علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد چهاردهم - حرف س

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد چهاردهم - حرف س/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده،

پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی

می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز

قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات

شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه

این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن

درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها

نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم

سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو

فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است

و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه

اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن

بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر

كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي

( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و

حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه

می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

سائبه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

احكام سائبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،5،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه {قالوا حسبنا ما وجدنا ...} در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

5 _ لزوم آزاد سازى سائبه ( شترى كه ده ماده شتر زاييده باشد ) از انديشه هاى خرافى و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

معناى ذكر شده براى سائبه در قاموس المحيط آمده و حكم آن از نظر مردم جاهلى همانند احكام بحيره بوده است. امام صادق(ع) در توضيح معناى {سائبة} در آيه فوق فرمود: ان اهل الجاهلية كانوا ... اذا ولدت (الناقة) عشراً جعلوها سائبة و لايستحلون ظهرها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره

بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

سائحان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مراد از سائحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 21

21 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { التائبون } من الذنوب { العابدون } الذين لا يعبدون إلا اللّه و الا يشركون به شيئاً { الحامدون } الذين يحمدون اللّه على كل حال فى الشدة و الرخاء { السائحون } و هم الصائمون { الراكعون الساجدون } الذين يواظبون على الصلوات الخمس الحافظون ل ها المحافظون على ها بركوع ها و سجود ها و فى الخشوع فى ها و فى اوقات ها . . . ;

{تائبان} توبه كنندگان از گناه[اند] و {عابدان} كسانى هستند كه غير خدا را عبادت نمى كنند و چيزى را شريك او نمى گيرند. {حامدان} آنانند كه در هر حال _

چه سختى و چه در راحتى _ خدا را ستايش مى كنند و {سائحان} روزه دارانند. {راكعان} و {ساجدان} كسانى هستند كه مواظب نمازهاى پنجگانه باشند. ركوع، سجود و خشوع را در نمازها رعايت مى كنند و محافظ وقتهاى نماز هستند}.

سائلان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سائلان

اطعام به سائلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 27

27 - سدير صيرفى گويد : { قلت لأبى عبداللّه ( ع ) اطعم سائلا لااعرفه مسلماً ؟ فقال : نعم اعط من لاتعرفه بولاية و لاعداوة للحق ان اللّه عز و جل يقول : و قولوا للناس حسناً و لاتطعم من نصب لشىء من الحق او دعا الى شىء من الباطل ;

به امام صادق(ع) گفتم: آيا سائلى را كه نمى دانم مسلمان است يا نه طعام دهم؟ امام فرمود: بله، طعام بده به كسى كه نمى شناسى اهل ولايت است يا دشمن حق. خداوند عز و جل مى فرمايد: {و قولوا للناس حسناً} ولى اطعام نكن كسى را كه بناى دشمنى با حق گذاشته و يا دعوت به باطل مى نمايد}.

تأمين سائلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 10،20

10 - ضرورت دستگيرى از يتيمان ، درماندگان ، در راه ماندگان و فقيرانى كه تقاضاى كمك دارند .

و ءاتى المال على حبه . .. اليتمى و المسكين و ابن السبيل و السائلين

20 - پرداخت مال براى رفع نيازمندى خويشان ، يتيمان ، مساكين ، در راه ماندگان و فقيران مشخصه نيكوكاران است .

و لكن البر من . .. و ءاتى المال على حبه

ذوى القربى و السائلين

ساجدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{ساجدان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 28

28- اصحاب پيامبر ( ص ) ، اهل نماز و سجده هاى بسيار

و الذين معه . .. سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

تنزيه ساجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

ساجدان و تكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

ساجدان و سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

ساجدان و لهو

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

فضايل ساجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

مراد از ساجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 21

21 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { التائبون } من الذنوب { العابدون } الذين لا يعبدون إلا اللّه و الا يشركون به شيئاً { الحامدون } الذين يحمدون اللّه على كل حال فى الشدة و الرخاء { السائحون } و هم الصائمون { الراكعون الساجدون } الذين يواظبون على الصلوات الخمس الحافظون ل ها المحافظون على ها بركوع ها و سجود ها و فى الخشوع فى ها و فى اوقات ها . . . ;

{تائبان} توبه كنندگان از گناه[اند] و {عابدان} كسانى هستند كه غير خدا را عبادت نمى كنند و چيزى را شريك

او نمى گيرند. {حامدان} آنانند كه در هر حال _ چه سختى و چه در راحتى _ خدا را ستايش مى كنند و {سائحان} روزه دارانند. {راكعان} و {ساجدان} كسانى هستند كه مواظب نمازهاى پنجگانه باشند. ركوع، سجود و خشوع را در نمازها رعايت مى كنند و محافظ وقتهاى نماز هستند}.

ساختمان سازى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ساختمان سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2،3

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

3 - وجود تخصص ساختمان سازى و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص} بر وزن صيغه مبالغه _ كه بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

ساختمان سازى در دوران ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 4،8

4- زمان ذوالقرنين ، در دورترين نقطه شرق سرزمين او ، از صنعت لباس و ساختمان ، خبرى نبوده است .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

8- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه { لم نجعل لهم من دونها ستراً . كذلك } قال : لم يعلموا صنعة البيوت ;

از امام باقر(ع) درباره اين سخن خدا: {لم نجعل لهم من دونها ستراً. كذلك} روايت شده: آن قوم صنعت خانه سازى را نمى دانستند}.

ساختمان سازى

در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 6

6 - صنعت ساختمان سازى و استخراج منابع و ذخاير دريايى ، در خدمت حكومت سليمان ( ع ) بود .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

ساره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ساره

اطمينان ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 1

1 - اطمينان بخشى فرشتگان به همسر ابراهيم ( ع ) ، در مورد خدايى بودن پيام و بشارتشان ( فرزنددار شدن او )

قالوا كذلك قال ربّك

باردارى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 1

1_ فرشتگان ، به همسر ابراهيم گوشزد كردند كه فرزنددار شدنش ، خواسته خداوند است .

ءألد و أنا عجوز . .. قالوا أتعجبين من أمر الله

{أمر الله}; يعنى، كارى كه خداوند به تحقق آن فرمان داده است و مراد از آن، فرزنددار شدن ساره و ابراهيم(ع) در سن پيرى است.

بشارت به ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 7،9،11

7_ خداوند ، همسر ابراهيم را به دارا شدن فرزند پسرى بشارت داد .

فبشّرن_ها بإسح_ق

9_ خداوند ، به ساره بشارت داد كه اسحاق ، داراى فرزند پسرى خواهد شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

كلمه {يعقوب} عطف بر {اسحاق} است و عبارت {من وراء إسحاق} توصيفى براى {يعقوب} مى باشد; يعنى: فبشرناها بيعقوب كائناً من وراء اسحاق.

11_ نويد تولد اسحاق و يعقوب به ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، در جلسه پذيرايى ابراهيم از

فرشتگان بيان شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

پسر ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 7،8

7_ خداوند ، همسر ابراهيم را به دارا شدن فرزند پسرى بشارت داد .

فبشّرن_ها بإسح_ق

8_ خداوند ، فرزند ابراهيم و همسرش ساره را _ پيش از تولدش _ اسحاق ناميد . *

فبشّرن_ها بإسح_ق

ظاهر جمله {فبشرناها بإسحاق . .. يعقوب} اين است كه فرشتگان، نام اسحاق و يعقوب را نيز در بشارت آورده باشند.

پيرى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 1،2

1_ ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، هنگام بشارت فرشتگان به تولد اسحاق و يعقوب ، پير و كهنسال بودند .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

2_ ساره با توصيف خود و شويش به پيرى ، دارا شدن فرزند را امرى بس شگفت تلقى كرد .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا إن ه_ذا لشىء عجيب

{ياويلتى} (اىواى بر من) عبارتى است كه معمولاً به هنگام تعجب ايراد مى شود. همزه در {ءألد ...} نيز براى تعجب است و جمله {إن ه_ذا ...} نيز تصريح به شگفتى است. اين همه حكايت از تعجب بيش از حد همسر ابراهيم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 4

4 - همسر ابراهيم ، فردى كهنسال و نازا به هنگام بشارت فرزنددار شدنش

فأقبلت امرأته . .. و قالت عجوز عقيم

تعجب ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود

- 11 - 71 - 15

15_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { وامرأته قائمة } قال : إنما عنى سارة قائمة . . . { فضحكت } يعنى فعجبت من قولهم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خداى تعالى: {وامرأته قائمة} روايت شده است: مقصود ساره همسر ابراهيم(ع) است كه ايستاده بود . .. و درباره {فضحكت} [روايت شده است]: يعنى ساره از سخن فرشتگان شگفت زده شد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 2

2_ ساره با توصيف خود و شويش به پيرى ، دارا شدن فرزند را امرى بس شگفت تلقى كرد .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا إن ه_ذا لشىء عجيب

{ياويلتى} (اىواى بر من) عبارتى است كه معمولاً به هنگام تعجب ايراد مى شود. همزه در {ءألد ...} نيز براى تعجب است و جمله {إن ه_ذا ...} نيز تصريح به شگفتى است. اين همه حكايت از تعجب بيش از حد همسر ابراهيم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 3

3 - هيجان ، تعجب و ناباورى شديد همسر ابراهيم ، از بارورى پس از پيرى و عمرى نازايى

فأقبلت امرأته فى صرّة فصكّت وجهها و قالت عجوز عقيم

حيض ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 6،16

6_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، پس از آگاهى به ماهيت مهمانان ابراهيم ( ع ) و مأموريت ايشان ( نابودسازى

قوم لوط ) حايض شد . *

وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {ضحكت} از مصدر {ضَحك} (حايض شدن) باشد. مفسرانى كه اين معنا را يادآور شده اند تفريع {فبشرناها} را بر {ضحكت} مؤيد آن دانسته اند.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { فضحكت فبشّرناها باسحاق } قال : حاضت ;

از امام صادق(ع) درباره {فضحكت فبشّرناها بإسحاق} روايت شده است كه فرمود: عادت زنانگى در ساره ظاهر شد}.

رفع ترس ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 5

5_ احساس امنيت ساره پس از ترس و وحشت از فرشتگان ، مايه شادى و خرسندى وى گرديد .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه جمله {فضحكت} تفريع بر {لاتخف إنا اُرسلنا إلى قوم لوط} باشد.

ساره در مجلس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 1،2

1_ همسر ابراهيم ( ساره ) در مجلس فرشتگان پيام آورِ بشارت حضور داشت .

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى . .. وامرأته قائمة فضحكت

2_ ابراهيم ( ع ) و فرشتگان حاضر در نزد او ، همگى نشسته بودند و ساره ايستاده بود .

وامرأته قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 1

1 - حضور همسر ابراهيم ( ع ) ، در جمع آن حضرت و ميهمانان ايشان

و بشّروه بغل_م عليم . فأقبلت امرأته فى صرّة ... و قالت عجوز عقيم

ساره و تحقق

مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 3

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

ساره و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 5،6،15

5_ احساس امنيت ساره پس از ترس و وحشت از فرشتگان ، مايه شادى و خرسندى وى گرديد .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه جمله {فضحكت} تفريع بر {لاتخف إنا اُرسلنا إلى قوم لوط} باشد.

6_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، پس از آگاهى به ماهيت مهمانان ابراهيم ( ع ) و مأموريت ايشان ( نابودسازى قوم لوط ) حايض شد . *

وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {ضحكت} از مصدر {ضَحك} (حايض شدن) باشد. مفسرانى كه اين معنا را يادآور شده اند تفريع {فبشرناها} را بر {ضحكت} مؤيد آن دانسته اند.

15_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { وامرأته قائمة } قال : إنما عنى سارة قائمة . . . { فضحكت } يعنى فعجبت من قولهم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خداى تعالى: {وامرأته قائمة} روايت شده است: مقصود ساره همسر ابراهيم(ع) است كه ايستاده بود . .. و درباره {فضحكت} [روايت شده است]: يعنى ساره از سخن فرشتگان شگفت زده شد ...}.

ساره و هلاكت قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 4

4_ همسر ابراهيم ، در پى اطلاع از مأموريت فرشتگان ( هلاك سازى قوم لوط ) شادان و خندان شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق از تفريع جمله {ضحكت} به وسيله حرف {فاء} بر {إنا أُرسلنا. ..} در آيه قبل استفاده شده است; يعنى، آنچه مايه شادمانى همسر ابراهيم شد، اين بود كه دريافت قوم بزهكار لوط بر عذاب الهى گرفتار خواهند شد.

ساره هنگام بشارت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 1

1_ ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، هنگام بشارت فرشتگان به تولد اسحاق و يعقوب ، پير و كهنسال بودند .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

ساره هنگام تولد يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 13

13_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، تا به دنيا آمدن نوه اش يعقوب ، زنده بود .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

بشارت دادن به همسر ابراهيم كه از پسرت اسحاق فرزندى به نام يعقوب به دنيا خواهد آمد، اين سؤال را به ذهن مى آورد كه چرا به او بشارت داده نشد كه مثلاً از يعقوب نيز فرزندى به نام يوسف به دنيا خواهد آمد؟ در پاسخ اين پرسش مى توان گفت: ياد كردن از خصوص يعقوب اشاره به اين معنا دارد كه ساره او را درك مى كند و جمال او را خواهد ديد; يعنى، تا آن زمان زنده است.

سخاوت

ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

سيلى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 2

2 - فرياد همسر ابراهيم ( ع ) و سيلى زدن وى به صورت خويش ، با شنيدن بشارت اعطاى فرزند به ايشان

فأقبلت امرأته فى صرّة

{صرّة} به معناى فرياد و {صكّ} به معناى ضربه شديد است. {صكّت وجهها}; يعنى، سيلى سختى به صورت خويش نواخت.

شك ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 3

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

عقيمى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 3،4

3 - هيجان ، تعجب و ناباورى شديد همسر ابراهيم ، از بارورى پس از پيرى و عمرى نازايى

فأقبلت امرأته فى صرّة فصكّت وجهها و قالت عجوز عقيم

4 - همسر ابراهيم ، فردى كهنسال و نازا به هنگام بشارت فرزنددار شدنش

فأقبلت امرأته . .. و قالت عجوز عقيم

عوامل سرور ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 4،5

4_ همسر ابراهيم ، در پى اطلاع از مأموريت فرشتگان ( هلاك سازى قوم لوط ) شادان و خندان شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة

فضحكت

برداشت فوق از تفريع جمله {ضحكت} به وسيله حرف {فاء} بر {إنا أُرسلنا. ..} در آيه قبل استفاده شده است; يعنى، آنچه مايه شادمانى همسر ابراهيم شد، اين بود كه دريافت قوم بزهكار لوط بر عذاب الهى گرفتار خواهند شد.

5_ احساس امنيت ساره پس از ترس و وحشت از فرشتگان ، مايه شادى و خرسندى وى گرديد .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه جمله {فضحكت} تفريع بر {لاتخف إنا اُرسلنا إلى قوم لوط} باشد.

فرياد ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 2،5

2 - فرياد همسر ابراهيم ( ع ) و سيلى زدن وى به صورت خويش ، با شنيدن بشارت اعطاى فرزند به ايشان

فأقبلت امرأته فى صرّة

{صرّة} به معناى فرياد و {صكّ} به معناى ضربه شديد است. {صكّت وجهها}; يعنى، سيلى سختى به صورت خويش نواخت.

5 - { و فى المجمع ، فى تفسير قوله تعالى ، { فأقبلت امرأته فى صرّة } . . . و قيل فى جماعة عن الصادق ( ع ) ;

در مجمع البيان، در تفسير سخن خداوند {فأقبلت امرأته فى صرّة} آمده است. .. و گفته شده كه معناى {فى صرّة} فى جماعة است [يعنى زن او در بين جماعتى جلو آمد ]و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

فضايل ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 8

8 - همسر ابراهيم ( ع ) ، داراى شخصيتى والا و ارجمند در پيشگاه خداوند

قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك قال ربّك

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه همسر ابراهيم(ع)، با فرشتگان هم سخن شده و نيز درباره او تعبير {ربّك} (پروردگار تو) به كار رفته است.

گفتگوى ساره با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 5

5_ گفتوگوى ساره ( همسر ابراهيم ) با فرشتگان

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 2

2 - هم سخن شدن همسر ابراهيم ( ع ) با فرشتگان بشارت دهنده

قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك قال ربّك

مدت عمر ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 13

13_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، تا به دنيا آمدن نوه اش يعقوب ، زنده بود .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

بشارت دادن به همسر ابراهيم كه از پسرت اسحاق فرزندى به نام يعقوب به دنيا خواهد آمد، اين سؤال را به ذهن مى آورد كه چرا به او بشارت داده نشد كه مثلاً از يعقوب نيز فرزندى به نام يوسف به دنيا خواهد آمد؟ در پاسخ اين پرسش مى توان گفت: ياد كردن از خصوص يعقوب اشاره به اين معنا دارد كه ساره او را درك مى كند و جمال

او را خواهد ديد; يعنى، تا آن زمان زنده است.

مكان سكونت ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 5

5 - محل سكونت همسر ابراهيم ( ع ) مجزا از محيط پذيرايى ميهمانان *

فراغ إلى أهله

حركت مخفيانه ابراهيم(ع) به سوى اهل، در جايى فرض مى شود كه محيط خانواده آن حضرت در معرض ديد ميهمانان نبود.

ملائكه و ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 1،3

1_ فرشتگان ، به همسر ابراهيم گوشزد كردند كه فرزنددار شدنش ، خواسته خداوند است .

ءألد و أنا عجوز . .. قالوا أتعجبين من أمر الله

{أمر الله}; يعنى، كارى كه خداوند به تحقق آن فرمان داده است و مراد از آن، فرزنددار شدن ساره و ابراهيم(ع) در سن پيرى است.

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

منشأ فرزنددارى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 1،6

1 - اطمينان بخشى فرشتگان به همسر ابراهيم ( ع ) ، در مورد خدايى بودن پيام و بشارتشان ( فرزنددار شدن او )

قالوا كذلك قال ربّك

6 - اعطاى فرزند به همسر پير و عقيم ابراهيم ( ع ) ، متكى بر حكمت و علم الهى بود .

و قالت عجوز عقيم قالوا كذلك . .. إنّه هو الحكيم العليم

تصريح به علم و حكمت الهى، در پى نويد به اعطاى فرزند، بيانگر مطلب بالا است.

مهمان نوازى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

نوه ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 9

9_ خداوند ، به ساره بشارت داد كه اسحاق ، داراى فرزند پسرى خواهد شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

كلمه {يعقوب} عطف بر {اسحاق} است و عبارت {من وراء إسحاق} توصيفى براى {يعقوب} مى باشد; يعنى: فبشرناها بيعقوب كائناً من وراء اسحاق.

سازش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سازش

آثار سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 1،2

1- همدلى و سازش نهانى با كافران ، دليل ارتداد بيماردلان منافق

إنّ الذين ارتدّوا . .. ذلك بأنّهم قالوا للذين ... سنطيعكم فى بعض الأمر

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به ارتداد باشد _ كه از آيه قبل (إنّ الذين ارتدّوا) استفاده مى شود _ و با توجه به اين كه مراد از {الذين كرهوا. ..} كافران معانداند.

2- سازش با كافران و همكارى با آنان عليه دين ، مايه ارتداد است .

إنّ الذين ارتدّوا . .. ذلك بأنّهم قالوا ... سنطيعكم فى بعض الأمر

آثار سازش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 2

2 - اعلام آمادگى كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن با پيامبر ( ص ) ، در صورت سازش و نرمش نمودن آن حضرت با آنان

ودّوا

لوتدهن فيدهنون

اجتناب از سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 1،2

1 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به اجابت خواسته هاى كافران تكذيب گر و سازش و مسامحه با آنان ، به صرف ثروت و نيروى انسانى بسيار آنان

و لاتطع كلّ حلاّف . .. أن كان ذا مال و بنين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن كان ذا مال . ..} متعلق به {لاتطع} باشد. گفتنى است در آغاز {أن} لام تعليل در تقدير است.

2 - در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران حق ناپذير ، نمى تواند مجوز عدول مبلغان و رهبران جامعه اسلامى از مواضع عقيدتى خويش و سازش و مسامحه با آنان باشد .

و لاتطع . ..أن كان ذا مال و بنين

ترديدى نيست كه اجابت خواسته هاى كافران و يا سازش با آنان از سوى رهبران جامعه اسلامى، به جهت طمع شخصى نيست; بلكه براى در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران و صرف آنها در جهت مصالح و منافع مسلمين است; ولى چون اين كار به قيمت عدول از مواضع اعتقادى و يا سازش با كافران است، جايز نمى باشد.

درخواست سازش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 3

3 - سازش و دست برداشتن از مواضع عقيدتى ، درخواست كافران تكذيب گر از پيامبر ( ص ) بود .

فلاتطع المكذّبين

آيه بعد، قرينه است كه مورد اطاعت، سازش بر سر مواضع عقيدتى است.

زمينه ترك سازش

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 2

2- توجه به نافرجامى خط كفر ، مقتضى مصمم بودن مؤمنان در نبرد با كافران بدون هيچ سستى و سازش

فلن يغفر اللّه لهم . فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم

{فا} در {فلاتهنوا} ترتّب و تفريع را مى رساند و از ترتّب اين آيه بر مفاد آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه سازش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 3

3- سستى در جهاد و نبرد با دشمن ، در پى دارنده سازشى خفّت بار *

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

تقدم {لاتهنوا} بر {تدعوا إلى السلم} بيانگر اين حقيقت است كه سستى، پيش زمينه سازش است; سازشى كه امت هاى برتر (و أنتم الأعلون) را به ذلّت مى كشاند.

زمينه سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 10

10 - ضعف روح صبر و شكيبايى ، از موجبات عدول از مواضع دينى و تسليم و سازش در برابر خواسته هاى گناه پيشگان و بيگانگان كافر

فاصبر لحكم ربّك و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

از توصيف شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در امر رسالت _ پيش از دريافت هشدار نسبت به اطاعت از گروه هاى گناه كار و ناسپاس _ مطلب ياد شده به دست مى آيد.

زمينه سازش با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 10

10 - ضعف روح صبر و شكيبايى ، از موجبات عدول از مواضع دينى

و تسليم و سازش در برابر خواسته هاى گناه پيشگان و بيگانگان كافر

فاصبر لحكم ربّك و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

از توصيف شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در امر رسالت _ پيش از دريافت هشدار نسبت به اطاعت از گروه هاى گناه كار و ناسپاس _ مطلب ياد شده به دست مى آيد.

زمينه سازش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 2

2 - اعلام آمادگى كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن با پيامبر ( ص ) ، در صورت سازش و نرمش نمودن آن حضرت با آنان

ودّوا لوتدهن فيدهنون

سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 12

12 _ نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

سازش با هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 10

10 - سازش با هواپرستان و تمايلات نامشروع آنان ، موجب انحراف رهبران دينى

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

استقامت (مصدر {استقم}) به معناى ادامه حركت در راه راست است و تقابل {استقم} با {لاتتّبع أهوائهم} مطلب بالا را مى رساند.

سازش در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 1،2

1 _ پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى،

خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر(ص)

قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

2 _ مسامحه و سازش در اصل اساسى توحيد، روا و مجاز نيست.

قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

در اين گونه موارد پيامبر اكرم(ص) خصوصيتى ندارد.

سازش رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 19

19 - پيشوايان دين اسلام در صورت سازش كردن با پيروان ديگر اديان بر سر مسائل دينى ، از زمره ستگرانند .

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

سازش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 4

4- سرگرمى ها و خوشى هاى پوچ دنيا ، از مهم ترين عوامل سستى در جهاد و تمايل به سازش با كافران

فلاتهنوا . .. إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو

خداوند، پس از نهى مؤمنان نسبت به سستى در جهاد و گرايش به سازش، به آنان لعب و لهو بودن دنيا را يادآورى كرده است. از مطلب استفاده مى شود كه سرگرمى هاى اين دنيا، عاملى مهم در سستى و سازش با كفر است.

سازش ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 2

2 _ مسامحه و سازش در اصل اساسى توحيد، روا و مجاز نيست.

قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

در اين گونه موارد پيامبر اكرم(ص) خصوصيتى ندارد.

سازش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 1

1-

همدلى و سازش نهانى با كافران ، دليل ارتداد بيماردلان منافق

إنّ الذين ارتدّوا . .. ذلك بأنّهم قالوا للذين ... سنطيعكم فى بعض الأمر

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به ارتداد باشد _ كه از آيه قبل (إنّ الذين ارتدّوا) استفاده مى شود _ و با توجه به اين كه مراد از {الذين كرهوا. ..} كافران معانداند.

سازش ناپذيرى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 8

8- رهبران دينى ، بايد همواره بر مواضع اصولى خويش ثابت و استوار بوده و در برابر كافران و دشمنان ، سازش ناپذير باشند .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

سازش ناپذيرى رهبرى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 26

26 _ لزوم پايبندى و اهتمام رهبران الهى به مبانى اصولى و سازش ناپذيرى در آن

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

گرچه محتواى آيه خطاب به پيامبر(ص) است، ولى مسلماً اختصاصى به شخص آن حضرت ندارد و قابل تعميم به همه رهبران در تمامى عصرهاست.

سازش ناپذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

سرزنش سازش با كافران

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 4

4- هر گونه سازش با خط كفر ، بيگانه با خط و راه پيامبراسلام ( ص )

محمّد . .. و الذين معه أشدّاء على الكفّار

با استفاده از مفهوم آيه، برداشت بالا به دست مى آيد.

سرزنش سازش با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 6

6 - برخوردارى مؤمنان از روحيه عفو و گذشت ، نبايد به مداهنه و سكوت در برابر متجاوزان منتهى شود .

و إذا ما غضبوا هم يغفرون . .. إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه عفو و مغفرت مؤمنان، در غير مورد ظلم و تجاوز است.

ظلم سازش در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 19

19 - پيشوايان دين اسلام در صورت سازش كردن با پيروان ديگر اديان بر سر مسائل دينى ، از زمره ستگرانند .

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

علاقه به سازش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 1

1 - علاقه شديد كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن پيامبر ( ص ) با آنان و تلاش آنان در اين راستا

ودّوا لو تدهن فيدهنون

{إدهان} (مصدر {تدهن و يدهنون}) به معناى مدارا و نرمش نشان دادن است. مقصود از آن در اين آيه، سازش كردن پيامبر(ص) در مواضع عقيدتى خويش و سستى كردن آن حضرت در برخورد با كافران است.

گفتنى است سازش كردن و سستى نمودن پيامبر(ص) در امر رسالت، تنها يك علاقه و تمايل براى كافران نبود; بلكه همراه با تلاش و اقدامات گسترده بوده است.

عوامل سازش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 4

4- سرگرمى ها و خوشى هاى پوچ دنيا ، از مهم ترين عوامل سستى در جهاد و تمايل به سازش با كافران

فلاتهنوا . .. إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو

خداوند، پس از نهى مؤمنان نسبت به سستى در جهاد و گرايش به سازش، به آنان لعب و لهو بودن دنيا را يادآورى كرده است. از مطلب استفاده مى شود كه سرگرمى هاى اين دنيا، عاملى مهم در سستى و سازش با كفر است.

ممنوعيت سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 3،4

3 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر سازش نكردن با كافران تكذيب گر و نپذيرفتن هرگونه پيشنهاد سازش

فلاتطع المكذّبين . ودّوا لوتدهن فيدهنون

4 - سازش و نرمش نشان دادن با كافران ، بر سر مسائل عقيدتى و مواضع اصولى ، ممنوع است .

فلاتطع المكذّبين . ودّوا لوتدهن فيدهنون

ممنوعيت سازش در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 4

4 - سازش و نرمش نشان دادن با كافران ، بر سر مسائل عقيدتى و مواضع اصولى ، ممنوع است .

فلاتطع المكذّبين . ودّوا لوتدهن فيدهنون

نهى از سازش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 -

35 - 1

1- نهى الهى از سستى در مبارزه با دشمن و تن دادن به سازش

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم

سازماندهى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سازماندهى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 9

9 _ تلاش عيسى ( ع ) براى تشكّل بخشيدن و سازماندهى به جبهه مؤمنان ، عليه جبهه كفر

فلمّا احسّ . .. قال من انصارى الى اللّه

اهميت سازماندهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 10،11

10 _ نقش سازماندهى و تشكّل در پيشبرد اهداف

فلمّا احسّ . .. قال من انصارى الى اللّه

جمله {قال من انصارى}، بيانگر تلاش عيسى (ع) براى سازماندهى است و طبعاً در پيشبرد هدف نقش داشته است.

11 _ لزوم تشكّل و جبهه گيرى مؤمنان ، در قبال جبهه كفر

من انصارى الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 5

5 _ ضرورت ايجاد تشكّل در ميان گروه هاى امركننده به معروف و نهى كننده از منكر

و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

{امّة} به جماعتى گفته مى شود كه داراى هدفى واحد باشند و لازمه اين معنى، تشكل آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 7

7 _ رهبرى و تشكيلات ، داراى نقشى عمده در دستيابى به پيروزى

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8

- 75 - 6

6 _ تمركز يافتن و تشكل داشتن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

به نظر مى رسد از اهداف اساسى قرآن در الزام مسلمانان صدر اسلام به هجرت، با توجه به شرايط آن دوران، تمركز بخشيدن به اهل ايمان و تشكل دادن به نيروهاى پراكنده بود.

سازماندهى اطلاعات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 9

9 _ ايجاد تشكيلات خبرى براى جمع آورى و ارزيابى خبر هاى سرنوشت ساز و عرضه آن ، از شؤون رهبرى است .

و لو ردّوه . .. لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

سازماندهى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 3

3 _ بازسازى مجدد سپاه اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

سازماندهى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 9

9 _ تلاش عيسى ( ع ) براى تشكّل بخشيدن و سازماندهى به جبهه مؤمنان ، عليه جبهه كفر

فلمّا احسّ . .. قال من انصارى الى اللّه

سازماندهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 3

3 _ تجمع دوباره مشركان عليه مسلمانان ، پس از جنگ احد

انّ النّاس قد جمعوا لكم

وقوع اين آيه پس از بيان جنگ احد و نيز برخى از شأن نزولها مؤيّد اين نظر است كه آيه مورد

بحث درباره وقايع پس از احد مى باشد.

سال از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سال

آثار تغيير فصل هاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 6

6 - نقش مهم تغيير فصل ها ، در تأمين روزى موجودات زمين

و قدّر فيها أقوتها فى أربعة أيّام

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {أربعة أيّام} اشاره به فصل هاى چهارگانه داشته باشد.

اول ماه صفر سال دهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

پيدايش سال شمسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 17

17 - خورشيد و ماه ، در مدار سالانه معينى است كه با آن ، سال شمسى و قمرى به وجود مى آيد . *

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل

مسمًّى

احتمال دارد مراد از {أجل مسمّى} به قرينه {ألم تر} آخر سال شمسى و قمرى باشد كه خورشيد، از نقطه فلكى برج فرضى، در آغاز سال شروع مى كند و در پايان يك سال، به آن نقطه مى رسد و ماه نيز از نقطه اى شروع مى كند و به همان مدار در طول يك سال مى رسد.

پيدايش سال قمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 17

17 - خورشيد و ماه ، در مدار سالانه معينى است كه با آن ، سال شمسى و قمرى به وجود مى آيد . *

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

احتمال دارد مراد از {أجل مسمّى} به قرينه {ألم تر} آخر سال شمسى و قمرى باشد كه خورشيد، از نقطه فلكى برج فرضى، در آغاز سال شروع مى كند و در پايان يك سال، به آن نقطه مى رسد و ماه نيز از نقطه اى شروع مى كند و به همان مدار در طول يك سال مى رسد.

تعداد امتحان در سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 3

3 _ وجود يك يا دو آزمايش و ابتلاى عمده براى هر انسان در هر سال ، جهت به خود آمدن و بازگشت از انحراف

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام مرة أو مرتين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اصل امتحان عمومى باشد، نه مخصوص به افرادى معين و ذكر منافقان به جهت عبرت نگرفتن از اين برنامه عمومى مى باشد.

تعداد ماههاى سال

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 1،4،17

1 _ از آغاز خلقت آسمان ها و زمين ، شمار ماه ها دوازده ماه است .

إن عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . .. يوم خلق السموت و الأرض

4 _ وجود ماه هاى دوازده گانه در يك سال ، امرى ثابت از آغاز پيدايش آسمان ها و زمين و نه نظمى كه تدريجاً شكل گرفته باشد .

إن عدة الشهور . .. يوم خلق السموت و الأرض

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

تغيير فصل هاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 4

4 - تغيير فصل هاى سال ، جلوه

اى ديگر از ربوبيت يگانه خداوند

بربّ المش_رق و المغ_رب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 7

7 - كوه هاى استوار ، بركت سرشار زمين ، تغيير فصل ها و تأمين نيار هاى غذايى موجودات ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خدا

ذلك ربّ الع_لمين . و جعل فيها روسى من فوقها و برك فيها و قدّر فيها أقوتها فى أرب

تغيير فصلهاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 2

2 _ اختلاف شب و روز ( كوتاه و بلند شدن هر يك از آن دو در طول سال ) و تغيير فصل ها ، حاوى دليلهايى روشن بر تدبير و ربوبيت خدا نسبت به اهل زمين است .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت

مبدأ سال در دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 5

5 - موسم حج ، مبدأ سال در خانواده شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

مسلمانان در سال نهم هجرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 5

5 _ سال نهم هجرى ، سال قدرت مسلمانان و استيلاى آنان بر اداره مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

اينكه مسلمانان در سال نهم هجرى مكلف به اين تكليف الهى شدند _ با اينكه اصل پليدى مشركان در گذشته نيز بوده است _ نشان مى دهد كه در گذشته، اجراى آن ميسر نبوده است.

منشأ پيدايش فصل هاى سال

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 2

2 - نقش اساسى نقطه طلوع و غروب خورشيد ، در پيدايش فصول و تأمين نياز هاى بشر *

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

با توجه به اين كه پيدايش فصول هم زمان با تغيير ميل خورشيد در طلوع و غروب صورت مى گيرد احتمال مى رود ياد كرد {مشرقين و مغربين}، اشاره به پيامدهاى مهم آن (پيدايش فصول) داشته باشد كه بشر از اين رهگذر، به امكانات زندگى دست مى يابد.

منشأ تغيير فصل هاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 1

1 - نظام تغيير فصول و كم و زياد شدن ساعات شب و روز در طول سال ، تحت حاكميت اراده خداوند

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى داخل كردن است. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از {يولج الليل فى النهار} (شب را در روز داخل مى كند)، اين باشد كه او از مقدار شب مى كاهد و بر مقدار روز مى افزايد و مقصود از {يولج النهار فى الليل} (روز را در شب داخل مى كند) اين باشد كه او از مقدار روز مى كاهد و بر مقدار شب مى افزايد.

نقش سال و ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 6

6 _ سال و ماه قمرى ، معيار محاسبات امور شرعى

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

وقايع سال نهم هجرى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 4

4 _ اعلان ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام در سال نهم هجرت

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

آيات سوره برائت _ بنابر گفته مفسران _ در مراسم حج سال نهم هجرت بر مشركان خوانده شد.

سال و ماه

تعداد ماههاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 1،4،17

1 _ از آغاز خلقت آسمان ها و زمين ، شمار ماه ها دوازده ماه است .

إن عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . .. يوم خلق السموت و الأرض

4 _ وجود ماه هاى دوازده گانه در يك سال ، امرى ثابت از آغاز پيدايش آسمان ها و زمين و نه نظمى كه تدريجاً شكل گرفته باشد .

إن عدة الشهور . .. يوم خلق السموت و الأرض

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند

از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

تغيير فصلهاى سال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 2

2 _ اختلاف شب و روز ( كوتاه و بلند شدن هر يك از آن دو در طول سال ) و تغيير فصل ها ، حاوى دليلهايى روشن بر تدبير و ربوبيت خدا نسبت به اهل زمين است .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت

قدمت ماههاى دوازده گانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 1،4

1 _ از آغاز خلقت آسمان ها و زمين ، شمار ماه ها دوازده ماه است .

إن عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . .. يوم خلق السموت و الأرض

4 _ وجود ماه هاى دوازده گانه در يك سال ، امرى ثابت از آغاز پيدايش آسمان ها و زمين و نه نظمى كه تدريجاً شكل گرفته باشد .

إن عدة الشهور . .. يوم خلق السموت و الأرض

نقش سال و ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 6

6 _ سال و ماه قمرى ، معيار محاسبات امور شرعى

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

سالشمارى

ابزار سالشمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 3

3 _ خداوند خورشيد و ماه را وسيله اى براى محاسبه زمان و اندازه گيرى آن قرار داده است.

و الشمس

و القمر حسبانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 5

5 _ حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن ( هلال ، تربيع ، بدر و . . . ) وسيله اى مطمئن براى شمارش ماه و سال و محاسبه امور زندگى انسانهاست .

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 9

9- از فوايد گردش شب و روز ، محاسبه زمان و سال شمارى و آشنايى انسان با تاريخ است .

جعلنا ءاية النهار . .. لتعلموا عدد السنين و الحساب

سالكان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سالكان

استهزاى سالكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 6

6_ سالكان راه خدا و پيروان انبيا ، در معرض تمسخر و استهزاى كافران و دشمنان دين

كلما مرّ عليه ملأمن قومه سخروا منه

اطاعت از سالكان راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 10،13،17

10 - بايد از كسانى پيروى كرد كه به سوى خدا حركت مى كنند .

ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما ... و اتّبع سبيل من أناب إلىّ

13 - انسان هاى خداجو ، الگويى شايسته براى تبعيت اند .

و اتّبع سبيل من أناب إلىّ

17 - توجه دادن انسان به محاسبه اعمال اش در نزد خداوند ، زمينه ساز پابندى وى به توحيد و پيروى كردن از انسان هاى خداجو است .

و إن ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما ...

و اتّبع سبيل من أناب إلىّ ثمّ إلىّ

تقرب سالكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 9

9_ آمرزش گناه استغفاركنندگان و باريافتن سالكان به درگاه الهى ، پرتوى از رحمت ، مهربانى و محبت خداوند به بندگان است .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

رستگارى سالكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 1

1 - پاك سازندگان و رشد دهندگان روح خويش ، اهل نجات اند و به هدف اصلى دست يافته و همواره در خوبى خواهند ماند .

قد أفلح من زكّيها

{زكاة} در لغت عرب، در اصل به معناى {طهارت}، {نمو}، {بركت} و {ستودن} است (نهايه ابن اثير) معناى اول و دوم، با آيه شريفه تناسب بيشترى دارد. {فلاح}; يعنى، پيروزمندى و رسيدن به مقصود (مفردات) و به معناى نجات و باقى ماندن در خوبى (قاموس) نيز آمده است.

سالكان صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 16 - 10

10 _ انسانها بر اساس طينت اولى خويش سالكان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 9

9 - برخى انسان ها ، پس از رهايى از مشكلات و سختى هاى شديد ، در صراط مستقيم الهى باقى

مى مانند .

و إذا غشيهم موج . .. دعوا اللّه ... فلمّا نجّيهم إلى البرّ فمنهم مقتصد

{قصد} ريشه {مقتصد} به معناى {راه راست و ميانه} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 1،2،4

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) بر صراط مستقيم در پرتو هدايت خداوند

و هدين_هما الصرط المستقيم

2 - هدايت به صراط مستقيم ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. و هدين_هما الصرط المستقيم

4 - در صراط مستقيم بودن ، از ويژگى هاى رسولان الهى

و هدين_هما الصرط المستقيم

كينه با سالكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 11

11 _ از ياد بردن نعمت هاى خداوند ، زمينه ساز كينه توزى با پيامبران و سالكان راه خداست .

و لاتقعدوا . .. و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

ويژگيهاى سالكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 10

10 _ راه يافتگان از مرحله ايمان به مقام تسليم ، بر توكل به خدا توانمندند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

سامري از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سامرى

آثار ارتداد سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 6

6 - ارتداد سامرى ، سبب انحراف بنى اسرائيل بود .

فنبذتها

آثار پيروى از سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 9

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى

و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

آثار هواپرستى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 8

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين مراد سامرى از اين تشبيه، اين است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

ابزار اضلال سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه

با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

ادعاهاى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 1

1 - سامرى ، مدعى داشتن ديدى ممتاز و درك حقايق و دانستنى هايى كه ديگران بر آن آگاهى نداشتند .

قال بصرت بما لم يبصروا به

فعل {بصر} زمانى در مورد ديدن با چشم مى رود كه درك قلبى نيز ضميمه آن شده باشد و استعمال آن در مواردى كه فاقد درك قلبى است، بسيار كم است (مفردات راغب). دراين كه مراد سامرى از اين سخن چه بوده، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله اين كه من به فنون و حقايقى آگاهى يافتم كه زمينه ساز استفاده بيشتر من از آثار رسالت شده بود و ديگران از آن زمينه محروم بودند.

اضلال سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 4

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار

تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 5،7،8

5 - سامرى ، با بى اعتنايى به آموخته هاى ويژه و الهى خود و دورافكندن آنها ، به ساختن گوساله و گمراه سازى مردم پرداخت .

فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

از جمله معانى محتمل در آيه بالا، اين است كه مراد از {نبذتها} بى اعتنايى به آموخته ها (بصرت. .. قبضت) باشد; يعنى، اعتراف سامرى چنين بوده است كه من دانش و آموخته هاى الهى خود را _ كه از رسولان فراگرفته بودم _ به دور افكندم و درپى آن مفتون نفس خويش شده انجام دادم آنچه كردم.

7 - خطاكارى و تسويل نفس ( تزيين داده شدن عمل از سوى نفس ) ، از جمله اعترافات سامرى در هنگام محاكمه

قال بصرت . .. و كذلك سوّلت لى نفسى

{تسويل} به معناى نيكو و زيبا جلوه دادن و محبوب ساختن چيزى در ديدگاه ديگرى است، تا او وادار به گفتن سخنى مخصوص و يا انجام كارى خاص شود (لسان العرب). برخى نيز آن را از {سول} به معناى استرخا (نرمى و آسانى) مشتق دانسته و به معناى آسان ساختن گرفته اند.

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين مراد سامرى از اين تشبيه، اين

است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

اعراض از سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 15

15 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به ترك تبعيت سامرى ، و پيروى و اطاعت از خود فرا خواند .

لقد قال لهم هرون من قبل . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

اقرار سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4،7

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

7 - خطاكارى و تسويل نفس ( تزيين داده شدن عمل از سوى نفس ) ، از جمله اعترافات سامرى در هنگام محاكمه

قال بصرت . .. و كذلك سوّلت لى نفسى

{تسويل} به معناى نيكو و زيبا جلوه دادن و محبوب ساختن چيزى در ديدگاه ديگرى است، تا او وادار به گفتن سخنى مخصوص و يا انجام كارى خاص شود (لسان العرب). برخى نيز آن را از {سول} به معناى استرخا (نرمى

و آسانى) مشتق دانسته و به معناى آسان ساختن گرفته اند.

القاى گوساله سامرى در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

امتحان با گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 3

3 - فتنه و امتحان بودن گوساله زرين سامرى ، از جمله هشدارهايى كه هارون به بنى اسرائيل داده بود .

و لقد قال لهم هرون . .. إنّما فتنتم به

انگيزه مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

بينش پيروان سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 13

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

بينش سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 13

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

پيروان سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 7

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم

كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

تبعيد سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

تهمتهاى پيروان سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 9،10

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

تهمتهاى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 9،10

9 - سامرى

و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

جنس گوسالهسامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

جنسيت گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...}

ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

حتميت كيفر اخروى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 6

6 - سامرى علاوه بر كيفر دنيوى ، مجازاتى حتمى و تخلف ناپذير نيز در آخرت خواهد داشت .

لك فى الحيوة . .. و إنّ لك موعدًا لن تخلفه

{موعد} در معانى {وعده}، {زمان وعده} و {مكان وعده} استعمال مى شود و مقصود از آن برحسب ظاهر، عذاب موعود در قيامت است.

دروغگويى پيروان سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 9

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

دروغگويى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 9

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

دوراندازى زيورآلات سامرى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 9،10

9 - بنى اسرائيل ، شاهد دست زدن سامرى به اقدامى مشابه با حركت عمومى بنى اسرائيل در به دور افكندن غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان

فقذفنها فكذلك ألقى السامرىّ

{كذلك}; يعنى، مانند آنچه ما انجام داديم. اين توصيف گوياى آن است كه سامرى در حضور بنى اسرائيل و همانند آنان، عمل كرده و چيزهايى را دور انداخته بود.

10 - اقدام سامرى در دور افكندن اشياى خويش ، پس از آن بود كه بنى اسرائيل غنيمت هاى همراه خويش را دور ريخته بودند .

فكذلك ألقى السامرىّ

روانشناسى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 4

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

روش تبليغ سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته

هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

روش نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 14

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

سوءاستفاده سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

سوزاندن گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع )

در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت.

در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

شخصيت سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 4

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 3

3 - تنديس گوساله زرين سامرى ، نعره اى همانند بانگ گوساله داشت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

{خوار}; يعنى، صداى بلند گاو و گوساله (لسان العرب). از آن جا كه تنديس ساخته شده سامرى به شكل گوساله بود، پيدا است كه صداى آن نيز همانند صداى گوساله بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 6

6 - صداى خارج شده از گوساله سامرى ، خالى ار هرگونه مفهوم لفظى بود .

له خوار . .. أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

طرد سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 3،4،6

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم از وى ، پى آمد نفرين موسى ( ع ) در حق او بود .

إنّ لك فى

الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

4 - قطع رابطه با مردم و منزوى و مطرود جامعه شدن ، كيفرى سزاوار براى سامرى

قال فاذهب فإنّ لك . .. لامساس

لام در {لك} بر استحقاق سامرى دلالت دارد و با توجه به {نبذتها} (در آيه قبل) مى توان گفت: رانده شدن از جامعه، كيفرى مناسب براى گناه دور انداختن آثار رسالت از سوى سامرى است.

6 - سامرى علاوه بر كيفر دنيوى ، مجازاتى حتمى و تخلف ناپذير نيز در آخرت خواهد داشت .

لك فى الحيوة . .. و إنّ لك موعدًا لن تخلفه

{موعد} در معانى {وعده}، {زمان وعده} و {مكان وعده} استعمال مى شود و مقصود از آن برحسب ظاهر، عذاب موعود در قيامت است.

عجز گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 1

1 - گوساله سامرى ، پيكره اى عاجز از پاسخ گويى و ناتوان از نفع و ضرر رسانى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{رجوع} در كلام فصيح عرب به صورت متعدى نيز استعمال مى شود (مصباح) و {لايرجع. ..}; يعنى گوساله، گفته اى را به آنان بازنمى گرداند و به آنان پاسخى نمى دهد و {لايملك...}; يعنى، گوساله، مالك نفع و ضرر آنان نيست.

علم سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 1،2

1 - سامرى ،

مدعى داشتن ديدى ممتاز و درك حقايق و دانستنى هايى كه ديگران بر آن آگاهى نداشتند .

قال بصرت بما لم يبصروا به

فعل {بصر} زمانى در مورد ديدن با چشم مى رود كه درك قلبى نيز ضميمه آن شده باشد و استعمال آن در مواردى كه فاقد درك قلبى است، بسيار كم است (مفردات راغب). دراين كه مراد سامرى از اين سخن چه بوده، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله اين كه من به فنون و حقايقى آگاهى يافتم كه زمينه ساز استفاده بيشتر من از آثار رسالت شده بود و ديگران از آن زمينه محروم بودند.

2 - سامرى ، از دانش و مزيتى علمى بر بنى اسرائيل برخوردار بود .

قال بصرت بما لم يبصروا به

غفلت سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 14

14 - سامرى ، فردى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند و بى توجه به الطاف و كمك هاى ويژه او

فنسى

چنانچه ضمير فاعلى {نسى} به سامرى برگردد، مراد از فراموشى سامرى، بى توجهى او به عنايات الهى در نجات از فرعونيان و نزول {منّ و سلوى} و نظاير آن خواهد بود.

فضايل سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 2

2 - سامرى ، از دانش و مزيتى علمى بر بنى اسرائيل برخوردار بود .

قال بصرت بما لم يبصروا به

فلسفه نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 1

1 - متذكر ساختن مردم به توحيد در پرستش ، هدف موسى (

ع ) از منهدم ساختن و خرد كردن گوساله سامرى

لنحرّقنّه . .. إنّما إل_هكم اللّه

برحسب ظاهر، اين آيه ادامه سخن موسى(ع) با قوم خويش است. ارائه اين بيانات، پس از محاكمه سامرى و محكوميت وى و نيز تصميم به نابود ساختن گوساله او، نتيجه گيرى از مجموع واقعه و حاكى از اين نكته است كه موسى(ع) براى اخذ اين نتيجه (ابطال شرك و اثبات توحيد)، آن مقدمات را به كار گرفته بود.

قصه سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 3،4،5،6،7

3 - سامرى ، به كمك علم و آگاهى خود ، به اندكى از آثار و تعاليم يكى از رسولان الهى دست يافت و بخشى از آن را در اختيار

گرفت .

بصرت . .. فقضيت قبضة من أثر الرسول

محتمل است مراد از {أثرالرسول} دانش و اسرارى باشد كه در دست موسى و هارون(ع) و يا پيامبران پيش از آن دو بوده است; كه گوشه اى از آن به دست سامرى افتاده بود و وى با تسويلات نفسانى، آن را در راه گمراه ساختن مردم به كار گرفته بود. {ال} در {الرسول} دلالت دارد كه فرد مورد نظر سامرى، براى حضرت موسى(ع) نيز شناخته شده بود; ولى گويا سامرى به منظور پى نبردن ديگران به حقيقت ماجرا، نام رسول و اثر او را براى عموم بنى اسرائيل مشخص نساخت.

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

5 - سامرى ، با بى اعتنايى به آموخته هاى ويژه و الهى خود و دورافكندن آنها ، به ساختن گوساله و گمراه سازى مردم پرداخت .

فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

از جمله معانى محتمل در آيه بالا، اين است كه مراد از {نبذتها} بى اعتنايى به آموخته ها (بصرت. .. قبضت) باشد; يعنى، اعتراف سامرى چنين بوده است كه من دانش و آموخته هاى الهى خود را _ كه از

رسولان فراگرفته بودم _ به دور افكندم و درپى آن مفتون نفس خويش شده انجام دادم آنچه كردم.

6 - ارتداد سامرى ، سبب انحراف بنى اسرائيل بود .

فنبذتها

7 - خطاكارى و تسويل نفس ( تزيين داده شدن عمل از سوى نفس ) ، از جمله اعترافات سامرى در هنگام محاكمه

قال بصرت . .. و كذلك سوّلت لى نفسى

{تسويل} به معناى نيكو و زيبا جلوه دادن و محبوب ساختن چيزى در ديدگاه ديگرى است، تا او وادار به گفتن سخنى مخصوص و يا انجام كارى خاص شود (لسان العرب). برخى نيز آن را از {سول} به معناى استرخا (نرمى و آسانى) مشتق دانسته و به معناى آسان ساختن گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1،3،9،10

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم از وى ، پى آمد نفرين موسى ( ع ) در حق او بود .

إنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ

لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

9 - سامرى ، خود نيز گوساله دست ساز خود را مى پرستيد .

وانظر إلى إل_هك الذى ظلت عليه عاكفًا

{إل_هك} علاوه بر تحقير معبود سامرى، دلالت بر آن دارد كه او خود نيز آن را به عنوان {إل_ه} پذيرفته بود.

10 - سامرى ، خود را به مواظبت كامل از گوساله دست ساز خود ، ملزم ساخته بود و همواره در كنار آن به سر مى برد .

ظلت عليه عاكفًا

{ظلت}، تخفيف يافته {ظللت} (مداومت داشتى) است. {عكوف} به معناى ملازم چيزى بودن و سركشى دائم از آن است (مصباح) و {ظلت عليه عاكفاً}; يعنى، به آن توجه فراوان داشتى و مدام ديدار خود را با آن تازه مى كردى.

قطع رابطه با سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس

گيرنده اى با تو باشد.

كفران سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 14

14 - سامرى ، فردى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند و بى توجه به الطاف و كمك هاى ويژه او

فنسى

چنانچه ضمير فاعلى {نسى} به سامرى برگردد، مراد از فراموشى سامرى، بى توجهى او به عنايات الهى در نجات از فرعونيان و نزول {منّ و سلوى} و نظاير آن خواهد بود.

كيفر دنيوى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 6

6 - سامرى علاوه بر كيفر دنيوى ، مجازاتى حتمى و تخلف ناپذير نيز در آخرت خواهد داشت .

لك فى الحيوة . .. و إنّ لك موعدًا لن تخلفه

{موعد} در معانى {وعده}، {زمان وعده} و {مكان وعده} استعمال مى شود و مقصود از آن برحسب ظاهر، عذاب موعود در قيامت است.

كيفر سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 4

4 - قطع رابطه با مردم و منزوى و مطرود جامعه شدن ، كيفرى سزاوار براى سامرى

قال فاذهب فإنّ لك . .. لامساس

لام در {لك} بر استحقاق سامرى دلالت دارد و با توجه به {نبذتها} (در آيه قبل) مى توان گفت: رانده شدن از جامعه، كيفرى مناسب براى گناه دور انداختن آثار رسالت از سوى سامرى است.

گوساله پرستى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 9

9 - سامرى ، خود نيز گوساله دست ساز خود را مى پرستيد .

وانظر إلى إل_هك الذى

ظلت عليه عاكفًا

{إل_هك} علاوه بر تحقير معبود سامرى، دلالت بر آن دارد كه او خود نيز آن را به عنوان {إل_ه} پذيرفته بود.

گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 6

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1،4

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 5

5 - سامرى ، با بى اعتنايى به آموخته هاى ويژه و الهى خود و دورافكندن آنها ، به ساختن گوساله و گمراه سازى

مردم پرداخت .

فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

از جمله معانى محتمل در آيه بالا، اين است كه مراد از {نبذتها} بى اعتنايى به آموخته ها (بصرت. .. قبضت) باشد; يعنى، اعتراف سامرى چنين بوده است كه من دانش و آموخته هاى الهى خود را _ كه از رسولان فراگرفته بودم _ به دور افكندم و درپى آن مفتون نفس خويش شده انجام دادم آنچه كردم.

محافظت از گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 10

10 - سامرى ، خود را به مواظبت كامل از گوساله دست ساز خود ، ملزم ساخته بود و همواره در كنار آن به سر مى برد .

ظلت عليه عاكفًا

{ظلت}، تخفيف يافته {ظللت} (مداومت داشتى) است. {عكوف} به معناى ملازم چيزى بودن و سركشى دائم از آن است (مصباح) و {ظلت عليه عاكفاً}; يعنى، به آن توجه فراوان داشتى و مدام ديدار خود را با آن تازه مى كردى.

محاكمه سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو

خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

منشأ علم سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 3

3 - سامرى ، به كمك علم و آگاهى خود ، به اندكى از آثار و تعاليم يكى از رسولان الهى دست يافت و بخشى از آن را در اختيار گرفت .

بصرت . .. فقضيت قبضة من أثر الرسول

محتمل است مراد از {أثرالرسول} دانش و اسرارى باشد كه در دست موسى و هارون(ع) و يا پيامبران پيش از آن دو بوده است; كه گوشه اى از آن به دست سامرى افتاده بود و وى با تسويلات نفسانى، آن را در راه گمراه ساختن مردم به كار گرفته بود. {ال} در {الرسول} دلالت دارد كه فرد مورد نظر سامرى، براى حضرت موسى(ع) نيز شناخته شده بود; ولى گويا سامرى به منظور پى نبردن ديگران به حقيقت ماجرا، نام رسول و اثر او را براى عموم بنى اسرائيل مشخص نساخت.

مواخذه سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به

معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

موسى(ع) و گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

مهارت سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 4

4 _ سازنده مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، ماهر در فن مجسمه سازى ، صنعتكار و هنرمند بود .

عجلا جسداً له خوار

اطلاق گوساله بر مجسمه آن _ كه بيانگر اين نكته است كه مجسمه ساخته شده كاملاً شبيه گوساله بوده _ و نيز ساختن آن به گونه اى كه صداى گاو از آن برآيد، بيانگر اين است كه سازنده آن مجسمه هنرمند بوده و در صنعت مجسمه سازى مهارت كامل داشته

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 4

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

نابودى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 13

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

نفرين بر سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 3

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم از وى ، پى آمد نفرين موسى ( ع ) در حق او بود .

إنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

نقش سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 8

8 - سامرى ، سردمدار جريان به دورافكندن زيورآلات به وسيله بنى اسرائيل

فقذفن_ها فكذلك ألقى السامرىّ

مشخص كردن سامرى در بين مجموعه اى كه زيورآلات را به دور افكندند، نشان دهنده

جلودار بودن او در اين قضيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 10

10 - سامرى ، خود را به مواظبت كامل از گوساله دست ساز خود ، ملزم ساخته بود و همواره در كنار آن به سر مى برد .

ظلت عليه عاكفًا

{ظلت}، تخفيف يافته {ظللت} (مداومت داشتى) است. {عكوف} به معناى ملازم چيزى بودن و سركشى دائم از آن است (مصباح) و {ظلت عليه عاكفاً}; يعنى، به آن توجه فراوان داشتى و مدام ديدار خود را با آن تازه مى كردى.

نقش صداى گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 5

5 - شنيده شدن صداى گوساله از تنديسِ دست ساز سامرى ، مايه فريفتگى بنى اسرائيل و باور به معبود بودن آن شد .

له خوار

ذكر هر يك از اوصاف گوساله، نشانگر دخالت آن در گرايش بنى اسرائيل است.

نقش گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 2

2 - گوساله سامرى ، وسيله فتنه و آزمون بنى اسرائيل بود .

إنّما فتنتم به

هزينه گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 87 - 11

11 - بنى اسرائيل ، غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان را ، تأمين كننده هزينه ساخت گوساله خوانده و خود را از هرگونه كمك مالى به آن تبرئه كردند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا

يكى از معانى ذكر شده براى {ملك}، {مملوك} است (قاموس). مفاد آيه با توجه به اين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اموال خودمان، خود را در اين انحراف سهيم نساختيم; بلكه سامرى از اموالى كه ما به دور ريخته بوديم، اين فتنه را به بار آورد.

سايه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سايه

آثار انقياد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

آثار خضوع سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

ارزش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در

برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

استراحت در سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 4

4 - بازگشتن موسى ( ع ) به سايه جهت استراحت ، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعيب

ثمّ تولّى إلى الظلّ

استراحت در سايه درختان سدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 28 - 3

3 - استراحت اصحاب اليمين ، در سايه درختان سدر در بهشت

فى سدر مخضود

انقياد سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 6

6_ سايه هاى موجودات عالم ، به خدا سجده مى برند و مطيع و فرمانبردار اويند .

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

{ظلال} (جمع ظل) به معناى سايه هاست.

انقياد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

بى تأثيرى سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 2

2 - پناه بردن اصحاب الشمال از گرماى دوزخ به سايه ، بى تأثير

براى آنان

فى سموم . .. و ظلّ ... لابارد و لاكريم

تشبيه به سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 1

1 - ايمان چون سايه ، آرام بخش و فرح زا است و كفر چون بادِ داغ ، آزاردهنده و ناراحت كنند .

و لا الظلّ و لا الحرور

{ظلّ} به معناى سايه و {حرور} به معناى باد داغ است. گفتنى است در اين آيه، ايمان به سايه تشبيه شده است و كفر به باد داغ.

تعقل در سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 3

3- انديشيدن در اهميت سايه و عوامل سايه افكن و رهايى از تابش مداوم آفتاب ، از راه هاى خداشناسى است .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

جاودانگى سايه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى سايه اى پايدار و زايل نشدنى

و ظلّ ممدود

{ممدود}; يعنى، كشيده شده. مفسران عبارت {ظلّ ممدود} را به سايه دائم و هميشگى تفسير كرده اند.

حرارت سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 1

1 - سايه در دوزخ ، نه خنك است و نه گوارا

و ظل من يحموم. لابارد و لاكريم

{لابارد. ..} صفت براى {ظلّ} است.

خضوع سايه در صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 7

7_ خضوع سايه ها در برابر خدا و فرمانبرى

آنها به هنگام صبح و عصر ، نمود بيشتر و روشن ترى دارد .

و ظل_لهم بالغدو و الأصال

{غدو} (جمع غداة) به معناى صبحگاهها و {آصال} (جمع اصيل) به معناى عصرهاست. سجده سايه ها كه به معناى پيروى آنها از قوانين الهى در تكوين است، در همه زمانهاست نه خصوص صبح و يا عصر. از اين رو به نظر مى رسد آوردن آن دو قيد به خاطر وضوح و روشنى اين دو هنگام براى فرمانبرى سايه هااز قوانين الهى است.

خضوع سايه در عصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 7

7_ خضوع سايه ها در برابر خدا و فرمانبرى آنها به هنگام صبح و عصر ، نمود بيشتر و روشن ترى دارد .

و ظل_لهم بالغدو و الأصال

{غدو} (جمع غداة) به معناى صبحگاهها و {آصال} (جمع اصيل) به معناى عصرهاست. سجده سايه ها كه به معناى پيروى آنها از قوانين الهى در تكوين است، در همه زمانهاست نه خصوص صبح و يا عصر. از اين رو به نظر مى رسد آوردن آن دو قيد به خاطر وضوح و روشنى اين دو هنگام براى فرمانبرى سايه هااز قوانين الهى است.

خضوع سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

خلقت سايه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 81 - 1

1- آفرينش موجوداتى كه خاصيت سايبانى براى انسان داشته باشد ، به قدرت خداست .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

خلقت موجودات سايه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 7

7- پديد آمدن اجسام سايه دار و گردش آن سايه ها ، به دست خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

دعوت به مطالعه گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 1،2

1- دعوت خداوند از انسان ها براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

برداشت فوق مبتنى بر نكات زير است :B1. فعل {رأى} هرگاه به {إلى} وصل شود، متضمن معناى {نظر} است و {نظر} در لغت به معناى تأمل در چيزى با نگاه است. 2_ مرجع ضمير {يروا} در آيه، احتمال دارد {ناس} باشد. 3_ همزه استفهام، انكارى توبيخى است و نتيجه آن دعوت به مطالعه است.

2- دعوت خداوند از مشركان ، براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له

مرجع ضمير {يروا} در اين برداشت {مشركان} مى باشد كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

سايه ابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 2

2 - خداوند ، با

سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظللنا عليكم الغمام

غمامة به معناى ابر و جمع آن غمام است (لسان العرب). برخى از اهل لغت بر آنند كه غمامة به معناى ابر سفيد مى باشد.

سايه ابر بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 17،20،26

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

20 _ پديدار شدن ابر بر فراز قوم موسى ، زمينه فرود آمدن منّ و سلوى براى آنان *

و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

عطف شدن {أنزلنا . .. } بر جمله {ظلّلنا ... } مى تواند حاكى از ارتباط ميان آمدن ابر با نزول منّ و سلوى باشد.

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

سايه بانهاى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 189 - 2

2 - نزول عذاب الهى بر مردم ايكه ، در روزى بسيار گرم و نفس گير بود كه آنان از شدت گرما به داخل سايه بان ها خزيده بودند

.

فأخذهم عذاب يوم الظلّة

ضمير {هم}در {أخذهم} به {اصحاب الأيكه} باز مى گردد. {أَخْذ} (مصدر {أخذ}) به معناى فرو گرفتن و {ظلّة} به معناى سايه بان است. اضافه {عذاب} به {يوم} به تقدير {فى} مى باشد; يعنى، {فأخذهم عذاب يوم الظلّة; عذابى سخت آنان را در روز سايه بان فروگرفت}. ناميده شدن آن روز به {روز سايه بان} بدان جهت است كه مردم ايكه از شدت گرما، به زير سايه بان ها پناه برده بودند.

سايه بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 2،5،6

2 - خداوند ، با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظللنا عليكم الغمام

غمامة به معناى ابر و جمع آن غمام است (لسان العرب). برخى از اهل لغت بر آنند كه غمامة به معناى ابر سفيد مى باشد.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

سايه در بهشت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 3

3 - وجود نوعى سايه دلپذير و نور خورشيدمانند در بهشت

هم و أزوجهم فى ظل_ل

وجود سايه ها (ظلال) در بهشت، دليل وجود نوعى نور است.

سايه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5،8

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

8 _ سايه آرام و دلپذير ، جايگاهى ويژه در بهشت

و ندخلهم ظلا ظليلا

تكرار {ندخلهم} حكايت از ويژگى ظلّ (سايه) در بهشت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 1،2

1 - ابرار در بهشت ، از سايه هاى دل انگيز و دامن كشيده بر فراز آنان برخوردار بوده و در كمال آسايش به سر مى برند .

و دانية عليهم ظل_لها

2 - بهشت ، داراى درختان پرسايه و نزديك بر سر بهشتيان

و دانية عليهم ظل_لها

{دانية} از ريشه {دُنُوّ} (قرب و نزديكى) است و {دانية عليهم ظلالها}; يعنى، سايه هاى درختان بهشت، مانند چتر بر سر بهشتيان سايه افكنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1،2

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

2 - بهشت ، دارى سايه هايى

از درختان انبوه و چشمه سارها

فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 43 - 1

1 - زندگى در سايه اى از دود سياه ، فرجام اخروى اصحاب الشمال

و ظلّ من يحموم

مفسران {يحموم} را به دود سياه معنا كرده اند.

سجده سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 6

6_ سايه هاى موجودات عالم ، به خدا سجده مى برند و مطيع و فرمانبردار اويند .

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

{ظلال} (جمع ظل) به معناى سايه هاست.

سجده سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها

در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 5،8

5- پديده هاى مادى و پيدايش و گردش سايه هاى آنها از راست و چپ ، از آيات خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

مورد سرزنش قرار دادن كسانى كه به اشياء و گردش سايه هاى آنان نظر عميق نمى كنند، قطعاً به خاطر خود آنان نيست; بلكه از اين جهت است كه با نظر به آنها مى توان به خداوند پى برد.

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

مراد از سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 7

7 _ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ } فقال الظلّ ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشمس ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {. ..مدّ الظلّ} فرمود: مراد سايه بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد است}.

منشأ امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 3،5

3 _ پى نبردن انسان به ربوبيت خداوند از راه امتداد و گسترانيدن سايه ها ، از جانب او ،

جاى شگفتى دارد .

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه استفهام در {ألم تر. ..} از نوع استفهام تعجبى باشد; چنان كه نظر بسيارى از مفسران و ادبا (مانند ابن هشام در كتاب {مغنى اللبيب}) مطابق همين احتمال است.

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ توقف سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 4

4 _ خداوند ، توانا بر متوقف كردن حركت سايه ها و بازايستاندن آنها از كم و زياد شدن

الظلّ و لو شاء لجعله ساكنًا

منشأ حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 4،5

4 _ خداوند ، توانا بر متوقف كردن حركت سايه ها و بازايستاندن آنها از كم و زياد شدن

الظلّ و لو شاء لجعله ساكنًا

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت

خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ كاهش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 5

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1،2

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

2 _ كاهش اندك اندك امتداد سايه ها ، با مشيت و قدرت خدا است .

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 7

7- پديد آمدن اجسام سايه دار و گردش آن سايه ها ، به دست خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

موجودات بى سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 6

6- برخى موجودات و مخلوقات الهى ، فاقد سايه اند . *

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {من} در {ممّا خلق} براى جدا ساختن مخلوقات بى سايه از موجودات سايه دار باشد.

نشانه امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 6

6 _ خورشيد ، دليل و راهنماى انسان ها

بر حركت سايه ها و مقدار امتداد و گسترده شدن آنها

كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلاً

نشانه حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 6

6 _ خورشيد ، دليل و راهنماى انسان ها بر حركت سايه ها و مقدار امتداد و گسترده شدن آنها

كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلاً

نعمت امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نعمت حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نعمت سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

81 - 2

2- بهرهورى انسان از سايبان و سرپناه به وسيله اشياى مختلف ، از نعمت هاى الهى است .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

نعمت كاهش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نقش امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 1،3

1 _ امتداد و گسترانيدن سايه ها ، نمودى روشن از ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

3 _ پى نبردن انسان به ربوبيت خداوند از راه امتداد و گسترانيدن سايه ها ، از جانب او ، جاى شگفتى دارد .

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه استفهام در {ألم تر. ..} از نوع استفهام تعجبى باشد; چنان كه نظر بسيارى از مفسران و ادبا (مانند ابن هشام در كتاب {مغنى اللبيب}) مطابق همين احتمال است.

ويژگيهاى سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 1

1 - سايه در دوزخ ، نه خنك است و نه گوارا

و ظل من يحموم. لابارد و لاكريم

{لابارد. ..} صفت

براى {ظلّ} است.

سايه ها

آثار انقياد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

آثار خضوع سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

ارزش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 12

12- انقياد و خضوع كامل سايه ها در برابر خداوند ، ارزشى والا به آنها بخشيده است .

من شىء يتفيّؤا ظل_له . .. سجّدًا لله و هم دخرون

ضمير {هم} براى ذوى العقول به كار مى رود و استعمال آن درباره {ظلال} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

انقياد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن

اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

تعقل در سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 3

3- انديشيدن در اهميت سايه و عوامل سايه افكن و رهايى از تابش مداوم آفتاب ، از راه هاى خداشناسى است .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

خضوع سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

دعوت به مطالعه گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 1،2

1- دعوت خداوند از انسان ها براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

برداشت فوق مبتنى بر نكات زير است :B1. فعل {رأى} هرگاه به {إلى} وصل شود، متضمن معناى {نظر} است و {نظر} در لغت به معناى تأمل در چيزى با نگاه است. 2_ مرجع ضمير {يروا} در آيه، احتمال دارد {ناس} باشد. 3_ همزه استفهام، انكارى توبيخى است و نتيجه آن دعوت به مطالعه است.

2- دعوت خداوند از مشركان ، براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له

مرجع ضمير {يروا} در اين برداشت {مشركان} مى باشد كه در آيات

قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

سجده سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 5،8

5- پديده هاى مادى و پيدايش و گردش سايه هاى آنها از راست و چپ ، از آيات خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

مورد سرزنش قرار دادن كسانى كه به اشياء و گردش سايه هاى آنان نظر عميق نمى كنند، قطعاً به خاطر خود آنان نيست; بلكه از اين جهت است كه با نظر به آنها مى توان به خداوند پى برد.

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

منشأ امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 3،5

3 _ پى نبردن انسان به ربوبيت خداوند از راه امتداد و گسترانيدن سايه ها ، از جانب او ، جاى شگفتى دارد .

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه استفهام در {ألم تر. ..} از نوع استفهام تعجبى باشد;

چنان كه نظر بسيارى از مفسران و ادبا (مانند ابن هشام در كتاب {مغنى اللبيب}) مطابق همين احتمال است.

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ توقف سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 4

4 _ خداوند ، توانا بر متوقف كردن حركت سايه ها و بازايستاندن آنها از كم و زياد شدن

الظلّ و لو شاء لجعله ساكنًا

منشأ حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 4،5

4 _ خداوند ، توانا بر متوقف كردن حركت سايه ها و بازايستاندن آنها از كم و زياد شدن

الظلّ و لو شاء لجعله ساكنًا

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ كاهش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 -

45 - 5

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1،2

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

2 _ كاهش اندك اندك امتداد سايه ها ، با مشيت و قدرت خدا است .

مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 7

7- پديد آمدن اجسام سايه دار و گردش آن سايه ها ، به دست خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

نشانه امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 6

6 _ خورشيد ، دليل و راهنماى انسان ها بر حركت سايه ها و مقدار امتداد و گسترده شدن آنها

كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلاً

نشانه حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 6

6 _ خورشيد ، دليل و راهنماى انسان ها بر حركت سايه ها و مقدار امتداد و گسترده شدن آنها

كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلاً

نعمت امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نعمت حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نعمت كاهش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نقش امتداد سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 45 - 1،3

1 _ امتداد و گسترانيدن سايه ها ، نمودى روشن از ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

3 _ پى نبردن انسان به ربوبيت خداوند از راه امتداد و گسترانيدن سايه ها ، از جانب او ، جاى شگفتى دارد .

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه استفهام در {ألم تر. ..} از نوع استفهام تعجبى باشد; چنان كه نظر بسيارى از مفسران و ادبا (مانند ابن هشام در كتاب {مغنى اللبيب}) مطابق همين احتمال است.

سبزيجات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار ذكر رويش سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 28 - 4

4 - توجّه به رويش گياهان و سبزيجات ، زمينه ساز شناخت خدا و مانع كفر به او است .

ما أكفره . .. فأنبتنا فيها ... عنبًا و قضبًا

بنى اسرائيل و در خواست سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

خالق سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه

ها ، انگور ، سبزيجات ، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

منشأ رويش سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 28 - 2

2 - توليد سبزى هاى دست چين و ساقه هاى خوراكى ، در حقيقت مستند به خداوند است .

فأنبتنا فيها . .. قضبًا

{اقتضاب}; يعنى، چيدن و {قضب} گياهى است كه تر و تازه، چيده و خورده شود. (لسان العرب)

نعمت رويش سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 28 - 5

5 - روياندن تاك و سبزيجات ، با فرستادن باران و قابل كشت ساختن زمين ، از نعمت هاى خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

ما أكفره . .. فأنبتنا فيها ... عنبًا و قضبًا

برداشت ياد شده، با توجّه به اين احتمال است كه {كفر} در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد.

نقش سبزيجات خوشبو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 2،3

2 - گياهان و سبزى هاى خوشبو و معطر ، نمودى از آراستگى زمين براى انسان

و الأرض وضعها للأنام . فيها ... و الريحان

واژه {ريحان}، به هر گياه خوشبو گفته مى شود (قاموس المحيط).

3 - همه مظاهر طبيعت ، از رياحين تا پوسته

حبوبات ، نشانى از طراح حسابگر هستى ( خداوند ) است .

الرحم_ن . .. و الحبّ ذوالعصف و الريحان

با توجه به اين كه در آيات پيشين سخن از حاكميت سنجش بر نظام هستى بود، ممكن است بيان اين دقايق در اين آيات، به منظور نماياند آن حساب گرى باشد.

نياز به تنوع سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 5

5 - وجود آدمى ، نيازمند خواص متنوع نهفته در انواع ميوه ها ، حبوبات و سبزى ها *

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة و النخل ... و الحبّ ... الريحان

از اين كه خداوند، پس از يادآورى آمادگى زمين براى زندگى انسان، ميوه هاى مختلف، حبوبات و سبزى ها را مورد اشاره قرار داده است; مى توان استفاده كرد كه انسان در زندگى خويش، به همه اين نعمت ها و خواص نهفته در آنها نيازمند است و كمبود هر يك، مى تواند انسان را با مشكل مواجه سازد.

سبيل الله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سبيل الله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 3،4،16

3 _ نبرد مجاهدان بدر در راه خدا و مورد ستايش او

فئة . .. تقاتل فى سبيل اللّه

از تأييد خداوند به اينكه جنگشان فى سبيل اللّه بوده، ستايش خداوند استفاده گرديده است.

4 _ رويارويى مجاهدان در راه خدا و كافران ، در بدر

فئة تقاتل فى سبيل اللّه و اخرى كافرة

16 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، زمينه جلب امداد هاى الهى

فئة تقاتل فى سبيل اللّه . .. و اللّه يؤيّد بنصره من يشاء

از اينكه

خداوند، مؤمنان مؤيّد و پيروز را توصيف كرد كه جهادشان {فى سبيل اللّه} بود، معلوم مى شود كه {فى سبيل اللّه} بودن، زمينه جلب تأييد خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 3

3 _ دين اسلام ، { سبيل اللّه } است .

لم تصدّون عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 1،2،3،4،8،10،12

1 _ دنيامداران و خودمحوران ، لياقت و توانايى نبرد در راه خدا را ندارند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين

اينكه خداوند تنها از مسلمانان آخرت طلب خواسته در راه او جهاد كنند، با وجود اينكه جهاد بر تمامى مسلمانان واجب است، اشاره به اين است كه دنياطلبان نه لياقت جهاد در راه خدا را دارند و نه توان آن را. كلمه {فاء} در {فليقاتل}، دلالت روشن بر اين معنا دارد.

2 _ تنها آخرت طلبان وارسته از دنيا ، توان و لياقت نبرد در راه خدا را دارند .

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون اليوة الدّنيا بالاخرة

3 _ آخرت انديشى و وارستگى از دل بستن به دنيا ، ويژگى مجاهدان در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

4 _ تضاد جهاد در راه خدا با دنياپرستى

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

8 _ دستيابى به مواهب آخرت ، پيامد جهاد و مبارزه در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

10 _ مجاهدان در راه خدا ، بهره مند از پاداش بزرگ الهى ، چه كشته شوند

و چه پيروز .

و من يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيماً

12 _ مجاهدان راه خدا هرگز مغلوب نيستند ، هر چند كشته شوند . *

فيقتل او يغلب

به كارگيرى كلمه {يُقتل} به جاى {يُغْلَب} (مغلوب شود) مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 1،3،4،18

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

3 _ متخلفان از جهاد در راه خدا و رهايى مستضعفان ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

4 _ جنگ براى رهايى مستضعفان موحد ، از مصاديق جهاد در راه خداست .

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از راه مستضعفين، رهايى آنان است. بنابراين {المستضعفين} عطف است بر {سبيل اللّه}; و اين عطف، عطف خاص بر عام مى باشد. زيرا آنچه به امر خدا انجام مى گيرد، نمى تواند خارج از {سبيل اللّه} باشد.

18 _ استجابت دعاى مستضعفان مكّه ، با صدور فرمان جهاد از سوى خدا براى رهايى آنان

و ما لكم لا تقاتلون . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 15،18

15 _ ناسازگارى دنياطلبى با حركت در راه خدا

اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا . .. تبتغون عرض الحيوة الدّنيا

18 _ غنائم فراوان خداوند از آن مجاهدانى است كه در راه او مى جنگند و از دنياطلبى مى پرهيزند .

اذا ضربتم فى سبيل اللّه . .. و لا تقولوا ...

فعند اللّه مغانم كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 1،4،16

1 _ نابرابرى مرتبه و درجه مجاهدان در راه خدا با كسانى كه على رغم توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

4 _ تأمين هزينه هاى مالى پيكار در راه خدا ، جهاد مالى در راه خداست .

و المجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم و انفسهم

16 _ ترغيب مؤمنان به جهاد و بذل مال و جان در راه خدا

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 2،5،8،13

2 _ رهايى از تنگنا ها و دستيابى به توسعه در ابعاد مختلف زندگى ، ثمره اى براى هجرت در راه خدا

و من يهاجر فى سبيل اللّه يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

5 _ وابستگى به خانه و سرزمين ، از موانع هجرت در راه خدا

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

تكيه بر خروج از خانه (يخرج من بيته)، اشاره به اين دارد كه وابستگى آدميان به خانه و كاشانه، عامل ترك هجرت است.

8 _ مهاجرت به سوى پيامبر ( ص ) ، هجرت در راه خداست .

و من يهاجر فى سبيل اللّه . .. و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

13 _ ايجاد روحيه اميد به آينده و زندگى برتر معنوى و مادى ، از روش هاى قرآن در ايجاد انگيزه براى عمل

و من يهاجر . .. يجد مراغماً

كثيراً وسعة ... فقد وقع اجره على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 7

7 _ يهوديان مردمانى بسيار منحرف و رويگردان از راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

كلمه {صداً} مى تواند به معناى بازدارى و نيز به معناى اعراض باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است، چنانچه برداشت پيش بر مبناى احتمال اول بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 6

6 _ ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن ، راه خداست .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه

با توجه به اينكه متعلق {كفروا} قرآن و پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {سبيل اللّه} ايمان به پيامبر(ص) و قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 11

11 _ تعدد راه هاى گمراهى و باطل ، و يكتايى راه هدايت و حق

و يخرجهم من الظلمت إلى النور

برداشت فوق با توجه به جمع بودن {ظلمات} و مفرد بودن {نور} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 10،14

10 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا . . و جهدوا فى سبيله

14 _ فلاح و رستگارى در گرو تقواپيشگى ، پى جويى شيوه ها و ابزار هاى سير و سلوك تا مقام قرب خداوند و پيكار در راه او

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 20،21

20 _ لزوم مبارزه در راه خدا و بى اعتنايى به سرزنش دشمنان ، در انجام وظايف و مسؤوليت هاى الهى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

21 _ راه خدا ، جهت و محور تلاش پيگير مؤمنان

يجهدون فى سبيل اللّه

در برداشت فوق جهاد به معناى لغوى آن (تلاش و كوشش) گرفته شده است. نه خصوص نبرد. فعل مضارع (يجهدون) حكايت از تلاش مستمر و پيگير دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 8

8_ دستيابى به رحمت خداوند در آخرت ، در گرو گام نهادن در راه خدا و پيروى از دين او و ايمان به آخرت است .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله ... و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 2

2 - { صراط مستقيم } همان راه خداوند است .

صرط مستقيم . صرط اللّه

آثار اعراض از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 19

19 - بيرون رفتن از مسير خدا ، درپى دارنده عذاب شديد الهى

إنّ الذين يضلّون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد

آثار بدنمايانى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 21 - 2

2_ تلاش براى منحرف نشان دادن راه خدا و انكار سراى آخرت ، موجب خسارت و تباهى سرمايه عمر است .

الذين . .. يبغونها عوجًا و

هم بالأخرة هم ك_فرون ... أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم

آثار سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 20

20 - توبه و پيمودن راه خدا ( عمل به تعاليم الهى ) ، دو عنصر لازم براى نجات انسان از دوزخ است .

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم

آثار صدر از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 11

11 _ ظلم و جلوگيرى از راه خدا ، موجب عقوبت و كيفر الهى

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت . .. و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

آثار ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 21 - 1

1_ دروغ بستن به خدا وبازدارى مردم از راه او ، موجب خسارت و تباه كردن سرمايه عمر است .

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا . .. أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 10

10- ترجيح دادن همواره دنيا بر آخرت ، سد مدام راه خدا و كج جلوه دادن تعاليم الهى ، از نشانه هاى كفرپيشگى است .

ويل للك_فرين . .. الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 11

11- ايجاد مانع بر سر راه خدا ( دين الهى ) ، موجب مشكلات دنيوى و عذاب بزرگ اخروى

است .

و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب عظيم

مقصود از {سبيل الله} دين خداست كه در آيات بسيارى از قرآن به همين عنوان آمده است.

ارزش سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 4

4 - در راه خدا بودن ، معيار ارزش اعمال است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 5

5 _ در راه خدا بودن ، امتياز جهاد اسلامى بر ديگر نبردها

فليقاتل فى سبيل اللّه . .. و من يقاتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 6

6 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش هجرت و جهاد در پيشگاه خداوند

هاجروا و جهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

برداشت فوق با توجه به كلمه {فى سبيل اللّه} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 5

5 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش اعمال انسان ها در پيشگاه اوست .

جهدوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 7

7 _ ارزش جهاد ، منوط به اين است كه در راه خدا باشد .

و جهد فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 4

4 _ ارزش والاى هجرت و جهاد منوط به اين است كه در

راه خدا باشد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 9

9 _ ارزش جهاد منوط به اين است كه در راه خدا باشد .

و جهاد فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 13

13 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش انفاق

و لا ينفقونها فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 5

5 _ ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 5،6

5 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش جهاد با مال و جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

6 _ راه خدا و دين الهى ، ارزشمندتر از جان و مال انسانهاست .

و جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 7

7 _ در راه خدا و براى خدا بودن ، ملاك ارزش جهاد

أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 12

12 _ ارزشمندى تحمل رنج و سختى ، منوط به در راه خدا بودن آن است .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 11

11 - در راه خدا بودن ، شرط ارزشمندى هجرت

و المه_جرين فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 2

2 - در راه خدا بودن ، شرط بارورى و ارزشمندى انفاق است .

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

مطلب ياد شده، از قيد {فى سبيل اللّه} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 10

10 - راه خدا و دين الهى ، ارزشمندتر از جان و مال انسان ها است .

و تج_هدون فى سبيل اللّه بأمولكم و أنفسكم

استهزاى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 12

12 - از اهداف رواج دهندگان افسانه هاى باطل و خرافى در ميان مردم ، به تمسخر گرفتن راه خدا است .

يشترى لهو الحديث ليضلّ . .. و يتّخذها هزوًا

اعتدال سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 28 - 7

7 - راه خدا ، راه راست و معتدل و به دور از افراط و تفريط و اعوجاج است .

لمن شاء منكم أن يستقيم

{استقامة} به معناى اعتدال و استواء است. (لسان العرب)

اعراض از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 1

1 _ اعراض كنندگان از راه خدا ( دين و معارف الهى ) از زمره ستمكارانند .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن

سبيل اللّه

{صدّ} مصدر {يصدّون} مى تواند به معناى اعراض كردن باشد و مى تواند به معناى مانع شدن و باز داشتن به كار رود. در صورت اول {يصدّون} فعلى لازم است و در صورت دوم فعلى است متعدى. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

افساد مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 3

3- جلوگيرى از رواج دين الهى ، فسادانگيزى است و سد كنندگان راه خدا مفسدند .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله . .. بما كانوا يفسدون

اهميت تقويت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 2،16

2 _ وجوب صرف صدقات بر تأليف قلوب ، آزادى بردگان ، بدهكاران ، راه خدا و در راه ماندگان

إنما الصدقت . .. و المؤلفة قلوبهم و فى الرقاب و الغرمين و فى سبيل اللّه و ابن ال

16 _ صرف صدقات در مورد بردگان ، بدهكاران ، راه و در راه ماندگان ، فقط براى تأمين نياز هاى آنان است ، نه تمليك به ايشان .

و فى الرقاب . .. و ابن السبيل

با توجه به اينكه براى چهار مورد اخير، به جاى لام ملكيت، حرف {فى} _ كه بيانگر جهت صرف صدقات است _ به كار گرفته شده، برداشت فوق استفاده مى شود.

اهميت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 4

4 _ لزوم حركت در مسير خدا، هر چند خلاف رأى اكثريت مردم باشد.

و إن تطع أكثر . .. عن

سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 12

12 _ ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

يقتلون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 12

12 _ ستايش خداوند و حركت در مسير او و ركوع و سجود و امر به معروف و نهى از منكر ، از جلوه هاى بارز عبادت پروردگار *

التّئبون العبدون . .. و الناهون عن المنكر

برداشت فوق بدان احتمال است كه {الحامدون السائحون . .. } از باب ذكر خاص بعد از عام (العابدون) و بيانگر اهميت و ويژگى اين صفات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 31

31- ارزش هر ايثار و مبارزه اى ، به اين است كه در راه خدا و براى خدا باشد .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

قيد {فى سبيل اللّه}، بيانگر معناى بالا است.

بد نماياندن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 3،4،7

3 _ آنانكه در پى كج و ناهنجار جلوه دادن راه خدا هستند ، از گروه ظالمانند .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... يبغونها عوجاً

بغى به معناى خواستن و جستجو كردن است. {ها} در {يبغونها} به تقدير لام مى باشد و عوجا (كجى و انحراف)، مفعول به است بنابراين {الذين يبغونها عوجاً} يعنى: آنانكه در جستجوى كجى براى دين الهى هستند حال يا در لابلاى معارف دينى در جستجوى مواردى هستند كه آنها را

نكاتى انحرافى بنمايانند و يا اينكه با تحريف حقايق دين، آنها را به مسائلى انحرافى تبديل مى كنند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

4 _ آنانكه در پى ناهنجار كردن و منحرف ساختن راه خدايند ، از زمره ستمكارانند و در قيامت مورد لعنت خدا قرار خواهند گرفت .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... يبغونها عوجاً

برداشت فوق بر اساس دومين مصداقى است كه در توضيح برداشت قبل براى پى جويى اعوجاج در دين بيان شده است.

7 _ اعراض كنندگان از راه خدا ، بازدارندگان مردم از پيوستن به آيين الهى و آنان كه راه خدا را منحرف جلوه مى دهند ، از رحمت الهى در قيامت بدور خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً

بدنمايانى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 3

3- كافران ، همواره در پى كج جلوه دادن راه و تعاليم الهى هستند .

للك_فرين . .. الذين ... و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا

تحسين ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 7

7 _ سرمستى ، رياكارى و بازداشتن مردم از راه خدا ، رفتارى نيكو در نظر شيطان زده كافران عصر بعثت *

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق {أعملهم} به قرينه آيه قبل، سرمستى و رياكارى . .. است.

ترك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 7

7 - پيمودن هر راهى به جز

راه خدا ، گمراهى است .

ليضلّ عن سبيل اللّه

تشويق به سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 21

21 - تشويق خطاكاران به توبه و پيمودن راه درست از سوى خداوند

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم

تنزيه سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 5

5_ راه خدا ( احكام و معارف الهى ) از هرگونه كجى ، ناهنجارى و انحراف منزه است .

و يبغونها عوجًا

حركت در سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 4

4 _ در راه خدا بودنِ عمل ، ملاك ارزش آن

و قاتلوا فى سبيل اللّه

حُسن فرجام سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 18

18- راه خداوند ، راهى است روشن و داراى فرجامى مشخص و بدون سردرگمى

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور . .. إلى صرط العزيز الحميد

عبارت {إلى صراط العزيز} بدل از {إلى النور} است. تسميه راه خدا به {نور} و راه غير آن به {ظلمات} نشان مى دهد كه راه خداوند روشن و مشخص است; در حالى كه راههاى غير آن، آميخته با سردرگمى است.

حقانيت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 18

18 - راه خدا ، راهى است برپايه حق .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

فرمان حق مدارى به داوود(ع) در

داورى و سپس توصيه به پرهيز از پيروى هواى نفس، به خاطر ضرر گمراه شدن از راه خدا، حاكى از اين نكته است كه راه خدا راهى است برپايه حق.

دعوت به سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 1،2،3،9

1- پيامبر ( ص ) مأمور دعوت مردم به راه پروردگار در پرتو حكمت ( برهان هاى عقلى و علمى ) و موعظه نيك

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

{حكمت} به معناى دستيابى به حق در پرتو علم و عقل است (مفردات راغب). بنابراين {بالحكمة}; يعنى، به وسيله براهين عقلى و علمى به حق رسيدن.

2- رشد و كمال پيامبر ( ص ) در پرتو ربوبيت الهى ، مقتضى دعوت ديگران به راه خداست .

ادع إلى سبيل ربّك

واژه {ربّ} _ كه در لغت به معناى تربيت است (مفردات راغب) _ مى تواند اشاره به اين جهت داشته باشد كه: بهرهورى پيامبر(ص) از ربوبيت خدا، مقتضى آن است كه آن حضرت ديگران را نيز از ربوبيت خدا بهره مند سازد.

3- تبليغ دين و دعوت ديگران به راه خدا ، تكليفى الهى بر همگان

ادع إلى سبيل ربّك

برداشت فوق، با الغاى خصوصيت از مخاطب اصلى آيه; يعنى، پيامبراكرم(ص) است.

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده، در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 3

3 - انتخاب راه خدا و هدف قرار دادن قرب او ، دعوت الهى از تمام مردم

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

تعبير {إلى ربّه مأباً} _ به قرينه {للطاغين مأباً} در آيات پيشين _ دعوت به اعراض از فرجام طغيانگران (جهنم) و برگزيدن قرب خداوند به عنوان مقصد نهايى است. حرف {إلى} در {إلى ربّه} دلالت مى كند كه مقصد نهايى، راهى است كه سمت و جهت آن به سوى خداوند باشد. اين تعبير كنايه از قرب به خداوند است; نه وصول به آن ذات اقدس; زيرا در آن صورت به حرف {إلى} نيازى نبود.

رد عذر معرضان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 2

2 - اخطار هاى الهى درباره عذاب ، از ميان برنده هرگونه عذر در ترك راه خدا

إنّا أنذرن_كم عذابًا قريبًا

جملاتى نظير {إنّا أنذرناكم} _ كه پس از هشدار به عذاب گفته شود _ خبر از تحقق انذار نيست; زيرا مخاطب به آن آگاه است; بلكه در مقام اظهار برائت و قطع عذر مخاطب است. ذكر اين جمله پس از {من شاء اتّخذ...} _ در آيه قبل - گوياى معذور نبودن كسى است كه سير زندگانى خود را، به سوى خدا قرار نمى دهد.

زمينه گرايش به سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 9

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت

فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده، در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

زمينه ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 2

2 _ دنياطلبى ، زمينه ساز مبارزه با دين الهى و بازداشتن مردم از راه خداست .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 2

2 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

زيان ايثار در غير سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 7

7 _ ايثار مال و جان در راه غير خدا و در قبال بهايى جز بهشت ، زيان و خسران است .

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة

خداوند، با پيشنهاد بهاى بزرگى چون بهشت در قبال جان و مال مؤمنان، در حقيقت بيان داشته است كه فروختن جان و مال به چيزى جز بهشت، مايه خسران است.

زيانكارى اخروى مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه

خدا باز مى دارند و قيامت را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

سبيل الله و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 8

8 _ تضاد راه خدا با راه طاغوت و شيطان

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتل

سبيل الله و طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 8

8 _ تضاد راه خدا با راه طاغوت و شيطان

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتل

سختى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 18

18 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و حركت در راه خدا ، به دنبال دارنده سختى ها و مرارتها

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه ... ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا م

شمرده شدن سختيها و رنجها در آيه و ترغيب مؤمنان به تحمل آنها، بيانگر اين حقيقت است كه حركت در راه دين دربردارنده رنج و زحمت

مى باشد و ايمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.

سدّ از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 1،4،11

1 _ توبيخ اهل كتاب ، به لحاظ ممانعت مؤمنان از راه خدا

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه

4 _ ضرورت اعتراض و برخورد با كسانى كه مانع راه خدا گشته و مؤمنان را ازآن بازمى دارند .

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه

11 _ آگاهى عالمان اهل كتاب ، به زشتى عمل خود ( بازداشتن مؤمنان از راه خدا )

و انتم شهداء

برخى برآنند كه مورد شهادت همان بازداشتن از راه خداست.

شرك و سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 18

18 - ناسازگارى راه شرك با راه خدا

و جعل للّه أندادًا ليضلّ عن سبيله

شيطنت مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 7

7 - بازدارندگان انسان از راه حق و سدكنندگان مسير هدايت ، شيطان اند .

نقيّض له شيط_نًا . .. و إنّهم ليصدّونهم

صد از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 9،17،25

9 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از راه خدا و كفر به او ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به . .. اكبر

بنابراينكه {صد عن سبيل اللّه}، مبتدا و {اكبر}، خبر

آن باشد.

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

25 _ كفر به خداوند و جلوگيرى از راه او و مسجدالحرام و بيرون راندن اهل آن ، از مصاديق فتنه

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 6،8،9

6 _ تلاش مداوم و پيگيرى يهود در جهت بازدارى انسان ها از راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {كثيراً} صفت براى مفعول مطلق (صدّاً) محذوف باشد ; بر اين مبنا مفعول به كلمه اى همانند {الناس} در تقدير است، يعنى {و بصدّهم الناس عن سبيل اللّه صدّاً كثيراً}.

8 _ يهود عامل انحراف بسيارى از مردمان و مانع آنان از پيوستن به راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

بدان احتمال كه {كثيراً}، مفعول به به {صدهم} باشد، يعنى {بصدهم كثيراً من الناس عن سبيل اللّه}، گفتنى است كه در اين صورت كلمه {صدّ} متعدى و به معناى بازداشتن خواهد بود.

9 _ انحراف عميق يهود از راه خدا و بازدارى مردمان از پيوستن به آن ، موجب تحريم نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

ظاهراً كلمه {بصدهم} عطف بر {بظلم} است، يعنى {بظلم من الذين هادوا و بصدهم حرمنا عليهم}. گفتنى است كه تكرار باء در {بصدهم} اشاره به اين دارد كه بازدارى آنان از راه خدا نيز مى

توانست نقش مستقلى در تحريم داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 1،2،3،4

1 _ كافران بازدارنده از راه خدا ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

عطف جمله {صدوا . ..} بر جمله {كفروا} بدون تكرار {الذين} دلالت بر اين دارد كه مجموع دو صفت كفر و بازدارى از راه خدا، ضلالت بعيد است.

2 _ اهل كتاب به دليل كفرشان به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا . ..} به قرينه آيات پيشين (153 به بعد) آن گروه از اهل كتاب هستند كه رسالت پيامبر(ص) را نپذيرفتند و قرآن را وحى الهى ندانستند ; و مراد از {سبيل اللّه} به دليل آيات گذشته دين اسلام است.

3 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، گمراهى عميق است .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

متعلق {كفروا} _ به قرينه آيات قبل _ قرآن و پيامبر(ص) است.

4 _ بازداشتن مردم از پيوستن به راه خدا نشانه كفر است . *

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه

در برداشت فوق جمله {و صدوا} به منزله تفسير و تبيين جمله {كفروا} گرفته شده است ; يعنى بازدارى از راه خدا كفرپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

168 - 2،3

2 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، موجب محروميت از هدايت و آمرزش الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

با توجه به آيات قبل مراد از {كفر}، كفر به پيامبر(ص) و قرآن است و مراد از ظلم، بازداشتن ديگران از راه خداست.

3 _ كافران ستم پيشه و مانعان راه خدا ، موفق به ايمان و توبه نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم

بديهى است كه كفرپيشگان در هر مرتبه اى از كفر باشند چنانچه اهل ايمان گردند سزاوار آمرزش و هدايت الهى هستند ; بنابراين مراد از جمله {لم يكن . ..} اين است كه آنان موفق به ايمان نخواهند شد و در نتيجه آنان را نخواهد آمرزيد.

ظلم بدنمايانى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 4

4_ آنان كه در پى ناهنجار نشان دادن راه خدا هستند ، ستمكارند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... يبغونها عوجًا

{يبغونها عوجاً}; يعنى ، در جست و جوى انحراف براى راه خدا هستند. جست و جوى انحراف براى راه خدا ، گاهى به ايجاد انحراف در آن است و گاهى منحرف جلوه دادن آن مى باشد. برداشت ياد شده ناظر به دومين شيوه است.

ظلم صدّ از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 18

18 _ ظلم ، جلوگيرى از راه خدا ، رباخوارى و به ناحق خوردن مال مردم

، موجب گرايش آدمى به كفر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

مراد از {للكفرين منهم} همان يهوديانى هستند كه مرتكب گناهان ذكر شده در اين آيه و آيه قبل بودند، بنابراين صفات ياد شده كفر است و يا موجب كفر خواهد شد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 4

4 _ بازداشتن مردم از پيوستن به راه خدا ظلم است .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه . .. إنّ الذين كفروا و ظلموا

مراد از ظلم _ به قرينه آيه قبل _ بازداشتن ديگران از راه خداست.

ظلم مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 1

1_ كسانى كه مردم را از پيوستن به راه خدا ( دين و معارف الهى ) بازدارند ، از زمره ستمكارانند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

فعل {يصدون} به معناى باز مى دارند و نيز به معناى اعراض مى كنند، آمده است. برداشت فوق براساس معناى اول است.

ظلم معرضان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 2

2_ اعراض كنندگان از راه خدا ، از ستمكارانند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

عذاب اخروى ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 11

11- ايجاد مانع بر سر راه خدا ( دين الهى

) ، موجب مشكلات دنيوى و عذاب بزرگ اخروى است .

و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب عظيم

مقصود از {سبيل الله} دين خداست كه در آيات بسيارى از قرآن به همين عنوان آمده است.

عذاب دنيوى مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 5

5_ مانعان راه خدا و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا . .. أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض

جمله {أُول_ئك لم يكونوا . ..} كنايه از تهديد به عذاب است و {فى الأرض} مى تواند دليل بر دنيوى بودن آن عذاب باشد.

عذاب دنيوى منحرف كنندگان سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 4

4_ كافران به قيامت و آنان كه براى منحرف نشان دادن راه خدا تلاش مى كنند ، در خطر گرفتارشدن به عذاب هاى دنيوى اند .

الذين . .. يبغونها عوجًا و هم بالأخرة هم ك_فرون. أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأ

عذاب مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 1

1- كافران سد كننده راه خدا ، داراى عذابى بس فزون تر از ديگر كافران

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله زدن_هم عذابًا فوق العذاب

عذاب مضاعف مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 10

10_ كفرپيشگانى كه

مردم را از پيوستن به راه خدا باز مى دارند ، به عذابى دو چندان گرفتار خواهند شد .

الذين يصدون . .. يض_عف لهم العذاب

عوامل دورى از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 10،12

10 _ پيروى از قوانين غير الهى موجب دور ماندن از راه خدا و نرسيدن به مقام قرب او مى شود.

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله

12 _ تفرقه جوامع موجب دور شدن و فاصله گرفتن آنان از راه خداست.

و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله

{عن} براى مجاوزه است و مقتضاى آن در جمله هاى مانند {فتفرق بكم عن سبيله}، اين است كه مفعول {كم} به سبب فعل {تفرق} از مجرور {سبيله} فاصله گرفته و دور شده است.

عوامل ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 11

11 - زيبا جلوه دادن بدكارى ها ، از جمله عوامل بازدارنده از راه خدا است .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

فرصت سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 3

3 - لحظه مرگ ، لحظه پايان فرصت براى حركت در راه خدا است .

ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته

حرف {ثمّ} براى ترتيب زمانى است و دلالت مى كند كه با فرا رسيدن مرگ، فرصت حركت در راه خدا سپرى شده است.

كيفر استهزاگران سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان -

31 - 6 - 14

14 - كيفر مسخره كنندگان راه خدا ، عذابى ذلت بار است .

يتّخذها هزوًا أُول_ئك لهم عذاب مهين

كيفر صدّ از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 21

21 _ ظلم ، جلوگيرى از راه خدا ، به ناحق خوردن مال مردم ، موجب عقوبت هاى دنيوى و عذاب اخروى

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

گمراهى از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 16

16 - هواپرستى ، موجب گمراهى و دورى از راه خدا است .

و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

گمراهى مانعان سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 6

6- ترجيح دهندگان دنيا بر آخرت و سد كنندگان راه خدا و كج جلوه دهندگان آن در نهايت گمراهى هستند .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا أُ

مانعان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 7

7 _ اعراض كنندگان از راه خدا ، بازدارندگان مردم از پيوستن به آيين الهى و آنان كه راه خدا را منحرف جلوه مى دهند ، از رحمت الهى در قيامت بدور خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 2

2-

كافران ، همواره درصدد جلوگيرى از راه خدا و در پى ممانعت از گسترش تعاليم الهى هستند .

للك_فرين . .. الذين ... و يصدّون عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 8

8- نقض كنندگان سوگند ، بازدارندگان مردم از راه خدايند .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . ..بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 10

10 - شيطان ، قوم عاد و ثمود را ، از راه خدا بازداشت .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 4

4 - تلاش منافقان ، براى بازداشتن مردم از راه خدا

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} در صورتى كه متعدى استعمال شود، به معناى منع و بازداشتن خواهد بود. بنابراين {فصدّوا عن سبيل اللّه}; يعنى، {منعوا الناس عن سبيل اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 5،7

5 - تلاش منافقان ، براى ممانعت و بازداشتن مردم از گرويدن به راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} در صورتى كه متعدى استعمال شود، به معناى {منع كردن} خواهد بود. برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است.

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مراد از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

نحل - 16 - 125 - 19

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : و الله نحن السبيل الذى أمركم الله باتّباعه ، قوله { و جادلهم بالتى هى أحسن } يعنى بالقرآن ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: به خدا سوگند! آن راهى كه خدا شما را به پيروى از آن امر فرموده ما هستيم و مقصود از سخن خدا {و جادلهم بالتى هى أحسن} قرآن است}.

معرضان از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 7

7 _ اعراض كنندگان از راه خدا ، بازدارندگان مردم از پيوستن به آيين الهى و آنان كه راه خدا را منحرف جلوه مى دهند ، از رحمت الهى در قيامت بدور خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً

ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 2،4

2 _ كسانى كه مردم را از پيوستن به راه خدا باز دارند ، ستمكارند .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يصدون} از {صدّ} به معناى بازداشتن باشد. قابل ذكر است كه بر اين مبنا كلمه اى همانند {الناس} مفعول آن خواهد بود كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده است.

4 _ آنانكه در پى ناهنجار كردن و منحرف ساختن راه خدايند ، از زمره ستمكارانند و در قيامت مورد لعنت خدا قرار خواهند گرفت .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... يبغونها عوجاً

برداشت فوق بر

اساس دومين مصداقى است كه در توضيح برداشت قبل براى پى جويى اعوجاج در دين بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2،3،4،5،14

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

3 _ شعيب از مردم خويش خواست تا دست از تهديد اهل ايمان بردارند و آنان را از پيمودن راه خدا بازندارند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

4 _ كافران قوم شعيب در تلاش مستمر براى بد جلوه دادن راه خدا

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

5 _ تهديد اهل ايمان و ساختن چهره اى ناپسند از راه خدا ، از روش هاى دشمنان دين براى مبارزه با پيامبران و اديان الهى

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

14 _ سد كنندگان راه خدا و ترسيم كنندگان چهره اى ناپسند از دين ، مردمى فسادگر و در خطر گرفتارى به سرنوشتى شوم هستند .

تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً . .. و أنظروا كيف

كان عقبة المفسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 5،6،7

5 _ كفرپيشگان مكه در عصر بعثت ، همواره در تلاش براى بازداشتن مردم از پيوستن به راه خدا

و يصدون عن سبيل اللّه

6 _ خروج كافران مكه به سوى بدر ، در راستاى تلاششان براى بازدارى مردم از راه خدا

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم . .. و يصدون عن سبيل اللّه

7 _ خداوند ، كفرپيشگان را به سبب رفتار ناپسندشان ( سرمستى ها ، رياكارى ها ، بازدارى مردم از راه خدا ) ، مجازات خواهد كرد .

و لاتكونوا كالذين . .. و اللّه بمايعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 6

6 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، به خاطر تأمين و حفظ منافعِ مادى خود ، مردم را از گرويدن به اسلام و سلوك راه خدا باز مى داشتند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

آيه فوق _ به قرينه آيات قبل درباره مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 7،8

7 _ بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) عوامل انحراف مردم و بازدارنده آنان از راه خدا بودند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان . .. و يصدون عن سبيل اللّه

8 _ تلاش احبار و راهبان ، در بازداشتن مردم از راه خدا ، در راستاى دستيابى به مطامع دنيوى خويش

ليأكلون أمول الناس بالبطل و يصدون عن سبيل اللّه

با توجه به ارتباط و پيوستگى {يصدون}

با {يأكلون} برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 2

2_ كفرورزى كافران و اعمال ايشان ( افترا بر خداوند ، بازدارى از راه خدا و . . . ) خارج از حاكميت خداوند نيست .

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا . .. أُولئك لم يكونوا معجزين

ماضى بودن معناى جمله {أُول_ئك لم يكونوا . ..} (آنان هيچ گاه ازحاكميت خدا خارج نبوده اند) مى رساند كه: گرايش كافران به كفر نيز تحت حاكميت خدا صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 9

9- سست كردن ايمان مردم با سوء استفاده از مقدسات دين ، { صد عن سبيل الله } است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله

از اينكه خداوند از حنث سوگند و فريب كارى، به سد راه خدا تعبير كرد (بما صددتّم عن سبيل الله)، استفاده مى شود كه سست كردن ايمان مردم با حنث سوگند و فريب كارى، مصداق بارز سد راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 5

5 - جلوگيرى از ورود حاجيان به مسجدالحرام ، نمونه آشكار بازداشتن مردم از راه خدا

و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

مراد از {سبيل اللّه} _ همان طور كه گفته شد _ عبادت و پرستش خداى يگانه است. بنابراين و با توجه به اين كه زيارت مسجدالحرام از سوى مؤمنان و انجام مراسم ويژه آن (طواف، سعى و...) از

مصداق هاى عبادت خدا محسوب مى شود، ذكر آن بعد از {سبيل اللّه}، مى تواند بدان معنا باشد كه جلوگيرى از ورود زائران به مسجدالحرام، از مصاديق بارز ممانعت از راه خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 1

1_ تلاش هاى كافران ، در منحرف ساختن جامعه بشرى از راه خدا ، محكوم به شكست حتمى و نهايى است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

{أعمالهم} نظر به تلاش هاى كفرآميز و انحراف انگيز كافران دارد كه از واژه {صدّوا} استفاده مى شود. شكست حتمى و نهايى از آن جهت برداشت مى شود كه گوينده {أضلّ} خداوند است و اگر كافران در ظاهر پيشرفت هايى هم داشته باشند، در نهايت محكوم به شكست اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 3

3- عداوت و مبارزه با پيامبراكرم ( ص ) ، مصداق كفر و پيشگيرى از راه خداوند

كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

عطف {شاقّوا الرسول} بر {الذين كفروا و صدّوا. ..} ممكن است عطف تفسيرى باشد.

ممانعت قوم ثمود از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 10

10 - شيطان ، قوم عاد و ثمود را ، از راه خدا بازداشت .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

ممانعت قوم عاد از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 10

10 - شيطان ، قوم عاد و ثمود

را ، از راه خدا بازداشت .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

موارد سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 2

2 - ارزش جهاد و نبرد با دشمنان ، به { در راه خدا بودن } آن است .

و قتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 3

3 - ارزش انفاق و تأمين هزينه هاى جهاد ، به { در راه خدا بودن } آن است .

و أنفقوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 5

5 _ احكام خداوند، سبيل الله است.

هو أعلم من يضل عن سبيله . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جمله {فكلوا . ..} جواب شرط محذوف است. يعنى إن انتهيتم عن اتباع المضلين ... فكلوا. و چون در آيه شريفه سخن از {إضلال عن سبيل الله} بود، اقتضاى تفريع آن است كه مضمون آن سبيل الله باشد، و چون سبيل الله اختصاصى به احكام ذبيحه ندارد، به همه احكام تعميم يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 16

16 _ نبرد با دشمنان دين ، از مصاديق { سبيل اللّه } است .

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم

سياق آيه حكايت از آن دارد كه از مصاديق {سبيل اللّه} جهاد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 -

2

2- معارف و قوانين اديان آسمانى ، مظهر { سبيل الله } است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 6

6 - توحيد و يكتاپرستى ، راه خدا و اسلام ، فراخوان مردم به پيمودن اين راه و ترك آيين هاى شرك

و من الناس من يج_دل فى اللّه . .. ليضلّ عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 5

5 - پرستش خداى يگانه ، راه خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 30

30- جنگ با كافران محارب ، حركت در مسير خداوند است .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

آنچه در صدر آيه شريفه مطرح شده است مبارزه بى امان با كافران در جبهه هاى نبرد است و خداوند، چنين مبارزه اى را {سبيل اللّه} ناميده است.

موانع سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 12

12 _ درخواست از خداوند براى نابودى ثروت ها و امكاناتى كه سد راه خدا مى باشد ، امرى پسنديده است .

ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 9

9_ دروغ بستن به خدا ، موجب بازدارى مردم از پيوستن به راه او و منحرف ساختن دين الهى و نشانه كفر به آخرت است .

و من أظلم ممن افترى . .. و هم

بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 16

16 - دلبستگى به مال و خانواده ، بازدارنده انسان از راه خدا و تكاليف دين

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا . .. يقولون بألسنتهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه اعراب در بيان {شغلتنا أموالنا و أهلونا} صادق به شمار آيند; ولى در گفتن {فاستغفرلنا} _ كه حاكى از ندامت درونى آنان است _ كاذب باشند.

موانع سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 17

17 - پيروى از هواى نفس ، ناسازگار با حركت در مسير خدا و مانعى بزرگ و خطرى جدى بر سر راه كمال آدمى

و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

موانع ممانعت از سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 10

10 _ توجه به احاطه علمى خداوند بر كردار آدمى ، عامل اجتناب وى از سرمستى و رياكارى و جلوگيرى از راه خدا

و لاتكونوا . .. و اللّه بمايعملون محيط

نعمت سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 20 - 6

6 - فراهم بودن زمينه آشنايى با راه خدا و آسان بودن سلوك آن ، نعمتى سزاوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ما أكفره . .. ثمّ السبيل يسّره

چنانچه كفر در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد; آيات پس از آن _ از جمله اين آيه _ درصدد بيان نعمت هايى خواهد بود كه ناسپاسى

آنها، موجب نفرين خداوند است.

نقش سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 16

16 - ارزش هجرت و جهاد ، به انجام گرفتن آن در راه خدا و براى خشنودى او است .

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

تعبير {خرجتم}، چنانچه بيانگر هجرت مسلمانان از مكه به مدينه باشد، عنوان {جهاد} نيز بر آن انطباق مى يابد.

نورانيت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 9

9- كفر ، ظلمت و راه خدا ، نور است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

به قرينه آيات بعد، كه درباره كافران و سدّ كنندگان راه خداست، مراد از {ظلمات}، كفر و مراد از {نور}، راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 5

5- كفر ، ظلمت و راه خدا ، نور است .

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

از آن جايى كه هدف پيامبران و از جمله موسى(ع) هدايت مردم بوده است; احتمالاً، مراد از خارج كردن مردم از ظلمت، نجات از كفر و بردن آنان به سوى نور، هدايت آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 7

7 - كفر ، ظلمت و راه خدا ، نور است .

من الظلم_ت إلى النور

از اين قرينه كه مقصود از نور قرآن و راه خدا است; استفاده مى شود كه مراد از ظلمات، راه هاى كفر است.

وحدت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 10

10- راه خدا ، واحد و يگانه و راه كفر و ضلالت ، متعدد و گوناگون است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

برداشت فوق با توجه به استعمال {ظلمات} به صورت جمع و {نور} به صورت مفرد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 7

7 - كفر ، ظلمت و راه خدا ، نور است .

من الظلم_ت إلى النور

از اين قرينه كه مقصود از نور قرآن و راه خدا است; استفاده مى شود كه مراد از ظلمات، راه هاى كفر است.

وضوح سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 18

18- راه خداوند ، راهى است روشن و داراى فرجامى مشخص و بدون سردرگمى

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور . .. إلى صرط العزيز الحميد

عبارت {إلى صراط العزيز} بدل از {إلى النور} است. تسميه راه خدا به {نور} و راه غير آن به {ظلمات} نشان مى دهد كه راه خداوند روشن و مشخص است; در حالى كه راههاى غير آن، آميخته با سردرگمى است.

ويژگى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 5

5 _ راه خدا ( دين و معارف الهى ) بدور از هر گونه انحراف و ناهنجارى

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... يبغونها عوجاً

ويژگيهاى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 11

11- راه خدا و اسلام ، سازگار با

عقل ، علم و عواطف انسانى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

هدايت به سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، هادى و رهنماى انسان ها به راه خداوند است .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم . صرط اللّه

{صراط اللّه} بدل از {صراط مستقيم} در آيه قبل است; يعنى، {و إنّك لتهدى إلى صراط اللّه}.

هماهنگى سبيل الله با عقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 11

11- راه خدا و اسلام ، سازگار با عقل ، علم و عواطف انسانى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

هماهنگى سبيل الله با علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 11

11- راه خدا و اسلام ، سازگار با عقل ، علم و عواطف انسانى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

سپاه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سپاه

آمادگى نظامى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 3

3 - وجود تمرين ، آموزش و آماده سازى مستمر در سپاه سليمان

فهم يوزعون

{وَزْع} به معناى مرتب كردن، به صف كردن و آرايش دادن لشگر براى جنگ

آمادگى نظامى سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 1

1 - آماده باش كامل سپاه فرعون پيش از پيوستن مردم شهر ها به آنان براى تعقيب بنى اسرائيل

و إنّا لجميع ح_ذرون

{حِذْر} در قرآن به معناى ابزار جنگ (شمشير،

زره و. ..) آمده است; مانند{خذوا حذركم}. بنابراين {حاذرون} به كسانى گفته مى شود كه داراى سلاح كافى و در حال آماده باش كامل باشند.

اظهار محبت به سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 6

6 - اظهار محبت و تشويق نيرو هاى مسلح ، پس از رژه رفتن آنها ، از سوى فرماندهان و رهبران ، امرى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

اغواگرى سپاه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 3

3 - نقش ابليس و سپاهيانش ، در گمراهى و شركورزى آدميان

فكبكبوا فيها هم و الغاون . و جنود إبليس أجمعون

به دوزخ افكنده شدن ابليس و سپاهيانش به همراه مشركان و معبودهايشان، بيانگر مطلب ياد شده است.

اهميت نظم در سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 5،6

5 - اهتمام شديد سليمان ( ع ) به برقرارى نظم و انضباط كامل در سپاه خويش

أم كان من الغائبين . .. أو لأاْذبحنّه

6 - اهميت نظم و انضباط در نيرو هاى نظامى

أم كان من الغائبين . لأعذّبنّه عذابًا شديدًا أو لأاْذبحنّه

بى شمارى سپاه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 20

20 - خداوند ، داراى لشكريان و كارگزارانى بى شمار

و ما يعلم جنود ربّك إلاّ هو

برداشت ياد شده، با توجه به اين احتمال است كه ندانستن لشكريان خداوند، به تعداد بى شمار آنان اشاره داشته باشد; يعنى، بر

اثر كثرت تعداد آنان، قابل شناخت براى كسى نيست.

پيروزى سپاه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 1،2

1 - پيروزى جبهه حق و لشكريان الهى ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

پيروزى سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 4،5،24

4 _ هزيمت و شكست سپاهيان جالوت به اذن الهى ، در برابر نيروى اندك طالوتيان

فهزموهم باذن اللّه

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

تشبيه به سپاه آماده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 75 - 2

2 - مشركان چونان سپاهى آماده به خدمت ، پشتيبانِ معبود هاى خويشند .

و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مشركان و ضمير {لهم} به معبودها باز گردد.

تشويق سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 6

6 - اظهار محبت و تشويق نيرو هاى مسلح ، پس از رژه

رفتن آنها ، از سوى فرماندهان و رهبران ، امرى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

تعداد سپاه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 19

19 - شمار لشكريان و كارگزاران پروردگار و ويژگى هاى آنان را ، كسى جز خدا نمى داند .

و ما يعلم جنود ربّك إلاّ هو

مقصود از {جنود} _ مطابق نظر مفسران _ فرشتگان اند كه نقش كارگزارى و امر برى نسبت به خدا را دارند.

تعليم سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 3

3 - وجود تمرين ، آموزش و آماده سازى مستمر در سپاه سليمان

فهم يوزعون

{وَزْع} به معناى مرتب كردن، به صف كردن و آرايش دادن لشگر براى جنگ

تنوع سپاه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 8

8- ابليس ، داراى لشكريانى سواره و پياده و همكارانى فراوان و گوناگون

و أجلب عليهم بخيلك و رجلك

{خيل} اسم جمع اسب است و مراد از آن، لشكر سواره نظام مى باشد و {رجل} اسم جمع رجال است و مراد از آن پياده نظام مى باشد.

حركت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 2

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

حركت سريع سپاه در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 2

2 - هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه ، پس از حركت سريع سپاهيان در شب ، شيوه اى كارساز در جهاد

فالمغيرت صبحًا

خطاى سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 4

4 - فرعون ، هامان و سپاهيانشان مردمى خطاپيشه

إنّ فرعون و ه_م_ن و جنودهما كانوا خطئين

دعاى سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 1

1 _ صبر ، استوارى قدم و نصرت بر كافران ، درخواست پيكارگران برگزيده طالوت از خداوند ، به هنگام رويارويى با جالوت

و لمّا برزوا . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 5

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

سان ديدن از سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 4

4 - سان ديدن از نيرو هاى مسلح ، امرى پسنديده و شايسته براى فرماندهان و رهبران

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 4

4 - رژه رفتن نيرو هاى مسلح و سان ديدن فرماندهان و رهبران از آنها ، امرى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق

و الأعناق

سپاه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 2،5

2 - ابليس ، داراى سپاهى گسترده است .

و جنود إبليس أجمعون

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : [ فى حديث طويل ] جنود إبليس ذريته من الشياطين ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه [ضمن يك حديث طولانى ]فرمود: {جنود} ابليس فرزندان او از شيطان ها هستند}.

سپاه اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 7

7 _ سپاه اسلام ، همواره مستظهر و پشتگرم به نصرت و امداد هاى الهى

لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة . .. و أنزل جنوداً لم تروها

سپاه جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 5

5 _ جالوت و سپاهيان وى از زُمره كافران

و لمّا بروزا الجالوت و جنوده . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 4

4 _ هزيمت و شكست سپاهيان جالوت به اذن الهى ، در برابر نيروى اندك طالوتيان

فهزموهم باذن اللّه

سپاه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 3،4

3 - پيامبران و پيروان آنان ، لشكريان خدا هستند .

لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

4 - لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، برخوردار از جايگاه بلند در پيشگاه خداوند

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از اضافه {جند} (لشكر) به {نا} (خدا) استفاده

مى شود.

سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 4،6

4 - هدهد ، از اعضاى سپاهيان سليمان

و حشر لسليمن جنوده. .. فقال ما لى لاأرى الهدهد

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 7

7 - مسؤوليت مهم هدهد در سپاه سليمان ( ع )

أم كان من الغائبين . لاُعذّبنّه عذابًا شديدًا أو لأاْذبحنّه

احتمال مى رود در نظر گرفتن مجازات سخت براى تخلف هدهد، از آن جهت باشد كه وى داراى مسؤوليتى مهم بود و نمى بايست پست خود را ترك مى كرد.

سپاه سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى

به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سپاه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 7

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 2،5

2 - منافقان ، ابراز دست شيطان و تحت تأثير القائات او

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من الشيط_ن

5 - شيطان ، از راه نجوا هاى منافقان ، درصدد اندوهگين كردن مؤمنان بود .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 6،9،10،11،12،14،15،17،18،21،32،33،34

6 _ طالوت ، لشكريان بسيج شده را تا قبل از موفقيّت آنان در آزمايش ، به خود نسبت نمى داد .

فلمّا فصل طالوت بالجنود

آنگاه كه طالوت، لشكريان را نيازموده بود، از آنان تعبير به {الجنود} شد، نه {جنوده} يعنى نه آنان را به خود منتسب مى دانست و نه از خود نفى مى كرد. و آنگاه كه سخن از آزمايش به ميان آمد، نسبت به آنان كه در آزمايش موفق مى شوند، گفت: {فانّه منّى}.

9 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد عدم انتساب آنان به وى و جدايى آنان از او ، در صورتى كه از نهر بياشامند .

فمن شرب منه فليس منّى

10 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد انتساب آنان به

وى ، اگر از نوشيدن آب نهر چشم پوشند .

و من لم يطعمه فانّه منّى

11 _ كسانى كه فقط يك كف از آب نهر نوشيدند ، از لشكر طرد نشدند ; گر چه منسوب به طالوت نيز نبودند .

فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى ألاّ من اغترف غرفةً بيده

كلمه {الاّ} استثناى از {فمن شرب} است; بنابراين لشكر طالوت به سه گروه تقسيم مى شوند: نوشندگان، آنانكه نچشيدند و كسانى كه تنها مُشتى از آب برگرفتند. حكم گروه اوّل و دوّم روشن است ; ولى گروه سوّم چون آب را چشيده اند، {منّى} صدق نمى كند و به دليل اينكه سيراب نشده اند، {ليس منى} نيز صدق نمى كند.

12 _ طالوت با آزمايش الهى ، برخى سپاهيان خود را تصفيه نمود و از لشكر طرد كرد .

فمن شرب منه فليس منّى

14 _ بيشتر لشكريان طالوت على رغم منع وى ، از آب نهر نوشيدند و در امتحان الهى موفق نشدند .

فشربوا منه الاّ قليلا

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

17 _ اظهار عجز برخى همراهان طالوت از پيكار با دشمن ، پس از عبور از نهر و ديدن سپاه عظيم جالوت

فلمّا جاوزه هو و الّذين امنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنوده

18 _ تنها اقليّتى كه در آزمايش تشنگى موفّق شدند ، همراه طالوت از نهر گذشتند .

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوزه هو و الذين امنوا معه

21 _ معتقدان به لقاى خداوند ( روز رستاخيز

) در لشكر طالوت ، اميدواركنندگان دل هاى نگران

قال الّذين يظنّون انّهم ملاقوا اللّه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرةً

32 _ ناتوانان از همراهى با طالوت پس از گذشتن از نهر ، همانهايى بودند كه يك كف ، آب نوشيدند .

الاّ من اغترف غرفة بيده . .. قالوا لا طاقة لنا

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الذين اغترفوا: {لا طاقة لنا اليوم بجالوت} ... .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

33 _ همراهان طالوت تا آخرين مرحله پيكار ، همانهايى بودند كه حتّى يك كف از آب ننوشيدند .

فشربوا منه الاّ قليلا . .. قال الذين يظنون

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الّذين لم يغترفوا: {كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه}.

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

34 _ عده اى از ياران طالوت كه از آب نهر ننوشيدند ، سيصد و سيزده نفر بودند .

فشربوا منه الاّ قليلا

امام باقر (ع): . .. فشربوا منه الاّ ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

سپاه غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 5،9

5 _ امداد الهى به مؤمنان در جنگ حنين به وسيله دسته هايى از نيرو هاى غيبى

و أنزل جنوداً لم تروها

9 _ جبهه كفر در كارزار حنين ، در پى فرود آمدن نيرو هاى غيبى و نزول آرامش روحى بر مؤمنان از سوى خداوند ، گرفتار

شكستى سخت و عذاب آور گرديد .

ثم أنزل اللّه سكينته . .. و أنزل جنوداً لم تروها و عذّب الذين كفروا

سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 1،2،3

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را در حالى كه در معرض هجوم فرعون و سپاهيانش قرار داشتند ، از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

2 _ فرعون و سپاهيانش ، با خارج شدن بنى اسرائيل از دريا ، با كبر و نخوت و با سرعت به سوى آن گذرگاه تاختند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جمله {فأتبعهم . .. } عطف بر جمله {جاوزنا} است و {فاى عاطفه} براى ترتيب بدون تراخى است. عرب به كسى كه راه رفتنش همراه با كبر و نخوت باشد مى گويد: {بغى فى مشيته} و {عدو} نيز به معناى دويدن است.

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 2

2 - تشويق مردم از سوى مأموران فرعون ، به تسريع در پيوستن به سپاه وى

و إنّا لجميع ح_ذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 1

1 - قرار گرفتن بنى اسرائيل در ميان سپاه فرعون و دريا

فلمّا ترءا الجمعان . .. فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

از عبارت {أن اضرب بعصاك البحر}

معلوم مى شود كه بنى اسرائيل به هنگام مشاهده سپاه فرعون، نه راه پيش داشتند و نه راه پس; زيرا در يك طرف آنان دريا قرار داشت و در سوى ديگر سپاه فرعون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 6

6- لشگر فرعون ، در تعقيب بنى اسرائيل پس از عبور آنان از نيل

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

تعقيب، از واژه {جند} استفاده شده است.

سپاه فرعون در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 64 - 1،2

1 - اقدام فرعون و سپاهيانش ، مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل در بستر دريا

و أزلفنا ثَمّ الأخرين

{ازلاف} (مصدر {أزلفنا}); يعنى، به پيشروى وادار كردن و {ثَمّ} ظرف مكان و معادل {آن جا} و {الأخرين} مفعول براى {أزلفنا} است; يعنى، ديگران (فرعونيان) را وادار كرديم تا به آن جا پيشروى كنند. گفتنى است كه {ثَمّ} اشاره به بستر دريا دارد كه بنى اسرائيل از آن عبور كردند.

2 - دخالت اراده الهى در وادار كردن فرعونيان به پيشروى در بستر دريا

و أزلفنا ثَمّ الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 66 - 2

2 - تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در مسير باز شده در دريا به وسيله موسى ( ع )

و أنجينا موسى و من معه أجمعين . ثمّ أغرقنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 4

4 - افكنده شدن فرعون و لشكريانش در دريا ، با حقارت و ذلت و

به اراده الهى

فنبذن_هم فى اليمّ

واژه {فنبذناهم} اشعار به فروافكندن همراه با ذلت و حقارت دارد; زيرا {نبذ} اختصاصاً در دور ريختن اشيايى به كار مى رود كه فاقد ارزش است. در اين جا گفته مى شود: {نبذته نبذ النعل الخَلِق} (آن را چون كفش كهنه دور انداختم).

سپاه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 3

3 - مشركان ، معتقد به بهره مند بودن از سپاهى قدرت مند و نيرويى شكست ناپذير معنوى همچون معبودان ادعايى در برابر ديگر قدرت ها

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن

سپاه مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 3

3 _ سپاه مشركان مكه مجهز به سلاح هاى جنگى و داراى برترى نظامى نسبت به مسلمانان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

عدم تمايل مسلمانان به رويارويى با سپاه شرك و نيز جمله {كانما يساقون إلى الموت} در آيه قبل دلالت بر اين دارد كه مشركان در جنگ بدر از نيروى نظامى برترى برخوردار بودند.

سلطه سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 2

2 - سرزمين مصر تحت سلطه نفس گير سپاهيان سركش فرعون

و استكبر هو و جنوده فى الأرض

شكست سپاه جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 5،8،24

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

8

_ هزيمت و شكست سپاه جالوت ، پس از كشته شدن وى *

فهزموهم باذن اللّه و قتل داودُ جالوت

بنابر اينكه {واو} در {و قَتَل . .. } حاليّه باشد; به تقدير {قد}.

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

عجز سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 8

8- قواى نظام فرعونى ، محكوم به نابودى و ناتوان از پايدارى در برابر اراده الهى

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

عظمت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 2

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله {لا قبل لهم بها} صفت {جنود} است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

فراوانى سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{جنود} جمع {جند} است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

فرمانده سپاه فرعون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 3

3 - در تعقيب بنى اسرائيل ، فرعون خود رهبرى سپاهيانش را به عهده داشت .

فأتبعهم فرعون بجنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 6

6 - قرار داشتن سپاهيان حكومت فرعون ، تحت فرماندهى وى و هامان

فرعون و ه_م_ن و جنودهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 6

6 - قرار داشتن سپاهيان حكومت فرعون ، تحت فرماندهى وى و هامان

إنّ فرعون و ه_م_ن و جنودهما

قدرت سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

قدرت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 4

4 - ارتش سليمان ( ع ) ، بسيار توانمند و شكست ناپذير

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

قدرت سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 4

4 - ناتوانى مشهود بنى اسرائيل از مقابله با سپاه فرعون

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

قلت سپاه

دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 1،2،3،4،10

1 _ پيامبر ( ص ) پيش از جنگ بدر سپاه دشمن را در رؤياهايى متعدد ، اندك ديد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

فعل مضارع {يُرى} دلالت بر تكرار رؤياى پيامبر(ص) در مورد اندك ديدن سپاه دشمن دارد.

2 _ رؤيا هاى پيامبر ( ص ) درباره تعداد اندك نفرات دشمن ، رؤيايى القا شده از سوى خداوند

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

3 _ پيامبر ( ص ) رؤياى خويش ( كمى نفرات دشمن در جنگ بدر ) را براى مسلمانان بيان كرد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

4 _ ضعف و ناتوانى سپاه كفر در جنگ بدر ، تأويل و تعبير رؤياى پيامبر ( ص ) ( كم ديدن نفرات دشمن )

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

از منابع تاريخى مربوط به جنگ بدر و نيز اينكه هر فرماندهى پيش از اقدام به جنگ همواره در تلاش براى آگاهى به كم و كيف لشكر مقابل است، به دست مى آيد كه پيامبر(ص) و ديگر مسلمانان از تعداد تقريبى نفرات دشمن آگاه بودند. بنابراين رؤياى پيامبر(ص) حاكى از سستى و ضعف نيروى دشمن بوده است، نه بيانگر تعداد آنان.

10 _ رؤياى پيامبر ( ص ) ( اندك ديدن نفرات سپاه كفر ) عامل وحدت كلمه مسلمانان در ضرورت پيكار با سپاه كفر و حضور رشيدانه آنان در جنگ بدر

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

محمد(ص) و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى

جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسؤوليت سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 6

6 - ارتشيان و نظاميان ، چون ديگر اقشار جامعه ، مسؤول رفتار خويش اند و نمى توانند خود را چشم بسته در اختيار رهبران سياسى خود _ هرچند كافر و باطل_ قرار دهند .

فأخذن_ه و جنوده فنبذن_هم فى اليمّ

تصريح به نابودى نظاميان فرعون در كنار وى _ با آن كه آنان در تحت فرمان او بودند _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

مصونيت از پايمالى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 4

4 - دستور مورچه پيشوا به پنهان شدن مورچگان در لانه خود ، براى مصون ماندن از پايمال شدن توسط سليمان و سپاهيانش

ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

{لا} در {لايحطمنّكم} ناهيه است. {حَطْم} (مصدر {يحطمنّ}) در اصل به معناى شكستن و در اين جا معادل پايمال كردن است. تعبيرهاى {ادخلوا} و {لايحطمنّكم} _ كه به صورت امر و نهى آمده _ بيانگر نوعى رياست است; به ويژه اگر تنكير {نملة} براى تفخيم باشد.

نظم سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 4

4 - حاكميت نظم و انضباط كامل در سپاه

سليمان

فهم يوزعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 5

5 - اهتمام شديد سليمان ( ع ) به برقرارى نظم و انضباط كامل در سپاه خويش

أم كان من الغائبين . .. أو لأاْذبحنّه

نظم سپاه مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 10

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

وقت برخورد سپاه فرعون با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 1

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل ، به هنگام طلوع آفتاب

فأتبعوهم مشرقين

واژه {مشرقين} از مصدر {اشراق} (داخل شدن در وقت طلوع خورشيد) مشتق شده است و حال از ضمير فاعل {أتبعوهم} مى باشد; يعنى، {فلحقوا بهم حالكونهم داخلين فى وقت طلوع الشمس}. گفتنى است كه {إتباع} (مصدر {أتبعوا}) در اين جا به معناى ملحق شدن است.

ويژگيهاى سپاه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 9

9- ابليس ، داراى نيروهايى سريع عمل كننده و عاملهايى كند و خزنده

و أجلب عليهم بخيلك و رجلك

ويژگيهاى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 4

4 - حاكميت نظم و انضباط كامل در سپاه سليمان

فهم يوزعون

ويژگيهاى سپاه فرعون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 3

3 - ارتش و سپاه فرعون ، متشكل از چند لشكر

و جنوده

برداشت ياد شده، از جمع آمدن واژه {جنود} (لشكريان) به دست مى آيد.

هجوم به وسط سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد ، خود را به قلب سپاه دشمن زده ، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه يارى مى دادند .

فوسطن به جمعًا

{جمع}، به معناى جماعت و گروه است. اين كلمه مصدرى است كه به صورت اسم به كار مى رود (مصباح). ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ بازمى گردد.

2 - آسيب زدن به قلب سپاه دشمن و از كار انداختن مركزيت آن ، رزمى در خور تمجيد و سوگند خداوند

فوسطن به جمعًا

هلاكت سپاه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 8

8- قواى نظام فرعونى ، محكوم به نابودى و ناتوان از پايدارى در برابر اراده الهى

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

سپاه اسلام

{سپاه اسلام}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 19

19 _ ارتش آزاديبخش اسلام ، مددى الهى براى رهايى مستضعفان موحّد

و ما لكم لا تقاتلون . .. و اجعل لنا من لدنك نصيراً

سپاه اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 7

7 _ سپاه اسلام ، همواره

مستظهر و پشتگرم به نصرت و امداد هاى الهى

لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة . .. و أنزل جنوداً لم تروها

سپاه غيبى

{سپاه غيبى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 12

12 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) ، به وسيله آرامش بخشيدن به آن حضرت ( در غار ) و نيز تأييد او با سپاه غيبى ( فرشتگان )

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه و أيّده بجنود لم تروها

سپاه غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 5،9

5 _ امداد الهى به مؤمنان در جنگ حنين به وسيله دسته هايى از نيرو هاى غيبى

و أنزل جنوداً لم تروها

9 _ جبهه كفر در كارزار حنين ، در پى فرود آمدن نيرو هاى غيبى و نزول آرامش روحى بر مؤمنان از سوى خداوند ، گرفتار شكستى سخت و عذاب آور گرديد .

ثم أنزل اللّه سكينته . .. و أنزل جنوداً لم تروها و عذّب الذين كفروا

ستارگان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ستارگان

ابراهيم(ع) و ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 88 - 2

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، به هنگام فراخوانده شدن براى خروج از شهر ، به منظور تصميم گيرى در اين باره به ستارگان نگريست .

فنظر نظرة فى النجوم

برداشت ياد شده، بر اين اساس مبتنى است كه نگاه حضرت ابراهيم(ع) به ستارگان به معناى حقيقى آن باشد; نه كنايه از به تفكر فرورفتن.

ابزار شناخت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

اختفاى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 1

1 - سوگند مؤكّد خداوند به ستارگانى كه در مسير حركت خود ، بر اثر نور خورشيد از نظر ها ناپديد مى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

حرف {لا} در {لااُقسم} زايد است و سوگند را تأكيد مى كند. برخى گفته اند: {لااُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و براى سوگند مؤكد به كار مى رود. {خنّس} جمع {خانس} است و مصدر آن {خنوس}; يعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل {خَنَس}; يعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرينه ذكر شب و صبح در آيات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصيف آنها به اين وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 2

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه)

خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

استفاده از ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 6

6- بهره بردن آدمى از شب ، روز ، ماه و خورشيد متفاوت با بهره بردن او از ستارگان است .

سخ_ّر لكم . .. الشمس ... و النجوم مسخّرت بأمره

با توجه به اينكه خداوند در رابطه با تسخير شب، روز، ماه و خورشيد لفظ {سخّر لكم} را به كار برد، ولى براى تسخير ستارگان لفظ {مسخّرات بأمره} را بدون لفظ {لكم} آورد، مطلب فوق به دست مى آيد.

افول ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 6

6 _ ابراهيم(ع) در برابر ستاره پرستان، با توجه به پنهان شدن ستارگان، پذيرفتن ربوبيت براى آنها را نامعقول اعلام كرد.

قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلين

{افول} به معنى پنهان شدن است.

انقياد ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

انهدام ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 1،3

1 - تمامى ستارگان در آستانه قيامت ، افشانده و پراكنده خواهند شد .

و إذا الكواكب

انتثرت

{انتثار} به معناى تفرق يا پاشيده شدن است. (تاج العروس)

3 - متلاشى شدن نظم حاكم بر ستارگان در آستانه قيامت

و إذا الكواكب انتثرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 4 - 2

2 - دفن آخرين نسل انسان در زمين با به هم ريختن آسمان و ستارگان و زمين ، فاصله چندانى نخواهد داشت . *

و إذا القبور بعثرت

تعبير {قبر} و زير و رو شدن خاك آن، ممكن است حاكى از اين باشد كه هنگام پايان يافتن دنيا و آغاز آخرت، بقاياى جسم برخى از انسان ها در قبرها باقى خواهد ماند. كلمه {القبور} _ به دليل داشتن {ال} استغراق _ همه قبرهاى موجود در آن زمان را شامل مى شود. در نتيجه بايد گفت اين آيه، درباره ساير انسان ها _ كه چيزى از جسمشان باقى نمانده باشد _ سخنى نگفته است.

اهميت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 7

7 - { روى أنّ هارون الرشيد أنفذ إلى موسى بن جعفر ( ع ) فأحضره . . . فقال له الكاظم . . . واللّه تبارك و تعالى قد مدح النجوم . . . و . . . قد أقسم بموقع النجوم و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم . . . ;

روايت شده كه هارون الرشيد، امام كاظم(ع) را احضار نمود [و از ايشان درباره علم نجوم سؤالاتى كرد]، آن حضرت به وى فرمود: . .. خداى تبارك و تعالى {نجوم} (ستارگان) را مدح فرموده و به {مواقع النجوم} قسم ياد كرده است...}.

اهميت ستاره شناسى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 3

3 - درك عظمت سوگند به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

اهميت نظم ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 2

2 - ستارگان و نظام حاكم بر آنها ، پديده اى عظيم و شايان مطالعه و انديشه

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند به ستارگان و تصريح بر عظمت اين سوگند، بيانگر مطلب ياد شده است.

اهميت وضوح ستارگان در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 3

3 - آشكار شدن ستارگان در آسمان به هنگام شب ، امرى مهم و اعجاب آور است .

و السماء و الطارق

سوگند خداوند; بيانگر اهميت امورى است كه بر آن سوگند ياد شده است. ارتباط دو سوگند با هم، به ارتباط ستاره و آسمان نظر دارد.

بازگشت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 2

2 - سوگند خداوند به ستارگانى كه در طى مسير ، به نقطه هايى كه از آن گذشته اند ، بازمى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

برخى از اهل لغت و تفسير {خُنّس} را به معناى رجوع كنندگان مى دانند (لسان العرب و كشاف). بر اين اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حركت انتقالى به مدار

حركت قبلى خود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 1

1 - سوگند خداوند ، به ستارگانى كه به مسير قبلى خود بازگشته و در آن جريان مى يابند .

بالخنّس . الجوار

{جوارى} (جمع {جارية}) به معناى چيزهايى است كه سيلان داشته و روان باشند. توصيف سيّارات به اين وصف، ممكن است از آن جهت باشد كه آنها را نورى روان مى بينيم. و يا مراد، اخترانى است كه جرم سيال دارند.

پراكندگى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 1

1 - تمامى ستارگان در آستانه قيامت ، افشانده و پراكنده خواهند شد .

و إذا الكواكب انتثرت

{انتثار} به معناى تفرق يا پاشيده شدن است. (تاج العروس)

تأثيرپذيرى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 2

2 - درخشندگى ستارگان ، قابل زوال و در معرض بروز موانع و تأثيرپذيرى از عواملى تيرگى آفرين

و إذا النجوم انكدرت

تاريخ ستاره شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن

ابن لى صرحًا

تاريكى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 1،4

1 - در آستانه قيامت ، تمام ستارگان تيره و بى فروغ خواهند شد .

و إذا النجوم انكدرت

كدورت هر چيز، به معناى از بين رفتن صافى و شفافيت آن است (مصباح) و نتيجه ايجاد {كدورة} را {انكدار} مى گويند. بنابراين ستارگان تحت تأثير عواملى كدركننده، قرار گرفته و صفا و جلاى خود را از دست داده، تاريك خواهند شد.

4 - { عن أبى مريم انّ النبى ( ص ) قال : فى قوله { و إذا النجوم انكدرت } قال : انكدرت فى جهنم ;

از ابى مريم روايت شده كه پيامبر(ص) درباره سخن خداوند {و إذا النجوم انكدرت} فرمود: ستارگان در جهنم بى فروغ و تاريك خواهند شد}.

تسخير ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 3،5،7

3- ستارگان ( ثوابت و سيارات ) به فرمان خداوند رام و مسخر شده اند .

و النجوم مسخّرت بأمره

{نجم} به معناى ستاره است. لازم به ذكر است كه {نجم} به كليه اجرام درخشنده آسمان گفته مى شود چه ثابت باشند چه سيار; و چه از خود نور داشته باشند و يا نور آنها اكتسابى باشد.

5- مسخر شدن ستارگان به فرمان و تدبير خداوند ، نمونه اى از قدرت عظيم او بر تحقق بخشيدن به فرمان هاى خود است .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه . .. و النجوم مسخّرت بأمره

در آيه {أتى أمر الله} خبر از آمدن امر الهى و تحقق وعده هاى او داده شده و در اين جا

تسخير ستارگان به عنوان نمونه اى از آن امر يادآورى گرديده است تا نشان دهد خداوندى كه ستارگان را رام خويش قرار داده است، قدرت بر تحقق وعده هاى خود را دارد.

7- رام و مسخر بودن شب ، روز ، خورشيد ، ماه و ستارگان نشانه هايى از خدا و نمونه هايى از قدرت اوست .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 3

3 - سراسر هستى ، از اوج ستارگان تا درختان روييده بر زمين ، مقهور اراده و قوانين الهى

و النجم و الشجر يسجدان

در صورتى كه مراد از {النجم} ستارگان باشد _ نه گياهان بى ساقه _ مطلب بالا استفاده مى شود.

تشبيه ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 2

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

تشبيه طلوع ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 3

3 - بعضى از اختران در طلوع ، حركت و غروب خود ، شبيه آهوان پنهانى هستند كه ظاهر شده

و با حركت به سمت مخفيگاه خود ، ناپديد شوند .

بالخنّس . الجوار الكنّس

توصيف ستارگان با وصف {كُنّس} _ كه از اوصاف آهوان است _ تشبيه بديع و استعاره است.

تشبيه غروب ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 3

3 - بعضى از اختران در طلوع ، حركت و غروب خود ، شبيه آهوان پنهانى هستند كه ظاهر شده و با حركت به سمت مخفيگاه خود ، ناپديد شوند .

بالخنّس . الجوار الكنّس

توصيف ستارگان با وصف {كُنّس} _ كه از اوصاف آهوان است _ تشبيه بديع و استعاره است.

تعبير رؤياى سجده ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 9

9_ خضوع و سجود ستارگان ، ماه و خورشيد براى انسان در رؤيا ، نشان برگزيده شدن و دستيابى او به علم و دانش است .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك

تعقل در ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 3

3 _ مطالعه در كيهان و مدارا و موقعيت ستارگان، راهى براى درك توحيد و خداشناسى است.

و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها

تفكر در ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 88 - 1

1 - حضرت ابراهيم ( ع ) _ پس از دعوت شدن از سوى قومش براى خروج از شهر_ به تفكر عميق در اين باره پرداخت .

فنظر نظرة فى النجوم

برداشت ياد شده براساس دو نكته است: 1_

{فاء} در {فنظر} عاطفه و جمله {فنظر. ..} عطف بر جمله مقدر است و تقدير آن چنين است: {قال قومه اُخرج معنا فنظر...}. 2_ جمله {فنظر نظرة فى النجوم}، ضرب المثلى است براى كسى كه مى خواهد به تفكر بپردازد. ازاين رو به آسمان مى نگرد تا اشيا و موجودات پيرامونش، او را از تفكر درست باز ندارد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 2

2 - ستارگان و نظام حاكم بر آنها ، پديده اى عظيم و شايان مطالعه و انديشه

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند به ستارگان و تصريح بر عظمت اين سوگند، بيانگر مطلب ياد شده است.

تكامل ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 7

7 - جهان طبيعت ( ستارگان و . . . ) داراى روندى رو به رشد و كمال

بربّ المش_رق و المغ_رب

{ربّ} به معناى تربيت كردن است و {تربيت} ايجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه كه به حد تمام و كمال برسد (مفردات راغب). اين معنا بيانگر روند رو به رشد و تكامل است.

جايگاه ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 6 - 8

8 - از ميان مجموعه آسمان ها ، تنها نزديك ترين آسمان به اهل زمين ، با ستارگان آراسته شده است . *

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بزينة الكواكب

{الدنيا} صفت براى {السماء} است. اين وصف مى تواند قيد احترازى و گوياى اين حقيقت باشد كه تنها نزديك ترين

آسمان، به زيور ستارگان آراسته شده است; نه همه آسمان ها.

حاكم ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 2

2 - استقرار ستارگان در جايگاه خود ، سامان يافته و محكوم نظمى حاكم بر همه آنها است .

و إذا الكواكب انتثرت

حركت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 16 - 2

2- ستارگان ، در مدار و قرارگاههايى معين در حال حركتند .

و لقد جعلنا فى السّماء بروجًا و زين_ّها للن_ظرين

{برج} به منزلگاه و قرارگاه معنا شده است و منزلگاه به جايى اطلاق مى شود كه وارد شونده اى بر آن وجود داشته باشد و مراد از آن در اين آيه، مى تواند ستارگان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 3

3- هر يك از سيارات و ستارگان ، در مسير و مدار معين در حال حركت اند .

أنّ السموت والأرض . .. والشمس والقمر كلّ فى فلك يسبحون

لفظ {كلّ} مضاف به مضاف اليه محذوف مانند ({ها} و. ..) است. و مرجع ضمير، مجموعه آسمان ها و زمين مى باشد كه در سه آيه قبل از آن ياد شده است.

خاموشى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 8 - 1

1 - بى فروغ شدن ستارگان ، در آستانه برپايى قيامت

فإذا النجوم طمست

{طمس} به معناى از بين رفتن اثر شىء است و هرگاه اين واژه در مورد ستارگان، ماه و چشم به كار رود، به معناى از بين رفتن

نور آنها خواهد بود (تاج العروس).

خلقت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 10

10 _ خورشيد و ماه و ستارگان ، آفريده هاى خداوند و مقهور امر و اراده او

خلق السموت . .. و الشمس و القمر و النجوم مسخرت بأمره

كلمه {الشمس} و ما بعد آن، عطف به {السموت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 4،9،10

4 _ خداوند در آسمان ها ، ستارگانى را آفريد .

الذى جعل فى السماء بروجًا

9 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، جلوه اى از بركات و خيرات خداوند .

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

10 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، از نشانه هاى قدرت خدا و يكتايى او

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه در مقام محكوميت شرك و اثبات توحيد و يگانگى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 7

7 - ناتوانى غيرخدا از پديد آوردن علايم راهنما ( چون ستارگان ) و عوامل نويدبخش و رحمت آفرين ( چون باد و باران ) به گستردگى پهنه زمين

أمّن يهديكم فى ظلم_ت البرّ و البحر . .. أءل_ه مع اللّه

از ارتباط {من يهدى} با {أءل_ه مع اللّه} استفاده مى شود كه تنها خداوند، قادر به ايجاد عواملى است كه انسان را در ظلمت هاى شب در سراسر

زمين (خشكى و دريا) هدايت كند و باران رحمت را در پى بادهاى مژده دهنده به دورترين نقاط برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 17

17 - سامان دادن آسمان هاى هفتگانه ، تدبير امور آنها و آفرينش ستارگان و نگهبانى از آسمان ها ، جلوه اى از ربوبيت خدا و نشانه يكتايى او در تدبير هستى است .

ذلك ربّ الع_لمين . .. فقض_هنّ سبع سم_وت

راهيابى با ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 16 - 2،3

2- ستارگان ، داراى نقشى بسيار مهم در راهيابى مسافران

و عل_م_ت و بالنجم هم يهتدون

ذكر خاص {نجم} پس از عام (علامات) با اينكه نجم بى شك از جمله آنهاست، مى تواند گوياى نكته ياد شده باشد.

3- { قال رسول الله ( ص ) : { و بالنجم هم يهتدون } قال : هو الجدى لأنه نجم لاتزول و عليه بناء القبلة و به يهتدى أهل البر و البحر ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {و بالنجم هم يهتدون} فرمود: آن ستاره جُدى است; زيرا آن ستاره اى است كه از بين نمى رود و قبله [شناسى]بر آن بنا شده و به وسيله آن اهل خشكى و دريا راهنمايى مى شوند. ..}.

رد ربوبيت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 6

6 _ ابراهيم(ع) در برابر ستاره پرستان، با توجه به پنهان شدن ستارگان، پذيرفتن ربوبيت براى آنها را نامعقول اعلام كرد.

قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلين

{افول}

به معنى پنهان شدن است.

زمينه انهدام ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 4

4 - فروپاشى ساختار آسمان ، زمينه به هم ريختن نظم ستارگان *

إذا السماء انفطرت . و إذا الكواكب انتثرت

ترتيب ذكرى دو حادثه، ممكن است ناظر به ترتيب حقيقى آنها باشد.

زوال درخشندگى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 2

2 - درخشندگى ستارگان ، قابل زوال و در معرض بروز موانع و تأثيرپذيرى از عواملى تيرگى آفرين

و إذا النجوم انكدرت

زيبايى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 8

8 - ستارگان پرفروغ و زيبا ، از نعمت هاى الهى براى بشر

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بمص_بيح

زيبايى طلوع ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 5 - 9

9 - جلوه زيباى طلوع پيوسته ستارگان در شب ، نشان ربوبيت يگانه خداوند است .

ربّ المش_رق

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {مشارق} طلوع خورشيد و نيز طلوع ستارگان در شب باشد; نه خصوص طلوع خورشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 6

6 - جلوه زيباى طلوع ستارگان در شب و غروب آنها ، نشانه ربوبيت يگانه خداوند

بربّ المش_رق و المغ_رب

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {مشارق} و {مغارب}، اعم از طلوع و غروب خورشيد و همه ستارگان باشد; نه خصوص خورشيد.

زيبايى غروب ستارگان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 6

6 - جلوه زيباى طلوع ستارگان در شب و غروب آنها ، نشانه ربوبيت يگانه خداوند

بربّ المش_رق و المغ_رب

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {مشارق} و {مغارب}، اعم از طلوع و غروب خورشيد و همه ستارگان باشد; نه خصوص خورشيد.

ستارگان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 4

4 - { عن أبى مريم انّ النبى ( ص ) قال : فى قوله { و إذا النجوم انكدرت } قال : انكدرت فى جهنم ;

از ابى مريم روايت شده كه پيامبر(ص) درباره سخن خداوند {و إذا النجوم انكدرت} فرمود: ستارگان در جهنم بى فروغ و تاريك خواهند شد}.

ستارگان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 8 - 1

1 - بى فروغ شدن ستارگان ، در آستانه برپايى قيامت

فإذا النجوم طمست

{طمس} به معناى از بين رفتن اثر شىء است و هرگاه اين واژه در مورد ستارگان، ماه و چشم به كار رود، به معناى از بين رفتن نور آنها خواهد بود (تاج العروس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 1،3

1 - در آستانه قيامت ، تمام ستارگان تيره و بى فروغ خواهند شد .

و إذا النجوم انكدرت

كدورت هر چيز، به معناى از بين رفتن صافى و شفافيت آن است (مصباح) و نتيجه ايجاد {كدورة} را {انكدار} مى گويند. بنابراين ستارگان تحت تأثير عواملى كدركننده، قرار

گرفته و صفا و جلاى خود را از دست داده، تاريك خواهند شد.

3 - ستارگان ، در آستانه قيامت به سرعت فرود آمده و ساقط خواهند شد .

و إذا النجوم انكدرت

از معانى {انكدار}، سرعت گرفتن و فرودآمدن است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 1،3

1 - تمامى ستارگان در آستانه قيامت ، افشانده و پراكنده خواهند شد .

و إذا الكواكب انتثرت

{انتثار} به معناى تفرق يا پاشيده شدن است. (تاج العروس)

3 - متلاشى شدن نظم حاكم بر ستارگان در آستانه قيامت

و إذا الكواكب انتثرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 3 - 2

2 - ساختار زمين نيز مانند آسمان و ستارگان ، در آستانه قيامت به هم خورده و رخنه هاى فراوانى در پيكره آن پديدار خواهد شد .

إذا السماء . .. و إذا الكواكب ... و إذا البحار فجّرت

ستارگان و نيازهاى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 5

5 - بى تأثيرى ستارگان ، در نيازمندى و بى نيازى انسان *

و أنّه هو أغنى و أقنى . و أنّه هو ربّ الشعرى

ارتباط اين آيه با آيه قبل، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه در ميان عرب جاهلى، اين اعتقاد وجود داشت كه ستاره {شعرى}، داراى تأثير در فقر و غناى انسان ها است و قرآن درصدد نفى اين اعتقاد مى باشد.

ستاره پروين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 5

5 - { عن أبى

هريرة عن النبىّ ( ص ) فى قوله { و من شرّ غاسق إذا وقب } قال : النجم هو الغاسق و هو الثريا ;

ابوهريره از پيامبر(ص)، درباره سخن خداوند {و من شرّ غاسق إذا وقب} روايت كرده كه فرمود: ستاره {نجم} (پروين)، همان چيزى است كه {غاسق} است [يعنى، هنگام تاريكى شديد شب، رؤيت مى شود] و [نام ديگر] آن ثريا است}.

ستاره جدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 16 - 3

3- { قال رسول الله ( ص ) : { و بالنجم هم يهتدون } قال : هو الجدى لأنه نجم لاتزول و عليه بناء القبلة و به يهتدى أهل البر و البحر ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {و بالنجم هم يهتدون} فرمود: آن ستاره جُدى است; زيرا آن ستاره اى است كه از بين نمى رود و قبله [شناسى]بر آن بنا شده و به وسيله آن اهل خشكى و دريا راهنمايى مى شوند. ..}.

ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره زهره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ

بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره شناسى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

ستاره عطارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره مريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره مشترى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

سجده ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده ستارگان بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه

يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده ستارگان در رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 4

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سقوط ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 3

3 - ستارگان ، در آستانه قيامت به سرعت فرود آمده و ساقط خواهند شد .

و إذا النجوم انكدرت

از معانى {انكدار}، سرعت گرفتن و فرودآمدن است. (قاموس)

سوگند به ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 1

1 - سوگند الهى ، به هر ستاره آن گاه كه غروب مى كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} به معناى ستاره است و {الف و لام} آن جنس و مفيد عموم است; يعنى، {اقسم بكلّ نجم إذا هوى}. {هُوِىّ} (مصدر {هوى}) به معناى فرو افتادن است و در آيه شريفه بر غروب كردن اطلاق شده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 7

7 - { روى أنّ هارون الرشيد أنفذ إلى موسى بن جعفر ( ع ) فأحضره . . . فقال له الكاظم . . . واللّه تبارك و تعالى قد مدح النجوم . . . و . . . قد أقسم بموقع النجوم و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم . . . ;

روايت شده كه هارون الرشيد، امام كاظم(ع) را احضار نمود [و از ايشان درباره علم نجوم سؤالاتى كرد]، آن حضرت به وى فرمود: . .. خداى تبارك و تعالى {نجوم} (ستارگان) را مدح فرموده و به {مواقع النجوم} قسم ياد كرده است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 1،2

1 - سوگند مؤكّد خداوند به ستارگانى كه در مسير حركت خود ، بر اثر نور خورشيد از نظر ها ناپديد مى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

حرف {لا} در {لااُقسم} زايد است و سوگند را تأكيد مى كند. برخى گفته اند: {لااُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و براى سوگند مؤكد به كار مى رود. {خنّس} جمع {خانس} است و مصدر آن {خنوس}; يعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل {خَنَس}; يعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرينه ذكر شب و صبح در آيات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصيف آنها به اين وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است.

2 - سوگند خداوند به ستارگانى كه در طى مسير ، به نقطه هايى كه از آن گذشته اند ، بازمى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

برخى از

اهل لغت و تفسير {خُنّس} را به معناى رجوع كنندگان مى دانند (لسان العرب و كشاف). بر اين اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حركت انتقالى به مدار حركت قبلى خود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ستارگانى كه به مسير قبلى خود بازگشته و در آن جريان مى يابند .

بالخنّس . الجوار

{جوارى} (جمع {جارية}) به معناى چيزهايى است كه سيلان داشته و روان باشند. توصيف سيّارات به اين وصف، ممكن است از آن جهت باشد كه آنها را نورى روان مى بينيم. و يا مراد، اخترانى است كه جرم سيال دارند.

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 1 - 3

3 - سوگند

خداوند ، به ستارگان كه مرتفع و نمايان اند .

و السماء ذات البروج

تطبيق {برج} بر ستاره، به لحاظ ارتفاع و ظهور آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به آسمان و ستارگان ، بر مراقبت از انسان و افكار و كردار او ، تأكيد ورزيده است .

و السماء و الطارق . .. إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

سوگند به مغرب ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند به محل افول و غروب ستارگان

فلاأُقسم بموقع النجوم

{موقع} (مفرد {مواقع}) مى تواند اسم مكان و به دو معنا آمده است: محل استقرار و محل سقوط، برداشت بالا

بر پايه معناى دوم است.

سوگند به مكان ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 3،5

3 - سوگند الهى ، به نظام ستارگان آسمان

فلاأُقسم بموقع النجوم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مواقع} به معناى مكان هاى استقرار ستارگان باشد.

5 - { عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 1،3

1 - سوگند به نظام ستارگان ، سوگندى بزرگ و قابل توجه

فلاأُقسم بموقع النجوم . و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

3 - درك عظمت سوگند به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

شعور ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه

جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

شكافتن ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 3 - 2

2 - ساختار زمين نيز مانند آسمان و ستارگان ، در آستانه قيامت به هم خورده و رخنه هاى فراوانى در پيكره آن پديدار خواهد شد .

إذا السماء . .. و إذا الكواكب ... و إذا البحار فجّرت

شگفتى وضوح ستارگان در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 3

3 - آشكار شدن ستارگان در آسمان به هنگام شب ، امرى مهم و اعجاب آور است .

و السماء و الطارق

سوگند خداوند; بيانگر اهميت امورى است كه بر آن سوگند ياد شده است. ارتباط دو سوگند با هم، به ارتباط ستاره و آسمان نظر دارد.

طلوع ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له

اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

عظمت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 4

4 - ستارگان ، آفريده هايى با عظمت

فلاأُقسم بالخنّس

سوگند خداوند، حاكى از عظمت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده است.

عظمت ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له

أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

عظمت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 1

1 - عظمت ستاره { طارق } ، فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما الطارق

علم خدا به تابش ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 9

9 - آگاهى خداوند ، به هر آنچه از آسمان به زمين نازل مى شود ( باران

، فرشتگان ، تابش خورشيد ، ماه ، ستارگان و . . . ) و هر آنچه از زمين به آسمان بالا مى رود ( بخار آب ، فرشتگان ، اعمال مردمان و . . . )

يعلم . .. و ما ينزّل من السّماء و ما يعرج فيها

غروب ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 1،2

1 - سوگند الهى ، به هر ستاره آن گاه كه غروب مى كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} به معناى ستاره است و {الف و لام} آن جنس و مفيد عموم است; يعنى، {اقسم بكلّ نجم إذا هوى}. {هُوِىّ} (مصدر {هوى}) به معناى فرو افتادن است و در آيه شريفه بر غروب كردن اطلاق شده است.

2 - غروب ستارگان ، نمودى از قدرت و تدبير آفريدگار جهان

و النجم إذا هوى

از آن جا كه سوگند، به چيزى ياد مى شود كه داراى اهميت و پيامدار معنايى باشد مى توان گفت كه سوگند الهى به غروب ستارگان، براى توجه دادن بشر به تنظيم گر نظام آنها است.

فلسفه خلقت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 1

1 _ خداوند ستارگان را براى راهيابى انسان در ظلمتهاى دشت و دريا قرار داده است.

و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمت البر و البحر

فلك ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 4

4 - تمامى ستارگان به سرعت در مدارى در حركت اند .

و كلّ فى فلك يسبحون

مضاف اليه {كلّ} در

تقدير است و تنوين آن عوض از آن شىء مقدر مى باشد. جمع آمدن {يسبحون} قرينه است بر اين كه مقصود، خورشيد و ماه نيست; بلكه {كواكب} (ستارگان) مى باشد.

فواصل ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 2

2 - ستارگان آسمان ، داراى مكانى معين و فاصله هاى ثابت و تغييرناپذير

فلاأُقسم بموقع النجوم

در صورتى كه {موقع} (مفرد {مواقع}) اسم مكان (محل استقرار) باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

فوايد ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 16 - 6

6- { فى المجمع فى قوله : { زينّاها للناظرين } بالكواكب النيرة عن أبى عبدالله ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره آيه: {زينّاها للناظرين} از امام صادق(ع) چنين روايت شده است: به وسيله ستارگان نورانى [زينت مى دهيم]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 16 - 2،3

2- ستارگان ، داراى نقشى بسيار مهم در راهيابى مسافران

و عل_م_ت و بالنجم هم يهتدون

ذكر خاص {نجم} پس از عام (علامات) با اينكه نجم بى شك از جمله آنهاست، مى تواند گوياى نكته ياد شده باشد.

3- { قال رسول الله ( ص ) : { و بالنجم هم يهتدون } قال : هو الجدى لأنه نجم لاتزول و عليه بناء القبلة و به يهتدى أهل البر و البحر ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {و بالنجم هم يهتدون} فرمود: آن ستاره جُدى است; زيرا آن ستاره اى است كه از بين نمى رود و قبله [شناسى]بر آن بنا شده و به

وسيله آن اهل خشكى و دريا راهنمايى مى شوند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 7 - 1

1 - سوگند خداوند ، به آسمان تزيين يافته با ستارگان

و السّماء ذات الحبك

{حبيكة} و {حباك} (مفردهاى {حُبُك}) در معانى استحكام، راه و زيبايى به كار مى رود. برداشت ياد شده براساس معناى اخير است.

گردش ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 4

4 - تمامى ستارگان به سرعت در مدارى در حركت اند .

و كلّ فى فلك يسبحون

مضاف اليه {كلّ} در تقدير است و تنوين آن عوض از آن شىء مقدر مى باشد. جمع آمدن {يسبحون} قرينه است بر اين كه مقصود، خورشيد و ماه نيست; بلكه {كواكب} (ستارگان) مى باشد.

محمد(ص) و ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در شناخت ستارگان ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الطارق

مدارهاى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 2،3

2 _ ستارگان و موقعيت و مدارهاى آنها، داراى نظم و حساب و برنامه مشخص است.

جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمت البر و البحر

راهيابى به وسيله ستارگان زمانى ميسر است كه مدارات و موقعيت آنها داراى نظمى مشخص باشد ; زيرا در غير اين صورت راهيابى به وسيله آنها ممكن نبود.

3 _ مطالعه در كيهان و مدارا و موقعيت ستارگان، راهى براى درك توحيد و خداشناسى است.

و هو الذى جعل

لكم النجوم لتهتدوا بها

مراد از ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

مراد از

نجم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 8

8 - { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) . . . قال : النجم رسول اللّه ( ص ) و قد سمّاه اللّه فى غير موضع ، فقال : { و النجم إذا هوى } . . . .

از امام رضا(ع) روايت شده. .. كه فرمود: مراد از {نجم} رسول خدا(ص) است و خداوند رسول خود را در مواردى [از قرآن] نجم ناميده و فرموده است: و النجم إذا هوى}... .

مكان ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 3

3 _ خداوند ، در آسمان ها برج ها و منزلگاه هايى براى ستارگان قرار داد .

الذى جعل فى السماء بروجًا

{بروج} (جمع {برج}) به معناى قصرها است; ولى مقصود از آن در آيه شريفه _ مطابق ديدگاه بيشتر مفسران و اهل لغت _ مى تواند دو چيز باشد: 1_ منازل و قرارگاه هاى معين براى ستارگان و كواكب. 2- خود كواكب و ستارگان. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 2

2 - ستارگان آسمان ، داراى مكانى معين و فاصله هاى ثابت و تغييرناپذير

فلاأُقسم بموقع النجوم

در صورتى كه {موقع} (مفرد {مواقع}) اسم مكان (محل استقرار) باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 1

1 - آسمان ، داراى باران هاى پياپى و فائده هاى مداوم و

جايگاه ظهور مكرر ستارگان

و السماء ذات الرجع

{رَجْع} به معناى بازگرداندن و {رجوع} به معناى بازگشتن است (مفردات راغب). {ذات الرجع} وصفى است كه بر ثبوت و تداوم دلالت دارد و مراد از آن مى تواند بازگشت دادن بخارهاى متصاعد به صورت باران باشد. گفته {مقاييس اللغة} _ كه {رَجْع} را به معناى {باران} دانسته است _ اين احتمال را تأييد مى كند. برخى از مفسران، آن را بر تمام فايده هاى آسمانى، ظهور مكرر ستارگان در شب ها، تأثير حوادث آسمانى در پيدايش مكرر فصول سال، تطبيق داده اند.

موجبات تسخير ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 4

4- امر خداوند ، موجب مسخر و رام شدن ستارگان است .

و النجوم مسخّرت بأمره

{باء} در {بأمره} سببيه است و نشان مى دهد كه علت رام و مسخر بودن ستارگان امر الهى است.

نظم ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 2

2 _ ستارگان و موقعيت و مدارهاى آنها، داراى نظم و حساب و برنامه مشخص است.

جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمت البر و البحر

راهيابى به وسيله ستارگان زمانى ميسر است كه مدارات و موقعيت آنها داراى نظمى مشخص باشد ; زيرا در غير اين صورت راهيابى به وسيله آنها ممكن نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 2

2 - استقرار ستارگان در جايگاه خود ، سامان يافته و محكوم نظمى حاكم بر همه آنها است .

و إذا الكواكب انتثرت

نعمت ستارگان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 11

11 _ ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها است .

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. قمرًا منيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين است كه آيه شريفه، ضمن آن كه بيانگر قدرت خدا است، مى تواند در صدد امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى انسان ها نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 6 - 9

9 - ستارگان پرفروغ و زيبا ، از نعمت هاى الهى براى بشر

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بزينة الكواكب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 8

8 - ستارگان پرفروغ و زيبا ، از نعمت هاى الهى براى بشر

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بمص_بيح

نقش ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 1

1 _ خداوند ستارگان را براى راهيابى انسان در ظلمتهاى دشت و دريا قرار داده است.

و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمت البر و البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 12

12 _ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله تبارك و تعالى : { تبارك الذى جعل فى السماء بروجاً فالبروج الكواكب ;

امام باقر(ع) در باره سخن خدا {. ..جعل فى السماء بروجاً} فرمود: برج هاى آسمان، ستارگان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 -

6

6 - ستارگان راهنما ، باد هاى بشارت بخش و باران هاى رحمت آفرين ، نشانه هاى روشن توحيد و پوچى و بطلان شرك

أمّن يهديكم . .. أءل_ه مع اللّه

مفاد جمله {أءل_ه مع اللّه} با توجه به صدر آيه اين است كه: با وجود اين نشانه ها _ كه بيانگر نقش اراده خدا در حيات بشر است _ مجالى براى روى آوردن به غيرخدا نمى ماند; زيرا اصولاً كسى جز او نقشى در تدبير نظام هستى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 6 - 4،5

4 - ستارگان ، زينت بخش آسمان

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بزينة الكواكب

5 - هنرنمايى شگفت انگيز خدا در زيباسازى آسمان به وسيله ستارگان

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بزينة الكواكب

برداشت ياد شده از تنكيرِ {زينة} _ كه بر تفخيم و تعجيب دلالت دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 2

2 - ستارگان ، حافظان آسمان نزديك از نفوذ شيطان ها

بزينة الكواكب . و حفظًا من كلّ شيط_ن

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه نصبِ {حفظا} به سبب عطف بر {بزينة} باشد (از نوع عطف بر معنا كه در كلام عرب بسيار است). بر اين اساس، تقدير آيه چنين مى شود: {إنا خلقنا الكواكب زينة للسماء و حفظا لها} (ما ستارگان را براى زينت آسمان و نيز براى محفوظ ماندن آن از نفوذ شيطان آفريديم). بنابراين پيام آيه شريفه مانند آيه پنجم سوره ملك خواهد بود: {و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 6،7

6 - ستارگان ، زينت بخش آسمان دنيا ( نزديك ترين آسمان به زمين )

و زيّنا السّماء الدّنيا بمص_بيح

7 - ستارگان ، چراغ هاى آسمان اول و زيبايى بخش آن

و زيّنا السّماء الدّنيا بمص_بيح

{مصباح} (مفرد {مصابيح}) به معناى چراغ است و مراد از آن ستاره مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 5

5 - بى تأثيرى ستارگان ، در نيازمندى و بى نيازى انسان *

و أنّه هو أغنى و أقنى . و أنّه هو ربّ الشعرى

ارتباط اين آيه با آيه قبل، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه در ميان عرب جاهلى، اين اعتقاد وجود داشت كه ستاره {شعرى}، داراى تأثير در فقر و غناى انسان ها است و قرآن درصدد نفى اين اعتقاد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 4

4 - { روى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه عليهما السلام أنّ مواقع النجوم رجومها للشياطين فكان المشركون يقسمون بها . . . ;

از امام باقر و صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه {مواقع نجوم} رجم شياطين است كه به وسيله ستارگان انجام مى شود و مشركان به آن قسم ياد مى كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 4،7،9

4 - ستارگان ، زينت بخش آسمان

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بمص_بيح

7 - از ميان مجموعه آسمان ها ، تنها نزديك ترين آسمان ها به اهل زمين ، مزيّن به ستارگان است

. *

إنّا زيّنّا السماء الدنيا بمص_بيح

{الدنيا}، صفت براى {السماء}است. اين وصف مى تواند قيد احترازى و گوياى اين حقيقت باشد كه نزديك ترين آسمان _ نه همه آسمان ها _ به زيور ستارگان آراسته شده است.

9 - ستارگان پرفروغ ، مايه طرد شيطان ها و حفظ آسمان نزديك از نفوذ آنها است .

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

نورانيت ستاره پروين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 3

3 - كيوان يا پروين ، اخترى تابان كه نور آن تاريكى فضا را مى شكافد . *

و الطارق . .. النجم الثاقب

از ستارگانى كه {النجم الثاقب} توصيفگر آن است، ستاره زحل (كيوان) مى باشد (قاموس). برخى ديگر آن را بر {ثريا} (پروين) تطبيق داده و گفته اند: چون {النجم} هرگاه به صورت مطلق آورده شود، مراد از آن ستاره پروين است; پس در آيه نيز همان ستاره مورد نظر است.

نورانيت ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ

مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

نورانيت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _ و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

نورانيت ستاره كيوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 3

3 - كيوان يا پروين ، اخترى تابان كه نور

آن تاريكى فضا را مى شكافد . *

و الطارق . .. النجم الثاقب

از ستارگانى كه {النجم الثاقب} توصيفگر آن است، ستاره زحل (كيوان) مى باشد (قاموس). برخى ديگر آن را بر {ثريا} (پروين) تطبيق داده و گفته اند: چون {النجم} هرگاه به صورت مطلق آورده شود، مراد از آن ستاره پروين است; پس در آيه نيز همان ستاره مورد نظر است.

ويژگيهاى ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 2 - 1،2

1 - تمامى ستارگان در آستانه قيامت ، افشانده و پراكنده خواهند شد .

و إذا الكواكب انتثرت

{انتثار} به معناى تفرق يا پاشيده شدن است. (تاج العروس)

2 - استقرار ستارگان در جايگاه خود ، سامان يافته و محكوم نظمى حاكم بر همه آنها است .

و إذا الكواكب انتثرت

ويژگيهاى ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _

و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

ستاره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ستاره

آثار تعقل در مدار ستاره شعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 3

3 - تفكر در ساختار و مدار ستاره { شعرى } ، زمينه ساز راهيابى به قدرت و ربوبيت عالى خداوند *

و أنّه هو ربّ الشعرى

به ميان آوردن نام {شعرى} احتمالاً نه از آن جهت است كه عرب جاهلى عقيده شرك آلود درباره آن داشته اند; بلكه از آن جهت است كه خداوند بشر را به اهميت اين ستاره و همانند آن توجه داده و انسان را به مطالعه فضا فراخواند.

ابراهيم(ع) و ستاره پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 6

6 _ ابراهيم(ع) در برابر ستاره پرستان، با توجه به پنهان شدن ستارگان، پذيرفتن ربوبيت براى آنها را نامعقول اعلام كرد.

قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلين

{افول} به معنى پنهان شدن است.

ابزار شناخت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

اهميت ستاره شعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 2

2 -

اهميت ستاره { شعرى } ، در فرهنگ عرب عصر نزول قرآن

و أنّه هو ربّ الشعرى

با توجه به اين كه خداوند، از ميان همه ستارگان، به {شعرى} اشاره كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه عرب عصر نزول قرآن، نسبت به اين ستاره آگاهى و اعتقاد خاصى داشته اند.

اهميت ستاره شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 3

3 - درك عظمت سوگند به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

تاريخ ستاره پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 1

1 _ ستاره پرستى از آيينهاى رايج در بين مردم زمان ابراهيم

رءا كوكبا قال هذا ربى

تاريخ ستاره شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

تظاهر ابراهيم(ع) به ستاره پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

زيباترين ستاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 4

4 - { عن ضحاك بن مزاحم قال سئل على ( ع ) عن الطارق قال : هو أحسن نجم فى السماء و ليس تعرفه الناس و انما سمّى الطارق لأنّه يطرق نوره سماءً سماءً إلى سبع سماوات ثمّ يطرق راجعاً حتّى يرجع إلى مكانه ;

از ضحاك بن مزاحم روايت شده است: از امام على(ع) از معناى {طارق} سؤال شد، حضرت فرمود: نيكوترين ستاره اى است كه در آسمان است و مردم آن را نمى شناسند و همانا {طارق} ناميده شده; چون نور آن در آسمان ها، يكى پس از ديگرى تا هفت آسمان نفوذ مى كند. سپس در بازگشت نيز هم چنان نفوذ مى كند تا به محل اول برسد}.

ستاره امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع )

: . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

ستاره اوصيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم

؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

ستاره پرستى در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 1

1 _ ستاره پرستى از آيينهاى رايج در بين مردم زمان ابراهيم

رءا كوكبا قال هذا ربى

ستاره پرستى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2،3

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و

استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

3 _ قوم ابراهيم ستارگان را {رب} و مؤثر در تدبير هستى مى پنداشتند.

رءا كوكبا قال هذا ربى

ستاره پروين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 5

5 - { عن أبى هريرة عن النبىّ ( ص ) فى قوله { و من شرّ غاسق إذا وقب } قال : النجم هو الغاسق و هو الثريا ;

ابوهريره از پيامبر(ص)، درباره سخن خداوند {و من شرّ غاسق إذا وقب} روايت كرده كه فرمود: ستاره {نجم} (پروين)، همان چيزى است كه {غاسق} است [يعنى، هنگام تاريكى شديد شب، رؤيت مى شود] و [نام ديگر] آن ثريا است}.

ستاره جدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 16 - 3

3- { قال رسول الله ( ص ) : { و بالنجم هم يهتدون } قال : هو الجدى لأنه نجم لاتزول و عليه بناء القبلة و به يهتدى أهل البر و البحر ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {و بالنجم هم يهتدون} فرمود: آن ستاره جُدى است; زيرا آن ستاره اى است كه از بين نمى رود و قبله [شناسى]بر آن بنا شده و به وسيله آن اهل خشكى و دريا راهنمايى مى شوند.

..}.

ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره زهره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره شناسى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 88 - 4

4 - { عن الكاظم ( ع ) . . .قد قال اللّه تعالى فى حق ابراهيم ( ع ) : . . . { فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم } فلو لم يكن عالماً بعلم النجوم ما نظر فيها و ما قال : { إنّى سقيم } . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده . ..كه خداوند متعال در حق ابراهيم(ع) فرموده: ...{فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم} اگر ابراهيم عالم به علم نجوم نبود در ستارگان نظر نمى افكند

و نمى گفت: {إنّى سقيم}...}.

ستاره شناسى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

ستاره شناسى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

ستاره عطارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره مريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

ستاره مشترى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 6

6 - { عن الأصْبَغ بن نُباتة عن على ( ع ) فى قوله { فلاأُقسم بالخنّس } قال : خمسة أنجم زحل و عطارد و المشترى و بهرام و الزهرة . . . ;

از اصبغ بن نباتة از على(ع) درباره {فلااُقسم بالخنّس} روايت شده كه[ خُنّس] پنج ستاره است: زحل، عطارد، مشترى، بهرام و زهره}.

سوگند به بلندترين ستاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به مرتفع ترين ستاره ها *

و الطارق . .. النجم الثاقب

{نجم ثاقب}; يعنى، ستاره اى كه جايگاه آن رفيع تر از ديگر ستارگان است (قاموس).

سوگند به ستاره ثريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 7

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير).

آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره زهره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل

، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه

به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره عطارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

سوگند به ستاره مريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

سوگند به ستاره مشترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

طلوع ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم

أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

عظمت ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم

الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

عظمت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 1

1 - عظمت ستاره { طارق } ، فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما الطارق

غروب ستاره ثريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 7

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

مراد از

ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

نورانيت ستاره پروين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 3

3 - كيوان يا پروين ، اخترى تابان كه نور آن تاريكى فضا را مى شكافد . *

و الطارق . .. النجم الثاقب

از ستارگانى كه {النجم الثاقب} توصيفگر آن است، ستاره زحل (كيوان) مى باشد (قاموس). برخى ديگر آن را بر {ثريا} (پروين) تطبيق داده و گفته اند: چون {النجم} هرگاه به صورت مطلق آورده شود، مراد از آن ستاره پروين است; پس در آيه نيز همان ستاره مورد نظر است.

نورانيت ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 4

4 - { عن أبان بن تغلب قال : كنت عند أبى عبداللّه ( ع ) إذ دخل عليه رجل من أهل اليمن . . . فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : . . .فما زحل عندكم فى النجوم ؟ فقال اليمانى : نجم نحس ، فقال له أبوعبداللّه ( ع ) : مه لاتقولنّ ه_ذا فإنّه نجم أميرالمؤمنين ( ع ) و هو نجم الأوصياء ( ع ) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه فقال له اليمانى : فما يعنى بالثاقب قال : إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنيا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب ;

از ابان بن تغلب روايت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم كه مردى از اهل يمن خدمت ايشان رسيد . .. امام صادق(ع) به او فرمود: مقام زحل در بين ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد يمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع)

فرمود: بس كن و اين را مگو; زيرا زحل ستاره اميرالمؤمنين و ستاره اوصيا است و آن همان {نجم ثاقب} است كه خداى عزّوجلّ در كتابش ذكر كرده است. آن مرد يمنى گفت: مراد از ثاقب چيست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شكافد تا به نزديك ترين آسمان برسد و از آن جهت است كه خداى عزّوجلّ آن را {نجم ثاقب} (ستاره شكافنده) ناميده است}.

نورانيت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _ و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

نورانيت ستاره كيوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 3

3 - كيوان يا پروين ، اخترى تابان كه نور آن تاريكى فضا را مى شكافد . *

و الطارق . .. النجم الثاقب

از ستارگانى كه {النجم الثاقب} توصيفگر آن است، ستاره زحل (كيوان) مى باشد (قاموس). برخى ديگر آن را بر {ثريا} (پروين) تطبيق داده و گفته اند: چون {النجم} هرگاه به صورت مطلق آورده شود، مراد از آن ستاره پروين است; پس در آيه نيز همان ستاره مورد نظر است.

ويژگيهاى ستاره طارق

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _ و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

ستاره پرستى

تاريخ ستاره پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 1

1 _ ستاره پرستى از آيينهاى رايج در بين مردم زمان ابراهيم

رءا كوكبا قال هذا ربى

تظاهر ابراهيم(ع) به ستاره پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك

بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

ستاره پرستى در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 1

1 _ ستاره پرستى از آيينهاى رايج در بين مردم زمان ابراهيم

رءا كوكبا قال هذا ربى

ستاره پرستى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2،3

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

3 _ قوم ابراهيم ستارگان را {رب} و مؤثر در تدبير هستى مى پنداشتند.

رءا كوكبا قال هذا ربى

ستاره ثريا

سوگند به ستاره ثريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 7

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام

وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

غروب ستاره ثريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 7

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

ستاره شعرى

آثار تعقل در مدار ستاره شعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 3

3 - تفكر در ساختار و مدار ستاره { شعرى } ، زمينه ساز راهيابى به قدرت و ربوبيت عالى خداوند *

و أنّه هو ربّ الشعرى

به ميان آوردن نام {شعرى} احتمالاً نه از آن جهت است كه عرب جاهلى عقيده شرك آلود درباره آن داشته اند; بلكه از آن جهت است كه خداوند بشر را به اهميت اين ستاره و همانند آن توجه داده و انسان را به مطالعه فضا فراخواند.

اهميت ستاره شعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 2

2 - اهميت ستاره {

شعرى } ، در فرهنگ عرب عصر نزول قرآن

و أنّه هو ربّ الشعرى

با توجه به اين كه خداوند، از ميان همه ستارگان، به {شعرى} اشاره كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه عرب عصر نزول قرآن، نسبت به اين ستاره آگاهى و اعتقاد خاصى داشته اند.

ستاره شناسى

اهميت ستاره شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 3

3 - درك عظمت سوگند به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

تاريخ ستاره شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

ستاره شناسى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 88 - 4

4 - { عن الكاظم ( ع ) . . .قد قال اللّه تعالى فى حق ابراهيم ( ع ) : . . . { فنظر نظرة فى النجوم . فقال

إنّى سقيم } فلو لم يكن عالماً بعلم النجوم ما نظر فيها و ما قال : { إنّى سقيم } . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده . ..كه خداوند متعال در حق ابراهيم(ع) فرموده: ...{فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم} اگر ابراهيم عالم به علم نجوم نبود در ستارگان نظر نمى افكند و نمى گفت: {إنّى سقيم}...}.

ستاره شناسى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

ستاره شناسى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 4

4 - مردم صدراسلام ، بى بهره از دانش كيهان شناسى

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

به كارگيرى {لو} شرطيه _ كه براى انتفاى شرط و جزا است _ بيانگر مطلب بالا است.

ستايش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{ستايش}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 9

9 _ انتظار ستايش و تشويق در برابر انجام اعمال نيك ، ناپسند نيست . *

لا تحسبنّ الّذين . .. و يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا

با توجّه به مفهوم جمله {يحبّون . .. } (در برابر آنچه انجام نداده اند، خواهان ستايش هستند)، مى توان به دست آورد كه در صورت انجام كار نيك، توقع ستايش و تشويق ناپسند نباشد.

ستايش ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 188 - 11،13

11 _ عذاب دردناك الهى در انتظار خودپسندان و علاقه مندان به ستايش بيجا و چاپلوسى

لا تحسبنّ الّذين يفرحون . .. و يحبّون ... بمفازة ... و لهم عذاب اليم

13 _ عذابى دردناك در انتظار عالمان اهل كتاب به جهت كتمان حقايق و انتظار چاپلوسى و ستايش بيجا

لا تحسبنّ الّذين . .. بمفازة من العذاب

ستايش نيكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 9

9 _ انتظار ستايش و تشويق در برابر انجام اعمال نيك ، ناپسند نيست . *

لا تحسبنّ الّذين . .. و يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا

با توجّه به مفهوم جمله {يحبّون . .. } (در برابر آنچه انجام نداده اند، خواهان ستايش هستند)، مى توان به دست آورد كه در صورت انجام كار نيك، توقع ستايش و تشويق ناپسند نباشد.

ستايش كنندگان خدا

{ستايش كنندگان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 1،2،7

1_ غرش آسمان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اوست .

و يسبّح الرعد بحمده

{رعد} به صدايى كه از ابرها شنيده مى شود اطلاق مى گردد كه در فارسى به آن تندر و يا غرش آسمان مى گويند.

2_ فرشتگان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اويند .

و يسبّح . .. و المل_ئكة

{الملائكة} عطف بر {الرعد} است ; يعنى: {يسبح الملائكة بحمده من خيفته}.

7_ فرشتگان و رعد هاى آسمانى به وسيله حمد و ستايش خدا اورا تسبيح مى كنند .

و يسبّح الرعد بحمده

{باء} در {بحمده} مى تواند براى مصاحبت باشد و ممكن است براى

استعانت باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

ستر عورت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

احكام ستر عورت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر مردان واجب و كشف آن حرام است .

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

{فرج} و {فرجة} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء است; ولى در اصطلاح متعارف به معناى عورت و شرمگاه مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

اهميت ستر عورت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 9

9 _ آدمى ذاتاً برخوردار از حيا و شرمسار از مكشوف بودن شرمگاه خويش

بدت لهما سوءتهما و طفقا يخصفان عليهما

ستر عورت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 8

8 _ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى شيطان

ينزع عنهما لباسهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 8،13،23

8 - عورت و شرمگاه آدم و حوا ، پيش از تناول از درخت ممنوع بر آنان پوشيده بود .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

{سوأة} به معناى عورت و شرم گاه است (لسان العرب) و {بدت لهما} ممكن است به اين معنا باشد

كه عورت هر يك براى ديگرى آشكار شد و ممكن است مراد اين باشد كه عورت آنان براى خودشان آشكار شد. بر مبناى دومين احتمال، عورت آدم و حوا قبل از خوردن ميوه ممنوع، بر خود آنان نيز پوشيده بود.

13 - آدم و حوا ( ع ) ، به طور غريزى يا از روى عادت به پوشاندن عورت _ حتى از همسر خويش _ ملتزم بودند .

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

23 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { بدت لهما سوأتهما } قال : كانت سوأتهما لاتبدو لهما ; يعنى ، كانت داخلة ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {بدت لهما سوأتهما} روايت شده: عورت آن دو (آدم و همسرش) قبلاً براى آنان آشكار نبود، چون عورت آنان در داخل [پوست بدنشان ]بود}.

ستر عورت با برگ درختان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 12

12 - آدم و حوا درپى مكشوف شدن عورت هايشان ، سعى در پوشاندن آن با برگ درختان داشتند .

فبدت لهما سوءتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

{طفقا}; يعنى، آغاز كردند و {خصف} هرگاه با {على} متعدى شود، به معناى به هم دوختن چيزهايى و نهادن آن بر جايى خواهد بود; يعنى، آدم و حوا، برگ ها را به يكديگر متصل كرده و آن را بر خود گرفتند.

ستر عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 8

8 _ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى

شيطان

ينزع عنهما لباسهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 8،13،23

8 - عورت و شرمگاه آدم و حوا ، پيش از تناول از درخت ممنوع بر آنان پوشيده بود .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

{سوأة} به معناى عورت و شرم گاه است (لسان العرب) و {بدت لهما} ممكن است به اين معنا باشد كه عورت هر يك براى ديگرى آشكار شد و ممكن است مراد اين باشد كه عورت آنان براى خودشان آشكار شد. بر مبناى دومين احتمال، عورت آدم و حوا قبل از خوردن ميوه ممنوع، بر خود آنان نيز پوشيده بود.

13 - آدم و حوا ( ع ) ، به طور غريزى يا از روى عادت به پوشاندن عورت _ حتى از همسر خويش _ ملتزم بودند .

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

23 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { بدت لهما سوأتهما } قال : كانت سوأتهما لاتبدو لهما ; يعنى ، كانت داخلة ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {بدت لهما سوأتهما} روايت شده: عورت آن دو (آدم و همسرش) قبلاً براى آنان آشكار نبود، چون عورت آنان در داخل [پوست بدنشان ]بود}.

وجوب ستر عورت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

سجده از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار ترك سجده ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15

- 34 - 1،2،4

1- فرمان خداوند به ابليس براى خروج از آسمان ، در پى تمرد وى از دستور سجده بر آدم ( ع )

قال فاخرج منها

برداشت فوق، مبتنى بر دو احتمال است:B1. مرجع ضمير {منها} {سماوات} باشد، اگرچه در كلام ذكر نشده است. 2. به قرينه اينكه ابليس از زمره ملائكه بوده و جايگاه آنان هم در آسمانهاست.

2- خداوند ، در پى تمرد ابليس از فرمان خدا ، او را از زمره فرشتگان بيرون راند .

قال فاخرج منها

اين برداشت، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {منها} _ همان گونه كه مفسران احتمال داده اند _ {زمرة الملائكة} باشد.

4- تكبر ابليس و تمرد وى از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، عامل سقوط او از درگاه الهى

فقعوا له س_جدين . فسجد ... إلاّ إبليس أبى ... قال لم أكن لأسجد لبشر ... قال فاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 1

1- ابليس ، به دليل تمرد از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، مورد لعن ابدى خداوند قرار گرفت .

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 4

4- ابليس گمراه شدن خود را ، نتيجه فرمان خداوند به سجده بر آدم ( ع ) مى دانست .

فسجد الملئكة كلّهم . .. إلاّ إبليس أبى ... قال فاخرج منها فإنك رجيم ... قال ربّ

در اينكه مقصود ابليس از اغوا شدنش توسط خداوند چيست؟ چند نظريه وجود دارد: يكى از آنها اين است كه چون خداوند،

ابليس را با فرمان سجده بر آدم(ع) مورد آزمايش قرار داد، او در اين امتحان مردود شد و اين مردود شدن نيز موجب لعن و طرد وى شد; لذا همين طرد و لعن _ در نظر ابليس _ نوعى گمراهى تلقى گرديد.

آثار ترك سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 1

1- ابليس ، به دليل تمرد از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، مورد لعن ابدى خداوند قرار گرفت .

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 4

4- ابليس گمراه شدن خود را ، نتيجه فرمان خداوند به سجده بر آدم ( ع ) مى دانست .

فسجد الملئكة كلّهم . .. إلاّ إبليس أبى ... قال فاخرج منها فإنك رجيم ... قال ربّ

در اينكه مقصود ابليس از اغوا شدنش توسط خداوند چيست؟ چند نظريه وجود دارد: يكى از آنها اين است كه چون خداوند، ابليس را با فرمان سجده بر آدم(ع) مورد آزمايش قرار داد، او در اين امتحان مردود شد و اين مردود شدن نيز موجب لعن و طرد وى شد; لذا همين طرد و لعن _ در نظر ابليس _ نوعى گمراهى تلقى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 77 - 1،2

1 - فرمان خداوند به خروج ابليس از صف ملائكه ، در پى تمرد او از فرمان سجده بر آدم ( ع )

قال فاخرج منها

در اين كه مرجع ضمير {منها} چيست و مقصود

از آن چه مى باشد; ميان مفسران بحث و گفت وگو درگرفته است. برخى آن را صف فرشتگان دانسته اند; چون ابليس پيش از آن با فرشتگان بود و به همراه آنان مكلف به سجده بر آدم شده بود. برخى ديگر آن را منزلت و مقامى دانسته اند كه ابليس و فرشتگان در آن قرار داشتند; يعنى، منزلت و مقام مقربان درگاه الهى. گفتنى است كه در اين باره تعبير {هبوط} در سوره ديگرى (قال فاهبط منها) به كار رفته و مؤيد همين ديدگاه است.

2 - ابليس ، در پى سرپيچى از فرمان سجده بر آدم ( ع ) از جايگاه مقربان و منزلت والاى خويش رانده شد و سقوط كرد .

قال فاخرج منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 1

1 - ابليس به خاطر سرپيچى از فرمان سجده بر آدم ، مورد لعن و نفرين ابدى خداوند قرار گرفت .

و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

آثار سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 8

8 _ رابطه سجده با طهارت از آلودگى ها *

و طهّرك . .. و اسجدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 11

11 _ صالح شدن انسان ها ، در گرو استوارى در اطاعت خدا ، تلاوت آيات الهى به هنگام شب و سجده به درگاه او

امة قائمة . .. و هم يسجدون ... و اولئك من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 206 - 8

8 _ تقرب به خدا در گرو پرستش او و منزه دانستن وى از هر عيب و نقص و سجده خالصانه به درگاه اوست .

و لاتكن من الغفلين. إن الذين عند ربك ... و له يسجدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 6

6 - سجده كردن و به رو درافتادن در خاك ، نمود بارز ايمان مؤمنان است .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

{خَرَّ} در لغت به معناى {افتادن همراه با صدا} است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 25 - 3

3 - استغفار ، سجده ، توبه و انابه ، از زمينه هاى آمرزش الهى

فاستغفر ربّه و خرّ راكعًا و أناب . فغفرنا له ذلك

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه نويد خداوند به آمرزش داوود(ع) پس از استغفار، سجده، انابه و توبه او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 14

14 - سجده ، اصلى ترين نماد و نمود عبوديت

لاتسجدوا . .. واسجدوا ... إن كنتم إيّاه تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 16،19

16- ركوع و سجود ( نماز ) ، عالى ترين جلوه نيايش و عبوديت خلق در برابر خدا

تريهم ركّعًا سجّدًا

از اين كه ركوع و سجود به عنوان اركان نماز، از ميان همه عبادات، اختصاص به ذكر يافته است; ويژگى و اهميّت آن استفاده مى شود.

19- نقش اساسى

ركوع و سجود ( نماز ) ، در جلب فضل و خشنودى خداوند

تريهم ركّعًا سجّدًا يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا

{يبتغون. ..} مترتب بر {ركعّاً سجداً} است; يعنى، مؤمنان با ركوع و سجود خويش، جوياى فضل و خشنودى خدايند.

آثار سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 11،14،19

11 - سجده به پيشگاه خداوند ، نشان سرپيچى از فرمان غير او است .

لاتطعه و اسجد

دستور سجده، بر نهى از اطاعت عطف گرفته شده است تا جلوه مطيع نبودن را بيان كرده باشد.

14 - سجده ، كارآمدترين وسيله براى تقرب به پيشگاه خداوند

و اسجد و اقترب

19 - { عن الوَشّاء قال سمعت الرضا ( ع ) يقول : أقرب ما يكون العبد من اللّه عزّوجلّ و هو ساجد و ذلك قوله عزّوجلّ { واسجد و اقترب } ;

از وشاء روايت شده كه گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه مى فرمود: نزديك ترين حالت بنده به خداوند عزّوجلّ، حالت سجده او است و اين سخن خداوند عزّوجلّ است كه فرمود: {واسجد و اقترب}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 10

10 - كرامت انسانى ، در گرو گرايش به توحيد ربوبى و سجود و انقياد در برابر خدا

و كثير حقّ عليه العذاب و من يهن اللّه فما له من مكرم

آثار سجده در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 10

10 - سجده هاى نماز ، محرك اصلى مخالفان به جلوگيرى از اقامه آن

ينهى . عبدًا إذا

صلّى ... لاتطعه و اسجد

آثار سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 3

3- سجده ملائكه بر آدم ( ع ) ، پيام دار كرامت و فضيلت او بر آنان بود .

اسجدوا لأدم فسجدوا . .. قال أرءيتك ه_ذا الذى كرّمت علىّ

آداب سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 17

17 - لزوم اعتراف به ربوبيت خداوند به هنگام سجده

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

ابليس و سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 3،4،9

3 - ابليس نيز همانند فرشتگان ، مأمور به سجده بر آدم ( ع ) بود .

فسجدوا إلا إبليس أبى

4 - ابليس از فرمان خدا سرپيچى كرد و بر آدم سجده ننمود .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس أبى

{اِبا} (مصدر اَبى) به معناى امتناع كردن است.

9 - تكبر و خود بزرگ بينى ابليس ، مايه امتناع او از سجده بر آدم ( ع ) شد .

فسجدوا إلا إبليس أبى و استكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 31 - 1،3

1- ابليس ، از فرمان خداوند براى سجده بر آدم ( ع ) سرپيچى كرد و حاضر نشد در رديف ديگر سجده كنندگان بر او قرار گيرد .

إلاّ إبليس أبى أن يكون مع الس_جدين

3- ابليس چونان فرشتگان ، مأمور به سجده بر آدم ( ع ) بود .

فسجد الملئكة كلّهم أجمعون . إلاّ

إبليس أبى أن يكون مع الس_جدين

اجتناب از سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 2،7

2 _ مشركان صدراسلام ، از سجده در برابر خداى رحمان ، امتناع مى كردند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن

7 _ مشركان صدراسلام ، به دليل اين كه پيامبر ( ص ) آنان را به سجده در برابر خداى رحمان فرمان داد ، از سجده امتناع كردند .

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ما} در {لما تأمرنا} مصدريه و {لام} تعليليه باشد; يعنى، آيا به خاطر فرمان تو ما سجده كنيم؟ هرگز چنين نخواهيم كرد! گفتنى است همزه در {أنسجد} استفهاميه و براى انكار و امتناع است.

احكام سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 12

12_ جواز سجده بر غير خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در اديان پيشين

و خرّوا له سجّدًا

منزّه بودن يعقوب و يوسف(ع) از شرك و پرستش غير خدا و مبارزه آنان با چنين عقيده و مرامى _ كه آيات بسيارى گوياى آن است _ مى رساند كه سجده خاندان يوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلكه مجرد احترام و تواضع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 14

14- جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا با اذن الهى

فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 5

5- سجده براى غير خدا ، به منظور تكريم و بزرگداشت با اذن و اجازه او جايز است . *

قلنا . .. اسجدوا لأدم فسجدوا

از فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع)، استفاده مى شود: چنين عملى وقتى با اجازه او باشد، مانعى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 15

15- { على بن محمد . . . قال : سئل أبوعبدالله ( ع ) عمّن بجبهته علة لايقدر على السجود عليها قال : يضع ذقنه على الأرض ان الله عزّوجلّ يقول : { و يخرّون للأذقان سجداً } ;

على بن محمد . .. گفت: از امام صادق(ع) درباره كسى كه بر پيشانى او علتى است (زخم، يا دمل و يا...) كه نمى تواند سجده كند سؤال شد، حضرت فرمود: چانه اش را روى زمين بگذارد; زيرا خداوند مى فرمايد: و يخرّون للأذقان سجّداً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 7

7 - آفرينش ملائكه و ابليس ، بر آفرينش انسان ها مقدم بود .

للمل_ئكة اسجدوا . .. إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 12

12 - { عن سماعة قال : سألته عن الركوع و السجود هل نزل فى القرآن فقال : نعم قول اللّه عزّوجلّ { ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا } فقلت : فكيف حدّ الركوع و السجود ؟ فقال : أمّا ما يجزيك من الركوع فثلاث تسبيحات تقول : سبحان

اللّه سبحان اللّه ثلاثاً . . . ;

سماعه مى گويد: از امام(ع) پرسيدم: آيا در باره ركوع و سجود در قرآن چيزى نازل شده است؟ فرمود: آرى! خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: {ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا} به آن حضرت گفتم: حدّ ركوع و سجود چيست؟ فرمود: آن مقدار ذكرى كه در ركوع براى تو كافى است، سه دفعه تسبيحات است. مى گويى: سبحان اللّه سبحان اللّه تا سه دفعه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 12

12 - جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا ، با اذن الهى

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 7

7 - سجده براى غير خدا ، ممنوع و مورد نهى صريح خداوند است .

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

اذكار سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 12

12 - { عن سماعة قال : سألته عن الركوع و السجود هل نزل فى القرآن فقال : نعم قول اللّه عزّوجلّ { ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا } فقلت : فكيف حدّ الركوع و السجود ؟ فقال : أمّا ما يجزيك من الركوع فثلاث تسبيحات تقول : سبحان اللّه سبحان اللّه ثلاثاً . . . ;

سماعه مى گويد: از امام(ع) پرسيدم: آيا در باره ركوع و سجود در قرآن چيزى نازل شده است؟ فرمود: آرى! خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: {ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا} به آن حضرت گفتم: حدّ ركوع و سجود چيست؟

فرمود: آن مقدار ذكرى كه در ركوع براى تو كافى است، سه دفعه تسبيحات است. مى گويى: سبحان اللّه سبحان اللّه تا سه دفعه}.

ارزش سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 6،7

6 _ اطاعت خداوند ، خواندن آيات الهى به هنگام شب و در حال سجده ، ملاك ارزشمندى انسانها

ليسوا سوآءً من اهل الكتب امّة قائمة . .. و هم يسجدون

7 _ ارزش والاى اطاعت و بندگى خدا ، تلاوت آيات الهى ( قرآن و . . . ) به هنگام شب و در حال سجده به درگاه وى

يتلون ءايت اللّه ءاناء الّيل و هم يسجدون

بنابر اينكه جمله {و هم يسجدون}، حال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 5

5 - اهميت و ارزش ويژه سجده و اظهار خضوع و تذلل در برابر خداوند ، در مقايسه با ديگر اجزا و اركان عبادت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{سجده} در اصل به معناى خضوع و تذلل است. تقدم آن در آيه شريفه، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

اعضاى سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 7

7 - { عن حَمّاد بن عيسى قال : قال لى أبوعبداللّه ( ع ) . . . سبعةٌ منها فرضٌ يسجد عليها و هى الّتى ذكرها اللّه فى كتابه فقال : { و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً } و هى الجَبْهَة و الكَفّان و الرُّكْبَتان و الإبْهامان ;

از حماد بن عيسى

روايت شده كه گفت: امام صادق(ع) به من فرمود: هفت موضع [از بدن] است كه فرض شده كه سجده بر آنها قرار گيرد و آن همان مواضعى است كه خداوند در كتاب خود ذكر كرده و فرموده است: {و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً} و آن مواضع پيشانى، كف دستان، سر زانوها، و انگشتِ شست [پاها ]است}.

انگيزه ترك سجده ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 32 - 2

2- خداوند ، در پى سرپيچى ابليس از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، از انگيزه نافرمانى او جويا شد و وى را مورد بازخواست قرار داد .

قال يإبليس ما لك ألاّ تكون مع الس_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 33 - 1،3،4

1- ابليس ، در پى جويا شدن خداوند از انگيزه تمردش ، جواب داد : هرگز بر انسانى كه از گِلى خشكيده ، بد بو و متغير خلق شده است ، سجده نخواهد كرد .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

3- ابليس ، در تمرد خود از فرمان خداوند براى سجده بر آدم ( ع ) ، تنها ماده جسمانى او را ملاك قرار داد و وجود روح الهى را در او ناديده گرفت .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

4- ابليس ، با توجه به ماده اوّليه خلقت انسان ، او را شايسته مسجود شدن موجودى چون خود نمى ديد .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

تعبير {لم أكن لأسجد}

به جاى {لا أسجد} يا {لست أسجد}، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه شيطان، مقام خود را برتر از آدم(ع) مى ديد.

اهميت سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 14

14 - مهيّا كردن و آماده ساختن خانه خدا براى طواف ، عبادت ، ركوع و سجود ، فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

در برداشت فوق {تطهير} - چنانچه بعضى از مفسران گفته اند - كنايه از مهيّا ساختن و اختصاص دادن، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 10

10 _ تلاوت آيات خدا و سجده به درگاه او ، قيام به امر خداوند است .

امة قائمة يتلون . .. و هم يسجدون

بنابر اينكه {يتلون . .. }، تفسير {قائمة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 8،13

8 _ قيام به امر دين ( اطاعت خدا ) تلاوت آيات خدا ، سجده به درگاه او ، ايمان به خدا و معاد ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در امور خير ، ويژگى امّت شايسته و صالح

امة قائمة . .. و اولئك من الصالحين

13 _ قيام به طاعت خدا ، تلاوت آيات او ، سجده به درگاه او ، ايمان به خدا و معاد ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در نيكى ها ، حبل الهى است . *

ضربت عليهم الذّلّة .

.. الّا بحبل من اللّه ... ليسوا سواءً من اهل الكتب ... يؤمن

به نظر مى رسد صفات مذكور، بيانگر {حبل اللّه} است; چون دارندگان اين صفات، قطعاً از ذلت به دور هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 115 - 4

4 _ قيام به طاعت خدا ، تلاوت آيات وى در شب هنگام در حال سجده ، ايمان به خدا و معاد ، امر به معروف ، نهى از منكر و شتاب در نيكى ها ، از اعمال خير

من اهل الكتب امّة قائمة . .. و ما يفعلوا من خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 6

6 _ پرستش خدا ، به زبان آوردن اسما و صفاتى كه حاكى از تنزيه او باشد و نيز سجده كردن به آستان او ، از مصاديق ذكر و ياد خداوند است .

و اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك ... و له يسجدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 12

12 _ ستايش خداوند و حركت در مسير او و ركوع و سجود و امر به معروف و نهى از منكر ، از جلوه هاى بارز عبادت پروردگار *

التّئبون العبدون . .. و الناهون عن المنكر

برداشت فوق بدان احتمال است كه {الحامدون السائحون . .. } از باب ذكر خاص بعد از عام (العابدون) و بيانگر اهميت و ويژگى اين صفات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 5

5

- اهميت و ارزش ويژه سجده و اظهار خضوع و تذلل در برابر خداوند ، در مقايسه با ديگر اجزا و اركان عبادت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{سجده} در اصل به معناى خضوع و تذلل است. تقدم آن در آيه شريفه، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر سجده براى او در پاسى از شب

و من الّيل فاسجد له

{من} در {من الليل}، براى تبعيض است; يعنى، بخشى از شب.

اهميت سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 8

8 - تكليف سجده كردن فرشتگان بر آدم ، تكليفى بس مهم و بزرگ در پيشگاه خداوند

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة ... إلاّ إبليس استكبر و كان من الك_فرين

از اين كه ابليس، به خاطر سرپيچى از سجده بر آدم، از سوى خداوند كافر شمرده شد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 9،12

9 _ سجده در برابر خداى رحمان ، تكليفى مهم و داراى جايگاه ويژه در ميان ديگر تكاليف الهى

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

اختصاص به ذكر يافتن صفت رحمان از ميان ديگر اوصاف خداوند، به هنگام فرمان سجده در برابر او، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

12 _ سجده در برابر خداى رحمان ، مظهر

يگانه پرستى و روح اديان توحيدى است .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن . .. و زادهم نفورًا

قرار گرفتن فرمان سجده بر خداى رحمان در رديف سلسله آيات مربوط به محكوميت شرك و اثبات توحيد و يگانگى خداوند، مى تواند مطلب ياد شده را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 18

18 - لزوم سجده به پيشگاه خداوند و تلاش براى تقرّب به درگاه او

و اسجد و اقترب

آيه شريفه گرچه خطاب به پيامبر(ص) است; ولى از كاربرد تعبير {عبداً} (در آيه قبل) به جاى نام مخصوص آن حضرت، تعميم مفاد آن به همه مردم استفاده مى شود.

