درسنامه آشنایی با تاریخ و اماکن مقدس مکه مکرمه و مدینه منوره

مشخصات كتاب

سرشناسه : قائدان، اصغر، 1343-

عنوان و نام پديدآور : درسنامه آشنایی با تاریخ و اماکن مقدس مکه مکرمه و مدینه منوره/اصغر قائدان.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1389.

مشخصات ظاهری : 308 ص.

شابک : 30000 ریال:978-964-540-257-8

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : مکه (عربستان سعودی)

موضوع : مدینه (عربستان سعودی)

رده بندی کنگره : DS248 /م7 ق2 1389

رده بندی دیویی : 953/8

شماره کتابشناسی ملی : 2101952

ص: 1

اشاره

مراتب معنوى حج، كه سرمايه جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود. (1) حج نمايشى باشكوه از اوج رهايى انسان موحد از همه چيز جز او و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس و جلوه بى مانندى از عشق، ايثار، آگاهى و مسئوليت در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حج تبلور تمام عيار حقايق و ارزش هاى مكتب اسلام است.

مؤمنان زنگار دل را با زمزم زلال توحيد مى زدايند و با حضرت دوست تجديد ميثاق مى كنند و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزه هاى حيات بخش حج است، اما هنوز ابعاد بى شمارى از اين فريضه مهم، ناشناخته و مهجور مانده است.

پيروزى انقلاب اسلامى ايران، در پرتو انديشه هاى تابناك امام خمينى حج را نيز همچون ديگر معارف و احكام اسلامى، در جايگاه واقعى خويش نشاند و سيماى راستين و محتواى غنى آن را نماياند. اما


1- امام خمينى، صحيفه نور، ج 19، ص 25.

ص: 2

ديباچه

هنوز راهى دراز در پيش است تا فلسفه، ابعاد، آثار و بركات آن شناخته و شناسانده شود.

در راستاى تحقق اين هدف بزرگ، با الهام از انديشه هاى والا و ماندگار امام راحل(ع) احياگر حج ابراهيمى(ع) و با بهره گيرى از رهنمودهاى ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله خامنه اى(ع) مدظله- معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى، تلاش مى كند با كاربردى كردن متون آموزشى، فصل جديدى فرا راه كارگزاران حج و زائران حرمين شريفين بگشايد.

از اين رو، پس از كارشناسى هاى متعدد و بهره گيرى از اساتيد و متخصصان فن، تلاش گرديده تا براى تهيه درسنامه ها و محتواى مورد نياز در سفر حج و عمره، عناوين، موضوعات، سرفصل ها و منابع هر درس را مشخص و جلسات آموزشى آنها زمان بندى گردد تا به نحو بهينه مورد استفاده قرار گيرد.

عناوين اين درسنامه ها عبارتند از:

1. مناسك حج

2. آداب سفر حج

3. اسرار و معارف حج

4. آشنايى با تاريخ اسلام(1 و 2)

5. آشنايى با تاريخ و اماكن مقدس مكه و مدينه

6. اخلاق معاشرت

7. احكام مبتلابه حج

8. آشنايى با كشورهاى اسلامى

ص: 3

9. گزيده سيماى عقايد شيعه

10. شناخت عربستان

11. محاوره عربى

بى ترديد آغاز هر كارى با كاستى ها و نواقص احتمالى همراه است. لذا انتظار مى رود با بهره گيرى از نظرات خوانندگان ارجمند، نقاط قوت و ضعف اين مجموعه شناسايى و به تقويت داشته ها و زدودن كاستى هاى آن اقدام شود.

در پايان ضمن تشكر از همه كسانى كه ما را در تهيه و تنظيم اين مجموعه يارى كرده اند، توفيق همگان را از خداوند منان خواهانيم.

معاونت امور فرهنگى

مديريت آموزش

ص: 4

ص: 5

مقدمه مؤلف

مكه سرزمين وحى سرمدى و مدينه سرچشمه زلال محمدى، دو نگين درخشان و برجسته بر روى كره خاكى، همه ساله و همه ماهه و بل همه روزه صدها هزار شيفته و واله خود را بر اساس فرمان حضرت ابراهيم 7 كه فرمود هلمّوا الى الحج [به سوى حج بشتابيد] به خويش فرا مى خواند و زائر اين كوى دوست، بايد كه با معرفت و آگاهى به سرزمين معرفت قدم نهد و با احرام در حريم يار و در مقام مُحرم پا بر جاى پاى ابراهيم خليل در حرم گذارد. اين حريم و حرم و سرزمين وحى را بايد شناخت، جايى كه روزى مهبط جبرئيل امين و جايگاه حضور انبياء الهى و سرور همه آنان، ختم رسولان و نيز ياران و صحابه جليل القدر و امامان همام و زادگان شريف آنان و همه بندگان صالح ربوبى بوده است. هرگوشه از حرم و بلدالامين خاطره و آثارى گويا و شواهدى زنده از عصر نبوت و رسالت دارد و نيز حريم رسول خدا 9 و هجرتگاه او مدينه النبى(ص)، كه يادآور جانفشانى ها و تلاش هاى طاقت فرسا براى حفظ و گسترش اسلام است.

پژوهش حاضر مى تواند چراغ راهى براى كسانى باشد كه نمى خواهند در تاريكى به اين سرزمين پاى نهند و در پى آنند كه چراغ

ص: 6

روشن دلشان را با شناخت و آگاهى پر نور سازند. اين اثر كه در قالب كتاب درسى يا آموزشى به محضر زائران بيت الله و علاقمندان تقديم مى گردد، به پيشنهاد و مساعدت مديريت محترم آموزش بعثه مقام معظم رهبرى به نگارش در آمده و اميد است به رغم موجز و مختصر بودن، به كار آيد و نگارنده را نيز دعاى خيرى همراه.

از جناب حجت الاسلام و المسلمين سيد على قاضى عسكر و جناب آقاى دكتر محمد آرمند كه مقدمات نشر اين اثر را فراهم ساختند و نيز آقاى علوى كه تنظيم عكس ها را بر عهده داشتند و حروف چينيان مركز تحقيقات حج و ساير دست اندركاران چاپ در نشر مشعر سپاسگزارم و از حضرت ربوبى موفقيت و سلامتى آنان را خواهان.

وما توفيقى الا بالله

اصغر قائدان

عضو هيأت علمى دانشگاه تهران

دانشكده الهيات و معارف اسلامى

ارديبهشت 1389

ص: 7

ص: 8

ص: 9

بخش اول مكه مكرمه سرزمين و حرم ابراهيم خليل (ع) در بستر تاريخ

درس اول تاريخچه مكه مكرمه (ويژگى ها و اماكن)

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با مطالعه اين درس:

- موقعيت جغرافيايى مكه را بدانيم.

- با اسامى متعددى كه براى شهر مكه عنوان شده است، آشنا شويم.

- كوه هاى مكه و دلايل نامگذارى آن ها را بدانيم.

- شعب هاى مكه را بشناسيم.

- از سير تاريخى مساجد مكه و دليل احداث آن آگاه شويم.

- دليل شكل گيرى مزار شهداى گمنام فخ را بدانيم.

مدخل

اشاره

در اين فصل ابتدا موقعيت كلى شهر مكه در عربستان به لحاظ وضعيت جغرافيايى و نام هايى كه در متون بر اين شهر اطلاق شده است، آن گاه مكان ها و نقاطى كه در فراز و درون خود تاريخچه اى از حوادث

ص: 10

از جمله مولد، بعثت و هجرت رسول خدا(ص) را جاى داده اند مورد بررسى و توصيف قرار مى گيرند. در ادامه مساجد مكه كه از فضائل زيادى برخوردار و شاهد حوادث مهمى در عصر رسول الله(ص) بوده اند و شناخت آن ها مى تواند ياد و خاطره آن حوادث را زنده نگه دارد، و نيز زيارتگاه هايى چون قبرستان ابوطالب و مزار شهداى فخ كه محل دفن بسيارى از بزرگان در قبل از اسلام و صحابه و تابعين در بعد از اسلام است و زيارت آنان ثواب بى شمارى دارد، معرفى مى شوند.

الف) موقعيّت جغرافيايى مكّه مكرمه

شهر مقدس مكّه، در غرب نجد واقع است و آن را جزو تهامه دانسته اند. اين شهر مركز استانى به همين نام است كه از شمال به مدينه، از مشرق به رياض، از جنوب به يمن و از مغرب به جدّه محدود مى شود. (1) ارتفاع تقريبى آن از سطح دريا 270 متر است. شهر مكه ميان دو رشته كوه محصور شده و ازاين رو، بناى آن از دور ديده نمى شود. اين دو رشته كوه عبارت اند از:

1. فلق يا فلح؛ در شمال مكه واقع است كه به سمت غرب ادامه مى يابد.

2. قُعَيْقُعان؛ رشته كوهى است كه كوه هاى هندى، لُعْلُع، كَدّى (2) از جمله ارتفاعاتى هستند كه در آن قرار دارند.


1- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 5، ص 181
2- پيامبرخدا(ص) و سپاه اسلام در سال هشتم هجرى، هنگام فتح مكه از ميان اين كوه ها به داخل شهر وارد شدند.

ص: 11

شهر، از سمت شمال به جنوب حالت سراشيبى دارد. سمت شمال را مَعْلاه(بالا) و سمت جنوب را مَسْفَله(پايين) گويند.

آب و هواى مكه خشك و سوزان و گرمايش آزار دهنده است؛ زيرا كوه هايى كه اطراف آن واقع شده، جلوى بادهاى شمالى را سد كرده و صخره ها نور خورشيد را منعكس مى سازد و حرارت و دماى هوا را دو چندان مى كند. در ماه هاى تير، مرداد و شهريور حرارت آن فوق العاده زياد است. بارندگى در آن غالباً مقطعى و در دى ماه است؛ زيرا در منطقه مدارى واقع (1) و به گاه بارش باران، چنان سيلى در چند ثانيه شهر را فرا مى گيرد كه تا ساعت ها و شايد روزها آثار آن باقى مى ماند. اين سيل از سمت شمال به جنوب سرازير مى شود و گاهى نيز اندرون مسجدالحرام را تا يك متر واندى فرا مى گيرد. براى جلوگيرى از ويرانى هاى حاصل از سيل، سدى را در منطقه معلاه ساخته اند.

شهر مكه 2500 سال قبل از ميلاد مسيح(ع) محل توقف و اقامت كاروانيانى بوده كه در راه يمن و شام رفت و آمد داشتند و از اين رو، موقعيت بسيار ممتاز و سوق الجيشى به آن بخشيده است. از اين شهر، سه راهِ اصلى به سوى سه نقطه مهم منشعب مى شده كه بر اهميت آن مى افزوده است. اين سه نقطه، يمن، فلسطين و درياى سرخ هستند. امروزه جمعيت ساكن آن بيش از 000/ 600 نفر است.


1- بوركهارت. رحلات فى شبه جزيره العرب، تعريب عبدالعزيز بن صالح الهلابى، ص 218

ص: 12

ب) نام هاى مكّه مكرّمه
اشاره

اسامى فراوانى براى مكّه گفته اند. قاضى مجدالدّين شيرازى، تنها كسى است كه بيشترين اسامى را در تأليف خود به نام «تَجبير المُوشين فى التَّعبير بالسِيّن والشّين» آورده است. ما به وجه تسميّه سه نام از اين شهر، كه در قرآن كريم آمده، اشاره مى كنيم:

1. بَكَّه

(إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّهَ مُبارَكاً وَ هُدى لِلْعالَمِينَ). (1)

گروهى بكّه را همان مكّه دانسته اند كه ميم آن تبديل به با شده و از لحاظ مفهوم، به يك معنا هستند، گروهى ديگر، تفاوت اندكى براى آن دو قائل شده اند؛ به اين صورت كه مسجدالحرام يا كعبه را «بكّه» و نام شهر را «مكّه» دانسته اند. (2) به نظر مى رسد با توجه به آيه بالا، بكّه بايد يكى از نام هاى شهر باشد.

براى بكّه چندين معنا آورده اند؛ از جمله: بكّه، از «بكّ» مشتق شده؛ يعنى غرور گردن كشان و متكبّران را در هم مى كوبد و يا گردن آنان را


1- آل عمران: 96، «همانا نخستين خانه اى كه براى مردم ساخته شد، خانه اى است كه در بكه قرار داشته و مبارك و هدايتى براى جهانيان است.»
2- زبيدى، تاج العروس، ج 7، ص 111؛ فاسى المكّى، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ص 77؛ ابن ابى شيبه، المصنف فى الاحاديث والآثار، ج 4، ص 357

ص: 13

مى شكند. بكّه در جايى نيز به معناى ازدحام آمده است. (1)

2. مكّه

(وَ هُوَ الَّذِى كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّهَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ ...). (2)

براى مكّه نيز چند معنا گفته اند از جمله: مكّه، از «مَكّ» به معناى كمى آب مشتق شده است. بعضى نيز آن را از «تمكَّكْتُ العِظم» دانسته اند كه به مغز استخوان گفته مى شود، گويى مكه وسط زمين است؛ همان گونه كه مغز استخوان، در ميان آن است. (3) براى مكّه معناى ديگرى گفته اند و آن اين كه: از «مكَّ يُمَكُّ» گرفته شده و به معناى هلاك شدن و كاستن است و گويند هركس نسبت به آن قصد و نيت سوء داشته باشد، جز نابودى سرنوشتى نخواهد داشت يا اگر كسى به زيارت اين خانه رود، از گناهانش كاسته مى شود. (4) براى مكّه، معانى ديگرى چون بسط، گسترش و ازدحام نيز آورده اند. يونانيان نام مكه را «مَكْرُبا» ثبت كرده اند. شايد اين واژه از لهجه ساكنان


1- ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 402؛ فاسى المكّى، همان، ص 77؛ فاكهى، اخبار مكه فى قديم الدهر و حديثه، ج 2، ص 282؛ ابن ابى شيبه، همان، ج 4، ص 357؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 39
2- فتح: 24. و اوست كه دست هاى آنان را از شما و دوست هاى شما را از آنان در وادى مكه(حديبيه) بازداشت پس از آن كه شما را برايشان پيروز گردانيد معذورند آنچه مى كشيد بينا است.
3- ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 491 ماده «مكك»؛ فاسى المكى، همان، ص 77
4- زبيدى، تاج العروس، ج 7، ص 179؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 49؛ كلينى، فروع كافى، ج 4، ص 211

ص: 14

جنوبى شبه جزيره، به معناى مقدّس و محترم باشد؛ زيرا پادشاهان حكومت سبا را، كه داراى تقدّس بوده اند، مُكَرَّبْ يا مُقَرَّب مى خواندند. (1)

3. امُّ القُرى

(... وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها ...). (2)

مكّه را از اين رو «امّ القُرى» خوانده اند كه گفته شده هنگام آفرينش زمين، آب تمام سطح آن را فرا گرفت و تنها مكان كعبه، خشك بود و اين خشكى اندك اندك از پيرامون كعبه بر آمد تا به مقدار كنونى گسترش يافت. در اصطلاح لغوى و قرآنى، به اين مسأله «دَحو الْارض» گويند كه در قرآن كريم آمده است:(والْارْضَ بَعْدَ ذلك دَحيها). (3) مكه را مادر زمين ها خوانده اند و قرآن نيز به اين نام اشاره دارد.

4. بلد الأمين

(وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ* وَ طُورِ سِينِينَ* وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ). (4)

بلد امين، به معناى سرزمين و حرم امن الهى و يكى ديگر از نام هاى مكه است كه خداوند در قرآن از آن ياد نموده و امنيّت و حرمتش را بيان كرده است.


1- نك-: جواد على، مكه مكرمه، ترجمه نگارنده اين سطور، فصلنامه «ميقات حج» شماره 8
2- انعام: 92، «تا انذار و بيم دهى امّ القرى و كسانى را كه پيرامون آن هستند.»
3- نازعات: 30، «آن گاه زمين را از زير گسترانيد». فاسى المكّى، همان، ج 1، ص 78؛ نهروانى، الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص 18
4- تين: 3- 1

ص: 15

ج) فضايل مكّه مكرّمه و مسجدالحرام

پيامبر خدا(ص) فرمودند:

«وَاللهُ إِنَّكَ لَخَيْرُ أَرْضِ اللهِ وَ أَحَبُّ أرض الله إِلىّ، وَ لَو لا إِنِّى أُخرِجتُ مِنكَ ما خرجتُ». (1)

به خدا سوگند كه تو [مكّه] بهترين و محبوب ترين زمين خدا نزد من هستى؛ اگر ناچار نبودم كه از مكه خارج شوم هرگز خارج نمى شدم.

از امام صادق(ع) نقل شده كه بهترين زمين مكه است و هيچ خاكى نزد خدا محبوبتر از خاك مكه نيست و هيچ سنگى و درختى و كوهى و آبى از آن نيز نزدخدا محبوب تر نيست. (2) از پيامبر(ص) نقل شده، كسى كه در مكّه بميرد، خداوند در روز قيامت وى را امان دهد. (3)


1- فاسى المكى، همان، ج 1، ص 119
2- حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 9، ص 325؛ اين حديث از امام على 7 نيز نقل شده است(ابن حجر عسقلانى، المطالب العاليه بزوائد المسانيد الثمانيه، ج 1، ص 363).
3- نهروانى المكى، همان، ص 19

ص: 18

د) كوه هاى مكه
1. جبل النُّور/ غار حِرا (مهبط وحى)

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ، خَلَقَ اْلإِنْسانَ مِنْ عَلَق، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ اْلأَكْرَمُ، الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ). (1)

بخوان به نام پروردگارى كه انسان را از نطفه بسته آفريد، بخوان و پروردگار تو كريم تر است كه به قلم آموخت و به انسان آن چه نمى دانست آموخت.

كوه نور، مَهبط جبرئيل امين(ع) و محل نزول وحى است. در شب بيست و هفتم ماه رجب، سال 40 عام الفيل(/ 610 ميلادى) جبرئيل(ع) بر قلّه اين كوه بر پيامبر(ص) ظاهر شد و با ابلاغ سوره علق، آغاز رسالت آن پيامبر عظيم الشأن و بهترين خلق خداوند تبارك و تعالى را اعلان كرد.

كوه نور، كه در چهار كيلومترى شمال شرقى شهر مكّه و كنار راه منا به عرفات بوده، اكنون به علّت گسترش مكه، در داخل شهر قرار گرفته است. ارتفاع آن از سطح دريا 621 متر و از سطح دامنه 281 متر است. اين كوه در تورات، «جبل فاران» ناميده شده و نزد مردم محلّى به «جبل النور» معروف است. شكل آن مخروطى و مستقل از ديگر كوه ها است. غار حِرا، مهبط جبرئيل امين در 160 مترى قله آن در قسمت جنوبى واقع شده است، از اين رو آن را به عنوان يكى از كوه هاى بسيار مهم و با فضيلت مكّه ساخته است.

ارتفاع دهانه غار كه به سمت شمال قرار دارد 2 متر، عرض آن حدود


1- علق: 5- 1

ص: 17

ص: 18

ص: 19

20/ 1 متر و طولش نيز حدود 2 متر است. از عجايب اين غار آن كه انتهاى آن كاملًا به سوى مسجدالحرام است و در مدخل آن مى توان به سمت بيت المقدس نماز خواند. داخل آن از هنگام طلوع تا غروب آفتاب روشن و علاوه بر اين، گرماى سوزان را به درون آن راهى نيست؛ لذا معتكف در اين غار، احساس گرما و ناراحتى نمى كند. در هر حال چنان كه بعضى گفته اند، غار حِرا از چند سال قبل از بعثت پيامبر(ص) محل اعتكاف و عبادت آن حضرت بوده است.

حضرت خديجه و امام على(ع) از كسانى هستند كه شاهد اعتكاف پيامبر(ص) در اين غار بوده اند.(تصويرهاى شماره 1 و 2)

2. ابوقُبَيسْ/ جبل امين

يكى ديگر از كوه هاى مهم مكه ابوقبيس است كه به سبب سكونت فردى به نام ابوقبيس، به اين نام معروف شده است. بنا بر روايات زيادى، ابوقبيس برترين كوه هاى مكه است. (1) اين كوه در شمال شرقى مسجدالحرام و مشرف بر صفا است. يعنى در كنار منطقه توسعه يافته پشت مسعى، جايى كه دارالضيافه سعودى را پس از تخريب بخشى از آن ساخته اند و بدين رو باقى مانده كوه چندان قابل رؤيت نيست.

خداوند، حجرالأسود را از بهشت به ابراهيم(ع) رسانيد و اين سنگ از زمان طوفان نوح(ع) در امانت ابوقبيس بود، لذا اين كوه را به همين


1- فاسى المكى، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 446، علت آن را نزديكى به مسجدالحرام و عبادت خلايق در نزديكى آن ذكر كرده اند.

ص: 20

مناسبت «امين» خوانده اند. (1) فاكهى گويد: ابراهيم(ع) بالاى اين كوه مردم را براى انجام حج دعوت مى كرد. (2) پس از اسلام، مردم شاهد معجزه شق القمر بودند كه نيمى از آن بر بالاى ابوقبيس ديده شد. بعدها مسجدى به همين نام در اين مكان ساختند. (3) هم چنين مسجدى ديگر به نام «مسجدابراهيم»، در كنار آن، كه هر دو هنگام ساخت دارالضيافه در دوران سعودى تخريب شد.

3. كوه ثَوْر (مخفى گاه هجرت)

در سه كيلومترى جنوب شرقى مكّه و در جنوب منطقه «مسفله» كوهى قرار دارد كه مساحت آن دوازده كيلومتر مربع است. اين كوه و غارى كه بر فراز آن است، به مناسبت تولّد «ثور بن عبد مناه» در آن، به اين نام معروف شده است. (4) پيامبر(ص) هنگام هجرت به مدينه، همراه ابوبكر سه شبانه روز در آن غار پنهان شدند. در آيه 40 سوره توبه از اين واقعه ياد شده است. (5) پايين تر از غار، صخره اى به قدرت خداوند به صورت گنبدى بزرگ در آمده كه سى نفر زير سايه آن مى توانند استراحت كنند. ابن جبير آن


1- ازرقى، اخبار مكه، ج 2، صص 515 و 516
2- فاكهى، همان، ج 4، صص 46 و 47
3- فاسى المكى، همان، ج 1، صص 446- 444
4- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 2، ص 86
5- فاكهى، همان، ج 4، صص 83- 80؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 228- 232.

ص: 21

را قبّه جبرائيل(ع) خوانده است. (1)(تصاويرهاى 3 و 4)

4. حَجون

حَجون (2)

نام كوهى است كه در دامنه آن قبرستان حجون يا ابوطالب قرار دارد. اين گورستان از عصر جاهليت تا عصر حاضر محل دفن مردگان است.

در دوران اخير در كنار آن پلى به نام حجون ساخته اند كه شاهراه بزرگى براى اتصال المعابده به منا است.

5. ثَبير

كوه ثبير كه از بزرگ ترين كوه هاى مكه است، در مِنا قرار دارد. از اين رو به آن «ثبير» گفته اند كه شخصى به همين نام، از قبيله هذيل در آن فوت شده است. (3) گويند اين همان كوهى است كه قوچ يا گوسفندى از سوى خداوند فرستاده شد تا در عوض اسماعيل(ع) ذبح شود. (4)

6. قُعَيقُعان

اين كوه در مقابل كوه ابوقبيس و سمت مروه؛ يعنى در شمال و شمال غربى مسجدالحرام قرار دارد كه به آن كوه «جَزّل» نيز


1- ابن جبير، الرحله، صص 84 و 85، سبب تسميه اين مكان به قبه جبرائيل در اين كتاب بيان نشده است.
2- حَجُون از حجن به معناى كجى و خميدگى است(ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 2، ص 225).
3- ياقوت حموى، همان، ج 2، ص 73
4- فاسى المكى، همان، ج 1، ص 451؛ نهروانى المكى، الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص 452

ص: 22

گفته اند. (1) گويند در حادثه انشقاق القمر، نيمى از ماه بر كوه قُعَيقعان ديده شد. گفتنى است مسجدالحرام در ميان اين دو كوه قرار دارد.

ه) شعب ها (درّه ها)

شهر مكه به سبب وجود كوه هاى فراوان، داراى درّه ها يا شعب هايى است كه هر قبيله در آن، به طور مستقل زندگى مى كردند و هر شعبى به نام آن قبيله معروف بود. تعداد شعب ها را 25 عدد دانسته اند: (2) دو شعب معروف آن عبارتند از:

1. شعب ابى دُبّ: اين شعب در كنار حجون قرار دارد. ابودُبّ نام مردى از خاندان سواد بن عامر است. بعدها در اين درّه سلاخ ها ساكن شدند. قبرستان ابوطالب در اين شعب قرار دارد كه در دامنه كوه حَجون واقع شده است. برخى به اشتباه آن را شعب ابى طالب گفته اند كه پيامبر(ص) و يارانش در آن محاصره شدند.

2. شعب ابوطالب(محل محاصره بنى هاشم و پيامبرخدا(ص)): اين شعب در تاريخ به نام هاى ابى طالب، مولد(محل تولد پيامبر(ص)) و شعب على(ع) معروف بوده است. در اين مكان پيامبر(ص)، بنى هاشم و بنى عبدالمطّلب سه سال از سوى كفار محاصره اقتصادى شدند. مكان محاصره، به خاندان ابوطالب، بنى هاشم و بنى عبدالمطّلب متعلق بود و ميان دو كوه «ابوقبيس و خندمه» قرار داشت.


1- نهروانى المكى، همان، ص 11
2- يعقوبى، البلدان، ص 78

ص: 23

گفتنى است سه شعب ابوطالب، بنى هاشم و بنوعامر در نزديكى مسجدالحرام واقع شده اند.

نقشه كوه هاى مكّه

و) مساجد تاريخى مكه
1 مسجد يا مولد النبى (ص)

عقيل بن ابى طالب، محل تولّد حضرت محمد(ص)؛ يعنى خانه آمنه بنت وَهْب در شعب ابوطالب را هنگام هجرت پيامبر(ص) خريد. پس از چندى،

ص: 24

خيزران مادر هارون الرشيد، آن را به مسجد تبديل كرد كه درى از آن به كوچه مولد(زقاق المولد) باز مى شد. (1) جايى كه پيامبر(ص) در آن به دنيا آمد، مربع شكل و داراى يك ستون و چند در ورودى بود. هنگامى كه آن جا را ساختند، در نزديكى محراب آن، به نشانه محل تولّد پيامبرخدا(ص) حفره اى كنده و با نقره تزيين كردند. (2) اين خانه در دوره هاى مختلف تاريخى بازسازى شد. (3) به گفته محسن الأمين، در حكومت آل سعود به سبب تبرّك جستن مردم به آن، تخريب و به محلى براى نگهدارى چارپايان تبديل شد! (4) بعدها شيخ عباس نظامى كتابخانه اى در 1370 ق. ساخت كه اكنون در سمت ميدان پشت صفا و مروه، در كنار خيابان و در دو طبقه با تابلوى «مكتبه المكه المكرّمه» ديده مى شود.(تصوير شماره 5)

2. مسجدالرّايه

پيامبر(ص) در سال هشتم هجرت عازم فتح مكّه شدند و در نزديكى مسجدالحرام رايت(پرچم سپاه اسلام) را نصب كردند. (5) و فرمودند هريك از مردم مكه كنار آن آيد جانش در امان است. گويند پيامبر(ص) در


1- مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 282؛ ازرقى، همان جا؛ لبيب البتنونى، الرحله، ص 96
2- ابن جبير، الرحله، ص 82؛ لبيب البتنونى، همان، ص 96
3- رفعت پاشا، مرأه الحرمين، ج 1، صص 188 و 189
4- محسن الامين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 219
5- بخارى، صحيح [كتاب المغازى]، حديث 4280 براى اطلاع از چگونگى فتح مكه و ورود نيروهاى اسلام ر. ك. به: البكرى الشافعى، الدّره المكلله فى فتح مكه المشرفه المبجله.

ص: 25

آن مكان نماز گزاردند. (1) اين مسجد درگذشته به جودريه معروف بود؛ زيرا در دهانه بازار جودريه كه ايرانيان به اشتباه ابوسفيان مى دانند قرار داشت. مسجد كه در ابتداى شارع مسجدالحرام در سمت مسعى و داخل بازار قرارداشت در سال 1380 ش. به گونه زيبايى بازسازى و ديوارها و مناره آن از سنگ ساخته شد و مساحت آن نيز به چهارصد متر افزايش يافت. اما نام آن را پس از بازسازى تغيير داده، مسجد فهدبن عبدالعزيز گذاشتند. به سبب اجراى پروژه توسعه اطراف مسجدالحرام كه اكنون در حال اجراست اين مسجد به همراه بازار و ساختمان هاى اطراف تخريب شد.(تصوير شماره 6)

3. مسجد البَيْعَه/ مسجد الغنم

هنگامى كه پيامبر(ص) به عزم فتح مكه، عازم اين شهر شدند، در ميان شعب بنى عامر و سوق الغنم، با مردم مكه ديدار كردند. در اين ديدار كسانى كه پس از هشت سال از هجرت، دل هايشان به اسلام گرايش يافته بود، با آن حضرت بيعت كرده و به اسلام گرويدند.

اين مسجد كه به ياد آن واقعه ساخته شد، در خيابان مسجدالحرام، 500 متر بالاتر از بازار جودريه، روبه روى اداره پست و تلگراف و سمت راست كسى است كه به سوى قبرستان ابوطالب يا پل حجون مى رود. اين مسجد در سال 1380 ش. بازسازى شد و همانند ساير مساجد معروف در اين خيابان، نمايى سنگى و مناره اى زيبادارد.(تصوير شماره 7)


1- احمد بن حنبل، المسند، حديث 15446؛ نهروانى المكى، الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص 453

ص: 26

4. مسجد الجِنّ

(قُلْ أُوحِىَ إِلَىَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً* يَهْدِى إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً). (1)

مسجد جن از مساجد مهم و تاريخى مكه است كه خوشبختانه برخلاف بسيارى از آثار تاريخى، هم چنان پا برجا مانده است. پيامبر اكرم(ص) در حال بازگشت از طائف در اين مكان به تلاوت قرآن پرداختند و تعدادى از جنيان با شنيدن تلاوت قرآن مسلمان شدند. برخى گويند سوره جن در اين مكان بر رسول خدا(ص) نازل شد. بعدها به ياد آن واقعه در آن مكان مسجدى ساختند. مسجد جن كمى بالاتر از مسجدالبيعه در سمت چپ خيابان مسجدالحرام، و در دويست مترى قبرستان ابوطالب قرار دارد.

بناى جديد آن بسيار زيبا با گنبد طلايى و يك مناره بزرگ است كه ديوارهاى سنگى سفيد و سياه در داخل و خارج مسجد زيبايى آن را دوچندان كرده است. بر نماى گنبد داخلى نيز آيات سوره جن به طرز زيبايى، با خط ثلث نگاشته شده است. اين مسجد امروزه يكى از مساجد پررونق مكه است.(تصوير شماره 8)

5. مسجد شجره

كمى بالاتر از مسجد الجن، در تقاطع شارع مسجدالحرام و شارع نونه، كنار پل الحجون مسجدى است كه به ياد معجزه اى


1- جن: 1 و 2 «بگو به من وحى شده است كه گروهى از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند كه ما قرآنى شگفت شنيديم كه به راه راست راه مى نمايد پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را براى خداوند خود شريك قرار ندهيم.

ص: 27

از پيامبر(ص) در صدر اسلام ساخته شد و نام مسجد شجره بر خود گرفت. (1) مسجد ياد شده كه بسيار كوچك و ساده بود، در سال 1380 با نمايى از سنگ هاى سفيد و تيره وزيبا، با مساحتى حدود 2 برابر قبل بازسازى شد. گفتنى است اين مسجد با مسجد شجره يا احرام در نزديكى مدينه هم نام است.(تصوير شماره(ص))

6. مسجد الاجابه

حدود يك كيلومتر بالاتر از پل حجون و كنار ميدان معابده، كه از آن جا به عزيزيه مى روند مسجدى ساخته اند كه به سبب اجابت دعاى رسول خدا به هنگام سفر به طائف آن را مسجدالاجابه ناميده اند. آن حضرت در اين مگان نماز گزارده اند. اين مسجد در سال 1380 ش. همراه با ساير مساجد ياد شده، با مساحتى دو برابر و بسيار زيبا با سنگ هاى سفيد و تيره بازسازى شد. گفتنى است در مدينه نيز مسجدى به همين نام وجود دارد. (2)(تصوير شماره 10)

ز) قبرستان ابوطالب و مزار شهداى فخ
1. قبرستان ابوطالب (جنّهُ المُعلّى)

گورستان تاريخى مكه، به نام هاى مختلف؛ چون ابوطالب، قريش، حَجون، بنى هاشم و جَنه المُعَلّى يا جنّه المَعْلاه مشهور است. (3)


1- فاكهى، همان، ج 4، صص 30- 27
2- ر. ك. به: بخش مدينه از همين كتاب.
3- فاسى المكى، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 81

ص: 28

اين قبرستان در شمال شرقى مكه و در دو راهى خيابان مسجدالحرام- الحَجُون. بر دامنه كوه حجون و در شعب ابى دُب قرار دارد. (1) مردم مكه در دوران جاهلى مردگان خود را در «درّه ابى دُبّ» كه بخشى از حَجون است، دفن مى كردند، (2) بعد از آن، منطقه گورستان وسيع تر شد و مسلمانان نيز در آن دفن شدند كه تا عصر حاضر اين روند ادامه دارد.

از عبدالله بن مسعود نقل شده كه گفت: پيامبر(ص) زمانى وارد اين مقبره شد كه قبرى از مسلمانان در آن نبود و در اين جا بود كه فرمود: از اين مكان و از حرم خداوندى هفتاد هزار نفر بدون حساب به بهشت مى روند و هر يك هفتاد نفر را شفاعت مى كنند. اين در حالى است كه صورت هاى آنان؛ چه از اولين و چه از آخرين، همانند ماه شب بدر مى درخشد. كسانى كه در مكه و حرم وفات يابند، روز قيامت ايمن برانگيخته خواهند شد. عبدالله بن مسعود افزود:

«همراه پيامبر(ص) به اين قبرستان آمديم. آن حضرت فرمودند: به زيارت قبور برويد و براى اموات خود استغفار كرده، نماز بخوانيد كه ديدار قبور، شما را به فكر مرگ خواهد انداخت.» (3) براى زيارت قبور اين قبرستان و هر يك از آبا و اجداد پيامبر(ص) دعاهاى خاصى ذكر شده است. (4)


1- فاكهى، اخبار مكه، ج 4، ص 50
2- فاكهى، همان، ج 4، ص 54؛ ازرقى، اخبار مكه، ج 2، ص 470؛ فاسى المكى، همان، ج 1، ص 81
3- فاكهى، همان، ج 4، صص 56- 51
4- ر. ك. به: محسن الامين. مفتاح الجنات فى الادعيه و الاعمال و الصلوات و الزيارات، ج 2، صص 6- 8

ص: 29

گرداگرد اين قبرستان ديوارى كشيده اند كه تا دامنه كوه امتداد مى يابد. قبرستان از دو ناحيه مجزا تشكيل شده است. قبور آبا و اجداد پيامبر(ص) و بنى هاشم در شمال قبرستان واقع است كه آن را به وسيله ديوار و نرده هاى آهنى از بقيه قبرستان جدا كرده اند. اين قبور تا قبل از حكومت آل سعود، داراى گنبد و بارگاه بوده كه سفرنامه نويسان و سيّاحان به آن اشاره كرده اند. قبرستان امروزه تا آن سوى خيابان حجون نيز امتداد يافته است.

