج 1، ص 519، ح 416.

نجات از گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 1

1 - خداوند ، قريش را از گرسنگى رهانيد و مواد غذايى آنان را تأمين كرد .

الذى أطعمهم من جوع

حرف {من} يا تعليلى است و يا بدلى; يعنى، به دليل گرسنگى يا به جاى آن. در هر دو صورت، بيانگر وجود زمينه گرسنگى

در قريش است; به گونه اى كه اگر خداوند آنان را اطعام نمى كرد، راهى ديگر نداشتند.

گرما از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گرما

ابتلاى بنى اسرائيل به گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 1

1 - قوم موسى پس از نجات از سلطه فرعونيان و گذر از دريا ، در بيابان ها به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظللنا عليكم الغمام

{تظليل} مصدر {ظللنا} - كه به معناى سايه قرار دادن مى باشد - گوياى اين است كه: قوم موسى پس از گذشتن از دريا، در جايى كه سقف و داراى سايه بانى باشد سكونت نكردند و لذا كلمه {بيابانها} در برداشت آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 16،17

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

ابزار گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 3

3- گرم شدن آدمى به وسيله پشم ، كرك و موى دام ها از جمله فوايد آنهاست .

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ

{دفىء} اسم براى وسيله و چيزى است كه آدمى به وسيله آن گرم شده و از سرما

محفوظ مى ماند.

غزوه تبوك در گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 10

10 _ وقوع جنگ تبوك در شدت گرما

لاتنفروا فى الحر

گرما در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش ، از تشنگى و تحمل تابش آفتاب در امان و مصون بود .

و إنّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى

{لاتضحى}; يعنى، روبه روى خورشيد قرار نمى گيرى و حرارت آن به تو نمى رسد (لسان العرب). اين وصف با توجه به معناى لغوى {جنّة} _ كه بستان پوشيده از درخت است _ به وجود سايه فراوان در سراى آدم(ع) اشاره دارد.

گرما در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 4

4 - فضاى محشر ، سخت داغ ، دودآلود و نفس گير

يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس

منابع گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 13 - 1

1 - خداوند خورشيد را چراغ فروزان و منبع نور و حرارت قرار داده است .

و جعلنا سراجًا وهّاجًا

{وَهَج} (ريشه {وهّاج})، به معناى آتش و روشنايى آن است. (مقاييس اللغة)

نجات بنى اسرائيل از گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 17

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و

جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

گروهها از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گروه ها

بطلان گروه هاى مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 7

7 - كلّيه گروه هايى كه اعتقادشان براساس شرك است ، بر باطل اند .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم

{من الذين فرّقوا دينهم} بدل از {المشركين} است و به خاطر توجه دادن به اين حقيقت آمده است كه اگر چه مشركان، عقيده واحدى ندارند و گروه هاى عقيدتى مختلفى اند، اما همه، مشرك اند و بايد از قرار گرفتن در صف هر كدام از آنها پرهيز شود.

تمايز گروه ها در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 14 - 3

3 - صفوف مؤمنان ، در روز قيامت ، از صف كافران جدا مى شود .

و يوم تقوم الساعة يومئذ يتفرّقون

در صورتى كه مرجع ضمير {يتفرّقون} واژه {الخلق} _ در آيه يازده _ باشد و به قرينه دو آيه بعد _ كه درباره وضعيت مؤمنان و كافران است _ نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 12

12 - روز قيامت ، روز تفكيك شدن كامل انسان هاى مؤمن از انسان هاى كافر است .

يومئذ يصّدّعون

احتمال دارد مراد از تفكيك شدن و جدايى در روز قيامت، تفكيك صفوف اهل بهشت از صفوف كسانى كه اهل جهنم اند باشد. آيه بعد، مؤيد

اين برداشت است

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 8

8 - در قيامت ، صفوف كافران و مؤمنان ، از هم جدا مى شود .

يومئذ يصّدّعون . من كفر فعليه كفره و من عمل ص_لحًا ... يمهدون

گروه ها در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 5

5 - رو در رويى گروه هاى مختلف انسان ها ، در روز قيامت ، امرى ممكن است .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. و قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن لقد لبثتم

گروه هاى اجتماعى

{گروه هاى اجتماعى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 4،5،8

4 _ مذمّت آن گروه از مردم كه پس از انجام مناسك حج ، تنها خواهان بهره هاى دنيوى از پروردگار خويشند .

فمن الناس من يقول ربّنا اتنا فى الدنيا

5 _ دنياطلبان ، زيبايى ها را تنها در امكانات و بهره هاى دنيوى مى پندارند .

فمن الناس من يقول ربنا اتنا فى الدنيا

از اينكه در هنگام خواسته هايشان قيد {حَسَنه} را ذكر نكرده اند، چنين برمى آيد كه هر چه را در دنياست، زيبا مى پنداشتند.

8 _ برخى مردم ، تنها دنيا را از پروردگارشان خواهانند .

و من الناس من يقول ربنا اتنا فى الدنيا

چون گروهى كه در آيه بعد مطرح است، خواهان دنيا و نيز آخرتند، به قرينه مقابله، اين گروه تنها طالب دنيايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 201 -

1

1 _ تمجيد آن دسته از مردم كه پس از انجام مناسك حج ، خواهان نيكو هاى دنيا و آخرت و نجات از آتش هستند .

و منهم من يقول ربنا اتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 5

5 _ منافقان رياكار و متظاهرند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا . .. و هو الدّ الخصام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 1،4،8،10

1 _ برخى از مردم ، رضايت خداوند را با فدا كردن جان خويش مى خرند .

و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه

4 _ در برابر كسانى كه حرث و نسل را فداى مصلحت خود مى كنند ، برخى ، جان خود را در برابر حفظ ارزش هاى الهى فدا مى كنند .

ليفسد الحرث و النسل . .. و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه

8 _ وجود مؤمنان ايثارگر در جامعه براى مبارزه با فساد ، از نشانه هاى رأفت خداوند به بندگان

و اذا تولى سعى فى الأرض . .. و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه ... و ال

10 _ تفاوت عميق ميان انسان ها و تقسيم بندى آنها بر مبناى جهانبينى ، عقيده ، عمل و اخلاق

و من الناس من يقول . .. ربّنا اتنا ... من يعجبك ... من يشرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 210 - 2،6،12

2 _ برخى از مردم

تا هنگامى كه عذاب الهى نازل نشود ، تسليم نمى شوند و ايمان نمى آورند .

هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام

6 _ برخى از مردم براى تسليم شدن در برابر خداوند ، منتظر آمدن خداوند و ملائكه هستند .

هل ينظرون الاّ ان يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملئكة و قضى الأمر

بنابراينكه جمله {هل ينظرون}، تهديد به عذاب نباشد; بلكه بيان يك واقعيّت _ كه همان توقّع نابجاى مردم است _ باشد.

12 _ توقّعات نابجاى برخى از مردم ( ديدن خدا و ملائكه )

هل ينظرون الا أن يأتيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 9

9 _ ايمان و كفر ، ملاك تقسيم بندى جوامع انسانى از نظر قرآن

فاما الذين كفروا . .. و اما الذين امنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 3،5

3 _ تنها گروهى اندك از مردم ، پذيراى حكم خودكشى و ترك خانه و كاشانه در صورت فرمان الهى به آن

و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم . .. ما فعلوه الّا قليل منهم

5 _ رويگردانى مردم _ جز گروهى اندك _ از توبه در صورت مشروط بودن آن به خودكشى و يا ترك خانه و كاشانه

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه . .. و لو انّا كتبنا ... ما فعلو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 16،18

16 _ تنها عده قليلى از مردم تحت تأثير شايعات و اخبار گمراه كننده قرار

نمى گيرند .

اذاغوا به . .. لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

18 _ تنها گروهى اندك از مردمان براى رهايى از پيروى شيطان نياز به هدايت هاى ويژه و دايمى ندارند .

لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

در برداشت فوق مستثنى منه، ضمير در {اتبعهم} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 1،2

1 _ برخى مردم بازى و سرگرميهاى دنيا را به عنوان دين خود برگزيده اند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

2 _ گروهى از مردم نابخردانه دين خدا را بازيچه و سرگرمى براى خود قرار داده اند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

مراد از {دينهم} مى تواند آيين الهى باشد كه براى آنان نازل گشته، ولى آنان به جاى تمسك آن را بازيچه خويش قرار داده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 4،6،9

4 _ گروهى از انسان ها هيچ نشانه اى را كه براى اثبات حقانيت دين به آنان ارائه شود ، تصديق نمى كنند و بدان ايمان نمى آورند .

و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها

6 _ گروهى از انسان ها هر چند راه رشد و هدايت را پيش روى خويش ببينند ، آن را راه و رسم زندگانى خويش قرار نمى دهند .

و إن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا

9 _ گروهى از انسان ها با برخورد به راه هاى ضلالت آن را روش خويش قرار داده و در پى آن سلوك خواهند كرد .

و إن

يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و إن يروا سبيل الغى . .. } عطف بر {يتكبرون} و صله چهارمى براى {الذين} باشد. در اين صورت جمله مذكور اشاره به گروهى ديگر دارد كه خداوند آنان را از درك آيات خويش بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 7

7 - برخلاف همه پديده هاى جهان هستى ، مردم دو دسته اند : بسيارى از آنان معتقد به توحيد ربوبى و اهل خضوع و انقياد در برابر خدا و بسيارى ديگر منكر توحيد ربوبى و ديگر پرست هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد . .. و كثير من الناس و كثير حقّ عليه العذاب

جمله {حقّ عليه العذاب} كنايه از شرك و ديگرپرستى و روى گردانى از خضوع در برابر خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 2

2 - انسان ها در برابر انذار ها و اخطار هاى پيامبران دو دسته اند : مؤمن و ياكافر

ي_أيّها الناس إنّما أنا لكم نذير مبين . فالذين ءامنوا ... و الذين سعوا فى ءاي_تن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 1،10

1 - برخى از مردم ، به دنبال فراگيرى سخنان بيهوده و داستان هاى بى اساس اند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث

{لهو} در لغت، به معناى هر چيزى است كه انسان را از

مقصدش باز دارد. عبارت {لهوالحديث} اضافه صفت به موصوف خودش است و به معناى {سخن و كلام و يا افسانه هاى بيهوده} است.

10 - گروهى از مردم ، در برخورد با آيات قرآن كريم ، آن را مى پذيرند و گروهى ديگر ، از آن روى گردانده و به سخنان بيهوده روى مى آورند .

تلك ءاي_ت الكت_ب . .. هدًى ... للمحسنين ... و من الناس من يشترى لهو الحديث

آيه، عطف معنوى به آيات پيش و يا عطف قصه به قصه است و گويا، در صدد بيان اين نكته است كه مردم، در برخورد با قرآن، دو دسته اند: گروهى از آنان محسنان اند كه هدايت پذيرند و گروهى ديگر، از آن گريزانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 12

12 - گروهى از مردم ، در برابر نعمت نجات از بلا ها و خطر هاى مرگ آفرين ، ناسپاس اند .

فلمّا نجّيهم إلى البرّ فمنهم مقتصد و ما يجحد بأي_تنا إلاّ . ..كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 1

1 - مردم ، در برابر امانت الهى ، به سه گروهِ منافق و مشرك و مؤمن صف بندى شدند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 5

5 - وجود گروهى مستكبر در جوامع بشرى كه گروه ديگر را به استضعاف مى كشانند .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 4

4 - وجود گروهى مستكبر در جوامع بشرى كه گروه ديگر را به استضعاف درمى آورند .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 1

1 - دسته اى از مردم ، انفاقگر و اهل جود و تقوايند .

فأمّا من أعطى و اتّقى

مراد از {إعطاء} _ به قرينه مقابله با {بخل} (در آيات بعد) _ انفاق مال و جود و كرم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 1

1 - دسته اى از مردم ، از صرف اموال خود در موارد لازم ، بخل ورزيده و همواره درصدد ثروت اندوزى و غنى ساختن خويش اند .

و أمّا من بخل و استغنى

{بخل}; يعنى، دور نگه داشتن اندوخته ها، از مصارفى كه منع آنها از آن شايسته نيست (مفردات).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 1

1 - گروهى از مردم ، پاداش هاى موعود خداوند را دروغ پنداشته و وعده هاى الهى را تكذيب مى كنند .

و كذّب بالحسنى

اختلاف گروه هاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 4

4 _ تقسيم شدن مردم به فرقه هاى مختلف و درگيرى و جنگ بين آنان، از انواع عذاب الهى بر مردم است.

أو يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم بأس بعض

{شيع}، جمع {شيعه}، به معنى گروهها و فرقه هاست و {بأس} نيز به معنى جنگ و

يا شدت جنگ است. (لسان العرب). جمله {و يذيق ...} عطف تفسير و يا عطف سبب بر مسبب است، يعنى نتيجه گروه گروه شدن جنگ و درگيرى است.

امتحان گروه هاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 1

1 _ خداوند گروهها و قشرهاى گوناگون جامعه را به وسيله يكديگر مى آزمايد.

و كذلك فتنا بعضهم ببعض

گروه هاى اجتماعى در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 16

16 - در مدينه عصر پيامبر ( ص ) گروه هاى مختلف فكرى و عقيدتى زندگى مى كردند .

نساء المؤمنين . .. لئن لم ينته المن_فقون

گروه هاى اجتماعى دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 65 - 3

3 - وجود گروه ها و احزاب مختلف اجتماعى و قومى در جامعه عصر عيسى ( ع )

فاختلف الأحزاب من بينهم

جمله {فاختلف الأحزاب} گوياى اين نكته است كه مردمان در عصر عيسى(ع)، به گروه ها و احزاب مختلفى تقسيم شده بودند كه بعد از بعثت آن حضرت، گرفتار اختلافاتى نوين شدند.

گروه هاى اجتماعى صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 1

1 - وجود برخى از عناصر مذبذب و هرهرى مذهب در جمع مسلمانان صدراسلام

و من الناس من يعبد اللّه على حرف فإن أصابه خير اطمأنّ به و إن أصابته فتنة انقلب

{حرف} به معناى طرف و كنار است. {على حرف} متعلق به عامل مقدر و حال از ضمير مستتر در {يعبد}

است.;يعنى، {و من الناس من يعبد اللّه حال كونه على طرف من الدين}. آيه فوق، خبر از عناصرى از اهل شرك مى دهد كه همراه با اضطراب، تشويش، دودلى و ترديد وارد جبهه توحيد و يكتاپرستى (اسلام) مى شدند. آنان مانند كسى هستند كه در كنار معركه چشم به راه مى نشيند; اگر ديد جنگجويان دارند پيروز مى شوند، وارد معركه مى شوند; اما اگر احساس كرد كه آنها شكست مى خورند، فرار مى كند. عناصر فوق نيز اگر به مال و منالى دست مى يافتند، شادمان مى شدند و پا بر جا مى ماندند; اما اگر اتفاقاً مواجه با ناملايمات و سختى ها مى شدند، از جبهه توحيدى روى بر مى تافتند و به آيين سابقشان (شرك) باز مى گشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 1

1 - در ميان مؤمنان صدراسلام ، افرادى با ايمان سست وجود داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

گروه هاى اجتماعى و رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 24

24 - رهبران دينى در خطر پيروى از تمايلات نفسانى گروه هاى مختلف اجتماعى

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

گروه بندى

آثار گروه بندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 5

5 _ گروه گروه شدن، زمينه درگيرى و خونريزى و نشانه عذاب الهى است.

أو يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم بأس بعض

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 11

11 - گروه بندى و حزب گرايى ، پيش درامدى بر اختلاف مذهبى است .

فرّقوا دينهم . .. كلّ حزب بما لديهم فرحون

احتمال دارد {كلُّ حزب . ..} به منزله تعليل براى {فرّقوا دينهم} باشد; يعنى، آنان، دين خود را تجزيه كردند و يا در دين خود، اختلاف كردند، براى اين كه هر گروهى آنچه را كه خود دارد، آن را مى پسندد.

گروه بندى هاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 5

5 - اختلاف دينى ، از عوامل دسته بندى و گروه بندى هاى اجتماعى است .

فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

احتمال دارد ذكر {و كانوا شيعاً} پس از {فرّقوا} به خاطر توجه به اين واقعيت است كه: اختلاف دينى، گروه بندى اجتماعى را به دنبال دارد.

ناپسندى گروه بندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 6

6 - اختلاف در دين و ايجاد دسته بندى ، امرى نكوهيده و مذموم است .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. و لاتكونوا من ... الذين فرّقوا دينهم و كانوا ش

گريه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گريه

آثار گريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 3

3_ گريه و ناله ، نمى تواند دليل صداقت و حقانيت باشد .

و جاءو أباهم عشاءً يبكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 11

11_ حزن شديد و گريه فراوان ، باعث

سفيد گشتن سياهى چشم و نابينايى مى شود .

وابيضت عيناه من الحزن

احكام گريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 4

4_ جواز گريستن بر فقدان برادر و كشته شدن او

جاءو أباهم عشاءً يبكون

هر چند گفتار و افعال برادران يوسف نمى تواند دليلى بر احكام شرعى باشد ، ولى از آن جا كه اين عمل (گريه بر فقد برادر) در نزد يعقوب پيامبر انجام گرفته ، معلوم مى شود او آن عمل را نكوهيده و حرام نمى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 9

9_ جواز گريستن و اشك ريختن و غم و اندوه جانكاه خوردن در فراق عزيزان

و قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

اهميت گريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 4

4 - خنده و گريه ، از بارزترين نمود ها و ويژگى هاى طبيعت انسان

و أنّه هو أضحك و أبكى

از اختصاص به ذكر يافتن خنده و گريه در ميان ساير افعال انسان، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل گريه پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 7

7 _ توجه به شدت حرارت آتش دوزخ ، عامل خشنودى اندك انسان و گريه طولانى وى در دنيا و بيم او بر فرجام خويش

قل نار جهنم أشد حراً . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

عوامل گريه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 -

3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

فضيلت گريه در سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 20

20- سجده و گريه در حال سجود ، حالتى مطلوب و داراى فضيلت است .

إذا تتلى عليهم . .. خرّوا سجّدًا و بكيًّا

{بكيّاً} جمع است و مانند {سجّداً} حال مقدّره است; يعنى افراد ياد شده با شنيدن آيات الهى، خود را براى سجود و گريه به زمين مى افكنند.

كثرت گريه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 26

26_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : لم يبعث الله عزوجل من العرب إلاّ خمسة أنبياء : هوداً و صالحاً و اسماعيل و شعيباً و محمداً خاتم النبيين ( ص ) و كان شعيب بكاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: خداى عزوجل از عرب جز پنج نفر كسى را مبعوث نكرد: هود، صالح، اسماعيل، شعيب و محمد(ص) خاتم پيامبران و شعيب زياد گريه كننده بود}.

گريه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن

آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1،3

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد حراً} در آيه قبل باشد.

گريه ادريس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه ارزشمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 109 - 4

4- گريستن به هنگام شنيدن آيات قرآن ، امرى ارزشمند است .

إذا يتلى عليهم . .. و يخرّون للأذقان يبكون

گريه اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

گريه بر قتل برادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 4

4_ جواز گريستن بر فقدان برادر و كشته شدن او

جاءو أباهم عشاءً يبكون

هر چند گفتار و افعال برادران يوسف نمى تواند دليلى بر احكام شرعى باشد ، ولى از آن جا كه اين عمل (گريه بر فقد برادر) در نزد يعقوب پيامبر انجام گرفته ،

معلوم مى شود او آن عمل را نكوهيده و حرام نمى دانست.

گريه برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 1

1_ فرزندان يعقوب ، پس از ر ها ساختن يوسف ( ع ) در چاه ، گريان نزد پدر آمدند .

و جاءو أباهم عشاءً يبكون

_______________________________

علل الشرايع، ص47، ح1، ب 41; نورالثقلين، ج2، ص413، ح17.

گريه برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 4

4_ جواز گريستن بر فقدان برادر و كشته شدن او

جاءو أباهم عشاءً يبكون

هر چند گفتار و افعال برادران يوسف نمى تواند دليلى بر احكام شرعى باشد ، ولى از آن جا كه اين عمل (گريه بر فقد برادر) در نزد يعقوب پيامبر انجام گرفته ، معلوم مى شود او آن عمل را نكوهيده و حرام نمى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 9

9_ جواز گريستن و اشك ريختن و غم و اندوه جانكاه

خوردن در فراق عزيزان

و قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

گريه در سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 19

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 5

5 - قيامت ، روز خنده و گريه خلايق *

ثمّ يجزيه الجزاء الأوفى . .. و أنّه هو أضحك و أبكى

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه اين آيه _ به قرينه آيات پيشين _ در ارتباط با قيامت باشد.

گريه زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه طولانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 3

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد

حراً} در آيه قبل باشد.

گريه علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 109 - 3،5

3- خضوع عالمان و آگاهان به معارف آسمانى در برابر قرآن ، همراه با سرشك ديدگان

إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم . .. و يخرّون للأذقان يبكون و يزيده

5- تأثير قرآن بر روح و روان عالمان آشنا به معارف آسمانى ، در حدى است كه از ديدگان آنها اشك جارى مى شود .

إذا يتلى عليهم . .. يبكون

گريه علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 3

3 _ گريه گروهى از كشيشان و راهبان عصر پيامبر بر اثر شنيدن قرآن

منهم قسيسين و رهباناً . .. ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بنابر اينكه ضمير در {سمعوا} به {قسيسين} و {رهبان} برگردانده شود.

گريه عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 61 - 3

3 - ترنم كافران به ترانه ها ، به جاى گريستن بر فرجام شوم خويش *

و تضحكون و لاتبكون . و

أنتم س_مدون

بنا به گفته برخى از مفسران در معناى {سامد}، تغنّى و آوازه خوانى نيز نهفته است.

گريه كشيشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 3

3 _ گريه گروهى از كشيشان و راهبان عصر پيامبر بر اثر شنيدن قرآن

منهم قسيسين و رهباناً . .. ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بنابر اينكه ضمير در {سمعوا} به {قسيسين} و {رهبان} برگردانده شود.

گريه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 6

6 - { عن على بن الحسين ( ع ) قال : كان رجلٌ موسِرٌ على عهد النبىّ ( ص ) فى دار [ له ] حديقة و له جار له صِبْيَةٌ فكان يتساقط الرُطب عن النخلة فيَشُدُّون صِبْيانُه يأكلون فيأتى الموسر فيُخرِج الرطب من جوف أفواه الصِبْية فشكى الرجل ذلك إلى النبىّ ( ص ) فأقبل وحده إلى الرجل فقال : بِعْنى حديقتك ه_ذه بحديقة فى الجنّة فقال له الموسر : لا أبيعك عاجلاً بآجل فبكى النبىّ ( ص ) و رجع نحو المسجد فلقيه أميرالمؤمنين على بن أبى طالب ( ع ) فقال له : يا رسول اللّه مايبكيك ؟ لا أبكى اللّه عينيك فأخبره خبر الرجل الضعيف و الحديقة فأقبل أميرالمؤمنين حتّى استخرجه من منزله و قال له ، بِعْنى دارك قال الموسر : بحائطك الحِسْىِ فصفق على يده و دارَ إلى الضعيف فقال له : دُرْ إلى دارك فقد ملكك ها اللّه ربّ العالمين و أقبل أميرالمؤمنين ( ع ) و نزل جبرائيل على النبىّ ( ص ) فقال له

: يامحمد إقرء { و الّيل إذا يغشى و النهار إذا تجلّى و ما خلق الذكر و الاُنثى } إلى آخر السورة فقام النبىّ ( ص ) فقبّل بين عينيه ثمّ قال : بأبى أنت قد أنزل اللّه فيك ه_ذه السورة كاملة ;

از امام سجاد(ع) روايت شده كه شخص ثروتمندى در زمان پيامبر(ص) در خانه اى ساكن بود كه [در آن خانه ]باغى بود و براى او همسايه اى بود كه چند كودك خرد سال داشت و هر زمان كه خرماى رسيده از درخت مى افتاد، كودكان مى دويدند كه آن خرما را بخورند. آن مرد ثروتمند مى آمد و خرما را از داخل دهان آن كودكان بيرون مى آورد. آن مرد نزد پيامبر(ص) شكايت كرد. حضرت به تنهايى نزد صاحب خانه رفت و فرمود: باغ خود را در ازاى باغى در بهشت به من بفروش. آن مرد گفت: نقد را به نسيه نمى فروشم. پيغمبر گريست و به طرف مسجد بازگشت پس اميرالمؤمنين على(ع) حضرت را ملاقات كرد و گفت: اى رسول خدا! چه چيز تو را به گريه انداخته است؟ خداوند چشمان تو را گريان نسازد. حضرت داستان آن مرد ضعيف و باغ را به او خبر داد و اميرالمؤمنين(ع) نزد آن مرد رفت و او را از منزل خواست و گفت: خانه ات را به من بفروش. او گفت: مى فروشم در ازاى بستانت كه هموار و آبگير است. على(ع) دست خود را[ به علامت قبول بيع] بر دست او زد و به سوى آن مرد ضعيف رفت و فرمود: به خانه خود برگرد، پروردگار عالميان آن خانه را به ملك تو

درآورد. اميرالمؤمنين برگشت و جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شد و به او گفت: اى محمد! بخوان {و الّيل إذا يغشى...}. پيامبر(ص) برخاست و پيشانى حضرت على(ع) را بوسيد و فرمود: پدرم فداى تو! خداوند اين سوره را كامل درباره تو نازل فرمود}.

گريه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 2

2 _ جوشيدن اشك شوق از ديدگان گروهى از مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) با شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

كلمه {دمع} مى تواند به معناى اشك، باشد در اين صورت تفيض يعنى لبريز مى شود. بنابراين جمله {تفيض من الدمع} به اين معناست كه چشمانشان از اشك لبريز شد.

گريه مشمولان نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 18،19

18- خضوع و خشوع و سجده و گريه به هنگام استماع آيات الهى ، نشانه برخوردارى از نعمت ويژه خداوند است .

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و ب

{إذا تتلى} خبر اول و يا

خبر بعد از خبر براى {أُولئك} است; يعنى آنان اين چنين هستند كه هنگام استماع آيات به سجده افتاده و گريه مى كنند.

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه معذوران غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

گريه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و

ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه و صبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 10

10_ گريه و اندوه ، با بردبارى و شكيبايى منافاتى ندارد .

فصبر جميل . .. و قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

گريه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 18

18- خضوع و خشوع و سجده و گريه به هنگام استماع آيات الهى ، نشانه برخوردارى از نعمت ويژه خداوند است .

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و ب

{إذا تتلى} خبر اول و يا خبر بعد از خبر براى {أُولئك} است; يعنى آنان اين چنين هستند كه هنگام استماع آيات به سجده افتاده و گريه مى كنند.

گريه هنگام استماع قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 109 - 4،5

4- گريستن به هنگام شنيدن آيات قرآن ، امرى ارزشمند است .

إذا يتلى عليهم . .. و يخرّون للأذقان

يبكون

5- تأثير قرآن بر روح و روان عالمان آشنا به معارف آسمانى ، در حدى است كه از ديدگان آنها اشك جارى مى شود .

إذا يتلى عليهم . .. يبكون

گريه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گريه يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 7

7_ گريه فراوان يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) *

وابيضت عيناه من الحزن

حرف {من} در {من الحزن} تعليليه است و حاكى از اين است كه حزن عامل نابينايى يعقوب(ع) بود ; ولى از آن جا كه اثر بارز حزن در چشمان يعقوب(ع) ظاهر گشت نه در ديگر حواس او، معلوم مى شود كه اندوه يعقوب(ع) مايه گريستن فراوان او گشته و گريه فراوانش چشمان او را بى فروغ ساخته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود

اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

منشأ گريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 2

2 - بازگشت تمامى افعال انسان _ حتى خنده و گريه او _ به خداوند ، نمودى از تدبير مطلقه الهى

و أنّ إلى ربّك المنتهى . و أنّه هو أضحك و أبكى

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

نبوت و گريه بر فراق محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 8

8_ گريستن و اندوهگين شدن در فراق عزيزان و تأسف خوردن بر دورى آنان ، با مقام نبوت ناسازگار نيست .

قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

گزينش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گزينش

شرايط گزينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 5

5 _ عدالت در نويسندگى ، شرط گزينش نويسنده براى ثبت اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} قيدى براى نويسنده سند باشد.

شرايط گزينش كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 11

11_ واگذار كننده منصب ، بايد توانمندى و امانت دارىِ منصب پذير را احراز كند .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى . .. مكين أمين

عوامل گزينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 7

7 _ لياقت و شايستگى برخى انسان ها ، موجب گزينش آنان به رسالت و پيامبرى از سوى خدا

قال يموسى

إنى اصطفيتك على الناس برسلتى

گزينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 10

10 - خداوند ، بر اساس مشيت خويش ، پيامبران را به پيامبرى بر مى گزيند و انتخاب مى كند .

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 5

5 _ شناسايى شايستگى انبيا و انتخاب آنان بر اساس شنوايى و آگاهى همه جانبه خداوند

انّ اللّه اصطفى . .. و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 20

20 _ پيامبران ، از بين زن ها برگزيده نمى شوند .

و ليس الذّكر كالاُنثى

امام صادق (ع): . .. {فلمّا وضعتها قالت ربّ انّى وضعتها انثى ... و ليس الذّكر كالاُنثى}، اى لا يكون البنت رسولاً.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 535، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 334، ح 119.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 17

17 _ برگزيدن پيامبران از سوى خداوند ، بر مبناى علم اوست .

قل انّ الفضل بيد اللّه يؤتيه من يشاء و اللّه واسع عليم

بنابراينكه مراد از فضل الهى، چنانچه قبلا توضيح داده شد، نبوت و برگزيدن پيامبران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 6

6 _ خداوند پيامبران خويش را از ميان مردان برمى گزيند.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

گزينش كلمه {رجلا} به جاى {بشراً} مى تواند

گواهى بر نكته مذكور در براشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 87 - 5

5 _ گزينش و هدايت انبيا از جانب خداوند است.

و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم

گزينش رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 3

3 _ سرپرست و رهبر هر جامعه ، بايد از ميان خود آنان گزينش شود .

و بعثنا منهم اثنى عشر نقيباً

ملاك گزينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 3،5،6،8،9،10،11،12،14

3 _ شگفتى سردمداران بنى اسرائيل ، از برگزيدگى طالوت به دليل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت

قالوا انى يكون له الملك . .. و لم يؤت سعة من المال

ظاهراً اعتراض كنندگان، همان پيشنهاددهندگان بودند كه خداوند از قول آنان مى فرمايد: {قال الملأ . .. نحن احق}. بنابراين اعتراض آنان به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه مى گفتند: {نحن احق}. و دوّم نداشتن مال و ثروت كه با {و لم يؤت سعة من المال} به آن اشاره شده است.

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

6 _ سرشناسى و از اشراف بودن ، مهمترين ملاك براى زمامدارى ، در ديدگاه ملأ بنى اسرائيل *

و نحن احقّ بالملك

منه و لم يؤت سعة من المال

اشراف بنى اسرائيل در مقام بيان ملاك زمامدارى، در ابتدا مسأله سرشناسى و ملأ بودن را مطرح نمودند و سپس مسأله ثروت را.

8 _ تقدم برگزيدگان الهى بر ديگران ، در حكومت و زمامدارى

نحن احقّ بالملك منه . .. قال ان اللّه اصطفيه عليكم

9 _ طالوت ، نسبت به ديگران ، از توانايى جسمى و علمى ( كاردانىِ ) بيشترى برخوردار بود .

و زاده بسطة فى العلم و الجسم

چون جمله {و زاده . .. } بيان حكمت انتخاب طالوت از ميان بنى اسرائيل و علّت تقدّم وى بر ديگران است، پس او در اين دو صفت برتر از ديگران بوده است; بنابراين {زاده ...} بيانگر توانايى جسمى و علمى بيشتر او در مقايسه با ديگران است.

10 _ گستردگى بيشتر توانايى هاى علمى ( اعلميت ) و جسمى ، ملاك برترى انسان در زمامدارى جامعه

و زادهُ بسطةً فى العلم و الجسم

11 _ گستردگى توانايى هاى علمى و جسمى طالوت ، ملاك برگزيدگى وى از جانب خداوند براى زمامدارى

ان اللّه اصطفيه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم

12 _ سرشناسى و ثروت ، ملاك گزينش زمامداران نيست .

و لم يؤت سعة من المال . .. و زاده بسطة فى العلم و الجسم

14 _ اهميّت بيشتر توانايى هاى فكرى و علمى ( كاردانى ) ، بر توانايى هاى جسمى در انتخاب زمامدار *

و زاده بسطة فى العلم و الجسم

در بيان ملاك، توانايى علمى {فى العلم} مقدم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 9،10،12،13

9 _ اعلام طالوت به لشكريان ،

در مورد عدم انتساب آنان به وى و جدايى آنان از او ، در صورتى كه از نهر بياشامند .

فمن شرب منه فليس منّى

10 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد انتساب آنان به وى ، اگر از نوشيدن آب نهر چشم پوشند .

و من لم يطعمه فانّه منّى

12 _ طالوت با آزمايش الهى ، برخى سپاهيان خود را تصفيه نمود و از لشكر طرد كرد .

فمن شرب منه فليس منّى

13 _ آزمايش افراد و طرد نيرو هاى غير كارآمد ، وظيفه مدير توانا

ان اللّه مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس منى

طالوت نيروهايش را آزمايش نمود و سپس آنان را كه از آزمايش موفق بيرون نيامدند، طرد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 14

14 _ اعطاى مسؤوليت به فرد ، بايد پس از احراز صلاحيّت وى باشد .

و قتل داود جالوت و اتيه اللّه الملك

پس از اينكه لياقت داود (در كشتن جالوت) روشن شد، خداوند به او ملك عطا نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 6

6 _ جهاد با مال و جان ، بايد معيارى در واگذارى مقام ها و منصب ها به افراد باشد .

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

با توجه به اينكه هر كس را خدا برترى دهد، جامعه اسلامى نيز بايد براى او برترى قائل بشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 10

10 _ پرهيز ابراهيم ( ع ) از انحراف و گرايش به باطل ،

دليل گزينش وى به دوستى خداوند

ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

بنابراين كه وصف {حنيفاً} زمينه چينى باشد براى {و اتخذ اللّه . ..} ; يعنى چون ابراهيم پيراسته از كجى و انحراف بود، خداوند او را به دوستى خويش برگزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 4

4 - لزوم ملاك قرار دادن لياقت و صلاحيت افراد در اعطاى مناصب و مسؤوليت هاى اجتماعى به آنان

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً و من الناس

ملاك گزينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 6،7

6 _ انتخاب رسول از سوى خداوند بر اساس علم كامل او به شايستگى رسولان انجام مى گيرد.

الله أعلم حيث يجعل رسالته

7 _ صلاحيت و شايستگى، اساس دستيابى انبيا به مقام رسالت است.

الله أعلم حيث يجعل رسالته

ملاكهاى گزينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 7

7 _ نيكوكارى، صلاح پيشگى و راه يافتن به صراط مستقيم، از ملاكهاى گزينش انبيا

كذلك نجزى المحسنين . .. كل من الصلحين ... هدينه إلى صرط مستقيم ... ءاتينهم الكتب

منشأ گزينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 4،5،6

4 - انتخاب پيامبر ، در قلمرو و اختيار خداوند است .

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار

جمله {يختار} مى تواند اشاره به برگزيدن پيامبران از ميان خلق باشد.

5 - بشر ، فاقد صلاحيت گزينش پيامبر و تشريع قانون براى مردم

و ربّك . .. يختار ما كان

لهم الخيرة

{خيرة} به معناى {تخيّر} (اختيار كردن) است; مانند {طيرة} كه به معناى {تطيّر} مى باشد.

6 - گزينش پيامبر و تبيين وظايف خلق ، از شؤون ربوبيت خداوند است .

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 7

7 - گزينش پيامبران براى دريافت وحى ، وابسته به مشيت خداوند و از شؤون اختصاصى او است .

يلقى الروح من أمره على من يشاء

گستاخى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گستاخى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 8

8 _ ابليس موجودى متكبّر، نژاد پرست و گستاخ در برابر خداوند

قال أنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 4

4 _ ابليس عنصرى ناسپاس و گستاخ در برابر خداوند

قال فبما أغويتنى

استجابت درخواست ابليس از سوى خداوند اقتضا مى كرد كه وى در برابر اين نعمت الهى سپاسگزار باشد. ولى او تمردى ديگر كرد و مصمم شد تا راه مستقيم الهى را بر بندگان خدا سد كند و اين حكايت از گستاخى و ناسپاسى وى دارد.

گستاخى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 10

10 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى گستاخ و بى پروا در برابر خداوند

قال رجلان من الذين يخافون

{من الذين يخافون} مى تواند اشاره به اين باشد كه قوم موسى(ع) به جهت نترسيدن از خداوند، فرمان موسى(ع) را اطاعت نكردند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 8

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

گستاخى شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 6

6 - شقاوتمندان ، در برابر خداوند و پيام هاى قرآن ، گستاخ و بى پروايند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

گستاخى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 1

1 - فرعون زمان موسى ( ع ) ، مردى طغيان گر و فرو رفته در پليدى ها و گستاخ در برابر خداوند

إلى فرعون إنّه طغى

{طغيان}; يعنى، از حد گذراندن (مصباح) و مراد از {طغيان فرعون} _ به قرينه {تزكّى} و {فتخشى} در آيات بعد _ ناپاكى فرعون و بى باكى او، در برابر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 9

9$ - فرعون ، به ربوبيت خداوند ، بى اعتقاد و در برابر خواسته هاى او گستاخ بود .

و أهديك إلى ربّك فتخشى

- فرعون، به ربوبيت خداوند، بى اعتقاد و در برابر خواسته هاى او گستاخ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 3

3$ - فرعون ، طغيان گرى بس گمراه و بى پروا

طغى . .. و أهديك ... فتخشى ... فكذّب

تكذيب معجزه موسى(ع)، نشانه عمق محروميت فرعون از هدايت و خشيت است.

گستاخى قوم لوط

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 7

7- موقعيت حضرت لوط ( ع ) در ميان قومش ضعيف بود و آنان نسبت به او گستاخ بودند .

قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

از اينكه قوم لوط آن حضرت را از تماس با ديگران نهى كردند و در موردى كه او از اين نهى تخلف ورزيد، مورد عتاب و اعتراض قرار گرفت، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

موانع گستاخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 6

6- ظهور حقايق در رستاخيز ، وادارنده انسان به ستايش خدا و بازدارنده او از گستاخى

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

جمله {تستجيبون بحمده} مى رساند كه اين پاسخ گويى، همراه با زور و اكراه نيست; بلكه ممكن است به خاطر مشاهده حقايقى باشد كه انسان را به ستايش خدا وامى دارد.

گمراهان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{گمراهان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 1

1 - تقسيم انسان ها به ثابت قدمان بر هدايت و مغضوبين درگاه خدا و گمراهان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

مراد از {نعمت} در {انعمت عليهم} به قرينه فرازهاى قبل و بعد، نعمت هدايت است، نه نعمتهاى مادى. علاوه بر اينكه همه موجودات، حتى كافران، از اين نعمتها برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 1،5

1 - دين فروشان و كتمان كنندگان احكام و معارف كتاب هاى آسمانى ، ضلالت

پيشه و به دور از هدايتند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

5 - عالمان اهل كتاب با كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى ، گمراه شدند و عذاب الهى را براى خويش كسب كردند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 16،19،48

16 _ منحرفين ، به منظور تأويل محكمات ، متشابهات را دنبال مى كنند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

بنابراينكه ضمير در {تأويله} ارجاع به {ام الكتاب} شود كه عبارت است از آيات محكم.

19 _ منحرفان و كج انديشان توان تأويل آيات قرآن را ندارند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

در معناى فوق، ضمير {تأويله} ارجاع به قرآن شده است.

48 _ خروج كنندگان بر حاكم اسلامى ، كج انديشانى كه دنبال كننده آيات متشابه هستند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ

رسول اللّه (ص) درباره آيه فوق فرمود: هم

الخوارج.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 148.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 5

5 _ آن گروه از اهل كتاب كه براى گمراه ساختن مسلمانان مى كوشيدند ، در واقع خويش را گمراه تر ساخته اند ; بى آنكه خود بفهمند .

ودّت . .. لو يضلّونكم و ما يضلّون الاّ انفسهم و ما يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 90 - 5

5 _ مرتدانى كه بر كفر اصرار ورزند ، گمراهان واقعى هستند .

اولئك هم الضّالّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 13

13 _ انسان هاى گمراه و در بند آرزو ها ، فرمانبرانى گوش به فرمان شيطان

و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن . .. فليغيرن

با توجه به ترتيب ذكر شده در آيه، معلوم مى شود كه انسان پس از ضلالت و دلبستگى به آمال و آرزوهاى توخالى، مطيع خوبى براى شيطان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 1

1 _ كافران بازدارنده از راه خدا ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

عطف جمله {صدوا . ..} بر جمله {كفروا} بدون تكرار {الذين} دلالت بر اين دارد كه مجموع دو صفت كفر و بازدارى از راه خدا، ضلالت بعيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15،16

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و

ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 18

18 _ گروهى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، هواپرستان گمراه و ناشر عقايد افراطى و غلوآميز در ميان همكيشان خود

و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

كلمه {ضلوا} در دو بخش از آيه مى تواند اشاره به دو طايفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پيش از بعثت كه جمله {قد ضلوا من قبل} بيانگر آن است و طائفه اى معاصر پيامبر(ص) كه جمله {ضلوا عن سواء السبيل} حاكى از آنان مى باشد. گفتنى است كه آوردن قيد {من قبل} در يك بخش و نيامدن آن

در بخش بعد، گوياى اين تفسير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 5

5 _ كسانى كه نتوانند از جنبندگان و شكل زندگى آنها به توانمندى خداوند پى ببرند، مانند كر و لالهايى فرو رفته در تاريكى هستند.

و ما من دابة فى الأرض . .. إلى ربهم يحشرون. و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظ

مقتضاى ارتباط بين آيه مورد بحث با آيه قبل مى تواند اين مضمون باشد كه همين آيات موجود در طبيعت براى هدايت كافى است و كسانى كه نتوانند از همين آيات توانمندى خداوند را (إن اللّه قادر على ان ينزل) دريابند، كر و لالهايى ظلمت زده هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16،17

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 117 - 1

1 _ تنها خداوند آگاهترين فرد به گمراهان و هدايت يافتگان است.

إن ربك هو أعلم . .. بالمهتدين

ضمير {هو}، كه بين اسم و خبر {إن} قرار گرفته، ضمير فصل است و نقش آن در جمله حصر و تأكيد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 13

13 _ إن رسول الله(ص) قال: . .. {إن الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا}، هم اصحاب البدع و اصحاب الأهواء و اصحاب الضلالة من هذه الأمة ... .

رسول خدا(ص) پس از تلاوت آيه {إن الذين فرقوا . .. } فرمود: آنان همان بدعتگذاران و هواپرستان و گمراهان از اين امت هستند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 9

9 _ گروهى از انسان ها با برخورد به راه هاى ضلالت آن را روش خويش قرار داده و در پى آن سلوك خواهند كرد .

و إن يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و إن يروا سبيل الغى . .. } عطف بر {يتكبرون} و صله چهارمى براى {الذين} باشد. در اين صورت جمله مذكور اشاره به گروهى ديگر دارد كه خداوند آنان را از درك آيات خويش بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 27

27 _ مسؤولان جوامع دينى در صورت بى تقاوت بودن نسبت به رسوخ انحراف ضلالت در جامعه خويش ، همسنگ منحرفان محسوب مى شوند .

و لاتجعلنى

مع القوم الظلمين

جمله {و لا تجعلنى . .. } مى رساند كه موسى(ع) پيش از آنكه اثبات شود هارون با عوامل فساد مبارزه كرده و در اين مسير از هيچ تلاشى دريغ نكرده است، او را همسنگ منحرفان به حساب مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 15

15 _ گروهى از انسان ها با شكست در آزمون هاى الهى به گمراهى كشانده مى شوند و گروهى با موفقيت به هدايت بايسته مى رسند .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 6،8

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

8 _ پيروى از شيطان موجب قرار گرفتن آدمى در زمره گمراهان مى شود .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 3،4

3 _ گمراه واقعى كسى است كه خداوند او را گمراه كند .

و من يضلل فأولئك هم الخسرون

جمله {فأولئك . ..} جانشين جواب شرط است و جواب شرط به قرينه صدر آيه، {فهو الضالّ} است.

4 _ تصديق كنندگان آيات الهى ، هدايت يافتگان ، و تكذيب كنندگان آيات الهى ، ضلالت پيشگانند .

الذين كذبوا بايتنا . .. من يهد اللّه فهو المهتدى و من يضلل

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مصداق مورد نظر براى ضلالت، تكذيب

آيات خداوند است و مصاق هدايت، تصديق آيات و ايمان به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 4،6

4 _ اضلال ، از كيفر هاى الهى براى بى تقوايان

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

6 _ صدور خلاف از انسان ، قبل از دستيابى وى به شناخت رهنمود هاى الهى ، مايه محكوميت او به گمراهى نيست .

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 5،6

5- كافران ، در نهايت گمراهى هستند .

للك_فرين . .. أُول_ئك فى ضل_ل بعيد

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 5

5- بسيارى از مردم در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) ، گمراه و بت پرست بودند .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 8

8- پيروان ابليس ، مردمانى گمراهند .

إلاّ من اتبعك من الغاوين

{من الغاوين} حال است براى ضمير فاعلى {اتبع} و {الغاوين} از مصدر {غىّ} (عقيده فاسد) به كسانى گفته مى شود كه داراى عقيده فاسد باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 55 - 9

9- محرومان از هدايت الهى ، مردمى گمراه و گرفتار گناه اند .

إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

اين كه مى فرمايد: {چرا مردمان، با آمدن هدايت، استغفار نمى كنند؟}، نشان مى دهد كه قبل از آمدن هدايت، خواه ناخواه، گرفتار انحراف و گناه بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 7

7- كافران از زمره ستم كاران و گمراهان اند .

فويل للذين كفروا . .. ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 11

11 _ مشركان ، در نهايت گمراهى و ضلالت

من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 15

15 - شرك پيشگان ، غرق در گمراهى اند .

و من هو فى ضل_ل

تعبير {فى ضلال} با به كارگيرى {فى}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 7

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا

_ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 22

22 - دنياطلبان ، انسان هايى فريب خورده اند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 9

9 - تاريخ بشر در طول بعثت پيامبران ، شاهد هدايت پذيرى دسته اى و بيراهه رفتن دسته اى ديگر بوده است .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اول به معناى اعراض كردن و ميل و انحراف است. برداشت ياد شده بر پايه اين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 9

9 - منافقان ، عناصرى فاسق و منحرف

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

آثار اخروى عقيده گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 7

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

آثار اخروى عمل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 7

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

آثار عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 18

18- گمراهان ، هنگام نزول عذاب دنيوى و يا لحظه فرا رسيدن مرگ ، ضعف و ناتوانى ياران خود را خواهند ديد .

فسيعلمون من هو . .. أضعف جندًا

آثار عمل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 18

18 _ اعمال و رفتار هر يك از گمراهان و هدايت يافتگان داراى بازتاب و سزايى مناسب در قيامت

فينبئكم بما كنتم تعملون

هدف از جمله {فينبئكم بما . ..} ترغيب مردمان به هدايت و پذيرش تعاليم قرآن و تهديد كفرپيشگان و منحرفان به عذاب است و چون مجرد آگاه سازى به اعمال و كردار براى تهديد و ترغيب كافى نيست بنابراين جمله {فينبئكم} كنايه از پاداش دهى و به كيفررسانى خواهد بود.

آثار كفر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 1

1- عذاب هاى اخروى گمراهان ، نتيجه عملكرد كفرآميز خود آنان در قبال آيات الهى است .

و من يضلل . .. و نحشرهم يوم القي_مة ... ذلك جزاؤهم بأنهم كفروا بأي_تنا

آثار مرگ گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 -

10،18

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

18- گمراهان ، هنگام نزول عذاب دنيوى و يا لحظه فرا رسيدن مرگ ، ضعف و ناتوانى ياران خود را خواهند ديد .

فسيعلمون من هو . .. أضعف جندًا

آثار همنشينى با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 3

3 - رهايى انسان از جبر محيط اجتماعى و نيز از پيامد هاى سوء معاشرت با افراد فاسد و منحرف جامعه ، در سايه ايمان به خدا و لطف و عنايت او ، امرى ممكن است .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

آثار يأس از حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 3

3 - سعى در هدايت گمراهان ، پس از يأس از حق پذيرى آنان ، لازم نيست .

إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون . فاصفح عنهم

آرزوى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 1

1 - انسان گمراه و غفلت زده ، در روز قيامت گرفتار حسرت و آرزومند عدم همنشينى با عناصر شيطانى گمراه كننده

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

آرزوى عدم همنشينى با

گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 1

1 - انسان گمراه و غفلت زده ، در روز قيامت گرفتار حسرت و آرزومند عدم همنشينى با عناصر شيطانى گمراه كننده

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

آرزوى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 1

1 - گمراهان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت

فإمّا نذهبنّ بك

آيه شريفه گويا درصدد پاسخ گويى به نكته اى مقدر است; يعنى، كافران و منكران در آرزوى فقدان پيامبر(ص) بودند; با اين گمان كه با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پيشبرد اهداف خويش خواهند بود.

آشاميدنيهاى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 93 - 1

1 - آب داغ و جوشان ، نوشيدنى تكذيب گران گمراه در جهان آخرت

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . فنزل من حميم

{حميم}، به معناى آبى است كه به شدت گرم باشد.

آگاهى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 15

15 _ گمراهان پيرو شيطانها در قيامت بر كفرورزى خويش در دنيا آگاهى مى يابند. *

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

{شاهد} عالمى است كه آنچه را دريافته بيان مى كند. (لسان العرب). لذا اگر {شهدوا} به معناى شهادت دادن باشد، لازمه آن آگاهى فرد است.

اتمام حجت با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

34 - 12

12_ اغواى گمراهان پس از اتمام حجت بر آنان و عنادورزى ايشان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 6

6- كيفر گمراهان قبل از اتمام حجت ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند *

و قد قدّمت إليكم بالوعيد . .. و ما أنا بظلّ_م للعبيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه دو بخش اين آيه، متفرع بر {قد قدّمت. ..} باشد; يعنى، چون قبلاً اتمام حجت بر ايشان شده است، نه حكم تغيير خواهد كرد و نه اجراى حكم ظلم تلقى خواهد شد; زيرا ظلم آن جا است كه عقاب، بدون حجت باشد.

اتمام حجت بر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 2

2 - لزوم ارشاد و هدايت گمراهان ، تا مرحله اتمام حجت و احتمال اثر است .

فأعرض عنهم

{فاء} در {فأعرض} ممكن است فصيحه باشد; يعنى، حال كه روشن شد كه آنان تا آخرين لحظات، ايمان نخواهند آورد و در لحظه آخر هم ايمانشان سودى ندارد، به حال خود رهايشان كن و ديگر ادامه نده!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2

- جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

اتمام حجت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 9

9 - نزول عذاب بر جوامع ضلالت پيشه ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

فهدين_هم فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ص_عقة العذاب

اجبار اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 10

10 - اختيار كنندگان راه كج و گمراهى ، فاقد اختيار و عزت در قيامت

أفمن يلقى فى النار خير

مجهول آمدن {يلقى} اشعار به آن دارد كه گروه ياد شده، فاقد اختيار و اراده بوده و همچون شىء بى ارزش به درون آتش افكنده خواهند شد.

اجتناب از تعجيل در عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 1

1- مهلت دهى خداوند ، به ماندگان در وادى گمراهى و عدم تعجيل در عذاب آنها

قل من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

{ليمدد} فعل امر از {مدّ} است و {مدّ له}; يعنى، او را رها ساخت و به وى مهلت داد (لسان العرب). گفتنى است كه اين معنا، مصداق معناى اصلى {مدّ} است كه كشاندن چيزى در ناحيه طول آن مى باشد. در آيه مورد بحث مقصود، مهلت خداوند به كافران و پايان ندادن كار آنها با عذاب است.

اجتناب از عذاب دنيوى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 75 - 16

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

استمداد از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 8،11

8- به كارگيرى نيرو هاى ناصالح ، ناسازگار با ولايت دل سوزانه و بر حق است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

11- استفاده از نيرو هاى گمراه و گمراه كننده در مديريت ها و مراكز تصميم گيرى جامعه ، امرى ناروا و شيوه اى غيرالهى است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

اصلاح گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 6

6 _ باز گذاشتن راه توبه و اصلاح براى منحرفان ، روشى براى هدايت آنان

و اللّه لا يهدى القوم الظالمين . .. الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا

اطاعت از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 8

8 _ پيروى اهل كتاب از پيشينيان گمراه و هواپرست خويش ، منشأ غلو و گزافه بستن آنان به دين

ياهل الكتب لاتغلوا . .. و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل

بنابر اينكه مخاطبان {يا اهل الكتب} نصارا و يهود در عصر پيامبر(ص) باشند، به نظر مى رسد مراد از {قوم قد ضلوا من قبل} پيشينيانى از خود اهل كتاب باشد و مصداق مورد نظر در ضلالت آن قوم، غلو و تجاوزشان در طرح مسائل

دينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 18

18 _ ناپسندى تقليد و پيروى از جاهلان و گمراهان امرى وجدانى و روشن

او لو كان ءاباؤهم لايعلمون شيئاً و لايهتدون

استفهام در {او لو كان . ..} براى تقرير است و حكايت از آن دارد كه ناپسندى تقليد از جاهلان امرى است كه وجدان هر انسانى بدان اعتراف دارد.

اعتراض اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اعتراض به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 4

4- اعتراض به صاحبان انديشه انحرافى و بحث و گفتوگو در جهت اصلاح آن ، شيوه اى پسنديده و مطلوب نزد خداوند است .

و ما أظنّ الساعة قائمة و لئن رُددتُّ . .. أكفرت بالذى خلقك

اعراض از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

اعراض گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن

در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

اقرار اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 18

18 _ اعتراف گمراهان در قيامت به تبعيت از خواهشهاى نفسانى خويش تا آخرين لحظه عمر

ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

جمله {و بلغنا}، پس از {ربنا استمتع . .. }، بيان استمرار بهره گيرى گمراهان از تمتعات دنيا تا لحظه رسيدن اجل است. بنابراين عمر آنها در اين منظور صرف شده است.

اكثريت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 1

1 - گروه بسيارى از انسان ها به دست شيطان گمراه شدند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

{جبلّ} اسم جمع و مشتق از {جبل} (خلق) است و به معناى گروهى از مردم مى باشد.

اندوه بر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 16،30

16 _ توجه به حاكميت اراده خداوند بر هدايت و ضلالت مردمان ، از ميان برنده هر گونه حزن و اندوه بر گمراهى آنان

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

از اهداف آگاه ساختن پيامبر(ص) (فاعلم . ..) به اينكه حتى گمراه ساختن مردمان نيز برخاسته از اراده الهى است، بازدارى وى از تأسف و اندوه بر گمراهى آنان است.

30 _ توجه رهبران دينى به پليدى و ناپاكى گروه بسيارى

از مردم ، مانع حزن و اندوه آنان بر سرپيچى برخى از مردم از دين و احكام آن

فان تولوا . .. و إن كثيراً من الناس لفسقون

چنانچه هدف از جمله {فاعلم . ..}، بازدارى زايد پيامبر(ص) از حزن و اندوه باشد، مى توان جمله {ان كثيراً} را بيانگر علت آن دانست ; يعنى اى پيامبر(ص) بسيارى از مردم فاسقند و خداوند هدايت آنان را اراده نكرده است. بنابراين بر رويگردانى آنان از دين و احكام آن محزون مباش.

انذار گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 7

7 _ قرآن ، كتاب مژده و بشارت براى ره يافتگان مؤمن و هشدار و انذار براى گم گشتگان غافل است .

تلك ءايت الكتب . .. أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 8،10

8 - انذارگرى و هشداردهى ، موضع پيامبر ( ص ) در برابر گمراهان حق ناپذير

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تداوم بخشيدن انذارگرى خود نسبت به گمراهان و دست برنداشتن از تبليغ

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

تعبير {فقل إنّما. ..} مى رساند كه پيامبر(ص) در مرحله نخست، با تلاوت آيات در مقام هدايت توده ها است و در صورت مخالفت عده اى، وظيفه او پايان يافته نيست; بلكه او در موضع انذارگرى هم چنان بايد باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 1

1_ هشدار ها و

انذار هاى الهى به گمراهان ، جدى و غير قابل تغيير

و قد قدّمت إليكم بالوعيد . ما يبدّل القول لدىّ

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه مراد از {القول} _ به قرينه آيه قبل _ وعيدهاى الهى باشد كه مبناى حكم و قضاوت خداوند در دادگاه قيامت است.

اهداف گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 39

39 _ گسترش كفر ، هدف كج انديشان از تمسك به آيات متشابه و دنبال كردن آن

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

امام صادق(ع): المراد بالفتنة هاهنا الكفر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 700 ; نورالثقلين، ج 1، ص 313، ح 17.

اهميت اميد به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 6

6 - لزوم اميدوار ساختن منحرفان و خطاكاران ، به رحمت و مغفرت الهى

إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

اهميت مبارزه با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 21

21 _ مسؤولان جوامع دينى بايد نسبت به عقايد دينى مردم حساس بوده و در طريق مبارزه با منحرفان و عوامل انحراف كوتاهى نكنند .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

اهميت هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 11

11 - لزوم ساكت ننشستن در قبال گمراهان جامعه

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

گرچه مخاطب اين آيه در مرحله نخست، شخص پيامبر(ص) است; اما با توجه به

اين كه پيامبر(ص) اسوه خلق مى باشد، تكليف ياد شده متوجه همه مؤمنان و رسالت داران هدايت و انذار مردم نيز هست.

بى ارزشى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 10

10- سگ اصحاب كهف ، بر جامعه مشرك و گمراه ، شرافت داشت .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

ياد كردن از سگ اصحاب كهف و تصوير حالت اش، بلكه برشمردن آن در جمع اصحاب كهف، در آيات بعد (رابعهم كلبهم. ..)، تعريضى است به آنان كه اصحاب كهف را يارى نكردند و با آنان همگام نشده و به پاى سگ آنان نيز نرسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 93 - 2

2 - تكذيب گران گمراه ، عناصرى بى ارزش و فاقد حرمت و احترام در آخرت

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . فنزل من حميم

واژه {نزل} به چيزى گفته مى شود كه صاحب خانه براى ميهمان مى آورد و از او پذيرايى مى كند و معمولاً بهترين خوردنى و آشاميدنى است كه صاحب خانه در اختيار دارد. به كار گيرى اين واژه (نزل) براى آشاميدنى دوزخيان، تعبيرى استهزاآميز بوده و بيانگر مطلب ياد شده است.

بى پناهى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 10

10 - هنگامه عذاب ، لحظه ظهور و بروز بى پناهى گمراهان ستم پيشه است .

فما له من ولىّ من بعده و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يقولون هل إلى مردّ من سبي

بى تأثيرى پشيمانى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 1

1 - اظهار پشيمانى و چاره جويى گمراهان در قيامت ، دستاوردى براى آنان نخواهد داشت .

و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم

برداشت ياد شده بر اين پايه استوار است كه فاعل {لن ينفع}، گفتار سابق كافران باشد. آنان در قيامت آرزو مى كنند كه ميان آنها و شياطين فاصله افتد; ولى اين آرزو سودى نخواهد بخشيد.

بى ياورى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 3

3 - ناتوانى معبود هاى مشركان از نجات گمراهان ، از دوزخ و دفاع از آنان در برابر عذاب

و برّزت الجحيم للغاوين . و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

پرسش از مكان معبودها _ به قرينه آيه قبل كه سخن از رخ نمودن دوزخ براى گمراهان است _ پرسش از موقعيت آنها براى نجات گمراهان از دوزخ و هرگونه دفاع از آنان است.

بى ياورى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 8،9

8- گمراهان ، از هرگونه يار و مددكارى محرومند .

فإن الله لايهدى من يضلّ و ما لهم من ن_صرين

9- محرومان از هدايت خداوند ، مردمانى بى ياورند .

فإن الله لايهدى من يضلّ و ما لهم من ن_صرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 4

4- آنان كه گمراهى شان از سوى خدا تثبيت شود ، غير قابل هدايت و فاقد هرگونه سرپرست و ياورند .

و من يضلل فلن تجد لهم أولياء من دونه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 4

4- غار اصحاب كهف ، داراى فضايى وسيع بوده است .

و هم فى فجوة منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 1

1 - كسانى كه خداوند ، آنان را گمراه كند ، از هرگونه سرپرست و ياور محروم اند .

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

بيان فرجام گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 5

5- ذكر فرجام شوم گمراهان در كنار فرجام سعادتمندانه تقواپيشگان ، از روش هاى هدايتى قرآن *

الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم أجمعين ...إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

بينش گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 7

7 - قيامت ، عرصه رنگ باختن پندار هاى دروغين گمراهان و فريب خوردگان

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا

پايان مهلت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 10

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا

الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

پيروى از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 6

6 - پيروى كوركورانه از مستكبران و منحرفان ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ است .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

تشخيص گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 117 - 2

2 _ شناخت عميق و گسترده راه هدايت و ضلالت و راهيان آن با راهنمايى خداوند ميسر است.

إن ربك هو أعلم من يضل

تقليد از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 10

10 - پيروى از بى خردان و هدايت نيافتگان و تقليد از آنان ، امرى ناروا و نكوهيده است .

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون

تنبه گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 17

17- گمراهان ، به هنگام عذاب الهى و يا مرگ ، به تيره بختى و موقعيت بد خويش آگاه خواهند شد .

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا

به نظر مى رسد عبارت {شرّ مكاناً} در برابر {خير مقاماً} و عبارت {أضعف جنداً} در برابر {أحسن نديّاً} ( در دو آيه قبل) باشد; يعنى، همان كسانى كه خود را داراى موقعيت برتر و امكانات و نفرات بيشتر مى

دانستند، با رسيدن عذاب و مرگ، خود را در نقطه مقابل آن مى يابند.

توبه گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 6

6 _ باز گذاشتن راه توبه و اصلاح براى منحرفان ، روشى براى هدايت آنان

و اللّه لا يهدى القوم الظالمين . .. الا الذين تابوا من بعد ذلك و اصلحوا

جهل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 11

11 _ بى خبرى گمراهان از ضلالت خويش، نابود كننده زمينه هاى هدايت در آنان

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا . .. و يحسبون أنهم مهتدون

حتميت عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 15

15_ هيچ كس و هيچ چيز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه كاران را در برابر گزندى كه خداوند براى آنان تقدير كرده ، يارى رساند و آنان را مصون دارد .

و ما لهم من دونه من وال

جمله {فلامردّ له} مى رساند كه تقدير الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نيست و جمله {و ما لهم . ..} بيانگر آن است كه پس از آمدن ، هيچ كس نمى تواند مشمولان آن را يارى دهد و ايشان را نجات بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 10

10 - همدمى منحرفان با شياطين در دوزخ ، تأثيرى در تخفيف عذاب و يا آرامش آنان نخواهد داشت .

لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين اساس

است كه عبارت {أنّكم فى. ..} فاعل {لن ينفع} باشد.

حتميت كيفر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 2

2 - محيط ناسالم و نظام اجتماعى فاسد ، موجب تبرئه انسان گمراه و مردم فاسد از مجازات الهى نمى شود .

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

اشتراك مردم گمراه با رهبران گمراه كننده _ كه معمولاً نظام اجتماعى مردم را نيز در دست دارند _ در مجازات الهى، مى تواند گوياى حقيقت بالا باشد.

حسرت اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 1

1 - انسان گمراه و غفلت زده ، در روز قيامت گرفتار حسرت و آرزومند عدم همنشينى با عناصر شيطانى گمراه كننده

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

حشر اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 2

2 _ گمراهان براى حسابرسى و جزاى عملكردشان در روز قيامت برانگيخته خواهند شد.

و من يرد أن يضله . .. و يوم يحشرهم جميعا يمعشر الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 6،7

6- گمراهان ، در قيامت به صورت خزندگانى فاقد هرگونه شنوايى ، بينايى و نطق محشور خواهند شد .

و من يضلل . .. و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم

القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

حشر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 12

12- { عن ابراهيم بن عمر رفعه إلى أحدهما فى قول الله : { و نحشرهم يوم القيامة على وجوههم } قال : على جباههم ;

در مرفوعه ابراهيم بن عمر از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) درباره سخن خدا {و نحشرهم يوم القيامة على وجوههم} روايت شده است كه فرمود: آنان را در حالى كه بر پيشانيهايشان افتادند [محشور مى كنيم]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 1

1 - روى گردانان از هدايت و ياد خدا ، در قيامت نابينا برانگيخته خواهند شد .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

حمايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 2

2 - ويژگى شاعران خيال پرداز ، هوادارى گمراهان و فاسدان از آنان است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون

خطر عذاب دنيوى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 13

13- گمراهان ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب هاى الهى در دنيا

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

ترديد در {إمّا العذاب و إمّا الساعة} و نكره آوردن {مدّاً} و مبهم گذاشتن مقدار مهلت، اين نتيجه را مى دهد كه هر يك از گمراهان، بايد هر لحظه منتظر عذاب دنيوى و پايان مهلت در باره خود باشند.

دشمنى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 12

12_ اغواى گمراهان پس از اتمام حجت بر آنان و عنادورزى ايشان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

دعوت از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 11

11 - دعوت گمراهان به راه هدايت و صراط مستقيم ، وظيفه الهى تمامى ره يافتگان به آن

و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

جمله {إنّك لعلى هدًى مستقيم} تعليل براى {و ادع إلى ربّك} است; يعنى، چون تو برطريق هدايت و در صراط مستقيم هستى، آن گمراهان شرك پيشه را به سوى پروردگارت دعوت كن، تا شايد از ضلالت و گمراهى نجات يابند و به راه تو باز گردند.

ذلت اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 8

8- ذلت و به خاك در افتادن چهره گمراهان در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 10

10 - اختيار كنندگان راه كج و گمراهى ، فاقد اختيار و عزت در قيامت

أفمن يلقى فى النار خير

مجهول آمدن {يلقى} اشعار به آن دارد كه گروه ياد شده، فاقد اختيار و اراده بوده و همچون شىء بى ارزش به درون آتش افكنده خواهند شد.

رحمت بر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 6

6_ رحمت خدا حتى كافران و گمراهان را نيز فرا مى گيرد .

فليمدد له الرحمن مدًّا

رسوايى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 87 - 2

2 - روز رستاخيز ، روز رسوايى و شرمسارى شرك پيشگان گمراه

إنّه كان من الضالّين . و لاتخزنى يوم

يبعثون

روزى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 5

5 - برخوردارى گمراهان از روزى خداوند ، نمود لطف او به بندگان خويش است ; نه نشانه استحقاق آنان

لفى ضل_ل بعيد . اللّه لطيف بعباده يرزق من يشاء

روش برخورد با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 5

5 - لزوم تصفيه جامعه از عناصر گمراه كننده و قطع رابطه متقابل آنان و مردم

قال فاذهب . .. لامساس

روش مبارزه با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 3

3 - كلام ، ابزار پيامبران براى مبارزه با منحرفان و سركشان بوده است .

واحلل عقدة من لسانى

روش هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 4

4- اعتراض به صاحبان انديشه انحرافى و بحث و گفتوگو در جهت اصلاح آن ، شيوه اى پسنديده و مطلوب نزد خداوند است .

و ما أظنّ الساعة قائمة و لئن رُددتُّ . .. أكفرت بالذى خلقك

رؤيت گمراهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

زمينه هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 1

1 - بلا ها و

گرفتارى هاى دنيوى ، بر اساس مشيت خدا و در جهت تنبه و هدايت غافلان و منحرفان

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم

{أخذ} (مصدر {أخذنا}) به معناى گرفتن ( گرفتار ساختن)است. {إستكانة} (مصدر {استكانوا}) به معناى فروتنى و {تضرع} (مصدر {يتضرعون}) به معناى ناليدن و زارى كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

زيان به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 14،15

14_ بازگشتى براى تقدير الهى بر آسيب ديدن گمراهان و تبه كاران نيست .

و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له

مراد از {قوم} در آيه شريفه به مناسبت حكم و موضوع ، قوم گنه كار مى باشد. {مردّ} مصدر ميمى و به معناى بازگرداندن است.

15_ هيچ كس و هيچ چيز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه كاران را در برابر گزندى كه خداوند براى آنان تقدير كرده ، يارى رساند و آنان را مصون دارد .

و ما لهم من دونه من وال

جمله {فلامردّ له} مى رساند كه تقدير الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نيست و جمله {و ما لهم . ..} بيانگر آن است كه پس از آمدن ، هيچ كس نمى تواند مشمولان آن را يارى دهد و ايشان را نجات بخشد.

زيانكارى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 12

12 - قيامت ،

روز ظهور خسران و زيان كارى عميق ستم پيشگان و گمراهان

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

زيانكارى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 5

5 _ گمراه شدگان به دست خدا ، زيانكار و تباه كننده سرمايه عمر خويشند .

من يضلل فأولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 9

9 _ ضرر و زيان گمراهى ، تنها متوجه خودِ گمراهان است .

و من ضل فإنما يضل عليها

سرزنش اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 9

9 - گمراهان ستمكار ، در روز قيامت ، مورد سرزنش اهل ايمان خواهند بود .

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

سرزنش گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 4

4 - كسانى كه از عبادت خدا سرباز زده و از صراط مستقيم منحرف شوند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 4

4 - كسانى كه بر اثر عدم تعقل و خردورزى به دست شيطان گمراه

شدند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

برداشت ياد شده از استفهام انكارى در جمله {أفلم تكونوا تعقلون} _ كه در مقام سرزنش است _ به دست مى آيد.

سرنوشت خانواده گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

سرنوشت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

شخصيت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و لا النور

شرايط هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 3،4

3- پيامبر ( ص ) بدون خواست خداوند ، قادر به هدايت كردن گمراهان نيست .

إن تحرص على هدهم فإن الله لايهدى من يضلّ

جواب {إن} شرطيه {لاتقدر} محذوف است به قرينه اينكه {فا} در {فإن الله لايهدى من يضلّ} براى تعليل است; يعنى، اگر تو حرص و ولع هم بر هدايت آنان داشته باشى، نخواهى توانست; زيرا خداوند گمراه شدگان به دست خود را هدايت نخواهد كرد.

4- تلاش انبيا و هدايتگران ، به تنهايى براى هدايت گمراهان كافى نيست .

إن تحرص

على هدهم فإن الله لايهدى من يضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 3

3 - سعى در هدايت گمراهان ، پس از يأس از حق پذيرى آنان ، لازم نيست .

إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون . فاصفح عنهم

شقاوت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 17

17- گمراهان ، به هنگام عذاب الهى و يا مرگ ، به تيره بختى و موقعيت بد خويش آگاه خواهند شد .

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا

به نظر مى رسد عبارت {شرّ مكاناً} در برابر {خير مقاماً} و عبارت {أضعف جنداً} در برابر {أحسن نديّاً} ( در دو آيه قبل) باشد; يعنى، همان كسانى كه خود را داراى موقعيت برتر و امكانات و نفرات بيشتر مى دانستند، با رسيدن عذاب و مرگ، خود را در نقطه مقابل آن مى يابند.

ضعف ياوران گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 18

18- گمراهان ، هنگام نزول عذاب دنيوى و يا لحظه فرا رسيدن مرگ ، ضعف و ناتوانى ياران خود را خواهند ديد .

فسيعلمون من هو . .. أضعف جندًا

طرد گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 5

5 - لزوم تصفيه جامعه از عناصر گمراه كننده و قطع رابطه متقابل آنان و مردم

قال فاذهب . .. لامساس

ظلم گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 3،4

3 _ گمراه كنندگان و گمراه شوندگان

هر دو ظالمند.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

مراد از {بعض} گمراه كنندگان و مراد از {بعضا} گمراه شوندگانند كه هر دو متصف به ظلم شده اند. گفتنى است تنوين {بعضا} عوض مضاف اليه است، يعنى: {نولى بعض الظالمين بعضهم}.

4 _ جنيان اغواگر و آدميان اغواشده، هر دو از ظالمانند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس . .. و كذلك نولى بعض الظلمين بعضها

عبرت از فرجام گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 2

2 - مطالعه در فرجام شوم گمراهان شرك پيشه در جهان آخرت ، در بردارنده درسى بزرگ براى مردمان

يوم لاينفع مال و لابنون . .. إنّ فى ذلك لأية

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به مضمون آيات پيشين نيز داشته باشد. گفتنى است كه آيات قبل در زمينه فرجام شوم گمراهان و مشركان بود.

عبرت از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 6

6 - لزوم تعقل و خردورزى در وسوسه هاى گمراه كننده شيطان و درس آموزى از سرنوشت شوم قربانيان فريب وى

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

عجز از هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 13

13 - ناتوانى همگان از هدايت گمراه شده الهى

و من يضلل اللّه فما له من هاد

عجز گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 17

17- گمراهان ، به هنگام عذاب الهى و يا مرگ ، به تيره

بختى و موقعيت بد خويش آگاه خواهند شد .

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا

به نظر مى رسد عبارت {شرّ مكاناً} در برابر {خير مقاماً} و عبارت {أضعف جنداً} در برابر {أحسن نديّاً} ( در دو آيه قبل) باشد; يعنى، همان كسانى كه خود را داراى موقعيت برتر و امكانات و نفرات بيشتر مى دانستند، با رسيدن عذاب و مرگ، خود را در نقطه مقابل آن مى يابند.

عدم تعقل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 4

4 - كسانى كه بر اثر عدم تعقل و خردورزى به دست شيطان گمراه شدند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

برداشت ياد شده از استفهام انكارى در جمله {أفلم تكونوا تعقلون} _ كه در مقام سرزنش است _ به دست مى آيد.

عذاب اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 9

9 - ضلالت پيشگان و گنهكاران به عذاب طاقت فرساى قيامت گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى . .. فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 9،12،16

9- خداوند ، برخى از گمراهان را به عذاب دنيوى مبتلا مى سازد و عده اى را به عذاب اخروى گرفتار خواهد ساخت .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

مراد از {العذاب} به قرينه {الساعة} عذاب دنيوى است.

12_ گمراهان بار ها از جانب خداوند به عذاب در دنيا و يا در قيامت تهديد شده اند

.

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

فعل مضارع {يوعدون} بر استمرار دلالت دارد.

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 8

8 - گمراه كنندگان و گمراه شدگان ، شريك يكديگر در عذاب اخروى

أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب دنيوى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 11

11 - جوامع گمراه و گنه كار ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى اند .

فاستحبّوا العمى على الهدى فأخذتهم ص_عقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون

عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 34 - 1

1_ كافران ، مشركان ، گمراهان و آنان كه پيامبران را به مسخره مى گيرند ، به عذاب هاى سخت دنيوى و اخروى گرفتار خواهند شد .

لهم عذاب فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أشق

مراد از ضمير در {لهم} _ به قرينه آيه 31 و 32 _ كافران، مشركان ، استهزاگران و گمراهان مى باشد.

عذابدنيوى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 9،10،12

9- خداوند ، برخى از گمراهان را به عذاب دنيوى مبتلا مى سازد و عده اى را به عذاب اخروى گرفتار خواهد ساخت .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

مراد از

{العذاب} به قرينه {الساعة} عذاب دنيوى است.

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

12_ گمراهان بار ها از جانب خداوند به عذاب در دنيا و يا در قيامت تهديد شده اند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

فعل مضارع {يوعدون} بر استمرار دلالت دارد.

عذابهاى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 9

9 - مشاهده شياطين در قيامت و همنشينى با آنان ، خود نوعى عذاب براى گمراهان است .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

عذر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 2

2 _ هدايت نايافتگان در صورت آگاهى از وجود قرآن، هيچ عذرى در پيشگاه خدا نخواهند داشت.

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

عقيده گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 10

10 _ عقايد ناروا و غلوآميز اهل كتاب برخاسته از افكار باطل گمراهانى مشرك در گذشته تاريخ

قل ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا

بدان احتمال كه خطاب در {يا اهل الكتب} متوجه تمام يهود و نصارا باشد نه

خصوص آنانكه در عصر پيامبر(ص) بودند. بر اين مبنا مراد از {قوم قد ضلوا} پيشينيان اهل كتاب نخواهند بود بلكه مقصود، پيروان مذاهب شرك مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

علايق گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 4

4 - گمراهان ، دوستدارِ مطالب سست ، بى بنياد و خيال انگيز

و الشعراء يتّبعهم الغاون . ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه گمراهان، در پى شاعرانى بى اصالت و وهم گرا هستند.

علم به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 18

18- خداوند ، نسبت به گمراهان و هدايت يافتگان ، برترين آگاهى را دارد .

إن ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

علم خدا به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 6

6 - هدايت يافتگان و گمراهان ،

تحت احاطه علمى كامل خداوند

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بمن اهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 1

1 - آگاهى همه جانبه و برتر خداوند ، از انسان هاى گمراه و كافر

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

عمل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

عوامل تنبه گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 18

18- گمراهان ، هنگام نزول عذاب دنيوى و يا لحظه فرا رسيدن مرگ ، ضعف و ناتوانى ياران خود را خواهند ديد .

فسيعلمون من هو . .. أضعف جندًا

عوامل تهديد گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 14

14 - نظارت بىوقفه و فراگير خداوند نسبت به كردار بندگان ، تهديدى براى گمراهان و مايه دلگرمى هدايت يافتگان است .

فمن اهتدى . .. و من ضلّ ... و ما ربّك بغ_فل

عمّا تعملون

با توجه به آيات پيشين كه در آن سخن از هدايت يافتگان و گمراهان به ميان آمده است، تأكيد بر غافل نبودن خدا از عملكرد مردمان، دلگرم كننده هدايت يافتگان از يكسو و مايه تشويش خاطر گمراهان از سوى ديگر است.

عوامل حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

عيسى(ع) و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 8

8 _ عطوفت عيسى ( ع ) ، نسبت به همه مردمان حتى به گمراهان امت خويش *

ان تعذبهم فانهم عبادك و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

فرجام اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 2

2 - مطالعه در فرجام شوم گمراهان شرك پيشه در جهان آخرت ، در بردارنده درسى بزرگ براى مردمان

يوم لاينفع مال و لابنون . .. إنّ فى ذلك لأية

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به مضمون آيات پيشين نيز داشته باشد. گفتنى است كه آيات قبل در زمينه فرجام شوم گمراهان و مشركان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش

دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

فرجام گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام گمراهان و فريب خوردگان از شيطان

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 10

10- مأوا و جايگاه گمراهان حق ناپذير ، دوزخ است .

مأوهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 2

2 - دوزخ ، فرجام مشترك گمراهان و معبودهايشان

فكبكبوا فيها هم و الغاون

فلسفه مهلت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 7

7- هدف از مهلت به گمراهان و ترك عذاب دنيوى آنان ، افزايش ضلالت آنها است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

تقابل اين آيه با آيه بعد _ كه در باره هدايت يافتگان است _ گوياى برداشت ياد شده است. در آن آيه آمده كه {هدايت افزايش مى يابد} و در اين آيه آمده است كه {به گمراهان مهلت مى دهيم}. قرينه بودن هر آيه براى ديگرى، نتيجه مى دهد كه به هر دو فرقه فرصت داده مى

شود تا هدايت راه يافتگان و ضلالت گمراهان افزايش يابد. اين گونه بيان را {فن احتباك} مى نامند.

قانونمندى عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 9

9 - نزول عذاب بر جوامع ضلالت پيشه ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

فهدين_هم فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ص_عقة العذاب

قرآن و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 7

7 _ قرآن ، كتاب مژده و بشارت براى ره يافتگان مؤمن و هشدار و انذار براى گم گشتگان غافل است .

تلك ءايت الكتب . .. أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

قطع رابطه با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 5

5 - لزوم تصفيه جامعه از عناصر گمراه كننده و قطع رابطه متقابل آنان و مردم

قال فاذهب . .. لامساس

قلب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 17

17 _ عن أبى جعفر(ع): إن القلب ينقلب من لدن موضعه إلى حنجرته ما لم يصب الحق فاذا اصاب الحق قرّ . .. و قرء هذه الآية {فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام ... }.

از امام باقر(ع) روايت شده است: قلب انسان تا حق را نيافته است، آنچنان مضطرب است كه گويى از جاى خود كنده شده و به حنجره رسيده، پس آنگاه كه حق را يافت آرامش مى يابد. سپس آن حضرت آيه {فمن يرد الله ... } را تلاوت كرد ...

.

قواى ادراكى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 7

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

قياس گمراهان با مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و لا النور

قياس مهتدين با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 1

1 - مقايسه انسان هدايت شده ( هر چند بى بهره از موهبت هاى دنيوى ) با انسان هدايت ناپذير ( اما برخوردار از متاع مادى ) قياسى نسنجيده و باطل در بينش الهى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا . .. كمن متّعن_ه

آيه بالا ادامه آيات پيشين و مربوط به كسانى است كه به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت داده و به هدايت الهى دست يافتند و نيز در رابطه با كسانى است كه از پذيرش دعوت آن حضرت سر باز زدند و به بهانه هاى مختلف از پيروى هدايت هاى الهى امتناع ورزيدند.

كرى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 6

6- گمراهان ، در قيامت به صورت خزندگانى فاقد هرگونه شنوايى ، بينايى و نطق محشور خواهند شد .

و من يضلل . ..

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

كوردلى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 1

1 - برخى از گمراهان ، گرفتار كوردلى و فاقد زمينه هدايت

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

كورى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 6

6- گمراهان ، در قيامت به صورت خزندگانى فاقد هرگونه شنوايى ، بينايى و نطق محشور خواهند شد .

و من يضلل . .. و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 5

5 - روى گردانان از هدايت الهى و ياد او ، در صحنه قيامت ، نابينا محشور خواهند شد .

و من أعرض عن ذكرى . .. و نحشره يوم القي_مة أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 1

1 - روى گردانان از هدايت و ياد خدا ، در قيامت نابينا برانگيخته خواهند شد .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

كيفر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 9

9 - خداوند ، قادر به مجازات گمراهان و منكران رستاخيز و لطف او به خلق مانع از سلب روزى آنان در دنيا است .

لفى ضل_ل بعيد . اللّه لطيف بعباده يرزق من يشاء و هو القوىّ العزيز

با توجه به معناى {لطيف} _ كه حكايت از رحمت و لطف دارد _ برداشت ياد

شده به دست مى آيد.

كيفيت ورود گمراهان به جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 2

2- براى ورود هر دسته از گمراهان به جهنّم ، درى مخصوص وجود دارد .

من الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم ... لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

گرايشهاى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 19

19 _ فعليت يافتن توانهاى گمراهان در راستاى گرايشهاى نفسانى

و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

{اجل} به معنى پايان وقت و فرصت است. جمله {و بلغنا اجلنا ... } ممكن است كنايه از مرتبه و درجه باشد. بر اين اساس معنى {و بلغنا اجلنا ... } يعنى به آن مرتبه و جايگاهى رسيديم كه براى ما مقدر كردى.

گفتگو باگمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 4

4- اعتراض به صاحبان انديشه انحرافى و بحث و گفتوگو در جهت اصلاح آن ، شيوه اى پسنديده و مطلوب نزد خداوند است .

و ما أظنّ الساعة قائمة و لئن رُددتُّ . .. أكفرت بالذى خلقك

گمراهان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 9

9 _ غاليان هواپرست و گمراه از اهل كتاب ، گمراه كننده بسيارى از مردم

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيراً

در برداشت فوق {كثيراً} مفعول به براى {ضلوا} گرفته شده است ; يعنى {اضلوا كثيراً من الناس}.

گمراهان ثروتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 1

1 - مقايسه انسان هدايت شده ( هر چند بى بهره از موهبت هاى دنيوى ) با انسان هدايت ناپذير ( اما برخوردار از متاع مادى ) قياسى نسنجيده و باطل در بينش الهى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا . .. كمن متّعن_ه

آيه بالا ادامه آيات پيشين و مربوط به كسانى است كه به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت داده و به هدايت الهى دست يافتند و نيز در رابطه با كسانى است كه از پذيرش دعوت آن حضرت سر باز زدند و به بهانه هاى مختلف از پيروى هدايت هاى الهى امتناع ورزيدند.

گمراهان در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 3

3- گمراهان و راه نايافتگان دنيا ، در آخرت در گمراهى افزون ترى فرو مى روند .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبيلاً

گمراهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 1،6

1 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام گمراهان و فريب خوردگان از شيطان

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

6 _ ورود گمراهان و فريب خوردگانِ از شيطان به جهنم ، حتمى است .

و ما يعدهم الشيطن الا غروراً. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

بنابر اينكه جمله {لايجدون . ..} بيان و تأكيد حقيقتى باشد كه جمله {ماويهم جهنم} آن را افاده مى كند. يعنى آنان كه داراى صفات ذكر شده هستند، راهى جز ورود به جهنم ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر

- 15 - 44 - 3

3- جهنّم ، داراى هفت دركه ( طبقات زيرين ) است و هر گروهى از گمراهان در دركه مخصوص و طبقه مشخصى جاى دارند .

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {أبواب} معناى كنايى آن باشد; زيرا هر درى، نوعاً به سوى مكانى خاص گشوده مى شود و به جايى مستقل منتهى خواهد شد و مؤيد اين معنا، عبارت بعدى است كه هر بابى، براى گروهى از گمراهان تعيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 10

10- مأوا و جايگاه گمراهان حق ناپذير ، دوزخ است .

مأوهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 1،5

1 - قيامت روز نمودار شدن دوزخ براى گمراهان

و برّزت الجحيم للغاوين

5 - دوزخ ، جايگاه گمراهان

و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن

است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

گمراهان در دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 3

3- گمراهان و راه نايافتگان دنيا ، در آخرت در گمراهى افزون ترى فرو مى روند .

و من كان فى ه_ذه أعمى

فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبيلاً

گمراهان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 18

18 _ اعتراف گمراهان در قيامت به تبعيت از خواهشهاى نفسانى خويش تا آخرين لحظه عمر

ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

جمله {و بلغنا}، پس از {ربنا استمتع . .. }، بيان استمرار بهره گيرى گمراهان از تمتعات دنيا تا لحظه رسيدن اجل است. بنابراين عمر آنها در اين منظور صرف شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 15

15 _ گمراهان پيرو شيطانها در قيامت بر كفرورزى خويش در دنيا آگاهى مى يابند. *

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

{شاهد} عالمى است كه آنچه را دريافته بيان مى كند. (لسان العرب). لذا اگر {شهدوا} به معناى شهادت دادن باشد، لازمه آن آگاهى فرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 1

1 _ حضور انسانها در قيامت، مانند آفرينش نخستينشان، در دو گروه هدايت يافته و گمراه گشته

فريقا هدى

جمله {فريقا هدى . ..} حال براى فاعل {بدأكم} و بيانگر وجه مشابهت مطرح شده در جمله {كما بدأكم تعودون} است و حاصل معنى چنين مى شود: خداوند شما را آفريد در حالى كه شايستگان هدايت را هدايت كرد و مستحقان گمراهى را به گمراهى كشاند و به همين صورت (دو جناح بودن) به سوى او باز خواهيد گشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 8

8- ذلت و

به خاك در افتادن چهره گمراهان در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 16

16 - مستضعفان گمراه شده از سوى مستكبران ، با مشاهده عذاب در قيامت ، از كرده خود پشيمان خواهند شد .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

بنابراين كه ضمير فاعلى {أسرّوا} به {استضعفوا}برگردد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 9،12

9 - گمراهان ستمكار ، در روز قيامت ، مورد سرزنش اهل ايمان خواهند بود .

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

12 - قيامت ، روز ظهور خسران و زيان كارى عميق ستم پيشگان و گمراهان

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 2،3،4،7

2 - حضور انسان هاى گمراه و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت و در محضر خداوند

حتّى إذا جاءنا

3 - رويارويى گمراهان و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت

قال ي_ليت بينى و بينك بعد

تعبير {بينى و بينك} خطاب رو در رو را مى رساند.

4 - اظهار نفرت گمراهان ، از شياطين و وسوسه گران خويش ، در صحنه قيامت و هنگام حضور در پيشگاه خداوند

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين

7 - قيامت ، عرصه رنگ باختن پندار هاى دروغين گمراهان و فريب خوردگان

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى

إذا جاءنا

گمراهان در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 2

2 - حضور انسان هاى گمراه و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت و در محضر خداوند

حتّى إذا جاءنا

گمراهان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

گمراهان و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 3

3 - رويارويى گمراهان و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت

قال ي_ليت بينى و بينك بعد

تعبير {بينى و بينك} خطاب رو در رو را مى رساند.

گمراهان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 4

4 - كج انديشانِ از حق بازداشته شده ، از هيچ مثل و بيان روشنِ قرآن ، بهره اى نمى برند .

كذلك كانوا يؤفكون . .. و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

گمراهان هدايت ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 6

6 _ برخى مردم در مرحله اى از گمراهى قرار مى گيرند كه ديگر اميدى به هدايت آنان نيست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

در اين آيه گويا مردم به دو بخش تقسيم شده اند: يك

دسته به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت مى دهند و دسته اى ديگر به تعبير آيه {الموتى} هستند. و همان گونه كه اميد به زنده شدن مرده در اين جهان واهى است، نمى توان به هدايت اين گونه افراد اميدى داشت.

گمراهان هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 10

10 - هنگامه عذاب ، لحظه ظهور و بروز بى پناهى گمراهان ستم پيشه است .

فما له من ولىّ من بعده و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يقولون هل إلى مردّ من سبي

گمراهى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 8

8 _ كسانى كه در صدد گمراه ساختن و به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) بودند ، تنها خود را به گمراهى و اشتباه افكندند .

لهمت طائفة منهم ان يضلوك و ما يضلون الا أنفسهم و ما يضرونك من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 2،11

2 _ هدايتيابى هدايت يافتگان و گمراهى گمراه پيشگان، به دست خدا و در اختيار اوست.

فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضللة

كلمه {فريقا} در {فريقا حق . ..} مفعول به براى عاملى محذوف است، و جمله {حق عليهم الضلالة} دلالت مى كند بر اين كه آن عامل محذوف فعل {أضل} مى باشد.

11 _ بى خبرى گمراهان از ضلالت خويش، نابود كننده زمينه هاى هدايت در آنان

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا . .. و يحسبون أنهم مهتدون

گناه گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- نحل - 16 - 25 - 18

18- { عن النبى ( ص ) قال : أيّما داع دعى إلى ضلالة فاتبع كان عليه مثل أوزار من اتبعه من غير أن ينقص من أوزارهم شىء . . . ;

از پيغمبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هر دعوت كننده اى كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى شود، همانند بار سنگين گناهان كسانى كه او را پيروى كرده اند بر دوش دعوت كننده است; بى آنكه چيزى از گناهان پيروان او كاسته شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 4

4 - آنانى كه براى گمراهى ديگران تلاش مى كنند ، در گناه گمراه شدگان سهيم اند .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

لالى اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 6

6- گمراهان ، در قيامت به صورت خزندگانى فاقد هرگونه شنوايى ، بينايى و نطق محشور خواهند شد .

و من يضلل . .. و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

لجاجت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ،

حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

مبلغان و حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

محبت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 12

12 - ابراز محبت و اظهار عطوفت با گمراهان ، از شيوه هاى پسنديده در هدايت آنان است .

ي_قوم إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

محروميت اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 3

3 _ گمراهان، در قيامت از رحمت خدا محروم خواهند بود.

فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

محروميت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 14

14 _ انسان هاى گمراه و محروم از هدايت هاى ويژه الهى ، خود موجب از ميان بردن شايستگى خويش براى دستيابى به هدايت الهى .

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 10

10 _ خداوند انسانهايى را كه با برخورد به راه ضلالت آن را روش زندگانى خويش قرار مى دهند ، از درك معارف و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا

سبيل الغى يتخذوه سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 8

8- گمراهان ، از هرگونه يار و مددكارى محرومند .

فإن الله لايهدى من يضلّ و ما لهم من ن_صرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 4

4 - كج انديشانِ از حق بازداشته شده ، از هيچ مثل و بيان روشنِ قرآن ، بهره اى نمى برند .

كذلك كانوا يؤفكون . .. و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 18

18 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 12

12 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 5،6

5 - گمراه شده الهى ، براى هميشه محروم از هدايت خواهد بود .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

6 - هيچ كس ، توانايى هدايت كردن گمراه شدگان الهى را ندارد .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 1

1 - كسانى كه خداوند ، آنان را گمراه كند ، از هرگونه سرپرست و ياور محروم اند .

و

من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

محمد(ص) و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 8

8 _ پيامبر(ص) از پيروى تمايلات منحرفان بايد بر حذر باشد.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

مراد از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 14

14 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله إبراهيم صلوات الله عليه {لئن لم يهدنى ربى لأكونن من القوم الضالين}: اى ناس للميثاق.

از امام باقر(ع) درباره {لئن لم يهدنى . .. من القوم الضالين} روايت شده است: (مراد از {القوم الضالين} در آيه فوق)، فراموش كنندگان ميثاق الهى هستند.

مرگ گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 10

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت

با تمام مقدمات آن خواهد بود.

مشاجره گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

ممنوعيت اطاعت از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 2

2 - اطاعت از عناصر گمراه و اجابت خواسته هاى آنان ، ممنوع است .

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله . .. فلاتطع المكذّبين

مطلب ياد شده، از تفريع {فلاتطع} بر {إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله} استفاده مى شود.

موانع اطاعت از گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 7

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

موانع اندوه بر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 17

17 - توجه و ايمان به آگاهى همه جانبه خداوند بر احوال و

رفتار كافران و گمراهان ، بازدارنده آدمى از حسرت و اندوه شديد نسبت به آنان

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت إنّ اللّه عليم بما يصنعون

جمله {إنّ اللّه عليم. ..} تعليل براى جمله {فلاتذهب نفسك عليهم حسرات} است; يعنى، از آن جايى كه خداوند بر احوال كافران آگاه است، پس به حال آنان حسرت مخور. اين معنا گوياى دو مطلب است: 1_ چون خدا بر احوال كافران آگاه است و آنان تحت نظر او قرار دارند، پس بايد آنهارا به خدا واگذاشت و بيش از اين بر آنان اندوه نخورد. 2_ اين سخن نوعى دلدارى به پيامبر(ص) است.

موانع سلب امكانات مادى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 10

10 - خداوند ، قادر به مجازات گمراهان و سلب بهرهورى هاى دنيوى ايشان است ; ولى ريزنگرى ها و مشيت او در تدبير جهان مانع از اين اقدام است .

لفى ضل_ل بعيد . .. لطيف ... يرزق من يشاء و هو القوىّ

ارتباط اين آيه با آيه قبل، نشان مى دهد كه آيه شريفه درصدد پاسخ گويى به يك پرسش نهفته است و آن اين كه: اگرمنكران معاد و گمراهان، برباطل اند پس چرا خداوند روزى خود رااز آنان دريغ نمى دارد؟! خداوند در پاسخ سه موضوع مهم را مطرح فرموده است: {لطيف بودن}، {مشيت} و {قدرت شكست ناپذير او}.

موانع كيفر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 10

10 - خداوند ، قادر به مجازات گمراهان و سلب بهرهورى هاى دنيوى ايشان است ; ولى ريزنگرى ها و

مشيت او در تدبير جهان مانع از اين اقدام است .

لفى ضل_ل بعيد . .. لطيف ... يرزق من يشاء و هو القوىّ

ارتباط اين آيه با آيه قبل، نشان مى دهد كه آيه شريفه درصدد پاسخ گويى به يك پرسش نهفته است و آن اين كه: اگرمنكران معاد و گمراهان، برباطل اند پس چرا خداوند روزى خود رااز آنان دريغ نمى دارد؟! خداوند در پاسخ سه موضوع مهم را مطرح فرموده است: {لطيف بودن}، {مشيت} و {قدرت شكست ناپذير او}.

موانع نجات اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 5

5 - راه نجات از عذاب جهنم ، بر روى ستمكاران و گمراه شدگان از سوى خدا ، مسدود است .

و من يضلل اللّه فما له من سبيل

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، ناظر به وضعيت گمراه شدگان در قيامت باشد.

موجبات عذاب اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 1

1- عذاب هاى اخروى گمراهان ، نتيجه عملكرد كفرآميز خود آنان در قبال آيات الهى است .

و من يضلل . .. و نحشرهم يوم القي_مة ... ذلك جزاؤهم بأنهم كفروا بأي_تنا

مؤاخذه اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 2

2 _ گمراهان براى حسابرسى و جزاى عملكردشان در روز قيامت برانگيخته خواهند شد.

و من يرد أن يضله . .. و يوم يحشرهم جميعا يمعشر الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

مؤمنان و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

مهلت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 1،2،4،15،16

1- مهلت دهى خداوند ، به ماندگان در وادى گمراهى و عدم تعجيل در عذاب آنها

قل من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

{ليمدد} فعل امر از {مدّ} است و {مدّ له}; يعنى، او را رها ساخت و به وى مهلت داد (لسان العرب). گفتنى است

كه اين معنا، مصداق معناى اصلى {مدّ} است كه كشاندن چيزى در ناحيه طول آن مى باشد. در آيه مورد بحث مقصود، مهلت خداوند به كافران و پايان ندادن كار آنها با عذاب است.

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

4- مهلت خداوند به كافران و گمراهان ، جلوه اى از رحمت گسترده او است .

فليمدد له الرحمن مدًّا

{رحمان}; يعنى، داراى رحمت گسترده و فراگير.

15- تأخير عذاب دنيوى از زمان استحقاق آن ، مهلت خداوند به گمراهان است .

من كان فى الضل_لة فليمدد . .. حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

مهلت به گمراهان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 7

7 - مهلت خداوند به كافران و گمراهان عصر بعثت ، مرتبط با عنايت ويژه او نسبت به پيامبر ( ص )

بود .

ربّك

اضافه شدن نام مقدس {ربّ} به ضميرى كه خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند به نقش عنايت خداوند به پيامبر(ص) در تأخير عذاب و مهلت به كافران اشاره داشته باشد; چنان كه در سوره اى ديگر فرموده است: {و ما كان اللّه ليعذّبهم و أنت فيهم}.

نفرت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 4

4 - اظهار نفرت گمراهان ، از شياطين و وسوسه گران خويش ، در صحنه قيامت و هنگام حضور در پيشگاه خداوند

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين

نقش گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 5

5 - منشأ گمراهى ، خودِ گمراهان اند و منشأ هدايت ، خداوند است .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه عامل گمراهى به خود انسان نسبت داده شده; ولى عامل هدايت، خداوند معرفى گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

نگرانى از فرجام گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 20

20- مردان الهى ، از اعماق وجود ، نگران بدفرجامى توده ها و انسان هاى گمراه

و اذكر أخا عاد . .. إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

با توجه به تعبير {أخا عاد}، از {إنّى

أخاف . ..} استفاده مى شود كه نگرانى هود(ع) ريشه در عواطف وى داشته است.

ورود گمراهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

وقت عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 16

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

هارون(ع) و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب اغفر لى و لأخى

هارون(ع) و گمراهان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 22

22 _ هارون با بيان موضع خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل از موسى ( ع ) خواست تا با مؤاخذه وى دشمنان دين را شاد نسازد .

و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء

{ال} در {الأعداء} براى جنس است و مراد از آن، به قرينه {القوم الظلمين}، دشمنان دين و توحيد، يعنى همان گوساله پرستان، است.

{اشمات} (مصدر {لا تشمت}) به معناى خشنود ساختن و {باء} در {بى} سببيه است. بنابراين {لا تشمت بى الأعداء} يعنى دشمنان دين را با مؤاخذه من شاد نكن.

هدايت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 13،19

13 _ ناتوانى مردم از هدايت گمراه كنندگان به دست خداوند

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

19 _ كسى را كه خداوند گمراه كند ، پيامبر ( ص ) نيز راهى براى هدايت او نخواهد داشت .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 4

4 _ كسى را كه خداوند گمراه كند ، هيچكس ، حتى پيامبر ( ص ) ، راهى براى هدايت او نخواهد يافت .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

ظاهراً مراد از {سبيل} _ به قرينه {اضلال} _، راه هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 32

32 _ گمراه نبودن انسان هدايت يافته ، به منزله كشتن وى و هدايت انسان گمراه ، به منزله زنده كردنش مى باشد .

من قتل نفساً . .. فكانما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: من اخرجها من ضلال الى هدى فكانما احياها و من اخرجها من هدى الى ضلال فقد قتلها.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 210، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 153.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41

- 30

30 _ پيامبر ( ص ) ، ناتوان از هدايت گمراهانى كه خداوند ضلالت آنان را حتمى ساخته است .

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

در برداشت فوق، {فتنه} به معناى گمراه ساختن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 4

4 - علاقه و سعى فراوان پيامبر ( ص ) در هدايت گمراهان

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اگر تلاش فراوان پيامبر(ص) نبود دليلى نداشت كه خداوند براى آرامش بخشيدن به او يادآور شود كه آنان مردگانى كور و كرند و تلاش او براى آنان سودى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 2

2 - لزوم ارشاد و هدايت گمراهان ، تا مرحله اتمام حجت و احتمال اثر است .

فأعرض عنهم

{فاء} در {فأعرض} ممكن است فصيحه باشد; يعنى، حال كه روشن شد كه آنان تا آخرين لحظات، ايمان نخواهند آورد و در لحظه آخر هم ايمانشان سودى ندارد، به حال خود رهايشان كن و ديگر ادامه نده!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 4

4 - علاقه شديد و كوشش فراوان پيامبر به هدايت و نجات مردمان گمراه از عذاب و بدبختى

أفأنت تنقذ من فى النار

از آهنگ آيه شريفه، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) تلاشى فراوان براى هدايت مردم كافر و لجوج مكه داشتند. اين آيه درصدد بيان اين حقيقت به آن حضرت است كه اين كافران مردمى حق

گريزاند و بيش از اين خود را به رنج و سختى مينداز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 8

8 - مكلف نبودن پيامبر ( ص ) به هدايت گمراهان حق ناپذير ، نمودى از ربوبيت خداوند در حق آن حضرت

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

ذكر {ربّك} پس از تعيين محدوده تبليغ براى پيامبر(ص)، مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

هدايت ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 4

4_ تعاليم و نصيحت هاى پيامبران ، در كسانى كه خداوند خواهان گمراهى ايشان باشد ، بى تأثير است .

و لاينفعكم نصحى . .. إن كان الله يريد أن يغويكم

{إن كان الله . ..} به منزله تعليل براى {لاينفعكم نصحى} است; يعنى ، چون خداوند گمراهى شما را خواسته است ، نصيحت من در شما تأثيرى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 17

17_ كسى را كه خدا گمراهش كند ، هيچ كس نمى تواند او را هدايت كند .

و من يضلل الله فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 2،6

2- خداوند ، كسانى را كه به گمراهى بكشاند ، هدايت نخواهد كرد .

فإن الله لايهدى من يضلّ

6- كسانى كه محكوم به گمراهى اند ، هرگز هدايت نخواهند شد .

و منهم من حقّت عليه الضل_لة . .. فإن الله لايهدى من يضلّ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 17

17- دل و انديشه برخى از انسان ها ، حتى در برابر هدايت گرى شخص پيامبر ( ص ) نفوذناپذير است .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 1،2

1 - برخى از گمراهان ، گرفتار كوردلى و فاقد زمينه هدايت

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

2 - بى تأثير بودن قوى ترين هدايتگران و نيرومندترين هدايت ها ، در گمراهان كوردل

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

از آن جايى كه فردى چون پيامبر(ص) _ كه قوى ترين هدايتگر _ و كتابى چون قرآن _ كه دربردارنده نيرومندترين پيام هدايت است _ در كوردلانى كه زمينه بينش را از دست داده اند، بى تأثيرند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 8

8 - راه هدايت ، براى كسانى كه خداوند ايشان را در اثر عملكردشان گمراه نموده بسته است .

و من يضلل اللّه فما له من سبيل

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه آيه شريفه مربوط به وضعيت گمراه شدگان در دنيا باشد.

همنشينان گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 10

10 - همدمى منحرفان با شياطين در دوزخ ، تأثيرى در تخفيف عذاب و يا آرامش آنان نخواهد داشت .

لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه عبارت {أنّكم

فى. ..} فاعل {لن ينفع} باشد.

هواپرستى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 18

18 _ اعتراف گمراهان در قيامت به تبعيت از خواهشهاى نفسانى خويش تا آخرين لحظه عمر

ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

جمله {و بلغنا}، پس از {ربنا استمتع . .. }، بيان استمرار بهره گيرى گمراهان از تمتعات دنيا تا لحظه رسيدن اجل است. بنابراين عمر آنها در اين منظور صرف شده است.

يأس گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 1

1- در پى توصيه ملائكه به ابراهيم ( ع ) براى اجتناب از يأس ، او تنها گمراهان را مأيوس از رحمت خداوند خواند .

فلاتكن من الق_نطين . قال و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

گمراهان مكه

گمراهان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

گمراهگران

آثار يأس از هدايت گمراهگران

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 8

8 - نفرين بر ظالمان و گمراه كنندگان جامعه _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ كارى پسنديده و روا

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

ازدياد گمراهى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 5

5 - افزودن گمراهى ، از عذاب هاى الهى براى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و قد أضلّوا كثيرًا و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه پيامبران براى هدايت مردمان مبعوث شدند و افزودن گمراهى گمراه كنندگان، جنبه مجازاتى دارد نه ابتدايى.

انتقام از گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 1

1 - كافران در قيامت ، خواهان شناسايى عاملان گمراهى خويش به منظور انتقام جويى از آنان

و قال الذين كفروا ربّنا أرنا الذين أضلاّنا . .. نجعلهما تحت أقدامنا

پشيمانى اخروى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 12

12 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، با ديدن عذاب الهى ، از كار خود پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر با

برداشت ياد شده بنابراين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {أسرّوا}، {استكبروا} باشد.

تجاوزگرى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 16

16 _ بدعتگذاران در دين و گمراه كنندگان مردم، تجاوزگرند.

و ما لكم ألا

تأكلوا . .. و إن كثيرا ... إن ربك هو أعلم بالمعتدين

توطئه گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 10

10 _ تزيين اعمال زشت، از ترفندهاى گمراهگران براى به هلاكت افكندن مردم و به اشتباه انداختن آنها در دين

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

درخواست ازدياد گمراهى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 3

3 - درخواست نوح ( ع ) از درگاه الهى ، مبنى بر افزودن گمراهى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

زمينه نفرين بر گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 8

8 - نفرين بر ظالمان و گمراه كنندگان جامعه _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ كارى پسنديده و روا

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

ظلم گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 3

3 _ گمراه كنندگان و گمراه شوندگان هر دو ظالمند.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

مراد از {بعض} گمراه كنندگان و مراد از {بعضا} گمراه شوندگانند كه هر دو متصف به ظلم شده اند. گفتنى است تنوين {بعضا} عوض مضاف اليه است، يعنى: {نولى بعض الظالمين بعضهم}.

عذاب اخروى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 8

8 - گمراه كنندگان و گمراه شدگان ، شريك يكديگر در عذاب اخروى

أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 5

5 - افزودن گمراهى ، از عذاب هاى الهى براى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و قد أضلّوا كثيرًا و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه پيامبران براى هدايت مردمان مبعوث شدند و افزودن گمراهى گمراه كنندگان، جنبه مجازاتى دارد نه ابتدايى.

گمراهگران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 12

12 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، با ديدن عذاب الهى ، از كار خود پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر با

برداشت ياد شده بنابراين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {أسرّوا}، {استكبروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 2

2 - حضور انسان هاى گمراه و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت و در محضر خداوند

حتّى إذا جاءنا

گمراهگران در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 2

2 - حضور انسان هاى گمراه و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت و در محضر خداوند

حتّى إذا جاءنا

گمراهگران هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 12

12 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، با ديدن عذاب الهى ، از كار خود پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل

مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر با

برداشت ياد شده بنابراين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {أسرّوا}، {استكبروا} باشد.

نفرت از گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 6

6 - اظهار تنفر و انزجار شديد كافران ، از عاملان گمراهى خويش در قيامت

قال الذين كفروا . .. نجعلهما تحت أقدامنا

نفرين بر گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 7

7 - ظالمان و گمراه كنندگان جامعه ، مستحق نفرين اند .

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

نقش گمراهگران قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 8

8 - نگرانى و احساس خطر نوح ( ع ) ، درباره به خطر افتادن ايمان مؤمنان و نسل هاى آينده جامعه ، از سوى كافران حق ناپذير و گمراه گر قوم خود

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

نگرانى اخروى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 13

13 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، نگران فضاحت و بى حيثيتى خود هستند .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

احتمال دارد پنهان كردن پشيمانى، به خاطر احساس فضاحتى باشد كه در قيامت براى مستكبران رخ مى دهد; يعنى، كار خطايى را كه اكنون از آن پشيمان شده اند، رو نمى كنند تا كسى از آنان عيب جويى نكند.

گمراهگرى

آثار گمراهگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح

- 71 - 27 - 12

12 - گمراه كردن مردم ، از موجبات نزول عذاب الهى در دنيا

ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين . .. إن تذرهم يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فاجرًا

آثار گمراهگرى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 2

2 - حفظ ديانت بندگان خدا و صيانت آنان از گمراهى ، فلسفه نفرين و درخواست نوح ( ع ) از خداوند ، براى نابودى كامل قوم گمراه گر خود

لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا . إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

آثار گمراهگرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 1

1 - گمراه گرى مشركان و معبودهايشان ، تنها در كسانى مؤثر خواهد بود كه راه دوزخ را برگزينند .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

{صال} اسم فاعل و به معناى {لازم} است (اصل آن {صالى} مى باشد); يعنى، كسى كه ملازم و هم راه دوزخ است و دست از اين راه دوزخى برنمى دارد. گفتنى است: صيغه اسم فاعل هرگاه درمورد موجود عاقل به كار رود، به مفهوم انجام كارى از روى اختيار و انتخاب است.

حقيقت گمراهگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 6

6 - گمراه كردن مردم ، ظلم است .

و قد أضلّوا كثيرًا و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

برداشت ياد شده، از تعبير {ظالمان} درباره {گمراه گران} استفاده مى شود.

عجز از گمراهگرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر

- 39 - 37 - 2

2 - ناتوانى همگان ، از گمراه كردن هدايت يافته الهى

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

گمراهگرى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 9

9 - ( فى المجمع ) { و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين أضلاّنا من الجن و الإنس } يعنون إبليس الأبالسة و قابيل بن آدم أوّل من أبدع المعصية . روى ذلك عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: {و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين . ..} آمده است كه: مقصود آنان رئيس أبليس ها و قابيل فرزند آدم است كه گناه و نافرمانى را پايه گذارى نمود و اين مطلب از على(ع) روايت شده است.}.

گمراهگرى ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 1

1 - صاحبان زر و زور با نيرنگ هاى بزرگ خود ، تعداد بسيارى از مردم را گمراه كردند .

و قد أضلّوا كثيرًا

گمراهگرى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 11

11 - خداوند ، دل هاى بنى اسرائيل را بر اثر انحراف آنان از حق ، منحرف كرد .

فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان

از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

گمراهگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 1،3،4

1 - گروه بسيارى از انسان ها به دست شيطان گمراه شدند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

{جبلّ} اسم جمع و مشتق از {جبل} (خلق) است و به معناى گروهى از مردم مى باشد.

3 - هشدار خداوند به فرزندان آدم ، درباره وسوسه هاى گمراه كننده شيطان

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

4 - كسانى كه بر اثر عدم تعقل و خردورزى به دست شيطان گمراه شدند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

برداشت ياد شده از استفهام انكارى در جمله {أفلم تكونوا تعقلون} _ كه در مقام سرزنش است _ به دست مى آيد.

گمراهگرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 1

1 - فرعون با تبليغات گمراه كننده ، مردم مصر را تحميق كرده ، به اطاعت از خويش واداشته بود .

و نادى فرعون فى قومه . .. فاستخفّ قومه

{استخفّ} در آيه شريفه، به معناى سبك مغز ساختن است.

گمراهگرى قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 9

9 - ( فى المجمع ) { و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين أضلاّنا من الجن و الإنس } يعنون إبليس الأبالسة و قابيل بن آدم أوّل من

أبدع المعصية . روى ذلك عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: {و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين . ..} آمده است كه: مقصود آنان رئيس أبليس ها و قابيل فرزند آدم است كه گناه و نافرمانى را پايه گذارى نمود و اين مطلب از على(ع) روايت شده است.}.

گمراهگرى قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 1

1 - صاحبان زر و زور با نيرنگ هاى بزرگ خود ، تعداد بسيارى از مردم را گمراه كردند .

و قد أضلّوا كثيرًا

گمراهگرى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 1،4

1 - تلاش مستمر قوم كافر و گمراه گر نوح ، براى گمراه كردن مؤمنان و بندگان خدا

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

4 - در صورت تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، تمامى فرزندان و نسل بعدى آنان ، به كفر ، نافرمانى خدا و تبه كارى روى مى آوردند .

و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

{فاجر} به افراد نافرمان، معصيت كار و زناكار گفته مى شود. در اين آيه دو معناى اول و دوم مراد است.

گمراهگرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

33 - 1

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

گمراهگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

گمراهگرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

گمراهگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 7

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند

هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

يأس از گمراهگرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

گمراهى

{گمراهى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 5

5 _ روشنىِ راه رشد و هدايت ، از مسير كفر و ضلالت

قد تبيّن الرّشد من الغىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 8 - 10

10 _ قلب در اصطلاح قرآن ، جايگاه هدايت و گمراهى است .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ . .. ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 3

3 _ لزوم اعتراض ، در برابر كجروى هاى كافران و اهل كتاب

قل يا اهل الكتب لم تكفرون بايات اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم

تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 6

6 _ وراى حق و حقيقت جز گمراهى و ضلالت نيست .

فماذا بعد الحق إلا الضلل

آثار اجتناب از رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 6

6 - سعادت و نيك بختى انسان در عرصه دنيا و آخرت ، در گرو اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت و توبه و روى كرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت . .. لهم البشرى

مقصود از بشارت در آيه شريفه، بشارت به بهشت و سعادت بشرى است.

آثار اطاعت از رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 3،8

3 - عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران گمراهى ، شرك است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مؤمنانى است كه در برابر مشركان قرار داشته و در عقيده مخالف آنان مى باشند.

8 - عبادت طاغوت و اطاعت از سران ضلالت ، مانع توبه و باريافتن به درگاه الهى است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه

آثار انتخاب گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 10

10 - انتخاب آزادانه راه انحراف ، منتهى به گمراهى و كج روىِ اجتناب ناپذير

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم

آثار ايجاد گمراهى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 10

10 _ گمراه ساختن مردم ناآگاه با جعل احكام دروغين، از بزرگترين ستمهاست.

فمن أظلم . .. ليضل الناس بغير علم

آثار زمينه سازى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 14

14 _ امتهاى مشرك و گمراه به خاطر فراهم سازى زمينه هاى ضلالت براى نسلهاى بعد، در قيامت مورد لعن و نفرين آنان قرار مى گيرند.

لعنت أختها . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

چنانچه مخاطب {ادخلوا} به قرينه آيه 35 همه بنى آدم باشد، مراد از {أمم قد خلت . ..} انسانها و جنيان مشركى خواهد بود كه پيش از نسل بنى آدم مى زيسته اند. و اگر مخاطب آن انسانهايى باشد كه پس از نزول قرآن به وجود آمده و مى آيند، مقصود از {أمم} امتهاى مشرك و كافرى از نسل بنى آدم است كه پس از امت مشرك پيشين به صحنه زندگى مى آيند. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است. گفتنى است كه بر اين فرض مراد از {امت أولى} نسل قبل و مراد از {امت أخرى} نسل بعدى مى باشد.

آثار فردى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 11

11 - ضرر و زيان گمراهى ، تنها متوجه خود گمراهان است .

و من ضلّ فإنّما يضلّ عليها

آثار گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 8

8 _ انحراف ، پس از آمدن آيات الهى ،

موجب كيفر سخت خداوند

و من يبدل نعمة اللّه . .. فان اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 11،12،16،19

11 _ افراد منحرف ( كج انديش ) ، دنبال كننده آيات متشابه ، به منظور ايجاد فتنه

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

12 _ قلب هاى منحرف ، منشأ فساد و فتنه هستند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

16 _ منحرفين ، به منظور تأويل محكمات ، متشابهات را دنبال مى كنند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

بنابراينكه ضمير در {تأويله} ارجاع به {ام الكتاب} شود كه عبارت است از آيات محكم.

19 _ منحرفان و كج انديشان توان تأويل آيات قرآن را ندارند .

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

در معناى فوق، ضمير {تأويله} ارجاع به قرآن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 2

2 _ كفر و گمراهى بنى اسرائيل به علت نقض پيمان هاى الهى

فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل . .. فبما نقضهم ميثقهم لعنهم

به مقتضاى آيه قبل (و لقد اخذ اللّه . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل)، نقض ميثاق الهى، كفر و گمراهى است. و آيه مورد بحث، بنى اسرائيل را نقض كننده پيمان الهى معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 19

19 _ اضلال و

به گمراهى كشاندن جوامع ، پيامد گمراهى و هواپرستى و در پى دارنده محروميت از هدايت به اسلام

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

تكرار {ضلوا} مى تواند اشاره به مراحل ضلالت هواپرستان گمراه داشته باشد كه در اين صورت فاعل در هر سه فعل {قد ضلوا} و {اضلوا} و {ضلوا} يك طايفه خواهد بود. بنابراين {لاتتبعوا ...} يعنى متابعت نكنيد از هواپرستانى گمراه كه ديگران را به گمراهى كشاندند و در نتيجه از هدايت به سواء السبيل (اسلام) باز ماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 2

2 _ درك نكردن و غوطهور بودن در تاريكى جهل و گمراهى، ريشه تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

{صم و بكم} (كرى و لالى)، علاوه بر بيان حقيقت حال تكذيب كنندگان، اشاره به ريشه تكذيب آيات نيز مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 18

18 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه در صورت ادامه مخالفت با راه رشد و تعالى و پيمودن راه ضلالت ، ايشان را از درك معارف تورات محروم خواهد ساخت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها ... سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 43 - 3

3- پيروى از ابليس و گمراه شدن ، از عامل هاى گرفتار شدن به جهنّم

إلاّ من اتبعك . .. و إن جهنّم لموعدهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 3

3 - عوامل انحراف و حق ناپذيرى ، سبب مخفى بودن روشن ترين حقايق ( يگانگى خدا ) بر گمراهان در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

با اين كه پوچى شرك و يگانگى خدا، امرى روشن است; مشركان، تنها پس از گرفتار شدن به آتش دوزخ، وضوح آن را درمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 4

4 - گمراهى هر كس ، مربوط به خود او است ، نه ديگران .

إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 9

9 - ترديدافكندن درباور هاى دينى ، نتيجه گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون

با توجه به معناى {يمارون} (مجادله اى كه در آن شك و ترديد باشد) برداشت بالا به دست مى آيد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 3

3- مخالفت با پيام اصول وحى ، ريشه در انحرافات روحى و روانى فرد دارد ; نه پيچيدگى و ابهام مفاهيم آن .

بل هم فى شكّ يلعبون

{شك} و {لعب} _ آن هم شكى كه دستمايه بازى و سرگرمى

و بحث و لجاج قرار گيرد _ از موانع رسيدن به حق و اقرار به آن مى باشد و ويژگى چنين شكى، بيمارى روحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 10

10 - استكبار و انحراف ، مانع از پذيرش نصيحت و خيرخواهى

و إذا قيل لهم . .. و رأيتهم يصدّون و هم مستكبرون

آثار گمراهى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 11

11 - اهل كتاب ، دين خود را با تعاليم غير الهى ، آميختند و خود به انحراف كشيده شدند .

و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب . .. و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه مخلصين له الد

اوامر الهى براى اهل كتاب، بيش از امورى بوده كه اين آيه از آنها ياد كرده است. بنابراين اكتفا به آنها، تعريض به اهل كتاب خواهد بود كه خود را با آن امور، بيگانه ساخته بودند.

آثار گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از

پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

آثار گمراهى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

آثار گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 5

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا كنّا غاوين} براى جمله پيشين (فأغويناكم) است.

آثار گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 8

8- گرفتارى كافران به وسوسه ها و تحريكات شيطانى ، نمودى از { استدراج } و رهاشدن آنان در كفر و گمراهى است .

الرحمن مدًّا . .. ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

اين آيه با آيه {من كان فى الضلالة فليمدد له الرحمن مدّاً} _ كه بيانگر سنت {امهال} بود _ در ارتباط است و بيانگر نمونه و گواه ديگرى بر جريان سنت {فليمدد. .. مدّاً} است كه همان {امهال} و {استدراج} مى باشد.

آثار گمراهى مردم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 2

2 - ارتداد مردم و گمراه شدن آنان پس از هدايت ، مقوله اى سزاوار به خشم آمدن و فرو رفتن در حزن و اندوه

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 3

3 - مردم گمراه و فاسد ، در پيدايش نظام اجتماعى فاسد و ظاهر شدن رهبران گمراه گر و انحراف ساز در جامعه ، مؤثر بوده و داراى نقش اند .

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

مشترك بودن عذاب مردم اغوا شده با رهبران اغواگر خود، مى رساند كه اغوا شدن مردم، هرچند به وسيله رهبران آنان است; ولى آنان نيز در اين گمراهى نقش داشته و مؤثر بوده اند. گفتنى است كه نقش آنان مى تواند در رابطه با پيدايش نظام فاسد و ظهور رهبران گمراه كننده در جامعه باشد.

آثار گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 4

4 - سردرگمى و درماندگى مشركان در قيامت ، بازتاب گمراهى و هدايت ناپذيرى آنان در دنيا است .

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

تفريع {عميت عليهم. ..} بر آيه پيش، نشانگر آن است كه نوع موضع گيرى در برابر دعوت پيامبران، داراى بازتابى مناسب با آن در قيامت است. بر اين اساس، برگزيدن گمراهى و سر باز زدن از پذيرش راهنمايى هاى پيامبران، به صورت گمراهى و سردرگمى در قيامت انعكاس مى يابد.

آثار گمراهى مشركان مكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

ابزار گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 11

11_ حيله و مكر ، از ابزار هاى زنان براى ايجاد فساد و انحراف

إنه من كيدكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 7

7- ايجاد انحراف در دين ، از شيوه ها و ابزار هاى دنياپرستان و صاحبان زر و زور براى نيل به هدف هاى مادى خود

و أحلّوا قومهم . .. و جعلوا لله أندادًا ... قل تمتّعوا

اجتناب از رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 2،7

2 - لزوم اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران ضلالت

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

7 - اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت از سران ضلالت ، شرط توبه و رويكرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه

تقدم طرح مسأله اجتناب از طاغوت، بر موضوع توبه و رويكرد به خداوند، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

اجتناب از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 19

19 _ باور به قيامت و بازگشت به خدا و حسابرسى كردار

ها زمينه ساز مراقبت بر ايمان و پرهيز از عوامل گمراهى

عليكم انفسكم . .. فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 2

2 _ پرهيز از گمراه گشتن بر اثر وسوسه هاى شيطان، توصيه و هشدار خداوند به انسانها

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 9

9- استوارى و دور بودن از انحراف و كجى ، شرطى لازم براى هدايت گرى است .

لم يجعل له عوجًا قيّمًا لينذر . .. و يبشّر

اختيار در گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 9

9 - انسان ، داراى اختيار تكوينى در پذيرش هدايت و ضلالت

لعلكم تهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 30

30 _ اختيار و آزادى انسان ، در پذيرش هدايت و عدم پذيرش آن

لعلكم تهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 11

11 _ انسان در انتخاب راه هدايت و ظلالت آزاد است.

فإن استطعت أن تبتغى . .. و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى

از اينكه خداوند مى فرمايد اگر هر گونه معجزه بيايد ايمان نمى آورند و اگر خداوند مى خواست مى توانست هدايت كند، معلوم مى شود كه انسان در انتخاب راه آزاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 5،9

5 _ انسان در انتخاب مسير هدايت يا

ضلالت مختار است.

قل فلله الحجة البلغة فلو شاء لهديكم أجمعين

9 _ سنت و مشيت خداوند بر هدايت و ضلالت جبرى آدميان قرار نگرفته است.

فلو شاء لهديكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 3

3- انسان در انتخاب راه هدايت يا گمراهى مختار است .

من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضلّ فإنما يضلّ عليها

ادعاى گمراهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 8

8 - كافرانِ صدراسلام ، عقيده به روزى رسانى خدا براى انسان ها را باطل دانسته و مؤمنان را در گمراهى محض مى پنداشتند .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو يشاء اللّه أطعمه إن أنتم إلاّ فى ضل_ل م

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن أنتم إلاّ فى ضلال مبين} دنباله گفتار كافران باشد.

ازدياد گمراهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 5

5 - افزودن گمراهى ، از عذاب هاى الهى براى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و قد أضلّوا كثيرًا و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه پيامبران براى هدايت مردمان مبعوث شدند و افزودن گمراهى گمراه كنندگان، جنبه مجازاتى دارد نه ابتدايى.

ازدياد گمراهى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 5

5 - افزودن گمراهى ، از عذاب هاى الهى براى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و قد أضلّوا كثيرًا و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

برداشت ياد شده، با

توجه به اين نكته است كه پيامبران براى هدايت مردمان مبعوث شدند و افزودن گمراهى گمراه كنندگان، جنبه مجازاتى دارد نه ابتدايى.

ازدياد گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

استمرار گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 7

7 - پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار گمراهى كافران حق گريز ، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ أليس اللّه بعزيز ذ

يادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذكر پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار يافتن گمراهى كافران حق گريز به وسيله خداوند، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

استمرار گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 7

7 - پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار گمراهى كافران حق گريز

، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ أليس اللّه بعزيز ذ

يادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذكر پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار يافتن گمراهى كافران حق گريز به وسيله خداوند، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

اصرار بر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 6

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 11

11 - استمرار و اصرار ملت ها بر انحراف و حق ستيزى ، عامل مجازات آنان از سوى خداوند

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

تعبير {كانوا يكسبون} استمرار را مى رساند و برداشت بالا در صورتى استفاده مى شود كه {قوماً} نظر به كافران و منكران {أيّام اللّه} داشته باشد.

اصرار مشركان بر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو،

به آنان توجه نكن و تنها، به دين خدا متوجه باش. }.

اضلال مردم گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 13

13 _ كسانى كه با انديشه هاى مبتنى بر تمايلاتِ خود ديگران را به گمراهى مى كشانند، مردمى نادان هستند.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

اطاعت از رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 8

8 _ گروهى از اهل كتاب ، مطيع و فرمانبردار سران كفر و ضلالت

و عبد الطغوت

اقرار ابليس به گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 6

6 _ ابليس خود معترف به گمراهى و گمراه گرى خويش

فبما أغويتنى لأقعدن لهم صرطك المستقيم

اقرار به گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 3

3 _ بنى اسرائيل پس از اذعان به گمراهى خويش ، به اين حقيقت رسيدند كه نجاتشان از فرجام شوم گوساله پرستى در گرو شمول رحمت خدا و مغفرت اوست .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 3

3- ابليس ، معترف به گمراهى خود بود .

قال ربّ بما أغويتنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا

ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 2

2 - اعتراف كافران ، در قيامت به گمراه شدن خود از سوى بزرگان شان

إنّا أطعنا سادتنا . .. فأضلّونا السبيلا

اقرار به گمراهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 18

18 _ اعتراف گمراهان در قيامت به تبعيت از خواهشهاى نفسانى خويش تا آخرين لحظه عمر

ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

جمله {و بلغنا}، پس از {ربنا استمتع . .. }، بيان استمرار بهره گيرى گمراهان از تمتعات دنيا تا لحظه رسيدن اجل است. بنابراين عمر آنها در اين منظور صرف شده است.

اقسام گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 8

8 _ گمراهى داراى شعبه ها و چهره هايى گوناگون است .

و تركهم فى ظلمت لايبصرون

برداشت فوق با توجه به جمع بودن {ظلمات} (تاريكيها و گمراهيها) استفاده شده است.

التذاذ از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 15،16

15 _ جنيان از اغواى آدميان بهره و لذت مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

16 _ انسانها از گمراه شدن توسط جنيان لذت و بهره مى برند.

و

قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

انتخاب گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 9

9 _ انسانها بر انتخاب راه هدايت و يا گمراهى توانا هستند.

حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 12

12 - انسان ، داراى اختيار و آزادى در انتخاب هدايت و گمراهى و تعيين سرنوشت خويش

فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ... بما كانوا يكسبون

اندوه بر گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13،14

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

14 - حسرت و اندوه شديد و همه جانبه پيامبر ( ص ) ، بر انحراف و گمراهى مردم كافر

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

آمدن {حسرات} به صورت جمع به جاى {حسرت}، بر كثرت و چند جانبه بودن آن دلالت مى كند.

انذار از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

اهميت مبارزه با عوامل گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست

بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

بدترين گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 5

5 - شرك و بت پرستى ، بدترين و عميق ترين نوع گمراهى

ذلك هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 6

6 - دشمنى بى دليل با دين خدا و كتاب هاى آسمانى ، بدترين نوع گمراهى

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه

مصداق مورد نظر در آيه، هواپرستانى اند كه با قرآن و تورات به مبارزه برخاسته و بدون دليل آنها را به سحر متهم ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 4

4 - كفر به قرآن ، بدترين درجه ضلالت و گمراهى است .

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ ممّن هو فى شقاق بعيد

بطلان گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 2

2 _ مشاهده ملكوت، عيان ديدن بطلان و ضلالت شرك و لمس توحيد در جهان هستى است.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت

بى منطقى گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 7

7 - منكران آيات خدا و كافران به خدا ، تحت تأثير عوامل بيرونى و

منفعلانه ، از خدا و آيات او ، روى گرداندند و نه با منطق و برهان

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

مجهول آورده شدن فعل {يؤفكون} دلالت بر اين مى كند كه مشركان و منكران آيات خدا و مؤمنان به باطل، تحت تأثير القائات بيرونى، چنين روى كردى را پيدا كرده اند.

بى منطقى گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 6

6 - با وجود اعتقاد مشركان به اين كه خالق عالم و رام كننده خورشيد و ماه ، خدا است ، بازداشته شدنشان از حق ، قابل توجيه و منطقى نيست .

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

جمله {فأنّى يؤفكون} جواب شرط مقدر است و{أنّى} معادل {كيف} استفهاميه و براى تعجب است.

پيش بينى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 12

12 - پيش بينى لغزش گاه ها و زمينه هاى گمراهى و هشدار نسبت به آن ، از مسؤوليت هاى پيامبران و پيشوايان دينى است .

فأخلفتم موعدى

تبرئه از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 1،3،4

1 _ نوح با پاسخى رأفت آميز به قوم خود ، خويشتن را از هر گونه گمراهى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى ضللة

مخاطب قرار دادن مردم با {يا قوم} (اى مردم من) دلالت بر اظهار مهربانى نوح نسبت به قوم خود دارد. نكره بودن كلمه {ضللة} پس از نفى دلالت بر

عموم دارد. بنابراين {ليس بى ضللة} يعنى حتى اندكى گمراهى در من نيست.

3 _ نوح ( ع ) با اعلان دريافت سخنان خويش از خداوند ، خود را پيراسته از هر گونه گمراهى خواند .

ليس بى ضللة و لكنى رسول من رب العلمين

4 _ نوح ( ع ) و ديگر رسولان الهى ، داراى عصمت و مبرا از هر گونه گمراهى

ليس بى ضللة و لكنى رسول من رب العلمين

جمله {لكنى رسول . .. } به منزله تعليلى است براى تبرئه نوح از هر گونه گمراهى. بنابراين جمله {ليس بى ضللة} به همراه {و لكنى ... } علاوه بر عصمت نوح، دلالت بر عصمت تمامى رسولان الهى دارد.

تبيين فرجام گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ روشن فرجام گمراهى و بيان منشأ هدايت

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

تبيين گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

تحقيق در گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 22

22 _ لزوم ريشه يابى و تحليل زمينه هاى گريز از حق و گرايش به عقايد شرك آلود و انحرافى

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر

انى يؤفكون

كلمه {انى} گاه به معناى {من اين} بكار مى رود، بنابراين جمله {ثم انظر . ..} مى تواند فرمان به تأمل و انديشه در منشأ انحراف بنى اسرائيل باشد.

تداوم گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 3

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

تزيين گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

تعدد راه گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 4

4 - راه حق و هدايت ، يكى است و راه باطل و گمراهى متعدد و گوناگون .

و لا الظلم_ت و لا النور

جمع آوردن {ظلمات} و مفردآوردن {نور}، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 13

13 - راه خداوند ، واحد و يگانه و راه كفر و ضلالت ، متعدد و گوناگون است .

ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

برداشت ياد شده، از استعمال {ظلمات} به صورت جمع و {نور} به صورت مفرد به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 8

8 -

راه خدا ، واحد و يگانه و راه كفر و ضلالت ، متعدد و گوناگون است .

من الظلم_ت إلى النور

مطلب ياد شده، با توجه به كاربرد {ظلمات} به صورت جمع و واژه {نور} به صورت مفرد به دست مى آيد.

تعدد راههاى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 11

11 _ تعدد راه هاى گمراهى و باطل ، و يكتايى راه هدايت و حق

و يخرجهم من الظلمت إلى النور

برداشت فوق با توجه به جمع بودن {ظلمات} و مفرد بودن {نور} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 6

6 _ تعدد تاريكيها و گمراهيها و وحدت نور و هدايت در جهان آفرينش

و جعل الظلمت و النور

جمع آوردن {ظلمات} در برابر {نور} به صورت مفرد مى تواند اشاره به تعدد راههاى گمراهى و يگانه بودن راه مستقيم هدايت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 9

9 _ كفر و گمراهى داراى رشته ها و صورتهاى مختلف و گوناگون است.

و جعلنا له نورا . .. مثله فى الظلمت

جمع آوردن {ظلمات} ممكن است جهت عنايت به اين نكته باشد كه گمراهى داراى يك شعبه نيست بلكه انواع و اقسام مختلفى و متعددى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 9 - 3

3- راه هاى انحرافى و بيراهه هاى بسيارى ، فراروى انسان ها وجود دارد .

و على الله قصد السبيل و منها جائر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 10

10 - خدافراموشان ، گرفتار بيراهه ها و راه هاى پرپيچ و خم در زندگى معنوى و اعتقادى خويش

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. إنّك على صرط مستقيم

آيات پيشين، در ارتباط با اعراض كنندگان از ياد خدا بود و جمله {إنّك على صراط مستقيم} تعريضى است به آنان كه شما از راه مستقيم به دوريد.

تنوع گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 10،12

10- راه خدا ، واحد و يگانه و راه كفر و ضلالت ، متعدد و گوناگون است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

برداشت فوق با توجه به استعمال {ظلمات} به صورت جمع و {نور} به صورت مفرد استفاده مى شود.

12- مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، در انواع ظلمت ها بسر مى بردند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

تهمت گمراهى به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 6

6 - پيامبران ، متهم به گمراهى شديد از سوى كافران محكوم به دوزخ

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} دنباله اعتراف هاى كافران باشد. گفتنى است كه صفت {كبير} (براى {ضلال}) اشاره به شدّت و نهايت گمراهى است.

تهمت گمراهى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 4

4 - اتهام گمراهى و جهل به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان

ما ضلّ صاحبكم و ما

غوى

آيه شريفه در رد اين ديدگاه مشركان است كه پيامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى كردند.

تهمت گمراهى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 7،8

7 - قيامت ، روز ظهور حقايق و برملا شدن خطاى كافران در گمراه دانستن مؤمنان

قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

8 - تمسخر مؤمنان ، با ريشخند ، چشمك ، لطيفه سازى و گمراه دانستن آنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا . .. يضحكون ... يتغامزون ... ف_كهين ... من الكفّار

حتميت گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

حتميت گمراهى رهبران كفر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

حقيقت گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 9 - 6

6- تنها راه صحيح هدايت ، از ناحيه خداوند ايجاد شده و مسير هاى ضلالت ، همه بيراهه است .

و على الله قصد السبيل و منها جائر

از اينكه خداوند {قصد السبيل} را به خود نسبت داده و راه منحرف را به خود نسبت نداده است و با توجه به اينكه خداوند خالق همه چيز است، معلوم مى شود كه راه منحرف چيزى نيست جز نپيمودن راه حق.

خريد گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 5،6

5 _ عالمان اهل كتاب ، خريدار گمراهى در قبال از دست دادن هدايت

الم تر . .. يشترون الضلالة

6 _ سوداى هدايت با گمراهى از سوى عالمان دين ، امرى بس شگفت و نكوهيده

الم تر . .. يشترون الضلالة

استفهام در {الم تر}، به انگيزه تعجيب و شگفتى است.

خطر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 8

- 3

3 _ خطر انحراف پس از هدايت ، براى همگان ( حتى راسخين در علم )

و الرّاسخون فى العلم يقولون . .. ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 4،5

4 _ مسلمانان در صورت بى توجهى به احكام الهى در خطر گمراهى و گرايش هاى كفرآميز

عليكم انفسكم لايضركم من ضل

5 _ انسان همواره بر سر دو راهى هدايت و گمراهى

عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 7

7 _ انسان ها ، حتى عالمان هدايت يافته ، در خطر پيروى از شيطان و گام نهادن در مسير گمراهى هستند .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

خطر گمراهى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 10

10- انسان ها ، در معرض اغواگرى ابليسند

لأغوينّهم أجمعين

خطر گمراهى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 4،5

4 - گروهى از هدايت يافتگان ، بر طريق هدايت ثابت قدم نماندند و در زمره غضب شدگان و يا گمراهان قرار گرفتند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غير المغضوب} صفت احترازى براى {الذين انعمت} باشد. بر اين مبنا نعمت داده شدگان يعنى، هدايت يافتگان سه گروه مى شوند: 1_ راه يافتگانى كه دست از هدايت شسته و از {مغضوبين} مى شوند. 2_ هدايت يافتگانى كه در بين راه

گمراه شده و از {ضالين} مى گردند. 3_ هدايت پيشگانى كه تا آخر بر صراط مستقيم پايدار مى مانند.

5 - هدايت يافتگان نيز در خطر قرار گرفتن در زمره غضب شدگان و يا گمراهان هستند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

درخواست ازدياد گمراهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 3

3 - درخواست نوح ( ع ) از درگاه الهى ، مبنى بر افزودن گمراهى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

درخواست ازدياد گمراهى گمراهگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 3

3 - درخواست نوح ( ع ) از درگاه الهى ، مبنى بر افزودن گمراهى ظالمان و گمراه كنندگان جامعه

و لاتزد الظ_لمين إلاّ ضل_لاً

ذكر گمراهى انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 4

4 - توجّه به آفرينش نيكوى انسان ها و سقوط و انحراف برخى از آنان ، دستاويزى براى تكذيب دين و كيفر هاى اخروى ، باقى نمى گذارد .

فما يكذّبك بعد بالدين

حرف {فاء} در {فما يكذّبك} و نيز كلمه {بعد}، اين آيه را بر آيات پيشين، تفريع كرده است; يعنى، آيا وجود كسانى كه در {أحسن تقويم} بوده و خود را به {أسفل سافلين} سقوط داده اند; دليل ضرورت دين براى پيشگيرى از آن سقوط و ضرورت روز جزا، براى كيفر آن منحرفان نيست؟!

ذلت اخروى رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 -

8

8 - كفرپيشگان ، در قيامت خواستار ذلت و خوارى بيشتر و عذاب شديدتر براى رهبران اغواگر خويش خواهندبود .

نجعلهما تحت أقدامنا ليكونا من الأسفلين

راه گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 117 - 2

2 _ شناخت عميق و گسترده راه هدايت و ضلالت و راهيان آن با راهنمايى خداوند ميسر است.

إن ربك هو أعلم من يضل

روش برخورد رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 12

12 - بهره گيرى از شخصيت هاى محبوب جامعه و وابسته نشان دادن افكار و رفتار خويش به آنان ، از ترفند هاى رهبران ضلالت است .

فقالوا ه_ذا . .. إل_ه موسى فنسى

روش گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 10

10 - فريب دادن با تمسك به دروغ و پذيرش مسؤوليت خطا ، از راه هاى ايجاد انحراف دينى است .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

روش مبارزه با گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

روش نجات از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 -

9 - 21

21- بيان تاريخ انبيا و سرگذشت اقوامشان ، از روش هاى هدايتى تربيتى قرآن براى نجات مردم از ظلمت ها و بردن آنان به سوى نور

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور . .. ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد

رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

رهبران گمراهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 11

11 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرموده اند : { اذا كان يوم القيامة . . . يأتى النداء من عنداللّه عز و جل ، ألا من تعلق بامام فى دار الدنيا فليتبعه الى حيث يذهب فحينئذ يتبرء الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب . . . ;

وقتى قيامت بر پا شود . .. ندايى از نزد خداوند عز و جل مى آيد كه هر كس در دنيا دلبستگى به پيشوايى داشته بايد هر جا پيشواى او مى رود او به دنبالش برود. و در اين هنگام است كه بيزارى مى جويند رهبران گمراه از پيروان گمراه

خود و عذاب خدا را مشاهده مى كنند و دستشان از همه جا كوتاه مى شود ... }.

ريشه يابى عوامل گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 3

3 - لزوم تحقيق در باره انحرافات فكرى و عقيدتى مردم و شناخت علل و زمينه هاى آن

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

مسلّم است كه عمل سامرى، كارى انحرافى، محكوم و مخالف با زيربناى اعتقادى موسى(ع) بوده است; ولى در عين حال آن حضرت با سؤال از كار او، در صدد يافتن انگيزه ها و زمينه هاى آن بود تا با كشف آن، راه را براى ريشه كن ساختن انحرافات هموار سازد.

زمينه اجتناب از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 8

8- انسان ها ، نيازمند انذار و تبشير ، براى پايدارى بر ارزش ها و پرهيز از انحرافات اند .

لم يجعل له عوجًا قيّمًا لينذر بأسًا شديدًا. .. و يبشّر

خداوند قرآن را به عنوان تضمين كننده قِوام جامعه بشرى با دو ويژگى {انذار و تبشير} معرفى كرده است و اين مى رساند كه قوامْ بخشى، در پرتوِ اين دو عامل ميسّر است.

زمينه ازدياد گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 7

7- هدف از مهلت به گمراهان و ترك عذاب دنيوى آنان ، افزايش ضلالت آنها است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

تقابل اين آيه با آيه بعد _ كه در باره هدايت يافتگان است _ گوياى برداشت ياد شده است. در آن آيه آمده

كه {هدايت افزايش مى يابد} و در اين آيه آمده است كه {به گمراهان مهلت مى دهيم}. قرينه بودن هر آيه براى ديگرى، نتيجه مى دهد كه به هر دو فرقه فرصت داده مى شود تا هدايت راه يافتگان و ضلالت گمراهان افزايش يابد. اين گونه بيان را {فن احتباك} مى نامند.

زمينه گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 12،13

12 - فسق و تبهكارى آدمى ، مايه اراده خداوند بر گمراه سازى اوست .

و ما يضل به إلا الفسقين

{باء} در {به} سببيه و يا استعانت است. فاعل {يضل} ضميرى است كه به {اللّه} بر مى گردد و مفعولش {الفاسقين} مى باشد.

13 - اراده خداوند بر هدايت انسان ها و يا گمراه كردنشان ، مشروط به زمينه هايى است كه آدمى خود فراهم كننده آنهاست .

يضل به كثيراً و يهدى به كثيراً و ما يضل به إلا الفسقين

جمله {و ما يضلّ . ..; خداوند تنها فاسقان را به وسيله مثلهايى از قرآن گمراه مى سازد} بيانگر اين حقيقت است كه گمراه سازى خداوند گزاف نبوده، بلكه ريشه در عملكرد اختيارى خود انسان دارد. در حقيقت اين گمراهى پيامد فسق آدمى و كيفر تبهكارى خود اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 7

7 - تأثير آداب و رسوم اقوام در هدايت و يا گمراهى نسل هاى آنان

قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 4

4 _ سرسختى ، تكبّر و غرور

، مانع اصلاح و نصيحت پذيرى

اخذته العزّة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 2

2 _ زينت زندگانى دنيا در نظر كافران ، واقعيّت آن را پوشانده است .