اهميت سجده در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 8

8- سجده و خضوع ، ركن اصلى و روح نماز و داراى جايگاه ويژه در ميان ساير عبادات

فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

مقصود از {سجده} مى تواند نماز باشد و علت اينكه به جاى نماز به سجده امر شده، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه سجده ركن مهم و روح نماز است. گفتنى است دستور خداوند به سجده، پس از توصيه به تسبيح و حمد _ كه هر دو نوعى عبادت به شمار مى آيند _ نشان دهنده اهميت و جايگاه ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 4

4 _ سجده ، ركن اصلى و روح نماز است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

تقديم سجده بر قيام _ در حالى كه در نماز

قيام بر سجده مقدم است _ مى تواند براى بيان اهميت سجده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 219 - 4

4 - سجده و خضوع در برابر خداوند ، مهم ترين ركن نماز و روح عبادت

و تقلّبك فى الس_جدين

از اختصاص به ذكر يافتن موضوع سجده، در ميان مجموعه اركان نماز و مصاديق عبادت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

پاداش سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 5

5 - پاداش سجده و تسبيح همراه با حمد خداوند و عبادت هاى شبانه و انفاق هاى مؤمنان ، فوق حد شمارش است .

إنّما يؤمن . .. سجّدًا و سبّحوا بحمد ربّهم ... تتجافى جنوبهم ... و ممّا رزقن_هم

{فاء} در {فلاتعلم نفس} تفريع بر آيات پيش است كه در آنها صفات نيكوى مؤمنان شمرده شده است. بنابراين، معنا، چنين مى شود: {مؤمنانى كه داراى صفات ياد شده اند، پاداشى مخفى دارند}. با توجه به تفريع احتمال دارد كه اختفاى پاداش، كنايه از فوق شمارش بودن باشد.

تاريخ سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 5

5 _ به خاك افتادن و سجده كردن ، از ديرباز جلوه بارز بندگى ، پرستش و تسليم بوده است .

و ألقى السحرة سجدين

ظاهراً مراد از {سجده} پيشانى بر خاك ساييدن است. بنابراين كلمه {سجدين} بيانگر اين است كه اظهار خضوع با پيشانى بر خاك نهادن (سجده) سابقه طولانى داشته و آيه بعد {ءامنا برب العلمين} دلالت مى كند كه اين عمل براى اظهار

بندگى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 15

15 - پيشانى بر خاك نهادن ، از ديرباز نشانه خضوع و فروتنى دربرابر خداوند و جلوه بارز بندگى او بوده است .

فأُلقى السحرة سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 3

3 - سجده ، جلوه بارز بندگى ، پرستش و تسليم در ميان ملت ها در طول تاريخ

فأُلقى السحرة س_جدين

ترك سجده ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 32 - 3

3- گفت و گوى مستقيم و بدون واسطه خداوند با ابليس ، در پى تمرد وى از فرمان سجده بر آدم ( ع )

قال يإبليس ما لك ألاّ تكون مع الس_جدين

ترك سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 9،10

9 _ ابليس از سجده كردن بر آدم(ع) سرباز زد و از فرمان خدا تمرد كرد.

فسجدوا إلا إبليس

10 _ روحيه ابليس ناسازگار با سجده كردن بر آدم(ع) و خاضع شدن در برابر او

إلا إبليس لم يكن من السجدين

جمله {فسجدوا إلا إبليس} به روشنى مى رساند كه ابليس بر آدم(ع) سجده نكرد بنابراين جمله {لم يكن . ..} اشاره به حقيقتى ديگر دارد و آن اينكه سجده نكردن وى مقطعى و به خاطر شرايط خاصى نبود بلكه نهاد وى از اين عمل گريزان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 6

6 _ تكبّر و خود

برتربينى ابليس، عامل تمرد وى از اطاعت فرمان خداوند (سجده بر آدم(ع))

قال أنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 6

6 _ محاوره و گفتگوى مستقيم خداوند با ابليس، در داستان تمرد وى از سجده بر آدم(ع)

قال ما منعك . .. قال أخرج منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 32 - 1

1- خداوند ، به خاطر تمرد ابليس از سجده بر آدم ( ع ) ، او را مورد سرزنش قرار داد .

قال يإبليس ما لك ألاّ تكون مع الس_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 33 - 1،3

1- ابليس ، در پى جويا شدن خداوند از انگيزه تمردش ، جواب داد : هرگز بر انسانى كه از گِلى خشكيده ، بد بو و متغير خلق شده است ، سجده نخواهد كرد .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

3- ابليس ، در تمرد خود از فرمان خداوند براى سجده بر آدم ( ع ) ، تنها ماده جسمانى او را ملاك قرار داد و وجود روح الهى را در او ناديده گرفت .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 3،11

3- همه فرشتگان جز ابليس ، از امر الهى به سجده بر آدم ( ع ) اطاعت كردند .

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

11- خودبرتربينى ابليس

و پست تر و كم ارزش تر ديدن جنس آدم ( ع ) ، ريشه عصيان و نافرمانى وى از فرمان خداوند بر سجده بر آدم ( ع )

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس قال ءأسجد لمن خلقت طينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 9،23

9- ابليس ، از اطاعت خدا در سجده براى آدم ، سرپيچى كرد .

فسجدوا إلاّ إبليس . .. فقسق عن أمر ربّه

{فسق} به معناى خروج از محدوده شريعت است (مفردات راغب).

23- تمرد شيطان از سجده بر آدم ، نمايانگر عداوت او با آدميان است .

فسجدوا إلاّ إبليس . .. و هم لكم عدوٌّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 4

4 - ابليس ، همچون فرشتگان ، مأمور به سجده در برابر آدم ( ع ) بود .

للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّإبليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 4

4 - امتناع ابليس از سجده در برابر آدم ، نشانگر دشمنى او با آدم و ديگرانسان ها است .

إلاّإبليس أبى . فقلنا ي__َادم إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك

معرفى ابليس پس از امتناع از سجده، به عنوان دشمن {آدم و حوا} نشانگر آن است كه ترك سجده، علامت اين دشمنى بوده است و دشمن شدن او با حوا، گوياى اين است كه ابليس پس از ماجراى سجده بر آدم، با جنس انسان، خصومت يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

74 - 2

2 - سرپيچى ابليس ، از فرمان خداوند به سجده براى آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة . .. إلاّإبليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 75 - 1

1 - سرزنش ابليس از سوى خداوند ، به خاطر نافرمانى از سجده بر آدم ( ع )

قال ي_إبليس ما منعك أن تسجد

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام توبيخ ابليس و محكوميت عمل او است.

تشويق به سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 4

4 - تشويق انسان ها از سوى خداوند ، به سجده و فرمانبرى از قوانين الهى ، همچون ديگر موجودات طبيعت

و النجم و الشجر يسجدان

ذكر سجده و فرمانبرى ستارگان و گياهان براى خداوند، مى تواند به منظور تشويق و برانگيختن بشر به پيروى از قوانين الهى و خضوع در برابر آن، ادا شده باشد.

تعبير رؤياى سجده خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 9

9_ خضوع و سجود ستارگان ، ماه و خورشيد براى انسان در رؤيا ، نشان برگزيده شدن و دستيابى او به علم و دانش است .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك

تعبير رؤياى سجده ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 9

9_ خضوع و سجود ستارگان ، ماه و خورشيد براى انسان در رؤيا ، نشان برگزيده شدن و دستيابى او به علم و دانش است .

إنى رأيت

أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك

تعبير رؤياى سجده ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 9

9_ خضوع و سجود ستارگان ، ماه و خورشيد براى انسان در رؤيا ، نشان برگزيده شدن و دستيابى او به علم و دانش است .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك

جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 14

14- جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا با اذن الهى

فقعوا له س_جدين

جواز سجده بر غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 7

7 - آفرينش ملائكه و ابليس ، بر آفرينش انسان ها مقدم بود .

للمل_ئكة اسجدوا . .. إلاّإبليس أبى

حرمت سجده بر غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 5

5 - سجده و عبادت براى غير خدا ، شرك و حرام است .

و أنّ المس_جد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحدًا

حقيقت سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 14

14 - سجده به خودى خود و فى نفسه ، حاكى از پرستش مسجود نيست .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

در نتيجه سجده كردن فى نفسه عبادت و پرستش محسوب نمى شود; بلكه سجده اى عبادت و پرستش محسوب مى شود كه سجده كننده مسجود را رب خويش بداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 15

15- سجده ، مظهر بزرگداشت و تعظيم

فقعوا له س_جدين

از اينكه خداوند، براى بزرگداشت انسان و تبيين موقعيت برتر او در ميان ساير موجودات، به فرشتگان فرمان داد تا در برابر او به سجده بيفتند _ با اينكه امكان تكريم به صورت ديگرى وجود داشت _ حكايت از اين نكته مى كند كه سجده، رمز و مظهر تعظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 4

4 - سجده ، مظهر حق پرستى و خضوع در برابر خداوند

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده از آن جا است كه نخستين واكنش مثبت ساحران پس از پى بردن به آيت الهى و معجزه موسى، سجده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 13

13 - سجده ، نماد و مظهر بزرگداشت و تكريم

فقعوا له س_جدين

از اين كه خداوند براى بزرگداشت انسان و تبيين جايگاه برتر او در ميان ساير موجودات، به فرشتگان فرمان داد تا در برابر او به سجده بيفتند _ با آن كه امكان تكريم به صورت ديگر وجود داشت _ مى رساند كه سجده، رمز و مظهر تعظيم و بزرگداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 27

27- سجده ، مظهر بندگى و خضوع به درگاه خداوند

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

از ميان همه عبادات و مظاهر عبادى، {سجده} اختصاص به ذكر يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 -

3

3 - سجده ، نمود بارز كرنش در برابر خداوند و اظهار عبوديت و بندگى در پيشگاه او

فاسجدوا للّه و اعبدوا

با توجه به اين كه سجده، خود نوعى عبادت است، اختصاص به ذكر يافتن آن نشانگر مطلب بالا است.

درك سجده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 6

6 - سجود و خضوع تمامى پديده هاى جهان در برابر خدا ، امرى قابل درك براى انسان ها

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض

همزه در {ألم تر} براى استفهام توبيخى است: {رؤيت} (مصدر {ترى}) به معناى دانستن و به اصطلاح از افعال قلوب است; يعنى، {آيا ندانستى كه. ..}. توبيخ خداوند بيانگر مطلب ياد شده است; چه اين كه سجود و خضوع موجودات اگر قابل درك نبود، خداوند انسان ها را توبيخ نمى كرد.

دعوت به سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 3

3 - كافران و مشركان در عرصه قيامت به سجده فرا خوانده مى شوند ; ولى آنان از اين كار ناتوان اند .

و يدعون إلى السجود فلايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 3

3 - فراخوانده شدن كافران و مشركان به سجده و خضوع در برابر خداوند در دنيا و امتناع آنان از اين كار

و قد كانوا يدعون إلى السجود و هم س_لمون

ركنيت سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 3

3 - سجده ، ركن مهم

نماز

و من الّيل فاسجد له

اطلاق {سجده} بر {نماز} ، از باب اطلاق جز بر كل است و اين مى رساند كه اين جزء، از اجزاى مهم نماز است.

زمان سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 4

4- { عن الصادق ( ع ) . . . قال : . . . فأوّل من بادر بالسجود جبرائيل و ميكائيل ثمّ عزرائيل ثمّ إسرافيل ثمّ الملائكة المقربون و كان السجود لأدم يوم الجمعة عند الزوال فبقيت الملائكة فى سجودها إلى العصر . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. اولين كسانى كه در سجده پيشى گرفتند، جبرئيل و ميكائيل بودند; سپس عزرائيل و بعد اسرافيل; سپس فرشتگان مقرب الهى و سجده براى آدم روز جمعه هنگام ظهر بود، پس ملائكه تا عصر در حال سجده بودند}.

زمينه سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 6

6 - هدف از طرح خلافت آدم ( ع ) براى فرشتگان و اثبات فضيلت و برترى او ، ايجاد رغبت در فرشتگان براى اجراى فرمان الهى ( سجده بر آدم ( ع ) ) بود .

و إذ قال ربك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

زمينه سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 4

4 - توجه به تدبير و قدرت الهى در نظام هستى ، مقتضى خضوع و سجود انسان در برابر

آفريدگار آن

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. فاسجدوا للّه و اعبدوا

سجده آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 1

1_ همه كسانى كه در آسمان ها و زمينند در برابر خداوند خاضعند و بر او سجده مى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

سجده آل يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سجده ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 13

13 _ سجده هاى بسيار ابراهيم ( ع ) ، موجب برگزيده شدن وى ، از سوى خداوند ، به عنوان خليل

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

امام صادق(ع) در مورد

علت برگزيده شدن حضرت ابراهيم(ع) به عنوان خليل، از سوى خداوند فرمود: لكثرة سجوده على الارض.

_______________________________

علل الشرايع، ص 34، ح 1، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 554، ح 584.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده ادريس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده اكراهى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 2،9

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

سجده انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

سجده بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 4،6

4 _ خداوند پس از خلقت آدم(ع)، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند.

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

6 _ وجود فاصله زمانى ميان صورت دهى به منشأ انسانها و فرمان سجده بر آدم(ع)

ثم صورنكم ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 1،2

1 _ ابليس، مورد سرزنش و بازپرسى خداوند به سبب تمرد از سجده بر آدم

قال ما منعك ألا تسجد

در توجيه وجود كلمه {لا} در {ألاتسجد} چند نظر وجود دارد: برخى گفته اند {لا} زايده و براى تأكيد است. و برخى ديگر گفته اند {منعك} متضمن معناى {دعاك} است كه در اين صورت لا نافيه خواهد بود. يعنى چه چيز تو را واداشت كه سجده نكنى.

2 _ ابليس، همچون فرشتگان، مورد خطاب خداوند در فرمان سجده بر آدم بود.

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. ما منعك ألا تسجد إذ أمرتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 6

6- شگفتى انكارآميز ابليس از فرمان الهى به سجده وى بر موجودى آفريده از گِل

قال ءأسجد لمن خلقت طينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 50 - 2،8

2- خداوند ، به همه فرشتگان فرمان داد تاآدم را سجده كنند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

{ال} در {الملائكة} براى استغراق است; يعنى: {همه ملائكه}.

8- ابليس نيز مانند فرشتگان ، مأمور سجده براى آدم بود .

فسجدوا إلاّ إبليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 2،3،8

2 - فرشتگان ، به فرمان خداوند ، موظف به سجده براى آدم و خضوع در برابراو شدند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

3 - تمامى فرشتگان ، فرمان سجده براى آدم را گردن نهادند و بى درنگ در برابر او به سجده افتادند .

فسجدوا

حرف {فا} بر نبودن فاصله بين فرمان سجده و انجام آن دلالت دارد.

8 - آدم ( ع ) ، داراى مقام و جايگاهى برتر از ملائكه

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 7

7 - فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) پس از آفرينش او

فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 1،2

1 - با صدور فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، بى درنگ همه آنها ، در برابر او به سجده درافتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة كلّهم

2 - هم زمان و دسته جمعى بودن سجده ملائكه در برابر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

مقصود از {أجمعون} _ به خاطر آمدن {كلّهم} _ دفعى و دسته

جمعى بودن عمل سجده است; يعنى، {كلّهم} ناظر به سجده همگانى و بدون استثناى فرشتگان و {أجمعون} اشاره به دسته جمعى و دفعى بودن آن سجده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 1

1 - ابليس چونان فرشتگان ، مكلف و موظف به سجده براى آدم ( ع )

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة ... إلاّ إبليس

سجده بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 8

8 - دميده شدن روح الهى در انسان ، موجب شايستگى وى براى مسجود فرشتگان بودن

خ_لق بشرًا من طين . فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرمان خداوند به سجده بر آدم(ع)، پس از دميده شدن روح الهى در او صادر گرديد و اين مى رساند كه آنچه موجب شايستگى آدم براى سجده شد، روح الهى وى بود; نه جسم و كالبدش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 3

3 - تجلى بزرگداشت انسان ، در سجده فرشتگان بر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 7

7 _ ورود به بيت المقدس و سجده به درگاه الهى در آن هنگام ، فرمان خداوند به يهوديان عصر موسى ( ع )

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 -

15 - 1،2،6،9

1_ همه كسانى كه در آسمان ها و زمينند در برابر خداوند خاضعند و بر او سجده مى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

6_ سايه هاى موجودات عالم ، به خدا سجده مى برند و مطيع و فرمانبردار اويند .

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

{ظلال} (جمع ظل) به معناى سايه هاست.

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت

سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 3

3- مطلوبيت تسبيح پروردگار همراه با خضوع و سجده براى او ، با مشاهده آيات بحقّ او

إذا يتلى عليهم يخرّون للأذقان سجّدًا . و يقولون سبح_ن ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 1،10

1 _ مشركان صدراسلام ، به سجده در برابر خداى رحمان ، مأمور شده بودند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 8

8 - سجده

و كرنش ، تنها در برابر آفريدگار هستى روا است .

واسجدوا للّه الذى خلقهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 3

3 - سرپيچى از سجده و عبادت آفريدگار جهان ، نمونه بارز استكبار است .

و اسجدوا للّه . .. فإن استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 1،2

1 - فرمان الهى ، به سجده و سرنهادن خلق ، به درگاه بندگى و عبادت او

فاسجدوا للّه و اعبدوا

2 - گرايش به عبادت و سجده در برابر خداوند ، نتيجه ضرورى ايمان به وحى و قيامت

أزفت الأزفة . .. أفمن ه_ذا الحديث تعجبون ... فاسجدوا للّه و اعبدوا

{فاى تفريع} در آيه شريفه مى رساند كه سجده و عبادت براى خداوند، در پى باور داشتن قيامت و مفاهيم وحى، امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 4

4 - عبادت و سجده ، اختصاص به خدا دارد و تنها او شايسته آن است .

و أنّ المس_جد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحدًا

اختصاص يافتن محل هاى سجده و عبادت به خداوند، بيانگر آن است كه خود سجده و عبادت، به او اختصاص دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر سجده براى او در پاسى از شب

و من الّيل فاسجد له

{من} در {من الليل}، براى تبعيض است; يعنى، بخشى از شب.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 8

8 - سجده به درگاه خداوند ، وظيفه اى الهى برعهده پيامبر ( ص )

و اسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8،11

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

11- همه پديده هاى مادى با خضوع تمام ، خداوند را سجده مى كنند .

أو لم يروا . .. من شىء ... سجّدًا لله و هم دخرون

{داخر} در لغت به معناى ذليل است و جمله {و هم داخرون} حال براى {ظلال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 1،4

1- تمامى جنبندگان عالم در برابر خداوند ، همواره منقاد و ساجدند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 13

13 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) . . . و فرض على الوجه السجود له بالليل والنهار فى مواقيت الصلاة فقال : { ياأيها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. خداوند، سجده

براى خود را در شب و روز به هنگام اوقات نماز، بر صورت واجب گردانيد و فرمود: {ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا...}».

سجده بر خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 2

2 - سجده در برابر خورشيد ، شيوه پرستش مردم سبا

يسجدون للشمس

سجده بر غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،12

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

12_ جواز سجده بر غير خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در اديان پيشين

و خرّوا له سجّدًا

منزّه بودن يعقوب و يوسف(ع) از شرك و پرستش غير خدا و مبارزه آنان با چنين عقيده و مرامى _ كه آيات بسيارى گوياى آن است _ مى رساند كه سجده خاندان يوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلكه مجرد احترام و تواضع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 14

14- جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا با اذن الهى

فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 5

5- سجده براى غير خدا ، به منظور تكريم و بزرگداشت با اذن و اجازه او جايز است . *

قلنا . .. اسجدوا لأدم فسجدوا

از فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع)، استفاده مى شود: چنين عملى وقتى با اجازه او باشد، مانعى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 12

12 - جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا ، با اذن الهى

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 7

7 - سجده براى غير خدا ، ممنوع و مورد نهى صريح خداوند است .

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

سجده برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 11

11 _ اطاعت خداوند ، تلاوت آيات الهى و سجده به درگاه او ، از اصول رفتارى مشترك بين اديان الهى

من اهل الكتب

امة قائمة يتلون . .. و هم يسجدون

سجده بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 15

15- { على بن محمد . . . قال : سئل أبوعبدالله ( ع ) عمّن بجبهته علة لايقدر على السجود عليها قال : يضع ذقنه على الأرض ان الله عزّوجلّ يقول : { و يخرّون للأذقان سجداً } ;

على بن محمد . .. گفت: از امام صادق(ع) درباره كسى كه بر پيشانى او علتى است (زخم، يا دمل و يا...) كه نمى تواند سجده كند سؤال شد، حضرت فرمود: چانه اش را روى زمين بگذارد; زيرا خداوند مى فرمايد: و يخرّون للأذقان سجّداً}.

سجده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 3

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند

اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 2

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران ، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

سجده جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 12

12_ جواز سجده بر غير خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در اديان پيشين

و خرّوا له سجّدًا

منزّه بودن يعقوب و يوسف(ع) از شرك و پرستش غير خدا و مبارزه آنان با چنين عقيده و مرامى _ كه آيات بسيارى گوياى آن است _ مى رساند كه سجده خاندان يوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلكه مجرد احترام و تواضع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 5

5- سجده براى غير خدا ، به منظور تكريم و بزرگداشت با اذن و اجازه او جايز است . *

قلنا . .. اسجدوا لأدم فسجدوا

از فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع)، استفاده مى شود: چنين عملى وقتى با اجازه او باشد، مانعى ندارد.

سجده جنبندگان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 1،4

1- تمامى جنبندگان عالم در برابر خداوند ، همواره منقاد و ساجدند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده خورشيد بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى

رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده خورشيد در رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 4

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 21

21 - به سجده افتادن داوود ( ع ) به درگاه خداوند پس از گمان خطا كردنش در داورى ميان برادران متخاصم

و خرّ راكعًا

مقصود از {خرّ راكعاً} _ مطابق نظر بيشتر مفسران _

سجده است.

سجده در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 10

10 _ وجود سجده و ركوع ( نماز ) در اديان گذشته

و اسجدى و اركعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 12

12_ جواز سجده بر غير خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در اديان پيشين

و خرّوا له سجّدًا

منزّه بودن يعقوب و يوسف(ع) از شرك و پرستش غير خدا و مبارزه آنان با چنين عقيده و مرامى _ كه آيات بسيارى گوياى آن است _ مى رساند كه سجده خاندان يوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلكه مجرد احترام و تواضع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 11

11 _ اطاعت خداوند ، تلاوت آيات الهى و سجده به درگاه او ، از اصول رفتارى مشترك بين اديان الهى

من اهل الكتب امة قائمة يتلون . .. و هم يسجدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 12

12 _ سجده در برابر خداى رحمان ، مظهر يگانه پرستى و روح اديان توحيدى است .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن . .. و زادهم نفورًا

قرار گرفتن فرمان سجده بر خداى رحمان در رديف سلسله آيات مربوط به محكوميت شرك و اثبات توحيد و يگانگى خداوند، مى تواند مطلب ياد شده را برساند.

سجده در برابر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 47

47- قاطعيت با كافران و رأفت با مؤمنان و ركوع و سجود در برابر خداوند ، نمود هاى آشكار عمل صالح

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تريهم ركّعًا سجّدًا . .. وعد اللّه الذين ءامنوا و

سجده در برابر قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 13

13- خضوع و سجود آگاهان در برابر قرآن ، گواه بى نيازى آن از ايمان ديگران و بى تأثيرى بى ايمانى آنان *

ءامنوا به أو لاتؤمنوا إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إن} تعليل باشد براى جمله {آمنوا به أو. ..}; يعنى، چون اهل دانش به قرآن ايمان مى آورند، ايمان و عدم ايمان ديگران مساوى بوده و نيازى به ايمان آنان نيست.

سجده در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 22

22 - ركوع و سجده كردن به درگاه خدا ( نماز ) ، از برنامه هاى عبادى در آيين ابراهيم

و الركع السجود

سجده در عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 4

4 - سجده و قيام ، دو ركن عبادت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

اختصاص به ذكر يافتن سجده و قيام از ميان ديگر اجزا و اركان عبادت، برداشت بالا به دست مى آيد.

سجده در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 5،6

5 - {

عن أبى الحسن ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { يوم يكشف عن ساق } قال : حجابٌ من نور يُكْشَف ، فيقع المؤمنون سُجَّداً و تُدمَج أصلابُ المنافقين فلايستطيعون السجود ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {يوم يكشف عن ساق} روايت شده كه فرمود: [در آن روز ]پرده اى از نور برداشته مى شود و مؤمنان به حالت سجده مى افتند و استخوان هاى پشت منافقان سخت و بى انعطاف مى گردد و قدرت سجده ندارند}.

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : . . . { و يدعون إلى السجود فلايستطيعون } قال : أُفحِم القومُ و دخلتْهم الهيبةُ و شَخَصَتِ الأبصار ، و بلغتِ القلوبِ الحَناجِر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و يدعون إلى السجود فلايستطيعون} فرمود: مهر سكوت بر دهان آنان زده مى شود، ترس تمام وجودشان را فرامى گيرد، چشمانشان خيره مى گردد، جان ها به حنجره ها مى رسد}.

سجده در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

سجده در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 11

11 _ ركوع و سجود ، از اجزاى مهم نماز *

و اسجدى و

اركعى

بنابراينكه مراد از ركوع و سجود، نماز باشد; و تعبير از نماز به ركوع و سجود، دلالت بر اهميّت اين دو جزء دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 9

9 _ ركوع و سجود ، از اركان مهم نماز

الركعون السجدون

نوع مفسران برآنند كه مقصود از ركوع كنندگان و سجده كنندگان، نمازگزاران هستند ; بنابراين ذكر ركوع و سجده از ميان ديگر واجبات نماز مى تواند به خاطر اهميت ويژه اين دو فريضه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 16

16 - قيام ، ركوع و سجود ، از اركان نماز

و القائمين و الركّع السجود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 3

3 _ سجده و قيام ، دو ركن اساسى نماز است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن سجده و قيام از ميان ديگر اركان و اجزاى نماز، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 9

9 - سجده ، تجلّى گاه عبوديت انسان و نماى برجسته نماز

عبدًا إذا صلّى . .. و اسجد

سجده درختان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى

السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 6

6_ سايه هاى موجودات عالم ، به خدا سجده مى برند و مطيع و فرمانبردار اويند .

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

{ظلال} (جمع ظل) به معناى سايه هاست.

سجده سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 8

8- گردش سايه هاى اجسام ، نشانگر سجده ، انقياد و تذلل آنها در برابر خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

سجده ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من

فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده ستارگان بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده ستارگان در رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 4

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن

را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 25،28

25- آثار سجده و عبادت ، آشكار در چهره ياران پيامبر ( ص )

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

28- اصحاب پيامبر ( ص ) ، اهل نماز و سجده هاى بسيار

و الذين معه . .. سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

سجده علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 12

12- با تمام وجود سر بر آستان خداوند ساييدن و حريصانه به سجده افتادن جمعى از علماى اهل كتاب به هنگام آشنايى با قرآن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله . .. يخرّون للأذقان سجّدًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {أُوتوا العلم من قبله} اهل كتاب باشد و تعبير از سجده به {خرّ} _ كه به معناى سقوط و به رو افتادن است _ مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده داشته باشد.

سجده عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 -

18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده مادر يوسف بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سجده ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر

أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده ماه بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده ماه در رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 4

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى

س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

سجده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به ادامه تسبيح پروردگار در پى هر سجده ( نماز )

فسبّحه و أدب_ر السجود

سجده مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده مشمولان نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19

- 58 - 19

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 5

5 _ مقربان درگاه خداوند همواره و خالصانه بر آستان او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. له يسجدون

تقديم {له} بر {يسجدون} دلالت بر حصر و حكايت از خلوص دارد.

سجده ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 9

9 _ فرشتگان همواره با تواضع در برابر خدا وى را عبادت مى كنند و او را منزه مى دانند و تنها بر درگاه او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. و له يسجدون

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از {الذين عند ربك} فرشتگان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت

شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 4

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 3

3 - تمامى فرشتگان ، فرمان سجده براى آدم را گردن نهادند و بى درنگ در برابر او به سجده افتادند .

فسجدوا

حرف {فا} بر نبودن فاصله بين فرمان سجده و انجام آن دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 8

8 - دميده شدن روح الهى در انسان ، موجب شايستگى وى براى مسجود فرشتگان بودن

خ_لق بشرًا من طين . فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرمان خداوند به سجده بر آدم(ع)، پس از دميده شدن روح الهى در او صادر گرديد و اين مى رساند كه آنچه موجب شايستگى آدم براى سجده شد، روح الهى وى بود; نه جسم و كالبدش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص

- 38 - 73 - 1،3

1 - با صدور فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، بى درنگ همه آنها ، در برابر او به سجده درافتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة كلّهم

3 - تجلى بزرگداشت انسان ، در سجده فرشتگان بر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 1،2،6،16،20،21،22

1 - خداوند پس از تعليم حقايق هستى به آدم ( ع ) و اثبات لياقت وى براى خلافت ، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند .

و علّم ءادم الأسماء كلها . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

2 - همه فرشتگان پس از فرمان خدا ، بر آدم ( ع ) سجده كردند .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

6 - هدف از طرح خلافت آدم ( ع ) براى فرشتگان و اثبات فضيلت و برترى او ، ايجاد رغبت در فرشتگان براى اجراى فرمان الهى ( سجده بر آدم ( ع ) ) بود .

و إذ قال ربك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

16 - داستان سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) و امتناع ابليس از آن كار ، داستانى آموزنده و شايسته و بايسته هميشه به خاطر داشتن

و إذ قلنا للملئكة . .. و كان من الكفرين

{اذ} مفعول براى {اذكر} (فراگير و همواره به خاطر داشته باش) است.

20 _ { عن على بن الحسين ( ع ) فى قوله : { اسجدوا لآدم فسجدوا } .

. . إنها كانت عصابة من الملائكة و هم الذين كانوا حول العرش . . . و هم الذين أمروا بالسجود . . . ;

از امام سجاد (ع) درباره سخن خداوند {اسجدوا لآدم فسجدوا} روايت شده كه فرمود: آنان (مأموران به سجده) گروهى از ملائكه بودند كه در اطراف عرش الهى بودند . .. و همانها بودند كه مأمور به سجده شدند ...}.

21 _ أمير المؤمنين ( ع ) فرموده اند : { أول بقعة عبداللّه على ها ظهر الكوفة لما أمر اللّه أن يسجدوا لآدم ، سجدوا على ظهر الكوفة ;

اولين مكان مقدسى كه در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمين كوفه بود، آن هنگام كه خداوند ملائكه را مأمور سجده بر آدم كرد آنها بر آدم(ع) در سرزمين كوفه سجده كردند}.

22 _ پيامبر خدا ( ص ) فرموده اند : { . . . ان اللّه تبارك و تعالى خلق آدم فأودعنا صلبه ، و أمر الملائكة بالسجود له تعظيماً لنا و اكراماً ، و كان سجودهم للّه عز و جل عبودية و لآدم اكراماً و طاعة لكوننا فى صلبه . . . ;

خداوند تبارك و تعالى آدم را آفريد پس ما را در صلب او قرار داد و امر نمود به ملائكه كه به خاطر بزرگداشت و كرامت ما به آدم سجده كنند و سجود ملائكه عبادت بود براى خداوند و احترام و اطاعت بود نسبت به آدم(ع); زيرا، ما در صلب او بوديم . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 2

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در

بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 11

11- دستور خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) پس از آفرينش او

و إذ قال ربّك للمل_ئكة . .. فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 1،2

1- در پى فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، همه آنان بى استثنا در برابر او به سجده افتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

2- فرشتگان در برابر فرمان الهىِ سجده بر آدم ( ع ) ، بى چون و چرا آن را اجرا كردند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 1،2،3،14

1- ماجراى سجده ملائكه در برابر آدم و نافرمانى ابليس ، شايسته ياد و يادآورى است

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} متعلق به {اذكر} و يا {اذكروا} مقدّر باشد.

2- فرمان خداوند به سجده همه فرشتگان بر آدم ( ع )

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

3- همه فرشتگان جز ابليس ، از امر الهى به سجده بر آدم ( ع ) اطاعت كردند .

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

14- همه فرشتگان به جز ابليس ، به فرمان

الهى در برابر آدم ( ع ) خضوع كرده و او را مورد تكريم خويش قرار دادند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

برداشت فوق، با توجه به ريشه لغوى {سجده} است كه به معناى {خضوع} و {تذلل} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 1،7

1- سرگذشت سجده ملائكه در برابر آدم و تمرّد ابليس ، عبرت آموز و شايان توجه است .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

{إذ} ظرف براى فعل مقدر مانند {اُذكر} است; يعنى: {ياد كن زمانى را كه . ..}. فرمان خداوند به پيامبر(ص) و يا آحاد مردم در مورد ياد كردن داستان سجده براى آدم، گوياى سازنده بودن اين يادآورى و عبرت آموزى آن است.

7- همه فرشتگان ، بى چون و چرا و بى درنگ ، از فرمان الهى به سجده در برابر آدم ، اطاعت كردند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

حرف فاء در {فسجدوا} بر تعقيب بدون مهلت دلالت دارد; يعنى، فرمان سجده به دون تأخير انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 4،7،12

4 _ خداوند پس از خلقت آدم(ع)، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند.

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

7 _ همه فرشتگان پس از فرمان خدا، بر آدم(ع) سجده كردند.

قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

12 _ سجده فرشتگان بر آدم(ع) به منزله سجده آنان بر همه انسانها نبود.

و لقد خلقنكم . .. ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

سير طبيعى آيه اقتضا مى كرد كه پس از {ثم صورناكم} گفته شود {ثم أمرنا الملائكة

بالسجود لكم} اين تغيير سياق يعنى تبديل عام (كم) به خاص (آدم) مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه آفرينش مبدأ انسانها به منزله آفرينش همگان بود ولى سجده ملائكه به منشأ و مبدأ انسانها سجده به همگان نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 1

1 - داستان سجده فرشتگان بر آدم و امتناع ابليس ، سرگذشتى درخور توجه و درس آموزى

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا

{إذ} مفعول فعل محذوف است و به قرينه آيات مشابه، آن فعل {اذكر} (فراگير و به خاطر داشته باش) مى باشد.

سجده ملائكه بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 12

12- دميده شدنِ روحى الهى در انسان ، موجب شايستگى او براى مسجود فرشتگان شدن

و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

دستور خداوند به سجده ملائكه در برابر آدم(ع)، پس از خلقت كامل با دميده شدن روح در او، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 6

6- انسان ها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايستگى براى سجده ملائكه بر ايشان هستند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 13

13 _ انسانها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايسته شدن براى سجده ملائكه بر ايشان.

لقد مكنكم فى الأرض . .. و لقد خلقنكم ... ثم قلنا للملئكة

اسجدوا لأدم

آيه قبل دلالت مى كند كه مطالب عنوان شده در آيه مورد بحث _ كه از جمله آنها سجده فرشتگان بر آدم(ع) است _ از نعمتهاى الهى براى همه انسانهاست. در حالى كه نه سجده بر آدم به منزله سجده بر همگان است و نه سجده بر او نعمت براى ديگران، بنابراين، مى توان گفت جمله {قلنا للملائكه ...} پس از {خلقناكم} اشاره به اين دارد كه خداوند در همه انسانها اين زمينه را ايجاد كرده است كه بتوانند مسجود ملائكه بشوند.

سجده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 1،2،3،9

1_ همه كسانى كه در آسمان ها و زمينند در برابر خداوند خاضعند و بر او سجده مى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

3_ موجودات آسمان ها و زمين براى غير خدا خاضع نبوده و به غير او سجده نمى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

تقديم {لله} بر {يسجد} حاكى از حصر است. بنابراين {لله يسجد ...} ; يعنى ، براى خداوند سجده

مى كنند و به غير او سجده نمى برند.

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 11

11- همه پديده هاى مادى با خضوع تمام ، خداوند را سجده مى كنند .

أو لم يروا . .. من شىء ... سجّدًا لله و هم دخرون

{داخر} در لغت به معناى ذليل است و جمله {و هم داخرون} حال براى {ظلال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم

تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد})

به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 14

14- روحيه نيايش و حالت ركوع و سجود ، متجلى و مشهود در زندگى مؤمنان واقعى

تريهم ركّعًا سجّدًا

سجده مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 5

5 - سجده و خضوع ، ركن اصلى و روح نماز است .

يدعون إلى السجود

از اين كه به جاى نماز، سجود و خضوع مطرح شده است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

سجده هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 18

18- خضوع و خشوع و سجده و گريه به هنگام استماع آيات الهى ، نشانه برخوردارى از نعمت ويژه خداوند است .

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم . .. إذا تتلى عليهم

ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و ب

{إذا تتلى} خبر اول و يا خبر بعد از خبر براى {أُولئك} است; يعنى آنان اين چنين هستند كه هنگام استماع آيات به سجده افتاده و گريه مى كنند.

سجده هنگام استماع قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 21 - 7

7 - سجود و به خاك افتادن هنگام شنيدن آيات قرآن ، رفتارى شايسته و مطلوب است . *

و إذا قرىء عليهم القرءان لايسجدون

كلمه {سجود} در برداشت ياد شده، به معناى اصطلاحى آن گرفته شده است. اين آيه هر چند از آياتى نيست كه سجده واجب دارند; ولى مفاد آن مندوب بودن سجده به هنگام شنيدن هر يك از آيات قرآن و يا خصوص آياتى است كه در آن فرمان سجود آمده است.

سجده يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به

سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سجده يعقوب(ع) بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

عوامل ترك سجده ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 33 - 6

6- تكبر ناشى از احساس برترى نژادى ، عامل اصلى تمرد ابليس از سجده بر آدم ( ع )

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

عوامل سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 9

9- ربوبيت خداوند ، شايسته تسبيح ، حمد ، سجده و فروتنى انسان به

پيشگاه او

فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

فضيلت سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 20

20- سجده و گريه در حال سجود ، حالتى مطلوب و داراى فضيلت است .

إذا تتلى عليهم . .. خرّوا سجّدًا و بكيًّا

{بكيّاً} جمع است و مانند {سجّداً} حال مقدّره است; يعنى افراد ياد شده با شنيدن آيات الهى، خود را براى سجود و گريه به زمين مى افكنند.

فضيلت طول سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 47

47 - { عن بُرَيد العجلىّ قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) أيّهما أفضل فى الصلاة كثرةُ القراءة أو طول اللَّبث فى الرّكوع و السجود ؟ قال : فقال : كثرةُ اللَّبث فى الرّكوع و السجود فى الصلاة أفضل أما تسمع لقول اللّه تعالى : { فاقرءوا ما تيسّر منه و أقيموا الصلاة } إنّما عنى بإقامة الصلاة طول اللَّبث فى الرّكوع و السّجود . . . ;

بُرَيد عجلى گويد: به امام باقر(ع) گفتم: آيا كثرت قرائت (قرآن) در نماز برتر است يا كثرت درنگ در ركوع و سجود؟ فرمود: طولانى كردن ركوع و سجود در نماز، برتر است. آيا سخن خداى تعالى را نشينده اى كه مى فرمايد: {فاقرءوا ما تيسّر منه و أقيموا الصلاة}؟ همانا خدا از اقامه نماز، طولانى كردن ركوع و سجود آن را قصد كرده است}.

فضيلت گريه در سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 20

20- سجده و گريه در حال سجود ،

حالتى مطلوب و داراى فضيلت است .

إذا تتلى عليهم . .. خرّوا سجّدًا و بكيًّا

{بكيّاً} جمع است و مانند {سجّداً} حال مقدّره است; يعنى افراد ياد شده با شنيدن آيات الهى، خود را براى سجود و گريه به زمين مى افكنند.

فلسفه سجده برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

فلسفه سجده يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

كيفيت سجده ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 2

2 - هم زمان و دسته جمعى بودن سجده ملائكه در برابر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

مقصود از {أجمعون} _

به خاطر آمدن {كلّهم} _ دفعى و دسته جمعى بودن عمل سجده است; يعنى، {كلّهم} ناظر به سجده همگانى و بدون استثناى فرشتگان و {أجمعون} اشاره به دسته جمعى و دفعى بودن آن سجده است.

گريه در سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 19

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

مدت سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 4

4- { عن الصادق ( ع ) . . . قال : . . . فأوّل من بادر بالسجود جبرائيل و ميكائيل ثمّ عزرائيل ثمّ إسرافيل ثمّ الملائكة المقربون و كان السجود لأدم يوم الجمعة عند الزوال فبقيت الملائكة فى سجودها إلى العصر . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. اولين كسانى كه در سجده پيشى گرفتند، جبرئيل و ميكائيل بودند; سپس عزرائيل و بعد اسرافيل; سپس فرشتگان مقرب الهى و سجده براى آدم روز جمعه هنگام ظهر بود، پس ملائكه تا عصر در حال سجده بودند}.

معرضان از سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 12

12 - طغيان گران ، از سجده براى خداوند ، پرهيز داشته و ديگران را از آن نهى مى كنند .

ليطغى . .. ينهى . عبدًا إذا صلّى ... و اسجد

مكان سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 25

25 - از على ( ع ) روايت شده كه : { انه اراد جميع الارض لقول النبى ( ص ) جعلت لى الارض مسجداً . . . ;

مراد از مساجد اللّه در آيه فوق، تمامى زمين است; به خاطر سخن پيامبر كه فرمود: زمين براى من جايگاه سجده قرار داده شد . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 18

18 - خانه خدا جايگاه طواف ، اعتكاف ، عبادت ، ركوع و سجود ( نماز ) است .

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

عكوف مصدر (عاكفين) به معناى ماندن و اقامت كردن در مكانى است و مراد از آن در آيه شريفه - به قرينه طواف، ركوع و سجود - يا مطلق عبادت و پرستش خداست و يا مقصود از آن، اعتكاف - كه عبادتى خاص با شرايطى ويژه از قبيل روزه گرفتن و . .. است - مى باشد.

موانع سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 1

1 - انحراف آفرينى و اغواگرى شيطان ، به منظور بازداشتن انسان ها از سجده به درگاه خداى يگانه

و زيّن لهم الشيط_ن . .. ألاّيسجدوا للّه

{ألاّيسجدوا} مى تواند به تأويل مصدر و عطف بيان يا بدل براى {أعمالهم} در آيه پيش باشد. و هم چنين مى تواند به تقدير لام تعليل و مفعولٌ له براى {زيّن} باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال

دوم است; يعنى، {زيّن لهم الشيطان ضلالتهم لئلايسجدوا للّه; شيطان گمراهى و انحراف را در ديدگاه آنان زيبا جلوه داد، بدان منظور كه آنان براى خدا سجده نكنند}.

ناهيان از سجده بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 12

12 - طغيان گران ، از سجده براى خداوند ، پرهيز داشته و ديگران را از آن نهى مى كنند .

ليطغى . .. ينهى . عبدًا إذا صلّى ... و اسجد

نقش سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 15

15 - پيشانى بر خاك نهادن ، از ديرباز نشانه خضوع و فروتنى دربرابر خداوند و جلوه بارز بندگى او بوده است .

فأُلقى السحرة سجّدًا

سحرگاه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سحرگاه

آثار استغفار در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 4

4 - استغفار در سحرگاهان ، از عوامل رهيابى به بهشت

إنّ المتقين فى جنّ_ت . .. و بالأسحار هم يستغفرون

ارزش سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 5

5 - سحرگاهان ، لحظاتى مبارك ، براى صالحان *

نجّين_هم بسحر

تصريح به {سحر} و تعيين زمان نجات خاندان لوط، ممكن است بيانگر مطلب ياد شده باشد.

استغفار در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 1،2،6

1 - طلب آمرزش از خداوند در سحرگاهان ، شيوه محسنان تقواپيشه

كانوا قليلاً من اليل ما يهجعون . و بالأسحار هم يستغفرون

2 - سحرگاهان ، بهترين و مناسب

ترين زمان براى راز و نياز با خداوند و طلب آمرزش از او

و بالأسحار هم يستغفرون

6 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) كانوا يستغفرون اللّه فى الوتر سبعين مرّة فى السحر ;

امام صادق(ع) درباره {و بالأسحار هم يستغفرون} فرمودند: آنان در نماز وتر به هنگام سحر، هفتاد بار استغفار مى كنند.

اهميت سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 33 - 2

2 - پديده سحر ، از پديده هاى عظيم و بااهميت براى زندگى بشر

و الّيل إذ أدبر

تسبيح در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تسبيح پروردگار ، در بخشى از شب ( سحرگاهان )

و من الّيل فسبّحه

{من} در {من الّيل} تبعيضيه است; يعنى، بخشى از شب (سحرگاهان).

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

حمد در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 3

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين

براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

سوگند به سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 33 - 1

1 - سوگند خداوند به سحرگاهان

و الّيل إذ أدبر

{إدبار} (مصدر {أدبر}) به معناى پشت كردن است و مقصود در اين آيه، پايان يافتن شب و آغازِ سحر است.

عظمت سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 33 - 2

2 - پديده سحر ، از پديده هاى عظيم و بااهميت براى زندگى بشر

و الّيل إذ أدبر

نجات در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 4

4 - نجات يافتن خاندان لوط ، از سرنوشت هلاكت بار قومشان به هنگام سحر

نجّين_هم بسحر

سخاوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار سخاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 10

10 - غنا و ثروت همراه با جود و بخشش ، شايسته ستايش و مدح است .

و اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 4

4 - انفاق ، پرهيز از ثروت اندوزى ، تزكيه خواهى ، سخاوت مندى و اخلاص ، از نشانه

هاى تقواپيشگى است .

أعطى و اتّقى

فعل {اتّقى} در مقابل فعل {استغنى} (در آيات بعد)، قرار گرفته و نقطه مقابل استغنا (ثروت اندوزى) را {تقوا} ناميده است. از طرف ديگر عطف {اتّقى} بر {أعطى} _ كه با عطف تفسيرى يا سبب بر مسبب و يا عكس آن سازگار است _ انفاق را نشانه تقوا قرار داده است. آيات آخر سوره _ كه از عنوان {من أعطى و اتّقى} با نامى ديگر (الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى ...) ياد كرده _ مصاديق ديگر تقوا را بر شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 3

3 - سخاوت مندى ، انفاق و تقواپيشگى ، نشانه پذيرش وعده هاى خداوند و باور داشتن پاداش هاى الهى است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . و صدّق بالحسنى

عطف اين آيه بر آيه قبل، عطف سبب بر مسبب و يا عكس آن است و در هر صورت، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 6

6 - سخاوت مندى ، انفاق ، تقواپيشگى و تصديق وعده هاى الهى ، زمينه ساز امداد هاى ويژه خداوند و مايه نشاط انسان در انجام دادن تكاليف دينى است .

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

آثار سخاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 9

9 - خداوند ، داراى جود و بخشش ستايش آفرين

و اللّه هو الغنّى الحميد

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه فرد غنى آن گاه ستايش

مى شود كه جود و بخشش داشته باشد; و گرنه شايسته ستايش نخواهد بود و خداوند اين چنين است.

آثار وسعت سخاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 7

7 - جود و فيض گسترده خداوند ، مايه آمرزش گناه مؤمنان و دوست داشتن آنان است .

هو الغفور الودود . .. المجيد

تداوم سخاوت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 3

3 - سخاوت مندى و انفاق گرى مداوم ، از ويژگى هاى با تقواترين افراد است .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

تداوم، از مضارع بودن فعل {يؤتى} استفاده شده است.

توصيه به سخاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 2

2 - سخاوت مندى ، انفاق و تقواپيشگى ، توصيه خداوند به تمام مردم

فأمّا من أعطى و اتّقى

ذكر پاداش نيك براى اين گروه (در آيات بعد)، ترغيب مردم به اعطاى مال و تقوا است.

سخاوت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

سخاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 5

5 - خداوند ، داراى مقامى رفيع ، كردارى شريف ، جود و بخششى گسترده است .

المجيد

{مجيد}; يعنى، {رفيع}، و {كريم} و {داراى كارهاى شرافتمندانه} (قاموس) توصيف خداوند به آن به خاطر گسترده بودن فيض و فراوان بودن

بخشش او است. (مفردات)

سخاوت ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

سخاوت لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 7

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . و كان لوط إبن خالة ابراهيم و كانت إمرأة ابراهيم سارة اُخت لوط و كان لوط و ابراهيم نبيين مرسلين منذرين و كان لوط رجلاً سخياً كريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذّرهم قومه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. لوط پسر خاله ابراهيم و ساره همسر ابراهيم خواهر لوط بود. لوط و ابراهيم هر دو پيغمبر مرسل و انذاركننده بودند و لوط مردى سخاوتمند و كريم بود و از ميهمانى كه بر او وارد مى شد پذيرايى مى كرد و ميهمانان را از قوم خود برحذر مى داشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 8

8- { قال أبوجعفر ( ع ) : . . . و كان لوط رجلاً سخياًكريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذرهم قومه ، قال : فلمّا رأى قوم لوط ذلك منه قالوا له : إنا ننهاك عن العالمين لاتقرى ضيفاً ينزّل بك ، إن فعلت فضحنا ضيفك الذى ينزل بك و أخزيناك . . . ;

امام باقر(ع) فرمود:. .. لوط(ع) مردى سخاوتمند و بزرگوار بود از مهمانانى كه بر او وارد مى شدند،

پذيرايى مى كرد و آنان را از قوم خود برحذر مى داشت.[امام باقر(ع)] فرمود: هنگامى كه قوم لوط اين ميهمان پذيرى را ديدند، به آن حضرت گفتند: ما تو را از پذيرش هر مهمانى برحذر داشتيم و گفتيم: هيچ يك از ميهمانانى را كه بر تو وارد مى شوند، نپذير كه اگر پذيرفتى، مهمانانت را مفتضح و تو را خوار خواهيم كرد...}.

سخاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 9

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . .كان فيما خاطب اللّه تعالى به نبيَّه ( ص ) أن قال له : يامحمّد { إنّك لعلى خلق عظيم } . قال : السخاء و حُسن الخُلق ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. از جمله مطالب موجود كه در ضمن خطابات خداى تعالى با پيامبر خود، اين است كه به آن حضرت فرمود: اى محمّد (إنّك لعلى خلق عظيم) امام فرمود: [خلق عظيم ]سخاوتمندى و خوش خلقى است}.

سخاوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 11،18

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

سخاوتمندان

{سخاوتمندان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل -

92 - 5 - 1

1 - دسته اى از مردم ، انفاقگر و اهل جود و تقوايند .

فأمّا من أعطى و اتّقى

مراد از {إعطاء} _ به قرينه مقابله با {بخل} (در آيات بعد) _ انفاق مال و جود و كرم است.

پاداش سخاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 4

4 - وجود زمينه بهره مندى از پاداش هاى نيكوى الهى ، براى سخاوتمندان و تقواپيشگان

من أعطى و اتّقى . و صدّق بالحسنى

تزكيه سخاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 1

1 - اهل سخاوت و انفاق كه با گذشت از ثروت خويش ، به تزكيه نفس مى پردازند ، با تقواترين مردم اند .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

جمله {يتزكّى} حال است و فعل {زكا}; يعنى، نمو كرد و صالح شد و نيز به خالص هر چيز و آنچه به منظور پاك كردن ثروت پرداخته مى شود، زكات گفته مى شود (قاموس). بنابراين باب تفعّل آن _ كه بر تكلّف دلالت دارد، يا به معناى با زحمت خود را رشد دادن و شايسته ساختن است و يا مراد از آن پرداختن زكات مال با جديّت تمام است. برداشت ياد شده، ناظر به معناى اول است.

تقواى سخاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 1

1 - اهل سخاوت و انفاق كه با گذشت از ثروت خويش ، به تزكيه نفس مى پردازند ، با تقواترين مردم اند .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

جمله {يتزكّى} حال است

و فعل {زكا}; يعنى، نمو كرد و صالح شد و نيز به خالص هر چيز و آنچه به منظور پاك كردن ثروت پرداخته مى شود، زكات گفته مى شود (قاموس). بنابراين باب تفعّل آن _ كه بر تكلّف دلالت دارد، يا به معناى با زحمت خود را رشد دادن و شايسته ساختن است و يا مراد از آن پرداختن زكات مال با جديّت تمام است. برداشت ياد شده، ناظر به معناى اول است.

زمينه عمل صالح سخاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 1

1 - خداوند ، اهل سخاوت و تقوا و تصديق كنندگان پاداش هاى موعود را ، براى انجام دادن كار هاى خير ، آماده و توانا مى سازد .

فسنيسّره لليسرى

فعل {يسّر}; يعنى، آسان ساخت (قاموس) و توفيق داد (صحاح). {يسرى} وصف براى موصوف محذوفى از قبيل {الطريقة}، {الشريعة} و يا نظاير آن و به معناى سهل تر و آسان تر است. تغيير عبارت از {سنيسّر له اليسرى} به {سنيسّره لليسرى} بيانگر آن است كه خداوند، وعده ايجاد تحولاتى را در درون شخص مى دهد تا با سهولت، پذيراى آسان ترين شريعت ها گردد.

سختدلان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سختدلان

اغواپذيرى سختدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ...

و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

زمينه گمراهى سختدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله

فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

ظلم سختدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 4

4 - بيمار دلان و افراد سنگ دل ، مردمانى ظالم و بى دادگر

للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

مراد از {ستمگران} افراد بيمار دل و قسى القلب است و {شقاق} به معناى مخالفت و ستيزه جويى مى باشد. {بعيد} صفت {شقاق} و به معناى دور و دراز است; يعنى، اين گروه ستمگر، در ستيزجويى دور و درازى با حق هستند; مقصود اين كه فاصله ميان آنها و حق، چنان زياد است كه نبايد هيچ گونه اميدى به دست برداشتن آنها از مخالفت و ستيزه جويى با آن داشت. در واقع، اين توصيه اى است به پيامبر(ص) كه از آنها قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد.

يأس از ايمان سختدلان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

سختگيري از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سختگيرى

آثار اجتناب از سختگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 4

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

اهميت اجتناب از سختگيرى در زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،4

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

4 _ تشويق

خداوند به رعايت اعتدال و ميانه روى و پرهيز از اسراف و سخت گيرى در مصرف اموال براى زندگى شخصى و يا بخشش به ديگران

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

اهميت سختگيرى بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 7

7 _ نرمش نشان ندادن به كافران و قطع طمع آنان از تعرض و سلطه بر مؤمنان ، امرى لازم و ضرورى است .

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

پاداش اجتناب از سختگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

سختگيرى با مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 26

26 _ لزوم برخورد شديد با مرتد و گوينده كلمات كفرآميز

و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا

سختگيرى بر دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 6

6 _ لزوم به كارگيرى شدت و خشم ، در جنگ با دشمنان كفرپيشه

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم

غلظة

سختگيرى بر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 8

8- برخورد شديد با ظالمان متجاوز و نرمش در برابر مؤمنان صالح ، روشى نيكو در نظام حكومتى و شيوه برگزيده ذوالقرنين در حكومت خويش بود .

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ذوالقرنين، پس از شنيدن وحى الهى كه در برخورد با ساحل نشينان غرب، دو راه پيش روى او قرار داد: يكى تعذيب، و ديگرى روش نيكو، شقّ دوم را انتخاب كرد و آن را چنين ترسيم كرد كه ظالمان را عقوبت و مؤمنان را پاداش نيك خواهد داد.

سختگيرى بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،4

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _ لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

4 _ لزوم برخورد شديد و بدون ترحم ، با كافران و منافقان حق ستيز

و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 26

26 _ لزوم برخورد شديد با مرتد و گوينده كلمات كفرآميز

و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 6،10

6 _ لزوم به كارگيرى شدت و خشم ، در

جنگ با دشمنان كفرپيشه

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

10 _ جهاد با كافران و نرمش نداشتن در برابر آنان از جلوه هاى تقوا

قتلوا . .. و ليجدوا فيكم غلظة و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

سختگيرى بر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 5

5 _ كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره نمودن و كمين زدن ، شيوه هاى بيان شده از سوى خداوند براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام ، در سراسر جزيرة العرب

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . .. و اقعدوا لهم كل مرصد

سختگيرى بر مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 17

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام

صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

سختگيرى بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،4

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _ لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

4 _ لزوم برخورد شديد و بدون ترحم ، با كافران و منافقان حق ستيز

و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

سختگيرى بركافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 7

7 - گرفتار ساختن كافران به عذاب

جهنم و عذاب هاى سوزان تر از آن ، جلوه سخت گرفتن خداوند و هجوم ضربتى او است .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق . .. إنّ بطش ربّك لشديد

حرف {إنّ}، براى بيان علت است و دليل دچار كردن كافران به عذاب را بيان مى كند.

سختگيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 9

9 _ فرعون داراى طبعى خسيس و سختگير در اعطاى مال و منال به خدمتگزاران خويش

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 2

2 - فرعون ، داراى طبعى خسيس و سخت گير در اعطاى مال و منال به خدمتگذاران و حاميان خود

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

شرط ساحران مبنى بر دريافت مزد و پاداش از فرعون، در مقابل دفاع از او، مى تواند به خاطر مشاهده روح خسّت و تنگ نظرى در وجود وى باشد.

سختگيرى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 11،13

11 - فرشتگانِ نگهبان و گماشته بر دوزخ ، درشتخوى و سختگيراند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد

13 - برخورد خشن و سختگيرانه نگهبانان دوزخ ، به فرمان الهى بوده و هرگز از آن نمى كاهند و يا متوقف نمى شوند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

يادآورى عصمت و فرمانبرى فرشتگان _ پس از ذكر برخورد خشن و سختگيرانه آنان با دوزخيان _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

فلسفه

سختگيرى بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 5

5 - سخت گيرى بر كافران ، مقتضاى ربوبيت خداوند و در جهت پيشبرد اهداف رسالت پيامبر ( ص ) است .

ربّك

سختى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سختى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 7

7 _ رنج ها و شكست هاى جامعه ايمانى ، وسيله آزمايشى براى معلوم نمودن صف مؤمنان استوار از غير ايشان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه و ليعلم المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،2،11،17

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

2 _ آمادگى گروهى از مجاهدان عصر پيامبر ( ص ) براى شركت در جهاد ، على رغم آسيب ديدن در جنگ قبلى ( احد )

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح .

.. اجر عظيم

11 _ ارزش والاى ثبات بر ايمان و پذيرش دعوت خدا و رسول ( ص ) ، پس از تحمّل شدائد و مشكلات

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم ا

17 _ اهميّت و ارزش اطاعت از فرامين الهى به هنگام گرفتارى در شدائد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 15

15 _ لزوم تمجيد و تقدير از مؤمنان واقعى و يادآورى فعاليت هاى ايشان در شرايط سخت

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 15

15 _ آزار هاى اهل كتاب و مشركان نسبت به مسلمانان ، از مهمترين موارد آزمايش و امتحان مؤمنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين

جمله {و لتسمعنّ . .. }، مى تواند توضيح يكى از موارد امتحان مالى و جانى باشد ; چرا كه تهمتها و سخنان ناروا، جانها را مى گزد و تبليغات سوء عليه انفاق مى

تواند موجب ازدياد بخل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 32

32 _ ترغيب الهى به تحمّل رنج ها و سختى هاى راه ايمان ، با وعده بهشت و آمرزش گناه مؤمنان آزارديده و رنج كشيده

فالّذين هاجروا . .. لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 1،3،5،6،14،16،18

1 _ مؤمنان ، موظّف به صبر در برابر مشكلات

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا

3 _ مؤمنان ، موظّف به پايدارى و مقاومت در برابر دشمنان سرسخت و ستيزه جو

يا ايّها الّذين امنوا . .. صابروا

{صابروا} از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفينى دارد و اين معنا غالبا بين دو خصم تصوّر مى شود.

5 _ مؤمنان ، موظّفند يكديگر را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب كنند .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

به نظر مى رسد الف مفاعله در {صابروا}، براى متعدّى كردن {صَبَرَ} به كار رفته باشد ; بنابراين {صابروا}، يعنى ديگران را به صبر واداريد.

6 _ صبر در برابر مشكلات ، زمينه ساز پايدارى در برابر دشمن *

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

تقدّم ذكرى {اصبروا} بر {صابروا}، مى تواند حاكى از اين معنا باشد كه تا در برابر مشكلات فردى صبور نباشيد، نمى توانيد در مقابل دشمنان دين مقاومت كنيد.

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

16 _ ايمان ،

زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

آثار ابتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 5،7،8،9،11

5 _ بيدارى فطرت توحيدى انسان در تنگناها و سختيها

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه . .. أغير اللّه تدعون

گر چه در آيه دو مورد عذاب و مرگ ذكر گرديده، ولى روشن است كه اينها نمونه هايى از شدايد و سختيهاست كه آدمى با آن روبرو مى شود.

7 _ آشكار شدن بطلان هر گونه شرك و گرايش به غير خدا به هنگام عذاب و مرگ و ديگر سختيها

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتيكم الساعة أغير اللّه تدعون

8 _ توجه نكردن به معبودى غير از خدا به هنگام مشكلات، دليل پوچى تمامى معبودهاى دروغين

قل أرءيتكم . .. إن كنتم صدقين

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

11 _ اگر مشركان در ادعاهاى پوچ و

شرك آميز خود صادق هستند، بايد به هنگام سختى متوجه معبودهاى خود شوند.

أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 1،2

1 _ گرايش همه انسانها، حتى مشركان، در سختيها و شدايد به خداى يگانه

بل إياه تدعون

2 _ آدمى به هنگام روبرو شدن با شدايد، خداوند يگانه را خالصانه به يارى مى طلبد.

إن أتيكم عذاب اللّه . .. بل إياه تدعون

خلوص در دعا مستفاد از اضراب {بل} و ضمير مفعولى {اياه} است كه بر عامل خويش مقدم شده است و در نتيجه معناى حصر دارد. يعنى فقط او را مى خوانيد، كه تعبير مصطلح آن {خلوص} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 42 - 5،6،8

5 _ نقش سختيها و كاستيها در سازندگى و تربيت انسان

فأخدنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون

6 _ مشكلات و سختيها، زمينه توجه به خدا و تضرع و دعا به درگاه او

فأخدنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون

8 _ سختيها و كاستيها، زمينه شكوفايى فطرت توحيدى انسانها

بل إياه تدعون . .. فأخدنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 2،4

2 _ تضرع نكردن مردم به درگاه خداوند، حتى در شدايد و سختيها، امرى شگفت و سزاوار سرزنش

فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا

4 _ سنگدلى، مانع تضرع به درگاه خداوند، حتى در شدايد و سختيها

فلولا . .. و لكن قست قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 3،8،9،11،12

3 _

آدمى به هنگام گرفتارى و دشواريها و بن بستها، ناخودآگاه خداوند يگانه را به استمداد مى طلبد.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

در آيه شريفه روى سخن با مشركان است و زمانى كه مشرك در آن شرايط ويژه فقط خداوند را مى خواند، روشن است كه معبودهاى خيالى از ذهن او دور شده و فطرت توحيدى بر همه پندارهاى موهوم غلبه يافته است.

8 _ شدايد و سختيها زمينه اى براى بيدارى فطرت توحيدى انسان و توجه او به خداوند

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

9 _ آدمى در شدايد با خداوند يگانه پيمان مى بندد كه در صورت نجات سپاسگزار او باشد.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

11 _ احساس نياز، تضرع، اخلاص و التزام به شكرگزارى، حالات مختلف انسان به هنگام گرفتارى در سختيهاست.

تدعونه تضرعا و خفية لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

12 _ آدمى به هنگام شدايد بر ناسپاسى خويش در برابر خداوند اعتراف مى كند.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 1

1 _ برخى از امت هاى گذشته حتى پس از پيدايش سختى هاى بيداركننده همچنان بر كفرپيشگى و بى تقوايى خويش اصرار ورزيدند .

لعلهم يضرعون. ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 53 - 7

7- گرفتار شدن به مشكلات و ناگوارى ها ، بيدار كننده فطرت توحيدى انسانهاست .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 3،4

3- انسان ها در گرداب هاى خطرآفرين ، نه تنها متوجه خداوند مى شوند ; بلكه او را يگانه قدرتى مى دانند كه توان نجات آنان را از مرگ حتمى دارد .

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

4- در لحظه هاى دشوار ، كارآمد نبودن قدرت هاى غير الهى برملا مى شود و از اسباب ظاهرى قطع اميد مى گردد .

و إذا مسّكم . .. ضلّ من تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 8

8 - احساس خطر شديد و يأس از عوامل نجات دهنده مادى ، زمينه توجه انسان به خدا و دعا به درگاه او است .

و إذا غشيهم موج كالظّلل دعوا اللّه مخلصين له الدين

آثار امتحان با سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 11

11 - ابتلا به مصائب و سختى ها ، زمينه ساز توبه و بازگشت انسان ها به سوى حق

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

آثار تحمل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 12

12 _ تحقق اهداف و رسالت انبيا و پيمودن راه حق، مستلزم تحمل مشكلات است.

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون . .. لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا ... حتى أتهم نصر

آثار تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 4،8

4 - توبه و رويكرد به دين و تحمل سختى هاى

آن ، زمينه ساز جلب غفران و آمرزش الهى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون . إنّا نطمع أ

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران پس از ايمان به خدا و پذيرش شكنجه هاى فرعون، نسبت به غفران و آمرزش الهى اظهار اميدوارى كردند.

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين در نظر مؤمنان راستين ، تنها زمينه ساز برخوردارى از مغفرت الهى است و نه تضمينى حتمى .

قالوا لاضير . .. إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا

ساحران مؤمن، در عين اظهار آمادگى براى پذيرش هر دشوارى، خود را در آن مرتبه نديدند كه حتماً مورد غفران قرار مى گيرند; بلكه فقط اظهار اميدوارى كردند.

آثار ذكر سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 3

3 _ به ياد داشتن برهه هاى دشوار زندگى، مانع غفلت از ياد خدا

فلما نسوا ما ذكروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 4

4 _ يادآورى دوران سختى ، داراى نقش سازنده در تربيت انسان

و اذكروا إذ أنتم

آثار رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 3

3_ انسان ، پس از گذر از محنت ها و دستيابى به موهبت هاى دنيوى ، به شادمانى بسيار ، تكبر و فخرفروشى مبتلا خواهد شد .

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

جمله {إنه لفرح فخور} جمله مستأنفه است و بيانگر بازتاب معنايى است كه از {ليقولنّ . ..} استفاده

مى شود; يعنى ، انسان مى پندارد كه مشكلات بر او روى نخواهد آورد; در نتيجه بى اندازه شادمان مى شود و فخرفروشى مى كند.

آثار سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 9،17

9 _ شدّت مصائب و تداوم مشكلات پيامبران گذشته و امت هاى آنان ، موجب آن شد كه خواهان تعجيل در يارى و امداد الهى شوند .

مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه}، دلالت بر ترديد آنان نسبت به يارى خدا ندارد; بلكه شدت مصائب و تداوم آن موجب شد كه خواهان تعجيل آن باشند; و يا چنين گمان كنند كه يارى خداوند نبايد بيش از اين به درازا كشد.

17 _ نقش سختى ها و مصائب ، در ساخته شدن و رُشد انسانها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم

ورود به بهشت، كمال است و سختيها، در رسيدن به آن نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 38،39،40

38 _ حوادث ايّام جنگ ، سختى ها و مصيبت هاى در راه خدا ، زمينه خالص شدن انديشه مؤمنان از عقايد جاهليّت و پالايش درون آنان از خواسته هاى دنيايى و مادّى

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

{ليمحّص} از مادّه تمحيص به معناى خالص سازى از عيبها و نقصهاست و اين جمله بيانگر هدفى ديگر از اهداف شكست در نبرد احد است.

39 _ پالايشِ درونى اهل ايمان و سازندگى آنان

، هدف خداوند از ابتلاى آنان به مشكلات و سختيها

و ليمحّص ما فى قلوبكم

40 _ خلوص و پاكيزگى درون ، در گرو حضور آدمى در هنگامه هاى دشوار

و ليمحّص ما فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 11

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 2

2 _ هنگامه هاى دشوار ( شكست ها ، رنج ها و مصيبت ها ) ، ابزارى براى شناسايى جناح منافقان و سست ايمانان ، از مؤمنان واقعى و استوار

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 20

20 _ دشوارى عمل ، موجب ازدياد ارزش و پاداش آن در پيشگاه خداوند

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

چنانچه {الذين استجابوا} مبتدا

باشد، جمله {من بعد ما اصابهم القرح}، _ كه مستلزم دشوارى حركت براى جهاد است _ ، از شرايط وعده به اجر عظيم خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 4

4 _ سختى ها و رنج هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب سستى در پيكار با آنان شود .

و لاتهنوا . .. ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 6

6 _ سختى امتثال پاره اى از احكام ، مانعى براى تشريع آن احكام

لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم . .. عفا اللّه عنها

چنانچه مراد از اشياء مورد عفو، احكام الهى باشد مقصود از ناراحتى مكلفان دشوارى انجام آنها خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 4،5

4 _ شدايد و سختى ها زمينه ساز توجه آدمى به وابستگى عوامل طبيعى به اراده و مشيت خداوند است .

أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

5 _ بلا ها و سختى ها ( شرور ) زمينه ساز بازگشت انسان ها به خداوند و تضرع به درگاه اوست .

أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 3،4

3 _ پيمودن مسافت مدينه تا تبوك به دليل دورى راه ، براى برخى افراد ( منافقان ) دشوار مى نمود .

و لكن بعدت عليهم الشقة

{شقة} به معناى سختى و مشقت و كنايه از مسافت است; يعنى،

به نظر آنان (منافقان)راه ميان مدينه و تبوك راهى طولانى و پيمودن آن طاقت فرساست.

4 _ بروز باطن انسان و حقيقت ايمان وى ، در مراحل دشوار و تكاليف سخت الهى ( همانند جنگ و جهاد )

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 3،4،5

3 _ گرفتارى ها و مصايب ، مايه بيدارى و تجلى فطرت توحيدى انسان

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

4 _ آدميان ، به هنگام گرفتارى و رنج ، اهل دعا شده و در هر حالتى خدا را به فريادرسى مى خوانند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً

5 _ انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج فراگير ، به ناتوانى خود و قدرت و يارى خداوند اذعان مى كنند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 13،14،16،17

13 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه ظهور فطرت توحيدى انسان و روى برتافتن از شرك

و جاءهم الموج من كل مكان . .. دعوا اللّه مخلصين له الدين

14 _ مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ ، به درگاه خدا دعا كرده و همراه با سوگند ، قول مى دهند كه جزو سپاسگزاران او خواهند بود .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

16 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه بريده شدن اميد انسان از غير خدا

و ظنوا

أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

17 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه به خاطر آمدن كرده هاى زشت ، اظهار ندامت و شرمسارى در پيشگاه خدا و پوزش طلبى انسان از آن خطا ها و ناسپاسيها

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لنكوننّ من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 4

4_ رنج و سختى ، نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد .

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 8

8- عمل همراه با سختى ، مرارت ، صبر و مقاومت ، داراى ارزش برتر

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 2

2- تنگنا هاى زندگى و لحظه هاى خطرآفرين كه هيچ اميدى به رهايى از آنها نيست ، بيدارگر فطرت خداجويى در نهاد انسان

و إذا مسّكم الضرّ . .. ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

ذكر گرفتارى در دريا در ميان ابتلاهاى فراوانى كه ممكن است انسانها را گرفتار كند، به اين جهت است كه در تلاطم دريا اميدى براى نجات و رهايى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 6

6- انسان ، در برخورد با كمترين سختى ها و ناگوارى ها ، دچار يأس و سرخوردگى شديد مى شود .

و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

تعبير از گرفتار شدن

به شرّ و سختى به {مسّه الشرّ} (شر او را مس كند) حاكى از كمترين ناگوارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 1

1- آدمى ، به هنگام شدايد ، به ولايت و تسلّط مطلق خداوند بر همه امور ، پى مى برد .

و لم تكن له فئه ينصرونه . .. هنالك الول_ية للّه الحقّ

ترديدى نيست كه ولايت خداوند (چه به معناى حاكميت و تدبير و چه به معناى نصرت) همواره، حاكم و نافذ است، لذا اشاره به مكان و واقعه خاص با واژه {هنالك} از آن جهت است كه در چنين موقعيت هايى، آدمى، به آن نكته واقف مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 46 - 3

3- گرفتارى ها و شدايد ، عامل تنبّه و اعتراف انسان ها به حق

و لئن مسّتهم نفحة من عذاب ربّك ليقولنّ ي_ويلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 16

16- گرفتارى ها و مشكلات ، زمينه ساز روى آوردن انسان به خداوند

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّ أنت سبحنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 1،3،6،8

1 - مواجه شدن با سختى ها و ناملايمات ، موجب توجّه انسان ها به خدا و دعا به پيشگاه او است .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم منيبين إليه

{ضرّ} در لغت، به معناى {بدحالى روحى و يا بدنى} است (مفردات راغب).

3 - توجّه و رويكرد به خدا ، به هنگام مواجه شدن

با سختى ها و دشوارى ها ، دليل سرشت توحيدى آدميان است .

فطرت اللّه الّتى فطر الناس عليها . .. و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

6 - سختى ها و ناملايمات ، بروزدهنده هويّت اصلى نهاد انسان است .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

8 - بطلان شرك و ناكارامدى عقيده به آن ، به هنگام مواجهه با سختى ها بروز مى كند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

بنابراين كه مراد از {الناس} مشركان باشد، روى آوردن آنان به خداوند، براى نجات خويش از ناملايمات نشان دهنده حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 1،8،13

1 - انسان ها ، به هنگام برخوردارى از اندك رحمتى ، شادمان ، به هنگام مواجهه با كمى ناگوارى ، مأيوس و نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. يقنطون

{قنوط} در لغت، به معناى {يأس از خير} است (مفردات راغب). {ذوق} به معناى {چشيدن و خوردن بسيار كم} استعمال مى شود. كاربرد {أذقنا} به جاى هر واژه ديگر، مى تواند به منظور ياد شده باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {رحمة} و{ سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

8 - ناكامى ها و برخوردارى ها ، عواملى مؤثر در ايجاد روحيه اميد و يأس درانسان ها است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. إذا هم يقنطون

13 - نااميد شدن از رحمت خدا ، به هنگام ابتلا به سختى ها ، به رغم مشاهده رحمت او ، امرى غير منتظره است .

و إذا أذقنا الناس رحمة .

.. و إن تصبهم سيّئة ... إذا هم يقنطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 2،4

2 - شديد شدن مشكلات و گرفتارى ها ، زمينه بروز فطرت گرايش به خدا در انسان ها است .

و إذا غشيهم موج كالظّلل دعوا اللّه مخلصين

4 - تنگنا ها و دشوارى ها ، داراى نقشى سازنده در زندگى انسان دارند .

و إذا غشيهم موج كالظّلل دعوا اللّه مخلصين له الدين . ..فمنهم مقتصد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 5

5 - مؤمنان هم در سختى ها و شدايد ، دچار تزلزل و اضطراب مى شوند .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 6

6 - دشوارى ها و سختى ها ، شخصيت نهفته انسان را بروز مى دهد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 3،5،19

3 - گرفتارى ها و مصيبت ها ، مايه بيدارى و تجلى فطرت توحيدى انسان

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه

5 - انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج ، به ناتوانى خود و قدرت يارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى كنند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

19 - حالت { رفاه و خوشى } و { سختى و محروميت } ، عرصه بروز و ظهور شخصيت و باطن انسان ها

و إذا مسّ

الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. ثمّ إذا خوّله نعمة منه ... و جعل للّه أندادً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 4

4 - سيطره يأس و نااميدى بر انسان ، به هنگام مواجه شدن با سختى و ناكامى ها ( شرور )

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 5،6،7،10

5 - انسان به هنگام گرفتارى ، رو به سوى خدا مى آورد و اصرار و التماس مى كند .

و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض

6 - انسان ، موجودى كم ظرفيت در ملايمات و ناملايمات

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض . .. و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض

7 - كبر و غرور به هنگام نعمت و رفاه و جزع و ناآرامى به هنگام مصيبت و بلا ، امرى نكوهيده و ناپسند

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

10 - رفاه مندى و تنگنا هاى زندگى ، دو ميدان براى بروز و ظهور خصلت هاى آدمى و آفات روحى او

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 13

13 - كفران و ناسپاسى انسان ، به هنگام برخورد با كوچك ترين دشوارى در زندگى

و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم فإنّ الإنس_ن كفور

از نكره آمدن {سيّئة} _ كه براى تحقير است _ {كوچك ترين دشوارى} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50

- 9

9 - خداگرايى انسان ، به هنگام سختى ها و شدايد و خداگريزى وى در شرايط رفاه و آسايش

و أخذن_هم بالعذاب . .. ادع لنا ربّك ... إنّنا لمهتدون . فلمّا كشفنا عنهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 3

3 - نگرانى ابراهيم ( ع ) و همراهانش ، از آسيب پذيرى ايمانشان در كوران مشكلات *

ربّنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا

در صورتى كه {فتنة} به معناى {مفتوناً و معذّباً} باشد; از سياق آيات استفاده مى شود كه نگرانى ابراهيم(ع) و همراهانش، در نهايت متوجه ثبات بر توحيد و برائت از مشركان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 9

9 - خداوند ، براى مؤمنان پس از هر دشوارى ، آسانى مقرر فرموده است .

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

آثار سختى بر متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 9

9 _ تنگ شدن عرصه زندگى بر متخلفان جنگ تبوك ، زمينه التجاى آنان به خداوند

حتى اذا ضاقت عليهم الأرض . .. و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

آثار سختى تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 10

10- آيات جهاد و تكاليف دشوار دين ، زمينه ساز شناسايى منافقان و سست ايمان ها

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد

- 47 - 21 - 9

9- لحظه عمل به تكاليف دشوار دين ، لحظه جدا شدن صف صادقان از مدعيان صداقت

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

از آيه شريفه استفاده مى شود كه پس از قطعيت يافتن فرمان هاى الهى به تكاليف دشوارى چون جهاد، صادقان راستين از مدعيان دروغين صداقت متمايز مى شوند و بدين جهت خداوند فرموده است: {فلو صدقوا اللّه لكان خيراً لهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 7

7- ظهور مكنونات انسان ، در جريان تكاليف شاق

إن يسئلكموها . .. و يخرج أضغ_نكم

آثار سختى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 5

5 _ جنگ هاى سخت و پرمشقت ، عرصه هاى جدا شدن مؤمنان راستين از غير ايشان

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

آثار سختى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 10

10 _ شرايط سخت جهاد ، ميدان امتحان و تمايز مراتب معنوى مؤمنان

اتبعوه فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

آثار سختى غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 7

7 _ تنگنا هاى جنگ تبوك ، مايه تزلزل قلب برخى از مسلمانان شده بود .

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

آثار سختى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 17 - 3

3 - سختى و اندوه بارى روز محشر ، به گونه اى است كه اطفال را مو سفيد و پير مى سازد .

يومًا يجعل الولدن شيبًا

آثار سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 13

13 _ مشكلات و اضطرار ، زمينه امداد هاى ويژه غيبى براى مؤمنان صابر و تقواپيشه

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

جمله {و يأتوكم من فورهم هذا}، مى تواند اشاره به موارد اضطرار باشد و شرطى براى امداد خداوند به وسيله فرشتگانى كه به نفع مسلمانان به پيكار برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 2

2 _ عنايت خداوند به پاكيزه و خالص كردن اهل ايمان ، با قرار دادن ايشان در هنگامه هاى دشوار

و تلك الايّام نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

آثار صبر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 15

15_ يعقوب ( ع ) پيشه ساختن صبر و بردبارى را زمينه ساز يارى خداوند در رفع مشكلات مى دانست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

آثار نجات

از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 5

5 _ آدمى پس از نجات از شدايد، على رغم پيمان عدم شرك و سپاسگزارى از خداوند، پيمان شكنى مى كند و مجدداً شرك مىورزد.

لئن أنجنا . .. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 6

6- انسان ها پس از رهايى از خطر هاى مرگ آفرين ، خدا را فراموش مى كنند و از حق روى گردان مى شوند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 11،12

11 - گروهى از مردم ، به هنگام برخوردارى از رفاه و آسايش و رهيدن از خطرات و سختى ها ، ناسپاسى مى كنند و شرك مىورزند .

و إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم ... إذا فريق منهم بربّهم يشركون

12 - برخى از مشركان ، به رغم رويكرد به خدا ، به هنگام ابتلا به ناملايمات و سختى ها ، به محض احساس رهايى از آن و دست يابى به اندك آسايش ، شرك ربوبى پيدا مى كنند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم

تعبير {أذاق} _ كه به معناى {چشاند} است و معمولا، براى {خوردن كم} به كار مى رود _ به جاى {برخوردار كردن} و {عطا كردن} و امثال آنها و نيز تنوين تنكير {رحمة} _ كه دلالت بر قِلّت مى كند، حكايت از دست

يابى به رفاه اندك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 16

16 - رهايى از گرفتارى و برخوردارى از نعمت آسودگى ، زمينه شركورزى و مؤثر دانستن غير خدا در وضعيت خويش

إذا خوّله نعمة منه . .. و جعل للّه أندادًا

آداب برخورد با سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 3،6

3 - صابران كسانى هستند كه به هنگام مواجه شدن با مشكلات ، تسليم قضاى الهى بوده و همه شؤون خويش را از خدا دانسته و آن را ابراز مى كنند .

و بشر الصبرين. الذين ... قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا للّه و إنا إليه رجعون} است.

آرامش در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 13

13 _ آرامش روحى در سختى ها ، نعمتى الهى و رمز موفقيت و پيروزى است .

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 14

14 - نزول اطمينان و آرامش بر قلب مؤمنان در بحران ها ، نمودى از حاكميت خداوند بر قواى جهان

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض

بيان {للّه جنود. ..} _ در پى {أنزل السكينة} _ مى تواند بيانگر اين نكته

باشد كه با وجود حاكميت خداوند بر قواى جهان، اطمينان بخشيدن به قلب مؤمنان، امرى سهل و آسان است.

ابتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 6

6 _ روى آوردن رفاه و آسايش بر كافران مبتلا به سختى ها و محنت ها ، در پى دارنده تحليلهايى نادرست درباره پيدايش شدايد و اسباب رفاه و آسايش

ثم بدلنا . .. حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 4

4 - ابتلاى كافران مكه به گرفتارى و سختى ، از رخداد هاى دوران پيش از هجرت

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 6،8

6 - پندار مبتلا نشدن به سختى ، به صرف ايمان آوردن ، پندارى باطل است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

{فتن} به دو معناى {اختبار و آزمون} و {گرفتارى در شدت و سختى} آمده است (مفردات راغب). برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

8 - گرفتار شدن مؤمنان به سختى ها ، سنّتى الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 2،4

2 - مؤمنان پيشين ( اديان ديگر ) نيز به رغم داشتن ايمان ، مبتلا به سختى ها و شدايد شدند .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم

{فتن} به معناى {اختبار و آزمون}

و نيز {شدت و سختى} آمده است (مفردات راغب) برداشت بالا، بنابر معناى دوم است.

4 - ابتلاى مؤمنان به سختى ها ، سنت الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّاالذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 12

12 - برخى از مشركان ، به رغم رويكرد به خدا ، به هنگام ابتلا به ناملايمات و سختى ها ، به محض احساس رهايى از آن و دست يابى به اندك آسايش ، شرك ربوبى پيدا مى كنند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم

تعبير {أذاق} _ كه به معناى {چشاند} است و معمولا، براى {خوردن كم} به كار مى رود _ به جاى {برخوردار كردن} و {عطا كردن} و امثال آنها و نيز تنوين تنكير {رحمة} _ كه دلالت بر قِلّت مى كند، حكايت از دست يابى به رفاه اندك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 14

14 - صبر بر مشكلات و داشتن روحيه اى اميدوار ، به هنگام مبتلا شدن به دشوارى ها ، امرى ارزشمند و پسنديده است .

و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

از مذمت شدن كسانى كه با مبتلا شدن به ناگوارى ها، نااميد مى شوند، استفاده مى شود كه حفظ روحيه اميدوارى، در چنين حالتى مطلوب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 3،7

3 - هيچ قدرتى توان

ندارد از تصميم خداوند درباره گرفتار كردن كسى به بدى و رنج ، جلوگيرى كند .

من يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

7 - در صورت گرفتار شدن انسان به بدى و رنج _ كه سر منشأ آن خداوند است _ هيچ كمكى وجود ندارد تا او را از آن وضعيت نجات دهد .

من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا. .. و لايجدون لهم من دون اللّه وليّ

اجتناب از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4،5

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

5 _ نعمت شمردن دورى از مصائب و مشكلات جنگ ، بينشى ناپسند

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

احساس مصونيت از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 2

2_ احساس مصونيت از ابتلا به سختى ها ومحنتها ، از حالت هاى انسان به هنگام رفاه و آسايش

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته ليقولنّ ذهب السيئات عنّى

{ل_ئن أذقناه . ..} دلالت بر برطرف شدن سختيها دارد. از اين رو جمله {ذهب السيئات عنّى} (رنجها از من دور شد) _ كه انسان به خاطر گفتن و اعتقاد به آن مذمت شده است _ مفهومى ديگر دارد و آن پندار عدم ابتلاى دوباره به رنجها و ناملايمات است.

اراده قوى در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

لقمان - 31 - 17 - 11

11 - صبر و شكيبايى بر مشكلات ، امرى اساسى و نيازمند اراده اى محكم است .

و اصبر على ما أصابك إنّ ذلك من عزم الأُمور

{عَزْم} در لغت به معناى {تصميم قطعى قلب بر انجام دادن كار} است. (مفردات راغب) چنين معنايى، حكايت از اراده محكم مى كند.

ارتداد هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 9

9 - پايبندى به دين به خاطر سود مادى و ر ها كردن آن ( ارتداد ) به وقت دشوارى ها و محروميت ها ، مايه خسران و تباهى دنيا و آخرت

و إن أصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنيا و الأخرة

ارزش اميدوارى در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 14

14 - صبر بر مشكلات و داشتن روحيه اى اميدوار ، به هنگام مبتلا شدن به دشوارى ها ، امرى ارزشمند و پسنديده است .

و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

از مذمت شدن كسانى كه با مبتلا شدن به ناگوارى ها، نااميد مى شوند، استفاده مى شود كه حفظ روحيه اميدوارى، در چنين حالتى مطلوب است.

ارزش تحمل سختى در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 12

12 _ ارزشمندى تحمل رنج و سختى ، منوط به در راه خدا بودن آن است .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه

ارزش تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 8

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين ، محفوظ در نزد خدا و مايه ارجمندى

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اگر رنج ها تأثيرى در سرنوشت انسان و تقرّب وى به خدا نداشت، خود زيانى انكارناپذير بود.

استعاذه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 5

5 - ربوبيّت خداوند ، متقضى پناه جستن به او در خطرات و سختى ها است .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

استغاثه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 7

7 _ استغاثه به درگاه الهى براى رهايى از تنگنا ها و مشكلات ، رهنمود و توصيه خداوند به انسانها

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

يادآورى استغاثه مجاهدان بدر و تصريح به اجابت آن مى تواند براى توصيه اين نكته باشد كه اى انسانها در تنگناها و بحرانهاى زندگى رو به خدا آوريد و از او يارى طلبيد تا شما را رهايى بخشد.

استقامت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 5،21

5 _ مقاومت و صبر پيروان انبياى گذشته در برابر سختى هاى جنگ و مشكلات

ام حسبتم . .. مسّتهم البأساء و الضراء

درخواست نصرت الهى از جانب پيامبران و مؤمنان پس از آزار جنگ و مصائب و مشكلات، بيانگر مقاومت آنان است.

21 _ مقاومت در برابر مصائب و مشكلات ، زمينه برخوردارى از نصرت الهى

ام حسبتم ان تدخلوا . ..

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

انبيا و مؤمنان پس از تحمّل مشكلات، منتظر نصرت الهى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 10

10 _ آرامش خاطر ، موجب استقامت آدمى در مشكلات و درگيريها

ان ياتيكم التّابوت فيه سكينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 68 - 3

3 _ دستيابى به صراط مستقيم ، در سايه جانبازى ، هجرت ، فداكارى و تحمل مشكلات در راه خدا *

و لو انّا كتبنا . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به ... و لهديناهم صراطا مستقيما

بنابر اينكه مراد از {ما يوعظون به} همان هجرت و جهاد باشد كه در آيه 66 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 6

6 _ ضرورت آماده سازى مجاهدان براى تحمل رنج ها و خسارت هاى ناشى از نبرد با دشمنان

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من اللّه ما لايرجون

هدف از بيان امتيازات نيروهاى مجاهد (ترجون من اللّه) و نيز تبيين رنجهاى دشمنان به هنگامه نبرد، اين است كه اهل ايمان را براى نبرد آماده سازد و به آنان روحيه رويارويى با دشمنان را القا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 2

2 _ مؤمنان وظيفه دار استعانت از خدا و پيشه سازى صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه ايمان

استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15

- 11 - 5

5- حاملان رسالت الهى ، براى انجام رسالت خويش لازم است مشكلات و ناملايمات آن را تحمل كنند .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

از اينكه خداوند، به جاى پاسخ گويى مستقيم به برخوردهاى مشركان، به نوع برخورد مردم با پيامبران گذشته مى پردازد، احتمالاً به اين خاطر است كه گوشزد كند كه رسالت مدارى داراى چنين مشكلاتى است و بايد آن را تحمل كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 8

8 - اطمينان و تزلزل ناپذيرى در بحران ها ، از صفات ضرورى رهبر جامعه ايمانى

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون . قال كلاّإنّ معى ربّى سيهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 4

4 - ذكر و ياد مستمر خداوند ، نيروآفرين و مقاومت بخش در برابر مشكلات و سختى ها

فاصبر$ . .. و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

. .. و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

استقامت در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 5

5 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، از ويژگى هاى لازم براى رهبران الهى

ألم نشرح لك صدرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 4

4 - سختى ها ، هرگز نبايد رهبران الهى را از توجّه به سهولت ها و امكانات موجود و دلگرم بودن به آنها باز دارد . *

فإنّ مع العسر يسرًا

كلمه {مع}، دلالت دارد كه وجود {يسر عظيم}

هم زمان با وجود {عسر} است; نه بعد از آن. و مراد از آن مى تواند هم زمانى {عسر} با مقدّمات {يسر} باشد. و ممكن است در صدد بيان اين حقيقت خارجى باشد كه: هر گاه مشكلاتى پديدار شد، توجّه به آن ذهن شما را به خود مشغول نسازد; بلكه به سهولت ها و امكانات فراوانى كه در كنار آن، براى شما وجود دارد نيز توجّه داشته باشيد. برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 7

7 _ ضرورت استقامت مؤمنان در جهاد و هنگامه شدائد و سختيها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

استمداد در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 14

14 _ دعا به درگاه خداوند و درخواست يارى از وى به هنگام مواجه شدن با مشكلات راه ايمان ، از خصلت هاى مؤمنان راستين است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

اطاعت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 17

17 _ اهميّت و ارزش اطاعت از فرامين الهى به هنگام گرفتارى در شدائد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 5

5 _ لزوم اطاعت و پيروى از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و عمل بر طبق موازين شرع ، در سخت ترين شرايط

لقد تاب

اللّه على النبى . .. اتبعوه فى ساعة العسرة

اقسام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 15

15 _ بلا ها و مشكلات دنيوى ( مالى و جانى ) ، كفاره گناهان آدمى و از جمله عوامل نابود كننده اعمال زشت اوست .

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

رسول خدا(ص) درباره { من يعمل سوءاً يجز به} در آيه فوق فرمود: اما تبتلون فى اموالكم و انفسكم و ذراريكم؟ قالوا: بلى قال: هذا مما . .. يمحو به السيئات.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 277، ح 278; نورالثقلين، ج 1، ص 553، ح 576.

التجا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 6

6 - ربوبيت الهى ، پناهگاه مردان خدا در تنگناها

ربّ نجّنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 5

5 - انسان به هنگام گرفتارى ، رو به سوى خدا مى آورد و اصرار و التماس مى كند .

و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض

امتحان با سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 7،18

7 _ آزمايش مردم با مصائب و مشكلات ، از سنت هاى الهى براى كليّه امّتها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و ال

18 _ نفى تبعيض ميان امت هاى مؤمن ، در جريان سنّت آزمايش و امتحان و ابتلاى به سختى ها و مصائب

ام حسبتم . ..

مثل الذين خلوا من قبلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 7

7 _ رنج ها و شكست هاى جامعه ايمانى ، وسيله آزمايشى براى معلوم نمودن صف مؤمنان استوار از غير ايشان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه و ليعلم المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 15

15 _ آزار هاى اهل كتاب و مشركان نسبت به مسلمانان ، از مهمترين موارد آزمايش و امتحان مؤمنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين

جمله {و لتسمعنّ . .. }، مى تواند توضيح يكى از موارد امتحان مالى و جانى باشد ; چرا كه تهمتها و سخنان ناروا، جانها را مى گزد و تبليغات سوء عليه انفاق مى تواند موجب ازدياد بخل

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 13،14

13 _ انسان با سختى ها و نعمت ها و تفضلات الهى ، مورد آزمايش خداوند قرار مى گيرد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

14 _ آزمون انسان ها با سختى ها ، برخاسته از مقام ربوبى خدا و در جهت رشد و تربيت آنان

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 5

5 - فقر و ناملايمات ، ابزار آزمون الهى

و إن أصابته فتنة انقلب على وجهه

{فتنة} از {فَتْن} مشتق است و {فتن} به معناى ذوب كردن طلا و نقره به منظور سنجش ايار آن است. {فتنة} نيز به هر چيزى كه ابزارى براى آزمون باشد، گفته مى شود. بنابراين تسميه ناملايمات، فقر و تنگدستى به {فتنة}، مى تواند بياگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 4،5،7

4 - مشكلات ثموديان ، بنا به تقدير الهى و در جهت آزمايش آنان بود ، نه معلول وجود صالح ( ع ) و پيروان او .

قال ط_ئركم عند اللّه بل أنتم قوم تفتنون

عبارت {طائركم. ..}; يعنى، آنچه كه باعث بروز مشكلات و گرفتارى براى شما شده، نزد خدا است. مقصود اين است كه وجود من تأثيرى در پيدايش مشكلات شما ندارد; بلكه مشكلات تان بر اساس برنامه و تقدير الهى است كه در راستاى آزمايش شما تدارك ديده شده است. گفتنى است كه در برداشت ياد شده، {فتنة} در جمله {بل أنتم

قوم تفتنون} به معناى آزمايش گرفته شده است.

5 - مصيبت ها و مشكلات زندگى انسان ، وسيله اى براى آزمايش او

قالوا اطّيّرنا بك . .. بل أنتم قوم تفتنون

7 - امكان مبتلا شدن مردم به سختى ها براى آزمايش آنان ، پس از روى كار آمدن رهبران الهى

قالوا اطّيّرنا بك . .. بل أنتم قوم تفتنون

با توجه به اشتقاق {تفتنون} از {فتنة} (به معناى آزمايش) از آيه استفاده مى شود كه پس از آمدن صالح(ع)، ثموديان به مشكلات جديدى مبتلا شدند و آن را ناشى از وجود صالح(ع) مى شمردند، با اين كه آنها از ناحيه خدا و براى آزمايش آنان بود.

امداد در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 2

2- تنها ، خداوند ، قادر بر يارى رساندن در بحبوحه قطع همه اسباب ظاهرى است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ

اهل لغت، تفاوتى را بين معناى {وِلايت} و {وَلايت} ذكر كرده اند و آن اين كه {وَلايت} به معناى نصرت است و {وِلايت} به معناى سرپرستى و تدبير. گرچه برخى مفسران اين تفاوت را انكار كرده اند، (ر.ك: الميزان) ولى با توجه به موارد مشابه در آيات ديگر و نيز آيه قبل كه سخن از نصرت است، به نظر مى رسد اين معنا در اين مورد، اقرب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 2

2 - مؤمنان ، نيازمند امداد الهى در بحران ها و سختى ها ، براى پايدارى و استقامت

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

اميدوارى در سختى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 43 - 10

10 - به هنگام گرفتارى و مشكلات _ هر چند شديد و طاقت فرسا باشد _ نبايد از رحمت الهى مأيوس شد .

إذ نادى ربّه . .. و وهبنا له أهله ... رحمة منّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 8

8_ ضرورت اميد داشتن به رحمت خدا ، در پى بروز مشكلات و از دست رفتن امكانات

ثم نزعنها منه إنّه ليئوس كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 1

1 - لزوم اميد بستن به خداوند ، در دشوارى ها ، تنگدستى ها و ناملايمات زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه فى الدنيا و الأخرة فليمدد بسبب إلى السماء

{من} در اين آيه شرطيه و متضمن معناى {إن} است و ضمير در {لن ينصره اللّه} به {من} بازمى گردد. از آيات پيشين (آيه 11 _ 14) دانسته شد كه سود و زيان و كاميابى و ناكامى و بالاخره دنيا و آخرت افراد، تنها در دست خدا مى باشد او است كه به يكى عطا مى كند و از ديگرى بازمى ستاند. آيه ياد شده ادامه همان آيات است. در اين آيه خداوند مى فرمايد: اگر فردى (كسى كه از شدت گرفتارى سينه اش از خشم لبريز است) گمان كند كه خدا در دنيا و آخرت دست كسى را نخواهد گرفت، اين كس بايد طنابى به آسمان بكشد و به آن جا صعود كند. آن گاه همه آسمان را بپيمايد تا ببيند آيا كسى پيدا

مى شود كه گره از كار او بگشايد و خشم ناشى از محروميتش را فرو نشاند؟ و يا اين كه اين شخص ريسمانى به بالا بكشد و خود را حلق آويز كند و آن گاه بنگرد كه آيا اين ترفند و نيرنگش، آنچه را كه موجب خشم او شده، از بين مى برد؟ مقصود از اين مطلب اين است كه: هر كس اميدش را از خدا قطع كند، بايد از غير خدا نيز مأيوس باشد; زيرا در همه هستى به جز او موجودى نيست كه بى اذن او گره از كار كسى باز كند.

انبيا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 20

20 _ استفاده انبيا از راه هاى عادى و طبيعى ، در رويارويى با مشكلات

مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

پيامبران همانند مردم به مقاومت و صبر در برابر مشكلات مى پرداختند و دست به معجزه و كارهاى خارق العاده نمى زدند.

انسان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 9،11

9 _ آدمى در شدايد با خداوند يگانه پيمان مى بندد كه در صورت نجات سپاسگزار او باشد.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

11 _ احساس نياز، تضرع، اخلاص و التزام به شكرگزارى، حالات مختلف انسان به هنگام گرفتارى در سختيهاست.

تدعونه تضرعا و خفية لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 16

16 - انسان ، گرفتار

تناقض در مواجهه با خوشى ها و ناخوشى ها

إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة فرح بها و إن تصبهم سيّئة . ..فإنّ الإنس_ن كفور

از مضمون آيه شريفه چنين استفاده مى شود كه انسان، در حال رفاه و آسايش يادى از خدا نمى كند; گويى منشأ آن نعمت ها كسى غير خداوند است; ولى زمانى كه ناگوارى به او رو مى آورد، خدا را متهم كرده و ناسپاسى مى كند.

انسان ها در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 1،4،5

1 _ نيايش خالصانه انسان با خدا ، به هنگام گرفتارى ها و مصيبت هاى سخت و جانكاه

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

{ضرّ} به معناى مطلق آسيب است، ولى در اين جا با توجه به {ال} _ كه به اصطلاح اهل ادب {ال} كماليه است _ به معناى آسيب سخت و جانكاه مى باشد.

4 _ آدميان ، به هنگام گرفتارى و رنج ، اهل دعا شده و در هر حالتى خدا را به فريادرسى مى خوانند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً

5 _ انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج فراگير ، به ناتوانى خود و قدرت و يارى خداوند اذعان مى كنند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 9

9- انسان ها به هنگام گرفتار آمدن به گرداب حوادث مرگ آفرين ، هيچ كارساز و پشتيبانى جز خداوند براى نجات خويش نمى يابند .

ثمّ لاتجدوا لكم وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 4،5

4 - انسان ها ، هنگام گرفتارى و رنج ، روى به خدا آورده و او را به فريادرسى مى خوانند .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

5 - انسان ها ، هنگام گرفتارى و رنج ، به ناتوانى خود و قدرت يارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى كنند .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 5

5 - ضعف و ناتوانى آدمى در برخورد با مشكلات

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

از كاربرد واژه {مسّ} و آمدن صيغه مبالغه {يؤُس} و {قنوط} استفاده مى شود كه انسان با اندك گرفتارى، احساس ضعف و ناتوانى كرده و دچار يأس و نااميدى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 5

5 - انسان به هنگام گرفتارى ، رو به سوى خدا مى آورد و اصرار و التماس مى كند .

و إذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 20 - 1،2

1 - انسان هنگام مبتلا شدن به شرّ و بدى ، بسيار بى صبر و ناشكيبا است .

إذا مسّه الشرّ جزوعًا

{جزع} ضد صبر است; يعنى، بى صبرى و ناشكيبايى (العين و قاموس المحيط).

2 - بى صبرى و ناشكيبايى در برابر بدى ها و شرور ، از ويژگى هاى انسان است .

إذا مسّه الشرّ جزوعًا

انسان ها هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54

- 5

5- انسان ها در برخورد با آسايش و رفع ناگوارى ها ، يكسان نيستند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

انسان هاى مبتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 2

2 - انسان هاى گرفتار در سختى ها و تنگنا ها ، مرجع خود را ، خداوند مى دانند و براى نجات خويش ، به او روى مى آورند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم منيبين إليه

{إنابة} مصدر {منيب} به معناى {رجوع مكرّر در مكرّر} است (مفردات راغب).

انسان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 53 - 3

3- انسان ها به محض احساس ضعف و دچار شدن به رنج و زحمت ، با تضرع و التماس به درگاه خداوند روى مى آورند .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون

{ضرّ} به معناى كسالت روحى و بدنى و كمبود اقتصادى است و {تجئرون} (از مصدر جؤار) به معناى زيادت در تضرع آمده است.

اولياء الله و سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 62 - 1،2

1 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه حوادث ناگوار روزگار در ديدگاه آنان ، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند .

ألا إن أولياء اللّه لا خوف عليهم

{خوف} ; يعنى، انتظار وقوع امر ناخوشايندى را داشتن (مفردات راغب). برداشت فوق بر اين اساس است كه: چون زندگى در دنيا بىوقوع حوادث ناگوار _ خصوصاً براى بندگان مقرب خدا _ ممكن نيست، پس نفى خوف از آنان، قهراً

به اين معناست كه حوادث دنيوى در ذائقه آنان، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند.

2 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه هر آنچه حوادث روزگار از كفشان بربايد ، غمى به دل راه نداده و غبار اندوه بر چهره شان نمى نشيند .

ألا إن أولياء اللّه . .. و لا هم يحزنون

اهميت ذكر سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 2

2 _ ضرورت به ياد داشتن برهه هاى دشوار زندگى

فأخذنهم بالبأساء و الضراء . .. فلما نسوا ما ذكروا به

مراد از {ما ذكروا}، به قرينه آيه قبل، همان سختيها و خسارتهايى است كه براى متذكر شدن به مردم وارد مى شود و لحن توبيخ گونه آيه بيانگر مطلب فوق است.

اهميت رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 3

3 - آسانى هاىِ مقارن سختى ها ، مهم تر و افزون تر از آنها است .

فإنّ مع العسر يسرًا . إنّ مع العسر يسرًا

معرفه آوردن {العسر}، نشانگر آن است كه مراد، همان {العسر} در آيه قبل است و چون {يسراً} نكره است، مفادى مغاير با {يسراً} در آيه قبل دارد. بنابراين مفاد دو آيه اين است كه براى هر {عسر}، دو {آسانى مهم} وجود دارد. با توجّه به اين كه دوبار ذكر كردن يك كلمه در اين موارد، بر تكثير دلالت دارد; مى توان فهميد كه هر سختى، به همراه خود آسانى هاى فراوانى _ يكى پس از ديگرى _ به ارمغان مى آورد.

اهميت صبر در سختى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 12

12 - مؤمنانى كه بر دشوارى ها و سختى هاى راه ايمان صبر كنند ، از پاداشى گرانقدر برخوردار خواهند شد .

و بشر الصبرين

نياوردن متعلق بشارت و مشخص نكردن مژدگانى صابران، به فخامت و ارجمندى آن اشاره دارد. (اقتباس از الميزان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 4

4_ ضرورت صبر و شكيبايى ، به هنگام روى آوردن مشكلات و ناملايمات و نيز به گاه رفاه و آسايش

ل_ئن أذقنا الإنس_ن منا رحمة . .. إلاّ الذين صبروا

اهميت نجات از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 4

4_ جواز استمداد از كافران براى رهايى از مشكلات و تنگنا ها *

اذكرنى عند ربك

ظاهر اين است كه هم بند يوسف(ع) هنگام آزاد شدن از زندان موحد نشده و اظهار ايمان نكرده بود، و گرنه قرآن از آن ياد مى كرد. بنابراين وى به هنگامى كه يوسف(ع) از او تقاضا كرد ، كافر بود.

ايمان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 11

11 _ ارزش والاى ثبات بر ايمان و پذيرش دعوت خدا و رسول ( ص ) ، پس از تحمّل شدائد و مشكلات

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 9

9 _ آشكار شدن حقيقت ايمان

مؤمنان ، در شرايط سختى و دشوارى

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 1

1- با وجود روى آوردن متضرعانه انسان ها به خداوند در هنگام گرفتارى ، با برطرف شدن مشكلات ، گروهى از او روى گردان شده و شرك مىورزند .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون . ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منهم بربّهم ي

با سختى امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 13،14

13 - انسان در رهگذر سختى ها و نيز نعمت ها و تفضلات الهى ، مورد آزمايش خداوند است .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

14 - آزمون انسان ها با سختى ها و نيز نعمت ها و آسايش ها برخاسته از مقام ربوبى خدا و در جهت رشد و تربيت آنان است .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق با توجه به كلمه {رب} - كه به معناى مربى و مدير است - استفاده مى شود.

پاداش تحمل سختى در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 10،11،20،24

10 _ تحمل هر سختى ( تشنگى ، رنج ، گرسنگى و تعرض و ضربه زدن به دشمن ) در راه خدا ، عمل صالح و داراى اجر است .

ذلك بأنهم لا يصيبهم . .. فى سبيل اللّه ... إلا كتب لهم به عمل صلح

11 _ تحمل كمترين دشوارى در راه خدا ، داراى پاداشى نزد او

ذلك بأنهم

لا يصيبهم ظمأ و . .. فى سبيل اللّه ... إلا كتب لهم به عمل صلح

از تنكير {ظمأ}، {نصب} و . .. تقليل استفاده مى شود.

20 _ جهاد و تحمل رنج و سختى در راه خدا ، احسان و داراى پاداش از سوى خداست .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسن

24 _ كسب پيروزى در راه خدا ، همانند تحمل مشكلات ، عمل صالح و داراى اجر است .

ذلك بأنهم لا يصيبهم . .. و لا ينالون من عدو نيلا إلا كتب لهم به عمل صلح إن اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از جمله {لا ينالون من عدو نيلا} مى تواند دستيابى به پيروزى بر دشمن باشد.

پاداش تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 10

10- رنج هاى تكوينى نيز همانند تحمل سختى در راه دين ، زمينه برخوردارى از اجر و پاداش الهى است .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... و وصّينا

از ارتباط و پيوستگى اين آيه با آيات پيشين، مى توان استفاده كرد كه خداوند هيچ نوعى از سختى ها را ناديده نگرفته و در قبال هر رنجى، پاداشى در خور توجه قرار داده است; پاداش موحدانى را كه در طريق ايمان استقامت كنند و دشوارى ها را پشت سر بگذارند، بهشت قرار داده و مادران را نيز كه به حكم تكوين، ناگزيرند رنج باردارى و زايمان را تحمل كنند با توصيه به فرزندان، از خدمت هاى آنان

بهره مند ساخته است.

پاداش صبر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . من صبر كرهاً . . . نصيبه ما قال اللّه عز و جل : { و بشر الصابرين } اى بالجنة و المغفرة . . . ;

. .. كسى كه در مشكلات صبر كند پاداش وى همان بهشت و مغفرت الهى است كه در سخن خداى عز و جل {و بشر الصابرين} به آن بشارت داده شده است ... }.

تحليل نادرست سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 6،7،8،11

6 _ روى آوردن رفاه و آسايش بر كافران مبتلا به سختى ها و محنت ها ، در پى دارنده تحليلهايى نادرست درباره پيدايش شدايد و اسباب رفاه و آسايش

ثم بدلنا . .. حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

7 _ منكران رسالت انبيا با استناد به وجود سختى ها و آسايش ها در تاريخ نياكان خويش ، دشوارى هاى بيداركننده زندگى خود را پديده اى عادى و خالى از هر گونه هدف و پيام مى پنداشتند .

ثم بدلنا . .. قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

11 _ انكار رسالت انبيا با توجيه پيدايش سختى هاى بيداركننده به

عواملى بى هدف ، موجب گرفتار شدن به عذاب الهى است .

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء فأخذنهم بغتة

تحمل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 8

8 - پيكار در راه خدا و مصيبت هاى آن ، از مشكلات راه ايمان ، كه بايد با استعانت از صبر و نماز آن را تحمل كرده و بر ايمان خود ، راسخ قدم ماند .

استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه

تحمل سختى در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 15،22

15 _ دفاع از جان پيامبر ( ص ) و تحمل سختى در راه اطاعت از آن حضرت ، حركت در راه خدا و عمل صالح است .

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و . .. فى سبيل اللّه ... إلا

22 _ جان فشانى و تحمل هر گونه سختى ( تشنگى ، گرسنگى و حرارت هاى جبهه جنگ ) در راه خدا ، از نشانه ها و اوصاف محسنان است .

لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ . .. فى سبيل اللّه ... إن اللّ

تحمل سختى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 22

22 _ جان فشانى و تحمل هر گونه سختى ( تشنگى ، گرسنگى و حرارت هاى جبهه جنگ ) در راه خدا ، از نشانه ها و اوصاف محسنان است .

لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك

بأنهم لا يصيبهم ظمأ . .. فى سبيل اللّه ... إن اللّ

ترس از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 14

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ; كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

تسبيح خدا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 9

9 - انسان در شرايط سخت ، براى كسب تحمل بيشتر ، به تسبيح و ياد خدا نيازمند است .

فاصبر على ما يقولون و سبّح بحمد ربّك

توصيه به تسبيح، پس از فرمان به {صبر}، نشانگر نقش تسبيح در توانمند شدن بر صبر است.

تسهيل سختى براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تداوم همراه بودن سختى ها با آسانى ها ، مطمئن ساخت .

فإنّ مع العسر يسرًا

آيه شريفه با بيان قانون كلّى {همراه بودن سختى ها با آسانى ها} _ پس از ذكر نمونه هايى از آن در زندگى پيامبر(ص) _ آن حضرت را به كلى بودن و استمرار اين وضعيت، نويد مى دهد.

تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 3

3 - مشكلات و

سختى ها ، زوال پذيراند و به سرعت تبديل به آسانى خواهند شد .

فإنّ مع العسر يسرًا

مفاد اين آيه را مى توان نظير آيه {سيجعل اللّه بعد عسر يسراً} (طلاق، آيه 7) دانست; زيرا از دو عنوان {عسر} و {يسر} _ كه نقيض يكديگراند _ همواره تنها يكى صادق است; بنابراين تحقّق هر دو در يك موضوع، نمى تواند مراد باشد; بلكه يا نزديك بودن {يسر} و ظهور مقدّمات آن مراد است و يا به وجود امورى آسان در كنار كارهاى سخت نظر دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

تضرع در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 4

4 _ گشوده شدن درهاى نعمت به روى كسانى كه حتى در سختيها تضرع نمى كنند، جريان يافتن سنت استدراج الهى است.

فأخذنهم بالبأساء و الضراء . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

سنت استدراج اصطلاحى است برگرفته از آيه {سنستدرجهم من حيث لا يعلمون} (اعراف / 182). از مصاديق جريان استدراج همين آيه مورد بحث است كه درهاى نعمت الهى به سوى تكذيب كنندگان آيات گشوده مى شود (فتحنا عليهم) تا آن زمان كه عذاب الهى آنان را در بر گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 4

4 _ سنگدلى و تضرع نكردن به درگاه خداوند، حتى در دشواريها، ظلم است.

فلولا . .. تضرعوا و لكن قست قلوبهم ... فقطع دابر القوم الذين ظلموا

در آيه شريفه هدف از آمدن سختيها را تضرع و روى آوردن به خدا دانسته، و به دنبال

آن گروهى را معرفى كرده كه حتى در شدت و سختى منفعل نمى شوند، و سرانجام از اين گروه با عنوان {ظالمان} ياد كرده است، بنابراين سنگدلى و تضرع نكردن آنان ظلم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 53 - 3

3- انسان ها به محض احساس ضعف و دچار شدن به رنج و زحمت ، با تضرع و التماس به درگاه خداوند روى مى آورند .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون

{ضرّ} به معناى كسالت روحى و بدنى و كمبود اقتصادى است و {تجئرون} (از مصدر جؤار) به معناى زيادت در تضرع آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 3،7

3- دعا و تضرع انسان هاى گرفتار در وضعيت هاى ناگوار ، مورد اجابت خداوند قرار مى گيرد . *

إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون . ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم

احتمال دارد رفع ناگوارى از گرفتارانى كه ملتمسانه به درگاه خداوند دعا مى كنند، ناشى از دعاى آنان باشد.

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از

عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

توحيد در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 13

13 - رويكرد به خداوند و اجتناب از شرك ، در وضعيّت آسايش ، مانند وضعيت سختى و ناگوارى امرى بايسته و لازم است .

و إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة ... يشركون

از آن جايى كه آيه، درصدد سرزنش كسانى است كه به هنگام مواجهه با سختى ها، به خداوند روى مى آورند، اما همين كه از آن مى رهند، شرك مىورزند، نكته ياد شده به دست مى آيد.

توكل در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 220 - 3

3 - شنوايى و علم گسترده و بى همتاى الهى ، مقتضى توكل كردن بر او در تنگناها

و توكّل على العزيز الرحيم . .. إنّه هو السميع العليم

{إنّه هو السميع. ..} مى تواند تعليل براى امر به توكل باشد; يعنى، بر او توكل كن; زيرا او شنواى راز و نيازهاى شما و دانا به چگونگى برداشتن تنگناها است.

جنيان سليمان(ع) و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 11

11 - جنيان نيز از رنج ، سختى و خفت گريزان اند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

حفظ مسلمانان مدينه از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه داشت .

و

كفى اللّه المؤمنين القتال

{كفى} در آيه متعدى به دو مفعول و به معناى {حسب} است; يعنى: {خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ}. با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از {كفايت خدا براى جنگ مؤمنان}، فرستادن طوفان و سپاهيان نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

خدا شناسى در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 10

10 _ طوفانى شدن دريا و احساس خطر غرق شدن كشتى ، از مقطعهايى كه انسان به خدا و نيايش خالصانه به درگاه او روى مى آورد .

و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين

خدا و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 6

6 - خلقت آسمان ها و زمين بدون كم ترين زحمت و دشوارى ، نشان قدرت خداوند بر معاد

و لقد خلقنا . .. و ما مسّنا من لغوب

با توجه به اين كه سياق عمده آيات پيشين، در اثبات معاد بود; طرح خالقيت خدا و آسان بودن خلقت براى او، مى تواند بيانگر امكان معاد و دشوار نبودن آن باشد.

خطر سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 11

11 - انسان ، در معرض انواع گرفتارى ها و مصيبت ها

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما كان يدعوا إليه من قبل

درخواست تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26

- 1

1 - موسى ( ع ) خواهان توفيق و هموار شدن او در راه انجام رسالت خويش بود .

و يسّر لى أمرى

درخواست نجات از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 3

3- ايوب ( ع ) با صداى بلند و رسا ، براى خود دعا كرد و از خداوند خواستار نجات و بهبود خود از انواع ناگوارى ها ، ناراحتى هاى جسمانى و فقر شد .

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

{ندا} به معناى صداى بلند و روشن است (مفردات راغب).

دعا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 1،4،10

1 - نيايش خالصانه انسان با خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصيبت ها

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه

{ضرّ} (ضد {نفع}) به معناى مطلق آسيب است.

4 - انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج ، روى به خدا آورده و او را به فريادرسى مى خوانند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

{إنابة} (مصدر {منيباً}) به معناى رجوع است و {منيباً إليه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

10 - انسان بايد در حال آسايش و سختى ، متوجه خدا بوده و تنها به درگاه او نيايش داشته باشد .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما كان يدعوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 1،4،5

1 - نيايش خالصانه انسان با خدا ، به هنگام

گرفتارى ها و مصيبت ها

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

{ضرّ} (ضد {نفع}) به معناى مطلق آسيب است.

4 - انسان ها ، هنگام گرفتارى و رنج ، روى به خدا آورده و او را به فريادرسى مى خوانند .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

5 - انسان ها ، هنگام گرفتارى و رنج ، به ناتوانى خود و قدرت يارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى كنند .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 1،6

1 _ نيايش خالصانه انسان با خدا ، به هنگام گرفتارى ها و مصيبت هاى سخت و جانكاه

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

{ضرّ} به معناى مطلق آسيب است، ولى در اين جا با توجه به {ال} _ كه به اصطلاح اهل ادب {ال} كماليه است _ به معناى آسيب سخت و جانكاه مى باشد.

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 3

3- دعا و تضرع انسان هاى گرفتار در وضعيت هاى ناگوار ، مورد اجابت خداوند قرار مى گيرد . *

إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون . ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم

احتمال دارد رفع ناگوارى از گرفتارانى كه ملتمسانه به درگاه خداوند دعا مى كنند، ناشى

از دعاى آنان باشد.

دعا در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 4

4 - دعا به درگاه پروردگار ، نقطه اميد پيامبران در اوج مشكلات

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

دعا هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 4،8

4- شايسته بودن روى آورى انسان به درگاه پروردگار ، به هنگام رنج و گرفتارى

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

8- ربوبيت الهى ، مقتضى روى آورى انسان به درگاه او به هنگام رنج و نياز

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

ذاكران خدا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 15

15 _ كسانى كه در گرفتارى ها به ياد خدا بوده و در رفاه و آسايش از او غافل مى شوند ، مردمى مسرف هستند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه ... لم يدعنا ... كذلك زيّن

ذكر خدا در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 4

4 _ توجه دادن مردم به امدادهاى خداوند در دشواريها و تنگناهاى هولناك زندگى، روشى در تبليغ و دعوت به توحيد

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

{قل} فرمانى است به پيامبر(ص) براى بيان مضمون آيه از اين دستور چنين بر مى آيد كه اين سبك احتجاج بايد به عنوان محورى در تبليغ مورد توجه قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 4

4 _ لزوم روى آوردن به درگاه خدا در سختى و آسايش

ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 11

11 _ انسان بايد در حال آسايش و سختى ، متوجه خدا بوده و به درگاه او نيايش داشته باشد .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم يدعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 53 - 8

8- توجه انسان ها به خداوند ، به هنگام دچار شدن به مشكلات ، از دلايل وجود خداوند

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون

اگر چه در آيات قبل از شريك قرار دادن براى خداوند نهى شده بود و در آيه بعد نيز از شرك انسانهاى رهيده از مشكلات سخن به ميان آمده است و سياق اين آيات در زمينه توحيد است; اما با همه اين اوصاف، به دلالت اقتضايى مى توان استفاده كرد كه: وجود خداوند از اين طريق نيز قابل اثبات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 9

9 - انسان در شرايط سخت ، براى كسب تحمل بيشتر ، به تسبيح و ياد خدا نيازمند است .

فاصبر على ما يقولون و سبّح بحمد ربّك

توصيه به تسبيح، پس از فرمان به {صبر}، نشانگر نقش تسبيح در توانمند شدن بر صبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 15

15 - رويكرد به خدا

در بلا ها و اعراض از او پس از نجات ، دغلكارى و ناسپاسى است .

فلمّا نجّيهم إلى البرّ . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

ذكر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 8

8 _ ضرورت توجّه به آگاهى گسترده خداوند ، در بحرانيترين هنگامه ها

و قاتلوا فى سبيل اللّه و اعلموا انّ اللّه سميع عليم

ظاهر اين است كه ضرورت توجه به علم الهى در آيه، همراه با جهاد مطرح باشد: {قاتلوا . .. و اعلموا}. يعنى آنگاه كه به نبرد مشغوليد، متوجه باشيد كه خداوند، {سميع} و {عليم} است.

ذكر سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 5

5 _ استدراج نتيجه فراموش كردن خداوند، پس از توجه به او در سختيها و شدايد

أغير اللّه تدعون . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

ذكر سختى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 5

5 - توجه به همراه بودن زندگانى با سختى ها ، مايه پى بردن انسان به ضعف خويش در برابر خداوند

فى كبد . أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 1،2،7

1 - سختى ها ، همواره با آسانى هايى شگفت همراه است .

فإنّ مع العسر يسرًا

{العسر}، اسم جنس معرفه بوده و بر هر نوع سختى قابل تطبيق است. {يسراً} اسم جنس نكره

است و بر تفخيم و شگفتى دلالت دارد.

2 - شرح صدر و سبك بار بودن پيامبر ( ص ) و بلندآوازگى آن حضرت ، نمونه اى از انفكاك ناپذيرى مشكلات از آسانى ها

ألم نشرح . .. و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر يسرًا

جمله {فإنّ. ..} بيانگر آن است كه آنچه در آيات پيشين آمد، ريشه در يك قانون كلى دارد و آن همراه بودن {عسر} با {يسر} است. حرف {فاء}، بيان قانون را بر كاشف آن، تفريع كرده است; يعنى، آنچه براى تو انجام داديم، بايد انجام مى گرفت; زيرا سختى بدون آسانى نمى شود.

7 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى اند .

فإنّ مع العسر يسرًا

مراد از {معيّت}، ممكن است سبب بودن {عسر} براى پيدايش {يسر} باشد. اين نكته را نيز مى تواند برساند كه هر سختى در درون خود، سازندگى هايى دارد و تجربه هايى پديد مى آورد كه با توجّه به آنها، نبايد از مواجه شدن با سختى ها هراسى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 1

1 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى ها است .

انّ مع العسر يسرًا

راه تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 10

10 _ آرامش خاطر ، موجب استقامت آدمى در مشكلات و درگيريها

ان ياتيكم التّابوت فيه سكينة

راههاى تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 15

15 _ توكّل و اتكا به خداوندِ حامى مؤمنان ، عامل تقويت كننده بنيه

روحى آنان در شرايط دشوار

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و على اللّه . .. } پس از جمله {اذ همّت ... ان تفشلا}، رهنمودى به عامل از بين برنده سستى در هنگامه هاى دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 3

3 _ ايمانِ آدمى تبديل كننده رنج ها و شكست ها به عوامل سازنده و خالص كننده

و تلك الايّام نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

مؤمنين به خاطر ايمانشان در هنگامه هاى فشار، به جاى خردشدن، از آن عوامل براى رشد و ساخته شدن و خلوص خود كمك مى گيرند.

رفاه پس از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 6،8

6 _ روى آوردن رفاه و آسايش بر كافران مبتلا به سختى ها و محنت ها ، در پى دارنده تحليلهايى نادرست درباره پيدايش شدايد و اسباب رفاه و آسايش

ثم بدلنا . .. حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 9

9- بهرهورى انسان از مواهب الهى و رفع سختى هاى او ، مطلوب خداوند است .

و الأنع_م خلقها لكم . ..لكم فيها دفءٌ و من_فع ...

و تحمل أثقالكم ... إن ربّكم لر

رفع سختى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 31،34

31 - اختصاص احكام ويژه اى براى ازدواج پيامبر ( ص ) ، به منظور رفع مشقت و حرج از آن حضرت است .

إنّا أحللنا لك أزوجك . .. و ما ملكت يمينك ... لكيلا يكون عليك حرج

34 - تشريع احكامى اختصاصى براى پيامبر ( ص ) به منظور رفع حرج از آن حضرت ، برخاسته از آمرزندگى و رحمت خداوند است .

لكيلا يكون عليك حرج و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 4

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

رفع سختى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 3

3 - بهشت ، سراى آسودگى و به دور از رنج و افسردگى

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

{نصب} به معناى تعب و رنج و {لغوب} به معناى عجز و ناتوانى است كه غالباً به سبب تعب و مشقت به وجود مى آيد. گفتنى است كه در برداشت ياد شده از آن به افسردگى تعبير شده است.

روش برخورد با سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 5

5- در تنگنا ها و زمينه هاى سقوط

در ورطه خلاف عفت ، بايد به خداوند پناه برد .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 13

13 - لازم است كه مؤمنان ، براى مواجهه با سختى هاى راه ايمان ، همواره آماده باشند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

روش تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 3،9

3 - پيشه ساختن صبر و اقامه نماز ، طريق هاى موفقيت و پيروزى بر مشكلات و ناملايمات

و استعينوا بالصبر و الصلوة

9 - باور به آسان شدن مشكلات در پرتو نماز ، حقيقتى كه تنها خاشعان بدان ايمان دارند .

و استعينوا بالصبر و الصلوة و إنها لكبيرة إلا على الخشعين

دشوارى استعانت از نماز - كه مقتضاى برگشت ضمير {إنها} به {استعانت} است - به معناى ناباورى به كارساز بودن نماز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 3

3 - پيشه ساختن صبر و اقامه نماز ، دو طريق كارساز براى موفقيت و پيروزى بر مشكلات و ناملايمات راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 8

8 - پيكار در راه خدا و مصيبت هاى آن ، از مشكلات راه ايمان ، كه بايد با استعانت از صبر و نماز آن را تحمل كرده و بر ايمان خود ، راسخ قدم ماند .

استعينوا بالصبر والصلوة .

.. و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6،7

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

7 - ارائه راه هدايت به همراه بيان مشكلات آن و نيز ارائه طريق موفقيت بر آنها ، از روش هاى قرآن است .

يأيها الذين ءامنوا . .. لنبلونكم بشىء من الخوف ... و بشر الصبرين

خداوند در اين بخش از آيات علاوه بر ارائه راه هدايت - كه همان ايمان به رسالت و . .. مى باشد - مشكلات سلوك در اين راه را نيز بر شمرده و براى فايق آمدن بر آنها، استعانت از نماز و صبر را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 4

4 - باور به مالكيت خدا و بازگشت به او ، آسان كننده تحمل مصيبت ها و مشكلات

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 14

14 - اهل ايمان به هنگام گرفتار شدن به فقر و تنگدستى و نيز روى آورى مشكلات و ناهنجارى ها ، بايد صبور و پايدار باشند .

و الصبرين فى البأساء و الضراء

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 8،10،11،20

8 _ توجه به سختى ها و مصائب گذشتگان ، تسلّى بخش مؤمنان در تحمل مشكلات

ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين

10 _ ايمان و اميد پيامبران و مؤمنان به نصرت الهى و امداد هاى غيبى ، به هنگام مواجهه با مصائب و مشكلات جنگ

حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه} كه سؤال از وقت يارى خداست، بيانگر اين معناست كه آنان به اصل يارى خدا به هنگام رويارويى با دشمنان، ايمان داشتند و به آن دل بسته بودند.

11 _ خداوند ، تنها اميد در گرفتارى ها و مشكلات

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

20 _ استفاده انبيا از راه هاى عادى و طبيعى ، در رويارويى با مشكلات

مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

پيامبران همانند مردم به مقاومت و صبر در برابر مشكلات مى پرداختند و دست به معجزه و كارهاى خارق العاده نمى زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 3

3 _ خواب از عوامل آرام بخش انسان هاى اندوهگين و حاضر در كوران مشكلات

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

بنابر اينكه {امنةً} مفعول له براى {نعاساً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 11

11 _ ايمان به مقدّر بودن مرگ و حيات ، و شناخت ارزش والاى شهادت ، آسان كننده حركت به سوى نبرد با دشمنان دين

و اللّه يحيى و يميت

. .. و لئن قتلتم فى سبيل الله او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

خداوند با بيان دو نكته مؤمنان را به جهاد ترغيب مى كند: 1 _ مرگ و حيات به دست خداست و عوامل طبيعى تعيين كننده نيست. 2 _ جان باختگان در راه خدا، آمرزيده و مشمول رحمت خاصّ خداوند هستند. بنابراين، مؤمنان با ايمان به اين دو معنا، هرگز ترديدى براى شركت در جهاد نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 11

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 14

14 _ يادآورى گمراهى مؤمنان پيش از بعثت و هدايتشان در پرتو تعاليم پيامبر ( ص ) ، عامل تقويت اراده آنان در تحمّل دشوارى هاى مولود جنگ

اذ تصعدون و لا تلون . .. و لئن قتلتم فى سبيل اللّه ... لقد منّ

اللّه على المؤمني

با توجّه به ارتباط اين آيه و آيات مربوط به جنگ احد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 4

4 _ يادآورى خاطره پيروزى مسلمانان در پيكار بدر ، التيام بخش رنج و آثار روحى دردناك شكست نبرد احد

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

جمله {قد اصبتم مثليها}، كه اشاره به پيروزى بزرگ مسلمانان در بدر است، بدان جهت ايراد شده كه با ياد آن خاطره بزرگ، مسلمانان مصيبت احد را در مقايسه با پيروزى بدر كوچك شمرند و در نتيجه، رنج مصيبت احد را ناديده انگارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 9،10

9 _ توكّل و اعتماد به خداوند ، موجب نهراسيدن از هجوم دشمن

فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

10 _ لزوم توكّل به خداوند در مقابله با دشمنان مهاجم

و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

بر شمردن صفات پسنديده مجاهدان حقيقى و تمجيد آنان از سوى خداوند، براى ترغيب ديگر مؤمنان به داشتن و تحصيل چنين حالات و صفات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 6

6 _ توكّل همراه با عمل ، موجب تبديل مشكلات سخت به نعمت و فضل الهى

و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل. فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل لم يمسسهم سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 9

9 _ اطلاع و آگاهى از مشكلات آينده ، آسان كننده تحمل آن

و لتسمعنّ

من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

هدف از آگاه كردن مسلمانان به آزار و اذيّت مخالفان پيش از وقوع آن، براى آماده سازى آنان است تا با برخورد ناگهانى تاب و تحمّل خويش را از دست ندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 2

2 _ پايبندى به مقررات الهى در ازدواج و روابط جنسى ، زمينه سبكبارى و دور ماندن جوامع از مشقت ها و رنجهاست .

يريد اللّه ان يخفّف عنكم

بيان خواست الهى به سبكبارى انسانها پس از تبيين احكام و مقررات ازدواج، اشاره به اين است كه دورى جوامع بشرى از رنجها و مشقتها در گرو پيروى از آن احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 2،3

2- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به استمداد از ياد پروردگار و عبادت و نماز در مشكلات و ناراحتى هاى برخاسته از رسالت خويش و مخالفت هاى دشمنان

و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون . فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

برداشت فوق از {فاء} در {فسبّح} _ كه براى تفريع اين جمله به آيه قبل است _ استفاده گرديده است; بدين معنا كه توصيه خداوند به تسبيح و تحميد. .. پس از اعلام آگاهى او از دلتنگى و اندوه پيامبر(ص) بيانگر تأثير اين عبادات در رفع اندوه و نگرانى است.

3- رهبران الهى و زمامداران جامعه اسلامى ، نيازمند به استمداد از پروردگار با ذكر و نماز و عبادت ، در برابر مشكلات رسالت خويش

و لقد نعلم أنك يضيق

صدرك . .. فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 14

14 - اطلاع يافتن از گرفتارى مؤمنان پيشين به سختى ها ، زمينه ساز تحمل سختى ها ، از سوى مؤمنان بعدى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

يادآورى ابتلاى مؤمنان دوران هاى پيشين به سختى ها، پس از اعلام باطل بودن پندار عدم گرفتارى مؤمنان به آنها، مى تواند به منظور هموارسازى سختى هاى پيش آمده براى مؤمنان بعدى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 3

3 - توكل بر خدا ، مشكلات را بر انسان هموار مى كند و آدمى ، با توكل ، مى تواند بر آنها پيروز شود .

و لاتطع الك_فرين . .. و توكّل على اللّه

سفارش به توكل، پس از نهى از اطاعت كافران و منافقان و توصيه به تبعيت از تعاليم وحى، مى تواند به اين منظور باشد كه آن نهى و امر، مشكلاتى را در پى دارد كه مى توان آنها را با توكل برطرف كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 8

8 - تحمل پذير شدن مشكلات ، در نتيجه توجه انسان به تاريخ و مشكلات ديگران

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

زمينه اطاعت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 23

23 _ ايمان و آگاهى

به پاداش الهى ، زمينه عدم تخلف از وظايف دشوار دينى

ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسنين

زمينه تحمل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 9

9 _ باور به همراهى خدا با مجاهدان صابر ، زمينه ساز تحمل سختى هاى نبرد و صبر در برابر ناملايمات آن

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 2

2 - ايجاد انگيزه و روحيه در مؤمنان ، براى تحمل مشكلات ، با تشويق هاى مادى

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها

زمينه تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 16

16 _ نيايش به درگاه خداوند ، زمينه ساز رهايى از مشكلات

و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 7

7- آگاهى از رخداد هاى تاريخى ، هموار كننده مشكلات و سهولت بخش سختيها

و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين . و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 6

6 - دعا براى آسان شدن امور زندگانى ، امرى مطلوب است .

و يسّر لى أمرى

مراد از {أمرى} مى تواند همه امور زندگانى باشد.

زمينه رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 -

8

8- خداوند با آفرينش دام ها ، زمينه هاى آسايش و رفع مشقت هاى آدميان را فراهم ساخته است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و تحمل أثقالكم ... إن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 3

3 - نقش دعاى خالصانه در حل مشكلات و رفع گرفتارى ها

أمّن يجيب المضط_ّر إذا دعاه و يكشف السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 7

7 - نيايش به درگاه خداوند ، عامل جلب رحمت او و برطرف كننده گرفتارى ها است .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا

{تخويل} (مصدر {خول}) به معناى اعطا و بخشش است و مقصود از جمله {ثمّ إذا خوّلناه نعمة من_ّا} رفع گرفتارى و اعطاى نعمت آسودگى است كه پس از دعا و نيايش بندگان به درگاه الهى تحقق مى پذيرد.

زمينه سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 12

12 _ جهل ، زمينه ساز روى آورى زيان ها و مشكلات در زندگانى آدمى است .

لو كنت أعلم الغيب . .. ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 18

18 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و حركت در راه خدا ، به دنبال دارنده سختى ها و مرارتها

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه ... ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا م

شمرده شدن سختيها و رنجها در آيه و

ترغيب مؤمنان به تحمل آنها، بيانگر اين حقيقت است كه حركت در راه دين دربردارنده رنج و زحمت مى باشد و ايمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 9

9_ گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، زمينه ساز دستيابى آنان به نعمت و يا گرفتار شدن به سختيها

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 20

20- نقش خود انسان ، در ابتلا به كيفر الهى و مشكلات زندگى

إذ ذهب مغ_ضبًا . .. سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 5

5 - انسان من هاى ايمان ، با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير روبه رو است .

إن أنت إلاّ نذير

از اين كه پيامبر(ص) به عنوان منذر و اخطارگر معرفى شده است، به دست مى آيد كه بر سر راه انسان ها، خطرها و آسيب هاى بسيارى وجود دارد كه پيامبر(ص) درباره آنها اخطار و هشدار مى دهد و اگر انسان از رهنمودهاى آن حضرت بهره نگيرد و به ايشان ايمان نياورد، گرفتار آنها خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 3

3 - انسان من هاى ايمان ، مواجه با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير است . *

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

از اين كه خداوند قرآن را وسيله انذار

و اخطار قرار داده است، به دست مى آيد كه بر سر راه انسان ها، خطرها و آسيب هاى بسيارى وجود دارد كه پيامبر(ص) به آنان اخطار و انذار كرده است و اگر انسان از رهنمودهاى قرآن بهره نگيرد و به آن ايمان نياورد، گرفتار آنها خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 6

6 - انسانِ من هاى تعاليم دين و پيامبراسلام ، مواجه با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير است . *

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

از انذار كردن رسول اكرم(ص) به دست مى آيد كه بر سر راه انسان ها، خطرها، آسيب ها و دشوارى هاى بسيارى است كه پيامبر(ص) به آنان انذار و اخطار مى كند و اگر انسان از رهنمودهاى اسلام و پيامبر(ص) بهره نگيرد و به آن ايمان نياورد، گرفتار آنها خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 3

3 - انسان ، من هاى ايمان ، با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير روبه رو خواهد شد .

قل إنّما أنا منذر

از اين كه خداوند پيامبر(ص) را منذر و اخطارگر معرفى كرد، روشن مى شود كه بر سر راه انسان ها، خطرها و آسيب هاى بسيارى وجود دارد و اگر انسان ها از رهنمودهاى آن حضرت بهره نگيرند و به ايشان ايمان نياورند، گرفتار آنها خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 4

4 - انسان ، من هاى

ايمان ، با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير رو به رو خواهد شد .

إنّما أنا نذير

از اين كه خداوند پيامبراسلام(ص) را منذر و اخطارگر معرفى كرد، روشن مى شود كه بر سر راه انسان ها، خطرها و آسيب هاى بسيارى وجود دارد كه اگر انسان ها از رهنمودهاى آن حضرت بهره نگيرند و به ايشان ايمان نياورند، گرفتار آنها خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 7

7 - تحميل آرا و تمايلات سطحى مردم ، به رهبرى الهى ( پيامبر ( ص ) ) ، مايه مشقت و زيان حتمى خود آنان

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 7

7 - خطا ها و لغزش ها ، زمينه ابتلاى مؤمنان به رنج ها و سلطه كافران است . *

ربّنا لاتجعلنا فتنة . .. و اغفرلنا

ارتباط {واغفر لنا} با {لاتجعلنا فتنة. ..}، ممكن است از اين جهت باشد كه يكى از عوامل {فتنة} (مفتون و معذّب شدن) گناهان است. از اين رو در تكميل دعاى {لاتجعلنا...}، طلب آمرزش شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 2

2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخيل ، وعده تخلّف ناپذير خداوند و نمونه اى از هدايت گرى او است .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى ... إنّ علينا للهدى

جمله {إنّ علينا للهدى}، به منزله تعليل براى آيات پيشين است; يعنى،

چون هدايت را بر خويش لازم شمرده ايم، براى هر يك از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدايت را فراهم مى سازيم.

زمينه صبر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 5

5 - آگاهى از سنت هاى الهى و فلسفه آن ، زمينه ساز صبر و تحمل بيشتر درسختى ها و نگرانى ها

و لولا كلمة . .. فاصبر على ما يقولون

زمينه نجات از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 18

18_ لزوم اتكا به خداوند و اميد داشتن به او ، براى دستيابى به خواسته ها و رهايى از دشواريها

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 9

9 - توكل بر خداوند ، رهاننده انسان از تنگناى توطئه هاى دشمنان

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون . .. فتوكّل على اللّه

سياق آيات، نشانگر ارتباط معنوى اين آيه با {و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 9

9 - دعا به پيشگاه خداوند ، زمينه نجات از ناملايمات و سختى ها است .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة

اِعطاى رحمت به بندگان گرفتار در ناملايمات، در پى دعاى آنان براى نجات از آن وضعيّت، احتمال دارد به خاطر دعا و تأثير آن باشد.

زمينه نجات از سختى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 17

17 - { عن ابن عباس قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً } قال : من شبهات الدنيا و من غمرات الموت و من شدائد يوم القيامة ;

از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً} فرمود:[خدا براى كسى كه تقواى الهى داشته باشد] راه نجاتى از شبهات دنيا، دشوارى هاى مرگ و سختى هاى قيامت قرار مى دهد}.

زوال پذيرى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 3

3 - مشكلات و سختى ها ، زوال پذيراند و به سرعت تبديل به آسانى خواهند شد .

فإنّ مع العسر يسرًا

مفاد اين آيه را مى توان نظير آيه {سيجعل اللّه بعد عسر يسراً} (طلاق، آيه 7) دانست; زيرا از دو عنوان {عسر} و {يسر} _ كه نقيض يكديگراند _ همواره تنها يكى صادق است; بنابراين تحقّق هر دو در يك موضوع، نمى تواند مراد باشد; بلكه يا نزديك بودن {يسر} و ظهور مقدّمات آن مراد است و يا به وجود امورى آسان در كنار كارهاى سخت نظر دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

سازندگى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 9

9 _ هنگامه هاى دشوار ، عرصه پالايش روحى دست پروردگان الهى

فما وهنوا . .. و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا

جمله {و ما كان قولهم . .. }،

مى رساند كه مجاهدان راه خدا به هنگام درگيرى با دشمن، تنها به ياد خدا هستند و چيز ديگرى فكر و قلب آنان را به خود مشغول نمى سازد و اين حالت خلوص و روح پالايش يافته آنان، نتيجه گام نهادن در عرصه هاى دشوار نبرد است.

سختى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 8

8 - سختى و سوزش آتش جهنم ، كافران را از عملكرد دنيوى شان پشيمان مى كند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

سختى اجتناب از اسراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى اجتناب از قتل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى اجتناب ازسخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 8

8 - به گلو رسيدن جان انسان ها ، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ

إذ القلوب لدى الحناجر ك_ظمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه اين دسته از آيات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قيامت.

سختى احتضار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 12،16

12 _ جان كندن سخت منافقان ، به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} (مصدر تزهق) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است. (مجمع البيان، ذيل آيه)

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار

منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 11،15

11 _ جان كندن سخت منافقان به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است.

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

سختى اذيتهاى دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 7

7- اذيت ، آزار و تجاوزات دشمنان دين ، بسيار شديد و تحمل آنها امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر و ما صبرك إلاّ بالله

از اينكه خداوند فرموده است: صبر تو اى پيامبر! تنها به توفيق الهى است، مطلب فوق به دست مى آيد.

سختى استقامت در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 11

11 - استقامت و پايدارى در مسير دين ، امرى دشوار و نيازمند به تأييد الهى است .

فاستمسك . .. إنّك على صرط مستقيم

از لحن آيه شريفه كه براى دلدارى و تقويت روحيه پيامبر(ص) است، مطلب بالا برداشت مى شود.

سختى استهزاى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين

- 83 - 34 - 4

4 - استهزا شدن از سوى مؤمنان در قيامت ، براى كافران دشوار و رنج آور خواهد بود .

فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

سختى استيذان خادم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 15

15 - ضرورت معاشرت تنگاتنگ خدمت كاران با صاحبان خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل لازم نبودن اذن خواستن براى رفت و آمد نزديك آنان در غير از سه وقت مقرر

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

سختى استيذان كودكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 14

14 - ضرورت معاشرت نزديك و تنگاتنگ فرزندان نابالغ با پدر و مادر خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل عدم لزوم اذن خواستن از والدين ، براى رفت و آمد نزديك باآنان در غير از سه وقت مقرر است .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

جمله {طوّافون عليكم. ..} جمله اى است تعليليه كه بيانگر علت و فلسفه جواز رفت و آمد نزديك فرزندان با پدر و مادرشان در اتاق ها و محل استراحت آنان است; يعنى، چون فرزندان بايد با پدر و مادرشان رفت و آمد نزديك داشته باشند و اجازه خواستن براى اين كار، براى فرزندان مشقت بار است، پس اذن طلبيدن لازم نيست.

سختى اطاعت از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 6

6-

توحيد در عبادت و اطاعت خداوند ، امرى دشوار و نيازمند صبر و تحمل است .

فاعبده واصطبر لعب_دته هل تعلم له سميًّا

{اصطبار}; يعنى، براى چيزى صبر قراردادن (لسان العرب). فرمان به كارگيرى صبر براى عبادت، گوياى مشكلات و موانعى است كه بر سر راه عبادت خداوند وجود دارد و گذر از آن، نيازمند بهره گرفتن از صبر است.

سختى افشاگرى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 20

20 _ بازگو شدن تخلف هاى دنيوى انسان در آخرت ، امرى دشوار و ناخوشايند براى اوست .

فينبئكم بما كنتم تعملون

تهديد خداوند به اين امر، نشان دهنده ناخشنودى انسان از آن است.

سختى اندازه گيرى روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 6

6 - اندازه گيرى كامل شب و روز و مقدار دقيق شب زنده دارى براى مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ميسّر و آسان نبود .

علم أن لن تحصوه

سختى اندازه گيرى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 6

6 - اندازه گيرى كامل شب و روز و مقدار دقيق شب زنده دارى براى مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ميسّر و آسان نبود .

علم أن لن تحصوه

سختى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 4 - 2،3

2 - انسان موجودى فرو رفته در سختى و رنج

لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

{كبد} به معناى مشقت است. (مفردات راغب)

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه

و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 6

6 - آميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، نشان برخوردار نبودن او از برترين قدرت

الإنس_ن فى كبد . أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

ارتباط اين آيه با آيه قبل، گوياى آن است كه بيان دشوارى هاى زندگانى انسان، براى اثبات مقهور بودن وى و بى پايه بودن خود برتربينى او است.

سختى باردارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 4،5

4 - دوران باردارى مادر ، دورانى سخت و مايه ضعف و ناتوانى براى وى است .

حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً} مفعول براى فعل محذوف و در موضع حال است. لازم به ذكر است كه {وَهْن } به معناى ضعف جسمانى است (مفردات راغب).

5 - تحمل ناتوانى هاى روز افزون ، از سوى مادر ، در دوران باردارى ، در پى دارنده حقوقى بر گردن فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً على وهن} دلالت بر افزايش ضعف و ناتوانى مادر در دوران باردارى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 8،12

8- دشوارى هاى دوران باردارى و زايمان ، دليل لزوم احسان فرزند به مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه

كرهًا و وضعته كرهًا

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير است: الف) {كره} به معناى مشقت و دشوارى است. ب) تعبير {حملته اُمّه} در واقع، بيانگر فلسفه {وصّينا الإنسان...} است.

12- احسان به مادر ، پاسخى بايسته به سى ماه رنج و تلاش وى در رشد و تربيت فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. و حمله و فص_له ثل_ثون شهرًا

تذكر خداوند، به سى ماه رنج مادر به پاى فرزند، از مراحل نخستين تكوّن و شكل گيرى و رشد او _ در پى سفارش به احسان نسبت به والدين _ مطلب بالا را مى رساند.

سختى بدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 2

2 - راه نيك و بد ، هر دو برجسته و آشكار و پيمودن هر يك ، داراى دشوارى هايى خاص است .

و هدين_ه النجدين

قرار داشتن راه خير و شر در ارتفاعات، كنايه از آشكار بودن آن براى همگان و نيز صعب العبور بودن آن است. دشوارى راه خير، ممكن است به لحاظ ويژگى هاى خود آن و دشوارى راه شرّ به لحاظ عواقب آن باشد.

سختى پيشگامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 13 - 3

3 - پيشتاز شدن در راه خداوند ، امرى سخت و دشوار است و در طول تاريخ تنها دسته اى اندك از عهده آن بر آمده اند .

و الس_بقون . .. ثلّة من الأوّلين

پيشتازان امت هاى پيشين، گرچه در مقايسه با پيشتازان بعد داراى تعداد زيادترى هستند; لكن تعداد آنان نسبت به مردم ديگر اندك است و اين

مى رساند كه رسيدن به مرتبه پيشتازى، بسى دشوار و سخت مى باشد.

سختى تأمين نياز هاى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 3

3 - دشوارى تأمين نياز هاى اوليه انسان ( غذا ، پوشاك ، آب و مسكن ) در بيرون بهشت ، از هشدار هاى خداوند به آدم ( ع )

فتشقى . إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى . و إنّك ... لاتضحى

{أنّك} عطف بر {ألاّتجوع} است و جمله {إنّ لك. ..} تفسير براى {فتشقى} مى باشد. نفى گرسنگى، برهنگى، آفتاب زدگى و تشنگى، به منظور اشاره به سختى هايى است كه آدم(ع) در صورت اخراج از بهشت به آن گرفتار مى شد.

سختى تبعيد بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 9

9 - شكست و تبعيد يهود بنى نضير ، امرى دشوار و دور از انتظار براى مسلمانان

ما ظننتم أن يخرجوا

سختى تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 4

4 - وظيفه تزكيه و پاكسازى ديگران از آلودگى هاى معنوى ، تكليفى سنگين و نيازمند برخوردارى از كمالاتى ويژه است .

و ما عليك ألاّ يزّكّى

نفى تكليف از مخاطب، در مورد تزكيه كافرانى كه در مجلس پيامبر(ص) حضور داشتند، بيانگر آن است كه وى در مقامى نبود كه اين تكليف از او ساخته باشد و خداوند، از چنين افرادى انجام دادن آن را نخواسته است.

سختى تبليغ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7

- 2 - 4

4 _ تبليغ قرآن، مسؤوليتى سنگين و نيازمند تحمل فراوان و سعه صدر

كتب أنزل إليك فلا يكن فى صدرك حرج منه

جمله {فلا يكن . ..}، كه در صدد پيشگيرى از ملالت خاطر پيامبر(ص) است، بيانگر آن است كه تبليغ قرآن مشكلات فراوانى به همراه خواهد داشت كه جز با تحمل و سعه صدر نمى توان به آن پرداخت.

سختى تربيت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 12

12- احسان به مادر ، پاسخى بايسته به سى ماه رنج و تلاش وى در رشد و تربيت فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. و حمله و فص_له ثل_ثون شهرًا

تذكر خداوند، به سى ماه رنج مادر به پاى فرزند، از مراحل نخستين تكوّن و شكل گيرى و رشد او _ در پى سفارش به احسان نسبت به والدين _ مطلب بالا را مى رساند.

سختى ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 22

22 - ترك شرك و پذيرش توحيد ، امرى گران و دشوار براى مشركان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

سختى تعبير رؤياى آشفته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 5

5_ تعبير خواب هاى چند رشته و درهم و برهم ، امرى مشكل و درخور دانشى ويژه است .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

سختى تكاليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 2

2- تنها يهود از ميان ساير امت ها ،

موظف به انجام تكاليفى فزون تر و دشوارتر بودند .

و على الذين هادوا حرّمنا

جار و مجرور {على الذين} متعلق به فعل {حرّمنا} است و تقديم آن بر فعل مفيد حصر است.

سختى تواضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 6

6- توحيد در عبادت و اطاعت خداوند ، امرى دشوار و نيازمند صبر و تحمل است .

فاعبده واصطبر لعب_دته هل تعلم له سميًّا

{اصطبار}; يعنى، براى چيزى صبر قراردادن (لسان العرب). فرمان به كارگيرى صبر براى عبادت، گوياى مشكلات و موانعى است كه بر سر راه عبادت خداوند وجود دارد و گذر از آن، نيازمند بهره

گرفتن از صبر است.

سختى تهجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى جدايى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 21

21 - جدا شدن از پيامبر ( ص ) و دور شدن از همسايگى آن حضرت ، امرى بس سخت و شديدتر از هر ناگوارى بود .

ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

عطف {لايجاورون} با {ثمّ} _ كه براى ترتيب است _ به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر(ص) بر آنان چيره خواهد شد و آنان، پس از آن، اين موقعيت را از دست خواهند داد. لازم به ذكر است كه تعبير به {لايجاورونك} به جاى هر واژه ديگرى كه بيان كننده آوارگى باشد، نيز به برداشت بالا كمك مى كند.

سختى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 14

14 _ يادآورى گمراهى مؤمنان پيش از بعثت و هدايتشان در پرتو تعاليم پيامبر ( ص ) ، عامل تقويت اراده آنان در تحمّل دشوارى هاى مولود جنگ

اذ تصعدون و لا تلون . .. و لئن قتلتم فى سبيل اللّه ... لقد منّ اللّه على المؤمني

با توجّه به

ارتباط اين آيه و آيات مربوط به جنگ احد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4،5

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

5 _ نعمت شمردن دورى از مصائب و مشكلات جنگ ، بينشى ناپسند

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 4،16

4 _ سختى ها و رنج هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب سستى در پيكار با آنان شود .

و لاتهنوا . .. ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

سختى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،2

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح .

.. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

2 _ آمادگى گروهى از مجاهدان عصر پيامبر ( ص ) براى شركت در جهاد ، على رغم آسيب ديدن در جنگ قبلى ( احد )

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

سختى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 4

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 14

14- يك عمر لذّت جويى و هوس رانى ، پوچ و بى ارزش در قبال لحظه پاسخ گويى و مجازات

كأنّهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلاّ ساعة من نهار

{يوم يرون مايوعدون} همان قيامت و روز كيفر است كه با ديدنش روزگار دراز كامروايى كافران، لحظه اى از روز مى نمايد.

سختى حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 11 - 4

4 - محاسبه و رسيدگى به اعمال كسانى كه نامه عمل خود را از پشت سر دريافت كرده اند ، سخت و اندوه بار خواهد

بود .

حسابًا يسيرًا . .. مسرورًا ... فسوف يدعوا ثبورًا

برداشت ياد شده، از مقابله دو گروه استفاده شده است. از آنجا كه گروه اول حسابى آسان داشته و شادمان خواهند شد، دانسته مى شود كه براى گروه دوم، جز سختى حساب و غمگين شدن نخواهد بود.

سختى حسابرسى عمل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 2

2 - حسابرسى اعمال در قيامت براى كافران ، از حضور در پيشگاه خداوند دشوارتر است .

ثمّ إنّ علينا حسابهم

حرف {ثمّ}، بر تراخى رتبى دلالت دارد و بيانگر آن است كه مرحله حسابرسى، سخت تر از مرحله رجوع به خداوند است; هر چند هر دو هم زمان باشند.

سختى حسابرسى عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 10

10_ شكستن پيمان ها و پايبند نبودن به عهدها ، در پى دارنده حساب سخت و ناگوار قيامت است .

الذين يوفون بعهد الله و لاينقضون الميث_ق . .. و يخافون سوء الحساب

سختى حسابرسى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است.

سختى حسابرسى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 8

8_ روى گردانان از دعوت خدا ، در قيامت به حسابى سخت و ناگوار گرفتار خواهند بود .

و الذين لم يستجيبوا له . .. أُول_ئك

لهم سوء الحساب

{سوء} به هر چيزى كه مايه ناراحتى و رنج باشد گفته مى شود. اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است. بنابراين {سوء الحساب} ; يعنى: {الحساب السوء}.

سختى حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى حمل كليدهاى گنج قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 5

5 - حمل كليد صندوق هاى گنج قارون ، كارى دشوار بود حتى براى جماعتى نيرومند .

إنّ مفاتحه لتنوأُ بالعصبة أُولى القوّة

سختى خلقت آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 1

1 - آفرينش مجموعه عالم ( آسمان ها و زمين

) ، در مقايسه با آفرينش انسان ها بزرگ تر و آفريدن آن سخت تر و مهم تر است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

مقصود از {أكبر}، با عظمت تر، سخت تر و مهم تر بودن است.

سختى خلقت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 4

4 - آفرينش جهانى سخت تر از آفرينش انسان ، ( آسمان ها ، زمين و فرشتگان ) گواه قدرت خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها در قيامت و آسان و ممكن بودن آن براى او است .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه روى سخن آيه شريفه مشركان اند; آنان كه منكر معاد بوده و آفرينش مجدد انسان ها را از خاك، امرى بعيد و بسيار سخت و ناممكن مى شمردند و {أءذا مِتنا و كنّا ترابا و عظاما أءنا لمبعوثون}، (آيه 16 همين سوره).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 1

1 - آفرينش مجموعه عالم ( آسمان ها و زمين ) ، در مقايسه با آفرينش انسان ها بزرگ تر و آفريدن آن سخت تر و مهم تر است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

مقصود از {أكبر}، با عظمت تر، سخت تر و مهم تر بودن است.

سختى خلقت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 1

1 - آفرينش مجموعه عالم ( آسمان ها و زمين ) ، در مقايسه با آفرينش انسان ها بزرگ تر

و آفريدن آن سخت تر و مهم تر است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

مقصود از {أكبر}، با عظمت تر، سخت تر و مهم تر بودن است.

سختى در اطاعت از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 3

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

سختى در زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 12

12 - زندگى دنيوى انسان ها ، آميزه اى از ناملايمات و برخوردارى از نعمت ها است .

إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة ... فتمتّعوا

سختى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 4

4- سنخيت هاى قيامت براى پيشتازان و سردمداران استكبار ، دشوارتر و كيفر آنها سنگين تر از كيفر ديگران خواهد بود .

ثمّ لننزعنّ . .. أيّهم أشدّ على الرحمن عتيًّا

جداكردن پيشتازان و سردمداران استكبار، حكايت از رسوايى فزون تر و نيز عقوبت و حساب سنگين ترى دارد كه در انتظار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 5

5 - تقواپيشگان ، از هر بدى و رنجى در قيامت در امان خواهند بود .

الذين اتّقوا . .. لايمسّهم السوء

سختى ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 106 - 3

3 - تكليف ابراهيم ( ع ) به ذبح فرزندش اسماعيل ، محنت و رنجى آشكار براى ايشان بود .

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

يكى از معانى و كاربرهاى {بلاء}، محنت و رنج است و برداشت ياد شده با توجه به همين معنا و كاربرد مى باشد.

سختى ذبح فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 17

17 - ذبح شدن به دست پدر ، امرى بس سخت و شايسته صبر و شكيبايى در نظر اسماعيل

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

سختى رسالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 6

6 _ وعده پاداش كامل اخروى به پيامبر ( ص ) ، در برابر ابلاغ رسالت و تحمّل رنج هاى آن

فان كذّبوك . .. و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

از مصاديق مورد نظر براى {و انّما توفّون اجوركم}، به قرينه آيه قبل، كه در مقام تسلى و دلدارى پيامبر (ص) بود، پاداش كامل پيامبر (ص) در برابر ابلاغ رسالت است.

سختى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) ، نيازمند به تقويت روحى و امداد الهى در انجام مسؤوليت خطير پيامبرى

كذلك لنثبّت به فؤادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 1،3

1 - تحمّل سنگينى رسالت ، بدون امداد هاى الهى ، براى پيامبر ( ص ) سخت و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

{نَقض}

(به فتح {نون}) نقطه مقابل ابرام (استحكام) و به معناى از هم گسستن بندهاى ساختمان، يا ريسمان و يا گره ها است. از صدايى كه هم زمان با از هم گسيختگى چيزى به وجود مى آيد، به {انتقاض} تعبير مى شود. [ازاين رو] به صداى مفصل ها {نقيض} مى گويند (مفردات). {نِقض} (به كسر {نون}) به معناى شترى است كه رنج سفر آن را لاغر كرده باشد (العين). جمله {الذى أنقض ظهرك}، يا به اين معنا است كه پشت تو را سنگين كرد تا آن را {لاغر} ساخت و يا اين كه آن را سنگين كرد، تا صداى شكستن و از هم گسستن آن به گوش رسيد. (قاموس)

3 - تلاش طاقت فرساى پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن رسالت هاى الهى ، آن حضرت را بى رمق ساخته ، توان او را به تحليل برده بود .

الذى أنقض ظهرك

سختى رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 5

5 - دشوارى رسالت موسى ، در مبارزه با فرعون

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

رسالت هارون به همراه موسى(ع)، مى تواند بدان جهت باشد كه بار مسؤوليت موسى در مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او، بسيار سنگين بود و براى سبك تر شدن آن، خداوند هارون را نيز به همراه او مبعوث كرد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 6

6 - يادآورى رسالت دشوار موسى ( ع ) تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر آزار مشركان بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

احتمال دارد مرجع ضمير در {لقائه} آزار و اذيتى باشد كه از فحواى كلام، به دليل طرح رسالت موسى(ع)، برمى آيد. در اين صورت، آيه درصدد دلدارى و تسلى دادن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 9

9 - رسالت موسى ( ع ) ، رسالتى دشوار و نيازمند آيات ، دلايل و تأييد هاى متعدد

ب_اي_تنا

سختى رسوايى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 87 - 6

6 - رسوايى و شرمسارى در روز رستاخيز ، سخت ترين حالات روحى انسان در آن روز

و لاتخزنى يوم يبعثون

از اين كه حضرت ابراهيم(ع) از ميان انواع نگرانى ها و حالات ناخوشايند روحى در قيامت، تنها رسوايى و شرمسارى را مطرح ساخت، مى توان به مطلب ياد شده دست يافت.

سختى رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از گرفتارى به سنت هاى دوران جاهليت رهانيد .

و وضعنا عنك وزرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 5

5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پيامبر ( ص ) ، كوبنده ، آزاردهنده و كمرشكن بود

.

الذى أنقض ظهرك

در آيه قبل، براى {وزر}، مصاديقى احتمالى ذكر شد كه از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهليت بود. اين احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممكن است هدف از مطلق آوردن كلمه {وزر}، تعميم آن به تمام مصاديق احتمالى باشد.

سختى رنج هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 5

5 - رنج كافران و منكران هدايت هاى الهى در آخرت ، سرآمد تمام رنج هاى ديگران در دنيا است .

الأشقى

{أشقى}، اسم تفضيل است و در اين كه مراد برترى شقاوت در مقايسه با چه كسى است; گفته هاى چندى ابراز شده است; از جمله اين كه {أشقى} تعبيرى ديگر از {كافر} است. چه آن كه تمام سختى هاى مردم در دنيا (از قبيل فقر و مرض و...) در برابر سختى و شقاوت حاصل از كفر، اندك است.

سختى زايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 8

8- دشوارى هاى دوران باردارى و زايمان ، دليل لزوم احسان فرزند به مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير است: الف) {كره} به معناى مشقت و دشوارى است. ب) تعبير {حملته اُمّه} در واقع، بيانگر فلسفه {وصّينا الإنسان...} است.

سختى زنجير عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 32 - 2

2 - به بند كشيده شدن با زنجير هاى بلند ، عذابى سخت تر از آتش دوزخ

ثمّ الجحيم صلّوه . ثمّ فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعًا

فاسلكوه

مطلب ياد شده از {ثمّ} در {ثمّ فى سلسلة} _ كه براى تراخى رتبى است _ استفاده مى شود.

سختى زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 11

11 - زندگانى پر دردسر در دنيا و محشور شدن با چشمانى نابينا در قيامت ، ازجلوه هاى گمراهى و شقاوت آدمى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى . و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا و نحشره ي

برداشت ياد شده، لازمه تقابل بين گروه هدايت يافتگان و غافلان است كه مجموع دو آيه، بيانگر آن است.

سختى زندگى آدم(ع) در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 6

6 - خداوند ، زندگى آدم ( ع ) را در بيرون بهشت ، زندگى سخت و رنج آورى توصيف كرد و او را از ابتلاى به آن برحذر داشت .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

{شقاوة} به معناى سختى و عسر است (قاموس). در آيات بعد، تلويحاً نمونه هايى از آن سختى ها، بازگو شده است.

سختى زندگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند

براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

سختى زندگى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 1

1 - زندگانى سخت و تنگ در دنيا و كورى و گرفتار بى مهرى خداوند شدن در قيامت ، كيفر اسرافكاران است .

معيشة ضنكًا و نحشر يوم القي_مة أعمى . .. و كذلك نجزى من أسرف

اسراف; يعنى، از حد اعتدال فراتر رفتن (مصباح). در اين آيه، مراد از آن به قرينه {من اتبع هداى} تجاوز از رهنمودهاى الهى است. {ذلك} در {كذلك} اشاره به كيفرهايى است كه در آيات پيشين براى اعراض كنندگان از ياد، خدا بيان شده است.

سختى سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 18

18 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و حركت در راه خدا ، به دنبال دارنده سختى ها و مرارتها

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه ... ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا م

شمرده شدن سختيها و رنجها در آيه و ترغيب مؤمنان به تحمل آنها، بيانگر اين حقيقت است كه حركت در راه دين دربردارنده رنج و زحمت مى باشد و ايمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.

سختى شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 9

9 - شكست و تبعيد يهود بنى نضير ، امرى دشوار و دور از انتظار براى مسلمانان

ما ظننتم أن يخرجوا

سختى شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 17،20

17 - فرعون ، عذاب و شكنجه از ناحيه خود را ، شديدتر از عذاب موعود موسى ( ع ) اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

موسى(ع) آغاز صحنه مبارزه گفته بود: {ويلكم. .. فيسحتكم بعذاب}. فرعون نيز در برابر آن سخن، چنين وعده داد كه عذاب او شديدتر از عذابى است كه موسى(ع) وعده داده است.

20 - فرعون ، درك سنگين تربودن شكنجه هايش از عذاب موعود موسى ( ع ) را ، تنها در صورت چشيدن آن امكان پذير دانست .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

سختى عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 7

7 _ قرار گرفتن در زمره بندگان خالص خدا ( عبادالرحمان ) و همچون آنان به مرتبه عالى كمال و رشد رسيدن ، كارى دشوار و نيازمند صبر و شكيبايى است .

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا. .. أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

سختى عبور وحى از آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 4

4 - تحمل عبور وحى ، امرى سخت و دشوار بر آسمان ها

تكاد السم_وت يتفطّرن من فوقهنّ

اين كه آسمان ها هنگام نزول وحى در آستانه فرو پاشى قرار مى گيرند، حاكى از سختى و دشوارى تحمل عبور وحى براى آنها است.

سختى عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 34 - 2

2_ عذاب هاى اخروى در مقايسه با عذاب هاى دنيوى ، سخت تر

و سهمگين تر است .

و لعذاب الأخرة أشق

{أشق} اسم تفضيل از مصدر {شقّ} است و {شقّ} به معناى سخت و دشوار بودن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 15

15 - عذاب قيامت ، سخت ، طاقت فرسا و فضاحت بار است .

و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

پشيمان شدن از گذشته با مشاهده عذاب، نشانگر اين است كه عذاب مشاهده شده، عذابى سخت و آبروريز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 1،7

1 - ستمگران در قيامت ، براى رهايى خود از عذاب سخت الهى ، حاضراند دو چندان ثروت ها و دارايى هاى زمين را فدا كنند .

و لو أنّ للذين ظلموا ما فى الأرض جميعًا و مثله معه لاَفتدوا به من سوء العذاب يوم

7 - عذاب مشركان و ستمگران در قيامت ، بسيار بزرگ و فراتر از تصورشان است .

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

{إحتساب} (مصدر {يحتسبون}) مبالغه در حساب و به معناى {ظن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 12

12 - عذاب هاى اخروى ، سخت تر و ذلت بارتر از كيفر هاى دنيوى خداوند است .

و لعذاب الأخره أخزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 17

17 - عذاب الهى در جهان آخرت ، بسى سخت و شديد است .

و فى الأخرة عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70

- 14 - 3

3 - عذاب الهى در آخرت ، براى مجرمان بس طاقت فرسا و غير قابل تحمّل است .

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه . .. و من فى الأرض جميعًا ثمّ ينجيه

حاضر شدن مجرمان به فدا كردن همه خويشان و خلايق براى نجات خود از عذاب، گوياى برداشت ياد شده است.

سختى عذاب اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

سختى عذاب اخروى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 11

11 - عذاب اخروى قوم عاد ، سخت تر و ذلت بارتر از عذاب دنيوى آنان

لنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أخزى

سختى عذاب اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد

و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

سختى عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 12

12 _ عذاب استيصال ، عذابى شكننده و ذلتبار است .

كشفنا عنهم عذاب الخزى

سختى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 9

9 - عذاب جهنم ، عذابى سخت و غير قابل تحمل است .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 23

23 - بهره هاى دنيايى تحت لواى كفر و ناسپاسى خدا ، در مقايسه با عذاب دايمى دوزخ بسى اندك و ناپايدار است .

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جمله {إن_ّك من أصحاب النار} براى تعليل و بيان چرايى ناچيز بودن و ناپايدارى بهره دنيايى شرك و ناسپاسى است.

سختى عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

سختى عذاب شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

سختى عذاب ظالمان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 2

2 - عذاب ستمگران در قيامت ، بسيار سخت و غير قابل تحمل براى آنان

و لو أنّ للذين ظلموا ما فى الأرض . .. لاَفتدوا به من سوء العذاب يوم القي_مة

فدا كردن دو برابر ثروت هاى موجود در كره زمين براى نجات خود از عذاب الهى، بيانگر مطلب ياد شده است.

سختى عذاب ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

سختى عذاب قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 18

18- روز نزول عذاب بر قوم عاد ، روزى بس سخت و دشوار

أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

سختى عذاب قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 7

7_ عذاب نازل شده بر قوم لوط ، عذابى سخت و سهمگين

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

اضافه كلمه {أمر} به ضمير متكلم {نا} براى رساندن عظمت و بزرگى عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 58 - 4

4 - عذاب فرو آمده بر قوم لوط ، بسى مرگبار و جانگزا بود .

فساء مطر المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 2

2 - عذاب قوم لوط ، عذابى سخت و كوبنده

بود .

إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء

نكره آورده شدن {رجزاً} بيان كننده بزرگى عذاب نازل شده بر قوم لوط است.

سختى عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 2

2 - خداوند ، با سخت گيرى و اقتدار ، كافران را گرفتار خواهد ساخت .

إنّ بطش ربّك لشديد

سختى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 5

5- عذاب و مجازات دوزخ ، سخت ، سوزان و رنج آور

من عذاب الحميم

اضافه {عذاب} به {الحميم}، از قبيل اضافه بيانيه است.

سختى عذابهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 17،18

17 - فرعون ، عذاب و شكنجه از ناحيه خود را ، شديدتر از عذاب موعود موسى ( ع ) اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

موسى(ع) آغاز صحنه مبارزه گفته بود: {ويلكم. .. فيسحتكم بعذاب}. فرعون نيز در برابر آن سخن، چنين وعده داد كه عذاب او شديدتر از عذابى است كه موسى(ع) وعده داده است.

18 - فرعون ، دوران مجازات ساحران مؤمن ( قطع دست و پا و بستن به چوبه دار ) را در مقايسه با مدت عذاب هاى موعود موسى ( ع

) ، طولانى تر و پايدارتر اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

{عذاباً} تميز براى {أشدّ} و قرينه بر تميز محذوف {أبقى} است; يعنى، {و أبقى عذاباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 6

6 - عذاب الهى ، بس سخت و شكننده است .

جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

سختى عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 8

8- گذشت از دشمن و ناديده گرفتن اذيت و آزارش ، امرى دشوار و نيازمند شكيبايى است .

و إن عاقبتم فعاقبوا . .. و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 5

5 - عملى ساختن قتل ناقه صالح ، امرى دشوار براى قوم ثمود

فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر

از اين كه قوم ثمود، براى عملى ساختن توطئه خويش، به فرد خاصى مراجعه كردند; استفاده مى شود كه آنان يا بيم داشتند كه شخصاً وارد عمل شوند و يا توان جسمى آن كار را نداشتند.

سختى عمل خير

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 4

4 _ سختى و دشوارى عمل نيك ، معيارى در ارزش گذارى آن بوده و موجب افزونى ثواب و پاداش است .

لقد تاب اللّه على النبى . .. اتبعوه فى ساعة العسرة

سختى عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 1

1 - انجام دادن بعضى از كار هاى نيك ، دشوار و بسان افكندن خويش در يك راه كوهستانى و گردنه هاى صعب العبور است .

فلااقتحم العقبة

{اقتحام}; يعنى، بين كارى سخت و هولناك قرار گرفتن (مفردات). زمانى كه شخص بدون فحص و بررسى خود را در ماجرايى بزرگ بيفكند، گفته مى شود: {إقْتَحَمَ} (نهايه ابن اثير). راه دشوارى كه در كوه قرار دارد، {عقبة} ناميده مى شود (مفردات) و نيز {عقبة} به مسير صعب العبورى گفته مى شود كه از آن بر كوه بالا روند (قاموس). اين راه از آن جهت {عقبة} ناميده مى شود كه راه پيمايان، بايد در آن پشت سر هم و به يك ستون حركت كنند.

سختى غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه داشت .

و كفى اللّه المؤمنين القتال

{كفى} در آيه متعدى به دو مفعول و به معناى {حسب} است; يعنى: {خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ}. با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از {كفايت خدا براى جنگ مؤمنان}، فرستادن طوفان و سپاهيان

نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

سختى غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 3

3 _ پيمودن مسافت مدينه تا تبوك به دليل دورى راه ، براى برخى افراد ( منافقان ) دشوار مى نمود .

و لكن بعدت عليهم الشقة

{شقة} به معناى سختى و مشقت و كنايه از مسافت است; يعنى، به نظر آنان (منافقان)راه ميان مدينه و تبوك راهى طولانى و پيمودن آن طاقت فرساست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 2

2 _ جنگ تبوك ، داراى شرايطى دشوار و پرمشقت .

اتبعوه فى ساعة العسرة

مراد از {ساعة العسرة} _ به قرينه فرازهاى قبل و بعد _ مى تواند غزوه تبوك باشد.

سختى غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 7

7 _ تنگ شدن عرصه بر مسلمانان در جنگ حنين ، على رغم كثرت غرورآفرين آنان

إذ أعجبتكم كثرتكم . .. و ضاقت عليكم الأرض بما رحبت

سختى فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

سختى فرجام كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 12 - 15

15- بى ارزشى لذت ها و امكانات دنيوىِ كافران ، در مقايسه با فرجام سخت اخروى آنان

يتمتّعون و يأكلون . .. و النار مثوًى لهم

خداوند، با تقبيح شيوه كافران و يادآورى فرجام شوم آنان، در حقيقت به مؤمنان يادآور شده است كه چشم به زندگى دنيوى كافران ندوزند و لذّت جويى هاى آنان را ارزش نپندارند; زيرا زندگى كافران از نظر ماهيت، حيوانى و از نظر فرجام، دوزخى است.

سختى فهم آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 15

15 - بهرهورى از آيات الهى براى كسانى ميسر است كه در سختى فهم آنها ، صبر پيشه كنند .

إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار

اين كه در اين آيه، آيات متعدد ماجراى اهل سبأ، براى صبرپيشگان و شكرگزاران دانسته شده است; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه قبول آيت بودن آنها، نياز به فهم و معرفتى درخور دارد. به تناسب ذكر صفت صبر، استفاده مى شود كه فهم و قبول آيات خداوندى، احتياج به صبر دارد.

سختى فهم قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 3 - 2

2 - شناخت ژرفاى حقيقت و عظمت قيامت ، بس دشوار و دست نايافتنى براى بشر

و ما أدريك ما الحاقّة

سختى قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 3

3 - اقدام بر قتل موسى ( ع ) ، كارى دشوار ، خطرآفرين و داراى بازتاب ناگوار در ميان افكار عمومى درنظر فرعون

و

قال فرعون ذرونى أقتل موسى

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون، در كشتن فرزندان ايمان آورندگان به موسى(ع) با كسى به مشاوره نپرداخت (اقتلوا أبناء الذين آمنوا معه); ولى در كشتن موسى(ع) با مشاوران و درباريان خود به رايزنى پرداخت.

سختى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 14

14- قيامت ، روزى سخت و خوار كننده است .

إن الخزى اليوم و السوء على الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 3

3- قيامت ، روزى سخت و هلاكت بار براى كفرورزان به عيسى ( ع ) و گفته هاى او

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم

{ويل}، يعنى عذاب و هلاكت (لسان العرب). هلاكت بار بودن قيامت كنايه از شدت عذاب است، در حدى كه اگر در قيامت نيز مرگ وجود مى داشت گرفتاران به عذاب، زنده نمى ماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 5

5 _ قيامت ، روزى سخت و ناگوار بر كافران

و كان يومًا على الك_فرين عسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 3

3 - قيامت ، روزى سخت ، هولناك و هشدار دهنده براى انسان ها

لينذر . .. يوم هم ب_رزون لايخفى على اللّه منهم شىء

تأكيد خداوند بر اين كه روز قيامت، روز بروز حقيقت انسان ها است به گونه اى كه چيزى از آنان بر خدا پوشيده نمى ماند و نيز انذار به چنين روزى، بيانگر مطلب ياد شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 65 - 4

4 - قيامت ، روزى بس سخت و دشوار براى ستمگران

من عذاب يوم أليم

بنابراين كه {أليم} صفت {يوم} باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 7

7_ تحقق لحظه هاى سخت قيامت ، در پى هشدار ها و اتمام حجت

ذلك يوم الوعيد

تعبير {وعيد} مى رساند كه قبلاً رخداد روز قيامت و دشوارى هاى آن از سوى خداوند به انسان ها تذكر داده شده است و پس از آن تذكرها است كه قيامت برپا مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 2

2 - قيامت ، روزى بسيار سخت و هولناك براى اهل محشر

يوم يكشف عن ساق

تعبير {يكشف عن ساق} (ساق ها برهنه مى شود) در زبان عرب، كنايه از شدت هول و هراس و وخامت اوضاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 6

6 - روز قيامت ، روزى بس دشوار و اندوه بار براى خلايق

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه در زبان عرب، اوقات سخت و خزن آور را، به طولانى بودن آن و زمان هاى راحتى و شادمانى را به كوتاه بودن آن توصيف مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 17 - 1

1 - قيامت ، روزى است بسيار سخت و اندوه

بار .

فكيف تتّقون إن كفرتم يومًا يجعل الولدن شيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 18 - 6

6 - برپايى قيامت و زندگى دشوار و طاقت فرساى محشر ، وعده اى است تخلف ناپذير و تحقق يافتنى از سوى خداوند به كافران .

كان وعده مفعولاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير {وعده} به {يوم} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 10 - 2

2 - قيامت ، روزى است بسيار سخت و اندوه بار .

يومًا عبوسًا قمطريرًا

{عبوس}; يعنى، چهره در هم كشيده و {روز عبوس} كنايه از روز سخت و اندوه بار است. {قمطرير} نيز به معناى شديد است و در اين آيه هم مى تواند وصف براى {عبوس} باشد (يعنى شديد العبوس) و هم مى تواند صفت براى {يوم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 5

5 - قيامت ، روزى بس سنگين و دشوار

و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

سختى كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 14

14- يك عمر لذّت جويى و هوس رانى ، پوچ و بى ارزش در قبال لحظه پاسخ گويى و مجازات

كأنّهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلاّ ساعة من نهار

{يوم يرون مايوعدون} همان قيامت و روز كيفر است كه با ديدنش روزگار دراز كامروايى كافران، لحظه اى از روز مى نمايد.

سختى كيفر اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات -

51 - 60 - 3

3 - قيامت ، روزِ سختِ كيفر الهى ، براى كافران ستم پيشه

للذين ظلموا . .. فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون

مراد از {يومهم. ..}، مى تواند روز قيامت و يا روز نزول عذاب بر كافران در دنيا باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال اول است.

سختى كيفر اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 60 - 3

3 - قيامت ، روزِ سختِ كيفر الهى ، براى كافران ستم پيشه

للذين ظلموا . .. فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون

مراد از {يومهم. ..}، مى تواند روز قيامت و يا روز نزول عذاب بر كافران در دنيا باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 47 - 7

7 - كيفر هاى دنيوى و برزخى كافران ، سبك تر از كيفر اخروى آنان *

و إنّ للذين ظلموا عذابًا دون ذلك

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دون} به معناى پايين تر و خفيف تر باشد و {دون ذلك} اشاره به عذاب دنيوى يا برزخى داشته باشد.

سختى كيفر اخروى معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 101 - 3

3 - وزر و عقوبت روى گردانى از قرآن در روز قيامت ، بارى ناگوار و مشقت بار بر دوش اعراض كنندگان ، خواهد بود .

وزرًا . .. و ساء لهم يوم القي_مة حملاً

سختى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سختى كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سختى كيفر در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

سختى كيفر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 2

2 - مؤاخذه سخت و سنگين فرعون در دنيا از سوى خداوند

فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

{وبيل} به معناى وخيم و سنگين است (مصباح المنير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 1

1 - خداوند ، فرعون را به سختى كيفر داد .

ألم تر كيف فعل ربّك . .. و فرعون

سختى كيفر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 9 - 1

1 -

خداوند ، قوم ثمود را به سختى كيفر داد .

كيف فعل ربّك بعاد . .. و ثمود

قوم ثمود، امت حضرت صالح(ع) بودند كه بر اثر مخالفت با تعاليم او عقوبت شدند.

سختى كيفر قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 1

1 - خداوند ، قوم عاد را به سختى كيفر داد .

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

قوم عاد، امت هود(ع) بودند كه بر اثر نافرمانى خداوند عقوبت شدند. عبارت {كيف فعل}، حاكى از شدت عقوبت آنان است.

سختى مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 6

6 _ مبارزه با جريان كفر و شرك ، كارى است سخت كه تلاش گسترده و طاقت فرسايى را مى طلبد .

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

شده باشد.

سختى مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 6

6 _ مبارزه با جريان كفر و شرك ، كارى است سخت كه تلاش گسترده و طاقت فرسايى را مى طلبد .

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

شده باشد.

سختى محافظت از عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 7

7 - رهايى از آثار سوء هم نشينى با كافران و بدكاران و حفظ عقايد دينى با داشتن ارتباط با آنان ، امرى مشكل ولى ممكن است .

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

هم نشينى با كافران، انسان را تا آستانه هلاكت مى برد; ولى در عين حال عده اى از

مردم خود را از آثار هلاكت بار آن نجات مى هند و در نتيجه تهشتى مى شوند. از اين مطلب مى توان استفاده كرد كه رهايى از مشكل هم نشينى با كافران و بدكاران هر چند مشكل است; ولى محال نيست و امرى ممكن مى باشد.

سختى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 25

25- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : الخلق الذى يكبر فى صدوركم الموت ;

از امام باقر(ع) [در بيان آيه فوق] روايت شده است: مراد از موجودى كه در سينه هايتان سنگينى مى كند، مرگ است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 8

8 - به گلو رسيدن جان انسان ها ، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ

إذ القلوب لدى الحناجر ك_ظمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه اين دسته از آيات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قيامت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 1

1_ مرگ ، همراه با سختى و اضطراب و مايه بيهوشى و از خود بى خودى انسان

و جاءت سكرة الموت

با توجه به معناى {سكرة} و كاربرد آن براى مرگ، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 29 - 2

2 - آميخته شدن و جمع شدن مشكلات و سختى هاى دنيا و آخرت ، در لحظه مرگ براى محتضر

و التفّت الساق بالساق

كلمه {ساق} (در زبان عرب) گاهى استعاره

از شدت و وخامت اوضاع است. بر اين اساس مفسران گفته اند: مقصود از آن در آيه شريفه جمع شدن مشكلات فراق از دنيا با مشكلات آخرت است. و يا ترك اهل و عيال، مال و مقام از يك سو و روبه رو شدن با مشكل جدايى از دوستان و رفتن به دار غربت از جانب ديگر است.

سختى مرگ سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سختى مرگ ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 11

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

سختى مرگ فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 10

10- از دست دادن خانواده ( زن و فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى انسان است .

فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

سختى مرگ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سختى مرگ همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 10

10- از دست دادن خانواده ( زن و

فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى انسان است .

فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

سختى معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 2

2 - مخالفان قرآن ، با زحمت خود را از تأثير تذكّرات آن ، دور نگه مى دارند .

و يتجنّبها

باب تفعّل _ كه فعل {يتجنّب} از آن باب است _ بر تكلّف دلالت دارد. اين فعل بيان گر آن است كه تذكرات قرآنى، با فطرت انسان ها ملايمت و مناسبت كامل دارد; به گونه اى كه مخالفان، بايد براى دور ماندن از تأثيرات آن، خود را به زحمت اندازند.

سختى مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 21

21 - مقام رضا ، موقعيتى رفيع و ارزش مند و وصول به آن دشوار است .

فاصبر . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

مسبوق شدن {ترضى} به حرف ترجى {لعلّ} و نيز برنامه ذكر شده در آيه براى هر شبانه روز، از موقعيت والاى مقام رضا و دشوارىِ رسيدن به آن حكايت دارد.

سختى نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 3 - 4

4 - رسالت و پيامبرى ، مسؤوليتى بس سنگين و خطير

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

برداشت ياد شده، به سبب اين نكته است كه اجر و پاداش ها، در قبال مسؤليت ها است و به هر ميزان كه مسؤوليت سنگين تر و پرزحمت تر باشد، اجر و پاداش آن نيز بزرگ تر و

بيشتر خواهد بود. بنابراين اجر بزرگ، نشانگر مسؤوليت بزرگ و خطير است.

سختى نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 10

10- نويد الهى به پيامبر ( ص ) در شرايط سخت رسالت ، درباره جهانى شدن پيام و قوانين مكتب آن حضرت

هو الذى أرسل رسوله بالهدى . .. ليظهره

با توجه به اين كه آيه شريفه در شرايطى بر پيامبر(ص) نازل شده كه مشركان مكه، مانع ورود مسلمانان به مسجد الحرام بودند; برداشت بالا قابل استفاده است.

سختى نيكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 2

2 - راه نيك و بد ، هر دو برجسته و آشكار و پيمودن هر يك ، داراى دشوارى هايى خاص است .

و هدين_ه النجدين

قرار داشتن راه خير و شر در ارتفاعات، كنايه از آشكار بودن آن براى همگان و نيز صعب العبور بودن آن است. دشوارى راه خير، ممكن است به لحاظ ويژگى هاى خود آن و دشوارى راه شرّ به لحاظ عواقب آن باشد.

سختى و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 4

4_ رنج و سختى ، نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد .

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

سختى ها جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 12

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب

خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

سختى ها در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 4

4 _ مصيبت ها و مشكلات ، آنگاه كه در راه خدا باشد ، هرگز مردان الهى را به ضعف و ناتوانى و تسليم در برابر دشمنان نخواهد كشيد .

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

سختى هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 19،21

19 - هجرت در راه دين ، پيام دار مشكلات و زحمات بسيار و نيازمند به صبر و تحمل آنها است .

و أرض اللّه وسعة إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

ياد كردن از اجر و پاداش صابران، پس از ذكر مسأله هجرت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

21 - تشويق و ترغيب خداوند به صبر و تحمل سختى ها و مشكلات ناشى از هجرت

و أرض اللّه وسعة إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

سختى هدايت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 2

2 - موسى ( ع ) متوجه سنگينى بار مسؤوليت رسالت و دشوارى هاى ارشاد و هدايت فرعون بود .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

درخواست شرح صدر موسى(ع)

از خداوند، پس از نصب به رسالت و فرمان حركت به سوى فرعون، نشان از توجه كامل آن حضرت به مشكلات و موانع و نيازهاى روحى لازم براى طى اين راه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

شرك خدا هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 1

1- شرك ربوبى رهيدگان از ناگوارى ها ، كفران نعمت هاى خداوند است .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

{لام} در {ليكفروا} احتمال دارد لام عاقبت باشد. بنابراين معنا چنين مى شود: عاقبت شرك آنان، كفران نعمتها شد. لازم به ذكراست به تناسب {ما ءاتيناهم} مراد از {يكفروا} كفران است.

شرك نجات يافتگان از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 2

2 - بازگشت رهيدگان از ناملايمات به شرك ربوبى ، كفران نعمت هاى خداوند است .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

به قرينه {ما آتيناهم} مراد از {ليكفروا} كفران نعمت است.

شرك هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 1،4

1- با وجود روى آوردن متضرعانه انسان ها به خداوند در هنگام گرفتارى ، با برطرف شدن مشكلات ، گروهى از او روى گردان شده و شرك مىورزند .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون . ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منهم

بربّهم ي

4- شرك ربوبى انسان هاى رهيده از ناگوارى _ در حالى كه ناگوارى ها ، آنان را به سوى خداوند سوق داده بود _ امرى خلاف انتظار و شگفت آور است .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

استعمال {إذا} ى فجائيه در مقام _ كه در امور ناگهانى و خلاف انتظار كاربرد دارد _ مى تواند به دليل ياد شده باشد. اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم} نيز مى تواند مؤيدى براى برداشت فوق باشد.

شكر هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 19

19 - لزوم شكر و سپاس خداوند ، در خوشى ها و ناملايمات زندگى

و إنّا إذا أذقنا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

صبر بر سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 4

4 - مؤمنان راستين ، شخصيت هايى صبور در برابر مصيبت ها و ناملايمات زندگى

و بشّر المخبتين . .. و الص_برين على ما أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 11

11 - عبادت و شب زنده دارى ، نيروبخش و مقاومت آفرين ، در برابر مشكلات و سختى ها

فاصبر لحكم ربّك . .. و من الّيل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 15

15- صبر پيشه كردن در برابر مشكلات و بلايا و شكرگزارى در مقابل نعمت هاى الهى ، مايه رشد معرفت آدمى و درك بهتر آيات و نشانه هاى

خدا

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

صبر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 5

5 - جهان بينى مؤمنان صابر ( از خدا بودن و به سوى او بازگشتن ) دليل صبر و استقامت آنان در برابر دشوارى هاى راه ايمان

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{الذين . .. قالوا ...} علاوه بر بيان اوصاف و ويژگى صابران، حكايتگر دليل و علت صبر آنان نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 8

8 - مؤمنانى كه در مصيبت ها و سختى ها صابر و تسليم قضاى الهى باشند ، تنها كسانى هستند كه به هدايت دست يافته اند .

و بشر الصبرين. الذين ... و أولئك هم المهتدون

ضمير فصل (هم) و معرفه بودن خبر (المهتدون) حاكى از حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 6،14،26،28

6 - برپايى نماز ، پرداخت زكات ، وفاى به عهد ، صبر در مشكلات و استقامت در نبرد از وظايف اهل ايمان و از مسائل اساسى دين

ليس البر أن تولوا وجوهكم . .. و لكن البر من ... و أقام الصلوة ... والصبرين فى ال

14 - اهل ايمان به هنگام گرفتار شدن به فقر و تنگدستى و نيز روى آورى مشكلات و ناهنجارى ها ، بايد صبور و پايدار باشند .

و الصبرين فى البأساء و الضراء

26 - برپايى نماز ، پرداخت زكات ، پايبندى به عهد ها و صبر و پايدارى در تنگنا ها

و شدايد از ويژگى هاى نيكان

و لكن البر من . .. أقام الصلوة ... والصبرين فى البأساء و الضراء

28 - انجام وظايف عبادى ، اجتماعى و اخلاقى دين ، تحمل مشكلات و استقامت در راه مبارزه با دشمنان نشانه راستى و درستى ايمان است .

أولئك الذين صدقوا

در برداشت فوق {أولئك} اشاره به صفاتى است كه از جمله {و ءاتى المال . .. و حين البأس} به دست مى آيد و متعلق {صدقوا} به قرينه {من ءامن ...} ايمان به خدا و ... گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 2،5،15

2 _ ورود به بهشت ، بدون تحمّل سختى ها و مصائب ، پندارى بيش نيست .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

5 _ مقاومت و صبر پيروان انبياى گذشته در برابر سختى هاى جنگ و مشكلات

ام حسبتم . .. مسّتهم البأساء و الضراء

درخواست نصرت الهى از جانب پيامبران و مؤمنان پس از آزار جنگ و مصائب و مشكلات، بيانگر مقاومت آنان است.

15 _ لزوم تحمّل سختى ها بر مؤمنان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 2

2 _ مؤمنان وظيفه دار استعانت از خدا و پيشه سازى صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه ايمان

استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 8،9

8 _ خداوند ، فراخوان مؤمنان به صبر و تحمل مشكلات پيش آمده از نبرد با دشمنان

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

9 _ باور به

همراهى خدا با مجاهدان صابر ، زمينه ساز تحمل سختى هاى نبرد و صبر در برابر ناملايمات آن

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 13

13_ توجه و باور به پيروزى اهل تقوا ، زمينه ساز پيشه ساختن صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه تقوا و ايمان

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 2

2_ لزوم پيشه ساختن صبر در مشكلات راه دين

فاستقم كما أُمرت . .. واصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 13

13_ صبر و شكيبايى در برابر دشوارى ها و حوادث تلخ ، خصلتى نيكو ، زيبا و ارجمند

فصبر جميل

برداشت فوق ، مبتنى بر اين است كه {صبر} مبتدا و {جميل} خبر آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 10،26

10_ صبر و شكيبايى در برابر مشكلات و حوادث تلخ ، خصلتى زيباست .

فصبر جميل

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {صبر} مبتدا و {جميل} خبر آن باشد. احتمال ديگر در تركيب {فصبر جميل} اين است كه {صبر} خبر براى مبتدايى محذوف و جميل صفت براى {صبر} باشد ; يعنى، [امرى] صبر جميل و يا [صبرى] صبر جميل و يا ... .

26_ باور و توجه به عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى ، آدمى را به صبر و شكيبايى در تنگنا ها و حوادث دشوار ، وامى دارد .

فصبر جميل . .. إنه هو

العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 2

2- صبر در برابر ناملايمات ، داراى ثمرات دنيوى و اخروى است .

لنبوّئنّهم فى الدنيا . .. و لأجر الأخرة أكبر ... الذين صبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 10

10 - مؤمنان راستين ، محكم و بردبار در هنگامه هاى سخت و دشوار زندگى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 14

14 - صبر بر مشكلات و داشتن روحيه اى اميدوار ، به هنگام مبتلا شدن به دشوارى ها ، امرى ارزشمند و پسنديده است .

و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

از مذمت شدن كسانى كه با مبتلا شدن به ناگوارى ها، نااميد مى شوند، استفاده مى شود كه حفظ روحيه اميدوارى، در چنين حالتى مطلوب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 5

5 - لزوم صبر و شكيبايى در برابر تلاش ها و تبليغات سوء

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 11

11 - صبر و شكيبايى بر مشكلات ، امرى اساسى و نيازمند اراده اى محكم است .

و اصبر على ما أصابك إنّ ذلك من عزم الأُمور

{عَزْم} در لغت به معناى {تصميم قطعى قلب بر انجام دادن كار} است. (مفردات راغب) چنين معنايى، حكايت از

اراده محكم مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 3

3 - تدبر در سرگذشت ايوب ( ع ) ، مايه تقويت نيروى صبر و شكيبايى در برابر مشكلات

و اذكر عبدنا أيوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

ابتلاى ايوب(ع) به مشكلات و رنج هاى طاقت فرسا و صبر و شكيبايى او، مهم ترين بخش سرگذشت آن حضرت است. بنابراين يادآورى آن، مى تواند سبب دميدن روح مقاومت و شكيبايى در انسان گرفتار گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 10

10 - منافات نداشتن دعا و درخواست از خداوند براى رفع گرفتارى با مقام صبر و شكيبايى

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن . .. إنّا وجدن_ه صابرًا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند، ايوب(ع) را _ كه درخواست رفع گرفتارى از خود را داشت _ به صبور و شكيبا بودن توصيف و ستايش كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

فاصبر

3 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر تأسى كردن از پيامبران گذشته در صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا . .. فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {فاصبر. ..} تفريع بر جمله {إن_ّا لننصر رسلنا...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- شورى - 42 - 15 - 3

3 - پيامبر ( ص ) مكلف به استقامت و پايدارى دربرابر مشكلات و دشوارى هاى دعوت

فادع و استقم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 41 - 6

6 - صبر بر ناگوارى ها ، عبادت در برابر پروردگار و ايمان به قيامت ، تكليف تمامى مؤمنان

فاصبر . .. و سب_ّح ... و استمع يوم يناد المناد

هر چند واژه هاى {اصبر}، {سبّح} و {استمع} ظاهراً خطاب به پيامبر(ص) است; ولى در حقيقت تكليفى است براى همگان و پيامبر(ص) از آن جهت كه الگوى امت است، به تنهايى مخاطب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 8

8 - ايمان به كارساز بودن خداوند و توكّل به او ، همواركننده راه صبر و شكيبايى در برابر مشكلات و سختى ها است .

فاتّخذه وكيلاً . و اصبر ... و اهجرهم هجرًا جميلاً

{واصبر} عطف بر {فاتّخذوه وكيلاً} است. اين عطف مى تواند به اين مناسبت باشد كه اتكال به خدا، موجب تقويت روح صبر و مقاومت در انسان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 7

7 - نماز

و ارتباط با خدا ، موجب تقويت روح صبر و شكيبايى انسان در برابر مشكلات و سختى ها

فاصبر . .. و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 1،3،5،6،14،16،18

1 _ مؤمنان ، موظّف به صبر در برابر مشكلات

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا

3 _ مؤمنان ، موظّف به پايدارى و مقاومت در برابر دشمنان سرسخت و ستيزه جو

يا ايّها الّذين امنوا . .. صابروا

{صابروا} از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفينى دارد و اين معنا غالبا بين دو خصم تصوّر مى شود.

5 _ مؤمنان ، موظّفند يكديگر را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب كنند .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

به نظر مى رسد الف مفاعله در {صابروا}، براى متعدّى كردن {صَبَرَ} به كار رفته باشد ; بنابراين {صابروا}، يعنى ديگران را به صبر واداريد.

6 _ صبر در برابر مشكلات ، زمينه ساز پايدارى در برابر دشمن *

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

تقدّم ذكرى {اصبروا} بر {صابروا}، مى تواند حاكى از اين معنا باشد كه تا در برابر مشكلات فردى صبور نباشيد، نمى توانيد در مقابل دشمنان دين مقاومت كنيد.

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

16 _ ايمان ، زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب

قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

صبر در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 12،15

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

15 _ ناشكيبايى در برابر هجوم حوادث ، از عوامل عمده شكست مردم در عرصه هاى زندگى

و كايّن من نبىّ قاتل . .. فما وهنوا ... و اللّه يحبّ الصّابرين

عذاب با سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 13

13 - { عن أبى ادريس الخولانى ( رض ) قال : سألت عبادة بن الصامت ( رض ) عن قول اللّه : { و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر } فقال : سألت رسول اللّه ( ص ) عنها ، فقال : هى المصائب و الأسقام و الأنصاب ، عذاب للمسرف فى الدنيا ، دون عذاب الأخرة . . . ;

ابوادريس خولانى گويد: از عبادة بن صامت(رض) از اين سخن خدا: {و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر} پرسيدم. گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم، فرمود: عذاب نزديك

تر، مصيبت ها و بيمارى ها و رنج ها است. [آن]، عذابى دنيايى است براى مسرف، نه اين كه عذاب آخرت باشد}.

عمل صالح در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 5

5_ ضرورت انجام كار هاى نيك ، به هنگام رفاه و آسايش و نيز در زمان گرفتار شدن به محنت و رنج

لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه إنّه ليئوس كفور . .. إلاّ الذين صبروا و

عوامل ابتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 42 - 3

3 _ گرفتارى امتهاى گذشته به سختيها و كاستيها بر اثر مخالفت با انبياى الهى

و لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فأخدنهم بالبأساء و الضراء

با توجه به آيات قبل، كه درباره تكذيب آيات الهى و انبيا بود، مى توان گفت جمله {فأخذناهم} نتيجه تكذيب آنان است ; يعنى: {فكذبوا فأخذناهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 96 - 11

11 _ جوامع تكذيب كننده پيامبران الهى در خطر گرفتار شدن به كمبود ها و مشكلات زندگى

و لو أن أهل القرى ءامنوا . .. و لكن كذبوا فأخذنهم بما كانوا يكسبون

از مصاديق مورد نظر براى {فأخذنهم . .. } به دليل آيه 94، گرفتار شدن تكذيب كنندگان انبيا به كمبودها و مشكلات است.

عوامل استقامت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 8

8 _ توكل بر خداوند ، مايه پايدارى در دشواريهاست .

على خوف من فرعون و ملإيهم

أن يفتنهم . .. فعليه توكلوا

عوامل تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 8

8 - تنها دل هاى محكم و مطمئن ، قادر بر انجام كار هاى سخت و مخاطره آميز

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

اقدام مادر موسى به انداختن فرزند خويش در آب نيل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 7

7 - عقيده به معاد ، عاملى نيرومند در پايبندى انسان به ارزش ها و تحمل دشوارى هاى ناشى از تعهد به آنها

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

عوامل تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 12

12 _ توكل بر خدا ، كارساز براى رفع مشكلات

و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 5

5 _ توجه زنان و مردان به مالكيت مطلق خداوند ، برطرف كننده نگرانى آنان از كمبود ها و نياز ها در صورت طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 6،8

6 _ دعا از اسباب برطرف شدن عذابها و دشواريها

إن أتيكم عذاب اللّه . .. فيكشف ما تدعون إليه

8 _ استجابت دعا و برطرف شدن عذاب و سختى منوط به مشيت الهى است.

بل إياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه

إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 4

4 _ بيان نقش اختصاصى خداوند در برهه هاى حساس و بحرانهاى زندگى براى مردم، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 11

11 _ علم ، زمينه ساز رفاه و آسايش و دور ماندن از ضرر ها و سختيها

لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير و ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 7

7 _ استغاثه به درگاه الهى براى رهايى از تنگنا ها و مشكلات ، رهنمود و توصيه خداوند به انسانها

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

يادآورى استغاثه مجاهدان بدر و تصريح به اجابت آن مى تواند براى توصيه اين نكته باشد كه اى انسانها در تنگناها و بحرانهاى زندگى رو به خدا آوريد و از او يارى طلبيد تا شما را رهايى بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 12

12- عقيده به قيامت و هدف دارى و حكمت آميز بودن جهان خلقت ، موجب آسانى تحمل مشكلات و مقتضى گذشت و ناديده گرفتن اذيت و آزار و آسيب هاى وارده از سوى دشمنان است .

و ما خلقنا السموت . .. إلاّ بالحقّ ... فاصفح الصفح الجميل

{فا} در {فاصفح} تفريع است و جمله {فاصفح . ..} را بر جمله {و ما خلقنا السموات ... إلاّ بالحق و إن الساعة لأتية} عطف كرده

است. بنابراين، استفاده مى شود كه به حق آفريده شدن جهان اقتضا دارد تا انسانِ حق طلبى همچون رسول الله(ص) در مسير حق بردبار باشد و تلاش خود را در برابر حق ناپذيرى كافران بيهوده نپندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 219 - 5

5 - نقش نماز و راز و نياز شبانه با خدا ، در فائق آمدن بر دشواريها

و توكّل على العزيز . .. حين تقوم ... فى الس_جدين

عوامل رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 2

2 - پيروى از هدايت هاى الهى و به ياد خدابودن ، موجب تسهيل زندگى وبرطرف شدن تنگنا هاى آن است .

من اتبع هداى . .. لايشقى . و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا

عوامل رفع سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 43 - 9

9 - دعا ، عامل رفع مشكلات و رنج هاى طاقت فرسا و باعث جلب رحمت و لطف الهى

إذ نادى ربّه . .. ه_ذا مغتسل بارد و شراب . و وهبنا له أهله و مثلهم معهم

عوامل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 1،2،7

1 _ ارجاع داورى به طاغوت ، موجب ابتلاى مراجعه كنندگان به مصائب و مشكلات

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت

با توجه به آيه پيش، از مصاديق مورد نظر براى {ما قدمت ايديهم} مراجعه به طاغوت براى داورى است.

2 _

برخى مصائب و مشكلات ، پيامد نافرمانى از خدا و رسول است .

فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

ظاهراً مراد از {مصيبت}، مشكلات دنيوى است، نه اخروى ; به دليل {ثمّ جاؤك}.

7 _ زير پا گذاشتن مقررات شرعى و گرايش به طاغوت ، از عوامل ابتلاى جوامع به مشكلات و گرفتاريها

و اذا قيل لهم . .. فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 11

11 _ دست شستن از تعاليم و احكام قرآن بر اثر تزوير دسيسه گران ، در پى دارنده سختى ها و ناگواريها

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

{يفتنوك} اى: يوقعوك فى بلية و شدة . .. (مفردات راغب) يعنى مبادا تو را با منصرف كردن از احكام الهى در عذاب و ناراحتى قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 11

11- ايجاد مانع بر سر راه خدا ( دين الهى ) ، موجب مشكلات دنيوى و عذاب بزرگ اخروى است .

و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب عظيم

مقصود از {سبيل الله} دين خداست كه در آيات بسيارى از قرآن به همين عنوان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 8

8- تكذيب رسولان و رهبران الهى ، ظلم بوده و موجب عذاب و مشكلات دنيوى است .

رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب و هم ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118

- 8

8- نقش عملكرد ظالمانه و دائمى خود انسان ها ، در ابتلا به دشواريها

و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

فعل مضارع {يظلمون} به ضميمه فعل {كانوا} _ كه براى تأكيد مضمون {يظلمون} آمده است _ دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 17

17 - سرپيچى از هدايت هاى الهى ، عامل گمراهى انسان و گرفتارآمدن او به رنج و سختى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

{شقاوت} به معناى سختى و دشوارى است (قاموس) و به قرينه آيه بعد، مراد تنگناها و فشارهاى زندگى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 10

10 - دچار شدن مشركان به ناگوارى ، محصول دستاورد خود آنان است .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 2

2 - دور شدن از آيين اسلام ، جز سختى و مشقّت ، دستاوردى نخواهد داشت .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى

بنابر يك احتمال، مراد از {يسرى} در آيات پيشين، شريعت اسلام است. در آن صورت، مصداق {عسرى} نقطه مقابل آن; يعنى، دور شدن از اسلام خواهد بود.

عوامل سختى احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 10،11

10 _ افترازنندگان به خداوند هنگام احتضار در حالتى بسيار سخت قرار مى گيرند.

و من أظلم ممن افترى . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

11

_ مدعيان دروغين وحى و كسانى كه مدعى آوردن مانندى براى قرآن هستند به هنگام احتضار حالتى بس دشوار دارند.

أوحى إلىّ و لم يوح إليه شىء و من قال . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

عوامل سختى تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 7

7 - موسى ( ع ) از مردم خواست تا با سؤال درباره گاوى كه به ذبح آن مأمور شدند ، تكليف را بر خود مشكل نسازند .

فافعلوا ما تؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 8

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

عوامل سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 9،10

9_ قطع پيوندهايى كه خداوند به برقرار كردن آنها امر كرده ، موجب مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت خواهد شد .

والذين يصلون . .. و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

10_ شكستن پيمان ها و پايبند نبودن به عهدها ، در پى دارنده حساب سخت و ناگوار قيامت

است .

الذين يوفون بعهد الله و لاينقضون الميث_ق . .. و يخافون سوء الحساب

عوامل سختى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 6

6 _ كفر ، عامل سختى و تنگنايى در جهان آخرت

كان يومًا على الك_فرين عسيرًا

عوامل سختى زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 1،3،10

1 - روى گردانى از هدايت هاى الهى و ياد او ، موجب گرفتارى انسان به زندگى سخت و پر از تنگناها

من اتبع هداى . .. و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا

{معيشة} يا مصدر ميمى است و يا به معناى {ما يعاش به} است; يعنى، آنچه كه گذران زندگى با آن صورت مى گيرد. {ضنك} به معناى تنگى و سختى است (لسان العرب).

3 - زندگى دنيوى ، بدون درنظر داشتن هدايت هاى الهى و بينش هاى آن ، معيشتى تنگ و محدود است .

و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا

همان طور كه در آيات ديگر، خداوند زندگى دنيا را {متاع قليل} دانسته، ممكن است در اين آيه نيز زندگى بدون هدايت را {معيشت تنگ} معرفى كرده باشد; يعنى، دنيا در هر حد و اندازه و به هر مقدار، اگر خالى از هدايت باشد، چيزى جز {معيشت تنگ} نخواهد بود; چرا كه زندگى بى هدف و بدون اعتقاد به آخرت تكرارى، خسته كننده و زحمتى به هدر رفته است.

10 - زندگانى دشوار ، اثر طبيعى روى گردانى از ياد خدا و نابينايى در قيامت ، مجازات و كيفر الهى آن است .

فإنّ له

معيشة ضنكًا و نحشره يوم القي_مة أعمى

تفاوت در تعبير {فإنّ له. ..} و {نحشره ...} _ كه دومى به خداوند نسبت داده شده است و اولى بر نفسِ عمل متفرع گرديده_ ممكن است به مطلب ياد شده اشاره داشته باشد.

عوامل سختى عذاب اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 2

2 - عذاب سخت و فوق تصور ستمگران در قيامت ، بازتاب كردار و رفتار خود آنان است .