در اين قبرستان، بسيارى از بزرگان در خاك آرميده اند كه مهم ترين آنان عبارت اند از:

الف. قُصَى بن كِلاب(جدّ چهارم پيامبرخدا(ص)): او نخستين كسى بود كه در اين قبرستان مدفون شد. (1) قصى همان كسى است كه قبيله قريش را به وجود آورد و براى بهتر برگزار شدن حج، مناصبى براى كعبه ايجاد كرد.

ب. عبدالمطّلب بن هاشم: جدّ اعلاى رسول خدا(ص) كه در زمان او ابرهه، به مكه حمله كرد. او سنت هاى نيكى به عنوان آيين حنيف در مكه به اجرا درآورد و چاه زمزم را نيز احيا كرد. مدفن وى كنار ابوطالب و شمال قبر منسوب به آمنه بنت وهب است. قبر عبدالله بن زبير نيز در كنار او، در زير يك گنبد قرار داشته است. (2) ج. ابوطالب بن عبدالمطّلب: پدر گرامى امام على(ع) و بزرگ ترين


1- ابن قتيبه، المعارف، ص 42
2- لبيب البتنونى، الرحله الحجازيه، ص 96

ص: 30

حامى رسول خدا كه پس از اسلام از دنيا رفت. او را كنار قبر پدر گرامى اش به خاك سپردند. بر مقبره آن دو، گنبد و بارگاهى ساختند كه در 1325 ق. تعمير و بازسازى شد. (1) د. خديجه 3،: همسر گرامى رسول خدا(ص) و افضل زنان بهشت و نخستين زن مسلمانى است كه در هنگام محاصره شعب ابى طالب از دنيا رفت. قبر او داراى گنبد و بارگاهى بود. (2) ه. قاسم بن محمد(ص): فرزند رسول الله(ص) كه آن حضرت به سبب نام اين فرزند، كنيه اش «ابوالقاسم» شد. وى نخستين مولودى است كه خداوند از خديجه 3 به پيامبر(ص) ارزانى كرد. قاسم زودتر از فرزندان ديگرِ پيامبر(ص) دار فانى را وداع كرد و آن حضرت او را در جايى كه اكنون نزديك قبر خديجه 3 است دفن كرد. (3) هم چنين در اين قبرستان تعدادى از صحابه، تابعان، فرزندان ائمه:، نوادگان، سادات و علماى جليل القدر نيز دفن شده اند.(تصويرهاى شماره 11 و 12)

2. مزار گمنام شهداى فخّ

فخ يكى از ميقات هاى حج، البته از نظر شيعه است كه آن را ميقات كودكان نابالغ دانسته اند. امام صادق(ع) قبل از ورود به حرم در مكان مذكور غسل فرموده و به آن امر مى كرده اند. (4) هنگام خلافت هادى عباسى، حسين بن على بن حسن بن حسن بن


1- همان، ص 95
2- همان
3- شيخ عباس قمى، سفينه البحار، ج 2، ص 399
4- شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 99

ص: 31

على بن ابى طالب(ع) كه پس از شهادت به «شهيد فخّ» مشهور شد، همراه چند تن از نوادگان امام حسن(ع) و نزديك به چهار هزار نفر از علويان، كه از حكومت عباسيان به ستوه آمده بودند، در مدينه دست به قيام زدند. آنان پس از تصرف مدينه به سمت مكّه حركت كردند. در مدخل ورودى مكه، در نزديكى مسجد تنعيم، كه به «وادى فَخّ» معروف است، با سپاهيان خليفه روبه رو شدند. در اين نبرد كه در سال 16(ص) ق. رخ داد، سپاهيان عباسى فرزندان پيامبر(ص) را قتل عام و سرهاى بيش از يكصد نفر از شهدا را از تن جدا كردند و همراه اسرا نزد خليفه فرستادند. بدن هاى بى سرِ شهداى فخ را پس از سه روز، در همان محل دفن كردند. (1) از امام جواد(ع) نقل شده كه براى ما اهل بيت بعد از كربلا قتلگاهى بزرگ تر از فخ نبوده است. هم چنين امام باقر(ع) از پيامبر(ص) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: در اين مكان(فخّ) مردى از فرزندان من، با جماعتى ديگر كشته مى شوند كه ارواح آنان بر بدن هايشان به سوى بهشت سبقت خواهد گرفت و جبرئيل(ع) نيز به من خبر داده است كه يكى از فرزندان تو در اين جا شهيد مى شود كه اجر دو شهيد خواهد داشت. (2) مزار آنان، همانند ساير قبور، مورد بى توجهى قرار گرفته است. اين محل امروزه به «حى الشهدا» معروف و در شارع الشهدا،(روبه روى پمپ بنزين) كنار جاده مدينه، مكه، شش كيلومترى حرم و حدود 500 متر


1- مسعودى، مروج الذهب، ج 3، ص 309، طبرى، تاريخ الطبرى، ج 10، صص 34- 24؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيّين، صص 364- 386.
2- ابوالفرج اصفهانى، همان 366- 367

ص: 32

بالاتر از مسجد تنعيم- كه براى عمره در آن مُحْرم مى شوند- قرار دارد. در سال 1381 ش. ديوار قبور شهداى فخ را بازسازى و درى براى آن قرار دادند و روى آن تابلويى با نام عبدالله بن عمر بن خطاب گذاشتند كه حكايت از تلاش براى محو اثر و نام شهداى فخ دارد. (1)(تصوير شماره 13)

خلاصه درس

شهر مقدس مكّه، در غرب نجد واقع است و آن را جزو تهامه دانسته اند. اين شهر از شمال به مدينه، از مشرق به رياض، از جنوب به يمن و از مغرب به جدّه محدود مى شود. شهر مكه ميان دو رشته كوه فلق يا فلح و قُعَيْقُعان محصور شده است.

آب و هواى مكه خشك وسوزان وگرمايش آزار دهنده است. اسامى فراوانى براى مكّه گفته اند، از جمله:

1. بَكَّه: براى بكّه چندين معنا آورده اند؛ از جمله: بكّه، از «بكّ» مشتق شده؛ يعنى غرور گردن كشان و متكبّران را در هم مى كوبد و يا گردن آنان را مى شكند. بكّه در جايى نيز به معناى ازدحام آمده است.

2. مكّه: براى مكّه، معانى چون بسط، گسترش و ازدحام، مغز استخوان وهلاك شدن و كاستن نيز آورده اند.

3. امُّ القُرى: مكّه را از اين رو «امُّ القُرى» خوانده اند كه گفته شده هنگام آفرينش زمين، آب تمام سطح آن را فرا گرفت و تنها مكان كعبه،


1- اين جا، به يقين مقبره عبدالله بن عمر بن خطاب نيست زيرا وى در ميان مسير راه حجون و قبرستان ابوطالب 7 تا مسجدالحرام دفن شده است.

ص: 33

خشك بود و اين خشكى اندك اندك از پيرامون كعبه بر آمد تا به مقدار كنونى گسترش يافت.

4. بلد الأمين: به معناى سرزمين و حرم امن الهى و يكى ديگر از نام هاى مكه است كه خداوند در قرآن از آن ياد نموده و امنيّت و حرمتش را بيان كرده است.

كوه هاى مكه عبارتند از: 1. جبل النُّور/ غار حِرا(مهبط وحى)؛ 2. ابوقُبَيسْ يا امين كه برترين كوه هاى مكه است و حجرالاسود در آن به امانت بود؛ 3. كوه ثَوْر كه پيامبر(ص) هنگام هجرت به مدينه، همراه ابوبكر سه شبانه روز در آن پنهان شدند؛ 4. الحَجون: كه در دامنه آن قبرستان حجون يا ابوطالب قرار دارد؛ 5. ثَبير: كه از بزرگ ترين كوه هاى مكه است، در نزديكى مِنا؛ 6. قُعَيقُعان: در مقابل كوه ابوقبيس و سمت مروه.

شهر مكه به سبب وجود كوه هاى فراوان، داراى درّه ها يا شعب هايى است كه در عصر جاهليت و اسلام هر قبيله به طور مستقل در آن زندگى مى كردند و هر شعبى به نام آن قبيله معروف بود. تعداد شعب ها را 25 عدد دانسته اند: مهم ترين آن ها شعب ابى دُبّ است كه قبرستان ابوطالب در آن قرار داردو ديگرى شعب ابوطالب كه مشركان به مدت سه سال پيامبر و مسلمانان را درآن محاصره اقتصادى كردند.

مساجد تاريخى مكه عبارتند از:

1. مسجد يا زادگاه ختم رسولان محمد بن عبدالله(ص)؛ 2. مسجد الجِنّ؛ 3. مسجدالرّايه؛ 4. مسجد البَيْعَه/ مسجد الغنم؛ 5. مسجد شجره؛ 6. مسجد الاجابه.

گورستان تاريخى مكه، به نام هاى مختلف؛ چون ابوطالب، قريش،

ص: 34

حَجون، بنى هاشم و جَنه المُعَلّى مشهور است. اين قبرستان در شمال شرقى مكه و در دو راهى خيابان مسجدالحرام- الحَجُون. قراردارد. در اين قبرستان، آبا و اجداد پيامبر خدا(ص) و بسيارى از صحابه آن حضرت در خاك آرميده اند كه مهم ترين آنان عبارت اند از: قُصَى بن كِلاب، عبدالمطّلب بن هاشم، ابوطالب بن عبدالمطّلب، خديجه 3، قاسم بن محمد(ص)، فرزند رسول الله.

از ديگر زيارتگاه هاى مكه مزار شهداى فخّ است در نزديكى مسجد تنعيم در محلى به همين نام كه تا مسجدالحرام 6 كيلومتر فاصله دارد.

خودآزمايى

1. اسامى شهر مكه را نام ببريد و هر يك را توضيح دهيد.

2. كوه هاى مكه را نام برده و دلايل اين نامگذارى را بيان كنيد.

3. شعب هاى مكه را نام ببريد.

4. مساجد تاريخى مكه را نام برده و علت بناى هر يك را شرح دهيد.

5. مزار شهداى فخ در كجا واقع شده و چه حادثه مهمى در آن جا روى داده است؟

ص: 35

درس دوم تاريخچه كعبه و مسجدالحرام

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با از مطالعه اين درس:

- سير تاريخى احداث كعبه را بدانيم.

- با سير بازسازى كعبه آشنا شويم.

- از تاريخچه مناصب كعبه آگاهى يابيم.

- با بخش هاى مختلف كعبه و مسجدالحرام آشنا شويم.

مدخل

اشاره

در اين فصل از سير احداث و بازسازى كعبه كه از تاريخچه و اهميت ديرينه اى برخورداراست به ويژه محيط پيرامون آن يعنى مسجدالحرام و نشانه هاى روشن آن از جمله مقام ابراهيم، حجرالاسود، چاه زمزم و ساير آثار مقدس آن به تفصيل سخن خواهد رفت.

ص: 36

الف) كعبه نخستين خانه عبادت بر روى زمين

الف) كعبه (1) نخستين خانه عبادت بر روى زمين

(إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّهَ مُبارَكاً وَ هُدى لِلْعالَمِينَ). (2)

همانا نخستين خانه اى كه براى مردم قرار داده شد، خانه اى در بكّه است كه مبارك گردانيده و آن هدايتى براى جهانيان است.

روايات مذكور در كهن ترين منبعِ تاريخى؛ حاكى از آن است كه كعبه پيش از آفرينش آسمان ها و زمين، چون حُبابى روى آب بود و اندك اندك قسمت هاى ديگر زمين از زير آن گسترده شد و وسعت يافت. (3) به گفته برخى از روايات، كعبه را حضرت آدم(ع) بنا كرد.

هنگام طوفان نوح(ع) كعبه از ديده ها پنهان شد و از آن دوران تا زمان حضرت ابراهيم(ع) پنهان بود تا آن كه خداوند مكان آن را به ابراهيم(ع) نشان داد.(وَ إِذْ بَوَّأْنا لِابْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ ...)، (4) ايشان از شام به مكّه حركت كرد و پسرش، اسماعيل(ع) و همسرش، هاجر 3 را نيز همراه خود برد. اسماعيل(ع) در آن دوران، كودكى شيرخواره بود. ابراهيم(ع) با راهنمايى جبرئيل(ع)، آن دو را كنار حِجر اسماعيل كنونى جاى داد و


1- از اين رو، بيت الله را «كعبه» ناميده اند كه داراى ارتفاع بوده و هر بناى مرتفع را كعبه گويند و يا به روايتى چون به شكل مربع و مكعب بوده، آن را كعبه خوانده اند(ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 4، ص 463).
2- آل عمران: 96
3- ابوالوليد ازرقى، اخبار مكّه و ماجاء فيها من الآثار، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص 22(والْارْضَ بَعْدَ ذلك دَحيها).(نازعات: 30).
4- حج: 26

ص: 37

سايه بانى براى آنان فراهم كرد و گفت:

(رَبَّنا إِنِّى أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِى بِواد غَيْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ). (1)

خدايا! من ذُرّيّه خود را در اين سرزمينِ بى كشت و زرع، در كنار خانه ات جاى دادم.

آن گاه خود به سوى شام برگشت. پس از چندى ابراهيم(ع) نزد فرزند خود بازگشت و همراه او، پايه هاى كعبه را در همان جاى اصلى آن، برافراشتند. (2) حجرالأسود از كوه «ابوقُبيس» كه به امانت از بهشت در آن قرار داشت در گوشه اى از كعبه نصب شد. ابراهيم(ع) در كنار كعبه براى اسماعيل سايه بانى از چوب هاى درخت فراهم كرد كه خوابگاه گوسفندان او گرديد و نيز داخل كعبه، كه به صورت مكعّب ساخت، گودالى حفر كرد و آن را خزانه و محلّ نگهدارى هداياى كعبه قرار داد. چون ديوارها بالا آمد، اسماعيل(ع) از كوه ابوقبيس سنگى را كه اكنون مقام ابراهيم(ع) شناخته مى شود، براى پدر آورد و ابراهيم(ع) روى آن ايستاد و كعبه را ساخت. (3) از امام صادق(ع) نقل شده است كه: «خداوند- عزّوجلّ- زمين را از زير كعبه گسترد تا منا، سپس آن را از منا به سوى عرفات گسترانيد. پس


1- ابراهيم: 37
2- شيخ صدوق، همان، ج 2، صص 162- 161
3- ازرقى، همان، صص 47- 42

ص: 38

زمين از عرفات است و عرفات از منا است و منا از كعبه است.» (1) نام ديگر كعبه، بيت الله و بيت عتيق است كه در قرآن آمده است. از امام باقر(ع) پرسيدند: چرا كعبه را عتيق ناميدند؟ پاسخ داد: براى اين كه خانه اى آزاد و رها شده از مالكيّت مردم است كه هيچ كس مالك آن نيست. (2)

ب) سير بنا و بازسازى كعبه

دردوران ابراهيم ارتفاع كعبه 9 ذراع؛ يعنى حدود 43/ 4 متر و طول آن 30 ذراع- 79/ 14 متر- و عرض آن 22 ذراع- 85/ 10 متر- بوده است. در آن زمان كعبه سقف و درى نداشت. قريش در دوره جاهليّت، 5 سال پيش از بعثت، هنگامى كه كعبه بر اثر سيل خراب شد، 9 ذراع ديگر بر ارتفاع آن افزودند و آن را به 18 ذراع- 87/ 8 متر- رسانيدند و آن را مسقف كردند. (3) و درى هم براى آن كه همسطح زمين بود قرار دادند. از طول آن نيز حدود 6 ذراع و يك وجب- حدود سه متر- كاستند كه حِجر اسماعيل(ع) امروزى بخشى از آن است. (4) اين كار بدان سبب صورت گرفت كه اموال حلال آنان براى بازسازى كعبه به اتمام رسيد و قريش مال ديگرى براى اين كار نداشتند. بنابراين، طول كعبه از بنايى كه ابراهيم(ع) ساخته بود، كمتر شد كه البته بعضى معتقدند از طول كعبه هيچ گاه كم نشده است. اطراف حِجر را هم


1- كلينى، همان، ج 4، ص 189
2- همان.
3- حر عاملى، وسايل الشيعه، ج 9، ص 328؛ در اين جا بر اساس ذرع هاشمى يعنى 33/ 49 سانتى متر محاسبه كرده ايم.
4- كلينى، همان، ج 4، ص 207؛ مسلم، صحيح، بشرح النووى، ج 9، صص 95- 93

ص: 39

سنگ چين كردند كه عده اى معتقدند اين همان جايى بوده كه اسماعيل پيرامون قبر مادرش را سنگ چين كرده بود. از آن پس، طواف كنندگان از پشت آن طواف مى كردند. بناى كعبه همين گونه بود تا آن كه «عبدالله بن زبير» در زمان يزيد به كعبه پناهنده شد. سپاهيان يزيد براى بيرون آوردن وى، كعبه را به منجنيق بستند و بخشى از آن را تخريب كردند. ابن زبير پس از مرگ يزيد، آن را در سال 65 ق. بازسازى و به همان اساس ابراهيم(ع) برگرداند؛ يعنى 3 مترِ كاسته شده از سمت حجر اسماعيل را بار ديگر به كعبه ملحق ساخت. بر ارتفاع آن 9 ذراع ديگر افزود و ارتفاع كعبه را به 27 ذراع(31/ 13 متر) رسانيد. و پشت كعبه،(درِ غرب) باب ديگرى به كعبه افزود. (1)

پس از آن كه حجاج، عامل عبدالملك بن مروان، كعبه را با منجنيق به آتش كشيد و ابن زبير را به قتل رسانيد، كعبه را در 74 ق. از اساس خراب كرد. بخشى(حِجر اسماعيل) را، كه ابن زبير به بناى قريش افزوده بود، ويران و آن را به همان گونه كه قريش ساخته بودند برگرداند؛ يعنى از طول آن كم كرد و درى را كه پشت كعبه گشوده بود بست و درِ اصلى را نيزبلندتر از زمين قرار داد. اين بنا هنوز به همين وضع است اگرچه در زمان سلطان مراد عثمانى 1040 ق. سيل كعبه را خراب كرد و ناچار شدند آن را از اساس خراب كنند و دوباره بسازند، اما بر همان اساس قبلى دوباره بنا كردند و هيچ تغييرى در آن ندادند. در مورد آخرين بازسازى كه در سال 1417 ق. به دستور فهد بن عبدالعزيز انجام شد، زيربنا و اساس كعبه تقويت و تحكيم و شاذروان مرمّت گشت و شكاف ها و روزنه هاى بين سنگ ها


1- ابن رشيد فهرى، مل العيبه بما جمع بطول الغيبه، صص 118 و 119

ص: 40

گرفته شد. سقف كعبه نيز برداشته و بازسازى گرديد.

گفتنى است كعبه در طول تاريخ پس از بناى ابراهيم(ع)، 8 مرتبه به طور كلى يا جزيى توسط قبايل و افرادى بازسازى شده كه عبارت اند از:

1. عمالقه؛ 2. جُرهم؛ 3. قُصى بن كلاب؛ 4. قريش؛ 5. عبدالله بن زبير؛ 6. حجاج بن يوسف؛ 7. سلطان مراد عثمانى؛ 8. سعودى.

بنابراين، پس از آن بازسازى ها، ابعاد و اندازه هاى كعبه در حال حاضر عبارت اند از:

ارتفاع كعبه 13 متر، طول آن از سمت ملتزم ركن حجرالأسود تا ركن عراق(حجر اسماعيل) 71/ 11 متر، طول از ركن عراقى تا شامى 90/ 9 متر، از ركن غربى تا ركن يمانى 04/ 12 و از آن جا تا ركن اسود 18/ 10 است.

هم چنين ارتفاع كف تا باب كعبه 92/ 1 متر، ارتفاع ديوار حجر اسماعيل 12/ 1 متر، قطر ديوار حج اسماعيل 56/ 1، فاصله ميان انتهاى قوس ديوار حجر تا ديوار كعبه(زير ناودان) 47/ 8 متر، فاصله ميان دو طواف نيم دايره حجر اسماعيل 73/ 7 متر، ارتفاع حجرالاسود از سطح زمين 50/ 1 متر، طول ملتزم اين ركن اسود و باب كعبه 2 متر است. (1)

ج) مناصب كعبه هنگام ظهور اسلام

جدّ چهارم رسول خدا(ص) قصى بن كلاب، براى هرچه بهتر برگزار كردن مراسم حج و پذيرايى زائران، مناصبى ايجاد كرد كه بعد از وى ميان فرزندانش تقسيم شد. اين مناصب كه در طول تاريخِ خود، باعث


1- محمدطاهر كردى مكى، كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ترجمه هادى انصارى، ص 48

ص: 41

تنش ها و برخوردهايى ميان متصدّيان آن ها مى شد، عبارت بودند از:

1. سِقايت؛ آب دادنِ حاجيان و زائران كعبه.

2. رِفادت؛ ميهماندارى و پذيرايى زائران.

3. عُقاب؛ پرچمدارى.

4. حجابت؛ دربانى، كليددارى.

5. سِدانت؛ پرده دارى.

7. لواء؛ پرچم.

8. دارالنَّدوه؛ مجلس مشورتى.

9. قُبَّه؛ انبار سلاح.

10. سفارت.

11. ايسار وازلام؛ بخت آزمايى و شرطبندى.

12. قضا و داورى.

13. حفاظت اموالِ متعلق به كعبه و بت ها.

14. قيادت؛ سردارى و سرپرستى كاروان هاى بازرگانى.

15. پرداخت ديه و غرامت.

16. اعِنّه؛ سرپرستى چارپايان و ستوران قريش به هنگام جنگ.

17. عماره؛ نگهبانى و بازسازى مسجدالحرام. (1)

د) آثار مقدس كعبه و مسجدالحرام
اشاره

1- ابن ظهيره القرشى المخزومى، الجامع اللطيف فى فضل مكه و اهلها و بناء البيت الشريف، ص 73

ص: 42

1. حَجَرالأسود و تاريخچه آن

حجرالأسود به سنگ سياهى گويند كه در ركن «اسود» يا شرقى نصب شده است. اين سنگ، تاريخى پرفراز و فرود دارد. رواياتى كه ابن عباس و ديگران از پيامبر(ص) نقل كرده اند، دليل بر اين است كه حجرالأسود و مقام ابراهيم، هر دو از بهشت و از گوهرهاى آن هستند و در زمين غير از آن دو، چيزى از بهشت نيست؛ هم چنين از پيامبر(ص) نقل شده كه حجرالأسود ياقوتى سفيد از ياقوت هاى بهشت بوده و خداوند آن را به سبب گناه گناهكاران دگرگون [سياه] كرده است. «ابوالوليد ازرقى» از پدربزرگش ... از ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر خدا(ص) فرمود:

«در روز قيامت، حجرالأسود به سود كسانى كه با حق و راستى، آن را مسح كرده اند گواهى مى دهد.» (1) در روايات آمده است: اين سنگ همانند دست راست خدا در زمين است كه با بندگان خود به وسيله آن مصافحه مى كند، همان طور كه شما با برادران خود دست مى دهيد و هركس كه محضر پيامبر(ص) را درك نكرده باشد و به اين سنگ دست بكشد، مثل آن است كه با خدا و پيامبرش بيعت كرده است. (2) هم چنين از ابن عباس نقل شده كه حجرالأسود و مقام ابراهيم(ع) همراه حضرت آدم(ع) فرود آمده اند؛ شبى كه آدم(ع) هُبوط كرد، هنگام صبح،


1- ازرقى، همان، ص 242؛ ابن ظهيره القرشى المخزومى، همان، ص 22
2- فاسى المكى، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 277؛ شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 102

ص: 43

آن دو را شناخت و با آن ها انس گرفت. (1) ابراهيم(ع) هنگام ساختن كعبه، از كوه ابوقبيس ندايى شنيد كه اى ابراهيم، براى تو نزد من امانتى است. ابراهيم رفت و حجرالأسود را گرفت و در ركن كعبه نصب كرد. (2) اين سنگ تا قبل از اسلام چندين بار از جاى خود برداشته شده و دوباره نصب گرديده است. هنگام تجديد بناى كعبه به دست قريش- در دوران جوانى پيامبر(ص)- بر سر نصب آن مشاجره اى جدّى ميان قبايل قريش پديد آمد؛ آن حضرت با تدبيرى حساب شده حجرالأسود را در جاى كنونى نصب كرد؛ به اين شكل، از يك سو همه قبايل را در اين افتخار شريك ساخت و از سوى ديگر مانع يك خونريزى حتمى شد. (3) در قرن سوم هجرى، قرامطه آن را ربوده و به شام بردند ولى يك سال طول نكشيد كه آن را بازگردانده و در جاى خود نصب كردند. (4) در قرن چهارم نيز دوباره آن را ربودند و 22 سال بعد به وسيله خليفه فاطمى المطيع از قرامطه خريدارى و بازگردانده شد. (5) اين سنگ، كه نزديك به پنجاه تكه ريز است، با بست هاى فلزى و


1- ازرقى، همان، ص 243
2- كلينى، همان، ج 4، ص 205؛ حر عاملى، همان، ج 9، ص 328
3- ابن هشام، السيره النّبويه، ج 1، ص 197؛ مسعودى، همان، ج 2، ص 280؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ج 7، ص 115 و ج 3، ص 362؛ حرّ عاملى، همان، ص 329
4- فاسى المكى، همان، ج 1، صص 313 و 314
5- ابن وردى، تاريخ ابن وردى، ج 1، ص 394؛ ابن حجرعسقلانى، همان، ج 3، ص 363

ص: 44

نقره اى به يكديگر متصل و در يك قاب نقره اى قرار دارد.

روايات بى شمارى براى بوسيدن و استلام حجرالأسود، نقل شده است؛ به ويژه اين كه پيامبر(ص) آن را بوسيده و يا استلام مى كردند. (1) از ايشان نقل شده كه دست كشيدن به آن، گناهان را مى ريزد؛ لذا بسيارى از صحابه براى بوسيدن و استلام آن، خود را به زحمت مى انداختند. رواياتى نيز از ابن عباس نقل شده، از جمله اين كه:

«براى استلام حجر مسلمانى را آزار مده و مورد آزار هم قرار مگير، اگر خلوت بود، آن را ببوس يا بر آن دست بكش وگرنه برو.» (2) پيامبر(ص) در فتح مكّه و نيز حَجّه الوداع با چوب دستى خود، آن را از دور استلام كردند و دوست نداشتند مردم را از آن كنار بزنند. بسيارى از صحابه نيز پس از استلام حجر دست هاى خود را مى بوسيدند. (3)(تصوير شماره 14)

2. اركان كعبه و اندازه هاى بيرونى

گوشه هاى خانه كعبه را «اركان كعبه» گويند كه هريك به نام خاصى مشهور است.

1/ 2. ركن شرقى(اسود): اين ركن در زاويه شرقى و همان جايى است كه حجرالأسود در آن نصب شده است. اين ركن تقريباً در جانب


1- حر عاملى، همان، ج 9، ص 402، شيخ طوسى، همان، ج 5، ص 103
2- ابن حجر عسقلانى، همان جا.
3- ازرقى، همان، صص 260- 251؛ فاكهى، همان، ج 1، ص 97؛ زيعلى الحنفى، نصب الرايه لاحاديث الهدايه، ج 3، ص 38؛ مسلم، صحيح، ج 9، ص 16

ص: 45

كشورهايى چون عمان، هند، بنگلادش و ژاپن است. اندازه آن تا ركن شمالى 86/ 11 متر است. (1) پيامبر(ص) هرگاه ركن اسود را مى ديد، آن را استلام مى كرد و هرگز از آن كار غافل نمى شد. (2) بدان جهت كه حجرالأسود در آن واقع شده و بر اساس و قواعد حضرت ابراهيم بوده است.

2/ 2. ركن شمالى(عراقى): در زاويه شمال شرقى، ركن شمالى است كه حِجر اسماعيل از آن جا آغاز مى شود؛ اين ركن تقريباً در برابر عراق واقع شده است. بعضى از قدما اين ركن را شامى مى دانسته اند. اين دومين ركن كعبه پس از ركن حجرالأسود بوده و فاصله آن تا ركن غربى 90/ 9 متر است. (3) اين ركن بر پايه ابراهيم(ع) نيست و قريش آن را تغيير دادند؛ لذا پيامبر(ص) آن را استلام نمى كردند. (4) 3/ 2. ركن غربى(شامى): اين ركن در زاويه غربى و در سمت ديگرِ حِجر اسماعيل(ع) است كه سومين ركن پس از ركن حجرالأسود به شمار مى آيد. ركن غربى به سوى شام، مصر و آفريقا است. لذا آن را ركن مصرى هم مى توان گفت. فاصله آن تا ركن يمانى 04/ 12 متر است. ركن


1- عبيد الله امين الكردى، الكعبه المعظمه والحرمان الشريفان. عماره و تاريخها، صص 156- 136
2- محب الدين طبرى، القرى لقاصد ام القرى، ص 209؛ فاكهى، همان، ج 1، ص 81؛ كلينى، همان، ج 4، ص 401؛ مسلم، همان، ج 9، ص 12
3- عبيدالله الكردى، همان جا.
4- همان جا.

ص: 46

غربى نيز بر اساس بناى ابراهيم(ع) نيست و پيامبر(ص) آن را استلام نمى كردند. (1) 4/ 2. ركن جنوبى(يمانى): اين ركن در زاويه جنوبى، تقريباً مقابل كشور «يمن» در جنوب شبه جزيره قرار دارد و فاصله آن تا ركن اسود 18/ 10 متر است. پيامبر(ص) همواره ركن يمانى را استلام مى كردند؛ چون بر پايه بناى ابراهيم(ع) قرار دارد. (2) مستجار در گوشه اين ركن است. از امام صادق(ع) نقل شده است ركن يمانى درى از درهاى بهشت است و از روزى كه گشوده شد بسته نشده است. (3)


1- رفعت پاشا، مرآه الحرمين، ج 1، ص 363
2- فاسى المكى، همان، ج 1، ص 279؛ فاكهى، همان، ج 1، ص 136؛ رفعت پاشا ضلع جنوبى را 25/ 10 متر ذكركرده است(همان جا).
3- كلينى، كافى، ج 4، ص 409

ص: 47

3. شاذَرْوان

شاذروان برآمدگى كوتاهى است كه ديوار كعبه را از بيرون احاطه كرده است. اين برآمدگى كه امروزه از سنگ سفيد است، باقى مانده يا نشانه محل ديوار قبلى خانه خداست كه به هنگام بازسازى كعبه در زمان ابن زبير بيرون از خانه واقع و به عنوان پايه براى محكم كردن ديوار كعبه استفاده گرديد، لذا از محيط داخلى كعبه كاسته شد. ارتفاع آن در سمت شمال، 50 و عرض 39 سانتى متر، در غرب، ارتفاع 28 و عرض 80 سانتى متر، در جنوب، ارتفاع 24 و عرض 87 سانتى متر، و در شرق، ارتفاع 22 و عرض 66 سانتى متر است. (1)

شايان ذكر است شاذروان همه اطراف كعبه، جز حجر اسماعيل را در برگرفته است. در طول اين دوران حلقه هايى نيزدر آن تعبيه شده تا پرده كعبه به آن وصل گردد. طواف بر شاذروان از آن رو صحيح نيست كه جزو كعبه است. خداوند امر كرده است كه به خانه طواف كنيد نه «در خانه» طاف بالبيت و لا فى البيت (2) از روى شاذروان و از درونِ حِجر اسماعيل طواف كردن، مانند آن است كه طواف فى البيت باشد، نه بالبيت.) تصوير شماره 51(

4. ناودان طلا (ميزاب)

1- رفعت پاشا، همان، ج 1، ص 263
2- وليطوفوا بالبيت العتيق(حج/ 29).

ص: 48

براى خارج ساختن آب باران از بام كعبه، ميان شمال و غرب بام، ناودانى نصب شد كه آب را به داخل حِجر اسماعيل(ع) هدايت كند. كعبه تا 35 سال بعد از ولادت حضرت رسول(ص) ناودان نداشت و نخستين ناودان را قريش در آن سال از چوب تراشيدند و بر بام آن نصب كردند. در طول سال ها، حكام و امرا ناودان هايى از نقره و در سال 1021 ق. نيز از طلا ساختند. ناودان طلاى كنونى را «سلطان عبدالحميد عثمانى» به طول 53/ 2 متر و عرض 26 سانتى متر در سال 1273 ق. به خانه كعبه هديه كرد. (1) در روايات آمده است: دعاى كسى در زير اين ناودان رد نمى شود؛ از اين رو، نسبت به آن سفارش زياد شده است.(تصوير شماره 16)

5. باب كعبه

نخستين كسى كه براى خانه خدا دربى تعبيه كرد تبع سوم يكى از پادشاهان يمن بود. وقتى قريش كعبه را بازسازى كردند دو لنگه در نصب كردند. ابن زبير نيز از همان استفاده كرد. حجاج در ديگرى بر باب كعبه نصب كرد. آخرين درى كه قبل از دوران سعودى نصب شد را سلطان مراد عثمانى ساخت.

در سال 1363 ق. ملك عبدالعزيز درى ساخت و پس از وى ملك خالد در 1398 ق. آن را تعويض كرد كه اكنون نيز بر كعبه قرار دارد. اين در داراى دو جدار يا دو قسمت خارجى و داخلى است. باب داخلى آن،


1- رفعت پاشا، همان، ج 1، صص 267 و 275

ص: 49

به «باب التوبه» معروف است و از لحاظ شكل و نوع تزيين، با باب خارجى يكسان و مشابه است. وزن باب كعبه 280 كيلوگرم مى باشد كه از طلاى عيار 100% تهيه شده و مبلغ 000/ 420/ 13 ريال سعودى براى آن هزينه شده است. طول باب كعبه 10/ 3 متر، عرض آن 90/ 1 متر، پهناى آن 50 سانتى متر، است. روى در كعبه به طرز بسيار زيبايى آيات قرآن در چهار دايره و شش مربع مستطيل به خط ثلث منقوش شده است. اين در به وسيله قفلى كه آيات قرآن بر آن نقش بسته، قفل مى گردد. قفل قبلى كه هفتاد سال قدمت داشته، اكنون در موزه مكه نگهدارى مى شود. گفتنى است در عصر جاهلى، كليددارى كعبه، از منصب هاى مهم بود. هنگام فتح مكه، كليد كعبه در اختيار «عثمان بن ابى طلحه عبدى» بود و پيامبر(ص) آن را از وى گرفتند و با ورود به كعبه، تمامى بت ها را شكستند.(تصوير شماره 17)

6. درون كعبه

از آغاز ساخت كعبه به دست حضرت ابراهيم(ع)، قبايل، طوايف و پادشاهان، هدايايى را براى نصب در داخل كعبه ارسال مى كردند. نخستين هدايا كه درون آن آويزان گرديد، دو «شاخ گوسفند» يا قوچ بود كه گفته مى شد همان شاخ هاى ذبيح ابراهيم(ع) است. اين دو شاخ در دوران عبدالله بن زبير به سبب پوسيدگى از ميان رفت. (1) در دوران


1- ازرقى، همان، ص 176. پيامبر 9 هنگامى كه وارد كعبه شدند به بانويى از بنى سليم فرمودند اين دو شاخ را بپوشان زيرا شايسته نيست در كعبه چيزى باشد كه حواس نمازگزار را به خود جلب كند. محمد بن يحيى گويد: در دوران ابن زبير كه وى كعبه را خراب كرد آن دو شاخ را ديده اند در حالى كه بر آن دو گِل سرخ ماليده بودند، ابن زبير آن را به دست گرفت، همين كه به آن دو شاخ دست خورد از يكديگر پاشيده شد.(ازرقى، همان جا)

ص: 50

اسلامى، تقديم هدايا افزايش يافت و عمر بن خطاب، خليفه وقت پس از فتح مداين، دو نيم ماه زرين را كه براى او فرستاده بودند، در كعبه آويخت. پس از وى، خلفاى اموى و عباسى نيز هدايايى تقديم داشتند (1) كه طى ساليان دراز، همواره زينت بخش كعبه بوده است.