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 19

19 _ انسان بدون هدايت الهى ، در تشخيص مصالح و مفاسد خويش دچار اشتباه مى شود .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم . .. و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 15،24

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. اولئك يدعون الى النار

24 _ لزوم پرهيز از معاشرتهايى كه خطر كفر و انحراف دارد و مايه درآمدن به جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

با توجّه به عموميّت تعليل: اولئك يدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غير ازدواج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 9

9 _ كفر ، زمينه ساز سرپرستى و حاكميّت طاغوت و انحراف از نور به ظلمتها

و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 1،8

1 _ توجه و علاقه به ماديّات ، زمينه محروميّت از پندگيرى و بينش صحيح

انّ فى ذلك لعبرة لاولى الابصار. زيّن للنّاس حبّ

الشّهوات

برداشت فوق از ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل استفاده شده است; گويا {زيّن} بيان مى كند كه چرا همه انسانها اهل بصيرت نيستند.

8 _ نقش عمده تمايلات جنسى ، در فريفته شدن مردمان

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء

از تقديم {النساء} بر ساير امور ذكر شده در آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 27

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 4

4 _ اطلاع ناقص از تعاليم الهى ، زمينه گمراهى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يشترون الضلالة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 23

23 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به قرآن ، زمينه گمراهى و عدم رستگارى ابدى آنان

من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: نطمسها عن الهدى فنردّها على ادبارها فى ضلالتها ذمّاً لها بانّها لا تفلح ابداً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 86 ; نورالثقلين، ج 1، ص 487، ح 280.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 13،14

13 _ انتشار اخبار امنيّتى در جامعه ، زمينه گمراهى انبوه مردم و پيروى آنان از شيطان

و اذا جاءهم . ..

اذاعوا به ... لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

14 _ شايعات و اخبار گمراه كننده ، تأثيرگذار در اقشار وسيعى از جامعه و زمينه ساز گمراهى آنان

اذاعوا به . .. لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 2

2 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر سر گرم كردن مردم به آرزو هاى پوچ

و لامنينهم

{امنين} از مصدر {تمنية} به معناى القاى آرزوهاى موهوم و خيالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 7

7 _ تكذيب آيات الهى زمينه تعلق مشيت الهى به گمراه كردن انسان

و الذين كذبوا بأيتنا . .. من يشإاللّه يضللّه

طرح مشيت الهى پس از سخن از تكذيب آيات و آثار آن، بيانگر زمينه هاى تعلق مشيت الهى به گمراه كردن برخى از آدميان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 6،11

6 _ ضيق صدر و قرار گرفتن صدر در تنگناى شديد (روحيه حق ناپذيرى) زمينه گمراهى انسان است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا

حرج به معناى تنگناى شديد است. در مجمع البيان آمده است: {الحرج أضيق الضيق}.

11 _ ضيق صدر، زمينه و قرين گمراهى انسان است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 15

15 _ تكبر و خودبزرگ بينى مانع گرايش به ايمان و انتخاب راه كمال و زمينه تمايل به گمراهى است .

الذين يتكبرون .

.. و إن يروا كل ءاية ... و إن يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله هاى {و إن يروا كل ءاية . .. } و {إن يروا سبيل الرشد ... } و {إن يروا سبيل الغى ... } بيانگر حالات و صفات متكبران در زمين باشد، نه اينكه _ چنانچه در برداشتهاى پيش گذشت _ قسيم متكبران گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 9

9 _ دنيادوستى و هواپرستى ، زمينه ساز گمراهى و زيانكارى است .

و لكنه أخلد إلى الأرض . .. و من يضلل فأولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 5

5 _ مخالفت آگاهانه با رهنمود هاى الهى ، زمينه سلب هدايت خداوند و گمراه شدن انسان

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 7

7_ گرايش نداشتن آدمى به خدا ، زمينه

ساز مشيّت الهى به گمراه ساختن او و هدايت نكردنش به توحيد و رسالت پيامبر ( ص )

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 20

20_ انسان داراى نقشى بسزا در گمراهى و هدايت خويش

بل زيّن للذين كفروا مكرهم . .. و من يضلل الله فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 8

8- انسان ها ، بدون تعاليم دين و آموزه هاى قرآن ، گرفتار انواع ظلمت ها گمراهيهايند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

خداوند، هدف از نزول كتاب خويش را بيرون آوردن مردم از ظلمتها معرفى مى كند و براى ظلمتها نيز هيچ گونه قيدى نياورده است كه مشخص كند مراد از آنها چيست و اين، حكايت از آن دارد كه بدون تعاليم دين، زندگى انسانها در ظلمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 10

10- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خواندند ، با استفاده از جهل مردم ، آنان را به قرآن بدبين كرده و گمراهشان مى ساختند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا ... و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت بر اين اساس است كه {بغير علم} حال براى ضمير مفعولى {يضلّونهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 18

18- ناديده گرفتن آيات الهى ، زمينه ساز گمراهى انسان است .

ذلك من ءاي_ت اللّه . .. و من يضلل

فلن تجد له وليًّا مرشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 10

10- غرور و استكبار ، زمينه ساز انحراف در بينش و از موانع شناخت است .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 15

15 - انسان ، داراى اختيار در انتخاب راه هدايت و يا گمراهى

فإمّا يأتينّكم منّى هدًى فمن اتبع هداى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 3

3 - ابتلاى به شرك ، خطرى جدى در مسير عقيده و عمل انسان

فلاتدع مع اللّه إِل_هًا ءاخر

نهى الهى _ آن هم در ظاهر خطاب به پيامبر(ص) _ نشانگر آن است كه اصولاً انسان در معرض چنين خطرى قرار دارد; زيرا وقتى آن حضرت مورد هشدار قرار گيرد، تكليف ديگران روشن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 5

5 - بازماندن از انديشه و تعقل در مظاهر هستى و پديدآورنده آن ، انحراف از مسير فطرت و هدايت

فصدّهم عن السبيل . .. ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء

توصيف {اللّه} به {الذى يخرج الخبء} دربردارنده برهان و استدلال است; يعنى، به حكم عقل تنها آن كسى كه در همه هستى اثر مى گذارد و آن را از كتم عدم پديد مى آورد، سزاوار پرستش است. اين برهان، همان راه صحيح فطرى است كه شيطان آن را سد كرده تا مردم به جاى روى آوردن به علت و

پديدآورنده هستى، پديده ها و مظاهر هستى را بپرستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 20

20 - دارندگان روحيه استكبارى ، جمعى از مردم را تضعيف كرده و تابع خود مى كنند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 4

4 - دنيا ، زمينه فريب و لغزشگاه انسان

فلاتغرنّكم الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 5

5 - پيروى از شيطان و گمراه شدن به دست او ، نتيجه و پى آمد عدم تعقل و خردورزى است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 3

3 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز تأثيرپذيرى از فريب اغواگران و كژى منحرف كنندگان

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 5

5 - انسان ها ، بدون تعاليم پيامبران ، از راه درست هدايت دور شده و با انواع خطر ها و آفت هاى گريزناپذير رو به رو خواهند شد .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين . و لقد أرسلنا فيهم منذرين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه انذار و اخطار مردم از سوى منذران الهى، حاكى از اين حقيقت است كه بر سر راه

انسان ها، خطرهايى وجود دارد كه به وسيله پيامبران الهى شناخته مى شود. و اگر انسان ها به اين اخطارها توجه نكنند، با آنها رو به رو خواهند شد. گفتنى است معناى لغوى {انذار} (اعلام به امرى خطرناك و شايسته برحذر بودن)، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 8

8 - تأثير نسب و پيوند خويشاوندى در سرنوشت فرزندان و در هدايت و گمراهى آنان ، امرى مطلق ، قطعى و جبرى نيست .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

دو گروه شدن نسل ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) گوياى اين حقيقت است كه تأثير نسب و خويشاوندى، در سرنوشت انسان و در هدايت و گمراهى فرزندان، مطلق و جبرى نيست; بلكه فرزندان از هر خانواده اى ممكن است خوب و يا بد باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 12

12 - بى تقوايى ، زمينه ساز انحراف از مسير حق و افتادن در دام آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لقومه ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه الياس(ع)، پيش از سرزنش قوم خود به جهت گرويدن آنان به آيين شرك، آنان را به دليل بى تقوايى سرزنش كرده است و اين مطلب مى رساند كه بى تقوايى، زمينه ساز گرايش به آيين هاى باطل (همچون بت پرستى) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 13

13 - انسان ، موجودى آزاد و مختار و

مسؤول هدايت و گمراهى خويش

فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما يضلّ عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 13

13 - فراهم كردن زمينه هاى گمراهى خود و خانواده خويش ، مايه خسران و سرزنش در صحنه قيامت

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 11

11 - حركت براساس هوا ها ، با وجود شناخت حق ، زمينه ساز تثبيت گمراهى در انسان

من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم

برداشت بالا بدان احتمال است كه بيان {أضلّه اللّه} _ پس از {اتّخذ إل_هه هواه} _ به عنوان نتيجه و بازتاب باشد; يعنى، چون آنان هوس خويش را به خدايى گرفتند، خداوند نيز آنان را به گونه اى گمراه ساخت كه با وجود بهره مندى از تمام ابزار ادراكاتى، طرفى نبستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 3

3 - تمسّك به رحمانيت خدا و كنار نهادن خشيت ، زمينه ساز انحراف و فروهشتن وظايف *

من خشى الرحم_ن بالغيب

از ارتباط {أوّاب حفيظ} و {خشى} و وصف {الرحمان} مطلب بالا احتمال مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 17

17 - مسلمانان بى تفاوت ، در خطر خارج شدن از جاده حق و عدالت در صورت استمرار يافتن بى تفاوتى آنان نسبت به تذكّرات و رهنمود هاى قرآن

و لايكونوا كالذين . .. فطال عليهم الأمد ... و كثير

منهم ف_سقون

در آيه شريفه، قساوت قلب و خروج از عدل و انصاف (حقّ)، از پيامدهاى بى تفاوتى مستمر و دائمى يهود و نصارا نسبت به رهنمودهاى كتاب هاى آسمانيشان برشمرده است. برحذر داشتن مسلمانان از پيش گرفتن شيوه اهل كتاب، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 3 - 3

3 - عواطف خانوادگى و خويشاوندى ، از زمينه هاى انحراف و تمايل به دشمنان خداوند

تسرّون إليهم بالمودّة . .. لن تنفعكم أرحامكم و لا أول_دكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 7

7 - زندگى انسان ها _ بدون تعاليم دين _ در معرض انواع خطر ها و آسيب هاى نابود كننده و علاج ناپذير

ألم يأتكم نذير

انذار و اخطار پبامبران، بيانگر وجود خطرها و آسيب هاى بسيارى است كه اگر انسان ها به تعاليم دين بى اعتنايى كنند، دچار آنها خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 10

10 - ضعف روح صبر و شكيبايى ، از موجبات عدول از مواضع دينى و تسليم و سازش در برابر خواسته هاى گناه پيشگان و بيگانگان كافر

فاصبر لحكم ربّك و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

از توصيف شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در امر رسالت _ پيش از دريافت هشدار نسبت به اطاعت از گروه هاى گناه كار و ناسپاس _ مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 3

3 -

خلقت ويژه انسان و برخوردارى او از دانش و هنر نويسندگى ، دور ماندن او را از هر گونه انحراف تضمين نمى كند .

خلق الإنس_ن . .. علّم بالقلم ... كلاّ

حرف {كلاّ} مانع پيدايش پندارى است كه ممكن است با شنيدن آيات پيشين كه درباره آفرينش انسان و علم او بود، براى مخاطب به وجود آيد و انسان را از خطر هر انحرافى دور بداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 5

5 - تكرار وسوسه ، فراهم سازنده زمينه تأثير آنها در انسان است .

الذى يوسوس

فعل مضارع {يوسوس} _ به قرينه سياق آيه كه بيانگر ويژگى هاى وسوسه گران است _ بر استمرار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 10

10 - انسان ، همواره در خطر وسوسه هاى شيطان است .

من الجنّة

{شيطان} _ چنانچه در برخى از سوره هاى ديگر آمده است _ از جنس جن است.

زمينه گمراهى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 4

4- ابليس گمراه شدن خود را ، نتيجه فرمان خداوند به سجده بر آدم ( ع ) مى دانست .

فسجد الملئكة كلّهم . .. إلاّ إبليس أبى ... قال فاخرج منها فإنك رجيم ... قال ربّ

در اينكه مقصود ابليس از اغوا شدنش توسط خداوند چيست؟ چند نظريه وجود دارد: يكى از آنها اين است كه چون خداوند، ابليس را با فرمان سجده بر آدم(ع) مورد آزمايش قرار داد، او در اين امتحان مردود شد و اين مردود

شدن نيز موجب لعن و طرد وى شد; لذا همين طرد و لعن _ در نظر ابليس _ نوعى گمراهى تلقى گرديد.

زمينه گمراهى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 7

7 - امت هاى پيامبران ، در معرض آزمون و فتنه در غيبت رهبران خود هستند .

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

خبر از آزموده شدن بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)، هشدار و تذكرى براى همه امت ها است; تا در غيبت پيشوايان خود (مرگ و يا عدم حضور آنان)، مراقبت كافى به عمل آورند تا از فتنه ها سربلند بيرون آيند.

زمينه گمراهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 1،3

1 - تلاش مستمر قوم كافر و گمراه گر نوح ، براى گمراه كردن مؤمنان و بندگان خدا

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

3 - تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

زمينه گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 9

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 6

6 - بنى اسرائيل با بى

توجهى به وعده خداوند ( اعطاى تورات ) ، زمينه گمراهى خويش را فراهم آوردند .

و أضلّهم السامرىّ . .. ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

زمينه گمراهى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

زمينه گمراهى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 11

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

زمينه گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 1

1 - گمراه گرى مشركان و معبودهايشان ، تنها در كسانى مؤثر خواهد بود كه راه دوزخ را برگزينند .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

{صال} اسم فاعل و به معناى {لازم} است (اصل آن {صالى} مى باشد); يعنى، كسى كه ملازم و هم راه دوزخ است و دست از اين راه دوزخى برنمى دارد. گفتنى است: صيغه اسم فاعل هرگاه درمورد موجود عاقل به كار رود، به مفهوم انجام كارى از روى اختيار و انتخاب است.

زمينه گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 2

2 - آيين شرك و بت پرستى ، تنها در انسان هاى بدطينت و حق گريز زمينه تأثير و نفوذ دارد .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

زمينه گمراهى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 10

10 - سازش با هواپرستان و تمايلات نامشروع آنان ، موجب انحراف رهبران دينى

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

استقامت (مصدر {استقم}) به معناى ادامه حركت در راه راست است و تقابل {استقم} با {لاتتّبع أهوائهم} مطلب بالا را مى

رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 9

9 - خطر نفوذ و تأثيرگذارى گروه هاى گناه پيشه و ناسپاس ، در رهبران جامعه ايمانى

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

زمينه گمراهى سختدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ

دلان قرار دهد.

زمينه گمراهى فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 7

7 _ برخوردارى خانواده از رفاه بسيار ، زمينه ساز انحراف عقيدتى _ رفتارى فرزندان

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

زمينه گمراهى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 10

10 - فسق ديرينه جامعه فرعونى ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از تبليغات غلط و گمراه كننده

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

{إنّهم} جنبه تعليل براى قسمت اول آيه شريفه دارد.

زمينه گمراهى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 22 - 1،2

1 - استفاده صاحبان زر و زور از مكر و نيرنگى بس بزرگ ، عليه دعوت نوح ( ع ) و در جهت گمراه كردن مردم

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا . و مكروا مكرًا كبّارًا

2 - قدرت صاحبان زر و زور در عصر نوح ( ع ) ، در خدمت مكر و حيله گرى عليه دين الهى و در جهت گمراه كردن مردم قرار داشت .

و مكروا مكرًا كبّارًا

زمينه گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به

اغواى شما بپردازيم.

زمينه گمراهى مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 3

3 - تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

زمينه گمراهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 10

10 - عالمان تحريفگر و بدعتگذار يهود ، زمينه سازان گمراهى مردم خويش

ثم يقولون هذا من عند اللّه ليشتروا به ثمناً قليلا

زمينه نجات از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 15

15- ربوبيت الهى ، مقتضى بيرون آوردن بندگان خويش از گمراهى كفر ، و هدايت آنان به نور ايمان

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور بإذن ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 7

7- استفاده از رخداد هاى مهم تاريخى ، روشى براى تربيت مردم و ابزارى جهت نجات آنان از ظلمتها

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور . .. ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد

زمينه هاى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 13

13 _ افتادن بندگان به ورطه انحراف ، در صورت قطع ولايت و حمايت الهى از آنان

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {اللّه وليّهما}، بيانگر علت انصراف مسلمانان از تصميم بر مخالفت پيامبر (ص) است. بنابراين قطع ولايت، موجب گرفتار شدن آدمى به انحراف و مخالفت پيامبر

(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 9

9 _ شكست مسلمانان در پيكار احد ، زمينه ساز رواج تبليغات گمراه كننده كافران و منافقان

يا ايّها الّذين امنوا ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم

در شأن نزول آيه آمده است كه منافقان پس از شكست نبرد احد، مسلمانان را به بازگشت و پذيرش آيين مشركان ترغيب مى كردند. (مجمع البيان، ذيل آيه).

زيان گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 6

6 - زيان واقعى انسان ، در ضلالت و از دست دادن هدايت است .

اشتروا الضللة بالهدى فما ربحت تجرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 9

9 _ ضرر و زيان گمراهى ، تنها متوجه خودِ گمراهان است .

و من ضل فإنما يضل عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 1،2

1- نفع هدايت و ضررِ گمراهى هر كسى متوجه خود اوست .

من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضلّ فإنما يضلّ عليها

2- هدايت ، دربردارنده سود و منافع و گمراهى در پى دارنده زيان و ضرر

من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضلّ فإنما يضلّ عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 3

3 - گمراهى ، داراى ضرر و خسارت براى خود گمراه است .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41

- 11

11 - ضرر و زيان گمراهى ، تنها متوجه خود گمراهان است .

و من ضلّ فإنّما يضلّ عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 11

11- هدر دادن امكانات زندگى در مسير كفر و گمراهى ، زيان و زمينه ساز عذاب الهى است .

أُول_ئك الذين حقّ عليهم القول . .. إنّهم كانوا خ_سرين

تعبير {إنّ} در صورتى كه عليت را برساند، نشان مى دهد كه نفس همين خسران، باعث شده تا عده اى گرفتار عذاب حتمى شوند.

شدت گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 5

5 - كافران ، چنان در ظلمت و گمراهى فرو رفته اند كه حتى ملموس ترين حقايق الهى را درك نمى كنند .

والذين كفروا أعم_لهم . .. أو كظلم_ت فى بحر لجّىّ يغشيه موج من فوقه موج من فوقه س

نديدن دست خويش _ با آن كه دست از ملموس ترين چيز براى انسان است _ (إذا أخرج يده لم يكد يرها) حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

شرايط نجات از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 14

14- خارج ساختن مردم از ظلمت كفر و گمراهى و رهنمونى آنان به نور ايمان ، حتى از سوى پيامبر ( ص ) ، منوط به اذن و مشيت خداوند است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور بإذن ربّهم

شگفتى گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 15

15 - كجروى هاى منافقان

و مواضع آنان در برابر اسلام و مسلمانان ، بس شگفت آور و تأمل برانگيز است .

أنّى يؤفكون

استفهام در {أنّى}، براى بيان تعجب است.

ظلم گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 11

11 _ عنه فى قوله: {و لم يلبسوا ايمانهم بظلم} قال: الضلال فما فوقه.

از امام صادق(ع) روايت شده كه مراد از {ظلم}، در آيه فوق گمراهى و بالاتر از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 5

5 - انحرافات عقيدتى و عملى انسان ، مصداق ظلم و ستم

أكذّبتم ب_اي_تى . .. أمّاذا كنتم تعملون . و وقع القول عليهم بما ظلموا

از اين كه خداوند تنها علت عذاب كافران را، ظلم آنان معرفى كرده است، استفاده مى شود كه آنچه در آيه قبل به عنوان تكذيب گرى و نيز اعمال نادرست مطرح شده، داخل در عنوان ظلم است.

ظلمت گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 5

5 - منافقان ر ها شده در ظلمتِ گمراهى ها ، راه نجاتى ندارند و به ايمان راستين باز نخواهند گشت .

صم بكم عمى فهم لايرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 3

3 _ درك نكردن و غوطهور شدن در تاريكيهاى جهل و گمراهى، پيامد تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت من يشإاللّه يضللّه

كرى و لالى تكذيب كنندگان، كنايه از درك نكردن و سردرگمى آنان است. محتمل است اين حالت كيفرى

از جانب خداوند براى آنان باشد; چنانچه جمله {من يشإاللّه} شاهد بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 8

8 - { ضلالت و گمراهى } ، ظلمت و تاريكى و { هدايت و رهيابى } ، نور و روشنايى است .

ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

استعاره آوردن {ظلمت} براى ضلالت و {نور} براى هدايت بيانگر مطلب ياد شده است.

عبرت از گمراهى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 18

18 - لزوم عبرت آموزى مردمان از گمراهى هواپرستان

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه . .. أفلاتذكّرون

{أفلاتذكّرون} مى تواند به مجموع آيه نظر داشته باشد.

عذاب اخروى رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 8

8 - كفرپيشگان ، در قيامت خواستار ذلت و خوارى بيشتر و عذاب شديدتر براى رهبران اغواگر خويش خواهندبود .

نجعلهما تحت أقدامنا ليكونا من الأسفلين

عذاب رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 68 - 1

1 - درخواست كافرانِ پيرو در قيامت ، از خداوند براى دو برابر كردن عذاب رهبران گمراهگرشان .

يوم تقلّب وجوههم . .. و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا ... ربّنا ءاتهم ضعفين من ا

عذر بر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 52 - 7

7 _ انسان ها با نزول قرآن و دريافت آن هيچ عذر و توجيهى براى گرايش به كفر ، به فراموشى سپردن قيامت ،

فريب خوردن به حيات دنيا و انكار آيات الهى ندارند .

الذين اتخذوا دينهم لهواً و لعباً . .. و لقد جئنهم بكتب

آيه مورد بحث در پى بيان گرفتارى كافران به آتش دوزخ و بيان عامل دوزخى شدن آنان، اشاره به اتمام حجت الهى براى همگان دارد. يعنى با نزول قرآن و معارف آن بهانه اى براى روى آورى به عقايد و اعمالى كه در آيه قبل علل گرفتارى به دوزخ معرفى شده، وجود ندارد.

عذر در گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 13

13 _ پس از نزول آيات و اتمام حجّت ، عذرى براى تمرّد نيست .

كم اتيناهم من اية بيّنة . .. و من يبدّل نعمة اللّه من بعد ما جاءته

عوامل ازدياد گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 8

8- افزايش گمراهى ، كيفر و پيامد ستم پيشگى است .

و يضلّ الله الظ_لمين

عوامل تثبيت گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 5

5 _ پذيرش سرپرستى شياطين بجاى خدا، عامل تثبيت گمراهى و دور ماندن از هدايت الهى

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء من دون الله

عوامل گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 5

5 - عالمان اهل كتاب با كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى ، گمراه شدند و عذاب الهى را براى خويش كسب كردند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 15

15 _ انسان ، بدون هدايت الهى در گمراهى است .

و ان كنتم من قبله لمن الضالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 10

10 _ نفاق ، فساد در زمين و نصيحت ناپذيرى در برابر دعوت به تقوا ، گناه و موجب عذاب جهنّم

و من الناس من يعجبك . .. فحسبه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 9،14

9 _ فريبكارى و وسوسه شيطان ، از راه هاى گوناگون و تدريجى است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان

كلمه {خطوات} كه به معنى {گامها} است ; بيانگر راههاى متعدّد شيطان براى فريبكارى است. و چون گامها هميشه يكى پس از ديگرى برداشته مى شود، حكايت از تدريجى بودن آن مى كند.

14 _ نغمه هايى كه باعث تفرقه و اختلاف ميان مسلمين شود ، نغمه هايى شيطانى است .

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 3

3 _ متابعت از شيطان ،

لغزش و انحراف است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان . .. فان زللتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 4

4 _ دلبستگى به جلوه هاى مادى دنيا ، از عوامل تحريف آيات الهى و تبديل نعمت هاى او

و من يبدل . .. زين للذين كفروا

جلمه {زيّن . ..}، بيان علّت براى {و من يبدّل ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 34

34 _ مسؤوليّت خطير علما و نقش مؤثّر آنان در هدايت و گمراهى جامعه

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 12

12 _ عدم پذيرش ولايت الهى ، منجر به انحراف آدمى و پذيرش ولايت طاغوتيان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 4،5

4 _ شيطان ، ترغيب كننده آدميان به زشتيها

و يأمركم بالفحشاء

5 _ خوددارى از انفاق ، زمينه گرايش جامعه به زشتيها

الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء

گويا جمله {يأمركم بالفحشاء}، توضيح و تفسير جمله {يعدكم الفقر} است. يعنى شما را از انفاق بازمى دارد و در نتيجه، شما را به فحشا مى كشاند. (از يك سو صفت بخل را در انسان رشد مى دهد و از سوى ديگر عده اى در فقر و فلاكت خواهند ماند كه نتيجه اى جز خيانت و جنايت در جامعه نخواهد داشت.)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 3،7

3 _ رباخوارى ، موجب انحراف و نابسامانى نظام اقتصادى جامعه مى گردد .

الّذين يأكلون الرّبوا لا يَقُومونَ الاّ كما يقوم الّذى يتخبّطه الشّيطان

7 _ پندار نادرست رباخواران ، از همانندى بيع با ربا ، دليل رباخوارى آنان

الّذين يأكلون الرّبوا . .. ذلك بانّهم قالوا انّما البيع مثل الرّبوا

بنابراينكه {ذلك} اشاره به {اكل ربا} باشد كه از {يأكلون الرّبوا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 50

50 _ جبران نكردن خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد از ناحيه كتابت و شهادت وارد مى شود ، موجب فسق و انحراف از حق

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضارّ}، مقصود از {ضرر}، ضررهاى ناشى از {كتابت} است. يعنى اگر ضررى متوجه كاتب و شاهد گرديد و خسارتهاى ايشان را جبران ننموديد، از حق منحرف شده ايد و فاسق گشته ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 8 - 12

12 _ هدايت و انحراف انسان ، بسته به خواست خداوند است .

ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا

در آيه فوق، انحراف قلب و هدايت انسان به خداوند اسناد داده شده است. پس انحراف قلب و هدايت انسان به خواست و مشيّت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 9

9 _ گرايش هاى طبيعى انسان ، مورد سوء استفاده عوامل گمراه كننده

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات

بنابراينكه

فاعل محذوف از {زيّن}، شيطان باشد، كه او يكى از عوامل گمراهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 1،3،4

1 _ پايبندى به خرافات ، عقايد بى اساس و احساس امنيّت واهى ، عامل رويگردانى اهل كتاب از اسلام

ثمّ يتولّى فريق . .. ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار

3 _ احساس مصونيّت از خلود در آتش دوزخ ، عامل فريب و گمراهى اهل كتاب

ثمّ يتولّى فريق . .. ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار ... و غرّهم

4 _ باور هاى دروغين و خرافى ، مايه فريب و گمراهى

قالوا لن تمسّنا النار . .. غرّهم فى دينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 10

10 _ تأثير آلودگى هاى محيط كفر در انسان

و مطهّرك من الذين كفروا

نجات از ميان كافران كه به كلمه {تطهير} تعبير شده، مستلزم اين است كه آلودگى جامعه مؤثّر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 6،8

6 _ تلاش براى گمراه كردن ديگران ، افزودن بر گمراهى خود است .

ودّت . .. لو يضلّونكم و ما يضلّون الاّ انفسهم

8 _ كسانى كه در جهت گمراه نمودن ديگرانند ، از افزودن بر گمراهى خود بى خبرند .

و ما يضلّون الاّ انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 2

2 _ انكار و پوشاندن آيات الهى توسط اهل كتاب ، وسيله اى براى گمراه كردن ديگران

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو

يضلّونكم . .. لم تكفرون بايات اللّه

كفر، در لغت _ چه همراه باء باشد و يا نباشد _ به معناى انكار و پوشاندن است (القاموس المحيط. )

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 2

2 _ علماى اهل كتاب با درآميختن حق به باطل و كتمان حق ، مردم را گمراه مى ساختند .

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 78 - 7،10

7 _ تلاش برخى اهل كتاب ( عالمان آنان ) ، براى انحراف مسلمانان ، با قلمداد كردن نوشته هاى خود به عنوان تورات و انجيل

و انّ منهم لفريقاً . .. لتحسبوه من الكتاب

از ظاهر {لتحسبوه} كه بايد خطاب به مؤمنان و مسلمانان باشد استفاده شده است.

10 _ نقش تحريف كتب آسمانى و عالمان تحريفگر در انحراف جوامع

و انّ منهم لفريقاً . .. و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون

از ذكر تحريف و بيان كيفيّت آن و لحن تند آيه نسبت به علماى اهل كتاب برمى آيد كه اين عمل در گمراه كردن مردم سهم بسزايى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 6،8

6 _ منحرف نشان دادن راه خدا براى بازداشتن مؤمنان از آن ، خواسته اهل كتاب

لم تصدّون عن سبيل اللّه من امن تبغونها عوجاً

جمله {تبغونها عوجاً}، يعنى شما اهل كتاب خواهان كج نشان دادن راه خدا هستيد.

8 _ انحراف عالمان و رهبران دينى

، موجب انحراف مردم و تحريف حقايق

يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه . .. تبغونها عوجاً و انتم شهداء

ظاهراً مراد از اهل كتاب به دليل {انتم شهداء} عالمان اهل كتاب هستند و مراد از {من امن} مردمان عادى; بنابراين عالمان اهل كتاب از عوامل انحراف مردم و تحريف حقايق معرفى شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 2

2 _ غفلت اهل ايمان نسبت به توطئه هاى كافران ، موجب فريب خوردنشان و در نهايت محبت به آنان

يا ايها الذين امنوا . ..ها انتم اولاء تحبّونهم ... و اذا خلوا عضّوا عليكم الأَنا

مستفاد از ارتباط آيه مورد بحث و آيه سابق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 8

8 _ خطر واپسگرايى مردم صدر اسلام از مسير رهبرى ، پس از رحلت يا شهادت پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 14،37

14 _ خودگزينى و دنياطلبى ، منحرف كننده بينش توحيدى آدمى و عقايد دينى اوست .

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

بنابر اينكه {يظنّون باللّه . .. } نتيجه {قد اهمّتهم} باشد، نه بيان علت آن.

37 _ انحراف در رفتار و كردار آدمى ، ناشى از انحراف در گرايش هاى درونى و انگيزه هاى او

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

چون رفتار خارجى و اعمال ظاهرى

(فرار از جنگ، اظهار ترديد در حقانيّت اسلام و . .. ) در اين آيات نشانه تشخيص درون سينه ها معرّفى شده، معلوم مى گردد كه رفتار و كردار آدمى نتيجه افكار اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 6

6 _ پاره اى از گناهان ، زمينه ساز نفوذ شيطان در انسان و گمراهى او

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

بنابر اينكه مراد از {ما كسبوا}، خصوص گناهان باشد، نه تمامى اعمال. بنابراين برخى از گناهان، زمينه نفوذ شيطان را فراهم مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 5

5 _ گمراهى و ايمان نياوردن گروهى از مردم عصر پيامبر ( ص ) ، ناشى از كتمان حقايق از سوى عالمان اهل كتاب

و اذ اخذ اللّه . .. و لا تكتمونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 4،5،10

4 _ تلاش شهوترانان براى انحراف جوامع دينى از حدود و مقررات الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

5 _ تلاش هواپرستان براى انحراف جوامع دينى از محدوده احكام و قوانين الهى

و لا تنكحوا . .. حرّمت ... و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

10 _ تجاوز از حدود و مقررت الهى در ازدواج و روابط جنسى ، انحرافى بزرگ

حرّمت . .. و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 8،9،11،12

8 _ تصميم

عالمان اهل كتاب بر گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

9 _ تصميم عالمان يهود بر گمراه كردن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 3

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 16،18

16 _ شيطان ، همواره در صدد گمراه كردن مردم است .

و يريد الشّيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً

18 _ سقوط به ژرفناى گمراهى ، پيامد پذيرش دادگاه هاى طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا . .. و يريد الشّيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 7،10،12

7 _ اعمال نارواى منافقان ، عامل برگشت آنان به كفر و ضلالت

و اللّه اركسهم بما كسبوا

با توجه به جمله {بما كفروا} در آيه بعد، از مصاديق {اركاس} (وارونه شدن)، گرايش آنان

به كفر است.

10 _ اضلال آدميان از سوى خداوند ، پيامد و كيفر اعمال نارواى خود آنان است .

و اللّه اركسهم بما كسبوا اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

12 _ خداوند ، گمراه كننده منافقان

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 3

3 _ تلاش گروهى از خائنان براى به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) ، در قضاوت

هانتم هؤلاء جدلتم عنهم فى الحيوة الدنيا . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

اگر چه ظاهر جمله شرطيه {لولا . .. لهمت}، نفى تلاش است، ولى مراد از آن نفى تأثير تلاش مى باشد. يعنى تلاش آنان براى لغزاندن پيامبر(ص)، هيچگونه اثرى نداشت و گويا اصلا تلاشى در اين جهت نكردند، اين معنا با آيات قبل تأييد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 12

12 _ ر ها شدن در ورطه ولايت و حكومت گمراهان ، پيامد مخالفت با رسول خدا ( ص )

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 2،7

2 _ عزم راسخ شيطان بر گمراه ساختن و فريب دادن مردم

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاتخذن}، حكايت از تصميم قاطع شيطان بر گمراه كردن مردم دارد.

7 _ هشدار خداوند به مردم در مورد اغواگرى شيطان و خطر منحرف شدن توسط او

و قال لاتخذن من

عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 1،6،11،24

1 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر گمراه كردن مردم

و لاضلنهم

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاضلنهم}، دلالت بر تصميم قطعى شيطان دارد.

6 _ گمراه ساختن ، اسير آرزو ها نمودن و تحت فرمان گرفتن ، هدف شيطان از گزينش گروهى از مردم

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً. و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم

11 _ شيطان ، عامل انحراف انسان از فطرت خويش

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

24 _ شيطان ، برانگيزنده مردمان به تحريف دين خدا

لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

امام باقر(ع) در مورد {خلق اللّه} در آيه فوق فرمود: دين اللّه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 276، ح 276; تفسير برهان، ج 1، ص 416، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 1

1 _ وعده هاى دروغين و ايجاد آرزو هاى موهوم ، از روش هاى شيطان براى گمراه ساختن مردم

و لاضلنهم . .. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 9،10

9 _ ضلالت و گمراهى هر انسان ، نتيجه عمل خود وى و نيز بر اساس و برنامه و سنت خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

10 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، خيانت در جنگ ، خدعه با خدا ، سستى در عبادت ، رياكارى و كم به ياد خدا بودن ، موجب گمراهى و

محروميت دايمى از هدايت الهى است .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

از مصاديق مورد نظر براى (من يضلل)، كسانى هستند كه در آيات قبل (از 138 تا 143) خصلتهاى آنان بر شمرده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 19

19 _ ناديده گرفتن مسايل اقتصادى و حقوقى دين ( ارث و . . . ) مايه گمراهى و ضلالت

يستفتونك قل اللّه يفتيكم . .. يبين اللّه لكم ان تضلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 33

33 _ تعلق اراده الهى به عذاب و ضلالت آدمى ، پيامد كفرورزى ، تحريفگرى ، دروغپردازى عليه پيامبر ( ص ) و پيروى از تحريفگران دين

الذين يسرعون فى الكفر . .. و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 17

17 _ محبت و دوستى و انتخاب ولى و سرپرست ، داراى نقشى اساسى و كارآمد در هدايت و گمراهى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

با توجه به اينكه آيه مورد بحث، ناظر به آيات پيشين است و در آن آيات پذيرش ولايت يهود و نصارا، مايه محروميت از هدايت الهى دانسته شده بود، معلوم مى شود پذيرش ولايت خدا، پيامبر(ص) و مؤمنان واجد شرايط، مايه هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 9،15،19

9 _ غاليان هواپرست و گمراه از اهل كتاب ، گمراه كننده بسيارى از

مردم

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيراً

در برداشت فوق {كثيراً} مفعول به براى {ضلوا} گرفته شده است ; يعنى {اضلوا كثيراً من الناس}.

15 _ پى ريزى عقايد دينى بر پايه هواپرستى و تمايلات نفسانى ، موجب گمراهى و گمراه سازى ديگران

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيراً

19 _ اضلال و به گمراهى كشاندن جوامع ، پيامد گمراهى و هواپرستى و در پى دارنده محروميت از هدايت به اسلام

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

تكرار {ضلوا} مى تواند اشاره به مراحل ضلالت هواپرستان گمراه داشته باشد كه در اين صورت فاعل در هر سه فعل {قد ضلوا} و {اضلوا} و {ضلوا} يك طايفه خواهد بود. بنابراين {لاتتبعوا ...} يعنى متابعت نكنيد از هواپرستانى گمراه كه ديگران را به گمراهى كشاندند و در نتيجه از هدايت به سواء السبيل (اسلام) باز ماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 3،4

3 _ منحرفان در كمين براى گمراه سازى اهل ايمان

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

4 _ مسلمانان در صورت بى توجهى به احكام الهى در خطر گمراهى و گرايش هاى كفرآميز

عليكم انفسكم لايضركم من ضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 3

3 _ درك نكردن و غوطهور شدن در تاريكيهاى جهل و گمراهى، پيامد تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت من يشإاللّه يضللّه

كرى و لالى تكذيب كنندگان، كنايه از درك نكردن و سردرگمى آنان است. محتمل است

اين حالت كيفرى از جانب خداوند براى آنان باشد; چنانچه جمله {من يشإاللّه} شاهد بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 6

6 _ پيروى از هواها و تمايلات نفسانى مشركان، موجب ضلالت و محروم ماندن از هدايت مى شود.

قل لا أتبع أهواءكم قد ضللت إذاً و ما أنا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 10

10 _ انسان بدون هدايت پروردگار در گمراهى خواهد ماند.

لئن لم يهدنى ربى لأكونن من القوم الضالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 10

10 _ اعتقاد به توحيد، نتيجه حقگرايى، و شرك، گمراهى و مولود گريز از راه مستقيم است.

وجهت وجهى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 24

24 _ روى عن أبى جعفر(ع) فى معنى قوله: {يوحى بعضهم إلى بعض} إن الشياطين يلقى بعضهم بعضا فيلقى اليه ما يغوى به الخلق . .. .

از امام باقر(ع) درباره {يوحى بعضهم . ..} روايت شده است: بعضى از شياطين با بعض ديگر ملاقات و آنچه باعث گمراه كردن مردم است، به آنان مى آموزند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 6،8

6 _ تكيه بر گمان در مسائل اصولى و زيربنايى موجب گمراهى مى شود.

يضلوك عن سبيل الله إن يتبعون إلا الظن

8 _ گمراهى، پيامد پيروى از اكثر مردم است.

و

إن تطع أكثر من فى الأرض يضلوك عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 12،13،14

12 _ بسيارى از مردم با هواى نفس خود نادانسته موجب گمراهى ديگران مى شوند.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

{با} در {بأهوائهم} سببيه است، ولى در {بغير علم} معنى الصاق دارد.

13 _ كسانى كه با انديشه هاى مبتنى بر تمايلاتِ خود ديگران را به گمراهى مى كشانند، مردمى نادان هستند.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

14 _ جهل و هواى نفس از عوامل اصلى گمراهى است.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 18

18 _ عن أبى عبدالله(ع) قال: إن الله عز و جل إذا أراد بعبد خيرا نكت فى قلبه نكتة من نور و فتح مسامع قلبه و كل به ملكا يسدده و إذا أراد بعبد سوءا نكت فى قلبه نكتة سوداء و سد مسامع قلبه و وكل به شيطانا يضله ثم تلا هذه الآية: {فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا}.

امام صادق(ع) فرمود: هر گاه خداوند عز و جل براى بنده اى خيرى بخواهد، در دلش نقطه اى از نور ايجاد مى كند و گوشهاى دلش را بازمى گرداند و فرشته اى بر او مى گمارد كه وى را در كارهايش استوار نمايد. و آنگاه كه خدا براى بنده اى بدى بخواهد، در دلش نقطه اى سياه ايجاد كرده و گوشهاى دلش را مى بندد و شيطانى را بر او مى

گمارد تا گمراهش كند، سپس امام صادق(ع) آيه {فمن يرد الله ... } را تلاوت فرمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 13،16

13 _ جنيان اغواگر و انسانهاى پيرو آنها براى انحراف و گمراهى از يكديگر بهره مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

{استمتع} به معناى طلب تمتع و بهره جويى است و مراد از {بعض}، برخى از جنيان و انسانها هستند، چون بناى سخن نيز سؤال از روابط متقابل اين دو گروه در دنياست.

16 _ انسانها از گمراه شدن توسط جنيان لذت و بهره مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 2

2 _ انسانهايى ظالم در صدد گمراه كردن و منحرف ساختن انسانهاى ديگرند.

يمعشر الجن قد استكثرتم . .. و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

در آيه پيشين سخن از اغواگرى جنيان در مورد آدميان بود. مقتضاى تشبيه {كذلك} شباهت روابط متقابل آدميان و جنيان با روابط ميان ظالمان است. يعنى همان گونه كه جنيان به اغواى مردم مى پردازند، ظالمان نيز در صدد اغواى ظالمان ديگرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 9،11

9 _ جعل احكام و انتساب آنها به خداوند موجب گمراه شدن مردم ناآگاه مى شود.

افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم

{بغير علم} مى تواند حال يا وصف براى يكى از سه مورد باشد: {افترى}، {ليضل} و {الناس}. برداشت فوق بر اساس احتمال سوم است. لذا معنى جمله چنين

مى شود: تا گمراه كند مردم را در حالى كه آنان جاهل هستند.

11 _ افترازنندگان به خدا و جعل كنندگان احكام دروغين، ندانسته توده هاى مردم را به گمراهى مى افكنند.

افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم

{ل} در {ليضل} مى تواند لام عاقبت باشد، و چنانچه {بغير علم} نيز حال براى فاعل {ليضل} باشد، نتيجه آن معنا و برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 1،2

1 _ گمراه ساختن مردم، هدف ابليس از مهلت خواهى و درخواست عمر طولانى

أنظرنى . .. لأقعدن لهم صرطك المستقيم

2 _ ابليس به تلافى گمراه شدن خويش، با كمين كردن در صراط مستقيم، بر گمراه كردن مردم مصمم شد.

فبما أغويتنى لأقعدن لهم صرطك المستقيم

كلمه {باء} در {فبما أغويتنى} سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 1،2،11

1 _ انسان از هر سو (مقابل، پشت سر، راست و چپ) مورد هجوم توطئه هاى ابليس است.

ثم لأتينهم من بين أيديهم و من خلفهم و عن أيمنهم و عن شمائلهم

2 _ ابليس داراى شيوه ها و روشهاى مختلف در منحرف ساختن انسان

ثم لأتينهم من بين أيديهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جهات ياد شده (مقابل و . ..) كنايه از شيوه هاى مختلف باشد.

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 3،4

3 _ سوگند دروغ، شيوه اى شيطانى در فريب دادن ديگران

و قاسمهما إنى لكما

لمن النصحين

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 2

2 _ پرهيز از گمراه گشتن بر اثر وسوسه هاى شيطان، توصيه و هشدار خداوند به انسانها

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 14

14 _ تكذيب آيات الهى و تغافل از آن ، موجب نپذيرفتن راه رشد و تعالى و مايه چنگ زدن به راه هاى ضلالت است .

و إن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه . .. ذلك بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 8،10،11

8 _ پيروى از شيطان موجب قرار گرفتن آدمى در زمره گمراهان مى شود .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

10 _ شيطان در كمين انسان ها براى كشاندن آنان به مسلك گمراهان

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

عطف جمله {أتبعه . .. } بر {فانسلخ منها} به وسيله {فاء} دلالت بر اين دارد كه بين دور شدن بلعم باعورا از آيات الهى و تعقيب شدن از سوى شيطان فاصله اى نبوده است. و اين حكايت از در كمين بودن شيطان براى اغواگرى انسانها دارد.

11 _ شيطان از عوامل گمراهى است .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 1

1 _ شيطان با وسوسه هاى خود همواره در صدد واداشتن انسان ها به

تخلف از فرمان هاى خداوند است .

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{نزغه} يعنى او را اندكى تحريك كرد و {نزغ} به كلامى گفته مى شود كه مايه تحريك شود. (لسان العرب). {من الشيطان} حال براى {نزغ} مى باشد. و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه اوست، بنابراين {اما ينزغنك ... }، يعنى اگر وسوسه اى از سوى شيطان تو را تحريك كرد. گفتنى است با توجه به آيه قبل، مراد از تحريك، ترغيب كردن به مخالفت با دستورهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 2،3

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 8

8 _ ثروت و زينت هاى فراوان دنيوى در دست طاغوت و طاغوتيان ، از عوامل گمراهى مردم است .

ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و

أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 7

7_ رهبران ناصالح و گمراه ، از عوامل ضلالت و گمراهى امت ها مى باشند .

فاتبعوا أمر فرعون و ما أمر فرعون برشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 6

6- ابليس ، از طريق تزيين اعمال ناپسند و خوب جلوه دادن آنها ، مردم را به گمراهى مى كشاند .

قال ربّ بما أغويتنى لأزيننّ لهم فى الأرض و لأغوينّهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 3،6

3- ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات ، موجب گمراهى و گرفتارى به عذاب است .

أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيًّا

{غىّ} به معناى گمراهى است. گفتنى است كه در جمله {يلقون غيّاً} _ به قرينه آيه بعد ( ... يدخلون الجنّة) _ مضافى در تقدير است; يعنى، {يلقون جزاء غيّهم; آنان سزاى گمراهى خود را _ كه جهنم و عذاب آن است _ خواهند چشيد}.

6- ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات ، ريشه اصلى انحرافات پس از رحلت پيامبران

فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 3

3- شياطين ، موجوداتى وسوسه گر و تحريك كننده در جهت گمراهى مردم

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 79 - 2

2 - رهبران و حاكمان جوامع ، داراى نقشى

بسيار مؤثر در گمراهى و يا هدايت مردم

و أضلّ فرعون قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 3

3 - اعراض كنندگان از قرآن و تذكار هاى آن ، در دنيا گرفتار انحراف و گناه مى شوند .

ءاتين_ك من لدنّا ذكرًا . من أعرض عنه فإنّه يحمل ... وزرًا

جمله {فإنّه يحمل. ..} ممكن است حاكى از گرفتارى اعراض كنندگان از قرآن به گناهانى ديگر باشد; يعنى، آنان بر اثر اين روى گردانى، در دنيا به دام گناه گرفتار مى شوند و در قيامت زيربار آن بوده و آن را حمل خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 11

11 - دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان ها

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى . .. فبدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 17

17 - سرپيچى از هدايت هاى الهى ، عامل گمراهى انسان و گرفتارآمدن او به رنج و سختى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

{شقاوت} به معناى سختى و دشوارى است (قاموس) و به قرينه آيه بعد، مراد تنگناها و فشارهاى زندگى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 53 - 6

6- تعصب بر عقايد نياكان و پيروى غيرآگاهانه از اجداد ، عامل انحراف و گمراهى انسان ها است .

ما ه_ذه التماثيل . .. قالوا وجدنا ءاباءنا لها ع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج -

22 - 4 - 4

4- ضلالت و گمراهى ، پيامد قطعى قرار گرفتن در قلمرو ولايت شيطان و پيروى از او

من تولاّه فإنّه يضلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 7

7 - كفر ورزى و پرستش غير خدا ، سقوط از اوج هدايت ، نور و روشنايى ، به حضيض ضلالت ، ظلمت و تاريكى است .

و من يشرك باللّه . .. أو تهوى به الريح فى مكان سحيق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 8

8 - رهبانيت و زهدورزى هاى بى جا ، ارتكاب اعمال ناشايست و شرك ورزى در عبادت ، انحراف از طريقه پيامبران

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت . .. و إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة و أنا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 74 - 4

4 - ابتلا به كجى ها و ضد ارزش ها ، نتيجه حتمى و جدا نشدنى عدم باور به آخرت و روز جزا

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة عن الصرط لن_كبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 3

3 - بينش غلط نسبت به هدف آفرينش ( بازگشت به سوى خدا ) ، ريشه انحرافات بشر و عامل دوزخى شدن وى

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا . .. أفحسبتم أنّما ... لاترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 5

5 _ برخورد عناد آلود و بهانه جويانه با تعاليم آسمانى ،

در پى دارنده گمراهى هدايت ناپذير و مانع دستيابى به حق

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 29 - 7

7 _ شيطان ، عامل جدا شدن آدمى از راه انبيا ، دوستى با افراد ناباب و گمراهى

ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً . ي_ويلتى ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً. لقد أضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 3،4

3 - نقش ابليس و سپاهيانش ، در گمراهى و شركورزى آدميان

فكبكبوا فيها هم و الغاون . و جنود إبليس أجمعون

به دوزخ افكنده شدن ابليس و سپاهيانش به همراه مشركان و معبودهايشان، بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - ابليس ، به تنهايى توانا بر فريب و گمراهى انسان ها نيست .

و جنود إبليس أجمعون

وجود سپاهيان بسيار براى ابليس _ كه بر گمراه ساختن انسان هاسوگند ياد كرده _ گواه مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 1،2،4

1 - شِكوه دوزخيان از نقش اصلى پيشوايان مجرم خويش در گمراهى آنان

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

2 - دوستى مجرمان ، عامل گمراهى انسان ها

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . . و قوله { و ما أضلّنا إلاّ المجرمون } يعنى المشركين الذين اقتدوا بهم ه_ؤلاء فاتبعوهم على شركهم و هم قوم محمد ( ص ) ليس فيهم من اليهود و النصارى أحد . . . و قولهم { و ما أضلّنا إلاّ المجرمون } إذ

دعونا إلى سبيلهم . . . ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند {و ما أضلّنا إلاّ المجرمون} روايت شده كه فرمود: اين مجرمان همان مشركانى بودند كه گمراهان به آنها اقتدا كردند و در شركشان از آنان پيروى نمودند و آنان گروهى از امّت محمد(ص) بودند و در بين آنان احدى از يهود و نصارا نبود . ..و سخن آنان {و ما أضلّنا إلاّالمجرمون} بدين معنا است كه آن گاه كه آنان ما را به راه خودشان دعوت كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 5

5 - دروغ ، مادر گناهان و زاينده انحراف ها

أفّاك أثيم

اختصاص به ذكر يافتن {إفك} از ميان ساير گناهان و اصل قرار گرفتن براى {إثم} (تقدم آن بر إثم) مى تواند مطلب ياد شده را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 5

5 - شعر در پرتو ايمان ، به دور از گمراهى و گمراه گرى است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 6،8

6 - نقش مهم شيطان در سد كردن طريق فطرت و منحرف ساختن مردم از خداوند يكتا

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

8 - شيطان ، عامل گمراهى انسان ها و محروميت آنان از هدايت

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل فهم لايهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 13

13 - شيطان ، دشمن

انسان و عامل گمراهى وى

إنّه عدوٌّ مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 4

4 - سركشى و استكبار ، بى عدالتى و انحراف از حق است .

و استكبر هو و جنوده فى الأرض بغير الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 11

11 - انسان ، نيازمند به هدايت الهى است و در صورت بهره نجستن از آن گمراه مى شود .

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده با توجه به اين مطلب است كه گمراهى بشر در برابر هدايت ارائه شده از سوى خداوند قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 8،9

8 - پافشارى بر عقيده شرك آلود ، اضلال الهى را در پى دارد .

اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

تعبير از {أشركوا} به {ظلموا} براى بيان اين نكته است كه آنان، با وجود دلايل زياد و روشن براى اثبات وحدانيت خداوند، باز بر عقيده خويش پاى فشردند و در نتيجه، به جايى رسيدند كه به اضلال كيفرى خداوند گرفتار آمدند.

9 - تبعيت جاهلانه از هواى نفس ، درپى دارنده محروميت از هدايت الهى و عامل غوطهور شدن در گمراهى است .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم فمن يهدى من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 8

8 - غنا و نغمه هاى مفسده انگيز ، ابزار كافران براى

گمراه كردن مردم از راه خدا است .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 9

9 - آداب و رسوم اقوام ، در هدايت و يا گمراهى نسل ها آنان ، تأثيرى قابل توجّه دارد .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 1،3

1 - كافران ، در حال سوختن در آتش جهنم ، اعلام مى كنند كه مطيع بزرگان و رؤساى گمراه سازشان بودند .

إنّ اللّه لعن الك_فرين . .. يوم تقلّب ... و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا ... فأ

3 - پيروى بى چون و چرا ( و بى منطق ) از بزرگان ، راهزن خِرد دينى است .

ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلّونا السبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 10

10 - ايمان نياوردن به آخرت ، كيفر دارد و انسان را در وادى بس بى راهه قرار مى دهد .

الذين لايؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضل_ل البعيد

آوردن موصول به جاى اسم ظاهر (الكافرون) دلالت مى كند كه ايمان نياوردن، علت گرفتارى در عذاب و واقع شدن در گمراهى دور و دراز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 2

2 - ايمان چون نور ، مايه هدايت و روشنايى و كفر ، همچون ظلمت ، مايه گمراهى و تاريك

بينى

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 2

2 - شيطان ، از عوامل گمراهى انسان ها

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 6

6 - مشركان فريب خورده و پيشوايان شان در قيامت ، يكديگر را به دست داشتن در گمراهى و انحراف از مسير حق ، متهم خواهند كرد .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون . قالوا إنّكم كنتم تأتوننا ... قالوا ... و ما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 6

6 - نقش مؤثر پيشوايان گمراه در گمراهى توده ها و هم فكر و هم سان ساختن مردم با افكار و عقايد خويش

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 16

16 - هواپرستى ، موجب گمراهى و دورى از راه خدا است .

و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 17

17 - آيين شرك ، آيينى راه زن و گمراه كننده

و جعل للّه أندادًا ليضلّ عن سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 14

14 - پذيرش قرآن و عمل به راهنمايى هاى آن هدايت است و رد و انكار آن گمراهى و ضلالت .

فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما يضلّ عليها

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 13،16

13 - پافشارى در مخالفت با دين و ترديد در حقانيت آن _ باوجود مشاهده دلايل روشن _ موجب گمراهى ابدى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

مقصود از {مسرف} در اين آيه، كسى است كه در مخالفت با حق، پافشارى و اصرار فراوان دارد.

16 - گمراه شدن انسان از سوى خداوند ، نتيجه و پيامد كردار خود او است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

از اين كه خداوند از ميان انسان ها، كسانى را گمراه مى سازد كه دست به اسراف مى زنند و پيوسته در حق ترديد روا مى دارند، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 3

3 - جدال بدون دليل و برهان در آيات الهى ( دين ) ، موجب گمراهى و محروميت ابدى از هدايت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الذين يجادلون . ..} بدل براى {من} در آيه پيش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 8

8 - تصوير نادرست از زندگى دنيايى و اخروى ، منشأ اصلى انحراف ها ، خودكامگى ها و حق ستيزى ها است .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 19

19 - نقش عملكرد جوامع

، در هدايت و گمراهى نسل آينده

و ما تفرقوا . .. إنّ الذين أورثوا الكت_ب من بعدهم لفى شك منه مريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 3،9

3 - هدايت و ضلالت الهى نسبت به انسان ، نتيجه اعمال خود او است .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الأرض . .. و من يضلل اللّه

9 - ستم و تجاوز به حقوق مردم ، موجب محروميت از هدايت و افتادن در گرداب گمراهى

و من يضلل اللّه . .. و ترى الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 7

7 - تقليد كوركورانه و تعصبات قومى ، از عوامل مهم گمراهى و انحرافات اعتقادى در طول تاريخ

و كذلك ما أرسلنا . .. و إنّا على ءاث_رهم مقتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 8

8 - گمراهى انسان و تسلط شيطان بر وى ، نتيجه عملكرد تباه كننده خود او است .

و من يعش . .. نقيّض له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 2،8

2 - تأثير حاكمان ، در هدايت و گمراهى مردمان

و نادى فرعون . .. فاستخفّ قومه

8 - نقش اساسى و مؤثر تبليغات در هدايت و گمراهى انسان ها

و نادى فرعون فى قومه . .. فاستخفّ قومه فأطاعوه

از اين كه فرعون توانست با تبليغات خويش، قوم خود را به اطاعت وادارد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 3

3 - پيروى از شيطان ، عامل انحراف و بازماندن از صراط مستقيم

و اتّبعون ه_ذا صرط مستقيم . و لايصدّنّكم الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 86 - 6

6 - دلبستگى بيهوده به شفاعت غيرخدا ، از عوامل گمراهى است .

و لايملك . .. الشف_عة إلاّ من شهد بالحقّ

خداوند، براى بازداشتن مشركان از گمراهى، به آنان يادآور شده است كه معبودهاى دروغين آنها هرگز قدرت شفاعت ندارند. پس از ايشان قطع اميد كنند و به حق روى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 1

1- عبادت گران غير خدا و حاجت طلبان از درگاه غير او ، گمراه ترين وسرگشته ترين انسان ها

و من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لايستجيب له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 16

16- گناه ، مايه تيرگى قلب و رخت بستن صلاح از فكر و انديشه انسان *

كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

ميان سيّئات و عدم صلاح قلب، مى تواند رابطه علّى و سببى باشد. از تقدم سيّئات استفاده مى شود كه عامل فساد فكر و انديشه، گناهان است و با زدايش گناهان، انديشه صلاح مى يابد. اين احتمال مبتنى است بر اين كه {بال} به معناى قلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 12

12- انسان ، بدون برخوردارى از هدايت پروردگار ، گرفتار انحراف در بينش و گرايش

خويش

أفمن كان على بيّنة من ربّه كمن زيّن له سوء عمله

از مقابله {من كان . ..} با {من زيّن...}، استفاده مى شود كه انسان ها به دو گروه عمده تقسيم مى شوند: 1_ كسانى كه برخوردار از دلايل الهى و هدايت وحى اند; 2_ گروهى كه در قبال دسته اول قرار دارند و در نهايت به انحراف در بينش (زيّن له سوء عمله) و انحراف در گرايش (و اتّبعوا أهوائهم) كشيده شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 8

8- وسوسه ، تزيين و القاى آرمان هاى دروغين ، ابزار شيطان در منحرف ساختن انسان ها

إنّ الذين ارتدّوا . .. الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

مفهوم {أملى} ممكن است به معناى ايجاد آمال و آرزو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 1،2

1 - صاحبان زر و زور با نيرنگ هاى بزرگ خود ، تعداد بسيارى از مردم را گمراه كردند .

و قد أضلّوا كثيرًا

2 - شرك و بت پرستى و دورى از رهنمود هاى پيامبران الهى ، گمراهى است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم . .. و قد أضلّوا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 37 - 2

2 - پيشرفت و تكامل معنوى يا سقوط و انحطاط انسان ، در دست خود او است .

لمن شاء منكم أن يتقدّم أو يتأخّر

عوامل گمراهى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 5

5- اغواى ابليس از سوى خداوند

، كيفر تمرّد وى از فرمان الهى بود .

ربّ بما أغويتنى

بى ترديد، گمراه شدن ابليس از جانب خداوند، پس از سرپيچى او از سجده بر آدم(ع) بود و اين مى رساند كه اين گمراهى، جنبه كيفرى داشته است.

عوامل گمراهى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 17

17_ شيطان ، مترصد زمينه هاى مساعد براى نفوذ در انسان و منحرف ساختن او

لاتقصص رءياك . .. فيكيدوا ... إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 1

1- ابليس ، گمراه شدن خود از سوى خداوند را ، عامل زيبا نماياندن زشتى ها و به گمراهى كشاندن همه انسان ها معرفى كرد .

قال ربّ بما أغويتنى لأزيننّ لهم فى الأرض و لأغوينّهم أجمعين

{با} در {بما} باى سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 4

4 - مستكبران ، دشمن سعادت و خوشبختى مردم و خواستار ضلالت و گمراهى آنان

و من الناس من يج_دل . ..ليضلّ عن سبيل اللّه

جمله {ليضل عن سبيل اللّه} به تقدير {ليضل الناس عن سبيل اللّه} است; يعنى، جدال اين گروه نادان و استكبارپيشه با توحيد و يكتاپرستى و جلوگيرى از گرايش مردم به آن، نه بدان جهت است كه آنان خواستار سعادت مردم اند; بلكه بدان منظور است كه مردم را از راه خدا - كه راه خوشبختى است - بازدارند و آنان را به ضلالت و گمراهى سوق دهند.

عوامل گمراهى بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 12

12 _ دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا موجب فاصله گرفتن او از آيات الهى و تكذيب آنها شد .

فانسلخ منها . .. و لكنه أخلد إلى الأرض

جمله {و لكنه أخلد . .. } مى تواند بيانگر علت {فانسلخ منها} باشد. يعنى دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا باعث شد كه از آيات الهى فاصله گيرد.

عوامل گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 4

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 5

5 - شنيده شدن صداى گوساله از تنديسِ دست ساز سامرى ، مايه فريفتگى بنى اسرائيل و باور به معبود بودن آن شد .

له خوار

ذكر هر يك از اوصاف گوساله، نشانگر دخالت آن در گرايش بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 4

4 - هارون ( ع ) ، متهم به مخالفت با

فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 6

6 - ارتداد سامرى ، سبب انحراف بنى اسرائيل بود .

فنبذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 5

5 - نقش جدى درباريان و اطرافيان فرعون ، در انحراف و گمراهى مردمان

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى

فرعون و ملإيه

از اين كه {ملأ} در برنامه تبليغى موسى(ع) هم طراز فرعون قرار گرفته اند، نقش اساسى آنان در انحراف مردم به دست مى آيد.

عوامل گمراهى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 4

4 - نقش مهم رهبرى كفر ، در گمراهى و انحراف اركان جامعه

فتولّى بركنه

در صورتى كه مراد از {ركن}، اركان جامعه بوده و {باء} براى تعديه باشد، از منتسب شدن انحراف اركان جامعه، به شخص فرعون، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

عوامل گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

عوامل گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود

و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

عوامل گمراهى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

عوامل گمراهى رهبران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 2

2- رهبران مستكبر و پيروانشان ، سرانجام در قيامت شيطان را مسبب اصلى گمراهى خويش قلمداد مى كنند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الل

ذكر سخنان شيطان در قيامت خطاب به گمراهان، پس از ذكر جريان مستكبران و پيروانشان، احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان گمراهى خويش را به شيطان نسبت مى دهند و او درصدد پاسخ گويى برمى آيد.

عوامل گمراهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 29 - 1

1 _ ظالمان در روز رستاخيز ، دوستان ناباب را عامل گمراهى خود خواهند شمرد .

و يوم يعضّ الظالم على يديه يقول ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول . .. لم أتّخذ فلانًا خل

عوامل گمراهى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 11

11 - تنها فاسقان به سبب وجود مثلهايى در قرآن ، به گمراهى كشانده مى شوند .

و ما يضل به إلا الفسقين

عوامل گمراهى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 13

13 - زيبا جلوه گر شدن رفتار زشت فرعون در ديدگان خود او ، سبب انحراف وى از راه اصلى هدايت و سعادت ( ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ) گشت .

كذلك زيّن لفرعون سوء عمله و صدّ عن السبيل

جمله {و صُدّ عن السبيل} به منزله نتيجه براى جمله پيش است; يعنى، رفتار زشت فرعون در ديدگان او زيبا جلوه كرد و همين سبب شد كه او راه اصلى هدايت را پيدا نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 5

5 - اقتدار حكومت فرعون ، اغواگر او و بازدارنده وى از پذيرش پيام روشن موسى ( ع )

فتولّى بركنه

در صورتى كه {باء} براى بيان سببيت يا استعانت و {ركن} كنايه از اركان اقتدار حكومت فرعونى باشد، استفاده مى شود كه فرعون به اتكاى همين نيروها، به مبارزه با موسى(ع) پرداخت و از پذيرش دعوت او سر بر تافت.

عوامل گمراهى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 79 - 1

1 - فرعون ، نقش اساسى و تعيين كننده اى در گمراهى مردم خود داشت .

و أضلّ فرعون قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 -

7

7 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، درباره اين كه قتل موسى ( ع ) موجب گمراهى ابدى و علاج ناپذير آنان خواهد شد .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه هشدار مؤمن آل فرعون نسبت به گمراه شدن آنان در مورد قتل موسى(ع) انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 7

7 - دنياطلبى فرعونيان و تصوير نادرست آنها از زندگى دنيايى و اخروى ، سبب انحراف و خودكامگى آنان شد .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

با توجه به يادآورى حقيقت زندگى در دنيا و آخرت از سوى مؤمن آل فرعون براى فرعونيان، برداشت بالا به دست مى آيد.

عوامل گمراهى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 8

8 - صاحبان زر و زور ، عامل اصلى گمراهى و كفر قوم نوح بودند .

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

عوامل گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 11

11 _ زندگى دنيا عامل فريب خوردن كافران در نپذيرفتن آيات و پند نگرفتن از انذار انبيا

و غرتهم الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 5

5 _ جا به جايى ماه هاى حرام ، عاملى در جهت گمراهى كافران

إنما النسىء . .. يضل به الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 3

3- مخالفت و عنادورزى كافران با پيامبر ( ص ) ، با تمثيل و توصيف هاى ناروا ، در پى دارنده گمراهى علاج ناپذير براى آنان

كيف ضربوا لك الأمثال فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

برداشت فوق بنابراين است كه مراد از {سبيلاً} راه هدايت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 74 - 1

1 - بى اعتقادى به جهان آخرت ، مهم ترين عامل انحراف و كجروى كافران

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة عن الصرط لن_كبون

{نكوب} (مصدر {ناكبون}) به معناى منحرف شدن است; يعنى، كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، قطعاً از راه راست، سخت منحرف اند. گفتنى است كه بيان ايمان به آخرت و اختصاص به ذكر يافتن آن، از ميان مسائل گوناگون اعتقادى، بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 1

1 - كافران در قيامت ، خواهان شناسايى عاملان گمراهى خويش به منظور انتقام جويى از آنان

و قال الذين كفروا ربّنا أرنا الذين أضلاّنا . .. نجعلهما تحت أقدامنا

عوامل گمراهى كافران پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 2

2- رهبران مستكبر و پيروانشان ، سرانجام در قيامت شيطان را مسبب اصلى گمراهى خويش قلمداد مى كنند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الل

ذكر سخنان شيطان در قيامت خطاب به گمراهان، پس از ذكر جريان مستكبران و پيروانشان، احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان گمراهى خويش

را به شيطان نسبت مى دهند و او درصدد پاسخ گويى برمى آيد.

عوامل گمراهى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 7

7 - سران و بزرگان گمراه ، داراى نقشى بسزا در گمراهى مردم

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

عوامل گمراهى مردم دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 1

1- از ديدگاه حضرت ابراهيم ( ع ) ، بت ها و بت پرستان عامل گمراهى بسيارى از مردم در عصر او بودند .

اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

عوامل گمراهى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 1،3،4

1 - مستكبران در قيامت ، در رد نظر مستضعفان ، خود آنان را مردمانى مجرم معرّفى خواهند كرد .

و قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى . .. بل كنتم مجرمين

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

4 - مستضعفان گمراه و مؤاخذه شده در قيامت ، در دنيا از هدايت برخوردار بودند ; لكن آن را نپذيرفته اند .

قال الذين

استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

عوامل گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 5

5- تلاش مشركان در قيامت براى دخيل شمردن معبود هاى دروغينشان در گمراهى خويش *

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من دو

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه غرض مشركان از نماياندن معبودهاى دروغين خويش، كاستن از بار گناه خويش و نهاندن آن بر دوش معبودها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 2

2 _ خداوند به روز رستاخيز ، خواستار پاسخ گويى معبود هاى مشركان در باره علت گمراهى مشركان و نقش آنان در اين گمراهى

ويوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 4،5،6،10،11

4 _ معبود هاى مشركان در قيامت ، خود را از داشتن هر گونه نقشى در گمراهى مشركان ، تبرئه كرده و آن را تكذيب خواهند كرد .

ءأنتم أضللتم عبادى . .. قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من

أولياء

5 _ اظهار شگفتى و اعلام انزجار معبو هاى مشركان در قيامت ، از معبود قرار گرفتن خودشان از سوى مشركان و يا نقش داشتن آنان در گمراهى ديگران

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء . .. قالوا سبح_نك

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود و شنونده بخواهد اظهار شگفتى كند. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروايى شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اعلان برائت و اظهار انزجار كند و واكنش منفى از خود نشان دهد (برگرفته از لسان العرب).

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه، به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

10 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، عامل انحراف مشركان را ، كردار و رفتار هلاكت بار خود آنان معرفى خواهند كرد .

و ل_كن . .. و كانوا قومًا بورًا

{بور} يا جمع {بائر} (به معناى هالك) و يا مصدر (به معناى هلاك) است. در صورت دوم، صفت بودن آن براى {قوماً}، از باب

مبالغه خواهد بود.

11 _ گمراهان ( مشركان و . . . ) ، خود عامل اصلى گمراهى خويش اند .

أم هم ضلّوا السبيل . .. و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر و كانوا قومًا ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 2

2 _ ادعاى مشركان در باره نقش داشتن معبودهايشان در گمراهى آنان ، مورد تكذيب همان معبود ها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 15

15 - نينديشيدن مشركان در آيات و دلايل وحدانيت خداوند ، باعث انحراف آنان از حق است .

ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون . .. و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 1،2،3،4

1 - تلاش مشركان فريب خورده براى تبرئه خويش از هرگونه نقش داشتن در امر گمراهى خود

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

2 - مشركان فريب خورده ، پيشوايان خود را مسؤول گمراهى خويش در قيامت معرفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

3 - پيشوايان شرك با تظاهر به خيرخواهى ، عامل اصلى فريب خوردن و دور شدن از مسير خير و حق در ديدگاه مشركانِ گمراه شده

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

{يمين} مى تواند مشتق از {يمن} (خير و بركت) باشد. بر اين اساس، معناى آيه چنين مى شود: شما از سر خيرخواهى به سراغ ما مى آمديد. اما متعدى شدن فعل {تأتوننا} به {عن} _ كه براى مجاوزت است _ موجب مى شود كه

اين كلمه متضمن معناى {تصددننا} _ كه متناسب با معناى مجاوزت است _ باشد. بر اين اساس، پيام اصلى آيه چنين خواهد بود: شما بوديد كه در ظاهر از سر خيرخواهى به سراغ ما آمده و ما را از مسير حق و خير گمراه مى كرديد.

4 - مشركان گمراه شده ، در قيامت اعمال قدرت سران شرك را عامل گمراهى و فريب خود معرّفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه {يمين} (جهت راست) كنايه از قدرت و قوت باشد; زيرا معمولا سمت راست قوى تر است. ازاين رو بيشتر مردم كارهاى مهم و سنگين را با دست راست انجام مى دهند. گفتنى است كه دو آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان) و نيز آمدن واژه {يمين} به اين معنا در آيه 93 همين سوره (فراغ عليهم ضربا باليمين) مؤيد مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 1،2

1 - پيشوايان شرك ، در روز رستاخيز در برابر اتهام داشتن نقش در فريب و گمراهى مشركان ، به دفاع برخاسته و به تبرئه خود خواهند پرداخت .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا . .. قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

2 - پيشوايان شرك ، در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1،2،3

1 - پيشوايان شرك در قيامت ،

هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

3 - سران شرك در قيامت ، بدون اجبار به نقش خود در گمراهى مشركان اقرار خواهند كرد .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان شرك، در پاسخ به اتهامِ داشتن نقش در گمراهى مشركان، تنها به اجبار نكردن بر گمراهى اكتفا كرده و اصل نقش داشتن خود را نفى نخواهند كرد. پذيرش دست داشتن در گمراهى مشركان در دو آيه بعد (فأغويناكم إنا كنا غاوين)، مؤيد اين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 3

3 - پذيرش مقصر بودن و داشتن نقش در گمراهى مشركان ، از سوى پيشوايان شرك در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

اين كه پيشوايانِ شرك، خود را در استحقاق عذاب الهى شريك مى دانند، حاكى از پذيرش نوعى از مسؤوليت در گمراهى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 1،5

1 - اعتراف سران شرك به دست داشتن خود در گمراهى توده هاى مشرك

فأغوين_كم

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا كنّا غاوين} براى جمله

پيشين (فأغويناكم) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 7

7_ شيطان ، مدعى طغيان گرى مشركان ، در نتيجه گمراهى عميق خودشان و نه اغواگرى هاى او

قال قرينه ربّنا ما أطغيته و ل_كن كان فى ضل_ل بعيد

عوامل گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 5

5 - آگاه نبودن اهل نفاق به سود و زيان واقعى خويش ، عامل اختيار كردن ضلالت و از دست دادن هدايت

أولئك الذين اشتروا الضللة . .. و ما كانوا مهتدين

جمله {ما كانوا مهتدين} عطف بر جمله {اشتروا الضلالة بالهدى} است و به منزله علت براى آن مى باشد; يعنى: چون به سود و زيان واقعى خويش راه نيافتند، به چنين تجارتى دست زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 4

4 - انحرافات منافقان ، نتيجه سوگند هاى دروغ آنان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مطلب ياد شده از تفريع {فصدّوا. ..} بر {اتّخذوا...} به دست مى آيد.

عوامل مصونيت از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 12

12 _ لزوم هشيارى در برابر جلوه هاى فريبنده دنيا براى مصون ماندن از گمراهى

و غرتهم الحيوة الدنيا

فرجام گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 10

10 - انتخاب آزادانه راه انحراف ، منتهى به گمراهى و كج روىِ اجتناب ناپذير

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم

فضايل

معرضان از رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 5

5 - كسانى كه از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت ، پرهيز كرده و به خدا روى آورند و توبه كنند ، شايسته بشارت الهى اند .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه لهم البشرى

قانونمندى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 14،17

14 _ هدايت و ضلالت ، داراى نظامى قانونمند

و اللّه اركسهم بما كسبوا اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

قرآن و گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 12

12 _ تأثير منفى قرآن در برخى مردمان ، برخاسته از كفرورزى و طغيانگرى آنان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

كيفر اخروى رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 7

7 - پيشوايان گمراهى ، با مجازات دنيوى از مجازات اخروى معاف نخواهند شد .

فى الحيوة . .. لامساس و إنّ لك موعدًا لن تخلفه

كيفر دنيوى رهبران گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 7

7 - پيشوايان گمراهى ،

با مجازات دنيوى از مجازات اخروى معاف نخواهند شد .

فى الحيوة . .. لامساس و إنّ لك موعدًا لن تخلفه

كيفر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 20

20 _ عقوبت سنگينتر ، بازتاب ضلالت افزونتر

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة . .. اضل عن سواء السبيل

گمراهى آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 1

1 _ پدر ابراهيم، آزر و قوم او مردمى بت پرست و گمراه بودند.

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر أتتخذ أصناما

گمراهى آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 14

14 - شركورزى ، گمراهى آشكار و بى نياز به دليل

و من هو فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه روى سخن در اين بخش از آيات، با اهل شرك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 8،13

8 - مشركان ، به دليل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرينندگى ، در گمراهى آشكارند .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

13 - همه ظالمان ، در گمراهى آشكارند .

بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

{الظالمون}، جمع و داراى الف و لام است و در جاى خود گفته شده كه اين گونه جمع ها، عموميت را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 6

6 - تمرّد از فرمان خدا و پيامرش ، گمراهى آشكارى

را در پى دارد .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 1،2

1 - مؤمن انطاكيه به مردم اعلان كرد : شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

ءأتّخذ من دونه ءالهة . .. إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

{إذاً} در آيه شريفه براى جواب و جزاى مقدر است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن اتّخذت من دون اللّه ءالهة أكن فى ضلال مبين}; يعنى، اگر من به جز خدا معبود ديگرى برگيرم، در گمراهى آشكارى به سر خواهم برد.

2 - شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 16،17

16 - كسانى كه قلبشان دچار قساوت بوده و دلشان سخت مى باشد ، در گمراهى شديد و آشكارى به سر مى برند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه أُول_ئك فى ضل_ل مبين

آشكار بودن ضلالت سنگدلان، مى تواند به خاطر شديد و بسيار بودن آن باشد; به گونه اى كه اين حقيقت براى همگان محرز و انكارناپذير است.

17 - قساوت قلب و خدا فراموشى ، نشانه گمراهى سخت و آشكار

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه أُول_ئك فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 7

7 - ازدست دادن استعداد هدايت پذيرى ، آشكارترين نوع ضلالت و گمراهى است .

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى و من كان فى ضل_ل مبين

جمله {و من كان. ..} گويا

به منزله عطف تفسيرى براى قسمت قبل است; يعنى، شخصى كه حق را نشنود و راه هدايت را نبيند، در گمراهى آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 9

9 - مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 8

8 - انحراف منافقان ، آشكار براى هر بيننده اى

و رأيتهم يصدّون

خطاب در {رأيتهم} عام است و اختصاص به بيننده اى خاص ندارد.

گمراهى آشكار كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 7

7 - كافران لجوج و تكذيب گر ، در گمراهى آشكار قرار دارند .

فستعلمون من هو فى ضل_ل مبين

گمراهى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 2

2 _ ابليس به تلافى گمراه شدن خويش، با كمين كردن در صراط مستقيم، بر گمراه كردن مردم مصمم شد.

فبما أغويتنى لأقعدن لهم صرطك المستقيم

كلمه {باء} در {فبما أغويتنى} سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 1،3

1- ابليس ، گمراه شدن خود از سوى خداوند را ، عامل زيبا نماياندن زشتى ها و به گمراهى كشاندن همه انسان ها معرفى كرد .

قال ربّ بما أغويتنى

لأزيننّ لهم فى الأرض و لأغوينّهم أجمعين

{با} در {بما} باى سببيه است.

3- ابليس ، معترف به گمراهى خود بود .

قال ربّ بما أغويتنى

گمراهى اجداد قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 1

1- قوم ابراهيم و نياكان آنان ، در گمراهى آشكار قرار داشتند .

قال لقد كنتم أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

گمراهى اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 18

18- { عن أبى عبدالله جعفربن محمد ( ع ) قال : . . . ان الله تبارك و تعالى يضلّ الظالمين يوم القيامة عن دار كرامته . . . كما قال عزّوحلّ : { و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا خداوند _ تبارك و تعالى _ ستمگران را در روز قيامت از سراى كرامت خويش گمراه مى كند . .. چنان چه مى فرمايد: {يضلّ الله الظالمين...} ...}.

گمراهى اخروى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 8

8 _ گمراهى و سرگردانى فاسقان در قيامت *

و اللّه لايهدى القوم الفسقين. يوم يجمع اللّه الرسل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يوم} ظرف براى {لايهدى . ..} در آيه قبل باشد.

گمراهى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 66 - 1

1 - توانايى خداوند بر عذاب كافران ، به گونه اى كه آنان با از بين

رفتن چشم ها و نورديدگانشان ، راه معمول خود را پيدا نكرده و از پيمودن راه درست محروم خواهند شد .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم فاستبقوا الصرط فأنّى يبصرون

{طمس} (مصدر {طمسنا}) به معناى از بين بردن آثار و شواهد چيزى است و مقصود از {لطمسنا على أعينهم} از بين بردن كامل عضو چشم و يا نور و بينايى آن مى باشد. مراد از {الصراط} نيز راه معمول و متداولى است كه افراد آن را طى مى كنند.

گمراهى اخروى كوردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 1

1- كوردلان در دنيا ، در آخرت نيز نابينا و راه گم كردگانند .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبيلاً

گمراهى از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 22

22 _ لزوم ريشه يابى و تحليل زمينه هاى گريز از حق و گرايش به عقايد شرك آلود و انحرافى

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر انى يؤفكون

كلمه {انى} گاه به معناى {من اين} بكار مى رود، بنابراين جمله {ثم انظر . ..} مى تواند فرمان به تأمل و انديشه در منشأ انحراف بنى اسرائيل باشد.

گمراهى از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 9

9 - پيمودن راه دين ، شكر نعمت خداوند و انحراف از آن ، ناسپاسى او است .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

گمراهى از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- ص - 38 - 26 - 16

16 - هواپرستى ، موجب گمراهى و دورى از راه خدا است .

و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

گمراهى از صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 2

2 _ ابليس به تلافى گمراه شدن خويش، با كمين كردن در صراط مستقيم، بر گمراه كردن مردم مصمم شد.

فبما أغويتنى لأقعدن لهم صرطك المستقيم

كلمه {باء} در {فبما أغويتنى} سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 5

5- پرستش شيطان ، انحراف از راه راست و متعادل است .

فاتّبعنى أهدك صرطًا سويًّا . .. لاتعبد الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 8

8 - شرك و بت پرستى ، گمراهى و انحراف از صراط مستقيم است .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

گمراهى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 2

2_ نوح ( ع ) ، پس از تلاش هاى ناموفق خويش ، اين احتمال را موجه دانست كه خداوند خواسته تا اشراف و سران قومش ، به ورطه ضلالت و گمراهى سقوط كنند .

و لاينفعكم نصحى . .. إن كان الله يريد أن يغويكم

{إن} در {إن كان الله . ..} شرطيه است و جمله {لاينفعكم ...} به منزله جواب براى آن مى باشد. گرچه اين احتمال نيز كه مخففه از مثقّله باشد بعيد به نظر نمى رسد. بر اين اساس جمله

{إن كان الله} بيانگر آن است كه نوح(ع) به ايمان نياوردن قومش اطمينان پيدا كرده بود. قابل ذكر است كه نيامدن {لام} در خبر {إن} مخففه، به خاطر مشتبه نشدن آن با {إن} نافيه است.

گمراهى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 26 - 4

4 - باغداران يمنى ، به هنگام مشاهده باغ ويران شده خويش ، بى درنگ به اشتباه خود پى برده و از كار محروم ساختن مستمندان پشيمان گشتند و خود را مردمى گمراه يافتند .

فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {ضالّون} گمراهى اصطلاحى (گمراهى از راه حق و حقيقت) باشد. گفتنى است كلمه {لمّا} در اصطلاح بيانگر اقتران جواب به شرط و افاده كننده فور و بداهت است.

گمراهى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 3

3 - تكذيب و گمراهى ، دو ويژگى اصلى اصحاب الشمال

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه در توصيف اصحاب الشمال به جاى ذكر همين عنوان، وصف {المكذّبين الضالين} آمده است.

گمراهى اعراض از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 5

5 - روى گردانى از ياد خدا ، ضلالت و گمراهى آشكار است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و من كان فى ضل_ل مبين

از ارتباط آيه فوق با جمله {و من يعش عن ذكر الرحمان} (در آيات پيشين) مطلب بالا استفاده مى شود.

گمراهى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 3،5

3 _ اغلب مردم زمين، گمراه و تابع گمانهاى نادرست در عقايد خود هستند.

و إن تطع أكثر من فى الأرض يضلوك عن سبيل الله

5 _ كمى رهپويان راه خدا نبايد موجب تزلزل رهپويان در برابر اكثريت مردم گمراه گردد.

و إن تطع أكثر من فى الأرض يضلوك

گمراهى اكثريّت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 7،12

7- سوگند ابليس براى به دست گرفتن زمام امور و منحرف ساختن فرزندان آدم ( ع ) - جزاندكى از آنان - در صورت مهلت خداوند به وى تا روز قيامت

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

12- ابليس ، على رغم سوگند و تصميم قطعى بر گمراه كردن ذريه آدم ( ع ) ، بر ناتوانى خويش از تسلط بر گروه اندكى از آنان اعتراف كرد .

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

گمراهى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 6

6- برخى از امت ها با اعزام انبيا به سوى آنان ، هدايت يافتند و برخى ديگر بر گمراهى خود باقى ماندند .

فمنهم من هدى الله و منهم من حقّت عليه الضل_لة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 8

8 - امداد هاى الهى براى امت ها در برهه هاى خاص ، به معناى معاف شدن آنان از آزمون ها و فتنه ها در مراحل بعد نيست .

قد أنجين_كم . ..

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

گمراهى امت هاى ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 7

7 _ مشيت الهى به شقاوت و ضلالت امتهاى ستمگر پس از اتمام حجت بر ايشان تعلق مى گيرد.

و من يرد أن يضله . .. يجعل الله الرجس ... ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

مراد از هلاكت در آيه، شقاوت و ضلالتى است كه در آيات قبل از آن سخن به ميان آمده بود.

گمراهى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 3

3- همه انسان ها ، حتى بندگان خالص خدا ، در معرض فريب و آراسته نمودن زشتى ها توسط ابليس

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

جمله {إلاّ عبادك منهم المخلصين} استثنا از جمله {لأغوينّهم أجمعين} است نه جمله {لأزيننّ لهم . ..} ;يعنى، ابليس از گمراهى بندگان خالص خدا ناتوان است، ولى به سراغ همه مى رود و درصدد وسوسه همگان برمى آيد. گفتنى است آيه 200 سوره {اعراف} _كه درباره وسوسه گرى شيطان براى پيامبراسلام(ص) است _ مؤيد همين حقيقت است (و إما ينزغنّك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 82 - 3

3 - گمراه كردن همه انسان ها ، هدف و فلسفه مهلت خواهى ابليس از خداوند بود .

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنّك من المنظرين ... قال فبعزّتك لأغوينّهم

از اين كه ابليس، پس از مهلت خواهى از خداوند و پذيرش اين خواسته از سوى او،

اعلام كرد كه بر گمراه كردن مردم مصمم گشته است; مى توان به دست آورد كه هدف اصلى او از اين درخواست، همان گمراه سازى بنى آدم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 2

2 - هدايت شدن يا گمراه گشتن مردمان ، خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص )

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

{ضرّ} در مقابل {نفع} و {رشد} در مقابل {غىّ} است و در اين آيه، هر يك از آن دو واژه _ به لحاظ معنا _ مى تواند قرينه براى ديگرى باشد; يعنى، {ضرّ} قرينه باشد كه مقصود از {رشد}، ضلالت است و {ضرّ} قرينه بر اين باشد كه مراد از {رشد}، نفع است.

گمراهى اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 3

3 - مردم انطاكيه ، در گمراهى آشكارى بسر مى بردند .

إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

گمراهى اهل بابل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 12

12 _ اهل بابل به سبب پندار ربوبيت براى اجرام آسمانى و پرستش بتها، گمراه بودند.

أتتخذ أصناما . .. كوكبا ... القمر ... القوم الضالين

به گفته بسيارى از مفسران، احتجاج ابراهيم(ع) با مشركان در سرزمين بابل روى داده است.

گمراهى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 3

3 _ احساس مصونيّت از خلود در آتش دوزخ ، عامل فريب و گمراهى اهل كتاب

ثمّ يتولّى فريق . ..

ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار ... و غرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 1

1 _ انحراف اهل كتاب از دين خدا ( ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى آن حضرت )

افغير دين اللّه يبغون

با توجه به آيات قبل كه درباره اهل كتاب بوده است; اين آيه اشاره به آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 3

3 _ لزوم اعتراض ، در برابر كجروى هاى كافران و اهل كتاب

قل يا اهل الكتب لم تكفرون بايات اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 2

2 _ اهل كتاب به دليل كفرشان به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا . ..} به قرينه آيات پيشين (153 به بعد) آن گروه از اهل كتاب هستند كه رسالت پيامبر(ص) را نپذيرفتند و قرآن را وحى الهى ندانستند ; و مراد از {سبيل اللّه} به دليل آيات گذشته دين اسلام است.

گمراهى با علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 5

5 _ لغزش ، پس از علم ، پذيرفتنى نيست .

و لا تتبعوا . .. فان زللتم من بعد ما جاءتكم البينات

گمراهى بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 74 - 12

12 _ بت پرستى گمراهى آشكار است.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 3

3 _ ابراهيم(ع) به دليل مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بت پرستى را گمراهى آشكارى مى ديد.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم

جمله {و كذلك نرى} احتمالا در صدد بيان سبب و زمينه گفته هاى ابراهيم(ع) در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 4

4 _ شرك ( اعتقاد به ربوبيت غير خدا ) آيينى باطل و بت پرستى ضلالت و گمراهى است .

فذلكم اللّه ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 5

5 - شرك و بت پرستى ، بدترين و عميق ترين نوع گمراهى

ذلك هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 8

8 - شرك و بت پرستى ، گمراهى و انحراف از صراط مستقيم است .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

گمراهى بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 8

8 - دنيامدارى ، شرك ، بدعت در دين ، ظلم و سياه كارى است .

أم لهم شرك_ؤا . .. و إنّ الظ_لمين لهم عذاب أليم

گمراهى بدنماياندين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم -

14 - 3 - 6

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

گمراهى بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 6

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 1

1 _ تخلّف و انحراف بنى اسرائيل ، على رغم ارائه آيات روشن و معجزات الهى به آنان

كم اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 2

2 _ كفر و گمراهى بنى اسرائيل به علت نقض پيمان هاى الهى

فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل . .. فبما نقضهم ميثقهم لعنهم

به مقتضاى آيه قبل (و لقد اخذ اللّه . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل)، نقض ميثاق الهى، كفر و گمراهى است. و آيه مورد بحث، بنى اسرائيل را نقض كننده پيمان الهى معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 2

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن

لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 4

4- قوم موسى در انواع ظلمت ها گرفتار بودند .

أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 7

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49 -

5

5 - بنى اسرائيل در عصر فرعون ، گرفتار انحراف در عقيده و عمل و نيازمند هدايت از سوى خدا

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب لعلّهم يهتدون

{هم} در {لعلّهم} كنايه از بنى اسرائيل است و ارجاع آن به فرعون و طايفه او، درست نيست; زيرا نزول تورات، بعد از هلاكت آنها بود.

گمراهى بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 2،3،6

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 4

4 _ اضلال ، از كيفر هاى الهى براى بى تقوايان

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

گمراهى پيروان ابليس

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 8

8- پيروان ابليس ، مردمانى گمراهند .

إلاّ من اتبعك من الغاوين

{من الغاوين} حال است براى ضمير فاعلى {اتبع} و {الغاوين} از مصدر {غىّ} (عقيده فاسد) به كسانى گفته مى شود كه داراى عقيده فاسد باشند.

گمراهى پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 10

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

گمراهى پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 7

7- شيطان در قيامت به پيروان گمراه خويش اعلام خواهد كرد كه وى هيچ سلطه اى بر آنها ندارد و صرفاً آنان به دعوت او پاسخ مثبت داده اند .

و قال الشيط_ن . .. و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 6

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . .

. ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند، در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 4

4 _ كسانى كه در قيامت به روافتان به سوى جهنم سوق داده مى شوند ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسيراند .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {الذين} مبتدا و {أُولئك} خبر آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 5

5_ انحراف و كفر انسان هاى دوزخى ، ناشى از سوء اختيار خود آنان است

; نه معلول عوامل جبرى .

و قد قدّمت إليكم بالوعيد

تعبير {قد قدّمت إليكم بالوعيد} بدان معنا است كه بر گمراهان، قبلاً اتمام حجت شده است و ديگر مجالى براى جدال و تخاصم نيست. لازمه اتمام حجت و مجرم بودن فرد، اين است كه او مجبور نبوده و به سوء اختيار خود، عليه حجت الهى اقدام كرده است.

گمراهى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) نيز ، توانِ بيرون آوردن افراد حق گريز را از گمراهى ، ندارد .

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم

- 30 - 53 - 4

4 - كافران حق ناپذير ، در گمراهى و ضلالت ، غوطهورند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

گمراهى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 12،13،15

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

گمراهى در گرايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 37

37 _ انحراف در رفتار و كردار آدمى ، ناشى از انحراف در گرايش هاى درونى و انگيزه هاى او

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

چون رفتار خارجى و اعمال ظاهرى (فرار از جنگ، اظهار ترديد در حقانيّت اسلام و . .. ) در اين

آيات نشانه تشخيص درون سينه ها معرّفى شده، معلوم مى گردد كه رفتار و كردار آدمى نتيجه افكار اوست.

گمراهى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 3

3 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسير خواهند بود .

الذين . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 6

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 22

22 - دنياطلبان ، انسان هايى فريب خورده اند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور

گمراهى دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 8

8 - دنيامدارى ، شرك ، بدعت در دين ، ظلم و سياه كارى است .

أم لهم شرك_ؤا . .. و إنّ الظ_لمين لهم عذاب أليم

گمراهى دين فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 1

1 - دين فروشان و كتمان كنندگان احكام و معارف كتاب هاى آسمانى ، ضلالت پيشه و به دور از هدايتند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 4

4 - اعتراف سردمداران شرك در عرصه قيامت به گمراهى خود

إنّا كنّا غ_وين

گمراهى رهبران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 16

16- رهبران مستكبر ، در قيامت ، به گمراهى خود اعتراف خواهند كرد .

لو هدي_نا الله لهدين_كم

گمراهى رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 5

5 - قيامت ، روز آگاهى مشركان تابع و دنباله رو از گمراهى پيشوايان و بزرگان خويش

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

گمراهى سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 16

16 - كسانى كه قلبشان دچار قساوت بوده و دلشان سخت مى باشد ، در گمراهى شديد و آشكارى به سر مى برند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه أُول_ئك فى ضل_ل مبين

آشكار بودن ضلالت سنگدلان، مى تواند به خاطر شديد و بسيار بودن آن باشد; به گونه اى كه اين حقيقت براى همگان محرز و انكارناپذير است.

گمراهى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 16

16_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى بدون كمترين انحراف و كجى ، و شرك پندارى منحرف و نادرست است .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

{قيّم} به معناى مستقيم و بدون انحراف و كجى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 5

5 - شرك و بت پرستى ، بدترين و عميق

ترين نوع گمراهى

ذلك هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 8

8 - شرك و بت پرستى ، گمراهى و انحراف از صراط مستقيم است .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 8

8 - شركورزى ، ضلالت و گمراهى است .

لو أنّهم كانوا يهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 14

14 - شركورزى ، گمراهى آشكار و بى نياز به دليل

و من هو فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه روى سخن در اين بخش از آيات، با اهل شرك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 5

5 - شركورزى و پرستش غير خدا ، گمراهى و كورى است .

فاستحبّوا العمى على الهدى

مصداق بارز براى ضلالت و كوردلى قوم ثمود _ به قرينه {ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه} در آيه 14 _ شرك و پرستش غير خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 8

8 - دنيامدارى ، شرك ، بدعت در دين ، ظلم و سياه كارى است .

أم لهم شرك_ؤا . .. و إنّ الظ_لمين لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 3

3 - توحيد ، امرى فطرى و شرك انحراف از فطرت انسانى است

.

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

در صورتى كه آيه شريفه را مستقل از قبل بدانيم و ضمير {هم} به مطلق بشر بازگردد، استفاده مى شود كه توحيد در فطرى بودن انسان نهفته است.

گمراهى طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گمراهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 7

7_ مشاهده برهان الهى ( درك حقايقى نظير ربوبيت خدا ، دريافت زشتىِ گناه ، باور به عدم رستگارى ظالمان و گنه كاران و . . . ) عامل عصمت پيامبران است .

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 7

7- خداوند ، ستمگران را به گمراهى مى كشاند .

و يضلّ الله الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 13

13 - همه ظالمان ، در گمراهى آشكارند .

بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

{الظالمون}، جمع و داراى

الف و لام است و در جاى خود گفته شده كه اين گونه جمع ها، عموميت را مى رساند.

گمراهى عبادت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 5

5 _ پرستيدن غير خدا ، گمراهى است .

ءأنتم أضللتم عبادى ه_ؤلاء أم هم ضلّوا السبيل

گمراهى علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 5

5 - عالمان اهل كتاب با كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى ، گمراه شدند و عذاب الهى را براى خويش كسب كردند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

گمراهى غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 10

10 - خدافراموشان ، گرفتار بيراهه ها و راه هاى پرپيچ و خم در زندگى معنوى و اعتقادى خويش

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. إنّك على صرط مستقيم

آيات پيشين، در ارتباط با اعراض كنندگان از ياد خدا بود و جمله {إنّك على صراط مستقيم} تعريضى است به آنان كه شما از راه مستقيم به دوريد.

گمراهى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 3

3$ - فرعون ، طغيان گرى بس گمراه و بى پروا

طغى . .. و أهديك ... فتخشى ... فكذّب

تكذيب معجزه موسى(ع)، نشانه عمق محروميت فرعون از هدايت و خشيت است.

گمراهى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 4

4- جامعه فرعونى ، جرم پيشه و غوطهور در

گناه و انحراف

أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

گمراهى فقيهان دنياطلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ الشعرا يتّبعهم الغاوون } قال : . . .هم قوم تفقهوا لغير الدين فضلّوا و أضلوا ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {الشعراء يتّبعهم الغاوون} روايت شده كه فرمود: . ..آنان گروهى هستند كه فقه را براى غير دين آموخته اند; هم خود گمراه گشته اند و هم ديگران را گمراه كرده اند}.

گمراهى فقيهان سطحى نگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله ] { و الشعراء يتّبعهم الغاوون } قال هم قوم تعلّموا و تفقّهوا بغير علم فضلّوا و أضلوا ;

از امام صادق(ع) [درباره قول خدا] {و الشعراء يتّبعهم الغاوون} روايت شده كه فرمود: آنان گروهى اند كه علم و فقه را [به طور سطحى] آموخته اند، بدون اين كه دانش و بصيرت لازم را داشته باشند. پس خود گمراه شده و ديگران را هم گمراه كرده اند}.

گمراهى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 1

1 _ پدر ابراهيم، آزر و قوم او مردمى بت پرست و گمراه بودند.

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر أتتخذ أصناما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 1

1- قوم ابراهيم و نياكان آنان ، در گمراهى

آشكار قرار داشتند .

قال لقد كنتم أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

گمراهى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 13،14

13 - قوم عاد و ثمود ، قبل از گمراه شدن ، مردمى آگاه و بصير بودند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

14 - قوم عاد و ثمود ، پس از انحراف و از دست دادن بصيرت ، مرتكب اعمال زشت مى شدند . و آن را خوب مى دانستند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

گمراهى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 13،14

13 - قوم عاد و ثمود ، قبل از گمراه شدن ، مردمى آگاه و بصير بودند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

14 - قوم عاد و ثمود ، پس از انحراف و از دست دادن بصيرت ، مرتكب اعمال زشت مى شدند . و آن را خوب مى دانستند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 6

6- قوم عاد ( ساكنان سرزمين احقاف ) ، گرفتار انحراف و گناه

إذ أنذر قومه بالأحقاف

انذار در جايى صورت مى گيرد كه انحرافى وجود داشته باشد; چنان كه از ادامه آيه، گرفتارى آنان به شرك استفاده مى شود. {أحقاف} سرزمينى در جنوب جزيرة العرب بوده است.

گمراهى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح -

71 - 26 - 2

2 - نااميدى كامل نوح ( ع ) از ايمان آوردن قومش و نجات آنان از گمراهى شرك و بت پرستى

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 12

12 _ كافران ، بى بهره از هدايت الهى

و اللّه لا يهدى القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 3

3 _ لزوم اعتراض ، در برابر كجروى هاى كافران و اهل كتاب

قل يا اهل الكتب لم تكفرون بايات اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 8

8 _ كافرانِ به خدا ، ملائكه ، كتب آسمانى ، پيامبران الهى و روز قيامت ، در گمراهى ژرف

و من يكفر باللّه و ملئكته و كتبه و رسله و اليوم الأخر فقد ضل ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 1

1 _ كافران بازدارنده از راه خدا ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

عطف جمله {صدوا . ..} بر جمله {كفروا} بدون تكرار {الذين} دلالت بر اين دارد كه مجموع دو صفت كفر و بازدارى از راه خدا، ضلالت بعيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 14

14 _ كافران همواره محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 4،11

4 _ كافران گمراهگر، در چنان ظلماتى اسيرند كه اميدى به رهايى آنان نيست.

كمن مثله فى الظلمت ليس بخارج منها

11 _ كافران، از آن رو كه در ظلمت و گمراهى هستند، كردار زشت خويش را زيبا مى پندارند.

كمن مثله فى الظلمت . .. كذلك زين للكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 7

7- كافرانِ به قرآن و كافرانى كه تصميم به ماندن در ظلمت ها گرفته اند ، فرجامى بس ناگوار دارند و در عذابى سخت گرفتار خواهند شد .

و ويل للك_فرين من عذاب شديد

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از كافران در اين آيه، به قرينهء آيه قبل، كسانى هستند كه كتاب خدا را نپذيرفتند و از ظلمتها خارج نشدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 5

5- كافران ، در نهايت گمراهى هستند .

للك_فرين . .. أُول_ئك فى ضل_ل بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 9

9- محرومان از هدايت الهى ، مردمى گمراه و گرفتار گناه اند .

إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

اين كه مى فرمايد: {چرا مردمان، با آمدن هدايت، استغفار نمى كنند؟}، نشان مى دهد كه قبل از آمدن هدايت، خواه ناخواه، گرفتار انحراف و گناه بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 5

5- كسانى كه با فرزند خواندن عيسى ( ع ) براى خدا ، به تعاليم

توحيدى او كفر ورزيدند ، در گمراهى آشكارى قرار دارند .

ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

الف و لام در {اليوم} مى تواند براى عهد حضورى باشد ; يعنى {امروز} در اين صورت، مراد از آن، ايام زندگى در دنيا است. مراد از ظالمان _ به قرينه آيه قبل _ كسانى هستند كه به سخن عيسى(ع) كفر ورزيده و در باره او، راه افراط و يا تفريط پيمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 9

9- تحريك كافران از سوى شياطين و گمراهى فزون تر آنان ، نشانه اى روشن از سودمند نبودن معبود ها و ضديتشان با پرستشگران خويش

و يكونون عليهم ضدًّا . ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

استفهام در {ألم تر} براى استشهاد و تأييد محتواى آيه قبل است و دلالت بر واضح بودن شاهد دارد به گونه اى كه نديدن و توجه نكردن به آن تعجب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 3

3 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسير خواهند بود .

الذين . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 4

4 - كافران حق ناپذير ، در گمراهى و ضلالت ، غوطهورند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 17

17- كافران ، گرفتار انحراف در عقيده و

عمل

تستكبرون فى الأرض . .. تفسقون

بنابراين كه مراد از {تستكبرون} حق ناپذيرى و انكار پيام وحى باشد; تعبير {تستكبرون} دلالت بر انحراف فكرى دارد. و انحراف عملى كافران از {ممّا كنتم تفسقون} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 7،8

7- انسان كافر ، گرفتار انحراف در ارزش گذارى اعمال

كمن زيّن له سوء عمله

8- بعضى از افعال ، داراى حسن و قبح ذاتى و كافران گرفتار انحراف در تشخيص آن *

زيّن له سوء عمله

در آيه شريفه ميان بينش فرد كافر و ارزش واقعى اعمال، تفكيك شده است; يعنى، در متن واقع عمل او حقيقتاً بد است; ولى كافر آن را زيبا مى بيند و اين مى نماياند كه واقعيت هر عمل، بدون داورى انسان ها، داراى ارزشى مستقل و اصيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 7

7 - كافران تكذيب كننده دين ، در گمراهى عميق بسر مى برند .

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} از سخنان نگهبانان دوزخ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 5

5 - كافران و مشركان ، غوطهور در غرور و فريب خوردگى

إن الك_فرون إلاّ فى غرور

گمراهى كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 1

1 - كافران صدراسلام ، مردمى گمراه و ره نيافته

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

خطاب در آيه شريفه، متوجه كافران

صدراسلام است.

گمراهى كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 12

12 _ خداوند حق پوشان و مغالطه كاران در رسالت پيامبر(ص) را در گمراهى رها مى كند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

گمراهى كتمان كنندگان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 1

1 - دين فروشان و كتمان كنندگان احكام و معارف كتاب هاى آسمانى ، ضلالت پيشه و به دور از هدايتند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

گمراهى كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 9

9- كفر ، ظلمت و راه خدا ، نور است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

به قرينه آيات بعد، كه درباره كافران و سدّ كنندگان راه خداست، مراد از {ظلمات}، كفر و مراد از {نور}، راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 1

1 - كفر و بى ايمانى ، راهى است لغزنده ، پرپيچ و خم و بى مقصدى روشن

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى

آيه شريفه، ضرب المثلى براى انسان هاى كافر و مؤمن است. عبارت {مكبّاً على وجهه} (پى در پى به رو افتاده)، اشاره به لغزنده

بودن راه كفر است و به قرينه {سويّاً} فهميده مى شود كه كافر، راه درست و مقصد خود را نمى شناسد و به قرينه {صراط مستقيم}، استفاده مى شود كه راه كفر، پرپيچ و خم و ناهموار است.

گمراهى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 8

8 _ كسانى كه در صدد گمراه ساختن و به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) بودند ، تنها خود را به گمراهى و اشتباه افكندند .

لهمت طائفة منهم ان يضلوك و ما يضلون الا أنفسهم و ما يضرونك من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 2،11

2 _ هدايتيابى هدايت يافتگان و گمراهى گمراه پيشگان، به دست خدا و در اختيار اوست.

فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضللة

كلمه {فريقا} در {فريقا حق . ..} مفعول به براى عاملى محذوف است، و جمله {حق عليهم الضلالة} دلالت مى كند بر اين كه آن عامل محذوف فعل {أضل} مى باشد.

11 _ بى خبرى گمراهان از ضلالت خويش، نابود كننده زمينه هاى هدايت در آنان

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا . .. و يحسبون أنهم مهتدون

گمراهى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 7

7_ مشاهده برهان الهى ( درك حقايقى نظير ربوبيت خدا ، دريافت زشتىِ گناه ، باور به عدم رستگارى ظالمان و گنه كاران و . . . ) عامل عصمت پيامبران است .

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 5

5 - مجرمان ، گمراهان از راه حق در دنيا و مبتلا به شعله هاى آتش در قيامت *

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {فى ضلال}، نظر به گمراهى دنيوى و {سعر} نظر به عذاب اخروى داشته باشد.

گمراهى مانعان سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 6

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

گمراهى مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25

- 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 3

3 _ هيچ كس حتى پيامبران بر هدايت كردن مردمى كه بصيرت دل را از دست داده اند ، توانايى ندارد .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

گمراهى مدعيان هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 6

6 - احساس هدايت يافتگى در اوج گمراهى ، نتيجه سلطه طولانى و همواره شياطين بر خداگريزان است .

و إنّهم ليصدّونهم . .. و يحسبون أنّهم مهتدون

از فعل مضارع {يصدّون} _ كه دال بر استمرار است _ و نيز ارتباط {ليصدّونهم. ..} با {يحسبون...}، مطلب بالا استفاده مى شود.

گمراهى مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 12

12 - مردم جزيرة العرب ، گرفتار انواع ضلالت ها پيش از بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن

هو الذى ينزّل . .. ليخرجكم من الظلم_ت

گمراهى مردم دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 5

5- بسيارى از مردم در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) ، گمراه و بت پرست بودند .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

گمراهى مردم صدر اسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 12

12- مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، در انواع ظلمت ها بسر مى بردند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

گمراهى مردم صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 12

12- مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، در انواع ظلمت ها بسر مى بردند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 9

9 - مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 10

10 - مردم ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در انواع ظلمت ها به سر مى برند .

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

گمراهى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

گمراهى مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گمراهى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 11

11 - رهبانيت ، بدعت پيروان عيسى و انحراف از سيره آن حضرت بود .

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اين كه مكان زندگى عيسى و مادرش، همراه با امكانات و وسايل آسايش و در سرزمين خوش آب و هوا بود، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد

كه زندگى رهبانى پيروان آن حضرت، انحراف از سيره او و بدعت در دين او بود.

گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 10

10 _ مشرك به خدا ، در پست ترين مراحل گمراهى و ضلالت

و من يشرك باللّه فقد ضل ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 17

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 13

13 _ گمراه شدن مشركان و به هلاكت افكندن آنان از سوى شريكان موهوم خداوند (جنيان و بتها) در قلمرو مشيّت الهى است.

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 6

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 5

5- كسانى كه با فرزند خواندن عيسى ( ع ) براى خدا

، به تعاليم توحيدى او كفر ورزيدند ، در گمراهى آشكارى قرار دارند .

ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

الف و لام در {اليوم} مى تواند براى عهد حضورى باشد ; يعنى {امروز} در اين صورت، مراد از آن، ايام زندگى در دنيا است. مراد از ظالمان _ به قرينه آيه قبل _ كسانى هستند كه به سخن عيسى(ع) كفر ورزيده و در باره او، راه افراط و يا تفريط پيمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 11

11 _ مشركان ، در نهايت گمراهى و ضلالت

من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 9

9 - در ديدگاه مشركان ، گمراهى توأم با امنيت و آسايش ، برتر از هدايت همراه با ناامنى و اضطراب است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 15

15 - شرك پيشگان ، غرق در گمراهى اند .

و من هو فى ضل_ل

تعبير {فى ضلال} با به كارگيرى {فى}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 7،15

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا

أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

15 - هيچ كس ، نمى تواند مشركان هواپرست را از اضلال الهى نجات بدهد .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

مراد از {ناصرين} به قرينه سياق و فراز قبلى، مى تواند {نجات دهنده} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 8

8 - مشركان ، به دليل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرينندگى ، در گمراهى آشكارند .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 1

1 - مشركان ، خدا را آن گونه كه شايسته او است ، نشناخته و ارج ننهادند .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

بيشتر مفسران و اهل ادب جمله {و ما قدروا اللّه. ..} را به معناى {ما عرفوا اللّه} و {ما عظموا اللّه} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 5

5 - { محمدبن سالم عن أبى جعفر ( ع ) إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول . . . { و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . . . } فه_ؤلاء مشركون . . . ;

محمدبن سالم از امام باقر(ع) روايت كرده است: . ..خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: ...{و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين}... و آنان مشركان مى باشند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 5

5 - كافران و مشركان ، غوطهور در غرور و

فريب خوردگى

إن الك_فرون إلاّ فى غرور

گمراهى مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 10،11

10 _ مشركان عصر جاهلى مردمى گمراه و به دور از هدايت بودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

11 _ مشركان عصر جاهلى در گذشته نيز از آبشخور هدايت بهره مند نبودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

گمراهى مشمولان لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گمراهى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

گمراهى معرضان از دعوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 6

6- روى گردانان از مبلغان الهى و دعوت حق ، گرفتار گمراهى آشكار

و من لايجب داعى اللّه . .. أُول_ئك فى ضل_ل مبين

گمراهى معرضان ازقرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 3

3 - اعراض كنندگان از قرآن و تذكار هاى آن ، در دنيا گرفتار انحراف و گناه مى شوند .

ءاتين_ك من لدنّا ذكرًا . من أعرض عنه فإنّه يحمل ... وزرًا

جمله {فإنّه يحمل.

..} ممكن است حاكى از گرفتارى اعراض كنندگان از قرآن به گناهانى ديگر باشد; يعنى، آنان بر اثر اين روى گردانى، در دنيا به دام گناه گرفتار مى شوند و در قيامت زيربار آن بوده و آن را حمل خواهند كرد.

گمراهى مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 29

29 _ لجاجت پيشگان مغلطه افكن در دين را بايد به حال گمراهى خود رها نمود.

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

گمراهى مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گمراهى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 4

4 - تكذيب گران ، عناصرى گرفتار ضلالت و گمراهى

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين

گمراهى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 9

9 - كسانى كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، در گمراهى ژرف اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضل_ل البعيد

گمراهى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 7

7 - كافران تكذيب كننده دين ، در گمراهى عميق بسر مى برند .

إن أنتم

إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} از سخنان نگهبانان دوزخ باشد.

گمراهى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 7

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

گمراهى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 8

8 - ناسپاسى در برابر لطف و رحمت الهى و سوء استفاده از آن ، نمودى از انحراف و گمراهى منكران قيامت

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و لو رحمن_هم ... فى طغي_نهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 12

12 - پى بردن به حقانيت رستاخيز ، داراى راه علمى است و منكران آن گرفتار گمراهى اند .

و يعلمون أنّها الحقّ ألا إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

گمراهى مكذّبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

گمراهى مكذبان معاد

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 4

4 - تكذيب گران معاد ، عناصرى گمراه

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 3

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 1،3

1 - منافقان ، خريداران گمراهى در برابر از دست دادن هدايت هستند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

3 - تجارت منافقان ( خريد ضلالت در قبال هدايت ) ، تجارتى فاقد هرگونه سود و منفعت

فما ربحت تجرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 9،10

9 _ هيچ اميدى به راهيابى و هدايت منافقان پس از سلب شدن نور ايمان از آنان ، وجود ندارد .

و تركهم فى ظلمت لايبصرون

جمله {تركهم فى ظلمات} بيان مى كند كه: ظلمتها منافقان را احاطه كرده و در نتيجه راه به جايى نمى برند و جمله {لايبصرون} (آنها نمى بينند)، حاكى از آن است كه ابزار ديدن و هدايت شدن در آنان نابود شده است; يعنى علاوه بر اينكه موانع هدايت براى آنان

ايجاد شده مقتضى هدايت نيز از آنان سلب گشته است.

10 _ ر ها كردن منافقان در ظلمت و گمراهى پس از روشنايى گذرا ، استهزاى خداوند نسبت به آنهاست .

اللّه يستهزئ بهم . .. فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم

جمله {فلمّا أضاءت ما حوله . ..} مى تواند توضيحى در قالب مثل براى {اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم ...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 1،5

1 - منافق ر ها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص كر و لال و نابيناست .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

صم، بكم و عمى به ترتيب: جمع أصم (كر)، أبكم (لال) و أعمى (كور) است. كلمات ياد شده خبر براى مبتداى محذوف، يعنى ضمير {هم} است كه به توصيف شدگان در آيه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.

5 - منافقان ر ها شده در ظلمتِ گمراهى ها ، راه نجاتى ندارند و به ايمان راستين باز نخواهند گشت .

صم بكم عمى فهم لايرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 8،12

8 _ طرد و اضلال منافقان از سوى خدا ، دليل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است .

فما لكم فى المنافقين فئتين و اللّه اركسهم بما كسبوا

جمله {و اللّه اركسهم بما كسبوا}، حاليه است ; يعنى در حالى كه خداوند آنها را وارونه و طرد كرده، چرا از آنان طرفدارى مى كنيد.

12 _ خداوند ، گمراه كننده منافقان

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اول به معناى اعراض كردن و ميل و انحراف است. برداشت ياد شده بر پايه اين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اوّل به معناى اعراض كردن و منحرف شدن است. برداشت ياد شده بر پايه همين استعمال است: بنابراين {فصدّوا...}; يعنى، {فمالوا عن سبيل اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 14

14 - منافقان ، سخت در انحراف و كج روى

أنّى يؤفكون

{أنّى يؤفكون}; يعنى، چگونه از حق، اين چنين بازگردانده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 7

7 - منافقان ، عناصرى منحرف و باطل گرا

و رأيتهم يصدّون

{صدّ} (مصدر {يصدّون}) بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) ميل و انحراف، ب) منع و بازداشتن. در

آيه شريفه، ظاهراً معناى اول اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 9

9 - منافقان ، عناصرى فاسق و منحرف

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

گمراهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

گمراهى نمرود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

گمراهى نياكان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 19

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه .

.. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گمراهى نياكان كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 1

1 - بيشتر پدران و اجداد كافران و مشركانِ صدر اسلام ، همچون خودشان در گمراهى به سر مى بردند .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

گمراهى نياكان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 1

1 - بيشتر پدران و اجداد كافران و مشركانِ صدر اسلام ، همچون خودشان در گمراهى به سر مى بردند .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

گمراهى هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 8

8_ آنان كه زمينه هدايت ندارند ، با ارائه معجزات نيز هدايت نمى شوند و به توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) نمى گروند .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه قل إن الله يضل من يشاء

خداوند در پاسخ كسانى كه هدايت يافتن خويش را منوط به آمدن معجزه كرده اند، مى فرمايد: امر هدايت و ضلالت به دست خداست. اين پاسخ در جواب ادعاى مذكور گوياى اين حقيقت است كه معجزات نمى توانند موجب هدايت كسى باشند ; بلكه مشيّت الهى است كه آن را رقم مى زند.

گمراهى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 6

6 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد نفوذ آراء و انديشه هاى انحرافى هواپرستان

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 4

4 - هواپرستان ، گمراه ترين مردمان

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 7

7 - گمراهى هواپرستان و محروميت آنان از هدايت الهى ، به رغم برخوردارى آنان از علم و آگاهى

و أضلّه اللّه على علم

مراد از {على علم} ممكن است علم هواپرستان باشد.

گمراهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 24

24 _ يهوديان ، جز اندكى از آنان ، هرگز به راه خير و قوام روى نخواهند آورد .

لكان خيراً لهم و اقوم و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

مبارزه با گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 10

10- ترويج دين و مبارزه با گمراهى ، از لوازم ايمان و پذيرش قرآن

يستمعون

القرءان . .. فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

عبارت {فلمّا قضى ولّوا. .. منذرين} مى رساند كه پس از فهم پيام وحى و قبول آن، نوبت اقدام براى هدايت خلق است.

محمد(ص) و گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 2،6

2 - پندار مشركان درباره گمراهى پيامبر ( ص )

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر اعلام موضع روشن درباره اين كه به فرض گمراهى او، ضررش عايد خود آن حضرت مى شود; احتمال دارد براى رفع توهم و يا اتهامى (نكته ياد شده) باشد.

6 - گمراه شدن پيامبر _ بر فرض تحقق آن _ مثل گمراهى ساير گمراهان است ; اما هدايت شدنش از ناحيه خداوند است .

إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

احتمال دارد مراد از {إن ضللت. .. و إن اهتديت...} اين باشد كه همه گمراهى ها، منشأ انسانى دارند و در اين نكته پيامبر و غير پيامبر تفاوتى ندارند; اما هدايت جنبه الهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 1،2،5،6

1 - پيامبر ( ص ) ، مبرّا از گمراهى و عقايد باطل

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

{ضلال} (مصدر {ضلّ}) به معناى منحرف شدن از راهى است كه انسان را به مقصود مى رساند و {غىّ} (مصدر {غوى}) بر نادانى اى اطلاق مى شود كه برخاسته از رأى فاسد و عقيده باطل باشد.

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل

و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

6 - پيامبر ( ص ) ، ستاره اى هدايتگر ، بدون كمترين انحراف و گمراهى

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

از ارتباط مقسم به با مقسم عليه (يعنى از ارتباط {و النجم} با {ما ضلّ}) استفاده مى شود كه اگر ستارگان به اراده الهى راهنماى بشر در كره خاك اند و كسى را گمراه نمى سازند پيامبر الهى نيز به اراده خدا هدايتگرى است قويم و بى كمترين خطا.

مراتب گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 10

10 _ تجاوز از حدود و مقررت الهى در ازدواج و روابط جنسى ، انحرافى بزرگ

حرّمت . .. و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 19

19 _ گمراهى و ضلالت ، داراى مراتب است .

ان يضلّهم ضلالا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 10،11

10 _ مشرك به خدا ، در پست ترين مراحل گمراهى و ضلالت

و من

يشرك باللّه فقد ضل ضللا بعيداً

11 _ ضلالت و گمراهى ، داراى مراتب

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء و من يشرك باللّه فقد ضل ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 11

11 _ گمراهى و ضلالت ، داراى مراتب و شدت و ضعف

و من يكفر باللّه . .. فقد ضل ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 1،2،3،7

1 _ كافران بازدارنده از راه خدا ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

عطف جمله {صدوا . ..} بر جمله {كفروا} بدون تكرار {الذين} دلالت بر اين دارد كه مجموع دو صفت كفر و بازدارى از راه خدا، ضلالت بعيد است.

2 _ اهل كتاب به دليل كفرشان به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا . ..} به قرينه آيات پيشين (153 به بعد) آن گروه از اهل كتاب هستند كه رسالت پيامبر(ص) را نپذيرفتند و قرآن را وحى الهى ندانستند ; و مراد از {سبيل اللّه} به دليل آيات گذشته دين اسلام است.

3 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، گمراهى عميق است .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

متعلق {كفروا} _ به قرينه آيات قبل _ قرآن و پيامبر(ص) است.

7

_ گمراهى ، داراى مراتب است .

قد ضلوا ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 6

6 _ برخى مردم در مرحله اى از گمراهى قرار مى گيرند كه ديگر اميدى به هدايت آنان نيست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

در اين آيه گويا مردم به دو بخش تقسيم شده اند: يك دسته به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت مى دهند و دسته اى ديگر به تعبير آيه {الموتى} هستند. و همان گونه كه اميد به زنده شدن مرده در اين جهان واهى است، نمى توان به هدايت اين گونه افراد اميدى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 5،6،11

5- كافران ، در نهايت گمراهى هستند .

للك_فرين . .. أُول_ئك فى ضل_ل بعيد

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

11- گمراهى داراى مراتب و درجات است .

أُول_ئك فى ضل_ل بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 12

12- گمراهى داراى مراتب است .

الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 3

3- گمراهان و راه نايافتگان دنيا ، در آخرت در گمراهى افزون ترى فرو مى روند .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

حج - 22 - 12 - 5

5 - شرك و بت پرستى ، بدترين و عميق ترين نوع گمراهى

ذلك هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 4

4 - گمراهى ، داراى مراتب گوناگون است .

أو كظلم_ت فى بحر لجّىّ يغشيه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلم_ت بعضها فوق بعض

جمع آمدن {ظلمات} _ كه مقصود از آن در اين آيه ضلالت ها و گمراهى ها است _ بيانگر تنوع و كثرت راه ضلالت و گمراهى است و جمله {ظلمات بعضها فوق بعض} (تاريكى هايى برفراز يكديگر) حكايت از مراتب و شدت و ضعف آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 9

9 - كسانى كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، در گمراهى ژرف اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 4

4 - كفر به قرآن ، بدترين درجه ضلالت و گمراهى است .

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ ممّن هو فى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 11

11 - ضلالت و گمراهى ، داراى مراتب است .

لفى ضل_ل بعيد

واژه {بعيد} مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 7

7 - ازدست دادن استعداد هدايت پذيرى ، آشكارترين نوع ضلالت

و گمراهى است .

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى و من كان فى ضل_ل مبين

جمله {و من كان. ..} گويا به منزله عطف تفسيرى براى قسمت قبل است; يعنى، شخصى كه حق را نشنود و راه هدايت را نبيند، در گمراهى آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 7

7 - كافران تكذيب كننده دين ، در گمراهى عميق بسر مى برند .

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} از سخنان نگهبانان دوزخ باشد.

مسؤول گمراهى كافران پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 17

17- رهبران مستكبر ، در قيامت ، در پى معرفى شدن به عنوان مسؤول گمراهى پيروان ، گمراهى خود و آنان را به خداوند نسبت خواهند داد .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا . .. قالوا لو هدي_نا الله لهدين

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از هدايت در آيه هدايت در برابر گمراهى است و نه احتمال ديگر كه به معناى راهنمايى براى نجات از عذاب باشد.

مسؤول گمراهى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 18

18- مستكبران ، در قيامت ، گمراهى خود را جبرى و معلول خواست خداوند معرفى مى كنند .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

{لو} حرف شرط امتناعى است و مقدم قضيه را ممتنع مى كند. بنابراين مفهوم عبارت چنين مى شود اگر خداوند ما را هدايت مى كرد و محال است

كه چنين بكند.

مشركان و گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 6

6 _ دست شستن از گرايش هاى شرك آلود و روى كردن به تعاليم پيامبران ( همچون يگانه پرستى ) و عقيده به قيامت ، در ديدگاه اهل شرك ، گمراهى و انحراف است .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا

مشيت خدا در گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 13،14

13- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم ، تخلف ناپذير است .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز

{عزيز} به معناى غلبه كننده شكست ناپذير است و به تناسب صدر و ذيل آيه استفاده مى شود كه مشيت خداوند، قطعى است.

14- فرستادن پيامبران براى تبيين تعاليم الهى به زبان مردم و در سطح فكر آنان ، برخاسته از عزت و حكمت خداوند است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن . .. و هو العزيز الحكيم

ملاك تشخيص گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 2

2 - تنها فرستادگان الهى ، براى مراقبت از ايمان مردم و تشخيص هدايت و ضلالت آنان ، شايسته اند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

مجهول بودن فعل {اُرسلوا}، گوياى آن است كه تنها كسانى مى توانند مراقب مردم باشند كه رسالتى برعهده آنان نهاده شده باشد. سياق كلام نشان مى دهد كه ارسال، بايد از جانب خداوند باشد.

ملاكهاى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 32 - 5

5 _ حق ، مدار هدايت و باطل ، مدار ضلالت است .

فماذا بعد الحق إلا الضلل

جمله {فما بعد الحق . ..} داراى حذف و ايجاز است و تقدير آن چنين مى باشد: {فماذا بعد الحق الذى هو الهدى إلا الباطل الذى هو الضلال}.

ممانعت از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 5

5 - مسؤولان جوامع دينى ، بايد در برابر انحراف عقايد مردم حساس بوده و از خود واكنش نشان دهند .

ي_ه_رون ما منعك

ممانعت از گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 2،6

2 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

6 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

ممانعت از گمراهى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 1

1 - پيامبران و جانشينانشان ، مسؤول جلوگيرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن

مراد از تبعيت هارون از موسى(ع) _ كه {ما منعك. .. ألاّتتّبعن} گوياى آن است _ اين است كه هارون مى بايست در غياب موسى مانند او عمل مى كرد و با انحراف مردم برخورد شديد مى نمود و يا اين كه بايد رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين، اعراف/

142) را، به كار مى بست برخى گفته اند: مراد اين است كه هارون مى بايست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حركت مى كرد.

منشأ گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 15

15 - هدايت انسان ها و نيز گمراهى آنها به دست خدا و در اختيار اوست .

يضل به كثيراً و يهدى به كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 11

11 _ ضلالت هاى فراوان و ريشه دار بشر ، ميراث عقايد و افكار هواپرستان تاريخ

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيراً

بدان احتمال كه {كثيراً} صفت مفعول مطلق محذوف باشد ; يعنى (اضلوا اضلالا كثيراً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 6،7

6 _ هدايت و ضلالت در گرو مشيت خداوند است.

من يشإاللّه يضللّه و من يشأ يجعله على صرط مستقيم

7 _ تكذيب آيات الهى زمينه تعلق مشيت الهى به گمراه كردن انسان

و الذين كذبوا بأيتنا . .. من يشإاللّه يضللّه

طرح مشيت الهى پس از سخن از تكذيب آيات و آثار آن، بيانگر زمينه هاى تعلق مشيت الهى به گمراه كردن برخى از آدميان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 8

8 _ هدايت و گمراهى انسان تحت اراده خداوند است.

فمن يرد الله أن يهديه . .. و من يرد أن يضله يجعل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 -

4

4 _ هدايت و گمراهى از شؤون ربوبيت خداوند است.

و هذا صرط ربك مستقيما

ذكر نام مبارك {رب} پس از اشاره به هدايتگرى (أن يهديه) و اضلال الهى (يضله) بيانگر ارتباط اين نام و تجلى آن با گمراهى و هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 8

8 _ هدايت و ضلالت مردم ، خارج از اختيار خداوند و مشيت او نيست .

إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 1

1 _ هدايت مردم و گمراه گشتن آنان در اختيار خداوند و به دست اوست .

من يهد اللّه فهو المهتدى و من يضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 1،2

1 _ هدايت و ضلالت مردم در اختيار خدا و به دست اوست .

من يضلل اللّه فلا هادى له

2 _ كسانى را كه خداوند به ضلالت كشاند ، هيچكس و هيچ چيز قادر بر هدايت آنان نيست .

من يضلل اللّه فلا هادى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 7

7_ هدايت يابى انسان ها و گمراه شدن آنان ، از خواست و اراده خداوند خارج نيست .

و لاينفعكم نصحى . .. إن كان الله يريد أن يغويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 4،5

4_ هدايت انسان ها و گمراهى آنان ، به دست خدا و منوط به مشيّت اوست .

قل إن الله يضل من

يشاء و يهدى إليه من أناب

قيدها و خصوصيات هر يك از دو فعل {يضل} و {يهدى} قرينه بر وجود آنها براى ديگرى است. بنابراين مفاد جمله فوق چنين مى شود: {إن الله يضل عنه من يشاء و يشاء اضلال من لم ينب و يهدى إليه من يشاء و يشاء هداية من أناب ; خداوند گمراه مى كند از خويشتن كسى را كه بخواهد و گمراهى كسى را مى خواهد كه به درگاه او انابه نمى كند و گرايش به او ندارد. و هدايت مى كند به خود كسى را كه بخواهد و هدايت كسى را مى خواهد كه به درگاه او انابه كند و به او گرايش داشته باشد}.

5_ انسان خود در هدايت و گمراهى خويش نقشى بسزا دارد .

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 18

18_ هدايت و ضلالت آدميان به دست خدا و در اختيار اوست .

و من يضلل الله فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 10،11

10- انبيا فقط عهده دار ابلاغ و تبيين تعاليم الهى براى مردمند و هدايت و گمراهى مردم به دست خداوند است .

و ما أرسلنا من رسول . .. ليبيّن لهم فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء

11- خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 8

8- گمراه شدن

گمراهان ، به دست خود آنهاست .

و منهم من حقّت عليه الضل_لة

از آن جايى كه خداوند در مقام بيان منشأ هدايت و گمراهى، تنها هدايت را به خود اسناد داده است، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 5

5- زمام امر هدايت و گمراهى ، به دست خداوند است .

إن تحرص على هدهم فإن الله لايهدى من يضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 93 - 4،8

4- راهيابى گروهى به هدايت و نيز گمراهى گروهى ديگر ، مبتنى بر مشيت الهى است .

يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

8- هدايت و گمراهى انسان ها توسط خداوند ، تابع خواست و انتخاب خود آنان است .

يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه فاعل {يشاء}، ضميرى باشد كه به {من} برگردد و با فاعل {يضلّ} متحد نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 3

3- هدايت و گمراهى انسان به دست خداوند است .

من يهد الله فهو المهتد و من يضلل فلن تجد لهم أولياء من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 15

15- هدايت يافتن و گمراه شدن آدمى ، به اراده خداوند است .

من يهد اللّه فهو المهتد و من يضلل فلن تجد له وليًّا مرشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 16 - 6

6 - هدايت يا

گمراهى مردم ، در گرو اراده و خواست خداوند است .

و أنّ اللّه يهدى من يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 2

2 - بى اعتقادى به جهان آخرت ، منشأ انحراف ها و موجب حيرت و سرگردانى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. عبارت {فهم يعمهون} متفرع بر مطلب قبل است; يعنى، اين دسته از مردمان در نتيجه بى اعتقادى به جهان آخرت و مغرور شدن به اعمال خود، بى هدف و سرگردان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 9

9 - گمراهى هر فرد ، از ناحيه خود وى و نتايج شوم آن نيز گريبانگير خود او است .

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

از اين كه فعل {ضلّ} به خود فرد نسبت داده شده و انذار هم مربوط به او است، مطلب ياد شده به دست مى آيد. گفتنى است كه اصولاً انذار در زمينه اى صورت مى گيرد كه نتايجى شوم در پى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 10

10 - هدايت و گمراهى ، به دست خداوند است .

فمن يهدى من أضلّ اللّه

{مَنْ} استفهام انكارى است و هادى بودن هر كس و چيزى جز خداوند را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 5

5 - منشأ گمراهى ، خودِ گمراهان اند و منشأ هدايت ، خداوند

است .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه عامل گمراهى به خود انسان نسبت داده شده; ولى عامل هدايت، خداوند معرفى گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 10

10 - هدايت و گمراهى انسان ، به دست خدا و منوط به مشيت او است .

فإنّ اللّه يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

گمراهى و هدايت در اين آيه، ابتدايى نيست; بلكه از باب كيفر و پاداش است; يعنى، چون كافران با اختيار خود و از سر لجاجت، راه گمراهى را برگزيدند; خداوند هم با ازدياد گمراهى شان، آنان را كيفر مى دهد (چنان كه در مورد مؤمنان عكس آن صادق است)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 3

3 - هدايت و ضلالت به دست خدا است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 5

5 - هدايت و گمراهى ، در دست خداوند است .

كذلك يضلّ اللّه الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 9

9 - ( فى المجمع ) { و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين أضلاّنا من الجن و الإنس } يعنون إبليس الأبالسة و قابيل بن آدم أوّل من أبدع المعصية . روى ذلك عن على ( ع ) ;

در

مجمع البيان راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: {و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين . ..} آمده است كه: مقصود آنان رئيس أبليس ها و قابيل فرزند آدم است كه گناه و نافرمانى را پايه گذارى نمود و اين مطلب از على(ع) روايت شده است.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 2

2 - هدايت و گمراهى انسان ، به دست خداوند است .

و من يضلل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 6

6 - هدايت و ضلالت انسان ، به دست خدا است .

و من يضلل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 17

17 - هدايت و ضلالت ، به دست خداوند است .

و أضلّه اللّه على علم . .. فمن يهديه من بعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 5

5_ انحراف و كفر انسان هاى دوزخى ، ناشى از سوء اختيار خود آنان است ; نه معلول عوامل جبرى .

و قد قدّمت إليكم بالوعيد

تعبير {قد قدّمت إليكم بالوعيد} بدان معنا است كه بر گمراهان، قبلاً اتمام حجت شده است و ديگر مجالى براى جدال و تخاصم نيست. لازمه اتمام حجت و مجرم بودن فرد، اين است كه او مجبور نبوده و به سوء اختيار خود، عليه حجت الهى اقدام كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 5

5 - هواى

نفس ، منشأ اصلى سخنان باطل و القاى مفاهيم گمراه كننده

و ما ينطق عن الهوى

از اين كه {الهوى} به خصوص نفى گشته و عوامل ديگر ياد نشده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 4

4 - سود و زيان و هدايت شدن و يا گمراه گشتن انسان ها ، تنها به دست خداوند است .

قل انّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

آيه بعد _ كه در آن از ناتوانى پيامبر(ص) در برابر خداوند مطرح شده است _ قرينه است بر اين كه اعلام مالك نبودن پيامبر(ص) نسبت به سود و زيان و هدايت شدن و گمراه گشتن انسان ها، بيانگر انحصار اين مالكيت براى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 15،18

15 - هدايت و گمراهى انسان ، به دست خداوند و منوط به مشيّت او است .

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

ضلالت و هدايت، در آيه شريفه، ابتدايى نيست; بلكه از باب كيفر و پاداش است; يعنى، چون كافران و بيماردلان با اختيار خود و از سر لجاجت، راه گمراهى را برگزيدند; خداوند نيز با ازدياد گمراهى شان، به آنان كيفر مى دهد; چنان كه در مورد مؤمنان، عكس آن صادق است.

18 - انسان ، بهوجودآورنده زمينه هاى گمراهى يا هدايت خويش از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

منشأ گمراهى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 7

7 _

ابليس، گمراهى خويش را از ناحيه خداوند مى پنداشت.

فبما أغويتنى لأقعدن لهم صرطك المستقيم

منشأ گمراهى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

منشأ گمراهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 14

14- ثابت قدم كردن مؤمنان و افزايش گمراهى ستم پيشگان از سوى خداوند ، بسته به مشيت اوست .

يثبّت الله الذين ءامنوا . .. و يفعل الله ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 13

13 - اضلال خداوند ، شامل حال ظالمان و ستمكاران است .

و من يضلل اللّه . .. و ترى الظ_لمين

{الظالمين} هم بر {من يضلل اللّه} منطبق شده و هم بر {الذين يظلمون الناس} در آيه قبل. از مجموع استفاده مى شود كه {إضلال} در حق ظالمان صورت مى گيرد.

منشأ گمراهى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 4

4 - انتخاب گمراهى از سوى قوم ثمود ، با وجود روشن شدن راه هدايت براى آنان

و أمّا ثمود فهدين_هم فاستحبّوا العمى على الهدى

{استحباب} (مصدر {فاستحبّوا}) به معناى دوست داشتن است و آن گاه كه با {على} متعدى شود به معناى انتخاب و برگزيدن خواهد بود.

منشأ گمراهى كافران

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 9

9 - فرو رفتن كفرپيشگان در ظلالت و سردرگمى گريز ناپذير ، برخاسته از محروميت آنان از نور هدايت الهى است .

و الذين كفروا أعم_لهم . .. كظلم_ت فى بحر لجّىّ ... من فوقه سحاب ظلم_ت بعضها فوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 7

7 - منكران آيات خدا و كافران به خدا ، تحت تأثير عوامل بيرونى و منفعلانه ، از خدا و آيات او ، روى گرداندند و نه با منطق و برهان

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

مجهول آورده شدن فعل {يؤفكون} دلالت بر اين مى كند كه مشركان و منكران آيات خدا و مؤمنان به باطل، تحت تأثير القائات بيرونى، چنين روى كردى را پيدا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

منشأ گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

منشأ گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 16

16_ خداوند گمراه كننده مشركان است .

و من يضلل الله فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 3

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

منشأ گمراهى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 7

7 - منكران آيات خدا و كافران به خدا ، تحت تأثير عوامل بيرونى و منفعلانه ، از خدا و آيات او ، روى گرداندند و نه با منطق و برهان

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

مجهول آورده شدن فعل {يؤفكون} دلالت بر اين مى كند كه مشركان و منكران آيات خدا و مؤمنان به باطل، تحت تأثير القائات بيرونى، چنين روى كردى را پيدا كرده اند.

منشأ گمراهى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 9

9 - اضلال الهى نسبت به هواپرستان ، داراى ملاك علمى و نه بى دليل و برهان *

و أضلّه اللّه على علم

بنابراين كه منظور از {علم} در آيه شريفه علم الهى باشد; تذكر به {على علم} در حقيقت عالمانه بودن و فلسفه داشتن افعال الهى، از جمله اضلال هواپرستان را مى رساند.

منشأ مصونيت از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2

- 5

5 - لطف و عنايت خداوند ، سبب مصونيت انسان از جنون و هرگونه انديشه نادرست و دور از عقل و خرد

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

منشأ نجات از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 2

2 - توفيق نجات از پيامد هاى هلاكت بار معاشرت با افراد فاسد و منحرف ، نعمت و لطف الهى است .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

موارد گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 48،49

48 _ زيان رساندن به گواه و نويسنده مبادلات ، فسق و انحراف از حقّ است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضار}

49 _ خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، فسق و انحراف از حق است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى معلوم بودن {لا يضار}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 6

6 _ تحير و سرگردانى ميان كفر و ايمان ، گمراهى است .

مذبذبين . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 3

3 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، گمراهى عميق است .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

متعلق {كفروا} _ به قرينه آيات قبل _ قرآن

و پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 30،31،32

30 _ كفر ( شكستن پيمان خدا ، ترك نماز و . . . ) پس از دريافت وعده بهشت و آمرزش گناهان ، ضلالت و انحراف است .

لاكفرن عنكم سياتكم . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك}، جمله {لاكفرن . .. و لادخلنكم} باشد.

31 _ انكار هر يك از رسولان الهى و ترك يارى آنان ، بر پا نداشتن نماز ، نپرداختن زكات و خوددارى از انفاق ، كفر و ضلالت است .

لئن اقمتم الصلوة . .. فمن كفر

32 _ شكستن پيمان هاى الهى ، كفر و گمراهى است .

و لقد اخذ اللّه ميثق . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 17

17 _ غلو در دين ، ضلالت و انحراف از حد اعتدال و راه ميانه است .

لاتغلوا فى دينكم غير الحق و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و ضلوا عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 7

7 _ شرك و پرستش هر معبودى جز خداوند، گمراهى است.

إنى نهيت أن أعبد الذين . .. قد ضللت إذاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 12

12 _ بت پرستى گمراهى آشكار است.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 77 - 11

11 _ پندار ربوبيت براى غير خداوند، گمراهى است.

لئن لم يهدنى ربى لأكونن من القوم الضالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 9

9 _ تكذيب و انكار معاد ، ضلالت و گمراهى ; و ايمان و اعتراف به آن ، هدايت است .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه و ما كانوا مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 11

11 _ پذيرش قرآن و عمل به راهنمايى هاى آن هدايت ، و ردّ و انكار آن گمراهى و ضلالت است .

قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 16

16- تحميل بدترين شكنجه ها ، سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان از سوى فرعونيان ، آزمايشى بزرگ از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} شكنجه هاى فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 11

11- كفر به ربوبيت خداوند ، گمراهى است و از صراط مستقيم فاصله بسيارى دارد .

الذين كفروا بربّهم . .. ذلك هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 6

6- شرك و بت پرستى ، مظهر گمراهى و انحراف از مسير حق و حقيقت

است .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 6

6- گمان فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند ، پندارى ظالمانه و ضلالتى آشكار است .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد . .. ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 3

3- بت پرستى و شرك ، ضلالت و گمراهى آشكار است .

ما ه_ذه التماثيل . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 7

7 - پيمودن هر راهى به جز راه خدا ، گمراهى است .

ليضلّ عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 4

4 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . ان من شبّه ربّنا الجليل . . . لم يعقد غيب ضميره على معرفته و لم يشاهد قلبه اليقين بأنّه لاندّ له و كأنّه لم يسمع بتبرّى التابعين من المتبوعين و هم يقولون { تاللّه إن كنّا لفى ضلال مبين . إذ نسوّيكم بربّ العالمين } فمن ساوى ربّنا بشىء فقد عدل به و العادل به كافر بما تنزّلت به محكمات آياته ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: . .. همانا كسى كه پروردگار بزرگ ما را به [چيزى] تشبيه كند ... ضمير باطن خود را بر شناخت او معتقد نساخته و قلب او به اين كه

خدا نظير ندارد به يقين نرسيده است و گويا نشنيده كه پيروى كنندگان، از پيشوايان (معبودهاى) خود تبرّى مى جويند و مى گويند: به خدا سوگند! حقاً ما در گمراهى آشكار بوديم; زيرا شما را با پروردگار عالميان برابر مى دانستيم. پس كسى كه خدا را با چيزى مساوى بداند، براى او نظير قرار داده است و كسى كه براى خدا نظير قرار دهد، به مفاد آيات محكمات خدا، كافر شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 1

1 - غير خدا را همتاى او شمردن ، گمراهيى بس آشكار است .

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

خطاب در {نسوّيكم} متوجه معبودهاى اهل شرك است. {تسوية} (مصدر {نسوّى}) به معناى برابر كردن و همتا قرار دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 11

11 - چشم بستن بر مظاهر يك تايى خدا در هستى ، ظلم و گمراهى آشكار است .

ه_ذا خلق اللّه . .. بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 6

6 - تمرّد از فرمان خدا و پيامرش ، گمراهى آشكارى را در پى دارد .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 1،2

1 - مؤمن انطاكيه به مردم اعلان كرد : شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

ءأتّخذ من دونه ءالهة . .. إنّى إذًا

لفى ضل_ل مبين

{إذاً} در آيه شريفه براى جواب و جزاى مقدر است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن اتّخذت من دون اللّه ءالهة أكن فى ضلال مبين}; يعنى، اگر من به جز خدا معبود ديگرى برگيرم، در گمراهى آشكارى به سر خواهم برد.

2 - شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 3

3 - كفر ، ضلالت و گمراهى است .

و قال الذين كفروا . .. الذين أضلاّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 7،8

7 - بى اعتنايى به ضرورت ها و احتياط هاى عقلى ، كج روى و لجاجت است .

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ

از آن جا كه بى اعتنايى به احتمال نزول قرآن از سوى خداوند، موجب گمراهى دانسته شده است; استفاده مى شود كه براى پرهيز از گمراهى به عنوان ضرر، بايد به احتمال منتهى به آن اعتنا كرد.

8 - نزول قرآن از جانب خداوند ، احتمالى شايان توجه و بى اعتنايى به آن كج روى از فطرت و منش انسانى است .

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ ممّن هو فى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 7،8

7 - پيروى از بشرى معمولى و فاقد موقعيت اجتماعى ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

واژه {إذًا} ضلالت و جنون را

مترتب بر تبعيت از {بشراً منّا واحداً} ساخته است. گفتنى است در صورتى كه {واحداً} اشاره به تنهايى و بى ياورى صالح(ع) داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

8 - پذيرش ادعاى نبوت از يك انسان ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

در صورتى كه {أبشراً منّا واحداً} در مقام نفى شايستگى بشر براى نبوت باشد، از ارتباط {إذًا لفى. ..} با جمله قبلى مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 20

20 - داشتن روابط سرّى و دوستانه با دشمنان دين ، رفتن به بيراهه و حركتى بى فرجام است .