و بدا لهم سيّئات ما كسبوا

آمدن ماده {كسب} به جاى ماده {فعل}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

عوامل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 7،8

7 _ قطع دوستى مسلمانان با دشمنان دين ، دربردارنده ناگواريها

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا

توصيه به صبر و تقوا پس از دستور به قطع رابطه با دشمنان دين، اشاره به اين حقيقت دارد.

8 _ صبر و پايدارى در برابر ناگوارى هاى ناشى از قطع رابطه دوستى با دشمنان دين ، عامل مصون ماندن جامعه ايمانى از كيد و خيانت آنان

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا و تتقوا لايضرّكم كيدهم شيئاً

در برداشت فوق، متعلق {تتقوا} به قرينه صدر آيه، پرهيز از دوستى با دشمنان گرفته شده است.

عوامل نجات از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 23

23 - روزه ، موجب نيل انسان ها به معيشتى سهل و راحت و رهايى يافتن از تنگنا هاى دنيا و آخرت

*

يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يريد اللّه} ناظر به وجوب روزه باشد. بر اين اساس جمله {يريداللّه} اشاره به اين دارد كه: خداوند روزه را بر شما واجب كرد تا بر اثر آن به معيشتى سهل نايل شويد و به مشكلات گرفتار نگرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 1

1 _ خداوند تنها نجاتبخش آدميان از مهلكه ها و از هرگونه اندوه و سختى است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 7،8

7 _ نيايش خالصانه به درگاه خدا ، عامل جلب رحمت او و مايه رفع گرفتاريهاست .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه

تفريع جمله {لما كشفنا} بر {دعانا} بيانگر برداشت فوق است.

8 _ رهايى انسان از گرفتارى ها و مصايب ، در گرو مشيت خدا و بسته به لطف و رحمت اوست .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 8

8 - رهايى انسان از گرفتارى ها و مصيبت ها ، در گرو مشيت خداوند و بسته به لطف و رحمت او است .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه ثمّ إذا خوّله نعمة منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 8

8 - دعا به درگاه خداوند ، داراى تأثير در

رهايى انسان از مشكلات و سختى ها

ادع لنا ربّك . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

فرعونيان و منشأ سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 2

2 _ فرعونيان ، رفاه ها و آسايش ها را ناشى از ميمنت خويش ، و سختى ها و ناراحتى ها را برخاسته از بدشگونى موسى ( ع ) و پيروانش مى دانستند .

قالوا لنا هذه . .. يطيروا بموسى و من معه

فلسفه ابتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 42 - 4،6

4 _ تضرع، هدف خداوند از گرفتار ساختن مردم به سختيها و كاستيها

فأخدنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون

{تضرع} به معناى تذلل و خضوع است. (لسان العرب).

6 _ مشكلات و سختيها، زمينه توجه به خدا و تضرع و دعا به درگاه او

فأخدنهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتضرعون

فلسفه ابتلاى به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 6

6 _ گرفتار ساختن جوامع كفرپيشه و بى تقوا به سختى ها و محنت ها براى روى آوردن آنان به خداوند از سنت هاى الهى است .

و ما أرسلنا . .. أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

فلسفه سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 16

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس

از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 15

15 _ بلا ها و مشكلات دنيوى ( مالى و جانى ) ، كفاره گناهان آدمى و از جمله عوامل نابود كننده اعمال زشت اوست .

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

رسول خدا(ص) درباره { من يعمل سوءاً يجز به} در آيه فوق فرمود: اما تبتلون فى اموالكم و انفسكم و ذراريكم؟ قالوا: بلى قال: هذا مما . .. يمحو به السيئات.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 277، ح 278; نورالثقلين، ج 1، ص 553، ح 576.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 3

3 _ دست كشيدن از انحراف هاى عقيدتى ، پذيرش دعوت پيامبران و روى آورى به خدا ، فلسفه بلا ها و مشكلات

و لقد أخذنا . .. لعلهم يذّكّرون

با توجه به آيات قبل كه سخن از ربوبيت خدا و رسالت موسى(ع) بود، معلوم مى شود متعلق {يذكرون} همان توحيد ربوبى و پيامبرى موسى(ع) و رسالتهاى اوست.

فلسفه سختى تكاليف يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 3

3- تكاليف فزون تر يهود در مقايسه با ديگر امت ها ، براى كيفر و مجازات آنان بود نه به خاطر دفع ضرر و مفسده از آنان .

و

على الذين هادوا حرّمنا

تحريم هر چيزى در دين براى دفع مفسده و ضرر است و تحريم اختصاصى براى يهوديان، اين مطلب را مى رساند كه اين تحريم به خاطر امر ديگرى است و گرنه براى همه مكلفان حرام مى شد و جمله {ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون} نشان مى دهد كه فلسفه اين تحريم، كيفر ظلم آنان بود. گفتنى است كه در جمله {جزيناهم ببغيهم} (در آيه 146 سوره انعام) به اين مطلب تصريح شده است.

فلسفه سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 7،8،10،11

7 _ منكران رسالت انبيا با استناد به وجود سختى ها و آسايش ها در تاريخ نياكان خويش ، دشوارى هاى بيداركننده زندگى خود را پديده اى عادى و خالى از هر گونه هدف و پيام مى پنداشتند .

ثم بدلنا . .. قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

10 _ كفرپيشگانى كه با بى هدف خواندن سختى هاى بيداركننده از تمامى عوامل هدايت بى بهره ماندند ، با عذابى غافليگرانه از جانب خدا نابود شدند .

فأخذنهم بغتة و هم لا يشعرون

11 _ انكار رسالت انبيا با توجيه پيدايش سختى هاى بيداركننده به عواملى بى هدف ، موجب گرفتار شدن به عذاب الهى است .

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء فأخذنهم بغتة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168

- 5،7

5 _ سختى ها و آسايش ها ، امورى هدفدار و زمينه آزمون انسان ها از سوى خداوند است .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

7 _ تغيير و تحول در زندگى انسان ها ، با روى آورى سختى ها و آسايش ها ، امرى هشداردهنده و زمينه ساز روى آورى آنان به صواب و صلاح است .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 7

7- ابتلاى اشخاص به انواع رنج ها ، گرفتارى ها و ناگوارى ها ، دليل بدى و فساد آنان نيست .

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه پيامبرى چون ايوب(ع) نيز با داشتن منزلتى والا نزد خداوند، به رنج و مصيبت مبتلا شده بود.

فلسفه شرك نجات يافتگان از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 5

5 - هدف رهيدگان از ناگوارى ها ، از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجات شان است .

إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة ... يشركون . ليكفروا

{لام} در {ليكفروا} لامِ عاقبت است و مفيد اين نكته است كه آنان، مشرك شدند تا سرانجام كفران نعمت كنند.

قانونمندى رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 2

2 - جدايى ناپذير بودن سختى ها از آسانى ، قانونى فراگير است .

إنّ مع العسر يسرًا

تكرار نشدن {فاء} در اين آيه _ كه تأكيد

آيه قبل است _ محتواى آن را به غير پيامبر(ص) نيز ارتباط داده است.

كافران و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 7

7 _ منكران رسالت انبيا با استناد به وجود سختى ها و آسايش ها در تاريخ نياكان خويش ، دشوارى هاى بيداركننده زندگى خود را پديده اى عادى و خالى از هر گونه هدف و پيام مى پنداشتند .

ثم بدلنا . .. قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

كافران هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، برخلاف كافران ، تنها در گرفتارى به ياد خدا نيستند ; بلكه در همه حال ( خوشى و ناخوشى ) رو به خدا مى آورند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا ... و يرجوا

برداشت بالا از ارتباط ميان آيه شريفه با آيه پيش به دست مى آيد.

كفران در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 12

12 _ آدمى به هنگام شدايد بر ناسپاسى خويش در برابر خداوند اعتراف مى كند.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 10

10 - شادمانى ، در شرايط رفاه ، و كفر و ناسپاسى به هنگام سختى و حسرت ، حالات و صفات انسان ها است .

فإذا أصاب . .. إذا هم يستبشرون ... و لئن أرسلنا ريحًا ... من

بعده يكفرون

كفران كنندگان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 7

7- بروز ضعف و ناتوانى ناسپاسان رفاه زده ، در مواجهه با سختيها

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

مبلغان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 5

5- مبلّغان و دعوت كنندگان به توحيد و معارف الهى ، در شرايط حساس و خطير از لطف و امداد خداوند برخوردار خواهند شد .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

نقل داستان نجات ابراهيم از آتش، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبراسلام(ص) و مؤمنانى باشد كه در شرايط دشوار مكه زندگى مى كردند. همچنين براى بيان اين نكته باشد كه چنين امدادى، شامل حال تمامى يكتاپرستان و مبلغان دين توحيدى مى شود.

مرفهان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 7

7- بروز ضعف و ناتوانى ناسپاسان رفاه زده ، در مواجهه با سختيها

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

مشركان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 5

5 _ مشركان نيز در مخاطرات سخت زندگى، فروتنانه و پنهانى از خداوند يگانه استمداد مى طلبند.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

خطاب آيه متوجه مشركان است و صحت احتجاج متوقف بر آن است كه چنين حالتى براى آنان نيز در شرايط سخت

پديدار گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 6

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 6

6 - نيايش شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت عقيده توحيدى

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

برداشت ياد شده از آن جا است كه مخاطبان آيه شريفه، مشركان مكه هستند و اين آيه، در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مشركان هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن

به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 2

2- هدف رهيدگان از ناگوارى ها از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجاتشان است .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ . .. ليكفروا بما ءاتين_هم

لام {ليكفروا} احتمال دارد به معناى {كى} باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آنان شرك ورزيدند تا اثبات كنند كه نجاتشان از جانب خداوند نبوده است. در اين برداشت مراد از {ما ءاتيناهم} رفع ناگوارى و معناى {يكفروا} همان پوشاندن و انكار كردن است.

مشركان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 6

6 - نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و

إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مصلحت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 8

8 _ رنج ها و شكست ها ، داراى مصلحتهايى پنهان از چشم ظاهربينان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان . .. و ليعلم المؤمنين

مصونيت از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 1

1- تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از امنيت كامل و ايمن از هرگونه سختى و بلا

إنّ المتّقين فى مقام أمين

منافقان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،5

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

منافقان مدينه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11،14

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

منشأ ابتلا به سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 7

7 _ بيشتر فرعونيان ناآگاه به نقش اراده خداوند در ابتلاى آنان به سختى ها و ناخوشاينديها

ألا إنما طئرهم عند اللّه و لكن أكثرهم لايعلمون

منشأ تأثير سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 8

8 - تأثير سختى ها در پيدايش آسودگى ، وابسته به خداوند است .

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... فإنّ مع العسر يسرًا

آيات پيشين در حقيقت مصاديق اين آيه را بيان كرده است. استناد آنها به خداوند، بيانگر آن است كه همراه ساختن {عسر} و {يسر}، كار او است.

منشأ تسهيل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

26 - 3

3 - آسان كردن مسير كار هاى بزرگ و سخت و توفيق انجام آن ، به دست خداوند است .

و يسّر لى أمرى

منشأ تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 5

5- تنها پروردگار جهان ، پناهگاه انسان ، در سختى ها و دشوارى هاى زندگى است .

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

منشأ رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 2،8

2- رفع مشكلات و ناگوارى ها از انسان ها ، به دست خداوند است .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم

8- رفع گرفتارى از انسان هاى گرفتار به وسيله خداوند ، از طريق اسباب و علل ظاهرى است . *

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 12

12- اجابت دعا و رفع گرفتارى ها ، جلوه اى از رحمت بى كران الهى است .

و أنت أرحم الرحمين . فاستجبنا له ... رحمة من عندنا

منشأ سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 8

8 _ جوامع انسانى ، خود ، عاملى براى مصيبت ها و رنج هاى خويش هستند .

قل هو من عند انفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 2

2 _ مصايب و مشكلات ، از جانب خدا و به سبب اعمال خود انسان است .

قل كلّ من عند اللّه . ..

و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك

از اينكه در آيه قبل رسيدن خوبيها و ناگواريها از ناحيه خداوند دانسته شده و در اين آيه عامل سيئات را خود انسان شمرده است، معلوم مى شود كه اعمال انسان باعث مى شود كه خداوند حادثه اى ناگوار را براى او ايجاد كند ; بنابراين اين حوادث ناگوار از يكسو به خدا و از سوى ديگر به خود انسان منتسب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 4

4 - دشوارى ها و ناملايمات زندگى ، پيامد عمل خود انسان ، و برخوردارى از رحمت ، از ناحيه خداوند است .

أذقنا الناس رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 7

7 - در صورت گرفتار شدن انسان به بدى و رنج _ كه سر منشأ آن خداوند است _ هيچ كمكى وجود ندارد تا او را از آن وضعيت نجات دهد .

من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا. .. و لايجدون لهم من دون اللّه وليّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 1

1 - تمامى گرفتارى ها و مشكلات زندگى آدميان ، نتيجه عملكرد و دستاورد خود آنان است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 14

14 - { نعمت ها } برخاسته از لطف و رحمت الهى و { مصائب

و سختى ها } نتيجه عملكرد خود آدمى است .

و إنّا إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

منشأ سختى بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 2

2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخيل ، وعده تخلّف ناپذير خداوند و نمونه اى از هدايت گرى او است .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى ... إنّ علينا للهدى

جمله {إنّ علينا للهدى}، به منزله تعليل براى آيات پيشين است; يعنى، چون هدايت را بر خويش لازم شمرده ايم، براى هر يك از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدايت را فراهم مى سازيم.

موسى(ع) در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 7

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

مؤمنان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 10

10 _ ايمان و اميد پيامبران و مؤمنان به نصرت الهى و امداد هاى غيبى ، به هنگام مواجهه با مصائب و مشكلات جنگ

حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه} كه سؤال از وقت يارى خداست، بيانگر اين معناست كه آنان به اصل يارى خدا به هنگام رويارويى با دشمنان، ايمان داشتند و به آن دل بسته بودند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 15

15 _ لزوم تمجيد و تقدير از مؤمنان واقعى و يادآورى فعاليت هاى ايشان در شرايط سخت

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 9

9 _ آشكار شدن حقيقت ايمان مؤمنان ، در شرايط سختى و دشوارى

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 5

5 - مؤمنان هم در سختى ها و شدايد ، دچار تزلزل و اضطراب مى شوند .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا

مؤمنان و تحمل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 8

8 _ مؤمنان صادق و راستين ، براى تحمل سختى هاى جنگ و كاستن دشوارى ها از پيامبر ( ص ) پيشقدم بودند .

و كونوا مع الصدقين . .. و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

مؤمنان و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

مؤمنان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 4

4 - مؤمنان راستين ،

شخصيت هايى صبور در برابر مصيبت ها و ناملايمات زندگى

و بشّر المخبتين . .. و الص_برين على ما أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، برخلاف كافران ، تنها در گرفتارى به ياد خدا نيستند ; بلكه در همه حال ( خوشى و ناخوشى ) رو به خدا مى آورند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا ... و يرجوا

برداشت بالا از ارتباط ميان آيه شريفه با آيه پيش به دست مى آيد.

ناپايدارى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 5

5_ ناپايدارى مشكلات و ناملايمات و نيز رفاه ها و آسايش ها در زندگى آدميان

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته

{ضراء} به معناى سختى و رنج است. به كارگيرى واژه {مسّ} (لمس كردن و تماس گرفتن) براى گرفتار شدن به سختيها اشاره به اين نكته دارد كه: رنجها و سختيها معمولاً دايمى و پايدار نيستند و تعبير {چشاندن} در مورد اعطاى نعمتها، حاكى از زودگذرى آنهاست.

نجات از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 5

5 - لزوم حمد و ستايش خدا و سپاس گزارى به درگاه او ، پس از رهايى از مشكلات

فإذا استويت . .. فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

با توجه به اين كه ستايش خدا، پس از رهايى از مشكلات، به منظور سپاس گزارى به درگاه او انجام مى گيرد، گفتن {الحمد للّه} (ستايش از

آن خدا است) دربردارنده شكر و سپاس گزارى نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 4،19

4 - مشركان نيز ، براى نجات خود از سختى ها و ناملايمات ، به خداوند روى مى آورند و به درگاه او دعا مى كنند .

المشركين . .. و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

{ال} در {الناس} مى تواند عهد باشد و مراد از آن، مشركانى باشد كه در آيات قبل از آنها سخن گفته شده است.

19 - توجّه به عوامل غير الهى ، در نجات از ناملايمات ، عامل روى آوردن به شرك است .

إذا فريق منهم بربّهم يشركون

احتمال دارد مراد از {يشركون} اين باشد كه آنان، عامل نجات خويش را از سختى ها، عوامل مادى تلقى مى كنند و به جاى اين كه سر منشأ همه امور را، خداوند بدانند، عوامل ظاهرى را نجات بخش مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 8

8 - نجات انسان ها از تنگنا ها و ناملايمات ، از نعمت هاى الهى است .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة . .. ليكفروا بما ءاتين_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 10،12،17

10 - نجات دهنده انسان ها از شدايد و گرفتارى هاى سخت ، خداوند است .

و إذا غشيهم موج . .. فلمّا نجّيهم إلى البرّ

12 - گروهى از مردم ، در برابر نعمت نجات از بلا ها و خطر هاى مرگ آفرين ، ناسپاس اند .

فلمّا نجّيهم إلى البرّ فمنهم

مقتصد و ما يجحد بأي_تنا إلاّ . ..كفور

17 - نجات از بلا هاى خطرناك و مرگ آفرين در پى دعا ، از آيه هاى توحيد خداوند است .

دعوا اللّه مخلصين . .. فلمّا نجّيهم ... و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

نجات يافتگان از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 9

9 - برخى انسان ها ، پس از رهايى از مشكلات و سختى هاى شديد ، در صراط مستقيم الهى باقى مى مانند .

و إذا غشيهم موج . .. دعوا اللّه ... فلمّا نجّيهم إلى البرّ فمنهم مقتصد

{قصد} ريشه {مقتصد} به معناى {راه راست و ميانه} است (مفردات راغب).

نشانه هاى سختى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 2

2 - تلاش بى حاصل و رنج و زحمت بيهوده ، نمونه اى از گرفتارى هاى قيامت براى برخى از مردم

حديث الغ_شية . .. عاملة ناصبة

نعمت رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 3

3- برطرف ساختن گرفتارى ها و ناگوارى ها ، از نعمت ها و عطيه هاى خداوند است .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم . .. بما ءاتين_هم

نعمت صبر در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 8

8 - آرامش روحى و شكيبايى در بحران ها ، نعمتى الهى است .

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

تعبير {سكينة} و انتساب آن به خداوند، بيانگر مطلب بالا است.

نقش

سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 4،7

4 - سختى ها ، هرگز نبايد رهبران الهى را از توجّه به سهولت ها و امكانات موجود و دلگرم بودن به آنها باز دارد . *

فإنّ مع العسر يسرًا

كلمه {مع}، دلالت دارد كه وجود {يسر عظيم} هم زمان با وجود {عسر} است; نه بعد از آن. و مراد از آن مى تواند هم زمانى {عسر} با مقدّمات {يسر} باشد. و ممكن است در صدد بيان اين حقيقت خارجى باشد كه: هر گاه مشكلاتى پديدار شد، توجّه به آن ذهن شما را به خود مشغول نسازد; بلكه به سهولت ها و امكانات فراوانى كه در كنار آن، براى شما وجود دارد نيز توجّه داشته باشيد. برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

7 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى اند .

فإنّ مع العسر يسرًا

مراد از {معيّت}، ممكن است سبب بودن {عسر} براى پيدايش {يسر} باشد. اين نكته را نيز مى تواند برساند كه هر سختى در درون خود، سازندگى هايى دارد و تجربه هايى پديد مى آورد كه با توجّه به آنها، نبايد از مواجه شدن با سختى ها هراسى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 1،4

1 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى ها است .

انّ مع العسر يسرًا

4 - { عن جعفربن محمد ( ع ) . . . انّ إمرأة استَعْدَتْ على زوجها أنّه لايُنفِق عليها و كان زوجها معسراً فأبى على ( ع ) أن يَحبِسه فقال : { إنّ مع

العسر يسراً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: زنى عليه شوهر خود اقامه دعوى كرد كه نفقه او را نمى دهد. شوهر اين زن تنگدست بود; پس حضرت على(ع) از زندانى كردن شوهر خوددارى ورزيد، آن گاه فرمود: {إنّ مع العسر يسراً}.

يأس در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 6،8

6- انسان ، در برخورد با كمترين سختى ها و ناگوارى ها ، دچار يأس و سرخوردگى شديد مى شود .

و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

تعبير از گرفتار شدن به شرّ و سختى به {مسّه الشرّ} (شر او را مس كند) حاكى از كمترين ناگوارى است.

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 6

6 - حرص و آز در شرائط رفاه و يأس و نااميدى به هنگام سختى ، امرى ناپسند وموردنكوهش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

با توجه به لحن نكوهش آميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 7

7 - نااميدى و منفى بافى مفرط در سختى ها و سرخوشى مستانه در آسايش ، دو خصلت ناشايست و همگن

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط . و لئن أذقن_ه رحمة منّا من بعد

ضرّاء مسّته ليقولنّ ه

سختى ها

{سختى ها}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1،8

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

8 _ ناسازگارى ايمان آدمى با تن دادن او به سستى و اندوه در هنگامه هاى دشوار و رويارويى با دشمن

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

در براشت فوق، جمله {و لا تهنوا و لا تحزنوا}، به منزله جواب شرط {ان كنتم . .. } گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 2

2 _ سختى و جراحت هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب حزن و يا سستى در پيكار با آنان گردد .

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 4

4 _ جهاد و پايدارى در هنگامه هاى دشوار آن ، محكِ آزمونِ اهل ايمان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

نصب {يعلم} به {اَن} مقدّر، دلالت مى كند كه {واو} در {و يعلم الصّابرين} واو جمع است. يعنى: محك آزمون اهل ايمان، جهادِ همراه صبر و پايدارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 13

13 _

پيكار اهل ايمان با دشمنان دين و پايدارى در هنگامه هاى دشوار ، سپاسگزارى از نعمت هاى الهى است .

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين . .. و سنجزى الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 4،10

4 _ مصيبت ها و مشكلات ، آنگاه كه در راه خدا باشد ، هرگز مردان الهى را به ضعف و ناتوانى و تسليم در برابر دشمنان نخواهد كشيد .

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

10 _ بسيارى از انبياى الهى و ياوران ايشان ، در سراسر تاريخ ، با مصائب و دشوارى هاى فراوان درگير بودند .

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. لما اصابهم

آثار تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 4،8

4 - توبه و رويكرد به دين و تحمل سختى هاى آن ، زمينه ساز جلب غفران و آمرزش الهى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون . إنّا نطمع أ

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران پس از ايمان به خدا و پذيرش شكنجه هاى فرعون، نسبت به غفران و آمرزش الهى اظهار اميدوارى كردند.

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين در نظر مؤمنان راستين ، تنها زمينه ساز برخوردارى از مغفرت الهى است و نه تضمينى حتمى .

قالوا لاضير . .. إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا

ساحران مؤمن، در عين اظهار آمادگى براى پذيرش هر دشوارى، خود را در

آن مرتبه نديدند كه حتماً مورد غفران قرار مى گيرند; بلكه فقط اظهار اميدوارى كردند.

آثار سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 13

13 _ مشكلات و اضطرار ، زمينه امداد هاى ويژه غيبى براى مؤمنان صابر و تقواپيشه

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

جمله {و يأتوكم من فورهم هذا}، مى تواند اشاره به موارد اضطرار باشد و شرطى براى امداد خداوند به وسيله فرشتگانى كه به نفع مسلمانان به پيكار برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 2

2 _ عنايت خداوند به پاكيزه و خالص كردن اهل ايمان ، با قرار دادن ايشان در هنگامه هاى دشوار

و تلك الايّام نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

ارزش تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 8

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين ، محفوظ در نزد خدا و مايه ارجمندى

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اگر رنج ها تأثيرى در سرنوشت انسان و تقرّب وى به خدا نداشت، خود زيانى انكارناپذير بود.

استقامت در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 7

7 _ ضرورت استقامت مؤمنان در جهاد و هنگامه شدائد و سختيها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 5

5 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، از ويژگى هاى لازم براى رهبران الهى

ألم نشرح لك صدرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 4

4 - سختى ها ، هرگز نبايد رهبران الهى را از توجّه به سهولت ها و امكانات موجود و دلگرم بودن به آنها باز دارد . *

فإنّ مع العسر يسرًا

كلمه {مع}، دلالت دارد كه وجود {يسر عظيم} هم زمان با وجود {عسر} است; نه بعد از آن. و مراد از آن مى تواند هم زمانى {عسر} با مقدّمات {يسر} باشد. و ممكن است در صدد بيان اين حقيقت خارجى باشد كه: هر گاه مشكلاتى پديدار شد، توجّه به آن ذهن شما را به خود مشغول نسازد; بلكه به سهولت ها و امكانات فراوانى كه در كنار آن، براى شما وجود دارد نيز توجّه داشته باشيد. برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

اولياء الله و سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 62 - 1،2

1 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه حوادث ناگوار روزگار در ديدگاه آنان ، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند .

ألا إن أولياء اللّه لا خوف عليهم

{خوف} ; يعنى، انتظار وقوع امر ناخوشايندى را داشتن (مفردات راغب). برداشت فوق بر اين اساس است كه: چون زندگى در دنيا بىوقوع حوادث ناگوار _ خصوصاً براى بندگان مقرب خدا _ ممكن نيست، پس نفى خوف از آنان، قهراً به اين معناست كه حوادث دنيوى در

ذائقه آنان، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند.

2 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه هر آنچه حوادث روزگار از كفشان بربايد ، غمى به دل راه نداده و غبار اندوه بر چهره شان نمى نشيند .

ألا إن أولياء اللّه . .. و لا هم يحزنون

اهميت رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 3

3 - آسانى هاىِ مقارن سختى ها ، مهم تر و افزون تر از آنها است .

فإنّ مع العسر يسرًا . إنّ مع العسر يسرًا

معرفه آوردن {العسر}، نشانگر آن است كه مراد، همان {العسر} در آيه قبل است و چون {يسراً} نكره است، مفادى مغاير با {يسراً} در آيه قبل دارد. بنابراين مفاد دو آيه اين است كه براى هر {عسر}، دو {آسانى مهم} وجود دارد. با توجّه به اين كه دوبار ذكر كردن يك كلمه در اين موارد، بر تكثير دلالت دارد; مى توان فهميد كه هر سختى، به همراه خود آسانى هاى فراوانى _ يكى پس از ديگرى _ به ارمغان مى آورد.

پاداش تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 10

10- رنج هاى تكوينى نيز همانند تحمل سختى در راه دين ، زمينه برخوردارى از اجر و پاداش الهى است .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... و وصّينا

از ارتباط و پيوستگى اين آيه با آيات پيشين، مى توان استفاده كرد كه خداوند هيچ نوعى از سختى ها را ناديده نگرفته و در قبال هر

رنجى، پاداشى در خور توجه قرار داده است; پاداش موحدانى را كه در طريق ايمان استقامت كنند و دشوارى ها را پشت سر بگذارند، بهشت قرار داده و مادران را نيز كه به حكم تكوين، ناگزيرند رنج باردارى و زايمان را تحمل كنند با توصيه به فرزندان، از خدمت هاى آنان بهره مند ساخته است.

تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 3

3 - مشكلات و سختى ها ، زوال پذيراند و به سرعت تبديل به آسانى خواهند شد .

فإنّ مع العسر يسرًا

مفاد اين آيه را مى توان نظير آيه {سيجعل اللّه بعد عسر يسراً} (طلاق، آيه 7) دانست; زيرا از دو عنوان {عسر} و {يسر} _ كه نقيض يكديگراند _ همواره تنها يكى صادق است; بنابراين تحقّق هر دو در يك موضوع، نمى تواند مراد باشد; بلكه يا نزديك بودن {يسر} و ظهور مقدّمات آن مراد است و يا به وجود امورى آسان در كنار كارهاى سخت نظر دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

دعا در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 4

4 - دعا به درگاه پروردگار ، نقطه اميد پيامبران در اوج مشكلات

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 1،2،7

1 - سختى ها ، همواره با آسانى هايى شگفت همراه است .

فإنّ مع العسر يسرًا

{العسر}، اسم جنس معرفه بوده و بر هر نوع سختى قابل تطبيق

است. {يسراً} اسم جنس نكره است و بر تفخيم و شگفتى دلالت دارد.

2 - شرح صدر و سبك بار بودن پيامبر ( ص ) و بلندآوازگى آن حضرت ، نمونه اى از انفكاك ناپذيرى مشكلات از آسانى ها

ألم نشرح . .. و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر يسرًا

جمله {فإنّ. ..} بيانگر آن است كه آنچه در آيات پيشين آمد، ريشه در يك قانون كلى دارد و آن همراه بودن {عسر} با {يسر} است. حرف {فاء}، بيان قانون را بر كاشف آن، تفريع كرده است; يعنى، آنچه براى تو انجام داديم، بايد انجام مى گرفت; زيرا سختى بدون آسانى نمى شود.

7 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى اند .

فإنّ مع العسر يسرًا

مراد از {معيّت}، ممكن است سبب بودن {عسر} براى پيدايش {يسر} باشد. اين نكته را نيز مى تواند برساند كه هر سختى در درون خود، سازندگى هايى دارد و تجربه هايى پديد مى آورد كه با توجّه به آنها، نبايد از مواجه شدن با سختى ها هراسى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 1

1 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى ها است .

انّ مع العسر يسرًا

راههاى تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 15

15 _ توكّل و اتكا به خداوندِ حامى مؤمنان ، عامل تقويت كننده بنيه روحى آنان در شرايط دشوار

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و على اللّه . .. } پس از جمله {اذ همّت ...

ان تفشلا}، رهنمودى به عامل از بين برنده سستى در هنگامه هاى دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 3

3 _ ايمانِ آدمى تبديل كننده رنج ها و شكست ها به عوامل سازنده و خالص كننده

و تلك الايّام نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

مؤمنين به خاطر ايمانشان در هنگامه هاى فشار، به جاى خردشدن، از آن عوامل براى رشد و ساخته شدن و خلوص خود كمك مى گيرند.

زوال پذيرى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 3

3 - مشكلات و سختى ها ، زوال پذيراند و به سرعت تبديل به آسانى خواهند شد .

فإنّ مع العسر يسرًا

مفاد اين آيه را مى توان نظير آيه {سيجعل اللّه بعد عسر يسراً} (طلاق، آيه 7) دانست; زيرا از دو عنوان {عسر} و {يسر} _ كه نقيض يكديگراند _ همواره تنها يكى صادق است; بنابراين تحقّق هر دو در يك موضوع، نمى تواند مراد باشد; بلكه يا نزديك بودن {يسر} و ظهور مقدّمات آن مراد است و يا به وجود امورى آسان در كنار كارهاى سخت نظر دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

سازندگى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 9

9 _ هنگامه هاى دشوار ، عرصه پالايش روحى دست پروردگان الهى

فما وهنوا . .. و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا

جمله {و ما كان قولهم . .. }، مى رساند كه مجاهدان

راه خدا به هنگام درگيرى با دشمن، تنها به ياد خدا هستند و چيز ديگرى فكر و قلب آنان را به خود مشغول نمى سازد و اين حالت خلوص و روح پالايش يافته آنان، نتيجه گام نهادن در عرصه هاى دشوار نبرد است.

سختى ها جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 12

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

سختى ها در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 4

4 _ مصيبت ها و مشكلات ، آنگاه كه در راه خدا باشد ، هرگز مردان الهى را به ضعف و ناتوانى و تسليم در برابر دشمنان نخواهد كشيد .

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

صبر در سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 12،15

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

15 _ ناشكيبايى در برابر

هجوم حوادث ، از عوامل عمده شكست مردم در عرصه هاى زندگى

و كايّن من نبىّ قاتل . .. فما وهنوا ... و اللّه يحبّ الصّابرين

عوامل تحمل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 7

7 - عقيده به معاد ، عاملى نيرومند در پايبندى انسان به ارزش ها و تحمل دشوارى هاى ناشى از تعهد به آنها

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 8

8 - تنها دل هاى محكم و مطمئن ، قادر بر انجام كار هاى سخت و مخاطره آميز

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

اقدام مادر موسى به انداختن فرزند خويش در آب نيل، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل رفع سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 43 - 9

9 - دعا ، عامل رفع مشكلات و رنج هاى طاقت فرسا و باعث جلب رحمت و لطف الهى

إذ نادى ربّه . .. ه_ذا مغتسل بارد و شراب . و وهبنا له أهله و مثلهم معهم

عوامل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 7،8

7 _ قطع دوستى مسلمانان با دشمنان دين ، دربردارنده ناگواريها

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا

توصيه به صبر و تقوا پس از دستور به قطع رابطه با دشمنان دين، اشاره به اين حقيقت دارد.

8 _ صبر و پايدارى در برابر ناگوارى هاى ناشى از قطع رابطه

دوستى با دشمنان دين ، عامل مصون ماندن جامعه ايمانى از كيد و خيانت آنان

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا و تتقوا لايضرّكم كيدهم شيئاً

در برداشت فوق، متعلق {تتقوا} به قرينه صدر آيه، پرهيز از دوستى با دشمنان گرفته شده است.

فلسفه سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 7،8،10،11

7 _ منكران رسالت انبيا با استناد به وجود سختى ها و آسايش ها در تاريخ نياكان خويش ، دشوارى هاى بيداركننده زندگى خود را پديده اى عادى و خالى از هر گونه هدف و پيام مى پنداشتند .

ثم بدلنا . .. قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

10 _ كفرپيشگانى كه با بى هدف خواندن سختى هاى بيداركننده از تمامى عوامل هدايت بى بهره ماندند ، با عذابى غافليگرانه از جانب خدا نابود شدند .

فأخذنهم بغتة و هم لا يشعرون

11 _ انكار رسالت انبيا با توجيه پيدايش سختى هاى بيداركننده به عواملى بى هدف ، موجب گرفتار شدن به عذاب الهى است .

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء فأخذنهم بغتة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 5،7

5 _ سختى ها و آسايش ها ، امورى هدفدار و زمينه آزمون انسان ها از سوى خداوند است .

و بلونهم بالحسنت و السيئات

7 _ تغيير و تحول در

زندگى انسان ها ، با روى آورى سختى ها و آسايش ها ، امرى هشداردهنده و زمينه ساز روى آورى آنان به صواب و صلاح است .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 7

7- ابتلاى اشخاص به انواع رنج ها ، گرفتارى ها و ناگوارى ها ، دليل بدى و فساد آنان نيست .

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه پيامبرى چون ايوب(ع) نيز با داشتن منزلتى والا نزد خداوند، به رنج و مصيبت مبتلا شده بود.

قانونمندى رابطه سختى ها با آسانى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 2

2 - جدايى ناپذير بودن سختى ها از آسانى ، قانونى فراگير است .

إنّ مع العسر يسرًا

تكرار نشدن {فاء} در اين آيه _ كه تأكيد آيه قبل است _ محتواى آن را به غير پيامبر(ص) نيز ارتباط داده است.

منشأ تأثير سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 8

8 - تأثير سختى ها در پيدايش آسودگى ، وابسته به خداوند است .

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... فإنّ مع العسر يسرًا

آيات پيشين در حقيقت مصاديق اين آيه را بيان كرده است. استناد آنها به خداوند، بيانگر آن است كه همراه ساختن {عسر} و {يسر}، كار او است.

منشأ تسهيل سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 -

20 - 5

5- تنها پروردگار جهان ، پناهگاه انسان ، در سختى ها و دشوارى هاى زندگى است .

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

ناپايدارى سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 5

5_ ناپايدارى مشكلات و ناملايمات و نيز رفاه ها و آسايش ها در زندگى آدميان

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته

{ضراء} به معناى سختى و رنج است. به كارگيرى واژه {مسّ} (لمس كردن و تماس گرفتن) براى گرفتار شدن به سختيها اشاره به اين نكته دارد كه: رنجها و سختيها معمولاً دايمى و پايدار نيستند و تعبير {چشاندن} در مورد اعطاى نعمتها، حاكى از زودگذرى آنهاست.

نقش سختى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 4،7

4 - سختى ها ، هرگز نبايد رهبران الهى را از توجّه به سهولت ها و امكانات موجود و دلگرم بودن به آنها باز دارد . *

فإنّ مع العسر يسرًا

كلمه {مع}، دلالت دارد كه وجود {يسر عظيم} هم زمان با وجود {عسر} است; نه بعد از آن. و مراد از آن مى تواند هم زمانى {عسر} با مقدّمات {يسر} باشد. و ممكن است در صدد بيان اين حقيقت خارجى باشد كه: هر گاه مشكلاتى پديدار شد، توجّه به آن ذهن شما را به خود مشغول نسازد; بلكه به سهولت ها و امكانات فراوانى كه در كنار آن، براى شما وجود دارد نيز توجّه داشته باشيد. برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

7 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى اند .

فإنّ مع العسر يسرًا

مراد از {معيّت}،

ممكن است سبب بودن {عسر} براى پيدايش {يسر} باشد. اين نكته را نيز مى تواند برساند كه هر سختى در درون خود، سازندگى هايى دارد و تجربه هايى پديد مى آورد كه با توجّه به آنها، نبايد از مواجه شدن با سختى ها هراسى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 6 - 1،4

1 - سختى ها ، زمينه ساز آسانى ها است .

انّ مع العسر يسرًا

4 - { عن جعفربن محمد ( ع ) . . . انّ إمرأة استَعْدَتْ على زوجها أنّه لايُنفِق عليها و كان زوجها معسراً فأبى على ( ع ) أن يَحبِسه فقال : { إنّ مع العسر يسراً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: زنى عليه شوهر خود اقامه دعوى كرد كه نفقه او را نمى دهد. شوهر اين زن تنگدست بود; پس حضرت على(ع) از زندانى كردن شوهر خوددارى ورزيد، آن گاه فرمود: {إنّ مع العسر يسراً}.

سخن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سخن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 8

8 _ ادب حضرت مريم ( ع ) ، در مقابل تكلّم با خداوند

قالت ربّ . .. و لم يمسسنى بشر

از آميزش، تعبير به ملاقات و مسّ شده است.

آثار استوارى در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 4

4 - تقواپيشگى و درست و استوارگويى ، داراى فايده اى است كه به صاحبان آنها برمى گردد .

اتّقوا اللّه و قولوا قولاً سديدًا . يصلح لكم ... و يغفر لكم

آثار استهزا

با سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 4

4 - طعن زنندگان به مردم با سخن يا اشاره ، مورد نفرين خداوند و تهديد به عذاب جهنّم

ويل لكلّ همزة لمزة

برخى از مفسران، كلمه {ويل} را نفرين دانسته و گفته اند: نفرين در اين موارد، همان تهديد به عقاب است. برداشت ياد شده، علاوه بر بيان اين نظر، گوياى تفاوتى است كه برخى از اهل لغت، درباره {همزة} و {لمزة} بيان داشته و گفته اند: {همزة}; يعنى، كسى كه همنشين خود را با الفاظ بد، بيازارد و {لمزة}; يعنى، كسى كه با چشم يا سر، به همنشين خود اشاره كند. (مجمع البيان)

آثار اعراض از بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 21

21 - گوش نسپردن به سخنان و پيروى نكردن از بهترين آنها ، موجب خسران و تباهى عمر و خانواده است .

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم . .. الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

آيات گذشته در توصيف خاسران بود و آيه مورد بحث، درباره كسانى است كه در قطب مخالف زيان كنندگان قرار داشته و در سايه گوش فرا دادن به سخنان و گزينش بهترين آنها، به سعادت نايل شده اند. بنابراين از ارتباط ميان آيات ياد شده، به دست مى آيد كه استماع سخنان و گزينش بهترين آنها موجب سعادت و ترك آن سبب خسران و بدبختى است.

آثار اعراض از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 1

1 -

دستيابى به سعادت اخروى ، مشروط به روى گردانى از كار هاى بيهوده و سخنان بى فايده است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم عن اللغو معرضون

{الذين} در آيه فوق عطف بر {الذين} در آيه پيش و در معناى نعت ديگرى براى {المؤمنون} مى باشد. {لغو} به سخن و كار بيهوده و عبث گفته مى شود. {ال} در {اللغو}، {ال} جنس و مفيد استغراق است. بنابراين {اللغو} شامل هر سخن بيهوده و هر كار عبث و بى فايده مى شود.

آثار انتخاب بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 13

13 - تنها ، برگزيدگان و پيروى كنندگان بهترين سخن ، از هدايت الهى برخوردارند .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه أُول_ئك الذين هديهم اللّه

آثار تنوع در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 2

2- تنوع و گوناگونى سخن ، داراى نقشى بس مؤثر در تأثيرپذيرى انسان از آن

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا

از اينكه خداوند مى فرمايد: {ما آيات خود را براى تنبه مشركان، متنوع و گوناگون بيان كرديم} مى توان استفاده كرد كه چنين بيانى، داراى نقشى بس مؤثر است.

آثار سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 11،13،17

11 _ گفتار آدمى ، از جمله ابزار شناخت وضعيت درونى وى

قد بدت البغضاء من افواههم

از اينكه قصد اظهار نهان خويش را نداشتند، ولى از لابلاى گفتارشان آشكار مى گردد، برداشت فوق به دست مى آيد.

13 _ كينه هاى نهانى و

قلبى بيگانگان نسبت به مؤمنان ، شديدتر و عميقتر از آن چيزى است كه از لابلاى گفتارشان آشكار مى گردد .

قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر

17 _ ضرورت بررسى گفتار و منويّات درونى بيگانگان ( كافران ) ، براى شناسايى توطئه هاى آنان عليه جامعه اسلامى

لا تتخدوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضاء من افواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 12

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 12

12 - گفتار ها ، داراى نقشى بسيار مؤثر در سرنوشت انسان و كسب رضايت و يا سخط خداوند

لاتنفع الشف_عة . .. و رضى له قولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 7

7- گفتار و موضع گيرى هاى انسان در رابطه با دين ، داراى تأثير عميق بر روح و ايمان وى *

ذلك بأنّهم قالوا للذين كرهوا ما نزّل اللّه سنطيعكم فى بعض الأمر

از اين كه به زبان آوردن همدلى و هماهنگى با كافران، عامل ارتداد و يا عامل تسلّط شيطان بر انسان معرفى شده، مى توان نتيجه گرفت كه هرگونه سخن و موضع گيرى انسان عليه دين، داراى آثار جدى بر روح و ايمان او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 6

6- روحيات و خصلت هاى درونى انسان ، داراى ظهورى آشكار در سبك گفتار وى

و لتعرفنّهم فى لحن القول

خداوند با تأكيد بيان كرده است

كه: مى توان منافقان را از شكل و محتواى سخنشان شناخت، از اين سخن معلوم مى شود كه منافق، با تمام تلاش براى پنهان داشتن اسرار خود، ناخود آگاه سرّ درونش بر شيوه گفتارش تأثير مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 2

2_ سخنان آدمى ، همانند ساير اعمال او ، مسؤوليت آفرين و مورد محاسبه

ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد

در آيه قبل، مسأله محاسبه و ضبط اعمال به صورت مطلق مطرح گرديده است و اكنون دراين آيه، ضبط و محاسبه گفتار، به انسان يادآورى شده است.

آثار سخن پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 12

12- به كارگيرى كلمات نيك و رفتار شايسته ، مانع نفوذ شيطان و از بين برنده زمينه هاى اختلاف و خصومت است . *

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

بنابر اينكه امر الهى به گفتار نيك، به منظور پيشگيرى از نفوذ شيطان باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

آثار سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 3

3 - تكذيب عمدى دين و رذايل اخلاقى ( همچون سوگند دروغ ، پستى ، عيب جويى ، سخن چينى ، مانع خير شدن ، گناه پيشگى ، درشت خويى و بى تبارى ) ، از زمينه هاى ابتلا به عذاب خفّت بار الهى

فلاتطع المكذّبين . .. كلّ حلاّف مهين ... عتلّ بعد ذلك زنيم ... سنسمه على الخرطوم

آثار سخن لغو

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 4

4 - آميختن زندگى به لغو و بيهودگى ، نشانه ضعف ايمان و مايه محروميت از رستگارى است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم عن اللغو معرضون

آثار سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ، و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند. آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در توجيه گروه دوم داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 2

2 - اختلاف و تشتت فرعونيان پس از سخنان موسى ( ع ) ، خطرى جدى و زمينه ساز تضعيف جبهه آنان ، در ميدان مقابله بود .

ويلكم . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

آيات ياد شده، جملگى نشانگر تلاش جدى فرعونيان براى حفظ اتحاد خود در برابر موسى(ع) است و از زاويه ديگر، حكايت از خطرى دارد كه به خاطر بروز اختلاف، آنان را تهديد مى كرده است.

آثار سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53

- 9،11

9- سخنان ناشايست و مشاجرات مردم ، بستر مناسب براى شيطنت ، فريب و فسادانگيزى شيطان

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

11- خارج شدن از جاده صواب در گفتار ، پيامد وسوسه ها و تلاش هاى شيطان است .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

سفارش به گفتار پسنديده و نيكو، و سپس تعليل به {إن الشيطان ينزغ . ..} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

آثار فصاحت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 5

5 - تأثير شگرف قيافه زيبا و كلام شيوا ، در جذب و جلب افراد

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم و إن يقولوا تسمع لقولهم

آثار نرمى سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 8

8 - گفتار همراه با ملاطفت و مهر در تبليغ ، زمينه بيشترى براى تأثير است .

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{لعلّ} در كلام خداوند، به معناى اميدوارى او نيست; بلكه مراد اين است كه هر شخصى كه آن شيوه گفت وگو را ببيند، اميدوار خواهد شد.

آثار نرمى سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 2

2 - سخنان نرم موسى و هارون ( ع ) ، زمينه اى مناسب براى پى بردن فرعون به حقيقت و يا پيدايش باور هاى خويش

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{خشية} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت طرف مقابل باشد (مفردات راغب). حرف {أو} فرعون را بين دو واكنش احتمالى

ترسيم كرده است. بنابراين جمله {لعلّه...} بيان مى دارد كه اميد است فرعون يا حقيقت را فهميده و به آن يقين يابد و يالااقل احتمال صداقت موسى و هارون(ع) را بدهد و در نتيجه خطر را بزرگ ديده و از آن هراسان شود.

آثار نرمى سخن هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 2

2 - سخنان نرم موسى و هارون ( ع ) ، زمينه اى مناسب براى پى بردن فرعون به حقيقت و يا پيدايش باور هاى خويش

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{خشية} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت طرف مقابل باشد (مفردات راغب). حرف {أو} فرعون را بين دو واكنش احتمالى ترسيم كرده است. بنابراين جمله {لعلّه...} بيان مى دارد كه اميد است فرعون يا حقيقت را فهميده و به آن يقين يابد و يالااقل احتمال صداقت موسى و هارون(ع) را بدهد و در نتيجه خطر را بزرگ ديده و از آن هراسان شود.

آداب سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 26

26 - جابر از امام باقر ( ع ) درباره { و قولوا للناس حسناً } روايت نموده كه فرموده است : { قولوا للناس أحسن ما تحبون أن يقال لكم . . . ;

بهتر از آن گونه كه مى خواهيد با شما سخن گفته شود با مردم سخن گوئيد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 12

12 _ حُسن رعايت عفّت كلام

و يسئلونك عن المحيض

از تصريح

نكردن قرآن به كلماتى كه خلاف عفت است (مثل عدم آميزش كه از آن تعبير به اعتزال كرده و يا فرج كه از آن تعبير به محيض در جمله دوّم و نيز در {من حيث امركم اللّه} كرده)، حسن رعايت عفت كلام استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 5

5 _ رعايت عفّت كلام ، از آداب بيان احكام

ما لم تمسّوهنّ

با توجه به اينكه از آميزش جنسى به {مسّ} (تماس گرفتن) تعبير كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 4،5

4 _ ادب زكريا در مقام تكلّم با خداوند

و قد بلغنى الكبر

جمله {و قد بلغنى الكبر}، كنايه از ناتوانى بر آميزش جنسى است.

5 _ لزوم رعايت ادب در گفتار با خداوند

و قد بلغنى الكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 11

11 _ لزوم برخورد نيك و گفتار صواب و متين با يتيمان

و ليقولوا قولا سديداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 7

7 _ پرهيز از صراحت گويى در بيان مسائل جنسى ، امرى نيكو و پسنديده

و قد افضى بعضكم الى بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 1،2،4

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ اين پيام به بندگان كه آنان بايد بهترين گفتار را براى گفتن برگزينند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

2- مؤمنان ، موظف به انتخاب بهترين

شيوه ها در گفتار و برخوردشان با مشركان و كافران

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر شأن نزولى است كه در آن آمده است: مؤمنان در برابر اهانت و آزارهاى مشركان، تصميم به برخورد شديد گرفتند (مجمع البيان ج،6 ص 5) و خداوند پيامبر(ص) را موظف فرمود كه به آنان اعلام كند: بهترين گفتار را انتخاب كنيد.

4- خداوند ، خواهان موضع گيرى شايسته و سخن نيك انسان ، در قبال گفتار و برخورد هاى ناشايست ديگران

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در آيات قبل، سخن نارواى كافران در مسحور خواندن پيامبر(ص) ذكر شده است و در اين آيه مى فرمايد: {شما بهترين را بگوييد}. از مجموع اين فرازها برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 7

7- كسانى كه گفتن { إن شاء اللّه } را فراموش كنند ، بايد _ گرچه با تعبيرى ديگر _ ذكر خدا را به زبان آورند .

إلاّ أن يشاء اللّه واذكّر ربّك إذا نسيت

متعلق نسيان _، به قرينه {إلاّ إن يشاء اللّه} _، مى تواند گفتنِ {إن شاء اللّه} باشد. جمله {اذكر ربّك} مطلق است، بنابراين، براى تدارك {إن شاء اللّه} انتخاب هر لفظى كه نشانِ توجه به خداوند و حاكميّت اراده او باشد، ثمربخش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 3

3 - معرفى خود به مخاطب در آغاز گفت وگو ، از آداب مكالمه و هم صحبت شدن با ديگران است .

ي_موسى . .. إنّنى أنا اللّه

خداوند با نداى {يا موسى}

به او فهماند كه نام وى را مى داند، آن گاه در نخستين سخنان خود با موسى(ع)، خود را به او معرفى كرد تا گفت وگو با شناخت طرفين ادامه يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 20

20 - سلام در پايان سخن ، شعار موسى و هارون ( ع ) *

والسل_م على من اتبع الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 11

11 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً } . . . و قيل هم الذين إذا أرادوا ذكر الفرج كنوا عنه عن أبى جعفر ( ع ) ;

امام باقر(ع) در باره سخن خداوند {و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً} فرمود: آنان كسانى اند كه به هنگام نام بردن از عورت، با كنايه از آن نام مى برند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 5

5 - نام خداوند ، بهترين سرآغاز هر سخن و نامه و هر كار و برنامه

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم. .. و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

با توجه به اين كه سليمان(ع) به عنوان پيامبر، نامه اش را با نام خدا آغاز كرده و خداوند آن را به عنوان يك ارزش ياد نموده است، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 5

5 - رعايت ادب در سخن گفتن و پرهيز از بيهوده گويى ،

امرى ستوده و مورد توصيه خداوند

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 4،8،11

4 - كاستن از طنين صدا ، از سفارش هاى لقمان به پسر خويش است .

و اغضض من صوتك

8 - تلاش در غلبه بر ديگران با فرياد ناهنجار و خشن ، تلاشى ابلهانه و به دور از منش انسانى است . *

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

آيه، مى تواند به واقعيت خارجى اشاره داشته باشد كه معمولاً افراد بى منطق با جنجال آفرينى و سر و صدا، در پى غلبه دادن نظر خود هستند.

11 - تعاليم دين ، حتى ساده ترين رفتار اخلاقى را _ مانند كيفيت راه رفتن و سخن گفتن _ دربردارد .

ي_بنىّ . .. و لاتصعّر خدّك للناس ... و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 23

23 - شايسته است كه به هنگام سخن گفتن از مسايل جنسى ، به كنايه سخن گفته شود و ادب كلام ، مراعات گردد .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 1

1 _ مؤمنان ، مورد نهى الهى از سبقت جستن بر خدا و رسول ، در گفتار و رفتار

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

آرايش سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 15

15 _ آرايش و پيرايش گفته ها و نوشته

ها و تبليغات داراى نقشى مؤثر

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول

ابلاغ سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ كلام خداوند به مشركان درباره داورى نهايى خداوند بين آنان و آن حضرت

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

{فتح} به معناى نصرت، پيروزى، حكم و داورى است (مفردات راغب). در اين آيه - به قرينه مقام _ مراد از آن معناى سوم است.

اجتناب از استماع سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 4

4 - پرهيز از گوش دادن به سخنان ياوه و دروغين ، حالتى پسنديده است .

لايسمعون فيها لغوًا

اجتناب از خشونت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 5

5 - توصيه لقمان به فرزندش ، براى رعايت اعتدال در رفتار و پرهيز از گفتار خشن ، نمودى از حكمت وى است .

و لقد ءايتنا لقم_ن الحكمة . .. و إذ قال ... و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك

اجتناب از سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 2

2 _ قرآن ، فراخوان اهل كتاب به خوددارى از گفتار باطل درباره خداوند

ياهل الكتب . .. لاتقولوا على اللّه الا الحق

اجتناب از سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 2

2 - لزوم پرهيز أكيد انسان مؤمن

، از گفتن چيزى كه قصد انجام دادن آن را ندارد و يا نمى تواند آن را انجام دهد .

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

اجتناب از سخن بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 8

8- لزوم مواظبت بر گفته ها و پرهيز از اظهار نظر هاى بى برهان

سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب

تهديد به عذاب در مورد ادعاهاى بى جا، دليل مسؤوليت آوربودن سخن و لزوم مراقبت انسان بر گفته هاى خود و پرهيز از عواقب ناگوارِ ادعاهاى بى دليل است.

اجتناب از سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 2

2 - لزوم پرهيز از زراندوزى ، سخن چينى و تمسخر مردم

همزة لمزة . الذى جمع مالاً ... كلاّ

اجتناب از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 14

14 - همسران پيامبر ، به بر زبان جارى ساختن سخنانى درخور شأن شان و به دور از هرگونه خواسته و يا سخن بيهوده ، موظف بودند .

و قلن قولاً معروفًا

احتمال دارد كه مراد از {قول معروف} به قرينه {إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا} خواسته ها و سخنانى باشد كه در شأن همسرى پيامبر نبوده و پرهيز از سخن گفتن باطل و پوچ باشد.

اجتناب از سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 6

6 _ ضرورت پرهيز از هرگونه سخن نابحق درباره خداوند

و لاتقولوا على اللّه الا الحق

اجتناب

از سخن ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 20

20 _ ضايع نساختن اموال يتيمان، عدالت در داد و ستد، پرهيز از سخنان نابحق و پايبند بودن به پيمانهاى الهى، از توصيه هاى خداوند به انسانها

و لاتقربوا مال اليتيم . .. ذلكم وصيكم به

ادب در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 14

14 _ لزوم برخورد شايسته و سازنده در گفتار و رفتار با سفيهان

و قولوا لهم قولا معروفاً

در برداشت فوق كلمه {قولاً} به معناى كنايى آن، يعنى مطلق معاشرت (سخن و رفتار)، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 4

4 _ لزوم رعايت ادب در گفتار

و قولوا لهم قولا معروفاً

{قول معروف}، به معناى گفتارى است كه در شرع و عرفِ مردم پسنديده باشد، كه از آن به گفتار مؤدبانه تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 26،27

26 _ رعايت ادب در قرآن نسبت به بيان مسائل جنسى و مانند آن

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء

27 _ ياد كردن از مسائل جنسى و مانند آن ، بايد با زبان كنايه و در لفافه باشد .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النسساء

ادب سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 22

22 _ رعايت ادب در قرآن نسبت به بيان مسائل جنسى و مانند آن

او جاء أحد

منكم من الغائط او لمستم النساء

{غائط} به معناى گودال است و آمدن از گودال، كنايه از خروج بول و مدفوع است و {المس} به معناى تماس، كنايه از جماع و نزديكى است. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه درباره {او لامستم النساء} فرمود: هو الجماع و لكن اللّه ستير يحب الستر فلم يسم كما تسمون.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 555، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 9.

ارزش سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 5

5 _ ارزشمندى سخن نيك با مردم و پرده پوشى اسرار آنان در برخورد هاى اجتماعى

قول معروف و مغفرة خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 7

7- ارزش سخن ، به ريشه داشتن آن در علم و آگاهى است .

ما لهم به من علم . .. كبرت كلمة تخرج من أفوههم

استماع بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 17

17 - گوش سپردن به سخنان و برگزيدن بهترين آنها ، نشانه عقل سليم و خرد ناب است .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

استماع سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 1،14

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت الهى به بندگانى كه به سخنان ديگران گوش فرا مى دهند و آن گاه از بهترين آنها پيروى مى كنند .

فبشّر عباد . الذين يستمعون القول

فيتّبعون أحسنه

14 - شنيدن سخنان و برگزيدن بهترين آنها ، تنها راه مطمئن و خردورزانه براى دستيابى به حقايق الهى

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

استماع سخن حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 18

18 _ حرمت گوش سپردن به سخنان حرام و شنودن آنچه موجب غضب خداوند است .

و قد نزل عليكم فى الكتب أن إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها

امام صادق(ع): . .. و فرض على السمع ان يتنزه عن الاستماع الى ما حرم اللّه ... و الاصغاء الى ما اسخط اللّه عز و جل فقال فى ذلك: و قد نزل عليكم فى الكتب ان اذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم ... .

_______________________________

كافى، ج 2، ص 35، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 625.

استماع سخن زيردستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 11

11 - لزوم گوش فرا دادن به سخنان زيردستان و مأموران ، در باره مشكلات ونارسايى هايشان و دلجويى كردن از آنان با اطمينان دادن به رفع آنها

قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون . .. و لهم علىّ ذنب... قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّ

استماع سخن كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 7

7_ لزوم گوش سپارى به سخنان كودكان و اجازه نقل رخداد ها و دريافت ها به آنان

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت إنى رأيت

استوارى در سخن

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 4،5،6

4 - مؤمنان ، موظف اند كه در گفتار خود ، سخن ، درست و استوار بگويند .

و قولوا قولاً سديدًا

5 - اجتناب از اتهام به پيامبر ( ص ) و اداى سخنى آزار دهنده بر آن حضرت ، استوارگويى است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه . .. و قولوا قولاً سديدًا

6 - استوارگويى در سخن ، از مصداق هاى تقوا است .

اتّقوا اللّه و قولوا قولاً سديدًا

بنابراين كه ذكر {قولوا. ..} پس از دعوت به تقوا، ذكر خاص پس از عام باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

اعتدال در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 5

5 - توصيه لقمان به فرزندش ، براى رعايت اعتدال در رفتار و پرهيز از گفتار خشن ، نمودى از حكمت وى است .

و لقد ءايتنا لقم_ن الحكمة . .. و إذ قال ... و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك

اعراض از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از لغو ( بى فايده گويى و بيهوده كارى ) ، توصيه خداوند به اهل ايمان

و الذين هم عن اللغو معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 5،6،10

5 _ بندگان خالص خدا ، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا

باللغو مرّوا كرامًا

6 _ گذر از رفتار لغو و بيهوده با بزرگوارى و متانت ، امرى شايسته و مورد تشويق خداوند

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

10 _ { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . و فرض على السمع أن يتنزه عن الإستماع إلى ما حرّم اللّه . . . فقال فى ذلك : . . . و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . ..[خداوند] بر گوش فرض نموده كه از شنيدن آنچه حرام گرديده، پرهيز كند... پس در اين باره فرموده است:... {و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً...}.

امتحان با سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 9،10

9- اقرار ها و سخنان انسان ، مورد آزمون الهى در صحنه عمل ( جهاد و صبر )

و نبلوا أخباركم

از جمله مصاديقِ {أخبار} اقرارها، ادعاها و سخنانى است كه مردم در مقام اظهار ايمان و بندگى بر زبان جارى مى كنند و از درون خويش خبر مى دهند.

10- اعمال مؤمنان ، چونان سخنان و اقرار هاى آنان ، مورد آزمون الهى است . *

و نبلوا أخباركم

كلمه {أخبار} مى تواند به معناى اعمال مؤمنان باشد كه معمولاً در منظر ديد همگان قرار مى گيرد. در اين صورت از ارتباط {نبلوا أخباركم} با صدر آيه، استفاده مى شود كه اولاً مدعيان ايمان، آزمايش مى شوند تا اهل عمل و صبر شناخته شوند و ثانياً اهل عمل و جهاد و صبر نيز آزمايش مى شوند تا مراتب خلوص و ارزش هر عمل مشخص گردد.

امتناع از سخن

خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 13

13 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {الذين كذبوا باياتنا صم و بكم} يقول: {صم} عن الهدى و {بكم} لايتكلمون بخير {فى الظلمات} يعنى ظلمات الكفر . .. .

از امام باقر(ع) درباره آيه {الذين كذبوا باياتنا . ..} روايت شده است: تكذيب كنندگان آيات الهى {كرانند} از (شنيدن آيات) هدايت، {لالند} از سخن خير گفتن، {در تاريكيها قرار دارند} يعنى تاريكيهاى كفر ... .

انتخاب بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 7،10،14،17

7 - لزوم جست وجو و نقد و بررسى سخنان و گزينش بهترين آنها

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

10 - انتخاب بهترين عقيده و برترين سخن در باب تعاليم دينى ، از ويژگى هاى مؤمنان و خردمندان است .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در توصيف مؤمنان و خردمندان مى باشد (كه در ذيل آيه از آن ياد شده است).

14 - شنيدن سخنان و برگزيدن بهترين آنها ، تنها راه مطمئن و خردورزانه براى دستيابى به حقايق الهى

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

17 - گوش سپردن به سخنان و برگزيدن بهترين آنها ، نشانه عقل سليم و خرد ناب است .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه

، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

اولين سخن خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 8

8 - بيان تسبيح و تنزيه خداوند ، در نخستين مكالمه او با موسى

نودى . .. و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

اولين سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 10

10 - اقرار به يگايگى پروردگار هستى و اعلام پيامبرى خويش ، نخستين سخن موسى ( ع ) در برابر فرعون و فرعونيان

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين

اهميت اجتناب از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 3

3 - لزوم پرهيز از گفتن سخن هاى ياوه و زشت

لايسمعون فيها لغوًا

توصيف بهشتيان به خصلت هاى نيك، ترغيب به كسب آن صفات در دنيا است.

اهميت اعراض از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 2

2- پرهيز از هرگونه سخن لغو و بيهوده ، لازم است .

لايسمعون فيها لغوًا

اوصاف بهشتيان علاوه بر جنبه توصيفى، مى تواند حاوى توصيه ها و نكته هايى; از جمله زشتى سخن بيهوده و كار لغو و ضرورت پرهيز از آن باشد.

اهميت تحليل سخن

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 7

7 - لزوم جست وجو و نقد و بررسى سخنان و گزينش بهترين آنها

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

اهميت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 3

3_ گفتار آدمى ، داراى اهميّتى ويژه در مقايسه با ساير اعمال وى

ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد

از اختصاص به ذكر يافتن {ما يلفظ. ..}، اهميت و ويژگى گفتار استفاده مى شود.

اهميت سخن پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 4

4- خداوند ، خواهان موضع گيرى شايسته و سخن نيك انسان ، در قبال گفتار و برخورد هاى ناشايست ديگران

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در آيات قبل، سخن نارواى كافران در مسحور خواندن پيامبر(ص) ذكر شده است و در اين آيه مى فرمايد: {شما بهترين را بگوييد}. از مجموع اين فرازها برداشت فوق استفاده مى شود.

اهميت مراقبت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 11

11 - لزوم مراقبت دقيق انسان بر گفته هاى خويش و پرهيز از سخنانى كه موجب سخط خداوند است .

و رضى له قولاً

برهان در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 9

9- ادعا و سخن در باره معارف دينى و آثار مثبت و منفى آن ، بايد مستند به علم و حجت باشد .

كفر بأي_تنا و قال . .. سنكتب ما يقول و نمدّ له من

العذاب مدًّا

بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ اين پيام به بندگان كه آنان بايد بهترين گفتار را براى گفتن برگزينند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

2- مؤمنان ، موظف به انتخاب بهترين شيوه ها در گفتار و برخوردشان با مشركان و كافران

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر شأن نزولى است كه در آن آمده است: مؤمنان در برابر اهانت و آزارهاى مشركان، تصميم به برخورد شديد گرفتند (مجمع البيان ج،6 ص 5) و خداوند پيامبر(ص) را موظف فرمود كه به آنان اعلام كند: بهترين گفتار را انتخاب كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 3

3- سفارش به انتخاب بهترين و شايسته ترين گفتار ها ، برخاسته از علم همه جانبه خداوند به احوال انسانهاست .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. ربّكم أعلم بكم

ذكر {ربّكم أعلم بكم}، پس از توصيه به گزينش بهترين سخن در گفتار به منزله تعليل است; يعنى، چون خداوند به احوال انسانها آگاه است، چنين توصيه اى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 9،18

9 - اسلام ، برترين عقيده و بهترين سخن در باب دين

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

مقصود از سخن در آيه شريفه و گزينش بهترين سخنان، آن سخنى است كه درباره مسائل دينى است. بنابراين مصداق اصلى و مورد نظر بهترين سخن، مكتب اسلام خواهد بود كه دين منتخب

قرآن است.

18 - بهترين و برترين سخن ، نشانه حقانيت آن و الزام آور براى انسان

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

توصيه خداوند به اهل ايمان مبنى برگزيدن و پيروى كردن بهترين سخن، بيانگر اين حقيقت است كه هرگاه مؤمنان به چنين سخنى دست يافتند، براى آنان حجت و الزام آور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 2

2 - قرآن ، حاوى بهترين سخن درباره دين و هدايت مردمان

اللّه نزّل أحسن الحديث

مقصود از {أحسن الحديث} قرآن كريم است و چون موضوع كتاب هاى آسمانى، دين و هدايت مردمان مى باشد، قهراً بهترين بودن قرآن در رابطه با موضوع خودش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 28 - 4

4 - قرآن ، بهترين ، گوياترين و شفاف ترين سخن براى پنددهى و درس آموزى

اللّه نزّل أحسن الحديث . .. لعلّهم يتذكّرون . قرءانًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 1

1 - سخنى كه در راستاى دعوت مردم به سوى خداوند ايراد شود ، بهترين و زيباترين گفتار است .

و من أحسن قولاً ممّن دعا إلى اللّه

بهشتيان و سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 1

1- در بهشت عدن ، هيچ سخن لغو و بيهوده اى به گوش بهشتيان نمى خورد .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده . .. لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، كلام و يا هر

چيزى كه قابل اعتنا نبوده و فايده اى بر آن مترتب نباشد. در آيه مورد بحث _ به قرينه {استماع} _ مراد از {لغو} كلام باطل و ياوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 5،6،7

5 - گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از هرگونه سخن زشت و بيهوده است .

لايسمعون فيها لغوًا

6 - بهشتيان ، هرگز دروغ نمى گويند و يكديگر را به دروغ گويى متهم نمى كنند .

و لا كذّابًا

{كذّاباً} يا به معناى {كَذِباً} (دروغ) و يا مصدر باب تفعيل و به معناى تكذيب است (لسان العرب). بنابراين مفاد {و لا كذّاباً} اين است كه در بهشت، دروغ وجود ندارد يا اين كه كسى تكذيب گفتار خويش را از ديگران نمى شنود; زيرا همگان صداقت يكديگر را باور دارند.

7 - نوشندگان شراب بهشتى ، منزّه از زبان گشودن به هذيان و دروغ

و كأسًا دهاقًا . لايسمعون فيها لغوًا و لا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر اين نكته است كه شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنيا نيست كه بر عقل انسان تأثير منفى گذاشته، مايه هذيان گويى و لاف زدن گردد.

بى عدالتى در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 15

15 _ بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است.

تعالوا أتل ما حرم ربكم . .. و إذا قلتم فاعدلوا

پاداش اجتناب از سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ،

حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

پيروى از بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت الهى به بندگانى كه به سخنان ديگران گوش فرا مى دهند و آن گاه از بهترين آنها پيروى مى كنند .

فبشّر عباد . الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

تحريف سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 1،3،4

1 _ عالمان يهود ، تحريف كننده حقايق و سخنها

من الذين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه

{كلم} (جمع كلمه) به معناى سخن است كه به مناسبت مورد، حقايقى است كه تحريف آن در گمراه ساختن مسلمانان مؤثر بوده است.

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

4 _ تحريف و تحليل ناصواب گفته ها ، نمونه اى از دشمنى يهود با مسلمانان

و اللّه اعلم باعدائكم . .. يحرّفون الكلم عن مواضعه

جمله {يحرفون . .. } پس از بيان دشمنى يهود، به منزله دليل

و نشانه اى براى اثبات عداوت عالمان يهود نسبت به مسلمانان است.

ترك سخن بى علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 10

10- ارشاد مردم به ترك اظهارنظر هاى بى پايه در باره حقايق و احاله علم آن به خداوند ، وظيفه اى است برعهده رهبران الهى .

سيقولون . .. قل ربّى أعلم بعدتهم

تشويق به استماع سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 4

4 - برانگيختن مخاطب ، به دقت در گفتار و تشويق او به شنيدن گزارش ، روشى مطلوب در شيوه اطلاع رسانى است .

هل ءاتيك حديث موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 4

4 - برانگيختن مخاطب به دقت در گفتار و تشويق او به شنيدن گزارش ، روشى مطلوب در شيوه اطلاع رسانى است .

هل أتي_ك

تشويق به تعقل در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 4

4 - برانگيختن مخاطب به دقت در گفتار و تشويق او به شنيدن گزارش ، روشى مطلوب در شيوه اطلاع رسانى است .

هل أتي_ك

تشويق به سخن پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 9

9- ترغيب مشركان از سوى خدا ، به ر ها كردن شيوه هاى خصمانه و انتخاب بهترين سخنان در برخورد با پيامبر ( ص ) و قرآن

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. إن يشأ يرحمكم أو إن

يشأ يعذّبكم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {عبادى} در آيه قبل و مخاطب در اين آيه، مشركان باشند و خداوند از آنان خواسته است كه در برخورد با پيامبر(ص) و مؤمنان، بهترين سخنان را برگزينند و از خصومت با آنان دست بردارند.

تعقل در سخن ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 6

6 - لزوم تأمل و تفكر در سخنان ، به هنگام شنيدن آن و اجتناب از داورى شتابزده درباره آن

و كذّب بالصدق إذ جاءه

توصيه به سخن پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 3

3- سفارش به انتخاب بهترين و شايسته ترين گفتار ها ، برخاسته از علم همه جانبه خداوند به احوال انسانهاست .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. ربّكم أعلم بكم

ذكر {ربّكم أعلم بكم}، پس از توصيه به گزينش بهترين سخن در گفتار به منزله تعليل است; يعنى، چون خداوند به احوال انسانها آگاه است، چنين توصيه اى مى كند.

ثبت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 2

2- گفته ها و ادعا هاى نارواى آدميان ، به فرمان خداوند نوشته و ثبت مى گردد .

كلاّ سنكتب ما يقول

{سنكتب ما يقول} به قرينه حرف {سين} در {سنكتب} و مضارع بودن {يقول}، مربوط به گفتار ناروايى است كه در آينده از شخص كافر صادر مى شود; ولى از دخيل نبودن زمان آينده در استحقاق مجازات، مى توان فهميد كه ثبت گفتار گذشته او نيز مورد نظر

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 11

11 - گفته ها و باور هاى انسان ، مورد ثبت و ضبط قرار مى گيرد .

ستكتب شه_دتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 5

5_ { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ المؤمنين إذا اعتنقا غمرتهما الرحمة . . . فإذا أقبلا على المسائلة قالت الملائكة بعضها لبعض تنحّوا عنهما فإنّ لهما سرّاً و قد ستر اللّه عليهما . قال اسحاق : فقلت : جعلت فداك فلايكتب عليهما لفظهما و قد قال اللّه عزّوجلّ : { ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد . . . } ؟ قال يا اسحاق إنّ اللّه تبارك و تعالى إنّما أمر الملائكة أن تعتزل عن المؤمنين إذا التقيا إجلالاً لهما . . . و يحفظه عليهما عالم السرّ و أخفى . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هر گاه دو نفر مؤمن معانقه كردند، رحمت خدا آنان را فرا مى گيرد و هر گاه براى گفتوگو روبه رو شدند، فرشتگان بعضى به بعضى ديگر مى گويند: از نزد آن دو كنار برويد; زيرا آن دو سرّى دارند كه خداوند آن را مستور داشته است. اسحاق بن عمار مى گويد: به امام (ع) گفتم: فدايت شوم پس لفظ آنان نوشته نمى شود با اين كه خداوند فرموده است: {ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد...}؟ امام فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ فرشتگان را امر فرموده كه از مؤمنان هنگام ملاقات با يكديگر (كه

جز رضاى خدا منظور نبوده)، از نزد آنان كنار روند و اين امر براى تجليل از مؤمنان است...; ولى الفاظ آنان را [خود خداوند] كه عالم نهان و نهان تر [از اسرار ]است، محفوظ مى دارد...}.

جذابيت سخن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 6

6 - گيرايى و جذابيت شديد سخنان پيامبر اسلام و دعوت او براى مردم

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر

شاعر دانستن پيامبراسلام(ص)، گوياى جذابيت سخنان آن حضرت است.

حجيت سخن اهل خبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 15

15- اعتبار و حجيت سخن اهل خبره و اظهار نظر عالمان دينى

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

برداشت ياد شده از لازمه فرمان خداوند مبنى بر رجوع به عالمان در مسائلى كه شناخته شده نيست، استفاده مى شود; زيرا الزام رجوع به دانشمندان بدون حجت و معتبر بودن اظهار نظر آنان، لغو خواهد بود و اين از ساحت مقدس خداى حكيم به دور است.

حجيت سخن علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 5،1

5- بهره مندى پيامبران از وحى ، وجه امتياز و تفاوت آنان با ساير بشر

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

1- تمامى رسولان الهى ، از نوع بشر و جنس مرد بودند .

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 5

5 - اعتبار و حجيت سخن و اظهار نظر متخصصان دينى و عالمان به كتاب

هاى آسمانى

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

حرمت اطاعت از سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 5

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

حرمت سخن ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 15

15 _ بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است.

تعالوا أتل ما حرم ربكم . .. و إذا قلتم فاعدلوا

حسابرسى سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 2

2_ سخنان آدمى ، همانند ساير اعمال او ، مسؤوليت آفرين و مورد محاسبه

ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد

در آيه قبل، مسأله محاسبه و ضبط اعمال به صورت مطلق مطرح گرديده است و اكنون دراين آيه، ضبط و محاسبه گفتار، به انسان يادآورى شده است.

حقانيت سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 10،12

10 - جواب شفاعت كنندگان به سؤال يكديگر درباره فرمان خداوند ، اين است كه هر آنچه خداوند فرموده ، حق است .

قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {قالوا}ى دوم، شفيعان باشد.

12 - پاسخ شفيعان به سؤال منتظران شفاعت درباره فرمان خداوند نسبت به آن ، اين است كه خدا حق گفته است .

قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحقّ

بنابراين كه مرجع ضمير فاعلى {قالوا}ى اول، منتظران شفاعت و مرجع

ضمير فاعلى {قالوا}ى دوم، شفاعت كنندگان باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

خشونت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 8

8 - تلاش در غلبه بر ديگران با فرياد ناهنجار و خشن ، تلاشى ابلهانه و به دور از منش انسانى است . *

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

آيه، مى تواند به واقعيت خارجى اشاره داشته باشد كه معمولاً افراد بى منطق با جنجال آفرينى و سر و صدا، در پى غلبه دادن نظر خود هستند.

خيانت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 7

7 _ ناخشنودى خداوند از خيانت و نيرنگ ، حتى در مرحله پندار و گفتار

اذ يبيتون ما لايرضى من القول

{اذ يبيتون}، حاكى از انديشه خيانت و گناه است. و جمله {ما لايرضى}، تصريح به ناخشنودى خداوند و نكوهش از چنين پندار و انديشه اى دارد.

دقت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 11

11 - لزوم دقّت در گفتار و پرهيز از ارائه تحليل هاى نادرست

فيقول

رد خواسته هاى سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى سخن چينان

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

روش برخورد با سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 5،6

5 _ بندگان خالص

خدا ، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

6 _ گذر از رفتار لغو و بيهوده با بزرگوارى و متانت ، امرى شايسته و مورد تشويق خداوند

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

روش سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 23 - 6

6- دين ، داراى برنامه و آموزه هايى براى شيوه سخن گفتن و تصميم گيرى انسان است .

و لاتقولنّ لشاْىء إنّى فاعل ذلك غدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 9

9- ادعا و سخن در باره معارف دينى و آثار مثبت و منفى آن ، بايد مستند به علم و حجت باشد .

كفر بأي_تنا و قال . .. سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب مدًّا

زمينه اجتناب از سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 4

4- توجه به علم و نظارت همه جانبه الهى به احوال آدمى ، برانگيزاننده وى به پرهيز از گفتار ناشايست

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. ربّكم أعلم بكم

يادآورى علم همه جانبه خداوند به احوال آدميان، پس از توصيه به گزينش بهترين گفتار، مى تواند به اين منظور باشد كه توجه به اين توصيه، بازدارنده انسان از گفتار ناشايست خواهد بود.

زمينه استماع سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 4

4 - سخنان زيبا و

جذاب منافقان ، هر شنونده اى را به شنيدن آن وا مى داشت .

و إن يقولوا تسمع لقولهم

خطاب در {تسمع}، عام است و اختصاص به شنونده خاصى ندارد.

زمينه استوارى در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 7

7 - قرار گرفتن در صفوف مؤمنان ، مقتضى تقوا و استوارگويى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و قولوا قولاً سديدًا

تكرار خطاب {ياأيّهاالذين آمنوا} مى تواند به منظور تشويق و ترغيب ايمان آورندگان به اجراى فرمان به تقوا و استوارگويى باشد.

زمينه بى تأثيرى سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 6

6 - از دست دادن بردبارى در برابر مخالفان ، زمينه ساز فروهشتن گفتار بايسته و مؤثر با آنان

إنّى أخاف أن يكذّبون . و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

تقدم {أخاف أن يكذّبون} بر {يضيق صدرى} و تقدم اين بر {لاينطلق لسانى} مى تواند حاكى از تقدم عينى و تأثير تكذيب در ضيق صدر و نيز تأثير اين در عدم انطلاق زبان باشد.

زمينه دقت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 4

4 - برانگيختن مخاطب ، به دقت در گفتار و تشويق او به شنيدن گزارش ، روشى مطلوب در شيوه اطلاع رسانى است .

هل ءاتيك حديث موسى

زمينه سخن بيجاى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 3

3 - تبليغ دين و تشكيل جامعه اسلامى ، درپى دارنده سخنان ناروا و تبليغات سوء

دشمنان و مخالفان دين

و اصبر على ما يقولون

زمينه سخن ناحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 14

14 _ حفظ منافع خويشان و يا دفع ضرر از آنان نبايد آدمى را به ناحق گويى وادارد.

و إذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربى

اسم {كان} ضميرى است كه به {المقول له} و مانند آن، كه از {إذا قلتم} به دست مى آيد، برمى گردد; يعنى هر چند آن كسى كه سخن درباره او گفته مى شود، خويشاوند گوينده باشد.

زمينه فهم سخن علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 12

12 - تنها صبرپيشگان ، زمينه دار فهم و دريافت سخنان اهل معرفت اند .

و قال الذين أُوتوا العلم . .. و لايلقّيها إلاّالص_برون

ضمير {يلقّاها} به سخنان فرزانگان بازمى گردد; يعنى، {و لايلقّى ه_ذه المقالة إلاّالصابرون}.

زيباترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 1

1 - سخنى كه در راستاى دعوت مردم به سوى خداوند ايراد شود ، بهترين و زيباترين گفتار است .

و من أحسن قولاً ممّن دعا إلى اللّه

سختى اجتناب ازسخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على

الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سخن آشكار انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 3

3- احاطه علمى به گفتار نهان و آشكار آدميان ، در انحصار خداوند است .

إن أدرى . .. إنّه يعلم الجهر من القول

جمله {إنّه. ..} تعليل براى عدم آگاهى پيامبر(ص) از زمان وقوع عذاب است و اين حكايت از انحصار علم براى خدا دارد.

سخن آشكار كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 1

1- خداوند ، به گفتار آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران حق ستيز آگاه است .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

سخن آشكار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 1

1- خداوند ، به گفتار آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران حق ستيز آگاه است .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

سخن از امورجنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 23

23 - شايسته است كه به هنگام سخن گفتن از مسايل جنسى ، به كنايه سخن گفته شود و ادب كلام ، مراعات گردد .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا

سخن انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 1

1- آگاهى پروردگار به تمامى سخنان اهل زمين و آسمان

قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

سخن انسان ها

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 7 - 1

1 - خداوند ، به آنچه كه آدمى مى گويد و اظهار مى كند ، آگاه است .

و إن تجهر بالقول فإنّه يعلم السرّ و أخفى

جمله {فإنّه يعلم. ..} جانشين جواب شرط {إن تجهر} است و معناى آيه اين است كه اگر سخن آشكار كنى [خدا مى داند]، زيرا كه او سرّ و مخفى تر از آن را مى داند. دراين موارد، بيان علت از تصريح به جواب شرط بى نياز مى كند.

سخن اهل آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 1

1- آگاهى پروردگار به تمامى سخنان اهل زمين و آسمان

قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 24،26

24 _ دروغ بستن به خداوند و به دروغ مدعى دريافت وحى شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، سخنانى باطل و ناحق است.

ممن افترى على الله كذبا أو قال . .. بما كنتم تقولون على الله غير الحق

26 _ استكبار زمينه سخن ناحق گفتن درباره خداوند است.

بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن ءايته تستكبرون

سخن بى علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 12

12 _ ضرورت پرهيز از گفتار ها و ادعا هاى مبتنى بر ظن و گمان *

ما لهم به من علم الا اتباع الظن

جمله {ان الذين . .. الا اتباع الظن} داراى لحنى است مذمت آميز نسبت به كسانى كه باورهايشان مبنى

بر ظن و گمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 8

8- سخن هاى نسنجيده بر زبان آوردن و اظهار نظر بدون شناخت و بررسى ، امرى نكوهيده و ناروا است .

سيقولون . .. رجمًا بالغيب

سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 1،2

1 - گفتار بدون عمل ، از ويژگى هاى شاعران گزافه گوى منحرف

و الشعراء . .. فى كلّ واد يهيمون . و أنّهم يقولون ما لايفعلون

2 - زشتى دوگانگى و تضاد گفتار انسان با رفتار وى

و أنّهم يقولون ما لايفعلون

سخن بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 3

3 - گفتگو درباره تغيير قبله و تعيين آن ، امرى نابجاست .

و لكل وجهة هو مولّيها

هدف از تذكر اين حقيقت كه خداوند تعيين كننده قبله است - پس از بيان مخالفت اهل كتاب و تبليغات آنان عليه تغيير قبله كه طبعاً مشاجراتى را با مسلمانان در پى داشت - رساندن اين معناست كه: براى معتقدان به خدا شايسته نيست درباره تغيير و تعيين قبله به مشاجره بپردازند; زيرا خداوند تعيين كننده قبله است.

سخن بيجا درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 3

3 - سخن نسنجيده و نابجا درباره خداوند ، نشانه سفاهت و كم خردى است .

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

{شطط}به سخن ظالمانه و به دور از حق گفته مى شود. (مفردات راغب)

سخن بيجاى دشمنان

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در دوره نخست رسالت خويش ، با گفته هاى نابجا و تبليغات سوء دشمنان روبه رو بود .

و اصبر على ما يقولون

سخن پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 4،6

4 - با مردمان به نيكى سخن گفتن و معاشرت نيكو داشتن ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

{حسناً} مصدر است به معناى وصف (حَسَناً = نيكو) اين كلمه مى تواند صفت براى مفعول مطلق و جانشين آن باشد; يعنى: {قولوا للناس قولا حسناً; با مردم سخن نيكو بگوييد}. در الميزان آمده كه جمله مذكور كنايه از معاشرت نيك است.

6 - گفتار نيك و معاشرت نيكو با ساير اقوام و ملت ها ، ميثاق خدا با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند همان اسرائيليان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى ديگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومين احتمال است.

سخن پسنديده در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، جز سخنان سالم و پيراسته از لغو و نسبت هاى ناروا مبادله نمى شود .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

{قيل} معادل {قول} و موصوف {سلاماً} است; يعنى، {لايسمعون فيها إلاّ قولاً هو سالم من اللغو و التأثيم}.

سخن پسنديده زنان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 26 - 7

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

سخن پسنديده مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 7

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

سخن پسنديده مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 6

6 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان از اهل كتاب به خاطر رفتار ، گفتار نيك آنان در مقابل گفتار و كردار بد ديگران

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{حسنة} و {سيّئة} به معناى {بدى} و {نيكى} است و {ال} در آن دو براى جنس است. بنابراين مراد از {الحسنة} مطلق نيكى (رفتار و گفتار نيك) است و مراد از {السيئة} مطلق بدى (گفتار و كردار بد) مى باشد.

سخن پنهان انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 3

3- احاطه علمى به گفتار نهان و آشكار آدميان ، در انحصار خداوند است .

إن أدرى . .. إنّه يعلم الجهر من القول

جمله {إنّه. ..} تعليل براى عدم آگاهى پيامبر(ص) از زمان وقوع عذاب است و اين حكايت از انحصار علم براى خدا دارد.

سخن پنهانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 10 - 2

2_

خداوند ، به راز دل ها و سخنان ابراز نشده داناست .

سواء منكم من أسرّ القول

{اسرار} به معناى پنهان ساختن است. پنهان كردن سخن مى تواند به معناى ابراز نكردن و تلفّظ نكردن باشد و مى تواند به معناى در ملأ عام نگفتن و در خفا بيان داشتن باشد. برداشت فوق ناظر به معناى اول است.

سخن جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 12

12 - بى پايه و اساس خواندن اديان الهى ، سخنى برخاسته از جهل است .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

توصيف مشركان به بى دانشى، پس از بيان ادعاى آنان (بى اساس بودن دين يهود و نصارا) اشاره به اين حقيقت دارد كه: بى پايه شمردن اديان الهى، ريشه در جهل و نادانى دارد.

سخن جاهلانه درباره دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 20

20 _ سخن ناآگاهانه درباره دين تجاوزگرى است.

فكلوا . .. إن ربك هو أعلم بالمعتدين

سخن جنون آميز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 16

16 - هشدار دادن به مردم از عذابى كه در پيش رو دارند ، در نگاه مردم مكه سخن جنون آميز تلقى مى شد .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب شديد

سخن چينان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان

مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

سخن چينى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سخن چينى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سخن چينى همسر ابو لهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 6

6 - همسر ابولهب ، زنى سخن چين و آتش بيار نزاع هاى مردم و تحريك كننده آنان به مخالفت با اسلام بود .

حمّالة الحطب

از آن جا كه ابولهب، فردى ثروتمند و متشخص بود، ممكن است گفته شود كه: توصيف همسر او به {حمّالة الحطب}، به معناى كنايى آن است كه دعواها را شعلهور مى ساخت.

سخن در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 5،9

5 - هيچ كس در آخرت جز به اذن خداوند توان سخن گفتن ندارد .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

ضمير فاعلى {لايتكلمون} اگر مخصوص روح و ملائكه باشد، ديگران به طريق اولى از سخن گفتن عاجزاند و اگر به فاعل {لايملكون منه خطاباً} نيز نظر داشته

باشد، همه موجودات را به صراحت شامل مى شود.

9 - رخصت يافتن از جانب خداوند براى سخن گفتن در قيامت ، نشانگر برخوردارى از رحمت گسترده او است .

من أذن له الرحم_ن

سخن درباره قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 3

3 - گفتگو درباره تغيير قبله و تعيين آن ، امرى نابجاست .

و لكل وجهة هو مولّيها

هدف از تذكر اين حقيقت كه خداوند تعيين كننده قبله است - پس از بيان مخالفت اهل كتاب و تبليغات آنان عليه تغيير قبله كه طبعاً مشاجراتى را با مسلمانان در پى داشت - رساندن اين معناست كه: براى معتقدان به خدا شايسته نيست درباره تغيير و تعيين قبله به مشاجره بپردازند; زيرا خداوند تعيين كننده قبله است.

سخن رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

سخن زيباى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 6

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

سخن عادلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 3،5

3 - نسبت دادن فرزند به پدرش ونه مرد ديگر ، عادلانه ترين كلام در پيش گاه خداوند است .

ادعوهم لأباءهم هو أقسط عند اللّه

5 - كار و نظر عادلانه ، مطلوب خداوند

است .

هو أقسط عند اللّه

سخن كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 6

6 - گفتار و روش كافران ، با ادراك هاى عقلى و فطرى آنان همساز نيست .

و كم أرسلنا . .. و لئن سألتهم من خلق ... ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

خداوند در اين آيه مى فرمايد: اگر از مشركان و دين ناباوران سؤال شود كه آفريدگار هستى كيست؟ آنان به دليل عقل يا اعتقاد خود مى گويند: {آفريدگارى عزيز و دانا}. در حالى كه اگر آنان به راستى لوازم اين باور را مى فهميدند، جا نداشت كه وحى قرآنى را مورد خدشه قرار دهند.

سخن مربيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

سخن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 10

10 _ گفتار و كردار مريم ( ع ) هماهنگ با يكديگر و مطابق با واقع

امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه سخن و اعتقادش مطابق واقع باشد و راستگويى خودش را با كردارش ثابت كند. (اين معنا را راغب از برخى اهل لغت نقل كرده است).

سخن ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 2

2- ملائكه ، بهره مند از نطق و كلام

لايسبقونه بالقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 1

1- خداوند به تمامى گفتار و

كردار ملائكه و گذشته و حال آنان آگاه است .

يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 9

9 - چهره جدى و مصمم منافقان ، در مقام سخن و فاقد واقعيت در مرحله عمل

الذين نافقوا يقولون . .. لنخرجنّ ... و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

تأكيدهاى مكرر در {لنخرجنّ} و {لننصرنّكم}، چهره قاطع منافقان را در مرحله سخن مى نماياند و گواهى خداوند به سخن كذب آنان، عمل نكردن آنان را بيان مى كند.

سخن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و {قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 10

10- اعمال مؤمنان ، چونان سخنان و اقرار هاى آنان ، مورد آزمون الهى است . *

و نبلوا أخباركم

كلمه {أخبار} مى تواند به معناى اعمال مؤمنان باشد كه معمولاً در منظر ديد همگان قرار مى گيرد. در اين صورت از ارتباط {نبلوا أخباركم} با صدر آيه، استفاده مى شود كه اولاً مدعيان ايمان، آزمايش مى شوند تا اهل عمل و صبر شناخته شوند و

ثانياً اهل عمل و جهاد و صبر نيز آزمايش مى شوند تا مراتب خلوص و ارزش هر عمل مشخص گردد.

سخن مؤمنان درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 8

8 - در مقاطعى ، سخنانى از مؤمنان درباره پيامبر ( ص ) صادر مى شد كه زيبنده نبود . *

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى . .. اتّقوا اللّه و قولوا قولاً

تكرار خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} در دو آيه، به منظور تشويق مؤمنان به پرهيز از اذيت پيامبر(ص) و نيز گفتن سخنانى استوار و حق، اشعار دارد به اين كه آنان، گاهى سخنانى بيهوده درباره پيامبر(ص) مى گفته اند.

سخن ناپسند زنان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 4

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد; يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

سخن ناپسند كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 1

1 - خداوند ، آگاه به گفتار نارواى مشركان و كافران

عليه دين

نحن أعلم بما يقولون

سخن ناپسند مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 4

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد; يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

سخن ناپسند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 1

1 - خداوند ، آگاه به گفتار نارواى مشركان و كافران عليه دين

نحن أعلم بما يقولون

سرزنش استماع سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 2

2 - سخن فاقد حسن و خوبى ، شايسته استماع و گوش سپردن نيست .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

به كار رفتن تعبير {أحسن} (بهترين)، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه سخنانى شايسته شنيدن است كه در آنها حسنى وجود داشته باشد. در اين صورت مى توان از ميان آنها، احسن و بهترين را برگزيد و از آن پيروى كرد.

سرزنش سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 5،6

5 -

خداوند ، آن دسته از مؤمنان صدراسلام را كه به گفته هاى خود عمل نمى كردند ، مورد سرزنش و نكوهش قرار داد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

6 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : . . .يابن مسعود : لاتكن ممّن يشدّد على الناس و يخفّف عن نفسه ، يقول اللّه تعالى { لِمَ تقولون ما لاتفعلون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..اى پسر مسعود! از كسانى مباش كه [كار را] بر مردم سخت مى گيرند و بر خود آسان. خداى تعالى مى فرمايد: لِمَ تقولون ما لاتفعلون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 1

1 - گفتار هاى بدون عمل ، بس ناپسند و نفرت انگيز در نزد خداوند

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

{مقت}، به معناى بغض و كينه شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

سرزنش سخن بى منطق

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 8

8- سخن هاى نسنجيده بر زبان آوردن و اظهار نظر بدون شناخت و بررسى ، امرى نكوهيده و ناروا است .

سيقولون . .. رجمًا بالغيب

سرزنش سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 6

6 - سخن چينى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ. .. مشّاء بنميم

سلامتى عقل برگزيدگان بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 16

16 - تنها ، برگزيدگان و پيروى كنندگان بهترين سخن ، صاحبان عقل سليم و خرداند .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

{لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل سليم و خرد ناب است. گفتنى است تعريف دو جزء مبتدا (أُول_ئك) و خبر (هُم) مفيد حصر است.

شاعران مؤمن و سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

شرايط استماع سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 2

2 - سخن فاقد حسن و خوبى ، شايسته استماع و گوش سپردن نيست .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

به كار رفتن تعبير {أحسن} (بهترين)، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه سخنانى شايسته شنيدن است كه در آنها حسنى وجود داشته باشد.

در اين صورت مى توان از ميان آنها، احسن و بهترين را برگزيد و از آن پيروى كرد.

شرايط تأثير سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 3

3 - تأثير سخن حق ، مشروط به وجود زمينه پذيرش است .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

شرايط تأثير سخن در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 10

10 - رضايت خداوند ، شرط ثمربخشى گفتار انسان ها در قيامت

و رضى له قولاً

صبر بر سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 1

1 - سعه صدر ، صبر و خويشتن دارى در برابر سخنان ناشايست ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اصبر على ما يقولون

صبر در اجتناب از سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

عدالت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 3

3 _ توحيد عبادى ، نفى شرك و ردّ حاكميّت غير خداوند ، گفتارى عادلانه و منصفانه

تعالوا الى كلمة سواء بيننا

. .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

{سواء}، به معنى {عدل} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 2

2 _ نيكى به پدر و مادر، عدالت در داد و ستد، پايبند بودن به پيمانهاى الهى و به عدل سخن گفتن، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

و بالولدين إحسناً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

عذاب سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 1

1 - كسانى كه درباره ديگران سخن چينى و بدگويى كرده ، آنان را با كنايه و اشاره مسخره مى كنند ، گرفتار عذاب الهى خواهند شد .

ويل لكلّ همزة لمزة

{هُمَزَة}، به معناى شخصى است كه با چشم و پلك و ابرو، به ديگران اشاره كرده و براى رساندن شرّ به آنان، سعايت و سخن چينى كند (قاموس). اين وزن براى مبالغه به كار مى رود و دلالت دارد كه آن كار به صورت عادت درآمده است. (مجمع البيان)

عفت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 12

12 _ حُسن رعايت عفّت كلام

و يسئلونك عن المحيض

از تصريح نكردن قرآن به كلماتى كه خلاف عفت است (مثل عدم آميزش كه از آن تعبير به اعتزال كرده و يا فرج كه از آن تعبير به محيض در جمله دوّم و نيز در {من حيث امركم اللّه} كرده)، حسن رعايت عفت كلام استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2

- 236 - 5

5 _ رعايت عفّت كلام ، از آداب بيان احكام

ما لم تمسّوهنّ

با توجه به اينكه از آميزش جنسى به {مسّ} (تماس گرفتن) تعبير كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 11

11 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً } . . . و قيل هم الذين إذا أرادوا ذكر الفرج كنوا عنه عن أبى جعفر ( ع ) ;

امام باقر(ع) در باره سخن خداوند {و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً} فرمود: آنان كسانى اند كه به هنگام نام بردن از عورت، با كنايه از آن نام مى برند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 9

9 - بايد زنان ، در سخن و نيز صدا ، عفت داشته باشند .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

علم به سخن ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 10 - 1

1_ خداوند به همه سخن ها _ پنهان و آشكارش _ آگاه است .

سواء منكم من أسرّ القول و من جهر به

آيه قبل گوياى اين است كه آيه فوق درباره علم خداوند بحث مى كند. بنابراين {سواء منكم ...} ; يعنى: {سواء منكم فى علمه}.

_______________________________

معانى الأخبار، ص146، ح1; تفسيربرهان، ج2، ص283، ح6.

عمل به سخن خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 7

7 - لزوم پايدارى و تلاش افزون تر مبلغان ، در عمل به توصيه هاى

خود

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

وظيفه صبر شديد بر نماز، پس از توصيه خانواده به آن، گوياى نكته ياد شده است.

عمل به محتواى سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 3

3 - استماع سخنان و برگزيدن آنها ، بايد به منظور عمل به مقتضيات آنها باشد ; نه براى صرف دانايى ، سرگرمى فكرى و . . . .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

خداوند پس از طرح مسأله استماع سخنان، مسأله اتباع و پيروى كردن از بهترين آنها را يادآور شده است. اين مطلب مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

عوامل اتقان سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 198 - 1

1 - زبان عربى ، برخوردار از جاذبه و اتقان

و لو نزّلن_ه على بعض الأعجمين

{أعجمين} مى تواند جمع {أعجم} و يا جمع {أعجمى} باشد. در صورت دوم اصل آن {أعجميين} است كه ياء نسبت حذف گرديده است. به هر حال {اعجم} به كسى گفته مى شود كه در زبانش عُجمه (ابهام و گنگى) باشد (مفردات راغب) و اين حكايت از اتقان، روشنى و گويايى و در نتيجه جاذبه زبان عربى دارد.

عوامل جذابيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 198 - 1

1 - زبان عربى ، برخوردار از جاذبه و اتقان

و لو نزّلن_ه على بعض الأعجمين

{أعجمين} مى تواند جمع {أعجم} و يا جمع {أعجمى} باشد. در صورت دوم اصل آن {أعجميين} است كه ياء نسبت حذف گرديده است. به هر حال {اعجم} به كسى گفته مى شود

كه در زبانش عُجمه (ابهام و گنگى) باشد (مفردات راغب) و اين حكايت از اتقان، روشنى و گويايى و در نتيجه جاذبه زبان عربى دارد.

فرياد در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 8

8 - تلاش در غلبه بر ديگران با فرياد ناهنجار و خشن ، تلاشى ابلهانه و به دور از منش انسانى است . *

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

آيه، مى تواند به واقعيت خارجى اشاره داشته باشد كه معمولاً افراد بى منطق با جنجال آفرينى و سر و صدا، در پى غلبه دادن نظر خود هستند.

فلسفه استماع سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 4

4 - عمل ، فلسفه هرگونه گفت وگو هاى علمى و نظريه پردازى ها است .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

كنايه در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 27

27 _ ياد كردن از مسائل جنسى و مانند آن ، بايد با زبان كنايه و در لفافه باشد .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النسساء

كيفر سخن بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 4

4- گفته ها و ادعا هاى بى اساس در مورد كفر و ايمان و آثار آنها ، داراى عقوبت و عذاب

سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب

گواه حقانيت سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53

- 16

16 - احاطه ربوبيت خداوند بر هستى ، گواه حقانيت پيام او و هماهنگى آن با قوانين نظام هستى

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء

لحن سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 4،5

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

5- امكان شناسايى منافقان و بيماردلان از لحن گفتار آنان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

محدوده حجيت سخن علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 15

15- نظر عالمان در محدوده علمشان ، معتبر و قابل اعتماد است .

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

ارجاع ناآگاهان به اهل ذكر و عالمان، جهت كسب اطلاعاتى در زمينه انبيا و حقيقت پيامبرى، حاكى از آن است كه قول آنان داراى اعتبار است.

مراد از سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 6،7

6 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : كلّ قول ليس للّه فيه ذكر فلغو . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: هر سخنى كه در آن ياد و ذكر خدا نباشد، لغو است. ..}.

7 - { روى عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قال : هو { اللغو } أن يتقوّل الرجل عليك بالباطل أو يأتيك بما ليس فيك فتعرض عنه للّه ، و فى رواية آخرى أنّه الغناء و الملاهى ;

از امام صادق(ع)

روايت شده است كه فرمود: {لغو} اين است كه كسى سخن باطلى را به تو ببندد، يا چيزى را كه در تو نيست به تو نسبت دهد و تو براى خدا، از او اعراض كنى. و در روايت ديگرى آمده است كه {لغو} غنا و لهويات است.

مراقبت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 8

8- لزوم مواظبت بر گفته ها و پرهيز از اظهار نظر هاى بى برهان

سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب

تهديد به عذاب در مورد ادعاهاى بى جا، دليل مسؤوليت آوربودن سخن و لزوم مراقبت انسان بر گفته هاى خود و پرهيز از عواقب ناگوارِ ادعاهاى بى دليل است.

مسؤول سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 7

7- مسؤوليت انسان ، در برابر گفته ها و ادعا هاى خود

كلاّ سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب مدًّا

خبر از نوشته شدن حتمى گفته ها (سنكتب. ..) و به دنبال آن بحث از عذاب الهى، حاكى از حسابرسى و مواخذه آن گفته ها و گوياى مسؤوليت انسان در برابر آنها است.

مكر در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 7

7 _ ناخشنودى خداوند از خيانت و نيرنگ ، حتى در مرحله پندار و گفتار

اذ يبيتون ما لايرضى من القول

{اذ يبيتون}، حاكى از انديشه خيانت و گناه است. و جمله {ما لايرضى}، تصريح به ناخشنودى خداوند و نكوهش از چنين پندار و انديشه اى دارد.

ملاك ارزيابى سخن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 6

6 - محتواى سخن ، ملاك ارزيابى و داورى است ، نه گوينده آن .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

از اين كه خداوند فرمود: از بهترين سخن پيروى كنيد نه از بهترين گوينده، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

ملاك حقانيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 17

17 - گفتار ها و اظهار نظر ها ، وقتى متقن و پذيرفتنى است كه مطابق با واقع و حق باشد .

ذلكم قولكم بأفوهكم و اللّه يقول الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 4

4 - بايد قسط و عدالت ، ملاك اظهار نظر و سخن گفتن باشد .

ادعوهم لأباءهم هو أقسط عند اللّه

ملاك سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 7

7 _ لزوم محور قرار دادن حق ، در عقايد و گفتار

و لاتقولوا على اللّه الا الحق

ملاك سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 2

2- سخن هاى ناسازگار با تعاليم الهى ، باطل و مردود است .

و قل الحقّ من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 3

3 - سخنان ناسازگار با سخن خدا ، سخنى باطل و به دور از حقيقت است .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه وقتى

تمامى سخنان خداوند بدون استثنا حقِ خالص است، قهراً ديگر سخنان باطل خواهد بود.

ملاك قبول سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 10 - 8

8 - تنها سخنان ، انديشه ها و عقايد پسنديده و درست ، به سوى خدا صعود كرده و مورد پذيرش او قرار مى گيرد .

إليه يصعد الكلم الطيّب

طبق نظر مفسران، مقصود از صعود كلام طيّب به سوى خداوند، قبول شدن و اجر داشتن آن در پيشگاه خداوند است; گو اين كه كلام غير طيّب، شايسته صعود به بالا و به پيشگاه خداوند نيست.

ممنوعيت اطاعت از سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 5

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

ممنوعيّت سخن بدون علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 12

12- { عن موسى بن جعفر ( ع ) . . . قال على بن الحسين ( ع ) : . . . و ليس لك أن تتكلم بما شئت لأن الله تعالى قال : { و لاتقف ما ليس لك به علم } . . . ;

امام موسى بن جعفر(ع) . .. از امام سجاد(ع) روايت كرده است كه فرمود: تو حق ندارى هر چه مى خواهى بگويى; چون خداوند متعال فرمود: و لاتقف ما ليس لك به علم...}.

منشأ سخن باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53

- 3 - 5

5 - هواى نفس ، منشأ اصلى سخنان باطل و القاى مفاهيم گمراه كننده

و ما ينطق عن الهوى

از اين كه {الهوى} به خصوص نفى گشته و عوامل ديگر ياد نشده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ سخن روح(اسم خاص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 4

4 - روح و ملائكه در قيامت از گفتن هر سخنى ، جز با رخصت داشتن از خداوند ناتوان اند .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

منشأ سخن ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 3

3- فرشتگان ، هرگز از خود سخنى نگفته و هرچه مى گويند از ناحيه خداوند است .

لايسبقونه بالقول

جمله {لايسبقونه بالقول} (در سخن گفتن بر او پيشى نمى گيرند) ممكن است كنايه از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 4

4 - روح و ملائكه در قيامت از گفتن هر سخنى ، جز با رخصت داشتن از خداوند ناتوان اند .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

موانع سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 4

4 - ايمان راستين و قوى ، ناسازگار با گفتار هاى فاقد پشتوانه عملى

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

موانع سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 15

15- توجه انسان به عداوت هاى ديرينه و شگرد هاى شيطان ، بازدارنده وى

از گفتار ناشايست و نزاع و دشمنى

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدو

تعليل {إن الشيطان كان للإنسان عدوا . ..} براى {إن الشيطان ينزغ بينهم} به منزله هشدارى به انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 7 - 9

9 - توجه به آگاهى خداوند ، حتى از پوشيده ترين افكار و گفتار ، بازدارنده انسان از زبان گشودن به گفتار نارو است . *

و إن تجهر بالقول فإنّه يعلم السرّ و أخفى

جمله {فإنّه يعلم. ..} تهديد به پوشيده نماندن هيچ فكر و گفته اى از خداوند است. تفريع اين تهديد بر {إن تجهر بالقول} گوياى اين است كه مراد از {القول} گفتارى است كه نه تنها به زبان آوردن آن نارو است، بلكه حتى انديشه نيز بايد از محتواى آن پاك باشد.

مؤمنان و سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 3

3- مؤمنان ، در دنيا از سخنان بيهوده مردم در آزارند .

لايسمعون فيها لغوًا

بيان تمام آنچه در بهشت انجام نمى گيرد نه ممكن است و نه مفيد; ولى طرح بعضى از آن امور، مژده اى است به مؤمنان كه آنچه در دنيا شما را آزار مى داد، آن جا وجود ندارد.

ناپسندى خشونت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 7

7 - خشونت و درشتى در سخن گفتن با مردم ، عملى بسيار زشت است .

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

در آيه،

به جاى كاربرد تشبيه، از استعاره استفاده شده است. آوردن استعاره به جاى تشبيه، براى مبالغه در مذمت و بيان ناهنجارى و مستهجن بودن آن است.

ناهماهنگى با سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 3

3 - سخنان ناسازگار با سخن خدا ، سخنى باطل و به دور از حقيقت است .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه وقتى تمامى سخنان خداوند بدون استثنا حقِ خالص است، قهراً ديگر سخنان باطل خواهد بود.

نرمى در سخن با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 1

1 _ نرمش در گفتار و رعايت ادب در محضر رسول خدا ( ص ) ، نشانه توفيق يافتگان در آزمون تقوا

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

نرمى سخن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 2

2- حضرت ابراهيم ( ع ) با وجود برخورد خشن و تهديد هاى آزر ، با او گفتارى ملايم و برخوردى مهربانانه داشت .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

نرمى سخن در انذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 4

4 - انذار نيز مى تواند در قالب گفتارى نرم و به دور از خشونت بيان گردد .

فقولا له قولاً ليّنًا . .. أنّ العذاب على من كذّب

خداوند در آيات گذشته، موسى و هارون(ع) را به اتخاذ روشى ملايم و گفتارى نرم توصيه نمود،

و سپس پيام هايى _ از جمله انذار _ را به آنان القا كرد. از اين رو بايد گفت نرمى گفتار به معناى ترك انذار نيست; بلكه با لحن ملايم و مناسب نيز مى توان انذار كرد.

نرمى سخن در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 7،8

7 - لزوم نرمش در گفتار و در پيش گرفتن روش هاى ملاطفت آميز در تبليغ دين ، حتى در مورد سركش ترين مردم

فقولا له قولاً ليّنًا

8 - گفتار همراه با ملاطفت و مهر در تبليغ ، زمينه بيشترى براى تأثير است .

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{لعلّ} در كلام خداوند، به معناى اميدوارى او نيست; بلكه مراد اين است كه هر شخصى كه آن شيوه گفت وگو را ببيند، اميدوار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 22

22 - بيان صريح و قاطع مبانى دعوت به دين ، با نرمش در گفتار تنافى ندارد .

فقولا له قولاً ليّنًا . .. إنّا رسولا ربّك فأرسل ... و لاتعذّبهم ... والسل_م على

خداوند در آيات پيشين، موسى و هارون(ع) را به گفتارى نرم با فرعون فرمان داد. دراين آيات نيز آنچه را بايد بگويند مطرح كرد. گفتنى است كه در مجموعه پيام ها براى فرعون، عقايد اساسى و بشارت و انذار وجود دارد. بنابراين مراد از نرمى گفتار، حذف آرمان ها و سانسور عقايد نيست; بلكه شيوه بيان و برخورد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 -

11

11$ - نرمش در گفتار ، حتى با سركشان ، از شيوه هاى پسنديده در تبليغ و ارشاد مردم

فقل هل لك إلى أن تزكّى

فقل هل لك إلى أن تزكّى

طرح استفهام در آغاز سخن، نوعى نرمش در لحن كلام است.

نرمى سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 3

3 - انذار فرعون از عذاب ، با لحنى ملايم و پس از تبشير وى ، از وظايف موسى و هارون بود .

والسل_م على من . .. العذاب على من كذّب

ظاهر كلام آن است كه انذار فرعون پس از تبشير او صورت گرفته باشد. به كار گرفتن صيغه هاى غايب در انذار، و نيز تصريح به وحى بودن آن همراه با تأكيد، جملگى گواه نرمى گفتار موسى و هارون در سخن گفتن با فرعون است.

نرمى سخن هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 3

3 - انذار فرعون از عذاب ، با لحنى ملايم و پس از تبشير وى ، از وظايف موسى و هارون بود .

والسل_م على من . .. العذاب على من كذّب

ظاهر كلام آن است كه انذار فرعون پس از تبشير او صورت گرفته باشد. به كار گرفتن صيغه هاى غايب در انذار، و نيز تصريح به وحى بودن آن همراه با تأكيد، جملگى گواه نرمى گفتار موسى و هارون در سخن گفتن با فرعون است.

نزول بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 1

1 - خداوند ، بهترين سخن را براى مردم نازل فرموده است .

اللّه نزّل أحسن الحديث

نشانه هاى حجيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 18

18 - بهترين و برترين سخن ، نشانه حقانيت آن و الزام آور براى انسان

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

توصيه خداوند به اهل ايمان مبنى برگزيدن و پيروى كردن بهترين سخن، بيانگر اين حقيقت است كه هرگاه مؤمنان به چنين سخنى دست يافتند، براى آنان حجت و الزام آور خواهد بود.

نشانه هاى حقانيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 18

18 - بهترين و برترين سخن ، نشانه حقانيت آن و الزام آور براى انسان

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

توصيه خداوند به اهل ايمان مبنى برگزيدن و پيروى كردن

بهترين سخن، بيانگر اين حقيقت است كه هرگاه مؤمنان به چنين سخنى دست يافتند، براى آنان حجت و الزام آور خواهد بود.

نعمت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

نفرت از استماع سخن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 3

3 - خداوند ، بيزار و خشمگين از سخن گفتن دوزخيان با او

ربّنا أخرجنا منها . .. قال اخسئوا فيها و لاتكلّمون

نفى سخن لغو در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 1

1 -

تقواپيشگان در بهشت ، هيچ سخن ياوه ، زشت و بى فايده اى نخواهند شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، بى فايده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نيز {لغو} ناميده مى شود. (مفردات راغب). نشنيدن سخنان لغو، كنايه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمير {فيها} به {مفازاً} برمى گردد; به اين اعتبار كه مراد از آن {جنّة} (بهشت) باشد.

نقش سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 6

6_ سخن آدمى مى تواند نشان دهنده مرتبت و شخصيت او باشد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 3

3 - كلام ، ابزار پيامبران براى مبارزه با منحرفان و سركشان بوده است .

واحلل عقدة من لسانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 8

8 - بروز شخصيت خوب و بد انسان ها ، در لابه لاى گفتار و سخن آنان

الخبيث_ت للخبيثين و الطيّبون للطّيب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 7

7 - نزول قرآن ، به صورت گفتار بوده است .

إنّه لقول

نقش سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 4

4 - سخنان خداوند ، معيار شناخت حق از باطل است .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

تصريح به اين حقيقت كه سخنان خداوند سراسر حق است، مى تواند براى به دست دادن معيارى براى شناخت

حق از باطل باشد كه بيشتر انسان ها از شناخت آن بدون رهنمود الهى ناتوان اند.

نقش سوگند در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 10

10 - سخن گفتن همراه با اداى سوگند ، داراى تأثيرى قابل توجه حتى در ديدگاه كافران

قل بلى و ربّى

اين كه خداوند به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه آن حضرت سخن خود را همراه با سوگند به كافران بگويد، به خاطر تأثير زياد آن است.

نهى از سخن بدون علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 10

10- { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . بعث الله محمداً و . . . أنزل عليه فى سورة بنى اسرائيل بمكة . . . و أنزل نهياً عن أشياء حذّر عليها و لم يغلّظ فيها و لم يتواعد عليها و قال : . . . { و لاتقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است:. .. خداوند حضرت محمد(ص) را برانگيخت و ... بر او آياتى از سوره بنى اسرائيل را در مكه نازل فرمود ...[كه در آن آيات]از چيزهايى نهى كرده كه پرهيز از آنها لازم است، ولى در آن نهيها غلظت و شدت نشان نداده و به مرتكبين آنها وعيد عذاب نداده است و فرمود: ... {و لاتقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً...}...}.

ويژگيهاى سخن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 3

3 - كلمات و سخنان پيامبر ( ص ) ، سراسر ، حكمت است .

و اذكرن ما يتلى . .. و الحكمة

هدف از استماع سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 3

3 - استماع سخنان و برگزيدن آنها ، بايد به منظور عمل به مقتضيات آنها باشد ; نه براى صرف دانايى ، سرگرمى فكرى و . . . .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

خداوند پس از طرح مسأله استماع سخنان، مسأله اتباع و پيروى كردن از بهترين آنها را يادآور شده است. اين مطلب مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

هماهنگى سخن با عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 14

14 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { إنّما يخشى اللّه من عباده العلماء } قال يعنى بالعلماء من صدّق فعله قوله ، و من لم يصدّق فعله قوله فليس بعالم ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {إنّما يخشى اللّه من عباده العلماء} روايت شده كه فرمود: مقصود از علما كسانى اند كه فعل آنان قولشان را تصديق كند و كسى كه كارهاى او، سخنانش را تصديق نكند، عالم نيست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و {قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

هماهنگى سخن و عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 3

3 - هماهنگى عميق گفتار و كردار پيامبر ( ص ) ، نمود اصالت پيام هاى آن حضرت

و أنّهم يقولون ما لايفعلون

خداوند _ تبارك و تعالى _ در مذمت شاعران، سرگردانى و دوگانگى گفتار و رفتار آنان را مطرح ساخته است; تا انسان ها در پيام وحى و سخنان و كردار پيامبر(ص) بينديشند و از هماهنگى گفتار و كردار آن حضرت، به واقعيت و اصالت آن پيام پى برده و دريابند كه قرآن وحى آسمانى است، نه بافته هايى شعرگونه و وهمى.

هماهنگى سخن و فعل خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 8

8 - اتحاد و هم سانى قضا و تقدير خداوند ، با قول و فعل او

فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

سخنان

آثار استماع سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 2

2- دلدادگان به وحى و سخنان رسول ( ص ) ، برخوردار

از عنايت ويژه خداوند در ره يابى به حق

و منهم من يستمع إليك . .. و الذين اهتدوا زادهم هدًى

{والذين اهتدوا} معرف چهره هايى است كه برخلاف هواپرستان و قلب هاى مهر شده، با استماع سخنان پيامبر(ص) و پيام قرآن، بر هدايتشان افزوده مى شود.

آثار سخنان باطل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 3

3 - گفتار نارواى كافران عليه دين ، مايه رنج و اذيت پيامبر ( ص )

فاصبر على ما يقولون

آثار سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 4

4- تأثير دوگانه قرآن و سخنان پيامبر ( ص ) ، بر هدايت پذيران و هواپرستان

يستمع إليك . .. طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم . و الذين اهتدوا زادهم هدً

با توجه به پيوستگى اين آيه با آيه قبل چنين استفاده مى شود كه سخنان پيامبر(ص) و پيام وحى در درون هواپرستان مرده دل جاى نمى گيرد و مى گويند: {ماذا قال. ..} ولى در دل حق پذيران تأثير كرده و بر هدايت و تقواى آنان مى افزايد.

استماع سخنان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 4

4 _ ضرورت گوش سپارى به سخنان پيامبران و پرهيز از تكذيب آيات الهى

رسل منكم يقصون عليكم ءايتى فمن اتقى

تقواى مورد نظر در جمله {فمن اتقى}، به قرينه آيه بعد، پرهيز از تكذيب انبيا و آيات الهى است.

استماع سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

104 - 9

9 - ضرورت گوش سپارى به سخنان پيامبر ( ص ) و رعايت سكوت به هنگام سخن گفتن آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا

{سمع} (شنيدن) مى تواند به معناى گوش دادن باشد و نيز مى تواند به معناى فرمانبردارى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 1،2

1 _ تنها كسانى به دعوت خدا و رسول او پاسخ مى دهند كه به سخنان پيامبر(ص) گوش فرادهند و آن را دريابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون

2 _ لزوم گوش فرادادن به سخن پيامبر(ص) و درك آن، براى هدايت يافتن

إنما يستجيب الذين يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 1

1- حضور برخى از كافران ، در مجلس پيامبر ( ص ) ، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت

و منهم من يستمع إليك

ضمير {منهم} به كافران بازمى گردد كه در آيات پيشين نامشان به ميان آمده است (والذين كفروا يتمتّعون).

استهزاى سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 3

3- استهزاى كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، در پى خارج شدن از محضر آن حضرت

حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

پرسش {ماذا قال آنفاً} از روى توهين و استهزا بوده است.

پاسخ به سخنان نادرست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 8

8 - صاحبان علم و ايمان ، در قيامت

، به پاسخگويى سخنان نادرست و خلاف واقع اقدام مى كنند .

يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة . .. قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن لقد لبثتم .

تصديق سخنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 12،16

12 _ لزوم احترام و خوش بينى نسبت به مؤمنان و تصديق سخنان آنان

قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

16 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه عز و جل يقول فى كتابه : { يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين } يقول : يصدّق اللّه و يصدّق للمؤمنين . . . ;

. .. خداى عز و جل در كتاب خود مى فرمايد: {يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين} و مراد اين است كه [رسول خدا گفته هاى] خدا و مؤمنان را تصديق مى كند}.

حقانيت سخنان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 3

3 _ سخنان رسولان الهى درباره خداوند و هر آنچه به وى نسبت مى دهند ، سراسر حق و حقيقت است .

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

رهبران دينى و استماع سخنان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 9

9 _ گوش فرادادن به سخنان همه طيف هاى جامعه و داشتن سعه صدر در برابر آنان ، خصلتى شايسته و بايسته براى رهبران و مسؤولان جامعه اسلامى

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

سخنان بيجاى اهل مدين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 10

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

سخنان گمراهگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 9

9 - سخنان گمراه كننده و بازدارنده انسان از راه خدا مصداق { لهو } است .

يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

سخنان لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 9

9 - سخنان گمراه كننده و بازدارنده انسان از راه خدا مصداق { لهو } است .

يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

سخنان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) محمّد بن علىّ الباقر ( ع ) أنّه سُئِل عن قول اللّه عزّوجلّ : { و قيل من راق } قال : ذاك قولُ ابن آدم إذا حضره الموتُ قال : هل مِن طبيب ، هل من راق ، قال : { و ظنّ أنّه الفراق } يعنى فراق الأهل و الأحِبّة ، عند ذلك قال : { و التفّت الساق بالساق } قال : التفّت الدنيا بالآخرة قال : { إلى ربّك يومئذ المساق } إلى ربّ العالمين يومئذ المصير ;

از امام

باقر(ع) روايت شده كه از آن حضرت درباره سخن خداى عزّوجلّ: {و قيل من راق} سؤال شد، فرمود: اين سخن فرزند آدم است كه وقتى مرگش فرا رسد، گويد: آيا طبيبى هست؟ آيا شفادهنده اى هست؟ مقصود از [جدايى در آيه {و ظنّ أنّه الفراق} ]جدايى از اهل، عيال و دوستان است. از اين جا است كه خداوند مى فرمايد: {و التفّت الساق بالساق}; يعنى، دنيا به آخرت پيچيده است و نيز فرمود: {إلى ربّك يومئذ المساق}; يعنى، در اين روز بازگشت همه به سوى پروردگار عالميان است}.

سخنان ناپسند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1،2

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

2 _ توجيه گرى نسبت به مواضع و سخنان نارواى خويش ، شيوه اهل نفاق است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

صبر بر سخنان كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 1

1 - دعوت پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به صبر در برابر گفتار نارواى كافران

فاصبر على ما يقولون

علم خدا به سخنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 1

1 - خداوند ، آگاه به گفتار نارواى مشركان و كافران عليه دين

نحن أعلم بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 -

13 - 5

5 - آگاهى كامل خداوند به راز دل ها و ضمير آدميان ، دليل احاطه كامل او بر تمامى گفته ها و توطئه هاى نهان و آشكار كافران است .

و أسرّوا قولكم أو اجهروا به إنّه عليم بذات الصدور

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّه عليم. ..}، در مقام تعليل براى عبارت {و أسرّوا قولكم أو اجهروا} است.

فهم سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 1،2

1 _ تنها كسانى به دعوت خدا و رسول او پاسخ مى دهند كه به سخنان پيامبر(ص) گوش فرادهند و آن را دريابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون

2 _ لزوم گوش فرادادن به سخن پيامبر(ص) و درك آن، براى هدايت يافتن

إنما يستجيب الذين يسمعون

كافران و سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 1،3،4

1- آگاهى كامل خداوند ، به هدف ها و انگيزه هاى كافران در گوش فرا دادن به كلمات پيامبر ( ص )

نحن أعلم بما يستمعون به

{با} در {بما} براى سببيت است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما به غرض و انگيزه اى كه كافران به خاطر آن به سخنان پيامبر(ص) گوش فرامى دهند علم داريم.

3- كافران ، به منظور خنثى كردن سخنان پيامبر ( ص ) به نجوا و گفت و گوى سرّى مى پرداختند .

نحن أعلم بما يستمعون به . .. و إذ هم نحوى إذ يقول

{إذ هم نجوى} و إذ يقول الظالمون} بدل {إذ يستمعون إليك} است. با توجه به اين نكته، معناى آيه چنين مى

شود: ما آگاهترين هستيم به غرض كافران در گوش فرا دادن به سخنان پيامبر(ص) _ كه تهمت زدن [سحرزدگى] به اوست _ و آگاه هستيم از نجوا و گفت وگوى آنان. چنين بيانى حكايت از آن دارد كه غرض آنها از گوش دادن، تمهيد و آماده شدن براى خنثى سازى سخنان پيامبر(ص) بوده است.

4- خداوند ، با افشاى انگيزه هاى كافران در گوش فرا دادن به سخنان پيامبر ( ص ) ، آنان را مورد تهديد قرار داد .

نحن أعلم . .. و إذ هم نحوى

اعلام اطلاع خداوند از گوش دادن كافران به سخنان پيامبر(ص) و آگاهى از گفت وگوى آنها، براى تهديد و هشدار به آنان است.

محمد(ص) و استماع سخنان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4،5،6،7،8،10،11،13

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

5 _ گوش فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب

اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

محمد(ص) و سخنان باطل

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

منشأ سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 1

1 - سخنان و پيام هاى پيامبر ( ص ) ، تنها نشأت يافته ، از مبدأ وحى

و ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

موانع درك سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 8

8- عدم درك كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى و تيرگى قلب آنان

قالوا . .. ماذا قال ... أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم

بنابر اين كه تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} به عنوان علت {يستمع إليك . .. قالوا ... ماذا قال آنفاً} ياد شده باشد _ و نه معلول آن _ برداشت بالا استفاده مى شود.

سخن چينان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سخن چينان

حرمت اطاعت از سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 5

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

رد خواسته هاى سخن

چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى سخن چينان

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

سخن چينان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

عذاب سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 1

1 - كسانى كه درباره ديگران سخن چينى و بدگويى كرده ، آنان را با كنايه و اشاره مسخره مى كنند ، گرفتار عذاب الهى خواهند شد .

ويل لكلّ همزة لمزة

{هُمَزَة}، به معناى شخصى است كه با چشم و پلك و ابرو، به ديگران اشاره كرده و براى رساندن شرّ به آنان، سعايت و سخن چينى كند (قاموس). اين وزن براى مبالغه به كار مى رود و دلالت دارد كه آن كار به صورت عادت درآمده است. (مجمع البيان)

ممنوعيت اطاعت از سخن چينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 5

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

سخن چينى

آثار سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16

- 3

3 - تكذيب عمدى دين و رذايل اخلاقى ( همچون سوگند دروغ ، پستى ، عيب جويى ، سخن چينى ، مانع خير شدن ، گناه پيشگى ، درشت خويى و بى تبارى ) ، از زمينه هاى ابتلا به عذاب خفّت بار الهى

فلاتطع المكذّبين . .. كلّ حلاّف مهين ... عتلّ بعد ذلك زنيم ... سنسمه على الخرطوم

اجتناب از سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 2

2 - لزوم پرهيز از زراندوزى ، سخن چينى و تمسخر مردم

همزة لمزة . الذى جمع مالاً ... كلاّ

سخن چينى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سخن چينى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سخن چينى همسر ابو لهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 6

6 - همسر ابولهب ، زنى سخن چين و آتش بيار نزاع هاى مردم و تحريك كننده آنان به مخالفت با اسلام بود .

حمّالة الحطب

از آن جا كه ابولهب، فردى ثروتمند و متشخص بود، ممكن است گفته شود كه: توصيف همسر او به {حمّالة الحطب}، به

معناى كنايى آن است كه دعواها را شعلهور مى ساخت.

سرزنش سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 6

6 - سخن چينى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ. .. مشّاء بنميم

سدرة المنتهى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آيات خدا در سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 18 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، شاهد آيات و نشانه هاى برتر الهى در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

پوشش سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 1

1 - { سدرة المنتهى } ، در پوششى خاص به هنگام نزول بار ديگر جبرئيل بر پيامبر ( ص ) در كنار آن

و لقد رءاه نزلة أُخرى . إذ يغشى السدرة مايغشى

جبرئيل در سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را بار ديگر در كنار { سدرة المنتهى } مشاهده كرد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

3 - { سئل عبداللّه بن مسعود ، { و لقد رآه نزلة اُخرى قال : قال رسول اللّه رأيت جبرئيل عند سدرة المنتهى ;

از عبدالله بن مسعود درباره {و لقد رآه نزلة اُخرى} سؤال شد، او گفت: رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل را در نزد {سدرة المنتهى} ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 2

2 -

تأثير حضور جبرئيل بر { سدرة المنتهى } ، به هنگام نشان دادن خود به پيامبر ( ص )

إذ يغشى السدرة مايغشى

به كار رفتن واژه {إذ} نشان مى دهد كه {سدرة المنتهى}، هميشه غرق در آن پوشش نبوده; بلكه به هنگام حضور جبرئيل چنان ويژگى را مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 2

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

سدرة المنتهى هنگام نزول جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 1

1 - { سدرة المنتهى } ، در پوششى خاص به هنگام نزول بار ديگر جبرئيل بر پيامبر ( ص ) در كنار آن

و لقد رءاه نزلة أُخرى . إذ يغشى السدرة مايغشى

محمد(ص) در سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را بار ديگر در كنار { سدرة المنتهى } مشاهده كرد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

3 - { سئل عبداللّه بن مسعود ، { و لقد رآه نزلة اُخرى قال : قال رسول اللّه رأيت جبرئيل عند سدرة المنتهى ;

از عبدالله بن مسعود درباره {و لقد رآه نزلة اُخرى} سؤال شد، او گفت: رسول خدا(ص) فرمود:

جبرئيل را در نزد {سدرة المنتهى} ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 1،2

1 - { سدرة المنتهى } ، در پوششى خاص به هنگام نزول بار ديگر جبرئيل بر پيامبر ( ص ) در كنار آن

و لقد رءاه نزلة أُخرى . إذ يغشى السدرة مايغشى

2 - تأثير حضور جبرئيل بر { سدرة المنتهى } ، به هنگام نشان دادن خود به پيامبر ( ص )

إذ يغشى السدرة مايغشى

به كار رفتن واژه {إذ} نشان مى دهد كه {سدرة المنتهى}، هميشه غرق در آن پوشش نبوده; بلكه به هنگام حضور جبرئيل چنان ويژگى را مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 2

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 18 - 1،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، شاهد آيات و نشانه هاى برتر الهى در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

3 - مشاهده آثار بزرگ ربوبى خداوند ، آخرين دستاورد پيامبر ( ص ) در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

4 - پيامبر ( ص ) ، با عظمت وجودى ، تنها شاهد برخى از آيات الهى در { سدرة المنتهى

}

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

با توجه به آمدن {من} تبعيضيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

مكان سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 2

2 - { سدرة المنتهى } ، در مكانى فروتر از افق اعلى ( مقام جبرئيل ) قرار دارد .

ثمّ دنا فتدلّى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

به كار رفتن واژه {نزلة} _ از ماده {نزول} (فرود آمدن) _ نشانگر آن است كه جايگاه اصلى جبرئيل (افق اعلى) بسى فراتر از جايگاه {سدرة المنتهى} قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 1

1 - { جنة المأوى } ، در مجاورت { سدرة المنتهى } قرار دارد .

عند سدرة المنتهى . عندها جنّة المأوى

ضمير {عندها} به {سدرة المنتهى} بازمى گردد.

سدسازي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سد سازى

سد سازى با آهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 96 - 2

2- آهن ، نقشى اصلى و مهم ، در بناى سد ذوالقرنين داشت .

ءاتونى زبر الحديد حتّى إذا ساوى بين الصدفين

گرچه در مصالح ساختمانى سدّ، از مس نيز استفاده شده، ولى از {حتى إذا ساوى . ..} دانسته مى شود كه تمام فضاى بين دو كوه، ابتدا، از آهن پاره ها آكنده شد و مس ذوب شده، تنها، براى پيوند آن قطعات به كار رفت.

صنعت سد سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 4

4 - مردم سبا ، از صنعت سدسازى برخوردار

بودند و با آن ، آب ذخيره مى كردند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم

سرزمين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرزمين

آبادانى سرزمين قوم سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 12

12 - مردم سبا در مقطعى از تاريخ ، از سرزمينى آباد برخوردار بودند ، و خطاهايشان نيز از سوى خداوند بخشوده مى شد .

و لقد كان سبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال . .. بلدة طيبة و ربّ غفور

آبادانى سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 6

6 - برخوردارى از توان رزمىِ فراوان و توسعه كشاورزى و آبادانى سرزمين ها ، برترين جلوه هاى تمدن در جوامع پيشين بوده است .

كانوا أشدّ منهم قوّة و أثاروا الأرض و عمروها أكثر ممّا عمروها

{إثارة} (مصدر {أثاروا}) به معناى {زير و رو كردن} است و در اين جا، منظور، زير و رو كردن خاك براى زراعت يا ساختمان سازى و غير آن است.

آزاد سازى سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 5

5 - ضرورت باز پس گيرى سرزمين هاى اسلامى از دست دشمنان دين و بيرون راندن ايشان از آن جا

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

آيات خدا در سرزمين سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 2

2 - وجود دو باغ در بخش راست و چپ شهر سبا ، نشانه اى از نشانه هاى خدا بود .

و لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن

يمين و شمال

احترام سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8،9

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

اختيار مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

اخراج دشمنان از سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 5

5 - ضرورت باز پس گيرى سرزمين هاى اسلامى از دست دشمنان دين و بيرون راندن ايشان از آن جا

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

ادعاى مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران

حقى در آن قائل نبودند.

ارزش سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 6

6- تفاوت سرزمين ها از جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

استحكام سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 3

3 - استحكام سرزمين عاد و عظمت ساختمان هاى آن ، مانع تأثير عذاب الهى در تخريب و نابودى آن نبود .

كيف فعل ربّك . .. إرم ذات العماد

استمداد مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 7

7- آسيب پذيران از هجوم يأجوج و مأجوج ، از ذوالقرنين براى ساختن سدّى در ميانه دو رشته كوه بلند در برابر هجوم آن متجاوزان ، كمك خواستند .

قالوا ي_ذا القرنين . .. تجعل بيننا و بينهم سدًّا

اشراف فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

اقرار مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 4

4- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين و به توان مندى و خيرخواهى وى اذعان كردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

با اين

كه {ذوالقرنين} بومى منطقه مورد بحث نبود، ولى با قرائن و شواهد و ديدن قدرت علمى و اجرايى او، مردم، به اين نكته واقف شدند كه او، كسى است كه مى تواند سدّى غير قابل نفوذ در برابر حملات دشمنان براى آنان برپا كند و نيز به خير خواهى او و اين كه او غرضى مادّى و قصدى سلطگرانه ندارد، پى بردند، لذا پيشنهاد خود را با او مطرح كردند.

امكانات مادى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

امنيت در سرزمين قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 7

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ، در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

انبيا در سرزمين خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 1

1- وعده خداوند به اسكان انبيا در سرزمين خويش ، در پى تهديد به اخراج شدن آنان از سوى اقوام كافر

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا. .. فأوحى إليهم ... و لنسكننّكم الأر

اولين نبى سرزمين مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 8

8 - رسول خدا ( ص ) ، نخستين پيامبر مبعوث شده در سرزمين

مكه

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

مراد از {قوماً} مردم سرزمين مكه است و {ما} در {ما أتاهم} نافيه مى باشد; يعنى، مردمى كه پيش از تو براى آنان هشدار دهنده اى مبعوث نشده است.

اهل مكه و سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 2

2 _ شهر قوم لوط نه چندان دور از شهر مكه و قابل دسترسى براى مردم آن جا

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

اهميت دفاع از سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 2

2 _ ملاك وجوب شركت مسلمانان در پيكار با دشمنان ، دفاع از اسلام و سرزمين آن است ، نه خصوصيات رهبرى جامعه و صلاحيت و عدم صلاحيت وى براى فراخوانى به جنگ .

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

به كارگيرى فعل مجهول (قيل) و عدم ذكر نام و خصوصيات كسى كه فرمان جهاد را صادر مى كند، مفيد برداشت فوق است.

اهميت سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 6

6 - اهميت سرزمين سبا و مسائل آن براى سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تحقيق و بررسى درباره سبا و مسائل آن، نشانگر اهميت اين موضوع در نظر سليمان است.

اهميت هجرت از سرزمين شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 8

8 - مهاجرت از محيط شرك و آلوده

به گناه ، به محيطى پاك و سالم ، هجرت به سوى خداوند است .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى سيهدين

ايمان ظالمان مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 4

4- ذوالقرنين ، به ايمان آوردن ظالمان ساحل دريا و دست برداشتن آنان از ظلم و فساد ، اميدوار بود و در مجازات آنان شتابى نداشت .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

حرف {سوف} براى آينده است و فعل هاى شرط ({آمن} و {عمل}) در آيه بعد، قرينه اين است كه ذى القرنين، به احتمال ايمان آوردن ظالمان، در مجازات آنان تعجيل نكرده است.

ايمان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

باديه نشينى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1،3

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان

را به پوشاند، در بين آنان مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

3- ذوالقرنين ، در شرق سرزمين خويش ، با مردمى ساكن بيابانى كويرى و بدون گياه مواجه شد . *

لم نجعل لهم من دونها سترًا

از واژه {لم نجعل} اين احتمال جان مى گيرد كه بى پناهى در برابر تابش آفتاب، معلول امورى بود كه به {جعل} الهى مربوط مى شود، مانند كويرى بودن سرزمين كه از امور طبيعى است.

بارش سنگ بر سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل و كلوخ بود.

باغهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1،2

1 - در سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

2 - وجود دو باغ در بخش راست و چپ شهر سبا ، نشانه اى از نشانه هاى خدا بود .

و لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

باغهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان

، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

برهنگى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بنى اسرائيل در سرزمين شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4،9

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

بنى اسرائيل در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ،

غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

بنى اسرائيل در سرزمين مقدّس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 2،3

2 _ سكنى گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، تقديرى از جانب خداوند

الارض المقدسة التى كتب اللّه لكم

3 _ سكونت قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، حقى براى ايشان از جانب خداوند

التى كتب اللّه لكم

بى خانمانى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بى نظيرى سرزمين ارم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

پاكى سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

تاريخ سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

تاريخ سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 4

4 _ آثار و بقايايى از شهر ويران شده قوم لوط ، تا عصر بعثت پيامبر ( ص ) بر جاى مانده بود .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

تاريخ سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

تاريخ سرزمين مصر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 2

2 _ مصر ، سرزمين كفر بود .

من القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

تشكل مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

تفاوت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 1

1_ زمين متشكل از قطعه ها و سرزمين هاى گوناگون چيده شده كنار يكديگر

و فى الأرض قطع متج_ورت

{قطع} (جمع قطعة) به معناى اجزا و قسمتهاست. {تجاور} (مصدر متجاورات) به معناى در

جوار و نزديك يكديگر بودن است. توصيف سرزمينها به قطعه ها و بخشها مى تواند به اعتبار اختلاف و تفاوت آنها باشد. بنابراين مراد از {قطع متجاورات} اين است كه: مناطق زمين على رغم نزديك بودن و متصل بودن به يكديگر، مختلف و گوناگونند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 13

13- سرزمين ها در تقدس و ارجمندى ، متفاوتند .

من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

تمجيد خداوند از سرزمين {مسجدالأقصا} نمايانگر تفاوت آن سرزمين با ديگر سرزمينهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 5

5 - سرزمين ها ، از نظر تقدس و اهميت با يكديگر متفاوت اند .

بالواد المقدّس طوًى

تقدس سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 9

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

تمدن در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

تمدن در مغرب سرزمين

ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 12

12- وجود تمدن در غرب سرزمين ذى القرنين

وجد عندها قومًا . .. إمّا أن تعذّب

ظلم و ايمان و عمل صالح و مجازات _ كه آيات بعد در باره ساحل نشينان ياد كرده است _ از مشخصات جوامع متمدن است.

تمدن مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 4،5

4- تمدن منطقه شمال زمين در عهد ذوالقرنين ، ضعيف بوده است .

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

چنان چه مراد از يأجوج و مأجوج، همان مغول و تاتار باشند، آيه در توصيف ساكنان شمال سرزمين ذى القرنين خواهد بود.

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

تمدن مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تمدن مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين

او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تملك سرزمين يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،3،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

جادوگران در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جادوگرى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

جعاله مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 9

9- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، با اظهار آمادگى براى پرداخت دست مزد به ذوالقرنين در برابر ساختن سد ، او را دعوت به عقد قرارداد جعاله كردند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جغرافياى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 3

3_ محل سكونت قوم لوط ، داراى دو بخش مرتفع ( دامنه كوه ) و پست ( زمين هموار ) بود .

جعلنا ع_ليها سافلها

جمله {جعلنا عاليها سافلها} را مى توان دو گونه معنا كرد: 1. قسمت بالاى ديار قوم لوط را پايين آورديم; يعنى زير و رو كرديم; 2. خانه هايى كه در محل مرتفع قرار داشت، بر قسمتهايى كه پايين قرار داشت، فرو ريختيم. برداشت فوق، مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 5

5_ ديار قوم لوط

، در فاصله اى نه چندان دور از سرزمين مكه قرار داشت .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

برداشت فوق ، مبتنى بر اين است كه ضمير {هى} به قريه يا قريه هاى قوم لوط باز گردد و مقصود از {الظالمين} مشركان و كافران مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 7

7_ شهر مدين ، در نزديكى ديار قوم لوط قرار داشت .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

جغرافياى سرزمين قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 43 - 3

3_ سرزمينى كه نوح و قومش در آن سكونت داشتند ، منطقه اى كوهستانى بود .

قال سأوى إلى جبل يعصمنى من الماء

نكره آوردن {جبل} نشانگر آن است كه پسر نوح ، كوه مخصوصى را در نظر نداشت; بلكه تصميمش بر آن بود كه كوه مناسبى را برگزيند. بنابراين در اطراف وى كوههاى متعددى وجود داشت و اين نشانه كوهستانى بودن آن منطقه است.

جهل مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

چشمه هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

حاصلخيزى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 147 - 2

2 - سرزمين ثموديان ، سرزمينى حاصلخيز با منابع آبى سرشار

فى جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و {عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارهااست و آن حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين ثموديان دارد.

حاكمان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته

است.

حكومت در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

حكومت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

خانه هاى مرتفع سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 2

2 - { اِرم } ، سرزمينى داراى ساختمان هاى مرتفع

إرم ذات العماد

{عماد}، به معناى ساختمان هاى بلند است و به يك ساختمان {عمادة} گفته مى شود. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

خطر گرگ در سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 6

6_ حمله گرگ ها به آدميان در اطراف

كنعان و مراتع آن ، خطرى شايع و متوقع در عصر يعقوب ( ع )

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

درخت سدر در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 7

7 - در پى از بين رفتن باغ هاى دل نواز قوم سبا با سيل بنيان كن ، مقدار ناچيزى درخت سدر در جاى آنها روييد .

و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أُكل خمط و أثل و شىء من سدر قليل

درخت گز در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 6

6 - دو باغ دل نواز قوم سبا ، در پى جارى شدن سيل به باغ هايى از درختانى با ميوه هاى ناگوار و گز تبديل شدند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أكل خمط و أثل

{خمط} در لغت به درختى گفته مى شود كه خار ندارد و نيز گفته شده كه درخت گز است (مفردات راغب) هم چنين به معناى ميوه ترش مزه يك درخت آمده است (عمدة الحفاظ). {أثل} به درخت شوره گز گفته مى شود.

دره هاى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 24 - 3

3- سرزمين قوم عاد ، داراى دره ها و پستى و بلندى ها *

مستقبل أوديتهم

{أودية} (جمع {وادى}) به معناى دره ها است.

دفاع مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 5

5- قوم درگير با يأجوج و

مأجوج از كوه هاى مرتفع به عنوان سدّ دفاعى در برابر هجوم آنان بهره مى بردند .

حتّى إذا بلغ بين السدّين . .. إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

دين درمغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 11

11- دين الهى ، با تلاش ذوالقرنين ، تا آخرين نقطه سرزمين او ، گسترش يافت .

و أمّا من ءامن

زبان مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 5

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

زبان مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زبان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها،

در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زندگى در سرزمين هاى خوش آب و هوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 8

8 - مطلوبيت زندگى در سرزمين هاى خوش آب و هوا

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

زندگى در سرزمين هاى كوهستانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 6

6 - مناطق مرتفع زمين ، داراى ارزش برتر براى زيست

و ءاوين_هما إلى ربوة

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {ربوة} به ارزش مناطق مرتفع اشاره داشته باشد، نه صرف يك گزارش تاريخى.

سپاه سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 1

1 - قوم عاد ، داراى سرزمينى به نام { ارم }

إرم ذات العماد

كلمه {إرم}، بدل اشتمال براى {عاد} است; زيرا تخريب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود كه بر قوم عاد وارد شد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين است كه: {آيا نديدى خداوند با عاد چه كرد؟ آيا نديدى با ارم

چه كرد؟}

سرزمين ارم در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

سرزمين با بركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 3

3 _ سرزمينى كه خداوند پس از هلاكت فرعونيان در اختيار بنى اسرائيل قرار داد ، سرزمينى پربركت و بسيار حاصلخيز بود .

مشرق الأرض و مغربها التى بركنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 2،4

2- حضرت ابراهيم و لوط ( ع ) ، از جامعه آلوده خود به سرزمينى بركت خيز هجرت كردند .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

4- هجرتگاه ابراهيم و لوط ( ع ) ( شام _ فلسطين ) ، براى تمام مردم جهان با بركت است .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها للع_لمين

{عالم} به معناى همه خلق و يا دسته اى از موجودات است. جمع آمدن آن (عالمين) براى بيان استغراق و شمول تمامى اصناف موجودات است. مقصود از آن در اين آيه، همه مردم از تمامى اقوام و قبايل دور و نزديك مى باشد. گفتنى است نوع مفسران برآنند كه مقصود از سرزمين مبارك، شام (فلسطين) است.

سرزمين بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 4

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و

داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

سرزمين خبيث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

سرزمين سبأ در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 2

2 - مملكت سبا در عهد سليمان ، داراى نيروى دفاعى و امكانات جنگى قوى و نيز رزم آوران سلحشور و بى باك

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

{قوة} به معناى نيرو و نكره آمدنش بيانگر عظمت و گستردگى آن است. بنابراين {نحن أُولوا قوّة}; يعنى، ما از نيرويى بسيار گسترده و عظيم برخورداريم. {بأس} به معناى شجاعت و دلاورى است. بنابراين {بأس شديد} برابر با سلحشورى و بى باكى است.

سرزمين سدوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 40 - 10

10 _ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : و أمّا القرية { التى أمطرت مطر السوء } فهى سدوم قرية قوم لوط أمطراللّه عليهم حجارة من سجيل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: و اما قريه اى كه خداوند، باران {سوء} را بر آنان باراند، {سدوم}; يعنى، قريه قوم لوط بود كه خدا بارانى از سنگ {سجيل} بر آنان باريد (سجيل معرّب سنگ گل است)}.

سرزمين سرانديب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 25

25 _ { عن أمير المؤمنين ( ع ) ( فى حديث طويل ) و فيه سأله عن أكرم واد على وجه الأرض فقال واد يقال له { سرانديب } سقط فيه آدم من السماء ;

از امير المؤمنين (ع) در ضمن {حديثى طولانى} از شريف ترين مكانهاى روى زمين سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مكان {سرانديب} ]سرى لانكا، لغت نامه دهخدا[ است كه آدم (ع) از آسمان به آن جا نازل شد}.

سرزمين سرى لانكا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 25

25 _ { عن أمير المؤمنين ( ع ) ( فى حديث طويل ) و فيه سأله عن أكرم واد على وجه الأرض فقال واد يقال له { سرانديب } سقط فيه آدم من السماء ;

از امير المؤمنين (ع) در ضمن {حديثى طولانى} از شريف ترين مكانهاى روى زمين سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مكان {سرانديب} ]سرى لانكا، لغت نامه دهخدا[ است كه آدم (ع) از

آسمان به آن جا نازل شد}.

سرزمين فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13،14

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

14 _ فراگيرى معارف و عمل به احكام الهى ، شرط پيروزى قوم موسى بر فاسقان و آزادسازى سرزمين آنان

فخذها . .. يأخذوا بأحسنها سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {ساوريكم} جواب فعل امر {فخذها بقوة و أمر قولك يأخدوا} باشد ; يعنى: {إن تاخذها و يأخذوا سأوريكم دار الفسقين} قابل ذكر است كه مجزوم نشدن {اوريكم}، على رغم اينكه جواب امر قرار گرفته، به سبب وجود {سين} است.

سرزمين فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 2،3،5،6

2 _ خداوند با نابودسازى فرعونيان ، تمام سرزمين آنان را ، از شرق تا غرب ، در اختيار بنى اسرائيل قرار داد .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشرق الأرض و مغربها

3 _ سرزمينى كه خداوند پس از هلاكت فرعونيان در اختيار بنى اسرائيل قرار داد ، سرزمينى پربركت و بسيار حاصلخيز بود .

مشرق الأرض و مغربها التى بركنا فيها

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ،

تحقق يافت .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 6

6- قوم عاد ( ساكنان سرزمين احقاف ) ، گرفتار انحراف و گناه

إذ أنذر قومه بالأحقاف

انذار در جايى صورت مى گيرد كه انحرافى وجود داشته باشد; چنان كه از ادامه آيه، گرفتارى آنان به شرك استفاده مى شود. {أحقاف} سرزمينى در جنوب جزيرة العرب بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 1

1 - قوم عاد ، داراى سرزمينى به نام { ارم }

إرم ذات العماد

كلمه {إرم}، بدل اشتمال براى {عاد} است; زيرا تخريب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود كه بر قوم عاد وارد شد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين است كه: {آيا نديدى خداوند با عاد چه كرد؟ آيا نديدى با ارم چه كرد؟}

سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 10

10 _ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : و أمّا القرية { التى أمطرت مطر السوء

} فهى سدوم قرية قوم لوط أمطراللّه عليهم حجارة من سجيل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: و اما قريه اى كه خداوند، باران {سوء} را بر آنان باراند، {سدوم}; يعنى، قريه قوم لوط بود كه خدا بارانى از سنگ {سجيل} بر آنان باريد (سجيل معرّب سنگ گل است)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 3

3 - قوم لوط ، در شهر ها و سرزمين هاى گوناگون مى زيستند .

و المؤتفك_ت

مطلب ياد شده، از جمع آمدن {المؤتفكات} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 7

7- شهر قوم لوط ، على رغم زير و رو شدن و زير باران كلوخ قرار گرفتن ، كاملاً منهدم نشد و ساليان درازى آثار آن باقى ماند .

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل . .. و إنهما لبإمام مبين

سرزمين قوم لوط در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 137 - 1

1 - ديار نابود شده قوم لوط در صدراسلام ، در مسير رفت و آمد كاروان ها به شام قرار داشت .

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

مفسران بر اين ديدگاه متفق اند كه ديار مخروبه قوم لوط، در مسير رفت و آمد از حجاز به شام قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 1

1 - عبور مردم عصر بعثت بر ديار نابود شده شهر قوم

لوط ، در مسير رفت و آمد شبانه روزى شان به شام

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين . و بالّيل أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 76 - 1،2

1- آثار شهر ويران شده قوم لوط ، تا عصر پيامبراسلام ( ص ) به جا مانده بود .

و إنها لبسبيل مقيم

{مقيم} به معناى {ثابت} است و {سبيل مقيم} يعنى جاده داير و مرجع ضمير {إنها} شهر عذاب شده قوم لوط است. بنابراين معناى آيه شريفه چنين مى شود: بقايا و آثار شهر قوم لوط در مسير جاده براى عابران آن راه، قابل مشاهده است.

2- آثار شهر ويران شده قوم لوط در كنار جاده اى داير ، قرار داشته و براى هر رهگذر و بيننده اى در عصر پيامبراسلام ( ص ) قابل مشاهده بود .

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها ... إن فى ذلك لأي_ت ... و إنها لبسبيل م

سرزمين قوم لوط و مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 5

5_ ديار قوم لوط ، در فاصله اى نه چندان دور از سرزمين مكه قرار داشت .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

برداشت فوق ، مبتنى بر اين است كه ضمير {هى} به قريه يا قريه هاى قوم لوط باز گردد و مقصود از {الظالمين} مشركان و كافران مكه باشد.

سرزمين كنعان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 3

3_ سرزمين كنعان ، خارج از قلمرو حكومتى مصر در زمان يوسف ( ع )

*

و جاء إخوة يوسف

بعيد به نظر مى رسد كه يوسف(ع) همه غلات را از تمامى مناطق مصر به مركز حكومت منتقل كرده باشد ; زيرا طبيعى آن بود كه غلات هر منطقه - به ويژه در آن زمان كه حمل و نقل امرى مشكل بود - در همان جا ذخيره شود. بنابراين اگر كنعان در قلمرو حكومت يوسف(ع) بود، در آن جا نيز انبارى تهيه مى شد و غلات در آن ذخيره مى گرديد و نيازى به آمدن كنعانيان به مركز مصر نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

سرزمين كوفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 21

21 _ أمير المؤمنين ( ع ) فرموده اند : { أول بقعة عبداللّه على ها ظهر الكوفة لما أمر اللّه أن يسجدوا لآدم ، سجدوا على ظهر الكوفة ;

اولين مكان مقدسى كه در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمين كوفه بود، آن هنگام كه خداوند ملائكه را مأمور سجده بر آدم كرد آنها بر آدم(ع) در سرزمين كوفه سجده كردند}.

سرزمين كوهستانى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 43 - 3

3_ سرزمينى كه نوح و قومش در آن سكونت داشتند ، منطقه اى كوهستانى بود .

قال سأوى إلى جبل يعصمنى من الماء

نكره آوردن {جبل} نشانگر آن است كه پسر نوح ، كوه مخصوصى

را در نظر نداشت; بلكه تصميمش بر آن بود كه كوه مناسبى را برگزيند. بنابراين در اطراف وى كوههاى متعددى وجود داشت و اين نشانه كوهستانى بودن آن منطقه است.

سرزمين مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

سرزمين مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 2

2 - قرار داشتن سرزمين مورچگان ، در منطقه اى پايين تر از منطقه اطراف آن

أتوا على واد النمل

واژه {على} براى استعلا به كار مى رود. بنابراين {على واد النمل} بيانگر اين نكته است كه منطقه اطراف سرزمين مورچگان مشرف بر آن بود و سرزمين مورچگان پايين تر از آن قرار داشت.

سرزمين موصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 11

11_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . فنزل نوح بالموصل من السفينة مع الثمانين . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. نوح با هشتاد نفر همراه در موصل از كشتى پياده شد ...}.

سرزمين هاى با بركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 12

12- مسجدالاقصى در سرزمينى ، سرشار از خير و بركت واقع شده است .

إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 3

3- حركت تند باد به سوى سرزمين سرشار از بركات الهى به فرمان سليمان ( ع )

تجرى بأمره إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

سرزمين هاى صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 5

5 - امكان تعلق گرفتن سرزمين هايى ، بدون درگيرى نظامى ، به مسلمانان ، به عنوان غنايم

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

سرزمين هاى موات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 1

1 - خداوند ، روانه كننده آب به سرزمين هاى خشك جهت روياندن گياهان است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا

{جرز} به جايى كوير مانند گفته مى شود كه ريشه گياه، در آن قطع شده و از بين رفته باشد (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {زرع } مصدر به معناى مفعول است.

سرزمين يمن در دوران قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 4،7

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان

بود.

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ، در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

سرسبزى سرزمين اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 78 - 2

2- محل سكونت مردم { ايكه } محلى سرسبز و برخوردار از درختان بسيار

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين

{ايكة} در لغت به معناى درخت پر شاخ و برگ است و در اين آيه مقصود از آن اسم جنس است; يعنى، درختان بسيار. گفتنى است نام گذارى مردم شعيب به {اصحاب الأيكه} ممكن است به منظور نكته ياد شده باشد.

سرسبزى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 134 - 2

2 - سرزمين عاد ، سرزمينى حاصلخيز و سرسبز با منابع آبى سرشار

و جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و نيز{عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارها است و اين امر حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين عاديان دارد.

سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سمت چپ سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1

1 - در

سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

سمت راست سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1

1 - در سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

شكايت مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 1،12

1- مردم شمال ، از طوايفى فسادانگيز به نام يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين شكايت بردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

مفسران و موّرخان، با استفاده از ادله مختلف و برخى متون باستانى، اين را مسلم گرفته اند كه مراد از يأجوج و مأجوج، همان قبايل مغول و تاتار هستند.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند

و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

ظالمان سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 2،3

2 _ هراس قوم موسى ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

3 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى قوم موسى ( ع ) براى ورود به آن سرزمين

و إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 4،8

4 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى بنى اسرائيل براى ورود به آن سرزمين

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

ظلم مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا

القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

عبرت از واژگونى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 5

5 - واژگونى شهر هاى قوم لوط ، مهم ترين فراز تاريخ عبرت آموز قوم لوط است .

و جاء فرعون و من قبله و المؤتفك_ت بالخاطئة

تعبير {مؤتفكات} درباره قوم لوط، به جاى نام بردن از آنان همچون نام فرعون، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

عجز مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 8

8- همجواران يأجوج و مأجوج ، خود از ايجاد سدّى محكم و غيرقابل نفوذ در برابر هجوم آن متجاوزان ، ناتوان بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

عجز مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 9

9- ساحل نشينان مناطق غربى سرزمين ذى القرنين ، از رويارويى با نيرو هاى او ناتوان بودند و در برابر تصميمات او ، قدرت مقاومت نداشتند .

وجد عندها قومًا قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

عذاب بر سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 5

5- سرزمين قوم لوط ، محل نزول عذاب الهى بر آنان

إلاّ امرأته إنها لمن الغ_برين

{غابر} (مفرد غابرين) در لغت به معناى باقى و بازمانده است و

مقصود از بازماندگان، عموم مردم لوط _ به استثناى آل لوط _ است كه در شهر ماندند و عذاب الهى آنان را فرا گرفت.

عفو مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 1

1- ذوالقرنين ، از كيفر ساحل نشينان غرب ، چشم پوشى كرد و تنها كسانى را كه بر ستم كارى خود باقى بمانند ، به مجازات تهديد كرد .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

عمل صالح مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

عوامل اختناق در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 12

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

فاصله منزلگاههاى سرزمين سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

18 - 4

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

فتح سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 14،15

14 _ تاختن بر جباران سرزمين مقدس و گشودن دروازه آن ، طرح پيشنهادى يوشع و كالب براى فتح بى درنگ آن سرزمين

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

15 _ آگاهى يوشع و كالب از روش برخورد با جباران سرزمين مقدس براى دستيابى به پيروزى

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 5،11

5 _ فتح سرزمين مقدس بدون مبارزه ، انتظار نابجاى قوم موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

11 _ بنى اسرائيل ، با اعلام كناره گيرى از نبرد ، خواستار معجزه موسى ( ع ) و امداد خاص الهى براى فتح سرزمين مقدس

فاذهب انت و ربك فقتلا

امدادهاى الهى و معجزات موسى(ع) براى نابودى فرعونيان در حضور بنى اسرائيل، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {اذهب . ..}، توقع و درخواست امداد خداوند و معجزه موسى(ع) براى نابودى جباران است،

به گونه اى كه نياز به جهاد و مبارزه نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2،5

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 2

2 _ محروميت قوم موسى ( ع ) از تسلط بر سرزمين مقدس و سكونت در آن ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخل ابداً . .. فانها محرمة عليهم

جمله {فانها محرمة . ..}، تفريع بر نافرمانى آنان از دستور موسى(ع) است، نه اينكه متفرع بر نفرين او (فافرق بيننا ...) باشد.

فرعون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت

- 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

فلسفه معجزه موسى(ع) در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 5

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

قارون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

قحطى در سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و

جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

قداست سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 5

5 - سرزمين ها ، از نظر تقدس و اهميت با يكديگر متفاوت اند .

بالواد المقدّس طوًى

كاخهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

كفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم

گرى و كفر آنان بوده است.

كفش كَنى در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 9

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

كم فهمى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 2

2- مواجه شدن ذوالقرنين _ در سومين پيشروى خود _ با مردمى كم بهره از درك و فهم لغات بيگانه و ناتوان از شناخت سريع آن

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

مراد از كُند فهمى ساكنان كوهستان در شناخت زبان ديگران اين است كه مفاهمه ذى القرنين با آنان دشوار بوده است.

كيفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

گرمسيرى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

گسترش سرزمين هاى اسلامى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 1

1_ خداوند پى در پى از حاكميت كفرپيشگان بر زمين مى كاست و بر سرزمين هاى اسلامى و حاكميت آن مى افزود .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مفسّران در تفسير آيه فوق چند نظر ابراز كرده اند. برخى گفته اند: مراد از {الأرض} مطلق زمين است و مقصود از كاستن از نواحى آن، ميراندن و هلاك كردن اهل زمين در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته اند: مراد از {الأرض} سرزمينهاى تحت نفوذ كفر است و منظور از كاستن نواحى آن، كوتاه كردن سيطره كفرپيشگان از آن است كه طبعاً به حاكميت اسلام بر آن جا مى انجامد.

گنج هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

لاوى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 5

5_ فرزند ارشد يعقوب بر آن شد كه در سرزمين مصر بماند و به كنعان باز نگردد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى

{براح} (مصدر أبرح) به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. {ال} در {الأرض} عهد حضورى است و اشاره به شهر و ديارى دارد

كه بنيامين در آن جا بازداشت شده است.

لوط(ع) در سرزمين سدوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 6

6 _ لوط ، پيامبرى مهاجر به ديار سدوم ، نه اهل آن سامان *

أخرجوهم من قريتكم

خداوند پيامبران پيش از لوط و پيامبر پس از وى، يعنى شعيب، را برادر قومشان خواند. ولى در مورد بعثت لوط چنين تعبيرى آورده نشد. اين مطلب مى تواند اشاره به اين باشد كه لوط از افراد امت قومش نبوده است. انتساب {قرية} به مخالفان لوط با اضافه آن به {كم} مى تواند بيانگر اين باشد كه لوط از مهاجران به آن ديار بوده است و آن ديار بنابر گفته مفسران بخشى از سرزمين كنعان بوده كه به شهر سدوم معروف بوده است.

مالكيت سرزمين اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 4

4- اقوام كافر پيشين در برابر انبيا احساس قدرت مى كردند و مدعى بودند كه سرزمين مسكونى آنان و انبيا از آنِ آنهاست .

لنخرجنّكم من أرضنا

از اينكه آنان، پيامبران را تهديد به اخراج كردند، احساس قدرت استفاده مى شود و از اينكه {أرض} (سرزمين) را به خود اضافه كردند; به دست مى آيد كه آنان مدعى حاكميت و مالكيت بر آن بودند.

مالكيت سرزمين انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 4

4- اقوام كافر پيشين در برابر انبيا احساس قدرت مى كردند و مدعى بودند كه سرزمين مسكونى آنان و انبيا از آنِ آنهاست .

لنخرجنّكم من أرضنا

از اينكه

آنان، پيامبران را تهديد به اخراج كردند، احساس قدرت استفاده مى شود و از اينكه {أرض} (سرزمين) را به خود اضافه كردند; به دست مى آيد كه آنان مدعى حاكميت و مالكيت بر آن بودند.

مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 6

6 - فرعونيان ( قبطيان ) سرزمين مصر را از آن خود مى دانستند .

يخرجاكم من أرضكم

محروميت از نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 14

14- ذوالقرنين ، آسيب ديدگان از يأجوج و مأجوج را به رحمت و اراده خداوند توجّه داد و آنان را از اعتماد مطلق به سد ، بازداشت .

ه_ذا رحمة من ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين و سدسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 12

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون

فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 3

3-

ذوالقرنين ، بر قوم ساحل دريا ، سلطه كامل يافته بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مشكلات مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

ملائكه در سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 1

1_ فرشتگان پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار قوم لوط رفتند و بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا

ملائكه عذاب در سرزمين قوم

لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 1

1 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار آن قوم رفتند و بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا

منزلگاههاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 1،3

1 - مردم سبا ، از خداوند خواستار طولانى شدن بين منزل گاه هاى سفرشان شدند .

و قدّرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و أيّامًا . .. فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارن

3 - سباييان ، نعمت امنيت راه ها و نزديكى منزل گاه هاى سفر را كفران نموده و به خويش ستم روا داشتند .

فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارنا و ظلموا أنفسهم

منشأ بركت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 5،6

5- بركت يافتن هر سرزمين ، درگرو خواست و عنايت خدا است .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

6- تفاوت سرزمين ها از جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

منشأ تفاوت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 6

6- تفاوت سرزمين ها از جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

موسى(ع) در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 3،4

3 - حضرت

موسى ( ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه، مراد {ديدن} است.

4 - خانواده و همراهان موسى ( ع ) در بيابان ، آتشى را كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، نديدند . *

فقال لأهله امكثوا أنّى ءانست نارًا

از گفته موسى(ع) كه فرمود: {من آتشى را ديدم} مى توان احتمال داد كه ديگر همراهان موسى(ع) آن آتش را نديده بودند. و گرنه ديدن را به خود اختصاص نمى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،5

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ، آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در آيه بعد) بدل براى {ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع) گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1،2

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى

( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

2 - خداوند در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) به موسى ( ع ) فهماند كه خطاب را مستقيماً از { اللّه } دريافت مى كند و كلام او را مى شنود .

إنّنى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

موسى(ع) در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

موسى(ع) و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 2

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر

هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

موقعيت جغرافيايى سرزمين اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 78 - 2

2- محل سكونت مردم { ايكه } محلى سرسبز و برخوردار از درختان بسيار

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين

{ايكة} در لغت به معناى درخت پر شاخ و برگ است و در اين آيه مقصود از آن اسم جنس است; يعنى، درختان بسيار. گفتنى است نام گذارى مردم شعيب به {اصحاب الأيكه} ممكن است به منظور نكته ياد شده باشد.

موقعيت جغرافيايى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 1،2

1 - در فاصله بين سرزمين سبا و سرزمين شام ، مراكز و اماكنى نزديك به هم وجود داشت كه از يكديگر قابل مشاهده بودند .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة

مراد از {القرى التى باركنا فيها} طبق گفته نوع مفسران، سرزمين شام است. گفتنى است كه مراد از {قرًى ظاهرة} مراكزى نزديك به هم است كه امكان مشاهده محلى از محل ديگر وجود داشته است.

2 - اتصال سرزمين سباييان به سرزمين شامات از طريق وجود شهر ها و روستا ها نعمتى براى آنان بود .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان . .. و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا في

آيه در ادامه قصه قوم سبأ و ذكر نعمت هايى است كه خداوند به آنان اعطا

كرده بود و از آنان خواسته بود كه در قبال آنها شكرگزارى كنند.

موقعيت جغرافيايى سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 4

4- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) مردمى نيرومند و سخت كوش بودند و در مناطق كوهستانى زندگى مى كردند .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل

مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 24 - 3

3- سرزمين قوم عاد ، داراى دره ها و پستى و بلندى ها *

مستقبل أوديتهم

{أودية} (جمع {وادى}) به معناى دره ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 2

2- سرزمين هلاك شده قوم عاد ، داراى فاصله جغرافيايى با شهر مكه *

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ماحولكم} در اين آيه، اين مفهوم را برساند كه سرزمين {عاد} نزديك به مكه نبود; در حالى كه سرزمين هاى هلاك شده ديگرى وجود داشته كه به مكه نزديك تر بوده است.

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 2

2 _ شهر قوم لوط نه چندان دور از شهر مكه و قابل دسترسى براى مردم آن جا

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 137 - 1،3

1 - ديار نابود شده قوم لوط در صدراسلام ، در مسير رفت و آمد كاروان ها به شام قرار داشت .

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

مفسران بر اين ديدگاه متفق اند كه ديار مخروبه قوم لوط، در مسير رفت و آمد از حجاز به شام قرار داشت.

3 - مسير گذر از ديار قوم لوط ، نقطه اى مشرف بر

آن ناحيه بوده است .

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

از به كار رفتن {على} _ كه براى استعلا است _ به جاى {با}، مى توان برداشت بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 1

1 - عبور مردم عصر بعثت بر ديار نابود شده شهر قوم لوط ، در مسير رفت و آمد شبانه روزى شان به شام

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين . و بالّيل أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 4

4 - محل تبليغ و رسالت يونس پيامبر ( ع ) ، به دريا نزديك بود . *

إذ أبق إلى الفلك المشحون

موقعيت جغرافيايى سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

موقعيت جغرافيايى سرزمين مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 7

7_ شهر مدين ، در نزديكى ديار قوم لوط قرار داشت .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

موقعيت جوّى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

موقعيت جوىّ سرزمين

كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

نابودى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 15

15 - خداوند ، سرزمين ثموديان را با خاك يكسان كرد .

فسوّيها

ضمير {فسوّاها} ممكن است به {زمين} برگردانده شود كه از سياق آيه به دست مى آيد. {تسويه سرزمين}; يعنى، ويران كردن بناها و هموار ساختن پستى و بلندى هاى آن. در احتمالى ديگر ضمير به {ثمود} برمى گردد; ولى مفاد آيه، برابرى ثموديان در عذاب نبوده; بلكه يعنى، {سوّاهم بالأرض} (آنها را با زمين مساوى ساخت).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 68 - 1

1_ عذاب نازل شده بر قوم ثمود ، موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در ديار ايشان شد .

كأن لم يغنوا فيها

{غِنىً} (مصدر لم يغنوا) به معناى اقامت كردن و سكنى گزيدن است. ضمير در {فيها} به {ديار} در آيه قبل برمى گردد و جمله {كأن لم يغنوا فيها}; يعنى، گويا قوم ثمود در ديارشان اقامت نكرده بودند و اين كنايه از بين رفتن ديار آنان است.

نزديكى سرزمين قوم ثمود به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا

و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نزديكى سرزمين قوم عاد به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نزديكى منزلگاههاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 1

1 - در فاصله بين سرزمين سبا و سرزمين شام ، مراكز و اماكنى نزديك به هم وجود داشت كه از يكديگر قابل مشاهده بودند .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة

مراد از {القرى التى باركنا فيها} طبق گفته نوع مفسران، سرزمين شام است. گفتنى است كه مراد از {قرًى ظاهرة} مراكزى نزديك به هم است كه امكان مشاهده محلى از محل ديگر وجود داشته است.

نعمت سرزمين آباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 11

11 - داشتن سرزمينى آباد و دل پذير ، امرى مطلوب و پسنديده است .

بلدة طيبة

نعمتهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 6

6 - سرزمين سبا ، سرزمينى بس دل نواز براى اهل آن بود .

بلدة طيبة

{بلدة} مبتدا است و خبر آن (لكم) به خاطر آسانى تلفظ حذف شده است.

نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 -

2،4

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

وارثان سرزمين قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 4

4 _ خداوند ، حضرت نوح ( ع ) و تمام كسانى را كه با او در كشتى بودند ، جانشين غرق شدگان و وارث سرزمين آنان قرار داد .

فنجّينه و من معه فى الفلك و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا

وارثان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه

21).

واژگونى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 1،6

1_ خداوند ، با زير و رو كردن ديار قوم لوط ، آنان را به عذاب استيصال گرفتار ساخت .

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

مراد از ضمير در {ع_اليها}، {سافلها} و {عليها} قريه و يا قريه هايى است كه قوم لوط در آنها زندگى مى كردند. عالى و سافل هر چيز به معناى بالاترين و پايين ترين قسمت آن است (لسان العرب).

6_ زير و زبر كردن ديار قوم لوط و بارش سنگ بر آنان ، عذابى برخاسته از امر خداوند

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليها حجارة

مراد از {أمرنا} عذاب الهى است. تعبير كردن از {عذاب} به {أمر} براى رساندن اين معناست كه: عذاب نازل شده ، برخاسته از امر و فرمان خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 4

4 - شهر هاى قوم لوط ، براثر عذاب الهى واژگون شد .

و المؤتفك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 1،2،3،7

1- خداوند ، شهر قوم لوط را در پى صدايى وحشتناك ، زير و رو و واژگون كرد .

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها

2- قوم لوط ، هم زمان با زير و رو شدن شهرشان ، دچار بارش كلوخهايى از سنگ و گِل ( سجّيل ) شدند .

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل

{سجيل} در لغت به معناى شيئى است كه از سنگ و گِل مخلوط باشد و

برخى از اهل لغت آن را {لفظى فارسى} و معرب {سنگ گِل} دانسته اند.

3- عمل لواط و همجنس بازى قوم لوط ، زمينه ساز نزول عذاب بر آنها و نابودى شهر و ديار و هلاكت خودشان گرديد .

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة مشرقين .

7- زير و رو شدن شهر و ديار قوم لوط و هلاكت آنان ، مصداق و مظهر عذاب دردناك الهى

نبّىء عبادى . .. و أن عذابى هو العذاب الأليم ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلنا ع_ليه

وعده تملك سرزمين هاى ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 3

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

ويرانى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات

ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل و كلوخ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 173 - 1

1 - بارش بارانى از سنگ گِل ( سجيل ) بر قوم لوط ، پس از هلاكت آنان و ويرانى كامل ديارشان

ثمّ دمّرنا الأخرين . و أمطرنا عليهم مطرًا

{إمطار} (مصدر {أمطرنا}) به معناى بارانيدن است. {مطرًا} مفعول {أمطرنا} و تنكير آن تنكير تنويع است; يعنى، {بر روى آنان نوعى باران فرو ريختيم}. در سوره حجر (آيه 74) نوع باران را بيان كرده است: {فجعلنا عاليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجيل; شهرشان را زيرورو كرديم و بر آنان سنگ هايى از سجيل (سنگ گِل) فرو ريختيم}.

ويژگيهاى سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 2

2 - { اِرم } ، سرزمينى داراى ساختمان هاى مرتفع

إرم ذات العماد

{عماد}، به معناى ساختمان هاى بلند است و به يك ساختمان {عمادة} گفته مى شود. (مصباح)

ويژگيهاى سرزمين بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 1،2

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى خوش آب و هوا و واجد همه شرايط مناسب زندگى ، اسكان داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و

روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

ويژگيهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 6،12

6 - سرزمين سبا ، سرزمينى بس دل نواز براى اهل آن بود .

بلدة طيبة

{بلدة} مبتدا است و خبر آن (لكم) به خاطر آسانى تلفظ حذف شده است.

12 - مردم سبا در مقطعى از تاريخ ، از سرزمينى آباد برخوردار بودند ، و خطاهايشان نيز از سوى خداوند بخشوده مى شد .

و لقد كان سبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال . .. بلدة طيبة و ربّ غفور

ويژگيهاى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 147 - 2

2 - سرزمين ثموديان ، سرزمينى حاصلخيز با منابع آبى سرشار

فى جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و {عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارهااست و آن حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين ثموديان دارد.

ويژگيهاى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 134 - 2

2 - سرزمين عاد ، سرزمينى حاصلخيز و سرسبز با منابع آبى سرشار

و جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و نيز{عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارها است و اين امر حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين عاديان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 3

3 - استحكام سرزمين عاد و عظمت ساختمان هاى آن

، مانع تأثير عذاب الهى در تخريب و نابودى آن نبود .

كيف فعل ربّك . .. إرم ذات العماد

هامان در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

هجرت از سرزمين شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، افراد مؤمن و موحد را ، به هجرت از سرزمين شرك تشويق مى كرد .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى

اعلام ابراهيم(ع) به هجرت خود از سرزمين شرك، ممكن است به اين جهت باشد كه افراد اندكى كه ايمان آورده و موحد شده اند، همانند او هجرت كنند.

هجرت از سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 171 - 4

4 - نجات لوط ( ع ) و اهلش از عذاب الهى ، در گرو خروج آنان از شهر

فنجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا فى الغ_برين

از واژه {الغابرين} استفاده مى شود كه بر جاى ماندگان در شهر، گرفتار عذاب شدند و بيرون روندگان از شهر نجات يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 172 - 1

1 - هلاكت قوم لوط ، پس از خروج وى و خاندان مؤمنش از شهر

فنجّين_ه و أهله . .. ثمّ دمّرنا الأخرين

{تدمير} (مصدر {دمّرنا}) مرادف {إهلاك}

و به معناى نابود كردن و از ميان برداشتن است; يعنى، {سپس ديگران را هلاك گردانيديم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 13،14،15

13_ نجات لوط ( ع ) و خانواده اش در گرو خروج آنان از ديار قوم لوط بود .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

14_ لوط ( ع ) موظف بود پيش از نزول عذاب ، به طور محرمانه و بدون آگاهى قومش ، از ديار آنان خارج شود .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

تأكيد فرشتگان بر اينكه لوط(ع) بايد شبانه كوچ كند، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. گفتنى است كه اين احتمال، در صورتى موجه است كه سخن فرشتگان با لوط(ع) (فأسر ...) در شب نزول عذاب نبوده باشد; بلكه در روز قبل، آن سخن ايراد شده باشد.

15_ فرشتگان ، از لوط ( ع ) و خاندانش خواستند كه به هنگام خروج از ديارشان ، از حركت باز نايستند و به سوى خانه و كاشانه باز نگردند .

و لايلتفت منكم أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 1،3

1- فرشتگان ، از حضرت لوط ( ع ) خواستار خارج ساختن خاندانش از شهر در پاسى از شب ، جهت نجات از عذاب الهى شدند .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

3- لوط ( ع ) ، مأموريت يافت كه هم زمان با خارج ساختن خاندانش از شهر ، خود نيز در پى آنان حركت كند .

فأسر بأهلك . .. و اتّبع أدب_رهم

هجرت از سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 86 - 6،7

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 3

3 - فرمان خداوند به حركت شبانه بنى اسرائيل ، طرحى براى بيرون

كشاندن فرعونيان از سرزمينشان

أن أسر بعبادى . .. فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

هجرت به سرزمين با بركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 6

6- هجرت از محيط آلوده و بلاد كفر و شرك به سرزمين پاك و بركت خيز امرى است بايسته و سزاوار .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

هجرت به مشرق سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

هدهد و سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 5

5 - هدهد ، پيامدار خبرى بزرگ و قطعى از سرزمين { سبا } براى سليمان ( ع )

و جئتك من سبإ بنبإ يقين

{نبأ} به خبر مهم و شنيدنى گفته مى شود; يعنى، {براى تو از سبا خبرى قطعى آورده ام كه بسيار مهم و شنيدنى است.

سرزمين حجر

{سرزمين حجر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 1،2

1 _ قوم ثمود پس از انقراض قوم عاد تشكل يافته و در سرزمين حجر به تمدن رسيدند .

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

{ال} در {الأرض} عهد ذهنى است و اشاره به سرزمينى است كه قوم ثمود در آن

ساكن بودند كه بين حجاز و شام قرار گرفته است.

2 _ خلافت قوم ثمود در زمين و سكونت گزيدن آنان در سرزمين حجر ، نعمتى الهى بر آنان

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

سرزمين شام

{سرزمين شام}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 13،14

13 _ بنى اسرائيل ، مأمور داخل شدن به سرزمين مقدس شام

ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يعنى الشام . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

14 _ ورود بنى اسرائيل به شام ، پس از توبه و رضايت خداوند از ايشان ، در پايان چهل سال سرگردانى

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) روايت شده كه بعد از تلاوت آيه فوق فرمود: . .. ثم دخلوها بعد اربعين سنة ... و ما كان خروجهم من مصر و دخولهم الشام الا من بعد توبتهم و رضاء اللّه عنهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

سرزمين مصر

{سرزمين مصر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 19

19 _ سرزمين مصر ، جايگاه سرگردانى قوم موسى بمدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در مورد سرگردانى قوم موسى روايت شده: . .. فتاهوا فى الارض اربعين سنة فى مصر و فيا فيها ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 1

1 _ فرعون ، برخوردار از اقتدار و سلطنتى با نفوذ در سرزمين مصر بود .

يأتوك بكل سحر عليم

فعل {يأتوك} جواب فعل امر قرار گرفته و به حرف شرطِ مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين است: ان ترسل الحاشرين يأتوك بكل ساحر عليم. انتخاب اين تركيب براى كلام حاوى اين نكته است كه فرستادن نيروها مستلزم آوردن ساحران است و اين حكايت از نفوذ فراوان فرعون و مأموران وى بر سرزمين مصر دارد.

ادعاى مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

اشراف فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

باغهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

بنى اسرائيل در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

تاريخ سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 2

2 _ مصر ، سرزمين كفر بود .

من القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10

- حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جادوگران در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جادوگرى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

چشمه هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

حاكمان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته است.

حكومت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

سرزمين مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

عوامل اختناق در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 12

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

فرعون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

قارون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

كاخهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

گنج هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

لاوى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 5

5_ فرزند ارشد يعقوب بر آن شد كه در سرزمين مصر بماند و به كنعان باز نگردد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى

{براح} (مصدر أبرح) به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. {ال} در {الأرض} عهد حضورى است و اشاره به شهر و ديارى دارد كه بنيامين در آن جا بازداشت شده است.

مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 6

6 - فرعونيان ( قبطيان ) سرزمين مصر را از آن خود مى دانستند .

يخرجاكم من أرضكم

محروميت از نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

موسى(ع) در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

موسى(ع) و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 2

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 2،4

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - ديار فرعونيان

، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

وارثان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

هامان در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

هجرت از سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 6،7

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند

خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 3

3 - فرمان خداوند به حركت شبانه بنى اسرائيل ، طرحى براى بيرون كشاندن فرعونيان از سرزمينشان

أن أسر بعبادى . .. فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

هجرت به مشرق سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2

- خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

سرزمين مقدس

{سرزمين مقدس}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 1،5،8،9،10،12،13

1 _ ورود به سرزمين مقدس و تصرف آن ، فرمان موسى ( ع ) به قوم خويش

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

5 _ جهاد در راه خدا براى تصرف سرزمين مقدس ، سپاسگزارى قوم موسى ( ع ) در برابر نعمت هاى خداوند

اذكروا نعمة اللّه . .. يقوم ادخلوا الارض المقدسة

فرمان موسى(ع) به بنى اسرائيل (ادخلوا الارض) پس از بيان نعمتهاى الهى بر آنان، بيانگر آن است كه اجراى آن فرمان، سپاس نعمتهاى ياد شده است.

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

9 _ خطر بروز برخورد و جنگ با ساكنان سرزمين مقدس به هنگام ورود قوم موسى ( ع ) به آن

ادخلوا . .. و لاترتدوا على ادباركم

10 _ هشدار موسى ( ع ) به زيانكارى قوم خويش در صورت فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با جباران سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

12 _ تقدير الهى به سكنا گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، مشروط به جهاد و مبارزه آنان بود .

التى كتب اللّه لكم . .. و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

از مصاديق خسران (فتنقلبوا خسرين)، محروميت قوم موسى(ع) از ورود به

سرزمين مقدس است. بنابراين سكونت آنان در سرزمين مقدس در صورتى مقدر خواهد بود كه در برابر دشمن مقاومت كنند.

13 _ بنى اسرائيل ، مأمور داخل شدن به سرزمين مقدس شام

ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يعنى الشام . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1،4،5

1 _ تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

4 _ عصر موسى ( ع ) مصادف با حضور مردمانى قدرتمند و زورگو در سرزمين مقدس

ان فيها قوماً جبارين

5 _ فتح سرزمين مقدس بدون مبارزه و درگيرى ، انتظار نابجاى قوم موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها فان يخرجوا منها فانا دخلون

آيه و سياق آن، حكايت از تخطئه انديشه قوم موسى(ع) (فتح سرزمين قدس بدون مبارزه) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 1،3،12،24،25

1 _ يورش به سرزمين مقدس از دروازه آن ، پيشنهاد دو نفر از ياران موسى ( ع )

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

3 _ ياران موسى ( ع ) و وفاداران به او براى نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، جمعى اندك و ناچيز

ان فيها قوماً جبارين . .. قال رجلان من الذين يخافون

12 _ يوشع و كالب ، در عين ترس از دشمن ، مردم را براى يورش به

سرزمين مقدس فرا خواندند .

قال رجلان من الذين يخافون

برداشت فوق مبنى بر اين است كه مفعول محذوف {يخافون}، {جبارين} باشد.

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . .. ان كنتم مؤمنين

25 _ دعوت يوشع بن نون و كالب بن يافنا ( عموزاده هاى حضرت موسى ( ع ) ) ، از بنى اسرائيل براى ورود به سرزمين مقدس

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: احدهما يوشع بن نون و الاخر كالب بن يافنا قال: و هما ابنا عمه . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 303، ح 68; نورالثقلين، ج 1، ص 606، ح 113.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 2،4

2 _ هراس قوم موسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

4 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى بنى اسرائيل براى ورود به آن سرزمين

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 1،5،6

1 _ قوم موسى ( ع ) ، محروم از تصرف سرزمين مقدس به مدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

مراد از {محرمة}، حرمت تكوينى است نه حرمت تشريحى.

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز

سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

6 _ ترك جهاد از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

بنى اسرائيل در سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 1

1 - تعلق اراده الهى بر اختصاص دادن نقطه اى از زمين ( ارض مقدس ) به بنى اسرائيل [ زمان موسى و فرعون ] در خارج از كشور مصر

و نمكّن لهم فى الأرض

{تمكين} از ريشه {مكان} و به معناى اسكان دادن است. بنابراين {نمكّن لهم فى الأرض}; يعنى، {نجعل لهم مكاناًيستقرون فيه}. گفتنى است {ارض مقدس} مكان و سرزمينى بود كه خداوند براى بنى اسرائيل مقرر فرموده بود (ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب اللّه لكم)، (مائده، آيه 21).

ظالمان سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 2،3

2 _ هراس قوم موسى ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

3 _ خروج جباران از

سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى قوم موسى ( ع ) براى ورود به آن سرزمين

و إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 4،8

4 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى بنى اسرائيل براى ورود به آن سرزمين

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

فتح سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 14،15

14 _ تاختن بر جباران سرزمين مقدس و گشودن دروازه آن ، طرح پيشنهادى يوشع و كالب براى فتح بى درنگ آن سرزمين

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

15 _ آگاهى يوشع و كالب از روش برخورد با جباران سرزمين مقدس براى دستيابى به پيروزى

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 5،11

5 _ فتح سرزمين مقدس بدون مبارزه ، انتظار نابجاى قوم موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

11 _ بنى اسرائيل ، با اعلام كناره گيرى از نبرد ، خواستار معجزه موسى ( ع ) و امداد خاص الهى براى فتح سرزمين مقدس

فاذهب انت و ربك فقتلا

امدادهاى الهى و معجزات موسى(ع) براى نابودى فرعونيان در حضور بنى اسرائيل، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد

از {اذهب . ..}، توقع و درخواست امداد خداوند و معجزه موسى(ع) براى نابودى جباران است، به گونه اى كه نياز به جهاد و مبارزه نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2،5

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 2

2 _ محروميت قوم موسى ( ع ) از تسلط بر سرزمين مقدس و سكونت در آن ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخل ابداً . .. فانها محرمة عليهم

جمله {فانها محرمة . ..}، تفريع بر نافرمانى آنان از دستور موسى(ع) است، نه اينكه متفرع بر نفرين او (فافرق بيننا ...)

باشد.

سرزمين ها

آبادانى سرزمين قوم سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 12

12 - مردم سبا در مقطعى از تاريخ ، از سرزمينى آباد برخوردار بودند ، و خطاهايشان نيز از سوى خداوند بخشوده مى شد .

و لقد كان سبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال . .. بلدة طيبة و ربّ غفور

آبادانى سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 6

6 - برخوردارى از توان رزمىِ فراوان و توسعه كشاورزى و آبادانى سرزمين ها ، برترين جلوه هاى تمدن در جوامع پيشين بوده است .

كانوا أشدّ منهم قوّة و أثاروا الأرض و عمروها أكثر ممّا عمروها

{إثارة} (مصدر {أثاروا}) به معناى {زير و رو كردن} است و در اين جا، منظور، زير و رو كردن خاك براى زراعت يا ساختمان سازى و غير آن است.

آيات خدا در سرزمين سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 2

2 - وجود دو باغ در بخش راست و چپ شهر سبا ، نشانه اى از نشانه هاى خدا بود .

و لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

احترام سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8،9

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

9 - ورود با كفش در

سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

اختيار مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ادعاى مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

ارزش سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 6

6- تفاوت سرزمين ها از جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

استحكام سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 3

3 - استحكام سرزمين عاد و عظمت ساختمان هاى آن ، مانع تأثير عذاب الهى در تخريب و نابودى آن نبود .

كيف فعل ربّك . .. إرم ذات العماد

استمداد مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 7

7- آسيب پذيران از هجوم يأجوج و مأجوج ، از ذوالقرنين براى ساختن سدّى در ميانه دو رشته كوه بلند در برابر هجوم آن متجاوزان ، كمك خواستند .

قالوا ي_ذا القرنين . .. تجعل بيننا و بينهم سدًّا

اقرار مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 4

4- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين و به توان مندى و خيرخواهى وى اذعان كردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

با اين كه {ذوالقرنين} بومى منطقه مورد بحث نبود، ولى با قرائن و شواهد و ديدن قدرت علمى و اجرايى او، مردم، به اين نكته واقف شدند كه او، كسى است كه مى تواند سدّى غير قابل نفوذ در برابر حملات دشمنان براى آنان برپا كند و نيز به خير خواهى او و اين كه او غرضى مادّى و قصدى سلطگرانه ندارد، پى بردند، لذا پيشنهاد خود را با او مطرح كردند.

امكانات مادى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

امنيت در سرزمين قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 7

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ،

در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

اولين نبى سرزمين مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 8

8 - رسول خدا ( ص ) ، نخستين پيامبر مبعوث شده در سرزمين مكه

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

مراد از {قوماً} مردم سرزمين مكه است و {ما} در {ما أتاهم} نافيه مى باشد; يعنى، مردمى كه پيش از تو براى آنان هشدار دهنده اى مبعوث نشده است.

اهميت دفاع از سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 2

2 _ ملاك وجوب شركت مسلمانان در پيكار با دشمنان ، دفاع از اسلام و سرزمين آن است ، نه خصوصيات رهبرى جامعه و صلاحيت و عدم صلاحيت وى براى فراخوانى به جنگ .

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

به كارگيرى فعل مجهول (قيل) و عدم ذكر نام و خصوصيات كسى كه فرمان جهاد را صادر مى كند، مفيد برداشت فوق است.

اهميت سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 6

6 - اهميت سرزمين سبا و مسائل آن براى سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تحقيق و بررسى درباره سبا و مسائل آن، نشانگر اهميت اين موضوع در نظر سليمان است.

ايمان ظالمان مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 4

4- ذوالقرنين ، به ايمان آوردن ظالمان ساحل دريا و دست برداشتن آنان

از ظلم و فساد ، اميدوار بود و در مجازات آنان شتابى نداشت .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

حرف {سوف} براى آينده است و فعل هاى شرط ({آمن} و {عمل}) در آيه بعد، قرينه اين است كه ذى القرنين، به احتمال ايمان آوردن ظالمان، در مجازات آنان تعجيل نكرده است.

ايمان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

باديه نشينى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1،3

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان را به پوشاند، در بين آنان مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

3- ذوالقرنين ، در شرق سرزمين خويش ، با مردمى ساكن بيابانى كويرى و بدون گياه مواجه شد . *

لم نجعل لهم من دونها سترًا

از واژه {لم نجعل} اين احتمال جان مى گيرد كه بى پناهى در برابر

تابش آفتاب، معلول امورى بود كه به {جعل} الهى مربوط مى شود، مانند كويرى بودن سرزمين كه از امور طبيعى است.

بارش سنگ بر سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل و كلوخ بود.

باغهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1،2

1 - در سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

2 - وجود دو باغ در بخش راست و چپ شهر سبا ، نشانه اى از نشانه هاى خدا بود .

و لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

باغهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

برهنگى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها

سترًا

بنى اسرائيل در سرزمين مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 1

1 - تعلق اراده الهى بر اختصاص دادن نقطه اى از زمين ( ارض مقدس ) به بنى اسرائيل [ زمان موسى و فرعون ] در خارج از كشور مصر

و نمكّن لهم فى الأرض

{تمكين} از ريشه {مكان} و به معناى اسكان دادن است. بنابراين {نمكّن لهم فى الأرض}; يعنى، {نجعل لهم مكاناًيستقرون فيه}. گفتنى است {ارض مقدس} مكان و سرزمينى بود كه خداوند براى بنى اسرائيل مقرر فرموده بود (ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب اللّه لكم)، (مائده، آيه 21).

بى خانمانى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بى نظيرى سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

پاكى سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

تاريخ سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 -

23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

تاريخ سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 4

4 _ آثار و بقايايى از شهر ويران شده قوم لوط ، تا عصر بعثت پيامبر ( ص ) بر جاى مانده بود .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

تاريخ سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

تاريخ سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 2

2 _ مصر ، سرزمين كفر بود .

من القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر

*

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

تشكل مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

تفاوت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 1

1_ زمين متشكل از قطعه ها و سرزمين هاى گوناگون چيده شده كنار يكديگر

و فى الأرض قطع متج_ورت

{قطع} (جمع قطعة) به معناى اجزا و قسمتهاست. {تجاور} (مصدر متجاورات) به معناى در جوار و نزديك يكديگر بودن است. توصيف سرزمينها به قطعه ها و بخشها مى تواند به اعتبار اختلاف و تفاوت آنها باشد. بنابراين مراد از {قطع متجاورات} اين است كه: مناطق زمين على رغم نزديك بودن و متصل بودن به يكديگر، مختلف و گوناگونند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 13

13- سرزمين ها در تقدس و ارجمندى ، متفاوتند .

من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

تمجيد خداوند از سرزمين {مسجدالأقصا} نمايانگر تفاوت آن سرزمين با ديگر سرزمينهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79

- 16 - 5

5 - سرزمين ها ، از نظر تقدس و اهميت با يكديگر متفاوت اند .

بالواد المقدّس طوًى

تقدس سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 9

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

تمدن در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

تمدن در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 12

12- وجود تمدن در غرب سرزمين ذى القرنين

وجد عندها قومًا . .. إمّا أن تعذّب

ظلم و ايمان و عمل صالح و مجازات _ كه آيات بعد در باره ساحل نشينان ياد كرده است _ از مشخصات جوامع متمدن است.

تمدن مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 4،5

4- تمدن منطقه شمال زمين در عهد ذوالقرنين ، ضعيف بوده است .

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

چنان چه مراد از يأجوج

و مأجوج، همان مغول و تاتار باشند، آيه در توصيف ساكنان شمال سرزمين ذى القرنين خواهد بود.

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

تمدن مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تمدن مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تملك سرزمين يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،3،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان

مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

جادوگران در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جعاله مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 9

9- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، با اظهار آمادگى براى پرداخت دست مزد به ذوالقرنين در برابر ساختن سد ، او را دعوت به عقد قرارداد جعاله كردند .

فهل نجعل لك خرجًا على

أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جغرافياى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 3

3_ محل سكونت قوم لوط ، داراى دو بخش مرتفع ( دامنه كوه ) و پست ( زمين هموار ) بود .

جعلنا ع_ليها سافلها

جمله {جعلنا عاليها سافلها} را مى توان دو گونه معنا كرد: 1. قسمت بالاى ديار قوم لوط را پايين آورديم; يعنى زير و رو كرديم; 2. خانه هايى كه در محل مرتفع قرار داشت، بر قسمتهايى كه پايين قرار داشت، فرو ريختيم. برداشت فوق، مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 5

5_ ديار قوم لوط ، در فاصله اى نه چندان دور از سرزمين مكه قرار داشت .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

برداشت فوق ، مبتنى بر اين است كه ضمير {هى} به قريه يا قريه هاى قوم لوط باز گردد و مقصود از {الظالمين} مشركان و كافران مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 7

7_ شهر مدين ، در نزديكى ديار قوم لوط قرار داشت .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

جهل مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

چشمه هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

حاصلخيزى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 147 - 2

2 - سرزمين ثموديان ، سرزمينى حاصلخيز با منابع آبى سرشار

فى جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و {عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارهااست و آن حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين ثموديان دارد.

حاكمان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى

شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته است.

حكومت در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

خانه هاى مرتفع سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 2

2 - { اِرم } ، سرزمينى داراى ساختمان هاى مرتفع

إرم ذات العماد

{عماد}، به معناى ساختمان هاى بلند است و به يك ساختمان {عمادة} گفته مى شود. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

خطر گرگ در سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 6

6_ حمله گرگ ها به آدميان در اطراف كنعان و مراتع آن ، خطرى شايع و متوقع در عصر يعقوب ( ع )

أخاف أن يأكله الذئب و أنتم عنه غ_فلون

درخت سدر در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 7

7 - در پى از بين رفتن باغ

هاى دل نواز قوم سبا با سيل بنيان كن ، مقدار ناچيزى درخت سدر در جاى آنها روييد .

و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أُكل خمط و أثل و شىء من سدر قليل

درخت گز در سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 6

6 - دو باغ دل نواز قوم سبا ، در پى جارى شدن سيل به باغ هايى از درختانى با ميوه هاى ناگوار و گز تبديل شدند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أكل خمط و أثل

{خمط} در لغت به درختى گفته مى شود كه خار ندارد و نيز گفته شده كه درخت گز است (مفردات راغب) هم چنين به معناى ميوه ترش مزه يك درخت آمده است (عمدة الحفاظ). {أثل} به درخت شوره گز گفته مى شود.

دره هاى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 24 - 3

3- سرزمين قوم عاد ، داراى دره ها و پستى و بلندى ها *

مستقبل أوديتهم

{أودية} (جمع {وادى}) به معناى دره ها است.

دفاع مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 5

5- قوم درگير با يأجوج و مأجوج از كوه هاى مرتفع به عنوان سدّ دفاعى در برابر هجوم آنان بهره مى بردند .

حتّى إذا بلغ بين السدّين . .. إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

دين درمغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 11

11- دين الهى

، با تلاش ذوالقرنين ، تا آخرين نقطه سرزمين او ، گسترش يافت .

و أمّا من ءامن

زبان مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 5

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

زبان مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زبان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زندگى در سرزمين هاى خوش آب و هوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 8

8 - مطلوبيت زندگى در

سرزمين هاى خوش آب و هوا

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

زندگى در سرزمين هاى كوهستانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 6

6 - مناطق مرتفع زمين ، داراى ارزش برتر براى زيست

و ءاوين_هما إلى ربوة

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {ربوة} به ارزش مناطق مرتفع اشاره داشته باشد، نه صرف يك گزارش تاريخى.

سپاه سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 1

1 - قوم عاد ، داراى سرزمينى به نام { ارم }

إرم ذات العماد

كلمه {إرم}، بدل اشتمال براى {عاد} است; زيرا تخريب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود كه بر قوم عاد وارد شد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين است كه: {آيا نديدى خداوند با عاد چه كرد؟ آيا نديدى با ارم چه كرد؟}

سرزمين ارم در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

سرزمين با بركت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 2،4

2- حضرت ابراهيم و لوط ( ع ) ، از جامعه آلوده خود به سرزمينى بركت خيز هجرت كردند .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

4- هجرتگاه ابراهيم و لوط ( ع ) ( شام _ فلسطين ) ، براى تمام مردم جهان با بركت است .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها للع_لمين

{عالم} به معناى همه خلق و يا دسته اى از موجودات است. جمع آمدن آن (عالمين) براى بيان استغراق و شمول تمامى اصناف موجودات است. مقصود از آن در اين آيه، همه مردم از تمامى اقوام و قبايل دور و نزديك مى باشد. گفتنى است نوع مفسران برآنند كه مقصود از سرزمين مبارك، شام (فلسطين) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 3

3 _ سرزمينى كه خداوند پس از هلاكت فرعونيان در اختيار بنى اسرائيل قرار داد ، سرزمينى پربركت و بسيار حاصلخيز بود .

مشرق الأرض و مغربها التى بركنا فيها

سرزمين سبأ در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3 - شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33

- 2

2 - مملكت سبا در عهد سليمان ، داراى نيروى دفاعى و امكانات جنگى قوى و نيز رزم آوران سلحشور و بى باك

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

{قوة} به معناى نيرو و نكره آمدنش بيانگر عظمت و گستردگى آن است. بنابراين {نحن أُولوا قوّة}; يعنى، ما از نيرويى بسيار گسترده و عظيم برخورداريم. {بأس} به معناى شجاعت و دلاورى است. بنابراين {بأس شديد} برابر با سلحشورى و بى باكى است.

سرزمين سدوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 10

10 _ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : و أمّا القرية { التى أمطرت مطر السوء } فهى سدوم قرية قوم لوط أمطراللّه عليهم حجارة من سجيل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: و اما قريه اى كه خداوند، باران {سوء} را بر آنان باراند، {سدوم}; يعنى، قريه قوم لوط بود كه خدا بارانى از سنگ {سجيل} بر آنان باريد (سجيل معرّب سنگ گل است)}.

سرزمين سرانديب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 25

25 _ { عن أمير المؤمنين ( ع ) ( فى حديث طويل ) و فيه سأله عن أكرم واد على وجه الأرض فقال واد يقال له { سرانديب } سقط فيه آدم من السماء ;

از امير المؤمنين (ع) در ضمن {حديثى طولانى} از شريف ترين مكانهاى روى زمين سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مكان {سرانديب} ]سرى لانكا، لغت نامه دهخدا[ است كه آدم (ع) از آسمان به آن جا نازل شد}.

سرزمين سرى لانكا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 25

25 _ { عن أمير المؤمنين ( ع ) ( فى حديث طويل ) و فيه سأله عن أكرم واد على وجه الأرض فقال واد يقال له { سرانديب } سقط فيه آدم من السماء ;

از امير المؤمنين (ع) در ضمن {حديثى طولانى} از شريف ترين مكانهاى روى زمين سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مكان {سرانديب} ]سرى لانكا، لغت نامه دهخدا[ است كه آدم (ع) از آسمان به آن جا نازل شد}.

سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 6

6- قوم عاد ( ساكنان سرزمين احقاف ) ، گرفتار انحراف و گناه

إذ أنذر قومه بالأحقاف

انذار در جايى صورت مى گيرد كه انحرافى وجود داشته باشد; چنان كه از ادامه آيه، گرفتارى آنان به شرك استفاده مى شود. {أحقاف} سرزمينى در جنوب جزيرة العرب بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 1

1 - قوم عاد ، داراى سرزمينى به نام { ارم }

إرم ذات العماد

كلمه {إرم}، بدل اشتمال براى {عاد} است; زيرا تخريب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود كه بر قوم عاد وارد شد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين است كه: {آيا نديدى خداوند با عاد چه كرد؟ آيا نديدى با ارم چه كرد؟}

سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 10

10 _ { عن أبى جعفر ( ع )

قال : و أمّا القرية { التى أمطرت مطر السوء } فهى سدوم قرية قوم لوط أمطراللّه عليهم حجارة من سجيل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: و اما قريه اى كه خداوند، باران {سوء} را بر آنان باراند، {سدوم}; يعنى، قريه قوم لوط بود كه خدا بارانى از سنگ {سجيل} بر آنان باريد (سجيل معرّب سنگ گل است)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 3

3 - قوم لوط ، در شهر ها و سرزمين هاى گوناگون مى زيستند .

و المؤتفك_ت

مطلب ياد شده، از جمع آمدن {المؤتفكات} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 7

7- شهر قوم لوط ، على رغم زير و رو شدن و زير باران كلوخ قرار گرفتن ، كاملاً منهدم نشد و ساليان درازى آثار آن باقى ماند .

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل . .. و إنهما لبإمام مبين

سرزمين قوم لوط در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 137 - 1

1 - ديار نابود شده قوم لوط در صدراسلام ، در مسير رفت و آمد كاروان ها به شام قرار داشت .

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

مفسران بر اين ديدگاه متفق اند كه ديار مخروبه قوم لوط، در مسير رفت و آمد از حجاز به شام قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 1

1 -

عبور مردم عصر بعثت بر ديار نابود شده شهر قوم لوط ، در مسير رفت و آمد شبانه روزى شان به شام

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين . و بالّيل أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 76 - 1،2

1- آثار شهر ويران شده قوم لوط ، تا عصر پيامبراسلام ( ص ) به جا مانده بود .

و إنها لبسبيل مقيم

{مقيم} به معناى {ثابت} است و {سبيل مقيم} يعنى جاده داير و مرجع ضمير {إنها} شهر عذاب شده قوم لوط است. بنابراين معناى آيه شريفه چنين مى شود: بقايا و آثار شهر قوم لوط در مسير جاده براى عابران آن راه، قابل مشاهده است.

2- آثار شهر ويران شده قوم لوط در كنار جاده اى داير ، قرار داشته و براى هر رهگذر و بيننده اى در عصر پيامبراسلام ( ص ) قابل مشاهده بود .

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها ... إن فى ذلك لأي_ت ... و إنها لبسبيل م

سرزمين قوم لوط و مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 5

5_ ديار قوم لوط ، در فاصله اى نه چندان دور از سرزمين مكه قرار داشت .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

برداشت فوق ، مبتنى بر اين است كه ضمير {هى} به قريه يا قريه هاى قوم لوط باز گردد و مقصود از {الظالمين} مشركان و كافران مكه باشد.

سرزمين كنعان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 3

3_ سرزمين كنعان ، خارج

از قلمرو حكومتى مصر در زمان يوسف ( ع ) *

و جاء إخوة يوسف

بعيد به نظر مى رسد كه يوسف(ع) همه غلات را از تمامى مناطق مصر به مركز حكومت منتقل كرده باشد ; زيرا طبيعى آن بود كه غلات هر منطقه - به ويژه در آن زمان كه حمل و نقل امرى مشكل بود - در همان جا ذخيره شود. بنابراين اگر كنعان در قلمرو حكومت يوسف(ع) بود، در آن جا نيز انبارى تهيه مى شد و غلات در آن ذخيره مى گرديد و نيازى به آمدن كنعانيان به مركز مصر نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

سرزمين كوفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 21

21 _ أمير المؤمنين ( ع ) فرموده اند : { أول بقعة عبداللّه على ها ظهر الكوفة لما أمر اللّه أن يسجدوا لآدم ، سجدوا على ظهر الكوفة ;

اولين مكان مقدسى كه در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمين كوفه بود، آن هنگام كه خداوند ملائكه را مأمور سجده بر آدم كرد آنها بر آدم(ع) در سرزمين كوفه سجده كردند}.

سرزمين مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون

سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

سرزمين مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 2

2 - قرار داشتن سرزمين مورچگان ، در منطقه اى پايين تر از منطقه اطراف آن

أتوا على واد النمل

واژه {على} براى استعلا به كار مى رود. بنابراين {على واد النمل} بيانگر اين نكته است كه منطقه اطراف سرزمين مورچگان مشرف بر آن بود و سرزمين مورچگان پايين تر از آن قرار داشت.

سرزمين موصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 11

11_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . فنزل نوح بالموصل من السفينة مع الثمانين . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. نوح با هشتاد نفر همراه در موصل از كشتى پياده شد ...}.

سرزمين هاى با بركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 12

12- مسجدالاقصى در سرزمينى ، سرشار از خير و بركت واقع شده است .

إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 3

3- حركت تند باد به سوى سرزمين سرشار از بركات الهى به فرمان سليمان ( ع )

تجرى بأمره إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

سرزمين هاى صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 5

5 - امكان تعلق گرفتن سرزمين هايى ، بدون درگيرى نظامى ، به مسلمانان ، به

عنوان غنايم

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

سرزمين هاى موات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 1

1 - خداوند ، روانه كننده آب به سرزمين هاى خشك جهت روياندن گياهان است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا

{جرز} به جايى كوير مانند گفته مى شود كه ريشه گياه، در آن قطع شده و از بين رفته باشد (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {زرع } مصدر به معناى مفعول است.

سرزمين يمن در دوران قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 4،7

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ، در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

سرسبزى سرزمين اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 78 - 2

2- محل سكونت مردم { ايكه } محلى سرسبز و برخوردار از درختان بسيار

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين

{ايكة} در لغت به معناى درخت پر شاخ و

برگ است و در اين آيه مقصود از آن اسم جنس است; يعنى، درختان بسيار. گفتنى است نام گذارى مردم شعيب به {اصحاب الأيكه} ممكن است به منظور نكته ياد شده باشد.

سرسبزى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 134 - 2

2 - سرزمين عاد ، سرزمينى حاصلخيز و سرسبز با منابع آبى سرشار

و جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و نيز{عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارها است و اين امر حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين عاديان دارد.

سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سمت چپ سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1

1 - در سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

سمت راست سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 1

1 - در سمت راست و چپ شهر سبا ، دو باغ بزرگ وجود داشت .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال

شكايت مردم شمال سرزمين

ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 1،12

1- مردم شمال ، از طوايفى فسادانگيز به نام يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين شكايت بردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

مفسران و موّرخان، با استفاده از ادله مختلف و برخى متون باستانى، اين را مسلم گرفته اند كه مراد از يأجوج و مأجوج، همان قبايل مغول و تاتار هستند.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار

سازى؟}.