هم اكنون در درون كعبه جز سه ستون چوبى منبّت كارى شده از چوب عود كه به موازات هم قرار گرفته و قُطر هر يك 25 سانتى متر است، و نيز چندين قنديل فلزى كه آويزان شده است، چيز ديگرى وجود ندارد. اين سه ستون، سقف كعبه را نگه داشته است.

در داخل كعبه پلكانى وجود دارد كه به بام مى رسد. اين پلكان در داخل اتاقكى بدون پنجره قرار گرفته است. هنگامى كه از پله ها بالا برويد تقريباً به اندازه يك قد مانده به سقف درى كوچك در سمت روبرو و درى ديگر همانند آن در سمت چپ ديده مى شود. اين دو در، به فضاى ميان سقف تحتانى و سقف فوقانى كعبه كه با همديگر 2 متر فاصله دارند راه مى گشايد. (2) كف كعبه با سنگ هاى مرمر كه بخش عمده آن سفيد و باقى مانده اش رنگى است فرش شده است. ديوار داخل نيز تا نيمه آن با


1- ازرقى، همان ص 191؛ رفعت پاشا، همان، ج 1، صص 280- 278
2- عبيدالله محمد امين كردى، همان، ص 121.

ص: 51

سنگ مرمر روكش شده و اين سنگ ها داراى نقش و نگارهاى ظريفى است. در داخل كعبه نُه لوح مرمر وجود دارد كه بر هشت تاى آن ها با خط ثلث و بر يكى ديگر با خط كوفى برجسته، متنى كنده كارى شده است. اين لوح ها جز يكى كه يادمان توسعه دوران ملك فهد است، در سده ششم هجرى نوشته شده است. شايان ذكر است در سال 1315 ق. داخل كعبه به طور كلى مرمت گرديد. (1) نيمى از ديوارهاى داخل با حرير سبز و سقف آن با پرده هاى زيبا پوشيده شده و روى آن ها اسامى پروردگار و عباراتى چون: «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» نوشته شده است. گفتنى است همه ساله در روز هشتم ذى حجه درون كعبه را با آب زمزم و گلاب قمصر كاشان مى شويند و پرده خانه را نيز تعويض مى كنند. پيامبر(ص) براى نخستين بار به هنگام فتح مكه، پس از


1- همان، ص 121.

ص: 52

شكستن بت ها و از ميان بردن تصاوير نقش شده بر ديوار، داخل خانه را با آب زمزم شستند (1) كه اين رسم تاكنون پابرجاست.

كعبه دو سقف دارد؛ يكى در زير، كه از زمين مطاف تا آن 30/ 11 متر و از كف كعبه 50/ 9 متر ارتفاع دارد. سقف دوم حدود 20/ 2 متر بر روى سقف اول است كه روزنه هايى براى روشن ساختن آن وجود دارد. بر پشت بام كعبه يك نيم ديواره به ارتفاع 80 سانتى متر ساخته اند تا آب باران در آن جمع شود و به وسيله ناودان به داخل حِجر اسماعيل بريزد. براى روشنايى كعبه در زمان ابن زبير چهار روزنه تعبيه و با سنگ هايى كه از يمن براى وى آورده بودند، تزيين شده بود، اما اين روزنه ها در عصر عثمانى به سبب ورود آب از طريق آن به داخل كعبه بسته شد.

ورود به كعبه و خواندن نماز در آن، فضيلت فراوان دارد و در اين مورد، پيامبر(ص) و ائمه اطهار: سفارش هاى فراوان كرده اند. (2)(تصوير شماره 18)

7. مُسْتَجار

مستجار به بخشى از ديوار پشت كعبه و كنار ركن يمانى گفته مى شود. در شفاءالغرام آمده است: از اين رو به اين مكان مستجار گفته اند كه پناه گيرنده به آن، «مستجارٌ مِن ذُنوب» است و گناهانش ريخته مى شود. چون بعضى از صحابه به اين مكان التزام مى جستند به «مُلْتَزَمْ» و «مُتَعَوَّذْ» نيز معروف


1- متقى الهندى، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج 5، ص 299
2- زيعلى الحنفى، نصب الرايه لاحاديث الهدايه، ج 2، ص 319

ص: 53

است. (1) اين مكان بر اساس اتفاق منابع شيعى و برخى از منابع اهل سنت، شاهد حادثه اى عظيم بوده و به عظمت و قدرت الهى براى ورود فاطمه بنت اسد، مادر مولود كعبه(على(ع)) شكافته شد. (2) خداوند متعال اين افتخار بزرگ را تنها نصيب او ساخت كه در بهترين مكان در عالم، متولد شد. شايان يادآورى است در اين قسمت، آثار ترميم و بندكشى ديده مى شود كه البته ارتباطى به شكاف يادشده ندارد؛ زيرا كعبه در عصر حَجّاج، از پايه خراب و دوباره ساخته شد و آثارى از مكان ورود فاطمه بنت اسد بر آن وجود ندارد.

8. مُلْتَزَم

بر اساس نظر شيعه ملتزم پشت كعبه يعنى همان جايى است كه مستجار و ركن يمانى واقع شده است. اما اهل سنت به فاصله ميان حجرالأسود و دَرِ كعبه را ملتزم مى دانند. (3) گويند هيچ بنده اى در اين مكان التجا و پناه نمى گيرد جز آن كه خداوند حاجتش را برآورده مى كند. چون پيامبر(ص)، ائمه اطهار و اصحاب، سر و صورت، دست ها و سينه خود را به اين مكان چسبانده و دعا مى كردند؛ (4) لذا به آن «ملتزم» گفته اند. (5)


1- فاسى المكى، همان، ج 1، صص 317 و 318؛ ابن ابى شيبه، المصنف فى الأحاديث و الآثار، ج 4، ص 318
2- ابن صباغ مالكى، الفصول المهمه فى مناقب الائمه، ص 12؛ سبط بن جوزى، تذكره خواص الامه فى معرفه الائمه، ص 10
3- فاكهى، همان، ج 1، ص 160؛ فاسى المكّى، همان، ج 1، ص 317
4- فاكهى، همان، ج 1، صص 168- 163؛ فاكهى احاديث زيادى در التزام پيامبر 9 به اين مكان و دعاى آن حضرت ذكر كرده است.(ج 1، ص 162)
5- ر. ك: محمّد رضا نعمتى: «پژوهشى درباره ملتزم»، ميقات حج، شماره 43.

ص: 54

9. مِعْجَنِه

گودالى است بر روى زمين به عمق 30 سانتى متر و عرض 5/ 1 متر، نزديك «شاذروان» مقابل درِ كعبه و حجرالأسود. گويند كه ابراهيم(ع) «يَعْجَنُ فيه المَلاط» يعنى در اين گودال، آب و خاك را با هم مخلوط مى كرد تا براى ساخت كعبه به كار گيرد. گفته اند: جبرئيل(ع) با پيامبر(ص) در اين مكان نماز گزارده اند. بعدها اين گودال را پوشانيدند.

10. حَطيم

در محدوده حطيم اختلاف است؛ اهل سنت حِجر اسماعيل و شيعه ميان حِجر اسماعيل، مقام ابراهيم و چاه زمزم را حطيم مى داند.

حطيم به معناى شكسته شده است؛ چون در زمان قريش كه كعبه را مى ساختند به علت آن كه مال حلالشان به اندازه كافى براى بازسازى كعبه نبود لذا به اندازه شش و نيم ذراع از طول كعبه كاستند و آن را شكستند. البته برخى از بزرگان شيعه و نيز اهل سنت معتقدند از كعبه هيچ مقدارى، حتى يك وجب كاسته نشده است و آن جا قبر هاجر، مادر اسماعيل بوده كه وى دور آن را سنگ چين كرده بود تا مبادا كسى هنگام طواف بر روى قبر مادرش پا گذارد. در دوران جاهليت، در اين مكان مظلومان در حق ظالمان نفرين مى كردند، لذا اين امر موجب مى شد مردم نسبت به يكديگر ستم نكنند. (1)


1- ازرقى، همان، صص 321- 320؛ فاسى المكى، همان، ج 1، ص 319

ص: 55

از پيامبر(ص) نقل شده است: بهترين و پاك ترين مكان هاى روى زمين نزد خداوند، فاصله ميان ركن اسود و مقام ابراهيم(ع) است كه اين مكان باغى است از باغ هاى بهشت، پس كسى كه چهار ركعت در آن نماز گزارد، از عرش ندا مى رسد «اى بنده من، گناهان گذشته ات بخشيده شد». هم چنين گويند در محدوده حطيم؛ يعنى ميان ركن، مقام تا زمزم وحِجر اسماعيل(ع)، 99 تن از پيامبران الهى؛ از جمله حضرت آدم، نوح، (1) صالح، شعيب، اسحاق، يوسف، اسماعيل: و نيز دختران وى مدفونند. (2)

11. پوشش كعبه (الْكَسْوَه)

پوشانيدن كعبه از سنت هايى است كه پيشينه اى طولانى در تاريخ بيت الله دارد. اهميت آن به اندازه اى است كه يكى از مناصب مهم در دوره جاهلى، «پرده دارى كعبه» بوده است. بيشتر منابع، ابراهيم يا اسماعيل 8 را نخستين كسى مى دانند كه خانه كعبه را پوشانيد (3) و روايتى نيز از امام صادق(ع) در اين باره آن را تأييد مى كند. (4)


1- بر اساس رواياتى، قبر حضرت آدم 7 و نوح 7 در نجف اشرف در محل قبر حضرت على 7 قراردارد.
2- كلينى، انووع، ج 4، ص 214؛ فاسى المكى، همان، ج 1، ص 320؛ رفعت پاشا، همان، ج 1، ص 305
3- ابن حجر عسقلانى، المطالب العاليه، ج 3، ص 357؛ كلينى، همان، ج 4، ص 204؛ حرّ عاملى، همان، ج 9، ص 324
4- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 149

ص: 56

بعضى، «تُبَّع» پادشاه حِمْيَر (1) را، كه همان «اسعد بن معدى كَربْ» باشد، نخستين كس دانسته اند كه بر كعبه پرده پوشانيد. گفته اند كه وى در خواب ديد كعبه را جامه مى پوشاند؛ پس ابتدا بر آن پوششى چرمى انداخت و بعد با پارچه هاى حِبرى بافت يمن پوشانيد و براى كعبه نيز درى قرار داد. (2) در روزگار جاهلى، پرده كعبه، كه از جنس هاى گوناگون؛ مانند پشم، مو، كرك، خز، چرم و بردهاى يمانى و جامه هاى پشمين بافته مى شد، به وسيله شترانى كه براى قربانى مى آوردند، حمل و قسمتى يا تمام خانه را با آن مى پوشاندند و مقدارى را نيز ذخيره مى كردند تا پس از كهنه شدنِ پوشش ها، آن را تعويض كنند. (3) ابن اسحاق گويد: در عصر پيامبر(ص)، كعبه را با پارچه سفيد رنگِ بافتِ مصر، مشهور به «قُباطى» مى پوشاندند و سپس از بردهاى يمانى براى آن استفاده مى كردند. نخستين كسى كه آن را با ديباج پوشانيد ابن زبير بود. (4) پيامبر خدا(ص) در هشتم ذى حجه براى مردم خطبه اى ايراد كرد و فرمود: امروز، روزى است كه جامه بيت الله تعويض مى شود. از ابن


1- حميريان در سده هاى قبل از اسلام در جنوب عربستان پس از انقراض سبائيان حكومت مى كردند. پادشاهان آنان را «تُبَّع» يا «تبابعه» خوانده اند.
2- ازرقى، همان، ص 193؛ ابن حجر عسقلانى، همان، ج 1، ص 363؛ دينورى، الاخبار الطوال، ص 45
3- ازرقى، همان، ص 194
4- ابن هشام، همان، ج 1، ص 198 كلام آخر به نقل از روض الانف سهيلى، در پاورقى همان صفحه است.

ص: 57

جريح روايت كرده اند كه در عصر جاهليت معمول بوده كه پس از رفتن حجاج از مكه در ابتداى محرم بر كعبه پرده نو مى آويختند، اما به روزگار اسلام، معمولًا روز هشتم ذى حجه پوشش هاى ديبا بر آن مى انداختند كه مردم شكوه و زيبايى آن را ببينند و سپس در محرم با پرده اصلى پوشش مى دادند.

هم چنين پيامبر(ص) بر خانه خدا پرده و جامه يمانى مى پوشاند و حال آن كه در دوره جاهلى بر آن چرم مى آويختند.

ص: 58

امام على(ع) در دوران خلافت خود هر سال براى كعبه پوششى از عراق مى فرستادند. (1) در دوران بنى اميه و بنى عباس همه ساله براى كعبه پوشش هاى متنوّعى ارسال مى شد؛ از جمله سلاطين مصر نيز همه ساله دو پرده؛ يكى براى كعبه به رنگ قرمز و ديگرى براى مرقد پيامبر(ص) به رنگ سبز ارسال مى كردند كه بر حاشيه آن ها شعار «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» و آيات ديگر بافته شده بود.

سلاطين عثمانى نيز براى كعبه پرده هايى مى فرستادند. (2) در دوران حاضر پرده هايى از نقاط مختلف براى كعبه ارسال مى شود كه در روز نهم ذى حجه هر سال تعويض مى شود. تزيين آن به دست هنرمندان شهر مكّه صورت مى گيرد و آيات قرآن و اسامى جلاله به صورتى بسيار زيبا و زرّين بر روى آن بافته مى شود. كارگاه پرده بافى كعبه در منطقه حديبيه و آغاز حرم قرار دارد كه كارگران به صورتى سنتى پرده كعبه را در آن جا خطاطى، بافندگى و زردوزى مى كنند، اين كارگاه در سال 1397 ق. افتتاح شد. پرده داخلى كعبه نيز در همين كارگاه بافته مى شود.

ارتفاع پرده چهارده متر و نوارى كه پيرامون پرده و بالاى آن را فرا گرفته و بر آن آيات قرآنى نوشته شده 95 سانتى متر و طول آن 47 متر است كه از شانزده قطعه تشكيل شده و هزينه بافت و تزيين آن با طلا و زخارف ديگر به 17 ميليون ريال سعودى مى رسد.


1- حرّ عاملى، همان، ج 9، ص 324
2- نهروانى المكى، همان، صص 70- 69؛ ابراهيم رفعت پاشا، مرآه الحرمين، ج 1، صص 183 و 184

ص: 59

در هر جامه حدود 670 كيلوگرم ابريشم خالص مصرف مى شود كه از آن 47 طاقه پارچه، براى دوخت پرده تهيه مى شود. پرده داخلى نيز به رنگ قرمز و سبز تهيه مى شود اين پرده هر سه تا پنج سال يكبار تعويض مى گردد. براى نخستين بار در سال 810 ق. پرده اى نقش دار بر در كعبه آويخته شد و از آن زمان تاكنون جز در فاصله سال هاى 816 تا 818 ق. همواره پرده آويخته بر در كعبه نقش دار بوده است. (1)(تصوير شماره 19)

12. مقام ابراهيم (ع)

(... فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً ...) (2).

مقام ابراهيم(ع) كه در قرآن كريم از آن به عنوان يكى از نشانه هاى روشن ياد شده، از كهن ترين آثار موجود در مسجدالحرام است. رنگ اين سنگ ميان زردى و سرخى و با ابعاد 38* 36 سانتى متر، به صورت مكعب است. همان گونه كه پيشتر اشاره شد، از ابن عباس نقل شده كه چيزى از بهشت در زمين، جز حجرالأسود و مقام ابراهيم(ع) نيست و آن دو، از گوهرهاى بهشت اند و اگر مشركان آن دو را لمس نكرده بودند، هيچ دردمندى به آن ها دست نمى كشيد مگر آن كه خداوند وى را شفا مى داد. (3) بعضى از مفسّران در تفسير آيه(... فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ ...) گفته اند: مقصود از نشانه هاى


1- عبيدالله محمد امين كردى، مكه و مدينه، تصويرى از توسعه و نوسازى. ترجمه حسين صابرى، ص 112)
2- آل عمران: 97. «در آن نشانه هاى روشن از جمله مقام ابراهيم است و هر كس داخل مكه شود در امان است ...»
3- ازرقى، همان، ص 324؛ فاكهى، همان، ج 1، ص 443؛ فاسى المكى، همان، ج 1، ص 338. براى اطلاع از احاديث وارده در خصوص فضيلت مقام ابراهيم، ر. ك. به: سائد بكلاش، فضل الحجرالأسود و مقام ابراهيم.

ص: 60

روشن، جاى پاى ابراهيم(ع) بر مقام است. (1) در حقيقت اين مقام سنگى از بهشت بوده كه ايشان بر آن ايستاده و مردم را براى حج فرا مى خواندند: «هَلُمّوا الى الْحَجِ» (2) و نيز گفته اند: كسانى كه در اين روزگار عازم حج مى شوند، نداى ابراهيم(ع) را در آن روز لبيك گفته اند.(وَ أَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ). (3)

هم چنين خداوند مى فرمايد:

(وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى ...). (4)

و مقام ابراهيم(ع) را نمازگاه قرار دهيد.

مفسران با استناد به رواياتى، مى گويند: مردم فرمان يافته اند كه در كنار


1- شيخ طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 536؛ فاكهى، همان، ج 1، صص 450 و 451. اكنون بر قالب مسى كه بر روى مقام گذاشته شده به اندازه دو جاى پاى انسان فرورفتگى قرار داده اند كه به عنوان نشانه اى از جاى پاى ابراهيم 7 باشد. بر اساس روايتى از امام صادق 7 منظور از آيات بينات، مقام ابراهيم 7، حجرالأسود و حِجر اسماعيل 7 است.(كلينى، همان، ج 4، ص 223).
2- فاكهى، همان، ج 1، ص 446؛ كلينى، همان، ج 4، ص 206؛ شيخ صدوق، همان، ج 2، ص 150
3- حج: 27. «و در ميان مردمان آنان را به حج فراخوان تا به صورت پياده يا سواره بر شتران لاغر از راه هاى دور به سوى تو آيند.»
4- بقره: 125

ص: 61

اين مقام نماز گزارند؛ (1) ازاين رو، نبايد نماز طواف را جلوتر از مقام خواند.

ابراهيم(ع) فرمان يافت كه آن سنگ را جايگاه عبادت خود قرار دهد. لذا آن را كنار باب كعبه گذاشت. پس از او، اسماعيل(ع) هم به جانب آن يعنى رو به روى درب كعبه عبادت مى كرد. پيامبر(ص) مأمور شدند تا به سمت بيت المقدس نماز بگزارند؛ ديرى نپاييد كه خداوند متعال آن چه را براى خود و پيامبرش برگزيده بود، قبله قرار داد. آن حضرت وقتى در مدينه نماز مى گزاردند، روبروى شمال كعبه، سمت حجر اسماعيل(ع) قرار مى گرفتند و چون در مكّه حضور مى يافتند رو به روى مقام مى ايستادند. (2) از بررسى منابع تاريخى چنين برداشت مى شود كه مقام ابراهيم(ع) پس از آن حضرت تاكنون به جز يك مورد جابه جا نشده و آن نيز دوران خليفه دوم بوده است كه سيل عظيمى وارد مسجدالحرام شد. اين سيل به نام «امّ نهشل» مشهور شد، چرا كه وى در اين سيل غرق گرديد. در اين زمان مقام ابراهيم(ع) از جاى خود كنده و به محلات پايين كعبه برده شد. اين رخداد را براى خليفه دوم نوشتند، وى دستور داد تا پايه اى ساخته و مقام را در آن قرار دادند و آن را در فاصله اى از كعبه نصب كنند كه تا امروز هم چنان در همان جا باقى است. (3) در دوران «مهدى عباسى» براى محافظت بيشتر، پايين و بخش بالاى


1- شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 140؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ج 3، ص 344
2- ازرقى، همان، ص 325
3- پيشين، صص 327 و 328؛ فاكهى، همان، ج 1، ص 455؛ كلينى، همان، ج 4، ص 223

ص: 62

مقام را زراندود و در سال 206 هجرى نيز مجدداً آن را مطلّا كردند. (1) بعدها مقصوره و بنايى بر فراز آن قرار دادند كه البته مسير مطوّفين را تنگ مى كرد. لذا در 1387 ق. آن را در ميان طوقى زرين قرار دادند و محفظه اى از جنس كريستال بر روى آن قرار دادند. اين محفظه 18* 130 سانتى متر(به جز پايه) ارتفاع دارد و قطر آن 80 سانتى متر است. بر روى آن، قالب دو جاى پا، به عنوان جاى پاى ابراهيم(ع) تعبيه شده است. فاصله آن تا حجرالأسود 5/ 14 متر، تا ركن شامى 14 متر، تا شاذروان و ديوار كعبه 25/ 13 متر است.(تصاوير شماره 20 و 21)

13. حِجْر اسماعيل

(ع)

حِجر اسماعيل(ع) ميان ركن شمالى و ركن غربى كعبه قرار دارد. «حِجْر» به معناى پناه و دامن است و از اين رو به اسماعيل(ع) منسوب كرده اند كه وقتى ديوارهاى كعبه برافراشته شد، او براى پناه بردن از گرماى خورشيد، در سايه و كنار اين ديوار مى نشست و يا اين كه كنار آن سايبانى براى خود ساخت و در آن پناه گرفت؛ چون اسماعيل(ع) درگذشت، او را در همان مكان دفن كردند. قريش در بازسازى كعبه، به خاطر نداشتن مال حلال به اندازه لازم در بازسازى كامل، بخشى از طول كعبه كاستند؛ يعنى حدود سه مترو نيم. بنابراين، از ديوار كعبه تا اين مقدار، جزو كعبه است. طول حِجر 80/ 6 متر است. عبدالله بن زبير، هنگام تجديد بناى كعبه، حِجر را حفر كرد و در آن سنگى به رنگ سبز يافت؛


1- فاسى المكى، همان، ج 1، ص 328

ص: 63

از قريش در اين باره پرسيد، عبدالله بن صفوان گفت: گور اسماعيل(ع) است؛ لذا ابن زبير آن را به حال خود رها كرد. او در اين حفريات پايه هاى كعبه در زمان ابراهيم(ع) را كشف كرد و آن را بر همان اساس بازسازى كرد. بنابراين، حِجر اسماعيل كنونى، در دوران وى داخل بيت شد كه بعد از كشته شدن وى، حجاج خانه را تخريب و ديوار سمت حجر را به اندازه زمان قريش عقب برد و حجر را از كعبه بيرون گذاشت.

پيامبر(ص) به عايشه فرمودند: هرگاه خواستى دركعبه نماز بگزارى، درحجرنمازگزار كه بخشى از كعبه است، ليكن قوم تو آن گاه كه كعبه را مى ساختند، از طول آن كاستند و آن را بيرون كعبه قرار دادند. اين گفته پيامبر(ص) نيز سندى است براى اين كه طواف در داخل حجر جايز نيست. البته برخى معتقدند از طول كعبه حتى يك وجب هم كاسته نشده و حجر جزو كعبه نبوده است بلكه اين جا محل دفن مادر اسماعيل بوده كه وى آن را سنگ چين كرده بود تا كسى روى آن راه نرود.

حِجر كه اكنون با نيم دايره اى كوتاه محصور شده، داراى ديوارى به ارتفاع 32/ 1 و عرض 5/ 1 متر با دو ورودى شرقى و غربى است. طول آن از ديوار كعبه(زير ناودان طلا) تا ديوار حِجر، حدود 80/ 6 متر و عرض آن ميان دو در شرقى و غربى 77/ 8 متر است. از اين مقدار سه متر آن، كه از ديوار كعبه آغاز مى شود، در طول، جزو كعبه و بناى اصلى است. در دوره منصور عباسى(140 ق.)، زمين آن براى نخستين بار با سنگ مرمر پوشيده شد و در دوره هاى بعد نيز همواره سنگ هاى حِجْر را تعويض و ترميم مى كرده اند و اكنون نيز با سنگ مرمر سفيد مفروش است. اما آن چه مشهور است اين كه در حجر، دختر، همسر و مادر اسماعيل(هاجر) و نيز

ص: 64

چند تن از انبياى الهى مدفون اند، (1) كه البته بايد در انتهاى حجر اسماعيل كنونى به سمت ديوار حجر دفن شده باشند؛ زيرا تا سه متر از كعبه در صورت پذيرش آن روايات كه قبلًا از آن در موضوع حطيم سخن گفتيم در زمان قريش جزو كعبه بود و كسى را داخل كعبه دفن نمى كردند.

13. چاه زمزم، تاريخچه و فضيلت آن

هنگامى كه ابراهيم(ع)، هاجر و تنها فرزندش اسماعيل را به وادى خشك و سوزان مكه آورد، همراه مادر اسماعيل مشك آبى بود و هيچ گونه زاد و توشه اى غير از آن نداشت. حضرت ابراهيم آن دو را كنار درختچه اى نشاند و سپس از مكه خارج شد و آنان را به خدا سپرد(رَبَّنا إِنِّى أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِى بِواد غَيْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ). (2) پس از اندك زمانى آبِ همراه هاجر تمام و شيرش نيز خشك شد. هاجر در پى آب، فاصله ميان كوه صفا و مروه را دوان دوان، هفت بار پيمود. جبرئيل(ع) بر زمين كوبيد و به قدرت الهى آب از همان جا به روى زمين فوران زد. مادر اسماعيل(ع) با مشاهده آن آب روان گفت: «زَمْزَمْ»؛ يعنى بايست. خود نيز مقدارى خاك و شن اطراف آن ريخت تا مبادا پيش از آن كه آب را در مشك بريزد، به زمين فرو رود. گويند اگر هاجر چنين نمى كرد، شايد زمزم رود روانى مى شد. هاجر مشك را پر كرد و به


1- كلينى، همان، ج 4، ص 210
2- ابراهيم: 37

ص: 65

فرزندش نوشانيد. (1) خبر پيدايش آب در اين منطقه سوزان و لم يزرع، قبايل جُرهم را به آن جا كشانيد كه در كنار چاه زمزم سكونت گزيدند.

چون جُرهميان حرمت كعبه و حرم را شكستند و به فسق و فجور پرداختند، خداوند پس از چندى آب زمزم را از جوشش انداخت و خشك كرد؛ به طورى كه حتى مكان آن نيز محو شد. عمرو بن حارث مضاض جرهمى، دو مجسّمه زرين آهو و شمشيرهاى مرصّع را، كه در كعبه بود، از بيم آن كه سرقت نكنند، شبانه برداشت و در محل چاه زمزم زير خاك پنهان كرد. (2) چاه زمزم هم چنان تا دوران عبدالمطّلب بن هاشم، پدر بزرگ پيامبر(ص)، مخفى بود. او شبى در خواب ديد كه نورى از كنار كعبه به آسمان برخاست. وى به رغم سرزنش و آزار رقبا، با كمك فرزندش حارث همان نقطه را حفر كرد و بر مجسمه ها و شمشيرها دست يافت و هم چنان كند تا آب فوران زد. (3) هنگام ظهور اسلام، سقايت حاجيان از آب زمزم كه يكى ا زمناصب مهم كعبه بود، در دست عباس بن عبدالمطّلب قرار داشت. براى زمزم


1- فاكهى، همان، ج 2، صص 9- 6؛ فاسى المكى، همان، ج 1، ص 397؛ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 9، ص 512 ابن علان الشافعى، دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين، ج 4، صص 716 و 717
2- مسعودى، مروج الذهب، ج 2، صص 61- 63؛ كلينى، همان، ج 4، ص 219
3- ابن هشام، السيره النبويه، ج 1، صص 110- 115؛ ازرقى، همان، صص 231- 240؛ نهروانى المكى، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام، صص 37- 30؛ محمود ياسين، رحله الحج والعمره، ص 115

ص: 66

اسامى زيادى است؛ از جمله: بركه، سَيّده، نافِعَه، مَضْمونَه، عَونَه، بُشْرى، صافيه، بَرَّه، عَصِمَه، سالِمَه، مِيْمُونه، مُباركه، كافيه، عافيه، طاهِره، طَعام طُعْم، شَفاء سُقم و ... (1) درباره اهميت آب زمزم و فضيلت نوشيدن آن، روايات بسيارى نقل شده است. پيامبر(ص) فرموده اند: «زمزم بهترين چاه هاى دنيا است». گفته اند هرگز از آب چاه زمزم كاسته و خشك نخواهد د. بهترين خوراك (2) و مايه سلامت از هر درد است. مستحب است پس از نوشيدن آن بگويى: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِ دَاء». (3)

اين آب همواره نزد مردم مكه قِداسَت و اهميت فراوانى داشته است. آنان مردگان خود را با آب زمزم غسل مى دادند و خود مقيد به استفاده و نوشيدن از آن بودند. پيامبر(ص) بيشتر از آب زمزم مى نوشيدند و در هر جا كه بودند، از اصحاب مى خواستند آن را براى آشاميدن و وضو ساختن ايشان فراهم آورند. (4) آن حضرت زمزم را از چشمه هاى بهشت و از آيات


1- فاكهى، همان، ج 2، ص 68؛ حرّ عاملى، همان، ج 9، ص 351؛ سائد بكداش، فضل ماء زمزم، ص 60 به بعد.
2- در جاهليت به آب زمزم «الشبعه» يعنى سير كننده نيز گفته مى شد.(فاكهى، همان، ج 2، ص 32)؛ گويند ابوذر غفارى به مدت سه روز گرسنگى خود را تنها با آب زمزم برطرف مى كرده است.(بكداش، همان ص 69).
3- ازرقى، همان، صص 344- 340؛ كلينى، همان، ج 4، ص 430؛ نهروانى المكى، همان، ص 34؛ فاكهى، همان، ج 2، ص 43؛ ابن ابى شيبه، المصنف فى الاحاديث والآثار، ج 4، ص 358
4- فاكهى، همان، ج 2، صص 58- 51

ص: 67

خداوندى در حرم الله و بهترين آب روى زمين دانسته اند. (1) عرض چاه 4 متر، عمق آن سى متر و فاصله اش تا كعبه 21 متر است. در 15 مترى اين عمق دو دهانه تونل وجود دارد كه يكى از سمت كعبه و ديگرى از سمت اجياد مى آيد و پايين تر از آن تا عمق 20/ 17 سانتى متر در داخل سنگ حفر شده است. امروزه متوسط مصرف آب زمزم به وسيله زائران بيت الله، حدود ده هزار متر مكعب در روز و به عبارتى حدود 40 هزار ليتر است. در دوران سعودى به سال 1388 ق. قبّه اى كه بر فراز چاه زمزم بود، خراب و بناى جديدى در زير زمين ساختند كه در آن جا از آب چاه استفاده مى كردند. اكنون براى استفاده بيشتر از مطاف، آن مدخل را نيز پوشانيده ودر اطراف صحن مسجدالحرام به وسيله لوله كشى، آب را به شيرها هدايت كرده اند تا زائران از آن ها بنوشند.(تصاوير شماره 22 و 23)

14. صفا و مروه (مَسْعى) و حوادث تاريخى آن

(إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ). (2)

گفته اند هنگامى كه حضرت آدم صفى الله(ع) از بهشت رانده شد، نخست بر كوهى كنار بيت الله الحرام فرود آمد، لذا آن كوه را «صفا»


1- ر. ك. به: سائد بكداش، همان، صص 56- 64
2- بقره: 158، «همانا صفا و مروه از شعائر خداست. پس كسى كه حج خانه(خدا) يا عمره به جا مى آورد مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، خداوند شكرگزار و(از افعال او) آگاه است.

ص: 68

ناميدند؛ كه بنا به گفته خداوند،(إِنَ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً) (1) از نام «آدم المصطفى» گرفته شده است. حوّا 3 نيز بركوهى مقابل صفا فرود آمد و لذا آن را «مروه»؛(زن) ناميدند. جبرئيل(ع) بر آنان نازل شد و اعمال حج را آموخت و آن دو به طواف بيت الله پرداختند. (2) هاجر فاصله ميان كوه صفا و مروه را، كه حدود 5/ 766 ذراع برابر با 5/ 377 متر بود، هفت بار در جستجوى آب طى كرد؛ قسمتى از اين مسير(55 متر) را كه در دوران عثمانى با كاشى هاى سبزمشخص و امروزه با چراغ سبز روشن است، با اضطراب شديدى، كه ناشى از نگرانى نسبت به وضع فرزند خود بود، سريع تر پيمود و در اصطلاح «هَرْوَله» كرد. در علت نامگذارى هروله، سخنان ديگرى نيز هست؛ از جمله اين كه در اين مكان شيطان بر ابراهيم(ع) ظاهر شد و ايشان اين قسمت را تندتر پيمود. در هر حال حاجيان به ياد شدايد و سختى هاى هاجر 3، آن بانوى فداكار، در اين مكان هروله مى كنند؛ يعنى به گونه اى گام برمى دارند كه شانه ها و تمامى بدن به حركت درآيد. گفتنى است هروله براى زنان لازم نيست.

از امام صادق(ع) روايت شده كه فلسفه سعى ميان صفا و مروه، جز براى شكستن غرور و نخوت متكبران نيست. اين عده، بايد دوش به دوش نژادهاى مختلف؛ اعم از سياه و سفيد، توانا و ناتوان، بى نياز و نيازمند و ... تكبّر و فخرفروشى را پايمال گام هايشان كنند.

كوه صفا، هم چنين مكانى است كه پيامبر(ص) نخستين بار، رسالت الهى


1- آل عمران: 33
2- شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 432؛ كلينى، همان، ج 4، صص 190 و 191

ص: 69

خود را از فراز آن، با اين عبارت اعلان كرد: «قُولُوا لا إلهَ إِلّا اللهُ تُفْلِحُوا»، هنگامى كه آيه:(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلأَقْرَبِينَ) نازل شد و خداوند فرمود نزديكان خود را بيم و انذار ده، پيامبر(ص) اقوام و نزديكان خود را در منزلى كنار اين كوه انذار داد. (1) خانه «ارقم بن ابى ارقم»؛ يعنى نخستين پايگاه مخفى توحيدى در دامنه آن قرار داشت. در روز فتح مكّه نيز بر فراز اين كوه رفت و پايان كار مشركان را اعلام كرد و مهاجران و انصار را به اتحاد و يكپارچگى و صفا و صميميت در سايه توحيد فراخواند. (2) كوه صفا كه سعى از آن آغاز مى شود، در سمت جنوب شرقى كعبه قرار دارد و در فاصله 130 مترى آن واقع شده است.