و من يفعله منكم فقد ضلّ سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 26 - 2،3

2 - بى اعتمادى به قرآن ، با وجود مصونيت آن در مراحل نزول ، دريافت و ابلاغ و اعتماد به غير آن ، انتخاب بيراهه است .

فأين تذهبون

مفاد استفهام (كجا مى رويد؟) در آيه شريفه اين است كه جز اين راه، راه ديگرى وجود ندارد. گفتنى است كه در اين گونه پرسش ها نوعى {تعجيز} نهفته است. حرف {فاء} اين مفاد را بر اوصاف قرآن _ كه آيات پيشين بيانگر آن بود _ تفريع كرده است.

3 - تصور وحى نبودن قرآن و تراوش آن از مغزى مجنون و يا شيطانى مطرود و پندار بخلورزى پيامبر ( ص ) در بيان حقايق ، كژانديشى و گم كردن راه حقيقت است .

فأين تذهبون

ممكن است استفهام در آيه

شريفه، ناظر به توهّماتى باشد كه مخالفان درباره قرآن و شخص پيامبر(ص) داشتند. در اين صورت پرسش آيه اين است كه: فكر شما به كجا مى رود و چه مى پنداريد؟! قرآن غير آنچه گفته شد، نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 4

4 - بى خبرى از هدايت هاى الهى ، گمراهى است .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت و هدايت، داراى مراتب است و عدم آگاهى پيامبر(ص) پيش از بعثت، به معارفى كه پس از بعثت بر آن حضرت نازل شد، در آيه شريفه نوعى ضلالت قلمداد شده است كه با بعثت، به هدايت تبديل شد.

موانع گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 8

8 _ توجّه به نظارت و آگاهى خداوند بر اعمال انسان ، عامل بازدارنده از كفر به آيات خداوند

و اللّه شهيد على ما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 21

21 _ توجه به دانايى خدا به تمامى اسرار دل ها ، زمينه ساز پرهيز آدمى از انحرافات

يا ايها الذين امنوا . .. ها انتم اولاء ... انّ اللّه عليم بذات الصدور

جمله {ان اللّه . .. } علاوه بر بيان اين حقيقت كه خداوند به نهان دلها آگاه است، به اين هدف ايراد شده كه انسانها با توجه به اين حقيقت از انحرافات بپرهيزند; چرا كه تمام افكار و اعمالشان در محضر و ديد خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 178 - 9

9 _ ارزيابى صحيح و عاقبت انديشى ، زمينه جلوگيرى از انحراف

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 7

7 _ توجّه به بهشت جاودانه ، موجب گرايش به تقوا و فريفته نشدن در برابر بهره هاى اندك دنيا

متاع قليل . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 11

11 _ اكتفا به يك همسر يا بهره گيرى از كنيزان ، بهترين و نزديكترين راه براى منحرف نشدن از عدالت در مورد زنان

فواحدة او ما ملكت ايمانكم ذلك ادنى الّا تعولوا

{ذلك}، اشاره به {واحدة او ما ملكت ايمانكم} است. و {الّا تعولوا}، از ماده {عول} به معنى كجروى و ستم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 15

15 _ فضل و رحمت الهى ، مانع از تأثير اخبار و شايعات گمراه كننده در ميان مسلمانان

لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 14

14 _ دانايى به حقيقت اعمال و واقعيت گناه ، بازدانده آدمى از خطا و گناه *

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة . .. و علمك ما لم تكن تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 17

17 _ خداوند

، بيانگر احكام خويش به منظور جلوگيرى از گمراهى مردم

يبين اللّه لكم ان تضلوا

در جمله {ان تضلوا} حرف {لا} مقدر است ; يعنى {لان لاتضلوا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 9

9 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، خارج كننده انسان ها از تاريكى و گمراهى به نور و هدايت با اذن خداوند

و يخرجهم من الظلمت إلى النور باذنه

در برداشت فوق {باذنه} متعلق به {يخرجهم} گرفته شده است. بر اين مبنا ضمير در {يخرجهم} بايد به {نور} و {كتاب} برگردانده شود، نه به {اللّه}، چون معنا ندارد كه خدا با اذن خودش كارى انجام دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 18

18 - لزوم اطاعت و پيروى از اوامر و رهنمود هاى پيامبران الهى ، جهت مصون ماندن در فتنه ها

إنّما فتنتم به . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 16

16 - پيروى از هدايت الهى ، مانع گمراهى و بدبختى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 18

18 - ياد قيامت ، مؤثر در تصحيح رفتار و بازداشتن انسان از انحراف

أفمن يلقى فى النار خير أم من يأتى ءامنًا يوم القي_مة . .. إنّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 13

13 - پيروى از دستورات وحى و رهنمود

هاى پيامبر ( ص ) ، هيچگاه به خسران و گمراهى انسان نخواهد انجاميد .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

از تأكيد خداوند بر نقش هدايت گرى پيامبر(ص)، اين نكته استفاده مى شود كه تعاليم وحى هيچ گاه به خسران و گمراهى انسان منتهى نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 5

5 - تعقل و انديشه ، مانع از تأثير تبليغات سوء و گمراه كننده در انسان

فاستخفّ قومه فأطاعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 4

4- توجه به عمر محدود دنيا و گرفتارى هاى لحظه مرگ ، بازدارنده انسان از گناه و انحراف

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

تعبير {فكيف. ..} در مقام بازداشتن منافقان و منحرفان از بى ايمانى و نفاق است بدين منظور اولاً مرگ را به رخ آنان كشيده تا بدانند زندگى دنيا ديرى نمى پايد. ثانياً كيفر و عقاب را به ياد آنان آورده تا بدانند حق ستيزى، فرجامى سخت و دشوار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 3 - 8

8 - توجه به نظارت خداوند بر رفتار انسان ، مانع گرايش وى به انحراف

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 6

6 - انسان ها ، بدون تعاليم دين و آموزه هاى قرآن ، گرفتار انواع ظلمت ها و گمراهى هايند .

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

تأكيد خداوند بر اين

مطلب كه قرآن، رهايى بخش انسان ها از ظلمت ها و هدايت به نور است; مى رساند كه بدون تمسك به اين كتاب، امكان رهايى براى بشر نخواهد بود; زيرا اگر راه ديگرى ممكن بود خداوند آن را به بشر ارائه مى كرد.

موسى(ع) و گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 2

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

نجات از گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 19

19 _ دستيابى اهل كتاب به راه هاى سلامت و رهايى آنان از گمراهى ها و قرار گرفتن آنان در صراط مستقيم ، در گرو ايمان به قرآن و پيامبر ( ص )

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا . .. يهديهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 5،6

5- هدف از نزول قرآن ، خارج ساختن مردم از ظلمت ها و رهنمونى آنان به نور است .

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) ، با تعاليم قرآن كريم

أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3،8،9

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

8- حضرت موسى ( ع ) ، داراى هدفى مشترك با پيامبراسلام ( ص ) در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت . .. لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قو

9- تورات ، حاوى تعاليمى براى نجات مردم از ظلمت ها و رهنمونى آنان به سوى نور بود .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

مصداق بارز {آياتنا}، كه در آيه آمده است، همان تورات است كه كتاب آسمانى حضرت موسى(ع) بود. از اينكه خداوند رسالت موسى(ع) را در بيرون بردن مردم از ظلمتها با اعطاى تورات به او بيان مى كند برداشت مى شود كه تورات حاوى چنين تعاليمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) نيز ، توانِ بيرون آوردن افراد حق گريز را از گمراهى ، ندارد .

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء

نشانه هاى گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 3

3 _ انكار قرآن و پيام هاى آن نشانه گمراه گشتن انسان به دست خداوند است .

فبأى حديث بعده يؤمنون. من يضلل اللّه فلا هادى له

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 2

2- يأس از رحمت خداوند ، نشانه گمراهى است .

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 8

8- كفرورزى به آيات الهى ، فريفتگى به جاه و مقام و دل بستن به هم فكران در برابر مؤمنان ، از نمود هاى كامل گمراهى

قل من كان فى الضل_لة

جمله {من كان فى الضلالة . ..} پاسخى است به گفته كافران كه هنگام شنيدن آيات خدا، به مؤمنان مى گفتند: {أىّ الفريقين خير ...}. در اين آيه كافرانِ به آيات الهى، اهل ضلالت معرفى شده اند و در آيه بعد مؤمنان به آيات الهى، اهل هدايت قلمداد شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 1

1 - شرك و بت پرستى در كنار كعبه ( خانه توحيد ) ، نمونه اى بارز از اقدام انسان ها براى تغيير آيين پيامبران و انحراف از طريقه آنان

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

{وَذْر} (مصدر {ذرهم}) به معناى ترك كردن و وا نهادن است. ضمير {هم} _ به قرينه مقام _ كنايه از مردم مكّه و پيرامون آن است; كه سيره يكتاپرستى حضرت ابراهيم(ع) را تغيير دادند و به شرك ورزى روى آوردند و بر آن پافشارى كردند {غمرة} به معناى غرقاب است و در اين جا استعاره از ورطه جهل و گمراهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 8

8 - ناسپاسى

در برابر لطف و رحمت الهى و سوء استفاده از آن ، نمودى از انحراف و گمراهى منكران قيامت

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و لو رحمن_هم ... فى طغي_نهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 25،26

25 - كفر و ارتداد ، پس از ديدن حاكميت دين و دين داران و امنيت و آرامش زير سايه آن ، نشان فسق و تبه كارى و خروج از راه حق و صواب است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم . .. ليستخلفنّهم ... و ليمكّننّ لهم دينهم ... يعبدون

در اين كه مقصود از {كفر} در آيه شريفه چيست؟ ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ مقصود ارتداد است; يعنى، چنانچه هر كس پس از ديدن حاكميت و امنيت زير سايه دين و نيز اتمام حجت الهى، مجدداً راه كفر را بپيمايد، او حقيقتاً فاسق و تبه كار است. 2- مراد كفران نعمت است; يعنى، آن كس كه نعمت حاكميت و امنيت تحت لواى دين را مشاهده كند و در عين حال به جاى شكرگزارى، راه ناسپاسى را بپيمايد، او حقيقتاً فاسق و تبه كار است. برداشت ياد شده، بنابر ديدگاه نخست است.

26 - كفران و ناسپاسى نعمت حاكميت دين داران و امنيت در پناه دين ، نشان فسق و تبه كارى و خروج از راه حق و صواب است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم . .. ليستخلفنّهم ... و ليمكّننّ لهم دينهم ... يعبدون

{فسق} به معناى عصيان و ترك فرمان هاى الهى و خروج از راه حق است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 12

12 - عجب و خودپسندى ، جلوه گمراهى

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا فإنّ اللّه يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 17

17 - قساوت قلب و خدا فراموشى ، نشانه گمراهى سخت و آشكار

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه أُول_ئك فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 8

8 - تشكيك در برپايى قيامت ، نشانگر گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 7

7 - ازدست دادن استعداد هدايت پذيرى ، آشكارترين نوع ضلالت و گمراهى است .

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى و من كان فى ضل_ل مبين

جمله {و من كان. ..} گويا به منزله عطف تفسيرى براى قسمت قبل است; يعنى، شخصى كه حق را نشنود و راه هدايت را نبيند، در گمراهى آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 9

9 - خداگريزى و دنيامحورى ، بارزترين نمود انحراف و گمراهى

تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . .. هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 3

3 - مبتلا ساختن خويش به عذاب هاى سخت قيامت ، نشانه گمراهى و جنون است ، نه پيروى از

راه حق پيامبران

فقالوا أبشرًا . .. نتّبعه إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر ... إنّ المجرمين فى ضل_ل و سع

برداشت ياد شده در صورتى است كه {سعر} به معناى جنون و آيه {إنّ المجرمين. ..} در مقام پاسخ به سخن كافران باشد كه مدعى بودند پيروى از خط پيامبر(ص) و پيام وحى جنون و گمراهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 6

6 - اعتقاد به وجود نيرويى توانمند و پيروز در برابر اراده و قدرت خداوند در عالم ، نشانه غرور و فريب خوردگى است .

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحم_ن إن الك_فرون إلاّ فى غرور

نشانه هاى گمراهى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 11

11 - زندگانى پر دردسر در دنيا و محشور شدن با چشمانى نابينا در قيامت ، ازجلوه هاى گمراهى و شقاوت آدمى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى . و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا و نحشره ي

برداشت ياد شده، لازمه تقابل بين گروه هدايت يافتگان و غافلان است كه مجموع دو آيه، بيانگر آن است.

نشانه هاى گمراهى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 3

3_ حركت فرعونيان به سوى دوزخ به رهبرى و پيشاهنگى فرعون ، نمود برنامه هاى ناصواب او در دنياست .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جمله {يقدم قومه . ..} بيانگر فرجام پيروى از فرعون است و به منزله تفسيرى

براى {و ما أمر فرعون برشيد} مى باشد.

نشانه هاى گمراهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 11

11 - خودپسندى و زيبا ديدن رفتار زشت خويش ، جلوه گمراهى كافران

أفمن زيّن له سوء عمله . .. فإنّ اللّه يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {فإنّ اللّه يضلّ. ..} در مقام تعليل براى {أفمن زيّن...} است; يعنى، از آن جايى كه آنان رفتار زشت خود را زيبا مى ديدند و به خود پسندى گرفتار آمدند; خداوند هر كسى را كه بخواهد _ مانند اين دسته _ گمراه خواهد ساخت.

نشانه هاى گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان به معاد ، نمونه بارزى از گمراهى آنان است .

فضلّوا . .. و قالوا أءذا كنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

نقش عوامل گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 10

10 - عوامل گمراهى ، وسيله هاى آزمون مردم از سوى خداوند بوده و مقهور قدرت او هستند .

فتنّا . .. و أضلّهم السامرىّ

گمراه گرى سامرى با آن كه به شخص او استناد داده شده است; مصداق آزمون الهى قرار گرفته، حاكى از اين است كه خداوند بر كار او تسلط دارد و وى را به خواست خويش، آزاد گذاشته است.

نگرانى از گمراهى آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 86

- 2

2 - نگرانى ابراهيم ( ع ) از گمراهى ديرينه پدر خود

و اغفر لأبى إنّه كان من الضالّين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه دعاى ابراهيم(ع) در زمان حيات پدرش بوده باشد. بر اين اساس به كارگيرى {كان} در جمله {إنّه كان من الضالّين} بيانگر گمراهى ديرينه پدرش است.

نگرانى از گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 3

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

وضوح گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 8

8 - انحراف منافقان ، آشكار براى هر بيننده اى

و رأيتهم يصدّون

خطاب در {رأيتهم} عام است و اختصاص به بيننده اى خاص ندارد.

هارون(ع) و گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 9،10،14

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

10 _ موسى ( ع ) به خاطر مقصر شناختن هارون در انحراف بنى اسرائيل ، با گرفتن مو هاى سر او و كشيدنش به سوى

خود ، در صدد مؤاخذه وى برآمد .

أخذ برأس أخيه يجره إليه

مفسران در معناى جمله {أخذ برأس أخيه} گفته اند كه موسى موهاى هارون را گرفت. گويا تفسير {راس} به موهاى سر به دليل جمله بعد (يجره إليه، او را به سوى خود مى كشيد) باشد. زيرا اگر موسى سر هارون را گرفته بود، طبعاً هارون با او فاصله اى نداشت تا او را به سوى خود بكشد.

14 _ هارون با تحريك عواطف موسى ( ع ) در صدد تسكين غضب او و مطمئن ساختنش بر انجام وظايف و مسؤوليت هاى خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل برآمد .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

به نظر مى رسد هارون با انتخاب {اى فرزند مادرم} در خطاب به موسى، در صدد تحريك عواطف وى به سوى خود بوده است.

يأس از گمراهى آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 15

15- شيطان ، ناتوان و نااميد از به دام افكندن آدم ( ع ) و گمراه ساختن او

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

تأكيد ابليس بر گمراه ساختن ذريه آدم(ع) و به ميان نياوردن نامى از خود او، مى تواند مشعر به مطلب فوق باشد.

گمشدگان

منشأ هدايت گمشدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 6

6 - راهنمايى گمشدگان ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى خداوند

قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

گناه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{گناه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 8

8 _ بيزارى شديد بدكاران ، از كردار

خويش در قيامت

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 13

13 _ طلب آمرزش نكردن و به فكر توبه نبودن ، در عين توجّه به گناه ، اصرار بر آن است .

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمودند: الاصرار هو ان يذنب الذّنب فلا يستغفر اللّه و لا يحدّث نفسه بتوبة فذلك الاصرار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 288، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 394، ح 366.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 5

5 _ مهلت دادن خداوند به كافران ، تنها به جهت افزايش يافتن گناه آنان است .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 18

18 _ بخيلان در قيامت ، بار سنگين گناه بخل خويش را به دوش خواهند كشيد .

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

برخى برآنند كه معناى ظاهرى {سيطوّقون . .. } اراده نشده است، بلكه كلمه اى همانند وبال و گناه، قبل از {ما بخلوا} مقدّر است. يعنى وبال گناهِ بخل خويش را به دوش خواهند كشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 15

15 _ همسنگى گناه و زشتى فقير پنداشتن خدا و نسبت هاى ناروا به او ، با گناه كشتار انبيا

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 16

16 _ اعتراف خردمندان به گناه و تقصير ، در پيشگاه خداوند

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

آثار آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 8

8 _ ورود به بهشتِ تقواپيشگان ، در گرو آمرزش گناهان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

تقديم ذكرى آمرزش الهى بر بهشت پهناور، بيانگر تقدّم خارجى آن است; يعنى نخست بايد آمرزش حاصل شود، و آنگاه ورود به بهشت متّقين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 29

29 _ پاكى ازگناه ، شرط ورود به بهشت *

لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

تقدّم جمله {لاكفّرنّ . .. } بر جمله {لادخلنّهم}، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه پاك شدن از گناه، مقدمه ورود به بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 10

10 _ آمرزش گناهان آدمى ، زمينه ساز بهره مندى وى از هدايت هاى الهى

لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 9

9 _ آمرزش گناهان ، شرط ورود به بهشت

لكفّرنا عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنت النعيم

تقدم آمرزش بر ورود به بهشت مى تواند اشاره به اين باشد كه تا گناهان آدمى آمرزيده نشود، به بهشت وارد نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 6

6 _ آمرزش گناهان ، زمينه ساز نيل به سعادت دنيا و آخرت است .

و أنت خير الغفرين. و اكتب لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 13،15

13_ خداوند ، امور انسان ها را بر اساس رحمت خويش و مغفرت خطا هاى آنان تدبير مى كند .

إن ربى غفور رحيم

15_ آمرزيده شدن گناهان و خطا هاى آدمى ، شرط شمول رحمت خدا بر ايشان است .

إن ربى غفور رحيم

برداشت فوق، از تقدم {غفور} بر {رحيم} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 3

3 - بخشودگى گناهان ، مقدمه برخوردارى انسان از نعمت هاى اخروى

لهم مغفرة و رزق كريم

با توجه به تقديم {مغفرة} بر {رزق كريم} برداشت ياد شده استفاده مى شود.

آثار اجتماعى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 15

15 _ گناه و تخلف گروهى از يك جامعه ، مى تواند مايه گرفتارى همه افراد آن جامعه به عقوبت هاى دنيوى باشد .

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 11

11 _ بى گناهان جامعه ، در خطر گرفتار آمدن به كيفر گناهكاران

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 1،2،4

1 _ آثار شوم برخى از گناهان و

ظلم ها تنها دامنگير گناهكار و ظالم ، و برخى داراى آثارى فراگير بر گنهكار و بى گناه

و اتقوا فتنة لاتصيبن

2 _ برخى از گناهان و ستمكارى ها در جامعه ايمانى مايه گرفتار شدن همگان ( مرتكبان گناه و غير آنها ، يعنى ظالم و غير ظالم ) به عذاب هاى الهى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

{لا} در {لاتصيبن} نافيه و {خاصة} حال براى {الذين} است. جمله {لاتصيبن الذين ... } تبيين و توضيحى است براى {فتنة}. و مراد از اتقاء فتنة، پرهيز از عامل آن مى باشد كه به قرينه {ظلموا}، ستمكارى است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اى اهل ايمان از گناهانى كه موجب فتنه اى عظيم مى شود بپرهيزيد ; آن گونه فتنه اى كه نه تنها دامنگير گناهكار مى شود، بلكه همگان را در شعله هاى خود خواهد سوزانيد.

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 7

7 _ گناه ، داراى آثار سوء اجتماعى و روحى ، علاوه بر كيفر الهى

يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم

از آنجا كه تكفير و غفران سيئات به يك معناست، مى توان تكرار آن را اشاره به آثار دنيوى گناهان (آثار سوء اجتماعى، روحى و .

.. ) و آثار اخروى آنها دانست. كه در صورت تقواپيشگى خداوند گناهان را مى آمرزد و هر دو نوع اثر را مى زدايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 4

4- جرم پيشگى و تبه كارى ، زمينه ساز هلاكت و نابودى جوامع بشرى

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 5

5- فراگيرى جرم و جنايت در جامعه ، موجب انحطاط و زوال آن خواهد شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. أن دابر ه_ؤلاء مقطوع مصبحين

از اينكه ملائكه عذاب قوم لوط به آن حضرت اعلام مى كنند كه: {أن دابره_ؤلاء مقطوع} (نسل آن قوم قطع مى شود) و نمى گويند: نسل گنهكاران قطع مى شود و نيز در آيه بعد كار {آمدن} به همه اهل شهر نسبت داده شده (و جاء أهل المدينة)، حاكى است كه همه مردم شهر قوم لوط آلوده به گناه بوده اند. تعبير {مجرم} از آنان و نجات خانواده لوط(ع) از عذاب به جز همسر او نيز مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 9،12

9- ابداع روش هاى جديد براى گناه و استمرار آن و نيز ناسپاسى در برابر خدا ، عامل پيدايش فقر ، گرسنگى و ناامنى اجتماعى

فكفرت بأنعم الله . .. بما كانوا يصنعون

برداشت فوق، با توجه به واژه {يصنعون} كه دربردارنده معناى ابداع و ايجاد مسبوق به عدم است، استفاده گرديد.

12- گناهان و ناسپاسى هاى اجتماعى ، داراى آثار

شوم براى كل جامعه

قرية كانت ءامنة . .. فكفرت ... فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 10

10- گناه ، عامل اصلى هلاكت جوامع بشرى است .

كم أهلكنا من القرون . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 3

3 - ظلم و گناه ، بنيان برافكن جوامع بشرى

ي_قوم لم تستعجلون بالسيّئة قبل الحسنة. .. فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا

ثموديان، به صورت جامعه اى متشكل بودند كه در نتيجه ظلم و گناه خود به گونه دسته جمعى و فراگير هلاك شدند و اين نشان مى دهد كه هر جامعه اى كه معصيت و ستم در آن رواج پيدا كند، در معرض خطر نابودى قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 4،8

4 - بلا ها و مصائب اجتماعى ، بازتاب گناهان جمعى مردمان است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

خطاب جمع {ما أصابكم}، مى تواند ناظر به حيثيت جمعى انسان هاباشد.

8 - مصائب و بلا هاى جوامع بشرى ، تنها بازتاب و نتيجه بخشى از گناهان و خطا هاى مردم است .

و ما أص_بكم . .. و يعفواْ عن كثير

از يادكرد {يعفواْ عن كثير} در پايان آيه، اين مطلب به دست مى آيد كه انسان گرفتار تمامى نتايج و آثار عملكرد خويش نيست; چه اين كه بسيارى از گناهان مورد عفو خداوند قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 5

5- فراگيرى فساد و غوطهورى مردم در جرم و گناه ، مانع نفوذ منطق مستدل وحى در ايشان

فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

دعاى موسى(ع)، شكوه اى از روى يأس و نااميدى از ايمان فرعونيان به درگاه خداوند بود. تعبير {أنّ ه_ؤلاء...} بيانگر علت نااميدى موسى(ع) از تأثير سخنانش در فرعونيان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 5

5- گناه ترك واجبات از سوى فرد ، داراى پيامد هاى ناگوار اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

واژه {فى الأرض}، مى رساند كه فسادِ روى گردانان از دين و تكاليف الهى، محدود و منحصر در قلمرو وجود خودشان نيست; بلكه همچون بيمارى مسرى در بستر جامعه شيوع مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 4

4 - جامعه مجرم ، در معرض انتقام الهى و نابودى

قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

بيان هشدار دهنده و هدايت قرآنى، با ذكر رسالت فرشتگان به سوى مجرمان، پيامدار معناى ياد شده است.

آثار اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 19،21

19 - ضرورت پرهيز از گناهان براى دور ماندن از عذاب هاى الهى

و اتقوا اللّه

21 - رستگارى انسان ها در گرو رعايت تقوا و پرهيز از گناهان است .

و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 33

33 _ خويشتن دارى در برابر گناه ،

موجب خير و سعادت

و ان تصبروا خيرٌ لكم

بنابر اينكه متعلق {ان تصبروا}، ارتكاب زنا باشد كه از كلمه {عنت} به دست مى آيد. گفتنى است كه در اين صورت كلمه {خير}، افعل تفضيل نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 4

4 - تقواپيشگى و دورى كردن انسان از انجام گناه در دنيا ، سبب نزديك شدن بهشت به وى در رستاخيز

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 45 - 3،4،5،6

3 - كافران صدراسلام ، به بهره مند شدن از رحمت و لطف خدا در سايه پرهيز از گناهان فراخوانده شدند .

و إذا قيل لهم اتّقوا ما بين أيديكم و ما خلفكم لعلّكم ترحمون

4 - پرهيز از گناه و توبه از خطا هاى گذشته ، موجب جلب رحمت و لطف خداوند است .

و إذا قيل لهم اتّقوا ما بين أيديكم و ما خلفكم لعلّكم ترحمون

5 - تنها در سايه پرهيز از گناه و توبه از خطا هاى گذشته ، مى توان به رحمت و لطف خدا اميدوار بود .

و إذا قيل لهم اتّقوا . .. لعلّكم ترحمون

به كار رفتن كلمه {لعلّ} كه براى ترجّى و اميدوارى است، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

6 - لزوم پرهيز از گناهان و توبه از خطا هاى گذشته ، به منظور جلب رحمت و لطف خداوند

و إذا قيل لهم اتّقوا ما بين أيديكم و ما خلفكم لعلّكم ترحمون

لزوم پرهيز از گناهان و توبه . .. از فعل امرِ {اتّقوا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 2

2- تقوا و اجتناب از گناه ، فراهم آورنده امنيت اخروى براى انسان

إنّ المتّقين فى مقام أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 3

3 - چشم پوشى از گناه و لذّت هاى آلوده دنيا ، درپى دارنده نعمت هاى سرشار اخروى

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون . ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

{تقوا}; يعنى، خوددارى از مشتهياتى كه مورد منع دين قرار گرفته است. تقواپيشگان در برابر داشتن اين خصلت، از هداياى پروردگارشان بهره مند خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 2

2 - خودسازى و پاك ساختن روح خويش از گناه و پليدى و سوق دادن آن به تقوا ، مايه نجات و كاميابى است .

فألهمها فجورها و تقوي_ها. قد أفلح من زكّيها

مراد از {تزكيه نفس} _ به قرينه آيه قبل _ پاك سازى آن از {فجور} (گناه، فسق، دروغ و. ..) و رشد دادن آن به وسيله تقوا است.

آثار اخروى ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 4

4 - ايمان و دورى از گناه ، مايه بشّاش و خندان بودن چهره مؤمنان در قيامت

وجوه . .. ضاحكة مستبشرة

به قرينه آخرين آيه اين سوره (أول_ئك هم الكفرة الفجرة)، مراد از {وجوه} در اين آيات، چهره هاى كسانى است كه كافر نبوده و از فسق و فجور پاك و منزه اند.

آثار اخروى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 6

6 _ عن اميرالمؤمنين(ع): . .. و أما قوله: {... و من خفت موازينه} فإنما يعنى الحساب ... و السيئات خفة الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: مراد از آيه {و من خفت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است . .. و گناهان، موجب سبكى ميزان هستند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 5

5 _ بروز و ظهور گناهان در قيامت ، به صورت علامت و نشانه اى براى گناهكاران

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 42 - 2،3

2 - كفرپيشگى و ارتكاب گناه ، مايه تغييراتى ناخوشايند در چهره انسان ، هنگام حضور در صحنه قيامت

عليها غبرة . ترهقها قترة . أول_ئك هم الكفرة الفجرة

تعبير {عليها} و {ترهقها}، حاكى از عارض شدن تيرگى بر چهره كافران است; به گونه اى كه اگر كفر و گناه نبود، چهره اصلى انسان نمايان مى شد. اين چهره در آيات پيشين، به درخشان و خندان بودن توصيف شده بود.

3 - گرفتارى به آثار كفر و گناه در قيامت ، فرصت هرگونه يارى رسانى به ديگران _ حتى نزديك ترين خويشاوندان _ را از كافران و گنه كاران سلب خواهد كرد .

يوم يفرّ المرء . .. لكلّ امرىء منهم يومئذ شأن يغنيه ... أول_ئك هم الكفرة الفجرة

آثار اصرار بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 5

5 - اصرار بر گناه ، موجب احاطه

پيدا كردن گناهان بر سراسر وجود آدمى است .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته

چنانچه مجرد ارتكاب گناه باعث احاطه خطيئه بر انسان مى شد، جمله {أحاطت . ..} آورده نمى شد. لذا اين احتمال تقويت مى شود كه احاطه خطيئه بر اثر اصرار بر گناه و يا تكرار گناهان حاصل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 13

13 _ عن احدهما _ عليهما السلام _ فى قوله: {أو كسبت فى إيمانها خيرا} قال: المؤمن العاصى حالت بينه و بين إيمانه كثرة ذنوبه و قلة حسناته، فلم يكسب فى إيمانه خيرا.

از امام باقر يا امام صادق _ عليهما السلام _ درباره آيه {او كسبت فى ايمانها خيرا} روايت شده است: فراوانى گناه و كمى نيكيهاى مؤمن گناهكار، بين او و ايمانش جدايى مى اندازد و او با آن كه مؤمن بوده خيرى به دست نياورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 2

2 _ كسانى كه بر انجام محرمات الهى اصرار ورزند ، در معرض ذليل گشتن و مطرود شدن از درگاه خدا هستند .

كونوا قردة خسئين

{خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل است. {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 9،11

9 _ غير قابل بخشش بودن كيفر برخى از منافقان ، به دليل مداومت و استمرار آنان بر انجام جرم و خطا

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

برداشت فوق با

توجه به اين است كه {بأنهم . .. } تعليل {نعذب} مى باشد و {هم كانوا مجرمين} افاده استمرار مى كند.

11 _ استمرار و مداومت بر جرم ، مانع پذيرفته شدن توبه و عذرخواهى انسان از درگاه الهى

لا تعتذروا . .. نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 22

22 _ اصرار بر ظلم و گناه ، عامل نزول عذاب الهى

و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 8

8 _ استمرار بر گناه ، مسلتزم عذاب دوزخ و رنج طولانى

قل نار جهنم أشد . .. جزاء بما كانوا يكسبون

{كانوا يكسبون} مفيد استمرار است. زيرا فعل مضارع آن گاه كه با {كان} و نظاير آن استعمال شود، بر استمرار دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 8

8 - اصرار بر گناهان و بدى ها ، عامل اصلى چشيدن آتش دوزخ

هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعملون} ماضى استمرارى و بيانگر عمل مستمر است، نه عمل مقطعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 6

6 - تداوم بر اَعمال ناروا ، در پى دارنده عذاب فراگير جهنم است .

ذوقوا ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 54 - 8

8 - استمرار بر گناه ، زمينه ساز نزول عذاب الهى

و أنيبوا . .. من قبل أن يأتيكم العذاب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 4

4 - گناه پيشگى و ظلم مستمر ، باعث دوزخى شدن انسان

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم . .. و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 9

9 - خطاپيشگى و غوطهورى در گناه ، مايه سقوط و بدفرجامى انسان و نه لغزش هاى ناخواسته *

اجترحوا السيّئات

تعبير {إجترحوا} _ كه در آن معناى طلب و پى جويى نهفته است _ مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه آنچه انسان را از جرگه مؤمنان صالح خارج مى سازد، نه صرف لغزش; بلكه گناه جويى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 8

8 - جرم پيشگى و استمرار ارتكاب گناه ، عامل محروميت از رحمت الهى در قيامت

و كنتم قومًا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 4،7

4 - اصرار بر گناه و نقض حريم ديگران ، زمينه ساز تكذيب آيات الهى است .

كذّبت ثمود بطغويها

از مصاديق {طغيان} (فراتر از حد رفتن {العين})، تجاوز به حقوق ديگران است.

7 - طغيان گرى ، اصرار بر گناه و تكذيب پيام هاى الهى ، مايه سقوط و تباهى نفس انسان است .

و قد خاب من دسّيها . كذّبت ثمود بطغويها

آثار اقرار به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 2،5

2 _ اعتراف به گناه و انتقاد از خويش ، وسيله جلبِ غفران و

رحمت الهى و از اركان توبه است .

و ءاخرون اعترفوا . .. عسى اللّه يتوب عليهم إن اللّه غفور رحيم

5 _ توجه گنهكار به زشتى عمل خويش و اعتراف به آن و نيز ندامت از آن ، به منزله توبه و زمينه بخشش گناه از سوى خدا

اعترفوا بذنوبهم . .. عسى اللّه أن يتوب عليهم

از اينكه خداوند در مقابل {اعترفوا} وعده {عسى اللّه أن يتوب} را داده است و بعد از اعتراف، مسأله ديگرى را به عنوان توبه مطرح نكرده است، مى توان مطلب فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 6

6 _ پذيرش توبه گنهكار ، در پرتو اعتراف و نيز خشكاندن ريشه هاى گناه است ; نه صرف ندامت .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. هو يقبل التوبة عن عباده و يأخذ الصدقت

برداشت فوق با توجه به شأن نزول است كه درآن چنين آمده: متخلفان از جنگ تبوك به خاطر دلبستگى به مال مرتكب گناه شدندو پس از ندامت و اعتراف، پيشنهاد كردند كه همان اموال را صدقه دهند تا ريشه گناهشان بخشكد، خداوند نيز بر پيشنهاد آنان صحه نهاد و تنها بخشى از مالشان را پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 8

8_ عقوبت و سرزنش كسانى كه در حق آدمى ستم كرده اند پس از اعترافشان به گناه و توبه از آن ، به دور از شأن نيكوكاران است .

لاتثريب عليكم اليوم

{اليوم} ظرف و متعلق به {تثريب} است و مراد از آن زمانى است كه برادران يوسف به

خطاى خويش اعتراف نموده و از گناه خود توبه كردند (و إن كنّا لخاطئين).

آثار پاكى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 16

16 - رهايى از عذاب دردناك قيامت در گرو لطف خدا و پاك شدن از گناهان و آلودگيهاست .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة و لايزكيهم و لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 5

5- پاكى و دورى از جرم و تبه كارى ، موجب نجات از عذاب الهى در دنيا ( عذاب استيصال )

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم أجمعين

آثار پشيمانى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 5

5 _ توجه گنهكار به زشتى عمل خويش و اعتراف به آن و نيز ندامت از آن ، به منزله توبه و زمينه بخشش گناه از سوى خدا

اعترفوا بذنوبهم . .. عسى اللّه أن يتوب عليهم

از اينكه خداوند در مقابل {اعترفوا} وعده {عسى اللّه أن يتوب} را داده است و بعد از اعتراف، مسأله ديگرى را به عنوان توبه مطرح نكرده است، مى توان مطلب فوق را استفاده كرد.

آثار تبرى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 24

24 - رشد واقعى انسان ، در پرتو محبت دين و بيزارى از كفر و گناه

حبّب إليكم الإيم_ن . .. و كرّه إليكم الكفر ... أول_ئك هم الرشدون

آثار ترك گناه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 6

6 _ پذيرش توبه گنهكار ، در پرتو اعتراف و نيز خشكاندن ريشه هاى گناه است ; نه صرف ندامت .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. هو يقبل التوبة عن عباده و يأخذ الصدقت

برداشت فوق با توجه به شأن نزول است كه درآن چنين آمده: متخلفان از جنگ تبوك به خاطر دلبستگى به مال مرتكب گناه شدندو پس از ندامت و اعتراف، پيشنهاد كردند كه همان اموال را صدقه دهند تا ريشه گناهشان بخشكد، خداوند نيز بر پيشنهاد آنان صحه نهاد و تنها بخشى از مالشان را پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 8

8_ ضرورت ايمان به قيامت و سراى آخرت و لزوم پرهيز از گناهان براى دستيابى به موهبت هاى اخروى

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

در آيه شريفه بيان نشده كه متعلق ايمان (آمنوا) و تقوا (يتقون) چيست؟ به نظر مى رسد به قرينه {لأجرالأخرة} مراد از ايمان ، ايمان به آخرت و مراد از تقوا پرهيز از امورى باشد كه مايه محروميت از پاداشهاى اخروى است.

آثار تشويق به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 12

12 - رضايت و تشويق ديگران به گناه ، معصيت و زمينه ساز عذاب است .

إذ انبعث أشقيها . .. بذنبهم

آثار تعاون در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 6

6 - فراهم آورندگان زمينه گناه ، همانند مرتكبان گناه

مستحق عذاب اند .

فعقر . .. إنّا أرسلنا عليهم

در صورتى كه قوم ثمود در ابتلا به عذاب خصوصيتى نداشته باشند; از آيه شريفه استفاده مى شود كه همه توطئه گران عليه حق، در معرض عذاب اند; چه مباشران و چه فراهم آورندگان زمينه جرم و خطا.

آثار تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 4

4 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن بدترين اعمال احتمالى گذشته آنان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه لام {ليكفّر}، براى تعليل و متعلق به فعل محذوفى است كه جمله {لهم ما يشاءون. ..} بر آن دلالت مى كند; بر اين اساس تقدير چنين مى شود: {وعدهم اللّه بذلك و يسر لهم ليكفّر...}.

آثار تكوينى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 5

5 - گناه ، داراى آثار تكوينى در نظام زندگى انسان ها است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير

آثار جبران گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 18

18- برخوردارى گناهكاران از رحمت و بخشش خداوند ، مشروط به توبه عملى و تدارك گذشته هاست .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا إن ربّك من بعدها لغف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

16 - 11

11 - شمول لطف و رحمت الهى ، نسبت به گنه كاران ، در صورت اقدام عملى آنان به جبران گناهان

قل للمخلّفين من الأعراب . .. فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

آثار درك پليدى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 7

7_ مشاهده برهان الهى ( درك حقايقى نظير ربوبيت خدا ، دريافت زشتىِ گناه ، باور به عدم رستگارى ظالمان و گنه كاران و . . . ) عامل عصمت پيامبران است .

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

آثار رضايت به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 12

12 - رضايت و تشويق ديگران به گناه ، معصيت و زمينه ساز عذاب است .

إذ انبعث أشقيها . .. بذنبهم

آثار روحى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 7

7 _ گناه ، داراى آثار سوء اجتماعى و روحى ، علاوه بر كيفر الهى

يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم

از آنجا كه تكفير و غفران سيئات به يك معناست، مى توان تكرار آن را اشاره به آثار دنيوى گناهان (آثار سوء اجتماعى، روحى و . .. ) و آثار اخروى آنها دانست. كه در صورت تقواپيشگى خداوند گناهان را مى آمرزد و هر دو نوع اثر را مى زدايد.

آثار زيان گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 4

4 - ضرر و زيان گناه و نافرمانى مردم از اطاعت خدا و

رسول او ، به خود آنان بازمى گردد نه به پيامبر ( ص )

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول فإن تولّوا فإنّما عليه ما حمّل و عليكم ما حملتم

آثار شيوع گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 5

5- فراگيرى جرم و جنايت در جامعه ، موجب انحطاط و زوال آن خواهد شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. أن دابر ه_ؤلاء مقطوع مصبحين

از اينكه ملائكه عذاب قوم لوط به آن حضرت اعلام مى كنند كه: {أن دابره_ؤلاء مقطوع} (نسل آن قوم قطع مى شود) و نمى گويند: نسل گنهكاران قطع مى شود و نيز در آيه بعد كار {آمدن} به همه اهل شهر نسبت داده شده (و جاء أهل المدينة)، حاكى است كه همه مردم شهر قوم لوط آلوده به گناه بوده اند. تعبير {مجرم} از آنان و نجات خانواده لوط(ع) از عذاب به جز همسر او نيز مؤيد برداشت فوق است.

آثار عفو از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 4

4 - اصلاح رفتار فاسد و جبران ضرر و زيان آثار اجتماعى گناه ، از شرايط توبه حقيقى است .

إلاّ الذين تابوا من بعد ذلك و أصلحوا

آثار فردى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 1

1 _ آثار شوم برخى از گناهان و ظلم ها تنها دامنگير گناهكار و ظالم ، و برخى داراى آثارى فراگير بر گنهكار و بى گناه

و اتقوا فتنة لاتصيبن

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 8

8 - بار گناه هر فردى ، در مرحله نخست به دوش خودِ او است ; نه ديگران .

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 5،6

5 - گناه ، جنايتى عليه خود و تعدى به جان خويشتن است .

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم

برداشت بالا از تعبير {أنفسهم} به همراه {على} به دست مى آيد. از اين رو بسيارى از مفسران عبارت {أسرفوا على أنفسهم} را به {جنوا عليها} معناكردند (روح المعانى آلوسى و الكشاف زمخشرى).

6 - ضرر و زيان گناه و اسراف ، متوجه خود انسان است .

الذين أسرفوا على أنفسهم

برداشت ياد شده از آمدن لفظ {على} به دست مى آيد.

آثار گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 5

5 - گناه ، مايه دور شدن آدمى از خداوند است .

فتوبوا إلى بارئكم

{توب} و {توبه} (مصدر توبوا) به معناى رجوع كردن و بازگشتن است. اين معنا مى رساند كه: انسان با ارتكاب گناه از خداوند فاصله گرفته، از او دور مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 18

18 - بازگشت زيان معصيت به گنهكار است نه متوجه ساحت قدس خداوند

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 36

36 - تجاوزگرى و ارتكاب گناهان ، آدمى رابه سوى كفر گرايش داده و بر كشتن

رهبران الهى بى پروا مى سازد .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 3،4

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

4 - گنهكارانى كه گناهانشان سراسر وجود آنان را فرا گيرد ، در آتش دوزخ براى هميشه گرفتار خواهند شد .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته فأولئك أصحب النار هم فيها خلدون

{سيئة} و {خطيئة} هر دو به معناى بدى و گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 6

6 - گريز باور داران به قيامت از مرگ و ناپسند شمردن آن ، به خاطر ارتكاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است .

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

{باء} در {بما قدمت} سببيه است. بنابراين جمله {لن يتمنوه ...} گوياى اين حقيقت است كه گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است كه چون جمله فوق درباره باورداران به خدا و قيامت است، علت ياد شده مخصوص آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 3،8

3 _ سرسختى ، غرور و تكبّر برخاسته از گناه ، مانع نصيحت پذيرى حاكمان مفسد

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {بالاثم}، متعلق به {العزّة} باشد.

8 _

حاكمان مُفسد ، در حِصار سرسختى ، تكبّر و غرور برخاسته از گناه خويش هستند .

و اذا تولّى . .. اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {تولى}، به معناى پذيرش حكومت باشد و {باء} در {بالاثم}، سببيّه و متعلّق به {العزّة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 6

6 _ شراب و قمار ، موجب كُندى و بازماندن انسان از ثواب و خير

قل فيهما اثم كبير

{الاثم}: اسم للافعال المُبطئة عن الثواب (مفردات راغب. )

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 7

7 _ تغيير شخصيّت معنوى انسان ، در اثر كار هاى لغو و بيهوده *

لا يؤاخذكم الله باللغو فى ايمانكم و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

آيه مزبور احتمالا در صدد تقسيم سوگند به لغو و جِدّ و كفّاره داشتن يكى و نداشتن ديگرى نيست; بلكه در صدد بيان اين است كه اگر چه خداوند در سوگندهاى لغو كيفرى قرار نداده است; ولى اين عمل حكايت از قلبى بيمار دارد و يا اينكه به تدريج به بيمارى قلب و دل مى انجامد و خداوند بر اين بيمارى مؤاخذه مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 5،6

5 _ ناسپاسان از نعمت ها و گنهكاران ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ كل كفّار اثيم

6 _ رباخواران ، ناسپاسانى گنهكار و محروم از محبّت الهى

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحبّ كلّ كفّار اثيم

كلمه {كفّار} (بسيار ناسپاس) و كلمه {اثيم} (فرو رفته در گناه و آلودگى) پس

از بيان ربا و رباخوارى، اشاره به اين معنا دارد كه رباخواران از جمله مصاديق انسانهاى ناسپاس و آلوده به گناهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 11

11 _ گناهان ، خود ، مايه و وسيله عذاب و كافران است .

فاخذهم اللّه بذنوبهم

بنابراينكه {باء} در {بذنوبهم} براى استعانت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 22 - 2

2 _ كفر و كشتن پيامبران و عدالتخواهان ، گناه بزرگى است كه همه اعمال نيك را مى زدايد و تباه مى كند .

انّ الذين يكفرون . .. اولئك الّذين حبطت اعمالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 14

14 _ عذاب اُخروى آدمى ، نتيجه كفر و اعمال بد او

فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

{تكفرون . .. }، مى تواند هم شامل كفر عملى و هم اعتقادى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 18

18 _ گناه ، عصيان ، تعدّى و تجاوز مداوم ، موجب كفر به آيات الهى

بانّهم كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون الانبياء بغير حقّ ذلك بما عصوا و كانوا

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 3

3 _ گناه ، ستم بر خويشتن است .

او ظلموا انفسهم . .. فاستغفروا لذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 137 - 13

13 _ برخى از گناهان آدمى ، در پى دارنده عذاب هاى دنيوى

كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 4،5

4 _ پرورش يافتگان مكتب انبيا ، گناه و اسراف ( زياده روى در امور ) را نقطه ضعف و مانع پيروزى خود مى دانند . *

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا . .. و انصر

از اينكه مردان الهى نصرت و پيروزى بر دشمنان را پس از درخواست آمرزش گناهان طلب مى كنند (اغفرلنا . .. و انصرنا)، معلوم مى شود كه آنان پيروزى را در گرو پاكى از گناه مى دانند.

5 _ گناه و تجاوز از حدّ ، موجب فاصله گرفتن مجاهدان راه خدا ، از پيروزى *

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا . .. و انصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 31

31 _ مؤمن را به مجرد يك گناه ، نمى توان از صفوف اهل ايمان خارج دانست .

و لقد عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤمنين

از مصاديق مورد نظر كلمه {المؤمنين}، كسانى هستند كه در نبرد احد مرتكب گناه شدند ; و گر نه فضل بر مؤمنان نمى توانست دليل عفو آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 4،6

4 _ گناهان آدمى موجب نفوذ شيطان در او

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

بنابر اينكه مراد

از {ما كسبوا} تمامى رفتار (پسنديده و ناپسنديده) باشد. بنابراين مراد از {بعض}، گناه و رفتار ناصواب خواهد بود.

6 _ پاره اى از گناهان ، زمينه ساز نفوذ شيطان در انسان و گمراهى او

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

بنابر اينكه مراد از {ما كسبوا}، خصوص گناهان باشد، نه تمامى اعمال. بنابراين برخى از گناهان، زمينه نفوذ شيطان را فراهم مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 14

14 _ تحقق خذلان الهى ، به ر ها كردن و حايل نشدن خداوند بين بنده خويش و معصيت

ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم و ان يخذلكم

امام صادق (ع) درباره {خذلان} در آيه فوق فرمود: . .. و متى خلّى بينه و بين تلك المعصية فلم يحل بينه و بينها حتى يرتكبها فقد خذله و لم ينصره و لم يوفقه.

_______________________________

توحيد صدوق، ص 242، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 323، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 11

11 _ مهلت خداوند به كافران ، زمينه ساز دورى آنان از خير و سعادت با ارتكاب اعمال ناروا

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

{اثم}، در لغت به اعمالى گفته مى شود كه آدمى را از خير و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 25

25 _ گناه و اعمال ناشايست ، مانعى در راه همشأنى و همراهى با ابرار

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و

كفّر عنّا سيّئاتنا و توفّنا مع الابرار

درخواست آمرزش گناه و آنگاه تقاضاى همراهى با ابرار، دلالت بر برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 25

25 _ گناه ، حجابى بين انسان و بهره گيرى او از جلوه رحمت الهى

و لو انّهم اذ ظلموا . .. لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 5

5 _ گناه ، ستم بر خويشتن است .

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 1،4،5،6

1 _ آثار زيانبار گناه ، دامنگير خود انسان

و من يكسب اثماً فانما يكسبه على نفسه

4 _ خداوند بازگرداننده آثار زيانبار گناه به گنهكاران

فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

جمله {كان اللّه عليما حكيما} مى رساند كه تحميل آثار سوء آدمى به دست خداوند است.

5 _ خداوند ، آثار سوء گناه آدمى را بر اساس علم خويش و بدور از هرگونه خطا به وى باز مى گرداند .

و من يكسب اثماً فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {عليما} براى رساندن اين معناست كه در بازگرداندن آثار سوء گناه، هيچ خطايى رخ نخواهد داد.

6 _ بازگرداندن آثار زيانبار گناه به گنهكاران ، كارى حكيمانه

فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 7

7 _ برخى گناهان ، در پى دارنده عقوبت هاى

دنيوى است .

فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 2

2 _ گناه و تخلف از فرامين خدا مى تواند در پى دارنده كيفر و عقوبت هاى دنيوى باشد .

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 14

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 42،43،56

42 _ اضطرارى كه در طريق گناه به وجود آيد ، مجوز ارتكاب محرمات نخواهد بود .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

مراد از {اثم} به دليل نكره بودن آن، مطلق گناه است و {غير متجانف لاثم} حال براى {من اضطر} است و اضطرار را مقيد مى كند. يعنى حكم جواز مخصوص مضطرى است كه به سوى گناه در حركت نباشد.

43 _ عدم تمايل به گناه ، شرط جواز استفاده از محرمات در حال اضطرار *

فمن اضطر . .. غير متجانف لاثم

56 _ بهره گيرى مضطر از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوان ذبح شده به نام غير خدا و . . . ، مشروط به آن است كه از روى عمد و قصد گناه نباشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

از امام باقر(ع) در توضيح {غير متجانف} در آيه فوق روايت شده: غير متعمد لاثم.

_______________________________

تفسير قمى، ج

1، ص 162; تفسير برهان، ج 1، ص 447، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 13،17،18

13 _ قساوت قلب و نفهميدن حق ، آنگاه كه پيامد گناه و كيفر آن باشد ، عذر نيست .

لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

بنى اسرائيل گر چه به سبب ناتوانى از درك حقايق مرتكب تحريف شدند، ولى چون اين ناتوانى ناشى از گناه خود آنان بوده است، مورد مذمت خداوند قرار گرفتند. بنابراين عجز از فهميدن حق، اگر پيامد گناه باشد، نمى تواند عذر شمرده شود.

17 _ گناه ، از عوامل فراموشى و نسيان معارف الهى

فبما نقضهم ميثقهم . .. و نسوا حظاً مما ذكروا به

18 _ فراموشى ، آنگاه كه پيامد گناه و كيفر آن باشد ، عذر نيست .

و نسوا حظاً مما ذكروا به

از اينكه خداوند بنى اسرائيل را به خاطر فراموشى دستورات الهى مذمت كرده، معلوم مى شود فراموشى آنان عذر نبوده است. چرا كه اين فراموشى، كيفر پيمان شكنى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 9

9 _ يهود و نصارا به دليل ارتكاب گناه ، نه محبوب خدا هستند و نه مقرب درگاه او

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 12

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 28 - 17

17 _ جنايت و آدمكشى ، حاكى از جرأت و جسارت نسبت به خداوند جهانيان است .

ما إنّا بباسط يدى إليك لاقتلك انى اخاف اللّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 8

8 _ گناه آدمى ، همواره ملازم وى

ان تبوا باثمى و اثمك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 9

9 _ گرفتارى به كيفر هاى گناه ، موجب از دست رفتن فرصت توبه و بازگشت به خدا

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 7

7 _ گناه ، موجب دورى از رحمت خداوند

فإنّ اللّه يتوب عليه

توبه خداوند بر بندگان به معناى بازگشت رحمت او به آنان است. بنابراين گناهكار قبل از توبه از رحمت خداوند به دور بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 17،21،23

17 _ برخى گناهان ، مايه محروميت از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ان يصيبهم} همان گرفتار ساختن گنهكاران به رويگردانى و نپذيرفتن احكام قرآن باشد.

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به

اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

23 _ برخى گناهان اهل كتاب ، موجب گرفتارى حتمى آنان به عذاب الهى

انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

در برداشت فوق {ان يصيبهم} به معناى گرفتار ساختن به عذاب گرفته شده است. قابل ذكر است كه {بعض ذنوبهم} مى تواند اشاره به اين باشد كه برخى گناهان به گونه اى است كه خداوند مرتكبان آن گناه را قطعاً به عذاب گرفتار خواهد ساخت و لذا توفيق حق پذيرى را از آنان سلب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 16،20

16 _ انحطاط و نابودى بسيارى از تمدنها پيش از اسلام به سبب گناه و ستيز با حق

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم . ... فأهلكنهم بذنوبهم

20 _ هلاكت امتها و نابودى تمدنها بر اثر كفر و گناه، از سنتهاى الهى است.

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن . .. فأهلكنهم بذنوبهم

جمله {فأهلكناهم}، بيان قاعده و قانونى است كه جمله {ألم يروا كم أهلكنا . .. } جريان آن را در طول تاريخ نشان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 1

1 _ برخى از اقوام پيشين بر اثر كفرپيشگى و ارتكاب گناه به عذاب الهى گرفتار شدند و

توان درك معارف دينى از آنان سلب شد .

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 11

11 _ گناه و تبهكارى ، زمينه ساز پيدايش روحيه استكبارى و مايه انكار آيات الهى است .

فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 32

32 _ بازگشت زيان گناه به گنهكار است ، نه متوجه ساحت قدس خداوند

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 7،12

7 _ محروميت جوامع بشرى از نعمت هاى الهى ، پيامد گرفتار شدن آنان به كفر و گناه است .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 11

11 _ هلاكت فرعونيان و امت هاى كافر پيشين ، نمودى از زوال نعمت ها در نتيجه ظلم و گناه

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا . ..

و كل كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 8،9

8 _ گناه تخلف از وظيفه جهاد ، زمينه مهر شدن قلب انسان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه طبع قلب (مهر شدن) معلول عملكرد خائنانه منافقان باشد نه علت آن.

9 _ مهر شدن قلب انسان در نتيجه گناه و تخلف از جهاد ، مايه ناتوان شدن وى از شناخت صحيح حقايق

و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 9،10

9_ قوم عاد ، بر اثر شركورزى و ارتكاب گناه ، به كمبود باران مبتلا شده بودند .

ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

نويد به نزول باران و فراوانى آن ، آن گاه مى توانست مؤثر باشد و مردمان را به پذيرش تعاليم و دستورهاى هود(ع) گرايش دهد كه آنان از كمبود باران در زحمت باشند.

10_ شركورزى ، ارتكاب گناهان و مخالفت با پيامبران الهى ، از عوامل كمبود موهبت هاى دنيوى است .

استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا و يزدكم قوّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 31

31_ { عبدالله بن الفضل الهاشمى قال : سألت أباعبدالله جعفربن محمد ( ع ) عن قول الله عزوجل : . . . { و ما توفيقى إلاّ بالله } . . . قال : إذا فعل العبد ما أمره الله عزوجل به من الطاعة كان فعله وفقاً لأمرالله

عزوجل و سمى العبد به موفّقاً و إذا أراد العبد أن يدخل فى شىء من معاصى الله فحال الله تبارك و تعالى بينه و بين تلك المعصية فترك ها كان تركه ل ها بتوفيق الله تعالى ذكره . . . ;

عبدالله بن فضل هاشمى گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزوجل: . .. {و ما توفيقى إلاّ بالله} پرسيدم، فرمود: هرگاه بنده طاعتى را كه خدا به آن امر كرده انجام دهد، عمل او با امر خدا موافق است و آن بنده موفق خوانده مى شود (توفيق خدا شامل حال او شده) و هرگاه بنده اى بخواهد گناهى انجام دهد و خداوند تبارك و تعالى بين او و آن معصيت مانعى ايجاد كند كه موجب ترك آن گردد، اين تركِ گناه به توفيق خداوند متعال خواهد بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 24

24_ ارتكاب گناه ، ناسپاسى و كفران نعمت هاى الهى است .

قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 19،20،22

19_ يوسف ( ع ) ، ارتكاب گناه و پذيرش تقاضاى زليخا و همپالگى هاى او را ، موجب از دست دادن علم و حكمت خدادادى خويش مى دانست .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از جهل نادانى باشد. بر اين مبنا مى توان گفت: مقصود يوسف(ع) از جاهل شدن ، سلب گشتن علم و

حكمتى است كه خداوند به او عطا كرده بود (ءاتيناه حكماً و علماً) {آيه 22}.

20_ گناه ، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتى است .

و ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

22_ ارتكاب گناه ، سفاهت و بى خردى است .

أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 21،22

21_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن أبى كان يقول : إن الله قضى قضاء حتماً لاينعم على عبده بنعم فسلبها إيّاه قبل أن يحدث العبد ذنباً يستوجب بذلك الذنب سلب تلك النّعمة و ذلك قول الله : { إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم مى فرمود خداوند به قضاى حتمى خود مقرر كرده است كه هر نعمتى را به بنده اش بدهد از او باز نستاند، مگر اينكه آن بنده گناهى را مرتكب شود كه موجب سلب آن نعمت گردد و اين است سخن خدا كه فرمود: {إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم}.

22_ { عن على بن الحسين ( ع ) يقول : الذنوب التى تغير النعم ، البغى على الناس و الزوال عن العادة فى الخير ، و اصطناع المعروف ، و كفران النعم ، و ترك الشكر . قال الله عزوجل : { إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم } . . . ;

از امام زين العابدين(ع) روايت شده است كه مى فرمود: گناهانى كه موجب تغيير

نعمتها مى شوند عبارتند از: ستمگرى بر مردم، دورى از عادت به كار خير و از انتخاب كردار نيك، كفران نعمتها و ترك شكرگزارى. خداوند عزوجل فرموده: إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 49 - 3

3- جرم و گناه پيشگى عامل اسارت مجرمان در زنجير ها و بند ها در قيامت

و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 18

18- برخى از گناهان ، در پى دارنده عذاب دنيوى اند .

فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

دعوت به دقت و ژرف كاوى در فرجام تكذيب كنندگان انبيا، مشعر به اين نكته است كه تكذيب گران گرفتار عذاب شده اند. بنابراين به دست مى آيد كه برخى از گناهان (تكذيب انبيا) عذاب دنيوى در پى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 10

10- ارتكاب برخى از گناهان ، عذاب دنيوى در پى دارد .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض أو يأتيهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 11

11- ظلم و گناه ، مانع از برخوردارى انسان از غفران و رحمت گسترده خدا

كانوا أنفسهم يظلمون . .. ثمّ تابوا ... إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

تعبير و قيد {من بعدها} مى رساند كه قبل از توبه واقعى، انسان نمى تواند از بخشش و رحمت الهى با همه گستردگى آن سود جويد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 1

1- جوامع و ملت هاى بسيارى پس از دوران نوح ( ع ) در نتيجه فسق و گناه و به اراده خداوند نابود شدند .

ففسقوا . .. و كم أهلكنا من القرون

{قرن} (مفرد قرون) به معناى قومى است كه نزديك به يك زمان و در يك عصر زندگى مى كنند (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 8

8- گناه ، زمينه ساز هراس و نگرانى انسان در قيامت است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 4

4- نابود ساختن جوامع ، در نتيجه گناه و ستم شان ، سنّت ديرينه الهى در كيفر ظالمان است .

و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 22

22 - پى آمد هاى هر گناه ، براى تمامى مرتكبان آن گناه يكسان نيست .

فأكلا . .. و عصى ءادم ربّه فغوى

مطرح نشدن عصيان حوا، شايد به اين جهت باشد كه وى در عصيان خود اصالت نداشت; بلكه عملكرد شوهرش را سرمشق خود ساخته بود. در نتيجه آثار عصيان او در حد عصيان آدم نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 2

2- ملائكه ، در صورت گناه و لغزش ، از عذاب الهى در امان نخواهند بود .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 9

9- ظلم به نفس ، موجب گرفتارى انسان به غم و اندوه است .

فظنّ أن لن نقدر عليه . .. إنّى كنت من الظ_لمين ... و نجّين_ه من الغمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 8

8 - گناه ، مانع برخوردارى انسان از رحمت الهى

فاغفر لنا و ارحمنا

تقدم طلب غفران بر رحمت، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد كه با وجود گناه و آثار آن، نمى توان به رحمت الهى دل بست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 6

6 - گناه ، مانع برخوردارشدن انسان از رحمت الهى

و قل ربّ اغفر و ارحم

تقديم {طلب غفران} بر {طلب رحمت}، مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه با وجود گناه و آثار آن به رحمت الهى نمى توان دل بست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 15

15 - پيامد گناه هر كسى ، گريبان گير خود او است .

لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 1

1 - خداوند ، توانگران صدراسلام را از سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران به صرف گناه گذشته آنان ، بر حذر داشت .

ولايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جرين

{إيتلاء} (مصدر {يأتلى}) مى تواند مشتق از {الو} به

معناى {تقصير و منع} باشد. هم چنين مى تواند از {اليّه} به معناى {حلف} و سوگند خوردن باشد. در صورتى كه به معناى {حلف} باشد، {يؤتوا} منفى به {لا} ى محذوف است; يعنى، {لايحلفوا أن لايؤتوا...} درباره شأن نزول آيه شريفه دو نظر وجود دارد: 1_ آيه درباره كسانى نازل شد كه پس از ماجراى {افك}، سوگند ياد كردند كه از انفاق به گروهى كه در اين ماجرا دست داشتند خوددارى كنند. 2- در خصوص ابوبكر نازل شد كه او پس از ماجراى {افك}، از انفاق به {مسطح بن اثاثة} _ كه پسرخاله يا پسر خواهر وى بود _ امتناع ورزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 33،35

33 - گناه ، مانع فلاح و رستگارى است .

توبوا إلى اللّه جميعًا . .. لعلّكم تفلحون

از اين كه خداوند مؤمنان را براى رسيدن به فلاح و رستگارى، به توبه و بازگشت از راه خطا و گناه فرا خوانده است، مى توان استفاده كرد كه گناه و خطا، مانع از رستگارى است و بايد با توبه اين مانع را از سر راه برداشت.

35 - گناه ، موجب كفر و بيرون آمدن از زمره مؤمنان نيست .

توبوا إلى اللّه جميعًا أيّه المؤمنون

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند، مؤمنان گناه كار را با عنوان {مؤمنان} خطاب كرده است و اين مى رساند كه انسان به صرف گناه كردن، كافر نشده و از صف مؤمنان بيرون نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 9

9 _ جرم

پيشگى و تبه كارى ، موجب محروميت از غفران و رحمت الهى

لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 3

3 - آشكار گشتن پوچى دوستى هاى مبتنى بر جرم و گناه در قيامت

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون . .. و لاصديق حميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 2

2 - جرم و گناه ، زمينه ساز حق ناپذيرى

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 202 - 2

2 - غوطهورى مجرمان در گناه و تباهى ، مايه غفلت آنان از عذاب الهى

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 2

2 - دروغ پردازى و گناه ، نمود هاى تصرف شياطين در قلب و روح انسان

تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 5

5 - ارتكاب گناه ، ظلم و درپى دارنده كيفر الهى

لايخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 46 - 4

4 - قرار گرفتن ثموديان در مشكلات و گرفتارى ها به خاطر گناهان

لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون

از تعبير {لعلّكم ترحمون} استفاده مى شود كه ثموديان بر اثر گناهان، گرفتار بدبختى و مشكلات شده بودند و بيرون آمدن از آن و جلب رحمت خداوند، نيازمند استغفار بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 6

6 - جرم و تبه كارى ، عامل هلاكت جوامع پيشين

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 4

4 - ظلم و گناه خود انسان ، مايه ابتلاى وى به عذاب الهى

و وقع القول عليهم بما ظلموا

{با} در {بما ظلموا} براى سببيت و نشانگر آن است كه سبب اصلى محكوميت كافران به عذاب الهى، ظلم و ستم خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 89 - 2

2 - نگه داشتن اعمال نيك تا صحنه قيامت و از دست ندادن آنها در نتيجه گناه ، شرط بهرهورى انسان از ثمرات آن

من جاء بالحسنة فله خير منها

واژه {جاء} مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه اعمال نيك، در صورتى ثمربخش است كه انسان بتواند تا پايان عمر آن را حفظ كرده و با گناهان خود موجبات حبط آن را فراهم نكرد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 2

2 - به همراه بردن گناهان تا صحنه قيامت ، عامل دوزخى شدن انسان

و من جاء بالسيّئة فكبّت وجوههم فى النّار

به كارگيرى واژه {جاء} ممكن است اشاره به اين داشته باشد كه كردار بد، در صورتى زيان بخش است كه انسان از آن توبه نكند و با سنگينى بار گناه در عرصه قيامت حاضر شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 -

3

3 - گناه ، وبال گردن آدمى و بارى سنگين بر دوش او است .

و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 4،16

4 - آلودگى به گناه ، در پى دارنده عذاب و هلاكت است .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

16 - آلوده شدن به گناه ، ستم به خويش است .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 3

3 - جرم و گناه ، عامل نااميدى انسان ، در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 11

11 - گناهان ، در سرنوشت انسان ها ، تأثير سوء دارند .

و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

بى شك، مراد از {ما قدّمت} به قرينه مقام، رفتار خوب و پسنديده نيست و بلكه گناهان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 11

11 - پرداختن به كار هاى خير ، مانند انفاق به نيازمندان _ با توجّه به دستاورد بدِ كار هاى نادرست _ لازم است .

تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم . .. فأَت ذا القربى حقّه

{فا} در {فآت} مى تواند فصيحه و مربوط به فراز {إن تصبهم} در آيات قبل باشد; يعنى: {حال كه سيّئه، در پى دارنده ناگوارى است، پس، از آن پرهيز و حقوق خويشاوندان و. .. را ادا كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- روم - 30 - 41 - 4،7،10،13،14،18

4 - گناه و معصيت انسان ها ، زمين ها و دريا ها را از بازدهى و سودبخشى ساقط مى كند .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

7 - تمامى پديده هاى خشكى و دريا ، گرفتار آثار گناه آدميان است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

10 - خداوند ، به منظور تنبّه انسان ها ، تنها بخشى از گناهان را كيفر مى هد .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون

13 - فلسفه از دست رفتن امكانات دنيوى ، در پى گناه ، تنبيه گناهكاران جهت بازگشت از خطا به صراط مستقيم است .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

{لام} در {ليذيقهم} لام عاقبت است و {لعلّ} معناى تعليل دارد و مراد از {فساد} براساس ريشه لغوى آن، يعنى خروج شىء از اعتدال (تباه شدن)، قابل بهره بردارى نبودن امكانات و يا از دست دادن آنها است. بنابراين، خداوند، در پى آلوده شدن انسان ها، به گناه، آنان را مبتلا مى كند تا به اين صورت، بيدارشان سازد.

14 - گناه ، عامل دورى معنوى انسان از خدا است .

لعلّهم يرجعون

18 - { قال الصادق ( ع ) : حياة دوابّ البحر بالمطر ، فإذا كُفّ المطر ظهر الفساد فى البرّ و البحر و ذلك إذا كثرت الذنوب و المعاصى . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: حيات جنبدگان دريا، وابسته به باران است و اگر باران نبارد، در خشكى و دريا، فساد آشكار مى شود. آن، هنگامى است كه گناه و معصيت ها زياد

شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 16

16 - غير از شرك ، گناهان ديگرى وجود دارد كه موجب گرفتار شدن به عذاب دنيوى مى شود .

فانظروا كيف كان ع_قبة الذين . .. كان أكثرهم مشركين

فرمان به مطالعه در عاقبت كسانى كه به خاطر انحراف و پيمودن راه نادرست، گرفتار عذاب شدند و آنگاه يادآورى اين نكته كه اكثر آنان، مشرك بودند، نشان مى دهد كه در ميان گرفتار شدگان به عذاب، غير مشرك هم بوده اند. بديهى است از آن جايى كه موحدان، گرفتار عذاب نمى شوند، به دست مى آيد كه آنان، گناهكار بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 2

2 - گناه و اسراف ، مانع از تقرب انسان به خداوند است .

قل ي_عبادى الذين أسرفوا

از اين كه خداوند، پيامبر(ص) را مأمور ابلاغ پيام رحمت الهى به گنه كاران كرده و خود آنان را مستقيماً مورد خطاب قرار نداده است، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 10

10 - گناهان ، زمينه ساز عذاب الهى و نابودشدن تمدن ها ، قدرت ها و آثار ملى

فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 9

9 - اسراف و زياده روى در گناه و حق ستيزى ، موجب دوزخى شدن انسان ها است .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 3،9

3 - تأثير گناه ، در گرفتار آمدن انسان ها به قحطى و خشكسالى

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا . .. و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

سياق آيات ،مى تواند بيانگراين نكته باشد كه رحمت و قدرت الهى گسترده و فراگير است و قحطى ها و خشكسالى ها بازتاب عملكرد خود انسان هااست.

9 - { هشام بن سالم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : أما انّه ليس من عرق يضرب و لا نكبة و لا صداع و لا مرض إلاّ بذنب و ذلك قول اللّه عزّوجلّ فى كتابه { و ماأصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير } قال : ثمّ قال ما يعفو اللّه أكثر مما يؤاخذ به ;

هشام بن سالم از امام صادق(ع) روايت نموده كه فرمود: هيچ رگى نمى زند و هيچ گرفتارى و سردرد و مرضى عارض نمى شود مگر اين كه اثر گناهى است كه انجام گرفته، و اين است سخن خداى عزّوجلّ در كتاب خودش {و ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير} سپس امام فرمود: آنچه را خدا عفو مى كند بيشتر از آن است كه مورد مؤاخذه قرار مى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 3،11

3 - تدبير هاى بشرى براى جلوگيرى از بازتاب هاى گناهان خود ، فاقد تأثير و كارايى است .

و ما أص_بكم . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض

برداشت ياد شده برپايه ارتباط اين قسمت از آيه، با آيه

قبل است.

11 - بازتاب گناهان انسان به صورت مشكلات دنيايى ، تدبيرى الهى در جهت بازداشتن انسان از سركشى و تجاوز است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض و ما لكم م

سياق آيات، نشانگر بيان گونه هاى مختلف از يك حقيقت است; چه اين كه باران، غفران، ولايت و نصرت گونه هايى از روزى خداوند براى انسان ها است كه از پس خشكسالى، گناه و مصيبت به انسان ارزانى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 5

5 - عفو و اغماض الهى از گناهان بسيار ، باعث مصونيت انسان از آثار ويرانگر گناهان در دريا

أو يوبقهنّ بما كسبوا و يعف عن كثير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 10

10 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : من تصدّى بالإثم أعشى عن ذكر اللّه تعالى و من ترك الأخذ عمّن أمر اللّه بطاعته قيّض له شيطاناً فهو له قرين ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده: هر كس مرتكب گناه شود از ياد خدا روى گردان شده و كوردل مى گردد و كسى كه ترك كند گرفتن [معارف دين] را از كسى كه خداوند اطاعت او را فرمان داده است، خداوند شيطانى را براى او قرار مى هد كه همدم او خواهد بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 11

11 - گناه و فسق انسان ها ، موجب گرفتار آمدن آنان به مخالفت با پيامبران و فرورفتن

در منجلاب حكومت هاى طاغوتى

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 2

2 - گناه پيشگى ، عامل ورود به جهنم و جاودانگى در عذاب

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 3

3 - كفر و گناه پيشگى ، موجب عذاب پيوسته و اندوه پايان ناپذير در قيامت

إنّ المجرمين . .. و هم فيها مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 6

6 - گام نهادن آدمى در وادى كفر ، شرك و گناه ، در حقيقت ظلم آدمى به خويشتن است .

إنّ المجرمين . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

به كار رفتن واژه {ظالم} به جاى {مجرم}، حاكى از آن است كه جرم و گناه بيان شده در آيات پيشين، همان ظلم و ستم آدمى به خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 5،7

5- جرم پيشگى ، عامل هلاكت قوم { تبّع } و اقوام هلاك شده قبل از آن

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

7- جرم پيشگى مردمان و حق ناپذيرى ايشان ، زمينه ساز عقوبت آنان در دنيا

أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 5

5- آزاد پنداشتن خويش در ارتكاب هر گناه ، مستلزم پوچ انگارى آفرينش

إنّهم كانوا مجرمين . و ما خلقنا السم_وت

و الأرض و ما بينهما ل_عبين

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در توبيخ امت هاى جرم پيشه بود _ مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 6

6- عزت ها و شرافت هاى دنيوى ، متكى به گناه و حق ستيزى ، ناپايدار و منتهى به ذلت و درماندگى است .

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 3

3- پيوستگى گناه ، با ترديد و ناباورى نسبت به قيامت

طعام الأثيم . .. إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 4

4 - دروغ پردازى عليه دين و آيات الهى ، داراى ريشه در گناه پيشگى فرد

أفّاك أثيم

مى توان گفت: {أثيم} در مقام بيان فلسفه {أفّاك} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 10

10 - دروغ پردازى و گناه پيشگى ، مانع از شنود و دريافت بايسته آيات الهى است .

أفّاك أثيم . يسمع ءاي_ت اللّه ... ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 15 - 6

6- مجازات و كيفر الهى پى آمد آلودگى به گناه است ; نه صرف هر لغزش *

بما كانوا يكسبون . .. و من أساء فعليها

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در مورد عمل صالح، تعبير {عمل صالحاً} با تنوين

تقليل ذكر شده است _ كه كم ترين اعمال ارزشى را نيز شامل مى شود _ ولى در مورد اعمال زشت، تعبير {أساء} به كار رفته است و نه {عمل سيّئاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 4

4 - گناه پيشگى و هواپرستى ، داراى پيوند با بى اعتقادى به حيات اخروى

اجترحوا السيّئات . .. اتّخذ إل_هه هويه ... و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 5،7

5 - استكبار و جرم پيشگى ، مهم ترين عامل گرايش كافران به كفر و انكار آيات الهى

ءاي_تى تتلى عليكم فاستكبرتم و كنتم قومًا مجرمين

با توجه به اين كه خداوند، درباره كافران تنها به دو ويژگى (استكبار و جرم پيشگى) تصريح كرده است; اساسى بودن عوامل ياد شده در گرايش كافران به كفر استفاده مى شود.

7 - روحيه استكبارى كافران در برابر آيات الهى ، معلول عملكرد و جرايم گذشته خود آنان *

فاستكبرتم و كنتم قومًا مجرمين

براساس اين احتمال كه تعبير {و كنتم. ..} در مقام تعليل گرايش كافران به استكبار باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 9

9 - انكار قيامت و اظهار ناباورى به آن ، به رغم پيام هاى مكرر وحى ، معلول استكبار و جرم پيشگى است . *

فاستكبرتم و كنتم قومًا مجرمين . .. قلتم ما ندرى ما الساعة

برداشت بالا با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و اين نكته

است كه {قلتم ما ندرى. ..} به عنوان نمودى از استكبار و جرم پيشگى كافران ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 18

18- گناه ، مانع برخوردارى انسان از رحمت گسترده خداوند *

و هو الغفور الرحيم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم {الغفور} بر {الرحيم}، اشاره به اين جهت داشته باشد كه تا غفران الهى شامل انسان نشود; زمينه براى بهرهورى وى از رحمت گسترده خداوند مهيا نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 11

11- غفران الهى ، پناهگاه مؤمنان از آثار سخت گناهان و عذاب دردناك

يغفر لكم . .. و يجركم من عذاب أليم

در برداشت ياد شده عطف {يجركم. ..} بر {يغفرلكم...} تفسيرى دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 14،16

14- گناهان ، پديد آورنده مشكلات و نابسامانى ها در شؤون زندگى انسان *

كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

از تقدم {سيّئات} استفاده مى شودكه وجود گناهان عامل نابسامانى ها است و با آمرزش آنها، امور ديگر نيز سامان مى يابد.

16- گناه ، مايه تيرگى قلب و رخت بستن صلاح از فكر و انديشه انسان *

كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

ميان سيّئات و عدم صلاح قلب، مى تواند رابطه علّى و سببى باشد. از تقدم سيّئات استفاده مى شود كه عامل فساد فكر و انديشه، گناهان است و با زدايش گناهان، انديشه صلاح مى يابد. اين احتمال مبتنى است بر اين كه {بال} به معناى قلب باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 9

9- ثمربخشى اعمال نيك ، منوط به حفظ آن تا پايان عمر و نابود نكردن آن باگناه و نفاق

ذلك بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه و كرهوا رضونه فأحبط أعم_لهم

{فأحبط أعمالهم}، در حقيقت پاسخ به اين سؤال مقدر است كه: مرتدان و اهل نفاق، گرچه سرانجام به انحراف گراييدند; اما در آغاز، اعمال نيك نيز داشته اند و با وجود آن اعمال، چرا عذاب شوند؟ آيه شريفه پاسخ مى دهد كه نفس انجام نيكى ها، كافى نيست; بلكه بايد آن را از حبط و سقوط مصون داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 7

7- ايمان و كفر و طاعت و معصيتِ خلق ، بى تأثير در ساحت خداوندى *

إنّ الذين كفروا و . .. لن يضرّوا اللّه شيئًا

جمله {لن يضرّوا اللّه شيئاً} مى رساند كه كفر و عصيان خلق در برابر خدا و رسول او، زيانى به خداوند نمى رساند. به قرينه مقابله مى توان استفاده كرد كه ايمان و طاعت آنان نيز، نفعى براى خداوند ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 10

10 - گناه ، مانع برخوردارى انسان از رحمت گسترده حق *

و اللّه غفور رحيم

تقدم {غفور} بر {رحيم}، ممكن است از اين جهت باشد كه گناه، مانع برخوردارى از رحمت حق است. ازاين رو بخشش آن گناهان، زمينه شمول رحمت گسترده حق نسبت به انسان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات -

51 - 41 - 3

3 - عوامل حيات آفرين طبيعت ، مايه نابودى ملت ها در نتيجه كفر و گناه

أرسلنا عليهم الريح العقيم

تعبير {الريح العقيم} (باد نازا) مى رساند كه باد، آثار مختلفى دارد و اصولاً در نظام طبيعت، يكى از عوامل گسترش حيات به شمار مى آيد. اما همين نيروى طبيعى به اراده الهى و در نتيجه كفر مردم، نه تنها زاينده حيات نخواهد بود; بلكه زداينده آن خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 46 - 4

4 - جامعه فرو رفته در فسق و گناه ، در معرض عذاب الهى قرار دارد .

و قوم نوح . .. إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

بيان سرنوشت قوم نوح و علت نابودى آنان، در مقام هشدار به همه امت ها است كه بدانند، هرگاه علت نزول عذاب در قومى فراهم آيد، آنها نيز چون قوم نوح مبتلا خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 6

6 - فراهم آورندگان زمينه گناه ، همانند مرتكبان گناه مستحق عذاب اند .

فعقر . .. إنّا أرسلنا عليهم

در صورتى كه قوم ثمود در ابتلا به عذاب خصوصيتى نداشته باشند; از آيه شريفه استفاده مى شود كه همه توطئه گران عليه حق، در معرض عذاب اند; چه مباشران و چه فراهم آورندگان زمينه جرم و خطا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 24

24 - عدم زدايش تمامى آثار گناهان كافران ، به صرف روى آوردن آنان به ايمان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پس از پذيرش بيعت مؤمنان، باز هم خداوند از پيامبر(ص) خواسته است تا براى ايشان استغفار كند; معلوم مى شود كه به صرف ايمان، تمامى آثار گناهان گذشته محو نشده و نياز به استغفار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 5

5 - گناه ، عامل انحراف قلب و روح آدميان

إن تتوبا إلى اللّه فقد صغت قلوبكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 2

2 - كيفر و عذاب دوزخ براى كافران ، نتيجه و پيامد كوتاهى و تقصيركارى خود آنان است .

فاعترفوا بذنبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 3

3 - تكذيب عمدى دين و رذايل اخلاقى ( همچون سوگند دروغ ، پستى ، عيب جويى ، سخن چينى ، مانع خير شدن ، گناه پيشگى ، درشت خويى و بى تبارى ) ، از زمينه هاى ابتلا به عذاب خفّت بار الهى

فلاتطع المكذّبين . .. كلّ حلاّف مهين ... عتلّ بعد ذلك زنيم ... سنسمه على الخرطوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ الرّجل ليذنب الذَّنب فيدرَء عنه الرّزقُ و تلا ه_ذه الآية : { إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون . فطاف عليها طائف من ربّك و هم نائمون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: شخص گناهى را انجام مى دهد كه

در پى آن روزى از وى دفع مى گردد سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين. و لايستثنون. فطاف عليها طائف من ربّك و هم نائمون)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 32 - 7

7 - گرفتارى و از دست دادن نعمت ها ، بر اثر كيفر گناهان و خطا ها ، سبب توبه و روى آورى انسان ها به سوى خدا

بل نحن محرومون . .. إنّا إلى ربّنا رغبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 7

7 - جرم پيشگى ، از موجبات عذاب رهايى نايافتنى در قيامت

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 3

3 - كفر و گناه ، از عوامل خشك سالى و سلب نعمت ها است .

استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 4

4 - كفر و گناه ، از عوامل كم شدن اموال و تعداد فرزندان و خرابى شهر ها و روستا ها ( نابودى باغ ها ، نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين ... و يجعل لكم أنه_رًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 5

5 - بت پرستى و ارتكاب خطا ها و گناهان ، از موجبات عذاب الهى در دنيا و عالم برزخ است .

ممّا خطي__تهم

أُغرقوا فأُدخلوا نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 3

3 - جرم ، از موجبات دوزخى شدن انسان ها است .

عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 3

3 - جرم پيشگى ، عامل هلاكت و نابودى

كذلك نفعل بالمجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 5

5 - جرم پيشگى ، عامل محروميت از نعمت ها و موهبت هاى بهشت

إنّكم مجرمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّكم مجرمون} در مقام تعليل براى مطالب پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 4

4 - طغيان گرى و گناه بى حد ، پيامد تكذيب آيات و نشانه هاى خداوند است .

للطّ_غين . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، گوياى برداشت ياد شده است. مراد از {آياتنا}، ممكن است آيات نازل شده از سوى خداوند باشد. هم چنين مى تواند علاوه بر آن، آيات و نشانه هاى وجود و يگانگى خداوند نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 4

4 - گناه ، تكذيب عملى كيفر هاى اخروى است .

ما غرّك . .. بل تكذّبون بالدين

{تكذّبون} مضارع و بيانگر اين است كه آنچه هم اكنون و از اين پس انجام مى دهيد، تكذيب عذاب الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- مطففين - 83 - 11 - 3،4

3 - كم فروشى و گناه پيشگى ، تكذيب عملى كيفر هاى اخروى است .

ويل للمطفّفين . .. كلاّإنّ كت_ب الفجّار ... الذين يكذّبون بيوم الدين

4 - كم فروشى ، زمينه ساز آلودگى به گناه و گناه زمينه ساز تكذيب قيامت است .

ويل للمطفّفين . .. كلاّإنّ كت_ب الفجّار ... الذين يكذّبون بيوم الدين

ترتيب آيات، ممكن است برخاسته از ترتيب پيدايش اوصاف ذكر شده در آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 2

2 - آلودگى به گناه و شكستن حريم قوانين و وظايف الهى ، زمينه ساز انكار روز جزا است .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 6

6 - تجاوزگرى و آلودگى به گناه ، زمينه ساز انكار معارف قرآن و ارتجاعى خواندن آيات آن است .

كلّ معتد أثيم . إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 9،12

9 - طغيان گرى و گناه ، سياه كننده قلب و مسدودسازنده راه درك و اعتقاد است .

كلّ معتد أثيم . .. بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : [ قال ] ما من عبد إلاّ و فى قلبه نكتة بيضاء فإذا أذنب ذنباً خرج فى النكتة نكتة سوداء فإن تاب ذهب ذلك السواد فإن تمادى فى الذنوب زاد ذلك السواد حتّى يُغَطّى البياض فإذا [ ت_

] غطّى البياض لم يرجع صاحبه إلى خير أبداً و هو قول اللّه عزّوجلّ : { كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده اى نيست جز اين كه در قلبش نقطه سفيدى است، هرگاه گناهى مرتكب شود، در آن سفيدى نقطه سياهى پديد مى آيد، پس اگر توبه كند آن سياهى از بين مى رود و اگر گناهان را ادامه دهد، آن سياهى افزون مى گردد تا تمام سفيدى قلب را فرامى گيرد و هنگامى كه سفيدى قلب به سياهى پوشيده شد، صاحب آن قلب هرگز به سوى نيكى برنمى گردد و اين سخن خداى عزّوجلّ است كه فرمود: كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 7

7 - گناه ، طغيان گرى و تكذيب قرآن و قيامت ، مانع ملاقات و قرب خداوند در قيامت است .

ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم . .. إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 2

2 - عيب جويى از مؤمنان و اشاره هاى تمسخرآميز به آنان و نشان دادن عيوب ايشان به ديگران ، خوى ناپسند و برخاسته از گنه پيشگى است .

إنّ الذين أجرموا . .. و إذا مرّوا بهم يتغامزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 2

2 - گناه ، مانع بينش صحيح و زمينه ساز باطل ديدن راه مؤمنان

إنّ الذين أجرموا . ..

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 19

19 - گناه كافران ، بر عذاب آنان مى افزايد .

إنّ الذين فتنوا . .. فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

مصداق {الذين فتنوا} _ به قرينه مقابله با آيه بعد _ كافران اند. حرف {فاء} در {فلهم} دلالت مى كند كه اين عقوبت، كيفر شكنجه گرى آنان است. بنابراين كافران، علاوه بر اين كه بر كفر خويش مؤاخذه مى شوند، بر كردار خويش نيز كيفر خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 2

2 - گناه پيشگى و طغيان گرى ، عامل گرفتارى به عذاب الهى

ألم تر كيف فعل ربّك . .. الذين طغوا فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 3

3 - گناه ، مايه سقوط و تباهى نفس انسان است .

فجورها. .. دسّيها

تقابل فعل هاى {دسّاها} و {زكّاها} _ در قياس با تقابل {فجور} و {تقوى} در آيات پيشين _ بيانگر تأثير {تقوا} در تزكيه و تأثير فجور، در سقوط نفس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 4،5

4 - آلودگى به دروغ و گناه ، ساقط كننده انسان تا مرحله تكذيب دين و باز داشتن مردم از نماز

ينهى. عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... ناصية ك_ذبة خاطئة

وصف هاى {كاذبة} و {خاطئة} بيانگر استمرار كذب و خطا در شخص است. اين دو وصف در مقايسه با

{ينهى} و {كذّب} _ فعل و دلالت كننده بر حدوث نهى و تكذيب اند _ به منزله علت و معلول مى باشند.

5 - گناهان زبانى و عملى طغيان گران ، گرفتار سازنده آنان به كيفرى ذلت آفرين

ليطغى . .. ناصية ك_ذبة خاطئة

{كذب} از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و {خطا}، گناه عملى و يا شامل زبانى و عملى است.

آثار گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 29 - 12

12 - شيوع عمل لواط و راهزنى و رواج گناه علنى ، عذاب الهى را در پى دارد .

أئنّكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل و تأتون فى ناديكم المنكر فما كان جواب قومه

درخواست قوم لوط از حضرت لوط(ع) براى نزول عذاب، با جمله شرطى {إن كنت من الصادقين} نشان دهنده وعده عذاب از جانب لوط(ع)، به آنها است. گفتنى است وعده عذاب از سوى پيامبرى به قومى، به خاطر اعمال ياد شده، حكايت مى كند كه آن اعمال مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 10

10 - ظلم قوم لوط با لواط و راهزنى و ارتكاب علنى گناه ، در پى دارنده هلاكت و عذاب براى آنان

أئنّكم لتأتون الرجال و . .. إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية إنّ أهلها كانوا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 8

8 - رواج لواط و راهزنى و گناه علنى در جامعه ، درپى دارنده عذابى شكننده و سخت است .

أئنّكم لتأتون الرجال و . .. إنّا منزلون على

أهل ه_ذه القرية رجزًا ... بما كانوا

آثار گناه آگاهانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 5

5 _ ارتكاب ظلم و گناه در عين آگاهى، موجب هلاكت جامعه مى شود.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

جمله {و أهلها غافلون}، يعنى خداوند جامعه ستمكارى را كه اهل آن از تعاليم انبيا غافل بوده اند و پيام آنان را دريافت نكرده باشند، هلاك نمى كند.

آثار گناه اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 9

9 - نابودى بسيارى از اقوام نيرومند و داراى تمدن و آثار ملى در گذشته تاريخ به خاطر گناهانشان

فأخذهم اللّه بذنوبهم

برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه {با} در {بذنوبهم} براى سببيت مى باشد.

آثار گناه امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 1

1- جوامع و ملت هاى بسيارى پس از دوران نوح ( ع ) در نتيجه فسق و گناه و به اراده خداوند نابود شدند .

ففسقوا . .. و كم أهلكنا من القرون

{قرن} (مفرد قرون) به معناى قومى است كه نزديك به يك زمان و در يك عصر زندگى مى كنند (مفردات راغب).

آثار گناه پيشينيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 5

5 _ عذاب نازل شده بر متمردان بنى اسرائيل ، سزاى گناهان پيشين آنان و گناه رعايت نكردن آداب مقرر شده براى ورود به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا منهم . ..

فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ظلم و گناه در {بما كانوا يظلمون} غير از گناهى باشد كه جمله {فبدل . .. } بيانگر آن است. بنابراين تفريع {فأرسلنا ... } بر {فبدل ... } مى رساند كه عذاب به خاطر تبديل فرمان الهى بوده و {باء} سببيه در {بما كانوا... } مى رساند كه عذاب به سبب ظلم و گناه سابق بنى اسرائيل بوده است. يعنى گناهِ تبديل، به ضميمه گناهان سابق باعث ارسال عذاب بر آنان شد.

آثار گناه ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 1

1- فسق و گناهِ برخورداران از مكنت و ثروتمندان هر جامعه ، عامل هلاكت و نابودى آن جامعه است .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

{مترف} از واژه {ترفه} گرفته شده و {ترفه} هم به معناى روزى و نعمت فراوان است (مفردات راغب).

آثار گناه فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 10

10 _ گناه و تبهكارى فرعونيان ، مايه استكبار آنان در برابر آيات الهى شد .

ءايت مفصلت فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين

جمله {كانوا . .. } بيانگر ريشه كبرورزى فرعونيان در برابر آيات الهى است.

آثار گناه قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 4

4- جرم و تبه كارى قوم لوط ، عامل هلاكت و عذاب آنان شد .

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم أجمعين

آثار گناه قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 46 - 1

1 - قوم نوح ، از پيشين ترين اقوام هلاك شده بشر در نتيجه فسق و گناه

و قوم نوح من قبل إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

آثار گناه مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 9

9 - سيه رويى و ثبت نشانه دروغ گويى و گناه كارى بر پيشانى تكذيب گران دين ، كيفر مخالفت آنان با نماز ، هدايت و تقوا

لنسفعًا بالناصية

برداشت ياد شده، ناظر به معانى گوناگونى است كه براى {سفع} در توضيح برداشت هفتم ذكر شد. وصف هاى {كاذبة} و {خاطئة} (در آيه بعد)، مشخّصات نشانه را بيان كرده است.

آثار نفرت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 24

24 - رشد واقعى انسان ، در پرتو محبت دين و بيزارى از كفر و گناه

حبّب إليكم الإيم_ن . .. و كرّه إليكم الكفر ... أول_ئك هم الرشدون

آثار وضعى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 8

8 _ بقاى آثار وضعى گناه ، حتى پس از توبه و قبول آن از سوى خداوند

فتاب عليه . .. قلنا اهبطوا منها جميعاً فإما يأتينكم منى هدًى

تأكيد به هبوط آدم(ع) بعد از بيان توبه وى و پذيرش آن از سوى خداوند، دلالت بر اين دارد كه: على رغم پذيرش توبه آدم(ع)، وى به جايگاهش در بهشت بازگردانده نشد و اين حاكى است كه ميان

آمرزش گناه و برطرف شدن آثار وضعى آن تلازم نيست.

آثارگناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 4

4 - گناه ، تكذيب عملىِ قيامت است .

إنّ كت_ب الفجّار . .. ويل يومئذ للمكذّبين

تعبير {يومئذ} _ به قرينه {إنّ كتاب الفجّار لفى سجّين} _ بر روز برخورد فاجران با نامه عمل خويش منطبق است. بنابراين عنوان {مكذّبين} در برگيرنده {فجّار} خواهد بود كه با گناه خود، در عمل، تكذيب كننده قيامت اند.

آلودگى به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1،2

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 10

10 - بخشوده شدن گناه ، نعمتى بايسته سپاسگزارى

ثم عفونا عنكم . .. لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 10

10 _ وعده الهى به آمرزش و رحمت استغفاركنندگان

و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم

گر چه آيه مزبور درباره كوچ از مَشعر و عرفات است ; ولى تعليل {ان اللّه غفور رحيم}، عام است. بنابراين وعده رحمت و

آمرزش، به مطلق استغفاركنندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 13،14

13 _ حج گزارى كه در ايام تشريق بميرد ، آمرزيده است .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن تعجّل . ..}، فرمود: يعنى من مات قبل ان يمضى، فلا اثم عليه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 521، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 201، ح 740.

14 _ پاكى حج گزار از گناه ، در صورت پرهيز از گناهان بزرگ

و من تأخر فلا اثم عليه لمن اتقى

امام صادق (ع): . .. {و من تأخر} ... {فلا اثم عليه} اذا اتّقى الكبائر

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 532.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 10

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 7،8،10

7 _ خداوند ترغيب كننده آدمى به انفاق ، با وعده آمرزش گناهان و فزونى رزق

و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

كلمه {فضلا} به قرينه مقابله آن با وسوسه شيطان بر تهيدستى، به معناى فزونى در رزق است.

8 _ انفاق ، موجب توسعه رزق و آمرزش گناهان

يا ايّها

الّذين امنوا انفقوا . .. و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

10 _ آمرزش گناهان و افزونى مال از جانب خداوند ، پاداشى براى انفاق كنندگان

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا . .. و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 10

10 _ بخشش گناهان انسان و يا عقاب وى ، به مشيّت الهى است .

فيغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 3،8

3 _ همراهى توبه مرتدّان با اصلاح ( جبران گذشته ) ، شرط آمرزش گناهشان

الاّ الذين تابوا . .. و اصلحوا فانّ اللّه غفور رحيم

8 _ غفران و رحمت الهى ، دليل پذيرش توبه مرتدّ و آمرزش گناه او

الا الذين تابوا . .. فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 8،10،15،18،19

8 _ ورود به بهشتِ تقواپيشگان ، در گرو آمرزش گناهان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

تقديم ذكرى آمرزش الهى بر بهشت پهناور، بيانگر تقدّم خارجى آن است; يعنى نخست بايد آمرزش حاصل شود، و آنگاه ورود به بهشت متّقين.

10 _ آمرزش گناهان و درآمدن به بهشت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة

آمرزش گناهان، فعل خدا و در اختيار اوست. بنابراين مراد از شتاب به سوى مغفرت، انجام اعمالى است كه موجبات آمرزش

الهى را فراهم مى سازد، كه به قرينه عطف شدن {سارعوا} بر {اطيعوا اللّه و الرسول}، همان پيروى از خدا و پيامبرش است.

15 _ اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

18 _ نيل به تقوا ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص ) و فراهم آوردن زمينه آمرزش گناهان

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة ... اعدّت للمتّ

معناى اينكه به سوى بهشت متّقيان بشتابيد، اين است كه از زمره متّقيان شويد و مخاطبين اين دعوت كسانى هستند كه به اطاعت از خدا و رسول (ص) و فراهم ساختن موجبات آمرزش، فراخوانده شدند. بنابراين از زمره اهل تقوا شدن به اين است كه از خدا و رسول او پيروى كرده و كارى كنند كه گناهشان آمرزيده شود.

19 _ انجام فرايض دينى ، وسيله آمرزش گناهان

سارعوا الى مغفرة من ربّكم

اميرالمؤمنين على (ع) درباره {سارعوا الى مغفرة من ربّكم} فرمود: الى اداء الفرائض.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 836 ; نورالثقلين، ج 1، ص 389، 354.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 6

6 _ تنها خداوند آمرزنده گناهان است .

و من يغفر الذّنوب الّا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 3،6،7،12

3 _ آمرزش گناه بندگان ، پرتويى از { ربوبيت } خداوند

اولئك جزآؤهم

مغفرة من ربّهم

6 _ آمرزش گناه بندگان ، جنبه اى از تربيت خداوندى نسبت به آنان

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم

با توجّه به اينكه آمرزش بندگان به {ربّ} نسبت داده شده و {ربّ} به معناى مدبر و مربى است، معلوم مى شود كه بخشش گناه آدمى از سوى خداوند، براى تربيت اوست.

7 _ ورود بندگان به بهشتى جاودانه ، در گرو آمرزش گناه آنان

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى . .. خالدين فيها

تقدّم ذكرى مغفرت و آمرزش بر بهشت (جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات)، حكايت از تقدّم واقعى و خارجى آن بر بهشت دارد; يعنى نخست بايد آمرزش صورت گيرد، آنگاه اجازه ورود به بهشت داده شود.

12 _ آمرزش گناهان و بهشت هاى داراى نهر هاى جارى ، پاداش خوبى براى عمل كنندگان به دستورات الهى

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و نعم اجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 5

5 _ بخشايش گناهان و گذشت از اسراف ها و زياده روى ها و ثبات قدم ، پاداش الهى به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا اغفر . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 29

29 _ عفو از گناهكاران مؤمن ، جلوه اى از فضل خداوند

و لقد عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤمنين

جمله {و اللّه ذو فضل . .. }، به منزله علّتى براى عفو است ; يعنى چون خداوند صاحب فضل است از گناه

شما صرفنظر كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 10،13

10 _ عفو خداوند از گناه فراريان جنگ احد

انّ الّذين تولّوا . . و لقد عفا اللّه عنهم

13 _ عفو و چشم پوشى خداوند از لغزش ها و گناهان ، پرتويى از غفران و حلم او

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 6

6 _ آمرزش گناهان آدمى از سوى خداوند ، زمينه بهره مندى او از رحمت خاصّ الهى

لمغفرة من اللّه و رحمة

چون در آيه شريفه {مغفرة} مقدّم بر {رحمة} شده، مى توان نتيجه گرفت كه آمرزش گناهان مقدّمه اى براى دريافت رحمت خاص الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 17

17 _ آمرزش تمامى گناهان شهدا

فرحين بما اتيهم اللّه . .. الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

چون گناه در عالم برزخ و قيامت موجب حزن و اندوه خواهد بود، و به دليل {الّا خوف . .. }، شهيدان هيچگونه حزن و اندوهى ندارند، معلوم مى شود تمام گناهان آنان مورد عفو الهى قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 9،10،12،14

9 _ آمرزش گناهان و پوشاندن بدى ها ، تقاضاى خردمندان از پيشگاه پروردگار

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

10 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و پرده پوش اعمال ناپسند

فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

12 _ توجّه به ربوبيّت خداوند

، زمينه درخواست و انتظار آمرزش گناهان از او

ربّنا فاغفرلنا

14 _ بخشش گناهان و پوشاندن ناروايى ها ، پرتوى از ربوبيّت الهى

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 23،32،35

23 _ تنها خداوند آمرزنده گناهان و واردكننده بندگان به بهشت .

لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

32 _ ترغيب الهى به تحمّل رنج ها و سختى هاى راه ايمان ، با وعده بهشت و آمرزش گناه مؤمنان آزارديده و رنج كشيده

فالّذين هاجروا . .. لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

35 _ بهشت و آمرزش گناهان ، پاداش نيك خداوند

لاكفّرنّ . .. و لادخلنّهم ... ثواباً من عند اللّه و اللّه عنده حسن الثّواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 11

11 _ خداوند ، آمرزنده گناه زناكار و لواط كننده ، به شرط توبه و اصلاح

و الّذان يأتيانها منكم . .. فان تابا و اصلحا ... اِنّ اللّه كان توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 15

15 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و جاى دهنده پاكان در بهشت

نكفر عنكم . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 5،8،13

5 _ هر گناهى _ كوچكتر از شرك _ قابل آمرزش و مغفرت

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است.

8 _ آمرزش گناهان ، حتمى نخواهد بود .

و يغفر ما دون ذلك لمن

يشاء

13 _ تمامى گناهان ، حتّى گناهان كبيره _ بجز شرك _ قابل آمرزش و بخشش

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمودك الكبتئر فما سواها ... .

مقصود از قابل آمرزش بودن همه گناهان _ بجز شرك _ بخشش بدون توبه است ; زيرا مشرك هم اگر از شرك توبه كند، بخشيده مى شود.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 487، ح 283، 284، و ص 488، ح 290 ; تفسير برهان، ج 1، ص 374، ح 1، 2، 7 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 376، ح 36، ب 179.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 16

16 _ استغفار ( طلب آمرزش گناه ) ، موجب جلب رحمت الهى و پذيرش توبه و بخشش گناه

فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 96 - 4،5

4 _ جهاد در راه خداوند ، موجب دستيابى به منزلتهايى والا و آمرزش گناهان و جلب رحمت خاص او

فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين . .. درجات منه و مغفرة و رحمة

5 _ بهره مندى انسان از رحمت خاص الهى ، در گرو آمرزش گناهان اوست .

مغفرة و رحمة

تقديم {مغفرة} بر {رحمة}، دلالت بر اين معنا دارد كه تا مغفرت حاصل نشود، آن رحمت خاص شامل آدمى نمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 2

2 _ عفو الهى از گناه ترك

هجرت ، هر چند از سر ناتوانى باشد ، حتمى است .

لا يستطيعون حيلة . .. فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 17

17 _ آمرزش گناهان ، زمينه ساز برخوردار شدن از رحمت خاصّ خداوند *

و كان اللّه غفوراً رحيماً

تقديم {غفورا} بر {رحيما}، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 2،4،10،11

2 _ خداوند ، آمرزنده گناه شرك و غير شرك ، در صورت استغفار و توبه

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

گفته شده مقصود از ظلم در {يظلم نفسه}، شرك است و مقصود از {سوء}، گناهانى غير از شرك.

4 _ خداوند آمرزنده گناه خيانتكاران و حاميان آنان ، در صورت استغفار و توبه

هأنتم هؤلاء . .. او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

با توجه به آيات قبل مى توان گفت از مصاديق مورد نظر براى {من يعمل سوءاً} خيانتكاران هستند و حاميان آنان از مصاديق {يظلم نفسه} مى باشند.

10 _ توبه و استغفار ، افزون بر آمرزش گناهان ، موجب جلب رحمت الهى خواهد شد .

ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

11 _ آمرزش گناهان آدمى ، زمينه ساز شمول و جريان رحمت الهى بر وى

يجداللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 2،3،4

2 _ هر گناهى ، كمتر از شرك ، قابل آمرزش و مغفرت

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

كلمه {دون} به معناى

كمتر و پايينتر است.

3 _ گناه در حد شرك ، قابل آمرزش نيست .

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است. بنابراين اگر گناهى در حد شرك باشد قابل آمرزش نيست.

4 _ آمرزش گناهان ، منوط به مشيت خداوند است .

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 8

8 _ مغفرت و آمرزش گناهان از سوى خداوند ، زمينه هدايت پذيرى انسان *

لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

تقديم جمله {لم يكن اللّه ليغفر} بر جمله {لاليهديهم}، مى تواند اشاره به مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 48

48 _ بخشايش گناه بندگان از سوى خدا همراه با لطف و مهربانى بر ايشان است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

در برداشت فوق {رحيم}، صفت براى {غفور} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 9

9 _ خداوند ، آمرزنده گناه تائبان و رحيم و مهربان نسبت به آنان

فمن تاب . .. إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 25

25 _ آمرزش گناهان صاحب حق قصاص از جانب خداوند ، به اندازه گذشت وى از گناه جانى

فمن تصدق به فهو كفارة له

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از {فمن تصدق به فهو كفارة له} فرمود: يكفر عنه من ذنوبه بقدر ما عفا . .. .

_______________________________

كافى، ج

7، ص 358، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 637، ح 226 و 227

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 1،4

1 _ وعده حتمى خداوند به آمرزش تمامى گناهان گذشته اهل كتاب در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) ، همه كتب آسمانى و پرهيز از گناهان

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

با توجه به آيه 59 (هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) و نيز آيه 61 (و اذا جاءوكم قالوا ءامنا)، معلوم مى شود مراد از ايمان در {ءامنوا} ايمان به خدا، قرآن، همه كتب آسمانى و ايمان به پيامبر اكرم(ص) است.

4 _ خداوند ، آمرزنده گناهان

لكفّرنا عنهم سيئاتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 16

16 _ گناه شكار هاى صورت گرفته تا قبل از حكم به تحريم آن مورد عفو و بخشايش خداوند

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم . .. عفا اللّه عما سلف

در آيه مورد بحث براى شكار در حال احرام دو حكم بيان شده است يكى حرمت آن كه بر گناهكارى شكار كننده دلالت دارد و ديگر لزوم كفّاره جمله {عفا اللّه عما سلف} مى تواند ناظر به هر دو جهت باشد. برداشت فوق به جهت اشاره اول اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 13

13 _ خداوند آمرزنده گناه مترتب بر پرسش هاى بيجا تا پيش از تحريم آن *

لاتسئلوا عن اشياء .

.. و اللّه غفور حليم

توصيف خداوند به {غفور} پس از بيان نهى از پرسشهاى بيجا مى تواند ناظر به آمرزش گناه كسانى باشد كه تا پيش از بيان نهى، چنين سؤالاتى را مطرح كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 11

11 _ خداوند غفور (آمرزنده گناهان) و رحيم (مهربان به بندگان) است.

لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 5

5 _ شمول رحمت خدا بر بندگان و آمرزش گناه آنان جلوه اى از ربوبيت خداوند بر بندگان است .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 10،11

10 _ اعطاى بصيرت ويژه به تقواپيشگان و بخشش گناه آنان ، تفضلى از جانب خداست ، نه پاداش استحقاقى آنان .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 9

9 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و با بندگان خويش مهربان است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 9

9 _ خداوند ، بخشنده

گناهان و لغزش هاى مؤمنان حقيقى و راستين

لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 3

3_ بخشايش گناهان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

استغفروا ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 8

8_ بخشش گناهان بندگان وگسترش رحمت بر آنان ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

إن ربى لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 3

3_ بخشايش گناهان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

استغفروا ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 4،5،9

4_ ايمان به يكتايى خدا ، پرستش او و آمرزش گناهان ( شركورزى ، فساد و بى عدالتى در مبادلات ) مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خدا و تقرب به درگاه اوست .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

برداشت فوق، با توجه به حرف {ثم} _ كه جمله {توبوا إليه} را بر {استغفروا ربكم} عطف كرده است _ استفاده مى شود. گفتنى است متعلق استغفار به قرينه آيات پيشين، گناه شركورزى و بى عدالتى در مبادلات اقتصادى و نيز فسادگرى و مخالفت با پيامبران الهى است.

5_ بخشايش گناه بندگان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

واستغفروا ربكم

9_ آمرزش گناه استغفاركنندگان و باريافتن سالكان به درگاه الهى ، پرتوى از رحمت ، مهربانى و محبت خداوند به بندگان است .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 92 - 11،14

11_ آمرزش گناهان ، از شؤون خداوند است .

يغفر الله لكم

14_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به رحمت گسترده الهى ، آنان را به آمرزش گناهانشان اميدوار ساخت .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جمله {و هو . ..} حاليه است و به منزله تعليل براى {يغفر الله} مى باشد ; يعنى، چون {ارحم الراحمين} است، گناه شما را مى بخشايد. قابل ذكر است كه يوسف با يادآورى اين صفت خداوند، پس از گذشت از گناه برادرانش، به اين نكته اشاره مى كند كه: من از شما درگذشتم پس او كه از همه _ از من و غير من _ مهربان تر است، بى هيچ ترديد از شما خواهد گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 3،4

3_ آمرزش گناهان از شؤون خداوند است .

سوف أستغفر لكم ربى

4_ آمرزش گناه بندگان ، پرتوى از ربوبيت خداست .

سوف أستغفر لكم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 8

8_ خداوند ، بخشاينده گناهان و ستم كارى هاى مردم است .

و إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 3

3 - آمرزش گناهان به دست خداوند و در اختيار او است .

ليغفر لنا خطي_نا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 5

5 - بخشودن گناه گنه كاران ، مقتضاى آمرزش گرى و مهرورزى خدا نسبت به بندگان

فغفر له إنّه

هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 8،9،11،12،15

8 - خداوند ، تمامى گناهان خرد و كلان و كم و زياد بندگانش را مى آمرزد .

إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

در آيه شريفه دو مطلب وجود دارد: 1_ جمع آمدن واژه {ذنوب} به همراه الف و لام تعريف كه دلالت بر استغراق دارد; 2_ آمدن {جميعاً} كه حال مؤكد براى {الذنوب} است. اين دو مى رساند كه تمامى گناهان _ از هر نوع و به هر مقدار كه باشد _ بى هيچ استثنايى، شامل غفران الهى خواهد شد.

9 - يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، در عين وعده او به آمرزش تمامى گناهان بندگان ، امرى بى جا و نامعقول است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جمله {إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعاً} به منزله تعليل براى جمله {لاتقنطوا. ..} مى باشد; يعنى، از رحمت خدا مأيوس نشويد; چون او همه گناهان را مى آمرزد. با اين حساب يأس از رحمت خدا، امرى بى جا و نامعقول است.

11 - آمرزش تمامى گناهان بندگان ، مقتضاى ذات خداوند است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

آمدن اسم جلاله به صورت اسم ظاهر (اللّه يغفر) به جاى ضمير (إنّه يغفر)، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

12 - اميد به رحمت و لطف خداوند ، زمينه آمرزش تمامى گناهان از سوى او است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

توصيه به مأيوس نشدن از رحمت خداوند، در حقيقت سفارش به اميد داشتن به لطف و رحمت او است; تا از

اين رهگذر بتوان به آمرزش او دست يافت.

15 - گستردگى و انحصار غفران و رحمت خداوند ، مقتضى آمرزش تمامى گناهان خرد و كلان بندگان است .

إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا إنّه هو الغفور الرحيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إن_ّه هو الغفور. ..} در مقام تعليل براى جمله پيشين {إنّ اللّه يغفر...} مى باشد; يعنى، چون تنها خداوند غفور و رحيم است، تمامى گناهان را مى آمرزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 8

8 - تضمين خداوند ، به آمرزش گناهان و پذيرش توبه بندگان

غافر الذنب و قابل التوب

ياد شدن دو مسأله آمرزش گناهان و پذيرش توبه در قالب صفت، گوياى اين نكته است كه اين دو، كارى است مستمر از خداوند و نيز تضمينى از سوى او بر انجام اين دو كار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 6

6 - خداوند ، لغزش ها و گناهان يكتاپرستان پايدار بر توحيد را ، مورد عفو و بخشش قرار مى دهد .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. نزلاً من غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 5،7

5 - تمامى گناهان ، حتى گناه كفر ، تكذيب پيامبر و تهمت و افترا بر او ، قابل بخشايش خداوند است .

أم يقولون افترى . .. يقبل التوبة عن عباده و يعفواْ عن السيّئات

از واژه {السيئات} _ كه جمع محلى به الف و لام است _ و نيز از ارتباط

اين آيه با آيه قبل _ كه سخن از تهمت افتراى پيامبر(ص) بر خدا از سوى مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

7 - امكان بخشودگى برخى از گناهان ، حتى بدون توبه *

يقبل التوبة . .. و يعفواْ عن السيّئات

برداشت ياد شده، بدين احتمال است كه {يعفواْ. ..} جمله اى مستقل از جمله پيشين باشد و دو فراز آيه، اشاره به دو مطلب جداگانه داشته باشد: 1_ خداوند توبه گنه كاران را مى پذيرد; 2_ برخى از گناهان بدون توبه نيز مورد بخشش قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 13

13- آمرزش گناهان و سامان يافتن شؤون حيات ، پاداش الهى به مؤمنان صالح پيرو قرآن

و الذين ءامنوا . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

{أصلح بالهم} يا به معناى اصلاح مطلق شؤون زندگى و يا اصلاح قلب و دل مؤمنان است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 8

8 - رفتار نامناسب و دور از آداب با پيامبر ( ص ) ، گناهى نيازمند آمرزش الهى است .

لاتقدّموا . .. لاترفعوا أصوتكم ... و لاتجهروا له بالقول ... و لو أنّهم صبروا حتّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 8

8 - آمرزش و چشم پوشى از گناه بندگان در قيامت ، جلوه ربوبيت و پروردگارى خداوند

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 -

9 - 12

12 - آمرزش گناهان و دستيابى به بهشت ، كاميابى بزرگ است .

يكفّر عنه سيّئاته و يدخله جنّ_ت . .. ذلك الفوز العظيم

آمرزش گناه ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 6

6_ ارتداد ( مشرك شدن پس از توحيد و كفرورزى پس از ايمان ) گناهى قابل بخشش است .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

آمرزش گناه جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 4

4- بخشش خداوند از بدكاران ، در صورتى است كه آنان گناه را از روى جهل و نادانى به حقايق انجام داده باشند نه از سر عمد و خوى عصيان گرى

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء بجه_لة

مقصود از {بجهالة} ممكن است جهل به احكام الهى، در برابر علم نباشد; چون در اين صورت گناهى سر نزده است تا نياز به توبه و يا آمرزش الهى باشد; بلكه مراد، جهل در برابر عمل آگاهانه و از روى عمد و خوى عصيان گرى و نيز جهل به معارف بلند آسمانى است.

آمرزش گناه خطايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 17

17 - گناه و جرم به حساب نياوردن گناهِ خطايى ، برخاسته از آمرزندگى و مهربانى خداوند است .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به . .. و كان اللّه غفورًا رحيمًا

آمرزش گناه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 6

6_ ارتداد (

مشرك شدن پس از توحيد و كفرورزى پس از ايمان ) گناهى قابل بخشش است .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

آمرزش گناه صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 1

1 _ توبه و استغفار ، راهى براى آمرزش همه گناهان ، اعم از صغيره و كبيره

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

برخى بر آنند كه مراد از {سوءاً}، گناه صغيره است و مراد از ظلم در {يظلم نفسه}، گناهان كبيره است.

آمرزش گناه كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 1

1 _ توبه و استغفار ، راهى براى آمرزش همه گناهان ، اعم از صغيره و كبيره

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

برخى بر آنند كه مراد از {سوءاً}، گناه صغيره است و مراد از ظلم در {يظلم نفسه}، گناهان كبيره است.

آمرزش گناه كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 6

6_ ارتداد ( مشرك شدن پس از توحيد و كفرورزى پس از ايمان ) گناهى قابل بخشش است .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

آمرزش گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 7،8،11

7 _ دنياگرايان يهود بر اين باور بودند كه خداوند گناهان آنان را ، حتى بدون توبه ، خواهد آمرزيد .

و يقولون سيغفر لنا و إن

يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم عرض . .. } حاكى از اين است كه گنهكاران يهود در عين آمادگى براى حرامخوارى مجدد، خود را مورد عفو و مغفرت خداوند مى پنداشتند. يعنى هرگز از عمل گذشته پشيمان نبودند تا توبه كنند.

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

11 _ ادعاى آمرزش گناه يهوديان بدون توبه ، از نسبت هاى دروغين دنياگرايان يهود به خداوند

و يقولون سيغفر لنا . .. ألم يؤخذ عليهم ... أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

آمرزش گناهان صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 9

9 - بخشش گناهان كوچك و يا گناهانى كه انسان هر از گاهى مرتكب آن مى شود ، نمود از تفضل و گستردگى عفو الهى است .

الذين يجتنبون . .. الاّ اللّمم إنّ ربّك وسع المغفرة

با توجه به معانى واژه {اللّمم} و ارتباط عبارت {إنّ ربّك واسع المغفرة} با آن، برداشت بالا استفاده مى شود.

اجتناب از استماع گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 20

20 _ عن امير المؤمنين(ع): . .. ففرض على السمع لاتصغى به إلى المعاصى ... فقال عز و جل: {و إذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا فأعرض عنهم ...}.

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: . .. خداوند بر گوش انسان واجب كرد كه گناهان با آنان استماع نشود ... خداوند عز و جل فرمود: {هرگاه

كسانى را ديدى كه از روى خرده گيرى در آيات ما گفتگو مى كنند، از آنان رويگردان شو ... .

اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 11

11 - ضرورت فاصله گرفتن از محدوده گناه ، در صورتى كه آدمى در خطر ارتكاب آن گناه باشد .

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 4

4 - يهوديان در صورت ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن و پرهيز از گناهان ( سحر ، بى اعتنايى به كتاب هاى آسمانى و . . . ) از پاداش هاى الهى بهره مند مى شدند .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

مراد از ضمير در {أنهم} به قرينه آيه 99 و 101 يهوديان كافر به پيامبر و قرآن است. قابل ذكر است كه جمله {لمثوبة ...} جانشين جواب شرط است و آن جواب جمله اى همانند {لأثيبوا} (همانا پاداش داده مى شدند) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 16

16 - قال رسول اللّه ( ص ) : . . . يابن مسعود قول اللّه . . . { و لنبلونكم بشىء من الخوف . . . و بشر الصابرين } قلنا يا رسول اللّه فمن الصابرون ؟ قال : الذين يصبرون على طاعة اللّه واجتنبوا معصية ، الذين كسبوا طيباً و انفقوا قصداً و قدموا فضلا فافلحوا . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده .

.. كه فرمود: اى پسر مسعود ... سخن خداوند است: {و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و بشر الصابرين}، به آن حضرت عرض كرديم: صابران چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه بر اطاعت خدا صبر مى نمايند و از گناهان دورى كرده اند، كسانى كه روزى پاكيزه كسب كرده و در انفاق ميانه رو هستند و زيادى درآمد خود را انفاق نموده اند، پس آنان رستگار گشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 6،7

6 - روزه ، زمينه ساز رسيدن آدمى به تقواپيشگى و پرهيز از گناهان است .

كتب عليكم الصيام . .. لعلكم تتقون

7 - تحصيل تقوا و پرهيز از گناهان ، وظيفه همه بندگان است .

لعلكم تتقون

وجوب روزه براى تحصيل تقوا، بيانگر اين است كه: نيل به تقوا لازم و ضرورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 13،14

13 - نيكوكارى ، به تقواپيشگى و پرهيز از گناهان است .

و لكن البر من اتقى

14 - عمل نيك در حج ، رعايت تقوا و پرهيز از گناهان است .

و لكن البر من اتقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 10

10 - رعايت تقوا و پرهيز از گناه ، براى دور ماندن از عذاب هاى الهى ضرورى است .

و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 24

24 _ لزوم پرهيز از معاشرتهايى كه خطر كفر و انحراف دارد و مايه درآمدن به جهنّم

است .

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

با توجّه به عموميّت تعليل: اولئك يدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غير ازدواج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 12

12 _ شناخت امام و پرهيز از گناهان كبيره ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: معرفة الامام و اجتناب الكبائر الّتى اوجب اللّه عليها النّار

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1131.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 9

9 _ معصوم ، پرهيزكننده از تمامى گناهان با استعانت از خداوند

و من يعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقيم

امام صادق (ع): . .. المعصوم هو الممتنع باللّه من جميع محارم اللّه و قال اللّه تبارك و تعالى: {و من يعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقيم}.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 132، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 304، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 22

22 _ خوددارى از گناه ، امر به معروف و نهى از منكر و آمادگى براى دفاع از ائمّه ( ع ) ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

امام صادق (ع) درباره {اصبروا} فرمود: عن المعاصى. و درباره {و اتّقوا اللّه}، فرمود: امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر. و درباره {رابطوا} فرمود: ... و نحن الرباط الادنى فمن جاهد عنّا فقد

جاهد عن النّبى (ص) ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ج 179 ; بحارالانوار، ج 24، ص 216، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 10،16

10 _ بهشت ، پاداش اجتناب كنندگان از گناهان كبيره

و ندخلكم مدخلا كريماً

16 _ مؤمنان پرهيزكننده از گناهان كبيره ، معاف از پاسخگويى درباره گناهان صغيره خويش

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

امام كاظم (ع): . .. من اجتنب الكبائر من المؤمنين لم يسئل عن الصغائر سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود.

_______________________________

توحيد صدوق، ص 407، ح 6، ب 63 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 206 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 238، ح 112 ; تفسير برهان، ج 1، ص 365، ح 4، 13.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 27

27 _ مرد ، وظيفه دار پرهيز از دلدادگى به همسر و دختر ديگران و آرزوى داشتن آنها

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از آيه فوق فرمود: لا يتمنّى الرّجل امرأة الرجل و لا ابنته . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 239، ح 115 ; تفسير برهان، ج 1، ص 366، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 15

15 _ همسرانى كه خود را در نهان از هر آلودگى حفظ مى كنند ، همسرانى شايسته هستند .

فالصّالحات . .. حافظات للغيب

بدين احتمال كه مفعول {حافظات}، {انفسهنّ} باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 17

17 _ جبران خطا هاى گذشته و پرهيز از ارتكاب گناه ، موجب آمرزش و جلب رحمت الهى *

و إن تصلحوا و تتقوا فإنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جمله {ان تصلحوا} مى تواند اشاره به جبران و اصلاح گذشته ها و جمله {تتقوا} بيانگر رعايت تقوا و پرهيز از آن گناهان در آينده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 8،11

8 _ گروهى از اهل كتاب مردانى صالح ، پرهيز كننده از گناه ، و بدور از تجاوز و حرام خوارى

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

11 _ لزوم پرهيز از گناه ، تجاوز ، رشوه گيرى و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 3

3 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و كتب آسمانى و دامن گرفتن از گناه ، موجب آمرزش گناهان گذشته آدمى

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

متعلق {واتقوا} به قرينه {سيئاتهم} گناهان است، و مراد از {سيئاتهم} در {لكفرنا عنهم سيئاتهم} گناهان پيش از ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 15

15 _ پرهيزكنندگان از فساد در صورتى كه براى بازدارى جامعه از گناه تلاش نكنند ، در پيشگاه خداوند مسؤولند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 4

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 10

10- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط اجتماعى انسان ها و تحكيم بخشيدن به آن و پاك سازى جامعه از فحشا ، بزهكارى ، ستم و سركشى

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و . .. و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 13

13 - پذيرش توبه و بخشش گناهان ، مشروط به مداومت بر ترك آنها و پرهيز از گناه مجدد است .

و إنّى لغفّار لمن تاب . .. ثمّ اهتدى

{ثمّ اهتدى} كه به مرحله بعد از توبه نظر دارد، گوياى اين نكته است كه اگر پس از توبه، راه هدايت ترك شود و آنچه از آن توبه شده، دوباره انجام گيرد، انسان مشمول مغفرت الهى نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 10،11

10 - بازگشت انسان هاى گناهكار از گناه خويش ، در صورت تنبيه شدن ، باز هم حتمى و قطعى نيست .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى . .. لعلّهم يرجعون

{لعلّ}

حرف ترجى است و در جايى استعمال مى شود كه انجام شدن فعل، قطعى نيست، بلكه صرفاً اميد به انجام آن وجود دارد.

11 - بازگشت گناهكاران از گناه خويش ، اجبارى نبوده و به اراده خود آنان است .

لعلّهم يرجعون

معلوم آورده شدن فعل {يرجعون} مخصوصاً با حرف ترجّى {لعلّ} گوياى اين نكته است كه در نظام دينى، حتى براى مجرمان و فاسقان نيز اجبارى وجود ندارد و اين خود آنان اند كه بايد تصميم به بازگشت بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 6

6 - از هر عملى كه گناه بودن اش روشن و آشكار است ، بايد پرهيز كرد .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. فقد احتملوا ... إثمًا مبينًا

{مبيناً} صفت {إثماً} است و احتمال دارد كه ذكرش به منزله تعليل باشد; يعنى، اين كه تهمت، چون گناه آشكارى است، پس بايد از آن اجتناب شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 22

22 - مبادرت به نيكى و پرهيز از گناه و زشتى ، تجلى تقواپيشگى است .

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش ... هو أعلم بمن

ارتباط آيات شريفه، نشانگر آن است كه مراد از {من اتّقى} همان {الذين أحسنوا و. ..} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 10 - 6

6 - پرهيز از بدكردارى و خطاپيشگى ، از مهم ترين فرمان هاى پيامبران به فرعون و اقوام پس از آنان و قوم لوط

و جاء فرعون . ..

بالخاطئة . فعصوا رسول ربّهم

مطرح كردن سرپيچى اقوام ياد شده از فرمان هاى پيامبران _ پس از توصيف آنان به خطاپيشگى _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه دستورات پيامبران بر محور پرهيز اين اقوام از خطاپيشگى بود.

اجتناب از گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 1

1 _ لزوم اجتناب از هر گناه آشكار و پنهان

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

اضافه شدن {ظاهر} به {الإثم} اضافه صفت به موصوف مى تواند باشد، يعنى گناه ظاهر. {باطنه} نيز يعنى گناه پنهان.

اجتناب از گناه پنهانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 1

1 _ لزوم اجتناب از هر گناه آشكار و پنهان

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

اضافه شدن {ظاهر} به {الإثم} اضافه صفت به موصوف مى تواند باشد، يعنى گناه ظاهر. {باطنه} نيز يعنى گناه پنهان.

اجتناب از گناه صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 13،14

13 _ پاكى از گناهان صغيره و كبيره ، شرط ورود به بهشت

ان تجتنبوا كبائر . .. نكفر عنكم سيّئاتكم و ندخلكم و مدخلا كريماً

14 _ بهشت ، پيامد پاكى و پيراستگى از گناهان صغيره و كبيره

ان تجتنبوا . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

اجتناب از گناه كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 2،3،13،14

2 _ دورى از گناهان بزرگ ، زمينه آمرزش گناهان كوچك

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

3 _ ترغيب و تشويق مردم

از سوى خداوند به اجتناب از گناهان كبيره

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم و تدخلكم مدخلا كريماً

وعده آمرزش گناهان صغيره و كبيره و نيز وعده بهشت، براى تشويق مردم به دورى از گناهان كبيره است.

13 _ پاكى از گناهان صغيره و كبيره ، شرط ورود به بهشت

ان تجتنبوا كبائر . .. نكفر عنكم سيّئاتكم و ندخلكم و مدخلا كريماً

14 _ بهشت ، پيامد پاكى و پيراستگى از گناهان صغيره و كبيره

ان تجتنبوا . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

اجتناب از مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 1،8

1 _ بندگان خالص خدا ، در مجالسى كه به باطل و دروغ پرداز مى گذرد ، هرگز حضور نمى يابند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايشهدون الزور

فعل {شهد} گاهى در معناى {حضر} (حضور يافت) استعمال مى شود و گاهى در معناى {أخبر عن الشىء و شهده} (خبر داد از چيزى و گواهى به آن داد) به كار مى رود. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است. {زور} نيز به معناى دروغ و باطل است.

8 _ گذر از گفتار و كردار لغو و بيهوده و پرهيز از حضور در اين گونه مجالس ، نشان كرامت و بزرگوارى انسان است .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب از محدوده گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 14

14 _ استغفار كامل ، مشروط به پشيمانى از گناه و ترك آن است .

و لم يصرّوا على ما فعلوا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق

فرمودند: . .. {و الّذين اذا فعلوا ... و لم يصرّوا على ما فعلوا ... } فهذا ما امر اللّه به، من الاستغفار و اشترط معه بالتّوبة و الاقلاع عمّا حرّم اللّه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 198، ح 143 ; تفسير برهان، ج 1، ص 315، ح 3.

اجتناب از مقدمات گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 3

3 - لزوم پرهيز از محيط ها و شرايط مستعد براى حضور و وسوسه شيطان

قل ربّ . .. و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 8

8 - بايد از هرگونه زمينه سازى گناه ، پرهيز كرد .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

فرمان اجتناب از طنّازانه سخن گفتن، اگر چه مربوط به همسران پيامبر است، اما چنين امرى، براى آنان خصوصيتى ندارد و چون صدا و سخن ياد شده، صرفاً زمينه ساز گناه است كه از آن نهى شده، استفاده مى شود كه بايد از مقدمه سازى و فراهم كردن زمينه انجام دادن گناه، اجتناب كرد.

احاطه گناه بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 3،4،5

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

4 - گنهكارانى كه گناهانشان سراسر وجود آنان را فرا گيرد ،

در آتش دوزخ براى هميشه گرفتار خواهند شد .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته فأولئك أصحب النار هم فيها خلدون

{سيئة} و {خطيئة} هر دو به معناى بدى و گناه است.

5 - اصرار بر گناه ، موجب احاطه پيدا كردن گناهان بر سراسر وجود آدمى است .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته

چنانچه مجرد ارتكاب گناه باعث احاطه خطيئه بر انسان مى شد، جمله {أحاطت . ..} آورده نمى شد. لذا اين احتمال تقويت مى شود كه احاطه خطيئه بر اثر اصرار بر گناه و يا تكرار گناهان حاصل مى شود.

احساس مصونيت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 2،3

2 - ساختار وجودى انسان و مراحل پيدايش او ، فاقد زمينه آلودگى به كفر و گناه است .

الذى خلقك فسوّيك فعدلك . فى أىُّ صورة ما شاء ركّبك . كلاّ

حرف {كلاّ} _ به قرينه آيات پيشين _ ممكن است براى رفع اين توهّم باشد كه زمينه كفر و گناه، در وجود كافران و گنه كاران نهاده شده است; يعنى، با آن تسويه، تعديل و تركيب، جايى براى اين توهّم نمى ماند; بلكه علت گناه و كفر به خداوند را بايد در تكذيب كيفرهاى اخروى جست و جو كرد.

3 - چيزى جز دروغ پنداشتن كيفر هاى اخروى ، گنه كاران و كافران را به احساس امنيت از عذاب سوق نداده است .

بل تكذّبون بالدين

مراد از {دين} به قرينه آيات بعد _ كه در آنها قيامت با عنوان {يوم الدين} ياد شده _ جزاى اعمال است. حرف {بل} _ كه براى اضراب است _ بيانگر

آن است كه كافران و گناه كاران، گرچه توجيهاتى نزد خود دارند; ولى محرّك اصلى آنان، چيزى جز دروغ دانستن كيفرهاى آخرت نيست.

ارتكاب گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 10

10 - ادعاى بهشتى بودن ، على رغم ارتكاب گناه ، ادعايى ظالمانه است .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و اللّه عليم بالظلمين

علت ستمگر خواندن يهود، علاوه بر گنهكار بودنشان، مى تواند به خاطر ادعاى نارواى آنان نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 13

13 _ شركت در مجالس گناه ، گناهى همسنگ با انجام آن

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 9

9 _ اطمينان به مغفرت الهى ، در حين ارتكاب گناه ، باورى بس نكوهيده و گمانى ناصواب است .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

ارزش ترك گناه در خلوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 11

11 - ارزشمندى خداترسى و دورى از گناه در نهان و به دور از انظار و اطلاع يافتن ديگران

الذين يخشون ربّهم بالغيب

برداشت ياد شده از آمدن قيد {بالغيب} به دست مى آيد; زيرا ترس از خدا در هر حال مطلوب است. بنابراين آمدن اين قيد، بيانگر اهميت و ارزش والاى خدا ترسى در خلوت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11

- 7

7 - ارزشمندى و برترى ترس از خدا و دورى از گناه در خلوت ، بر ترس و تحفظ از نافرمانى خدا در انظار ديگران

و خشى الرحم_ن بالغيب

برداشت ياد شده، از مقيد شدن ترس از خدا به {غيب} (نهان) به دست مى آيد.

استعاذه از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 9

9_ لزوم پناه بردن به خداوند ، براى دور ماندن از گناه و ستمگرى

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

استغفار از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 7

7 _ فرمان الهى به امتيازطلبان قريش در حج ، مبنى بر استغفار از گناه امتيازطلبى *

ثم افيضوا من حيث افاض الناس و استغفروا اللّه

پس از ردّ امتيازطلبى (من حيث افاض الناس)، امر به استغفار، مى تواند اشاره باشد كه اين عمل، گناه و استغفار از آن لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 2

2 _ درخواست بخشايش گناهان و زياده روى ها ، پايدارى بر راه پيامبران و چيرگى بر كافران ، تنها سخن دست پروردگان انبيا در هنگامه هاى پيكار

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبّت اقدا

در برداشت فوق، ضمير {قولهم}، تنها به {ربّيّون} برگشت داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 5

5- دستور استغفار از گناه به پيامبر ( ص )

و استغفر لذنبك

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 24

24 - { اسحاق بن عمار قال : قال أبو عبداللّه ( ع ) . . . و سألته عن قول اللّه عزّوجلّ { الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش إلاّ اللّمم } قال : الفواحش الزنى و السرقة { و اللّمم } الرجل يلّم بالذنب فيستغفر اللّه منه ;

اسحاق بن عمار گويد: از امام صادق(ع) از اين سخن خداوند عزّوجلّ {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش إلاّاللّمم} سؤال نمودم؟ حضرت فرمود: {فواحش} زنا و سرقت است و {لَمَمْ} گناهى است كه شخص پس از اقدام به آن استغفار نمايد [و از خدا عفو و آمرزش بطلبد]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 6

6 _ استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس ، فرمان خدا به بنى اسرائيل

و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف مانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد (نغفر لكم) برداشتن وزر گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد خدايا درخواست ما آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 1،2،5،7،12،15

1_ ضرورت استغفار به درگاه خدا و طلب بخشايش گناهان از او

و أن استغفروا ربكم

2_ ضرورت استغفار از گناهان ( پرستش غير خدا و . . . ) از پيام هاى اساسى ، متقن و روشنِ قرآن است .

و أن استغفروا ربكم

{أن} در جمله فوق تفسيريه است و

لذا {استغفروا ربكم} نيز همانند {لاتعبدوا. ..} تفسير {كتاب اُحكمت...} مى باشد.

5_ پرستش خدا ، بيزارى از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان ، مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خدا و تقرب به درگاه او

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

ظاهر اين است كه {توبوا إليه} عطف به همه جمله هاى سابق {ألاّ تعبدوا. ..}، {إننى لكم منه ...} و {أن استغفروا ...} است.

7_ يكتاپرستى ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) ، استغفار از شرك و گناه و حركت به سوى خدا ، موجب جلب عنايت خدا و دستيابى به معيشتى نيكو در دنياست .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

12_ برخوردار شدن از پاداش هاى الهى در آخرت ، منوط به يكتاپرستى ، پرهيز از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. يؤت كل ذى فضل فضله

استفاده برداشت فوق از آيه ، بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يؤت . ..} بيانگر پاداش اخروى باشد. وجود {إلى أجل} در جمله قبل و نبود آن در اين جمله ، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

15_ جبران نكردن گناهان با استغفار و بازماندن از حركت به سوى خدا ، موجب گرفتار شدن به عذاب قيامت است .

و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه . .. و إن تولّوا فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97

- 6

6_ لزوم استغفار از گناهان

استغفر لنا ذنوبنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 6

6 - گناه هرچند بدون تمايل و با اكراه صورت بگيرد ، نيازمند بخشش الهى و توبه است .

إنّا ءامنّا ليغفر . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

در كلام ساحران مؤمن هم {خطايا} نيازمند غفران دانسته شده و هم {ما أكرهتنا}; بنابراين گناه اگر چه از روى اجبار و عدم تمايل نيز باشد، نيازمند مغفرت الهى است.

استقامت در برابر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 2

2- ارزش و ثمربخشى اقرار به توحيد ، در گرو پايدارى در برابر عوامل شرك و گناه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

{فلا} بيانگر نتيجه حقيقتى است كه از دو عنصر به هم پيوسته تشكيل شده است: 1_ اقرار به توحيد; 2_ استقامت در طريق آن.

اصرار بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 19

19 _ گناه و اصرار بر آن ، موجب ارتكاب گناهان بزرگتر

كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون الانبياء بغير حقّ ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات و قتل انبيا باشد و اين دو گناه بزرگ، معلول اصرار بر گناهان خفيفترى است كه {عصوا} و {يعتدون} اشاره به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 8،9،10،12،13

8 _ عدم عناد و اصرار آگاهانه تقواپيشگان

، بر گناه

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

چون به مجرد ذكر خدا توبه مى كنند، معلوم مى شود گناهشان از روى عناد نيست، بلكه به جهت غفلت از ياد پروردگارشان بوده است.

9 _ منافات عناد و اصرار آگاهانه آدمى بر گناه ، با تقواپيشگى

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

با توجه به توضيح برداشت قبل.

10 _ اصراركنندگان بر گناه ، محروم از وعده الهى به آمرزش گناهانشان

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. و من يغفر الذّنوب الّا اللّه و لم يصرّوا على ما فع

12 _ پشيمان نشدن و توبه نكردن از گناهان گذشته خود ، به منزله اصرار بر آن گناهان است .

الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. فاستغفروا لذنوبهم ... و لم يصرّوا على ما فعلوا

بنابر اينكه جمله {و لم يصرّوا . .. }، عطف تفسيرى براى جمله {فاستغفروا} باشد يعنى اگر بعد از گناه، ياد خدا نكنند و استغفار ننمايند، در واقع اصراركنندگان بر گناه هستند.

13 _ طلب آمرزش نكردن و به فكر توبه نبودن ، در عين توجّه به گناه ، اصرار بر آن است .

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمودند: الاصرار هو ان يذنب الذّنب فلا يستغفر اللّه و لا يحدّث نفسه بتوبة فذلك الاصرار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 288، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 394، ح 366.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 2

2 _

آنان كه پشيمان از كرده هاى ناشايست و ستم بر خويش هستند و اصرارى بر گناهان ندارند ، بهره مند از آمرزش الهى و بهشت جاودانه خواهند بود .

و الّذين اذا فعلوا . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 2

2 _ اصرار بر گناه تا لحظه فرارسيدن مرگ ، مانع پذيرش توبه

و ليست التّوبة للذين يعملون السّيّئات حتّى اذا حضر احدهم الموت

جمع آوردن {السيّئات} و نيز بكارگيرى فعل مضارع {يعملون}، دلالت بر استمرار گناه و اصرار بر آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 21

21 _ اصرار بر گناه موجب عقوبت و انتقام الهى *

و من عاد فينتقم اللّه منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 4،15

4 _ دنياگرايان يهود به گناه خويش ( دستيابى به مال و منال دنيا از راه هاى نامشروع ) ، اصرار مىورزيدند .

و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم . .. } (اگر مال و منال دنيا در مرتبه و زمانى ديگر به آنان روى مى آورد از گرفتن آن دريغ نداشتند)، اشاره به اصرار يهوديان دنياگرا به گناه كسب درآمدهاى نامشروع دارد.

15 _ اظهار اطمينان به مغفرت الهى ، على رغم اصرار بر گناه ، سخنى نابحق درباره خداست .

و يقولون سيغفر لنا . .. ألم يؤخذ عليهم ... أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 26

26 - { عن الحسن قال : قال رسول اللّه ( ص ) أتدرون ما اللّمم ؟ قالوا : اللّه و رسوله أعلم قال هو الذى يلم بالخطرة من الزنا ثمّ لايعود ، و يلم بالخطرة من شرب الخمر لايعود و يلم بالسرقة ثمّ لايعود ;

حسن [بصرى] گويد: رسول خدا(ص) فرمود: آيا مى دانيد {لَمَم} چيست؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند، حضرت فرمود: {لمم} آن است كه شخص به خطر زنا احياناً آلوده مى شود. سپس از اين گناه توبه مى كند و برنمى گردد و يا به گناه شرب خمر و يا سرقت گرفتار مى شود و با توبه هرگز به آن برنمى گردد}.

اصرار بر گناه اهل ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 3

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

اصلاح گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 8

8 _ دورى از نفاق ، جبران گذشته ، اعتصام به خدا و پرهيز از ريا ، شرط تحقق ايمان واقعى است .

الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا

باللّه . .. فأولئك مع المؤمنين

اصلاح مفاسد گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 2

2 - توبه از گناهان و اصلاح مفاسد آنها ، موجب برقرارى مجدد رحمت قطع شده است .

أولئك يلعنهم اللّه . .. إلا الذين تابوا و أصلحوا ... فأولئك أتوب عليهم

اعتراف به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 16

16 _ اعتراف خردمندان به گناه و تقصير ، در پيشگاه خداوند

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

افراط در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 6

6 - اسراف و زياده روى در گناه ، عامل نزول عذاب هلاكت بار الهى

حجارة من طين . .. للمسرفين

وصف {مسرفين}، مشعر به عليت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 4

4 - افراط در گناه و طغيان گرى ، در كنار بهره بردن از نعمت ها و كرم الهى ، دور از انتظار و امرى ناشايسته است .

كلاّ إنّ الإنس_ن ليطغى

مى توان گفت: حرف {كلاّ} ناظر به جمله هاى بعد است; نه آيه هاى قبل، زيرا زمان نزول آنها با زمان نزول اين آيه و آيات پس از آن، فاصله زيادى داشته است. در اين صورت مفاد {كلاّ}، باز داشتن انسان از طغيان و ساير كارهايى است كه تا {كلاّ لئن لم تنته ...} آمده است. در نتيجه حرف {كلاّ} در آن آيه نيز، تأكيد اين كلمه خواهد بود.

افراط در

گناه قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 3

3 - اسراف ( تجاوز از قانون الهى و زياده روى در گناه ) ، بارزترين جرم قوم لوط بود .

أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. للمسرفين

تعبير {مسرف} در اين آيه، به معناى تجاوز از قانون است كه بر قوم مجرم لوط، منطبق شده است.

اقرار به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 2

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 1

1 _ اعتراف برخى از گنهكاران و متخلفان از جنگ تبوك به زشتى عمل خويش

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم

با توجه به اينكه فرازهاى پيشين، مربوط به جنگ تبوك و تخلف عده اى از شركت در آن جنگ است مى توان گفت كه اين آيه نيز مربوط به برخى از همان متخلفان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 10

10_ برادران يوسف ، كشتن يا تبعيد او را گناه مى شمردند و به ناروا بودن آن معترف بودند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 9

9_ برادران يوسف در حضور او به

گناه و خطاى خويش اعتراف نموده و از رفتار گذشته خود اظهار ندامت كردند .

و إن كنّا لخ_طئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب در حضور وى خويشتن را گنهكار دانسته و به گناه خويش اقرار و اعتراف كردند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

2_ فرزندان يعقوب على رغم گناه دانستن رفتارشان با يوسف ( ع ) و بنيامين و يعقوب ( ع ) ، آن را مرتكب مى شدند .

قالوا ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنّا خ_طئين

مراد از {ذنوبنا} به قرينه مقام رفتار فرزندان يعقوب با وى و يوسف و بنيامين مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 4

4- مشركان ، در قيامت به گناه و خطا بودن شرك مستمر خويش اعتراف مى كنند .

ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من دونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 15 - 2

2- ايمان آوردن و اعتراف به ظلم و گناه ، پس از ديدن علايم و نشانه هاى عذاب الهى ، بى ثمر است .

إنّا كنّا ظ_لمين . فمازالت تلك دعويهم حتّى جعلن_هم حصيدًا

اين كه خداوند فرمود: {گناه كاران

از وقت مشاهده عذاب تا وقت هلاكت دائماً اعتراف به ظلم خويش مى كردند}، نشان مى دهد كه اعتراف به گناه در وقت مشاهده عذاب، مؤثر نيست و توبه بايد پيش از ديدن آن انجام گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 19

19- تهليل و تنزيه خداوند و اعتراف به تقصير و گناه كارى خويش ، از آداب دعا و نيايش است .