ظلم مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

عبرت از واژگونى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 5

5 - واژگونى شهر هاى قوم لوط ، مهم ترين فراز تاريخ عبرت آموز قوم لوط است .

و جاء فرعون و من قبله و المؤتفك_ت بالخاطئة

تعبير {مؤتفكات} درباره قوم لوط، به جاى نام بردن از آنان همچون نام فرعون، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

عجز مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 8

8- همجواران يأجوج و مأجوج ، خود از ايجاد سدّى محكم و غيرقابل نفوذ در برابر هجوم آن متجاوزان ، ناتوان بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

عجز مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 9

9- ساحل نشينان مناطق غربى سرزمين ذى القرنين ، از رويارويى با نيرو هاى او ناتوان بودند و در برابر تصميمات او ، قدرت مقاومت نداشتند .

وجد عندها قومًا قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

عفو مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 1

1- ذوالقرنين ، از كيفر ساحل نشينان غرب ، چشم پوشى كرد و تنها كسانى را كه بر ستم كارى خود باقى بمانند ، به مجازات تهديد كرد .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

عمل صالح مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

عوامل اختناق در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 12

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

فاصله منزلگاههاى سرزمين سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 4

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و

قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

قحطى در سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 6

6_ ناياب بودن آذوقه و غلّه در كنعان طى هفت سال قحطى و خشكسالى عصر يوسف

قالوا ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

قداست سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 5

5 - سرزمين ها ، از نظر تقدس و اهميت با يكديگر متفاوت اند .

بالواد المقدّس طوًى

كاخهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش

، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

كفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

كفش كَنى در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 9

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن {إنّك بالواد المقدّس} حكم {اخلع} را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

كم فهمى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 2

2- مواجه شدن ذوالقرنين _ در سومين پيشروى خود _ با مردمى كم بهره از درك و فهم لغات بيگانه و ناتوان از شناخت سريع آن

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

مراد از كُند فهمى ساكنان كوهستان در شناخت زبان ديگران اين است كه مفاهمه ذى القرنين با آنان دشوار بوده است.

كيفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

گرمسيرى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

گنج هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 6

6 - فرعونيان ( قبطيان ) سرزمين مصر را از آن خود مى دانستند .

يخرجاكم من أرضكم

محروميت از نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت

{مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 14

14- ذوالقرنين ، آسيب ديدگان از يأجوج و مأجوج را به رحمت و اراده خداوند توجّه داد و آنان را از اعتماد مطلق به سد ، بازداشت .

ه_ذا رحمة من ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين و سدسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 12

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند.

آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 3

3- ذوالقرنين ، بر قوم ساحل دريا ، سلطه كامل يافته بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را

يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مشكلات مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

ملائكه عذاب در سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 1

1 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار آن قوم رفتند و بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا

منزلگاههاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 1،3

1 - مردم سبا ، از خداوند خواستار طولانى شدن بين منزل گاه هاى سفرشان شدند .

و قدّرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و أيّامًا . .. فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارن

3 - سباييان ، نعمت امنيت راه ها و نزديكى منزل گاه هاى سفر را كفران نموده و به خويش ستم روا داشتند .

فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارنا و ظلموا أنفسهم

منشأ بركت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 5،6

5- بركت يافتن هر سرزمين ، درگرو خواست و عنايت خدا است .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

6- تفاوت سرزمين ها از

جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

منشأ تفاوت سرزمين ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 6

6- تفاوت سرزمين ها از جهت ارزش ، بركت و توجهات خداوند به آن

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

موقعيت جغرافيايى سرزمين اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 78 - 2

2- محل سكونت مردم { ايكه } محلى سرسبز و برخوردار از درختان بسيار

و إن كان أصح_ب الأيكة لظ_لمين

{ايكة} در لغت به معناى درخت پر شاخ و برگ است و در اين آيه مقصود از آن اسم جنس است; يعنى، درختان بسيار. گفتنى است نام گذارى مردم شعيب به {اصحاب الأيكه} ممكن است به منظور نكته ياد شده باشد.

موقعيت جغرافيايى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 1،2

1 - در فاصله بين سرزمين سبا و سرزمين شام ، مراكز و اماكنى نزديك به هم وجود داشت كه از يكديگر قابل مشاهده بودند .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة

مراد از {القرى التى باركنا فيها} طبق گفته نوع مفسران، سرزمين شام است. گفتنى است كه مراد از {قرًى ظاهرة} مراكزى نزديك به هم است كه امكان مشاهده محلى از محل ديگر وجود داشته است.

2 - اتصال سرزمين سباييان به سرزمين شامات از طريق وجود شهر ها و روستا ها نعمتى براى آنان بود .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان . .. و جعلنا بينهم و بين القرى

التى ب_ركنا في

آيه در ادامه قصه قوم سبأ و ذكر نعمت هايى است كه خداوند به آنان اعطا كرده بود و از آنان خواسته بود كه در قبال آنها شكرگزارى كنند.

موقعيت جغرافيايى سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

{سرزمين مقدس}، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 4

4- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) مردمى نيرومند و سخت كوش بودند و در مناطق كوهستانى زندگى مى كردند .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38

- 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 24 - 3

3- سرزمين قوم عاد ، داراى دره ها و پستى و بلندى ها *

مستقبل أوديتهم

{أودية} (جمع {وادى}) به معناى دره ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 2

2- سرزمين هلاك شده قوم عاد ، داراى فاصله جغرافيايى با شهر مكه *

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ماحولكم} در اين آيه، اين مفهوم را برساند كه سرزمين {عاد} نزديك به مكه نبود; در حالى كه سرزمين هاى هلاك شده ديگرى وجود داشته كه به مكه نزديك تر بوده است.

موقعيت جغرافيايى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 2

2 _ شهر قوم لوط نه چندان دور از شهر مكه و قابل دسترسى براى مردم آن جا

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 137 - 1،3

1 - ديار نابود شده قوم لوط در صدراسلام ، در مسير رفت و آمد كاروان ها به شام قرار داشت .

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

مفسران بر اين ديدگاه متفق اند كه ديار مخروبه قوم لوط، در مسير رفت و آمد

از حجاز به شام قرار داشت.

3 - مسير گذر از ديار قوم لوط ، نقطه اى مشرف بر آن ناحيه بوده است .

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين

از به كار رفتن {على} _ كه براى استعلا است _ به جاى {با}، مى توان برداشت بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 1

1 - عبور مردم عصر بعثت بر ديار نابود شده شهر قوم لوط ، در مسير رفت و آمد شبانه روزى شان به شام

و إنّكم لتمرّون عليهم مصبحين . و بالّيل أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 4

4 - محل تبليغ و رسالت يونس پيامبر ( ع ) ، به دريا نزديك بود . *

إذ أبق إلى الفلك المشحون

موقعيت جغرافيايى سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

موقعيت جغرافيايى سرزمين مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 7

7_ شهر مدين ، در نزديكى ديار قوم لوط قرار داشت .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

موقعيت جوّى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى

از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

موقعيت جوىّ سرزمين كنعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

نابودى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 15

15 - خداوند ، سرزمين ثموديان را با خاك يكسان كرد .

فسوّيها

ضمير {فسوّاها} ممكن است به {زمين} برگردانده شود كه از سياق آيه به دست مى آيد. {تسويه سرزمين}; يعنى، ويران كردن بناها و هموار ساختن پستى و بلندى هاى آن. در احتمالى ديگر ضمير به {ثمود} برمى گردد; ولى مفاد آيه، برابرى ثموديان در عذاب نبوده; بلكه يعنى، {سوّاهم بالأرض} (آنها را با زمين مساوى ساخت).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 68 - 1

1_ عذاب نازل شده بر قوم ثمود ، موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در ديار ايشان شد .

كأن لم يغنوا فيها

{غِنىً} (مصدر لم يغنوا) به معناى اقامت كردن و سكنى گزيدن است. ضمير در {فيها} به {ديار} در آيه قبل برمى گردد و جمله {كأن لم يغنوا فيها}; يعنى، گويا قوم ثمود در ديارشان اقامت نكرده بودند و اين كنايه از بين رفتن ديار آنان است.

نزديكى سرزمين قوم ثمود به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و

ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نزديكى سرزمين قوم عاد به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نزديكى منزلگاههاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 1

1 - در فاصله بين سرزمين سبا و سرزمين شام ، مراكز و اماكنى نزديك به هم وجود داشت كه از يكديگر قابل مشاهده بودند .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة

مراد از {القرى التى باركنا فيها} طبق گفته نوع مفسران، سرزمين شام است. گفتنى است كه مراد از {قرًى ظاهرة} مراكزى نزديك به هم است كه امكان مشاهده محلى از محل ديگر وجود داشته است.

نعمتهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 6

6 - سرزمين سبا ، سرزمينى بس دل نواز براى اهل آن بود .

بلدة طيبة

{بلدة} مبتدا است و خبر آن (لكم) به خاطر آسانى تلفظ حذف شده است.

نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 2،4

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت

هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

وارثان سرزمين قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 4

4 _ خداوند ، حضرت نوح ( ع ) و تمام كسانى را كه با او در كشتى بودند ، جانشين غرق شدگان و وارث سرزمين آنان قرار داد .

فنجّينه و من معه فى الفلك و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا

وارثان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

واژگونى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 82 - 1،6

1_ خداوند ، با زير و رو كردن ديار قوم لوط ، آنان را به عذاب استيصال گرفتار ساخت .

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

مراد از ضمير در {ع_اليها}، {سافلها} و {عليها} قريه و يا قريه هايى است كه قوم لوط در آنها زندگى مى كردند. عالى و سافل هر چيز به معناى بالاترين و پايين ترين قسمت آن است (لسان العرب).

6_ زير و زبر كردن ديار قوم لوط و بارش سنگ بر آنان ، عذابى برخاسته از امر خداوند

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليها حجارة

مراد از {أمرنا} عذاب الهى است. تعبير كردن از {عذاب} به {أمر} براى رساندن اين معناست كه: عذاب نازل شده ، برخاسته از امر و فرمان خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 9 - 4

4 - شهر هاى قوم لوط ، براثر عذاب الهى واژگون شد .

و المؤتفك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 1،2،3،7

1- خداوند ، شهر قوم لوط را در پى صدايى وحشتناك ، زير و رو و واژگون كرد .

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها

2- قوم لوط ، هم زمان با زير و رو شدن شهرشان ، دچار بارش كلوخهايى از سنگ و گِل ( سجّيل ) شدند .

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل

{سجيل} در لغت به معناى شيئى است كه از سنگ و گِل مخلوط باشد و برخى از اهل لغت آن را {لفظى فارسى} و معرب {سنگ گِل} دانسته اند.

3- عمل لواط و

همجنس بازى قوم لوط ، زمينه ساز نزول عذاب بر آنها و نابودى شهر و ديار و هلاكت خودشان گرديد .

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة مشرقين .

7- زير و رو شدن شهر و ديار قوم لوط و هلاكت آنان ، مصداق و مظهر عذاب دردناك الهى

نبّىء عبادى . .. و أن عذابى هو العذاب الأليم ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلنا ع_ليه

وعده تملك سرزمين هاى ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 3

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

ويرانى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل

و كلوخ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 173 - 1

1 - بارش بارانى از سنگ گِل ( سجيل ) بر قوم لوط ، پس از هلاكت آنان و ويرانى كامل ديارشان

ثمّ دمّرنا الأخرين . و أمطرنا عليهم مطرًا

{إمطار} (مصدر {أمطرنا}) به معناى بارانيدن است. {مطرًا} مفعول {أمطرنا} و تنكير آن تنكير تنويع است; يعنى، {بر روى آنان نوعى باران فرو ريختيم}. در سوره حجر (آيه 74) نوع باران را بيان كرده است: {فجعلنا عاليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجيل; شهرشان را زيرورو كرديم و بر آنان سنگ هايى از سجيل (سنگ گِل) فرو ريختيم}.

ويژگيهاى سرزمين ارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 2

2 - { اِرم } ، سرزمينى داراى ساختمان هاى مرتفع

إرم ذات العماد

{عماد}، به معناى ساختمان هاى بلند است و به يك ساختمان {عمادة} گفته مى شود. (مصباح)

ويژگيهاى سرزمين بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 1،2

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى خوش آب و هوا و واجد همه شرايط مناسب زندگى ، اسكان داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى

إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

ويژگيهاى سرزمين سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 6،12

6 - سرزمين سبا ، سرزمينى بس دل نواز براى اهل آن بود .

بلدة طيبة

{بلدة} مبتدا است و خبر آن (لكم) به خاطر آسانى تلفظ حذف شده است.

12 - مردم سبا در مقطعى از تاريخ ، از سرزمينى آباد برخوردار بودند ، و خطاهايشان نيز از سوى خداوند بخشوده مى شد .

و لقد كان سبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان عن يمين و شمال . .. بلدة طيبة و ربّ غفور

ويژگيهاى سرزمين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 147 - 2

2 - سرزمين ثموديان ، سرزمينى حاصلخيز با منابع آبى سرشار

فى جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و {عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارهااست و آن حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين ثموديان دارد.

ويژگيهاى سرزمين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 134 - 2

2 - سرزمين عاد ، سرزمينى حاصلخيز و سرسبز با منابع آبى سرشار

و جنّ_ت و عيون

نكره آمدن {جنّات} و نيز{عيون}، نشان دهنده كثرت باغ ها و چشمه سارها است و اين امر حكايت از حاصلخيزى و سرسبزى سرزمين عاديان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 7 - 3

3 - استحكام سرزمين عاد و عظمت ساختمان هاى آن ، مانع تأثير عذاب الهى در تخريب و نابودى آن نبود .

كيف فعل ربّك . .. إرم

ذات العماد

هجرت از سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 171 - 4

4 - نجات لوط ( ع ) و اهلش از عذاب الهى ، در گرو خروج آنان از شهر

فنجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا فى الغ_برين

از واژه {الغابرين} استفاده مى شود كه بر جاى ماندگان در شهر، گرفتار عذاب شدند و بيرون روندگان از شهر نجات يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 172 - 1

1 - هلاكت قوم لوط ، پس از خروج وى و خاندان مؤمنش از شهر

فنجّين_ه و أهله . .. ثمّ دمّرنا الأخرين

{تدمير} (مصدر {دمّرنا}) مرادف {إهلاك} و به معناى نابود كردن و از ميان برداشتن است; يعنى، {سپس ديگران را هلاك گردانيديم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 13،14،15

13_ نجات لوط ( ع ) و خانواده اش در گرو خروج آنان از ديار قوم لوط بود .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

14_ لوط ( ع ) موظف بود پيش از نزول عذاب ، به طور محرمانه و بدون آگاهى قومش ، از ديار آنان خارج شود .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

تأكيد فرشتگان بر اينكه لوط(ع) بايد شبانه كوچ كند، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. گفتنى است كه اين احتمال، در صورتى موجه است كه سخن فرشتگان با لوط(ع) (فأسر ...) در شب نزول عذاب نبوده باشد; بلكه در روز قبل، آن سخن ايراد شده باشد.

15_ فرشتگان ، از لوط ( ع ) و خاندانش خواستند كه به

هنگام خروج از ديارشان ، از حركت باز نايستند و به سوى خانه و كاشانه باز نگردند .

و لايلتفت منكم أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 1،3

1- فرشتگان ، از حضرت لوط ( ع ) خواستار خارج ساختن خاندانش از شهر در پاسى از شب ، جهت نجات از عذاب الهى شدند .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

3- لوط ( ع ) ، مأموريت يافت كه هم زمان با خارج ساختن خاندانش از شهر ، خود نيز در پى آنان حركت كند .

فأسر بأهلك . .. و اتّبع أدب_رهم

هجرت از سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 6،7

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1

1 - وحى خداوند به موسى (

ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 3

3 - فرمان خداوند به حركت شبانه بنى اسرائيل ، طرحى براى بيرون كشاندن فرعونيان از سرزمينشان

أن أسر بعبادى . .. فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

هجرت به سرزمين با بركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 6

6- هجرت از محيط آلوده و بلاد كفر و شرك به سرزمين پاك و بركت خيز امرى است بايسته و سزاوار .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

هجرت به مشرق سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

سرزمين هاى اسلامى

آزاد سازى سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 191 - 5

5 - ضرورت باز پس گيرى سرزمين هاى اسلامى از دست دشمنان دين و بيرون راندن ايشان از آن جا

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

اخراج دشمنان از سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 5

5 - ضرورت باز پس گيرى سرزمين هاى اسلامى از دست دشمنان دين و بيرون راندن ايشان از آن جا

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

اهميت دفاع از سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 2

2 _ ملاك وجوب شركت مسلمانان در پيكار با دشمنان ، دفاع از اسلام و سرزمين آن است ، نه خصوصيات رهبرى جامعه و صلاحيت و عدم صلاحيت وى براى فراخوانى به جنگ .

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

به كارگيرى فعل مجهول (قيل) و عدم ذكر نام و خصوصيات كسى كه فرمان جهاد را صادر مى كند، مفيد برداشت فوق است.

گسترش سرزمين هاى اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 1

1_ خداوند پى در پى از حاكميت كفرپيشگان بر زمين مى كاست و بر سرزمين هاى اسلامى و حاكميت آن مى افزود .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مفسّران در تفسير آيه فوق چند نظر ابراز كرده اند. برخى گفته اند: مراد از {الأرض} مطلق زمين است و مقصود از كاستن از نواحى آن، ميراندن و هلاك كردن اهل زمين در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته

اند: مراد از {الأرض} سرزمينهاى تحت نفوذ كفر است و منظور از كاستن نواحى آن، كوتاه كردن سيطره كفرپيشگان از آن است كه طبعاً به حاكميت اسلام بر آن جا مى انجامد.

سرزمين هاى خشك

{سرزمين هاى خشك}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 2

2 _ خداوند باد هاى نويددهنده باران را به حركت مى آورد و ابر ها را به سرزمين هاى خشك گسيل مى دارد .

و هو الذى يرسل الريح بشراً بين يدى رحمته . .. سقنه لبلد ميت

سرزنش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرزنش

آثار سرزنش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 1

1 _ آدم و حوا پس از توبيخ خداوند بر تناول از شجره نهى شده، به خطاى خويش پى بردند و بدان اعتراف كردند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

دلايل سرزنش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 9

9- توبيخ مشركان و كافران از سوى خدا ، به خاطر استكبارشان در برابر قرآن

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه و كفرتم به . .. و استكبرتم

دلايل سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 4

4- سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به سبب روى گرانى از درگاه او و توجه به عناصرى عاجز و ناتوان

من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لا يستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46

- 10 - 9

9- توبيخ مشركان و كافران از سوى خدا ، به خاطر استكبارشان در برابر قرآن

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه و كفرتم به . .. و استكبرتم

رد سرزنش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 3

3 - سرزنش نشدن پيامبر ( ص ) ، بر روى گردانى از كافران لجوج

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

زمينه سرزنش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 2

2 - حضرت يونس ( ع ) به جهت خروج عجولانه از ميان قوم خود ، سزاوار سرزنش شد .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

{مليم} (اسم فاعل از {ألام}) به معناى {دخل فى الملامة} (ملامت شد) است ; چنان كه به كسى كه وارد حرم شد، گويند: {أحرم} و يا اين كه همزه {ألام} براى صيرورت است; يعنى، {صار ذا ملامة} (مستحق ملامت گرديد).

سرزنش آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 17

17 _ آدم و همسرش به سبب ناديده گرفتن نهى و هشدار خداوند، مورد توبيخ او قرار گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما . .. و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

سرزنش آرزوى ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 5

5 _ ناپسندى آرزو هاى پوچ و شيطانى

و لامنينهم

سرزنش آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 2

2- حضرت

ابراهيم ( ع ) بت و بت پرستى را به شدت تحقير كرد و پدر و قومش را به خاطر اين كار مورد سرزنش قرار داد .

إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

اشاره كردن به بت ها با اسم اشاره نزديك (ه_ذه) و نيز تعبير {تماثيل} (صورت ها و مجسمه هاى بى جان)، حاكى از تحقير بت و بت پرستى به وسيله ابراهيم(ع) است. گفتنى است استفهام در {ما ه_ذه...} _ به قرينه مقام _ توبيخى است.

سرزنش آميزش در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 6 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غير ملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريض به انديشه رهبانانى باشد كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

سرزنش ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 1

1 _ ابليس، مورد سرزنش و بازپرسى خداوند به سبب تمرد از سجده بر آدم

قال ما منعك ألا تسجد

در توجيه وجود كلمه {لا} در {ألاتسجد} چند نظر وجود دارد: برخى گفته اند {لا} زايده و براى تأكيد است. و برخى ديگر گفته اند {منعك} متضمن معناى {دعاك} است كه در اين صورت لا نافيه خواهد بود. يعنى چه چيز تو را واداشت كه سجده نكنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 1

1 _ خداوند، ابليس را با تحقير و

سرزنش و به گونه اى ننگ آور و ذلتبار از جايگاه رفيعش اخراج كرد.

قال أخرج منها مذءوما مدحورا

{مدحور} به معناى رانده شده با خوارى و ذلت است. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 32 - 1

1- خداوند ، به خاطر تمرد ابليس از سجده بر آدم ( ع ) ، او را مورد سرزنش قرار داد .

قال يإبليس ما لك ألاّ تكون مع الس_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 75 - 1

1 - سرزنش ابليس از سوى خداوند ، به خاطر نافرمانى از سجده بر آدم ( ع )

قال ي_إبليس ما منعك أن تسجد

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام توبيخ ابليس و محكوميت عمل او است.

سرزنش اتكا به غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 7

7 - كسانى كه به غيرخدا اتكا كنند و از غير او يارى بطلبند ، مورد سرزنش خداوند هستند .

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

سرزنش اتكا به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 3

3 - اعتماد به اموال خويش و احساس بى نيازى در برابر پاداش هاى موعودِ خداوند ، خصلتى نكوهيده است .

و صدّق بالحسنى . .. فأمّا من ... استغنى

مراد از {استغنى} _ به قرينه جمله {صدّق بالحسنى} در آيات پيشين _ ممكن است استغناى از {حسنى} (پاداش هاى نيك خداوند) باشد. بيان فرجام دشوار (العسرى) براى صاحبان

اين خصلت ها (در آيات بعد) بيانگر نكوهش آن خصلت ها است.

سرزنش اجتناب از عبرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 2

2 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آنها ، مورد توبيخ خداوند است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

سرزنش احترام به علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

سرزنش احترام به علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

سرزنش احساس امنيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 3

3- احساس امنيت مشركان توطئه گر عليه پيامبر ( ص ) ، مورد سرزنش خداوند است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

همزه {أفأمن} براى استفهام توبيخى است.

سرزنش اختلاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 11

11 _ ستيز عالمان حسود با يكديگر ، نشان بى دينى و تسليم نبودن آنان در برابر خداست .

انّ الدين عنداللّه

الاسلام و ما اختلف الذين . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 11

11 _ جامعه ايمانى در معرض خطر سستى ، تفرقه و سرپيچى از رهبرىِ صالح خويش ، پس از نيل به پيروزى

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 8

8 - اختلاف و تفرقه با انگيزه زياده خواهى و تجاوزگرى ، نكوهيده و مورد تهديد خداوند

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_

ذكر {إنّ ربّك. ..} _ در پى يادآورى اختلافات آگاهانه و تجاوزگرانه بنى اسرائيل _ مى تواند هشدارى براى تمامى جوامع تفرقه گرا و تجاوزپيشه باشد.

سرزنش اختلاف افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 31

31 - جدايى انداختن بين زن و شوهر ، امرى نكوهيده و حرام است .

ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين . .. إلا بإذن اللّه

سرزنش اختلاف دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 118 - 8

8_ اختلافات دينى و مذهبى ، امرى ناروا و نكوهيده است .

و لو شاء ربك لجعل الناس أُمة وحدة و لايزالون مختلفين

سرزنش اخروى جنيان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ

قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

سرزنش اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 1

1 - سرزنش شدن كافران حق ستيز در قيامت از سوى خداوند

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} توبيخى است.

سرزنش اخروى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 9

9- دنياطلبان در آخرت ، مورد نكوهش واقع شده و از رحمت خداوند محروم و مطرود خواهند شد .

من كان يريد العاجلة . .. ثمّ جعلنا له جهنّم يصل_ها مذمومًا مدحورًا

سرزنش اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 12،13

12- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام مى كند كه آنان به جاى سرزنش او بايد خود را به سبب اطاعت بى دليل از وى سرزنش كنند .

و قال الشيط_ن . .. فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

13- شيطان در قيامت مورد سرزنش و ملامت پيروان خود قرار خواهد گرفت .

فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

سرزنش اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 5

5 - ظالمان ، در روز قيامت ، راهى براى رهايى از وضعيّت رقّت بار و مذمت آلود خويش ندارند .

الذين ظلموا. .. و لاهم يستعتبون

{إستعتاب} _ مصدر {يستعتبون} _ به معناى اين است كه از شخص خاطى، خواسته شود كه وى از خطايش بازگردد (مفردات راغب) و نيز به معناى طلب رضايت آمده است (المنجد).

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 11

11 - ظالمان ، مورد سرزنش و تحقير در قيامت

و قيل للظ_لمين ذوقوا ما كنتم تكسبون

تعبير {بچشيد. ..} براى سرزنش و تحقير مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 9

9 - گمراهان ستمكار ، در روز قيامت ، مورد سرزنش اهل ايمان خواهند بود .

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

سرزنش اخروى غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 22 - 2

2_ مردمان غافل از آخرت ، مورد توبيخ الهى در صحنه قيامت

لقد كنت فى غفلة من ه_ذا

سرزنش اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 4

4 _ اصحاب اعراف با به رخ كشيدن بى ثمرى امكانات مادى و قدرت هاى دنيوى كافران ، آنان را ناكام خوانده و شماتت مى كنند .

قالوا ما أغنى عنكم جمعكم و ما كنتم تستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 1

1 - سرزنش شدن كافران حق ستيز در قيامت از سوى خداوند

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 1

1 - كافران در قيامت ، مورد ملامت و سرزنش به خاطر استكبار در برابر آيات الهى

و أمّا الذين كفروا أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فاستكبرتم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 2،11

2- سوق داده شدن كافران به سوى دوزخ ، به تدريج و همراه با سرزنش و توبيخ

و يوم يعرض الذين كفروا على النار أذهبتم طيّب_تكم

از اين كه كافران نخست بر آتش عرضه مى شوند و همراه با آن زشت كارى گذشته شان به رخ آنان كشيده مى شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

11- عرضه كافران بر آتش ، همراه با سرزنش و توبيخ ، گوشه اى از عذاب ذلّت بار آنان *

يوم يعرض . .. أذهبتم طيّب_تكم فى الحياتكم الدنيا و استمتعتم بها فاليوم تجزون عذا

برداشت بالا بدان احتمال است كه نفس عرضه كافران بر آتش و توبيخ آنان، خود جزئى از عذاب خفّت بار آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 4

4 - سرزنشِ نگهبانان دوزخ ، شكنجه و عذاب روحى براى كافران دوزخى است .

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

سرزنش نگهبانان دوزخ از كسانى كه خود در آتش دوزخ مى سوزند و شكنجه مى شوند، مى تواند شكنجه ديگرى براى آنان از جهت روحى باشد.

سرزنش اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 9

9 - گمراهان ستمكار ، در روز قيامت ، مورد سرزنش اهل ايمان خواهند بود .

و قال الذين ءامنوا إنّ

الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

سرزنش اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان در قيامت ، به خاطر پرستش غيرخدا

و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} متضمن معناى توبيخ و ملامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

سرزنش اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

سرزنش اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 5،6

5 - منكران معاد ، به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت ، مورد سرزنش قرار خواهند گرفت .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جمله {هذا يوم الفصل} در مقام توبيخ و تقريع است.

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران

معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

سرزنش اذيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 5،6،10

5 _ رجوع مرد به زن به قصد آزار و اذيّت ، تعدّى به حدود الهى و ظلم است .

تلك حدود اللّه فلا تعتدوها و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون . .. و لا تمس

6 _ رجوع مرد به زن مُطلّقه با قصد آزار ، ظلم به خويشتن است .

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظلم نفسه

10 _ رجوع مرد به زن مُطلّقه به قصد آزار ، مسخره گرفتن آيات الهى است .

و لا تمسكوهنّ ضراراً . .. و لا تتّخذوا ايات اللّه هُزُواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 1،10،12

1 _ ارزش و برترى گفتار پسنديده و عفو و گذشت ، نسبت به بخششى كه آزار به دنبال دارد .

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذىً

10 _ نبايد پس از انفاق ،

با گفتارى ناصواب و يا آشكار ساختن فقر نيازمندان ، آنان را آزُرد .

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذىً

12 _ غناى الهى ، كفايت كننده نياز محرومان از انفاق هاى همراه با آزار و اذيّت

و اللّه غنىّ حليم

بكارگيرى صفت {غنى} بيانگر اين است كه نيازى به انفاق همراه با آزار محرومان نيست و خداوند با غناى خود روزى آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 11

11 _ انفاق هاى آميخته با ريا و همراه با منّت و اذيّت ، نوعى كفر است .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اللّه لا يهدى القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 3

3 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) براى رفع نگرانى و ناراحتى وى از انفاق آلوده به ريا و منّت و آزار برخى از مسلمانان

ليس عليك هديهم

سرزنش اذيت همسايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 12

12- { قال النبى ( ص ) قال : من آذى جاره طمعاً فى مسكنه ورثه الله داره و هو قوله { و قال الذين كفروا . . . فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظالمين . و لنسكننّكم الأرض من بعدهم } ;

رسول خدا(ص) فرمود: هر كس همسايه خود را، به طمع گرفتن خانه اش اذيت كند، خداوند خانه خودش را نصيب همسايه خواهد كرد و اين سخن خداوند است: {قال الذين كفروا . .. فأوحى إليهم ربّهم ...}.

سرزنش اذيت يتيم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 8

8 - رياكارى شخص نمازگزار ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و رسيدگى نكردن به مستمندان است .

الذى يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين ... الذين هم يراءون

آوردن حرف {فاء} در خصلت سومى كه براى مكذبان جزا شمرده شده است، بيانگر آن است كه آن خصلت، با تمام ويژگى هايش، نكوهيده تر از دو خصلت نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 6

6 - مضايقه كردن نمازگزاران غافل و رياكار ، از عاريه دادن لوازم زندگى خود به نيازمندان ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و بى توجّهى به فقيران است .

الذى يدعّ اليتيم . .. و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين ... و يمنعون الماعون

با آن كه تعبير {فويل للمصلّين}، ادامه بيان اوصاف كسانى است كه جزاى الهى را تكذيب كردند; ولى حرف {فاء} و تغيير سياق، نشانگر تفاوت درجه آن با دو وصف قبل است. بنابراين وصفى كه در اين آيه، از ويژگى هاى همان {مصلّين} شمرده شده است، نارواتر از اوصافى است كه در آيه دوم و سوم آمده بود.

سرزنش ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 3

3- روى گردانى از دين ، پس از گرايش و تمايل به آن ، عملى ارتجاعى و مورد نكوهش

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم من بعد. .. الشيط_ن سوّل لهم

سرزنش ارضاى غريزه جنسى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 6 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غير ملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريض به انديشه رهبانانى باشد كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

سرزنش استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 20

20 - استغفار مؤمنان براى مشركان ، حتى با وجود پيوند خويشاوندى ، امرى نكوهيده است . *

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم . .. إلاّ قول إبرهيم لأبيه لأستغفرنّ لك

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {إلاّ قوم إبراهيم} استثنا از {اُسوة حسنة} باشد.

سرزنش استغنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 3

3 _ ناروايى احساس و ابراز غنا و بى نيازى ، در برابر خدا

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

سرزنش استكبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 15

15 - خود بزرگ بينى از خصلت هاى نكوهيده و شيطانى

أبى و استكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 2

2- پيدايش روحيه استكبارى با برخوردار شدن از امكانات مادى و نعمت هاى الهى ، امرى مذموم و مورد نكوهش خداوند

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

سرزنش استماع دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 41 - 20

20 _ ناپسندى گوش سپارى به گفتار دروغ و دروغ بستن بر ديگران

سمعون للكذب

{للكذب} يا مفعول به است براى {سمعون} و يا مفعول له. برداشت فوق بر اساس هر دو احتمال مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

سرزنش استماع سخن ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 2

2 - سخن فاقد حسن و خوبى ، شايسته استماع و گوش سپردن نيست .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

به كار رفتن تعبير {أحسن} (بهترين)، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه سخنانى شايسته شنيدن است كه در آنها حسنى وجود داشته باشد. در اين صورت مى توان از ميان آنها، احسن و بهترين را برگزيد و از آن پيروى كرد.

سرزنش استماع شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

سرزنش استمداد از غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 7

7 - كسانى كه به غيرخدا اتكا كنند و از غير او يارى بطلبند ، مورد سرزنش خداوند هستند .

و اتّخذوا من دون اللّه

ءالهة لعلّهم ينصرون

سرزنش استهزا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 9

9 _ نكوهش تمسخر مؤمنان

و يسخرون من الذين امنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 8

8 - موضع گيرى عجولانه و مسخره آميز در برابر مسائل ، امرى نكوهيده و ناپسند

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

با توجه به واژه {إذا} استفاده مى شود كه مشركان بدون تأمل و تعقل در برابر داستان عيسى(ع)، موضع گيرى مى كردند و خداوند اين را مورد سرزنش قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 4

4 - وسيله تمسخر قرار دادن مشخصات جسمى و اخلاقى هر قوم ، كارى نكوهيده و مورد نهى الهى است . *

لايسخر قوم من قوم

احتمال مى رود واژه {قوماً}، اشاره به عيب جويى هاى گروهى باشد كه معمولاً طايفه اى براى طايفه ديگر، شهرى براى شهر ديگر و نژادى براى نژاد ديگر معمول مى دارند.

سرزنش اسراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 28

28 _ اسراف و قانونشكنى ، با وجود تعاليم انبيا ، بسى ناروا و ناپسند

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 14

14 _ اسراف (زياده روى در مصرف يا انفاق) كارى حرام و نكوهيده است.

و لاتسرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف

- 7 - 31 - 4

4 _ جواز بهره گيرى از خوردنيها و نوشيدنيها تا آنجا كه به اسراف نينجامد.

كلوا و اشربوا و لاتسرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 4

4 - ساختن آثار بى ثمر ، خارج از نياز و صرفاً بازيگرانه ، مورد نكوهش در بينش دين و رهبران الهى

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 9

9 - اسراف و استفاده بى رويه از نعمت هاى الهى ، امرى ناشايست *

أن كنتم قومًا مسرفين

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه مراد از اسراف، اسراف مصطلح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 7

7- برترى جويى و اسراف ، از پديده هاى منفى و مورد نكوهش در زندگى انسان ها

إنّه كان عاليًا من المسرفين

سرزنش اسناد جاهلانه به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 12

12 _ نسبت دادن چيزى به خداوند ، بدون دليل قاطع و بى اطلاع از درستى و نادرستى آن ، امرى ناپسند و مورد نكوهش خداوند است .

قالوا اتخذ اللّه ولداً . .. إن عندكم من سلطن بهذا أتقولون على اللّه ما لا تعلمون

سرزنش اشاعه فحشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 1

1 _ ناخشنودى خداوند از سخنى كه افشا كننده بدى ها و زشتى هاى ديگران باشد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول

إلاّ من ظلم

در برداشت فوق، {من القول}، بيان براى {الجهر} گرفته شده است و با توجه به استثناى {الا من ظلم} معلوم مى شود مراد، افشاى بديهاى ديگران است.

سرزنش اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 1

1 _ حضرت موسى ( ع ) ، فرعون و سران حكومتش را ، به خاطر انكار معجزه اى كه در حق بودن آن ترديدى نبود ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قال موسى أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

سرزنش اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 6

6 - توبيخ دربار سبا توسط سليمان ( ع ) ، به خاطر تلقى مادى و نادرست آنان از نامه و دعوت وى

قال أتمدّونن بمال

استفهام در {أتمدّونن} براى توبيخ و سرزنش است.

سرزنش اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 5

5_ نوح ( ع ) ، اشراف و سران قومش را ، به خاطر توجه نكردن به پيامد هاى طرد مؤمنان توبيخ كرد .

أفلاتذكّرون

استفهام در {أفلاتذكّرون} استفهام توبيخى است.

سرزنش اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 2

2 - ايجادكنندگان كوره آدم سوزى ( اصحاب اخدود ) ، مورد نفرين خداوند و مشمول شديدترين توبيخ هاى او

قتل أصح_ب الأُخدود

فعل {قتل}، براى نفرين به كار رفته است. مفاد نفرين هاى خداوند توبيخ و تهديد است; زيرا معناى حقيقى نفرين درباره خداوند تصور ندارد.

سرزنش

اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 6

6 - سرزنش شدن باغداران يمنى از سوى برادر خردمند و معتدل خود ، به سبب فراموش كردن ياد خدا و محروم ساختن مستمندان از محصولات باغ

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه همزه در {ألم} براى استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 1

1 - باغداران يمنى پس از مشاهده محروميت خود و مستمندان از محصولات باغ ، به سرزنش همديگر پرداختند .

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

سرزنش اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 5

5 - اصحاب ايكه مورد سرزنش شعيب ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

سرزنش اصرار بر عقيده باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 3

3- پافشارى بر عقايد باطل و فاقد مبانى علمى ، امرى نكوهيده و مورد سرزنش خداوند

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 3

3 - جدل و پافشارى بر عقايد باطل و فاقد مبانى علمى ، امرى است نكوهيده در پيشگاه خداوند .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

سرزنش

اضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 15

15 _ لزوم پرهيز از اضرار به ديگران

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

{دين و وصيّت} با تمام اهميتى كه به آن داده شده، آنجا كه به ضرر ديگران تمام شود، فاقد اعتبار است و بايد از آن پرهيز شود. بنابراين در غير وصيّت و دين نيز به طريق اولى پرهيز از آن ضرورى است.

سرزنش اضلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 6،8

6 _ تلاش براى گمراه كردن ديگران ، افزودن بر گمراهى خود است .

ودّت . .. لو يضلّونكم و ما يضلّون الاّ انفسهم

8 _ كسانى كه در جهت گمراه نمودن ديگرانند ، از افزودن بر گمراهى خود بى خبرند .

و ما يضلّون الاّ انفسهم

سرزنش اطاعت از دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 11

11 - اطاعت از دشمن ، امرى است مذموم و ناپسند .

ألم أعهد إليكم . .. إنّه لكم عدوٌّ مبين

سرزنش اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 8

8 _ خوردن روزى خداوند و پيروى كردن از شيطان، كارى است ناشايست و نكوهيده.

كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

سرزنش اطاعت از هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 31

31- آرا و پيشنهاد هاى هواپرستان ، بى ارزش ، و اطاعت از آن ناروا

است .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

سرزنش اطمينان به حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 12

12 - غرور و اطمينان به سرنوشت نيك اخروى ، امرى نكوهيده است .

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

سرزنش اطمينان به سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 8

8- مؤمنان ، نبايد به ايمان خويش مغرور بوده و به سعادت ابدى خود مطمئن باشند .

ربّكم أعلم بكم إن يشأ يرحمكم أو إن يشأ يعذّبكم

بنابراينكه خطاب {ربّكم} مؤمنان باشند ممكن است تعريضى باشد به مؤمنان كه مبادا تصور كنند با داشتن ايمان، سعادتشان قطعى است و بر اين اساس با ساير بندگان خدا تندى كنند. صدر آيه {ربّكم أعلم بكم} (خداوند آگاهترين به وضعيت شماست) مى تواند به اين معناى از آيه كمك نمايد.

سرزنش اعراض از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 11

11 - سطحى نگرى و بى تفاوتى انسان نسبت به مظاهر وجود و طبيعت ، مورد نكوهش خداوند

و هو الذى يحى . .. أفلاتعقلون

سرزنش اعراض از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 3

3- عدم گرايش مردم به ايمان ، با مشاهده هدايت الهى ، امرى شگفت و مورد نكوهش خداوند است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى

سرزنش اعراض از توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

سرزنش اعراض از عتق برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 4

4 - حذف آزادسازى بندگان از فهرست كمك هاى مالى به جامعه ، شيوه اى مطرود در نظام انفاق هاى خداپسند

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. فلااقتحم العقبة ... فكّ رقبة

سرزنش اعراض از فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 23

23- خداوند پيامبر ( ص ) را از پذيرش پيشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و لاتطع من أغفلنا قلبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 8

8 - رياكارى شخص نمازگزار ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و رسيدگى نكردن به مستمندان است .

الذى يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين ... الذين هم يراءون

آوردن حرف {فاء} در خصلت سومى كه براى مكذبان جزا شمرده شده است، بيانگر آن است كه آن خصلت، با تمام ويژگى هايش، نكوهيده تر از دو خصلت نخست است.

سرزنش اعراض از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 4

4 _ مهجور ساختن و خارج كردن قرآن از صحنه زندگى ، عملى است كه مورد شكوه پيامبر (

ص ) در پيشگاه خداوند قرار خواهد گرفت .

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

سرزنش اغواگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 7

7- فريب ديگران با ظاهرسازى ، امرى شيطانى و مذموم

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

سرزنش افترا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 20

20 _ ناپسندى گوش سپارى به گفتار دروغ و دروغ بستن بر ديگران

سمعون للكذب

{للكذب} يا مفعول به است براى {سمعون} و يا مفعول له. برداشت فوق بر اساس هر دو احتمال مى باشد.

سرزنش افراط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 3

3 _ افراط و زياده روى در هر كارى _ حتى در امور خيريه چون بخشش _ امرى مذموم و ناپسند

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

سرزنش افراط در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 4

4_ تكبر ، فخرفروشى و شادمانى مفرط بر اثر رسيدن به رفاه و آسايش ، رذايلى ناپسند و نكوهيده

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

آيه بعد (إلاّ الذين . ..) گوياى اين است كه هدف قرآن از بيان خصلتهاى ياد شده براى انسان (يؤوس ،كفور و ...) مجرد اخبار از چنين صفاتى براى او نيست; بلكه در مقام مذمت و نكوهش از انسانى است كه چنين حالاتى را داراست.

سرزنش افساد در خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 24

24_ ايجاد فساد ميان خويشاوندان و واداشتن آدميان به قطع رحم ، كارى شيطانى است .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

سرزنش افشاگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 1

1 _ ناخشنودى خداوند از سخنى كه افشا كننده بدى ها و زشتى هاى ديگران باشد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

در برداشت فوق، {من القول}، بيان براى {الجهر} گرفته شده است و با توجه به استثناى {الا من ظلم} معلوم مى شود مراد، افشاى بديهاى ديگران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال الحسنة التقية و السيّئة الإذاعة . و قوله عزّوجلّ { ادفع بالتى هى أحسن السيئّة } قال : التى هى أحسن التقية . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: {حسنه} تقيه است و {سيئه} شايع كردن [اسرار] است. [در باره ]قول خداى _ عزّوجلّ _ نيز {ادفع بالتى هى أحسن السيئّة} فرمود: آنكه احسن است، همان تقيه مى باشد ...}.

سرزنش اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 5

5 _ سرزنش شدن اقوام پيشين ، به خاطر عدم ايمان به موقع و ثمربخش

فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها

{لولا} به معناى {هلّا} است كه براى ملامت بر گذشته و ترغيب بر آينده است (لسان العرب).

سرزنش اكثريت مشركان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 17

17 - اكثر مشركان ، به خاطر نينديشيدن ، مورد سرزنش خداوندند .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء . .. بل أكثرهم لايعقلون

{بل} اضراب، به جهت انتقال از حمد خدا براى تمام بودن حجت وحدانيت او، براى مذمت مشركان است.

سرزنش انحراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 16

16 _ گناه و انحراف آگاهانه ، داراى زشتى و پليدى فزونتر

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

قيد {من بعد . ..}، بيانگر اين است كه مذمت و تقبيح عملكرد اهل كتاب، بدان جهت است كه ارتداد و كفرشان پس از آگاهى و اتمام حجت بوده است.

سرزنش اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 1

1 - انسان ، به خاطر چيزى كه از دست مى دهد ، نبايد ناراحت و غمگين شود .

لكيلاتأسوا على ما فاتكم

سرزنش اهانت به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 6

6- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و ممنوع است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 8

8- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و به دور از تقواپيشگى

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

سرزنش اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 19 - 2،3

2 - مردم انطاكيه ، به دليل شوم دانستن تذكّرات پيامبران شان ، مورد سرزنش ايشان قرار گرفتند .

قالوا ط_ئركم معكم أئن ذكّرتم

3 - مردم انطاكيه ، به جهت تهديد كردن پيامبران شان به سنگسار شدن و شكنجه ، مورد سرزنش ايشان قرار گرفتند .

قالوا ط_ئركم معكم أئن ذكّرتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 8

8 - مردم انطاكيه به علت كفر به خدا و انكار معاد ، مورد انتقاد و سرزنش مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) قرار گرفتند .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى و إليه ترجعون

بيشتر مفسران برآنند كه آيه شريفه، در مقام تعريض و سرزنش مردم كافر انطاكيه مى باشد و آمدن آن در قالب {و ما لى لا أعبد} به جاى {و ما لكم لاتعبدون} براى تأكيد بيشتر است. گفتنى است آمدن جمله {ترجعون} به صيغه مخاطب، مؤيد اين حقيقت است.

سرزنش اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 1،4

1 _ كفر آگاهانه عالمان اهل كتاب به آيات خداوند ( قرآن و پيامبر ( ص ) ) و توبيخ آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون

با توجّه به آيات قبل و بعد كه درباره محاجّه، كتمان و درآميختن حق به باطل است، استفاده مى شود كه مقصود از اهل كتاب، عالمان آنان هستند.

4 _ نكوهش و سرزنش اهل كتاب به خاطر رضايتشان نسبت به اعمال نارواى علماى خود ( گمراه ساختن ديگران ) *

ودّت

طائفة من اهل الكتاب لو يضلونكم . .. لم تكفرون بايات اللّه

با توجه به اينكه سرزنش نسبت به همه اهل كتاب است، و گمراه ساختن ديگران مخصوص عالمان آنان است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 1

1 _ توبيخ اهل كتاب ، به لحاظ ممانعت مؤمنان از راه خدا

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 12

12 _ نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 12

12 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر ترك انديشه و تعقل در حقانيت دين و احكام و شعاير آن

ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 2

2 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر انتقاد آنان از ايمان مؤمنان به خدا ، قرآن و كتب آسمانى

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و ما أنزل من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 2

2 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر برخورد منافقانه آنان با اهل ايمان

و

إذا جاءوكم قالوا ءامنا و قد دخلوا بالكفر و هم قد خرجوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 10

10 _ نكوهش شديد خداوند از اهل كتاب ، بخاطر آلودگى آنان به گناه ، ستمگرى و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 7

7 _ اهل كتاب، مورد توبيخ خداوند به جهت كتمان حقانيت پيامبر(ص) و ايمان نياوردن به او

الذين ءاتينهم الكتب . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

سرزنش اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 3

3_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به خاطر غفلت از خدا و رعايت نكردن جانب او ، توبيخ و سرزنش كرد .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

استفهام در جمله {أرهطى . ..} انكار توبيخى است.

سرزنش باديه نشينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 1

1 - نكوهش اعراب ( باديه نشينان ) از سوى خداوند ، به سبب تلاش براى مؤمن نماياندن خويش ; على رغم آگاهى خداوند به ايمان يا بى ايمانى آنان

قالت الأعراب ءامنّا . .. قل أتعلّمون اللّه بدينكم و اللّه يعلم

سرزنش باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 1

1- بى توجهى رفاه مند مغرور به نقش اساسى مشيّت خدا در امور ، مورد سرزنش

مرد مؤمن قرار گرفت .

و لولا . .. قلت ما شاء اللّه

سرزنش بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 6

6 - شرك و بت پرستى و سرباز زدن از توحيد ، اوج ناسپاسى انسان در برابر خدا

و هو الذى أحياكم . .. إنّ الإنس_ن لكفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 11

11 - پرستش بت به جاى عبادت نيكوترين آفريدگار ، عملى نابخردانه و سرزنش آميز

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

سرزنش بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 5،17،25

5 _ توجّه به از جانب خدا بودن دارايى ها ، آسان كننده انفاق و بخشش و بيانگر زشتى و شناعت بخلورزى

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

تذكّر خداوند به اينكه داراييهاى شما، فضلى از جانب اوست (بما آتيهم اللّه من فضله)، براى اين هدف است كه انفاق را بر آدمى آسان كند و زشتى بخل را بر او آشكار سازد.

17 _ حرمت بخلورزى و نكوهش شديد خداوند از بخيلان

و لا يحسبنّ . .. سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

25 _ توجّه به خارج شدن تمام دارايى ها از دست انسان ،

مايه شناخت زشتى بخل و ترك انفاق

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون . .. و للّه ميراث السّموات و الارض

جمله {و للّه ميراث السّموات . .. }، بيانگر اين نكته است كه اموال از دست شما خارج و به خدا باز خواهد گشت. بنابراين چرا انفاق نمى كنيد و خود را از ثواب و پاداش انفاق محروم مى سازيد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 11

11- بخل از انفاق ، به خاطر ترس از فقر و تهى دستى ، امرى مذموم و نكوهيده است .

لو أنتم تملكون . .. لأمسكتم خشية الإنفاق

از اينكه آيه در مقام مذمت و توبيخ انسانها و يا مشركان به خاطر داشتن روحيه خست و بخل است; نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 6

6- بخل از انفاق در راه خدا ، دامنگير برخى از مؤمنان و مورد نكوهش الهى

ه_أنتم ه_ؤلاء تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه فمنكم من يبخل

از لحن نكوهش آميز اين آيه، مطلب بالا برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 4

4 - بخلورزى و توصيه مردم به آن ، امرى بس ناپسند و نكوهيده

و اللّه لايحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 4

4 - مانع خير شدن و بخل ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 2

2 - حالت بخلورزى و ثروت اندوزى ، ناپسند و نقطه مقابل تقوا است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . .. و أمّا من بخل و استغنى

صاحب {العين} گفته است: فعل {استغنى}، به معناى {به ثروت رسيد} است. براساس اين معنا، {استغناء}; يعنى، ثروت اندوزى و باب استفعال بودن آن، بر مبالغه در ثروت مندى دلالت دارد.

سرزنش بخل در صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 6

6 _ بخل ورزيدن از پرداخت صدقات پس از برخوردارى از مال و فضل الهى ، خصلتى است منفى و منافقانه .

فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

سرزنش بخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 17

17 _ حرمت بخلورزى و نكوهش شديد خداوند از بخيلان

و لا يحسبنّ . .. سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 7

7 _ بخيلان ، مورد نكوهش و مذمت خداوند هستند .

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

سرزنش بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 6

6- بخل از انفاق در راه خدا ، دامنگير برخى از مؤمنان و مورد نكوهش الهى

ه_أنتم ه_ؤلاء تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه فمنكم من يبخل

از لحن نكوهش آميز اين آيه، مطلب بالا برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 11

11

- { و روى أنّه سُئِلَ النبىُّ ( ص ) عن { العتلّ الزنيم } فقال : هو الشديدُ الخُلق ، الشحيح ، الأكول ، الشروب ، الواجد للطّعام و الشّراب ، الظلوم للنّاس ، الرحيب الجوف ;

روايت شده كه از پيامبر(ص) درباره معناى {عتلّ زنيم} سؤال شد فرمود: او تندخو، بخيل، پرخور و پرنوش است; همواره داراى خوراكى و نوشيدنى است بسيار به مردم ستم مى كند و شكم بزرگ است (به آسانى شكمش از غذا پر نمى شود)}.

سرزنش بداخلاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 3،8،11

3 - درشت خويى و بدخلقى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ . .. عتلّ

8 - درشت خويى و بى تبارى ، صفتى بس زشت و بسيار ناپسند ، در مقايسه با ديگر اوصاف زشت و ناخوشايند

و لاتطع كلّ حلاّف مهين . .. عتلّ بعد ذلك زنيم

بعديت در اين آيه (بعد ذلك) رتبى است و بيانگر اين نكته است كه اوصاف {عتلّ} و {زنيم} از اوصاف پيشين (همچون حلاّف، مهين، همّاز و. ..) زشت تر و ناپسندتر است. گفتنى است در برداشت بالا، عبارت {بعد ذلك} متعلق به {عتلّ} دانسته شده است.

11 - { و روى أنّه سُئِلَ النبىُّ ( ص ) عن { العتلّ الزنيم } فقال : هو الشديدُ الخُلق ، الشحيح ، الأكول ، الشروب ، الواجد للطّعام و الشّراب ، الظلوم للنّاس ، الرحيب الجوف ;

روايت شده كه از پيامبر(ص) درباره معناى {عتلّ زنيم} سؤال شد فرمود: او تندخو، بخيل، پرخور و پرنوش است; همواره داراى خوراكى و نوشيدنى است بسيار به

مردم ستم مى كند و شكم بزرگ است (به آسانى شكمش از غذا پر نمى شود)}.

سرزنش بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 11

11 _ انتساب حكمى به خداوند بدون يقين به صدور آن از جانب او، امرى نكوهيده و ناپسند

أتقولون على الله ما لا تعلمون

سرزنش بدعت گزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 2

2 _ تحريم كنندگان زيباييها و زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه، مورد نكوهش و توبيخ خداوند هستند.

قل من حرم . .. والطيبت من الرزق

استفهام در جمله {من حرم . ..} استفهام انكار توبيخى است. يعنى خداوند علاوه بر اين كه تحريم طيبات را صحيح نمى داند، تحريم كننده را نيز سرزنش مى كند.

سرزنش بدكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 21

21 _ يادكرد از عناصر صالح يك امت به هنگام سرزنش از ناصالحان ايشان ، امرى لازم و پسنديده

و لو انهم اقاموا التورية . .. منهم امة مقتصدة و كثير منهم ساء ما يعملون

سرزنش بدگويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 1،2،10

1 _ ناخشنودى خداوند از سخنى كه افشا كننده بدى ها و زشتى هاى ديگران باشد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

در برداشت فوق، {من القول}، بيان براى {الجهر} گرفته شده است و با توجه به استثناى {الا من ظلم} معلوم مى شود مراد، افشاى بديهاى ديگران است.

2 _ ناخشنودى خداوند از بدزبانى

و زشت گويى مردم نسبت به يكديگر

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من القول} قيد براى {السوء} باشد كه با توجه به استثناى {الا من ظلم}، معلوم مى شود مراد از {سوء من القول}، سخنان ناروايى است كه درباره ديگرى گفته شود.

10 _ خداوند ، شنواى سخنانى كه بدى ها و زشتى هاى مردم را آشكار مى كند و موجب هتك حرمت آنان گردد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء . .. و كان اللّه سميعاً عليماً

سرزنش برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 10

10_ فرزند بزرگ يعقوب ، رفتار گذشته برادرانش با يوسف ( ع ) را رفتارى نكوهيده خواند .

قال كبيرهم . .. و من قبل ما فرّطتم فى يوسف

سرزنش برترى طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 7

7- برترى جويى و اسراف ، از پديده هاى منفى و مورد نكوهش در زندگى انسان ها

إنّه كان عاليًا من المسرفين

سرزنش بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت ، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

سرزنش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 8

8 - بنى اسرائيل در صورت كفر به قرآن ، نكوهيده ترين و ناشايسته ترين كافران در

پيشگاه خداوند خواهند بود .

و لاتكونوا أول كافر به

برداشت فوق مبتنى بر دو مقدمه روشن است: 1 _ {أول} بودن در جمله {و لاتكونوا . ..} به اعتبار رتبه و منزلت است، نه به لحاظ زمان; 2 _ {أول} بودن قيد توضيحى است، نه احترازى. بر اين اساس جمله {و لاتكونوا ...}; يعنى، و به قرآن كافر نشويد كه در اين صورت اولين رتبه كفر از آن شما خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 14

14 - بنى اسرائيل مورد توبيخ و سرزنش خدا ، به خاطر تبعيض در برخورد و عمل به دين ( عمل كردن به برخى از دستورات تورات و وانهادن برخى ديگر )

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

مراد از ايمان و كفر در {أفتؤمنون} و {تكفرون} عمل كردن و وانهادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 4

4 _ موسى ( ع ) پس از حضور در ميان قوم منحرف خويش ، با نكوهيده خواندن شيوه آنان در غياب وى ، ايشان را بشدّت

توبيخ كرد .

قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 12

12 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به خاطر ناسپاسى ها و ايجاد اختلاف ، سرزنش كرده و به كيفر اخروى تهديد فرمود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم إن ربك يقضى ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 6

6- موسى ( ع ) قوم خود را به دليل عبرت نگرفتن از سرگذشت پيشينيان ، سرزنش كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 -

موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

سرزنش بنى اميه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 22

22- { عن على ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) أخذته نعسة و هو على منبره ، فرأى فى منامه رجالاً ينزون على منبره نزوة القردة ، يردّون الناس على أعقابهم القهقرى فاستوى رسول الله ( ص ) جالساً و الحزن يعرف فى وجهه فأتاه جبرئيل به_ذه الأية { و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن . . . } يعنى بنى أمية . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا رسول خدا(ص) بر منبر بود كه لحظه اى خواب چشم او را ربود، پس در خواب ديد مردانى را كه چون بوزينگان بر منبر آن حضرت مى جهند و مردم را به روش گذشتگانشان (دوران جاهليت) باز مى گردانند. پس پيامبر(ص) در حالى كه نشسته بود به خود آمد و آثار حزن و اندوه در چهره اش نمايان شد. پس جبرئيل اين آيه را براى حضرت آورد: {و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن ...}; يعنى، بنى اميه...}.

سرزنش بى ادبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 2

2 _ نكوهش خداوند ، نسبت

به افراد دور از ادب در برخورد با پيامبر ( ص )

إنّ الذين . .. أكثرهم لايعقلون

سرزنش بى ادبى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 2

2 _ نكوهش خداوند ، نسبت به افراد دور از ادب در برخورد با پيامبر ( ص )

إنّ الذين . .. أكثرهم لايعقلون

سرزنش بى اعتنايى به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 7

7 - بى اعتنايى رفاه مندان به يتيمان ، به دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجهى هاى ديگران است .

فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

سرزنش بى تفاوتى رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 5

5 - بى تفاوتى و سكوت مسؤولان در برابر انحراف و گمراهى مردم ، سزاوار توبيخ و بازخواست است .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . .. أفعصيت أمرى

سرزنش بى رغبتى در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 9

9 _ مذمت خداوند از كسالت در نماز و انفاقِ بدون ميل و رغبت

لايأتون الصلوة إلا و هم كسالى و لاينفقون إلا و هم كرهون

سرزنش بى مبالاتى در سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 3

3 - عادت به سوگند ياد كردن و بى مبالاتى در اين امر ، عملى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ حلاّف

برداشت ياد شده، به سبب اين نكته

است كه آيه شريفه، در مقام مذمت و محكوميت است.

سرزنش بى نيازى از پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 3

3 - اعتماد به اموال خويش و احساس بى نيازى در برابر پاداش هاى موعودِ خداوند ، خصلتى نكوهيده است .

و صدّق بالحسنى . .. فأمّا من ... استغنى

مراد از {استغنى} _ به قرينه جمله {صدّق بالحسنى} در آيات پيشين _ ممكن است استغناى از {حسنى} (پاداش هاى نيك خداوند) باشد. بيان فرجام دشوار (العسرى) براى صاحبان اين خصلت ها (در آيات بعد) بيانگر نكوهش آن خصلت ها است.

سرزنش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1

1- توبيخ بيماردلان حق گريز ، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

سرزنش پدر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، پدر و قومش را به سبب گرايش به معبودهايى جز اللّه ، مورد سرزنش قرار داد .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

استفهام در {أئفكا} متضمن معناى توبيخ است و {إل_ه} مفرد {ءالهة} به معناى معبود مى باشد.

سرزنش پرخورى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 11

11 - { و روى أنّه سُئِلَ النبىُّ ( ص ) عن { العتلّ الزنيم } فقال : هو الشديدُ الخُلق ، الشحيح ، الأكول ، الشروب ، الواجد للطّعام و الشّراب ، الظلوم للنّاس ، الرحيب الجوف ;

روايت

شده كه از پيامبر(ص) درباره معناى {عتلّ زنيم} سؤال شد فرمود: او تندخو، بخيل، پرخور و پرنوش است; همواره داراى خوراكى و نوشيدنى است بسيار به مردم ستم مى كند و شكم بزرگ است (به آسانى شكمش از غذا پر نمى شود)}.

سرزنش پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 12

12- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام مى كند كه آنان به جاى سرزنش او بايد خود را به سبب اطاعت بى دليل از وى سرزنش كنند .

و قال الشيط_ن . .. فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 2

2 - كسانى كه به توصيه خداوند مبنى بر اطاعت نكردن از شيطان توجه نكنند ، مورد سرزنش او قرار دارند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

برداشت ياد شده، از لحن سرزنش آميز آيه شريفه به دست مى آيد.

سرزنش پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 3،5

3 - طغيان گران ، از ورود پيروانشان به دوزخ ناراحت شده و آنان را مورد نكوهش و بدگويى قرار مى دهند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{مرحباً} كلمه اى است كه به هنگام خوش آمد گفتن به ميهمان گفته مى شود و {لا مرحباً} ضد آن است; يعنى، اين كلمه در جاى نكوهش و بدگويى و از سر ناراحتى گفته مى شود.

5 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ ، سبب نكوهش شدن آنان از سوى طغيان گران مى شود

.

لامرحبًا بهم إنّهم صالوا النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {إنّهم صالوا النار} _ كه تعليل براى {لا مرحباً بهم} است _ سخن طاغيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

سرزنش پيروى از ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 13

13 - نكوهش مضاعف هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، در شرايط وضوح و تجلى حقيقت

إن يتّبعون . .. و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

ضميمه شدن ذيل آيه شريفه، مى تواند بيانگر اين باشد كه هواپرستى و متابعت مشركان از حدس و گمان در شرايط وضوح حقيقت، داراى زشتى فزون ترى است.

سرزنش تأخير نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 11

11- { فى المجمع قيل : أضاعوها بتأخيرها عن مواقيت ها من غير أن تركوها أصلاً . . . و هو المروى عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان آمده است كه: گفته شده [معناى آيه اين است]: نماز را ضايع مى كردند به اين كه آن را از اوقات مقررش به تأخير مى انداختند; نه اين كه به طور كلى آن را ترك كردند و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

سرزنش تاركان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53

- 33 - 2

2 - سرزنش الهى ، نسبت به دريغ كنندگان از انفاق

أفرءيت الذى تولّى

احتمال دارد كه مراد از {تولّى} _ به قرينه آيات بعد _ اعراض و روى گردانى از انفاق باشد. برداشت ياد شده بر اين اساس است.

سرزنش تباهى عمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 12

12 - بهره نجستن از عمر و فرصت هاى مناسب ، در جهت شناخت دين و عمل به تعاليم آسمانى ، محكوم و مورد سرزنش و بازخواست خداوند

أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر و جاءكم النذير

سرزنش تبذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 2،6

2- به هدر دادن امكانات ، كارى شيطانى است .

إن المبذّرين كانوا إخون الشي_طين

6- تبذير و كفران نعمت هاى پروردگار ، عملى بس نكوهيده و ناشايسته است .

إن المبذّرين . .. لربّه كفورًا

سرزنش تبعيت از ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 3

3 _ پيروى از ظن و گمان امرى است نكوهيده و ممنوع .

و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 11

11 _ پيروى از ظن و تخمين در امور اعتقادى ، مذموم و ممنوع است .

إن يتبعون إلا الظن و إن هم إلا يخرصون

سرزنش تبعيت از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 9

9 _ پيروى از غير خدا ، امرى

نكوهيده و ممنوع است .

قل اللّه يهدى للحق أفمن يهدى إلى الحق أن يتبع أمن لايهدّى إلا أن يهدى

سرزنش تبعيض در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 3

3 - ترجيح اشراف بر ديگران در تبليغ دين و برخورد دو گانه تبعيض آميز در معاشرت با مردم ، مذموم است .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... فأنت عنه تلهّى

سرزنش تبعيض در عمل به تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 23 - 11

11 - بسنده كردن به بخشى از فرمان هاى خداوند و به كار نبستن تمام آن ، رفتارى نكوهيده در پيشگاه خداوند

لمّا يقض ما أمره

{لمّايقض} (به پايان نرساند)، گوياى توبيخ كسانى است كه در انجام دادن فرمان هاى خداوند، سنگ تمام نمى گذارند.

سرزنش تبعيض نژادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 13

13- ارزش گذارى بر اساس نژاد و عنصر مادى ، شيوه اى شيطانى است .

ءأسجد لمن خلقت طينًا

سرزنش تجاوزگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 8

8 - اختلاف و تفرقه با انگيزه زياده خواهى و تجاوزگرى ، نكوهيده و مورد تهديد خداوند

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_

ذكر {إنّ ربّك. ..} _ در پى يادآورى اختلافات آگاهانه و تجاوزگرانه بنى اسرائيل _ مى تواند هشدارى براى تمامى جوامع تفرقه گرا و تجاوزپيشه باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 7

7 - تجاوزگرى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ . .. معتد

سرزنش تجاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 16

16 - خودفريبى و تجاهل در برخورد با حقايق ، امرى نكوهيده و ناروا

نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب . .. كأنهم لايعلمون

سرزنش تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 2

2 _ تحريم كنندگان زيباييها و زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه، مورد نكوهش و توبيخ خداوند هستند.

قل من حرم . .. والطيبت من الرزق

استفهام در جمله {من حرم . ..} استفهام انكار توبيخى است. يعنى خداوند علاوه بر اين كه تحريم طيبات را صحيح نمى داند، تحريم كننده را نيز سرزنش مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 6

6 - محروم ساختن خويش از مباحات و حلال هاى الهى ، براى جلب رضايت ديگران ، عملى ناپسند و شايسته سرزنش

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

سرزنش تحقير ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 34 - 7

7- تحقير ديگران از سوى ثروت مندان و دارايى هاى خود را به رخ آنان كشيدن ، كارى مذموم و ناپسند است .

أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 1

1 - خود بزرگ بينى و تحقير ديگران ،

صفتى نكوهيده در نزد خداوند

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . ..ثانى عطفه

{ثَنى} (مصدر {ثانى}) به معناى پيچاندن و برگرداندن و {عطف} به معناى پهلو است. پيچاندن پهلو، كنايه از تكبر و تحقير ديگران است.

سرزنش تحقير فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 37

37- پندار مزيّت هاى بى جا براى خود و ناهنجار ديدن سيماى بى نوايان ، از ويژگى هاى رهبران نالايق و مايه بى ارزشى رهنمود هاى آنان است .

و لاتطع من . .. كان أمره فرطًا

سرزنش تحقير مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 35

35- تحقير تهيدستان خداخواه و فرومايه ديدن موضع طبقاتى آنان ، بينشى ضد الهى و بيرون از حدِّ اعتدال است .

و لاتطع من . .. كان أمره فرطًا

سرزنش تحقير يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

سرزنش تحميل ذلت بر يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 4

4 - تحقير يتيمان و تحميل ذلّت بر آنان ، كارى نكوهيده و مورد نهى خداوند

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر}; يعنى، بر كسى فائق آمدن و او را به طريقى ذلّت آفرين، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

سرزنش تداوم كفران نعمت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 7 - 2

2 - تداوم ناسپاسى در انسان ، با وجود آگاهى او از خصلت نارواى خويش ، شگفت آور و سزاوار نكوهش افزون تر

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود . و إنّه على ذلك لشهيد

سرزنش ترجيح اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 3

3 - ترجيح اشراف بر ديگران در تبليغ دين و برخورد دو گانه تبعيض آميز در معاشرت با مردم ، مذموم است .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... فأنت عنه تلهّى

سرزنش ترجيح دنيا بر آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 18 - 3

3 - كتاب هاى آسمانى امت هاى گذشته ، رستگارى را در گرو تزكيه ، يادِ نام خدا و اداى نماز دانسته ، از ترجيح زندگانى دنيا بر آخرت نكوهش كرده اند .

قد أفلح . .. إنّ ه_ذا لفى الصحف الأُولى

مشاراليه {ه_ذا} مى تواند آيه قبل (و الآخرة خير و أبقى) باشد و ممكن است آن را اشاره به مفاد آيات {قد أفلح. ..} به بعد بدانيم. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.

سرزنش ترجيح رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 6

6 _ توبيخ منافقان از سوى خداوند ، به خاطر ترجيح دادن رضايت مردم بر رضاى خدا و رسول ( ص )

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

سرزنش ترجيح مرفهان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 24

24- فكر اولويّت ثروت مندان بر تهيدستان در كسب هدايت ، انديشه اى سخيف و بافته قلب غافلان از ياد خدا است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

سرزنش ترس از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 8

8- ترس از غير خداوند ، امرى نكوهيده و مذموم است .

أفغير الله تتقون

{تقوا} در اصل به معناى حفظ خود از چيزى است كه مايه نگرانى و ترس باشد و به معناى خودِ ترس نيز آمده است. برداشت فوق، بر اساس معناى دوم است.

سرزنش ترس از فقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 11

11- بخل از انفاق ، به خاطر ترس از فقر و تهى دستى ، امرى مذموم و نكوهيده است .

لو أنتم تملكون . .. لأمسكتم خشية الإنفاق

از اينكه آيه در مقام مذمت و توبيخ انسانها و يا مشركان به خاطر داشتن روحيه خست و بخل است; نكته فوق قابل استفاده است.

سرزنش ترشرويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 4

4 - آگاه نشدن شخص از اظهار انزجار و ناراحتى ديگران ، مجوّز چنين رفتارى با وى نيست و از زشتى آن نمى كاهد .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

با آن كه فرد نابينا، گرفتگى چهره را مشاهده نمى كرد; ولى آيه شريفه آن رفتار را نكوهيده خوانده و فاعل آن را مذمت كرده است.

سرزنش ترك احسان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 4

4 _ خداوند كسانى را كه به جهت ترك احسان ، نعمت هاى خدادادى خويش را پنهان مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله

سرزنش ترك امداد بهفقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 6

6 - خوددارى از ترويج فرهنگ يارى رسانى به نيازمندان ، نكوهيده و مايه دورى انسان از خداوند است .

فذلك الذى . .. و لايحضّ على طعام المسكين

{ذلك}، اسم اشاره اى است كه براى دور به كار مى رود.

سرزنش ترك انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 254 - 11،13،15،16،17

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد ترك انفاق

انفقوا . .. من قبل ان يأتى يوم لا بيع فيه

13 _ خوددارى از انفاق ، كفران نعمت و ستمگرى است .

انفقوا ممّا رزقناكم . .. و الكافرون هم الظالمون

15 _ ترك كنندگان انفاق ، در واقع منكر خدادادى بودن امكانات و داراييهايشان هستند .

انفقوا ممّا رزقناكم . .. و الكافرون هم الظّالمون

متعلّق كفر در {الكافرون} مى تواند معارفى باشد كه در آيه به آنها اشاره رفته است. از جمله باور داشتن اين حقيقت كه داراييهاى آدمى، داده خداوند است; و انكار اين معنا خود از موانع انفاق خواهد شد.

16 _ ترك كنندگان انفاق ، در واقع منكر قيامتند .

انفقوا . .. و الكافرون هم الظّالمون

مراد از {كفر} _ به قرينه طرح مسأله قيامت در آيه _، مى تواند كفر به

قيامت و يا ويژگيهاى آن همانند {لا بيع . .. } باشد.

17 _ محروميّت از بهره هاى اخروى ، تاوان ستمى است كه ترك كنندگان انفاق ، خود بر خويشتن روا داشته اند .

انفقوا ممّا رزقناكم من قبل . .. و الكافرون هم الظّالمون

خداوند با بيان اينكه در قيامت تجارتى نيست، در واقع به ترك كنندگان انفاق هشدار مى دهد كه از مواهب آخرت بى نصيبند كه در نتيجه بر خود ستم كرده و به مقتضاى حصر در جمله {و الكافرون . .. }، اين ستمكارى را از ناحيه خود آنان شمرده است، نه از ناحيه خداوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 5،14

5 _ خوددارى از انفاق ، زمينه گرايش جامعه به زشتيها

الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء

گويا جمله {يأمركم بالفحشاء}، توضيح و تفسير جمله {يعدكم الفقر} است. يعنى شما را از انفاق بازمى دارد و در نتيجه، شما را به فحشا مى كشاند. (از يك سو صفت بخل را در انسان رشد مى دهد و از سوى ديگر عده اى در فقر و فلاكت خواهند ماند كه نتيجه اى جز خيانت و جنايت در جامعه نخواهد داشت.)

14 _ انفاق نكردن و نيز انفاق از اموال خبيث ( غير مرغوب ) ، از مصاديق فحشا و زشتى

انفقوا من طيّبات ما كسبتم . .. الشّيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء

جمله {يأمركم بالفحشاء}، تفسيرى از وسوسه شيطان، مبنى بر ترك انفاق و نيز انفاق از مال خبيث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 270 - 6

6 _

ترك انفاق و يا انفاق را به ريا و منّت و آزار آلودن و نيز انفاق كردن از خبايث و عمل نكردن به نذر ، ستمگرى است .

لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى . .. انفقوا من طيّبات ... و ما للظالمين من انصا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 25

25 _ توجّه به خارج شدن تمام دارايى ها از دست انسان ، مايه شناخت زشتى بخل و ترك انفاق

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون . .. و للّه ميراث السّموات و الارض

جمله {و للّه ميراث السّموات . .. }، بيانگر اين نكته است كه اموال از دست شما خارج و به خدا باز خواهد گشت. بنابراين چرا انفاق نمى كنيد و خود را از ثواب و پاداش انفاق محروم مى سازيد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 34 - 1

1 - قطع انفاق به ديگران ، پس از اقدام به آن ، امرى مذموم و نكوهيده است .

أفرءيت . .. و أعطى قليلاً و أكدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 35 - 3

3 - ترك انفاق به بهانه پاكى و بى گناهى ، فاقد هر گونه پشتوانه واقعى *

فلاتزكّوا أنفسكم . .. و أعطى قليلاً و أكدى . أعنده علم الغيب فهو يرى

جمله {أفرأيت. ..} پس از تخطئه خودستايى، مى تواند ناظر بدان باشد كه ترك كنندگان انفاق، چون خويشتن را پاك مى شمردند، از انفاق سرباز مى زدند و خداوند در آيه {أعنده...} باور آنان را

تخطئه مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 3

3 - خوددارى از انفاق در راه خداوند ، امرى بس نكوهيده و ملامت بار در بينش الهى

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

استفهام در {ما لكم. ..} علاوه بر توبيخى بودن، متضمن تعجب نيز هست. سرزنش مؤمنان از سوى خداوند، به خاطر خوددارى آنان از انفاق و اظهار شگفتى از اين عمل آنها، بيانگر شدت ناروايى آن مى باشد.

سرزنش ترك تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 7

7 _ برخى از عالمان اهل كتاب على رغم ترك وظيفه ، تظاهر به انجام آن داشته و خواهان ستايش در برابر آن عمل ادعايى بودند .

و يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا

سرزنش ترك تكليف سخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 4

4 - خوددارى انسان از پذيرش وظيفه سنگين ، با وجود توانايى هاى لازم در او ، نكوهيده و خلاف انتظار است .

ألم نجعل . .. فلااقتحم العقبة

حرف {فاء} در {فلااقتحم. ..}، تفريع بر آيات پيشين است و مفاد اين مجموعه آيات، توبيخ كسانى است كه با دارا بودن چشم و زبان و هدايت، از انجام دادن كارهاى سخت امتناع ورزيده اند.

سرزنش ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه

مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 1

1 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را ، در صورت امتناع ورزيدن از شركت در جنگ و جهاد ، تهديد به عذابى دردناك كرد .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

سرزنش ترك دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر ترك نيايش به درگاه خدا و بردن عرض حاجت پيش بت ها

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

سرزنش ترك مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 2

2 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آنها ، مورد توبيخ خداوند است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

سرزنش ترك نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

سرزنش ترك هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 100 - 4

4 _ احتمال سرگردانى و گرفتار شدن به تنگنا ها ، دليل گروهى از مسلمانان براى ترك هجرت

و من يهاجر . .. يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

سرزنش تضييع پاداش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 30 - 9

9- ضايع ساختن اجر و مزد نيكوكاران ، امرى نكوهيده و ناپسند است .

إنّا لانضيع أجر من أحسن عملاً

سرزنش تظاهر به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 1

1 - نكوهش اعراب ( باديه نشينان ) از سوى خداوند ، به سبب تلاش براى مؤمن نماياندن خويش ; على رغم آگاهى خداوند به ايمان يا بى ايمانى آنان

قالت الأعراب ءامنّا . .. قل أتعلّمون اللّه بدينكم و اللّه يعلم

سرزنش تعصب هاى جاهلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 4

4 - تعصب مبتنى بر جهالت ، امرى نكوهيده است ; و نه پافشارى بر ارزش هاى عالمانه ، منطقى و راستين .

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

برداشت بالا بر اين اساس است كه {حميّة الج_هليّة} قيد احترازى باشد; يعنى، تعصب و غيرت بر دو گونه است: 1_ پافشارى بر مسائل علمى و منطقى، 2_ تعصب جاهلانه كه مشركان نوع اخير را داشته اند.

سرزنش تعطيلى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 11

11 - تعطيلى مساجد و حضور نيافتن در آنها ، به انگيزه ياد نكردن نام خدا ، امرى

نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سرزنش تفاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 16،17،18

16 _ خداوند ، گردنفرازان فخرفروش را دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

{مختال} از ماده {خيال} به كسى گفته مى شود كه بر اساس خيالات و اوهامش، خود را شخصيّتى بزرگ مى داند و به كبر و غرور مبتلا مى گردد. و {فخور} به كسى گفته مى شود كه زياد به خود افتخار مى كند.

17 _ گردنفرازى و فخرفروشى از خصلت هاى نكوهيده

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 4

4_ تكبر ، فخرفروشى و شادمانى مفرط بر اثر رسيدن به رفاه و آسايش ، رذايلى ناپسند و نكوهيده

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

آيه بعد (إلاّ الذين . ..) گوياى اين است كه هدف قرآن از بيان خصلتهاى ياد شده براى انسان (يؤوس ،كفور و ...) مجرد اخبار از چنين صفاتى براى او نيست; بلكه در مقام مذمت و نكوهش از انسانى است كه چنين حالاتى را داراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 2

2 - افتخار به بذل و بخشش ها و خودنمايى

در تأمين نيازمندى هاى مالى جامعه ، مذموم و مورد نكوهش خداوند است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا

در آيه شريفه مورد مصرف اموال مشخص نشده است; ولى به قرينه آيات بعد (فكّ رقبة أو إطعام . ..) مى توان گفت: مراد هزينه كردن آن، در مصارف عمومى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 2

2 - تفاخر بر ديگران و رقابت با يكديگر در مقام و ثروت ، نكوهيده و ناروا است .

ألهيكم التكاثر

سرزنش تفاخر به ثروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 34 - 7

7- تحقير ديگران از سوى ثروت مندان و دارايى هاى خود را به رخ آنان كشيدن ، كارى مذموم و ناپسند است .

أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا

سرزنش تفاخر به جمعيت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 8

8 - { قال علىّ ( ع ) بعد تلاوة { ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر } يا له مراماً ما أبعدَه و زَوْراً ما أغفلَه و خطراً ما افظعَه . . . أفبمصارع أباءهم يفخرون أم بعديد الهلكى يتكاثرون . . . و لاَن يكونوا عِبَراً أحقّ من أن يكونوا مفتخراً ;

على(ع) بعد از تلاوت آيه {ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر}، فرمود: شگفتا چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى و چه خراميدن بسيار زشتى! آيا به محل زمين خوردن پدران خويش مى نازند و يا به تعداد هلاك شدگان [اقوام خود ]مباهات مى كنند؟ . .. به راستى

اينها مايه عبرت قرار گيرند، سزاوارتر است تا مايه مباهات و افتخار باشند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 6

سرزنش تفاخر به قبر نياكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 8

8 - { قال علىّ ( ع ) بعد تلاوة { ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر } يا له مراماً ما أبعدَه و زَوْراً ما أغفلَه و خطراً ما افظعَه . . . أفبمصارع أباءهم يفخرون أم بعديد الهلكى يتكاثرون . . . و لاَن يكونوا عِبَراً أحقّ من أن يكونوا مفتخراً ;

على(ع) بعد از تلاوت آيه {ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر}، فرمود: شگفتا چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى و چه خراميدن بسيار زشتى! آيا به محل زمين خوردن پدران خويش مى نازند و يا به تعداد هلاك شدگان [اقوام خود ]مباهات مى كنند؟ . .. به راستى اينها مايه عبرت قرار گيرند، سزاوارتر است تا مايه مباهات و افتخار باشند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 6

سرزنش تفكر طبقاتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 24،35

24- فكر اولويّت ثروت مندان بر تهيدستان در كسب هدايت ، انديشه اى سخيف و بافته قلب غافلان از ياد خدا است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

35- تحقير تهيدستان خداخواه و فرومايه ديدن موضع طبقاتى آنان ، بينشى ضد الهى و بيرون از حدِّ اعتدال است .

و لاتطع من . ..

كان أمره فرطًا

سرزنش تكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 17

17 _ گردنفرازى و فخرفروشى از خصلت هاى نكوهيده

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 4

4_ تكبر ، فخرفروشى و شادمانى مفرط بر اثر رسيدن به رفاه و آسايش ، رذايلى ناپسند و نكوهيده

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

آيه بعد (إلاّ الذين . ..) گوياى اين است كه هدف قرآن از بيان خصلتهاى ياد شده براى انسان (يؤوس ،كفور و ...) مجرد اخبار از چنين صفاتى براى او نيست; بلكه در مقام مذمت و نكوهش از انسانى است كه چنين حالاتى را داراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 37

37- پندار مزيّت هاى بى جا براى خود و ناهنجار ديدن سيماى بى نوايان ، از ويژگى هاى رهبران نالايق و مايه بى ارزشى رهنمود هاى آنان است .

و لاتطع من . .. كان أمره فرطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 8

8- عجب و غرور و فريفتگى در برابر اَعمال خويش ، امرى نكوهيده و زيانبار است .

الأخسرين أعم_لاً. .. و هم يحسبون أنّهم يحسنون صنعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 1

1 - خود بزرگ بينى و تحقير ديگران ، صفتى نكوهيده در نزد خداوند

و من الناس من يج_دل فى

اللّه بغير علم . ..ثانى عطفه

{ثَنى} (مصدر {ثانى}) به معناى پيچاندن و برگرداندن و {عطف} به معناى پهلو است. پيچاندن پهلو، كنايه از تكبر و تحقير ديگران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 15

15 - غرور و سرمستى ، امرى مذموم در بينش الهى

إذ قال له قومه لاتفرح إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 9

9 - تكبر و خودبرتربينى ، زمينه حق گريزى و صفتى بس زشت و ناپسند

إلاّ إبليس استكبر و كان من الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 12

12 - غرور و اطمينان به سرنوشت نيك اخروى ، امرى نكوهيده است .

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 7

7 - كبر و غرور به هنگام نعمت و رفاه و جزع و ناآرامى به هنگام مصيبت و بلا ، امرى نكوهيده و ناپسند

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

سرزنش تكدّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 10

10 _ ناپسندى تكدّى و اصرار بر گدايى

لا يسئلون النّاس الحافاً

سرزنش تكذيب آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 4

4 _ تكذيب قرآن، نكوهيده تر از تكذيب ديگر آيات الهى است.

ما تأتيهم من ءاية . .. فقد كذّبوا بالحق

مراد

از {الحق} مى تواند قرآن باشد. در اين آيه نسبت به آيه قبل {ترقى} صورت گرفته است. يعنى اينكه كافران آيات را تكذيب كردند و عجيبتر آنكه قبل از آن قرآن را تكذيب كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 81 - 5

5 - انكار آيات ونشانه هاى الهى ، در عين روشن و قابل شناخت بودن آنها ، عملى است در خور سرزنش و تقبيح .

فأىّ ءاي_ت اللّه تنكرون

استفهام (أىّ) براى توبيخ است.

سرزنش تكذيب پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 2

2 - پاداش هاى موعود الهى ، نيكو و تكذيب آن ناروا است .

و كذّب بالحسنى

معناى كلمه {الحسنى} (زيباتر)، در خود تمجيد و مطلوبيت را گنجانده است. بنابراين وصفى است كه خود بيانگر نامطلوب بودن تكذيب آن است و تهديد به فرجام دشوار (در آيه بعد) نيز بر ناروا بودن آن تأكيد كرده است.

سرزنش تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 2

2 _ تكذيب حق (قرآن)، بدون تأمل در آن، مورد سرزنش خداوند است.

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف

سرزنش تكذيب دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 1

1 - تكذيب دين و روى گردانى از آن ، شگفت آور و نكوهيده است .

أرءيت إن كذّب و تولّى

تكرار {أرءيت}، تأكيد بر شگفتى و توبيخ است.

سرزنش تكذيب قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 5 - 2،4

2 _ تكذيب حق (قرآن)، بدون تأمل در آن، مورد سرزنش خداوند است.

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف

4 _ تكذيب قرآن، نكوهيده تر از تكذيب ديگر آيات الهى است.

ما تأتيهم من ءاية . .. فقد كذّبوا بالحق

مراد از {الحق} مى تواند قرآن باشد. در اين آيه نسبت به آيه قبل {ترقى} صورت گرفته است. يعنى اينكه كافران آيات را تكذيب كردند و عجيبتر آنكه قبل از آن قرآن را تكذيب كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 4

4 - نكوهش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى تكذيب گرانه آنان در برابر قرآن

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

سرزنش تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 57 - 4

4 - انكار معاد ، به رغم اعتقاد به خالقيت خداوند ، موضع گيرى نابخردانه و شايسته سرزنش

نحن خلقن_كم فلولا تصدّقون

سرزنش در آيه شريفه، متوجه كسانى است كه با وجود اعتقاد به خالقيت خداوند، در برابر موضوع معاد موضع گيرى

ناباورانه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 4

4 - انكار معاد ، با وجود هشدار هاى قرآن ، نكوهيده ، شگفت آور و فاقد برهان است .

فما لهم لايؤمنون

{ما} اسم استفهام است و مراد از استفهام در اين موارد، تعجّب همراه با توبيخ است. تغيير سياق كلام از خطاب در {لتركبنّ} به غايب در {لهم}، بر نكوهش افزوده است.

سرزنش تملّق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 11

11 _ عذاب دردناك الهى در انتظار خودپسندان و علاقه مندان به ستايش بيجا و چاپلوسى

لا تحسبنّ الّذين يفرحون . .. و يحبّون ... بمفازة ... و لهم عذاب اليم

سرزنش تنبلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 2،4

2 _ سستى و ترس دو گروه از مسلمانان شركت كننده در جنگ احد ، مورد ملامت خداوند

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

{فشل} به معناى ضعف به همراه ترس است. (مفردات راغب).

4 _ تهديد خداوند نسبت به عناصر سست بنياد در جبهه پيكار مسلمانان با دشمنان

و اللّه سميع عليم. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، متعلّق به دو صفت {سميع} و {عليم} باشد. يعنى خداوند، سخنان پنهانى آنان را كه تصميم به كوتاهى در نبرد داشتند، مى شنيد و از انديشه آنان، آگاه بود. و تذكر شنوايى و دانايى خداوند در موارد تخلف و گناه، دلالت بر تهديد نسبت به متخلّفين دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 123 - 9

9 _ سرزنش خداوند به پيكارگران احد كه چرا على رغم مشاهده يارى الهى در جنگ بدر ، تصميم به سستى در كارزار احد گرفتند .

و اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

لحن آيه، حكايت از سرزنش مسلمانانى است كه در جنگ احد، تصميم به سستى و نافرمانى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 9

9 _ سستى ، كرنش و زبونىِ اهل ايمان در برابر دشمنان دين ، ناپسند است .

فما وهنوا . .. و ما ضعفوا و ما استكانوا

صفات شمرده شده براى مردان الهى پس از واقعه احد، تعريض به مسلمانانى است كه در آن نبرد، سستى و ضعف به خود راه دادند. از اين رو صفات ياد شده، زيبنده مؤمنان واقعى و مردان الهى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 11

11 _ جامعه ايمانى در معرض خطر سستى ، تفرقه و سرپيچى از رهبرىِ صالح خويش ، پس از نيل به پيروزى

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 3

3 _ سرزنش خداوند نسبت به كسانى كه از شركت در نبرد سستى مى كنند و يا ديگران را از آن بازمى دارند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

سرزنش تندخويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 159 - 8

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ، در برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

سرزنش توطئه عليه اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 1

1 - برقرارى رابطه دوستى و همدستى با ديگر پيروان اديان عليه اسلام و مسلمين ، كارى زشت و در پى دارنده عذاب سخت الهى

الذين تولّوا قومًا . .. لهم عذابًا شديدًا إنّهم ساء ما كانوا يعملون

سرزنش توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 5

5- هرگونه تلاشى براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش ، زشت است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

{مكر} در لغت به معناى بازداشتن شخص از هدفش است و {السيّئات} مفعولٌ به براى {مكروا} مى باشد و متضمن معناى فعلى متعدى مثل {عملوا} است.

سرزنش توطئه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 1

1 - برقرارى رابطه دوستى و همدستى با ديگر پيروان اديان عليه اسلام و مسلمين ، كارى زشت و در پى دارنده عذاب سخت الهى

الذين تولّوا قومًا . .. لهم عذابًا شديدًا إنّهم ساء ما كانوا يعملون

سرزنش تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 112 - 2

2 _ متهم ساختن افراد بى گناه ، دروغى بهت آور و گناهى آشكار است .

و من يكسب . .. ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً و اثماً

مبيناً

برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: . .. فاما اذا قلت ما ليس فيه فذلك قول اللّه {فقد احتمل بهتاناً و اثما مبينا}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 275، ح 270; نورالثقلين، ج 1، ص 549، ح 556.

سرزنش تهمت به عفيفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 8

8 - اتهام بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، بدترين نوع فسق است و نسبت دهندگان آن ، سرآمد فاسقان اند .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء . .. و أُول_ئك هم الف_سقون

ضمير {هم} ضمير فصل و {الفاسقون} مسند همراه با {ال} جنس و مفيد حصر است. منحصر كردن اهل فسق به نسبت دهندگان زناى بى دليل به زنان پاكدامن، بيانگر برداشت ياد شده است.

سرزنش ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 4

4 _ سرزنش خداوند از زراندوزان در دوزخ ، همراه با شكنجه كردن آنان به وسيله اندوخته هايشان

هذا ما كنزتم لأنفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون

سرزنش ثروت اندوزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 2

2 - حالت بخلورزى و ثروت اندوزى ، ناپسند و نقطه مقابل تقوا است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . .. و أمّا من بخل و استغنى

صاحب {العين} گفته است: فعل {استغنى}، به معناى {به ثروت رسيد} است. براساس اين معنا، {استغناء}; يعنى، ثروت اندوزى و باب استفعال بودن آن، بر مبالغه در ثروت مندى دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 2

2 - تفاخر بر ديگران و رقابت با يكديگر در مقام و ثروت ، نكوهيده و ناروا است .

ألهيكم التكاثر

سرزنش ثروتمندان متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 4،6

4 _ اغنيا و توانمندانِ روى گردان از جهاد در صدر اسلام ، مورد نكوهش و تحقير خداوند قرار گرفتند .

إنما السبيل على الذين . ... و هم أغنياء رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

6 _ نكوهش خداوند نسبت به ثروتمندانِ گريزان از جنگ ، در قبال دلجويى او از تهيدستان مشتاق جهاد

و لا على الذين إذا . .. إنما السبيل على الذين

سرزنش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن توبيخ

است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

سرزنش جاه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 2

2 - تفاخر بر ديگران و رقابت با يكديگر در مقام و ثروت ، نكوهيده و ناروا است .

ألهيكم التكاثر

سرزنش جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 14

14 _ جاهلان ، مورد سرزنش خداوند

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

سرزنش جزع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 7

7 - كبر و غرور به هنگام نعمت و رفاه و جزع و ناآرامى به هنگام مصيبت و بلا ، امرى نكوهيده و ناپسند

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

سرزنش جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 3

3 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس ، از سوى خداوند به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى ، متجلى در طلوع و غروب خورشيد

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 4

4 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت فراگير الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و{تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 5

5 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء

ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 1

1 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمين نياز هاى خلق

يس_له . .. كلّ يوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند در آيه قبل، فقر ذاتى و نيازمندى موجودات و فياضيت و نياز برآورى خويش را به آدميان يادآور شده و در اين آيه غافلان و كافران را مورد سرزنش قرار داده كه چرا اين حقيقت را در هستى ناديده مى گيرند. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 1

1 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّ بسلط_ن .

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از استفهام توبيخى در {فبأىّ. ..} مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 4

4 _ سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 2

2 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى اعتنايى به نعمت هاى الهى و غفلت از قدرت قاهر او بر نظام جهان

فإذا انشقّت السّماء . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عبارت {انشقّت السّماء. ..} نشانگر قدرت قاهر خداوند بر جهان است و از اين كه پس از تذكر قدرت، تكذيب گران را به محاكمه نشانده، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن -

55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى توجهى و ناديده انگاشتن نعمت هاى خداوند

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس به خاطر نينديشيدن به نعمت بهشت ، بيم نداشتن از مقام پروردگار و تكذيب نعمت هاى او

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

لحن توبيخى آيه شريفه و تقابل تكذيب گران با بيم دارندگان از مقام پروردگار، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 4

4 - سرزنش كافران

و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

متّك_ين على . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى و محروم ساختن خويش از آن

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 4

4 -

سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيبگران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 3

3 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت پروردگار خويش

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سرزنش جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 9

9 _ دورى از تمدن و دانش ، امرى نكوهيده در بينش اسلام

الأعراب أشد . .. و أجدر ألّا يعلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 19

19_ جهل و نادانى ، صفتى ناپسند و نكوهيده در پيشگاه خداوند

إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

سرزنش جهل به علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 1

1 - جهل و ترديد درباره احاطه علمى خداوند به اشيا ، مورد نكوهش و سرزنش است .

ألم تر أنّ اللّه يعلم

استفهام در {ألم تر}، براى انكار توبيخى است. {تَرَ} از {رأى} (دانستن) مشتق است; يعنى، {ألم تعلم أنّ اللّه...}.

سرزنش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند

و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خداوند ، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم . .. تكذّبون

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 2

2 - وجود عذاب هاى روحى ( چون سرزنش ) ، براى دوزخيان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 2

2 - مأموران الهى ، با به رخ كشيدن تكذيب گرى ها و ناباورى هاى جهنميان ، آنان را بر آن موضع گيرى ، سرزنش خواهند كرد .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

سرزنش حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

سرزنش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به

مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

سرزنش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1،6

1- توبيخ بيماردلان حق گريز ، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 8

8 - قدرت هاى فرعونى و حق ناپذير ، محكوم به سرزنش شدن و تحقير در گستره تاريخ *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

تعبير {و هو مليم} مى تواند نظر به ملامت شدن قدرت هاى

حق ناپذير از سوى انديشهورزان و نظارت گران تاريخ بشر، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 33 - 1

1 - روى گردانان از راه حق و هدايت ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند

أفرءيت الذى تولّى

سرزنش حمايت از كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 2

2 _ ايجاد رابطه ولايى با كافران و حمايت از ايشان و درخواست حمايت از آنان ، بارور سازنده فتنه و تباهى بزرگ در زمين

و الذين كفروا . .. إلا تفعلوه تكن فتنة

ضمير مفعولى در {لاتفعلوه} به قانونهايى كه در آيه قبل مطرح شد و نيز به دستورى كه از صدر همين آيه به دست مى آيد برمى گردد. در برداشت فوق ضمير به قطع ولايت با كافران، كه از جمله {الذين كفروا ... } استفاده شده، برگردانده شده است.

سرزنش حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 17

17 _ آدم و همسرش به سبب ناديده گرفتن نهى و هشدار خداوند، مورد توبيخ او قرار گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما . .. و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

سرزنش حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 10،13،14

10 _ حواريون عيسى مورد توبيخ وى به خاطر ترديدشان در توانمندى خداوند

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جمله {اتقوا اللّه . ..} حاكى از انتقاد و اعتراض عيسى(ع) به حواريون است ناظر به مطالبى است كه از

{هل يستطيع ربك ...} به دست مى آيد كه از جمله آنها ترديد در توانمندى خداوند است.

13 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر رعايت نكردن ادب در يادكردن از نام خدا

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه

رعايت ادب در مورد آيه اين بود كه حواريون به جاى {ربك} (پروردگارت) بگويند: ربنا

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

سرزنش خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 1

1 _ نكوهش خداوند از افشاكنندگان اخبارى كه موجب احساس امنيت از هجوم دشمن و يا موجب ترس و وحشت از دشمن مى شود . ( اخبار امنيتى ) .

و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 2،5

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

5 _ طرفدارى و شفاعت از منافقان ، مورد نكوهش الهى و مصداق شفاعت سيّئة

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

سرزنش خشونت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 16

16- انتخاب خوش رفتارى در مواجهه با كافران ، بهتر از به كارگيرى شدّت و خشونت است .

و إمّا أن تتّخذ فيهم حسنًا

جمله {تتّخذ فيهم حسناً} در بيان طريقه مقابل عذاب، تلقين كننده اختيار اين شيوه از بين دو نوع برخوردى است كه ذوالقرنين بين آن ها مخيّر بود.

سرزنش خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 2

2- قوم بت پرست ابراهيم پس از آگاه شدن از ناتوانى بت ها از سخن گفتن ، به يك ديگر مراجعه كرده و به سرزنش هم پرداختند .

فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

برداشت، براساس اين احتمال است كه مقصود از {أنفسهم} رجوع هر يك از بت پرستان به يك ديگر باشد كه با مخاطب قرار دادن هم ديگر (فقالوا إنّكم أنتم. ..) به ملامت هم پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 1

1

- باغداران يمنى پس از مشاهده محروميت خود و مستمندان از محصولات باغ ، به سرزنش همديگر پرداختند .

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

سرزنش خودستايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 8

8 _ ناپسندى خودستايى و ادعاى رشديافتگى و كمال

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم بل اللّه يزكّى من يشاء

سرزنش خودكشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 7

7 - خودكشى ، تلاش بى ثمر در جهت رهايى از سرخوردگى و بن بست در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

سرزنش خودمحورى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 15

15 _ گسستن سرنوشت خويش از سرنوشت اسلام و مسلمين ، على رغم اظهار ديانت ، نشانه بيمارى دل و سستى ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

سرزنش در تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 19

19 _ ايجاد اميد به دنبال توبيخ ، از روش هاى تربيتى و هدايتى قرآن

اعرض عنهم و عظهم . .. لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

سرزنش در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال}

در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

سرزنش در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 14

14- پيروى از شيطان ، ملامت و پشيمانى اخروى در پى دارد .

دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 9

9 - كافران ، در قيامت ، از سوى مؤمنان عالِم ، سرزنش مى شوند .

و قال الذين أوتوا العلم . .. فه_ذا يوم البعث

{فاء} در {فه_ذا} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدر مى كند كه مى تواند چنين باشد: {اگر شما، منكر قيامت بوديد، اين هم قيامت!}. {ه_ذا} در اين بيان _ طبق گفته مفسران _ براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 5

5 - ظالمان ، در روز قيامت ، راهى براى رهايى از وضعيّت رقّت بار و مذمت آلود خويش ندارند .

الذين ظلموا. .. و لاهم يستعتبون

{إستعتاب} _ مصدر {يستعتبون} _ به معناى اين است كه از شخص خاطى، خواسته شود كه وى از خطايش بازگردد (مفردات راغب) و نيز به معناى طلب رضايت آمده است (المنجد).

سرزنش درخواست از بت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر ترك نيايش به درگاه خدا و بردن عرض حاجت پيش بت ها

يدعوا من دون اللّه ما

لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 13 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر نيايش و عرض حاجت كردن به درگاه بت ها

يدعوا لمن ضرّه أقرب من نفعه

سرزنش دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 3

3- احساس امنيت مشركان توطئه گر عليه پيامبر ( ص ) ، مورد سرزنش خداوند است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

همزه {أفأمن} براى استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 6

6 - خويشاوندى مخالفان اسلام با پيامبر ( ص ) ، مانع نكوهش خداوند از آنان نيست .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

سرزنش دشمنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 7

7- جدال و مخاصمه ، صفتى بس مذموم و ناپسند براى انسان

فإذا هو خصيم مبين

آوردن {إذا} ى فجائيه مى تواند نشان دهنده ناپسند بودن جدال و مخاصمه باشد، خصوصاً با توجه به اينكه انتظار از مخلوق، تسليم بودن در مقابل خالق است و جدال و مخاصمه خلاف انتظار است.

سرزنش دشنام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 2

2 _ ناخشنودى خداوند از بدزبانى و زشت گويى مردم نسبت به يكديگر

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من القول} قيد براى {السوء} باشد كه با توجه به استثناى {الا من ظلم}، معلوم مى شود مراد

از {سوء من القول}، سخنان ناروايى است كه درباره ديگرى گفته شود.

سرزنش دشنام به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 1

1 - سرزنش رفاه زدگان از سوى خدا ، به خاطر ياوه سرايى هاى آنان عليه قرآن

مستكبرين به س_مرًا تهجرون . أفلم يدّبّروا القول ... ءاباءهم الأوّلين

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است و ضمير جمع در آن به {مترفين} باز مى گردد. خداوند در اين بخش از آيات، آنها را به خاطر اتهاماتى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى زدند، مورد سرزنش قرار داده و با ارائه دلايل گوناگون، همه راه هاى عذرتراشى شان را سد كرده است. آيه فوق، در ردّ اتهامات آنان به قرآن است.

سرزنش دعوت به بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 4

4 - بخلورزى و توصيه مردم به آن ، امرى بس ناپسند و نكوهيده

و اللّه لايحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل

سرزنش دنياپرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 4

4 _ مذمّت آن گروه از مردم كه پس از انجام مناسك حج ، تنها خواهان بهره هاى دنيوى از پروردگار خويشند .

فمن الناس من يقول ربّنا اتنا فى الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 5

5 _ نكوهش فريفتگى و دلبستگى به زندگى دنيا

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

سرزنش دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص -

28 - 80 - 2

2 - دل باختگان دنيا ، سزاوار سرزنش و نكوهش اند .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا . .. و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم

سرزنش دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 1

1 - موضع گيرى تند و عتاب آميز فرزانگان بنى اسرائيل در برابر آرزومندان ثروت قارونى .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا يليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون . .. و قال الذين أُوت

سرزنش دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 9

9 - علاقه به دنيا و آرزوى عمر طولانى به خاطر آن ، خويى ناپسند و نكوهيده است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة . .. يود أحدهم لو يعمر الف سنة

لحن آيه گوياى مذمت يهود به خاطر علاقه به دنيا و درخواست عمر طولانى به خاطر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 10

10 _ تهديد الهى نسبت به دنياپرستى و دنياپرستان

من كان يريد ثواب الدنيا . .. و كان اللّه سميعاً بصيراً

تذكر اين واقعيت كه خداوند ناظر اعمال دنياپرستان و شنواى گفتار آنهاست، در حقيقت تهديد آنان به مؤاخذه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 2

2 _ دنيا محورى و دوست داشتن آن، مرام و انديشه اى كودكانه و نابخردانه است.

و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو

با توجه به اينكه لعب و لهو كار كودكان و كسانى است كه بلوغ

فكرى ندارند، مقتضاى تشبيه، وجود اين ويژگيهادر دنياپرستان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 9

9 _ دلخوش كردن به زندگى دنيوى و ترجيح دادن آن بر حيات اخروى ، امرى است ناپسند و مورد نكوهش خداوند .

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 9

9 _ مذمت الهى از غرق شدن در لذايذ و بهره ورى هاى مادى

فاستمتعوا بخلقهم . .. و خضتم كالذى خاضوا

با توجه به اينكه مراد از {خوض}، مى تواند خوض در بهرهوريهاى مادى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 7

7 _ دلخوش بودن به دنيا و آرامش يافتن به آن و غفلت از آيات الهى ، از اوصاف كافران و امرى مذموم و ناپسند

إن الذين . .. و رضوا بالحيوة الدنيا و اطمأنوا بها ... غفلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 10

10 _

دنيا سرايى است ناامن و آرميدن در آن و گردش بر مدار آن ، نشانه اى است از كوته نظرى .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. كذلك نفصل الأيت لقوم يتفكرون

غرض از تمثيل در آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (و اللّه يدعوا إلى دارالسلام . .. ) _ بيان اين حقيقت است كه: اين سرا، سرايى است كه در معرض انواع حوادث و رخدادهاى مرگبار است و انسان نبايد به چنين جايى بسنده كند و آن را وجهه همت خود قرار دهد. گفتنى است كه از ذيل آيه (لقوم يتفكرون) استفاده مى شود كه اهل دنيا مردمانى فاقد فكر و انديشه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 16

16_ { عن على بن الحسين ( ع ) [ فى حديث طويل ] : . . . و لاتركنوا إلى الدنيا فإن الله عزوجل قال لمحمد صلى الله عليه و آله و سلم : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } و لاتركنوا إلى زهرة الدنيا و ما فيها ركون من اتخذ ها دار قرار و منزل استيطان . . . ;

از امام سجاد(ع) [ضمن حديثى طولانى] روايت شده است: . .. به دنيا تمايل و اطمينان نكنيد; زيرا خداوند عزوجل به حضرت محمد(ص) فرمود: {ولاتركنوا ...} و به زيبايى دنيا و آنچه در دنياست تمايل و اطمينان نكنيد، بسان تمايل و اطمينان كسى كه آن را خانه هميشگى و جاى ماندن خود قرار داده است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 -

6

6- چشم دوختن و غبطه خوردن به مال و منال دنيا ، امرى نكوهيده و ناپسند

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 6

6- ترجيح دنيا بر آخرت _ و نه صرف تأمين نياز هاى زندگى _ امرى نكوهيده است .

فعليهم غضب من الله . .. ذلك بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 5

5 - چشم دوختن و غبطه خوردن بر مال و منال دنياداران ، امرى نكوهيده ونارو است .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 15

15 - تنها دنيامحورى ، امرى نكوهيده و ناپسند است ; نه صرف برخوردارى از نعمت هاى دنيايى .

يرزق من يشاء . .. من كان يرد حرث الدنيا ... و ما له فى الأخرة من نصيب

همه بندگان از رزق دنيوى بهره مى برند _

چه مؤمن و چه منكر _ ولى آنان كه تمام همتشان دنيا باشد در آخرت بهره اى نخواهند داشت. پس آنچه مذموم است بهرهورى از دنيا نيست; بلكه دنيا محورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 10

10 - دلخوشى به دنيا و مظاهر آن ، نكوهيده و ناروا است .

و إنّا إذا . .. فرح بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 2

2- شرافت ايمانى و پاداش الهى به مجاهدان ، شايان دلبستگى و نه سرگرمى هاى بى فرجام دنيا

أنتم الأعلون و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم . إنّما الحيوة الدنيالعب و لهو

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه درباره تشويق مؤمنان به جهاد و از ياد نبردن ارجمندى خويش و پاداش الهى بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 6

6 - متمركز كردن علايق و گرايش ها در امور دنيوى ، امرى نكوهيده ; و نه صرف بهرهورى از دنيا

فأعرض عن من . .. و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

حصر در آيه شريفه، مفيد مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 7

7 - علاقه به دنيا و توجّه به آبادانى حيات دنيوى ، در صورت بى اعتنايى به امر آخرت و حيات اخروى ، مورد نكوهش و محكوم در نگاه وحى

إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

برداشت ياد شده با

توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد نكوهش و محكوم كردن كسانى است كه تنها به دنيا دلبسته و آخرت را رها كرده اند.

سرزنش دين فروشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 11،19

11 _ سرزنش عالمان اهل كتاب از سوى خداوند به سبب ناديده گرفتن پيمان الهى و دين فروشى

فنبذوه ورآء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قليلا

19 _ زشتى و بدى دستاورد دين فروشى

و اشتروا به ثمناً قليلا فبئس ما يشترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 18

18 _ توبيخ الهى نسبت به برخى از عالمان اهل كتاب ، به خاطر سوداگرى آنان با آيات الهى

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 6

6 _ سوداى هدايت با گمراهى از سوى عالمان دين ، امرى بس شگفت و نكوهيده

الم تر . .. يشترون الضلالة

استفهام در {الم تر}، به انگيزه تعجيب و شگفتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 41

41 _ منافع به دست آمده از دين فروشى ، مصداقى بارز براى سحت

اكلون للسحت . .. و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

نهى خداوند از دين فروشى در قبال منافع دنيا، پس از توصيف عالمان يهود در آيات پيش به {اكلون للسحت}، بيانگر آن است كه از مصاديق مورد نظر براى {سحت} (حرامى ننگ آور)، منافعى است كه آنان از

دين فروشى به چنگ مى آورند.

سرزنش رد پاسخ محققان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 5

5 - از خود راندن اهل تحقيق و بى پاسخ گذاشتن سؤالات آنان ، نكوهيده و ناروا است .

و أمّا السائل فلاتنهر

{سائل}، كلمه اى است مطلق و بر پرسشگران و اهل تحقيق نيز قابل تطبيق است.

سرزنش رشوه خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

سرزنش رفاه طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 7

7 - بى اعتنايى رفاه مندان به يتيمان ، به دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجهى هاى ديگران است .

فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

سرزنش رهبانيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 14

14 _ نكوهش زُهد افراطى

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل شده در مجمع البيان كه عده اى توشه خود را به دور مى ريختند و آيه در مقابل مى فرمايد: و تزوّدوا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 4

4 - رهانيت و سركوب غرايز ( همچون غريزه جنسى و . . . ) ، مخالف تعاليم اسلام

إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم . .. فمن ابتغى

وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

سرزنش رهبران فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 6

6- رهبران و سردمداران فاسد و اغواگر درخور سرزنش و كيفرند .

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

از اينكه خداوند در بيان سرنوشت شوم اقوام و ملتهاى ناسپاس و كافر، رهبران آنها را مورد بحث قرار داد (أحلّوا قومهم . ..)، استفاده مى شود كه جرم آنان بيش از ديگر مردم بوده و سزاوار سرزنش و كيفرى افزونترند.

سرزنش ريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 11

11 _ انفاق هاى آميخته با ريا و همراه با منّت و اذيّت ، نوعى كفر است .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اللّه لا يهدى القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 2

2 - افتخار به بذل و بخشش ها و خودنمايى در تأمين نيازمندى هاى مالى جامعه ، مذموم و مورد نكوهش خداوند است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا

در آيه شريفه مورد مصرف اموال مشخص نشده است; ولى به قرينه آيات بعد (فكّ رقبة أو إطعام . ..) مى توان گفت: مراد هزينه كردن آن، در مصارف عمومى است.

سرزنش ريا در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 5،8

5 - خواندن نماز ، براى خودنمايى نزد مردم ، نكوهيده و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

فويل للمصلّين . .. الذين هم يراءون

8 - رياكارى شخص نمازگزار

، نكوهيده تر از يتيم آزارى و رسيدگى نكردن به مستمندان است .

الذى يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين ... الذين هم يراءون

آوردن حرف {فاء} در خصلت سومى كه براى مكذبان جزا شمرده شده است، بيانگر آن است كه آن خصلت، با تمام ويژگى هايش، نكوهيده تر از دو خصلت نخست است.

سرزنش رياكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كسانى را كه رياكارانه انفاق مى كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس

در برداشت فوق، {الذين ينفقون} بر {الذين يبخلون} عطف گرفته شده و بنابراين، توصيفى براى {مختال} و {فخور} است.

سرزنش زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 7،9

7_ زنان اشراف ، تقاضاى كام جويى زليخا از برده خويش را ، امرى نكوهيده دانسته و او را ملامت مى كردند .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

{فتا} به معناى برده و عبد ، و نيز به معناى جوان است. به نظر مى رسد هر دو معناى {فتا} در {تراود فتاها} لحاظ شده باشد.

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان {همسر عزيز مصر}، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ;

يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 1،11

1_ زليخا ، با ارائه يوسف ( ع ) به زنان اشراف ، به ايشان فهماند كه نبايد وى را در عشقش به يوسف ( ع ) ملامت كنند .

قالت فذلكنّ الذى لمتننى فيه

11_ { عن على بن الحسين : . . . فقالت لهنّ { فذلكنّ الذى لمتننى فيه } يعنى فى حبّه ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. همسر عزيز [بااشاره به يوسف] خطاب به بانوان گفت: اين است كسى كه مرا درباره او سرزنش مى كرديد ; يعنى، مرا در مورد عشق به او سرزنش مى كرديد}.

سرزنش زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 5

5 _ زنا و مساحقه ، عملى بسيار زشت

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

فاحشه در لغت به معنى عمل بسيار زشت است و در آيه فوق از زنا و مساحقه به فاحشه تعبير شده است.

سرزنش زنازادگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 8،12

8 - درشت خويى و بى تبارى ، صفتى بس زشت و بسيار ناپسند ، در مقايسه با ديگر اوصاف زشت و ناخوشايند

و لاتطع كلّ حلاّف مهين . .. عتلّ بعد ذلك زنيم

بعديت در اين آيه (بعد ذلك) رتبى است و بيانگر اين نكته است كه اوصاف {عتلّ} و {زنيم} از اوصاف پيشين (همچون حلاّف، مهين، همّاز و. ..) زشت تر و ناپسندتر است.

گفتنى است در برداشت بالا، عبارت {بعد ذلك} متعلق به {عتلّ} دانسته شده است.

12 - { عن علىّ ( ع ) : هو الذى لا أصل له ;

از على(ع) روايت شده كه او (زنيم) كسى است كه اصل و ريشه (نسب) ندارد}.

سرزنش زهد بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 11

11- روزى هاى پاكيزه ، براى بهره بردارى انسان آفريده شده است نه زهدورزى هاى بى مورد

و رزقن_هم من الطيّب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 3

3 - رهبانيت ( ترك دنيا و زهدورزى هاى بى جا ) ، انحراف از سيره پيامبران الهى است .

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

با توجه به اين كه جمله {كلوا من الطّيّبات} بعد از ياد عيسى و مادرش، مطرح شده است، مى تواند به انديشه نادرست رهبانيت در مسيحيت، اشاره داشته باشد.

سرزنش سازش با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 4

4- هر گونه سازش با خط كفر ، بيگانه با خط و راه پيامبراسلام ( ص )

محمّد . .. و الذين معه أشدّاء على الكفّار

با استفاده از مفهوم آيه، برداشت بالا به دست مى آيد.

سرزنش سازش با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 6

6 - برخوردارى مؤمنان از روحيه عفو و گذشت ، نبايد به مداهنه و سكوت در برابر متجاوزان منتهى شود .

و إذا ما غضبوا هم يغفرون . .. إذا أصابهم البغى

هم ينتصرون

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه عفو و مغفرت مؤمنان، در غير مورد ظلم و تجاوز است.

سرزنش سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 5،6

5 - خداوند ، آن دسته از مؤمنان صدراسلام را كه به گفته هاى خود عمل نمى كردند ، مورد سرزنش و نكوهش قرار داد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

6 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : . . .يابن مسعود : لاتكن ممّن يشدّد على الناس و يخفّف عن نفسه ، يقول اللّه تعالى { لِمَ تقولون ما لاتفعلون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..اى پسر مسعود! از كسانى مباش كه [كار را] بر مردم سخت مى گيرند و بر خود آسان. خداى تعالى مى فرمايد: لِمَ تقولون ما لاتفعلون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 1

1 - گفتار هاى بدون عمل ، بس ناپسند و نفرت انگيز در نزد خداوند

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

{مقت}، به معناى بغض و كينه شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن

موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

سرزنش سخن بى منطق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 8

8- سخن هاى نسنجيده بر زبان آوردن و اظهار نظر بدون شناخت و بررسى ، امرى نكوهيده و ناروا است .

سيقولون . .. رجمًا بالغيب

سرزنش سخن چينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 6

6 - سخن چينى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ. .. مشّاء بنميم

سرزنش سرور براى امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 2

2 - انسان ، در برابر برخوردارى ها و بهره مندى ها ، نبايد شادمانى كند .

و لاتفرحوا بما ءاتيكم

سرزنش سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار

شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

سرزنش سستى در حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 8

8 _ سستى و ناپايدارى در مسير حق طلبى و خداخواهى ، عملى جاهلانه و پيمودن راه جاهلان است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

سرزنش سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 9

9 _ مذمت خداوند از كسالت در نماز و انفاقِ بدون ميل و رغبت

لايأتون الصلوة إلا و هم كسالى و لاينفقون إلا و هم كرهون

سرزنش سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 11

11 - سطحى نگرى و بى تفاوتى انسان نسبت به مظاهر وجود و طبيعت ، مورد نكوهش خداوند

و هو الذى يحى . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

سرزنش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا

، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

سرزنش سوءظن به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 7

7 - بدگمانى نسبت به مؤمنان ، امرى ناپسند و مورد سرزنش خداوند

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

سرزنش سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 12

12 - سوگند دروغ ، امرى ناپسند و نكوهيده در بينش الهى

و يحلفون على الكذب و هم يعلمون

سرزنش سهم المال معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 8

8- اختصاص دادن بخشى از روزى خدادادى به معبود هاى باطل ، مورد نكوهش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سرزنش شبهه افكنى در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 2 - 4

4 - { سؤال برانگيز } جلوه دادن حوادث جهان آخرت ، كارى ناشايست است .

عمّ يتساءلون . عن النبأ العظيم

سرزنش شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم (

ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش شبهه افكنى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 5

5 _ شرك و كفر عالمان به كتاب هاى آسمانى ، دور از انتظار و مايه شگفتى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 20

20 _ شرك ورزى، على رغم دلايل روشن توحيد، امرى شگفت انگيز است.

أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 16

16

_ شرك پيشگى و انكار ربوبيت خدا _ على رغم اعتقاد به رازقيت ، حاكميت ، حيات بخشى و تدبير بىوقفه خدا نسبت به امور جهان _ نشانه اى از وجود روحيه بى پروايى در انسان است .

قل من يرزقكم . .. فسيقولون اللّه فقل أفلاتتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 6

6 - شرك و بت پرستى و سرباز زدن از توحيد ، اوج ناسپاسى انسان در برابر خدا

و هو الذى أحياكم . .. إنّ الإنس_ن لكفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 3

3 - شركورزى ، على رغم اعتقاد به حاكميت فراگير خدا بر سراسر هستى ، سزاوار نكوهش و سرزنش

قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 7

7 - روى آوردن به پرستش غيرخدا با وجود دلايل روشن بر يگانگى او در تدبير ، امرى شگفت و شايان توبيخ

أمّن جعل الأرض قرارًا . .. أءل_ه مع اللّه

استفهام در {أءل_ه. ..} دربردارنده توبيخ و سرزنش است.

سرزنش شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 11

11 _ نكوهش و تحقير كسانى كه خداوند را محور همه حوادث عالم نمى دانند و آن را درك نمى كنند .

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

از مصاديق مورد نظر براى {حديثا}، خدامحورى حوادث عالم است.

سرزنش شرك در رازقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 -

7

7- سهيم دانستن معبود هاى باطل در روزى دهى ، مورد سرزنش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سرزنش شك در علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 1

1 - جهل و ترديد درباره احاطه علمى خداوند به اشيا ، مورد نكوهش و سرزنش است .

ألم تر أنّ اللّه يعلم

استفهام در {ألم تر}، براى انكار توبيخى است. {تَرَ} از {رأى} (دانستن) مشتق است; يعنى، {ألم تعلم أنّ اللّه...}.

سرزنش شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت و تفكر است.

سرزنش شك در نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سرزنش شكمبارگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 9

9- هدف

قرار دادن لذت جويى و شكمبارگى در زندگى ، منشى حيوانى و نه شايسته مقام انسانى

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

لحن شديد توبيخى آيه و به شمار آوردن لذّت جويى صرف و به دور از عقيده و ايمان در حد زندگى حيوانى، مطلب بالا را افاده مى كند.

سرزنش شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 10

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

سرزنش شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 6

6 _ شيطان ، موجودى سركش و فاقد هرگونه خير و فضيلت

و إن يدعون شيطناً مريداً

مريد از مصدر {مرود} به معناى سركشى و خروج از طاعت است (مجمع البيان). مفردات راغب {مريد} را به معناى عارى از خير دانسته است.

سرزنش صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 7

7_ حضرت صالح ( ع ) ، مورد اعتراض و سرزنش قوم ثمود به خاطر فراخوانى آنان به يكتاپرستى و نفى خدايان دروغين

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در {أتنه_نا أن نعبد . ..} استفهام توبيخى است.

سرزنش طرد مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 29 - 10

10_ گرايش دادن اشراف به توحيد و معارف دين ، هرگز مجوز طرد مؤمنان محروم و تهى دست نيست .

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

سرزنش طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 15

15 - غرور و سرمستى ، امرى مذموم در بينش الهى

إذ قال له قومه لاتفرح إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 5

5 - طغيان گرى ، خصلتى ناروا است و طغيان گران در تعارض با راه خدايند .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

سرزنش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 1

1 - خداوند با فرمانى تحقيرآميز ، طغيان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد .

للطّ_غين . .. فذوقوا

سرزنش طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 2،5،6،17

2 _ لزوم خوددارى از طمعورزى و آرزوى دستيابى به نعمت هاى خدادادى ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

5 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى ديگران ، زمينه ارتكاب گناه

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه

نهى از آرزوى دستيابى

به نعمتهاى ديگران، پس از ترغيب به اجتناب گناهان، مى تواند اشاره به ريشه برخى گناهان كبيره و ارشاد به راه مبارزه با آن باشد.

6 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى خدادادى ديگران ، زمينه حرامخوارى و ناهنجارى هاى اقتصادى

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

نهى از آرزوى دستيابى به نعمتهاى ديگران، پس از بيان حكم تصرفات ناروا در اموال مردم، مى تواند بيانگر اين باشد كه تملك اموال ديگران از راه باطل، ريشه در طمعورزى به نعمتهاى ديگران دارد.

17 _ آدمى بايد كمبود هاى خويش را با تقاضاى از خدا جبران كند ، نه با طمعورزى و دست اندازى به حقوق ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه . .. و سئلوا اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 6

6- چشم دوختن و غبطه خوردن به مال و منال دنيا ، امرى نكوهيده و ناپسند

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 5

5 - چشم دوختن و غبطه خوردن بر مال و منال دنياداران ، امرى نكوهيده ونارو است .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

سرزنش ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 8

8_ عقوبت و سرزنش كسانى كه در حق آدمى ستم كرده اند پس از اعترافشان به گناه و توبه از آن ، به دور از شأن نيكوكاران است .

لاتثريب

عليكم اليوم

{اليوم} ظرف و متعلق به {تثريب} است و مراد از آن زمانى است كه برادران يوسف به خطاى خويش اعتراف نموده و از گناه خود توبه كردند (و إن كنّا لخاطئين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 8

8- سرزنش شدن ستمگران از جانب خداوند ، هنگام مهلت خواهى آنان در وقت نزول عذاب استيصال

يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. أو لم تكونوا أقسمتم من قبل ما لكم من زو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 1

1- سرزنش خداوند از ستمگرانى كه از كيفر ستم پيشگان پيش از خود و مثل هاى الهى ، پند نگرفتند و درس نياموختند .

و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثا

سرزنش ظاهرسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 9

9 - تكلف و ظاهرسازى ، عملى ناپسند و مذموم

و ما أنا من المتكلّفين

سرزنش ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 11

11 - { و روى أنّه سُئِلَ النبىُّ ( ص ) عن { العتلّ الزنيم } فقال : هو الشديدُ الخُلق ، الشحيح ، الأكول ، الشروب ، الواجد للطّعام و الشّراب ، الظلوم للنّاس ، الرحيب الجوف ;

روايت شده كه از پيامبر(ص) درباره معناى {عتلّ زنيم} سؤال شد فرمود: او تندخو، بخيل، پرخور و پرنوش است; همواره داراى خوراكى و نوشيدنى است بسيار به مردم ستم

مى كند و شكم بزرگ است (به آسانى شكمش از غذا پر نمى شود)}.

سرزنش عبادت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 7

7 - روى آوردن به پرستش غيرخدا با وجود دلايل روشن بر يگانگى او در تدبير ، امرى شگفت و شايان توبيخ

أمّن جعل الأرض قرارًا . .. أءل_ه مع اللّه

استفهام در {أءل_ه. ..} دربردارنده توبيخ و سرزنش است.

سرزنش عبرت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 1

1- سرزنش خداوند از ستمگرانى كه از كيفر ستم پيشگان پيش از خود و مثل هاى الهى ، پند نگرفتند و درس نياموختند .

و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثا

سرزنش عبرت ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 4

4 _ پندناپذيرى مردم از عاقبت شوم گذشتگان ، امرى نابخردانه و شگفت آور

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم

همزه استفهام در {او لم يهد} براى تعجب است. يعنى عقل اقتضاى پندپذيرى دارد و از انسان مدعى عقل شگفت آور است كه پند نگيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 128 - 4

4 - درس نگرفتن از تاريخ و هلاكت امت هاى پيشين ، امرى سزاوار توبيخ و سرزنش

أفلم يهد لهم كم أهلكنا قبلهم

استفهام ياد شده در {أفلم. ..} براى انكار توبيخى است. فاعل {لم يهد} {اهلاك} است كه از {كم أهلكنا} فهميده

مى شود و به دليل متعدى شدن {لم يهد} به حرف لام، معناى تبيين نيز در آن تضمين شده و مفاد جمله اين است كه آيا نابود ساختن بسيارى ازامت هاى گذشته، براى مشركان روشن نساخت كه نبايد مانند آنان عمل كنند؟!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 4

4 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آنها ، مورد سرزنش خداوند است .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

استفهام در {أفلم يسيروا} براى توبيخ مى باشد.

سرزنش عبرت ناپذيرى از تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 4

4 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آن ، مورد سرزنش خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

استفهام در {أَوَلم يسيروا . ..} براى توبيخ مى باشد.

سرزنش عجب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 1

1 _ ناپسندى عجب و شادمانى انسان از اعمال خويش

لا تحسبنّ الّذين يفرحون بمآ اتوا . .. فلا تحسبنّهم بمفازة من العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 3

3 - خودبزرگ بينى و افتخار به قدرت ، مذموم و مورد نكوهش خداوند

أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

سرزنش عجله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 5

5- شتاب و بى صبرى در مورد

تحقق زودرس وعده هاى خداوند ، روا نيست .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 9

9- عمل عجولانه و پيش از وقتِ مناسب _ هر چند آن عمل خير باشد _ امرى ناپسند و نكوهيده است .

خلق الإنس_ن من عجل . .. فلاتستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 8

8 - موضع گيرى عجولانه و مسخره آميز در برابر مسائل ، امرى نكوهيده و ناپسند

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

با توجه به واژه {إذا} استفاده مى شود كه مشركان بدون تأمل و تعقل در برابر داستان عيسى(ع)، موضع گيرى مى كردند و خداوند اين را مورد سرزنش قرار داده است.

سرزنش عدم تضرع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 2

2 _ تضرع نكردن مردم به درگاه خداوند، حتى در شدايد و سختيها، امرى شگفت و سزاوار سرزنش

فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا

سرزنش عدم تعقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 5

5 _ انديشه نكردن در قرآن ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند

افلا يتدبّرون القران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 12

12 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر ترك انديشه و تعقل در حقانيت دين و احكام و شعاير آن

ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

6 - 1

1 _ توبيخ كافران به آيات الهى به جهت تدبر نكردن در تاريخ و درس نگرفتن از سرنوشت هلاكتبار امتهاى گذشته

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 9،11

9 _ نينديشيدن درباره حقيقت زندگى دنيا و آخرت و جايگاه و ارزش هر يك، مورد توبيخ خداوند

و ما الحيوة الدنيا . .. أفلا تعقلون

11 _ انديشه و تعقل درباره دنيا و آخرت و ارزش و جايگاه هر يك، زمينه مصون ماندن از زيان و حسرت در قيامت

قد خسر الذين كذبوا . .. و ما الحيوة الدنيا إلا ... أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 21

21 _ نينديشيدن درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبران و خرافه گويى درباره آنان، مورد نكوهش خداوند

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 1

1 - كافران مكه ، از سوى خداوند ، به خاطر ژرف نگرى نكردن درباره توانايى خدا بر خلق موجودات ، سرزنش شده اند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق

همزه {أَوَلم يروا} استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 3

3 - خداوند ، كافران را به جهت انديشه نكردن در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت سرزنش كرده است .

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه درباره

كافران و درصدد سرزنش آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سرزنش عدم تعقل در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1،6

1- توبيخ بيماردلان حق گريز ، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

سرزنش عدم مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 4

4 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آن ، مورد سرزنش خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

استفهام در {أَوَلم يسيروا . ..} براى توبيخ مى باشد.

سرزنش عصيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 21

21 _ هشدار الهى نسبت به مُتخلّفين از دستورات الهى و احكام طلاق

و اذ طلّقتم . .. و اتقوا اللّه و اعلموا انّ اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 14

14 _

بى پروايى از خداوند ، على رغم ياد او در سوگند ها ، امرى ناروا و به دور از انتظار

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

سرزنش عصيان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 14

14 - سرپيچى كافرانِ اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور { بيّنه } ، رفتارى نكوهيده و شگفت

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

سرزنش عصيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 14

14 - سرپيچى كافرانِ اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور { بيّنه } ، رفتارى نكوهيده و شگفت

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

سرزنش عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 18

18 _ خداوند بدون اتمام حجت، بندگان متخلف را توبيخ نخواهد كرد.

ألم أنهكما عن تلكما الشجرة و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

سرزنش عقيده به خرافات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 21

21 _ نينديشيدن درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبران و خرافه گويى درباره آنان، مورد نكوهش خداوند

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

سرزنش عقيده به رازقيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 7

7- سهيم دانستن معبود هاى

باطل در روزى دهى ، مورد سرزنش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سرزنش علاقه به برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 8

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان {برده و جوانك زليخا}، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

سرزنش علاقه به تجارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

سرزنش علاقه به مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

سرزنش علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 29

29 _ نكوهش

شديد خداوند از كسانى كه پس از روشن شدن حق ، از سر تجاوزگرى و حسادت ، در آن اختلاف مى كنند .

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

{بغى} در لغت به معناى تجاوز و نيز حسد آمده است.

سرزنش علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 11

11 _ سرزنش عالمان اهل كتاب از سوى خداوند به سبب ناديده گرفتن پيمان الهى و دين فروشى

فنبذوه ورآء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قليلا

سرزنش علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 3

3 - عالمان بنى اسرائيل ، مورد نكوهش و سرزنش خداوند به خاطر عمل نكردن به محتواى دعوت هاى خويش

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

استفهام در {أتأمرون . ..} استفهام انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 1

1 - موضع گيرى تند و عتاب آميز فرزانگان بنى اسرائيل در برابر آرزومندان ثروت قارونى .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا يليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون . .. و قال الذين أُوت

سرزنش علماى بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 7

7 - كسانى كه ديگران را به كار هاى نيك دعوت كرده و خود به آن عمل نمى كنند ، @سزاوار توبيخ و سرزنش هستند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

سرزنش علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

سرزنش علماى هواپرست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 8

8 - آگاهان و عالمان هواپرست ، مورد مذمت و نكوهش الهى

اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم

در صورتى كه منظور از {على علم}، دانش كسانى باشد كه هواى خويش را به خدايى گرفته اند، از لحن توبيخى آيه مطلب بالا استفاده مى شود و نوعى ارتباط ميان اين آيه با آيه {فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جائهم العلم} (جاثيه، آيه 17) نمودار مى گردد.

سرزنش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 2

2 - نكوهش شديد عالمان يهود ، از سوى خداوند

مثل الذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل أسفارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

سرزنش

عليه خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 5

5- اولياى خداوند و افراد كامل ، خطاى خود را در صورت فراموشى نيز مايه استحقاق مؤاخذه مى دانند .

لاتؤاخذنى بما نسيت

در خواست موسى از خضر(ع) مبنى بر مؤاخذه نشدن، دال بر آن است كه خطا، حتى در صورت نسيان نيز قابليت مؤاخذه دارد.

سرزنش عمل بيهوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 4

4 - ساختن آثار بى ثمر ، خارج از نياز و صرفاً بازيگرانه ، مورد نكوهش در بينش دين و رهبران الهى

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

سرزنش عهدشكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 27 - 4

4 - نقض پيمان ، بويژه پس از تأكيد بر آن ، امرى ناپسند و نكوهيده است .

الذين ينقضون عهد اللّه من بعد ميثقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 15

15 _ هشدار خداوند به كسانى كه وفادار به پيمان هاى خود نيستند .

و لكل . .. و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم انّ اللّه كان على كل شىء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 7

7 - پيمان شكنى ، امرى نكوهيده

فلمّا كشفنا عنهم العذاب إذا هم ينكثون

سرزنش عيب جويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 4

4 - وسيله تمسخر قرار دادن مشخصات جسمى و اخلاقى هر قوم

، كارى نكوهيده و مورد نهى الهى است . *

لايسخر قوم من قوم

احتمال مى رود واژه {قوماً}، اشاره به عيب جويى هاى گروهى باشد كه معمولاً طايفه اى براى طايفه ديگر، شهرى براى شهر ديگر و نژادى براى نژاد ديگر معمول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 3

3 - عيب جويى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ . .. همّاز

سرزنش غصب ارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 2

2 - تجاوز به حق ارث ديگران ، ناروا و نكوهيده است .

و تأكلون التراث أكلاً لمّا

سرزنش غفلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 7

7 _ غفلت از ياد خدا ، امرى نكوهيده و نارواست .

و لاتكن من الغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 8

8- سرمستى و غفلت امرى بس زشت و مذموم ، و روشن بينى صفتى بس والا و ارزشمند براى انسانها

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

سرزنش غفلت از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 7

7 - علاقه به دنيا و توجّه به آبادانى حيات دنيوى ، در صورت بى اعتنايى به امر آخرت و حيات اخروى ، مورد نكوهش و محكوم در نگاه وحى

إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد نكوهش و محكوم

كردن كسانى است كه تنها به دنيا دلبسته و آخرت را رها كرده اند.

سرزنش غفلت از ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 16

16- غوطهورى در غفلت و هدايت نيافتن به ارزش ها ، با گذشت چهل سال از عمر انسان ، نكوهيده و توجيه ناپذير است .

حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى

خداوند سن چهل سالگى را به عنوان مرحله كمال و توجه به نعمت ها و تلاش براى تزكيه معرفى كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه انسان، تا قبل از رسيدن به چهل سالگى _ به دليل جوانى و خامى _ چه بسا گرفتار غفلت شود; ولى چون از چهل سالگى گذشت، ديگر مجالى براى توجيه نخواهد داشت.

سرزنش غفلت از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 10

10 - غفلت از ياد خدا در جايگاه عبادت ( مسجد و . . . ) امرى نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

عبارت {أن يذكر فيها اسمه} بيانگر اين است كه: دليل ناروا بودن و ستمكار شمردن بازدارندگان مردم از حضور در مساجد، ياد نشدن نام خداست. بنابراين جمله {من أظلم ...} شامل كسانى كه در جايگاههاى عبادت از ياد خدا غافلند نيز، مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و

مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 4

4 - زندگى آكنده از خنده و سرخوشى و به دور از اندوه معنوى ، مورد نكوهش الهى است .

و تضحكون و لاتبكون

سرزنش غفلت از فرجام اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 6

6 - غفلت از فرجام اخروى و لحظه برملا شدن اسرار آدمى ، شگفت آور و حالتى نكوهيده است .

أفلايعلم إذا . .. و حصّل ما فى الصدور

مفعول {أفلايعلم} يا محذوف است; يعنى: {أفلايعلم مآله؟} و يا كلمه {إذا} از ظرفية خارج شده و مفعول به قرار گرفته است; يعنى: {أفلايعلم وقت . .. تحصيل ما فى الصدور؟}. در اين صورت مراد، توبيخ بر غفلت از حوادث آن زمان است.

سرزنش غفلت از فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 2

2 - مدعيان دروغين انفاق ، خاك نشينان را در سال هاى قحطى ، گرسنه ر ها كرده ، از مصرف ثروت خود براى سير كردن آنان دريغ مىورزند .

يقول أهلكت مالاً . .. فلااقتحم العقبة ... أو مسكينًا ذا متربة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 6

6 - مضايقه كردن نمازگزاران غافل و رياكار ، از عاريه دادن لوازم زندگى

خود به نيازمندان ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و بى توجّهى به فقيران است .

الذى يدعّ اليتيم . .. و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين ... و يمنعون الماعون

با آن كه تعبير {فويل للمصلّين}، ادامه بيان اوصاف كسانى است كه جزاى الهى را تكذيب كردند; ولى حرف {فاء} و تغيير سياق، نشانگر تفاوت درجه آن با دو وصف قبل است. بنابراين وصفى كه در اين آيه، از ويژگى هاى همان {مصلّين} شمرده شده است، نارواتر از اوصافى است كه در آيه دوم و سوم آمده بود.

سرزنش غفلت از قدرت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 2

2 - بى توجّهى به قدرت بيان و ابزار آن و غفلت از وابستگى آنها به خداوند ، شگفت آور و سرزنش بار است .

ألم نجعل له . .. و لسانًا و شفتين

سرزنش غفلت از محمد (ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

سرزنش غفلت از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 2

2 - مدعيان دروغين انفاق ، خاك نشينان را در سال هاى قحطى ، گرسنه ر ها كرده ، از

مصرف ثروت خود براى سير كردن آنان دريغ مىورزند .

يقول أهلكت مالاً . .. فلااقتحم العقبة ... أو مسكينًا ذا متربة

سرزنش غفلت از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 7

7 - لزوم شناخت ويژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطر هاى آن

أفلايعلم

استفهام در آيه شريفه، {انكار تعجبى} است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد.

سرزنش غفلت از نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 8 - 2

2 - بى توجّهى به نعمت بينايى و غفلت از وابستگى آن به خداوند ، شگفت آور و ملامت بار است .

ألم نجعل له عينين

استفهام در {ألم نجعل . ..}، براى تعجب و گرفتن اقرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 6

6 - شناخت راه هاى نيك و بد ، نعمتى الهى و غفلت از آن ، شگفت آور و ملامت بار است .

ألم نجعل . .. و هدين_ه النجدين

سرزنش غفلت ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 5

5 - بى اعتنايى ثروتمندان به نياز هاى خويشاوندان يتيم خود ، دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجّهى آنان به ديگر نيازمندان است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. يتيمًا ذا مقربة

سرزنش فرزند عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 1

1- فرزندان گستاخ در برابر پدر و مادر ، مورد

نكوهش خداوند

و الذى قال لولديه أُفّ لكما

لحن نكوهش آميز اين آيه و تهديد به عذاب و تعبير (إنّهم كانوا خاسرين) در آيه بعد، گوياى برداشت ياد شده است.

سرزنش فرزند كشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 12

12- فرزندكشى ، خطا و جنايتى بس بزرگ و عملى محكوم در طول اعصار و قرن هاى گذشته

إن قتلهم كان خطئًا كبيرًا

{خطئاً} در لغت به معناى عدول از جهت اصلى و حقيقى است و از جمله كاربردهاى اين واژه، جايى است كه شخص تصميم بر انجام كار نادرست مى گيرد و آن را به انجام مى رساند (مفردات راغب)

سرزنش فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 1

1 _ حضرت موسى ( ع ) ، فرعون و سران حكومتش را ، به خاطر انكار معجزه اى كه در حق بودن آن ترديدى نبود ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قال موسى أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 91 - 1

1 _ خداوند ، فرعون را به خاطر نافرمانى ها و فسادانگيزيهايش تا لحظه مرگ ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت أنه لا إله إلا الذى . .. ءالئن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 7،9

7 - فرجام حق ناپذيرى فرعون ، فرجامى ملامت بار

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

{مليم} بر كسى اطلاق مى شود، كه سزاوار

سرزنش باشد.

9 - سرزنش فرعون نسبت به خويش ، در واپسين لحظات زندگى كفرآلود خود *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

در صورتى كه واژه {مليم} به معناى ملامت كردن (متعدى) باشد، برداشت بالا به دست مى آيد. يعنى: {و هو مليم نفسه}.

سرزنش فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 9

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

سرزنش فرومايگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 6

6 - فرومايگى و پستى ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ حلاّف مهين

سرزنش قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 21

21 _ قابيل ، ملامتگر خويش ، به سبب ناتوانى از كيفيت پنهان ساختن جسد هابيل

قال يويلتى اعجزت ان اكون مثل هذا الغراب

سرزنش قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 13

13 - نكوهش قارون از سوى خدا ، به خاطر درس نگرفتن از فرجام شوم زراندوزان پيش از خود

أوَلم يعلم أنّ اللّه قد أهلك من قبله من القرون من هو أشدّ منه قوّة و أكثر جمعًا

سرزنش قانون شكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 32 - 28

28 _ اسراف و قانونشكنى ، با وجود تعاليم انبيا ، بسى ناروا و ناپسند

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

سرزنش قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

سرزنش قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

سرزنش قبول ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 13

13_ آنان كه ولايت خدا و ربوبيت او را بر هستى پذيرفته اند بينايند و كسانى كه براى غير خدا ولايت و تدبيرى در جهان معتقدند ، كوردلانند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

كلمات {أعمى} (كور)، {بصير} (بينا) و نيز {ظلمات} (تاريكيها) و {نور} (روشنى) محتمل است مثالها و نظيرهايى براى مشركان و موحدان باشد و محتمل است صفات و ويژگيهاى معبودهاى اهل شرك و خداوند متعال

باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 1

1- كافران به جهت پذيرش ولايت غير خدا ، مورد ملامت اويند .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

استفهام در آيه، براى انكار و توبيخ است; يعنى، گزينش غير خدا، به عنوان ولىّ، كارى نادرست و سزاوار توبيخ است. و مراد از {اتخاذ ولىّ} _ در آيه _ اطاعت معبودان و انتظار يارى از آن ها است.

سرزنش قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هيچ انسانى را به ناحق نمى كشند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

سرزنش قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 9،15

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

15 - ناروا بودن قتل موسى ( ع ) ، در نظر مؤمن آل فرعون حتى در صورت دروغ گو بودن او

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

سرزنش قساوت قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 8

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ،

در برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

سرزنش قضاوت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 11

11 _ داورى و سخن گفتن درباره خداوند، آنگاه كه مبتنى بر حدس و گمان باشد، كارى نكوهيده است.

و جعلوالله . .. ساء ما يحكمون

سرزنش قطع رحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 24

24_ ايجاد فساد ميان خويشاوندان و واداشتن آدميان به قطع رحم ، كارى شيطانى است .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

سرزنش قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 18

18 _ تخطئه پندار بيماردلان سست ايمان درباره بى ثباتى و شكست اسلام از سوى خداوند

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

سرزنش قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 2

2- حضرت ابراهيم ( ع ) بت و بت پرستى را به شدت تحقير كرد و پدر و قومش را به خاطر اين كار مورد سرزنش قرار داد .

إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

اشاره كردن به بت ها با اسم اشاره نزديك (ه_ذه) و نيز تعبير {تماثيل} (صورت ها و مجسمه هاى بى جان)، حاكى از تحقير بت و بت پرستى به وسيله ابراهيم(ع) است. گفتنى است استفهام در {ما ه_ذه...} _ به قرينه مقام _ توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 -

64 - 2

2- قوم بت پرست ابراهيم پس از آگاه شدن از ناتوانى بت ها از سخن گفتن ، به يك ديگر مراجعه كرده و به سرزنش هم پرداختند .

فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

برداشت، براساس اين احتمال است كه مقصود از {أنفسهم} رجوع هر يك از بت پرستان به يك ديگر باشد كه با مخاطب قرار دادن هم ديگر (فقالوا إنّكم أنتم. ..) به ملامت هم پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 1

1- ابراهيم ( ع ) قومش را به خاطر عبادت غير خداى يكتا ، مورد سرزنش قرار داد .

قال أفتعبدون من دون اللّه

همزه در {أفتعبدون} از نوع استفهام انكارى توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 4

4- ابراهيم ( ع ) قوم بت پرست خويش را به خاطر تعقل نكردن در باور ها و انديشه هاى خود ، مورد سرزنش قرار داد .

أُفّ لكم . .. أفلاتعقلون

همزه در {أفلاتعقلون} براى استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 75 - 1

1 - اقدام ابراهيم ( ع ) به سرزنش قوم خود ، به خاطر پرستش كوركورانه بت ها

قال أفرءيتم ما كنتم تعبدون

استفهام در {أفرءيتم} توبيخى است و مفاد آن اين است كه: چرا در باره آنچه مى پرستيد، انديشه نمى كنيد و صرفاً متكى به تقليد كوركورانه از نياكان خود هستيد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 1

1 - ابراهيم

( ع ) ، پدر و قومش را به سبب گرايش به معبودهايى جز اللّه ، مورد سرزنش قرار داد .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

استفهام در {أئفكا} متضمن معناى توبيخ است و {إل_ه} مفرد {ءالهة} به معناى معبود مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 95 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) مشركان را به خاطر پرستش معبود هاى دست ساز خود سرزنش كرد .

قال أتعبدون ما تنحتون

{نحت} (ماده {تنحتون}) به معناى تراشيدن شىء سخت (چون سنگ و چوب) است.

سرزنش قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 124 - 3

3 - الياس پيامبر ، قوم خود را به خاطر بى تقوايى شان سرزنش كرد .

إذ قال لقومه ألاتتّقون

همزه در {ألاتتّقون} براى استفهام انكارىِ توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 1،4

1 - الياس پيامبر ، قوم خود را به خاطر پرستش معبود هاى ساختگى و بت ها سرزنش كرد .

أتدعون بعلاً

{بعل} در زبان عرب جاهلى به معناى معبود و ربّ است; ولى بيشترين كاربرد آن در معناى بت است.

4 - الياس ( ع ) ، قوم خود را به جهت رها كردن پرستش بهترين آفريننده ( خدا ) سرزنش كرد .

و تذرون أحسن الخ_لقين

سرزنش قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 142 - 6

6 - ثموديان ، مورد سرزنش صالح ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم ص_لح

ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 5

5 - سرزنش ثموديان از سوى صالح ( ع ) به خاطر غفلت آنان از مرگ و بى توجهى به ناپايدار بودن امكانات دنيايى

أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 4

4 - سرزنش ثموديان از سوى صالح ( ع ) ، به خاطر ساختن خانه ها در دل كوه ها و خوش گذرانى در آن

و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

برداشت يادشده بدان احتمال است كه اين آيه به قرينه واقع شدن در حيز استفهام (استفهام در{أتتركون فى ما ه_هنا}) جمله استفهامى بوده و به تقدير {أو تنحتون. ..} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 46 - 1

1 - سرزنش ثموديان از سوى صالح ( ع ) ، به خاطر بدكردارى آنان

قال يقوم لم تستعجلون بالسيّئة قبل الحسنة

استفهام در {لم تستعجلون. ..} و {لولا تستغفرون} استفهام توبيخى است.

سرزنش قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 124 - 6

6 - عاديان ، مورد سرزنش هود ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم هود ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 3

3 - سرزنش عاديان توسط هود ( ع )

به خاطر ساختن بناهايى بى فايده و بازيگرانه

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

استفهام در {أتنبون} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 129 - 4

4 - سرزنش عاديان از سوى هود ( ع ) ، به خاطر احداث قصر ها و روحيه كاخ نشينى آنان

و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 130 - 3

3 - نكوهش قوم عاد از سوى هود ( ع ) ، به خاطر خشونت و زورگويى آنان

و إذا بطشتم بطشتم جبّارين

سرزنش قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 6،8

6 _ لوط با توصيف لواط به عنوان كردارى بسيار زشت ، قوم خويش را به سبب ارتكاب آن نكوهش كرد .

أتأتون الفحشة

{فاحشة} به عمل بسيار شنيع گفته مى شود. استفهام در جمله {أتأتون ... } انكار توبيخى است.

8 _ لوط ( ع ) با توصيف قومش به عنوان اولين مبتلايان به لواط ، آنان را توبيخ كرد .

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 161 - 6

6 - قوم لوط ، مورد سرزنش وى به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون

استفهام در جمله{ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 165 - 2

2 - قوم لوط ، مورد اعتراض و توبيخ

او ، به خاطر انحراف جنسى

أتأتون الذكران من الع_لمين

استفهام در {أتأتون الذكران} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 166 - 1

1 - قوم لوط ، مورد سرزنش وى به خاطر انحراف از مسير طبيعى در ارضاى غرايز جنسى

و تذرون ما خلق لكم ربّكم من أزوجكم

{وَذْر} (مصدر {تذرون}) به معناى ترك كردن و واگذاشتن است. {من أزواجكم} بيانگر مراد از {ما} در {ما خلق لكم} {زوج} (مفرد {أزواج})به معناى جفت و همسر است. {عدوان} (مصدر {عادون}) نيز مرادف تعدى و تجاوز است; يعنى، {و آنچه را پروردگارتان براى شما آفريده است (همسرانتان) وامى گذاريد؟ نه بلكه شما گروهى تجاوزپيشه ايد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 3

3 - قوم لوط ، مورد نكوهش و سرزنش او به خاطر كردار زشتشان

إذ قال لقومه أتأتون الف_حشة

استفهام در {أتأتون الف_حشة} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 28 - 5

5 - لوط ( ع ) قوم خود را به خاطر همجنس بازى ( لواط ) ، مورد سرزنش قرار داد .

و لوطًا إذ قال . .. إنّكم لتأتون الف_حشة ما سبقكم بها من أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 29 - 8،10،11

8 - لوط ( ع ) ، قوم اش را به جهت ارتكاب عمل لواط و راهزنى و ارتكاب آشكار منكر ، سرزنش كرد .

أئنّكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل و تأتون فى ناديكم

المنكر

10 - قوم لوط ، از سرزنش حضرت لوط ( ع ) و وعده وى به عذاب ، پندنگرفتند و او را استهزا كردند .

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا ائتنا بعذاب اللّه

11 - تنها پاسخ قوم لوط به لوط ( ع ) در برابر سرزنش و وعده عذاب ، درخواست نزول عذاب بود .

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا ائتنا بعذاب اللّه

سرزنش قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 106 - 6

6 - قوم نوح ، مورد سرزنش وى به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم نوح ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 13 - 4

4 - سرزنش شدن قوم نوح ، به خاطر بى توجهى آنان نسبت به عظمت خداوند و روى آوردن به شرك و بت پرستى

ما لكم لاترجون للّه وقارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 15 - 5

5 - سرزنش شدن قوم نوح از سوى پيامبرشان ، به خاطر نينديشيدن درباره آفرينش جهان و جلوه هاى عظمت پروردگار

ألم تروا كيف خلق اللّه سبع سم_وت طباقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 4

4 - سرزنش شدن قوم نوح از سوى پيامبرشان ، به سبب نينديشيدن درباره چگونگى آفرينش ماه تابان و خورشيد فروزان

ألم تروا كيف خلق اللّه . .. و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

سرزنش

كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 1

1 _ توبيخ كافران به آيات الهى به جهت تدبر نكردن در تاريخ و درس نگرفتن از سرنوشت هلاكتبار امتهاى گذشته

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 3

3 _ كافران مورد سرزنش خداوند به خاطر باور نكردن حقانيت قرآن جز با آمدن قيامت

هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتى تأويله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 6

6 _ كفرپيشگان به خاطر تفكر نكردن در جنبه ملكوتى موجودات براى پى بردن به معارف الهى ( ت__وحيد ، قيامت و . . . ) سزاوار سرزنش هستند .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

استفهام در جمله {أو لم ينظروا . .. } انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1،5

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 10

10- كافران به خاطر باطل گرايى ، على رغم مشاهده آثار و نعمت هاى الهى در تمام ابعاد زندگى خود ، مورد سرزنش خدايند

.

و الله جعل لكم . .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمت الله هم يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 5

5- كافران ، مخفيانه اقدام به استماع آيه هاى قرآن نموده و يكديگر را بر اين كار ملامت مى كردند .

نحن أعلم بما يستمعون به . .. و إذ هم نحوى

احتمال دارد مراد از {إذ هم نجوى} - همان گونه كه در برخى شأن نزولها آمده است _ كافرانى باشد كه مخفيانه، اقدام به استماع سخنان پيامبر(ص) مى كردند و با مشاهده يكديگر به صورت نجوا، به ملامت يكديگر مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 1

1- كافران به جهت پذيرش ولايت غير خدا ، مورد ملامت اويند .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

استفهام در آيه، براى انكار و توبيخ است; يعنى، گزينش غير خدا، به عنوان ولىّ، كارى نادرست و سزاوار توبيخ است. و مراد از {اتخاذ ولىّ} _ در آيه _ اطاعت معبودان و انتظار يارى از آن ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 30 - 10

10- { قال أبوجعفر ( ع ) . . . انّ قول اللّه عزّوجلّ { كانتا رتقاً } يقول : كانت السماء رتقاً لاتنزل المطر و كانت الأرض رتقاً لاتنبت الحبّ . . . فتق السماء بالمطر والأرض بنبات الحبّ ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. سخن خداى _ عزّوجلّ _ {كانتا رتقاً} بيان مى كند كه آسمان بسته بود و

باران نمى باريد و زمين بسته بود و گياه نمى رويانيد ... پس خداوند آسمان را با باريدن باران و زمين را با رويانيدن گياه شكافت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 50 - 5

5- كافران به خاطر انكار قرآن و حق ناشناسى آنان نسبت به آن ، مورد سرزنش خداوند قرار دارند .

أفأنتم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 4

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 3

3 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كاملشان با شخصيت خردمند آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 3

3 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار پيامبر ( ص ) بدون هيچ عذر قابل قبولى

أفلم يدّبّروا القول . .. أم تسئلهم خرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 1

1 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر بى فرجام شمردن زندگى دنيوى و انكار حيات اخروى

أفحسبتم أنّما

خلقن_كم . .. لاترجعون

استفهام در آيه ياد شده، براى انكار توبيخى است و مراد از ضميرهاى خطاب، كافران و منكران معاد مى باشد. {حِسبان} (مصدر {حسبتم}) به معناى پنداشتن و {عبث} به معناى بى هدف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 3

3 - سطحى نگرى كافران در مظاهر شگفت انگيز طبيعت و ناديده گرفتن قدرت الهى در آن ، مورد سرزنش خداوند

فقد كذّبوا . .. أَوَلم يرواإلى الأرض كم أنبتنا فيها

استفهام در {أَوَلم يروا. ..} براى توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر تكذيب بى دليل نشانه ها و آيات او

حتّى إذا جاءو قال أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 1

1 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن حكمت هاى او در برقرارى نظام شب و روز

ألم يروا أنّا جعلنا الّيل . .. و النهار مبصرًا

استفهام در اين آيه، براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 9

9 - كافران ، در قيامت ، از سوى مؤمنان عالِم ، سرزنش مى شوند .

و قال الذين أوتوا العلم . .. فه_ذا يوم البعث

{فاء} در {فه_ذا} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدر مى كند كه مى تواند چنين باشد: {اگر شما، منكر قيامت بوديد، اين هم قيامت!}. {ه_ذا} در

اين بيان _ طبق گفته مفسران _ براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 26 - 7

7 - كافران ، از سوى خدا به خاطر عبرت نگرفتن از هلاكت كافران پيشين ، توبيخ شدند .

أوَلم يهد لهم كم أهلكنا من قبلهم من القرون . .. أفلايسمعون

همزه {أفلايسمعون} تقريرى و همراه با توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 9

9 - كافران ، از سوى خداوند ، به خاطر بصيرت نيافتن از مشاهده آيات گسترده الهى در زمين ، سرزنش شده اند .

أوَلم يروا أنّا نسوق . .. فنخرج ... تأكل منه... أفلايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 8

8 - سرزنش شديد كافران از سوى خداوند در دوزخ ، به خاطر استفاده نكردن از فرصت مناسب عمر براى ايمان و دين دارى

أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 3

3 - خداوند ، كافران را به جهت انديشه نكردن در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت سرزنش كرده است .

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه درباره كافران و درصدد سرزنش آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 77 - 1

1 - خداوند انسان كافر را به دليل انديشه نكردن در چگونگى مبدأ پيدايش خود سرزنش كرده

است .

أوَلم ير الإنس_ن أنّا خلقن_ه من نطفة

برداشت ياد شده از لحن سرزنش آميز آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 2

2 - نكوهش كافران ، بر تعقل نكردن در سرنوشت هلاكت بار قوم لوط

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم ... أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 2

2 - سرزنش شدن مشركان و كافران معاند از سوى خداوند ، به جهت شتاب آنان در نزول عذاب و شكست

أفبعذابنا يستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 8،9

8 - كافران به هنگام رسيدن به درب هاى دوزخ ، مورد سرزنش نگهبانان و دربانان قرار خواهند گرفت .

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه همزه در {ألم يأتكم} براى استفهام توبيخى مى باشد.

9 - پرسش ملامت آميز نگهبانان و دربانان دوزخ از كافران ، درباره آمدن پيامبران تلاوت كننده آيات الهى و انذارگران

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم و ينذرونكم لقاء يومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 1

1- توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر عبرت نگرفتن از سرنوشت شوم كافران گذشته تاريخ

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 18 - 1

1- توبيخ كافران از سوى

خداوند به خاطر عدم گرايش به ايمان ، مگر با فرارسيدن قيامت

فهل ينظرون إلاّ الساعة أن تأتيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 1

1_ نكوهش كافران از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن در عظمت ، زيبايى و اتقان نظام آسمان

أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم . .. و ما لها من فروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 3

3 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس ، از سوى خداوند به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى ، متجلى در طلوع و غروب خورشيد

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن

و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 4

4 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت فراگير الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و{تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 5

5 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 1

1 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمين

نياز هاى خلق

يس_له . .. كلّ يوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند در آيه قبل، فقر ذاتى و نيازمندى موجودات و فياضيت و نياز برآورى خويش را به آدميان يادآور شده و در اين آيه غافلان و كافران را مورد سرزنش قرار داده كه چرا اين حقيقت را در هستى ناديده مى گيرند. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 1

1 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از استفهام توبيخى در {فبأىّ. ..} مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 -

36 - 4

4 _ سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 2

2 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى اعتنايى به نعمت هاى الهى و غفلت از قدرت قاهر او بر نظام جهان

فإذا انشقّت السّماء . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عبارت {انشقّت السّماء. ..} نشانگر قدرت قاهر خداوند بر جهان است و از اين كه پس از تذكر قدرت، تكذيب گران را به محاكمه نشانده، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب

گران جن و انس ، به خاطر بى توجهى و ناديده انگاشتن نعمت هاى خداوند

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس به خاطر نينديشيدن به نعمت بهشت ، بيم نداشتن از مقام پروردگار و تكذيب نعمت هاى او

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

لحن توبيخى آيه شريفه و تقابل تكذيب گران با بيم دارندگان از مقام پروردگار، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن

نعمت هاى الهى

متّك_ين على . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى و محروم ساختن خويش از آن

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس

از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيبگران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 3

3 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت پروردگار خويش

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه -

56 - 70 - 4

4 - نكوهش كافران از سوى خداوند ، به خاطر ناسپاسى آنان در برابر نعمت هاى الهى

أفرءيتم الماء . .. فلولا تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و منكران معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 36 - 2

2 - سرزنش خداوند از كافران ، به سبب تجمّع شتاب آلودشان براى استماع قرآن ; به رغم كفرورزى آنان نسبت به آن

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين

{ما} در {فمالِ}، اسم استفهام و براى توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 1

1 - كافران ، مورد غضب و نفرين خداوند و مشمول شديدترين توبيخ هاى او هستند .

قتل الإنس_ن ما أكفره

فعل ماضى (قتل الإنسان) براى نفرين بكار رفته است. مفاد نفرين هاى خداوند توبيخ و تهديد است; زيرا معناى حقيقى نفرين، درباره او قابل تصور نيست. {ال} در {الإنسان} _ به قرينه {فلينظر الإنسان...} در آيات بعد _ براى ماهيت است و جمله {ما أكفره} نشان مى دهد كه در نفرين {قتل الإنسان}، تنها كافران مد نظر مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 3

3 - خداوند ، با پرخاش به كافران و گنه

كاران ، آنان را به خاطر دلگرمى به دستاويز هاى پوچ و بى باكى شگفت آورشان در برابر كفر و گناه ، سرزنش كرده است .

ي_أيّها الإنس_ن ما غرّك

استفهام در {ما غرّك}، بر توبيخ همراه با تعجب دلالت دارد.

سرزنش كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 1

1 - توبيخ و سرزنش كفرپيشگان و تكذيب كنندگان صدراسلام ، به خاطر عبرت نگرفتن از سرنوشت اقوام هلاك شده پيشين و پند نياموختن از آثار به جا مانده از شهر ها وسرزمين هاى متروك و ويران شده آنها

فكأيّن من قرية أهلكن_ها . .. أفلم يسيروا فى الأرض

استفهام در جمله {أ فلم يسيروا فى الأرض} استفهام توبيخى است و {سير} (مصدر {يسيرون}) به معناى سياحت و گردش مى باشد. {ال} در {الأرض} عهد حضورى و {أرض} به معناى سرزمين است و ضمير فاعل در {يسيرون} به مشركان حق ستيز و تكذيب گر صدراسلام باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 31 - 2

2 - كافران و مشركانِ صدراسلام ، به دليل عبرت نگرفتن از سرنوشت هلاكت بار كافران پيش از خود ، مورد سرزنش خدا قرار گرفتند .

ألم يروا كم أهلكنا قبلهم من القرون

سرزنش كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 1

1 - كافران مكه ، از سوى خداوند ، به خاطر ژرف نگرى نكردن درباره توانايى خدا بر خلق موجودات ، سرزنش شده اند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق

همزه {أَوَلم يروا} استفهام توبيخى

است.

سرزنش كامجويى از برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 7،8

7_ زنان اشراف ، تقاضاى كام جويى زليخا از برده خويش را ، امرى نكوهيده دانسته و او را ملامت مى كردند .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

{فتا} به معناى برده و عبد ، و نيز به معناى جوان است. به نظر مى رسد هر دو معناى {فتا} در {تراود فتاها} لحاظ شده باشد.

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان {برده و جوانك زليخا}، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

سرزنش كتمان تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 15

15 _ كتمان معارف و حقايق كتب آسمانى امرى نكوهيده است.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

سرزنش كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 4،5

4 - كتمان حقايق دينى و ايجاد عواملى براى ناشناخته ماندن معارف الهى ، امر نكوهيده و حرام است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

5 - كتمان حقايق دينى از سوى عالمان دين ، بسى نكوهيده تر و ناپسنديده تر است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند به منزله فعل لازم لحاظ شده و مفعولى براى

آن در نظر نباشد. بر اين مبنا {و أنتم تعلمون}; يعنى، در حالى كه شما اهل علم و دانش هستيد - و از آنجايى كه حق پوشى از سوى همگان ناپسند است - جمله حاليه، دلالت بر اين معنا دارد كه: كتمان حقايق دينى از سوى عالمان ناپسنديده تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 15

15 _ كتمان معارف و حقايق كتب آسمانى امرى نكوهيده است.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

سرزنش كتمان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 9

9 - كتمان كنندگان مسايل دينى بويژه اگر از عالمان دين باشند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

لحن جمله {إن فريقاً . ..} گوياى ملامت و سرزنش كسانى است كه حقيقت را فهميده و آن را انكار مى كنند.

سرزنش كتمان علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 19

19- { عن رسول الله ( ص ) قال : لاينبغى للعالم أن يسكت على علمه ، و لاينبغى للجاهل أن يسكت على جهله و قد قال الله : { فسئلوا أهل الذكر . . . } . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: سزاوار نيست كه عالم بر علم خود سكوت كند و سزاوار نيست كه جاهل بر جهل خود ساكت بماند، همانا خدا فرمود: فاسئلوا اهل الذكر. ..}.

سرزنش كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران

- 3 - 70 - 5

5 _ نكوهش كفرِ آگاهانه به آيات الهى

لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 6

6 - شكر و سپاس گزارى در خور شأن بندگان ، و كفر و ناسپاسى دور از شأن آنان است .

و لايرضى لعباده الكفر و إن تشكروا يرضه لكم

سرزنش كفر اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 10

10 - كفر اهل كتاب ، نكوهيده تر از كفر مشركان است .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

تقديم اهل كتاب بر مشركان در توبيخ بر كفر، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 3

3 - كفر اهل كتاب ، نكوهيده تر از كفر مشركان است .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

سرزنش كفر به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 5

5- سرزنش اهل كتاب از سوى خداوند ، به خاطر امتناع از ايمان ، على رغم آشكار شدن حقانيت اسلام بر ايشان *

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {الذين ارتدّوا. ..} اهل كتاب باشند; زيرا آنان با برخوردارى از كتاب آسمانى و وعده هاى الهى به بعثت رسول خاتم(ص) و عالمان به كتاب، نزديك ترين گروه و سزاوارترين آنان به شناخت حقانيت اسلام و قرآن بوده اند.

سرزنش كفران كنندگان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 4

4 _ مردمان ناسپاس مورد سرزنش خداوند

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. إذا لهم مكر فى ءاياتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 35 - 10

10 - سرزنش خداوند از ناسپاسانِ نعمت هايش در روى زمين

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها. .. أفلايشكرون

استفهام در جمله {أفلايشكرون} انكارى است و اين جمله درصدد تقبيح و توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 5

5 - ناسپاسان نعمت هاى الهى ، مورد سرزنش خداوند

و لهم فيها من_فع و مشارب أفلايشكرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در مقام سرزنش ناسپاسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 4

4 - نكوهش خداوند از قشر مرفه و ناسپاس ، به خاطر ناآگاهى آنان از مشيت و تقدير الهى در رزق و روزى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

استفهام در {أوَلم يعلموا. ..} از نوع استفهام انكارى _ توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 6

6 - كفران نعمت ، خصلتى نكوهيده و انسان ناسپاس ، فردى مذموم است .

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

سرزنش كفران نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 34 - 16

16- ناسپاسى در برابر نعمت و احسان ، امرى بس نكوهيده و ناپسند است .

و إن

تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنس_ن لظلوم كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 18 - 6

6- ادا نكردن حق نعمت هاى فراوان خداوند ، نوعى نقصان و كاستى و سزاوار توبيخ و سرزنش است .

و إن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها إن الله لغفور رحيم

ذكر {إن الله لغفور} پس از بيان نعمتهاى فراوان خداوند، احتمال دارد از اين جهت باشد كه ادا نشدن شايسته حق نعمتهاى خداوند، نوعى نقصان تلقى مى شود و از اين جهت، مايه توبيخ است. عبارت {إن الله لغفور} بيان كننده ضمنى آن نقصان و كاستى است كه خداوند آن را مورد بخشايش خويش قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 6

6- تبذير و كفران نعمت هاى پروردگار ، عملى بس نكوهيده و ناشايسته است .

إن المبذّرين . .. لربّه كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 6

6 - شكر و سپاس گزارى در خور شأن بندگان ، و كفر و ناسپاسى دور از شأن آنان است .

و لايرضى لعباده الكفر و إن تشكروا يرضه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 12

12 - كفران نعمت ، از كسى كه از كرم ( جود و عفو ) خداوند برخوردار است ، دور از انتظار و سرزنش بار است .

ي_أيّها الإنس_ن ما غرّك بربّك الكريم

سرزنش كوهها در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73

- 14 - 1

1 - به لرزه درآمدن زمين و كوه ها ، در آستانه برپايى قيامت

يوم ترجف الأرض و الجبال

سرزنش گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

سرزنش گرايش به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 18

18_ { عن النبى ( ص ) قال : . . . و قال لقمان لإبنه : يا بنىّ . . . إن كنت صالحاً فابعد من الأشرار و السفهاء ، فربما أصابهم الله بعذاب فيصيبك معهم ، فقد أفصح الله سبحانه و تعالى بقوله : . . . و . . . و قال سبحانه : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: . .. لقمان به فرزندش گفت: اى پسرك من! ... اگر انسان شايسته اى هستى از اشرار و سبك مغزان دورى كن، چه بسا خداوند بر آنان عذابى بفرستد و تو را هم با آنان فرا گيرد ... خداوند در گفتار خود به روشنى فرموده: ... و ...{و لاتركنوا إلى الذين ...}...}.

سرزنش گرايش به غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 2

2 - روى آوردن به غير خدا ، با وجود اعتقاد به

خالقيت يگانه او ، انحرافى آشكار و امرى ملامت بار

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

{إفك} (مصدر {يؤفكون}) به معناى روى گرداندن و انحراف از مسير طبيعى است.

سرزنش گرايش به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 4

4 _ گرايش به خصلت هاى كفرپيشگان ، امرى نكوهيده براى اهل ايمان

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم

سرزنش گرايش مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

سرزنش گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 4

4 - كسانى كه از عبادت خدا سرباز زده و از صراط مستقيم منحرف شوند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 4

4 - كسانى كه بر اثر عدم تعقل و خردورزى به دست شيطان گمراه شدند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

برداشت ياد شده از استفهام انكارى در جمله {أفلم تكونوا تعقلون} _ كه در مقام سرزنش است _ به دست مى آيد.

سرزنش گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 16

16 _ گناه و انحراف آگاهانه ، داراى

زشتى و پليدى فزونتر

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت

قيد {من بعد . ..}، بيانگر اين است كه مذمت و تقبيح عملكرد اهل كتاب، بدان جهت است كه ارتداد و كفرشان پس از آگاهى و اتمام حجت بوده است.

سرزنش گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 4

4 _ سرزنش خلافكاران و مؤاخذه آنان بايد همواره پس از اتمام حجّت باشد .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

بنابراينكه استفهام براى توبيخ بوده و مراد از تلاوت آيات و وجود رسول، اتمام حجّت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 204 - 1

1 - توبيخ مجرمان از سوى خدا به خاطر شتاب آنان در طلب نزول عذاب

أفبعذابنا يستعجلون

استفهام در {أفبعذابنا} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 3

3 - خداوند ، با پرخاش به كافران و گنه كاران ، آنان را به خاطر دلگرمى به دستاويز هاى پوچ و بى باكى شگفت آورشان در برابر كفر و گناه ، سرزنش كرده است .

ي_أيّها الإنس_ن ما غرّك

استفهام در {ما غرّك}، بر توبيخ همراه با تعجب دلالت دارد.

سرزنش گناهكاران مسرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 5

5 _ سرزنش خداوند نسبت به منافقان و آنان كه به جاى ندامت از تخلفات و گناهان خويش ، خشنود بودند .

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرزنش لذت طلبى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 9،10

9- هدف قرار دادن لذت جويى و شكمبارگى در زندگى ، منشى حيوانى و نه شايسته مقام انسانى

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

لحن شديد توبيخى آيه و به شمار آوردن لذّت جويى صرف و به دور از عقيده و ايمان در حد زندگى حيوانى، مطلب بالا را افاده مى كند.

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

سرزنش لواط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 6،8

6 _ لوط با توصيف لواط به عنوان كردارى بسيار زشت ، قوم خويش را به سبب ارتكاب آن نكوهش كرد .

أتأتون الفحشة

{فاحشة} به عمل بسيار شنيع گفته مى شود. استفهام در جمله {أتأتون ... } انكار توبيخى است.

8 _ لوط ( ع ) با توصيف قومش به عنوان اولين مبتلايان به لواط ، آنان را توبيخ كرد .

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 6

6 _ لواط ، عملى تجاوزكارانه و مرتكبان آن ، مردمانى متجاوز هستند .

بل أنتم قوم مسرفون

{اسراف} به معناى تجاوز كردن از حد ميانه است.

سرزنش لوط(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 1

1- حضرت لوط ( ع ) به خاطر پذيرش مهمان بيگانه و حمايت از آن ، مورد سرزنش قومش قرار گرفت .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

سرزنش مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 5

5 - عشق به ثروت ، مذموم است .

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 3

3 - علاقه شديد به ثروت ، مذموم است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

سرزنش مبارزه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر مبارزه آنان با يگانه معبود هستى

أم لهم إل_ه غير اللّه

آيه شريفه در مقام توبيخ منكران پيامبر(ص) و دين است. به اين كه مگر كافران به خداوندى جز خداى يگانه دست يافته اند كه با اتكا بر او، با دين الهى مبارزه مى كنند.

سرزنش مبلغان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 5

5 - ملامت مبلغان دينى از سوى خداوند ، در صورت كوتاهى در هدايت خلق *

فما أنت بملوم

با توجه به مفهوم {فما أنت بملوم} روى گردانى رهبران الهى، از هدايت كافران، در همه جا مجاز نيست و در صورتى كه بى اذن الهى ترك تكليف كنند، مورد ملامت خواهند بود.

سرزنش مبلغان بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 6

6 - كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ، توبيخ كننده مبلغان و ارشادگران بى عمل

أتأمرون الناس . .. و أنتم تتلون الكتب

چون جمله حاليه {و أنتم تتلون الكتاب} (در حالى كه شما كتاب ]تورات يا انجيل [را تلاوت مى كنيد) به عنوان دليل نكوهش و مذمت ارشاد كنندگان بى عمل مطرح شده، معلوم مى شود: در كتابهاى آسمانى بنى اسرائيل بر ناروايى چنين كردارى تأكيد شده است.

سرزنش متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 3

3 _ متخلفان از جهاد در راه خدا و رهايى مستضعفان ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

سرزنش متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 3

3 _ سرزنش خداوند نسبت به آنان كه ، پس از صدور فرمان جنگ ، از شركت در آن امتناع مىورزند .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إلى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 2

2 _ توبيخ و تحقير منافقان گريزان از جهاد ، از سوى خداوند

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرزنش متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 5

5 _ توبيخ خداوند نسبت به آنان كه براى تخلف از جنگ تبوك ، حتى اجازه هم نگرفتند .

و جاء المعذّرون . .. و قعد الذين كذبوا

از تقابل {قعد . .. } با {جاء المعذّرون} استفاده مى شود كه: گروه دوم، متخلفانى هستند كه بدون هيچ عذر و بهانه اى و بدون اجازه خواستن از شركت در جنگ امتناع ورزيدند.

سرزنش متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 4

4 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا

سرزنش متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 18

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

سرزنش مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 7

7- جدال و مخاصمه ، صفتى بس مذموم و ناپسند براى انسان

فإذا هو خصيم مبين

آوردن {إذا} ى فجائيه مى تواند نشان دهنده ناپسند بودن جدال و مخاصمه باشد، خصوصاً با توجه به

اينكه انتظار از مخلوق، تسليم بودن در مقابل خالق است و جدال و مخاصمه خلاف انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 9

9- جدل و اشكال تراشى ، در برابر آيات روشن قرآنى ، كارى است نكوهيده .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان . .. و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

موارد استعمال كلمه {جدل} گواه تمسك فراوان اهل جدل به باطل است با به هر نحو ممكن، با حق، مقابله كنند. بنابراين، ممكن است كه آيه، به نوعِ مذمومِ جدل، نظر داشته باشد; يعنى، شيوه برخورد كافران با آيات قرآن را محكوم مى كند.

سرزنش مجادله با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 19

19- مناظره با جاهلان ، جز بحثى سطحى و كوتاه ، نكوهيده و ناروا است .

مايعلمهم إلاّ قليل فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

تفريع {لاتمار} بر جمله {مايعلمهم. ..} به وسيله حرف {فاء}، بيانگر نكته ياد شده است.

سرزنش مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 2

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص ) ، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

سرزنش مجادله بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 5

5 - مباحثات و مجادلات بى پايه و بى مبنا ، امرى ناشايست و نكوهيده

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

لحن نكوهش

آميز آيه شريفه، بيانگر مطلب بالا است.

سرزنش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 5

5 _ اتكاى افراطى برخى از پيكارگران احد به شخص پيامبر ( ص ) ، مورد نكوهش خداوند

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

سرزنش محرومان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 6

6 - محروم ماندگان از شنيدن و درك آيات الهى ، معاف از ملامت در روز قيامت

أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

از مفهوم آيه، استفاده مى شود: كسانى كه از شنيدن آيات الهى دور مانده اند و آيات بر آنان تلاوت نشده است، مورد ملامت نيستند.

سرزنش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 3

3 _ مخالفان پيامبر ( ص ) تأخير نزول آيات را دستاويز و بهانه تكذيب رسالت وى قرار مى دادند و وى را شماتت مى كردند .

و إذا لم تأتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

سرزنش مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت

، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

سرزنش مدعيان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 2

2 - مدعيان دروغين انفاق ، خاك نشينان را در سال هاى قحطى ، گرسنه ر ها كرده ، از مصرف ثروت خود براى سير كردن آنان دريغ مىورزند .

يقول أهلكت مالاً . .. فلااقتحم العقبة ... أو مسكينًا ذا متربة

سرزنش مدعيان بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 2

2 - مدعيان بدون عمل ، شايسته نكوهش در بينش الهى

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

سرزنش مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 11

11 _ مرتدّانِ روسياه ، مورد بازخواست و سرزنش در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم

سرزنش مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 1

1 - سرزنش رفاه زدگان از سوى خدا ، به خاطر ياوه سرايى هاى آنان عليه قرآن

مستكبرين به س_مرًا تهجرون . أفلم يدّبّروا القول ... ءاباءهم الأوّلين

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است و ضمير جمع در آن به {مترفين} باز مى گردد. خداوند در اين بخش از آيات، آنها را به خاطر اتهاماتى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى زدند، مورد سرزنش قرار داده و با ارائه دلايل گوناگون، همه راه هاى عذرتراشى شان را سد كرده است. آيه فوق، در ردّ اتهامات آنان به

قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 4

4 - نكوهش خداوند از قشر مرفه و ناسپاس ، به خاطر ناآگاهى آنان از مشيت و تقدير الهى در رزق و روزى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

استفهام در {أوَلم يعلموا. ..} از نوع استفهام انكارى _ توبيخى است.

سرزنش مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

سرزنش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

سرزنش مساحقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 5

5 _ زنا و مساحقه ، عملى بسيار زشت

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

فاحشه در لغت به معنى عمل بسيار زشت است و در آيه فوق از زنا و مساحقه به فاحشه تعبير شده است.

سرزنش مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 7

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم

تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

سرزنش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 4

4 - مسلمانانى كه در صدد درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام بودند ، مورد نكوهش شديد خداوند قرار گرفتند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

در اينكه مخاطب {أن تسئلوا} مسلمانان هستند يا اهل كتاب، دو نظر ابراز شده است. {كما سئل موسى} تأييد كننده اين نظر است كه مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: {كما سألتم موسى}. جمله {أم تريدون} (آيا مى خواهيد) دلالت مى كند كه درخواست يا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: {در صدد درخواست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 21

21 _ سرزنش مسلمانانى كه از رويارويى با دشمنان در هراسند .

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 11

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 -

1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 10،11

10 _ پيروان پيامبر ( ص ) ، در پندار و بيان نكوهشگر و طعن آلود مشركان ، مردمانى نادان و دنباله رو فردى سحر زده

و قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از لحن آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران، اين سخن را از سر نكوهش و طعن مى گفتند و چون پيروى از فردى سحرزده، امرى غير منطقى است، در حقيقت پيروان آن حضرت را، مردمانى نادان مى پنداشتند.

11 _ تحقير و سرزنش ، حربه مشركان براى بازداشتن مردم از پيروى پيامبر ( ص )

قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

سرزنش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 4

4 _ نكوهش خداوند از برخى مسلمانان صدر اسلام به سبب تحريم خوردن گوشت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 13

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 4

4 - اقدام نكوهيده برخى از مسلمانان ، به تحميل آراى شخصى خود بر پيامبر ( ص ) *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه نكوهش مستفاد از آيه، نظر به جريان هايى داشته باشد كه قبلاً صورت گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 4

4 - نكوهش مسلمانان از سوى خداوند ، به خاطر صرف نظر كردن از ملاقات هاى محرمانه با پيامبراكرم ( ص ) و امتناع ورزيدن از پرداخت صدقه نجوا

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 5

5 - خداوند ، آن دسته از مؤمنان صدراسلام را

كه به گفته هاى خود عمل نمى كردند ، مورد سرزنش و نكوهش قرار داد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

سرزنش مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 8

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 2

2 _ مسيحيان به خاطر پافشارى به عقايد باطل خويش ( الوهيت مسيح ( ع ) و تثليث ) مورد توبيخ خداوند

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. افلا يتوبون

إلى اللّه

استفهام توبيخى در {افلا يتوبون . ..} براى سرزنش مسيحيان بر ترك توبه و استغفار از عقايد كفرآميز بكار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 12

12 - يهود و نصارا مورد نكوهش خداوند ، به خاطر بى تفاوتى شان در برابر تذكار ها و رهنمود هاى تورات و انجيل

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل

مراد از {الذين اُوتوا الكتاب} پيروان موسى(ع) و عيسى(ع) است. برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا مانند يهود و نصارا شوند.

سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش

غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 20

20 _ مشركان ، سزاوار ملامت و سرزنش هستند .

أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1،5

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 6

6- مشركان به خاطر ژرف انديشى نكردن در پديده هاى مادى ، مورد سرزنش خداوند قرار گرفتند .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 4

4- مورد نكوهش واقع شدن ، و بى حامى گرديدن ، فرجام حتمى شرك است .

لاتجعل مع الله . .. فتقعد مذمومًا مخذولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 12

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و استخفاف اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 6

6- مشركان ، به خاطر عقايد واهى درباره خدا و ملائكه ، مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

استفهام در آيه، توبيخى است و دلالت بر سرزنش و ملامت مخاطبان (مشركان) مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر ترك نيايش به درگاه خدا و بردن عرض حاجت پيش بت ها

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 13 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر نيايش و عرض حاجت كردن به درگاه بت ها

يدعوا لمن ضرّه أقرب من نفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 3

3 - گروندگان به شرك ، سزاوار نكوهش و سرزنش اند .

سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 10

10 - توبيخ مشركان از سوى خداوند به خاطر شريك گرفتن غير ، براى او

أءل_ه مع اللّه

استفهام در جمله ياد شده، دربردارنده توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 8

8 - روى آورندگان به شرك ، على رغم حل شدن مشكلاتشان به اراده خدا ، مردمى غفلت زده و مستحق نكوهش

أمّن يجيب المضط_ّر . .. قليلاً ما تذكّرون

عبارت {قليلاً ما تذكّرون} نكوهش از كسانى است كه حقايق وحى را با همه روشنى درنمى يابند و با اين كه خداوند همواره گرفتارى هايشان را برطرف و مشكلاتشان را حل مى كند، از او غافلند و به غير او روى مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 9

9 - نكوهش خداوند از مشركان بهانه جو ، به خاطر انتخاب نابخردانه آنان ( انتخاب زندگى دنيوى به بهانه از دست دادن سعادت اخروى )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 11

11 - سرزنش مشركان از سوى خدا به خاطر حق ناشنوايى شان

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 13

13 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن نشانه هاى توحيد در نظام

شب و روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 3

3 - مشركان ، به خاطر ژرف ننگريستن درباره موجودات آسمان ها و زمين ، مورد سرزنش خداوندند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

احتمال دارد مخاطب {ألم تروا} مشركانى باشد كه در اين سوره و قبل از پرداختن به قصه لقمان (فأرونى ماذا خلق. ..) از آنها سخن گفته شده است. در اين صورت، استفهام {ألم...} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 17

17 - مشركان ، به دليل پند نگرفتن از مواعظ خداوند ، از سوى او سرزنش شدند .

أم يقولون . .. أفلاتتذكّرون

استفهام در {أفلا} توبيخى است و به قرينه نفى شفيع در آيه، مى تواند كه مشركان مورد خطاب آيه باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 2

2 - سرزنش شدن مشركان و كافران معاند از سوى خداوند ، به جهت شتاب آنان در نزول عذاب و شكست

أفبعذابنا يستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به واسطه پذيرش ولايت غير

او

أم اتّخذوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 2

2- توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر پرستش موجوداتى ناتوان و بى تأثير در سرنوشتشان

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 1

1 - شرك پيشگان ، مورد توبيخ الهى ، به خاطر اعتقاد به وجود دخترانى براى خداوند

أم له البن_ت و لكم البنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر مبارزه آنان با يگانه معبود هستى

أم لهم إل_ه غير اللّه

آيه شريفه در مقام توبيخ منكران پيامبر(ص) و دين است. به اين كه مگر كافران به

خداوندى جز خداى يگانه دست يافته اند كه با اتكا بر او، با دين الهى مبارزه مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 4

4 - نكوهش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى تكذيب گرانه آنان در برابر قرآن

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

سرزنش مشركان بدعتگذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را _ كه از پيش خود و بى اذن او ، بخشى از رزق حلال را بر خود حرام كرده بودند _ مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه . .. فجعلتم منه حراماً و حللا قل ءاللّه أذن لكم

سرزنش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 7

7 - نكوهش خداوند ، نسبت به باور هاى بى دليل مشركان جاهلى

و جعلوا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 11

11 - توبيخ عرب عصر بعثت ، از سوى خداوند بر ترك آيين نياكان يكتاپرست خويش و روى آوردن به شرك

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا . .. و إذ قال إبرهيم ... و جعلها كلمة باقية فى عقبه

سرزنش مشركان دوران جاهليت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

سرزنش مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 2

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 1

1 - نكوهش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان در باره او

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 31 - 2

2 - كافران و مشركانِ صدراسلام ، به دليل عبرت نگرفتن از سرنوشت هلاكت بار كافران پيش از خود ، مورد سرزنش خدا قرار گرفتند .

ألم يروا كم أهلكنا قبلهم من القرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 10

10- مشركان عرب ، مورد توبيخ و سرزنش

الهى به خاطر نينديشيدن در كتاب آسمانى نازل شده به لغت ايشان

و إذ لم يهتدوا به . .. ه_ذا كت_ب مصدّق لسانًا عربيًّا

لحن آيه شريفه، توبيخى است; زيرا مخاطب اين استدلال كسانى اند كه مى گفتند: {لو كان خيراً ما سبقونا إليه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، به خاطر اعتقادشان به دختر داشتن خداوند _ به رغم امتياز و برترى پسر در نزد ايشان _ مورد توبيخ و سرزنش الهى

ألكم الذّكر و له الأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 6

6 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر بى اعتنايى آنان نسبت به قرآن ، جدى نگرفتن رهنمود هاى آن و برخورد استهزاآميز با آن

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

استفهام در {أفبه_ذا الحديث} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 3

3 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى مخالفت آميزشان در برابر دعوت پيامبر ( ص ) و سرباز زدن از پذيرش ايمان به خدا

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

سرزنش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته

است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 5،10

5 - مشركان مكه ، به خاطر ايمان به باطل ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون

10 - مشركان مكه ، به خاطر ناسپاسى نعمت هاى الهى ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف

برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

سرزنش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سرزنش معاشرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 9

9 - تبيين فلسفه مذموميت رفتار هاى اخلاقى ، براى تفهيم دقيق آن از شيوه هاى تربيتى قرآن كريم است .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

سرزنش معترض به عبدالله بن ام مكتوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 2

2 - خداوند ، با گوشزد كردن برخورد ناشايست فردى كه از ابن ام

مكتوم اعراض كرده بود ، او را سرزنش كرد .

فأنت عنه تلهّى

سرزنش معرضان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 105 - 4

4_ آنان كه با مشاهده نشانه هاى موجود در آسمان ها و زمين ( هستى ) به توحيد و يكتايى خداوند پى نبرند ، سزاوار سرزنش و نكوهشند .

و كأيّن من ءاية فى السموت و الأرض يمرون عليها و هم عنها معرضون

لحن آيه شريفه گوياى مذمت و سرزنش است.

سرزنش معرضان از انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 6

6 - خداوند ، آن دسته از مسلمانان را كه در رفع نيازمندى هاى جبهه و جنگ و انفاق در راه آن ، كوتاهى كردند ، مورد نكوهش سخت قرار داد .

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

سرزنش معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 4

4- سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به سبب روى گرانى از درگاه او و توجه به عناصرى عاجز و ناتوان

من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لا يستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ

سرزنش معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 13

13 - سرزنش كافران ، به خاطر روى گردانى آنان از قرآن

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

سرزنش معرضان از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 -

6 - 1

1 - كسانى كه خود رااز پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى پندارند ، شايسته بذل توجّه كامل از سوى ارشادگران و مبلّغان نيستند .

فأنت له تصدّى

متصدى كسى است كه با كشيدن سر و سينه خود به بالا، در صدد ديدن چيزى برآيد (لسان العرب). اين تعبير حاكى از معطوف داشتن تمام توجّه و عنايت، به سوى همنشين خود است.

سرزنش مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون } . . . قال : لم يعتبهم بما صنع قلوبهم و ل_كن يعاتبهم بما صنعوا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون} فرمود: خداوند آنان را براى آنچه قلبهايشان انجام داده نكوهش نكرده; بلكه براى آنچه خود، انجام داده اند نكوهش كرده است . ..}.

سرزنش مقابله به مثل با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 6

6 - مقابله به مثل كردن در برابر ياوه گويى جاهلان ، امرى نكوهيده در بينش الهى و به دور از شأن مؤمنان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

سرزنش مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبران ، مورد سرزنش و ملامت خداوند

فان كذّبوك . .. جاءو بالبيّنات و الزّبر

و الكتب المنير

جمله {جاؤ بالبيّنات}، حال و يا صفت براى {رسل} است يعنى با اينكه انبيا دلايلى روشن براى رسالت خويش داشتند، امّا عده اى با آنان مخالفت كردند و اين تعبير، گوياى مذمّت شديد از آنان است.

سرزنش مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 1

1 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر بى فرجام شمردن زندگى دنيوى و انكار حيات اخروى

أفحسبتم أنّما خلقن_كم . .. لاترجعون

استفهام در آيه ياد شده، براى انكار توبيخى است و مراد از ضميرهاى خطاب، كافران و منكران معاد مى باشد. {حِسبان} (مصدر {حسبتم}) به معناى پنداشتن و {عبث} به معناى بى هدف است.

سرزنش مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر تكذيب بى دليل نشانه ها و آيات او

حتّى إذا جاءو قال أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا

سرزنش مكذبان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 7 - 8

8 - كسانى كه انفاق را اتلاف مال مى پندارند ، گرفتار پندارى موهوم و مذموم اند .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . أيحسب أن لم يره أحد

سرزنش مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش

از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 50 - 5

5- كافران به خاطر انكار قرآن و حق ناشناسى آنان نسبت به آن ، مورد سرزنش خداوند قرار دارند .

أفأنتم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 4

4 - كسانى كه به قرآن ايمان نمى آورند ، شايسته سرزنش و نكوهش اند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

سرزنش مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 1

1 - فرمان ملامت بار خداوند به تكذيب كنندگان قيامت ، براى چشيدن حرارت دوزخ و تحمّل رنج آن

اصلوها

{صَلْىُ النار}; يعنى، چشيدن حرارت آتش و تحمل رنج آن. عبارت {اصلوها} (نظير آيه قبل) مى تواند كلام خداوند و يا سخن مأموران الهى باشد. در برداشت بالا، احتمال اول مورد نظر است.

سرزنش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 18

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص )

را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 3

3 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار پيامبر ( ص ) بدون هيچ عذر قابل قبولى

أفلم يدّبّروا القول . .. أم تسئلهم خرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

سرزنش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 8

8 - مردم انطاكيه به علت كفر به خدا و انكار معاد ، مورد انتقاد و سرزنش مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) قرار گرفتند .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى و إليه ترجعون

بيشتر مفسران برآنند كه آيه شريفه، در مقام تعريض و سرزنش مردم كافر انطاكيه مى باشد و آمدن آن در قالب {و ما لى لا أعبد} به جاى {و ما لكم لاتعبدون} براى تأكيد بيشتر است. گفتنى است آمدن جمله {ترجعون} به صيغه مخاطب، مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 8

8 - منكران معاد ، شايسته نكوهش و سرزنش اند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

در صورتى كه مراد از {ه_ذا الحديث} خبر قيامت

باشد; نكوهش الهى نسبت به منكران آن، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و منكران معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

سرزنش مكذبان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 4

4 - تكذيب نعمت هاى تجلى يافته الهى در حركت كشتى ها بر دريا ، مورد نكوهش خداوند

و له الجوار المنش_ات . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

سرزنش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سرزنش مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سرزنش مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 4

4- فريبكارى و خدعه با مردم ، عملى نكوهيده در بينش الهى

تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

سرزنش مكر با خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 16

16 - خودفريبى و تجاهل در برخورد با حقايق ، امرى نكوهيده و ناروا

نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب . .. كأنهم لايعلمون

سرزنش ملامتگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19،23

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

23 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر سرزنش ملامتگران دست از جهاد و مبارزه بر نمى دارند .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

سرزنش ممانعت از خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 4

4 - مانع خير شدن و بخل ، صفتى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

سرزنش ممانعت از مبلغان تقوا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 1

1 - بازداشتن تبليغ كنندگان تقوا ، از امر كردن مردم به آن ، شگفت آور و نكوهيده است .

أو أمر بالتّقوى

سرزنش منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 18

18 - نسبت دادن اهل ايمان به فسق و نهادن القاب فاسقانه بر ايشان ، عملى زشت و ناروا

و لا تنابزوا بالألق_ب بئس الاسم الفسوق بعد الإيم_ن

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {بئس الإسم . ..} در مقام بيان مراد از {الألقاب} باشد; يعنى، القاب زشت عبارت است از نسبت دادن عناوين فاسقانه به كسانى كه مؤمن اند.

سرزنش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 6

6 _ سرزنش شدن منافقان به خاطر ترك حمايت از پيكارگران احد ، على رغم ادعاى برادرى با آنان

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا

جمله {وقعدوا} حاليّه است و اشاره دارد به اينكه منافقان با وجود ادعاى برادرى با مسلمانان از شركت در جنگ و حمايت آنان سر باز زدند. گفتنى است كه {لاخوانهم} در برداشت فوق به معناى برادران دينى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 62 - 6

6 _ توبيخ منافقان از سوى خداوند ، به خاطر ترجيح دادن رضايت مردم بر رضاى خدا و رسول ( ص )

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 1

1 _ نكوهش خداوند از منافقان ، به جهت عبرت نگرفتن از سرنوشت شوم كافران گذشته تاريخ

وعداللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 5

5 _ سرزنش خداوند نسبت به منافقان و آنان كه به جاى ندامت از تخلفات و گناهان خويش ، خشنود بودند .

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 2

2 _ توبيخ و تحقير منافقان گريزان از جهاد ، از سوى خداوند

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرزنش منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 9

9 _ توبيخ منافقان ، به خاطر حركت هاى خيانت آميز عليه اسلام و پيامبر ( ص ) با وجود برخوردارى از تفضلات خدا و رسولش

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من

فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 1

1 _ ملامت خداوند نسبت به منافقان صدر اسلام ، به خاطر به خود نيامدن و متنبه نشدن از آزمون ها و ابتلائات الهى

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام

سرزنش منافقان عهدشكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 1

1 _ توبيخ منافقان پيمان شكن از سوى خداوند ، به خاطر بينش غلطشان درباره علم و آگاهى كامل خدا به نيات و عملكرد آدميان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

سرزنش منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 11

11 _ انفاق هاى آميخته با ريا و همراه با منّت و اذيّت ، نوعى كفر است .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اللّه لا يهدى القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 3

3 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) براى رفع نگرانى و ناراحتى وى از انفاق آلوده به ريا و منّت و آزار برخى از مسلمانان

ليس عليك هديهم

سرزنش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 23

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 83 - 4،5

4 - موسى ( ع ) ، به جهت پيشى گرفتن بر قوم خود در رسيدن به ميقات ، مورد پرس و جوى خداوند قرار گرفت .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

5 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) درباره تعجيل در آمدن به كوه طور ، نخستين سخن او با وى نبود .

و ما أعجلك

حرف {واو} در {و ما أعجلك} براى عطف بر محذوف است; يعنى، پس از حضور موسى(ع) در كوه طور، سخن يا سخنانى به ميان آمد، آن گاه اين پرسش مطرح شد.

سرزنش موضعگيرى عجولانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 8

8 - موضع گيرى عجولانه و مسخره آميز در برابر مسائل ، امرى نكوهيده و ناپسند

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

با توجه به واژه {إذا} استفاده مى شود كه مشركان بدون تأمل و تعقل در برابر داستان عيسى(ع)، موضع گيرى مى كردند و خداوند اين را مورد سرزنش قرار داده است.

سرزنش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 13

13 _ بازخواست و سرزنش مؤمنانى كه پس از اتحاد در پرتو دين ، به پراكندگى و تفرقه گراييدند .

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات . .. اكفرتم بعد ايم

ارتداد (اكفرتم . .. )، به قرينه آيه قبل، همان تفرقه و اختلاف مسلمانان پس از اتّحاد آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 10

10

_ سرزنش مؤمنان به خاطر وجود يأس در ميان آنان

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

لحن آيه با كلمه استفهام، دلالت بر توبيخ كسانى دارد كه در نبردها و رويارويى با دشمنان دين، على رغم وعده هاى الهى به امداد آنان، دچار دلهره و يأس مى شوند و سستى مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

سرزنش مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 3

3 _ برخى از مؤمنان به سبب مخالفتشان با حركت به سوى جنگ بدر ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند قرار گرفتند .

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 5

5 - مؤمنان بى تفاوت ، كه دل هايشان با ياد خدا و تلاوت آيات او نرم و خاشع نمى شود ، مورد نكوهش خدا هستند .

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

استفهام در {ألم يأن. ..} براى توبيخ و نكوهش است.

سرزنش مؤمنان عافيت طلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 8

8 - عناصر عافيت طلب ، به خاطر تحمل نكردن آزار و اذيت هاى وارد شده ، سرزنش شده اند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

سرزنش ناهيان از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 2

2 - نمازستيزان ، مورد تهديد و نكوهش خداوند

أرءيت الذى ينهى

سياق آيه شريفه بر توبيخ و تهديد دلالت مى كند.

سرزنش نشوز شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 2

2 _ نشوز شوهر و عدم تأمين حقوق همسر ، امرى ناروا و ناپسند

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح عليهما ان يصلحا

سرزنش نشوز مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 3

3 _ متاركه زنان و ترك همبسترى با آنان ، امرى نكوهيده و ناروا

إنكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء

{من دون النساء} حكايت از آن دارد كه قوم لوط ازدواج با زنان و زناشويى با همسران

خويش را ترك كرده بودند. بنابراين نكوهشى كه از استفهام توبيخى {أتأتون ... } استفاده مى شود، دلالت بر ناروايى ترك ازدواج و متاركه زناشويى با همسران نيز دارد.

سرزنش نمازگزاران بخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 6

6 - مضايقه كردن نمازگزاران غافل و رياكار ، از عاريه دادن لوازم زندگى خود به نيازمندان ، نكوهيده تر از يتيم آزارى و بى توجّهى به فقيران است .

الذى يدعّ اليتيم . .. و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين ... و يمنعون الماعون

با آن كه تعبير {فويل للمصلّين}، ادامه بيان اوصاف كسانى است كه جزاى الهى را تكذيب كردند; ولى حرف {فاء} و تغيير سياق، نشانگر تفاوت درجه آن با دو وصف قبل است. بنابراين وصفى كه در اين آيه، از ويژگى هاى همان {مصلّين} شمرده شده است، نارواتر از اوصافى است كه در آيه دوم و سوم آمده بود.

سرزنش نهى از تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 7

7 - احتمال تلاش نمازگزار براى تبليغ تقوا ، نهى او را از نماز ، شگفت آورتر و نكوهيده تر مى سازد .

أرءيت الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى . أرءيت إن ... أمر بالتّقوى

سرزنش نهى از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 8

8 - احتمال دست يابى نمازگزاران به هدايت ، نهى او را از نماز ، شگفت آورتر و نكوهيده تر مى سازد .

أرءيت الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى .

أرءيت إن كان على الهدى

سرزنش ولايت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 1،2

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به واسطه پذيرش ولايت غير او

أم اتّخذوا من دونه أولياء

2 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى ، امرى شگفت انگيز و ملامت بار

أم اتّخذوا من دونه أولياء

سرزنش ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 9

9 _ پذيرش ولايت كافران ، هرگز مايه عزت و سربلندى نخواهد شد .

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

سرزنش هتك آبرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 10

10 _ خداوند ، شنواى سخنانى كه بدى ها و زشتى هاى مردم را آشكار مى كند و موجب هتك حرمت آنان گردد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء . .. و كان اللّه سميعاً عليماً

سرزنش هدايت ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 2

2 - هدايت ستيزان ، مورد تهديد و نكوهش خداوند

أرءيت إن كان على الهدى

سياق آيه شريفه، بر تهديد و توبيخ دلالت دارد.

سرزنش هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 33 - 1

1 - روى گردانان از راه حق و هدايت ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند

أفرءيت الذى تولّى

سرزنش هدايت ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 16

16- غوطهورى در غفلت و هدايت نيافتن

به ارزش ها ، با گذشت چهل سال از عمر انسان ، نكوهيده و توجيه ناپذير است .

حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى

خداوند سن چهل سالگى را به عنوان مرحله كمال و توجه به نعمت ها و تلاش براى تزكيه معرفى كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه انسان، تا قبل از رسيدن به چهل سالگى _ به دليل جوانى و خامى _ چه بسا گرفتار غفلت شود; ولى چون از چهل سالگى گذشت، ديگر مجالى براى توجيه نخواهد داشت.

سرزنش هواپرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 33

33- پيروى از هواى نفس ، نكوهيده و نشانه غفلت از ياد خدا است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هوي_ه

جمله {اتبع هواه} مى تواند عطف تفسيرى براى {أغفلنا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 13

13 - نكوهش مضاعف هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، در شرايط وضوح و تجلى حقيقت

إن يتّبعون . .. و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

ضميمه شدن ذيل آيه شريفه، مى تواند بيانگر اين باشد كه هواپرستى و متابعت مشركان از حدس و گمان در شرايط وضوح حقيقت، داراى زشتى فزون ترى است.

سرزنش يأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 8

8 _ انسان ها نبايد على رغم ارتكاب گناهان بسيار و يا گرفتار شدن به ارتداد ، از پذيرش توبه خويش و مغفرت و رحمت الهى مأيوس باشند .

و

الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

كلمه {السيئات} جمع {سيئة} است و {ال} در آن مفيد استغراق و شمول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 10

10- دچار شدن به يأس و پوچى ، از خصلت هاى مذموم و ناپسند انسان و مورد نكوهش خداوند است .

و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

سرزنش يأس از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 3

3- يأس از لطف و رحمت خداوند ، نكوهيده و ناپسند است .

فلاتكن من الق_نطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 6

6- يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، از گناهان بزرگ و امرى بس نكوهيده

و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

اينكه خداوند يأس از رحمت خويش را عمل گمراهان قرار داد و مأيوسان را برابر گمراهان شمرده است، بيانگر بزرگى اين عمل است.

سرزنش يأس از لطف خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 3

3- يأس از لطف و رحمت خداوند ، نكوهيده و ناپسند است .

فلاتكن من الق_نطين

سرزنش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 4

4_ فرزندان يعقوب او را به خاطر اندوه جانكاهش در فراق يوسف ( ع ) ملامت كردند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف

لحن و سياق جمله {قالوا تالله . ..} گوياى ملامت يعقوب(ع) و درخواست به فراموشى سپردن يوسف(ع)

است.

سرزنش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 16

16_ { عن النبى ( ص ) فى قوله : { إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل } قال : سرق يوسف ( ع ) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فكسره و ألقاه فى الطريق ، فعيّره بذلك إخوته ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [كه به نقل از برادران يوسف] فرموده: {إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل}: روايت شده است: يوسف، بتى از طلا و نقره را كه از جدّ مادريش بود، دزديد و آن را شكست و در راه انداخت، پس برادران يوسف او را براى اين كار سرزنش كردند}.

سرزنش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 3

3 - يهود مورد توبيخ و سرزنش خداوند ، به خاطر محدود پنداشتن علم و آگاهى او

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 3

3 - يهود ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشكنى و نقض پيمان هاى الهى

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

استفهام در {أو كلما . ..} انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس

لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 24

24 _ سرزنش يهود از سوى خداوند به جهت بهانه جويى و ادعا هاى واهى

الّذين قالوا انّ اللّه . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 5

5 _ يهود ، مورد سرزنش خداوند به خاطر نسبت هاى ناروا به خداوند

انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 3

3 _ اگر يهوديان در حكومت بر هستى نقشى داشتند ، هيچ پشيزى به مردم نمى دادند .

ام لهم نصيب من الملك فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

كلمه {نقيراً} به معناى چيزى است كه پرنده اى با منقار خويش برمى گيرد و كنايه از چيز حقير و اندك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 8

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود

عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 12

12 - يهود و نصارا مورد نكوهش خداوند ، به خاطر بى تفاوتى شان در برابر تذكار ها و رهنمود هاى تورات و انجيل

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل

مراد از {الذين اُوتوا الكتاب} پيروان موسى(ع) و عيسى(ع) است. برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا مانند يهود و نصارا شوند.

عوامل سرزنش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 9

9 - كتمان كنندگان مسايل دينى بويژه اگر از عالمان دين باشند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

لحن جمله {إن فريقاً . ..} گوياى ملامت و سرزنش كسانى است كه حقيقت را فهميده و آن را انكار مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 14

14- پيروى از شيطان ، ملامت و پشيمانى اخروى در پى دارد .

دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

عوامل سرزنش اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 3

3-

توبيخ كافران در قيامت ، به خاطر هدر دادن امكانات ارزنده خويش و صرف آن در لذت هاى زودگذر مادى

أذهبتم طيّب_تكم فى حياتكم الدنيا

عوامل سرزنش اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 5

5- سرزنش اهل كتاب از سوى خداوند ، به خاطر امتناع از ايمان ، على رغم آشكار شدن حقانيت اسلام بر ايشان *

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {الذين ارتدّوا. ..} اهل كتاب باشند; زيرا آنان با برخوردارى از كتاب آسمانى و وعده هاى الهى به بعثت رسول خاتم(ص) و عالمان به كتاب، نزديك ترين گروه و سزاوارترين آنان به شناخت حقانيت اسلام و قرآن بوده اند.

عوامل سرزنش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خدا ، به خاطر استهزاى آنان نسبت به بندگان مؤمن در دنيا

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

{إتخاذ} (مصدر {اتّخذتم}) به معناى گرفتن و {سخرى} به معناى استهزا و ريشخند است. {إنساء} (مصدر {أنسوا}) نيز به معناى فراموشاندن و از خاطر بردن است. ضميرهاى خطاب مربوط به كافران و ضميرهاى غيبت مربوط به مؤمنان مى باشد.

عوامل سرزنش علماى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 18

18 - عالمان دينى در صورت بى توجهى به تعاليم كتاب هاى آسمانى ، سزاوار توبيخ و ملامت بوده و در قيامت بسزاى كردارشان خواهند رسيد .

قالت اليهود . .. و

هم يتلون الكتب ... فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة

عوامل سرزنش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 11

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعاً } قال : { . . . لم يعبهم بما صنع فى قلوبهم و ل_كن عابهم بما صنعوا } ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند {الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى . ..} روايت شده كه فرمود: ... خداوند، (كافران را) به آنچه كه ذات اقدس او درباره دل ها و قلب هاشان انجام داده، نكوهش نكرده، بلكه به خاطر اَعمال خودشان نكوهش كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 1

1 - نكوهش كافران ، به خاطر باورنداشتن به قيامت و جدى نگرفتن تهديد هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

فلسفه سرزنش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 1

1 _ خداوند ، مشركان و كفرپيشگان را به خاطر پافشارى بر كفر و ناباورى به قرآن ، ملامت و سرزنش فرمود .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 13

13 - سرزنش كافران ، به خاطر روى گردانى آنان از قرآن

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

فلسفه سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 -

1

1 _ خداوند ، مشركان و كفرپيشگان را به خاطر پافشارى بر كفر و ناباورى به قرآن ، ملامت و سرزنش فرمود .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

مستحقان سرزنش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 105 - 4

4_ آنان كه با مشاهده نشانه هاى موجود در آسمان ها و زمين ( هستى ) به توحيد و يكتايى خداوند پى نبرند ، سزاوار سرزنش و نكوهشند .