كوه مروه، كه در برابر ركن شامى و در 200 مترى شمال شرقى كعبه واقع است نيز همانند كوه صفا نكته هايى دارد؛ بر فراز همين كوه بود كه خداوند به حضرت ابراهيم(ع) فرمان داد تا بهترين ثمره جانش؛ يعنى اسماعيل را در راه او قربانى كند. هم چنين گويند هنگام فتح مكّه، 36 بت بر روى اين دو كوه قرار داشت و بت هاى زيادى نيز در ميان آن دو بود كه همه را پيامبر(ص) شكستند. پيامبرخدا(ص) هنگام سعى، ابتدا مقدارى از كوه صفا بالا مى رفت و سپس به حركتش ادامه مى داد و در پايين درّه، كه آغاز محل هروله بود، راه را مقدارى سريع تر مى پيمود. در دوره منصور، خليفه عباسى، براى كوه صفا پانزده پله و بر كوه مروه 9 پله


1- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 62؛ طبرى، تاريخ الطبرى، ج 2، ص 63؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 18، ص 215
2- البكرى الشافعى المصرى، الدرهُ المُكَلَّله فى فتح مكه المشرفه المُبَجَّله، ص 149

ص: 70

ساخته شد. (1) مَسْعى؛ فاصله ميان صفا و مروه، در توسعه دوم سعودى، در دو طبقه ساخته شد كه تا سال 1341 ق. بدون سقف بود. حاجيانِ اهل سنت از طبقه بالا نيز سعى مى كنند كه البته امكان انجام سعى و طواف بر روى پشت بام هم براى آنان فراهم است. در پروژه جديد مسعى به 3 طبقه افزايش يافته است كه يك طبقه هم در زير زمين براى حركت و سعى افراد ناتوان و از پا افتاده احداث گرديده كه آنان به وسيله نوار و نقاله اى با برق حركت داده شوند. اين طبقات در مراسم حج تمتع اسمال بهره دارى خواهد شد. مَسْعى در شرق مسجدالحرام و داراى شانزده درِ ورودى است. معروف ترين و قديمى ترين آن ها، باب بنى شيبه، باب على، باب عباس و باب السلام است. طول مسعى در توسعه سعودى به 5/ 394 و عرض آن به بيست متر رسيد. ارتفاع طبقه اول دوازده متر و طبقه دوم 5/ 8 متر است. بنابراين بخش اعظمى از كوه صفا و مروه تراشيده شد. كه در پروژه توسعه جديد قرار است بقاياى كوه صفا نيز به كلى تخريب شود.

در توسعه هاى سعودى، پشت و اطراف مسعى تا شعاع پانصد مترى تخريب و فضاى سطح پيرامون گسترش زيادى يافته است. در دوران هاى گذشته مسعى در وسط بازارى قرار داشت كه پيرامون آن را دكان ها احاطه كرده بودند. اكنون مسعى به مسجدالحرام متصل شده است. در تغييراتى كه مقدمات آن آغاز شده است بخش هاى بزرگى از اطراف مسعى اعم از هتل ها، بازارها و خانه ها تخريب شده و دامنه آن تا بعد از


1- ازرقى، همان، ص 394

ص: 71

بازار جودريه و يا ابوسفيان اقتدار يافته است.(تصوير شماره 24)

ه) مسجدالحرام و سير تاريخى آن

مسجدالحرام بر اساس روايت ابوذر از پيامبر خدا(ص)، نخستين مسجد بر روى زمين است. (1) فضيلت يك ركعت نماز در آن، برابر با يكصد هزار ركعت در ديگر مساجد جز مسجد النبى است؛

«... وَ صَلَاهٌ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ مِائَهَ أَلْفِ صَلَاه فِى غَيْرِهِ

». (2)

بسيارى از محدثان، مسجدالحرام را بر ديگر اماكن و بقاع، جز مكان دفن پيامبر(ص)، كه به اجماع، بهترين مكان ها است، برترى داده اند و در مورد فضائل و ويژگى هاى آن سخن ها گفته اند. (3)


1- مسلم، صحيح، باب المساجد، حديث 1161
2- حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، ص 272
3- ابن قيم جوزى، زادالمعاد فى هدى خير العباد، ج 1، ص 12؛ ابن حزم اندلسى، المحلى بالاثار، ج 5، ص 335.

ص: 72

مسجدالحرام در گذشته، به كعبه و مطاف پيرامون آن اطلاق مى شد ليكن به مرور بر وسعت آن افزوده شد.

طبق روايتى از امام صادق(ع)، ابراهيم و اسماعيل 8، حدّ مسجدالحرام را تا ميان صفا و مروه قرار داده بودند. (1) در دوران جاهلى؛ يعنى تا قبل از سلطه «قُصى بن كلاب»، جدّ چهارم رسول الله(ص)، مردم در پيرامون كعبه، خانه و عمارتى نداشتند و بيشتر قبايل، براى احترام و بزرگداشت كعبه، از سكونت و ساختن خانه در كنار آن پرهيز مى كردند و بيشتر در درّه هاى مكه سكونت مى گزيدند. با تسلّط قصى بر مكه، وى از مردم خواست تا پيرامون كعبه ساكن شوند و خانه هايى بنا كنند تا به امنيت بهترى دست يابند.

وى نخستين خانه را در سمت شمالى كعبه به نام «دارالندوه» كه مجلسى مشورتى بود ساخت. بدين گونه، قريش پيرامون كعبه خانه هايى ساختند و درهايى به سوى كعبه گشودند و مقدارى از اطراف كعبه را براى طواف زائران باز گذاشتند. آنان براى احترام به كعبه، خانه ها را كوتاه تر از آن، به شكل دايره، و نه مربع، ساختند. (2) مسلمانانى كه از مدينه و ساير سرزمين ها براى حج مى آمدند، راهى جز داخل شدن در اين خانه ها و ورود به مسجدالحرام نداشتند. (3)


1- كلينى، همان، ج 4، ص 210
2- نهروانى المكى، همان ص 73؛ حسين بن عبدالله باسلامَه. تاريخ عماره المسجد الحرام، صص 6 و 7
3- فاكهى، همان، ج 2، ص 158؛ نهروانى المكى، همان، ص 74

ص: 73

در آن دوران، تنها محدوده طواف مطرح بود و اعراب چيزى به نام مسجدالحرام نمى شناختند تا اين كه خداوند آيات سوره اسرا را نازل و در آن از مسجدالحرام يادكرد. (1) مسجدالحرام در دوره هاى متعدد از زمان خليفه دوم(17 هجرى) تا عصر حاضر 9 مرتبه توسعه يافته است كه بر اساس جدول پيوستى ميزان آن توسعه ها كه با تخريب اماكن و خانه هاى اطراف صورت پذيرفته روشن است. بيشترين توسعه در دو مرحله توسط آل سعود انجام پذيرفته است كه مجموع مساحت مسجدالحرام را به 000/ 366 متر مربع رسانيده است. اكنون همزمان بيش از يك ميليون نفر مى توانند در آن اقامه نماز كنند.

در پروژه عظيمى كه مرحله اوليه آن در حال اجرا است قرار است تا شعاع 150 مترى اطراف مسجد از دو جهت توسعه يابد لذا بسيارى از هتل ها و ساختمان هاى اطراف كه حتى تازه احداث شده اند تخريب خواهند شده. قرار است گنجايش حجم نمازگزاران در مسجدالحرام از 600 هزار نفر به 1 ميليون نفر افزايش يابد.(تصاوير شماره 25 تا 31)

و) درهاى مسجدالحرام از ابتدا تا كنون

مسجدالحرام در عصر خليفه مهدى عباسى(160 هجرى) داراى


1- (سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْاقْصَى ...)(اسراء: 1).

ص: 74

19 در بود كه از معروف ترين آن ها مى توان به «باب بنى شيبه» اشاره كرد. در دوران ملك عبدالعزيز سعودى(1344 ق.) اين تعداد به 26 در افزايش يافت. در دوران فهدبن عبدالعزيز، در توسعه اول 51 درِ اصلى و فرعى گشوده شد و در توسعه دوم به 62 در رسيد، كه اكنون نيز همه آن ها وجود دارد و به همراه راه پله هاى ورودى به 92 در مى رسد. در ميان آن ها چهار درِ اصلى و بزرگ وجود دارد كه در چهار جهت اصلى قرار يافته و بر فراز هريك دو مناره، به ارتفاع 29 و مساحت 77/ 7 متر ساخته شده است. اين درها عبارت اند از:

1. باب ملك عبدالعزيز؛ 2. باب فهد بن عبدالعزيز؛ 3. باب العمره؛ 4. باب فتح.

ص: 75

ص: 76

ص: 77

خلاصه درس

بر اساس برخى از روايات، كعبه را حضرت آدم(ع) بنا كرد. هنگام طوفان نوح(ع) كعبه از ديده ها پنهان شد و از آن دوران تا زمان حضرت ابراهيم(ع) پنهان بود تا آن كه خداوند مكان آن را به ابراهيم(ع) نشان داد.

كعبه در دوران حضرت ابراهيم سقف نداشت. قريش در دوره جاهليّت آن را مسقف كردند. كعبه در طول تاريخ پس از بناى ابراهيم(ع)، 8 مرتبه به طور كامل يا بخشى از آن توسط قبايل و افراد بازسازى شده است.

آثار مقدس كعبه و مسجدالحرام عبارتند از حَجَرالأسود يا سنگ سياهى كه در ركن «اسود» يا «شرقى» نصب شده است.

و نيز «اركان كعبه» كه چهارگوشه بيت الله و هر يك به نام خاصى مشهور است. از جمله ركن شرقى(اسود)، ركن شمالى(عراقى)، ركن غربى(شامى)، ركن جنوبى(يمانى). در دوران ابن زبير براى محكم ساختن پايه هاى كعبه، برآمدگى كوچكى ديوار كعبه را احاطه كرد كه جزو كعبه بود و آن را شاذروان گويند.

براى خارج ساختن آب باران از بام كعبه، ميان شمال و غرب بام، ناودانى از نصب شد كه آب را به داخل حِجر اسماعيل(ع) هدايت كند.

كعبه در زمان ابن زبير داراى دو باب بود كه يكى از آن ها را حجاج بست. ابن زبير درى چوبين بر روى آن قرار داده بود كه در طول تاريخ با درهاى جديدتر تعويض شده و هم اكنون از طلاى خالص

ص: 78

است.

باب الكعبه به وسيله قفلى كه آيات قرآن بر آن نقش بسته، قفل مى گردد.

از آغاز ساخت كعبه به دست حضرت ابراهيم(ع)، قبايل، طوايف و پادشاهان، هدايايى را براى نصب در داخل كعبه ارسال مى كردند. امروزه ديوارهاى داخلى كعبه با حرير سبز و سقف آن با پرده هاى زيبا پوشيده شده و روى آن ها اسامى پروردگار و عباراتى چون: «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» نوشته شده است.

به بخشى از ديوار پشت كعبه و كنار ركن يمانى مستجار گفته مى شود.

بر اساس نظر شيعه ملتزم پشت كعبه يعنى همان جايى است كه مستجار و ركن يمانى واقع شده است.

در دوران جاهليت، بين حجرالاسود، باب كعبه و مقام و حجر اسماعيل، نفرين مظلومان در حق ظالمان مستجاب مى شده و ظالمان به هلاكت مى رسيدند آن جا را حطيم گويند.

به روايتى ديگر حطيم سمت حجر اسماعيل است كه جزو كعبه بوده و قريش آن را از طول كعبه كاسته اند.

يكى از مناصب مهم در دوره جاهلى، «پرده دارى كعبه» بوده است. كه هر سال با پرده هاى جديد بر كعبه پوشانيده مى شود.

مقام ابراهيم(ع) كه در قرآن كريم از آن به عنوان يكى از نشانه هاى روشن ياد شده، از كهن ترين آثار موجود در مسجدالحرام است.

ص: 79

حِجْر اسماعيل(ع) را از اين رو به اسماعيل(ع) منسوب كرده اند كه وقتى ديوارهاى كعبه برافراشته شد، او براى پناه بردن از گرماى خورشيد، در سايه و پناه(حجر) اين ديوار مى نشست.

چاه زمزم، همواره نزد مردم مكه قِداسَت و اهميت فراوانى داشته است. پيامبر(ص) بيشتر از آب زمزم مى نوشيدند و در هر جا كه بودند، از اصحاب مى خواستند آن را براى آشاميدن و وضو ساختن ايشان فراهم آورند. آن حضرت زمزم را از چشمه هاى بهشت و از آيات خداوندى در حرم الله و بهترين آب روى زمين دانسته اند.

گفته اند هنگامى كه حضرت آدم صفى الله(ع) از بهشت رانده شد، نخست بر كوهى كنار بيت الله الحرام فرود آمد، لذا آن كوه را «صفا» ناميدند. حوّا 3 نيز بر كوهى مقابل صفا فرود آمد و لذا آن را «مروه»؛(زن) ناميدند. جبرئيل(ع) بر آنان نازل شد و اعمال حج را آموخت و آن دو به طواف بيت الله پرداختند. حاجيان فاصله اين دو كوه را كه نزديك 377 متر است بايد هفت مرتبه طى كنند كه به محل آن مسعى گفته مى شود.

مسجدالحرام بر اساس روايت ابوذر از پيامبر خدا(ص)، نخستين مسجد بر روى زمين است. بر اساس روايات ثواب يك ركعت نماز در مسجدالحرام، به اندازه يكصد هزار ركعت در مساجد ديگر است.

مسجدالحرام در عصر خليفه مهدى عباسى داراى 19 در بود. در دوران ملك عبدالعزيز سعودى به 26 در افزايش يافت. در دوران فهدبن عبدالعزيز، در توسعه اول 51 درِ اصلى و فرعى گشوده شد و در توسعه

ص: 80

دوم به 62 در رسيد، كه اكنون نيز همه آن ها وجود دارد. در ميان آن ها چهار درِ اصلى و بزرگ وجود دارد كه در چهار جهت اصلى قرار يافته كه اين درها عبارت اند از:

1. باب ملك عبدالعزيز؛ 2. باب فهد بن عبدالعزيز؛ 3. باب العمره؛ 4. باب فتح.

خودآزمايى

1. سير تاريخى احداث كعبه را شرح دهيد.

2. سير بازسازى كعبه را بيان كنيد.

3. مناصب كعبه را نام برده و توضيح دهيد.

4. بخش هاى مختلف كعبه و مسجدالحرام را نام برده و شرح دهيد.

5. رواياتى را كه در مورد حجر الاسود وجود دارد بيان كنيد.

6. اركان مختلف كعبه را نام برده و شرح دهيد.

7. مستجار چيست و چه حادثه اى در آن رخ داده است؟

8. كوه صفا و مروه شاهد چه حوادثى بوده است؟

9. سير تاريخى مسجد الحرام را شرح دهيد.

10. درهاى اصلى مسجد الحرام را نام ببريد.

ص: 81

درس سوم ميقات هاى حج و حدود حرم و مشاعر مقدسه (عرفات، مشعرالحرام و مِنى)

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با مطالعه اين درس:

- با ميقات هاى حج آشنا شويم.

- محدوده حرم را با توجه به جهات مختلف آن بشناسيم.

- علت تحريم در محدوده حرم را بدانيم.

- با اقوالى كه در نامگذارى سرزمين عرفات بيان شده آشنا شويم.

- با مكان هايى كه حاجيان بعد از محرم شدن به ترتيب در آن وارد مى شوند آشنا شويم.

- با تاريخچه وادى محسر آشنا شويم.

- وقايع سرزمين منا را بدانيم.

- با فلسفه پيدايش جمرات سه گانه آشنا شويم.

- مساجد موجود در منا را بشناسيم.

دكتر اصغر قائدان، درسنامه آشنايى با تاريخ و اماكن مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، تابستان 1389.درسنامه آشنايى با تاريخ مكه مكرمه و مدينه منوره ؛ ؛ ص81

مدخل

اشاره

ص: 82

حاجيان براى ورود به سرزمين حرم بايد در نقاطى محرم شوند تا بتوانند وارد حرم گردند. شناخت اين مكان ها كه به ميقات معروف هستند به زائران كمك خواهد كرد تا در آن نقاط احرام ببندند و وارد حرم امن الهى شوند. زائران به هنگام انجام حج بايد سه روز پى در پى در اماكن و مشاعر متبركه عرفات، منى و مشعر وقوف و حضور يابند و اعمال مخصوص آن را انجام دهند تا حج خود را به پايان رسانند. لذا در اين درس به توضيح و تشريح ميقات هاى حج، حدود حرم و علت تحريم آن، مساجد منطقه آغازين حرم و مناطق عرفات، مشعر و منا و ويژگى هاى هريك پرداخته مى شود.

الف) ميقات هاى حج
اشاره

ميقات ها به تناسب مسير ورود حجّاج متفاوت اند. پيامبر(ص) براى مردم و ساكنان شهر مدينه، ذوالحليفه(مسجد شجره)، براى مردم شام، جحفه، براى اهل نجد و يمن، قرن المنازل و براى اهل يمن، يلملم را ميقات قرار داد، (1) كه به شرح زير در مسيرهاى ورودى مكه قرار


1- بخارى، صحيح، [الحج]، حديث 1524. مردم براى انجام حج و عمره به سه دسته تقسيم مى شوند: 1. اهل حرم، كه در مكه و داخل حدود حرم ساكن هستند و بايد براى حج در مكان خود و براى عمره در يكى از مكان هاى حدّ حرم محرم شوند؛. اهل حِلّ، به كسانى گفته مى شود كه محل سكونتشان در داخل محدوده ميقات ها يا بين ميقات ها و حدّ حرم است كه بايد براى حج و عمره از سكونت گاه هاى خود محرم شوند؛ 3. آفاقيون، به كسانى گفته مى شود كه خارج ميقات ها زندگى مى كنند كه بايد براى حج و عمره بر حسب مسير خود در يكى از ميقات ها محرم شوند.

ص: 83

دارند:

1. ذوالحُليفه (مسجد شجره/ آبار على (ع))

اين مسجد كه در بخش مدينه از آن سخن خواهيم گفت، در هشت كيلومترى جنوب غربى شهر مدينه قرار دارد و ميقات كسانى است كه از مدينه به مكّه مى روند. پيامبر(ص) در سه سفر عمره و يك سفر حج تمتّع، در اين ميقات محرم شدند.

2. جُحفه

«جُحفه» در 189 كيلومترى شمال غربى مكه و 17 كيلومترى جنوب شرق شهرك رابغ واقع است و ميقات اهل شام، مصر و سرزمين هاى ديگرى است كه از اين مسير وارد مكه مى شوند. امروزه كسانى كه ابتدا از جدّه به مكّه مى آيند، در مسجد جديدالاحداثى كه به جُحفه معروف است، محرم مى شوند. اين مسجد 900 متر مساحت دارد. منطقه «غدير خم» در نزديكى جحفه(حدود چهار كيلومترى آن) قراردارد. چون اين منطقه به وسيله سيل تخريب شد، آن را جُحفه ناميده اند. (1) امروزه از مسجد غدير خم اثرى باقى نمانده است.


1- بنگريد: زبيدى، تاج العروس، ماده جحف.

ص: 84

3. وادى عقيق

وادى (1) عقيق

اين وادى در 94 كيلومترى شمال شرقى مكّه بوده و ميقات كسانى است كه از راه عراق و نجد به مكّه مى روند.

4. قَرْن المَنازل

در 94 كيلومترى جنوب شرقى مكه واقع شده و ميقات كسانى است كه از نجد و طائف(جنوب مكه)، از جاده رياض- طائف به حرم وارد مى شوند. «قَرْن» به كوه كوچكى گفته مى شود كه از كوهى بزرگ جدا افتاده باشد. در اين منطقه دومسجد در سال 1402 ق. ساخته شده است. يكى «السيل الكبير» و ديگرى «مسجد وادى محرم».

5. يَلَمْلَمْ

كوهى است از كوه هاى «تهامه» كه در 100 كيلومترى جنوب غربى مكّه واقع شده و ميقات كسانى است كه از يمن(جنوب شبه جزيره) وارد اين شهر مى شوند. (2) امروزه اين مكان به سعديه معروف است. مسجد يلملم با مساحت 635 متر مربع، محل محرم شدن حاجيان يمنى است.

6. وادى فَخّ

سرزمين شهداى واقعه خونين فخّ، كه پيشتر به آن اشاره شد، از ميقات هاى مورد نظر شيعه است كه در 6 كيلومترى مكّه بوده و ميقات


1- وادى به معناى درّه يا ميان دو كوه است كه آب در آن جارى مى شود.
2- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 5، ص 441

ص: 85

كودكان و افراد نابالغ است. (1) اين مكان حدود 500 مترى مسجد تنعيم در سمت راست شارع الشهدا قرار دارد. (2)


1- در ارتباط با مواقيت شش گانه و آداب و اعمال آن ر. ك حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 8، صص 221 و 222؛ طباطبايى حكيم، مستمسك العروه الوثقى، ج 11، ص 250 به بعد، شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 51
2- در اين مورد بنگريد به مبحث مزار شهداى فخّ در همين كتاب.

ص: 86

ص: 87

ب) حدود حرم و علت تحريم
اشاره

پيامبر(ص) فرمودند:

«إِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ حَرَّمَ مَكَهَ وَ لَمْ يُحَرِّمها النّاسُ وَ لا يَحِلُّ لِمَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَومِ الآخِرِ أَنْ يَسْفِكَ بِها دَمَاً وَ لا يُعْضدُ بِها شَجَراً». (1)

[خداوند سبحان، مكه را حرم قرار داد و مردم آن را حرم قرار ندادند. براى كسى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، حلال و روا نيست كه خونى در آن سرزمين بريزد و يا درختى را در آن قطع كند.]

در قرآن كريم آمده است:

(... وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً ...). (2)

هر كس در آن داخل شود، ايمن گردد.

اين به دعاى حضرت ابراهيم بود كه از خداوند خواست(رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً) و حضرت حق به وسيله جبرئيل محدوده حرم را به ابراهيم(ع) نشان داد. او نيز علايمى را در حد و مرز حرم نصب كرد. در دوران پس از پيامبر(ص) و خلفا، اين علامت ها به 943 عدد رسيد كه بر فراز تپه ها و ارتفاعات و سطوح قرار داشت. امروزه جز اندكى از آن ها باقى نيست. اين محدوده، ذوزنقه اى شكل و به طول 127 كيلومتر است كه مساحتى حدود 550 كيلومتر مربع را در


1- مسلم، صحيح، بشرح النووى، ج 9، صص 123 و 124؛ احمد بن حنبل، المسند، ج 1، ص 259؛ بخارى، صحيح، ج 2، ص 213
2- آل عمران: 90

ص: 88

برمى گيرد.(تصوير شماره 32)

محدوده حرم را در شش جهت، اين چنين معين كرده اند:

1. سمت طائف وادى عُرَنَه (عرفات)

از راه عرفات و در ميان «نَمِره» در عرفات است كه آن را از 22 تا 32 كيلومتر گفته اند. (1) بنابراين، بخشى از سرزمين عرفات از حد حرم خارج است كه با علايمى؛ به ويژه در داخل مسجد نَمِره(محل وقوف پيامبر(ص)) مشخص شده است.

2. وادى نخله

مكانى است ميان مكه و طائف در سمت شمال شرقى حرم و در 45 كيلومترى مكه.

3. جِعْرانه

منطقه جعرانه ميان 18 يا 24 كيلومترى شمال شرقى مكه است. در اين مكان مسجدى به نام جعرانه وجود دارد. رسول الله(ص) هنگام برگشت از غزوه حُنَين، در اين مكان مُحرم شدند.

4. تَنْعيم

تنعيم در شمال مكه و در 5/ 7 كيلومترى مسجدالحرام است. اين مكان، ميان دو كوه «ناعم و منعم» و در راه مدينه به مكه واقع است و نام اين منطقه نيز نعمان يا تنعيم است. (2)


1- فاسى المكّى، همان، ج 1، ص 87؛ ابن خردادبه، المسالك والممالك، ص 116
2- فاكهى، همان، ج 5، صص 60- 59

ص: 89

پيامبر(ص) در حَجّه الوداع در اين مكان مُحرم شدند. گفتنى است دو علامت، در دو طرف جاده اصلى، مرز حرم را نشان مى دهند.

كسانى كه از مكه مى خواهند براى عمره محرم شوند چه؛ ساكن باشند يا مسافر، مى توانند در اين جا كه نزديك ترين محدوده حرم است مُحرم شوند.

5. حُدَيبيّه

منطقه حديبيه آغاز حرم در سمت جدّه است كه در 20 كيلومترى مكه قرار دارد. در سال ششم هجرى، پيمان صلح معروف حديبيه و بيعت رضوان در اين مكان بسته شد؛ به همين مناسبت بعدها در آن جا مسجدى به نام «رضوان» ساختند.

6. اضاءَهُ لَبَن

«اضاءَهُ لَبَن» محدوده حرم در سمت يمن(جنوب شبه جزيره) است، كه در 16 كيلومترى مكّه قرار دارد. (1) اضاءه به معناى «مَسيل» يا درّه و «لبن» نيز به سبب رنگ مايل به سفيدى كوه مجاور آن است.

ج) مساجد منطقه آغازين حرم
1. مسجد تَنْعيم

همان گونه كه پيشتر اشاره شد، تنعيم يكى از نقاط آغازين حرم و در


1- ياقوت حموى، همان، ج 1، ص 280؛ ابن خرداد به، المسالك والممالك، ص 116

ص: 90

5/ 7 كيلومترى شمال مسجدالحرام است. در مكان احرام پيامبر(ص) در حَجّه الوداع، مسجدى ساختند كه نام آن را «تنعيم» گذاشتند. نام ديگر آن عايشه است؛ زيرا وى همراه آن حضرت در اين مكان براى انجام عمره مفرده محرم شد. امروزه اين مسجد بيشتر به «العمره» مشهور است.

والى مكه در سال 240 ق. مسجد تنعيم را ترميم و بر چاهى كه داخل آن بود گنبدى بنا كرد. پس از آن نيز بارها مسجد بازسازى شد. (1) در دوران فهدبن عبدالعزيز اين مسجد را از نو ساختند و مساحت آن را به 6000 مترمربع رسانيدند كه پانزده هزار نمازگزار را در خود جاى مى دهد. (2) در پانصد مترى اين مسجد، يعنى در شارع شهدا، قبرستان شهداى فخ قرار دارد.(تصوير شماره 33)

2. مسجد حُدَيبيه/ آل شُمَيْسى

پيامبر خدا(ص) در ذى قعده سال ششم هجرت، همراه گروهى از مسلمانان، براى انجام فريضه حج، از مدينه خارج و راهى مكه شدند. در نزديكى مكه، كفار قريش به هراس افتاده و با اعزام سپاهيانى مسلّح، تصميم گرفتند تا از ورود آن حضرت جلوگيرى كنند. با اين كه پيامبر(ص) به نمايندگان مشركان اطمينان دادند كه قصد جنگ ندارند و تنها براى انجام حج آمده اند، ليكن آنان نپذيرفتند و مانع ورود مسلمانان به مكه


1- رفعت پاشا، مرآه الحرمين، ج 1، صص 342 و 343
2- حامد عباس، قصه التوسعه الكبرى، ص 56

ص: 91

شدند. پيامبر(ص) عثمان بن عفان را به عنوان نماينده خود براى گفتگو با سران مكه فرستاد، اما تا سه روز از وى خبرى نشد و مسلمانان گمان كردندكه كفار قريش او را كشته اند. چون صحابه به نيّات مشركان واقف نبودند، در كنار درختى با پيامبر(ص) پيمان بستند كه تا پاى جان ايستادگى كنند. پيامبر(ص) فرمودند: «هيچ يك از كسانى كه در كنار اين درخت با من پيمان بستند به آتش جهنم نخواهند سوخت». در اين هنگام خداوند نيز با نزول آياتى بر پيمان مسلمانان صحّه گذاشت و از كسانى كه در آن حضور داشتند، اظهار رضايت كرد:

(لَقَدْ رَضِى اللهُ عَنْ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ ...). (1)

بدين سبب بود كه اين پيمان «بيعت رضوان» نام گرفت. سرانجام قريش با آن حضرت پيمان صلحى بستند؛ بدان شرط كه امسال بازگردند و در سال ديگر براى انجام حج به مكّه بيايند؛ لذا پيامبر(ص) و همراهان ايشان نيز، به مدينه بازگشتند. (2) از آن جا كه اين صلح در منطقه حديبيه به وقوع پيوست، به همان نام مشهور شد. يكى از نتايج پرثمر آن، فتح مكّه بود كه خداوند آن را وعده داد. بعدها در مكان درخت مذكور مسجدى ساختند كه به نام رضوان معروف شد. هم اكنون بقاياى آن باقى است. در دوره سعودى، مسجد ديگرى كنار آن ساختند كه حدود 200 متر مربع مساحت دارد و داراى


1- فتح: 18
2- فاكهى، همان، ج 4، صص 74 و 75

ص: 92

ديوارهاى سفيد و يك مناره است. امروزه تابلويى بر بالاى آن، با عنوان مسجد آل شميسى ديده مى شود كه نام خاندان يا چاهى در منطقه است. كمى پايين تر از حديبيه، حدود دو كيلومترى آن، موزه حرم مطهر و نيز كارگاه هاى بافت پرده كعبه قرار دارد.(تصوير شماره 34)

3. مسجد جِعْرانَه

يكى ديگر از مساجدى است كه در آغاز حدّ حرم و در 24 كيلومترى شمال شرقى مكه واقع شده است. (1) كسانى كه مى خواهند عمره مفرده انجام دهند، از اين جا نيز مى توانند محرم شوند و به اين فضيلت نايل آيند.

در جعرانه آيه(وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَهَ للهِ ...) (2) نازل شده است.

روايات زيادى در فضيلت اين مكان نقل شده است. گويند سى پيامبر از جمله رسول خدا(ص) در اين مكان مُحرم شده اند. رسول خدا(ص) پس از غزوه حُنين. در اين جا غنيمت هاى جنگ را تقسيم كردند.

در هر حال، مسجدى كه در مكان احرام پيامبر(ص) ساختند، بسيار ساده بود و ابن زبير در تكميل بناى آن كوشيد. (3) در دوران هاى بعد نيز ترميم و توسعه يافت. در زمان فهدبن عبدالعزيز مساحت مسجد به


1- اين نام را جِعِرّانه نيز خوانده اند. كه نام زنى ساكن در اين مكان بوده است.
2- بقره: 116
3- فاكهى، ج 5، ص 66

ص: 93

430 متر مربع رسيد كه اكنون گنجايش هزار نمازگزار را دارد. (1)


1- حامد عباس، همان، 56

ص: 94

د) سرزمين عرفات
اشاره

(... فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ). (1)

عرفات، نام صحرايى است وسيع و هموار، كه در 22 كيلومترى جنوب شرقى مكّه قرار دارد. (2) طول تقريبى اين صحرا، 12 و عرض آن 5/ 6 كيلومتر است. شايان گفتن است كه بخش بسيارى از عرفات از حرم خارج است. در نامگذارى آن به «عرفات» اقوال مختلفى است. بعضى آن را جمع عَرَفه و به معناى كوه و بلندى ذكر كرده اند؛ بعضى نيز از عرفان، معرفت و شناخت دانسته اند و براى چنين نامگذارى نيز ريشه هاى تاريخى قائل شده اند؛ از جمله آن كه حضرت آدم و حوا(ع) پس از هبوط به زمين و بعد از جدايى طولانى، در اين صحرا به يكديگر رسيده و با هم آشنا شده اند.

گروهى نيز گفته اند عرفات(به معناى آشنايى) به آن علت است كه حضرت ابراهيم(ع) در اين جا براى قربانى كردن اسماعيل(ع) خواب ديد و لذا نسبت به وظيفه خود آشنا و عارف شد. يا اين كه جبرئيل(ع) در روز عرفه بر ابراهيم(ع) وارد شد و مناسك حج را به او آموخت و با اعمال اين


1- بقره: 198
2- شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 179؛ ابن ابى شيبه، المصنف فى الاحاديث والآثار، ج 4، صص 375 و 358

ص: 95

روز آشنا كرد. (1) چنان كه از روايات بر مى آيد، وقوف در عرفات نه تنها از اركان اصلى حج است و حج بدون عرفه حج نيست، بلكه اين وقوف داراى فضايل بسيار ارزشمندى است. خداوند سرزمين مقدس عرفات را، كه حوادث مهمى در طول تاريخ به خود ديده، براى ضيافت و پذيرايى از ميهمانان خود مقرر و سفره خاص انعام و اكرامش را در دامنه «جبل الرّحمه» گسترانيده و از عموم ميهمانان و زائران بيت الله دعوت كرده تا در ساعت و روز معين، همه با هم، گرد خوان نعمت بى دريغش بنشينند و از لطف و رحمت بى كرانش برخوردار شوند. اين وقوف از ظهر شرعى تا غروب آفتاب روز نهم ذى حجه است و پس از آن مى توان از عرفات به سوى مزدلفه خارج شد.

امروزه براى راحتى و آسايش حجاج و تسهيل امور مربوط به وقوف در عرفات، كارهاى چشم گيرى انجام گرفته است. خيابان هاى وسيع، جاده هاى پهن با چندين باند، پل هاى هوايى روگذر و زيرگذر در مسير عرفات، مشعر، كاشت يكصد هزار درخت براى تلطيف هوا و ايجاد سايه و نيز استفاده از پمپ هاى قوى براى پخش قطرات آب در فضا و خنك كردن هوا، ايجاد مراكز بزرگ درمانى، خدماتى و همه اين ها، بيابان خشك و سوزان عرفات را كه فلسفه اصلى وقوف در آن، يادآورى گرما


1- فاكهى، اخبار مكه، ج 5، ص 9؛ ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 4، ص 104، در علل الشرايع آمده است كه امام صادق 7 در وجه تسميه عرفات چنين فرموده اند كه جبرائيل 7 روز عرفه بر ابراهيم فرود آمد و به او گفت به گناهانت اعتراف كن و مناسك را بشناس و لذا آن جا را عرفات ناميدند.(صدوق، همان، ج 2، ص 436).

ص: 96

و سرگردانى در روز قيامت است، به سرزمينى نسبتاً مطلوب مبدل ساخته است و كسى از وقوف در آن چندان احساس سختى و ناراحتى نمى كند.

پيامبر خدا(ص) روز عرفه را در «نَمِرَه»، نزديكى عرفات، كنار سنگ بزرگى فرود مى آمدند. اين سنگ، صخره اى در سمت راست عرفات بود. بعدها «مسجد نَمِرَه» را در مكان مورد نظر ساختند. محل وقوف رسول خدا(ص)، همان محل وقوف حضرت ابراهيم(ع) بوده است. قبيله قريش در دوران جاهلى و آغاز اسلام در عرفات وقوف نمى كردند؛ زيرا معتقد بودند اهل حرم هستند و بايد بر خلاف ساير مردم در داخل حرم وقوف كنند. خداوند در قرآن كريم اين امتيازات جاهلى را مطرود دانسته و آنان را مأمور ساخت تا هرجا كه همه مسلمانان وقوف مى كنند، وقوف داشته باشند.(ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النّاسُ ...). (1) صحراى با عظمت و مقدس عرفات در سال دهم هجرى شاهد آخرين حج پيامبر(ص)(حَجّه الوداع) بود كه يكى از حوادث مهم در تاريخ اسلام است. رسول خدا(ص) خطبه مهم و تعيين كننده حَجّه الوداع را كه به حق «منشور حقوق بين المللى اسلام» نام نهاده اند، در اين مكان ايراد كردند.(تصوير شماره 35)

1. مسجد نَمِره/ جامع ابراهيم (ع)

نَمِره نام كوهى در عرفات است كه در نزديكى آن؛ يعنى محلّى كه پيامبر(ص) وقوف كرده و نماز خوانده اند، مسجدى به نام نَمِرَه يا «عَرَفه» بنا


1- بقره: 199

ص: 97

شده است. بعضى نيز آن را مسجد ابراهيم(ع) خوانده اند. به روايتى، حضرت ابراهيم(ع) در اين مكان وقوف كرده و به نماز و عبادت ايستاده اند. از عبدالله بن عمر نقل شده است كه پيامبر(ص) روز عرفه را در وادى نمره نزول مى كردند. در اين مكان غارى(شكافى) بوده و ايشان كنار آن مى نشستند. (1) مسجد در ابتداى عرفات و در غرب آن قرار دارد كه البته سمت جنوبى آن، خارج از عرفات واقع شده است. آن را در سال 150 ق. به روزگار خلافت عباسيان ساخته اند.