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 7

7 - اعتراف كافران حق ناپذير در قيامت ، به گناهان خود پس از مشاهده قدرت الهى در آخرت

فاعترفنا بذنوبنا فهل إلى خروج من سبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 8

8- كافران ، چشنده عذاب الهى در قيامت ، پس از اقرارشان به مجرميت خويش

أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا قال فذوقوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در دوزخ به گناه و تقصير خويش درباره دين

فاعترفوا بذنبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 29 - 6

6 - تسبيح خداوند و اعتراف به گناهكارى خويش ، از آداب توبه

قالوا سبح_ن ربّنا إنّا كنّا ظ_لمين

برداشت ياد شده، از آن جا است كه اين آيه، درصدد بيان چگونگى توبه و پشيمانى صاحبان باغ است كه با تسبيح خدا و اعتراف به ستم كارى

خويش، انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 2

2 - اعتراف باغداران يمنى ، به مسؤول و مقصر بودن همگى در محروميت از محصولات باغ

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

اقسام گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 1

1 _ گناهان ، داراى دو قسمِ صغيره و كبيره

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

به قرينه مقابله بين كبائر و سيئات، مراد از سيئات در اينجا، گناهان صغيره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 3

3 _ لزوم اجتناب از گناهان عملى و قلبى

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

از جمله احتمالات موجود درباره {باطن الإثم} آن گناهانى است كه در درون انسان پنهان مى باشد كه مصداق روشن آن گناهان قلبى، مانند سوءظن است. نقطه مقابل آن گناهانى است كه كاملا جنبه عملى دارد (ظاهر الإثم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 6

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

اكراه بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 32،34

32 - كنيزان وادار شده به فحشا از سوى مالكان ، مورد آمرزش و مشمول رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

34 - اكراه بر گناه ، عذرى قابل قبول براى سلب مسؤوليت از اكراه شدگان

فإنّ اللّه من بعد

إكرههنّ غفور رحيم

اكراه در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 6

6 - گناه هرچند بدون تمايل و با اكراه صورت بگيرد ، نيازمند بخشش الهى و توبه است .

إنّا ءامنّا ليغفر . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

در كلام ساحران مؤمن هم {خطايا} نيازمند غفران دانسته شده و هم {ما أكرهتنا}; بنابراين گناه اگر چه از روى اجبار و عدم تمايل نيز باشد، نيازمند مغفرت الهى است.

انبيا و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 10

10_ پيامبران ، در صورت مسامحه در امر رسالت و ترك ابلاغ توحيد ، گنه كارند .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 6

6 - رسولان الهى ، مبرّا از ظلم و گناه

إنّى لايخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم

انتقال گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 9

9 _ گناهان آدمى ، قابل انتقال به ذمه فردى ديگر

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

{تبوأ} به معناى {ترجع} است. يعنى {تو بر فرض كشتن من باز مى گردى در حالى كه گناهان مرا نيز به دوش مى كشى} و لازمه آن، گناهان هابيل بر گردن قابيل است.

انذار از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 17

17- انذار هاى الهى ، متوجه كمترين گناه و ظلم و بشارت هاى او مخصوص پايداران

بر طريق ارزش ها *

لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين

خداوند، براى انذارْ صرف ظلم را كافى شمرده است; زيرا با يك ظلم عنوان {الذين ظلموا} صدق مى كند. ولى در زمينه بشارت، واژه {محسنين} را به كار برده است و اين عنوان بر كسانى صدق مى كند كه متخلق به ارزش ها باشند. آيه بعد (ثمّ استقاموا) مؤيد اين معنا است).

اهميت اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 1،2،3

1 _ لزوم اجتناب از هر گناه آشكار و پنهان

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

اضافه شدن {ظاهر} به {الإثم} اضافه صفت به موصوف مى تواند باشد، يعنى گناه ظاهر. {باطنه} نيز يعنى گناه پنهان.

2 _ لزوم اجتناب از همه گناهان، چه قبحش آشكار و چه نهان باشد.

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

{ظاهر الإثم} مى تواند صفت براى محذوف باشد. در اين صورت معنى جمله چنين مى شود: {ذروا عصيانا ظاهر الإثم و باطنه}.

3 _ لزوم اجتناب از گناهان عملى و قلبى

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

از جمله احتمالات موجود درباره {باطن الإثم} آن گناهانى است كه در درون انسان پنهان مى باشد كه مصداق روشن آن گناهان قلبى، مانند سوءظن است. نقطه مقابل آن گناهانى است كه كاملا جنبه عملى دارد (ظاهر الإثم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 3

3- لزوم اجتناب انسان از زمينه هاى ابتلا به فحشا و گناهان بسيار زشت و بد فرجام

و لاتقربوا الزنى إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

جمله {إنه كان فاحشة و . ..} تعليل براى نهى {لاتقربوا}

است; يعنى، زنا چون فحشا و بد عاقبت است، لازم الاجتناب است، پس بايد از فحشا و هر گناهى كه عاقبت سوء دارد، پرهيز كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 45 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : معناه إتّقوا ما بين أيديكم من الذنوب و ما خلفكم من العقوبة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: معناى {و إذا قيل لهم اتّقوا ما بين أيديكم و ما خلفكم} اين است كه بپرهيزيد از گناهانى كه در پيش رو داريد و از كيفرهايى كه به دنبال شما است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 3

3 - لزوم مراقبت از قلب و پرهيز از چركين ساختن آن با گناه

ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون . كلاّ

اهميت اجتناب از محل گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 3

3_ ضرورت تلاش براى خروج از محيط معصيت براى آلوده نشدن به گناه

واستبقا الباب

اهميت اجتناب از مقدمات گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 3

3- لزوم اجتناب انسان از زمينه هاى ابتلا به فحشا و گناهان بسيار زشت و بد فرجام

و لاتقربوا الزنى إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

جمله {إنه كان فاحشة و . ..} تعليل براى نهى {لاتقربوا} است; يعنى، زنا چون فحشا و بد عاقبت است، لازم الاجتناب است، پس بايد از فحشا و هر گناهى كه عاقبت سوء دارد، پرهيز كرد.

اهميت ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 23

23_ انسان ، نبايد به بهانه سپاس از مردمان و پاسخ گويى به اكرام آنان ، خداوند را معصيت كند .

أكرمى مثويه . .. قال معاذ الله إنه ربى

اهميت تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 16

16 - ره يابى به بهشت جاودان و زودوده شدن گناهان ، رستگارى بزرگ و حقيقى در بينش الهى

و كان ذلك عند اللّه فوزًا عظيمًا

بدترين گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 8

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

بزرگترين گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 1

1 _ افترا به خداوند بالاترين ظلم و از بزرگترين گناهان است.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 11 - 4

4 - تكذيب قيامت ، بزرگ ترين جرم محكومان دادگاه رستاخيز

فويل يومئذ للمكذّبين

از اين كه

تنها وصفى كه براى محكومان روز قيامت آورده شده، عنوان {تكذيب قيامت} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

بندگان خدا و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 7

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

پاداش اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 11،14

11 _ سراى اخروى پرهيزكنندگان از گناهان كبيره ، جايگاهى گرانمايه و با شرافت

و ندخلكم مدخلا كريماً

14 _ بهشت ، پيامد پاكى و پيراستگى از گناهان صغيره و كبيره

ان تجتنبوا . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 6

6 - خلود در بهشت هاى عدن ، پاداش پاكى و دورى جستن از كفر و شرك و گناه است .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها و ذلك جزاء من تزكّى

پاكى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 14

14 - خداوند ، كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى را از گناهان و آلودگى ها پاك نخواهد كرد .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايزكيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 25

25 _ ورود به بهشت در گرو پاك بودن از گناهان است .

لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

18 - 10

10 _ عاشقان خدا و شيفتگان به او ، وارسته از آلودگى به گناه

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

پشيمانى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 4

4 - توبه و پشيمانى از گناه ، پس از مرگ پذيرفته نخواهد شد و اثرى بر آن مترتب نخواهد بود .

إلا الذين تابوا . .. إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار أولئك عليهم لعنة اللّه

تقييد {كفروا} با جمله (و ماتوا و هم كفار) بيان پايان مهلت زمان پذيرش توبه است; يعنى، پس از مرگ پشيمانى سودبخش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 2

2 _ آنان كه پشيمان از كرده هاى ناشايست و ستم بر خويش هستند و اصرارى بر گناهان ندارند ، بهره مند از آمرزش الهى و بهشت جاودانه خواهند بود .

و الّذين اذا فعلوا . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 14

14 _ خداوند بردبار با بندگان ، و فرصت دهنده به ايشان براى بازگشت از خطا هاى خويش *

و اللّه غفور حليم

برداشت فوق از ارتباط بين {غفور} و {حليم} به دست مى آيد يعنى خداوند سريعاً گنهكاران را مؤاخذه نخواهد كرد بلكه به آنان فرصت خواهد داد تا زمينه هاى جلب مغفرت الهى را براى خويش فراهم كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91

- 9

9_ برادران يوسف در حضور او به گناه و خطاى خويش اعتراف نموده و از رفتار گذشته خود اظهار ندامت كردند .

و إن كنّا لخ_طئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 6

6- اصلاح خطا هاى گذشته و گرايش به صلاح عملى ، نشانگر توبه واقعى و شرط پذيرش آن است .

ثمّ تابوا من بعد ذلك و أصلحوا إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق به خاطر اين است كه متعلق و مفعول {أصلحوا} ذكر نشده است، ولى به قرينه جمله پيشين (للذين عملوا السوء . ..) _ كه سخن از خطا و زشت كارى به ميان آورده است _ مقصود از آن، اصلاح وضع گذشته و رويكرد به صلاح است.

پليدى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 8

8 - گناهان ، داراى مراتب متفاوت از حيث زشتى وناپسندى

و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 7

7 - گناه ، هر چند كوچك و حقير باشد ، از ديدگاه وحى بزرگ و قبيح است . *

يجتنبون كب_ئر الإثم

با توجه به اضافه صفت (كبائر) به موصوف (الإثم)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 4

4 - اسلام و تسليم خدا بودن ، از ملاك هاى برترى و ارزشمندى و جرم و تبه كارى از معيار هاى پستى و ضدارزشى براى انسان ها است .

أفنجعل المسلمين

كالمجرمين

تبرى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 7

7_ اعلام بيزارى پيامبر ( ص ) از شركورزى مشركان مكه و گناهان آنان

و أنا برىءٌ مما تجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 216 - 3

3 - لزوم بيزارى جستن انسان از هر عمل مخالف شريعت ، هرچند كه از خويشان و بستگان او صادر شده باشد .

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون

تجسم گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 5

5 - عذاب جهنم ، تجسم كردار هاى خود بدكاران است .

ذوقوا ما كنتم تعملون

تجسم گناه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 5

5 _ بروز و ظهور گناهان در قيامت ، به صورت علامت و نشانه اى براى گناهكاران

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

تحمل گناه ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 3،11

3 - كافران مكه ، به هنگام دعوت از مسلمانان به بازگشت از اسلام ، به آنان اعلام كردند كه در صورت مرتد شدن ، گناهان شان را برعهده خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

امر {لنحمل} دلالت بر تعهد كافران در قبول گناه ارتداد مسلمانان مى كند.

11 - برعهده گرفتن خطا و گناه ارتداد مسلمانان ، از سوى كافران مكه ، ادعايى دروغ و خالى

از واقعيت بود .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . ..إنّهم لك_ذبون

تحمل گناه ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 10

10 - توهم وجود مدافعانى در قيامت كه آدمى را از عذاب نجات دهند يا گناه او را بر عهده بگيرند ، از پندار هاى بنى اسرائيل است .

يبنى إسرءيل . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً ... و لاهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 6،15،16

6 _ هيچكس بار گناه ديگران را بر دوش نخواهد گرفت و به گناهان ديگران مؤاخذه نخواهد شد.

و لاتزر و ازرة وزر أخرى

{وزر} به معناى حمل كردن و نيز به معناى گناه است. {تزر} و {وازرة}، از {وزر} به معناى حمل كردن است و {وزر} و {وزر أخرى} به معناى گناه مى باشد.

15 _ روى انه أتى عمر بحامل قد زنت فامر برجمها فقال له امير المؤمنين(ع): هب لك سبيل عليها أىّ سبيل لك على ما فى بطنها و الله تعالى يقول: {و لاتزر وازرة وزر أخرى . ..}.

روايت شده: زن حامله اى را كه مرتكب زنا شده بود نزد عمر آوردند، وى دستور داد زن را سنگسار كنند. اميرالمؤمنين(ع) به وى فرمود: بر فرض كه حق سنگسار كردن زن را داشته باشى، ولى چه حقى بر طفل در شكم او دارى؟ خداوند متعال مى فرمايد: كسى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد ... .

16 _ قال رسول الله(ص): ليس على ولد الزنا من وزر ابويه شىء،

{لاتزر وازرة وزر أخرى}.

رسول خدا(ص) فرمود: {ولد الزنا گناه پدر و مادر زناكارش را بر عهده ندارد; زيرا كسى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 5،6،7،17،18

5- كسانى كه با ساختگى دانستن قرآن ، ديگران را به گمراهى كشيدند ، بخشى از گناهان آنان را به عهده خواهند داشت .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {من} براى تبعيض باشد.

6- افترا زنندگان به قرآن ، علاوه بر گناه خويش ، عهده دار گناه گمراه شدگان به دست خود نيز خواهند بود .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

برداشت فوق بر اين احتمال است كه {من} يا زايد و يا براى جنس باشد چنان كه مفسّران احتمال داده اند.

7- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خوانند ، علاوه بر گناه افترا زدن به قرآن ، برخى از گناه ديگران ( گناه گمراهى آنان ) را نيز بر دوش مى كشند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

اين برداشت، مبتنى بر تبعيض بودن {من} در {من أوزارهم} است.

17- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيامة } يعنى ليستكملوا الكفر يوم القيامة { و من اوزار الذين يضلّونهم بغير علم } يعنى كفر الذين يتولّونهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه در باره قول خدا {ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القيامة} فرمود:

مقصود اين است كه كفر خود را در قيامت كامل كنند و درباره {و من اوزار الذين يضلّونهم بغير علم} فرمود: مقصود اين است كه كفر پيروان خويش را [بر دوش بگيرند]. ..}.

18- { عن النبى ( ص ) قال : أيّما داع دعى إلى ضلالة فاتبع كان عليه مثل أوزار من اتبعه من غير أن ينقص من أوزارهم شىء . . . ;

از پيغمبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هر دعوت كننده اى كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى شود، همانند بار سنگين گناهان كسانى كه او را پيروى كرده اند بر دوش دعوت كننده است; بى آنكه چيزى از گناهان پيروان او كاسته شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 5

5- هيچ انسانى بار عمل ديگرى را بر دوش نخواهد كشيد .

و لاتزر وازرة وزر أخرى

{وزر} به معناى چيز سنگين و كنايه از گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 10

10 - فريب دادن با تمسك به دروغ و پذيرش مسؤوليت خطا ، از راه هاى ايجاد انحراف دينى است .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 1،4

1 - كافرانى كه در اغواى مسلمانان فعال بودند ، علاوه بر گناه خود ، گناهان فريب خوردگان شان را نيز در قيامت ، بر دوش خواهند كشيد .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا

... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

4 - آنانى كه براى گمراهى ديگران تلاش مى كنند ، در گناه گمراه شدگان سهيم اند .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 1،2

1 - هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نكشيده و مسؤوليت آن را نمى پذيرد .

و لاتزر وازرة وزرأُخرى

2 - بارگناه هر كسى تنها بر دوش خود او است .

و لاتزر وازرة وزرأُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 39 - 6

6 - هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد و هر كس مسؤول عقايد و رفتار خويش است .

فمن كفر فعليه كفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 8،9

8 - بار گناه هر فردى ، در مرحله نخست به دوش خودِ او است ; نه ديگران .

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

9 - هيچ كس ، توان بر دوش گرفتن بار گناه ديگران را نداشته و شفاعت كننده و نجات بخش گناه كاران نخواهد بود .

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

جمله {و لاتزر وازرة. ..} مى تواند كنايه و اشاره به كسانى داشته باشد كه به اميد شفاعت و دستگيرى ديگران، در انجام وظايف الهى كوتاهى مى كنند و يا به گناهان آلوده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 38 - 1،3

1 - مسؤوليت گناه هر فرد

، تنها متوجه خود او است .

ألاّتزر وازرة وزر أُخرى

از گناه، تعبير به {وزر} مى شود (مفردات راغب).

3 - مسؤوليت هر كس تنها در برابر عمل خود _ و نه عملكرد ديگران _ ديدگاه مشترك تمامى اديان آسمانى است .

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهيم ... ألاّتزر وازرة وزر أُخرى

تداوم بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 147 - 8

8 _ خداوند انسان ها را تنها بر گناهان مستمرشان مجازات مى كند .

هل يجزون إلا ما كانوا يعملون

استمرار از تقارن {كانوا} و فعل مضارع {يعملون} استفاده شده است.

ترجيح ذلت بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

ترس از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 7

7 _ گنهكار بايد بيمناك از گناه خويش و اميدوار به مغفرت الهى باشد .

إنّ اللّه . .. و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

خداوند با اشاره به اينكه آمرزش گناهان حتمى نخواهد بود و تنها مشيت الهى آن را رقم خواهد زد، خواسته است انسانها را از يكسو اميدوار به رحمت و آمرزش كند (رجاء) و از سوى ديگر آنان را نسبت به گناهان بيمناك سازد (خوف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

98 - 11

11 _ انسان بايد همواره بيمناك از گناهان خويش و اميدوار به رحمت و مغفرت الهى باشد .

اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 8

8 - لزوم پرهيز از زمينه هاى لغزش وابتلا به گناه

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

در آيه شريفه براى اين كه خداوند مؤمنان را از بسيارى از گمان ها پرهيز دهد، به آنان يادآور شده كه اين مسير، اصولاً امن نيست و در مواردى به گناه منتهى مى شود. مفهوم اين استدلال، اين است كه هر راهى كه ناامن و در معرض گناه قرار دارد، بايد از آن پرهيز كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 26

26 - { عن الحسن قال : قال رسول اللّه ( ص ) أتدرون ما اللّمم ؟ قالوا : اللّه و رسوله أعلم قال هو الذى يلم بالخطرة من الزنا ثمّ لايعود ، و يلم بالخطرة من شرب الخمر لايعود و يلم بالسرقة ثمّ لايعود ;

حسن [بصرى] گويد: رسول خدا(ص) فرمود: آيا مى دانيد {لَمَم} چيست؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند، حضرت فرمود: {لمم} آن است كه شخص به خطر زنا احياناً آلوده مى شود. سپس از اين گناه توبه مى كند و برنمى گردد و يا به گناه شرب خمر و يا سرقت گرفتار مى شود و با توبه هرگز به آن برنمى گردد}.

تشويق به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 169 - 1

1 - شيطان ، با وسوسه هاى خويش انسان ها را به كار هاى بد و شنيع ( گناهان كوچك و بزرگ ) ترغيب مى كند .

إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

{امر} به معناى فرمان دادن است و در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - مراد از آن وسوسه كردن و مانند آن مى باشد. {فحشا} به بدى و زشتى بيش از حد گفته مى شود كه مى توان از آن به گناه بزرگ تعبير كرد و به قرينه مقابله، مراد از {سوء} گناه كوچك است.

تعاون بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 39،42،43،47

39 _ حرمت تعاون و همكارى در گناه و تجاوز

و لاتعاونوا على الاثم و العدون

42 _ تقوا ، زمينه ساز همكارى در نيكى ها ، فراخوانى يكديگر به تقواپيشگى و پرهيز از تعاون بر گناه و تجاوز است .

واتقوا اللّه

جمله {اتقوا اللّه} پس از امر به تعاون در كارهاى نيك و نهى از همكارى در گناه، مى تواند اشاره به راهى جهت تحقق امر و نهى ياد شده باشد.

43 _ تعدى و تجاوز حتى به دشمنان ، تعاون در گناه و تجاوز و ترك همكارى در كار هاى نيك ، حاكى از بى تقوايى است .

لايجرمنكم . .. و لاتعاونوا على الاثم و العدون واتقوا اللّه

47 _ همكارى در گناه و تجاوز ، گناهى بزرگ و موجب كيفر و مجازاتى سخت

و لاتعاونوا على الاثم و العدون . .. إنّ اللّه شديد العقاب

تهديد به عذاب شديد، نشانه بزرگى گناه است.

تعاون در گناه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 7

7 - يارى رساندن به قاتلان و آواره كنندگان اهل دين ، گناه و تجاوز است .

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 5

5 - همدستان كشنده ناقه صالح ، شريك جرم او و مبتلا به عذابى همسان

فتعاطى فعقر . .. فكانوا كهشيم المحتظر

مفرد بودن {فقعر} مى رساند كه كشنده ناقه يك نفر بود; ولى تعبير {أرسلنا علهيم} افاده مى كند كه عذاب الهى _ علاوه بر كشنده ناقه _ شامل همه كسانى بود كه به صورت غير مستقيم، نوعى هم فكرى و هماهنگى با وى داشته اند.

تكذيب گناه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 47 - 9

9 - انكار و پرده پوشى گناهان در قيامت ، امكان ندارد .

و ما لكم من نكير

{نكير} _ چنان كه برخى گفته اند _ مصدر و به معناى {انكار} است.

تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 9،10،14،15

9 _ آمرزش گناهان و پوشاندن بدى ها ، تقاضاى خردمندان از پيشگاه پروردگار

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

10 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و پرده پوش اعمال ناپسند

فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

14 _ بخشش گناهان و پوشاندن ناروايى ها ، پرتوى از ربوبيّت الهى

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا

15 _ ايمان ، زمينه مغفرت گناهان و پوشاندن اعمال ناروا از سوى خداوند

فامنّا ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا

و كفّر عنّا سيّئاتنا

تفريع جمله {اغفر} بر جمله {آمنّا}، با كلمه {فا} مى رساند كه خردمندان پس از ايمان، خود را شايسته دعا و درخواست آمرزش مى ديدند و پذيرش آن را انتظار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 23

23 _ تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان و دخول در بهشت ، پرتويى از نصرت الهى به بندگان خويش

و قال اللّه انى معكم لئن اقمتم الصلوة . .. لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

بنابر اينكه {لاكفرن} تفسير {انى معكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 3

3 - ممكن است كه خداوند ، گناهان بندگان اش را ، در صورت فراهم شدن شرايط ، ناديده بگيرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 3،13

3 - ناديده گرفته شدن بزرگ ترين گناهان ، از انگيزه هاى احسان كردن محسنان است .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده براين فرض استوار است كه لام در {ليكفّر} متعلق به {محسنين} باشد. گو اين كه گفته مى شود: {الذين أحسنوا للتكفير; كسانى كه احسان كردند براى چشم پوشيده شدن از گناهانشان}.

13 - گذشت و چشم پوشى خداوند از گناهان بزرگ ، بسى با اهميت تر از پاداش هاى بزرگ او است .

ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

از تقدم ذكرى {ليكفّر اللّه. ..} بر {يجزيهم...} مى توان برداشت بالا

را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 24

24 - عدم زدايش تمامى آثار گناهان كافران ، به صرف روى آوردن آنان به ايمان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پس از پذيرش بيعت مؤمنان، باز هم خداوند از پيامبر(ص) خواسته است تا براى ايشان استغفار كند; معلوم مى شود كه به صرف ايمان، تمامى آثار گناهان گذشته محو نشده و نياز به استغفار است.

تكفير گناه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 21

21 _ تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان بنى اسرائيل و دخول آنان به بهشت در گرو اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و يارى آنان و انفاق در راه خدا

لئن اقمتم الصلوة . .. و لادخلنكم جنت

تكفير گناه صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 1،5

1 - خداوند ، گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح را ناديده مى گيرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

{تكفير} مصدر فعل {نكفّر} به معناى {پوشاندن} است (لسان العرب) و مراد از آن، ناديده گرفتن گناهان است.

5 - تكفير و ناديده گرفته شدن گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح ، وعده حتمى خداوند است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

لام و نون تأكيد {لنكفّرنّ} دلالت بر قطعيت مى كنند.

تكفير گناه محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 -

1،4

1 - خداوند ، بدترين عمل محسنان را ، به پاس احسان آنان ، ناديده گرفته و مى پوشاند .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

{تكفير} (مصدر {ليكفّر}) به معناى ستر و پوشاندن است و مقصود از آن چشم پوشى از گناه و زدودن آن از پرونده اعمال است.

4 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن بدترين اعمال احتمالى گذشته آنان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه لام {ليكفّر}، براى تعليل و متعلق به فعل محذوفى است كه جمله {لهم ما يشاءون. ..} بر آن دلالت مى كند; بر اين اساس تقدير چنين مى شود: {وعدهم اللّه بذلك و يسر لهم ليكفّر...}.

تكفير گناه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 1،5،8

1 - خداوند ، گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح را ناديده مى گيرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

{تكفير} مصدر فعل {نكفّر} به معناى {پوشاندن} است (لسان العرب) و مراد از آن، ناديده گرفتن گناهان است.

5 - تكفير و ناديده گرفته شدن گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح ، وعده حتمى خداوند است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

لام و نون تأكيد {لنكفّرنّ} دلالت بر قطعيت مى كنند.

8 - اعطاى پاداش به مؤمنان ، پس از چشم پوشى از لغزش ها و گناهان آنان است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم . .. و لنجزينّهم

ذكر جزا پس از ذكر پوشاندن

گناهان (تكفير)، مى تواند به جهت نكته ياد شده باشد.

تناسب توبه با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 8

8 - طريقه توبه از گناهان بسته به نوع آن گناه ، متفاوت است .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

تناسب كيفر با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 6

6 - همسانى كيفر هاى الهى با گناه گنهكاران

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 11

11 _ ميان گناه و كيفر آن در نظام مجازات الهى نوعى تقابل و تناسب برقرار است.

و إذا جاءتهم ءاية قالوا لن نؤمن . .. سيصيب الذين أجرموا صغار عنداللّه

خداوند ذلت و خوارى را كيفر متكبران در برابر آيات الهى قرار داده است كه با يكديگر تقابل تضاد دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 2،6

2 _ عمل ناشايست داراى كيفرى مانند آن و نه بيشتر

من جاء بالسيئة فلا يجزى إلا مثلها

6 _ كيفر دادن گنهكاران به اندازه گناهشان ستم بر آنان نيست.

و من جاء بالسيئة فلا يجزى إلا مثلها و هم لا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 6

6 _ عذابهاى الهى متناسب با گناه متخلفان است.

قليلا ما تذكرون. و كم من قرية أهلكنها فجاءها بأسنا بيتا أو هم قائلون

بيان زمان عذاب، يعنى شبانگاه و خواب نيمروز، كه هنگام

غفلت مردم است، پس از بيان غفلت مردم از تذكارهاى الهى (قليلا ما تذكرون) اشاره به تناسب عذاب با گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 18

18 _ تناسب كيفر ها و مجازات هاى الهى با عملكرد انسان

نسوا اللّه فنسيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 8

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 15

15 _ كيفر الهى براى گناهكاران ، متناسب با گناه آنان است .

فيسخرون منهم سخر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 4

4 _ كيفر هر كار بد در قيامت ، كيفرى متناسب با همان كار بد خواهد بود .

جزاء سيئة بمثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 52 - 7

7 _ بين كردار انسان و مجازات او در آخرت ، تناسب كامل وجود دارد .

ذوقوا عذاب الخلد هل تجزون إلا بما كنتم تكسبون

{باء} در جمله {هل تجزون إلا بما كنتم تكسبون} براى مقابله است و اين جمله مى تواند پاسخ اين سؤال باشد كه: چرا كافران به عذاب ابدى دچار خواهند شد؟ (ذوقوا العذاب الخلد) خداوند پاسخ مى فرمايد: اين حكم در مقابل رفتار و متناسب با گناهان خود آنان است.

بنابراين بين كيفر (عذاب ابدى) و عمل آدمى، ارتباط و تناسب وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 6

6- هر گناهى ، كيفر و عذاب متناسب خود را دارد .

و إن جهنّم لموعدهم أجمعين . لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

از اينكه گفته شده است: {براى هر گروهى از گمراهان در و يا طبقه اى مخصوص در جهنّم وجود دارد} به دست مى آيد كه گناهان متفاوتند و كيفر متناسب خود را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 11

11- گناهان ، داراى رتبه هاى مختلف بوده و عذاب هاى متناسب با خود را دارند .

فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها فلبئس مثوى المتكبّرين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {أبواب} اصناف باشد و اين معنا نشان دهنده تناسب عذاب با گناه است. مؤيد برداشت فوق، تخصيص به ذكر متكبران از ميان جهنّميان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 14

14- برخى از گناهان ، عذابى فراگير و سخت تر از برخى ديگر دارند .

فأصابهم سيئات ما عملوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

از اينكه براى {سيئه} واژه {أصاب} و براى استهزا {حاق} به كار رفته است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 7

7- عذاب كافران ، به تناسب عملكرد و فساد آنان ، متفاوت است .

زدن_هم عذابًا فوق العذاب بما كانوا يفسدون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 6

6- سركشان و عصيان گران در قيامت ، هر يك براى چشيدن عذاب ، گرفتار مرحله اى مناسب با كردار خويش خواهند بود .

ثمّ لننزعنّ من كلّ شيعة أيّهم أشدّ

جمله {لننزعنّ. ..} دلالت دارد كه بيرون كشيدن فردى كه از ديگران گنه كارتر است، تا آنجا ادامه خواهد يافت كه هر يك از عصيان گران در جايگاه مناسب خويش قرار گيرند و كيفر ببينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 3

3- هركس به اندازه استحقاق و اولويت خود ، طعم عذاب دوزخ را خواهد چشيد .

ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

درجه بندى مستحقان آتش دوزخ و تعيين اولويت هاى آنان، نشان از آن دارد كه همه يكسان عذاب نخواهند ديده; بلكه برخوردى متفاوت و متناسب با هر يك صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 126 - 9

9 - كيفيت برانگيختن انسان و جزاى اعمال او در قيامت ، متناسب با عملكرد دنيايى او است .

فنسيتها . .. تنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 9

9 - وجود تناسب ميان گناه و كيفر آن در نظام كيفرى الهى

ثانى عطفه . .. له فى الدنيا خزى

برداشت فوق از مقابله {ثانى عطفه} (تكبر) با {خزى} (ذلت) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 13،18،19

13 - تهديد شدن

توطئه گران { افك } ، به انتقام و كيفر به ميزان نقش آنان در اين گناه از سوى خداوند .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم

18 - در گناه گروهى و دسته جمعى ، هر كس به قدر دخالتش در انجام آن ، مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت .

لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم والذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم

19 - طراحان و عاملان اصلى گناه و توطئه ، سزاوار كيفر و عقوبتى سخت تر و شديدتر از ديگر گناه كاران و توطئه گران

لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم والذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 188 - 4

4 - كيفر هاى الهى ، متناسب با اعمال آدميان

فأسقط علينا كسفًا . .. قال ربّى أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 84 - 5،6

5 - هر عمل نيك در جهان آخرت ، داراى پاداش افزون و هر عمل بد داراى كيفر متناسب با آن خواهد بود .

من جاء بالحسنة . .. و من جاء بالسيّئة

{ال} در {الحسنة} و {السيّئة} براى جنس و مفيد استغراق است. بنابراين {من جاء بالحسنة}; يعنى، {هر كس هر عمل نيك بياورد} و {من جاء بالسيّئة}; يعنى، هر كس هر عمل بد بياورد.

6 - تبديل شدن اعمال ناپسند بدكاران به صورت كيفر در جهان آخرت

فلايجزى الذين عملوا السيّ_ئات إلاّ ما كانوا يعملون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اعمال بدكاران در اين آيه به

عنوان خود جزا مطرح شده است; نه {مجزى به}; يعنى، چيزى كه در مقابل آن جزا داده شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 1،2

1 - هر يك از فرعون و هامان و قارون مناسب گناهشان كيفر شدند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

2 - قوم عاد و ثمود ، مناسب گناهشان ، كيفر و عذاب شدند .

و عادًا و ثمودًا . .. و ق_رون ... فكلاًّ أخذنا بذنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 14

14 - عمل ها و موضع گيرى ها هر كدام ، متناسب با خود ، عذاب و كيفر دارند .

فذوقوا بما نسيتم . .. ذوقوا ... بما كنتم تعملون

تكرار {ذوقوا} با ذكر سبب هر كدام از آنها، مى تواند بيان كننده اين نكته باشد كه هر كدام از عمل ها و نيز برخوردهاى منفى با اعتقادات دينى، عذاب خاص خود را دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 23،24

23 - عذاب هاى خداوند ، متناسب با بدكردارى كيفرشدگان است .

هل يجزون إلاّ ما كانوا يعملون

24 - كيفر مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، متناسب با كردار بد آنان است .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. و جعلنا الأغل_ل فى أعناق الذين كفروا هل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 54 - 3،4

3 - مقدار مجازات الهى در قيامت ، بسته به ميزان اعمال انسان ها و متناسب با كم و كيف آنها

است .

و لاتجزون إلاّ ما كنتم تعملون

در برداشت ياد شده {ما} در {ما كنتم} مجرور به مضاف محذوف دانسته شده و تقدير آن مى تواند چنين باشد: {و لاتجزون إلاّ على وفاق ما كنتم تعملون و على مقداره}.

4 - مجازات به ميزان رفتار و كردار و متناسب با كم و كيف آن ، جزايى است عادلانه .

فاليوم لاتظلم نفس شيئًا و لاتجزون إلاّ ما كنتم تعملون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {و لاتجزون. ..} عطف بر جمله پيش (لاتظلم...) است و بيانگر چرايى و چگونگى ستم نشدن به انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 1،2،3

1 - عذاب دردناك مشركان و كافران مستكبر در دوزخ ، تجسم اعمال خود آنان و متناسب با رفتار ايشان است .

لذائقوا العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

آيه شريفه، در واقع پاسخ سؤالى است كه از آيه قبل برمى آيد و آن اين كه: چرا عذاب مشركان مستكبر، عذابى دردناك است و آيا اين عذاب عادلانه است؟

2 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفرى عادلانه و متناسب با رفتار شرك آلود و استكبار در برابر حق

العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

3 - مجازات هاى الهى در قيامت ، عادلانه و متناسب با اعمال و رفتار خود انسان هااست .

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 70 - 2،3

2 - تناسب و مطابقت كامل كيفر و پاداش الهى ، با رفتار و كردار

بندگان

و وفّيت كلّ نفس ما عملت

حذف مضاف در {ماعملت} _ كه در اصل {جزاء ماعملت} است _ مى تواند گوياى اين نكته باشد كه جزاى الهى، آن چنان با رفتار بندگان تناسب و مطابقت دارد كه گويا، آنچه داده مى شود خود عمل است نه جزاى آن.

3 - پاداش و كيفر مطابق و متناسب با رفتار ، پاداش و كيفرى است عادلانه و به حق .

و هم لايظلمون . و وفّيت كلّ نفس ما عملت

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، به منزله بيان براى جمله {و هم لايظلمون} مى باشد; يعنى، ظلم نشدن در حق بندگان به اين خاطر است كه هر كسى مطابق آنچه انجام داده، جزا خواهد ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 1

1 - جزا و كيفر الهى در قيامت ، عادلانه و متناسب با رفتار زشت انسان است .

من عمل سيّئة فلايجزى إلاّ مثلها

مقصود از مجازات به مثل، عادلانه بودن جزاى الهى و متناسب بودن آن با رفتار انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 7

7 - مجازات پروردگار ، عادلانه و متناسب با نوع رفتار و كردار آدمى است .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين

مجازات شدن متكبران خود برتربين به خوارى و ذلت، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 14

14 - تناسب كيفر هاى الهى با رفتار و عملكرد آدمى

فاستكبروا . .. عذاب الخزى ... و

لعذاب الأخرة أخزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 11

11 - تناسب عذاب هاى الهى ، با گناهان و عملكرد آدميان

لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بأي_تنا يجحدون

گفتنى است كه در آيه شريفه در برابر انكار مستمر آيات الهى، عذاب مستمر و هميشگى قرار داده شده است. با الغاى خصوصيت از مورد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 15

15- كيفر هاى الهى براى مجرمان ، متناسب با جرم و گناه ايشان *

تجزون عذاب الهون بما كنتم تستكبرون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {استكبار} در قبال {هون} اشاره به اين تناسب داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 4،5

4 - تناسب كامل ميان كيفر و كردار مجرمان ، در نظام كيفرى خداوند

يوم يسحبون فى النار . .. إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر

خداوند، پس از بيان مجازات مجرمان، در حقيقت اين قانون كلى را تذكر داده است كه تمامى برنامه هاى ما از روى عدل و حساب است. از آن جمله كيفر مجرمان است كه هر يك به تناسب عمل و استحقاقشان، كيفر خواهند ديد.

5 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) إنّه سئل عن قوله اللّه : { إنّا كلّ شىء خلقناه بقدر } فقال : يقول اللّه عزّوجلّ إنّا كلّ شىء خلقناه لأهل النار بقدر أعمالهم ;

روايت شده كه از امام على بن ابى طالب(ع) [درباره] آيه {إنّا كلّ شىء خلقناه بقدر} سؤال

شد، آن حضرت فرمود: خداوند مى فرمايد: ما هر چيز را براى اهل دوزخ به اندازه اعمالشان خلق نموديم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 7

7 - مؤاخذه و كيفر خلايق ( جن و انس ) ، در قيامت براساس جرم آنان است .

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 7 - 6

6 - وجود تناسب كامل ، بين كردار انسان و مجازات او در قيامت

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

جمله {إنّما تجزون. ..} مى تواند پاسخ اين سؤال باشد كه چرا عذر كافران پذيرفته نمى شود و چرا نگهبانان دوزخ اين گونه با آنان برخوردى خشن و سختگيرانه دارند؟ خداوند در پاسخ مى فرمايد: اين حكم در مقابل رفتار و متناسب با گناهان خود آنان است. بنابراين بين كيفر و عمل آدمى، ارتباط و تناسب وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 4

4 - وجود تناسب ، ميان نوع گناه و كيفر الهى

و لايحضّ على طعام المسكين . فليس له اليوم ه_هنا حميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 36 - 4

4 - وجود تناسب ، ميان گناه و كيفر الهى

و لايحضّ على طعام المسكين . .. و لا طعام إلاّ من غسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 8 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ -

78 - 26 - 1،2،4

1 - جهنميان به ميزان كردار خويش ، كيفر خواهند شد .

جزاء وفاقًا

{جزاء} مصدر است و نصب آن، يا براساس مفعول مطلق بودن آن است; يعنى، {يجزون جزاءً} و يا با تأويل به مشتق رفتن، حال براى {حميم} و {غسّاق} است. در صورت اول، مراد اين است كه كيفر آنان، كيفرى مناسب و به ميزان گناه آنان خواهد بود و در صورت دوم، همان {حميم} و {غسّاق} كيفر مناسب آنان است. هر يك از دو احتمال، مى تواند مبناى برداشت ياد شده باشد. {وفاقاً} گرچه مصدر است; ولى چون صفت مى باشد، به معناى {موافقاً} خواهد بود.

2 - نوشاندن آب جوشان و خونابه زخم به دوزخيانِ طغيان گر ، كيفرى هم طراز با طغيان گرى آنان است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . جزاء وفاقًا

چنانچه كلمه {جزاء} حال براى {حميماً و غسّاقاً} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

4 - تناسب عذاب و گناه ، در نظام كيفرى خداوند

جزاء وفاقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا

را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 7

7 - نوشيدن آب جوشان و خونابه چركين و بدبو در جهنم ، عقوبتى مناسب با گناه تكذيب آيات الهى

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ترتيب پنج آيه مورد بحث، به گونه اى است كه آيه {جزاء وفاقاً}، دو عقوبت قبل از خود را كيفرى مناسب، براى دو گناه بعد از خود قلمداد كرده است. عقوبت ها يكى منفى (لايذوقون) و ديگرى مثبت (إلاّ حميماً و غساقاً) بود و گناهان نيز يكى منفى (لايرجون) و ديگرى مثبت (كذّبوا) است. آيه {جزاء وفاقاً} در ميان آنها، گوياى تناسب عقوبت منفى با گناه منفى و تناسب عقوبت مثبت با گناه مثبت است. برداشت ياد شده بيانگر تناسب دو مثبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 2

2 - عذاب جهنم و افزايش آن ، نتيجه انكار معاد و تكذيب آيات الهى و عقوبتى متناسب با آن گناهان است .

فذوقوا فلن نزيدكم

{فاء} در {فذوقوا} و {فلن نزيدكم} دلالت مى كند كه چشيدن عذاب فزاينده پيامدى مناسب براى گناهان بيان شده در آيات پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 6

6 - تناسب عذاب و گناه ، در نظام كيفرى خداوند

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين

ءامنوا من الكفّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 6،9

6 - تناسب گناه و عذاب ، در نظام كيفرى خداوند

الذين فتنوا . .. فلهم عذاب جهنّم

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 20 - 6

6 - تناسب مجازات با گناه ، در نظام كيفرى خداوند

فى تكذيب . .. محيط

ر. ك. توضيح 5

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 3

3 - كيفر هاى الهى ، متناسب با گناه مجرمان است .

يكيدون . .. أكيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 10

10 - گناه ، هرچه بزرگ تر باشد ، كيفر آن سنگين تر خواهد بود .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

حرف {باء} در {بذنبهم} بيانگر علت عقوبت سنگين ثموديان و نشانگر آن است كه اگر كيفر آنان شديد بود، به جهت گناهى بود كه از آنان سرزد. بنابراين ويژگى هاى كيفر، براساس خصوصيات گناه تعيين مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 9،10

9 - تناسب كيفر هاى اخروى ، با گناهان انسان

همزة لمزة . .. لينبذنّ فى الحطمة

برگزيدن نام {حطمة} _ كه نشانگر درهم شكسته شدن جهنميان در آتش است _ ممكن است در ارتباط با گناه {هَمْز} و {لَمْز} باشد

كه باعث شكسته شدن شخصيت و اعتبار كسى نزد ديگران است. مادّه {نبذ} نيز كه بر افكندن تحقيرآميز دلالت دارد، چه بسا ناظر به تناسب آن با استهزاها و متلك انداختن هاى فرد دوزخى باشد.

10 - درهم شكسته شدن در آتش جهنم ، كيفرى مناسب براى درهم شكستن شخصيت مردم

همزة لمزة . .. لينبذنّ فى الحطمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 4

4 - احاطه آتش دوزخ بر قلب عيب جويان ، كيفرى مناسب براى گناه افكار نارواى آنان درباره مردم

لمزة . .. الّتى تطّلع على الأفئدة

تنزيه از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 2

2 - ساختار وجودى انسان و مراحل پيدايش او ، فاقد زمينه آلودگى به كفر و گناه است .

الذى خلقك فسوّيك فعدلك . فى أىُّ صورة ما شاء ركّبك . كلاّ

حرف {كلاّ} _ به قرينه آيات پيشين _ ممكن است براى رفع اين توهّم باشد كه زمينه كفر و گناه، در وجود كافران و گنه كاران نهاده شده است; يعنى، با آن تسويه، تعديل و تركيب، جايى براى اين توهّم نمى ماند; بلكه علت گناه و كفر به خداوند را بايد در تكذيب كيفرهاى اخروى جست و جو كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 13 - 2

2 - زندگى ابرار ، پيراسته از تمسّك به بهانه هاى واهى براى گشودن راه گناه

ما غرّك بربّك الكريم . .. إنّ الأبرار لفى نعيم

توبه از گناه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 14

14 _ لزوم استغفار ، توبه و تدارك گذشته ، در صورت ارتكاب گناه

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك

گناه مورد بحث در آيه، اعراض از پيامبر (ص) است و پذيرش توبه اين گناه را مشروط به روى آوردن (جاؤك) به پيامبر (ص) كرده كه همان جبران گذشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 6

6 - گناه هرچند بدون تمايل و با اكراه صورت بگيرد ، نيازمند بخشش الهى و توبه است .

إنّا ءامنّا ليغفر . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

در كلام ساحران مؤمن هم {خطايا} نيازمند غفران دانسته شده و هم {ما أكرهتنا}; بنابراين گناه اگر چه از روى اجبار و عدم تمايل نيز باشد، نيازمند مغفرت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 6

6 - بازگشت به خدا با توبه به درگاه او ، وظيفه اى ضرورى بر عهده گنهكاران

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 17

17 _ فرصت الهى به بندگان ، براى توبه از گناهان خويش

و اعلموا انّ اللّه غفور حليم

ذكر صفت {حليم} (بُردبار)، حكايت از عدم تعجيل الهى در عقوبت دارد، تا شايد مردم در اين فرصت، توبه كنند و مشمول غفران الهى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 12،13

12 _ پشيمان نشدن و توبه نكردن از

گناهان گذشته خود ، به منزله اصرار بر آن گناهان است .

الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. فاستغفروا لذنوبهم ... و لم يصرّوا على ما فعلوا

بنابر اينكه جمله {و لم يصرّوا . .. }، عطف تفسيرى براى جمله {فاستغفروا} باشد يعنى اگر بعد از گناه، ياد خدا نكنند و استغفار ننمايند، در واقع اصراركنندگان بر گناه هستند.

13 _ طلب آمرزش نكردن و به فكر توبه نبودن ، در عين توجّه به گناه ، اصرار بر آن است .

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمودند: الاصرار هو ان يذنب الذّنب فلا يستغفر اللّه و لا يحدّث نفسه بتوبة فذلك الاصرار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 288، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 394، ح 366.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 7

7 _ توبه بايد متناسب با گناه باشد .

الا الذين تابوا و أصلحوا . .. و أخلصوا

با توجه به ويژگيهاى منافقان، كه در آيات گذشته شمرده شد و تناسب آنها با شرايطى كه براى قبولى توبه آنان بيان گرديد، معلوم مى شود هر گناه، توبه اى ويژه دارد.

تهمت گناه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با

بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

جبران گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 14

14 _ لزوم استغفار ، توبه و تدارك گذشته ، در صورت ارتكاب گناه

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك

گناه مورد بحث در آيه، اعراض از پيامبر (ص) است و پذيرش توبه اين گناه را مشروط به روى آوردن (جاؤك) به پيامبر (ص) كرده كه همان جبران گذشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 12

12_ انجام دادن كار هاى شايسته به جبران بدى ها و گناهان ، خصلتى نيكو و از ويژگى هاى خردمندان است .

إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب . .. والذين ... يدرءون بالحسنة السيئة

{درأ} (مصدر يدرءون) به معناى دفع كردن و برطرف كردن است. مراد از {السيئة} مى تواند بديها و گناهانى باشد كه شخص نيكوكار مرتكب شده و محتمل است مقصود از آن بديها و ستمهايى باشد كه ديگران در حق او انجام داده اند، برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 17

17- امكان تدارك لغزش ها ، در بينش الهى

إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 6

6 - ستمكاران ، خواهان بازگشت

به دنيا و جبران گناهان گذشته خود به هنگام مشاهده عذاب

و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يقولون هل إلى مردّ من سبيل

حتميت كيفر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 4

4 _ تداوم بر گناه، مجازات حتمى خداوند را در پى دارد.

إن الذين يكسبون الإثم سيجزون بما كانوا يقترفون

{تداوم} از فعل {يكسبون} و {كانوا يقترفون}، كه ماضى استمرارى است، استفاده شده است. ضمناً {إن} و سين در {سيجزون} بر تأكيد دلالت دارند.

حرمت تعاون در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 8

8 - حرمت يارى كردن گنهكاران در گناهشان

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

حرمت گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 13

13 - { قال الصادق ( ع ) : فى قوله عزّوجلّ : { و أمّا ثمود فهديناهم فاستحبّوا العمى على الهدى } قال : وجوب الطاعات و تحريم المعاصى . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ كه فرموده {و أمّا ثمود فهديناهم فاستحبّوا العمى على الهدى} روايت شده كه فرمود: [هدايت در اين جا ]بيان كردن وجوب طاعات و حرمت گناهان است}.

حضور در مجلسگناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 2

2 _ حضور در مجالسى كه به باطل و دروغ پردازى مى گذرد ، ناپسند و ممنوع است .

و الذين لايشهدون الزور

حقيقت گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4

- 113 - 14

14 _ دانايى به حقيقت اعمال و واقعيت گناه ، بازدانده آدمى از خطا و گناه *

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة . .. و علمك ما لم تكن تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 3

3 - گناه ، نوعى اسراف و تجاوز از حد اعتدال است .

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم

{سرف} (ريشه {أسرفوا}) به معناى تجاوز از حد اعتدال است.

خانواده لوط(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 1

1- خاندان لوط ( ع ) ، از هرگونه جرم و تبه كارى منزه و پاك بودند .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط

خطر ارتكاب گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 11

11 - ضرورت فاصله گرفتن از محدوده گناه ، در صورتى كه آدمى در خطر ارتكاب آن گناه باشد .

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

خطر گناه زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر گناه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن

، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

درجات گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 6

6 _ همسانى گناه كفر به آيات الهى ، با قتل انبيا و مردمان عدالتخواه

انّ الذين يكفرون . .. و يقتلون النّبيّن ... و يقتلون

همسانى گناه، از همگون بودن كيفر، استفاده شده است.

دعوت به ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 1

1 - دعوت نوح ( ع ) از قومش ، براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم نوح ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 1

1 - دعوت مجدد هود ( ع ) از عاديان ، براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم هود ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 1

1 - دعوت مجدّد هود ( ع ) از قوم عاد ، براى اطاعت از وى ، رعايت تقواى الهى و پرهيز از بيهودگى ، غرور و خشونت

أتبنون . .. تعبثون ... بطشتم جبّارين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 142 - 2

2 - سخن دلسوزانه صالح ( ع )

با ثموديان ، در دعوت آنان به تقوا و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون

وجود لحن مشفقانه در تعبير {ألا تتّقون} (آيا نمى خواهيد تقوا پيشه كنيد)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 1

1 - دعوت مجدد صالح ( ع ) از ثموديان براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 1

1 - فراخوانى مجدّد صالح ثموديان را براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 161 - 2

2 - سخن دلسوزانه لوط ( ع ) با قوم خود ، در دعوت آنان به تقوا و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون

وجود لحن مشفقانه در تعبير {ألا تتّقون} (آيا نمى خواهيد تقوا پيشه كنيد) حكايت از مطلب ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 1

1 - دعوت مجدد لوط ( ع ) از قوم خود ، براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 1

1 - دعوت مجدد شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، براى رعايت تقواى

الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

ذكر تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 12

12_ محو شدن گناهان با انجام كار هاى نيك ، حقيقتى شايسته و بايسته به خاطر سپردن و همواره به ياد داشتن است .

إن الحسن_ت يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذكرين

ذكر خدا هنگام گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 16

16_ لزوم توجه به خدا و ربوبيت او ، به ويژه در مواقع خطرِ ارتكاب گناه

رب . .. إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

رضايت به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 18

18 _ رضايت كفار عصر پيامبر ( ص ) به كشتار انبيا توسط گذشتگان ، علّت تهديد آنان به عذاب الهى *

و يقتلون النّبيّن . .. فبشّرهم بعذاب اليم

تهديد بازماندگان قاتلان انبيا به عذاب در صورتى صحيح است كه آنان به اعمال گذشتگان خويش راضى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 4

4 _ نكوهش و سرزنش اهل كتاب به خاطر رضايتشان نسبت به اعمال نارواى علماى خود ( گمراه ساختن ديگران ) *

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلونكم . .. لم تكفرون بايات اللّه

با توجه به اينكه سرزنش نسبت به همه اهل كتاب است، و گمراه ساختن ديگران مخصوص عالمان آنان است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 4،5

4 _ رضايت يهود زمان پيامبر ( ص ) از كشتار انبياى گذشته به دست نياكان و همكيشان خويش

و قتلهم الانبيآء . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

به نظر مى رسد نسبت قتل پيامبران به يهود عصر پيامبر (ص) كه از خطاب در {ايديكم} به دست مى آيد، به جهت رضايت آنان به عملكرد گذشتگان خويش باشد، چون آنان مرتكب قتل انبيا نشدند.

5 _ راضى بودن به رفتار و اعمال ديگران ، همسنگ انجام آنهاست .

و قتلهم الانبيآء . .. ذلك بما قدّمت ايديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 18،19،27،29

18 _ رضايت به اعمال ديگران ، به منزله شركت در انجام آن است . *

فلم قتلتموهم

نسبت قتل به يهود عصر پيامبر (ص)، قطعاً حقيقى نيست ; چون آنان پيامبران گذشته را نكشتند. لذا برخى بر آن شده اند كه اين اسناد به لحاظ رضايت آنان به اعمال گذشتگان خويش است.

19 _ يهود عصر پيامبر ( ص ) با رضايت به كشتار انبيا توسط پيشينيان خود ، در حكم قاتلان انبيا

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

27 _ رضايت يهود معاصر پيامبر ( ص ) از قتل انبيا به دست نياكانشان در پانصد سال قبل از بعثت ، موجب نسبت دادن قتل انبيا به آنان از سوى خداوند

قل قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

امام صادق (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: كان بين القاتلين و القائلين خمس ماة عام، فالزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلوا.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 409، ح

1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 2، 4، 6.

29 _ رضايت به قتل نامشروع كسى به منزله كشتن اوست .

فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

امام صادق (ع) با تنقيح مناط از آيه فوق فرمود: . .. لعن اللّه المرجئة ... انّ هؤلاء يقولون: ان قتلتنا مؤمنون فدمائنا متلطّخة بثيابهم الى يوم القيمة انّ اللّه حكى عن قوم فى كتابه: {الّا بين القاتلين و القائلين خمسمائة فألزمهم اللّه القتل برضاهم ما فعلو.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 409، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 208، ح 163.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 10

10 _ رضايت يهوديان و مسيحيان عصر بعثت از رفتار هاى ناپسند نياكان خويش

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت

سرزنش يهوديان و مسيحيان عصر بعثت به خاطر رفتار ناپسند پيشينيان آنان، مى تواند حاكى از رضايشتان به آن رفتار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 7

7 _ دل سپردن و رضايت دادن و عمل كردن، مراحل تأثير تبليغات شيطانى است.

و لتصغى . .. و ليرضوه و ليقترفوا

{اقتراف} به معنى به دستاوردن چيزى است و غالباً در مواردى به كار مى رود كه آن كار ناپسند باشد.

روش برخورد با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 5

5- در تنگنا ها و زمينه هاى سقوط در ورطه خلاف عفت ، بايد به خداوند پناه برد .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك

روش ترك

گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 9

9 _ ايجاد بيم در گنهكاران ، در عين اميدوار ساختن آنان به مغفرت الهى ، از روش هاى قرآن براى ترك گناه

يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

روش مبارزه با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 28

28 _ ضرورت به كارگيرى روش ها و تدبير هاى لازم براى پيشگيرى از مفاسد و گناه ، قبل از تحقق آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ

اگر چه آيه در مورد نشوز زنان است، ولى مى توان از آن استنباط كرد كه اهل ايمان بايد قبل از وقوع مفاسد، چاره انديشى كنند.

روش نجات از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 12

12_ براى نجات از ورطه هاى گناه و لغزش ، بايد به خداوند پناه آورد .

قال معاذ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 15

15_ دعا و نيايش به درگاه خدا و استمداد از او ، راه مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

زشتى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 9

9 _ زشتى و ناروايى گناه ، تجاوز و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

120 - 2

2 _ لزوم اجتناب از همه گناهان، چه قبحش آشكار و چه نهان باشد.

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

{ظاهر الإثم} مى تواند صفت براى محذوف باشد. در اين صورت معنى جمله چنين مى شود: {ذروا عصيانا ظاهر الإثم و باطنه}.

زشتى گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 6

6 - ارتكاب علنى اعمال زشت ، داراى قباحت فزون تر

أتأتون الف_حشة و أنتم تبصرون

لوط(ع)، در توبيخ قومش بر روى دو نكته تأكيد كرده است: 1_ ارتكاب فحشا، 2_ انجام آن در منظر عموم. بنابراين مفاد پيام لوط چنين مى شود: اى مردم! چرا به كار زشت آميزش با مردان روى مى آوريد و بدتر از آن چرا آن را در برابر چشم ديگران انجام مى دهيد.

زمينه آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 13

13 - اجراى فرمان هاى الهى ، زمينه ساز آمرزش گناهان است .

ادخلوا الباب سجداً . .. نغفر لكم خطيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 20

20 _ آمرزش گناهان و بهشت ، پاداش خداوند به هجرت كنندگان از شرك و كفر *

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم . .. لاكفّرنّ عنهم سيّاتهم و لادخلنّهم جنّات

مى توان گفت مراد از هجرت به قرينه ادامه آيه (اخرجوا من ديارهم)، هجرتى است كه رانده شدن از خانه و كاشانه را در پى داشته باشد. و اين هجرت همان ترك شرك و كفر است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 2

2 _ دورى از گناهان بزرگ ، زمينه آمرزش گناهان كوچك

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

زمينه اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 5

5 - توجه به سرنوشت شوم اصحاب سبت ، زمينه ساز خوددارى از گناه و نافرمانى خداوند است .

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها

{نكال} به معناى عبرت و نيز به معناى عقوبت و كيفر بازدارنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 6

6 _ توجه به شدت عقاب الهى ، زمينه ساز پرهيز از گناهان و ستمگريها

و اتقوا فتنة . .. و اعلموا أن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 8

8 - يقين به نتيجه ذلت بار گناه ، مايه پرهيز انسان از آن است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا . .. إنّا موقنون

اعتراف مجرمان به معرفت و يقين پيدا كردن در قيامت، پس از مشاهده وضع خود در آن روز و درخواست مؤكّد آنان از خدا براى بازگشت به دنيا، جهت انجام دادن كار خوب، نشان مى دهد كه اگر كسى به نتيجه بد گناه يقين پيدا كند، از آن پرهيز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 5

5 - ايمان به معاد و حيات اخروى ، مستلزم دورى از گناه و هواپرستى

أفرءيت

من اتّخذ إل_هه هويه . .. و قالوا ما هى إلاّ

تأكيد مشركان بر انكار معاد، ممكن است بر اين اساس بوده باشد كه عقيده به معاد، در تغيير مسير زندگى هوس آلود تأثير اساسى داشته و آدميان را از ميل به گناه بازمى دارد.

زمينه اعراض از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 4 - 2

2 - اِخبار قرآن از فرارسيدن قيامت ، هشدارى كافى براى دور شدن آدميان از كفر و گناه است .

اقترب الساعة . .. و لقد جاءهم ... ما فيه مزدجر

مراد از {الأنباء} به قرينه آيات پيشين، مى تواند مسأله نزديكى قيامت و مسائل مختلف آن باشد.

زمينه ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 8

8 _ توجه به ربوبيت خداوند، مقتضى پرهيز از عصيان او

قل إنى أخاف إن عصيت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 9،11

9 _ باور به توانمندى خدا و شدت كيفر هاى وى زمينه ساز پرهيز آدمى از كفرورزى و ارتكاب گناه

فأخذهم اللّه بذنوبهم إن اللّه قوى شديد العقاب

هدف از توصيف خداوند با جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان مؤاخذه كفرپيشگان گنهكار اين است كه انسانها با باور به نيرومندى خدا و شديد العقاب بودن وى، از مخالفت با وى بپرهيزند و رو به كفر و گناه نياورند.

11 _ توجه به سنت الهى در مجازات كافران و گناهكاران ، زمينه ساز پرهيز از كفرورزى و ارتكاب گناه

كدأب ءال فرعون . .. إن اللّه

قوى شديد العقاب

هدف از بيان مؤاخذه كافران و گنهكاران هشدارى است به انسانها تا با توجه به آن در مسير ايمان و ترك گناه قرار گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 26

26_ باور به ربوبيت خدا و توجه به احسان ها و نعمت هاى او ، زمينه ساز پرهيز از گناهان است .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 14

14_ پيامبران ، براى مصون ماندن از گناه و پايدارى بر عصمت ، همواره و در هر حال به توفيق و امداد هاى الهى نيازمندند .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

زمينه گسترش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 8

8 _ بى تفاوتى عالمان و انديشمندان در برابر گناهان ، زمينه ساز رواج و توسعه آنها

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

زمينه گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 7

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است.

بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 14

14 - حسادت ، از رذايلى است كه آدمى را به گناهان بزرگ و حتى كفر مى كشاند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 3

3 _ جهل ، منشأ ارتكاب گناه

يعملون السّوء بجهالة

در برداشت فوق كلمه {بجهالة} قيد توضيحى گرفته شده است ; يعنى هر {سوء} و گناهى ناشى از نوعى جهل و نادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 5

5 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى ديگران ، زمينه ارتكاب گناه

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه

نهى از آرزوى دستيابى به نعمتهاى ديگران، پس از ترغيب به اجتناب گناهان، مى تواند اشاره به ريشه برخى گناهان كبيره و ارشاد به راه مبارزه با آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 3

3 _ حرامخوارى زمينه سرپيچى از فرمان هاى الهى و ارتكاب گناهانى ديگر

فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 6

6 _ وجود زمينه هاى لغزش و گناه در بهرهورى از غنايم

فلكوا . .. و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 116 - 16

16_ رفاه و دلبستگى به لذّت هاى دنيا ، زمينه ساز ستمگرى و گرايش به جرم و گناه است .

واتبع الذين ظلموا ما أُترفوا فيه و كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 5،8

5_ ترك گناه و پرهيز از بدى ها و آلودگيها ، تنها با توفيق و امداد هاى خداوند ميسر است .

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

8_ يوسف ( ع ) به دليل باور به ربوبيت و تدبير الهى ، رحمت او را مايه ترك گناهان و بدى ها دانست و خود را ستايش نكرد .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 3

3- برخوردارى از رفاه و ثروت ، زمينه ساز گرايش به فسق و گناه

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

ذكر مترفان جامعه از ميان ساير قشرها براى فاسق شدن، در حالى كه فسق و گناه از عهده همه مردم برمى آيد و اختصاص به گروه خاصّى ندارد، ممكن است به خاطر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به

دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 10

10- گردن فرازى و سلطه جويى ، زمينه ساز عصيان و گناه است .

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 9

9- خلوت كردن زن و مرد نامحرم _ حتى براى تقواپيشگان _ دامى خطرناك و زمينه سقوط به ورطه گناه است .

إنّى أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا

جواب شرط {إن كنت} محذوف است. برخى مراد از جمله شرطيه را ترغيب به تقوا دانسته و برخى اشتراط را حقيقى مى دانند; در صورت دوم، مفاد آيه اين است كه اگر اهل تقوا باشى جا دارد كه من به خدا پناه ببرم (تا چه رسد به اين كه متقى نباشى). بنابراين، نكته شرط آن است كه چنين موقعيتى، حتى براى تقواپيشگان خطرناك است، تاچه رسد به غير آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 10

10 - نگاه ، زمينه ساز وقوع در گناه است .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 11

11- فسق و انحراف مستمر ، موجب آلوده شدن انسان به گناهان بزرگ تر و بيش تراست .

كانت تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 -

2

2 - غفلت انسان از شهادت اعضا و جوارح ، عامل جرأت وى بر گناه و معصيت

و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبص_ركم و لا جلودكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 4

4- روحيه اقتدار و اشرافى گرى ، زمينه ساز غوطهورى انسان در گناه

طعام الأثيم . .. ذق إنّك أنت العزيز الكريم

در اين آيات، دوزخيانِ مبتلا به عذاب شديد و گدازنده، در ابتدا با وصف {الأثيم} (به معناى غوطهور در گناه) و سپس با وصف {العزيز الكريم} ياد شده اند. ارتباط اين اوصاف، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 2

2 - بى توجهى به عدالت الهى در نظام حسابرسى ، از زمينه هاى گناه پيشگى است .

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات

پرسش انكارآميز خداوند در زمينه پندار غلط گناه پيشگان، حكايت از اين مى كند كه چنين پندارى در اهل گناه، وجود داشته و يا زمينه بروز دارد. لحن توبيخى و هدايت گرانه آيه شريفه، مى رساند كه اين پندار، خود موجب انحراف است و براى از ميان بردن انحراف، بايد پندار را نقد و ابطال كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 4

4 - فريفتگى و دلبستگى به زندگى دنيايى ، زمينه ساز روى آورى انسان به گناه *

أمّا الذين كفروا . .. و كنتم قومًا مجرمين ... و غرّتكم الحيوة الدنيا

در نخستين آيه از آيات مربوط به سرنوشت كافران، بر دو مسأله تأكيد شده

بود: 1_ روحيه استكبارى، 2_ گناه پيشگى. اينك در آخرين آيات مربوط به آنان نيز به دو مسأله ديگر اشاره شده است: 1_ استهزاى آيات الهى، 2_ فريفتگى آنان به زندگى دنيا. اين دو در ارتباطى تنگاتنگ با دو نكته آغازين است و از آن جا كه {كنتم قوماً مجرمين} به جنبه عملى زندگى آنان اشاره دارد، {غرّتكم...} مى تواند به جنبه روحى و زمينه سازى آن براى گناه كارى ايشان نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 11

11- شيطان ، همواركننده راه گناه و كفر ، در نگاه انسان ها

الشيط_ن سوّل لهم

واژه {سوّل} ممكن است به معناى {سهّل} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 22

22 - كفر ، زمينه ساز ابتلاى انسان به شكستن حريم ارزش ها و ارتكاب گناهان *

و كرّه إليكم الكفر و الفسوق و العصيان

برداشت بالا بدان احتمال است كه تقدم لفظى كفر بر فسوق و عصيان، دال بر تقدم معنوى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 4،7،8

4 - بعضى از گمان ها ، قرار دهنده انسان در معرض گناه و عكس العمل ناشايست

إنّ بعض الظنّ إثم

7 - مترتب شدن گناه بر بعضى از گمان ها ، مقتضى اجتناب هر چه بيشتر انسان از بدگمانى به مؤمنان

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

با توجه به اين كه {إنّ بعض الظنّ. ..} در مقام تعليل براى {اجتنبوا...} است، برداشت بالا به دست مى آيد.

8 - لزوم

پرهيز از زمينه هاى لغزش وابتلا به گناه

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

در آيه شريفه براى اين كه خداوند مؤمنان را از بسيارى از گمان ها پرهيز دهد، به آنان يادآور شده كه اين مسير، اصولاً امن نيست و در مواردى به گناه منتهى مى شود. مفهوم اين استدلال، اين است كه هر راهى كه ناامن و در معرض گناه قرار دارد، بايد از آن پرهيز كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 20

20 - ستايش از خويشتن و دعوى پاكى ، با وجود زمينه هاى طبيعى آلودگى به گناه ، امرى ناروا و ناشايست *

هو أعلم بكم . .. و إذ أنتم أجنّة فى بطون أُمّه_تكم فلاتزكّوا أنفسكم

ذكر {أنشأكم من الأرض} و {أنتم أجنّة} احتمالاً براى آن است كه انسان خاكى _ كه دوران جنينى را گذرانده و از عوامل مختلف تأثير پذيرفته است _ چگونه مى تواند ادعاى پاكى و خطاناپذيرى، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 3

3 - پيوستگى تنگاتنگ ميان انكار قيامت با اقدام به جرم و گناه

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

از اين كه هر مجرمى به صورت مطلق تكذيب گر جهنم معرفى شده، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 19 - 8

8 - فسق و گناه پيشگى ، داراى پيوندى عميق با غفلت از خدا و خويش

و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه فأنسيهم أنفسهم أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 16

16 - تلاش براى تكامل و بهتر شدن ، در راستاى هدف و فلسفه خلقت بشر و گناه و كوتاهى او ، بيرون از آن است .

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

جمله {ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً} مى رساند كه هر تلاشى براى تكامل و بهتر شدن، در جهت هدف خلقت بشر است. بنابراين، هر گناه و كوتاهى اى كه از بشر سر زند، خارج از دايره هدف خلقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، زمينه ساز انواع گوناگون خطا ها و گناهان است .

ممّا خطي__تهم أُغرقوا

از اين كه در آيه شريفه، خطاها و گناهان قوم نوح، عامل هلاكت آنان دانسته شد _ با آن كه آنان بت پرست و مشرك بودند _ مى تواند نشانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 5

5$ - دروغ دانستن تعاليم پيامبران زمينه ساز نافرمانى خداوند و گرفتارى به گناه

فكذّب و عصى

ترتيب بيان تكذيب و عصيان، گوياى ترتّب آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 6

6 - دروغ پنداشتن اديان آسمانى ، زمينه ساز آلودگى به گناهان است . *

كلاّ بل تكذّبون بالدين

كلمه {دين} ممكن است به معناى شريعت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 11 - 4

4 - كم فروشى ، زمينه ساز آلودگى به گناه و گناه

زمينه ساز تكذيب قيامت است .

ويل للمطفّفين . .. كلاّإنّ كت_ب الفجّار ... الذين يكذّبون بيوم الدين

ترتيب آيات، ممكن است برخاسته از ترتيب پيدايش اوصاف ذكر شده در آن باشد.

زمينه گناه ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 4

4 - فراهم بودن زمينه هاى افراط در گناه براى ثروتمندان

أن رءاه استغنى

زمينه گناه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 11

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

زمينه گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

زمينه هاى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 5

5 _ غفلت از ياد خدا ، زمينه انجام كار هاى ناشايست و ارتكاب گناه

و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا

چون ذكر خدا باعث مى شود كه انسان از كرده خويش پشيمان شود و از خدا آمرزش طلبد (ذكروا اللّه فاستغفروا)، معلوم مى گردد كه انسان به هنگام گناه، از ياد خدا غافل است.

زيان گناه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 18

18 - بازگشت زيان معصيت به گنهكار است نه متوجه ساحت قدس خداوند

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 1،2،4،5،6

1 _ آثار زيانبار گناه ، دامنگير خود انسان

و من يكسب اثماً فانما يكسبه على نفسه

2 _ توجه آدمى به بازگشت آثار زيانبار گناه به خود ، زمينه گرايش به توبه و استغفار

ثم يستغفر اللّه يجد اللّه . .. و من يكسب اثماً فانما يكسبه على نفسه

خداوند پس از ارائه راه آمرزش، اين حقيقت را بيان كرده كه آثار گناه و خيانت، دامنگير خود گناهكار خواهد شد، تا او را از خيانت و گناه باز دارد و در صورت ارتكاب، به توبه و استغفار روى آورد.

4 _ خداوند بازگرداننده آثار زيانبار گناه به گنهكاران

فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

جمله {كان اللّه عليما حكيما} مى رساند كه تحميل آثار سوء آدمى به دست خداوند است.

5 _ خداوند ، آثار سوء گناه آدمى را بر اساس علم خويش و بدور از هرگونه خطا به وى باز مى گرداند .

و من يكسب اثماً فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {عليما} براى رساندن اين معناست كه در بازگرداندن آثار سوء گناه، هيچ خطايى رخ نخواهد داد.

6 _ بازگرداندن آثار زيانبار گناه به گنهكاران ، كارى حكيمانه

فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 10

10 _ مغفرت و رحمت

الهى تنها اميد و وسيله رهايى گنهكاران از خسران گناه است.

و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

سختى و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 4

4_ رنج و سختى ، نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد .

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

سرزنش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 16

16 _ گناه و انحراف آگاهانه ، داراى زشتى و پليدى فزونتر

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

قيد {من بعد . ..}، بيانگر اين است كه مذمت و تقبيح عملكرد اهل كتاب، بدان جهت است كه ارتداد و كفرشان پس از آگاهى و اتمام حجت بوده است.

سكوت در برابر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 6،9

6 _ اطمينان به هلاكت متجاوزان ايله و يا گرفتارى آنان به عذابى سخت ، بهانه تاركان نهى از منكر براى سكوت خويش در برابر آنان و مايه نابجا شمردن عمل موعظه گران ( نهى از منكر )

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر اقتضا مى كرد كه موعظه گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد در برابر او عذرى داشته باشيد و

بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 9

9 _ ترك نهى از منكر و سكوت در برابر منحرفان و فسق و ستمگرى ، داراى كيفرى شديد است .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

سنگينى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 12،16

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

16 _ كوتاهى و تفريط در امور دينى و مسؤوليتها، گناه و بارى شوم بر دوش انسان است.

قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما يزرون

بنابراين كه {ما در {ما فرطنا} موصوله و مرجع براى ضمير {فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 7

7 _ گناه، بارى سنگين بر دوش گناهكاران

و لاتزر و ازرة وزر أخرى

{وزر} در اصل به معناى بار سنگين است و گناه را از آن جهت وزر مى گويند كه بر دوش گنهكار سنگينى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 4

4- گناه ، بارى سنگين بر دوش گناهكار

ليحملوا أوزارهم كاملة

تعبير از گناه به {وزر} _ كه به معناى سنگين و ثقيل است _ دلالت بر نكته ياد

شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 6

6- گناه ، بارى سنگين بر دوش انسان است .

و لاتزر وازرة وزر أخرى

{وزر} در لغت به معناى چيز سنگين است (لسان العرب)، و از اين رو به گناه {وزر} گفته مى شود، كه داراى تبعات و نتايج سنگينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 3

3 - گناه ، وبال گردن آدمى و بارى سنگين بر دوش او است .

و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 3

3 - گناه ، بارى سنگين بر دوش انسان ها است .

و لاتزر وازرة وزرأُخرى . .. و لو كان ذاقربى

{وزر} (مرادف {ثقل}) به معناى بارسنگين است و به گناه از آن رو كه داراى تبعات و آثار زيانبار سنگينى است، {وزر} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 12

12 - گناه ، بارى سنگين بر دوش بشر

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

{وزر} در اصل به معناى ثقل و سنگينى است. اطلاق {وزر} بر گناه، به خاطر سنگين بودن آثار و پيامدهاى آن براى گناهكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 38 - 2

2 - گناه ، بارى سنگين بر دوش انسان

ألاّتزر وازرة وزر أُخرى

واژه {وزر} به معناى بار سنگين نيز آمده است (مفردات راغب).

سنگينى گناه كفر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 13

13 - كفر و ناسپاسى ، گناهى سنگين و دامنگير خود مشركان و كافران

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم . .. و لاتزر وازرة وزر أُخرى

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه مقصود از {وزر} در اين آيه، كفر و ناسپاسى است; زيرا آيه شريفه درباره همين موضوع است.

سنگينى گناه كفران نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 13

13 - كفر و ناسپاسى ، گناهى سنگين و دامنگير خود مشركان و كافران

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم . .. و لاتزر وازرة وزر أُخرى

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه مقصود از {وزر} در اين آيه، كفر و ناسپاسى است; زيرا آيه شريفه درباره همين موضوع است.

سنگينى گناه معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 1

1 - روى گردانندگان از قرآن و تذكار هاى آن ، در قيامت بارى سنگين از گناه را به دوش خواهند كشيد .

من أعرض عنه فإنّه يحمل يوم القي_مة وزرًا

نكره بودن {وزراً} بر گران بارى و سنگينى آن دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 101 - 1

1 - كيفر روى گردانى از قرآن ، در قيامت همانند بارى سنگين بر دوش اعراض كنندگان خواهد بود .

من أعرض عنه . .. وزرًا . خ_لدين فيه ... حملاً

{حمل} به محمولى گفته مى شود كه نظير بارى كه بر سر يا پشت نهند، آشكار باشد (لسان العرب).

نكره بودن آن، گوياى گران بارى آن است.

شرايط آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 6،7

6 _ آمرزش گناهان ، منوط به مشيت خداوند است .

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

7 _ گناهانى كه در حدّ شرك باشد ، قابل آمرزش نيست .

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

برداشت فوق با توجّه به معناى كلمه {دون} (كمتر و پايينتر) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 6

6 - گناهان اتفاقى در زندگى اجتناب كنندگان از كبائر ، مورد عفو و اغماض الهى

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم . .. إلاّ اللّمم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {اللّمم} در آيه شريفه، گناهانى باشد كه انسان به طور اتفاقى مرتكب آن مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 5

شركت در مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 13،16،17

13 _ شركت در مجالس گناه ، گناهى همسنگ با انجام آن

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

16 _ يكسانى سرنوشت شوم كافران و منافقان و شركت كنندگان در مجالس كفر و گناه و استهزا به آيات الهى

انكم اذاً مثلهم إنّ اللّه جامع المنفقين . .. جميعاً

17 _ مسلمان شركت كننده در مجالس كفر و استهزاى به آيات الهى منافق است .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم . .. جميعاً

جمله {ان اللّه . ..}،

پس از بيان حرمت مجالست با استهزا كنندگان، دلالت مى كند كه مراد از منافقان، همان مسلمانانى هستند كه در آن مجالس شركت مى كنند.

شريك گناه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 11

11 _ ترك كنندگان نهى از منكر ، شريك جرم گنهكاران و داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

صالح(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 9

9_ صالح ( ع ) به مردم خويش اعلام كرد : در صورت پذيرش خواسته آنان ( ترك دعوت به توحيد ) گنه كار و مستحق عذاب الهى خواهد بود .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

ظلم گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 20

20 - ارتكاب گناه پس از آگاهى به آن ظلم است .

و لئن اتبعت اهواءهم من بعد جاءك من العلم إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 5

5 _ گناه ، ستم بر خويشتن است .

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 3

3 _ گناه و عصيان، ظلمى است از ناحيه انسان به خويشتن.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 3

3_ شركورزى ، انكار

پيامبران و ارتكاب گناه ، ستمهايى است كه مشركان ، كافران و گنه كاران در حقِ خود روا مى دارند .

و ل_كن ظلموا أنفسهم

مقصود از ظلم به نفس _ كه جمله {ظلموا أنفسهم} گوياى آن است _ هم گناهان و هم آثار و تبعات آن مى باشد. برداشت فوق ناظر به لِحاظ نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 30

30_ ناديده گرفتن نعمت هاى الهى و ناسپاسى خدا ، با ارتكاب گناه ، ظلم است .

إنه ربى أحسن مثواى إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 3

3 - جرم و گناه ، عملى ظالمانه است .

يقسم المجرمون . .. فيومئذ لاينفع الذين ظلموا معذرتهم

ظلم گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 9

9 - لواط و راهزنى و ارتكاب علنى گناه ، عملى ظالمانه است .

أئنّكم لتأتون الرجال . .. إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية إنّ أهلها كانوا ظ_لمين

عذر بدتر از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 6

6 _ عذر منافقان ، عذر بدتر از گناه و مايه برملا شدن كفر باطنى آنان بود .

إنما كنا نخوض و نلعب . .. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

عذر بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 11

11 _ جهل آدمى ، عذرى بر گناهان او در پيشگاه خداوند

لم

يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

عصمت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، معصوم از گناه و مصون از خطا و لغزش

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة منهم ان يضلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 6،8،11

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

8_ پيامبران در پرتو امداد هاى الهى ، از گناه و فحشا ، مصون و معصومند .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

از عبارت {لنصرف عنه . ..} (تا بدى و پليدى را از او دور سازيم) _ كه دور ساختن گناه از يوسف(ع) را به خداوند نسبت داده است _ معلوم مى شود مشاهده برهان نيز به توفيق الهى و امداد او بوده است.

11_ بندگان خالص ( آنان كه كاملاً در اختيار خدايند ) هرگز آلوده به گناه نشده و مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 14

14 - فرشتگان ، مصون از خطا و معصوم از گناه و نافرمانى اند .

لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {لايعصون اللّه. ..} عصمت فرشتگان و {يفعلون ما يؤمرون} اشاره به مصونيت آنان از

خطا در انجام وظايف داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 24

24 - عصمت از گناه شرط امامت است .

قال لاينال عهدى الظلمين

عفو از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 12

12 - خداوند ، با بازگرداندن رحمت خويش بر متخلفان از حكم الهى ( حرمت آميزش در شب هاى ماه رمضان ) گناه آنان را مورد عفو قرار داد .

فتاب عليكم و عفا عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 6

6 - عفو خداوند ، نسبت به بسيارى از گناهان و خطا هاى انسان ها

و يعفواْ عن كثير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 5

5 - عفو و اغماض الهى از گناهان بسيار ، باعث مصونيت انسان از آثار ويرانگر گناهان در دريا

أو يوبقهنّ بما كسبوا و يعف عن كثير

عفو گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 7

7 _ جرمى كه از سر ستمكارى و تجاوزگرى نباشد ، موجب استحقاق عذاب الهى نخواهد شد .

و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

بنابر اينكه {عدواناً و ظلماً}، قيد احترازى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 8،9،10

8 _ گذشت از گناه نقض حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو پذيرفتن حاكميّت كامل آن حضرت است .

يريدون ان يتحاكموا .

.. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه

مراجعه منافقان به طاغوت، نقض حاكميّت پيامبر (ص)، و جمله {جاؤك . .. }، كنايه از پذيرفتن حاكميّت پيامبر است ; چون ظاهراً صرف آمدن نزد رسول خدا، موضوعيّت ندارد.

9 _ گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوى پيامبر ( ص ) است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا ... لوجدوا اللّه توّاباً

جمله {و استغفر لهم الرّسول} مى تواند كنايه از اين باشد كه قبول توبه آنان {لوجدوا اللّه توّاباً} در صورتى است كه پيامبر (ص) بازگشت آنان را بپذيرد.

10 _ شرط گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، استغفار پيامبر ( ص ) براى آنهاست .

و لو انّهم اذ ظلموا . .. و استغفر لهم الرّسول ... لوجدوا اللّه توّاباً

عفو گناه صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 5،16

5 _ لزوم چشمپوشى از خلافكارى هاى كوچك كسانى كه مرتكب خلاف هاى بزرگ نمى شوند . *

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

اين آيه مى تواند درسى باشد براى زندگى اجتماعى مردم كه همان گونه كه خداوند در صورت اجتناب از گناهان بزرگ، گناهان كوچك را ناديده مى انگارد، شما مردم نيز چنين باشيد.

16 _ مؤمنان پرهيزكننده از گناهان كبيره ، معاف از پاسخگويى درباره گناهان صغيره خويش

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

امام كاظم (ع): . .. من اجتنب الكبائر من المؤمنين لم يسئل عن الصغائر

سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود.

_______________________________

توحيد صدوق، ص 407، ح 6، ب 63 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 206 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 238، ح 112 ; تفسير برهان، ج 1، ص 365، ح 4، 13.

علم به گناه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 9

9- آگاهى از ميزان جرايم انسان ها و درجات عذاب آنان ، از شؤون ربوبيت الهى است .

فوربّك . .. ثمّ لنحن أعلم

عوامل آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 12

12 - استغفار به درگاه خدا ، موجب آمرزش گناهان است .

و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 19

19 _ بخشش گناهان و دخول در بهشت ، پاداش بزرگ الهى ، براى هجرت ، آوارگى ، آزار ديدن در راه خدا و جهاد و شهادت

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لاكفّرنّ عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 2

2- هر نوع گناه و بدكارى به وسيله توبه ، قابل آمرزش است .

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء . .. ثمّ تابوا من بعد ذلك ... لغفور رحيم

گفتنى است كه برداشت فوق با توجه به اطلاق {السوء} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 11

11 - خداترسى

، تلاوت قرآن ، برپاداشتن نماز و انفاق در نهان و آشكار ، از اسباب آمرزش گناهان و دريافت افتخار سپاس گزارى خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون كت_ب اللّه ... و يزيدهم

عوامل اجتناب از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 13

13 - توجه به حتميت كيفر اخروى و بى ثمرى ندامت در قيامت ، عامل پرهيز از كفر و گناه است .

و لو ترى إذ المجرمون . .. لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

عوامل ازدياد گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 6

6 - پناه بردن گروهى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به برخى از مردان جن ، بر گناه و زشت كارى آن گروه مى افزود .

فزادوهم رهقًا

برداشت ياد شده و بعدى، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى {فزادوهم} به رجال جن و ضمير {هم} به رجال انس بازگردد.

عوامل ازدياد گناه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 5

5 - پناه بردن برخى از انسان ها به جن ، موجب افزايش گناه و زشت كارى جن بود .

فزادوهم رهقًا

معناى گناه و فعل قبيح، از معانى مشهور واژه {رَهَق} است كه مفسران نيز بر آن تأكيد دارند.

عوامل پشيمانى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 17

17 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه به خاطر آمدن

كرده هاى زشت ، اظهار ندامت و شرمسارى در پيشگاه خدا و پوزش طلبى انسان از آن خطا ها و ناسپاسيها

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لنكوننّ من الشكرين

عوامل ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 21

21_ باور به انحصار خالقيت به خداوند ، وادار كننده انسان به پرستش او و پرهيز از شرك و دورى از گناه و استغفار از گناهان گذشته است .

هو أنشأكم من الأرض . .. فاستغفروه

برداشت فوق، از حرف {فاء} كه جمله {استغفروه . ..} را بر {هو أنشأكم ...} تفريع كرده است به دست مى آيد.

عوامل تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 6

6 _ رعايت تقوا و ترس از خدا ، موجب زدايش گناهان و آمرزش آنهاست .

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه . .. يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم

تكفير (مصدر يكفر) و غفران (مصدر يغفر)، هر دو به معناى پوشانيدن و مستور ساختن است و مراد از آن زدايش و آمرزش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 15،16،17،18

15_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { إن الحسنات يذهبن السيئات } قال : صلاة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا كه فرموده: {إن الحسنات يذهبن السيئات} روايت شده است كه فرمود: نماز مؤمن در شب هر گناهى را كه در روز انجام داده از

بين مى برد}.

16_ { عن على ( ع ) انه قال : الصلوات الخمس كفّارة لما بينهنّ ما اجتنبت الكبائر و هى التى قال الله عزوجل : { إن الحسنات يذهبن السيئات } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: نمازهاى پنجگانه كفاره گناهانى است كه در فاصله بين آنها انجام گرفته مادامى كه از گناهان كبيره اجتناب شود و اين است معناى سخن خداوند عز و جل: إن الحسنات يذهبن السيئات}.

17_ { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : . . . ان الله تعالى يكفّر بكل حسنة سيئة قال الله عزوجل : { إن الحسنات يذهبن السيئات } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده: . .. خداوند متعال به وسيله هر عمل نيكى گناهى را از بين مى برد ، خداوند عزوجل فرمود: إن الحسنات يذهبن السيئات}.

18_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . يهمّ العبد . . . بالسيئة أن يعملها . . . و إن هو عملها اُجّل سبع ساعات و قال صاحب الحسنات لصاحب السيئات . . . لاتعجل عسى أن يتبع ها بحسنة تمحوها فإن الله عزوجل يقول : { إن الحسنات يذهبن السيئات } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. [هنگامى كه ]بنده خدا تصميم به انجام كارى ناشايست مى گيرد ... اگر آن گناه را انجام داد، هفت ساعت به او مهلت داده مى شود و فرشته مأمور ثبت كارهاى نيك به فرشته مأمور ثبت گناهان مى گويد: شتاب نكن شايد او در پى اين گناه كار نيكى انجام دهد كه آن گناه را از بين ببرد. خداوند عزوجل مى فرمايد: إن الحسنات يذهبن

السيئات}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 13

13_ كار هاى شايسته از ميان برنده گناهان و جبران كننده بديهاست .

والذين . .. يدرءون بالحسنة السيئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 4

4 - ايمان همراه با عمل صالح ، موجب مغفرت و زداينده آثار گناه شرك و كفر

فالذين ءامنوا . .. لهم مغفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 11

11 - احسان و علمكرد نيك آدمى ، كفّاره خطا هاى كوچك او *

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون ... إلاّ اللّمم

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه بخشودگى لغزش ها و خطاهاى كوچك محسنان، در اثر عملكرد نيك آنان صورت گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 5

5 - خداترسى و تقواپيشگى ، عامل زدايش بدى ها از انسان ها و گذشت از آنها ، از سوى خداوند

و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 3

3 - توبه خالصانه ، عامل زدايش بدى ها و كفّاره گناهان

توبوا إلى اللّه . .. عسى ربّكم أن يكفّر عنكم سيّئاتكم

عوامل تكفير گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 2

2 - احسان ، موجب محو و زدايش بزرگ ترين گناهان از پرونده اعمال است .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر

اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

عوامل عفو گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 5

5 - خداترسى و تقواپيشگى ، عامل زدايش بدى ها از انسان ها و گذشت از آنها ، از سوى خداوند

و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

عوامل گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 20

20 - هواپرستى و خودبزرگ بينى از رذايلى كه آدمى را به ارتكاب گناهان بزرگ ترغيب مى كند .

بما لاتهوى أنفسكم استكبرتم ففريقاً كذبتم و فريقاً تقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 1

1 - شيطان ، با وسوسه هاى خويش انسان ها را به كار هاى بد و شنيع ( گناهان كوچك و بزرگ ) ترغيب مى كند .

إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

{امر} به معناى فرمان دادن است و در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - مراد از آن وسوسه كردن و مانند آن مى باشد. {فحشا} به بدى و زشتى بيش از حد گفته مى شود كه مى توان از آن به گناه بزرگ تعبير كرد و به قرينه مقابله، مراد از {سوء} گناه كوچك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 9،10

9 _ حاكمان مفسد در برابر دعوت به تقوا ، به خاطر سرسختى ، تكبر و غرور ، آلوده به گناه مى شوند .

اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {باء} سببيه در {بالإثم}، متعلق به {اخذته} باشد.

10 _ نفاق ، فساد در

زمين و نصيحت ناپذيرى در برابر دعوت به تقوا ، گناه و موجب عذاب جهنّم

و من الناس من يعجبك . .. فحسبه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 19

19 _ گناه و اصرار بر آن ، موجب ارتكاب گناهان بزرگتر

كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون الانبياء بغير حقّ ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات و قتل انبيا باشد و اين دو گناه بزرگ، معلول اصرار بر گناهان خفيفترى است كه {عصوا} و {يعتدون} اشاره به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 8

8 _ بقاى بر كفر ، موجب ازدياد گناه و كيفر آن

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

ظاهراً مراد از گناه در آيه، همان كفر است ; بنابراين عمر كافر هر چه طولانى شود، گناه او افزون مى شود. هر چند غير از كفر، گناه ديگرى مرتكب نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 8

8 _ تبديل اموال مرغوب يتيمان به نامرغوب ، ضميمه ساختن دارايى آنان به ثروت خويش ، گناهى بزرگ

و لا تتبدّلوا الخبيث بالطيّب و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

متعدى شدن فعل {لا تاكلوا} به {الى}، گوياى اين است كه در آن فعل، معناى ضميمه ساختن تضمين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 10

10 _ شياطين

عامل بدعت و گناه و مبارزه با اديان الهى و احكام آن هستند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 3

3_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند قتل و آواره ساختن برادر وادار مى سازد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 10

10_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند دروغ گفتن و نيرنگ زدن حتى به محبوب ترين نزديكانش ، وادار مى سازد .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 3

3_ نفس آدميان بجز در پرتو امداد هاى الهى ، همواره آنان را به ارتكاب گناهان و بدى ها فرا مى خواند .

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

كلمه {امّارة} صيغه مبالغه و به معناى بسيار امر كننده و ترغيب كننده است. {ما} در {إلاّ ما رحم} ممكن است موصول اسمى و به معناى {التى} باشد. بر اين مبنا {إن النفس ...} ; يعنى، نفس آدميان ايشان را به بديها فرمان مى دهد مگر آن نفسى كه خداوند صاحبش را رحم كند. و محتمل است {ما} ظرفيه باشد. در اين صورت مستثنى منه {فى كل زمان} است و معناى جمله چنين مى شود: {نفس آدميان همواره آنان را به بدى فرامى خواند، مگر زمانى كه خداوند بر صاحب آن نفس رحم كند}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 9

9- بى اعتقادى به معاد ، از عوامل مهم و ريشه هاى عمده انجام دادن گناه است .

و عرضوا على ربّك . .. و وضع الكت_ب ... فترى المجرمين

{وضع الكتاب} عطف است بر {عرضوا} در آيه قبل و ارتباط دو آيه گوياى اين است كه مصداق مورد نظر از مجرمان در اين آيه، همان منكران معاد هستند كه در آيه قبل مطرح بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 3

3 - اعراض كنندگان از قرآن و تذكار هاى آن ، در دنيا گرفتار انحراف و گناه مى شوند .

ءاتين_ك من لدنّا ذكرًا . من أعرض عنه فإنّه يحمل ... وزرًا

جمله {فإنّه يحمل. ..} ممكن است حاكى از گرفتارى اعراض كنندگان از قرآن به گناهانى ديگر باشد; يعنى، آنان بر اثر اين روى گردانى، در دنيا به دام گناه گرفتار مى شوند و در قيامت زيربار آن بوده و آن را حمل خواهند كرد.

عوامل محو گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 6

6 _ توبه ، ايمان و عمل صالح ، موجب محو شدن گناهان و آثار آنها ( عقاب ) و جايگزين شدن نيكى ها و آثار آنها ( ثواب ) به جاى آن گناهان

إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًص_لحًا فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت

عوامل مصونيت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 10

10_ ضرورت هوشيارى در

برابر تمايلات نفسانى و لزوم فراهم آوردن زمينه هاى جلب رحمت الهى براى مصون ماندن از خطرات آن

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 50 - 3

3 - لزوم استمداد از خداوند و پناه جستن به او ، براى مصون ماندن از كفر و گناه

ففرّوا إلى اللّه

فراموشى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 5

5- از ياد بردن اَعمال و دستاورد هاى ناروا و به فراموشى سپردن گناهان گذشته خود ، بزرگ ترين ستم انسان بر خويش است .

و يج_دل . .. و من أظلم ... و نسى ما قدّمت يداه

{نسى ما قدّمت يداه} يعنى: {فراموش كرد كردار پيشين خود را. }. مقصود از {ما} _ به قرينه آيه قبل _ جدال به باطل در برابر حق و استهزاى آيات الهى است.

فرجام گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 15

15- { قال الرضا ( ع ) فى قول الله عزّوجلّ : { إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها } : إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها ربّ يغفر لها ;

امام رضا(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها} فرمود: اگر نيكويى كنيد، براى خودتان نيكويى كرده ايد و اگر بدى كنيد، پس براى آن پروردگارى هست كه آن را مى بخشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 1

1

- كسانى كه خود را از فرجام كفر و كيفر گناه در امان مى پندارند ، دستاويزى براى توجيه كفر و گناه خود ندارند .

ما غرّك . .. كلاّ

حرف {كلاّ} مخاطب را از چيزى منع مى كند كه در جملات پيشين مطرح بوده است. از آن جايى كه آيات قبل، توجيهات و بهانه هاى نادرست كافران و گنه كاران را پوچ قلمداد كرده است، حرف {كلاّ} در اين آيه آنان را از دلگرمى به آن دستاويزها بازمى دارد.

فساد گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 3

3 - عمل لواط و راهزنى و ارتكاب علنى گناه ، از موارد افساد است .

أئنّكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل و تأتون فى ناديكم المنكر . .. انصرنى على ال

فسق گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 7

7 - لواط و راهزنى و ارتكاب گناه علنى ، از مظاهر فسق است .

أئنّكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل و تأتون فى ناديكم المنكر . .. بما كانوا يفس

فوايد ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 14

14 - پاكى و دورى از گناه و آلودگى ها ، به سود بشر

و من تزّكى فإنّما يتزّكى لنفسه

قضاوت گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 5

5 - حكم و قضاوتى كه بر اثر گرفتن رشوه صادر شده باشد ، گناه و فاقد اعتبار است .

و تدلوا بها

إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

كافران مكه و گناه ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 6

6 - كافران مكه ، به رغم اعلام صريح ، هرگز اندكى از گناه ارتداد مسلمانان را ، برعهده نمى گرفتند .

و قال الذين كفروا . .. و لنحمل خط_ي_كم و ما هم بح_ملين من خط_ي_هم من شىء

در {و ما هم بحاملين. ..} دو احتمال وجود دارد: يكى، به قرينه اعلام دروغ بودن ادعاى برعهده گيرى گناه ارتداد، اين است كه آنان، حاضر به قبول گناه نيستند. ديگر اين كه چنين امرى، شدنى نيست. برداشت بالا، بنابراحتمال نخست است.

كفاره گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 271 - 7

7 _ صدقه پنهانى به فقرا ، كفاره برخى گناهان

و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء . .. و يكفّر عنكم من سيّئاتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 15

15 _ بلا ها و مشكلات دنيوى ( مالى و جانى ) ، كفاره گناهان آدمى و از جمله عوامل نابود كننده اعمال زشت اوست .

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

رسول خدا(ص) درباره { من يعمل سوءاً يجز به} در آيه فوق فرمود: اما تبتلون فى اموالكم و انفسكم و ذراريكم؟ قالوا: بلى قال: هذا مما . .. يمحو به السيئات.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 277، ح 278; نورالثقلين، ج 1، ص 553، ح 576.

كيفر اخروى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 8

8 _ كيفر اخروى گناه در صورتى است كه گنهكار تا حضور در صحنه قيامت مورد عفو الهى قرار نگيرد.

و من جاء بالسيئة فلا يجزى إلا مثلها

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 3

3 - قيامت ، صحنه ظهور عواقب گناه و بدكارى

و بدا لهم سيّئات ما عملوا

چنانچه قبل از {سيّئات} مضاف حذف شده و تقدير آن {جزاء يا عقوبة سيّئات. ..} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

كيفر تداوم گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 4

4 _ تداوم بر گناه، مجازات حتمى خداوند را در پى دارد.

إن الذين يكسبون الإثم سيجزون بما كانوا يقترفون

{تداوم} از فعل {يكسبون} و {كانوا يقترفون}، كه ماضى استمرارى است، استفاده شده است. ضمناً {إن} و سين در {سيجزون} بر تأكيد دلالت دارند.

كيفر دنيوى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 11

11 - احتمال تحقق عقوبت و عذاب گناه در دنيا

فأخذتكم الصعقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 16

16 _ انحطاط و نابودى بسيارى از تمدنها پيش از اسلام به سبب گناه و ستيز با حق

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم . ... فأهلكنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 10

10- ارتكاب برخى از گناهان ، عذاب

دنيوى در پى دارد .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض أو يأتيهم العذاب

كيفر رضايت به گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 17

17 - { عن ابن نُباتة قال : سمعت أميرالمؤمنين ( ع ) على منبر الكوفة يقول : . . .أيّها الناس إنّما عَقَر ناقةَ صالح واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آية ذلك قوله عزّوجلّ { . . .فعقروها فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّيها . . . } ;

اَصْبَغ بن نُباتَة گويد: شنيدم از اميرالمؤمنين(ع) كه بر منبر كوفه مى فرمود: {. ..اى مردم! همانا ناقه صالح را يك نفر [از قوم ثمود ]پى كرد; ولى خداوند همه آن قوم را به عذاب خود دچار كرد; چون به كار آن شخص راضى بودند و دليل اين مطلب سخن خداوند _ عزّوجلّ _ است {...فعقروها فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّاها...}».

كيفر طراحان گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 19

19 - طراحان و عاملان اصلى گناه و توطئه ، سزاوار كيفر و عقوبتى سخت تر و شديدتر از ديگر گناه كاران و توطئه گران

لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم والذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم

كيفر غفلت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 9

9- جدال در برابر آياتِ حق و اِعراض از آنها و غفلت از گناهان ، داراى كيفر قطعى است .

ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها . .. بل لهم موعد

كيفر فراموشى گناه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 12

12- محروم شدن از درك پيام هاى قرآن ، كيفر بى اعتنايى به آيات خدا و فرو رفتن در غفلت از گناهان است .

ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

كيفر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 10،12

10 _ نفاق ، فساد در زمين و نصيحت ناپذيرى در برابر دعوت به تقوا ، گناه و موجب عذاب جهنّم

و من الناس من يعجبك . .. فحسبه جهنّم

12 _ جهنّم ، كيفر حاكمان مفسد ، سرسخت و حق ناپذير

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 25

25 _ عزّت و قدرت شكست ناپذير الهى ، پشتوانه مجازات متخلّفانِ از احكام و قوانين الهى

و المطلّقات يتربّصن . .. و لا يحل لهن ... و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 10

10 _ بخشش گناهان انسان و يا عقاب وى ، به مشيّت الهى است .

فيغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 7،11

7 _ گرفتارى به عذاب الهى ، نتيجه گناهان

فاخذهم اللّه بذنوبهم

بنابراينكه {باء} در {بذنوبهم} سببيه باشد.

11 _ گناهان ، خود ، مايه و وسيله عذاب و كافران است .

فاخذهم اللّه بذنوبهم

بنابراينكه {باء} در {بذنوبهم} براى استعانت باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 6

6 _ بخشايش و آمرزش توبه كنندگان و عذاب گناهكاران ، برخاسته از مشيّت خداوند

او يتوب عليهم او يعذّبهم . .. يغفر لمن يشآء و يعذّب من يشآء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 13

13 _ برخى از گناهان آدمى ، در پى دارنده عذاب هاى دنيوى

كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 16

16 _ نسبت ناروا به خداوند و كشتن پيامبران ، گناهى بزرگ و موجب عذاب سوزان دوزخ

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ و نقول ذوقوا عذاب الحريق

{حريق}، به معناى محرِق (سوزاننده) است. گفتنى است عذاب سوزان براى كشتن پيامبران و نسبت ناروا به خدا دادن، حاكى از بزرگى چنين گناهانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 14

14 _ مجازات افزون بر گناه ، ظلمى بزرگ است .

و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 16

16 _ عذاب گناهكاران ، متناسب با گناه آنان

لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

توصيف عذاب به خواركننده و قرار دادن آن براى متكبران و فخرفروشان، حاكى از تناسب عذاب الهى با گناهِ گناهكاران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 15

15

_ گناه و تخلف گروهى از يك جامعه ، مى تواند مايه گرفتارى همه افراد آن جامعه به عقوبت هاى دنيوى باشد .

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 13،18

13 _ قساوت قلب و نفهميدن حق ، آنگاه كه پيامد گناه و كيفر آن باشد ، عذر نيست .

لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

بنى اسرائيل گر چه به سبب ناتوانى از درك حقايق مرتكب تحريف شدند، ولى چون اين ناتوانى ناشى از گناه خود آنان بوده است، مورد مذمت خداوند قرار گرفتند. بنابراين عجز از فهميدن حق، اگر پيامد گناه باشد، نمى تواند عذر شمرده شود.

18 _ فراموشى ، آنگاه كه پيامد گناه و كيفر آن باشد ، عذر نيست .

و نسوا حظاً مما ذكروا به

از اينكه خداوند بنى اسرائيل را به خاطر فراموشى دستورات الهى مذمت كرده، معلوم مى شود فراموشى آنان عذر نبوده است. چرا كه اين فراموشى، كيفر پيمان شكنى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 7

7 _ عذاب الهى ، پيامد آلودگى به گناه

فلم يعذبكم بذنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 12

12 _ تفاوت كيفر هاى الهى ، نشاندهنده ميزان پليدى گناهان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 15

15 _ اندازه كيفر ها و مجازات هاى تعيين شده

از سوى خداوند ، بسته به ميزان گناه نه كم و نه بيش

فجزاء مثل ما قتل . .. ليذوق و بال امره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 7

7 _ كيفيت و نوع عذاب الهى ، متناسب با چگونگى و نوع گناه

فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذاباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 1،2

1 _ برخى از اقوام پيشين بر اثر كفرپيشگى و ارتكاب گناه به عذاب الهى گرفتار شدند و توان درك معارف دينى از آنان سلب شد .

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم

2 _ ابتلاى كفرپيشگان تاريخ به كيفر هاى الهى ، بيانگر توانايى خداوند به گرفتارسازى گنهكاران موجود به عقوبت گناهانشان است .

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم

فاعل {يهد} ضميرى است كه به داستان و سرنوشت اقوام پيشين برمى گردد و {أن لو نشاء . .. } مفعول آن مى باشد. قابل ذكر است كه {الذين يرثون} نيز مفعول به واسطه {يهد} است. و چون {يهد} به حرف لام متعدى شده، معناى تبيين در آن تضمين شده است. بنابراين جمله {او لم يهد ... } يعنى آيا سرگذشت پيشينيان براى وارثانشان اين حقيقت را روشن نكرده است كه اگر مشيت ما اقتضا كند آنان را به سبب گناهانشان عقوبت مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 147 - 8

8 _ خداوند انسان ها را تنها بر

گناهان مستمرشان مجازات مى كند .

هل يجزون إلا ما كانوا يعملون

استمرار از تقارن {كانوا} و فعل مضارع {يعملون} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 7

7 _ گناه ، داراى آثار سوء اجتماعى و روحى ، علاوه بر كيفر الهى

يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم

از آنجا كه تكفير و غفران سيئات به يك معناست، مى توان تكرار آن را اشاره به آثار دنيوى گناهان (آثار سوء اجتماعى، روحى و . .. ) و آثار اخروى آنها دانست. كه در صورت تقواپيشگى خداوند گناهان را مى آمرزد و هر دو نوع اثر را مى زدايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 5

5 _ خداوند فرعونيان و همه كافران پيش از آنان را به سبب گناهانشان به كيفرى شديد گرفتار ساخت .

فأخذهم اللّه بذنوبهم إن اللّه قوى شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 5

5 _ خداوند ، فرعونيان و كافران پيش از آنان را به سبب تكذيب آيات الهى و ارتكاب گناهان به هلاكت رساند .

فأهلكنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 3

3_ همگان ، حتى پيامبران الهى ، در صورت طرد مؤمنان و ارتكاب گناه ، مستحق كيفر و مجازات الهى اند .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 5

5_ هر كس مسؤول عملكرد خويش است

و تنها خودش به خاطر گناهش مؤاخذه مى شود .

إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إجرام} به معناى ارتكاب و كسب گناه است. تقديم {علىّ} بر {إجرامى} حكايت از حصر دارد; يعنى ، گناه افترا (اگر افترايى باشد) تنها متوجه من است نه ديگرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 11

11- برخى از گناهان ، كيفر فرو رفتن در زمين را در پى دارد .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 4

4 - دوزخيان ، خواستار مجازات خويش در صورت بازگشت دوباره به گناه و عصيان ، بعد از فرصت داده شده

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 12

12 _ هر گناهى از هر كسى ، مجازات الهى را در پى دارد .

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

يادآورى آگاهى همه جانبه خداوند، حاكى است كه گناه از هر كس كه باشد، در پى دارنده مجازات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 8،10،12،13

8 - ابتلائات و مصائب فراوان ، تنها كيفرِ بخشى از گناهان انسان ها است .

ظهر الفساد . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

10 - خداوند ، به منظور تنبّه انسان ها ، تنها بخشى از گناهان را كيفر مى هد .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون

12 - در تنبيهى كه براى تنبّه است ، شايسته است

كه تنها ، به مجازات بخشى از خطا ها اكتفا شود .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون

13 - فلسفه از دست رفتن امكانات دنيوى ، در پى گناه ، تنبيه گناهكاران جهت بازگشت از خطا به صراط مستقيم است .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

{لام} در {ليذيقهم} لام عاقبت است و {لعلّ} معناى تعليل دارد و مراد از {فساد} براساس ريشه لغوى آن، يعنى خروج شىء از اعتدال (تباه شدن)، قابل بهره بردارى نبودن امكانات و يا از دست دادن آنها است. بنابراين، خداوند، در پى آلوده شدن انسان ها، به گناه، آنان را مبتلا مى كند تا به اين صورت، بيدارشان سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 5

5 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن ، در قبال گناه شان ، منعى ندارد .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. بغير ما اكتسبوا

قيد {بغير ما اكتسبوا} احترازى است و مفهوم اش اين است كه در صورت ارتكاب جرم و گناه، آزار و اذيت _ با رعايت شرايط _ جايز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 4

4 - سنت خداوند ، بر كيفر گناهان ، فراگير و شامل همه جوامع ، در پهنه زمين

و ما أص_بكم . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض

با توجه به آيه قبل، مى توان گفت كه قيد {فى الأرض} اشاره به اين نكته دارد كه گرفتار شدن انسان ها به نتايج عملكرد خويش، سنت الهى در سراسر

زمين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 6

6 - سرگذشت قوم لوط ، عبرتى براى بيمناكان از عذاب دردناك كفر و گناه

و تركنا فيها ءاية للذين يخافون العذاب الأليم

كيفر گناه جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 9

9 _ خداوند، ستم و گناهى را كه از سر غفلت و ناآگاهى باشد، كيفر نمى دهد.

أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

كيفر گناه كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 4

4 _ گناهى كه وعده عذاب دوزخ در پى داشته باشد ، كبيره است . *

سوف نصليه ناراً . .. ان تجتنبوا كبائر

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: الكبائر، التى اوجب اللّه عزّ و جل عليها النار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 276، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 207.

گسترش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 9

9 _ وظيفه نهى از منكر حتى در صورت گستردگى گناه در جامعه ، وظيفه اى ضرورى و ثابت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم . .. لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار

سرزنش خداوند از عالمان يهود و نصارا به خاطر ترك نهى از منكر با وجود آلودگى افراد زيادى از اهل كتاب به گناه، دلالت مى كند كه آن تكليف در چنين صورتى نيز برداشته نمى شود.

گناه آبروريزى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 7

7 - شكستن حرمت و آبروى اهل ايمان ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّنًا و هو عن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 2

2 - بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام ساختن آنان ، معصيتى بزرگ و داراى فرجامى سخت و دردناك در دنيا و آخرت

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخر

گناه آشكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 8

8- آگاهى خداوند ، از گناهان باطنى و ظاهرى بندگان ، براى مجازات آنان كافى است و نيازى به شاهد و گواه ندارد .

و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

برداشت فوق با توجه به فرق واژه {خبير} و {بصير} به دست مى آيد; چون {خبير} در مورد آگاهى از افكار و درون اشياست (مفردات راغب) و {بصير} اطلاع بر اعمال و رفتار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 8

8 - بهتان به مؤمنان ، گناه روشن و آشكارى است .

و الذين يؤذون المؤمنين و . .. فقد احتملوا بهت_نًا و إثمًا مبينًا

گناه آگاهانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 20

20 - ارتكاب گناه پس از آگاهى به آن ظلم است .

و لئن اتبعت اهواءهم من بعد جاءك من

العلم إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 16

16 _ گناه و انحراف آگاهانه ، داراى زشتى و پليدى فزونتر

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

قيد {من بعد . ..}، بيانگر اين است كه مذمت و تقبيح عملكرد اهل كتاب، بدان جهت است كه ارتداد و كفرشان پس از آگاهى و اتمام حجت بوده است.

گناه ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه اختلاف افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 2

2 _ مخالفت با پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنى حرام و گناهى بزرگ است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 6

6 _ دشمنى و مخالفت با رسول خدا ( ص ) و شكستن وحدت جامعه ايمانى ، شرك است .

و من يشاقق الرسول .

.. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

اگر جمله {ان اللّه لايغفر . ..} بيانگر علت {نصله جهنم} باشد، اشاره به اين معنا خواهد داشت كه مخالفت و دشمنى با رسول خدا(ص) و برهم زدن وحدت جامعه ايمانى، نوعى شرك به خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 28

28 - جدايى انداختن بين زن و شوهر به وسيله سحر ، گناهى در حد كفر است .

إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

گناه اختلاف فكنى در خانواده ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 28

28 - جدايى انداختن بين زن و شوهر به وسيله سحر ، گناهى در حد كفر است .

إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

گناه ادعاى الوهيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 3

3- ادعاى الوهيت ، گناهى نابخشودنى است ، هر چند از جانب مقربان الهى باشد .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

گناه اذيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 3

3 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن بى گناه ، گناه بوده و بايد از آن اجتناب كرد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا ...إثمًا مبينًا

گناه اذيت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17

- 2

2- آزردن خاطر پدر و مادر ، حتى با گفتن { اُف } ، جرمى گران است .

و وصّينا الإنسن بولديه إحس_نًا . .. و الذى قال لولديه أُفّ لكما ... إنّهم كانوا

گناه ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 3

3 - گناه ارتداد ، گناهى قابل عفو و آمرزش الهى

ثم اتخذتم العجل . .. ثم عفونا عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 7

7 _ ارتداد و شركورزى و پرستش غير خدا ، گناهى همسنگ با همه گناهان

و الذين عملوا السيئات

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {السيئات}، به دليل آيات گذشته، شرك و ارتداد باشد. بر اين اساس خداوند از آن گناه به {السيئات} (همه گناهان) تعبير كرد تا بر اين معنا اشاره كند كه شرك و ارتداد گناهى است همسنگ همه گناهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 8

8 - ارتداد از دين ، گناهى نابخشودنى و درپى دارنده عذاب جاودان اخروى است .

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. خسر الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 2،6

2 - بازگشت به كفر ، پس از اسلام آوردن ، در ديد مسلمانان ، داراى گناهى سنگين بود .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

اين كه كافران، در دعوت از مسلمانان، خطا و گناه بازگشت به كفر را، برعهده مى

گيرند و آن را به آنان اعلام مى كنند، نشان مى دهد كه مسلمانان، بازگشت به كفر را گناه و خطايى سنگين مى دانسته اند.

6 - كافران مكه ، به رغم اعلام صريح ، هرگز اندكى از گناه ارتداد مسلمانان را ، برعهده نمى گرفتند .

و قال الذين كفروا . .. و لنحمل خط_ي_كم و ما هم بح_ملين من خط_ي_هم من شىء

در {و ما هم بحاملين. ..} دو احتمال وجود دارد: يكى، به قرينه اعلام دروغ بودن ادعاى برعهده گيرى گناه ارتداد، اين است كه آنان، حاضر به قبول گناه نيستند. ديگر اين كه چنين امرى، شدنى نيست. برداشت بالا، بنابراحتمال نخست است.

گناه ارتكاب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 8

8 - كسانى كه در حال ستمگرى و تجاوز از محرمات استفاده كنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهكارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 51

51 _ برداشتن گناه ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از مغفرت خداوند

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

گناه استمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 4

4 - { سئل الصادق ( ع ) عن الخضخفتة ، فقال : إثم عظيم . . . فقال : قول اللّه ، { فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون } و هو ممّا وراء ذلك . . . ;

از امام صادق(ع) از حكم

استمنا سؤال شد؟ فرمود: گناه بزرگى است. .. پس فرمود: اين سخن خدا است: {فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون} و استمنا از مصاديق} ما وراء ذلك} است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 5

5 - { سُئِلَ الصادق ( ع ) عن الخَضْخَضَة فقال : إثمٌ عظيمٌ قد نهى اللّه عنه فى كتابه . . . فقال السائل : بيّن لى يابن رسول اللّه ( ع ) من كتاب اللّه نهيه فقال : قول اللّه { فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون } و هو ممّا وراء ذلك . . . ;

از امام صادق(ع) درباره خضخضه (عمل استمنا) سؤال شد، فرمود: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است . .. سؤال كننده پرسيد: اى فرزند رسول خدا! نهى آن را از قرآن براى من بيان كن، فرمود: سخن خداوند {فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون} و آن [عمل استمناء] از مصاديق {وراء ذلك} است...}.

گناه استهزا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 13

13 _ خرده گيرى و مسخره كردن مؤمن گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب سخت الهى است .

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

گناه استهزاى آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 10

10 - حرمت شكنى و استهزا نسبت به آيات الهى ، گناهى بس بزرگ و درپى دارنده عذابى سخت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ...

و لهم عذاب عظيم

گناه استهزاى اذان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 6

6 _ تمسخر اذان ، نماز و ديگر شعاير دينى ، از گناهان بزرگ

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

چون تمسخر كنندگان نماز و اذان و يا ديگر شعاير دينى، بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر نماز و اذان و ديگر شعاير، از گناهان بزرگ است.

گناه استهزاى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

گناه استهزاى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 11

11 _ استهزاى دين و احكام الهى و بازيچه دانستن آن ، از گناهان بزرگ

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. أولياء

چون تمسخر كنندگان دين بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر احكام الهى از گناهان بزرگ است.

گناه استهزاى شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 6

6 _ تمسخر اذان ، نماز و ديگر شعاير دينى ، از

گناهان بزرگ

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

چون تمسخر كنندگان نماز و اذان و يا ديگر شعاير دينى، بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر نماز و اذان و ديگر شعاير، از گناهان بزرگ است.

گناه استهزاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

گناه استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه {و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 2

2 - پوزخند به مؤمنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون

مراد از {الذين أجرموا} _ به قرينه {من الكفّار} در آيات بعد _ كافران اند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 8

8 - تمسخر مؤمنان ، با ريشخند ، چشمك ، لطيفه سازى و گمراه دانستن آنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا . .. يضحكون ... يتغامزون ... ف_كهين ... من الكفّار

گناه استهزاى نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 6

6 _ تمسخر اذان ، نماز و ديگر شعاير دينى ، از گناهان بزرگ

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

چون تمسخر كنندگان نماز و اذان و يا ديگر شعاير دينى، بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر نماز و اذان و ديگر شعاير، از گناهان بزرگ است.

گناه اسراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 19

19 - طغيان در مورد نعمت هاى خداوند و خروج از مرز تعادل ، گناهى است بس بزرگ .

و لاتطغوا . .. و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

غضب خداوند بر طغيان گران در مورد نعمت ها، نشانه بزرگى گناه آنان است.

گناه اشاعه فحشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 1

1 - اشاعه فحشا در ميان مردم ، گناهى بزرگ و در پى دارنده عذابى دردناك در دنيا و آخرت

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخر

{فاحشة} به هر عمل و سخن بسيار زشت گفته مى شود و اين واژه

كنايه از گناه زنا و فساد جنسى است. عبارت {أن تشيع الفاحشة} نيز به دو گونه قابل معنا و تفسير كردن است: 1_ اشاعه فحشا و رواج گناهان جنسى. 2- رواج و پخش اخبار مربوط به فحشا و روابط جنسى ديگران، كه در اين صورت كلمه اى در تقدير است; يعنى، {أن تشيع خبر الفاحشة}.

گناه اضلال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 5،6،7

5- كسانى كه با ساختگى دانستن قرآن ، ديگران را به گمراهى كشيدند ، بخشى از گناهان آنان را به عهده خواهند داشت .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {من} براى تبعيض باشد.

6- افترا زنندگان به قرآن ، علاوه بر گناه خويش ، عهده دار گناه گمراه شدگان به دست خود نيز خواهند بود .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

برداشت فوق بر اين احتمال است كه {من} يا زايد و يا براى جنس باشد چنان كه مفسّران احتمال داده اند.

7- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خوانند ، علاوه بر گناه افترا زدن به قرآن ، برخى از گناه ديگران ( گناه گمراهى آنان ) را نيز بر دوش مى كشند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

اين برداشت، مبتنى بر تبعيض بودن {من} در {من أوزارهم} است.

گناه اضلالگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 18

18- { عن

النبى ( ص ) قال : أيّما داع دعى إلى ضلالة فاتبع كان عليه مثل أوزار من اتبعه من غير أن ينقص من أوزارهم شىء . . . ;

از پيغمبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هر دعوت كننده اى كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى شود، همانند بار سنگين گناهان كسانى كه او را پيروى كرده اند بر دوش دعوت كننده است; بى آنكه چيزى از گناهان پيروان او كاسته شود. ..}.

گناه اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 4

4- بت پرستى و اطاعت از شيطان ، گناهى بزرگ است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن ... إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

نسبت دادن {عذاب} به خداى رحمان _ كه داراى رحمت وسيع است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گناه بت پرستى به قدرى شديد است كه مظهر رحمت و مهربانى را نيز به خشم مى آورد.

گناه اطاعت از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 12

12 - پيروى از طاغوت ، گناه و فسق است .

فأطاعوه . .. إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

گناه اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا يكذبون

گناه اعراض از خدا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 5

5 - روى گردانى از ياد خدا ، گناهى نابخشودنى است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم

با توجه به توضيح برداشت قبل و به كار رفتن {لن}، استفاده مى شود كه اعراض از ياد خدا، هرگز در قيامت مورد عفو او قرار نخواهد گرفت.

گناه اعراض از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 12

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر معارف دين را نپذيرند، مردمى تجاوزگر و گناهكارند.

و كذلك نجزى المجرمين

{جرم} به معناى تعدى و گناه است.

گناه اعراض از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 2

2 - اعراض از قرآن ، گناهى است و در قيامت دامنگير انسان خواهد شد .

من أعرض عنه فإنّه يحمل يوم القي_مة وزرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 6

6 - كفر به قرآن و روى گردانى از آن ، ظلم و گناهى غيرقابل بخشش است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مراد از {ذكر الرحمان} قرآن باشد.

گناه اغواگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 1،4

1 - كافرانى كه در اغواى مسلمانان فعال بودند ، علاوه بر گناه

خود ، گناهان فريب خوردگان شان را نيز در قيامت ، بر دوش خواهند كشيد .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

4 - آنانى كه براى گمراهى ديگران تلاش مى كنند ، در گناه گمراه شدگان سهيم اند .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

گناه افترا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 15،16

15 _ همسنگى گناه و زشتى فقير پنداشتن خدا و نسبت هاى ناروا به او ، با گناه كشتار انبيا

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

16 _ نسبت ناروا به خداوند و كشتن پيامبران ، گناهى بزرگ و موجب عذاب سوزان دوزخ

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ و نقول ذوقوا عذاب الحريق

{حريق}، به معناى محرِق (سوزاننده) است. گفتنى است عذاب سوزان براى كشتن پيامبران و نسبت ناروا به خدا دادن، حاكى از بزرگى چنين گناهانى است.

گناه افترا به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 8

8 _ افترا بر خدا ، گناهى آشكار و بزرگ

و كفى به اثماً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 1

1 _ افترا به خداوند بالاترين ظلم و از بزرگترين گناهان است.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 8،9

8 _ افترا بر خداوند از گناهان بزرگ و

موجب كيفر اوست.

سيجزيهم بما كانوا يفترون

9 _ جعل قانون و منتسب كردن آن به خداوند از گناهان بزرگ است.

و قالوا . .. سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 3

3_ نسبت دادن مطالب خود ساخته به خداوند جرم و گناه است .

قل إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إفتراء} به معناى دروغ بافتن است و در آن نسبت دادن به ديگرى قيد نشده است; ولى قرينه هاى موجود در آيه شريفه از لحاظ اين قيد در {إفتراه} و {إفتريته} حكايت دارد. بنابراين {إن افتريته ...}; يعنى، اگر آن را من بافته باشم و به خدا نسبت دهم ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 11

11- افترا بستن بر خدا ، گناهى بزرگ است .

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . .. كبرت كلمة ... إن يقولون إلاّ كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 5

5 - افتراى بر خداوند و گفتن چيز هاى دروغ و خود بافته در باره او ، گناهى عظيم و موجب استحقاق عذاب استيصال و نابودى است .

لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{إسحات} (مصدر {يسحتكم}) به معناى ريشه كن كردن و نابود ساختن است. {فيسحتكم بعذاب} با توجه به نكره بودن {عذاب} _ كه بر عظمت و شدت آن دلالت دارد _ به اين معنا است: شما را با عذابى سخت، ريشه كن و هلاك خواهد ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7

- 1

1 - افترا و نسبت دروغ به خدا بستن ، بالاترين ظلم و بدترين گناه است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

تقبيح افترا بر خداوند با تعبير {أظلم} (صيغه اسم تفضيل)، نشان از بزرگى گناه آن دارد.

گناه افترا به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 3،14

3- ساختگى دانستن قرآن ، گناهى بس بزرگ و سنگين

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة

14- بار گناه اسطوره خواندن قرآن ، بارى بس ناشايست و زشت

قالوا أس_طر الأولين . .. ألا ساء ما يزرون

گناه افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

گناه افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 6

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 13

13- فسادانگيزى ، گناهى بزرگ و در پى

دارنده مجازات دنيوى و اخروى خداوند است .

و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

گناه افشاى راز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 3

3 - افشاى راز ها و سخنان محرمانه ، گناه است .

إن تتوبا إلى اللّه

گناه افشاى راز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 12

12 - افشاى راز پيامبر ( ص ) از سوى برخى از همسرانش ، گناه و خطايى بزرگ بود .

فقد صغت قلوبكما و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهي

مطلب ياد شده، از آهنگ هشدارآميز آيه شريفه نسبت به همسران رسول خدا و لحن حمايت گونه آن، به دست مى آيد.

گناه اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 14

14_ جوامع هلاك شده پيشين ، مردمانى گنه كار بودند .

و كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 5

5- جرم پيشگى ، عامل هلاكت قوم { تبّع } و اقوام هلاك شده قبل از آن

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

گناه امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 12

12 - گرفتار شدن امت هاى متمدن و نيرومند گذشته به عقوبت الهى ، در حال گناه و معصيت

فأخذهم اللّه بذنوبهم

برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است كه {با} در

{بذنوبهم} براى ملابست باشد; يعنى، خداوند آنان را در حال گناه كارى شان به كيفر رساند.

گناه امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 2

2 _ فرعونيان و پيشينيان آنان مردمى گنهكار و تكذيب كننده آيات الهى

كذبوا بايت ربهم فأهلكنهم بذنوبهم

گناه انحراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

گناه انحراف جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 3

3 - بى عفتى ( ارضاى غريزه جنسى به گونه نامشروع ) ، انحرافى بزرگ و گناهى عظيم در پيشگاه خداوند

فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

گناه انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 2

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

گناه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 7

7- خداوند از تمامى گناهان بندگانش باخبر و بر همه آنها آگاه و ناظر است .

و كفى بربّك

بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

گناه اهل رجعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 6

6 - تكذيب آيات الهى ، بارزترين و محورى ترين جرم رجعت شوندگان

فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

گناه اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 23

23 _ برخى گناهان اهل كتاب ، موجب گرفتارى حتمى آنان به عذاب الهى

انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

در برداشت فوق {ان يصيبهم} به معناى گرفتار ساختن به عذاب گرفته شده است. قابل ذكر است كه {بعض ذنوبهم} مى تواند اشاره به اين باشد كه برخى گناهان به گونه اى است كه خداوند مرتكبان آن گناه را قطعاً به عذاب گرفتار خواهد ساخت و لذا توفيق حق پذيرى را از آنان سلب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 4

4 _ تاريخ اهل كتاب آگنده از گناهانى پليدتر از گناه ايرادشان بر اهل ايمان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

بنابر اينكه ذلك اشاره باشد به ايراد اهل كتاب به مؤمنان كه از جمله {اهل تنقمون} استفاده مى شود ; يعنى ايراد اهل كتاب به مؤمنان زشت و گناه است و از آن بدتر، اعمالى است كه براى آنها در اين آيه ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 10

10 _ نكوهش شديد خداوند از اهل كتاب ، بخاطر آلودگى آنان به گناه ، ستمگرى و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس

ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 1،10

1 _ وعده حتمى خداوند به آمرزش تمامى گناهان گذشته اهل كتاب در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) ، همه كتب آسمانى و پرهيز از گناهان

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

با توجه به آيه 59 (هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) و نيز آيه 61 (و اذا جاءوكم قالوا ءامنا)، معلوم مى شود مراد از ايمان در {ءامنوا} ايمان به خدا، قرآن، همه كتب آسمانى و ايمان به پيامبر اكرم(ص) است.

10 _ پرهيز از رشوه گيرى ، حرام خوارى ، تجاوزگرى و گفتار كفرآميز شرط آمرزش گناهان اهل كتاب و ورود آنان به بهشت

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا

متعلق {واتقوا} چنانچه گذشت، گناهان است، از مصاديق مورد نظر آن _ با توجه به آيات گذشته _، گناهانى است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

گناه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 1

1- سوداگرى با عهد و پيمان الهى و زير پا نهادن آن در برابر بهاى ناچيز دنيوى ، ممنوع و گناهى نابخشودنى است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و لكم عذاب عظيم . و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلا

ممنوعيت سوداگرى با عهد و پيمان الهى، از نهى {لاتشتروا} و بزرگ بودن گناه آن، از ذيل آيه قبل (و لكم عذاب عظيم) _ كه به عذاب بزرگ تهديد شدند _ استفاده

مى شود.

گناه بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 4

4- بت پرستى و اطاعت از شيطان ، گناهى بزرگ است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن ... إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

نسبت دادن {عذاب} به خداى رحمان _ كه داراى رحمت وسيع است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گناه بت پرستى به قدرى شديد است كه مظهر رحمت و مهربانى را نيز به خشم مى آورد.

گناه بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 18

18 _ بخيلان در قيامت ، بار سنگين گناه بخل خويش را به دوش خواهند كشيد .

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

برخى برآنند كه معناى ظاهرى {سيطوّقون . .. } اراده نشده است، بلكه كلمه اى همانند وبال و گناه، قبل از {ما بخلوا} مقدّر است. يعنى وبال گناهِ بخل خويش را به دوش خواهند كشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا

يكذبون

گناه بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 1،2

1 - تحرير و نوشتن افكار و انديشه ها به عنوان كتاب الهى و قوانين دينى ، جرم و گناهى بزرگ ، و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين يكتبون . .. فويل لهم ممّا كتبت أيديهم

كلمه {ويل} كلمه اى است كه انسان به هنگام گرفتار شدن به عذاب، آن رابر زبان جارى مى كند. بنابراين مراد از {فويل للذين ...} گرفتار شدن بدعتگذاران به عذاب است.

2 - ارائه و نشر افكار و انديشه ها به عنوان كتاب آسمانى و فرمان هاى الهى ، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين . .. ثم يقولون هذا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 8

8 - بدعتگذارى و دين سازى از سيئاتى است كه در صورت توبه نكردن از آن ، عذاب هميشگى دوزخ را در پى خواهد داشت .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

از مصاديق مورد نظر براى {سيئة} به دليل {فويل للذين . ..} بدعتگذارى است كه اصرار بر آن موجب احاطه خطيئه بر بدعتگذار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 9

9 _ جعل قانون و منتسب كردن آن به خداوند از گناهان بزرگ است.

و قالوا . .. سيجزيهم بما كانوا يفترون

گناه بدعت گزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 27 - 11

11 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله { و الذين كسبوا السيئات . . . } قال : هؤلاء أهل البدع و الشبهات و الشهوات . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {كسانى كه كسب سيئات كرده اند . .. } روايت شده است: اينان اهل بدعتها، شبهه ها و شهوتهايند ... }.

گناه برادر كشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 29

29 - جنگ هاى داخلى و برادر كشى ، از بزرگترين گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنيا و گرفتار شدن به عذاب اخروى است .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القي

از آن جا كه گناهان ياد شده، در پى دارنده شديدترين عذابهاست، معلوم مى شود اين گناهان از بزرگترين گناهان هستند.

گناه برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 9

9_ برادران يوسف در حضور او به گناه و خطاى خويش اعتراف نموده و از رفتار گذشته خود اظهار ندامت كردند .

و إن كنّا لخ_طئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 7

7_ رفتار برادران يوسف عليه وى ، گناه بود و بدون آمرزش خداوند عقوبت او را در پى داشت .

يغفر الله لكم

گناه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 10

10 - بنى اسرائيل

، پيش از ورودشان به بيت المقدس ، بر دوش دارنده گناهانى بسيار

نغفر لكم خطيكم

برداشت فوق با توجه به جمع آوردن كلمه {خطاياكم} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 31

31 - بنى اسرائيل ، گنهكار و همواره تجاوزگر بوده اند .

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 12

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 10

10 _ بنى اسرائيل پيش از ورود به بيت المقدس گناهان فراوانى داشتند .

نغفر لكم خطيئتكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {خطيئات} _ كه به صورت جمع آمده _ استفاده شده است.

گناه بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 8،9

8 - رفتار نامناسب و دور از آداب با پيامبر ( ص ) ، گناهى

نيازمند آمرزش الهى است .

لاتقدّموا . .. لاترفعوا أصوتكم ... و لاتجهروا له بالقول ... و لو أنّهم صبروا حتّ

9 - نويد خداوند به باز بودن راه توبه ، براى آنان كه ناآگاهانه حرمت پيامبر ( ص ) را آن گونه كه بايسته بود ، رعايت نكرده اند .

و اللّه غفور رحيم

گناه بى احترامى به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 10

10 - حرمت شكنى و استهزا نسبت به آيات الهى ، گناهى بس بزرگ و درپى دارنده عذابى سخت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ... و لهم عذاب عظيم

گناه بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 13

13- بى حرمتى به پدر و مادر و كوتاهى در رعايت حقوق آنان ، گناه و نيازمند توبه است .

و اخفض لهما . .. فإنه كان للأوّبين غفورًا

گناه بى ادبى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 8

8 - رفتار نامناسب و دور از آداب با پيامبر ( ص ) ، گناهى نيازمند آمرزش الهى است .

لاتقدّموا . .. لاترفعوا أصوتكم ... و لاتجهروا له بالقول ... و لو أنّهم صبروا حتّ

گناه بى عفتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 3

3 - بى عفّتى ( ارضاى غريزه جنسى به گونه نامشروع ) ، انحرافى بزرگ و گناهى عظيم در پيشگاه خداوند

فأُول_ئك هم العادون

گناه پرسش بيجا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 13

13 _ خداوند آمرزنده گناه مترتب بر پرسش هاى بيجا تا پيش از تحريم آن *

لاتسئلوا عن اشياء . .. و اللّه غفور حليم

توصيف خداوند به {غفور} پس از بيان نهى از پرسشهاى بيجا مى تواند ناظر به آمرزش گناه كسانى باشد كه تا پيش از بيان نهى، چنين سؤالاتى را مطرح كرده بودند.

گناه پنهانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 8

8- آگاهى خداوند ، از گناهان باطنى و ظاهرى بندگان ، براى مجازات آنان كافى است و نيازى به شاهد و گواه ندارد .

و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

برداشت فوق با توجه به فرق واژه {خبير} و {بصير} به دست مى آيد; چون {خبير} در مورد آگاهى از افكار و درون اشياست (مفردات راغب) و {بصير} اطلاع بر اعمال و رفتار است.

گناه تاركان نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 9

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر اقتضا مى كرد كه موعظه گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد در برابر او عذرى داشته باشيد و بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 11

11 _ ترك كنندگان نهى از منكر ، شريك جرم گنهكاران و داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

گناه تجاوز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 5

5 _ تجاوز به حقوق ديگران ، حرام خوارى و رشوه گيرى ، از گناهان بزرگ

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

ذكر تجاوز و حرام خوارى پس از كلمه {اثم} كه شامل همه گناهان مى شود (ذكر خاص بعد از عام)، مى تواند اشاره به بزرگى آن دو گناه داشته باشد.

گناه تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

گناه تجسس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 21

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

گناه تحريف دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 15 - 21

21 _ تحريف دين ( تغيير و تبديل و كم و زياد كردن وحى الهى ) گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب اخروى

قل ما يكون لى أن أبدّله . .. إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

گناه تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 21

21 - تخريب مساجد به انگيزه ياد نكردن خدا در آنها ، گناهى بزرگ و در پى دارنده خوارى در دنيا و عذابى بزرگ در قيامت است .

و سعى فى خرابها . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

از اينكه بازدارندگانِ مردم از ورود به مساجد و تخريب كنندگانِ آن ها، ظالمترين مردم شمرده شده اند و نيز به عذاب عظيم قيامت تهديد شده اند، بزرگى گناه آنان به دست مى آيد.

گناه تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 1،8

1 _ گناه و كيفر تخلف از جهاد ، تنها متوجه كسانى است كه على رغم توانمندى ، از آن روى برگردانند .

إنما السبيل على الذين يستئذنونك و هم أغنياء

8 _ گناه تخلف از وظيفه جهاد ، زمينه مهر شدن قلب انسان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه طبع قلب (مهر شدن) معلول عملكرد خائنانه منافقان باشد نه علت آن.

گناه ترك دعوت به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 9،10

9_ صالح ( ع ) به مردم

خويش اعلام كرد : در صورت پذيرش خواسته آنان ( ترك دعوت به توحيد ) گنه كار و مستحق عذاب الهى خواهد بود .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

10_ پيامبران ، در صورت مسامحه در امر رسالت و ترك ابلاغ توحيد ، گنه كارند .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

گناه ترك عبادت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 1

1 - كفر به خدا و سرپيچى از عبادت او ، گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه

مراد از {الطيب من القول} _ همان طور كه در آيه پيش گفته شد _ كلمه توحيد و {صراط حميد} عبادت خداى يگانه است. بنابراين با توجه به ارتباط اين آيه با آيه پيش، مى توان گفت: {كفروا} در {إنّ الذين كفروا}به تقدير {كفروا بالطيب من القول} است و مراد از {سبيل اللّه} در {يصدون عن سبيل اللّه}، عبادت و پرستش خداى يگانه مى باشد. قابل ذكر است كه {الذين} اسم {إنّ} و خبر آن محذوف است و تقدير آن به قرينه ذيل آيه چنين مى شود: {إنّ الذين كفروا... نذيقهم من عذاب أليم}.

گناه ترك هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 2،5

2 _ عفو الهى از گناه ترك هجرت ، هر چند از سر ناتوانى باشد ، حتمى است .

لا يستطيعون حيلة . .. فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

5 _ ترك هجرت از سيطره كافران و مشركان ، گناهى بس بزرگ

فاولئك عسى اللّه ان

يعفو عنهم

چون كيفر ترك هجرت در صورت ناتوانى نيز به طور حتمى نفى نشده، معلوم مى شود هجرت در صورت توان، از واجبات بسيار مؤكّد است و ترك آن گناهى بزرگ.

گناه تضييع نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى {يلقون غيّاً} _ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

گناه تعليم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

گناه تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1،3

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

3 - گناه تغيير و تبديل وصيت هاى ميت ، تنها بر تغيير دهندگان است نه بر وصيت كننده و نه كسانى كه بر اثر آن از اموال ميت بهره مند مى شوند .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

كلمه {إنما} دلالت بر حصر

دارد و اين حصر ناظر به وصيت كننده است و نيز كسانى كه از وصيت اطلاعى نداشته و بر اثر تغيير آن، اموالى از ميت نصيبشان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 22

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه تفاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 2

2 - فخرفروشى و خودنمايى ، گناهى بس بزرگ در پيشگاه خداوند

فخرج على قومه فى زينته . .. فخسفنا به و بداره الأرض

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {خسفنا} بر {فخرج على قومه فى زينته} به دست مى آيد; زيرا قارون پس از فخرفروشى و خودنمايى در ميان مردم، به هلاكت رسيد.

گناه تكذيب آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 15

15 _ تكذيب آيات الهى، گناه و موجب هلاكت و نابودى است.

و ما تأتيهم من ءاية . .. فأهلكنهم بذنوبهم

كاربرد عنوان {ذنوب} در مورد تكذيب كنندگان آيات روشن مى سازد كه تكذيب از مصاديق {گناه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 6

6 - انكار آيات الهى و روى گردانى از ياد خدا ، گناهى نابخشودنى است .

و من أعرض عن ذكرى . .. و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه ... لولا كلمة سبقت من ربّك لكان

لز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 6

6 - تكذيب آيات و نشانه هاى الهى بدون تحقيق و دليل علمى ، جرمى بزرگ و داراى كيفر

قال أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا

گناه تكذيب انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 10

10 - تصديق نكردن رسالت هاى پيامبران ، گناه و درپى دارنده كيفر الهى است .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فأخذتكم . ..} علاوه بر ارتباطش با {نرى اللّه جهرة} مرتبط با {لن نؤمن لك} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

گناه تكذيب دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 4

4 - تكذيب دين ، جرمى بزرگ و غير قابل بخشش

كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمان}، همان {مكذّبان} است كه در اين سوره يازده بار ذكر شده است و چون تكذيب گران، محكوم به هلاكت اند; بنابراين جرم آنان (تكذيب دين)، بزرگ و غير قابل بخشش خواهد بود.

گناه تكذيب قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2،4

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . ..

قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

4 _ انكار معاد ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دوزخ به تكذيب كنندگان قيامت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 11 - 4

4 - تكذيب قيامت ، بزرگ ترين جرم محكومان دادگاه رستاخيز

فويل يومئذ للمكذّبين

از اين كه تنها وصفى كه براى محكومان روز قيامت آورده شده، عنوان {تكذيب قيامت} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 3

3 - تكذيب روز جزا ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 6

6 - تكذيب روز جزا ، جرمى نابخشودنى است و تكذيب گران مجرم اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. كلوا و تمتّعوا قليلاً إنّكم مجرمون

مطلب ياد شده، از به كار رفتن عنوان {مجرمان} درباره {مكذّبان}، استفاده شده است.

گناه تكذيب لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 2

2 - ترديد در معاد و انكار لقاى پروردگار ، عملى مجرمانه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

{ال} در {المجرمون} عهد است و به {هم بلقاء ربّهم

كافرون} برمى گردد.

گناه تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 15

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. ألا ساء ما يزرون

گناه تلاش براى ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 2

2 - تلاش كافران مكه براى مرتد ساختن مسلمانان ، گناه سنگينى است .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم

گناه تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 112 - 1،2،4

1 _ انتساب گناه خود به ديگران ، دروغى شنيع و گناهى آشكار است .

و من يكسب خطيئة . .. ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبيناً

نكره آوردن كلمه {بهتناً} و {اثماً}، براى اشاره به بزرگى آن دو گناه است. كلمه {بهتان}، به معناى دروغ بستن به ديگران است، به گونه اى كه از شنيدن چنين دروغى مبهوت و متحير مى شود.

2 _ متهم ساختن افراد بى گناه ، دروغى بهت آور و گناهى آشكار است .

و من يكسب . .. ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبيناً

برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: . .. فاما اذا قلت ما ليس فيه فذلك قول اللّه {فقد احتمل بهتاناً و اثما مبينا}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 275، ح 270; نورالثقلين، ج 1، ص 549، ح 556.

4 _ تهمت به بى گناهان ، گناهى واضح و

آشكار

و من يكسب خطيئة أو اثماً ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 8

8 - بهتان به مؤمنان ، گناه روشن و آشكارى است .

و الذين يؤذون المؤمنين و . .. فقد احتملوا بهت_نًا و إثمًا مبينًا

گناه جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 7،53

7 - به كارگيرى سحر گناهى بزرگ و به منزله كفر است .

و ما كفر سليمن

چنانچه گذشت، مراد از جمله فوق نفى جادوگرى از سليمان است. ولى از آن جا كه از جادوگرى به كفرورزى، تعبير شده، به دست مى آيد كه: جادوگرى خود نوعى كفر است و يا گناهى است به منزله كفر.

53 - عمرو بن عبيد وارد بر امام صادق ( ع ) شد . . . و گفت : دوست دارم گناهان كبيره را از روى قرآن بشناسم ، امام فرمود : { . . . والسحر لان اللّه عز و جل يقول : و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره {سحر} است چون خداوند مى فرمايد: مسلّماً آنان (ساحران) مى دانستند هر كس خريدار اين متاع (سحر) باشد در آخرت هيچ نصيبى براى وى نخواهد بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 8

8 - سِحر و ساحرى ، گناهى نيازمند توبه و مغفرت خداوند

ليغفر لنا . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

نيازمندى سحر

و ساحرى به غفران الهى، نشان از گناه بودن آن دارد، اشاره ساحران به اكراهى بودن آن، نوعى اعتذار از صدور آن گناه، براى جلب مغفرت الهى است.

گناه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

گناه جاهلان قاصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 6

6 _ صدور خلاف از انسان ، قبل از دستيابى وى به شناخت رهنمود هاى الهى ، مايه محكوميت او به گمراهى نيست .

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

گناه جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 26

26 _ مؤمنى كه از سر جهل گناه كند، در صورت توبه و اصلاح حتماً مشمول مغفرت و رحمت خداوند قرار خواهد گرفت.

كتب ربكم على نفسه الرحمة أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب من بعده و أصلح فأنه

گناه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 2

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

گناه جنگ داخلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 85 - 29

29 - جنگ هاى داخلى و برادر كشى ، از بزرگترين گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنيا و گرفتار شدن به عذاب اخروى است .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القي

از آن جا كه گناهان ياد شده، در پى دارنده شديدترين عذابهاست، معلوم مى شود اين گناهان از بزرگترين گناهان هستند.

گناه جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 10

10 _ ناآگاهى از معارف دينى با وجود امكان يادگيرى آن ، گناه و ستم بر خويشتن است .

ظالمى انفسهم . .. قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها .. الّا المستضعفين

گناه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 3

3 - دروغ شمردن آيات الهى ، اساسى ترين جرم دوزخيان

ألم تكن ءاي_تى تتلى . .. بها تكذّبون

گناه حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 5

5 _ تجاوز به حقوق ديگران ، حرام خوارى و رشوه گيرى ، از گناهان بزرگ

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

ذكر تجاوز و حرام خوارى پس از كلمه {اثم} كه شامل همه گناهان مى شود (ذكر خاص بعد از عام)، مى تواند اشاره به بزرگى آن دو گناه داشته باشد.

گناه حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 6

6 _ شكستن سوگند گناه و پرداخت كفاره موجب بخشايش آن

است .

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن فكفّرته . .. ذلك كفّرة ايمنكم

مؤاخذه سوگندشكنان دليل عصيانگرى آنان است و كلمه كفاره كه به معناى پوشاننده است اشاره به بخشودگى گناه _ در پى پرداخت كفاره _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 16

16_ شكستن سوگند و وفا نكردن به پيمان هاى الهى ، گناه و موجب عقوبت از ناحيه خداوند است .