و كأيّن من ءاية فى السموت و الأرض يمرون عليها و هم عنها معرضون

لحن آيه شريفه گوياى مذمت و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 17،18

17_ آنان كه در فرجام تكذيب كنندگان پيامبران نمى انديشند و نيكويى سراى اخروى تقواپيشگان را درنمى يابند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

أفلم يسيروا . .. أفلاتعقلون

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص ) را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 8

8 - روى آورندگان به شرك ، على رغم حل شدن مشكلاتشان به اراده خدا ، مردمى غفلت زده و مستحق نكوهش

أمّن يجيب المضط_ّر . .. قليلاً ما تذكّرون

عبارت {قليلاً ما تذكّرون} نكوهش از كسانى است كه حقايق وحى را با همه روشنى درنمى يابند و با اين كه خداوند همواره گرفتارى هايشان را برطرف و مشكلاتشان را حل مى كند، از او غافلند و به غير او روى مى آورند.

ملاك استحقاق سرزنش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 9

9 _ ابداع كنندگان سنت هاى ناروا و اعمال زشت ، مرتكب گناهى بزرگتر و مستحق ملامتى بيشتر

أتأتون الفحشة ما سبقكم بها من أحد من العلمين

موانع سرزنش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 3

3 - نعمت و لطف خداوند به يونس ( ع ) ، موجب مذمت نشدن او گرديد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم

يوسف(ع) و سرزنش برادران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 3،4

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

4_ يوسف ( ع ) پس از اعتراف برادرانش به خطا ، هر گونه سرزنش آنان را از ناحيه خويش و ديگران ، ناروا شمرد .

لاتثريب عليكم اليوم

كلمه {تثريب} نكره است و پس از حرف نفى (لا) قرار گرفته است. از اين رو شامل هر گونه ملامت مى شود. ياد نكردن از فاعل (سرزنش كننده) دلالت بر عموم دارد ; يعنى، هيچ كس نه من و نه ديگرى. جمله {لاتثريب عليكم اليوم} جمله اى خبرى و در مقام انشا و دستور است ; يعنى، نبايد شما ملامت شويد و يا نبايد هيچ كس شما را ملامت كند.

سرگرداني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرگردانى

آثار سرگردانى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 6

6- سرمستى ، تحيّر و بصيرت نداشتن قوم لوط ، مانع هدايت پذيرى از رهنمود هاى حضرت لوط ( ع ) بود .

و اتقوا الله و لاتخزون . .. لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

{سكرة} به معناى از بين رفتن و از كار افتادن عقل است و {عمه} به معناى تردد ناشى از تحير در امور است. بنابراين مقصود از جمله {لفى سكرتهم يعمهون} سرمستى و متحير بودن و از دست دادن بصيرت در امور است.

ازدياد سرگردانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 4،5

4 - طغيانگرى و سرگردانى اهل نفاق ، همچنان رو به افزايش و فزونى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{مَدّ} (مصدر {يَمُدّ}) به معناى افزودن و نيز به معناى مهلت دادن، آمده است. برداشت فوق با توجه به معناى اول، استفاده شده است.

5 - افزايش تحيّر و طغيان اهل نفاق ، كيفرى است از جانب خدا براى آنان

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

سرگردانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 1،3

1- سوگند مؤكد خداوند به جان پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه قوم لوط مردمانى سرمست و متحير و به دور از هرگونه بصيرت و روشن بينى بودند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بنابراين مبناست كه مخاطب جمله {لعمرك} _ به قرينه آيات 49 وB51 پيش از شروع داستان ابراهيم(ع) و لوط(ع) (نبّىء عبادى . .. و نبّئهم ...) _ پيامبراكرم(ص) باشد.

3- سوگند خداوند به جان لوط ( ع ) بر

اينكه قوم او مردمى سرمست و متحيرند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {لعمرك . ..} ادامه سخنان ملائكه خطاب به حضرت لوط(ع) باشد.

سرگردانى اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 7 - 5

5 - نگرانى و سردرگمى آدميان ، در لحظه هاى آغازين رستاخيز و خروج از قبرها

يخرجون من الأجداث كأنّهم جراد منتشر

تشبيه به {جراد منتشر}، بيانگر سردرگمى و حركت هاى نامنظم و حيرت زده آدميان، پس از خروج از قبرها در روز رستاخيز است.

سرگردانى اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 5

5- حق ناپذيران ، در صحنه آخرت متحير و سرگردان مى شوند .

و من كان فى ه_ذه أعمى . .. أضلّ سبيلاً

سرگردانى اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

سرگردانى اخروى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 8

8 _ گمراهى و سرگردانى فاسقان در قيامت *

و اللّه لايهدى القوم الفسقين. يوم يجمع اللّه الرسل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يوم} ظرف براى {لايهدى . ..} در آيه قبل باشد.

سرگردانى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 1،2

1

- مجرمان ، در روز قيامت دچار سردرگمى و حيرت و گرفتار عذاب آتش برافروخته دوزخ

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

آيه شريفه به دليل ارتباط با قبل و بعد _ كه در زمينه قيامت است _ نظر به وخامت حال مجرمان در آن روز دارد. گفتنى است كه در برداشت بالا {سعر}، جمع {سعير} (آتش ملتهب) گرفته شده است.

2 - مجرمان ، گرفتار سرگردانى و جنون در قيامت

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

{سعر} در صورتى كه مفرد باشد، به معناى جنون مى آيد.

سرگردانى اخروى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

سرگردانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 19

19 - { عن الباقر ( ع ) قال فى قوله تعالى { و ادخلوا الباب سجداً } ان ذلك حين فصل موسى من أرض التيّه فدخلوا العمران . . . ;

از امام باقر(ع) درباره {و ادخلوا الباب سجداً} روايت شده كه اين دستور هنگامى بود كه موسى (ع) از سرزمين {تيه} رهايى يافته و به سرزمين آبادى وارد گشته بودند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 3،4،5،6،17،18،19

3 _ قوم موسى ( ع ) ، سرگردان در بيابان به مدت چهل سال

اربعين سنة يتيهون فى الارض

با توجه به اينكه جمله {يتيهون} حال براى

ضمير در {عليهم} است، معلوم مى شود كه زمان سرگردانى آنان نيز چهل سال بوده است.

4 _ سرگردانى قوم موسى ( ع ) در بيابان ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آن از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها . .. يتيهون فى الارض

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

6 _ ترك جهاد از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

17 _ سرگردانى قوم موسى در سرزمينى به مساحت چهار فرسخ در مدت چهل سال ، تاوان نافرمانى آنان در برابر موسى ( ع )

ادخلوا الارض المقدسة . .. قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: فلما ابوا ان يدخلوها حرمها اللّه عليهم فناهوا فى اربع فراسخ اربعين سنة . .. .

_______________________________

اختصاص منصوب به شيخ مفيد، ص 265; تفسير برهان، ج 1، ص 456، ح 1.

18 _ سرگردانى بنى اسرائيل در پى سرپيچى از فرمان موسى ( ع ) با چرخيدن زمين به هنگام

سفر شبانه آنان و بازگردانده شدن به محل سكونت اوليه خويش

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام صادق(ع) در بيان كيفيت سرگردانى بنى اسرائيل روايت شده: . .. اذا كان العشاء و اخذوا فى الرحيل ... اذا ارتحلوا و استوت بهم الارض قال اللّه للارض ديرى بهم فلايزالوا كذلك ... فاذا اصبحوا اذا ابنيتهم و منازلهم التى كانوا فيها بالامس ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 74; نورالثقلين، ج 1، ص 608، ح 116.

19 _ سرزمين مصر ، جايگاه سرگردانى قوم موسى بمدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در مورد سرگردانى قوم موسى روايت شده: . .. فتاهوا فى الارض اربعين سنة فى مصر و فيا فيها ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

سرگردانى خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

سرگردانى در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 19

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

سرگردانى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 8

8 _ گمراهى و سرگردانى فاسقان در قيامت *

و اللّه لايهدى القوم الفسقين. يوم يجمع اللّه الرسل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يوم} ظرف براى {لايهدى . ..} در آيه قبل باشد.

سرگردانى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 11

11 _ طغيانگران مبتلا به حيرت و سرگردانى هستند.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 11 - 12

12 _ طغيان گران بى ايمان به جهان آخرت ، مردمانى سرگردان و محروم از هدايت الهى اند .

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (به معناى تحير و سرگردانى) كنايه از محروم شدن از هدايتهاى الهى است.

سرگردانى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

سرگردانى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 7

7 - لجاجت و تعصب كوركورانه اشراف كافر مكه و تحير و سرگردانى آنها در طغيان و سركشى ، على رغم مشاهده لطف و رحمت الهى در حق ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

سرگردانى متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

سرگردانى مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13،19

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به

كار مى برند. (لسان العرب).

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

سرگردانى مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

سرگردانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 3،8

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

سرگردانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1،3

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

3 - حضرت موسى ( ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه، مراد {ديدن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد

على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

عوامل سرگردانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 8

8 _ رويگردانان از ولايت خداوند، در وادى ولايتهاى متعدد غير خدا سرگردان هستند.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

بديهى است حرمت تبعيت از غير خداوند مشروط به اين نيست كه پيروى شونده متعدد باشد. بنابراين آوردن كلمه {أولياء} به صورت جمع مى تواند اشاره به اين باشد كه آدمى با دور شدن از ولايت خدا و قرآن همواره تحت سيطره حاكمانى متعدد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 4

4 _ بى ايمانى ، موجب سرگردانى ، ترديد و اضطراب در زندگى است .

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون . ... فهم فى ريبهم يترددون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 7

7- آلودگى به فحشا و انحرافات جنسى ، مايه مستى و سرگردانى و از دست دادن انديشه صحيح

و اتقوا الله و لاتخزون . .. لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق با توجه به اين حقيقت است كه گناه و جرم اصلى قوم لوط، عادت آنان به فحشا و انحرافات جنسى بود. بنابراين عاملى كه موجب سرمستى و سرگردانى آنان شد، همين گناه و جرم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 9

9 - بى اعتقادى به جهان آخرت ، مايه طغيان و سرگردانى انسان در زندگى دنيوى

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . ..و لو رحمن_هم ...فى

طغي_نهم يعمهون

عوامل نجات از سرگردانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 4

4 - ايمان و اعتقاد به پروردگار يگانه ، مايه رهايى انسان از وادى حيرت و سرگردانى در عقيده و عمل

ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون . .. إلاّ الذين ءامنوا

سرگرمي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرگرمى

اشتغال به سرگرمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 1

1 _ جوامع تكذيب كننده رسولان الهى همواره در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى ، بويژه به هنگام اشتغال به سرگرمى ها و بازيچه هاى روزانه

أو أمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا ضحى و هم يلعبون

دين سازى با سرگرمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 1،25

1 _ برخى مردم بازى و سرگرميهاى دنيا را به عنوان دين خود برگزيده اند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

25 _ كسانى كه بازى و سرگرمى دنيا را دين خود قرار داده اند، كافرند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا . .. بما كانوا يكفرون

بنابراين كه {اتخذوا دينهم لعبا}، به معناى {اتخذوا اللعب دينا} باشد.

سرگرمى با آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 17 - 3،4

3- توانايى بر آفريدن جهان كنونى براى بازيچه و سرگرمى خويش ، تنها در قلمرو قدرت خدا است و هيچ موجودى قادر بر انجام اين كار نيست .

لو أردنا أن نتّخذ لهوًا لاَتّخذن_ه من لدنّا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {من لدنّا}، معناى {من

جهة قدرتنا} را افاده كند (چنان كه برخى از مفسران بزرگ بر اين نظرند). و يا اين كه {من لدنّا} ظرف مختص _ در قبال {من لدن غيرنا} باشد. براين اساس پيام آيه چنين مى شود: {اگر بنا بود جهان را سرگرمى خود قرار دهيم، باز اين كار تنها در توان ما است نه خدايان ادعايى مشركان و يا ديگر قدرت ها; پس قدرت و ربوبيت مطلقه در انحصار خدا است}. گفتنى است آمدن {لدنّا} _ كه براى ابتداى غايت است _ به جاى {عندنا} _ كه براى صرف حضور است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

4- اگر خداوند _ برفرض محال _ به منظور سرگرمى خود جهانى مى آفريد ، جهان طبيعت ، شايسته اين منظور نبود ; بلكه جهانى برتر از آن را انتخاب مى كرد .

لو أردنا أن نتّخذ لهوًا لاَتّخذن_ه من لدنّا إن كنّا ف_علين

برداشت ياد شده مبتنى براين احتمال است كه {من لدنّا}به معناى {ممّا عندنا} باشد و يا معناى {ممّا يليق بحضرتنا. ..} را افاده كند; يعنى، بر فرض انتخاب سرگرمى، از عوالم و موجوداتى كه پيش خودمان است و مقرّب تر به ما و برتر از جهان طبيعت است (از قبيل مجردات و ...) برمى گزيديم.

سرگرمى با موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 17 - 2

2- مخلوقات ، هرگز اسباب سرگرمى و لعب و لهو آفريدگار خويش نيستند .

لو أردنا أن نتّخذ لهوًا لاَتّخذن_ه من لدنّا إن كنّا ف_علين

سرگرمى به دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 26 -

8

8 - هلاكت امت هاى كافر پيشين ، در حال غفلت و سرگرمى آنان به دنيا ، بوده است .

أهلكنا . .. يمشون فى مس_كنهم

احتمال دارد كه جمله {يمشون. ..} حال براى مفعول {أهلكنا} باشد.

سرگرمى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

سرگرمى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 1،2،5

1 _ برخى مردم بازى و سرگرميهاى دنيا را به عنوان دين خود برگزيده اند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

2 _ گروهى از مردم نابخردانه دين خدا را بازيچه و سرگرمى براى خود قرار داده اند.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

مراد از {دينهم} مى تواند آيين الهى باشد كه براى آنان نازل گشته، ولى آنان به جاى تمسك آن را بازيچه خويش قرار داده اند.

5 _ مغالطه گرايان و خوض كنندگان در اسلام و قرآن و استهزاكنندگان آن، دين خدا

را بازيچه و سرگرمى خود قرار داده اند.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. يخوضوا فى حديث غيره ... و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا

مراد از {الذين . ... }، به قرينه آيات پيشين، همان خوض كنندگان در آيات هستند.

سرگرمى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 2

2 _ فراگيرى عذاب بر كفرپيشگان بى تقوا به هنگام غفلت هاى شبانه و سرگرمى هاى روزانه ، از مكر ها و برنامه هاى پنهانى خداوند با آنان

أن يأتيهم بأسنا بيتا . .. ضحى و هم يلعبون. أفأمنوا مكر اللّه

سرگرمى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 9

9- كافرانِ هدايت ناپذير صدراسلام ، سرگرم آرزو هاى واهى بودند .

ذرهم . .. و يلههم الأمل

سرگرمى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

سرمايه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرمايه

اهميت سرمايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 11

11 _ ثروت بايد براى رشد اقتصادى جامعه به كار گرفته شود .

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

از اينكه خداوند مال را براى برپايى جامعه قرار داده و به همين جهت پرداخت آن را به سفيهان منع كرده، معلوم مى شود كه ثروتها بايد در جهت رشد اقتصادى، كه قوام جامعه به آن بستگى دارد،

به كار گرفته شود.

تباهى سرمايه خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 10،11

10 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به پيامبر(ص)، ناشى از تباه كردن جانهايشان است.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

11 _ آنان كه سرمايه جان به خسارت از كف داده اند، رسالت پيامبر(ص) را انكار مى كنند.

الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

تباهى سرمايه عمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 17،18،19

17 _ آنان كه سرمايه جان را به خسارت از كف داده اند، منكر قيامت هستند.

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

متعلق {لا يؤمنون}، با توجه به جمله {ليجمعنكم إلى يوم القيامة} قيامت مى تواند باشد.

18 _ تباه كردن سرمايه وجودى خود زيانكارى و زمينه انكار معارف دين است.

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

19 _ كافران به معاد و رسالت پيامبر(ص) ، زيانكار، تباه كننده خويش و محروم از رحمت الهى

و لقد استهزىء برسل . .. كتب على نفسه الرحمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

با توجّه به اينكه رحمت الهى فراگير است، ممكن است زيان كافران به جهت محروم ساختن خود از دريافت رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 14

14 _ زندگى منهاى دين و اعتقاد به قيامت زيانبار و تباهگر سرمايه عمر آدمى است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. يحسرتنا على ما فرطنا فيها

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 9

9 _ منكران قرآن با بى اعتنايى به معارف آن ، تباه كننده سرمايه عر خويش هستند .

قد خسروا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 5،7

5 _ گمراه شدگان به دست خدا ، زيانكار و تباه كننده سرمايه عمر خويشند .

من يضلل فأولئك هم الخسرون

7 _ تكذيب آيات الهى موجب زيان و ضايع كردن سرمايه عمر است .

من يضلل فأولئك هم الخسرون

از مصاديق مورد نظر براى گمراهان، به قرينه آيه قبل، تكذيب كنندگان آيات الهى هستند.

سرمايه اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 1

1 - قلب سليم ، تنها سرمايه ثمربخش براى انسان در قيامت

يوم لاينفع . .. إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

سرمايه انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 1

1 - سراى آخرت و نعمت هاى آن ، سرمايه انسان ها در قبال ايمان و عمل به كتاب هاى آسمانى است .

أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 22 - 6

6 _ عمل نيك ، سرمايه و مددكار دنيوى و اُخروى انسان

حبطت اعمالهم فى الدّنيا و الاخرة و ما لهم من ناصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 7

7 _ اموال و فرزندان ( پشتوانه مالى و نيروى انسانى ) ، مهمترين

سرمايه مادى بشر

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم

با وجود اينكه هيچ چيز توان كفايت از خدا را ندارد، نام بردن از مال و اولاد، دلالت بر ويژگى و اهميت خاص آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 177 - 3

3 _ ايمان به خداوند ، سرمايه سعادت بخشِ انسان

انّ الّذين اشتروا الكفر بالايمان . .. لهم عذاب اليم

زيرا مى فرمايد برخى كفر را به بهاى ايمان خريدند و از دست دادن اين بها، موجب گرفتارى به عذاب است. لذا ايمان، سرمايه اى فرض شده كه از دست دادن آن موجب عذاب دردناكى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 4،5،23،25

4 _ داده هاى الهى ( امكانات مادى و معنوى ) به انسان ها ، فضل خداوند و از ملك اوست .

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

5 _ توجّه به از جانب خدا بودن دارايى ها ، آسان كننده انفاق و بخشش و بيانگر زشتى و شناعت بخلورزى

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

تذكّر خداوند به اينكه داراييهاى شما، فضلى از جانب اوست (بما آتيهم اللّه من فضله)، براى اين هدف است كه انفاق را بر آدمى آسان كند و زشتى بخل را بر او آشكار سازد.

23 _ دارايى هاى انسان از آن خداست و به او باز خواهد گشت .

بما اتيهم اللّه من فضله . .. و للّه ميراث السّموات و الارض

25 _ توجّه به خارج شدن تمام دارايى ها از دست انسان

، مايه شناخت زشتى بخل و ترك انفاق

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون . .. و للّه ميراث السّموات و الارض

جمله {و للّه ميراث السّموات . .. }، بيانگر اين نكته است كه اموال از دست شما خارج و به خدا باز خواهد گشت. بنابراين چرا انفاق نمى كنيد و خود را از ثواب و پاداش انفاق محروم مى سازيد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 5

5- اَعمال آدمى ، در سراى دنيا ، دست مايه و سرمايه اصلى او است .

الأخسرين أعم_لاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 5

5- سعى و تلاش آدمى در دنيا ، سرمايه اصلى او است .

الأخسرين أعم_لاً . الذين ضلّ سعيهم فى الحيوة الدنيا

سرمايه بخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 12،13

12 _ دارايى هاى بخيلان در قيامت ، به صورت طوقى به گردنشان آويخته خواهد شد .

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

13 _ آويخته شدن دارايى هاى بخيلان در قيامت بر گردن آنان ، تبلور شرّ و زيان بخلورزى ايشان

بل هو شرّ لهم سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

جمله {سيطوّقون ما بخلوا . .. }، تفسير كلمه {شرّ} است: يعنى به دوش كشى تمام داراييها در قيامت شرّى است كه دامنگير بخيلان خواهد شد. برداشت فوق بر اين اساس است كه معناى ظاهرى {سيطوّقون ... } مراد باشد.

سرمايه عمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 6

6

_ هدايت يافتگان عمر خويش را تباه نكرده و از آن بهره مند بوده اند .

من يهد اللّه فهو المهتدى

از جمله {فأولئك هم الخسرون} _ كه درباره گمراهان بيان شد _ مى توان فهميد كه جمله اى مانند {و أولئك هم الرابحون براى هدايت يافتگان در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 10

10 - از كف دادن سرمايه هاى وجودى ، بزرگ ترين زيان آدمى در زندگى است .

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

ناپايدارى سرمايه گذارى مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 7

7- سرمايه گذارى ها و هزينه هاى مادّى ، در معرض فنا و نابودى است .

و أُحيط بثمره فأصبح يقلّب كفّيه على ما أنفق فيها

چنان چه داستان دو باغ، تمثيل و سمبليك باشد، در اين صورت، مرد ثروت مند مغرور، سمبل كسانى است كه صِرفاً با اغراض مادّى و هدف دانستن دنيا و متاع هاى آن، به تلاش پرداخته، ولى در نهايت، بر زحمت و رنج خود تأسف مى خورند; چرا كه در فرجام كار، تمامى آن را بر باد رفته مى يابند.

سرمايه گذارى

ناپايدارى سرمايه گذارى مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 7

7- سرمايه گذارى ها و هزينه هاى مادّى ، در معرض فنا و نابودى است .

و أُحيط بثمره فأصبح يقلّب كفّيه على ما أنفق فيها

چنان چه داستان دو باغ، تمثيل و سمبليك باشد، در اين صورت، مرد ثروت مند مغرور، سمبل كسانى است كه صِرفاً با

اغراض مادّى و هدف دانستن دنيا و متاع هاى آن، به تلاش پرداخته، ولى در نهايت، بر زحمت و رنج خود تأسف مى خورند; چرا كه در فرجام كار، تمامى آن را بر باد رفته مى يابند.

سرمستى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 9

9- سرمستى و غفلت ، مانع پذيرفتن نصيحت و خيرانديشى ناصحان

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 73 - 5

5- سرمستى و غفلت ، از عوامل گرفتار شدن اقوام به عذاب الهى

إنهم لفى سكرتهم يعمهون . فأخذتهم الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 6

6 - سرمستى و غرور ناشى از نعمت و رفاه فراوان ، از عوامل هلاكت جوامع بشرى است .

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 10

10 - طغيان ، سرمستى ، فسادانگيزى ، فخرفروشى و خودنمايى ، از عوامل هلاكت و نابودى

إنّ ق_رون . .. فبغى ... لاتفرح ... و لاتبغ الفساد ... فخرج على قومه فى زينته ...

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند پس از برشمردن تعدادى از اوصاف ناپسند قارون، مسأله نابودى وى را مطرح فرمود. اين نكته مى رساند كه اوصاف ياد شده در نابودى وى مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 3

3 - افراط در

شادمانى و زندگى سرمستانه ، زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها

الذين كذّبوا بالكت_ب . .. ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مشار اليه {ذلكم} تكذيب كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 7

7 - تكبر ، غرور و سرمستى ، عامل جاى گرفتن دائمى در دوزخ

جهنّم خ_لدين فيها فبئس مثوَى المتكبّرين

توصيف كافران دوزخى به {متكبران}، بيانگر اين حقيقت است كه آنچه موجب دوزخى شدن آنان مى شود، وجود صفت تكبر، غرور و سر مستى آنان در زندگى دنيايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 2،3

2 - گذراندن زندگى دنيا همراه با بى پروايى ، سرمست شدن به ثروت و مكنت و بى رحمى و آدم كشى ، درپى دارنده قطعى عذاب هولناك دوزخ

فى سموم و حميم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

3 - سرمستى ، خوش گذرانى و فرو رفتن در ناز و نعمت ، از عوامل مهم دوزخى شدن { اصحاب شمال }

و أصح_ب الشمال . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

آثار سرمستى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 3

3 - سرمستى و غرور ، عامل هلاكت جوامع پيشين

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

{بطر} (مصدر {بطرت}) به غرور و طغيان _ كه آدمى بر اثر فراوانى نعمت دچار آن شود _ گفته مى شود. بنابراين {بطرت

معيشتها}; يعنى، {طغت فى معيشتها} (در زندگى اش طغيان كرد). گفتنى است كه عبارت {بطرت معيشتها} وصف و مفيد تعليل است; يعنى، جوامع گذشته بدان جهت به هلاكت رسيدند كه گرفتار سرمستى و غرور بودند.

آثار سرمستى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 3

3 - سرمستى ، رفاه زدگى ، اسراف گرى و فسادانگيزى ثموديان ، مانع درك آنان از مفاهيم بلند و آسمانى پيام صالح ( ع )

قالواإنّما أنت من المسحّرين

بيان رفاه مندى، اسراف گرى و فسادانگيزى ثموديان، پيش از ذكر موضع گيرى آنان در مقابل صالح(ع)، مى تواند نشان دهنده اين حقيقت باشد كه آنچه سبب شد، ثموديان مفاهيم مهم معرفتى صالح(ع) را، كلماتى جنون آميز، بيهوده و گزاف به شمار آوردند و او را فردى افسون شده بخوانند; اين بود كه آنان گرفتار غرور، سرمستى، اسراف و فسادگرى شده بودند.

آثار سرمستى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 6

6- سرمستى ، تحيّر و بصيرت نداشتن قوم لوط ، مانع هدايت پذيرى از رهنمود هاى حضرت لوط ( ع ) بود .

و اتقوا الله و لاتخزون . .. لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

{سكرة} به معناى از بين رفتن و از كار افتادن عقل است و {عمه} به معناى تردد ناشى از تحير در امور است. بنابراين مقصود از جمله {لفى سكرتهم يعمهون} سرمستى و متحير بودن و از دست دادن بصيرت در امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 73

- 4

4- سرمستى و غفلت ، از عوامل گرفتار شدن قوم لوط به عذاب الهى

إنهم لفى سكرتهم يعمهون . فأخذتهم الصيحة

آثار سرمستى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 1

1 - شادمانى ناحق و سر مستى گسترده در جامعه از سوى كافران و مشركان ، سبب گرفتار شدن آنان به انواع عذاب ها در قيامت

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تمرحون

{با} در {بما كنتم} براى سببيت است. {فرح} (مصدر {تفرحون}) به معناى سرور و شادمانى است و {مرح} (مصدر {تمرحون}) به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حد است آن گونه كه سبب غرور و سر مستى مى گردد. گفتنى است در اين برداشت ، مشار اليه {ذلكم} عذاب هاى ياد شده در آيات پيشين، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 8 - 6

6 - سرخوشى و هواپرستى كافران در دنيا ، درپى دارنده دشوارى هاى ديرپاى قيامت

و اتّبعوا أهواءهم . .. يقول الك_فرون ه_ذا يوم عسر

{عسر} (صفت مشبهه) دال بر ثبات و دوام وصف است.

آثار سرمستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 1

1 - شادمانى ناحق و سر مستى گسترده در جامعه از سوى كافران و مشركان ، سبب گرفتار شدن آنان به انواع عذاب ها در قيامت

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تمرحون

{با} در {بما كنتم} براى سببيت است. {فرح} (مصدر {تفرحون}) به معناى سرور و شادمانى

است و {مرح} (مصدر {تمرحون}) به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حد است آن گونه كه سبب غرور و سر مستى مى گردد. گفتنى است در اين برداشت ، مشار اليه {ذلكم} عذاب هاى ياد شده در آيات پيشين، دانسته شده است.

آثار سرمستى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اجتناب از سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 5،6

5 - لقمان به پسرش سفارش كرد كه از سرمستى كردن در زمين ، پرهيز كند .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

6 - انسان ، نبايد حركت خويش را براساس خوشى و سرمستى سامان دهد .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

بنابراين احتمال كه {مرح} مفعولٌ له براى فعل {تمش} باشد، معناى ياد شده را مى رساند.

راه رفتن با سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 4،14

4 - بايد از راه رفتن به صورت سرمست و شادمانه افراطى ، پرهيز كرد .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

{مرح} در لغت به معناى {شدت خوش حالى} است و نصب آن، به خاطر حال بودن اش است.

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و لاتمش فى الأرض مرحاً }

أى بالعظمة ;

از امام باقر(ع) درباره آيه {و لاتمش فى الأرض مرحاً} روايت شده كه: يعنى، با جلال و جبروت در زمين راه نرو}.

زمينه سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 14

14 - برخوردارى از مال و ثروت فراوان ، زمينه ساز غرور و سرمستى است .

و ءاتين_ه من الكنوز . .. إذ قال له قومه لاتفرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 9

9 - غفلت از سرچشمه اصلى نعمت ها ( خداوند ) امرى ناشايست و زمينه ساز غرور و سرمستى است .

و إنّا إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة فرح بها

با توجه به تكرار ضمير {نا}، مى توان استفاده كرد كه خداوند غفلت و فراموشى از مبدأ اصلى نعمت ها را، مورد سرزنش قرار داده است.

ساجدان و سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

سرمستى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 1،3

1 - اصحاب شمال ، مجموعه اى از انسان هاى بى پروا ، متنعمان سرمست و جباران ( انسان هاى بى رحم و آدم كش )

إنّهم كانوا قبل ذلك

مترفين

{مترف} (مفرد {مترفين}) در معانى زير به كار مى رود: الف) انسان يله و رهايى كه بدون هيچ مانعى هرچه دلش بخواهد انجام مى دهد (بى پروا); ب) كسى كه تنعم و رفاه او را سرمست كرده باشد; ج) جبار و ستمگر (قاموس المحيط).

3 - سرمستى ، خوش گذرانى و فرو رفتن در ناز و نعمت ، از عوامل مهم دوزخى شدن { اصحاب شمال }

و أصح_ب الشمال . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

سرمستى در رفاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 7

7 - نااميدى و منفى بافى مفرط در سختى ها و سرخوشى مستانه در آسايش ، دو خصلت ناشايست و همگن

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط . و لئن أذقن_ه رحمة منّا من بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ه

سرمستى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 3

3 - سرخوشى و سرمستى ثموديان در خانه هاى كوهستانى خويش

و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

{فارهين} مى تواند از مصدر{فره} (نشاط و سرخوشى) مشتق شده باشد. گفتنى است كه {فارهين} بنابراين احتمال، صفت براى {بيوتاً} و به تقدير {فارهين فيها} است; يعنى، خانه هايى كه در آن مست و سرخوشيد.

سرمستى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 1،3

1- سوگند مؤكد خداوند به جان پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه قوم لوط مردمانى سرمست و متحير و به دور از هرگونه بصيرت و روشن بينى بودند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق

بنابراين مبناست كه مخاطب جمله {لعمرك} _ به قرينه آيات 49 وB51 پيش از شروع داستان ابراهيم(ع) و لوط(ع) (نبّىء عبادى . .. و نبّئهم ...) _ پيامبراكرم(ص) باشد.

3- سوگند خداوند به جان لوط ( ع ) بر اينكه قوم او مردمى سرمست و متحيرند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {لعمرك . ..} ادامه سخنان ملائكه خطاب به حضرت لوط(ع) باشد.

سرمستى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 61 - 1

1 - كافران ، گرفتار غفلت ، تكبر و سرمستى

و أنتم س_مدون

{سُمود} در معانى {سهو} (غافل سازنده انسان از كارهاى مهم و سرنوشت ساز) و بالا گرفتن سر از روى خودبزرگ بينى و غرور به كار مى رود.

سرمستى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 202 - 3

3 - فرا رسيدن عذاب الهى بر مجرمان ، در حال سرمستى و غفلت آنان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون

عابدان و سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 5

5 - اهل سجده و عبادت به درگاه خداوند ، مبرا از سرمستى ، غرور و لهو

و تضحكون و لاتبكون . و أنتم س_مدون . فاسجدوا للّه واعبدوا

از اين كه در آيات پايانى سوره، سرمستى و لغوگرايى، قطب مخالف سجده و عبادت معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل رفع سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 2

2 - كيفر دردناك الهى

، زداينده غفلت و سرمستى مجرمان

فيأتيهم بغتة و هم لايشعرون . فيقولوا هل نحن منظرون

موانع سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 2

2 - توجه به انذار هاى الهى و واقعيت قيامت ، مايه نگرانى انسان و پرهيز از سرخوشى ها

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون . و تضحكون و لاتبكون

لحن توبيخى آيه شريفه، مى رساند كه توجه به حقانيت معاد و مفاهيم وحى، مقتضى اين است كه آدمى، بر فرجام خويش گريان و اندوهناك باشد; نه سرمست و خندان.

مؤمنان و سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

ناپسندى سرمستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 7

7 - نااميدى و منفى بافى مفرط در سختى ها و سرخوشى مستانه در آسايش ، دو خصلت ناشايست و همگن

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط . و لئن أذقن_ه رحمة منّا من بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ه

سرمستان

عبرت ناپذيرى سرمستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 7

7 - نشانه هاى عبرت آموز الهى بر پهنه زمين ، بى تأثير در مردمان غافل و سرمست *

ءاية للذين يخافون العذاب الأليم

اختصاص

يافتن {آية} به {للذين يخافون. ..}، بيانگر اين حقيقت است كه اگر مايه هاى ابتدايى معرفت، در درون فرد وجود نداشته باشد و او در غفلت و سرخوشى فرو رفته باشد، از آيات الهى ره به مقصد و مقصود نخواهد برد.

محروميت سرمستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

سرنوشت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرنوشت

آثار مطالعه سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 3

3 - سير در سرزمين ها و مطالعه در سرگذشت پيشينيان ، مايه عبرت و درس آموز است .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

انبيا و سرنوشت انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 4

4_ وحى و اِخبار خداوند ، طريق آگاهى پيامبران به امور غيبى و سرنوشت انسانها

أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

انذار از سرنوشت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 12

12- لزوم انذار و بيدارساختن مردم از غفلت درباره سرنوشت اخروى خويش

و أنذرهم . .. و هم فى غفلة

اهميت سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 2

2_ خداوند ، بيانگر سرگذشت پيشينيان براى پيامبر ( ص )

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

{قصّ} (مصدر نقص) به معناى بيان كردن و بازگو

كردن است. {قَصَص} به معناى بيان كردن و نيز به معناى داستان و چيزى است كه بازگو مى شود.

اهميت سرنوشت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 12

12- دعا براى فرزندان و توجه به سرنوشت اخروى و ديانت و سعادت آنان ، امرى مهم و ارزشمند است .

و إذ قال إبرهيم ربّ . .. اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام

برادران يوسف و سرنوشت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 4

4_ برادران يوسف تا قبل از بردن او به صحرا ، نسبت به سرنوشت او به نظر قطعى نرسيده بودند . *

فلما ذهبوا به و أجمعوا

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى اتفاق نظر و عقيده و نيز به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

تحقيق در سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 10

10 _ خداوند ، مردم را به تحقيق در سرگذشت عبرت انگيز اقوام و ملل پيشين ترغيب مى كند .

لتكون لمن خلفك ءاية و إن كثيراً من الناس عن ءايتنا لغفلون

تذكر سرنوشت پيشينيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 5

5 _ توجه دادن مردم به نعمت هاى الهى و سرنوشت پيشينيان ، از روش هاى تبليغى صالح ( ع ) براى گرايش دادن آنان به پرستش خداى يگانه

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء . .. فاذكروا ءالاء اللّه

تعيين سرنوشت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 6

6- قيامت ، روز فيصله امور و تعيين سرنوشت قطعى انسان

إذ قضى الأمر

ممكن است مقصود از {الأمر} حكم قطعى و تعيين بهشتى و يا دوزخى بودن مردم باشد در اين صورت {قضى الأمر} ناظر به صدور احكام قطعى و گذشتن از آن مرحله است.

تفكر در سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 19

19 _ واداشتن آدمى به تفكر در فرجام و سرنوشت خويش ، از اهداف داستان هاى قرآن است .

فاقصص القصص لعلهم يتفكرون

تقدير سرنوشت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 6

6 _ انسان در تحقق سرنوشت خويش مؤثر است ; هر چند از سوى خداوند مقدّر شده باشد .

إذ يريكموهم إذالتقيتم . .. ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

تمهيداتى از قبيل رؤياى پيامبر(ص)، كم جلوه دادن هر يك از دو سپاه در نظر ديگرى و مانند آنها، كه به منظور ترغيب طرفين به رويارويى است، نشان مى دهد كه تحقق جنگ بدر از اختيار طرفين خارج نبوده و امكان تخلف داشته است. جمله {و لو أريكهم كثيرا ... } در آيه قبل نيز اين معنا را تأييد مى كند. و اگر آن امر مقدر، يعنى تحقق جنگ بدر، از اختيار طرفين جنگ خارج بود، نيازى به اين تمهيدات ترغيب كننده نداشت.

حاكم سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 3

3 - لحظه

مرگ ، لحظه بروز ناتوانى كامل انسان و حاكميت تام خداوند بر سرنوشت او

إلى ربّك يومئذ المساق

از آن جايى كه قيامت روز حساب و مجازات است، سوق دادن انسان به درگاه خداوند در آن روز، مى تواند نشانگر اين حقيقت باشد كه سرنوشت انسان ها (بهشتى يا جهنمى شدن آنان)، در آن تعيين خواهد شد.

ذكر سرنوشت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 9

9_ توجه به داستان پيامبران و سرنوشت اقوام مؤمن و كافر ايشان ، وادار كننده انسان به استقامت وپايدارى بر توحيد و پرستش خدا

فاستقم كما أُمرت

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه جمله {فاستقم . ..} بر داستان اقوام گذشته _ كه در آيات پيشين از آن سخن رفته است _ تفريع شده باشد.

ذكر سرنوشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 9

9_ توجه به داستان پيامبران و سرنوشت اقوام مؤمن و كافر ايشان ، وادار كننده انسان به استقامت وپايدارى بر توحيد و پرستش خدا

فاستقم كما أُمرت

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه جمله {فاستقم . ..} بر داستان اقوام گذشته _ كه در آيات پيشين از آن سخن رفته است _ تفريع شده باشد.

سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 1

1 _ سرگذشت اقوام تكذيب كننده پيشين ، شاهد صدق اين ادعاست كه محكومان به عذاب استيصال ، توفيق ايمان آوردن را تا لحظه وقوع عذاب از دست خواهند داد .

إن الذين حقت

عليهم كلمت ربك لايؤمنون . .. فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، جمله {فلولا كانت قرية آمنت}، مى تواند جواب براى شرط مقدر باشد و تقدير آن چنين مى شود: {إن كنت فى شك من هذا فلولا كانت . ..}; يعنى، اگر در اين مطلب (كسانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند تا لحظه وقوع عذاب، ايمان نخواهند آورد) ترديد داريد، پس بگوييد: چرا و به چه دليل، اقوام تكذيب كننده پيشين تا لحظه وقوع عذاب ايمان نياوردند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 1

1- سرنوشت قوم { تبّع } و اقوام قبل از آن ، پيامدار عبرت و هشدار براى مشركان مكه

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم

سرنوشت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 9

9 _ توبه و استغفار داراى اهميتى ويژه در نزد خداوند و داراى تأثيرى بسزا در سرنوشت امتها

و ما كان اللّه معذبهم و هم يستغفرون

سرنوشت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 9

9 - عملكرد انسان داراى نقشى بسزا در چگونگى تدبير امور او از سوى خداوند

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 18

18 - انسان و انتخاب او داراى نقشى بسزا در تحقق مقدرات الهى است

.

و ابتغوا ما كتب اللّه لكم

فرمان الهى به انسانها، مبنى بر اينكه در پى دست يافتن به مقدرات الهى باشند (و ابتغوا ما كتب اللّه لكم) گوياى اين است كه: تحقق برخى از آنچه كه خداوند براى انسان مقدر كرده، مشروط به انتخاب و عملكرد او نيز هست; يعنى، انسان در تحقق آنها نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 16

16 - اعمال و رفتار آدمى سازنده حقيقت و ماهيت اوست .

و لكن البر من اتقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 7

7 _ تأثير نحوه روابط زناشويى ، در سرنوشت نيك يا بد انسان

فاتوا حرثكم انى شئتم و قدّموا لانفسكم

به نظر مى رسد جمله {و قدّموا لانفسكم} به منزله تقييدى باشد براى اختيار و آزادى آدمى در آميزش ; يعنى زندگى زناشويى در سرنوشت آدمى مؤثّر است; پس آن روشى را برگزينيد كه فرجامى نيك داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 13

13 _ تأثير گرايش هاى اعتقادى و رفتارى انسان ها ، در سرنوشت آنان

ضربت عليهم الذّلّة . .. ذلك بانّهم كانوا يكفرون ... ذلك بما عصوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 18

18 _ سرنوشت اخروى انسان در گرو موضعگيرى فكرى و عملى وى در دنيا

فاما الذين ءامنوا . .. و اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 16 - 4

4 _ انسان ، زمينه ساز هدايت ( سرنوشت ) خويش

يهدى . .. من اتبع رضونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 12

12 _ انسان خود تعيين كننده سرنوشت و فرجام خويش

قدمت لهم انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 3

3 _ گمراهى، سرنوشت گروهى از انسانهاست.

و فريقا حق عليهم الضللة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 14

14 _ عملكرد انسان ها در تعيين سرنوشت آنان به دست خدا داراى ارزشى بسزاست .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

نكته فوق با توجه به بيان سبب يارى خدا، يعنى {بما صبروا}، برداشت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 10

10 _ انسان در عين حاكميت مشيت خدا بر وى ، در تعيين سرنوشت خويش دخيل است .

و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض

جمله {و لو شئنا . .. } مى رساند كه سرنوشت انسان با مشيت الهى رقم مى خورد. جمله {و لكنه ... } تعليل براى مفهوم جمله قبل است و دلالت مى كند كه مشيت الهى در تعيين سرنوشت انسان، منوط به عملكرد خود آدمى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 19

19 _ اختيار انسان و نقش خود وى در رقم زدن سرنوشت خويش

فما كان اللّه ليظلمهم و لكن كانوا أنفسهم

يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 11

11 _ نقش اساسى برخى مواضع و عملكرد هاى نخستين انسان ، در عملكرد و مواضع آينده وى

لن تخرجوا معى . .. إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

تصريح به {أول مرّة} نقش داشتن عملكرد نخستين را در حركتهاى آينده انسان مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 10

10 _ سرنوشت خوب و بد انسان در آخرت ، بستگى به عملكرد او دارد .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 6

6_ خداوند در پى تحوّل و تغيير در گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، وضعيّت و سرنوشت آنان را تغيير مى دهد .

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 6

6- { عن محمدبن مسلم عن أبى جعفر و أبى عبدالله ( عليهماالسلام ) عن قوله : { و كلّ إنسان ألزمناه طائره فى عنقه } قال : قدره الذى قدر عليه ;

محمدبن مسلم از امام باقر و امام صادق _ عليهماالسلام _ درباره سخن خدا {و كلّ إنسان ألزمناه طائره فى عنقه} روايت كرده است كه فرمودند: كسى كه مى بايستى سرنوشت انسان را مقدر كند، تقدير كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 8

8 - انسان

، خود تعيين كننده سرنوشت خويش است .

قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها و استكبرت و كنت من الك_فرين

سرنوشت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 9

9 _ سنت خداوند بر تعيين سرنوشت انسان ها در پرتو عملكرد خودشان ، با وجود قدرت او بر تعيين قطعى همه امور

إلا تنفروا يعذبكم . .. و لا تضروه شيئاً و اللّه على كل شىء قدير

خداوند، از يك سو مؤمنان را به جهاد بر مى انگيزد و از سوى ديگر بى نيازى خود را از عملكرد آنان اظهار مى كند و اين نشان دهنده سنت او بر نقش دادن به انسان در تعيين سرنوشت خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 6

6 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت حتمى تمامى انسانهاست .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 4

4 _ سرنوشت انسان ( سعادت و شقاوت اخروى ) در گرو اعمال و كردار اوست .

أولئك مأويهم النار بما كانوا يكسبون

سرنوشت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ

من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

سرنوشت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 1،9

1 _ ذلّتِ هميشگى اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

9 _ درماندگى و ناتوانى شديد اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

و ضربت عليهم المسكنة

سرنوشت بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 1

1 - تبعيد يهود بنى نضير از مدينه ، سرنوشتى تعيين شده از سوى خداوند براى آنان

و لولا أن كتب اللّه عليهم الجلاء لعذّبهم فى الدنيا

سرنوشت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن

بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

سرنوشت خانواده ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

سرنوشت خانواده گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

سرنوشت شوم سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 12

12 - سنگدلان غافل از خدا ، دچار سرنوشتى دردآور

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

واژه {ويل} براى تفجيع و تحسّر است و در جايى به كار مى رود كه حادثه دردآورى پيش آمده و يا در شرف وقوع باشد.

سرنوشت شوم كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 6

6 - فرجام و سرنوشت كافران ، فرجام و سرنوشتى بد و ناخوشايند

الذين كفروا . .. مأويهم النار و لبئس المصير

سرنوشت شوم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 16

16 - مشركان ، داراى سرنوشتى سخت و ناگوار

و ويل للمشركين

سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

سرنوشت علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

سرنوشت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 9

9- عيسى ( ع ) به برخى از حوادث آينده خويش آگاه بود .

والسل_م علىّ . .. يوم أموت

سرنوشت غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 10

10 _ وقوع جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، امرى از پيش رقم خورده و تعيين شده

و لكن ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

سرنوشت فاقدان بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت

و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

سرنوشت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 2

2 _ مسؤوليت اوليا ، نسبت به سرنوشت فرزندان خويش

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً

نگرانى از آينده فرزندان و احساس مسؤوليت نسبت به آنان حالتى طبيعى براى انسان است كه خداوند آن را تأييد كرده و مبناى حكم خويش به لزوم رعايت تقوا (فليتّقوا اللّه) قرار داده است.

سرنوشت قوم تبع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 1،4

1- سرنوشت قوم { تبّع } و اقوام قبل از آن ، پيامدار عبرت و هشدار براى مشركان مكه

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم

4- آگاهى اهل مكه ، از سرگذشت هلاكت بار قوم تبّع

أهم خير أم قوم تبّع

از اين كه قرآن، قبلاً سخنى از قوم {تبّع} به ميان نياورده و در اين جا به ذكر نام آن براى عبرت آموزى مشركان مكه اكتفا كرده است، مطلب بالا قابل استفاده است.

سرنوشت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 2

2 _ آيات روشنگرِ سرنوشت دو طايفه

مؤمنان و كافران ، همراه حق و به دور از شائبه بطلان و انحراف

يوم تسودّ . .. تلك ايات اللّه نتلوها عليك بالحق

بنابراينكه {بالحق}، قيد باشد براى آيات و {باء}، به معناى مصاحبت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 5،10

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين

مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه، درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن

و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 10

10 - وجود اختلاف هاى اساسى ، ميان دو انسان مؤمن و كافر از نظر سرنوشت

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 9

9 - اعتراف كافران و گنه كاران به نقش خود در تعيين سرنوشت خويش

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين ... لو أنّ لى كرّة ف

سرنوشت كوردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

سرنوشت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

سرنوشت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 9

9 - اعتراف كافران و گنه كاران به نقش خود در تعيين سرنوشت خويش

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين ... لو أنّ لى كرّة ف

سرنوشت ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 4،5،6

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

5- همسفر موسى ، در پى درخواست تهيه چاشت از جانب موسى ( ع ) ، ماجراى رفتن ماهى به دريا را به يادآورد .

ءاتنا غداءنا . .. قال أرءيت ... فإنّى نسيت الحوت

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

سرنوشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 5

5 - تقواپيشگان ، از محسنان و داراى يك سرنوشت اند .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . .. هنيئًا بما كنتم تعملون . إنّا كذلك نجزى المحسني

سرنوشت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 1،2

1 - توصيه خداوند به نگريستن و تأمل كردن در سرنوشت كسانى كه درباره آيات الهى به جدال و ستيزه جويى برمى خيزند .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

2 - سرنوشت شوم مجادله گران و ستيزه جويان با آيات الهى ، درس آموز و عبرت انگيز است .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى

ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

سرنوشت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 5

5 - تقواپيشگان ، از محسنان و داراى يك سرنوشت اند .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . .. هنيئًا بما كنتم تعملون . إنّا كذلك نجزى المحسني

سرنوشت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 7

7 _ پيامبر اكرم(ص) هم اكنون شاهد سرنوشت ذلتبار مشركان در قيامت*

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

فعل {انظر} خطاب به پيامبر(ص) است. توجه به گزينش اين مخاطب ويژه، اين احتمال را كه پيامبر(ص) در دنيا نيز با چشم ملكوتى خود شاهد صحنه هاى قيامت هستند، تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

سرنوشت مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 4

4 _ همه مردم، حتى افترا زنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات او، تا فرا رسيدن مرگشان به بهره مقدر خويش در دنيا خواهند رسيد.

فمن أظلم . .. أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب حتى إذا جاءتهم رسلنا

{الكتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول است، يعنى مكتوب و مقدر. {من} براى ابتداى غايت است. يعنى آنچه از مقدرات الهى سهم كافران است،

به آنان خواهد رسيد.

سرنوشت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

سرنوشت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 7

7 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت قطعى تمامى پديده هاى جهان آفرينش

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

سرنوشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 2

2 _ آيات روشنگرِ سرنوشت دو طايفه مؤمنان و كافران ، همراه حق و به دور از شائبه بطلان و انحراف

يوم تسودّ . .. تلك ايات اللّه نتلوها عليك بالحق

بنابراينكه {بالحق}، قيد باشد براى آيات و {باء}، به معناى مصاحبت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 10

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 18

18 _ تنها خداوند آگاه به سرنوشت مؤمنان در پايدارى آنان بر توحيد و يا بازگشتشان به كفر و شرك است .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا وسع ربنا

كل شىء علماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه، درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية

قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 10

10 - وجود اختلاف هاى اساسى ، ميان دو انسان مؤمن و كافر از نظر سرنوشت

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

سرنوشت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 1،9

1 _ ذلّتِ هميشگى اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

9 _ درماندگى و ناتوانى شديد اهل كتاب ( يهود ) ، سرنوشت محتوم آنان

و ضربت عليهم المسكنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 -

1

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

عبرت از سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 8،10

8 _ سرگذشت اقوام پيشين ، از آيات و نشانه هاى خداوند و مايه هاى عبرت مردم

لتكون لمن خلفك ءاية و إن كثيراً من الناس عن ءايتنا لغفلون

10 _ خداوند ، مردم را به تحقيق در سرگذشت عبرت انگيز اقوام و ملل پيشين ترغيب مى كند .

لتكون لمن خلفك ءاية و إن كثيراً من الناس عن ءايتنا لغفلون

عبرت از سرنوشت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 1

1_ داستان پيامبران و امت هاى ايشان حاوى پند و مايه عبرت است .

لقد كان فى قصصهم عبرة

{قصص} به معناى داستان است. ضمير در {قصصهم} به {رسل} و نيز امتهاى ايشان _ كه از {من نشاء} و {القوم المجرمين} در آيه قبل استفاده مى شود _ برمى گردد.

عبرت از سرنوشت پيشينيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 6

6 _ مطالعه سرنوشت پيشينيان ، تأثيرى بسزا در پندگيرى انسان دارد

.

إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد

عبرت از سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 23

23 - سرنوشت شوم ستمگران در قيامت ، هشدارى براى متجاوزان به حقوق مردم است .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

كلمه {ألا} _ كه براى هشدار است _ رساننده مطلب بالا مى باشد.

عبرت از سرنوشت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 1

1 - عبرت گرفتن از سرنوشت مجرمان گذشته تاريخ ، هشدار خداوند به منكران معاد

و قال الذين كفروا. .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . قل سيروا فى الأرض فانظروا ك

عبرت از سرنوشت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 6

6 - سرنوشت شوم و هلاكت بار تكذيب كنندگان پيامبران در گذشته ، عبرت آموز براى ديگران

كذّب الذين من قبلهم فأتي_هم العذاب من حيث لايشعرون

عوامل تعيين سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 12

12 _ انسان خود تعيين كننده سرنوشت و فرجام خويش

قدمت لهم انفسهم

عوامل موثر در سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 94 - 5

5- نقش سعى و تلاش خود انسان در دستيابى به پاداش الهى و سرنوشت خويش

فمن يعمل . .. فلاكفران لسعيه

عوامل مؤثر در سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 9

9 - عملكرد انسان داراى نقشى بسزا در

چگونگى تدبير امور او از سوى خداوند

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 5

5 - اعمال و رفتار آدميان ، تعيين كننده فرجام آنان در سراى آخرت است .

بما قدمت أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 18

18 - انسان و انتخاب او داراى نقشى بسزا در تحقق مقدرات الهى است .

و ابتغوا ما كتب اللّه لكم

فرمان الهى به انسانها، مبنى بر اينكه در پى دست يافتن به مقدرات الهى باشند (و ابتغوا ما كتب اللّه لكم) گوياى اين است كه: تحقق برخى از آنچه كه خداوند براى انسان مقدر كرده، مشروط به انتخاب و عملكرد او نيز هست; يعنى، انسان در تحقق آنها نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 16

16 - اعمال و رفتار آدمى سازنده حقيقت و ماهيت اوست .

و لكن البر من اتقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 10

10 _ انسانها خود رقم زننده سرنوشت خويش هستند.

و كذلك نولى . .. بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 14

14 _ عملكرد انسان ها در تعيين سرنوشت آنان به دست خدا داراى ارزشى بسزاست .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

نكته فوق با توجه به بيان سبب يارى خدا،

يعنى {بما صبروا}، برداشت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 9

9 _ توبه و استغفار داراى اهميتى ويژه در نزد خداوند و داراى تأثيرى بسزا در سرنوشت امتها

و ما كان اللّه معذبهم و هم يستغفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 6

6 _ انسان در تحقق سرنوشت خويش مؤثر است ; هر چند از سوى خداوند مقدّر شده باشد .

إذ يريكموهم إذالتقيتم . .. ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

تمهيداتى از قبيل رؤياى پيامبر(ص)، كم جلوه دادن هر يك از دو سپاه در نظر ديگرى و مانند آنها، كه به منظور ترغيب طرفين به رويارويى است، نشان مى دهد كه تحقق جنگ بدر از اختيار طرفين خارج نبوده و امكان تخلف داشته است. جمله {و لو أريكهم كثيرا ... } در آيه قبل نيز اين معنا را تأييد مى كند. و اگر آن امر مقدر، يعنى تحقق جنگ بدر، از اختيار طرفين جنگ خارج بود، نيازى به اين تمهيدات ترغيب كننده نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 9

9 _ سنت خداوند بر تعيين سرنوشت انسان ها در پرتو عملكرد خودشان ، با وجود قدرت او بر تعيين قطعى همه امور

إلا تنفروا يعذبكم . .. و لا تضروه شيئاً و اللّه على كل شىء قدير

خداوند، از يك سو مؤمنان را به جهاد بر مى انگيزد و از سوى ديگر بى نيازى خود را از عملكرد آنان اظهار مى كند و اين نشان دهنده سنت

او بر نقش دادن به انسان در تعيين سرنوشت خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 19

19 _ اختيار انسان و نقش خود وى در رقم زدن سرنوشت خويش

فما كان اللّه ليظلمهم و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 11

11 _ نقش اساسى برخى مواضع و عملكرد هاى نخستين انسان ، در عملكرد و مواضع آينده وى

لن تخرجوا معى . .. إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

تصريح به {أول مرّة} نقش داشتن عملكرد نخستين را در حركتهاى آينده انسان مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 4

4 _ سرنوشت انسان ( سعادت و شقاوت اخروى ) در گرو اعمال و كردار اوست .

أولئك مأويهم النار بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 10

10 _ سرنوشت خوب و بد انسان در آخرت ، بستگى به عملكرد او دارد .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 2

2 _ فرجام نيك و بد هر كس در عرصه محشر ، در گرو اعمال اوست .

و يوم نحشر هم جميعاً . .. هنالك تبلوا كل نفس ما أسلفت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 5

5 _ انسان موجودى آزاد ، مختار و

تعيين كننده سرنوشت خويش است .

و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 7

7 _ نقش انسان در تعيين سرنوشت خويش

و لاتكونن من الذين كذبوا . .. فتكون من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 5،8،9

5_ نقش دعا در رقم خوردن سرنوشت آدمى

إلاّ تصرف عنى كيدهنّ . .. فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

8_ نقش خداوند در سلوك و رفتار انسان و سرنوشت او

إلاّ تصرف . .. فصرف عنه كيدهنّ

9_ خواست خود آدمى ، در رقم خوردن سرنوشت او از ناحيه خداوند ، نقشى بسزا دارد .

قال رب السجن أحب . .. فصرف عنه كيدهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 6،8،10

6_ خداوند در پى تحوّل و تغيير در گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، وضعيّت و سرنوشت آنان را تغيير مى دهد .

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

8_ انسان داراى نقشى بسزا در وضعيت اجتماعى و معيشتى و سرنوشت خويش

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

10_ جوامع بشرى در رقم زدن سرنوشت خويش نه مستقل از اراده خداوندند و نه مجبور از ناحيه او

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جمله {إن الله لايغير ما بقوم} تغيير دهنده و از ميان برنده را خدا مى داند و عبارت {حتى يغيروا ما بأنفسهم} انسانها را در رقم زدن سرنوشت خويش دخيل مى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

حجر - 15 - 44 - 7

7- عقيده و عمل انسان ، نقشى تعيين كننده در سرنوشت او دارد .

إلاّ من اتبعك من الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم أجمعين . لها سبعة أبوب لكلّ باب من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 4

4- انسان ، در برابر محيط اجتماعى و عوامل تأثيرگذار ، مجبور نيست و در تعيين سرنوشت خويش مختار است .

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

خداوند، همسر لوط(ع) را به خاطر اينكه همنشين قوم بدكار لوط بود، عذاب كرد. اين مى رساند كه همسر لوط(ع) در همنشينى و يا ترك آن آزاد بود و مى توانست خود را از آلوده شدن نجات دهد و گرنه عذاب وى غير معقول و به دور از اقتضاى حكمت خداوند حكيم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 12

12- عقيده و عمل ، داراى نقشى تعيين كننده در سرنوشت انسان

هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم المل_ئكة أو يأتى أمر ربّك كذلك فعل الذين من قبلهم و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 11

11- عمل انسان ها ، داراى نقش تعيين كننده در سرنوشت آنان

فأصابهم سيئات ما عملوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

از آن جايى كه آيه، گرفتار شدن به عذاب را معلول عمل سوء و نيز استهزاى انبيا معرفى كرده است، به دست مى آيد كه عملكرد خود انسانها در رقم زدن سرنوشت آنها مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 15

15- عمل انسان ، داراى نقشى تعيين كننده در سرنوشت اوست .

فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 5

5- زمان ولادت ، لحظه مرگ و روز رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 5

5- زمان ولادت ، مرگ و رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

والسل_م علىّ . .. يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 5

5- تقوا ، خصيصه اى ارزشمند و سرنوشت ساز

تلك الجنّة . .. من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 4

4 - سرنوشت هر ملتى با عقايد و كردار خود آنان رقم مى خورد ; نه با افكار و اعمال نياكانشان .

قال فما بال القرون الأُولى . قال علمها عند ربّى

پاسخ موسى و هارون(ع) اين بود كه اقوام پيشين، آنچه انجام داده اند، نزد خداوند محفوظ است و خود مى داند با آنان چه كند، فرجام آنها هر چه باشد، تأثيرى در سرنوشت تو ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 13

13 _ رفتار و كردار خود انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت آنان در قيامت

ءأنتم أضللتم . .. أم

هم ضلّوا السبيل ... و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 3

3 _ سرنوشت هر كسى به روز رستاخيز ، درگرو اعمال او خواهد بود .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 28 - 2

2 _ دوستى با افراد ناباب ، داراى تأثير سوء بر عقيده و رفتار انسان و مؤثر در سرنوشت او

ي_ويلتى ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 29 - 5

5 _ دوستى با افراد ناباب ، داراى تأثير سوء در رفتار و عقيده انسان و مؤثر در سرنوشت او

ي_ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً. لقد أضلّنى عن الذكر بعد إذ جاءنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 11،12،19

11 _ تأثير مثبت و سازنده دعاى همسران در حق يكديگر و در سرنوشت و سعادتشان

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

دعاى عباد الرحمان در حق همسران و فرزندانشان، حاكى از تأثير مثبت دعا در سرنوشت همسر و فرزند است; زيرا اگر دعا مؤثر نبود، خداوند به آن توصيه نمى فرمود.

12 _ تأثير مثبت و سازنده دعاى پدر و مادر ، در حق فرزندان خود و در سرنوشت و سعادت آنان

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

19 _ نقش مثبت و سازنده صلاح و نيكى همسر و فرزندان ،

در سرنوشت و سعادت انسان

ربّناهب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إمامًا

دعا براى همسر و فرزندان و مقدم داشتن آنان بر خود به هنگام دعا كردن، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 170 - 3

3 - دعا و التجا به درگاه خدا ، داراى تأثير در سرنوشت انسان

ربّ نجّنى . .. فنجّين_ه و أهله أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 4

4 - انسان ها ، در ساختن سرنوشت شان ، نقش تعيين كننده دارند .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 7

7 - انسان ها ، در ساختن فرجام شان ، نقش تعيين كننده دارند .

يعذّب من يشاء . .. و الذين كفروا بأي_ت ... أول_ئك لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 7

7 - خود انسان ها ، در تعيين سرنوشتشان نقش آفرين اند .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 7

7 - انسان ها ، در سرنوشت و فرجام خود نقش آفرين اند .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة . .. و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 5

5 - خود

انسان ها در سرنوشت شان ، نقش تعيين كننده دارند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 7

7 - انسان ها ، در سرنوشت اخروى ، خود نقش اساسى دارند .

ذوقوا ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 27

27 - تصميم و عمل انسان ها ، نقش تعيين كننده اى در سرنوشت آنان دارد .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم . .. و ل_كن كانوا أن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 11

11 - گناهان ، در سرنوشت انسان ها ، تأثير سوء دارند .

و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

بى شك، مراد از {ما قدّمت} به قرينه مقام، رفتار خوب و پسنديده نيست و بلكه گناهان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 11

11 - عقيده و عمل انسان ، داراى نقش تعيين كننده در سرنوشت او است .

سيروا . .. فانظروا

از دعوت به سير و مطالعه در آثار گذشتگان، به دست مى آيد كه انسان، با سير و مطالعه، مى تواند آينده خود را رقم بزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 22 - 5

5 - انسان ، داراى نقشى تعيين كننده در سرنوشت خويش است .

و من يسلم وجهه إلى اللّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 11

11 - انسان ، داراى نقشى اساسى در سرنوشت و فرجام خويش است .

و من كفر فلايحزنك كفره . .. ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غليظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 7

7 - انسان ، در خوبى و يا بدى وضعيت اخروى خويش ، نقش اساسى دارد .

فذوقوا بما نسيتم . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 9

9 - انسان ها ، در تعيين سرنوشت خود و سعادت اخروى شان ، نقش دارند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت . .. أجرًا ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 10

10 - انسان ها خود ، در سرنوشت اخروى شان ، نقش تعيين كننده دارند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 5

5 - انسان ها خود ، در سرنوشت اخروى شان ، نقش اساسى دارند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار . .. و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 5

5 - انسان ، موجودى مختار بوده و رفتار او تعيين كننده سرنوشت او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا

برداشت ياد شده،

با توجه به اين نكته است كه {با} در {بماكسبوا} براى سببيت است; يعنى، اگر خدا آنان را به سبب رفتارشان مؤاخده كند. .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 2

2 - مردم انطاكيه ، به تأثير سوء وجود برخى از افراد در سرنوشت انسان ها اعتقاد داشتند .

قالوا إنّا تطيّرنا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 25

25 - صبر و شكيبايى در دوران نوجوانى ، امرى بس ارزشمند و سرنوشت ساز براى نوجوانان

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 8،9

8 - تأثير نسب و پيوند خويشاوندى در سرنوشت فرزندان و در هدايت و گمراهى آنان ، امرى مطلق ، قطعى و جبرى نيست .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

دو گروه شدن نسل ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) گوياى اين حقيقت است كه تأثير نسب و خويشاوندى، در سرنوشت انسان و در هدايت و گمراهى فرزندان، مطلق و جبرى نيست; بلكه فرزندان از هر خانواده اى ممكن است خوب و يا بد باشند.

9 - بدى و نااهلى فرزندان ، تأثيرى در سرنوشت پدران و مادران نداشته و از شخصيت و شرافت آنان نمى كاهد .

و ب_ركنا عليه و على إسح_ق و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه برخى از فرزندان ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) افرادى كافر و نااهل شدند; ولى در عين حال اين دو

پيامبر از الطاف و بركات الهى به طور كامل برخوردار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 135 - 6

6 - مجموعه عقايد و رفتار خود انسان ، تعيين كننده سرنوشت او است .

إذ نجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا فى الغ_برين

از اين كه همسر لوط از عذاب الهى نجات نيافت، مى توان حقيقت يادشده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 7

7 - نسبت ها ، نزديكى ها و پيوند هاى خويشاوندى ، هيچ تأثيرى در سرنوشت بندگان و مجازات آنان ندارد .

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 10

10 - عمل ( نيك كردارى و تبه كارى ) ، عنصر تعيين كننده سرنوشت بشر

و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين . .. المتّقين كالفجّار

تصريح به عمل صالح و نيز عنوان {مفسدين}، {متقين} و {فجّار}، گوياى اين حقيقت است كه آنچه سرنوشت بشر را رقم مى زند، عمل صالح، فسادگرى، تقواپيشگى و تبه كارى است; كه همگى از سنخ عمل مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 4

4 - سرنوشت انسان ، در گرو چگونگى رفتار خود او است .

فأصابهم سيّئات ماكسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 9

9 - انسان ، مسؤول و سازنده سرنوشت خويش است .

ي_حسرتى على ما فرّطت

. .. و إن كنت لمن الس_خرين

حرف {على} در جمله {على ما فرّطت} به معناى لام تعليل است و معناى جمله چنين مى باشد: واى به حال من به خاطر كوتاهى كردنم. .. . بنابراين همان گونه كه از ظاهر آيه به دست مى آيد، انسان تفريط خود در حق خدا و تمسخر كردن تعاليم قرآن را، سبب بدبختى و ندامت خود مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 9

9 - اعتراف كافران و گنه كاران به نقش خود در تعيين سرنوشت خويش

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين ... لو أنّ لى كرّة ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 8

8 - انسان ، خود تعيين كننده سرنوشت خويش است .

قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها و استكبرت و كنت من الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 13

13 - عمل ، رقم زننده سرنوشت اخروى انسان

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 13

13 - سرنوشت انسان ، در گرو رفتار و كردار خود او است .

فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 12

12 - انسان ، داراى اختيار و آزادى در انتخاب هدايت و گمراهى و تعيين سرنوشت خويش

فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ... بما كانوا يكسبون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 3

3 - معاشران و همدمان ، داراى نقشى اساسى در عقيده ، عمل و سرنوشت انسان

و قيّضنا لهم قرناء فزيّنوا لهم ما بين أيديهم و ما خلفهم و حقّ عليهم القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 4

4 - انسان در انتخاب دين و تعيين سرنوشت خويش ، داراى اختيار است .

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير . و لو شاء اللّه ... يدخل من يشاء ... و الظ_لمون

از اين كه خداوند نخواسته همگان به اجبار آيين واحدى داشته باشند، مى توان استفاده كرد كه انتخاب آيين و سرنوشت، به اختيار انسان واگذار شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 14

14 - تأثير منفى و زيانبار گمراهان و ستمكاران ، بر سرنوشت خود و خانواده خويش

خسروا أنفسهم و أهليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 11

11 - اراده الهى ، حاكم بر سرنوشت و مقدرات انسان

قل فمن يملك . .. إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 4

4 - خواست و اراده خود انسان ، تعيين كننده سرنوشت او است .

يغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء

ضمير فاعلى مستتر در {يشاء} در يك احتمال به {من} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم -

53 - 32 - 4

4 - تأثير ويرانگر و مخرب گناهان كبيره ، در فرجام و سرنوشت انسان

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى . الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 24 - 1

1 - اعمال و رفتار انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت آنان است .

جزاء بما كانوا يعملون

تصريح به اين كه مقام بلند پيشتازان، پاداش اعمال خود آنان است، حاكى از مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 5

5 - حكم الهى و تعيين سرنوشت ملت ها ، براساس عملكرد خود آنان

هو الذى أخرج الذين كفروا . .. ذلك بأنّهم شاقّوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 38 - 1

1 - سرنوشت خوب و بد و سعادت و نگون بختى انسان ها ، در گرو چگونگى رفتار و كردار خود آنان است .

كلّ نفس بما كسبت رهينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 1،7

1 - انسان ها ، مرحله هاى گوناگونى پيش رو دارند كه يكى پس از ديگرى بر همه شؤون آنان ، اثر خواهد گذاشت .

لتركبنّ طبقًا عن طبق

{طبق} در موردى به كار مى رود كه چيزى مسطّح بر مثل خود، قرار داده شود و آن را بپوشاند و به حالت نيز {طبق} گفته مى شود (مقاييس); زيرا انطباق آن بر صاحب حالت، مانند انطباق دو چيز بر يكديگر است (التحرير). تعبير {لتركبنّ} (حتماً سوار

خواهيد شد)، كنايه از اين است كه آن حالت ها همچون مركب، انسان را به سمت و سوى مناسب خود خواهند برد.

7 - مراحل آينده انسان ، مراحلى سرنوشت ساز و هر يك برتر و مهم تر از مرحله قبل و سزاوار آمادگى بيشتر است .

لتركبنّ طبقًا عن طبق

خبر از پيدايش حالت هاى پياپى و تأكيد آن با سوگندهاى مكرر، هشدارى است به انسان ها كه براى آن چاره انديشى كنند.

عوامل مؤثر در سرنوشت آيندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 10

10 - تأثير عملكرد پدران ، در سرنوشت نسل هاى آينده آنان

و إذ قال إبرهيم . .. و جعلها كلمة باقية فى عقبه

ذكر باقى ماندن توحيد در نسل ابراهيم(ع) _ پس از بيان اعلام شجاعانه برائت از شرك و روى آوردن آن حضرت به توحيد _ مى تواند اشاره به نقش پدران در سرنوشت نسل هاى بعد داشته باشد.

عوامل مؤثر در سرنوشت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 5

5- اعمال و رفتار انسان ، معيار بازپرسى و محاسبه و تعيين كننده سرنوشت او در قيامت

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 111 - 8،9

8- عمل انسان ، تعيين كننده سرنوشت وى در قيامت است .

يوم . .. تج_دل عن نفسها و توفّى كلّ نفس ما عملت

9- دفاع انسان از كرده هاى خويش در قيامت ، هيچ تأثيرى در سرنوشت او ندارد .

يوم تأتى كلّ نفس تج_دل عن نفسها

و توفّى كلّ نفس ما عملت

خداوند، عمل انسان را ميزان تعيين كيفر و پاداش و مؤثر در سرنوشت او دانسته است (و توفّى كلّ نفس ما عملت) و اين قرينه است بر اين كه دفاع آدمى از خويشتن، با توجيه عملكرد خود، بى ثمر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 7

7- كردار انسان ، تعيين كننده سرنوشت اخروى او است .

تلك الجنّة . .. من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 1

1 - سنگينى كفه ترازوى اعمال خود انسان ، تنها عامل مؤثر در سرنوشت وى در قيامت

فمن ثقلت موزينه فأُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 103 - 3

3 - نقش اساسى ايمان و عملكرد انسان ، در رقم خوردن سرنوشت ابدى اش

فمن ثقلت موزينه فأُول_ئك هم المفلحون . و من خفّت موزينه فأُول_ئك الذين خسروا أنف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 5

5 - پاسخ مثبت يا منفى آدميان به دعوت پيامبران ، تعيين كننده سرنوشت آنان در قيامت

و يوم يناديهم فيقول ماذا أجبتم المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 8

8 - عمل و عقيده انسان ، در سرنوشت اخروى ، نقش بسيار مهم و مؤثرى دارد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة غرفًا. ..خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- لقمان - 31 - 15 - 21

21 - اَعمال دنيوى انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت اخروى آنها است .

ثمّ إلىّ مرجعكم فأُنبّئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 6

6 - روابط فاميلى و عاطفى ، هيچ تأثيرى در سرنوشت انسان در روز رستاخيز ندارد .

و إن تدع مثقلة إلى حملها لايحمل منه شىء و لو كان ذاقربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 5

5 - رفتار انسان ها در دنيا ، تعيين كننده سرنوشت آنان در آخرت است .

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 12 - 11

11 - رفتار و آثار برجاى مانده از انسان در دنيا ، تعيين كننده سرنوشت اخروى او است .

إنّا نحن نحى الموتى و نكتب ما قدّموا . .. أحصين_ه فى إمام مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 4

4 - رفتار و كردار انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت اخروى آنان است .

و لاتجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 135 - 5

5 - انتساب به خوبان ( چونان پيامبران ) ، هيچ تأثيرى در سرنوشت اخروى و كيفر و پاداش الهى ندارد .

إذ نجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا

فى الغ_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 3

3 - نقش اختيار و انتخاب انسان ، در بدفرجامى و دوزخى شدن خود

إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 12

12 - سرنوشت حيات اخروى انسان ، به دست خود او است .

و قيل للظ_لمين ذوقوا ما كنتم تكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 6

6 - سرنوشت انسان در قيامت ، در گرو نوع تلاش و چگونگى رفتار او در دنيا است .

و بدا لهم سيّئات ما كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 25

25 - موضع گيرى انسان ها در برابر وحى ، تعيين كننده سرنوشت آنان در قيامت

كذلك أوحينا . .. فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 6

6 - عملكرد انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت آنان در آخرت

ترى الظ_لمين مشفقين ممّا كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 4

4 - اتكا بر قدرت هاى غير الهى ، نافرجام و بى ثمر در سرنوشت اخروى انسان است .

و ما كان لهم من أولياء ينصرونهم من دون اللّه

آيه شريفه هشدار به كسانى است كه ولايت غير الهى را پذيرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 -

76 - 5

5 - انسان ، خود تعيين كننده سرنوشت اخروى خويش است .

و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 41 - 2

2- سرنوشت انسان در قيامت ، تنها در گرو عملكرد خود او است .

يوم لايغنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 11

11 - بى تأثير بودن پيوند خويشاوندى با نيكان و صالحان ( همچون پيامبران الهى ) ، در سرنوشت اخروى انسان ها

قيل ادخلا النار مع الدخلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 6

6 - سرنوشت اخروى بشر ، در گرو رفتار و كردار دنيوى او است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل . .. هنيئًا بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 26 - 3

3 - سرنوشت انسان در آخرت ، براساس كردار او در دنيا است .

جزاء وفاقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 2

2 - تأثير نيت ها و حالات درونى انسان ، بر سرنوشت او در قيامت

يوم تبلى السرائر

اختبار و آزمودن سريره ها، دلالت بر تأثير نيك و بد آنها در كيفر و پاداش اعمال دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 7 - 3

3 - سرنوشت هر كس در آخرت ، وابسته به كردار او در دنيا است .

فمن يعمل مثقال ذرّة خيرًا يره

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 8 - 3

3 - سرنوشت هر كس در آخرت ، وابسته به كردار او در دنيا است .

و من يعمل مثقال ذرّة شرًّا يره

عوامل مؤثر در سرنوشت اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 7

7- رشد اقتصادى و نيروى انسانى و توازن و همپايى آن دو ، داراى نقش تعيين كننده در سرنوشت ملتها

و أمددن_كم بأمول و بنين

در كنار هم ياد شدن {مال} و {فرزند} نشانگر آن است كه قرين بودن اين دو با يكديگر، در غلبه ملتها بر دشمنان خويش نقش آفرين است.

عوامل مؤثر در سرنوشت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 5

5- نقش مهم رهبران و پيشوايان در سرنوشت امتها

يوم ندعوا كلّ أُناس بإم_مهم

تشخص يافتن پيشوايان در ميان مجموعه هاى بشرى براى پاسخ گويى و ارزشيابى اعمال امتها، مى تواند بيانگر معناى فوق باشد.

عوامل مؤثر در سرنوشت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 13

13 - حاكميت اراده خداوند بر تحولات تاريخ و سرنوشت امت ها

و لو أنّا أهلكن_هم

عوامل مؤثر در سرنوشت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و

نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 6

6 - رفتار انسان ها ، تعيين كننده سرنوشت اخروى آنان است .

ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم

عوامل مؤثر در سرنوشت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 12

12 - گفتار ها ، داراى نقشى بسيار مؤثر در سرنوشت انسان و كسب رضايت و يا سخط خداوند

لاتنفع الشف_عة . .. و رضى له قولاً

عوامل مؤثر در سرنوشت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

عوامل مؤثر در سرنوشت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 8

8 - شكست و پيروزى روم ، امرى سرنوشت ساز براى مؤمنان و مشركان عصر بعثت بوده است .

و يومئذ يفرح المؤمنون

بيان شكست روميان مسيحى در برابر ايرانيان و نيز پيشگويى شكست ايرانيان از روميان و سرور و فرح مؤمنان از پيروزى روميان، حكايت از اين مى

كند كه چنين تحولاتى براى گروه هاى ياد شده، مهم و سرنوشت ساز بوده است.

عوامل مؤثر در سرنوشت مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 8

8 - شكست و پيروزى روم ، امرى سرنوشت ساز براى مؤمنان و مشركان عصر بعثت بوده است .

و يومئذ يفرح المؤمنون

بيان شكست روميان مسيحى در برابر ايرانيان و نيز پيشگويى شكست ايرانيان از روميان و سرور و فرح مؤمنان از پيروزى روميان، حكايت از اين مى كند كه چنين تحولاتى براى گروه هاى ياد شده، مهم و سرنوشت ساز بوده است.

غفلت از سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 9

9 _ همواره مردم بسيارى از آيات و نشانه هاى خداوند و سرگذشت پندآموز اقوام پيشين ، در غفلت هستند .

لتكون لمن خلفك ءاية و إن كثيراً من الناس عن ءايتنا لغفلون

قانونمندى سرنوشت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 2

2 - سرنوشت امت هاى كفرپيشه و هلاكت و بقاى آنان ، داراى سنت ها و قوانين معين و زمان هاى مشخص

كم أهلكنا قبلهم . .. و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا

به قرينه آيه قبل كه در باره هلاكت جوامع كفرپيشه است، مفاد {لولا كلمة. ..} اين است كه خداوند، زمان عذاب كافران و نيز ديگر معيارهاى آن را مشخص ساخته و آنها را از پيش تعيين كرده است.

محمد(ص) و سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 100 - 2

2_ خداوند ، گوشه هايى از سرگذشت اقوام به هلاكت رسيده و آبادى هاى تخريب شده با عذاب را براى پيامبر ( ص ) گزارش مى كرد .

ذلك من أنباء القرى نقصه عليك

مطالعه در سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 13

13 _ مطالعه در سرگذشت بيدادگران تاريخ و فرجام شوم آنان ، امرى ضرورى و مايه عبرت است .

فانظر كيف كان عقبة الظلمين

مطالعه سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 10

10_ لزوم دقت در سرنوشت پيشينيان و دريافت علل هلاكت آنان ، به منظور درس آموزى و عبرت گيرى

مثل ما أصاب قوم نوح . .. و ما قوم لوط منكم ببعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 12

12_ لزوم مطالعه تاريخ پيشينيان و عبرت آموزى از فرجام آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 31 - 5

5 - لزوم مطالعه و كنكاش در سرنوشت اقوامِ عذاب شده و به هلاكت رسيده تاريخ

ألم يروا كم أهلكنا قبلهم من القرون أنّهم إليهم لايرجعون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد تشويق مردم به مطالعه و دقت در سرنوشت اقوام عذاب شده پيشين و عبرت گرفتن و درس آموختن از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 1

1 - تشويق جهان گردى و سير در زمين از سوى خدا ، به منظور تفكر و نظاره كردن در سرگذشت پيشينيان و آثار به جاى مانده از تمدن و قدرت آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

مطالعه سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 3

3 - مطالعه در سرگذشت جوامع بى دادگر و كفرپيشه تاريخ و مشاهده شهر ها و سرزمين هاى ويران شده آنها ( شهرهايى كه با عذاب قهر الهى زيرورو شدند ) بسترى مناسب براى عبرت گرفتن و زمينه اى كارساز براى بيدارى دل ها

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون . ..و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

منشأ تعيين سرنوشت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 12 - 1

1 - سرنوشت انسان در قيامت و تعيين جايگاه وى ( بهشت يا دوزخ ) ، تنها در اختيار خداوند است .

إلى ربّك يومئذ المستقرّ

كلمه {مستقرّ} مى تواند مصدر ميمى باشد; يعنى، {استقرار الإنسان يوم القيامة ينتهى إلى حكم ربّك و مشيئته} و نيز مى تواند به معناى مكان استقرار باشد; يعنى، تعيين قرارگاه انسان (بهشت يا جهنم) تنها به حكم و فرمان خدا بازمى گردد. گفتنى است تقديم {إلى ربّك} (خبر) بر {مستقر} (مبتدا) افاده حصر مى كند.

منشأ سرنوشت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 11

11 - سرنوشت اخروى هر كس ، به دست خود او رقم

مى خورد .

يوم ينظر المرء ما قدّمت يداه

منشأ سرنوشت اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 5

5 - تحولات تاريخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع ، به دست خداوند است .

فعل ربّك

منشأ سرنوشت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 3

3 _ خداوند رقم زننده سرنوشت و تعيين كننده فرجام انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 3

3 - مشيت خداوند ، تعيين كننده سرنوشت نهايى انسان

يغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء

فاعل {يشاء} همان فاعل {يغفر} و {يعذّب} است و ضمير فاعل به خداوند بازمى گردد.

منشأ سرنوشت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 3

3 _ خداوند رقم زننده سرنوشت و تعيين كننده فرجام انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

منشأ سرنوشت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 5

5 - تحولات تاريخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع ، به دست خداوند است .

فعل ربّك

نقش سرنوشت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 7

7_ سرگذشت انسانها ، شكل دهنده ماهيت و حقيقت آنهاست .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

نياوردن كلمه {قصة} در جمله {لقد كان فى يوسف . ..}

_ با اينكه مراد از آن {فى قصة يوسف ...} است _ مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه سرگذشت انسانها ، شكل دهنده ماهيت آنان است ; يعنى ، انسان همان سرگذشت اوست.

نگرانى از سرنوشت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 111 - 2

2- همه انسان ها نسبت به سرنوشت خويش در قيامت ، نگرانند .

يوم تأتى كلّ نفس تج_دل عن نفسها

مجادله و دفاع كردن هر كسى از خويشتن، دليل نگرانى افراد در روز قيامت است.

نگرانى از سرنوشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 4

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف ( ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

وقت تعيين سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 6

6- شب قدر ، شب سرنوشت

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

با اين كه در معناى آيه شريفه، احتمال هاى مختلفى رخ مى نمايد; اما پيام مشترك همه آنها مطلب ياد شده است. به علاوه كه ارتباط اين آيه با وصف {مباركة} در آيه قبل، مؤيد آن است.

سرور از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سرور

آثار افراط در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 1،3

1 - شادمانى ناحق و سر مستى گسترده در جامعه از سوى كافران و مشركان ، سبب گرفتار شدن آنان به انواع عذاب ها در قيامت

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تمرحون

{با} در {بما كنتم} براى سببيت است. {فرح} (مصدر {تفرحون}) به معناى سرور و شادمانى است و {مرح} (مصدر {تمرحون}) به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حد است آن گونه كه سبب غرور و سر مستى مى گردد. گفتنى است در اين برداشت ، مشار اليه {ذلكم} عذاب هاى ياد شده در آيات پيشين، دانسته شده است.

3 - افراط در شادمانى و زندگى سرمستانه ، زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها

الذين كذّبوا بالكت_ب . .. ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مشار اليه {ذلكم} تكذيب كافران باشد.

آثار سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 6

6_ سرورآفرينى گياهان در روح انسان ، زمينه انديشيدن وى به پديدآورنده آن

أفلم ينظروا . .. و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 3

3 - شادى و حزن ، دو ركن اصلى در مسير تربيت انسان *

و أنّ إلى ربّك المنتهى . و أنّه هو أضحك و أبكى

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {ربّ} و اسناد دادن شادى ها و غم هاى انسان به

خداوند، بدان معنا باشد كه انسان در شادى و غم، مى تواند مسير تربيت الهى را بپيمايد.

آثار سرور اخروى اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 2

2 - وضع و حال خوش اصحاب اليمين در سراى آخرت ، مايه شادمانى پيامبراكرم ( ص )

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه خطاب {سلام لك}، متوجه شخص پيامبر(ص) باشد.

آثار سرور بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 4

4 - جاودانه پنداشتن دنيا و بعيد شمردن معاد ، ريشه دل خوشى هاى نابجا و دلبستگى به خانواده و خاندان است .

إنّه كان فى أهله مسرورًا . إنّه ظنّ أن لن يحور

حرف {إنّ} در {إنّه ظنّ}، براى بيان علت سُرورى است كه در {كان فى أهله مسروراً} بيان شده است.

اجتناب از افراط در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 1،2

1- خداوند ، فراخوان مردمان به پرهيز از راه رفتن مغرورانه و برخاسته از خوشى و سرمستى فراوان

و لاتمش فى الأرض مرحًا

{مرح} به معنى شدت خوشحالى و بيش از اندازه است (مفردات راغب و لسان العرب).

2- پرهيز از هرگونه تكبر و خوشى و سرمستى افراطى ، امرى لازم و واجب است .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه مراد از {لاتمش} احتمال دارد رفتار باشد كه شامل همه حالتهاى انسان مى شود و نه راه رفتن

ارزش سرور اخروى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 4

4 - شادمانى از حضور بين خانواده و دودمان خويش در آخرت ، غير قابل قياس با دل خوشى به حضور بين آنان در دنيا است .

و ينقلب إلى أهله مسرورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

آيه شريفه حضور فرح بخش بين خويشاوندان در آخرت را به عنوان پاداش ياد كرده و شادكامى بين خاندان در دنيا را ناپايدار و بى اثر در رفع مشكلات قيامت معرفى كرده است; تا تفاوت دو حالت نمودار گردد.

ارزش سرور دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 4

4 - شادمانى از حضور بين خانواده و دودمان خويش در آخرت ، غير قابل قياس با دل خوشى به حضور بين آنان در دنيا است .

و ينقلب إلى أهله مسرورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

آيه شريفه حضور فرح بخش بين خويشاوندان در آخرت را به عنوان پاداش ياد كرده و شادكامى بين خاندان در دنيا را ناپايدار و بى اثر در رفع مشكلات قيامت معرفى كرده است; تا تفاوت دو حالت نمودار گردد.

اظهار سرور از شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 3

3 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، نعمتى الهى و سزاوار بازگو كردن و اظهار خرسندى است .

و أمّا بنعمة ربّك فحدّث . بسم اللّه الرحمن الرحيم . ألم نشرح لك صدرك

به گفته بسيارى از فقهاى اماميه، اين سوره، دنباله سوره قبل و متّحد با آن است. بر اين اساس مفاد

آيه شريفه، اعتراف به يكى از نعمت هايى است كه آخرين آيه سوره قبل، به بازگو كردن آنها توصيه داشت. در اين ديدگاه، جمله {بسم اللّه الرحمن الرحيم} ارتباط را قطع نمى كند; بلكه برخى از فقها، ترك آن را در نماز مجاز مى دانند.

اعتدال در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 2

2 - سرور و شادمانى به حق و به دور از افراط و سر مستى ، امرى مقبول و مجاز

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ

برداشت ياد شده از قيد {بغيرالحقّ} براى فرح و سرور مذموم، به دست مى آيد.

افراط در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 6

6_ حالات روحىو روانى انسان ( نااميدى ، شادمانى مفرط ، تكبر و . . . ) حتى باكمترين سختىو رفاه تغييرپذير است .

و ل_ئن أذقنا الإنس_ن . .. إنّه ليئوس كفور. و ل_ئن أذقنه نعماء ... إنّه لفرح فخور

انسان هنگام سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 16

16 - انسان ، گرفتار تناقض در مواجهه با خوشى ها و ناخوشى ها

إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة فرح بها و إن تصبهم سيّئة . ..فإنّ الإنس_ن كفور

از مضمون آيه شريفه چنين استفاده مى شود كه انسان، در حال رفاه و آسايش يادى از خدا نمى كند; گويى منشأ آن نعمت ها كسى غير خداوند است; ولى زمانى كه ناگوارى به او رو مى آورد، خدا را متهم كرده و ناسپاسى مى

كند.

اهميت سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 6

6 _ برجاى ماندن خاطره اى سرورانگيز در جامعه مسيحيت از انگيزه هاى عيسى ( ع ) براى درخواست مائده آسمانى

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

بشارت سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 10

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

بى ارزشى سرور دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 4

4 - ناچيز و بى ارزش بودن ثروت ها و خوشى هاى دنيا ، در مقابل رهايى از عذاب قيامت

و لو أنّ للذين ظلموا ما فى الأرض . .. لاَفتدوا به من سوء العذاب يوم القي_مة

جاودانگى سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 5

5 - روزگار خوش بهشت ، روزگارى جاودان

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جايگاه سرور

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 7

7 - { دل } كانون عواطف و احساسات آدمى و مركز بيم ، اندوه ، اميد و شادمانى وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

زمينه سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 6 - 1

1- بردن دام ها در صبحگاهان به چرا و باز گرداندن آنان در پايان روز ، داراى منظره اى زيبا و بهجت انگيز

و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون

زمينه سرور اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 1

1 - پاداش الهى به اصحاب اليمين در جهان آخرت ، چنان چشمگير است كه هر شنونده اى را سخت شادمان مى كند .

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

در عبارت {سلام لك} چند احتمال وجود دارد: يكى از آنها اين است كه {سلام} معادل سلامت و تنكير آن براى تفخيم باشد. {لام} در {لك} نيز براى اختصاص و خطاب {لك} به فرد معينى نباشد.

زمينه سرور اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 2

2 - وضع و حال خوش اصحاب اليمين در سراى آخرت ، مايه شادمانى پيامبراكرم ( ص )

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه خطاب {سلام لك}، متوجه شخص پيامبر(ص) باشد.

زمينه سرور انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 8

8 - انسان ، گرفتار سرخوشى به هنگام برخوردارى از كمترين رفاه و

نعمت هاى دنيوى

و إنّا إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة فرح بها

{إذاقة} (مصدر {أذقنا}) به معناى چشاندن است. اين تعبير در موردى به كار مى رود كه بهره كمى از چيزى گرفته شود.

زمينه سرور مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

سرزنش افراط در سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 4

4_ تكبر ، فخرفروشى و شادمانى مفرط بر اثر رسيدن به رفاه و آسايش ، رذايلى ناپسند و نكوهيده

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

آيه بعد (إلاّ الذين . ..) گوياى اين است كه هدف قرآن از بيان خصلتهاى ياد شده براى انسان (يؤوس ،كفور و ...) مجرد

اخبار از چنين صفاتى براى او نيست; بلكه در مقام مذمت و نكوهش از انسانى است كه چنين حالاتى را داراست.

سرزنش سرور براى امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 2

2 - انسان ، در برابر برخوردارى ها و بهره مندى ها ، نبايد شادمانى كند .

و لاتفرحوا بما ءاتيكم

سرور اخروى ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 11 - 2،3

2 - ابرار ، داراى رخسارى شاداب و قلبى پرسرور در قيامت

و لقّيهم نضرة و سرورًا

{نضرة}به معناى حسن و زيبايى است و چون ابرار در مقابل كافرانى قرار دارند كه چهره آنان بر اثر مشكلات قيامت عبوس و در هم كشيده است; مقصود از {نضرة} تابناكى چهره ابرار از نعمت هاى الهى خواهد بود; چنان كه در آيه 22 سوره قبل (قيامت) چنين آمده است: {وجوه يومئذ ناضرة}.

3 - مصونيت ابرار از شرور و گزند هاى قيامت و شادابى رخسار و سرور دل آنان ، به دليل ايمان آنان به قيامت و خوف آنان از آن روز است .

إنّا نخاف من ربّنا يومًا . .. فوقيهم اللّه شرّ ذلك اليوم

{فا} در {فوقاهم} براى تفريع اين آيه بر آيه قبل است; يعنى، مصونيت ابرار از شرور قيامت، به اين دليل است كه آنان، از احوال آن روز در هراس بودند; روزى كه چهره هاى كافران عبوس و دل هاى آنان محزون است.

سرور اخروى اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 31 - 3

3 - اصحاب

اليمين ، شاد و سرخوش در كنار چشمه هاى همواره ريزان بهشت

و ماء مسكوب

عبارت {و ماء مسكوب} به تقدير {هم فى ماء مسكوب} است; يعنى، ايشان در كنار آب هاى هميشه ريزان به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 3

3 - دريافت كنندگان نامه عمل با دست راست ، با آسان گذراندن مرحله حسابرسى ، شادمان به نزد خويشاوندان خود بر خواهند گشت .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . .. و ينقلب إلى أهله مسرورًا

سرور اخروى پيروان اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 7

7 _ سراى آخرت براى پيروان اديان الهى ، سرايى به دور از عوامل ترس آور و نگران كننده و ايمن از حادثه هاى حزن آور و اندوهبار

فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون

به دليل آيه بعد - كه جزاى اخروى كفرپيشگان را بيان مى دارد - مى توان گفت: آيه مورد بحث نيز بيانگر پاداش اخروى هدايت يافتگان است. بنابراين {لاخوف ...} مربوط به سراى آخرت خواهد بود.

سرور اخروى خنده رويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 2

2 - كسانى كه درخشان چهره و خنده لب در صحنه قيامت حضور يافته اند ، غرق سرور بوده و چهره اى شكفته خواهند داشت .

مستبشرة

{إستبشار}; يعنى، شادمان بودن (لسان العرب). {بشر و استبشر} به يك معنا است. در اين موارد فايده باب استفعال، مبالغه افزون تر است. راغب مى گويد: بشارت دادن، به معناى ابلاغ خبرى است كه بشره

و پوست صورت را شكفته سازد.

سرور اخروى زيبارويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 2

2 - كسانى كه درخشان چهره و خنده لب در صحنه قيامت حضور يافته اند ، غرق سرور بوده و چهره اى شكفته خواهند داشت .

مستبشرة

{إستبشار}; يعنى، شادمان بودن (لسان العرب). {بشر و استبشر} به يك معنا است. در اين موارد فايده باب استفعال، مبالغه افزون تر است. راغب مى گويد: بشارت دادن، به معناى ابلاغ خبرى است كه بشره و پوست صورت را شكفته سازد.

سرور اخروى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

سرور اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 8،9

8 - پرهيزگاران با چهره اى سرشار از شادى و سرور ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

{حبر} (مصدر {تحبرون}) به معناى شادمان شدن و سرورى است كه اثر آن در چهره نمايان گردد.

9 - راه يابى تقواپيشگان به بهشت ، همراه با همسران دنيايى خود ، مايه شادمانى عميق آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

بنابراين كه شادمانى بهشتيان به واسطه آن باشد كه در بهشت نيز با همسرشان همدم خواهند بود; برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 1

1 - شادمانى تقواپيشگان در بهشت ، از عطاياى پروردگار به آنان

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

{فاكه} (از مصدر {فكاهه}) به معناى شادمان است.

سرور اخروى متنعمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 9 - 1

1 - بهره مندان از ناز و نعمت آخرت ، از تلاش هاى خويش در دنيا ، به وجد آمده و نسبت به آن احساس رضايت خواهند كرد .

لسعيها راضية

سرور اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 5

5 _ نيكوكاران در سراى آخرت همواره شادمان ، بانشاط ، گرامى و عزيز خواهند بود .

للذين أحسنوا . .. و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة

{رهق} به معناى پوشاندن و {قتر} به معناى دود سياه و {ذلة} _ مقابل {عزت} _ به معناى خفت و خوارى است ; يعنى، بر چهره نيكوكاران غبار غم و اندوهِ خوارى نخواهد نشست و اين كنايه است از اينكه، آنان همواره شاد و همه جا ارجمند خواهند بود.

سرور اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى

روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 1

1 - مؤمنان ، داراى چهره هايى شاداب و زيبا در عرصه قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

{نضرة}در معانى زيبايى و نعمت به كار مى رود (قاموس المحيط). {ناضرة} (مؤنث {ناضر}) به معناى زيبا و برخوردار از نعمت است و مقصود از آن _ به قرينه مقام _ شادابى و درخشندگى چهره هاى مؤمنان در عرصه قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 4

4 - ايمان و دورى از گناه ، مايه بشّاش و خندان بودن چهره مؤمنان در قيامت

وجوه . .. ضاحكة مستبشرة

به قرينه آخرين آيه اين سوره (أول_ئك هم الكفرة الفجرة)، مراد از {وجوه} در اين آيات، چهره هاى كسانى است كه كافر نبوده و از فسق و فجور پاك و منزه اند.

سرور اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 6

6 _ پيروى كنندگان از رهنمود ها و هدايت هاى الهى ، هيچ ترس و اندوهى در قيامت نخواهند داشت .

فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون

كلمه {خوف} (ترس و نگرانى) نكره است و

چون پس از حرف نفى واقع شده، معناى شمول را مى رساند; يعنى: هيچ خوف و ترسى بر آنان نيست. همچنين فعل، آن گاه كه منفى شود، دلالت بر نبود همه مصداقها دارد. بنابراين {ولاهم يحزنون} يعنى هيچ حزن و اندوهى ندارند.

سرور از استماع قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 9

9 _ احساس شادمانى و نشاط روحى پس از شنيدن آيات قرآن ، نشانه تكامل و ازدياد ايمان

فزادتهم إيمناً و هم يستبشرون

سرور از رفاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 7

7 _ خدافراموشان، شادمان از فراوانى نعمت و رفاه و آسايش خويش و غافل از سنت استدراج

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء حتى إذا فرحوا بما أوتوا

سرور از مخالفت با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 3

3 _ خوشحال بودن از مخالفت با رسول خدا ( ص ) و دستورات دين ، خصلت منافقان و برخاسته از نفاق

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرور از مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 3

3 _ خوشحال بودن از مخالفت با رسول خدا ( ص ) و دستورات دين ، خصلت منافقان و برخاسته از نفاق

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرور از وفور نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 7

7 _ خدافراموشان، شادمان از

فراوانى نعمت و رفاه و آسايش خويش و غافل از سنت استدراج

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء حتى إذا فرحوا بما أوتوا

سرور انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 5،10

5 - انسان ها ، به محض مشاهده باد هاى نويد بخش باران ، بدون توجّه به خدايى بودن آنها ، خوش حال مى شوند ، ولى در برخورد با باد هاى مخرّب ، ناسپاس مى گردند !

فإذا أصاب به من يشاء من عباده . .. يستبشرون ... و لئن أرسلنا ريحًا ... يكفرون

{يكفرون} به قرينه اين كه سخن از نعمت و قطع شدن آن است، كفر و ناسپاسى است.

10 - شادمانى ، در شرايط رفاه ، و كفر و ناسپاسى به هنگام سختى و حسرت ، حالات و صفات انسان ها است .

فإذا أصاب . .. إذا هم يستبشرون ... و لئن أرسلنا ريحًا ... من بعده يكفرون

سرور برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 3

3_ فرزندان يعقوب با مشاهده بهاى باز گردانده شده ، شادمان شدند و آن را به يعقوب گزارش كردند .

قالوا ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

{ما} در {ما نبغى} استفهاميه و مفعول براى نبغى است. {بغى} به معناى خواستن و طلب كردن مى باشد. جمله {ما نبغى} ; يعنى ، [بيش از اين] چه مى خواهيم؟

سرور براى امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 8

8 - غمگين شدن در

ناملايمات و شادمانى كردن در برخوردارى ها ، نشانه بى اعتقادى به تقدير الهى است .

لكيلاتأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما ءاتيكم

{أسى} (مصدر {تأسوا}) به معناى اندوهگين شدن و {فرح} (مصدر {لاتفرحوا}) به معناى شادمانى كردن است. بنابراين {لاتأسوا}; يعنى، غمگين نشويد و {لاتفرحوا}; يعنى، شادمانى نكنيد; زيرا آنچه به شما مى رسد _ چه خوب و چه بد _ قبلاً تعيين شده است.

سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 1،2

1 - بهشتيان ، در ناز و نعمت و خوشى و شادمانى وصف ناپذير غوطهور خواهند بود .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل

{شغل} به معناى شأن و كار اصلى است كه انسان را از ديگر كارها بازداشته و به خود مشغول كرده است. گفتنى است كه تنكير آن مى تواند براى تعظيم باشد; يعنى، مشغله اى كه كنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذير است.

2 - بهشتيان ، در فضايى سرشار از سرور و شادمانى به سر برده و به شوخى و صحبت لذت بخش باهم خواهند پرداخت .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

{فاكهون} از {فكاهه} گرفته شده كه به معناى سخن با اهل انس و گفتوگوى مسرت آميز است. گفتنى است در برداشت ياد شده، {فاكهون} خبر دوم براى {إنّ} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 1

1 - برخى از بهشتيان ، در بزم عيش خود رو به بعضى ديگر كرده و به پرسوجو خواهند پرداخت .

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت

الطرف عين ... فأقبل بعضهم عل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 3

3 - شادمانى و عيشِ بهشتيان ، فضل الهى در قبال تعهد و تقواى ايشان

إنّ المتّقين . .. ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

سرور جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 2

2 - سرور و شادمانى به حق و به دور از افراط و سر مستى ، امرى مقبول و مجاز

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ

برداشت ياد شده از قيد {بغيرالحقّ} براى فرح و سرور مذموم، به دست مى آيد.

سرور حزب گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 10

10 - هر حزب و دسته اى ، تنها به آنچه خود باور دارد ، دل خوش و مسرور است .

كلّ حزب بما لديهم فرحون

سرور خوشنامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 5

5 - خوش نامى ، نعمتى الهى و سزاوار بازگو كردن و اظهار خرسندى است .

وامّا بنعمة ربّك فحدّث. .. و رفعنا لك ذكرك

سرور در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

سرور در رفاه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 10

10 - شادمانى ، در شرايط رفاه ، و كفر و ناسپاسى به هنگام سختى و حسرت ، حالات و صفات انسان ها است .

فإذا أصاب . .. إذا هم يستبشرون ... و لئن أرسلنا ريحًا ... من بعده يكفرون

سرور دنيوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 1

1 - جهنميان ، كه در آرزوى هلاكت ناله سر مى دهند ، روزگارى در كنار خويشاوندان خود ، دنيايى شاد و زندگى خرّمى داشتند .

يدعوا ثبورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

سرور ساقى كاروان يابنده يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 4

4_ آب آور كاروان ، از يافتن يوسف ( ع ) شادمان و شگفت زده شد و آن را به همسفران خويش بشارت داد .

قال ي_بشرى هذا غل_م

سرور سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 4

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

سرور صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 8

8 - فرشتگان الهى ، پيامدار امن و سرور براى يكتاپرستان پايدار بر حق

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

سرور ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 23 - 7

7 _ كاميابى خودكامگان و

بيدادگران ، محدود به زندگى زودگذر دنيوى است .

إذا هم يبغون فى الأرض بغير الحق . .. متع الحيوة الدنيا

سرور غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 7،9

7 _ خدافراموشان، شادمان از فراوانى نعمت و رفاه و آسايش خويش و غافل از سنت استدراج

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء حتى إذا فرحوا بما أوتوا

9 _ عذاب ناگهانى غافلان از خداوند و هشدارهاى او، در اوج شادمانى و رفاه و آسايش

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنهم بغتة

سرور قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 67 - 1

1- قوم لوط ، پس از اطلاع از ورود مهمانان به خانه لوط ( ع ) شادى كنان به سراغ آنان شتافتند .

و جاء أهل المدينة يستبشرون

سرور كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 9

9- انجام تلاش هاى بى فرجام و دل خوش بودن به آنها ، نشانى از زيانكارى عميق كافران است .

الأخسرين أعم_لاً . الذين ضلّ سعيهم فى الحيوة الدنيا و هم يحسبون أنّهم يحسنون صنع

جمله حاليه {و هم يحسبون . ..} بيانِ علّت {أخسرين} بودن كافران است; زيرا، اين گمان كه انسان، آنچه را انجام داده، از نوع بهترين ها است، سبب مى شود كه هرگز به فكر جبران خسارت خويش برنيايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 1

1 - كافران ، از خاطره هاى ديدار خود با مؤمنان

، طنز ساخته و در جمع خانواده خويش به لطيفه گويى و خنداندن يكديگر مى پردازند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

{فَكِه} (صفت مشبّه) به معناى خوش دل و خندان يا به معناى كسى است كه با همراهان خود سخنى گويد كه آنان را بخنداند (قاموس). در برداشت ياد شده، معناى دوم مورد نظر است.

سرور متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 2

2 _ خوشحالى و احساس موفقيت منافقان از شركت نكردن در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرور محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

سرور مردان بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس

است.

سرور مستبدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 23 - 7

7 _ كاميابى خودكامگان و بيدادگران ، محدود به زندگى زودگذر دنيوى است .

إذا هم يبغون فى الأرض بغير الحق . .. متع الحيوة الدنيا

سرور مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 19

19- علم ، مقدمه هدايت و هدايت ، زمينه ساز جلب رحمت الهى و رحمت ، موجب بشارت و سرور مسلمانان حقيقى است .

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ترتيب در آيه، ترتيب رتبى باشد; يعنى، هر يك از آنها مقدمه ديگرى باشد.

سرور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 9

9 - گروه هاى مختلف مشركان ، به روش و آيين مخصوص خويش ، شادكام و مسرور بودند .

كلّ حزب بما لديهم فرحون

مراد از {كلّ حزب} به قرينه {فرّقوا} و {شيعاً} ممكن است همان مشركان باشند.

سرور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1

1 _ رضا و شادمانى منافقان از

نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرور منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 2

2 _ خوشحالى و احساس موفقيت منافقان از شركت نكردن در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سرور موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 8

8 - فرشتگان الهى ، پيامدار امن و سرور براى يكتاپرستان پايدار بر حق

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

سرور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

سرور مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 5،6

5 - قرآن از برانگيخته شدن احساسات شادمانه مؤمنان صدر اسلام در روز پيروزى روميان بر ايرانيان ، خبر داده است .

و هم من بعد غلبهم سيغلبون . .. و يومئذ يفرح المؤمنون

6 - پيروزى روميان بر ايرانيان ، عاملِ سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 5 - 2

2 - برخوردارى روميان از امداد هاى الهى در نبردِ پيروزمندِ خويش با ايرانيان ، مايه سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون بنصر اللّه

{بنصر اللّه} مى تواند متعلق به {يفرح} در آيه

قبل باشد; يعنى، مؤمنان به سبب اين كه پيروزى روميان به امدادهاى خداوند است، شادمان مى شوند.

سرور ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 9

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ، به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 5

5 - شادى و يأس بى جهت ، به هنگام برخوردارى و تنگنا ، با توجّه به خدادادى بودن امكانات ، بى معنا است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها . .. و إن تصبهم سيّئة ... إذا هم يقنطون . أَوَل

استفهام در {اَوَلم يروا} انكارى است; يعنى: {آنان، غفلت كردند و نديدند. }. بنابراين، استفاده مى شود كه توجه به عامل اصلىِ بودن گشايش و تنگى اقتصادى، انسان را از حالت شادمانى و يأس بيجا، دور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 4

4 - زندگى آكنده از خنده و سرخوشى و به دور از اندوه معنوى ، مورد نكوهش الهى است .

و تضحكون و لاتبكون

سرور همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 -

56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

شكر هنگام سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 19

19 - لزوم شكر و سپاس خداوند ، در خوشى ها و ناملايمات زندگى

و إنّا إذا أذقنا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

صابران و سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 3

3_ صابرانِ داراى اعمال صالح ، به هنگام رفاه و آسايش و برخوردارى از موهبت هاى دنيا ، هرگز تكبر نكرده و فخرفروشى و شادمانى نمى كنند .

إنّه لفرح فخور. إلاّ الذين صبروا و عملوا الص_لح_ت

عوامل تعديل سرور دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 7

7 _ توجه به شدت حرارت آتش دوزخ ، عامل خشنودى اندك انسان و گريه طولانى وى در دنيا و بيم او بر فرجام خويش

قل نار جهنم أشد حراً . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

عوامل

سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 5

5 - گاوى كه داراى رنگ زرد خالص باشد ، مايه جلب نظر بينندگان شده و مايه مسرت آنان خواهد شد . *

إنها بقرة صفراء فاقع لونها تسرّ النظرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تسرّ الناظرين} قيد توضيحى باشد نه احترازى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 24

24 _ ايثار جان و مال در راه خدا و دريافت پاداش بهشت ، شايسته سرور و شادمانى ، در بينش الهى

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 3

3_ انسان ، پس از گذر از محنت ها و دستيابى به موهبت هاى دنيوى ، به شادمانى بسيار ، تكبر و فخرفروشى مبتلا خواهد شد .

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

جمله {إنه لفرح فخور} جمله مستأنفه است و بيانگر بازتاب معنايى است كه از {ليقولنّ . ..} استفاده مى شود; يعنى ، انسان مى پندارد كه مشكلات بر او روى نخواهد آورد; در نتيجه بى اندازه شادمان مى شود و فخرفروشى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 19

19- علم ، مقدمه هدايت و هدايت ، زمينه ساز جلب رحمت الهى و رحمت ، موجب بشارت و سرور مسلمانان حقيقى است .

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى و رحمة

و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ترتيب در آيه، ترتيب رتبى باشد; يعنى، هر يك از آنها مقدمه ديگرى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 4

4- فرزنددار شدن ، مايه روشنايى چشم و قرار دل مادر است .

و قرّى عينًا

جمله {قرّى عيناً} مى تواند مستقل از جملات قبل باشد; در اين صورت _ به قرينه سياق _ با اصل پيدايش فرزند، مرتبط خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 2،3،5

2 _ همسران شايسته ، مايه سرور و روشنى چشمان يكديگر

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا . .. قرّة أعين

3 _ فرزندان صالح ، مايه سرور و روشنى چشمان پدران و مادران

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من . .. ذرّي_ّتنا قرّة أعين

5 _ همسر و فرزند ، مايه سرور و روشنى چشمان انسان است .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 1،9

1 - انسان ها ، به هنگام برخوردارى از اندك رحمتى ، شادمان ، به هنگام مواجهه با كمى ناگوارى ، مأيوس و نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. يقنطون

{قنوط} در لغت، به معناى {يأس از خير} است (مفردات راغب). {ذوق} به معناى {چشيدن و خوردن بسيار كم} استعمال مى شود. كاربرد {أذقنا} به جاى هر واژه ديگر، مى تواند به منظور ياد شده باشد. لازم به ذكر است كه تنوين

{رحمة} و{ سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

9 - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنيا ، به هنگام برخوردارى از آنها ، و مأيوس شدن از رحمت خدا ، با از دست دادن امكانات ، ناپسند و مذموم است .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة . .. إذا هم يقنطون

آيه، درصدد توبيخ و سرزنش چنين روحيه اى است و {إذا} كه فجاييه است، مى تواند مؤيد اين نكته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 48 - 15

15 - بارش باران موجب شادمانى برخورداران از آن مى شود .

فإذا أصاب به من يشاء من عباده إذا هم يستبشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 49 - 2

2 - بارش باران پس از مدت ها انتظار و مأيوس شدن انسان ها از آن ، خوشحالى فوق العاده اى در پى دارد . *

إذا هم يستبشرون . و إن كانوا ... لمبلسين

احتمال دارد تكرار {من قبل} به منظور بيان طولانى بودن نباريدن باران و نااميدى عميق مردم باشد. در اين صورت، كيفيت خوشحالى، تابع مقدار نااميدى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 5

5 - انسان ها ، به محض مشاهده باد هاى نويد بخش باران ، بدون توجّه به خدايى بودن آنها ، خوش حال مى شوند ، ولى در برخورد با باد هاى مخرّب ، ناسپاس مى گردند !

فإذا أصاب به من يشاء من عباده . .. يستبشرون ... و لئن أرسلنا ريحًا

... يكفرون

{يكفرون} به قرينه اين كه سخن از نعمت و قطع شدن آن است، كفر و ناسپاسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 1

1 - ايمان چون سايه ، آرام بخش و فرح زا است و كفر چون بادِ داغ ، آزاردهنده و ناراحت كنند .

و لا الظلّ و لا الحرور

{ظلّ} به معناى سايه و {حرور} به معناى باد داغ است. گفتنى است در اين آيه، ايمان به سايه تشبيه شده است و كفر به باد داغ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 3

3 - حيات جاودانه از خواسته ها و آرزو هاى انسان ها و دستيابى به آن ، مايه سرور و شادمانى آنان

أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمعذّبين

شگفتى از نمردن و جاودانه زيستن و اظهار سرور و خوشحالى كردن از دستيازى به حيات جاودانه، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد. گفتنى است آيه بعد كه در آن بهشتيان دستيابى به حيات ابدى را فوز بزرگ مى شمرند (إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم); مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 13

13 - ياد خدا ، آرام بخش جان ها و سرور قلب ها است .

ثمّ تلين جلودهم و قلوبهم إلى ذكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 4،7

4_ رويش گياهان بهجت آفرين در زمين ، به تدبير الهى و آيتى خداوندى است

.

و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

7_ هدايت گرى مظاهر هستى به سوى خداوند ، آميخته با زيبايى و سرورآفرينى

بنين_ها و زيّنّ_ها . .. من كلّ زوج بهيج

خداوند در اين آيه ها، نمودهاى علم، قدرت و نشانه هاى وجود خويش را گاه به زينت و زيبايى توصيف كرده و گاه به بهجت و سرورآفرينى. اين مى نماياند كه كار هدايت، بايد با جاذبه و شور و شوق انجام گيرد; نه تحميل و خشونت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 11

11 - داشتن فرزند دانا و دانشمند ، از نعمت هاى الهى و شايسته بشارت و شادمانى

و بشّروه بغل_م عليم

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه واژه {بشارت} در جايى به كار مى رود كه خير و نعمت باشد.

عوامل سرور آسيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 8

8 - از ديدگاه آسيه ، نگه دارى موسى ( ع ) پركننده خلأ بى فرزندى ، مايه روشنى ديدگان و ارمغان آور سرور و شادمانى براى وى و فرعون بود .

و قالت . .. قرّت عين لى و لك ... عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

عوامل سرور اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 2

2 - آخرت طلبى و دل نبستن به دنيا ، موجب سرور و تابناكى چهره ها در قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، بيانگر جايگاه اخروى كسانى است كه در قطب مخالف

دلبستگان به دنيا قرار دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 11 - 4،5

4 - ايمان به قيامت و خوف از احوال آن روز ، موجب مصونيت از شرور روز قيامت و خرّمى رخسار و شادمانى دل

إنّا نخاف من ربّنا يومًا . .. فوقيهم اللّه شرّ ذلك اليوم و لقّيهم نضرة و سرورًا

5 - وفاى به نذر ، ايثار و انفاق خالصانه به نيازمندان و بيم از روز قيامت ، موجب مصونيت از سختى هاى قيامت و شادمانى در آخرت است .

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّما نطعمكم لوجه اللّه ... فوقيهم اللّه ... و

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه آيه شريفه ناظر به مجموع آيات مربوط به ابرار و ويژگى هاى آنان باشد.

عوامل سرور اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 1

1 - اعطاى نامه عمل به دست راست انسان در قيامت و حسابرسى آسان از او ، فرح بخش و شادى آفرين است .

و ينقلب إلى أهله مسرورًا

عوامل سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 2

2 - بهشتيان ، در اوج سرور و شادمانى از نمردن و جاودانه بودن شان در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 2

2 - سرور و شادمانى بهشتيان ، از نمردن و جاودانه زيستنن و نيز رهايى از عذاب الهى در آخرت

إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن

بمعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 7

7 - بهشتيان ، مسرور و شادمان از لطف پروردگار خويش ، به خاطر رهايى از دوزخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 2

2 - سرخوشى بهشتيان در مجالس انس ، با ربودن جام هاى شراب از دست يكديگر

يتن_زعون فيها كأسًا

عوامل سرور در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 3

3 - بهشت و نعمت ها و خوشى هاى آن ، نتيجه و پاداش كردار انسان ها در دنيا است .

و لاتجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

از ارتباط ميان اين آيه _ كه سخن از بهشت و نعمت هاى آن است _ و آيه پيش _ كه درباره پاداش مطابق رفتار و كردار بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 3

3 - پاكى ، تذكّرپذيرى ، هدايت جويى و خداترسى ، چهره انسان را در قيامت خندان و شادمان خواهد ساخت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... ضاحكة مستبشرة

عوامل سرور ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 4،5

4_ همسر ابراهيم ، در پى اطلاع از مأموريت فرشتگان ( هلاك سازى قوم لوط ) شادان و خندان

شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق از تفريع جمله {ضحكت} به وسيله حرف {فاء} بر {إنا أُرسلنا. ..} در آيه قبل استفاده شده است; يعنى، آنچه مايه شادمانى همسر ابراهيم شد، اين بود كه دريافت قوم بزهكار لوط بر عذاب الهى گرفتار خواهند شد.

5_ احساس امنيت ساره پس از ترس و وحشت از فرشتگان ، مايه شادى و خرسندى وى گرديد .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه جمله {فضحكت} تفريع بر {لاتخف إنا اُرسلنا إلى قوم لوط} باشد.

عوامل سرور فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 8

8 - از ديدگاه آسيه ، نگه دارى موسى ( ع ) پركننده خلأ بى فرزندى ، مايه روشنى ديدگان و ارمغان آور سرور و شادمانى براى وى و فرعون بود .

و قالت . .. قرّت عين لى و لك ... عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

عوامل سرور قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 9

9 - شادمانى مغرورانه قارون به خاطر ثروت افسانه اى خويش

و ءاتين_ه من الكنوز . .. إذ قال له قومه لاتفرح

عوامل سرور كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 2

2 - كافرانى كه مؤمنان را مسخره كرده اند ، هنگام مراجعت نزد خانواده خويش ، از پوزخند ها و اشاره هاى طعنه آميز خود ، غرق شادمانى مى شوند .

يضحكون . .. يتغامزون . و إذا انقلبوا

إلى أهلهم انقلبوا فكهين

در اين برداشت، {فَكِه} به معناى {مرد خوش دل و خندان} دانسته شده است. تكرار {انقلبوا} در آيه شريفه، براى مجسم ساختن حالت بازگشت كافران به خانه خويش است.

عوامل سرور كشاورزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 13

13 - بارش باران و سرسبز شدن مزارع ، برانگيزاننده شگفتى كشاورزان و مايه سرور و شادمانى آنان

كمثل غيث أعجب الكفّار نباته

{اعجاب} (مصدر {أعجب}) به معناى به شگفتى واداشتن است و {كافر} (مفرد {كفّار}) در اين جا به معناى كشاورز مى باشد.

عوامل سرور مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 8

8 - حضور كودك در كنار مادر ، مايه سرور و روشنى ديدگان و فراق او ، موجب اندوه و نگرانى مادر

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

عوامل سرور مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان

مضمون هدف نخست است.

عوامل سرور مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون} همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

عوامل سرور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 5

5 - انبساط خاطر و شادمانى مشركان به هنگام ياد شدن نام معبودهايى جز خداوند ( معبود هاى ادعايى آنان )

و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

عوامل سرور مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ

و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

عوامل سرور مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 10

10- مشركان مكه ، سرخوش از بيرون راندن پيامبر ( ص ) از سرزمين خويش

قريتك الّتى أخرجتك . .. زيّن له سوء عمله

مورد {سوء عمله} در آيه شريفه، همان اخراج پيامبر(ص) از سرزمين مكه است.

عوامل سرور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2 _ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 58 - 2

2 _ تنها نعمتى كه برخوردارى از آن ، بايد مايه خوشحالى و شادمانى مؤمنان باشد ، قرآن است .

قد جاءتكم موعظة من ربكم . .. قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا

عوامل سرور مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 10

10 _ افزايش ايمان مؤمنان و بروز شادمانى در چهره آنان ، با نزول و شنيدن آيه هاى قرآن

فأما الذين ءامنوا فزادتهم إيمناً و هم يستبشرون

عوامل سرور والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 5

5 - فرزند ، مايه روشنى چشم والدين و سرور و شادمانى آنان

و قالت امرأت فرعون قرّت

عين لى و لك

عوامل سرور يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون} همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

كمى سرور دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 5

5 _ خوشى هاى دنيا در مقايسه با رنج هاى اخروى براى گناهكاران بسى ناچيز است .

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

كمى سرور گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 5

5 _ خوشى هاى دنيا در مقايسه با رنج هاى اخروى براى گناهكاران بسى ناچيز است .

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

كمى سرور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1،2

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

2 _ شادى اندك و رنج طولانى منافقان در دنيا ، بازتاب عملكرد آنان و كيفر الهى براى

ايشان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً جزاء بما كانوا يكسبون

برداشت فوق بدين احتمال است كه خنده و گريه در {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} هر دو مربوط به دنيا باشد.

متخلفان از جهاد و سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 4

4 _ متخلفان از جهاد ، نبايد از تخلف خويش مسرور گردند ; بلكه بايد از پيامد ناگوار ترك اين فريضه ، محزون و غمزده باشند .

فرح المخلفون . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

محروميت از سرور اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 2

2 - دوزخيان در آخرت ، از حضور شادمانه نزد خويشاوندان خود محروم خواهند بود .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

مقايسه دو تعبير {ينقلب إلى أهله} (در آيات پيشين) و {كان فى أهله}، گوياى اين است كه گرفتاران دوزخ، از لذت همنشينى با خويشاوندان خود بهره اى نمى برند.

منشأ سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 5

5 - زيبايى ، طراوت و نشاط آفرينى گياهان براى انسان ، امرى مهم و براساس تقدير و برنامه الهى

فأنبتنا به حدائق ذات بهجة

تذكر خداوند به بهجت آفرينى بوستان ها براى آدميان، نشانگر اهميت آن و تدبير و تقدير الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 1

1 - اراده الهى ، حاكم بر حالات شادى و غم انسان

و أنّه هو أضحك و أبكى

ناپايدارى سرور دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 4،5

4 - دنيا و شادى هاى آن ، جاودانه نيست و دگرگون خواهد شد .

إنّه كان فى أهله مسرورًا . إنّه ظنّ أن لن يحور . بلى

5 - خداوند ، آگاه به وجود نشيب و فراز در مراحل حيات دنيوى و اخروى انسان و ناپايدار ماندن محفل هاى خانوادگى و خوش گذرانى هاى دنيامداران

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

هر چند ضمير در {ربّه} و {به}، به منكر معاد برمى گردد; ولى محتواى آيه شريفه، به جنبه انسان بودن آنان مربوط است.

ناپايدارى سرور دنيوى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 3

3 - شادى هاى دنيايى كافران ، شايسته دل بستگى نبوده و پايدار نخواهد ماند .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

نعمت سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

سست ايمانان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سست ايمانان

آثار اذيت سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 3

3 - برخى از مدّعيان ايمان ، به قدرى ايمان شان سطحى و سست است كه با فتنه و آزارِ مردمان ، از دين ، دست مى كشند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا

أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

آثار عجز سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

ادعاى سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 9

9 - عناصر سست ايمانِ عافيت طلب ، با مشاهده پيروزى مؤمنان ، مدعى همراهى ديرينه با مؤمنان اند .

و لئن جاء نصر من ربّك ليقولنّ إنّا كنّا معكم

اضطراب سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 11

11- انسانِ منافق و سست ايمان ، ناتوان از پنهان داشتن هميشگى تزلزل درونى خويش

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از اين كه انسانِ بيماردل سست ايمان، از آيات جهاد به وحشت مى افتد و اين نگرانى در سيمايش ظاهر مى شود، مطلب بالا به دست مى آيد.

بينش سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد -

47 - 20 - 9

9- جهاد ، به معناى مرگ و نابودى ، در بينش منافقان و انسان هاى سست ايمان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

تعبير {المغشىّ عليه من الموت} و كاربرد اين تشبيه، مى تواند بر اين اساس باشد كه انسانِ سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خويش را به چشم مى بيند; چنان كه محتضر نيز چنين است; در حالى كه جهاد زمينه شهادت است و نه نابودى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 6

6- جهاد ، در نگاه بيماردلانِ سست ايمان ، عامل فساد ، فتنه و برادركشى *

الذين فى قلوبهم مرض . .. إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت بالا بدان اختمال است كه مجموع آيه، پاسخى به بهانه جويى ها و دستاويزهاى منافقان و عناصر سست ايمان باشد; زيرا از اين پاسخ، استفاده مى شود كه بيماردلان براى توجيه فرار خويش از جهاد، آن را مايه فساد و برادركشى مى شمردند; ولى خداوند به ايشان يادآور شده كه مفسد و برادركش واقعى شماييد كه به دنيا چسبيده و براى حفظ دنيايتان هر كارى خواهيد كرد.

ذلت سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده

كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

زمينه تشخيص سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 10

10- آيات جهاد و تكاليف دشوار دين ، زمينه ساز شناسايى منافقان و سست ايمان ها

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر

سختى مرگ سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سست ايمانان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 4

4 _ شركت بى ايمان ها و سست باوران در جنگ و جهاد ، جز فساد و فتنه انگيزى و تأثير منفى بر ديگران ، نتيجه اى ندارد .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جمله {يبغونكم الفتنة} حال براى ضمير فاعل {أوضعوا} است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جويى مى كردند.

سست ايمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 1

1 - وجود برخى از عناصر مذبذب و هرهرى مذهب در جمع

مسلمانان صدراسلام

و من الناس من يعبد اللّه على حرف فإن أصابه خير اطمأنّ به و إن أصابته فتنة انقلب

{حرف} به معناى طرف و كنار است. {على حرف} متعلق به عامل مقدر و حال از ضمير مستتر در {يعبد} است.;يعنى، {و من الناس من يعبد اللّه حال كونه على طرف من الدين}. آيه فوق، خبر از عناصرى از اهل شرك مى دهد كه همراه با اضطراب، تشويش، دودلى و ترديد وارد جبهه توحيد و يكتاپرستى (اسلام) مى شدند. آنان مانند كسى هستند كه در كنار معركه چشم به راه مى نشيند; اگر ديد جنگجويان دارند پيروز مى شوند، وارد معركه مى شوند; اما اگر احساس كرد كه آنها شكست مى خورند، فرار مى كند. عناصر فوق نيز اگر به مال و منالى دست مى يافتند، شادمان مى شدند و پا بر جا مى ماندند; اما اگر اتفاقاً مواجه با ناملايمات و سختى ها مى شدند، از جبهه توحيدى روى بر مى تافتند و به آيين سابقشان (شرك) باز مى گشتند.

عجز سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 11

11- انسانِ منافق و سست ايمان ، ناتوان از پنهان داشتن هميشگى تزلزل درونى خويش

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از اين كه انسانِ بيماردل سست ايمان، از آيات جهاد به وحشت مى افتد و اين نگرانى در سيمايش ظاهر مى شود، مطلب بالا به دست مى آيد.

محروميت سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى

، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

مشكلات زندگى سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

نفرين بر سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 14

14- منافقان و افراد سست ايمانِ بيزار از جهاد ، مورد نفرين الهى و سزاوار مرگ

فأولى لهم

{أولى لهم} ممكن است در مقام انشا و نفرين باشد.

هشدار به سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 18

18 - خداوند ، به مؤمنان عافيت طلب و دارندگان ايمان سطحى ، هشدار داده است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

سستي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سستى

آثار سستى

در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 4

4 - كوتاهى در ابلاغ رسالت الهى و عقب نشينى از آرمان هاى دينى ، موجب تقويت جبهه كفر و نوعى پشتيبانى از مواضع كفرپيشگان است .

فلاتكوننّ ظهيرًا للك_فرين . و لايصدّنّك عن ءاي_ت اللّه

توصيه خداوند به دست برنداشتن از ابلاغ آيات الهى، پس از هشدار از هرگونه پشتيبانى از كافران، مى تواند به اين حقيقت اشاره داشته باشد كه ترك ابلاغ رسالت الهى، نوعى تقويت و پشتيبانى از آنان به شمار مى رود.

آثار سستى در تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 10

10_ پيامبران ، در صورت مسامحه در امر رسالت و ترك ابلاغ توحيد ، گنه كارند .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

آثار سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

آثار سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 5

5 _ ترك جهاد و سستى در امر پيكار با دشمن ، زمينه ساز نابودى جامعه و جايگزين شدن جامعه ديگرى به جاى آن

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً و يستبدل قوماً غيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 3

3- سستى در جهاد و نبرد با دشمن

، در پى دارنده سازشى خفّت بار *

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

تقدم {لاتهنوا} بر {تدعوا إلى السلم} بيانگر اين حقيقت است كه سستى، پيش زمينه سازش است; سازشى كه امت هاى برتر (و أنتم الأعلون) را به ذلّت مى كشاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

آثار سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 9 - 5

5 - اهميت ندادن به نماز و عدم مراقبت بر انجام به موقع آن ، نشانه ضعف ايمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم على صلوتهم يحافظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 34 - 4

4 - سهل انگارى در نماز ، نشانه ضعف ايمان

الذين

هم على صلاتهم دائمون . .. و الذين هم على صلاتهم يحافظون

آثار سستى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

آجتناب از سستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 1،4

1 _ مجاهدان نبايد در رويارويى و تعقيب دشمنان ، سستى نشان دهند .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

4 _ سختى ها و رنج هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب سستى در پيكار با آنان شود .

و لاتهنوا . .. ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

ترك سستى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 6

6 - لزوم برخوردى استوار و به دور از هرگونه ضعف

و سستى ، در مقام تبليغ معارف دينى

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

ترك سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 9

9 - لزوم پرهيز از ضعف و سستى ، در ميدان مبارزه و جهاد

يق_تلون فى سبيله صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

حرمت سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى {يلقون غيّاً} _ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

زمينه سازى سستى در ديندارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 6

6- حرمت فراهم آوردن زمينه بى اعتقادى مردم نسبت به دين و ارزش هاى دينى

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها و تذوقوا السوء

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه نهى از {حنث قسم} از آن جهت صورت گرفته كه سبب سست شدن عقيده ديگران مى شود و در ذيل آيه شريفه، اين عمل {صد عن سبيل الله} و داراى {عذاب عظيم} شناخته شده است.

زمينه سستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 13

13 _ خداوند به دليل آگاهيش بر عوامل اطمينان بخش قلب ها و علمش به زمينه هاى سستى آفرين

، مشركان بدر را در رؤياى پيامبر ( ص ) اندك نمايان ساخت .

و لكن اللّه سلم إنه عليم بذات الصدور

زمينه سستى در ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 9

9- سست كردن ايمان مردم با سوء استفاده از مقدسات دين ، { صد عن سبيل الله } است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله

از اينكه خداوند از حنث سوگند و فريب كارى، به سد راه خدا تعبير كرد (بما صددتّم عن سبيل الله)، استفاده مى شود كه سست كردن ايمان مردم با حنث سوگند و فريب كارى، مصداق بارز سد راه خداست.

زمينه سستى در حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 3

3- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدين و سهل انگارى در احسان به آنان

ووصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

توصيه الهى به لزوم احسان به والدين _ على رغم طبيعى و فطرى بودن چنين پيوند و تمايلى در وجود انسان _ نشانگر اهميت و حساسيت اين تكليف و امكان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

زمينه سستى در عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 21

21 - ضعف انسان در مرحله عمل ، ناشى از ضعف شناخت وى نسبت به خداوند

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

اعراب متخلف، در مرحله عمل، گرفتار گناه شدند; ولى خداوند آنان را به نكته اى

معرفتى، در زمينه شناخت حاكميت مطلق اراده خويش تذكر داده است و اين مى نماياند كه مشكل اصلى، عدم معرفت بوده است.

زمينه سستى روابط عاطفى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 13

13_ انعطاف پذيرى در برابر كافران و منكران دين ، سست كننده بنيان رحمت و مودّت ميان مؤمنان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

اين برداشت، وجه ديگر برداشت قبل است.

زمينه سستى عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 9

9 - تلاش برخى از اهل كتاب ، در ايجاد تزلزل اعتقادى در بين مسلمانان

و الذين يحاجّون فى اللّه

بنابراين كه مراد از {الذين. ..} اهل كتاب و مقصود از {فى اللّه} دين خدا (اسلام) باشد، به دست مى آيد كه برخى از اهل كتاب با ايجاد شبهه در باور مسلمانان، سعى در متزلزل ساختن اعتقاد آنان داشتند.

سرزنش سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

سرزنش سستى در حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 8

8 _ سستى و ناپايدارى در مسير حق طلبى و خداخواهى ، عملى جاهلانه و پيمودن راه جاهلان است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

سرزنش سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 9

9 _ مذمت خداوند از كسالت در نماز و انفاقِ بدون ميل و رغبت

لايأتون الصلوة إلا و هم كسالى و لاينفقون إلا و هم كرهون

سستى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 16 - 2

2 - آسمان پس از شكافته شدن در آستانه برپايى قيامت ، سست و نااستوار خواهد شد .

فهى يومئذ واهية

{وهى} (ماده {واهية}) به چيزى گفته مى شود كه رسته اش سست شده باشد.

سستى استحكامات بشرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 13

13- محكم ترين دژ هاى ساخته بشر ، در برابر اراده و قدرت الهى ، ناپايدارند .

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

سستى استخوان زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 4 - 1،4

1- زكريا به هنگام پيرى مفرط و سستى استخوان ها و سپيدى مو هاى سرش از خداوند خواهان فرزند شد .

قال ربّ إنّى وهن العظم منّى واشتعل الرأس شيبًا

{عظم} به معناى استخوان است. {وهن العظم منّى}; يعنى، استخوان هايم سست شد كلمه {شيباً} تمييز و به معناى سفيدى مو است و {اشتعال}، يعنى

آتش گرفتن (لسان العرب). بنابراين جمله {اشتعل} از مادّه {شعل} سفيدى دم و پيشانى اسب) مشتق باشد; در اين صورت جمله {اشتعل ...}، يعنى {موى سر سپيد شد}.

4- استخوان زكرياى پيغمبر در اثر پيرى ، سست شده بود .

إنّى وهن العظم منّى

سستى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 22 - 2

2 - پديدار شدن سستى و كوتاهى در ميان برخى از باغداران يمنى ، در عمل به سوگند خويش

أن اغدوا على حرثكم إن كنتم ص_رمين

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه شرط {إن كنتم صارمين} براى تعليق حقيقى نيست; زيرا آنان از پيش بر انجام آن سوگند ياد كرده بودند; بلكه به منظور بيان پديدار شدن سستى و كوتاهى در وفا به سوگند خويش است.

سستى خانه عنكبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 1،2،6

1 - دوست گيرندگان غيرخدا ، همانند عنكبوت اند كه خانه اى بس سست و بى بنياد ، براى خود ساخته است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا

2 - انتخاب كنندگان ولىّ و كارسازى غير از خدا ، همانند عنكبوت اند كه براى خود خانه اى بى بنياد ، بنا كرده است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا

6 - خانه عنكبوت ، بى بنياد و سست ترين خانه ها است .

و إنّ أوهن البيوت لبيت العنكبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 3

3 - تشريح بى بنيادى

شرك _ همانند بى بنيادى خانه عنكبوت _ برخاسته از علم خداوند است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. إنّ اللّه

سستى خانه هاى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 3

3 - ساختمان هاى مرتفع و مستحكم قوم عاد ، سست و بى مقاومت در برابر عذاب الهى

كيف فعل ربّك . .. الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

سستى در پيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 68 - 3

3 - انسان ، در جلوگيرى از تحليل و سستى قواى خويش به هنگام پيرى ، ناتوان است .

و من نعمّره ننكّسه فى الخلق

سستى در تسبيح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و تقاضاى عنايت هاى تازه به تازه او است.

سستى در تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 31 - 16

16 _ كوتاهى و تفريط در امور دينى و مسؤوليتها، گناه و بارى شوم بر دوش انسان است.

قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما يزرون

بنابراين كه {ما در {ما فرطنا} موصوله و مرجع براى ضمير {فيها} باشد.

سستى در حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و تقاضاى عنايت هاى تازه به تازه او است.

سستى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 16

16 _ كوتاهى و تفريط در امور دينى و مسؤوليتها، گناه و بارى شوم بر دوش انسان است.

قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما يزرون

بنابراين كه {ما در {ما فرطنا} موصوله و مرجع براى ضمير {فيها} باشد.

سستى در عمل به تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 16

16 _ تعلل

در انجام وظايف دينى ، با توجه به مأجور بودن كمترين تلاش و رنج انسان در راه خدا ، شايسته نيست .

ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و . .. فى سبيل اللّه ... إلا كتب لهم به عمل صلح

سستى در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 7

7 _ وجود برخى افراد سست ايمان و مرتبط با بيگانگان ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 4

4 _ بروز نوعى سستى ميان گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، براى رفتن به جنگ تبوك

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. اثّاقلتم إلى الأرض

اين بخش از آيات، چنانكه برخى از مفسران گفته اند، مربوط به جنگ تبوك است.

سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 9،10

9 _ سستى و نشاط نداشتن در نماز و مقدمات آن ، از صفات منافقان

و إذا قاموا إلى الصّلوة قاموا كسالى

{كسالى} جمع {كسلان} است ; و كسلان به كسى گفته مى شود كه با كندى و اكراه و بدون نشاط و ميل، كارى را انجام دهد. قيام به سوى نماز كه مفاد جمله {قاموا إلى الصّلوة} است، شامل مقدمات نماز نيز مى شود.

10 _ ضرورت برپايى نماز ، با ميل و نشاط و پرهيز از كسالت و خمودى در انجام آن

و إذا قاموا إلى الصّلوة قاموا كسالى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 5

5 _ كسالت و كاهلى در نماز ، از نشانه هاى نفاق و عدم ايمان واقعى به خدا و رسول اوست .

كفروا باللّه و برسوله و لايأتون الصلوة إلا و هم كسالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 7

7 - { عن أبى اُسامة زيد الشحّام قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه { الذين هم عن صلاتهم ساهون } قال : هو الترك لها و التوانى عنها ;

زيد شحّام گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {الذين هم عن صلاتهم ساهون} سؤال كردم، فرمود: [مراد از] آن ترك نماز و كوتاهى و سستى در انجام دادن آن است}.

سستى درمؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

سستى زمين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 21 - 2

2 - زمين ، هنگام برپايى قيامت ، به شدت كوبيده و سست و نرم خواهد شد .

كلاّ إذا دكّت الأرض دكًّا دكًّا

{دكّ}; يعنى، منهدم ساختن كوه و ديوار و مانند آن (لسان العرب). تكرار دو مصدر {دكّاً دكّاً} بر كثرت آن دلالت دارد; يعنى، كوبيدن هاى مكرر، يكى پس از ديگرى تحقق خواهد يافت.

سستى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 8

8 - تمثيلِ بى بنيادىِ شرك به خانه عنكبوت ناشى از علم و برهان است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

سستى عوامل دشمنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 10

10 _ عوامل دشمنى زا ، ناپايدار در مقابل اراده خداوند بر ايجاد محبت و دوستى ميان انسانها

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز

جمله {لو أنفقت . .. } اشاره به اين دارد كه عوامل دشمنى زا در ميان قبايل عرب بسيار شديد بوده است. و جمله استدراكيه {و لكن اللّه ... } اشاره به اين دارد كه آن عوامل در برابر اراده خدا نمى توانست اثرى داشته باشد. يعنى اگر چه آنان داراى دشمنيهاى ديرپاى بودند و امكان الفت بين آنها نبود، ولى خداوند چنين خواست كه آنان با يكديگر الفت يابند.

سستى كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 18،19

18 _ سُستى و تزلزلِ مبانىِ اعتقادى و رفتارىِ اهل كفر

فمن يكفربالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى

چون ايمان به خداوند، توصيف به تمسّك به عروة الوثقى شده است، به قرينة مقابله فهميده مى شود كه پيوند كافران با عقايد و رهبران خويش داراى بنيادى سُست و گسستنى است.

19 _ سُستى و آسيب پذيرى پيوند با كفر و رهبران طغيانگر آن

فمن يكفربالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها

سستى مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- انفال - 8 - 18 - 4

4 _ سنت الهى بر سست كردن حيله كافران است .

ذلكم و أن اللّه موهن كيد الكفرين

{أن اللّه . .. } خبر براى مبتدايى محذوف است ; يعنى {و الأمر أن اللّه ... }.

سستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 4

4 _ سستى و تخلف منافقان از جهاد ، در روحيه محكم و مصمم پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين تأثيرى نداشت .

رضوا . .. لكن الرسول ... جهدوا

عوامل سستى ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 4

4- سوء استفاده از سوگند و ارزش هاى دينى ، از عوامل سست شدن عقيده و ايمان ديگران است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {قدم} ايمان و عقيده مردمى باشد كه به دين گرايش يافته اند و با ديدن سوء استفاده برخى از دين، قدمهايشان سست گردد و از ايمان روى گردان شوند.

عوامل سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 20

20 _ ترس از هيبت سپاه دشمن ، از عوامل ايجاد ترديد و سستى اراده در پيكار *

قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) در صورتى كه كافران بدر را در رؤياى خويش لشكرى بزرگ مى ديد ، مسلمانان در تصميم بر

نبرد سست شده و بر سر آن اختلاف مى كردند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم فى الأمر

{فى الأمر} متعلق به {لتنزعتم} و نيز {فشلتم} است و {ال} در آن عهديه و اشاره به جنگ بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

عوامل سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 6

6 _ دلخوشى به زندگى دنيوى و ترجيح دادن آن بر حيات اخروى ، عامل سستى و روى گردانى از جهاد در راه خدا

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إلى الأرض أرضيتم بالحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 8

8 _ ظاهر نگرى و سست انديشى ، مايه دلخوشى انسان به مظاهر زندگى دنيوى و بى توجهى به جهاد و مصالح نهفته در آن

و جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 13

13 - خانه و زندگى ، از جمله نگرانى انسان است و وابستگى به آنها ، باعث تزلزل در جهاد مى شود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 2

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 4

4- سرگرمى ها و خوشى هاى پوچ دنيا ، از مهم ترين عوامل سستى در جهاد و تمايل به سازش با كافران

فلاتهنوا . .. إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو

خداوند، پس از نهى مؤمنان نسبت به سستى در جهاد و گرايش به سازش، به آنان لعب و لهو بودن دنيا را يادآورى كرده است. از مطلب استفاده مى شود كه سرگرمى هاى اين دنيا، عاملى مهم در سستى و سازش با كفر است.

عوامل سستى در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 4

4- سوء استفاده از سوگند و ارزش هاى دينى ، از عوامل سست شدن عقيده و ايمان ديگران است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {قدم} ايمان و عقيده مردمى باشد كه به دين گرايش يافته اند و با ديدن سوء استفاده برخى از دين، قدمهايشان سست گردد و از ايمان روى گردان شوند.

عوامل سستى در نماز

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 3

3 - باور نداشتن كيفر و پاداش الهى ، مايه سبك شمردن نماز

أرءيت الذى يكذّب بالدين . .. الذين هم عن صلاتهم ساهون

عوامل سستى عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 4

4 - باور هاى ناسازگار با فطرت آدمى ، متزلزل و ناپايدار است .

من بعد ما استجيب له حجّتهم داحضة عند ربّهم

{دحض} (مصدر {داحضة}) به معناى لغزيدن و متزلزل بودن است و {داحضة} كنايه از بطلان و ناپايدارى مى باشد.

كيفر سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 5

5 - { قال رسول اللّه ( ص ) الصلاة عماد الدين . . . من ترك أوقاتها يدخل الويل و الويل واد فى جهنّم كما قال اللّه تعالى . . . { فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون . . . } ;

رسول خدا(ص) فرمود: نماز ستون دين است . .. هر كس وقت هاى نماز را [اعتنا نكرده و نماز را در آنها] ترك كند، داخل ويل مى گردد و {ويل} درّه اى است در جهنم. همان طورى كه خداوند تعالى فرموده: فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون}.

گناه سستى در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى

{يلقون غيّاً} _ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

ممنوعيت سستى در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 4

4 - كوتاهى در تأمين نياز خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به خاطر لغزش هاى گذشته آنان ، ممنوع است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

موانع سستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 8

8 _ اميد مجاهدان به پاداش و نصرت الهى ، زمينه تقويت روحيه و سستى نكردن آنان در رويارويى با دشمنان دين

و لاتهنوا . .. و ترجون من اللّه ما لايرجون

موانع سستى در عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 9

9- تأثير دستيابى به مقام قرب الهى ، در خستگى نيافتن از عبادت و پرستش خداوند و تكبر نورزيدن

و من عنده لايستكبرون عن عبادته و لايستحسرون

از اين كه خداوند فرمود {آنها كه پيش ما هستند و مقرب اند، از عبادت خسته نمى شوند و تكبر نمىورزند}، به دست مى آيد كه دسنتيابى به قرب الهى، در خستگى ناپذيرى و تكبرنورزيدن تأثير دارد.

موجبات سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 4

4 _ نزاع و اختلاف اهل ايمان موجب سست شدن آنان در پيكار با دشمنان دين

و لاتنزعوا

فتفشلوا و تذهب ريحكم

نهى از سستى در اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 7

7- تأثير پذيرى از احساسات و عواطف در حدود و كيفر هاى الهى و تساهل در اجراى دقيق آن ، مورد نهى صريح خداوند

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه

نهى از سستى در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 7

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 1

1- نهى الهى از سستى در مبارزه با دشمن و تن دادن به سازش

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم

سطحى نگرى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار اجتناب از سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 7

7 - شناخت ربوبيت خدا در هستى ، نيازمند تعقل و پرهيز از غفلت و سطحى نگرى

قال ربّ المشرق و المغرب . .. إن كنتم تعقلون

آثار سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 9

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما

أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 8

8- محدوديت شناخت انسان به ظواهر امور ، دليل قابل اعتماد نبودن آراى وى در قبال رأى خداوند است .

اللّه أعلم . .. له غيب السم_وت و الأرض

خداوند، براى پايان بخشيدن به بحث ها و رد و ايرادهاى بشرى در زمينه مسائلى كه خود، به صراحت، نظر خويش را بيان داشته، به اين نكته اشاره كرده است كه علم اش، قابل مقايسه با علم بشر نيست; زيرا، او مالك غيب است و بشر گرفتار ظاهر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 4

4 - سطحى نگرى و غفلت از قدرت بى انت هاى خداوند ، منشأ ترديد و استبعاد كافران نسبت به مسأله رستاخيز

و هو الذى ذرأكم فى الأرض و إليه تحشرون. و هو الذى يحى و يميت... أفلاتعقلون ...قا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 8

8 - انكار ربوبيت يگانه خدا ، نشان سطحى نگرى و فقدان انديشه صحيح

ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- نمل - 27 - 49 - 3

3 - اعتقاد سطحى و تقليدى به خدا ، بى تأثير در صلاح و سازندگى انسان

يفسدون فى الأرض . .. قالوا تقاسموا باللّه

گروه هاى مزبور از يك سو به خدا سوگند مى خورند و از سوى ديگر براى كشتن پيامبر خدا همدست مى شوند و اين نشانگر سطحى بودن ايمان آنان و بى ثمر بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 3،7

3 - سطحى نگرى و ظاهربينى نسبت به زندگى دنيا ، در غفلت از آخرت ، نقش دارد .

يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا و هم عن الأخرة هم غ_فلون

مرجع ضمير {هم} واژه {الناس} با وصف سطحى نگرى درباره دنيا است. آوردن وصفى ديگر (غفلت از آخرت) پس از صفت سطحى نگرى، با تكرار ضمير {هم} مى تواند اشعارى به حقيقت ياد شده باشد.

7 - ترديد در پيروزى روميان پس از شكست آنان ، برخاسته از سطحى نگرى و بى توجهى مردمان عصر بعثت به حقايق نهان زندگى دنيا است .

سيغلبون . .. يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكته ياد شده بر اين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد باشد و مراد از آن، مردمى باشند كه درباره وعده خداوند به پيروزى روميان شكست خورده ترديد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 4

4 - نگرش سطحى به حيات دنيا ، عامل بيهوده پندارى آن است .

يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا . .. أَوَلم يتفكّروا ... ما خلق اللّه السم_وت و ا

در آيه قبل، سخن از

سطحى نگرى به ميان آمده است و در اين آيه، آنان توبيخ شده اند كه {چرا در خلق عالم نمى انديشند تا به حقانيّت آفرينش آن پى ببرند؟}، چنين توبيخى، اشعار به نكته ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 7

7- بعيد شمردن تجديد حيات مردگان ، ناشى از سطحى نگرى انسان به هستى و خالق آن است .

أوَلم يروا أنّ اللّه خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

تعبير {أوَلم يروا. ..} بيانگر نوعى سرزنش است; يعنى، منكران معاد، بدون تأمّل و انديشه در نظام هستى، به انكار آن پرداخته اند; در حالى كه اگر به دقت مى نگريستند، قدرت خداوند را بر حيات مردگان به وضوح درمى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 16،17

16 - تخلّف از دستور پيامبر ( ص ) و ناباورى نسبت به وحى ، ناشى از سطحى نگرى است .

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

با توجّه به ارتباط صدر و ذيل آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

17 - سطحى نگرى و عدم درك عميق واقعيت ها ، زمينه ساز ناهنجارى كردار و نادرستى مواضع انسان

فسيقولون بل تحسدوننا بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

خداوند، پس از اين كه انحراف ها و كاستى هاى عميق اعراب متخلف از حديبيه را يادآور شده، در يك نتيجه گيرى و تحليل كلى، آنان را فاقد درك عميق معرفى كرده است و راز رفتار نادرست آنان را برملا مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 12

12 - ظاهرنگرى و سست انديشى ، مايه دلخوشى انسان به مظاهر زندگى دنيايى و بى توجهى به جهاد و مصالح نهفته در آن

و تج_هدون فى سبيل . .. ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

آثار سطحى نگرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 7

7 - استهزا و ريشخند كردن مسأله معاد از سوى كافران ، معلول سطحى نگرى آنان به مظاهر با ارزش حيات

أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون . أَوَلم يرواإلى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 9 - 1

1 - آگاهى اندك و سطحى كافران از قرآن ، دستمايه آنان براى تمسخر آيات الهى

و إذا علم من ءاي_تنا شي_ًا اتّخذها هزوًا

كلمه {شيئاً}، اندك و ناچيز بودن اطلاعات كافران را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 2

2 - سطحى نگرى و توجيه گرى كافران ، نسبت به آيات هشداردهنده الهى ، مانع عبرت آموزى آنان

است .

و إن يروا كسفًا من السّماء ساقطًا يقولوا سحاب مركوم

از اين كه كافران، با وجود مشاهده نشانه هاى عينى عذاب، آن را پديده اى طبيعى و بى خطر مى انگارند; استفاده مى شود كه حتى نماياندن نمودهاى اعجازى، مايه عبرت آنان نخواهد بود.

آثار سطحى نگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 6

6 - هراس از مردم و خدا نترسى منافقان ، معلول سطحى نگرى و سبك مغزى آنان است .

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لايفقهون

سرزنش سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 11

11 - سطحى نگرى و بى تفاوتى انسان نسبت به مظاهر وجود و طبيعت ، مورد نكوهش خداوند

و هو الذى يحى . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

سطحى نگرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 10

10 - انسان ، موجودى سطحى نگر است ; ولى خداوند آگاه به حقايق نهان كردار او است آن گونه كه به اسرار نهفته هستى

آگاهى دارد .

و ترى الجبال تحسبها جامدة . .. إنّه خبير بما تفعلون

در صورتى كه {ترى الجبال. ..} بيانگر اسرار نهفته جهان و سطحى نگرى انسان نسبت به هستى باشد، آيه بالا نشان دهنده علم برتر خدا در قبال سطحى نگرى انسان است و تعبير {إنّه خبير بما تفعلون} مى رساند كه خداوند آگاه به اسرار هستى، از پنهانى ترين كردار آدميان آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 22 - 4

4_ حقيقت ، قابل شهود در دنيا ; اما آدمى گرفتار غفلت و سطحى نگرى

لقد كنت فى غفلة من ه_ذا

{غفلت} در جايى صادق است كه حقيقت قابل شهود باشد; ولى آدمى به دلايلى از مشاهده آن محروم بماند. تعبير {كشفنا...} مى رساند كه آدمى در دنيا، گرفتار سطحى نگرى است و چشمانش در حجاب دنياگرايى قرار دارد.

سطحى نگرى باديه نشينان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 3

3 - شناخت سطحى و صورى برخى از باديه نشينان صدر اسلام ، از ايمان و دين دارى

قالت الأعراب ءامنّا قل لم تؤمنوا و ل_كن قولوا أسلمنا

احتمال مى رود كه ادعاى باديه نشينان، نه از آن جهت بوده كه به امتيازى دست يابند; بلكه واقعاً قادر نبودند كه فرق اسلام و ايمان را تشخيص دهند و گمان مى كردند كه صرف تسليم در برابر نيروى مسلمانان، ايمان به شمار مى رود.

سطحى نگرى به زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 9

9 - محدود شدن

آگاهى ، به ظاهر زندگى دنيا ، همپايه جهل و نادانى است .

أكثر الناس لا يعلمون . يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

توصيف كسانى كه در آيه سابق، جاهل و نادان قلمداد شدند، به كسانى كه اطلاعاتى از ظواهر حيات دنيوى دارند، دليل برداشت بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 4

4 - نگرش سطحى به حيات دنيا ، عامل بيهوده پندارى آن است .

يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا . .. أَوَلم يتفكّروا ... ما خلق اللّه السم_وت و ا

در آيه قبل، سخن از سطحى نگرى به ميان آمده است و در اين آيه، آنان توبيخ شده اند كه {چرا در خلق عالم نمى انديشند تا به حقانيّت آفرينش آن پى ببرند؟}، چنين توبيخى، اشعار به نكته ياد شده دارد.

سطحى نگرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

سطحى نگرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 9،10

9 - تحقير فرعون و فرعونيان از سوى موسى ( ع ) به خاطر نينديشيدن در نظام هستى و انكار پروردگار جهان

قال ربّ المشرق و المغرب و

ما بينهما إن كنتم تعقلون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {إن كنتم تعقلون} تعريضى به عدم تعقل فرعون و فرعونيان و مقابله به مثل با اتهام جنون به موسى(ع) باشد.

10 - فرعون و فرعونيان ، مردمى سطحى نگر و فاقد انديشه صحيح و ژرف در معارف الهى

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

سطحى نگرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 9،10

9 - تحقير فرعون و فرعونيان از سوى موسى ( ع ) به خاطر نينديشيدن در نظام هستى و انكار پروردگار جهان

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {إن كنتم تعقلون} تعريضى به عدم تعقل فرعون و فرعونيان و مقابله به مثل با اتهام جنون به موسى(ع) باشد.

10 - فرعون و فرعونيان ، مردمى سطحى نگر و فاقد انديشه صحيح و ژرف در معارف الهى

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

سطحى نگرى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 5

5- قوم بت پرست ابراهيم ، مردمى سطحى نگر و كم خرد بودند .

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم . أُفّ لكم ... أفلاتعقلون

برداشت ياد شده از عبادت بى حاصل قوم ابراهيم و سرزنش شدن آنان از سوى آن حضرت بر تعقل نكردن و انديشه نورزيدن به دست مى آيد. گفتنى است به كسى كه عقل خود را به كار نيندازد و در حد قوّه نگه دارد، كم

خرد اطلاق مى شود; به عبارت ديگر بى خردى يا كم خردى نسبت به خرد بالفعل است نه بالقوّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 2

2 - قوم ابراهيم ، مردمى سطحى نگر و تنها مقلِّد پدران خويش

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

قوم ابراهيم، در برابر پرسش منطقى آن حضرت، تنها به تقليد كوركورانه خود از نياكانشان اشاره كردند و اين بيانگر شدت عقب ماندگى فكرى و اوج سطحى نگرى آنان است.

سطحى نگرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 3

3 - سطحى نگرى و عدم به كارگيرى عقل و انديشه ، وجه مشترك همه كافران و مستكبران تاريخ

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 3

3 - سطحى نگرى كافران در مظاهر شگفت انگيز طبيعت و ناديده گرفتن قدرت الهى در آن ، مورد سرزنش خداوند

فقد كذّبوا . .. أَوَلم يرواإلى الأرض كم أنبتنا فيها

استفهام در {أَوَلم يروا. ..} براى توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 8

8- داورى كافران درباره دين ، براساس ملاك هاى سطحى و نه متكى بر انديشه و دانش

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

كافران، گرايش و عدم گرايش طبقات خاصى را به ايمان، ملاك اصلى داورى خود قرار دادند; بى آن كه در متن قرآن و پيام دين خردمندانه بينديشند.

سطحى نگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 15

15 - متخلّفان از سفر حديبيه ، مردمى سطحى نگر و ظاهربين بودند .

بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

سطحى نگرى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 7

7 - ترديد در پيروزى روميان پس از شكست آنان ، برخاسته از سطحى نگرى و بى توجهى مردمان عصر بعثت به حقايق نهان زندگى دنيا است .

سيغلبون . .. يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكته ياد شده بر اين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد باشد و مراد از آن، مردمى باشند كه درباره وعده خداوند به پيروزى روميان شكست خورده ترديد داشتند.

سطحى نگرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 3

3 - سطحى نگرى و عدم به كارگيرى عقل و انديشه ، وجه مشترك همه كافران و مستكبران تاريخ

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

سطحى نگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 1

1 - افق ديد و نگرش مشركان خداگريز ، محصور در محدوده دنيا و مظاهر آن

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . ذلك مبلغهم من العلم

{ذلك} اشاره به دنياگرايى مشركان دارد; يعنى، دنياگرايى منتهاى دانش آنان است.

سطحى نگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از

معادلات فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

سطحى نگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 16

16 - نگرش ظاهرى و مادى منافقان در تحليل مسائل

هم الذين يقولون . .. و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

نشانه هاى سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 8

8 - ارزيابى حوادث ، صرفاً براساس معادلات مادى ، نمودى از سطحى نگرى و ظاهربينى است .

سيغلبون . .. وعد اللّه ... و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . يعلمون ظ_هرًا من الحيوة

از آيه قبل، چنين برمى آيد كه اكثر مردم زمان پيامبر(ص) پيروزى روميان را از نظر معادلات مادى، ممكن نمى دانستند و حتى در وعده الهى ترديد داشتند. در اين آيه، خاستگاه اين پندار، تبيين شده و گفته شده كه سطحى نگرى آنان درباره دنيا باعث چنين ارزيابى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه در برابر مسأله معاد و روز جزا ، نشان كم عقلى و سطحى نگرى است .

إنّما توعدون لصادق . .. يؤفك عنه من أُفك

{افْك} (مصدر مجهول {يؤفك}) به معناى برگردانده شدن است. ضمير در {عنه} به {ما توعدون} يا به {الدين} باز مى گردد. {من اُفك} معادل {مأفوك} است و آن بر انسان كم خرد و ضعيف الرأى اطلاق مى شود; يعنى، كسى كه از نعمت عقل و خرد بهره چندانى ندارد، از وعده هاى

قرآن يا روز جزا روى گردان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 4 - 5

5 - نسبت دادن بى نظمى و ناهماهنگى به آفرينش جهان ، نشانه غفلت و سطحى نگرى است .

هل ترى من فطور . ثمّ ارجع البصر كرّتين ينقلب إليك البصر خاسئًا و هو حسير

از اين كه خداوند انسان ها را به تفكر و نگاه مكرر به جهان آفرينش فرا خوانده و بر نظم و اتقان آن تأكيد فرموده است، مى توان استفاده كرد كه عقيده به وجود بى نظمى و نابسامانى در جهان، پندارى نابجا و نشانه غفلت بشر و سطحى نگرى او است.

نهى از سطحى نگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 10

10 - خداوند ، برحذر دارنده مسلمانان از تحليل و برخورد سطحى با رخداد هاى سياسى و توطئه هاى دشمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك. .. عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم

سطحى نگرانى

آثار سطحى نگرانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 3

3 - سرسپردگى و اطاعت كوركورانه ، داراى ريشه در كوته فكرى و سطحى نگرى انسان ها

و نادى فرعون . .. فاستخفّ قومه فأطاعوه

سعادت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سعادت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 6،9،13

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

9 _ لزوم توجّه و علاقمندى به سعادت مؤمنان

و

يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم

خداوند در مقام ستايش از شهيدان، حالت سرور و شادمانى آنان را نسبت به سعادت ديگر مؤمنان و همرزمانشان ياد كرده است ; بنابراين چنين صفت و حالتى، پسنديده و مورد ترغيب خداوند است.

13 _ سعادت و امنيّت كامل شهدا و كشته شدگان در راه خدا

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

كلمه {خوف} نكره است و پس از حرف نفى (لا)، دلالت بر نبودن هيچ گونه ترس و دلهره اى دارد ; يعنى امنيّت كامل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 19

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

آثار اطمينان به سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 9

9 - آنان كه به بهشتى بودن خويش اطمينان دارند ، از مرگ استقبال كرده و در تمناى آن هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

آثار سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 12

12 _ سعادتمندى رهايى يافتگان از آتش و ره يافتگان به بهشت

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

{زحزح}، از مصدر {زحزحة}، به معنى دور شدن و كنايه از نجات يافتن است.

آثار سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 5

5 - خوش بختى هاى دنيايى و دل خوشى به پيوند هاى

خانوادگى ، در قيامت كارساز نبوده و انسان را از آتش دوزخ رهايى نمى بخشد .

و يصلى سعيرًا . إنّه كان فى أهله مسرورًا

آرزوى سعادت انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 84 - 4

4 - مردان الهى ، آرزومند هدايت و سعادت براى تمامى نسل هاى بشر

و اجعل لى لسان صدق فى الأخرين

اجتناب از موانع سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 2

2 _ ضرورت پرهيز از آلوده سازى دين خدا به امور باطل ، خرافى و بازدارنده از سعادت واقعى انسان

الذين اتخذوا دينهم لهواً و لعباً

ادعاى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 10

10 - ادعاى بهشتى بودن ، على رغم ارتكاب گناه ، ادعايى ظالمانه است .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و اللّه عليم بالظلمين

علت ستمگر خواندن يهود، علاوه بر گنهكار بودنشان، مى تواند به خاطر ادعاى نارواى آنان نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 10

10 - هواپرستى ، حسد ، نژادپرستى ، خود بزرگ بينى و خويشتن را بدون هيچ دليل اهل بهشت پنداشتن ، از مصاديق فسق است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

ارزش سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 7

7 - برگزيدن زندگى دنيوى به بهاى از دست دادن سعادت اخروى ، عملى نابخردانه است .

و ما أوتيتم من

شىء فمت_ع الحيوة الدنيا. .. أفلاتعقلون

ارزش سعادت خواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 7

7 _ هم دردى با انسان ها و اشتياق به سعادتمند شدن آنان و داشتن رأفت و محبت ، از خصلت هاى والا و ارزشمند

عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

اميدوارى به سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 16

16_ ابراهيم ( ع ) ، در آستانه هجرت خود از ديار بت پرستان ، به رفع سختى ها و كسب سعادت خود اميدوار بود و دعا به درگاه خداوند را عامل آن مى دانست .

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

انتخاب سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 11

11 _ آزادى انسان در انتخاب راه سعادت و شقاوت

فامنوا خيراً لكم و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و الارض

اهميت درخواست سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 4

4_ درخواست سعادت و نيكى و نه بدى و عذاب توصيه خداوند به بندگان

يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة

اهميت سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 6

6_ برنامه ها و قوانينى رشيد و بالنده اند كه مايه سعادت اخروى آدميان و باعث نجات آنان از آتش دوزخ باشند .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

اهميت سعادت خانواده

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

اهميت سعادت خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

اهميت سعادت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 1

1 - هدف و آرمان انسان ، بايد دستيابى به سعادت و نيكبختى اخروى باشد ; نه مظاهر فريبنده دنيا .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

بشارت سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 5

5 - بشارت خداوند به پيروزى و سعادتمندى مؤمنان و تهديد او نسبت به شكست و بدبختى كافران

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

بنابر گفته مفسران، اين آيه متضمن وعد و وعيد است.

تبيين سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 6

6 _ تبيين و تشريح راه هاى سعادت و شقاوت ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

مفعول {يبين} مى تواند مفهومى باشد كه از {بشير} و {نذير} به دست

مى آيد، يعنى سعادت و شقاوت.

تذكر سعادت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 20

20- ذكر فرجام شقاوت بار كافران و عاقبت سعادت آميز تقواپيشگان در كنار يكديگر ، از روش هاى تبليغى قرآن

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم ... فادخلوا أبوب جهنّم ... فلبئس

تلاش براى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 4

4 - دنيا ، عرصه مسابقه و تلاش براى كسب سعادت اخروى ( بهشت پهناور ) است ; نه ميدان بازى ، آرايش ، فخرفروشى و فزون خواهى .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

توفيق سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 3

3_ نيل به سعادت و خوشبختى در قيامت ، به توفيق الهى است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة

مجهول آوردن فعل {سُعدوا} و آمدن فعل {شقوا} به صورت معلوم ، بيانگر اين نكته است كه: تيره بختان به اختيار خويش اسباب شقاوت را بر خود فراهم مى آورند و سعادتمندان در اختيار اسباب سعادت ، توفيق الهى را به همراه دارند.

حتميت سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 4

4 - دستيابى ره يافتگان به سعادت اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير از سوى خداوند

وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

قيد {هو لاقيه} بيانگر آن است كه خدا هرگز از وعده اى كه به هدايت يافتگان داده است، تخلف نخواهد كرد.

حقيقت سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 8

8_ { عن على ( ع ) انه قال : حقيقة السعادة أن يختم الرجل عمله بالسعادة و حقيقة الشقاء أن يختم المرء عمله بالشقاء ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: حقيقت سعادت اين است كه انسان عمل خود را به سعادت ختم كند (عاقبت به خير شود) و حقيقت شقاوت اين است كه انسان عملش را به بدبختى ختم كند}.

درخواست سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 12

12- دعا براى فرزندان و توجه به سرنوشت اخروى و ديانت و سعادت آنان ، امرى مهم و ارزشمند است .

و إذ قال إبرهيم ربّ . .. اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام

دشمنان سعادت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 4

4 - مستكبران ، دشمن سعادت و خوشبختى مردم و خواستار ضلالت و گمراهى آنان

و من الناس من يج_دل . ..ليضلّ عن سبيل اللّه

جمله {ليضل عن سبيل اللّه} به تقدير {ليضل الناس عن سبيل اللّه} است; يعنى، جدال اين گروه نادان و استكبارپيشه با توحيد و يكتاپرستى و جلوگيرى از گرايش مردم به آن، نه بدان جهت است كه آنان خواستار سعادت مردم اند; بلكه بدان منظور است كه مردم را از راه خدا - كه راه خوشبختى است - بازدارند و آنان را به ضلالت و گمراهى سوق دهند.

دعوت به سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد -

13 - 6 - 3

3_ پيامبر ( ص ) فراخوان مردم به ايمان و ترك كفر براى دستيابى به رحمت و سعادت دنيا و آخرت

يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة

{ال} در {الحسنة} عهد ذهنى است و اشاره به نويدهايى دارد كه پيامبر(ص) به اهل ايمان ابلاغ مى كرد و به قرينه مقابله آن با {السيئة} دورى از عذاب دنيا و آخرت و رسيدن به آسايش و سعادت در دنيا و آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 11

11 _ تلاش براى سوق دادن انسان ها به بهشت و نجات آنان از ابتلاى به آتش جهنم ، از هدف هاى پيامبران الهى

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

دعوت به سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 3

3_ پيامبر ( ص ) فراخوان مردم به ايمان و ترك كفر براى دستيابى به رحمت و سعادت دنيا و آخرت

يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة

{ال} در {الحسنة} عهد ذهنى است و اشاره به نويدهايى دارد كه پيامبر(ص) به اهل ايمان ابلاغ مى كرد و به قرينه مقابله آن با {السيئة} دورى از عذاب دنيا و آخرت و رسيدن به آسايش و سعادت در دنيا و آخرت است.

راههاى سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 16

16- قانونمندى و يكسانى راه هاى كمال و سعادت آدميان و نيز انحطاط آنها ، در طول تاريخ

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

از اينكه با فعلهاى امر {سيروا} و {انظروا} مردم

دعوت به سير و مطالعه شده اند تا آنان به اين وسيله عبرت بگيرند، حكايت از اين دارد كه قوانين يكسانى بر روند امور جارى است.

رهبرى و سعادت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 8

8 _ لزوم برخوردارى رهبران از احساس هم دردى نسبت به انسان ها و سعادت خواهى براى آنان و داشتن رأفت و رحمت عميق

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق به دليل اين است كه خداوند پيامبر(ص) را به عنوان يك رهبر الهى به داشتن اين صفات تمجيد كرده است.

زمينه سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 18

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 32

32 _ قوانين ازدواج در جهت خير و سعادت انسانها

و ان تصبروا خيرٌ لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 4

4 _ استفاده از غريزه سودخواهى و پاداش طلبى انسان ها براى نيل آنان به سعادت ، از روش هاى تربيتى قرآن

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء

- 4 - 171 - 27

27 _ پرهيز از شرك ، زمينه خير و سعادت انسان

و لاتقولوا ثلثة انتهوا خيراً لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 5

5 - سعادت و نيك بختى ، تنها از آنِ پذيرندگان هدايت پيامبران است .

ربّى أعلم بمن جاء بالهدى من عنده و من تكون له ع_قبة الدار

تعبير {عاقبة الدار} كنايه از سعادت و فرجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 7 - 4

4 - سعادت و برخوردارى از غفران و اجر بزرگ الهى ، در گرو توأم بودن ايمان و عمل صالح است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة و أجر كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 3

3 - سعادت و رستگارى بزرگ ( بهشت جاودانه ) ، در سايه عمل و كوشش ميسر است .

إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى نيل به فوز عظيم، تنها بر عمل انسان تكيه كرده و به آن توصيه فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 39 - 2

2 - سعادتمندى و كمال انسان ، در گرو جديت ، تلاش و پيگيرى

و أن ليس للإنس_ن إلاّ ما سعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 11

11 - ثروت و قدرت ، خود به خود ، ناپسند

نيست ; بلكه مى توان آن را در جهت سعادت و بهروزى انسان به كار برد .

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

برداشت ياد شده با توجه به آمدن تعبير {خسارت} درباره مال و فرزندان بسيار است; زيرا خسارت در جايى به كار مى رود كه توقع سودهى از آنجا مى رود (مانند خسارت تاجر و كاسب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 4

4 - دين دارى و نيل به كمالات معنوى و سعادت ابدى ، نيازمند به صبر و شكيبايى است .

جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

زمينه سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 3

3 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو ايمان و تقواست .

وصينا . .. من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 5

5 _ سعادتمندى و يا تيره بختى اخروى انسان در گرو كردار دنيوى اوست.

اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 4،6

4 _ موسى ( ع ) به دليل بازگشت خود و همراهانش به سوى خدا ، همگان را شايسته برخوردار شدن از حيات نيكوى دنيا و سعادت آخرت دانست .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جمله {إنا هدنا إليك} تعليل براى {و اكتب لنا . ..

} است. يعنى چون به سوى تو بازگشتيم، اين تقاضا و انتظار _ كه زمينه و مقدمه آن را فراهم كرده ايم _ گزاف نيست.

6 _ آمرزش گناهان ، زمينه ساز نيل به سعادت دنيا و آخرت است .

و أنت خير الغفرين. و اكتب لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 16 - 2

2_ سعادت اخروى ، در گرو دل نبستن به دنيا و جاذبه هاى آن است .

من كان يريد الحي_وة الدنيا . .. أُول_ئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 14

14_ رعايت تقوا و پرهيز از شرك و مخالفت با انبيا ، وسيله نيل به سعادت اخروى است .

و لدار الأخرة خير للذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 5

5 - سعادت اخروى ، در گرو پذيرش ايمان و پيروى از هدايت الهى

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ما أوتيتم ... و ما عند اللّه خير و أبقى

آيه بالا دربردارنده هشدار الهى به مشركان است كه از پيروى هدايت الهى سرباززده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 67 - 2

2 - رستگارى و سعادت اخروى ، در گرو توبه ، ايمان و عمل صالح

فأمّا من تاب و ءامن و عمل ص_لحًا فعسى أن يكون من المفلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 3،16

3 - مال و

ثروت ، وسيله دستيابى به سعادت اخروى است .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

16 - احسان و بخشش ، مظهر آخرت خواهى و بهترين وسيله براى دستيابى به سعادت اخروى است .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة . .. و أحسن

توصيه شدن قارون به احسان _ پس از سفارش شدنش به آخرت خواهى _ گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 14

14 - دستيابى به سعادت و پاداش هاى اخروى ، در گرو صبر و شكيبايى است .

ويلكم ثواب اللّه خير . .. و لايلقّيها إلاّالص_برون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 4

4 - لزوم پرهيز از هر نوع برترى جويى و فسادگرى براى نيل به سعادت اخروى

تلك الدار الأخرة نجعلها للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا

واژه {علوًّا} و نيز {فساداً} در اصطلاح نكره در سياق نفى و مفيد عموم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 9

9 - تشويق و ترغيب خداوند به بهره گرفتن درست تر و هر چه بيشتر از سرمايه عمر خود و خانواده ، در جهت كمالات معنوى و سعادت اخروى

الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة ألا ذلك هو الخسران المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 6

6 - سعادت و نيك بختى انسان در عرصه دنيا و آخرت ، در گرو اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت و

توبه و روى كرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت . .. لهم البشرى

مقصود از بشارت در آيه شريفه، بشارت به بهشت و سعادت بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 4

4 - دنيا ، عرصه مسابقه و تلاش براى كسب سعادت اخروى ( بهشت پهناور ) است ; نه ميدان بازى ، آرايش ، فخرفروشى و فزون خواهى .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 17

17 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن سعادت اخروى و بهشت جاودانه

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت. .. خ_لدين فيها أبدًا

زمينه سعادت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 12

12- نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، در جهت تبيين همه حقايق مربوط به رشد و سعادت آدمى و نياز هاى هدايتى او

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء

هر چند {كلّ شىء} افاده عموم مى كند و به ظاهر همه حقايق عالم هستى را مى تواند شامل شود، ولى در اين جا قرينه هاى عرفى وجود دارد كه دايره آن را محدود مى سازد; از جمله اينكه چون قرآن كتاب هدايت، سعادت و رشد است، حقايقى كه بيان مى كند در قلمرو همين سه موضوع خواهد بود.

زمينه سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 3

3 _ سعادت

دنيا و آخرت ، در گرو ايمان و تقواست .

وصينا . .. من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 5،6

5 _ بازگشت به خدا و توبه به درگاه او ، زمينه ساز نايل شدن به خير و سعادت دنيا و برخوردار شدن از حيات نيكوى آخرت است .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

6 _ آمرزش گناهان ، زمينه ساز نيل به سعادت دنيا و آخرت است .

و أنت خير الغفرين. و اكتب لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 15

15- تنها زندگى دنيا ، ظرف عمل و بستر تأمين سعادت اخروى است .

يقيموا الصلوة و ينفقوا . .. من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 6

6 - سعادت و نيك بختى انسان در عرصه دنيا و آخرت ، در گرو اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت و توبه و روى كرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت . .. لهم البشرى

مقصود از بشارت در آيه شريفه، بشارت به بهشت و سعادت بشرى است.

سرزنش اطمينان به سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 8

8- مؤمنان ، نبايد به ايمان خويش مغرور بوده و به سعادت ابدى خود مطمئن باشند .

ربّكم أعلم بكم إن يشأ يرحمكم أو إن

يشأ يعذّبكم

بنابراينكه خطاب {ربّكم} مؤمنان باشند ممكن است تعريضى باشد به مؤمنان كه مبادا تصور كنند با داشتن ايمان، سعادتشان قطعى است و بر اين اساس با ساير بندگان خدا تندى كنند. صدر آيه {ربّكم أعلم بكم} (خداوند آگاهترين به وضعيت شماست) مى تواند به اين معناى از آيه كمك نمايد.

سعادت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 16

16_ ابراهيم ( ع ) ، در آستانه هجرت خود از ديار بت پرستان ، به رفع سختى ها و كسب سعادت خود اميدوار بود و دعا به درگاه خداوند را عامل آن مى دانست .

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

سعادت اجابت كنندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 1

1_ نيك بختى و سعادت تنها از آنِ اجابت كنندگان دعوت خداوند است .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 1

1 _ گمان دستيابى به سعادت اخروى و بهشت ، به صرف داشتن ايمان ، پندارى باطل است .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 3

3 _ تلاش براى دستيابى به ثروت و امكانات مادى با حفظ تقوا ، آسيبى به سعادت اخروى نمى رساند .

لا يغرّنك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد . .. لكن الّذين اتّقوا

{لكن}، براى استدراك توهمى است كه از آيات

قبل به ذهن مى رسد، و آن اينكه تلاش كافران براى به دست آوردن امكانات مادى، موجب جهنمى شدن آنهاست ; كلمه {لكن}، اين توهم را از بين برده و بيان مى دارد كه در صورت تقوا، كسب و ثروت ضررى به سعادت انسان وارد نمى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 29

29 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول و مراجعه به آنها در حل كشمكشها *

اطيعوا اللّه . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بدان احتمال كه جمله {ذلك خير} مربوط به دنيا و جمله {احسن تاويلا} مربوط به آخرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 2،7

2 _ سعادت دنيا و آخرت ، تنها در نزد خدا و به دست اوست .

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

7 _ جمع بين دنيا و آخرت و دستيابى به سعادت هر دو جهان امرى ممكن در ديدگاه اسلام و قرآن

فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 2

2 _ پيامبران الهى در انديشه رساندن امت خويش به حياتى زيبنده و نيكو در دنيا و سعادت و نيكبختى در آخرت

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 10

10 - قيامت ، صحنه بروز و ظهور سعادت واقعى و سودبخشى و يا خسارت آفرينى

عمر آدمى

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة ألا ذلك هو الخسران المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

سعادت اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 5

5 _ اسلام دينى جامع و خواهان سعادت آدميان در دنيا و آخرت

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

سعادت اخروى انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

سعادت اخروى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

سعادت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 9

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

سعادت اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه

سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

سعادت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان ، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است

.

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 2

2 - هدايت يافتگان ، برخوردار از سعادت اخروى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

مقصود از وعده نيكو، پاداش هاى الهى در سراى آخرت است.

سعادت اخروى ولاى عتق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

سعادت اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 12

12- در دست راست داشتن نامه عمل در قيامت ، نشانه سعادت و نيك فرجامى است .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم و لايظلمون فتيلاً

سعادت پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 14 - 1

1 - انسان هاى پاك ، درست كار و تلاش كننده در مسير رشد و كمال ، اهل نجات اند و به هدف اصلى دست يافته ، همواره در

خوبى خواهند ماند .

قد أفلح من تزكّى

{فلاح}; يعنى، ظفر يافتن و دستيابى به مقصود (مفردات راغب) و نيز به معناى {فوز}، {نجات} و {باقى ماندن در خيرات} است (قاموس). فعل {تزكّى} از باب تفعل است و بر تكلّف (تلاش براى تزكيه) دلالت دارد. اين فعل از مشتقات {زكاء} يا {زكاة} است. {زكاة}; يعنى، درستى و درستكارى (مصباح) و به دست آوردن چيزى كه مايه پاكى شود (مفردات) و {زكاة}; يعنى، پاكى، رشد و نموّ، بركت و ممدوح بودن. (نهايه ابن اثير)

سعادت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 19

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

سعادت خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 5

5 - خداترسان و پندپذيران ، سعادتمنداند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

اين آيه با آيه قبل، داراى {احتباك} (از وجوه بلاغت) است; يكى از {خشيت} سخن گفته و ديگرى از {شقاوت} و بيان نقطه مقابل هر يك را به قرينه بودن ديگرى موكول كرده است; بدين معنا كه اهل خشيت، نقطه مقابل {شقاوت}; يعنى، سعادت را دارند و اهل {شقاوت} گرفتار نقطه مقابل {خشيت}; يعنى، گستاخى هستند.

سعادت خواهى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 8

8 _ لزوم برخوردارى رهبران از احساس هم دردى نسبت به انسان ها و سعادت خواهى براى آنان و داشتن رأفت و رحمت عميق

رسول من أنفسكم عزيز

عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق به دليل اين است كه خداوند پيامبر(ص) را به عنوان يك رهبر الهى به داشتن اين صفات تمجيد كرده است.

سعادت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 3

3 - بهشت ، جايگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشيدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است .

لايذوقون فيها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حميمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقين مفازًا

رهايى از شرّ _ كه جزئى از معناى {مفاز} است _ ناظر به شرورى است كه دامنگير دوزخيان است و آيات پيشين، گوشه هايى از آن را بيان كرده است.

سعادت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 5

5 - قيامت ، محل اصلى تجلى خوب و بد سرنوشت و سعادت و شقاوت انسان ها

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

از اين كه خدا نيك فرجامى و بدفرجامى را در رابطه با آخرت و معاد انسان ها مطرح ساخته است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 20

20 _ نيل به سعادت واقعى در دنيا ميسّر نيست .

فمن زحزح . .. و ادخل الجنّة فقد فاز و ما الحيوة الدّنيآ الّا متاع الغرور

از جمله {فمن . .. ادخل الجنّة فقد فاز} (كسى كه به بهشت درآيد، به رستگارى رسيده است)، و توصيف حيات دنيا به بهره

اى سراسر فريبا و فريبنده، معلوم مى شود كه سعادت واقعى انسان در دنيا تأمين نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 29

29 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول و مراجعه به آنها در حل كشمكشها *

اطيعوا اللّه . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بدان احتمال كه جمله {ذلك خير} مربوط به دنيا و جمله {احسن تاويلا} مربوط به آخرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 1،2،7

1 _ نيل به سعادت دنيا با ترك ايمان و تقوا ، پندار باطل كفرپيشگان بى تقوا

من كان يريد . .. فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

خداوند پس از سفارش به تقوا و ترك كفر (وصينا . .. ان اتقوا اللّه)، پاره اى از زيانهاى كفرپيشگى و بى تقوايى را برشمرد و با اين آيه به علتى از علل گرايش به كفر و بى تقوايى، يعنى توهم رسيدن به سعادت دنيا، اشاره مى كند.

2 _ سعادت دنيا و آخرت ، تنها در نزد خدا و به دست اوست .

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

7 _ جمع بين دنيا و آخرت و دستيابى به سعادت هر دو جهان امرى ممكن در ديدگاه اسلام و قرآن

فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

سعادت دنيوى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 5

5 _ اسلام دينى جامع و خواهان سعادت آدميان در دنيا و آخرت

من كان يريد ثواب الدنيا

فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

سعادت دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

سعادت روز ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 9

9 - تفاوت روز هاى سال در سعد و نحس بودن *

فى أيّام نحسات

با توجه به اين كه در آيه شريفه قيد {نحسات} قيد احترازى است، استفاده مى شود كه ايام سال به دو قسم نحس و غير نحس تقسيم مى شود و اين مطلب اعم از اين است كه نحوست در ذات ايام باشد يا در اثر حوادث. گفتنى است كه مطلب بالا بنابر احتمال اول قابل برداشت است.

سعادت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 13

13 _ سعادت و امنيّت كامل شهدا و كشته شدگان در راه خدا

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

كلمه {خوف} نكره است و پس از حرف نفى (لا)، دلالت بر نبودن هيچ گونه ترس و دلهره اى دارد ;

يعنى امنيّت كامل.

سعادت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 6،7

6 _ انسان، جوينده فرجام نيك و پوينده مسيرى است كه آن را سعادت مى پندارد.

اعملوا . .. فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

7 _ بهره بردارى از تمايل انسان به فرجام نيك و حسن عاقبت، روشى در تبليغ و دعوت مردم به دين است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 7

7 _ انسان ها خواهان سعادت هميشگى و عمرى جاودانه اند .

هم فيها خلدون

وعده به پاداش در صورتى مؤثر و ترغيب كننده آدمى است كه وى خواهان آن باشد.

سعادت طلبى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 11

11 - تلاش براى تأمين توشه و سعادت اخروى ، همراه با تأمين زندگى دنيايى ، از ويژگى مردان الهى است .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه . .. يخافون يومًا تتقلّب فيه القلوب و ا

سعادت طلبى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در

اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

سعادت طلبى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 10

10 - قوم ثمود ، مدعى ارزش خواهى و سعادت جويى ، در تكذيب پيامبرى صالح ( ع )

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

قوم ثمود با گفتن {إنّا إذًا. ..}، در حقيقت مدعى بودند كه ما اكنون در گمراهى و شقاوت نيستيم و چنانچه از صالح(ع) پيروى كنيم، گمراه و تيره بخت خواهيم شد و ما گمراهى و تيره بختى را براى خويش نمى پسنديم.

سعادت طلبى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

سعادت طلبى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 3

3 - انسان مؤمن ، در انديشه سعادت نسل خويش در پرتو ايمان *

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد در جايى صورت مى گيرد كه آدمى در انتظار و اشتياق امر مورد نويد باشد. اين كه خداوند ملحق شدن نسل مؤمنان را به آنان نويد داده، نشانگر آن است كه اشخاص مؤمن در آرزوى سعادت نسل خويش اند و

اين آرزويى به جا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

سعادت عبرت پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 5

5 - خداترسان و پندپذيران ، سعادتمنداند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

اين آيه با آيه قبل، داراى {احتباك} (از وجوه بلاغت) است; يكى از {خشيت} سخن گفته و ديگرى از {شقاوت} و بيان نقطه مقابل هر يك را به قرينه بودن ديگرى موكول كرده است; بدين معنا كه اهل خشيت، نقطه مقابل {شقاوت}; يعنى، سعادت را دارند و اهل {شقاوت} گرفتار نقطه مقابل {خشيت}; يعنى، گستاخى هستند.

سعادت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 3

3 - انسان مؤمن ، در انديشه سعادت نسل خويش در پرتو ايمان *

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد در جايى صورت مى گيرد كه آدمى در انتظار و اشتياق امر مورد نويد باشد. اين كه خداوند ملحق شدن نسل مؤمنان را به آنان نويد داده، نشانگر آن است كه اشخاص مؤمن در آرزوى سعادت نسل خويش اند و اين آرزويى به جا است.

سعادت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 22،27

22 _ جهان آخرت ، جهانى سراسر خير

و سعادت براى تقواپيشگان است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

27 _ باور به پايدارى نعمت هاى آخرت و سعادت آفرينى آن براى اهل تقوا ، باورى خردمندانه و انديشه اى صحيح است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون

سعادت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 6

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

سعادت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

سعادت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 85 - 7

7 _ توجه به بهره مندى مسلمانان در آخرت و زيان ديگران ، انگيزه اى براى پذيرش اسلام

و من يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

سعادت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 26

26 _ خير و سعادت مسيحيان در گرو پرهيز از تثليث و سه گانه پرستى

ياهل الكتب . .. و

لاتقولوا ثلثة انتهوا خيراً لكم

در برداشت فوق كلمه {خيراً} خبر براى فعل محذوف (يكن) گرفته شده است و جمله با تقدير آن چنين است: {انتهوا ان تنتهوا يكن خيراً لكم}.

سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 9

9 _ لزوم توجّه و علاقمندى به سعادت مؤمنان

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم

خداوند در مقام ستايش از شهيدان، حالت سرور و شادمانى آنان را نسبت به سعادت ديگر مؤمنان و همرزمانشان ياد كرده است ; بنابراين چنين صفت و حالتى، پسنديده و مورد ترغيب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 4

4 _ سعادت و رستگارى مؤمنان در گرو جهاد و كثرت ياد خداست .

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

در برداشت فوق {فلاح} به معناى سعادت و رستگارى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 1

1 - مؤمنان ، گروه

رستگار و سعادت مندند .

قد أفلح المؤمنون

رسيدن به مراد و رستگار شدن را {فلاح} گويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 5

5 - سعادت و نيك بختى ، تنها از آنِ پذيرندگان هدايت پيامبران است .

ربّى أعلم بمن جاء بالهدى من عنده و من تكون له ع_قبة الدار

تعبير {عاقبة الدار} كنايه از سعادت و فرجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

سعادت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

شرايط سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 14

14 - عمل به مقتضاى دين و اقتدا به پيامبران ، شرط دين دارى و سعادتمندى است .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

تصريح به اقتدا و پيروى از پيامبران _ به جاى ايمان آوردن به آنان و. .. _ مى تواند حاكى از برداشت ياد شده باشد.

شرايط سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ،

به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

شرايط سعادت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 14

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

شرايط سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة

و الذين هم بايتنا يؤمنون

شرايط سعادت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 17

17 - اجراى قوانين و مقررات كيفرى اديان الهى - هر چند كيفرى همانند كشته شدن باشد - تضمين كننده خير و سعادت خطاكاران است .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

عوامل سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 5

5 - انسان براى نيل به سعادت ، نيازمند هدايت ها و رهنمود هاى الهى است .

فإما يأتينكم منى هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 14،17

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

17 - اجراى قوانين و مقررات كيفرى اديان الهى - هر چند كيفرى همانند كشته شدن باشد - تضمين كننده خير و سعادت خطاكاران است .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 3،10

3 - انتساب به اديان الهى بدون ايمان واقعى و انجام اعمال نيك ، سعادت آفرين نيست .

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم

با توجه به اينكه در جمله {من آمن . ..} ضميرى نيست تا به {الذين ...} ارجاع شود و جمله {من آمن ...} را مخصوص مسلمانان، يهوديان و ... كند; معلوم مى شود: هر كس از هر ملتى به خدا و

قيامت ايمان راستين داشته باشد و عمل صالح انجام دهد، سعادتمند خواهد شد. بنابراين آوردن عنوانهاى مذكور اشاره به نكاتى دارد، از جمله آنها اينكه: عنوان مسلمانى يا يهودى و يا ... داشتن كافى نيست; آنچه كارساز است ايمان واقعى و عمل صالح مى باشد.

10 - ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان ، كارساز نبوده و مايه سعادت آدمى نخواهد شد .

من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 8

8 - احكام الهى ، داراى مصلحت براى انسان و تضمين كننده خير و سعادت او

نأت بخير منها أو مثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 8

8 _ خداوند ، خواهان خير و سعادت انسان است .

كتب عليكم . .. و اللّه يعلم ... عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 19

19 _ تأمين سعادت جامعه در پرتو ايمان ، خدمات انبيا و تلاش عدالتخواهان است .

انّ الّذين يكفرون . .. فبشّرهم بعذاب اليم

نبود ايمان، انبيا و مصلحان در جوامع موجب رنج و بدبختى است، معلوم مى شود وجود آنها زمينه ساز سعادت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 15

15 _ نقش دعاى مادر و كمالات معنوى او ، در سعادت فرزند

ربّ انّى نذرت . .. و انّى اعيذها بك

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 85 - 6،7

6 _ مسلمانان ( كسانى كه در برابر خدا تسليم هستند ) ، بهره مند از سعادت و مصون از زيان در آخرت

و من يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

7 _ توجه به بهره مندى مسلمانان در آخرت و زيان ديگران ، انگيزه اى براى پذيرش اسلام

و من يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 19

19 _ اسلام ، برترين آيين در ميان ساير اديان ( دين يهود و نصارا ) براى سعادت بشر

و لو أمن من اهل الكتب لكان خيراً لهم

بنابر اينكه {خير} براى تفضيل باشد و مُفضّل عليه، آيين خود اهل كتاب و مفضّل، اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 9

9 _ پذيرش ولايت خداوند و اعتقاد به يارى حتمى او ، مانع واپسگرايى و زيانكارى جامعه ايمانى و باعث رشد و سعادت

يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

پيامد پذيرش ولايت كافران، واپسگرايى و خسارت است. بنابراين پذيرش ولايت خداوند _ به قرينه مقابله آن با پذيرش ولايت كافران _ باعث رشد و سعادت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 177 - 3

3 _ ايمان به خداوند ، سرمايه سعادت بخشِ انسان

انّ الّذين اشتروا الكفر بالايمان . .. لهم عذاب اليم

زيرا مى فرمايد برخى كفر را به بهاى ايمان خريدند و

از دست دادن اين بها، موجب گرفتارى به عذاب است. لذا ايمان، سرمايه اى فرض شده كه از دست دادن آن موجب عذاب دردناكى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 33

33 _ خويشتن دارى در برابر گناه ، موجب خير و سعادت

و ان تصبروا خيرٌ لكم

بنابر اينكه متعلق {ان تصبروا}، ارتكاب زنا باشد كه از كلمه {عنت} به دست مى آيد. گفتنى است كه در اين صورت كلمه {خير}، افعل تفضيل نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 17

17 _ گوش سپردن به سخنان پيامبر ( ص ) و اطاعت از او ، مايه سعادت و قوام انسانها

و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 9،12،13

9 _ خير و سعادت انسان در گرو عمل به احكام الهى

و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم

12 _ ارجاع داورى به پيامبر ، خشنودى از حكم وى و تسليم كامل در برابر ايشان ، سعادت و ثبات ايمان را در پى خواهد داشت .

فلا و ربّك . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و اشدّ تثبيتاً

بنابر اينكه {ما يوعظون} مطالب بيان شده در آيه قبل باشد و نه قتل و هجرت.

13 _ سعادت متخلفان از فرمان خدا و رسول و ثبات آنان در ايمان ، در گرو حضورشان نزد پيامبر ( ص ) و درخواست وساطت آن

حضرت براى غفران الهى

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 7

7 _ ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و قرآن موجب خير و سعادت بشريت

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق . .. فامنوا خيراً لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {خيراً} خبر براى فعل محذوف {يكن} باشد و تقدير كلام چنين است {فامنوا ان تؤمنوا يكن خيراً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 26

26 _ خير و سعادت مسيحيان در گرو پرهيز از تثليث و سه گانه پرستى

ياهل الكتب . .. و لاتقولوا ثلثة انتهوا خيراً لكم

در برداشت فوق كلمه {خيراً} خبر براى فعل محذوف (يكن) گرفته شده است و جمله با تقدير آن چنين است: {انتهوا ان تنتهوا يكن خيراً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 15

15 _ رشد ، رستگارى و سعادت انسان ، هدف برنامه ها و تكاليف الهى

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 6،8،9

6 _ لزوم همراهى ايمان با عمل صالح براى نيل به سعادت و آرامش

من ءامن . .. و عمل صلحاً فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

8 _ تنها انتساب به اديان الهى بدون ايمان واقعى به خدا و قيامت و انجام عمل صالح

، سعادت آفرين نخواهد بود .

إنّ الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلاخوف

با توجه به اينكه جمله {من ءامن . ..} خبر براى {الذين ءامنوا} است، تكرار ايمان در اين دو فراز و نبود ضمير در جمله خبرى مى رساند كه سعادت، در گرو ايمان حقيقى به خدا و قيامت و انجام عمل صالح مى باشد و در اين جهت ميان منتسبان به اديان آسمانى و غير آنان تفاوتى وجود ندارد.

9 _ ايمان به خدا و قيامت و پيشه نمودن عمل صالح ، پايه هاى سعادت و رستگارى امتها

إنّ الذين ءامنوا . .. و اليوم الاخر و عمل صلحاً فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 15

15 _ كردار نارواى بنى اسرائيل على رغم انتساب آنان به دين يهود ، دليل كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى در سعادت انسان

إنّ الذين ءامنو و الذين هادوا . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

در آيه قبل بيان شد كه {ان الذين . ..} اشاره دارد به اين كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نمى باشد و اين آيه به منزله برهانى بر آن حقيقت است، يعنى انتساب يهود و نصارا به يهوديت و نصرانيت چگونه مى تواند مايه سعادت آنان باشد با اينكه پيامبران راتكذيب كردند و گروهى از آنان را كشتند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 6

6 _ سلامت و سعادت جوامع در گرو پيروى از رهبران الهى

و عمل به قوانين دين

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

با توجه به آيات گذشته كه در آن جامعه اى منحط از بنى اسرائيل ترسيم گرديده بود، معلوم مى شود آيه مورد بحث، رهنمودى است براى نجات جوامع از انحطاط، بنابراين {ما اتخذوهم أولياء} تنها، بيان يكى از نتايج ترك پيروى از رهبران الهى و عمل به قوانين دينى است و نتايج ديگر كه از آنها به سلامت و سعادت تعبير شد با توجه به آيات گذشته به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 13

13 _ اقتدار و تمكن مادى تأمين كننده سعادت نيست.

و مكنهم فى الأرض ما لم نمكن لكم

از اينكه مى فرمايد ما به آنها مكنت داديم بيش از شما و هلاكشان كرديم، پس مكنت مادى دليل قرب نزد خدا نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 16 - 6

6 _ رهايى از عذااب قيامت و دريافت رحمت الهى، رستگارى و سعادت آشكار است.

من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه و ذلك الفوز المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 6

6 _ تمسك به قرآن و پيامبر(ص)، موجب سعادت انسان مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

چون در آيه شريفه هلاكت آدمى را حاصل دورى از وحى و قرآن دانسته، در نتيجه سعادت آدمى در اتصال به وحى و قرآن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 29،30،31

29 _ پيام هاى انبيا سراسر خير و موجب سعادت انسانهاست .

ذلكم خير لكم

30 _ تنها حق پذيران قادر به درك سعادت آفرينى پيام هاى الهى هستند .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

چنانچه مشاراليه {ذلكم} تمام مسائلى باشد كه در آيه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به يگانگى خدا و لزوم پرستش او، بايد گفت مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} داشتن روحيه حق پذيرى و اهل باور بودن است، نه ايمان به يگانگى خدا. و چون خير بودن يكتاپرستى و عدالت پيشگى منوط به حق پذيرى نيست، يعنى چه انسانها حق پذير باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خير است، معلوم مى شود شرط {ان كنتم ... } ناظر به درك خير بودن است. يعنى اگر حق پذير باشيد مى فهميد كه پيامهاى مطرح شده به خير و صلاح شماست.

31 _ عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى ، تنها در صورت پرستش خدا و ايمان به يگانگى او سعادت آفرين است .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم}، معنايى باشد كه از {اوفوا الكيل . .. و لاتفسدوا ... } استفاده مى شود. در اين صورت مى توان گفت مراد از ايمان در {إن كنتم مؤمنين} ايمان به خداى يگانه و لزوم پرستش اوست. يعنى اگر به خداى يگانه ايمان داشته باشيد و تنها او را بپرستيد، عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادانگيزى متضمّن خير و صلاح شماست و اگر موحد نباشيد رعايت اين مسائل سعادت آفرين نخواهد

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 8

8 _ دين و معارف الهى ارائه كننده راه رشد و هدايت و تأمين كننده سعادت انسانهاست .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا

مراد از {سبيل الرشد} (راه هدايت) همان آيات خدا، يعنى دين و معارف الهى، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 4

4 _ سعادت و رستگارى مؤمنان در گرو جهاد و كثرت ياد خداست .

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

در برداشت فوق {فلاح} به معناى سعادت و رستگارى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 9

9 _ اسلام ، مايه خير و سعادت انسانهاست .

فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 8

8 _ ايمان ، هجرت و جهاد در راه خدا با مال و جان ، عوامل اصلى دستيابى انسان به

سعادت و تضمين كننده آن

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 1

1 _ برخوردارى انسان از مال و اولاد فراوان ، نشانه سعادتمندى و محبوبيت وى نزد خداوند نيست .

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 12،13

12 _ رستگارى و سعادت حقيقى انسان ، تنها در پرتو دستيابى به رضا و خشنودى خداوند است .

و رضون من اللّه أكبر . .. ذلك هو الفوز العظيم

بنابر اينكه {ذلك} صرفاً اشاره به {رضوان من اللّه} باشد، اين برداشت استفاده مى گردد.

13 _ برخوردارى انسان از نعمت هاى مادى و معنوى بهشت جاودان ، همان رستگارى و سعادت عظيم و بى بديل است .

جنت . .. مسكن طيبة ... و رضون من اللّه ... ذلك هو الفوز العظيم

با توجه به اينكه {ذلك} مى تواند اشاره به تمام فرازهاى پيشين باشد (جنات تجرى . .. خالدين فيها ... مساكن طبية ... جنات عدن و رضوان من اللّه)، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 6

6 _ نقش اساسى و محورى ايمان ، در مقايسه با عمل و رفتار آدمى ، در هدايت و سعادت وى

يهديهم ربهم بإيمنهم

خداوند فرمود: {كسانى را كه داراى ايمان و عمل صالح هستند به سوى بهشت هدايت خواهد كرد. } آن گاه علت و سبب هدايت را ايمان آنان ذكر فرمود ; با آنكه اينان

دو ويژگى ايمان و عمل صالح را با هم دارا هستند. اين، حكايت از آن دارد كه ايمان اصل و محور بوده و عمل در مرتبه دوم قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 47 - 9

9_ همگان ، حتى پيامبران الهى براى نيل به سعادت ، نيازمند مغفرت و رحمت الهى اند .

إلاّ تغفر لى و ترحمنى أكن من الخ_سرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 4،5

4_ خير بودن منافع حلال و تجارت هاى عادلانه و سعادت آفرينى معارف و احكام الهى ، از تعاليم شعيب ( ع ) به مردم خويش

ي_قوم . .. بقيّت الله خير لكم

5_ خير و سعادت امتها ، در ايمان و باور به معارف الهى و عمل به احكام دين است .

بقيّت الله خير لكم

برخى از مفسران مراد از {بقيّت الله} را اطاعت از خدا و برخى مقصود از آن را احكام و معارف دانسته اند. برداشت فوق، براساس اين نظريه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 9

9- انسان داراى نقشى تعيين كننده در سعادت و شقاوت خويش

لايقدرون ممّا كسبوا على شىء

اينكه در آيه آمده است: كافران توان به دست آوردن چيزى از دستاوردهاى خود را ندارند، حاكى است كه دستاورد انسان در سرنوشت وى نقش دارد و مراد از {على شىء}، به قرينه اينكه بحث از حبط عمل كافران است، مى تواند سعادت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

32 - 17

17- عقيده صحيح و عمل صالح انسان ها ، عامل تعيين كننده سعادت آنان

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا . .. ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 9

9- صبر و مقاومت ، داراى نقش اساسى در سعادت انسان و نيل به مقام والا در پيشگاه الهى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

ذكر صفت صبر و مقاومت به صورت اختصاصى از ميان ديگر اوصاف خوب و ارزشمند مؤمنان، جهت پاداش و نيل به مقام معنوى، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 8

8- نقش اساسى و محورى عمل صالح ، در دستيابى به سعادت و پاداش اخروى

من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن ... و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

برداشت فوق، به خاطر اين است كه در آغاز آيه اثربخشى عمل، مشروط به ايمان شده است (من عمل صالحاً . .. و هو مؤمن) در عين حال در پايان آيه پاداش اخروى تنها منوط به عمل دانسته شده و از ايمان سخن به ميان نيامده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 8

8- دين ، دربردارنده سعادت و حسنات دنيوى و اخروى است .

و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 11

11- تبيين همه نياز هاى انسان در سعادت و

كمال خويش ، در قلمرو تعاليم دين و آموزه هاى وحى است .

إن ه_ذا القرءان يهدى . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

نوع مفسّران برآنند كه چون قرآن، كتاب هدايت و در جهت تأمين سعادت و كمال آدمى است، بنابراين مقصود از {و كلّ شىء} همه امور مرتبط با سعادت و كمال و هدايت است، نه تمامى حقايق و پديده هاى عالم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 3

3- سعادت و شقاوت انسان نتيجه مستقيم اعمال خود او بوده و تحت تأثير عوامل اتفاقى چون شانس و اقبال نيست .

و كلّ إنس_ن ألزمن_ه ط_ئره فى عنقه

استعمال واژه {طائر} براى عمل، ممكن است از آن جهت باشد كه بينش غلط جاهلى درباره نقش طيره، شانس و اقبال در سرنوشت انسان نفى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 4 - 1

1- زكريا به هنگام پيرى مفرط و سستى استخوان ها و سپيدى مو هاى سرش از خداوند خواهان فرزند شد .

قال ربّ إنّى وهن العظم منّى واشتعل الرأس شيبًا

{عظم} به معناى استخوان است. {وهن العظم منّى}; يعنى، استخوان هايم سست شد كلمه {شيباً} تمييز و به معناى سفيدى مو است و {اشتعال}، يعنى آتش گرفتن (لسان العرب). بنابراين جمله {اشتعل} از مادّه {شعل} سفيدى دم و پيشانى اسب) مشتق باشد; در اين صورت جمله {اشتعل ...}، يعنى {موى سر سپيد شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 19

19- سعادت ، درگرو پرستش خداوند يگانه است .

و أدعوا ربّى

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

ابراهيم(ع)، رهايى از شقاوت را در گرو عبادت خداوند مى دانست; بنابراين تحصيل سعادت، با عبادت خداى يگانه ميسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 7

7- اصالت خانوادگى و نسبى ، در سعادت و كمال فرزندان نقش مؤثرى دارد .

من ذرّيّة ءادم . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

مطرح شدن پيامبران الهى در طول يك سلسله و ذريّه هاى مشخص نشان از نقش نسب و خانواده در كمال فرزندان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 4

4- عبادت و اطاعت خداى يگانه ، تنها راه عزّت و سعادت

واتّخذوا من دون اللّه . .. لهم عزًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 18

18 - انسان ، براى رهايى از خطا ها و رسيدن به خوشبختى ، نيازمند رهنمود هاى الهى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 3،4

3 - تعظيم و بزرگداشت حدود و مقرارت الهى و رعايت حريم آنها ، مايه خير و سعادت و خوشبختى براى اهل ايمان

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

ضمير {هو}در {فهو خير له} به {تعظيم} (مصدر {يعظّم}) بازمى گردد; يعنى، {فالتعظيم خير له عند ربّه}.

4 - احكام و مقررات الهى ، در راستاى خير و سعادت انسان

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - نور - 24 - 54 - 7

7 - اطاعت و فرمان برى از پيامبراسلام ( ص ) ، موجب هدايت و نيل به سعادت و كمال مطلوب است .

أطيعوا الرسول . .. فإن تولّوا فإنّما عليه ما حمّل

مقصود از هدايت در آيه شريفه، راه يابى و هدايت عمومى نيست; زيرا چنين هدايتى بدون اطاعت انسان ها نيز توسط پيامبران حاصل بود; بلكه مقصود، ايصال به مطلوب و دست يافتن به كمال و سعادت است كه بدون عمل به مقتضيات دين حاصل نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 7

7 _ پيامبران ، ارائه دهنده راه و روش زندگى سعادتمندانه

ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 19

19 _ نقش مثبت و سازنده صلاح و نيكى همسر و فرزندان ، در سرنوشت و سعادت انسان

ربّناهب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إمامًا

دعا براى همسر و فرزندان و مقدم داشتن آنان بر خود به هنگام دعا كردن، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 6

6 _ صبر و شكيبايى ، رمز سعادت و داراى جايگاهى ويژه در ميان مجموعه ارزش هاى الهى

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق از آن جا است كه خداوند پس از برشمردن بيش از ده صفت ارزشمند براى عبادالرحمان، هيچ كدام آنها را سبب برخوردار شدن ايشان

از نعمت هاى بهشت جاودان نمى داند و بلكه صبر و شكيبايى را علت آن مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 3

3 - برخوردارى از حكمت و معرفت و قرار گرفتن در زمره صالحان ، اوج كمال و سعادت انسان

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

با توجه به اين كه حضرت ابراهيم(ع)، به عنوان بزرگ ترين آرمان هاى ارزشى، اين دو را از درگاه خدا تمنا كرده است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 10

10 - سعادت انسان ها تنها در گرو ايمان به خدا و پيروى از آيات الهى است .

لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءاي_تك و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 79 - 12،13

12 - قدرت و ثروت ، ملاك ارزش و معيار اصلى بهره مندى و خوشبختى در نگاه دنياطلبان قوم قارون

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون إنّه لذو حظّ عظيم

13 - قدرت و ثروت در نگاه مؤمنان آخرت جو ، ملاك ارزش و معيار اصلى بهره مندى و خوشبختى نيست .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون إنّه لذو حظّ عظيم

تعبير {قال الذين يريدون الحياة الدنيا} مى رساند كه اين گفته، تنها مربوط به دنياطلبان سست ايمان است; نه مؤمنان آخرت جو.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 29

29 - سعادت جوامع ،

در گرو ايمان به انبيا و پيروى از آنها است و نه داشتن قدرت مادى

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين . .. و جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 5

5 - عقيده و عمل آدمى ، در سعادت و شقاوت وى نقش اساسى دارد .

يومئذ يصّدّعون . من كفر فعليه كفره و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 8

8 - انسان ها ، در سعادت و شقاوت نهايى خود ، نقش اساسى دارند .

ليسئل الص_دقين عن صدقهم و أعدّ للك_فرين عذابًا أليمًا

از آن جايى كه بازگشت پرسش از {صادقين}(مؤمنان) درباره صداقت شان، به پاداش دهى است، معلوم مى شود كه صداقت _ كه امرى اكتسابى است _ و نيز متصف شدن به كفر _ كه امرى انتخابى است _ در گرفتن پاداش و يا عذاب شدن، نقش دارد و اين، همانا نقش انسان ها را در سعادت آفرينى و يا كسب شقاوت، بازگو مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 18

18 - نقش ممتاز صبر و شكيبايى ، در سعادت و بهره مندى انسان از پاداش هاى الهى و مقامات معنوى

إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 6

6 - سرمايه عمر و بهره از خانواده ، سرمايه كمال و سعادت آدمى است .

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و

أهليهم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 6

6 - سعادتمندى و يا تيره بختى انسان ها در دنيا و آخرت ، در گرو اعمال و كردار خود آنان است .

اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه بعد _ كه درباره سرنوشت هلاكت بار كافران در دنيا و آخرت سخن گفته است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 6

6 - نياز بشر در سعادت خود ، به چيزهايى غير از برخوردارى مادى و دانش اقتصادى

ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة . .. فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 6

6 - نياز انسان به هدايت الهى در رسيدن به سعادت و خوشبختى

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

از اين كه كافران رسيدن به مقام متقين (سعادتمندان) را منوط به هدايت الهى مى دانند، مطلب ياد شده را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 10

10 - تقوا و احسان ، دو عنصر سعادت آفرين و رهايى بخش از عذاب الهى

من قبل أن يأتيكم العذاب . .. لكنت من المتّقين ... فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 13

13 - صرف مكنت و پيشرفت اقتصادى و برخوردارى از تمدن نيرومند ، ملاك

رستگارى و عامل سعادت نيست .

كانوا أكثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فى الأرض فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 8

8 - ياد خدا ، راهبر آدمى به سعادت و هدايت واقعى است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. ليصدّونهم عن السبيل و يحسبون أنّهم مهتدون

ذكر {يحسبون أنّهم مهتدون} تعريضى به آن دارد كه خداگريزان از هدايت به دورند. در نتيجه به قرينه مقابله استفاده مى شود كه يادكنندگان خدا به هدايت دست مى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 9

9 - عبوديت و بندگى انسان به درگاه پروردگارِ يگانه ، تنها راه مستقيم و طريق رستگارى است .

فاعبدوه ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 4،6

4 - حق پذيرى ، تنها رمز سعادت و رهايى انسان از فرجام شوم اخروى

لقد جئن_كم بالحقّ و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

تكرار لفظ {حقّ} و اكتفا نكردن به ضمير، مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه تنها حق پذيرى، مى تواند تعيين كننده سر نوشت انسان باشد.

6 - پذيرش پيام حق رسولان الهى ، مايه سعادت انسان و رهايى از عذاب دوزخ است ; نه التجا به فرشتگان در قيامت .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك قال إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

اين آيه شريفه در حقيقت مكمل آيه قبل و بيانگر فلسفه عدم پذيرش التجاى مجرمان به فرشتگان خازن دوزخ است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 11

11 - عمل انسان ، تنها محور سعادت و شقاوت وى

كلّ امرى بما كسب رهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 35 - 4

4 - اعتقاد به فلاح و سعادت خويش به اتكال انجام بخش اندك از اعمال نيك ، باورى واهى *

و أعطى قليلاً و أكدى . أعنده علم الغيب فهو يرى

از ارتباط {أعنده. ..} با آيات پيشين مى توان چنين بيان نمود كه: دنيامداران با اعطاى مالى اندك، خويش را فلاح يافته مى انگاشتند و خداوند با نفى علم غيب از آنان، اين انديشه را تخطئه مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 10

10 - قوم ثمود ، مدعى ارزش خواهى و سعادت جويى ، در تكذيب پيامبرى صالح ( ع )

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

قوم ثمود با گفتن {إنّا إذًا. ..}، در حقيقت مدعى بودند كه ما اكنون در گمراهى و شقاوت نيستيم و چنانچه از صالح(ع) پيروى كنيم، گمراه و تيره بخت خواهيم شد و ما گمراهى و تيره بختى را براى خويش نمى پسنديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 3

3 - صرف انتساب به خداوند

و يا پيوند خويشاوندى با پيامبران ، موجب نجات و سعادت انسان نمى شود .

ءال لوط نجّين_هم . .. كذلك نجزى من شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 3

3 - ياد هميشگى خدا ، تضمين كننده سعادت انسان

لاتلهكم أمولكم . .. عن ذكر اللّه و من يفعل ذلك فأُول_ئك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 13

13 - سعادت و كاميابى انسان ، در گرو ايمان و عمل صالح است .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 10،11

10 - انفاق ، موجب خير و سعادت بشر

أنفقوا خيرًا لأنفسكم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {خيراً} خبر براى فعل محذوف {يكن} باشد. در اين صورت تقدير كلام چنين مى شود: {فأنفقوا إن تنفقوا يكن خيراً لأنفسكم}.

11 - توصيه خداوند ، به انجام كارهايى كه موجب خير و سعادت بشر است .

خيرًا لأنفسكم

طبق نظر برخى از مفسران و اديبان (مانند زمخشرى و سيبويه)، نصب {خيراً} به خاطر {مفعولٌ به} بودن آن براى فعل محذوف (مانند {اتوا} و يا {افعلوا}) است; يعنى، {و اتوا خيراً لأنفسكم و افعلوا ما هو خير لها و انفع}.

عوامل سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 30

30 _ سعادت اخروى ، مشروط به پرهيزگارى

و الاخرة خير لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 5

5 _ تقوا و در انديشه معاد بودن، راه رسيدن به زندگى برتر و نيكو در آخرت

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 5

5 _ نقش اعمال خود انسان در زيانكارى و سعادتمندى اخروى وى

الذين خسروا أنفسهم بما كانوا بأيتنا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 21

21 _ آيين يهود شامل دستورهايى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الأخرة . .. للذين يتقون و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 24

24 _ تقوا ، وسيله رسيدن به سعادت هاى اخروى است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 3

3 _ دستيابى به سعادت اخروى ، در گرو دستگيرى و هدايت مستمر و دايم خداوند است .

يهديهم ربهم بإيمنهم تجرى من تحتهم الأنهر فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 5

5_ رهبران جوامع بشرى ، نقشى به

سزا در سعادت و يا شقاوت اخروى آنان دارند .

فاتبعوا أمر فرعون . .. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 11

11_ قرآن هر آنچه را مردم براى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت بدان نيازمندند ، به روشنى بيان كرده است .

و ل_كن . .. تفصيل كل شىء

توصيف قرآن به {هدًى} و {رحمة} پس از {و ل_كن . .. تفصيل كل شىء} مى رساند كه مراد از {هر چيز} مسائل هدايتى و هر آنچه رحمت آفرين و مايه سعادت بشر مى باشد ، در آن بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 3،4

3_ تأثير ايمان در سعادت دنيا و آخرت آدمى ، در گرو همراهى آن با اعمال صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

4_ اعمال صالح بدون ايمان ، تضمين كننده سعادت دنيا و آخرت نيست .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 10

10- همراهى ايمان و عمل صالح ، تضمين كننده سعادت اخروى انسان است .

الذين كفروا بربّهم أعم_لهم . .. لايقدرون ممّا كسبوا على شىء

خداوند در اين آيه كفر را، كه عقيده فاسدى است، موجب حبط عمل صالح دانسته و نتيجه اش شقاوت آلود بودن آخرت آدمى است. از اين جا به دست مى آيد كه عقيده درست، به اضافه عمل صالح، سعادت اخروى را تضمين مى كند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 5

5- سرنوشت انسان و سعادت و شقاوت وى در روز قيامت بسته به چگونگى رفتار او در دنياست .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 4

4- تقوا ، پيامددار فرجامى سعادتمند همراه با سلامتى و امنيت كامل در آخرت

إن المتقين فى جنّ_ت . .. ادخلوها بسل_م ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 13،16

13- عقيده و عمل انسان ، داراى نقشى تعيين كننده در سعادت دنيوى و اخروى او

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

{اتقوا} دلالت بر عمل خوب و پسنديده مى كند و {اذعان به خير محض بودن قرآن} مشعر به عقيده خوب دارد كه مجموعاً موجب دريافت حسنه دنيوى و اخروى مى شوند.

16- تقوا و احسان ، پيامددار سعادت دنيوى و اخروى

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة . .. و لنعم دار المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 4

4- اراده و تلاش خود انسان در سعادت و شقاوت اخروى وى نقش تعيين كننده دارد .

من كان يريد العاجلة . .. جعلنا له جهنّم ... و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 4

4 - پرداخت زكات ، فقط بايد براى جلب رضاى خدا و دستيابى به سعادت اخروى

باشد .

و الذين يؤتون . .. و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 8

8 _ رستگارى اخروى مردمان ، وامدار چگونگى سير و سلوك آنها در دنيا

ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 3

3 - توأم بودن ايمان و عمل صالح ، از عوامل دستيابى به سعادت اخروى است .

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فهم فى روضة يحبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 10

10 - رويكرد تمام عيار به دين اسلام و قبول آن ، عامل نجات و سعادت انسان در قيامت است .

فأقم وجهك للدين . .. من قبل أن يأتى يوم لا مردّ له من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 3،7

3 - عمل صالح ، زمينه تأمين سعادت اخروى است .

و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

7 - براى سعادت اخروى ، ايمانِ همراه با عمل صالح ، لازم است .

و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

از مقابله {من كفر} با {و من عمل صالحاً} استفاده مى شود كه {من آمن} در آن تضمين شده است. و ذكر نشدن {من آمن} به خاطر تلازم قطعى آن با {عمل صالح} است و بدون آن، عمل صالح، اثرى نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 3

3 - ايمان توأم با عمل صالح

، شرط ثمربخشى آن دو ، در سعادت اخروى انسان است .

ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 7،8

7 - انسان ، در خوبى و يا بدى وضعيت اخروى خويش ، نقش اساسى دارد .

فذوقوا بما نسيتم . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

8 - عقيده و عمل ، سازنده آخرت انسان است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 8،9

8 - خود انسان در سعادت اخروى اش داراى نقشى تعيين كننده است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين جزاء بما كانوا يعملون

9 - خداوند ، انسان ها را به روى آوردن به انجام دادن عمل شايسته ، جهت نيل به سعادت اخروى تشويق كرده است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم . .. جزاء بما كانوا يعملون

اعلام مخفى بودن پاداش مؤمنان و وصف ناپذير بودنش برانگيزاننده انسان ها، جهت دستيابى به آن پاداش است و يادآورى جزاى عمل، مزيد بر تشويق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 9

9 - عقيده و عمل صالح ، در كسب سعادت اخروى نقشى تعيين كننده دارد .

أمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم جنّت المأوى . ..بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 4

4 - انسان ها ، نقشى تعيين كننده در تأمين سعادت

اخروى خود دارند .

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

{جزا}، پاداش در مقابل عمل است كه به اضافه {مغفرت} و {رزق كريم} حكايت از سعادت مى كند. گفتنى كه نسبت ايمان و عمل صالح به انسان ها، حكايت از نقش آنها در حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 2

2 - بى اثر بودن عبادت غيرخدا ، براى سعادت انسان در آخرت

قالوا ضلّوا عنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 6

6 - عملكرد دنيوى آدميان ، ملاك اصلى سعادت و شقاوت اخروى ايشان

إنّما تجزون ما كنتم تعملون . .. هني_ًا بما كنتم تعملون

واژه {كنتم} (با فعل ماضى) اشاره به جهان گذشته (دنيا) دارد و تصريح به اعمال دنيوى، مى رساند كه تأثير اصلى در سعادت و شقاوت عمل آدمى، در دنيا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 6

6 - تأكيد بهشتيان ، به نقش عملكرد دنيوى آنان در سعادت اخروى ايشان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 9

9 - نيك بختى يا بدبختى انسان پس از مرگ ، در گرو اعمال خوب يا بد او است .

و لن يؤخّر اللّه . .. و اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 14

14 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست

آوردن كاميابى اخروى و بهشت جاويدان

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 28 - 2

2 - كارساز نبودن ثروت من هاى ايمان ، در سعادت اخروى بشر

ما أغنى عنّى ماليه

عوامل سعادت اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 3

3- صبرپيشگى و توكل بر خداوند ، از جمله شرايط و عوامل سعادت دنيوى و اخروى مهاجران راه خدا

و الذين هاجروا فى الله . .. لنبوّئنّهم فى الدنيا ... و لأجر الأخرة أكبر ... الذي

عوامل سعادت خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 11

11 _ تأثير مثبت و سازنده دعاى همسران در حق يكديگر و در سرنوشت و سعادتشان

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

دعاى عباد الرحمان در حق همسران و فرزندانشان، حاكى از تأثير مثبت دعا در سرنوشت همسر و فرزند است; زيرا اگر دعا مؤثر نبود، خداوند به آن توصيه نمى فرمود.

عوامل سعادت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 21

21 _ آيين يهود شامل دستورهايى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الأخرة . .. للذين يتقون و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 11

11_ قرآن هر آنچه را مردم براى رسيدن به سعادت

دنيا و آخرت بدان نيازمندند ، به روشنى بيان كرده است .

و ل_كن . .. تفصيل كل شىء

توصيف قرآن به {هدًى} و {رحمة} پس از {و ل_كن . .. تفصيل كل شىء} مى رساند كه مراد از {هر چيز} مسائل هدايتى و هر آنچه رحمت آفرين و مايه سعادت بشر مى باشد ، در آن بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 3

3_ تأثير ايمان در سعادت دنيا و آخرت آدمى ، در گرو همراهى آن با اعمال صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 7،13،16

7- دين ، در پى سعادت دنيوى مردم

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

13- عقيده و عمل انسان ، داراى نقشى تعيين كننده در سعادت دنيوى و اخروى او

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

{اتقوا} دلالت بر عمل خوب و پسنديده مى كند و {اذعان به خير محض بودن قرآن} مشعر به عقيده خوب دارد كه مجموعاً موجب دريافت حسنه دنيوى و اخروى مى شوند.

16- تقوا و احسان ، پيامددار سعادت دنيوى و اخروى

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة . .. و لنعم دار المتّقين

عوامل سعادت دنيوى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 3

3- صبرپيشگى و توكل بر خداوند ، از جمله شرايط و عوامل سعادت دنيوى و اخروى مهاجران راه خدا

و الذين هاجروا فى الله . ..

لنبوّئنّهم فى الدنيا ... و لأجر الأخرة أكبر ... الذي

عوامل سعادت عابدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 1

1- معارف قرآن ، براى هدايت و سعادت قوم عبادتگر خدا ، كافى و بسنده است .

إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به قرآن و مجموعه مطالب اين سوره باشد. و {بلاغ} به معناى كفايت باشد (لسان العرب).

عوامل سعادت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 12

12 _ تأثير مثبت و سازنده دعاى پدر و مادر ، در حق فرزندان خود و در سرنوشت و سعادت آنان

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 12

12 - تأثير مثبت و سازنده برخوردارى پدر و مادر از نعمت هاى الهى در سعادت و سرنوشت فرزندان

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك . .. و على ولدىّ

شكر و سپاس حضرت سليمان(ع) به خاطر برخوردار بودن پدر و مادرش از نعمت هاى الهى، گوياى اين حقيقت است كه اين برخوردارى در سعادت و سرنوشت او مؤثر بوده است.

عوامل سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 8

8 - صلاح و سعادت مؤمنان ، در پرتو پيروى از پيامبر ( ص ) ( رهبرى الهى )

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

مفهوم آيه شريفه ايمن ماندن جامعه از مشقت ها و صدمات

در صورت عدم تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص) است و امنيت جامعه مايه صلاح و سعادت آن است.

عوامل محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 3،5،6

3 _ اقوام پيامبران گذشته ، با تكذيب آيات و نشانه هاى الهى ، سرمايه سعادت خويش را از كف دادند .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

5 _ تكذيب آيات الهى ، در پى دارنده خسران و بر باد رفتن سرمايه سعادت انسان است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

6 _ تكذيب قرآن ، مايه خسران و از دست دادن سرمايه سعادت است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

عوامل محروميت از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 4

4 - دست يازيدن به آلودگى هاى جنسى ، برخاسته از ضعف ايمان و مايه محروم شدن از سعادت اخروى است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

عوامل مؤثر در سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 8

8 - انسان ها ، در سعادت خويش ، نقش اساسى دارند .

و من يطع اللّه و رسوله فقد فاز

عوامل مؤثر در سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 9

9 - انسان ها ، در تعيين سرنوشت خود و سعادت اخروى شان ، نقش دارند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و

الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت . .. أجرًا ع

عوامل مؤثر در سعادت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 6

6 - نقش تعيين كننده امت ها ، در سرنوشت و سعادت و شقاوت خويش

إذ أبق إلى الفلك . .. و أرسلن_ه ... ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

برداشت ياد شده از آن جا است كه قوم يونس، به علت ايمان نياوردن به يونس(ع) مستوجب عذاب الهى شدند; ولى آنان پس از مأموريت مجدد آن حضرت، به او ايمان آوردند و در سايه آن، به مواهب دنياى دست يافتند.

عوامل مؤثر در سعادت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 9

9- صلاح و شايستگى پدر ، داراى نقش مؤثِّر در سعادت و نيك بختى فرزندان است .

كان أبوهما ص_لحًا فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما

قانونمندى سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 10

10 _ قانونمندى و يكسانى راههاى كمال و سعادت يا انحطاط و شقاوت آدميان، در گذشته و آينده تاريخ

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

از امر به تدبر در تاريخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن معلوم مى شود كه عوامل سعادت و شقاوت در طول تاريخ يكسان است.

قانونمندى سعادت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 16

16- قانونمندى و يكسانى راه هاى كمال و سعادت آدميان و نيز انحطاط آنها ، در طول تاريخ

فسيروا

فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

از اينكه با فعلهاى امر {سيروا} و {انظروا} مردم دعوت به سير و مطالعه شده اند تا آنان به اين وسيله عبرت بگيرند، حكايت از اين دارد كه قوانين يكسانى بر روند امور جارى است.

گرايش به سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 7

7 _ آدمى ، همواره در پى خير و سعادت خويش است .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

كافران از آن جهت عمر طولانى در دنيا را مى پسندند كه آن را براى خويش امرى خير و نيكو مى پندارند. بنابراين در پى سعادت خويشند ; گر چه مصداق واقعى آن را تشخيص نداده اند.

محرومان از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 12

12 _ ستمگران، از سعادت و رستگارى محروم هستند.

إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 3

3 _ اقوام پيامبران گذشته ، با تكذيب آيات و نشانه هاى الهى ، سرمايه سعادت خويش را از كف دادند .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

محرومان از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 17

17 _

فريب در برابر بهره هاى دنيوى ، موجب محروميّت از سعادت و نجات اخروى

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز و ما الحيوة الدّنيآ الّا متاع الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 5

5 _ تمامى راه هاى سعادت به روى كافران ظالم بسته است .

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 8

8 _ علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون

مراد از ضمير در {آتيناهم} به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مى تواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا.

مدعيان سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 1،7،9،13

1 - يهود ، سراى آخرت و نعمت هاى آن را ويژه خويش مى پندارند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة

تقديم {لكم} بر {الدار الأخرة} مفيد حصر و اختصاص است و {خالصة} - كه حال براى {الدار} مى باشد - بر اين انحصار و اختصاص تأكيد مى كند; زيرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

9 -

آنان كه به بهشتى بودن خويش اطمينان دارند ، از مرگ استقبال كرده و در تمناى آن هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

13 - اهل بهشت دانستن فرد يا طايفه اى خاص بدون داشتن برهان ، باورى است باطل .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

ملاك سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 7

7_ { عن عبدالله بن سلام مولى رسول الله ( ص ) انه قال : سألت رسول الله ( ص ) فقلت : . . . فأولاد المشركين فى الجنة أم فى النار ؟ فقال : . . . انه إذا كان يوم القيامة . . . فيأمرالله عزوجل ناراً . . . ثم يأمرالله تبارك و تعالى أطفال المشركين أن يلقوا أنفسهم فى تلك النار فمن سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون سعيداً ألقى نفسه فيها . . . و من سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون شقياً إمتنع فلم يلق نفسه فى النار . . . و ذلك قول الله عزوجل : { فمنهم شقىّ و سعيد } . . . ;

از عبدالله بن سلام نقل شده است كه گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم: . .. آيا فرزندان مشركان [كه در كودكى مرده اند] بهشتى هستند يا جهنمى؟ فرمود: ... هنگامى كه قيامت فرا رسد ... خداوند به آتش فرمان حضور مى دهد ... سپس به كودكان مشركان دستور مى دهد تا خود را در آن آتش درافكنند. پس هر كدام از آن كودكان كه در علم خداى عزوجل سعادتمنديش رقم خورده است

خود را در آن آتش مى افكند ... و آنان كه در علم خداى عزوجل برايشان شقاوتمندى رقم خورده، از پذيرش فرمان خدا امتناع نموده و خود را در آتش نمى اندازند ... و اين سخن خداوند عزوجل است كه فرمود: فمنهم شقى و سعيد }...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 9

9 - ملاك سعادت مندى و ارزشِ شخص ، در نزد خداوند ، بهره مند بودن از امكانات دنيوى نيست .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غليظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 15

15 - صرف مكنت و پيشرفت اقتصادى و برخوردارى از تمدن نيرومند ، ملاك رستگارى و عامل سعادت نيست .

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا فى الأرض فأخذهم اللّه بذنوبهم و ما كان لهم من

ملاكهاى سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 8

8 - نزديكى و دورى از قرآن ، معيارى براى تعيين ارزش انسان ها و سعادت مندى آنان

ثمّ أورثنا الكت_ب . .. فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

منشأ سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) رسولى در جهت خير و سعادت مردم ، نه منشأ شرور

و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك . .. و ارسلناك للنّاس رسولا

جمله {و ارسلناك للناس} (تو پيامبرى سودمند برى مردم هستى)، در رد پندار كسانى است كه وى

را منشأ شرور معرفى مى كردند: {يقولوا هذه من عندك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 2

2 _ سعادت دنيا و آخرت ، تنها در نزد خدا و به دست اوست .

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 7

7 - وضع قوانين و مقرارت سعادتبخش از سوى خداوند ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى او است .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 2

2 - مؤمن آل فرعون قومش را از نقش نداشتن معبود هاى ادعايى در سعادت دنيوى و اخروى و نيز بى ثمر بودن عبادت آنها آگاه ساخت .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 4

4- سعادت واقعى ، تنها در پرتو رهايى از دوزخ و ره يابى به بهشت ميسّر است .

و وق_هم عذاب الجحيم . .. ذلك هو الفوز العظيم

منشأ سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 10

10- عمل مستمر خود انسان ، منشأ برخوردارى وى از فضل الهى و نيل به مقام معنوى و سعادت اخروى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

منشأ سعادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 32 - 6

6- عنايات خداوند به عيسى ( ع ) ، او را فردى حق پذير ، خوش بخت و نرم خو ساخته بود .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

موارد سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 17

17 _ دستيابى انسان به رضايت الهى و زندگى جاودان بهشتى ، رستگارى بزرگ و سعادت حقيقى است .

رضى اللّه عنهم . .. جنت ... خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

موانع سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 18

18 _ شيطان ، خطرى در كمين انسان

و انّى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 11

11 _ مهلت خداوند به كافران ، زمينه ساز دورى آنان از خير و سعادت با ارتكاب اعمال ناروا

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

{اثم}، در لغت به اعمالى گفته مى شود كه آدمى را از خير و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 7،9،10

7 _ افترا به خداوند و تكذيب آيات الهى، مانع سعادت و رستگارى است.

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

9 _ بدعت در دين، از بزرگترين ظلمها و مانع سعادت و رستگارى است.

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

10 _ شرك

به خدا، بزرگترين ظلم و مانع سعادت و رستگارى است.

و إننى برىء مما تشركون . .. و من أظلم ممن افترى ... إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 4

4 _ ابليس ناتوان از مسدود كردن تمامى راههاى نجات و سعادت آدميان *

ثم لأتينهم . .. و لاتجد أكثرهم شكرين

نام نبردن از تمامى جهات، همانند فوق و تحت، مى تواند اشاره به اين باشد كه ابليس نمى تواند بر تمامى راههاى سعادت مسلط باشد و آنها را بر آدميان سد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 77 - 1

1 - بت و بت پرستى ، دشمن انديشه ، سعادت و تكامل انسان در ديدگاه حضرت ابراهيم ( ع )

فإنّهم عدوٌّ لى

ضمير {هم} در {فإنّهم} به {أصنام} بازمى گردد.

موانع سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 1

1 - انسان ، در معرض از دست دادن سعادت اخروى خويش به خاطر وابستگى به دنيا و متاع آن

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

آيه بالا در ادامه آيات پيشين و بيانگر پاسخى ديگر به مشركان است; يعنى، همانانى كه به خاطر دلبستگى زياد به جان و مال و مرز و بوم خويش، به پيامبر(ص) مى گفتند: اگر با تو همراه شويم و از هدايت الهى پيروى كنيم، مشركان عرب ما را از سرزمين مان (مكه) خواهند ربود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 2

2 - برترى جويى و فسادانگيزى در زمين ، مانع دستيابى انسان به سراى آخرت

تلك الدار الأخرة نجعلها للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 29 - 2،5

2 - كارساز نبودن قدرت من هاى ايمان ، در سعادت اخروى بشر

هلك عنّى سلط_نيه

5 - قدرت و توانمندى بدون ايمان و مصرف آن در مسير سعادت اخروى ، مايه حسرت و تأسف در قيامت

هلك عنّى سلط_نيه

موانع سعادت اخروى قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 4

4 - دلبستگى شديد قارون به اندوخته هاى خويش ، مانع از خرج كردن آنها در راه رضاى خدا و تأمين سعادت اخروى خويش بود .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

موانع سعادت اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 12

12- اصحاب كهف ، ارتداد و پذيرش دوباره شرك را ، گناهى بزرگ و مانع سعادت جاودان خود مى دانستند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

نشانه هاى سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 2

2 _ برخوردارى انسان از مال و اولاد فراوان ، نشانه سعادتمندى و محبوبيت وى نزد خدا نيست .

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 9

9- بهره مندى از دنيا و شُكوه آن

، نشانه سعادتمندى نيست .

أىّ الفريقين خير مقامًا . .. و كم أهلكنا قبلهم من قرن

قرآن در پاسخ به كافرانى كه مال و منال خود را به رخ مسلمانان كشيده و آن را نشانه برترى خود قلمداد مى كردند; به نابود شدن جوامع و تمدن ها اشاره مى كند، تا با بيان فناپذيرى دنيا و امكانات آن، پندار سعادتمندى به صرف بهره مندى از دنيا را تخطئه كند.

نشانه هاى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 12

12- در دست راست داشتن نامه عمل در قيامت ، نشانه سعادت و نيك فرجامى است .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم و لايظلمون فتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

نشانه هاى سعادت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 2

2 - مى گسارى بهشتيان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده ، جلوه اى از خوشبختى آنان است .

إنّ للمتّقين مفازًا . .. و كأسًا دهاقًا

نشانه هاى محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 6

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين

شركاؤكم

يأس يهود از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 1،4

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

سعادت اخروى

آثار اطمينان به سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 9

9 - آنان كه به بهشتى بودن خويش اطمينان دارند ، از مرگ استقبال كرده و در تمناى آن هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

ادعاى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 10

10 - ادعاى بهشتى بودن ، على رغم ارتكاب گناه ، ادعايى ظالمانه است .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و اللّه عليم بالظلمين

علت ستمگر خواندن يهود، علاوه بر گنهكار بودنشان، مى تواند به خاطر ادعاى نارواى آنان نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 10

10 - هواپرستى ، حسد ، نژادپرستى ، خود بزرگ بينى و خويشتن را بدون هيچ دليل اهل بهشت پنداشتن ، از مصاديق فسق است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

ارزش سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 7

7 - برگزيدن زندگى

دنيوى به بهاى از دست دادن سعادت اخروى ، عملى نابخردانه است .

و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة الدنيا. .. أفلاتعقلون

اهميت سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 6

6_ برنامه ها و قوانينى رشيد و بالنده اند كه مايه سعادت اخروى آدميان و باعث نجات آنان از آتش دوزخ باشند .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

تلاش براى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 4

4 - دنيا ، عرصه مسابقه و تلاش براى كسب سعادت اخروى ( بهشت پهناور ) است ; نه ميدان بازى ، آرايش ، فخرفروشى و فزون خواهى .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

توفيق سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 3

3_ نيل به سعادت و خوشبختى در قيامت ، به توفيق الهى است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة

مجهول آوردن فعل {سُعدوا} و آمدن فعل {شقوا} به صورت معلوم ، بيانگر اين نكته است كه: تيره بختان به اختيار خويش اسباب شقاوت را بر خود فراهم مى آورند و سعادتمندان در اختيار اسباب سعادت ، توفيق الهى را به همراه دارند.

حتميت سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 4

4 - دستيابى ره يافتگان به سعادت اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير از سوى خداوند

وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

قيد {هو لاقيه} بيانگر

آن است كه خدا هرگز از وعده اى كه به هدايت يافتگان داده است، تخلف نخواهد كرد.

درخواست سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 12

12- دعا براى فرزندان و توجه به سرنوشت اخروى و ديانت و سعادت آنان ، امرى مهم و ارزشمند است .

و إذ قال إبرهيم ربّ . .. اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام

دعوت به سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 3

3_ پيامبر ( ص ) فراخوان مردم به ايمان و ترك كفر براى دستيابى به رحمت و سعادت دنيا و آخرت

يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة

{ال} در {الحسنة} عهد ذهنى است و اشاره به نويدهايى دارد كه پيامبر(ص) به اهل ايمان ابلاغ مى كرد و به قرينه مقابله آن با {السيئة} دورى از عذاب دنيا و آخرت و رسيدن به آسايش و سعادت در دنيا و آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 11

11 _ تلاش براى سوق دادن انسان ها به بهشت و نجات آنان از ابتلاى به آتش جهنم ، از هدف هاى پيامبران الهى

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

زمينه سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 3

3 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو ايمان و تقواست .

وصينا . .. من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 5

5 _ سعادتمندى و يا تيره بختى اخروى انسان در گرو كردار دنيوى اوست.

اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 4،6

4 _ موسى ( ع ) به دليل بازگشت خود و همراهانش به سوى خدا ، همگان را شايسته برخوردار شدن از حيات نيكوى دنيا و سعادت آخرت دانست .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جمله {إنا هدنا إليك} تعليل براى {و اكتب لنا . .. } است. يعنى چون به سوى تو بازگشتيم، اين تقاضا و انتظار _ كه زمينه و مقدمه آن را فراهم كرده ايم _ گزاف نيست.

6 _ آمرزش گناهان ، زمينه ساز نيل به سعادت دنيا و آخرت است .

و أنت خير الغفرين. و اكتب لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 16 - 2

2_ سعادت اخروى ، در گرو دل نبستن به دنيا و جاذبه هاى آن است .

من كان يريد الحي_وة الدنيا . .. أُول_ئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 14

14_ رعايت تقوا و پرهيز از شرك و مخالفت با انبيا ، وسيله نيل به سعادت اخروى است .

و لدار الأخرة خير للذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 5

5 - سعادت اخروى ، در

گرو پذيرش ايمان و پيروى از هدايت الهى

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ما أوتيتم ... و ما عند اللّه خير و أبقى

آيه بالا دربردارنده هشدار الهى به مشركان است كه از پيروى هدايت الهى سرباززده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 67 - 2

2 - رستگارى و سعادت اخروى ، در گرو توبه ، ايمان و عمل صالح

فأمّا من تاب و ءامن و عمل ص_لحًا فعسى أن يكون من المفلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 3،16

3 - مال و ثروت ، وسيله دستيابى به سعادت اخروى است .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

16 - احسان و بخشش ، مظهر آخرت خواهى و بهترين وسيله براى دستيابى به سعادت اخروى است .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة . .. و أحسن

توصيه شدن قارون به احسان _ پس از سفارش شدنش به آخرت خواهى _ گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 14

14 - دستيابى به سعادت و پاداش هاى اخروى ، در گرو صبر و شكيبايى است .

ويلكم ثواب اللّه خير . .. و لايلقّيها إلاّالص_برون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 4

4 - لزوم پرهيز از هر نوع برترى جويى و فسادگرى براى نيل به سعادت اخروى

تلك الدار الأخرة نجعلها للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا

واژه {علوًّا} و نيز {فساداً} در اصطلاح نكره در

سياق نفى و مفيد عموم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 9

9 - تشويق و ترغيب خداوند به بهره گرفتن درست تر و هر چه بيشتر از سرمايه عمر خود و خانواده ، در جهت كمالات معنوى و سعادت اخروى

الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة ألا ذلك هو الخسران المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 6

6 - سعادت و نيك بختى انسان در عرصه دنيا و آخرت ، در گرو اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت و توبه و روى كرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت . .. لهم البشرى

مقصود از بشارت در آيه شريفه، بشارت به بهشت و سعادت بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 4

4 - دنيا ، عرصه مسابقه و تلاش براى كسب سعادت اخروى ( بهشت پهناور ) است ; نه ميدان بازى ، آرايش ، فخرفروشى و فزون خواهى .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 17

17 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن سعادت اخروى و بهشت جاودانه

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت. .. خ_لدين فيها أبدًا

سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 1

1 _ گمان دستيابى به سعادت اخروى و بهشت

، به صرف داشتن ايمان ، پندارى باطل است .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 3

3 _ تلاش براى دستيابى به ثروت و امكانات مادى با حفظ تقوا ، آسيبى به سعادت اخروى نمى رساند .

لا يغرّنك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد . .. لكن الّذين اتّقوا

{لكن}، براى استدراك توهمى است كه از آيات قبل به ذهن مى رسد، و آن اينكه تلاش كافران براى به دست آوردن امكانات مادى، موجب جهنمى شدن آنهاست ; كلمه {لكن}، اين توهم را از بين برده و بيان مى دارد كه در صورت تقوا، كسب و ثروت ضررى به سعادت انسان وارد نمى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 29

29 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول و مراجعه به آنها در حل كشمكشها *

اطيعوا اللّه . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بدان احتمال كه جمله {ذلك خير} مربوط به دنيا و جمله {احسن تاويلا} مربوط به آخرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 2،7

2 _ سعادت دنيا و آخرت ، تنها در نزد خدا و به دست اوست .

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

7 _ جمع بين دنيا و آخرت و دستيابى به سعادت هر دو جهان امرى ممكن در ديدگاه اسلام و قرآن

فعند اللّه ثواب الدنيا و

الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 2

2 _ پيامبران الهى در انديشه رساندن امت خويش به حياتى زيبنده و نيكو در دنيا و سعادت و نيكبختى در آخرت

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 10

10 - قيامت ، صحنه بروز و ظهور سعادت واقعى و سودبخشى و يا خسارت آفرينى عمر آدمى

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة ألا ذلك هو الخسران المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

سعادت اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 5

5 _ اسلام دينى جامع و خواهان سعادت آدميان در دنيا و آخرت

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

سعادت اخروى انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

سعادت اخروى صالحان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

سعادت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 9

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى

جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

سعادت اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

سعادت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان

، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 2

2 - هدايت يافتگان ، برخوردار از سعادت اخروى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

مقصود از وعده نيكو، پاداش هاى الهى در سراى آخرت است.

سعادت اخروى ولاى عتق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

شرايط سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

عوامل سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 30

30 _ سعادت اخروى ، مشروط به پرهيزگارى

و الاخرة خير لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 5

5 _ تقوا و در انديشه معاد بودن، راه رسيدن به زندگى برتر و نيكو در آخرت

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 5

5 _ نقش اعمال خود انسان در زيانكارى و سعادتمندى اخروى وى

الذين خسروا أنفسهم بما كانوا بأيتنا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 21

21 _ آيين يهود شامل دستورهايى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت

و اكتب لنا فى

هذه الدنيا حسنة و فى الأخرة . .. للذين يتقون و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 24

24 _ تقوا ، وسيله رسيدن به سعادت هاى اخروى است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 3

3 _ دستيابى به سعادت اخروى ، در گرو دستگيرى و هدايت مستمر و دايم خداوند است .

يهديهم ربهم بإيمنهم تجرى من تحتهم الأنهر فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 5

5_ رهبران جوامع بشرى ، نقشى به سزا در سعادت و يا شقاوت اخروى آنان دارند .

فاتبعوا أمر فرعون . .. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 11

11_ قرآن هر آنچه را مردم براى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت بدان نيازمندند ، به روشنى بيان كرده است .

و ل_كن . .. تفصيل كل شىء

توصيف قرآن به {هدًى} و {رحمة} پس از {و ل_كن . .. تفصيل كل شىء} مى رساند كه مراد از {هر چيز} مسائل هدايتى و هر آنچه رحمت آفرين و مايه سعادت

بشر مى باشد ، در آن بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 3،4

3_ تأثير ايمان در سعادت دنيا و آخرت آدمى ، در گرو همراهى آن با اعمال صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

4_ اعمال صالح بدون ايمان ، تضمين كننده سعادت دنيا و آخرت نيست .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 10

10- همراهى ايمان و عمل صالح ، تضمين كننده سعادت اخروى انسان است .

الذين كفروا بربّهم أعم_لهم . .. لايقدرون ممّا كسبوا على شىء

خداوند در اين آيه كفر را، كه عقيده فاسدى است، موجب حبط عمل صالح دانسته و نتيجه اش شقاوت آلود بودن آخرت آدمى است. از اين جا به دست مى آيد كه عقيده درست، به اضافه عمل صالح، سعادت اخروى را تضمين مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 5

5- سرنوشت انسان و سعادت و شقاوت وى در روز قيامت بسته به چگونگى رفتار او در دنياست .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 4

4- تقوا ، پيامددار فرجامى سعادتمند همراه با سلامتى و امنيت كامل در آخرت

إن المتقين فى جنّ_ت . .. ادخلوها بسل_م ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 13،16

13- عقيده و

عمل انسان ، داراى نقشى تعيين كننده در سعادت دنيوى و اخروى او

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

{اتقوا} دلالت بر عمل خوب و پسنديده مى كند و {اذعان به خير محض بودن قرآن} مشعر به عقيده خوب دارد كه مجموعاً موجب دريافت حسنه دنيوى و اخروى مى شوند.

16- تقوا و احسان ، پيامددار سعادت دنيوى و اخروى

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة . .. و لنعم دار المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 4

4- اراده و تلاش خود انسان در سعادت و شقاوت اخروى وى نقش تعيين كننده دارد .

من كان يريد العاجلة . .. جعلنا له جهنّم ... و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 4

4 - پرداخت زكات ، فقط بايد براى جلب رضاى خدا و دستيابى به سعادت اخروى باشد .

و الذين يؤتون . .. و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 8

8 _ رستگارى اخروى مردمان ، وامدار چگونگى سير و سلوك آنها در دنيا

ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 3

3 - توأم بودن ايمان و عمل صالح ، از عوامل دستيابى به سعادت اخروى است .

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فهم فى روضة يحبرون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 10

10 - رويكرد تمام عيار به دين اسلام و قبول آن ، عامل نجات و سعادت انسان در قيامت است .

فأقم وجهك للدين . .. من قبل أن يأتى يوم لا مردّ له من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 3،7

3 - عمل صالح ، زمينه تأمين سعادت اخروى است .

و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

7 - براى سعادت اخروى ، ايمانِ همراه با عمل صالح ، لازم است .

و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

از مقابله {من كفر} با {و من عمل صالحاً} استفاده مى شود كه {من آمن} در آن تضمين شده است. و ذكر نشدن {من آمن} به خاطر تلازم قطعى آن با {عمل صالح} است و بدون آن، عمل صالح، اثرى نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 3

3 - ايمان توأم با عمل صالح ، شرط ثمربخشى آن دو ، در سعادت اخروى انسان است .

ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 7،8

7 - انسان ، در خوبى و يا بدى وضعيت اخروى خويش ، نقش اساسى دارد .

فذوقوا بما نسيتم . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

8 - عقيده و عمل ، سازنده آخرت انسان است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده

- 32 - 17 - 8،9

8 - خود انسان در سعادت اخروى اش داراى نقشى تعيين كننده است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين جزاء بما كانوا يعملون

9 - خداوند ، انسان ها را به روى آوردن به انجام دادن عمل شايسته ، جهت نيل به سعادت اخروى تشويق كرده است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم . .. جزاء بما كانوا يعملون

اعلام مخفى بودن پاداش مؤمنان و وصف ناپذير بودنش برانگيزاننده انسان ها، جهت دستيابى به آن پاداش است و يادآورى جزاى عمل، مزيد بر تشويق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 9

9 - عقيده و عمل صالح ، در كسب سعادت اخروى نقشى تعيين كننده دارد .

أمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم جنّت المأوى . ..بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 4

4 - انسان ها ، نقشى تعيين كننده در تأمين سعادت اخروى خود دارند .

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

{جزا}، پاداش در مقابل عمل است كه به اضافه {مغفرت} و {رزق كريم} حكايت از سعادت مى كند. گفتنى كه نسبت ايمان و عمل صالح به انسان ها، حكايت از نقش آنها در حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 2

2 - بى اثر بودن عبادت غيرخدا ، براى سعادت انسان در آخرت

قالوا ضلّوا عنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 6

6 - عملكرد

دنيوى آدميان ، ملاك اصلى سعادت و شقاوت اخروى ايشان

إنّما تجزون ما كنتم تعملون . .. هني_ًا بما كنتم تعملون

واژه {كنتم} (با فعل ماضى) اشاره به جهان گذشته (دنيا) دارد و تصريح به اعمال دنيوى، مى رساند كه تأثير اصلى در سعادت و شقاوت عمل آدمى، در دنيا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 6

6 - تأكيد بهشتيان ، به نقش عملكرد دنيوى آنان در سعادت اخروى ايشان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 9

9 - نيك بختى يا بدبختى انسان پس از مرگ ، در گرو اعمال خوب يا بد او است .

و لن يؤخّر اللّه . .. و اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 14

14 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن كاميابى اخروى و بهشت جاويدان

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 28 - 2

2 - كارساز نبودن ثروت من هاى ايمان ، در سعادت اخروى بشر

ما أغنى عنّى ماليه

عوامل سعادت اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 3

3- صبرپيشگى و توكل بر خداوند ، از جمله شرايط و عوامل سعادت دنيوى و اخروى مهاجران راه خدا

و الذين هاجروا فى الله

. .. لنبوّئنّهم فى الدنيا ... و لأجر الأخرة أكبر ... الذي

عوامل محروميت از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 4

4 - دست يازيدن به آلودگى هاى جنسى ، برخاسته از ضعف ايمان و مايه محروم شدن از سعادت اخروى است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

عوامل مؤثر در سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 9

9 - انسان ها ، در تعيين سرنوشت خود و سعادت اخروى شان ، نقش دارند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت . .. أجرًا ع

محرومان از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

مدعيان سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 1،7،9،13

1 - يهود ، سراى آخرت و نعمت هاى آن را ويژه خويش مى پندارند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. خالصة

تقديم {لكم} بر {الدار الأخرة} مفيد حصر و اختصاص است و {خالصة} - كه حال براى {الدار} مى باشد - بر اين انحصار و اختصاص تأكيد مى كند; زيرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده

و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

9 - آنان كه به بهشتى بودن خويش اطمينان دارند ، از مرگ استقبال كرده و در تمناى آن هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

13 - اهل بهشت دانستن فرد يا طايفه اى خاص بدون داشتن برهان ، باورى است باطل .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

منشأ سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 10

10- عمل مستمر خود انسان ، منشأ برخوردارى وى از فضل الهى و نيل به مقام معنوى و سعادت اخروى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

موانع سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 1

1 - انسان ، در معرض از دست دادن سعادت اخروى خويش به خاطر وابستگى به دنيا و متاع آن

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

آيه بالا در ادامه آيات پيشين و بيانگر پاسخى ديگر به مشركان است; يعنى، همانانى كه به خاطر دلبستگى زياد به جان و مال و مرز و بوم خويش، به پيامبر(ص) مى گفتند: اگر با تو همراه شويم و از هدايت الهى پيروى كنيم، مشركان عرب ما را از سرزمين مان (مكه) خواهند ربود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 2

2 - برترى جويى و فسادانگيزى در زمين ، مانع دستيابى انسان به سراى آخرت

تلك الدار الأخرة نجعلها للذين

لايريدون علوًّا فى الأرض و لا فسادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 29 - 2،5

2 - كارساز نبودن قدرت من هاى ايمان ، در سعادت اخروى بشر

هلك عنّى سلط_نيه

5 - قدرت و توانمندى بدون ايمان و مصرف آن در مسير سعادت اخروى ، مايه حسرت و تأسف در قيامت

هلك عنّى سلط_نيه

موانع سعادت اخروى قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 4

4 - دلبستگى شديد قارون به اندوخته هاى خويش ، مانع از خرج كردن آنها در راه رضاى خدا و تأمين سعادت اخروى خويش بود .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

نشانه هاى سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 12

12- در دست راست داشتن نامه عمل در قيامت ، نشانه سعادت و نيك فرجامى است .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم و لايظلمون فتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

يأس يهود از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 1،4

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

4 - يهوديان ، به

خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

سعادت طلبى

اهميت سعادت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 1

1 - هدف و آرمان انسان ، بايد دستيابى به سعادت و نيكبختى اخروى باشد ; نه مظاهر فريبنده دنيا .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

سعادت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 6،7

6 _ انسان، جوينده فرجام نيك و پوينده مسيرى است كه آن را سعادت مى پندارد.

اعملوا . .. فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

7 _ بهره بردارى از تمايل انسان به فرجام نيك و حسن عاقبت، روشى در تبليغ و دعوت مردم به دين است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 7

7 _ انسان ها خواهان سعادت هميشگى و عمرى جاودانه اند .

هم فيها خلدون

وعده به پاداش در صورتى مؤثر و ترغيب كننده آدمى است كه وى خواهان آن باشد.

سعادت طلبى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 11

11 - تلاش براى تأمين توشه و سعادت اخروى ، همراه با تأمين زندگى دنيايى ، از ويژگى مردان الهى است .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه . .. يخافون يومًا تتقلّب فيه القلوب و ا

سعادت طلبى بندگان خدا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

سعادت طلبى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 10

10 - قوم ثمود ، مدعى ارزش خواهى و سعادت جويى ، در تكذيب پيامبرى صالح ( ع )

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

قوم ثمود با گفتن {إنّا إذًا. ..}، در حقيقت مدعى بودند كه ما اكنون در گمراهى و شقاوت نيستيم و چنانچه از صالح(ع) پيروى كنيم، گمراه و تيره بخت خواهيم شد و ما گمراهى و تيره بختى را براى خويش نمى پسنديم.

سعادت طلبى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

سعادت طلبى مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 3

3 - انسان مؤمن ، در انديشه سعادت نسل خويش در پرتو ايمان *

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد در جايى صورت مى گيرد كه آدمى در انتظار و اشتياق امر مورد نويد باشد. اين كه خداوند ملحق شدن نسل مؤمنان را به آنان نويد داده، نشانگر آن است كه اشخاص مؤمن در آرزوى سعادت نسل خويش اند و اين آرزويى به جا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

سعادتمندان

{سعادتمندان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 3

3_ خداوند ، نوح ( ع ) و همراهانش را ، به مصونيت از عذاب هاى دنيوى و اخروى و بهره مند شدن از نعمتهايى سعادت آفرين نويد داد .

اهبط بسل_م منا . .. و أمم سنمتعهم ثم يمسّهم منا عذاب أليم

مقابله {سلام} با {عذاب أليم} حكايت از آن دارد كه مراد از {سلام} مصونيت از عذابهاى دنيوى و اخروى

است. تعبيركردن از نعمت و موهبتهاى دنيوى به {بركت} در جانب اهل ايمان و تبديل آن به {متاع} در جانب كفر پيشگان، اشاره به اين نكته دارد كه: نعمتهاى ارزانى شده به مؤمنان، براى آنان سعادت آفرين است و موهبتهاى عطاشده به كفرپيشگان، فاقد اين خصيصه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 1

1_ نيك بختى و سعادت تنها از آنِ اجابت كنندگان دعوت خداوند است .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 5

5 - خداترسان و پندپذيران ، سعادتمنداند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

اين آيه با آيه قبل، داراى {احتباك} (از وجوه بلاغت) است; يكى از {خشيت} سخن گفته و ديگرى از {شقاوت} و بيان نقطه مقابل هر يك را به قرينه بودن ديگرى موكول كرده است; بدين معنا كه اهل

خشيت، نقطه مقابل {شقاوت}; يعنى، سعادت را دارند و اهل {شقاوت} گرفتار نقطه مقابل {خشيت}; يعنى، گستاخى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 14 - 2

2 - مردمان تذكّرپذير و اهل خشيت ، انسان هايى پاك ، و رستگارند .

سيذّكّر من يخشى . .. قد أفلح من تزكّى

مصداق مورد نظر از {من تزكى} _ به قرينه آيات پيشين _ همان مصاديق {من يخشى} است.

پاداش اخروى سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

حسابرسى اخروى سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

سعادتمندان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 12،13

12 _ سعادتمندى رهايى يافتگان از آتش و ره يافتگان به بهشت

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

{زحزح}، از مصدر {زحزحة}، به معنى دور شدن و كنايه از نجات يافتن است.

13 _ بهشت ، جايگاه سعادتمندان

فمن زحزح . .. و ادخل الجنّة فقد فاز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 1

1_ بهشت ، جايگاه سعادتمندان صحنه قيامت است .

و أما

الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها

سعادتمندان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 4

4_ انسان ها در قيامت ، به دو گروه تيره بختان و سعادتمندان تقسيم خواهند شد .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 13

13- سعادتمندان ، نامه اعمال خويش را در قيامت ، خود مورد مطالعه قرار مى دهند .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 7 - 1،2

1 - مردم در آخرت سه دسته اند : اصحاب الميمنه ( نيك بختان ) اصحاب المشئمه ( نگون بختان ) و سابقون ( پيشتازان )

و كنتم أزوجًا ثل_ثة

بيان {أزواجاً ثلاثة} محذوف و تقدير آن چنين است: {و كنتم أزواجاً ثلاثة: اصحاب الميمنة و اصحاب المشئمة و السابقون}. در آيات بعد به تفصيل وضعيت اين سه دسته تبيين شده است.

2 - حضور انسان ها در قيامت در سه دسته مختلف و دست يافتن آنها به سعادت و يا گرفتار شدن در شقاوت و بدبختى ، فرجامى قطعى و غير قابل ترديد

و كنتم أزوجًا ثل_ثة

تعبير {كنتم} به صيغه ماضى، بيانگر آن است كه حضور در رستاخيز، چنان حتمى و غيرقابل ترديد است كه گويا در گذشته محقق شده است.

فضايل سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 12،13

12 _ سعادتمندى رهايى يافتگان از آتش و ره يافتگان به بهشت

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة

فقد فاز

{زحزح}، از مصدر {زحزحة}، به معنى دور شدن و كنايه از نجات يافتن است.

13 _ بهشت ، جايگاه سعادتمندان

فمن زحزح . .. و ادخل الجنّة فقد فاز

كمى سعادتمندان امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 3

3 - وجود عده اندكى هدايت يافته و سعادتمند ، در ميان امت هاى پيشين

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

تعبير گمراه شدن اكثريت مردم، مى رساند كه عده اى هرچند در اقليت، از ميان مردم به راه هدايت و سعادت دست يافته اند.

نامه عمل سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 13

13- سعادتمندان ، نامه اعمال خويش را در قيامت ، خود مورد مطالعه قرار مى دهند .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم

سعى صفا و مروه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سعى صفا و مروه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5،6،7،8،10،11،12،13،14،17

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

{اعتمار} (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع {من حج البيت ...} بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و

عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى {خيراً}، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از انجام سعى ميان صفا و مروه ، اكراه داشته و آن را از مناسك حج نمى پنداشتند .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

نفى اشكال از سعى ميان صفا و مروه با جمله {فلا جناح . ..} گوياى اين است كه: مسلمانان از انجام آن عمل اكراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهايى بود كه مشركان در صفا و مروه بين آن دو نصب كرده بودند.

7 - خداوند به اعمال زائران خانه خدا ( به جا آوردن حج و عمره و سعى ميان صفا و مروه ) آگاه است .

فمن حج البيت أو اعتمر . .. و من تطوع خيراً فإن اللّه شاكر عليم

8 - كسانى كه اعمال نيك ( سعى ميان صفا و مروه ) انجام دهند ، از پاداش هاى الهى برخوردار خواهند شد .

و من تطوع خيراً فإن اللّه شاكر عليم

سپاسگزارى خداوند از بندگان، كنايه از پاداش دهى به آنان مى باشد.

10 - امام باقر ( ع ) فرمود : { . . . قال اللّه عز و جل : { ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما } الا ترون ان الطواف بهما واجب مفروض لان اللّه عز و

جل ذكره فى كتابه و صنعه نبيه ( ع ) . . . ;

. .. خداوند عز و جل فرمود: {ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما} آيا نمى بينيد كه طواف (سعى) در صفا و مروه واجب است; چون خداى عز و جل آن را در كتابش ]تشريع[ فرموده و اين سعى را رسول خدا نيز انجام داده است ... }.

11 - عبيد بن زراره گفت ، از امام صادق ( ع ) سؤال كردم : . . . حضرت فرمودند : { . . . السعى سنة من رسول اللّه قلت أليس اللّه يقول : ان الصفا و المروة من شعائراللّه قال : بلى و لكن قد قال فيهما { و من تطوع خيراً فان اللّه شاكر عليم } فلو كان السعى فريضة لم يقل و من تطوع خيراً ;

. .. سعى ]بين صفا و مروه[ سنتى از رسول خداست ]راوى گويد[ گفتم: آيا خداوند نفرموده: {ان الصفا و المروة من شعائراللّه}؟ فرمودند: بله و لكن فرموده: {و من تطوع خيراً فإن اللّه شاكر عليم} پس اگر سعى بين صفا و مروه فريضه بود، نمى فرمود: {و من تطوع خيراً} (آن را داوطلبانه انجام دهد)}.

12 - بعضى از اصحاب گويند : از امام صادق ( ع ) از سعى بين صفا و مروه سؤال شد ، حضرت فرمود : { . . . كان ذلك فى عمرة القضاء ان رسول اللّه ( ص ) شرط عليهم أن يرفعوا الاصنام من الصفاء و المروة . . . فقالوا يا رسول اللّه ان فلاناً لم يسع

بين الصفاء و المروة و قد اعيدت الاصنام فأنزل اللّه عز و جل { فلاجناح عليه ان يطوف بهما } اى و عليهما الأصنام ;

]شأن نزول (لاجناح . ..)[ در عمرة القضا بود كه رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله - با مشركان شرط كرد كه بتها را از صفا و مروه بردارند ... و گفتند: اى رسول خدا! فلان كس سعى بين صفا و مروه را انجام نداده است و الان بتها را به آن جا آورده اند; پس خداوند عز و جل فرمود: {فلاجناح عليه ان يطوف بهما}; يعنى، مانعى نيست در حالى كه بتها در ]مطاف سعى [هستند، سعى بين صفا و مروه را انجام دهند}.

13 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه } فأبده بما بدء اللّه تعالى به و ان المسلمين كانوا يظنون ان السعى بين الصفا و المروة شىء صنعه المشركون فأنزل اللّه عز و جل { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . . . } .

صفا و مروه از شعائر الهى است پس ]سعى[ را شروع نما از جايى كه خداوند ]در آيه شريفه[ در بيانش شروع نموده و مسلمانان گمان مى كردند كه سعى بين صفا و مروه چيزى است كه مشركان آن را بنا نهاده اند; پس خداوند عز و جل آيه فوق را نازل كرد: {ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . ..}.

14 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { انما جعل . . . السعى بين الصفا و المروة . . . اقامة لذكر

اللّه لا لغيره ;

همانا . .. سعى بين صفا و مروه ... براى بر پا داشتن ذكر و ياد خداست، نه غير آن}.

17 - { عن الحلبى قال : سألت اباعبداللّه ( ع ) عن المرأة تطوف بين الصفا و المروة و هى حائض قال : لا لان اللّه تعالى يقول { ان الصفا و المروة من شعائراللّه } ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال كردم: آيا زن حائض مى تواند سعى بين صفا و مروه را انجام دهد؟ امام فرمود: نه، خداوند فرموده: صفا و مروه از شعائر خداست}.

سعى صفا و مروه در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 6

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از انجام سعى ميان صفا و مروه ، اكراه داشته و آن را از مناسك حج نمى پنداشتند .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

نفى اشكال از سعى ميان صفا و مروه با جمله {فلا جناح . ..} گوياى اين است كه: مسلمانان از انجام آن عمل اكراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهايى بود كه مشركان در صفا و مروه بين آن دو نصب كرده بودند.

عباديت سعى صفا و مروه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

{اعتمار}

(مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع {من حج البيت ...} بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

فلسفه سعى صفا و مروه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 15،16،18

15 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { جعل السعى بين الصفا و المروة مذلة للجبارين ;

خداوند، سعى صفا و مروه را براى مذلت و خوارى گردنكشان قرار داده است}.

16 - از امام صادق ( ع ) ] درباره فلسفه هروله بين صفا و مروه [ روايت شده كه فرمود : { صار السعى بين الصفا و المروة لان ابراهيم ( ع ) عرض له ابليس فأمره جبرئيل فشد عليه فهرب منه فجرت به السنة ( يعنى بالهرولة ) ;

ابليس بر ابراهيم(ع) نمايان شد، جبرئيل به ابراهيم (ع) دستور داد كه بر او حمله كند و او حمله كرد و ابليس فرار نمود ]و ابراهيم (ع) در پى او دويد[ پس سنت ]هروله بين صفا و مروه[ قرار داده شد}.

18 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { ان ابراهيم ( ع ) لما خلف اسماعيل بمكة عطش الصبى . . . فخرجت امه حتى قامت على الصفا . . . فمضت حتى انتهت الى المروة

. . . ثم رجعت الى الصفا . . . حتى صنعت ذالك سبعاً فاجرى اللّه ذالك سنة . . . ;

زمانى كه ابراهيم(ع)، اسماعيل را در مكه باقى گذاشت، اسماعيل بشدت تشنه شد . .. پس مادرش ]هاجر در طلب آب[ بيرون رفت تا بر كوه صفا قرار گرفت ... و سپس به كوه مروه رفت ... و دوباره به كوه صفا بازگشت ... تا اينكه اين عمل (رفت و برگشت) را هفت بار انجام داد; پس خدا اين عمل را (سعى بين صفا و مروه) به عنوان سنت قرار داد ... }.

سعير از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سعير

{سعير}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 6

6- سعير ، از نام هاى دوزخ است .

إلى عذاب السعير

جايگاه سعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 13

13- { على بن الحسين ( ع ) قال : إن فى حهنّم وادياً يقال له : سعير ، إذا خبت حهنّم فتح سعيرها و هو قوله : { كلّما خبت زدناهم سعيراً } ;

امام سجاد فرمود: همانا در حهنّم واديى وجود دارد كه به آن {سعير} گفته مى شود و آن گاه كه آتش حهنّم فروكش كند، سعير حهنّم گشوده گردد و آن سخن خداوند است كه مى فرمايد: كلّما خبت زدناهم سعيراً}.

سعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 3

3 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

و أعدّ لهم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 11

11 - سعير ، از نام هاى دوزخ

أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 26

26 - { سعير } از نام هاى دوزخ

و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 15

15 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 8

8 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 4

4 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

لأصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- انشقاق - 84 - 12 - 2

2 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

سعيرًا

سفاهت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سفاهت

آثار سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 4

4 - نپذيرفتن احكام الهى و اعتراض به آنها ، برخاسته از سفاهت و كم خردى است .

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 2،4

2 _ قربانى كردن فرزندان، عملى برخاسته از سفاهت و جهل است.

قتلوا أولدهم سفها بغير علم

4 _ جهل و سفاهت، عامل انحراف و زيانكارى است.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 14

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

انبيا و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 4

4 _ هود و ديگر پيامبران الهى ، مبرا از هر گونه سفاهت و كم خردى

قال يقوم ليس بى سفاهة

هود در بيان علت پيراستگى خود از سفاهت جمله {و لكنى رسول . .. } را به كار برد تا اين نكته را گوشزد كند كه ره يافتن سفاهت در رسولان الهى امكان پذير نيست.

تبرئه از سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 1،3،4

1 _ هود با پاسخى رأفت آميز به قوم خود ، خويشتن را از هر گونه سفاهت و دروغگويى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

3 _ هود با استناد به رسالت الهى خود ، خويشتن را از هر گونه سفاهت و كم خردى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

4 _ هود و ديگر پيامبران الهى ، مبرا از هر گونه سفاهت و كم خردى

قال يقوم ليس بى سفاهة

هود در بيان علت پيراستگى خود از سفاهت جمله {و لكنى رسول . .. } را به كار برد تا اين نكته را گوشزد كند كه ره يافتن سفاهت در رسولان الهى امكان پذير نيست.

تهمت سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 66 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه قوم هود ، وى را به سفاهت و دروغگويى متهم كردند .

قال الملأ الذين كفروا . .. انا لنريك فى سفاهة و إنا لنظنك من الكذبين

تهمت سفاهت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 3،4،6

3 - مؤمنان راستين در ديدگاه منافقان ، مردمى سفيه و بى خردند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

6 - منافقان ، با متهم ساختن اهل ايمان به

بى خردى ، دعوت به ايمان را پذيرا نبودند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

سفاهت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 4

4 - جن ، داراى عقل و در معرض سفاهت و كم خردى

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

سفاهت جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

سفاهت شرابخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 15

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: {و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم} فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

سفاهت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 2

2 - كافران لجوج و پندناپذير ، مردمى ابله و نابخرداند .

كأنّهم حمر مستنفرة

مطلب ياد شده، از تشبيه كافران به {گورخران رميده}، استفاده مى شود.

سفاهت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 9

9 - نكوهش خداوند از مشركان بهانه جو ، به خاطر انتخاب نابخردانه آنان ( انتخاب زندگى دنيوى به بهانه از دست دادن سعادت اخروى )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف

من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

سفاهت مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

سفاهت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

سفاهت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 8،9

8 - منافقان ، خود مردمى سفيه و بى خردند .

ألا إنهم هم السفهاء

مقرون بودن خبر به {ال} و نيز وجود ضمير فصل در جمله {ألا إنهم . ..} از حصر حكايت دارد و اين حصر به اصطلاح {حصر} اضافى است. بنابراين معناى جمله چنين است: منافقان بى خردند، نه مؤمنان راستين.

9 - منافقان ، بى خبر از سفاهت و بى خردى خويش

ألا إنهم هم السفهاء و لكن لايعلمون

سفاهت هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 21

21_ اسيران دام هوس و تمايلات جنسى نامشروع ، از زمره سفيهان و بى خردانند .

أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

علماى يهود

و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 8،12

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

عوامل سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 22

22_ ارتكاب گناه ، سفاهت و بى خردى است .

أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 7

7 - پناه بردن گروهى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به برخى از مردان جن ، موجب فزونى سفاهت و سبك سرى آن گروه مى شد .

فزادوهم رهقًا

عوامل سفاهت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 4

4 - پناه بردن برخى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به گروهى از مردان جن ، بر سفاهت و سبك سرى جن مى افزود .

فزادوهم رهقًا

{رَهَق} در معانى سفاهت، گناه و عمل زشت، كذب و ظلم به كار مى رود; ولى به قرينه آيه 4 همين سوره (و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه كذباً) معناى اول مراد است . گفتنى است درباره ضمير فاعلى و ضمير

{هم} در {فزادوهم}، دو احتمال هست: 1_ ضمير فاعلى به رجال انس و ضمير {هم} به رجال جن باز گردد; 2_ عكس صورت اول. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

قوم عاد و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 3

3 _ ادعاى پيامبرى از سوى هود ( ع ) ، نشانه سفاهت وى در پندار قوم عاد

إنا لنريك فى سفاهة . .. أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 3،8

3 _ يكتاپرستى و گرايش توحيدى ، در پندار قوم عاد ، سفاهت و نابخردى بود .

إنا لنريك فى سفاهة . .. أجئتنا لنعبد اللّه وحده

جمله {أجئتنا . .. } بيانگر ريشه سفيه پنداشتن هود از سوى قوم عاد است.

8 _ مخالفت با سنن قومى ، در پندار قوم عاد ، سفاهت و نابخردى بود .

إنا لنريك فى سفاهة . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

مؤمنان و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

نشانه هاى سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 7

7 - روى گردانى از اسلام ، نشانه سفاهت و معلول بى خردى است .

ربنا وابعث فيهم رسولا

. .. و من يرغب عن ملة إبرهيم إلا من سفه نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 5

5 - نسخ احكام دين امرى ممكن و ناروا شمردن آن ، نشانه سفاهت و كم خردى است .

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 3

3 - سخن نسنجيده و نابجا درباره خداوند ، نشانه سفاهت و كم خردى است .

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

{شطط}به سخن ظالمانه و به دور از حق گفته مى شود. (مفردات راغب)

نشانه هاى سفاهت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 4

4 - روى گردانى كافران از كلام بيداربخش و پندآموز قرآن ، ناشى از نابخردى و كوته فكرى آنان بود .

فما لهم عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

يوسف(ع) و عوامل سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 18

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

سفر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سفر

سفر با ارزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 19

19

_ سفر براى شناخت رهبر ، هجرت در راه خدا و مرگ در آن سفر ، در پى دارنده پاداش الهى است .

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّ

امام صادق (ع) درباره كسى كه در سفر براى شناخت رهبر از دنيا برود فرمود: انّ اللّه عزّ و جل يقول: و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّه. .. .

_______________________________

اصول كافى، ج 1، ص 378، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 540، ح 522.

سفر با كشتى بادبانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 8

8 _ دريانوردى با كشتى هاى بادبانى ، سفرى آميخته با بيم و اميد

حتى إذا كنتم فى الفلك . .. و فرحوا بها ... و ظنوا أنهم أحيط بهم

سفر هاى ترسناك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 8

8 _ دريانوردى با كشتى هاى بادبانى ، سفرى آميخته با بيم و اميد

حتى إذا كنتم فى الفلك . .. و فرحوا بها ... و ظنوا أنهم أحيط بهم

مدت سفر ملائكه حامل تدبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 5 - 11

11 - مدت سفر فرشته حامل فرمان تدبير خداوند براى آوردن پيام ، مدتى در حدود هزار سال به حساب دنيوى است .

يدبّر الأمر . .. ثمّ يعرج إليه فى يوم كان مقداره ألف سنة ممّا تعدّون

نماز در سفر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 1

1 _ كاستن از نماز در سفر ، به هنگام ترس از دشمن ، هيچ گناهى ندارد .

و إذا ضربتم . .. فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم

جمله {فليس . ..}، در حقيقت جواب براى {اذا ضربتم} و {ان خفتم} است. يعنى مسافرت و ترس از فتنه گرى دشمن دو شرط لازم براى كاستن از نماز است.

وصيت در سفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 3،5

3 _ سهل انگارى در وصيت به هنگام مشاهده آثار مرگ _ هر چند در سفر و ديار كافران _ امرى ناشايست براى اهل ايمان

إذا حضر احدكم الموت حين الوصية

{حين الوصية} بدل از {اذا} مى باشد، يعنى هنگام مشاهده آثار مرگ هنگام پرداختن به وصيت است نه انجام كارى ديگر و اين گوياى تأكيد الهى بر امر وصيت مى باشد.

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

سفيه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سفيه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 10،15

10 _ افرادى كه اموال خويش را در غير مصالح جامعه به كار مى گيرند ، در تلقى دين ، سفيه هستند . *

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

جمله {لا تؤتوا السّفهاء اموالكم التى . .. قياماً}، مى رساند كه

خداوند از آن جهت پرداخت اموال سفيهان را به آنان ممنوع كرده كه آن را در غير مصالح جامعه و قوام و برپايى آن مصرف مى كنند. بنابراين، مصرف مال در غير مصلحت جامعه، مصرفى سفيهانه و مصرف كننده آن، سفيه است.

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: {و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم} فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

احكام سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 1،4،5،7،12،13،15،16

1 _ ثروت ها ، نبايد در اختيار سفيهان قرار گيرد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

4 _ جواز پرداخت اموال كم ارزش سفيهان به آنان

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

به آن احتمال كه {الّتى جعل . .. }، قيدى احترازى باشد، بر اين مبنا مى توان اموالى كه ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختيار سفيه قرار داد.

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله {لا تؤتوا . .. } (اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

7 _ امور اقتصادى جامعه ، نبايد در دست سفيهان قرار گيرد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

12 _ تأمين خوراك و پوشاك (

مخارج زندگى ) سفيهان ، بر عهده جامعه است .

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: {و ارزقوهم فيها} و نفرمود: {منها}. تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: {و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم} فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

16 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال به سفيهان ، براى جلوگيرى از اتلاف و تباه شدن آن

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام باقر (ع): . .. انّ اللّه نهى عن ... و فساد المال ... انّ اللّه عز و جل يقول ... و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 300، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 55.

انفاق به سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 3

3 _ در انفاق به سفيهان ، نبايد مال را در اختيار آنان قرار داد . *

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

برخى برآنند كه مراد از {ايتاء}، انفاق بر آنان است ; يعنى به هنگام انفاق بر آنان، اموالتان را

در اختيار آنان قرار ندهيد، بلكه در جهت منافع آنان به كار گيريد.

تأمين سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 12،13

12 _ تأمين خوراك و پوشاك ( مخارج زندگى ) سفيهان ، بر عهده جامعه است .

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: {و ارزقوهم فيها} و نفرمود: {منها}. تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

حقوق سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 17

17 _ تدوين قانون بايد به گونه اى باشد كه راه اجحاف بر سفيهان و ناتوانان را مسدود نمايد .

فان كان الّذى عليه الحقّ . .. فليملل وليّه بالعدل

كفالت بر سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 18

18 _ سفيهان و ناتوانان ، نيازمند ولىّ و سرپرست در مناسبات اجتماعى خويش هستند .

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً . .. فليملل وليّه بالعدل

كفالت سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 5

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله {لا تؤتوا . .. }

(اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

كفيل سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 16

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

مال سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 4،5،13

4 _ جواز پرداخت اموال كم ارزش سفيهان به آنان

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

به آن احتمال كه {الّتى جعل . .. }، قيدى احترازى باشد، بر اين مبنا مى توان اموالى كه ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختيار سفيه قرار داد.

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله {لا تؤتوا . .. } (اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد

و نه از اموال آنان و لذا فرمود: {و ارزقوهم فيها} و نفرمود: {منها}. تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

محجوريت سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 2،3

2 _ محجور بودن سفيه ، از تصرف در اموال

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

3 _ در انفاق به سفيهان ، نبايد مال را در اختيار آنان قرار داد . *

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

برخى برآنند كه مراد از {ايتاء}، انفاق بر آنان است ; يعنى به هنگام انفاق بر آنان، اموالتان را در اختيار آنان قرار ندهيد، بلكه در جهت منافع آنان به كار گيريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 14

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

معاشرت با سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 14

14 _ لزوم برخورد شايسته و سازنده در گفتار و رفتار با سفيهان

و قولوا لهم قولا معروفاً

در برداشت فوق كلمه {قولاً} به معناى كنايى آن، يعنى مطلق معاشرت (سخن و رفتار)، گرفته شده است.

سفيهان

{سفيهان}

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 2

2 - تنها سفيهان و بى خردان از آيين ابراهيم روى گردان شده و آن را نمى پذيرند .

و من يرغب عن ملة إبرهيم إلا من سفه نفسه

كلمه {رغبة} و مشتقات آن، چنانچه با حرف {عن} متعدى شود، به معناى اعراض و روى گردانى است. {مَن} در {مَن يرغب} اسم استفهام مى باشد و استفهام در اينجا استفهام انكارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 21

21_ اسيران دام هوس و تمايلات جنسى نامشروع ، از زمره سفيهان و بى خردانند .

أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

سفيهان و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 3

3 - سفيهان و بى خردان ، تغيير قبله را امرى ناروا مى شمرند و مورد اعتراض قرار مى دهند .

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها

سقايت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سقايت

اهميت سقايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 33

33 _ سيراب نمودن تشنه اى كه به آب دسترسى ندارد ، به منزله احياى اوست .

و من احياها فكانما

احيا الناس جميعاً

امام صادق(ع): . .. و من سقى الماء فى موضع لايوجد فيه الماء كان كمن احيا نفساً و {من احياها فكانما احيا الناس جميعاً}.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 57، ح 3; تفسير برهان، ج 1، ص 464، ح 9.

سقايت حاجيان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

فضيلت سقايت حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 10

10 _ ابوبصير از امام باقر يا امام صادق _ عليهما السلام _ درباره قول خداى عز و جل { أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر } روايت كرده است : { نزلت فى حمزة و على و جعفر و العباس و شيبة . . . و كان على ( ع ) و حمزة و جعفر الذين آمنوا باللّه و اليوم الآخر و جاهدوا فى سبيل اللّه لايستوون عند اللّه ;

اين آيه شريفه درباره حمزه، على، جعفر، عباس و شيبه نازل شده كه آنان (عباس و شيبه) به منصب آب رسانى به حاجيان و پرده دارى كعبه افتخار مى كردند، پس خداوند عز جل اين آيه را نازل فرمود: آيا منصب آب رسانى به حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را با [عمل ]كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و در راه خدا

جهاد كرد. همانند قرار داده ايد؟ آنان نزد خدا مساوى نيستند!}.

قياس سقايت حاجيان با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

سكوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سكوت

آثار سكوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 4

4- جنيان ، همانند انسان نيازمند سكوت و آرامش براى درك مفاهيم

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا

تعبير {أنصتوا} و فراخواندن به سكوت براى فهم بهتر و دقيق تر سخن است; هرچند تلاش براى فهم بهتر، خود احترام نهادن بر سخن و گوينده نيز مى باشد.

روزه سكوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 9،15

9 _ وجود روزه سكوت ( خوددارى از سخن گفتن ) در اديان گذشته *

قال ايتك الاّ تكلّم الناس

15 _ سه روز روزه سكوت ( سخن نگفتن جز با رمز و اشاره ) ، كثرت ذكر خدا و تسبيح او ، دستورالعمل خدا به زكريا براى دستيابى به خواسته خويش ( فرزند صالح ) *

قال ايتك الاّ تكلّم . .. و اذكر ربّك كثيراً و سبّح

در برداشت فوق، فعل {الاّ تكلّم} كه به صيغه نفى است، به معناى نهى گرفته شده است; به قرينه فعل امر {اذكر} كه بر آن

عطف شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 19،20

19- لزوم ترك سخن با انسان ها در طول روز ، از احكام روزه در آيين مريم ( س ) ( دين يهود )

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

روزه اى كه مريم(س) نذر كرد به دو صورت نقل گرديده است: 1_ به صورت امساك از طعام و سخن، چون در شريعت آن زمان، روزه دار مى بايست از سخن نيز اجتناب كند 2_ به صورت روزه سكوت كه روزه دار، فقط از سخن اجتناب مى كرد. ظاهر آيه متناسب با صورت اول است، چرا كه او نذر مطلق روزه كرده و سخن نگفتن را متفرع بر آن ساخته است.

20- در آيين مريم ( دين يهود ) روزه دار به سخن گفتن با غير انسان ها و ذكر خداوند مجاز بود .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

{إنسىّ}; يعنى، يك انسان (قاموس). جمله {لن أكلّم اليوم إنسيّاً} تفريع بر {إنّى نذرت} مى باشد; يعنى، چون نذر روزه كرده ام، با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت. از اين تفريع چنين بر مى آيد كه در آيين يهود، روزه دار نبايد با انسانى تكلم كند; ولى ذكر گفتن و با خداوند مناجات كردن منعى نداشته است.

روزه سكوت در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 10

10- وجود روزه سكوت در اديان گذشته *

قال ءايتك ألاّ تكلّم الناس ثل_ث ليال

{ألاّ تكلّم} فعل نفى است. برخى احتمال داده اند كه نفى تكلم، خبر در مقام انشاء و

ترك سخن، تكليفى الهى و اختيارى براى زكريا و كنايه از روزه باشد و گفته اند در آن زمان، سكوت، شرط صحّت روزه بوده است.

روزه سكوت در يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 18

18- رجحان روزه سكوت و تعلق نذر به آن ، از احكام آيين مريم ( دين يهود )

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

روزه سكوت زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 2،3،9

2- زكريا ( ع ) پس از سكوت سه روزه و ناتوانى از سخن گفتن با مردم ، از عبادتگاه بيرون آمد و نزد مردم حاضر شد .

فخرج على قومه من المحراب

3- زكريا ( ع ) ، در مدت سكوت سه روزه ، دخول وقت عبادت را در صبح و عصر ، با اشاره به مردم اعلام مى كرد .

فخرج على قومه من المحراب فأوحى إليهم أن سبّحوا بكرة و عشيًّا

احتمال مى رود جمله {فخرج . ..} در باره خروج زكريا(ع) در مدت سه روز باشد. در اين صورت، {بكرة و عشيّاً} ظرف براى فعل هاى {خرج} و {أوحى} خواهد بود و مفاد آيه چنين مى شود: چون زكريا(ع) وظيفه اعلام دخول وقت عبادت را برعهده داشت، در صبح و عصر آن سه روز كه نمى توانست با مردم سخن بگويد، دستور {سبّحوا} را با اشاره به آنان تفهيم مى كرد.

9- زكريا ( ع ) پس از آغاز روزه سكوت ، براى تفهيم دستور العمل هاى عبادى به قوم خويش ، از اشاره و رمز استفاده مى كرد .

فأوحى إليهم

أن سبّحوا

فاعل {أوحى} زكريا و ضمير {إليهم} به {قوم}بازمى گردد. هرچيزى كه به قصد آموختن به هر شكلى به ديگرى القا شود، {وحى} ناميده مى شود (مصباح) و در اين آيه مراد {اشاره} است. آيه چهل و يكم آل عمران نيز شاهد اين معنا است.

روزه سكوت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 10،11،12،31

10- عيسى ( ع ) ، مادرش مريم ( س ) را به نذر روزه سكوت ، هنگام مواجهه با مردم توصيه كرد .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

11- مريم ( س ) ، نذر روزه سكوت را پس از مواجهه با اولين نفر از افراد جامعه خويش منعقد ساخت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت

ظاهر {فقولى} آن است كه مريم مفاد نذر خود را با زبان بيان كرده باشد; دراين صورت همان جمله {إنّى نذرت . ..} صيغه نذر بوده و نذر مريم با گفتن آن منعقد شده است.

12- روزه سكوت حضرت مريم ( س ) ، به مدت يك روز و هم زمان با هنگام بازگشت نزد قوم خود بوده است .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

الف و لام در {اليوم} براى عهد حضورى است; يعنى {امروز} و مراد از آن همان روزى است كه همراه با نوزاد خود به ميان قومش برگشت.

31- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ الصيام ليس من الطعام والشراب وحده . . . قالت مريم : { إنّى نذرت للرحمان صوماً } أى صوماً صمتاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: همانا

روزه، تنها خوددارى از خوردنى آشاميدنى نيست . .. مريم(س) گفت: {إنّى نذرت للرحمان صوماً}، يعنى روزه سكوت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 2

2- حضرت مريم ( س ) ، هنگام مواجه شدن با اتهام هاى قوم خود ، در حال روزه بود و سخن نمى گفت .

فأشارت إليه

سكوت اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 35 - 1

1 - تكذيب گران روز جزا ، در آن روز از شدت ترس دم برنخواهند آورد .

ه_ذا يوم لاينطقون

سكوت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

سكوت در برابر گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 6،9

6 _ اطمينان به هلاكت متجاوزان ايله و يا گرفتارى آنان به عذابى سخت ، بهانه تاركان نهى از منكر براى سكوت خويش در برابر آنان و مايه نابجا شمردن عمل موعظه گران ( نهى از منكر )

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر اقتضا مى كرد كه موعظه

گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد در برابر او عذرى داشته باشيد و بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 9

9 _ ترك نهى از منكر و سكوت در برابر منحرفان و فسق و ستمگرى ، داراى كيفرى شديد است .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

سكوت در تلاوت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 204 - 1،2،3

1 _ وجوب گوش فرادادن به قرآن و رعايت سكوت به هنگام شنيدن آن

و إذا قرى القرءان فاستمعوا له و أنصتوا

{استماع} (مصدر استمعوا) به معناى گوش سپردن و {انصات} (مصدر {أنصتوا}) به معناى سكوت كردن است.

2 _ گوش فرادادن به قرآن و سكوت كردن به هنگام شنيدن آن ، زمينه ساز دستيابى به رحمت خداوند است .

فاستمعوا له و أنصتوا لعلكم ترحمون

3 _ تلاوت كننده قرآن ، هر كه باشد ، بايد به هنگام قرائت او خاموش ماند و به قرآن گوش داد .

و إذا قرى القرءان فاستمعوا له و أنصتوا لعلكم ترحمون

برداشت فوق از مجهول بودن فعل {قرى} استفاده شده است.

سكوت درباره ذات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 42 - 6

6 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) إنّ اللّه عزّوجلّ يقول : { و أنّ إلى ربّك المنتهى } فإذا انتهى الكلام إلى اللّه

فامسكوا ;

امام صادق(ع) فرمود: خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: {و أن إلى ربّك المنتهى}; يعنى; تمام امور به پروردگار منتهى مى شود. سپس هر وقت كلام به خدا رسيد، خوددارى كنيد [و در ذات او بحث نكنيد]}.

سكوت علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 8

8 _ بى تفاوتى عالمان و انديشمندان در برابر گناهان ، زمينه ساز رواج و توسعه آنها

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

سكوت علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 3

3 _ سكوت و بى تفاوتى عالمان اهل كتاب ، در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

سكوت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4،10

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر

گناهان دانسته شده است.

سكوت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4،10

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

سكوت هنگام دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 3

3 - رعايت سكوت كامل در هنگام دريافت وحى تا پايان يافتن آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 1

1 - رعايت سكوت كامل در هنگام نزول و دريافت وحى تا پايان آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

سگ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سگ

احترام سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 5

5- سگ اصحاب كهف ، به دليل همراهى با آنان ، موجودى شايسته احترام شمرده شده

است .

رابعهم . .. سادسهم ... و ثامنهم كلبهم

ياد كردن از سگ اصحاب كهف به شكلى كه گويا، فردى از آنان به حساب آمده، حاكى از عنايتى ويژه به او است.

احكام سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 11

11 _ جواز تعليم سگ براى شكار

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 11

11- همراه داشتن سگ و نگه دارى از آن در برخى از موارد ، جايز است .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

بلعم باعورا و سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

تاريخ نگهدارى سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 12

12- اهلى بودن سگ و بهره بردن انسان از آن ، سابقه اى طولانى در تاريخ بشر دارد .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

تشبيه به سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند

حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

تعليم سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 10،11،19،32

10 _ سگ ، از حيوانات قابل تعليم و فرمانبرى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن

11 _ جواز تعليم سگ براى شكار

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

19 _ لزوم آموختن برخى از دستورات تذكيه ، به سگان و درندگان مخصوص شكار

تعلمونهن مما علمكم اللّه

مراد از {علمكم اللّه} به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذكيه حيوانات است، و {من} در {مما علمكم} براى تبعيض است. يعنى برخى از دستورات تذكيه را به درندگان شكارى ياد دهيد.

32 _ آموزش سگ ، بهنگام فرستادن براى شكار ، كافى در صدق شكارى بودن و حليت صيدش

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه

از امام صادق(ع) در مورد سگ شكارى روايت شده: . .. و ان كان غير معلم يعلمه فى ساعته حين يرسله فيأكل منه فانه معلم ... .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 36.

سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 6،7،9

6- اصحاب كهف ، به هنگام آرميدن در غار ، سگى به همراه خود داشتند .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

7-

سگ اصحاب كهف ، در مدّت خواب طولانى آنان ، ساق دستان خود را گشوده و بر دهانه غار خوابيده بود .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

{وصيد} به آستانه دربّ گفته مى شود.

9- جسم سگ اصحاب كهف ، در مدّت خواب طولانى آنان ، بى حركت بود و به راست و چپ نمى گرديد . *

و نقلّبهم ذات اليمين و ذات الشمال و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 4

4- سگ اصحاب كهف ، چهارم يا ششم و يا هشتمين عضوگروه اصحاب كهف در نظر مردم بود .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم . .. و يقولون سبعة و ثامنه

سگ تشنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 15

15 _ حالت درونى تكذيب كنندگان آيات الهى مانند حالت سگ تشنه اى است كه همواره له له مى زند .

ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

{ذلك} اشاره به حالتى است كه جمله {فمثله . .. } آن را درباره سگ بيان داشت.

سگ شكارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 11،32

11 _ جواز تعليم سگ براى شكار

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

32 _ آموزش سگ ، بهنگام فرستادن براى شكار ، كافى در صدق شكارى بودن و حليت صيدش

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه

از امام صادق(ع) در مورد سگ شكارى روايت شده: . .. و ان كان غير معلم يعلمه فى ساعته حين يرسله فيأكل منه فانه

معلم ... .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 36.

سلامت سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 8

8- سگ اصحاب كهف نيز مانند خود آنان ، در سلامت كامل بود .

و نقلّبهم ذات اليمين و ذات الشمال و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

صيد سگ شكارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 12،13،15،17،18،23،24،25،35،36،37،38

12 _ جواز شكار با سگ تعليم ديده و فرمانبر

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

گفته شده {مكلبين} كه از مصدر تكليب و به معناى تعليم سگ براى شكار است، مى تواند جوارح را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. برداشت فوق را فرمايش اميرالمؤمنين(ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: هى الكلاب.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 204، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 591، ح 41.

13 _ خوردن شكارى كه به وسيله سگ تعليم ديده صيد و كشته شده باشد ، حلال است .

فكلوا مما امسكن عليكم

بيان اوصافى براى سگان شكارى و شرايطى براى حليت شكار آنها نشانه آن است كه شكار آنها نيازى به تذكيه ندارد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ از سؤال از حليت شكارى كه توسط سگ تعليم ديده، صيد و كشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل {فكلوا مما امسكن عليكم ... }.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 43.

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده

( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه {جوارح} جمع {جارحه} به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر {مكلبين} حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند {جوارح} را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

17 _ صيد درندگان شكارى در صورتى حلال است كه همانند سگان شكارى تعليم ديده ، عمل كنند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن

{مكلبين} جمع {مكلب} (تعليم دهنده سگان)، حال براى فاعل {علمتم} است و معناى تشبيه را افاده مى كند، بنابراين معناى آيه چنين مى شود: شكار درندگانى كه آنها را همانند سگان شكارى تعليم داده ايد، حلال است.

18 _ صيد سگ شكارى تعليم ديده از طيبات است .

احل لكم الطيبت و ما علمتم من الجوارح

عطف {ما علمتم}، عطف خاص بر عام است.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه {عليكم} جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

24 _ وجوب تسميه ( بردن نام خدا ) به هنگام فرستادن سگ تعليم ديده براى شكار

فكلوا مما امسكن عليكم و اذكروا اسم

اللّه عليه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {عليه} به {ما علمتم من الجوارح} برگردد بر اين مبنا معناى آيه چنين مى شود: بر حيوان شكارى تعليم ديده نام خدا را ببريد و مقصود، بردن نام خدا به هنگام فرستادن آن به سوى شكار است.

25 _ نبردن نام خدا به هنگام فرستادن سگ براى شكار ، موجب حرمت حيوان صيد شده خواهد شد .

و اذكروا اسم اللّه عليه

بنابر اينكه دستور تسميه (بردن نام خدا)، بيان شرط حليت باشد نه يك حكم تكليفى. برداشت فوق را روايت منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند: ... اذا صاد و قد سمى فليأكل و ان صاد و لم يسم فلايأكل و هذا {مما علمتم من الجوارح مكلبين}.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 206، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44; تهذيب، ج 9، ص 25، ح 100.

35 _ حرمت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حليت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده فرمود: لا.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44.

36 _ خوردن سگ تعليم ديده از شكار خويش ، به حليت صيد ضررى نمى رساند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

امام باقر(ع) وامام صادق(ع) درباره حيوانى كه سگ شكاري آن صيد كند فرمودنند : ... وان ادركته وقد قتاه واكل منه فكل ما بقي

دو روايت مدرك برداشت شماره 36 و 37 با يكديگر معارض و حل تعارض بين آن دو

موكول به اجتهاد است.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 2; استبصار، ج 4، ص 67، ح 1 تا 10.

37 _ نخوردن سگ تعليم ديده ، از شكار خويش ، شرط حليت صيد آن

فكلوا مما امسكن عليكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: لابأس ان تاكلوا مما امسك الكلب مما لم يأكل الكلب منه فاذا اكل الكلب منه قبل ان تدركه فلاتأكل منه.

_______________________________

تهذيب الاحكام، ج 9، ص 27، ح 110; نورالثقلين، ج 1، ص 591، ح 39.

38 _ بردن نام خدا به هنگام صيد به وسيله سگ شكارى ، شرط حليت شكار وى

فكلوا مما امسكن عليكم و اذكروا اسم اللّه عليه

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. اذا صاد و قد سمّى فليأكل و ان صاد و لم يسم فلايأكل و هذا {ممّا علّمتم من الجوارح مكلبين}.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 206، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44.

فضيلت سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 10

10- سگ اصحاب كهف ، بر جامعه مشرك و گمراه ، شرافت داشت .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

ياد كردن از سگ اصحاب كهف و تصوير حالت اش، بلكه برشمردن آن در جمع اصحاب كهف، در آيات بعد (رابعهم كلبهم. ..)، تعريضى است به آنان كه اصحاب كهف را يارى نكردند و با آنان همگام نشده و به پاى سگ آنان نيز نرسيدند.

مكذبان آيات خدا و سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 15

15 _ حالت درونى تكذيب كنندگان آيات الهى مانند حالت

سگ تشنه اى است كه همواره له له مى زند .

ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

{ذلك} اشاره به حالتى است كه جمله {فمثله . .. } آن را درباره سگ بيان داشت.

نگهدارى سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 11

11- همراه داشتن سگ و نگه دارى از آن در برخى از موارد ، جايز است .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

سلاح از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلاح

اهميت توليد سلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 6

6- صنعت اسلحه سازى و توليد سلاح ، بايد در اختيار افراد صالح و تحت نظارت رهبران جامعه دينى قرار گيرد .

داود . .. و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

از اين كه خداوند براى دفاع مردم از منافع خويش در برابر دشمن، صنعت اسلحه سازى را تنها به داوود(ع) آموخت، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

اهميت توليد سلاح هاى دفاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 9

9- توليد سلاح دفاعى و بازدارنده و استفاده از آن ، امرى لازم و شايسته

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

توليد سلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 16

16- ساختن اسلحه و زره ، معجزه داوود ( ع ) و دليل نبوت او

داود . .. و علّمن_ه صنعة لبوس لكم ... فهل أنتم ش_كرون

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات پيشين، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و

شواهد نبوت آنان است.

خلع سلاح دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 17

17- رزمندگان ، موظف به جنگيدن و اسير گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ *

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

ممكن است {حتّى تضع. ..} غايت براى گرفتن اسيران باشد; كه از مضمون {فشدّوا الوثاق} به تلازم استفاده مى شود.

ملاك توليد سلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 8

8- حفظ منافع و خير و صلاح مردم ، اصلى اساسى و معيارى تعيين كننده در نوع و مقدار توليد و گسترش سلاح و سياست كلى جامعه دينى در صنعت اسلحه سازى است .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

برداشت ياد شده از {لام} انتفاع در {لكم} استفاده گرديد، بدين معنا كه آموزش صنعت اسلحه سازى به داوود(ع) در جهت حفظ منافع و خير و صلاح مردم بود و همين مسأله، تعيين كننده سياست كلى جامعه دينى در توليد و گسترش سلاح است.

نعمت سلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 13

13- خداوند ، مردم عصر داوود ( ع ) را به شكرگزارى در برابر اعطاى نعمت اسلحه سازى به ايشان ، فرا خواند .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم . .. فهل أنتم ش_كرون

استفهام در جمله {فهل أنتم شاكرون}، متضمن معناى امر است.

سلام از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلام

آثار سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 7

7 _ سلام كردن ، علامت

مسلمانى در صدر اسلام *

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

برخى برآنند كه مراد از القاى سلام، همان گفتن {سلام عليكم} مى باشد. زيرا اين گونه تحيّت، در آن زمان مخصوص جامعه اسلامى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 31

31 - سلام كردن مؤمنان به يكديگر ، مايه بركت و خير فراوان و پاكيزگى است .

فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

آداب جواب سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 2

2 _ پاسخ به تحيّت و درود ديگران ، بايد بهتر از آن ، يا همانند آن باشد .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها ااو ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 8

8 - پاسخ تحيت ديگران به تحيتى بهتر و افزون تر ، پيروى از پيامبران و تأدب به آداب آنان است .

فقالوا سل_مًا قال سل_م

آداب سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 7،8

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

8 _ {سلام عليكم} روش تحيت و درود اسلامى به هنگام برخورد مسلمانان با يكديگر

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيامبر اكرم(ص) در چنين موارد خصوصيتى ندارد و مقصود تمام مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 6

6_

جواب سلام به وجهى نيكوتر از سلامِ سلام كننده ، امرى پسنديده و از سنت هاى پيامبران است .

قالوا سل_مًا قال سل_م

كلمه {سلاماً} مفعول براى فعلى مقدر همانند {نسلم} است و {سلام} مبتدا و خبر آن كلمه اى محذوف همانند {عليكم} مى باشد. بر اين اساس فرشتگان با جمله فعليه {نسلم سلاماً} به ابراهيم(ع) سلام كردند و ابراهيم(ع) با جمله اسميه {سلام عليكم} _ كه دلالت بر ثبات و دوام دارد _ پاسخ داد و بدين جهت پاسخ او نيكوتر از سلام فرشتگان مى باشد.

آرزوى سلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 2

2 - دريافت سلام و تحيت از جانب پروردگار ، آرزو و خواسته بهشتيان است .

و لهم ما يدّعون . سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {سلام} بدل از {ما يدّعون} باشد.

ابراهيم(ع) و سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

احكام سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 1،3

1 _ وجوب پاسخگويى به تحيّت و درود ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا

{تحيّة} در اصل به معناى دعا و درخواست سلامتى و طول عمر است و سپس در مطلق دعا به كار رفته است و در عرف اسلامى به معناى سلام كردن و درود فرستادن است.

3 _

سلام كردن ، امرى پسنديده است و پاسخ به آن ، واجب .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها ااو ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 10

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر ( ص ) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

{تسليم} مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(ص) حتماً بايد انجام بگيرد. در اين كه {مراد از {سلام} در آيه چيست؟} دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 5

5 - لزوم پاسخ گفتن به سلام ديگران ، پيش از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

ارزش سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 29

29 - مؤمنان ، داراى جايگاهى ويژه نزد پروردگاراند و سلام آنان به يكديگر ، از ارزش خاصى برخوردار است .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

از اين كه خداوند درود مسلمانان به يكديگر را، سلام خود دانسته است، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

ارزش سلام بر انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 109 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

120 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على موسى و ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على إل ياسين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 2

2 - سلام و تحيت بر پيامبران الهى ، امرى پسنديده و ارزشمند و سنتى الهى است .

و سل_م على المرسلين

ارزش سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على موسى و ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على إل ياسين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 3

3 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ، امرى ارزشمند و پسنديده

و سل_م على المرسلين

الفاظ سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 7،8

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

8 _ {سلام عليكم} روش تحيت و درود اسلامى

به هنگام برخورد مسلمانان با يكديگر

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيامبر اكرم(ص) در چنين موارد خصوصيتى ندارد و مقصود تمام مسلمانان است.

اهميت جواب سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 10

10 - لزوم پاسخ دادن به تحيت ديگران ، هرچند ناشناس باشند .

قال سل_م قوم منكرون

اهميت سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 5

5_ سلام كردن ، از آداب معاشرت با مردم به هنگام وارد شدن بر آنان

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 11

11- بهترين درود و تحيت { سلام } است .

تحيّتهم فيها سل_م

انتخاب واژه {سلام}، از ميان ساير واژگانى كه براى درود و تحيت به كار برده مى شود، مى تواند گوياى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 2

2- سلام كردن به هنگام ملاقات و وارد شدن بر يكديگر ، از آداب و اخلاق پسنديده

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 25

25 - سلام كردن ، از آداب معاشرت و رفت و آمد و مهمانى ميان مسلمانان

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 3

3 - سنت تحيت و سلام ، داراى

ديرينه در تاريخ پيامبران

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

بركت سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 27

27 - سلام گفتن مسلمانان به يكديگر ، در حقيقت درودى است مبارك و پاكيزه كه از جانب خداوند ، مقرر شده است .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{من عند اللّه} ظرف و متعلق به عامل مقدر (مانند {ثابتة} يا {مشروعة}) است و در مجموع صفت براى {تحيّة} مى باشد. {مباركة طيّبة} نيز صفت ديگر آن است.

بركت سلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 30

30 - تحيت و درود خداوند ، مبارك ( بركت آفرين و داراى خير فراوان ) و پاكيزه است .

تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{بركة} به معناى رشد و فزونى و {مبارك} به معناى چيزى است كه از آن خير و نعمت بسيار برمى خيزد (برگرفته از لسان العرب).

پاداش سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 9

9 _ تحيّت ها و درود هاى اهل ايمان به يكديگر ، مورد محاسبه خداوند و در پى دارنده اجر و پاداش الهى

و اذا حيّيتم . .. انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

محاسبه اعمال نيك كنايه از پاداش دهى خداوند بر آن اعمال مى باشد.

تحيت با سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 3

3 - تحيّت گفتن با { سلام } ، بهترين و شايسته ترين تحيّت ها

است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

از اين كه در وصف مؤمنان مى فرمايد:{به هنگام لقاءاللّه به آنان {سلام} مى شود. }، به دست مى آيد كه وقتى در چنان هنگام و حالتى براى تحيّت، سلام گفته مى شود، بهترين واژه براى تحيّت، سلام است.

تشريع سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 27

27 - سلام گفتن مسلمانان به يكديگر ، در حقيقت درودى است مبارك و پاكيزه كه از جانب خداوند ، مقرر شده است .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{من عند اللّه} ظرف و متعلق به عامل مقدر (مانند {ثابتة} يا {مشروعة}) است و در مجموع صفت براى {تحيّة} مى باشد. {مباركة طيّبة} نيز صفت ديگر آن است.

جواب سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 6

6_ جواب سلام به وجهى نيكوتر از سلامِ سلام كننده ، امرى پسنديده و از سنت هاى پيامبران است .

قالوا سل_مًا قال سل_م

كلمه {سلاماً} مفعول براى فعلى مقدر همانند {نسلم} است و {سلام} مبتدا و خبر آن كلمه اى محذوف همانند {عليكم} مى باشد. بر اين اساس فرشتگان با جمله فعليه {نسلم سلاماً} به ابراهيم(ع) سلام كردند و ابراهيم(ع) با جمله اسميه {سلام عليكم} _ كه دلالت بر ثبات و دوام دارد _ پاسخ داد و بدين جهت پاسخ او نيكوتر از سلام فرشتگان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 5

5 - لزوم پاسخ گفتن به سلام ديگران ، پيش از

هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

جواب سلام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 6

6 - پاسخ ابراهيم ( ع ) به سلام ميهمانان خويش ، قبل از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

جواب سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 7

7 - تحيت و سلام ابراهيم ( ع ) ، بهتر و افزون تر از تحيت و سلام فرشتگان وارد بر آن حضرت

فقالوا سل_مًا قال سل_م

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه تحيت فرشتگان، جمله فعليه و مفيد حدوث است; زيرا {سلام} به تقدير {نسلّم سلاماً} مى باشد. اما تحيت حضرت ابراهيم(ع)، جمله اسميه و مفيد ثبوت است; زيرا به تقدير {سلام عليكم} است.

حقيقت سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 27

27 - سلام گفتن مسلمانان به يكديگر ، در حقيقت درودى است مبارك و پاكيزه كه از جانب خداوند ، مقرر شده است .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{من عند اللّه} ظرف و متعلق به عامل مقدر (مانند {ثابتة} يا {مشروعة}) است و در مجموع صفت براى {تحيّة} مى باشد. {مباركة طيّبة} نيز صفت ديگر آن

است.

خيريت سلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 30

30 - تحيت و درود خداوند ، مبارك ( بركت آفرين و داراى خير فراوان ) و پاكيزه است .

تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{بركة} به معناى رشد و فزونى و {مبارك} به معناى چيزى است كه از آن خير و نعمت بسيار برمى خيزد (برگرفته از لسان العرب).

سبقت در سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 6،7

6 - حريم پاك خداوندگار جهان ، ايمن از هرگونه تأثّر و زيان پذيرى

هو اللّه . .. السل_م

وصف {السلام}، مى تواند نظر به امنيت ذات قدوس و پاك الهى، از هر گونه حادثه و آفت خارجى داشته باشد.

7 - خداوندگار جهان و فرمانرواى مطلق هستى ، منزّه از هرگونه ستم و زيان رسانى به خلق

هو اللّه . .. الملك ... السل_م

وصف {السلام}، بيانگر ارتباط خدا با خلق است.

سلام اخروى بر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

سلام اخروى بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 1

1 - به هنگام لقاءاللّه ، بر مؤمنان ، با واژه { سلام } ، تحيت گفته مى شود .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به مفعول اش باشد.

سلام اصحاب اعراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 7

7 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا بر مؤمنانى كه در انتظار ورود به بهشتند ، درود مى فرستند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

جمله {سلم عليكم} مى تواند جمله اى انشايى باشد و مى تواند اخبار از وجود امنيت و سلامت براى مؤمنان گرفته شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

سلام اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 4

4 - اصحاب اليمين ، بر پيامبر ( ص ) درود و سلام مى فرستند .

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برخى از مفسران {سلام} را به معناى تحيت و {لام} را به معناى {على} گرفته اند; يعنى، {فسلام عليك من أصحاب اليمين}.

سلام بر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 3

3_ فرشتگان پيام آورِ بشارت ، به هنگام حضور در پيشگاه ابراهيم ( ع ) بر او سلام كردند .

قالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 109 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به ابراهيم ( ع )

سل_م على إبرهيم

تنوين {سلامٌ} براى تعظيم است.

3 -

برجاى ماندن سنت سلام و تحيت بر ابراهيم ( ع ) در ميان نسل هاى پس از او

و تركنا عليه فى الأخرين . سل_م على إبرهيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {سلام على ابراهيم} تفسير براى جمله {و تركنا عليه. ..} باشد; يعنى، آنچه براى ابراهيم(ع) بر جاى گذاشتيم، عبارت است از سنت سلام و تحيت بر او.

سلام بر الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به الياس پيامبر ( ع )

سل_م على إل ياسين

تنوين {سلام} براى تعظيم است و {إل ياسين} در زبان عرب، لغت و تعبير ديگرى از {الياس} مى باشد.

3 - باقى ماندن سنت سلام و تحيت بر الياس پيامبر ، در ميان نسل هاى پس از او

سل_م على إل ياسين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {سلام على إل ياسين} تفسير براى جمله {و تركنا عليه . ..} باشد; يعنى، آنچه براى الياس(ع) به جاى گذاشتيم، عبارت است از سنت سلام و تحيت بر او.

سلام بر انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 1،2

1 - به جا آوردن سپاس و ستايش خدا ، به خاطر بقاى خط رسالت و اضمحلال جبهه كفر و فرستادن سلام و درود بر رسولان او ، رهنمود الهى به پيامبراسلام ( ص )

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

با توجه به اين كه در آيات پيشين نام چند تن از پيامبران (موسى، داوود، سليمان، صالح و لوط) و

ياد تلاش ها و مبارزات آنان و پيروزى نهايى حق و اضمحلال كافران به ميان آمده است، آيه ياد شده مى تواند ختامى بر آن مجموعه يادها باشد.

2 - هلاك شرك پيشگان مفسد و نجات مؤمنان به اراده الهى و در سايه تلاش هاى پيامبران ، شايان سپاس گزارى به درگاه خدا و فرستادن درود و سلام بر فرستادگان او

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

رهنمود الهى به حمد و ستايش براى او و فرستادن درود و سلام بر بندگان برگزيده اش (پيامبران)، در پى يادآورى مكرر نجات مؤمنان و هلاكت كافران، مطلب ياد شده را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 5

5 - سلام و تحيت بر بندگان خدا چون پيامبران ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على نوح فى الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 1،4

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند بر همه رسولان الهى

و سل_م على المرسلين

نكره آمدن {سلام}، بيانگر بزرگى آن است.

4 - رسولان الهى ، شايسته سلام و تحيت

و سل_م على المرسلين

سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 5

5 - سلام و تحيت بر بندگان خدا چون پيامبران ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على نوح فى الع_لمين

سلام بر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 12

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأل على ( ع

) رسول الله ( ص ) : . . . فقال : لماذا بنيت ه_ذه الغرف ( فى الجنة ) يارسول الله ؟ فقال : يا على تلك غرف بناها الله لأوليائه . . . فإذا دخل المؤمن إلى منازله فى الجنة . . . فإذا استقرت لولىّ الله منازله فى الجنة . . . يبعث الله ألف ملك يهنّونه بالجنة . . . فينتهون إلى أوّل باب من جنانه فيقولون للملك الموكل . . . إستأذن لنا على ولىّ الله . . . فيأذن لهم فيدخلون على ولىّ الله و هو فى الغرفة و ل ها ألف باب . . . فيدخل كل ملك من باب من أبواب الغرفة فيبلّغونه رسالة الجبّار و ذلك قول الله : { و المل_ئكة يدخلون عليهم من كلّ باب } ; يعنى : من أبواب الغرفة { سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: حضرت على _ عليه السلام _ از رسول الله(ص) پرسيد: اى رسول خدا! چرا اين غرفه ها [دربهشت] ساخته شده است؟ فرمود: اى على! اينها غرفه هايى اند كه خداوند آنها را براى دوستانش بنا كرده است، هنگامى كه مؤمن وارد منزلهاى خود در بهشت شود و براى ولىّ خدا منزلهاى او در بهشت تثبيت گردد، خداوند هزار فرشته مى فرستد كه بهشت را به او تهنيت گويند. آنها به اولين درب از بهشتهاى او مى رسند و به فرشته اى كه گماشته آن جاست مى گويند: براى ما اذن ورود بر ولىّ خدا بگير. آن گاه [او] به ايشان اذن مى

دهد و بر ولىّ خدا وارد مى شوند، در حالى كه او در غرفه خويش است و براى آن غرفه هزار درب است. آن گاه هر فرشته اى از يكى از دربهاى غرفه وارد مى شود و پيام خداى غالب را مى رساند و اين است گفته خداوند: و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب مقصود اين است كه از دربهاى غرفه وارد مى شوند [و مى گويند:] سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 2،7

2_ فرشتگان از هر سو بر بهشتيان وارد مى شوند و بر آنان سلام مى كنند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم من كل باب. سل_م عليكم

7_ { قال [ أبوعبدالله ( ع ) ] : إن طائفة من الملائكة عابوا ولد آدم فى اللّذات و الشهوات . . . فإذا كان يوم القيامة و صار أهل الجنة فى الجنة ، إستأذن أُولئك الملائكة على أهل الجنة فيؤذن لهم فيدخلون عليهم فيسلّمون عليهم و يقولون لهم : { سلام عليكم بما صبرتم } فى الدنيا عن اللّذات والشهوات الحلال ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا عده اى از فرشتگان، آدميان را به خاطر گرايش به لذات و شهوات، عيب جويى مى كردند . .. پس آن گاه كه روز قيامت برپا شود و بهشتيان در بهشت قرار گيرند، آن فرشتگان براى ورود بر بهشتيان اجازه مى خواهند، پس به آنان اذن داده مى شود و آن گاه فرشتگان با سلام بر آنان وارد مى شوند و به ايشان مى گويند: سلام بر شما باد

به خاطر اينكه شكيبايى ورزيديد و از لذتها و شهوتهاى حلال چشم پوشى كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 1،5

1 - بهشتيان ، سلام و تحيتى با عظمت از جانب پروردگار بزرگ دريافت خواهند كرد .

سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {سلام} مبتدا و خبرِ آن، فعل محذوف باشد. و {قولاً} مفعول مطلق و نايبِ آن خبرِ محذوف باشد. در اين صورت، تقديرِ آن چنين مى شود: {سلام يقال لهم قولاً من ربّ...}. گفتنى است تنكيرِ {سلام} و {ربّ} براى تعظيم است.

5 - سلام و تحيت خداوند به بهشتيان ، برخاسته از ربوبيت و مهربانى او به خلق است .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

برداشت ياد شده، از بيان دو صفتِ {ربّ} و {رحيم} براى خداوند (در اين آيه شريفه) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

سلام بر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

سلام بر محمد(ص)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 9،10

9 - تشويق خداوند ، مؤمنان را به اهداى درود و سلام بر پيامبر ( ص )

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه و سلّموا

ذكر {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} به عنوان پيش درامد فرمان {صلّوا} و {سلّموا} مى تواند به منظور اين حقيقت باشد كه مؤمنان، توجه به اين پيدا كنند كه خدا و فرشتگان بر پيامبر(ص) درود مى فرستند تا آنان، تشويق به آن بشوند.

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر ( ص ) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

{تسليم} مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(ص) حتماً بايد انجام بگيرد. در اين كه {مراد از {سلام} در آيه چيست؟} دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 4

4 - اصحاب اليمين ، بر پيامبر ( ص ) درود و سلام مى فرستند .

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برخى از مفسران {سلام} را به معناى تحيت و {لام} را به معناى {على} گرفته اند; يعنى، {فسلام عليك من أصحاب اليمين}.

سلام بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

سل_م على موسى و ه_رون

تنوين {سلام} براى تعظيم است.

3 - باقى ماندن سنت سلام و تحيت

بر موسى و هارون ( عليهماالسلام ) در ميان نسل هاى پس از ايشان

و تركنا عليهما فى الأخرين . سل_م على موسى و ه_رون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه جمله {سلام على موسى و هارون} تفسير براى جمله {و تركنا عليهما. ..} باشد; يعنى، آنچه براى موسى و هارون بر جاى گذاشتيم، عبارت است از سنت سلام و تحيت بر ايشان.

سلام بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،6،7،12

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

12 _ ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر(ص)

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {فقل سلام عليكم} داراى دو احتمال است: يكى

اينكه {به آنان سلام كن} و دوم اينكه {سلام خداوند را به آنان برسان}. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 7

7 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا بر مؤمنانى كه در انتظار ورود به بهشتند ، درود مى فرستند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

جمله {سلم عليكم} مى تواند جمله اى انشايى باشد و مى تواند اخبار از وجود امنيت و سلامت براى مؤمنان گرفته شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

سلام بر نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به نوح پيامبر براى هميشه تاريخ

سل_م على نوح فى الع_لمين

تنوينِ {سلام} براى تعظيم است و مقصود از {العالمين} _ كه جمع محلى به {الف} و {لام} و مفيد عموم است _ تمامى امت ها، در همه اعصار و قرن ها است.

3 - باقى ماندن سنت سلام و تحيت بر نوح ( ع ) ، در ميان نسل هاى پس از آن حضرت براى هميشه تاريخ

و تركنا عليه فى الأخرين . سل_م على نوح فى الع_لمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه جمله {سلام على نوح. ..} تفسير براى جمله {و تركنا عليه...} باشد; يعنى، آنچه براى نوح(ع) برجاى گذاشتيم، عبارت است از سنّت سلام و تحيت بر او در ميان جهانيان.

سلام بر هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ

خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

سل_م على موسى و ه_رون

تنوين {سلام} براى تعظيم است.

3 - باقى ماندن سنت سلام و تحيت بر موسى و هارون ( عليهماالسلام ) در ميان نسل هاى پس از ايشان

و تركنا عليهما فى الأخرين . سل_م على موسى و ه_رون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه جمله {سلام على موسى و هارون} تفسير براى جمله {و تركنا عليهما. ..} باشد; يعنى، آنچه براى موسى و هارون بر جاى گذاشتيم، عبارت است از سنت سلام و تحيت بر ايشان.

سلام بر يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او

را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

سلام بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

سلام به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 1،11

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به هنگام ورود بر وى ، به او سلام و درود گفتند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

11- { . . . قال أبوجعفر ( ع ) : . . . بعث الله رسلاً إلى إبراهيم . . . فدخلوا عليه ليلاً ففزع منهم و خاف أن يكونوا سُرّاقاً ، قال : فلمّا أن رأته الرسل فزعاً وجلاً { قالوا سلاماً } . . . { قال إنا منكم وجلون قالوا لاتوجل . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. خداوند فرستادگانى را به سوى ابراهيم(ع) گسيل داشت ... پس شبانه بر او وارد شدند و او از آنان وحشت كرد و ترسيد كه دزد باشند. امام فرمود: پس چون فرستادگان آن حضرت را وحشت زده و هراسان ديدند، به او سلام كردند ... او [گفت]: قال إنا منكم وجلون...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 1

1 - ورود ميهمانان گرامى ابراهيم ( ع

) ( فرشتگان ) بر آن حضرت ، با تحيت و سلام

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

سلام به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 9

9- بر مؤمنان داراى عمل صالح در بهشت ، درود و سلام فرستاده مى شود .

تحيّتهم فيها سل_م

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اضافه {تحيت} به {هم} اضافه مصدر به مفعول باشد. طبق اين احتمال معناى عبارت چنين مى شود: تحيت گفتن به آنان در بهشت با {سلام} است.

سلام به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 8،10

8- ملائكه به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، بر آنان درود و سلام مى فرستند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

سلام به متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 3

3- متقين با سلام و خوشامدگويى ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوها بسل_م ءامنين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سلام} همان سلام و درود گفتن متعارف باشد كه جزء فرهنگ مسلمانان است.

سلام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 6

6 _ ( سلام ) كلمه تحيت و درود بهشتيان به هنگام ديدار يكديگر است .

و تحيتهم فيها سلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 8

8- درود و تحيت بهشتيان به يكديگر در بهشت ، با لفظ { سلام } است .

تحيّتهم فيها سل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 11

11 _ درود و سلام ، سخن اهل بهشت به هنگام روبه رو شدن با يكديگر

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه گوينده درود و سلام به يكديگر خود خود اهل بهشت باشند.

سلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 12

12 _ ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر(ص)

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {فقل سلام عليكم} داراى دو احتمال است: يكى اينكه {به آنان سلام كن} و دوم اينكه {سلام خداوند را به آنان برسان}. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 1،5

1 - بهشتيان ، سلام و تحيتى با عظمت از جانب پروردگار بزرگ دريافت خواهند كرد .

سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {سلام} مبتدا و خبرِ آن، فعل محذوف باشد.

و {قولاً} مفعول مطلق و نايبِ آن خبرِ محذوف باشد. در اين صورت، تقديرِ آن چنين مى شود: {سلام يقال لهم قولاً من ربّ...}. گفتنى است تنكيرِ {سلام} و {ربّ} براى تعظيم است.

5 - سلام و تحيت خداوند به بهشتيان ، برخاسته از ربوبيت و مهربانى او به خلق است .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

برداشت ياد شده، از بيان دو صفتِ {ربّ} و {رحيم} براى خداوند (در اين آيه شريفه) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 1

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به نوح پيامبر براى هميشه تاريخ

سل_م على نوح فى الع_لمين

تنوينِ {سلام} براى تعظيم است و مقصود از {العالمين} _ كه جمع محلى به {الف} و {لام} و مفيد عموم است _ تمامى امت ها، در همه اعصار و قرن ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 109 - 1

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به ابراهيم ( ع )

سل_م على إبرهيم

تنوين {سلامٌ} براى تعظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 1

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

سل_م على موسى و ه_رون

تنوين {سلام} براى تعظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 1

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به الياس پيامبر ( ع )

سل_م على إل ياسين

تنوين {سلام} براى تعظيم است و {إل ياسين} در زبان عرب، لغت و تعبير

ديگرى از {الياس} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 1

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند بر همه رسولان الهى

و سل_م على المرسلين

نكره آمدن {سلام}، بيانگر بزرگى آن است.

سلام در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 7

7 _ سلام كردن ، علامت مسلمانى در صدر اسلام *

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

برخى برآنند كه مراد از القاى سلام، همان گفتن {سلام عليكم} مى باشد. زيرا اين گونه تحيّت، در آن زمان مخصوص جامعه اسلامى بود.

سلام روح (اسم خاص) بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان على بن الحسين { صلوات اللّه عليه } يقول . . . قال اللّه عزّوجلّ { . . .سلام هى حتّى مطلع الفجر } يقول : تُسَلِّمُ عليك يا محمّد ملائكتى و روحى بسلامى من أوّل ما يهبطون إلى مطلع الفجر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه امام سجاد(ع) مى فرمود: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {...سلام هى حتّى مطلع الفجر}[ يعنى ]مى فرمايد: اى محمد! فرشتگانم و روحم، از اولين لحظات فرودشان تا سپيده صبح، با سلام من بر تو سلام مى كنند}.

سلام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،9

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او

مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

9 _ مؤمنان با درك محضر و زيارت پيامبر(ص) سلام آن حضرت و پيام و رحمت خداوند را دريافت خواهند نمود. *

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

آمدن نزد پيامبر(ص)، كه مضمون جمله {إذا جاءك} است، ظاهراً اختصاصى به زمان حيات ظاهرى آن حضرت ندارد و شامل پس از آن نيز مى گردد. كلمه {زيارت} در برداشت فوق براى اشاره بدين نكته آورده شده است.

سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 3

3_ فرشتگان پيام آورِ بشارت ، به هنگام حضور در پيشگاه ابراهيم ( ع ) بر او سلام كردند .

قالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 12

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأل على ( ع ) رسول الله ( ص ) : . . . فقال : لماذا بنيت ه_ذه الغرف ( فى الجنة ) يارسول الله ؟ فقال : يا على تلك غرف بناها الله لأوليائه . . . فإذا دخل المؤمن إلى منازله فى الجنة . . . فإذا استقرت لولىّ الله منازله فى الجنة . . . يبعث الله ألف ملك يهنّونه بالجنة . . . فينتهون إلى أوّل باب من جنانه فيقولون للملك الموكل . . . إستأذن لنا على ولىّ الله . . . فيأذن لهم فيدخلون على ولىّ الله و هو فى الغرفة و ل ها ألف باب . . . فيدخل كل ملك من باب من أبواب الغرفة

فيبلّغونه رسالة الجبّار و ذلك قول الله : { و المل_ئكة يدخلون عليهم من كلّ باب } ; يعنى : من أبواب الغرفة { سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: حضرت على _ عليه السلام _ از رسول الله(ص) پرسيد: اى رسول خدا! چرا اين غرفه ها [دربهشت] ساخته شده است؟ فرمود: اى على! اينها غرفه هايى اند كه خداوند آنها را براى دوستانش بنا كرده است، هنگامى كه مؤمن وارد منزلهاى خود در بهشت شود و براى ولىّ خدا منزلهاى او در بهشت تثبيت گردد، خداوند هزار فرشته مى فرستد كه بهشت را به او تهنيت گويند. آنها به اولين درب از بهشتهاى او مى رسند و به فرشته اى كه گماشته آن جاست مى گويند: براى ما اذن ورود بر ولىّ خدا بگير. آن گاه [او] به ايشان اذن مى دهد و بر ولىّ خدا وارد مى شوند، در حالى كه او در غرفه خويش است و براى آن غرفه هزار درب است. آن گاه هر فرشته اى از يكى از دربهاى غرفه وارد مى شود و پيام خداى غالب را مى رساند و اين است گفته خداوند: و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب مقصود اين است كه از دربهاى غرفه وارد مى شوند [و مى گويند:] سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 2،7

2_ فرشتگان از هر سو بر بهشتيان وارد مى شوند و بر آنان سلام مى كنند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم

من كل باب. سل_م عليكم

7_ { قال [ أبوعبدالله ( ع ) ] : إن طائفة من الملائكة عابوا ولد آدم فى اللّذات و الشهوات . . . فإذا كان يوم القيامة و صار أهل الجنة فى الجنة ، إستأذن أُولئك الملائكة على أهل الجنة فيؤذن لهم فيدخلون عليهم فيسلّمون عليهم و يقولون لهم : { سلام عليكم بما صبرتم } فى الدنيا عن اللّذات والشهوات الحلال ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا عده اى از فرشتگان، آدميان را به خاطر گرايش به لذات و شهوات، عيب جويى مى كردند . .. پس آن گاه كه روز قيامت برپا شود و بهشتيان در بهشت قرار گيرند، آن فرشتگان براى ورود بر بهشتيان اجازه مى خواهند، پس به آنان اذن داده مى شود و آن گاه فرشتگان با سلام بر آنان وارد مى شوند و به ايشان مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر اينكه شكيبايى ورزيديد و از لذتها و شهوتهاى حلال چشم پوشى كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 1،11

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به هنگام ورود بر وى ، به او سلام و درود گفتند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

11- { . . . قال أبوجعفر ( ع ) : . . . بعث الله رسلاً إلى إبراهيم . . . فدخلوا عليه ليلاً ففزع منهم و خاف أن يكونوا سُرّاقاً ، قال : فلمّا أن رأته الرسل فزعاً وجلاً { قالوا سلاماً } . . . { قال إنا

منكم وجلون قالوا لاتوجل . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. خداوند فرستادگانى را به سوى ابراهيم(ع) گسيل داشت ... پس شبانه بر او وارد شدند و او از آنان وحشت كرد و ترسيد كه دزد باشند. امام فرمود: پس چون فرستادگان آن حضرت را وحشت زده و هراسان ديدند، به او سلام كردند ... او [گفت]: قال إنا منكم وجلون...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 8،10

8- ملائكه به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، بر آنان درود و سلام مى فرستند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 1،6

1 - ورود ميهمانان گرامى ابراهيم ( ع ) ( فرشتگان ) بر آن حضرت ، با تحيت و سلام

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

6 - پاسخ ابراهيم ( ع ) به سلام ميهمانان خويش ، قبل از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

سلام ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 8

8 -

{ عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان على بن الحسين { صلوات اللّه عليه } يقول . . . قال اللّه عزّوجلّ { . . .سلام هى حتّى مطلع الفجر } يقول : تُسَلِّمُ عليك يا محمّد ملائكتى و روحى بسلامى من أوّل ما يهبطون إلى مطلع الفجر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه امام سجاد(ع) مى فرمود: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {...سلام هى حتّى مطلع الفجر}[ يعنى ]مى فرمايد: اى محمد! فرشتگانم و روحم، از اولين لحظات فرودشان تا سپيده صبح، با سلام من بر تو سلام مى كنند}.

سلام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 20

20 - سلام در پايان سخن ، شعار موسى و هارون ( ع ) *

والسل_م على من اتبع الهدى

سلام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 31

31 - سلام كردن مؤمنان به يكديگر ، مايه بركت و خير فراوان و پاكيزگى است .

فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

سلام مؤمنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 4

4 - تحيّت مؤمنان به هم ، هنگام لقاءاللّه ، با واژه { سلام } است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

سلام مهمانان ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 1،6

1 - ورود ميهمانان گرامى ابراهيم

( ع ) ( فرشتگان ) بر آن حضرت ، با تحيت و سلام

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

6 - پاسخ ابراهيم ( ع ) به سلام ميهمانان خويش ، قبل از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

سلام نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

سلام هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 20

20 - سلام در پايان سخن ، شعار موسى و هارون ( ع ) *

والسل_م على من اتبع الهدى

سلام هنگام ورود به خانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 24،37،40

24 - سلام كردن به يكديگر به هنگام ورود به خانه ها ، توصيه خداوند به همه مسلمانان

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

37 - { عن أبى جعفر ( ع ) إذا دخل الرجل منكم بيته . . . إن لم يكن فيه أحد فليقل : السلام علينا من عند ربّنا يقول اللّه { تحيّة من عنداللّه مباركة طيّبة } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: هر گاه شخصى از شما وارد خانه خود شود. .. اگر كسى در آن خانه نبود، بگويد: {السلام علينا من عند ربّنا}. خدا مى فرمايد: تحيّة من عنداللّه مباركة طيّبة}.

40 - { أبى الصباح قال : سألت أبا جعفر ( ع ) ، عن قول اللّه عزّوجلّ : فإذا دخلتم بيوتاً فسلّموا على أنفسكم . .

. } فقال : هو تسليم الرجل على أهل البيت حين يدخل ثمّ يردّون عليه ، فهو سلامكم على أنفسكم ;

ابوالصباح از امام باقر(ع) پرسيد: اين كه خداوند فرموده است: {فإذا دخلتم بيوتاً فسلّموا على أنفسكم} مراد چيست؟ فرمود: مراد اين است كه شخص، هرگاه وارد خانه شود، بر اهل خانه سلام كند. پس آنان جواب سلام او را مى دهند. پس آن سلام شما بر خودتان است}.

سلام هنگام ورود به خانه ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 4،5

4 - ورود به محل سكونت و خانه ديگران پيش از سلام كردن به اهل آن ، ممنوع است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على أهلها

5 - اذن خواستن و سلام كردن ، از شرايط و آداب ورود به محل سكونت و خانه ديگران

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا

فضيلت پيشگامى در سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 2

2 - ارزش مبادرت به سلام ، هنگام ورود بر ديگران

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

مطلب بالا، با توجه به اين نكته است كه خداوند، ابتدا وصف {مكرم} را براى ميهمانان ابراهيم(ع) آورده و سپس نخستين عمل آن ميهمانان شريف (سلام به هنگام ورود) را ياد كرده است.

كيفيت سلام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 7

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

وجوب جواب

سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 1،3

1 _ وجوب پاسخگويى به تحيّت و درود ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا

{تحيّة} در اصل به معناى دعا و درخواست سلامتى و طول عمر است و سپس در مطلق دعا به كار رفته است و در عرف اسلامى به معناى سلام كردن و درود فرستادن است.

3 _ سلام كردن ، امرى پسنديده است و پاسخ به آن ، واجب .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها ااو ردّوها

ويژگيهاى جواب سلام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 7

7 - تحيت و سلام ابراهيم ( ع ) ، بهتر و افزون تر از تحيت و سلام فرشتگان وارد بر آن حضرت

فقالوا سل_مًا قال سل_م

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه تحيت فرشتگان، جمله فعليه و مفيد حدوث است; زيرا {سلام} به تقدير {نسلّم سلاماً} مى باشد. اما تحيت حضرت ابراهيم(ع)، جمله اسميه و مفيد ثبوت است; زيرا به تقدير {سلام عليكم} است.

ويژگيهاى سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 12

12- { سلام } بهترين درود و تحيت است .

يقولون سل_م عليكم

با توجه به اينكه ملائكه براى خوشامدگويى به متقين در هنگام قبض روح آنان، از واژه {سلام} استفاده مى كنند، روشن مى شود كه براى تحيت گفتن {سلام} بهترين است.

ويژگيهاى سلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 30

30 - تحيت و درود

خداوند ، مبارك ( بركت آفرين و داراى خير فراوان ) و پاكيزه است .

تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

{بركة} به معناى رشد و فزونى و {مبارك} به معناى چيزى است كه از آن خير و نعمت بسيار برمى خيزد (برگرفته از لسان العرب).

سلامت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلامت

آثار سلامت اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 31

31 _ عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى ، تنها در صورت پرستش خدا و ايمان به يگانگى او سعادت آفرين است .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم}، معنايى باشد كه از {اوفوا الكيل . .. و لاتفسدوا ... } استفاده مى شود. در اين صورت مى توان گفت مراد از ايمان در {إن كنتم مؤمنين} ايمان به خداى يگانه و لزوم پرستش اوست. يعنى اگر به خداى يگانه ايمان داشته باشيد و تنها او را بپرستيد، عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادانگيزى متضمّن خير و صلاح شماست و اگر موحد نباشيد رعايت اين مسائل سعادت آفرين نخواهد بود.

آثار سلامت روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 6

6 - انسان ، در پرتو سلامت روح و انديشه ، قادر به دريافت و پذيرش پيام وحى

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. أفأنت تسمع الصمّ ... و من كان فى ضل_ل مبين

در آيه شريفه قابليت نداشتن براى هدايت، گمراهى آشكار شمرده شده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه وجود قابليت روحى و فكرى براى هدايت،

مى تواند راه رسيدن به حق را هموار سازد.

آثار سلامت عقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 6

6 - سلامت عقلانى پيامبر ( ص ) ، ضامن دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى و مصونيت مرحله دريافت از خطا و تحريف

و ما صاحبكم بمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 3

3 - عقل سالم پيامبر ( ص ) و مشهود بودن جبرئيل براى آن حضرت در فضايى روشن ، تضمين كننده دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى

و ما صاحبكم بمجنون . و لقد رءاه بالأُفق المبين

آثار سلامت فكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 6

6 - انسان ، در پرتو سلامت روح و انديشه ، قادر به دريافت و پذيرش پيام وحى

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. أفأنت تسمع الصمّ ... و من كان فى ضل_ل مبين

در آيه شريفه قابليت نداشتن براى هدايت، گمراهى آشكار شمرده شده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه وجود قابليت روحى و فكرى براى هدايت، مى تواند راه رسيدن به حق را هموار سازد.

اهميت سلامت اخلاق جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 31

31 - اهتمام اسلام به رواج اخلاق سالم جنسى و ايجاد روابط سالم زناشويى در جامعه و برچيده شدن زمينه فساد جنسى

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا . .. و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنً

اهميت سلامت

اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 22

22 _ دعوت مردم به سلامت اقتصادى و رعايت عدالت در خريد و فروش ، از مهمترين رسالت هاى شعيب براى قوم خويش پس از دعوت به توحيد

يقوم اعبدوا اللّه . .. فأوفوا الكيل و الميزان و لاتبخسوا الناس أشياءهم

اهميت سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 4

4 - سلامت و پاكى مردم در جامعه از فحشا و انحرافات جنسى ، مورد اهتمام دين اسلام است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. لهم عذاب أليم

تعيين كيفر سخت دنيوى و اخروى براى اشاعه دهندگان فحشا در جامعه حاكى از آن است كه اسلام براى سلامت و پاكى جامعه اسلامى، بسيار اهميت قائل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 10

10 - هدف الهى از بعثت پيامبران ، ايجاد جوامع سالم ، رشيد و بالنده است .

لقد أرسلنا رسلنا . .. ليقوم الناس

{قيام} (مصدر {يقوم}) به معناى ايستادن است. در اين جا در معناى سلامت و صلاح به كار رفته است.

اهميت سلامت روابط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 10

10- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط اجتماعى انسان ها و تحكيم بخشيدن به آن و پاك سازى جامعه از فحشا ، بزهكارى ، ستم و سركشى

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و . .. و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى

دلايل سلامت

عقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 5

5 - حقانيت سخنان پيامبر ( ص ) ( پيام ها و رهنمود هاى او ) ، گواه برخوردارى آن حضرت از روح و انديشه اى سالم

أم يقولون به جنّة بل جاءهم بالحقّ

زمينه سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 12

12 - نقش بنيادين عدالت اقتصادى در قوام ، سلامت و بالندگى جامعه

و أنزلنا معهم . .. و الميزان ليقوم الناس بالقسط

{قسط} به معناى عدل است و مراد از آن _ به قرينه {الميزان}_ عدالت در روابط و مناسبات اقتصادى است.

زمينه سلامت روابط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 2

2 - روابط اجتماعى سالم ، در گرو زندگى معتدل و در حد نياز است .

و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الأرض

از اين كه بغى و طغيان، متفرع بر بسط و گسترش رزق شده و نه اصل رزق، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

زمينه سلامت قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 6

6 - علم ، مايه سلامت قلب و جان و جهل ، موجب قساوت و بيماردلى

ليجعل . .. فتنة للذين فى قلوبهم مرض ...و ليعلم الذين أُوتوا العلم أنّه الحقّ من

سلامت اقتصاد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 12

12 - نقش بسزاى قاضيان در سلامت اقتصاد جامعه

و حفظ حقوق مردم

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام . .. و أنتم تعلمون

سلامت بدن اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 3،5

3- پيكر و اعضاى بدن اصحاب كهف ، در تمام مدّتى كه در خواب بودند ، آسيبى نديد و تغيير چشم گيرى نيافت .

و تحسبهم أيقاظًا و هم رقود

مفاد جمله {تحسبهم. ..} اين است كه هر بيننده اى، اگر در دوران خوابِ اصحاب كهف، به آنان نظر مى افكند، نه تنها آن ها را اجسادى از هم گسيخته نمى يافت، بلكه انسان هايى به خواب رفته نيز نمى ديد; يعنى، آن ها، افرادى بيدار به نظر مى آمدند كه حيات عادى خود را مى گذرانند.

5- گرديدن اصحاب كهف به چپ و راست ، از عوامل مصونيّت آنان در برابر آسيب هاى جسمى بود . *

و نقلّبهم ذات اليمين و ذات الشمال

اسناد {نقلّب} (گرداندن) به خداوند، در جمله {نقلّبهم. ..} گوياى اين است كه اين تغيير حالت، از الطاف الهى بوده است. بيان اين نكته، پس از اشاره به خواب اصحاب كهف، مى تواند ناظر به برخى از علل سالم ماندن بدن آنان باشد.

سلامت روانى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 6

6 - لزوم احراز سلامت عملى ، فكرى و روحى رهبران ، در اعتماد به ايشان *

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى . و ما ينطق عن الهوى

خداوند، براى جلب اعتماد مردم به پيامبر(ص) سه نكته را بيان فرموده است: 1_ عدم گمراهى در زندگى

(ما ضلّ) 2_ عدم انحراف در فكر (ماغوى); 3_ مغلوب نبودن در برابر هواى نفس (و ماينطق عن الهوى).

سلامت سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 8

8- سگ اصحاب كهف نيز مانند خود آنان ، در سلامت كامل بود .

و نقلّبهم ذات اليمين و ذات الشمال و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

سلامت عقل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 21

21 - مؤمنان ، برخوردار از عقل سليم و خردناب و كافران فاقد آن هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

اين كه خداوند فرمود: تنها صاحبان خردناب پندپذيراند، اشاره به گروه مؤمنان و كافران دارد; زيرا آيات ياد شده درصدد توصيف اين دو گروه است.

سلامت فكرى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 6

6 - لزوم احراز سلامت عملى ، فكرى و روحى رهبران ، در اعتماد به ايشان *

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى . و ما ينطق عن الهوى

خداوند، براى جلب اعتماد مردم به پيامبر(ص) سه نكته را بيان فرموده است: 1_ عدم گمراهى در زندگى (ما ضلّ) 2_ عدم انحراف در فكر (ماغوى); 3_ مغلوب نبودن در برابر هواى نفس (و ماينطق عن الهوى).

سلامت متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و

ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

عوامل سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 8

8 _ لزوم مبارزه با ريشه ها و علل گناه ، براى تأمين سلامت جامعه

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... و لا تتمنّوا ما فضّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 13

13 - دين و عدالت ، مايه قوام و سلامت جامعه است .

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان ليقوم الناس بالقسط

عوامل سلامت زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 5

5- تأثير ايمان و عمل ، در سلامت و دلپذيرى زندگى دنيوى انسان

من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {حياة طيّبة} همين زندگى دنيوى باشد.

عوامل مؤثر در سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 9

9 - زنان ، همچون مردان ، داراى نقش در سلامت معنوى يا بيمارى اخلاقى جامعه

و لا نساء من نساء

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه براى حفظ برادرى اجتماعى و حاكميت رحمت بر كل جامعه، زنان و مردان سهمى همسان دارند. پس همچنان كه مردان بايد از استهزا بپرهيزند، زنان نيز مكلف اند.

منشأ سلامت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 71 - 4

4 - سلامت جامعه بشرى و مصون ماندن آن از فساد و تباهى ، در گرو اجراى قوانين الهى و ايستادگى در برابر تمايلات حق ستيزان

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 13

13 - حفظ سلامت و تعادل اجتماعى ، در پرتو به كارگيرى توانايى ها و استعداد هاى مختلف نيرو هاى انسانى

نحن قسمنا بينهم . .. ليتّخذ بعضهم بعضًا سخريًّا

از حكمت الهى و برترى خداوند در برنامه ريزى _ كه به طور غير مستقيم از آيه استفاده مى شود _ مى توان مطلب بالا را نتيجه گرفت.

سلامتي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلامتى

آثار سلامتى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 10

10 _ سلامت دل و ايمان راسخ ، زمينه پرهيز از ستمگرى و عصيان و موجب برخوردارى از هدايت خاص الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 5

5 _ ايمان به رسالت پيامبر(ص) و آيات خداوند منوط به برخوردارى انسان از قلب وبينش سالم است.

و نقلب أفئدتهم . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 7

7- بهرهورى از مفاهيم عالى وحى ، منوط به داشتن قلب سليم و زمينه ساز تدبر

أفلايتدبّرون . .. أم على قلوب أقفالها

در صورتى كه {أم} به معناى {بل} باشد، مفاد

آيه چنين مى شود: اگر در قرآن تدبر شود، حقيقت بر انسان آشكار مى گردد; ولى حق گريزان در نتيجه اعمال خودشان، قلبى بسته و ناتوان از تدبر دارند. در حالى كه تدبر در قرآن، براى قلب سليم و تأثيرپذير، ميسر است.

اهميت سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 5

5- سلامتى و امنيت ، اهميت و ارزشى چشمگير در نزد انسان ها دارد .

ادخلوها بسل_م ءامنين

از اينكه خداوند، سلامتى و امنيت را از نخستين پاداشهاى تقواپيشگان در بهشت برشمرده و به انسانها، آنها را نويد داده است، مطلب فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 15

15- حفظ سلامتى و رفع نياز هاى ضرورى بدن ، داراى اهميت و مورد توجه ويژه در تعاليم دين

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد فإن الله غفور رحيم

از آن جايى كه خداوند خوردنيهاى حرام را در صورت اضطرار (نياز ضرورى بدن و سلامتى جسم به تناول خوردنيهاى حرام) حلال شمرده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 19

19 - شب زنده دارى ، نبايد به مقدارى باشد كه به سلامت مؤمنان آسيب رساند و يا مانع از تلاش روزانه براى تأمين زندگى و يا پيكار در راه خدا شود .

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى . .. فاقرءوا ما تيسّر منه

اهميت سلامتى فرزند

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 10

10_ لزوم چاره انديشى و تدبير براى حفظ سلامت فرزندان

ي_بنىّ لاتدخلوا من باب وحد

اهميت سلامتى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 6

6 - تبلور تمامى ارزش هاى وجودى انسان ، در پاكى و سلامت قلب و روح او از شرك

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

از اين كه تنها راه نجات و سعادت اخروى، مسأله تقديم قلب سليم (قلب مبرّا از شرك) به پيشگاه خداوند مطرح شده است، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 4،5،6،7

4 - قلب سالم از امراض روحى و اخلاقى ، پايه و اساس خصلت هاى پسنديده و كمالات انسانى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه از ميان انواع اوصاف پسنديده ابراهيم(ع)، تنها به صفت {قلب سليم} اشاره شده است كه در واقع، شرط بار يافتن به درگاه الهى است. ضمن اين كه نوعاً تمامى خصلت ها و رفتارهاى ناپسند، از قلب ناسالم نشأت مى گيرد.

5 - نقش قلب سالم و پاك ، در موفقيت رهبران و مبلغان دينى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

6 - پاك سازى قلب و دل ، از هرگونه امراض روحى و اخلاقى ، شرط تقرب به خدا و بار يافتن به درگاه او

إذ جاء ربّه بقلب سليم

7 - برخوردار بودن از قلبى سالم و پاك ، نخستين و مهم ترين صفت از اوصاف شيعه و پيرو راستين خط پيامبران

و إنّ من شيعته لإبرهيم . إذ

جاء ربّه بقلب سليم

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه خداوند، پس از معرفى ابراهيم(ع) به عنوان شيعه و پيرو نوح پيامبر، او را به داشتن قلب سليم توصيف فرمود.

برادران يوسف و سلامتى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 1

1_ كاروان فرزندان يعقوب با سوغاتى ارزشمند و دليلى روشن بر سلامت يوسف ( ع ) ، از مصر به سوى كنعان حركت كردند .

اذهبوا بقميصى هذا . .. و لما فصلت العير

{فصلت} از مصدر {فصول} گرفته شده است و {فصول} به معناى خارج شدن و جدا گشتن مى باشد.

_______________________________

تفسيرعياشى، ج2، ص196، ح79; نورالثقلين، ج2، ص462، ح185.

بشارت سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 3

3_ فرشتگان ، نويد دهنده سلامت به بهشتيان و دورى هر گزند از ايشان

سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 10

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

حتميت سلامتى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 3

3- سلامت و امنيت كامل براى عيسى ( ع ) در لحظه مرگ و هنگامه رستاخيز ، تضمين شده و تغيير ناپذير است .

والسل_م علىّ . .. يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

روش سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 -

62 - 10

10- { شهاب بن عبد ربّه قال : شكوت إلى أبى عبداللّه ( ع ) ما ألقى من الأوجاع والتخم فقال : تغدّ و تعشّ و لاتأكل بينهما شيئاً فإنّ فيه فساد البدن أما سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { لهم رزقهم فيها بكرة و عشيّاً } ;

شهاب بن عبد ربّه گفت: خدمت امام صادق(ع) از دردها و ترش كردن غذا در معده شكايت كردم، پس حضرت فرمود: صبح و پسين غذا بخور و بين آنها چيزى نخور; زيرا خوردن غذا بين اين دو وعده، موجب فساد بدن است. نشنيدى كه خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: لهم رزقهم فيها بكرة و عشيّاً}.

زمينه سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 7

7- تقوا ، احسان به پدر و مادر ، پرهيز از سلطه جويى و عصيان ، زمينه ساز فرجامى سرشار از سلامت و امنيت كامل است .

برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا . و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث

زمينه سلامتى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 17

17 - تضمين سلامت و امنيت كامل براى فرعون _ در صورت پذيرش ايمان _ از جمله پيام هاى الهى براى فرعون بود .

فقولا . .. والسل_م على من اتبع الهدى

سلامتى آب جارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 31 - 2

2 - آب هاى روان ، سالم و مرغوب تر از آب هاى راكد

و ماء مسكوب

سلامتى اخروى متقين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 11

11- متقين ، پس از مرگ پيوسته در آسايش و سلامتى اند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

سلامتى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، در خير و سلامتى از ناحيه اصحاب اليمين در جهان آخرت

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

سلامتى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 2

2 - تحيّت بر مؤمنان ، به هنگام لقاءاللّه ، سلامتى و امنيت كامل داشتن است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

احتمال دارد كه مراد از {سلام}، معناى اصطلاحى آن باشد كه نوعى تحيّت گفتن است و احتمال دارد كه معناى لغوى آن باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

سلامتى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 2

2- بيدارى اصحاب كهف ، همچون خواب شگفت و سلامت جسم شان در آن مدّت طولانى ، آيت و نشانه اى الهى بود .

و كذلك بعثن_هم

مشاراليه {ذلك} _ كه بعث و بيدارسازى اصحاب كهف به آن تشبيه شده است _ خواب طولانى آنان و تدابيرى است كه در مدّت خواب براى سلامت آنان به كار برده شده بود. وجه شبه مورد نظر _ آنگونه كه از جمله {ذلك من آيات اللّه من يهد اللّه فهو المهتد} در آيه هفده به دست مى آيد _ نشانه بودن و دلالت اين حوادث

بر امدادهاى هدايت گرانه خداوند، به موحّدان است.

سلامتى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 8

8_ توصيه يعقوب ( ع ) به فرزندانش ( لزوم اختيار كردن دروازه هاى متعدد براى ورود به مصر ) جز تلاش براى سلامتى فرزندانش ، اثر ديگرى نداشت .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

استثنا در عبارت {إلاّ حاجة . ..} استثناى منقطع است. ظاهر آن است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به يعقوب(ع) باز گردد. بر اين اساس معناى {ما كان يغنى ... إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضاها} چنين مى شود: تدبير يعقوب(ع) هرگز بازدارنده آنچه از ناحيه خداوند مقدر شده بود نشد ; لكن يعقوب(ع) خواسته اى داشت كه با دستور خويش (ادخلوا من أبواب متفرقة) عملى ساخت. بر اساس اين معنا مراد از خواسته او (حاجة) انجام وظيفه است و آن راهنمايى فرزندان به اسباب رهايى از خطرات احتمالى است.

سلامتى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 7

7 _ بهره مندى از سلامتى مطلق ، تحيت و عطيه خداوند به اهل بهشت

و تحيتهم فيها سلم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {تحيتهم} مفعول و فاعل آن، ضمير عايد به (اللّه) باشد ; يعنى، تحيت خدا به اهل بهشت، اعطاى سلامتى مطلق به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 4،9

4- گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از ياوه و بيهودگى و

سرشار از سلامت خواهى و آرزوى امنيت خواهد بود .

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا

استثنا در {إلاّ سلاماً} منقطع است; يعنى، {ل_كن يسمعون سلاماً} و يا {كلاماً سالماً}. برخى از مفسران آن را استثناى متصل دانسته و گفته اند: {سلام} _ كه دعاى به سلامتى از آفات است _ براى بهشتيان جز اكرام و گرامى داشت مفهومى ندارد; زيرا در بهشت آفتى نيست تا دعا به سلامتى از آن لغو نباشد.

9- امنيت و سلامت روح و جسم ، ره آورد ورود به بهشت

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا و لهم رزقهم فيها

در اين آيه، دو نوع تأمين براى بهشتيان مطرح شده است: 1_ امنيت روحى به جهت آن كه سخن ها، همه سلام و ايمنى بخش است; 2_ امنيت جسمى كه با تأمين نيازهاى جسمى حاصل است.

سلامتى پيروان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 2

2_ خداوند ، نوح ( ع ) و همراهانش را ، به تأمين سلامتى و نزول نعمت هاى پرخير و بركت نويد داد .

قيل ي_نوح اهبط بسل_م منا و برك_ت عليك

هر چند نوح(ع) مورد خطاب است و فرمان و اجازه فرود متوجه اوست، ولى به قرينه مقام مى توان گفت: خطاب {اهبط . ..} متوجه همراهان آن حضرت نيز مى باشد و {باء} در {بسلام} براى مصاحبت است. بنابراين آيه شريفه چنين معنا مى شود: {يا نوح اهبط أنت و من معك ...; تو و پيروانت فرود آييد در حالى كه همراه و قرين سلامت، امنيت و بركت خواهيد بود}.

سلامتى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 8

8 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا سلامت و امنيت كامل را به مؤمنان راهى بهشت مژده مى دهند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {سلم عليكم} جمله اى اخبارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 1

1 _ بهشت ، سرايى است سراسر سلامت ، امنيت و آرامش .

و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

سلامتى در تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 7

7 - سلامت و توانايى ، از شرايط مكلف

يدعون إلى السجود و هم س_لمون

مطلب ياد شده، از قيد {و هم سالمون} استفاده مى شود.

سلامتى دنيوىعيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 1

1- حضرت عيسى ( ع ) در گهواره ، برخوردارى خود را از سلامت و امنيت كامل ، در مراحل تولد ، مرگ و رستاخيز ، اعلام كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت و يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

{ال} در {السلام} براى استغراق خصوصيات است، يعنى سلام كامل جامع و داراى همه خصوصيات، از همين جهت اين سلام با سلام در مورد حضرت يحيى(ع) از نظر خصوصيات متفاوت است.

سلامتى روانى خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 18

18 _ اهتمام اسلام به خانواده و سلامت اعتقادى و روانى آن

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

سلامتى شب قدر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 1،2،5

1 - شب قدر ، سراسر خير و سلامتى است .

سل_م هى

{سلام}; يعنى، سلامتى و پاك بودن از هر عيب (صحاح). خبر بودن آن براى {هى} _ با آن كه مصدر است _ مبالغه در بيان سلامتى است. علاوه بر اين، {سلام}، نكره است و بر ناشناخته بودن مقدار عظمت آن دلالت دارد. تقديم خبر بر مبتدا _ كه بر حصر دلالت دارد _ بر مبالغه افزوده است. بيان سلامتى شب قدر از امور ناپسند، گوياى آن است كه در مقدرات الهى، {شرّ} اصالت ندارد.

2 - سلامتى كامل شب قدر از هر امر ناپسند ، نشان شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . .. سل_م هى

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

سلامتى عقل برگزيدگان بهترين سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 16

16 - تنها ، برگزيدگان و پيروى كنندگان بهترين سخن ، صاحبان عقل سليم و خرداند .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

{لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل سليم و خرد ناب است. گفتنى است تعريف دو جزء مبتدا (أُول_ئك) و خبر (هُم) مفيد حصر است.

سلامتى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 2،4

2- حضرت عيسى

( ع ) در زمان تولد ، داراى جسم و روحى سالم و آماده رشد و كمال بود .

والسل_م علىّ يوم ولدت

4- عيسى ( ع ) با سالم خواندن مرحله ولادت خويش از هر عيب و ناپسندى ، بر مبرّابودن مادرش مريم ( س ) از اتهامات نارواى مردم تأكيد كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت

سلامتى قلب ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 1،2،3

1 - ابراهيم ( ع ) ، با قلبى سليم به پيشگاه پروردگار بار مى يافت .

لإبرهيم . إذ جاء ربّه بقلب سليم

2 - ابراهيم ( ع ) ، برخوردار از قلبى سالم و پاك از آفت ها و امراض روحى ، اخلاقى و شخصيتى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

{سليم} صفت مشبهه و مشتق از {سلامت} (پاكى از امراض دردها و آفت ها) است. توصيف قلب به {سليم} بودن، اشاره به انواع امراض و آفت هاى روحى، اخلاقى و شخصيتى دارد.

3 - برخوردارى از قلب سليم ، برجسته ترين صفت ابراهيم ( ع )

إذ جاء ربّه بقلب سليم

سلامتى قلب پيروان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 7

7 - برخوردار بودن از قلبى سالم و پاك ، نخستين و مهم ترين صفت از اوصاف شيعه و پيرو راستين خط پيامبران

و إنّ من شيعته لإبرهيم . إذ جاء ربّه بقلب سليم

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه خداوند، پس از معرفى ابراهيم(ع) به عنوان شيعه و پيرو نوح پيامبر، او را به داشتن قلب سليم توصيف فرمود.

سلامتى مريم(س)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 6

6- مريم ( س ) ، هنگام دريافت بشارت تولد عيسى ( ع ) ، در شرايط سنّى مناسب و سلامت جسمى لازم براى باردارى بود .

و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

آنچه در كلام مريم، مانع پيدايش عيسى(ع) قلمداد شده است، به نبود پدر مربوط مى شود و سخنى از آمادگى جسمى نداشتن مريم مطرح نشده است. بنابراين او از اين جهت مشكلى نداشته است.

سلامتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 2

2_ خداوند ، نوح ( ع ) و همراهانش را ، به تأمين سلامتى و نزول نعمت هاى پرخير و بركت نويد داد .

قيل ي_نوح اهبط بسل_م منا و برك_ت عليك

هر چند نوح(ع) مورد خطاب است و فرمان و اجازه فرود متوجه اوست، ولى به قرينه مقام مى توان گفت: خطاب {اهبط . ..} متوجه همراهان آن حضرت نيز مى باشد و {باء} در {بسلام} براى مصاحبت است. بنابراين آيه شريفه چنين معنا مى شود: {يا نوح اهبط أنت و من معك ...; تو و پيروانت فرود آييد در حالى كه همراه و قرين سلامت، امنيت و بركت خواهيد بود}.

سلامتى هنگام قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر

برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت و اضطراب و نوميدى و . .. است.

سلامتى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 6

6- نياز انسان به سلامت و امنيت الهى ، حتى در لحظه مرگ

والسل_م علىّ . .. يوم أموت

مراد از سلامت هنگام مرگ، دور ماندن از وحشت، نوميدى، اضطراب و نظاير آن است كه منكران خدا و معاد به آن گرفتار مى شوند.

سلامتى هنگام ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت و اضطراب و نوميدى و . .. است.

سلامتى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،2،3

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى

چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

علاقه به سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 4

4- دور بودن از رنج و تعب ، زندگى توأم با سلامتى و امنيت و ماندگارى و جاودانگى ، از امورى كه مورد علاقه شديد انسان است .

لايمسّهم فيها نصب و ما هم منها بمخرجين

ذكر وضعيت متقين در بهشت، به منظور تشويق انسانها جهت پيوستن به صفوف تقواپيشگان است. طبيعى است ذكر اين وضعيت، بايد به گونه اى باشد كه مطلوب انسانها و مورد علاقه آنها باشد.

عوامل سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 16

16 - پيروى از هدايت الهى ، درپى دارنده سلامتى و امنيت است .

والسل_م على من اتبع الهدى

{سلام} اسم مصدر از باب تفعيل است و به معناى سلامتى

و عافيت از آفت ها مى باشد (لسان العرب). مقصود از سلامت در اين آيه _ به قرينه آيه بعد _ در امان بودن از عذاب دنيا و آخرت است.

عوامل سلامتى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 4

4- تقوا ، پيامددار فرجامى سعادتمند همراه با سلامتى و امنيت كامل در آخرت

إن المتقين فى جنّ_ت . .. ادخلوها بسل_م ءامنين

عوامل سلامتى خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 5

5 - نقش عميق سرپرست خانواده در مصون داشتن آنان از فساد فراگير جامعه

قالوا أخرجوا ءال لوط من قريتكم

عبارت {أخرجوا آل لوط} (خانواده لوط را از شهرتان بيرون كنيد) نشان مى دهد كه در جامعه فاسدى چون جامعه قوم لوط، تنها خانواده اى كه از فساد ايمن مانده بود، خانواده تحت سرپرستى لوط(ع) بوده است.

عوامل مؤثر در سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 80 - 2

2 - تأثير عوامل طبيعت در سلامتى انسان ، به تدبير و هدايت تكوينى خداوند

و إذا مرضت فهو يشفين

انسان براى درمان بيمارى خود، نيازمند مصرف دارو است. بنابراين نسبت داده شدن شفاى مريض به خداوند، بيانگر آن است كه نقش دارو در درمان انسان، به اراده و تدبير خدا بستگى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 42 - 6

6 - نقش آب سرد جوشيده از زمين ، در سلامتى انسان و برطرف كردن برخى از بيمارى هاى جسمى

ه_ذا مغتسل بارد و

شراب

عوامل مؤثر در سلامتى خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 6

6 - تأثير جدّى جامعه فاسد و منحرف بر سلامت خانواده

فأنجين_ه و أهله إلاّامرأته

خانواده لوط با اين كه تحت اِشراف نيرومند وى، از هجوم فساد فراگير جامعه درامان ماندند; اما جامعه فاسد سرانجام تأثير مخرب خود را گذاشت و همسر وى را از او جدا ساخت.

مسؤول سلامتى فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 11

11_ تلاش براى تأمين سلامت فرزندان از وظايف پدران

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

منشأ سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 16

16 _ خداوند ، منشأ تمام نعمت ها ( مانند سلامتى ، امنيت و گشايش روزى ) و تمام بلا ها ( از قبيل بيمارى ، ترس و گرسنگى )

و ان تصبهم حسنةٌ يقولوا هذه من عند اللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك قل

از ائمه معصومين (ع) در معناى حسنات و سيئات در آيه فوق روايت شده است: . .. الصحة و السلامة و الامن و السعة فى الرزق و قد سمّاها اللّه حسنات ... يعنى بالسيّئة هاهنا المرض و الخوف و الجوع ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 144 ; نورالثقلين، ج 1، ص 519، ح 416.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از

جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت و اضطراب و نوميدى و . .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 9

9 - مقام قرب الهى ، مقام امن و سلامت

إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 2

2 - سلامت و نابودى انسان در پهنه طبيعت ، در گرو مشيت الهى است .

إن يشأ . .. يوبقهنّ

منشأ سلامتى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 1

1- حضرت عيسى ( ع ) در گهواره ، برخوردارى خود را از سلامت و امنيت كامل ، در مراحل تولد ، مرگ و رستاخيز ، اعلام كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت و يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

{ال} در {السلام} براى استغراق خصوصيات است، يعنى سلام كامل جامع و داراى همه خصوصيات، از همين جهت اين سلام با سلام در مورد حضرت يحيى(ع) از نظر خصوصيات متفاوت است.

منشأ سلامتى نوزاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 12

12 _ والدين در دوران جنينى كودك ، تنها خداوند را در اعطاى فرزندى سالم مؤثر مى دانند .

لئن ءاتيتنا صلحاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 3،7

3 _

اعطاى فرزند و تأمين سلامت او به دست خدا و در اختيار اوست .

فلما ءاتيهما صلحاً

7 _ انسان ها پس از برخوردار شدن از فرزند سالم ، على رغم اعتقادشان بر يگانگى خدا در آفرينش و تأمين سلامت جنين ، به شرك مى گرايند و غير او را در آفرينش و سلامت كودكشان مؤثر مى پندارند .

لئن ءاتيتنا . .. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

نشانه هاى سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

نشانه هاى سلامتى ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 10

10 _ ايمان به آيات الهى، نشانه سلامت درك و انديشه

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت . .. يجعله على صرط مستقيم

نشانه هاى سلامتى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 3

3 - دورى از شرك ، نشانه سلامت قلب و دل است .

إذ جاء ربّه بقلب سليم . إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إذ قال لأبيه. ..}، بدل اشتمال از {إذ

جاء ربه بقلب سليم} است; يعنى، چون ابراهيم(ع) داراى قلب سليم بود، اين سخن ضد شرك از او صادر شده است.

نعمت سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 8

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 8

8 - { فى المجمع ، فى تفسير قوله تعالى { ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم } ] هو الأمن و الصحّة . . . روى ذلك عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در {مجمع البيان} درباره تفسير سخن خداوند {. .. عن النعيم} آمده: {نعيم} امنيت و سلامتى است ... اين مطلب از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

نقش سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 6

6 - شايستگى فرد براى ترجيح او بر ديگران در پند و اندرز ، به سلامتى كامل ، بينايى و فعال بودن تمام قواى جسمى وى وابسته نيست .

أن جاءه الأعمى . .. و ما يدريك لعلّه ... يذّكّر

نياز به سلامتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت

و اضطراب و نوميدى و . .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 6

6- نياز انسان به سلامت و امنيت الهى ، حتى در لحظه مرگ

والسل_م علىّ . .. يوم أموت

مراد از سلامت هنگام مرگ، دور ماندن از وحشت، نوميدى، اضطراب و نظاير آن است كه منكران خدا و معاد به آن گرفتار مى شوند.

يعقوب(ع) و سلامتى فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 10

10_ يعقوب ( ع ) آنچه وظيفه او براى تأمين سلامت فرزندانش بوده ، به كار بست .

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

سلطه طلبي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلطه طلبى

آثار اجتناب از سلطه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 7

7- تقوا ، احسان به پدر و مادر ، پرهيز از سلطه جويى و عصيان ، زمينه ساز فرجامى سرشار از سلامت و امنيت كامل است .

برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا . و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث

آثار سلطه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 11

11 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرى ، زمينه ساز رويارويى با پيامبران الهى است .

على خوف من فرعون . .. إن فرعون لعال فى الأرض و انّه لمن المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 9،10

9- استكبار ، سلطه جويى و سركشى ، مانع رشد

و تكامل انسان است .

و ءاتين_ه . .. زكوة و كان ... و لم يكن جبّارًا عصيًّا

جمله {لم يكن. ..} عطف است بر جمله {كان...} در آيه قبل و بيانگر علتى ديگر براى {آتيناه الحكم ... و زكاة}.

10- گردن فرازى و سلطه جويى ، زمينه ساز عصيان و گناه است .

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 8

8- استبداد ، حق ستيزى و سلطه گرى از موجبات شقاوت و تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

{شقيّاً} مى تواند صفت توضيحى براى {جبّاراً} باشد، يعنى اگر كسى جبار شد، شقى خواهد بود.

آثار سلطه طلبى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 8

8 - روحيه خود بزرگ بينى و سلطه طلبى فرعون و اشراف دربار او ، مانع از پذيرش دعوت موسى و هارون

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

جمله {و كانوا قوماً عالين} تعليل براى {فاستكبروا} است; يعنى، چون آنان مردمى متكبر بودند، از پذيرش دعوت حضرت موسى و هارون امتناع كردند.

آثار سلطه طلبى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10،12

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين

مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 8

8 - روحيه خود بزرگ بينى و سلطه طلبى فرعون و اشراف دربار او ، مانع از پذيرش دعوت موسى و هارون

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

جمله {و كانوا قوماً عالين} تعليل براى {فاستكبروا} است; يعنى، چون آنان مردمى متكبر بودند، از پذيرش دعوت حضرت موسى و هارون امتناع كردند.

اجتناب از سلطه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 7

7- لزوم پرهيز از زورگويى ، سلطه گرى و آنچه موجب تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

سلطه طلبى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 7

7 - فرعون و اشراف حكومت او ، اشخاصى برترى جو و سلطه طلب بودند .

و كانوا قومًا عالين

سلطه طلبى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 7

7 - فرعون و اشراف حكومت او ، اشخاصى برترى جو و سلطه طلب بودند .

و كانوا قومًا عالين

سلطه طلبى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 5

5 - تلاش جبهه كفر براى سلطه بر مسلمانان ، از طريق روش هاى دقيق و آميخته با مهارت *

إن يثقفوكم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {ثقف} كه در آن، مهارت در

انجام كار نهفته است (مفردات راغب).

يحيى(ع) و سلطه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 5

5- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى مبرّا از گردن فرازى ، بزرگ نمايى ، سلطه جويى ناحق و اعراض از حاجات مردم

و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{جبّار} صيغه مبالغه و به معناى گردن فرازى است كه براى ديگران برخود حقى قائل نيست (لسان العرب) و به معناى {سلطه جو} و {كسى كه به دروغ مدعى درجه اى از كمال باشد} نيز آمده است (مفردات راغب). {عصىّ} صيغه مبالغه است و به قرينه {برّاً} و {جبّاراً} كه در رابطه با مردم است، مراد از {عصىّ} نيز سرپيچى از برآوردن حاجات مردم و تواضع نداشتن در برابر آنها است. به كاربردن صيغه مبالغه در كلامِ منفى، براى مبالغه در نفى است.

سلطه طلبان

امكانات مادى سلطه طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 11

11 - قدرت و امكانات مادى كافران و سلطه طلبان ، مايه نجات آنان از هلاكت و قهر الهى نخواهد بود .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

حتميت هلاكت سلطه طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 11

11 - قدرت و امكانات مادى كافران و سلطه طلبان ، مايه نجات آنان از هلاكت و قهر الهى نخواهد بود .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

قدرت سلطه طلبان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 11

11 - قدرت و امكانات مادى كافران و سلطه طلبان ، مايه نجات آنان از هلاكت و قهر الهى نخواهد بود .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

سلوك از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلوك

آثار سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 20

20 - توبه و پيمودن راه خدا ( عمل به تعاليم الهى ) ، دو عنصر لازم براى نجات انسان از دوزخ است .

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم

آثار سلوك صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 28 - 2

2 - تنها آن كسانى از تعاليم قرآن بهره مى برند كه خواهان حركت در راه راست باشند .

لمن شاء منكم أن يستقيم

تشويق به سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 21

21 - تشويق خطاكاران به توبه و پيمودن راه درست از سوى خداوند

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم

راههاى سلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 2

2 - پرستش خداى يگانه ، راهى به سوى خدا و منتهى به لقاى او است .

و يصدّون عن سبيل اللّه

{سبيل اللّه} يعنى راه خدا {راه خدا} مى تواند به معناى راهى باشد كه {خدا براى اهل ايمان ترسيم و تعيين كرد} و يا مى تواند به معناى

راهى باشد كه {به سوى خدا و به او منتهى مى شود}. برداشت فوق بر پايه معناى دوم است.

روش سلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 14

14 _ فلاح و رستگارى در گرو تقواپيشگى ، پى جويى شيوه ها و ابزار هاى سير و سلوك تا مقام قرب خداوند و پيكار در راه او

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 17

17 - اسلام ، راهى است تعيين شده از سوى خداوند براى سير و سلوك بشر .

و اتّبعوا سبيلك

مقصود از {سبيلك} (راه خدا)، اسلام و رهنمودهاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 3

3 - قرآن ، راه حركت انسان به سوى خداوند است .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. ليصدّونهم عن السبيل

با توجه به توضيح برداشت قبل و اين كه مراد از {ذكر الرحمان} قرآن باشد، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

زمينه سلوك صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 3

3 - پيمودن صراط مستقيم ، نيازمند هدايت الهى است .

و هدين_هما الصرط المستقيم

از اين كه خداوند به عنوان امتنان بر موسى و هارون (عليهماالسلام) مسأله اعطاى صراط مستقيم را مطرح فرمود، مى توان برداشت بالا را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 -

17

17 - مؤمنان ، نيازمند امداد هاى مادى و معنوى خداوند ، براى حركت مداوم در طريق دين و ارزش ها

لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

تعبير {لتكون. ..} اخبارى است كه حكايت از واقعيت نياز انسان به آيات و رهنمودهاى خداوند دارد. تداوم اين نياز از {يهديكم} _ كه به صورت فعل مضارع آمده _ استفاده مى شود.

سلوك در صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 7،14

7 _ وجوب پيروى از قوانين دين و حركت در صراط مستقيم الهى

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه

14 _ سلوك در صراط مستقيم (عمل به قوانين دين) و پرهيز از حركت در راههاى غير الهى، توصيه خدا به انسانهاست.

ذلكم وصيكم به

سلوك صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 3

3 - بودن در صراط مستقيم ، خواسته و آرمان انسان ها است .

و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه جمله {ه_ذا صراط مستقيم}، تعليل براى امر به عبادت (أن اعبدونى) باشد و چون تعليل بايد به امرى مسلّم و روشن انجام گيرد. پس بودن در صراط مستقيم براى آدمى، امرى مسلّم و پذيرفته شده است.

صبر در سلوك راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 9

9 - حركت در مسير خدا و احياى ارزش ها ، درپى دارنده دشوارى ها و نيازمند شكيبايى است .

أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اصبر

على ما أصابك

فرصت سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 3

3 - لحظه مرگ ، لحظه پايان فرصت براى حركت در راه خدا است .

ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته

حرف {ثمّ} براى ترتيب زمانى است و دلالت مى كند كه با فرا رسيدن مرگ، فرصت حركت در راه خدا سپرى شده است.

مراحل سير و سلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 6

6 - در مسير حركت به سوى خداوند ، انسان از مراحلى گوناگون و مترتب بر يكديگر خواهد گذشت .

إنّك كادح إلى ربّك كدحًا . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

مشكلات سلوك راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 9

9 - حركت در مسير خدا و احياى ارزش ها ، درپى دارنده دشوارى ها و نيازمند شكيبايى است .

أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اصبر على ما أصابك

منشأ سلوك صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 29 - 1

1 - تصميم انسان به آموختن و پيمودن راه راست ، در گرو اراده و خواست خداوند است .

و ما تشاءون إلاّ أن يشاء اللّه

مفعول محذوف {و ما تشاءون} _ به قرينه آيه قبل _ تعبيرى نظير {أن تستقيموا} است.

منشأ سهولت سلوك صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 20 - 1

1 - خداوند ،

پيمودن راه طاعت و حركت در راه راست را ، براى انسان ها آسان ساخته است .

ثمّ السبيل يسّره

{ال} در {السبيل} بيانگر ماهيت است. كلمه {السبيل} گرچه مطلق است، ولى به قرينه سياق آيه _ كه در مقام بيان معذور نبودن كافران است _ مراد راه طاعت خداوند است.

موانع سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 17

17 - پيروى از هواى نفس ، ناسازگار با حركت در مسير خدا و مانعى بزرگ و خطرى جدى بر سر راه كمال آدمى

و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

نعمت سلوك سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 20 - 6

6 - فراهم بودن زمينه آشنايى با راه خدا و آسان بودن سلوك آن ، نعمتى سزاوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ما أكفره . .. ثمّ السبيل يسّره

چنانچه كفر در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد; آيات پس از آن _ از جمله اين آيه _ درصدد بيان نعمت هايى خواهد بود كه ناسپاسى آنها، موجب نفرين خداوند است.

سلوي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سلوى

استفاده ز نعمت سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 22

22 _ بهره گيرى از { منّ } و { سلوى } و روزى هاى پاكيزه ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيبت ما رزقنكم

برداشت فوق با توجه به فعل امر (كلوا)، استفاده شده است.

بنى اسرائيل و خوردنى سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

57 - 12

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1،18،19

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

18 - بنى اسرائيل ، در صورت دستيابى به خوراكى هاى دلخواه ( سبزيجات و . . . ) از { منّ } و { سلوى } محروم مى شدند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

با وجود اينكه در سخنان بنى اسرائيل اين معنا نبود كه {منّ} و {سلوى} نمى خواهيم، ولى خداوند يا موسى(ع) در پاسخ آنان، جمله {أتستبدلون} (چرا معاوضه مى كنيد) را به كار برد تا به اين نكته اشاره كند كه: دستيابى به خوراكيهاى ياد شده، موجب محروميت شما از {منّ} و {سلوى} خواهد شد.

19 - بنى اسرائيل ، مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى ارزشمند

الهى ( منّ و سلوى )

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى

خوردنى سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

زمينه نعمت سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 20

20 _ پديدار شدن ابر بر فراز قوم موسى ، زمينه فرود آمدن منّ و سلوى براى آنان *

و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

عطف شدن {أنزلنا . .. } بر جمله {ظلّلنا ... } مى تواند حاكى از ارتباط ميان آمدن ابر با نزول منّ و سلوى باشد.

نزول سلوى بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،5،6

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين

) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6،7،8

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است

شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى ( ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

نزول نعمت سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 9

9 - نجات بنى اسرائيل از فرعونيان و دعوت آنان به كوه طور براى مناجات و فرو فرستادن منّ و سلوى بر آنان ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل در زمان موسى ( ع )

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نعمت سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 18،19،26

18 _ خداوند براى تغذيه قوم موسى به هنگام عبورشان از صحراى سوزان ، بر آنان منّ و سلوا فرو فرستاد .

و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز شربتى شيرين همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه

پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

19 _ { منّ } و { سلوى } خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به بنى اسرائيل

و أنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 1

1 - { منّ و سلوى } ، عطيه الهى به بنى اسرائيل و از روزى هاى پاكيزه و گوارا

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى . كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

طيب، چيزى است كه قواى حسى و نفس آدمى از آن لذت ببرد (مفردات راغب). {طاب}; يعنى، لذيذ و پاكيزه شد (قاموس). البته يكى از معانى {طيّب}، {حلال} است، ولى چون همه رزق هاى الهى حلال مى باشد، معنايى كه مفهوم آن تقسيم رزق به حلال و حرام است، معناى مناسبى نخواهد بود.

سليمان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سليمان(ع)

آبادانى در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 5

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آثار امتحان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 1

1 - طلب آمرزش سليمان ( ع ) از پروردگار ، در پى آزمايش الهى

و ألقينا على

كرسيّه جسدًا ثمّ أناب . قال ربّ اغفرلى

آثار تدبير سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 5

5 - تأثير عميق تدبير سليمان ( ع ) در فاصله گرفتن بلقيس از آيين شرك آلود خويش

فلمّا جاءت . .. و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

از ارتباط آيه ياد شده با آيات پيش استفاده مى شود كه تدبير سليمان(ع) باعث شد كه بلقيس از شرّ رفتار شرك آلود خود رهايى يابد و به دامن توحيد و يكتاپرستى بازگردد; و گرنه بر اثر خو گرفتن به عادات قوم خود، همچنان در گمراهى مى ماند.

آثار سان ديدن سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 5،10

5 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها و علاقه شديد او به آنها ، موجب غفلت او از ياد خدا گشت .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} به معناى {على} و {أحببت} به معناى {آثرت} (ترجيح دادم) باشد; يعنى، من آن چنان به دوستى با اسب ها سرگرم شدم كه آن را بر ياد خدا ترجيح دادم و از او غافل ماندم; تا آن كه آفتاب غروب كرد و يا اين كه اسب ها از نظرم پنهان شدند.

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

آثار علم سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 6

6 - علم و دانش سليمان ، زمينه ساز دستيابى او به قدرت و به خدمت گرفتن آن در مسير اهداف الهى

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا. .. و أوتينا من كلّ شىء... جنوده من الجنّ و الإ

طرح علم گسترده سليمان، پيش از بيان عظمت سپاه و قدرت برتر نظامى وى، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

آثار قدرت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 9

9 - پى بردن و اعتراف بلقيس به گذشته نادرست و كفرآميز خويش پس از مشاهده يكى ديگر از جلوه هاى قدرت خارق العاده سليمان ( ع )

فلمّا رأته . .. قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

مطلب ياد شده از آن جا است كه ملكه سبا بى آنكه توضيحى اضافى براى او داده شود صرفاً با مشاهده امور شگفتى چون تخت و صحن شيشه اى، بى تأمل اظهار ايمان كرد.

آثار موضعگيرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 3

3 - عزم ملكه سبا بر تسليم شدن در برابر سليمان ( ع ) ، پس از رد هداياى وى

قبل أن يأتونى مسلمين

از

سخنان سليمان و تعبير {قبل أن يأتونى مسلمين} استفاده مى شود كه بلقيس مصمم بر تسليم شده بود و سليمان از قبل آن را مى دانست.

آمادگى نظامى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 3

3 - وجود تمرين ، آموزش و آماده سازى مستمر در سپاه سليمان

فهم يوزعون

{وَزْع} به معناى مرتب كردن، به صف كردن و آرايش دادن لشگر براى جنگ

آورنده نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 3

3 - عدم اطلاع بلقيس از مشخصات آورنده نامه سليمان

إنّى أُلقى إلىّ

مجهول آمدن فعل {أُلقى} نشانگر آن است كه هدهد، نامه سليمان را طورى به سوى ملكه انداخت كه كسى متوجه او نشد.

ابزار تبليغ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 17

17 - امكانات مادى و قدرت خارق العاده سليمان ( ع ) در خدمت تبليغ دين و هدايت مردم

قال إنّه صرح ممرّد . .. قالت ... و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

ماجراى اتفاق افتاده ميان سليمان(ع) و بلقيس، بيانگر مطلب فوق است.

ابزار كتابت در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 9

9 - ظرافت ابزار مورد استفاده براى كتابت ( كاغذ ، پوست و . . . ) در عهد سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

از آن جا كه پيكى چون هدهد تنها مى تواند حامل اشيايى سبك و كوچك باشد، مطلب ياد شده را مى

توان استفاده كرد.

اتقان قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 4

4 - قضاوت و تصميم گيرى هاى سليمان ، براساس تحقيق و اطلاعات متقن بود .

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

با اين كه گزارش هاى صريح و استدلال هاى عميق توحيدى هدهد، نشانگر صداقت و حقانيت او بود، اما سليمان بدان ها بسنده نكرد و درصدد تحقيق جدى برآمد.

اتكاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 12

12 - سليمان ( ع ) ، عصايى داشت كه بر آن تكيه مى كرد و پس از مرگش نيز مدتى بر آن تكيه داشت .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

اجابت دعاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 36 - 1

1 - دعاى سليمان ( ع ) براى دستيابى به پادشاهى بى نظير ، مورد استجابت خدا قرار گرفت .

و هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح

از فاى تفريع {فسخّرنا. ..} استفاده مى شود كه خداوند، دعاى سليمان(ع) را مستجاب كرد و براى تقويت ملك او نيروى باد را در اختيارش گذاشت.

اختلاف داود(ع) و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 5

5- داوود و سليمان ( ع ) ، در تطبيق و چگونگى پياده كردن حكم خدا در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، اختلاف نظر داشتند .

و داود و سليم_ن

إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم و كنّا لحكمهم ش_هدين

نوع مفسران برآنند كه {ففهّمناها} مى رساند كه خداوند نظر سليمان را تأييد كرد. از سوى ديگر، جمله هاى {كنّا لحكمهم شاهدين} و {و كلاًّ آتينا حكماً و علماً} مى فهماند كه نظر هر دو براساس نظارت، حكم و علم الهى بوده است. جمع ميان اين دو سخن، به اين است كه بگوييم: اختلاف آن دو در حكم الهى نبود; بلكه در تطبيق و چگونگى پياده كردن آن بود.

اختيارات سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 3،5

3 - باز بودن دست سليمان ( ع ) ، در بخشش يا منع عطاى الهى ( قدرت ، مكنت و ثروت خود ) به ديگران

ه_ذا عطاؤنا فامنن أو أمسك

5 - سليمان ( ع ) در بخشش به هر كس و به هر مقدار آزاد بود و مورد محاسبه الهى قرار نداشت .

فامنن أو أمسك بغير حساب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {بغير حساب} قيد براى {فامنن أو أمسك} باشد.

اخلاص سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 11

11 - توجه دائمى سليمان ( ع ) به خدايى بودن امكانات خويش

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

از آيه ياد شده و نيز آيات پيشين استفاده مى شود كه سليمان در اوج قدرت و شوكت نيز، از ياد خدا غافل نبوده، او را ياد مى كند و بر نعمت هاى او سپاس مى گزارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 14

14 - توحيد ناب و بى شائبه سليمان ( ع ) و تسليم بودن او در برابر خداى يگانه ، مورد اذعان و اعتراف بلقيس

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 3

3 - سان ديدن طولانى سليمان ( ع ) از اسب ها ، به خاطر خدا و ياد او بود .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} براى تعليل باشد; يعنى، دوستى من نسبت به اسب ها، به خاطر خدا و ناشى از فرمان او است; نه برخاسته از هوا و هوس و تفريح كردن من.

ارث سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 1

1 - سليمان ، وارث مقام ، امكانات و دارايى هاى داوود

و ورث سليم_ن داود

با توجه به آيه قبل (ما داوود و سليمان را به نحو يكسان از علم ويژه برخوردار كرديم) بايد اذعان كرد كه مراد از {ورث سليمان داود} چيزى از قبيل علم موهبتى نيست. علاوه بر اين، علوم موهبتى همانند نبوت _ برخلاف علوم اكتسابى _ اصولاً قابل انتقال نيست.

اسبهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 1

1 - سان ديدن سليمان ( ع ) ، از اسب هاى اصيل ، نفيس و تيزتك

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

{عشىّ} به معناى آخر روز و عصر است و {صافنات}

(جمع {صافنة}) به اسب هايى گفته مى شود كه بر روى سه دست و پا ايستاده و دست راست خود را كمى بلند مى كنند و تنها نوك جلوى سم را بر زمين مى گذارند (اين حالت مخصوص اسب هاى نجيب و اصيل است). {جياد} نيز به دو معنا آمده است: 1_ جمع {جيّد} _ در مقابل {ردىّ} _ و به معناى نفيس است. 2_ جمع {جواد} است كه وقتى در توصيف اسب به كار رود به معناى سريع خواهد بود. گفتنى است كه در آيه شريفه، هر يك از دو معنا مى تواند مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 1،2

1 - دستور سليمان ( ع ) مبنى بر بازگرداندن اسباب ها به نزد او ، پس از بازديد نخست و ناپديد شدن آنها از نظر ايشان

حتّى توارت بالحجاب . ردّوها علىّ

ضمير مؤنث {ردّوها} _ به قرينه جمله بعدى (فطفق مسحاً. ..) _ به {صافنات} (اسب ها) بازمى گردد.

2 - سليمان ( ع ) پس از بازگردانده شدن اسب ها ، آنها را نوازش كرد و به سودن پا ها و گردن آنها پرداخت .

فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

استغفار سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 1

1 - طلب آمرزش سليمان ( ع ) از پروردگار ، در پى آزمايش الهى

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب . قال ربّ اغفرلى

اشراف قوم سبأ و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 -

2

2 - آشنايى بلقيس و درباريان وى با شخصيت و موقعيت ممتاز سليمان ( ع )

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . إنّه من سليم_ن

جمله {إنّه من سليمان} ظاهراً تعليل براى {كتاب كريم} است; يعنى، اين كه مى گويم {مكتوبى گران مايه} اين بدان سبب است كه آن را شخصيتى چون سليمان براى ما فرستاده است.

اعلام شكرگزارى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 8

8 - قدرشناسى عميق سليمان ( ع ) از الطاف الهى در حق خود و پدرش داوود و اعلام آن به مردم

علّمنا منطق الطير و أوتينا من كلّ شىء إنّ ه_ذا لهو الفضل المبين

افكندن مرده بر تخت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 6

6 - افكنده شدن جسدى بى جان بر تخت سليمان ( ع ) ، زمينه توجه ايشان به خدا و توبه و انابه به درگاه الهى شد .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

از ارتباط ميان افكنده شدن جسد بر تخت سليمان و توبه و انابه او پس از آن، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

اقرار سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 7

7 - اذعان داوود و سليمان ( ع ) به وجود كسانى عالم تر و برتر از ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

الهام به سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 79 - 1

1- حكم و داورى سليمان ( ع ) در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، با الهام خداوند بود .

ففهّمن_ها سليم_ن

{فا} در {ففهّمنا} براى تعقيب است و ضمير {ها} به حكومت (قضاوت) بازمى گردد; يعنى، در مشاوره و داورى داوود و سليمان(ع) حكم واقعى را به سليمان فهمانديم.

امتحان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 2

2 - هدف بلقيس از ارسال هديه براى سليمان ( ع ) ، آزمون وى و مشاهده بازتاب آن بود .

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 1،2،5

1 - سليمان ( ع ) ، مورد آزمايش خداوند قرار گرفت .

و لقد فتّنا سليم_ن

2 - افكندن جسم بى جان انسانى بر تخت سليمان ، وسيله آزمايش ايشان از سوى خداوند بود .

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

{جسد} به جسم بى جان انسان گفته مى شود و {كرسىّ} به معناى تخت و سرير است.

5 - توبه و انابه سليمان ( ع ) به درگاه خدا پس از آزمايش الهى

و لقد فتّنا سليم_ن . .. ثمّ أناب

امكانات سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 6

6 - داوود و سليمان ، برخوردار از تمامى امكانات مورد نياز

و أوتينا من كلّ شىء

امكانات مادى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 5

5 - برخوردارى سليمان از

امكانات وسيع مادى و نظامى در كنار علم گسترده خويش

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و أوتينا من كلّ شىء ... و حشر لسليم_ن جنود

اوامر سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 3

3- حركت تند باد به سوى سرزمين سرشار از بركات الهى به فرمان سليمان ( ع )

تجرى بأمره إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به آنان برگرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 1

1 - فرمان سليمان به دگرگون ساختن آرايش تخت بلقيس براى آزمودن هوش وى

قال نكّروا لها عرشها ننظر أتهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 1

1 - دستور سليمان ( ع ) مبنى بر بازگرداندن اسباب ها به نزد او ، پس از بازديد نخست و ناپديد شدن آنها از نظر ايشان

حتّى توارت بالحجاب . ردّوها علىّ

ضمير مؤنث {ردّوها} _ به قرينه

جمله بعدى (فطفق مسحاً. ..) _ به {صافنات} (اسب ها) بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

اوامر ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 4

4 - دستور مورچه پيشوا به پنهان شدن مورچگان در لانه خود ، براى مصون ماندن از پايمال شدن توسط سليمان و سپاهيانش

ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

{لا} در {لايحطمنّكم} ناهيه است. {حَطْم} (مصدر {يحطمنّ}) در اصل به معناى شكستن و در اين جا معادل پايمال كردن است. تعبيرهاى {ادخلوا} و {لايحطمنّكم} _ كه به صورت امر و نهى آمده _ بيانگر نوعى رياست است; به ويژه اگر تنكير {نملة} براى تفخيم باشد.

اهداف سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 7

7 - هدف سليمان ( ع ) از نوشتن نامه به دربار سبا ، ايفاى رسالت الهى و معنوى خود بود ، نه رسيدن به مال و حكومت بزرگ تر .

قال أتمدّونن بمال

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

اهميت سان ديدن سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 3

3 - ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب هاى خود ، ماجرايى آموزنده و مهم

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

از توصيه خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر يادآورى داستان سان ديدن سليمان(ع) از اسبان خود، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت غواصى در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 3

3- اهميت غواصى و دستاورد هاى آن در حكومت سليمان ( ع )

و من الشي_طين من يغوصون له

برداشت ياد شده از تخصيص به ذكر يافتن {غواصى} در بين ساير كارها و نيز لام {له} _ كه براى انتفاع است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 2

2 - جلوه عظمت و گران سنگى نامه سليمان و پيام آن در نظر ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

{كريم}، صفت {كتاب} و به معناى گران مايه است. {كتاب كريم}; يعنى، نامه اى عظيم و گران سنگ.

ايمان به سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5،7

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به

آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

7 - اطلاع قبلى ملكه سبا از حقانيت و مقام سليمان ( ع ) با گزارش سفيران خويش

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

{من قبلها} ظاهراً اشاره به زمانى دارد كه سفيران ملكه سبا هدايا را بازگرداندند و ويژگى هاى سليمان(ع) و دربار او را باز گفتند.

بازديد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 1

1 - بازديد سليمان ( ع ) از گروه پرندگان به منظور جويا شدن از احوال آنها

و تفقّد الطير

{تَفَقُّد} (مصدر {تفقّد}) معادل {تعهد} (وارسى كردن) است. بنابراين {تفقد الطير}; يعنى، از حال پرندگان جويا شد.

بخشندگى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 5

5 - سليمان ( ع ) در بخشش به هر كس و به هر مقدار آزاد بود و مورد محاسبه الهى قرار نداشت .

فامنن أو أمسك بغير حساب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {بغير حساب} قيد براى {فامنن أو أمسك} باشد.

بسمله نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 3،4،6

3 - { بسم اللّه الرحمن الرحيم } سرآغاز نامه سليمان به ملكه سبا

و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

4 - آغاز نامه سليمان با نام و ياد خدا ، سبب شكوه و عظمت آن نزد بلقيس

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . .. و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جمله {و إنّه بسم اللّه. ..} تعليل ديگرى براى بيان گرانمايه

بودن مكتوب سليمان است; يعنى، نامه اى كه براى من آورده شده، از دو جهت كريم و گران سنگ است: يكى اين كه از شخصيتى مانند سليمان است و ديگر آن كه با نام خداى رحمان و رحيم آغاز شده است.

6 - اعلام موضع توحيدى و هدف الهى سليمان ( ع ) ، با آغاز نامه خود به نام و ياد خدا

و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

بى اعتنايى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 4

4 - بى اعتنايى سليمان ( ع ) نسبت به هداياى ملكه سبا و اظهار بى نيازى از آن

قال أتمدّونن بمال

بى نظيرى حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 6

6 - سليمان ( ع ) ، از خداوند خواستار حكومتى بى نظير و ناميسر براى بشر در طول تاريخ

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 1،2

1 - حكومت بزرگ و بى نظير سليمان ( ع ) ، عطيه بزرگ الهى بود .

و هب لى ملكًا . .. ه_ذا عطاؤنا

اضافه {عطا} به ضمير جلاله (نا) بر تعظيم دلالت مى كند.

2 - امتنان خداوند بر سليمان ( ع ) ، به خاطر اعطاى حكومت عظيم و بى نظير به ايشان

ه_ذا عطاؤنا

بينش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 6،19

6 - توجه سليمان به خدايى بودن نعمت هاى عطا شده به او

و پدر و مادرش

أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

19 - عبوديت و بندگى خدا ، شرف و مقامى والا در بينش سليمان ( ع )

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 6

6 - اهميت سرزمين سبا و مسائل آن براى سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تحقيق و بررسى درباره سبا و مسائل آن، نشانگر اهميت اين موضوع در نظر سليمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 5

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 8،9

8 - ارجمندى عطاياى الهى و بى ارزشى هر عطاى غير الهى در نظر سليمان ( ع )

أتمدّونن بمال فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

9 - افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

پدر سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 2

2 - سليمان ( ع ) ، فرزند حضرت داوود ( ع )

و وهبنا لداود سليم_ن

پرسش

از درباريان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 2

2 - پرسش سليمان از قدرت درباريانش براى آوردن تخت بلقيس

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها

پرسش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 3

3 - پرسش سليمان از علت ناپيدا بودن هدهد

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 2

2 - پرسش سليمان از قدرت درباريانش براى آوردن تخت بلقيس

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها

پرندگان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

پشيمانى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

پيروزى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل

- 27 - 34 - 6

6 - نگرانى بلقيس از قدرت و غلبه سليمان ( ع ) ، على رغم اظهار آمادگى فرماندهان وى براى هر نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

طرح مسأله تباهى جامعه در صورت بروز جنگ، بيانگر مطلب ياد شده است.

پيشگامى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 14

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

تبسم سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 1

1 - تبسم سليمان از سخنان مورچه

فتبسّم ضاحكًا من قولها

تجهيزات نظامى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 5

5 - برخوردارى سليمان از امكانات وسيع مادى و نظامى در كنار علم گسترده خويش

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و أوتينا من كلّ شىء ... و حشر لسليم_ن جنود

تخت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34

- 2،4

2 - افكندن جسم بى جان انسانى بر تخت سليمان ، وسيله آزمايش ايشان از سوى خداوند بود .

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

{جسد} به جسم بى جان انسان گفته مى شود و {كرسىّ} به معناى تخت و سرير است.

4 - سليمان ( ع ) ، داراى حكومت و تخت فرمانروايى

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

تدبير سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 6

6 - تدبير سليمان در كشف صدق و كذب ادعاى هدهد از طريق به كارگيرى خود وى

قال سننظر أصدقت . .. اذهب بكت_بى ه_ذا

تسخير باد براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 1،2،3،4،9

1- خداوند ، تند باد ها را براى سليمان ( ع ) تسخير و رام كرد .

و سخّرنا مع داود الجبال . .. و لسليم_ن الريح عاصفة تجرى بأمره

{لسليمان. ..} عطف بر عبارت {مع داود...} است; يعنى، {سخّرنالسليمان الريح}

2- حركت تند باد ها ، با فرمان حركت سليمان ( ع ) انجام مى گرفت .

و لسليم_ن الريح عاصفة تجرى بأمره

3- حركت تند باد به سوى سرزمين سرشار از بركات الهى به فرمان سليمان ( ع )

تجرى بأمره إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

4- مسخر و رام بودن تندباد ها در دست سليمان ( ع ) و فرمان روايى ايشان بر آنها ، معجزه آن حضرت و دليل پيامبرى او

و لسليم_ن الريح عاصفة

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات ديگر، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و دلايل نبوت آنان

است.

9- رام كردن تندباد ها و به فرمان درآوردن آنها براى سليمان ( ع ) ، كارى حكيمانه و عالمانه از سوى خداوند بود .

و لسليم_ن الريح عاصفة . .. و كنّا بكلّ شىء ع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 2،3،4

2 - مسخّر و رام شدن باد براى سليمان ( ع ) از جانب خداوند

و لسليم_ن الريح

{الريح} عطف به {الحديد} در آيه قبل است و منظور از آن _ به تناسب مقام _ مسخّر بودن باد براى سليمان(ع) است.

3 - مسخّر بودن باد براى سليمان ( ع ) ، فضيلتى اعطا شده از جانب خدا براى او

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن الريح

4 - بادِ تحت امر سليمان ( ع ) ، مسير دو ماهه رفت و برگشت را در يك روز طى مى كرد .

و لسليم_ن الريح غدوها شهر و رواحها شهر

{غدوّ} در لغت به رفتن در طرف صبح آمده (المنجد) و {رواح} استعاره براى رفتن از ظهر به بعد است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 36 - 3،4

3 - جريان ملايم باد تحت فرمان سليمان بود و به هر سوى كه او مى خواست روان مى گشت .

فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

{رخاء} به معناى آرامى و ملايمت است و ضمير فاعل در {أصاب} به سليمان بازمى گردد. {اصابة} (مصدر {أصاب}) معادل قصد و اراده است; يعنى، هر جا سليمان اراده كند.

4 - مسخر بودن باد براى سليمان ( ع ) از خصوصيات حكومت ممتاز آن

حضرت بود .

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

تسخير جن براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 9،11

9 - گروهى از جنيان ، مسخّر سليمان ( ع ) و تحت اختيار او بودند .

و لسليم_ن . .. و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

11 - مسخّر و رام بودن جنّيان براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا به آن حضرت

و لقد ءاتينا فضلاً . .. و لسليم_ن ... و من الجنّ من يعمل بين يديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 1،2،3

1 - جنّيان در خدمت سليمان ( ع ) ، هر چه او مى خواست انجام مى دادند .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

3 - جنّيان براى سليمان ( ع ) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 4

4 - گروهى از جنيان

، همواره در خدمت و پيشگاه سليمان ( ع ) بودند .

فى العذاب المهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 4

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

تسخير شياطين براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 1،2،7

1- برخى از شياطين ، در تسخير و تحت فرمان سليمان ( ع ) بودند .

و سخّرنا . .. و من الشي_طين من يغوصون له

2- برخى از شياطين براى سليمان ( ع ) ، به كار غواصى و غير آن مى پرداختند .

و من الشي_طين من يغوصون له و يعملون عملاً دون ذلك

7- كنترل و نظارت خداوند بر شياطين ، در فرمان بردارى آنان از سليمان ( ع )

و من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

تعاليم نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 6

6 - اعلام موضع توحيدى و هدف الهى سليمان ( ع ) ، با آغاز نامه خود به نام و ياد خدا

و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 3

3 - نامه سليمان ، پيامدار رحمت و مهر و نشانگر قدرت و قهر

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

آوردن اوصاف {رحمان} و {رحيم} در سرآغاز نامه، پيامدار رحمت و لحن قاطع

و آمرانه متن آن، بيانگر قدرت است.

تعليم سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 3

3 - وجود تمرين ، آموزش و آماده سازى مستمر در سپاه سليمان

فهم يوزعون

{وَزْع} به معناى مرتب كردن، به صف كردن و آرايش دادن لشگر براى جنگ

تقرب سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

و إنّ له عندنا لزلفى

{الزلفى} به معناى قرب و منزلت است.

تقواى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

تكلم ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 24

24 - { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : لما قالت النملة { يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم . . . } حملت الريح صوت النملة إلى سليمان

( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه آن مورچه [به ساير مورچگان] گفت: {يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم. ..} باد صداى آن مورچه را به سليمان رسانيد...}.

تكليف سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 15

15 - سليمان ( ع ) ، موظف به انجام عمل صالح به منظور شكرگزارى به درگاه خداوند

و لسليم_ن الريح . .. اعملوا ءال داود شكرًا

اين كه پس از طرح قصه سليمان(ع) و ذكر فضايلى كه خداوند به او داده بود، خطاب {آل داود} آورده شده احتمال دارد به اين منظور باشد كه سليمان(ع) را به عنوان عضوى از خاندان داوود(ع)، موظف به انجام عمل صالح كند.

تلاش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 5

5 - سليمان در تلاش مدام ، براى به تسليم واداشتن دربار سبا ، قبل از وقوع جنگ

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

لحن شديد و تهديدآميز سليمان(ع)، نشانگر آن است كه وى تلاش مى كرده تا كار به جنگ و خونريزى نينجامد; چه اين كه اگر او صرفاً مصمم بر جنگ بود، هشدارهاى قبلى خلاف منطق جنگ به شمار مى آمد.

تنزيه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 6

6 - حضرت سليمان ( ع ) منزه از جادوگرى و گرايش پيدا كردن به كفر

و ما كفر سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 -

مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

توبه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 5

5 - توبه و انابه سليمان ( ع ) به درگاه خدا پس از آزمايش الهى

و لقد فتّنا سليم_ن . .. ثمّ أناب

توحيد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 14

14 - توحيد ناب و بى شائبه سليمان ( ع ) و تسليم بودن او در برابر خداى يگانه ، مورد اذعان و اعتراف بلقيس

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

توصيه هاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 1

1 - راه ندادن انديشه سركشى به خود و آمدن و تسليم شدن ، فرمان سليمان ( ع ) به ملكه سبا و درباريان وى

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

{علو} (مصدر {تعلوا}) به معناى استكبار و برترى جويى است. {اتيان} (مصدر {ائتونى}) نيز به معناى حاضر شدن و {اسلام} (مصدر {مسلمين}) معادل {تسليم} و {انقياد} است. آيه ياد شده حاوى سه فرمان است: الف) بر من برترى نجوييد. ب) نزد من بياييد. ج) تسليم دستورات من باشيد.

تهديد جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 13

13 - تهديد شدن جنيانِ در خدمت سليمان ( ع ) به عذاب با آتش از سوى خداوند ، در صورت سرپيچى از فرمان

آن حضرت

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير

تهديدهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1،2،3

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به آنان برگرداند.

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله {لا قبل لهم بها} صفت {جنود} است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

3 - هشدار سليمان ( ع ) به دربار سبا درباره پى آمد هاى ناگوار جنگ ( تبعيد ، آوارگى ، ذلت و خوارى )

و لنخرجنّهم منها أذلّة و هم ص_غرون

{أذلة} جمع {ذليل} و حال براى ضمير {هم} است; يعنى، آنان را از آن سرزمين همراه با ذلت و خوارى اخراج خواهيم كرد. عبارت {هم صاغرون} به تقدير {هم صاغرون فيها} است; يعنى، و در آن سرزمين، بيگانه، حقير و آواره خواهند بود.

تهمت جادوگرى به سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 2

2 - شياطين ، حضرت سليمان را به جادوگرى متهم مى كردند .

و ما كفر سليمن و لكن الشيطين كفروا

مراد از {ما كفر سليمان} (سليمان كافر نشد) نفى جادوگرى از سليمان (ع) است. جمله {و لكن الشياطين ...} و

نيز {ما تتلوا الشياطين} حكايت از آن دارد كه: اتهام سحر به حضرت سليمان از سوى شياطين عنوان شده و نشر پيدا كرده بود.

جادو در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 3،10

3 - شياطين علومى از سحر را بر مردم عصر سليمان تلاوت كرده و به آنها جادوگرى مى آموختند .

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون الناس السحر

فعل {تتلوا} از مصدر تلاوت (خواندن و قرائت كردن) است. مراد از {ما}ى موصوله - به قرينه فرازهاى بعد - سحر و مانند آن مى باشد. متعلق {تتلوا} به دليل {يعلمون الناس} {على الناس} مى باشد. يعنى، يهود دنباله رو سحرى بودند كه شياطين آن را براى مردم مى خواندند.

10 - رواج سحر در زمان حضرت سليمان ( ع )

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون الناس السحر

جن در حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 2

2 - قدرت جنيان در خدمت حكومت سليمان و قواى سركش آنان تحت تسلّت وى

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به

واژه {عفريت} به معناى بد ذات و شرور است كه مستلزم طغيان و سركشى است. گاهى نيز به معناى قهرمان به كار مى رود. برداشت ياد شده بر پايه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 5

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

جنگ با سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 3

3 - اعلام آمادگى اميران و درباريان سبا براى درگيرى نظامى با سليمان ( ع )

أفتونى فى أمرى . .. قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

تذكر قدرت و نيرومندى، اشاره به اين دارد كه آنان براى هر نبردى _ ولو با سليمان _ آمادگى دارند.

جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- سبأ - 34 - 14 - 1

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

جنيان سليمان(ع) و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 11

11 - جنيان نيز از رنج ، سختى و خفت گريزان اند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

جنيان سليمان(ع) و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 11

11 - جنيان نيز از رنج ، سختى و خفت گريزان اند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

جنيان سليمان(ع) و علم غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 6،10

6 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از علم غيب برخوردار نبودند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

10 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از معرفتى به نام علم غيب آگاهى داشتند .

تبيّنت الجنّ أن لو

كانوا يعلمون الغيب

حركت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 2

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

حسابرسى از سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 5

5 - سليمان ( ع ) در بخشش به هر كس و به هر مقدار آزاد بود و مورد محاسبه الهى قرار نداشت .

فامنن أو أمسك بغير حساب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {بغير حساب} قيد براى {فامنن أو أمسك} باشد.

حسن فرجام سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 2

2 - سليمان ( ع ) ، برخوردار از حسن عاقبت و سرانجامى نيك

و حسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت

و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حق طلبى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 1،4،51

1 - حضرت سليمان ، پيامبرى داراى سلطنت و حكومت

على ملك سليمن

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

51 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . فلما هلك سليمان وضع ابليس السحر و كتبه فى كتاب ثم طواه و كتب على ظهره { هذا ما وضع آصف بن برخيا لملك سليمان بن داود من ذخاير كنوز العلم من أراد كذا و كذا فليفعل كذا و كذا } ثم دفنه تحت السرير ثم استثاره لهم فقرأه فقال الكافرون ما كان سليمان ( ع ) يغلبنا إلا بهذا و قال المؤمنون بل هو عبداللّه و نبيّه فقال اللّه جلّ ذكره { واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس

السحر . . . ;

آن هنگام كه سليمان (ع) وفات يافت ابليس سحر را پايه گذارى كرد و در كتابى نوشت; سپس آن را پيچيده و بر روى آن چنين نوشت: اين چيزى است كه آصف بن برخيا ساخته است براى برپايى حكومت سليمان بن داود(ع) كه در آن ذخيره هاى علم انباشته شده است. هر كس چنين مى خواهد چنان كند. سپس ابليس آن را زير تخت سليمان(ع) پنهان نمود; سپس آن نامه را بيرون آورده براى آنان خواند. پس كافران در آن جلسه گفتند: سليمان بر ما چيره نگشت و حكومت نيافت مگر از راه سحر و مؤمنانشان گفتند: هرگز اين چنين نيست; بلكه او بنده و پيامبر خدا بود. خداوند مى فرمايد: واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، داراى حكومت و تخت فرمانروايى

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

حمد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 2

2 - حمد و ستايش داوود و سليمان به درگاه خدا به خاطر برخوردارى از عنايت ويژه او

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه

خط در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 7

7 - وجود خط و فن كتابت در عصر سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا

خواسته هاى سليمان(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 1،2،3،7

1 - جنّيان در خدمت سليمان ( ع ) ، هر چه او مى خواست انجام مى دادند .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

3 - جنّيان براى سليمان ( ع ) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

7 - جنّيان ، طبق خواست سليمان ( ع ) ، براى او كاسه هاى بزرگى به اندازه حوض مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. و جفان كالجواب

{جفان} جمع {جفنة} است و آن به معناى ظرف غذا مى باشد. {جواب} جمع {جابية} و به معناى جمع كننده و دربردارنده است (مفردات راغب). گفتنى است كه {جواب} به معناى حوض هم آمده است (لسان العرب).

خويشتندارى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 6

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن

هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

درباريان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 1،6

1 - سليمان ( ع ) ، داراى مجلسيانى سرشناس و ممتاز در ميان نيرو هاى تحت امر خويش

قال ي_أيّها الملؤا

واژه {ملأ} به عناصر سرشناس و شخصيت هاى برجسته و ممتاز گفته مى شود.

6 - وجود افرادى برخوردار از قدرت فوق طبيعى در ميان درباريان سليمان ( ع )

أيّكم يأتينى بعرشها قبل أن يأتونى مسلمين

پرسش سليمان حاكى از اطلاع او نسبت به وجود چنين افرادى در ميان درباريانش مى باشد.

درباريان سليمان(ع) و لوح محفوظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 6

6 - حضور افرادى آگاه به علوم و دانش هاى لوح محفوظ در دربار سليمان ( ع )

قال الذى عنده علم من الكت_ب

مفهوم عبارت {قال الذى عنده علم من الكت_ب} مى تواند اين باشد كه در بارگاه سليمان، اشخاص ديگرى بوده اند كه دانش هاى گسترده اى به آن كتاب داشته اند.

دشمنان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 4

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

دشمنى يهود با

سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

دعاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 5،13،18

5 - دعاى سليمان در طلب توفيق از پروردگار براى شكر نعمت هايش ( نعمت دانش و قدرت )

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا. .. و قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

{إيزاع} (مصدر {أوزع}) مرادف {الهام} است; يعنى، پروردگارا در دلم افكن تا شكر نعمتت را به جا آورم.

13 - دعاى سليمان به درگاه الهى براى توفيق در انجام عمل صالح و جلب خشنودى خدا

و أن أعمل ص_لحًا ترض_ه

18 - دعاى سليمان به درگاه خدا ، براى قرار گرفتن در زمره بندگان صالح

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 6،7

6 - سليمان ( ع ) ، از خداوند خواستار حكومتى بى نظير و ناميسر براى بشر در طول تاريخ

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

7 - حكومت مقتدر و پهناور ، از خواسته هاى سليمان ( ع ) از خداوند

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جمعى از مفسران بر اين باوراند كه جمله {لاينبغى لأحد من بعدى} كنايه از وسعت و پهناورى حكومت عصر خود و بلامنازع بودن آن است. بر اين اساس {من بعدى} به معناى {من

غيرى} خواهد بود; مثل {فمن يهديه من بعد اللّه} كه به معناى {غير اللّه} است.

دعوتهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 2

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 5

5 - فراخوانى دربار سبا از سوى سليمان براى تسليم شدن در برابر خداى يگانه

بسم اللّه الحم_ن الرحيم . .. و أتونى مسلمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {مسلمين} (به قرينه {بسم اللّه. ..}) و نيز آيه 44 (أسلمت مع سليمان للّه) تسليم شدن در برابر خدا باشد; يعنى، {و أتونى مسلمين للّه}.

دلايل حقانيت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

دلايل نبوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 4

4- مسخر و رام بودن

تندباد ها در دست سليمان ( ع ) و فرمان روايى ايشان بر آنها ، معجزه آن حضرت و دليل پيامبرى او

و لسليم_ن الريح عاصفة

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات ديگر، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و دلايل نبوت آنان است.

ديگهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 7،8

7 - جنّيان ، طبق خواست سليمان ( ع ) ، براى او كاسه هاى بزرگى به اندازه حوض مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. و جفان كالجواب

{جفان} جمع {جفنة} است و آن به معناى ظرف غذا مى باشد. {جواب} جمع {جابية} و به معناى جمع كننده و دربردارنده است (مفردات راغب). گفتنى است كه {جواب} به معناى حوض هم آمده است (لسان العرب).

8 - ساخته شدن ديگ هاى بزرگ ثابت و غيرمنقول ، به وسيله جنّيان براى سليمان ( ع )

يعملون له ما يشاء من . .. و قدور راسي_ت

ذكر سان ديدن سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يادآورى ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) ازاسب هاى خود

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إذ} متعلق به فعل محذوف (همچون {اُذكر}) بوده و مخاطب اين فعل هم پيامبراسلام(ص) باشد.

ذكر قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 1

1- داستان داوود و سليمان ، شايسته ياد

و يادآورى است .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {داود} مفعولٌ به براى فعل مقدرى، چون {اذكر} باشد (البته با حذف مضافى مانند {خبر}); يعنى، به ياد آور خبر داوود و سليمان را.

ذلت جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 5

5 - خدمت جنيان در دستگاه سليمان ( ع ) ، همراه با سختى ، رنج و خفت بود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

ذوب مس در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 8

8 - وجود صنعت مسگرى در دوران سليمان ( ع )

و أسلنا له عين القطر

{قطر} به معناى نوعى مس مذاب است (مفردات راغب و المنجد). گفتنى است كه {اسالة} (مصدر {أسلنا}) به معناى سيلان و جريان است و كاربر آن در اشياى جامد، معناى ذوب را افاده مى كند.

رحمت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 3

3 - نامه سليمان ، پيامدار رحمت و مهر و نشانگر قدرت و قهر

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

آوردن اوصاف {رحمان} و {رحيم} در سرآغاز نامه، پيامدار رحمت و لحن قاطع و آمرانه متن آن، بيانگر قدرت است.