مساحت كنونى مسجد كه در دوران سعودى افزايش قابل ملاحظه اى يافته، به 124000 متر مربع مى رسد و حدود 130 هزار نمازگزار را در خود جا مى دهد. يك گنبد و چهارمناره و ده در اصلى نيز براى آن ساخته اند. خواندن نماز در اين مسجد استحباب زيادى دارد.(تصوير شماره 36)

2. جبل الرَّحْمَه

اين كوه كوچك تقريباً در انتها و شرق عرفات است و از كوه هاى اطراف مستقل و مجزا است. بر بالاى آن، نمازگاه ابراهيم(ع) و پيامبر مكرم اسلام(ص) بوده است. برخى گفته اند رسول خدا(ص) بر تخته سنگى از آن


1- فاكهى، همان، ج 4، ص 327؛ ازرقى، همان، ج 2، ص 457

ص: 98

ايستاده و خطبه معروف عرفات را ايراد كردند. (1) از آن جا كه جبل الرحمه شاهد دعاى امام حسين(ع) در روز عرفه بود، مستحب است اين دعا كنار آن كوه خوانده شود. بعضى نيز نماز خواندن در نمازگاه ابراهيم(ع) بر جبل الرّحمه را مستحب دانسته اند. اكنون بالاى كوه، استوانه اى به ارتفاع 4 متر و عرض 80/ 1 متر قرار دارد كه از دور ديده مى شود. در مراسم عرفات چراغ و قنديل بر آن آويزان مى كردند تا راهنماى زائران و كاروان ها باشد. (2) وقوف و حضور بر بالاى كوه كراهت دارد و بهتر است در دامنه و سمت چپ كوه به دعا و تضرّع پرداخته شود.(تصوير شماره 37)

ه) مَشْعرالحرام/ مُزْدلِفَه
اشاره

(... فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ ...). (3)

مشعرالحرام يا مزدلفه، محلى است ميان عرفات و منا كه پس از وادى يا درّه «مئذمين» قرار دارد. حجاج بايد بعد از غروب شرعى روز عرفه؛ يعنى پس از پايان وقوف در عرفات، به اين سمت حركت كنند تا از آن هنگام تا طلوع آفتاب روز دهم ذى حجه- همان روز-، اعمال مخصوص


1- صاحب مرآه الحرمين، مسأله نماز خواندن پيامبر 9 بر جبل الرحمه را صحيح نمى داند. او مى افزايد در مكان نماز ابراهيم مسجدى به نام او در قرن ششم ساخته شد.(همان، ج 1، ص 44)
2- رفعت پاشا، همان، ج 1، ص 44؛ ابن جبير، الرحله، صص 135 و 136
3- بقره: 198

ص: 99

اين مكان را انجام دهند. وقوف در اين مدت از اركان حج است.

قريش قبل از اسلام در مشعر بيتوته نمى كردند. خداوند بر اساس آيه ياد شده فرمان داد تا آنان نيز همانند ساير حجاج در مشعر حاضر شوند. (1) در وجه تسميه آن، مطالب فراوانى گفته شده؛ از جمله اين كه: مَشْعَر اسم مكان شعور است و در اين سرزمين بايد پس از شناخت در عرفات به شعور و آگاهى رسيد. مزدلفه كه نام ديگر آن است، اسم فاعل از ازدلاف، به معناى تقدم يا نزديكى و برگرفته از «زُلَف» است؛ زيرا مردم در اين مكان به خدا تقرّب پيدا مى كنند يا حجاج در اين مكان اجتماع كرده و به هم نزديك مى شوند. (2)

از امام صادق(ع) نقل شده است: جبرئيل پس از پايان وقوف در عرفات، به ابراهيم گفت: «

يَا إِبْرَاهِيمُ ازْدَلِفْ إِلَى الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ

...» و به همين علت اين مكان را مزدلفه ناميدند. (3) مشعر در محدوده حرم واقع شده و به همين علت آن را مشعرالحرام گويند. طول آن حدود 4000 متر مربع و مساحت آن 5/ 12 كيلومتر مربع است. اين محدوده از وادى مئذمين آغاز و به وادى مُحَسِّر منتهى مى شود. (4) در اين مكان ضمن بيتوته و عبادت در شب، مى توان سنگ ريزه هايى را كه به لحاظ شكل و نوع، تنها در اين منطقه يافت مى شود براى رمى


1- بخارى، صحيح، [باب الوقوف بعرفه]، ج 2، ص 170
2- طريحى، مجمع البحرين، ج 5، ص 68
3- صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 436
4- ابن رشيد الفهرى، مل ء العيبه ص 103

ص: 100

جمرات در منا جمع آورى كرد. اخيراً امكانات بهداشتى و مراكز درمانى و ... براى راحتى حجاج در آن جا فراهم آمده است.(تصوير شماره 38)

1. مسجد مُزْدَلِفَه/ مشعرالحرام

مسجد مزدلفه مربع شكل است كه اكنون 5500 متر مربع مساحت دارد و حدود پنج هزار نمازگزار در آن جاى مى گيرند. قبله آن، همان جايى است كه پيامبرخدا(ص) بيتوته مى كرد.

گفته شده است: در اين مكان جبرئيل(ع) بر پيامبر(ص) نازل شد و در مورد مشعرالحرام و اهميت و اعمال آن دستورات و آياتى به ايشان ابلاغ كرد.

و) وادى مُحَسِّر

جايى است ميان مزدلفه و منا كه طبق روايات تاريخى، اصحاب فيل و سپاهيان ابرهه در همين نقطه به هلاكت رسيدند و چون ياران ابرهه به سبب اين شكست حسرت خوردند، اين وادى به «مُحَسِّر» مشهور گشت. (1) مُحَسِّر اسم فاعل از حَسِرَ به معناى از پا افتادن است. وادى نيز به معناى دره يا مكان جارى شدن رود است. (2) اين وادى، نه جزو منا است و نه جزو مزدلفه. حاجيان پس از گذشتن از مزدلفه، به محسر رسيده و سپس


1- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 5، ص 394؛ ابن هشام، السيره النبويه، ج 1، ص 44؛ فاسى المكى، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 499؛ ابن رشيدالفهرى، همان ص 101
2- عاتق بن غيث بلادى، معجم معالم حجاز، ص 248

ص: 101

وارد منا مى شوند. مستحب است اين مكان را سريع پشت سر بگذارند يا در آن بدوند و جايز نيست كه در آن بمانند و توقف كنند. طول محسّر 3812 متر و نقطه پايانى آن، ابتداى منا است. شايان گفتن است كه چون وقوف در مشعرالحرام بين فجر و طلوع آفتاب است، لذا نبايد تا قبل از طلوع آفتاب از اين وادى گذشت و به منا وارد شد.

ز) سرزمين منا
اشاره

(وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ). (1)

منا در لغت از ريشه امنيه و به معناى آرزوست. محدوده سرزمين منا از آخر وادى مُحَسِّر تا جمره عقبه است. گويند وقتى حضرت آدم(ع) به زمين هبوط كرد، در اين مكان فرود آمد؛ از او در اين جا پرسيدند: آيا منيه يا آرزويى دارى؟ از اين رو، اين سرزمين به منا معروف شد. (2) از محتواى دعايى كه امام صادق(ع) در منا خوانده اند برمى آيد كه ريشه منا از مِنّت است؛ زيرا خداوند بر مردم منّت گذاشت و در اين مكان اعمال حج را به آنان ياد داد. (3) حاجيان بايد پس از طلوع آفتاب صبح روز دهم ذى حجه، از مشعرالحرام به سمت منا حركت كنند و شب هاى يازدهم و دوازدهم را نيز در منا وقوف داشته باشند و اعمال مخصوص آن را انجام


1- بقره: 196
2- ازرقى، همان، ج 2، ص 446؛ صدوق، همان، ج 2، ص 435
3- كلينى، فروع كافى، ج 4، ص 461 «اللَّهُمَّ هَذِهِ مِنًى وَ هِىَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْنَا مِنَ الْمَنَاسِكِ ...».

ص: 102

دهند.

منا ميان مكه و مزدلفه و در 7 كيلومترى شمال شرق مسجدالحرام است كه البته از طريق تونل منا، فقط 4 كيلومتر با مسجدالحرام فاصله دارد و در اين طرف تونل نيز منطقه عزيزيه است كه پياده مى توان از عزيزيه به منا رفت. بر اين اساس منا داخل مكه واقع شده است.

طول اين سرزمين را بيش از 3500 متر ذكر كرده اند. سرزمين منا شاهد وقايع مهمى بوده و پيش از اسلام يكى از مراكز مهم تجارى و بازرگانى محسوب مى شده است. پيمان هاى عقبه اول و عقبه دوم براى دعوت پيامبر(ص) به مدينه در اين جا بسته شد. (1) از وقايع مهم ديگر اين سرزمين بسيج و سازماندهى و استقرار سپاه اسلام براى فتح مكّه در سال هشتم هجرى بود. پيامبر(ص) پس از فتح مكّه در مكان مسجد خَيْف علل پيروزى و فتح مكه را تشريح ساختند.(تصويرهاى شماره 39، 40، 41)

1. جَمَرات سه گانه

از مهم ترين اعمال «ايام تشريق»، (2) رمى جمرات است. گويند ابليس نخستين بار براى فريب و سست كردن اراده ابراهيم خليل(ع) جهت قربانى


1- ر. ك. به: مبحث مساجد موجود در منا از همين كتاب.
2- روزهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذى حجه كه حاجيان در منا بايد حضور داشته باشند را ايام تشريق گفته اند.

ص: 103

كردن فرزندش در محلّ جمره عُقبى خود را بر او 7 نماياند و آن حضرت با سنگريزه هايى او را راند. بار ديگر در محل جمره وسطى و بار سوم در جاى جمره اولى ظاهر شد و او در هر مرتبه، شيطان را با پرتاب سنگريزه دور كرد. ابليس هنگام پرتاب اين سنگريزه ها به سرعت مى گريخت؛ جمره و اجمار نيز به معناى شتاب كردن و راندن است. فاصله جمره عقبه و وسطى 250 متر و ميان وسطى و اولى 200 متر است. حاجيان بايد در روز دهم ذى حجه، جمره عقبى را رمى كنند و سپس دو روز بعد؛ يعنى يازدهم و دوازدهم نيز بر هر سه جمره سنگ بزنند. جمرات سه گانه در گذشته به علت ازدحام و شلوغى، تلفاتى را شاهد بوده است؛ در 1341 ش. پلى بر روى آن ها ساخته شد تا حاجيان بتوانند از بالاى پل نيز رمى كنند. لذا بر ارتفاع جمرات افزودند. در سال 1383 ش. جمرات سه گانه كه به صورت استوانه كوچك چهار ضلعى بود، به شكل ديوار بزرگى به طول 10 متر و ارتفاع 4 متر در آمد تا حاجيان راحت تر بتوانند بر آن سنگ بزنند و مجبور نباشند براى سنگ زدن به يك استوانه كوچك، گرفتار مشكل شوند. اين افزودگى ها بر جمرات، عمدتاً در كناره ها صورت گرفت و جاى اصلى جمرات، تقريباً در وسط اين ديوار جديد بوده است. اخيراً منطقه جمرات را توسعه داده اند و در حال اجراى طرحى بزرگ براى هفت طبقه كردن آن هستند كه اكنون بخشى از آن در حال بهره بردارى است.(تصويرهاى شماره 42 و 1/ 42)

ص: 104

2. مساجد موجود در منا
1- 2. مسجد خَيْف

از مساجد بزرگ و با اهميّت در منا، است. خيف به زمينى گويند كه ميان دو كوه واقع شده و يا از زمين مرتفع باشد. (1) به روايتى، هفتاد پيامبر؛ از جمله حضرت آدم(ع) در آن جا مدفون هستند. (2) پيامبر(ص) به هنگام حج در اين مكان حضور مى يافتند و نماز مى گزاردند. نماز گزاردن در اين مسجد فضيلت فراوان دارد و در آن خصوص سفارش هاى زيادى شده است. بر اساس روايات وارده بسيارى از پيامبران الهى نيز در آن جا نماز گزارده اند.

در دوران هاى مختلف بر طول و عرض اين مسجد افزوده شد كه اكنون مساحت آن به 25 هزار متر مربع مى رسد و حدود سى هزار نمازگزار را در خود جاى مى دهد. چهار مناره آن، كه از يكديگر فاصله زيادى دارند، در كنار كوه، در مسير جمرات سه گانه جلوه زيبايى به مسجد بخشيده اند.(تصوير شماره 43)

2- 2. مسجد البيعَه

اين مسجد در مكان بيعت عقبه دوم ساخته شد، تا يادآور آن خاطره


1- صدوق، همان، ج 2، ص 436؛ ياقوت حموى، همان، ج 2، ص 412
2- فاكهى، همان، ج 4، صص 266 و 267؛ كلينى، همان، ج 4، ص 214؛ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 136؛ ابن حجر عسقلانى، المطالب العاليه بزوائد المسانيد الثمانيه، ج 1، ص 374

ص: 105

عظيم باشد؛ (1) به همين مناسبت، آن را مسجد البيعه نام نهادند. (2) مسجد ياد شده حدود 500 متر پايين تر از جمره عقبه، در سمت راست كسى است كه در جهت جنوب جمرات به سوى مكه مى رود. اين مسجد كه داخل دره كوچكى در معرض ديد قرار نداشت و متأسفانه سال ها به زباله دانى تبديل شده بود، اكنون در طرح توسعه جمرات در معرض ديد قرار گرفته و محتملًا در اين توسعه تخريب خواهد شد. شايان ذكر است كه سه مسجد ديگر به نام هاى مسجد الكبش(جايگاه قوچ و قربانى ابراهيم) مسجد الصفائح و مسجد الكوثر در توسعه هاى مختلف دوران سعودى تخريب شده اند.(تصوير شماره 44)


1- ر. ك. به: بخش مدينه از همين كتاب و هم چنين فاكهى، همان، ج 4، صص 238- 232
2- ابن جبير، همان، ص 121

ص: 106

ح) اماكن تاريخى بين مكه و مدينه

در بين راه مكه و مدينه چند مكان تاريخى وجود دارد كه البته امكان دسترسى بر آن براى همه مقدور نيست.

1. مزار شهداى بدر: در 150 كيلومترى جنوب غربى مدينه و در نزديكى شهرك رابغ كه امروز يك شهرك صنعتى است. در بدر، مسجدى به نام عريش ساخته اند كه جايگاه حضور پيامبر(ص) در نبرد بدر را نشان مى دهد. اين هم چنان پاى برجاست.

2. ربذه: زادگاه و موطن ابوذر غفارى، در شرق مدينه در نزديكى ذلت عرق يكى از ميقات هاى حرام است.

3. غدير خم: در 156 كيلومترى شمال غربى مكه در نزديكى ميقات جُحفه كه در آن جا به ياد حادثه معروف غدير خم مسجدى ساختند، به همين نام كه البته چندى پيش تخريب شد.

4. ابواء: مقبره آمنه مادر گرامى رسول خدا، در 45 كيلومترى راه جحفه از سمت مدينه.(تصاوير شماره 45، 46 و 47)

خلاصه درس

ص: 107

براى ورود به حرم امن الهى و انجام حج مكان هايى براى احرام حاجيان با عنوان ميقات وجود دارد. اين ميقات ها به تناسب مسير ورود آنان متفاوت اند كه به شرح زير در مسيرهاى ورودى مكه قرار دارند:

1. ذوالحُليفه(مسجد شجره/ آبار على(ع))؛ 2. جُحفه؛ 3. وادى عقيق؛ 4. قَرْن المَنازل؛ 5. يَلَمْلَمْ؛ 6. فَخّ.

حضرت ابراهيم(ع) از خداوند خواست تا مكه را براى او حرم امن قرار دهد، لذا جبرئيل محدوده حرم را در شش جهت، اين چنين معين كرد: 1. وادى عُرَنَه(عرفات)؛ 2. وادى نخله؛ 3. جِعْرانه؛ 4. تَنْعيم؛ 5. حُدَيبيّه؛ 6. اضاءَهُ لِبْن.

مساجد منطقه آغازين حرم عبارتند از: 1. مسجد تَنْعيم يا عايشه در مكان احرام پيامبر(ص) در حَجّه الوداع؛ 2. مسجد حُدَيبيَه/ رِضْوان/ آل شُمَيْسى؛ 3. مسجد جِعْرانَه.

عرفات، نام صحرايى است وسيع و هموار. در نامگذارى آن به «عرفات» اقوال مختلفى است. بعضى آن را جمع عَرَفه و به معناى كوه و بلندى ذكر كرده اند؛ بعضى نيز از عرفان، معرفت و شناخت دانسته اند. بدان معنا كه ابراهيم(ع) در اين محل نسبت به قربانى كردن فرزندش و نيز انجام مناسك حج آشنا و عارف شد.

در عرفات كوهى است به نام نمره كه در نزديكى آن؛ يعنى محلّى كه پيامبر(ص) وقوف كرده و نماز خوانده اند، مسجدى به آن نام بنا شده است.

در انتها و شرق عرفات نيز كوه كوچك و مستقلى است كه بر بالاى

ص: 108

آن، نمازگاه ابراهيم(ع) و پيامبر(ص) بوده است. آن را جبل الرحمه ناميده اند زيرا در روز عرفه در دامنه آن حاجيان از رحمت الهى برخوردار مى شوند.

مشعرالحرام يا مزدلفه، محلى است ميان عرفات و منا كه پس از وادى يا درّه «مئذمين» قرار دارد. حجاج بايد بعد از غروب شرعى روز عرفه؛ يعنى پس از پايان وقوف در عرفات، به اين سمت حركت كنند تا از آن هنگام تا طلوع آفتاب روز دهم ذى حجه- همان روز-، اعمال مخصوص اين مكان را انجام دهند. وقوف در اين مدت از اركان حج است.

حاجيان پس از گذشتن از مزدلفه، به محسر رسيده و سپس وارد منا مى شوند. مستحب است آنان اين مكان را سريع پشت سر بگذارند و جايز نيست كه در آن بمانند و توقف كنند. سرزمين مقدس منا كه محل قربانى كردن آرزوهاست پس از وادى محسر آغاز و به جمره عقبى منتهى مى شود.

منا در لغت از ريشه امنيه و به معناى آرزوست و يا از مِنّت است؛ زيرا خداوند بر مردم منّت گذاشت و در اين مكان اعمال حج را به آنان ياد داد. حاجيان بايد پس از طلوع آفتاب صبح روز دهم ذى حجه، از مشعرالحرام به سمت منا حركت كنند و شب هاى يازدهم و دوازدهم را نيز در منا وقوف داشته باشند و اعمال مخصوص آن را انجام دهند.

از مهم ترين اعمال «ايام تشريق»، رمى جمرات است. حاجيان بايد در روز دهم ذى حجه، جمره عقبى را رمى كنند و سپس در دو روز بعد؛ يعنى يازدهم و دوازدهم نيز بر هر سه جمره سنگ بزنند.

ص: 109

مساجد موجود در منا عبارتند از: 1. مسجد خَيْف؛ 2. مسجد البيعَه. در فاصله بين مكه و مدينه چند منطقه مهم و تاريخى وجود دارد كه اگرچه در مسير حركت كاروان ها نيست اما ياد آن ها مى تواند در حفظ و پاسداشت جايگاه آن در تاريخ اسلام موثر باشد. اين اماكن عبارتند از:

1. مزار شهداى بدر؛ 2. ربذه(تبعيدگاه ابوذر)؛ 3. غدير خم؛ 4. ابواء(محل دفن آمنه مادر گرامى پيامبر(ص)).

خودآزمايى

1. ميقات هاى مسير ورودى مكه را نام برده و توضيح دهيد.

2. محدوده حرم را با توجه به جهات مختلف شرح دهيد.

3. علت تحريم در محدوده حرم را بيان كنيد.

4. مساجد منطقه آغازين حرم كدام اند؟

5. اقوالى كه در نامگذارى سرزمين عرفات بيان شده را شرح دهيد.

6. زمان وقوف در عرفات چه زمانى است؟

7. كوه هاى منطقه عرفات را نام برده و وجه تسميه هر يك را بيان كنيد.

8. مكان هايى كه حاجيان بعد از محرم شدن به ترتيب در آن وارد مى شوند را نام ببريد.

9. زمان وقوف در مشعرالحرام چه زمانى است؟

10. دليل نامگذارى منطقه مشعر الحرام به مزدلفه را بيان نماييد.

11. وادى محسر شاهد چه حادثه تاريخى بوده است؟

12. اعمال سرزمين منا و زمان وقوف در آن را بيان كنيد.

ص: 110

13. جمرات سه گانه را توضيح دهيد.

14. مساجد موجود در منا را نام ببريد.

15. ايام تشريق چه ايامى است، آن را تشريح كنيد.

ص: 111

بخش دوم مدينه منوره سرزمين و حرم خاتم النبيين (ص)

اشاره

ص: 112

مدينه منوره سرزمين و حرم خاتم النبيين(ص)

ص: 113

درس چهارم موقعيت جغرافيايى مدينه منوره (ويژگى ها و اماكن)

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با مطالعه اين درس:

- با موقعيت جغرافيايى مدينه آشنا شويم.

- اهميت و فضايل هر يك از كوه هاى مدينه را بدانيم.

- با وادى هاى مدينه و احاديث و روايات وارد شده در فصل آن ها آشنا شويم.

- با مقابر و زيارتگاه هاى مدينه آشنا شويم.

- تاريخچه و فضائل قبرستان بقيع را بدانيم.

- دفن شدگان قبرستان بقيع را بشناسيم.

- از سير شكل گيرى زيارتگاه شهداى احد آگاه شويم.

مدخل

شناخت وضعيت جغرافيايى مدينه به سبب وجود كوهها و موانع

ص: 114

طبيعى، دره ها و دروازه هاى تاريخى به منظور آگاهى از موقعيت ژئوپوليتيك مدينه و نيز آشنايى با زيارتگاه ها و اماكن مقدسى كه صحابه، ائمه شيعه و بزرگان اسلام در آن ها دفن شده اند داراى اهميت است، لذا در اين فصل به توضيح موقعيت جغرافيايى، كوه ها، وادى ها، ثنايا و مقابر و زيارتگاه هاى مدينه پرداخته مى شود.

موقعيت جغرافيايى مدينه منورّه (يثرب)

اشاره

شهر مدينه در شمال غربى شبه جزيره العرب و شمال مكه مكرمه واقع شده و فاصله آن، از طريق بزرگراه هجرت، تا جده 395 كيلومتر و تا مكه 425 كيلومتر است. اين شهر از دو سو؛ يعنى غرب و شرق، به وسيله «حرّه ها» (1) محصور شده است. اين حرّه ها از مسجد ذوقبلتين به سوى جنوب و سپس به سوى شرق و شمال امتداد مى يابد و مردم مدينه معمولًا آن ها را حرّه شرقى و حرّه غربى مى خوانند؛ با اين كه آن دو حرّه يكى هستند. (2) مدينه به وسيله چندين كوه محاصره شده است؛ كوه احد در شمال، كوه عير در جنوب و كوه جماوات در غرب. (3) در مدينه سه وادى يا درّه وجود دارد: عقيق، بطحان وقناه. (4)


1- «حرّه» به معناى «سنگلاخ» است كه اين زمين ها به علت وجود سنگ ها و صخره هاى آتشفشانى بزرگ غير قابل نفوذ بوده و هم چون دژى طبيعى مدينه را در محاصره خود گرفته است.(ابن منظور، لسان العرب، ماده حرّه).
2- سعيد بن سلام. المدينه المنوره فى القرن الرابع عشر الهجرى، ص 13
3- ر. ك. به: بخش كوه هاى مدينه، در همين كتاب.
4- ر. ك. به: بخش وادى هاى مدينه، در همين كتاب.

ص: 115

مدينه در تقسيمات جغرافيايى در منطقه حجاز واقع شده است. آب و هواى آن در تابستان گرم و خشك و در زمستان سرد و بارانى است و درجه حرارت آن در زمستان نسبت به مكّه و جدّه پايين تر است؛ در دى ماه پايين ترين دما 2 درجه و بالاترين آن 6/ 24 درجه سانتى گراد است و در تيرماه پايين ترين دما 2/ 17 درجه و بالاترين دماى آن 44 درجه سانتى گراد است. بالاترين ميزان بارندگى در دى ماه به 3/ 8 ميلى متر مى رسد و پايين ترين ميزان آن، در آذرماه 2 ميلى متر است.

مدينه برخلاف مكه به لحاظ اين بارندگى نسبتاً منظم، از كم آبى رنج نمى برد و در منطقه حجاز، پس از طائف، مطلوب ترين آب و هوا و مناسب ترين زمين را براى كشاورزى دارد.

اراضى زراعى آن در جنوب شهر واقع شده كه محصول آن عمدتاً خرما و بعضى ميوه ها است و در شمال آن نيز البته اندكى خرما، حبوبات، ميوه و ساير نباتات به عمل مى آيد. زمين هاى زراعى در مدينه از آب چاه مشروب مى شود.

1. كوه ها، وادى ها و ثناياى مدينه
1- 1. كوه ها

1. احد: از كوه هاى مشهور و مهمّ مدينه است كه در شمال شرقى شهر و چهار كيلومترى مسجدالنّبى(ص) قرار دارد. چون اين كوه تنها كوهِ

ص: 116

جدا و مستقل است، آن را «احُد» ناميده اند. (1) طول آن هفت كيلومتر(از شرق به غرب) و عرض آن بين يك تا سه كيلومتر است و 19 كيلومتر مساحت دارد. از اين رو طولانى ترين كوه در شبه جزيره به حساب مى آيد. ارتفاع آن از سطح زمين 300 متر و از سطح دريا 1000 متر فاصله دارد. رنگ كوه متمايل به قرمز است.

احاديث فراوانى از پيامبر(ص) در مورد فضل و اهميت اين كوه نقل شده است. از جمله: «كوه احد ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم.» (2) در روايتى ديگر، از پيامبر(ص) نقل شده است: «كوه احد از كوه هاى بهشت است.»

در برابر كوه عير كه پيامبر(ص) آن را شوم مى داشتند و مى فرمودند: «كوه احد درى است از درهاى بهشت و كوه عير درى است از درهاى جهنم. او ما را دوست نمى دارد ما نيز آن را دوست نمى داريم.» (3) گويند هارون، برادر موسى(ع)، هنگام عزيمت به حج، در اين كوه وفات يافته و قبرش آن جا است. (4)


1- فيروز آبادى، المغانم المطابه فى معالم طابه، ص 10
2- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوره، ج 1، ص 80؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ج 7، ص 302
3- سمهودى، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفى، ج 2، ص 108؛ فيروز آبادى، همان جا.
4- فيروز آبادى، همان، ص 11؛ ابن شبه، همان، ج 1، ص 85. در يكى از كوه هاى شهر پترا در اردن نيز قبرى از هارون وجود دارد كه از سوى يهوديان اسرائيل زيارت مى شود.

ص: 117

يكى از غزوات مهم پيامبر(ص) به نام اين كوه مشهور است كه در سال سوم هجرى رخ داد و كوه احد پناهگاه مهمّى براى لشكريان اسلام و به ويژه پيامبر خدا(ص) گرديد.

امروزه از طريق بزرگراه فهد بن عبدالعزيز مى توان به كوه و مزار شهداى احد رفت، كه البته از شارع سيدالشهدا نيز مى توان به آن جا راه يافت.

2. جبل عَينَين/ الرُّماه: كوه كوچكى است در جنوب قبور شهداى جنگ احد كه در كنار وادى قنات، به صورت مستقل و در فاصله تقريباً يك كيلومترى جنوب كوه احد قرار دارد. طول آن 175 و عرض آن 55 متر است و 20 متر ارتفاع و 380 مترمربع مساحت دارد. در نبرد مهم احد، اين تپه نقش مهم و مؤثرى به عنوان يك گذرگاه استراتژيك ايفا كرده است؛ پيامبر(ص) براى اين كه نيروهاى دشمن از پشت سر به سپاه اسلام هجوم نياورند، تعداد پنجاه تيرانداز را به فرماندهى عبدالله بن جبير بر اين كوه گمارد تا از تنگه محافظت كنند، لذا به سبب استقرار اين نيروها، تپه ياد شده به «جبل الرّماه» معروف شد. نام قبلى آن جبل عينين بود كه گويى چون دو چشم بر منطقه اشراف دارد.

در طول قرون متمادى، بر روى اين تپه خانه هايى ساخته شده كه به مرور زمان رو به خرابى رفته اند. بر اساس تصاوير موجود، طول و ارتفاع اين تپه از اندازه كنونى آن بسيار بزرگ تر و بيشتر بوده است.(تصوير شماره 48)

ص: 118

3. كوه سَلْع: اين كوه نيز يكى از كوه هاى مهم و استراتژيك شمال غرب مدينه است كه شاهد يكى از جنگ هاى پيروزى آفرين سپاه اسلام؛ يعنى نبرد بزرگ «احزاب» يا «خندق» بوده است. كوه سلع به عنوان يك استحكام طبيعى پشت سر سپاه اسلام قرار گرفت و خندق نيز در مقابل دشمن حفر گرديد. در دامنه آن، قبيله بنى حرام مى زيستند. در صخره هاى غربى آن، غار و كهف بنى حرام بوده كه از ميان رفته است. مساجد هفتگانه كه محل فرماندهى يا عبادت چند تن از صحابه سپاه اسلام در غزوه خندق بوده بر دامنه اين كوه ساخته شده است.

4. سُلَيع: كوه كوچكى در جنوب كوه سلع است كه به آن «عثعث» نيز گفته اند. در دوران عثمانى قلعه فرمانرواى مدينه بر آن ساخته شده بود. (1) بر فراز آن، يكى از برج هاى قلعه باب شامى مدينه بوده كه آثار اين قلعه و برج هم چنان بر جاى مانده است. موقعيّت اين كوه در نزديكى كتابخانه «ملك عبدالعزيز»(سمت باب السّلام) است و به سبب احداث بناها و برج هاى بزرگ، تنها بخشى از آن ديده مى شود.

5. عَيْر: كوه بزرگى است در جنوب مدينه و شرق وادى عقيق، نزديك مسجد شجره. از پيامبر(ص) نقل شده كه «كوه عير» يكى از درهاى جهنّم است؛ اين كوه بر ما خشمگين است و ما نيز بر آن. (2) «عَيْر» در لغت به معناى خَرِ چموش و وحشى است. (3) اين خر از آنِ «مويلع» كافر بوده


1- فيروز آبادى، همان، ص 185
2- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوره، ج 1، ص 83
3- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 4، ص 173.

ص: 119

كه خداوند بر قنات يا ملك او آتشى زده و آن را سوزانده است. در حقيقت وى مورد غضب خداوند قرار گرفته است. (1) بر اين اساس رسول خدا(ص) از اين كوه تنفر داشته اند.

6. ثَوْر: كوه كوچك و سرخى است در پشت كوه احد، در شمال مدينه. پيامبر اكرم(ص) ميان «عير» تا «ثور» را حرم(مدينه) قرار داد. (2) 7. ذِباب (3): اين كوه در مشرق كوه سلع(مساجد سبعه) است «ذباب» نام پرنده و يا سمت برنده شمشير است و در بعضى از جاها به معناى زنبور عسل نيز آمده است. برخى گويند نام كسى است كه در دوران اموى بر اين كوه گردن زده شد. پيامبر(ص) هنگام غزوه خندق، پرچم فرماندهى را برآن استوار ساخت. در محل استقرار پرچم سپاه، بعدها مسجدى ساختند كه «مسجد الرايه» نام گرفت، ولى بعدها آن را ذباب ناميدند.

1- 2. وادى ها «4»

1. عَقيق: اين وادى به سه بخش صغير، كبير و اكبر تقسيم شده است. (4) قسمت اكبر آن در اختيار حضرت على(ع) بوده كه 23 چاه در آن


1- فيروز آبادى، همان، ص 288
2- پيشين، ص 82؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج 1، ص 92
3- اين كوه را «ذُباب» نيز خوانده اند.
4- يعقوبى، البلدان، ص 76

ص: 120

كنده بودند. اين چاه ها در منطقه مسجد شجره كنونى بوده و به همين جهت هنوز مسجد شجره به «مسجد ابيار» يا «آبار على» معروف است. از پيامبر(ص) احاديث زيادى در فضل اين وادى نقل شده و آن حضرت آن را مبارك خوانده اند. (1) از ايشان نقل شده است كه جبرئيل(ع) در شبى نازل شد و از جانب خداوند فرمود: در اين وادى مبارك نمازبگزار. (2) گفتنى است وادى عقيق طولانى ترين وادى هاى حجاز است. (3) به سبب آب اين وادى، مناطق پيرامونى آن حاصل خيز و داراى آب وهوايى خوب هستند. قصر عروه بن زبير، سعيدبن عاص و مروان بن حكم در كنار اين وادى ساخته شده بود.

2. بُطْحان (4): اين وادى به «ابى جَيده» نيز مشهور است. آغاز آن، از نزديكى شرق قبا و پايان آن، نزديك مساجد سبعه بوده كه به وادى عقيق مى پيوسته است. پيامبر(ص) فرموده اند: «بطحان بركه اى از بركه هاى بهشت است». (5) 3. رانُوناء: مسجد جمعه در نزديكى قبا كه پيامبر(ص) نخستين نماز جمعه را در آن برگزار كرده اند، در ميان اين وادى قرار داشته است.

وادى هاى ديگر مدينه عبارت اند از:


1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 148؛ فيروزآبادى، همان، ص 270
2- محمد بن سليمان، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج 1، ص 566
3- الياس عبدالغنى، تاريخ المدينه المنوره، ص 120
4- آن را «بَطْحان» و بَطِحان نيز ثبت كرده اند.(ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 1، ص 446) به معناى انبساط و سرور.
5- پيشين، همان جا.

ص: 121

4. وادى مُذَيْنب: در جنوب شرق مدينه و محل سكونت بنى نضير.

5. وادى مَهْزور: در شرق مدينه و محل سكونت بنى قريظه.

6. وادى قناه: در منطقه احد و كنار تپه جبل الرماه و قبور شهداى احد.

براى استفاده از آب اين وادى ها چندين سد ساخته شده است.

1- 3. ثنيه ها «1»

1. ثنيّه الوداع: اين ثنيه در خارج باب شامى؛ ميان «مسجدالرّايه» (1) و محل دفن «محمد نفس زكيه» است و امروزه در تقاطع شارع سيدالشهدا و شارع ابوبكر واقع شده و سمت راست كسى است كه از تونل زيرگذر مناخه خارج مى شود. از مسجدالنبى(ص) تا آن جا، 700 متر فاصله است. قبل از اسلام، اين محل به «ثنيّه الركاب» شهرت داشت. (2) پيامبر(ص) هنگام عزيمت براى غزوه تبوك در آن جا اردو زدند و به سازماندهى سپاه پرداختند. ثنيّه الوداع مكان وداع و خروج لشكريان و خارج شوندگان از مدينه بوده است. هنگام غزوه خيبر، زنان پيامبر(ص) در اين ثنيه با ايشان وداع كردند. مسجدى نيز در اين مكان به نام ثنيه الوداع ساختند كه در سال 1365 در توسعه خيابان تخريب شد.

2. العَثْعَث: اين ثنيه بر كوهى به نام عثعث ميان كوه سُليع و كوه سلع


1- چنان كه پيشتر گفته شد «مسجدالرايه» بر فراز كوه ذباب، در نزديكى مساجد سبعه است.
2- ياسين الخيارى، معالم المدينه المنوره، ص 217

ص: 122

در مدينه قرار داشته و به سُليع نزديك تر بوده است. (1)

2. حصار و دروازه هاى مدينه

در دوران گذشته، براى حفاظت از هجوم دشمنان و تأمين امنيت، ديوارهايى پيرامون شهرها مى ساختند و در پشت اين ديوارها گاهى خندقى مى كندند تا دشمن نتواند به راحتى وارد شهر شود. پيرامون مدينه يا يثرب نيز ديوارى مرتفع ساخته بودند كه در طول تاريخ از سوى حكمرانان و امراى شهر بازسازى و مرمت شده است. سلطان محمود عثمانى، در سال 1162 ق. اين ديوار را تعمير و ارتفاع آن را به 25 متر رسانيد؛ براى آن، چهل برج ساخت كه بر شهر مشرف بود. در سال 1305 ق. سلطان عبدالحميد عثمانى از ناحيه باب العنبريه بر اين ديوار افزود و پس از آن كه دروازه ياد شده را تجديد بنا كرد، آن را «باب الحميدى» ناميد.