الله على ما نقول وكيل

گناه خمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 7،8

7 _ ميگسارى و قماربازى از گناهان بزرگ

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير . .. و اثمهما اكبر

{اثم} به معناى گناه و كارى است كه انجام آن حرام است. (القاموس المحيط)

8 _ گناه شرابخوارى و قماربازى ، از منفعت آنها بيشتر است .

يسئلونك عن الخمر و الميسر . .. اثمهما اكبر من نفعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 3

3 _ شرابخوارى و قماربازى از گناهان كبيره

انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

چون خداوند شراب و قمار را پليد و كار شيطانى شمرد و رستگارى را در گرو ترك آن دانست و در آيه بعد آنها را عامل دشمنى و كينه توزى و مايه فراموشى ياد خدا و نماز معرفى كرد معلوم مى شود شراب خوارى و قماربازى نمى تواند گناه كوچكى محسوب شود.

گناه خودكشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 9

9

_ انتحار و خودكشى ، از گناهان كبيره *

لا تقتلوا انفسكم . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

گناه خودنمايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 2

2 - فخرفروشى و خودنمايى ، گناهى بس بزرگ در پيشگاه خداوند

فخرج على قومه فى زينته . .. فخسفنا به و بداره الأرض

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {خسفنا} بر {فخرج على قومه فى زينته} به دست مى آيد; زيرا قارون پس از فخرفروشى و خودنمايى در ميان مردم، به هلاكت رسيد.

گناه خيانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 10

10 _ خيانت در اموال يتيمان ، گناهى بزرگ

انّه كان حوباً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 8

8 _ خيانت و نيرنگ ، گناه است .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

در برداشت فوق، {اثيماً}، صفت توضيحى براى {خواناً} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 8

8_ خيانت به مردم ، گناه و رفتارى نكوهيده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

گناه خيانت در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 27

27 _ خيانت در شهادت ، گناه است .

لانشترى به ثمناً . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه در اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 1،2،3،7

1 _ حركت آشكار و

بدون پرده پوشى اهل كتاب معاصر پيامبر ( ص ) ، در گناه ، تجاوز و حرام خوارى

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

{ترى} (مى بينى و مشاهده مى كنى) دلالت مى كند كه اهل كتاب به طور آشكارا و علنى مرتكب آن اعمال ناروا مى شدند.

2 _ پيامبر ( ص ) ، شاهد شتاب بسيارى از اهل كتاب در گناه ، تجاوزگرى و حرام خوارى

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

{السحت} در لغت به معناى حرام است.

3 _ مسابقه و پيشى جستن در ارتكاب گناه ، تجاوز و حرام خوارى ، شيوه بسيارى از اهل كتاب در عصر بعثت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

1 _ {يسرعون {از مصدر} مسارعة} مى تواند به معناى پيشى جستن از يكديگر باشد. 2 _ فعل مضارع {يسرعون} دلالت مى كند كه ارتكاب اين اعمال شيوه آنان بوده و به طور مستمر انجام مى داده اند، جمله {كانوا يعملون} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

7 _ رواج گناه و تجاوز و حرام خوارى در بين اهل كتاب ، نمودى از فسق آنان

و إن اكثركم فسقون . .. و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون

به مقتضاى ارتباط بين آيات اين بخش از سوره مى توان گفت: آيه مورد بحث با بيان مصداق و نمونه هايى از فسق اهل كتاب براى اثبات {ان اكثركم فسقون} استدلال كرده است.

گناه در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 59 - 9

9- تعرض به بت ها

، ظلمى بزرگ و گناهى نابخشودنى در پندار قوم بت پرست ابراهيم

قالوا من فعل ه_ذا ب_الهتنا إنّه لمن الظ_لمين

ظالم و ستم پيشه به كسى گويند كه بارها به ستم دست بزند. بنابراين توصيف ابراهيم به ستمكار بودن از جانب بت پرستان _ در حالى كه او تنها يك بار به بت ها تعرض كرده بود _ گوياى اين نكته است كه تعرض به بت ها در نظر بت پرستان ظلمى بزرگ محسوب مى شد.

گناه در نجوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 3

3 - نهى خداوند ، از نجواى آلوده به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى پيامبر ( ص )

فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 1

1 - نجواى آلوده به گناه ، تعدى به ديگران و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، از القائات شيطان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن

الف و لام {النجوى} براى عهد است و به نجواى منافقان اشاره دارد كه آلوده به {إثم}، {عدوان} و {معصيت الرسول} است.

گناه دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا يكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 3

3 - دروغ پردازى

، گناهى بزرگ

أفّاك أثيم

گناه دزدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 2

2 _ دزدى ، گناه و ستمكارى است .

فمن تاب من بعد ظلمه

مراد از {ظلم} به قرينه آيه قبل، همان دزدى است.

گناه دعوت به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

گناه دعوت كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

گناه دنياطلبان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

گناه دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 3

3 _ دنياگرايان يهود خود به گناه دنياگرايى و كسب مال و منال از راه هاى ناروا معترف بودند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {سيغفر لنا} (آمرزيده خواهيم شد)، اعتراف يهوديان دنياگرا به گنهكارى خويش و بيانگر اين است كه جمله {يأخذون . .. } ناظر به كسب مال از راههاى

نامشروع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 15

15_ دلبستگى به تمتعات دنيوى و لذّت هاى مادى ، گناه است .

واتبع الذين ظلموا ما أُترفوا فيه و كانوا مجرمين

گناه دين سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 17

17 _ گناه پيروى از مكاتب انحرافى و تأييد رهبران آن، همطراز با گناه مكتب سازان و سران آن مكاتب

ربنا هؤلاء أضلونا . .. قال لكل ضعف

گناه دين سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 2

2 - ارائه و نشر افكار و انديشه ها به عنوان كتاب آسمانى و فرمان هاى الهى ، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين . .. ثم يقولون هذا من عند اللّه

گناه دين فروشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 3

3 - دين فروشى و كسب متاع دنيا در قبال آن ، از گناهان بزرگ است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

گناه ربا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 9

9 _ رباخوارى ، ناسپاسى شديد نعمت و گنهكارى است .

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحب كلّ كفّار اثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 4

4 _ رباخوارى ، گناهى بس بزرگ

فان لم تفعلوا

فأذنوا بحرب

اعلام جنگ خدا و رسول (ص) عليه رباخوار، حاكى از گناه بزرگ اوست.

گناه رشوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 5

5 _ تجاوز به حقوق ديگران ، حرام خوارى و رشوه گيرى ، از گناهان بزرگ

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

ذكر تجاوز و حرام خوارى پس از كلمه {اثم} كه شامل همه گناهان مى شود (ذكر خاص بعد از عام)، مى تواند اشاره به بزرگى آن دو گناه داشته باشد.

گناه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

گناه رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

گناه زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4

- 137 - 10

10 _ ارتكاب گناهانى همچون شرابخوارى ، زنا و نپرداختن زكات ، با اعتقاد به گناه بودن آنها ، كفر است .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا

ابو بصير از معصوم(ع) روايت كرده است كه پس از تلاوت {ان الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا ثم ازدادوا كفراً} امام فرمود: من زعم ان الخمر حرام ثم شربها، و من زعم ان الزنا حرام ثم زنى، و من زعم ان الزكوة حق و لم يؤدها.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 281، ح 288; نورالثقلين، ج 1، ص 563، ح 623.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 9

9_ نزديكى با زنان شوهردار و ارتكاب زنا ، از گناهان بسيار زشت و پليد است .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لاتقربوا الزنا إنه كان فاحشة } يقول : معصية و مقتاً فإن الله يمقته و يبغضه قال : { و ساء سبيلاً } و هو أشد الناس عذاباً و الزنا من أكبر الكبائر ;

از امام باقر(ع) در باره يخن خدا { و لاتقربوا الزنا إنه كان فاحشة} روايت شده است كه فرمود: خدا مى گويد:[زنا ]گناه و نفرت انگيز است; زيرا به شدت مورد تنفر و غضب الهى است [و درباره] {و ساء سبيلاً} فرمود: و زناكار عذابش از همه شديدتر است و زنا از بزرگ ترين گناهان كبيره است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 9

9 _ شرك ، آدم كشى و زنا ، از گناهان بزرگ و خطير

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دو چندان، دائمى و ذلت بار براى گناهان ياد شده، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 8

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

گناه سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى {يلقون غيّاً}

_ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

گناه سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 5،21

5 - بعضى از گمان ها ، حتى در صورت منتهى نشدن به عمل ، گناه به شمار مى آيد . *

إنّ بعض الظنّ إثم

حصول گمان در ذهن انسان، معمولاً در اختيار وى نيست. بر اين اساس مفسران نهى از ظن را، نهى از عمل بر طبق ظن دانسته اند كه امرى اختيارى است. با اين حال احتمال مى رود كه در آيه شريفه چيزى مقدر نباشد و واقعاً بعضى از گمان هاى بد _ حتى با منتهى نشدن به عمل _ گناه به شمار آيد.

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

گناه سوءظن به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

گناه سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 2

2 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، گناه است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

مراد از {اثماً} _ به قرينه {انا اذاً لمن الاثمين} _ شهادتهاى دروغين است.

گناه شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 8

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

گناه شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

گناه شرب خمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 10

10 _ ارتكاب گناهانى همچون شرابخوارى ، زنا و نپرداختن زكات ، با اعتقاد به گناه بودن آنها ، كفر است .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا

ابو بصير از معصوم(ع) روايت كرده است كه پس از تلاوت {ان الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا ثم ازدادوا كفراً} امام فرمود: من زعم ان الخمر حرام ثم شربها، و من زعم ان الزنا حرام ثم زنى، و من زعم ان الزكوة حق و لم يؤدها.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 281، ح 288; نورالثقلين، ج 1، ص 563،

ح 623.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 3

3 _ تبرئه مؤمنان از گناه شراب خوارى و قماربازى ، مشروط به دست كشيدن از آن پس از نهى خداوند

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

گناه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 11،14

11 _ شرك به خدا ، گناهى بزرگ

و من يشرك باللّه فقد افترى اثماً عظيماً

14 _ شرك ، از گناهان كبيره و موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

امام صادق (ع) در معرّفى و شمارش گناهان كبيره فرمود: . .. و هنّ ممّا اوجب اللّه عز و جل عليهن النّار قال اللّه عزّ و جل: {انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به ... }.

_______________________________

عقاب الاعمال "مترجم"، ص 525، ح 1، باب عقاب من اتى الكبائر ; نورالثقلين، ج 1، ص 488، ح 292.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 1،2،3،5

1 _ شرك ، انحراف و لغزش غير قابل آمرزش

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

2 _ هر گناهى ، كمتر از شرك ، قابل آمرزش و مغفرت

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است.

3 _ گناه در حد شرك ، قابل آمرزش نيست .

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است. بنابراين اگر گناهى در حد شرك باشد قابل آمرزش نيست.

5 _ شرك به خدا

از بزرگترين گناهان

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 27

27 _ شرك ، بزرگترين گناه كبيره و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. اكبر الكبائر، الشرك باللّه يقول اللّه عزوجل: { انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 285، ح 33، ب 28; بحارالانوار، ج 79، ص 6، ح 7.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 4

4 _ گرايش به مظاهر شرك از گناهان كبيره است .

و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره

المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 9

9 _ شرك ، گناهى نابخشودنى است .

ما كان للمشركين . .. أولئك حبطت أعملهم و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 7

7 _ شرك ، گناهى است نابخشودنى .

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 13

13_ { دخل عمرو بن عبيد على أبى عبدالله ( ع ) فلما سلّم و جلس . . . قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل ، فقال : . . . منها : . . . نقض العهد و قطيعة الرحم لأن الله عزوجل يقول : { اُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار } . . . ;

عمرو بن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست . .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... يكى از آن گناهان ... عهدشكنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرمايد: أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در

پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 9

9- ابراهيم ( ع ) ، شرك برخى از مشركان را قابل بخشش مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 5،6

5- شرك جرم است و مشرك ، مجرم و گناهكار .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم

از آن جايى كه آيات گذشته، درباره شرك بود، تناسب چنين اقتصا مى كند كه مراد از مجرمان، {مشركان}باشد. احتمال تعلق كلمه {يوم} در {يوم نحشر}، به يكى از فعل هاى {سيكفرون} و يا {يكونون} در آيات پيشين، گوياترين وجه براى ارتباط اين آيات است.

6- شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، گناهى بزرگ و موجب دوزخى شدن است .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 4

4 - كفر و شرك ، گناه و نيازمند توبه و طلب مغفرت از پيشگاه خداوند

ليغفر لنا خطي_نا

مصداق مورد نظر از خطيئة _ به قرينه آيات بعد كه جرم و ايمان را در مقابل يكديگر قرار داده است _ گناه كفر به خداوند و انكار رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون

من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 8

8 - شرك ، گناهى است نابخشودنى كه اهل آن مستحق عذاب الهى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 5

5 - شرك و انكار ربوبيت خدا ، گناهى نابخشودنى و گرفتار كننده به آتش دورخ است .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 8،9

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

9 - شرك ، گناهى غير قابل شفاعت *

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

تعبير {إنّما حسابه عند ربّه} ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه كمترين اجازه ميانجى گرى و شفاعت در شرك، به ديگران داده نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 9

9 _ شرك

، آدم كشى و زنا ، از گناهان بزرگ و خطير

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دو چندان، دائمى و ذلت بار براى گناهان ياد شده، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 3

3 - شرك و عبادت غيرخدا ، از سوى هركس كه باشد _ حتى پيامبران _ در پيشگاه خداوند ، گناهى نابخشودنى است .

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 5

5 - عبادت غير خدا ، گناه و حرام است .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 4

4 - شرك ، گناهى بس بزرگ و موجب محروميت از رحمت الهى در قيامت

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته والظ_لمون. .. أم اتّخذوا من دونه أولياء

از آيه قبل استفاده مى شود كه ظالمان از رحمت الهى به دوراند (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم. ..) و از آن جا كه شرك مصداق بارز ظلم به شمار مى آيد، مى توان مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 3

3 - كفر و شرك ، جرمى نابخشودنى

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ بيانگر آن است كه مشركان، مجرمانى اند كه قابل بخشش نيستند و در جهنم براى هميشه ماندگاراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 8

8 - كفر و شرك ، جرمى بزرگ و كيفرآور در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

توصيف كافران و مشركان، به {جرم پيشه}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 4

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 6

6 - كفر و شرك ، جرمى نابخشنودنى

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

مقرر شدن عذابى كه فديه بردار نيست، بيانگر اين حقيقت است كه جرم كفر و شرك، جرمى نابخشودنى است.

گناه شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 153 - 7

7 _ ارتداد و شركورزى و پرستش غير خدا ، گناهى همسنگ با همه گناهان

و الذين عملوا السيئات

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {السيئات}، به دليل آيات گذشته، شرك و ارتداد باشد. بر اين اساس خداوند از آن گناه به {السيئات} (همه گناهان) تعبير كرد تا بر اين معنا اشاره كند كه شرك و ارتداد گناهى است همسنگ همه گناهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 6

6_ شركورزى و پرستش غير خدا ، جرم و گناه است .

و أنا برىءٌ مما تجرمون

چون مخاطبان {تجرمون} مشركان و پرستش كنندگان غير خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله {تجرمون} شرك ورزى و پرستش غير خداست. قابل ذكر است كه {ما} در {مما} مصدريه مى باشد; يعنى: أنا برىءٌ من إجرامكم.

گناه شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 2

2 - ترديد در معاد و انكار لقاى پروردگار ، عملى مجرمانه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

{ال} در {المجرمون} عهد است و به {هم بلقاء ربّهم كافرون} برمى گردد.

گناه شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

گناه صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 31 - 1

1 _ گناهان ، داراى دو قسمِ صغيره و كبيره

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

به قرينه مقابله بين كبائر و سيئات، مراد از سيئات در اينجا، گناهان صغيره است.

گناه صغيره آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 25

25 - { عن الرضا ( ع ) ( فى قوله تعالى ) : { و عصى آدم ربّه فغوى } قال : . . . كان ذلك من آدم قبل النبّوة و لم يكن ذلك بذنب كبير استحقّ به دخول النار و إنّما كان من الصغائر الموهوبة التى تجوز على الأنبياء قبل نزول الوحى عليهم ;

از امام رضا(ع) (در باره قول خدا) {و عصى آدم ربّه فغوى} روايت شده كه فرمود: اين عصيان از آدم قبل از نبوت بود و اين گناه بزرگى نبود كه آدم بسبب آن مستحق دخول آتش شود بلكه از صغائرى بود كه بخشيده شده و براى پيامبران قبل از نزول وحى جايز است. ..}.

گناه صيد در حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 16

16 _ گناه شكار هاى صورت گرفته تا قبل از حكم به تحريم آن مورد عفو و بخشايش خداوند

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم . .. عفا اللّه عما سلف

در آيه مورد بحث براى شكار در حال احرام دو حكم بيان شده است يكى حرمت آن كه بر گناهكارى شكار كننده دلالت دارد و ديگر لزوم كفّاره جمله {عفا اللّه عما سلف} مى تواند ناظر به هر دو جهت باشد. برداشت

فوق به جهت اشاره اول اشاره دارد.

گناه طرد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

گناه طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 19

19 - طغيان در مورد نعمت هاى خداوند و خروج از مرز تعادل ، گناهى است بس بزرگ .

و لاتطغوا . .. و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

غضب خداوند بر طغيان گران در مورد نعمت ها، نشانه بزرگى گناه آنان است.

گناه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 5

5 - گناهان زبانى و عملى طغيان گران ، گرفتار سازنده آنان به كيفرى ذلت آفرين

ليطغى . .. ناصية ك_ذبة خاطئة

{كذب} از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و {خطا}، گناه عملى و يا شامل زبانى و عملى است.

گناه ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 4

4- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب كيفر سخت الهى در قيامت است .

يعمل الظ_لمون . .. ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 7

7- ظلم ، گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب الهى در دنيا

و لاتحسبنّ الله

غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون . .. و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب في

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 4

4- ظلم و بيدادگرى ، گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين . فانتقمنا منهم

انتقام خداوند از {اصحاب ايكه} به خاطر ظلم آنها، بيانگر اين نكته است كه ظلم و بيدادگرى گناهى نيست كه قابل عفو و آمرزش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 85 - 3

3- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و عامل اصلى ابتلاى انسان به عذاب اخروى است .

و إذا رءا الذين ظلموا العذاب

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه با آنكه آيه در صدد بيان وضعيت كافران در قيامت است، ولى از آنان به ظالمان توصيف كرده است و وصف مشعر به عليت است. گفتنى است وعده عذاب اخروى، بيانگر بزرگى و نابخشودنى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 4

4 - ستم پيشگى ، گناهى نابخشودنى و عذرناپذير در قيامت

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

آمدن كلمه {الظالمين} به صورت وصفى، بيانگر اين نكته است كه مقصود از آن، فردى نيست كه در زندگى اندكى ستم كرده باشد; بلكه كسى است

كه چنان به اين گناه آلوده شده كه به آن شهرت يافته و عادت كرده است.

گناه ظلم به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 5

5_ ستم به پيامبران گناهى قابل آمرزش

سوف أستغفر لكم ربى

گناه ظلم در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 17

17 - { عن75 أبى الصباح الكنانى قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : و من يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب أليم } فقال : كلّ ظلم يظلمه الرجل نفسه بمكّة من سرقه أو ظلم أحد أو شىء من الظلم فإنّى أراه ألحاداً ;

ابى الصباح كنانى گفت: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و من يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب أليم} سؤال كردم فرمود: هر ظلمى كه شخص در مكّه بر خويش كند; خواه دزدى باشد، يا ستم به ديگرى و يا هرگونه ستمى، من آن را الحاد و انحراف مى بينم}.

گناه ظهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 7

7 - ظهار كردن زن ، حرام و گناه است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا و إنّ اللّه لعفوّ غفور

گناه عاق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 11

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى تعريف الكبائر ] و منها عقوق الوالدين لأنّ اللّه عزّوجلّ جعل العاقّ جبّاراً شقيّاً فى قوله حكاية

، قال عيسى ( ع ) : { و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در معرفى گناهان كبيره] روايت شده كه از جمله آنها عقوق و نافرمانى والدين است، زيرا خداوند عزّوجلّ در سخن خود به نقل از حضرت عيسى(ع) عاق نافرمانى كننده را جبار شقى قرار داده است، آن جا كه فرموده: و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً}.

گناه عالمانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 8

8 - ارتكاب فحشا از روى آگاهى ، داراى زشتى و جرم بيشتر

أتأتون الف_حشة و أنتم تبصرون

گناه عدم تعقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 18

18- خداوند ، در برخورد با گناه نينديشيدن درباره حقايق هستى _ چون تسبيح و حمد موجودات _ بردبارانه برخورد كرده و در صورت توبه ، از آن درمى گذرد .

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

تعليل {إنه كان حليماً غفوراً} دلالت مى كند بر اينكه {لاتفقهون تسبيحهم} (تفقّه نمى كنيد در تسبيح آنان) گناه داشته و شايسته برخورد و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، بردبارانه برخورد مى كند.

گناه عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 11

11 - سرپيچى از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، گناه و حرام است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

گناه عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس

- 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

گناه عملى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 3

3 _ لزوم اجتناب از گناهان عملى و قلبى

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

از جمله احتمالات موجود درباره {باطن الإثم} آن گناهانى است كه در درون انسان پنهان مى باشد كه مصداق روشن آن گناهان قلبى، مانند سوءظن است. نقطه مقابل آن گناهانى است كه كاملا جنبه عملى دارد (ظاهر الإثم).

گناه عهدشكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 4

4 - خداوند ، گناه پيمان شكنى بنى اسرائيل را بخشود .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

شمول فضل و رحمت الهى پس از بيان خطا و گناه، كنايه از عفو و گذشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا يكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 16

16_ شكستن سوگند و وفا نكردن به پيمان هاى الهى ، گناه و موجب عقوبت از ناحيه خداوند است .

الله على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 -

25 - 13

13_ { دخل عمرو بن عبيد على أبى عبدالله ( ع ) فلما سلّم و جلس . . . قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل ، فقال : . . . منها : . . . نقض العهد و قطيعة الرحم لأن الله عزوجل يقول : { اُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار } . . . ;

عمرو بن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست . .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... يكى از آن گناهان ... عهدشكنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرمايد: أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 1

1 - عظمت گناه پيمان شكنى در بينش الهى

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

{حنث} در مطلق گناه و نيز خصوص شكستن پيمان و خلف قسم به كار مى رود. گفتنى است كه توصيف {حنث} به وصف {عظيم}، بيانگر آن است كه شكستن پيمان در همه موارد گناهى بزرگ است.

گناه عيب جويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 13

13 _ خرده گيرى و مسخره كردن مؤمن گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب سخت الهى است .

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

گناه غصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 9

9 _ تصرف غاصبانه در اموال يتيمان و تأخير

در واگذارى آن به ايشان ، گناهى بزرگ

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

تأخير در پرداخت، از {و اتوا اليتامى} به دست مى آيد ; چون علاوه بر لزوم پرداخت اموال يتيم، دلالت بر پرداخت به موقع آن نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 10

10 _ تصرف نابجا در اموال ديگران ، گناهى بزرگ ، همچون گناه قتل و آدمكشى است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم

بيان حرمت آدمكشى در كنار تصرفات ناروا در اموال ديگران، نشانه همسانى آن دو گناه است.

گناه غفلت از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 6

6 - انكار آيات الهى و روى گردانى از ياد خدا ، گناهى نابخشودنى است .

و من أعرض عن ذكرى . .. و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه ... لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لز

گناه غيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 21

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

گناه فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 2

2 _ فرار از ميدان جنگ ، گناه بوده و نيازمند توبه و استغفار به درگاه خداست .

ثم وليتم مدبرين . ..

ثم يتوب اللّه من بعد ذلك على من يشاء

گناه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 1،18،19

1 - هر يك از فرعون و هامان و قارون مناسب گناهشان كيفر شدند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

19 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، با آلودگى مداومِ به گناه ، همواره به خود ، ستم روا داشتند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن {بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

گناه فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 4،5،7

4 _ فرعونيان و امت هاى قبل از ايشان مردمى كفرپيشه

و گنهكار

كدأب ءال فرعون و الذين من قبلهم كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

ضمير در {كفروا} به {آل فرعون} و {الذين من قبلهم} برمى گردد.

5 _ خداوند فرعونيان و همه كافران پيش از آنان را به سبب گناهانشان به كيفرى شديد گرفتار ساخت .

فأخذهم اللّه بذنوبهم إن اللّه قوى شديد العقاب

7 _ انكار آيات الهى ، بارزترين گناه فرعونيان و كافران قبل از آنها

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

مراد از {ذنوبهم} گناهانى است كه كفر به آيات، بخشى از آن گناهان است، و گرنه به جاى {بذنوبهم} مى فرمود {بكفرهم}. بنابراين ذكر بخصوص انكار آيات دلالت بر اين دارد كه انكار آيات از بارزترين گناهان آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 2

2 _ فرعونيان و پيشينيان آنان مردمى گنهكار و تكذيب كننده آيات الهى

كذبوا بايت ربهم فأهلكنهم بذنوبهم

گناه قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 5

5_ ستم به پيامبران گناهى قابل آمرزش

سوف أستغفر لكم ربى

گناه قاتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 7

7 _ خداوند ، گناهان مقتول به ناحق را به پاى قاتل او ثبت خواهد كرد .

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {اثمى}، مطلق گناهان باشد. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من قتل مؤمناً متعمداً اثبت اللّه عليه جميع الذنوب و برى المقتول منها و ذلك قول اللّه تعالى {انى

اريد ان تبوا باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار}.

_______________________________

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (مترجم)، ص 636، ح 9، باب عقاب من قتل نفساً متعمداً; نورالثقلين، ج 1، ص 613، ح 133.

گناه قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 1،18،19

1 - هر يك از فرعون و هامان و قارون مناسب گناهشان كيفر شدند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

19 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، با آلودگى مداومِ به گناه ، همواره به خود ، ستم روا داشتند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

گناه قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 9

9 _ كشتار و خونريزى ، گناهى بزرگ و مصداق بارز فسادگرى است .

أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

فسادگرى شامل خونريزى نيز مى شود. بنابراين عطف {يسفك الدماء} بر {يفسد فيها} عطف خاص بر عام است و حكايت از آن دارد كه گناه خونريزى و آدمكشى از ديگر فسادگريها، بزرگتر و تباهى آن بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 19،22

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}،

عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

22 _ سَلب امنيّت مردم ، بزرگتر از آدم كشى است .

و الفتنة اكبر من القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 15

15 _ همسنگى گناه و زشتى فقير پنداشتن خدا و نسبت هاى ناروا به او ، با گناه كشتار انبيا

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 10

10 _ تصرف نابجا در اموال ديگران ، گناهى بزرگ ، همچون گناه قتل و آدمكشى است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم

بيان حرمت آدمكشى در كنار تصرفات ناروا در اموال ديگران، نشانه همسانى آن دو گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 8

8 _ آدمكشى ، از گناهان كبيره

لا تقتلوا انفسكم . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 6

6 _ هشدار هابيل به قابيل درباره بزرگى گناه آدمكشى و سنگينى عقوبت آن در قيامت

ان تبوا باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 1،2

1 _ كشتن نابحق يك انسان ، گناهى بزرگ و داراى كيفر و مجازاتى بسيار سنگين

انه من قتل نفساً . .. فكانما قتل الناس جميعاً

همسنگى كشتن يك انسان با كشتن تمامى مردم، مى تواند كنايه از شدت مجازات باشد.

2 _

كشتن نابحق يك انسان در نزد خداوند به منزله كشتن همه مردم است .

من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 9

9 _ شرك ، آدم كشى و زنا ، از گناهان بزرگ و خطير

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دو چندان، دائمى و ذلت بار براى گناهان ياد شده، استفاده مى شود.

گناه قتل انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 5

5 _ خداوند حتى گناه كسانى را كه تصميم بر كشتن انبيا داشته باشند ، به شرط توبه و ايمان ، خواهد بخشيد .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

از مصاديق مورد نظر براى {السيئات} به دليل جمله {و كادوا يقتلوننى}، تصميم بر كشتن هارون _ كه از پيامبران است _ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 8

8 - قتل پيامبران ، جرمى نابخشودنى و موجب عذاب الهى و محروميت ابدى از

هدايت الهى است .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

گناه قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 3

3 _ كشتن عمدى مؤمن ، از گناهان بسيار بزرگ

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه و اعدّ

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: قتل النفس من الكبائر لانّ اللّه عز و جل يقول: {و من يقتل مؤمناً متعمّداً . .. و اعدّ له عذاباً عظيماً}.

_______________________________

علل الشرايع، ص 478، ح 2، ب 228 ; نورالثقلين، ج 1، ص 534، ح 494.

گناه قذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 13

13 - نسبت بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 6،9

6 - قذف و اتهام به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، از گناهان كبيره است .

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لعنوا فى الدنيا و الأخرة و لهم عذاب عظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه شريفه، قذف كنندگان و تهمت به زنان مورد طرد و لعن در دو عرصه دنيا و آخرت قرار گرفته اند و به عذاب بزرگ الهى تهديد شده اند.

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قذف المحصنات من الكبائر

لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : لعنوا فى الدنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود قذف زنان پاكدامن (يعنى، نسبت زنا دادن به آنان) گناه كبيره است; زيرا خداى _ عزّوجل _ [در باره قذف كنندگان ]مى فرمايد: لعنوا فى الدنيا و الآخرة ولهم عذاب عظيم}.

گناه قطع رحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 13

13_ { دخل عمرو بن عبيد على أبى عبدالله ( ع ) فلما سلّم و جلس . . . قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل ، فقال : . . . منها : . . . نقض العهد و قطيعة الرحم لأن الله عزوجل يقول : { اُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار } . . . ;

عمرو بن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست . .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... يكى از آن گناهان ... عهدشكنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرمايد: أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 10

10_ { قطع رحم } ، گناهى بزرگ و در رديف فسادانگيزى در زمين

تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

از اين كه {تقطّعوا أرحامكم} در كنار {تفسدوا فى الأرض} قرار گرفته و از ميان همه گناهان اختصاص به ذكر يافته است; بزرگى گناه آن استفاده مى شود.

گناه قلب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 12

12 _ كتمان شهادت ، گناهى است قلبى .

و من يكتمها فانّه اثم قلبُه

گناه قلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 - 3

3 _ لزوم اجتناب از گناهان عملى و قلبى

و ذروا ظهر الإثم و باطنه

از جمله احتمالات موجود درباره {باطن الإثم} آن گناهانى است كه در درون انسان پنهان مى باشد كه مصداق روشن آن گناهان قلبى، مانند سوءظن است. نقطه مقابل آن گناهانى است كه كاملا جنبه عملى دارد (ظاهر الإثم).

گناه قمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 7،8

7 _ ميگسارى و قماربازى از گناهان بزرگ

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير . .. و اثمهما اكبر

{اثم} به معناى گناه و كارى است كه انجام آن حرام است. (القاموس المحيط)

8 _ گناه شرابخوارى و قماربازى ، از منفعت آنها بيشتر است .

يسئلونك عن الخمر و الميسر . .. اثمهما اكبر من نفعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 3

3 _ شرابخوارى و قماربازى از گناهان كبيره

انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

چون خداوند شراب و قمار را پليد و كار شيطانى شمرد و رستگارى را در گرو ترك آن دانست و در آيه بعد آنها را عامل دشمنى و كينه توزى و مايه فراموشى ياد خدا و نماز معرفى كرد معلوم مى شود شراب خوارى و قماربازى نمى تواند گناه كوچكى محسوب شود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 3

3 _ تبرئه مؤمنان از گناه شراب خوارى و قماربازى ، مشروط به دست كشيدن از آن پس از نهى خداوند

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

گناه قوم تبع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 5

5- جرم پيشگى ، عامل هلاكت قوم { تبّع } و اقوام هلاك شده قبل از آن

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

گناه قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 2،18،19

2 - قوم عاد و ثمود ، مناسب گناهشان ، كيفر و عذاب شدند .

و عادًا و ثمودًا . .. و ق_رون ... فكلاًّ أخذنا بذنبه

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

19 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، با آلودگى مداومِ به گناه ، همواره به خود ، ستم روا داشتند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه

است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن {بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 2

2 - قوم ثمود ، مردمى طغيانگر و آلوده به گناه بى حد بودند .

بطغويها

{طغوى}، اسم مصدر طغيان (گناه را از حد گذراندن) است. (مفردات)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

گناه قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 9

9_ قوم عاد ، بر اثر شركورزى و ارتكاب گناه ، به كمبود باران مبتلا شده بودند .

ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

نويد به نزول باران و فراوانى آن ، آن گاه مى توانست مؤثر باشد و مردمان را به پذيرش تعاليم و دستورهاى هود(ع) گرايش دهد كه آنان از كمبود باران در زحمت باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 2،18،19

2 - قوم عاد و ثمود ، مناسب گناهشان ، كيفر و عذاب

شدند .

و عادًا و ثمودًا . .. و ق_رون ... فكلاًّ أخذنا بذنبه

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

19 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، با آلودگى مداومِ به گناه ، همواره به خود ، ستم روا داشتند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن {بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

گناه قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 2

2 _ قوم لوط مردمى مجرم و تبهكار

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 3

3- قوم لوط ، مردمى جرم پيشه و تبهكار

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم

مجرمين . إلاّ ءال لوط

مراد از {قوم مجرمين} _ به قرينه آيات بعد _ قوم لوط است.

گناه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 5

5 _ مهلت دادن خداوند به كافران ، تنها به جهت افزايش يافتن گناه آنان است .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 5،7

5 _ خداوند فرعونيان و همه كافران پيش از آنان را به سبب گناهانشان به كيفرى شديد گرفتار ساخت .

فأخذهم اللّه بذنوبهم إن اللّه قوى شديد العقاب

7 _ انكار آيات الهى ، بارزترين گناه فرعونيان و كافران قبل از آنها

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

مراد از {ذنوبهم} گناهانى است كه كفر به آيات، بخشى از آن گناهان است، و گرنه به جاى {بذنوبهم} مى فرمود {بكفرهم}. بنابراين ذكر بخصوص انكار آيات دلالت بر اين دارد كه انكار آيات از بارزترين گناهان آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 6

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى

شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 1

1 - كافرانى كه در اغواى مسلمانان فعال بودند ، علاوه بر گناه خود ، گناهان فريب خوردگان شان را نيز در قيامت ، بر دوش خواهند كشيد .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 12

12 - مجازات كافران و بدكاران در قيامت ، همراه با آگاه شدن از جرم شان است .

إلينا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 10

10 - تجاوزگرى ، گناه پيشگى و مانع خير شدن ، از خصوصيات كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

و لاتطع المكذّبين . .. منّاع للخير معتد أثيم

گناه كافران پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 17

17- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيامة

} يعنى ليستكملوا الكفر يوم القيامة { و من اوزار الذين يضلّونهم بغير علم } يعنى كفر الذين يتولّونهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه در باره قول خدا {ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القيامة} فرمود: مقصود اين است كه كفر خود را در قيامت كامل كنند و درباره {و من اوزار الذين يضلّونهم بغير علم} فرمود: مقصود اين است كه كفر پيروان خويش را [بر دوش بگيرند]. ..}.

گناه كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

گناه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 2

2 - تلاش كافران مكه براى مرتد ساختن مسلمانان ، گناه سنگينى است .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم

گناه كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 13

13 _ حج گزارى كه در ايام تشريق بميرد ، آمرزيده است .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن تعجّل . ..}، فرمود: يعنى من مات قبل ان يمضى، فلا اثم عليه

_______________________________

كافى، ج 4،

ص 521، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 201، ح 740.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 6،9،10،11،19،22

6 _ جنگ در ماه هاى حرام ، از گناهان بزرگ است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

9 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از راه خدا و كفر به او ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به . .. اكبر

بنابراينكه {صد عن سبيل اللّه}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد.

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

11 _ در نظر خداوند ، بيرون راندن و آواره ساختن ساكنان مكه ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه اكبر . .. و اخراج اهله منه اكبر

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}، عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

22 _ سَلب امنيّت مردم ، بزرگتر از آدم كشى است .

و

الفتنة اكبر من القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 7

7 _ ميگسارى و قماربازى از گناهان بزرگ

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير . .. و اثمهما اكبر

{اثم} به معناى گناه و كارى است كه انجام آن حرام است. (القاموس المحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 12

12 _ شناخت امام و پرهيز از گناهان كبيره ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: معرفة الامام و اجتناب الكبائر الّتى اوجب اللّه عليها النّار

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1131.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 4

4 _ رباخوارى ، گناهى بس بزرگ

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب

اعلام جنگ خدا و رسول (ص) عليه رباخوار، حاكى از گناه بزرگ اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 6

6 _ تكذيب آيات الهى ، گناه بزرگى است .

كذّبوا باياتنا فاخذهم اللّه بذنوبهم و اللّه شديد العقاب

شدّت عقاب، بيانگر بزرگى گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 16،17

16 _ نسبت ناروا به خداوند و كشتن پيامبران ، گناهى بزرگ و موجب عذاب سوزان دوزخ

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ و نقول ذوقوا عذاب الحريق

{حريق}، به معناى محرِق (سوزاننده) است. گفتنى است عذاب سوزان براى كشتن پيامبران و نسبت

ناروا به خدا دادن، حاكى از بزرگى چنين گناهانى است.

17 _ عذاب سوزان نسبت دهندگان فقر به خدا و قاتلان انبيا ، با فرمان مستقيم خداوند

نقول ذوقوا عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 8،9،10

8 _ تبديل اموال مرغوب يتيمان به نامرغوب ، ضميمه ساختن دارايى آنان به ثروت خويش ، گناهى بزرگ

و لا تتبدّلوا الخبيث بالطيّب و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

متعدى شدن فعل {لا تاكلوا} به {الى}، گوياى اين است كه در آن فعل، معناى ضميمه ساختن تضمين شده است.

9 _ تصرف غاصبانه در اموال يتيمان و تأخير در واگذارى آن به ايشان ، گناهى بزرگ

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

تأخير در پرداخت، از {و اتوا اليتامى} به دست مى آيد ; چون علاوه بر لزوم پرداخت اموال يتيم، دلالت بر پرداخت به موقع آن نيز دارد.

10 _ خيانت در اموال يتيمان ، گناهى بزرگ

انّه كان حوباً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 10

10 _ تصرف نابجا در اموال ديگران ، گناهى بزرگ ، همچون گناه قتل و آدمكشى است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم

بيان حرمت آدمكشى در كنار تصرفات ناروا در اموال ديگران، نشانه همسانى آن دو گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 1،4،6،7،8،9

1 _ گناهان ، داراى دو قسمِ صغيره و كبيره

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيّئاتكم

به قرينه

مقابله بين كبائر و سيئات، مراد از سيئات در اينجا، گناهان صغيره است.

4 _ گناهى كه وعده عذاب دوزخ در پى داشته باشد ، كبيره است . *

سوف نصليه ناراً . .. ان تجتنبوا كبائر

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: الكبائر، التى اوجب اللّه عزّ و جل عليها النار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 276، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 207.

6 _ دست اندازى به دارايى ها ديگران با شيوه هاى باطل ، گناهى بزرگ

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

به مقتضاى ارتباط اين آيه و آيات قبل، از مصاديق مورد نظر براى گناهان كبيره، همان تصرف ناروا در اموال ديگران است.

7 _ كشاندن جامعه به فساد و تباهى ، از گناهان كبيره

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... ان تجتنبوا كبائر ما

8 _ آدمكشى ، از گناهان كبيره

لا تقتلوا انفسكم . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

9 _ انتحار و خودكشى ، از گناهان كبيره *

لا تقتلوا انفسكم . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 11،13،14

11 _ شرك به خدا ، گناهى بزرگ

و من يشرك باللّه فقد افترى اثماً عظيماً

13 _ تمامى گناهان ، حتّى گناهان كبيره _ بجز شرك _ قابل آمرزش و بخشش

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمودك الكبتئر فما سواها ... .

مقصود از قابل آمرزش بودن همه گناهان _ بجز شرك _ بخشش بدون توبه است

; زيرا مشرك هم اگر از شرك توبه كند، بخشيده مى شود.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 487، ح 283، 284، و ص 488، ح 290 ; تفسير برهان، ج 1، ص 374، ح 1، 2، 7 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 376، ح 36، ب 179.

14 _ شرك ، از گناهان كبيره و موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

امام صادق (ع) در معرّفى و شمارش گناهان كبيره فرمود: . .. و هنّ ممّا اوجب اللّه عز و جل عليهن النّار قال اللّه عزّ و جل: {انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به ... }.

_______________________________

عقاب الاعمال "مترجم"، ص 525، ح 1، باب عقاب من اتى الكبائر ; نورالثقلين، ج 1، ص 488، ح 292.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 8

8 _ افترا بر خدا ، گناهى آشكار و بزرگ

و كفى به اثماً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 3

3 _ كشتن عمدى مؤمن ، از گناهان بسيار بزرگ

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه و اعدّ

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: قتل النفس من الكبائر لانّ اللّه عز و جل يقول: {و من يقتل مؤمناً متعمّداً . .. و اعدّ له عذاباً عظيماً}.

_______________________________

علل الشرايع، ص 478، ح 2، ب 228 ; نورالثقلين، ج 1، ص 534، ح 494.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 5

5 _ ترك هجرت از سيطره كافران و مشركان ، گناهى بس بزرگ

فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

چون كيفر ترك هجرت در صورت ناتوانى نيز به طور حتمى نفى نشده، معلوم مى شود هجرت در صورت توان، از واجبات بسيار مؤكّد است و ترك آن گناهى بزرگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 13

13 _ دفاع از خائنين ، خيانت و گناهى بزرگ است .

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

مراد از {خواناً اثيماً} مى تواند قاضيانى باشد كه از خيانتكاران دفاع مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 2

2 _ مخالفت با پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنى حرام و گناهى بزرگ است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 5

5 _ شرك به خدا از بزرگترين گناهان

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 6

6 _ اتهام به برگزيدگان الهى ، گناهى بزرگ *

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 47

47 _ همكارى در گناه و تجاوز ، گناهى بزرگ و موجب كيفر

و مجازاتى سخت

و لاتعاونوا على الاثم و العدون . .. إنّ اللّه شديد العقاب

تهديد به عذاب شديد، نشانه بزرگى گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 6

6 _ هشدار هابيل به قابيل درباره بزرگى گناه آدمكشى و سنگينى عقوبت آن در قيامت

ان تبوا باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 1،2

1 _ كشتن نابحق يك انسان ، گناهى بزرگ و داراى كيفر و مجازاتى بسيار سنگين

انه من قتل نفساً . .. فكانما قتل الناس جميعاً

همسنگى كشتن يك انسان با كشتن تمامى مردم، مى تواند كنايه از شدت مجازات باشد.

2 _ كشتن نابحق يك انسان در نزد خداوند به منزله كشتن همه مردم است .

من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 11

11 _ استهزاى دين و احكام الهى و بازيچه دانستن آن ، از گناهان بزرگ

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. أولياء

چون تمسخر كنندگان دين بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر احكام الهى از گناهان بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 6

6 _ تمسخر اذان ، نماز و ديگر شعاير دينى ، از گناهان بزرگ

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

چون تمسخر كنندگان نماز و اذان و يا ديگر شعاير دينى، بايد طرد

شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر نماز و اذان و ديگر شعاير، از گناهان بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 5

5 _ تجاوز به حقوق ديگران ، حرام خوارى و رشوه گيرى ، از گناهان بزرگ

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

ذكر تجاوز و حرام خوارى پس از كلمه {اثم} كه شامل همه گناهان مى شود (ذكر خاص بعد از عام)، مى تواند اشاره به بزرگى آن دو گناه داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 27

27 _ شرك ، بزرگترين گناه كبيره و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. اكبر الكبائر، الشرك باللّه يقول اللّه عزوجل: { انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 285، ح 33، ب 28; بحارالانوار، ج 79، ص 6، ح 7.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 3،4

3 _ شرابخوارى و قماربازى از گناهان كبيره

انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

چون خداوند شراب و قمار را پليد و كار شيطانى شمرد و رستگارى را در گرو ترك آن دانست و در آيه بعد آنها را عامل دشمنى و كينه توزى و مايه فراموشى ياد خدا و نماز معرفى كرد معلوم مى شود شراب خوارى و قماربازى نمى

تواند گناه كوچكى محسوب شود.

4 _ گرايش به مظاهر شرك از گناهان كبيره است .

و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 9

9 _ ابداع كنندگان سنت هاى ناروا و اعمال زشت ، مرتكب گناهى بزرگتر و مستحق ملامتى بيشتر

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

گناه كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 11

11 - عالمان اديان ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق هستند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 7

7 - كتمان حقايق دينى و معارف كتب آسمانى از گناهان بزرگ است .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

دورى هميشگى كتمان كنندگان حقايق از رحمت خدا و نيز ابتلاى آنان به عذابى تخفيف ناپذير، حكايت از بزرگى گناه آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 8

8 - عالمان دينى ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى و احكام الهى هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

گناه كتمان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 1،8

1 - كتمان معارف و احكامى كه خدا نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى ثبت شده ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه

من الكتب . .. لهم عذاب أليم

8 - عالمان دينى ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى و احكام الهى هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

گناه كتمان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 7

7 - كتمان حقايق دينى و معارف كتب آسمانى از گناهان بزرگ است .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

دورى هميشگى كتمان كنندگان حقايق از رحمت خدا و نيز ابتلاى آنان به عذابى تخفيف ناپذير، حكايت از بزرگى گناه آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 1،8

1 - كتمان معارف و احكامى كه خدا نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى ثبت شده ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب . .. لهم عذاب أليم

8 - عالمان دينى ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى و احكام الهى هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

گناه كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 14

14 - خداوند ، كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى را از گناهان و آلودگى ها پاك نخواهد كرد .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايزكيهم

گناه كتمان كنندگان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 14

14 - خداوند ، كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى را از گناهان و آلودگى

ها پاك نخواهد كرد .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايزكيهم

گناه كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 24

24 _ شاهدان رسمى در صورت كتمان شهادت از زمره گنهكارانند .

و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 8

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 4

4 - كفر و شرك ، گناه و نيازمند توبه و طلب مغفرت از پيشگاه خداوند

ليغفر لنا خطي_نا

مصداق مورد نظر از خطيئة _ به قرينه آيات بعد كه جرم و ايمان را در مقابل يكديگر قرار

داده است _ گناه كفر به خداوند و انكار رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 2

2 - كفر ، جرم و گناه است و كافران مجرم و دوزخى اند .

إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

لام در {له جهنّم} بر استحقاق دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 6

6 - سدكردن راه ايمان و معرفت ديگران به قرآن ، گناهى بزرگ تر و بدتر از كفر و گناهان شخصى كافران

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أسوء} در مقام مقايسه ميان كفر و حق ناباورى كافران، با تلاش هاى آنان در جلوگيرى از گرايش ديگران به ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 3

3 - كفر و شرك ، جرمى نابخشودنى

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ بيانگر آن است كه مشركان، مجرمانى اند كه قابل بخشش نيستند و در جهنم براى هميشه ماندگاراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 2

2 - كفر به تنهايى _ من هاى ضميمه شدن به اعمال زشت _ خود جرمى مستحق عذاب است . *

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و أمّا الذين كفروا

در آيه پيشين، از لزوم همراهى ايمان با عمل صالح، جهت بهره مندى از پاداش

اخروى سخن به ميان آمد; ليكن در اين آيه، در كنار {الذين كفروا} اشاره به اعمال بد نشده است. بنابراين مى توان گفت كفر، انسان را مصداق {مجرم} كرده و مستحق عذاب مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 8

8 - كفر و شرك ، جرمى بزرگ و كيفرآور در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

توصيف كافران و مشركان، به {جرم پيشه}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 7 - 7

7 - كفر ، گناهى نابخشودنى

ي_أيّها الذين كفروا لاتعتذروا اليوم

پذيرفته نشدن عذرِ كافران، نشانگر نابخشودنى بودن عمل آنان (كفر) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 6

6 - كفر و شرك ، جرمى نابخشنودنى

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

مقرر شدن عذابى كه فديه بردار نيست، بيانگر اين حقيقت است كه جرم كفر و شرك، جرمى نابخشودنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 3

3 - كفرورزى ، جرم ( گناه ) است و كافران به گناه آلوده اند . *

إنّ الذين أجرموا

مجرم خواندن كافران، يا به لحاظ گناه بودن كفر است و يا اين كه گناهان ديگرى نيز در بين كافران رواج دارد.

گناه كفر به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 1

1 - كفر به خدا و سرپيچى از عبادت او ، گناهى نابخشودنى و

در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه

مراد از {الطيب من القول} _ همان طور كه در آيه پيش گفته شد _ كلمه توحيد و {صراط حميد} عبادت خداى يگانه است. بنابراين با توجه به ارتباط اين آيه با آيه پيش، مى توان گفت: {كفروا} در {إنّ الذين كفروا}به تقدير {كفروا بالطيب من القول} است و مراد از {سبيل اللّه} در {يصدون عن سبيل اللّه}، عبادت و پرستش خداى يگانه مى باشد. قابل ذكر است كه {الذين} اسم {إنّ} و خبر آن محذوف است و تقدير آن به قرينه ذيل آيه چنين مى شود: {إنّ الذين كفروا... نذيقهم من عذاب أليم}.

گناه كفر به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 6

6 - كفر به قرآن و روى گردانى از آن ، ظلم و گناهى غيرقابل بخشش است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مراد از {ذكر الرحمان} قرآن باشد.

گناه كفران نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 19

19 - طغيان در مورد نعمت هاى خداوند و خروج از مرز تعادل ، گناهى است بس بزرگ .

و لاتطغوا . .. و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

غضب خداوند بر طغيان گران در مورد نعمت ها، نشانه بزرگى گناه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 9

9 -

كفران نعمت هاى الهى ، گناهى بس بزرگ و غيرقابل بخشش در پيشگاه خداوند

و هل نج_زى إلاّ الكفور

تأكيد خداوند بر اين كه تنها كفران كنندگان نعمت ها، مورد مجازات قرار مى گيرند، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 6

6 - سپاس نعمت هاى الهى و اعتراف به آن ، تكليفى بس مهم و انكار و ناسپاسى آن ، گناهى بس عظيم

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

از ده ها بار تكرار {فبأىّ ءالآء. ..} در اين سوره، مى توان برداشت بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 3

3 - هدايت ، نعمتى است بزرگ و كفران آن ، گناهى عظيم و نابخشودنى است .

إنّا هدين_ه السبيل . .. إنّا أعتدنا للك_فرين ... سعيرًا

از مهيا شدن عذاب سخت براى ناسپاسان نعمت هدايت، برداشت بالا به دست مى آيد.

گناه كم فروشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 1 - 1

1 - كم فروشى ، گناهى بزرگ است و كم فروشان به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل للمطفّفين

{طفيف} و{قليل}، به يك معنا است. تطفيف كاستنى است كه انجام دهنده آن در پيمانه كردن و وزن كردن خيانت كند و {ويل} در اصل به معناى عذاب و هلاكت است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 5

5 - كم فروشى ، گناهى در خور منكران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت

مايه شگفتى است .

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

گناه كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

گناه گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

گناه گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 18

18- { عن النبى ( ص ) قال : أيّما داع دعى إلى ضلالة فاتبع كان عليه مثل أوزار من اتبعه من غير أن ينقص من أوزارهم شىء . . . ;

از پيغمبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هر دعوت كننده اى كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى شود، همانند بار سنگين گناهان كسانى كه او را پيروى كرده اند بر دوش دعوت كننده است; بى آنكه چيزى از گناهان پيروان او كاسته شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 4

4 - آنانى كه براى گمراهى ديگران تلاش مى كنند ، در گناه گمراه شدگان سهيم اند .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم

گناه گواهى دروغ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 21،22

21 - { قال رسول اللّه ( ص ) خطيباً . فقال : ياأيّها الناس عدلت شهادة الزور إشراكاً باللّه ثلاثاً ، ثمّ قرأ : { فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور } ;

رسول خدا(ص) ضمن خطبه اى سه دفعه فرمود: اى مردم! شهادت زور (دروغ)، معادل شرك به خدا است. سپس آيه {فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور} را قرائت فرمود}.

22 - { دخل عمرو بن عبيد على الصادق ( ع ) . . .و قال : أحب أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال : . . .إنّ الكبائر . . . وقول الزور { و اجتنبوا قول الزور } . . . ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب اللّه بشناسم. آن حضرت فرمود: ...[از جمله] گناهان كبيره... قول زور است; [چون در كتاب اللّه آمده است: ]{و اجتنبوا قول الزور}...}.

گناه گواهى ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 2

2 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، گناه است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

مراد از {اثماً} _ به قرينه {انا اذاً لمن الاثمين} _ شهادتهاى دروغين است.

گناه لواط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 4

4_ لواط و همجنس بازى ، گناهى بزرگ و به منزله گناهانى بسيار است .

و من قبل كانوا يعملون السيئات

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه {ال}

در {السيئات} عهد ذهنى باشد. در اين صورت مقصود از {السيئات} لواط است. اطلاق {سيئات} به صورت جمع بر يك گناه ، اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 8

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

گناه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

گناه مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

گناه محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 4،6

4 _ گناه محاربه با پيامبر ( ص ) ، همسان با گناه محاربه با خدا .

انما جزؤا

الذين يحاربون اللّه و رسوله

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

گناه مردان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 55 - 1

1 - مردان قوم لوط ، گرفتار هم جنس گرايى

أئنّكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء

گناه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

گناه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

گناه مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

گناه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

گناه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على

قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

گناه معرضان از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 21

21_ اعراض كنندگان از تعاليم پيامبران و معارف دين ، مجرم و گنهكارند .

و لاتتولوا مجرمين

گناه معرضان از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 21

21_ اعراض كنندگان از تعاليم پيامبران و معارف دين ، مجرم و گنهكارند .

و لاتتولوا مجرمين

گناه مغالطه گران در اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

گناه مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}،

مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

گناه مفتريان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 5،6،7

5- كسانى كه با ساختگى دانستن قرآن ، ديگران را به گمراهى كشيدند ، بخشى از گناهان آنان را به عهده خواهند داشت .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {من} براى تبعيض باشد.

6- افترا زنندگان به قرآن ، علاوه بر گناه خويش ، عهده دار گناه گمراه شدگان به دست خود نيز خواهند بود .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

برداشت فوق بر اين احتمال است كه {من} يا زايد و يا براى جنس باشد چنان كه مفسّران احتمال داده اند.

7- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خوانند ، علاوه بر گناه افترا زدن به قرآن ، برخى از گناه ديگران ( گناه گمراهى آنان ) را نيز بر دوش مى كشند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

اين برداشت، مبتنى بر تبعيض بودن {من} در {من أوزارهم} است.

گناه مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 7

7 _ خداوند ، گناهان مقتول به ناحق را به پاى قاتل او ثبت خواهد كرد .

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {اثمى}، مطلق گناهان باشد. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من

قتل مؤمناً متعمداً اثبت اللّه عليه جميع الذنوب و برى المقتول منها و ذلك قول اللّه تعالى {انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار}.

_______________________________

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (مترجم)، ص 636، ح 9، باب عقاب من قتل نفساً متعمداً; نورالثقلين، ج 1، ص 613، ح 133.

گناه مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 12

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر معارف دين را نپذيرند، مردمى تجاوزگر و گناهكارند.

و كذلك نجزى المجرمين

{جرم} به معناى تعدى و گناه است.

گناه مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 1

1- تكذيب كنندگان حقانيت قرآن ، سرانجام تمامى گناهان عمل خويش را در قيامت بر دوش خواهند كشيد .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

لام {ليحملوا} لام عاقبت است و {أوزار} (جمع وزر) به معناى ثقل و سنگينى و كنايه از گناه است.

گناه مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و

آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 12

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

گناه مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 8

8 _ خيانت و نيرنگ ، گناه است .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

در برداشت فوق، {اثيماً}، صفت توضيحى براى {خواناً} گرفته شده است.

گناه ممانعت از ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 22

22 - بستن مساجد به روى مردم و بازداشتن آنان از ياد خدا ، از گناهان بزرگ است .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه . .. لهم فى الأخرة عذاب عظيم

گناه ممانعت از زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 8

8 _ از امام صادق ( ع ) [ ضمن حديثى در توضيح گناهان كبيره ] روايت شده است : { . . . و منع الزكاة المفروضة لأن اللّه عز و جل يقول : يوم يحمى على ها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره، منع زكات واجب است; زيرا خداى عزوجل

مى فرمايد: روزى كه آن [زر و سيم ]را با آتش دوزخ مى گدازند و پيشانى، پهلو و پشت آنان را داغ مى زنند و مى گويند اين است آنچه براى خود اندوختيد ... }.

گناه ممانعت از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 22

22 - بستن مساجد به روى مردم و بازداشتن آنان از ياد خدا ، از گناهان بزرگ است .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه . .. لهم فى الأخرة عذاب عظيم

گناه ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

گناه منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه {و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

گناه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

گناه نابخشودنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 21

21 _ تحريف دين ( تغيير و تبديل و كم و زياد كردن وحى الهى ) گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب اخروى

قل ما يكون لى أن أبدّله . .. إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 7

7 _ شرك ، گناهى است نابخشودنى .

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 4

4- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب كيفر سخت الهى در قيامت است .

يعمل الظ_لمون . .. ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 7

7- ظلم ، گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب الهى در دنيا

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون . .. و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب في

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 85 - 3

3- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و عامل اصلى ابتلاى انسان به عذاب

اخروى است .

و إذا رءا الذين ظلموا العذاب

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه با آنكه آيه در صدد بيان وضعيت كافران در قيامت است، ولى از آنان به ظالمان توصيف كرده است و وصف مشعر به عليت است. گفتنى است وعده عذاب اخروى، بيانگر بزرگى و نابخشودنى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 5

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 6

6 - انكار آيات الهى و روى گردانى از ياد خدا ، گناهى نابخشودنى است .

و من أعرض عن ذكرى . .. و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه ... لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 3

3- ادعاى الوهيت ، گناهى نابخشودنى است ، هر چند از جانب مقربان الهى باشد .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 8

8 - ارتداد از دين ، گناهى نابخشودنى و درپى دارنده عذاب جاودان اخروى است .

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. خسر الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 8

8

- شرك ، گناهى است نابخشودنى كه اهل آن مستحق عذاب الهى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 5

5 - شرك و انكار ربوبيت خدا ، گناهى نابخشودنى و گرفتار كننده به آتش دورخ است .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 1

1 - كفر به خدا و سرپيچى از عبادت او ، گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه

مراد از {الطيب من القول} _ همان طور كه در آيه پيش گفته شد _ كلمه توحيد و {صراط حميد} عبادت خداى يگانه است. بنابراين با توجه به ارتباط اين آيه با آيه پيش، مى توان گفت: {كفروا} در {إنّ الذين كفروا}به تقدير {كفروا بالطيب من القول} است و مراد از {سبيل اللّه} در {يصدون عن سبيل اللّه}، عبادت و پرستش خداى يگانه مى باشد. قابل ذكر است كه {الذين} اسم {إنّ} و خبر آن محذوف است و تقدير آن به قرينه ذيل آيه چنين مى شود: {إنّ الذين كفروا... نذيقهم من عذاب أليم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 9

9 - شرك ، گناهى غير قابل شفاعت *

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

تعبير {إنّما حسابه عند ربّه} ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه كمترين اجازه ميانجى گرى و شفاعت در شرك، به ديگران داده نخواهد

شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 4

4 _ انكار معاد ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دوزخ به تكذيب كنندگان قيامت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 3

3 - تخلّف بى دليل از مقررات ارتش ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

أم كان من الغائبين . لأُعذّبنّه ... أو لأاْذبحنّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 3

3 - تكذيب آيات الهى بدون ارائه دليل علمى ، ظلمى نابخشودنى و غيرقابل اعتذار

أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا . .. و وقع القول عليهم بما ظلموا

برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 3

3 - مشاهده آيات مختلف خداوند و ناديده گرفتن آنها ، ظلمى غيرقابل بخشش

و وقع القول عليهم بما ظلموا . .. ألم يروا ... إنّ فى ذلك لأي_ت

آيه ياد شده مى تواند تفسير و توضيحى باشد بر آنچه در آيه پيش به عنوان {ظلم} مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 9

9 - كفران نعمت هاى الهى ، گناهى بس بزرگ و غيرقابل بخشش در پيشگاه خداوند

و هل نج_زى إلاّ الكفور

تأكيد خداوند بر اين كه تنها كفران كنندگان نعمت ها، مورد مجازات قرار مى گيرند، گوياى حقيقت

ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 4

4 - دروغ بستن بر خداوند ، گناهى نابخشودنى و موجب روسياهى و خوارى در قيامت

و يوم القي_مة ترى الذين كذبوا على اللّه وجوههم مسودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 3

3 - شرك و عبادت غيرخدا ، از سوى هركس كه باشد _ حتى پيامبران _ در پيشگاه خداوند ، گناهى نابخشودنى است .

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 8

8 - قتل پيامبران ، جرمى نابخشودنى و موجب عذاب الهى و محروميت ابدى از هدايت الهى است .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 4،5

4 - ستم پيشگى ، گناهى نابخشودنى و عذرناپذير در قيامت

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

آمدن كلمه {الظالمين} به صورت وصفى، بيانگر اين نكته است كه مقصود از آن، فردى نيست كه در زندگى اندكى ستم كرده باشد; بلكه كسى است كه چنان به اين گناه آلوده شده كه به آن شهرت يافته و عادت كرده است.

5 - كفر و شرك ، ستمى غيرقابل بخشش و عذرناپذير در پيشگاه خداوند

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

مقصود از {الظالمين} _ به قرينه آيات گذشته _ كافران و مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43

- 39 - 5،6

5 - روى گردانى از ياد خدا ، گناهى نابخشودنى است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم

با توجه به توضيح برداشت قبل و به كار رفتن {لن}، استفاده مى شود كه اعراض از ياد خدا، هرگز در قيامت مورد عفو او قرار نخواهد گرفت.

6 - كفر به قرآن و روى گردانى از آن ، ظلم و گناهى غيرقابل بخشش است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مراد از {ذكر الرحمان} قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 3

3 - كفر و شرك ، جرمى نابخشودنى

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ بيانگر آن است كه مشركان، مجرمانى اند كه قابل بخشش نيستند و در جهنم براى هميشه ماندگاراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 2

2 - كفر به آيات الهى ، پس از شنود و شهود آن ، دروغ پردازى و گناهى نابخشودنى است .

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون . ويل لكلّ أفّاك أثيم

برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و اين نكته است كه {أفّاك أثيم} به كسانى اطلاق شده كه آيات الهى را تصديق نكرده و بدان كفر ورزيده اند. بر اين اساس عدم ايمان به آيات روشن الهى، خود دروغ و گناهى عظيم

و نابخشودنى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 4

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 2

2 - نفاق ، گناهى نابخشودنى است .

سواء عليهم . .. أم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 7 - 7

7 - كفر ، گناهى نابخشودنى

ي_أيّها الذين كفروا لاتعتذروا اليوم

پذيرفته نشدن عذرِ كافران، نشانگر نابخشودنى بودن عمل آنان (كفر) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 2

2 - دروغ بستن بر خدا ، گناهى بس بزرگ و نابخشودنى

و لو تقوّل علينا . .. لأخذنا منه باليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 6

6 - كفر و شرك ، جرمى نابخشنودنى

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

مقرر شدن عذابى كه فديه بردار نيست، بيانگر اين حقيقت است كه جرم كفر و شرك، جرمى نابخشودنى است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 3

3 - ترك نماز ، جرمى بزرگ و نابخشودنى

عن المجرمين . .. قالوا لم نك من المصلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 2

2 - اطعام نكردن به مساكين و گرسنه ر ها كردن آنان در جامعه ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 45 - 2

2 - به بطالت گذراندن عمر ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نخوض مع الخائضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 3

3 - تكذيب روز جزا ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 3

3 - هدايت ، نعمتى است بزرگ و كفران آن ، گناهى عظيم و نابخشودنى است .

إنّا هدين_ه السبيل . .. إنّا أعتدنا للك_فرين ... سعيرًا

از مهيا شدن عذاب سخت براى ناسپاسان نعمت هدايت، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 6

6 - تكذيب روز جزا ، جرمى نابخشودنى است و تكذيب گران مجرم اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. كلوا و تمتّعوا قليلاً إنّكم مجرمون

مطلب ياد شده، از به كار رفتن عنوان {مجرمان} درباره {مكذّبان}، استفاده شده است.

گناه ناهيان از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه نفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 8

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 2

2 - نفاق ، گناهى نابخشودنى است .

سواء عليهم . .. أم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم

گناه و طبع انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 2

2 - گناه پيشگى ، برخلاف طبيعت نفس انسان است .

دسّيها

راغب در {مفردات} اكراه را در معناى {دسّ} دخيل مى داند. بنابراين، نفس به وارد شدن در گناه، رغبتى ندارد.

گناه وصيت ناعادلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 3،11

3 - وصيت هاى ناعادلانه

اگر از سرعمد باشد ، گناه است .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً

11 - چنانچه وصيت ناعادلانه تبديل و اصلاح شود ، خداوند گناه وصيت كننده را خواهد بخشيد .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

در برداشت فوق {إن اللّه غفور} در ارتباط با گناه وصيت كننده (فمن خاف من موص . .. إثماً} ملاحظه شده است.

گناه هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 1،18،19

1 - هر يك از فرعون و هامان و قارون مناسب گناهشان كيفر شدند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

19 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، با آلودگى مداومِ به گناه ، همواره به خود ، ستم روا داشتند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. ول_كن كانوا أنفسهم يظلمون

گناه هتك آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

گناه هتك آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 7

7 - شكستن حرمت و آبروى اهل ايمان

، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّنًا و هو عن

گناه همجنس بازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 4

4_ لواط و همجنس بازى ، گناهى بزرگ و به منزله گناهانى بسيار است .

و من قبل كانوا يعملون السيئات

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه {ال} در {السيئات} عهد ذهنى باشد. در اين صورت مقصود از {السيئات} لواط است. اطلاق {سيئات} به صورت جمع بر يك گناه ، اشاره به برداشت فوق دارد.

گناه همسر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 19

19_ همسر لوط به او ايمان نياورد و به گناهى هم طراز گناهان قوم لوط آلوده بود .

فأسر بأهلك . .. إلاّ امرأتك إنه مصيبها ما أصابهم

همانندى كيفر همسر لوط با كيفر قوم لوط _ كه جمله {إنه مصيبها ما أصابهم} دلالت بر آن دارد _ حاكى است كه گناه وى نيز هم طراز گناه آن قوم بوده است. گويا وى به عملكرد آنان راضى بوده و يا به گونه اى - چنانچه در برخى روايات وارده شده_ ايشان را در گناهشان يارى مى داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 1

1- همسر لوط ( ع ) در زمره مجرمان قوم لوط و عذاب شدگان الهى بود .

إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم . .. إلاّ امرأته

گناه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 1

1 - در صورتى كه همسران پيامبر ، آشكارا كار زشتى انجام دهند ، كيفرشان دوچندان خواهد بود .

ي_نساء النبىّ من يأت منكنّ بف_حشة مبيّنة يض_عف لها العذاب ضعفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 2،12

2 - گناه كارى همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به خاطر افشاى راز آن حضرت

إن تتوبا إلى اللّه

توصيه به توبه، نشانگر ارتكاب گناه است.

12 - افشاى راز پيامبر ( ص ) از سوى برخى از همسرانش ، گناه و خطايى بزرگ بود .

فقد صغت قلوبكما و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهي

مطلب ياد شده، از آهنگ هشدارآميز آيه شريفه نسبت به همسران رسول خدا و لحن حمايت گونه آن، به دست مى آيد.

گناه يأس از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 7

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

گناه يأس از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . [ من الكبائر ] الإياس من روح الله ، لأن الله عزوجل يقول : { إنه لاييأس من روح الله

إلاّ القوم الكافرون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: [يكى از گناهان كبيره] نااميدى از رحمت خداست ; زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: {إنه لاييأس من روح الله إلاّ القوم الكافرون}. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 7

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

گناه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 14

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

32

_ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

گناهان صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 6

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

گناهان قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 10

10- تنها برخى از گناهان ، قابل بخشش در پرتو ايمان و اعتقاد به خداوند *

أجيبوا داعى اللّه و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم

{من} در {من ذنوبكم} براى تبعيض است و اين احتمال وجود دارد كه تبعيض، نظر به نوع گناه داشته باشد; يعنى، برخى از گناهان با ايمان آوردن بخشيده مى شود و برخى ديگر خير.

گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 1،3

1 - كتمان معارف و احكامى كه خدا نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى ثبت شده ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب . .. لهم عذاب أليم

3 - دين فروشى و كسب متاع دنيا در قبال آن ، از گناهان بزرگ است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ

است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 9

9_ نزديكى با زنان شوهردار و ارتكاب زنا ، از گناهان بسيار زشت و پليد است .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 4

4- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب كيفر سخت الهى در قيامت است .

يعمل الظ_لمون . .. ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 85 - 3

3- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و عامل اصلى ابتلاى انسان به عذاب اخروى است .

و إذا رءا الذين ظلموا العذاب

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه با آنكه آيه در صدد بيان وضعيت كافران در قيامت است، ولى از آنان به ظالمان توصيف كرده است و وصف مشعر به عليت است. گفتنى است وعده عذاب اخروى، بيانگر بزرگى و نابخشودنى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 8

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 1

1 - گناه قذف ( نسبت دادن زنا بدون دليل به زنان پاكدامن ) على رغم بزرگى اش ، بخشودنى و قابل آمرزش از سوى خداوند است .

والذين يرمون المحصن_ت . ..أُول_ئك هم الف_سقون. إلاّ الذين تابوا من بعد ذلك و أصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2،4

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

4 _ انكار معاد ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دوزخ به تكذيب كنندگان قيامت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى

تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 5

5 - دروغ ، مادر گناهان و زاينده انحراف ها

أفّاك أثيم

اختصاص به ذكر يافتن {إفك} از ميان ساير گناهان و اصل قرار گرفتن براى {إثم} (تقدم آن بر إثم) مى تواند مطلب ياد شده را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 3

3 - تخلّف بى دليل از مقررات ارتش ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

أم كان من الغائبين . لأُعذّبنّه ... أو لأاْذبحنّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 9

9 - كفران نعمت هاى الهى ، گناهى بس بزرگ و غيرقابل بخشش در پيشگاه خداوند

و هل نج_زى إلاّ الكفور

تأكيد خداوند بر اين كه تنها كفران كنندگان نعمت ها، مورد مجازات قرار مى گيرند، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 6

6 - سدكردن راه ايمان و معرفت ديگران به قرآن ، گناهى بزرگ تر و بدتر از كفر و گناهان شخصى كافران

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أسوء} در

مقام مقايسه ميان كفر و حق ناباورى كافران، با تلاش هاى آنان در جلوگيرى از گرايش ديگران به ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3،6،8،13

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

13 - { ( عن ) موسى بن جعفر ( ع ) يقول : دخل عمروبن عبيد على أبى عبداللّه ( ع ) فلمّا سلّم و جلس تلا هذه الآية : { الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش } . . . قال أحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن لمكراللّه . . . و من ها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و

أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف . . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . .و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و منع الزكاة . . . و شهادة الزور و كتمان الشهادة . . . و شرب الخمر . . . و ترك الصلاة . . .و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: عمروبن عبيد (از علماى عامه) وارد بر امام صادق(ع) شد و چون سلام كرد و نشست آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش} را تلاوت كرد. .. و گفت دوست دارم كه گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم امام فرمود: آرى اى عمرو! بزرگ ترين گناه كبيره شرك به خدا است... و بعد از آن يأس از رحمت خدا، ...و سپس ايمن شدن از مكر خدا... و از جمله آنها نافرمانى نسبت به پدر و مادر... و كشتن انسان... و اتهام به زنان پاكدامن... و خوردن مال يتيم... و فرار از ميدان جنگ... و رباخوارى... و سحر... و زنا... و قسم دروغ (براى حق ناحق كردن) و خيانت... و ندادن زكات... و گواهى دروغ و كتمان گواهى... و خوردن شراب... و ترك نماز... و پيمان شكنى و قطع رحم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 3

3 - دروغ پردازى ، گناهى بزرگ

أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 10

10 -

حرمت شكنى و استهزا نسبت به آيات الهى ، گناهى بس بزرگ و درپى دارنده عذابى سخت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ... و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 10

10_ { قطع رحم } ، گناهى بزرگ و در رديف فسادانگيزى در زمين

تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

از اين كه {تقطّعوا أرحامكم} در كنار {تفسدوا فى الأرض} قرار گرفته و از ميان همه گناهان اختصاص به ذكر يافته است; بزرگى گناه آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 23،25

23 - { دخل عمروبن عبيد

على أبى عبداللّه ( ع ) . . .قال اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم ، أكبر الكبائر الإشراك باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن مكر اللّه . . . و منها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف . . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . . و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و ترك الصلاة متعمداً و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

(1) بعضى غلول را به معناى خيانت در غنائم و اموال عمومى گرفته اند.

25 - { دخل عمروبن عبيد على الصادق ( ع ) . . . و قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال . . . و اللواط { و الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش . . . } ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از قرآن بشناسم... امام [ضمن بيان گناهان كبيره ]فرمود: {لواط} هم يكى از آنها است و آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش...} را تلاوت نمود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 1،4

1 - عظمت گناه پيمان شكنى در بينش الهى

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

{حنث} در مطلق گناه و نيز خصوص شكستن پيمان و خلف قسم

به كار مى رود. گفتنى است كه توصيف {حنث} به وصف {عظيم}، بيانگر آن است كه شكستن پيمان در همه موارد گناهى بزرگ است.

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 2

2 - دروغ بستن بر خدا ، گناهى بس بزرگ و نابخشودنى

و لو تقوّل علينا . .. لأخذنا منه باليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 3

3 - ترك نماز ، جرمى بزرگ و نابخشودنى

عن المجرمين . .. قالوا لم نك من المصلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 2

2 - اطعام نكردن به مساكين و گرسنه ر ها كردن آنان در جامعه ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 45 - 2

2 - به بطالت گذراندن عمر ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نخوض مع الخائضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 3

3 - تكذيب روز جزا ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 3

3 - هدايت ، نعمتى است بزرگ و كفران آن ، گناهى عظيم و نابخشودنى است .

إنّا هدين_ه السبيل . .. إنّا أعتدنا للك_فرين ... سعيرًا

از مهيا شدن عذاب سخت براى ناسپاسان نعمت هدايت، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 4

4 - تكذيب دين ، جرمى بزرگ و غير قابل بخشش

كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمان}، همان {مكذّبان} است كه در اين سوره يازده بار ذكر شده است و چون تكذيب گران، محكوم به هلاكت اند; بنابراين جرم آنان (تكذيب دين)، بزرگ و غير قابل بخشش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

مبارزه با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 7،8

7 _ مبارزه با علل و زمينه هاى گناه ، از روش هاى قرآن در مبارزه با مفاسد

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

8 _ لزوم مبارزه با ريشه ها و علل گناه ، براى تأمين سلامت جامعه

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... و لا تتمنّوا ما فضّل

متّقين و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 2

2 _ امكان لغزش تقواپيشگان و ارتكاب گناه از سوى آنان

اعدّت للمتّقين . .. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم

مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 1،4،12

1 _ شركت جستن در مجالسى كه آيات الهى مورد استهزا و انكار قرار گيرد ، حرام است .

و قد نزل عليكم فى الكتب . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

4 _ حرمت حضور در مجالس گناه و لزوم ترك آن مجالس

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

12 _ شركت كنندگان در مجالس كفر و استهزاى به آيات الهى ، همسانِ با كافرانِ استهزاگر

يكفر بها . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

مجوز گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 4

4_ رنج و سختى ، نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد .

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

محرمات بى گناه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 6

6 - ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، گناه و معصيت محسوب نمى شود .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

محمد(ص) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

مخلصان و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2

2_ زندانى شدن

و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

مراتب گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 13

13 _ خداوند ، تعيين كننده درجات گناهان

قتال فيه كبير . .. اكبر عنداللّه ... و الفتنة اكبر

كلمه {عنداللّه}، گوياى اين معناست كه تنها ملاك مورد پذيرش در ارزشگذارى اعمال، ارزشگذارى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 12

12 _ گناهان ، داراى مراتب

اثماً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 5

5 _ ترك هجرت از سيطره كافران و مشركان ، گناهى بس بزرگ

فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

چون كيفر ترك هجرت در صورت ناتوانى نيز به طور حتمى نفى نشده، معلوم مى شود هجرت در صورت توان، از واجبات بسيار مؤكّد است و ترك آن گناهى بزرگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 12

12 _ تفاوت كيفر هاى الهى ، نشاندهنده ميزان پليدى گناهان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 4

4 _ ظلم، معيارى اساسى در سنجش رتبه گناهان و درجه بندى آنها

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93

- 1

1 _ افترا به خداوند بالاترين ظلم و از بزرگترين گناهان است.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 9

9 _ ابداع كنندگان سنت هاى ناروا و اعمال زشت ، مرتكب گناهى بزرگتر و مستحق ملامتى بيشتر

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 1،4

1 _ آثار شوم برخى از گناهان و ظلم ها تنها دامنگير گناهكار و ظالم ، و برخى داراى آثارى فراگير بر گنهكار و بى گناه

و اتقوا فتنة لاتصيبن

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 11

11- گناهان ، داراى رتبه هاى مختلف بوده و عذاب هاى متناسب با خود را دارند .

فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها فلبئس مثوى المتكبّرين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {أبواب} اصناف باشد و اين معنا نشان دهنده تناسب عذاب با گناه است. مؤيد برداشت فوق، تخصيص به ذكر متكبران از ميان جهنّميان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 14

14- برخى از

گناهان ، عذابى فراگير و سخت تر از برخى ديگر دارند .

فأصابهم سيئات ما عملوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

از اينكه براى {سيئه} واژه {أصاب} و براى استهزا {حاق} به كار رفته است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 8

8 - گناهان ، داراى مراتب متفاوت از حيث زشتى وناپسندى

و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

مسابقه در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 3

3 _ مسابقه و پيشى جستن در ارتكاب گناه ، تجاوز و حرام خوارى ، شيوه بسيارى از اهل كتاب در عصر بعثت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

1 _ {يسرعون {از مصدر} مسارعة} مى تواند به معناى پيشى جستن از يكديگر باشد. 2 _ فعل مضارع {يسرعون} دلالت مى كند كه ارتكاب اين اعمال شيوه آنان بوده و به طور مستمر انجام مى داده اند، جمله {كانوا يعملون} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

مسؤول گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 -

12 - 7

7 - هر كسى ، مسؤول گناه خودش است .

و ما هم بح_ملين من خط_ي_هم من شىء

بنابراين كه جمله {و ما هم بحاملين. ..} در صدد بيان قاعده اى كلى، به صورت بيان قضيه خارجى باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد; يعنى، نمى شود كه آنان، گناهى را از گناهان مسلمانان مرتد، تحمل كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 1،2،4

1 - هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نكشيده و مسؤوليت آن را نمى پذيرد .

و لاتزر وازرة وزرأُخرى

2 - بارگناه هر كسى تنها بر دوش خود او است .

و لاتزر وازرة وزرأُخرى

4 - در قيامت ، حتى خويشاوندان هم از به دوش كشيدن بارگناه كسان خود ، سر باز مى زنند .

و إن تدع مثقلة إلى حملها لايحمل منه شىء و لو كان ذاقربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 38 - 1

1 - مسؤوليت گناه هر فرد ، تنها متوجه خود او است .

ألاّتزر وازرة وزر أُخرى

از گناه، تعبير به {وزر} مى شود (مفردات راغب).

مصرف مال در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم } روايت شده : { هو الرجل يدع المال لاينفقه فى طاعة اللّه بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل فى طاعة اللّه او فى معصيته فان عمل به فى طاعة اللّه رأه

فى ميزان غيره فزاده حسرة و قد كان المال له و ان كان عمل به فى معصية اللّه قواه بذلك المال حتى عمل به فى معصية اللّه ;

مراد شخصى است كه مال دنيا را به جا مى گذارد و از روى بخل آن را در طاعت خدا انفاق نمى كند و بعد از مرگش آن مال در طاعت و يا معصيت خدا خرج مى شود. پس اگر آن مال در طاعت خدا مصرف شود آن را در ميزان ديگرى مى بيند و حسرت او زيادتر مى شود; چون اين مال، ملك او بوده است و اگر در معصيت خدا صرف شده باشد، او آن گناهكار را به وسيله آن مال تقويت كرده تا بدين گونه نافرمانى خدا را نمايد}.

مصونيت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 25

25_ پذيرش درخواست آدمى از جانب خدا و حفظ او از ارتكاب گناه ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

معاذ الله إنه ربى أحسن

ملاك ارزيابى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 4

4 _ ظلم، معيارى اساسى در سنجش رتبه گناهان و درجه بندى آنها

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته

ملاك زشتى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 8

8 _ ظلم، معيار سنجش ميزان زشتى گناهان و داراى مراتب است.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

گزينش واژه {أظلم} به جاى {أذنب} و {أعصى} و مانند آن مى تواند

بدان جهت باشد كه اولا ظلم بودن افترا را گوشزد كند و ثانياً به ريشه گناه بودن افترا اشاره نمايد. بنابراين ظلم معيارى براى شناخت گناه و مرتبه آن است.

ملائكه و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 2

2- ملائكه ، در صورت گناه و لغزش ، از عذاب الهى در امان نخواهند بود .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

ممانعت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 10،12،15

10 _ باور مصلحان يهود به ربوبيت خداوند بر بندگان ، واداركننده ايشان به تلاش براى اصلاح جامعه و بازدارى منحرفان از گناه و تجاوز

قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق از آوردن اسم {رب} استفاده شده است.

12 _ نهى از منكر وسيله اى براى بازدارى مردم از گناهان

و لعلهم يتقون

15 _ پرهيزكنندگان از فساد در صورتى كه براى بازدارى جامعه از گناه تلاش نكنند ، در پيشگاه خداوند مسؤولند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

منشأ آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 2

2 - آمرزش گناه بندگان به دست خدا و در اختيار اوست .

ثم عفونا عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 11

11 - آمرزش گناهان انسان به دست خدا و در اختيار اوست .

نغفر لكم خطيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 11

11 _ آمرزش گناهان

انسان به دست خدا و در اختيار اوست .

نغفر لكم خطيئتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 2

2 - پذيرش توبه گنه كاران و بخشش اعمال ناشايست آنان ، تنها در اختيار خداوند است .

و هو الذى يقبل التوبة عن عباده

{هو} مبتدا و {الذى يقبل} خبر است. موصول آمدن خبر، حكايت از اين حقيقت دارد كه مضمون صله (يقبل التوبة) از صفات تغييرناپذير مبتدا و از شؤون ثابت او است.

منشأ تبديل گناه توابين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 10

10 _ تبديل بدى هاى مردم توبه كار ، مؤمن و نيكوكار به خوبى ها و جايگزين كردن ثواب به جاى عقاب آنان ، برخاسته از غفران و مهربانى خداوند

إلاّ من تاب . .. فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت و كان اللّه غفورًا رحيمًا

يادآورى دو صفت غفران و رحمت خداوند، پس از وعده تبديل بدى هاى مؤمنان به خوبى ها، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

منشأ تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 4

4 - هر كس تقوا پيشه سازد ، خداوند بدى هايش را مى زدايد و از گناهانش درمى گذرد .

و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

منشأ تكفير گناه مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 6

6 - رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب زدايش بدى ها و گذشت خطاهايشان از جانب خداوند

إذا طلّقتم النساء

. .. و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

منشأ عفو گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 4

4 - هر كس تقوا پيشه سازد ، خداوند بدى هايش را مى زدايد و از گناهانش درمى گذرد .

و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

منشأ گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 18

18 _ ارتكاب گناه و اعمال ناروا ريشه در نادانى دارد. *

أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 7

7_ ارتكاب گناهان و ستمكاريها ، برخاسته و نشأت گرفته از جهل است .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 5

5- جهل و ناآگاهى به حقايق ، ريشه هر گناه و بدكارى

للذين عملوا السوء بجه_لة

كلمه {بجهالة} بدكاران را به دو دسته تقسيم نمى كند; بلكه احتمالاً در مقام توضيح و تبيين ماهيت بدكاران است كه هر بدكارى قطعاً جاهل و نابخرد است; چه اينكه اگر خرد مى داشت، خود را به عواقب شوم گناه مبتلا نمى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 3

3 - شرك ، عمده ترين گناه دوزخيان و ريشه همه تباهى ها

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

از اين كه دوزخيان گمراه، از ميان همه تبه كارى هاى خود، تنها به گناه شركشان پرداخته

اند; احتمالاً بدين منظور باشد كه شرك را بزرگ ترين خطاى خود شمرده و يا منشأ ساير خطاها دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 3

3 - شياطين ، الهام كننده دروغ و گناه اند ; نه پيام هاى معرفتى و ارزشى همچون قرآن .

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 9

9 - ( فى المجمع ) { و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين أضلاّنا من الجن و الإنس } يعنون إبليس الأبالسة و قابيل بن آدم أوّل من أبدع المعصية . روى ذلك عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: {و قال الذين كفروا فى النار أرنا الذين . ..} آمده است كه: مقصود آنان رئيس أبليس ها و قابيل فرزند آدم است كه گناه و نافرمانى را پايه گذارى نمود و اين مطلب از على(ع) روايت شده است.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 4

4 - محبت و دلبستگى به دنيا ، سرچشمه گناه ، كفر و ناسپاسى است .

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة

موارد گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 10

10 - تصديق نكردن رسالت هاى پيامبران ، گناه و درپى دارنده كيفر الهى است .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقه

برداشت

فوق بر اين اساس است كه جمله {فأخذتكم . ..} علاوه بر ارتباطش با {نرى اللّه جهرة} مرتبط با {لن نؤمن لك} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 7

7 - يارى رساندن به قاتلان و آواره كنندگان اهل دين ، گناه و تجاوز است .

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 3

3 - وصيت هاى ناعادلانه اگر از سرعمد باشد ، گناه است .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 11

11 _ سوگند صادقانه به خدا ، گناه است و دروغ آن ، كفر عملى .

و لا تجلعوا اللّه عُرضةً لايمانكم

ان اللّه عز و جل يقول: {و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم}

_______________________________

كافى، ج 7، ص 434، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 218، ح 834.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 6

6 _ پس گيرى مهريّه از سوى شوهران ، كارى باطل و گناهى آشكار است .

فلا تاخذوا منه شيئاً اتأخذونه بهتاناً و اثماً مبيناً

در برداشت فوق، {بهتاناً} و {اثماً}، حال براى {اَخْذ} (كه از {تأخذونه} استفاده مى شود) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 7

7 _ سرپيچى از فرامين پيامبر ( ص ) ، گناه ، نفاق و ستم بر خويشتن است .

و ما ارسلنا من رسول الّا

ليطاع باذن اللّه و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم

مراد از ظلم در {اذ ظلموا} به قرينه {ليطاع}، مخالفت با رسول خدا (ص) است و با توجّه به آيات قبل كه اعراض كنندگان از رسول (ص) را منافق شمرده، مى توان گفت هر گونه مخالفتى با رسول خدا (ص) و اعراض از او، نوعى نفاق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 112 - 2،4

2 _ متهم ساختن افراد بى گناه ، دروغى بهت آور و گناهى آشكار است .

و من يكسب . .. ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبيناً

برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: . .. فاما اذا قلت ما ليس فيه فذلك قول اللّه {فقد احتمل بهتاناً و اثما مبينا}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 275، ح 270; نورالثقلين، ج 1، ص 549، ح 556.

4 _ تهمت به بى گناهان ، گناهى واضح و آشكار

و من يكسب خطيئة أو اثماً ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 16

16 _ عدم رعايت عدالت نسبى بين همسران ، گناه و آمرزش آن در گرو بازگشت به عدالت و رعايت تقواست .

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء . .. و إن تصلحوا و تتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 2،5،6،40

2 _ هتك حرمت شعاير الهى ، حرام و گناه است .

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

5 _ هتك حرمت ماه

هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

{قلائد} جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ {الشهر الحرام} اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

6 _ هتك حرمت علامت هاى ويژه قربانى حج ، حرام و گناه است .

و لاتحلوا . .. و لاالقلئد

بنابر اينكه مراد از {قلائد}، خود علامت باشد، نه حيوان داراى علامت.

40 _ جلوگيرى از انجام حج ، گناه و تجاوز است .

و لا ءآمين البيت الحرام . .. و لاتعاونوا على الاثم و العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 11

11 _ تمرد از فرمان جهاد ، گناه است .

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 3

3 _ بسته بودن دست خداوند ، از گفتار هاى ناروا و گناه آلودِ بسيارى از يهوديان

عن قولهم الاثم . .. و قالت اليهود يداللّه مغلولة

{و قالت اليهود . .}، مى تواند بيان مصداقى براى {قولهم الاثم} در آيه قبل باشد و به قرينه آيه 62 اين سخن، گفته تمامى يهوديان نبوده و گروهى از آنان _ همچون ربانيون و احبار _ چنين گفتارى نداشته و لذا در برداشت فوق به همه آنان نسبت

داده نشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 6

6 _ شكستن سوگند گناه و پرداخت كفاره موجب بخشايش آن است .

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن فكفّرته . .. ذلك كفّرة ايمنكم

مؤاخذه سوگندشكنان دليل عصيانگرى آنان است و كلمه كفاره كه به معناى پوشاننده است اشاره به بخشودگى گناه _ در پى پرداخت كفاره _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 23،24،25،27

23 _ دستيابى به منافع شخصى و يا نفع رسانى به خويشان با خيانت و شهادت گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

24 _ شاهدان رسمى در صورت كتمان شهادت از زمره گنهكارانند .

و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

25 _ تضييع حقوق مردمان ، بدون هيچ ترديد گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

27 _ خيانت در شهادت ، گناه است .

لانشترى به ثمناً . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 2

2 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، گناه است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

مراد از {اثماً} _ به قرينه {انا اذاً لمن الاثمين} _ شهادتهاى دروغين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 15،16

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه .

.. ألا ساء ما يزرون

16 _ كوتاهى و تفريط در امور دينى و مسؤوليتها، گناه و بارى شوم بر دوش انسان است.

قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما يزرون

بنابراين كه {ما در {ما فرطنا} موصوله و مرجع براى ضمير {فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 102 - 5

5 _ وفا نكردن به عهد ها و پيمان هاى الهى گناه و موجب فسق است .

و ما وجدنا لأكثرهم من عهد و إن وجدنا أكثرهم لفسقين

در چگونگى ارتباط جمله {ما وجدنا . .. } با جمله {إن وجدنا ... } از جهت تقدم و تأخر رتبى دو نظر ابراز شده است: وفا نكردن به عهدهاى الهى موجب فسق است ; فسق پيشين زمينه ساز پايدار نماندن به عهدهاى الهى است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 2،5

2 _ بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام ، گناهى مستوجب عذاب الهى

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به

آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 16

16_ ناشايست شمردن تهى دستان ، براى كسب خير و مقام هاى معنوى ، گناه و پندارى است به دور از واقعيت .

لا أقول للذين تزدرى أعينكم . .. إنى إذًا لمن الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 3،6

3_ نسبت دادن مطالب خود ساخته به خداوند جرم و گناه است .

قل إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إفتراء} به معناى دروغ بافتن است و در آن نسبت دادن به ديگرى قيد نشده است; ولى قرينه هاى موجود در آيه شريفه از لحاظ اين قيد در {إفتراه} و {إفتريته} حكايت دارد. بنابراين {إن افتريته ...}; يعنى، اگر آن را من بافته باشم و به خدا نسبت دهم ... .

6_ شركورزى و پرستش غير خدا ، جرم و گناه است .

و أنا برىءٌ مما تجرمون

چون مخاطبان {تجرمون} مشركان و پرستش كنندگان غير خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله {تجرمون} شرك ورزى و پرستش غير خداست. قابل ذكر است كه {ما} در {مما} مصدريه مى باشد; يعنى:

أنا برىءٌ من إجرامكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 15

15_ دلبستگى به تمتعات دنيوى و لذّت هاى مادى ، گناه است .

واتبع الذين ظلموا ما أُترفوا فيه و كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 8

8_ خيانت به مردم ، گناه و رفتارى نكوهيده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 7

7_ رفتار برادران يوسف عليه وى ، گناه بود و بدون آمرزش خداوند عقوبت او را در پى داشت .

يغفر الله لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 13

13- بى حرمتى به پدر و مادر و كوتاهى در رعايت حقوق آنان ، گناه و نيازمند توبه است .

و اخفض لهما . .. فإنه كان للأوّبين غفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 6

6- شرك و دنياپرستى و مغرور شدن به مال

و فرزند ، گناه و مايه دلهره و وحشت در آخرت است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

آيات گذشته، در باره دنياپرستى و شرك بود، لذا مصداق مورد نظر از {مجرمين} همان مشركان سرمست به مواهب دنيوى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 14

14 - نسبت دادن عمدى شخصى به فرزندى كسى ، گناه و جرم است .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به و ل_كن ما تعمّدت قلوبكم

خبر {ل_كن} محذوف است و مى تواند چيزى مانند {جناح} و {ذنب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 2

2 - نسبت ناروا به مردان و زنان مؤمن بى گناه ، آزار و اذيت آنان و گناه است .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا . .. إثمًا مبينًا

به قرينه {فقد احتملوا بهتاناً} مراد از آزار و اذيت مؤمنان، تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 3

3 - شرك و عبادت غيرخدا ، از سوى هركس كه باشد _ حتى پيامبران _ در پيشگاه خداوند ، گناهى نابخشودنى است .

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

موانع اصرار بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 4

4 - ايمان ، بازدارنده آدمى از تكرار گناه

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

جواب جمله شرطيه (إن كنتم مؤمنين) جمله اى است محذوف (مانند {فلاتعودوا لمثله}) كه جمله پيش آن را تفسير مى كند. براين اساس پيام آيه چنين مى شود: {اگر حقيقتاً ايمان داريد پس نبايد چنين گناهى را تكرار كنيد}.

موانع تأثير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 8 - 4

4 - توجّه به قدرت خداوند ، در صورت نگارى و تركيب اجزاى بدن انسان مانع تأثير جاذبه هاى گناه در او و زمينه ساز پذيرش ربوبيت خداوند است .

ما غرّك . .. فى أىّ صورة ما شاء ركّبك

موانع تعاون بر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 48

48 _ توجه به كيفر سخت الهى ، زمينه ساز تقواپيشگى و پرهيز از همكارى در گناه

و لاتعاونوا على الاثم و العدون واتقوا اللّه إنّ اللّه شديد العقاب

موانع كيفر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 2

2 - توبه و

انجام عمل صالح ، از ميان برنده آثار سوء ظلم و گناه

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنَا بعد سوء

{تبديل} (مصدر {بدّل}) به معناى جايگزين كردن است. جايگزينى وقتى تحقق مى يابد كه يكى برود و ديگرى جاى آن را بگيرد. گفتنى است كه مراد از {ظلم} در آيه شريفه، مطلق معصيت است و مراد از {حُسن} هم مى تواند توبه باشد و هم عمل صالح; يعنى، {لكن آنان كه با ارتكاب گناه مرتكب ظلم شدند ولى بعداً توبه [يا عمل صالح] را جايگزين آن نمودند بدانند كه من غفور و رحيم هستم و آنان را مى بخشم و مورد رحمت خويش قرار مى دهم. بنابراين آنان نيز بعد از اين از چيزى نترسند.

موانع گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 32

32 - توجه و باور به آگاهى خدا بر اعمال ، بازدارنده آدمى از گناهان و شكستن پيمان هاى اوست .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

هدف از بيان آگاهى و نظارت خدا بر رفتار بندگان، اين است كه: آنان توجه به نظارت خدا داشته باشند تا از كردار ناروا پرهيز كنند. بنابراين توجه به آگاهى و نظارت خداوند چنين اقتضايى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 3

3 - زن و شوهر ، لباس عفاف يكديگرند و هر كدام مايه پرهيز ديگرى از گناهان جنسى است .

هن لباس لكم و أنتم لباس لهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 5

5 _ تحريك عواطف انسانى از

روش هاى قرآن براى جلوگيرى از ظلم و گناه

اثماً مبيناً. و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 3

3 _ خداوند ، سزاوارترين ناظرى است كه هنگام گناه بايد از او شرم كرد .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه و هو معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 14

14 _ دانايى به حقيقت اعمال و واقعيت گناه ، بازدانده آدمى از خطا و گناه *

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة . .. و علمك ما لم تكن تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 8

8 _ توجه انسان ها به فرجام اعمال خود ، بازدارنده ايشان از بدى ها و ترغيب كننده آنان به نيكيهاست .

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر . .. و الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 15

15 _ توجه به ربوبيت فراگير خداوند بر جهان هستى ، موجب ترس از او و پرهيز از گناه

انى اخاف اللّه رب العلمين

توصيف {اللّه} به {رب العلمين}، پس از بيان خداترسى هابيل، مى رساند كه وى بدان جهت از خدا هراسان بوده كه خداوند را پروردگار جهانيان مى دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 13

13 _ خوف از خداوند و يا معاد ، مانع ظلم و

گناه و گرفتار آمدن به عذاب دوزخ

انى اخاف اللّه رب العلمين. انى اريد ان تبوا باثمى ... فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 26 - 9

9 _ تقوا و خداترسى، مانع آلوده شدن آدمى به گناه و بروز رذايل اخلاقى در وى است.

و لباس التقوى ذلك خير

برتر شمردن تقوا پس از تشبيه آن به پوشاك، مى تواند ناظر به اين حقيقت باشد كه پوشاك زشتيهاى موجود را مستور مى سازد و تقوا مانع از به وجود آمدن پليديها در روح آدمى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 16

16 _ تقوا ، زمينه ساز رعايت حرمت ماه هاى حرام و بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم ... و اعلموا ان اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 17

17 _ توجه به شدت عقاب هاى اخروى ، عاملى بازدارنده از گناه و مخالفت با پيامبر ( ص )

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 4،13

4 _ توجه انسان به نظارت خدا و رسول و مؤمنان بر اعمالش ، بازدارنده او از خطا و تشويق كننده به نيكيهاست .

قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون

13 _ توجه به علم همه جانبه خداوند به نهان و آشكار ، و غيب و شهود ، بازدارنده آدمى

از گناه و توبه شكنى و برانگيزنده وى به خير و صلاح

و قل اعلموا فسيرى اللّه عملكم . .. فينبئكم بما كنتم تعملون

بيان علم همه جانبه خداوند _ پس از تشويق و توصيه به توبه و عمل _ مى تواند به منظور مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 17

17_ توجه به خداوند ، عامل بازدارنده آدمى از گناه

قال معاذ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 4

4_ بهره مندى يوسف ( ع ) از برهان و حجت الهى ( مشاهده ربوبيت خدا و . . . ) عامل عصمت او از ارتكاب گناهان

لولا أن رءا بره_ن ربه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 6

6_ نفس آدمى در صورت شمول رحمت خدا بر او ، به انجام بدى ها فرمان نمى دهد و به ارتكاب گناهان ترغيب نمى كند .

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 8،11

8- تقوا ، عمده ترين عامل در حفظ آدمى از گناه است .

أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا

11- { روى عن على ( ع ) إنّه قال : علمت أنّ التقىّ ينهاه التقى عن المعصية ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه فرمود: مريم دانست كه انسان پرهيزگار، تقوايش او را از معصيت باز مى دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 6

6- توجه به علم همه جانبه خداوند به گفتار و اعمال موجودات جهان ، بازدارنده آدمى از حق ستيزى و گناه

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض و هو السميع العليم

خداوند در پاسخ به توطئه ها و سخنان سرّى مشركان عليه اسلام، به پيامبر(ص) فرمان داد كه علم همه جانبه الهى را به آنان گوشزد كند. اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 3

3- توجه انسان به علم مطلق خداوند ، عامل بازدارنده وى از معصيت و گناه

لايسبقونه . .. بأمره يعملون . يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 5

5- اعتقاد به قيامت و آگاهى از آتش دوزخ ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ستيزى

متى ه_ذا الوعد . .. لو يعلم الذين

از اين كه خداوند فرمود: اگر كافران مى دانستند كه آتش دوزخ و. .. با آنان چه مى كند، در نزول عذاب و برپايى قيامت عجله نمى كردند، به دست مى آيد كه ايمان به قيامت و آگاهى از احوال آن، آدمى را از كفر و حق ستيزى و هرگونه گناه بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 29 - 6

6 - توجه و اعتقاد به علم همه جانبه خداوند به نهان و آشكار انسان ها ، بازدارنده آنان از گناه و نافرمانى است .

ليس عليكم جناح

أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة . .. و اللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمو

تذكر به علم همه جانبه الهى در پايان آيه مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 16

16 - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به حركات و رفتار انسان ها ، موجب برانگيختن آنان به رعايت دستورات خدا و پرهيز از نافرمانى او است .

قل للمؤمنين يغضّوا . .. إنّ اللّه خبير بما يصنعون

سخن تهديدآميز خداوند به مؤمنان (إنّ اللّه خبير بما يصنعون)، مى تواند به منظور اين مطلب، ادا شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 12

12 - توجه و اعتقاد به شنوايى و دانايى خداوند ، بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهنّ . .. و

جمله {و اللّه سميع عليم} استينافيه تعليليه و در مقام تهديد زنانى است كه احياناً بخواهند از حكم حجاب و عفاف سرپيچى كنند و يا از موارد استثنا، سوء استفاده كنند. از اين رو آمدن چنين جمله اى و يادآورى صفت شنوايى و دانايى خداوند، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 6،9،13

6 - نماز ، قطعاً ، انسان را از افتادن در ورطه گناهان آشكار و منكرات ، باز مى دارد .

إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر

9 - خداوند ، خواهان برچيدن گناه

و منكر ، از طريق عمل به تكاليف شرعى است .

أقم الصلوة إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر

13 - ياد و ذكر خدا ، بالاتر و برتر از هر چيزى ، مانع فحشا و منكر است .

إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و . .. و لذكر اللّه أكبر

برداشت بالا، بنابراين اساس است كه مفضَّلٌ عليه {اكبر} محذوف و چيزى از قبيل {ماسواه} و {جميع أعماله} باشد كه شامل نماز هم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 16

16 - توجه به بازگشت به خدا و در نتيجه ، آگاه شدن از عمل خويش ، مانع پافشارى بر كار خلاف است .

إلينا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا

در فراز {إلينا مرجعهم فننبّئهم. ..} اگر چه روى سخن با پيامبر(ص) و دلدارى دادن به آن حضرت است، اما بيان تفصيلى آن به اين كه خداوند، اَعمال آنان را در قيامت، به رُخ شان خواهد كشيد، مى تواند به منظور بازداشتن آنان از ايستادگى بر كفرشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 8

8 - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به تمامى رفتار ها و حركت هاى پنهانى و آشكار انسان ها ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّا نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

برداشت بالا از اين رو است كه آيه شريفه در مقام تهديد به كافران و مشركان حق ناپذير است. بنابراين يادآورى آگاهى مطلق خداوند به رفتار نهان و آشكار انسان ها در شرايط تهديد، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 4

4 - ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب بزرگ آن روز ، بازدارنده آدمى از هرگونه گناه و قانون شكنى است .

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 9

9 - اخطار كردن و بيم دادن ، از شيوه هاى بازدارنده از گناه و تربيت مردم حق گريز

ذلك يخوّف اللّه به عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 5

5 - آگاهى و اعتقاد به احاطه علمى خداوند بر وجود انسان ها ، بازدارنده آنان از هرگونه گناه و ستم

و ما للظ_لمين من حميم . .. يعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور

ذكر شدن آگاهى همه جانبه خداوند از احوال انسان ها _ پس از يادكردن از ستمكاران _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 12

12 - ايمان به خدا و مجازات او ، تأثيرگذار در دورى انسان از گناه و بزه كارى ( چون قتل به ناحق )

ي_قوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

يادآورى خداوند و عذاب او، از سوى مؤمن آل فرعون در راستاى نجات جان موسى(ع)، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 9

9 - اعتقاد به روز قيامت ، بازدارنده انسان

از گناه و بزه كارى ( چون آدم كشى )

إنّى أخاف عليكم يوم التناد . يوم تولّون مدبرين ما لكم من اللّه من عاصم

از اين كه مؤمن آل فرعون براى بازداشتن فرعونيان از كشتن موسى(ع)، مسأله معاد و حسابرسى اعمال بندگان را مطرح ساخت، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 13

13 - اعتقاد به بصيرت و آگاهى كامل خداوند بر احوال بندگان ، زمينه ساز پرهيز آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّ اللّه بصير بالعباد

يادآورى بصيرت و آگاهى خداوند بر احوال بندگان، براى كسانى كه در گناه افراط كرده، حق را نمى پذيرند (أنّ المسرفين هم أصحاب النار)، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 - 5،6

5 - توجه و باور آدميان به آگاهى خداوند از تمامى اعمال آنان ، بازدارنده آنها از گناه و معصيت

و لكن ظننتم أنّ اللّه لايعلم كثيرًا ممّا تعملون

6 - اعتقاد انسان ها ، به نظارت اعضا و جوارح بر اعمال و رفتار آنان ، بازدارنده ايشان از گناه و معصيت

و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبص_ركم و لا جلودكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 4

4- توجه به عمر محدود دنيا و گرفتارى هاى لحظه مرگ ، بازدارنده انسان از گناه و انحراف

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

تعبير {فكيف. ..} در مقام بازداشتن منافقان و منحرفان از بى ايمانى و نفاق است بدين

منظور اولاً مرگ را به رخ آنان كشيده تا بدانند زندگى دنيا ديرى نمى پايد. ثانياً كيفر و عقاب را به ياد آنان آورده تا بدانند حق ستيزى، فرجامى سخت و دشوار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 4 - 4

4 - اخبار و سرگذشت هاى هشداردهنده و بازدارنده از گناه و سيه روزى ، بخشى از قلمرو موضوعات قرآن

و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 52 - 3

3 - توجه به ضبط كردار آدميان در نظام جهان ، بازدارنده آنان از كفر و گناه

فهل من مدّكر . و كلّ شىء فعلوه فى الزّبر

با توجه به اين كه آيه شريفه در جهت تذكار، بيان شده است; برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 3 - 9

9 - توجه به آگاهى كامل خداوند به اعمال بندگان ، بازدارنده آنان از گناه و نافرمانى

و اللّه بما تعملون خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 3 - 4

4 - توجه به گسسته شدن روابط خانوادگى در قيامت ، مانع از دست زدن انسان به كار هاى خلاف ، به انگيزه حمايت از خانواده و خويشان

لن تنفعكم أرحامكم و لا أول_دكم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 4 - 6

6 - آگاهى و عقيده به علم همه جانبه خداوند به جهان و انسان ،

بازدارنده انسان ها از نافرمانى و گناه

يعلم ما فى السم_وت . .. و ما تعلنون واللّه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 7

7 - توجه و ايمان به پاداش بزرگ الهى براى مؤمنان ، بازدارنده انسان از وابستگى به اموال و اولاد و گناه به خاطر آنها

و اللّه عنده أجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 33 - 7

7 - آگاهى و ايمان به قيامت و عظمت عذاب و كيفر الهى در آن روز ، بازدارنده آدمى از گناه ( بخل ، محروم ساختن بينوايان از اموال خويش و . . . )

كذلك العذاب . .. لو كانوا يعلمون

خداوند، در پايان نقل ماجراى {اصحاب الجنّة}، مردم كافر را به عذاب و پيامد هلاكت بار دنيوى و اخروى تهديد كرد. از اين بيان، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 7 - 4

4 - توجّه به خالقيت مدبّرانه خداوند ، زمينه ساز پذيرش ربوبيت او و مانع فريب خوردن انسان از جاذبه هاى گناه است .

ما غرّك بربّك . .. الذى خلقك فسوّيك فعدلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 5

5 - توجّه به حضور محافظان الهى در همه حالات و ثبت رفتار و كردار در نامه عمل ، بازدارنده انسان از ارتكاب گناه

ما غرّك . .. و إنّ عليكم لح_فظين . كرامًا ك_تبين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 8

8 - آيات قرآن ، بازدارنده انسان از طغيان گرى و گناه و راهنماى او براى ايمان به قيامت است .

و ما يكذّب به إلاّ. .. إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

موجبات آمرزش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 12،13

12 _ چشمپوشى از قصاص در پى دارنده آمرزش گناهان صاحب حق

فمن تصدق به فهو كفارة له

13 _ چشمپوشى از حق قصاص ، موجب آمرزش گناه مجرم و سقوط حق قصاص *

فمن تصدق به فهو كفارة له

چنانچه ضمير {له} به مجرم، كه از مضمون كلام به دست مى آيد، برگردد جمله {فهو كفارة له} علاوه بر سقوط حق قصاص، به آمرزش گناه شخص مجرم نيز دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 3

3 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و كتب آسمانى و دامن گرفتن از گناه ، موجب آمرزش گناهان گذشته آدمى

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

متعلق {واتقوا} به قرينه {سيئاتهم} گناهان است، و مراد از {سيئاتهم} در {لكفرنا عنهم سيئاتهم} گناهان پيش از ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 6

6 _ شكستن سوگند گناه و پرداخت كفاره موجب بخشايش آن است .

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن فكفّرته . .. ذلك كفّرة ايمنكم

مؤاخذه سوگندشكنان دليل عصيانگرى آنان است و كلمه كفاره كه به معناى پوشاننده است اشاره

به بخشودگى گناه _ در پى پرداخت كفاره _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 12

12 _ تقوا شرط شايستگى مؤمنان نيك كردار براى بخشايش گناهانشان

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 6

6 _ رعايت تقوا و ترس از خدا ، موجب زدايش گناهان و آمرزش آنهاست .

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه . .. يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم

تكفير (مصدر يكفر) و غفران (مصدر يغفر)، هر دو به معناى پوشانيدن و مستور ساختن است و مراد از آن زدايش و آمرزش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 2

2 - تقواى مؤمنان ، سبب مى شود كه خداوند ، گناهان آنان را بيامرزد .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه . .. و يغفر لكم ذنوبكم

موجبات تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 20،22

20 _ اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و يارى آنان و انفاق در راه خدا ، موجب تكفير ( ناديده گرفتن ) قطعى گناهان و دخول حتمى در بهشت

لئن اقمتم . .. لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

22 _ ايمان و انجام اعمال نيك ، موجب تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان از جانب خداوند *

لئن اقمتم الصلوة . .. لاكفرن عنكم سياتكم

موجبات گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 17

17 _ توانايى آدمى در توجيه نفس خويش براى ارتكاب گناه

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

مؤمنان و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

مهمترين گناه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 3

3 - شرك ، عمده ترين گناه دوزخيان و ريشه همه تباهى ها

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

از اين كه دوزخيان گمراه، از ميان همه تبه كارى هاى خود، تنها به گناه شركشان پرداخته اند; احتمالاً بدين منظور باشد كه شرك را بزرگ ترين خطاى خود شمرده و يا منشأ ساير خطاها دانسته اند.

نجات از زيان گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 10

10 _ شمول رحمت خدا و آمرزش او تنها راه نجات از زيان گناه و گرايش هاى شرك آلود است .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

نجات از كيفر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 6

6 - خداوند ، تنها يار و ياور انسان در حفاظت وى از عواقب ناگوار گناهان

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

نذر براى گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 18

18 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير اللّه ;

از گامهاى شيطان است قسم خوردن به طلاق همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى كه به غير خداوند باشد}.

نشانه هاى بى گناهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 7

7_ حسن سابقه افراد از نشانه هاى بى گناهى آنان است .

لقد علمتم . .. و ما كنا س_رقين

نعمت نفرت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 1

1 - محبت به ايمان و بيزارى از كفر و گناه ، جلوه اى از فضل و نعمت الهى

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن . .. و كرّه إليكم الكفر ... فضلاً من اللّه و نع

نفس امّاره و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 6

6_ نفس آدمى در صورت شمول رحمت خدا بر او ، به انجام بدى ها فرمان نمى دهد و به ارتكاب گناهان ترغيب نمى كند .

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

نهى از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 6

6_ لزوم نهى از منكر و بازدارى مردمان از فساد ها و گناهان

فلولا كان . .. أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- مجادله - 58 - 9 - 3

3 - نهى خداوند ، از نجواى آلوده به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى پيامبر ( ص )

فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

نياز به تكفير گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 20

20- نياز هميشگى انسان ، به لطف و خطاپوشى خداوند

و الذين ءامنوا . .. كفّر عنهم سيّئاتهم

از اين كه خداوند به موحدان نيك كردار و مؤمن به قرآن و خط پيامبر(ص)، نويد غفران داده است; استفاده مى شود كه حتى چنين مؤمنانى نيز نيازمند غفران خداوند هستند.

هماهنگى كيفر با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 9

9 - خداوند ، پاداش دهنده و مجازات كننده ملت ها ، براساس عملكرد خود آنان

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

{قوماً} ممكن است به تمامى ملت ها (اعم از مؤمن و كافر) نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 4

4 - تشابه كيفر اخروى با عملكرد دنيوى انسان

ننسيكم كما نسيتم

بنابراين كه {كما} براى تشبيه باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

يحيى(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 7

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

يقين به

آثار گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 8

8 - يقين به نتيجه ذلت بار گناه ، مايه پرهيز انسان از آن است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا . .. إنّا موقنون

اعتراف مجرمان به معرفت و يقين پيدا كردن در قيامت، پس از مشاهده وضع خود در آن روز و درخواست مؤكّد آنان از خدا براى بازگشت به دنيا، جهت انجام دادن كار خوب، نشان مى دهد كه اگر كسى به نتيجه بد گناه يقين پيدا كند، از آن پرهيز خواهد كرد.

يوسف(ع) و ترك گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 12

12_ احساس ناتوانى يوسف ( ع ) از ترك گناه بدون امداد هاى الهى ، جلوه اى از اعتقاد او به ربوبيت خدا

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

يوسف(ع) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،7

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

گناهان

آثار اجتناب از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 1،2

1 - پرهيزكنندگان از گناهان بزرگ

و زشتى ها ، برخوردار از نعمت هاى جاودان الهى

و ما عند اللّه . .. للذين ءامنوا ... و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

2 - پرهيز از بدى ها و گناهان كبيره ، نمود و نشانه ايمان و اتكا به خداوند

للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون . و الذين يجتنبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 2،5،6

2 - نيك كردارى به همراه اجتناب از گناهان كبيره ، شرط برخوردارى از پاداش الهى

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الذين يجتنبون. ..} _ به دنبال {الذين أحسنوا} _ مى تواند بيانگر شرط دوم براى بهره مندى انسان، از پاداش الهى باشد.

5 - لغزش هاى كوچك پرهيزكنندگان از گناهان كبيره ، مورد بخشش خداوند

الذين يجتنبون . .. إلاّ اللّمم إنّ ربّك وسع المغفرة

{لمم} در معانى گناه صغيره و گناهى كه انسان هر از گاهى مرتكب آن شود، اطلاق مى گردد. برداشت بالا بر پايه معناى اول است.

6 - گناهان اتفاقى در زندگى اجتناب كنندگان از كبائر ، مورد عفو و اغماض الهى

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم . .. إلاّ اللّمم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {اللّمم} در آيه شريفه، گناهانى باشد كه انسان به طور اتفاقى مرتكب آن مى شود.

آثار اخروى گناهان همسر ابو لهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 9

9 - گناهان همسر ابولهب ، در قيامت بارى سنگين بر دوش او و برافروزاننده آتش جهنم خواهد بود .

حمّالة الحطب

مراد از {حطب}، مى تواند گناهان باشد

كه مانند هيزم آتش را شعلهور مى سازد.

آثار اصرار بر گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 3

3 - پافشارى و تداوم بخشى بر گناهان بزرگ ، در پى دارنده قطعى دوزخ

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

آثار غفلت از گناهان گذشته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 5

5- اِعراض از آيات الهى و نشنيده انگاشتن آن و غفلت از گناهان گذشته خويش ، ستم ، و موجب سقوط و نابودى امّت ها است .

و من أظلم . .. و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا

مراد از ظلم در {لم ا ظلموا} _ به دليل ارتباط اين آيه با آيات قبل _ همان امورى است كه در آيه پنجاه و هفت بيان شد.

آثار گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 9

9 - گناهان بزرگ ، مانع پديد آمدن زمينه هاى سپاسگزارى به درگاه خدا و رسيدن به منزلت شاكران

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 14

14- { عن الصادق ( ع ) : . . . إن الكبائر . . . كفران النعمة { و لئن كفرتم إن عذابى لشديد } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه در بيان گناهان كبيره فرمود: . .. همانا از گناهان كبيره ... كفران نعمت است [خداوند مى فرمايد]: و لئن كفرتم إن عذابى لشديد...}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 4،5

4 - انجام گناه كبيره ، موجب زوال ايمان نخواهد شد . *

للذين ءامنوا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه وصف {الذين يجتنبون. ..} احترازى باشد _ و نه توضيحى _ بدين معنا كه ايمان حقيقتى مستقل داشته باشد كه هر گاه با معنايى چون {اجتناب از كبائر} جمع شود، دستيابى به نعمت هاى جاودان بهشت را نتيجه دهد.

5 - ارتكاب گناهان بزرگ و انجام اعمال زشت ، مانع بهره مندى انسان از نعمت هاى جاويدان اخروى

و ما عند اللّه خير . .. الذين يجتنبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 4

4 - تأثير ويرانگر و مخرب گناهان كبيره ، در فرجام و سرنوشت انسان

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

آمرزش گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 10،12

10 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و با بندگان خويش مهربان است .

و اللّه غفور رحيم

12 _ آمرزش گناه ستيزه جويان عليه دين ، پس از گرايش آنان به اسلام ، جلوه اى از مغفرت و رحمت خدا نسبت به انسانهاست .

و يغفر لكم و اللّه غفور رحيم

آمرزش گناهان صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 9

9 - بخشش گناهان كوچك و يا گناهانى كه انسان هر از گاهى مرتكب آن مى شود ، نمود از تفضل

و گستردگى عفو الهى است .

الذين يجتنبون . .. الاّ اللّمم إنّ ربّك وسع المغفرة

با توجه به معانى واژه {اللّمم} و ارتباط عبارت {إنّ ربّك واسع المغفرة} با آن، برداشت بالا استفاده مى شود.

آمرزش گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 16

16_ { عن ابراهيم بن العباس يقول : كنّا فى مجلس الرضا ( ع ) فتذاكروا الكبائر و قول المعتزلة فى ها : انها لاتغفر فقال الرضا ( ع ) : قال أبوعبدالله ( ع ) : قد نزل القرآن بخلاف قول المعتزلة ، قال الله عزوجل : إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم } . . . ;

ابراهيم بن عباس گويد: در مجلس امام رضا(ع) بوديم، سخن از گناهان كبيره و عقيده معتزله مبنى بر اينكه آن گناهان بخشيده نمى شوند، به ميان آوردند. امام رضا(ع) نقل از امام صادق(ع) فرمود: همانا قرآن برخلاف سخن معتزله نازل شده است. خداى عزوجل فرمود: {و إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 26

26 - روى آوردن به ايمان ، زمينه ساز آمرزش و رحمت الهى ، حتى نسبت به گناهان بزرگ

على أن لايشركن. .. و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

از صدر آيه شريفه استفاده مى شود كه چه بسا، برخى از روى آورندگان به ايمان، در گذشته كفرآلود خويش مرتكب گناهان بزرگى شده بودند. از ذيل آن (إنّ اللّه غفور رحيم) نيز استفاده مى شود كه، آنان هم مورد غفران و رحمت الهى قرار

مى گيرند.

ابتلاى بى گناهان به عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 2

2 _ برخى از گناهان و ستمكارى ها در جامعه ايمانى مايه گرفتار شدن همگان ( مرتكبان گناه و غير آنها ، يعنى ظالم و غير ظالم ) به عذاب هاى الهى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

{لا} در {لاتصيبن} نافيه و {خاصة} حال براى {الذين} است. جمله {لاتصيبن الذين ... } تبيين و توضيحى است براى {فتنة}. و مراد از اتقاء فتنة، پرهيز از عامل آن مى باشد كه به قرينه {ظلموا}، ستمكارى است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اى اهل ايمان از گناهانى كه موجب فتنه اى عظيم مى شود بپرهيزيد ; آن گونه فتنه اى كه نه تنها دامنگير گناهكار مى شود، بلكه همگان را در شعله هاى خود خواهد سوزانيد.

اجتناب از كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 4

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

اجتناب از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 1

1 - پرهيز پيوسته و مستمر از زشتى ها و گناهان كبيره ، از ويژگى هاى بارز نيك كرداران

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

استمرار، از فعل مضارع {يجتنبون} استفاده مى شود.

بشارت به آمرزش گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 70 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ نويد خداوند به اسيران جنگ بدر ( آمرزش گناهان ايشان و . . . ) در صورت گرايش به اسلام

قل لمن فى أيديكم من الأسرى

بى گناهان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 13

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

توبه از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 20

20 - توبه از گناهان بزرگ نيز به درگاه خداوند پذيرفته است .

إنّه كان توّابًا

{توّاب} بر مبالغه دلالت دارد (مصباح). مبالغه درتوبه پذيرى، يا به اين معنا است كه هر چه توبه تكرار شود، توبه پذيرى هم تكرار خواهد شد و يا اين كه گناه هر چه بزرگ باشد، خداوند توبه از آن را خواهد پذيرفت.

ظلم قتل بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 2

2 - تهاجم بى دليل به انسان ها و كشتار آنها ، ظلم است .

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

ظلم كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

عوامل تكفير گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 2

2 - احسان ، موجب محو و زدايش بزرگ ترين گناهان از پرونده اعمال است .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 11

11 _ بى گناهان جامعه ، در خطر گرفتار آمدن به كيفر گناهكاران

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 2،3

2_ داوطلب شدن بى گناهان براى مجازات شدن به جاى مجرمان ، مجوز كيفر دادن آنان نيست .

فخذ أحدنا مكانه . .. معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

3_ قوانين جزايى مصر در زمان يوسف ، كيفر بى گناهان را به جاى مجرمان هر چند داوطلبانه باشد ، مجاز نمى شمرد . *

معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى ضميرهاى متكلم مع الغير به جاى ضمير متكلم وحده استفاده كرد ; يعنى، يوسف(ع) با جمله {بازداشت نمى كنيم} به جاى {بازداشت نمى كنم} اشاره به اين معنا مى كند كه قوانين مصر چنين اجازه اى به من نمى دهد كه بى گناه را به جاى گنهكار بازداشت كنم، هر چند او خود داوطلب باشد.

كيفر گناهان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 6

6 - اعدام ، كيفرى پذيرفته شده براى بعضى از گناهان

بأىّ ذنب قتلت

استفهام در اين آيه (به كدامين گناه؟) حاكى از پذيرش اين نكته است كه هر چند برخى گناهان ممكن است مجوّز اعدام باشد; ولى زنده به گور شدگان، از آن گناهان پاك بودند.

كيفر گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 13

13- ارتكاب گناه كبيره هر چند جاهلانه ، تقليدى و تحت تأثير تبليغات باشد ، كيفر دارد .

ليحملوا أوزارهم . .. و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت، مبتنى بر اين اساس است كه {من} براى تبعيض و {بغير} حال براى ضمير مفعولى باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: آنان به دوش مى كشند گناهان خود و بخشى از گناه گمراه شدگان به دست خود را، هر چند اينها عالم نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 10

10 - گناه ، هرچه بزرگ تر باشد ، كيفر آن سنگين تر خواهد بود .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

حرف {باء} در {بذنبهم} بيانگر علت عقوبت سنگين ثموديان و نشانگر آن است كه اگر كيفر آنان شديد بود، به جهت گناهى بود كه از آنان سرزد. بنابراين ويژگى هاى كيفر، براساس خصوصيات گناه تعيين مى شود.

گناه كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ

الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

گناهان انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 10

10 _ خداوند ، بر احوال بندگان و به گناهان آنان ، آگاهى كامل دارد .

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

گناهان پيروان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 5

5_ پيروان نوح ، به هنگام سوارشدن بر كشتى نجات ، نگران گناهان و تخلفات خويش بودند .

قال اركبوا فيها . .. إن ربى لغفور رحيم

گناهان صغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 6

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

گناهان قابل آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 8

8 _ عدم تنافى ايمان و تقوا ، با وجود بعضى از خطا ها و كاستى هاى قابل غفران در زندگى فرد

الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى لهم مغفرة

نويد به مغفرت، در جايى مفيد خواهد بود كه لغزش و يا احتمال لغزش، وجود داشته باشد.

گناهان قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 10

10- تنها برخى از گناهان ، قابل بخشش در پرتو ايمان و اعتقاد به خداوند *

أجيبوا داعى اللّه و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم

{من} در {من ذنوبكم} براى تبعيض است و اين احتمال وجود دارد كه تبعيض، نظر به نوع گناه داشته باشد; يعنى، برخى از

گناهان با ايمان آوردن بخشيده مى شود و برخى ديگر خير.

گناهان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 3

3_ قوم لوط علاوه بر لواط ، به گناهان فراوان ديگرى نيز آلوده بودند .

و من قبل كانوا يعملون السيئات

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه {ال} در {السيئات} براى جنس باشد. {ال} جنسيّه در صيغه جمع ، دلالت بر عموم و احياناً حكايت از كثرت دارد.

گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 1،3

1 - كتمان معارف و احكامى كه خدا نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى ثبت شده ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب . .. لهم عذاب أليم

3 - دين فروشى و كسب متاع دنيا در قبال آن ، از گناهان بزرگ است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين

يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 9

9_ نزديكى با زنان شوهردار و ارتكاب زنا ، از گناهان بسيار زشت و پليد است .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 4

4- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب كيفر سخت الهى در قيامت است .

يعمل الظ_لمون . .. ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 85 - 3

3- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و عامل اصلى ابتلاى انسان به عذاب اخروى است .

و إذا رءا الذين ظلموا العذاب

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه با آنكه آيه در صدد بيان وضعيت كافران در قيامت است، ولى از آنان به ظالمان توصيف كرده است و وصف مشعر به عليت است. گفتنى است وعده عذاب اخروى، بيانگر بزرگى و نابخشودنى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 -

8

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 1

1 - گناه قذف ( نسبت دادن زنا بدون دليل به زنان پاكدامن ) على رغم بزرگى اش ، بخشودنى و قابل آمرزش از سوى خداوند است .

والذين يرمون المحصن_ت . ..أُول_ئك هم الف_سقون. إلاّ الذين تابوا من بعد ذلك و أصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2،4

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

4 _ انكار معاد ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دوزخ به تكذيب كنندگان قيامت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 5

5 - دروغ ، مادر گناهان و زاينده انحراف ها

أفّاك أثيم

اختصاص به ذكر يافتن {إفك} از ميان ساير گناهان و اصل قرار گرفتن براى {إثم} (تقدم آن بر إثم) مى تواند مطلب ياد شده را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 3

3 - تخلّف بى دليل از مقررات ارتش ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

أم كان من الغائبين . لأُعذّبنّه ... أو لأاْذبحنّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 9

9 - كفران نعمت هاى الهى ، گناهى بس بزرگ و غيرقابل بخشش در پيشگاه خداوند

و هل نج_زى إلاّ الكفور

تأكيد خداوند بر اين كه تنها كفران كنندگان نعمت ها، مورد مجازات قرار مى گيرند، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 6

6 - سدكردن راه ايمان و معرفت ديگران به قرآن ، گناهى بزرگ تر و بدتر از كفر و گناهان شخصى كافران

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أسوء} در مقام مقايسه ميان كفر و حق ناباورى كافران، با تلاش

هاى آنان در جلوگيرى از گرايش ديگران به ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3،6،8،13

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

13 - { ( عن ) موسى بن جعفر ( ع ) يقول : دخل عمروبن عبيد على أبى عبداللّه ( ع ) فلمّا سلّم و جلس تلا هذه الآية : { الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش } . . . قال أحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن لمكراللّه . . . و من ها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف

. . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . .و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و منع الزكاة . . . و شهادة الزور و كتمان الشهادة . . . و شرب الخمر . . . و ترك الصلاة . . .و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: عمروبن عبيد (از علماى عامه) وارد بر امام صادق(ع) شد و چون سلام كرد و نشست آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش} را تلاوت كرد. .. و گفت دوست دارم كه گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم امام فرمود: آرى اى عمرو! بزرگ ترين گناه كبيره شرك به خدا است... و بعد از آن يأس از رحمت خدا، ...و سپس ايمن شدن از مكر خدا... و از جمله آنها نافرمانى نسبت به پدر و مادر... و كشتن انسان... و اتهام به زنان پاكدامن... و خوردن مال يتيم... و فرار از ميدان جنگ... و رباخوارى... و سحر... و زنا... و قسم دروغ (براى حق ناحق كردن) و خيانت... و ندادن زكات... و گواهى دروغ و كتمان گواهى... و خوردن شراب... و ترك نماز... و پيمان شكنى و قطع رحم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 3

3 - دروغ پردازى ، گناهى بزرگ

أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 10

10 - حرمت شكنى و استهزا نسبت به آيات الهى ، گناهى

بس بزرگ و درپى دارنده عذابى سخت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ... و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 10

10_ { قطع رحم } ، گناهى بزرگ و در رديف فسادانگيزى در زمين

تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

از اين كه {تقطّعوا أرحامكم} در كنار {تفسدوا فى الأرض} قرار گرفته و از ميان همه گناهان اختصاص به ذكر يافته است; بزرگى گناه آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 23،25

23 - { دخل عمروبن عبيد على أبى عبداللّه ( ع ) . . .قال اُحبّ

أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم ، أكبر الكبائر الإشراك باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن مكر اللّه . . . و منها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف . . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . . و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و ترك الصلاة متعمداً و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

(1) بعضى غلول را به معناى خيانت در غنائم و اموال عمومى گرفته اند.

25 - { دخل عمروبن عبيد على الصادق ( ع ) . . . و قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال . . . و اللواط { و الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش . . . } ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از قرآن بشناسم... امام [ضمن بيان گناهان كبيره ]فرمود: {لواط} هم يكى از آنها است و آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش...} را تلاوت نمود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 1،4

1 - عظمت گناه پيمان شكنى در بينش الهى

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

{حنث} در مطلق گناه و نيز خصوص شكستن پيمان و خلف قسم به كار مى رود. گفتنى است كه توصيف {حنث} به

وصف {عظيم}، بيانگر آن است كه شكستن پيمان در همه موارد گناهى بزرگ است.

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 2

2 - دروغ بستن بر خدا ، گناهى بس بزرگ و نابخشودنى

و لو تقوّل علينا . .. لأخذنا منه باليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 3

3 - ترك نماز ، جرمى بزرگ و نابخشودنى

عن المجرمين . .. قالوا لم نك من المصلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 2

2 - اطعام نكردن به مساكين و گرسنه ر ها كردن آنان در جامعه ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 45 - 2

2 - به بطالت گذراندن عمر ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نخوض مع الخائضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 3

3

- تكذيب روز جزا ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 3

3 - هدايت ، نعمتى است بزرگ و كفران آن ، گناهى عظيم و نابخشودنى است .

إنّا هدين_ه السبيل . .. إنّا أعتدنا للك_فرين ... سعيرًا

از مهيا شدن عذاب سخت براى ناسپاسان نعمت هدايت، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 4

4 - تكذيب دين ، جرمى بزرگ و غير قابل بخشش

كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمان}، همان {مكذّبان} است كه در اين سوره يازده بار ذكر شده است و چون تكذيب گران، محكوم به هلاكت اند; بنابراين جرم آنان (تكذيب دين)، بزرگ و غير قابل بخشش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

گناهان كبيره در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

مراتب گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 3

3 - گناهان كبيره ، داراى مراتب

متفاوت *

يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {الفواحش} _ به دنبال {كبائر الإثم} _ از قبيل ذكر خاص بعد از عام باشد. بنابراين {فواحش} عبارت است از گناهان كبيره اى كه قبحى فزون تر دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 10

10 - گناه ، هرچه بزرگ تر باشد ، كيفر آن سنگين تر خواهد بود .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

حرف {باء} در {بذنبهم} بيانگر علت عقوبت سنگين ثموديان و نشانگر آن است كه اگر كيفر آنان شديد بود، به جهت گناهى بود كه از آنان سرزد. بنابراين ويژگى هاى كيفر، براساس خصوصيات گناه تعيين مى شود.

ناپسندى قتل بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 10

10- كشتن فرد بى گناه ، كارى زشت و ناروا است .

لقد جئت شيئًا نكرًا

{نكر} صفت مشبه و به معناى {منكَر} است {يعنى كار قبيح و ناپسند و خلاف معروف}.

هلاكت بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 13

13 _ هلاكت گروهى به سبب گناه گروهى ديگر ، خلاف سنن الهى در ديدگاه موسى ( ع )

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گناهان كبيره

{گناهان كبيره}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 9

9 _ كشتار و خونريزى ، گناهى بزرگ و مصداق بارز فسادگرى است .

أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

فسادگرى شامل خونريزى نيز مى شود. بنابراين عطف {يسفك الدماء} بر

{يفسد فيها} عطف خاص بر عام است و حكايت از آن دارد كه گناه خونريزى و آدمكشى از ديگر فسادگريها، بزرگتر و تباهى آن بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 1،2

1 - تحرير و نوشتن افكار و انديشه ها به عنوان كتاب الهى و قوانين دينى ، جرم و گناهى بزرگ ، و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين يكتبون . .. فويل لهم ممّا كتبت أيديهم

كلمه {ويل} كلمه اى است كه انسان به هنگام گرفتار شدن به عذاب، آن رابر زبان جارى مى كند. بنابراين مراد از {فويل للذين ...} گرفتار شدن بدعتگذاران به عذاب است.

2 - ارائه و نشر افكار و انديشه ها به عنوان كتاب آسمانى و فرمان هاى الهى ، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين . .. ثم يقولون هذا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 29

29 - جنگ هاى داخلى و برادر كشى ، از بزرگترين گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنيا و گرفتار شدن به عذاب اخروى است .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القي

از آن جا كه گناهان ياد شده، در پى دارنده شديدترين عذابهاست، معلوم مى شود اين گناهان از بزرگترين گناهان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 7،53

7 - به كارگيرى سحر گناهى بزرگ و به منزله

كفر است .

و ما كفر سليمن

چنانچه گذشت، مراد از جمله فوق نفى جادوگرى از سليمان است. ولى از آن جا كه از جادوگرى به كفرورزى، تعبير شده، به دست مى آيد كه: جادوگرى خود نوعى كفر است و يا گناهى است به منزله كفر.

53 - عمرو بن عبيد وارد بر امام صادق ( ع ) شد . . . و گفت : دوست دارم گناهان كبيره را از روى قرآن بشناسم ، امام فرمود : { . . . والسحر لان اللّه عز و جل يقول : و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره {سحر} است چون خداوند مى فرمايد: مسلّماً آنان (ساحران) مى دانستند هر كس خريدار اين متاع (سحر) باشد در آخرت هيچ نصيبى براى وى نخواهد بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 21،22

21 - تخريب مساجد به انگيزه ياد نكردن خدا در آنها ، گناهى بزرگ و در پى دارنده خوارى در دنيا و عذابى بزرگ در قيامت است .

و سعى فى خرابها . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

از اينكه بازدارندگانِ مردم از ورود به مساجد و تخريب كنندگانِ آن ها، ظالمترين مردم شمرده شده اند و نيز به عذاب عظيم قيامت تهديد شده اند، بزرگى گناه آنان به دست مى آيد.

22 - بستن مساجد به روى مردم و بازداشتن آنان از ياد خدا ، از گناهان بزرگ است .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه . ..

لهم فى الأخرة عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 21

21 - مخالفت آگاهانه با هدايت هاى الهى ، انحراف و گناهى بزرگ و نابخشودنى است .

و لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 7

7 - كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 7

7 - كتمان حقايق دينى و معارف كتب آسمانى از گناهان بزرگ است .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

دورى هميشگى كتمان كنندگان حقايق از رحمت خدا و نيز ابتلاى آنان به عذابى تخفيف ناپذير، حكايت از بزرگى گناه آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 22 - 2

2 _ كفر و كشتن پيامبران و عدالتخواهان ، گناه بزرگى است كه همه اعمال نيك را مى زدايد و تباه مى كند .

انّ الذين يكفرون . .. اولئك الّذين حبطت اعمالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 20

20 _ سوداگران با شكستن عهد الهى و سوگند هاى خويش از گناهان بزرگ

انّ الذين يشترون . .. و لهم عذاب اليم

كيفر سخت، نشانه بزرگى گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105

- 14

14 _ اختلاف و پراكندگى جوامع ايمانى با وجود دلايل روشن ( اتمام حجّت ) ، گناهى است بزرگ .

و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات و اولئك لهم عذاب عظيم

بزرگى عذاب، دلالت بر بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 19

19 _ گناه و اصرار بر آن ، موجب ارتكاب گناهان بزرگتر

كانوا يكفرون بئايت اللّه و يقتلون الانبياء بغير حقّ ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك بما عصوا}، كفر به آيات و قتل انبيا باشد و اين دو گناه بزرگ، معلول اصرار بر گناهان خفيفترى است كه {عصوا} و {يعتدون} اشاره به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 1

1 _ افترا به خداوند بالاترين ظلم و از بزرگترين گناهان است.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 8،9

8 _ افترا بر خداوند از گناهان بزرگ و موجب كيفر اوست.

سيجزيهم بما كانوا يفترون

9 _ جعل قانون و منتسب كردن آن به خداوند از گناهان بزرگ است.

و قالوا . .. سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 8

8 _ از امام صادق ( ع ) [ ضمن حديثى در توضيح گناهان كبيره ] روايت شده است : { . . . و منع الزكاة المفروضة لأن اللّه عز و جل يقول : يوم يحمى على ها فى نار جهنم

فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره، منع زكات واجب است; زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: روزى كه آن [زر و سيم ]را با آتش دوزخ مى گدازند و پيشانى، پهلو و پشت آنان را داغ مى زنند و مى گويند اين است آنچه براى خود اندوختيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 13

13 _ خرده گيرى و مسخره كردن مؤمن گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب سخت الهى است .

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 4

4_ لواط و همجنس بازى ، گناهى بزرگ و به منزله گناهانى بسيار است .

و من قبل كانوا يعملون السيئات

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه {ال} در {السيئات} عهد ذهنى باشد. در اين صورت مقصود از {السيئات} لواط است. اطلاق {سيئات} به صورت جمع بر يك گناه ، اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . [ من الكبائر ] الإياس

من روح الله ، لأن الله عزوجل يقول : { إنه لاييأس من روح الله إلاّ القوم الكافرون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: [يكى از گناهان كبيره] نااميدى از رحمت خداست ; زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: {إنه لاييأس من روح الله إلاّ القوم الكافرون}. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 13

13_ { دخل عمرو بن عبيد على أبى عبدالله ( ع ) فلما سلّم و جلس . . . قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل ، فقال : . . . منها : . . . نقض العهد و قطيعة الرحم لأن الله عزوجل يقول : { اُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار } . . . ;

عمرو بن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست . .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... يكى از آن گناهان ... عهدشكنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرمايد: أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 6

6- يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، از گناهان بزرگ و امرى بس نكوهيده

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

اينكه خداوند يأس از رحمت خويش را عمل گمراهان قرار داد و مأيوسان را برابر گمراهان شمرده است، بيانگر بزرگى اين عمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15

- 74 - 6

6- انحرافات جنسى و همجنس بازى ، جرمى بزرگ و در پى دارنده عذاب است .

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل

از اينكه قوم لوط به خاطر گناه لواط و همجنس بازى دچار عذاب و نابودى شدند، استفاده مى شود كه اين گناه بسيار بزرگ و در صورت توبه نكردن، نابخشودنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 4

4- ظلم و بيدادگرى ، گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين . فانتقمنا منهم

انتقام خداوند از {اصحاب ايكه} به خاطر ظلم آنها، بيانگر اين نكته است كه ظلم و بيدادگرى گناهى نيست كه قابل عفو و آمرزش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 90 - 4

4- التقاط در دين ( پذيرش قسمتى از دين و انكار برخى ديگر ) گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب الهى است .

كما أنزلنا على المقتسمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 3

3- ساختگى دانستن قرآن ، گناهى بس بزرگ و سنگين

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 1

1- سوداگرى با عهد و پيمان الهى و زير پا نهادن آن در برابر بهاى ناچيز دنيوى ، ممنوع و گناهى نابخشودنى است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و لكم عذاب عظيم . و لاتشتروا بعهد الله

ثمنًا قليلا

ممنوعيت سوداگرى با عهد و پيمان الهى، از نهى {لاتشتروا} و بزرگ بودن گناه آن، از ذيل آيه قبل (و لكم عذاب عظيم) _ كه به عذاب بزرگ تهديد شدند _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 13

13- فسادانگيزى ، گناهى بزرگ و در پى دارنده مجازات دنيوى و اخروى خداوند است .

و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 12

12- فرزندكشى ، خطا و جنايتى بس بزرگ و عملى محكوم در طول اعصار و قرن هاى گذشته

إن قتلهم كان خطئًا كبيرًا

{خطئاً} در لغت به معناى عدول از جهت اصلى و حقيقى است و از جمله كاربردهاى اين واژه، جايى است كه شخص تصميم بر انجام كار نادرست مى گيرد و آن را به انجام مى رساند (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لاتقربوا الزنا إنه كان فاحشة } يقول : معصية و مقتاً فإن الله يمقته و يبغضه قال : { و ساء سبيلاً } و هو أشد الناس عذاباً و الزنا من أكبر الكبائر ;

از امام باقر(ع) در باره يخن خدا { و لاتقربوا الزنا إنه كان فاحشة} روايت شده است كه فرمود: خدا مى گويد:[زنا ]گناه و نفرت انگيز است; زيرا به شدت مورد تنفر و غضب الهى است [و درباره] {و ساء سبيلاً} فرمود: و

زناكار عذابش از همه شديدتر است و زنا از بزرگ ترين گناهان كبيره است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 11

11- افترا بستن بر خدا ، گناهى بزرگ است .

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . .. كبرت كلمة ... إن يقولون إلاّ كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 11،12

11- افترا بر خداوند ، گناهى بزرگ است و افترازنندگان به او ، ستم كارترين مردمان اند .

فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

12- شرك ، گناهى بزرگ است و مشركان ، ظالم ترين مردمان اند .

اتّخذوا من دونه ءالهة . .. فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 12

12- اصحاب كهف ، ارتداد و پذيرش دوباره شرك را ، گناهى بزرگ و مانع سعادت جاودان خود مى دانستند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 11

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى تعريف الكبائر ] و منها عقوق الوالدين لأنّ اللّه عزّوجلّ جعل العاقّ جبّاراً شقيّاً فى قوله حكاية ، قال عيسى ( ع ) : { و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در معرفى گناهان كبيره] روايت شده كه از جمله آنها عقوق و نافرمانى والدين است، زيرا خداوند عزّوجلّ در سخن خود به نقل از حضرت عيسى(ع) عاق نافرمانى كننده را

جبار شقى قرار داده است، آن جا كه فرموده: و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 4

4- بت پرستى و اطاعت از شيطان ، گناهى بزرگ است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن ... إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

نسبت دادن {عذاب} به خداى رحمان _ كه داراى رحمت وسيع است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گناه بت پرستى به قدرى شديد است كه مظهر رحمت و مهربانى را نيز به خشم مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى {يلقون غيّاً} _ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 6

6- شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، گناهى بزرگ و موجب دوزخى شدن است .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 5

5 - افتراى بر خداوند و گفتن چيز هاى دروغ و خود بافته در باره او ، گناهى عظيم و موجب استحقاق عذاب استيصال و نابودى است .

لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم

بعذاب

{إسحات} (مصدر {يسحتكم}) به معناى ريشه كن كردن و نابود ساختن است. {فيسحتكم بعذاب} با توجه به نكره بودن {عذاب} _ كه بر عظمت و شدت آن دلالت دارد _ به اين معنا است: شما را با عذابى سخت، ريشه كن و هلاك خواهد ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 19

19 - طغيان در مورد نعمت هاى خداوند و خروج از مرز تعادل ، گناهى است بس بزرگ .