رنجهاى جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 5،14

5 - خدمت جنيان در دستگاه سليمان ( ع ) ، همراه

با سختى ، رنج و خفت بود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

14 - { فى حديث عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى قوله تعالى ) { . . .ما لبثوا فى العذاب المهين } معناه فى الأعمال الشاقة ;

در حديثى از امام صادق(ع) [درباره قول خداى تعالى ]{. ..ما لبثوا فى العذاب المهين} روايت شده كه معناى عذاب مهين، كارهاى سخت و دشوار است}.

روش برخورد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 6

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 1،8

1 - تصميم سليمان ( ع ) به مجازات سخت هدهد در صورت عدم ارائه دليلى قابل قبول بر غيبت خويش

لأُعذّبنّه عذابًا شديدًا . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است و {سلطان مبين}; يعنى، دليل روشن و قانع كننده.

8 - اعلام سليمان ( ع ) به بخشودن هدهد ، در صورت آوردن دليلى روشن و قابل قبول براى غيبت خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

نمل - 27 - 31 - 2

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 5

5 - سليمان در تلاش مدام ، براى به تسليم واداشتن دربار سبا ، قبل از وقوع جنگ

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

لحن شديد و تهديدآميز سليمان(ع)، نشانگر آن است كه وى تلاش مى كرده تا كار به جنگ و خونريزى نينجامد; چه اين كه اگر او صرفاً مصمم بر جنگ بود، هشدارهاى قبلى خلاف منطق جنگ به شمار مى آمد.

روش تبليغ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 10

10 - سليمان ( ع ) ، درصدد استفاده از هر فرصت براى بيان عقيده توحيدى خود و تبليغ آن

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

يادآورى سليمان(ع) به نماينده سبا نسبت به اين حقيقت كه آنچه او و آنها در اختيار دارند، همگى عطايايى است كه خداوند به آنان بخشيده است، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 4

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

زمينه توبه سليمان(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 6

6 - افكنده شدن جسدى بى جان بر تخت سليمان ( ع ) ، زمينه توجه ايشان به خدا و توبه و انابه به درگاه الهى شد .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

از ارتباط ميان افكنده شدن جسد بر تخت سليمان و توبه و انابه او پس از آن، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

زمينه غفلت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 5

5 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها و علاقه شديد او به آنها ، موجب غفلت او از ياد خدا گشت .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} به معناى {على} و {أحببت} به معناى {آثرت} (ترجيح دادم) باشد; يعنى، من آن چنان به دوستى با اسب ها سرگرم شدم كه آن را بر ياد خدا ترجيح دادم و از او غافل ماندم; تا آن كه آفتاب غروب كرد و يا اين كه اسب ها از نظرم پنهان شدند.

زمينه قدرت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 6

6 - علم و دانش سليمان ، زمينه ساز دستيابى او به قدرت و به خدمت گرفتن آن در مسير اهداف الهى

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا. .. و أوتينا من كلّ شىء... جنوده من الجنّ و الإ

طرح علم گسترده سليمان، پيش از بيان

عظمت سپاه و قدرت برتر نظامى وى، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

زهد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 9،12

9 - افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

زيان كشتزار قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 5

5- داوود و سليمان ( ع ) ، در تطبيق و چگونگى پياده كردن حكم خدا در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، اختلاف نظر داشتند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم و كنّا لحكمهم ش_هدين

نوع مفسران برآنند كه {ففهّمناها} مى رساند كه خداوند نظر سليمان را تأييد كرد. از سوى ديگر، جمله هاى {كنّا لحكمهم شاهدين} و {و كلاًّ آتينا حكماً و علماً} مى فهماند كه نظر هر دو براساس نظارت، حكم و علم الهى بوده است. جمع ميان اين دو سخن، به اين است كه بگوييم: اختلاف آن دو در حكم الهى نبود; بلكه در تطبيق و چگونگى پياده كردن آن بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 1

1- حكم و داورى سليمان ( ع ) در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، با الهام خداوند بود .

ففهّمن_ها سليم_ن

{فا} در {ففهّمنا} براى تعقيب است و ضمير {ها} به حكومت (قضاوت) بازمى گردد; يعنى، در مشاوره و داورى داوود و سليمان(ع) حكم واقعى را به سليمان فهمانديم.

ساختمان سازى در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 6

6 - صنعت ساختمان سازى و استخراج منابع و ذخاير دريايى ، در خدمت حكومت سليمان ( ع ) بود .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

سان ديدن سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 1،5

1 - سان ديدن سليمان ( ع ) ، از اسب هاى اصيل ، نفيس و تيزتك

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

{عشىّ} به معناى آخر روز و عصر است و {صافنات} (جمع {صافنة}) به اسب هايى گفته مى شود كه بر روى سه دست و پا ايستاده و دست راست خود را كمى بلند مى كنند و تنها نوك جلوى سم را بر زمين مى گذارند (اين حالت مخصوص اسب هاى نجيب و اصيل است). {جياد} نيز به دو معنا آمده است: 1_ جمع {جيّد} _ در مقابل {ردىّ} _ و به معناى نفيس است. 2_ جمع {جواد} است كه وقتى در توصيف اسب به كار رود به معناى سريع خواهد بود. گفتنى است كه در آيه شريفه، هر يك از دو معنا مى

تواند مراد باشد.

5 - ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها ، جلوه اى از بندگى و خداخواهى او

نعم العبد إنّه أوّاب . إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إذ} متعلق به {أوّاب} باشد كه در اين صورت، آيه شريفه درصدد بيان مصداق و نمونه اى از صفت {أوّاب} بودن سليمان(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 3

3 - سان ديدن طولانى سليمان ( ع ) از اسب ها ، به خاطر خدا و ياد او بود .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} براى تعليل باشد; يعنى، دوستى من نسبت به اسب ها، به خاطر خدا و ناشى از فرمان او است; نه برخاسته از هوا و هوس و تفريح كردن من.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 1

1 - دستور سليمان ( ع ) مبنى بر بازگرداندن اسباب ها به نزد او ، پس از بازديد نخست و ناپديد شدن آنها از نظر ايشان

حتّى توارت بالحجاب . ردّوها علىّ

ضمير مؤنث {ردّوها} _ به قرينه جمله بعدى (فطفق مسحاً. ..) _ به {صافنات} (اسب ها) بازمى گردد.

سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ

و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 4،6

4 - هدهد ، از اعضاى سپاهيان سليمان

و حشر لسليمن جنوده. .. فقال ما لى لاأرى الهدهد

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 7

7 - مسؤوليت مهم هدهد در سپاه سليمان ( ع )

أم كان من الغائبين . لاُعذّبنّه عذابًا شديدًا أو لأاْذبحنّه

احتمال مى رود در نظر گرفتن مجازات سخت براى تخلف هدهد، از آن جهت باشد كه وى داراى مسؤوليتى مهم بود و نمى بايست پست خود را ترك مى كرد.

سپاه سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سرزمين سبأ در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 3

3

- شهر سبا ، داراى تمدن ، پادشاه و حكومتى مقتدر در عصر سليمان

و جئتك من سبإ . .. و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

در الميزان آمده است: {سبأ بلدة باليمن كانت عاصمته يومئذ; سبا شهرى است در سرزمين يمن كه در آن روزگار پايتخت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 2

2 - مملكت سبا در عهد سليمان ، داراى نيروى دفاعى و امكانات جنگى قوى و نيز رزم آوران سلحشور و بى باك

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

{قوة} به معناى نيرو و نكره آمدنش بيانگر عظمت و گستردگى آن است. بنابراين {نحن أُولوا قوّة}; يعنى، ما از نيرويى بسيار گسترده و عظيم برخورداريم. {بأس} به معناى شجاعت و دلاورى است. بنابراين {بأس شديد} برابر با سلحشورى و بى باكى است.

سرزمين مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 2

2 - قرار داشتن سرزمين مورچگان ، در منطقه اى پايين تر از منطقه اطراف آن

أتوا على واد النمل

واژه {على} براى استعلا به كار مى رود. بنابراين {على واد النمل} بيانگر اين نكته است كه منطقه اطراف سرزمين مورچگان مشرف بر آن بود و سرزمين مورچگان پايين تر از آن قرار داشت.

سرزنش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن

طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

سرزنشهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 6

6 - توبيخ دربار سبا توسط سليمان ( ع ) ، به خاطر تلقى مادى و نادرست آنان از نامه و دعوت وى

قال أتمدّونن بمال

استفهام در {أتمدّونن} براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

سرور سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 4

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

سلطنت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 7

7

- برداشت ملكه سبا از شخصيت سليمان ( ع ) ، به عنوان پادشاهى از پادشاهان

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

سليمان(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از صالحان بودند.

و وهبنا له . .. كل من الصلحين

سليمان(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سليمان(ع) و اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 2

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از

موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

سليمان(ع) و تملق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 6

6 - دستگاه حكومت سليمان ، به دور از تملق و چاپلوسى

أحطت بما لم تحط به

گفتار صريح و بى تكلف هدهد، نشانگر مطلب ياد شده است.

سليمان(ع) و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 6

6 - حضرت سليمان ( ع ) منزه از جادوگرى و گرايش پيدا كردن به كفر

و ما كفر سليمن

سليمان(ع) و كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 6

6 - حضرت سليمان ( ع ) منزه از جادوگرى و گرايش پيدا كردن به كفر

و ما كفر سليمن

سليمان(ع) و ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 2

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 5،6

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

سليمان(ع) و هدهد

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 1،2،3

1 - حضرت سليمان ( ع ) ، قضاوت درباره هدهد را به آينده و پس از تحقيق پيرامون ادعا هاى وى موكول كرد .

فقال أحطت بما لم تحط به . .. قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

2 - سليمان ( ع ) ، درصدد بررسى ادعا هاى هدهد درباره سرزمين سبا

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

3 - ادعا هاى هدهد در رابطه با سرزمين سبا ، امرى شگفت و دور از باور سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تعبير {خواهيم ديد كه راست مى گويى يا از دروغ گويانى} پس از بيان تفصيلى هدهد و درس هاى بلند توحيدى وى، مى تواند نشانگر شگفتى و ناباورى سليمان باشد.

شخصيت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 6

6 - سليمان شخصيتى مشهور ، حتى نزد مورچگان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

شرك ستيزى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر

و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

شكرگزارى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 4

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 9

9 - سپاس سليمان ( ع ) به درگاه خدا ، پس از مشاهده تخت بلقيس در برابر خود

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

كلمه {ه_ذا} مى تواند اشاره به حضور تخت داشته باشد. بر اين مبنا عبارت {ه_ذا من فضل ربّى}; يعنى، اين حضور تخت در كمتر از طرفة العين در نزد من، فضلى از جانب پروردگار است. هم چنين مى تواند اشاره به قدرتى باشد كه توانست آن را در كمتر از طرفة العينى حاضر سازد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 15

15 - سليمان ( ع ) ، موظف به انجام عمل صالح به منظور شكرگزارى به درگاه خداوند

و لسليم_ن الريح . .. اعملوا ءال داود شكرًا

اين كه پس از طرح قصه سليمان(ع) و ذكر فضايلى كه خداوند به او داده بود، خطاب {آل داود} آورده شده احتمال دارد به اين منظور باشد كه سليمان(ع) را به عنوان عضوى از خاندان داوود(ع)، موظف به انجام عمل صالح كند.

شگفتى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 27 - 3

3 - ادعا هاى هدهد در رابطه با سرزمين سبا ، امرى شگفت و دور از باور سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تعبير {خواهيم ديد كه راست مى گويى يا از دروغ گويانى} پس از بيان تفصيلى هدهد و درس هاى بلند توحيدى وى، مى تواند نشانگر شگفتى و ناباورى سليمان باشد.

شياطين و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 2،4،5

2 - شياطين ، حضرت سليمان را به جادوگرى متهم مى كردند .

و ما كفر سليمن و لكن الشيطين كفروا

مراد از {ما كفر سليمان} (سليمان كافر نشد) نفى جادوگرى از سليمان (ع) است. جمله {و لكن الشياطين ...} و نيز {ما تتلوا الشياطين} حكايت از آن دارد كه: اتهام سحر به حضرت سليمان از سوى شياطين عنوان شده و نشر پيدا كرده بود.

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

5 - شياطين ، دستيابى سليمان رابه سلطنت ، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى كردند .

على ملك سليمن و ما كفر سليمن

نفى جادوگرى از سليمان - پس از بيان اينكه شياطين نوشته هايى از علم سحر را براى مردم، عليه سلطنت سليمان مى خواندند - رساى به اين معناست كه: شياطين چنين وانمود مى كردند كه آنچه را تلاوت مى كنند همان است كه سليمان را به سلطنت رساند و با

اين شيوه در صدد نفى پيامبرى از او بودند.

شيشه هاى كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 3،4،6

3 - قصر سليمان ، قصرى مجلل و با شكوه ، با صحنى مفروش از آبگينه هاى آب نما

قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

{ممرّد} معادل صاف و {قارورة} (مفرد {قوارير}) مرادف شيشه و آبگينه است; يعنى، اين صحن از آبگينه صاف، مفروش شده است.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

صنعت در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 7

7 - وجود تمدن ، هنر و صنعت پيشرفته در عهد سليمان ( ع )

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

ساختن صحنى از آبگينه ها به گونه اى طبيعى كه آب جلوه كند و بيننده آن را آب بپندارد، نشانگر صنعت و هنر پيشرفته دستگاه سليمانى است.

ظروف سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 7

7 - جنّيان ، طبق خواست سليمان ( ع ) ، براى او كاسه هاى بزرگى به اندازه حوض مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. و جفان كالجواب

{جفان} جمع {جفنة} است و آن به معناى ظرف غذا مى

باشد. {جواب} جمع {جابية} و به معناى جمع كننده و دربردارنده است (مفردات راغب). گفتنى است كه {جواب} به معناى حوض هم آمده است (لسان العرب).

عبرت از قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 3

3 - ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب هاى خود ، ماجرايى آموزنده و مهم

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

از توصيه خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر يادآورى داستان سان ديدن سليمان(ع) از اسبان خود، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

عبوديت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 3،6

3 - سليمان ( ع ) ، بنده شايسته خدا بود .

نعم العبد

6 - رجوع و توجه همواره سليمان ( ع ) به خدا در زندگى ، موجب دستيابى او به مقام عبوديت الهى

نعم العبد إنّه أوّاب

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّه أوّاب} در مقام تعليل براى {نعم العبد} است; يعنى، چون سليمان بسيار متوجه خدا و پرمراجعه به او بود; بهترين عبد شناخته شد و به اين مقام دست يافت.

عدالت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 7

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه، نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

عصاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 3،12

3 - سليمان ( ع ) مدتى پس از مرگش ، هم چنان بر عصاى خود تكيه داشت و كسى از آن با خبر نبود .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض . .. لو كانوا يعلمون ا

12 - سليمان ( ع ) ، عصايى داشت كه بر آن تكيه مى كرد و پس از مرگش نيز مدتى بر آن تكيه داشت .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

عظمت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 2

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله {لا قبل لهم بها} صفت {جنود} است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

عظمت كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 3

3 - قصر سليمان ، قصرى مجلل و با شكوه ، با صحنى مفروش از آبگينه هاى آب نما

قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

{ممرّد} معادل صاف و {قارورة} (مفرد {قوارير}) مرادف شيشه و آبگينه است; يعنى، اين صحن از آبگينه صاف، مفروش شده است.

عظمت نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 4

4 - آغاز نامه سليمان با نام و ياد خدا ، سبب شكوه و عظمت آن نزد بلقيس

إنّى أُلقى

إلىّ كت_ب كريم . .. و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جمله {و إنّه بسم اللّه. ..} تعليل ديگرى براى بيان گرانمايه بودن مكتوب سليمان است; يعنى، نامه اى كه براى من آورده شده، از دو جهت كريم و گران سنگ است: يكى اين كه از شخصيتى مانند سليمان است و ديگر آن كه با نام خداى رحمان و رحيم آغاز شده است.

عقيده سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 6

6 - اعلام موضع توحيدى و هدف الهى سليمان ( ع ) ، با آغاز نامه خود به نام و ياد خدا

و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

علايق سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 5

5 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها و علاقه شديد او به آنها ، موجب غفلت او از ياد خدا گشت .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} به معناى {على} و {أحببت} به معناى {آثرت} (ترجيح دادم) باشد; يعنى، من آن چنان به دوستى با اسب ها سرگرم شدم كه آن را بر ياد خدا ترجيح دادم و از او غافل ماندم; تا آن كه آفتاب غروب كرد و يا اين كه اسب ها از نظرم پنهان شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 3

3 - شدت علاقه سليمان ( ع ) به اسب هاى نجيب و تيزرو و

سان ديدن از آنها

فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

درخواست بازگرداندن اسب ها، براى بازديد مجدد و نوازش آنها (با سودن پاها و گردن آنها)، بيانگر مطلب ياد شده است.

علم جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 10

10 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از معرفتى به نام علم غيب آگاهى داشتند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

علم سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 3،7

3 - آگاهى داوود و سليمان ( ع ) به زبان پرندگان

و قال ي_أيّها الناس علّمنا منطق الطير

7 - آگاهى داوود و سليمان ( ع ) به زبان پرندگان ، داراى اهميتى ويژه براى آنان در مقايسه با ساير امكانات

علّمنا منطق الطير و أوتينا من كلّ شىء

با اين كه {و أوتينا من كلّ شىء} شامل {منطق الطير} هم مى شود، اختصاص به ذكر يافتن و مقدم آوردن آن، نشانگر اهميت ويژه آن در مقايسه با ساير موهبت هاى الهى نسبت به داوود و سليمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 3،4

3 - سليمان ( ع ) ، قادر به شنيدن صداى مورچگان و فهم زبان آنها

فتبسّم ضاحكًا من قولها

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

علم سليمان(ع) به تسليم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 38 - 4

4 - آگاهى يافتن سليمان ( ع ) از تصميم بلقيس مبنى بر تسليم شدنش در برابر وى

قال ي_أيّها الملؤا . .. قبل أن يأتونى مسلمين

علم لدنى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

علماى دربار سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 6

6 - حضور افرادى آگاه به علوم و دانش هاى لوح محفوظ در دربار سليمان ( ع )

قال الذى عنده علم من الكت_ب

مفهوم عبارت {قال الذى عنده علم من الكت_ب} مى تواند اين باشد كه در بارگاه سليمان، اشخاص ديگرى بوده اند كه دانش هاى گسترده اى به آن كتاب داشته اند.

عمل به تكليف سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 7

7 - هدف سليمان ( ع ) از نوشتن نامه به دربار سبا ، ايفاى رسالت الهى و معنوى خود بود ، نه رسيدن به مال و حكومت بزرگ تر .

قال أتمدّونن بمال فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

عمل خير سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 15

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ،

سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

عمل صالح سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 15

15 - سليمان ( ع ) ، موظف به انجام عمل صالح به منظور شكرگزارى به درگاه خداوند

و لسليم_ن الريح . .. اعملوا ءال داود شكرًا

اين كه پس از طرح قصه سليمان(ع) و ذكر فضايلى كه خداوند به او داده بود، خطاب {آل داود} آورده شده احتمال دارد به اين منظور باشد كه سليمان(ع) را به عنوان عضوى از خاندان داوود(ع)، موظف به انجام عمل صالح كند.

عوامل مؤثر در موضعگيرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 3

3 - نقش تيزهوشى ملكه سبا ، در نحوه موضع گيرى و تصميم سليمان ( ع ) در قبال وى

ننظر أتهتدى أم تكون من الذين لايهتدون

اهميت پى بردن به ميزان هوش بلقيس، مى تواند از آن جهت باشد كه نحوه موضع گيرى سليمان(ع) را در قبال وى مشخص سازد.

غفلت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 10

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه

شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد; قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

غواصى در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 6

6 - صنعت ساختمان سازى و استخراج منابع و ذخاير دريايى ، در خدمت حكومت سليمان ( ع ) بود .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

فضايل سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) پيامبرانى بودند كه بر همه مردم عصر خويش برترى يافته بودند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب . .. و كلا فضلنا على العلمين

برترى يافتن هر يك از پيامبران بر همه مردم _ كه در اولين نظر از كلمه {العالمين} به ذهن مى آيد _ مستلزم برترى يافتن هر يك از پيامبران بر ديگرى است. لذا نمى توان عموم {العالمين} را حقيقى دانست، بلكه داراى عموم عرفى بوده و ناظر به همه جوامع عصر خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 2،3،4

2- امتياز سليمان بر داوود ( ع ) ، در تشخيص حكم خسارت كشتزار تلف شده

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث . .. ففهّمن_ها سليم_ن

3- حضرت سليمان ( ع ) ، مورد توجه و عنايت خداوند ، حتى در زمان داوود ( ع )

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث . ..

ففهّمن_ها سليم_ن

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 1،2،3

1- خداوند ، تند باد ها را براى سليمان ( ع ) تسخير و رام كرد .

و سخّرنا مع داود الجبال . .. و لسليم_ن الريح عاصفة تجرى بأمره

{لسليمان. ..} عطف بر عبارت {مع داود...} است; يعنى، {سخّرنالسليمان الريح}

2- حركت تند باد ها ، با فرمان حركت سليمان ( ع ) انجام مى گرفت .

و لسليم_ن الريح عاصفة تجرى بأمره

3- حركت تند باد به سوى سرزمين سرشار از بركات الهى به فرمان سليمان ( ع )

تجرى بأمره إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 1

1- برخى از شياطين ، در تسخير و تحت فرمان سليمان ( ع ) بودند .

و سخّرنا . .. و من الشي_طين من يغوصون له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 3،5،6،9

3 - آگاهى داوود و سليمان ( ع ) به زبان پرندگان

و قال ي_أيّها الناس علّمنا منطق الطير

5 - آگاهى به گفتار پرندگان ، موهبتى الهى به داوود و سليمان

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و قال ي_أيّها الناس علّمنا منطق الطير

6 - داوود و سليمان ، برخوردار از تمامى امكانات مورد نياز

و أوتينا من كلّ شىء

9 - الطاف الهى در حق داوود و سليمان ( ع )

، الطافى آشكار براى همگان

و قال ي_أيّها الناس . .. إنّ ه_ذا لهو الفضل المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 5

5 - برخوردارى سليمان از امكانات وسيع مادى و نظامى در كنار علم گسترده خويش

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و أوتينا من كلّ شىء ... و حشر لسليم_ن جنود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 6

6 - سليمان شخصيتى مشهور ، حتى نزد مورچگان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 3،7،11

3 - مسخّر بودن باد براى سليمان ( ع ) ، فضيلتى اعطا شده از جانب خدا براى او

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن الريح

7 - فراهم آمدن امكانات ذوب مس براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا به آن حضرت

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن ... و أسلنا له عين القطر

11 - مسخّر و رام بودن جنّيان براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا به آن حضرت

و لقد ءاتينا فضلاً . .. و لسليم_ن ... و من الجنّ من يعمل بين يديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 1،3،5

1 - سليمان ( ع ) ، عطيه الهى به داوود ( ع )

و وهبنا لداود سليم_ن

3 - سليمان ( ع ) ، بنده شايسته خدا بود .

نعم العبد

5 - سليمان ( ع ) ، در همه امور

زندگى به خدا روى آورده بود و همواره او را مرجع امور خود مى دانست .

إنّه أوّاب

{أوّاب} صيغه مبالغه (از ماده {اَوْب}) و به معناى {رجوع} است; يعنى، سليمان بسيار مراجعه كننده به خدا و همواره متوجه او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 4

4 - عطيه الهى به سليمان ( ع ) بى شمار و بسيار بود .

ه_ذا عطاؤنا . .. بغير حساب

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه {بغير حساب} قيد براى {عطاؤنا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 2

2 - سليمان ( ع ) ، برخوردار از حسن عاقبت و سرانجامى نيك

و حسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

فلسفه پرسش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- نمل - 27 - 20 - 9

9 - در مجمع البيان آمده است : { و اختلف فى سبب تفقده الهدهد فقيل إنّه احتاج إليه فى سفره ليدله على الماء قال أبوحنيفة لأبى عبداللّه ( ع ) كيف تفقّد سليمان الهدهد من بين الطير ؟ قال : لأنّ الهدهد يرى الماء فى بطن الأرض كمايرى أحدكم الدهن فى القارورة ;

در انگيزه سؤال سليمان از غيبت هدهد اختلاف شده است: بعضى گفته اند: سليمان در سفرش نياز به هدهد داشت تا وى را به وجود آب راهنمايى كند. [مجمع مى افزايد ]كه ابوحنيفه از امام صادق(ع) سؤال كرد: چرا سليمان از ميان پرندگان سراغ هدهد را گرفت؟ فرمود: براى اين كه هدهد آب را در دل زمين مى بيند، همان گونه كه فردى از شما روغن را در ظرف بلورين مى بيند...}.

فلسفه قدرت نمايى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 10

10 - توجه بلقيس به هدف الهى و توحيدى سليمان ( ع ) ، از نماياندن امور شگفت به وى

قيل لها ادخلى الصرح . .. قال إنّه صرح... قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

فلسفه نامه نگارى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 7

7 - هدف سليمان ( ع ) از نوشتن نامه به دربار سبا ، ايفاى رسالت الهى و معنوى خود بود ، نه رسيدن به مال و حكومت بزرگ تر .

قال أتمدّونن بمال فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

فوايد قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 49 - 4

4 - سرگذشت داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، مايه ياد و يادآورى انسان ها

و اذكر داود . .. سليم_ن ... أيّوب ... إبرهيم و إسح_ق و يعقوب... إسم_عيل و اليسع

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ه_ذا} مى تواند اشاره به مجموعه آياتى باشد كه درباره سرگذشت پيامبران ياد شده، سخن گفته است.

قاطعيت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 2

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

قدرت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 4

4 - ارتش سليمان ( ع ) ، بسيار توانمند و شكست ناپذير

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

قدرت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 2،3

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

3 - نامه سليمان ، پيامدار رحمت و مهر و نشانگر قدرت و قهر

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

آوردن اوصاف {رحمان} و {رحيم} در سرآغاز نامه، پيامدار رحمت و لحن قاطع و آمرانه متن آن، بيانگر قدرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 6

6 - نگرانى بلقيس از قدرت و غلبه سليمان ( ع ) ، على رغم اظهار آمادگى فرماندهان وى براى هر نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

طرح مسأله تباهى جامعه در صورت بروز جنگ، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 5

5 - سليمان ( ع ) ، مصمم بر نماياندن قدرت فوق العاده خود به ملكه سبا ، با احضار تخت او

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها قبل أن يأتونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

قدرت نظامى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 7

7 - قدرت و قواى نظامى گسترده سليمان ، از ويژگى هاى بارز حكومت الهى وى

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 2،5

2 - شياطين ، حضرت سليمان را به جادوگرى متهم مى كردند .

و ما كفر سليمن و لكن الشيطين كفروا

مراد از {ما كفر سليمان} (سليمان

كافر نشد) نفى جادوگرى از سليمان (ع) است. جمله {و لكن الشياطين ...} و نيز {ما تتلوا الشياطين} حكايت از آن دارد كه: اتهام سحر به حضرت سليمان از سوى شياطين عنوان شده و نشر پيدا كرده بود.

5 - شياطين ، دستيابى سليمان رابه سلطنت ، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى كردند .

على ملك سليمن و ما كفر سليمن

نفى جادوگرى از سليمان - پس از بيان اينكه شياطين نوشته هايى از علم سحر را براى مردم، عليه سلطنت سليمان مى خواندند - رساى به اين معناست كه: شياطين چنين وانمود مى كردند كه آنچه را تلاوت مى كنند همان است كه سليمان را به سلطنت رساند و با اين شيوه در صدد نفى پيامبرى از او بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 2،9،10،11

2- داورى داوود و سليمان ( ع ) ، در باره كشتزار چراشده در شبان گاه به وسيله گوسفندان مردم

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

{نفش} به معناى چريدن حيوان در شب، بدون چوپان و يا بى اطلاع وى است.

9- { أحمدبن عمرالحلبى قال : سألت أباالحسن ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث } قال : كان حكم داوود ( ع ) رقاب الغنم ، و الذى فهّم اللّه عزّوجلّ سليمان ( ع ) أن احكم لصاحب الحرث باللبن و الصوف ذلك العام كلّه ;

احمدبن عمر حلبى گويد: از امام ابى الحسن(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {و داود و سليمان إذ يحكمان فى

الحرث} سؤال كردم، فرمود: حكم داوود(ع) دادن گوسفندان به صاحب زراعت بود و چيزى را كه خداوند به سليمان فهماند، اين بود كه براى صاحب زراعت حكم كن تا شير و پشم گوسفندان در كلّ آن سال براى او باشد}.

10- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان فى بنى اسرائيل رجل له كرم و نفشت فيه غنم رجل آخر بالليل و قضمته و أفسدته فجاء صاحب الكرم إلى داود فاستعدى على صاحب الغنم فقال داود ( ع ) : إذهبا إلى سليمان ( ع ) ليحكم بينكما فذهبا إليه فقال : سليمان إن كانت الغنم أكلت الأصل و الفرع فعلى صاحب الغنم أن يدفع إلى صاحب الكرم الغنم و ما فى بطن ها و إن كانت ذهبت بالفرع و لم تذهب بالأصل فإنّه يدفع ولد ها إلى صاحب الكرم و كان ه_ذا حكم داود . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: مردى از بنى اسرائيل داراى تاكستانى بود، گوسفندان فردى شبان گاه وارد آن شدند و آن را خوردند و تباه كردند . .. صاحب تاكستان از صاحب گوسفندان نزد داوود شكايت برد، او گفت: نزد سليمان برويد تا ميان شما داورى كند. پس نزد سليمان رفتند، وى گفت: اگر گوسفند اصل و فرع تاك را خورده، پس بر صاحب گوسفند است كه بايد گوسفند و بچه در شكم او را به صاحب تاك بدهد و اگر فرع درخت را خورده و اصل درخت باقى است، بچه گوسفند را به صاحب تاكستان بدهد و نظر داوود هم همين بود...}.

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى ) قول اللّه

عزّوجلّ : { و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث } . . . قال : إنّه كان أوحى اللّه عزّوجلّ إلى النبيين قبل داود إلى أن بعث اللّه داود ( ع ) أى غنم نفشت فى الحرث فلصاحب الحرث رقاب الغنم . . . فحكم داود ( ع ) بما حكمت به الأنبياء ( ع ) من قبله و أوحى اللّه عزّوجلّ إلى سليمان ( ع ) أى غنم نفشت فى الزرع فليس لصاحب الزرع إلاّ ما خرج من بطون ها و كذلك جرت السنّة بعد سليمان } ;

از امام صادق(ع) [در باره] قول خداى عزّوجلّ {و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث} روايت شده . .. كه فرمود: همانا خداى عزّوجلّ به پيامبران قبل از داوود _ تا زمانى كه او را برانگيخت _ وحى نموده بود كه هر گوسفندى شبانه وارد زراعتى شود، براى صاحب زراعت است كه آن گوسفند را به تملك خود درآورد ... پس داوود به همان حكم پيامبران پيش از خودحكم داد و خداى عزّوجلّ به سليمان وحى نمود: هر گوسفندى كه شبانه وارد زراعتى شود، صاحب زراعت حقى ندارد; مگر به چيزى (بچه اى) كه از شكم آن بيرون مى آيد و بعد از سليمان همين سنت جريان داشت...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1،2،3،4

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى

خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

3 - وجود تمرين ، آموزش و آماده سازى مستمر در سپاه سليمان

فهم يوزعون

{وَزْع} به معناى مرتب كردن، به صف كردن و آرايش دادن لشگر براى جنگ

4 - حاكميت نظم و انضباط كامل در سپاه سليمان

فهم يوزعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 1،4،24

1 - تبسم سليمان از سخنان مورچه

فتبسّم ضاحكًا من قولها

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

24 - { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : لما قالت النملة { يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم . . . } حملت الريح صوت النملة إلى سليمان ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه آن مورچه [به ساير مورچگان] گفت: {يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم. ..} باد صداى آن مورچه را به سليمان رسانيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20

- 1،2،3،4،5،6،9

1 - بازديد سليمان ( ع ) از گروه پرندگان به منظور جويا شدن از احوال آنها

و تفقّد الطير

{تَفَقُّد} (مصدر {تفقّد}) معادل {تعهد} (وارسى كردن) است. بنابراين {تفقد الطير}; يعنى، از حال پرندگان جويا شد.

2 - غايب يافتن سليمان هدهد را در صف پرندگان

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

3 - پرسش سليمان از علت ناپيدا بودن هدهد

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

4 - هدهد ، از اعضاى سپاهيان سليمان

و حشر لسليمن جنوده. .. فقال ما لى لاأرى الهدهد

5 - نظارت دقيق سليمان بر سپاه و نيرو هاى تحت فرمان خويش

و تفقّد الطير . .. أم كان من الغائبين

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

9 - در مجمع البيان آمده است : { و اختلف فى سبب تفقده الهدهد فقيل إنّه احتاج إليه فى سفره ليدله على الماء قال أبوحنيفة لأبى عبداللّه ( ع ) كيف تفقّد سليمان الهدهد من بين الطير ؟ قال : لأنّ الهدهد يرى الماء فى بطن الأرض كمايرى أحدكم الدهن فى القارورة ;

در انگيزه سؤال سليمان از غيبت هدهد اختلاف شده است: بعضى گفته اند: سليمان در سفرش نياز به هدهد داشت تا وى را به وجود آب راهنمايى كند. [مجمع مى افزايد ]كه ابوحنيفه از امام

صادق(ع) سؤال كرد: چرا سليمان از ميان پرندگان سراغ هدهد را گرفت؟ فرمود: براى اين كه هدهد آب را در دل زمين مى بيند، همان گونه كه فردى از شما روغن را در ظرف بلورين مى بيند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 1،8

1 - تصميم سليمان ( ع ) به مجازات سخت هدهد در صورت عدم ارائه دليلى قابل قبول بر غيبت خويش

لأُعذّبنّه عذابًا شديدًا . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است و {سلطان مبين}; يعنى، دليل روشن و قانع كننده.

8 - اعلام سليمان ( ع ) به بخشودن هدهد ، در صورت آوردن دليلى روشن و قابل قبول براى غيبت خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 1،2،3،5

1 - حاضر شدن هدهد در نزد سليمان ، پس از درنگى نه چندان طولانى

فمكث غير بعيد فقال

2 - مبادرت هدهد به طرح دليل غيبت خود و ارائه اطلاعات جديد به سليمان ( ع )

فقال أحطت بما لم تحط به

3 - هدهد ، مدعى دستيابى به موضوعى خارج از قلمرو اطلاعات سليمان

أحطت بما لم تحط به

{احاطة} در اين جا كنايه از علم آمده است; يعنى، {علمت بما لم تعلم به; به چيزى دست يافتم كه تو به آن دست نيافته اى}.

5 - هدهد ، پيامدار خبرى بزرگ و قطعى از سرزمين { سبا } براى سليمان ( ع )

و جئتك من سبإ بنبإ يقين

{نبأ} به خبر مهم و شنيدنى گفته مى شود; يعنى، {براى تو

از سبا خبرى قطعى آورده ام كه بسيار مهم و شنيدنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 1

1 - اخبار هدهد از فرمانروايى يك زن بر مردم سرزمين سبا

إنّى وجدت امرأة تملكهم

{مُلْك} (مصدر {تملكهم}) به معناى حكومت و فرمانروايى است; يعنى، زنى را يافتم كه بر آنان حكمرانى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 1،2،3

1 - حضرت سليمان ( ع ) ، قضاوت درباره هدهد را به آينده و پس از تحقيق پيرامون ادعا هاى وى موكول كرد .

فقال أحطت بما لم تحط به . .. قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

2 - سليمان ( ع ) ، درصدد بررسى ادعا هاى هدهد درباره سرزمين سبا

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

3 - ادعا هاى هدهد در رابطه با سرزمين سبا ، امرى شگفت و دور از باور سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تعبير {خواهيم ديد كه راست مى گويى يا از دروغ گويانى} پس از بيان تفصيلى هدهد و درس هاى بلند توحيدى وى، مى تواند نشانگر شگفتى و ناباورى سليمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 1،2،4،5،6

1 - مأموريت هدهد از سوى سليمان ، براى بردن نامه وى به جانب ملكه سبا

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{كتاب} معادل {مكتوب} و به معناى نامه است; يعنى، اين نامه مرا ببر، آن گاه. .. .

2 - افكندن نامه به محلّ تجمع ملكه و درباريان سبا ، مأموريت

هدهد از جانب سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{ها} ساكن در {ألقه} ها سكت و {إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى افكندن است; يعنى، آن گاه [نامه را] به سوى آنان بيفكن.

4 - هدهد ، موظف به روى برتافتن از درباريان سبا ( پس از افكندن نامه سليمان ) نزد ايشان

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

{تولّى} (مصدر {تولّ}) به معناى روى برتافتن است; يعنى، از آنان روى برتاب و سپس بنگر چه پاسخ مى دهند.

5 - مأموريت هدهد براى مشاهده بازتاب نامه سليمان در ميان درباريان سبا و شنود كردن سخنان ايشان .

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

6 - تدبير سليمان در كشف صدق و كذب ادعاى هدهد از طريق به كارگيرى خود وى

قال سننظر أصدقت . .. اذهب بكت_بى ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 1،2،3،4

1 - قرار گرفتن نامه سليمان در اختيار ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

2 - جلوه عظمت و گران سنگى نامه سليمان و پيام آن در نظر ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

{كريم}، صفت {كتاب} و به معناى گران مايه است. {كتاب كريم}; يعنى، نامه اى عظيم و گران سنگ.

3 - عدم اطلاع بلقيس از مشخصات آورنده نامه سليمان

إنّى أُلقى إلىّ

مجهول آمدن فعل {أُلقى} نشانگر آن است كه هدهد، نامه سليمان را طورى به سوى ملكه انداخت كه كسى متوجه او نشد.

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 1،2،4

1 - اقدام بلقيس به معرفى نويسنده نامه براى درباريان ، پيش از خواندن محتواى آن

إنّه من سليم_ن

2 - آشنايى بلقيس و درباريان وى با شخصيت و موقعيت ممتاز سليمان ( ع )

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . إنّه من سليم_ن

جمله {إنّه من سليمان} ظاهراً تعليل براى {كتاب كريم} است; يعنى، اين كه مى گويم {مكتوبى گران مايه} اين بدان سبب است كه آن را شخصيتى چون سليمان براى ما فرستاده است.

4 - آغاز نامه سليمان با نام و ياد خدا ، سبب شكوه و عظمت آن نزد بلقيس

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . .. و إنّه بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جمله {و إنّه بسم اللّه. ..} تعليل ديگرى براى بيان گرانمايه بودن مكتوب سليمان است; يعنى، نامه اى كه براى من آورده شده، از دو جهت كريم و گران سنگ است: يكى اين كه از شخصيتى مانند سليمان است و ديگر آن كه با نام خداى رحمان و رحيم آغاز شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 1،2،4

1 - راه ندادن انديشه سركشى به خود و آمدن و تسليم شدن ، فرمان سليمان ( ع ) به ملكه سبا و درباريان وى

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

{علو} (مصدر {تعلوا}) به معناى استكبار و برترى جويى است. {اتيان} (مصدر {ائتونى}) نيز به معناى حاضر شدن و {اسلام} (مصدر {مسلمين}) معادل {تسليم} و {انقياد} است. آيه ياد شده حاوى سه فرمان است: الف) بر من برترى نجوييد. ب) نزد من بياييد. ج) تسليم

دستورات من باشيد.

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1،2،5

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

2 - برخورد جدى ملكه سبا با نامه سليمان و عدم ترديد وى در صحت آن

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

در عبارات بلقيس، كلامى كه حاكى از ترديد باشد مشاهده نمى شود; بلكه اقدام وى به مشاوره درباره محتواى نامه، نشانگر اطمينان او است.

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان

را با خود همراه سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 1،2،4،5

1 - تدبير ملكه سبا در فرستادن هديه اى بزرگ براى سليمان ( ع )

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة

بزرگى هديه از نكره آمدن آن استفاده مى شود.

2 - هدف بلقيس از ارسال هديه براى سليمان ( ع ) ، آزمون وى و مشاهده بازتاب آن بود .

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

4 - همراهى هيأتى از فرستادگان بلقيس با هديه او به سوى سليمان ( ع )

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

تعبير {مرسلون} با صيغه جمع، نشان دهنده رفتن هيأتى از نمايندگان همراه هديه او به سوى سليمان(ع) است.

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 1،3،4،5،6،7

1 - حضور سفير ملكه سبا همراه با هدايا در نزد سليمان ( ع )

فلمّا جاء سليم_ن

از تعبير {جاء} به صورت مفرد، استفاده مى شود كه تنها يكى از نمايندگان بلقيس (با اين كه آنان متعدد بودند) براى تقديم هدايا به دربار سليمان(ع) باريافت. گفتنى است كه جمله {ارجع إليهم} _ كه خطاب به يك فرد است _ مطلب فوق را تأييد مى كند. بنابراين احتمال اين كه مراد از ضمير {جاء} مال باشد _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ تضعيف مى شود.

3 - ناخشنودى سليمان ( ع ) از عكس العمل دربار سبا در قبال نامه وى

قال أتمدّونن بمال

4 - بى اعتنايى سليمان

( ع ) نسبت به هداياى ملكه سبا و اظهار بى نيازى از آن

قال أتمدّونن بمال

5 - هديه ملكه سبا ، هديه اى چشمگير و پرب ها بود .

قال أتمدّونن بمال

از تعبير {أتمدّونن بمال} استفاده مى شود كه هديه، فى نفسه داراى جاذبه كافى براى هر پادشاه مقتدرى بوده است; اما در چشم سليمان پيامبر(ع) جايى نداشته است.

6 - توبيخ دربار سبا توسط سليمان ( ع ) ، به خاطر تلقى مادى و نادرست آنان از نامه و دعوت وى

قال أتمدّونن بمال

استفهام در {أتمدّونن} براى توبيخ و سرزنش است.

7 - هدف سليمان ( ع ) از نوشتن نامه به دربار سبا ، ايفاى رسالت الهى و معنوى خود بود ، نه رسيدن به مال و حكومت بزرگ تر .

قال أتمدّونن بمال فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1،2،5

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به آنان برگرداند.

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله {لا قبل لهم بها} صفت {جنود} است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

5 - سليمان در تلاش مدام ، براى به تسليم واداشتن دربار سبا ، قبل از وقوع جنگ

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

لحن شديد و تهديدآميز

سليمان(ع)، نشانگر آن است كه وى تلاش مى كرده تا كار به جنگ و خونريزى نينجامد; چه اين كه اگر او صرفاً مصمم بر جنگ بود، هشدارهاى قبلى خلاف منطق جنگ به شمار مى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 1،2،3،4،5،6

1 - سليمان ( ع ) ، داراى مجلسيانى سرشناس و ممتاز در ميان نيرو هاى تحت امر خويش

قال ي_أيّها الملؤا

واژه {ملأ} به عناصر سرشناس و شخصيت هاى برجسته و ممتاز گفته مى شود.

2 - پرسش سليمان از قدرت درباريانش براى آوردن تخت بلقيس

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها

3 - عزم ملكه سبا بر تسليم شدن در برابر سليمان ( ع ) ، پس از رد هداياى وى

قبل أن يأتونى مسلمين

از سخنان سليمان و تعبير {قبل أن يأتونى مسلمين} استفاده مى شود كه بلقيس مصمم بر تسليم شده بود و سليمان از قبل آن را مى دانست.

4 - آگاهى يافتن سليمان ( ع ) از تصميم بلقيس مبنى بر تسليم شدنش در برابر وى

قال ي_أيّها الملؤا . .. قبل أن يأتونى مسلمين

5 - سليمان ( ع ) ، مصمم بر نماياندن قدرت فوق العاده خود به ملكه سبا ، با احضار تخت او

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها قبل أن يأتونى

6 - وجود افرادى برخوردار از قدرت فوق طبيعى در ميان درباريان سليمان ( ع )

أيّكم يأتينى بعرشها قبل أن يأتونى مسلمين

پرسش سليمان حاكى از اطلاع او نسبت به وجود چنين افرادى در ميان درباريانش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 1،4

1

- اعلام آمادگى عفريتى از جنيان ، براى حاضر ساختن تخت بلقيس ، پيش از برخاستن سليمان از مسند خويش

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به قبل أن تقوم من مقامك

{مقام} اسم مكان از {قام بالأمر} است; يعنى، {قبل أن تقوم من مجلسك الذى تجلس فيه لأمر الحكومة}. گفته شده كه سليمان هر روز صبح تا ظهر براى انجام كارها و اداره امور مملكت بر مسند مى نشست.

4 - تأكيد عفريت بر قدرت و امانت خود در آوردن تخت بلقيس

و إنّى عليه لقوىّ أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 1،8،9،10،13

1 - اعلام آمادگى فردى از درباريان سليمان براى آوردن تخت بلقيس در كمتر از يك طرفة العين

قال الذى . .. أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك

8 - اقدام آصف بن برخيا به حاضر ساختن تخت بلقيس در برابر سليمان ( ع )

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده

از تعبير {فلمّا رآه. ..} استفاده مى شود كه سليمان(ع) به آصف بن برخيا اجازه اعمال قدرت داد و او تخت را همان گونه كه ادعا كرده بود، حاضر ساخت.

9 - سپاس سليمان ( ع ) به درگاه خدا ، پس از مشاهده تخت بلقيس در برابر خود

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

كلمه {ه_ذا} مى تواند اشاره به حضور تخت داشته باشد. بر اين مبنا عبارت {ه_ذا من فضل ربّى}; يعنى، اين حضور تخت در كمتر از طرفة العين در نزد من، فضلى از جانب پروردگار است. هم چنين مى تواند اشاره به قدرتى باشد كه توانست آن را در كمتر از طرفة العينى حاضر

سازد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

10 - وجود قدرت هاى فوق العاده در دربار سليمان ، فضلى از جانب پروردگار براى او

فلمّا رءاه. .. قال ه_ذا من فضل ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به توان موجود در دستگاه حكومتى سليمان باشد; يعنى، وجود چنين نيرويى در دستگاه من _ كه توانست تخت عظيم بلقيس را در كمتر از يك نگاه حاضر سازد _ تفضل پروردگار به من است.

13 - قدرت و توان عفريت دربار سليمان ، مقهور دانش و علم آصف بن برخيا

قال عفريت من الجنّ . .. قال الذى عنده علم من الكت_ب

در پاسخ پرسش سليمان(ع)، نخست عفريت بود كه قدرت خويش را مطرح ساخت; ولى دانش برتر دانشمند دربار سليمان مجالى براى اعمال قدرت به وى نداد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 1،2،3،4

1 - فرمان سليمان به دگرگون ساختن آرايش تخت بلقيس براى آزمودن هوش وى

قال نكّروا لها عرشها ننظر أتهتدى

2 - اهميت پى بردن به ميزان هوش و فراست ملكه سبا براى سليمان ( ع )

قال نكّروا لها عرشها ننظر أتهتدى

ظاهراً اقدام سليمان(ع) به آزمودن بلقيس، دانستن هوش وى بوده است. بنابراين تقدير {ننظر أتهتدى...} چنين است: {ننظر أتهتدى إلى معرفة عرشها...; بنگريم آيا مى تواند به شناختن تختش پى ببرد يا از كسانى است كه نمى توانند راه يابند}.

3 - نقش تيزهوشى ملكه سبا ، در نحوه موضع گيرى و تصميم سليمان ( ع ) در قبال وى

ننظر أتهتدى أم تكون من الذين لايهتدون

اهميت پى بردن به ميزان هوش بلقيس، مى تواند

از آن جهت باشد كه نحوه موضع گيرى سليمان(ع) را در قبال وى مشخص سازد.

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 1،2،3،4،5

1 - ورود ملكه سبا به بارگاه سليمان

فلمّا جاءت

2 - آزموده شدن بلقيس در آغاز ورود به دربار سليمان به وسيله تخت تغييريافته اش

فلمّا جاءت قيل أه_كذا عرشك

ظاهر آيه دلالت بر اين دارد كه پرسش از بلقيس، در آغاز و قبل از هر چيز ديگر صورت گرفته است.

3 - فراست بلقيس در بازشناسى تخت تغييريافته خويش

قالت كأنّه هو

نحوه پاسخ بلقيس، نشان دهنده فراست او است; زيرا نه تصريح كرد كه آن اريكه، تخت او است و نه شباهت زياد آن را با تخت خويش مخفى داشت.

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه

از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 2

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 1،2،4،5،6،8،9،10،12،13،14

1 - اذن يافتن ملكه سبا براى ورود به صحن و سراى قصر سليمان

قيل لها ادخلى الصرح

{صرح} به معناى قصر و نيز به معناى صحن و ساحت مى آيد. در آيه ياد شده به قرينه جمله بعد (حسبته لجّة) معناى دوم (صحن) مراد است; زيرا اطلاق {لجّة} بر قصر درست نمى نمايد.

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

5 - سليمان ( ع ) ،

ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

8 - صحن شيشه اى آب نما ، يكى ديگر از نشانه هاى شگفت سليمان ( ع ) براى بلقيس

قيل لها ادخلى الصرح . .. و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

9 - پى بردن و اعتراف بلقيس به گذشته نادرست و كفرآميز خويش پس از مشاهده يكى ديگر از جلوه هاى قدرت خارق العاده سليمان ( ع )

فلمّا رأته . .. قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

مطلب ياد شده از آن جا است كه ملكه سبا بى آنكه توضيحى اضافى براى او داده شود صرفاً با مشاهده امور شگفتى چون تخت و صحن شيشه اى، بى تأمل اظهار ايمان كرد.

10 - توجه بلقيس به هدف الهى و توحيدى سليمان ( ع ) ، از نماياندن امور شگفت به وى

قيل لها ادخلى الصرح . .. قال إنّه صرح... قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

12 - التجاى بلقيس به ربوبيت خدا براى جبران گذشته شرك آلود خويش

قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

13 - راه يافتن بلقيس به توحيد و تسليم در برابر خداى يگانه با راهنمايى و مدد سليمان ( ع )

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

تصريح بلقيس به {مع سليمان} از يك سو به توحيد خالص و بى شائبه همانند توحيد سليمان اشاره دارد و از سوى ديگر افاده مى كند كه سليمان(ع)

در راهيابى او به حق نقش داشته است.

14 - توحيد ناب و بى شائبه سليمان ( ع ) و تسليم بودن او در برابر خداى يگانه ، مورد اذعان و اعتراف بلقيس

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 4،5،13،14

4 - بادِ تحت امر سليمان ( ع ) ، مسير دو ماهه رفت و برگشت را در يك روز طى مى كرد .

و لسليم_ن الريح غدوها شهر و رواحها شهر

{غدوّ} در لغت به رفتن در طرف صبح آمده (المنجد) و {رواح} استعاره براى رفتن از ظهر به بعد است (مفردات راغب).

5 - ديگ هاى بزرگى براى ذوب مس جهت ساختن ابزار مسى ، در اختيار سليمان ( ع ) قرار داشت .

و أسلنا له عين القطر

{عين} در آيه به معناى حقيقى آن (چشمه) نيست; بلكه معناى كنايى آن مورد نظر است; يعنى، ظرف هاى بزرگى كه مذاب مس داخل آنها بوده و از آن تعبير به {عين} شده است.

13 - تهديد شدن جنيانِ در خدمت سليمان ( ع ) به عذاب با آتش از سوى خداوند ، در صورت سرپيچى از فرمان آن حضرت

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير

14 - در خدمت سليمان ( ع ) بودن گروهى از جنّيان ، براساس تكليف الهى بود .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

از تهديد به عذاب جنّيان در خدمت سليمان(ع)، استفاده مى شود كه آنان موظف به انجام چنين

كارى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 1،2،3،4،7،8

1 - جنّيان در خدمت سليمان ( ع ) ، هر چه او مى خواست انجام مى دادند .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

3 - جنّيان براى سليمان ( ع ) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

7 - جنّيان ، طبق خواست سليمان ( ع ) ، براى او كاسه هاى بزرگى به اندازه حوض مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. و جفان كالجواب

{جفان} جمع {جفنة} است و آن به معناى ظرف غذا مى باشد. {جواب} جمع {جابية} و به معناى جمع كننده و دربردارنده است (مفردات راغب). گفتنى است كه {جواب} به معناى حوض هم آمده است (لسان العرب).

8 - ساخته شدن ديگ هاى بزرگ ثابت و غيرمنقول ، به وسيله جنّيان براى سليمان ( ع )

يعملون له ما يشاء من . .. و قدور

راسي_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1،3،4،5،6،7،10،12،13

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

3 - سليمان ( ع ) مدتى پس از مرگش ، هم چنان بر عصاى خود تكيه داشت و كسى از آن با خبر نبود .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض . .. لو كانوا يعلمون ا

4 - گروهى از جنيان ، همواره در خدمت و پيشگاه سليمان ( ع ) بودند .

فى العذاب المهين

5 - خدمت جنيان در دستگاه سليمان ( ع ) ، همراه با سختى ، رنج و خفت بود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

6 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از علم غيب برخوردار نبودند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

7 - خدمت در دستگاه سليمان ( ع ) ، براى جنيان خوشايند نبود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

ما لبثوا فى العذاب المهين

10 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از معرفتى به نام علم غيب آگاهى داشتند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

12 - سليمان ( ع ) ، عصايى داشت كه بر آن تكيه مى كرد و پس از مرگش نيز مدتى بر آن تكيه داشت .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .ولّى سليمان مدبراً إلى محرابه فقام فيه متّكئاً على عصاه فقبض روحه من ساعته ، قال فجعلت الجن و الإنس يخدمونه و يسعون فى أمره بما كانوا و هم يظنّون أنّه حىّ . . . حتّى دبّت الأرضة من عصاه فأكلت منسأته فانكسرت و خرّ سليمان إلى الأرض أفلاتسمع لقوله عزّوجلّ : فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . ..سليمان(ع) به محل عبادت خود روى آورد و در آن جا تكيه زنان بر عصاى خود ايستاد. در همان لحظه قبض روح شد و جن و انس همان گونه كه موظف بودند، او را خدمت مى كردند و در امور او مى كوشيدند و گمان مى كردند زنده است ... تا اين كه موريانه عصاى او را خورد. آن عصا شكست و سليمان(ع) بر زمين افتاد آيا نمى شنوى قول خداى عزّوجلّ را (فلمّا خرّ تبيّت الجنّ...)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 1

1 - سان ديدن سليمان ( ع )

، از اسب هاى اصيل ، نفيس و تيزتك

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

{عشىّ} به معناى آخر روز و عصر است و {صافنات} (جمع {صافنة}) به اسب هايى گفته مى شود كه بر روى سه دست و پا ايستاده و دست راست خود را كمى بلند مى كنند و تنها نوك جلوى سم را بر زمين مى گذارند (اين حالت مخصوص اسب هاى نجيب و اصيل است). {جياد} نيز به دو معنا آمده است: 1_ جمع {جيّد} _ در مقابل {ردىّ} _ و به معناى نفيس است. 2_ جمع {جواد} است كه وقتى در توصيف اسب به كار رود به معناى سريع خواهد بود. گفتنى است كه در آيه شريفه، هر يك از دو معنا مى تواند مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 1،2،3،5،10

1 - سان ديدن سليمان ( ع ) ، از اسب ها تا غروب آفتاب به طول انجاميد .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير . .. حتّى توارت بالحجاب

مقصود از {خير} در آيه شريفه اسب ها است و {توارى} (مصدر {تورات}) به معناى اختفا و پنهان شدن است. گفتنى است فاعل {تورات} در برداشت بالا _ به قرينه {العشىّ} _ خورشيد دانسته شده است; يعنى، تا وقتى كه خورشيد در حجاب افق پنهان شد.

2 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها ، آن چنان براى آن حضرت جذاب بود كه تا پنهان و دور شدن كامل آنها از ديدگان وى ، ادامه داشت .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير . .. حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين

ديدگاه است كه ضمير فاعلى {تورات} به {صافنات} بازگردد. بنابراين {حتّى توارت بالحجاب}; يعنى، تا وقتى كه اسب ها از نظرش غايب و در حجاب دورى پنهان شدند.

3 - سان ديدن طولانى سليمان ( ع ) از اسب ها ، به خاطر خدا و ياد او بود .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} براى تعليل باشد; يعنى، دوستى من نسبت به اسب ها، به خاطر خدا و ناشى از فرمان او است; نه برخاسته از هوا و هوس و تفريح كردن من.

5 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها و علاقه شديد او به آنها ، موجب غفلت او از ياد خدا گشت .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {عن} در {عن ذكر ربّى} به معناى {على} و {أحببت} به معناى {آثرت} (ترجيح دادم) باشد; يعنى، من آن چنان به دوستى با اسب ها سرگرم شدم كه آن را بر ياد خدا ترجيح دادم و از او غافل ماندم; تا آن كه آفتاب غروب كرد و يا اين كه اسب ها از نظرم پنهان شدند.

10 - اظهار پشيمانى كردن سليمان ( ع ) و مورد سرزنش قرار دادن خود به خاطر غفلت كردن از ياد خدا ، در اثر سان ديدن طولانى از اسب ها

فقال إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى حتّى توارت بالحجاب

در صورتى كه معناى آيه شريفه، اين باشد كه سليمان(ع) به خاطر علاقه به اسب ها از ياد خدا غفلت ورزيد;

قهراً سخن آن حضرت (فقال إنّى. ..) نوعى سرزنش خود و اظهار پشيمانى محسوب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 1،2،3

1 - دستور سليمان ( ع ) مبنى بر بازگرداندن اسباب ها به نزد او ، پس از بازديد نخست و ناپديد شدن آنها از نظر ايشان

حتّى توارت بالحجاب . ردّوها علىّ

ضمير مؤنث {ردّوها} _ به قرينه جمله بعدى (فطفق مسحاً. ..) _ به {صافنات} (اسب ها) بازمى گردد.

2 - سليمان ( ع ) پس از بازگردانده شدن اسب ها ، آنها را نوازش كرد و به سودن پا ها و گردن آنها پرداخت .

فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

3 - شدت علاقه سليمان ( ع ) به اسب هاى نجيب و تيزرو و سان ديدن از آنها

فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

درخواست بازگرداندن اسب ها، براى بازديد مجدد و نوازش آنها (با سودن پاها و گردن آنها)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 2،5،6،7

2 - افكندن جسم بى جان انسانى بر تخت سليمان ، وسيله آزمايش ايشان از سوى خداوند بود .

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

{جسد} به جسم بى جان انسان گفته مى شود و {كرسىّ} به معناى تخت و سرير است.

5 - توبه و انابه سليمان ( ع ) به درگاه خدا پس از آزمايش الهى

و لقد فتّنا سليم_ن . .. ثمّ أناب

6 - افكنده شدن جسدى بى جان بر تخت سليمان ( ع ) ، زمينه توجه ايشان به خدا و توبه و

انابه به درگاه الهى شد .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

از ارتباط ميان افكنده شدن جسد بر تخت سليمان و توبه و انابه او پس از آن، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

7 - جسم بى جان افكنده شده بر تخت سليمان ، پس از مدتى زنده شد و جان گرفت .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {أناب} در معناى اصلى خود ({رجع}; يعنى، رجوع كرد و بازگشت) باشد. بر اين اساس مقصود از رجوع و بازگشت در آيه شريفه، مى تواند رجوع جسد بى روح به حالت قبلى و بازگشت جان به اين جسد باشد كه بدين وسيله سليمان(ع) مورد آزمايش الهى قرار گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 36 - 1،3،4

1 - دعاى سليمان ( ع ) براى دستيابى به پادشاهى بى نظير ، مورد استجابت خدا قرار گرفت .

و هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح

از فاى تفريع {فسخّرنا. ..} استفاده مى شود كه خداوند، دعاى سليمان(ع) را مستجاب كرد و براى تقويت ملك او نيروى باد را در اختيارش گذاشت.

3 - جريان ملايم باد تحت فرمان سليمان بود و به هر سوى كه او مى خواست روان مى گشت .

فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

{رخاء} به معناى آرامى و ملايمت است و ضمير فاعل در {أصاب} به سليمان بازمى گردد. {اصابة} (مصدر {أصاب}) معادل قصد و اراده است; يعنى، هر جا سليمان اراده كند.

4 - مسخر بودن باد براى سليمان ( ع ) از خصوصيات حكومت

ممتاز آن حضرت بود .

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 1،2،4،5

1 - شياطين جنى ، تحت تسخير و فرمان سليمان ( ع ) از جانب خداوند

فسخّرنا له . .. و الشي_طين

{شياطين} (جمع {شيطان}) مجازاً درباره اشخاصى كه داراى مهارت و زبردستى بالايى باشند، به كار مى رود. تعبير {كلّ بنّاء و غوّاص} مى تواند مؤيد همين معنا باشد. گفتنى است كه با توجه به آيه 17 سوره {نمل} (و حشر لسليمان جنوده من الجنّ...)، مقصود از {شياطين} موجوداتى از جنس {جن} مى باشد.

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر

جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 2،5،7،8،9،10

2- داورى داوود و سليمان ( ع ) ، در باره كشتزار چراشده در شبان گاه به وسيله گوسفندان مردم

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

{نفش} به معناى چريدن حيوان در شب، بدون چوپان و يا بى اطلاع وى است.

5- داوود و سليمان ( ع ) ، در تطبيق و چگونگى پياده كردن حكم خدا در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، اختلاف نظر داشتند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم و كنّا لحكمهم ش_هدين

نوع مفسران برآنند كه {ففهّمناها} مى رساند كه خداوند نظر سليمان را تأييد كرد. از سوى ديگر، جمله هاى {كنّا لحكمهم شاهدين} و {و كلاًّ آتينا حكماً و علماً} مى فهماند كه نظر هر دو براساس نظارت، حكم و علم الهى بوده است. جمع ميان اين دو سخن، به اين است كه بگوييم: اختلاف آن دو در حكم الهى نبود; بلكه در تطبيق و چگونگى پياده كردن آن بود.

7- داوود و سليمان ( ع ) ، از مقام قضاوت در ميان مردم عصرخويش برخوردار بودند .

و

داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث

8- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى : { داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث . . . } قال لم يحكما إنّما كانا يتناظران ففهّمها سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) در باره قول خداى _ تبارك و تعالى _ {و داوود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث. ..} روايت شده كه فرمود: داوود و سليمان(ع) داورى نكردند، تنها مشغول مناظره بودند كه خدا حكم واقعه را به سليمان تفهيم كرد}.

9- { أحمدبن عمرالحلبى قال : سألت أباالحسن ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث } قال : كان حكم داوود ( ع ) رقاب الغنم ، و الذى فهّم اللّه عزّوجلّ سليمان ( ع ) أن احكم لصاحب الحرث باللبن و الصوف ذلك العام كلّه ;

احمدبن عمر حلبى گويد: از امام ابى الحسن(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث} سؤال كردم، فرمود: حكم داوود(ع) دادن گوسفندان به صاحب زراعت بود و چيزى را كه خداوند به سليمان فهماند، اين بود كه براى صاحب زراعت حكم كن تا شير و پشم گوسفندان در كلّ آن سال براى او باشد}.

10- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان فى بنى اسرائيل رجل له كرم و نفشت فيه غنم رجل آخر بالليل و قضمته و أفسدته فجاء صاحب الكرم إلى داود فاستعدى على صاحب الغنم فقال داود ( ع ) : إذهبا إلى سليمان ( ع ) ليحكم بينكما فذهبا إليه فقال

: سليمان إن كانت الغنم أكلت الأصل و الفرع فعلى صاحب الغنم أن يدفع إلى صاحب الكرم الغنم و ما فى بطن ها و إن كانت ذهبت بالفرع و لم تذهب بالأصل فإنّه يدفع ولد ها إلى صاحب الكرم و كان ه_ذا حكم داود . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: مردى از بنى اسرائيل داراى تاكستانى بود، گوسفندان فردى شبان گاه وارد آن شدند و آن را خوردند و تباه كردند . .. صاحب تاكستان از صاحب گوسفندان نزد داوود شكايت برد، او گفت: نزد سليمان برويد تا ميان شما داورى كند. پس نزد سليمان رفتند، وى گفت: اگر گوسفند اصل و فرع تاك را خورده، پس بر صاحب گوسفند است كه بايد گوسفند و بچه در شكم او را به صاحب تاك بدهد و اگر فرع درخت را خورده و اصل درخت باقى است، بچه گوسفند را به صاحب تاكستان بدهد و نظر داوود هم همين بود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 2

2- امتياز سليمان بر داوود ( ع ) ، در تشخيص حكم خسارت كشتزار تلف شده

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث . .. ففهّمن_ها سليم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 1

1 - حضرت سليمان ( ع ) ، قضاوت درباره هدهد را به آينده و پس از تحقيق پيرامون ادعا هاى وى موكول كرد .

فقال أحطت بما لم تحط به . .. قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

كاخ بلورين سليمان(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 2،8

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

8 - صحن شيشه اى آب نما ، يكى ديگر از نشانه هاى شگفت سليمان ( ع ) براى بلقيس

قيل لها ادخلى الصرح . .. و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

كاخهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 2

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

كاغذ در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 9

9 - ظرافت ابزار مورد استفاده براى كتابت ( كاغذ ، پوست و . . . ) در عهد سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

از آن جا كه پيكى چون هدهد تنها مى تواند حامل اشيايى سبك و كوچك باشد، مطلب ياد شده را مى توان استفاده كرد.

كشتزار قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 2،3

2- داورى داوود و سليمان ( ع ) ، در باره كشتزار چراشده در شبان گاه به وسيله گوسفندان مردم

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

{نفش} به معناى چريدن حيوان در شب، بدون چوپان و يا بى اطلاع وى است.

3- داوود و سليمان ( ع ) ، در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، به مشورت پرداختند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {يحكمان} با صيغه تثنيه، اشاره به مشورت داوود و سليمان داشته باشد، چه اين كه حكم هر يك به صورت استقلالى در يك واقعه، بعيد به نظر مى رسد.

كفرستيزى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

كيفر عصيان از سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 13

13 - تهديد شدن جنيانِ در خدمت

سليمان ( ع ) به عذاب با آتش از سوى خداوند ، در صورت سرپيچى از فرمان آن حضرت

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير

لشكركشى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 2

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

مبانى قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 11

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى ) قول اللّه عزّوجلّ : { و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث } . . . قال : إنّه كان أوحى اللّه عزّوجلّ إلى النبيين قبل داود إلى أن بعث اللّه داود ( ع ) أى غنم نفشت فى الحرث فلصاحب الحرث رقاب الغنم . . . فحكم داود ( ع ) بما حكمت به الأنبياء ( ع ) من قبله و أوحى اللّه عزّوجلّ إلى سليمان ( ع ) أى غنم نفشت فى الزرع فليس لصاحب الزرع إلاّ ما خرج من بطون ها و كذلك جرت السنّة بعد سليمان

} ;

از امام صادق(ع) [در باره] قول خداى عزّوجلّ {و داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث} روايت شده . .. كه فرمود: همانا خداى عزّوجلّ به پيامبران قبل از داوود _ تا زمانى كه او را برانگيخت _ وحى نموده بود كه هر گوسفندى شبانه وارد زراعتى شود، براى صاحب زراعت است كه آن گوسفند را به تملك خود درآورد ... پس داوود به همان حكم پيامبران پيش از خودحكم داد و خداى عزّوجلّ به سليمان وحى نمود: هر گوسفندى كه شبانه وارد زراعتى شود، صاحب زراعت حقى ندارد; مگر به چيزى (بچه اى) كه از شكم آن بيرون مى آيد و بعد از سليمان همين سنت جريان داشت...}.

مجسمه هاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4،17

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل } فقال و اللّه ما هى تماثيل الرجال و النساء و ل_كنّها الشجر وشبهه ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل} فرمود: قسم به خدا اين تمثال ها، تمثال مردان و زنان نبود، بلكه تمثال درخت و مانند آن بود}

محدوده حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 4

4 - حكومت عظيم سليمان در آغاز ، محدود به

منطقه اى خاص بود ، نه گسترده در همه سرزمين ها .

إنّى وجدت امرأة تملكهم . .. و لها عرش عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 16

16 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا داود فملك ما بين الشامات إلى بلاد الإصطخر و كذلك كان ملك سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..محدوده پادشاهى داوود ما بين شامات تا بلاد اصطخر بوده است و همچنين پادشاهى سليمان...}.

محدوده علم سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 7

7 - سليمان ، برخوردار از دانشى محدود

ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه سليمان در عين آگاهى از زبان پرندگان و در اختيار داشتن سپاهى عظيم (از جن و انس و پرندگان) از غيبت هدهد و راز آن آگاه نبود و علت آن را از ديگران پرسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 4

4 - محدوديت علم سليمان و عدم اطلاع او از برخى امور اطراف خويش

فقال أحطت بما لم تحط به

مدت سان ديدن سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 1،2

1 - سان ديدن سليمان ( ع ) ، از اسب ها تا غروب آفتاب به طول انجاميد .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير . .. حتّى توارت بالحجاب

مقصود از {خير} در آيه شريفه

اسب ها است و {توارى} (مصدر {تورات}) به معناى اختفا و پنهان شدن است. گفتنى است فاعل {تورات} در برداشت بالا _ به قرينه {العشىّ} _ خورشيد دانسته شده است; يعنى، تا وقتى كه خورشيد در حجاب افق پنهان شد.

2 - سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها ، آن چنان براى آن حضرت جذاب بود كه تا پنهان و دور شدن كامل آنها از ديدگان وى ، ادامه داشت .

فقال إنّى أحببت حبّ الخير . .. حتّى توارت بالحجاب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه ضمير فاعلى {تورات} به {صافنات} بازگردد. بنابراين {حتّى توارت بالحجاب}; يعنى، تا وقتى كه اسب ها از نظرش غايب و در حجاب دورى پنهان شدند.

مرگ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1،2،13

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

2 - مرگ سليمان ( ع ) به قضاى الهى بود .

فلمّا قضينا عليه الموت

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .ولّى

سليمان مدبراً إلى محرابه فقام فيه متّكئاً على عصاه فقبض روحه من ساعته ، قال فجعلت الجن و الإنس يخدمونه و يسعون فى أمره بما كانوا و هم يظنّون أنّه حىّ . . . حتّى دبّت الأرضة من عصاه فأكلت منسأته فانكسرت و خرّ سليمان إلى الأرض أفلاتسمع لقوله عزّوجلّ : فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . ..سليمان(ع) به محل عبادت خود روى آورد و در آن جا تكيه زنان بر عصاى خود ايستاد. در همان لحظه قبض روح شد و جن و انس همان گونه كه موظف بودند، او را خدمت مى كردند و در امور او مى كوشيدند و گمان مى كردند زنده است ... تا اين كه موريانه عصاى او را خورد. آن عصا شكست و سليمان(ع) بر زمين افتاد آيا نمى شنوى قول خداى عزّوجلّ را (فلمّا خرّ تبيّت الجنّ...)}.

مسجدهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 3

3 - جنّيان براى سليمان ( ع ) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

مشاوره درباره نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 4

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32

- 1

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

مشورت سليمان(ع) با داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 3

3- داوود و سليمان ( ع ) ، در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، به مشورت پرداختند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {يحكمان} با صيغه تثنيه، اشاره به مشورت داوود و سليمان داشته باشد، چه اين كه حكم هر يك به صورت استقلالى در يك واقعه، بعيد به نظر مى رسد.

مصونيت از پايمالى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 4

4 - دستور مورچه پيشوا به پنهان شدن مورچگان در لانه خود ، براى مصون ماندن از پايمال شدن توسط سليمان و سپاهيانش

ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

{لا} در {لايحطمنّكم} ناهيه است. {حَطْم} (مصدر {يحطمنّ}) در اصل به معناى شكستن و در اين جا معادل پايمال كردن است. تعبيرهاى {ادخلوا} و {لايحطمنّكم} _ كه به صورت امر و نهى آمده _ بيانگر نوعى رياست است; به ويژه اگر تنكير {نملة} براى تفخيم باشد.

مصونيت از پايمالى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 4

4 - دستور مورچه پيشوا به پنهان

شدن مورچگان در لانه خود ، براى مصون ماندن از پايمال شدن توسط سليمان و سپاهيانش

ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

{لا} در {لايحطمنّكم} ناهيه است. {حَطْم} (مصدر {يحطمنّ}) در اصل به معناى شكستن و در اين جا معادل پايمال كردن است. تعبيرهاى {ادخلوا} و {لايحطمنّكم} _ كه به صورت امر و نهى آمده _ بيانگر نوعى رياست است; به ويژه اگر تنكير {نملة} براى تفخيم باشد.

معجزه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 4

4- مسخر و رام بودن تندباد ها در دست سليمان ( ع ) و فرمان روايى ايشان بر آنها ، معجزه آن حضرت و دليل پيامبرى او

و لسليم_ن الريح عاصفة

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات ديگر، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و دلايل نبوت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 4

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 4

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى

خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

مقام قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

مقامات سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 7

7- داوود و سليمان ( ع ) ، از مقام قضاوت در ميان مردم عصرخويش برخوردار بودند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 9

9 - افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و

نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 6

6 - رجوع و توجه همواره سليمان ( ع ) به خدا در زندگى ، موجب دستيابى او به مقام عبوديت الهى

نعم العبد إنّه أوّاب

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّه أوّاب} در مقام تعليل براى {نعم العبد} است; يعنى، چون سليمان بسيار متوجه خدا و پرمراجعه به او بود; بهترين عبد شناخته شد و به اين مقام دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

و إنّ له عندنا لزلفى

{الزلفى} به معناى قرب و منزلت است.

مقامات معنوى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 7

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه، نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان (

ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

ملكه سبأ در كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 1

1 - ورود ملكه سبا به بارگاه سليمان

فلمّا جاءت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 1،2،4،5

1 - اذن يافتن ملكه سبا براى ورود به صحن و سراى قصر سليمان

قيل لها ادخلى الصرح

{صرح} به معناى قصر و نيز به معناى صحن و ساحت مى آيد. در آيه ياد شده به قرينه جمله بعد (حسبته لجّة) معناى دوم (صحن) مراد است; زيرا اطلاق {لجّة} بر قصر درست نمى نمايد.

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

ملكه سبأ و سليمان(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 1،2

1 - اقدام بلقيس به معرفى نويسنده نامه براى درباريان ، پيش از خواندن محتواى آن

إنّه من سليم_ن

2 - آشنايى بلقيس و درباريان وى با شخصيت و موقعيت ممتاز سليمان ( ع )

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . إنّه من سليم_ن

جمله {إنّه من سليمان} ظاهراً تعليل براى {كتاب كريم} است; يعنى، اين كه مى گويم {مكتوبى گران مايه} اين بدان سبب است كه آن را شخصيتى چون سليمان براى ما فرستاده است.

ملكه سبأ و نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 2،5

2 - برخورد جدى ملكه سبا با نامه سليمان و عدم ترديد وى در صحت آن

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

در عبارات بلقيس، كلامى كه حاكى از ترديد باشد مشاهده نمى شود; بلكه اقدام وى به مشاوره درباره محتواى نامه، نشانگر اطمينان او است.

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان را با خود همراه سازد.

مناظره داود(ع) با سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء -

21 - 78 - 8

8- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى : { داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث . . . } قال لم يحكما إنّما كانا يتناظران ففهّمها سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) در باره قول خداى _ تبارك و تعالى _ {و داوود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث. ..} روايت شده كه فرمود: داوود و سليمان(ع) داورى نكردند، تنها مشغول مناظره بودند كه خدا حكم واقعه را به سليمان تفهيم كرد}.

منت بر سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 2

2 - امتنان خداوند بر سليمان ( ع ) ، به خاطر اعطاى حكومت عظيم و بى نظير به ايشان

ه_ذا عطاؤنا

منشأ تسخير باد براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 8

8- مسخر گشتن تندباد و به فرمان درآمدن آن براى سليمان ( ع ) ، در پرتو اراده و علم گسترده الهى بود .

و لسليم_ن الريح . .. و كنّا بكلّ شىء ع_لمين

عبارت {بكلّ شىء عالمين} مى رساند كه اين كار، براساس قوانين علمى صورت گرفته و خداوند با علم گسترده خويش به آن قوانين، اراده كرده بود كه تندباد تحت فرمان سليمان قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 36 - 2

2 - نيروى باد ، تحت تسخير سليمان ( ع ) از ناحيه خداوند

فسخّرنا له الريح

منشأ تسخير جن براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 10،12،14

10 - جنّيان تحت امر و اطاعت سليمان ( ع ) ، با فرمان خدا به تسخير او درآمده بودند .

و لسليم_ن . .. و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

12 - ربوبيت خداوند ، مقتضى تحت اختيار درآوردن جنّيان براى سليمان ( ع )

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

14 - در خدمت سليمان ( ع ) بودن گروهى از جنّيان ، براساس تكليف الهى بود .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

از تهديد به عذاب جنّيان در خدمت سليمان(ع)، استفاده مى شود كه آنان موظف به انجام چنين كارى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 1

1 - شياطين جنى ، تحت تسخير و فرمان سليمان ( ع ) از جانب خداوند

فسخّرنا له . .. و الشي_طين

{شياطين} (جمع {شيطان}) مجازاً درباره اشخاصى كه داراى مهارت و زبردستى بالايى باشند، به كار مى رود. تعبير {كلّ بنّاء و غوّاص} مى تواند مؤيد همين معنا باشد. گفتنى است كه با توجه به آيه 17 سوره {نمل} (و حشر لسليمان جنوده من الجنّ...)، مقصود از {شياطين} موجوداتى از جنس {جن} مى باشد.

منشأ حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 8

8 - پادشاهى بى نظير و پهناور سليمان ( ع ) ، موهبتى الهى بود .

و هب لى ملكًا

منشأ علم سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

نمل - 27 - 15 - 1

1 - اعطاى علم و دانشى عظيم و ويژه از سوى خدا به داوود و سليمان ( ع )

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا

آمدن تعبير {علماً} به صورت نكره، بيانگر عظمت و ويژگى دانشى است كه به داوود و سليمان داده شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 5

5 - آگاهى به گفتار پرندگان ، موهبتى الهى به داوود و سليمان

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و قال ي_أيّها الناس علّمنا منطق الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 12

12 - علم و قدرت ، دو نمود بارز فضل الهى براى سليمان ( ع ) و در خدمت او

قال الذى عنده علم من الكت_ب. .. فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

گرچه علم و قدرت مطرح شده در آيه مربوط به آصف بن برخيا است; ولى وى از اعضاى دربار سليمان بود و دانش ويژه و توان فوق العاده او در خدمت حكومت آن حضرت قرار داشت. بر اين اساس است كه سليمان(ع) خدا را بر اين علم و قدرت سپاس مى گزارد. بعلاوه برخى از مفسران مراد از {الذى عنده...} را خود سليمان(ع) دانسته اند.

منشأ فضايل سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 1

1 - خداوند ، عطاكننده فضيلت هايى براى سليمان ( ع )

و لقد ءاتينا داود منّا فضلاً . .. و لسليم_ن

{لسليمان} عطف به {داود} در آيه قبل

و متعلق به فعل محذوف {سخّرنا} است.

منشأ قدرت حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 10

10 - وجود قدرت هاى فوق العاده در دربار سليمان ، فضلى از جانب پروردگار براى او

فلمّا رءاه. .. قال ه_ذا من فضل ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به توان موجود در دستگاه حكومتى سليمان باشد; يعنى، وجود چنين نيرويى در دستگاه من _ كه توانست تخت عظيم بلقيس را در كمتر از يك نگاه حاضر سازد _ تفضل پروردگار به من است.

منشأ قدرت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 12

12 - علم و قدرت ، دو نمود بارز فضل الهى براى سليمان ( ع ) و در خدمت او

قال الذى عنده علم من الكت_ب. .. فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

گرچه علم و قدرت مطرح شده در آيه مربوط به آصف بن برخيا است; ولى وى از اعضاى دربار سليمان بود و دانش ويژه و توان فوق العاده او در خدمت حكومت آن حضرت قرار داشت. بر اين اساس است كه سليمان(ع) خدا را بر اين علم و قدرت سپاس مى گزارد. بعلاوه برخى از مفسران مراد از {الذى عنده...} را خود سليمان(ع) دانسته اند.

منشأ قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 1

1- حكم و داورى سليمان ( ع ) در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، با الهام خداوند بود .

ففهّمن_ها

سليم_ن

{فا} در {ففهّمنا} براى تعقيب است و ضمير {ها} به حكومت (قضاوت) بازمى گردد; يعنى، در مشاوره و داورى داوود و سليمان(ع) حكم واقعى را به سليمان فهمانديم.

موانع ايمان به سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 2

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

موريانه و عصاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

موقعيت شناسى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 36 - 10

10 - سليمان ( ع ) ، درصدد استفاده از هر فرصت براى بيان عقيده توحيدى خود و تبليغ آن

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

يادآورى سليمان(ع) به نماينده سبا نسبت به اين حقيقت كه آنچه او و آنها در اختيار دارند، همگى عطايايى است كه خداوند به آنان بخشيده است، بيانگر مطلب ياد شده است.

ناخشنودى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 3

3 - ناخشنودى سليمان ( ع ) از عكس العمل دربار سبا در قبال نامه وى

قال أتمدّونن بمال

نارضايتى جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 7

7 - خدمت در دستگاه سليمان ( ع ) ، براى جنيان خوشايند نبود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

ناظر قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 6

6- قضاوت داوود و سليمان ( ع ) ، مورد نظارت و تأييد خداوند بود .

و كنّا لحكمهم ش_هدين

ضمير {حكمهم} به داوود و سليمان بازمى گردد. بنابراين ذكر شهادت خداوند نسبت به حكم اين دو، اشاره به تأييد آن دارد.

نامه رسانى در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 3

3 - استفاده از پرنده پيك براى ارتباطات ، به عصر سليمان بازمى گردد .

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 28 - 1،2،5

1 - مأموريت هدهد از سوى سليمان ، براى بردن نامه وى به جانب ملكه سبا

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{كتاب} معادل {مكتوب} و به معناى نامه است; يعنى، اين نامه مرا ببر، آن گاه. .. .

2 - افكندن نامه به محلّ تجمع ملكه و درباريان سبا ، مأموريت هدهد از جانب سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{ها} ساكن در {ألقه} ها سكت و {إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى افكندن است; يعنى، آن گاه [نامه را] به سوى آنان بيفكن.

5 - مأموريت هدهد براى مشاهده بازتاب نامه سليمان در ميان درباريان سبا و شنود كردن سخنان ايشان .

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 1

1 - قرار گرفتن نامه سليمان در اختيار ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 1

1 - اقدام بلقيس به معرفى نويسنده نامه براى درباريان ، پيش از خواندن محتواى آن

إنّه من سليم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 3،6

3 - ناخشنودى سليمان ( ع ) از عكس العمل دربار سبا در قبال نامه وى

قال أتمدّونن بمال

6 - توبيخ دربار سبا توسط سليمان ( ع ) ، به خاطر تلقى مادى و نادرست آنان از نامه و دعوت وى

قال أتمدّونن بمال

استفهام در {أتمدّونن} براى توبيخ و سرزنش است.

نبوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 102 - 1

1 - حضرت سليمان ، پيامبرى داراى سلطنت و حكومت

على ملك سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 4

4 _ ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، عيسى ، ايوب ، يونس ، هارون و سليمان عليهم السلام از پيامبران پس از نوح ( ع ) و مخاطب وحى

و أوحينا إلى إبرهيم . .. و سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 9

9 - افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

نشانه هاى اقتدار حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 2

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

نشانه هاى عبوديت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 31 - 5

5 - ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) از اسب ها ، جلوه اى از بندگى و خداخواهى او

نعم العبد إنّه أوّاب . إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إذ} متعلق به {أوّاب} باشد كه در اين صورت، آيه شريفه درصدد بيان مصداق و نمونه اى از صفت {أوّاب} بودن سليمان(ع) است.

نظارت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 5

5 - نظارت دقيق سليمان بر سپاه و نيرو هاى تحت فرمان خويش

و تفقّد الطير . .. أم كان من الغائبين

نظام كيفرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 2

2 - شكنجه يا مرگ ( بريدن سر ) ، مجازات تخلف بى دليل از مقررات سپاه سليمان

أم كان من الغائبين . لأُعذّبنّه عذابًا شديدًا أو لأاْذبحنّه

نظم سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 4

4 - حاكميت نظم و انضباط كامل در سپاه سليمان

فهم يوزعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 5

5 - اهتمام شديد سليمان ( ع ) به برقرارى نظم و انضباط كامل در سپاه خويش

أم كان من الغائبين . .. أو لأاْذبحنّه

نعمتهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 5،7

5 - آگاهى به گفتار پرندگان ، موهبتى الهى به داوود و سليمان

و

لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا . .. و قال ي_أيّها الناس علّمنا منطق الطير

7 - آگاهى داوود و سليمان ( ع ) به زبان پرندگان ، داراى اهميتى ويژه براى آنان در مقايسه با ساير امكانات

علّمنا منطق الطير و أوتينا من كلّ شىء

با اين كه {و أوتينا من كلّ شىء} شامل {منطق الطير} هم مى شود، اختصاص به ذكر يافتن و مقدم آوردن آن، نشانگر اهميت ويژه آن در مقايسه با ساير موهبت هاى الهى نسبت به داوود و سليمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 6

6 - توجه سليمان به خدايى بودن نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش

أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 11

11 - توجه دائمى سليمان ( ع ) به خدايى بودن امكانات خويش

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

از آيه ياد شده و نيز آيات پيشين استفاده مى شود كه سليمان در اوج قدرت و شوكت نيز، از ياد خدا غافل نبوده، او را ياد مى كند و بر نعمت هاى او سپاس مى گزارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 3،7

3 - مسخّر بودن باد براى سليمان ( ع ) ، فضيلتى اعطا شده از جانب خدا براى او

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن الريح

7 - فراهم آمدن امكانات ذوب مس براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا

به آن حضرت

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن ... و أسلنا له عين القطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 8

8 - پادشاهى بى نظير و پهناور سليمان ( ع ) ، موهبتى الهى بود .

و هب لى ملكًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 1

1 - حكومت بزرگ و بى نظير سليمان ( ع ) ، عطيه بزرگ الهى بود .

و هب لى ملكًا . .. ه_ذا عطاؤنا

اضافه {عطا} به ضمير جلاله (نا) بر تعظيم دلالت مى كند.

نعمتهاى والدين سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 6،10

6 - توجه سليمان به خدايى بودن نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش

أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

10 - پدر و مادر سليمان ، برخوردار از نعمت هاى ويژه الهى

نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

نقش امكانات مادى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 17

17 - امكانات مادى و قدرت خارق العاده سليمان ( ع ) در خدمت تبليغ دين و هدايت مردم

قال إنّه صرح ممرّد . .. قالت ... و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

ماجراى اتفاق افتاده ميان سليمان(ع) و بلقيس، بيانگر مطلب فوق است.

نقش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 13

13 - راه يافتن بلقيس به توحيد و تسليم در

برابر خداى يگانه با راهنمايى و مدد سليمان ( ع )

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

تصريح بلقيس به {مع سليمان} از يك سو به توحيد خالص و بى شائبه همانند توحيد سليمان اشاره دارد و از سوى ديگر افاده مى كند كه سليمان(ع) در راهيابى او به حق نقش داشته است.

نقش قدرت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 17

17 - امكانات مادى و قدرت خارق العاده سليمان ( ع ) در خدمت تبليغ دين و هدايت مردم

قال إنّه صرح ممرّد . .. قالت ... و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

ماجراى اتفاق افتاده ميان سليمان(ع) و بلقيس، بيانگر مطلب فوق است.

نياكان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع

ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

وسعت حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 7

7 - حكومت مقتدر و پهناور ، از خواسته هاى سليمان ( ع ) از خداوند

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جمعى از مفسران بر اين باوراند كه جمله {لاينبغى لأحد من بعدى} كنايه از وسعت و پهناورى حكومت عصر خود و بلامنازع بودن آن است. بر اين اساس {من بعدى} به معناى {من غيرى} خواهد بود; مثل {فمن يهديه من بعد اللّه} كه به معناى {غير اللّه} است.

وفور نعمتهاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 4

4 - عطيه الهى به سليمان ( ع ) بى شمار و بسيار بود .

ه_ذا عطاؤنا . .. بغير حساب

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه {بغير حساب} قيد براى {عطاؤنا} باشد.

ويژگيهاى حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 7

7 - قدرت و قواى نظامى گسترده سليمان ، از ويژگى هاى بارز حكومت الهى وى

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 6

6 - دستگاه حكومت سليمان ، به دور از تملق و چاپلوسى

أحطت بما لم تحط به

گفتار

صريح و بى تكلف هدهد، نشانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 36 - 1،4

1 - دعاى سليمان ( ع ) براى دستيابى به پادشاهى بى نظير ، مورد استجابت خدا قرار گرفت .

و هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح

از فاى تفريع {فسخّرنا. ..} استفاده مى شود كه خداوند، دعاى سليمان(ع) را مستجاب كرد و براى تقويت ملك او نيروى باد را در اختيارش گذاشت.

4 - مسخر بودن باد براى سليمان ( ع ) از خصوصيات حكومت ممتاز آن حضرت بود .

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 4،6

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

6 - صنعت ساختمان سازى و استخراج منابع و ذخاير دريايى ، در خدمت حكومت سليمان ( ع ) بود .

و الشي_طين

كلّ بنّاء و غوّاص

ويژگيهاى سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 4

4 - حاكميت نظم و انضباط كامل در سپاه سليمان

فهم يوزعون

ويژگيهاى فرماندهى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 5،6

5 - نظارت دقيق سليمان بر سپاه و نيرو هاى تحت فرمان خويش

و تفقّد الطير . .. أم كان من الغائبين

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 5

5 - اهتمام شديد سليمان ( ع ) به برقرارى نظم و انضباط كامل در سپاه خويش

أم كان من الغائبين . .. أو لأاْذبحنّه

ويژگيهاى قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 4

4 - قضاوت و تصميم گيرى هاى سليمان ، براساس تحقيق و اطلاعات متقن بود .

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

با اين كه گزارش هاى صريح و استدلال هاى عميق توحيدى هدهد، نشانگر صداقت و حقانيت او بود، اما سليمان بدان ها بسنده نكرد و درصدد تحقيق جدى برآمد.

ويژگيهاى كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 3

3 - قصر سليمان ، قصرى مجلل و با شكوه ، با صحنى مفروش از آبگينه هاى آب نما

قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

{ممرّد} معادل صاف و {قارورة} (مفرد {قوارير}) مرادف شيشه و آبگينه است; يعنى، اين صحن از آبگينه صاف، مفروش شده است.

ويژگيهاى مديريت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 5،6

5 - نظارت دقيق سليمان بر سپاه و نيرو هاى تحت فرمان خويش

و تفقّد الطير . .. أم كان من الغائبين

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

ويژگيهاى مرگ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1،3،12

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا

{ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

3 - سليمان ( ع ) مدتى پس از مرگش ، هم چنان بر عصاى خود تكيه داشت و كسى از آن با خبر نبود .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض . .. لو كانوا يعلمون ا

12 - سليمان ( ع ) ، عصايى داشت كه بر آن تكيه مى كرد و پس از مرگش نيز مدتى بر آن تكيه داشت .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

هدايت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى

كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

هدايتگرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 13

13 - راه يافتن بلقيس به توحيد و تسليم در برابر خداى يگانه با راهنمايى و مدد سليمان ( ع )

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

تصريح بلقيس به {مع سليمان} از يك سو به توحيد خالص و بى شائبه همانند توحيد سليمان اشاره دارد و از سوى ديگر افاده مى كند كه سليمان(ع) در راهيابى او به حق نقش داشته است.

هدهد و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 1،2،3،5

1 - حاضر شدن هدهد در نزد سليمان ، پس از درنگى نه چندان طولانى

فمكث غير بعيد فقال

2 - مبادرت هدهد به طرح دليل غيبت خود و ارائه اطلاعات جديد به سليمان ( ع )

فقال أحطت بما لم تحط به

3 - هدهد ، مدعى دستيابى به موضوعى خارج از قلمرو اطلاعات سليمان

أحطت بما لم تحط به

{احاطة} در اين جا كنايه از علم آمده است; يعنى، {علمت بما لم تعلم به; به چيزى دست يافتم كه تو به آن دست نيافته اى}.

5 - هدهد ، پيامدار خبرى بزرگ و قطعى از سرزمين { سبا } براى سليمان ( ع )

و جئتك من سبإ بنبإ يقين

{نبأ} به خبر مهم و شنيدنى گفته مى شود; يعنى، {براى تو از سبا خبرى قطعى آورده ام كه بسيار مهم و شنيدنى است.

هديه به سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 1،2،4

1 - تدبير ملكه سبا در فرستادن هديه اى بزرگ براى سليمان ( ع )

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة

بزرگى هديه از نكره آمدن آن استفاده مى شود.

2 - هدف بلقيس از ارسال هديه براى سليمان ( ع ) ، آزمون وى و مشاهده بازتاب آن بود .

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

4 - همراهى هيأتى از فرستادگان بلقيس با هديه او به سوى سليمان ( ع )

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

تعبير {مرسلون} با صيغه جمع، نشان دهنده رفتن هيأتى از نمايندگان همراه هديه او به سوى سليمان(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 1،4

1 - حضور سفير ملكه سبا همراه با هدايا در نزد سليمان ( ع )

فلمّا جاء سليم_ن

از تعبير {جاء} به صورت مفرد، استفاده مى شود كه تنها يكى از نمايندگان بلقيس (با اين كه آنان متعدد بودند) براى تقديم هدايا به دربار سليمان(ع) باريافت. گفتنى است كه جمله {ارجع إليهم} _ كه خطاب به يك فرد است _ مطلب فوق را تأييد مى كند. بنابراين احتمال اين كه مراد از ضمير {جاء} مال باشد _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ تضعيف مى شود.

4 - بى اعتنايى سليمان ( ع ) نسبت به هداياى ملكه سبا و اظهار بى نيازى از آن

قال أتمدّونن بمال

هشدار ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 3

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان

و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

هنر در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 7

7 - وجود تمدن ، هنر و صنعت پيشرفته در عهد سليمان ( ع )

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

ساختن صحنى از آبگينه ها به گونه اى طبيعى كه آب جلوه كند و بيننده آن را آب بپندارد، نشانگر صنعت و هنر پيشرفته دستگاه سليمانى است.

يهود دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

يهود و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

سنت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سنت

آثار سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 5

5 - پايبندى مطلق و بى دليل به سنت هاى ملّى و قومى ، مايه تخدير جامعه و سدّ راه خردورزى و مانع شناخت

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 -

7

7 - سنت گرايى از موانع پذيرش حق

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 5،12

5 - تعصّب خويشاوندى و سنّت گرايى ، از موانع حق پذيرى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

12 - تعصّب و وفادارى به آراى پيشينيان ، مانع بروز و رشد انديشه هاى نو است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

آثار سنت گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 6

6 - تكيه و پافشارى قوم عاد بر سنت هاى نياكانشان ، عامل رويارويى آنان با هود ( ع ) و رد كردن نصايح وى

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

آثار سنت هاى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 3

3 - عادات و رفتار رسوخ يافته در وجود روح انسان ، مانع گرايش وى به حق آشكار

و أُوتينا العلم من قبلها. .. و صدّها ما كانت تعبد من دون اللّه

عبارت {كانت تعبد} ماضى استمرارى و بيانگر دوام و رسوخ است; يعنى، خو كردن بلقيس بر رفتار شرك آلود (پرستش خورشيد) مانع از آن شده بود كه وى على رغم آگاهى يافتن به حقيقت، به آن بازگردد.

ارزش سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 13

13 _ حجيت سيره عملى مؤمنان ، در

صورتى كه مخالفت سنت پيامبر ( ص ) نباشد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

جمله {يتبع غير سبيل المؤمنين}، بيانگر حجيت سيره مؤمنان است و جمله {من يشاقق الرسول}، حجيت سيره را مقيد مى كند به اينكه با سنت پيامبر(ص) و يا دليل شرعى ديگر مخالفت نداشته باشد.

اطاعت از سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 14

14 _ خير ، پيروى نمودن از قرآن و سنّت پيامبر ( ص ) است .

و لتكن منكم امة يدعون الى الخير

رسول خدا (ص) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: الخير اتباع القرآن و سنّتى.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 289.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 27

27 _ اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر ( تبعيّت از قرآن و سنّت ) ، امرى پسنديده و داراى بهترين فرجام

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بنابر اينكه {ذلك} اشاره به {اطيعوا اللّه . .. } نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 13

13 _ حجيت سيره عملى مؤمنان ، در صورتى كه مخالفت سنت پيامبر ( ص ) نباشد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

جمله {يتبع غير سبيل المؤمنين}، بيانگر حجيت سيره مؤمنان است و جمله {من يشاقق الرسول}، حجيت سيره را مقيد مى كند به اينكه با سنت پيامبر(ص) و يا دليل شرعى ديگر مخالفت نداشته باشد.

اعراض

از سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 6

6 _ نيات پليد و پنهان منافقان ، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پيامبر ( سنّت )

ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

تبيين سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

تبيين سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

تعليم سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 13

13 _ فراگيرى قران و سنت ، شرط تصدى سمت قضاوت

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

ظاهراً مراد از {ما اريك}، احكامى است كه در قرآن به آنها تصريح نشده و خداوند آنها را به پيامبر(ص) آموخته است. در برداشت فوق از

آنها به سنت پيامبر(ص) تعبير شده است.

حجيت سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 11

11 _ حجّيّت گفتار و رفتار پيامبر ( ص )

ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى . .. اطيعوا اللّه و الرسول

حجيّت فعل از {اتبعونى}، استنباط مى شود. بنابراينكه مراد از اتباع، اتباع عملى باشد; به قرينه {اطيعوا} كه اتباع از گفتار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 21 - 3

3 - سنت پيامبر ( ص ) حجت بوده و عمل به آن ، امر شايسته اى است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

از آن جايى كه خطاب آيه، عام است و شامل دوران حيات و وفات پيامبر(ص) مى شود و نيز آنچه پس از ارتحال آن حضرت مانده، سنت او است، آيه شامل سنت هم مى شود.

سنت آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 8

8 - سنت اصيل و ازلى خداوند ، غفران و رحمتى گسترده و فراگير

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

سنت اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 2

2 - اتمام حجت با مردمان ، سنّت الهى در طول تاريخ بشر

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 1،2

1 _ خداوند تكذيب كنندگان آياتش را بتدريج به ورطه هاى سقوط مى كشاند تا شايسته

دوزخ شوند .

و الذين كذبوا بايتنا سنستدرجهم من حيث لايعلمون

{استدرجه إلى كذا} يعنى او را بتدريج و گام به گام به چيزى نزديك كرد. متعلق {سنستدرجهم}، به دليل آيه 179، جهنم است ; يعنى تكذيب كنندگان را بتدريج به جهنم نزديك مى كنيم.

2 _ خداوند با عواملى خام كننده و خالى از هشدار ( رفاه ها و آسايش ها . . . ) تكذيب كنندگان آيات را به سير در راه سقوط وامى دارد .

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 4

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم . .. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 4،10،13

4 _ گشوده شدن درهاى نعمت به روى كسانى كه حتى در سختيها تضرع نمى كنند، جريان يافتن سنت استدراج الهى است.

فأخذنهم بالبأساء و الضراء . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

سنت استدراج اصطلاحى است برگرفته از آيه {سنستدرجهم من حيث لا يعلمون} (اعراف / 182). از مصاديق جريان استدراج همين آيه مورد بحث است كه درهاى نعمت الهى به سوى تكذيب كنندگان آيات گشوده مى شود (فتحنا عليهم) تا آن زمان كه عذاب الهى آنان را در بر گيرد.

10 _ جريان يافتن سنت استدراج پس از اتمام حجت الهى

فلما نسوا

ما ذكروا به . .. أخذنهم بغتة

{ما ذكروا} شامل همه مواردى مى شود كه مى بايست موجب تنبه و بيدارى مى شد و تعبير ديگر آن {اتمام حجت} است.

13 _ إن النبى(ص) قال: إذا رأيت اللّه يعطى العباد ما يسألون على معاصيهم إياه فإنما ذلك استدراج منه لهم ثم تلا: {فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبواب كل شىء}.

رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه ديدى خداوند على رغم معاصى بندگان، آنچه را از او بخواهند به آنان مى دهد، اين استدراج (نزديك شدن تدريجى عذاب) خداست بر آنان، سپس آن حضرت آيه {فلما نسوا . .. } را تلاوت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 9،10

9 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خداوند ، تنها به منظور عذاب و گرفتارى آنان در اين دنياست .

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

10 _ تحقق اراده الهى به عذاب دنيوى ، از طريق اعطاى نعمت هاى ظاهرى و اسباب طبيعى

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 14

14- ثروت ، مكنت ، خوش نمايى و آراستگى زندگى كافران ، استدراج است .

هم أحسن أث_ثًا و رءيًا . .. فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون

{استدراج}; يعنى، كسى را آهسته آهسته و به آرامى نزديك چيزى بردن (لسان العرب) در اين آيه {مدّاً} _ كه مفعول مطلق است _ بيان نوعى خاصى از امهال است كه مقصود از آن به قرينه {حتّى إذا. ..}، نزديك

ساختن كافران به عذاب موعود الهى است.

سنت اضلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 14

14 - گمراه شدن بر اثر پافشارى بر ضديت با دين و نپذيرفتن آن _ با وجود مشاهده دلايل روشن _ سنت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

برداشت ياد شده از تعبير {كذلك} (اين گونه) به دست مى آيد.

سنت امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 1

1 - آزمودن مؤمنان از سنت هاى حتمى خداوند است .

و لنبلونكم

{بلاء} به معناى آزمودن است. فعل {لنبلون} به همراه لام قسم و نون تأكيد، گوياى استمرار و حتميت آزمون الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 2

2 _ آزمون اهل ايمان از سنّت هاى قطعى خداوند

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 2

2 _ سنت الهى بر ابتلا و آزمايش منافقان ، يك يا دو مرتبه در هر سال

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام مرة أو مرتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 30 - 6

6 - آزمايش آدميان ، سنت الهى است .

و إن كنّا لمبتلين

{إبتلاء} (مصدر {مبتلين}) به معناى امتحان و آزمايش است. تكيه بر اسم فاعل _ كه بيانگر ثبوت صفت در موصوف _ و ذكر آن بعد از {كنّا} _ كه مفيد استمرار است

_ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 7

7 - آزمودن مؤمنان ، سنتى الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

از اين كه خداوند، با استفهام انكارى، پندار عدم آزمون مؤمنان را رد مى كند، استفاده مى شود كه امتحان مؤمنان، امرى قطعى است. از چنين تعبيرى، به {سنّت} ياد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 3

3 - آزمودن مدعيان ايمان ، سنت ديرين الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

رد پندار آزمون نشدن مؤمنان، در آيه پيش، و تأكيد بر اين نكته كه پيشينيان نيز آزمون شدند، دلالت بر حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 1

1- آزمون الهى از انسان ها ، سنتى مستمر و داراى پيشينه دور در تاريخ امت ها

و لقد فتنّا قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 3

3- آزمايش انسان ها در صحنه عمل ، از سنت هاى الهى است .

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

فعل مضارع، افاده استمرار مى كند و تأكيد آن سنتى تخلف ناپذير را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 5

5 - آزمون انسان ها ، سنت اجتناب ناپذير خداوند

إنّا خلقنا الإنس_ن . .. نبتليه

جمله

{نبتليه} حال براى فاعل {خلقنا} است; يعنى، ما انسان را آفريديم، در حالى كه اراده امتحان او را داشتيم. بنابراين امتحان انسان از آغاز خلقتش، مورد نظر خداوند حكيم بوده و براى هميشه خواهد بود.

سنت امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 2

2 - ماجراى ميان موسى ( ع ) و فرعونيان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

چنان كه گفته شد {آية} به معناى عبرت است و عبرت بودن ماجراى موسى و فرعونيان، در صورتى است كه تكرار نظاير آن همواره ممكن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 2

2 - ماجراى ميان نوح ( ع ) و قومش ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوبى باطل

إنّ فى ذلك لأية

آيه و عبرت آموز بودن، مستلزم امكان تحقق دوباره و استمرار يافتن چيزى است كه بايد از آن درس عبرت گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 6

6 - فرجام هلاكت بار عاديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

فأهلكن_هم إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت قوم عاد، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 4

4 - نزول عذاب مرگبار بر ثموديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى

رسانى به حق و سركوب باطل

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت ثموديان، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام ديگر، در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 2

2 - هلاكت قوم فساد پيشه لوط و نجات وى و خاندانش _ به جز همسر وى _ نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن سرگذشت قوم لوط، در صورتى است كه درباره ديگر امت ها قابل تكرار باشد و به تعبير ديگر، سنتى مستمر به شمار آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 171 - 1

1 - يارى شدن پيامبران ، سنت آغازين خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين

{كلمة} به سخن و گفتار گفته مى شود و مقصود از {كلمتنا} _ به قرينه آيه بعد (إنّهم لهم المنصورون) _ پيروزى پيامبران مى باشد و مقصود از سِبقت اين كلمه (سبقت كلمتنا) آغازين بودن آن است; يعنى، خداوند يارى شدن انبيا را از پيش مقرر فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 172 - 1

1 - پيروزى پيامبران ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

إنّهم لهم المنصورون

آمدن موضوع نصرت انبيا با دو حرف تأكيد {إنّ} و لام در {لهم}، مى رساند كه اين نصرت، حتمى و به صورت يك سنت و قضاى تغيير ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 1،2

1 - پيروزى جبهه حق و لشكريان الهى ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 3

3 - مصون ماندن مؤمنان از گزند اهل مكّه در جريان حديبيه ، نمودى از سنت الهى در يارى اهل ايمان

سنّة اللّه . .. و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

سنت امداد به مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 15

15- سنت الهى بر حمايت ، نصرت و طرفدارى از مظلوم است .

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {إنه} به مقتول مظلوم برگردد و اسميه بودن جمله {إنه. ..} و نيز آمدن فعل {كان} در آن جمله _ كه براى استمرار و ديرينه بودن است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه حمايت از مقتول مظلوم، كار هميشگى و ديرينه خداوند است.

سنت امهال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 1

1- خداوند ، به انسان هاى ظالم مهلت مى دهد و آنها را در قبال كار خلافشان بلافاصله به هلاكت نمى رساند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم

ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

مراد از {ظلم} با توجه به معناى آن _ كه قرار دادن اشياء در غير جايگاه مناسب خود است _ هر عمل خطا و ناشايستى مى باشد.

سنت انتقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 7

7 - انتقام از مشركان و كافران ، سنت تخلّف ناپذير الهى است .

فإنّا منهم منتقمون

سنت انذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 2

2 - سنت الهى ، بر انذار و بيم دهى مكرر حق ناپذيران پيش از عذاب

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

سنت بقاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 10

10 - محو باطل و تثبيت حق ، سنت الهى است .

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

از فعل مضارع {يمح} و {يحقّ} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ سنت الهى استفاده مى شود.

سنت بقاى نسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 6

6- ازدواج و همسردارى و برخوردار شدن از فرزند ، از سنت هاى الهى و نهفته در سرشت انسان

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا و جعل لكم من أزوجكم بنين و حفدة

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه ماده {جعل} بيانگر سنت خداست و آنچه به عنوان سنت معرفى شود، روند طبيعى خواهد داشت.

سنت پاداش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 4

4 - تضمين پاداش محسنان و نيكوكاران ، از سنت هاى خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خدا است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

سنت پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1،3

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

3 - سنت الهى در پيروز ساختن جبهه ايمان بر سپاه كفر ، داراى نمود هاى عينى در گذشته تاريخ

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 8

8 _ حالات روحى و روانىِ آدمى ، قانونمند و برخاسته از حاكميّت اراده الهى است .

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

از آنجا كه رعب معلول شرك شمرده شده (بما اشركوا)، معلوم مى شود رعب كه يك حالت روحى است، تابع قانون و علّت خويش است و از سويى چون خداوند القاى رعب را به خود نسبت داده (سنلقى)، معلوم مى شود كه اين قانون و علت تحت اراده الهى عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 2

2 _ خداوند اگر جمعيّتى را به خوارى و ذلّت كشاند ، هيچ كس را توان نصرت و يارى ايشان نيست .

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده

{يخذلكم} از مصدر {خذلان}، به معناى يارى نكردن است كه يارى نكردن خداوند، خوارى و ذلّت را به دنبال دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 12،15

12 _ شناخت سنن الهى و

توجّه به تدبير وى درباره مخالفان اسلام ، موجب رفع اندوه از عملكرد آنان

و لا يحزنك . .. يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

جمله {يريد اللّه . .. }، دالّ بر سنّت الهى در محروم كردن كافران از بهره هاى اخروى است و خداوند با شناساندن اين سنّت خويش، پيامبر (ص) را از غم و اندوه بازداشته است.

15 _ مهلت دادن خداوند به شتابگران در كفر ، براى محروم ساختن آنان از بهره هاى اخروى است ( سنّت استدراج ) .

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة و لهم عذاب عظيم

جمله {يريد اللّه . .. }، مى تواند جواب اين سؤال باشد كه چرا با تلاش برخى از مردم در گسترش كفر، خداوند به آنان مهلت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 2،11،14

2 _ جداسازى صفوف ناپاكان از پاكان در جامعه ايمانى ، سنّت تغييرناپذير الهى

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

11 _ آگاه نكردن انسان ها بر اسرار نهانى ( غيب ) ، سنّت الهى است .

و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب

برداشت فوق، بر اين اساس است كه الف و لام در {الغيب}، براى جنس باشد.

14 _ سنّت الهى ، بر تفكيك صفوف پاكان از ناپاكان به وسيله آگاه ساختن مردم به غيب و اسرار دل ها ، نيست .

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب و ما كان

{و ما كان اللّه ليطلعكم . .. }، در صدد بيان اين است كه گر

چه خداوند، ناپاكان را از پاكان مشخص خواهد كرد، ولى اين تفكيك از طريق مشكلات و جنگها و مسائل ديگر از اين قبيل است، نه از راه آشنا ساختن مردم به غيب و نهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 1

1 _ آزمايش مستمر و مداوم مؤمنان ، از سنت هاى خداوند

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

لام در {لتبلونّ}، براى تأكيد و حاكى از قسم خداوند بر وقوع آزمايش است و نون تأكيد نيز حتميّت آن را مورد تأكيد قرار مى دهد. همچنين فعل مضارع {لتبلونّ}، دلالت بر استمرار آزمايش دارد.

سنت شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

سنت عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 4

4- نابود ساختن جوامع ، در نتيجه گناه و ستم شان ، سنّت ديرينه الهى در كيفر ظالمان است .

و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا

سنت عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 7

7 _ عذاب استيصال براى مردمى كه رسول الهى خود را نپذيرند و با او مخالفت كنند ، از سنت هاى الهى است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد

از {بينهم} اختلاف موجود بين جمعى از امت و پيامبر و به تقدير {بينهم و بينه} باشد. در اين صورت مراد از {قضى بينهم} مى تواند سركوبى مخالفان پيامبر و نابود كردن آنان به عذاب استيصال باشد، نه داورى ميان آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 3

3 _ عذاب استيصال ، سنتى است الهى كه انتظار وقوع آن در هر زمان و مكانى ، بر مردمى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، مى رود .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

سنت فرزندخواندگى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 25

25 - سنّت پسرخواندگى ، در صدراسلام ، امرى رايج بود .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

سنت كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 17

17- كيفر دادن به سبب كفر به خدا و پيروى نكردن از رسولان او از سنت هاى الهى است .

و أنذر الناس . .. نجب دعوتك و نتّبع الرسل ... كيف فعلنا بهم

و ضربنا لكم الأمثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 9

9- مجازات و كيفر فسادانگيزان ، از سنت هاى تخلف ناپذير الهى است .

و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 15

15- كيفر دادن حق ناپذيران ، سنت ديرپاى الهى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. إلاّ أن تأتيهم سنّة الأوّلين

اضافه {سنة} به {الأولين} اضافه مصدر به مفعول است و مراد، سنت خداوند درباره انسان هاى گذشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 1

1 - عذاب شدن كافران در قيامت ، امرى قطعى و سنت تغييرناپذير الهى

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا

{حق}; يعنى، {ثَبَتَ} و {وَجَبَ} (ثابت و واجب شد) است. و مراد از كلمه در {كلمة ربّك} وعده فرمان عذاب است.

سنت كيفر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 4

4 - كيفر كافران و ستم پيشگان ، سنت تغييرناپذير الهى در طول تاريخ

فإنّ للذين ظلموا ذنوبًا مثل ذنوب أصح_بهم

از مجموع آيه شريفه، آيه استفاده مى شود كه مجازات امت هاى گذشته، منحصر به آنان نبوده است; بلكه قانونى كلى است كه شامل تمام ستم پيشگان مى شود.

سنت كيفر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 4

4 - كيفر كافران و ستم پيشگان ، سنت تغييرناپذير الهى در طول تاريخ

فإنّ

للذين ظلموا ذنوبًا مثل ذنوب أصح_بهم

از مجموع آيه شريفه، آيه استفاده مى شود كه مجازات امت هاى گذشته، منحصر به آنان نبوده است; بلكه قانونى كلى است كه شامل تمام ستم پيشگان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 5

5 - مجازات كافران و مجرمان ، سنت الهى در هميشه تاريخ

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

تذكر و هشدار، بيانگر اين است كه هلاكت مخصوص گروه خاصى از كافران در بخشى از تاريخ نمى باشد; بلكه سنتى فراگير است.

سنت كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 8

8- هلاكت قوم عاد ، نمودى از سنت الهى در مجازات جوامع جرم پيشه

كذلك نجزى القوم المجرمين

از تعبير {كذلك نجزى} _ با توجه به فعل مضارع كه مفيد استمرار است _ سنت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 5

5 - مجازات كافران و مجرمان ، سنت الهى در هميشه تاريخ

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

تذكر و هشدار، بيانگر اين است كه هلاكت مخصوص گروه خاصى از كافران در بخشى از تاريخ نمى باشد; بلكه سنتى فراگير است.

سنت كيفر مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 7

7 - كيفر شدن مكاران تاريخ ، سنت الهى است .

فهل ينظرون إلاّ سنّت الأوّلين

سنت گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 7

7

_ تقليد از نياكان و حفظ سنت هاى پيشينيان ، از انگيزه هاى قوم عاد براى پرستش معبودان دروغين و رويارويى با دعوت هود

قالوا . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 4،5

4 - عاديان شيوه زندگى خويش ( برج سازى ، كاخ نشينى و . . . ) را ، سنتى برجاى مانده از پيشنيان خود اعلام كردند .

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه كلمه {ه_ذا} اشاره به رفتار عاديان داشته باشد. بر اين اساس مراد از {خلق الأوّلين}، شيوه نياكان خود آنان است.

5 - تقدس و ارزش مندى سنت هاى كهن در نظر قوم عاد

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4،6

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

سنت گرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 6

6- مشركان در عصر بعثت ، مردمى سنت گرا و كهنه پرست بودند .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم محدث

مخالفت مشركان با پيام هاى

جديد الهى، نشانگر سنت پرستى و كهنه گرايى آنان است.

سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 1،4

1 _ امهال كفرمداران و منكران قيامت ( تأخير انداختن مجازات آنان به جهان آخرت ) سنتى الهى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. فنذر الذين لايرجون لقاءنا

4 _ سنت خدا در رساندن خير به مردم { تسريع } و در مجازات كردن آنان { امهال } است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير

برداشت فوق بر اين اساس است كه {هم} مفعول استعجال و فاعلش ضمير عايد به {اللّه} و به تقدير {مثل استعجاله لهم بالخير} باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6

6 _ امهال جوامع شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر آنان به جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و تكذيب كنندگان تمامى پيامبران بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به

تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 6

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان از سنت هاى خداوند است .

و لقد استهزىء برسل من قبلك فأمليت للذين كفروا

چون تأخير عذاب براى همه كفرپيشگان بوده ، از آن {سنّت الهى بودن} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 5

5- تأخير كيفر اصلى ظالمان به روز قيامت ، از سنت هاى خداوند است .

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 2

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 8،13

8 - سنت امهال ، مانع از كيفر دنيوى كافران است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 11،13،14

11 - مهلت خداوند ، به عوامل اختلاف و دسته بندى هاى دينى ، سنت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. لقضى بينهم

13 - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افكنان در دين ، فلسفه تأخير عذاب آنان

و لولا كلمة سبقت من ربّك إلى أجل مسمًّى لقضى بينهم

14 - سنت امهال به كافران ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- طور - 52 - 45 - 4

4 - سنت الهى ، بر عدم تعجيل ، در كيفر كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

سنت نابودى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 10،14

10 - محو باطل و تثبيت حق ، سنت الهى است .

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

از فعل مضارع {يمح} و {يحقّ} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ سنت الهى استفاده مى شود.

14 - استمرار و گسترش دعوت پيامبر ( ص ) و آموزه هاى قرآن ، با توجه به سنت خداوند بر محو باطل ، نشان دهنده حقانيت اسلام و قرآن است .

أم يقولون افترى على اللّه . .. و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

سنت نجات بخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 2

2 _ نجات مؤمنان و آسيب نديدن از عذاب استيصال ، سنتى است الهى و تخلف ناپذير .

ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 6،8

6- نجات و رهايى بخشيدن مؤمنان از غم و اندوه ، سنت خداوند است .

فاستجبنا له و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

جمله {كذلك ننجى المؤمنين} پس از ذكر نجات يونس(ع)

_ مى تواند بيانگر يك قانون و سنت الهى باشد.

8- رهايى يونس ( ع ) از غم و اندوه ، جلوه اى از سنت الهى در نجات مؤمنان

و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

اسم اشاره {كذلك}، اشاره به نجات يونس(ع) از غم و اندوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

سنت هاى حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 7

7 _ مشروعيت و پسنديده بودن حضور بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

آنچه در آيه نهى شده در خصوص منافقان است و همين تخصيص مى رساند كه حضور يافتن بر مزار مؤمنان و دعا براى آنان امرى جايز، بلكه پسنديده است.

سنت هاى صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 5

5 _ وجود سنت نماز و دعا براى ميت مسلمان و رفتن بر سر قبر وى در زمان پيامبر اكرم ( ص )

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

سنت هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 2

2 _ سنت الهى ، بر استمرار هدايت و ادامه فيض و نعمت هاى خويش بر جوامع انسانى قرار گرفته است .

ما كان اللّه ليضل قوماً بعد إذ هديهم

واژه {قوماً} ممكن است اشاره به

اين مطلب باشد كه سنت ياد شده، مربوط به جامعه بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 9

9_ بهره مند ساختن امت ها از هدايت گر از سنت هاى خداوند است .

و لكل قوم هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 66 - 5

5 - مشيت و سنت خداوند در هدايت انسان ها ، بر بهره جستن آنان از ابزار هاى متعارف شناخت ( مانند بينايى و . . . ) استوار است ; نه بر اعجاز و ارائه كار هاى خارج از توان بشر .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم فاستبقوا الصرط فأنّى يبصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اگر خداوند چشم و بينايى مردم كافر را از بين مى برد، آنان به قدرت خدا پى برده و به او ايمان مى آورند; ولى خدا چنين نكرده بلكه خواسته است كه آنان از راه ديدن حقايق الهى و شنيدن آنها (راه متعارف راهنمايى بشر) هدايت گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 6 - 3

3 - هدايت بشر ، سنت هميشگى و تغييرناپذير خداوند

أفنضرب عنكم الذكر . .. و كم أرسلنا من نبىّ فى الأوّلين

سنت هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 7

7 - نابودى تمدن ها و جوامع حق ناپذير ، سنت الهى است .

و ما يأتيهم من نبىّ . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

طرح بعثت پيامبران در طول تاريخ

و مواجه شدن آنان با مخالفت و استهزا و يادآورى نابودى مخالفان، مى تواند اشاره به سنت بودن اين جريان داشته باشد.

سهولت فهم سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 12

12 - كلام و سنت پيامبراسلام ( ص ) رسا و قابل فهم براى همگان

و أطيعوا الرسول . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

عمل به سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 21 - 3

3 - سنت پيامبر ( ص ) حجت بوده و عمل به آن ، امر شايسته اى است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

از آن جايى كه خطاب آيه، عام است و شامل دوران حيات و وفات پيامبر(ص) مى شود و نيز آنچه پس از ارتحال آن حضرت مانده، سنت او است، آيه شامل سنت هم مى شود.

عوامل سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 5

5 _ استدراج نتيجه فراموش كردن خداوند، پس از توجه به او در سختيها و شدايد

أغير اللّه تدعون . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

عوامل سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 15

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا

عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

غفلت از سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 7

7 _ خدافراموشان، شادمان از فراوانى نعمت و رفاه و آسايش خويش و غافل از سنت استدراج

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء حتى إذا فرحوا بما أوتوا

مبارزه با سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 8

8 _ مخالفت با سنن قومى ، در پندار قوم عاد ، سفاهت و نابخردى بود .

إنا لنريك فى سفاهة . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 76 - 1

1 - اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بتِ سنت گرايى و تقليد بى چون و چرا از نياكان

أفرءيتم . .. أنتم و ءاباؤكم الأقدمون

محافظت از سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 2

2 - همسران پيامبر ، به توجه كامل و به ياد سپردن كلمات و گفتار هاى پيامبر ( ص ) موظف بودند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

مراد از {آيات اللّه} به قرينه {يُتلى} آيات قرآن است و {الحكمة} _ چنان كه مفسران نيز گفته اند _ كلمات و سخنان پيامبر(ص) است.

ملاك سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات

- 49 - 17 - 9

9 - ايمان ، داراى ارزش واقعى و شايان امتنان و نه صرف تسليم در برابر قدرت دين *

يمنّون عليك أن أسلموا . .. بل اللّه يمنّ عليكم أن هدي_كم للإيم_ن

از اين كه خداوند در مورد هدايت به ايمان، امتنان فرموده است _ و نه اسلام _ مى توان به مطلب بالا ره برد.

منشأ سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 15

15 - سنّت گرايىِ بى منطق و تقليد كور ، تلقينى شيطانى است .

أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب

همزه {أوَ لو} استفهامى انكارى و تعجّبى است. آوردن چنين استفهامى، در پى كلام مجادله گران درباره خداوند (بل نتّبع...) حكايت از آن دارد كه چنين تبعيّتى، شيطانى و از القائات شيطان است.

نقش سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 2،3

2 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ( سنّت ) ، زمينه اى كامل براى پاسدارى از ايمان و عقيده

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

3 _ قرآن و سنّت ، وسيله هدايت انسانها

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 3،5

3 _ تمسك به ريسمان الهى ( كتاب و سنّت ) ، وسيله و عامل وحدت صفوف اهل ايمان

و من يعتصم باللّه . .. و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا

{حبل اللّه} به قرينه آيه صد و

يكم، كتاب و سنّت است.

5 _ وحدت بر مبناى دين الهى ( كتاب و سنّت ) و اعتقاد به آن ، نجات دهنده انسان ها از آتش اختلاف

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 10،12،16،17،18،19،33

10 _ لزوم مراجعه به خدا و رسول ( كتاب و سنت ) ، براى حلّ اختلافات

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

12 _ لزوم مراجعه به خدا و رسول ( كتاب و سنّت ) ، در تعيين اولواالامر و اختلافات مربوط به آن *

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

با توجّه به اينكه {اولى الامر} در آيه، مرجع حل اختلافات قرار نگرفته است به نظر مى رسد از مصاديق مهم و مورد نظر از {تنازع}، اختلافات مربوط به مسأله اولواالامر باشد.

16 _ قرآن و سنت ، حاوى قانون براى حلّ و فصل كليّه اختلافات و كشمكشها

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

لازمه مرجعيّت قرآن و سنّت در تمام امور مورد نزاع، كه از كلمه {فى شىء} به دست مى آيد، اين است كه نسبت به همه چيز، راه حل و فصل و قانون مناسب داشته باشد.

17 _ ارجاع اختلافات و كشمكش ها به خدا و پيامبر ( ص ) ( قرآن و سنت ) ، از نشانه هاى@ايمان به خدا و قيامت

فان تنازعتم . .. ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخر

18 _ ارجاع ننمودن داورى اختلافات به خدا و رسول ( قرآن و سنت ) ، حاكى از بى ايمانى به خدا و قيامت است .

فان

تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخ

19 _ عدم صلاحيت دادگاههايى كه در آن بر اساس قانونى غير از قوانين اسلام ( قرآن و سنت ) حكم مى شود .

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخ

33 _ محكمات آيات قرآن و سنّت رسول خدا ( ص ) ، مرجع اصلى حلّ اختلافات

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

على (ع) در عهدنامه مالك اشتر، در توضيح آيه فوق فرمود: فالردّ الى اللّه الاخذ بمحكم كتابه و الردّ الى الرّسول الاخذ بسنّته الجامعة غير المفرّقة.

_______________________________

نهج البلاغه، نامه 53 (عهدنامه مالك اشتر) ; نورالثقلين، ج 1، ص 506، ح 355 ; بحارالانوار، ج 2، ص 244، ح 48 ; نهج البلاغه، خطبه 125.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 13،19

13 _ فراگيرى قران و سنت ، شرط تصدى سمت قضاوت

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

ظاهراً مراد از {ما اريك}، احكامى است كه در قرآن به آنها تصريح نشده و خداوند آنها را به پيامبر(ص) آموخته است. در برداشت فوق از آنها به سنت پيامبر(ص) تعبير شده است.

19 _ قضاوت و داورى هاى به دور از معيار هاى تبيين شده در قرآن و سنت ، تحكيم بخش اغراض و منافع خيانتكاران

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق . .. بما اريك اللّه و لاتكن للخائنين خصيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 10

10 _ اهل ايمان نسبت

به احكامى كه پاسخ آنها در قرآن و سنت نيامده ، تكليفى ندارند

لاتسئلوا عن اشياء . .. عفا اللّه عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 3

3 _ هدايت انسان ها ، در گرو حضور قرآن با سنت پيامبر ( ص ) در ميان آنها

تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول

چنانچه مراد از {تعالوا . .. الى الرسول} پذيرش معارفى باشد كه به آن حضرت وحى مى شد ضميمه ساختن {الى الرسول} لزومى نداشت بنابراين آيه اشاره به اين دارد كه رسول خدا(ص) علاوه بر مسائل وحى شده به وى، داراى دستورات و معارفى است كه از آنها به سنت پيامبر(ص) تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 11

11 - سنت پيامبر ( ص ) ، همگام و همتراز قرآن ، در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خارج ساختن مردم از ظلمت كفر و هدايت آنان به نور ايمان، هدفى دائمى است. از سوى ديگر پيامبر(ص) همچون ساير انسان ها، از دنيا خواهد رفت. بنابراين تنها سنت آن حضرت، مى تواند همواره چنين نقشى را ايفا كند.

وضوح سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 12

12 - كلام و سنت پيامبراسلام ( ص ) رسا و قابل فهم براى همگان

و أطيعوا الرسول . .. و ما على الرسول

إلاّ البلغ المبين

هدايتگرى سنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 13

13- سنت پيامبر ( ص ) ، همگام و همتراز قرآن در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور *

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

فرمان خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر خارج ساختن مردم از ظلمتها، امرى دايمى است و از طرف ديگر پيامبر(ص) همچون ساير انسانها، محكوم به ارتحال است. بنابراين براى تحقق مأموريت واگذار شده، سنت پيامبر(ص) است كه همواره چنين نقشى را عهده دار مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 11

11 - سنت پيامبر ( ص ) ، همگام و همتراز قرآن ، در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خارج ساختن مردم از ظلمت كفر و هدايت آنان به نور ايمان، هدفى دائمى است. از سوى ديگر پيامبر(ص) همچون ساير انسان ها، از دنيا خواهد رفت. بنابراين تنها سنت آن حضرت، مى تواند همواره چنين نقشى را ايفا كند.

سنت گرايى

آثار سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 5

5 - پايبندى مطلق و بى دليل به سنت هاى ملّى و قومى ، مايه تخدير جامعه و سدّ راه خردورزى و مانع شناخت

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

137 - 7

7 - سنت گرايى از موانع پذيرش حق

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 5،12

5 - تعصّب خويشاوندى و سنّت گرايى ، از موانع حق پذيرى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

12 - تعصّب و وفادارى به آراى پيشينيان ، مانع بروز و رشد انديشه هاى نو است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

آثار سنت گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 6

6 - تكيه و پافشارى قوم عاد بر سنت هاى نياكانشان ، عامل رويارويى آنان با هود ( ع ) و رد كردن نصايح وى

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

سنت گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 7

7 _ تقليد از نياكان و حفظ سنت هاى پيشينيان ، از انگيزه هاى قوم عاد براى پرستش معبودان دروغين و رويارويى با دعوت هود

قالوا . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 4،5

4 - عاديان شيوه زندگى خويش ( برج سازى ، كاخ نشينى و . . . ) را ، سنتى برجاى مانده از پيشنيان خود اعلام كردند .

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه كلمه {ه_ذا} اشاره به

رفتار عاديان داشته باشد. بر اين اساس مراد از {خلق الأوّلين}، شيوه نياكان خود آنان است.

5 - تقدس و ارزش مندى سنت هاى كهن در نظر قوم عاد

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4،6

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

سنت گرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 6

6- مشركان در عصر بعثت ، مردمى سنت گرا و كهنه پرست بودند .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم محدث

مخالفت مشركان با پيام هاى جديد الهى، نشانگر سنت پرستى و كهنه گرايى آنان است.

عوامل سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 15

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد

نفى علم از مشركان باشد.

مبارزه با سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 8

8 _ مخالفت با سنن قومى ، در پندار قوم عاد ، سفاهت و نابخردى بود .

إنا لنريك فى سفاهة . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 76 - 1

1 - اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بتِ سنت گرايى و تقليد بى چون و چرا از نياكان

أفرءيتم . .. أنتم و ءاباؤكم الأقدمون

منشأ سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 15

15 - سنّت گرايىِ بى منطق و تقليد كور ، تلقينى شيطانى است .

أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب

همزه {أوَ لو} استفهامى انكارى و تعجّبى است. آوردن چنين استفهامى، در پى كلام مجادله گران درباره خداوند (بل نتّبع...) حكايت از آن دارد كه چنين تبعيّتى، شيطانى و از القائات شيطان است.

سنت مهلت

{سنت مهلت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 9

9 - سنت استمرار زندگى بشر بر روى زمين تا مدتى مشخص ، ناسازگار با نابود كردن فورى همه حق ستيزان

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا و أجل مسمًّى

{أجل} به معناى تمام مدت و يا پايان آن است (لسان العرب) و {أجل مسمّى} عطف بر {كلمة} است; يعنى، لولا كلمة و أجل مسمّى. ... دراين كه مراد از {كلمة} و {أجل} دو چيز مستقل است، يا دو

تعبير از يك حقيقت اند، صاحب نظران گفته هايى مطرح كرده اند: يكى از احتمالات اين است كه مراد از {كلمة}، سخن خداوند هنگام هبوط آدم است كه فرمود: {لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين} (بقره/ 36). مراد از {أجل} در اين احتمال، پايان عمر دنيا است برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 8

8 - مهلت دادن به كافران حق ستيز و سپس هلاك ساختن آنها ، سنت الهى در طول تاريخ

فقد كذّبت قبلهم . .. فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

تبيين سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 1،4

1 _ امهال كفرمداران و منكران قيامت ( تأخير انداختن مجازات آنان به جهان آخرت ) سنتى الهى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. فنذر الذين لايرجون لقاءنا

4 _ سنت خدا در رساندن خير به مردم { تسريع } و در مجازات كردن آنان { امهال } است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير

برداشت فوق بر اين اساس است كه {هم} مفعول استعجال و فاعلش ضمير عايد به {اللّه} و به تقدير {مثل استعجاله لهم بالخير} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6

6 _ امهال جوامع شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر آنان به جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم

بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و تكذيب كنندگان تمامى پيامبران بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 6

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان از سنت هاى خداوند است .

و لقد استهزىء برسل من قبلك فأمليت للذين كفروا

چون تأخير عذاب براى همه كفرپيشگان بوده ، از آن {سنّت الهى بودن} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 5

5- تأخير كيفر اصلى ظالمان به روز قيامت ، از سنت هاى خداوند است

.

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 2

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 8،13

8 - سنت امهال ، مانع از كيفر دنيوى كافران است .

و لولا كلمة

سبقت من ربّك لقضى بينهم

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 11،13،14

11 - مهلت خداوند ، به عوامل اختلاف و دسته بندى هاى دينى ، سنت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. لقضى بينهم

13 - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افكنان در دين ، فلسفه تأخير عذاب آنان

و لولا كلمة سبقت من ربّك إلى أجل مسمًّى لقضى بينهم

14 - سنت امهال به كافران ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 4

4 - سنت الهى ، بر عدم تعجيل ، در كيفر كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

سنت ها

سنت هاى حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 7

7 _ مشروعيت و پسنديده بودن حضور بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار براى

آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

آنچه در آيه نهى شده در خصوص منافقان است و همين تخصيص مى رساند كه حضور يافتن بر مزار مؤمنان و دعا براى آنان امرى جايز، بلكه پسنديده است.

سنت هاى صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 5

5 _ وجود سنت نماز و دعا براى ميت مسلمان و رفتن بر سر قبر وى در زمان پيامبر اكرم ( ص )

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

سنت هاى باطل

آثار سنت هاى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 3

3 - عادات و رفتار رسوخ يافته در وجود روح انسان ، مانع گرايش وى به حق آشكار

و أُوتينا العلم من قبلها. .. و صدّها ما كانت تعبد من دون اللّه

عبارت {كانت تعبد} ماضى استمرارى و بيانگر دوام و رسوخ است; يعنى، خو كردن بلقيس بر رفتار شرك آلود (پرستش خورشيد) مانع از آن شده بود كه وى على رغم آگاهى يافتن به حقيقت، به آن بازگردد.

سنت هاى خدا

{سنت هاى خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 8

تبيين سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت

بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

تبيين سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

سنت آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 8

8 - سنت اصيل و ازلى خداوند ، غفران و رحمتى گسترده و فراگير

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

سنت اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 2

2 - اتمام حجت با مردمان ، سنّت الهى در طول تاريخ بشر

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 4،10،13

4 _ گشوده شدن درهاى نعمت به روى كسانى كه حتى در سختيها تضرع نمى كنند، جريان يافتن سنت استدراج الهى است.

فأخذنهم بالبأساء و الضراء . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

سنت استدراج اصطلاحى است برگرفته از آيه {سنستدرجهم من حيث لا يعلمون} (اعراف / 182). از مصاديق جريان استدراج همين آيه مورد بحث است كه درهاى نعمت الهى به سوى تكذيب كنندگان آيات گشوده مى شود (فتحنا عليهم) تا آن

زمان كه عذاب الهى آنان را در بر گيرد.

10 _ جريان يافتن سنت استدراج پس از اتمام حجت الهى

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنهم بغتة

{ما ذكروا} شامل همه مواردى مى شود كه مى بايست موجب تنبه و بيدارى مى شد و تعبير ديگر آن {اتمام حجت} است.

13 _ إن النبى(ص) قال: إذا رأيت اللّه يعطى العباد ما يسألون على معاصيهم إياه فإنما ذلك استدراج منه لهم ثم تلا: {فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبواب كل شىء}.

رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه ديدى خداوند على رغم معاصى بندگان، آنچه را از او بخواهند به آنان مى دهد، اين استدراج (نزديك شدن تدريجى عذاب) خداست بر آنان، سپس آن حضرت آيه {فلما نسوا . .. } را تلاوت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 9،10

9 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خداوند ، تنها به منظور عذاب و گرفتارى آنان در اين دنياست .

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

10 _ تحقق اراده الهى به عذاب دنيوى ، از طريق اعطاى نعمت هاى ظاهرى و اسباب طبيعى

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 14

14- ثروت ، مكنت ، خوش نمايى و آراستگى زندگى كافران ، استدراج است .

هم أحسن أث_ثًا و رءيًا . .. فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون

{استدراج}; يعنى، كسى را آهسته آهسته و به آرامى نزديك چيزى بردن (لسان العرب) در اين آيه {مدّاً} _ كه

مفعول مطلق است _ بيان نوعى خاصى از امهال است كه مقصود از آن به قرينه {حتّى إذا. ..}، نزديك ساختن كافران به عذاب موعود الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 1،2

1 _ خداوند تكذيب كنندگان آياتش را بتدريج به ورطه هاى سقوط مى كشاند تا شايسته دوزخ شوند .

و الذين كذبوا بايتنا سنستدرجهم من حيث لايعلمون

{استدرجه إلى كذا} يعنى او را بتدريج و گام به گام به چيزى نزديك كرد. متعلق {سنستدرجهم}، به دليل آيه 179، جهنم است ; يعنى تكذيب كنندگان را بتدريج به جهنم نزديك مى كنيم.

2 _ خداوند با عواملى خام كننده و خالى از هشدار ( رفاه ها و آسايش ها . . . ) تكذيب كنندگان آيات را به سير در راه سقوط وامى دارد .

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 4

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم . .. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

سنت اضلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 14

14 - گمراه شدن بر اثر پافشارى بر ضديت با دين و نپذيرفتن آن _ با وجود مشاهده دلايل روشن _ سنت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

برداشت ياد شده از تعبير

{كذلك} (اين گونه) به دست مى آيد.

سنت امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 1

1 - آزمودن مؤمنان از سنت هاى حتمى خداوند است .

و لنبلونكم

{بلاء} به معناى آزمودن است. فعل {لنبلون} به همراه لام قسم و نون تأكيد، گوياى استمرار و حتميت آزمون الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 2

2 _ آزمون اهل ايمان از سنّت هاى قطعى خداوند

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 2

2 _ سنت الهى بر ابتلا و آزمايش منافقان ، يك يا دو مرتبه در هر سال

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام مرة أو مرتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 30 - 6

6 - آزمايش آدميان ، سنت الهى است .

و إن كنّا لمبتلين

{إبتلاء} (مصدر {مبتلين}) به معناى امتحان و آزمايش است. تكيه بر اسم فاعل _ كه بيانگر ثبوت صفت در موصوف _ و ذكر آن بعد از {كنّا} _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 7

7 - آزمودن مؤمنان ، سنتى الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

از اين كه خداوند، با استفهام انكارى، پندار عدم آزمون مؤمنان را رد مى كند، استفاده مى شود كه امتحان مؤمنان،

امرى قطعى است. از چنين تعبيرى، به {سنّت} ياد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 3

3 - آزمودن مدعيان ايمان ، سنت ديرين الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

رد پندار آزمون نشدن مؤمنان، در آيه پيش، و تأكيد بر اين نكته كه پيشينيان نيز آزمون شدند، دلالت بر حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 1

1- آزمون الهى از انسان ها ، سنتى مستمر و داراى پيشينه دور در تاريخ امت ها

و لقد فتنّا قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 3

3- آزمايش انسان ها در صحنه عمل ، از سنت هاى الهى است .

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

فعل مضارع، افاده استمرار مى كند و تأكيد آن سنتى تخلف ناپذير را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 5

5 - آزمون انسان ها ، سنت اجتناب ناپذير خداوند

إنّا خلقنا الإنس_ن . .. نبتليه

جمله {نبتليه} حال براى فاعل {خلقنا} است; يعنى، ما انسان را آفريديم، در حالى كه اراده امتحان او را داشتيم. بنابراين امتحان انسان از آغاز خلقتش، مورد نظر خداوند حكيم بوده و براى هميشه خواهد بود.

سنت امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 2

2 - ماجراى ميان موسى ( ع

) و فرعونيان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

چنان كه گفته شد {آية} به معناى عبرت است و عبرت بودن ماجراى موسى و فرعونيان، در صورتى است كه تكرار نظاير آن همواره ممكن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 2

2 - ماجراى ميان نوح ( ع ) و قومش ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوبى باطل

إنّ فى ذلك لأية

آيه و عبرت آموز بودن، مستلزم امكان تحقق دوباره و استمرار يافتن چيزى است كه بايد از آن درس عبرت گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 6

6 - فرجام هلاكت بار عاديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

فأهلكن_هم إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت قوم عاد، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 4

4 - نزول عذاب مرگبار بر ثموديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به حق و سركوب باطل

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت ثموديان، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام ديگر، در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 2

2 - هلاكت قوم فساد پيشه لوط و نجات

وى و خاندانش _ به جز همسر وى _ نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن سرگذشت قوم لوط، در صورتى است كه درباره ديگر امت ها قابل تكرار باشد و به تعبير ديگر، سنتى مستمر به شمار آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 171 - 1

1 - يارى شدن پيامبران ، سنت آغازين خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين

{كلمة} به سخن و گفتار گفته مى شود و مقصود از {كلمتنا} _ به قرينه آيه بعد (إنّهم لهم المنصورون) _ پيروزى پيامبران مى باشد و مقصود از سِبقت اين كلمه (سبقت كلمتنا) آغازين بودن آن است; يعنى، خداوند يارى شدن انبيا را از پيش مقرر فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 172 - 1

1 - پيروزى پيامبران ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

إنّهم لهم المنصورون

آمدن موضوع نصرت انبيا با دو حرف تأكيد {إنّ} و لام در {لهم}، مى رساند كه اين نصرت، حتمى و به صورت يك سنت و قضاى تغيير ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 1،2

1 - پيروزى جبهه حق و لشكريان الهى ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است

.

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 3

3 - مصون ماندن مؤمنان از گزند اهل مكّه در جريان حديبيه ، نمودى از سنت الهى در يارى اهل ايمان

سنّة اللّه . .. و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

سنت امداد به مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 15

15- سنت الهى بر حمايت ، نصرت و طرفدارى از مظلوم است .

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {إنه} به مقتول مظلوم برگردد و اسميه بودن جمله {إنه. ..} و نيز آمدن فعل {كان} در آن جمله _ كه براى استمرار و ديرينه بودن است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه حمايت از مقتول مظلوم، كار هميشگى و ديرينه خداوند است.

سنت امهال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 1

1- خداوند ، به انسان هاى ظالم مهلت مى دهد و آنها را در قبال كار خلافشان بلافاصله به هلاكت نمى رساند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

مراد از {ظلم} با توجه به معناى آن _ كه قرار دادن اشياء در غير جايگاه مناسب خود است _ هر عمل خطا و ناشايستى مى باشد.

سنت انتقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 7

7 - انتقام از مشركان

و كافران ، سنت تخلّف ناپذير الهى است .

فإنّا منهم منتقمون

سنت انذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 2

2 - سنت الهى ، بر انذار و بيم دهى مكرر حق ناپذيران پيش از عذاب

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

سنت بقاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 10

10 - محو باطل و تثبيت حق ، سنت الهى است .

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

از فعل مضارع {يمح} و {يحقّ} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ سنت الهى استفاده مى شود.

سنت بقاى نسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 6

6- ازدواج و همسردارى و برخوردار شدن از فرزند ، از سنت هاى الهى و نهفته در سرشت انسان

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا و جعل لكم من أزوجكم بنين و حفدة

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه ماده {جعل} بيانگر سنت خداست و آنچه به عنوان سنت معرفى شود، روند طبيعى خواهد داشت.

سنت پاداش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات

- 37 - 80 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 4

4 - تضمين پاداش محسنان و نيكوكاران ، از سنت هاى خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خدا است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

سنت پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1،3

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

3 - سنت الهى در پيروز ساختن جبهه ايمان بر سپاه كفر ، داراى

نمود هاى عينى در گذشته تاريخ

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنت شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

سنت عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 4

4- نابود ساختن جوامع ، در نتيجه گناه و ستم شان ، سنّت ديرينه الهى در كيفر ظالمان است .

و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا

سنت عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 7

7 _ عذاب استيصال براى مردمى كه رسول الهى خود را نپذيرند و با او مخالفت كنند ، از سنت هاى الهى است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {بينهم} اختلاف موجود بين جمعى از امت و پيامبر و به تقدير {بينهم و بينه} باشد. در اين صورت مراد از {قضى بينهم} مى تواند سركوبى مخالفان پيامبر و نابود كردن آنان به عذاب استيصال باشد، نه داورى ميان آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 3

3 _ عذاب استيصال ، سنتى است الهى كه انتظار وقوع آن در هر زمان و مكانى ، بر مردمى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، مى رود .

و

ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

سنت كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 17

17- كيفر دادن به سبب كفر به خدا و پيروى نكردن از رسولان او از سنت هاى الهى است .

و أنذر الناس . .. نجب دعوتك و نتّبع الرسل ... كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 9

9- مجازات و كيفر فسادانگيزان ، از سنت هاى تخلف ناپذير الهى است .

و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 15

15- كيفر دادن حق ناپذيران ، سنت ديرپاى الهى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. إلاّ أن تأتيهم سنّة الأوّلين

اضافه {سنة} به {الأولين} اضافه مصدر به مفعول است و مراد، سنت خداوند درباره انسان هاى گذشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 1

1 - عذاب شدن كافران در قيامت ، امرى قطعى و سنت تغييرناپذير الهى

و كذلك

حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا

{حق}; يعنى، {ثَبَتَ} و {وَجَبَ} (ثابت و واجب شد) است. و مراد از كلمه در {كلمة ربّك} وعده فرمان عذاب است.

سنت كيفر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 4

4 - كيفر كافران و ستم پيشگان ، سنت تغييرناپذير الهى در طول تاريخ

فإنّ للذين ظلموا ذنوبًا مثل ذنوب أصح_بهم

از مجموع آيه شريفه، آيه استفاده مى شود كه مجازات امت هاى گذشته، منحصر به آنان نبوده است; بلكه قانونى كلى است كه شامل تمام ستم پيشگان مى شود.

سنت كيفر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 4

4 - كيفر كافران و ستم پيشگان ، سنت تغييرناپذير الهى در طول تاريخ

فإنّ للذين ظلموا ذنوبًا مثل ذنوب أصح_بهم

از مجموع آيه شريفه، آيه استفاده مى شود كه مجازات امت هاى گذشته، منحصر به آنان نبوده است; بلكه قانونى كلى است كه شامل تمام ستم پيشگان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 5

5 - مجازات كافران و مجرمان ، سنت الهى در هميشه تاريخ

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

تذكر و هشدار، بيانگر اين است كه هلاكت مخصوص گروه خاصى از كافران در بخشى از تاريخ نمى باشد; بلكه سنتى فراگير است.

سنت كيفر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 8

8- هلاكت قوم عاد ، نمودى از سنت الهى در مجازات جوامع جرم پيشه

كذلك نجزى القوم المجرمين

از تعبير {كذلك نجزى}

_ با توجه به فعل مضارع كه مفيد استمرار است _ سنت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 5

5 - مجازات كافران و مجرمان ، سنت الهى در هميشه تاريخ

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

تذكر و هشدار، بيانگر اين است كه هلاكت مخصوص گروه خاصى از كافران در بخشى از تاريخ نمى باشد; بلكه سنتى فراگير است.

سنت كيفر مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 7

7 - كيفر شدن مكاران تاريخ ، سنت الهى است .

فهل ينظرون إلاّ سنّت الأوّلين

سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 1،4

1 _ امهال كفرمداران و منكران قيامت ( تأخير انداختن مجازات آنان به جهان آخرت ) سنتى الهى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. فنذر الذين لايرجون لقاءنا

4 _ سنت خدا در رساندن خير به مردم { تسريع } و در مجازات كردن آنان { امهال } است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير

برداشت فوق بر اين اساس است كه {هم} مفعول استعجال

و فاعلش ضمير عايد به {اللّه} و به تقدير {مثل استعجاله لهم بالخير} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6

6 _ امهال جوامع شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر آنان به جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و تكذيب كنندگان تمامى پيامبران بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و

لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 6

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان از سنت هاى خداوند است .

و لقد استهزىء برسل من قبلك فأمليت للذين كفروا

چون تأخير عذاب براى همه كفرپيشگان بوده ، از آن {سنّت الهى بودن} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 5

5- تأخير كيفر اصلى ظالمان به روز قيامت ، از سنت هاى خداوند است .

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 2

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت

كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 8،13

8 - سنت امهال ، مانع از كيفر دنيوى كافران است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 11،13،14

11 - مهلت خداوند ، به عوامل اختلاف و دسته بندى هاى دينى ، سنت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. لقضى بينهم

13 - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افكنان در دين ، فلسفه تأخير عذاب آنان

و لولا كلمة سبقت من ربّك إلى أجل مسمًّى لقضى بينهم

14 - سنت امهال به كافران ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده

است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 4

4 - سنت الهى ، بر عدم تعجيل ، در كيفر كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

سنت نابودى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 10،14

10 - محو باطل و تثبيت حق ، سنت الهى است .

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

از فعل مضارع {يمح} و {يحقّ} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ سنت الهى استفاده مى شود.

14 - استمرار و گسترش دعوت پيامبر ( ص ) و آموزه هاى قرآن ، با توجه به سنت خداوند بر محو باطل ، نشان دهنده حقانيت اسلام و قرآن است .

أم يقولون افترى على اللّه . .. و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

سنت نجات بخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 2

2 _ نجات مؤمنان و آسيب نديدن از عذاب استيصال ، سنتى است الهى و تخلف ناپذير .

ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 6،8

6- نجات و رهايى بخشيدن مؤمنان از غم و اندوه ، سنت خداوند است .

فاستجبنا له و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

جمله {كذلك ننجى المؤمنين} پس از ذكر نجات يونس(ع) _ مى تواند بيانگر يك قانون و سنت الهى باشد.

8- رهايى يونس ( ع ) از غم و اندوه ، جلوه اى از سنت الهى در نجات مؤمنان

و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

اسم اشاره {كذلك}، اشاره به نجات يونس(ع) از غم و اندوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

سنت هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 2

2 _ سنت الهى ، بر استمرار هدايت و ادامه فيض و نعمت هاى خويش بر جوامع انسانى قرار گرفته است .

ما كان اللّه ليضل قوماً بعد إذ هديهم

واژه {قوماً} ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه سنت ياد شده، مربوط به جامعه بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13

- 7 - 9

9_ بهره مند ساختن امت ها از هدايت گر از سنت هاى خداوند است .

و لكل قوم هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 66 - 5

5 - مشيت و سنت خداوند در هدايت انسان ها ، بر بهره جستن آنان از ابزار هاى متعارف شناخت ( مانند بينايى و . . . ) استوار است ; نه بر اعجاز و ارائه كار هاى خارج از توان بشر .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم فاستبقوا الصرط فأنّى يبصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اگر خداوند چشم و بينايى مردم كافر را از بين مى برد، آنان به قدرت خدا پى برده و به او ايمان مى آورند; ولى خدا چنين نكرده بلكه خواسته است كه آنان از راه ديدن حقايق الهى و شنيدن آنها (راه متعارف راهنمايى بشر) هدايت گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 6 - 3

3 - هدايت بشر ، سنت هميشگى و تغييرناپذير خداوند

أفنضرب عنكم الذكر . .. و كم أرسلنا من نبىّ فى الأوّلين

سنت هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 7

7 - نابودى تمدن ها و جوامع حق ناپذير ، سنت الهى است .

و ما يأتيهم من نبىّ . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

طرح بعثت پيامبران در طول تاريخ و مواجه شدن آنان با مخالفت و استهزا و يادآورى نابودى مخالفان، مى تواند اشاره به سنت بودن اين جريان داشته باشد.

عوامل سنت استدراج

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 5

5 _ استدراج نتيجه فراموش كردن خداوند، پس از توجه به او در سختيها و شدايد

أغير اللّه تدعون . .. فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء

غفلت از سنت استدراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 7

7 _ خدافراموشان، شادمان از فراوانى نعمت و رفاه و آسايش خويش و غافل از سنت استدراج

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبوب كل شىء حتى إذا فرحوا بما أوتوا

سند از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سند

اهميت سند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 7

7 _ كسانى كه توان نويسندگى دارند ، هرگز نبايد از نوشتن اسناد دين امتناع كنند .

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه فليكتب

جمله {فليكتب} تأكيد امرى است كه از {و لا يأبَ . .. } استفاده مى شود. بنابراين لزوم نوشتن بر تواناى به نويسندگى، امرى مؤكّد است.

تنظيم سند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 2،4،5،6،7،8،11،12،13،16،21،33،34،36،43

2 _ وجوب تنظيم سند براى دين مدت دار بر طرفين

يا ايّها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّى فاكتبوه

جمله {تداينتم بدين} شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش كالايى به نسيه و يا خريد كالايى تحويل نشده به نقد (سلف) و يا قرض دادن به شخصى.

4 _ وجوب مراعات عدالت در تنظيم اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} متعلق به جمله {وليكتب}

باشد.

5 _ عدالت در نويسندگى ، شرط گزينش نويسنده براى ثبت اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} قيدى براى نويسنده سند باشد.

6 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد در حضور طرفين قرارداد باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

كلمه {بينكم} بيانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خريدار و فروشنده و وام دهنده و گيرنده آن است.

7 _ كسانى كه توان نويسندگى دارند ، هرگز نبايد از نوشتن اسناد دين امتناع كنند .

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه فليكتب

جمله {فليكتب} تأكيد امرى است كه از {و لا يأبَ . .. } استفاده مى شود. بنابراين لزوم نوشتن بر تواناى به نويسندگى، امرى مؤكّد است.

8 _ تنظيم و ثبت اسناد ديون ، بايد به گونه اى باشد كه خداوند تعليم داده است . ( طبق موازين شرع )

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه

بنابراينكه {كما علّمه اللّه} متعلّق به {اَن يكتب} باشد.

11 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد به املاى مديون باشد .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

12 _ وجوب رعايت تقواى الهى از سوى مديون و كم و كاست نكردن چيزى در تنظيم اسناد مبادلاتى

و ليملل الّذى . .. و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

13 _ وجوب رعايت تقواى الهى و كم و زياد نكردن چيزى در تنظيم اسناد

و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او

ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

33 _ كمى و زيادى بده بستان هاى طرفين ، نبايد موجب ملول شدن از وظيفه نوشتن و ثبت ديون و حقوق و مدّت آن گردد .

و لا تسئموا ان تكتبوه صغيراً او كبيراً الى اجله

34 _ اهميّت خاصّ ثبت و تنظيم اسناد مبادلاتى

و لا تسئموا ان تكتبوه صغيراً او كبيراً الى اجله

نهى از ملالت در نوشتن ديون _ هر چند معامله اى كوچك باشد _ حاكى از اهميّت ثبت ديون و اسناد معاملاتى است.

36 _ رعايت و اجراى احكام الهى در ثبت اسناد ، موجب تأمين عادلانه حقوق افراد

ذلكم اقسط عند اللّه

43 _ حسن تنظيم سند و ثبت مبادلاتى كه ميان طرفين دست به دست گردد . *

فليس عليكم جناح اَلاّ تكتبوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 1

1 _ در صورت نيافتن كاتب ، رهن ( وثيقه ) ، جايگزين تنظيم سند براى مطالبات و ديون

و ان كنتم على سفر و لم تجدوا كاتباً فرهان مقبوضة

ظاهراً جمله {و لم تجدوا كاتباً} بيان {على سفر} است. يعنى مسافر بودن، خصوصيّت و شرطيت ندارد; چون سفر بيان مورد غالب براى يافت نشدن كاتب است. بنابراين آنچه موضوعيّت دارد، همان نيافتن كاتب است، چه در سفر و چه در حضر.

سند در بدهى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 2،4،5،6،7،8،16،33،52

2 _ وجوب تنظيم سند براى دين مدت دار بر طرفين

يا ايّها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّى فاكتبوه

جمله {تداينتم بدين} شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش كالايى به نسيه و يا خريد كالايى تحويل نشده به نقد (سلف) و يا قرض دادن به شخصى.

4 _ وجوب مراعات عدالت در تنظيم اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} متعلق به جمله {وليكتب} باشد.

5 _ عدالت در نويسندگى ، شرط گزينش نويسنده براى ثبت اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} قيدى براى نويسنده سند باشد.

6 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد در حضور طرفين قرارداد باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

كلمه {بينكم} بيانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خريدار و فروشنده و وام دهنده و گيرنده آن است.

7 _ كسانى كه توان نويسندگى دارند ، هرگز نبايد از نوشتن اسناد دين امتناع كنند .

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه فليكتب

جمله {فليكتب} تأكيد امرى است كه از {و لا يأبَ . .. } استفاده مى شود. بنابراين لزوم نوشتن بر تواناى به نويسندگى، امرى مؤكّد است.

8 _ تنظيم و ثبت اسناد ديون ، بايد به گونه اى باشد كه خداوند تعليم داده است . ( طبق موازين شرع )

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه

بنابراينكه {كما علّمه اللّه} متعلّق به {اَن يكتب} باشد.

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا

ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

33 _ كمى و زيادى بده بستان هاى طرفين ، نبايد موجب ملول شدن از وظيفه نوشتن و ثبت ديون و حقوق و مدّت آن گردد .

و لا تسئموا ان تكتبوه صغيراً او كبيراً الى اجله

52 _ نويسنده قرارداد دين ، بايد شخص ثالثى غير از متعاملين باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل . .. و لا يأب كاتب ... و لا يضارّ كاتب

سند معترض به عبدالله بن ام مكتوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 9

9 - رفتار مسلمانى كه از حضور ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر ( ص ) ناخشنود بود _ به دليل ناآگاهى او از روحيات نيك و بد وى _ رفتارى ناروا و توجيه ناپذير بود .

عبس . .. و ما يدريك لعلّه يزّكّى ... أو يذّكّر

سند وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 21

21 _ تورات ، انجيل و قرآن ، سند وعده هاى خدا به مجاهدان و شهيدان و مايه اطمينان آنان

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

شرايط سند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 8،11

8 _ تنظيم و ثبت اسناد ديون ، بايد به گونه اى باشد كه خداوند تعليم داده است . ( طبق موازين شرع )

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه

بنابراينكه {كما علّمه اللّه}

متعلّق به {اَن يكتب} باشد.

11 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد به املاى مديون باشد .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

سنگ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سنگ

استسقاى موسى(ع) از سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،11،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن

است.

بارش باران سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 1

1 _ خداوند با فرو ريختن بارانى بى نظير ( بارشى از سنگ ) بر سر قوم لوط ، آنان را به هلاكت رساند .

و أمطرنا عليهم مطراً

{مَطَر} مفعول به براى {أمطرنا} است و نكره آمدنش حكايت از آن دارد كه بارشى عجيب و بى نظير بوده است و با توجه به آيه 82 از سوره هود (و أمطرنا عليها حجارة . .. ) معلوم مى شود كه عذاب قوم لوط سنگباران بوده است.

بارش سنگ بر سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل و كلوخ بود.

بارش سنگ بر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 7

7_ جوامع ستمگر ، در معرض گرفتار شدن به كيفر هاى دنيوى و در خطر هدف قرار گرفتن سنگ هاى عذاب

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

{هى} مى تواند به قريه يا قريه هايى كه از سياق كلام برمى آيد، باز گردد و مى تواند به {حجارة} در آيه قبل ارجاع شود. معناى جمله {و ما هى ...} بنابر احتمال دوم چنين

است: آن سنگهاى كذايى دور از ستمگران نيست; يعنى، ستمگران در معرض چنين عذابهايى اند و آن گونه سنگها براى آنان مهياست.

بارش سنگ بر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 6

6_ زير و زبر كردن ديار قوم لوط و بارش سنگ بر آنان ، عذابى برخاسته از امر خداوند

فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليها حجارة

مراد از {أمرنا} عذاب الهى است. تعبير كردن از {عذاب} به {أمر} براى رساندن اين معناست كه: عذاب نازل شده ، برخاسته از امر و فرمان خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 2،4

2- قوم لوط ، هم زمان با زير و رو شدن شهرشان ، دچار بارش كلوخهايى از سنگ و گِل ( سجّيل ) شدند .

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل

{سجيل} در لغت به معناى شيئى است كه از سنگ و گِل مخلوط باشد و برخى از اهل لغت آن را {لفظى فارسى} و معرب {سنگ گِل} دانسته اند.

4- يكايك افراد قوم لوط ، هدف كلوخهايى از سنگ و گِل شدند .

و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل

برداشت فوق از تعبير {أمطرنا} استفاده گرديده است; يعنى، همان گونه كه قطره هاى باران از آسمان به صورت پياپى و با فاصله كوتاه در نقاط مختلف فرو مى ريزد، فرود {سجّيل} هم به همين ترتيب فراگير تمامى نقاط شهر شده و همه افراد را دربرگرفت.

تاريخ سنگ تراشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15

- 82 - 3

3- وجود صنعت خانه سازى و سنگ تراشى در ميان مردم حجر ( قوم ثمود )

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

تبديل بدن به سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 4،5

4- خداوند ، قادر بر زنده ساختن مجدد انسان ها ، حتى اگر به سنگ و آهن مبدل شوند .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

5- امكان تبديل شدن جسم انسان پس از مرگ به سنگ و آهن يا جسم سخت تر از آن *

قل كونوا حجارة أو حديدًا

با اين احتمال كه {كونوا حجارة. ..} تحدى نباشد; بلكه بيانگر فرض محتمل و ممكن باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 1

1- تبديل انسان به سخت ترين اجسام و ماده بسيار دور از حيات ، پس از مرگ ، مانع رستاخيز و حيات دوباره او نيست .

قل كونوا حجارة أو حديدًا. أو خلقًا ممّا يكبر فى صدوركم

تهديد به بارش سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 6

6_ خداوند ، مشركان و كافران به پيامبر ( ص ) را به كيفر هاى دنيوى و فرو ريختن سنگ هاى عذاب تهديد كرد .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

واقع شدن جمله {و ما هى . ..} پس از مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) (عند ربك) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: از مصداقهاى مورد نظر براى {الظالمين} مشركان و كافران عصر بعثت است.

جوشش آب از سنگ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 6،8،15

6 - در پى فرود آمدن عصاى موسى بر سنگ ، دوازده چشمه آب از آن جوشش كرد .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

8 - هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از طوايف بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{مشرب} به آب آشاميدنى و نيز به جايگاهى كه از آن آب بر مى دارند گفته مى شود و مقصود از آن در آيه، چشمه هاى جوشيده از سنگ است.

15 - داستان استسقاى موسى ( ع ) و جوشيدن چشمه هاى آب از سنگ ، داستانى آموزنده و خاطره اى شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذاستسقى موسى لقومه . .. قد علم كل أناس مشربهم

عبارت {إذاستسقى} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذاستسقى موسى لقومه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 5،6

5 - بيرون زدن و جارى شدن نهر هاى آب از برخى صخره ها ، شاهدى بر سختى قلب هاى سخت تر از سنگ بنى اسرائيل

أو أشد قسوة و إن من الحجارة لما يتفجر منه الأنهر

{تفجّر} (مصدر يتفجر) به معناى بيرون آمدن و جارى شدن است (اقتباس از مجمع البيان). جمله {إن من الحجارة} به منزله دليل براى {أشد قسوة} مى باشد. {لما} مركب از لام تأكيد و {ما}ى موصوله است و مراد از آن، سنگ مى باشد. بنابراين {إن من الحجارة لما ...}; يعنى، برخى از سنگها همانا سنگى است كه ... .

6 - شكاف برداشتن برخى سنگ ها و بيرون

آمدن آب از آن ، نشانه سخت تر بودن قلب هاى بنى اسرائيل از سنگها

و إن منها لما يشقق فيخرج منه الماء

{تَشَقُق} (مصدر يشقق = يتشقق) به معناى شكاف برداشتن است. برخى از اهل لغت برآنند كه {شق} به شكاف ريز كه به روشنى معلوم نباشد، گفته مى شود.

سقوط سنگ از آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

سقوط سنگ ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 7

7 - سقوط سنگ ها بر اثر هراس و خشيت از خدا ، نشانه افزونتر بودن سختى دل هاى بنى اسرائيل از پاره سنگهاست .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

{من} در {من خشية اللّه} تعليليه است. {هبوط} (مصدر يهبط) به معناى افتادن و سقوط كردن است. بنابراين جمله {إن منها ...}; يعنى، برخى سنگها همانا سنگى است كه به علت ترس از خدا سقوط مى كند.

سقوط شهاب سنگ ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند به شهاب سنگ ها ، هنگامى كه سقوط مى كنند . *

و النجم إذا هوى

برخى از مفسران {نجم} را _ به قرينه {إذا هوى} (آن گاه كه سقوط كند) _ به معناى شهاب گرفته اند.

سنگ تراشى قوم ثمود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 3

3- وجود صنعت خانه سازى و سنگ تراشى در ميان مردم حجر ( قوم ثمود )

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 1

1 - ثموديان ، استاد در ساختن خانه در دل كوه با تراشيدن ماهرانه سنگ ها

و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

{نَحْت} (مصدر {تنحتون}) به معناى تراشيدن و{فراهة} (مصدر {فارهين}) به معناى مهارت و استادى است; يعنى، و با مهارت براى خود خانه هايى از كوه ها مى تراشيد؟

سنگ هاى نازله از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 23

23 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { نزلت ثلاثة احجار من الجنة . . . و حجر بنى اسرائيل . . . ;

سه سنگ از بهشت نازل گشته . .. يكى از آنها سنگى بود كه در ميان بنى اسرائيل بود ]و به هنگام نياز از آن آب بر مى گرفتند[ ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 27

27 - از امام باقر ( ع ) روايت شده : { نزلت ثلاثة أحجار من الجنة . . . و مقام إبراهيم . . . ;

سه سنگ از بهشت فرود آمده . .. و از جمله آنها مقام ابراهيم است ... }.

شكافتن سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 -

6

6 - شكاف برداشتن برخى سنگ ها و بيرون آمدن آب از آن ، نشانه سخت تر بودن قلب هاى بنى اسرائيل از سنگها

و إن منها لما يشقق فيخرج منه الماء

{تَشَقُق} (مصدر يشقق = يتشقق) به معناى شكاف برداشتن است. برخى از اهل لغت برآنند كه {شق} به شكاف ريز كه به روشنى معلوم نباشد، گفته مى شود.

نقش شهاب سنگ ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 4

4 - نگهبانان و شهاب ها ، از هنگام نزول آيات قرآن ، مانع استراق سمع جن از آسمان شدند .

و أنّا لمسنا السماء فوجدن_ها ملئت حرسًا شديدًا و شهبًا

آيه بعد (فمن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً)، قرينه است بر اين كه جنيان از استراق سمع از آسمان، از وقت نزول قرآن و استماع آن، منع شده بودند.

سنگ تراشى

تاريخ سنگ تراشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 3

3- وجود صنعت خانه سازى و سنگ تراشى در ميان مردم حجر ( قوم ثمود )

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

سنگ تراشى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 3

3- وجود صنعت خانه سازى و سنگ تراشى در ميان مردم حجر ( قوم ثمود )

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 1

1 - ثموديان ، استاد در ساختن خانه در دل كوه با تراشيدن ماهرانه سنگ ها

و تنحتون من

الجبال بيوتًا ف_رهين

{نَحْت} (مصدر {تنحتون}) به معناى تراشيدن و{فراهة} (مصدر {فارهين}) به معناى مهارت و استادى است; يعنى، و با مهارت براى خود خانه هايى از كوه ها مى تراشيد؟

سنگباران

درخواست سنگباران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 1

1 _ كافران مكه از خداوند خواستند چنانچه قرآن حقيقتى از جانب اوست ، آنان را سنگباران كند و يا عذاب دردناك ديگرى بر آنان فروفرستد .

و إذ قالوا . .. فأمطر علينا حجارة

سنگدلان

سرنوشت شوم سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 12

12 - سنگدلان غافل از خدا ، دچار سرنوشتى دردآور

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

واژه {ويل} براى تفجيع و تحسّر است و در جايى به كار مى رود كه حادثه دردآورى پيش آمده و يا در شرف وقوع باشد.

غفلت سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 12

12 - سنگدلان غافل از خدا ، دچار سرنوشتى دردآور

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

واژه {ويل} براى تفجيع و تحسّر است و در جايى به كار مى رود كه حادثه دردآورى پيش آمده و يا در شرف وقوع باشد.

گمراهى سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 16

16 - كسانى كه قلبشان دچار قساوت بوده و دلشان سخت مى باشد ، در گمراهى شديد و آشكارى به سر مى برند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه أُول_ئك فى ضل_ل مبين

آشكار بودن ضلالت سنگدلان، مى تواند به خاطر

شديد و بسيار بودن آن باشد; به گونه اى كه اين حقيقت براى همگان محرز و انكارناپذير است.

محروميت سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 19

19 - سنگدلان غافل از خدا ، محروم از هدايت اند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

مقصود از {من يضلل اللّه. ..} همان سنگدلان از خدا غافل هستند كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمد (فويل للقاسية قلوبهم من ذكر اللّه...).

سنگسار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سنگسار

تاريخ سنگسار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 8

8- مجازات روى گردانى از بت پرستى در عصر آزر سنگسار كردن بود .

لئن لم تنته لأرجمنّك

آزر به دو صورت ابراهيم(ع) را تحت فشار قرار داد 1_ تهديد به سنگساركردن 2_ راندن و طرد او از خانمان; از اين دو، آنچه كه جنبه اجتماعى دارد همان سنگساركردن است، زيرا چنين كارى با تصميم فردى و بدون پايگاه و پشتوانه قانونى، قاعدتاً قابل اجرا نيست، برخلاف طرد از خانواده كه امرى فردى و داخلى است. بنابراين مى توان گفت كه مجازات رجم براى كسانى كه عليه بت ها اقدامى انجام دهند در آن زمان وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 3

3 - سنگسار كردن مخالفان ، شيوه اى رايج در جامعه عصر نوح

لتكوننّ من المرجومين

تعبير {من المرجومين} به جاى {لنرجنّك} مى رساند كه قبل از نوح(ع) اشخاص ديگرى نيز سنگسار شده اند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 7

7 - وجود مجازات سنگسار و شكنجه ، در عصر مردم انطاكيه

لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 7

7 - شيوه فرعونيان ، سنگسار كردن مخالفان عقيدتى و سياسى خود بوده است . *

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

از جمله معانى {رجم}، سنگسار كردن است. اين كه موسى(ع) مسأله {رجم} را به ميان كشيده، يا از آن جهت است كه زمزمه آن ميان فرعونيان آغاز شده بود و يا اين كه در قوانين عمومى آنان، چنين رايج بوده است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

تهديد به سنگسار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 6

6 - مردم انطاكيه ، پيامبران شان را در صورت دنبال كردن رسالت خود ، به سنگسار شدن و شكنجه دردناك تهديد كردند .

لئن لم تنتهوا لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

زمينه سنگسار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 6

6- فرعونيان ، در صدد سنگسار كردن موسى ( ع ) پس از شنيدن پيام هاى او

و إنّى عذت . .. أن ترجمون

برداشت بالا بنابراين نكته است كه مراد از {ترجمون} سنگسار كردن باشد; نه تهمت زدن.

سنگسار ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 3،4

3- آزر ، ابراهيم ( ع ) را _ در صورت دست نكشيدن از

بت ستيزى _ به سنگساركردن تهديد كرد .

لئن لم تنته لأرجمنّك

{رجم} كه در اصل به معناى كشتن به وسيله سنگسار بوده است، به هريك از انواع كشتن نيز اطلاق مى گردد. اين لغت، به معناى ناسزا گفتن نيز آمده است (لسان العرب). در آيه، همه اين معانى محتمل است و برداشت يادشده براساس اصل معناى آن است.

4- آزر ، با سوگند بر سنگساركردن ابراهيم ( ع ) ، در صورت ادامه مبارزه با بت پرستى ، او را براى مدتى طولانى از خانه اش بيرون كرد .

واهجرنى مليًّا

{مليّاً} به معناى مدت طولانى است (لسان العرب).

سنگسار در اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 7

7 - وجود مجازات سنگسار و شكنجه ، در عصر مردم انطاكيه

لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

سنگسار در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 8

8- مجازات روى گردانى از بت پرستى در عصر آزر سنگسار كردن بود .

لئن لم تنته لأرجمنّك

آزر به دو صورت ابراهيم(ع) را تحت فشار قرار داد 1_ تهديد به سنگساركردن 2_ راندن و طرد او از خانمان; از اين دو، آنچه كه جنبه اجتماعى دارد همان سنگساركردن است، زيرا چنين كارى با تصميم فردى و بدون پايگاه و پشتوانه قانونى، قاعدتاً قابل اجرا نيست، برخلاف طرد از خانواده كه امرى فردى و داخلى است. بنابراين مى توان گفت كه مجازات رجم براى كسانى كه عليه بت ها اقدامى انجام دهند در آن زمان وجود داشته است.

سنگسار در دوران اصحاب كهف

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 2

2- كيفر روى گردانى از آيين شرك در عصر اصحاب كهف ، سنگ سار شدن بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم

از جمله معانى ذكر شده براى {رجم} سنگ سار كردن است.

سنگسار در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 7

7 - شيوه فرعونيان ، سنگسار كردن مخالفان عقيدتى و سياسى خود بوده است . *

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

از جمله معانى {رجم}، سنگسار كردن است. اين كه موسى(ع) مسأله {رجم} را به ميان كشيده، يا از آن جهت است كه زمزمه آن ميان فرعونيان آغاز شده بود و يا اين كه در قوانين عمومى آنان، چنين رايج بوده است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

سنگسار در دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 3

3 - سنگسار كردن مخالفان ، شيوه اى رايج در جامعه عصر نوح

لتكوننّ من المرجومين

تعبير {من المرجومين} به جاى {لنرجنّك} مى رساند كه قبل از نوح(ع) اشخاص ديگرى نيز سنگسار شده اند.

سنگسار زناكار محصنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 12

12 _ سنگسار كردن ، مجازات زناى محصنه در تورات

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

در شأن نزول اين آيات آمده است كه پيامبر(ص) در زناى محصنه زن و مردى يهودى به سنگسار كردن آنان حكم فرمود و از {ابن صوريا}، كه داناترين مردم به تورات بود، بر وجود اين حكم

در تورات اعتراف گرفت. (مجمع البيان)

سنگسار مخالفان فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 7

7 - شيوه فرعونيان ، سنگسار كردن مخالفان عقيدتى و سياسى خود بوده است . *

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

از جمله معانى {رجم}، سنگسار كردن است. اين كه موسى(ع) مسأله {رجم} را به ميان كشيده، يا از آن جهت است كه زمزمه آن ميان فرعونيان آغاز شده بود و يا اين كه در قوانين عمومى آنان، چنين رايج بوده است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

سنگسار نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 1

1 - تهديد جدى نوح ( ع ) از سوى اشراف و رفاه طلبان قومش ، مبنى بر سنگسار شدن در صورت دست برنداشتن از تبليغ

قالوا لئن لم تنته ي_نوح لتكوننّ من المرجومين

شعيب(ع) و سنگسار شدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

موانع سنگسار شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 10

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا

نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

سوء استفاده از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سوء استفاده

آثار سوء استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 40

40 - كسانى كه علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگيرند ، از مواهب آخرت محروم خواهند شد .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

ضمير مفعولى در {اشتراه} به {ما يضرهم و لاينفعهم} - كه مراد آن سحرهاى زيان آور است - بر مى گردد.

زمينه سوء استفاده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 9

9 _ انفال و غنايم جنگى ، زمينه لغزش و ابتلاى مردم به سوء استفاده و بى تقوايى است .

قل الأنفال للّه و الرسول فاتقوا اللّه

هشدار خداوند با امر به تقوا پس از بيان حكم انفال، حاكى از برداشت فوق است.

زمينه سوء استفاده ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 10،11

10- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خواندند ، با استفاده از جهل مردم ، آنان را به قرآن بدبين كرده و گمراهشان مى ساختند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا ... و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت بر اين اساس است كه {بغير علم} حال براى ضمير مفعولى {يضلّونهم} باشد.

11- جهل و نادانى ، زمينه و بسترى مناسب براى سوء استفاده

ديگران

يضلّونهم بغير علم

سوء استفاده از ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از باور ها و اعتقادات مؤمنان و ارزش هاى مكتب اسلام

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

سوگند منافقان به خدا (يحلفون باللّه) _ كه در نزد مؤمنان داراى ارزش ويژه اى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 2

2 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى مكتبى و باور هاى جامعه اسلامى

يحلفون باللّه ما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى معنوى ، به منظور پنهان كردن كردار زشت خويش

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 3

3- وسيله قرار دادن ارزش ها در راه دستيابى به اهداف ناشايست ، ممنوع است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

برداشت فوق، با الغاى خصوصيت از {أيمان} و تعميم آن به همه ارزشها و مقدسات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 5

5- انسان ، در معرض خطر دستاويز قرار دادن ارزش هاى معنوى براى دستيابى به ماديات

و لاتشتروا بعهد

الله ثمنًا قليلاً

سوء استفاده از تقيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 29 - 5

5 _ توجه به علم الهى نسبت به آشكار و نهان و قدرت مطلق او ، مانع سوء استفاده از تقيه

الاّ ان تتقوا منهم تقية . .. قل ... و اللّه على كل شىء قدير

سوء استفاده از تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 44

44 _ ممنوعيت سوء استفاده از تسهيلات حالت اضطرار

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

سوء استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 19،20

19 - هاروت و ماروت ، پيش از تعليم سحر به مردم ، ايشان را از به كارگيرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن ، بر حذر مى داشتند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

20 - به كارگيرى سحر و سوء استفاده از آن آدمى را به ورطه كفر مى كشاند .

إنما نحن فتنة فلاتكفر

سوء استفاده از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 11

11 _ سوءاستفاده از مقررات دين ، استهزاى دين و آيات الهى است .

و لا تمسكوهنّ ضراراً . .. و لا تتخذوا ايات اللّه هُزُواً

تمسّك به قانون حق رجوع _ كه به مصلحت انسانها وضع شده _، براى اضرار به همسران، استهزاى آيات و مقررات الهى قلمداد شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 9،11،39

9 _ امكان دستاويز قرار دادن حق در جهت باطل

فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

11 _ افراد منحرف ( كج انديش ) ، دنبال كننده آيات متشابه ، به منظور ايجاد فتنه

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

39 _ گسترش كفر ، هدف كج انديشان از تمسك به آيات متشابه و دنبال كردن آن

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

امام صادق(ع): المراد بالفتنة هاهنا الكفر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 700 ; نورالثقلين، ج 1، ص 313، ح 17.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 78 - 2،6،8

2 _ به كار بستن فرهنگ و زبان دين ، ابزارى براى تحريف آن

و انّ منهم لفريقاً يلون السنتهم بالكتاب

6 _ برخى از اهل كتاب ( عالمان آنان ) ، براى فريب مردم ، دست نوشته خود را همانند كتاب خدا تلاوت مى كردند .

و انّ منهم لفريقاً يلون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب

8 _ برخى اهل كتاب ( عالمان آنان ) نوشته هاى خود را به عنوان كتاب خدا به مردم ارائه مى دادند .

و يقولون هو من عند اللّه و ما هو من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 8،17

8 _ پيامبران ، هيچگاه از مقام خود و دين خدا ، سوء استفاده نكردند .

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه

17 _ ممنوعيّت سوء استفاده از مقام و

مناصب دينى ، براى دعوت مردم به خود

ما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 14

14 _ سوء استفاده دشمنان دين از شعائر دينى ، براى اغفال مؤمنان

ها انتم اولاء تحبونكم و لا يحبونكم . .. و اذا لقوكم قالوا امنا

بنابر اينكه محبت مؤمنان به كافران، معلول تظاهر آنان به ايمان (امنا) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 5

5 _ مبارزات يهود عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، به نام دين و ديندارى

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

چون يهود مدعى بودند با ايمان نياوردن به پيامبر (ص)، به عهد الهى وفادار بوده و از دستورات خداوند پيروى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 2

2 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى مكتبى و باور هاى جامعه اسلامى

يحلفون باللّه ما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس

معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 7

7 - استفاده ابزارى از دين عليه ديانت حق ، از ترفند هاى منافقان است .

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

برقرارى روابط دوستانه با پيروان دين يهود از سوى منافقان، بى ترديد براى ضربه زدن به دين اسلام و پيروان آن بوده است. بنابراين منافقان با اظهار علاقه به دين يهود، درصدد نفى دين حق و اصل ديندارى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش هاى دينى عليه دين ، از شيوه هاى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه منافقان از سوگند _ كه در ميان همه پيروان اديان از ارزش ها به شمار مى رود _ در جهت سد كردن پيشرفت اسلام، بهره مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 4

4 - دفاع از عقايد مذهبى و شرك آميز مردم ، از حيله ها و نيرنگ هاى صاحبان زر و زور ، براى مبارزه با دعوت توحيدى نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

سوء استفاده از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 6

6 - سوء استفاده كافران ، از لطف و

رحمت الهى در برطرف كردن گرفتارى هاى ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

سوء استفاده از ضعف مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 16

16 - سوء استفاده عالمان يهود ، از ضعف بينش هاى دينى و اعتقادى مردم خويش

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

سوء استفاده از عقيده قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 3

3 - سوء استفاده صاحبان زر و زور و تزوير ، از عقايد مذهبى مردم در عصر حضرت نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

توصيه مؤكد صاحبان زر و زور به مردمِ عادى، درباره حفظ عقايد مذهبى خود _ با آن كه خود آنان جز به مال و منال خويش نمى انديشند _ بيانگر حقيقت ياد شده است.

سوء استفاده از علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 11

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

سوء استفاده از علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 4،5

4 _ فرعون در تلاش براى بهره گيرى از عالمان عصر خويش در مبارزه با موسى ( ع )

و جاء السحرة فرعون

5 _ بهره گيرى حكومت هاى باطل از عالمان ، براى مقابله با حق

و جاء السحرة فرعون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 3

3 _ تجليل حاكمان ستمگر از عالمان ستيزه جو با حق تا حد مقرب ساختن آنان به درگاه خويش

قال نعم و إنكم لمن المقربين

سوء استفاده از علوم غريبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 21

21 - تعليم دهندگان علوم غريبه ، بايد ضرر هاى آن علوم را به متعلمان گوشزد كرده و آنان را از سوء استفاده بر حذر دارند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

سوء استفاده از عهد با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 1

1- سوداگرى با عهد و پيمان الهى و زير پا نهادن آن در برابر بهاى ناچيز دنيوى ، ممنوع و گناهى نابخشودنى است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و لكم عذاب عظيم . و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلا

ممنوعيت سوداگرى با عهد و پيمان الهى، از نهى {لاتشتروا} و بزرگ بودن گناه آن، از ذيل آيه قبل (و لكم عذاب عظيم) _ كه به عذاب بزرگ تهديد شدند _ استفاده مى شود.

سوء استفاده از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 13

13 _ سوء استفاده منحرفين از قرآن ، در جهت ايجاد فتنه

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة

سوء استفاده از كمبود ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 5

5

_ سوء استفاده از كمبود ها ، كاستى ها و ناهماهنگى هاى جنگ ، شيوه منافقان بى ايمان سست باور

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

سوء استفاده از مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 9،10

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

10 _ بهره گيرى منافقان از باور ها و مقدّسات مؤمنان ، براى رسيدن به اغراض خويش

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

قسم به خداوند كه از مقدّسات مسلمين است، دستاويز برخى از مردم براى قبولاندن عقايد بى پايه خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 8

8 _ سوء استفاده منافقان از مقدّسات

يحلفون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 15

15 _ توجه به علم و آگاهى خداوند ، مانع سوء استفاده انسان ، از خصلت هاى الهى به مظلومان در بدگويى ظالمان

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم و كان اللّه سميعاً عليماً

جمله {كان اللّه . ..}، مى تواند هشدارى به مظلومان باشد كه مبادا از حكم الهى سوء استفاده كنند و در بدگويى و غيبت ظالم از حد تجاوز نمايند و يا هشدار به كسانى باشد كه مظلوم نيستند و به بهانه اين كه مظلومند، عليه بى گناهى افشاگرى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 3

3 _ سوگند دروغ، شيوه اى شيطانى در فريب دادن ديگران

و قاسمهما

إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش ها و مقدسات ، شيوه منافقان است .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

سوء استفاده از موقعيّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 11

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

سوء استفاده از مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

سوء استفاده از هنر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 14

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه

با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد به عنوان نمونه ذكر شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

سوء استفاده اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

سوء استفاده اغواگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 19،20

19 - رحمانيت خدا ، مورد سوء استفاده اغواكنندگان ، در غافل ساختن انسان از قيامت و كيفر اَعمال است .

و لايغرّنّكم باللّه الغرور

{باء} در {باللّه} سببى است و مراد از آن، اين است كه شيطان و يا هر موجود فريبنده اى، به وسيله ذكر خدا و برخى از اوصاف او، همانند رحمانيت و يا غفاريت، چه بسا انسان را مغرور كند.

20 - ممكن است كه عوامل وسوسه كننده ، از ارزش هاى معنوى ، براى رسيدن به اهداف خويش ، استفاده كنند .

و لايغرّنّكم باللّه الغرور

سوء استفاده ثروتمندان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 3

3 - سوء استفاده صاحبان زر و زور و تزوير ، از عقايد مذهبى مردم در عصر حضرت نوح

( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

توصيه مؤكد صاحبان زر و زور به مردمِ عادى، درباره حفظ عقايد مذهبى خود _ با آن كه خود آنان جز به مال و منال خويش نمى انديشند _ بيانگر حقيقت ياد شده است.

سوء استفاده دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 4

4 - ضرورت پرهيز از گفتار و اعمالى كه سوء استفاده دشمنان را درپى داشته باشد .

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

سوء استفاده شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 4

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

سوء استفاده علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 16

16 - سوء استفاده عالمان يهود ، از ضعف بينش هاى دينى و اعتقادى مردم خويش

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

سوء استفاده فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

سوء استفاده قدرتمندان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 3

3 -

سوء استفاده صاحبان زر و زور و تزوير ، از عقايد مذهبى مردم در عصر حضرت نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

توصيه مؤكد صاحبان زر و زور به مردمِ عادى، درباره حفظ عقايد مذهبى خود _ با آن كه خود آنان جز به مال و منال خويش نمى انديشند _ بيانگر حقيقت ياد شده است.

سوء استفاده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 5

5 _ سوء استفاده از كمبود ها ، كاستى ها و ناهماهنگى هاى جنگ ، شيوه منافقان بى ايمان سست باور

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از باور ها و اعتقادات مؤمنان و ارزش هاى مكتب اسلام

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

سوگند منافقان به خدا (يحلفون باللّه) _ كه در نزد مؤمنان داراى ارزش ويژه اى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 2

2 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى مكتبى و باور هاى جامعه اسلامى

يحلفون باللّه ما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95

- 3

3 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى معنوى ، به منظور پنهان كردن كردار زشت خويش

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 7

7 - استفاده ابزارى از دين عليه ديانت حق ، از ترفند هاى منافقان است .

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

برقرارى روابط دوستانه با پيروان دين يهود از سوى منافقان، بى ترديد براى ضربه زدن به دين اسلام و پيروان آن بوده است. بنابراين منافقان با اظهار علاقه به دين يهود، درصدد نفى دين حق و اصل ديندارى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش هاى دينى عليه دين ، از شيوه هاى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه منافقان از سوگند _ كه در ميان همه پيروان اديان از ارزش ها به شمار مى رود _ در جهت سد كردن پيشرفت اسلام، بهره مى گرفتند.

سوء الحساب

مراد از سوء الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 13

13_ { فى مجمع البيان فى قوله : { أُول_ئك لهم سوء الحساب } . . . هو أن لايقبل لهم حسنة و لايغفر لهم سيئة . . . روى

ذلك عن أبى عبدالله ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره سخن خدا: {أُول_ئك لهم سوء الحساب}. .. از امام صادق(ع) روايت شده: مراد از {سوء الحساب} اين است كه هيچ حسنه اى از آنان پذيرفته نمى شود و هيچ گناهى از آنان آمرزيده نمى گردد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { و يخافون سوء الحساب } قال : الإستقصاء والمداقة و قال : يحسب عليهم السيئات و لايحسب لهم الحسنات ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {و يخافون سوء الحساب} روايت شده است كه فرمود: [سوءالحساب ]حسابرسى دقيق و دقت در بررسى اعمال است و [همچنين] فرمود: كارهاى بد آنان عليه ايشان محاسبه مى شود و كارهاى نيكشان به سود آنان به حساب نمى آيد}.

سوء پيشينه

آثار سوء پيشينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 6

6- تكذيب آيات الهى ، زشت كارى و سوء پيشينه ، زمينه هاى نزول عذاب الهى و هلاكت

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 6

6_ سوء سابقه افراد ، كافى در لزوم احتياط و باور نكردن به قول و قرار ايشان

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 8

8_ سوء پيشينه افراد ، مجوز بازداشت و بازجويى آنان به مجرد سوء

ظن به ايشان

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 112 - 2

2 - گذشته نادرست افراد ، مانع از گرايش آنان به صلاح و پذيرش ايمان نيست .

واتبعك الأرذلون . قال و ما علمى بما كانوا يعملون

مراد از {ما كانوا يعملون} _ به قرينه {الأرذلون} و نيز آيه بعد _ كردار ناصواب است; نه صرفاً مشاغل پايين اجتماعى; زيرا اگر مراد صرف مشاغل بود، گناهى متوجه آنان نبود كه محاسبه آن برعهده خدا باشد.

سوء پيشينه قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 10

10- پيشينه جامعه لوط در فسق و انحراف ، زمينه ساز روى آوردن آنان به كردار پليد و ناشايست و نپذيرفتن دعوت حضرت لوط ( ع )

تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

جمله {إنّهم كانوا. ..} به منزله تعليل براى جمله {تعمل الخبائث} مى باشد. بنابراين فسق (عصيان و انحراف از مسير حق) موجب رويكرد قوم لوط به خبائث و ناپاكى ها گرديد. گفتنى است فعل {كانوا} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر تداوم فساد در ميان قوم لوط در گذشته است.

سوء پيشينه قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 4،5

4- سابقه زشت كارى قوم نوح ، زمينه ساز تكذيب آيات الهى از سوى آنان بود .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه جمله {إنّهم كانوا. ..} در مقام تعليل براى جمله

پيشين باشد. گفتنى است فعل {كانوا} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر دوام وصف سوء در ميان قوم نوح است و از آن جايى كه فعل ماضى است، از آن به سوء سابقه تعبير شده است.

5- خداوند ، تمامى افراد قوم نوح را به خاطر تكذيب آيات الهى ، زشت كارى و سوء پيشينه غرق كرد .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه جمله {إنّهم كانوا. ..} ضمن اين كه تعليل براى جمله پيشين است، مقدمه اى براى جمله {فأغرقناهم...} نيز باشد.

عفو از سوء پيشينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 19

19 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به پذيرش بيعت متعهدان به شرايط ايمان ، با وجود پيشينه ناشايست آنان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از سياق آيه و شرايط تاريخ نزول آن، استفاده مى شود كه برخى از زنان بيعت كننده، خطاهايى در گذشته داشته اند كه چه بسا پذيرش بيعت آنان دشوار مى نموده است; ولى خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده تا بيعت ايشان را بپذيرد و براى آنان طلب آمرزش كند.

سوء ظن

آثار سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 9،11،14

9 - رواج بدگمانى در جامعه مؤمنان ، تهديدى براى اخوت ايمانى آنان

إنّما المؤمنون إخوة . .. ي_أيّها الذين ءامنوا اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {إنّما المؤمنون إخوة}، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

11- بدگمانى به مؤمنان ،

زمينه كشيده شدن انسان به تجسّس و كنجكاوى هاى ممنوع

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا

14 - بدگمانى و تجسّس ، زمينه كشيده شدن انسان به غيبت

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا

بنابراين كه ترتيب لفظى بخش هاى آيه، بيانگر ترتيب حقيقى و رتبى آنها باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

اجتناب از سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 2،7

2 - لزوم حاكميت روح خوشبينى ، در زندگى اجتماعى مؤمنان و پرهيز از بدگمانى و شك

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

7 - مترتب شدن گناه بر بعضى از گمان ها ، مقتضى اجتناب هر چه بيشتر انسان از بدگمانى به مؤمنان

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

با توجه به اين كه {إنّ بعض الظنّ. ..} در مقام تعليل براى {اجتنبوا...} است، برداشت بالا به دست مى آيد.

توبه از سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 21،24

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

24 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، قابل جبران با توبه به درگاه خداوند *

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... إنّ اللّه توّا

با توجه به اين كه در آيه شريفه، از مؤمنان خواسته شده تا به جبران خطاها اقدام كنند و به توبه روآورند. (إنّ

اللّه توّاب رحيم)، برداشت بالا استفاده مى شود.

سوء ظن به همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

سوء ظن قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 18

18- ترديد قوم نوح ، عاد و ثمود به دعوت انبياى خويش ، توأم با بدبينى بود .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

ذكر {مريب} پس از {شكّ} اگر چه براى تأكيد آن است، اما بين آن دو تفاوتى وجود دارد و آن اين است كه: در {ريب} شك توأم با بدبينى است (فروق اللغوية).

سوء ظن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 9

9 - رخداد صلح حديبيه ، پاسخى قاطع به بدگمانى منافقان و مشركان درباره موفقيت هاى اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك ... و يعذّب المن_فقين و ... الظانّين باللّ

چنانچه {و يعذّب. ..} عطف بر {ليغفر لك...} باشد; آيه شريفه مى تواند بيانگراين مطلب باشد كه منافقان و مشركان، به سرنوشت اسلام بدگمان بودند و مى پنداشتند كه خداوند از مؤمنان حمايت نخواهد كرد; ولى صلح پيروزمند حديبيه، نادرستى پندار آنان را اثبات كرد.

گناه سوء ظن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 5،21

5 - بعضى از گمان ها ، حتى در صورت منتهى نشدن به عمل ، گناه به شمار مى آيد . *

إنّ بعض الظنّ إثم

حصول گمان در ذهن انسان، معمولاً در اختيار وى نيست. بر اين اساس مفسران نهى از ظن را، نهى از عمل بر طبق ظن دانسته اند كه امرى اختيارى است. با اين حال احتمال مى رود كه در آيه شريفه چيزى مقدر نباشد و واقعاً بعضى از گمان هاى بد _ حتى با منتهى نشدن به عمل _ گناه به شمار آيد.

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

موانع سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 20

20 - تقواى الهى ، مستلزم پرهيز از بدگمانى و تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم ... و اتّقوا اللّه

نهى از سوء ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 1

1 - بسيارى از بدگمانى هاى مؤمنان نسبت به يكديگر ، نادرست و مورد نهى الهى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

واژه {الظنّ} مطلق گمان هاى نيك و بد را شامل مى شود; اما نهى {اجتنبوا} مى رساند كه مراد از آن بدگمانى نسبت به مؤمنان است; زيرا اين بدگمانى

ها در بيشتر مواقع نادرست مى باشد.

سواركاري از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سواركارى

آداب سواركارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 5

5 - نوازش اسب هاى نجيب و تيزرو ، پس از استفاده از آنها ، كارى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

سواركارى حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 4،7

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

سود از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سود

اهميت تشخيص سود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور توجّه دادن مردم به ضرورت شناخت سود و زيان واقعى شان بود .

قل هل ننبّئكم بالأخسرين أعم_لاً

سود تجارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 20

20 _ روزى و سود در تجارت ، به دست خداوند است . *

يبتغون فضلا من ربهم

{من} نشويه در {من ربهم} بيانگر آن است كه روزيها از جانب خداوند است.

عالم به سود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 3

3- خداوند به دليل حاكميّت بر رستاخيز و نظام كيفرى انسان ها ، تنها منبع آگاه از سود و زيان واقعى آنان است .

إنّا أعتدنا جهنّم . ..

هل ننبّئكم بالأخسرين أعم_لاً

خداوند پس از اين كه موضع قيامت و كيفر كافران را در آيات قبل يادآور شده، در مقام اِخبار از سود و زيان واقعى انسان ها برآمده است. اين نكته نشانه آن است كه در شناخت سود و زيان، تنها، گفته هاى او ملاك است; چرا كه فرجام انسان ها را، او رقم مى زند.

منشأ سود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 4،5،6،8،11،13

4 _ كسى جز خداوند قادر بر نفع و زيان رسانى نيست .

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

5 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، مالك هيچ سود و زيانى براى مردم نيستند .

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

6 _ تنها كسى شايسته پرستش است كه زمام زيان و نفع مردم به دست اوست .

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

8 _ شرك و پرستش غير خدا ، برخاسته از ناآگاهى به مالك حقيقى سود و زيان و سرچشمه قدرت در هستى

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

11 _ تنها خداوند ، شنواى درخواست ها و آگاه به سود و زيان انسانهاست .

ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً و اللّه هو السميع العليم

13 _ شنوايى و دانايى مطلق ، شرط توانايى بر سود و زيان رسانى به مردم

ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً و اللّه هو السميع العليم

به نظر مى رسد جمله {و اللّه . ..} برهانى است بر دو حقيقتى كه در فراز قبل بيان شد، يكى توان خداوند به ضرر و

نفع رسانى و ديگر، ناتوانى غير خدا بر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 3

3- نفع و ضرر آدمى ، در انحصار خداوند است .

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم

بيان اين حقيقت كه معبودها هيچ سود و زيانى به حال انسان ها ندارند، مى تواند اشاره و تعريض به اين نكته باشد كه سود و زيان تنها در دست خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 2

2 - سود و زيان آدميان ، تنها در دست خداوند است .

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 7،10

7 - قدرت گسترده و اراده مطلق خداوند ، در رساندن سود و زيان و رحمت و نعمت به انسان ها

قل أفرءيتم . .. إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ ك_شف_ت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ م

10 - تنها حقيقتى كه نفع و زيان انسان ها به دست او است ، شايسته حاجت خواهى و يارى جستن از او است .

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض ليقولنّ اللّه . .. أو أرادنى برحمة هل هنّ مم

ذكر خالقيت خدا، پيش از طرح مسأله ناتوانى معبودها از سود رسانى و يا بر طرف كردن گزند از انسان ها، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه توانايى بر انجام چنين كارى، تنها از عهده خدا برمى آيد و هر كس چنين باشد، شايسته حاجت بردن به درگاه

او است; نه معبودهاى ناتوان مشركان.

سود و زيان

{سود و زيان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 5،10،12

5 _ شراب و قمار ، داراى زيانى بزرگ و منافعى اندك

قل فيهما اثم كبير و منافع للناس

كلمه {اثم}، به قرينه مقابل آن (منافع)، مى تواند به معناى زيان باشد.

10 _ سود و زيان واقعى مردم ، از ملاك هاى تشريع احكام

فيهما اثم كبير و منافع للناس

12 _ امكان وجود نفع ، در محرّمات الهى

عن الخمر و الميسر . .. و منافع للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 20

20 _ اولويّت دفع مفسده بر جلب منفعت *

اولئك يدعون الى النار و اللّه يدعوا الى الجنّة و المغفرة

در ازدواج مؤمن با مشرك اگر چه احتمال ايمان آوردن مشرك و به دست آوردن ثواب عظيم ارشاد و هدايت كافر هست (منفعت); امّا خطر ارتداد مؤمن نيز هست (مفسده). و خداوند با نهى از ازدواج با مشرك، دفع مفسده را بر جلب منفعت اولويّت داده است.

سودجويى

آثار سودجويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 8

8 _ دنياطلبى و خودگزينى آدمى ، موجب محروميّت وى از موهبت آرامش روحى

ثمّ انزل . .. يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

سودجويى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 6

6 _ بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به انفاق در

راه خداوند و كار هاى خير

من ذا الذى يقرض اللّه . .. فيضاعفه له اضعافاً كثيرةً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 32

32 _ بهره بردارى از سرشت سودجويى انسان ، از روش هاى قرآن براى ترغيب به انجام تكاليف

قل متاع الّدنيا قليل و الاخرة خير لمن اتّقى

سودجويى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 8

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

سودجويى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 9،11

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

11 _ بينش جاهلى مسلمانان احد نسبت به خداوند ، برانگيزنده حسِّ خودگزينى و دنياطلبى در وجود ايشان

و طائفة قد اهمّتهم . .. يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

به نظر مى رسد جمله {يظنّون باللّه . .. }، به منزله علّتى باشد براى جمله {و طائفة قد اهمّتهم انفسهم}.

سودجويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 9

9 _ منافقان ، انسانهايى سودجو ، خودبين و بى انصاف

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

سوره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سوره

آثار تلاوت سوره زلزال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13

- 13 - 23

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال : لاتملّوا من قراءة إذا زلزلت الأرض زلزالها فإنه من كانت قراءته بها فى نوافله لم يصبه الله عزوجل بزلزلة أبداً و لم يمت بها و لا بصاعقة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: از خواندن سوره {إذا زلزلت الأرض زلزالها} خسته نشويد ; زيرا كسى كه آن را در نافله هاى خود بخواند، خداى عزوجل هيچ گاه او را با زلزله آسيب نمى رساند و به وسيله زلزله و صاعقه به هلاكت نمى رساند}.

آخرين سوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 6

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : أوّل ما نزل على رسول اللّه ( ص ) { بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . اقرأ باسم ربّك } و آخره { إذا جاء نصر اللّه } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اولين چيزى كه بر رسول خدا(ص) نازل گشت {بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . اقرأ باسم ربّك} بود و آخرين آن {إذا جاء نصر اللّه} بود}.

آيات سوره انعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 55 - 2

2 _ آيات با عظمت سوره انعام نمونه اى از تفصيل و تبيين خداوند

و كذلك نفصل الأيت

{ذلك} ظاهراً اشاره به آيات سوره انعام است. يعنى ما مانند اين آيات با عظمت، آيات خود را بيان مى كنيم.

آيات سوره رعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 2

2_ آيات

سوره رعد بخشى از قرآن است .

تلك ءاي_ت الكت_ب

مشاراليه {تلك} آيات سوره رعد است. بنابراين {تلك آيات ...} ; يعنى ، آياتى كه پيش روى شماست، آيات اين كتاب (قرآن) است.

آيات سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 4

4_ آيات سوره يوسف ، بخشى از قرآن مبين است .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

مشاراليه {تلك} آيات سوره يوسف است. بنابراين {تلك آيات ...} ; يعنى ، آياتى كه پيش روى شماست ، آيات آن كتاب مبين (قرآن) است.

اصطلاح سوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 7

7 _ واژه { سوره } و استعمال آن در بخشى از آيات قرآن ، اصطلاحى آشنا و شناخته شده در عصر وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 1

1 _ { سوره } عنوانى انتخاب شده از سوى خداوند و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص )

و إذا أنزلت سورة

اصطلاح سوره در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 3

3- سوره ، نامى است شناخته شده در زمان نزول قرآن و عصر رسالت پيامبراسلام ( ص )

سورة أنزلن_ها. .. فيها ءاي_ت بيّن_ت

اعطاء سوره حمد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع

مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

انتخاب عنوان سوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 1

1 _ { سوره } عنوانى انتخاب شده از سوى خداوند و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص )

و إذا أنزلت سورة

اولين سوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 6

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : أوّل ما نزل على رسول اللّه ( ص ) { بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . اقرأ باسم ربّك } و آخره { إذا جاء نصر اللّه } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اولين چيزى كه بر رسول خدا(ص) نازل گشت {بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . اقرأ باسم ربّك} بود و آخرين آن {إذا جاء نصر اللّه} بود}.

اهميت سوره كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 9

9- سوره كهف و حقايق و معارف بيان شده در آن ، گوشه اى از كلمات بى پايان خداوند است .

لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

طرح بى انتها بودن سخنان خداوند در پايان سوره اى كه در آن موضوعات عمده اى چون سرگذشت اصحاب كهف و. .. ياد شده است، گوياى برداشت

بالا است.

اهميت سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 5

5- سوره نور ، داراى اهميت و جايگاه ويژه و والا در قرآن

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها و أنزلنا فيها ءاي_ت بيّن_ت

برداشت فوق با توجه به سه نكته است: 1_ اختصاص به ذكر يافتن اين سوره از ميان ديگر سوره هاى قرآن; 2_ تنكير لفظ {سورة} كه دال بر تفخيم است; 3_ تكرار لفظ {أنزلنا} به صورت فعل متكلم مع الغير و اسناد آن به اسم جلاله {اللّه}.

بسمله در سوره توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 9

9 _ از على ( ع ) روايت شده است : { انه لم ينزل بسم اللّه الرحمن الرحيم على رأس سورة برائة لأن بسم اللّه للأمان و الرحمة و نزلت برائة لرفع الأمان بالسيف ;

{بسم اللّه الرحمن الرحيم} در اول سوره براءت نازل نشده ; زيرا بسم اللّه براى امان و رحمت است و سوره براءت براى برداشتن امان به وسيله شمشير نازل شده است}.

تعاليم سوره قصص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 5

5 - سوره { قصص } دربردارنده تنها گوشه اى از داستان موسى و فرعون

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون

به كارگيرى {من} تبعيضيه در {من نبإ} بيانگر آن است كه آنچه در سوره {قصص} مطرح شده; تنها بخشى از سرگذشت موسى(ع) و فرعون است و نه همه آن.

تعاليم سوره كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 109 - 9

9- سوره كهف و حقايق و معارف بيان شده در آن ، گوشه اى از كلمات بى پايان خداوند است .

لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

طرح بى انتها بودن سخنان خداوند در پايان سوره اى كه در آن موضوعات عمده اى چون سرگذشت اصحاب كهف و. .. ياد شده است، گوياى برداشت بالا است.

تعاليم سوره مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 2 - 2

2- سوره مريم ، بازگوكننده رحمت و الطاف خداوند به زكريا است .

ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا

{ذكر} يا خبر است و مبتداى آن اسم اشاره محذوف است; يعنى، {ه_ذا المتلوّ ذكر} كه مراد از آن، سوره مريم است. و يا اين كه مبتدا بوده و خبر آن محذوف است; يعنى، {ذكر رحمت ... فيما يتلى عليك}.

تعاليم سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 4

4- مجموع آيات سوره نور ، شامل دو بخش است : احكام واجب الاجرا و معارف شايان توجه و تذكر .

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها

{فرض} به معناى ايجاب قطعيت و الزام است (لسان العرب). از اين رو مفسران برآنند كه فرض كردن سوره، يا به اعتبار وجود احكام لازم الاجرا در اين سوره است و يا به اعتبار وجود عقايد و معارف خدشه ناپذير و شايان توجه در آن مى باشد.

تعاليم سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 15

15_ { عن جعفربن محمد

( ع ) انه قال : قال والدى . . . و ما أنزل الله سورة يوسف إلاّ أمثالاً لكى لايحسد بعضنا بعضاً كما حسد يوسف إخوته و بغوا عليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام باقر) فرمود: خدا سوره يوسف را نازل نفرمود مگر به عنوان مثلها [ى بيداركننده] تا بعضى از ما به بعضى ديگر حسد نورزيم، آن گونه كه برادران يوسف به او حسد ورزيدند و به او ستم كردند}.

تلاوت سوره فلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 9

9 - به زبان آوردن آيات سوره { فلق } ، از آداب استعاذه به خداوند

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

حقانيت تعاليم سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 7،8،10

7_ سوره هود و داستان هاى نقل شده در آن ، بيانگر حقايقى پيراسته از هر گونه باطل

و جاءك فى ه_ذه الحق

مشاراليه {ه_ذه} سوره هود و يا داستانهاى پيامبرانى است كه در آن بيان شده است. {ال} در {الحق} به اصطلاح براى استغراق صفات است. بنابراين {الحق}; يعنى ، حق كامل و بدون هيچ نقص.

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

سوره بندى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 9،10

9 - قرآن در همان عصر پيامبر ( ص ) بخشهايى به نام سوره تقسيم شده بود .

فأتوا بسورة من مثله

10 - تقسيم بندى قرآن و ناميدن هر بخش به { سوره } از ناحيه خداوند بوده است . *

فأتوا بسورة من مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 8

8_ قرآن در عصر پيامبر ( ص ) ، به بخشهايى به نام { سوره } تقسيم بندى شده بود .

فأتوا بعشر سور مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 106 - 1

1- تنظيم ، تفصيل و بخش بخش شدن قرآن ، از جانب خداوند بود نه در اختيار پيامبر ( ص )

قرءانًا فرقن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 8

8 _ قرآن ، كتابى است كه به تدريج و جدا جدا ( آيه آيه و سوره سوره ) بر پيامبراسلام ( ص ) فرود آمد .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

از ديدگاه برخى از مفسران چون زمخشرى، قرآن به اين دليل به فرقان (جدا كننده) نام گذارى شده است كه آيات و سوره هاى آن جدا جدا و با فاصله و به تدريج گرديده بود. ; مثلا در آيه 106 {سوره اسراء} آمده است: {و قرآناً فرقناه لتقرأه على الناس على مكث و نزّلناه تنزيلاً}.