حصار شهر از دو بخش داخلى و خارجى تشكيل شده بود كه ديوار داخلى از چهار سمت مدينه را در محاصره داشت و شش دروازه براى آن تعبيه كرده بودند؛ از جمله:

1. باب الشامى(در شرق قلعه شامى)؛ 2. باب المجيدى(كنار حرم مطهر)؛ 3. باب الجمعه يا باب البقيع(پشت بقيع)؛ 4. باب المصرى؛ 5. باب الحمام؛ 6. باب صبرى پاشا.

دروازه هاى حصار خارجى شهر نيز عبارت بود از: 1. باب العوالى


1- ياقوت حموى آن را همان سليع دانسته است.(معجم البلدان، ج 4، ص 85).

ص: 123

(متصل به ديوار جنوبى بقيع)؛ 2. باب قبا(نزديك مسجد عمربن خطاب)؛ 3. باب العنبريّه(وردى غرب شهر)؛ 4. باب الكومه يا باب الجبل(غرب قلعه شامى)؛ 5. باب الصّدقات(در شرق شهر). (1) پس از توسعه مدينه، اين حصار و دروازه ها برداشته شده است.(تصوير شماره 49)

3. مقابر و زيارتگاه هاى مدينه
الف) قبرستان بقيع
اشاره

قبرستان عمومى مدينه را، كه زمينى مملو از درختان غرقد بوده «بقيع الغرقد» ناميده اند. برخى نيز بقيع را از بقعه گرفته اند؛ (2) زيرا قبور آن داراى بقعه بوده است.

شمال غربى اين قبرستان، كه عمّه هاى پيامبر(ص) در آن مدفون اند «بقيع العمّات» ناميده مى شود. جنوب شرقى بقيع، كه محل دفن مردگان يهود و غير مسلمان بوده «حش كوكب» خوانده اند. بعدها در دوران اموى، ديوار آن را خراب و به بقيع ملحق كردند.

بقيع الغرقد تاريخچه اى ديرينه در دل شبه جزيره دارد؛ زيرا تاريخ نگاران، پيشينه آن را به دوران جاهلّيت بازگردانده اند. در ابتدا اين مكان قبرستان مردم يثرب بوده كه قبل از اسلام اموات خود را در آن به


1- احمد سعيد بن سلم، همان، ص 171- 173
2- ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 463؛ دائره المعارف الاسلاميه، ج 7، ص 462؛ فيروزآبادى، المغانم المطابه فى معالم طابه، صص 61 و 62

ص: 124

خاك مى سپردند. پس از اسلام، تنها به دفن مسلمانان اختصاص يافت و يهوديان و غير مسلمانان را در حش كوكب به خاك مى سپردند. برخى نيز خانه هايى در آن ساخته بودند مثل عقيل كه تعدادى از مردگان را در خانه او يا كنار آن دفن مى كردند. قبرستان بقيع، كه به صورت مستطيل شكل و بسيار كوچك بوده، بيرون از ديوار شهر قرار داشته (1) و در گذشته مساحت آن 3493 متر مربع بوده است.(تصوير شماره 50)

فضايل بقيع

قبرستان تاريك و خاموش بقيع، آرامگاه چهار امام معصوم شيعه، فرزندان و همسران رسول خدا(ص) و بسيارى از صحابه بزرگوار، ياران ائمه اطهار: و شهداى گرانقدر صدر اسلام است. در اين قبرستان، بيش از 1000 و به روايتى 10000 نفر از صحابه گرامى پيامبر(ص)، تابعان، قاريان، سادات بنى هاشم و ... مدفون اند. بيشتر قبور آنان جز چند تن، گمنام و ناشناخته است.

از امّ قيس نقل شده كه همراه پيامبر(ص) به بقيع آمدم، فرمود: «ام قيس، از اين قبرستان در آخرت 70000 نفر برانگيخته شده و بدون حساب به بهشت مى روند، در حالى كه صورت هاى آنان مانند ماه شب بدر مى درخشد.» (2)


1- دائره المعارف الاسلاميه، ج 7، ص 463
2- مسلم، صحيح، ج 4، ص 40، نسائى، سنن، ج 4، ص 91؛ ابن ماجه، سنن، ج 1، ص 493(با اندكى اختلاف در عبارت)؛ ابن شبه، تاريخ المدينه، ج 1، ص 92؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج 3، ص 888 و ج 3، ص 916

ص: 125

هم چنين از رسول گرامى اسلام روايت شده كه از اين مكان در روز قيامت نورى بلند مى شود كه ميان آسمان ها و زمين را روشن مى كند. روايت ديگرى است كه آن حضرت در بقيع ايستاد و فرمود:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْقُبُورِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ». (1)

مُوَيهبه، غلام حضرت رسول(ص) گويد:

پيامبر خدا(ص) مرا در دل شب از خواب بيدار كرد و فرمود: مأمورم تا براى اهل بقيع استغفار كنم، پس همراه من بيا. همراه ايشان رفتم، وقتى رو به روى قبور بقيع ايستاد، فرمود:

«السَّلامُ عَلَيكُمْ يا أَهْلَ المَقابِر، لَيَهن لَكُم ما أَصْبَحتُم فِيهِ مِمّا أَصْبَحَ النّاسُ فِيهِ أَقْبَلَتِ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ المُظْلِمِ يَتَّبِعُ آخِرُها أَوَّلها الآخِرَهُ شَرٌّ مِنَ الأُولى».

پس مدّتى طولانى براى آنان به استغفار پرداخت.

يكى از همسران پيامبر(ص) نيز نقل كرده است كه آن حضرت هر شب به زيارت قبور بقيع مى رفتند. (2) در كتب زيارات و ادعيه آمده است هنگام زيارت بقيع، به سبب قداست آن مكان، كه روزى قدم هاى مبارك پيامبر(ص) بر آن نهاده شده و بهترين اولياى خدا در آن مدفون شده اند، با پاهاى برهنه وارد شويد. پيامبرخدا(ص) فرمودند: كسى كه در مقبره ما(بقيع) مدفون شود، از شفاعت


1- محمد بن سليمان، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج 1، ص 566؛ متن كامل زيارت بقيع در فروع كافى آمده است(ج 4، ص 559).
2- ابن شبه، همان، ج 1، ص 90؛ ابن سعد، طبقات الكبرى، ج 2، ص 203

ص: 126

من برخوردار گردد؛ (1) لذا شايسته است بر كسانى كه مورد شفاعت پيامبر(ص) قرار خواهند گرفت، كمال احترام و خضوع را رعايت كرد.

گنبد و بارگاه هاى بقيع

طبق تصاويرى كه جهانگردان، سفرنامه نويسان و ... ارائه كرده اند، بيشتر قبور بقيع تا دوران سعودى داراى گنبد و ضريح آهنين، مسى يا نقره اى بوده و كتيبه ها و سنگ نبشته هايى نيز داشته اند كه نام و نشان صاحب قبر بر آن ثبت شده بود.

متأسفانه با تسلّط تفكّر وهابيت در سرزمين حجاز، بسيارى از آثار تاريخى، كه در اعتقادات آنان جايگاهى نداشت. از جمله بقعه هاى بقيع، شهداى احد، محمد نفس زكيّه، عبدالله، پدر گرامى پيامبر(ص) و ... نيز بقاع مكه و ساير نقاط را تحت عنوان شرك و بدعت تخريب كردند.(تصوير شماره 51)

پيش از آن كه بر فراز قبور امامان شيعه؛ يعنى امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گنبد و بارگاهى ساخته شود، سنگ نبشته اى بر آن قبور بوده كه بعضى از جهانگردان و مورّخان آن را ديده اند. قديمى ترين مورّخى كه از اين سنگ نبشته گزارش مى دهد، مسعودى است. او كه در قرن چهارم فوت كرده است، مى گويد:

بر قبور ايشان سنگ نبشته اى ديدم كه بر آن نوشته بود:


1- سمهودى، همان، ج 3، ص 889

ص: 127

«بسم الله الرَّحمن الرَّحيم، الحمد للهِ مُبِيد الأُمَمْ و مُحيِى الرُّمَمْ، هَذا قَبر فاطمه بنت رَسُول الله و قبر الحسن بن علىّ بن أبى طالب(ع) و علىّ بن الحسين(ع) و محمد بن على(ع) و جعفر بن محمد(ع)». (1)

ابن نجّار(متوفّاى 643 ق.) از بناى گنبد و بقعه اى در ابتداى بقيع ياد مى كند كه هر روز صبح، درهاى آن براى زيارت باز مى شده است. مطرى گويد: گنبد آن را خليفه النّاصر عباسى ساخته است. (2) ابن جبير و ابن بطوطه، دو جهانگرد مسلمان نيز از گنبد مرتفعى كه بر قبر عباس و امام حسن(ع) بوده، گزارش كرده اند. (3) ميرزا حسين فراهانى، از سيّاحان عصر قاجار نيز در سفرنامه خود مى نويسد:

«چهار ائمه اثنى عشر، در بقعه بزرگى كه به طور هشت ضلعى ساخته شده واقع اند و گنبد اندرون آن سفيدكارى است. بناى اين بقعه معلوم نيست كه از چه وقت بوده است.» (4) على بن موسى، از ديگر سفرنامه نويسان عصر عثمانى، قبه و بارگاه اهل بيت را بزرگ ترين قبّه هاى بقيع ذكر كرده است كه بعضى از سادات علوى و بزرگان و امراى مدينه كنار آن به خاك سپرده شده اند. (5)(تصوير شماره 52)


1- مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 288
2- ابن نجار، اخبار مدينه الرسول، ص 45
3- الرحله، ص 155؛ سفرنامه ابن بطوطه، ص 113
4- فراهانى، ميرزا حسين، سفرنامه، ص 281
5- على بن موسى، رساله فى وصف المدينه المنوره، ص 7

ص: 128

قبور ديگرى كه منابع از گنبد و بارگاه آن ها گزارش كرده اند، عبارت اند از:

1. دختران و همسران پيامبر(ص)؛ 2. عقيل و مالك بن انس؛ 3. ابراهيم فرزند پيامبر(ص)؛ 4. فاطمه بنت اسد؛ 5. عثمان بن عفان؛ 6. عثمان بن مظعون و ...

به خاك آرميدگان بقيع
1. عثمان بن مظعون

نخستين كسى كه به دستور پيامبر(ص) در قبرستان بقيع دفن شد، عثمان بن مظعون، صحابه بزرگوار ايشان بود. پيامبر(ص) سنگى بالا و پايين قبر وى قرار داده، فرمودند: «اهل بيت مرا در اين جا دفن كنيد.» (1) هنگامى كه مروان، والى مدينه شد، آن سنگ ها را برداشت و سوگند ياد كرد كه نمى گذارد بر قبر عثمان بن مظعون سنگى باشد و به اين وسيله شناخته شود. (2) برخى از شيعيان، قبرى را كه در انتهاى محدوده نخستين بقيع واقع شده و اهل سنت آن را از آنِ خليفه سوم، عثمان بن عفّان مى دانند- به اشتباه گفته اند كه آن قبر عثمان بن مظعون است، در حالى كه وى در وسط محدوده نخستين بقيع دفن شده است.


1- ابى محمد عبدالرحمان رازى، علل الحديث، ج 1، ص 348؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج 3، ص 412
2- ابن شبه، همان، ج 1، صص 100 و 101، سمهودى گويد: مروان، خود بر قبر عثمان بن عفّان سنگى گذاشت(ج 3، ص 894).

ص: 129

2. ابراهيم فرزند پيامبر

(ص)

ابراهيم، كه مادرش «ماريه قبطيه» بود، در ذى حجه سال هفتم هجرى به دنيا آمد. اما بسيار زود؛ يعنى در هيجده ماهگى از دنيا رفت. پيامبر(ص) فرمود: او را در بقيع، كنار عثمان بن مظعون دفن كنند. پيامبر(ص) چهار تكبير بر او گفت و بر روى قبر وى آب پاشيد. ابراهيم نخستين كسى بود كه بر قبرش آب پاشيدند. (1)

3. رقيّه

رقيّه، دختر پيامبر(ص) ابتدا همسر عتبه بن ابى لهب بود، كه بعد از اسلام، از همسرش جدا شد و به عقد عثمان بن عفّان درآمد. (2) روايت شده كه فاطمه 3 كنار قبر رقيّه مى گريست و پيامبر(ص) با جامه خود اشك چشمان او را پاك مى كردند. (3) گفتنى است رقيّه هنگام جنگ بدر از دنيا رفت و عثمان بن عفّان، همسر وى، كه به سبب مريضى رقيّه از جنگ بازمانده بود، او را به خاك سپرد. (4) پيامبر(ص) فرمود: او را كنار عثمان بن مظعون به خاك بسپاريد.


1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 98، مرگ ابراهيم فرزند پيامبر 9 بر آن حضرت بسيار سنگين و گران بود. در هنگام مرگ وى خسوفى رخ داد و باعث شد تا مردم تصور كنند خورشيد در مرگ او گرفته شده است! لذا پيامبر 9 به شدت اين اعتقادات را نكوهش كرد و فرمود: خورشيد و ماه در مرگ كسى كسوف يا خسوف نمى كنند.
2- مصعب زبيرى، كتاب نسب قريش، ص 22
3- سمهودى، همان، ج 3، ص 897
4- ابن هشام، همان، ج 2، ص 334

ص: 130

4. امّ كلثوم

هنگامى كه امّ كلثوم دختر پيامبر(ص) وفات يافت، در كنار خواهرش رقيّه مدفون شد. امّ كلثوم نيز همسر عتبه بن ابى لهب بود كه بعد از اسلام از همسرش جدا شد و پس از فوت رقيه به عقد عثمان بن عفّان درآمد. (1)

5. زينب

زينب، بزرگ ترين فرزند رسول الله(ص) بود كه پيش از اسلام به ازدواج ابوالعاص بن ربيع درآمد. همسر وى كه در مكه مانده بود در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و پس از چندى مسلمان شد و به زينب پيوست. دختر گرامى پيامبر(ص) در سال هشتم هجرت از دنيا رفت و پيامبر(ص) نيز بر او نمازگزارد و كنار دو خواهر ديگرش؛ يعنى در جوار عثمان بن مظعون به خاكش سپرد. (2)

6. فاطمه بنت اسد

مادر بزرگوار على بن ابى طالب(ع) و همسر فداكار ابوطالب، به منزله مادر پيامبر(ص) بود. به روايت طبرانى در معجم و ابن حبان در الثقات، وقتى او وفات يافت، پيامبر(ص) بر جنازه اش حاضر شدند و داخل قبر او خوابيدند و قرآن خواندند؛ آن گاه پيراهن خود كه از بُرد يمانى بافته شده بود را كف قبر پهن كرده و فاطمه بنت اسد را بر


1- مصعب زبيرى، همان، ص 22
2- ابن هشام، همان، ج 2، ص 313؛ ابن عبد البرّ، الاستيعاب فى معرفه الاصحاب، ج 4، ص 311

ص: 131

آن خوابانيدند، سپس بر او نماز گزارده، فرمودند: هيچ كس جز فاطمه بنت اسد از فشار قبر در امان نمى ماند. آن گاه دست به دعا برداشته و فرمودند:

«الله الذى يحيى و يميت و هو حى لا يموت، اغفر لامى فاطمه بنت اسد ووسع عليها مدخلها بحق نبيّك والانبياء من قبلى فإنّك ارحم الراحمين» (1).

رسول خدا(ص) براى گشايش قبر فاطمه و آمرزش او، خود و پيامبران قبل از خود را وسيله و واسطه نزد خداوند قرار دادند. اين روايت كه مورد نقل بسيارى از محدثان اهل سنت است نخستين دليل براى ردّ ادعاى وهابيت در خصوص وسيله قرار دادن اشخاص براى آمرزش و مغفرت است.

پيامبر(ص) در وفات مادر گرامى حضرت على(ع) بى تابى فراوان مى كردند. وقتى دليل آن را پرسيدند، فرمود: «او به راستى مادرم بود؛ چرا كه كودكان خود را گرسنه مى داشت و مرا سير مى كرد، آنان را خاك آلود مى گذاشت و مرا شسته و آراسته مى داشت، به راستى كه او مادرم بود.» (2) شايان يادآورى است كه فاطمه بنت اسد در سال سوم هجرت از دنيا رفت. قبر مادر گرامى على بن ابى طالب(ع)، در كنار قبر عباس بن عبدالمطّلب و ائمه بزرگوار شيعه است. بعضى از تاريخ نگاران و


1- سمهودى، همان، ج 3، ص 898؛ ابن عبد البرّ، همان، ج 4، ص 382
2- يعقوبى، تاريخ اليعقوبى، ج 1، ص 368

ص: 132

پژوهشگران، قبّه و بارگاه فاطمه بنت اسد را در شمال شرقى؛ آخرين حدّ كنونى بقيع دانسته اند و بيشتر اهل سنت نيز بر همين نظريه اند. (1) كسانى كه براين باورند، اين قبر را از آن فاطمه 3 دختر پيامبر(ص) مى دانند. (2) اما با توجه به شدت علاقه رسول خدا(ص) به فاطمه بنت اسد بعيد مى نمايد او را در آخرين نقطه بقيع به خاك سپرده باشند، ضمناً آن جا در آن عصر خارج از محدوده بقيع بوده است.

7. امام حسن مجتبى

(ع)

از قبرهاى بسيار محترم و عزيز بقيع، قبر نواده رسول خدا(ص) حسن بن على بن ابى طالب(ع) دوّمين امام شيعه است. آن امام همام در سال سوم هجرت متولد و در سال 50 هجرت مسموم شد. از نوفل بن فرات نقل شده كه حسن بن على(ع) به برادر خود حسين(ع) وصيت كرد كه دركنار قبر جدش پيامبر(ص) دفن شود؛ اگر بنى اميه مانع شدند، او را در بقيع به خاك بسپارد.

هنگامى كه امام حسن(ع) وفات يافتند، مروان گفت نمى گذارم فرزند على را در جايى دفن كنند كه فرزند عفان را نگذاشتند.

امام حسين(ع) نيز ايشان را در بقيع و در مقابر بنى هاشم دفن كردند. (3)


1- ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب، ج 1، ص 15
2- ر. ك. به: بحث بيت و مرقد فاطمه 3 در قسمت مسجد النبى.
3- ابن شبه، همان، ج 1، صص 110 و 111؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 74؛ مسعودى گويد: او را در بقيع، كنار قبر مادرش فاطمه 3 مدفون ساختند.(مروج الذهب، ج 3، ص 10).

ص: 133

قبر شريف آن حضرت(ع) در ابتداى بقيع و بالاى قبر عباس بن عبدالمطّلب است كه سه امام ديگر نيز بعدها كنار ايشان به خاك سپرده شدند.

8. امام زين العابدين

(ع)

على بن الحسين(ع)، چهارمين امام بزرگوار شيعه است. او در سال 38 هجرى در مدينه متولد و در سال 95 ق. مسموم و كنار عمويش حسن(ع) به خاك سپرده شد.

9. امام باقر

(ع)

پيشواى پنجم شيعيان، در سال 57 ق. به دنيا آمد و سال 114 ق. از دنيا رفت. آن حضرت را كنار پدر گرامى اش به خاك سپردند.

10. امام صادق(ع)

ششمين پيشواى بزرگ شيعيان، در سال 83 ق. به دنيا آمد و در سال 148 ق. از دنيا رفت. او را كنار پدرش دفن كردند. قبور ائمه:

به اين ترتيب است كه: اول قبر امام حسن(ع)، دوم قبر امام سجّاد(ع)، سوم قبر امام باقر(ع) و چهارم قبر امام صادق(ع) است.

11. عباس بن عبدالمطّلب
اشاره

عباس، عموى پيامبر(ص) سه سال پيش از عام الفيل به دنيا آمد (1) و در


1- سن او سه سال از پيامبر 9 بيشتر بود.

ص: 134

سال 32 ق. درگذشت. قبر او كمى جلوتر از قبور چهار امام شيعه واقع شده است. (1)(تصوير شماره 53)

20- 12. قبور همسران رسول الله

(ص)

اين قبرها در «خانه عقيل» بوده و بعدها در اين مكان سنگ قبرهاى آن يافت شده است. غير از ميمونه و خديجه(ع)، ديگر همسران پيامبر(ص) در اين محل مدفون اند كه عبارت اند از: امّ سلمه، امّ حبيبه، عايشه، سوده، جويريه، حفصه، صفيّه، زينب و ماريّه قبطيّه. اين قبرها، همگى در كنار هم و كمى بالاتر از قبور دختران پيامبر(ص) قرار دارند.

23- 21. عمه هاى رسول خدا

(ص)

عمه هاى گرامى حضرت رسول(ص) در كنار ديوار شرقى بقيع دفن شدند. اين قسمت درگذشته از بقيع جدا بوده وبه سبب وجود قبر صفيه و عاتكه و جمانه دختران عبدالمطّلب، عمّه هاى پيامبر(ص) به «بقيع العمّات» مشهور شده است. در كنار قبور عمات الرسول، قبر ام البنين 3 مادر گرامى ابوالفضل العباس(ع) نيز قرار دارد.

30- 24. قبور صحابه و تابعين

خانه عقيل در وسط بقيع، علاوه بر آن كه محل دفن او گرديد، برخى


1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 127، بسيارى از سياحان و مورخان، از بناى قبه بزرگ و باشكوهى بر قبر وى و چهار امام شيعه كه هم اكنون آثار پايه هاى ديواره آن نيز ديده مى شود، خبر داده اند.

ص: 135

از صحابه و تابعين نيز در داخل يا اطراف آن مدفون شدند كه قبرشان كمى بالاتر از قبور همسران پيامبر(ص) زيارت مى شود. آنان عبارتند از عبدالله بن جعفر(همسر زينب 3 ف 80)، محمد بن زيد(نواده امام سجاد(ع))، سفيان بن حارث(ف 20)، عبدالله بن مسعود(ف 32)، عثمان بن عفان، مالك بن انس، ابوعبدالله نافع الفقيه. هم چنين در انتهاى قبرستان بقيع در كنار ديوار كنونى جنوب غربى، قبر ابوسعيد خدرى صحابى و سعد بن معاذ و نيز حليمه سعيده مادر رضاعى رسول خدا(ص) قرار دارد كه بقعه و بارگاهى بر فراز قبر آنان بوده است.

برخى از شهيدان احد

پس از نبرد احد، برخى از مجروحان پس از چندى در مدينه به شهادت رسيدند و در قبرستان بقيع دفن شدند. اين شهدا، كه تعداد دقيق آنان مشخص نيست، در شمال شرقى بقيع، حدود بيست متر بالاتر از قبر ابراهيم فرزند پيامبر(ص) و سمت چپ آن، به خاك سپرده شده اند.

شهداى واقعه حرّه

در سال 63 هجرى به دستور يزيد، مسلم بن عقبه مُرّى براى سركوبى مردم مدينه، كه بر ضدّ حكومت يزيد قيام كرده بودند، عازم اين شهر شد و در «حرّه واقم» (1) به قتل عام مردم مدينه پرداخت. در اين قتل عام، حدود


1- مدينه ميان دو حرّه واقع شده كه يكى از آن ها حره واقم است و پيامبر 9 ميان اين دو حرّه را حرم قرار دادند.(ر. ك. به: الجندى المكى، فضائل المدينه، ترجمه نگارنده اين سطور، فصلنامه ميقات حج، شماره 5).

ص: 136

هفت هزار نفر از ساكنان شهر مدينه، كه بيشترشان از انصار، مهاجر، سادات و شيعيان بودند، كشته شدند و نواميس مردم مورد تجاوز سپاه بنى اميه قرار گرفت. (1) قبور شهداى حرّه كمى بالاتر از قبور مجروحان احد است. در كنار قبور اين شهدا، اسماعيل بن جعفر بن محمد صادق(ع) مدفون است.

ساير قبور بقيع

همان گونه كه پيشتر گفتيم، بيش از ده هزار نفر از صحابه، تابعان، قاريان، سادات، بنى هاشم، نوادگان ائمه و ... در بقيع مدفون اند. (2) كه مكان دفن آن ها روشن نيست. معروف ترين آن ها عبارت اند از:

33. ابى بن كعب؛ احتمالًا ايشان در منزل خود، كه بعدها به مسجد تبديل شد، دفن شده اند. موقعيت مسجد ابى بن كعب روبه روى قبور ائمه و سمت راست درِ ورودى بقيع بوده است.

34. مقداد بن اسود؛ 35. خالد بن سعيد؛ 36. مالك بن حارث؛ 37. ابوالهيثم التيهان؛ 38. جابر بن عبدالله انصارى؛ 39. خزيمه ذوالشهادتين؛ 40. ابودجانه انصارى؛ 41. سعد بن عباده خزرجى؛ 42. زيد بن ارقم؛ 43. حسان بن ثابت؛ 44 و 45. حميده و رقيه همسران مسلم و عبدالرحمان بن عقيل؛ 46. حسن مثنى؛ 47. جعفر بن حسن(ع)؛ 48. خنيس بن حذافه؛ 49. صهيب بن سنان؛ 50. ابوطلحه انصارى؛ 51. اسيد بن حُضير؛ 52. معاذ بن جبل؛ 53. قتاده بن نعمان؛ 54. ارقم بن


1- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 114؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 123
2- سمهودى، همان، ج 3، ص 916

ص: 137

ابى ارقم؛ 55. مسطح بن اثاثه؛ 56. زيد بن ثابت؛ 57. محمد بن مسلمه؛ 58. سالم، غلام ابوحذيفه؛ 59. عبدالرحمن بن عوف؛ 60. اسعد بن زراره.

ضمناً تعدادى از نوادگان امام كاظم(ع)، امام سجاد(ع)، امام صادق(ع) و عباس بن على(ع) نيز در بقيع مدفون هستند.

«رَحِمَ اللهُ عَلى كُلّ مُسْلِم وَ مُسْلِمَه دُفِنَ فِى الْبَقِيعِ. اللّهُمَّ احْشُرْنا مَعَهُمْ».

بيت الاحزان

فاطمه زهرا، دختر گرامى و معصوم پيامبر خدا(ص)، در فراق پدر بزرگوار خود و شِكوه از اوضاع زمانه، به گفته برخى روايات، در گوشه اى از بقيع به گريه و زارى مى پرداخت. اين محل، كه چونان خانه اى بدون سقف بود، بعدها مقبره او نام گرفت و سپس به «مسجد فاطمه» مشهور شد. مكان آن، كنار قبر عباس و ائمه شيعه بوده است.

آن جا كه بعدها «بيت الأحزان» ناميده شد، در دوران عثمانى ضريحى كوچك از آهن داشت كه زائران آن را زيارت مى كردند. در دوران سعودى، همراه با تخريب گنبد و بارگاه هاى بقيع، آن ضريح را نيز برداشتند.

ص: 138

ب) زيارتگاه شهداى احد

در سال سوم هجرى، مشركان براى انتقام از شكست بدر به بسيج نيرو پرداختند و با سپاهى متشكل از پنج هزار نيروى جنگ جو، به فرماندهى ابوسفيان، به سوى مدينه روان گشتند و در شمال شهر، كنار كوه احد استقرار يافتند.

ص: 139

نيروهاى سپاه اسلام، كه تعداد آنان هفتصد نفر بود، پيشقدم شده و در دامنه احد مستقر شدند و آن را چون يك دژ مستحكم طبيعى، پشت سر سپاه خود قرار دادند.

در سمت چپ استقرار نيروهاى اسلام، تپه ياكوه كوچكى است به نام «جبل العَينيْن». از اين تپه تا نخلستان هاى درهم تنيده و غير قابل عبور، مَعْبر يا تنگه كوچكى بود كه پيامبر(ص) براى تأمين عقبه سپاه، پنجاه تيرانداز را به فرماندهى «عبدالله بن جبير» بر اين تپه گمارد تا به حفاظت از آن گذرگاه بپردازند؛ لذا اين تپه به «جبل الرمّاه» معروف شد.

تپه ياد شده، كه هم چنان موجود است، روبه رو و سمت جنوب مقبره شهداى احد و كوه احد واقع شده و امروزه زائران بالاى آن رفته و خاطره آن نبرد بزرگ را در ذهن خود مجسم مى سازند.

در اين جنگ، به سبب رها كردن تنگه، ضايعات جبران ناپذيرى به سپاه اسلام وارد شد؛ از جمله: شهادت يكى از بهترين حاميان پيامبر خدا(ص)؛ يعنى حضرت حمزه سيدالشهدا به همراه پرچمدار اسلام، مُصْعَب بن عُمَيْر، عبدالله بن جحش و فرمانده تيراندازان و نگهبانان تنگه؛ يعنى عبدالله بن جبير و بيش از هفتاد تن از بهترين صحابه پيامبر خدا(ص).

پيامبر(ص) ميان انبوه دشمن تنها ماند و جز على(ع) و معدود ياران پايدارو مقاوم وى، كه همواره كنار آن حضرت حضور داشتند و شجاعانه از جان ايشان حفاظت مى كردند، بقيه صحابه گريختند و به دامنه احد

ص: 140

عقب نشينى كردند. در اين درگيرى، پيشانى و دندان آن حضرت شكست. على(ع) ناگزير ايشان را به سمت احد برد و در شكافى جراحات ايشان را مداوا كردند. اين غار يا شكاف، امروزه در شمال مقابر شهدا و در دامنه احد است.(تصوير شماره 54)

به دستور پيامبر(ص) حمزه(ع) و ديگر شهدا را، كه همه مُثله شده بودند، پس از اقامه نماز، در همان معركه جنگ و با لباس هاى خود به خاك سپردند. (1) عموى گرانقدر رسول الله(ص) ابتدا به وسيله زوبين وحشى، غلام جبير بن مطعم، كنار جبل الرمّاه مجروح شد و خود را تا دامنه اين تپه كشانيد و سپس به ديدار خدا شتافت. پيامبر(ص) بر جنازه او، كه گوش و بينى اش بريده و سينه اش دريده شده بود، با تأثر و خشم ايستادند (2) و فرمودند: هرگز چنين مصيبتى به من نرسيده است و تاكنون جايى نايستاده ام كه از جايگاه كنونى خشمگين تر باشم. (3) آن گاه فرمان دادند جسدش را با پارچه اى كفن كرده و آن گاه هفتاد تكبير بر وى گفتند. سيد و سالار شهداى احد را همراه مصعب بن عمير در يك قبر دفن كردند. بعضى گفته اند


1- براى آگاهى بيشتر از واقعه جنگ احد، ر. ك. به: ابن هشام، السيره النبويه، ج 3، ص 120- 60؛ واقدى، المغازى، ج 1، ص 199 به بعد؛ زهرى، المغازى، ص 60 به بعد و هم چنين مقاله نگارنده اين سطور، با عنوان «احد در بستر تاريخ»(مجله ميقات حج، شماره 8).
2- ابن ابى حاتم رازى، علل الحديث، ج 1، ص 352
3- ابن هشام، همان، ج 2، ص 98؛ عساف احمد بن محمد، خلاصه الأثر فى سيره سيد البشر، ص 174

ص: 141

عبدالله بن جحش نيز كه خواهرزاده حمزه(ع) بود، همراه آنان به خاك سپرده شد. كسانى نيز گفته اند: هيچ كس همراه ايشان در قبر دفن نشد. (1) قبور اين سه بزرگوار روبه رو و شمال تپه جبل الرماه، كمى جلوتر(حدود پنجاه متر) از ديگر شهدا قرار دارد. در دوران عثمانى، بر مقبره عموى پيامبر(ص)، گنبد و بارگاه زيبايى وجود داشت.

در دوران سعودى، به اعتراف نويسنده اى سعودى؛ يعنى ياسين الخيارى، مردم، كنار اين مقبره كه به «مسجد حمزه(ع)» معروف بود، نذر مى پختند و قبور را لمس و مسح مى كردند، لذا مسؤولان براى جلوگيرى از اين اعمال خلاف شرع گنبد و بارگاه وى را تخريب كردند. سرانجام در سال 1383 ق. براى عدم دسترسى زائران، در اطراف قبور شهداى احد ديوارى كشيدند و آن را محصور كردند. (2) اكنون اين ديوار با درى آهنين مانع تماس و نزديكى زائران با قبور محترم شهداى احد است.(تصوير شماره 55)


1- ابن هشام، همان، ج 2، ص 98؛ به دستور پيامبر 9 بعضاً هر سه نفر را داخل يك قبر دفن كردند.(محمدبن جرير طبرى، تهذيب الآثار، السفر الثانى، صص 524 و 525).
2- ياسين الخيارى، تاريخ المعالم المدينه، ص 137

ص: 142

ص: 143

ج. ساير آرامگاه ها و مقابر تخريب شده (دوران سعودى)

زيارتگاه هاى ديگرى هم در مدينه وجود داشت كه در سال هاى اخير توسط سعودى ها تخريب شده اند، مانند قبر عبدالله پدر گرامى رسول خدا(ص) در 200 مترى جنوب غربى مسجدالنبى(ص) در شارع مناخه، قبر محمد نفس زكيه نواده امام حسن(ع)، كه در سال 145 ق شهيد شد در پشت كوه سلع(پشت مساجد سبعه)، زيارتگاه على عُرَيضى برادر امام كاظم(ع) در شش كيلومترى مدينه در سمت فرودگاه، در قريه عُرَيض.

ص: 144

1. مسجد شريف نبوى؛

2. مسجد قبا در شارع قبا؛

3. مسجد ذو قبلتين در شارع سلطانيه؛

4. مسجد فتح: احزاب؛

5. مسجد سلمان فارسى؛

6. مسجد ابى بكر؛

7. مسجد عمر بن خطاب؛

8. مسجد فاطمه 3؛

9. مسجد على بن ابى طالب(ع)؛

10. مسجد جمعه: بنى سالم در شارع قبا؛

11. مسجد شجره در شارع عروه به سوى جده؛

12. مسجد سقيا ميدان عنبريه؛

13. مسجد غمامه: مصلى اعياد؛

14. مسجد ابى بكر: مصلى اعياد؛

15. مسجد على(ع): مصلى اعياد؛

16. مسجد عمر بن خطاب: مصلى اعياد؛

17. مسجد فضيخ: شمس در شارع عوالى؛

18. مسجد ابوذر غفارى در شارع ابوذر؛

19. مسجد بنى ساعده و سقيفه بنى ساعده؛

20. بقيع الغرقد؛

21. مكان قبلى قبر اسماعيل بن جعفر الصادق(ع)؛

22. قبر ابى سعيد خدرى در پايان بقيع؛

23. مقبره محمد نفس زكيه نوه امام حسن؛

24. مقبره حمزه و شهداى احد؛

25. چاه قضاعه، تخريب شده است؛

26. چاه حاء، تخريب شده است؛

27. چاه بصه، تخريب شده است؛

28. چاه اريس، تخريب شده است؛

29. چاه سقيا، تخريب شده است؛

30. هيأت امر به معروف؛

31. محكمه شرعى؛

32. كتابخانه عمومى مدينه؛

33. جبل الرايه، مسجد ذباب؛

34. ميدان عنبريه.

ص: 145

ص: 146

ص: 147

خلاصه درس

شهر مدينه در شمال غربى شبه جزيره العرب و شمال مكه مكرمه واقع شده است. مدينه در احاطه چندين كوه قرار دارد؛ كوه احد در شمال، كوه عير در جنوب و كوه جماوات در غرب.

در مدينه سه وادى يا درّه وجود دارد: عقيق، بطحان وقناه. مدينه برخلاف مكه به لحاظ بارندگى نسبتاً منظم، از كم آبى رنج نمى برد.