و لاتطغوا . .. و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

غضب خداوند بر طغيان گران در مورد نعمت ها، نشانه بزرگى گناه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 8

8 - ارتداد از دين ، گناهى نابخشودنى و درپى دارنده عذاب جاودان اخروى است .

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. خسر الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 22

22 - { دخل عمرو بن عبيد على الصادق ( ع ) . . .و قال : أحب

أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال : . . .إنّ الكبائر . . . وقول الزور { و اجتنبوا قول الزور } . . . ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب اللّه بشناسم. آن حضرت فرمود: ...[از جمله] گناهان كبيره... قول زور است; [چون در كتاب اللّه آمده است: ]{و اجتنبوا قول الزور}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 3

3 - بى عفتى ( ارضاى غريزه جنسى به گونه نامشروع ) ، انحرافى بزرگ و گناهى عظيم در پيشگاه خداوند

فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 13

13 - نسبت بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5،7،8

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

7 - شكستن حرمت و آبروى اهل ايمان ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّنًا و هو عن

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه

به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 1،2

1 - اشاعه فحشا در ميان مردم ، گناهى بزرگ و در پى دارنده عذابى دردناك در دنيا و آخرت

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخر

{فاحشة} به هر عمل و سخن بسيار زشت گفته مى شود و اين واژه كنايه از گناه زنا و فساد جنسى است. عبارت {أن تشيع الفاحشة} نيز به دو گونه قابل معنا و تفسير كردن است: 1_ اشاعه فحشا و رواج گناهان جنسى. 2- رواج و پخش اخبار مربوط به فحشا و روابط جنسى ديگران، كه در اين صورت كلمه اى در تقدير است; يعنى، {أن تشيع خبر الفاحشة}.

2 - بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام ساختن آنان ، معصيتى بزرگ و داراى فرجامى سخت و دردناك در دنيا و آخرت

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 6،9

6 - قذف و اتهام به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، از گناهان كبيره است .

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لعنوا فى الدنيا و الأخرة و لهم عذاب عظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه شريفه، قذف كنندگان و تهمت به زنان مورد طرد و لعن در

دو عرصه دنيا و آخرت قرار گرفته اند و به عذاب بزرگ الهى تهديد شده اند.

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قذف المحصنات من الكبائر لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : لعنوا فى الدنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود قذف زنان پاكدامن (يعنى، نسبت زنا دادن به آنان) گناه كبيره است; زيرا خداى _ عزّوجل _ [در باره قذف كنندگان ]مى فرمايد: لعنوا فى الدنيا و الآخرة ولهم عذاب عظيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 9

9 _ شرك ، آدم كشى و زنا ، از گناهان بزرگ و خطير

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دو چندان، دائمى و ذلت بار براى گناهان ياد شده، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 6

6 - تكذيب آيات و نشانه هاى الهى بدون تحقيق و دليل علمى ، جرمى بزرگ و داراى كيفر

قال أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 2

2 - فخرفروشى و خودنمايى ، گناهى بس بزرگ در پيشگاه خداوند

فخرج على قومه فى زينته . .. فخسفنا به و بداره الأرض

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {خسفنا} بر {فخرج على قومه فى زينته} به دست مى آيد; زيرا قارون پس از فخرفروشى و خودنمايى در ميان مردم، به هلاكت رسيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 17

17 - { عن محمدبن مسلم ، عن أبى جعفر ( ع ) قال : سمعته يقول : الغناء ممّا وعد اللّه عزّوجلّ عليه النار و تلى ه_ذه الأية : { و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم و يتّخذها هزواً أُول_ئك لهم عذاب مهين } ;

محمدبن مسلم مى گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه مى گفت: غنا از جمله گناهانى است كه خداوند عزّوجلّ براى آن، وعده آتش داده است. و اين آيه را تلاوت كرد: و من الناس من يشترى لهو الحديث...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 29 - 6

6 - كشتن مؤمنان مجاهد و مبلغان دينى ، گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب و نابودى است .

قيل ادخل الجنّة . .. إن كانت إلاّ صيحة وحدة فإذا هم خ_مدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 4

4 - استكبار در برابر پذيرش كلمه توحيد ، بزرگ ترين و سنگين ترين جرم است .

كذلك نفعل بالمجرمين . إنّهم كانوا إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون

دوزخى دانستن كسانى كه مرتكب جرم استكبار در برابر توحيد شده اند، حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 4

4 - شرك ، گناهى بس بزرگ و موجب محروميت از رحمت الهى در قيامت

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته والظ_لمون. .. أم اتّخذوا من دونه أولياء

از

آيه قبل استفاده مى شود كه ظالمان از رحمت الهى به دوراند (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم. ..) و از آن جا كه شرك مصداق بارز ظلم به شمار مى آيد، مى توان مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 2

2- آزردن خاطر پدر و مادر ، حتى با گفتن { اُف } ، جرمى گران است .

و وصّينا الإنسن بولديه إحس_نًا . .. و الذى قال لولديه أُفّ لكما ... إنّهم كانوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 8

8 - كفر و شرك ، جرمى بزرگ و كيفرآور در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

توصيف كافران و مشركان، به {جرم پيشه}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 6

6 - سپاس نعمت هاى الهى و اعتراف به آن ، تكليفى بس مهم و انكار و ناسپاسى آن ، گناهى بس عظيم

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

از ده ها بار تكرار {فبأىّ ءالآء. ..} در اين سوره، مى توان برداشت بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 5

5 - { عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت

فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 7

7 - يأس از رحمت خدا و ثواب اخروى ، گناهى است بزرگ .

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {قد يئسوا. ..}، به عنوان بارزترين ويژگى مغضوبين ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 1

1 - افترا و نسبت دروغ به خدا بستن ، بالاترين ظلم و بدترين گناه است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

تقبيح افترا بر خداوند با تعبير {أظلم} (صيغه اسم تفضيل)، نشان از بزرگى گناه آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 3،5

3 - بى عفّتى ( ارضاى غريزه جنسى به گونه نامشروع ) ، انحرافى بزرگ و گناهى عظيم در پيشگاه خداوند

فأُول_ئك هم العادون

5 - { سُئِلَ الصادق ( ع ) عن الخَضْخَضَة فقال : إثمٌ عظيمٌ قد نهى اللّه عنه فى كتابه . . . فقال السائل : بيّن لى يابن رسول اللّه ( ع ) من كتاب اللّه نهيه فقال : قول اللّه { فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون } و هو ممّا وراء ذلك . . . ;

از امام صادق(ع) درباره خضخضه (عمل استمنا) سؤال شد، فرمود: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است . .. سؤال كننده پرسيد: اى فرزند رسول خدا! نهى آن

را از قرآن براى من بيان كن، فرمود: سخن خداوند {فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون} و آن [عمل استمناء] از مصاديق {وراء ذلك} است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 1 - 1

1 - كم فروشى ، گناهى بزرگ است و كم فروشان به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل للمطفّفين

{طفيف} و{قليل}، به يك معنا است. تطفيف كاستنى است كه انجام دهنده آن در پيمانه كردن و وزن كردن خيانت كند و {ويل} در اصل به معناى عذاب و هلاكت است. (لسان العرب)

آثار اجتناب از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 1،2

1 - پرهيزكنندگان از گناهان بزرگ و زشتى ها ، برخوردار از نعمت هاى جاودان الهى

و ما عند اللّه . .. للذين ءامنوا ... و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

2 - پرهيز از بدى ها و گناهان كبيره ، نمود و نشانه ايمان و اتكا به خداوند

للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون . و الذين يجتنبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 2،5،6

2 - نيك كردارى به همراه اجتناب از گناهان كبيره ، شرط برخوردارى از پاداش الهى

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الذين يجتنبون. ..} _ به دنبال {الذين أحسنوا} _ مى تواند بيانگر شرط دوم براى بهره مندى انسان، از پاداش الهى باشد.

5 - لغزش هاى كوچك پرهيزكنندگان از گناهان كبيره ، مورد بخشش خداوند

الذين يجتنبون . .. إلاّ اللّمم إنّ ربّك

وسع المغفرة

{لمم} در معانى گناه صغيره و گناهى كه انسان هر از گاهى مرتكب آن شود، اطلاق مى گردد. برداشت بالا بر پايه معناى اول است.

6 - گناهان اتفاقى در زندگى اجتناب كنندگان از كبائر ، مورد عفو و اغماض الهى

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم . .. إلاّ اللّمم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {اللّمم} در آيه شريفه، گناهانى باشد كه انسان به طور اتفاقى مرتكب آن مى شود.

آثار اصرار بر گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 3

3 - پافشارى و تداوم بخشى بر گناهان بزرگ ، در پى دارنده قطعى دوزخ

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

آثار گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 9

9 - گناهان بزرگ ، مانع پديد آمدن زمينه هاى سپاسگزارى به درگاه خدا و رسيدن به منزلت شاكران

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 14

14- { عن الصادق ( ع ) : . . . إن الكبائر . . . كفران النعمة { و لئن كفرتم إن عذابى لشديد } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه در بيان گناهان كبيره فرمود: . .. همانا از گناهان كبيره ... كفران نعمت است [خداوند مى فرمايد]: و لئن كفرتم إن عذابى لشديد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 4،5

4 - انجام گناه كبيره ،

موجب زوال ايمان نخواهد شد . *

للذين ءامنوا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه وصف {الذين يجتنبون. ..} احترازى باشد _ و نه توضيحى _ بدين معنا كه ايمان حقيقتى مستقل داشته باشد كه هر گاه با معنايى چون {اجتناب از كبائر} جمع شود، دستيابى به نعمت هاى جاودان بهشت را نتيجه دهد.

5 - ارتكاب گناهان بزرگ و انجام اعمال زشت ، مانع بهره مندى انسان از نعمت هاى جاويدان اخروى

و ما عند اللّه خير . .. الذين يجتنبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 4

4 - تأثير ويرانگر و مخرب گناهان كبيره ، در فرجام و سرنوشت انسان

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

آمرزش گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 16

16_ { عن ابراهيم بن العباس يقول : كنّا فى مجلس الرضا ( ع ) فتذاكروا الكبائر و قول المعتزلة فى ها : انها لاتغفر فقال الرضا ( ع ) : قال أبوعبدالله ( ع ) : قد نزل القرآن بخلاف قول المعتزلة ، قال الله عزوجل : إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم } . . . ;

ابراهيم بن عباس گويد: در مجلس امام رضا(ع) بوديم، سخن از گناهان كبيره و عقيده معتزله مبنى بر اينكه آن گناهان بخشيده نمى شوند، به ميان آوردند. امام رضا(ع) نقل از امام صادق(ع) فرمود: همانا قرآن برخلاف سخن معتزله نازل شده است. خداى عزوجل فرمود: {و إن ربك لذو مغفرة

للناس على ظلمهم}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 26

26 - روى آوردن به ايمان ، زمينه ساز آمرزش و رحمت الهى ، حتى نسبت به گناهان بزرگ

على أن لايشركن. .. و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

از صدر آيه شريفه استفاده مى شود كه چه بسا، برخى از روى آورندگان به ايمان، در گذشته كفرآلود خويش مرتكب گناهان بزرگى شده بودند. از ذيل آن (إنّ اللّه غفور رحيم) نيز استفاده مى شود كه، آنان هم مورد غفران و رحمت الهى قرار مى گيرند.

اجتناب از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 1

1 - پرهيز پيوسته و مستمر از زشتى ها و گناهان كبيره ، از ويژگى هاى بارز نيك كرداران

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

استمرار، از فعل مضارع {يجتنبون} استفاده مى شود.

توبه از گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 20

20 - توبه از گناهان بزرگ نيز به درگاه خداوند پذيرفته است .

إنّه كان توّابًا

{توّاب} بر مبالغه دلالت دارد (مصباح). مبالغه درتوبه پذيرى، يا به اين معنا است كه هر چه توبه تكرار شود، توبه پذيرى هم تكرار خواهد شد و يا اين كه گناه هر چه بزرگ باشد، خداوند توبه از آن را خواهد پذيرفت.

عوامل تكفير گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 2

2 - احسان ، موجب محو و

زدايش بزرگ ترين گناهان از پرونده اعمال است .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

كيفر گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 13

13- ارتكاب گناه كبيره هر چند جاهلانه ، تقليدى و تحت تأثير تبليغات باشد ، كيفر دارد .

ليحملوا أوزارهم . .. و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت، مبتنى بر اين اساس است كه {من} براى تبعيض و {بغير} حال براى ضمير مفعولى باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: آنان به دوش مى كشند گناهان خود و بخشى از گناه گمراه شدگان به دست خود را، هر چند اينها عالم نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 10

10 - گناه ، هرچه بزرگ تر باشد ، كيفر آن سنگين تر خواهد بود .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

حرف {باء} در {بذنبهم} بيانگر علت عقوبت سنگين ثموديان و نشانگر آن است كه اگر كيفر آنان شديد بود، به جهت گناهى بود كه از آنان سرزد. بنابراين ويژگى هاى كيفر، براساس خصوصيات گناه تعيين مى شود.

گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 1،3

1 - كتمان معارف و احكامى كه خدا نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى ثبت شده ، از گناهان بزرگ است .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب . .. لهم عذاب أليم

3 - دين فروشى و كسب متاع دنيا در قبال آن ، از گناهان بزرگ است .

و يشترون به ثمناً قليلا

أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 9

9_ نزديكى با زنان شوهردار و ارتكاب زنا ، از گناهان بسيار زشت و پليد است .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 4

4- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب كيفر سخت الهى در قيامت است .

يعمل الظ_لمون . .. ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 85 - 3

3- ظلم ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و عامل اصلى ابتلاى انسان به عذاب اخروى است .

و إذا رءا الذين ظلموا العذاب

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه با آنكه آيه در صدد بيان وضعيت كافران در قيامت است، ولى از آنان به ظالمان توصيف كرده است و وصف مشعر به عليت است. گفتنى است وعده عذاب اخروى، بيانگر بزرگى و نابخشودنى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 8

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 1

1 - گناه قذف ( نسبت دادن زنا بدون دليل به زنان پاكدامن ) على رغم بزرگى اش ، بخشودنى و قابل آمرزش از سوى خداوند است .

والذين يرمون المحصن_ت . ..أُول_ئك هم الف_سقون. إلاّ الذين تابوا من بعد ذلك و أصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2،4

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

4 _ انكار معاد ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دوزخ به تكذيب كنندگان قيامت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8

_ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 5

5 - دروغ ، مادر گناهان و زاينده انحراف ها

أفّاك أثيم

اختصاص به ذكر يافتن {إفك} از ميان ساير گناهان و اصل قرار گرفتن براى {إثم} (تقدم آن بر إثم) مى تواند مطلب ياد شده را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 3

3 - تخلّف بى دليل از مقررات ارتش ، گناهى بزرگ و نابخشودنى

أم كان من الغائبين . لأُعذّبنّه ... أو لأاْذبحنّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 9

9 - كفران نعمت هاى الهى ، گناهى بس بزرگ و غيرقابل بخشش در پيشگاه خداوند

و هل نج_زى إلاّ الكفور

تأكيد خداوند بر اين كه تنها كفران كنندگان نعمت ها، مورد مجازات قرار مى گيرند، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 6

6

- سدكردن راه ايمان و معرفت ديگران به قرآن ، گناهى بزرگ تر و بدتر از كفر و گناهان شخصى كافران

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و لنجزينّهم أسوأ الذى كانوا يعملون

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أسوء} در مقام مقايسه ميان كفر و حق ناباورى كافران، با تلاش هاى آنان در جلوگيرى از گرايش ديگران به ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3،6،8،13

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

6 - گناهان از ديدگاه وحى ، تقسيم پذير به گناهان كبيره و گناهان صغيره

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

8 - ارتكاب فحشا ( زنا و لواط ) ، از بدترين گناهان كبيره است .

الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

ذكر {الفواحش} پس از ذكر {كبائر الإثم} _ با اين كه {كبائر الإثم} شامل فواحش نيز مى شود _ نشانگر شدت زشتى و قبح آن در پيشگاه خداوند است. گفتنى است كه تعبير {فاحشه} از زنا و لواط در مواضع ديگر قرآن، قرينه بر اين است كه از مصاديق مورد نظر {الفواحش} زنا و لواط مى باشد.

13 - { ( عن ) موسى بن جعفر ( ع ) يقول : دخل عمروبن عبيد على أبى عبداللّه ( ع ) فلمّا سلّم و جلس تلا هذه الآية : { الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش } . . . قال أحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك

باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن لمكراللّه . . . و من ها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف . . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . .و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و منع الزكاة . . . و شهادة الزور و كتمان الشهادة . . . و شرب الخمر . . . و ترك الصلاة . . .و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: عمروبن عبيد (از علماى عامه) وارد بر امام صادق(ع) شد و چون سلام كرد و نشست آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش} را تلاوت كرد. .. و گفت دوست دارم كه گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم امام فرمود: آرى اى عمرو! بزرگ ترين گناه كبيره شرك به خدا است... و بعد از آن يأس از رحمت خدا، ...و سپس ايمن شدن از مكر خدا... و از جمله آنها نافرمانى نسبت به پدر و مادر... و كشتن انسان... و اتهام به زنان پاكدامن... و خوردن مال يتيم... و فرار از ميدان جنگ... و رباخوارى... و سحر... و زنا... و قسم دروغ (براى حق ناحق كردن) و خيانت... و ندادن زكات... و گواهى دروغ و كتمان گواهى... و خوردن شراب... و ترك نماز... و پيمان شكنى و قطع رحم...}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 3

3 - دروغ پردازى ، گناهى بزرگ

أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 10

10 - حرمت شكنى و استهزا نسبت به آيات الهى ، گناهى بس بزرگ و درپى دارنده عذابى سخت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ... و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 10

10_ { قطع رحم } ، گناهى بزرگ و در رديف فسادانگيزى در زمين

تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

از اين كه {تقطّعوا أرحامكم} در كنار {تفسدوا فى الأرض} قرار گرفته و از ميان همه گناهان اختصاص به ذكر يافته است; بزرگى گناه آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم

مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 23،25

23 - { دخل عمروبن عبيد على أبى عبداللّه ( ع ) . . .قال اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّوجلّ فقال : نعم ، أكبر الكبائر الإشراك باللّه . . . و بعده الإياس من روح اللّه . . . ثمّ الأمن مكر اللّه . . . و منها عقوق الوالدين . . . و قتل النفس . . . و قذف المحصنة . . . و أكل مال اليتيم . . . و الفرار من الزحف . . . و أكل الربا . . . و السحر . . . و الزنا . . . و اليمين الغموس الفاجرة . . . و الغلول . . . و ترك الصلاة متعمداً و نقض العهد و قطيعة الرحم . . . ;

(1) بعضى غلول را به معناى خيانت در غنائم و اموال عمومى گرفته اند.

25 - { دخل عمروبن عبيد على الصادق ( ع ) . . . و قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال . . . و اللواط { و الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش . . . } ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از قرآن بشناسم... امام [ضمن بيان گناهان كبيره ]فرمود: {لواط} هم يكى از آنها است و آيه {الذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش...} را تلاوت نمود...}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 1،4

1 - عظمت گناه پيمان شكنى در بينش الهى

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

{حنث} در مطلق گناه و نيز خصوص شكستن پيمان و خلف قسم به كار مى رود. گفتنى است كه توصيف {حنث} به وصف {عظيم}، بيانگر آن است كه شكستن پيمان در همه موارد گناهى بزرگ است.

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 2

2 - دروغ بستن بر خدا ، گناهى بس بزرگ و نابخشودنى

و لو تقوّل علينا . .. لأخذنا منه باليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 3

3 - ترك نماز ، جرمى بزرگ و نابخشودنى

عن المجرمين . .. قالوا لم نك من المصلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 2

2 - اطعام نكردن به مساكين و گرسنه ر ها كردن آنان در جامعه ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 45 - 2

2 - به بطالت گذراندن عمر ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نخوض مع الخائضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 3

3 - تكذيب روز جزا ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 3

3 - هدايت ، نعمتى است بزرگ و كفران آن ، گناهى عظيم و نابخشودنى است .

إنّا هدين_ه السبيل . .. إنّا أعتدنا للك_فرين ... سعيرًا

از مهيا شدن عذاب سخت براى ناسپاسان نعمت هدايت، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 4

4 - تكذيب دين ، جرمى بزرگ و غير قابل بخشش

كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمان}، همان {مكذّبان} است كه در اين سوره يازده بار ذكر شده است و چون تكذيب گران، محكوم به هلاكت اند; بنابراين جرم آنان (تكذيب دين)، بزرگ و غير قابل بخشش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن

از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

گناهان كبيره در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

مراتب گناهان كبيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 3

3 - گناهان كبيره ، داراى مراتب متفاوت *

يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {الفواحش} _ به دنبال {كبائر الإثم} _ از قبيل ذكر خاص بعد از عام باشد. بنابراين {فواحش} عبارت است از گناهان كبيره اى كه قبحى فزون تر دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 10

10 - گناه ، هرچه بزرگ تر باشد ، كيفر آن سنگين تر خواهد بود .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

حرف {باء} در {بذنبهم} بيانگر علت عقوبت سنگين ثموديان و نشانگر آن است كه اگر كيفر آنان شديد بود، به جهت گناهى بود كه از آنان سرزد. بنابراين ويژگى هاى كيفر، براساس خصوصيات گناه تعيين مى شود.

گناهكار

آمرزش كنيز گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 32

32 - كنيزان وادار شده به فحشا از سوى مالكان ، مورد آمرزش و مشمول رحمت خدا هستند .

و من

يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

اذيت زنان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 5

5 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن ، در قبال گناه شان ، منعى ندارد .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. بغير ما اكتسبوا

قيد {بغير ما اكتسبوا} احترازى است و مفهوم اش اين است كه در صورت ارتكاب جرم و گناه، آزار و اذيت _ با رعايت شرايط _ جايز است.

اذيت مردان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 5

5 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن ، در قبال گناه شان ، منعى ندارد .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. بغير ما اكتسبوا

قيد {بغير ما اكتسبوا} احترازى است و مفهوم اش اين است كه در صورت ارتكاب جرم و گناه، آزار و اذيت _ با رعايت شرايط _ جايز است.

اعراض از گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 31

31 _ پند و اندرز ، بى اعتنايى و تنبيه بدنى ، از روش هاى اصلاح رفتار هاى ناهنجار

و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ

بنى اسرائيل گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 19

19 - بنى اسرائيليان گنهكار و داراى اعمال ناشايست ، مورد تهديد خداوند به كيفر و مجازات

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان آگاهى و توجه خداوند به اعمال گنهكاران، تهديد ايشان به كيفر است.

پرسش از گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 2

2 _ چگونه سپرى كردن زندگانى دنيا ، پرسش فرشتگان از گناهكاران مستضعف پس از مرگ ( سؤال قبر )

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

توبه گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 12

12 _ سقوط كيفر و پذيرش توبه گناهكاران و مرتكبين فحشا از سوى خداوند ، جلوه توبه پذيرى و رحمت او

و الّذان يأتيانها منكم . .. اِنّ اللّه كان توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 1،2،5،9

1 _ وعده الهى به پذيرش توبه گنهكاران

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السّوء بجهالة ثمّ يتوبون

2 _ پذيرش حتمى توبه ، مشروط به تأخير نينداختن آن از سوى گنهكاران است .

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السّوء بجهالة ثمّ يتوبون من قريب فاولئك يت

5 _ تشويق گناهكاران به توبه و تأخير نينداختن آن

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السّوء بجهالة ثمّ يتوبون من قريب

خداوند با اعلام پذيرش حتمى توبه به شرط تأخير نينداختن آن، گنهكاران را به چنين توبه اى تشويق كرده است.

9 _ علم و حكمت الهى ، اساس پذيرش توبه گنهكاران

انّما التّوبة على اللّه . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 8

8 _ توبه گناهكاران و ايمان آوردن كافران تا قبل از يقين به مرگ ، پذيرفته است .

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون

السّوء بجهالة ثم يتوبون من قريب . .. و ليس

مفهوم جمله {حتّى اذا حضر} در برداشت فوق، بيان و توضيح {من قريب} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 15،23

15 _ راه بازگشت و توبه براى خطاكاران و حتى منافقان ، باز و گشوده است .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك . .. لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

23 _ پذيرش توبه خطاكاران ، بايد همراه مهر و محبّت به آنان باشد .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم . .. لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

توصيف خداوند به {رحيماً}، پس از {تواباً}، مى رساند كه انسان نبايد آنگاه كه فردى را پذيرفت و از خطايش درگذشت، مهر و لطف خويش را از او دريغ دارد.

جن گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 8

8- وجود افرادى گنه كار و عصيانگر ، در ميان جنيان

يغفر لكم من ذنوبكم

جنيان گناهكار در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 1

1 - گناهكاران جن و انس در صحنه قيامت ، داراى وضعيتى معلوم و بى نياز از محاكمه و سؤال

فيومئذ لايسئل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جهل گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 4،10

4 _ گناهكار ، جاهل است .

يعملون السّوء بجهالة

با توجّه به توضيح فيش قبل.

10 _ گناهكار ، جاهل و سبك مغر است ، اگر چه آگاه به گناه بودن عملش باشد .

انّما التّوبة على اللّه

للّذين يعملون السوء بجهالة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: كلّ ذنب عمله العبد و ان كان به عالما فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربّه . .. .

_______________________________

تفسيرعياشى، ج 1، ص 228، ح 62 ; تفسير برهان، ج 1، ص 354، ح 6.

خائنان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 1

1 _ خيانت پيشگان گنهكار ، على رغم شرم از مردم ، از خدا شرم و پروايى ندارند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

چون {استخفاء} (پنهان سازى) از خداوند مقدور نيست تا نهى و يا مذمتى به فعل و يا ترك آن تعلق گيرد; بنابراين {استخفاء} مى تواند كنايه از {استحياء} (شرم كردن) باشد.

عذاب جامعه گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 2

2 _ عذاب سهمگين خداوند در انتظار جوامع مختلف از قوانين دين و پذيرنده ولايتهاى غير خداوند

و لاتتبعوا من دونه . .. و كم من قرية أهلكنها

بيان هلاكت جوامع پيشين پس از فرمان به رعايت قوانين دين و سرپيچى از ولايت غير خدا {اتبعوا ما أنزل اليكم . ..}، بيانگر آن است كه عذاب امتهاى پيشين به سبب تخلف آنان از اين فرمان بوده است.

عذاب دنيوى امت هاى گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 11

11- نزول عذاب دنيوى بر امت هاى گنهكار ، تنها پس از اتمام حجت و فرستادن پيامبرى براى ايشان است .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

جمله {ما كنّا معذّبين حتى نبعث

رسولاً} اطلاق دارد و عذاب دنيوى را هم دربرمى گيرد.

عفو خويشاوندان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

عفو مساكين گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

عفو مهاجران گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در

لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

كيفر گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 5

5 _ خداوند براى گناهكارانى كه توبه را تا آستانه مرگ تأخير انداخته و كسانى كه كافر بميرند ، عذاب دردناكى آماده كرده است .

و ليست التّوبة للّذين . .. و لا الّذين يموتون و هُم كفّار اولئك اعتدنا لهم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 16

16 _ عذاب گناهكاران ، متناسب با گناه آنان

لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

توصيف عذاب به خواركننده و قرار دادن آن براى متكبران و فخرفروشان، حاكى از تناسب عذاب الهى با گناهِ گناهكاران است.

گلايه از رهبران گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 1

1 - شِكوه دوزخيان از نقش اصلى پيشوايان مجرم خويش در گمراهى آنان

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

گناهكار در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 19

19 _ جهنّم ، جايگاه گنهكارانى كه به سبب ماندن در سلطه مشركان و ترك عمدى هجرت ، قادر بر اداى تكاليف الهى نباشند .

الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها فاولئك مأويهم جهنّم و ساءت مصيراً

بنابر اينكه توبيخ، به جهت عمل نكردن به تكاليف باشد، نه خصوص ترك هجرت.

گناهكار در

قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 11

11 _ مداومت بر نافرمانى خدا و رسول ( ص ) ، مايه گرفتارى به عذاب هاى جسمى و روحى در قيامت

و من يعص اللّه . .. يدخله ناراً ... و له عذاب مهين

دخول در آتش، عذاب جسمى آنان و عذاب خواركننده، شكنجه روحى ايشان.

گناهكار مستضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 2

2 _ چگونه سپرى كردن زندگانى دنيا ، پرسش فرشتگان از گناهكاران مستضعف پس از مرگ ( سؤال قبر )

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

محروميت گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 5،6

5 _ ناسپاسان از نعمت ها و گنهكاران ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ كل كفّار اثيم

6 _ رباخواران ، ناسپاسانى گنهكار و محروم از محبّت الهى

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحبّ كلّ كفّار اثيم

كلمه {كفّار} (بسيار ناسپاس) و كلمه {اثيم} (فرو رفته در گناه و آلودگى) پس از بيان ربا و رباخوارى، اشاره به اين معنا دارد كه رباخواران از جمله مصاديق انسانهاى ناسپاس و آلوده به گناهند.

محروميت مالك كنيز گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 33

33 - برده دارانِ وادار كننده كنيزان خويش به فحشا و فساد جنسى ، محروم از آمرزش و رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

در آيه ياد شده متعلق

{غفور} و {رحيم} ذكر نشده است. با توجه به اين كه بعيد است خداوند به برده داران، به خاطر گناه اكراهشان و نيز مورد هشدار قرار گرفتن آنان وعده غفران و رحمت بدهد، به نظر مى رسد مقصود كنيزانى خواهد بود كه مجبور به فحشا شده اند. بر اين اساس اختصاص يافتن اين وعده به كنيزان، حاكى از محروميت برده داران از اين موهبت است.

مسلمانان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 3

3 _ مسلمانانى كه از هجرت به مدينه سر باز زدند و يا در راه خدا جهاد نكردند و يا مهاجران و دين خدا را يارى ندادند ، از دايره مؤمنان راستين خارج هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

{أولئك} اشاره است به هر يك از {الذين} اول و دوم با ويژگيهايى كه در توصيف آنها آمده است. با توجه به اين معنا و دلالت ضمير فصل (هم) بر حصر معلوم مى شود كسانى كه مجموع صفات ياد شده را نداشته، اگر چه برخى از آنها را دارا باشند مؤمن حقيقى نيستند.

ملائكه و گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 3

3 _ بازخواست گنهكاران ، پس از لحظه مرگ از سوى فرشتگان

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

مؤاخذه گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 3

3 _ بازخواست گنهكاران ، پس از لحظه مرگ از سوى فرشتگان

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا

فيم كنتم

مؤمنان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 11

11 _ راوى گويد امام باقر ( ع ) فرمود : { الذين خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً } : فأولئك قوم مؤمنون يحدثون فى ايمانهم من الذّنوب التى يعيب ها المؤمنون و يكرهون ها فأولئك عسى اللّه أن يتوب عليهم ;

{آنان كه عمل خوب و بد را در هم آميختند} گروهى از مؤمنانند كه در عين داشتن ايمان، مرتكب بعضى گناهان مى شوند كه مؤمنان آنها را عيب مى دانند و ناخوش دارند اينانند كه اميد مى رود خداوند توبه آنان را بپذيرد}.

يهود گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 12

12 - يهوديان گنهكار به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب

{زحزحة} (مصدر مزحزح) به معناى دور ساختن است.

گناهكاران

{گناهكاران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 31

31 - بنى اسرائيل ، گنهكار و همواره تجاوزگر بوده اند .

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 3

3 - يهود ، مردمى گنهكار و داراى كردارهايى ناروا

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

مراد از {ما} در {ما قدمت أيديهم} (آنچه را پيش فرستادند) گناهان و اعمال نارواست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 8

8 - كسانى كه در حال ستمگرى

و تجاوز از محرمات استفاده كنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهكارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 12

12 _ فرعونيان ، جز تكذيب آيات الهى ، مرتكب گناهان ديگرى نيز شدند . *

كذّبوا باياتنا فاخذهم اللّه بذنوبهم

اينكه كلمه {ذنوب} را به صورت اسم ظاهر و با صيغه جمع آورده است، مى تواند اشاره به مطلب فوق باشد; در غير اين صورت مى فرمود: {فاخذهم اللّه به} و يا {فاخذهم اللّه بذنبهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 5

5 _ عالمان اهل كتاب كه از داورى كتاب خدا رويگردان بودند ، به گناهكارى خود اذعان داشتند .

لن تمسّنا النار الاّ اياماً معدودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 7،8،11

7 _ بدكاران در قيامت آرزو مى كنند كاش ميان آنان و عملشان ، زمان بى حدى فاصله بود .

و ما عملت من سوء تودّ لو اَنّ بينها و بينه امداً بعيدا

8 _ بيزارى شديد بدكاران ، از كردار خويش در قيامت

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

11 _ قيامت ، روز اندوه و افسوس بدكاران

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 4

4 _ تأثير علم و آگاهى گناهكاران ، در مقدار و كيفيّت عذاب آنان

كفروا بعد ايمانهم و شهدوا انّ

الرّسول حق و جاءهم البيّنات . .. لا يخفّف عنهم الع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 29

29 _ عفو از گناهكاران مؤمن ، جلوه اى از فضل خداوند

و لقد عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤمنين

جمله {و اللّه ذو فضل . .. }، به منزله علّتى براى عفو است ; يعنى چون خداوند صاحب فضل است از گناه شما صرفنظر كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 32

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 16،22،24

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

24 _ شاهدان رسمى در صورت كتمان شهادت از زمره گنهكارانند .

و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 12

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر معارف دين را نپذيرند، مردمى تجاوزگر و

گناهكارند.

و كذلك نجزى المجرمين

{جرم} به معناى تعدى و گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 9

9 _ ابداع كنندگان سنت هاى ناروا و اعمال زشت ، مرتكب گناهى بزرگتر و مستحق ملامتى بيشتر

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 2

2 _ قوم لوط مردمى مجرم و تبهكار

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 2

2 _ فرعونيان و پيشينيان آنان مردمى گنهكار و تكذيب كننده آيات الهى

كذبوا بايت ربهم فأهلكنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 1

1 _ مشركان ، مردمانى بد كردارند .

و الذين كسبوا السيئات . .. و يوم نحشرهم

ضمير {هم} در {نحشرهم} به {الذين احسنوا} و {الذين كسبوا السيئات} برمى گردد. جمله {ثم نقول للذين أشركوا ... } قرينه است بر اينكه مشركان يكى از مصداقهاى مورد نظر در جمله {الذين كسبوا السيئات ... } مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 21

21_ اعراض كنندگان از تعاليم پيامبران و معارف دين ، مجرم و گنهكارند .

و لاتتولوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 10

10_ پيامبران ، در صورت مسامحه در امر رسالت و ترك ابلاغ توحيد ، گنه كارند .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 14

14_ جوامع هلاك شده پيشين ، مردمانى گنه كار بودند .

و كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 3

3- قوم لوط ، مردمى جرم پيشه و تبهكار

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط

مراد از {قوم مجرمين} _ به قرينه آيات بعد _ قوم لوط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 10

10- همه انسان ها ، به نوعى مرتكب گناه و عمل ناروا مى شوند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة

كلمه {الناس} با وجود {ال} استغراق، دلالت بر عموم مى كند و نيز اينكه در صورت مؤاخذه و عقوبت، هيچ انسانى _ بنابر اينكه مراد از {دابّة} انسان باشد _ باقى نمى ماند، مى تواند مؤيد برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 5

5- شرك جرم است و مشرك ، مجرم و گناهكار .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم

از آن جايى كه آيات گذشته، درباره شرك بود، تناسب چنين اقتصا مى كند كه مراد از مجرمان، {مشركان}باشد. احتمال تعلق كلمه {يوم} در {يوم نحشر}، به يكى

از فعل هاى {سيكفرون} و يا {يكونون} در آيات پيشين، گوياترين وجه براى ارتباط اين آيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 2

2 - كفر ، جرم و گناه است و كافران مجرم و دوزخى اند .

إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

لام در {له جهنّم} بر استحقاق دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 18

18 - اقوام عاد و ثمود و نيز قارون و فرعون و هامان ، مردمانى گناه پيشه بودند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 1

1 - فرعونيان و اقوام پيش از آنان ، مردمى بدكردار و خطاپيشه بودند .

و جاء فرعون و من قبله . .. بالخاطئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 1،2

1 - نهى كنندگان از نماز و تكذيب گران دين ، مردمى خطاكار و دروغ گويند .

ينهى . .. كذّب ... ناصية ك_ذبة خاطئة

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند

و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

آثار آخرت گريزى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 10

10 - دنياگرايى و آخرت گريزى گنه پيشگان و كافران ، فلسفه منع شدن پيامبر ( ص ) از پيروى از آنان

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومً

برداشت ياد شده، با توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تعليل براى منع از اطاعت از گنه پيشگان و كافران (و لاتطع منهم آثماً أو كفوراً) است.

آثار دنياطلبى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 10

10 - دنياگرايى و آخرت گريزى گنه پيشگان و كافران ، فلسفه منع شدن پيامبر ( ص ) از پيروى از آنان

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومً

برداشت ياد شده، با توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تعليل براى منع از اطاعت از گنه پيشگان و كافران (و لاتطع منهم آثماً أو كفوراً) است.

آثار دوستى با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 2

2 - دوستى مجرمان ، عامل گمراهى انسان ها

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

آثار ذكر ذلت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 3

3 - توجه به فضاحت و ذلت مجرمان در قيامت ، بازدارنده خلق از كفر و تكذيب

فيؤخذ بالنوصى

و الأقدام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

آثار قياس متقين با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 2

2 - برابر دانستن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، به معناى باطل و بى هدف شمردن جهان آفرينش است .

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً... أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين

آثار كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 2

2 - كيفر دردناك الهى ، زداينده غفلت و سرمستى مجرمان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون . فيقولوا هل نحن منظرون

آرزوهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 1

1 - آرزوى كافران و گنه كاران ، هنگام مشاهده عذاب الهى ، به بازگشت دوباره به دنيا

أو تقول حين ترى العذاب لو أنّ لى كرّة

{لو} در آيه شريفه، براى تمنّى است.

آرزوى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 11

11- مجرمان ، هنگام مشاهده كتاب اَعمال شان آرزومند مرگ خويش اند . *

و يقولون ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب

{ويلة} و {ويل} به معناى {هلاكت} است و مؤنث بودن {ويلة} مفيد مبالغه است. منادا قرار گرفتن {ويل} از سوى مجرمان، گوياى اين است كه آنان، با مشاهده نامه عمل خود، راهى جز هلاك و عذاب براى خود نديده، لذا آن را منادا قرار داده و آمدن اش را مى طلبند و يا اين كه به قدرى حال خود را وخيم مى بينند

كه مرگ و هلاكت را، تنها راه رهايى خود از آن وضعيّت مى پندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 3

3 - مجرمان در روز محشر ، آرزومند نجات خويش از عذاب الهى با پرداخت فديه

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 1

1 - نجات مجرمان با پرداخت فديه از عذاب الهى در قيامت _ هر چند بسيار و نامحدود _ آرزويى واهى و ناممكن است .

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه . .. كلاّ

آرزوى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 7

7 _ بدكاران در قيامت آرزو مى كنند كاش ميان آنان و عملشان ، زمان بى حدى فاصله بود .

و ما عملت من سوء تودّ لو اَنّ بينها و بينه امداً بعيدا

آگاهى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 10

10 _ خداوند در قيامت خلافكاران را به اعمال ناپسندشان آگاه خواهد ساخت.

ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون

آمرزش اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 24 - 5

5 - گروهى از گنه كاران ، مورد عفو و بخشش خداوند در قيامت *

فما هم من المعتبين

با توجه به اين كه {من} در {من المعتبين} براى تبعيض است، به دست مى آيد كه عده اى مورد مغفرت هستند.

آمرزش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 8

8 _ گناهكار ، با توبه و استغفار ، آمرزش و رحمت الهى را درك و احساس مى كند .

و من يعمل سوءاً . .. ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

كلمه {يجد}، از مصدر وجدان به معناى دريافتن و احساس كردن است; يعنى در وجود خود رحمت و مغفرت الهى را درك مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 9

9 _ گنهكارانى كه خود را به شرك نيالوده اند ، بايد اميدوار به مغفرت الهى باشند .

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 9

9 _ خداون___د ، آمرزنده گناهكاران است ; هر چند پس از مدتى طولانى توبه كرده باشند .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {ثم} _ كه براى تراخى است _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 22

22 _ آمرزش گناه خطاكاران و گسترانيدن رحمت بر ايشان ، از شؤون ولايت و سرپرستى خداوند بر بندگان خويش است .

أنت ولينا فاغفرلنا و ارحمنا

تفريع جمله {اغفر لنا و . .. } بر {أنت ولينا} به وسيله حرف فاء، حاكى از برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 24

24_ خداوند ، درخواست طلب كنندگان آمرزش را اجابت مى كند و گناهانشان را مى آمرزد .

فاستغفروه . .. إن ربى

قريب مجيب

دو صفت {قريب} و {مجيب} به صورت لفّ و نشر غير مرتب ، در ارتباط با {استغفروه} و {توبواإليه} ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 12

12_ مغفرت و آمرزش بندگان خطاكار ، پرتوى از رحمت و مهربانى خداوند است .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 10

10_ گناه كاران و ستم پيشگان نبايد از مغفرت الهى نااميد شده و خويشتن را سزاوار آمرزش ندانند .

إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم

{على} در {على ظلمهم} به معناى {مع} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 7

7 - تشويق شدن گنه كاران به آمرزش خواهى از ساحت پروردگار و نويد غفران و رحمت به آنان

إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 1،13

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام اميدبخش رحمت و آمرزش خداوند به بندگان گنه كار

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه

13 - تجلى رحمت خداوند در آمرزش بندگان گنه كار

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

آمرزش گناهكاران تائب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 1

1 _ در صورتى كه گناهكاران توبه كنند ، خداوند گناهشان را خواهد بخشيد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا . .. إن ربك من بعدها لغفور

ابهام فرجام

گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 5

5 _ مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاكاران ، نشأت يافته از علم و حكمت الهى و داراى مصلحت است .

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

اتمام حجت با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 4

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

اتمام حجت بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 6

6 _ خداوند ، كافران و گنهكاران را پس از ارائه آيات خويش و اتمام حجت بر آنان ، مؤاخذه خواهد كرد .

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 6

6- مجازات اقوام مجرم ، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت ، به ايشان است .

كذلك نجزى القوم المجرمين . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

تذكر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاك شده عاد، در حقيقت اشاره به اين است كه هلاكت آنان، پس از قرار گرفتن امكانات معرفت در اختيار ايشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

اجابت دعاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 24

24_ خداوند ، درخواست طلب كنندگان

آمرزش را اجابت مى كند و گناهانشان را مى آمرزد .

فاستغفروه . .. إن ربى قريب مجيب

دو صفت {قريب} و {مجيب} به صورت لفّ و نشر غير مرتب ، در ارتباط با {استغفروه} و {توبواإليه} ايراد شده است.

اجتناب از اطاعت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر فرمان نبردن از گناه كاران و ناسپاسان كافر

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

احتضار گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

ادعاى تساوى مسلمانان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 36 - 1

1 - برابر دانستن مسلمانان با مجرمان ، نشانه كوته فكرى و بى خردى است .

ما لكم كيف تحكمون

آيه شريفه داراى دو استفهام است: 1_ {ما} كه درصدد بيان منشأ و اساس قضاوت است; 2_ {كيف} كه مربوط به كيفيت قضاوت است. اين عبارت در جايى به كار مى رود كه فردى بدون داشتن دليل و منطق صحيح، درباره چيزى قضاوت كند و اين كار افراد جاهل و بى خرد است.

اذيتهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 4

4 - ابرار به دليل ايمانشان در معرض تمسخر گناه پيشگان كافر ، قرار گرفته

و آزار مى بينند .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه {إنّ الأبرار. ..} در آيات پيشين _ نيكوكاران است. تغيير عبارت به جهت اشاره به اين است كه آنچه براى گناه كاران خنده دار به نظر مى رسد، ايمان نيكوكاران است. آيات بعد _ كه بيانگر مقابله به مثل نيكوكاران در قيامت است _ اشاره دارد كه انگيزه گناه كاران از اين برخورد، آزاررسانى به آنان بوده است.

اسارت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 49 - 3،4

3- جرم و گناه پيشگى عامل اسارت مجرمان در زنجير ها و بند ها در قيامت

و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد

4- به غل و زنجير بودن مجرمان در قيامت ، جلوه عزت ، انتقام و قهّاريت بى همتاى خداوند

إن الله عزيز ذو انتقام . .. و برزوا لله الوحد القهّار . و ترى المجرمين يومئذ مقر

استغفار براى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، براى گناهكاران طلب آمرزش مى كرد .

يستغفر لكم رسول اللّه

استمهال گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 1

1 - مهلت خواهى مجرمان كفرپيشه ، پس از مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل نحن منظرون

استهزاهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 4

4- خداوند ، از طريق انبياى خود ، على رغم مورد استهزا

قرار گرفتن آنها ، آيات خود را در قلب هاى تبهكاران نفوذ مى دهد . *

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه ممكن است سؤال شود: چگونه خداوند انبياى خود را به سوى مردم گسيل مى دهد در حالى كه آنان مورد استهزا قرار مى گيرند و در اين صورت غرض برآورده نمى شود؟ خداوند جواب مى دهد كه با همين وضعيت، ما آيات خود را در دلها نفوذ مى دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 4

4 - ابرار به دليل ايمانشان در معرض تمسخر گناه پيشگان كافر ، قرار گرفته و آزار مى بينند .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه {إنّ الأبرار. ..} در آيات پيشين _ نيكوكاران است. تغيير عبارت به جهت اشاره به اين است كه آنچه براى گناه كاران خنده دار به نظر مى رسد، ايمان نيكوكاران است. آيات بعد _ كه بيانگر مقابله به مثل نيكوكاران در قيامت است _ اشاره دارد كه انگيزه گناه كاران از اين برخورد، آزاررسانى به آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 3

3 - كافران و گنه پيشگان ، حتى در غياب مؤمنان نيز آنان را استهزا كرده و با طعنه و كنايه از ايشان ياد مى كنند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

استهزاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 1

1 - معرفى دوزخ به

مجرمان دوزخى ، از روى استهزا و تمسخر

يعرف المجرمون بسيم_هم . .. ه_ذه جهنّم

اسلام و گناهكاران پشيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 7

7 _ باز بودن آغوش اسلام ، بر روى خطاكاران نادم و معترف

عسى اللّه يتوب عليهم إن اللّه غفور رحيم

اشرافيگرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

اصلاح گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 12

12 _ خداوند ، ترغيب كننده ستمكاران و گنهكاران به توبه و اصلاح خويش ( خودسازى )

فمن تاب . .. فإنّ اللّه يتوب عليه إنّ اللّه غفور رحيم

توجه دادن ستمكاران به مغفرت، رحمت و توبه پذيرى خداوند مى تواند به منظور ترغيب آنان به توبه و اصلاح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 21

21 _ لزوم اميدوار ساختن گنهكاران به آمرزش و رحمت خداوند و جذب آنان به محيط صلاح

فقل . .. من عمل منكم سوءاً

اطاعت از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 9

9- اطاعت و پيروى از

گنه پيشگان و سرپيچى كنندگان از فرمان خداوند ، امرى ناروا و ناسپاسى نعمت هاى او است .

لاتعبد الشيط_ن إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

اعتدال در برخورد با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 14

14 - لزوم رعايت اعتدال و ميانه روى و پرهيز از هر گونه افراط و تفريط در برخورد با گنه كاران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا . .. و ليعفوا و اليصفحوا

در آيات پيشين، خداوند فرمان داد كه با مرتكبين گناه {افك}، برخورد سختى شود; ولى در آيه شريفه ياد شده، همگان را به گذشت از مستمندان، خويشاوندان و. .. _ هر چند گنه كار باشند _ فرا خواند. از ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى توان استفاده كرد كه بايد با گنه كاران واقع بينانه و به دور از افراط و تفريط برخورد كرد.

اقرار اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 14

14- مجرمان ، در قيامت ، خود به بدكارى و استحقاق عقوبت خويش ، معترف خواهند بود .

ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب . .. و وجدوا ما عملوا حاضرًا و لايظلم ربّك أحدًا

اقرار گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 1

1 _ اعتراف برخى از گنهكاران و متخلفان از جنگ تبوك به زشتى عمل خويش

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم

با توجه به اينكه فرازهاى پيشين، مربوط به جنگ تبوك و تخلف عده اى از شركت در آن جنگ است مى توان گفت كه

اين آيه نيز مربوط به برخى از همان متخلفان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 9

9 - اعتراف كافران و گنه كاران به نقش خود در تعيين سرنوشت خويش

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين ... لو أنّ لى كرّة ف

التجاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 9

9 - مجرمان در قيامت ، براى بازگشت به دنيا ، به ربوبيت الهى متمسك مى شوند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا

القاى قرآن بر قلب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 2

2- خداوند ، قرآن كريم را در دل مجرمانِ هدايت ناپذير القا مى كند و آنان را با قرآن آشنا مى سازد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

امداد به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 17

17 _ خداوند ، امداد خويش را حتى از گنهكاران دريغ نمى دارد .

فاصبح من الخسرين. فبعث اللّه غراباً ... ليريه كيف يورى سوءة اخيه

اميدوارى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 9

9 _ ايجاد بيم در گنهكاران ، در عين اميدوار ساختن آنان به مغفرت الهى ، از روش هاى قرآن براى ترك گناه

يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

انتقام از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32

- 22 - 4،6،10

4 - خداوند ، از مجرمان منكر آيات الهى قطعاً انتقام خواهد گرفت .

ذكّر بأي_ت ربّه ثمّ أعرض عنها إنّا من المجرمين منتقمون

6 - عذاب بزرگ اخروى ، همان انتقام الهى از مجرمان تكذيب كننده آيات خدا است .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون . .. العذاب الأكبر ... إنّا من المجرمين من

10 - انتقام الهى از مجرمان در قيامت ، پس از اتمام حجت با ايشان در دنيا است .

ذكّر بأي_ت ربّه . .. إنّا من المجرمين منتقمون

اندوه اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 1

1 - مجرمان ، در روز برپايى قيامت ، اندوهگين و نااميدند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

{إبلاس} در لغت، اندوهِ ناشى از شدت سختى (مفردات راغب) و نيز به معناى يأس است (لسان العرب).

اندوه بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 12،13

12 _ پرهيز از تأسف و اندوه بر گناهكاران بنى اسرائيل ، فرمان خداوند به موسى ( ع )

فلاتأس على القوم الفسقين

13 _ ضرورت پرهيز از تأسف و اندوه بر گناهكاران گرفتار به كيفر الهى

فلاتأس على القوم الفسقين

انذار گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 11

11 _ بشارت ( مژده به مطيعان ) و انذار ( ترساندن گناهكاران ) ، روح رسالت پيامبران الهى ( ع ) و شيوه تبليغ آنان

فقد جاءكم بشير و نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 17 - 9

9- گناهكاران ، مورد تهديد و هشدار خداوندند .

و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

ذكر {خبيراً بصيراً} پس از {كفى بربّك بذنوب عباد} براى تهديد و هشدار به گناهكاران است.

انذار گناهكاران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 6

6- گرفتارى به عذاب هلاكت بار ، هشدار خداوند به گنه كاران و كافران و ستم پيشگان عصر بعثت بود .

و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا و جعلنا لمهلكهم موعدًا

اهميت اميدوارى به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 2،5

2- پيامبر ( ص ) عهده دار اميدوار ساختن بندگان خطاكار و گنهكار به غفران و رحمت خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

{غفران} و {آمرزش} اصولاً در جايى به كار مى روند كه در كنار آن، خطا و لغزشى وجود داشته باشد. از اين رو ممكن است مراد از {عبادى} آن دسته از بندگانى باشند كه لغزش و گناهى مرتكب شده اند.

5- آگاه ساختن بندگان از آمرزندگى و رحمت خداوند و آگاهى از آن ، امرى داراى اهميت

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

طبق آنچه در كتابهاى لغت آمده است {نبأ} اسم مصدر فعل {نبى} و به معناى خبر است و در خبرهايى استعمال مى شود كه داراى اهميت و فايده عظيمى باشد.

اهميت اميدوارى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 6

6 _ خطاكار نادم و پشيمان ، نيازمند روحيه اميد براى خودسازى و تربيت

عسى اللّه يتوب عليهم إن اللّه غفور رحيم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 7

7 - گناه كاران ، نبايد خود را از لطف و يارى خدا محروم بدانند .

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

با توجه به آيات پيشين _ كه در مورد انسان ها و جوامع گنه كار است _ مى توان استفاده كرد كه {ما لكم من دون اللّه. ..} ناظر به اين نكته است كه خداوند ملجأ و پناهگاه تمامى انسان ها _ حتى گنه كاران _ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 32 - 5

5 - گناهكاران ، بايد به لطف و عنايت خداوند اميدوار باشند ; هر چند از جانب او كيفر ديده باشند .

عسى ربّنا أن يبدلنا خيرًا منها إنّا إلى ربّنا رغبون

اهميت كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 15

15- سير در زمين و به كيفر رساندن اقوام ناصالح ، امرى پسنديده است .

حتّى إذابلغ . .. إمّا أن تعذّب

گزارش سفر ذى القرنين پس از بيان موهبت هاى الهى به او، نشانه شايسته بودن اقدامات او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 7

7 - مصلحت بقاى نسل انسان ها و حيات در زمين ، مهم تر از مصلحت عقوبت دنيايى بندگان گنه كار و كافران

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

ايجاد اميدوارى

در گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 21

21 _ لزوم اميدوار ساختن گنهكاران به آمرزش و رحمت خداوند و جذب آنان به محيط صلاح

فقل . .. من عمل منكم سوءاً

برترى طلبى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

برخورد اخروى با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 4

4 - دروغ گويان و گنه كاران ، در آخرت با برخورد شديد مأموران الهى مواجه شده و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

ناصية ك_ذبة خاطئة . .. سندع الزبانية

بهانه جويى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 1

1 - مجرمان در روز قيامت ، بهانه جويى مى كنند .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. فيومئذ لاينفع الذين ظلموا معذرتهم

مراد از {الذين ظلموا} مى تواند {المجرمون} باشد كه در آيه پنجاه و پنج گذشت.

بى ارزشى اظهارنظر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، شايسته قضاوت كردن و اظهار نظر درباره

راه مؤمنان ، نيستند .

و ما أرسلوا عليهم ح_فظين

بى پناهى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 11

11- براى مجرمان ، پس از پايان مهلت آنان و فرا رسيدن موعد تحقُّق عذاب آنان ، كمترين پناهگاهى وجود ندارد .

بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

{موئل} اسم مكان به معناى {ملجأ و پناگاه} است. ضمير در {من دونه} به {موعد} برمى گردد و مراد اين است كه كافران، جز حركت به سوى زمان تعيين شده عذاب، راه نجاتى ندارند. نكره بودن {موئلاً} بر عموم نفى دلالت دارد; يعنى، براى مجرمان كمترين پناگاهى نيز پيدا نمى شود.

بى تأثيرى آيات خدا در گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 11

11 - تلاوت آيات قرآن ، بر كسانى كه قلب شان بر اثر گناه ، سياه و فاسد شده ، تأثيرى ندارد .

إذا تتلى عليه ءاي_تنا . .. بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون

بى تأثيرى تلاش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 2

2_ تلاش محكومان دادگاه قيامت براى تغيير حكم الهى ، تلاشى بى فرجام

ما يبدّل القول لدىّ

در آيات پيشين، حكم مجرمان با فرمان {ألقيا فى جهنّم . ..} از سوى خداوند صادر مى گردد. مجرمان با جدال و تخاصم، درصدد تبرئه خويش برمى آيند تا مگر حكم الهى را در حق خود تغيير دهند; ولى {ما يبدّل القول...} بى فرجام بودن تلاش آنان را مى رساند.

بى تأثيرى مجادله گناهكاران

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 4

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

بى منطقى احساس مصونيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 1

1 - كسانى كه خود را از فرجام كفر و كيفر گناه در امان مى پندارند ، دستاويزى براى توجيه كفر و گناه خود ندارند .

ما غرّك . .. كلاّ

حرف {كلاّ} مخاطب را از چيزى منع مى كند كه در جملات پيشين مطرح بوده است. از آن جايى كه آيات قبل، توجيهات و بهانه هاى نادرست كافران و گنه كاران را پوچ قلمداد كرده است، حرف {كلاّ} در اين آيه آنان را از دلگرمى به آن دستاويزها بازمى دارد.

بى منطقى تساوى مسلمانان و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 2

2 - هيچ كس نمى تواند ضامن درستى اين انديشه شود كه خداوند ، سرنوشت مسلمانان و تبهكاران را يكسان دانسته و آزادى مطلق انسان ها را در برابر گزينش راه درست و نادرست ، تعهد كرده است .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. إنّ لكم فيه لما تخيّرون ... سلهم أيّهم بذلك زعيم

بى ياورى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 9

9 - هيچ كس ، توان بر دوش گرفتن بار گناه ديگران را نداشته و شفاعت كننده و نجات

بخش گناه كاران نخواهد بود .

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

جمله {و لاتزر وازرة. ..} مى تواند كنايه و اشاره به كسانى داشته باشد كه به اميد شفاعت و دستگيرى ديگران، در انجام وظايف الهى كوتاهى مى كنند و يا به گناهان آلوده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 54 - 10

10 - نبود هيچ يار و ياورى براى گنه كاران ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى

من قبل أن يأتيكم العذاب ثمّ لاتنصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 14

14 - گنه كاران محكوم شده به عذاب استيصال الهى ، محروم از هرگونه منجى و نگه دارنده اى

فأخذهم اللّه بذنوبهم و ما كان لهم من اللّه من واق

پاداش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 3

3 _ تعلق مشيت خداوند به كيفر و يا بخشودن خطاكاران ، بر اساس علم و حكمت گسترده او و داراى فلسفه اى عالمانه و حكيمانه است .

إما يعذبهم و إما يتوب عليهم و اللّه عليم حكيم

پاسخ اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 126 - 4

4 - پرسش مجرمان از خداوند و دريافت پاسخ از او ، از رخداد هاى صحنه قيامت

ربّ لم حشرتنى . .. قال كذلك أتتك ءاي_تنا

از ظاهر {قال كذلك} چنين برمى آيد كه پاسخ سؤال {لم حشرتنى} با لفظ بيان مى گردد _ نه اين كه صرفاً حالتى در نفس باشد _ گرچه اين

پاسخ ممكن است به صورت مستقيم نباشد، بلكه با وساطت ملائكه يا غير آن، صورت گيرد.

پراكندگى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 14 - 4

4 - مجرمان و تبهكاران ، در روز قيامت ، به صورت پراكنده محشور مى شوند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . .. و يوم تقوم الساعة يومئذ يتفرّقون

پرسش اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 126 - 4

4 - پرسش مجرمان از خداوند و دريافت پاسخ از او ، از رخداد هاى صحنه قيامت

ربّ لم حشرتنى . .. قال كذلك أتتك ءاي_تنا

از ظاهر {قال كذلك} چنين برمى آيد كه پاسخ سؤال {لم حشرتنى} با لفظ بيان مى گردد _ نه اين كه صرفاً حالتى در نفس باشد _ گرچه اين پاسخ ممكن است به صورت مستقيم نباشد، بلكه با وساطت ملائكه يا غير آن، صورت گيرد.

پرسش از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 1

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين ، از عوامل دوزخى شدن مجرمان

يتساءلون . عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

پرسش درباره گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 41 - 1

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين در بهشت ، از وضعيت مجرمان در قيامت

عن المجرمين

پرسش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 8

8 - منتظران شفاعت ، پس از خبردار شدن از امر خدا درباره

آن ، سؤال مى كنند كه پروردگار چه گفته است ؟

حتّى إذا فزّع عن قلوبهم قالوا ماذا قال ربّكم

بنابراين كه فاعل {قالوا}، {من} در {لمن} باشد و مراد از آن شفاعت شوندگان باشند، نكته ياد شده قابل استفاده است. گفتنى است كه متعلق {ماذا قال} ذكر نشده و به قرينه بحث شفاعت، احتمال دارد متعلق آن درباره شفاعت باشد.

پشيمانى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 1

1 - ندامت و سرافكندگى مجرمان ، در صحنه قيامت ، منظره اى بس ديدنى و عبرت انگيز است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

{نكس الرأس} به معناى {پايين انداختن سر از شرمندگى و خجالت} است. لازم به گفتن است كه جواب {لو} محذوف بوده و آن، چيزى شبيه {لرأيتَ شيئاً عجيباً و هو...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 2

2 - مجرمانِ نادم در روز قيامت ، فاقد روحيه حق پذيرى ، حتى در صورت رجوع دوباره به دنيايند .

فارجعنا نعمل ص_لحًا . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بهاخرّوا سجّدًا

احتمال دارد كه آيه درصدد تبيين و تشريح جواب رد دادن به درخواست مجرمان باشد. خداوند در اين آيه، تلويحاً مى گويد: {آنان فاقد روحيه ايمان اند و بنابراين، درخواست شان اجابت نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . يابن مسعود أَكثِر من الصالحات و البرّ فإنّ المُحسنَ

و المُسىء يندمان ، يقول المحسن : يا ليتنى ازْدَدْتُ من المحسنات و يقول المسىء : قصرتُ ، و تصديق ذلك قوله تعالى : { و لااُقسم بالنفس اللوّامة } ;

رسول خدا(ص) فرمود: . ..اى پسر مسعود! اعمال صالح و كارهاى نيك را افزون انجام بده كه در [قيامت ]نيكوكار و بدكار هر دو پشيمان مى شوند. انسان نيكوكار مى گويد: اى كاش كارهاى نيك را زيادتر كرده بودم و انسان بدكار مى گويد: كوتاهى و تقصير كردم. و گواه اين مطلب سخن خداوند است كه فرمود: {و لا أقسم بالنفس اللوّامة}.

پشيمانى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 8

8 _ بيزارى شديد بدكاران ، از كردار خويش در قيامت

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 7

7 - ندامت و ذلت حتمى ، فرجام مجرمان كفرپيشه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

پيادگى گناهكاران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 7

7- حضور تقواپيشگان در صحنه قيامت به صورت سواره ، و رانده شدن گنه پيشگان به سوى جهنم با پاى پياده خواهد بود .

نحشر المتّقين . .. و فدًا . و نسوق المجرمين ... وردًا

برخى از لغت دانان {وفد} را سوارانى ارجمند و {ورد} را پيادگانى تشنه كام معنا كرده اند (لسان العرب).

پيراهن اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- ابراهيم - 14 - 50 - 1

1- مجرمان در قيامت داراى پيراهنى از ماده اى سياه ، بد بو ، داغ و قابل اشتعال ( مانند قير )

و ترى المجرمين . .. سرابيلهم من قطران

{قطران} به معناى ماده اى است سياه، بد بو و چسبنده (روغن) كه آن را بر بدن شتر مى مالند (مجمع البيان). اينكه خداوند فرمود: لباس دوزخيان از قطران است، ممكن است براى بيان مبالغه و كثرت شعلهورى و سوزندگى آتش جهنّم به بدن انسان دوزخى باشد و نيز بيانگر قابل اشتعال بودن ماده قطران باشد (لسان العرب).

تأخير عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 11

11 - مهلت دادن به كافران و گنه كاران و به تأخير انداختن مجازات آنان ، كارى عالمانه و برخاسته از آگاهى دقيق خداوند به احوال و مصالح بندگان

و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى فإذا جاء أجلهم فإنّ اللّه كان بعباده بصيرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {فإنّ اللّه كان. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (و ل_كن يؤخّرهم...) مى باشد; يعنى، چون خداوند به احوال بندگانش آگاه است; از اين رو مجازات آنان را تا زمان معين به تأخير انداخته است.

تأخير كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 6

6- مهلت يافتن گنه كاران و تأخير مجازات ايشان ، به معناى ايمنى ابدى آنان از كيفر نيست .

لو يؤاخذهم . .. بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

تباهى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه خدا باز مى دارند و قيامت را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

تبيين فرجام گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 113 - 14

14 - تشريح حوادث قيامت و آينده مجرمان ، زمينه ساز پيدايش تقوا و رفع غفلت از انسان

و كذلك أنزلن_ه . .. لعلّهم يتّقون أو يحدث لهم ذكرًا

حرف {كاف} در {كذلك} براى تشبيه است و آيات گذشته را نمونه اى از نزول آيات الهى براى ايجاد تقوا و تذكر، معرفى مى كند.

تحير اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 4

4 - مجرمان در لحظه حضور در قيامت ، با نگرانى به فرجام خويش چشم دوخته و مات و حيرت زده خواهند بود .

و نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

{زرقاً} حال براى {المجرمين} است و مفرد آن {أزرق} يا {زرقاء} به كسى گفته مى شود كه سفيدى چشم او سياهى آن را بپوشاند (لسان العرب). اين حالت نشانِ

چشم دوختن و خيره شدن مجرمان است و از اضطراب شديد درونى آنان حكايت دارد. برخى گفته اند: سفيد شدن چشم، ملازم با كورى آن است (لسان العرب).

ترس اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 3،4،5

3- در قيامت مجرمان ، هنگام مشاهده نامه عمل ، از كردار خود وحشت و دلهره پيدا مى كنند .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

4- روز قيامت ، بيم و هراس و تأثّر ، در چهره مجرمان ، ملموس و نمايان است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

{اشفاق} توجه و عنايتى است كه آميخته به ترس باشد و در صورتى كه با {من} متعدى شود، معناى بيم و دلهره در آن آشكارتر است (مفردات راغب). پس عبارت {مشفقين ممّا فيه} دلالت دارد كه مجرمان، از آنچه در نامه اَعمال مشاهده مى كنند، خائف و هراسناك اند و اين ترس _ به قرينه فعل {ترى} _ در چهره آنان قابل مشاهده و رؤيت است.

5- مجرمانِ رفاه مند و بى باك دنيا ، بيم ناكان وحشت زده صحنه قيامت اند .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

با توجه به اين كه آيات قبل در مورد رفاه مندان مغرور بود، مصداق بارز {مجرمان هراسناك} در اين آيات، همان دنياپرستان مغرور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 5

5 - برانگيخته شدن مجرمان در قيامت ، همراه با رنج و سختى و وحشت بسيار است .

و ساء لهم يوم القي_مة حملاً . .. نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

{حملاً} و {زرقاً} بر وضعيت سخت و پريشان حالى

منكران قرآن در قيامت دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

ترس دنيوى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

ترس گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 9

9 _ ايجاد بيم در گنهكاران ، در عين اميدوار ساختن آنان به مغفرت الهى ، از روش هاى قرآن براى ترك گناه

يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

ترك انفاق به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 1،2،3

1 - خداوند ، توانگران صدراسلام را از سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران به صرف گناه گذشته آنان ، بر حذر داشت .

ولايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جرين

{إيتلاء} (مصدر {يأتلى}) مى تواند مشتق از {الو} به معناى {تقصير و منع} باشد. هم چنين مى تواند از {اليّه} به معناى {حلف} و سوگند خوردن باشد. در صورتى كه به معناى {حلف} باشد، {يؤتوا} منفى به {لا} ى محذوف است; يعنى، {لايحلفوا أن لايؤتوا...} درباره شأن نزول آيه

شريفه دو نظر وجود دارد: 1_ آيه درباره كسانى نازل شد كه پس از ماجراى {افك}، سوگند ياد كردند كه از انفاق به گروهى كه در اين ماجرا دست داشتند خوددارى كنند. 2- در خصوص ابوبكر نازل شد كه او پس از ماجراى {افك}، از انفاق به {مسطح بن اثاثة} _ كه پسرخاله يا پسر خواهر وى بود _ امتناع ورزيد.

2 - سوگند بر ترك نيكى و انفاق به خويشاوندان ، مستمندان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، نشانه تأثير پذيرى از وسوسه شيطان و پيروى از او است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى

جمله {و لايأتل. ..} مى تواند عطف بر {و لاتتّبعوا خطوات الشيطان...} _ از نوع عطف خاص بر عام _ باشد كه حاكى از اهميت موضوع مورد بحث خاص است. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين خواهد شد: {اى مؤمنان! از گام هاى شيطان، بويژه اگر شما را به ترك انفاق خويشاوندان و ... فرا بخواند پيروى نكنيد}.

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى {لايأتل} استفاده شده است.

تسليم گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 3

3 - قلب هاى جرم پيشه ، تسليم به هنگام مشاهده عذاب و نه در برابر دليل روشن وحى

بلسان عربىّ

مبين . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

بنابر مفهوم غايت، مفاد آيه اين مى شود كه: مجرمان تنها با مشاهده عذاب دست از لجاجت برمى دارند.

تشابه برخوردهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 6

6- واكنش هدايت ناپذيران مجرم در برابر انبياى الهى ، همگون و مشابه بوده است .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به و قد خلت سنة الأولين

تشنگى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 1

1- مجرمان شرك پيشه ، در قيامت لب تشنه و عطشان به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

از جمله معانى بيان شده براى {وِرد} عطش است (لسان العرب). { ورداً} در اين آيه با تأويل به مشتق حال براى {المجرمين} است; يعنى، مجرمان را در حالى كه تشنه اند، به جهنم مى رانيم. برخى از اهل لغت و تفسير {وِرد} را به معناى گروهى كه بر لب آب مى روند، گرفته و آن را كنايه از تشنه كامى آنان دانسته اند.

تشويق گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 16

16 - ترغيب گنه كاران ، به توبه و استغفار از سوى خداوند

ي_عبادى الذين أسرفوا . .. لاتقنطوا من رحمة اللّه... إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 21

21 - تشويق خطاكاران به توبه و پيمودن راه درست از سوى خداوند

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا

سبيلك و قهم عذاب الجحيم

تعجب اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 10

10- مجرمان ، از جامعيّت و دقّت كتاب اَعمال آدميان ، شگفت زده و به شدت نگران خواهند شد .

ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب لايغادر صغيرة و لاكبيرة

تعقل در فرجام گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 4

4 - اتكاى كافران به حس و تجربه عذاب ، على رغم فرا خوانده شدن به تعقل و تدبر در فرجام شوم مجرمان تاريخ

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

على رغم اين كه خداوند از كافران مكه مى خواهد تا با مطالعه تاريخ و تدبر در فرجام مجرمان گذشته، درس عبرت بگيرند و بينش خود را تصحيح كنند، آنان براى پى بردن به حقانيت وعده الهى، خواهان لمس و شهود عذاب مى شوند و تعيين زمان آن را مى طلبند.

تفاوت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 22

22 - پى آمد هاى هر گناه ، براى تمامى مرتكبان آن گناه يكسان نيست .

فأكلا . .. و عصى ءادم ربّه فغوى

مطرح نشدن عصيان حوا، شايد به اين جهت باشد كه وى در عصيان خود اصالت نداشت; بلكه عملكرد شوهرش را سرمشق خود ساخته بود. در نتيجه آثار عصيان او در حد عصيان آدم نبود.

تفاوت مؤمنان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 -

مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

تقليد گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 13

13- ارتكاب گناه كبيره هر چند جاهلانه ، تقليدى و تحت تأثير تبليغات باشد ، كيفر دارد .

ليحملوا أوزارهم . .. و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت، مبتنى بر اين اساس است كه {من} براى تبعيض و {بغير} حال براى ضمير مفعولى باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: آنان به دوش مى كشند گناهان خود و بخشى از گناه گمراه شدگان به دست خود را، هر چند اينها عالم نبوده اند.

تكذيبگرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 1

1 - تنها تجاوزگران و فرورفتگان در گناه ، به انكار قيامت كشانده مى شوند .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

مراد از {اعتداء} (تجاوزگرى) ناديده گرفتن حدود الهى است. {أثيم} مبالغه در {آثم} است (مصباح); يعنى، كسى كه در گناه زياده روى مى كند.

تلاوت قرآن براى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 2

2 - متجاوزان و گنه پيشگان ، نبايد از شنيدن آيات قرآن محروم بمانند .

كلّ معتد أثيم . إذا تتلى عليه ءاي_تنا

تنبه گناهكاران هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 3

3 - برخى از كافران لجوج و گنه كاران سرمست

، تنها به وقت مشاهده عذاب الهى و يقين به نزول آن ، بيدار گشته و در برابر سخن حق ( قرآن ) تسليم شده و از آن پيروى مى كنند .

أو تقول حين ترى العذاب لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

تنبيه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 10

10 - بازگشت انسان هاى گناهكار از گناه خويش ، در صورت تنبيه شدن ، باز هم حتمى و قطعى نيست .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى . .. لعلّهم يرجعون

{لعلّ} حرف ترجى است و در جايى استعمال مى شود كه انجام شدن فعل، قطعى نيست، بلكه صرفاً اميد به انجام آن وجود دارد.

توبه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 7

7 - رحمانيت و رحيميت خداوند ، ضامن پذيرش توبه گناهكاران است . *

لا إله إلا هو هو الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 12

12 _ خداوند ، ترغيب كننده ستمكاران و گنهكاران به توبه و اصلاح خويش ( خودسازى )

فمن تاب . .. فإنّ اللّه يتوب عليه إنّ اللّه غفور رحيم

توجه دادن ستمكاران به مغفرت، رحمت و توبه پذيرى خداوند مى تواند به منظور ترغيب آنان به توبه و اصلاح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 5

5 - راه توبه و بازگشت به سوى خداوند ، براى گنه كاران و غضب شدگان باز است .

يحلل غضبى . .. و

إنّى لغفّار لمن تاب

تأكيد بر مغفرت گسترده خداوند در پى وعيد به طغيان گران، به جهت بيان باز بودن راه توبه و اميدوار ساختن گنه گاران به مغفرت الهى است.

تهديد گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

تهديد گناهكاران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 28 - 3

3 - تهديد شدن گنه پيشگان و كافران دنياگرا در صدر اسلام ، به هلاكت و جايگزين شدن مردمى ديگر ، از سوى خداوند

وإذا شئنا بدّلنا أمث_لهم تبديلاً

تهمتهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

جنون اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 2

2 - مجرمان ، گرفتار سرگردانى و جنون در قيامت

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

{سعر} در صورتى كه مفرد باشد، به معناى جنون مى آيد.

جهل گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 12

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . .

كل ذنب عمله العبد و إن كان به عالماً فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربه ، و قد قال فى ذلك تبارك و تعالى يحكى قول يوسف لإخوته : { هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون } فنسبهم إلى الجهل لمخاطرتهم بأنفسهم فى معصية الله ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. هر گناهى را كه بنده انجام دهد _ اگر چه به گناه بودن آن آگاه باشد _ نادان است ; زيرا خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته است. خداى تبارك و تعالى در همين مورد، قول يوسف را خطاب به برادرانش حكايت كرده كه گفت: {هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون} [امام(ع) فرمود:] يوسف به آنان نسبت نادانى داد ; چون خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 13

13- ارتكاب گناه كبيره هر چند جاهلانه ، تقليدى و تحت تأثير تبليغات باشد ، كيفر دارد .

ليحملوا أوزارهم . .. و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت، مبتنى بر اين اساس است كه {من} براى تبعيض و {بغير} حال براى ضمير مفعولى باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: آنان به دوش مى كشند گناهان خود و بخشى از گناه گمراه شدگان به دست خود را، هر چند اينها عالم نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 6

6 - كافران مجرم ، مردمانى جاهل و نادان به حقايق اند

.

المجرمون. .. الذين كفروا... الذين لايعلمون

{لايعلمون} مى تواند صفت ديگرى علاوه بر {المجرمون} براى {الذين كفروا} باشد كه درباره آنان و موضع گيرى هايشان در اين آيات، بحث شده است.

حتميت عذاب اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 1

1 - نجات مجرمان با پرداخت فديه از عذاب الهى در قيامت _ هر چند بسيار و نامحدود _ آرزويى واهى و ناممكن است .

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه . .. كلاّ

حتميت عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 13

13_ گنه كاران مجرم ، پس از نزول عذاب الهى ، راهى براى نجات خويش نخواهند يافت .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

{بأس} به معناى عذاب است. {ردّْ} (مصدر لايردّ) به معناى بازگرداندن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 11

11- براى مجرمان ، پس از پايان مهلت آنان و فرا رسيدن موعد تحقُّق عذاب آنان ، كمترين پناهگاهى وجود ندارد .

بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

{موئل} اسم مكان به معناى {ملجأ و پناگاه} است. ضمير در {من دونه} به {موعد} برمى گردد و مراد اين است كه كافران، جز حركت به سوى زمان تعيين شده عذاب، راه نجاتى ندارند. نكره بودن {موئلاً} بر عموم نفى دلالت دارد; يعنى، براى مجرمان كمترين پناگاهى نيز پيدا نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 206 - 1

1 - عذاب و كيفر كافران

جرم پيشه ، وعده اى حتمى و تخلف ناپذير است ; هر چند پس از تأخير و مهلتى محدود باشد .

أفرءيت إن متّعن_هم سنين . ثمّ جاءهم ما كانوا يوعدون

حتميت كيفر اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 9

9 - عقوبت و مجازات كافران و گنه كاران ، امرى قطعى است كه در عالم پس از مرگ تحقق خواهد يافت .

و لو يؤاخذ اللّه الناس . .. و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

حتميت هلاكت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 2

2 - نابودى مجرمان ، از سنت هاى الهى در بستر تاريخ

كذلك نفعل بالمجرمين

جمله {كذلك نفعل. ..} در مقام بيان براى {ألم نهلك الأوّلين . ثمّ...} است; يعنى، سنت ما درباره هلاكت پيشينيان و پسينيان، درباره همه مجرمان تاريخ جارى و سارى است.

حركت گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 1

1 - حركت مجرمان دوزخى ، در مدارى بسته ميان جهنم و چشمه هاى سوزان آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

حرمت اطاعت از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 9

9 - اطاعت و اجابت خواسته هاى گناه پيشگان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. أثيم

حسابرسى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت

و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 5

5- قيامت ، روز بازخواست از مجرمان و تجزيه كنندگان آيات قرآن

لنسئلنّهم أجمعين

آورده شدن فعل مضارع {نسئل} براى بازخواست، مى تواند اشاره به آينده و روز قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 5

5 - مجرمان پس از حسابرسى شدن در قيامت ، به تبه كارى خويش در دنيا ، پى مى برند .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا

{عند ربّهم} مى تواند كنايه از حسابرسى شدن باشد. اعتراف با {أبصرنا و سمعنا} پس از آن، نشان دهنده اين است كه آنان، به جرم و تبه كارى خود پى مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران

*

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 3

3 - مجازات هاى سخت مجرمان در قيامت ، براساس محاسبه و سنجشى عادلانه و به دور از گزاف و ظلم است .

يوم يسحبون . .. إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در زمينه مجازات سخت مجرمان در قيامت است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

حسابرسى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 1

1 - گنه كاران ، داراى حسابى مجزّا از مؤمنان نيك كردار ، در پيشگاه الهى

أم حسب الذين . .. كالذين ءامنوا

حسرت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 3

3 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران ، به حال تقواپيشگان در قيامت

أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 6

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

حسرت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 3

3 - حسرت شديد مجرمان لجاجت پيشه ، بر فرصت هاى از دست رفته و نوميدى آنان به هنگام مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل

نحن منظرون

با توجه به تعبير {هل نحن. ..} به دست مى آيد كه آنان به گونه اى قطعى چنين درخواستى نمى كنند; بلكه آرزوى خود را در قالب پرسش بيان مى دارند.

حق ناپذيرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 4

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان ، كيفرى تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 2

2 - مجرمانِ نادم در روز قيامت ، فاقد روحيه حق پذيرى ، حتى در صورت رجوع

دوباره به دنيايند .

فارجعنا نعمل ص_لحًا . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بهاخرّوا سجّدًا

احتمال دارد كه آيه درصدد تبيين و تشريح جواب رد دادن به درخواست مجرمان باشد. خداوند در اين آيه، تلويحاً مى گويد: {آنان فاقد روحيه ايمان اند و بنابراين، درخواست شان اجابت نمى شود}.

ختم قلب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 6

6 _ گنهكاران و كفرپيشگان ، در خطر از دست دادن نيروى فهم و درك معارف دينى

أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم

جمله {نطبع على قلوبهم} عطف بر جمله {أصبنهم} است و فعل ماضى {اصبنا} به معناى مضارع مى باشد. قابل ذكر است كه حرف {لو} در اين آيه بيانگر وقوع جزا براى شرط در آينده است، نه گذشته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 3،4

3 - قلب مجرمان ، محروم از درك حقايق قرآن

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان ، كيفرى تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

خجلت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 -

1

1 - ندامت و سرافكندگى مجرمان ، در صحنه قيامت ، منظره اى بس ديدنى و عبرت انگيز است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

{نكس الرأس} به معناى {پايين انداختن سر از شرمندگى و خجالت} است. لازم به گفتن است كه جواب {لو} محذوف بوده و آن، چيزى شبيه {لرأيتَ شيئاً عجيباً و هو...} است.

خضوع اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء} ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

خطر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 9

9 - خطر نفوذ و تأثيرگذارى گروه هاى گناه پيشه و ناسپاس ، در رهبران جامعه ايمانى

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

خواسته هاى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 9،13،19

9 - مجرمان در قيامت ، براى بازگشت به دنيا ، به ربوبيت الهى متمسك مى شوند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا

13 - مجرمان در قيامت ، براى بازگشت به دنيا و يافتن فرصت انجام اعمال نيك

، تمنا مى كنند .

فارجعنا نعمل ص_لحًا

19 - به يقين رسيدن مجرمان درباره معاد ، در قيامت دليل درخواست شان از خدا جهت بازگشت به دنيا است .

فارجعنا نعمل ص_لحًا إنّا موقنون

{إنّا موقنون} به منزله تعليل براى درخواست است.

خيرگى چشم گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 4

4 - مجرمان در لحظه حضور در قيامت ، با نگرانى به فرجام خويش چشم دوخته و مات و حيرت زده خواهند بود .

و نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

{زرقاً} حال براى {المجرمين} است و مفرد آن {أزرق} يا {زرقاء} به كسى گفته مى شود كه سفيدى چشم او سياهى آن را بپوشاند (لسان العرب). اين حالت نشانِ چشم دوختن و خيره شدن مجرمان است و از اضطراب شديد درونى آنان حكايت دارد. برخى گفته اند: سفيد شدن چشم، ملازم با كورى آن است (لسان العرب).

درماندگى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 7

7 _ جهان آخرت ، سراى تنهايى و محروميت از هر گونه شفاعت براى زشت كرداران

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

دروغگويى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء

المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

دعا براى گناهكاران پشيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 16

16 _ دستور خدا به دلجويى كردن پيامبر ( ص ) از گنهكاران نادم ، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش است كه درباره متخلفان نادمى نازل شده كه براى جبران تخلفشان از جنگ تبوك عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.

دعوت از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و حق گريزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من أدبر و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و ثروت اندوزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من . .. و جمع فأوعى

{وعاء} (ماده {أوعى}) به معناى ظرف است و مقصود از {جمع فأوعى} اندوختن و ذخيره كردن مال و ثروت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 12

12 - خداوند ، گنه كاران _ حتى قاتلان مردم مؤمن _ را به توبه دعوت كرده است .

ثمّ لم يتوبوا

بيان

اختصاص عذاب به كسانى كه توبه نكرده اند، ترغيب به توبه است.

دلايل تأخير عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 9

9 _ غفران و رحمت خداوند ، دليل و فلسفه تأخير و يا انصراف از نزول عذاب بر برخى از بندگان گنه كار

انّه كان غفورًا رحيمًا

جمله {إنّه كان غفوراً رحيماً} تعليل براى جمله اى مقدر و مناسب آن (مانند {أخر عقوبته} و {انصرف عن عذابه}) است.

دلجويى از گناهكاران پشيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 16

16 _ دستور خدا به دلجويى كردن پيامبر ( ص ) از گنهكاران نادم ، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش است كه درباره متخلفان نادمى نازل شده كه براى جبران تخلفشان از جنگ تبوك عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.

دنياطلبى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 1

1 - محبت و دلبستگى به دنيا و بى اعتنايى به قيامت و حيات اخروى ، از نشانه هاى كافران و گناه پيشگان است .

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومً

ذلت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 5

5 _ بدكاران در جهان آخرت ، گرفتار چنان خوارى و ذلتى خواهند شد

كه در وصف نمى گنجد .

و الذين كسبوا السيئات . .. و ترهقهم ذلة

تنكير {ذلة} بيانگر اين حقيقت است كه ذلت و خوارى بدكاران غير قابل توصيف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 2

2- زبونى و خوارى مجرمان در قيامت ، به هنگام رانده شدن به طرف دوزخ

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

{نسوق} و { ورداً} در اين آيه، در مقابل {نحشر} و {وفداً} در آيه پيشين است. تعبيرات ياد شده در آن آيه حكايت از احترام و تجليل داشت و در اين آيه (به قرينه مقابله و بيان حالت تشنگى مجرمان و نيز تعبير {نسوق}) حكايت از ذلت و زبونى آنها در صحنه قيامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء} ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 3

3- كشانده شدن اجبارى گنه كاران با خفّت و خوارى به سوى مركز دوزخ

خذوه فاعتلوه إلى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 5

5 - مجرمان گردن فراز دنيا ، داراى وضعى خفت بار و ذليلانه در قيامت

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

گرفتار شدن كافران با موهاى سر و با پاهايشان، حكايت از مقهور بون كامل آنان و ذلت ايشان در قيامت دارد.

ذلت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 7

7 - ندامت و ذلت حتمى ، فرجام مجرمان كفرپيشه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

رحمت بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 7

7 - تشويق شدن گنه كاران به آمرزش خواهى از ساحت پروردگار و نويد غفران و رحمت به آنان

إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام اميدبخش رحمت و آمرزش خداوند به بندگان گنه كار

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه

رد بهانه جويى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 4

4 - با ارائه شدن وحى و پيام هاى الهى ، هيچ عذر و بهانه اى

براى كافران و انسان هاى متخلّف ، در پيشگاه خداوند قابل قبول نيست .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

مطلب ياد شده، در واقع پيام اصلى آيه شريفه است.

رد خواسته هاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 1

1 - درخواست مجرمان در قيامت براى بازگشت به دنيا ، از سوى خداوند شديداً رد مى شود .

فارجعنا نعمل ص_لحًا . .. فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا

احتمال دارد امر {ذوقوا} جواب درخواست مشركان باشد كه در آيه پيش (12) مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى گناه پيشگان

و لاتطع كلّ . .. أثيم

رد عذر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 4

4 - با ارائه شدن وحى و پيام هاى الهى ، هيچ عذر و بهانه اى براى كافران و انسان هاى متخلّف ، در پيشگاه خداوند قابل قبول نيست .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

مطلب ياد شده، در واقع پيام اصلى آيه شريفه است.

رنجهاى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 5

5 _ خوشى هاى دنيا در مقايسه با رنج هاى اخروى براى گناهكاران بسى ناچيز است .

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

رنگ صورت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 6

6 - مجرمان در قيامت ،

با چهره هايى كبود و رنگ باخته محشور خواهند شد . *

و نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

ممكن است مراد از {أزرق} يا {زرقاء} (مفرد {زرقا}) رنگ لاجوردى باشد كه به آن، كبود آسمانى و يا نيلگون نيز اطلاق مى شود. اين وصف گرچه غالباً براى توصيف چشم به كار مى رود، ولى در غير چشم نيز كاربرد دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {زرقاً} بيانگر حالت جسمى مجرمان باشد.

روحيه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 1

1 _ خيانت پيشگان گنهكار ، على رغم شرم از مردم ، از خدا شرم و پروايى ندارند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

چون {استخفاء} (پنهان سازى) از خداوند مقدور نيست تا نهى و يا مذمتى به فعل و يا ترك آن تعلق گيرد; بنابراين {استخفاء} مى تواند كنايه از {استحياء} (شرم كردن) باشد.

روش برخورد با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12،14

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

14 - لزوم رعايت اعتدال و ميانه روى و پرهيز از هر گونه افراط و تفريط در

برخورد با گنه كاران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا . .. و ليعفوا و اليصفحوا

در آيات پيشين، خداوند فرمان داد كه با مرتكبين گناه {افك}، برخورد سختى شود; ولى در آيه شريفه ياد شده، همگان را به گذشت از مستمندان، خويشاوندان و. .. _ هر چند گنه كار باشند _ فرا خواند. از ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى توان استفاده كرد كه بايد با گنه كاران واقع بينانه و به دور از افراط و تفريط برخورد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 9

9 - لزوم اعطاى فرصت به متخلف براى دفاع از خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 13

13 - داشتن ملاطفت و برخورد محبت آميز ، روشى پسنديده و بايسته در تبليغِ دين و برخورد با افراد خاطى و گناه كار

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

روش برخورد گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 6

6- واكنش هدايت ناپذيران مجرم در برابر انبياى الهى ، همگون و مشابه بوده است .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به و قد خلت سنة الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 4

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا

عليهم ح_فظين

رهبر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 2

2 - انسان هاى دروغ پرداز و آلوده به گناه ، گوش سپرده به القائات دروغين شياطين

على كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {يلقون} به {كلّ أفّاك} باز گردد و {يلقون السمع} كنايه از اين باشد كه آنها تمامى انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند. گفتنى است كه بر اين مبنا ضمير جمع در {أكثرهم كاذبون} مى تواند به شياطين بازگردد; يعنى، منحرفان تمام انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند; اما بيشتر شياطين، اخبار دروغ تحويلشان مى دهند.

زكات گناهكاران پشيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 7

7 _ گرفتن صدقه ( زكات ) از خطاكاران نادم از سوى حاكم اسلامى بايد به منظور تطهير روح و تكامل معنوى آنان باشد .

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

زمان كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 9

9 - قيامت ، مكان اصلى مجازات عصيانگران و گناه كاران است .

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

پيامبر(ص) ترس و هراس خود را تنها در پيامدهاى اخروى عصيان و نافرمانى اظهار كرده اند. اين نكته مى توان بيانگر برداشت ياد شده باشد.

زمينه احساس مصونيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 3

3 - چيزى جز

دروغ پنداشتن كيفر هاى اخروى ، گنه كاران و كافران را به احساس امنيت از عذاب سوق نداده است .

بل تكذّبون بالدين

مراد از {دين} به قرينه آيات بعد _ كه در آنها قيامت با عنوان {يوم الدين} ياد شده _ جزاى اعمال است. حرف {بل} _ كه براى اضراب است _ بيانگر آن است كه كافران و گناه كاران، گرچه توجيهاتى نزد خود دارند; ولى محرّك اصلى آنان، چيزى جز دروغ دانستن كيفرهاى آخرت نيست.

زمينه سازش با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 10

10 - ضعف روح صبر و شكيبايى ، از موجبات عدول از مواضع دينى و تسليم و سازش در برابر خواسته هاى گناه پيشگان و بيگانگان كافر

فاصبر لحكم ربّك و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

از توصيف شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در امر رسالت _ پيش از دريافت هشدار نسبت به اطاعت از گروه هاى گناه كار و ناسپاس _ مطلب ياد شده به دست مى آيد.

زمينه هلاكت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 3

3 - انسان هاى گنه كار ، مستحق كيفر الهى و در معرض هلاكت و نابودى به واسطه اعمال ناشايست خويش

أو يوبقهنّ بما كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 4

4 - جامعه مجرم ، در معرض انتقام الهى و نابودى

قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

بيان هشدار دهنده و هدايت قرآنى، با ذكر رسالت فرشتگان به سوى مجرمان، پيامدار معناى ياد شده است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 28 - 5

5 - جوامع كفرپيشه و گناه كار ، در معرض نابودى از سوى خداوند

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم ...

زندگى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

زيان به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 14،15

14_ بازگشتى براى تقدير الهى بر آسيب ديدن گمراهان و تبه كاران نيست .

و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له

مراد از {قوم} در آيه شريفه به مناسبت حكم و موضوع ، قوم گنه كار مى باشد. {مردّ} مصدر ميمى و به معناى بازگرداندن است.

15_ هيچ كس و هيچ چيز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه كاران را در برابر گزندى كه خداوند براى آنان تقدير كرده ، يارى رساند و آنان را مصون دارد .

و ما لهم من دونه من وال

جمله {فلامردّ له} مى رساند كه تقدير الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نيست و جمله {و ما لهم . ..} بيانگر آن است كه پس از آمدن ، هيچ كس نمى تواند مشمولان آن را يارى دهد و ايشان را نجات بخشد.

زيان گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 4

4 _

خداوند بازگرداننده آثار زيانبار گناه به گنهكاران

فانما يكسبه على نفسه و كان اللّه عليماً حكيماً

جمله {كان اللّه عليما حكيما} مى رساند كه تحميل آثار سوء آدمى به دست خداوند است.

زيانكارى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 6

6 - تفاوت ميزان زيان كارى خطاكاران در قيامت

و هم فى الأخرة هم الأخسرون

تعبير {الأخسرون} (زيانكارترين ها) مى رساند كه گناه كاران به طور يكسان در آخرت زيان نمى بينند.

زيانكارى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 32

32 _ بازگشت زيان گناه به گنهكار است ، نه متوجه ساحت قدس خداوند

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 1،4

1 - كسانى كه نفس خود را در گناه مدفون ساخته ، آن را به سقوط و تباهى مى كشانند ، محروم و زيانكاراند .

و قد خاب من دسّيها

{خاب}; يعنى، محروم شد، خسارت ديد و به آنچه خواست، نرسيد (قاموس). {دسّاها}; يعنى، آن را ساقط كرد و از بهره آن كاست. {دسَّيْتُ}; يعنى، گمراه و فاسد كردم (لسان العرب). اين فعل كه {دَسَّسَ} بوده و حرف {سين} در آن به {ياء} تبديل شده است، مبالغه در {دَسَّ} (دفن كرد) است. مراد از {دسّاها} _ به قرينه {ألهمها فجورها} _ مدفون ساختن نفس در معصيت ها و كشاندن آن به سقوط و گمراهى و فساد است.

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد

و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سختى حسابرسى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است.

سرزنش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 4

4 _ سرزنش خلافكاران و مؤاخذه آنان بايد همواره پس از اتمام حجّت باشد .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

بنابراينكه استفهام براى توبيخ بوده و مراد از تلاوت آيات و وجود رسول، اتمام حجّت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 204 - 1

1 - توبيخ مجرمان از سوى خدا به خاطر شتاب آنان در طلب نزول عذاب

أفبعذابنا يستعجلون

استفهام در {أفبعذابنا} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 3

3 - خداوند ، با پرخاش به كافران و گنه كاران ، آنان را به خاطر دلگرمى به دستاويز هاى پوچ و بى باكى شگفت آورشان در برابر كفر و گناه ، سرزنش كرده است .

ي_أيّها الإنس_ن ما

غرّك

استفهام در {ما غرّك}، بر توبيخ همراه با تعجب دلالت دارد.

سرزنش گناهكاران مسرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 5

5 _ سرزنش خداوند نسبت به منافقان و آنان كه به جاى ندامت از تخلفات و گناهان خويش ، خشنود بودند .

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرزنشهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 3

3 - كافران و گنه پيشگان ، حتى در غياب مؤمنان نيز آنان را استهزا كرده و با طعنه و كنايه از ايشان ياد مى كنند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

سرگردانى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 1،2

1 - مجرمان ، در روز قيامت دچار سردرگمى و حيرت و گرفتار عذاب آتش برافروخته دوزخ

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

آيه شريفه به دليل ارتباط با قبل و بعد _ كه در زمينه قيامت است _ نظر به وخامت حال مجرمان در آن روز دارد. گفتنى است كه در برداشت بالا {سعر}، جمع {سعير} (آتش ملتهب) گرفته شده است.

2 - مجرمان ، گرفتار سرگردانى و جنون در قيامت

إنّ المجرمين فى ضل_ل

و سعر

{سعر} در صورتى كه مفرد باشد، به معناى جنون مى آيد.

سرمستى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 202 - 3

3 - فرا رسيدن عذاب الهى بر مجرمان ، در حال سرمستى و غفلت آنان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون

سرنوشت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 9

9 - اعتراف كافران و گنه كاران به نقش خود در تعيين سرنوشت خويش

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين ... لو أنّ لى كرّة ف

سنت كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 8

8- هلاكت قوم عاد ، نمودى از سنت الهى در مجازات جوامع جرم پيشه

كذلك نجزى القوم المجرمين

از تعبير {كذلك نجزى} _ با توجه به فعل مضارع كه مفيد استمرار است _ سنت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 5

5 - مجازات كافران و مجرمان ، سنت الهى در هميشه تاريخ

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

تذكر و هشدار، بيانگر اين است كه هلاكت مخصوص گروه خاصى از كافران در بخشى از تاريخ نمى باشد; بلكه سنتى فراگير است.

سوگند اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 1

1 - مجرمان ، در قيامت ، بر اندك بودن مدت درنگ شان در برزخ ، سوگند ياد مى كنند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون

ما لبثوا غير ساعة

از اين كه مكان درنگ و اقامت مجرمان، كجا مى تواند باشد، مفسران احتمال هاى گوناگونى را ذكر كرده اند. از جمله آنها، عالَم قبر و برزخ است. لازم به ذكر است كه آيه پيش كه مراحل عمر انسان ها را تا دوران پيرى ذكر كرد و بعد فرمود {يخلق ما يشاء} كه با توجه به آيه پنجاه، مى تواند درباره معاد و قيامت باشد، قرينه است بر اين كه مكان افراد ياد شده، جايى است كه پس از مرگ، در آن قرار مى گيرند و آن، عالَم برزخ است.

سهولت هلاكت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 50 - 6

6 - نابود ساختن امت هاى كفرپيشه و مجرم ، امرى آسان و بى مؤونه براى خداوند

و ما أمرنا إلاّ وحدة كلمح بالبصر

با توجه به اين كه در آيات پيشين، سخن از هلاكت جوامع مجرم بود و در آيه بعد نيز همين امر، دنبال شده است; احتمال مى رود كه مراد از {أمرنا}، مجازات و هلاكت كفرپيشگان و يا از مصاديق بارز آن باشد.

سيماى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 4

4- روز قيامت ، بيم و هراس و تأثّر ، در چهره مجرمان ، ملموس و نمايان است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

{اشفاق} توجه و عنايتى است كه آميخته به ترس باشد و در صورتى كه با {من} متعدى شود، معناى بيم و دلهره در آن آشكارتر است (مفردات راغب). پس عبارت {مشفقين ممّا فيه} دلالت دارد كه مجرمان، از

آنچه در نامه اَعمال مشاهده مى كنند، خائف و هراسناك اند و اين ترس _ به قرينه فعل {ترى} _ در چهره آنان قابل مشاهده و رؤيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء} ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

سيماى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 2

2- چهره مجرمان در روز قيامت در پوششى از آتش است .

و ترى المجرمين . .. و تغشى وجوههم النار

سيماى گناهكاران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 8

8 _ چهره مردمان زشت كار در قيامت ، مانند پاره اى از شب ديجور ، سياه خواهد بود .

و الذين كسبوا السيئات . .. كأنما أغشيت وجوههم قطعاً من الّيل مظلماً

شايعه پراكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون

السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شبهه افكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شخصيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 - مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

شدت عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 2

2 - كشيده شدن مجرمان ، با صورت در آتش به منظور چشيدن هرچه بيشتر طعم عذاب

يوم يسحبون فى النار

على وجوههم ذوقوا مسّ سقر

شدت كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 9

9- مجازات الهى براى جوامع مجرم ، مجازاتى سخت ويرانگر و هلاكت بار

كذلك نجزى القوم المجرمين

{كذلك} اشاره به عذاب سخت و ويرانگرى دارد كه قوم عاد را نابود ساخت. خداوند امت ها را به مجازاتى چنين سخت، هشدار داده است.

شرايط آمرزش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 18

18- برخوردارى گناهكاران از رحمت و بخشش خداوند ، مشروط به توبه عملى و تدارك گذشته هاست .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا إن ربّك من بعدها لغف

شرايط رحمت بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 18

18- برخوردارى گناهكاران از رحمت و بخشش خداوند ، مشروط به توبه عملى و تدارك گذشته هاست .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا إن ربّك من بعدها لغف

شرايط سعادت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 17

17 - اجراى قوانين و مقررات كيفرى اديان الهى - هر چند كيفرى همانند كشته شدن باشد - تضمين كننده خير و سعادت خطاكاران است .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

شريك گناه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 11

11 _ ترك كنندگان نهى از منكر ، شريك جرم گنهكاران و

داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

شعيب(ع) و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

شك گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 1

1- غوطهوران در گناه ، گرفتار ترديد در وقوع قيامت و وجود دوزخ

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

شكنجه اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

شناسايى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 1،6

1 - شناخته شدن مجرمان به وسيله علامت هاى چهره آنان در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم

{سيما} به معناى مطلق علامت است. مراد از آن در آيه شريفه علامتى است كه در چهره مجرمان ديده مى شود.

6 - ظهور علامت هاى جرم در چهره مجرمان ، زمينه شناسايى آنان از سوى مأموران عذاب

يعرف المجرمون . .. فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

صفات گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 1

1 - محبت و دلبستگى به دنيا و بى اعتنايى به قيامت و حيات اخروى ، از نشانه هاى كافران و گناه پيشگان است .

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة

و يذرون وراءهم يومً

ظلم گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 8

8 - گنهكاران ، ستمكارند .

بما قدمت أيديهم و اللّه عليم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

عبرت از سرنوشت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 1

1 - عبرت گرفتن از سرنوشت مجرمان گذشته تاريخ ، هشدار خداوند به منكران معاد

و قال الذين كفروا. .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . قل سيروا فى الأرض فانظروا ك

عذاب اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 30

30 - گنهكاران علاوه بر عذاب

اخروى در خطر گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى نيز هستند .

فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 23

23 - گنهكاران علاوه بر عذاب اخروى ، در خطر گرفتار شدن به عقوبت هاى دنيوى نيز هستند .

لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 15

15 - گنهكاران در قيامت ، علاوه بر آتش دوزخ به عذاب هاى روحى نيز گرفتار خواهند شد .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 9

9 - ضلالت پيشگان و گنهكاران به عذاب طاقت فرساى قيامت گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى . .. فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 24

24_ عذاب روز قيامت ، عذابى است فراگير همه كافران و گنه كاران .

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

كلمه {محيط} (احاطه كننده و فراگير) در ظاهر صفت براى {يوم} است و در حقيقت ، بيانگر وصفى براى عذاب مى باشد; يعنى ، محيط عذابه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 49 - 4

4- به غل و زنجير بودن مجرمان در قيامت ، جلوه عزت ، انتقام و قهّاريت بى همتاى خداوند

إن الله عزيز ذو انتقام . .. و برزوا لله الوحد القهّار . و

ترى المجرمين يومئذ مقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 1،2،3

1- مجرمان در قيامت داراى پيراهنى از ماده اى سياه ، بد بو ، داغ و قابل اشتعال ( مانند قير )

و ترى المجرمين . .. سرابيلهم من قطران

{قطران} به معناى ماده اى است سياه، بد بو و چسبنده (روغن) كه آن را بر بدن شتر مى مالند (مجمع البيان). اينكه خداوند فرمود: لباس دوزخيان از قطران است، ممكن است براى بيان مبالغه و كثرت شعلهورى و سوزندگى آتش جهنّم به بدن انسان دوزخى باشد و نيز بيانگر قابل اشتعال بودن ماده قطران باشد (لسان العرب).

2- چهره مجرمان در روز قيامت در پوششى از آتش است .

و ترى المجرمين . .. و تغشى وجوههم النار

3- عذاب الهى در قيامت سراسر وجود مجرمان و تبهكاران را فرا مى گيرد .

و ترى المجرمين . .. سرابيلهم من قطران و تغشى وجوههم النار

تعبير {وجوه} (چهره ها) مى تواند كنايه از سراسر وجود باشد; چون چهره آينه تمام نماى وجود انسان است. گفتنى است پيراهن آتشين و به غل و زنجير بسته شدن مجرمان مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 4

4- گنه كاران دوزخى ، از درون و بيرون و از هر سو مبتلا به عذاب و شكنجه خواهند بود .

إنّ شجرت الزقّوم . .. كالمهل يغلى فى البطون ... خذوه ... ثمّ صبّوا فوق رأسه من ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 13 - 2

2

- امدادگران و پناه دهندگان در دنيا ، ناتوان از نجات دادن انسان مجرم از عذاب الهى در آخرت

و فصيلته الّتى ت_ويه

مطلب ياد شده، از وصف و قيد {الّتى تئويه} (آنان كه به او پناه مى دادند) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 14 - 3

3 - عذاب الهى در آخرت ، براى مجرمان بس طاقت فرسا و غير قابل تحمّل است .

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه . .. و من فى الأرض جميعًا ثمّ ينجيه

حاضر شدن مجرمان به فدا كردن همه خويشان و خلايق براى نجات خود از عذاب، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 2

2 - آتش شعلهور و خالص ، عذاب و كيفر مجرمان در آخرت

إنّها لظى

واژه {لظى} هم در معناى آتش شعلهور و خالص به كار مى رود و هم مى تواند عَلَم و اسم براى دوزخ باشد. برداشت ياد شده، براساس كاربرد نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

عذاب دنيوى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 9

9 - گنهكاران فسق پيشه ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى هستند .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما

كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 6

6 _ گنهكاران و ستم پيشگان در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى هستند .

فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 17

17_ گنهكاران و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 11

11 - جوامع گمراه و گنه كار ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى اند .

فاستحبّوا العمى على الهدى فأخذتهم ص_عقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 4

4- عذاب هاى دنيوى مجرمان ، پيش درآمد كيفر نهايى آنان در آخرت

أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين . .. إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مطلب ياد شده قابل استفاده است.

عذاب روحى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 15

15 - گنهكاران در قيامت ، علاوه بر آتش دوزخ به عذاب هاى روحى نيز گرفتار خواهند شد .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة

عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 15

15 - عمر گنهكاران ، هر چند طولانى باشد ، موجب نجاتشان از عذاب الهى نخواهد شد .

بما قدمت

أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 6،8

6 _ گناهكاران يهود و نصارا ، گرفتار عذاب الهى

فلم يعذبكم بذنوبكم

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 15

15 _ اراده خداوند بر عذاب گنهكاران ، مانع توفيق آنان به پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 96 - 13

13 _ خداوند ، گرفتاركننده گنهكاران و تكذيب گران انبيا به عذاب

و لكن كذبوا فأخذنهم بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 5

5 _ گنهكاران و كفرپيشگان در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى الهى

أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 11

11_ نزول عذاب بر مشركان و گنه پيشگان ، جلوه اى از ربوبيت خدا و در جهت تدبير امور انسانهاست .

لما جاء أمر ربك

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {رب} (مدبر و مربى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 15

15_ گنه كاران و ستم پيشگان كه مشمول مغفرت الهى نشوند ،

به عذاب هاى سهمگين الهى گرفتار خواهند شد .

إن ربك لذو مغفرة . .. و إن ربك لشديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 8

8- عذاب استيصال هر قومى تنها شامل مجرمان و تبهكاران آن قوم مى شود و نه پاكان و بى گناهانشان .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 3

3- كفرپيشگان ، و گنه كاران ، به عذاب شديد الهى گرفتار خواهند شد .

لينذر بأسًا شديدًا من لدنه

{بأس}، به معناى عذاب و سختى است و به قرينه {يبشّر المؤمنين. ..} _ در فراز بعد _ مراد، عذابى است كه كافران و گنه كاران به آن تهديد شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 10

10- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر آگاهى دقيق خود از ميزان عذاب مجرمان تأكيد كرده است .

فوربّك . .. ثمّ لنحن أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 202 - 1،3

1 - نزول عذاب استيصال بر جرم پيشگان ، به گونه اى ناگهانى و غافل گيرانه

فيأتيهم بغتة

3 - فرا رسيدن عذاب الهى بر مجرمان ، در حال سرمستى و غفلت آنان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 6

6 - مجرمان و منكران قيامت ، به عذاب ابدى و پايان ناپذير گرفتار خواهند شد

.

و لو ترى إذ المجرمون . .. و ذوقوا عذاب الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 54 - 9،10

9 - گنه كاران توبه ناپذير ، در معرض عذاب الهى در دنيا ( عذاب استيصال )

و أنيبوا إلى ربّكم و أسلموا له من قبل أن يأتيكم العذاب

10 - نبود هيچ يار و ياورى براى گنه كاران ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى

من قبل أن يأتيكم العذاب ثمّ لاتنصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 1

1 - ظهور ارزش تقوا و نقش هدايت الهى ( قرآن ) ، هنگام عذاب و در قيامت براى كافران و گنه كاران

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 1

1 - آرزوى كافران و گنه كاران ، هنگام مشاهده عذاب الهى ، به بازگشت دوباره به دنيا

أو تقول حين ترى العذاب لو أنّ لى كرّة

{لو} در آيه شريفه، براى تمنّى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 5

5- مراتب شديد و هلاكت بار عذاب دوزخ ، متوجه گناه پيشگان مغرور و پيشوايان كفر و نه همه گنه كاران *

طعام الأثيم كالمهل . .. ثمّ صبّوا فوق رأسه ... ذق إنّك أنت العزيزالكريم

از مبالغه نهفته در {الأثيم} و نيز وصف {العزيز الكريم}، اين احتمال شكل مى گيرد كه عذاب هاى شديد مطرح شده در اين آيات، براى هر گنه كارى نيست; بلكه مخصوص دارندگان اوصاف

ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 2

2- عذاب گنه كاران به هنگام مرگ ، نمود خشم الهى بر آنان

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه

{ذالك} اشاره به {يضربون. ..} است; يعنى، عذاب هنگام مرگ، نتيجه و نمود سخط و خشم خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

عفو از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 7

7 _ تعيين موارد اجراى حد و يا سقوط آن و گذشت از مجرمان ، به اراده و مشيت الهى است . *

والسارق و السارقة فاقطعوا . .. يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

مراد از جمله {يعذب . ..} مى تواند حكمى باشد كه از جمله {فاقطعوا ...} به دست مى آيد و مقصود از جمله {يغفر ...} برداشتن آن حكم است كه جمله {فان اللّه يتوب ...} بدان اشاره كرد. گفتنى است كه تقديم

عذاب بر مغفرت، اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 29

29 _ عفو از گناهكاران مؤمن ، جلوه اى از فضل خداوند

و لقد عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤمنين

جمله {و اللّه ذو فضل . .. }، به منزله علّتى براى عفو است ; يعنى چون خداوند صاحب فضل است از گناه شما صرفنظر كرد.

عفو گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 23

23 _ جهالت، عذرى قابل قبول براى اغماض و گذشت از خطاكاران

أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب

عقيده گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 2

2 _ خيانت پيشگان گنهكار ، ناباور به نظارت و آگاهى خداوند بر اعمال انسانها

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

پنهان سازى از خداوند نامعقول است. بنابراين جمله { و لايستخفون من اللّه} مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه گناهكاران، در حقيقت خداوند را ناظر و آگاه به اعمال نمى دانند تا در صدد پنهان سازى اعمال نارواى خويش از او باشند.

علم اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 5

5 - مجرمان پس از حسابرسى شدن در قيامت ، به تبه كارى خويش در دنيا ، پى مى برند .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا

{عند ربّهم} مى تواند كنايه از حسابرسى شدن باشد. اعتراف با {أبصرنا و سمعنا} پس

از آن، نشان دهنده اين است كه آنان، به جرم و تبه كارى خود پى مى برند.

علم خدا به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 24 - 5

5- { عن الصادق جعفربن محمد ( ع ) : ان المستقدمين أصحاب الحسنات و المستأخرين أصحاب السيئات ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: مقصود از {المستقدمين} نيكوكاران و {المستأخرين} گناهكارانند.

عوامل تنبه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 2

2 - كيفر دردناك الهى ، زداينده غفلت و سرمستى مجرمان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون . فيقولوا هل نحن منظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 3

3 - برخى از كافران لجوج و گنه كاران سرمست ، تنها به وقت مشاهده عذاب الهى و يقين به نزول آن ، بيدار گشته و در برابر سخن حق ( قرآن ) تسليم شده و از آن پيروى مى كنند .

أو تقول حين ترى العذاب لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

عوامل عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 4

4_ گرفتارى كافران ، مشركان و گنه كاران به عذاب هاى الهى ، ستم و كيفرى است كه آنان خود براى خويشتن فراهم مى كنند .

و ل_كن ظلموا أنفسهم

چنان چه گذشت، مقصود از {ظلم به نفس} گناهان و نيز آثار و تبعات گناهان مى باشد; برداشت فوق ناظر به دومين لحاظ است. بنابراين {ظلموا أنفسهم...}; يعنى، نزول عذاب بر كافران

_ كه از آثار و تبعات گناهانشان است _ ستمى بود كه آنان بر خود روا داشتند.

عوامل كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 3

3 - انسان هاى گنه كار ، مستحق كيفر الهى و در معرض هلاكت و نابودى به واسطه اعمال ناشايست خويش

أو يوبقهنّ بما كسبوا

عوامل نجات گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 10

10 _ مغفرت و رحمت الهى تنها اميد و وسيله رهايى گنهكاران از خسران گناه است.

و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

غذاى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 44 - 1

1- درخت زقّوم ، غذاى گناه پيشگان در قيامت

إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثيم

{أثيم} (از ماده {إثم}) به معناى كسى است كه مداومت بر گناه دارد.

غفلت از فرجام گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

غفلت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 202 - 3

3 - فرا رسيدن عذاب الهى بر مجرمان ، در حال سرمستى و غفلت آنان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 - 1

1 - كفرپيشگان و گنه كاران ، غافل از آگاهى و نظارت اعضا و جوارح بر اعمالشان

و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبص_ركم و لا جلودكم

{أن يشهد} به تقدير {مخافة} (براى ترس) است. بنابراين مفاد {ما كنتم...} اين است كه شما براى ترس از شهادت گوش، چشم و پوستتان خود را مخفى نمى كرديد; زيرا غافل بوديد و نمى دانستيد كه آنها شاهد بر اعمال شما هستند.

فديه اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 43

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 12 - 1

1 - مجرمان در قيامت ، براى رهايى خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن همسران خويش اند .

و ص_حبته

فرجام اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 5

5 _ مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاكاران ، نشأت يافته از علم و حكمت الهى و داراى مصلحت است .

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

فرجام شوم گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 9

9 - اعراض كنندگان

از قرآن ، مجرمانى بد فرجامند .

ءاتين_ك . .. من أعرض ... و نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

فرجام گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 4

4 - امت هاى گنهكار و متمرد از فرمان خدا ، در خطر گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى و سرنوشتى شوم

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 9

9 _ عذاب قيامت، عاقبت شوم گناهكاران

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 8

8 _ خداوند تعيين كننده كيفر و سرنوشت شوم خلافكاران و تفرقه افكنان

إنما أمرهم إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 3

3 _ فرجام شوم كفرپيشگان گنهكار تاريخ ، زمينه اى مناسب براى پندگيرى و عبرت آموزى است .

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم

از مصاديق مورد نظر براى {ذنوب}، به قرينه آيات قبل و آيه بعد، كفر و انكار آيات الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 7

7 - ندامت و ذلت حتمى ، فرجام مجرمان كفرپيشه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 9 - 5

5 - دروغ پردازانِ گناه پيشه ، داراى

فرجامى خفّت بار و آكنده از ذلت

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. أُول_ئك لهم عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 3

3 - مسلمانان و مجرمان ، داراى دو سرنوشت متفاوت و گوناگون اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

برابر نبودن مسلمانان و مجرمان، بيشتر ناظر به سرنوشت آنان است; يعنى، مربوط به سعادت و شقاوت دنيوى و اخروى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 1

1 - مجرمان ، محكوم به هلاكت و نابودى از سوى خداوند

ألم نهلك الأوّلين . .. كذلك نفعل بالمجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 1

1 - جهنم ، فرجام طغيان گران فرو رفته در گناه است .

إنّ جهنّم كانت . .. للطّ_غين م_ابًا

{طغيان}; يعنى، بى اندازه در معصيت پيش رفتن (مفردات راغب). {مآب} اسم مكان و از {أوْب} به معناى رجوع گرفته شده است و فرجام هر كس را از آن جهت مآب و مرجع گويند كه خود، از پيش آن را فراهم ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 1

1 - خداوند ، آگاه ساختن انسان ها را با خوبى و بدى و رساندن خوبان و بدكاران را به فرجام شايسته آنان ، بر خود لازم شمرده است .

إنّ علينا للهدى

{هدى} مصدر و به معناى ارشاد و راهنمايى است (قاموس). مراد از هدايت ممكن است اعم از هدايت فطرى و تشريعى و نيز رساندن به مقصد باشد.

جملات {سنيسّره لليسرى} و {سنيسّره للعسرى} (در آيات پيشين) مؤيد تعميم است.

فرصت به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 9

9 - لزوم اعطاى فرصت به متخلف براى دفاع از خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

فسق گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 25

25 _ گنهكاران ، فاسقند .

ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 18 - 6

6 - مجرمان ، مردمانى فاسق و تبه كارند .

المجرمون . .. أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا

فلسفه اعراض از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 10

10 - دنياگرايى و آخرت گريزى گنه پيشگان و كافران ، فلسفه منع شدن پيامبر ( ص ) از پيروى از آنان

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومً

برداشت ياد شده، با توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تعليل براى منع از اطاعت از گنه پيشگان و كافران (و لاتطع منهم آثماً أو كفوراً) است.

فلسفه مهلت به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 6،11

6 - بقاى نسل انسان و تداوم حيات زندگان در كره زمين ، فلسفه به تأخير افتادن كيفر گناه كاران و كافران تا قيامت

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على

ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

11 - مهلت دادن به كافران و گنه كاران و به تأخير انداختن مجازات آنان ، كارى عالمانه و برخاسته از آگاهى دقيق خداوند به احوال و مصالح بندگان

و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى فإذا جاء أجلهم فإنّ اللّه كان بعباده بصيرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {فإنّ اللّه كان. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (و ل_كن يؤخّرهم...) مى باشد; يعنى، چون خداوند به احوال بندگانش آگاه است; از اين رو مجازات آنان را تا زمان معين به تأخير انداخته است.

قانونمندى كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 6

6- مجازات اقوام مجرم ، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت ، به ايشان است .

كذلك نجزى القوم المجرمين . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

تذكر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاك شده عاد، در حقيقت اشاره به اين است كه هلاكت آنان، پس از قرار گرفتن امكانات معرفت در اختيار ايشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

قبول توبه گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 6

6 _ پذيرش توبه گنهكاران ، جلوه خطاپوشى و مهربانى خداوند

ثم يتوب اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 9

9 _ پذيرفته شدن توبه گنهكاران معترف و نادم ، جلوه اى از غفران و رحمت الهى

عسى اللّه أن

يتوب عليهم إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 13

13 - توبه گنه كاران ، حتى شكنجه گران و سوزانندگان مردم با ايمان ، پذيرفته مى شود .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

قبول صدقات گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 16

16 _ دستور خدا به دلجويى كردن پيامبر ( ص ) از گنهكاران نادم ، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش است كه درباره متخلفان نادمى نازل شده كه براى جبران تخلفشان از جنگ تبوك عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.

قلب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 1

1 - قلب هر انسان دروغ پرداز و گنه پيشه ، محل واقعى نزول شياطين

تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

{أفّاك} از ريشه {إفك} (قلب كردن حقيقت) مشتق شده است. بنابراين {أفّاك} به كسى گفته مى شود كه دروغ پردازى كند. {أثيم} نيز از ماده {إثم} (گناه) به معناى گنه پيشه است.

قياس اهل تسليم با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 2

2 - فرمانبران و تسليم شدگان فرمان هاى الهى ، در نگاه ارزشى اسلام با مجرمان و تبهكاران برابر نيستند ; بلكه آنان برتراند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {مسلمين}

در معناى لغوى آن به كار رفته باشد; نه اصطلاحى

قياس متقين با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 5،7

5 - يكسان نبودن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، امرى بديهى در نگاه عقل و منطق

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كالفجّار

برداشت ياد شده از استفهام انكارى مستفاد از جمله {أم نجعل. ..} به دست مى آيد.

7 - تقواپيشگان در نظام ارزشى خدا با تبه كاران برابر نيستند ; بلكه آنان برتر مى باشند .

أم نجعل المتّقين كالفجّار

قياس مسلمانان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 1

1 - مسلمانان ، در نگاه نظام ارزشى اسلام ، با مجرمان برابر نيستند ; بلكه از آنان برتراند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

استفهام در {أفنجعل. ..}، انكارى و درصدد نفى برابرى مسلمانان با مجرمان و اثبات برترى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 37 - 1

1 - در هيچ كتاب آسمانى ، مسلمانان و اطاعت كنندگان از خدا ، با مجرمان و تبهكاران يكسان تلقى نشده اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون

كمى سرور گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 5

5 _ خوشى هاى دنيا در مقايسه با رنج هاى اخروى براى گناهكاران بسى ناچيز است .

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

كيفر اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 27 - 3

3 _ بدكاران در قيامت ، گرفتار كيفر اعمال بد خويش خواهند شد .

و الذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 101 - 5

5 - قيامت ، روز مجازات و كيفر گنه پيشگان

و ساء لهم يوم القي_مة حملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 5

5 - دنيا ، سرايى نيست كه در آن بتوان گنه كاران را به كيفر گناهانشان رساند .

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

{يومئذ} ظرف و متعلق به {يوفّيهم} است. بنابراين تقديم آن بر {يوفّيهم} يا به خاطر اهتمام به ذكر {قيامت} و يا براى بيان حصر مى باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال دوم است; زيرا در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: تنها در آن روز (قيامت) است نه روزى ديگر (دنيا) كه خداوند، جزاى آنان را به صورت تام و كامل خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 4

4- عذاب هاى دنيوى مجرمان ، پيش درآمد كيفر نهايى آنان در آخرت

أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين . .. إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مطلب ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 3

3 - مجازات هاى سخت مجرمان در قيامت ، براساس محاسبه و سنجشى عادلانه و به دور از گزاف و ظلم است .

يوم يسحبون . .. إنّا كلّ شىء خلقن_ه

بقدر

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در زمينه مجازات سخت مجرمان در قيامت است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 5

5 - توجه به كيفر بى چون و چراى گناه كاران در قيامت ، بازدارنده خلق از كفر و تكذيب نعمت هاى خداوند

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه خداوند پس از بيان راه نداشتن چون و چرا در برنامه هاى قيامت براى گناهكاران، خلق را به پرهيز از تكذيب نعمت ها توجه داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 4

4 - گنه كاران و تكذيب كنندگان كيفر هاى اخروى ، در قيامت به كيفر گناه و تكذيب خود گرفتار خواهند شد .

بل تكذّبون بالدين . .. يعلمون ما تفعلون

مطرح ساختن كتابت و علم كاتبان _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ هشدارى به تكذيب گران است كه عمل آنان بى كيفر نخواهد ماند.

كيفر دنيوى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 12

12 - گنهكاران ، از گرفتار شدن به عقوبت هاى دنيوى در امان نبوده و نبايد احساس مصونيت كنند .

فأخذتكم الصعقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 4

4 - امت هاى گنهكار و متمرد از فرمان خدا ، در خطر گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى و سرنوشتى

شوم

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 30

30 - گنهكاران علاوه بر عذاب اخروى در خطر گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى نيز هستند .

فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 23

23 - گنهكاران علاوه بر عذاب اخروى ، در خطر گرفتار شدن به عقوبت هاى دنيوى نيز هستند .

لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 10

10 _ امكان گرفتارى گناهكاران به عقوبت گناهشان در دنيا

فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 5

5 - دنيا ، سرايى نيست كه در آن بتوان گنه كاران را به كيفر گناهانشان رساند .

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

{يومئذ} ظرف و متعلق به {يوفّيهم} است. بنابراين تقديم آن بر {يوفّيهم} يا به خاطر اهتمام به ذكر {قيامت} و يا براى بيان حصر مى باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال دوم است; زيرا در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: تنها در آن روز (قيامت) است نه روزى ديگر (دنيا) كه خداوند، جزاى آنان را به صورت تام و كامل خواهد داد.

كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 19،20

19 - بنى اسرائيليان گنهكار و

داراى اعمال ناشايست ، مورد تهديد خداوند به كيفر و مجازات

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان آگاهى و توجه خداوند به اعمال گنهكاران، تهديد ايشان به كيفر است.

20 - انسان هاى گنهكار و داراى رفتار و كردار ناروا ، در خطر گرفتار شدن به كيفر و مجازات الهى هستند .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 2

2 - طوايف و نژاد هاى مختلف انسانى ، در برابر كيفر گناهانشان ، هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 12

12 - يهوديان گنهكار به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب

{زحزحة} (مصدر مزحزح) به معناى دور ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 9

9 _ مقتضاى حكمت الهى ، عقابِ خطاكاران پس از بيان احكام و ارائه ادلّه روشن است .

فان زللتم من بعد ما جاءتكم البيّنات . .. ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 4

4 _ سرزنش خلافكاران و مؤاخذه آنان بايد همواره پس از اتمام حجّت باشد .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

بنابراينكه استفهام براى توبيخ بوده و مراد از تلاوت آيات و وجود رسول، اتمام حجّت باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 8

8 _ مشركان و گناهكارانى كه آمرزيده نشوند ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

نصله جهنم . .. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

بنابر اينكه جمله {ان اللّه . ..} بيانگر علت {نصله جهنم}باشد، معلوم مى شود كه نجات از جهنم يا سقوط در آن، در گرو آمرزش و عدم آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 9،14

9 _ بدكاران ، گرفتار كيفرِ كردار ناپسند خويش خواهند شد .

من يعمل سوءاً يجز به

14 _ حرمت جلوگيرى از اعمال مجازات هاى الهى ، بر خطاكاران

و لايجد له من دون اللّه ولياً و لانصيراً

چنانچه {يُجَز} شامل كيفرهاى دنيوى باشد، جمله {لايجد . .. } _ چه نافيه باشد و عطف بر جمله {يجز به} و چه ناهيه باشد و جمله اى مستقل _، دلالت مى كند كه نبايد هيچ كس مانع كيفر ديدن خطاكاران شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 10

10 _ عذاب گنهكاران ، مظهر عزت و حكمت خداوند و آمرزش توبه كاران ، جلوه غفران و رحمت او

يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

چنانچه {يعذب . .. و يغفر} اشاره به آيات پيشين داشته باشد. بيان عزت و حكمت خداوند پس از {فاقطعوا} و ذكر غفران و رحمت او پس از {فان اللّه يتوب عليه} در آن آيات، حاكى از برداشت مذكور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 120 -

5

5 _ مجازات گناهكاران نتيجه عمل خود ايشان است.

إن الذين يكسبون الإثم سيجزون بما كانوا يقترفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 8

8 _ خداوند تعيين كننده كيفر و سرنوشت شوم خلافكاران و تفرقه افكنان

إنما أمرهم إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 6

6 _ كيفر دادن گنهكاران به اندازه گناهشان ستم بر آنان نيست.

و من جاء بالسيئة فلا يجزى إلا مثلها و هم لا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 12

12 _ كيفر هاى الهى بازتاب اعمال نارواى گناهكاران است .

سيجزون ما كانوا يعملون

{ما} در {ما كانوا يعملون} مصدريه است و مفاد آيه اين مى شود كه {سيجزون عملهم}. مطرح شدن عمل به عنوان جزا حاكى از اين است كه كيفر ملحدان چيزى جز چهره ديگر همان عمل نارواى آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 51 - 2

2 _ كيفر الهى در مورد گنهكاران ، عادلانه و به دور از هر گونه ظلم

ذلك بما قدمت أيديكم و أن اللّه ليس بظلّم للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 6،11

6 _ خداوند ، كافران و گنهكاران را پس از ارائه آيات خويش و اتمام حجت بر آنان ، مؤاخذه خواهد كرد .

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

11 _ توجه به سنت الهى در مجازات كافران و گناهكاران ، زمينه ساز پرهيز از كفرورزى

و ارتكاب گناه

كدأب ءال فرعون . .. إن اللّه قوى شديد العقاب

هدف از بيان مؤاخذه كافران و گنهكاران هشدارى است به انسانها تا با توجه به آن در مسير ايمان و ترك گناه قرار گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 3

3 _ تعلق مشيت خداوند به كيفر و يا بخشودن خطاكاران ، بر اساس علم و حكمت گسترده او و داراى فلسفه اى عالمانه و حكيمانه است .

إما يعذبهم و إما يتوب عليهم و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 3

3_ كيفر ستم كاران و گنه پيشگان ، مقتضاى ربوبيت خداوند و در جهت تدبير امور انسانهاست .

مسوّمة عند ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 3

3- خداوند ، خصلت تمسخر و استهزا كردن را به منظور كيفر مجرمان تبهكار ، در قلبشان رسوخ داده است .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {نسلكه} استهزا (مصدر يستهزءون) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 19

19 - طراحان و عاملان اصلى گناه و توطئه ، سزاوار كيفر و عقوبتى سخت تر و شديدتر از ديگر گناه كاران و توطئه گران

لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم والذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 4

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان

، كيفرى تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 1

1 - تنها ظالمان و گنه كاران در معرض خطر كيفر و عقاب الهى

إنّى لايخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنَا

از مفهوم {لايخاف لدىّ المرسلون} استفاده مى شود كه غير از رسولان، هيچ شخص ديگرى از عقاب الهى در امان نيست. عبارت {إلاّ من ظلم...} استثنا از اين مفاد است; يعنى، همه ظالمان در معرض خطر قرار دارند، مگر كسانى كه ستم كردند ولى آن را با انجام خوبى ها جبران نمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 16،17

16 - بازگشت انسان هاى گناهكار ، به صراط مستقيم ، حتى پس از تنبّه دادن شان قطعى نيست .

ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون

{لعلّ} از حروف شبيه به فعل و براى انشا و توقع است; يعنى مى خواهد بگويد: {اميد است كه بازگردند. }.

17 - در مجازات مجرمان ، بايد به جهت هاى اصلاحى و تربيتى ، توجّه شود .

ليذيقهم . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44

- 46 - 2

2- مواد مذاب و گداخته ، مجازات الهى براى گناه پيشگان

إنّ شجرت الزقّوم . .. كغلى الحميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 1

1 - آتش دوزخ ، جايگاه فاسقان و گنه پيشگان و كيفر كردار آنان است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

{فجور}; يعنى، دريدن پرده ديانت (مفردات راغب). از معانى ديگر {فجور}، فسق و عصيان است. (قاموس)

كيفر گناهكاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1،3

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

كيفيت حشر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 49 - 2

2- در قيامت انبوه مجرمان ( همانند اسيران ) با غل و زنجير به هم بسته مى شوند و همراه يكديگر حاضر و محشور خواهند شد .

و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد

{أصفاد} جمع {صفد} و به معناى ريسمان و يا وسيله اى

است كه اشيا و يا افرادى مانند اسيران را به هم بسته باشند و {مقرّنين} از مصدر {قران} به معناى بستن شديد و محكم چند چيز و يا چند فرد با هم است (لسان العرب). ضمناً آمدن {مقرّنين}، از باب تفعيل، معناى تكثير را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 4

4- كيفيت حضور مجرمان در قيامت ، منظره اى زشت و هولناك است .

و برزوا . .. و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد . سرابيلهم من قطران و تغشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 7

7- حضور تقواپيشگان در صحنه قيامت به صورت سواره ، و رانده شدن گنه پيشگان به سوى جهنم با پاى پياده خواهد بود .

نحشر المتّقين . .. و فدًا . و نسوق المجرمين ... وردًا

برخى از لغت دانان {وفد} را سوارانى ارجمند و {ورد} را پيادگانى تشنه كام معنا كرده اند (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 14 - 4

4 - مجرمان و تبهكاران ، در روز قيامت ، به صورت پراكنده محشور مى شوند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . .. و يوم تقوم الساعة يومئذ يتفرّقون

كيفيت ورود گناهكاران به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 2

2- زبونى و خوارى مجرمان در قيامت ، به هنگام رانده شدن به طرف دوزخ

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

{نسوق} و { ورداً} در اين آيه،

در مقابل {نحشر} و {وفداً} در آيه پيشين است. تعبيرات ياد شده در آن آيه حكايت از احترام و تجليل داشت و در اين آيه (به قرينه مقابله و بيان حالت تشنگى مجرمان و نيز تعبير {نسوق}) حكايت از ذلت و زبونى آنها در صحنه قيامت دارد.

كيفيت ورود گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 1،2

1 - قيامت ، روز كشانده شدن مجرمان بر صورت هاشان در آتش دوزخ

يوم يسحبون فى النار على وجوههم

{سحب} (مصدر مجهول {يسحبون}) به معناى كشانده شدن است.

2 - كشيده شدن مجرمان ، با صورت در آتش به منظور چشيدن هرچه بيشتر طعم عذاب

يوم يسحبون فى النار على وجوههم ذوقوا مسّ سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 4

4 - پا ها و مو هاى جلوى سر مجرمان ، در چنگ مأموران قيامت ( براى افكندن در دوزخ )

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

گرفتن پاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 4

4 - پا ها و مو هاى جلوى سر مجرمان ، در چنگ مأموران قيامت ( براى افكندن در دوزخ )

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

گرفتن موى سر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 4

4 - پا ها و مو هاى جلوى سر مجرمان ، در چنگ مأموران قيامت ( براى افكندن در دوزخ )

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

گفتگوى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 104 - 1

1 - خداوند ، آگاه تر از هركس به گفت وگو هاى مجرمان با يكديگر در صحنه قيامت ، درباره مدت زمان درنگشان در برزخ

إن لبثتم إلاّعشرًا . نحن أعلم بما يقولون

{ما يقولون}; يعنى، آنچه مى گويند و مراد از آن مى تواند جملات رد و بدل شده بين مجرمان باشد و نيز مى تواند مراد، موضوعى باشد كه مجرمان در باره آن نظر مى دهند. در برداشت ياد شده، اولين احتمال مورد نظر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 7

7 - امكان گفت وگوى مجرمان با يكديگر ، در صحنه دادگاه الهى در قيامت

إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا

گمراهى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 7

7_ مشاهده برهان الهى ( درك حقايقى نظير ربوبيت خدا ، دريافت زشتىِ گناه ، باور به عدم رستگارى ظالمان و گنه كاران و . . . ) عامل عصمت پيامبران است .

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن

است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 5

5 - مجرمان ، گمراهان از راه حق در دنيا و مبتلا به شعله هاى آتش در قيامت *

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {فى ضلال}، نظر به گمراهى دنيوى و {سعر} نظر به عذاب اخروى داشته باشد.

گناهكاران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 1،7

1 - گروهى از قوم موسى پيش از ورودشان به بيت المقدس ، ستمكار و آلوده به گناه بودند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است. بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 1

1 _ گروهى از قوم موسى داراى پيشينه اى آلوده به گناه و ستم ، پيش از ورودشان به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا . .. بما كانوا يظلمون

گناهكاران تائب

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 2

2 _ گنهكاران تائب مشمول رحمت خداوند خواهند شد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

گناهكاران در آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 2

2 - آتش شعلهور و خالص ، عذاب و كيفر مجرمان در آخرت

إنّها لظى

واژه {لظى} هم در معناى آتش شعلهور و خالص به كار مى رود و هم مى تواند عَلَم و اسم براى دوزخ باشد. برداشت ياد شده، براساس كاربرد نخست است.

گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 15

15 - گنهكاران در قيامت ، علاوه بر آتش دوزخ به عذاب هاى روحى نيز گرفتار خواهند شد .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 9

9 _ زشت كرداران ، اهل دوزخ هستند و در آن جاودانه خواهند ماند .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است

و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 1

1 - گناهكاران ، در عذاب جهنم ماندگاراند .

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 3

3- كشانده شدن اجبارى گنه كاران با خفّت و خوارى به سوى مركز دوزخ

خذوه فاعتلوه إلى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 1،4

1- مأموران دوزخ ، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

4- گنه كاران دوزخى ، از درون و بيرون و از هر سو مبتلا به عذاب و شكنجه خواهند بود .

إنّ شجرت الزقّوم . .. كالمهل يغلى

فى البطون ... خذوه ... ثمّ صبّوا فوق رأسه من ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 1،5

1 - مجرمان ، در روز قيامت دچار سردرگمى و حيرت و گرفتار عذاب آتش برافروخته دوزخ

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

آيه شريفه به دليل ارتباط با قبل و بعد _ كه در زمينه قيامت است _ نظر به وخامت حال مجرمان در آن روز دارد. گفتنى است كه در برداشت بالا {سعر}، جمع {سعير} (آتش ملتهب) گرفته شده است.

5 - مجرمان ، گمراهان از راه حق در دنيا و مبتلا به شعله هاى آتش در قيامت *

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {فى ضلال}، نظر به گمراهى دنيوى و {سعر} نظر به عذاب اخروى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 1،2

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين ، از عوامل دوزخى شدن مجرمان

يتساءلون . عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

2 - دوزخ ، جايگاه جرم پيشگان

عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 1

1 - آتش دوزخ ، جايگاه فاسقان و گنه پيشگان و كيفر كردار آنان است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

{فجور}; يعنى، دريدن پرده ديانت (مفردات راغب). از معانى ديگر {فجور}، فسق و عصيان است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت به

جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 4

4 - دروغ گويان و گنه كاران ، در آخرت با برخورد شديد مأموران الهى مواجه شده و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

ناصية ك_ذبة خاطئة . .. سندع الزبانية

گناهكاران در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 5

5 - اظهارات مجرمان ، در قيامت درباره كم بودن مدّت حضورشان در برزخ و پاسخ صاحبان علم و ايمان به آنان ، بيانى تمثيلى از رخداد هاى قيامت است .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. و قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن ... و لقد ض

ذكر اين آيه، پس از بيان حادثه اى از حوادث قيامت _ كه مربوط به مجرمان و برخورد صاحبان علم و

ايمان با آنان بود _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چنين گفت و گوهايى، نمونه و بيان تمثيلى از آن حوادث است.

گناهكاران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 10

10 _ خداوند در قيامت خلافكاران را به اعمال ناپسندشان آگاه خواهد ساخت.

ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 5

5 _ در قيامت به گنهكاران ستم نخواهد شد.

و هم لا يظلمون

ذيل آيه قبل (ثم ينبئهم . .. ) بيانگر اين است كه ظرف پاداش و جزاى مطرح شده در اين آيه روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 3،6

3 _ بدكاران در قيامت ، گرفتار كيفر اعمال بد خويش خواهند شد .

و الذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها

6 _ مردمان زشت كردار در سراى آخرت ، گرفتار خشم و عذاب الهى خواهند بود .

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

مراد از جمله {ما لهم من اللّه من عاصم}، {ما لهم من عذاب اللّه من عاصم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 49 - 1،2

1- وضعيت مجرمان در قيامت براى همگان قابل رؤيت خواهد بود .

و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد

مخاطب {ترى المجرمين} (مجرمان را مى بينى) نوع انسان است. بنابراين مى توان استفاده كرد كه وضعيت مجرمان براى همگان قابل رؤيت است.

2- در قيامت انبوه مجرمان ( همانند

اسيران ) با غل و زنجير به هم بسته مى شوند و همراه يكديگر حاضر و محشور خواهند شد .

و ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد

{أصفاد} جمع {صفد} و به معناى ريسمان و يا وسيله اى است كه اشيا و يا افرادى مانند اسيران را به هم بسته باشند و {مقرّنين} از مصدر {قران} به معناى بستن شديد و محكم چند چيز و يا چند فرد با هم است (لسان العرب). ضمناً آمدن {مقرّنين}، از باب تفعيل، معناى تكثير را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 1،2

1- مجرمان در قيامت داراى پيراهنى از ماده اى سياه ، بد بو ، داغ و قابل اشتعال ( مانند قير )

و ترى المجرمين . .. سرابيلهم من قطران

{قطران} به معناى ماده اى است سياه، بد بو و چسبنده (روغن) كه آن را بر بدن شتر مى مالند (مجمع البيان). اينكه خداوند فرمود: لباس دوزخيان از قطران است، ممكن است براى بيان مبالغه و كثرت شعلهورى و سوزندگى آتش جهنّم به بدن انسان دوزخى باشد و نيز بيانگر قابل اشتعال بودن ماده قطران باشد (لسان العرب).

2- چهره مجرمان در روز قيامت در پوششى از آتش است .

و ترى المجرمين . .. و تغشى وجوههم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 3،5

3- در قيامت مجرمان ، هنگام مشاهده نامه عمل ، از كردار خود وحشت و دلهره پيدا مى كنند .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

5- مجرمانِ رفاه مند و بى باك دنيا ، بيم ناكان وحشت

زده صحنه قيامت اند .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

با توجه به اين كه آيات قبل در مورد رفاه مندان مغرور بود، مصداق بارز {مجرمان هراسناك} در اين آيات، همان دنياپرستان مغرور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 1،3

1- مجرمان ، در صحنه قيامت ، ناظر شعله هاى آتش دوزخ اند .

و رءا المجرمون النار

3- مجرمان ، در قيامت ، به دوزخى بودن خود و نداشتن راه گريزى از آن ، پى خواهند برد .

فظنّوا انّهم مواقعوها و لم يجدوا عنها مصرفًا

بيان ديدگاه مشركان در مورد ورود به جهنم با فعل {ظنّ}، حكايت از آن دارد كه آنان، در آن شرايط، خود را دوزخى مى بينند، ولى هنوز اميدهايى _ هر چند واهى _ به نجات دارند. ولى به زودى درمى يابند كه گريزگاهى براى آنان نيست. {مصرفاً} اسم مكان به معناى مكانى است كه به آن روى آورند. جمله {لم يجدوا...} يعنى جايى را كه بتوانند با پناه بردن به آن، از آتش رها شوند، نمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 7

7- تقسيم گنه كاران در قيامت براساس مراتب عصيان گرى آنها ، از شؤون ربوبيت الهى است .

فوربّك . .. ثمّ لننزعنّ من كلّ شيعة أيّهم أشدّ على الرحمن عتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 4

4- قيامت ، روز ظهور تفاوت وضعيت مجرمان و متقين

يوم نحشر . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 1

1 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى گنه كاران عليه آنان در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 1،5

1 - مجرمان ، در روز برپايى قيامت ، اندوهگين و نااميدند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

{إبلاس} در لغت، اندوهِ ناشى از شدت سختى (مفردات راغب) و نيز به معناى يأس است (لسان العرب).

5 - عذر ها و حجت هاى مجرمان و تبهكاران ، در روز قيامت ، قطع مى شود .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

گفته شده كه معناى {إبلاس}، سكوت و قطع شدن حجت است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 1

1 - مجرمان ، در قيامت ، بر اندك بودن مدت درنگ شان در برزخ ، سوگند ياد مى كنند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

از اين كه مكان درنگ و اقامت مجرمان، كجا مى تواند باشد، مفسران احتمال هاى گوناگونى را ذكر كرده اند. از جمله آنها، عالَم قبر و برزخ است. لازم به ذكر است كه آيه پيش كه مراحل عمر انسان ها را تا دوران پيرى ذكر

كرد و بعد فرمود {يخلق ما يشاء} كه با توجه به آيه پنجاه، مى تواند درباره معاد و قيامت باشد، قرينه است بر اين كه مكان افراد ياد شده، جايى است كه پس از مرگ، در آن قرار مى گيرند و آن، عالَم برزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 1

1 - مجرمان در روز قيامت ، بهانه جويى مى كنند .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. فيومئذ لاينفع الذين ظلموا معذرتهم

مراد از {الذين ظلموا} مى تواند {المجرمون} باشد كه در آيه پنجاه و پنج گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 5

5 - اظهارات مجرمان ، در قيامت درباره كم بودن مدّت حضورشان در برزخ و پاسخ صاحبان علم و ايمان به آنان ، بيانى تمثيلى از رخداد هاى قيامت است .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. و قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن ... و لقد ض

ذكر اين آيه، پس از بيان حادثه اى از حوادث قيامت _ كه مربوط به مجرمان و برخورد صاحبان علم و ايمان با آنان بود _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چنين گفت و گوهايى، نمونه و بيان تمثيلى از آن حوادث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 1،4،5،11،12،17

1 - ندامت و سرافكندگى مجرمان ، در صحنه قيامت ، منظره اى بس ديدنى و عبرت انگيز است .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم

{نكس الرأس} به معناى

{پايين انداختن سر از شرمندگى و خجالت} است. لازم به گفتن است كه جواب {لو} محذوف بوده و آن، چيزى شبيه {لرأيتَ شيئاً عجيباً و هو...} است.