سوره در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 64 - 7

7 _ واژه { سوره } و استعمال آن در بخشى از آيات قرآن ، اصطلاحى آشنا و شناخته شده در عصر وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 1

1 _ { سوره } عنوانى انتخاب شده از سوى خداوند و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص )

و إذا أنزلت سورة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 3

3_ { سوره } عنوانى آشنا ، براى مؤمنان عصر نزول

لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة

از اين كه مؤمنان درخواست نزول {سوره}اى را داشتند; معلوم مى شود كه آنان بااين عنوان آشنا بوده اند و عنوان {سوره} در عصرهاى پس از نزول جعل نشده است.

سوره هاى قرآن در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 7

7 _ واژه { سوره } و استعمال آن در بخشى از آيات قرآن ، اصطلاحى آشنا و شناخته شده در عصر وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة

سوره هاى متشابه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 5

5- برخى از سوره هاى قرآن ، روشن و توجيه ناپذير ( محكم ) و برخى ديگر متشابه

فإذا أنزلت سورة محكمة

از احترازى بودن قيد {محكمة}، مطلب بالا استفاده مى شود.

سوره هاى محكم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 -

4،5

4- سوره هاى دربردارنده فرمان جهاد ، سوره هايى محكم ، قاطع و خالى از تشابه

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذكر فيها القتال} تفسيركننده {محكمة} باشد; يعنى، سوره از آن جهت {محكم} ناميده مى شود كه در آن، حكم قاطع و روشن جهاد آمده باشد.

5- برخى از سوره هاى قرآن ، روشن و توجيه ناپذير ( محكم ) و برخى ديگر متشابه

فإذا أنزلت سورة محكمة

از احترازى بودن قيد {محكمة}، مطلب بالا استفاده مى شود.

عظمت آيات سوره حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 3

3- آيه هاى سوره حجر ، داراى ارزش ، قداست و عظمت

تلك ءاي_ت الكت_ب

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {تلك} همين سوره حجر باشد و چون {تلك} براى اشاره به دور است، مى تواند بيانگر عظمت و مرتبه والاى اين سوره باشد.

عظمت آيات سوره لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 2 - 3

3 - آيه هاى سوره لقمان ، آيه هايى با عظمت و پر شأن و منزلت است .

تلك ءاي_ت الكت_ب الحكيم

مراد از {آيات} در اين آيه، مى تواند آيه هاى سوره لقمان باشد.

عظمت آيات سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 5

5_ آيات سوره يوسف ، آياتى است ارجمند و رفيع .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور و استعمال آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

عظمت

سوره رعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 3

3_ آيات سوره رعد آياتى ارجمند و رفيع است .

تلك ءاي_ت الكت_ب

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور. به كارگيرى آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

فضيلت سوره حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1،2،6

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

2- سوره حمد ، داراى جايگاه ويژه و ارزشى والا در ميان مجموعه سوره هاى قرآن

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى و القرءان العظيم

برداشت فوق از اختصاص به ذكر يافتن سوره حمد پيش از بيان قرآن به عنوان {كتاب عظيم} استفاده مى شود.

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد

است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

فلسفه نزول سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 8

8- بيدارگرى و غفلت زدايى ، فلسفه نزول آيات سوره نور

سورة أنزلن_ها . .. فيها ءاي_ت بيّن_ت لعلّكم تذكّرون

{تذكر} (مصدر فعل {تذكّرون}) به معناى به ياد آوردن اندوخته هاى ذهنى و معلوماتى است كه از خاطر رفته و به فراموشى سپرده شده است (برگرفته از لسان العرب). لازمه اين معنا، بيدارى و هوشيارى است.

فلسفه نزول سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 15

15_ { عن جعفربن محمد ( ع ) انه قال : قال والدى . . . و ما أنزل الله سورة يوسف إلاّ أمثالاً لكى لايحسد بعضنا بعضاً كما حسد يوسف إخوته و بغوا عليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام باقر) فرمود: خدا سوره يوسف را نازل نفرمود مگر به عنوان مثلها [ى بيداركننده] تا بعضى از ما به بعضى ديگر حسد نورزيم، آن گونه كه برادران يوسف به او حسد ورزيدند و به او ستم كردند}.

قصص انبيا در سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 10

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و

موعظة و ذكرى

محمد(ص) و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 8

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

محمد(ص) هنگام نزول سوره بلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، هنگام نازل شدن سوره { بلد } ، در شهر مكه سكونت داشت .

و أنت حلّ به_ذا البلد

اين احتمال وجود دارد كه {حِلّ} به معناى اقامت كننده باشد، آن گونه كه در البحرالمحيط آمده است. بر اين مبنا اين كلمه يا مرادف {حالٌّ} و يا مصدر و به معناى {حلول} است و توصيف پيامبر(ص) به آن، براى مبالغه در استقرار آن حضرت در مكه خواهد بود.

منشأ نامگذارى اصطلاح سوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 2

2- سوره ، نامى است از سوى خداوند براى دسته اى از آيات به هم پيوسته .

سورة أنزلن_ها . .. فيها ءاي_ت بيّن_ت

مواعظ سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 10،11

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند

.

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

مؤمنان و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 11

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

نامهاى سوره حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 6

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم

است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

نزول دفعى سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 1

1- سوره نور ، به صورت دفعى و يكباره نازل گشت .

سورة أنزلن_ها

{سورة} خبر براى مبتداى محذوف (ه_ذه) است و مشاراليه {ه_ذه} مجموعه آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل شد. بنابراين لازمه اين امر، آن است كه اين مجموعه، يكباره و به هم پيوسته نازل شده باشد. گفتنى است اشاره شدن اين مجموعه با واژه {ه_ذه} _ كه براى اشاره به نزديك است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

نزول سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 9،10

9_ پيامبر ( ص ) ، پيش از نزول قرآن و سوره يوسف ، از داستان حضرت يوسف اطلاعى نداشت .

نقصّ . .. بما أوحينا ... و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

10_ مردم عصر بعثت ، ناآگاه به سرگذشت يوسف ( ع ) پيش از نزول قرآن

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

{إن} در جمله فوق مخففه است و مراد از {الغافلين} مردم عصر بعثت مى باشد. بنابراين مفاد جمله {إن كنت ...} چنين مى شود: تو نيز اى پيامبر! پيش از نزول قرآن همانند ساير مردم ، از داستان يوسف بى خبر بودى.

ويژگيهاى سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 1،4

1- سوره نور ، به صورت دفعى و يكباره نازل گشت .

سورة أنزلن_ها

{سورة} خبر براى مبتداى

محذوف (ه_ذه) است و مشاراليه {ه_ذه} مجموعه آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل شد. بنابراين لازمه اين امر، آن است كه اين مجموعه، يكباره و به هم پيوسته نازل شده باشد. گفتنى است اشاره شدن اين مجموعه با واژه {ه_ذه} _ كه براى اشاره به نزديك است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

4- مجموع آيات سوره نور ، شامل دو بخش است : احكام واجب الاجرا و معارف شايان توجه و تذكر .

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها

{فرض} به معناى ايجاب قطعيت و الزام است (لسان العرب). از اين رو مفسران برآنند كه فرض كردن سوره، يا به اعتبار وجود احكام لازم الاجرا در اين سوره است و يا به اعتبار وجود عقايد و معارف خدشه ناپذير و شايان توجه در آن مى باشد.

ويژگيهاى سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 5

5_ آيات سوره يوسف ، آياتى است ارجمند و رفيع .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور و استعمال آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

سوره انعام

آيات سوره انعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 55 - 2

2 _ آيات با عظمت سوره انعام نمونه اى از تفصيل و تبيين خداوند

و كذلك نفصل الأيت

{ذلك} ظاهراً اشاره به آيات سوره انعام است. يعنى ما مانند اين آيات با عظمت، آيات خود را بيان مى كنيم.

سوره توبه

بسمله در سوره توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 9

9

_ از على ( ع ) روايت شده است : { انه لم ينزل بسم اللّه الرحمن الرحيم على رأس سورة برائة لأن بسم اللّه للأمان و الرحمة و نزلت برائة لرفع الأمان بالسيف ;

{بسم اللّه الرحمن الرحيم} در اول سوره براءت نازل نشده ; زيرا بسم اللّه براى امان و رحمت است و سوره براءت براى برداشتن امان به وسيله شمشير نازل شده است}.

سوره حجر

عظمت آيات سوره حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 3

3- آيه هاى سوره حجر ، داراى ارزش ، قداست و عظمت

تلك ءاي_ت الكت_ب

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {تلك} همين سوره حجر باشد و چون {تلك} براى اشاره به دور است، مى تواند بيانگر عظمت و مرتبه والاى اين سوره باشد.

سوره حمد

اعطاء سوره حمد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

فضيلت سوره حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1،2،6

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران

بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

2- سوره حمد ، داراى جايگاه ويژه و ارزشى والا در ميان مجموعه سوره هاى قرآن

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى و القرءان العظيم

برداشت فوق از اختصاص به ذكر يافتن سوره حمد پيش از بيان قرآن به عنوان {كتاب عظيم} استفاده مى شود.

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

نامهاى سوره حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 6

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن

الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

سوره رعد

آيات سوره رعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 2

2_ آيات سوره رعد بخشى از قرآن است .

تلك ءاي_ت الكت_ب

مشاراليه {تلك} آيات سوره رعد است. بنابراين {تلك آيات ...} ; يعنى ، آياتى كه پيش روى شماست، آيات اين كتاب (قرآن) است.

عظمت سوره رعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 3

3_ آيات سوره رعد آياتى ارجمند و رفيع است .

تلك ءاي_ت الكت_ب

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور. به كارگيرى آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

سوره زلزال

آثار تلاوت سوره زلزال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 23

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال : لاتملّوا من قراءة إذا زلزلت الأرض زلزالها فإنه من كانت قراءته بها فى نوافله لم يصبه الله عزوجل بزلزلة أبداً و لم يمت بها و لا بصاعقة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: از خواندن سوره {إذا زلزلت الأرض زلزالها} خسته نشويد ; زيرا كسى كه آن

را در نافله هاى خود بخواند، خداى عزوجل هيچ گاه او را با زلزله آسيب نمى رساند و به وسيله زلزله و صاعقه به هلاكت نمى رساند}.

سوره فلق

تلاوت سوره فلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 9

9 - به زبان آوردن آيات سوره { فلق } ، از آداب استعاذه به خداوند

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

سوره قصص

تعاليم سوره قصص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 5

5 - سوره { قصص } دربردارنده تنها گوشه اى از داستان موسى و فرعون

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون

به كارگيرى {من} تبعيضيه در {من نبإ} بيانگر آن است كه آنچه در سوره {قصص} مطرح شده; تنها بخشى از سرگذشت موسى(ع) و فرعون است و نه همه آن.

سوره كهف

اهميت سوره كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 9

9- سوره كهف و حقايق و معارف بيان شده در آن ، گوشه اى از كلمات بى پايان خداوند است .

لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

طرح بى انتها بودن سخنان خداوند در پايان سوره اى كه در آن موضوعات عمده اى چون سرگذشت اصحاب كهف و. .. ياد شده است، گوياى برداشت بالا است.

تعاليم سوره كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 9

9- سوره كهف و حقايق و معارف بيان شده در آن ،

گوشه اى از كلمات بى پايان خداوند است .

لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

طرح بى انتها بودن سخنان خداوند در پايان سوره اى كه در آن موضوعات عمده اى چون سرگذشت اصحاب كهف و. .. ياد شده است، گوياى برداشت بالا است.

سوره لقمان

عظمت آيات سوره لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 2 - 3

3 - آيه هاى سوره لقمان ، آيه هايى با عظمت و پر شأن و منزلت است .

تلك ءاي_ت الكت_ب الحكيم

مراد از {آيات} در اين آيه، مى تواند آيه هاى سوره لقمان باشد.

سوره مريم

تعاليم سوره مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 2 - 2

2- سوره مريم ، بازگوكننده رحمت و الطاف خداوند به زكريا است .

ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا

{ذكر} يا خبر است و مبتداى آن اسم اشاره محذوف است; يعنى، {ه_ذا المتلوّ ذكر} كه مراد از آن، سوره مريم است. و يا اين كه مبتدا بوده و خبر آن محذوف است; يعنى، {ذكر رحمت ... فيما يتلى عليك}.

سوره نور

اهميت سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 5

5- سوره نور ، داراى اهميت و جايگاه ويژه و والا در قرآن

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها و أنزلنا فيها ءاي_ت بيّن_ت

برداشت فوق با توجه به سه نكته است: 1_ اختصاص به ذكر يافتن اين سوره از ميان ديگر سوره هاى قرآن; 2_ تنكير لفظ {سورة} كه دال بر تفخيم است; 3_ تكرار لفظ {أنزلنا} به صورت

فعل متكلم مع الغير و اسناد آن به اسم جلاله {اللّه}.

تعاليم سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 4

4- مجموع آيات سوره نور ، شامل دو بخش است : احكام واجب الاجرا و معارف شايان توجه و تذكر .

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها

{فرض} به معناى ايجاب قطعيت و الزام است (لسان العرب). از اين رو مفسران برآنند كه فرض كردن سوره، يا به اعتبار وجود احكام لازم الاجرا در اين سوره است و يا به اعتبار وجود عقايد و معارف خدشه ناپذير و شايان توجه در آن مى باشد.

فلسفه نزول سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 8

8- بيدارگرى و غفلت زدايى ، فلسفه نزول آيات سوره نور

سورة أنزلن_ها . .. فيها ءاي_ت بيّن_ت لعلّكم تذكّرون

{تذكر} (مصدر فعل {تذكّرون}) به معناى به ياد آوردن اندوخته هاى ذهنى و معلوماتى است كه از خاطر رفته و به فراموشى سپرده شده است (برگرفته از لسان العرب). لازمه اين معنا، بيدارى و هوشيارى است.

نزول دفعى سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 1

1- سوره نور ، به صورت دفعى و يكباره نازل گشت .

سورة أنزلن_ها

{سورة} خبر براى مبتداى محذوف (ه_ذه) است و مشاراليه {ه_ذه} مجموعه آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل شد. بنابراين لازمه اين امر، آن است كه اين مجموعه، يكباره و به هم پيوسته نازل شده باشد. گفتنى است اشاره شدن اين مجموعه با واژه {ه_ذه} _ كه براى اشاره به

نزديك است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

ويژگيهاى سوره نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 1 - 1،4

1- سوره نور ، به صورت دفعى و يكباره نازل گشت .

سورة أنزلن_ها

{سورة} خبر براى مبتداى محذوف (ه_ذه) است و مشاراليه {ه_ذه} مجموعه آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل شد. بنابراين لازمه اين امر، آن است كه اين مجموعه، يكباره و به هم پيوسته نازل شده باشد. گفتنى است اشاره شدن اين مجموعه با واژه {ه_ذه} _ كه براى اشاره به نزديك است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

4- مجموع آيات سوره نور ، شامل دو بخش است : احكام واجب الاجرا و معارف شايان توجه و تذكر .

سورة أنزلن_ها و فرضن_ها

{فرض} به معناى ايجاب قطعيت و الزام است (لسان العرب). از اين رو مفسران برآنند كه فرض كردن سوره، يا به اعتبار وجود احكام لازم الاجرا در اين سوره است و يا به اعتبار وجود عقايد و معارف خدشه ناپذير و شايان توجه در آن مى باشد.

سوره هود

حقانيت تعاليم سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 7،8،10

7_ سوره هود و داستان هاى نقل شده در آن ، بيانگر حقايقى پيراسته از هر گونه باطل

و جاءك فى ه_ذه الحق

مشاراليه {ه_ذه} سوره هود و يا داستانهاى پيامبرانى است كه در آن بيان شده است. {ال} در {الحق} به اصطلاح براى استغراق صفات است. بنابراين {الحق}; يعنى ، حق كامل و بدون هيچ نقص.

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب

بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

قصص انبيا در سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 10

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

محمد(ص) و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 8

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

مواعظ سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 10،11

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى

برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

مؤمنان و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 11

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

سوره يوسف

آيات سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 4

4_ آيات سوره يوسف ، بخشى از قرآن مبين است .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

مشاراليه {تلك} آيات سوره يوسف است. بنابراين {تلك آيات ...} ; يعنى ، آياتى كه پيش روى شماست ، آيات آن كتاب مبين (قرآن) است.

تعاليم سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 15

15_ { عن جعفربن محمد ( ع ) انه قال : قال والدى . . . و ما أنزل الله سورة يوسف إلاّ أمثالاً لكى لايحسد بعضنا بعضاً كما حسد يوسف إخوته و بغوا عليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام باقر) فرمود: خدا سوره يوسف را نازل نفرمود مگر به عنوان مثلها [ى بيداركننده] تا بعضى از ما به بعضى ديگر حسد نورزيم، آن گونه كه برادران يوسف به او حسد ورزيدند و به

او ستم كردند}.

عظمت آيات سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 5

5_ آيات سوره يوسف ، آياتى است ارجمند و رفيع .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور و استعمال آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

فلسفه نزول سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 15

15_ { عن جعفربن محمد ( ع ) انه قال : قال والدى . . . و ما أنزل الله سورة يوسف إلاّ أمثالاً لكى لايحسد بعضنا بعضاً كما حسد يوسف إخوته و بغوا عليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام باقر) فرمود: خدا سوره يوسف را نازل نفرمود مگر به عنوان مثلها [ى بيداركننده] تا بعضى از ما به بعضى ديگر حسد نورزيم، آن گونه كه برادران يوسف به او حسد ورزيدند و به او ستم كردند}.

نزول سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 9،10

9_ پيامبر ( ص ) ، پيش از نزول قرآن و سوره يوسف ، از داستان حضرت يوسف اطلاعى نداشت .

نقصّ . .. بما أوحينا ... و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

10_ مردم عصر بعثت ، ناآگاه به سرگذشت يوسف ( ع ) پيش از نزول قرآن

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

{إن} در جمله فوق مخففه است و مراد از {الغافلين} مردم عصر بعثت مى باشد. بنابراين مفاد جمله {إن كنت ...} چنين مى

شود: تو نيز اى پيامبر! پيش از نزول قرآن همانند ساير مردم ، از داستان يوسف بى خبر بودى.

ويژگيهاى سوره يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 5

5_ آيات سوره يوسف ، آياتى است ارجمند و رفيع .

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

{تلك} لفظى است براى اشاره به دور و استعمال آن براى مشاراليه نزديك ، حاكى از عظمت آن در نزد متكلم است.

سوزاندن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سوزاندن

پيشنهاد سوزاندن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 1

1 - توصيه دسته جمعى مشركان به يكديگر ، مبنى بر ساختن بنايى براى سوزاندن ابراهيم ( ع )

قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم

توبه از سوزاندن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 17

17 - اصحاب اخدود ، چنانچه از گناه سوزاندن مؤمنان توبه مى كردند ، از عذاب جهنم رهايى مى يافتند .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

توطئه سوزاندن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 2

2 - سوزاندن ابراهيم ( ع ) با انبوهى از آتش پرشعله ، مكر و توطئه مشركان در راستاى نابودى آن حضرت

فألقوه فى الجحيم . فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

تهديد به سوزاندن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 1

1 - تنها واكنش قوم ابراهيم در برابر دعوت آن حضرت به توحيد عبادى ، تصميم به قتل و يا سوزاندن وى بود

!

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. اعبدوه ... فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو

سوزاندن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 68 - 1،2،6

1- ابراهيم ( ع ) ، از سوى بت پرستان محكوم به سوزانده شدن در آتش شد .

قالوا حرّقوه

2- آتشى كه ابراهيم ( ع ) در آن افكنده شد ، آتشى انبوه و شديد بود .

قالوا حرّقوه

{تحريق} (مصدر {حرّقوه}) و مبالغه در {حرق} (سوزاندن) است; يعنى، سوزاندن بسيار و شديد.

6- سوزاندن كامل ابراهيم ( ع ) ، تنها راه دفاع از عقيده بت پرستان و معبود هاى ادعايى در ديد قوم او بود .

قالوا حرّقوه و انصروا ءالهتكم إن كنتم ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 3

3- حضرت ابراهيم ( ع ) ، علاوه بر افكنده شدن در آتش ، با نيرنگ و توطئه ديگرى از سوى بت پرستان روبه رو گشت .

و أردوا به كيدًا فجعلن_هم الأخسرين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {كيداً} نيرنگ جديد و غير از افكندن در آتش باشد; زيرا در معناى {كيد} محرمانه بودن نهفته است، در حالى كه افكندن در آتش كارى علنى بود نه مخفى; به علاوه تعبير {أرادوا}; يعنى، اراده كردند و خواستند (نه عملى كردن) شاهد اين مدعا است. گفتنى است تنوين {كيداً} براى تفخيم و تعظيم باشد كه در اين صورت بيانگر بزرگى نيرنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 1،6،8،9

1 - تنها واكنش

قوم ابراهيم در برابر دعوت آن حضرت به توحيد عبادى ، تصميم به قتل و يا سوزاندن وى بود !

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. اعبدوه ... فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو

6 - در بين قوم ابراهيم ، براى برخورد با ابراهيم ( ع ) دو ديد ( كشتن و سوزاندن ) وجود داشت .

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه

{أو} در {أو حرّقوه} مى تواند براى تنويع و مى تواند براى اباحه باشد. بنابر احتمال نخست، مى توان استفاده كرد كه قوم ابراهيم، براى از بين بردن او، دو ديدگاه داشته اند: عده اى، حكم به اعدام و گروهى، دستور به سوزاندن او مى دادند.

8 - قوم ابراهيم ، سرانجام تصميم گرفتند كه ابراهيم ( ع ) را در آتش بسوزانند .

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنج_يه اللّه من النار

9 - قوم ابراهيم ، براى عملى ساختن تصميم خود ، ابراهيم را در آتش پرتاب كردند .

فما كان جواب قومه . .. أو حرّقوه فأنج_يه اللّه

{فاء} در {فأنجاه} براى فصاحت است و دلالت بر حذف جمله اى مى كند و آن مى تواند چنين باشد: {ثم جعلوه فى النار}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 5

5 - پيام توحيدى حضرت ابراهيم ( ع ) پيش و پس از انداخته شدن در آتش ، تفاوتى نداشت .

إنّما تعبدون من دون اللّه أوث_نًا . .. إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه ... و قال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- عنكبوت - 29 - 26 - 3

3 - حضرت ابراهيم ( ع ) از سرزمين خويش ، پس از واقعه دعوت به توحيد و انداخته شدن در آتش و نجات اش از آن ، هجرت كرد .

و إبرهيم إذ قال . .. اعبدوا اللّه ... فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا ... أو حرّ

به قرينه سياق، مرجع ضمير فاعلى {قال} حضرت ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 2

2 - تصميم دسته جمعى مشركان بر سوزاندن ابراهيم ( ع ) در آتشى پرحرارت و پرشعله

فألقوه فى الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحمه}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 3

3 - نجات ابراهيم ( ع ) ، از ميان تلى از آتش پرشعله مشركان

فألقوه فى الجحيم . .. فجعلن_هم الأسفلين

سوزاندن با آتش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 4

4 - لازم است كه روزى را كه در آن ، كافران با آتش جهنم ، به سختى عذاب و سوزانده مى شوند ، به خاطر داشت .

يوم تقلّب وجوههم فى النار

برداشت بنابراين احتمال است كه نصب {يوم} به جهت مفعولٌ به بودن اش باشد. كه بايد فعل {اُذكر} در تقدير باشد.

سوزاندن پشت ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 3

3 _ پيشانى ، پهلو و پشت كنزاندوزان را در دوزخ با طلا ها و نقره

هاى گداخته ، داغ خواهند كرد .

فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم

سوزاندن پهلوى ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 3

3 _ پيشانى ، پهلو و پشت كنزاندوزان را در دوزخ با طلا ها و نقره هاى گداخته ، داغ خواهند كرد .

فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم

سوزاندن پيشانى ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 3

3 _ پيشانى ، پهلو و پشت كنزاندوزان را در دوزخ با طلا ها و نقره هاى گداخته ، داغ خواهند كرد .

فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم

سوزاندن در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 4

4 - كشتن و آتش زدن ، از شيوه هاى قوم ابراهيم ، براى رويارويى با دعوت توحيدى او بود .

إبرهيم إذ قال . .. ذلكم خير لكم ... فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حر

سوزاندن زنان مؤمن در دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 7

7 - اصحاب اخدود ، حتى زنان مؤمن را نيز در آتش سوزاندند .

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

سوزاندن صورت بدكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 4

4 - سوختن چهره بدكاران به وسيله آتش دوزخ ، جزاى روى گردانى آنان از آيات الهى

فكبّت

وجوههم فى النّار هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

از تعبير {هل تجزون. ..} تناسب كيفر با گناه استفاده مى شود و اين تناسب، در مورد آنان كه با صورت در آتش افكنده مى شوند، مى تواند بدان جهت باشد كه آنان روى از حق برمى تافتند (ولوا مدبرين).

سوزاندن كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 7

7 - گرفتار ساختن كافران به عذاب جهنم و عذاب هاى سوزان تر از آن ، جلوه سخت گرفتن خداوند و هجوم ضربتى او است .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق . .. إنّ بطش ربّك لشديد

حرف {إنّ}، براى بيان علت است و دليل دچار كردن كافران به عذاب را بيان مى كند.

سوزاندن گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11،12

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان

سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

سوزاندن مجرم در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 7

7 - قتل يا سوزاندن مخالفان و يا مجرمان ، از مجازات هاى دوران حضرت ابراهيم ( ع )

فما كان جواب قومه إلاّ

أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه

سوزاندن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 2،3

2 - اصرار و مداومت اصحاب اخدود ، بر مقابله با مؤمنان و آزار دادن و سوزاندن آنان

يفعلون

فعل مضارع، هرگاه درباره كارهاى گذشته به كار رود، استمرار را مى رساند.

3 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان مردم ، جرمى سنگين و موجب كيفر سوزاندن بود .

ما يفعلون بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

سوگند از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سوگند}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 22،24

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

24 _ سه قسم صادق پى در پى و يك قسم دروغ ، از مصاديق جدال در حج است .

و لا جدال فى الحجّ

امام باقر (ع) يا امام صادق (ع): اذا حلف ثلاث ايمان متتابعات صادقاً فقد جادل . .. و اذا

حلف بيمين واحدة كاذباً فقد جادل

_______________________________

كافى، ج 4، ص 338، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 95، ج 258.

آثار حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 10

10- شكستن سوگند و پيمان ، داراى بازتاب هاى ناگوار دنيوى و عذاب بزرگ اخروى

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {تذوقوا. ..} اشاره به ناگواريهاى دنيوى و {عذاب عظيم} اشاره به عذاب اخروى باشد.

آثار سوءاستفاده از سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 4،5

4- سوء استفاده از سوگند و ارزش هاى دينى ، از عوامل سست شدن عقيده و ايمان ديگران است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {قدم} ايمان و عقيده مردمى باشد كه به دين گرايش يافته اند و با ديدن سوء استفاده برخى از دين، قدمهايشان سست گردد و از ايمان روى گردان شوند.

5- فريب دادن ديگران با سوگند ، زمينه بى اعتبار شدن آنها در روابط اجتماعى است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه سست شدن قدمها، كنايه از بى اعتبار شدن اصل سوگند در نظر مردم باشد.

آثار سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 11

11 _ سوگند به خدا ، امرى خطير و مسؤوليت آفرين .

اقسموا باللّه جهد ايمنهم

جمله {اقسموا باللّه .

..} مى رساند كه بخشى از ملامت مؤمنان نسبت به عهدشكنى بيماردلان بدان جهت بوده است كه آنان على رغم سوگند به خدا بر پيمان خويش با مؤمنان وفادار نماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 9

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 7

7 _ سوگند، امرى اطمينان بخش و زداينده شك و ترديد براى آدم و حوا

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 11

11- سوگند و پيمان انسان با ديگران ، زمينه آزمايش الهى براى وى

تتّخذون أيم_نكم . .. إنما يبلوكم الله به

آثار سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 10

10 - سوگند مؤكد به خدا ، نشانگر ايمان نيست ; بلكه فرمان برى نيكو از خدا و رسول او ، علامت ايمان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم . .. قل لاتقسموا

طاعة معروفة

آثار سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 25

25 _ كسى كه با سوگند دروغ مال مسلمانى را به چنگ آورد ، مورد غضب الهى است .

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه . .. لهم عذاب اليم

رسول اللّه (ص): من حلف يميناً يقتطع بها مال اخيه، لقى اللّه عز و جل و هو عليه غضبان فانزل اللّه تصديق ذلك فى كتابه {ان الذين يشترون . .. }.

_______________________________

امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 368، جزء 12 ; نورالثقلين، ج 1، ص 355، ح 193.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 11

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 10

10 _ حفظ آبرو در برابر مردم ، با سوگند دروغ و بى توجهى به رضايت خدا و رسولش ، موجب رسوايى و ذلت انسان در آخرت است .

يحلفون باللّه لكم . .. فان له نار جهنم ... ذلك الخزى العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 3

3 - مردانى كه با سوگند دروغين ، همسرانشان را متهم به زنا كنند ، مستحق لعنت خدايند .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63

- 2 - 4

4 - انحرافات منافقان ، نتيجه سوگند هاى دروغ آنان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مطلب ياد شده از تفريع {فصدّوا. ..} بر {اتّخذوا...} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 3

3 - تكذيب عمدى دين و رذايل اخلاقى ( همچون سوگند دروغ ، پستى ، عيب جويى ، سخن چينى ، مانع خير شدن ، گناه پيشگى ، درشت خويى و بى تبارى ) ، از زمينه هاى ابتلا به عذاب خفّت بار الهى

فلاتطع المكذّبين . .. كلّ حلاّف مهين ... عتلّ بعد ذلك زنيم ... سنسمه على الخرطوم

اجتناب از سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 12

12 _ نماز داراى نقشى بسزا در پاكسازى روحيات آدمى براى پرهيز از سوگند هاى دروغ و خيانت در شهادت

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

اجتناب از سوگند لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 25

25 _ رزق هاى خدادادى ، جواز بهره جويى از آنها و گذشت از سوگند هاى لغو ، نعمتى الهى و بايسته سپاسگزارى

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

با توجه به آيات قبل مى توان گفت از مصاديق مورد توجه از جمله {كذلك يبين اللّه لكم ءايته} مسايلى است كه در آن آيات بيان شد از جمله خدادادى بودن روزيها و . .. .

احكام سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 224 - 1،4،12

1 _ حرمت دستاويز قراردادن نام خداوند در سوگند حتى در سوگند هاى صادقانه و كار هاى خير

و لا تجعلوا اللّه عُرضةً لايمانكم

با توجه به ظهور نهى و با توجّه به معناى لغوى {عُرضة}، نتيجه اين مى شود كه نبايد خدا را در معرض سوگند قرار داد و در هر موقعيّتى از نام خدا براى سوگند استفاده كرد.

4 _ سوگند بر ترك كار هاى خير ، تعهّدآور نيست .

و لا تجعلوا الله عُرضة لايمانكم

12 _ يكى از مصاديق حرمت سوگند خوردن به خدا بر ترك كار هاى خير سوگند بر سخن نگفتن با برادر و با مادر است .

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم

امام باقر (ع) درباره آيه {و لا تجعلوا اللّه عرضة لايمانكم} فرمود: يعنى الرجل يحلف ان لا يكلّم اخاه و ما اشبه ذلك او لا يكلّم امّه

_______________________________

تفسير عياشى، ص 112، ج 339 ; نور الثقلين، ج 1، ص 218، ح 836.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 2،4

2 _ سوگند هاى لغو و بيهوده ، تعهّدآور نيست .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم

4 _ ضرورت تعهّد و وفادارى نسبت به سوگندهايى كه برخاسته از اراده و قصد قلبى است .

و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 1،2،3،8،9

1 _ مرد مى تواند تا مدّت چهار ماه بر سوگند به ترك آميزش با همسر خويش ( ايلاء ) باقى بماند .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

{يؤلون} از {ايلاء} و در لغت

به معناى سوگند است. اما در اصطلاح، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش به مدّت بيش از چهار ماه است. مراد آيه نيز معناى اصطلاحى آن است.

2 _ جواز سوگند بر ترك آميزش جنسى با همسران ( ايلاء ) و انعقاد آن

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

3 _ شرط تحقق ايلاء و احكام خاص آن ، سوگند بر ترك آميزش جنسى در بيش از چهار ماه است .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از اينكه خداوند مى فرمايد كه ايلاءكننده مى تواند چهار ماه منتظر بماند; معلوم مى شود كه ايلاء و احكام خاص آن در صورتى است كه سوگند بر ترك آميزش، يا براى هميشه باشد و يا براى مدتى بيش از چهار ماه.

8 _ جواز شكستن سوگند در ايلاء ، قبل از گذشتن چهار ماه

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از لام {للذين} كه براى جواز است، هم جواز ترك وطى تا چهار ماه و هم جواز آميزش پيش از تمام شدن چهار ماه، استفاده مى شود.

9 _ كسانى كه با شكستن سوگند بر ترك آميزش جنسى به زندگى زناشويى بازگردند ، مشمول رحمت و غفران الهى هستند .

للذين يؤلون . .. فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 15

15 _ جواز سوگند به خداوند

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

مفهوم {تسآءلون به} (تو را به خدا قسم چنين كن)، نوعى از قسم و مورد تأييد قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 4،7،8،9،23،28،29

4 _

لزوم وفاى به سوگند هاى برخاسته از قصد و نيت

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن

7 _ تغذيه ده مسكين و يا تهيه پوشاك براى آنان و يا آزاد كردن يك برده كفاره شكستن سوگند

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة

8 _ شكننده قسم ، مخيّر در برگزيدن هر يك از انواع سه گانه كفاره قسم ( تغذيه مساكين ، تهيه پوشاك براى آنان و آزاد كردن برده )

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. او كسوتهم او تحرير رقبة

تفريع جمله {فمن لم يجد} بر جملات پيشين تصريح به اين دارد كه مكلف در انتخاب هر يك از موارد سه گانه مخيّر است چنانچه فرموده بود {او صيام ثلثة ايام} احتمال لزوم مراعات ترتيب بين آن موارد وجود داشت.

9 _ نوع متعارف غذاى خانوادگى كفاره دهنده ، كمترين حد براى نوع غذا در كفاره قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

برداشت فوق را فرمايش امام باقر(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از {اوسط ما تطعمون} در آيه فوق فرمود: ما تقوتون به عيالكم من اوسط ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; تفسير برهان، ج 1، ص 495، ح 4.

23 _ احكام سوگند و كفارات آن از نعمت هاى الهى و مستلزم سپاسگزارى در برابر آن

ذلك كفّرة ايمنكم . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(ص) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى،

خطاب به اصحابش فرمود: {فما بال اقوام يحرمون على انفسهم الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى {لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...}.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

29 _ اطعام ده مسكين ، هر نفر به مقدار يك مُدّ ( ده سير ) ، كفاره شكستن قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

امام صادق(ع) در توضيح {اوسط ما تطعمون} در آيه فوق فرمود: هو كما يكون انه يكون فى البيت من يأكل اكثر من المد و منهم من يأكل اقل من المد فبين ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 453، ح 7; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 333.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 11،13

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ { سوگند به خدا } براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 7،8،9،11،12

7_ هنگام سوگند ياد$ كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا

شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

9_ استطاعت شرط لزوم وفا به عهد ، قسم و تكاليف الهى است .

إلاّ أن يحاط بكم

11_ مشروعيت سوگند به خدا و پيمان بستن با او در اديان گذشته و لزوم پايبندى به آنها

حتى تؤتون موثقًا

12_ لزوم پايبندى به عهد و قسم و عمل به مقتضاى آن

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 2

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 4

4_ سوگند به نام خداوند ، امرى مجاز و مشروع است .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 5

5- سوگند به جان افراد عزيز و ارزشمند براى اثبات حق و حقيقت ، امرى مشروع و جايز

لعمرك إنهم . .. يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 2

2- سوگند براى اثبات و احقاق حق ، امرى جايز و مشروع

فوربّك لنسئلنّهم

از سوگند خداوند

بر اثبات قيامت، مى توان جواز و مشروعيت اصل سوگند را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 3،4،5

3- شكستن سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

4- سوگند خوردن به خداوند ، جايز است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

5- توجه داشتن و جدّى بودن در سوگند ، شرط تحقق و تنجز آن

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3

3- ممنوعيت استفاده از سوگند به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس { اللّه } ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى {لايأتل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 53 - 8

8 - سوگند به دروغ ، ممنوع است .

قل لاتقسموا

ترديدى نيست كه سوگند منافقان، سوگندى دروغين بود. بنابراين نهى خداوند از چنين سوگندى، دليل بر ممنوعيت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 3

3 - سوگند بر اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، امرى مجاز

و القرءان الحكيم . إنك لمن المرسلين

برداشت ياد شده، از سوگند خداوند بر اثبات و تأكيد راستى رسالت پيامبراسلام(ص) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(ص) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 5

5 - مشروعيت و پسنديده بودن سوگند ، براى اثبات حق

قال فالحقّ و الحقّ أقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 5

5 - { عن

بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 6

6 - جواز سوگند براى اثبات حقيقت ، پس از اثر نداشتن دلايل و براهين روشن

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 3

3 - جواز سوگند ، براى اثبات حقيقت

و القمر . .. و الصبح إذا أسفر

از سوگند خداوند، جواز آن براى بشر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 6

6 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

از سوگندهاى خداوند، براى اثبات تحقق وعده خويش (برپايى قيامت)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 4

4 - { عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { و الّيل

إذا يغشى . . . } و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ {و الّيل إذا يغشى. ..} [كه در آن به {شب} سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او}.

استثناء در سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 7،8

7_ هنگام سوگند ياد$ كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

اعتبار سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 11،13

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر

وصيت

فيقسمان باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 6

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

امتحان با وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 10

10- دستور خداوند به رعايت پيمان ها و سوگند ها و پرهيز از نقض عهد و سوگندشكنى ، تنها براى آزمايش انسان است .

و أوفوا بعهد الله . .. و لاتكونوا ... تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم ... إنما يبلوك

اهتمام لاوى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 7

7_ فرزند بزرگ يعقوب ، بازگشت كاروان بدون همراه داشتن بنيامين را تخلف از عهد و سوگند پيشين خود و برادرانش خواند .

قال كبيرهم ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

لاوى با تفريع جمله {فلن أبرح . ..} بر {ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا} بيان داشت كه: با توجه به عهد و پيمانمان با يعقوب(ع)، سزاوار نيست بدون همراه داشتن بنيامين باز گرديم [اگر شما تصميم به بازگشت داريد خود مى دانيد]، ولى من باز نخواهم گشت.

اهميت سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 9

9- سوگند و پيمان ، ارزشى است كه نبايد در معاملات مادى تحت الشعاع قرار گيرد .

دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

اهميت سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 10

10_ سوگند به نام خدا و پيمان بستن با او ، داراى جايگاهى ويژه در آيين يعقوب ( ع ) و در نزد خاندان او

حتى تؤتون موثقًا من الله . .. إلاّ أن يحاط بكم

اهميت وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 11،12،17

11_ مشروعيت سوگند به خدا و پيمان بستن با او در اديان گذشته و لزوم پايبندى به آنها

حتى تؤتون موثقًا

12_ لزوم پايبندى به عهد و قسم و عمل به مقتضاى آن

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به

17_ يعقوب ( ع ) براى واداشتن فرزندانش به پايبندى به سوگند و پيمانشان ، آنان را متوجه نظارت و شهادت خدا كرد .

الله على ما نقول وكيل

از جمله {الله . ..} در صورتى كه آن را جمله اى خبرى بدانيم ، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 5،14

5- عمل به مفاد سوگند و پيمان ، امرى لازم و از اصول مهم در روابط اجتماعى است .

و لاتكونوا كالتى نقضت غزلها . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

14- هشدار خداوند به نقض كنندگان عهد و سوگندشكنان ، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قيامت

و أوفوا بعهد الله . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً ... و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما ك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 2

2- اهتمام اسلام به پايبند ساختن مردم ، نسبت به سوگند ها و

پيمان هاى خويش

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها . .. و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 7

7 - وفاى به سوگند ، امرى مهم و تخلف ناپذير

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

{حنث} (مصدر {تحنث}) به معناى شكستن سوگند و وفا نكردن به مقتضاى آن است. نهى خداوند از چنين كارى، گوياى برداشت ياد شده است.

بزرگترين سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 1

1 - سوگند به نظام ستارگان ، سوگندى بزرگ و قابل توجه

فلاأُقسم بموقع النجوم . و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

بى اعتبارى سوگند بر تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 4

4 - سوگند و تعهد بر محروميت خويش از مباحات و حلال ها ، عملى بى اعتبار در نگاه وحى

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

بى اعتنايى به سوگند متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

تأكيد سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 3

3- شكستن سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

تاريخ سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 -

13

13 _ رواج سوگند به خداوند در عصر بعثت

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 6

6_ سوگند به نام خدا ، داراى سابقه اى طولانى در تاريخ بشر

قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 5

5 - وجود سنّت سوگند بر ترك برخى از حلال ها و مباحات در ميان مردم صدراسلام و پيش از آن

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

تاريخ سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 5

5_ سوگند به نام خدا ، داراى پيشينه تاريخى و مجاز در شريعت هاى گذشته

تالله لقد ءاثرك الله علينا

حتميت وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 7

7 - وفاى به سوگند ، امرى مهم و تخلف ناپذير

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

{حنث} (مصدر {تحنث}) به معناى شكستن سوگند و وفا نكردن به مقتضاى آن است. نهى خداوند از چنين كارى، گوياى برداشت ياد شده است.

حرمت حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 3

3- شكستن سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

حقيقت سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 7

7- عهد بستن با خدا و سوگند خوردن به

او ، در حقيقت ضامن و كفيل گرفتن خداوند بر خويش است .

و أوفوا بعهد الله . .. و قد جعلتم الله عليكم كفيلاً

حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 8،9

8 _ جواز شكستن سوگند در ايلاء ، قبل از گذشتن چهار ماه

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از لام {للذين} كه براى جواز است، هم جواز ترك وطى تا چهار ماه و هم جواز آميزش پيش از تمام شدن چهار ماه، استفاده مى شود.

9 _ كسانى كه با شكستن سوگند بر ترك آميزش جنسى به زندگى زناشويى بازگردند ، مشمول رحمت و غفران الهى هستند .

للذين يؤلون . .. فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 2،20

2 _ اهل كتاب ، شكننده قسم هاى خويش براى رسيدن به اهداف دنيوى

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم ثمناً قليلا

20 _ سوداگران با شكستن عهد الهى و سوگند هاى خويش از گناهان بزرگ

انّ الذين يشترون . .. و لهم عذاب اليم

كيفر سخت، نشانه بزرگى گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 10

10 _ نقض پيمان و شكستن سوگند ، خصيصه بيماردلان سست ايمان

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 28

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد

.

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(ص) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى، خطاب به اصحابش فرمود: {فما بال اقوام يحرمون على انفسهم الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى {لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...}.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 8

8- شكستن عهد و سوگند خود با خدا ، به منزله خيانت به ضمانت الهى است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها و قد جعلتم الله عليكم كفيلاً

حنث سوگند بر ترك حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 11

11 - حكم خداوند مبنى بر شكستن سوگند درباره محروميت از مباحات و حلال ها ، عالمانه و حكيمانه بوده و در جهت مصالح و منافع انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم . .. و هو العليم الحكيم

حنث سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

حنث سوگند مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 6،8

6 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى سوگندشكن و غيرصادق در ادعاى ايمان به پيامبر الهى ويژه

خود

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

رد خواسته هاى سوگند خورندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى سوگند خورندگان بى مبالات

و لاتطع كلّ حلاّف

{حلاّف} صيغه مبالغه است. ازاين رو مى رساند كه حلاّف كسى است كه بسيار سوگند ياد مى كند و بر اين كار عادت كرده است; چه آن كه راست و بجا باشد و چه دروغ و بى جا. بدين جهت در برداشت ياد شده، تعبير بى مبالاتى آمده است.

زمينه بى اعتبارى سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 5

5- فريب دادن ديگران با سوگند ، زمينه بى اعتبار شدن آنها در روابط اجتماعى است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه سست شدن قدمها، كنايه از بى اعتبار شدن اصل سوگند در نظر مردم باشد.

زمينه سوگند دروغ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 2

2 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند

به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

زيان حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 7

7- ضرر و زيان نقض سوگند و فريب دادن مردمان ، دامنگير خود نقض كنندگان سوگند و فريب دهندگان خواهد شد .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها و تذوقوا السوء

از اينكه خداوند، ضرر و زيان حنث سوگند و فريب را به خود كسانى كه سوگند خود نقض مى كنند داده و آنان را مخاطب قرار داده است (و تذوقوا السوء) مطلب فوق استفاده مى شود.

سرزنش بى مبالاتى در سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 3

3 - عادت به سوگند ياد كردن و بى مبالاتى در اين امر ، عملى مذموم و ناپسند

و لاتطع كلّ حلاّف

برداشت ياد شده، به سبب اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام مذمت و محكوميت است.

سرزنش سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 12

12 - سوگند دروغ ، امرى ناپسند و نكوهيده در بينش الهى

و يحلفون على الكذب و هم يعلمون

سوءاستفاده از سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 2

2 - دروغ گويى ،

استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

سوگند آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 4

4- آزر ، با سوگند بر سنگساركردن ابراهيم ( ع ) ، در صورت ادامه مبارزه با بت پرستى ، او را براى مدتى طولانى از خانه اش بيرون كرد .

واهجرنى مليًّا

{مليّاً} به معناى مدت طولانى است (لسان العرب).

سوگند آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 2

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

سوگند ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 1

1- سوگند مؤكد ابراهيم ( ع ) بر حيله و تدبير كردن ، براى ضربه زدن به بت ها در غياب بت پرستان

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

{كيد} به معناى حيله و تدبيرى پنهانى براى ضربه زدن به غير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 4،5

4 - سوگند ابراهيم ( ع ) ، بر شكستن بت هاى مشركان

فراغ عليهم ضربًا باليمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {يمين} به معناى قسم

باشد. بر اين اساس {با} به معناى سببيت است; يعنى، ابراهيم(ع) به سبب سوگندى كه ياد كرده بود، ضربه اى محكم بر بت ها فرود آورد.

5 - وفاى ابراهيم ( ع ) ، به سوگند خويش در شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

سوگند ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 3

3 _ آدم و حوا حتى پس از سوگند ابليس، نگران عواقب بهره گيرى از شجره نهى شده

فلما ذاقا الشجرة

كلمه {ذوق} كه به معناى چشيدن است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه آدم و حوا با چشيدن از شجره نهى شده، و نخوردن از آن، در صدد امتحان برآمدند تا ببينند آيا اتفاق ناگوارى رخ خواهد نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 7،12

7- سوگند ابليس براى به دست گرفتن زمام امور و منحرف ساختن فرزندان آدم ( ع ) - جزاندكى از آنان - در صورت مهلت خداوند به وى تا روز قيامت

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

12- ابليس ، على رغم سوگند و تصميم قطعى بر گمراه كردن ذريه آدم ( ع ) ، بر ناتوانى خويش از تسلط بر گروه اندكى از آنان اعتراف كرد .

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 82 - 1،2

1 - سوگند ابليس به عزت پروردگار

قال فبعزّتك

2 - ابليس ، براى گمراه كردن انسان ها ، عزمش را جزم نمود و بر آن سوگند ياد كرد .

قال فبعزّتك لأغوينّهم

از آمدن

آيه شريفه به همراه {با}ى قسم در {فبعزّتك} و نيز آمدن لام قسم و {نون} تأكيد در {لأغوينّهم}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

سوگند اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 1

1 - مجرمان ، در قيامت ، بر اندك بودن مدت درنگ شان در برزخ ، سوگند ياد مى كنند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

از اين كه مكان درنگ و اقامت مجرمان، كجا مى تواند باشد، مفسران احتمال هاى گوناگونى را ذكر كرده اند. از جمله آنها، عالَم قبر و برزخ است. لازم به ذكر است كه آيه پيش كه مراحل عمر انسان ها را تا دوران پيرى ذكر كرد و بعد فرمود {يخلق ما يشاء} كه با توجه به آيه پنجاه، مى تواند درباره معاد و قيامت باشد، قرينه است بر اين كه مكان افراد ياد شده، جايى است كه پس از مرگ، در آن قرار مى گيرند و آن، عالَم برزخ است.

سوگند اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

سوگند اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 17 - 5

5 - سوگند باغداران يمنى ، به چيدن تمامى ميوه هاى باغ براى خود در صبحگاهان

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 1

1 - سوگند صاحبان باغ يمنى ، مبنى بر جدا نكردن سهم مستمندان و نيازمندان از ميوه هاى چيده شده

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون

{استثنا} به معناى خارج كردن است و {لايستثنون} عطف بر {ليصرمنّ} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 22 - 2

2 - پديدار شدن سستى و كوتاهى در ميان برخى از باغداران يمنى ، در عمل به سوگند خويش

أن اغدوا على حرثكم إن كنتم ص_رمين

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه شرط {إن كنتم صارمين} براى تعليق حقيقى نيست; زيرا آنان از پيش بر انجام آن سوگند ياد كرده بودند; بلكه به منظور بيان پديدار شدن سستى و كوتاهى در وفا به سوگند خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 23 - 2

2 - مشاوره و گفتوگوى پنهانى باغداران يمنى ، درباره كيفيت چيدن ميوه ها و چگونگى انجام سوگند خويش مبنى بر محروم ساختن مستمندان از آنها

فانطلقوا و هم يتخ_فتون

{تخافت} (مصدر {يتخافتون}) به معناى آهسته سخن گفتن و پنهان داشتن آن است و چون اين واژه از باب تفاعل است، متضمن معناى مشورت و گفت وگوى پنهانى است.

سوگند انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، خدا را بر راستى ادعا هاى خود گواه گرفته و به او سوگند ياد كردند .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جمله {ربّنا

يعلم} (پروردگار ما مى داند) و نظاير آن (مانند {شهد اللّه} و {علم اللّه}) در عرف عرب براى گواه گرفتن خدا بر راستى امرى و نيز در حكم قسم و جانشين آن است.

سوگند ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 1،5

1 - سوگند ايوب ( ع ) به تنبيه كردن همسر خطاكارش

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

مفسران درباره آيه شريفه _ براساس روايات وارده _ گفته اند: ايوب(ع) به خاطر خطايى كه همسرش مرتكب شده بود، سوگند ياد كرد كه او را تنبيه كند; ولى به خاطر خوبى ها و خدمات همسرش دوست نداشت كه او را به نحوى كه سوگند ياد كرده تنبيه نمايد. از اين رو خداوند به خاطر لطف و عنايت به او و همسرش، دستور داد با تهيه دسته اى از گياه _ تنها يك بار _ به همسرش بزند تا بدين شكل به سوگند خود عمل كرده باشد.

5 - ايوب ( ع ) ، در اداى سوگند خود ( تنبيه همسرش ) دچار ترديد و پشيمانى شده بود .

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

توصيه خداوند به ايوب(ع) به نشكستن سوگندش، بيانگر اين حقيقت است كه ايوب(ع) در اداى سوگندش دچار ترديد شده و حالت پشيمانى به او دست داده بود; به گونه اى كه در جست و جوى راهى براى حل اين مشكل برآمده بود.

سوگند بر بى گناهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 2

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از

فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

سوگند بر تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3،5

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

5 - وجود سنّت سوگند بر ترك برخى از حلال ها و مباحات در ميان مردم صدراسلام و پيش از آن

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

سوگند بر حتميت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 6

6 - سوگند پيامبر ( ص ) به پروردگار ، مبنى بر آمدن و تحقق قطعى روز قيامت

قل بلى و ربّى لتأتينّكم

سوگند بر حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است.

از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

سوگند بر حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام

إنّك لمن المرسلين

سوگند بر حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

سوگند بر شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 1

1- سوگند مؤكد ابراهيم ( ع ) بر حيله و تدبير كردن ، براى ضربه زدن به بت ها در غياب بت پرستان

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

{كيد} به معناى حيله و تدبيرى پنهانى براى ضربه زدن به غير است.

سوگند برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 2،13

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق}

به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

13_ فرزندان يعقوب سوگند ياد كردند و با خدا پيمان بستند كه در حد استطاعت ، از بنيامين مراقبت كنند و او را به نزد پدر باز گردانند .

حتى تؤتون موثقًا . .. فلما ءاتوه موثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 1

1_ فرزندان يعقوب در حضور يوسف ( ع ) و كارگزارانش ، بر منزه بودنشان از سرقت و نداشتن قصد فسادگرى و خرابكارى در مصر ، سوگند ياد كردند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

گرچه مقسم عليه (آنچه بر انجام آن سوگند ياد مى شود) در آيه شريفه {لقد علمتم} است ; ولى در حقيقت {ما جئنا . ..} مقسم عليه مى باشد. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: به خدا سوگند كه ما براى فساد به مصر نيامده ايم و هرگز سارق نبوده ايم و شما اين حقيقت را به خوبى دانستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 3

3_ فرزندان يعقوب بر باز گرداندن بنيامين از سفر مصر ، با پدرشان يعقوب پيمان بسته و سوگند ياد كرده بودند .

أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

سوگند براى آمادگى نظامى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، براى اثبات آمادگيشان جهت جهاد كردن ، با سخت ترين سوگند ها ، به خدا سوگند ياد مى كردند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

مقصود از خروج در جمله {ليخرجنّ} طبق نظر مفسران و شأن نزول آن، خروج از شهر و ديار خويش و حركت براى جهاد است.

سوگند براى اثبات حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 3

3 - سوگند بر اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، امرى مجاز

و القرءان الحكيم . إنك لمن المرسلين

برداشت ياد شده، از سوگند خداوند بر اثبات و تأكيد راستى رسالت پيامبراسلام(ص) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(ص) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 -

5

5 - مشروعيت و پسنديده بودن سوگند ، براى اثبات حق

قال فالحقّ و الحقّ أقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 6

6 - جواز سوگند براى اثبات حقيقت ، پس از اثر نداشتن دلايل و براهين روشن

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 3

3 - جواز سوگند ، براى اثبات حقيقت

و القمر . .. و الصبح إذا أسفر

از سوگند خداوند، جواز آن براى بشر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 6

6 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

از سوگندهاى خداوند، براى اثبات تحقق وعده خويش (برپايى قيامت)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

سوگند براى اثبات حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

سوگند براى احقاق حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 2

2- سوگند براى اثبات و احقاق حق ، امرى جايز و مشروع

فوربّك لنسئلنّهم

از سوگند خداوند بر اثبات قيامت، مى توان جواز

و مشروعيت اصل سوگند را استفاده كرد.

سوگند براى احياى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس { اللّه } ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

سوگند براى تبرئه خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب در حضور يوسف ( ع ) و كارگزارانش ، بر منزه بودنشان از سرقت و نداشتن قصد فسادگرى و خرابكارى در مصر ، سوگند ياد كردند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

گرچه مقسم عليه (آنچه بر انجام آن سوگند ياد مى شود) در آيه شريفه {لقد علمتم} است ; ولى در حقيقت {ما جئنا . ..} مقسم عليه مى باشد. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: به خدا سوگند كه ما براى فساد به مصر نيامده ايم و هرگز سارق نبوده ايم و شما اين حقيقت را به خوبى دانستيد.

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

سوگند به آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 7

7 - { [ فى المجمع ] فى قوله { و والد و ما ولد } . . . قيل آدم و ما ولد من الأنبياء و الأوصياء و اتباعهم عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان] درباره قول خدا {و والد و ما ولد} آمده است:

گفته شده كه مقصود آدم و فرزندانش از پيامبران و اوصيا و پيروانشان مى باشد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

سوگند به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 7 - 1

1 - سوگند خداوند ، به آسمان تزيين يافته با ستارگان

و السّماء ذات الحبك

{حبيكة} و {حباك} (مفردهاى {حُبُك}) در معانى استحكام، راه و زيبايى به كار مى رود. برداشت ياد شده براساس معناى اخير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به سقف برافراشته ( آسمان )

و السقف المرفوع

{مرفوع}; يعنى، بلند و برافراشته شده. مراد از {سقف مرفوع} ظاهراً آسمان است كه همچون سقفى بلند، بر فراز آدميان بر افراشته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند ، به آسمان و برج هاى آن

و السماء ذات البروج

قسم به آسمان، با وصف خاص آن، قسم به موصوف و وصف، هر دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند به آسمان

و السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به آسمان و ستارگان ، بر مراقبت از انسان و افكار و كردار او ، تأكيد ورزيده است .

و السماء و الطارق . .. إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 3

3 - سوگند خداوند به آسمان و به ارجاع هاى مكررى كه پديد مى آورد .

و السماء ذات الرجع

سوگند به چيزى كه داراى وصف خاصى است، در حقيقت سوگند به وصف نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 2

2 - خداوند ، با سوگند به آسمان و زمين ، بر فارق بودن قرآن بين حق و باطل ، تأكيد ورزيده است .

و السماء . .. و الأرض ... إنّه لقول فصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند به آسمان

و السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور

آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سوگند به آغاز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 1

1 - سوگند خداوند به شب ، زمان فرارسيدن و برچيده شدن تاريكى آن

و الّيل إذا عسعس

{الّيل} عطف بر {الخُنّس} است و قسم مؤكد در {لا اُقسم} به آن نيز تعلق دارد. فعل {عسعس} گاه بر آمدن تاريكى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل اين آيه با آيه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در اين آيه مناسب تر مى نماياند; ولى هر دو معنا نيز مى تواند مراد باشد. راغب گويد: {عسعسة}; يعنى، تاريكى خفيفى كه در آغاز و پايان شب حاصل مى شود. بر اين اساس فعل {عسعس} هر دو زمان را شامل است.

سوگند به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و والد و ما ولد

سخن گفتن از مكه در آغاز سوره، قرينه است بر اين كه {والد و ما ولد}، پدر و فرزندى اند كه با مكه ارتباط تنگاتنگى داشتند. آشكارترين مصداق آن دو، حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

سوگند به ابرهاى باردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 2 - 1

1 - سوگند الهى به ابر هاى گرانبار

فالح_مل_ت وقرًا

{وِقْر} بر بار سنگين اطلاق مى شود. مقصود از حمل كننده هاى بار سنگين، ابرها است كه در پى بادها مى آيند و با خود توده هاى عظيم ذرات آب را حمل مى كنند.

سوگند به اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و قسم را نيز به اين وصف سرايت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبان مجاهدان كه هنگام صبحدم بر دشمنان تاخته و آنان را غافلگير كرده اند .

فالمغيرت صبحًا

{اغارة} (مصدر {مغيرات})، به معناى تاختن سريع اسب

براى غارت كردن يا غير آن است (قاموس). {صبحاً} ظرف و تاختن در صبحگاه، كنايه از غافلگير كردن دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبان جنگى كه با حركت سريع خود ، در هجوم غافلگيرانه بر دشمنان دين ، غبار شديدى به فضا پراكنده ساختند .

فأثرن به نقعًا

فعل {أثرن}، عطف بر {مغيرات} و بيانگر آثار {اغارة} است; بنابراين قسم در آيه قبل به اين وصف نيز مربوط است. ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ برمى گردد. {اثارة} (مصدر {أثرن}) به معناى منتشر ساختن است. {نقع}; يعنى، غبار منتشر و نكره بودن آن، بر شدّت غبار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد ، خود را به قلب سپاه دشمن زده ، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه يارى مى دادند .

فوسطن به جمعًا

{جمع}، به معناى جماعت و گروه است. اين كلمه مصدرى است كه به صورت اسم به كار مى رود (مصباح). ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر ناسپاس بودن نوع انسان ها ، به اسبان تيزپاى مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

اين آيه و دو آيه بعد كه عطف

بر آن است، جواب سوگندهايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 7 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر آگاهى دشمنان اسلام از خوى ناسپاسى خويش ، به اسبان تيزپاى مجاهدان ، سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه على ذلك لشهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر شدّت مال دوستى دشمنان دين ، به مَركب مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

سوگند به اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و والد و ما ولد

سخن گفتن از مكه در آغاز سوره، قرينه است بر اين كه {والد و ما ولد}، پدر و فرزندى اند كه با مكه ارتباط تنگاتنگى داشتند. آشكارترين مصداق آن دو، حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

سوگند به اعتدال روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

شمس - 91 - 7 - 3

3 - سوگند خداوند ، به آفرينش متعادل و به دور از افراط و تفريط نفس انسان

و ما سوّيها

حرف {ما} در {ماسوّاها} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به تسويه نفس است. برخى آن را موصول و تعبير {و ما سوّاها} را سوگند به خداوند دانسته اند. سياق آيات _ كه نمودار سوگند به مخلوقات است _ با احتمال اول مناسب تر است.

سوگند به الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 2

2 _ مشركان مكه معتقد به {الله} بودند و به آن قسم ياد مى كردند.

و أقسموا بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس { اللّه } ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

سوگند به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 7

7 - { [ فى المجمع ] فى قوله { و والد و ما ولد } . . . قيل آدم و ما ولد من الأنبياء و الأوصياء و اتباعهم عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان] درباره قول خدا {و والد و ما ولد} آمده است: گفته شده كه مقصود آدم و فرزندانش از پيامبران و اوصيا و پيروانشان مى باشد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

سوگند به انجير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 1،2

1

- سوگند خداوند ، به انجير و زيتون

و التين و الزيتون

2 - انجير و زيتون ، دو نعمت شايسته براى انسان و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و التين و الزيتون

سوگند به انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 6

6 - سوگند خداوند به انسان توليدمثل كننده و فرزندانش

و والد و ما ولد

واژه {والد} ممكن است به شخص خاصى نظر نداشته باشد; بلكه اسم جنس بوده و بر هر انسان مذكر و يا حتى مؤنثى كه در توليد مثل نقش داشته باشند، اطلاق گردد (ر. ك: لسان العرب). در اين صورت شگفتى تكثير نسل و نقش اعجاب برانگيز پدر و مادر در آن و نيز عظمت فرزند به وجود آمده از آنها، راز سوگند خداوند به آنان است.

سوگند به باد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 5

5 - سوگند خداوند ، به باد هاى پياپى

و المرسل_ت عرفًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {مرسلات} بادها باشد.

سوگند به بادها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 2 - 3

3 - سوگند الهى ، به باد هاى حامل ابر هاى سنگين و آبستن باران

فالح_مل_ت وقرًا

كلمه {حاملات}، مى تواند وصفى ديگر براى بادها باشد. در اين صورت مراد از {وِقْر} (بار سنگين)، ابر سنگين و باران زا خواهد بود كه به وسيله بادها حمل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 4

4 - سوگند

الهى ، به باد ها كه آرام در آسمان روان اند .

و الذري_ت ذروًا . .. فالج_ري_ت يسرًا

سوگند به بادهاى غبارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 1

1 - سوگند الهى ، به باد هاى پراكننده خاك و مژده آور باران

و الذري_ت ذروًا

{ذَرْو} به معناى پاشيدن و پراكندن و {ذاريات} (جمع {ذارية}) به معناى {پراكننده ها} است. مراد از {پراكننده ها} بادها است كه به هنگام وزيدن، خاك و ديگر ذرّات را در هوا پراكنده و جا به جا مى كنند. گفتنى است كه وزيدن اين بادها مژده آور باران است.

سوگند به بادهاى مبشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 1

1 - سوگند الهى ، به باد هاى پراكننده خاك و مژده آور باران

و الذري_ت ذروًا

{ذَرْو} به معناى پاشيدن و پراكندن و {ذاريات} (جمع {ذارية}) به معناى {پراكننده ها} است. مراد از {پراكننده ها} بادها است كه به هنگام وزيدن، خاك و ديگر ذرّات را در هوا پراكنده و جا به جا مى كنند. گفتنى است كه وزيدن اين بادها مژده آور باران است.

سوگند به برجهاى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند ، به آسمان و برج هاى آن

و السماء ذات البروج

قسم به آسمان، با وصف خاص آن، قسم به موصوف و وصف، هر دو است.

سوگند به بلندترين ستاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 2

2

- سوگند خداوند ، به مرتفع ترين ستاره ها *

و الطارق . .. النجم الثاقب

{نجم ثاقب}; يعنى، ستاره اى كه جايگاه آن رفيع تر از ديگر ستارگان است (قاموس).

سوگند به بناى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 3

3 - سوگند خداوند ، به بنيان نهادن آسمان و آفرينش آن

و ما بنيها

حرف {ما} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به {بناكردن آسمان} است. برخى {ما} را موصول دانسته اند; ولى يك نواختى سوگندها _ كه تمامى آنها سوگند به مخلوقات است _ مؤيد مصدرى بودن آن است.

سوگند به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 3،5

3 - سوگند خداوند ، به سرزمين انجير و زيتون *

و التين و الزيتون

از احتمالاتى كه درباره مفاد آيه گفته شده، اين است كه مراد از {انجير} و {زيتون} _ به قرينه دو آيه بعد _ دو منطقه است كه يكى مانند {كوفه} سرزمين انجيرخيز و ديگرى مانند {بيت المقدس} سرزمين زيتون بوده است. در اين صورت سوگندهاى چهارگانه اين سوره، سرزمين هاى نزول وحى را دربرگرفته است; زيرا {نوح}(ع) در كوفه، ابراهيم و عيسى(ع) در بيت المقدس، موسى(ع) در طور سينا و پيامبر اسلام(ص) در مكه به نشر آيين خويش پرداختند.

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين

} فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

سوگند به پايان شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 1،3

1 - سوگند خداوند به شب ، زمان فرارسيدن و برچيده شدن تاريكى آن

و الّيل إذا عسعس

{الّيل} عطف بر {الخُنّس} است و قسم مؤكد در {لا اُقسم} به آن نيز تعلق دارد. فعل {عسعس} گاه بر آمدن تاريكى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل اين آيه با آيه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در اين آيه مناسب تر مى نماياند; ولى هر دو معنا نيز مى تواند مراد باشد. راغب گويد: {عسعسة}; يعنى، تاريكى خفيفى كه در آغاز و پايان شب حاصل مى شود. بر اين اساس فعل {عسعس} هر دو زمان را شامل است.

3 - { [ فى المجمع ] { و الليل إذا عسعس } أى أدبر بظلامه ، عن علىّ ( ع ) ;

از على(ع) درباره {و الليل إذا عسعس} روايت شده كه: يعنى [سوگند به شب آن هنگام كه] با سياهى خود پشت كرده [و رو به صبح مى رود]}.

سوگند به

پيشگامان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، به فرشتگان پيشتاز

فالس_بق_ت سبقًا

سوگند به تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 2،3

2 - سوگند خداوند ، به هنگامى كه شب ، خورشيد را مى پوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير مفعولى در {يغشاها}، {الشمس} دانسته شده است.

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 1،2،3

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام سيطره كامل تاريكى آن بر موجودات

و الّيل إذا سجى

{سجى الّيل}; يعنى، شب با تاريكى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل اين كلمه، بر آرامش يافتن و انطباق كامل دلالت دارد. (مقاييس اللغة)

2 - شب و سيطره افكندن تاريكى آن بر موجودات ، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

3 - آرامش موجودات در شب ، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

{آرامش يافتن} (يكى از معانى ذكر شده براى {سَجْو}) در آيه شريفه به شب اسناد يافته است. اين اسناد يا حقيقى است; يعنى، با سيطره كامل تاريكى، گويا شب از پيشروى باز ايستاده است و يا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّك بودن موجودات در شب است.

سوگند به ترك انفاق

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى {لايأتل} استفاده شده است.

سوگند به تعديل كننده روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 6

6 - سوگند خداوند ، به تعديل كننده و سامان دهنده قواى روحى انسان

و ما سوّيها

چنانچه مراد از {ما} در {ما سوّاها} خداوند باشد، جايگزين ساختن آن به جاى {من}، به جهت ابهام عظمت آميزى است كه در {ما} وجود دارد.

سوگند به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كتاب نگاشته شده ( تورات )

و كت_ب مسطور

مراد از {طور} در آيه قبل مى تواند كوه طور باشد. اين نكته قرينه است بر اين كه مراد از {كتاب مسطور}، تورات مى باشد كه به صورت الواح نوشته شده بر موسى در طور سينا نازل شده است.

سوگند به جان انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 1

1 - سوگند خداوند به جان انسان ها

و نفس

{نفس}، به معناى روح و نيز جسد آمده است (صحاح اللغة). آيات بعد _ كه ويژگى هاى روح انسان را مطرح مى كند _ قرينه بر اراده معناى اول است.

كلمه {نفس} گرچه نكره است; ولى بر ابهام دلالت ندارد. بلكه مراد جنس نفس است; زيرا آنچه بعد از آن، درباره نفس ذكر شده مربوط به تمام نفس ها است. نكره در اين موارد، مفيد تفخيم است.

سوگند به حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

سوگند به حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است. {يسر}; يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2

- سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

سوگند به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 1

1 - سوگند خداوند به حق

قال فالحقّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فالحقّ} مبتدا و خبر آن (قسمى) در تقدير باشد.

سوگند به حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 38 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به تمامى پديده ها و حقايق ديدنى و شناختنى جهان هستى

فلاأُقسم بما

تبصرون

درباره {لا} در {لااُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 39 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به تمامى پديده ها و حقايق ناشناخته و ديده نشده جهان هستى

فلاأُقسم بما . .. و ما لاتبصرون

سوگند به حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ناظران و امور مشهود در قيامت

و شاهد و مشهود

شهادة; يعنى، حاضر بودن همراه با مشاهده بصرى يا بصيرتى و گاه به حضور بدون آن نيز گفته مى شود (مفردات راغب). لفظ {شاهد و مشهود} _ به قرينه سوگند بر آنها_ نكره هايى اند كه از آنها عموم اراده شده است تا سوگند به آن بيهوده نباشد و بعيد نيست كه عظمت آن دو نيز استفاده شود. در اين صورت مراد عظمت شهادت مربوط به آنها است تا بر احتمالات گوناگونى كه درباره مصداق آن دو گفته شده است، قابل تطبيق باشد.

2 - ناظران صحنه قيامت و حوادث آن روز ، داراى عظمتى در خور سوگند خداوند

و شاهد و مشهود

سوگند به خالق آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 5

5 - سوگند خداوند به سازنده آسمان

و ما بنيها

چنانچه {ما} در {مابناها} موصول باشد، مراد از آن خداوند خواهد بود. آوردن {ما} در اين موارد _ با توجّه به اين كه اين كلمه بيش از {من}

موصول، ابهام دارد _ بيانگر اين است كه حقيقت موضوع و عظمت آن، قابل تعريف نيست.

سوگند به خالق مذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به آفريننده جنس نر و ماده

و ما خلق الذكر و الأُنثى

كلمه {ما} در {ما خلق}، مى تواند موصول و به معناى {من} باشد. در اين صورت مراد از آن، ذات بارى تعالى خواهد بود. اين كلمه به دليل ابهام بيشترى كه در مفاد آن هست، عظمت مصداق خود را بيشتر مجسم مى كند; زيرا دلالت دارد كه آن مصداق، غير قابل تعريف است.

سوگند به خالق مؤنث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به آفريننده جنس نر و ماده

و ما خلق الذكر و الأُنثى

كلمه {ما} در {ما خلق}، مى تواند موصول و به معناى {من} باشد. در اين صورت مراد از آن، ذات بارى تعالى خواهد بود. اين كلمه به دليل ابهام بيشترى كه در مفاد آن هست، عظمت مصداق خود را بيشتر مجسم مى كند; زيرا دلالت دارد كه آن مصداق، غير قابل تعريف است.

سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 9

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 2،10،11

2 _ سوگند به خداوند ، نبايد مانع

انجام كار هاى نيك ، تقوا و اصلاح ميان مردم قرار گيرد .

و لا تجعلوا اللّه عُرضةُ لايمانكم ان تبرّوا و تتقوا و تصلحوا بين الناس

بنابر اينكه {عرضة} به معناى مانع باشد.

10 _ هشدار خداوند به كسانى كه او را دستاويز سوگند هاى خود قرار مى دهند .

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم . .. و اللّه سميع عليم

11 _ سوگند صادقانه به خدا ، گناه است و دروغ آن ، كفر عملى .

و لا تجلعوا اللّه عُرضةً لايمانكم

ان اللّه عز و جل يقول: {و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم}

_______________________________

كافى، ج 7، ص 434، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 218، ح 834.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 13

13 _ رواج سوگند به خداوند در عصر بعثت

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 11

11 _ سوگند به خدا ، امرى خطير و مسؤوليت آفرين .

اقسموا باللّه جهد ايمنهم

جمله {اقسموا باللّه . ..} مى رساند كه بخشى از ملامت مؤمنان نسبت به عهدشكنى بيماردلان بدان جهت بوده است كه آنان على رغم سوگند به خدا بر پيمان خويش با مؤمنان وفادار نماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 13

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 6

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در

امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ، براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ { سوگند به خدا } براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 11

11_ مشروعيت سوگند به خدا و پيمان بستن با او در اديان گذشته و لزوم پايبندى به آنها

حتى تؤتون موثقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 2

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 4

4_ سوگند به نام خداوند ، امرى مجاز و مشروع است .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 6

6_ سوگند به نام خدا ، داراى سابقه اى طولانى در تاريخ بشر

قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى

مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 9

9- سوگند خداوند به ذات خود ، براى تهديد و مورد مؤاخذه قرار دادن مشركان

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 4

4- سوگند خوردن به خداوند ، جايز است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 3

3 - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دينى ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خويش و فرار از فريضه جهاد ، از اوصاف منافقان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 6

6 - سوگند پيامبر ( ص ) به پروردگار ، مبنى بر آمدن و تحقق قطعى روز قيامت

قل بلى و ربّى لتأتينّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، خدا را بر راستى ادعا هاى خود گواه گرفته و به او سوگند ياد كردند .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جمله

{ربّنا يعلم} (پروردگار ما مى داند) و نظاير آن (مانند {شهد اللّه} و {علم اللّه}) در عرف عرب براى گواه گرفتن خدا بر راستى امرى و نيز در حكم قسم و جانشين آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 6

6 - سوگند خداوند به خود

و ما بنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 6 - 6

6 - سوگند خداوند به خود

و ما طحيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 7

7 - سوگند خداوند به خود

و ما سوّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب

} ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 4

4 - { عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { و الّيل إذا يغشى . . . } و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ {و الّيل إذا يغشى. ..} [كه در آن به {شب} سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 3

3 - سوگند خداوند به خويش

و ما خلق الذكر و الأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 4 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر گوناگون بودن تلاش هاى انسان ها و شيوه ها و آثار آن ، به شب و روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى

سوگند

به خدا در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 3

3- سوگند به خداوند ، امرى رايج در بين مردم در صدراسلام

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

سوگند به خلقت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 3

3 - سوگند خداوند ، به بنيان نهادن آسمان و آفرينش آن

و ما بنيها

حرف {ما} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به {بناكردن آسمان} است. برخى {ما} را موصول دانسته اند; ولى يك نواختى سوگندها _ كه تمامى آنها سوگند به مخلوقات است _ مؤيد مصدرى بودن آن است.

سوگند به خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند به خورشيد

و الشّمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند

، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سوگند به دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 6 - 1

1 - سوگند خداوند ، به درياى سرشار از آب

و البحر المسجور

{سجر} در معانى پركردن و شعلهور كردن به كار مى رود. بنابراين {مسجور} يا به معناى {مملو} (پر شده) و يا به معناى شعلهور شده است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

سوگند به دوران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به عصر پيامبر ( ص )

و العصر

حرف {ال} در {العصر}، براى عهد حضورى است; يعنى، سوگند به اين عصر!

2 - عصر پيامبر ( ص ) ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و العصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 2 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر خسارت بار بودن وضع انسان ها ، به عصر پيامبر ( ص ) سوگند ياد كرده است .

و العصر . إنّ الإنس_ن لفى خسر

سوگند به ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر -

15 - 92 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به ربوبيت خويش بر بازپرسى تمامى كافران و تجزيه گران دين

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين

ضمير جمع غايب {لنسئلنّهم} هم مى تواند به كافرانى برگردد كه در چند آيه قبل از آن سخن به ميان آمد (. ..أزواجاً منهم) و هم مى تواند به {المقتسمين} اشاره داشته باشد. برداشت فوق بنابر هر دو احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 8

8- خداوند با سوگند به ربوبيت خود ، بر تحقق حتمى طبقه بندى عاصيان در قيامت ، تأكيد كرده است .

فوربّك . .. ثمّ لننزعنّ من كلّ شيعة ... عتيّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 10

10- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر آگاهى دقيق خود از ميزان عذاب مجرمان تأكيد كرده است .

فوربّك . .. ثمّ لنحن أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها ( باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

سوگند به روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 2

2 - روح

، موجودى با عظمت و شايسته سوگند خداوند

و نفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سوگند به روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 3 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به روز در لحظه فروغ افكندن آن بر زمين

و النهار إذا جلّيها

مفاد آيه شريفه، گواه آن است كه ضمير مفعولى {جلاّها} به {الشمس} برنمى گردد; زيرا جلا

يافتن خورشيد را، نمى توان ناشى از روز دانست. بنابراين بايد گفت: از آن جا كه جلوه گر شدن زمين به وسيله روز، بسيار واضح است، نيازى به ذكر {الأرض}، براى ارجاع ضمير به آن نبود.

2 - پيدايش روز و درخشان شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و النهار إذا جلّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 4 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر گوناگون بودن تلاش هاى انسان ها و شيوه ها و آثار آن ، به شب و روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 8

8 - خداوند ، در تأكيد بر تفاوت فرجام انفاق گران با تقوا و بخيلان زراندوز ، به سيطره شب و جلوه روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى . فأمّا من أعطى ... لليسرى . و أمّا من بخل ... فسني

سوگند به روز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 8،9

8 - { عن محمّد بن هاشم عمن روى عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأله الأبرش الكلبى عن قول اللّه عزّوجلّ { و شاهد و مشهود } فقال أبوجعفر ( ع ) : ما قيل لك ؟ فقال : قالوا : الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم عرفة ، فقال أبوجعفر ( ع ) : ليس كما قيل ، الشاهد يوم عرفة و المشهود يوم القيامة أما تقرأ القرآن ؟ قال اللّه عزّوجلّ : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود ;

محمد بن هاشم از كسى كه از امام باقر(ع) روايت كرده، نقل مى كند: ابرش كلبى از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و شاهد و مشهود} سؤال كرد،

حضرت فرمود: [در اين باره] براى تو چه گفته شده؟ عرض كرد: گفته اند: {شاهد} روز جمعه و {مشهود} روز عرفه است. حضرت فرمود: اين چنين كه براى تو گفته شده است نيست; بلكه {شاهد} روز عرفه و مشهود روز قيامت است. مگر قرآن نخوانده اى كه خداى عزّوجلّ فرموده است: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

9 - { عن علىّ ( ع ) قال : . . . و الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم النحر ;

از امام على(ع) روايت شده كه فرمود: شاهد روز جمعه و مشهود روز قربانى (دهم ذى الحجه) است}.

سوگند به روز عرفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 8

8 - { عن محمّد بن هاشم عمن روى عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأله الأبرش الكلبى عن قول اللّه عزّوجلّ { و شاهد و مشهود } فقال أبوجعفر ( ع ) : ما قيل لك ؟ فقال : قالوا : الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم عرفة ، فقال أبوجعفر ( ع ) : ليس كما قيل ، الشاهد يوم عرفة و المشهود يوم القيامة أما تقرأ القرآن ؟ قال اللّه عزّوجلّ : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود ;

محمد بن هاشم از كسى كه از امام باقر(ع) روايت كرده، نقل مى كند: ابرش كلبى از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و شاهد و مشهود} سؤال كرد، حضرت فرمود: [در اين باره] براى تو چه گفته شده؟ عرض كرد: گفته اند: {شاهد} روز جمعه و {مشهود} روز عرفه

است. حضرت فرمود: اين چنين كه براى تو گفته شده است نيست; بلكه {شاهد} روز عرفه و مشهود روز قيامت است. مگر قرآن نخوانده اى كه خداى عزّوجلّ فرموده است: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

سوگند به روزگار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند به روزگار

و العصر

يكى از معانى {عصر} دهر است; يعنى، زمانى طولانى و غير محدود كه انقضاى آن، به انقراض اهل آن زمان بستگى دارد. (تاج العروس)

سوگند به روشنايى روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 2 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به روز ، هنگام درخشان شدن آن

و النهار إذا تجلّى

2 - پديده روز و تابناكى آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و النهار إذا تجلّى

سوگند به زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 2

2 - خداوند ، با سوگند به آسمان و زمين ، بر فارق بودن قرآن بين حق و باطل ، تأكيد ورزيده است .

و السماء . .. و الأرض ... إنّه لقول فصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 6 - 1

1 - سوگند خداوند به زمين

و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و

شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سوگند به زيتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به انجير و زيتون

و التين و الزيتون

2 - انجير و زيتون ، دو نعمت شايسته براى انسان و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و التين و الزيتون

سوگند به ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 1

1 - سوگند الهى ، به هر ستاره آن گاه كه غروب مى كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} به معناى ستاره است و {الف و لام} آن جنس و مفيد عموم است; يعنى،

{اقسم بكلّ نجم إذا هوى}. {هُوِىّ} (مصدر {هوى}) به معناى فرو افتادن است و در آيه شريفه بر غروب كردن اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 7

7 - { روى أنّ هارون الرشيد أنفذ إلى موسى بن جعفر ( ع ) فأحضره . . . فقال له الكاظم . . . واللّه تبارك و تعالى قد مدح النجوم . . . و . . . قد أقسم بموقع النجوم و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم . . . ;

روايت شده كه هارون الرشيد، امام كاظم(ع) را احضار نمود [و از ايشان درباره علم نجوم سؤالاتى كرد]، آن حضرت به وى فرمود: . .. خداى تبارك و تعالى {نجوم} (ستارگان) را مدح فرموده و به {مواقع النجوم} قسم ياد كرده است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 1،2

1 - سوگند مؤكّد خداوند به ستارگانى كه در مسير حركت خود ، بر اثر نور خورشيد از نظر ها ناپديد مى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

حرف {لا} در {لااُقسم} زايد است و سوگند را تأكيد مى كند. برخى گفته اند: {لااُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و براى سوگند مؤكد به كار مى رود. {خنّس} جمع {خانس} است و مصدر آن {خنوس}; يعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل {خَنَس}; يعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرينه ذكر شب و صبح در آيات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصيف آنها به اين وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است.

2

- سوگند خداوند به ستارگانى كه در طى مسير ، به نقطه هايى كه از آن گذشته اند ، بازمى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

برخى از اهل لغت و تفسير {خُنّس} را به معناى رجوع كنندگان مى دانند (لسان العرب و كشاف). بر اين اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حركت انتقالى به مدار حركت قبلى خود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ستارگانى كه به مسير قبلى خود بازگشته و در آن جريان مى يابند .

بالخنّس . الجوار

{جوارى} (جمع {جارية}) به معناى چيزهايى است كه سيلان داشته و روان باشند. توصيف سيّارات به اين وصف، ممكن است از آن جهت باشد كه آنها را نورى روان مى بينيم. و يا مراد، اخترانى است كه جرم سيال دارند.

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح

... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند ، به ستارگان كه مرتفع و نمايان اند .

و السماء ذات البروج

تطبيق {برج} بر ستاره، به لحاظ ارتفاع و ظهور آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به آسمان و ستارگان ، بر مراقبت از انسان و افكار و كردار او ، تأكيد ورزيده است .

و السماء و الطارق . .. إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

سوگند به ستاره ثريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 7

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى

كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره زحل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را

{طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره زهره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

سوگند به ستاره عطارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

سوگند به ستاره مريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

سوگند به ستاره مشترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 3

3 - سوگند

خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

سوگند به سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 33 - 1

1 - سوگند خداوند به سحرگاهان

و الّيل إذ أدبر

{إدبار} (مصدر {أدبر}) به معناى پشت كردن است و مقصود در اين آيه، پايان يافتن شب و آغازِ سحر است.

سوگند به شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 1

1 - سوگند خداوند به شب و تمامى موجودات پراكنده اى كه تاريكى شب آنها را گرد هم جمع مى كند .

و الّيل و ما وسق

واژه {وَسْق} به معناى جمع كردن چيزهايى است كه متفرق باشند(مفردات). گويا مراد جمع شدن جاندارانى است كه با فرارسيدن تاريكى شب، از همه طرف به محل استراحت خود مى روند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق

. .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است. {يسر}; يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

2 - سوگند خداوند ، به پاس هايى از شب كه شبروان در آن سير مى كنند .

و الّيل إذا يسر

مى توان گفت، {حركت شب} تعبيرى است مانند {شب خوابيده} كه مراد از آن، حركت ديگران در شب و خواب آنها در آن است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 1،3

1 - سوگند خداوند به شب در لحظه اى كه تاريكى آن ، سطح زمين را بپوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

طَبَق و[ سرپوش هايى]مانند آن كه بر چيزى نهاده مى شود، {غطاء} نام دارد; همان طور كه به پوشاك و [رواندازهايى]مانند آن كه روى چيزى قرار داده مى شود، {غشاء} مى گويند (مفردات راغب). بنابراين {يغشاها} _ كه مرجع ضمير مفعولى آن در اين برداشت {أرض} گرفته شده _ به اين معنا است كه تاريكى شب، سطح زمين را مى پوشاند.

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن }

، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام فراگير شدن آن

و الّيل إذا يغشى

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 4 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر گوناگون بودن تلاش هاى انسان ها و شيوه ها و آثار آن ، به شب و روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 8

8 - خداوند ، در تأكيد بر تفاوت فرجام انفاق گران با تقوا و بخيلان زراندوز ، به سيطره شب و جلوه روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى . فأمّا من أعطى ... لليسرى . و أمّا من بخل ... فسني

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام سيطره كامل تاريكى آن بر

موجودات

و الّيل إذا سجى

{سجى الّيل}; يعنى، شب با تاريكى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل اين كلمه، بر آرامش يافتن و انطباق كامل دلالت دارد. (مقاييس اللغة)

سوگند به شب هاى دهگانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هاى ده گانه

و ليال عشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند

بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

سوگند به شفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به جفت و تاق

و الشفع و الوتر

حرف {ال} در {الشفع} و {الوتر}، براى جنس است. درباره مصداق شفع و وتر، نظرهاى گوناگونى ابراز شده است; برخى گفته اند: {شفع} روز هشتم ذى الحجه (يوم التروية) و {وتر} روز عرفه است و برخى آن دو را بر نماز شفع و وتر تطبيق داده اند. در نظرى ديگر، شفع روز قربان و وتر روز عرفه است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {شفع}، به تمام مخلوقات نظر داشته و مراد از {وتر}، ذات بارى تعالى باشد; زيرا تنها او است كه مركب نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 -

1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت

شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

سوگند به شفق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به سرخى افق هنگام غروب خورشيد

فلا أُقسم بالشفق

مشهور بين اهل لغت، اين است كه {شفق} همان سرخى است كه بعد از غروب خورشيد، در طرف مغرب ديده مى شود (مصباح). در سخن و شعر عرب، به طور فراوان اتفاق مى افتد كه براى تأكيد قسم، فعل آن را با حرف {لا} مى آورند. برخى آن را زايد و دسته اى آن را، براى نفىِ پندار قبل مى دانند(كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

سوگند به شكافتن زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 12 - 3

3 - سوگند خداوند به زمين و شكاف پذير بودن آن

و الأرض ذات الصدع

سوگند به موصوف، سوگند به وصف آن نيز مى باشد.

سوگند به شهاب سنگها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 -

1 - 4

4 - سوگند خداوند به شهاب سنگ ها ، هنگامى كه سقوط مى كنند . *

و النجم إذا هوى

برخى از مفسران {نجم} را _ به قرينه {إذا هوى} (آن گاه كه سقوط كند) _ به معناى شهاب گرفته اند.

سوگند به صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 1

1 - سوگند خداوند به سپيده صبح

و الصبح إذا أسفر

عبارت {سفر الصبح} و يا {أسفر الصبح}، به معناى {أضاء} (روشن شد) و {أشرق} (درخشيد) است. (قاموس المحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 18 - 1،2

1 - سوگند خداوند به بامداد ; زمانى كه سپيده صبح در آسمان گسترده مى شود .

و الصبح إذا تنفّس

{تنفّس روز} به معناى توسّع و گسترده شدن آن است. (مفردات راغب)

2 - سوگند خداوند به سپيده دم ; زمانى كه نفس تازه كند .

و الصبح إذا تنفّس

از معانى {تنفّس} وارد ساختن نفس به درون و خارج ساختن آن است (مصباح). نفس تازه كردن صبح، كنايه از رفع موانع نور خورشيد است; به گونه اى كه گويا روز از حبس شب رها شده و در هواى آزاد نفس مى كشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

سوگند به صبحگاهان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به چاشت گاه و به گسترش نور خورشيد در آن زمان

و الضحى

{ضحى} در معانى گسترش نور خورشيد و {پهناور شدن روز} (مفردات راغب) و {اندكى پس از بالا آمدن روز} (قاموس) به كار مى رود.

2 - وقت چاشت و زمان پرتو افشانى خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الضحى

سوگند به صحت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر درستى و الهى بودن قرآن

إنّه لقول رسول كريم

سوگند به صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 2

2 - سوگند خداوند ، بر درست گويى و راست گويى پيامبراسلام ( ص )

إنّه لقول رسول كريم

سوگند به طلاق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 18

18 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير اللّه ;

از گامهاى شيطان است قسم خوردن به طلاق همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى كه به غير خداوند باشد}.

سوگند به طلوع ماه(قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به ماه هنگام طلوع آن پس از غروب خورشيد

و القمر إذا تليها

{إذا} در {إذا تليها}، سوگند به ماه

را به حالت خاصى از آن اختصاص مى دهد. در اين موارد {إذا} را ظرف براى {كائنًا} به شمار مى آورند كه محذوف است و حال مقدره براى {القمر} به حساب مى آيد; اختصاص قسم به اين زمان خاصّ، نشان برجسته تر بودن ارزش آن است. اين زمان، شامل شب هايى مى شود كه پس از غروب خورشيد، ماه تابان در آسمان مشاهده مى شود.

2 - سوگند خداوند ، به كره ماه در شب هاى وسط هر ماه

و القمر إذا تليها

{تلوّ} (مصدر {تلى})، به معناى از پى در آمدن است. در شب هاى چهاردهم و قبل و بعد آن، طلوع ماه در پى غروب خورشيد است. بنابراين مى توان گفت: مراد از {إذا تلاها}، فقط همان شب ها است.

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

سوگند به طوفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به تندباد ها و طوفان ها

فالع_صف_ت عصفًا

{عاصفة} (مفرد {عاصفات}) به معناى باد شديد و طوفان است.

سوگند به عزت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 82 - 1

1 - سوگند ابليس به عزت پروردگار

قال فبعزّتك

سوگند به عزت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 6

6 - سوگند ساحران به عزت و قدرت فرعون

و قالوا بعزّة فرعون

سوگند به عصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1

- 4

4 - سوگند خداوند ، به عصر هر روز و نماز فريضه آن *

و العصر

چنانچه {عصر} به معناى {عشىّ} (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن يا ناظر به همان زمان خواهد بود و يا به قرينه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است.

سوگند به عيد قربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 9

9 - { عن علىّ ( ع ) قال : . . . و الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم النحر ;

از امام على(ع) روايت شده كه فرمود: شاهد روز جمعه و مشهود روز قربانى (دهم ذى الحجه) است}.

سوگند به غبار اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به اسبان جنگى كه با حركت سريع خود ، در هجوم غافلگيرانه بر دشمنان دين ، غبار شديدى به فضا پراكنده ساختند .

فأثرن به نقعًا

فعل {أثرن}، عطف بر {مغيرات} و بيانگر آثار {اغارة} است; بنابراين قسم در آيه قبل به اين وصف نيز مربوط است. ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ برمى گردد. {اثارة} (مصدر {أثرن}) به معناى منتشر ساختن است. {نقع}; يعنى، غبار منتشر و نكره بودن آن، بر شدّت غبار دلالت دارد.

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

سوگند به غروب خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91

- 4 - 2

2 - سوگند خداوند ، به هنگامى كه شب ، خورشيد را مى پوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير مفعولى در {يغشاها}، {الشمس} دانسته شده است.

سوگند به غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 5

5- سوگند به جان افراد عزيز و ارزشمند براى اثبات حق و حقيقت ، امرى مشروع و جايز

لعمرك إنهم . .. يعمهون

سوگند به فجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند به سپيده دم

و الفجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ،

شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

سوگند به فرزندان انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 6

6 - سوگند خداوند به انسان توليدمثل كننده و فرزندانش

و والد و ما ولد

واژه {والد} ممكن است به شخص خاصى نظر نداشته باشد; بلكه اسم جنس بوده و بر هر انسان مذكر و يا حتى مؤنثى كه در توليد مثل نقش داشته باشند، اطلاق گردد (ر. ك: لسان العرب). در اين صورت شگفتى تكثير نسل و نقش اعجاب برانگيز پدر و مادر در آن و نيز عظمت فرزند به

وجود آمده از آنها، راز سوگند خداوند به آنان است.

سوگند به قاريان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 1،3

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان تلاوت گر وحىِ الهى و قرآن كريم بر انسان ها و پيامبران

فالتّلي_ت ذكرًا

مراد از {ذكر} وحى الهى و يا خصوص قرآن كريم است. طبق اين ديدگاه مقصود از تلاوت، تلاوت بر پيامبران و يا بر انسان هايى است كه خداوند به آنان با زبان وحى سخن گفته است و فرشتگان واسطه ابلاغ اين وحى بوده اند.

3 - سوگند خداوند به مجاهدان تلاوت گر آيات الهى و قرآن كريم

فالتّلي_ت ذكرًا

سوگند به قدرت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 6

6 - سوگند ساحران به عزت و قدرت فرعون

و قالوا بعزّة فرعون

سوگند به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند به قرآن

و القرءان

{واو} در {والقرآن} براى قسم است; يعنى، {أقسم بالقرآن الحكيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 1،3

1 - سوگند خداوند به قرآن

و القرءان

{واو} در {و القرآن} براى قسم است; يعنى، {اُقسم بالقرآن. ..}.

3 - سوگند خداوند به قرآن ، مبنى بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام ( ص )

و القرءان

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جواب قسم (و القرءان) _ به قرينه آيات مشابه مانند {و القرآن الحكيم * إنّك لمن المرسلين} در سوره {يس} و. .. _ مربوط

به رسالت پيامبراسلام(ص) است و تقدير آن چنين مى باشد: {و القرءان ذى الذكر إنّك لمن المرسلين يا إنّك صادق}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 2 - 4

4 - سوگند خداوند به قرآن

و الكت_ب المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 1

1- سوگند خداوند ، به قرآن مجيد

ق و القرءان المجيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 5

5 - سوگند خداوند به قرآن ، به هنگام نزول آيات آن *

و النجم إذا هوى

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه مراد از {نجم} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ قرآن باشد; زيرا آيات قرآن {نجوماً} (جداجدا و به تدريج) نازل شده است.

سوگند به قلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به قلم و ابزار نوشتن

و القلم

سوگند به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 1 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به روز قيامت

لاأُقسم بيوم القي_مة

مفسّران درباره {لا} در {لااُقسم} و امثال آن، توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 3

3 - سوگند خداوند ، به روز قيامت

و اليوم الموعود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85

- 3 - 8،10

8 - { عن محمّد بن هاشم عمن روى عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأله الأبرش الكلبى عن قول اللّه عزّوجلّ { و شاهد و مشهود } فقال أبوجعفر ( ع ) : ما قيل لك ؟ فقال : قالوا : الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم عرفة ، فقال أبوجعفر ( ع ) : ليس كما قيل ، الشاهد يوم عرفة و المشهود يوم القيامة أما تقرأ القرآن ؟ قال اللّه عزّوجلّ : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود ;

محمد بن هاشم از كسى كه از امام باقر(ع) روايت كرده، نقل مى كند: ابرش كلبى از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و شاهد و مشهود} سؤال كرد، حضرت فرمود: [در اين باره] براى تو چه گفته شده؟ عرض كرد: گفته اند: {شاهد} روز جمعه و {مشهود} روز عرفه است. حضرت فرمود: اين چنين كه براى تو گفته شده است نيست; بلكه {شاهد} روز عرفه و مشهود روز قيامت است. مگر قرآن نخوانده اى كه خداى عزّوجلّ فرموده است: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

10 - { روى عن الحسن بن على ( ع ) و هو يُحِدِّثُ عن رسول اللّه ( ص ) فقيل له أخبرنى عن { شاهد و مشهود } فقال : أمّا الشاهد فمحمّد و أما المشهود فيوم القيامة . أما سمعته سبحانه يقول : { يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهدًا و مبشّرًا و نذيرًا } و قال : { ذلك يوم مجموع له الناس ذلك يوم مشهود ;

از امام حسن(ع) روايت شده كه از رسول

خدا نقل حديث مى كرد، به او عرض شد: مرا از [تفسير] شاهد و مشهود خبر ده، حضرت فرمود: امّا شاهد محمّد(ص) است و امّا مشهود روز قيامت است. آيا كلام خداى سبحان را نشنيده اى كه مى فرمايد: {يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً} و فرموده: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

سوگند به كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كتاب نگاشته شده ( تورات )

و كت_ب مسطور

مراد از {طور} در آيه قبل مى تواند كوه طور باشد. اين نكته قرينه است بر اين كه مراد از {كتاب مسطور}، تورات مى باشد كه به صورت الواح نوشته شده بر موسى در طور سينا نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند ، به كتاب ها و نوشته ها

و ما يسطرون

سوگند به كتابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند ، به قلم زدن و نويسندگى

و ما يسطرون

{ما} در {ما يسطرون} يا مصدريه (يعنى {و سطرهم}) و يا موصوله (يعنى {الذى يسطرونه}) است. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

سوگند به كشتيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كشتى هاى روان بر آب هاى دريا به آسانى و نرمى

فالج_ري_ت يسرًا

{يسر} نقطه مقابل {عسر} و

به معناى سهولت و آسانى است. مراد از {جاريات} كشتى هايى است كه در دريا، به آرامى و نرمى حركت مى كنند.

سوگند به كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كعبه

و البيت المعمور

{واو} در {و البيت. ..} براى قسم و مقصود از {بيت معمور} (خانه آباد) كعبه است.

سوگند به كوفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 3،5

3 - سوگند خداوند ، به سرزمين انجير و زيتون *

و التين و الزيتون

از احتمالاتى كه درباره مفاد آيه گفته شده، اين است كه مراد از {انجير} و {زيتون} _ به قرينه دو آيه بعد _ دو منطقه است كه يكى مانند {كوفه} سرزمين انجيرخيز و ديگرى مانند {بيت المقدس} سرزمين زيتون بوده است. در اين صورت سوگندهاى چهارگانه اين سوره، سرزمين هاى نزول وحى را دربرگرفته است; زيرا {نوح}(ع) در كوفه، ابراهيم و عيسى(ع) در بيت المقدس، موسى(ع) در طور سينا و پيامبر اسلام(ص) در مكه به نشر آيين خويش پرداختند.

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى

. .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

سوگند به كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 1 - 1

1 - سوگندِ خداوند ، به كوه طور

و الطّور

{طور} در لغت به مطلق كوه گفته مى شود و در آيه شريفه ممكن است همين معنا مراد باشد. و نيز مى تواند خصوص طور واقع در شبه جزيره سينا اراده شده باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 2 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به كوه طور در سرزمين سينا

و طور سينين

{سينين}، در اصل نام نوعى درخت است كه به آن {سَيْناء} نيز گفته مى شود (صحاح). رويش فراوان آن درخت، در منطقه اى كه بين مصر و فلسطين است، سبب شده كه به آن منطقه، {سَيْناء} يا {سينين} گفته شود و كوه طور _ كه در آن سرزمين است _ به {طور سينين} يا {طور سَيْناء} مشهور گردد.

2 - { طور } ، كوهى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و طور سينين

سوگند به كوهها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 1 - 5

5 - سوگند خداوند ، به كوه ها

و الطّور

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است

كه مراد از {طور} مطلق كوه باشد.

سوگند به گستراننده زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 6 - 5

5 - سوگند خداوند ، به گستراننده زمين

و ما طحيها

چنانچه {ما} در {و ماطحاها} موصول باشد، مراد از آن خداوند خواهد بود. {طحو} (مصدر {طحاها}) مانند {دحو} است; يعنى، گستراندن هر چيز. (مفردات)

سوگند به گسترش زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 6 - 3

3 - سوگند خداوند ، به گستراندن زمين

و ما طحيها

{ما} در {ماطحاها} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به گسترش دادن زمين است. برخى {ما} را موصول و كنايه از گستراننده زمين (خداوند) دانسته اند; ولى مصدرى بودن آن، با سياق آيات _ كه سوگند به مخلوقات است _ سازگارتر است.

سوگند به گواهان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 4

4 - سوگند خداوند ، به گواهان اعمال انسان ها در قيامت

و شاهد

سوگند به گواهى گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 6

6 - سوگند خداوند ، به مضمون گواهى شاهدان در قيامت

و مشهود

چنانچه شهادت به معناى گواهى دادن باشد; نه مشاهده و نظارت، كلمه {مشهود} نياز به متعلق محذوفى خواهد داشت كه مى توان گفت: مراد {مشهود به} است.

سوگند به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 3

3- سوگند خداوند به جان لوط ( ع ) بر اينكه قوم

او مردمى سرمست و متحيرند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {لعمرك . ..} ادامه سخنان ملائكه خطاب به حضرت لوط(ع) باشد.

سوگند به ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 2

2 - سوگند خداوند به ماه

و القمر

سوگند به ماه(قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 1

1 - سوگند خداوند به ماه ، هنگام روشنايى كامل آن

و القمر إذا اتّسق

{اتساق قمر}، به معناى تكميل شدن و به نقطه اعتدال رسيدن آن است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 4

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده

است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

سوگند به ماه(قمرى)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

سوگند به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان صف بسته و سخت كوش

و الص_فّ_ت صفًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان بازدارنده دشمنان و فريادزننده بر سر آنان

فالزّجرت زجرًا

{زجر} به معناى {منع} و {بازداشتن} است. واژه {زجرة} (مفرد {زاجرات}) نيز معادل {صيحة} و به معناى فرياد مى باشد كه در برداشت ياد شده هر دو استعمال ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 3

3 - سوگند خداوند به مجاهدان تلاوت گر آيات الهى و قرآن

كريم

فالتّلي_ت ذكرًا

سوگند به محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 5

5- سوگند به جان افراد عزيز و ارزشمند براى اثبات حق و حقيقت ، امرى مشروع و جايز

لعمرك إنهم . .. يعمهون

سوگند به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به جان پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه قوم لوط مردمانى سرمست و متحير و به دور از هرگونه بصيرت و روشن بينى بودند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بنابراين مبناست كه مخاطب جمله {لعمرك} _ به قرينه آيات 49 وB51 پيش از شروع داستان ابراهيم(ع) و لوط(ع) (نبّىء عبادى . .. و نبّئهم ...) _ پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 10

10 - { روى عن الحسن بن على ( ع ) و هو يُحِدِّثُ عن رسول اللّه ( ص ) فقيل له أخبرنى عن { شاهد و مشهود } فقال : أمّا الشاهد فمحمّد و أما المشهود فيوم القيامة . أما سمعته سبحانه يقول : { يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهدًا و مبشّرًا و نذيرًا } و قال : { ذلك يوم مجموع له الناس ذلك يوم مشهود ;

از امام حسن(ع) روايت شده كه از رسول خدا نقل حديث مى كرد، به او عرض شد: مرا از [تفسير] شاهد و مشهود خبر ده، حضرت فرمود: امّا شاهد محمّد(ص) است و امّا مشهود روز قيامت است. آيا كلام خداى سبحان را نشنيده اى

كه مى فرمايد: {يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً} و فرموده: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

سوگند به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 5

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

سوگند به مذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به آفرينش جنس نر و ماده در مخلوقات

و ما خلق الذكر و الأُنثى

حرف {ما} مصدريه بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به خلقت {مذكر} و {مؤنث} است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {ما} موصول باشد; ولى مصدريه بودن آن _ كه در نتيجه سوگند به مخلوقات خواهد بود; نه خالق _ با سوگند به {ليل} و {نهار} تناسب

بيشترى دارد.

سوگند به مغرب ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند به محل افول و غروب ستارگان

فلاأُقسم بموقع النجوم

{موقع} (مفرد {مواقع}) مى تواند اسم مكان و به دو معنا آمده است: محل استقرار و محل سقوط، برداشت بالا بر پايه معناى دوم است.

سوگند به مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 3

3 - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دينى ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خويش و فرار از فريضه جهاد ، از اوصاف منافقان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند به مكان ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 3،5

3 - سوگند الهى ، به نظام ستارگان آسمان

فلاأُقسم بموقع النجوم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مواقع} به معناى مكان هاى استقرار ستارگان باشد.

5 - { عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 1،3

1 - سوگند به نظام ستارگان ، سوگندى بزرگ و قابل توجه

فلاأُقسم بموقع النجوم . و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

3 - درك عظمت سوگند

به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

سوگند به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 1 - 1

1 - سوگند مؤكّد خداوند به شهر مكه

لا أُقسم به_ذا البلد

حرف {لا} در {لا أُقسم}، زايد و تأكيدى بر سوگند است. برخى گفته اند: {لا أُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و در سوگند مؤكّد، به كار مى رود، و برخى ديگر آن را براى نفى قسم دانسته و گفته اند: مراد اين است كه مدّعا بقدرى واضح است كه سوگند نمى خواهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 5

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و

الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به شهر مكه

و ه_ذا البلد الأمين

2 - { مكه } ، شهرى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و ه_ذا البلد الأمين

عظمت مكه، از سوگند خداوند به آن و از اشاره با كلمه {ه_ذا} دانسته مى شود; زيرا آوردن اشاره _ به جاى ذكر نام _ يا براى تحقير است و يا تعظيم. سياق آيه شريفه، حاكى از تعظيم است.

4 - امنيت مكه ، مايه عظمت و شايستگى آن براى سوگند خداوند است .

و ه_ذا البلد الأمين

سوگند به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان صف در صف و منظم

و الصفّ_ت صفًّا

{واو} در {و الصافات. ..} براى قسم است و در اين كه مقصود و مصداق اين آيه و دو آيه بعد چيست; ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد، از جمله: 1_ فرشتگان، 2_ مجاهدان راه خدا. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگانِ نهى كننده و سخت بازدارنده

فالزّجرت زجرًا

{زجر} به معناى منع و بازداشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 1

1 - سوگند الهى ، به فرشتگان تقسيم كننده امور

فالمقسّم_ت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 2

2 - سوگند خداوند به فرشتگان پر نشاط و شاداب

و الن_شط_ت نشطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به فرشتگانى كه در اجراى وظايف خويش شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، به فرشتگان پيشتاز

فالس_بق_ت سبقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 5

5 - سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

سوگند به ملائكه قبض روح

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند به فرشتگان قبض كننده ارواح

و الن_زع_ت غرقًا

سوگند به ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان تلاوت گر وحىِ الهى و قرآن كريم بر انسان ها و پيامبران

فالتّلي_ت ذكرًا

مراد از {ذكر} وحى الهى و يا خصوص قرآن كريم است. طبق اين ديدگاه مقصود از تلاوت، تلاوت بر پيامبران و يا بر انسان هايى است كه خداوند به آنان با زبان وحى سخن گفته است و فرشتگان واسطه ابلاغ اين وحى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و المرسل_ت عرفًا

درباره سوگندهاى پنجگانه در آغاز اين سوره، سه تفسير عمده وجود دارد: 1_ تمام اين سوگندهاى پنجگانه، اشاره به {بادها و طوفان ها} است; 2_ همه سوگندها، اشاره به {فرشتگان وحى} است; 3_ سوگند اول و دوم ناظر به مسأله {بادها و طوفان ها} و سوگند سوم، چهارم و پنجم ناظر به القا و نشر وحى و آيات حق بهوسيله فرشتگان است. شاهد و دليل بر تفسير سوم، جداسازى اين دو دسته از سوگندها در آيات به وسيله {واو} است; در حالى كه بقيه به وسيله {فاء} به هم عطف شده اند كه نشانه ارتباط و پيوند آنها است. گفتنى است تفسير دوم و سوم، با سياق آيات سازگارتر است; از اين رو، مبناى برداشت ها قرار گرفته است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 3

3 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالع_صف_ت عصفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و الن_شرت نشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالف_رق_ت فرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالملقي_ت ذكرًا

سوگند به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 4

4 - { عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { و الّيل إذا يغشى . . . } و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ {و الّيل إذا يغشى. ..} [كه در آن به {شب} سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او}.

سوگند به موجودات در تاريكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 1،2

1 - سوگند خداوند به شب و تمامى

موجودات پراكنده اى كه تاريكى شب آنها را گرد هم جمع مى كند .

و الّيل و ما وسق

واژه {وَسْق} به معناى جمع كردن چيزهايى است كه متفرق باشند(مفردات). گويا مراد جمع شدن جاندارانى است كه با فرارسيدن تاريكى شب، از همه طرف به محل استراحت خود مى روند.

2 - سوگند خداوند ، به هر چه تاريكى شب آن را فراگيرد . *

و ما وسق

{ما} در {ما وسق}، موصول است و ضميرى كه به آن برمى گردد، در كلام نيامده است. مصداق {ما وسق}، ممكن است تمام موجودات جاندار و بى جان باشد كه تاريكى شب، آنها را زير پرده سياه خود جمع مى كند.

سوگند به موجودات زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

سوگند به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 7

7 - { [ فى المجمع ] فى قوله { و والد و ما ولد } . . . قيل آدم و ما ولد من الأنبياء و الأوصياء و اتباعهم عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان] درباره قول خدا {و والد و ما ولد} آمده است: گفته شده كه مقصود آدم و فرزندانش از پيامبران و اوصيا و پيروانشان مى باشد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

سوگند به

مؤمنان سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 7

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

سوگند به مؤمنان شكنجه شده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 7

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

سوگند به مؤنث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به آفرينش جنس نر و ماده در مخلوقات

و ما خلق الذكر و الأُنثى

حرف {ما} مصدريه بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به خلقت {مذكر} و {مؤنث} است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {ما} موصول باشد; ولى مصدريه بودن آن _ كه در نتيجه سوگند به مخلوقات خواهد بود; نه خالق _ با سوگند به {ليل} و {نهار} تناسب بيشترى دارد.

سوگند به ناظران

قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ناظران و امور مشهود در قيامت

و شاهد و مشهود

شهادة; يعنى، حاضر بودن همراه با مشاهده بصرى يا بصيرتى و گاه به حضور بدون آن نيز گفته مى شود (مفردات راغب). لفظ {شاهد و مشهود} _ به قرينه سوگند بر آنها_ نكره هايى اند كه از آنها عموم اراده شده است تا سوگند به آن بيهوده نباشد و بعيد نيست كه عظمت آن دو نيز استفاده شود. در اين صورت مراد عظمت شهادت مربوط به آنها است تا بر احتمالات گوناگونى كه درباره مصداق آن دو گفته شده است، قابل تطبيق باشد.

2 - ناظران صحنه قيامت و حوادث آن روز ، داراى عظمتى در خور سوگند خداوند

و شاهد و مشهود

سوگند به نامه عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 2 - 5

5 - سوگند خداوند ، به نامه اعمال آدميان

و كت_ب مسطور

برخى از مفسران مراد از {كتاب مسطور} را نامه اعمال دانسته اند. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

سوگند به نفس اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه در راه جهاد تاخته و نفس نفس زده اند .

و الع_دي_ت ضبحًا

{عاديات}، از ريشه {عَدْو} (دويدن) است و به قرينه آيات بعد _ كه از جرقه هاى سُم و برپا كردن غبار سخن گفته است _ مراد، اسبان دونده است. {ضبح}; يعنى، صداى نفس هاى

اسب كه به {ضُباح} (صداى روباه) تشبيه شده است (مفردات). جمله {فأثرن...} در آيات بعد _ كه خبر از گذشته مى دهد _ بيانگر آن است كه مراد، اسبانى است كه در نبردى خاص حضور داشتند. در شأن نزول آيه شريفه آمده است كه آن نبرد، غزوه {ذات السلاسل} بوده است.

سوگند به نفس لوامه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به نفس ملامت گر

و لاأُقسم بالنفس اللوّامة

سوگند به نماز عصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند ، به عصر هر روز و نماز فريضه آن *

و العصر

چنانچه {عصر} به معناى {عشىّ} (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن يا ناظر به همان زمان خواهد بود و يا به قرينه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است.

سوگند به نور خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند ، به نور گسترده خورشيد به هنگام چاشت

و ضحيها

{ضحى} در معانى گسترش نور خورشيد و {پهناور شدن روز} (مفردات راغب) و اندكى پس از بالا آمدن روز (قاموس) به كار مى رود. اضافه شدن {ضحى} به ضميرى كه به خورشيد برمى گردد، بيانگر آن است كه مراد از آن، گسترش نور خورشيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به

{ خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به چاشت گاه و به گسترش نور خورشيد در آن زمان

و الضحى

{ضحى} در معانى گسترش نور خورشيد و {پهناور شدن روز} (مفردات راغب) و {اندكى پس از بالا آمدن روز} (قاموس) به كار مى رود.

2 - وقت چاشت و زمان پرتو افشانى خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الضحى

سوگند به وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 -

3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به جفت و تاق

و الشفع و الوتر

حرف {ال} در {الشفع} و {الوتر}، براى جنس است. درباره مصداق شفع و وتر، نظرهاى گوناگونى ابراز شده است; برخى گفته اند: {شفع} روز هشتم ذى الحجه (يوم التروية) و {وتر} روز عرفه است و برخى آن دو را بر نماز شفع و وتر تطبيق داده اند. در نظرى ديگر، شفع روز قربان و وتر روز عرفه است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {شفع}، به تمام مخلوقات نظر داشته و مراد از {وتر}، ذات بارى تعالى باشد; زيرا تنها او است كه مركب نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه

، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

سوگند به وحيانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر درستى و الهى بودن قرآن

إنّه لقول رسول كريم

سوگند بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 -

3

3 - سوگند مؤكد بهشتيان براى هم نشينان دوزخى خود ، مبنى بر تلاش آنان در جهت هلاكت مؤمنان و معتقدان به معاد در دنيا

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

{ارداء} (مصدر {تردين}) به معناى نابودكردن است.

سوگند ثروتمندان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 1

1 - خداوند ، توانگران صدراسلام را از سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران به صرف گناه گذشته آنان ، بر حذر داشت .

ولايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جرين

{إيتلاء} (مصدر {يأتلى}) مى تواند مشتق از {الو} به معناى {تقصير و منع} باشد. هم چنين مى تواند از {اليّه} به معناى {حلف} و سوگند خوردن باشد. در صورتى كه به معناى {حلف} باشد، {يؤتوا} منفى به {لا} ى محذوف است; يعنى، {لايحلفوا أن لايؤتوا...} درباره شأن نزول آيه شريفه دو نظر وجود دارد: 1_ آيه درباره كسانى نازل شد كه پس از ماجراى {افك}، سوگند ياد كردند كه از انفاق به گروهى كه در اين ماجرا دست داشتند خوددارى كنند. 2- در خصوص ابوبكر نازل شد كه او پس از ماجراى {افك}، از انفاق به {مسطح بن اثاثة} _ كه پسرخاله يا پسر خواهر وى بود _ امتناع ورزيد.

سوگند جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 6

6 - سوگند ساحران به عزت و قدرت فرعون

و قالوا بعزّة فرعون

سوگند جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _

{ سوگند به خدا } براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 2

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 4

4_ سوگند به نام خداوند ، امرى مجاز و مشروع است .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 2

2- سوگند براى اثبات و احقاق حق ، امرى جايز و مشروع

فوربّك لنسئلنّهم

از سوگند خداوند بر اثبات قيامت، مى توان جواز و مشروعيت اصل سوگند را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 4

4- سوگند خوردن به خداوند ، جايز است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس { اللّه } ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 3

3 - سوگند بر اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، امرى مجاز

و القرءان الحكيم . إنك لمن المرسلين

برداشت ياد شده، از سوگند خداوند بر اثبات و تأكيد راستى رسالت پيامبراسلام(ص) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(ص) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 3

3 - جواز سوگند ، براى اثبات حقيقت

و القمر . .. و الصبح إذا أسفر

از سوگند خداوند، جواز آن براى بشر استفاده مى شود.

سوگند جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

سوگند حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3

3- ممنوعيت استفاده از سوگند به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين

و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى {لايأتل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 5

5 - { عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

سوگند خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 1،2

1 _ تأكيد و سوگند خداوند بر بى ايمانى كسانى كه حاكميّت پيامبر ( ص ) را در اختلافات نپذيرند .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

2 _ سوگند خداوند به ربوبيّت خويش نسبت به پيامبر ( ص )

فلا و ربّك

سوگند دادن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 6

6 _ فرعونيان ، موسى ( ع ) را به منزلتش نزد خدا ( مستجاب الدعوه بودنش ) قسم دادند تا زوال عذاب را از خداوند درخواست كند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

{باء} در {بما عهد} در برداشت فوق، باء قسم گرفته شده است.

سوگند در آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 10

10_ سوگند به نام خدا و پيمان بستن با او ، داراى جايگاهى ويژه در آيين يعقوب ( ع ) و در نزد خاندان او

حتى تؤتون

موثقًا من الله . .. إلاّ أن يحاط بكم

سوگند در اثبات حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ { سوگند به خدا } براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

سوگند در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 11

11_ مشروعيت سوگند به خدا و پيمان بستن با او در اديان گذشته و لزوم پايبندى به آنها

حتى تؤتون موثقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 5

5_ سوگند به نام خدا ، داراى پيشينه تاريخى و مجاز در شريعت هاى گذشته

تالله لقد ءاثرك الله علينا

سوگند در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 9

9 _ سُنّت سوگند بر ترك كار هاى خير در عصر جاهليّت

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم اَن تبرّوا و تتقوا

سوگند در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 22،24

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

24 _ سه قسم

صادق پى در پى و يك قسم دروغ ، از مصاديق جدال در حج است .

و لا جدال فى الحجّ

امام باقر (ع) يا امام صادق (ع): اذا حلف ثلاث ايمان متتابعات صادقاً فقد جادل . .. و اذا حلف بيمين واحدة كاذباً فقد جادل

_______________________________

كافى، ج 4، ص 338، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 95، ج 258.

سوگند در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 10

10_ سوگند به نام خدا و پيمان بستن با او ، داراى جايگاهى ويژه در آيين يعقوب ( ع ) و در نزد خاندان او

حتى تؤتون موثقًا من الله . .. إلاّ أن يحاط بكم

سوگند در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 5

5 - وجود سنّت سوگند بر ترك برخى از حلال ها و مباحات در ميان مردم صدراسلام و پيش از آن

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

سوگند در قذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 2

2 - شوهر اگر براى اثبات قذف عليه همسرش ، از ارائه شاهدان ناتوان باشد ، بايد چهار بار سوگند ياد كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

سوگند در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 11

11 _ كافران در قيامت براى اثبات گفته هاى خويش مكرر سوگند مى خورند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين .

.. قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 1

1 - مجرمان ، در قيامت ، بر اندك بودن مدت درنگ شان در برزخ ، سوگند ياد مى كنند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

از اين كه مكان درنگ و اقامت مجرمان، كجا مى تواند باشد، مفسران احتمال هاى گوناگونى را ذكر كرده اند. از جمله آنها، عالَم قبر و برزخ است. لازم به ذكر است كه آيه پيش كه مراحل عمر انسان ها را تا دوران پيرى ذكر كرد و بعد فرمود {يخلق ما يشاء} كه با توجه به آيه پنجاه، مى تواند درباره معاد و قيامت باشد، قرينه است بر اين كه مكان افراد ياد شده، جايى است كه پس از مرگ، در آن قرار مى گيرند و آن، عالَم برزخ است.

سوگند در لعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 3

3 - با عجز شوهر از آوردن شاهدان براى اثبات قذف عليه همسرش ، در صورتى نوبت به سوگند و لعان مى رسد كه شوهر ، مدعى مشاهده زنا باشد .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

استثنا در جمله {و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم} استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى باشد: {مردانى كه همسران شان را قذف كنند، اگر فقط خودشان ناظر و شاهد زنا بودند و به جز خودشان كسى نبود، بايد سوگند ياد كنند}. مفهوم آن اين مى شود كه: اگر خودشان هم شاهد نبودند، نوبت به

لعان نمى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 1

1 - وجوب درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى شوهرى كه زنش را به زنا متهم كرده است .

و الخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 8 - 2،4

2 - زن متهم به زنا از سوى شوى خويش ، در صورتى كه براى تكذيب اين اتهام چهار بار سوگند ياد كند ، حد زنا از وى برداشته مى شود .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

الف ولام {العذاب} ذكرى و اشاره به {ماْئة جلدة} است كه در آيه دوم آمده بود.

4 - { خدا را به گواه مى گيرم كه شوهرم بر من دروغ بسته است } متن سوگند زنى است كه از سوى شوهر خويش مورد اتهام زنا قرار گرفته است .

أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

سوگند در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 9

9- سوگند و پيمان ، ارزشى است كه نبايد در معاملات مادى تحت الشعاع قرار گيرد .

دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

سوگند در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 10،14،15،16

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى

شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 7،8

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت

شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 15

15 - { روى عن ابى جعفر ( ع ) انه يعنى بالباطل اليمين الكاذبة يقتطع بها الأموال ;

از امام باقر(ع) درباره {باطل} در آيه فوق روايت شده كه: مراد، سوگند دروغ است كه موجب به

دست آوردن مال مى شود (يعنى تحصيل مال باقسم دروغ اكل مال به باطل است)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 11

11 _ سوگند صادقانه به خدا ، گناه است و دروغ آن ، كفر عملى .

و لا تجلعوا اللّه عُرضةً لايمانكم

ان اللّه عز و جل يقول: {و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم}

_______________________________

كافى، ج 7، ص 434، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 218، ح 834.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 10

10 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، تجاوز به حقوق ديگران و ستمكارى در حق ايشان است .

و ما اعتدينا إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 10

10 _ خيانت در شهادت و سوگند دروغ ، فسق و مايه محروميت از هدايت خاص الهى است .

فان عثر على انهما استحقا . .. و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 3

3 _ سوگند دروغ، شيوه اى شيطانى در فريب دادن ديگران

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 8،12

8 _ إخبار خداوند از اقدام متخلفان جنگ تبوك به سوگند هاى دروغين براى استطاعت نداشتن خود و موجه بودن تخلفشان

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم

12 _ علم خداوند به دروغ بودن سوگند متخلفان جنگ تبوك و گواهى او بر موجه

نبودن تخلفشان

سيحلفون باللّه . .. و اللّه يعلم إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1،11

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

11 _ تخلف از جهاد و سوگند دروغ ، علامت نفاق و نشانه پليدى است .

يعتذرون إليكم . .. سيحلفون باللّه ...إنهم رجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1،2،5

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

5 _ روى آورى به سوگند هاى دروغ ، از روش هاى منافقان براى دستيابى به هدف هاى خويش

سيحلفون باللّه . .. يحلفون لكم

سوگند دروغ ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 1

1 _ شيطان با فريبكاريها و سوگند دروغ، آدم و حوا را به پاى درخت ممنوع كشاند تا از ثمره آن تناول كنند.

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

{تدلية}، مصدر {دلىّ}، به معناى فرستادن است، و مراد از آن نزديك كردن آدم و حوا به شجره نهى شده براى خوردن از آن است. كلمه {غرور} مى تواند مصدر و به معناى فريب دادن باشد و مى تواند جمع غار (فريبنده) باشد، و مراد از آن

سخنان دروغين و باطلى باشد كه شيطان با سوگند به آدم و حوا القا كرد.

سوگند دروغ در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 3

3 _ سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 5

5 - توسل جستن منافقان ، به سوگند دروغ در پيشگاه خداوند در قيامت

فيحلفون له

سوگند دروغ در لعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 3

3 - زن زناكارى كه با سوگند دروغين ، سوگند شوهرش بر اين عمل زشت را رد و تكذيب كند ، مستحق غضب خدا است .

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

سوگند دروغ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

سوگند دروغ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 11

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 2

2 _ عدم امكان گريز از جامعه اسلامى براى منافقان صدر اسلام ، عامل رو آوردن آنان به سوگند دروغ براى مؤمن جلوه دادن خود

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 1،4

1 _ سوگند هاى دروغ منافقان به خداوند نزد مؤمنان ، براى جلب رضايت آنان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد سوگند هاى دروغ منافقان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 1

1 _ روى آوردن منافقان به سوگند دروغ ، براى انكار سخنان كفرآميزى كه در نهان گفته بودند .

يحلفون باللّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 10،11

10 - منافقان ، آگاهانه متوسل به سوگند هاى دروغ مى شدند .

و يحلفون على الكذب و هم يعلمون

11 - توسل به سوگند دورغ ، از نشانه هاى نفاق و از ترفند هاى منافقان براى پوشش دادن نفاق و دورويى خويش .

و يحلفون على الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 5،8

5 - توسل جستن منافقان ، به سوگند دروغ در پيشگاه خداوند در قيامت

فيحلفون له

8 - منافقان مى پندارند ، در قيامت نيز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلكه نجات داد .

فيحلفون له .

.. و يحسبون أنّهم على شىء

كلمه {شىء} در {أنّهم على شىء} موصوف صفت محذوف است و تقدير آن {على شىء نافع} مى باشد; يعنى، منافقان مى پندارند كه چيز مفيدى در اختيار دارند (مقصود سوگند دروغ است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 4،7

4 - انحرافات منافقان ، نتيجه سوگند هاى دروغ آنان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مطلب ياد شده از تفريع {فصدّوا. ..} بر {اتّخذوا...} به دست مى آيد.

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

سوگند زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 5

5_ زليخا ، سوگند ياد كرد كه در صورت استنكاف يوسف ( ع ) از آميزش با او ، وى را به زندان خواهد افكند و خوار و بى مقدارش خواهد ساخت .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

{لام} در {ل_ئن} گوياى قسم است. {يكوناً= يكونن} فعل مضارع و مقرون به نون تأكيد خفيفه است.

سوگند شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 1،2

1 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر گمراه كردن مردم

و لاضلنهم

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاضلنهم}، دلالت بر تصميم قطعى شيطان دارد.

2 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر سر گرم كردن مردم به آرزو هاى پوچ

و لامنينهم

{امنين} از مصدر {تمنية} به معناى القاى آرزوهاى موهوم و خيالى است.

سوگند ظالمان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 9

9- سوگند ستمگران در دنيا بر پايدارى و زوال ناپذيرى قدرت خويش

الذين ظلموا . .. أو لم تكونوا أقسمتم من قبل ما لكم من زوال

سوگند فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

سوگند فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 10

10 _ فرعونيان با موسى ( ع ) پيمان بستند و سوگند ياد كردند كه در صورت برطرف ساختن عذاب شديد از آنان ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد سازند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

سوگند كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 11

11 _ كافران در قيامت براى اثبات گفته هاى خويش مكرر سوگند مى خورند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. قالوا بلى و ربنا

سوگند كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم

إذاً لخسرون

سوگند كافران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 1

1 _ كفرپيشگان مستكبر در دنيا سوگند ياد مى كنند كه خداوند مؤمنان را در آخرت مشمول هيچ رحمتى نخواهد كرد .

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

كلمه {رحمة} نكره است و چون پس از نفى واقع شده، معناى عموم از آن استفاده مى شود. قابل ذكر است كه مراد كافران از {رحمت}، رحمتهاى اخروى است. يعنى بر فرض اينكه آخرتى باشد، خداوند رحمتش را شامل حال مؤمنان نخواهد كرد. فعل مضارع {لا ينال} و نيز معقول نبودن نفى تمامى رحمتها در دنيا اين معنا را تأييد مى كند.

سوگند گروههاى نُه گانه قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 1

1 - توطئه و هم قسمى گروه هاى نُه گانه فسادگر ، براى قتل شبانه صالح ( ع ) و خانواده اش

و كان فى المدينة تسعة رهط يفسدون . .. قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله

{تقاسم} (مصدر {تقاسموا}) به مشاركت كردن در قسم و {تبييت} (مصدر {نبيّتنّ}) به سوء قصد شبانه گفته مى شود.

سوگند گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 9،11،16

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو

طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

سوگند لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 4

4 _ سوگند بر ترك كار هاى خير ، تعهّدآور نيست .

و لا تجعلوا الله عُرضة لايمانكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 1،2،5،8

1 _ خداوند كسى را به خاطر سوگند بيهوده اش مؤاخذه نمى كند .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم و لكن

مراد از سوگند لغو، سوگندهايى است كه معمولا به خاطر عادت بر زبان جارى مى شود; بدون اينكه يادكننده سوگند، نسبت به آن قصد قلبى داشته باشد. اين معنا از مقابله {باللغو} با {بما كسبت قلوبكم} به دست مى آيد.

2 _ سوگند هاى لغو و بيهوده ، تعهّدآور نيست .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم

5 _ ناپسندى سوگند هاى بيهوده و لغو *

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم . .. و اللّه غفور حليم

از آيه مزبور استفاده مى شود كه يادكننده سوگندهاى بيهوده، استحقاق مؤاخذه را دارد; ولى خداوند تفضّلا او را مؤاخذه نمى

كند. اين برداشت، مخصوصاً با تكيه بر صفت {غفور} كه در پايان آيه آمده است، استفاده مى شود.

8 _ عدم مؤاخذه بر سوگند هاى لغو ، جلوه اى از مغفرت و حِلم پروردگار

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم . .. و اللّه غفور حليم

ظاهراً مغفرت و حلم خدا مربوط به {لا يؤاخذ} است; نه {يؤاخذكم}. چون مغفرت با عدم مؤاخذه مناسب است; نه با مؤاخذه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 1،2،27،28

1 _ سوگندهايى كه بى هدف و لغو بر زبان جارى مى شوند مؤاخذه اى را از سوى خداوند به همراه ندارند .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

{اَيمان} جمع يمين (قسم) و {فى أيمنكم} متعلق به {للغو} مى باشد و سوگند لغو به سوگندهايى گفته مى شود كه از روى عادت و بدون توجه به محتواى قسم بر زبان جارى مى شود.

2 _ تفضل الهى بر اهل ايمان با برداشتن مؤاخذه و بازخواست از سوگند هاى لغو و بى هدف .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

لحن امتنانى جمله {لايؤاخذكم} مى رساند كه عدم مؤاخذه نسبت به سوگندهاى لغو و بى هدف، برخاسته از تفضل و لطف خدا به مؤمنان است.

27 _ سوگند بى هدف و غير جدى به نام خداوند ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

امام صادق(ع) در توضيح معنى {لغو} در آيه فوق فرمود: اللغو قول الرجل {لاواللّه} و {بلى واللّه} و لايعقد على شيىء.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 443، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 323.

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو

است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(ص) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى، خطاب به اصحابش فرمود: {فما بال اقوام يحرمون على انفسهم الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى {لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...}.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

سوگند متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 8،11،12

8 _ إخبار خداوند از اقدام متخلفان جنگ تبوك به سوگند هاى دروغين براى استطاعت نداشتن خود و موجه بودن تخلفشان

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

12 _ علم خداوند به دروغ بودن سوگند متخلفان جنگ تبوك و گواهى او بر موجه نبودن تخلفشان

سيحلفون باللّه . .. و اللّه يعلم إنهم لكذبون

سوگند متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم

لترضوا عنهم

سوگند متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 6

6 - سوگند پيامبر ( ص ) به پروردگار ، مبنى بر آمدن و تحقق قطعى روز قيامت

قل بلى و ربّى لتأتينّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را

با قسم بر خود حرام نكند]}.

سوگند مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 6،9

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

9 _ تعهد دروغين مسلمانان ضعيف الايمان بر يارى مؤمنان با سوگندهايى مؤكد

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطاب در {معكم} متوجه مؤمنان واقعى باشد ; يعنى برخى از مؤمنان _ پس از فتح و پيروزى _ به برخى ديگر چنين گفتند: {اهولاء . ..} در اين صورت مشاراليه {هولاء}، بيماردلان خواهد بود.

سوگند مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

سوگند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 2،7

2 _ مشركان مكه معتقد به {الله} بودند و به آن قسم ياد مى كردند.

و أقسموا بالله

7 _ ترفندها و سوگند دروغين مشركان

مبنى بر ايمان آوردن در صورت نزول آيات، در برخى مؤمنان مؤثر بوده است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{كم} خطاب به مؤمنين است و از اين خطاب چنين بر مى آيد كه احتمالا برخى از مؤمنان تحت تأثير خواسته مشركان بودند و خواهان عملى شدن خواستهاى آنان مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 4

4 - { روى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه عليهما السلام أنّ مواقع النجوم رجومها للشياطين فكان المشركون يقسمون بها . . . ;

از امام باقر و صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه {مواقع نجوم} رجم شياطين است كه به وسيله ستارگان انجام مى شود و مشركان به آن قسم ياد مى كردند}.

سوگند مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 5

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

سوگند مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

سوگند مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

سوگند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 2،5

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

5 _ روى آورى به سوگند هاى دروغ ، از روش هاى منافقان براى دستيابى به هدف هاى خويش

سيحلفون باللّه . .. يحلفون لكم

سوگند منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ،

براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 11

11 _ تمسك منافقان به سوگند دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

سوگند موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 4

4 - سوگند موسى به قدرت دشمن شكن و خدادادى خويش

قال ربّ بما أنعمت علىّ

درباره {با} در {بما أنعمت} دو ديدگاه از سوى مفسران ارائه شده است برخى آن را سببيه و برخى هم قسم دانسته اند. برداشت ياد شده بر پايه احتمال دوم است.

سوگند ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 4

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام

كردن) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 13

13 _ روى عن أبى جعفر و أبى عبدالله(ع): إن من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير الله تعالى.

از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است: سوگند بر مطلقه شدن همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى به غير نام خداى تعالى، پيروى از گامهاى شيطان است.

سوگند يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

شرايط تنجز سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 5

5- توجه داشتن و جدّى بودن در سوگند ، شرط تحقق و تنجز آن

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

شرايط وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 9

9_ استطاعت شرط لزوم وفا به عهد ، قسم و تكاليف الهى است .

إلاّ أن يحاط بكم

عجز در وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

66 - 7،8

7_ هنگام سوگند ياد$ كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

عذاب اخروى حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 10

10- شكستن سوگند و پيمان ، داراى بازتاب هاى ناگوار دنيوى و عذاب بزرگ اخروى

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {تذوقوا. ..} اشاره به ناگواريهاى دنيوى و {عذاب عظيم} اشاره به عذاب اخروى باشد.

فرعونيان و سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 6

6 _ فرعونيان ، موسى ( ع ) را به منزلتش نزد خدا ( مستجاب الدعوه بودنش ) قسم دادند تا زوال عذاب را از خداوند درخواست كند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

{باء} در {بما عهد} در برداشت فوق، باء قسم گرفته شده است.

فلسفه حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 11

11 - حكم خداوند مبنى بر شكستن سوگند درباره محروميت

از مباحات و حلال ها ، عالمانه و حكيمانه بوده و در جهت مصالح و منافع انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم . .. و هو العليم الحكيم

فلسفه سوگند به انجير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه سوگند به تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با پيامبر ( ص ) و ناخرسند نبودن از آن حضرت ، به نور خورشيد و تاريكى شب سوگند ياد كرده است .

و الضحى . و الّيل إذا سجى . ما ودّعك ربّك و ما قلى

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

فلسفه سوگند به زيتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه سوگند به سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين

- 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه سوگند به كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه سوگند به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه سوگند به نور خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با پيامبر ( ص ) و ناخرسند نبودن از آن حضرت ، به نور خورشيد و تاريكى شب سوگند ياد كرده است .

و الضحى . و الّيل إذا سجى . ما ودّعك ربّك و ما قلى

اين آيه، جواب قسم هايى است كه

در آغاز سوره آمده بود.

فلسفه سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 2

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

فلسفه سوگند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 1

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى كردند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 1،7

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى داشتند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

كفاره حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

كيفر حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 3

3 _ سوگندشكنان در صورتى كه سوگندشان با توجه و از روى قصد باشد ، مورد مؤاخذه خداوند قرار خواهند گرفت

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن

امت اسلام بر اين اتفاق نظر دارند كه مؤاخذه بر سوگند و لزوم كفاره تنها در صورتى است كه ياد كننده سوگند به

آن وفادار نماند (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 15

15_ يعقوب ( ع ) فرزندانش را به مجازات هاى الهى در صورت شكستن سوگند و پيمانشان ، هشدار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

سياق آيه دلالت دارد كه غرض يعقوب(ع) از وكيل قرار دادن خداوند و توجه دادن فرزندانش به وكالت او ، هشدار دادن آنان به مجازات الهى است.

كيفر سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 24

24 _ كسانى كه قسم دروغ مى خورند ، در آخرت نصيبى نداشته و عذابى دردناك در انتظار آنان است .

انّ الّذين . .. و ايمانهم ثمناً قليلاً

امام صادق (ع)، در ضمن شمارش گناهان كبيره فرمود: و اليمين الغموس ; لأنّ اللّه عز و جلّ يقول {انّ الذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة . .. }.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 287، ح 33 ; نورالثقلين، ج 1، ص 355، ح 195.

كيفيت سوگند در لعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 5

5 - { خدا را شاهد مى گيرم كه راست مى گويم } ، متن سوگند شوهرى است كه مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نيز ناتوان باشد .

والذين يرمون أزوجهم . .. فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الص_دقين

كيفيت سوگند در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

106 - 11

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 9

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

گناه حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 6

6 _ شكستن سوگند گناه و پرداخت كفاره موجب بخشايش آن است .

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن فكفّرته . .. ذلك كفّرة ايمنكم

مؤاخذه سوگندشكنان دليل عصيانگرى آنان است و كلمه كفاره كه به معناى پوشاننده است اشاره به بخشودگى گناه _ در پى پرداخت كفاره _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 16

16_ شكستن سوگند و وفا نكردن به پيمان هاى الهى ، گناه و موجب عقوبت از ناحيه خداوند است .

الله على ما نقول وكيل

گناه سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 2

2 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، گناه است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

مراد از {اثماً} _ به قرينه {انا اذاً لمن الاثمين} _ شهادتهاى دروغين است.

مكر با سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3

3- ممنوعيت استفاده از سوگند

به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

ممنوعيت سوگند دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 8

8 - سوگند به دروغ ، ممنوع است .

قل لاتقسموا

ترديدى نيست كه سوگند منافقان، سوگندى دروغين بود. بنابراين نهى خداوند از چنين سوگندى، دليل بر ممنوعيت آن است.

موانع حنث سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 10

10- توجه انسان به احاطه علمى خداوند بر رفتارش ، مانع شكستن عهد و سوگند است .

و أوفوا . .. و لاتنقضوا ... إن الله يعلم ما تفعلون

نقش سوگند در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 10

10 - سخن گفتن همراه با اداى سوگند ، داراى تأثيرى قابل توجه حتى در ديدگاه كافران

قل بلى و ربّى

اين كه خداوند به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه آن حضرت سخن خود را همراه با سوگند به كافران بگويد، به خاطر تأثير زياد آن است.

نهى از سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 6

6 - منافقان صدراسلام ، از هر گونه سوگند خوردن براى حسن نيت خود و آمادگى براى جهاد ، بر حذر شدند .

و أقسموا باللّه . .. لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا

نهى از سوگند به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 7

7 - منافقان ، حق سوگند ياد كردن به خدا

را ، براى اثبات حسن نيت خويش نداشته و از آنان پذيرفته نيست .

و أقسموا باللّه . .. لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا

وفاى به سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 49

49 _ وفاكنندگان به سوگند ، راستگويان در گفتار و دارندگان استقامت قلب و عفت در شكم و شهوت ، از راسخان در علم هستند .

و الراسخون فى العلم

رسول اللّه (ص) در پاسخ سؤال از مفهوم راسخان در علم فرمود: من برّت يمينه و صدق لسانه و استقام قلبه و من عفّ بطنه و فرجه فذلك من الراسخين فى العلم

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 151.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 4،18،19

4 _ لزوم وفاى به سوگند هاى برخاسته از قصد و نيت

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن

18 _ لزوم وفادارى و پايبندى به سوگند هاى خويش

و احفظوا ايمنكم

19 _ تعيين كفاره براى قسم نبايستى دستاويزى براى شكستن سوگند قرار گيرد .

ذلك كفّرة ايمنكم إذا حلفتم و احفظوا ايمنكم

فرمان وفادارى به سوگند (واحفظوا أيمنكم) پس از بيان كفارات قسم اشاره به اين دارد كه اگر چه پرداخت كفاره موجب بخشايش گناه آن مى شود ولى مكلف نبايد آن را مجوز شكستن سوگند خويش بپندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 5

5 - وفاى ابراهيم ( ع ) ، به سوگند خويش در شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

وفاى به سوگند ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

ص - 38 - 44 - 2،3

2 - تنبيه همسر با دسته اى از گياه خشك و تر _ آن هم يك بار ، توصيه خداوند به ايوب ( ع ) براى اداى سوگندش

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

{ضغث} به يك دسته از گياه خشك و تر گويند.

3 - چاره جويى خداوند براى ايوب ( ع ) در مشكل اداى سوگندش به تنبيه همسرش

خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

سوگندشكنان

{سوگندشكنان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 8

8- نقض كنندگان سوگند ، بازدارندگان مردم از راه خدايند .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . ..بما صددتّم عن سبيل الله و لكم عذاب عظيم

انذار سوگندشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 14

14- هشدار خداوند به نقض كنندگان عهد و سوگندشكنان ، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قيامت

و أوفوا بعهد الله . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً ... و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما ك

دنياطلبى سوگندشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 4

4- پيمان شكنان و نقض كنندگان سوگند و عهد الهى ، مردمى دنياپرست ، كوتاه نگر و دون همتند .

لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم . .. و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً

از تعبير {ثمناً قليلاً} (بهاى كم و ناچيز) كوتاه نظرى و دون همتى استفاده مى شود; زيرا هيچ عاقل و صاحب فكرى، كالايش را به بهاى كم و ناچيز و كمتر از ارزش واقعى آن نمى فروشد.

كوته بينى سوگندشكنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 4

4- پيمان شكنان و نقض كنندگان سوگند و عهد الهى ، مردمى دنياپرست ، كوتاه نگر و دون همتند .

لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم . .. و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً

از تعبير {ثمناً قليلاً} (بهاى كم و ناچيز) كوتاه نظرى و دون همتى استفاده مى شود; زيرا هيچ عاقل و صاحب فكرى، كالايش را به بهاى كم و ناچيز و كمتر از ارزش واقعى آن نمى فروشد.

مؤاخذه اخروى سوگندشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 14

14- هشدار خداوند به نقض كنندگان عهد و سوگندشكنان ، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قيامت

و أوفوا بعهد الله . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً ... و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما ك

سوگندهاى قرآن

سوگندهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به ربوبيت خويش بر بازپرسى تمامى كافران و تجزيه گران دين

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين

ضمير جمع غايب {لنسئلنّهم} هم مى تواند به كافرانى برگردد كه در چند آيه قبل از آن سخن به ميان آمد (. ..أزواجاً منهم) و هم مى تواند به {المقتسمين} اشاره داشته باشد. برداشت فوق بنابر هر دو احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 9

9- سوگند خداوند به ذات خود ، براى تهديد و مورد مؤاخذه قرار دادن مشركان

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 63 - 1

1- سوگند خداوند به خويش ، مبنى بر ارسال پيامبرانى به سوى امت هاى مختلف ، پيش از ظهور اسلام

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 1

1- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر ختمى بودن احضار منكران معاد و شياطين به گردآورى آنان در قيامت تأكيد كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير مفعولى در {لنحشرنّهم} به {انسان} در آيه قبل بازمى گردد و مراد منكران معاد است كه زنده شدن دوباره را بعيد شمرده بودند. {حشر}; يعنى، جمع كردن و برخى آن را جمع كردنى كه افراد را به محل اجتماع سوق دهند، معنا نموده اند (مصباح).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 8

8- خداوند با سوگند به ربوبيت خود ، بر تحقق حتمى طبقه بندى عاصيان در قيامت ، تأكيد كرده است .

فوربّك . .. ثمّ لننزعنّ من كلّ شيعة ... عتيّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 10

10- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر آگاهى دقيق خود از ميزان عذاب مجرمان تأكيد كرده است .

فوربّك . .. ثمّ لنحن أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 6

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در

فراز قبلى، سوگند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند به قرآن

و القرءان

{واو} در {والقرآن} براى قسم است; يعنى، {أقسم بالقرآن الحكيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام

إنّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 1،3

1 - سوگند خداوند به قرآن

و القرءان

{واو} در {و القرآن} براى قسم است; يعنى، {اُقسم بالقرآن. ..}.

3 - سوگند خداوند به قرآن ، مبنى بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام ( ص )

و القرءان

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جواب قسم (و القرءان) _ به قرينه آيات مشابه مانند {و القرآن الحكيم * إنّك لمن المرسلين} در سوره {يس} و. .. _ مربوط به رسالت پيامبراسلام(ص) است و تقدير آن چنين مى باشد: {و القرءان ذى الذكر إنّك لمن المرسلين يا إنّك صادق}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 1

1 - سوگند خداوند به حق

قال فالحقّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فالحقّ} مبتدا و خبر آن (قسمى) در تقدير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 2 - 4

4 - سوگند خداوند به قرآن

و الكت_ب المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 1

1- سوگند خداوند ، به قرآن مجيد

ق و القرءان

المجيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 1

1 - سوگند الهى ، به باد هاى پراكننده خاك و مژده آور باران

و الذري_ت ذروًا

{ذَرْو} به معناى پاشيدن و پراكندن و {ذاريات} (جمع {ذارية}) به معناى {پراكننده ها} است. مراد از {پراكننده ها} بادها است كه به هنگام وزيدن، خاك و ديگر ذرّات را در هوا پراكنده و جا به جا مى كنند. گفتنى است كه وزيدن اين بادها مژده آور باران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 2 - 1،3

1 - سوگند الهى به ابر هاى گرانبار

فالح_مل_ت وقرًا

{وِقْر} بر بار سنگين اطلاق مى شود. مقصود از حمل كننده هاى بار سنگين، ابرها است كه در پى بادها مى آيند و با خود توده هاى عظيم ذرات آب را حمل مى كنند.

3 - سوگند الهى ، به باد هاى حامل ابر هاى سنگين و آبستن باران

فالح_مل_ت وقرًا

كلمه {حاملات}، مى تواند وصفى ديگر براى بادها باشد. در اين صورت مراد از {وِقْر} (بار سنگين)، ابر سنگين و باران زا خواهد بود كه به وسيله بادها حمل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 1،4

1 - سوگند خداوند ، به كشتى هاى روان بر آب هاى دريا به آسانى و نرمى

فالج_ري_ت يسرًا

{يسر} نقطه مقابل {عسر} و به معناى سهولت و آسانى است. مراد از {جاريات} كشتى هايى است كه در دريا، به آرامى و نرمى حركت مى كنند.

4 - سوگند الهى ، به باد ها كه آرام در آسمان

روان اند .

و الذري_ت ذروًا . .. فالج_ري_ت يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 1

1 - سوگند الهى ، به فرشتگان تقسيم كننده امور

فالمقسّم_ت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 7 - 1

1 - سوگند خداوند ، به آسمان تزيين يافته با ستارگان

و السّماء ذات الحبك

{حبيكة} و {حباك} (مفردهاى {حُبُك}) در معانى استحكام، راه و زيبايى به كار مى رود. برداشت ياد شده براساس معناى اخير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 1 - 1،5

1 - سوگندِ خداوند ، به كوه طور

و الطّور

{طور} در لغت به مطلق كوه گفته مى شود و در آيه شريفه ممكن است همين معنا مراد باشد. و نيز مى تواند خصوص طور واقع در شبه جزيره سينا اراده شده باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

5 - سوگند خداوند ، به كوه ها

و الطّور

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مراد از {طور} مطلق كوه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

طور - 52 - 2 - 1،5

1 - سوگند خداوند ، به كتاب نگاشته شده ( تورات )

و كت_ب مسطور

مراد از {طور} در آيه قبل مى تواند كوه طور باشد. اين نكته قرينه است بر اين كه مراد از {كتاب مسطور}، تورات مى باشد كه به صورت الواح نوشته شده بر موسى در طور سينا نازل شده است.

5 - سوگند خداوند ، به نامه اعمال آدميان

و كت_ب مسطور

برخى از مفسران مراد از {كتاب مسطور} را نامه اعمال دانسته اند. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كعبه

و البيت المعمور

{واو} در {و البيت. ..} براى قسم و مقصود از {بيت معمور} (خانه آباد) كعبه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به سقف برافراشته ( آسمان )

و السقف المرفوع

{مرفوع}; يعنى، بلند و برافراشته شده. مراد از {سقف مرفوع} ظاهراً آسمان است كه همچون سقفى بلند، بر فراز آدميان بر افراشته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 6 - 1

1 - سوگند خداوند ، به درياى سرشار از آب

و البحر المسجور

{سجر} در معانى پركردن و شعلهور كردن به كار مى رود. بنابراين {مسجور} يا به معناى {مملو} (پر شده) و يا به معناى شعلهور شده است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 1،4،5،7

1

- سوگند الهى ، به هر ستاره آن گاه كه غروب مى كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} به معناى ستاره است و {الف و لام} آن جنس و مفيد عموم است; يعنى، {اقسم بكلّ نجم إذا هوى}. {هُوِىّ} (مصدر {هوى}) به معناى فرو افتادن است و در آيه شريفه بر غروب كردن اطلاق شده است.

4 - سوگند خداوند به شهاب سنگ ها ، هنگامى كه سقوط مى كنند . *

و النجم إذا هوى

برخى از مفسران {نجم} را _ به قرينه {إذا هوى} (آن گاه كه سقوط كند) _ به معناى شهاب گرفته اند.

5 - سوگند خداوند به قرآن ، به هنگام نزول آيات آن *

و النجم إذا هوى

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه مراد از {نجم} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ قرآن باشد; زيرا آيات قرآن {نجوماً} (جداجدا و به تدريج) نازل شده است.

7 - سوگند الهى به ستاره ثريا هنگامى كه غروب كند .

و النجم إذا هوى

{نجم} بر ستاره ثريا نيز اطلاق مى شود (قاموس المحيط). گفتنى است {ال} در {النجم} بنابراين اطلاق، براى عهد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 3

3 - سوگند الهى ، به نظام ستارگان آسمان

فلاأُقسم بموقع النجوم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مواقع} به معناى مكان هاى استقرار ستارگان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به قلم و ابزار نوشتن

و القلم

2 - سوگند خداوند ، به قلم زدن و نويسندگى

و ما يسطرون

{ما} در {ما يسطرون}

يا مصدريه (يعنى {و سطرهم}) و يا موصوله (يعنى {الذى يسطرونه}) است. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، بر درستى و الهى بودن قرآن

إنّه لقول رسول كريم

2 - سوگند خداوند ، بر درست گويى و راست گويى پيامبراسلام ( ص )

إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها ( باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 2

2 - سوگند خداوند به ماه

و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 33 - 1

1 - سوگند خداوند به سحرگاهان

و الّيل إذ أدبر

{إدبار} (مصدر {أدبر}) به معناى پشت كردن است و مقصود در اين آيه، پايان يافتن شب و آغازِ سحر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 1

1 - سوگند خداوند به سپيده صبح

و الصبح إذا أسفر

عبارت {سفر الصبح} و يا {أسفر الصبح}، به معناى {أضاء} (روشن شد) و {أشرق} (درخشيد) است. (قاموس المحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- قيامه - 75 - 1 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به روز قيامت

لاأُقسم بيوم القي_مة

مفسّران درباره {لا} در {لااُقسم} و امثال آن، توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به نفس ملامت گر

و لاأُقسم بالنفس اللوّامة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 1،5

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و المرسل_ت عرفًا

درباره سوگندهاى پنجگانه در آغاز اين سوره، سه تفسير عمده وجود دارد: 1_ تمام اين سوگندهاى پنجگانه، اشاره به {بادها و طوفان ها} است; 2_ همه سوگندها، اشاره به {فرشتگان وحى} است; 3_ سوگند اول و دوم ناظر به مسأله {بادها و طوفان ها} و سوگند سوم، چهارم و پنجم ناظر به القا و نشر وحى و آيات حق بهوسيله فرشتگان است. شاهد و دليل بر تفسير سوم، جداسازى اين دو دسته از سوگندها در آيات به وسيله {واو} است; در حالى كه بقيه به وسيله {فاء} به هم عطف شده اند كه نشانه ارتباط و پيوند آنها است. گفتنى است تفسير دوم و سوم، با سياق آيات سازگارتر است; از اين رو، مبناى برداشت ها قرار گرفته است.

5 - سوگند خداوند ، به باد هاى پياپى

و المرسل_ت عرفًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {مرسلات} بادها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 1،3

1 -

سوگند خداوند ، به تندباد ها و طوفان ها

فالع_صف_ت عصفًا

{عاصفة} (مفرد {عاصفات}) به معناى باد شديد و طوفان است.

3 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالع_صف_ت عصفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و الن_شرت نشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالف_رق_ت فرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالملقي_ت ذكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند به فرشتگان قبض كننده ارواح

و الن_زع_ت غرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 2

2 - سوگند خداوند به فرشتگان پر نشاط و شاداب

و الن_شط_ت نشطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به فرشتگانى كه در اجراى وظايف خويش شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، به فرشتگان پيشتاز

فالس_بق_ت سبقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 5

5 - سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79

- 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 1،2،3

1 - سوگند مؤكّد خداوند به ستارگانى كه در مسير حركت خود ، بر اثر نور خورشيد از نظر ها ناپديد مى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

حرف {لا} در {لااُقسم} زايد است و سوگند را تأكيد مى كند. برخى گفته اند: {لااُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و براى سوگند مؤكد به كار مى رود. {خنّس} جمع {خانس} است و مصدر آن {خنوس}; يعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل {خَنَس}; يعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرينه ذكر شب و صبح در آيات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصيف آنها به اين وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است.

2 - سوگند خداوند به ستارگانى كه در طى مسير ، به نقطه هايى كه از آن گذشته اند ، بازمى گردند .

فلاأُقسم بالخنّس

برخى از اهل لغت و تفسير {خُنّس} را به معناى رجوع كنندگان مى دانند (لسان العرب و كشاف). بر اين اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حركت انتقالى به مدار حركت قبلى خود است.

3 - سوگند خداوند به سياره هاى زحل ، مشترى ، مرّيخ ، زهره و

عطارد

فلاأُقسم بالخنّس

بسيارى از اهل لغت و تفسير، {خنّس} را عنوان ستارگان ياد شده مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ستارگانى كه به مسير قبلى خود بازگشته و در آن جريان مى يابند .

بالخنّس . الجوار

{جوارى} (جمع {جارية}) به معناى چيزهايى است كه سيلان داشته و روان باشند. توصيف سيّارات به اين وصف، ممكن است از آن جهت باشد كه آنها را نورى روان مى بينيم. و يا مراد، اخترانى است كه جرم سيال دارند.

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 1

1 - سوگند خداوند به شب ، زمان فرارسيدن و برچيده شدن تاريكى آن

و الّيل إذا عسعس

{الّيل} عطف بر {الخُنّس} است و قسم مؤكد در {لا اُقسم} به آن نيز تعلق دارد. فعل {عسعس} گاه بر آمدن تاريكى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل اين آيه با آيه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در اين آيه مناسب تر مى نماياند; ولى هر دو معنا نيز مى تواند مراد باشد. راغب گويد: {عسعسة}; يعنى، تاريكى خفيفى

كه در آغاز و پايان شب حاصل مى شود. بر اين اساس فعل {عسعس} هر دو زمان را شامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 18 - 1،2

1 - سوگند خداوند به بامداد ; زمانى كه سپيده صبح در آسمان گسترده مى شود .

و الصبح إذا تنفّس

{تنفّس روز} به معناى توسّع و گسترده شدن آن است. (مفردات راغب)

2 - سوگند خداوند به سپيده دم ; زمانى كه نفس تازه كند .

و الصبح إذا تنفّس

از معانى {تنفّس} وارد ساختن نفس به درون و خارج ساختن آن است (مصباح). نفس تازه كردن صبح، كنايه از رفع موانع نور خورشيد است; به گونه اى كه گويا روز از حبس شب رها شده و در هواى آزاد نفس مى كشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به سرخى افق هنگام غروب خورشيد

فلا أُقسم بالشفق

مشهور بين اهل لغت، اين است كه {شفق} همان سرخى است كه بعد از غروب خورشيد، در طرف مغرب ديده مى شود (مصباح). در سخن و شعر عرب، به طور فراوان اتفاق مى افتد كه براى تأكيد قسم، فعل آن را با

حرف {لا} مى آورند. برخى آن را زايد و دسته اى آن را، براى نفىِ پندار قبل مى دانند(كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 1،2

1 - سوگند خداوند به شب و تمامى موجودات پراكنده اى كه تاريكى شب آنها را گرد هم جمع مى كند .

و الّيل و ما وسق

واژه {وَسْق} به معناى جمع كردن چيزهايى است كه متفرق باشند(مفردات). گويا مراد جمع شدن جاندارانى است كه با فرارسيدن تاريكى شب، از همه طرف به محل استراحت خود مى روند.

2 - سوگند خداوند ، به هر چه تاريكى شب آن را فراگيرد . *

و ما وسق

{ما} در {ما وسق}، موصول است و ضميرى كه به آن برمى گردد، در كلام نيامده است. مصداق {ما وسق}، ممكن است تمام موجودات جاندار و بى جان باشد كه تاريكى شب، آنها را زير پرده سياه خود جمع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 1

1 - سوگند خداوند به ماه ، هنگام روشنايى كامل آن

و القمر إذا اتّسق

{اتساق قمر}، به معناى تكميل شدن و به نقطه اعتدال رسيدن آن است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج

- 85 - 1 - 2،3

2 - سوگند خداوند ، به آسمان و برج هاى آن

و السماء ذات البروج

قسم به آسمان، با وصف خاص آن، قسم به موصوف و وصف، هر دو است.

3 - سوگند خداوند ، به ستارگان كه مرتفع و نمايان اند .

و السماء ذات البروج

تطبيق {برج} بر ستاره، به لحاظ ارتفاع و ظهور آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 3

3 - سوگند خداوند ، به روز قيامت

و اليوم الموعود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 1،2،4،6،7،8،9،10

1 - سوگند خداوند ، به ناظران و امور مشهود در قيامت

و شاهد و مشهود

شهادة; يعنى، حاضر بودن همراه با مشاهده بصرى يا بصيرتى و گاه به حضور بدون آن نيز گفته مى شود (مفردات راغب). لفظ {شاهد و مشهود} _ به قرينه سوگند بر آنها_ نكره هايى اند كه از آنها عموم اراده شده است تا سوگند به آن بيهوده نباشد و بعيد نيست كه عظمت آن دو نيز استفاده شود. در اين صورت مراد عظمت شهادت مربوط به آنها است تا بر احتمالات گوناگونى كه درباره مصداق آن دو گفته شده است، قابل تطبيق باشد.

2 - ناظران صحنه قيامت و حوادث آن روز ، داراى عظمتى در خور سوگند خداوند

و شاهد و مشهود

4 - سوگند خداوند ، به گواهان اعمال انسان ها در قيامت

و شاهد

6 - سوگند خداوند ، به مضمون گواهى شاهدان در قيامت

و مشهود

چنانچه شهادت به معناى گواهى دادن باشد; نه مشاهده و نظارت، كلمه {مشهود} نياز به متعلق محذوفى خواهد

داشت كه مى توان گفت: مراد {مشهود به} است.

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

8 - { عن محمّد بن هاشم عمن روى عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأله الأبرش الكلبى عن قول اللّه عزّوجلّ { و شاهد و مشهود } فقال أبوجعفر ( ع ) : ما قيل لك ؟ فقال : قالوا : الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم عرفة ، فقال أبوجعفر ( ع ) : ليس كما قيل ، الشاهد يوم عرفة و المشهود يوم القيامة أما تقرأ القرآن ؟ قال اللّه عزّوجلّ : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود ;

محمد بن هاشم از كسى كه از امام باقر(ع) روايت كرده، نقل مى كند: ابرش كلبى از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و شاهد و مشهود} سؤال كرد، حضرت فرمود: [در اين باره] براى تو چه گفته شده؟ عرض كرد: گفته اند: {شاهد} روز جمعه و {مشهود} روز عرفه است. حضرت فرمود: اين چنين كه براى تو گفته شده است نيست; بلكه {شاهد} روز عرفه و مشهود روز قيامت است. مگر قرآن نخوانده اى كه خداى عزّوجلّ فرموده است: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

9 - { عن علىّ ( ع ) قال

: . . . و الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم النحر ;

از امام على(ع) روايت شده كه فرمود: شاهد روز جمعه و مشهود روز قربانى (دهم ذى الحجه) است}.

10 - { روى عن الحسن بن على ( ع ) و هو يُحِدِّثُ عن رسول اللّه ( ص ) فقيل له أخبرنى عن { شاهد و مشهود } فقال : أمّا الشاهد فمحمّد و أما المشهود فيوم القيامة . أما سمعته سبحانه يقول : { يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهدًا و مبشّرًا و نذيرًا } و قال : { ذلك يوم مجموع له الناس ذلك يوم مشهود ;

از امام حسن(ع) روايت شده كه از رسول خدا نقل حديث مى كرد، به او عرض شد: مرا از [تفسير] شاهد و مشهود خبر ده، حضرت فرمود: امّا شاهد محمّد(ص) است و امّا مشهود روز قيامت است. آيا كلام خداى سبحان را نشنيده اى كه مى فرمايد: {يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً} و فرموده: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند به آسمان

و السماء

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى، كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد

كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به مرتفع ترين ستاره ها *

و الطارق . .. النجم الثاقب

{نجم ثاقب}; يعنى، ستاره اى كه جايگاه آن رفيع تر از ديگر ستارگان است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به آسمان و ستارگان ، بر مراقبت از انسان و افكار و كردار او ، تأكيد ورزيده است .

و السماء و الطارق . .. إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 3

3 - سوگند خداوند به آسمان و به ارجاع هاى مكررى كه پديد مى آورد .

و السماء ذات الرجع

سوگند به چيزى كه داراى وصف خاصى است، در حقيقت سوگند به وصف نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 12 - 3

3 - سوگند خداوند به زمين و شكاف پذير بودن آن

و الأرض ذات الصدع

سوگند به موصوف، سوگند به وصف آن نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 2

2 - خداوند ، با سوگند به

آسمان و زمين ، بر فارق بودن قرآن بين حق و باطل ، تأكيد ورزيده است .

و السماء . .. و الأرض ... إنّه لقول فصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند به سپيده دم

و الفجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هاى ده گانه

و ليال عشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به جفت و تاق

و الشفع و الوتر

حرف {ال} در {الشفع} و {الوتر}، براى جنس است. درباره مصداق شفع و وتر، نظرهاى گوناگونى ابراز شده است; برخى گفته اند: {شفع} روز هشتم ذى الحجه (يوم التروية) و {وتر} روز عرفه است و برخى آن دو را بر نماز شفع و وتر تطبيق داده اند. در نظرى ديگر، شفع روز قربان و وتر روز عرفه است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {شفع}، به تمام مخلوقات نظر داشته و مراد از {وتر}، ذات بارى تعالى باشد; زيرا تنها او است كه مركب نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است.

{يسر}; يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

2 - سوگند خداوند ، به پاس هايى از شب كه شبروان در آن سير مى كنند .

و الّيل إذا يسر

مى توان گفت، {حركت شب} تعبيرى است مانند {شب خوابيده} كه مراد از آن، حركت ديگران در شب و خواب آنها در آن است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 1 - 1

1 - سوگند مؤكّد خداوند به شهر مكه

لا أُقسم به_ذا البلد

حرف {لا} در {لا أُقسم}، زايد و تأكيدى بر سوگند است. برخى گفته اند: {لا أُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و در سوگند مؤكّد، به كار مى رود، و برخى ديگر آن را براى نفى قسم دانسته و گفته اند: مراد اين است كه مدّعا بقدرى واضح

است كه سوگند نمى خواهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 1،6

1 - سوگند خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و والد و ما ولد

سخن گفتن از مكه در آغاز سوره، قرينه است بر اين كه {والد و ما ولد}، پدر و فرزندى اند كه با مكه ارتباط تنگاتنگى داشتند. آشكارترين مصداق آن دو، حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل است.

6 - سوگند خداوند به انسان توليدمثل كننده و فرزندانش

و والد و ما ولد

واژه {والد} ممكن است به شخص خاصى نظر نداشته باشد; بلكه اسم جنس بوده و بر هر انسان مذكر و يا حتى مؤنثى كه در توليد مثل نقش داشته باشند، اطلاق گردد (ر. ك: لسان العرب). در اين صورت شگفتى تكثير نسل و نقش اعجاب برانگيز پدر و مادر در آن و نيز عظمت فرزند به وجود آمده از آنها، راز سوگند خداوند به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند به خورشيد

و الشّمس

2 - سوگند خداوند ، به نور گسترده خورشيد به هنگام چاشت

و ضحيها

{ضحى} در معانى گسترش نور خورشيد

و {پهناور شدن روز} (مفردات راغب) و اندكى پس از بالا آمدن روز (قاموس) به كار مى رود. اضافه شدن {ضحى} به ضميرى كه به خورشيد برمى گردد، بيانگر آن است كه مراد از آن، گسترش نور خورشيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به ماه هنگام طلوع آن پس از غروب خورشيد

و القمر إذا تليها

{إذا} در {إذا تليها}، سوگند به ماه را به حالت خاصى از آن اختصاص مى دهد. در اين موارد {إذا} را ظرف براى {كائنًا} به شمار مى آورند كه محذوف است و حال مقدره براى {القمر} به حساب مى آيد; اختصاص قسم به اين زمان خاصّ، نشان برجسته تر بودن ارزش آن است. اين زمان، شامل شب هايى مى شود كه پس از غروب خورشيد، ماه تابان در آسمان مشاهده مى شود.

2 - سوگند خداوند ، به كره ماه در شب هاى وسط هر ماه

و القمر إذا تليها

{تلوّ} (مصدر {تلى})، به معناى از پى در آمدن است. در شب هاى چهاردهم و قبل و بعد آن، طلوع ماه در پى غروب خورشيد است. بنابراين مى توان گفت: مراد از {إذا تلاها}، فقط همان شب ها است.

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 3 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به روز در لحظه فروغ افكندن آن بر زمين

و النهار إذا جلّيها

مفاد آيه شريفه، گواه آن است كه ضمير

مفعولى {جلاّها} به {الشمس} برنمى گردد; زيرا جلا يافتن خورشيد را، نمى توان ناشى از روز دانست. بنابراين بايد گفت: از آن جا كه جلوه گر شدن زمين به وسيله روز، بسيار واضح است، نيازى به ذكر {الأرض}، براى ارجاع ضمير به آن نبود.

2 - پيدايش روز و درخشان شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و النهار إذا جلّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 1،2،3

1 - سوگند خداوند به شب در لحظه اى كه تاريكى آن ، سطح زمين را بپوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

طَبَق و[ سرپوش هايى]مانند آن كه بر چيزى نهاده مى شود، {غطاء} نام دارد; همان طور كه به پوشاك و [رواندازهايى]مانند آن كه روى چيزى قرار داده مى شود، {غشاء} مى گويند (مفردات راغب). بنابراين {يغشاها} _ كه مرجع ضمير مفعولى آن در اين برداشت {أرض} گرفته شده _ به اين معنا است كه تاريكى شب، سطح زمين را مى پوشاند.

2 - سوگند خداوند ، به هنگامى كه شب ، خورشيد را مى پوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير مفعولى در {يغشاها}، {الشمس} دانسته شده است.

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 5 - 1،3،5،6

1 - سوگند خداوند به آسمان

و السماء

3 - سوگند خداوند ، به بنيان نهادن آسمان و آفرينش آن

و ما بنيها

حرف {ما} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به

{بناكردن آسمان} است. برخى {ما} را موصول دانسته اند; ولى يك نواختى سوگندها _ كه تمامى آنها سوگند به مخلوقات است _ مؤيد مصدرى بودن آن است.

5 - سوگند خداوند به سازنده آسمان

و ما بنيها

چنانچه {ما} در {مابناها} موصول باشد، مراد از آن خداوند خواهد بود. آوردن {ما} در اين موارد _ با توجّه به اين كه اين كلمه بيش از {من} موصول، ابهام دارد _ بيانگر اين است كه حقيقت موضوع و عظمت آن، قابل تعريف نيست.

6 - سوگند خداوند به خود

و ما بنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 6 - 1،3،5،6

1 - سوگند خداوند به زمين

و الأرض

3 - سوگند خداوند ، به گستراندن زمين

و ما طحيها

{ما} در {ماطحاها} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به گسترش دادن زمين است. برخى {ما} را موصول و كنايه از گستراننده زمين (خداوند) دانسته اند; ولى مصدرى بودن آن، با سياق آيات _ كه سوگند به مخلوقات است _ سازگارتر است.

5 - سوگند خداوند ، به گستراننده زمين

و ما طحيها

چنانچه {ما} در {و ماطحاها} موصول باشد، مراد از آن خداوند خواهد بود. {طحو} (مصدر {طحاها}) مانند {دحو} است; يعنى، گستراندن هر چيز. (مفردات)

6 - سوگند خداوند به خود

و ما طحيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 1،2،3،6،7

1 - سوگند خداوند به جان انسان ها

و نفس

{نفس}، به معناى روح و نيز جسد آمده است (صحاح اللغة). آيات بعد _ كه ويژگى هاى روح انسان را مطرح مى كند _ قرينه بر اراده معناى اول است. كلمه {نفس} گرچه

نكره است; ولى بر ابهام دلالت ندارد. بلكه مراد جنس نفس است; زيرا آنچه بعد از آن، درباره نفس ذكر شده مربوط به تمام نفس ها است. نكره در اين موارد، مفيد تفخيم است.

2 - روح ، موجودى با عظمت و شايسته سوگند خداوند

و نفس

3 - سوگند خداوند ، به آفرينش متعادل و به دور از افراط و تفريط نفس انسان

و ما سوّيها

حرف {ما} در {ماسوّاها} مصدرى بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به تسويه نفس است. برخى آن را موصول و تعبير {و ما سوّاها} را سوگند به خداوند دانسته اند. سياق آيات _ كه نمودار سوگند به مخلوقات است _ با احتمال اول مناسب تر است.

6 - سوگند خداوند ، به تعديل كننده و سامان دهنده قواى روحى انسان

و ما سوّيها

چنانچه مراد از {ما} در {ما سوّاها} خداوند باشد، جايگزين ساختن آن به جاى {من}، به جهت ابهام عظمت آميزى است كه در {ما} وجود دارد.

7 - سوگند خداوند به خود

و ما سوّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و

يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام فراگير شدن آن

و الّيل إذا يغشى

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

4 - { عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { و الّيل إذا يغشى . . . } و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ {و الّيل إذا يغشى. ..} [كه در آن به {شب} سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 2 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به روز ، هنگام درخشان شدن آن

و النهار إذا تجلّى

2 - پديده روز و تابناكى آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و النهار إذا تجلّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 1،2،3

1 - سوگند خداوند ، به آفرينش جنس نر و ماده در مخلوقات

و ما خلق الذكر و الأُنثى

حرف {ما} مصدريه بوده و مفاد آيه شريفه، سوگند به خلقت {مذكر} و {مؤنث} است. اين احتمال

نيز وجود دارد كه {ما} موصول باشد; ولى مصدريه بودن آن _ كه در نتيجه سوگند به مخلوقات خواهد بود; نه خالق _ با سوگند به {ليل} و {نهار} تناسب بيشترى دارد.

2 - سوگند خداوند ، به آفريننده جنس نر و ماده

و ما خلق الذكر و الأُنثى

كلمه {ما} در {ما خلق}، مى تواند موصول و به معناى {من} باشد. در اين صورت مراد از آن، ذات بارى تعالى خواهد بود. اين كلمه به دليل ابهام بيشترى كه در مفاد آن هست، عظمت مصداق خود را بيشتر مجسم مى كند; زيرا دلالت دارد كه آن مصداق، غير قابل تعريف است.

3 - سوگند خداوند به خويش

و ما خلق الذكر و الأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 4 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر گوناگون بودن تلاش هاى انسان ها و شيوه ها و آثار آن ، به شب و روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 8

8 - خداوند ، در تأكيد بر تفاوت فرجام انفاق گران با تقوا و بخيلان زراندوز ، به سيطره شب و جلوه روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى . فأمّا من أعطى ... لليسرى . و أمّا من بخل ... فسني

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 4

4 - خداوند ، بر وعده

خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضايت بخش ، سوگند ياد كرده است . *

و لسوف يرضى

{لام} در {لسوف}، لام قسم و يا لام ابتدا است; برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به چاشت گاه و به گسترش نور خورشيد در آن زمان

و الضحى

{ضحى} در معانى گسترش نور خورشيد و {پهناور شدن روز} (مفردات راغب) و {اندكى پس از بالا آمدن روز} (قاموس) به كار مى رود.

2 - وقت چاشت و زمان پرتو افشانى خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الضحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 1،2،3

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام سيطره كامل تاريكى آن بر موجودات

و الّيل إذا سجى

{سجى الّيل}; يعنى، شب با تاريكى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل اين كلمه، بر آرامش يافتن و انطباق كامل دلالت دارد. (مقاييس اللغة)

2 - شب و سيطره افكندن تاريكى آن بر موجودات ، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

3 - آرامش موجودات در شب ، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

{آرامش يافتن} (يكى از معانى ذكر شده براى {سَجْو}) در آيه شريفه به شب اسناد يافته است. اين اسناد يا حقيقى است; يعنى، با سيطره كامل تاريكى، گويا شب از پيشروى باز ايستاده است و يا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّك بودن موجودات در شب است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با پيامبر ( ص ) و ناخرسند نبودن از آن حضرت ، به نور خورشيد و تاريكى شب سوگند ياد كرده است .

و الضحى . و الّيل إذا سجى . ما ودّعك ربّك و ما قلى

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 1،2،3،5

1 - سوگند خداوند ، به انجير و زيتون

و التين و الزيتون

2 - انجير و زيتون ، دو نعمت شايسته براى انسان و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و التين و الزيتون

3 - سوگند خداوند ، به سرزمين انجير و زيتون *

و التين و الزيتون

از احتمالاتى كه درباره مفاد آيه گفته شده، اين است كه مراد از {انجير} و {زيتون} _ به قرينه دو آيه بعد _ دو منطقه است كه يكى مانند {كوفه} سرزمين انجيرخيز و ديگرى مانند {بيت المقدس} سرزمين زيتون بوده است. در اين صورت سوگندهاى چهارگانه اين سوره، سرزمين هاى نزول وحى را دربرگرفته است; زيرا {نوح}(ع) در كوفه، ابراهيم و عيسى(ع) در بيت المقدس، موسى(ع) در طور سينا و پيامبر اسلام(ص) در مكه به نشر آيين خويش پرداختند.

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين

} فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 2 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به كوه طور در سرزمين سينا

و طور سينين

{سينين}، در اصل نام نوعى درخت است كه به آن {سَيْناء} نيز گفته مى شود (صحاح). رويش فراوان آن درخت، در منطقه اى كه بين مصر و فلسطين است، سبب شده كه به آن منطقه، {سَيْناء} يا {سينين} گفته شود و كوه طور _ كه در آن سرزمين است _ به {طور سينين} يا {طور سَيْناء} مشهور گردد.

2 - { طور } ، كوهى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و طور سينين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به شهر مكه

و ه_ذا البلد الأمين

2 - { مكه } ، شهرى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و ه_ذا البلد الأمين

عظمت مكه، از سوگند خداوند به آن و از اشاره با كلمه {ه_ذا} دانسته مى شود; زيرا آوردن اشاره _ به جاى ذكر نام _ يا

براى تحقير است و يا تعظيم. سياق آيه شريفه، حاكى از تعظيم است.

4 - امنيت مكه ، مايه عظمت و شايستگى آن براى سوگند خداوند است .

و ه_ذا البلد الأمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 6

6 - سوگند خداوند در تأكيد بر مؤاخذه حتمى تكذيب گران دين و مخالفان نماز ، هدايت و تقوا

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{لام} در {لئن. ..} لام قسم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه در راه جهاد تاخته و نفس نفس زده اند .

و الع_دي_ت ضبحًا

{عاديات}، از ريشه {عَدْو} (دويدن) است و به قرينه آيات بعد _ كه از جرقه هاى سُم و برپا كردن غبار سخن گفته است _ مراد، اسبان دونده است. {ضبح}; يعنى، صداى نفس هاى اسب كه به {ضُباح} (صداى روباه) تشبيه شده است (مفردات). جمله {فأثرن...} در آيات بعد _ كه خبر از گذشته مى دهد _ بيانگر آن است كه مراد، اسبانى است كه در نبردى خاص حضور داشتند. در شأن نزول آيه شريفه آمده است كه آن نبرد، غزوه {ذات السلاسل} بوده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و قسم را نيز به اين وصف سرايت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبان مجاهدان كه هنگام صبحدم بر دشمنان تاخته و آنان را غافلگير كرده اند .

فالمغيرت صبحًا

{اغارة} (مصدر {مغيرات})، به معناى تاختن سريع اسب براى غارت كردن يا غير آن است (قاموس). {صبحاً} ظرف و تاختن در صبحگاه، كنايه از غافلگير كردن دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به اسبان جنگى كه با حركت سريع خود ، در هجوم غافلگيرانه بر دشمنان دين ، غبار شديدى به فضا پراكنده ساختند .

فأثرن به نقعًا

فعل {أثرن}، عطف بر {مغيرات} و بيانگر آثار {اغارة} است; بنابراين قسم در آيه قبل به اين وصف نيز مربوط است. ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ برمى گردد. {اثارة} (مصدر {أثرن}) به معناى منتشر ساختن است. {نقع}; يعنى، غبار منتشر و نكره بودن آن، بر شدّت غبار دلالت

دارد.

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد ، خود را به قلب سپاه دشمن زده ، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه يارى مى دادند .

فوسطن به جمعًا

{جمع}، به معناى جماعت و گروه است. اين كلمه مصدرى است كه به صورت اسم به كار مى رود (مصباح). ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ بازمى گردد.

2 - آسيب زدن به قلب سپاه دشمن و از كار انداختن مركزيت آن ، رزمى در خور تمجيد و سوگند خداوند

فوسطن به جمعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 7 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر آگاهى دشمنان اسلام از خوى ناسپاسى خويش ، به اسبان تيزپاى مجاهدان ، سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه على ذلك لشهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر شدّت مال دوستى دشمنان دين ، به مَركب مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 2

2 - سوگند خداوند براى تأكيد بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت

لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ.

..} يا جواب {لو} است و يا جواب قسم محذوف. برداشت ياد شده ناظر به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 2

2 - سوگند مكرّر خداوند ، بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت و پيدايش يقين براى ناظران آن

ثمّ لترونّها عين اليقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 1،2،3،4

1 - سوگند خداوند ، به عصر پيامبر ( ص )

و العصر

حرف {ال} در {العصر}، براى عهد حضورى است; يعنى، سوگند به اين عصر!

2 - عصر پيامبر ( ص ) ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و العصر

3 - سوگند خداوند به روزگار

و العصر

يكى از معانى {عصر} دهر است; يعنى، زمانى طولانى و غير محدود كه انقضاى آن، به انقراض اهل آن زمان بستگى دارد. (تاج العروس)

4 - سوگند خداوند ، به عصر هر روز و نماز فريضه آن *

و العصر

چنانچه {عصر} به معناى {عشىّ} (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن يا ناظر به همان زمان خواهد بود و يا به قرينه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 2 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر خسارت بار بودن وضع انسان ها ، به عصر پيامبر ( ص ) سوگند ياد كرده است .

و العصر . إنّ الإنس_ن لفى خسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، در تأكيد برافكنده شدن

دوزخيان در آتشِ جهنم

لينبذنّ

حرف {لام} در {لينبذنّ}، نشانگر قسم محذوف است.

عاقلان و سوگندهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

فلسفه سوگندهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر ناسپاس بودن نوع انسان ها ، به اسبان تيزپاى مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

اين آيه و دو آيه بعد كه عطف بر آن است، جواب سوگندهايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

سيئه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

تحقيق و تاليف : رسول ملكيان اصفهاني

سيئه

تبديل سيئه به حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 4،6،10

4 _ كسانى كه مرتكب گناه شرك ، آدم كشى و زنا شده اند ، در صورتى كه به توبه ، ايمان و عمل صالح روى آورند ، خداوند كردار بد آنان را از نامه عملشان محو كرده و به جاى آنها كردار نيك قرار مى دهد .

و من يفعل ذلك . .. يض_عف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئ

در اين كه مقصود از تبديل {سيئات} به {حسنات} چيست؟ ميان مفسران دو ديدگاه عمده وجود

دارد: 1_ تبديل خود اعمال بد به اعمال نيك; به گونه اى كه در پرونده اعمال مؤمنان به جاى {سيئه}، {حسنه} نوشته شود. 2- تبديل آثار و پيامدهاى {سيئات} _ كه عقاب است _ به آثار و پيامدهاى {حسنات} _ كه ثواب است _ . گفتنى است برداشت فوق مبتنى بر ديدگاه نخست است.

6 _ توبه ، ايمان و عمل صالح ، موجب محو شدن گناهان و آثار آنها ( عقاب ) و جايگزين شدن نيكى ها و آثار آنها ( ثواب ) به جاى آن گناهان

إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًص_لحًا فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت

10 _ تبديل بدى هاى مردم توبه كار ، مؤمن و نيكوكار به خوبى ها و جايگزين كردن ثواب به جاى عقاب آنان ، برخاسته از غفران و مهربانى خداوند

إلاّ من تاب . .. فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت و كان اللّه غفورًا رحيمًا

يادآورى دو صفت غفران و رحمت خداوند، پس از وعده تبديل بدى هاى مؤمنان به خوبى ها، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

مراد از سيئه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 10

10 - ابن ابى عمير مى گويد ، از امام كاظم ( ع ) شنيدم كه مى فرمود : { لايخلّد اللّه فى النار إلا أهل الكفر و الجحود و أهل الضلال و الشرك ;

خداوند غير از كافران، معاندان، گمراهان و مشركان، هيچ كس را مخلّد در آتش نمى گرداند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 9

9 _ عن على(ع) فى

قوله تعالى . .. {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، الحسنة حبنا أهل البيت و السيئة بغضنا ... .

از اميرالمؤمنين(ع) درباره آيه {من جاء بالحسنة . .. } روايت شده است: {حسنه} دوستى ما اهل بيت و {سيئه} دشمنى ماست ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال الحسنة التقية و السيّئة الإذاعة . و قوله عزّوجلّ { ادفع بالتى هى أحسن السيئّة } قال : التى هى أحسن التقية . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: {حسنه} تقيه است و {سيئه} شايع كردن [اسرار] است. [در باره ]قول خداى _ عزّوجلّ _ نيز {ادفع بالتى هى أحسن السيئّة} فرمود: آنكه احسن است، همان تقيه مى باشد ...}.

موارد سيئه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 8

8 - بدعتگذارى و دين سازى از سيئاتى است كه در صورت توبه نكردن از آن ، عذاب هميشگى دوزخ را در پى خواهد داشت .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

از مصاديق مورد نظر براى {سيئة} به دليل {فويل للذين . ..} بدعتگذارى است كه اصرار بر آن موجب احاطه خطيئه بر بدعتگذار خواهد شد.

سيئات

موارد سيئات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 4

4 _ پذيرش همه معارف و احكام دين، حسنه و پذيرش بخشى از آن و رهاسازى بخشهاى ديگر، سيئه است.

إن الذين فرقوا

دينهم . .. من جاء بالحسنة ... و من جاء بالسيئة

با توجه به آيه قبل مى توان گفت مصداق مورد نظر براى {الحسنة} ايمان به همه معارف و احكام دين و مصداق {السيئة} تفرقه در دين است.

سياحت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سياحت

آثار سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 5

5 - سياحت در زمين و تأمّل در پيدايش موجودات ، بر طرف كننده ترديد انسان در امكان تحقّق معاد است .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 1

1 - تشويق جهان گردى و سير در زمين از سوى خدا ، به منظور تفكر و نظاره كردن در سرگذشت پيشينيان و آثار به جاى مانده از تمدن و قدرت آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

اهميت سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 2

2- لزوم سير در زمين و بررسى تاريخ ملت ها ، براى عبرت آموزى

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا

تشويق به سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 1

1 _ پيامبر اكرم(ص) مأمور ترغيب مردم به سير در زمين و تدبر در سرانجام تكذيب كنندگان پيامبران الهى

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 9

9_ خداوند ، فراخوان مردم به گشت و گذار

در مناطق زمين براى مشاهده عاقبت و فرجام تكذيب كنندگان پيامبران

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به تشويق مردم براى سير و سفر در زمين ، جهت مطالعه در سرگذشت پيشينيان

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 1

1 - جهان گردى و سير در زمين ، به منظور تفكر و نظاره كردن در سرگذشت پيشينيان و آثار به جامانده از تمدن و قدرت آنان ، مورد تشويق خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

توصيه به سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 2

2 - سياحت در زمين براى مشاهده شهر هاى ويران شده و مطالعه در سرنوشت و فرجام شوم ستمگران تاريخ ، توصيه خداوند به گردنكشان و حق ستيزان

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون لهم قلوب يعقلون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 1،2

1 - خداوند ، مشركان را به سير در زمين و مطالعه سرگذشت اقوام نيرومند گذشته فرامى خواند .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

2 - سير در زمين و كاوش در سرگذشت پيشينيان ، مورد تشويق و ترغيب خداوند

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

دعوت به سياحت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود تا پيام خداوند را مبنى بر سير در زمين و مطالعه در پديده هاى آفرينش ، ابلاغ كند .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

سياحت ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 7،8

7 _ دستور آزادى مشركان ( آنانى كه به خاطر تخلف از فرمان منع سير و سياحت در غير ماه هاى حرام اسير مى شدند ) در صورت پذيرش توحيد و گرايش آنان به اسلام

و خذوهم . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة ... فخلّوا سبيلهم

8 _ فرمان رفع حصر از مشركان محاصره شده ( آنان كه به علت نقض فرمان منع رفت و آمد در غير ماه هاى حرام محاصره مى شدند ) در صورت قبول اسلام و ترك شرك

و احصروهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

سياحت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 5،6

5 _ مؤمنان راستين ، داراى حركت و جنب و جوش در راستاى بندگى خدا و نه مردمى راكد و زمين گير

السئحون

گاهى واژه {السائح} درباره آبى به كار مى رود كه همواره در گذرگاهى جارى باشد، توصيف اهل ايمان به اين صفت مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف مؤمنان به

سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

فلسفه سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 9

9_ خداوند ، فراخوان مردم به گشت و گذار در مناطق زمين براى مشاهده عاقبت و فرجام تكذيب كنندگان پيامبران

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 4

4 - سير و سفر در زمين ، به منظور عبرت آموزى از سرگذشت پيشينيان ، كارى بايسته و لازم است .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

ممانعت از سياحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

سياست از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سياست

آثار قدرت سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 6،9،14

6 - قدرت سياسى و اقتصادى گروهى ، موجب پيروى و تأثيرپذيرى قوم نوح از آنان شد .

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

9 - قدرت سياسى و اقتصادى ، زمينه ساز كفر و حق ناپذيرى

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

14 - قدرت اقتصادى ، داراى نقشى فزون تر از قدرت سياسى در لغزيدن انسان به ورطه سقوط و بى دينى *

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

تقديم ذكرى {ماله} بر {ولده}، ممكن است اشاره به برداشت

ياد شده باشد.

دين و سياست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 22

22 _ ارتباط عميق ميان فلسفه سياسى و اعتقادى اسلام

يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول . .. فان تنازعتم ... ان كنتم

چون اطاعت از رسول (ص) و اولواالامر، كه يك مسأله سياسى است، مترتب به ايمان، كه يك مسأله اعتقادى است، شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 6

6 _ رابطه دين با سياست ، رابطه اى تنگاتنگ و جدايى ناپذير است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

عوامل قدرت سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 10

10 - نقش اساسى قدرت اقتصادى ، در امنيت و اقتدار سياسى ملت ها *

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

در صورتى كه {كفّ. ..} مترتّب بر فتح خيبر و غنايم آن (عجّل لكم ه_ذه) باشد و نتيجه آن شمرده شود; از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، براى امنيت بخشيدن به امت اسلامى در شرايط بحرانى، اين مهم را از طريق تقويت بنيه اقتصادى ايشان، تأمين كرده است.

هماهنگى دين با سياست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 5

5 - دين از سياست و اجتماع جدا نيست ; بلكه كاملاً با آن سازگار و هماهنگ است .

و شددنا ملكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38

- 26 - 8

8 - جدا نبودن دين از سياست ، معيشت و تدبير امور جامعه

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ

انتخاب داوود(ع) از سوى خداوند براى تدبير كليه امور جامعه بشرى و مأموريت او براى داورى ميان مردم در كليه نزاع ها و اختلاف ها، بيانگر حقيقت ياد شده است.

سياست خارجى

{سياست خارجى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 4

4 - ضرورت پرهيز از گفتار و اعمالى كه سوء استفاده دشمنان را درپى داشته باشد .

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

سياسى

آثار قدرت سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 6،9،14

6 - قدرت سياسى و اقتصادى گروهى ، موجب پيروى و تأثيرپذيرى قوم نوح از آنان شد .

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

9 - قدرت سياسى و اقتصادى ، زمينه ساز كفر و حق ناپذيرى

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

14 - قدرت اقتصادى ، داراى نقشى فزون تر از قدرت سياسى در لغزيدن انسان به ورطه سقوط و بى دينى *

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

تقديم ذكرى {ماله} بر {ولده}، ممكن است اشاره به برداشت ياد شده باشد.

آثار قدرت سياسى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 13

13 - قدرت اقتصادى و سياسى صاحبان زر و زور در عصر نوح ( ع ) ، نتيجه اى جز خسارت و بدبختى براى آنان در برنداشت .

من لم يزده ماله و

ولده إلاّ خسارًا

ابعاد سياسى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 15

15 - فراگيرى دستورات الهى ، نسبت به مسائل فردى و اجتماعى ، عبادى ، سياسى و اقتصادى

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم و ممّا رزقن_هم ينفقون

اهميت تحولات سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 10

10 - خداوند ، برحذر دارنده مسلمانان از تحليل و برخورد سطحى با رخداد هاى سياسى و توطئه هاى دشمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك. .. عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم

اهميّت اطلاعات سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 4

4_ ضرورت ايجاد تشكيلات اطلاعاتى ، براى تأمين اطلاعات سياسى و نظامى مسلمانان در جنگ *

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا . .. فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلّق {فتبيّنوا}، مطلق امور مربوط به جنگ باشد، براى تحقق چنين امرى نياز به تشكيلات اطلاعاتى خواهد بود.

اهميت تحليل سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 2

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

بعد سياسى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 17

17- دين الهى ، ناظر بر همه شؤون زندگى و دربردارنده پيام هاى اجتماعى ، سياسى و معنوى

أشدّاء

على الكفّار رحماء بينهم تريهم ركّعًا سجّدًا

تعبير {أشدّاء. ..} ترسيمگر خط سياسى، {رحماء بينهم} بيانگر اخلاق اجتماعى و {تراهم ركعّاً...} بيانگر روح معنوى جامعه اسلامى است.

حقوق سياسى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 5

5- زن ، برخوردار از حق مشاركت در مسائل سياسى ، اجتماعى و دينى

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك . .. فبايعهنّ

از آن جا كه بيعت خود نوعى مشاركت است، مطلب بالا استفاده مى شود.

رهبرى سياسى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

ساختار سياسى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 9

9_ نظام حاكم بر قوم عاد ، نظامى ظالمانه و استبدادى

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

عوامل قدرت سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 10

10 - نقش اساسى قدرت اقتصادى ، در امنيت و اقتدار سياسى ملت ها *

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

در صورتى كه {كفّ. ..} مترتّب بر فتح خيبر و غنايم آن (عجّل لكم ه_ذه) باشد و نتيجه آن شمرده شود; از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، براى امنيت بخشيدن به امت اسلامى در شرايط بحرانى، اين مهم را از طريق تقويت بنيه اقتصادى ايشان، تأمين

كرده است.

فلسفه سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 8،27

8 _ اِعمال رهبرى بر جامعه ، در گروِ وجود تمايل اجتماعى و زمينه پذيرش آن

ابعث لنا ملكاً نقاتل

با توجّه به اينكه حضرت اشموئيل قبل از درخواست مردم، كسى را به عنوان فرمانده ايشان معيّن نكرد; با اينكه ضرورت آن روشن بود.

27 _ فقدان زمامدار الهى در يك جامعه ، موجب پراكندگى صفوف آن جامعه و تسلّط اجانب بر آنان *

من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست بنى اسرائيل از پيامبر خويش براى تعيين زمامدارى الهى، حاكى است كه چنين مقامى در ميان آنها نبوده و در نتيجه، سلطه ستمگرانى را به دنبال داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 18

18 _ دانايى گسترده خداوند نسبت به شايستگى افراد و سعه وجودى او ، منشأ اعطاى حكومت به آنان طبق مشيّت خويش

ان اللّه اصطفيه عليكم . .. و اللّه واسع عليم

قدرت سياسى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 5

5 - فرعون ، داراى قدرت و ثبات در عرصه هاى سياست و حكومت

و فرعون ذى الأوتاد

{أوتاد} (جمع {وتد}) به معناى ميخ ها است. توصيف فرعون به اين عبارت (داراى ميخ هاى فراوان)، كنايه از استحكام قدرت او است; همان گونه كه ميخ هاى اطراف خيمه مايه استحكام آن است. اين تعبير ممكن است كنايه از فراوانى سپاه او باشد كه براى نصب خيمه هايشان، زمين وسيعى ميخ كارى مى شد.

قدرت سياسى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 12

12 - قدرت اقتصادى و سياسى صاحبان زر و زور در عصر نوح ( ع ) ، در خدمت كفر و شرك و عليه دعوت توحيدى آن حضرت بود .

قال نوح ربّ إنّهم عصونى و اتّبعوا من لم يزده ماله وولده إلاّ خسارًا

مشكلات سياسى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 9

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

معاهدات سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

موجبات قدرت سياسى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 9

9 - فتح خيبر ، نقطه عطفى در اقتدار اقتصادى ، سياسى مسلمانان و بازماندن دشمنان از توطئه عليه ايشان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

{ه_ذه} اشاره به فتح و غنايم خيبر دارد و {كفّ. ..} مترتب بر آن مى باشد; به تعبير ديگر تقدم و تأخر در لفظ، دال بر تقدم و تأخر در معنا باشد.

موضعگيرى سياسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى سياسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موقعيت سياسى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 3

3 - مدين ، سرزمين بيرون از قلمرو حكومت فرعون

و لمّا توجّه

تلقاء مدين

انتخاب مدين به عنوان پناهگاه، نشانگر آن است كه آن سرزمين از محدوده حكومت فرعون بيرون بوده است.

موقعيت سياسى مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 10

10 - مدين ، سرزمينى خارج از قلمرو حكومت فرعون

لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

نظام سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 8،12،18،27

8 _ اِعمال رهبرى بر جامعه ، در گروِ وجود تمايل اجتماعى و زمينه پذيرش آن

ابعث لنا ملكاً نقاتل

با توجّه به اينكه حضرت اشموئيل قبل از درخواست مردم، كسى را به عنوان فرمانده ايشان معيّن نكرد; با اينكه ضرورت آن روشن بود.

12 _ لزوم پيمان گرفتن رهبرى جامعه از مردم ، براى پايبندى بر تبعيّت از وى در جنگ و غير آن

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال اَلاّ تقاتلوا

18 _ پيكار در راه خداوند ، عزّت بخش و رهاكننده جامعه از قيد تجاوز و اسارت

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

27 _ فقدان زمامدار الهى در يك جامعه ، موجب پراكندگى صفوف آن جامعه و تسلّط اجانب بر آنان *

من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست بنى اسرائيل از پيامبر خويش براى تعيين زمامدارى الهى، حاكى است كه چنين مقامى در ميان آنها نبوده و در نتيجه، سلطه ستمگرانى را به دنبال داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 8

8 _ تقدم برگزيدگان الهى بر ديگران ، در حكومت و زمامدارى

نحن احقّ

بالملك منه . .. قال ان اللّه اصطفيه عليكم

نظام سياسى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 6

6 _ فرعون براى اداره امور مملكتى از مشورت با ديگران ابايى نداشت .

يريد أن يخرجكم من أرضكم فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 1

1 _ فرعون ، برخوردار از اقتدار و سلطنتى با نفوذ در سرزمين مصر بود .

يأتوك بكل سحر عليم

فعل {يأتوك} جواب فعل امر قرار گرفته و به حرف شرطِ مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين است: ان ترسل الحاشرين يأتوك بكل ساحر عليم. انتخاب اين تركيب براى كلام حاوى اين نكته است كه فرستادن نيروها مستلزم آوردن ساحران است و اين حكايت از نفوذ فراوان فرعون و مأموران وى بر سرزمين مصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 12

12 _ نظام فرعونى ، نظامى استثمارگر

و نستحى نساءهم

چون مجرد زنده نگهداشتن زنان كيفر محسوب نمى شود و فرعون با جمله {سنقتّل . .. و نستحى نساءهم} در صدد بيان مجازات قوم موسى بوده است، مى توان گفت هدف از بيان اين معنا استثمار زنان بنى اسرائيل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 16

16- تحميل بدترين شكنجه ها ، سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان از سوى فرعونيان ، آزمايشى بزرگ از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم

عظيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} شكنجه هاى فرعونيان باشد.

نظام سياسى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

نفاق سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 12

12 _ نفاق سياسى ، نشأت يافته از نفاق عقيدتى و نشانه آن است .

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

سيل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سيل

آثار سيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 9

9 - سيلاب بنيان كن ، عامل درهم كوبيده شدن امكانات رفاهى و آسايش

فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أُكل خمط و أثل

آثار سيل عرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 2،6

2 - به دنبال تمرد قوم سبا از شكرگزارى به درگاه خداوند ، سيل بنيان كنى با شكستن سد مأرب به راه افتاد و باغ هاى آنان را درهم كوبيد .

فأعرضوا فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أكل خمط

{عرم} در لغت به معناى {مسناة} است (مفردات راغب) كه اسم آلت بوده و به محلى گفته مى شود كه آب در پشت آن جمع شده باشد. و در اصطلاح به آن سد گفته مى شود.

6 - دو باغ دل نواز قوم سبا ، در پى جارى شدن سيل به باغ هايى از درختانى با ميوه هاى ناگوار و گز تبديل

شدند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أكل خمط و أثل

{خمط} در لغت به درختى گفته مى شود كه خار ندارد و نيز گفته شده كه درخت گز است (مفردات راغب) هم چنين به معناى ميوه ترش مزه يك درخت آمده است (عمدة الحفاظ). {أثل} به درخت شوره گز گفته مى شود.

سيل عرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 7،13

7 - مردم سبأ ، به دنبال كفران نعمت هاى خدا و جارى شدن سيل سد مأرب ، به طور كلى متلاشى و پراكنده شدند .

فأعرضوا فأرسلنا عليهم سيل العرم . .. و مزّقن_هم كلّ ممزّق

{مزق} در لغت به معناى پاره كردن و از بين بردن اثر آمده و در آيه پراكندن در اطراف و اكناف بلاد است (مجمع البحرين).

13 - ماجراى برخوردارى اهل سبأ از نعمت هاى فراوان و امنيت و جارى شدن سيل در ميان آنان و پراكندگى و متلاشى شدنشان ، آيات متعددى از خدا در خود دارد .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان . .. بلدة طيبة و ربّ غفور ... فأرسلنا عليهم س

كيفر با سيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 1

1 - راه افتادن سيل بنيان كن و درهم كوبيده شدن باغ هاى دل پذير قوم سبا ، كيفر ناسپاسى و كفران آنان بود .

فأعرضوا فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم . .. ذلك جزين_هم بما كفروا

به قرينه بحث شكر در دو آيه پيش، احتمال دارد مراد از {كفروا} كفران باشد.

نقش سيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 4

4 - كيفر هاى دنيوى خداوند ، ممكن است با ايجاد رخداد هاى طبيعى ( همانند سيلى بنيان كن ) تحقق پيدا كند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم . .. ذلك جزين_هم

سيلاب

بخش مفيد سيلاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 12

12_ كف هاى سيلاب ها و فلزات گداخته شده دور ريخته و نيست مى شوند و آب ها و فلزات سودمند باقى مى مانند .

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس فيمكث فى الأرض

{جَفاء} به معناى دور شدن از چيزى است و {جُفاء} به چيزى كه دور ريخته مى شود اطلاق مى گردد، در لسان العرب آمده است {جفاء السيل يعنى كفها و چيزهاى پليد و مانند اينها كه سيلاب آنها را به كنارى مى اندازد}.

تشبيه به سيلاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 7

7_ حق در تشبيه مانند باران و سيلاب است و باطل همسان كف هاى پف كرده بر روى آن

أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها فاحتمل السيل زبدًا رابيًا . .. كذلك يضرب ا

تشبيه به كف سيلاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 4،7،22

4_ فلزات گداخته شده در كوره هاى آتش ، كفهايى همانند كف هاى سيلاب از خود ايجاد مى كنند .

و مما يوقدون عليه فى النار . .. زبد مثله

{من} در {مما يوقدون} نشويه است. {ايقاد} (مصدر يوقدون) به

معناى شعلهور ساختن آتش مى باشد. مراد از {ما} به قرينه {حلية} و {متاع} فلزاتى نظير طلا، نقره، مس و ... است. {فى النار} حال مؤكّده مى باشد. بنابراين {يوقدون ...} ; يعنى، و حاصل مى شود از فلزاتى كه آتش بر آن برافروزند (آن را ذوب كنند) كفى مانند كف سيلاب.

7_ حق در تشبيه مانند باران و سيلاب است و باطل همسان كف هاى پف كرده بر روى آن

أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها فاحتمل السيل زبدًا رابيًا . .. كذلك يضرب ا

22_ همانندى حق با آب فرود آمده از آسمان و نيز با فلزات ذوب شده و همسانى باطل با كف سيلاب ها و كف فلزات ذوب شده ، از ضرب المثل هاى قرآن است .

كذلك يضرب الله الحق و الب_طل . .. كذلك يضرب الله الأمثال

كف سيلاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 3،12

3_ سيل هاى جارى در رودها ، بر روى خويش كف هاى پف كرده را به همراه مى برند .

فاحتمل السيل زبدًا رابيًا

{احتمال} (مصدر احتمل) به معناى حمل كردن است. {السَيل} بر آب فراوانى كه جريان دارد گفته مى شود. {زَبَد} به معناى كف مى باشد و از معانى {رَبْو} (مصدر رابياً) انتفاخ و باد كردن است.

12_ كف هاى سيلاب ها و فلزات گداخته شده دور ريخته و نيست مى شوند و آب ها و فلزات سودمند باقى مى مانند .

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس فيمكث فى الأرض

{جَفاء} به معناى دور شدن از چيزى است و {جُفاء} به چيزى كه دور ريخته مى

شود اطلاق مى گردد، در لسان العرب آمده است {جفاء السيل يعنى كفها و چيزهاى پليد و مانند اينها كه سيلاب آنها را به كنارى مى اندازد}.

سينا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سينا

اميدوارى راهيابى در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 10

10 - موسى ( ع ) ، اميدوار به يافتن كسى يا كسانى در كنار آتش و كسب اطلاع از آنان درباره راه

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر

اهميت سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به كوه طور در سرزمين سينا

و طور سينين

{سينين}، در اصل نام نوعى درخت است كه به آن {سَيْناء} نيز گفته مى شود (صحاح). رويش فراوان آن درخت، در منطقه اى كه بين مصر و فلسطين است، سبب شده كه به آن منطقه، {سَيْناء} يا {سينين} گفته شود و كوه طور _ كه در آن سرزمين است _ به {طور سينين} يا {طور سَيْناء} مشهور گردد.

بنى اسرائيل در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 10

10 - قوم موسى در صحراى سينا از غذا هاى روييدنى زمين بى بهره بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

خانواده موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم

منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

فلسفه سوگند به سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

مغرب صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 1

1 - بخش غربى وادى طور ، محل نزول تورات بر موسى ( ع )

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضيناإلى موسى الأمر

مراد از {أمر مقضى} تورات است كه خداوند در كوه طور به موسى(ع) عطا فرمود.

موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 3،9

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

صحراى سينا

اميدوارى راهيابى در صحراى سينا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 10

10 - موسى ( ع ) ، اميدوار به يافتن كسى يا كسانى در كنار آتش و كسب اطلاع از آنان درباره راه

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر

بنى اسرائيل در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 10

10 - قوم موسى در صحراى سينا از غذا هاى روييدنى زمين بى بهره بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

خانواده موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

مغرب صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 1

1 - بخش غربى وادى طور ، محل نزول تورات بر موسى ( ع )

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضيناإلى موسى الأمر

مراد از {أمر مقضى} تورات است كه خداوند در كوه طور به موسى(ع) عطا فرمود.

موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 3،9

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه)

است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

سينه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{سينه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 20

20 _ سينه آدمى كانون محبت ها و نفرتها

قل موتوا بغيظكم انّ اللّه عليم بذات الصدور

استخوانهاى سينه زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 2

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

استخوانهاى سينه مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل

لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

اسرار سينه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 12

12 _ خداوند آگاه به راز هاى نهفته در سينه ها

إنه عليم بذات الصدور

پوشش سينه در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 15

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

خروج نطفه از استخوان سينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 4

4 - خروج نطفه از فاصله بين ستون فقرات و قفسه سينه ، امرى شگفت آور و مايه رفع استبعاد

از { معاد } است .

يخرج من بين الصلب و الترائب

ارتباط اين آيه با آيه بعد، گوياى برداشت ياد شده است.

راز سينه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 3

3 - آگاهى خداوند به اسرار پنهان شده در سينه ها

يعلم . .. ما تخفى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 1

1 - اسرار سينه ها ( ملكات و صفات نفسانى ، علاقه ها ، نيت ها و افكار ) ، در قيامت بيرون ريخته و آشكار خواهد شد .

و حصّل ما فى الصدور

{تحصيل}، به معناى استخراج مغز از پوسته و پوشش آن است; مانند استخراج طلا از سنگ معدنى آن و اخراج گندم از كاه (مفردات). برخى آن را با تمييز، مرادف مى دانند و بر همين اساس آنچه را بيخته شود، {محصّل} مى گويند (كشاف). در اين صورت، مراد از آن، متمايز شدن اسرار نيك و بد خواهد بود.

سينه انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 20

20 _ سينه آدمى ، كانون محبت ها و نفرتها

و ما تخفى صدورهم اكبر

نقش سينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 10

10 - سينه ، جايگاه قلب آدميان

فتكون لهم قلوب . .. و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 3

3 - سينه ها ، مخزن اسرار آدميان

ما

تكنّ صدورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 7

7 - سينه و قلب آدمى ، جايگاه علم و آگاهى است .

بل هو . .. فى صدور الذين أوتوا العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 4

4 - سينه مردمان ، صندوق اسرار آنان است .

و هو عليم بذات الصدور

نقش سينه علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 3

3 - جايگاه آيات روشن الهى ، سينه برخورداران از علم است .

بل هو ءاي_ت بيّن_ت فى صدور الذين أوتوا العلم

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109