كوه هاى مدينه عبارتند از: احد؛ در روايتى، از پيامبر(ص) آمده است: «كوه احد از كوه هاى بهشت است.»

كوه عَينَين يا الرُّماه كه در نبرد مهم احد، اين تپه نقش مهم و مؤثرى به عنوان يك گذرگاه استراتژيك ايفا كرده است.

كوه سلع در شمال غرب مدينه كه شاهد يكى از جنگ هاى پيروزى آفرين سپاه اسلام؛ يعنى نبرد بزرگ «احزاب» يا «خندق» بوده است. از ديگر كوه هاى مدينه مى توان به سُلَيع، ثَوْر و ذِباب اشاره كرد.

در مدينه براى استقبال يا بدرقه سپاهيان ثنيه هايى وجود داشته از جمله ثنيّه الوداع، ثنيّه الشريد، ثنيّه الركاب و ثينه العَثْعَث.

مدينه تا عصر سعودى داراى حصار و دروازه هايى بود. حصار شهر از دو بخش داخلى و خارجى تشكيل شده بود كه ديوار داخلى از چهار سمت مدينه را در محاصره داشت و شش دروازه براى آن تعبيه كرده بودند.

مقابر و زيارتگاه هاى مدينه عبارتند از: قبرستان بقيع كه از رسول

ص: 148

گرامى اسلام(ص) روايت شده از اين مكان در روز قيامت نورى بلند مى شود كه ميان آسمان ها و زمين را روشن مى كند. هم چنين هفتاد هزار نفر از آن قبرستان بدون حساب و كتاب به بهشت مى روند و مورد شفاعت پيامبر(ص) قرار مى گيرند. در اين قبرستان علاوه بر چهار امام بزرگوار شيعه، همسران رسول خدا(ص)، دختران آن حضرت و بسيارى از صحابه و تابعين و نوادگان ائمه نيز دفن هستند. تا دوران آل سعود بسيارى از اين قبور داراى بقعه بوده كه همه در اين عصر توسط وهابى ها تخريب گرديده است. در كنار قبور امامان شيعه، محل بيت الاحزان فاطمه دختر رسول خدا(ص) قرار داشته است.

از ديگر زيارتگاه هاى مدينه مى توان به زيارتگاه شهداى احد اشاره كرد كه در دامنه كوه احد و محل اين نبرد قرار دارد.

خودآزمايى

1. كوه هاى مدينه را نام برده و اهميت هر يك را بيان كنيد.

2. وادى هاى مدينه كدام اند و چه احاديث و رواياتى در مورد آن ها نقل شده است؟

3. ثناياى مدينه را نام ببريد.

4. حصارها و دروازه هاى مدينه و علت شكل گيرى آن ها را بيان كنيد.

5. مقابر و زيارتگاه هاى مدينه و فضائل آن را تشريح كنيد.

6. تاريخچه قبرستان بقيع و فضائل آن را شرح دهيد.

7. زيارتگاه احد در كدام نقطه مدينه قرار دارد و چه كسانى در آن جا

ص: 149

مدفون هستند؟

ص: 150

ص: 151

درس پنجم موقعيت تاريخى مدينه و مساجد آن

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با مطالعه اين درس:

- با سير شكل گيرى شهر يثرب آشنا شويم.

- فضايل شهر مدينه را بدانيم.

- از نحوه هجرت پيامبر به مدينه آگاه شويم.

- با مساجد منطقه قبا و نحوه شكل گيرى هر يك آشنا شويم.

- مساجد اطراف مسجد النبى را بشناسيم.

- تاريخچه مساجد هفتگانه منطقه غزوه احزاب و سير تاريخى هر يك را بدانيم.

- مساجد پيرامون منطقه احد ونحوه شكل گيرى اين مساجد را بدانيم.

مدخل

در اين فصل پيدايش شهر يثرب و تاريخچه و جايگاه آن در شبه جزيره و نخستين كسانى كه در آن جا ساكن شدند و نيز علت انتخاب اين

ص: 152

شهر به عنوان پايتخت حكومت اسلامى در عصر پيامبر(ص)، مورد بحث قرار مى گيرد و هم چنين ازمساجدى كه در مدينه در عصر رسول خدا(ص) ساخته شده و نشان از حضور آن حضرت در جاى جاى مدينه است، سخن گفته و مناطق مختلف مدبنه كه هر يك يادآور يك واقعه تاريخى و سرنوشت ساز در عصر پيامبر است، تشريح وآثار آن معرفى مى گردد.

تاريخچه يثرب (مدينه النبى (ص))

اشاره

مورخان در مورد نخستين ساكنان يثرب پس از طوفان نوح(ع)، اختلاف نظر دارند:

1. بعضى گفته اند: هنگامى كه مردم، از كشتى نوح(ع) كه بر كوه جودى نشسته بود، خارج شدند، به سوى مدينه رهسپار گشتند؛ محل فرود اين عدّه بعدها به سبب تعداد آنان «بازار هشتاد» ناميده شد. آنان تنها ماندگان و زندگانِ پس از طوفان نوح(ع) بودند. (1) فرزندان «عَبيل» در يثرب فرود آمدند و اين شهر به نام نخستين ساكن آن يعنى «يَثرب بن عَبيل بن عَوصِ ابن ارْمِ بن سام بن نوح(ع)»، (2) يثرب ناميده شد.

2. بعضى اولين ساكن مدينه پس از طوفان را «يثرب بن قانيه بن مَهْلابيل بن ارْم بن عَبيل بن عَوص بن ارْم بن سام بن نوح(ع)» دانسته اند. (3)


1- سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى، ج 1، ص 156
2- مسعودى، يثرب را فرزند «قانيه بن مهليل بن ارم بن عبيل» ذكر كرده است كه در مدينه فرود آمده و اين شهر به نام وى مشهور شده است.(مروج الذهب، ج 2، ص 155).
3- پيشين، همان جا.

ص: 153

3. برخى نيز گويند: هنگامى كه عمالقه در سرزمين ها پراكنده شدند، بعضى از آنان در يثرب فرود آمده و ساكن شدند. آنان از فرزندان عمليق بن لود بن سام بن نوح بودند.

ورود يهود به يثرب

يهوديان بارها در طول تاريخ به اين سرزمين مهاجرت كرده اند. مورخان، تاريخِ مهاجرت هاى اوّليه يهود را از هزار تا هفتصد سال پيش از ميلاد مسيح ثبت كرده اند. در زمان سلطنت داوود نبى(ع)، درگيرى ها و اختلافاتى ميان فرزندان وى به وقوع پيوست. در اين زمان، يكى از فرزندان او به نام «اشالوم» همراه گروهى از بنى اسرائيل به خيبر و ديگر سرزمين هاى شبه جزيره العرب از جمله شام رفتند. (1) نبونيد، حاكم بابل، شمارى از عراقى ها را همراه خود آورده و در اين مناطق(حجاز) ساكن ساخته بود. در ميان ايشان يهوديانى از بابل و فلسطين بودند. پيش از اين نيز يهوديانى همزمان با مهاجرت به فلسطين به اين جا كوچ كرده و تا روزگار ظهور اسلام در آن ساكن بوده اند. (2) علماى يهود توصيف پيامبر خدا(ص) در تورات را ديده بودند كه در آن آمده بود: اين پيامبر در مكّه مكرّمه ظهور كرده و سپس به سوى سرزمينى كه ميان دو حرّه واقع و داراى نخل است مهاجرت مى كند. پس


1- ابن خلدون، العبر، ج 1، صص 92 و 93
2- جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ص 452

ص: 154

آنان در جستجوى اين نشانى ها با اشتياق تمام از شام به اين سرزمين رو آوردند. هنگامى كه اين نشانى ها را در يثرب يافتند، در آن جا ساكن شدند. (1) كسانى چون استرابون و پلينيوس، در ميان دولت هاى جزيره العرب از دولت يهود نام برده اند. (2) در هر حال، قبايل يهود كه به يثرب آمدند، 25 قبيله بودند. آنان شهر را به اين صورت ميان خود تقسيم كردند:

1. قبايل بنى قريظه (3) و بنى نضير؛ آنان در «عاليه» فرود آمدند كه امروز آن را «العوالى» (4) مى نامند. ايشان در اين منطقه به حفر چاه ها و كاشت درختان پرداختند. بعضى از قبايل عرب نيز در كنار آنان فرود آمده و ساكن شدند.

2. قبايل بنى قينقاع؛ (5) در منطقه «الصاغه» فرود آمدند كه خيابان قربان امروزى است. منازل عالى و زيباى آنان در شمال غربى «مدشونيه» (6)


1- ابن نجار، اخبار المدينه، ص 13
2- جواد على، همان جا.
3- بنى قريظه يكى از قبايل ساكن مدينه است كه با خزرج هم پيمان بودند و پيامبر 9 پس از عهدشكنى همه آنان را از بين برد.
4- «عوالى» منطقه اى است در جنوب مسجدالنبى 9 و امروزه خيابان آن به نام شارع على بن ابى طالب 7 معروف است. بيشتر شيعيان مدينه در اين منطقه ساكن هستند و بر مدارس آنان نام هاى ائمه ديده مى شود.
5- پيامبر 9 عليه پيمان شكنان يهود از بنى قينقاع وارد جنگ شد. غزوه بنى قينقاع در تاريخ مشهور است.
6- «مدشونيه» تا امروز به همين نام معروف و نام باغ هايى در شارع قربان كنونى است.

ص: 155

ساخته شد. اين خانه ها بسيار مستحكم و همانند حصن يا قلعه بود كه به آن اطم مى گفتند.

ورود اوس و خزرج يا يمانى ها به يثرب

به جز قبايل يهود و اعرابى كه در يثرب ساكن بودند، تعدادى از اعراب نيز از يمن و جنوب شبه جزيره كوچ كرده و در سرزمين هاى شمالى؛ از جمله يثرب و غسان ساكن شدند. (1) اين مهاجران به علّت انتساب به «يَعْرَب ابن قحطان»، «اعراب قحطانى» ناميده شدند؛ در مقابل ايشان، اعرابى كه در حجاز و به ويژه مكّه ساكن و از فرزندان عدنان از نسل اسماعيل(ع) بودند، «اعراب عدنانى» ناميده شدند.

اعراب جنوبى يا قحطانى، كه همان يمنى هاى مهاجر باشند، برخلاف اعراب عدنانى يا ساكنان مكّه، از تمدّن و شهرنشينى برخوردار بودند و كار و پيشه اصلى آنان كشاورزى، زراعت، توليدات و مصنوعات دستى بود؛ چون يثرب در سراسر شبه جزيره امتيازات و ويژگى هاى مورد نظر آنان را داشت، آن جا را براى سكونت مناسب ديدند.

از ميان اعراب يمانى كه در يثرب ساكن شدند، دو طايفه نيرومند اوس و خزرج، كه بعدها پيامبر(ص) آنان را «انصار» ناميد، با يهود بنى قريظه و بنى نضير پيمان هايى بستند. (2) اوس و خزرج، همواره براى تسلط بر شهر يثرب با يكديگر رقابت مى كردند. منابع تاريخى مملو از شرح وقايع،


1- ابراهيم بيضون، سهيل زكار، تاريخ العرب السياسى من فجر الاسلام حتى سقوط البغداد، ص 28
2- ابراهيم بيضون، سهيل زكار، همان، ص 28.

ص: 156

جنگ ها و ستيزهاى اين دو طايفه با يكديگر است كه به آن ها «ايام العرب» گفته مى شد. (1) درگيرى و كشتار ميان اوس و خزرج، امرى عادى و كارى روز مرّه بود، در حالى كه هيچ كس در اين منطقه نبود تا بتواند اين دو رقيب را با هم تفاهم دهد و به زير سلطه و نفوذ خود درآورد و به عبارتى، كسى نبود كه حرف آخر را بزند. به گفته «ولهاوزن»:

«نزاع و تخاصمى كه وجود داشت زندگى را براى توده مردم سخت مى نمود، تنها يك مرد مى خواست كه بتواند اين جامعه متفرق را انتظام بخشد.» (2) خداوند در اين زمان، با ظهور اسلام و بعثت پيامبر(ص)، آنان را به هدايت و صلح و دوستى رهنمون ساخت و رسول الله(ص) به عنوان فرمانرواى مطلق، جهت التيام بيمارى عداوت و دشمنى و اعاده امنيت به اين شهر رهسپار شد. (3) از آن پس به سبب حضور رسول خدا(ص) در يثرب آن را مدينه النبى(ص) ناميدند.

نام هاى مدينه منوره

مدينه در قبل و پس از اسلام، نام هاى فراوانى داشت. برخى از نام هايى كه براى آن آورده اند، عبارت اند از:

ارْضُ اللهِ، ارْضُ الْهِجرَهِ، الْايمانْ،دكتر اصغر قائدان، درسنامه آشنايى با تاريخ و اماكن مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، تابستان 1389.

درسنامه آشنايى با تاريخ مكه مكرمه و مدينه منوره ؛ ؛ ص156


1-
2-
3- Encylopedia ,Britanika V .51 ,p .46 .

ص: 157

الْبارَّه، الْبرَّه، البَلَد، بَيتُ الرّسولِ، الحرم، الدّار، دارالابرار، طابه، طَيّبه، يثرب و ... (1)

هم چنين نام هايى چون المدينه، مدخل صدق، دارالايمان، ارض الله (2) نيز در قرآن براى اين شهر ذكر شده است.

فضايل مدينه منوّره

از پيامبرخدا(ص) روايات بسيارى در فضيلت مدينه نقل شده است. آن حضرت اين شهر را، همچون مكّه، حرم قرار داد و صيد و شكار حيوانات، كندن درختان، ريختن خون و ... را در آن حرام كرد. پيامبر(ص) به درگاه الهى تضرع كردند كه: «بار خدايا! ابراهيم بنده و رسول تو، مكّه را حرم قرار داد، من نيز مدينه را حرم قرار مى دهم در آن چه ميان دو حرّه است، همان گونه كه ابراهيم مكّه را، حرم قرار داد». (3) آن حضرت در فضليت مدينه فرموده اند: «ايمان در مدينه انباشته و جمع شده است؛


1- ابن شبه، همان جا؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج 1، ص 8- 28
2- ابن شبه، همان جا؛ سمهودى، همان جا؛ پيامبر 9 خود نيز مدينه را طابه مى ناميدند و مى فرمودند خداوند اين شهر را طابه ناميده است و در جايى ديگر آن را قبه الاسلام، دارالايمان، ارض الهجره و مثوى الحلال و الحرام ناميده اند(محمد بن محمد بن سليمان، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج 1، صص 560 و 561).
3- جندى المكى، فضائل المدينه، ص 43؛ ابن حجر هيثمى، تحفه الزُوّار الى قبر النّبى المختار، ص 144؛ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 336؛ ملاخاطر، فضائل المدينه المنوره، ج 1، ص 60 به بعد.

ص: 158

همان گونه كه مارى در لانه اش جمع مى شود.» (1) پيامبر خدا(ص) مى فرمود:

«الْمَدينَهُ أَفْضَلُ مِنْ مَكّهَ». (2)

مدينه از مكّه برتر است.

پيامبر(ص) در حق مدينه بسيار دعا مى كردند و مى فرمودند: «خدايا! مدينه را بر ما دوست بدار همان گونه كه مكّه را بر ما دوست داشته اى و حتى بيش از آن و آن را بر ما صحت و سلامت دار و در مُدّ و صاع(اوزان طعام) آن بر ما بركت ده و تب و درد را از آن دور كن.» (3) در روايات ديگرى، آن حضرت كسانى را كه مردم مدينه را بترسانند، به آتش الهى وعده داده است؛ از جمله فرموده اند: «كسى بر اهل مدينه اراده سوء نمى كند جز آن كه خداوند وى را در آتش جهنم، با سرب گداخته ذوب مى كند، همان گونه كه نمك در آب حل مى شود» و كسى كه در يكى از دو حرم(مكه و مدينه) بميرد، روز قيامت ايمن مبعوث مى شود. (4)

مقدمات هجرت پيامبر (ص) به مدينه

در ذى حجه سال يازدهم بعثت، پيامبر(ص) با شش نفر از خزرجيان در


1- جندى المكى، همان ص 25؛ المقدسى، فضائل الاعمال، ص 89
2- جندى المكى، همان ص 22
3- جندى المكى، همان ص 20؛ بيهقى، سنن الكبرى، ج 3، ص 382؛ بخارى، صحيح، حديث 2889
4- ابن حجر هيثمى، همان، ص 30

ص: 159

منا گفتگو و اسلام را بر آنان عرضه كرد. اين شش تن، پس از آن كه اسلام را پذيرفتند، به مدينه رفته و خبر ملاقات خود را با بزرگان قوم در ميان گذاشتند. لذا در سال بعد؛ يعنى سال دوازدهم بعثت، يازده نفر از انصار با رسول الله(ص) در عقبه منا، پيمانى بستند كه بر اساس آن، براى خدا شريك قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند و پيامبر را فرمانبردار باشند. اين پيمان را پيمان «عقبه اول» خواندند. پيامبر(ص) مصعب بن عمير را براى تبليغ اسلام و آموزش قرآن به يثرب فرستاد و ديرى نپاييد كه بيشتر مردم يثرب مسلمان شدند.

در سال بعد؛ يعنى در ذى حجه سال سيزدهم، 73 نفر از بزرگان اوس و خزرج، كه 2 تن از آن ها زن بودند، در عقبه منا به حضور پيامبر(ص) رسيده و ضمن پذيرش اسلام از ايشان دعوت كردند تا به يثرب بيايد و آنان را به راه هدايت و صلاح رهنمون سازد. اين پيمان به «عقبه دوم» يا بيعه النساء شهرت يافت. پس از بازگشت اين عده به يثرب، خانه اى در شهر نماند كه اهل آن به اسلام نگرايد و از آن صداى اذان و تكبير به گوش نرسد. (1) پيامبر(ص) در نخستين شب از ماه ربيع الأوّل سال چهاردهم بعثت، از سوى خداوند براى ادامه مأموريت الهى خود عازم يثرب شدند؛ در اين شب مشركان با فراهم ساختن طرح قتل پيامبرخدا(ص) در «دارالنّدوه» منزل آن حضرت را محاصره كردند و تصميم به قتل ايشان گرفتند. آن شب،


1- ابن هشام، السيره النبويه، همان، ج 1، صص 445- 431؛ ابن نجار، اخبار المدينه 19- 20

ص: 160

از شب هاى بزرگ و سرنوشت ساز در تاريخ اسلام و زندگى پيامبر(ص) و على بن ابى طالب(ع) بود. هجرت، مسير تاريخ را دگرگون ساخت و عزّت، قدرت، ثبات، استوارى و تأييدِ اسلام را رقم زد.

پيامبر(ص) تنها على(ع) را لايق جانشينى خود در مكّه و خوابيدن در بستر خود دانست و از ايشان خواست تا رداى مخصوص پيامبر(ص) را بپوشد و به جاى او در بستر بخوابد. هم چنين اماناتى كه از پيامبر(ص) در مكّه مانده است را به صاحبان آن ها بازگرداند و اهل بيت او را همراه خود به مدينه منتقل سازد. (1) به خاطر اين فداكارى و خوابيدن حضرت على(ع) در بستر پيامبر(ص)، اين شب به «ليله المبيت» معروف شد.

مشركان چون به خانه پيامبر(ص) هجوم آوردند و على(ع) را در جاى او ديدند، از فرط ناراحتى وى را مجروح و ساعتى نيز حبس كردند. (2) على(ع) با شجاعت و ايثار تمام، نه تنها اين مسؤوليت خطير را با جان و دل پذيرفت و خود را در معرض امتحان وفادارى به اسلام و پيامبر(ص) قرار داد، بلكه با اين اقدام شجاعانه، نقش مؤثرى در پيشبرد اهداف عا لى اسلام و حفظ رهبرى و تغيير و دگرگونى تاريخ اسلام ايفا كرد. به اين مناسبت بود كه اين آيه در حق او نازل شد:


1-
2- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 103

ص: 161

(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ). (1)

ايشان براى رد اماناتى كه پيامبر(ص) به او سپرده بود، سه روز در مكّه ماند و پس از انجام كارها همراه مادرش فاطمه بنت اسد و نيز دختر رسول الله(ص)، حضرت فاطمه 3 به سوى مدينه حركت كرد. (2)

مسير هجرت پيامبر (ص) به مدينه

حضرت رسول(ص) ابتدا به خانه ابوبكر كه حدود 200 مترى مسجدالحرام، در سمت مسفله و پايين مكه بود، رفت و سپس همراه وى شهر را ترك و به طرف جنوب مكّه يعنى مخالف مسير مدينه(كه در شمال است) به غار «ثور» (3) رفتند تا دشمن را گمراه و منحرف كنند.

در حالى كه دشمن كينه توز با سماجت در تعقيب پيامبر بود، ايشان 400 كيلومتر راه را طى كردند و در روز دوشنبه دوازدهم ربيع الأول وارد قريه «قبا» شدند.

بريده بن اسلمى، همراه هفتاد تن از افراد قبيله خود و ساير قبايل، به


1- [و از مردم كسانى هستند كه جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند(از جان خود در راه رضاى خدا درگذرند) و خدا دوستدار چنين بندگان است.]) بقره: 207)؛ ابن جوزى، التذكره خواص الامه فى معرفه الائمه ص 21؛ گنجى شافعى، كفايه الطالب فى مناقب على بن ابى طالب 7 ص 114؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 19، صص 39- 64
2- بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 91 ابن نجار، همان، ص 27
3- ر. ك. به: بخش كوه هاى مكه، از همين كتاب.

ص: 162

پيشواز ميهمانان آمده بودند. (1) اين در حالى بود كه هر روز مردم شهر، از صبح تا غروب به انتظار پيامبر(ص) مى ايستادند و سپس نااميد باز مى گشتند. (2) هنگامى كه حضرت رسول(ص) در ديد مردم قرار گرفتند، زنان و كودكان فرياد زدند: «هذا رسول الله، قد جاء، قد جاء!».

پيامبر(ص) در ميان استقبال پرشكوه و گرم مردم يثرب وارد آبادى «قُبا» شدند. دختران بنى النجّار در اين منطقه با ديدن پيامبر(ص)، اشعار زير را با صدايى رسا خواندند:

طلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنا مِنْ ثَنِيّاتِ الْوِداع

وَجَبَ الشُّكْرُ عَلَينا ما دَعى للهِ داع

أَيُّهَا الْمَبْعُوثُ فِينا جِئْتَ بِالْامْرِ اْلمُطاع

جِئْتَ شَرَّفْتَ الْمَدِينَه مَرْحَباً يا خَيْرَ داع (3)

مساجد تاريخى مدينه منوره

الف. منطقه قُبا و مساجد آن (جنوب مدينه)
اشاره

قُبا، قريه اى است در دو كيلومترى جنوب مدينه. كسانى كه از مكه به مدينه مى آيند، ابتدا وارد اين قريه شده و سپس به مدينه مى روند، كه البته


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 243
2- ابن هشام، همان، ج 1، ص 491؛ سمهودى، همان جا.
3- ابن هشام، السيره النبويه، ج 1، ص 490

ص: 163

امروزه به سبب بزرگراه مدينه مكه، از كنار آن مى گذرند. قبا، نام چاهى در آن جا بوده كه بنى عمرو بن عوف از انصار در آن جا ساكن بوده اند. (1) مزارع، نخلستان ها، چاه ها و آب هاى شيرين، اين منطقه را از ديرباز آبادان ساخته است. اين قريه نخستين مكانى قبل از مدينه بود كه قدوم پيامبر(ص) را مبارك داشت و ساكنان آن به استقبال پيامبرخدا(ص) رفتند.

نخستين كلامى كه مردم آن از رسول خدا(ص) شنيدند اين بود:

«آشكارا سلام كنيد. از طعام خود به ديگران بخورانيد. صله رحم كنيد و شب هنگام، وقتى مردم درخواب اند نماز بگزاريد. پس به سلامت وارد بهشت شويد.» (2) پيامبر(ص) بر «كلثوم بن هِدم» (3) وارد شدند (4) و خانه «سعد بن خيثمه» را محل پذيرايى و ديدار مردم قرار دادند. ايشان تصميم گرفتند براى شناسايى بهترِ منطقه يثرب و موقعيت يهود، و نيز پيوستن امام على(ع) و فواطم به ايشان چند روزى در اين قريه اقامت گزينند و اين انگيزه اى شد


1- ياقوت حموى، معجم البلدان، ج 4، ص 301؛ فيروزآبادى، المغانم المطابه فى معالم طابه، ص 323
2- ابن سعد؛ الطبقات الكبرى، ج 1، ص 235؛ ترمذى، صحيح، [كتاب الاطعمه باب فضل اطعام الطعام]، ص 45
3- «كلثوم بن هدم بن امرى ء القيس بن الحارث» يكى از شيوخ بزرگ قبيله اوس بود كه در زمان كوتاهى پس از ورود پيامبر 9 به مدينه وفات يافت. او نخستين مرد از انصار بود كه پس از اسلام از دنيا رفت.(ابن اثير، اسدالغابه فى معرفه الصحابه، ج 4، ص 254).
4- ابن هشام، السيره النبويه، ج 1، ص 493؛ ابن قيم جوزى، زاد المعاد فى هدى خيرالعباد، ج 2، ص 142؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 240

ص: 164

تا نخستين پايگاه عبادى را در آخرين ايستگاه هجرت به دست خود بنا كنند. ديرى نپاييد كه على(ع) نيز در اين روزها وارد قبا شد و به گفته ابن اسحاق كنار پيامبر(ص) در خانه كلثوم بن هدم ساكن گرديد. (1)

1. مسجد قُبا

پيامبر(ص) در كنار خانه كلثوم بن هدم، زمينى را، كه به وى متعلّق بود، خريد و بناى مسجد قبا را آغاز كرد. اين امر بنا به تقاضاى ساكنان اين محل انجام گرفت. ايشان مساحت مسجد را در خط سير شتر خويش مشخص كردند. (2) و خود خط قبله را تعيين كردند و دوش به دوش اصحاب، به ساختن آن پرداختند.

ديوارهاى آن با سنگ و خشت برافراشته شد و سقفش بر روى سه رديف ستون استوار گرديد. جاى محراب پيامبر(ص) را نيز، قبل از تغيير قبله، در ديوار شما لى مسجد قرار دادند. (3) به گفته ابن شبه، طول و عرض آن حدود 34 متر بود. (4) رسول الله(ص) در ساخت مسجد به حدّى خود را به زحمت مى انداختند و خشت ها را بر دوش مى كشيدند كه اصحاب متأثر شده و از ايشان


1- سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج 1، ص 249؛ ابن هشام، همان جا.
2- محمد بن سليمان، جمع الفوائد، ج 1، ص 565؛ ديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس النفيس، ج 1، ص 338
3- تا دهه هاى گذشته مكان نماز پيامبر 9 در شمال مسجد قبا(به سوى بيت المقدس) به وسيله محرابى مشخص شده بود كه اكنون برداشته شده است.
4- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوره، ج 1، ص 57

ص: 165

مى خواستند تا كنارى بنشينند و فقط ناظر امور باشند؛ امّا آن حضرت نمى پذيرفتند. (1) صحابه هنگام كار، اين اشعار را با هم مى خواندند و پيامبر(ص) هم قوافى آن را تكرار مى كردند:

قَد أَفْلَحَ مَنْ يَعْمُرُ المَساجِدا

يَقْرَأُ القُرآنَ قائِماً وَ قاعِدا ...

«رستگار كسى است كه مسجد بنا كند و در آن نشسته و ايستاده قرآن بخواند. كسى كه براى ساختن آن خود را به تلاش مى اندازد با كسى كه در كنار نشسته و نظاره مى كند تا مبادا خاك بر دامانش بنشيند مساوى نيستند.» هم چنين به نقل بعضى از مورّخان، زنان نيز در ساختن مسجد قبا فعاليت داشتند. سرانجام خداوند با نزول اين آيات، اجر و پاداش سازندگان آن را عطا فرمود:

(... لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْم كَانَ احَقُّ أَنْ تَقُومُ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ). (2)

آن مسجدى كه در نخستين روز(هجرت) بر اساس تقوى بنا شده، محق تر و سزاوارتر است كه در آن به نماز بايستى تا مسجدى كه بر شالوده نفاق و تفرقه و گمراهى بنا شده باشد ... در آن مسجد مردانى هستند كه دوست دارند پاك باشند و خداوند پاكان را دوست دارد.


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 253
2- توبه: 108

ص: 166

به نقل بسيارى از مفسّران، اين آيه در سال نهم هجرت و در شأن اين مسجد نازل شده است (1) و آن هنگامى بود كه گروهى از منافقان در آن سال از غيبت پيامبر(ص)، كه براى جنگ تبوك خارج شده بودند، استفاده كرده و در مقابل مسجد قبا مسجدى ساختند تا تحت پوشش آن، به توطئه عليه اسلام و مسلمانان بپردازند. آنان حتى براى كسب مشروعيت اقدام خود، از پيامبر(ص) خواستند تا در آن مسجد نماز بگزارد، امّا در اين هنگام خداوند به پيامبرش وحى فرستاد كه:

(لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى ...). (2)

اى پيامبر، هرگز در آن جا نماز برپا نكن؛ زيرا آن مسجدى كه در نخستين روز بر پايه تقوى بنا شده ...

پيامبر(ص) وقتى از توطئه آنان به وسيله وحى آگاه شد، فرمان داد تا آن مسجد را، كه پس از نزول آيه مورد اشاره، «مسجد ضرار» نام گرفت، تخريب كنند. اصحاب نيز هجوم برده و آن را خراب كردند و سپس سوزاندند. (3) گفتنى است، منظور از «أَوِّلِ يَوْم»، در قرآن كريم اوّلين روزهاى


1- كلينى، فروع كافى، ج 4، ص 560؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ج 9، ص 245، گفتنى است، بعضى از مفسران شأن نزول اين آيه را مسجدالنبى و بعضى، هم مسجد قبا و هم مسجدالنبى، هر دو دانسته اند. در حديثى از پيامبر 9 نقل شده به دو نفر كه در اين مورد بحث داشتند، فرمودند: هذا مسجدى،(ابى بكر هيثمى، موارد الضمان فى زوائد ابن حبان، ص 256).
2- سيوطى، لباب النقول فى اسباب النزول، صص 12- 111
3- طبرى، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 11، ص 17؛ ابن هشام، همان، ج 2، ص 529

ص: 167

هجرت است و قبا نخستين مسجدى است كه به دست پيامبر(ص) و مهاجران و انصار در اولين روزهاى هجرت ساخته شد.

در فضيلت مسجد قبا روايات زيادى وجود دارد. از جمله اين كه: دو ركعت نماز در مسجد قبا برابر با يك عمره است. (1) هم چنين روايت شده كه پيامبرخدا هر شنبه يا دوشنبه با پاى پياده يا سواره به مسجد قبا مى آمد و در آن نماز مى گزارد. (2) پيامبر(ص) مى فرمود:

«دو ركعت نماز در مسجد قبا براى من بهتر از آن است كه دوبار به بيت المقدس بروم. اگر مى دانستند در قبا چيست جگرهاى شتران را مى زدند و به سوى آن مى تاختند تا از فضيلتش بهره مند شوند.» (3) مسجد قبا اكنون 7465 متر مربع مساحت دارد كه البته در طول تاريخ با توسعه و بازسازى همراه بوده است. اين مسجد كه حدود 5/ 3 كيلومتر با مسجدالنبى(ص) فاصله دارد حدود هفت هزار نمازگرار را در خود جاى مى دهد.(تصوير شماره 56)

2. مسجد جمعه/ عاتكه

پيامبر(ص) وقتى از قبا به سوى مدينه مى رفتند، ميان قبيله «بنى سالم بن


1- ابى بكر الهيثمى، همان، ج، ص 252؛ متقى الهندى، منتخب كنزل العمال فى سنن والاقوال، ج 5، ص 359؛ سعدى المقدسى، فضائل الاعمال، ص 91؛ محمد بن محمد بن سليمان، همان، ج 1، ص 563
2- نسائى، سنن،، ج 2، ص 37؛ ابن حجر عسقلانى، همان، ج 3، ص 53، آلبانى، صحيح سنن نسائى، ج 1، ص 563؛ محمد بن محمد بن سليمان، همان، ج 1، ص 565
3- ابن شبه، همان، ج 1، ص 42؛ متقى الهندى، همان، ج 5، ص 359

ص: 168

عوف» نماز جمعه خواندند. به گفته ابن اسحاق، اين اولين نماز جمعه اى بود كه در مدينه اقامه كردند. (1) از نام هاى ديگر آن مسجد بنى سالم و يا مسجد وادى و نيز عاتكه بود. موقعيت آن در شمال مسجد قبا و حدود 500 مترى آن است. اين مسجد حدود 80 متر مربع مساحت داشته و تا دوران عثمانى چندين نوبت بازسازى شده است. (2) در سال 1412 ق. در دوران فهد بن عبدالعزيز بناى قديمى تخريب و بناى جديد و زيبايى به مساحت 630 متر مربع ساخته شد كه 600 نمازگزار را در خود جاى مى دهد. براى اين مسجد گنبدى بزرگ، با مناره اى 25 مترى ساختند. اكنون(1383 ش.) مجدداً به علّت فرسودگى بنا، كار بازسازى آن به پايان رسيد و خيابانى نيز در مجاورت آن ساخته شده است.(تصوير شماره 57)

ب) مساجد پيرامونى مسجدالنبى (ص) (جنوب غربى مدينه)
1. مساجد مصلّا و نمازگاه هاى پيامبر (ص) در اعياد اسلامى

آن حضرت پس از ورود به مدينه، نماز اعياد فطر و قربان را در جنوب غربى مسجدالنّبى(ص)، در منطقه مناخه اقامه مى كردند. پس از چندى، براى بزرگداشت و حفظ نمازگاه پيامبر(ص)، بر آن مكان ها مساجدى ساختند كه تعداد آن ها به 8 رسيد. امروز تنها 4 مسجد از آن ها باقى است.


1- ابن نجار، اخبار مدينه الرسول، ص 25؛ طبرى، تاريخ الطبرى، ج 3، ص 1256؛ ابن هشام، همان، ج 1، ص 494
2- سمهودى، همان، ج 2، ص 821

ص: 169

1/ 1. قشله عسكريه: در نزديكى ميدان و مسجد عنبريه كنونى، يعنى در يك كيلومترى جنوب غربى مسجدالنّبى، پيامبر(ص) نخستين نماز عيد را(در سال اول هجرت) اقامه كردند. بعدها در آن جا مسجدى ساخته شد كه در دوران عثمانى آن مسجد داخل پادگانى قرار گرفت. تا اين كه در دوران سعودى مسجد و پادگان تخريب شد.

2/ 1. غَمامه: از انس بن مالك خادم پيامبر(ص) روايت شده است كه آن حضرت سالى به هنگام خشكسالى، براى استسقا و خواندن نماز باران، خارج شدند، هنوز ايشان از نماز خود فارغ نشده بودند كه ابرها سايه افكند و باران باريد. به همين سبب بعدها در آن مكان مسجدى ساختند و آن را «غمامه»، يعنى ابر باران زا ناميدند. (1) پيامبر(ص) هم چنين در سال دوم هجرت، نماز عيد را در اين مكان اقامه كردند.