4 - ربوبيت خدا در قيامت ، براى مجرمان ، تجلى پيدا مى كند .

ناكسوا رءوسهم عند ربّهم . .. ربّنا أبصرنا

5 - مجرمان پس از حسابرسى شدن در قيامت ، به تبه كارى خويش در دنيا ، پى مى برند .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا

{عند ربّهم} مى تواند كنايه از حسابرسى شدن باشد. اعتراف با {أبصرنا و سمعنا} پس از آن، نشان دهنده اين است كه آنان، به جرم و تبه كارى خود پى مى برند.

11 - همه حقايق و وعده هاى الهى ، در قيامت براى مجرمان به گونه اى ملموس آشكار مى شود .

و لو ترى إذ المجرمون . .. ربّنا أبصرنا و سمعنا

12 - در قيامت حتى براى مجرمان ، امكان تكلم و درخواست وجود دارد .

و لو ترى إذ المجرمون . .. ربّنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا

فراز {ربّنا أبصرنا. ..} مقول قول مجرمان در روز قيامت و مفيد نكته بالا است.

17 - مجرمان در قيامت ، به حقانيت وعده هاى خداوند درباره معاد ، زبان مى گشايند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا . .. إنّا موقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 1،3

1 - ظهور ارزش تقوا و نقش هدايت الهى ( قرآن ) ، هنگام عذاب و در قيامت براى كافران و گنه كاران

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

3 - غبطه و حسرت كافران و

گنه كاران ، به حال تقواپيشگان در قيامت

أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 5،6

5 - ظهور ارزش احسان ، براى كافران و گنه كاران در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 44 - 3

3- { درخت زقّوم } ، تجسّم گناهان جرم پيشگان در قيامت *

إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثيم

تعبير {شجرت الزقّوم} و ارتباط ميان دو آيه، ممكن است كنايه از اين باشد كه اين بذر گناه است كه در آخرت {زقّوم} مى روياند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 4

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 2

2_ تلاش محكومان دادگاه قيامت براى تغيير حكم

الهى ، تلاشى بى فرجام

ما يبدّل القول لدىّ

در آيات پيشين، حكم مجرمان با فرمان {ألقيا فى جهنّم . ..} از سوى خداوند صادر مى گردد. مجرمان با جدال و تخاصم، درصدد تبرئه خويش برمى آيند تا مگر حكم الهى را در حق خود تغيير دهند; ولى {ما يبدّل القول...} بى فرجام بودن تلاش آنان را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 1

1 - گناهكاران جن و انس در صحنه قيامت ، داراى وضعيتى معلوم و بى نياز از محاكمه و سؤال

فيومئذ لايسئل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 1،2،5

1 - شناخته شدن مجرمان به وسيله علامت هاى چهره آنان در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم

{سيما} به معناى مطلق علامت است. مراد از آن در آيه شريفه علامتى است كه در چهره مجرمان ديده مى شود.

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

5 - مجرمان گردن فراز دنيا ، داراى وضعى خفت بار و ذليلانه در قيامت

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

گرفتار شدن كافران با موهاى سر و با پاهايشان، حكايت از مقهور بون كامل آنان و ذلت ايشان در قيامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 4

4 - مجرمان براى نجات خويش از عذاب الهى در قيامت ، آماده اند تا فرزندان خود را فدا كنند .

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 12 - 1،2

1 - مجرمان در قيامت ، براى رهايى خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن همسران خويش اند .

و ص_حبته

2 - مجرمان در عرصه محشر ، براى نجات خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن برادران خويش اند .

و أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 13 - 1

1 - مجرمان در قيامت ، براى نجات خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن بستگان نزديك خويش اند .

و فصيلته الّتى ت_ويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 14 - 1،2

1 - مجرمان در قيامت ، براى نجات خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن همه انسان هاى كره زمين اند .

و من فى الأرض جميعًا

2 - مجرمان در قيامت ، براى نجات خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن همه محبوب ها و خلايق زمينى اند ( انس ، جن و . . . ) .

و من فى الأرض جميعًا ثمّ ينجيه

{مَن} براى مطلق موجودات شعورمند وضع شده است و برداشت ياد شده، مبتنى بر همين وضع اصلى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 41 - 1

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين در بهشت ، از وضعيت مجرمان در قيامت

عن المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . يابن

مسعود أَكثِر من الصالحات و البرّ فإنّ المُحسنَ و المُسىء يندمان ، يقول المحسن : يا ليتنى ازْدَدْتُ من المحسنات و يقول المسىء : قصرتُ ، و تصديق ذلك قوله تعالى : { و لااُقسم بالنفس اللوّامة } ;

رسول خدا(ص) فرمود: . ..اى پسر مسعود! اعمال صالح و كارهاى نيك را افزون انجام بده كه در [قيامت ]نيكوكار و بدكار هر دو پشيمان مى شوند. انسان نيكوكار مى گويد: اى كاش كارهاى نيك را زيادتر كرده بودم و انسان بدكار مى گويد: كوتاهى و تقصير كردم. و گواه اين مطلب سخن خداوند است كه فرمود: {و لا أقسم بالنفس اللوّامة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 6

6 - گناه پيشگان و كافران ، در قيامت با سختى ها و مشكلات سنگين و طاقت فرسا روبه رو خواهند شد .

و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 4

4 - گنه كاران و تكذيب كنندگان كيفر هاى اخروى ، در قيامت به كيفر گناه و تكذيب خود گرفتار خواهند شد .

بل تكذّبون بالدين . .. يعلمون ما تفعلون

مطرح ساختن كتابت و علم كاتبان _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ هشدارى به تكذيب گران است كه عمل آنان بى كيفر نخواهد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 3

3 - گنه پيشگان كافر در قيامت ، وضعى ناهنجار و خنده آور خواهند داشت .

فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 7،8،11

7 _ بدكاران در قيامت آرزو مى كنند كاش ميان آنان و عملشان ، زمان بى حدى فاصله بود .

و ما عملت من سوء تودّ لو اَنّ بينها و بينه امداً بعيدا

8 _ بيزارى شديد بدكاران ، از كردار خويش در قيامت

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

11 _ قيامت ، روز اندوه و افسوس بدكاران

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

گناهكاران قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 19

19_ همسر لوط به او ايمان نياورد و به گناهى هم طراز گناهان قوم لوط آلوده بود .

فأسر بأهلك . .. إلاّ امرأتك إنه مصيبها ما أصابهم

همانندى كيفر همسر لوط با كيفر قوم لوط _ كه جمله {إنه مصيبها ما أصابهم} دلالت بر آن دارد _ حاكى است كه گناه وى نيز هم طراز گناه آن قوم بوده است. گويا وى به عملكرد آنان راضى بوده و يا به گونه اى - چنانچه در برخى روايات وارده شده_ ايشان را در گناهشان يارى مى داده است.

گناهكاران مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 5،6،8،9،11

5 _ گروهى از يهود و نصارا ، آلوده به گناه هستند .

فلم يعذبكم بذنوبكم

6 _ گناهكاران يهود و نصارا ، گرفتار عذاب الهى

فلم يعذبكم بذنوبكم

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

9 _ يهود و نصارا به دليل ارتكاب گناه

، نه محبوب خدا هستند و نه مقرب درگاه او

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

گناهكاران و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 4

4- خداوند ، از طريق انبياى خود ، على رغم مورد استهزا قرار گرفتن آنها ، آيات خود را در قلب هاى تبهكاران نفوذ مى دهد . *

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه ممكن است سؤال شود: چگونه خداوند انبياى خود را به سوى مردم گسيل مى دهد در حالى كه آنان مورد استهزا قرار مى گيرند و در اين صورت غرض برآورده نمى شود؟ خداوند جواب مى دهد كه با همين وضعيت، ما آيات خود را در دلها نفوذ مى دهيم.

گناهكاران و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 1

1 - معرفى دوزخ به مجرمان دوزخى ، از روى استهزا و تمسخر

يعرف المجرمون بسيم_هم . .. ه_ذه جهنّم

گناهكاران و رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 10

10 - گنهكاران نبايد از شمول فضل و رحمت خداوند ، نااميد باشند .

ثم توليتم . .. فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

گناهكاران و عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 15

15 - عمر گنهكاران ، هر چند طولانى باشد ، موجب نجاتشان از عذاب الهى نخواهد شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

گناهكاران و فضل خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 10

10 - گنهكاران نبايد از شمول فضل و رحمت خداوند ، نااميد باشند .

ثم توليتم . .. فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

گناهكاران و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 8

8 - تلاش گناه پيشگان و ناسپاسان كافر ، براى نفوذ و تأثيرگذارى در پيامبر ( ص )

فاصبر . .. و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

هشدار خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر اطاعت نكردن از گناه پيشگان و ناسپاسان و فرمان به صبر و شكيبايى در امر رسالت، مى رساند كه اين گروه ها، درصدد تأثيرگذارى بر اراده پيامبر(ص) بودند.

گناهكاران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 1،4

1 - گنه پيشگان كافر ، شايسته قضاوت كردن و اظهار نظر درباره راه مؤمنان ، نيستند .

و ما أرسلوا عليهم ح_فظين

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

گناهكاران هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1،3

1 -

پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

3 - قلب هاى جرم پيشه ، تسليم به هنگام مشاهده عذاب و نه در برابر دليل روشن وحى

بلسان عربىّ مبين . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

بنابر مفهوم غايت، مفاد آيه اين مى شود كه: مجرمان تنها با مشاهده عذاب دست از لجاجت برمى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 1،3

1 - مهلت خواهى مجرمان كفرپيشه ، پس از مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل نحن منظرون

3 - حسرت شديد مجرمان لجاجت پيشه ، بر فرصت هاى از دست رفته و نوميدى آنان به هنگام مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل نحن منظرون

با توجه به تعبير {هل نحن. ..} به دست مى آيد كه آنان به گونه اى قطعى چنين درخواستى نمى كنند; بلكه آرزوى خود را در قالب پرسش بيان مى دارند.

گناهكاران هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 2

2 - استمرار دشمنى مجرمان با قرآن و وحى ، تا لحظه مرگ

لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

مراد از مشاهده عذاب دردناك،

مى تواند لحظه مرگ كافران و حق ستيزان باشد.

گناهكاران يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 5،6،8،9،11

5 _ گروهى از يهود و نصارا ، آلوده به گناه هستند .

فلم يعذبكم بذنوبكم

6 _ گناهكاران يهود و نصارا ، گرفتار عذاب الهى

فلم يعذبكم بذنوبكم

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

9 _ يهود و نصارا به دليل ارتكاب گناه ، نه محبوب خدا هستند و نه مقرب درگاه او

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

گواهان اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 3

3 - گواهى پوست بدن گناه كاران عليه آنان در قيامت ، امرى شگفت و دور از انتظار براى ايشان

و قالوا لجلودهم لِمَ شهدتم علينا

استفهام در {لِمَ شهدتم} مى تواند در مقام تعجب و شگفتى باشد.

لجاجت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1،2

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان

مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

2 - استمرار دشمنى مجرمان با قرآن و وحى ، تا لحظه مرگ

لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

مراد از مشاهده عذاب دردناك، مى تواند لحظه مرگ كافران و حق ستيزان باشد.

لجاجت گناهكاران هدايت ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 2

2- مجرمان هدايت ناپذير ، در صورت گشوده شدن درى از آسمان و راه يافتن آنان به آنجا جهت مشاهده حقايق ، باز ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

لعن بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 6

6 - شمول لعنت الهى بر گنهكاران ، موجب سلب توفيق توبه از آنان نخواهد شد .

أولئك يلعنهم اللّه . .. إلاّ الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

مبدأ كيفر اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 7

7- لحظه مرگ ، سرآغاز كيفر اخروى مجرمان

لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

برداشت فوق، از تعبير {ممات} به جاى {آخرت} و {قيامت} استفاده شده است; يعنى، عذاب دو چندان در ايام مرگ خواهد بود چه در قيامت و چه پيش از آن.

مبغوضيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 7

7 _ خداوند ،

خيانتكاران گناهكار را دوست ندارد .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

محروميت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 7

7 _ جهان آخرت ، سراى تنهايى و محروميت از هر گونه شفاعت براى زشت كرداران

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 12

12 - در قيامت ، تنها مجرمانى ناكام و محروم خواهند بود كه بهره اى از ايمان و عمل صالح ندارند .

من حمل ظلمًا

جمله {و من يعمل من الصالحات. ..} در آيه بعد، مى تواند قرينه براين باشد كه {من حمل ظلماً} مطلق نيست; بلكه تنها كسانى مورد نظر هستند كه نه مؤمنان د و نه نيكوكار.

محروميت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 7

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 12

12 _ بدكاران و گناهكاران ، محروم از هرگونه مدافع و ياور ، براى گريز از كيفر الهى

و لايجد له من دون اللّه ولياً و لانصيراً

{ولىّ} به كسى گفته مى شود كه آدمى را سرپرستى كند و دفاع و حمايت او را بر عهده گيرد، ضمير فاعلى در {لايجد} و نيز ضمير {له} به {من يعمل} بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 3

3 - قلب مجرمان ، محروم از درك حقايق قرآن

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 14

14 - گنه كاران محكوم شده به عذاب استيصال الهى ، محروم از هرگونه منجى و نگه دارنده اى

فأخذهم اللّه بذنوبهم و ما كان لهم من اللّه من واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 1

1 - كسانى كه نفس خود را در گناه مدفون ساخته ، آن را به سقوط و تباهى مى كشانند ، محروم و زيانكاراند .

و قد خاب من دسّيها

{خاب}; يعنى، محروم شد، خسارت ديد و به آنچه خواست، نرسيد (قاموس). {دسّاها}; يعنى، آن را ساقط كرد و از بهره آن كاست. {دسَّيْتُ}; يعنى، گمراه و فاسد كردم (لسان العرب). اين فعل كه {دَسَّسَ} بوده و حرف {سين} در آن به {ياء} تبديل شده است، مبالغه در {دَسَّ} (دفن كرد) است. مراد از {دسّاها} _ به قرينه {ألهمها فجورها} _ مدفون ساختن

نفس در معصيت ها و كشاندن آن به سقوط و گمراهى و فساد است.

محروميت گناهكاران غافل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 8

8 - ظالمان و گنه كارانِ غافل از جبران بدى هاى خويش ، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند .

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحيم

از اين كه خداوند، تنها به توبه كنندگان و جبران كنندگان بدى هاى خويش، نويد غفران و رحمت داده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

محمد(ص) و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

مراحل عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 2

2 - عذاب طغيان گران و فرورفتگان در گناه ، داراى مراحل گوناگونى است .

ل_بثين فيها أحقابًا

{لابثين} حال براى {الطاغين} در آيه قبل است. تعدد حُقب (مرحله زمانى)، نشانگر تفاوت هر مرحله با مراحل ديگر است.

مرگ گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 7

7- لحظه مرگ ، سرآغاز كيفر اخروى مجرمان

لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

برداشت فوق، از تعبير {ممات} به جاى {آخرت} و {قيامت} استفاده شده است; يعنى، عذاب دو چندان در ايام مرگ خواهد بود چه در قيامت و چه پيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 2

2- عذاب گنه كاران به هنگام مرگ ، نمود خشم الهى بر آنان

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه

{ذالك} اشاره به {يضربون. ..} است; يعنى، عذاب هنگام مرگ، نتيجه و نمود سخط و خشم خداوند است.

مسؤوليت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 6

6 - بازگشت به خدا با توبه به درگاه او ، وظيفه اى ضرورى بر عهده گنهكاران

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

مشكلات اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 6

6 - گناه پيشگان و كافران ، در قيامت با سختى ها و مشكلات سنگين و طاقت فرسا روبه رو خواهند شد .

و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

مصالح گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 5

5 _ مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاكاران ، نشأت يافته از علم و حكمت الهى و داراى مصلحت است .

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

ملائكه عذاب و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 6

6 - ظهور

علامت هاى جرم در چهره مجرمان ، زمينه شناسايى آنان از سوى مأموران عذاب

يعرف المجرمون . .. فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

ممنوعيت اطاعت از گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 9

9 - اطاعت و اجابت خواسته هاى گناه پيشگان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 7

7 - ممنوعيت اطاعت از گناه پيشگان و ناسپاسان كافر

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

ممنوعيت ترك انفاق به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 4

4 - كوتاهى در تأمين نياز خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به خاطر لغزش هاى گذشته آنان ، ممنوع است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

منشأ آمرزش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 2

2 _ كيفر گنهكاران يا بخشودن خطاى آنان ، مبتنى بر مشيت الهى

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه إما يعذبهم و إما يتوب عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 16

16 - آمرزش گناه بندگان و اعطاى بهشت پهناور به آنان ، جلوه فضل و فزون بخشى خداوند به آنان است ; نه استحقاق ايشان .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة . .. ذلك فضل اللّه

منشأ استهزاگرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 3

3- خداوند ، خصلت تمسخر و استهزا كردن را به منظور كيفر مجرمان تبهكار ، در قلبشان رسوخ داده است .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {نسلكه} استهزا (مصدر يستهزءون) باشد.

منشأ حشر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 8

8 - برپايى قيامت و احضار مجرمان در آن ، به دست خداوند و اراده او است .

نحشر

منشأ عذاب گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 13

13 - عذاب جامعه هاى گنه كار ، به تدبير خداوند و جلوه ربوبيت او بر آنان است .

ربّهم

منشأ كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 2

2 _ كيفر گنهكاران يا بخشودن خطاى آنان ، مبتنى بر مشيت الهى

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه إما يعذبهم و إما يتوب عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 28 - 3

3 - ربوبيت الهى ، مقتضى كيفر دادن گناه كاران است .

إنّ عذاب ربّهم

منشأ هلاكت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 1

1 - مجرمان ، محكوم به هلاكت و نابودى از سوى خداوند

ألم نهلك الأوّلين . .. كذلك نفعل بالمجرمين

مهلت به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 6،7

6- مهلت يافتن گنه كاران

و تأخير مجازات ايشان ، به معناى ايمنى ابدى آنان از كيفر نيست .

لو يؤاخذهم . .. بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

7- اِعطاى مهلت از سوى خداوند به گنه كاران ، براى روى آورى به توبه ، جلوه ربوبيّت الهى است .

و ربّك الغفور ذوالرحمة لو يؤاخذهم بما كسبوا لعجّل لهم العذاب بل لهم موعد

يادآورى رحمت و غفران خداوند، در ضمن آياتى كه نشان دهنده حال هدايت ناپذيران و عذاب حتمى آنان است، دربردارنده اين پيام نيز هست كه در هر صورت، راه بازگشت، مسدود نشده و مجرم، مى تواند به سوى او بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 16

16 - فرصت دهى خداوند به متخلفان و گنه كاران ، براى توبه و بازگشت و عدم تعجيل او در كيفر ايشان

قل للمخلّفين . .. فإن تطيعوا ... و إن تتولّوا... يعذّبكم

ميعاد اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين

نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

نامه عمل گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 10،11

10- مجرمان ، از جامعيّت و دقّت كتاب اَعمال آدميان ، شگفت زده و به شدت نگران خواهند شد .

ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب لايغادر صغيرة و لاكبيرة

11- مجرمان ، هنگام مشاهده كتاب اَعمال شان آرزومند مرگ خويش اند . *

و يقولون ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب

{ويلة} و {ويل} به معناى {هلاكت} است و مؤنث بودن {ويلة} مفيد مبالغه است. منادا قرار گرفتن {ويل} از سوى مجرمان، گوياى اين است كه آنان، با مشاهده نامه عمل خود، راهى جز هلاك و عذاب براى خود نديده، لذا آن را منادا قرار داده و آمدن اش را مى طلبند و يا اين كه به قدرى حال خود را وخيم مى بينند كه مرگ و هلاكت را، تنها راه رهايى خود از آن وضعيّت مى پندارند.

نجات گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 15

15 - عمر گنهكاران ، هر چند طولانى باشد ، موجب نجاتشان از عذاب الهى نخواهد شد .

بما قدمت أيديهم . .. و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

نجواى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 103 - 1

1 - گنه كاران و اعراض كنندگان از قرآن ، در صحنه قيامت ، آهسته و بى صدا با يكديگر سخن مى گويند .

يتخ_فتون بينهم

{خفت}

به معناى پوشاندن گفتار است (لسان العرب). {يتخافتون} از باب تفاعل، دال براين است كه هنگام گفت وگوى با يكديگر، از آنان صدايى شنيده نمى شود. گفتنى است كه به قرينه {خشعت الأصوات للرحمان} (در آيات بعد)، آنچه مجرمان را وادار به پايين آوردن صدا كرده است، احساس عظمت خداوند و انتظار رحمت او است.

نزديكى كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 5

5 - زمان كيفر ديدن مخالفان نماز ، تكذيب گران دين و دروغ گويان خطاكار ، نزديك است .

سندع الزبانية

حرف {سين}، براى آينده نزديك به كار مى رود.

نشانه هاى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 5

5 _ بروز و ظهور گناهان در قيامت ، به صورت علامت و نشانه اى براى گناهكاران

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

نشانه هاى صورت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 1،6

1 - شناخته شدن مجرمان به وسيله علامت هاى چهره آنان در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم

{سيما} به معناى مطلق علامت است. مراد از آن در آيه شريفه علامتى است كه در چهره مجرمان ديده مى شود.

6 - ظهور علامت هاى جرم در چهره مجرمان ، زمينه شناسايى آنان از سوى مأموران عذاب

يعرف المجرمون . .. فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

نشانه هاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 8،9

8 _ افترا بستن به خدا ، نشانه وجود روحيه جرم پيشگى و

بزهكارى در افترا زننده

فمن أظلم ممن افترى على اللّه كذباً . .. إنه لا يفلح المجرمون

9 _ تكذيب قرآن ، نشانه وجود روحيه جرم پيشگى و بزهكارى در تكذيبگر

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

نفرين بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 7 - 1

1 - دروغ پردازان گناه پيشه ، مورد نفرين و تهديد خداوند

ويل لكلّ أفّاك أثيم

نگرانى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 10

10- مجرمان ، از جامعيّت و دقّت كتاب اَعمال آدميان ، شگفت زده و به شدت نگران خواهند شد .

ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب لايغادر صغيرة و لاكبيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 4

4 - مجرمان در لحظه حضور در قيامت ، با نگرانى به فرجام خويش چشم دوخته و مات و حيرت زده خواهند بود .

و نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

{زرقاً} حال براى {المجرمين} است و مفرد آن {أزرق} يا {زرقاء} به كسى گفته مى شود كه سفيدى چشم او سياهى آن را بپوشاند (لسان العرب). اين حالت نشانِ چشم دوختن و خيره شدن مجرمان است و از اضطراب شديد درونى آنان حكايت دارد. برخى گفته اند: سفيد شدن چشم، ملازم با كورى آن است (لسان العرب).

نهى از اطاعت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 6

6 - اطاعت از دستورات دروغ گويان و گنه پيشگان ، مورد نهى خداوند

ناصية ك_ذبة خاطئة . .. كلاّ لاتطعه

نيازهاى معنوى گناهكاران پشيمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 6

6 _ خطاكار نادم و پشيمان ، نيازمند روحيه اميد براى خودسازى و تربيت

عسى اللّه يتوب عليهم إن اللّه غفور رحيم

ويژگيهاى حشر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 5

5 - برانگيخته شدن مجرمان در قيامت ، همراه با رنج و سختى و وحشت بسيار است .

و ساء لهم يوم القي_مة حملاً . .. نحشر المجرمين يومئذ زرقًا

{حملاً} و {زرقاً} بر وضعيت سخت و پريشان حالى منكران قرآن در قيامت دلالت دارد.

ويژگيهاى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

هدايت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 13،16

13 - فلسفه از دست رفتن امكانات دنيوى ، در پى گناه ، تنبيه گناهكاران جهت بازگشت از خطا به صراط مستقيم است .

ظهر الفساد فى البرّ . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

{لام} در {ليذيقهم} لام عاقبت است و {لعلّ} معناى تعليل دارد و مراد از {فساد} براساس ريشه لغوى آن، يعنى خروج شىء از اعتدال (تباه شدن)، قابل بهره بردارى نبودن

امكانات و يا از دست دادن آنها است. بنابراين، خداوند، در پى آلوده شدن انسان ها، به گناه، آنان را مبتلا مى كند تا به اين صورت، بيدارشان سازد.

16 - بازگشت انسان هاى گناهكار ، به صراط مستقيم ، حتى پس از تنبّه دادن شان قطعى نيست .

ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلّهم يرجعون

{لعلّ} از حروف شبيه به فعل و براى انشا و توقع است; يعنى مى خواهد بگويد: {اميد است كه بازگردند. }.

هشدار به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 12

12 - گنهكاران ، از گرفتار شدن به عقوبت هاى دنيوى در امان نبوده و نبايد احساس مصونيت كنند .

فأخذتكم الصعقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 9

9 - گنهكاران فسق پيشه ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى هستند .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 20

20 - انسان هاى گنهكار و داراى رفتار و كردار ناروا ، در خطر گرفتار شدن به كيفر و مجازات الهى هستند .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 30

30 - گنهكاران علاوه بر عذاب اخروى در خطر گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى نيز هستند .

فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 114 - 23

23 - گنهكاران علاوه بر عذاب اخروى ، در خطر گرفتار شدن به عقوبت هاى دنيوى نيز هستند .

لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

هلاكت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 2

2 _ قدرت خداوند بر نابودى كافران و گنهكاران و جايگزينى مؤمنانى تقواپيشه به جاى ايشان

ان اتقوا اللّه . .. ان يشأ يذهبكم ايها الناس و يأت باخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 9

9- مجازات الهى براى جوامع مجرم ، مجازاتى سخت ويرانگر و هلاكت بار

كذلك نجزى القوم المجرمين

{كذلك} اشاره به عذاب سخت و ويرانگرى دارد كه قوم عاد را نابود ساخت. خداوند امت ها را به مجازاتى چنين سخت، هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 28 - 4

4 - توانايى خداوند بر آفرينش انسان ، نشانه توانايى او بر نابود كردن امت هاى گنه پيشه و كافر و جايگزين كردن ديگران

نحن خلقن_هم . .. وإذا شئنا بدّلنا أمث_لهم تبديلاً

برداشت ياد شده، از ياد آورى آفرينش انسان از سوى خداوند _ پيش از تذكر به هلاكت امت هاى كافر و جايگزين كردن ديگران _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 15 - 4

4 - خداوند ، از نابود ساختن جامعه هاى بزرگ آلوده به گناه ، نمى هراسد و بر آثار و پيامد هاى آن سلطه كامل دارد .

و لايخاف عقبيها

همنشينى با

گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 10

10 _ لعن شدن گروهى از بنى اسرائيل به سبب تأثيرناپذيرى آنان در برابر نهى از منكر و نيز گروه ناهى از منكر به سبب همنشينى با گنهكاران

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

از حضرت على(ع) روايت شده: . .. و لما وقع التقصير فى بنى اسرائيل جعل الرجل منهم يرى اخاه على الذنب فينهاه فلاينهى فلايمنعه ذلك من ان يكون اكيله و جليسه و شربيه حتى ضرب اللّه عزوجل قلوب بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول عزوجل {لعن الذين كفروا من بنى اسرئيل ... كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه ... .}

_______________________________

ثواب الاعمال مترجم، ص 597، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 312.

هواپرستى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 3

3 - گناه پيشگان ، پرستشگر و اطاعت كننده هوس هاى خويش

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات . .. من اتّخذ إل_هه هويه

يأس اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 1

1 - مجرمان ، در روز برپايى قيامت ، اندوهگين و نااميدند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون

{إبلاس} در لغت، اندوهِ ناشى از شدت سختى (مفردات راغب) و نيز به معناى يأس است (لسان العرب).

يأس گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 25

25 _ گنهكار نبايد از آمرزش و رحمت خداوند مأيوس باشد.

من عمل منكم

سوءاً . .. فأنه غفور رحيم

يأس گناهكاران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 22

22 _ برخى مردم در صدر اسلام، با وجد علاقه به اسلام، به سبب گناهان و خلافهاى گذشته خود اميد راه يافتن به جرگه مؤمنان را نداشتند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم . .. أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة

{إذا جاءك الذين يؤمنون} دلالت دارد كه برخى از مردم، كه متمايل به اسلام بودند، نزد پيامبر(ص) مى آمدند، ولى از عملكرد گذشته خويش بيمناك بودند. آيه شريفه با وعده رحمت و مغفرت به آنان در صدد جذب سريعتر آنان به ايمان است.

گندم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

اهميت گندم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 27 - 3

3 - گندم و جو در نظام غذايى انسان ها ، داراى نقشى برجسته است .

فأنبتنا فيها حبًّا

بنى اسرائيل و درخواست گندم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

رويش گندم از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس -

36 - 33 - 2

2 - رويش انواع دانه ها ( چون گندم ، جو ، برنج و . . . ) از زمين ، نشانه اى بزرگ از قدرت خدا است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

مقصود از {حَبّ} در آيه شريفه، جنسِ {حَبّ} و به معناى انواع دانه ها (چون گندم، جو، برنج و. ..) است و نكره آمدن آن _ با توجه به اين كه آيه شريفه در مقام برشمردن نعمت هاى الهى و امتنان است _ گوياى همين نكته است.

فوايد گندم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 6

6 - خداوند ، حبوبات ( گندم ، جو ، برنج و . . . ) را به منظور تغذيه انسان ها آفريده است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

نعمت گندم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 7

7 - دانه هايى چون گندم ، جو ، برنج و . . . ، از مهم ترين خوردنى ها و نعمت هاى الهى براى بشر است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

تقديم جار و مجرور (فمنه) بر متعلق خود (يأكلون)، مى تواند براى اهتمام و نيز توجه دادن انسان ها به اين نعمت ارزشمند الهى باشد.

گواه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گواه

بهترين گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 2،3

2 _ خداوند، بزرگترين و ارجمندترين گواه بر هر چيز

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

3 _ گواهى خداوند، مهمترين و صحيحترين و اطمينان بخش

ترين گواهيها

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

خسارت به گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 48

48 _ زيان رساندن به گواه و نويسنده مبادلات ، فسق و انحراف از حقّ است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضار}

خيانت گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 45،49

45 _ حرمت زيان رساندن و خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، بر طرفين قرارداد

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

در صورتى كه {لا يضارّ} معلوم باشد و نه مجهول، متعلّق آن، متعاملين خواهند بود. يعنى: لا يضارّ كاتب ولا شهيد المتبايعين.

49 _ خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، فسق و انحراف از حق است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى معلوم بودن {لا يضار}

شرايط گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 22،24

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه {رجل} (مرد) و {امرأة} (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

24 _ گواهان بر دين و مبادلات بايد مورد قبول و رضايت طرفين باشند .

و استشهدوا شهيدين من رجالكم . .. ممّن ترضون من الشّهداء

گواه آسمانى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 43 - 3

3 - هشدار خداوند به كافران ، نسبت به نداشتن گواه آسمانى بر آزادى

مطلق از مسؤوليت و مؤاخذه

أم لكم براءة فى الزّبر

گواه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

گواه حقانيت سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 16

16 - احاطه ربوبيت خداوند بر هستى ، گواه حقانيت پيام او و هماهنگى آن با قوانين نظام هستى

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء

گواه در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 48،49

48 _ زيان رساندن به گواه و نويسنده مبادلات ، فسق و انحراف از حقّ است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضار}

49 _ خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، فسق و انحراف از حق است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى معلوم بودن {لا يضار}

گواه عهد موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 7

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

گواه فطرت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، شهادت دهنده و تأكيدكننده بر درستى ادراكات عقلى و گرايش فطرى انسان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه منظور از {شاهداً}، شهادت دادن به درستى ازرش هايى باشد كه انسان با عقل و فطرت آن را درك كرده يا مى تواند درك كند. قرينه بر درستى اين احتمال، تقدم {شاهداً} بر {مبشّراً و نذيراً} است; چه اين كه اول بايد ارزش تبيين گردد; سپس بر اجراى آن تأكيد شود.

گواه قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 10

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى . سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

گواه مسلمانان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

گواه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 13

13_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . قال يوسف و إل_ه يعقوب ما أردت بأهلك سوء بل هى راودتنى عن نفسى فسل هذا الصبى . . . و كان عندها من أهلها صبى زائر ل ها فانطق الله الصبى لفصل القضاء فقال : . . . انظر إلى قميص يوسف . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. يوسف گفت: به خداى يعقوب قسم! من قصد بد درباره همسر تو نداشتم. او مرا به خودش دعوت كرد، پس تو از اين كودك بپرس _ كودكى از بستگان آن زن نزد او بود كه به ديدنش آمده بود _ پس خدا آن كودك را براى قطع داورى به سخن درآورد و گفت: ... به پيراهن يوسف نگاه كن ...}.

مسؤوليت گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 282 - 53

53 _ لزوم رعايت تقواى الهى از جانب نويسنده ، گواهان و طرفين قرارداد ها و مبادلات

اذا تداينتم . .. و لا يأب كاتب ... و استشهدوا شهيدين ... و اتّقوا اللّه

متعاملين، كاتب و گواه در مبادلات، از مصاديق مورد نظر در خطاب {و اتقوا اللّه} مى باشند.

نقش ملائكه گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 7

7_ { فى المجمع { قال قرينه } يعنى الملك الشهيد عليه . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان در تفسير {قال قرينه} آمده است: مقصود فرشته اى است كه گواه بر آن [فرد] است . .. و اين معنايى است كه از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 1

1_ دو فرشته موكّل بر كافران معاند ، مأمور افكندن آنان به دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

دو فرشته اى كه مخاطب {ألقيا} قرار مى گيرند; يا {رقيب} و {عتيد}ند كه در دنيا همراه انسان بودند و يا {سائق} و {شهيد}اند كه در صحنه قيامت آدمى را همراهى خواهند كرد.

گواهان

{گواهان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 6

6 - كسانى كه به خدا و همه پيامبران او ايمان دارند ، در زمره صديقان و شهدا ( گواهان ) ، قرار مى گيرند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله أُول_ئك هم الصدّيقون و

الشّهداء

{شهيد} (مفرد {شهداء}) به معناى گواه است.

آثار ايمان گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 6

6 - نقش سازنده ايمان و عدالت شاهدان ، در گواهى صحيح و به حق آنان در ميان مردم

و اشهدوا ذوى عدل منكم

آثار عدالت گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 6

6 - نقش سازنده ايمان و عدالت شاهدان ، در گواهى صحيح و به حق آنان در ميان مردم

و اشهدوا ذوى عدل منكم

برگزيدگى گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 17،19

17 _ برگرفتن ناظران و گواهانى نخبه از ميان مردم ، بر شكست ها و پيروزى ها بر اساس مشيّت خداوند است .

و يتّخذ منكم شهداء

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

برگزيدگى گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 6

6- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث من

كلّ أُمّة شهيدًا

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امت خويشند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان نيز گروه ديگرى شاهد و گواه باشد، انتخابشان براى دادن گواهى لغو و بيهوده خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 4

4- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امتند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان گروه ديگرى شاهد و گواه باشند، انتخاب آنان براى گواهى، لغو و بيهوده خواهد بود.

پاداش اخروى گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 9

9 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، در جهان آخرت برخوردار از پاداشى ويژه و مخصوص به خود

لهم أجرهم

تقديم {لهم} بر {أجرهم} افاده حصر مى كند; يعنى، پاداش آنان (صديقان و شهدا)، تنها از آنِ ايشان است و به كسى ديگر داده نمى شود.

تقرب گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 7

7 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، غنوده در جوار قرب الهى

هم الصدّيقون و الشّهداء عند ربّهم

حبس گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 106 - 8

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

ذكر گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 1

1- انسان ، وظيفه دار توجه به نظارت گواهان الهى در هر عصرى بر اعمالش

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا

تكرار مضمون {يوم نبعث . ..} در ضمن چند آيه و نيز در تقدير بودن {اذكر} يا {اذكروا} بيانگر اهميت موضوع است.

سوگند به گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 4

4 - سوگند خداوند ، به گواهان اعمال انسان ها در قيامت

و شاهد

سوگند به گواهى گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 6

6 - سوگند خداوند ، به مضمون گواهى شاهدان در قيامت

و مشهود

چنانچه شهادت به معناى گواهى دادن باشد; نه مشاهده و نظارت، كلمه {مشهود} نياز به متعلق محذوفى خواهد داشت كه مى توان گفت: مراد {مشهود به} است.

سوگند

گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 9،11،16

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

شرايط گواهان حد زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 14

14- تنها مسلمانان داراى حق حضور و گواهى بر اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا . .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

ازاين كه خداوند حضور مؤمنان را لازم دانسته است (من المؤمنين) نه عموم مردم را (من الناس)، به دست مى آيد كه گواهان و حاضران صحنه اجراى حدود، بايد از مسلمانان باشند نه از غير آنان.

عدالت گواهان طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2

- 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

فضايل اخروى گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 10

10 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، در جهان آخرت داراى نورانيتى ويژه و مخصوص به خود هستند .

لهم . .. و نورهم

فضايل گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 4،5،8،10،11

4 _ پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان برخوردار از نعمت عظيم الهى

و من يطع اللّه و الرّسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم . .. و الصالحين

تصريح به اسم جلاله {اللّه} در جمله {انعم اللّه عليهم}، دلالت بر عظمت آن نعمت دارد.

5 _ پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان ، رهروان صراط مستقيم و برخورداران از هدايت خاصّ

و لهديناهم صراطاً مستقيماً. و من يطع اللّه و الرّسول فاولئك مع الذين انعم اللّه

با توجّه به آيه قبل، كه اطاعت كنندگان را راه يافته به صراط مستقيم مى داند و در اين آيه آنان را همراهان پيامبران و . .. قلمداد مى كند معلوم مى شود پيامبران و ... رهروان صراط مستقيم هستند.

8 _ مقام برتر پيامبران بر صدّيقان ، و صديقان بر شاهدان ، و شاهدان بر صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين . ..

و الصّالحين

ترتيب درجات از ترتيب در ذكر استفاده شده است.

10 _ مقام پيروان ، صديقين ، شاهدان و صالحان بالاتر از مقام اطاعت كنندگان از خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول فاولئك . .. الصالحين

11 _ مقام والاى انبيا ، صديقان ، شاهدان ( گواهان اعمال يا عالمان يا كشته شدگان در راه خدا ) و صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين و الصديقين و الشّهداء و الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 70 - 3

3 _ پيامبران ، صديقان ، شاهدان و صالحان ، بهره مند از تفضّل خاص الهى

من النبيّين و الصديقين . .. ذلك الفضل من اللّه

بنابر اينكه {ذلك} اشاره به انعام مستفاد از جمله {الذين انعم اللّه عليهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 6،7،8

6 - كسانى كه به خدا و همه پيامبران او ايمان دارند ، در زمره صديقان و شهدا ( گواهان ) ، قرار مى گيرند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله أُول_ئك هم الصدّيقون و الشّهداء

{شهيد} (مفرد {شهداء}) به معناى گواه است.

7 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، غنوده در جوار قرب الهى

هم الصدّيقون و الشّهداء عند ربّهم

8 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، مورد عنايت و لطف ويژه خداوند

الصدّيقون و الشّهداء عند ربّهم

اضافه {ربّ} به ضمير {هم} اضافه تشريفى و بيانگر توجه خاص و عنايت ويژه خداوند به صديقان و شهدا است.

كافران و گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

غافر - 40 - 52 - 2

2 - كافران و مشركان ، با رو به رو شدن با گواهى شاهدان عليه خود ، به عذرخواهى خواهند پرداخت .

و يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {يوم لاينفع . ..} بدل براى {يوم يقوم الأشهاد} مى باشد.

گواهان آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 6

6 - خداوند ، شاهد و گواه بر تمامى هستى است .

إنّ اللّه على كلّ شىء شهيد

گواهان اخروى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و ناظر بر تمامى امت ها در قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية

برداشت بالا بدان احتمال است كه خطاب {ترى} اختصاص به شخص پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 11 - 1،2

1 - قيامت ، وقت تعيين شده براى حضور پيامبران جهت گواهى بر امت هاى خويش

و إذا الرسل أُقّتت

مقصود و مفاد اين آيه _ برابر نظر بيشتر مفسران _ فرارسيدن زمان وعده الهى مبنى بر گواهى پيامبران بر امت هاى خويش در عرصه قيامت است; مانند {فلنسئلنّ الذين اُرسل إليهم و لنسئلنّ المرسلين} (اعراف، آيه 6).

2 - گواهى پيامبران در عرصه قيامت بر امت هاى خويش ، امرى قطعى و تخلف ناپذير است .

و إذا الرسل أُقّتت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 12 -

1

1 - گواهى پيامبران بر امت هاى خويش ، داراى وقتى معيّن در عرصه قيامت

و إذا الرسل أُقّتت . لأىّ يوم أُجّلت

{أىّ} اسم استفهام و يا موصوله و مفيد تعظيم و تهويل است. {اُجّلت} به معناى {أخّرت} است. در اين برداشت مرجع ضمير فاعلى {اُجّلت}، ميقات و گواهى پيامبران (قابل استفاده از آيه قبل) دانسته شد.

گواهان اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 1

1_ حضور يكايك انسان ها در صحنه قيامت ، همراه با دو مأمور پيش برنده و گواه

و جاءت كلّ نفس معها سائق و شهيد

گواهان اخروى دشمنان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 3

3 - گوش ، چشم و پوست دشمنان خدا ، در قيامت عليه آنان شهادت خواهند داد .

و يوم يحشر أعداء اللّه . .. شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

گواهان اخروى طراح قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 9

9 - تهديد شدن سازندگان { افك } به محاكمه اى سخت در قيامت و آشكار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غير قابل انكار اعضا و جوارح خود آنها

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اين آيه از جمله آيات مربوط به ماجراى {افك} باشد.

گواهان اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 3

3 - گواهى پوست

بدن گناه كاران عليه آنان در قيامت ، امرى شگفت و دور از انتظار براى ايشان

و قالوا لجلودهم لِمَ شهدتم علينا

استفهام در {لِمَ شهدتم} مى تواند در مقام تعجب و شگفتى باشد.

گواهان اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 10

10 - اصحاب اخدود ، در ماجراى سوزندان مؤمنان ، مراقب و گواه كار يكديگر بودند . *

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

شاهد بودن اصحاب {اخدود} ممكن است به اين منظور باشد كه هر يك، بر انجام صحيح مأموريت ديگرى نظارت داشته و نزد حاكمان به آن گواهى دهد.

گواهان اغواپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 2

2- فرستاده شدن شياطين براى تحريك و وسوسه كافران از ديد پيامبر ( ص ) مخفى نسيت .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

گواهان امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 2،3،5،6

2 _ خداوند گواهان و ناظران امت ها را در قيامت به گواهى فرامى خواند .

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

3 _ پيامبران ، گواهان امت هاى خويش

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

برداشت فوق را فرمايش على (ع) تأييد مى كند كه در ضمن بيان مواطن محشر فرمود: . .. فيقوم الرسل (ع) فيشهدون فى هذه المواطن فذلك قوله: {فيكف اذا جئنا من كل امّة بشهيد}.

_______________________________

توحيد صدوق، ص 261، ج 5، ب 36 ; نورالثقلين، ج 1، ص 481، ح 254.

5 _ پيامبر ( ص ) ، گواه امت خويش

و جئنا بك

على هؤلاء شهيداً

در برداشت فوق، {هؤلاء} اشاره به مسلمانان و امت پيامبر (ص) گرفته شده است.

6 _ خداوند در قيامت ، پيامبر ( ص ) را براى گواهى بر امت خويش فرامى خواند .

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 1،3،4،6،8،9

1- در قيامت از ميان هر امت ، فردى به عنوان گواه و شاهد برانگيخته مى شود .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

3- از ميان هر امتى در تمامى عصر ها ، فردى به عنوان شاهد و گواه در قيامت حضور پيدا مى كند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

حضور يافتن گواه هر امتى، ممكن است بدين صورت باشد كه از ميان تمامى امتها فردى از هر عصر و نسلى به عنوان گواهى دادن در قيامت حضور يابد. بنابراين به تعداد عصرها و نسلها، گواهانى به گواهى خواهند پرداخت.

4- در ميان تمامى امت ها در هر عصرى ، افرادى از جانب خداوند بر اعمال مردمان نظارت دارند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه نظارت كردن، لازمه گواهى دادن است; زيرا تا نظارت بر چيزى انجام نگيرد، گواهى بر آن ممكن نخواهد بود.

6- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امت خويشند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان نيز گروه

ديگرى شاهد و گواه باشد، انتخابشان براى دادن گواهى لغو و بيهوده خواهد بود.

8- رخصت نيافتن كافران براى سخن گفتن و معذرت خواهى به هنگام حضور شاهدان و گواهان امت ها ، در قيامت

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

9- برانگيخته شدن شاهدان در قيامت ، پايان فرصت كافران براى دفاع از خويش است . *

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

واژه {ثمّ} كه براى ترتيب است، ممكن است بدين نكته اشاره داشته باشد كه پس از اقامه شهود _ و نه قبل از آن _ ديگر كافران رخصت نمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 3،4،8،10

3- قيامت ، روز برانگيخته شدن گواهانى از ميان هر امت براى شهادت دادن بر آنان

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

4- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امتند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان گروه ديگرى شاهد و گواه باشند، انتخاب آنان براى گواهى، لغو و بيهوده خواهد بود.

8- پيامبر ( ص ) ، ناظر اعمال امت خويش و گواه آنان در قيامت است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق با توجه به دو نكته در آيه است: الف) بنابر اينكه منظور از امت در {فى كلّ أمة} مردم هر عصرى

نباشد; بلكه امت هر پيامبرى باشد. ب) {هؤلاء} اشاره باشد به كل امت پيامبر(ص) تا روز قيامت و نه تنها مردم عصر آن حضرت.

10- پيامبراسلام ( ص ) ، شاهد بر همه گواهان طول تاريخ

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 6

6 - رسولان الهى ، خود بهترين گواه وصول هدايت به خلق و اتمام حجت بر آنان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

{شاهداً} ممكن است نظر به شهادت بر اصل پيام رسانى به خلق و فرستادن رسول داشته باشد و قيد محذوف از فعل {أرسلناك} استفاده مى شود.

گواهان امتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 8

8 _ منزلت والاى كسانى كه در قيامت ، بر اعمال امّت ها گواهى مى دهند .

فاكتبنا مع الشاهدين

درخواست حواريون از خداوند به اينكه آنان را با گواهان قرار دهد، بيانگر آن است كه آنان داراى مقامى والا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117

- 9،11

9 _ عيسى ( ع ) ، گواه و ناظر بر عقايد و رفتار امت خويش ، به هنگام حضور در ميان آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

11 _ پيامبران به هنگام حضور در ميان امت هاى خويش ، گواه و ناظر بر اعمال و عقايد آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

گواهان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 11

11 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، گواه و شاهد بر همه رسولان الهى در روز رستاخيز

فكيف اذا جئنا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

اميرالمؤمنين (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: و هو [محمد (ص) ]الشهيد على الشهداء و الشهداء هم الرسل (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 242، ح 132 ; تفسير برهان، ج 1، ص 370، ح 4.

گواهان اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 10

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . قال اللّه عزّوجلّ : . . . يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون } و ليست تشهد الجوارح على مؤمن ، إنّما تشهد على من حقّت عليه كلمة العذاب . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است:. .. خداى _ عزّوجل _ فرمود: {يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون} [و توضيح آن كه:] اين گونه نيست كه جوارح عليه مؤمنى شهادت بدهد; همانا شهادت جوارح عليه كسى است كه عذاب او حتمى شده باشد}.

گواهان ايمان حبيب نجار

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 4

4 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پيامبران آن ديار را بر ايمان استوارش به خداى يكتا ، به گواهى گرفت .

إنّى ءامنت بربّكم فاسمعون

خطابِ {فاسمعون} _ بر مبناى اين كه مخاطبان آن پيامبران باشند _ به اين منظور ايراد شده است تا پيامبران انطاكيه را بر ايمان آوردن خود به پروردگار شاهد بگيرد.

گواهان بت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 1

1 _ بت ها در قيامت ، خدا را شاهد مى گيرند كه از عبادت اهل شرك بى خبر بوده اند .

فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم إن كنا عن عبادتكم لغفلين

گواهان بر زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 4،9،10،11

4 _ لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان ( زنا و مساحقه )

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

مؤنّث آوردن كلمه {اربعة} دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و {منكم} دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.

9 _ لزوم دعوت كردن از چهار مرد مسلمان ، براى تحمّل شهادت به هنگام اطلاع از وقوع فحشا ( زنا و همجنس بازى ) *

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

جمله {فاستشهدوا}، مى تواند به معناى دعوت براى تحمّل شهادت باشد.

10 _ شاهد فحشاى زنان ، مى تواند از اداى شهادت استنكاف كند .

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فان شهدوا

جمله {فان شهدوا}،

ظهور در اين معنا دارد كه شاهد، در اداىِ شهادت و يا استنكاف از آن مختار است و شرعاً الزامى براى اداى شهادت ندارد.

11 _ كيفر حبس ابد براى زنا و همجنس بازى زنان ، مشروط به شهادت چهار مرد مسلمان است .

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم فان شهدوا

چون مخاطبان {منكم} مسلمان هستند، معلوم مى شود كه شاهد در مورد فحشا، بايد مسلمان باشد و چون ضمير مذكّر به كار رفته، معلوم مى شود كه گواهان بر زنا و همجنس بازى بايد مرد باشند.

گواهان بر عهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 12

12 _ خداوند ، گواه بر همه عهد ها و پيمان ها و اعمال انسان

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم انّ اللّه كان على كل شىء شهيداً

گواهان بر معارف قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 9

9 _ خداوند ، گواهى كافى براى حقّانيّت معارف ارائه شده در قرآن

ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك . .. و كفى باللّه شهيداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {شهيداً}، معارفى باشد كه در اين بخش از آيات تبيين گرديد.

گواهان بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 9،17،20

9 _ خداوند، بزرگترين شاهد بر بطلان شرك و حقانيت توحيد

و لا تكونن من المشركين . .. قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

17 _ قرآن، گواه يگانگى خداوند

و بطلان شرك

قل أغير اللّه اتّخذ وليا . .. قل اللّه ... و أوحى إلىّ هذا القرءان

از ارتباط اين آيه با آيات قبل چنين برمى آيد كه قرآن تحقق عينى شهادت خداوند است.

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر شگفتى است.

گواهان پيروزى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 12

12- خداوند ، والاترين گواه بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و غلبه اسلام بر ساير اديان

هو الذى أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كلّه و كفى باللّه شهيدًا

تعبير {كفى باللّه شهيداً} محتواى اين آيه را تأكيد كرده است.

گواهان تنزيه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 2

2 - تمامى موجودات هستى ، شاهدى گويا بر منزّه بودن خداوند از هر عيب و نقص

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه تسبيح در آيه شريفه، تسبيح تكوينى باشد.

گواهان تنزيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 5

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه

با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

گواهان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 1،2،3،6،8،9،16

1 _ گواهى خداوندِ برپادارنده قسط و عدل ، بر اينكه معبودى جز او نيست .

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو . .. قائماً بالقسط

{قائماً بالقسط}، حال است براى {اللّه}.

2 _ نظام آفرينش ، گواه يكتايى خداوند

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو

بنابراينكه گواهى خدا، گواهى فعلى نيز باشد، يعنى خداوند با فعل خود (نظام آفرينش)، گواهى بر يكتايى خويش مى دهد. و {قائماً بالقسط}، مؤيد اين احتمال است.

3 _ خدا ، ملائكه و عالمان ، گواهان توحيد

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم

6 _ دانشمند ، در نگرش قرآنى ، كسى است كه با شهود نظام عادلانه هستى به وحدانيّت خداوند گواهى دهد .

شهد اللّه . .. و اولوا العلم قائماً بالقسط

به نظر مى رسد {قائماً بالقسط} به منزله دليلى براى وحدانيّت خداوند باشد.

8 _ حاكميّت قسط و عدل بر نظام تكوين ، دليل دانشمندان و ملائكه براى گواهى بر وحدانيّت خدا *

شهد . .. الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

به نظر مى رسد {قائماً بالقسط} كه حال براى {اللّه} است، اشاره به علّت گواهى ملائكه و اولوا العلم باشد. و بدين جهت، مؤخر آمده است.

9 _ عالمان راستين ، با عمل و حركت خويش ، گواه بر توحيد هستند .

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو . .. و اولوا العلم قائماً بالقسط

بنابراينكه منظور از گواهى عالمان، گواهى عملى آنان

باشد كه عبارت است از موضعگيريها و چگونگى كردار آنان.

16 _ انبيا و اوصيا ، صاحبان علم و گواهان توحيد

شهد اللّه انه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

امام باقر (ع): . .. اما قوله {و اولوا العلم قائماً بالقسط} فان اولى العلم الانبياء و الاوصياء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 165، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 323، ح 66.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 9،17،20

9 _ خداوند، بزرگترين شاهد بر بطلان شرك و حقانيت توحيد

و لا تكونن من المشركين . .. قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

17 _ قرآن، گواه يگانگى خداوند و بطلان شرك

قل أغير اللّه اتّخذ وليا . .. قل اللّه ... و أوحى إلىّ هذا القرءان

از ارتباط اين آيه با آيات قبل چنين برمى آيد كه قرآن تحقق عينى شهادت خداوند است.

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر شگفتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

گواهان حد زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 16

16- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و لاتأخذكم

بهما رأفة فى دين اللّه } قال فى إقامة الحدود و فى قوله تعالى : { وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين قال الطائفة واحد . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند _ عزّوجل _ {و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه} فرمود: در مورد اجراى حدود[رأفت نشان ندهيد ]و درباره سخن خداى _ تعالى _ {وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين} فرمود: طايفه يك نفر است (يعنى، يك نفر را هم شامل مى شود)}.

گواهان حقانيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، تأييد كننده رسولان الهى پيشين و گواه بر درستى تعاليم آنان

و صدّق المرسلين

گواهان حقانيت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، خدا را بر راستى ادعا هاى خود گواه گرفته و به او سوگند ياد كردند .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جمله {ربّنا يعلم} (پروردگار ما مى داند) و نظاير آن (مانند {شهد اللّه} و {علم اللّه}) در عرف عرب براى گواه گرفتن خدا بر راستى امرى و نيز در حكم قسم و جانشين آن است.

گواهان حقانيت توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 12

12- حضرت ابراهيم ( ع ) بر صحت عقايد توحيدى خويش گواهى داد و خود را به آثار و پيامد هاى اين عقيده ، ملتزم و متعهد دانست .

و أناْ على ذلكم من الش_هدين

گواهان حقانيت قرآن

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 11

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 10

10 _ صالحان ، گواهان عينى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

فاكتبنا مع الشهدين . .. ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {نطمع ان يدخلنا . ..} مى تواند اشاره به آرزو و درخواستى باشد كه مسيحيان آن را با جمله {فاكتبنا مع الشهدين} از خداوند تقاضا كردند. بنابراين درخواست همراهى با شاهدان همان آرزوى همنشينى با صالحان خواهد بود. و لذا مى توان گفت شاهدان همان صالحان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 2،5،11

2_ قرآن ، خود دليل و شاهدى بر راستى و درستى خويش است .

و يتلوه شاهد منه

در اينكه مقصود از {شاهد} چيست، چند نظر ابراز شده است. عبارت {و من قبله كتاب موسى} مى تواند اين نظر را تأييد كند كه: مراد از آن خود قرآن مى باشد. مورد شهادت به دليل {إنه الحق من ربك} حقانيت و الهى بودن قرآن است و {تُلُوّ} (مصدر يتلو) به معناى در پى آمدن است و در پى آمدن شاهد، كنايه از تأييد كردن و پشتيبانى نمودن مى باشد. ضمير در {يتلوه} به {مَن} و ضمير {منه} به {رب} برمى گردد. بنابراين جمله {أفمن ... يتلوه شاهد منه};

يعنى، آيا كسى كه علاوه بر {بيّنه} از پشتيبانى شهادت قرآن برخوردار است، مانند كسى است كه اينگونه نيست؟

5_ تورات ، دليلى بر حقانيت قرآن

و يتلوه . .. من قبله كت_ب موسى

{كتاب} عطف بر {شاهد} است و ضمير در {قبله} به شاهد برمى گردد.

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 8

8- گواهى دهنده بر حقانيت قرآن از ميان بنى اسرائيل ، فردى دانا و متشخص بود .

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

تكيه قرآن بر شهادت فردى از بنى اسرائيل و استفاده از گواهى وى در گرايش دادن مردم به ايمان، نشانگر اين معنا است كه وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 3

3_ قرآن ، خود گواه حقانيت خويش *

و القرءان المجيد

وجود سوگند به {قرآن} در متن آن، در صورتى منطقى خواهدبود كه از متن قرآن، بتوان اهميت و حقانيت آن را استفاده كرد.

گواهان حقّانيت كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 5

5 _ قرآن، گواه صدق كتب

آسمانى گذشته است.

مصدق الذى بين يديه

گواهان حقانيت محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 10

10 _ صالحان ، گواهان عينى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

فاكتبنا مع الشهدين . .. ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {نطمع ان يدخلنا . ..} مى تواند اشاره به آرزو و درخواستى باشد كه مسيحيان آن را با جمله {فاكتبنا مع الشهدين} از خداوند تقاضا كردند. بنابراين درخواست همراهى با شاهدان همان آرزوى همنشينى با صالحان خواهد بود. و لذا مى توان گفت شاهدان همان صالحان هستند.

گواهان حقانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

گواهان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 2،6،8،10

2 _ خداوند گواهان و ناظران امت ها را در قيامت به گواهى فرامى خواند .

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

6 _ خداوند در قيامت ، پيامبر ( ص ) را براى گواهى بر امت خويش فرامى خواند .

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

8 _ پيامبر ( ص ) ، گواهى بر شاهدان امت ها در قيامت

فكيف اذا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

و لذا اسم اشاره با صيغه جمع (هؤلاء) آمده است.

10 _ خداوند در قيامت _ با وجود آگاهى بر اعمال _ گواهانى را براى نشان دادن اتقان در حسابرسى ، فراخواهد خواند

.

كان اللّه بهم عليماً . .. فكيف اذا جئنا ... و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 3

3 _ صحنه شهادت پيامبر ( ص ) در قيامت ، موجب شرم و تأسف بى اندازه كافران

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً. يومئذ يودّ الذين كفروا ... لو تسوّى بهم الارض

{يومئذ} متعلق به {شهيداً} است. يعنى آن روز كه پيامبر (ص) بر اعمال گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 9

9 - تهديد شدن سازندگان { افك } به محاكمه اى سخت در قيامت و آشكار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غير قابل انكار اعضا و جوارح خود آنها

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اين آيه از جمله آيات مربوط به ماجراى {افك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 23،24

23 _ اعتقاد حواريون به مفيد بودن شهادت انبياى الهى در رستاخيز *

و اشهد بانّا مسلمون

24 _ رهبران الهى ، گواهان امت خويش در قيامت *

و اشهد بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 8

8 _ منزلت والاى كسانى كه در قيامت ، بر اعمال امّت ها گواهى مى دهند .

فاكتبنا مع الشاهدين

درخواست حواريون از خداوند به اينكه آنان را با گواهان قرار دهد، بيانگر آن است كه آنان داراى مقامى

والا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 7،12،13

7_ در قيامت ، گواهانى متعدد بر ستمگرى ستمكاران و دروغ بافى افترازنندگان به خدا ، شهادت خواهند داد .

و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

{أشهاد} جمع شاهد و به معناى گواهان است.

12_ گواهان اعمال در قيامت ، دورى ستمگران از رحمت الهى را به همگان اعلام مى كنند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

13_ گواهان اعمال ، از كارگزاران صحنه قيامتند .

و يقول الأشهد . .. ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 1،3،6،8،9

1- در قيامت از ميان هر امت ، فردى به عنوان گواه و شاهد برانگيخته مى شود .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

3- از ميان هر امتى در تمامى عصر ها ، فردى به عنوان شاهد و گواه در قيامت حضور پيدا مى كند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

حضور يافتن گواه هر امتى، ممكن است بدين صورت باشد كه از ميان تمامى امتها فردى از هر عصر و نسلى به عنوان گواهى دادن در قيامت حضور يابد. بنابراين به تعداد عصرها و نسلها، گواهانى به گواهى خواهند پرداخت.

6- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امت خويشند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان نيز گروه

ديگرى شاهد و گواه باشد، انتخابشان براى دادن گواهى لغو و بيهوده خواهد بود.

8- رخصت نيافتن كافران براى سخن گفتن و معذرت خواهى به هنگام حضور شاهدان و گواهان امت ها ، در قيامت

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

9- برانگيخته شدن شاهدان در قيامت ، پايان فرصت كافران براى دفاع از خويش است . *

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

واژه {ثمّ} كه براى ترتيب است، ممكن است بدين نكته اشاره داشته باشد كه پس از اقامه شهود _ و نه قبل از آن _ ديگر كافران رخصت نمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 4،8

4- كسانى كه در قيامت بر اعمال امت خويش گواهى مى دهند ، جزء نخبگان و بهترين هاى امت خويشند .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

انتخاب شاهد و گواه از ميان هر امتى، بيانگر آن است كه آنان از نخبگان و خوبان امتند; زيرا اگر آنان هم از افراد گناهكار باشند و بر كار آنان گروه ديگرى شاهد و گواه باشند، انتخاب آنان براى گواهى، لغو و بيهوده خواهد بود.

8- پيامبر ( ص ) ، ناظر اعمال امت خويش و گواه آنان در قيامت است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق با توجه به دو نكته در آيه است: الف) بنابر اينكه منظور از امت در {فى كلّ أمة} مردم هر عصرى نباشد; بلكه امت هر پيامبرى باشد. ب) {هؤلاء} اشاره باشد به كل امت پيامبر(ص) تا روز قيامت و نه تنها مردم عصر آن حضرت.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 6

6- در قيامت ، گواهانى بر بطلان پندار فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند شهادت خواهند داد .

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 11

11 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و نزعنا من كلّ أُمّة شهيداً } يقول من كلّ فرقة من ه_ذه الأُمّة إمامها . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و نزعنا من كلّ أُمّة شهيداً} روايت شده كه خدا مى فرمايد: از هر فرقه اى از اين امت، امام آنها را برمى گزينيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 3

3 - دست ها و پا هاى كافران ، در قيامت عليه آنان به سخن آمده و بر دستاوردهايشان ، گواهى خواهند داد .

تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 7،14

7 - حضور پيامبران در قيامت براى گواهى دادن بر اعمال بندگان ، هنگام عرضه اعمالشان

و جاىء بالنبيّين

مقصود از آوردن پيامبران در قيامت هنگام عرضه نامه اعمال بندگان _ به قرينه آيه {فكيف إذا جئنا من كلّ اُمّة بشهيد و جئنابك على ه_ؤلاء شهيداً (نساء(4)، 41) گواهى دادن آنان است.

14 - داورى خداوند ميان بندگان در قيامت ، بر پايه مستندات پرونده اعمال ، گواهى پيامبران و گواهانى چند خواهد بود .

و وضع الكت_ب و

جاىء بالنبيّين و الشهداء و قضى بينهم بالحقّ و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 8

8 - قيامت ، روز برپا خاستن گواهان براى شهادت و گواهى

يوم يقوم الأشه_د

گواهان دروغگويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 16

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 8

8 - گواهى خداوند بر ماهيت دروغ پرداز منافقان و بى تعهدى آنان در قبال هر پيمان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 8

8 - شهادت أكيد خداوند ، بر دروغ گويى منافقان

و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

گواهان دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 6

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

گواهان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 8

8 _ خداوند ، گواهى كافى براى رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولاً و كفى باللّه شهيداً

گواهان صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 -

1 - 7

7 - گواهى أكيد خداوند ، به صدق رسالت پيامبر ( ص )

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

گواهان صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 5

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد يافت.

گواهان عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

گواهان عقد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 3

3 - خدا ، گواه قرارداد هاى ميان مردم و شاهد گفت وگو هاى طرفين قرارداد

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت ... و اللّه على ما نقول وكيل

{وكيل} به قرينه متعدى شدن با {على}، متضمن معناى {شهادت} است;

يعنى، {و اللّه على ما نقول شاهد}.

گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 8

8 _ حضرت عيسى ( ع ) ، گواه بر اعمال اهل كتاب در دنيا

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

اگر حضرت عيسى(ع) در دنيا گواه بر اعمال نباشد، نمى تواند در قيامت گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 9،11

9 _ عيسى ( ع ) ، گواه و ناظر بر عقايد و رفتار امت خويش ، به هنگام حضور در ميان آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

11 _ پيامبران به هنگام حضور در ميان امت هاى خويش ، گواه و ناظر بر اعمال و عقايد آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 6

6 _ خداوند ، گواه اعمال انسانها

و اللّه شهيد على ما

تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 12

12 _ خداوند ، گواه بر همه عهد ها و پيمان ها و اعمال انسان

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم انّ اللّه كان على كل شىء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 1

1 _ هر امتى گواه و ناظرى بر اعمال خويش به همراه دارد .

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 11

11 _ مقام والاى انبيا ، صديقان ، شاهدان ( گواهان اعمال يا عالمان يا كشته شدگان در راه خدا ) و صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين و الصديقين و الشّهداء و الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 14

14 _ سلمة بن اكوع گويد : مرّ ( رسول اللّه ( ص ) _ ظ _ ) بجنازة فاثنى على ها فقال وجبت . . . فسئل عن ذالك فقال : ان الملاتكة شهداء اللّه فى السماء و انتم شهداء اللّه فى الارض فما شهدتم عليه من شىء وجب ، و ذلك قول اللّه : { و قل اعلموا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون } ;

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 7

7 _ خداوند ، بر تمام اعمال مردم شاهد و گواه است .

ثم اللّه شهيد على ما يفعلون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 5

5 _ تمامى اعمال آدميان ، از لحظه آغاز ، در منظر گواهانى است كه از سوى خداوند جهت نظارت بر آنان ، گمارده شده اند .

و ما تكون فى شأن و ما تتلوا منه من قرءان و لا تعملون من عمل إلا كنا عليكم شهوداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 8،9،12،13

8_ اعمال آدميان در دنيا ، تحت نظارت شاهدان و گواهانى از ناحيه خداوند ، قرار دارد .

يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

9_ شاهدان اعمال در محضر خداوند ، عليه آنان كه به خدا دروغ بسته اند ، گواهى خواهند داد .

أُول_ئك يعرضون على ربهم و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

12_ گواهان اعمال در قيامت ، دورى ستمگران از رحمت الهى را به همگان اعلام مى كنند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

13_ گواهان اعمال ، از كارگزاران صحنه قيامتند .

و يقول الأشهد . .. ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 4

4- در ميان تمامى امت ها در هر عصرى ، افرادى از جانب خداوند بر اعمال مردمان نظارت دارند .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

برداشت فوق به خاطر اين نكته است كه نظارت كردن، لازمه گواهى دادن است; زيرا تا نظارت بر چيزى انجام نگيرد، گواهى بر آن ممكن نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 9

9- گواهى و نظارت خداوند

بر اعمال بندگان ، متكى بر علم و اطلاع گسترده او به احوال آنان است .

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 4

4 - گواهى اعضاى بدن انسان به تمامى رفتار و گفتار او در دنيا

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه شهادت و گواهى بر هر چيزى، آن گاه متصور و صادق است كه شعور و آگاهى بر صحنه شهادت وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و گواهى از سوى خداوند بر اعمال مردم است .

أرسلنك ش_هدًا

متعلق {شاهداً} در آيه، ذكر نشده است و لكن به قرينه {مبشّر} و {نذير} و نيز آيات ديگرى مانند {لتكونوا شهداء على الناس} [2/143] متعلق آن، مردم اند و چون اعمال آنان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، مراد از گواهى بر مردم هم مى تواند گواهى بر اعمال آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 7،9،10

7 - حضور پيامبران در قيامت براى گواهى دادن بر اعمال بندگان ، هنگام عرضه اعمالشان

و جاىء بالنبيّين

مقصود از آوردن پيامبران در قيامت هنگام عرضه نامه اعمال بندگان _ به قرينه آيه {فكيف إذا جئنا من كلّ اُمّة بشهيد و جئنابك على ه_ؤلاء شهيداً (نساء(4)، 41) گواهى دادن آنان است.

9 - احضار شاهدانى چند در عرصه قيامت

براى گواهى دادن بر اعمال بندگان ، هنگام عرضه نامه اعمالشان

و الشهداء

{شهدا} جمع {شاهد} (گواه) است.

10 - تمامى رفتار و كردار انسان ها در دنيا ، تحت نظارت گروهى شاهد و گواه قرار دارد .

و الشهداء

برداشت ياد شده به خاطر اين مطلب است كه لازمه گواهى شاهدان در قيامت، نظارت و حضور آنان در صحنه هاى اعمال بندگان در دنيا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 9

9 - وجود گواهان و شاهدان ، بر رفتار و كردار انسان ها در دنيا

يوم يقوم الأشه_د

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لازمه گواهى دادن بر هر چيزى، گواه و ناظر بودن بر آن از پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1،2،4

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 17 - 2

2_ فرشتگانِ ثبت

كننده اعمال _ علاوه بر علم محيط الهى _ گواهى ديگر بر اعمال انسان *

و نحن أقرب إليه من حبل الوريد . إذ يتلقّى المتلقّيان

در آيه قبل، خداوند علم خويش را به عنوان ملاك محاسبه انسان ها معرفى فرمود و اكنون در اين آيه دريافت هاى دو فرشته را، به عنوان گواهى ديگر بر اعمال آدمى ياد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 9

9 - خداوند ، بر هر چيزى شاهد و گواه است .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 14 - 2

2 - هر انسانى در عرصه قيامت ، خود شاهد و گواه بر محكوميت خويش خواهد بود .

بل الإنس_ن على نفسه بصيرة

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {بصيرة} صفت براى موصوف محذوفى (مانند {حجّة}) باشد. در اين صورت مفاد اين آيه مانند آيه 24 از سوره {نور} است (يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون).

گواهان عمل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 1

1 - گواهى پيامبر ( ص ) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خويش در قيامت

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 3،4

3 - قيامت ، روز حضور گواهان اعمال و شهادت دادن آنها است .

و شاهد

راغب پس از آن كه شهادت را به معناى حضور با مشاهده

آورده است، معناى گواهى را براى آن ذكر كرده و مى گويد: شهادت، گفتارى است كه از روى علم سرزده باشد. (مفردات راغب)

4 - سوگند خداوند ، به گواهان اعمال انسان ها در قيامت

و شاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 9

9 - اصحاب اخدود در قيامت ، بر كردار خويش شهادت خواهند داد .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

آيات {و اليوم الموعود} و {و شاهد و مشهود} در آغاز سوره، مى تواند قرينه بر نكته ياد شده باشد.

گواهان عمل و ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 12

12_ گواهان اعمال در قيامت ، دورى ستمگران از رحمت الهى را به همگان اعلام مى كنند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

گواهان عهدشكنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 8

8 - گواهى خداوند بر ماهيت دروغ پرداز منافقان و بى تعهدى آنان در قبال هر پيمان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 7

7 _ پيامبران ، شاهدان محكمه الهى در قيامت

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

گواهان محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 3

3 - مقرّبان درگاه خداوند گواهان نامه اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

فعل {يشهد}، يا از {شهود} به معناى حضور است و يا از {شهادة} كه ابن اثير در نهايه آن را {خبر دادن

از مشاهدات خويش} معنا كرده است; در هر صورت گواه بودن {مقرّبون} استفاده مى شود; زيرا در معناى اول حضور و نظارت آنان به منظور گواهى دادن است و معناى دوم _ كه در آن صورت {يشهده} به معناى {يشهد به} خواهد بود _ صريح در نكته ياد شده است.

گواهان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

گواهان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

5- پيامبر ( ص ) ، حتى پس از رحلت خود ، داراى آگاهى و قدرت نظارت بر عملكرد امت خويش

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

اگر منظور از {شاهداً} شهادت بر اعمال همه امت در صحنه قيامت باشد، مطلب بالا استفاده مى

شود; زيرا كه شهادت بدون آگاهى و نظارت فاقد اعتبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 1

1 - گواهى پيامبر ( ص ) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خويش در قيامت

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

گواهان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

گواهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 7

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

گواهان نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 5،27

5 _ خداوند، بزرگترين گواه رسالت پيامبر اكرم(ص) در برابر منكران است.

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

با توجه به اين حقيقت كه نزاع بين پيامبر(ص) و مشركان، نزاع شخصى نبوده، بلكه اختلاف بر سر درستى ادعاى پيامبر(ص) به نزول وحى بر ايشان بوده است.

27 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {قل أى شىء أكبر شهادة قل اللّه شهيد بينى و بينكم} و ذلك ان مشركى أهل مكة قالوا: يا محمّد ما وجد اللّه رسولا يرسله غيرك؟ ما نرى أحداً يصدقك بالذى تقول . .. قتأتينا من يشهد إنك رسول اللّه؟ قال رسول اللّه(ص): {اللّه

شهيد بينى و بينكم ... }.

از امام باقر(ع) درباره آيه {قل أى شىء أكبر شهادة . .. } روايت شده است كه مشركان مكه به حضرت محمّد(ص) گفتند: خداوند رسولى غير از تو نيافت كه بفرستد؟ كسى را نمى بينيم درباره آنچه مى گويى تو را تصديق كند ... پس كسى كه به رسالت تو گواهى دهد، براى ما مى آورى؟ رسول خدا(ص) فرمود: خداوند بين من و شما گواه است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 4

4 _ لجاجت پيشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ايشان و شهادت بر رسالت پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند.

و لو أننا . .. و كلمهم الموتى ... ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 4

4 _ قرآن ، معجزه جاودان حضرت محمد ( ص ) و گواه صدق نبوت آن حضرت

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 5

5_ خداوند خود گواهى دهنده به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و الهى بودن بعثت او

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

{بالله} فاعل براى {كفى} است و حرف {باء} در آن به اصطلاح زايده و دلالت بر تأكيد انتساب فعل به فاعل دارد. قابل ذكر است كه گواهى هاى خداوند بر رسالت پيامبر(ص) بسيار است و آن آيات گوناگون و متعددى است كه در آنها تصريح شده كه او فرستاده اى از ناحيه خداوند است. و چون قرآن معجزه است

و الهى بودن آن براى حق جويان امرى روشن مى باشد، شهادت خداوند به رسالت پيامبر(ص) ثابت مى شود و جمله {كفى بالله ...} برهانى تام خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 8

8 - احاطه علمى خداوند بر موجودات جهان ، دليل كفايت گواهى او براى حقانيت نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا يعلم ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 7

7 - گواهى أكيد خداوند ، به صدق رسالت پيامبر ( ص )

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

گواهان نماز صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 15

15- { عن إسحاق بن عمار قال : قلت لأبى عبدالله ( ع ) : أخبرنى بأفضل المواقيت فى صلاة الفجر ؟ فقال : مع طلوع الفجر ان الله عزّوجلّ يقول : { و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهوداً } يعنى صلاة الفجر تشهده ملائكة الليل و ملائكة النهار فإذا صلّى العبد الصبح مع طلوع الفجر ثبتت له مرّتين اثبت ها ملائكة الليل و ملائكة النهار ;

اسحاق بن عمار گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: مرا از با فضيلت ترين اوقات نماز صبح خبر ده، حضرت فرمود: نمازى است كه همگام با طلوع فجر باشد. همانا خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد:{ و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهوداً} مقصود نماز طلوع فجر است كه فرشتگان مأمور شب و فرشتگان مأمور روز

همگى با هم در آن هنگام حضور دارند و بر آن شهادت مى دهند. پس زمانى كه بنده نماز صبح را همگام با طلوع فجر به جا مى آورد، نماز صبح او دو بار ثبت مى شود: يك بار [توسط] فرشتگان مأمور شب و بار ديگر [به وسيله ]فرشتگان مأمور روز}.

گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8،10،14،15،22

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش

بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 4،5،6،7

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت

ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

{اوليان} صيغه تفضيل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

گواهان هلاكت قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 7

7 - تنها خداوند ، شاهد فرورفتن قارون و خانه اش در كام زمين بود .

فما كان له من فئة . .. من دون اللّه

{من دون اللّه} استثنا از {من فئة} است; يعنى، در آن لحظه

كسى جز خدا حضور نداشت.

گواهى گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

مسؤوليت گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 17،20

17 _ شاهدان نبايد به بهانه منافع شخصى و يا خويشاوندى ، در شهادت هاى خويش خيانت كنند

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

اگر چه آيه شريفه درباره شهادت بر وصيت است ولى از جهت ضرورت پرهيز از خيانت بين شهادت بر وصيت و شهادت بر امورى ديگر تفاوتى نيست و لذا مى توان گنهكار بودن هر خيانتكار در شهادت را استفاده كرد.

20 _ اداء شهادت به درستى و راستى ، تكليفى الهى بر عهده شاهدان

و لانكتم شهدة اللّه

اضافه {شهدة} به {اللّه} مى تواند به منظور رساندن اين حقيقت باشد كه شهادت حقى از حقوق الهى است و بندگان موظف به اداى آن هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 7

7 - گواهى شاهدان در امر طلاق زنان و يا رجوع همسران به آنان ، بايد براى خدا و خالصانه و

به دور از چشمداشت مادى باشد .

و أقيموا الشه_دة للّه

مسؤوليت گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

مشركان و گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 2

2 - كافران و مشركان ، با رو به رو شدن با گواهى شاهدان عليه خود ، به عذرخواهى خواهند پرداخت .

و يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {يوم لاينفع . ..} بدل براى {يوم يقوم الأشهاد} مى باشد.

مقام گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 18

18 _ منزلت والاى گواهان بر حوادث تاريخى ( شكست ها و پيروزى هاى مسلمانان ) و بيانگران علل آن حوادث

و يتّخذ منكم شهداء

چون در آيه شريفه متعلق شهادت ذكر نشده، مى توان به قرينه آيات قبل _ كه علل حوادث تاريخى را تحليل كرده است _ چنين احتمال داد كه مراد از شهيدان، گواهان شكستها و پيروزيهاى مسلمانان باشند تا گواهى دهند آنجا كه از خدا و رسولش پيروى شد و تقوا رعايت گرديد، مسلمانان پيروز شدند و آنجا كه بر خود اعتماد كردند و از خداوند غافل شدند و بى تقوايى و بى صبرى پيشه كردند،

شكست خوردند.

مقامات گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 11،13

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

13 _ ايمان زمينه نيل به منزلت رفيع شاهدان

ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

كلمه {فاء} در {فاكتبنا} رساننده برداشت فوق است.

مقامات گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 5

5 - گواهان صحنه قيامت ، داراى مقامى ارجمنداند .

و شاهد

نقش اخروى گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 13

13_ گواهان اعمال ، از كارگزاران صحنه قيامتند .

و يقول الأشهد . .. ألا لعنة الله على الظ_لمين

نقش گواهان امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 7

7- وجود انسان هاى شايسته و متعالى در هر عصر و در ميان هر گروه ، مايه اتمام حجت خداوند بر ديگران است .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه منظور از شهادت و گواهى، شهادت و گواهى قولى نباشد; بلكه شهادت عملى باشد; يعنى، وجود صالحان خود وسيله اى قرار گيرد براى اتمام حجت بر ديگران و اينكه آنان نيز مى توانستند صالح باشند.

نقش گواهان در قذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 1

1 - كيفر نسبت

دهندگان زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، بدون ارائه چهارگواه ناظر ، هشتاد ضربه شلاق با تازيانه چرمى است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

{جلد} (مصدر {اجلدوا}) گاهى به معناى {زدن با تازيانه چرمى} و گاهى به معناى {بر پوست بدن كسى با تازيانه زدن} مى آيد. برداشت فوق، بر مبناى كار برد اول است. گفتنى است كه {رمى} (مصدر {يرمون}) به معناى تير انداختن است و در اين جا استعاره از نسبت دادن امرى ناخوشايند به مردم است كه در اصطلاح فقه از آن تعبير به {قذف} مى شود.

نقش گواهان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 6

6- حكم و داورى خداوند ميان انسان ها در قيامت ، بر اساس حجت و گواه شاهدان است .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه برانگيختن شاهدان در راستاى صدور حكم و داورى است و نيز به منظور اتمام حجت صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 11

11 - كيفر و پاداش انسان ها در قيامت ، مستند به گواهى شاهدان است .

يوم يقوم الأشه_د

نقش گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 4

4_ محاسبه كردار بندگان و جزا دهى به آنان ، متّكى بر شهادت گواهان

كلّ نفس معها سائق و شهيد

نورانيت اخروى گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- حديد - 57 - 19 - 10

10 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، در جهان آخرت داراى نورانيتى ويژه و مخصوص به خود هستند .

لهم . .. و نورهم

هشدار به گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 21

21 _ ضرورت توجه شاهدان ، به آگاهى و شهود خداوند بر هر آنچه به آن شهادت مى دهند .

و لانكتم شهدة اللّه

همنشينى با گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 6،9،12

6 _ پيروان خدا و رسول ( ص ) ، از همنشينان بهشتى پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان خواهند بود .

و من يطع اللّه . .. فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين ... و الصّالحين

چون مصاحبت و همنشينى با پيامبران براى همه پيروان آنان در دنيا تحقق نمى يابد، بنابراين زمان آن، آخرت و مكانش بهشت است.

9 _ همنشينى و مصاحبت با پيامبران ، صديقين ، شاهدان و صالحان ، از نعمت هاى الهى در بهشت

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم

از اينكه همنشينى با پيامبران و . .. پاداشى براى پيروان خدا و رسول (ص) شمرده شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

12 _ پيامبران ، صديقين ، شاهدان و صالحان ، رفيقان و همنشينانى نيكو براى پيروان خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول . .. و حسن اولئك رفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 70 - 1،2

1 _ معاشرت و همنشينى با

پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان ، داراى فضيلتى كامل

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين . .. ذلك الفضل من اللّه

بنابر اينكه {ذلك}، اشاره به معيّت و رفاقت در آيه قبل باشد، و فضيلت كامل بر اين مبناست كه {الفضل} خبر براى {ذلك} باشد.

2 _ معاشرت و همنشينى با پيامبران ، صديقان ، شاهدان و صالحان ، تفضّلى الهى براى اطاعت كنندگان از خدا و رسول ( ص )

فاولئك مع الّذين . .. ذلك الفضل من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 5

5 _ مجاهدان راه خدا ، همنشين با پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم . .. يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم

همنشينى با گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 1

1 _ مصاحبت با پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و گواهان اعمال و صالحان ، پاداش اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول . .. و الصّالحين

{صدّيق}، يعنى بسيار راستگو و شايد مبالغه بودن آن اشاره به صداقت آنان در گفتار و عمل باشد. برخى برآنند كه مقصود از صديقين، اولين كسانى هستند كه پيامبران را تصديق كردند و شاهدان، يا به معناى كشته شدگان در راه خدا و يا گواهان بر اعمال انسانها و يا عالمان واقعى دين است.

گواهان امتها

گواهان امتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 8

8 _ منزلت والاى كسانى

كه در قيامت ، بر اعمال امّت ها گواهى مى دهند .

فاكتبنا مع الشاهدين

درخواست حواريون از خداوند به اينكه آنان را با گواهان قرار دهد، بيانگر آن است كه آنان داراى مقامى والا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 9،11

9 _ عيسى ( ع ) ، گواه و ناظر بر عقايد و رفتار امت خويش ، به هنگام حضور در ميان آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

11 _ پيامبران به هنگام حضور در ميان امت هاى خويش ، گواه و ناظر بر اعمال و عقايد آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

گواهى

آثار اداى گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 5

5 - پاكدامنى ، رعايت امانت ، وفاى به عهد ، اداى شهادت و مراقبت از نماز ، از موجبات ورود به بهشت

و الذين هم لفروجهم ح_فظون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون . و الذين هم بش

آثار تذكر گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 19

19 - توجه دادن به حضور و گواهى خداوند ، زمينه ساز رويكرد بيشترى به عمل به فرمان هاى او است .

و اتّقين اللّه إنّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدًا

ذكر {إنّ اللّه كان على . ..} پس از بيان دستورهايى خاص، مى تواند مفيد اين نكته باشد كه مخاطبان دستورها، به حضور و گواهى خداوند توجه پيدا كنند تا تشويق شوند و يا از ترسِ پيامد ناگوار ترك عمل، به سمت عمل

به آن دستور بروند.

آثار عقيده به گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

آثار كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 26

26 _ شهادت دهندگان به دروغ و ترك كنندگان شهادت حق ، مورد تهديد خدايند .

و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

بيان آگاهى خداوند به شهادتهاى دروغ و تركِ شهادتِ حق، كنايه از تهديد و عذاب الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 33 - 3

3 - خوددارى از اداى شهادت و گواهى ، نشانه ضعف ايمان

و الذين هم بشه_دتهم قائمون

آثار گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى

اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 7

7_ گواهى شهود عينى ، طريقى معتبر براى اثبات مدعا

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 61 - 4

4- گواهى دادن ، وسيله اثبات جرم در ميان قوم ابراهيم

فأتوا به . .. لعلّهم يشهدون

آثار گواهى اخروى پا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 4

4 - كيفر و پاداش اشخاص در قيامت و داورى درباره آنان ، بر پايه شهادت و گواهى اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) خود آنها خواهد بود .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

جمله {يومئذ يوفّيهم اللّه} استئناف بيانى است و پاسخ به اين سؤال است كه گواهى زبان، دست و پا بر اعمال انسان ها، براى چه منظورى است؟ پاسخ آيه شريفه اين است كه اين گواهى، به منظور اعطاى جزاى كامل و عادلانه مى باشد و اين جزا بر پايه همين گواهى استوار است.

آثار گواهى اخروى دست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 4

4 - كيفر و پاداش اشخاص در قيامت و داورى درباره آنان ، بر پايه شهادت و گواهى اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) خود آنها خواهد بود .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. يومئذ يوفّيهم

اللّه دينهم الحقّ

جمله {يومئذ يوفّيهم اللّه} استئناف بيانى است و پاسخ به اين سؤال است كه گواهى زبان، دست و پا بر اعمال انسان ها، براى چه منظورى است؟ پاسخ آيه شريفه اين است كه اين گواهى، به منظور اعطاى جزاى كامل و عادلانه مى باشد و اين جزا بر پايه همين گواهى استوار است.

آثار گواهى اخروى زبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 4

4 - كيفر و پاداش اشخاص در قيامت و داورى درباره آنان ، بر پايه شهادت و گواهى اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) خود آنها خواهد بود .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

جمله {يومئذ يوفّيهم اللّه} استئناف بيانى است و پاسخ به اين سؤال است كه گواهى زبان، دست و پا بر اعمال انسان ها، براى چه منظورى است؟ پاسخ آيه شريفه اين است كه اين گواهى، به منظور اعطاى جزاى كامل و عادلانه مى باشد و اين جزا بر پايه همين گواهى استوار است.

آثار گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 4

4 _ شهادت به حق و براى خدا ، زمينه تأمين عدالت اجتماعى است .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

ظاهراً {شهداء للّه}، كه در حقيقت شهادت دادن به حق است، به عنوان راهى براى دستيابى به اقامه قسط معرفى شده است.

آداب گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 21

21 _ ملاحظه فقر

و غناى افراد در اداى شهادت ، هواپرستى است .

شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما فلاتتبعوا الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 21

21 _ ضرورت توجه شاهدان ، به آگاهى و شهود خداوند بر هر آنچه به آن شهادت مى دهند .

و لانكتم شهدة اللّه

اجتناب از گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

احكام گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 21،22،24،26،27،28،29،30،31،32،44،47،50

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه {رجل} (مرد) و {امرأة} (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

24 _ گواهان بر دين و مبادلات بايد مورد قبول و رضايت طرفين باشند .

و استشهدوا شهيدين من رجالكم . .. ممّن ترضون من الشّهداء

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور

تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

27 _ تذكّرو يادآورى يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش ، فلسفه و حكمت تعدد گواهان *

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

چون جمله {ان تضلّ} در مقام تعليل است، پس مى توان به غير مورد (گواهى زنان) گسترش داد.

28 _ لزوم تذكّر يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش وى

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

29 _ وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى اداى شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

30 _ وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنين ، به هنگام استشهاد از آنان

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى تحمل شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

31 _ عدم وجوب تحمّل و اداى شهادت ، ابتدائاً و بدون فراخوانى به آن ( داوطلبانه )

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

لزوم ادا و تحمّل شهادت را مشروط به دعوت بر آن كرده و مفهوم شرط اين است كه در صورت نبود دعوت، شاهد بودن و شهادت دادن واجب نيست.

32 _ جواز احضار شهود براى اداى شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

44 _ لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد .

و اشهدوا اذا تبايعتم

47 _ لزوم جبران خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد ، از ناحيه كتابت و شهادت به

وجود مى آيد .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

بنابراينكه {لا يضار} مجهول باشد، مقصود از ضرر، خسارتهاى ناشى از شهادت و كتابت است يعنى نبايد كاتب و شاهد در اين ميان متحمّل ضرر و زيانى شوند كه لازمه آن جبران خسارتهاى ايشان است. مثل بيكارى، كرايه رفت و آمد و ... .

50 _ جبران نكردن خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد از ناحيه كتابت و شهادت وارد مى شود ، موجب فسق و انحراف از حق

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضارّ}، مقصود از {ضرر}، ضررهاى ناشى از {كتابت} است. يعنى اگر ضررى متوجه كاتب و شاهد گرديد و خسارتهاى ايشان را جبران ننموديد، از حق منحرف شده ايد و فاسق گشته ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 10

10 _ حرمت كتمان شهادت

و لا تكتموا الشّهادة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 4

4 _ لزوم رعايت قسط و عدالت به هنگام اداى شهادت

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8،9،10،17،20

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من

بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

17 _ شاهدان نبايد به بهانه منافع شخصى و

يا خويشاوندى ، در شهادت هاى خويش خيانت كنند

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

اگر چه آيه شريفه درباره شهادت بر وصيت است ولى از جهت ضرورت پرهيز از خيانت بين شهادت بر وصيت و شهادت بر امورى ديگر تفاوتى نيست و لذا مى توان گنهكار بودن هر خيانتكار در شهادت را استفاده كرد.

20 _ اداء شهادت به درستى و راستى ، تكليفى الهى بر عهده شاهدان

و لانكتم شهدة اللّه

اضافه {شهدة} به {اللّه} مى تواند به منظور رساندن اين حقيقت باشد كه شهادت حقى از حقوق الهى است و بندگان موظف به اداى آن هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 1،4

1 _ شهادت هاى ناحق بى اعتبار و احكام مبتنى بر آن ملغاست

فان عثر على انهما استحقا اثماً فاخران يقومان مقامهما

عَثْر و عُثور _ مصدر عُثِرَ _ به معناى آگاه شدن و اطلاع يافتن است و {استحقا} باب استفعال از {حق} مى باشد. و از جمله معانى باب استفعال، جلوه دادن و قلمداد كردن است. مى توان گفت همين معنا از {استحقا} اراده شده است. بنابراين جمله {فان عثر ...} يعنى اگر معلوم شد كه شاهدان گناهى (شهادت ناحقى) را حق جلوه دادند ... .

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل

آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 7

7 _ تقواپيشگى اجرا كنندگان احكام شهادات و تسليم بودن آنان در برابر احكام الهى ايشان را به اثبات و ايفاى حقوق مردم به طور صحيح مى رساند .

و اتقوا اللّه و اسمعوا

در برداشتهاى گذشته مخاطبان {اتقوا و اسمعوا} شاهدان گرفته شده بود ولى احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه مخاطبان در اين دو فراز حاكمان و قاضيان كه متصديان اجراى احكام هستند، باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 4

4 _ تصديق كردن و همگام شدن با شهادت دهندگان نابحق، حرام است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 7

7_ گواهى شهود عينى ، طريقى معتبر براى اثبات مدعا

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 7،11،12

7 - اتهام بى دليل زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، موجب از ميان رفتن هميشگى حق شهادت نسبت دهندگان ، در تمامى صحنه هاى گواهى

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم

شه_دة ابدًا

11 - شهادت و گواهى انسان فاسق ، در نظام قضايى اسلام هرگز پذيرفته نمى شود .

و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

برداشت فوق، مبتنى براين نكته است كه جمله {و أُول_ئك هم الفاسقون} در مقام تعليل و بيان فلسفه حكم پذيرفته نشدن شهادت نسبت دهندگان زنا باشد; يعنى، چون آنان فاسق اند، گواهيشان مورد قبول نيست. بنابراين گواهى هيچ فاسقى پذيرفتنى نخواهد بود.

12 - پذيرش شهادت شاهد ، مشروط به عادل بودن او است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 4

4 _ شهادت و گواهى باطل و دروغ ، ممنوع است .

و الذين لايشهدون الزور

اخلاص در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 7

7 _ اداى شهادت ، بايد بر اساس حق ، به خاطر خدا و تقرب به او باشد .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

حرف لام در {للّه} براى غايت است و دلالت مى كند كه شهادت بايد براى خدا باشد نه براى دستيابى به اغراض دنيوى.

اخلاص در گواهى طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 7

7 - گواهى شاهدان در امر طلاق زنان و يا رجوع همسران به آنان ، بايد براى خدا و خالصانه و به دور از چشمداشت مادى باشد .

و أقيموا الشه_دة للّه

اداى گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره -

2 - 282 - 35،38

35 _ ثبت ديون و مدّت آن و ثبت حقوق _ كم باشد و يا زياد _ ، از عادلانه ترين اعمال نزد خداوند و استوارترين و مددكارترين چيز براى اقامه شهادت

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة

38 _ تأمين و گسترش عدالت ، تحكيم در ادا و اقامه شهادت و پيشگيرى از بروز شك و بدبينى ، از جمله حكمت هاى لزوم ثبت و تنظيم اسناد مبادلاتى

ذلكم اقسط عند اللّه . .. و ادنى الاّ ترتابوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8،16،20

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

20 _ اداء شهادت به درستى و راستى ، تكليفى الهى بر عهده شاهدان

و لانكتم شهدة اللّه

اضافه {شهدة} به {اللّه} مى تواند به منظور رساندن اين حقيقت باشد كه شهادت

حقى از حقوق الهى است و بندگان موظف به اداى آن هستند.

اداى گواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 33 - 1

1 - اداى شهادت و گواهى ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم بشه_دتهم قائمون

ارزش گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

اسلام در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 5،6

5 _ نظر و گواهى دو مرد مسلمان عادل ، مرجع تشخيص همسانى صيد با جريمه و كفاره آن

يحكم به ذوا عدل منكم

ضمير در {به} به {مثل} بر مى گردد از كلمه {ذوا} كه تثنيه ذو است مرد بودن و دو نفر بودن به دست مى آيد و از {منكم} مسلمان بودن آنها معلوم مى شود.

6 _ اعتبار نظر و گواهى دو مرد مسلمان و عادل در تعيين موضوعات

يحكم به ذوا عدل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 2،4

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ، توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

اعتبار

گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 9،10

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

اعتماد به گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 13

13- ايمان به خداوند ، مقتضى اعتماد كامل بر وعده ها و گواهى او *

و كفى باللّه شهيدًا

خداوند، پس از وعده به پيروزى اسلام بر ساير اديان، فرمود: {و كفى. ..}. اين جمله ممكن است بيانگر اين باشد كه اگر شما به مقام الوهيت ايمان داريد، لازمه آن، اعتماد به گواهى او است.

اولويت در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 5

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

{اوليان} صيغه تفضيل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

اهميت گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 15

15 - از امام كاظم ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . و ان سئلت عن الشهادة فاشهد بها ، و هو قول اللّه عز و جل . . . و من أظلم ممن كتم شهادة عنده من اللّه . . . ;

اگر از تو از شهادتى كه ]آن را تحمل كرده اى[ سؤال شد، پس شهادت بده و اين سخن خداى عز و جل است: و من أظلم ممن كنتم شهادة عنده من اللّه . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 46

46

_ لزوم حفظ و مصونيّت نويسنده و گواهان بر مبادلات از زيان

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

بنابراينكه {لا يضار} مجهول باشد و {كاتب} و {شهيد} نايب فاعل.

اهميت گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 8،11،14،20

8 _ لزوم اداى شهادت به حق ، گر چه به ضرر خود يا پدر و مادر و نزديكان باشد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

{شهداء}، خبر دوم براى {كونوا} است. بنابراين شهادت به حق تكليفى لازم الاجرا است. گفتنى است كه متعلق شهادت در برداشت فوق _ به قرينه {و لو على انفسكم} _ كلمه {بالحق} گرفته شده است.

11 _ لزوم شهادت به حق ، بدون در نظر گرفتن فقر و غناى افراد

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

14 _ ترحم به فقيران و بيزارى از ثروتمندان و يا بى اعتنايى به فقيران و طمع به ثروتمندان ، نبايد مؤمنان را از شهادت به حق بازدارد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

شهادت درباره فقير و ثروتمند چهار صورت دارد: يا شهادت عليه ثروتمند است به خاطر گرايش ضد استكبارى، يا به نفع اوست به خاطر طمع يا ترس، يا عليه فقير است به خاطر بى اعتنايى به او، و يا به نفع اوست به خاطر ترحم و گرايش به مستضعفان، خداوند دخالت دادن اين موارد را در اداى شهادت ممنوع دانسته است.

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر

شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

اهميت گواهى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 14

14- تنها مسلمانان داراى حق حضور و گواهى بر اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا . .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

ازاين كه خداوند حضور مؤمنان را لازم دانسته است (من المؤمنين) نه عموم مردم را (من الناس)، به دست مى آيد كه گواهان و حاضران صحنه اجراى حدود، بايد از مسلمانان باشند نه از غير آنان.

ايمان در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 6

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

بلوغ در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 22

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه {رجل} (مرد) و {امرأة} (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

بى ارزشى گواهى قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 7

7 - اتهام بى دليل زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، موجب از ميان رفتن هميشگى حق شهادت نسبت دهندگان ، در تمامى صحنه هاى

گواهى

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة ابدًا

بى اعتبارى گواهى جعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 6

6 _ اگر مدعيان تحريمهاى بى اساس، گواه و شاهدى ساختگى نيز بر مدعاى خود اقامه كنند، نبايد مورد تصديق قرار گيرند.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

بى گواهى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 4

4 - مشركان ، از ارائه هر گونه شاهد عقلى و نقلى _ چه از اين جهان و چه از عالم غيب _ بر راستى و درستى آيين شرك ناتوان اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون ... أم لهم شركاء ... أم عن

از مجموع آيات مربوط به مشركان _ كه به صورت پرسش و درخواست از آنان براى ارائه دلايل درستى آيين خويش مطرح شده است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بى گواهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 4

4 - مشركان ، از ارائه هر گونه شاهد عقلى و نقلى _ چه از اين جهان و چه از عالم غيب _ بر راستى و درستى آيين شرك ناتوان اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون ... أم لهم شركاء ... أم عن

از مجموع آيات مربوط به مشركان _ كه به صورت پرسش و درخواست از آنان براى ارائه دلايل درستى آيين خويش مطرح شده است _ برداشت ياد شده به دست مى

آيد.

تقرب در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 7

7 _ اداى شهادت ، بايد بر اساس حق ، به خاطر خدا و تقرب به او باشد .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

حرف لام در {للّه} براى غايت است و دلالت مى كند كه شهادت بايد براى خدا باشد نه براى دستيابى به اغراض دنيوى.

حتميت گواهى اخروى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 11 - 2

2 - گواهى پيامبران در عرصه قيامت بر امت هاى خويش ، امرى قطعى و تخلف ناپذير است .

و إذا الرسل أُقّتت

حرمت تصديق گواهى ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 4

4 _ تصديق كردن و همگام شدن با شهادت دهندگان نابحق، حرام است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

حرمت تغييير گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 28

28 _ كتمان شهادت و تغيير آن ، حرام و امرى ناروا در اديان الهى

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جمله {انا اذاً . ..} سخنى است كه شاهدان غير مسلمان نيز بايد آن را در پايان سوگند خويش بيان دارند و در حقيقت اعتراف كنند كه در صورت كتمان شهادت گنهكار هستند و اين نشان مى دهد كه پيروان ديگر اديان الهى نيز شهادت هاى دروغين را حرام و ناروا مى دانند.

حرمت كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 28

28 _ كتمان شهادت و تغيير آن ، حرام و امرى ناروا در اديان الهى

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جمله {انا اذاً . ..} سخنى است كه شاهدان غير مسلمان نيز بايد آن را در پايان سوگند خويش بيان دارند و در حقيقت اعتراف كنند كه در صورت كتمان شهادت گنهكار هستند و اين نشان مى دهد كه پيروان ديگر اديان الهى نيز شهادت هاى دروغين را حرام و ناروا مى دانند.

خيانت در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 12،16،17،18،23

12 _ نماز داراى نقشى بسزا در پاكسازى روحيات آدمى براى پرهيز از سوگند هاى دروغ و خيانت در شهادت

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

17 _ شاهدان نبايد به بهانه منافع شخصى و يا خويشاوندى ، در شهادت هاى خويش خيانت كنند

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

اگر چه آيه شريفه درباره شهادت بر وصيت است ولى از جهت ضرورت پرهيز از خيانت بين شهادت بر وصيت و شهادت بر امورى ديگر تفاوتى نيست و لذا مى توان گنهكار بودن هر خيانتكار در شهادت را استفاده كرد.

18 _ مال پرستى و وابستگى هاى خانوادگى از جمله

عوامل لغزش و خيانت در شهادت

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

23 _ دستيابى به منافع شخصى و يا نفع رسانى به خويشان با خيانت و شهادت گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 9

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3،10

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

10 _ خيانت در شهادت و سوگند دروغ ، فسق و مايه محروميت از هدايت خاص الهى است .

فان عثر على انهما استحقا . .. و اللّه لايهدى القوم الفسقين

درخواست گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

درخواست گواهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

حجر - 15 - 7 - 1

1- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن فرشتگان براى تصديق نبوت آن حضرت بودند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

{لو ما} مانند {هلا} و {لولا} براى تحضيض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

ذكر گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 17

17_ يعقوب ( ع ) براى واداشتن فرزندانش به پايبندى به سوگند و پيمانشان ، آنان را متوجه نظارت و شهادت خدا كرد .

الله على ما نقول وكيل

از جمله {الله . ..} در صورتى كه آن را جمله اى خبرى بدانيم ، برداشت فوق استفاده مى شود.

زليخا و گواهى زنان اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 13

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص) به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و استقرار است.

زمينه گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2،4

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

4 _ رعايت تقوا و ترس از خدا ، ضامن اداى شهادت به درستى و راستى است .

ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه

زمينه گواهى ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 22

22 _ خودخواهى ، وابستگى فاميلى و ملاحظه فقر و غناى افراد ، ريشه بسيارى از بى عدالتى ها و شهادت هاى نابحق و تهديدى براى عدالت اجتماعى است .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 11

11 _ پيروى از هواهاى نفسانى زمينه ساز شهادت نابحق است.

فإن شهدوا

فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا

سوگند به گواهى گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 6

6 - سوگند خداوند ، به مضمون گواهى شاهدان در قيامت

و مشهود

چنانچه شهادت به معناى گواهى دادن باشد; نه مشاهده و نظارت، كلمه {مشهود} نياز به متعلق محذوفى خواهد داشت كه مى توان گفت: مراد {مشهود به} است.

شرايط اعتبار گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 6

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

شرايط گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 7

7 _ اداى شهادت ، بايد بر اساس حق ، به خاطر خدا و تقرب به او باشد .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

حرف لام در {للّه} براى غايت است و دلالت مى كند كه شهادت بايد براى خدا باشد نه براى دستيابى به اغراض دنيوى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 9

9 _ لزوم اداى شهادت بر اساس علم و آگاهى

و لكن اللّه يشهد . .. أنزله بعلمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 4

4 _ لزوم رعايت قسط و

عدالت به هنگام اداى شهادت

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 12

12 - پذيرش شهادت شاهد ، مشروط به عادل بودن او است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

شرايط گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

شگفتى گواهى اخروى پوست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 3

3 - گواهى پوست بدن گناه كاران عليه آنان در قيامت ، امرى شگفت و دور از انتظار براى ايشان

و قالوا لجلودهم لِمَ شهدتم علينا

استفهام در {لِمَ شهدتم} مى تواند در مقام تعجب و شگفتى باشد.

صحت گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

عدالت در

گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 4،5،6،23

4 _ لزوم رعايت قسط و عدالت به هنگام اداى شهادت

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

5 _ شهادت به قسط ، در گرو عادت آدمى به انجام اعمال براى خداوند است .

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

تقديم ذكرى {قومين} بر {شهداء} اشاره به اين حقيقت دارد كه شهادت به قسط، متفرع بر قيام للّه است.

6 _ شهادت به قسط و تلاش در جهت برپايى عدالت ، بايد براى جلب رضايت خداوند باشد . *

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

در برداشت فوق كلمه {للّه} براى {شهداء}، به قرينه {قومين للّه}، در تقدير گرفته شده است.

23 _ اعتقاد به آگاهى خدا از اعمال انسان ، زمينه قيام براى خدا ، شهادت به قسط ، اجراى عدالت و تحصيل تقواست .

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط . .. و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 9 - 4

4 _ قيام براى خدا ، شهادت به قسط و اجراى عدالت ، از مصاديق عمل صالح

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط . .. و عملوا الصلحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 5،6

5 _ نظر و گواهى دو مرد مسلمان عادل ، مرجع تشخيص همسانى صيد با جريمه و كفاره آن

يحكم به ذوا عدل منكم

ضمير در {به} به {مثل} بر مى گردد از كلمه {ذوا} كه تثنيه ذو است مرد بودن و دو نفر بودن به دست مى آيد و از {منكم} مسلمان

بودن آنها معلوم مى شود.

6 _ اعتبار نظر و گواهى دو مرد مسلمان و عادل در تعيين موضوعات

يحكم به ذوا عدل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 2،4

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ، توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 8

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 13

13 _ انسان بايد به هنگام سخن گفتن (شهادت دادن، داورى كردن و . ..) به عدالت سخن گويد.

و إذا قلتم فاعدلوا

جمله {و لو كان ذاقربى} مى تواند بيانگر اين باشد كه مراد از سخن در اينجا سخنى است كه زمينه نفع و ضرر را

براى خود و يا ديگران در بر داشته باشد; مانند شهادت، داورى و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 12

12 - پذيرش شهادت شاهد ، مشروط به عادل بودن او است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

علم در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 9

9 _ لزوم اداى شهادت بر اساس علم و آگاهى

و لكن اللّه يشهد . .. أنزله بعلمه

غفلت از گواهى اعضاى بدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 - 2

2 - غفلت انسان از شهادت اعضا و جوارح ، عامل جرأت وى بر گناه و معصيت

و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبص_ركم و لا جلودكم

فضيلت اداى گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 33 - 2

2 - اداى شهادت و گواهى ، اقدامى شايسته و بايسته

و الذين هم بشه_دتهم قائمون

فضيلت گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 7

7 _ پيامبرى ، صدّيق ، شاهد و صالح بودن ، مقامى رفيع و نعمتى بزرگ *

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين . .. و الصّالحين

بنابراين احتمال كه مراد از نعمت در {انعم اللّه عليهم}، همان مقام نبوّت و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 -

70 - 4

4 _ نبوت ، صداقت كامل ، گواه بودن بر اعمال بندگان و صالح شدن ، تفضل خاص الهى

فاولئك . .. ذلك الفضل من اللّه

فلسفه گواهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 10

10 _ خداوند در قيامت _ با وجود آگاهى بر اعمال _ گواهانى را براى نشان دادن اتقان در حسابرسى ، فراخواهد خواند .

كان اللّه بهم عليماً . .. فكيف اذا جئنا ... و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

فهم گواهى تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 7

7_ برخورداران از بصيرت الهى ، دلالت تورات بر حقانيت قرآن را ، به خوبى درمى يابند .

أفمن كان على بيّنة من ربه. ..ومن قبله كتب موسى

قبول گواهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 11

11- شهادت گواهان در قيامت ، خدشه ناپذير و غير قابل ردّ است .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

كافران صدر اسلام و گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 7

7_ كفرپيشگان عصر بعثت به خداوند اعتقاد داشته و شهادت او را پذيرا بودند .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من

اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 4

4 _ زنان مطلّقه نبايد به منظور كم و زياد كردن مدّت عدّه خويش ، جنين و يا حيض خود را كتمان كنند .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهنّ

كلمه {ما خلق} داراى مفهومى وسيع است كه مى تواند شامل هر نوع خلقى شود كه تأثير در مدّت عدّه دارد; همانند جنين، حيض و طهر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 10،11،12،14،17

10 _ حرمت كتمان شهادت

و لا تكتموا الشّهادة

11 _ قلب هاى گناهكار ، سرچشمه اى براى كتمان شهادت

و من يكتمها فانّه اثم قلبُه

12 _ كتمان شهادت ، گناهى است قلبى .

و من يكتمها فانّه اثم قلبُه

14 _ هشدار خداوند به خيانتكارانِ در امانت و كتمان كنندگان شهادت

فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته . .. و لا تكتموا الشّهادة ... و اللّه بما تعملون عليم

17 _ كتمان شهادت ، حاكى از كفر قلب كتمان كننده است .

و لا تكتموا الشّهادة و من يكتمها فانّه اثم قلبه

امام باقر (ع) درباره {فانه اثم قلبه} فرمود: كافر قلبه

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 35، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 301، ح 1207.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 25

25 _ خداوند آگاه به شهادت هاى دروغ و نابحق مردم و دانا به كتمان شهادت ، از سوى آنان

و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

{تلوا} از {لوى لسانه} (زبانش را منحرف كرد) گرفته

شده و متعلق آن _ به قرينه {شهداء للّه} _ شهادت مى باشد و انحراف زبان، كنايه از دروغ گفتن است.

كفايت گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 6

6_ گواهى خداوند بر هر امرى در اثبات آن كافى و تمام است .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه كفايت گواهى خداوند را ميان او و معجزه خواهان كافر ابلاغ كند .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 10

10- خداوند ، شاهدى كافى براى داورى ميان حق و باطل

قل . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

برداشت ياد شده، مبتنى بر الغاى خصوصيت از مورد آيه است.

كفايت گواهى عالمان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 11

11_ شهادت و گواهى عالمان به قرآن ، بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) در اثبات آن كافى و تمام است .

كفى بالله . .. و من عنده علم الكت_ب

{من عنده . ..} عطف بر {الله} است و در حقيقت فاعل براى {كفى} مى باشد ; يعنى: {كفى

بمن عنده علم الكتاب شهيدًا}.

كيفر گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 26

26 _ شهادت دهندگان به دروغ و ترك كنندگان شهادت حق ، مورد تهديد خدايند .

و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

بيان آگاهى خداوند به شهادتهاى دروغ و تركِ شهادتِ حق، كنايه از تهديد و عذاب الهى است.

كيفيت گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 14،15،16

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 6،7،8،9

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى

ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

گناه خيانت در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 27

27 _ خيانت در شهادت ، گناه است .

لانشترى به ثمناً . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 24

24 _ شاهدان رسمى در صورت كتمان شهادت از زمره گنهكارانند .

و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 21،22

21 - { قال رسول اللّه ( ص ) خطيباً . فقال : ياأيّها الناس عدلت شهادة الزور إشراكاً باللّه ثلاثاً ، ثمّ قرأ : { فاجتنبوا الرجس

من الأوثان واجتنبوا قول الزور } ;

رسول خدا(ص) ضمن خطبه اى سه دفعه فرمود: اى مردم! شهادت زور (دروغ)، معادل شرك به خدا است. سپس آيه {فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور} را قرائت فرمود}.

22 - { دخل عمرو بن عبيد على الصادق ( ع ) . . .و قال : أحب أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه فقال : . . .إنّ الكبائر . . . وقول الزور { و اجتنبوا قول الزور } . . . ;

عمروبن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد. .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب اللّه بشناسم. آن حضرت فرمود: ...[از جمله] گناهان كبيره... قول زور است; [چون در كتاب اللّه آمده است: ]{و اجتنبوا قول الزور}...}.

گناه گواهى ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 2

2 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، گناه است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

مراد از {اثماً} _ به قرينه {انا اذاً لمن الاثمين} _ شهادتهاى دروغين است.

گواهى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 12

12- حضرت ابراهيم ( ع ) بر صحت عقايد توحيدى خويش گواهى داد و خود را به آثار و پيامد هاى اين عقيده ، ملتزم و متعهد دانست .

و أناْ على ذلكم من الش_هدين

گواهى اخروى اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 9

9 - اصحاب اخدود در قيامت ، بر كردار خويش شهادت خواهند داد .

و هم على

ما يفعلون بالمؤمنين شهود

آيات {و اليوم الموعود} و {و شاهد و مشهود} در آغاز سوره، مى تواند قرينه بر نكته ياد شده باشد.

گواهى اخروى اعضاى بدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 9

9 - تهديد شدن سازندگان { افك } به محاكمه اى سخت در قيامت و آشكار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غير قابل انكار اعضا و جوارح خود آنها

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اين آيه از جمله آيات مربوط به ماجراى {افك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 13

13 - گواهى اعضا و جوارح بر گفتار و رفتار انسان ها و جزاى كامل و عادلانه خدا به آنان ، موجب آگاهى آنان به حقانيت خداوند است .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ و يعلمون أنّ اللّه ه

جمله {و يعلمون. ..} عطف بر {يوفّيهم} است و مقصود از {يومئذ} _ به قرينه آيه قبل (يوم تشهد ...) - همان روزى است كه اعضاى بدن عليه انسان گواهى مى دهند. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: روزى كه اعضاى بدن انسان، بر رفتار وى گواهى مى دهند و مردم به جزاى كامل و عادلانه خود مى رسند، در چنين روزى است كه مردم خواهند فهميد كه خدا حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 14

14 - آگاهى و شهادت

اعضا و جوارح آدمى در قيامت به آفريدگارى خداوند و بازگشت همگان به سوى او

قالوا . .. و هو خلقكم أوّل مرّة و إليه ترجعون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {و هو خلقكم . ..} ادامه گفتار اعضا و جوارح انسان باشد.

گواهى اخروى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 7،14

7 - حضور پيامبران در قيامت براى گواهى دادن بر اعمال بندگان ، هنگام عرضه اعمالشان

و جاىء بالنبيّين

مقصود از آوردن پيامبران در قيامت هنگام عرضه نامه اعمال بندگان _ به قرينه آيه {فكيف إذا جئنا من كلّ اُمّة بشهيد و جئنابك على ه_ؤلاء شهيداً (نساء(4)، 41) گواهى دادن آنان است.

14 - داورى خداوند ميان بندگان در قيامت ، بر پايه مستندات پرونده اعمال ، گواهى پيامبران و گواهانى چند خواهد بود .

و وضع الكت_ب و جاىء بالنبيّين و الشهداء و قضى بينهم بالحقّ و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 11 - 1

1 - قيامت ، وقت تعيين شده براى حضور پيامبران جهت گواهى بر امت هاى خويش

و إذا الرسل أُقّتت

مقصود و مفاد اين آيه _ برابر نظر بيشتر مفسران _ فرارسيدن زمان وعده الهى مبنى بر گواهى پيامبران بر امت هاى خويش در عرصه قيامت است; مانند {فلنسئلنّ الذين اُرسل إليهم و لنسئلنّ المرسلين} (اعراف، آيه 6).

گواهى اخروى پا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 1،2

1 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى گنه كاران عليه

آنان در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم

2 - اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) گنه كاران ، تمامى گفته ها و كرده هاى آنان را بازگفته و از هيچ عمل خلافى ، فروگذار نخواهند كرد .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 3

3 - دست ها و پا هاى كافران ، در قيامت عليه آنان به سخن آمده و بر دستاوردهايشان ، گواهى خواهند داد .

تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون

گواهى اخروى پاى قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 3

3 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى قذف كنندگان و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، بر اعمال ناروايشان در قيامت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

گواهى اخروى پوست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 3

3 - گوش ، چشم و پوست دشمنان خدا ، در قيامت عليه آنان شهادت خواهند داد .

و يوم يحشر أعداء اللّه . .. شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 2

2 - گلايه دشمنان خدا ، در قيامت ، از پوست بدن خود به خاطر شهادت عليه ايشان

و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا

{لِمَ} مركب از لام علت و ماى استفهاميه

است. استفهام در {لِمَ شهدتم} مى تواند توبيخى باشد كه در اين صورت حاكى از اعتراض، گلايه و سرزنش است.

گواهى اخروى چشم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 8

8- شهادت خواهى از چشم ، گوش و قلب در قيامت ، درباره انسان

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه سؤال از گوش، چشم و قلب، حقيقى و در قيامت باشد. بنابراين، منظور از مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى ياد شده ممكن است براى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 3

3 - گوش ، چشم و پوست دشمنان خدا ، در قيامت عليه آنان شهادت خواهند داد .

و يوم يحشر أعداء اللّه . .. شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

گواهى اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 5

5 _ گواهى خداوند در قيامت ، گواهى كامل و بى نياز كننده از گواهى ديگران است .

فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم إن كنا عن عبادتكم لغفلين

گواهى اخروى دست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 1،2

1 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى گنه كاران عليه آنان در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم

2 - اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) گنه كاران ، تمامى گفته ها و كرده هاى آنان را

بازگفته و از هيچ عمل خلافى ، فروگذار نخواهند كرد .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 3

3 - دست ها و پا هاى كافران ، در قيامت عليه آنان به سخن آمده و بر دستاوردهايشان ، گواهى خواهند داد .

تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون

گواهى اخروى دست قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 3

3 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى قذف كنندگان و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، بر اعمال ناروايشان در قيامت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

گواهى اخروى زبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 1،2

1 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى گنه كاران عليه آنان در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم

2 - اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) گنه كاران ، تمامى گفته ها و كرده هاى آنان را بازگفته و از هيچ عمل خلافى ، فروگذار نخواهند كرد .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

گواهى اخروى زبان قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 3

3 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى قذف كنندگان و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، بر اعمال

ناروايشان در قيامت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

گواهى اخروى عليه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 7

7- صحنه هاى شهادت عليه كافران در قيامت ، منظره هايى دشوار و هلاكت آفرين خواهد بود .

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم

{مشهد} ممكن است اسم مكان به معناى محل شهادت باشد. حرف {مِنْ} دلالت دارد كه همان مكان شهادت منشأ {ويل} براى كافران است، بنابراين بايد گفت صحنه هاى شهادت عليه آنها، مرگ آفرين و عذاب ساز است، به گونه اى كه اگر در قيامت مرگ كسى امكان پذير بود، آنان جز هلاكت و ويل سرنوشتى نداشتند.

گواهى اخروى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 8

8- شهادت خواهى از چشم ، گوش و قلب در قيامت ، درباره انسان

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه سؤال از گوش، چشم و قلب، حقيقى و در قيامت باشد. بنابراين، منظور از مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى ياد شده ممكن است براى نكته ياد شده باشد.

گواهى اخروى گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 8

8- شهادت خواهى از چشم ، گوش و قلب در قيامت ، درباره انسان

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه سؤال از گوش، چشم و قلب، حقيقى و در قيامت باشد. بنابراين، منظور از

مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى ياد شده ممكن است براى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 3

3 - گوش ، چشم و پوست دشمنان خدا ، در قيامت عليه آنان شهادت خواهند داد .

و يوم يحشر أعداء اللّه . .. شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

گواهى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و ناظر بر تمامى امت ها در قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية

برداشت بالا بدان احتمال است كه خطاب {ترى} اختصاص به شخص پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 1

1 - گواهى پيامبر ( ص ) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خويش در قيامت

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

گواهى اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 6

6 - گواهى ملائكه در قيامت ، به اين كه مشركان جن پرست بوده اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة ... قالوا ... بل كانوا يعبدون الجنّ

گواهى اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 10

10 - اصحاب اخدود ، در ماجراى سوزندان مؤمنان ، مراقب و گواه كار يكديگر بودند . *

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

شاهد بودن اصحاب {اخدود} ممكن است به اين منظور باشد كه هر

يك، بر انجام صحيح مأموريت ديگرى نظارت داشته و نزد حاكمان به آن گواهى دهد.

گواهى اعضاى بدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 10

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . قال اللّه عزّوجلّ : . . . يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون } و ليست تشهد الجوارح على مؤمن ، إنّما تشهد على من حقّت عليه كلمة العذاب . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است:. .. خداى _ عزّوجل _ فرمود: {يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون} [و توضيح آن كه:] اين گونه نيست كه جوارح عليه مؤمنى شهادت بدهد; همانا شهادت جوارح عليه كسى است كه عذاب او حتمى شده باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 - 1

1 - كفرپيشگان و گنه كاران ، غافل از آگاهى و نظارت اعضا و جوارح بر اعمالشان

و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبص_ركم و لا جلودكم

{أن يشهد} به تقدير {مخافة} (براى ترس) است. بنابراين مفاد {ما كنتم...} اين است كه شما براى ترس از شهادت گوش، چشم و پوستتان خود را مخفى نمى كرديد; زيرا غافل بوديد و نمى دانستيد كه آنها شاهد بر اعمال شما هستند.

گواهى امت وسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له :

هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

گواهى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 1

1 _ هر امتى گواه و ناظرى بر اعمال خويش به همراه دارد .

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

گواهى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 16

16 _ انبيا و اوصيا ، صاحبان علم و گواهان توحيد

شهد اللّه انه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

امام

باقر (ع): . .. اما قوله {و اولوا العلم قائماً بالقسط} فان اولى العلم الانبياء و الاوصياء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 165، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 323، ح 66.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 23

23 _ اعتقاد حواريون به مفيد بودن شهادت انبياى الهى در رستاخيز *

و اشهد بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 7

7 _ حواريون از خداوند درخواست كردند كه همواره _ در دنيا و آخرت _ ، همراه گواهان ( انبيا ) باشند .

فاكتبنا مع الشاهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 19،20

19 _ خداوند و انبيا ، گواهان بر ميثاق الهى در مورد ايمان آوردن به انبيا و يارى كردن آنان

و انا معكم من الشاهدين

20 _ به گواه گرفتن انبيا بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند ، و گواهى خداوند همراه آنان بر اين حقانيّت

ثم جاءكم رسول . .. قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 3

3 _ پيامبران ، گواهان امت هاى خويش

فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد

برداشت فوق را فرمايش على (ع) تأييد مى كند كه در ضمن بيان مواطن محشر فرمود: . .. فيقوم الرسل (ع) فيشهدون فى هذه المواطن فذلك قوله: {فيكف اذا جئنا من كل امّة بشهيد}.

_______________________________

توحيد

صدوق، ص 261، ج 5، ب 36 ; نورالثقلين، ج 1، ص 481، ح 254.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 7

7 _ پيامبران ، شاهدان محكمه الهى در قيامت

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 20

20 _ حراست و نگهبانى از كتب آسمانى و شهادت بر حقانيت آن ، مسؤوليت انبياى الهى *

يحكم بها النبيون . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

بنابر اينكه ضمير در {استحفظوا} به {النبيون} نيز برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 11

11 _ پيامبران به هنگام حضور در ميان امت هاى خويش ، گواه و ناظر بر اعمال و عقايد آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 6

6 - رسولان الهى ، خود بهترين گواه وصول هدايت به خلق و اتمام حجت بر آنان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

{شاهداً} ممكن است نظر به شهادت بر اصل پيام رسانى به خلق و فرستادن رسول داشته باشد و قيد محذوف از فعل {أرسلناك} استفاده مى شود.

گواهى انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 4

4 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پيامبران آن ديار را بر ايمان استوارش به خداى يكتا ، به گواهى گرفت .

إنّى ءامنت بربّكم فاسمعون

خطابِ {فاسمعون} _ بر مبناى اين كه

مخاطبان آن پيامبران باشند _ به اين منظور ايراد شده است تا پيامبران انطاكيه را بر ايمان آوردن خود به پروردگار شاهد بگيرد.

گواهى انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 9

9 _ گواهى تمامى پيامبران يهود بر حقانيت تورات

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

توصيف عيسى(ع) به تصديق كننده تورات، پس از بيان پيروى آن حضرت از پيامبران يهود، بيانگر آن است كه آنان نيز مصدق تورات بوده اند.

گواهى انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 12،13

12 _ گواهى و تأييد انجيل بر راستى و درستى تورات موجود در عصر عيسى ( ع )

و ءاتينه الانجيل . .. مصدقاً لما بين يديه من التورية

13 _ وجود انجيل ، گواه بر راستى و درستى تورات

و ءاتينه الانجيل . .. و مصدقاً لما بين يديه من التورية

گواهى اوصيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 16

16 _ انبيا و اوصيا ، صاحبان علم و گواهان توحيد

شهد اللّه انه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

امام باقر (ع): . .. اما قوله {و اولوا العلم قائماً بالقسط} فان اولى العلم الانبياء و الاوصياء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 165، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 323، ح 66.

گواهى ائمه(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 28

28 - از امام صادق

( ع ) درباره سخن خداى تبارك و تعالى كه مى فرمايد : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس } روايت شده كه فرمود : { نحن الشهداء على الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و ماضيعوا منه ;

ما (ائمه) شاهد حلال و حرام و آنچه مردم از آن ضايع مى كنند، هستيم}.

گواهى بر پاكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 9،13

9 _ شهادت بر پاكى و پيراستگى انسان از ناپاكى ها ، از شؤون خداوند است .

بل اللّه يزكّى من يشاء

بنابر اينكه {يزكّى} از {تزكيه} به معناى پاك دانستن و نسبت طهارت دادن باشد.

13 _ شهادت خدا بر پاكى و طهارت انسان و نيز ملاك هاى تعيين شده از سوى او براى پيراستگى ، گزاف و بدون دليل نيست .

بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

گواهى بر حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 3،4

3 _ آمدن فرشتگان به عنوان پيامبر و يا تصديق كننده قرآن امرى ناشدنى

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة

با توجه به اينكه آيه مورد بحث ناظر به آيه قبل است و در آن آيه سخن از قرآن و منكران آن بود، معلوم مى شود انتظارات مطرح شده در اين آيه

شرايطى است كه براى ايمان به قرآن مطرح شده است. بيان نكردن پيامد نزول ملائكه، در مقابل تحليل سومين پيشنهاد و بيان نتايج آن، اشاره به ناممكن بودن نزول ملائكه بر عموم مردم دارد.

4 _ ظهور خداوند براى تصديق قرآن و بيان پيامهاى خويش به طور مستقيم، ناممكن است.

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى ربك

{إتيان} در جمله {يأتى ربك} به معناى ظاهر شدن و آشكار گشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 7

7_ برخورداران از بصيرت الهى ، دلالت تورات بر حقانيت قرآن را ، به خوبى درمى يابند .

أفمن كان على بيّنة من ربه. ..ومن قبله كتب موسى

گواهى بر حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 7،16

7 _ گواه طلبى مشركان از پيامبر(ص) در تأييد رسالت آن حضرت*

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 5

5 _ اگر تمامى موجودات دسته دسته برانگيخته شوند و بر حقانيت پيامبر(ص) شهادت دهند، برخى كافران ايمان نمى آورند.

و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا ليؤمنوا

{قبلا}

در اين برداشت جمع {قبيل}، به معنى دسته و صنف گرفته شده است. {و القبيل الجماعة ... من اقوام شتى}. (قاموس اللغة).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

گواهى بر دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 2،3،4

2_ شهادت به دزدى بنيامين در نزد يعقوب با جمله اى متضمن تأكيد ، از سفارش هاى لاوى به برادران خويش

إن ابنك سرق

3_ لاوى از برادرانش خواست ، به پدرشان تفهيم كنند كه به دزدى بنيامين اطمينان پيدا كردند و گزارش و شهادت آنان عالمانه است .

إن ابنك سرق و ما شهدنا إلاّ بما علمنا

در اينكه مراد از شهادت در {ما شهدنا} چيست، چند نظر ابراز شده است. از جمله آنهاست همين شهادت برادران يوسف نزد يعقوب به دزدى كردن فرزندش بنيامين (إن ابنك سرق). بر اين اساس مفاد جمله {ما شهدنا ...} چنين مى شود: آنچه هم اكنون در نزد تو مى گوييم (إن ابنك سرق) شهادتى است از روى علم و ما بدان اطمينان و يقين داريم.

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح

لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى برداشت فوق است.

گواهى بر ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 5

5 _ خداوند پس از شناساندن خود به انسان ها از آنان خواست تا بر ربوبيت خدا و عبوديت خويش گواه باشند .

و أشهدهم على أنفسهم ألست بربكم

گواهى بر زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 4،5

4 - پذيرش نسبت زنا به زنان پاكدامن در گرو ارائه چهار شاهد مرد از سوى شخص نسبت دهنده است .

و الذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

{شهداء} جمع {شاهد} است و {شاهد} مفرد مذكر مى باشد. بنابراين {أربعة شهداء} به معناى چهار مرد ناظر مى باشد. گفتنى است ذكر {أربعة} با تاى تأنيث نيز شاهد بر مطلب فوق است; زيرا اعداد از سه تا ده در زبان عرب، در مذكر با تاى تأنيث و در مؤنث بدون {تاء} به كار مى رود.

5 - اثبات زنا ، در گرو شهادت چهار مرد ناظر بر آن كردار ناپسند است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه محكوميت به كيفر {قذف}، در صورتى است كه چهار شاهد مرد ارائه نشود. بنابراين اگر چهار مرد شهادت بدهد، زنا ثابت خواهد شد.

گواهى بر عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 4

4 - گواهى خداوند ، بر پاكدامنى و عفت مريم ( ع )

الّتى

أحصنت فرجها

گواهى بر عفت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 3

3_ زليخا نزد زنان اشراف ، به پاكدامنى و عفت يوسف ( ع ) و نپذيرفتن تقاضاى او ( درخواست وصال ) شهادت داد .

لقد رودته عن نفسه فاستعصم

عصمت و استعصام ، هر دو گوياى امتناع ورزيدن و نپذيرفتن مى باشند ; با اين تفاوت كه استعصام حاكى از مبالغه است. بنابراين {فاستعصم} ; يعنى، يوسف(ع) بشدت با تقاضاى من مخالفت كرد و بر عفت خويش اصرار ورزيد.

گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 2،4،5،6،7،8،9،10،13،19

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ، توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

7 _ مرگ ، مصيبت

و حادثه اى سخت و ناگوار .

مصيبة الموت

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى

_ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

19 _ شهادت بر وصيت امرى بس عظيم

و لانكتم شهدة اللّه

مراد از {شهدة اللّه}، شهادت بر وصيت است يعنى شاهدان بر وصيت در حقيقت شهادت الهى را بر دوش دارند و اين حكايت از اهميت والاى شهادت بر وصيت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 2

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

گواهى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 2،3،4

2_ شهادت به دزدى بنيامين در نزد يعقوب با جمله اى متضمن تأكيد ، از سفارش هاى لاوى به برادران خويش

إن ابنك سرق

3_ لاوى از برادرانش خواست ، به پدرشان تفهيم كنند كه به دزدى بنيامين اطمينان پيدا كردند و گزارش و شهادت آنان عالمانه است .

إن ابنك سرق و ما شهدنا إلاّ بما علمنا

در اينكه مراد از شهادت در

{ما شهدنا} چيست، چند نظر ابراز شده است. از جمله آنهاست همين شهادت برادران يوسف نزد يعقوب به دزدى كردن فرزندش بنيامين (إن ابنك سرق). بر اين اساس مفاد جمله {ما شهدنا ...} چنين مى شود: آنچه هم اكنون در نزد تو مى گوييم (إن ابنك سرق) شهادتى است از روى علم و ما بدان اطمينان و يقين داريم.

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى برداشت فوق است.

گواهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

گواهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 5

5 - بنى اسرائيل به عهدهايى كه خداوند با آنان داشت معترف بوده ، بر آن گواهى مى دهند .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. ثم أقررتم و أنتم تشهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود

_ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

گواهى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 5

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد يافت.

گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1،18

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

18 _ قيام براى خدا ، شهادت به حق و برپا داشتن قسط ، نشانه و جلوه اى از تقوا

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط . .. و اتقوا اللّه

گواهى تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 5

5_ تورات ، دليلى بر حقانيت قرآن

و يتلوه . .. من قبله كت_ب موسى

{كتاب} عطف بر {شاهد} است و ضمير در {قبله} به شاهد برمى گردد.

گواهى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 1،3

1 _ گواهى خداوندِ برپادارنده قسط و عدل ، بر اينكه معبودى جز او نيست .

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو . .. قائماً بالقسط

{قائماً بالقسط}، حال است براى {اللّه}.

3 _ خدا ، ملائكه و عالمان ، گواهان توحيد

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 19

19 _ خداوند و انبيا ، گواهان بر ميثاق الهى در مورد ايمان آوردن به انبيا و يارى كردن آنان

و انا معكم من الشاهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 6

6 _ خداوند ، گواه اعمال انسانها

و اللّه شهيد على ما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 12

12 _ خداوند ، گواه بر همه عهد ها و پيمان ها و اعمال انسان

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم انّ

اللّه كان على كل شىء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 13،14

13 _ شهادت خدا بر پاكى و طهارت انسان و نيز ملاك هاى تعيين شده از سوى او براى پيراستگى ، گزاف و بدون دليل نيست .

بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

14 _ شهادت خدا بر ناپاكى يهوديان كفرپيشه ، هرگز ستمى به آنها نيست .

الم تر . .. بل اللّه يزكّى من يشاء و لا يظلمون فتيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 8،9،10

8 _ خداوند ، گواهى كافى براى رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولاً و كفى باللّه شهيداً

9 _ خداوند ، گواهى كافى براى حقّانيّت معارف ارائه شده در قرآن

ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك . .. و كفى باللّه شهيداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {شهيداً}، معارفى باشد كه در اين بخش از آيات تبيين گرديد.

10 _ خداوند ، گواهى كافى بر روابط و عملكرد متقابل پيامبران و مردم

و ارسلناك للنّاس رسولاً و كفى باللّه شهيداً

{ارسلناك للنّاس رسولاً}، بيانگر دو معناست: يكى بيان وظيفه پيامبر (ص)، يعنى ابلاغ رسالت، و ديگرى بيان وظيفه مردم، يعنى پذيرش رسالت او. و {كفى باللّه شهيداً}، مى تواند ناظر به چگونگى عملكرد پيامبر (ص) در انجام وظيفه و عملكرد مردم در پذيرش رسالت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،5،7،12،13

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن

و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون} نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

5 _ تجلى علم الهى در قرآن ، گواهى خداوند بر حقانيت قرآن و پيامبر ( ص ) است .

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

جمله {انزله بعلمه} مى تواند تفسيرى براى {يشهد} باشد يعنى نزول قرآن كه مظهرى از علم خداوند است، همان شهادت الهى بر حقانيت قرآن و متعاقباً حقانيت پيامبر(ص) است.

7 _ گواهى خداوند به حقانيت قرآن برخاسته از علم و آگاهى او نسبت به آن

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

12 _ شهادت خداوند بر اثبات و نفى امور ، شهادتى كافى و تمام

و كفى باللّه شهيداً

13 _ شهادت خداوند براى اثبات حقانيت قرآن كافى است .

لكن اللّه يشهد بما أنزل . .. و كفى باللّه شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 21

21 _ ضرورت توجه شاهدان ، به آگاهى و شهود خداوند بر هر آنچه به آن شهادت مى دهند .

و لانكتم شهدة اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 8

8 _ حواريون پس از اظهار ايمان خالصانه ، از خداوند خواستند تا بر نيلشان به مقام تسليم گواه باشد .

و اذ اوحيت . .. و اشهد باننا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 15

15 _ خداوند

، گواه و ناظر بر همه پديده ها

و انت على كل شىء شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 3

3 _ خداوند ، گواه بر راستگويى عيسى ( ع ) در انجام رسالت هاى الهى خويش و اظهار برائت از ادعاى الوهيت

قال اللّه هذا يوم ينفع الصدقين صدقهم

از مصاديق مورد نظر براى {صدقهم} سخنان نقل شده از عيسى(ع) در آيات پيشين است كه ابلاغ توحيد و يكتاپرستى، نفى ادعاى الوهيت براى خويش و مادرش مريم(ع) و نداشتن هيچ نقشى در گرايش امت به شرك از جمله آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 2،5،9،16،20،27

2 _ خداوند، بزرگترين و ارجمندترين گواه بر هر چيز

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

5 _ خداوند، بزرگترين گواه رسالت پيامبر اكرم(ص) در برابر منكران است.

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

با توجه به اين حقيقت كه نزاع بين پيامبر(ص) و مشركان، نزاع شخصى نبوده، بلكه اختلاف بر سر درستى ادعاى پيامبر(ص) به نزول وحى بر ايشان بوده است.

9 _ خداوند، بزرگترين شاهد بر بطلان شرك و حقانيت توحيد

و لا تكونن من المشركين . .. قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر

شگفتى است.

27 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {قل أى شىء أكبر شهادة قل اللّه شهيد بينى و بينكم} و ذلك ان مشركى أهل مكة قالوا: يا محمّد ما وجد اللّه رسولا يرسله غيرك؟ ما نرى أحداً يصدقك بالذى تقول . .. قتأتينا من يشهد إنك رسول اللّه؟ قال رسول اللّه(ص): {اللّه شهيد بينى و بينكم ... }.

از امام باقر(ع) درباره آيه {قل أى شىء أكبر شهادة . .. } روايت شده است كه مشركان مكه به حضرت محمّد(ص) گفتند: خداوند رسولى غير از تو نيافت كه بفرستد؟ كسى را نمى بينيم درباره آنچه مى گويى تو را تصديق كند ... پس كسى كه به رسالت تو گواهى دهد، براى ما مى آورى؟ رسول خدا(ص) فرمود: خداوند بين من و شما گواه است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 3

3 _ كتب آسمانى پيشين مشتمل بر گواهى خداوند بر حقانيت پيامبر(ص)

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

چون در آيه قبل شهادت خداوند مطرح شده و قرآن نيز به عنوان شاهد ذكر گرديده و در پى آن از آشنايى اهل كتاب با پيامبر(ص) سخن رفته است، مى توان دريافت كه اولاً منبع آگاهى آنان كتب آسمانى بوده و ثانياً آن كتب نيز شاهدى بر حقانيت پيامبر(ص) هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 12

12 _ علم خداوند به دروغ بودن سوگند متخلفان جنگ تبوك و گواهى او بر موجه نبودن تخلفشان

سيحلفون باللّه . .. و اللّه يعلم إنهم

لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 16

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 7

7 _ خداوند ، بر تمام اعمال مردم شاهد و گواه است .

ثم اللّه شهيد على ما يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 6

6_ هود ( ع ) ، خداوند را بر بى تأثير دانستن معبود هاى اهل شرك و اعلان بيزارى از آنان ، گواه گرفت .

قال إنى أُشهد الله واشهدوا أنى برىءٌ مما تشركون

اشهاد (مصدر اشهد) به معناى گواه گرفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 5

5_ خداوند خود گواهى دهنده به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و الهى بودن بعثت او

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

{بالله} فاعل براى {كفى} است و حرف {باء} در آن به اصطلاح زايده و دلالت بر تأكيد انتساب فعل به فاعل دارد. قابل ذكر است كه گواهى هاى خداوند بر رسالت پيامبر(ص) بسيار است و آن آيات گوناگون و متعددى است كه در آنها تصريح شده كه او فرستاده اى از ناحيه خداوند است. و چون قرآن معجزه است و الهى بودن آن براى حق جويان امرى روشن مى باشد، شهادت خداوند به رسالت پيامبر(ص) ثابت مى شود و جمله {كفى بالله ...} برهانى تام خواهد بود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 3

3 - موسى ( ع ) ، علاقه مداوم خود و برادرش هارون ( ع ) را به تسبيح و ذكر خداوند ، ابراز داشت و خداوند را بر آن گواه دانست .

إنّك كنت بنا بصيرًا

جمله {إنّك. ..} مى تواند تعليل براى {كى نسبّحك كثيراً} باشد; يعنى خدايا! تو خوب مى دانى كه من و برادرم هارون چه روحيه اى داريم و نسبت به تسبيح و ذكر تو، تا چه حد علاقه منديم، بنابراين با پذيرش وزارت هارون، راه تسبيح و ذكر فراوان تر را بر ما هموار ساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 6

6 - خداوند ، شاهد و گواه بر تمامى هستى است .

إنّ اللّه على كلّ شىء شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 3،7

3 - خدا ، گواه قرارداد هاى ميان مردم و شاهد گفت وگو هاى طرفين قرارداد

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت ... و اللّه على ما نقول وكيل

{وكيل} به قرينه متعدى شدن با {على}، متضمن معناى {شهادت} است; يعنى، {و اللّه على ما نقول شاهد}.

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 7

7 - تنها خداوند ، شاهد فرورفتن قارون

و خانه اش در كام زمين بود .

فما كان له من فئة . .. من دون اللّه

{من دون اللّه} استثنا از {من فئة} است; يعنى، در آن لحظه كسى جز خدا حضور نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 2،8

2 - خداوند ، گواه حقانيت ادعاى نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

آن چه در اين آيه از گواهى خداوند به آن پرداخته شده، مربوط به ادعاى نبوت از جانب پيامبر اكرم(ص) و انكار آن از سوى كافران است. گفتنى است كه در آيات چهارده و شانزده و هجده و بيستوهشت و سىوشش و سىونه و چهلوپنج، بحث رسالت انبيا و از جمله نبوت پيامبر(ص) و نيز تكذيب شدن آن از سوى كافران، مطرح شده است و در اين آيه خداوند، مى فرمايد براى صدق نبوت پيامبر(ص)، گواهى خداوند، كافى است، اگر چه آنان تكذيب كنند.

8 - احاطه علمى خداوند بر موجودات جهان ، دليل كفايت گواهى او براى حقانيت نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا يعلم ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 16

16 - خداوند ، قطعاً بر همه چيز شاهد و گواه است .

إنّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 7

7 - خداوند ، بر همه چيز گواه است .

و هو على كلّ شىء شهيد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، خدا را بر راستى ادعا هاى خود گواه گرفته و به او سوگند ياد كردند .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جمله {ربّنا يعلم} (پروردگار ما مى داند) و نظاير آن (مانند {شهد اللّه} و {علم اللّه}) در عرف عرب براى گواه گرفتن خدا بر راستى امرى و نيز در حكم قسم و جانشين آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 12

12- خداوند ، والاترين گواه بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و غلبه اسلام بر ساير اديان

هو الذى أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كلّه و كفى باللّه شهيدًا

تعبير {كفى باللّه شهيداً} محتواى اين آيه را تأكيد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 2

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 9

9 - خداوند ، بر هر چيزى شاهد و گواه است .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 8

8 - گواهى خداوند بر ماهيت دروغ پرداز منافقان و بى تعهدى آنان در قبال هر پيمان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- منافقون - 63 - 1 - 7،8

7 - گواهى أكيد خداوند ، به صدق رسالت پيامبر ( ص )

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

8 - شهادت أكيد خداوند ، بر دروغ گويى منافقان

و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 4

4 - گواهى خداوند ، بر پاكدامنى و عفت مريم ( ع )

الّتى أحصنت فرجها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 1

1 - گواهى خداوند به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و مصون بودن آن حضرت از هرگونه جنون

بأييّكم المفتون

در {بأييّكم المفتون} چند احتمال وجود دارد: الف) {مفتون} اسم مفعول و {باء} زايده باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد كدام يك از شما گرفتار جنون است. ب) {مفتون} مصدر و {باء} به معناى {فى} باشد; يعنى، خواهيد ديد در كدام يك از شما، جنون وجود دارد. ج) {باء} متعلق به محدوف و {مفتون} اسم مفعول باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد نام مجنون، شايسته كدام يك از شما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 4

4 - خداوند ، بر همه چيز گواه و از همه چيز آگاه است .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

{شهادة}، در اصل به معناى خبر دادن از چيزى است كه شخص آن را مشاهده كرده و نزد آن حاضر بوده است (نهايه ابن اثير). گواه بودن خداوند بر همه چيز، مستلزم آگاهى او از آنها است.

گواهى در امانتدارى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 15

15 _ لزوم گواه گرفتن ، در اداى اموال ديگران

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

به نظر مى رسد ملاك در شاهد گرفتن، مختص مال يتيم نباشد. بنابراين آيه مى تواند دليل لزوم گواه گرفتن براى اداى همه اموال و ديون باشد.

گواهى در باردارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 7

7 _ ادّعاى زنان در مورد باردارى ، طهر و حيضِ خود ، پذيرفته است .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن

اگر گفته زنان درباره طهر، حيض، باردارى و هر آنچه دخيل در مدت حيض است، پذيرفته نباشد، حرمت كتمان، لغو مى شود.

گواهى در بدهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 24

24 _ گواهان بر دين و مبادلات بايد مورد قبول و رضايت طرفين باشند .

و استشهدوا شهيدين من رجالكم . .. ممّن ترضون من الشّهداء

گواهى در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

گواهى در حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 4،7

4 _ زنان مطلّقه نبايد به منظور كم و زياد كردن مدّت عدّه خويش ، جنين و يا حيض خود را كتمان كنند .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما

خلق اللّه فى ارحامهنّ

كلمه {ما خلق} داراى مفهومى وسيع است كه مى تواند شامل هر نوع خلقى شود كه تأثير در مدّت عدّه دارد; همانند جنين، حيض و طهر.

7 _ ادّعاى زنان در مورد باردارى ، طهر و حيضِ خود ، پذيرفته است .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن

اگر گفته زنان درباره طهر، حيض، باردارى و هر آنچه دخيل در مدت حيض است، پذيرفته نباشد، حرمت كتمان، لغو مى شود.

گواهى در طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 5،8،16

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين

كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

گواهى در قدف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 13 - 1،2

1 - اثبات ادعاى زنا ، در گرو اقامه چهار شاهد مرد است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

{شهداء} جمع شاهد است و {شاهد} مفرد مذكر و به معناى يك مرد گواه است.

2 - پذيرش اتهام رابطه جنسى ، در گرو اقامه چهار شاهد از سوى اتهام زننده است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

گواهى در قذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 1،2،3،4،6

1 - مردى كه همسرش را قذف كند ( نسبت زنا بدهد ) ، براى اثبات ادعاى خود ، نخست بايد چهار شاهد مرد ارائه كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء

{شهداء} جمع {شاهد} است و شاهد مفرد مذكر است. بنابراين {شهداء} به معناى {چند مرد ناظر} مى باشد. گفتنى است كه عدد چهار، با توجه به آيه قبل _ كه مربوط به قدف است _ و نيز به قرينه ذيل آيه _ كه در صورت عجز از ارائه شهود بايد چهار سوگند ياد شود _ استفاده مى گردد.

2 - شوهر اگر براى اثبات قذف عليه همسرش ، از ارائه شاهدان ناتوان باشد ، بايد چهار بار سوگند ياد كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

3 - با عجز شوهر از آوردن شاهدان براى اثبات قذف

عليه همسرش ، در صورتى نوبت به سوگند و لعان مى رسد كه شوهر ، مدعى مشاهده زنا باشد .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

استثنا در جمله {و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم} استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى باشد: {مردانى كه همسران شان را قذف كنند، اگر فقط خودشان ناظر و شاهد زنا بودند و به جز خودشان كسى نبود، بايد سوگند ياد كنند}. مفهوم آن اين مى شود كه: اگر خودشان هم شاهد نبودند، نوبت به لعان نمى رسد.

4 - شوهرى كه همسرش را قذف كند و از ارائه شاهدان ناتوان باشد و يا مدعى مشاهده زنا نباشد ، نوبت به سوگند او نمى رسد ; بلكه بايد حد قذف بر وى جارى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

6 - شوهر اگر در ادعاى زناى همسرش ، مدعى مشاهده نباشد ; ولى چهار شاهد مرد ارائه كند ، زناى همسرش ثابت مى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

گواهى در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 15

15 - داورى بر اساس مستندات پرونده و گواهى شاهدان ، قضاوتى عادلانه و به حق خواهد بود .

و وضع الكت_ب و جاىء بالنبيّين و الشهداء و قضى بينهم بالحقّ و هم لايظلمون

گواهى در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 61 - 4

4- گواهى دادن ، وسيله اثبات جرم در ميان قوم ابراهيم

فأتوا

به . .. لعلّهم يشهدون

گواهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 11

11 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، گواه و شاهد بر همه رسولان الهى در روز رستاخيز

فكيف اذا جئنا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

اميرالمؤمنين (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: و هو [محمد (ص) ]الشهيد على الشهداء و الشهداء هم الرسل (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 242، ح 132 ; تفسير برهان، ج 1، ص 370، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 6

6 _ گواهى حضرت عيسى ( ع ) بر اهل كتاب در روز قيامت

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 10

10- محكوميت كافران در محكمه قيامت ، با شهادت شاهدان همراه است .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 3

3- قيامت ، روز برانگيخته شدن گواهانى از ميان هر امت براى شهادت دادن بر آنان

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 8

8- شهادت خواهى از چشم ، گوش و قلب در قيامت ، درباره انسان

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه سؤال از گوش، چشم و قلب، حقيقى

و در قيامت باشد. بنابراين، منظور از مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى ياد شده ممكن است براى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 8

8- روز قيامت ، روزى عظيم و جايگاه حضور و گواهى است .

من مشهد يوم عظيم

{مشهد} چنانچه اسم مكان باشد، به معناى محل حضور و شهادت است. و مى تواند مصدر ميمى و به معناى شهود و حضور در روز قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 1،2،3

1 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى گنه كاران عليه آنان در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم

2 - اعضا و جوارح ( زبان ، دست و پاى ) گنه كاران ، تمامى گفته ها و كرده هاى آنان را بازگفته و از هيچ عمل خلافى ، فروگذار نخواهند كرد .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

3 - شهادت و گواهى زبان ، دست و پاى قذف كنندگان و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، بر اعمال ناروايشان در قيامت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 3

3 - قيامت ، روز حضور گواهان اعمال و شهادت دادن آنها است .

و شاهد

راغب پس از آن كه شهادت را به معناى حضور با مشاهده آورده است، معناى گواهى را براى آن ذكر كرده و مى گويد: شهادت، گفتارى

است كه از روى علم سرزده باشد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 6

6 - { عن أبى هريرة قال قرء رسول اللّه ( ص ) ه_ذه الآية { يومئذ تحدث أخبارها } قال : أتدرون ما إخبارها ؟ قالوا : اللّه و رسوله أعلم ، قال : فانّ إخبارَها أن تشهد على كلّ عبد أو أمة بما عمل على ظهرها ;

از ابوهريره روايت شده كه رسول خدا(ص) آيه {يومئذ تحدث أخبارها} را قرائت كرد و فرمود: آيا مى دانيد خبردادن زمين چيست؟ گفتند خدا و رسولش آگاه تراند; فرمود: إخبار زمين گواهى دادن آن است بر هر مرد و زنى به آنچه بر روى آن انجام داده است. }.

گواهى در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 9

9_ شاهدان اعمال در محضر خداوند ، عليه آنان كه به خدا دروغ بسته اند ، گواهى خواهند داد .

أُول_ئك يعرضون على ربهم و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

گواهى در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 44

44 _ لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد .

و اشهدوا اذا تبايعتم

گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 4

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام

شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

گواهى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 3

3_ زليخا نزد زنان اشراف ، به پاكدامنى و عفت يوسف ( ع ) و نپذيرفتن تقاضاى او ( درخواست وصال ) شهادت داد .

لقد رودته عن نفسه فاستعصم

عصمت و استعصام ، هر دو گوياى امتناع ورزيدن و نپذيرفتن مى باشند ; با اين تفاوت كه استعصام حاكى از مبالغه است. بنابراين {فاستعصم} ; يعنى، يوسف(ع) بشدت با تقاضاى من مخالفت كرد و بر عفت خويش اصرار ورزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 16

16_ زليخا در حضور پادشاه مصر به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) اعتراف كرد و به استنكاف يوسف ( ع ) از پذيرش تقاضايش شهادت داد .

أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

جمله {أنا رودته عن نفسه} _ به بيانى كه در آيه 26 ذيل برداشت شماره 2 گذشت _ دلالت بر حصر دارد ; يعنى ، من از او درخواست كردم و او چنين درخواستى نداشت.

گواهى زمين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 5،6

5 - زمين در قيامت ، داراى شعور و كلام و گواه آنچه بر روى آن اتفاق افتاده است .

تحدّث

6 - { عن أبى هريرة قال قرء رسول اللّه ( ص ) ه_ذه الآية { يومئذ تحدث أخبارها } قال : أتدرون ما إخبارها ؟ قالوا : اللّه و رسوله أعلم ، قال : فانّ إخبارَها أن تشهد على كلّ عبد أو أمة بما عمل على ظهرها ;

از ابوهريره روايت شده كه رسول خدا(ص) آيه {يومئذ تحدث أخبارها} را قرائت كرد و فرمود: آيا مى دانيد خبردادن زمين چيست؟ گفتند خدا و رسولش آگاه تراند; فرمود: إخبار زمين گواهى دادن آن است بر هر مرد و زنى به آنچه بر روى آن انجام داده است. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 7 - 5

5 - زمين ، مشخّصات كردار هاىِ ريز و درشت انسان را در خود محفوظ داشته ، در قيامت آن را گزارش خواهد كرد .

يومئذ تحدّث أخبارها . .. فمن يعمل مثقال ذرّة خيرًا يره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 8 - 5

5 - زمين ، مشخصات كردار هاى ريز و درشت انسان ، اطلاعاتى را در خود محفوظ داشته ، در قيامت آن را گزارش خواهد كرد .

و من يعمل مثقال ذرّة شرًّا يره

گواهى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 23،26

23 _ تقدّم و اولويّت

مردان نسبت به زنان ، در تحمّل شهادات

فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 16

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

گواهى زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 6

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ، بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

گواهى عالم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 8

8-

گواهى دهنده بر حقانيت قرآن از ميان بنى اسرائيل ، فردى دانا و متشخص بود .

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

تكيه قرآن بر شهادت فردى از بنى اسرائيل و استفاده از گواهى وى در گرايش دادن مردم به ايمان، نشانگر اين معنا است كه وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.

گواهى عالمان به انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

گواهى عالمان به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

گواهى عالمان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 9

9_ عالمان و آگاهان به قرآن ، به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) گواهى مى دهند .

كفى بالله . .. و من عنده علم الكت_ب

گواهى علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 8،9،16

8 _ حاكميّت قسط و عدل بر نظام تكوين ، دليل دانشمندان و ملائكه براى گواهى بر وحدانيّت خدا *

شهد . .. الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

به نظر مى رسد {قائماً بالقسط}

كه حال براى {اللّه} است، اشاره به علّت گواهى ملائكه و اولوا العلم باشد. و بدين جهت، مؤخر آمده است.

9 _ عالمان راستين ، با عمل و حركت خويش ، گواه بر توحيد هستند .

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو . .. و اولوا العلم قائماً بالقسط

بنابراينكه منظور از گواهى عالمان، گواهى عملى آنان باشد كه عبارت است از موضعگيريها و چگونگى كردار آنان.

16 _ انبيا و اوصيا ، صاحبان علم و گواهان توحيد

شهد اللّه انه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

امام باقر (ع): . .. اما قوله {و اولوا العلم قائماً بالقسط} فان اولى العلم الانبياء و الاوصياء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 165، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 323، ح 66.

گواهى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 16،17

16 _ دانشمندان يهود و عالمان ربانى آنان ، گواهان حقانيت تورات و بيان كنندگان حقايق آن

يحكم بها . .. و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

17 _ دانشمندان يهود به دليل شهادتشان بر حقانيت تورات آن را اساس احكام خويش قرار دادند .

يحكم . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

چون جمله {كانوا . ..} عطف بر {استحفظوا} است، معلوم مى شود كه دليل قضاوت ربانيون و احبار بر اساس تورات، اعتقاد آنان به حقانيت آن كتاب است.

گواهى عليه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 61 - 2

2- بت پرستان ، حضرت ابراهيم (

ع ) را به منظور گواهى دادن مردم به مجرم بودن او در شكستن بت ها ، احضار كردند .

فأتوا به . .. لعلّهم يشهدون

گواهى عليه خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 9

9 - اصحاب اخدود در قيامت ، بر كردار خويش شهادت خواهند داد .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

آيات {و اليوم الموعود} و {و شاهد و مشهود} در آغاز سوره، مى تواند قرينه بر نكته ياد شده باشد.

گواهى عليه خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

گواهى عليه ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 7

7_ در قيامت ، گواهانى متعدد بر ستمگرى ستمكاران و دروغ بافى افترازنندگان به خدا ، شهادت خواهند داد .

و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

{أشهاد} جمع شاهد و به معناى گواهان است.

گواهى عليه مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 7،9

7_ در قيامت ، گواهانى متعدد بر ستمگرى ستمكاران و دروغ بافى افترازنندگان به خدا ، شهادت خواهند داد .

و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

{أشهاد} جمع شاهد و به معناى گواهان است.

9_ شاهدان اعمال در محضر خداوند ، عليه آنان كه به خدا دروغ بسته اند ، گواهى

خواهند داد .

أُول_ئك يعرضون على ربهم و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

گواهى عليه والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

گواهى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 20

20 _ درخواست حواريون از عيسى ( ع ) ، مبنى بر شهادت و گواهى او بر مقام تسليم آنان

امنا باللّه و اشهد بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 6،8

6 _ گواهى حضرت عيسى ( ع ) بر اهل كتاب در روز قيامت

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

8 _ حضرت عيسى ( ع ) ، گواه بر اعمال اهل كتاب در دنيا

و يوم القيمة يكون عليهم شهيداً

اگر حضرت عيسى(ع) در دنيا گواه بر اعمال نباشد، نمى تواند در قيامت گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 6

6 _ گواهى و تأييد عيسى ( ع ) بر راستى و درستى تورات موجود در عصر خويش

و قفينا . .. بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 9،10

9 _ حواريون عيسى ( ع ) از وى خواستند تا به تسليمشان در برابر خدا و رسولش گواه

باشد .

قالوا ءامنا و اشهد باننا مسلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب فعل {اشهد} حضرت عيسى(ع) باشد. نياوردن ربنا و مانند آن در مقام درخواست از خداوند مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

10 _ عيسى ( ع ) ، گواه بر كيفيت برخورد مردمان با تعاليم و فرمان هاى الهى

و اشهد باننا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 9

9 _ عيسى ( ع ) ، گواه و ناظر بر عقايد و رفتار امت خويش ، به هنگام حضور در ميان آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

گواهى غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 5،6،9،10

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر

دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

گواهى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 11

11 - شهادت و گواهى انسان فاسق ، در نظام قضايى اسلام هرگز پذيرفته نمى شود .

و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

برداشت فوق، مبتنى براين نكته است كه جمله {و أُول_ئك هم الفاسقون} در مقام تعليل و بيان فلسفه حكم پذيرفته نشدن شهادت نسبت دهندگان زنا باشد; يعنى، چون آنان فاسق اند، گواهيشان مورد قبول نيست. بنابراين گواهى هيچ فاسقى پذيرفتنى نخواهد بود.

گواهى قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 15

15 - { عن الصادق ( ع ) عن أبيه عن جدّه ( ع ) أنّ علياً ( ع ) قال ، ليس بين خمس من النساء و بين أزواجهنّ ملاعنة . . . والمجلود فى الفرية لأنّ

اللّه عزّوجلّ يقول : و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . . . ;

امام صادق(ع) از پدرش و او از جدش روايت كرده است كه حضرت على(ع) فرمود: بين پنج دسته از زنان با شوهرانشان ملاعنه نيست (يعنى قانون لعان اجراء نمى شود). .. از جمله آنها، كسانى هستند كه به علت تهمت زنا زدن، تازيانه خورده اند; زيرا خداوند فرمود: {و لاتقبلوالهم شهادة أبداً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 9

9 - { فى مجمع البيان [ أحد القولين فى ه_ذه الآية ] ان الإستثناء يرجع إلى الأمرين فإذا تاب قبلت شهادته حدّ أو لم يحد و قول أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان آمد است كه [يكى از دو قول در آيه ياد شده] اين است كه استثنا به هر دو امر بازمى گردد. پس هرگاه قذف كننده توبه كند، شهادت او قبول مى شود; چه حد بر او جارى شده باشد و چه نشده باشد ... و ان قول امام باقر و امام صادق _ عليهماالسلام _ است}.

گواهى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 17،18

17 - گواهى قرآن بر راستى و درستى تورات ، از نشانه هاى حقانيت قرآن

و هو الحق مصدقاً لما معهم

توصيف قرآن به تصديق كننده تورات، پس از ادعاى حقانيت قرآن (و هو الحق) استدلالى است براى يهوديان بر لزوم ايمان آوردن به آن.

18 - قرآن ، گواه و دليلى بر راستى و درستى تورات است . *

و هو الحق

مصدقاً لما معهم

تصديق كتابهاى آسمانى اهل كتاب از سوى قرآن، محتمل است به اين معنا باشد كه: نزول قرآن موجب شد اخبار و پيشگوئيهاى آن كتاب ها، مبنى بر آوردن قرآن تحقق يابد. بنابراين نزول قرآن مايه اثبات راستين و درستى آن كتاب هاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 7،8

7 - قرآن ، محتواى تورات را تأييد و راستى و درستى آن را تصديق مى كند .

مصدقاً لما بين يديه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {مصدقاً} حال براى ضمير مفعولى {نزله} - كه مراد از آن قرآن است - باشد. مقصود از {ما بين يديه} (كتابى كه پيش از قرآن بوده است)، در آيه مورد بحث، تورات است.

8 - وجود قرآن ، گواه و شاهدى بر حقانيت تورات است . *

مصدقاً لما بين يديه

تصديق تورات از سوى قرآن (مصدقاً لما بين يديه) محتمل است به اين معنا باشد كه: قرآن گواه صدق و درستى تورات است; يعنى، نزول قرآن موجب آن شد كه اخبار و پيشگوييهاى تورات مبنى بر آمدن قرآن تحقق يابد. بنابراين قرآن مايه اثبات راستى و درستى تورات و گواه حقانيت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 5

5 _ گواهى قرآن بر حقانيّت تورات و انجيل

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 5

5 _ گواهى قرآن بر راستى و درستى كتب آسمانى پيشين ( تورات و انجيل )

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً

لما بين يديه من الكتب

به دليل آيات گذشته مراد از {ما بين يديه من الكتب}، تورات و انجيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 16،17،20

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

17 _ قرآن، گواه يگانگى خداوند و بطلان شرك

قل أغير اللّه اتّخذ وليا . .. قل اللّه ... و أوحى إلىّ هذا القرءان

از ارتباط اين آيه با آيات قبل چنين برمى آيد كه قرآن تحقق عينى شهادت خداوند است.

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر شگفتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 3

3 _ قرآن، بينه و دليل روشن پيامبر(ص) و گواه حقانيت او

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از بينه و مرجع ضمير {كذبتم به} قرآن است. مفرد آمدن كلمه {بينة} و مذكر آمدن ضمير {به} اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 5

5 _ قرآن، گواه صدق كتب آسمانى گذشته است.

مصدق الذى بين يديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 2،3

2_ قرآن ، خود دليل و شاهدى بر راستى و درستى خويش است .

و يتلوه شاهد منه

در اينكه

مقصود از {شاهد} چيست، چند نظر ابراز شده است. عبارت {و من قبله كتاب موسى} مى تواند اين نظر را تأييد كند كه: مراد از آن خود قرآن مى باشد. مورد شهادت به دليل {إنه الحق من ربك} حقانيت و الهى بودن قرآن است و {تُلُوّ} (مصدر يتلو) به معناى در پى آمدن است و در پى آمدن شاهد، كنايه از تأييد كردن و پشتيبانى نمودن مى باشد. ضمير در {يتلوه} به {مَن} و ضمير {منه} به {رب} برمى گردد. بنابراين جمله {أفمن ... يتلوه شاهد منه}; يعنى، آيا كسى كه علاوه بر {بيّنه} از پشتيبانى شهادت قرآن برخوردار است، مانند كسى است كه اينگونه نيست؟

3_ بهره مندان از بصيرت الهى ، دلالت و گواهى قرآن را بر حقانيت قرآن ، درمى يابند و بدان واقف مى شوند .

أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه

روشن است كه مساوى نبودن زمينه داران ايمان با فاقدان آن ، در ارتباط با شهادت قرآن (أفمن . .. يتلوه شاهد منه [كمن ليس كذلك]) مجرد وجود قرآن به عنوان شاهد نيست; بلكه درك و عدم درك آنان از گواهى قرآن ، موجب تمايز آن دو گروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 3

3_ قرآن ، خود گواه حقانيت خويش *

و القرءان المجيد

وجود سوگند به {قرآن} در متن آن، در صورتى منطقى خواهدبود كه از متن قرآن، بتوان اهميت و حقانيت آن را استفاده كرد.

گواهى كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 3

3 _

كتب آسمانى پيشين مشتمل بر گواهى خداوند بر حقانيت پيامبر(ص)

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

چون در آيه قبل شهادت خداوند مطرح شده و قرآن نيز به عنوان شاهد ذكر گرديده و در پى آن از آشنايى اهل كتاب با پيامبر(ص) سخن رفته است، مى توان دريافت كه اولاً منبع آگاهى آنان كتب آسمانى بوده و ثانياً آن كتب نيز شاهدى بر حقانيت پيامبر(ص) هستند.

گواهى گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

گواهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5،29

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت

مى دهد.

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 5،6،8،11

5 _ پيامبر ( ص ) ، گواه امت خويش

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

در برداشت فوق، {هؤلاء} اشاره به مسلمانان و امت پيامبر (ص) گرفته شده است.

6 _ خداوند در قيامت ، پيامبر ( ص ) را براى گواهى بر امت خويش فرامى خواند .

و جئنا بك

على هؤلاء شهيداً

8 _ پيامبر ( ص ) ، گواهى بر شاهدان امت ها در قيامت

فكيف اذا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

و لذا اسم اشاره با صيغه جمع (هؤلاء) آمده است.

11 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، گواه و شاهد بر همه رسولان الهى در روز رستاخيز

فكيف اذا جئنا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

اميرالمؤمنين (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: و هو [محمد (ص) ]الشهيد على الشهداء و الشهداء هم الرسل (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 242، ح 132 ; تفسير برهان، ج 1، ص 370، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 3

3 _ صحنه شهادت پيامبر ( ص ) در قيامت ، موجب شرم و تأسف بى اندازه كافران

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً. يومئذ يودّ الذين كفروا ... لو تسوّى بهم الارض

{يومئذ} متعلق به {شهيداً} است. يعنى آن روز كه پيامبر (ص) بر اعمال گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11،25

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

25_ { عن الحسين بن على ( ع ) فى قوله : { و يتلوه شاهد منه }

قال : الشاهد هو محمد ( ص ) ;

از امام حسين(ع) روايت شده است كه درباره {و يتلوه شاهد منه} فرمود: شاهد محمد(ص) است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 8،10

8- پيامبر ( ص ) ، ناظر اعمال امت خويش و گواه آنان در قيامت است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق با توجه به دو نكته در آيه است: الف) بنابر اينكه منظور از امت در {فى كلّ أمة} مردم هر عصرى نباشد; بلكه امت هر پيامبرى باشد. ب) {هؤلاء} اشاره باشد به كل امت پيامبر(ص) تا روز قيامت و نه تنها مردم عصر آن حضرت.

10- پيامبراسلام ( ص ) ، شاهد بر همه گواهان طول تاريخ

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 2

2- فرستاده شدن شياطين براى تحريك و وسوسه كافران از ديد پيامبر ( ص ) مخفى نسيت .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 45 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و گواهى از سوى خداوند بر اعمال مردم است .

أرسلنك ش_هدًا

متعلق {شاهداً} در آيه، ذكر نشده است و لكن به قرينه {مبشّر} و {نذير} و نيز آيات ديگرى مانند {لتكونوا شهداء على الناس} [2/143] متعلق آن، مردم اند و چون اعمال آنان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، مراد از گواهى بر مردم هم مى تواند گواهى بر اعمال آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، تأييد كننده رسولان الهى پيشين و گواه بر درستى تعاليم آنان

و صدّق المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1،2،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

3 - پيامبر ( ص ) ، شهادت دهنده و تأكيدكننده بر درستى ادراكات عقلى و گرايش فطرى انسان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه منظور از {شاهداً}، شهادت دادن به درستى ازرش هايى باشد كه انسان با عقل و فطرت آن را درك كرده يا مى تواند درك كند. قرينه بر درستى اين احتمال، تقدم {شاهداً} بر {مبشّراً و نذيراً} است; چه اين كه اول بايد ارزش تبيين گردد; سپس بر

اجراى آن تأكيد شود.

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

گواهى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 23،26

23 _ تقدّم و اولويّت مردان نسبت به زنان ، در تحمّل شهادات

فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

گواهى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

گواهى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5،29

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در

قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد

از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

گواهى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 3

3 - مقرّبان درگاه خداوند گواهان نامه اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

فعل {يشهد}، يا از {شهود} به معناى حضور است و يا از {شهادة} كه ابن اثير در نهايه آن را {خبر دادن از مشاهدات خويش} معنا كرده است; در هر صورت گواه بودن {مقرّبون} استفاده مى شود; زيرا در معناى اول حضور و نظارت آنان به منظور گواهى دادن است و معناى دوم _ كه در آن صورت {يشهده} به معناى {يشهد به} خواهد بود _ صريح در نكته ياد شده است.

گواهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 3،8

3 _ خدا ، ملائكه و عالمان ، گواهان توحيد

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم

8 _ حاكميّت قسط و عدل بر نظام تكوين ، دليل دانشمندان و ملائكه براى گواهى بر وحدانيّت خدا *

شهد . .. الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

به نظر مى رسد {قائماً بالقسط} كه حال براى {اللّه} است، اشاره به علّت گواهى ملائكه و اولوا العلم باشد. و بدين جهت، مؤخر آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،11

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة

يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون} نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

11 _ فرشتگان الهى ، شاهد و ناظر نزول قرآن بر پيامبر ( ص )

و الملئكة يشهدون

كلمه {واو} در جمله {و الملئكة يشهدون} حاليه و {يشهدون} به معناى نظارت مى كنند، گرفته شده است.

گواهى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 2

2 - تمامى موجودات هستى ، شاهدى گويا بر منزّه بودن خداوند از هر عيب و نقص

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه تسبيح در آيه شريفه، تسبيح تكوينى باشد.

گواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

گواهى ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 12،25

12 _ سود مصلحت واقعى فقرا و يا اغنيا ، از طريق شهادت نابحق تأمين نخواهد شد .

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

25 _ خداوند آگاه به شهادت هاى دروغ و نابحق مردم و دانا به كتمان شهادت ، از سوى آنان

و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

{تلوا} از {لوى

لسانه} (زبانش را منحرف كرد) گرفته شده و متعلق آن _ به قرينه {شهداء للّه} _ شهادت مى باشد و انحراف زبان، كنايه از دروغ گفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 21

21 _ هشدار و تهديد خداوند نسبت به كسانى كه به حق شهادت ندهند و براى خدا قيام نكنند .

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط . .. و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 1،10

1 _ شهادت هاى ناحق بى اعتبار و احكام مبتنى بر آن ملغاست

فان عثر على انهما استحقا اثماً فاخران يقومان مقامهما

عَثْر و عُثور _ مصدر عُثِرَ _ به معناى آگاه شدن و اطلاع يافتن است و {استحقا} باب استفعال از {حق} مى باشد. و از جمله معانى باب استفعال، جلوه دادن و قلمداد كردن است. مى توان گفت همين معنا از {استحقا} اراده شده است. بنابراين جمله {فان عثر ...} يعنى اگر معلوم شد كه شاهدان گناهى (شهادت ناحقى) را حق جلوه دادند ... .

10 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، تجاوز به حقوق ديگران و ستمكارى در حق ايشان است .

و ما اعتدينا إنّا اذاً لمن الظلمين

گواهى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 10

10 - اعتراف كافران در حضور نگهبانان و دربانان دوزخ ، به آمدن پيامبران تلاوت گر آيات خداوند و انذارگران الهى براى هدايت آنان

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم و ينذرونكم

لقاء يومكم ه_ذا

گواهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

لغو گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 1

1 _ شهادت هاى ناحق بى اعتبار و احكام مبتنى بر آن ملغاست

فان عثر على انهما استحقا اثماً فاخران يقومان مقامهما

عَثْر و عُثور _ مصدر عُثِرَ _ به معناى آگاه شدن و اطلاع يافتن است و {استحقا} باب استفعال از {حق} مى باشد. و از جمله معانى باب استفعال، جلوه دادن و قلمداد كردن است. مى توان گفت همين معنا از {استحقا} اراده شده است. بنابراين جمله {فان عثر ...} يعنى اگر معلوم شد كه شاهدان گناهى (شهادت ناحقى) را حق جلوه دادند ... .

ممنوعيت گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 4

4 _ شهادت و گواهى باطل و دروغ ، ممنوع است .

و الذين لايشهدون الزور

موانع كتمان گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 29

29 _ توجه به آگاهى خداوند از اعمال آدميان ، زمينه اقامه عدل ،

پرهيز از شهادت هاى دروغ و كتمان شهادت

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه . .. فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

موانع گواهى دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 2

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

موجبات گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 5،6

5 _ اجراى عدالت و شهادت به حق ، مقتضاى ايمان است .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

6 _ تحقق شهادت به حق در گرو داشتن ملكه عدالتخواهى

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه نظر اصلى آيه بر شهادت دادن به حق باشد، بنابراين اقامه قسط به منزله مقدمه اى براى رسيدن به شهادت به حق، خواهد بود. يعنى شهادت به حق در صورتى ميسر است كه ملكه قيام به قسط، در وجود آدمى ايجاد شده باشد.

مؤاخذه گواهى بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 -

12

12 - ادعا ها و گواهى هاى بدون پشتوانه علمى ، داراى مسؤوليت و مورد بازخواست

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

وجوب گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 29،30

29 _ وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى اداى شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

30 _ وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنين ، به هنگام استشهاد از آنان

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى تحمل شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

وجوب گواهى در حد زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 13

13- وجوب كفايى حضور جمعى از مؤمنان و گواهى آنان به وقت اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

كفايى بودن وجوب حضور در صحنه اجراى حد از كلمه {طائفة} _ كه به معناى گروه است _ استفاده مى شود; زيرا اگر واجب عينى مى بود، مى بايست آيه شريفه چنين مى آمد: {و ليشهد عذابهما المؤمنون}.

وقت گواهى اخروى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 12 - 1

1 - گواهى پيامبران بر امت هاى خويش ، داراى وقتى معيّن در عرصه

قيامت

و إذا الرسل أُقّتت . لأىّ يوم أُجّلت

{أىّ} اسم استفهام و يا موصوله و مفيد تعظيم و تهويل است. {اُجّلت} به معناى {أخّرت} است. در اين برداشت مرجع ضمير فاعلى {اُجّلت}، ميقات و گواهى پيامبران (قابل استفاده از آيه قبل) دانسته شد.

ويژگى گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 3

3 _ گواهى خداوند، مهمترين و صحيحترين و اطمينان بخش ترين گواهيها

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

ويژگيهاى گواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 5

5 _ گواهى خداوند در قيامت ، گواهى كامل و بى نياز كننده از گواهى ديگران است .

فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم إن كنا عن عبادتكم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 6

6_ گواهى خداوند بر هر امرى در اثبات آن كافى و تمام است .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 9

9- گواهى و نظارت خداوند بر اعمال بندگان ، متكى بر علم و اطلاع گسترده او به احوال آنان است .

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

ويژگيهاى گواهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 11

11- شهادت گواهان در قيامت ، خدشه ناپذير و غير قابل ردّ است .

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن

للذين كفروا

گوساله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گوساله

آثار گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16،17

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ، تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1،2

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

آمرزش گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 11،12

11 _ آمرزش گناه گوساله پرستان بنى اسرائيل مؤثر در پيشبرد اهداف رسالت موسى ( ع )

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

مخاطب در جمله {إن ربك . .. } حضرت موسى(ع) است. در اينكه چرا

خداوند در بيان آمرزش گناهان بنى اسرائيل، موسى(ع) را مورد خطاب قرار داده و كلمه {رب} را به آن اضافه كرده، دو وجه مى توان ذكر كرد: بخشش گناه بنى اسرائيل در راستاى ربوبيت خدا بر موسى و طبعاً در راستاى پيشبرد رسالت اوست. توصيه اى است به موسى(ع) كه تو نيز از خطاها و لغزشهاى قومت، در صورت توبه، درگذر و آنها را ناديده انگار. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

آمرزش گوساله پرستان تائب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

اختفاى ساخت گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 88 - 2

2 - ساخت گوساله زرين به دست سامرى ، پنهان و به دور از چشم بنى اسرائيل صورت گرفت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{أخرج} تنها ناظر به مرحله عرضه گوساله بر بنى اسرائيل است و مسكوت ماندن مراحل قبل از آن، (ساخت گوساله) نشانگر مستور بودن آن مراحل از انظار عمومى است.

القاى گوساله سامرى در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

امتحان با گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

90 - 3

3 - فتنه و امتحان بودن گوساله زرين سامرى ، از جمله هشدارهايى كه هارون به بنى اسرائيل داده بود .

و لقد قال لهم هرون . .. إنّما فتنتم به

انذار گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 14

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

بى عقلى گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

بى منطقى گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 8

8 - قوم موسى ، هيچ عذر و بهانه اى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {و أنتم ظالمون} ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن، حالتى مقارن گوساله پرستى بوده است; يعنى، گوساله پرستى بنى اسرائيل از سر ظلم بوده و هيچ توجيهى از قبيل جهل كه بتواند بهانه و عذرى براى آن باشد در ميان نبوده است.

بى منطقى گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 7،10

7 _ گرايش قوم موسى به پرستش مجسمه اى ناتوان از سخن گفتن و عاجز از هدايتگرى ، امر

نابخردانه و شگفت آور

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

10 _ بنى اسرائيل هيچ بهانه و عذرى در گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جمله حاليه {و كانوا ظلمين} مى تواند اشاره به يكى از اين دو معنا باشد: شرك ظلم است و قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى از ظالمان شدند. گوساله پرستى بنى اسرائيل قرين ظلم بود، نه بيان اين حقيقت كه شرك خود ظلم است. يعنى اين كردار آنان از سر ظلم بود و هيچ توجيهى كه بتواند آن كار ناصواب را كارى شايسته جلوه دهد در دست نداشتند. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

پشيمانى از گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

توبه از گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 4

4 _ خداوند گناه آن گروه از بنى اسرائيل را كه پس از گوساله پرستى توبه كرده و با ايمان به يكتايى خدا به پرستش او بازگشتند ، آمرزيد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار داد .

و الذين عملوا السيئات

ثم تابوا من بعدها و ءامنوا

مصداق مورد نظر براى {الذين عملوا السيئات}، به دليل آيات پيشين، گوساله پرستان بنى اسرائيل است. اين آيه در حقيقت استثنايى براى آيه پيشين است.

توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 7،20

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

20 - پذيرش توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى خداوند به آنان

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

آيه هاى اين بخش از سوره چنانچه از مطلع آن (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى . ..) به دست مى آيد، در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از

خطاها و لغزشها درگذر.

توطئه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 19

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

تهديد گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1،2

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب} دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

تهمت گوساله پرستى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 10

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

جنسيت گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر

ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

جهل گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

حاكميت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

ذلت دنيوى گوساله پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

ذلت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد

در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

روش برخورد با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 11

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن آن، روشن گرى و ارشاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

روش نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 14

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

زمينه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 5،9

5

_ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 6

6 _ توهم به سر آمدن زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 8

8 - بنى اسرائيل ، داراى زمينه مساعد فكرى براى پذيرش گوساله طلايى

به عنوان معبود بودند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

انتخاب شكل گوساله براى القاى بت پرستى و نيز ارتداد سريع بنى اسرائيل، به خصوص پس از مشاهده معجزات موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

سوزاندن گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده

كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

صداى گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 3،5

3 _ مجسمه گوساله دست ساز بنى اسرائيل ، بانگى مانند بانگ گاو داشت .

له خوار

{خوار} به صداى گاو گفته مى شود و در صداى شتر نيز به صورت استعاره كاربرد دارد. (مفردات راغب).

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 88 - 3

3 - تنديس گوساله زرين سامرى ، نعره اى همانند بانگ گوساله داشت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

{خوار}; يعنى، صداى بلند گاو و گوساله (لسان العرب). از آن جا كه تنديس ساخته شده سامرى به شكل گوساله بود، پيدا است كه صداى آن نيز همانند صداى گوساله بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 6

6 - صداى خارج شده از گوساله سامرى ، خالى ار هرگونه مفهوم لفظى بود .

له خوار . .. أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

ظلم گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 11

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

عجز گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 1

1 - گوساله سامرى ، پيكره اى عاجز از پاسخ گويى و ناتوان از نفع و ضرر رسانى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{رجوع} در كلام فصيح عرب به صورت متعدى نيز استعمال مى شود (مصباح) و {لايرجع. ..}; يعنى گوساله، گفته اى را به آنان بازنمى گرداند و به آنان پاسخى نمى دهد و {لايملك...}; يعنى، گوساله، مالك نفع و ضرر آنان نيست.

عوامل گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در

انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 8

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين مراد سامرى از اين تشبيه، اين است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

فتنه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 7

7 _ فرونشستن فتنه گوساله پرستى در ميان قوم موسى ، فراهم

آورنده زمينه اى مناسب براى مطرح شدن تورات از سوى آن حضرت

أخذ الألواح

بيان اين واقعيت كه موسى(ع) در پى فرونشستن فتنه گوساله پرستى، الواح را برگرفت، اين حقيقت را روشن مى سازد، كه زمينه از دست رفته براى تعاليم تورات بار ديگر در ميان قوم موسى ايجاد شد. گفتنى است آيه {149} مى رساند كه عموم بنى اسرائيل از گوساله پرستى توبه كردند و آيه {153} مى رساند كه خداوند توبه آنان را پذيرفت و در نتيجه فتنه گوساله پرستى فرونشست.

فرجام گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 3

3 _ بنى اسرائيل پس از اذعان به گمراهى خويش ، به اين حقيقت رسيدند كه نجاتشان از فرجام شوم گوساله پرستى در گرو شمول رحمت خدا و مغفرت اوست .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

فلسفه نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 1

1 - متذكر ساختن مردم به توحيد در پرستش ، هدف موسى ( ع ) از منهدم ساختن و خرد كردن گوساله سامرى

لنحرّقنّه . .. إنّما إل_هكم اللّه

برحسب ظاهر، اين آيه ادامه سخن موسى(ع) با قوم خويش است. ارائه اين بيانات، پس از محاكمه سامرى و محكوميت وى و نيز تصميم به نابود ساختن گوساله او، نتيجه گيرى از مجموع واقعه و حاكى از اين نكته است كه موسى(ع) براى اخذ اين نتيجه (ابطال شرك و اثبات توحيد)، آن مقدمات را به كار گرفته بود.

كيفر گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 15

15 - موسى ( ع ) با توجه دادن مرتدان به خالقيت خدا ، كيفر قتل را براى آنان امرى سازنده دانست .

ذلكم خير لكم عند بارئكم

انتخاب {بارء} در بيان ضرورت اجراى حكم قتل، به اين معنا اشاره دارد كه: هر چند كشته شدن به ظاهر از ميان رفتن و نابود شدن است، ولى در حقيقت زندگى يافتن و دوباره آفريده شدن است. گفتنى است كه تكرار {بارئكم} در دو جمله {توبوا إلى بارئكم} و {ذلكم خير لكم عند بارئكم} رساى به اين است كه هر كدام به هدفى خاص آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

گوساله بريان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 8

8_ ابراهيم ( ع ) ، در فاصله اى كوتاه پس از آمدن فرشتگانِ بشارت ، گوساله اى بريان شده براى آنان آورد .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

ضمير در {لبث} به ابراهيم(ع) برمى گردد و {أن جاء} به تقدير {فى} متعلق به {لبث} است.

{عجل} به گوساله نر كه بيش از يك ماه نداشته باشد، گفته مى شود و {حنيذ} به معناى بريان شده است. بنابراين {فما لبث ...}; يعنى، ابراهيم(ع) در آوردن گوساله اى بريان شده درنگى نكرد.

گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 6،7

6 _ معبود دست ساز بنى اسرائيل ( مجسمه گوساله ) نه با آنان سخن مى گفت و نه ايشان را به راهى رهنمون مى ساخت .

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

استفهام در {ألم يروا} براى انكار و تعجب است ; يعنى گوساله پرستان با اينكه مى ديدند معبود دست سازشان با آنان سخن نمى گويد و راهى را به آنان نشان نمى دهد، آن را {إله} مى پنداشتند و اين امرى است كه به خاطر نابخردانه بودنش هر خردمندى را شگفت زده مى كند.

7 _ گرايش قوم موسى به پرستش مجسمه اى ناتوان از سخن گفتن و عاجز از هدايتگرى ، امر نابخردانه و شگفت آور

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 19

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب}

به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 7

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

گوساله پرستان بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

گوساله پرستان بنى اسرائيل و هارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 18

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

گوساله پرستان تائب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى

يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7،10،11،13،15

7 - بنى اسرائيل ، در غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

11 - بنى اسرائيل ، هيچ بهانه و عذرى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {أنتم ظالمون} (در حالى كه ظالم بوديد) ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن حالتى بوده مقارن گوساله پرستى; يعنى، گرايش بنى اسرائيل به شرك از سر ظلم بود و هيچ توجيهى هر چند واهى از قبيل جهل و مانند آن - كه بتواند بهانه و عذرى براى آنان باشد - در ميان نبوده است.

13 - داستان غيبت

موسى ( ع ) از ميان قوم خويش و گرايش آن قوم به گوساله پرستى ، داستانى عبرت آموز و شايسته ياد آوردن

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده

15 - گوساله پرستى بنى اسرائيل از جمله ستمكارى هاى آنان بود .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 1،4،5

1 - خداوند ، گناه گوساله پرستى بنى اسرائيل را مورد عفو خويش قرار داد .

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 1،7

1 - قوم موسى با گوساله پرستى ، بر خويشتن ستم كرده و

مستحق كيفر شدند .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 12

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . ان الذين أمروا قوم موسى بعبادة العجل ، كانوا خمسة أنفس ، و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد . . . و هم الذين ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبح ها ;

. .. كسانى كه قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت كردند، پنج نفر بودند كه همگى از يك خانواده و سر يك سفره مى نشستند ... و آنان همان كسانى بودند كه مأمور گشته بودند گاوى را كه خداوند عز و جل دستور داده بود زبح كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4،8،10

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

8 - قوم موسى ، هيچ عذر و بهانه اى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {و أنتم ظالمون} ظهور در اين معنا

دارد كه: ظالم بودن، حالتى مقارن گوساله پرستى بوده است; يعنى، گوساله پرستى بنى اسرائيل از سر ظلم بوده و هيچ توجيهى از قبيل جهل كه بتواند بهانه و عذرى براى آن باشد در ميان نبوده است.

10 - ارتداد قوم موسى و گرايش آنان به گوساله پرستى ، از جمله ستم هاى آنان

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 14،22

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل} به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در

اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،11

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1،2،8

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه

خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

8 _ قوم موسى على رغم پيشينه گوساله پرستى به رحمت و مغفرت الهى اميدوار بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 7،8،9،11

7 _ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و ألقى الألواح

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 7

7 _ قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى بر خداوند افترا بستند .

و كذلك نجزى المفترين

مصداق مورد نظر براى {المفترين} مشركان و گوساله پرستان بنى اسرائيل هستند.

بنابراين شركورزى آنان افترا بر خدا بود. {افتراء}، از {فريه}، به معناى دورغ بافتن است. و مراد از {مفترين}، به مناسبت مورد، كسانى هستند كه بر خدا دروغ مى بندند ; يعنى به دروغ چيزى را به خدا نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 11

11 - ارتداد بنى اسرائيل و پيدايش گوساله پرستى در ميان آنان ، پس از عبورشان از دريا بود .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم . .. فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1،3

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و

سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى ، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

گوساله پرستى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 9

9 - سامرى ، خود نيز گوساله دست ساز خود را مى پرستيد .

وانظر إلى إل_هك الذى ظلت عليه عاكفًا

{إل_هك} علاوه بر تحقير

معبود سامرى، دلالت بر آن دارد كه او خود نيز آن را به عنوان {إل_ه} پذيرفته بود.

گوساله پرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 15،18

15 _ كفر و گوساله پرستى يهود ، على رغم مشاهده بينات و دلايل آشكار

بر توحيد و ضرورت خداپرستى

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

گوساله چاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 7

7 - پذيرايى ابراهيم ( ع ) از ميهمانان خويش ، با گوساله اى فربه و بريان

فجاء بعجل سمين

گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 6

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

گوشت گوساله در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 12

12_ حليت گوشت گوساله و گاو در شريعت ابراهيم ( ع )

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

مبارزه با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 20

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 11

11 - بنى اسرائيل در خطر تشتت و تفرقه ، در صورت اقدام عملى و جدى هارون ( ع ) براى مقابله

با گوساله پرستان

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

مبارزه با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

مبارزه هارون(ع) با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

مجسمه گوساله نر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 2

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 88 - 1،3،6

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

3 - تنديس گوساله زرين سامرى ، نعره اى همانند بانگ گوساله داشت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

{خوار}; يعنى، صداى بلند گاو و گوساله (لسان العرب). از آن جا كه تنديس ساخته شده سامرى به شكل گوساله بود، پيدا است كه صداى آن نيز همانند صداى گوساله بوده است.

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

محافظت از گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 10

10 - سامرى ، خود را به مواظبت كامل از گوساله دست ساز خود ، ملزم ساخته بود و همواره در كنار آن به سر مى برد .

ظلت عليه عاكفًا

{ظلت}، تخفيف يافته {ظللت} (مداومت داشتى) است. {عكوف} به معناى ملازم چيزى بودن و سركشى دائم از آن است (مصباح) و {ظلت عليه عاكفاً}; يعنى، به آن توجه فراوان داشتى و مدام ديدار خود

را با آن تازه مى كردى.

مدت گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 2

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

مغضوبيت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب} دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

مكان گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 3

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

منشأ گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 15

15 - وجود ريشه هاى كفر در قوم موسى ، منشأ عشق ورزى آنان به پرستش گوساله شد .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

موسى(ع) و گوساله سامرى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 13

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

نقش صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 5

5 - شنيده شدن صداى گوساله از تنديسِ دست ساز سامرى ، مايه فريفتگى بنى اسرائيل و باور به معبود بودن آن شد .

له خوار

ذكر هر يك از اوصاف گوساله، نشانگر دخالت آن در گرايش بنى اسرائيل است.

نقش گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 90 - 2

2 - گوساله سامرى ، وسيله فتنه و آزمون بنى اسرائيل بود .

إنّما فتنتم به

هارون(ع) و گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين قانع شدن به بى تقصيرى هارون در گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، وى را كاملا دور از خطا ندانست . *

قال رب اغفر لى و لأخى

طلب مغفرت براى هارون مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

هزينه گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 11

11 - بنى اسرائيل ، غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان را ، تأمين كننده هزينه ساخت گوساله خوانده و خود را از هرگونه كمك مالى به آن تبرئه كردند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا

يكى از معانى ذكر شده براى {ملك}، {مملوك} است (قاموس). مفاد آيه با توجه به اين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اموال خودمان، خود را در اين انحراف سهيم نساختيم; بلكه سامرى از اموالى كه ما به دور ريخته بوديم، اين فتنه را به بار آورد.

گوساله پرستان

آمرزش گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 153 - 11،12

11 _ آمرزش گناه گوساله پرستان بنى اسرائيل مؤثر در پيشبرد اهداف رسالت موسى ( ع )

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

مخاطب در جمله {إن ربك . .. } حضرت موسى(ع) است. در اينكه چرا خداوند در بيان آمرزش گناهان بنى اسرائيل، موسى(ع) را مورد خطاب قرار داده و كلمه {رب} را به آن اضافه كرده، دو وجه مى توان ذكر كرد: بخشش گناه بنى اسرائيل در راستاى ربوبيت خدا بر موسى و طبعاً در راستاى پيشبرد رسالت اوست. توصيه اى است به موسى(ع) كه تو نيز از خطاها و لغزشهاى قومت، در صورت توبه، درگذر و آنها را ناديده انگار. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

آمرزش گوساله پرستان تائب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب

موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

انذار گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 14

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

بى عقلى گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 7،20

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

20 - پذيرش توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى خداوند به آنان

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

آيه هاى اين بخش از سوره چنانچه از مطلع آن (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى . ..) به دست مى آيد، در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

توطئه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 19

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

تهديد گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1،2

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب} دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

جهل گوساله پرستان

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

حاكميت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

ذلت دنيوى گوساله پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

ذلت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

روش برخورد با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 11

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى

قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن آن، روشن گرى و ارشاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

كيفر گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 15

15 - موسى ( ع ) با توجه دادن مرتدان به خالقيت خدا ، كيفر قتل را براى آنان امرى سازنده دانست .

ذلكم خير لكم عند بارئكم

انتخاب {بارء} در بيان ضرورت اجراى حكم قتل، به اين معنا اشاره دارد كه: هر چند كشته شدن به ظاهر از ميان رفتن و نابود شدن است، ولى در حقيقت زندگى يافتن و دوباره آفريده شدن است. گفتنى است كه تكرار {بارئكم} در دو جمله {توبوا إلى بارئكم} و {ذلكم خير لكم عند بارئكم} رساى به اين است كه هر كدام به هدفى خاص آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه

تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 19

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 7

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

گوساله پرستان بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در

فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

گوساله پرستان بنى اسرائيل و هارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 18

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

گوساله پرستان تائب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

مبارزه با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 20

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 11

11 - بنى اسرائيل در خطر تشتت و تفرقه ، در صورت اقدام عملى و جدى هارون ( ع ) براى مقابله با گوساله پرستان

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

مغضوبيت

گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب} دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

گوساله پرستى

آثار گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16،17

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ، تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1،2

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

2 - موسى ( ع )

با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

بى منطقى گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 8

8 - قوم موسى ، هيچ عذر و بهانه اى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {و أنتم ظالمون} ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن، حالتى مقارن گوساله پرستى بوده است; يعنى، گوساله پرستى بنى اسرائيل از سر ظلم بوده و هيچ توجيهى از قبيل جهل كه بتواند بهانه و عذرى براى آن باشد در ميان نبوده است.

بى منطقى گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 7،10

7 _ گرايش قوم موسى به پرستش مجسمه اى ناتوان از سخن گفتن و عاجز از هدايتگرى ، امر نابخردانه و شگفت آور

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

10 _ بنى اسرائيل هيچ بهانه و عذرى در گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جمله حاليه {و كانوا ظلمين} مى تواند اشاره به يكى از اين دو معنا باشد: شرك ظلم است و قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى از ظالمان شدند. گوساله پرستى بنى اسرائيل قرين ظلم بود، نه بيان اين حقيقت كه شرك خود ظلم است. يعنى اين كردار آنان از سر ظلم بود و هيچ توجيهى كه بتواند آن كار ناصواب را كارى شايسته جلوه

دهد در دست نداشتند. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

پشيمانى از گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

توبه از گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 4

4 _ خداوند گناه آن گروه از بنى اسرائيل را كه پس از گوساله پرستى توبه كرده و با ايمان به يكتايى خدا به پرستش او بازگشتند ، آمرزيد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار داد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها و ءامنوا

مصداق مورد نظر براى {الذين عملوا السيئات}، به دليل آيات پيشين، گوساله پرستان بنى اسرائيل است. اين آيه در حقيقت استثنايى براى آيه پيشين است.

تهمت گوساله پرستى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 10

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

زمينه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 148 - 5،9

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 6

6 _ توهم به سر آمدن زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 8

8 - بنى اسرائيل ،

داراى زمينه مساعد فكرى براى پذيرش گوساله طلايى به عنوان معبود بودند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

انتخاب شكل گوساله براى القاى بت پرستى و نيز ارتداد سريع بنى اسرائيل، به خصوص پس از مشاهده معجزات موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

ظلم گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 11

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

عوامل گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 8

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين مراد سامرى از اين تشبيه، اين است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

فتنه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 7

7 _ فرونشستن فتنه گوساله پرستى در ميان قوم موسى ، فراهم آورنده زمينه اى مناسب براى مطرح شدن تورات از سوى آن حضرت

أخذ الألواح

بيان اين واقعيت كه موسى(ع) در پى فرونشستن فتنه گوساله پرستى، الواح را برگرفت، اين حقيقت را روشن مى سازد، كه زمينه از دست رفته براى تعاليم تورات بار ديگر در ميان قوم موسى ايجاد شد. گفتنى است آيه {149} مى رساند كه عموم بنى اسرائيل از گوساله پرستى توبه كردند و آيه {153} مى رساند كه خداوند توبه آنان را پذيرفت و در نتيجه فتنه گوساله پرستى فرونشست.

فرجام گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 3

3 _ بنى اسرائيل پس از اذعان به گمراهى خويش ، به اين حقيقت رسيدند كه نجاتشان از فرجام شوم گوساله پرستى در گرو شمول رحمت خدا و مغفرت اوست .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7،10،11،13،15

7 - بنى اسرائيل ، در غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

11 - بنى اسرائيل ، هيچ بهانه و عذرى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {أنتم ظالمون} (در حالى كه ظالم بوديد) ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن حالتى بوده مقارن گوساله پرستى; يعنى، گرايش بنى اسرائيل به شرك از سر ظلم بود و هيچ توجيهى هر چند واهى از قبيل جهل و مانند آن - كه بتواند بهانه و عذرى براى آنان باشد - در ميان نبوده است.

13 - داستان غيبت موسى ( ع ) از ميان قوم خويش و گرايش آن قوم به گوساله پرستى ، داستانى عبرت آموز و شايسته ياد آوردن

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده

15 - گوساله پرستى بنى اسرائيل از جمله ستمكارى هاى آنان بود .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 1،4،5

1 - خداوند ، گناه گوساله پرستى بنى اسرائيل را مورد عفو خويش قرار داد .

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 1،7

1 - قوم موسى با گوساله پرستى ، بر خويشتن ستم كرده و مستحق كيفر شدند .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا

أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 12

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . ان الذين أمروا قوم موسى بعبادة العجل ، كانوا خمسة أنفس ، و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد . . . و هم الذين ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبح ها ;

. .. كسانى كه قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت كردند، پنج نفر بودند كه همگى از يك خانواده و سر يك سفره مى نشستند ... و آنان همان كسانى بودند كه مأمور گشته بودند گاوى را كه خداوند عز و جل دستور داده بود زبح كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4،8،10

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

8 - قوم موسى ، هيچ عذر و بهانه اى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {و أنتم ظالمون} ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن، حالتى مقارن گوساله پرستى بوده است; يعنى، گوساله پرستى بنى اسرائيل از سر ظلم بوده و هيچ توجيهى از قبيل جهل كه بتواند بهانه و عذرى براى آن باشد در ميان نبوده است.

10 - ارتداد قوم موسى و گرايش آنان به گوساله پرستى ، از جمله ستم هاى آنان

ثم

أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 14،22

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل} به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 148 - 1،2،11

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1،2،8

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

8 _ قوم موسى على رغم پيشينه گوساله پرستى به رحمت و مغفرت الهى اميدوار بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 7،8،9،11

7

_ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و ألقى الألواح

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 7

7 _ قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى بر خداوند افترا بستند .

و كذلك نجزى المفترين

مصداق مورد نظر براى {المفترين} مشركان و گوساله پرستان بنى اسرائيل هستند. بنابراين شركورزى آنان افترا بر خدا بود. {افتراء}، از {فريه}، به معناى دورغ بافتن است. و مراد از {مفترين}، به مناسبت مورد، كسانى هستند كه بر خدا دروغ مى بندند ; يعنى به دروغ چيزى را به خدا نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 85 - 11

11 - ارتداد بنى اسرائيل و پيدايش گوساله پرستى در ميان آنان ، پس از عبورشان از دريا بود .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم . .. فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1،3

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در

زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى ، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

گوساله پرستى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 9

9 - سامرى ، خود نيز گوساله دست ساز خود را مى پرستيد .

وانظر إلى إل_هك الذى ظلت عليه عاكفًا

{إل_هك} علاوه بر تحقير معبود سامرى، دلالت بر آن دارد كه او خود نيز آن را به عنوان {إل_ه} پذيرفته بود.

گوساله پرستى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 12

12 - گرايش يهوديان به گوساله پرستى ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

و كتاب هاى آسمانى خويش

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل ... و لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل

جمله {لقد جاءكم . ..} عطف بر {لم تقتلون ...} در آيه قبل است. بنابراين مضمون اين آيه نيز پاسخى به اين ادعاى يهود است كه خود را مؤمن به پيامبران اسرائيلى و كتابهاى آسمانى آنان مى دانستند (نؤمن بما أنزل علينا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 15،18

15 _ كفر و گوساله پرستى يهود ، على رغم مشاهده بينات و دلايل آشكار بر توحيد و ضرورت خداپرستى

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

مبارزه با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

مبارزه هارون(ع) با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

مدت گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 2

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

مكان گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 3

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن

اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

منشأ گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 15

15 - وجود ريشه هاى كفر در قوم موسى ، منشأ عشق ورزى آنان به پرستش گوساله شد .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

هارون(ع) و گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين قانع شدن به بى تقصيرى هارون در گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، وى را كاملا دور از خطا ندانست . *

قال رب اغفر لى و لأخى

طلب مغفرت براى هارون مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

گوساله سامرى

القاى گوساله سامرى در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا

افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

امتحان با گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 3

3 - فتنه و امتحان بودن گوساله زرين سامرى ، از جمله هشدارهايى كه هارون به بنى اسرائيل داده بود .

و لقد قال لهم هرون . .. إنّما فتنتم به

جنسيت گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

روش نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 14

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

سوزاندن گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد:

و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 3

3 - تنديس گوساله زرين سامرى ، نعره اى همانند بانگ گوساله داشت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

{خوار}; يعنى، صداى بلند گاو و گوساله (لسان العرب). از آن جا كه تنديس ساخته شده سامرى به شكل گوساله بود، پيدا است كه صداى آن نيز همانند صداى گوساله بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 6

6 - صداى خارج شده از گوساله سامرى ، خالى ار هرگونه مفهوم لفظى بود .

له خوار . .. أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

عجز گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 1

1 - گوساله سامرى ، پيكره اى عاجز از پاسخ گويى و ناتوان از نفع و ضرر رسانى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{رجوع} در كلام فصيح عرب به صورت متعدى نيز استعمال مى شود (مصباح) و {لايرجع. ..}; يعنى گوساله، گفته اى را به آنان بازنمى گرداند و به آنان پاسخى نمى دهد و {لايملك...}; يعنى، گوساله، مالك نفع و ضرر آنان نيست.

فلسفه نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 1

1 - متذكر ساختن مردم به توحيد در پرستش ، هدف موسى ( ع ) از منهدم ساختن و خرد كردن گوساله سامرى

لنحرّقنّه . .. إنّما إل_هكم اللّه

برحسب ظاهر، اين آيه ادامه سخن موسى(ع) با قوم خويش است. ارائه اين بيانات، پس از محاكمه سامرى و محكوميت وى و نيز تصميم به نابود ساختن گوساله او، نتيجه گيرى از مجموع واقعه و حاكى از اين نكته است كه موسى(ع) براى اخذ اين نتيجه (ابطال شرك و اثبات توحيد)، آن مقدمات را به كار گرفته بود.

گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 6

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به

عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

محافظت از گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 10

10 - سامرى ، خود را به مواظبت كامل از گوساله دست ساز خود ، ملزم ساخته بود و همواره در كنار آن به سر مى برد .

ظلت عليه عاكفًا

{ظلت}، تخفيف يافته {ظللت} (مداومت داشتى) است. {عكوف} به معناى ملازم چيزى بودن و سركشى دائم از آن است (مصباح) و {ظلت عليه عاكفاً}; يعنى، به آن توجه فراوان داشتى و مدام ديدار خود را با آن تازه مى كردى.

موسى(ع) و گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 13

13 - موسى

( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

نقش صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 5

5 - شنيده شدن صداى گوساله از تنديسِ دست ساز سامرى ، مايه فريفتگى بنى اسرائيل و باور به معبود بودن آن شد .

له خوار

ذكر هر يك از اوصاف گوساله، نشانگر دخالت آن در گرايش بنى اسرائيل است.

نقش گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 2

2 - گوساله سامرى ، وسيله فتنه و آزمون بنى اسرائيل بود .

إنّما فتنتم به

هزينه گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 11

11 - بنى اسرائيل ، غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان را ، تأمين كننده هزينه ساخت گوساله خوانده و خود را از هرگونه كمك مالى به آن تبرئه كردند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا

يكى از معانى ذكر شده براى {ملك}، {مملوك} است (قاموس). مفاد آيه با توجه به اين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اموال خودمان، خود را در اين انحراف سهيم نساختيم; بلكه سامرى از اموالى كه ما به دور ريخته بوديم، اين فتنه را به بار آورد.

گوسفند از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

احكام گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 103 - 1،2،6،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه {قالوا حسبنا ما وجدنا ...} در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

6 _ احكام ويژه وصيله ( گوسفند ماده اى كه همزاد با بره نر باشد ) بدعت و از افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من . .. و لاوصيلة و لكن الذين كفروا يفترون

در دوره جاهليت اگر گوسفندى دو قلو مى زائيد كه يكى از آن دو نر بود، ذبح آن را تحريم مى كردند و همزاد آن را {وصيلة} مى ناميدند يعنى ماده گوسفندى كه سرنوشت همزادش را به سرنوشت خود گره زد و سبب شد كه بر آستان بتها ذبح نشود. امام صادق(ع) در توضيح معناى {وصيلة} در آيه فوق فرمود: {ان اهل الجاهلية كانوا اذا ولدت الناقة ولدين فى بطن قالوا: وصلت، فلايستحلون ذبحها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى

مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

استفاده از گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 7

7 - امكان بهرهورى گسترده بشر از دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، نشانى ديگر از لطف و عنايت خدا و نظارت دقيق او بر احوال آفريده هايش

و ما كنّا عن الخلق غ_فلين . .. و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة ... و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 4

4 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه و حكمت آفرينش شتر ، گاو و گوسفندان

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

گفتنى است از {لام} {لهم} (به كار رفته در معناى تعليل) و نيز از اين كه آيه شريفه در مقام امتنان است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت شير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 3

3 - اهميت و نقش بسيار شير شتر ، گاو و گوسفند و فراورده هاى آن ، در تغذيه انسان ها

و مشارب

برداشت ياد شده از آن جا است كه شير _ با آن كه از منافع أنعام به شمار

مى رود _ اختصاص به ذكر يافته است.

پيه گوسفند در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

تحريم پيه گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 3،5

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

{شحم} به معنى چربى و پيه است و {ظهر} يعنى پشت و {حوايا}، جمع {حوية}، به معنى روده است.

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

تسخير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 2

2 - رام و مسخرّ كردن دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى بشر ، جلوه قدرت خدا و لطف او بر بندگان است .

و ذلّلن_ها لهم

تشبيه به گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 9

9 - از امام باقر ( ع ) درباره آيه فوق روايت شده : { مثل الذين كفروا فى دعائك إياهم أى مثل الداعى

لهم إلى الإيمان كمثل الناعق فى دعائه المنعوق به من البهائم التى لاتفهم و إنما تسمع الصوت فكما ان الأنعام لايحصل ل ها من دعاء الراعى إلا السماع دون تفهم المعنى فكذلك الكفار لايحصل لهم من دعائك إياهم إلى الإيمان إلا السماع دون تفهم المعنى ;

مثل تو اى رسول ما در دعوت اين كافران، به سان چوپانى است كه گوسفندان را فرا مى خواند و آن گوسفندان نمى فهمند او چه مى گويد و تنها صدايى مى شنوند. پس همان طور كه گوسفندان از فرياد چوپان غير از صدا، معنايى نمى فهمند، كافران نيز از دعوت تو آنها را به ايمان غير از شنيدن صدا هيچ معنايى نمى فهمند}.

تعقل در خلقت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 2

2 - تشويق خداوند به تأمل و انديشه در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت ( مانند شتر ، گاو و گوسفند )

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

حليت جنين گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت گوشت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد

ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا

تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

خالق گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 1

1- خداوند ، خالق و آفريننده انعام ( گاو ، شتر و گوسفند ) است .

و الأنع_م خلقها لكم

{نعم} در لغت تنها به شتر گفته مى شود; زيرا كه بزرگ ترين نعمتها در نزد عرب است، ولى جمع آن {أنعام} به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود.

خلقت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 1

1 - آفرينش انسان ، جنبندگان و دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خداوند

ألم تر أنّ اللّه . .. و من الناس و الدّوابّ و الأنع_م

{أنعام} جمع {نَعَم} (شتر) مى باشد; ولى اين واژه در مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز به كار مى رود; چنان كه در آيه شريفه به همين معنا استعمال شده است (مفردات راغب).

خوردن گوشت گوسفند در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ

چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

ذبح گوسفند در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

زوجيت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 1

1 _ خداوند، آفريننده هشت نر و ماده از گوسفند و بز و شتر و گاو براى بهره بردارى آدميان

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

{ثمانية أزواج} مى تواند بدل براى {حمولة و فرشا} باشد كه خود مفعول {أنشأ} مى باشند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {أنشأ من الأنعام ثمانية أزواج}.

شير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 2

2 - شير دام ها ( شتر ، گاو و

گوسفند ) ، از منابع مهم تغذيه انسان

نسقيكم ممّا فى بطونها

شير گوسفند از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 3

3- بيرون آوردن شير خالص و آماده نوشيدن ، از بين خون و سرگين داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند ، از آيات خداوند

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

عبرت از خروج شير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 4

4- در خارج كردن شير خالص از ميان خون و فضولات غذايى شتر ، گاو و گوسفند ، درس عبرتى است براى انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

عبرت از گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 1

1- در شتر ، گاو و گوسفند درس عبرتى براى انسانهاست .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم

{أنعام} نامى است براى شتر، گاو و گوسفند.

فلسفه خلقت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 2

2- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) به منظور بهره گيرى انسان از آنهاست .

و الأنع_م خلقها لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، براى انسان و در خدمت او است .

كلوا وارعوا أنع_مكم

به شتر،

گاو و گوسفند {أنعام} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 5

5 - خداوند ، شتر ، گاو و گوسفند را براى تغذيه انسان آفريد .

و منها يأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 1

1 - خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

لام در {لكم} براى تعليل است; يعنى، به خاطر شما، {أنعام} (جمع {نَعَمْ}) در اصل به معناى شتر است; ولى گاهى براى مجموع {شتر، گاو و گوسفند} به كار مى رود. برداشت ياد شده بر اساس همين احتمال است.

فوايد پشم گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

فوايد پوست گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 5،6

5- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، به گونه اى كه از پوست آنها خانه و سرپناه سبك و

قابل انتقال ( براى عشاير و صحرانشين ) ساخته شود ، به قدرت خداست .

و الله . .. جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

فوايد شير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 5

5- شير شتر ، گاو و گوسفند نوشيدنى ، سالم و سهل التناول است .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{خالصاً} (پالوده از هر چيز) حكايت از سلامت آن و {سائغاً} (آسان جريان يابنده) حكايت از سهل التناول بودن آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، داراى نوشيدنى هاى بسيار براى انسان

و مشارب

فوايد كرك گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم

و داناست.

فوايد گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 4

4- دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، داراى فوايد و منافع گوناگون براى انسان

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 1،6

1 - وجود و كارايى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى انسان ، آكنده از درس ها و عبرت هايى از تقدير و تدبير الهى است .

و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة

{أنعام}; يعنى، گله هاى شتر، گاو و گوسفند. {عبرة} و {إعتبار} نيز به معناى پندگرفتن و اندرز يافتن است.

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از منابع درآمد و امرار معاش انسان

و منها تأكلون

جمله {و منها تأكلون} (از آنها مى خوريد) مى تواند تعبير كنايى از ارتزاق و كسب درآمد باشد; چنان كه گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} كه مقصود اين است كه فلانى از حرفه اش زندگى كرده كسب درآمد مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 73 - 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند _ علاوه بر خوردن و سوار شدن _ داراى منافع بسيار و انواع سود ها براى بشر است .

فمنها ركوبهم و منها يأكلون . و لهم فيها من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 8،9

8 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه آفرينش دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز )

و أنزل لكم من الأنع_م

9 - دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) داراى اهميت و نقش ويژه در تغذيه و بهرهورى انسان ها

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

از اختصاص به ذكر يافتن دام ها از ميان ديگر حيوانات و نعمت هاى خدادادى، به وقت سخن گفتن از آفرينش انسان ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 4

4 - خداوند ، برخى از دام ها ( چون شتر ) را براى سوار شدن و برخى ديگر ( مانند گوسفند ) را به منظور خوردن انسان ها آفريده است .

الأنع_م لتركبوا منها و منها تأكلون

فوايد موى گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم،

كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

كيفيت خروج شير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 2

2- خداوند ، بيرون آورنده شير خالص از ميان خون و سرگين هاى داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند جهت استفاده انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{فرث} سرگينى است كه داخل شكنبه است و هنوز از آن خارج نشده است.

گوسفند در كفّاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 4،8،26

4 _ جريمه و سزاى كشتن شكار ، قربانى كردن دام اهلى ( شتر ، گاو و گوسفند ) همانند آن شكار است .

و من قتله . . فجزاء مثل ما قتل من النعم

{نعم} مفرد كلمه انعام است و به شتر و گاو گوسفند گفته مى شود. {جزاء} مبتدائى است كه خبر آن حذف شده است يعنى عليه جزاء و كلمه {مثل} صفت {جزاء} مى باشد و مراد از آن مى تواند همگونى در جنس و وزن و يا همانندى در قيمت باشد. {من النعم} صفت و يا حال براى {جزاء} است. امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص341، ح 94، ب 25.

8 _ جريمه و سزاى شكار در حال احرام و يا

در حرم مكه ( شتر ، گاو و يا گوسفند ) بايد به آستان كعبه تقديم شود .

فجزاء مثل ما قتل . .. هدياً بلغ الكعبة

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

گوسفند قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

گوشت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى

لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

مالكيت بر گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

منشأ تسخير گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 1

1 - خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را رام انسان و در خدمت

او قرار داده است .

أنّا خلقنا لهم أنع_مًا . .. و ذلّلن_ها لهم

{تذليل} (مصدر {ذلّلنا}) به معناى خوار كردن و به خضوع واداشتن چيزى است. و مقصود از آن در آيه شريفه، رام كردن و در اختيار قرار دادن انعام براى بشر است.

نعمت پوست گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 6

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

نعمت زوجيت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 7

7 - آفرينش انعام ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) به صورت نر و ماده ، جلوه قدرت خدا و از نعمت هاى الهى

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

{أنعام} در اصل به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود و گاهى شامل بز هم مى شود; چنان كه در اين آيه چنين است. {أزواج} به معناى انواع و صنف ها است و اطلاق هشت صنف بر چهار نوع از حيوان، به اعتبار نر و ماده بودن هر يك از آنها است.

نعمت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 13

13 - شتر ، گاو و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34

- 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 133 - 4

4 - دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و فرزندان ، از نعمت ها و امداد هاى الهى به بشر

أمدّكم بأنع_م و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 4

4 - شير و منافع بسيار شتر ، گاو و گوسفند ، نعمتى الهى و شايسته سپاس و شكرگزارى است .

و لهم فيها من_فع و مشارب أفلايشكرون

گوش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گوش

آثار سنگينى گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 16

16- هدايت پذيرى كسانى كه بر دل هايشان پرده افكنده شده و بر گوش هايشان سنگينى نشسته ( محرومان از درك و فهم آيات الهى ) ، ناممكن است .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

{لن} براى نفى هميشگى است كه در آيه مورد بحث، با كلمه {أبداً} نيز بر آن تأكيد مجدد شده است;

يعنى، چنين افرادى، هرگز و هيچ گاه، هدايت نخواهند شد و بايد از آنان مأيوس بود.

آثار سنگينى گوش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آگاهى گوش از عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 4

4 - آگاهى گوش ، چشم و پوست آدمى ، از اعمال و رفتار او

شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم بما كانوا يعملون

گفتنى است كه گواهى دادن فرع بر آن است كه گواهى دهنده به آنچه گواهى مى دهد آگاه باشد.

ادراك گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 13

13 - دريافت هاى ادراكى انسان ، از طريق گوش ، تنها به يك كيفيت است ، ولى از طريق چشم و قلب ، متنوع است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

مفرد آورده شدن {سمع} و جمع آورده شدن {أبصار} و {أفئدة} شايد به خاطر اين واقعيت خارجى باشد كه انسان از طريق گوش، تنها صدا را مى شنود در حالى كه از طريق چشم، رنگ ها، جسم ها، سكون و حركت و. .. و نيز از طريق قلب، دريافت هاى گوناگونى دارد.

استفاده از گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36

- 7

7- بهره نگرفتن صحيح از نعمت شنوايى ، بينايى و قلب براى شناخت حق ، باعث مسؤوليت انسان نزد خداوند است .

و لاتقف . .. إن السمع ... كان عنه مسئولاً

خداوند، به منظور دور كردن انسانها از حركتهاى غير علمى، به آنان نعمت شنوايى، بينايى و قلب را يادآور شده است تا آنان، با بهره گيرى صحيح از آن، به يقين دست يافته و بر اساس آن، حكم كرده و عمل نمايند.

انگشت به گوش كردن قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 2

2 - انگشت ها را در گوش ها نهادن و جامه ها را بر سر كشيدن ، واكنش معمول قوم نوح در برابر دعوت آن حضرت

و إنّى كلّما دعوتهم . .. جعلوا أص_بعهم فى ءاذانهم و استغشوا ثيابهم

پرسش از گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 9،11

9- چشم ، گوش و قلب در قيامت ، مورد بازخواست و سؤال قرار خواهند گرفت .

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه: اولاً، سؤال از موارد ياد شده حقيقى باشد و ثانياً، طبق همين مبنا _ چون در دنيا از آنها سؤالى نخواهد شد _ مراد از آن، بازخواست و سؤال در قيامت باشد.

11- { عن الحسن بن هارون قال : قال لى أبوعبدالله ( ع ) : { إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً } قال : يسأل السمع عمّا سمع و البصر عمّا نظر إليه

و الفؤاد عمّا عقد عليه ;

حسن بن خارون گويد: امام صادق(ع) به من فرمود:[مراد از آيه]{إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً} [اين است كه] گوش از آنچه شنيده و چشم از آنچه ديده و قلب از آنچه كه اعتقاد پيدا كرده است، سؤال مى شود}.

خالق گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 10

10 - خداوند ، ايجاد كننده گوش و چشم و قلب در انسان است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

سنگينى گوش اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 11 - 4

4- خداوند ، با تصرّف در حسِّ شنوايى اصحاب كهف ، آنان را در خوابى چندين ساله ، در غار نگاه داشت .

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا

سنگينى گوش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 13

13- محروم شدن حقْ ناپذيران از گوش سپارى به آيات الهى و توجه به آن ، بازتاب عملكرد خود آنها است .

فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا

سنگينى گوش دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 10

10- خداوند ، به جهت محروم ساختن مخالفان قرآن از فهميدن نكته هاى آن و گوش سپارى به آيات الهى ، بر دل هايشان ، حجاب هايى متعدد و در گوش هايشان ، سنگينى ، مى افكند .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و

فى ءاذانّهم وقرًا

{أكنّه} جمع {كِنان} به معناى {پرده و پوشش} است. {وَقر} به معناى {سنگينى} است. سنگينى در گوش، كنايه از دل ندادن به آيات الهى، و نشان دادن رفتارى شبيه كران، در آن است. ضمير {يفقهوه} به {آيات} بازمى گردد كه چون مراد از {آيات}، واژه {قرآن} است، ضمير مذكر آمده است. و مراد از {أن يفقهوه}، {لئلايفقهوه} و يا {كراهة أن يفقهوه} است.

سنگينى گوش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 3

3 _ خداوند افكننده حجابهايى متعدد بر دل، و سنگينى بر گوش گروهى از كافران است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

سنگينى گوش مروجان لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 8

8 - رواج دهندگان سخنان باطل ، به قدرى از آيات خدا گريزانند كه گويا سنگينى گوش دارند .

كأنّ فى أُذنيه وقرًا

سنگينى گوش معرضان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 8

8 - رواج دهندگان سخنان باطل ، به قدرى از آيات خدا گريزانند كه گويا سنگينى گوش دارند .

كأنّ فى أُذنيه وقرًا

سنگينى گوش مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 11

11- برخى از مردم ، در برابر آيات قرآن ، مانند كسانى اند كه گوش شان ، سنگين ، و فهم آنها از كار افتاده است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

تعبيرهاى {على قلوبهم

أكنّه} و {فى ءاذانهم وقراً} تعبيراتى كنايى هستند، نه اين كه واقعاً، گوش و قلب آن ها، خللى ظاهرى پيدا كرده باشد.

عوامل حجاب گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 5

5 - آدمى ، خود ايجاد كننده حجاب شنيدن و ديدن ، بر چشم و گوش خويش است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

ايجاد {غشاوة} بر چشم و گوش - به خلاف مسدود كردن قلبها - به خداوند نسبت داده نشده است. از اين مقابله چنين بر مى آيد كه كافران، خود ايجاد كننده {غشاوة} بر گوش و چشم خويش هستند.

فوايد گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 3

3 - قلب ( دل و انديشه ) ، گوش و چشم از ابزار شناخت

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 6

6- قواى شنوايى و بينايى و قلب ، ابزار شناخت است .

و لاتقف . .. إن السمع و البصر و الفؤاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 5

5- حس شنوايى ، وسيله دستيابى به حقايق و قلب مركز درك و فهم آنهاست .

على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 6

6 - حواس ظاهرى ، همانند شنوايى ، از ابزار شناخت است .

لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 7

7 - شنوايى و بينايى از جمله ابزار فهم و دريافت هدايت است .

و ما أنت به_د العمى . .. إن تسمع إلاّ من يؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 6

6 - گوش ، از ابزار كسب اطلاعات و شناخت است .

كأن لم يسمعها كأنّ فى أُذنيه وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 8

8 - گوش و چشم ، از ابزار شناخت حق

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 11

11- ابزار حسى چشم و گوش ، وسيله رهيافت حقايق به محدوده ادراك بشر *

جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبص_رهم و لا أفئدتهم

تقدم لفظى {سمع} و {بصر} بر {أفئدة} ممكن است بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

قصاص گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 4

4 _ جان در برابر جان ، چشم در برابر چشم ، بينى در برابر بينى ، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ، قانون قصاص در تورات

و كتبنا عليهم . .. و العين بالعين و الأنف بالأنف و الاذن بالاذن و السن بالسن

گواهى اخروى گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 8

8- شهادت خواهى از چشم ،

گوش و قلب در قيامت ، درباره انسان

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه سؤال از گوش، چشم و قلب، حقيقى و در قيامت باشد. بنابراين، منظور از مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى ياد شده ممكن است براى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 3

3 - گوش ، چشم و پوست دشمنان خدا ، در قيامت عليه آنان شهادت خواهند داد .

و يوم يحشر أعداء اللّه . .. شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

گوش جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 5،8

5 _ جنيان ، مانند انسان ها ، داراى ابزار ادراك ( قلب ، چشم و گوش ) هستند .

لهم قلوب لايفقهون بها و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

مسؤول گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 3

3- انسان ، در قبال فعاليت چشم ، گوش و قلب خويش ، در پيشگاه خداوند مسؤول است .

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

موجبات سنگينى گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 -

2

2 _ اصرار بر كفر و شرك از سر حق ستيزى، موجب افكنده شدن حجاب بر دل و سنگينى بر گوش آدمى است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

{اصرار} و {حق ستيزى} از جملات ديگر آيه، مانند {كل ءاية . .. } و {يجادلونك ... }، استفاده شده است.

نعمت گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 16

16 - قواى ادراكى انسان ( چشم و گوش و قلب ) مواهب الهى اند و شايسته است كه به خاطر آنها ، به درگاه وى شكرگزارى شود .

ثمّ سوّي_ه و نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرو

نقش گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 5

5 _ گوش، ابزار شناخت و قلب و دل، جايگاه فهم

و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 5

5- قلب ، چشم و گوش ، از ابزار شناخت

طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبص_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 15

15- گوش ، ابزار شناخت ، و قلب و دل ، جايگاه فهم است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 7

7 - قلب و گوش

، ابزار شناخت و درك حقايق

فتكون لهم قلوب يعقلون بها أو أذان يسمعون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 11،12

11 - آيه بودن خواب در شب و تلاش در روز براى كسب روزى ، براى دارندگان گوش شنوا ، قابل درك است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يسمعون

12 - گوش شنوا ، وسيله اى براى شناخت آيات الهى است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 6

6 _ قواى ادراكى ( چشم و گوش و قلب انسان ) از نشانه هاى خداوند است .

اللّه الذى أحسن . .. و بدأ خلق الإنس_ن ... و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 15

15 - گوش ، چشم و قلب از مهم ترين ابزار شناخت و ادراك در انسان

و أضلّه اللّه على علم وختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غش_وة

گوشت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گوشت

اجتناب از گوشت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 6

6 _ امساك بى بديل از خوردن گوشت چهارپايان (زهد بيجا) پيروى از راه شيطان است.

و من الأنعم . .. كلوا ... و لا تتبعوا خطوت الشيطن

استفاده از گوشت خوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 1،11،35،39،56

1 _ حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و

الدم و لحم الخنزير

11 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، حيوان خفه شده ، زده شده ، پرت شده ، شاخ خورده ، دريده شده و بدون تذكيه ، فسق و خروج از طاعت خداوند است .

حرمت عليكم . .. ذلكم فسق

بنابر اينكه {ذلكم} اشاره باشد به جميع عناوين ياد شده در آيه، نه خصوص آخرين عنوان.

35 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن برده شود ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

39 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، تنها به مقدار ضرورت جايز است .

حرمت . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

56 _ بهره گيرى مضطر از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوان ذبح شده به نام غير خدا و . . . ، مشروط به آن است كه از روى عمد و قصد گناه نباشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

از امام باقر(ع) در توضيح {غير متجانف} در آيه فوق روايت شده: غير متعمد لاثم.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 162; تفسير برهان، ج 1، ص 447، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 16

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

استفاده از گوشت قربانى حج

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 18

18 - استفاده از تمام گوشت قربانى ، جايز نيست .

فكلوا منها و أطعموا البائس الفقير

{من} در {منها} تبعيضيه است. بنابراين {كلوا منها}; يعنى، {بخوريد بخشى از آن را[نه همه آن را]}.

اهميت گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 3

3 - ميوه و گوشت ، دو غذاى مهم در بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم

پيدايش گوشت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 4

4 - پس از شكل گيرى و استخوان بندى بدن جنين ، استخوان ها با رويش گوشت پوشيده مى شوند .

فكسونا العظ_م لحمًا

{كَسْو} (مصدر {كسونا}) به معناى پوشانيدن است.

تحريم گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تحريم گوشت قربانى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

تحريم گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر،

گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تشبيه به خوردن گوشت مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 16،19

16 - ريختن آبروى برادر مؤمن با غيبت ، به منزله خوردن گوشت بدن بى جان او است .

أيحبّ أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتًا

19 - تجسّس در عيب ها و كاستى هاى مؤمنان ، همانند غيبت به منزله خوردن گوشت آنان است . *

و لاتجسّسوا . .. أيحبّ أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أيحبّ. ..} تنها در جهت ترسيم قبح غيبت نباشد; بلكه علاوه بر غيبت شامل تجسّس نيز بشود.

تنوع گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 21 - 1،2

1 - وجود گوشت انواع پرندگان در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و لحم طير ممّا يشتهون

{طير} (پرنده) جنس است و شامل انواع پرندگان مى شود. {ممّايشتهون} (آنچه دلشان مى خواهد) تأكيد بر هيمن معنا است.

2 - جوانان خدمت گذار ، پذيرايى كننده پيشتازان ( سابقون ) در بهشت باگوشت انواع پرندگان دلخواه

و لحم طير ممّا يشتهون

{لحم طير} عطف بر {أكواب} است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلدون بلحم طير}.

چهارپايان حلال گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2،3

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

3 _ خداوند

گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حرمت گوشت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 6،14

6 _ حرمت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

حرمت گوشت خوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 1

1 - خوردن مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شده ، حرام است .

إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه

{اهلال} (مصدر (أهلّ) به معناى بلند كردن صداست و مقصود از آن در آيه - چنانچه اهل تفسير برآنند - نام بردن است و لام در {لغير اللّه} براى تعديه مى باشد. بنابراين {ما أهل به لغير اللّه}; يعنى، حيوانى كه ]به هنگام ذبح[ نام غير خدا بر او برده

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 1

1 _ حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

حرمت گوشت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

حليت گوشت بز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت گوشت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 5،14

5 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

{بهيمه} اسم است براى هر حيوان چهارپاى صحرايى و يا دريايى (مجمع البيان). و {انعام} به گاو و شتر و گوسفند گفته مى شود. (مفردات

راغب). و اضافه {بهيمه} به {انعام}، اضافه بيانيه است. قابل ذكر است كه چون حليت به خود بهيمه تعلق گرفته نه به خصوص خوردن از گوشت آنها، معلوم مى شود علاوه بر استفاده خوراكى، ساير بهره برداريها نيز مورد نظر مى باشد.

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

حليت گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و

حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9

- استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حليت گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و

أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حليت گوشت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه

أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حيوانات حلال گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

خوردن گوشت اسب در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 10

10- خوردن گوشت اسب ، استر و الاغ در ميان مردم عصر بعثت متداول نبوده است .

و الأنع_م خلقها

لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

خوردن گوشت استر در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 10

10- خوردن گوشت اسب ، استر و الاغ در ميان مردم عصر بعثت متداول نبوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

خوردن گوشت الاغ در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 10

10- خوردن گوشت اسب ، استر و الاغ در ميان مردم عصر بعثت متداول نبوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

خوردن گوشت چهارپايان در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى

خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

خوردن گوشت شتر در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

خوردن گوشت گاو در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده

از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

خوردن گوشت گوسفند در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

فلسفه حرمت گوشت خوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 23

23 - { محمد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر ( ع ) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير ؟ فقال : ان اللّه تبارك و تعالى . . . خلق الخلق . . . و علم ما يضرهم فنهاهم عنه و حرمه عليهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لايقوم بدنه

إلا به فأمره أن ينال منه بقدر البلغة لاغير ذلك . . . ;

امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوك فرمودند: خداوند انسانها را آفريد . .. و مى دانست چه چيزى موجب ضرر و زيان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برايشان حرام كرده است، سپس براى مضطر در وقتى كه بدن او به آن نياز پيدا كرده، حلال شمرده است كه به اندازه كفاف بخورد نه بيشتر از آن ... }.

گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

گوشت پرندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 21 - 1،2

1 - وجود گوشت انواع پرندگان در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و لحم طير ممّا يشتهون

{طير} (پرنده) جنس است و شامل انواع پرندگان مى شود. {ممّايشتهون} (آنچه دلشان مى خواهد) تأكيد بر هيمن معنا است.

2 - جوانان خدمت گذار ، پذيرايى كننده پيشتازان ( سابقون ) در بهشت باگوشت انواع پرندگان دلخواه

و لحم طير ممّا يشتهون

{لحم طير} عطف بر {أكواب} است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلدون بلحم طير}.

گوشت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 5

5- قابليت بهره بردارى از فرآورده هاى دامى ( گوشت ، لبنيات و

. . . ) براى تغذيه آدمى ، از مواهب و نعمت هاى الهى است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

گوشت حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 7،9،11

7 _ حرمت خوردن برخى از اجزاى چهارپايان حلال گوشت

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

بنابر اينكه استثناى در {الا مايتلى} نسبت به اجزاى مستثنى منه باشد نه از افراد آن.

9 _ خوردن گوشت و ساير بهره بردارى ها از حيوانى كه در حال احرام شكار شود ، حرام است .

غير محلى الصيد

بنابر اينكه {صيد} به معناى اسم مفعول باشد ; يعنى حيوان شكار شده.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 8

8 _ حرمت استفاده از گوشتى كه به وسيله تير هاى قمار سهم بندى شود .

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

چون آيه شريفه درباره حيواناتى است كه بهره گيرى از آنها حرام است، به نظر مى رسد علاوه بر حرمت سهم بندى به وسيله تيرهاى قمار، دلالت بر تحريم استفاده از گوشتى كه آن گونه تقسيم شده نيز داشته باشد.

گوشت حيوانات دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 3،8

3- تغذيه با گوشت هاى تازه ، استفاده از زيور هاى دريايى و كشتيرانى ، از فوايد درياست .

سخ_ّر البحر لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و ترى الفلك

{طرى} به معناى جديد و تازه و {حلية} به معناى زيور است.

8- گوشت هاى تازه دريايى و اشياى تزيينى آن و سهولت كشتيرانى ، از نعمت هاى خداوند است .

و هو الذى سخ_ّر البحر لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و تر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 10،11

10 - تغذيه با گوشت هاى تازه و استفاده از زيور هاى دريايى و كشتيرانى ، از فوايد دريا ها است .

و من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا . .. و ترى الفلك فيه مواخر

11 - گوشت هاى تازه دريايى و اشياى تزيينى آن و سهولت كشتيرانى ، از نعمت هاى الهى براى بشر

من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا و تستخرجون حلية تلبسونها و ترى الفلك فيه مواخر

گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 5،14

5 _ حليّت برخى از خوردنى ها ( شتر و شير آن ) بر مسلمانان ، مورد اعتراض يهود

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. ان كنتم صادقين

در شأن نزول آيه آمده است كه يهوديان براى ردّ سخن پيامبر (ص) كه خود را بر آيين ابراهيم (ع) مى دانست گفتند: با آن كه گوشت شتر در آيين ابراهيم (ع) حرام بوده چرا در آيين اسلام تحريم نشده است؟

14

_ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر

، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

گوشت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 16،17

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

گوشت قربانى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 11

11 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار عرب عصر جاهليت

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79

- 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

گوشت گاو در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 12

12_ حليت گوشت گوساله و گاو در شريعت ابراهيم ( ع )

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

گوشت گوساله در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 12

12_ حليت گوشت گوساله و گاو در شريعت ابراهيم ( ع )

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

گوشت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

نزول گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 9

9 _ نزول نان و گوشت ( مائده آسمانى ) بر حواريين از سوى خداوند پس از درخواست حضرت عيسى ( ع )

قال اللّه انى منزلها عليكم

رسول خدا(ص) در توصيف مائده اى كه بر حواريين نازل شد فرمود: نزلت المائدة خبزاً و لحماً . .. .

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 410; نورالثقلين، ج 1، ص 691، ح 437.

گياهان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

گياهان

آثار تنوع رنگ گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 12

12- گوناگونى رنگ عسل ، نتيجه استفاده زنبور هاى عسل از گياهان گوناگون است .

ثمّ كلى من كلّ الثمرت . .. يخرج من بطونها شراب مختلف ألونه

ذكر گوناگونى عسل پس از بيان تغذيه زنبورهاى عسل از ميوه ها و گياهان مختلف، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

آثار تنوع گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 5

5 - تنوع نباتات ، فراهم آورنده زمينه مناسب براى تغذيه انسان و انواع دام ها

نبات شتّى . كلوا وارعوا أنع_مكم

آثار ذكر رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 28 - 4

4 - توجّه به رويش گياهان و سبزيجات ، زمينه ساز شناخت خدا و مانع كفر به او است .

ما أكفره . .. فأنبتنا فيها ... عنبًا و

قضبًا

آثار رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 8

8_ رويش گياهان زنده از دل مرده زمين ، نمودى از رستاخيز دوباره انسان از درون خاك

ذلك رجع بعيد . .. و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 8

8_ رويشِ دوباره گياهان در پى خزان ، نمودى از حيات دوباره انسان ها پس از مرگ

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 4

4 - پيدايش محصولات كشاورزى و روييدن گياه در زمين ، دليل امكان معاد و حيات دوباره انسان است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

آثار مطالعه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 30

30 - مطالعه در چگونگى رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، زايل كننده هر گونه شك و ترديد در امكان برپايى رستاخيز و قدرت خدا بر احياى دوباره مردگان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث . .. و ترى الأرض هامدة ... من كلّ زوج بهيج

استفاده از گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 6

6- بهره بردارى از آب و گياه حق همگانى است

هو الذى أنزل من السّماء ماء لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون . ينبت لكم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 2

2- رويش گياهان و درختان ميوه به منظور بهره بردارى انسان است

ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الأعن_ب و من كلّ الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 3

3 - جواز بهره بردارى انسان از روييدنى هاى زمين براى تغذيه

كلوا وارعوا أنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 2

2 - رويش گياهان مختلف ، با كاربرد هاى گوناگون ، از آميختن دو عنصر آب و خاك ، به منظور استفاده انسان ها و دام ها ، از آيات الهى است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا تأكل منه أنع_مهم و أنف

اطاعت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 1

1 - گياهان از بوته ها تا درختان ، در اطاعت و فرمانبرى از قوانين الهى

و النجم و الشجر يسجدان

{نجم} در معناى ستاره و گياه بى ساقه (بوته) به كار مى رود و {شجر} به گياهان ساقه دار گفته مى شود(مفردات راغب). قرار گرفتن {نجم} در كنار {شجر} قرينه است بر اين كه مراد از آن، معناى دوم (بوته) است.

اهميت رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 15

15 _ طبيعت ( نزول باران ، رويش گياهان و . . . ) از منابع تفكر و نشانه هاى ربوبيت خداوند است .

كماء أنزلن_ه من السماء فاختلط

به نبات الأرض . .. كذلك نفصل الأيت لقوم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 6

6 - اهميت ويژه باران و رويش گياهان در مجموعه نعمت هاى بى كران الهى براى انسان

و أنزل لكم من السماء ماء فأنبتنا به حدائق

اختصاص به ذكر يافتن نزول باران و رويش گياهان از ميان ساير نعمت ها، دلالت بر اهميت ويژه آنها براى آدميان دارد.

اهميت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 7

7 _ گياهان ، از منابع غذايى انسان ها و چهارپايان است .

فاختلط به نبات الأرض مما يأكل الناس و الأنعم

بارورى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 5

5 - احاطه علمى خدا به تمام تحولات پيچيده شكوفه ها و كيفيت بارور شدن و ثمردهى آنها

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

بذر گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 1

1 _ خداوند شكافنده دانه ها و هسته ها براى روييدن است.

إن الله فالق الحب و النوى

{حب} به دانه هايى مانند گندم و جو گفته مى شود (راغب) و {نوى}، جمع {نواة}، به معناى هسته است.

پايان عمر گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه

هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

پيدايش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 34 - 4

4 - پيدايش آسمان ، زمين ، شب ، روز ، آب ، گياه و كوه ، حوادثى نابرابر با حادثه بزرگ قيامت

الطامّة الكبرى

{كبرى} اسم تفضيل است و قيامت را _ در برابر آنچه در آيات پيشين ذكر شد _ برترين و بزرگ ترين حادثه معرفى مى كند.

تبديل گياهان به خاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 65 - 2

2 - خداوند ، در صورتى كه بخواهد ، مى تواند زراعت ها را به خس و خاشاك تبديل كند .

لو نشاء لجعلن_ه حطمًا

{حطام} به چيز خشك و شكسته شده گفته مى شود (قاموس المحيط).

تخريب گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 7

7 - در صورت وزش باد هاى مخرّب ، گياهان ، سرسبزى خود را از دست داده و به زردى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

مرجع ضمير مفعولى {رأوه}، {نباتِ} مستفاد از آيه پيش (آثار رحمة اللّه) است.

تركيبات گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 6

6 _ گياه ، تركيبى است آميخته به آب .

فاختلط به نبات الأرض

تشبيه

به خلقت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 17 - 1

1 - خداوند ، انسان را همچون نباتات از زمين آفريده است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا

تشبيه به رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 10

10 - شباهت رستاخيز انسان ها در قيامت ، به رويش گياهان پس از ريزش باران

و من ءاي_ته أنّك ترى الأرض خ_شعة . .. إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 5

5 - چگونگى زنده شدن انسان ها در قيامت ، همچون روييدن نباتات است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 6

6 - معاد انسان ، شبيه رويش گياهان از زمين است .

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

ياد آورى اخراج دانه و گياه از زمين _ در آياتى كه به منظور رفع استبعاد از معاد مطرح شده _ گوياى تشابه معاد با رويش گياهان است.

تشبيه به گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 11

11 - حيات دنيا ، همچون رستنى هاى كشتزار ، فريبا و ناپايدار است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا . .. كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ... ثمّ يكون حط_مًا

تعقل در رشد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 1،4

1

- فرايند جوانه زدن دانه ها از دل خاك ، رشد و نمو كردن و بالاخره به ثمر نشستن آنها ، شايان مطالعه و تأمل

أفرءيتم ما تحرثون

{حرث} (مصدر {تحرثون})، به عمل شخم زدن زمين و پاشيدن دانه ها در آن گفته مى شود. با توجه به آيات بعد، آيه شريفه، درصدد تشويق منكران معاد به مطالعه كردن در چگونگى رشد و نموّ و به ثمر رسيدن بذر است كه آنان تنها نقش شخم زدن زمين و پاشيدن دانه ها را به عهده دارند; و نه بيشتر از آن.

4 - توصيه منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در چگونگى رشد و نموّ دانه هاى پاشيده شده در زمين بهوسيله كشاورزان ، براى پى بردن به قدرت الهى و پذيرش امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

تعقل در رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 7

7 _ تفكر در چگونگى شكافته شدن دانه ها و هسته ها و رويش گياهان و پيدايش مرگ و حيات، زمينه راهيابى به توحيد و پرهيز از شرك است.

إن الله فالق الحب و النوى . .. ذلكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 7

7 - مطالعه در آفرينش و رويش مداوم نباتات ، راهبر انسان ها به مسأله معاد و آسان كننده درك و ايمان به آن است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

تغذيه گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 4،7،8

4_ درختان انگور

، نخل هاى خرما و نيز ساير گياهان على رغم مشروب شدن از آبى با طبيعت واحد ، ثمرات و ميوه هاى مختلف و گوناگون به بار مى آورند .

جن_ّت من أعن_ب و زرع و نخيل . .. يسقى بماء وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

7_ گوناگون شدن ميوه هاى درختان و محصولات كشاورزى ، على رغم بهرهورى آنها از آب با طبيعتى واحد ، از نشانه هاى توحيد و يكتايى خدا در تدبير هستى

يسقى بماء وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل إن فى ذلك الأي_ت لقوم يعقلون

8_ مشروب شدن گياهان و درختان گوناگون به وسيله آبى با طبيعت واحد ، از نشانه هاى خدا و يكتايى او در تدبير هستى است .

يسقى بماء وحد . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

تناسب عناصر گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 6

6- اجزاى موجودات روييده از زمين ، متناسب و موزون است .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {موزون} تناسب و موزون بودن اجزاى اشيا باشد.

تنوع گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 5

5 _ گياه ، داراى گونه هايى است گوناگون و متناسب با خوراك انسان و دام ها .

نبات الأرض مما يأكل الناس و الأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 11،13

11 - خداوند ، گياهان زمين را از انواع گوناگون قرار داده است .

فأخرجنا به أزوجًا من نبات

شتّى

{أزواج} جمع زوج است و معناى اصلى زوج، صنف و نوع هر چيز است و به دو چيزِ هم شكل يا مخالف _ كه در كنار هم قرار گيرند _ زوج گفته مى شود (لسان العرب). اطلاق {أزواج} به نباتات ممكن است از جهت تشابه افراد يك نوع به يكديگر باشد كه بر مجموعه افراد مشابه، {زوج}، {صنف} و يا {نوع} اطلاق مى شود. همچنين ممكن است از جهت تقسيم شدن آنها به صنف نر و صنف ماده باشد.

13 - وجود تفاوت چشمگير در بين انواع گوناگون نباتات ، از جلوه هاى ربوبيت الهى است .

فأخرجنا به أزوجًا من نبات شتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 29،32

29 - رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، جلوه اى از قدرت خداوند

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث. .. و ترى الأرض هامدة... من كلّ زوج بهيج

32 - گياهان ، داراى اصناف و دسته هاى گوناگون

من كلّ زوج بهيج

{زوج} در اين جا به معناى صنف و دسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 2

2 - گوناگونى نباتات ، از زمينه هاى مطالعه براى پى بردن به امكان معاد و قدرت خدا بر احياى مردگان

فسيأتيهم أنب_ؤا . .. يستهزءون . أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

در اين جا روى سخن با كسانى است كه منكر معاد بوده و پذيرفتن آن براى آنان دشوار مى نمود. آيه ياد شده براى برطرف كردن استبعاد كافران و ارائه نشانه هاى امكان معاد است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 1

1 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از قدرت خدا براى ايجاد رستاخيز و احياى مجدد مردگان .

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا . .. إن فى ذلك لاَية

واژه {ذلك} اشاره به رويش گياهان و انواع متنوع آن دارد. چنان كه در آيه پيش گفته شد، اين آيات درصدد ارائه نشانه هاى امكان معاد و برطرف كردن استبعاد كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 2

2 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از عزّت و شكست ناپذيرى خداوند

أَوَلم يروا كم أنبتنا. .. إنّ فى ذلك لأية... و إنّ ربّك لهو العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 2

2 - رويش گياهان مختلف ، با كاربرد هاى گوناگون ، از آميختن دو عنصر آب و خاك ، به منظور استفاده انسان ها و دام ها ، از آيات الهى است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا تأكل منه أنع_مهم و أنف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 9

9_ تنوع و گوناگونى گسترده گياهان ، از آيات الهى است .

و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 2

2 - نظام گياهان با تنوع و قانون مدارى خاص خويش ، نشانى از خداوند و

رحمت او

و النجم و الشجر يسجدان

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير به دست مى آيد: الف) تعبير {يسجدان} اشاره به انقياد تكوينى و قانون مدارى دارد; ب) آيات شريفه در مقام ارائه نمودهاى آفرينش و رحمانيت خداوند است.

ثمردهى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 5

5 - احاطه علمى خدا به تمام تحولات پيچيده شكوفه ها و كيفيت بارور شدن و ثمردهى آنها

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

خالق گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 3

3_ خداوند ، آفريننده گياهان و ميوه جات در زمين

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين اثنين

{ثمرات} (جمع ثمرة) به معناى ميوه ها و نيز درختان است (برگرفته شده از قاموس المحيط).

خزان گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 7

7- رشد انبوه گياهان با نزول باران و زوال سريع آن با خزان ، نمودى از سرخوشى هاى ناپايدار زندگى دنيا است .

الحيوة الدنيا كما أنزلن_ه من السماء فاختلط به نبات الأرض فأصبح هشيمًا تذروه الري

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 1

1 - { رويش و خزان } و { حيات و مرگِ } مداوم در پهنه زمين ، از نمود هاى تدبير خداوند

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

فعل هاى {يبدأ} و {يعيد} مضارع و مفيد استمرار است. آيه ياد شده به چرخه منظم حيات و مرگ و بهار و خزان

در عرصه زمين اشاره دارد; يعنى، كيست كه پديده ها را به طور مداوم پديد مى آورد و آن گاه آنها را به حال سابقشان برمى گرداند؟

خشكيدن گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 9

9 - زرد و خشك شدن ، نشانه پايان رشد كشت ها

ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 6

6 - توجّه به روييدن و خشكيدن گياهان ، زمينه ساز ياد معاد

أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

ارتباط آيات آغاز سوره، با جمله هايى نظير {يصلى النار الكبرى} و {و الأخرة خير و أبقى} (در ادامه سوره) بيانگر آن است كه اين آيات، زمينه توجّه به مفاد آيات مربوط به معاد را فراهم مى سازد.

خوشه گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 6

6 _ خداوند از گياهان سبز سنبله هايى با دانه هاى چيده شده بر روى هم بيرون مى آورد.

فأخرجنا منه خضرا

نخرج منه حبا متراكبا

دانه گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 9

9 _ افتادن دانه اى در تاريكيهاى زمين و در دل خاك تيره از حيطه علم خداوند خارج نيست.

و ما تسقط من ورقة . .. و لا حبة فى ظلمت الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 6

6 _ خداوند از گياهان سبز سنبله هايى با دانه هاى چيده شده بر روى هم بيرون مى آورد.

فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا

رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 11

11 - زمين بى گياه مرده است و حيات آن به رويش گياهان است .

فأحيا به الأرض بعد موتها

مراد از {احياى ارض} (زنده كردن زمين) به وجود آوردن گياهان و درختان در آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 3،6

3 _ رويش گياهان و درختان از دانه ها و هسته ها، نمودى از بيرون آوردن موجود زنده از مرده است.

إن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

6 _ قدرت خداوند بر روياندن گياه زنده از دل دانه و هسته مرده، نمودى از قدرت او بر زنده ساختن آدمى پس از مرگ است.

لقد جئتمونا فردى كما خلقنكم أول مرة . .. إن الله فالق ... مخرج الميت من الحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 10،11،12

10

_ حياتبخشى دوباره به مردگان به هنگام برپايى قيامت ، همانند رويش گياهان مرده و به ثمر نشاندن آنهاست .

فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

11 _ زنده شدن گياهان مرده ، دليل امكان معاد و زنده شدن مردگان

كذلك نخرج الموتى لعلكم تذكرون

تشبيه زنده كردن مردگان به چگونگى رويش گياهان و تبديل دانه هاى بى جان به موجوداتى زنده، استدلالى است بر امكان معاد و زنده شدن مردگان.

12 _ مطالعه عوامل طبيعى در حياتبخشى به گياهان ، موجب پذيرش معاد و پى بردن به قدرت خداوند است .

هو الذى يرسل الريح . .. فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 1،2،4

1 _ گياهان نهفته در سرزمين هاى مستعد ، بر اثر بارش باران ، به تمامى مى رويد و بازدهى آن فراوان است .

و البلد الطيب يخرج نباته بإذن ربه

با توجه به مقابله دو فراز {يخرج نباته باذن ربه} و {و الذى خبث . .. } معلوم مى شود در جمله {يخرج نباته} ضد معناى {نكدا}، همانند {مباركا}، لحاظ شده است.

2 _ رويش گياهان به اذن و اراده خداوند است .

و البلد الطيب يخرج نباته بإذن ربه

4 _ گياهان نهفته در سرزمين هاى نامستعد ، هر چند باران رحمت بر آن ببارد ، تهى از خير و بركتند و بازدهيشان اندك است .

و الذى خبث لايخرج إلا نكداً

{نكد} به معناى چيزى است كه خير در آن نباشد و بى خير بودن گياهان به اين است كه بازدهى آن اندك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 9

9- وجود زمين هاى هموار و پديدارى كوه ها ، براى ثبات و استقرار زمين و رويش گياهان و پديده هاى معدنى ، از آيات الهى است .

و الأرض مددن_ها و ألقينا فيها روسى و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 2

2- رويش متناسب گياهان و پديده هاى معدنى و اعطاى مواهب و وسايل معيشت ، از خزانه الهى است .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون. و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين . و إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 7

7- رويش گياهان و درختان زيتون ، نخل و تاك به وسيله آب ، زمينه اى براى انديشيدن و راهى براى خداشناسى است .

ينبت لكم به . .. إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 7

7- رشد انبوه گياهان با نزول باران و زوال سريع آن با خزان ، نمودى از سرخوشى هاى ناپايدار زندگى دنيا است .

الحيوة الدنيا كما أنزلن_ه من السماء فاختلط به نبات الأرض فأصبح هشيمًا تذروه الري

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 29

29 - رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، جلوه اى از قدرت خداوند

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث. .. و ترى الأرض هامدة... من كلّ زوج

بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 63 - 9

9 - نزول باران و رويش گياهان توسط آن ، از نشانه هاى داشتن آگاهى همه جانبه خدا به امور انسان ها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 6

6 - پيدايش گياهان مختلف با ميوه هاى متفاوت به وسيله ريزش باران ، يكى از جلوه هاى تدبير و ربوبيت خداوند است .

فأنشأنا لكم به جنّت . .. لكم فيها فوكه كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 1

1 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از قدرت خدا براى ايجاد رستاخيز و احياى مجدد مردگان .

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا . .. إن فى ذلك لاَية

واژه {ذلك} اشاره به رويش گياهان و انواع متنوع آن دارد. چنان كه در آيه پيش گفته شد، اين آيات درصدد ارائه نشانه هاى امكان معاد و برطرف كردن استبعاد كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 2

2 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از عزّت و شكست ناپذيرى خداوند

أَوَلم يروا كم أنبتنا. .. إنّ فى ذلك لأية... و إنّ ربّك لهو العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 1

1 - { رويش و خزان } و { حيات و مرگِ

} مداوم در پهنه زمين ، از نمود هاى تدبير خداوند

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

فعل هاى {يبدأ} و {يعيد} مضارع و مفيد استمرار است. آيه ياد شده به چرخه منظم حيات و مرگ و بهار و خزان در عرصه زمين اشاره دارد; يعنى، كيست كه پديده ها را به طور مداوم پديد مى آورد و آن گاه آنها را به حال سابقشان برمى گرداند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 2،6،8

2 - نزول باران و سرسبز و با طراوت شدن زمين به وسيله آن ، ازآيه هاى خداوند است .

و من ءاي_ته . .. و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها

6 - برق هايى ترس آفرين و طمع زا ، بارش باران و رويش گياهان با آن ، نشانه هاى قدرت خداوند

يريكم البرق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

8 - پديده هاى طبيعى ، مانند برق و باران و رويش گياهان ، از منابع خداشناسى است .

يريكم البرق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 5

5 - رويش گياهان و آباد شدن زمين ، پرتويى از رحمت خداوند بر آدميان است .

فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى الأرض بعد موتها

مراد از {آثار}، مى تواند هر چيزى باشد كه بر اثر باران، به دست مى آيد كه غالب آنها گياهان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 1،2

1 - خداوند ، روانه كننده آب به

سرزمين هاى خشك جهت روياندن گياهان است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا

{جرز} به جايى كوير مانند گفته مى شود كه ريشه گياه، در آن قطع شده و از بين رفته باشد (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {زرع } مصدر به معناى مفعول است.

2 - رويش گياهان مختلف ، با كاربرد هاى گوناگون ، از آميختن دو عنصر آب و خاك ، به منظور استفاده انسان ها و دام ها ، از آيات الهى است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا تأكل منه أنع_مهم و أنف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 5

5 - رويش دانه ها ، جلوه روشن حيات در زمين است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

برداشت ياد شده از آن جا است كه رويش دانه ها، به عنوان نخستين نمونه حيات در زمين ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 35 - 11

11 - احياى زمين با روياندن نباتات و درختان ميوه ، به منظور تغذيه انسان ها از سوى خدا ، شايسته شكر و سپاس گزارى است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا. .. جنّ_ت من نخيل و أعن_ب..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 11

11 - پيدايش و رويش گياهان ، مظهرى از حيات زمين است .

اهتزّت و ربت إنّ الذى أحياها

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - واقعه - 56 - 74 - 2

2 - آفرينش انسان از منى ، بر آوردن دانه ها از دل خاك و رشد و نموّ دادن آن ، فرو فرستادن باران از آسمان و ايجاد درخت آتش زنه براى بيابان گردان ; بيانگر مبرّا بودن ساحت او از نقص و كاستى

أفرءيتم ما تمنون . .. فسبّح باسم ربّك العظيم

تفريع {فسبّح} بر مطالب آيات پيشين، نشانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 6

6 - رويش نباتات در زمين و سپس خشك شدن و تبديل شدن آنها به خاك ، نشانه قدرت خداوند بر احياى مردگان در قيامت

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 6

6 - توجّه به روييدن و خشكيدن گياهان ، زمينه ساز ياد معاد

أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

ارتباط آيات آغاز سوره، با جمله هايى نظير {يصلى النار الكبرى} و {و الأخرة خير

و أبقى} (در ادامه سوره) بيانگر آن است كه اين آيات، زمينه توجّه به مفاد آيات مربوط به معاد را فراهم مى سازد.

رويش گياهان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 8

8- بارش آب باران از آسمان ، جهت حيات گياهان از آيات الهى است .

هو الذى أنزل من السّماء ماء . .. إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

ممكن است مشاراليه {ذلك} عبارت {أنزل . .. ماء} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 2

2 - رويش انواع دانه ها ( چون گندم ، جو ، برنج و . . . ) از زمين ، نشانه اى بزرگ از قدرت خدا است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

مقصود از {حَبّ} در آيه شريفه، جنسِ {حَبّ} و به معناى انواع دانه ها (چون گندم، جو، برنج و. ..) است و نكره آمدن آن _ با توجه به اين كه آيه شريفه در مقام برشمردن نعمت هاى الهى و امتنان است _ گوياى همين نكته است.

زرد شدن گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 7

7 - در صورت وزش باد هاى مخرّب ، گياهان ، سرسبزى خود را از دست داده و به زردى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

مرجع ضمير مفعولى {رأوه}، {نباتِ} مستفاد از آيه پيش (آثار رحمة اللّه) است.

زردى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 21 - 9

9 - زرد و خشك شدن ، نشانه پايان رشد كشت ها

ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

زمينه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 7

7 _ نقش برپايى كتب آسمانى در نزول باران و ديگر مواهب آسمانى و رويش گياهان و دستيابى به ديگر نعمت هاى زمين

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 6

6 - نزول باران ، زمينه تحول عناصر خاك و مهيّا شدن زمين براى رويش گياهان

فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 1

1 - نزول باران بر زمين ، مايه توليد حبوبات و رويش گياهان است .

و أنزلنا . .. لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

{باء} در {به}، براى استعانت است و بيانگر نقش باران در رويش دانه ها و گياهان

و نيز ميوه هايى است كه در بوستان هاى پوشيده از درخت، حاصل مى شود.

زوجيت در گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 12

12 - حاكميت قانون زوجيت در گياهان

فأخرجنا به أزوجًا من نبات شتّى

زوجيت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 4،6

4_ گياهان و ميوه جات هر يك داراى دو نوع نر و ماده

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين اثنين

{زوج} در لغت به معناى يك جفت و نيز به معناى يك تاى از يك جفت است. تثنيه آن (زوجين) به اعتبار معناى دوم است. بنابراين {زوجين} ; يعنى ، دو چيز كه هر يك زوج و همتاى ديگرى است و {اثنين} تأكيد براى زوجين است.

6_ زمين و گسترش آن ، كوه هاى ثابت و استوار ، رودخانه ها ، گياهان مزدوج و تداوم شب و روز ، از نشانه هاى خدا و از دلايل يكتايى او در تدبير هستى است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 3

3- درختان و گياهان محصول دهنده ، مشمول قانون زوجيت هستند و نر و ماده دارند . *

و أرسلنا الري_ح لوقح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 4

4 - قانون زوجيت ، حاكم بر نظام نباتات

من كلّ زوج كريم

از معانى {زوج}، جفت است. برخى از مفسران واژه {زوج} را در آيه ياد شده به همين معنا گرفته اند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 18

18 - وجود قانون زوجيت ، در گياهان

فأنبتنا فيها من كلّ زوج كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 4

4 - حاكميت قانونِ زوجيت ( نر و ماده بودن ) بر تمامى موجوداتِ داراى حيات ( گياهان ، حيوانات و . . . )

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 5

5_ وجود زوجيّت ، در نباتات و گياهان

و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

زيبايى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 1

1 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از قدرت خدا براى ايجاد رستاخيز و احياى مجدد مردگان .

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا . .. إن فى ذلك لاَية

واژه {ذلك} اشاره به رويش گياهان و انواع متنوع آن دارد. چنان كه در آيه پيش گفته شد، اين آيات درصدد ارائه نشانه هاى امكان معاد و برطرف كردن استبعاد كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 2

2 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از عزّت و شكست ناپذيرى خداوند

أَوَلم يروا كم أنبتنا. .. إنّ فى ذلك لأية... و إنّ ربّك لهو العزيز

شگفتى رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 26 -

1

1 - شكافتن زمين هنگام روييدن گياه ، كار خداوند و تحولّى شگفت انگيز است .

ثمّ شققنا الأرض شقًّا

به قرينه آيات بعد، مراد از {شققنا الأرض} شكافتن زمين هنگام روييدن گياه است. تأكيدى كه كلمه {شقّاً} بر آن دلالت دارد، در اين موارد بيانگر شگفت بودن است.

عبرت از رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 1

1 - رويش گياهان مختلف از زمين ، شايان تأمل و درس آموزى

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

علم خدا به گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 8

8 - خداوند ، به هر آنچه در دل خاك فرو مى رود ( قطرات باران ، دانه هاى گياهان و . . . ) و هر آنچه از دل خاك بيرون مى آيد ( انواع گياهان و . . . ) آگاه است .

يعلم ما يلج فى الأرض و ما يخرج منها

{ولوج} (مصدر {يلج}) معادل {دخول} است و واژه {ما} (آنچه) در {ما يلج. ..} شامل قطرات باران، دانه هاى گياهان و... است. هم چنين كلمه {ما} در {ما يخرج} دربرگيرنده انواع گياهان، جنبندگان، آب و... است.

عنصر خلقت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 4،6

4 - آفرينش انسان و انواع گياهان از بستر خاك مرده و بى جان ، نمايشى است از قدرتمندى و توانايى خداوند بر احياى همه مردگان در روز رستاخيز .

فإنا خلقناكم من تراب. .. و ترى الأرض هامدة... و أنّه يحى الموتى

جمله

{و أنّه يحيى. ..} عطف بر {أنّ الله هو الحقّ} و به تقدير {و ذلك بأنّ اللّه يحيى الموتى } مى باشد; يعنى، آن قدرت نمايى ها بدان سبب است كه خداوند مى تواند مردگان را زنده كند.

6 - آفرينش انسان و روياندن انواع گياهان از بستر خاك مرده و بى جان ، نمودى از قدرت بى كران و نامحدود خداوند

و أنّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 6،8

6 - آفرينش انسان و انواع گياهان از بستر خاك مرده و بى جان ، يادآور رستاخيز و دليلى گويا بر قطعى بودن برپايى آن .

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {الساعة} به برپايى قيامت و {ذلك} در آيه قبل به خلقت انسان و ايجاد انواع گياهان: إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقناكم من تراب. .. فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت} اشاره داشته باشد.

8 - خلقت انسان و رويش انواع گياهان از خاك بى جان ، نشانگر توانمندى خدا بر احياى مردگان در روز رستاخيز

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض هامدة ... و أنّ اللّه يبعث من فى القبور

عوامل ازدياد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 4

4 - نزول باران ، تدبيرى الهى در گسترش بخشيدن به پوشش گياهى و زندگى جانداران در پهنه زمين

و ما أنزل اللّه من السماء من رزق فأحيا به الأرض بعد موتها

تفريع حيات زمين بر نزول باران از آسمان، مى تواند بيانگر اهميت محورى و اساسى آن در حيات

تمامى پهنه زمين و بهره مندى تمام عرصه حيات نباتى و حيوانى از آن باشد.

عوامل بارورى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 2

2- باد ها ، وسيله جا به جا كردن گرده هاى نر ، براى بارور ساختن گياهان و درختان است .

و أرسلنا الري_ح لوقح

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {الرياح لواقح} (بادهاى باروركننده) بادهايى است كه مواد بارداركننده را از گياهان نر، به گياهان ماده منتقل مى كنند.

عوامل پوشش گياهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 13

13 - پوشش گياهى بر سطح زمين ، مرهون بارش باران است .

و أنزلنا من السماء ماء فأنبتنا فيهامن كلّ زوج كريم

عوامل تنوع رنگ گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 7

7 - آب ، مايه حيات و رويش كشت هاى متنوع و رنگارنگ

يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا

عوامل رشد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 31

31 - آب ، مايه رويش و رشد گياهان

فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت وربت

عوامل رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 2،3،4

2 _ خداوند با آب باران گياهان را از زمين مى روياند.

أنزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات كل شىء

3 _ آب مايه اصلى روييدن گياهان و هر موجود رشدكننده است.

فأخرجنا به نبات كل شىء

4 _ سرسبزى

زمين و رشد نباتات مرهون ريزش باران است.

أنزل من السماء ماء . .. فأخرجنا منه خضرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 4

4 _ آب ، مايه رويش و رشد گياهان است .

كماء أنزلن_ه من السماء فاختلط به نبات الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 4

4- آب ، عامل حيات و رويش گياهان ، ميوه ها و نباتات است .

و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 3

3- رويش گياهان و به وجود آمدن مراتع و جنگل ها ، در اثر نزول باران است .

أنزل من السّماء ماء . .. و منه شجر

{شجر} شامل گياه بدون ساقه و با ساقه مى شود كه از آنها به مراتع و جنگلها تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 3

3- آب ، مايه رويش گياهان و درختان ميوه است .

أنزل من السّماء ماء . .. ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الأعن_ب

حرف جر {ب} در {به الزرع} سببيه است و مرجع ضمير آن {ماء} در آيه قبل است. از اين رو معناى جمله چنين مى شود: خداوند به وسيله آب، كشتها و ... را براى شما مى روياند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 4

4- باران ، از عناصر اصلى حيات گياهى در زمين است .

كماء

أنزلن_ه من السماء فاختلط به نبات الأرض

چنان چه {باء} در {فاختلط به} براى تعديه باشد، جمله {فاختلط به نبات الأرض} معنايى مبالغه آميز خواهد داشت; يعنى، نقش آب، به قدرى برجسته است كه بايد گفت گياه زمين، با آب، مخلوط شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 8،9

8 - باران ، از عوامل اصلى رويش گياهان

أنزل . .. فأخرجنا

9 - نزول باران از آسمان و رويش گياهان مختلف به وسيله آن ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

الذى . .. و أنزل من السماء ماء فأخرجنا به أزوجًا من نبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 31

31 - آب ، مايه رويش و رشد گياهان

فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت وربت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 2

2 - تأثير مهم و محورى آب در رويش گياهان

فأنشأنا لكم به جنّت من نخيل و أعن_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 1،6

1 _ آب باران ، منشأ پيدايش حيات و رويش گياهان و نباتات در بستر زمين

ماء طهورًا . لنحيى به بلدة ميتًا

6 _ پاكى و زلال بودن آب ، تأثيرگذار در احياى زمين ( رويش گياهان و نباتات )

ماء طهورًا لنحيى به بلدة ميتًا

برداشت فوق، از قيد {طهوراً} براى {ماء} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 14

14 - ثبات و آرامش

زمين ، آن را براى رويش گياهان ، مساعد كرده است .

و ألقى فى الأرض روسى أن تميدبكم . .. فأنبتنا فيهامن كلّ زوج كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 7

7 - آب ، مايه حيات و رويش كشت هاى متنوع و رنگارنگ

يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 12

12 - نقش اصلى و تعيين كننده باران ، در رويش و بالندگى گياهان

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته

{غيث} به معناى باران است و ضمير {نباته} به {غيث} بازمى گردد. اضافه {نبات} به ضمير {ه} لاميه است; يعنى، {نبات له} (گياهى كه از آن باران است). انتساب گياه به باران، با اين كه نور خورشيد و عناصر خاك نيز در رشد آن دخالت دارد، حكايت از نقش اصلى باران در رشد آن دارد.

فلسفه خلقت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 1

1 - تغذيه انسان و چريدن دام هاى او از گياهان و روييدنى هاى زمين ، از هدف هاى خلقت نباتات

أزوجًا من نبات . .. كلوا و ارعوا أنع_مكم

{رعى} به معناى چرانيدن است. {ارعوا أنعامكم}; يعنى، دام هاى خود را به چرا ببريد تا از نباتات رويانيده شده تغذيه نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 1

1 - همه موجودات زمين ( جمادات ، نباتات و حيوانات ) در خدمت انسان و مسخر و رام شده

براى بهره بردارى او

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

فلسفه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 6

6- رويش گياهان ، نباتات و ميوه ها براى تأمين رزق و روزى انسان است .

فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 2

2- رويش گياهان و درختان ميوه به منظور بهره بردارى انسان است

ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الأعن_ب و من كلّ الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 9

9 - فلسفه احياى زمين و روياندن دانه ها از جانب خداوند ، بهره مندى انسان ها و تأمين زندگى آنان است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، پس از طرح مسأله احياى زمين و روياندن دانه ها از آن، تنها مسأله تغذيه انسان ها را يادآور شده است. يادآورى اين مسأله مى تواند گوياى حقيقت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 1

1_ تأمين روزى خلق ، از اهداف مهم ريزش باران و رويش درخت ها و گياهان

و نزّلنا من السماء . .. فأنبتنا به جنّ_ت و حبّ الحصيد ... رزقًا للعباد

فوايد زوجيت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 15

15 - خداوند ، از هر گياهى ،

زوج سودمند و داراى فايده آفريده است .

فأنبتنا فيها من كلّ زوج كريم

صفت {كريم}، درباره اشيا و مفاهيم به معناى {سودمندى و داراى نفع بودن} است (مفردات راغب).

فوايد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 8

8 _ گياهان ، زينت بخش زمينند .

فاختلط به نبات الأرض . .. حتى إذا أخذت الأرض زخرفها و ازينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 4

4- چراى دام ها از جمله فوايد مرتع ها و گياهان است .

و منه شجر فيه تسيمون

{تسيمون} (از اسامة) به معناى چرانيدن گوسفندان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 5،7

5 - منابع گياهى زمين ، تأمين كننده بخش بزرگى از نيازمندى هاى انسان

لكم فيها فوكه كثيرة

ضمير {فيها} به {جنّات} بازمى گردد. {فواكه} جمع {فاكهه} است و {فاكهه} به هر نوع ميوه گفته مى شود.

7 - تغذيه و امرار معاش از منابع گياهى ، يكى از مهم ترين فوايد رويش گياهان براى انسان

و منها تأكلون

ضمير {منها} به {جنّات} بازمى گردد; يعنى: و از آن [باغ ها] مى خوريد. گفتنى است كه جمله {منها تأكلون} (از باغ ها مى خوريد) مى تواند كنايه از اين باشد كه شما با آن باغ ها، امرار معاش و گذران زندگى مى كنيد ;مثلاً وقتى گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} مقصود اين است كه در سايه حرفه اش زندگى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 60 - 5

5 - زيبايى ، طراوت و نشاط آفرينى گياهان براى انسان ، امرى مهم و براساس تقدير و برنامه الهى

فأنبتنا به حدائق ذات بهجة

تذكر خداوند به بهجت آفرينى بوستان ها براى آدميان، نشانگر اهميت آن و تدبير و تقدير الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 7

7 - زمين ، بدون بارش باران و رويش گياهان ، مرده و موات است .

يحى الأرض بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 8

8 - نباتات ، منبع اصلى تغذيه انسان ها و حيوان ها است .

فنخرج به زرعًا تأكل منه أنع_مهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 4،6

4_ رويش گياهان بهجت آفرين در زمين ، به تدبير الهى و آيتى خداوندى است .

و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

6_ سرورآفرينى گياهان در روح انسان ، زمينه انديشيدن وى به پديدآورنده آن

أفلم ينظروا . .. و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 1

1 - سودمندى آسمان ، شب ، روز ، زمين ، آب ، گياه و كوه ها براى انسان و دام ، هدف خداوند از آفرينش و سامان بخشى آنها است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} مفعول له است. اين كلمه گرچه اسم است براى هر چيزى كه سودمند باشد (لسان العرب); ولى در اين آيه جايگزين مصدر شده است; يعنى، {تمتيعاً لكم}.

قانونمندى

رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 5

5- خداوند ، همه روييدنى هاى زمين را به وزن و اندازه معين رويانيد .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

كاشت دانه گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

گياهان خودرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31 - 4

4 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال : إنّ الأبَّ هو الكلأ و المرعى ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده كه فرمود: {أبّ} علف ها و گياهان خودرو و چراگاه [حيوانات] است}.

مالك گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 24

24 _ زمين و روييدنيهايش از آن خداست .

فذروها تأكل فى أرض اللّه

اضافه كلمه {أرض} به {اللّه} مى تواند به اين معنا باشد كه زمين از آن خداست. و نيز مى تواند به معناى زمين خدا، در مقابل زمينى كه مالك شخصى دارد، باشد. بنابر احتمال دوم معناى {فذروها ... } چنين مى شود: ناقه را آزاد بگذاريد. آن ناقه

در زمين خدا مى چرد و به زمينهاى شخصى شما تعرضى نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 7

7_ زمين و روييدنى هاى آن ، ملك خداوند است .

فذروها تأكل فى أرض الله

برداشت فوق، از اضافه {أرض} به {الله} استفاده شده است.

مراحل عمر دانه گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 14

14 - روييدن از خاك ، رشد و باليدن ، زرد شدن و آن گاه خشك و تبديل به خاشاك شدن ، مراحل عمر دانه هايى است كه كشاورزان كشت مى كنند .

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يكون حط_مًا

هر يك از {نبات} (روياندن) {هيجان} (حركت)، {اصفرار} (زرد شدن) و {حطام} (خاشاك) اشاره دارد به يكى از مراحل عمر بذرى كه كشاورزان كشت كرده اند.

مطالعه تنوع گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه خشكيدن گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ

اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 1

1 - رويش گياهان مختلف از زمين ، شايان تأمل و درس آموزى

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

منشأ پژمردگى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 2

2 - پژمرده ساختن گياهان و تبديل آن به هيزم و خرده كاه ، جلوه هاى حاكميت تدبير خداوند بر جهان هستى است .

ربّك . .. الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

در اين آيات، همان گونه كه روياندن گياهان از جلوه هاى ربوبيت خداوند معرفى شده; پژمرده ساختن آنها نيز براساس تدبير و ربوبيت او دانسته شده است. اين تدبير، ممكن است ناظر به منافعى نظير تهيه هيزم و كود، غذاى زمستانى حيوانات و غير آن باشد كه از گياهان خشك شده حاصل مى شود.

منشأ تبديل گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 1،2،3

1 - تبديل گياهان سبز و خرّم ، در زمانى كوتاه به خس و خاشاك تيره و

سياه فام ، كار خداوند است .

فجعله غثاء أحوى

{غثاء} به گياهان خشكى گفته مى شود كه روى سيلاب ها، قرار گرفته و جابه جا مى شوند و {أحوى} به معناى سياه پر رنگ است. (مفردات راغب)

2 - پژمرده ساختن گياهان و تبديل آن به هيزم و خرده كاه ، جلوه هاى حاكميت تدبير خداوند بر جهان هستى است .

ربّك . .. الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

در اين آيات، همان گونه كه روياندن گياهان از جلوه هاى ربوبيت خداوند معرفى شده; پژمرده ساختن آنها نيز براساس تدبير و ربوبيت او دانسته شده است. اين تدبير، ممكن است ناظر به منافعى نظير تهيه هيزم و كود، غذاى زمستانى حيوانات و غير آن باشد كه از گياهان خشك شده حاصل مى شود.

3 - سير صعودى و نزولى گياهان و روييدن و تبديل شدن آنها به خاشاك ، نمونه اى از نظم تقدير شده آفريده هاى خداوند است .

الذى قدّر . .. أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

منشأ تنوع رنگ گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 6،8

6 - جريان رويش كشت هاى رنگارنگ و رسيده و آن گاه خشك و خرد شدن ساقه ها و برگ هاى آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يجعله حط_مًا

{هيجان} (مصدر {يهيج}) در اصل به معناى حركت شتابان و جوش و خروش است. اين كلمه هرگاه به كشت ها و نباتات نسبت داده شود، آغاز خشك شدن را افاده مى كند و اين كنايه از رسيدن محصول و وقت

چيدن آن است. {حطام} به معناى خرده هاى يك شىء خشك شده است و مقصود از آن، خرد و كاه شدن برگ ها و ساقه هاى كشت ها است.

8 - متنوع و رنگارنگ بودن كشت ها ، از جلوه هاى قدرت خدا و توحيد ربوبى او است .

ثمّ يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه

آيه شريفه، درصدد بيان جلوه هايى از قدرت و توحيد ربوبى خداوند (چون نزول باران، پيدايش چشمه ها و روييدن كشت ها) است. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن قيد تنوع و رنگارنگى كشت ها، مى تواند به منظور به نمايش گذاشتن جلوه ديگرى از قدرت خدا باشد.

منشأ تنوع گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 13

13 - طبيعت ( جريان نزول باران ، پيدايش چشمه سار ها ، رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها ) ، از جلوه هاى قدرت و ربوبيت خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يجعله حط_مًا إنّ فى ذلك لذكرى

منشأ ثمردهى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 65 - 1

1 - محصول دادن زراعت ، وابسته به اراده خداوند است .

لو نشاء لجعلن_ه حطمًا

منشأ خشكيدن گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 6،13

6 - جريان رويش كشت هاى رنگارنگ و رسيده و آن گاه خشك و خرد شدن ساقه ها و برگ هاى آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه ثمّ

يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يجعله حط_مًا

{هيجان} (مصدر {يهيج}) در اصل به معناى حركت شتابان و جوش و خروش است. اين كلمه هرگاه به كشت ها و نباتات نسبت داده شود، آغاز خشك شدن را افاده مى كند و اين كنايه از رسيدن محصول و وقت چيدن آن است. {حطام} به معناى خرده هاى يك شىء خشك شده است و مقصود از آن، خرد و كاه شدن برگ ها و ساقه هاى كشت ها است.

13 - طبيعت ( جريان نزول باران ، پيدايش چشمه سار ها ، رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها ) ، از جلوه هاى قدرت و ربوبيت خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يجعله حط_مًا إنّ فى ذلك لذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 10

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى . سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

منشأ رشد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 3

3 - رويش و رشد دانه ها در بستر

خاك ، نمودى از قدرت الهى و نشانى روشن از امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

روى سخن در اين آيه، با منكران معاد است. تشويق آنان به مطالعه در چگونگى رشد گياهان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 64 - 1،2

1 - انسان در فرايند رشد و نموّ بذرى كه در زمين كشاورزى اش مى پاشد ، هيچ نقشى ندارد .

ءأنتم تزرعونه

{زرع} (مصدر {تزرعون})، به معناى روياندن و رشد و نموّ بخشيدن است. ضمير مفعول {تزرعونه} به {حرث} در آيه قبل _ كه از {تحرثون} استفاده مى شود _ و يا به {بذر} _ كه از مقام استفاده مى شود _ باز مى گردد. استفهام در {ءأنتم...} انكارى است; يعنى، شما آن بذر را كه كاشته ايد، رشد نمى دهيد.

2 - رويش دانه هاى كاشته شده ، در زمين ، رشد و نموّ و بالاخره به ثمر رسيدن آن نمودى از قدرت خداوند است .

أم نحن الزرعون

منشأ رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 11

11 - پديد آمدن گياهان از زمين ، در اختيار خداوند و به دست اوست .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 1

1 _ خداوند شكافنده دانه ها و هسته ها براى روييدن است.

إن الله فالق الحب و النوى

{حب} به دانه هايى مانند گندم و جو گفته مى شود (راغب) و {نوى}، جمع {نواة}، به معناى هسته است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 30 - 2،11

2- جهان طبيعت ، داراى آسمان هاى متعدد

السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 3

3 - نزول باران از سمت آسمان و رويش بوستان هاى پرطراوت در پرتو آن ، جلوه تدبير خداى يگانه

و أنزل لكم من السماء ماء فأنبتنا به حدائق ذات بهجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 10

10 - رويش گياهان و حيات يافتن زمين ، با باران ، به دست خداوند است .

كيف يحى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 6،13

6 - جريان رويش كشت هاى رنگارنگ و رسيده و آن گاه خشك و خرد شدن ساقه ها و برگ هاى آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يخرج به زرعًا مختلفًا ألونه ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا ثمّ يجعله حط_مًا

{هيجان} (مصدر {يهيج}) در اصل به معناى حركت شتابان و جوش و خروش است. اين كلمه هرگاه به كشت ها و نباتات نسبت داده شود، آغاز خشك شدن را افاده مى كند و اين كنايه از رسيدن محصول و وقت چيدن آن است. {حطام} به معناى خرده هاى يك شىء خشك شده است و مقصود از آن، خرد و كاه شدن برگ ها و ساقه هاى كشت ها است.

13 - طبيعت ( جريان نزول باران ، پيدايش چشمه سار ها ، رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها ) ، از جلوه هاى قدرت و

ربوبيت خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يجعله حط_مًا إنّ فى ذلك لذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 3

3 - حيات و سرسبزى پهنه زمين ، در گرو نزول باران به اراده الهى

فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 4

4_ رويش گياهان بهجت آفرين در زمين ، به تدبير الهى و آيتى خداوندى است .

و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 3

3 - رويش و رشد دانه ها در بستر خاك ، نمودى از قدرت الهى و نشانى روشن از امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

روى سخن در اين آيه، با منكران معاد است. تشويق آنان به مطالعه در چگونگى رشد گياهان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 64 - 2،3

2 - رويش دانه هاى كاشته شده ، در زمين ، رشد و نموّ و بالاخره به ثمر رسيدن آن نمودى از قدرت خداوند است .

أم نحن الزرعون

3 - نقش الهى در فرايند رشد دانه ها در زمين ، منحصر به فرد بوده و هيچ نيرويى توان چنين عملى را ندارد .

أم نحن الزرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 2

2 - خداوند ، پديد آورنده بذر ها و دانه هاى خوراكى و روييدنى

هاى زمين و تأمين كننده غذا هاى گياهى انسان است .

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 31 - 2،3

2 - خداوند ، روياننده نباتات و تأمين كننده علوفه گياه خواران

أخرج . .. مرعيها

{مرعى} مصدر ميمى است و در اين جا به معناى اسم مفعول به كار رفته است; يعنى، آنچه چريده مى شود. اين كلمه گرچه ناظر به تغذيه گياه خواران است; ولى تأثير گياه در زندگانى انسان نيز _ به قرينه {متاعاً لكم و لأنعامكم} در آيات بعد _ مراد است.

3 - بيرون آوردن آب و گياه از دل زمين ، نشانه قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم أشدّ خلقًا . .. أخرج منها ماءها و مرعيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 26 - 1

1 - شكافتن زمين هنگام روييدن گياه ، كار خداوند و تحولّى شگفت انگيز است .

ثمّ شققنا الأرض شقًّا

به قرينه آيات بعد، مراد از {شققنا الأرض} شكافتن زمين هنگام روييدن گياه است. تأكيدى كه كلمه {شقّاً} بر آن دلالت دارد، در اين موارد بيانگر شگفت بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 12 - 2،5

2 - آمادگى زمين ، براى رويش گياهان و پيدايش چشمه ساران

و الأرض ذات الصدع

چنانچه {ذات الرجع} در آيه قبل به باران نظر داشته باشد; {ذات الصدع} در اين آيه به نتايج باران در زمين اشاره خواهد داشت.

5 - بازگشت هاى مكرر نزولات آسمانى و رويش گياهان از دل زمين ، از

نشانه هاى امكان معاد است .

ذات الرجع . .. ذات الصدع

توصيف آسمان و زمين به اوصاف ياد شده _ در سياق آيات معاد _ به همسانى آن اوصاف، با اعاده انسان در آخرت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 4 - 1،2

1 - خداوند ، روياننده نباتات و تأمين كننده علوفه گياه خواران

و الذى أخرج المرعى

{مرعى} يا مصدر ميمى و يا اسم مكان است و به صورت مجاز در معناى گياهان چراگاه به كار رفته است. برگزيدن اين لفظ، به منظور بيان منافع گياه است كه خوراك دام ها را تأمين مى كند.

2 - توجّه به قدرت خداوند بر روياندن گياهان و به وجود آوردن چراگاه ها ، مايه منزّه دانستن او از هر عيب و نقص و پيراستن نام او ، از هر وصف ناروا است .

سبّح اسم . .. و الذى أخرج المرعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 3

3 - سير صعودى و نزولى گياهان و روييدن و تبديل شدن آنها به خاشاك ، نمونه اى از نظم تقدير شده آفريده هاى خداوند است .

الذى قدّر . .. أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 10

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى .

سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

منشأ زوجيت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 2

2 - خداوند تمامى روييدنى هاى زمين ، انسان و پديده هاى ناشناخته در نزد بشر را به صورت زوج ( نر و ماده ) آفريده است .

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها ممّا تنبت الأرض و من أنفسهم و ممّا لايعلمون

{زوج} (مفرد {أزواج}) براى دو معنا به كار مى رود: 1_ مقابل طاق و مرادف جفت; 2_ به معناى نوع و صنف گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

منشأ زيبايى گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 6

6 - زيبايى موجود در انواع گياهان جلوه هنرنمايى خداوند

من كلّ زوج كريم

قيد {كريم} بيانگر برداشت ياد شده است.

نشانه هاى پايان رشد گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 9

9 - زرد و خشك شدن ، نشانه پايان رشد كشت ها

ثمّ يهيج فتريه مصفرًّا

نظم در گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 2

2 - نظام گياهان با تنوع و قانون مدارى خاص خويش ، نشانى از خداوند و رحمت او

و النجم و الشجر يسجدان

برداشت ياد شده با

توجه به نكات زير به دست مى آيد: الف) تعبير {يسجدان} اشاره به انقياد تكوينى و قانون مدارى دارد; ب) آيات شريفه در مقام ارائه نمودهاى آفرينش و رحمانيت خداوند است.

نعمت گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 8

8- ميوه ها و نباتات تأمين رزق و روزى انسان ، نمودى از نعمت و لطف الهى بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن، تشويق كننده بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الاءنسان لظلوم كفّار} در دو آيه بعد (آيه 34) مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 3

3 - حبوبات و گياهان ، از نعمت هاى الهى

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

سياق آيات مورد بحث، نشان مى دهد كه خداوند در مقام برشمردن آن دسته از آفريده هاى خويش است كه در زندگانى انسان ها مؤثر مى باشد. تقديم {حبّ} بر {نبات}، به دليل اهميت بيشتر دانه جات (از قبيل گندم، جو و...) در زندگى آنها است، به گونه اى كه در اكثر موارد، گياه را براى دانه اش مى خواهند.

نقش رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 7

7- نزول باران و رويش نباتات و ميوه ها ، دليل و نشانه توحيد خداوند است .

الله الذى

خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

نقش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 14

14 - باران و گياه ، داراى نقشى بسزا در زندگى انسان ها

و أنزل من السماء ما فأخرجنا به أزوجًا من كلّ نبات

مخاطب قرار گرفتن انسان ها در صدر آيه، نشان مى دهد كه نعمت هاى ياد شده در آيه، در جهت منافع آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 33

33 - گياهان ، مايه زيبايى و خرمى زمين

من كلّ زوج بهيج

{بهجة و بهاجة} به معناى حسن و خرمى است. بنابراين {بهيج}; يعنى، نيكو و خرم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 6

6 - زمين ، بدون داشتن گياه و نباتات ، مرده است .

نزّل . .. ماء فأحيا به الأرض من بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 2

2 - گياهان و سبزى هاى خوشبو و معطر ، نمودى از آراستگى زمين براى انسان

و الأرض وضعها للأنام . فيها ... و الريحان

واژه {ريحان}، به هر گياه خوشبو گفته مى شود (قاموس المحيط).

هسته گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 3،6،7

3 _ رويش گياهان و درختان از دانه ها و هسته ها، نمودى از بيرون آوردن موجود زنده از مرده است.

إن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و

مخرج الميت من الحى

6 _ قدرت خداوند بر روياندن گياه زنده از دل دانه و هسته مرده، نمودى از قدرت او بر زنده ساختن آدمى پس از مرگ است.

لقد جئتمونا فردى كما خلقنكم أول مرة . .. إن الله فالق ... مخرج الميت من الحى

7 _ تفكر در چگونگى شكافته شدن دانه ها و هسته ها و رويش گياهان و پيدايش مرگ و حيات، زمينه راهيابى به توحيد و پرهيز از شرك است.

إن الله فالق الحب و النوى . .. ذلكم الله

گياه خواران

منشأ تأمين گياه خواران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 4 - 1

1 - خداوند ، روياننده نباتات و تأمين كننده علوفه گياه خواران

و الذى أخرج المرعى

{مرعى} يا مصدر ميمى و يا اسم مكان است و به صورت مجاز در معناى گياهان چراگاه به كار رفته است. برگزيدن اين لفظ، به منظور بيان منافع گياه است كه خوراك دام ها را تأمين مى كند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109