«عمر بن عبدالعزيز» مأمور شد بر هر مصلّا و نمازگاهى كه پيامبر خدا(ص) در آن نماز گزارده، بنايى بسازد. از اين رو، مسجد مذكور را بنياد نهاد و تعمير كرد. تاكنون اين مسجد چندين مرتبه بازسازى شده است. مساحت مسجد اكنون 773 مترمربع و داراى شش گنبد كوچك و بزرگ است كه آن را از ساير مساجد مصلّى ممتاز مى سازد. مسجد على(ع) و مسجد عمربن خطاب در دو طرف آن قرار گرفته اند. اكنون اطراف مسجد را ميراث فرهنگى با ديوارهايى از آجر و نخل، به صورت نمادين در حفاظى قرار داده است. مكان اين مسجد در مقابل باب السلام در جنوب غربى مسجدالنبى(ص)(حدود 300 مترى) آن است.(تصوير


1- متقى الهندى، همان، ج 8، ص 280؛ احمد بن حنبل، المسند، ج 4، ص 235

ص: 170

شماره 58)

3/ 1. عمربن خطاب: اين مسجد در جنوب مسجد غمامه واقع شده است.

پيامبر(ص) در سال سوم هجرت نماز عيد را در آن جا اقامه كردند. بعدها خليفه دوم در آن مكان نماز عيد را برپا كرد. مسجد ياد شده اكنون نزديك پل المدرّج در جنوب مسجد غمامه پا برجاست. بناى آن از دوران عثمانى است كه در عصر حاضر اندكى تعمير شده است. مساحت آن به 335 متر مربع مى رسد. (1) اكنون ميراث فرهنگى مدينه گرداگرد آن ديوارى با آجر و نخل ساخته و درى نيز بر آن ديوار قرار داده است كه هنگام نماز گشوده مى شود.(تصوير شماره 59)

4/ 1. مالك بن سنان: رسول گرامى اسلام(ص)، در سال چهارم هجرت، در كنار خانه مالك بن سنان نماز عيد خواندند، كه در نمازگاه ايشان مسجدى ساخته شد. اين مسجد، هنگام تعريض خيابان هاى غرب مسجدالنّبى(ص) در دوران سعودى تخريب شد.

5/ 1. عثمان بن عفّان: پيامبر(ص) در سال پنجم، در مكانى سمت باب الشامى مسجدالنبى(ص)، نماز عيد خوانده اند. بعدها خليفه سوم در آن جا به اقامه نماز عيد پرداخت. مسجدى كه بر آن ساختند، در تعريض خيابان مجاور آن، چند سال پيش تخريب شد. مكان دقيق آن، چند سال پيش در نزديكى كتابخانه كنونى ملك عبدالعزيز؛ يعنى روبه روى


1- احمد ياسين الخيارى، همان، صص 100 و 101

ص: 171

باب السّلام و در شارع المناخه بود. (1) 6/ 1. على بن ابى طالب(ع): پيامبر(ص) ششمين نماز عيد را در دارالشفا(محلّ كنونى مسجد على(ع)) اقامه كردند و بعدها امام على(ع) در آن جا نماز عيد خواندند. اين مكان در نزديكى محل مسجد غمامه بود كه عمربن عبدالعزيز بر آن مسجدى ساخت. آن مسجد در قرن نهم رو به تخريب رفت و زائرانى را كه در آن نواحى از دنيا مى رفتند، آن جا دفن مى كردند. در دوران عثمانى آن را تعمير كردند و در دوران سعودى(1411 ق.) اين مسجد به صورتى زيبا و تقريباً سه برابر بناى قبلى 690 متر مربع بازسازى شد. تابلوى مسجد «سيّدنا على»، در دايره اى بر بالاى مسجد ديده مى شود. اين مسجد در كنار شارع السلام، در سمت چپ كسى است كه از جنوب غربى صحن مسجدالنبى(ص) خارج مى شود.(تصوير شماره 60)

7/ 1. بلال بن رباح: پيامبر(ص) در سال هفتم هجرت، در كنار قلعه اى در محله خالديه كنونى نماز عيد اقامه كردند. (2) مسجد ياد شده در توسعه سعودى، ميان بناى شهردارى و مسجد غمامه تخريب و به ايستگاه اتوبوس ها و ماشين هاى شهردارى تبديل شد.

8/ 1. مسجد ابوبكر بن ابى قحافه: پيامبر(ص) در سال هشتم هجرت، نماز عيد را در مكان اين مسجد اقامه كردند. از ابن عطا نقل شده است


1- امروزه مسجدى به نام مسجد «ذوالنورين» يا «عثمان بن عفان» در شارع ستين و تقاطع شارع السلام، در نزديكى مسجد بلال كنونى وجود دارد كه مسجد مورد نظر نيست.
2- احمد ياسين الخيارى، همان، ص 102

ص: 172

كه پيامبر(ص) بر نجاشى، پادشاه حبشه، كه در كشور خود فوت كرده بود، در اين محل نماز گزاردند. گويند ابوبكر نيز در دوران خلافت خود، در اين مكان نماز عيد اقامه مى كرد. بناى نخستين آن را عمر بن عبدالعزيز ساخت و در عصر عثمانى بازسازى شد. (1) اين مسجد در 40 مترى مسجد غمامه و نزديك ترين مسجد به آن است و 300 مترمربع مساحت دارد امروزه در آن نماز اقامه مى گردد.(نقشه و تصوير شماره 61 و 62)

2. مساجد جنوب غربى مسجدالنبى

(ص)

1/ 2. سُقيا: سقيا نام مسجد؛ چاه و روستايى است در حرّه غربى مدينه منوّره. ترمذى از امام على(ع) نقل كرده كه پيامبرخدا(ص) در حرّه سقيا؛ وضو ساختند و رو به قبله ايستاده، گفتند:

«خدايا! ابراهيم بنده و دوست تو بود كه براى اهل مكّه طلب بركت و خير كرد؛ من نيز بنده و رسول تو هستم و براى اهل مدينه دعاى خير مى كنم كه به آنان همانند اهل مكّه، بركت دهى. خدايا! در برابر يك بركت براى آنان دو بركت براى اهل مدينه قرار ده.» (2) آن گاه پيامبر(ص) در كنار آن چاه نماز گزارد. بعدها در مكان نماز آن حضرت مسجدى ساختند. ابن زباله نقل كرده است: پيامبر(ص) قبل از حركت براى نبرد بدر از سربازان خود در كنار چاه سقيا سان ديد و در اين مكان نمازگزارد.


1- سمهودى، همان، ج 2، صص 791 و 792
2- جندى المكى، فضائل المدينه، ص 14

ص: 173

در سال هاى گذشته، اين مسجد به زباله دانى تبديل شده بود كه شهردارى مدينه در سال 1382 ضمن بازسازى محوّطه راه آهن(سكه القديم) مسجد سقيا را نيز تعمير و تنظيف كرد.

موقعيت كنونى آن، داخل محوطه راه آهن؛ يعنى مقابل ميدان عنبريه، در جنوب غربى مدينه و كمى بالاتر از مسجد غمامه است. ساختمان قديمى و متروكه راه آهن دوره عثمانى، كه اكنون بازسازى شده، در كنار ميدان ديده مى شود. نماى مسجد سفيد و داراى دو گنبد و درى بسيار كوچك و مساحتى حدود 9 متر مربع دارد كه مى توان در آن نماز گزارد، اين مسجد توجه كسى را به خود جلب نكرده و نام و نشانى هم بر آن ديده نمى شود.(تصويرهاى شماره 63 و 64)

2/ 2. مَغْسَله/ بنى دينار: اين مسجد از آنِ طايفه بنى دينار بن نجّار، از قبيله خزرج بود. روايت شده كه پيامبر(ص) در آن مسجد بسيار نماز گزارده اند. (1) چون اين مكان در باغى به نام «مغسله» بود؛ مسجد آن را به اين نام خواندند.

سمهودى كتيبه اى به خط كوفى در آن جا ديده كه بر آن نوشته شده بود: «هذا مسجد رسول الله صلى الله عليه و سلّم». مسجد، داخل باغ مذكور، پشت مقرّ دارالرعايه، كمى بالاتر از ميدان عنبريه، در شارع عنبريه(عمر بن خطاب) قرار دارد. در سال هاى اخير بازسازى شده و در آن نماز اقامه مى گردد.(تصوير شماره 65)


1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 65

ص: 174

3. مساجد شرق و شمال شرق مسجدالنبى

9

1/ 3. الاجابَه/ مباهله: پيامبر(ص) روزى در مكانى پس از اقامه نماز به مدت طولانى دعاكرده و گفتند: از خداوند چيزهايى براى امتم خواستم كه خواسته ام را اجابت كرد. بعدها در مكان دعاى رسول خدا(ص) مسجدى ساختند كه به سبب اجابت دعاى پيامبر(ص) به «الاجابَه» معروف شد. (1) نام ديگرش مباهله است.

پيامبر(ص) در همين مكان براى مباهله با مسيحيان نجران و به منظور آشكار ساختن حقّانيت خود و دين اسلام، همراه اهل بيت؛ يعنى على، فاطمه، حسن و حسين: حضور يافتند. در اين حادثه مهم و تاريخى، مسيحيان نجران با ديدن آثار روحانى و معنوى و چهره مصمّم و صادقانه اهل بيت پيامبر: حاضر به مباهله نشده و به پرداخت جزيه تن دادند. (2) موقعيّت كنونى اين مسجد در سمت راست شارع ستّين(ملك فيصل كنونى) و كمى بالاتر(500 مترى) از ضلع شمال شرقى بقيع است. فندق الدّخيل در سمت راست و مستشفى الولاده والأطفال نيز در سمت چپ آن خيابان واقع است. در سال 1376 ش. مساحت آن به 1000 متر مربع رسيد و گنبد و مناره اى هم بر آن ساخته شد. تابلو و نام مسجد به فهدبن عبدالعزيز تغيير يافت كه البته در سال 1382 ش. بار ديگر نام آن


1- (احمد بن حنبل، المسند، ج 5، ص 243؛ رفعت پاشا، مرآه الحرمين، ج 1، ص 417).
2- آيات مباهله در قرآن كريم آمده است:(فَمَنْ حَاجَّكَ ... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ ...)(آل عمران: 61).

ص: 175

به الاجابه برگشت.(تصوير شماره 66)

2/ 3- ابوذر غفارى/ سجده: پيامبر(ص) در مكانى به نام صدقه وضو ساخت و پس از نماز، به سجده اى طولانى پرداخت. آن گاه فرمود:

«جبرئيل به من بشارت داد كه هركس بر من درود و صلوات فرستد، خداوند بر او درود مى فرستد و كسى كه بر من سلام كند، خداوند بر او درود و سلام فرستد و من به خاطر اين مسأله سجده شكر كردم.»

مسجدى كه بعدها به ياد اين واقعه ساختند، به سجده معروف شد و به سبب سكونت ابوذر در آن جا، به مسجد ابوذر نيز شهرت يافت. اين مسجد داخل خيابان ابوذر، در نزديكى كمربندى ملك فيصل(سمت شمال شرقى مسجدالنبى(ص)) و حدود 800 مترى آن است. مسجد ابوذر با 350 متر مربع مساحت و با يك مناره و بناى جديد در كنار خيابان ديده مى شود.(تصوير شماره 67)

ج) منطقه غزوه احزاب و مساجد آن (شمال غربى مدينه)
اشاره

در شوال سال پنجم هجرى، مشركان با همكارى يهود و با تلاش گسترده خود، تمامى طوايف و قبايل موجود در شبه جزيره را بر ضدّ اسلام و مسلمانان بسيج كردند. چون در اين جنگ، تمامى احزاب و قبايل حضور داشتند، آن را «غزوه احزاب» ناميدند. پيشنهاد سلمان فارسى و كندن خندق در اطراف مدينه، سپاه شرك را زمين گير كرد و محاصره مدينه براى كفار، جز از دست دادن بزرگان و پهلوانان آنان نتيجه اى در

ص: 176

پى نداشت و ناگزير به مكّه بازگشتند. (1) منطقه اين نبرد، مقابل كوه «سلع» در شمال غرب مدينه بود. مسير خندق نيز از نزديكى مسجد المستراح(در شارع سيدالشهدا) به سوى احد آغاز و به صورت نيم دايره اى، با عبور از بخشى از كوه سلع، در برابر مساجد سبعه(شارع السيح) پايان مى يافت. در اين مسير اكنون حى الخندق(محلّه خندق) واقع و داراى خانه هايى بسيار قديمى است و تابلوى حى الخندق نيز بر آن ديده مى شود. اين محله در كنار كوه سلع است.(تصوير شماره 68)

طول خندق 5/ 2 كيلومتر و عمق آن 3 متر و عرض آن 4 متر بوده است. به اين صورت نيمى از مدينه در محاصره خندق درآمد و كوه سلع نيز محل استقرار و جان پناه سپاهيان اسلام و در پشت آنان واقع گرديد. (2) در چند نقطه و دامنه اين كوه بعدها به يادبود حضور چند تن از صحابه و نيز دختر رسول الله مساجدى ساختند كه به نام هريك از آن صحابه معروف شد. امروزه جز مسجد ابوبكر مساجد مورد نظر، صرف نظر از تغييرات مختصرى در فضاهاى مجاور، هم چنان محفوظ مانده است.

گفتنى است، در سال هاى اخير كمى پايين تر از اين شش مسجد،


1- ابن هشام، همان، ج 3، صص 233- 214؛ ابن حجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ج 7، صص 320- 214
2- ابن هشام، همان، ج 3، ص 220؛ در حفر خندق سه هزار مرد شركت داشتند. هر ده نفر نقطه اى را مى كندند و در نقاط مختلف به طور هم زمان، كار خود را آغاز كردند؛ اين خندق كه در ظرف بيست روز آماده شد، پيامبر 9 خود بر آن اشراف كامل و همكارى داشته اند.

ص: 177

مسجدى بسيار بزرگ، با دو مناره و گنبد ساخته اند كه محتمل است پنج مسجد باقى مانده تخريب شوند.(تصويرهاى شماره 69، 70، 71)

1. مسجدهاى هفتگانه (مساجد سبعه)

1/ 1. فتح: اين مسجد بر دامنه شمال غربى كوه سلع و در جنوب غربى خندق واقع شده و بر وادى بطحان مشرف است. خداوند- تبارك و تعالى- دعاى رسول گرامى را براى پيروزى در جنگ بر فراز اين تپه مستجاب ساخت و خبر فتح و پيروزى سپاه اسلام در اين محل به آن حضرت رسيد. پيامبر(ص) سه روز در اين مكان دعا كردند و دعاى ايشان مستجاب شد. (1) دعاى پيامبر(ص) چنين بود:

«الّلهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ هَدَيْتَنِى مِنَ الضَّلالَهِ فَلا ...».

خدايا! تو را سپاس كه ما را ره نمودى و هدايت كردى. كسى كه تو را كوچك شمارد بزرگ و گرامى نمى شود و كسى كه گرامى ات شمارد خوار نمى شود. كسى كه تو را خوار كند عزيز نمى شود و كسى كه عزيزت كند خوار نمى گردد. كسى كه تو را كوچك شمارد يارى نمى شودو ...

از دعاهاى ديگر آن حضرت است: «الّلهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتابِ وَ مُنْش ى ءَ السَّحابِ ...». (2) اين دعاها هنگامى زمزمه شد كه كار بر مسلمانان سخت و مقاومت


1- رفعت پاشا، مرآه الحرمين، ج 1، ص 416؛ ابن شبه، همان، ج 1، ص 58
2- اى خداوند فرستنده كتاب و پديد آورنده ابرها، آنان را هزيمت ده و ما را بر ايشان پيروز كن!

ص: 178

در خندق طولانى گرديد. سرانجام مشركان نااميد بازگشتند و اين امر با امدادهاى غيبى و تلاش مجاهدان تحقق يافت. پيامبر(ص) در جايى كه اكنون صحن است، كنار ستونى نماز خوانده، دعا مى فرمودند. (1) بعضى نيزگفته اند: سوره فتح در اين مكان بر پيامبر(ص) نازل شد و در روايت ديگرى است كه آيه(إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمْ الْفَتْحُ ...) در اين جا نازل شده است و آن را به اين سبب «مسجدالفتح» ناميده اند.

اين مسجد را عمربن عبدالعزيز(88 ق.) تعمير كرد و رواقى با سه ستون بر آن نهاد، حكومت عثمانى نيز به عمران و آبادانى آن همّت گمارد. (2) در داخل محراب مسجد فتح، بوى بسيار خوشى به مشام مى رسد كه همانند اين بو در دو نقطه ديگر، يكى در شكاف كوه احد كه پيامبر(ص) را براى مداوا در آن جا پنهان ساختند و ديگرى در غار حِرا استشمام مى شود.

2/ 1. سلمان فارسى: مسجد سلمان پس از مسجد فتح و در جنوب آن است. (3) اين مسجد كه حدود 40 متر مربع مساحت دارد محل عبادت اين صحابه پارساى اسلام بوده است. مسجد سلمان دومين مسجد پس از مسجد فتح است.

3/ 1. على بن ابى طالب(ع): به روايت سمهودى اين مسجد در جنوب مسجد سلمان فارسى بوده و بناى آن، به مرور رو به


1- سمهودى، همان، ج 2، ص 832
2- احمد ياسين الخيارى، تاريخ المعالم المدينه المنوره قديماً و حديثاً، ص 145
3- پيشين، همان جا.

ص: 179

تخريب رفت تا اين كه در قرن دهم تجديد بنا شد. مساحت اين مسجد 35 متر بوده است. (1) موقعيت مشهور امروزى آن با گفته سمهودى مطابقت ندارد؛ زيرا مسجد على(ع) امروزه آن مسجدى است كه كمى بالاتر از مسجد فاطمه 3 بر روى بلندى قرار دارد و با پله هايى به آن راه مى يابند كه البته به سبب ساخت مسجد جديد امكان حضور در آن مسجد نيست و جلو آن را نرده زده اند. سمهودى اين مسجد را مسجد ابوبكر و مسجد معروف ابوبكر را مسجد على(ع) مى داند. اگر گفته سمهودى صحيح باشد، مسجد على(ع) در سال 1380 ش تخريب شده است و اگر اشتهار امروزين صحيح باشد، مسجد ابوبكر را خراب كرده اند. (2) 4/ 1. ابوبكر بن ابى قحافه: اين مسجد، پس از مسجد سلمان و در جنوب آن قرار داشته كه سوّمين مسجد از سمت مسجد فتح است. سمهودى آن را مسجد على(ع) دانسته است ولى امروزه به ابوبكر معروف است. در سال 1380 ش اين مسجد تخريب و اكنون اتوبوس هاى زائران در آن جا توقف مى كنند. اگر گفته سمهودى صحيح باشد، مسجد ابوبكر آن مسجدى است كه در انتهاى مساجد سبعه بر روى بلندى قرار گرفته است.

5/ 1. عمر بن خطّاب: مسجد عمر بن خطاب در مجاورت مسجد


1- سمهودى، همان، ج 2، صص 836 و 837
2- پيشين، همان جا.

ص: 180

ابوبكر به سمت جنوب و چهارمين مسجد است.

6/ 1. فاطمه 3: در مغرب مسجد على(ع)، به ياد دختر گرامى پيامبر(ص) مسجدى كوچك و بدون سقف ساخته اند. حضرت فاطمه 3 هنگام جنگ خندق در اين مكان براى پدر و همسرشان على(ع) غذا و نان تهيه مى كردند. اين مسجد پايين ترين مساجد اين منطقه و كنار خيابان اصلى قرار دارد. در سال هاى قبل مؤمنان به اهل بيت و دوستداران فاطمه 3 در آن نماز مى گزاردند. اما چند سالى است كه درِ آن را با بتون و آجر بسته اند.

7/ 1. ذوقبلتيين: پيامبر(ص) در شانزدهمين يا هفدهمين ماه از هجرت، در ميان قبيله بنى سلمه و مسجد آنان به نماز ايستاد. آن حضرت، به ويژه شب ها از خداوند مى خواستند تا مسلمانان را از سرزنش يهوديان برهاند. به روايتى، در روز دوشنبه، نيمه ماه رجب، ميان نماز ظهر، آيات تغيير قبله بر پيامبر(ص) نازل شد:

(قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَهً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ...). (1)

پيامبر خدا، هنگام نزول اين آيات، در حالى كه دو ركعت از نماز


1- بقره: 144. «ما توجه تو را بر آسمان(به انتظار وحى و تغيير قبله) بنگريم و البته روى تو را به قبله اى كه به آن خشنود شوى بگردانيم. پس شما مسلمانان هر جا كه باشيد، در نماز رو به طرف مسجدالحرام كنيد. گروه اهل كتاب به خوبى مى دانند كه اين تغيير قبله به حق و راستى از جانب خداست، نه به دلخواه كسى و خدا غافل از كردار آنان نيست.»

ص: 181

ظهر را خوانده بودند، به صورت نيم دايره برگشتند و رو به سمت جنوب غربى كردند. لذا مردان در مكان زنان؛ يعنى صفوف عقب و زنان در مكان مردان، يعنى صفوف جلو واقع شدند و همراه پيامبر(ص) دو ركعت نماز باقيمانده ظهر را به سوى مسجدالحرام به صورت فرادى اقامه كردند. به سبب نزول اين آيات، آن مسجد به ذوقبلتين مشهور شد؛ (1) زيرا يك نماز را به دو قبله خواندند.

خبر نزول آياتِ تغيير قبله، كه باعث خشنودى مسلمانان شده بود، به مسجد قبا و مسجدالنّبى(ص) و ديگر مساجد رسيد و مسلمانان نماز عصر را رو به سوى مسجدالحرام اقامه كردند.

مسجد ذوقبلتين در شمال غربى مدينه و غرب مساجد سبعه(كوه سلع) قرار دارد. اين مسجد در چندين نوبت بازسازى شده است. محراب سمت بيت المقدس در سمت راست ورودى مسجد بوده كه قبلًا سنگى به عنوان نشانه آن نصب كرده بودند. از آن جا كه زائران آن را مسح و لمس مى كردند، در سال 1398 ق. آن سنگ را برداشتند و آيات تغيير قبله را با خطوطى زرّين بر ديوار شمالى نگاشتند كه البته در سال هاى اخير آن را نيز محو كرده اند. مساحت مسجد اكنون 3920 متر مربع است كه دو گنبد بزرگ نيز بر آن استوار گشته است.(تصوير شماره 72)

2. مساجد ديگر منطقه احزاب

1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 68؛ سمهودى، همان، ج 1، صص 360- 357

ص: 182

دو مسجد ديگر به نام هاى(الرايه) و بنى حرام كبير در شارع سلطانه(ابوبكر) و شارع السيح در منطقه خندق وجود دارد كه نمازگاه رسول خدا(ص) بوده است.

د) منطقه احد و مساجد پيرامون آن
1. المستراح (محلّ استراحت)

پيامبر(ص) هنگام بازگشت از نبرد احد، در ميان راه، از سختى و رنجى كه جنگ و راه طولانى بر ايشان عارض ساخته بود، در مكانى به استراحت نشستند. (1) در آن مكان مسجدى ساختند (2) كه مى توان از شارع سيدالشهدا(راه قديمى احد)، كه اكنون از زيرگذر تقاطع شارع فيصل مى گذرد، به آن راه يافت. پس از حدود دو كيلومتر از ابتداى تقاطع ياد شده اين مسجد در كنار خيابان قرار دارد و بناى آن در دوران اخير(1411 ق.) بازسازى و توسعه يافته است. امروزه در اين مكان نماز جماعت برپا مى شود و رونق دارد. گفتنى است اين جا موقعيت خاص استراتژيكى داشته و خندق معروف از اين جا آغاز شده كه منازل بنوحارثه بوده است.(تصوير شماره 73)

2. الدِّرْع/ الشَّيخان

ابن شبّه روايت كرده است كه پيامبر(ص) هنگام عزيمت به سوى احد در


1- احمد ياسين الخيارى، همان، ص 132
2- ر. ك. به: نقشه غزوه احد در ص 301 از همين كتاب.

ص: 183

شيخان بيتوته كرده و نماز عصر و عشا و نماز صبحِ قبل از روز جنگ را در اين مكان خوانده اند. آن را بدين سبب شيخان ناميده اند كه در كنار منزل دو پيرمرد و پير زن يهودى بوده است. وجه تسميه آن به «الدّرع» چنين است كه آن حضرت هنگام بيتوته و اقامه نماز زره خود را از تن درآورده و در آن جا نهاده بودند. (1) مسجدى كه در مكان آن ساخته اند حدود 200 متر پايين تر از المستراح؛ يعنى در جانب چپ كسى است كه به سوى كوه و مقابر شهداى احد، در شارع الشهدا مى رود. اطراف آن نيزمطابخ يا آشپزخانه هاى بزرگى قرار دارد. امروزه در اين مسجد، اقامه مى شود.(تصوير شماره 74)

3. عَيْنَيْن

بر سمت شرقى «جبل الرُّماه» يا «جبل عَيْنَيْن» در محل و سنگر تيراندازان سپاه اسلام، در جنگ احد، مسجدى ساخته شد كه(روى تپه) جز پايه هاى چند سانتى مترى آن، چيزى باقى نمانده است. (2)

4 جبل احد/ الفَسْح

پيامبر(ص) نماز ظهر و عصرِ روز نبرد احد را در اين مكان، كه به كوه چسبيده بود، اقامه كردند. (3) چون صحابه از فرط خستگى به صورت


1- سمهودى، همان، ج 3، ص 866
2- ر. ك. به: مقبره شهداى احد و هم چنين فصل «كوه هاى مدينه» از همين كتاب.
3- سمهودى، همان 3/ 848؛ الصاعدى و مطر المحمدى، احد، الاثار، المعركه، التحقيقات ص 29.

ص: 184

راحت بر روى جايى نشستند و فضا را براى ديگر مسلمانان باز نمى كردند، آيه فَسح، در سوره مجادله (1) نازل گرديد.

بعدها به ياد آن واقعه، مسجدى ساختند كه به مسجدالفسح يا مسجد جبل احد معروف شد. مكان آن، كه اكنون جز چند سانتى متر ازديواره اى مخروبه چيزى از آن باقى نمانده، در دامنه كوه احد، كنار منازل مسكونى پايه كوه، و نزديك غارى است كه پيامبر(ص) را براى مداواى جراحت خود در آن پنهان ساختند. (2)(تصوير شماره 75)

در منطقه احد، كمى بالاتر از مسجد شيخان و المستراح، مسجد بنوحارثه قرار داشته كه اكنون در داخل پادگان نظامى است و نيز مسجدى در محل شكسته شدن دندان رسول خدا(ص)(قبه الثنايا) و كمى پايين تر از قبور شهداى احد كه تخريب شده است.

ه) منطقه غزوه بنى قريظه، بنى نضير و مساجد آن
اشاره

يهوديان بنى قريظه در جنوب شرقى مدينه، جايى كه امروز شارع العوالى است و يهوديان بنى نضير در نزديكى آن ها جايى كه امروزه شارع قربان يا امير محسن است ساكن بودند.

معيشت اصلى بنى نضير كشاورزى و نخل كارى بوده كه اكنون نيز نخلستان هاى آن منطقه موجود و آبادان است و بنى قريظه نيز به كار تجارت اشتغال داشتند. اين دو منطقه جزو بهترين و آبادترين مناطق مدينه


1- (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الَمجالِسِ ...).
2- ر. ك. به: نقشه غزوه احد در كتاب حاضر.

ص: 185

بود. از قلعه هاى بنى نضير امروزه تنها ديواره ها و بقاياى برخى كه ظاهراً در دوران هاى بعد بازسازى و سپس رو به تخريب رفته اند، در كنار شارع قربان بر جاى مانده و منطقه وسيعى را در دو سوى خيابان اشغال كرده اند. نخلستان هاى زيادى در اطراف شارع قربان و پيرامون قلعه هاى مستحكم بنى نضير وجود دارند كه همان نخلستان هاى معروف بنى نضير هستند. پيامبر(ص) پس از محاصره اين دو قبيله و انجام غزوه هايى كه به نام آن دو قبيله معروف است، به علت پيمان شكنى، آنان را از مدينه اخراج كرد. امروزه منطقه كوچك بنى قريظه و آثار موجود از قلعه ها و حصارهاى آنان نشان مى دهد كه نبايد بنى قريظه چندان جمعيت زيادى در آن دوران داشته باشند. در هر حال، به هنگام محاصره آنان، پيامبر(ص) در برخى نقاط نماز گزارده و يا مستقر شده اند كه در آن مكان ها مساجدى ساخته اند.(تصويرهاى شماره 76 و 77)

1. مسجد بنى قريظه

پيامبر(ص) هنگام محاصره بنى قريظه در مكانى نماز خواندند. (1) در مكان نمازِ ايشان مسجدى ساختند كه به سبب اين غزوه، به بنو قريظه معروف شد.

اين مسجد يك بار در دوره عثمانى و بار ديگر در دوره سعودى بازسازى شد. اما در سال 1380 ش. كاملًا آن را تخريب كردند. مكان آن بالاتر از مشربه امّ ابراهيم در عوالى است. اين مسجد اشتباهاً ردالشمس يا


1- الياس عبدالغنى، تاريخ المدينه المنوره، ص 104

ص: 186

فضيخ مشهور شده است.(تصوير شماره 78)

2. مشربه امّ ابراهيم

روايت كرده اند كه پيامبر خدا(ص) در مشربه يا باغ امّ ابراهيم نماز گزاردند. در اين مكان، ماريه قبطيّه، همسر گرامى آن حضرت، ابراهيم را به دنيا آورد. در كنار مشربه مورد نظر، كه در منطقه «العوالى» و ميان «نخيلات بنى قاسم»(برادران امام حسن عسكرى(ع)) قرار داشته، مقبره اهالى منطقه نيز بوده است. (1) لذا بنا بر قولى نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) نيز در اين مكان دفن شده است.

مخروبه اين مشربه، كه تنها داراى يك چهار ديوارى و يك درِ قفل شده است، در انتهاى خيابان العوالى و سمت چپ كسى قرار دارد كه از مستشفى الزهرا به سوى مستشفى الوطنى مى رود.(تصوير شماره 79)

3. فضيخ/ رد الشمس/ بنى نضير

فضيخ، در لغت به معناى «عصير العنب»؛(شراب انگور) است و بعضى نيز به شيره خرما گفته اند. آيات تحريم قطعى شراب در همين مكان نازل شد.

پيامبر(ص) در مدت شش شبانه روزى كه بنى نضير را در محاصره داشتند، در اين مكان به نماز و عبادت ايستادند. (2) به سبب همين غزوه، اين مسجد


1- سمهودى، همان، ج 3، صص 825 و 826
2- ابن شبه، همان، ج 1، ص 69؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 6، ص 187؛ رفعت پاشا، همان، ج 1، ص 418

ص: 187

به بنى نضير نيز معروف است. اما نام ديگر آن ردّالشمس، به سبب حادثه اى است كه راويان و مورّخان شيعه و سنى دربرگشت خورشيد براى امام على(ص) نقل كرده اند. (1) اما برخى از پژوهشگران آثار مدينه، اين مسجد را «شمس» ثبت كرده اند، نه «ردّالشمس» و گفته اند چون نور خورشيد در زمان طلوع به اين مسجد مى تابيده، آن را شمس ناميده اند و اين گفته جز براى محو يا رد كردن واقعه ردالشمس نيست. (2) اين مسجد در جنوب شرقى مسجد قبا، حدود يك كيلومترى آن و در محله معروف قربان، كه خيابانى هم به اين نام در آن جا وجود دارد، در كنار وادى مزينب ساخته شده كه اكنون جز يك چهارديوارى از آن نمانده است. (3) گفتنى است، معمولًا زائران ايرانى، به گمان آن كه مسجدى كه بالاتر از مشربه امّ ابراهيم، در عوالى است، همان مسجد فضيخ يا ردّالشمس است، به زيارت آن مى روند، در حالى كه آن مسجد جز مسجد بنى قريظه نيست و البته در سال هاى گذشته نيز تخريب شده


1- سمهودى، همان، ج 3، ص 822؛ اين حديث را بسيارى از منابع اهل سنت نيز نقل كرده اند؛ از جمله ماوردى در اعلام النبوه(ص 79)؛ بيهقى در دلائل النبوه و نيز خصائص الكبرى(ج 2، ص 183)؛ ابن سبع در شفاء الصدور؛ سيوطى در جمع الجوامع(ج 5، ص 277)؛ ابن حجر عسقلانى در فتح البارى بشرح صحيح البخارى(ج 2، ص 168)؛ گنجى شافعى در كفايه الطالب فى مناقب آل ابى طالب(ص 237)؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه(ص 76).
2- احمد ياسين الخيارى، همان، ج 125
3- همان جا: الياس عبدالغنى، تاريخ المدينه المنوره، ص 72

ص: 188

است.

مساجد و مناطق تاريخى اطراف مدينه

1. مسجد شجره/ ذوالحُلَيْفه (آبار على (ع))

اين مسجد، كه امروزه به نام هاى «شجره»؛ «ذوالحُلَيفه» و «ابيار على» مشهور است، يكى از مساجد بسيار مهم خارج از مدينه بوده و به عنوان يكى از ميقات ها و مساجد احرام از اهميت به سزايى برخوردار است. وجه تسميه آن به نام هاى فوق چنين است:

الف. شجره؛ از آن رو آن را چنين خوانند كه پيامبر(ص) در آن جا، كنار درختى فرود آمد و احرام بست. (1) ب. احرام؛ به سبب آن كه حاجيان براى تشرف به حج، در اين مسجد احرام مى بندند.

ج. ذوالحُلَيفه؛ «حُليفه» نام آبى است در اين منطقه، كه پيامبر خدا(ص) دوست داشتند براى بستن احرام، كنار درختى در اين محل فرود آيند. (2) د. ابيار على(ع): از آن جهت به اين نام شهرت يافت كه حضرت على(ع) براى آبيارى نخلستان ها، چاه هاى فراوانى در اين منطقه كندند و ابيار نيز جمع «بئر» يعنى چاه است. فيروزآبادى كه در قرن هشتم آن را توصيف كرده،


1- فيروز آبادى، المغانم المطابه فى معالم طابه، ص 199؛ بخارى، صحيح، [كتاب الصّلاه]، ص 322، حديث 441
2- فيروز آبادى، همان، ص 119

ص: 189

گويد: اين مسجد جز به نام «ابيارعلى(ع)» شناخته نيست. (1) پيامبر خدا(ص) سه بار در اين مكان مُحرم شده اند: 1. هنگام صلح حديبيه(سال ششم هجرى)؛ 2. عمره ناشده(سال هفتم هجرى)؛ 3. حَجّه الوداع(سال دهم هجرى). (2) زين الدين الاستدار، در سال 961 ق. بناى مسجد را بازسازى كرد و در پيرامون آن ديوارى بزرگ ساخت كه تا پايان دوره عثمانى هم چنان پا بر جا بود.

طول اين مسجد، از جنوب تا شمال،(65/ 25 متر) و از شرق به غرب نيز به همين مقدار بوده است. (3) در دوران فهدبن عبدالعزيز به گونه بسيار زيبايى بازسازى شد. اكنون مساحت آن به 26000 مترمربع رسيده كه 10 هزار نمازگزار در آن جاى مى گيرند.(تصويرهاى شماره 80 و 81)

2. منطقه خيبر

خيبر نام يكى از هفت قلعه اى است كه به يهوديان تعلق داشته و در غزوه اى به همين نام فتح شده است. منطقه خيبردر 140 كيلومترى شمال شرقى مدينه واقع است. فدك با آن ده كيلومتر فاصله دارد.(تصوير شماره 82)


1- پيشين، همان، ج 82؛ على بن موسى، رساله فى وصف المدينه، صص 16- 8
2- ابن هشام، سيره النبويه 9، ج 3، صص 355 و 424؛ ابن قتيبه، المعارف، ص 70؛ ابن سعد، طبقات الكبرى، ج 1، صص 87 و 124 و ج 2، ص 172
3- سمهودى، همان، ج 3، ص 1002

ص: 190

3. منطقه فدك

فدك تا مدينه 130 كيلومتر و تا خيبر حدود ده كيلومتر فاصله دارد. امروزه اين سرزمين، آباد نيست اما آب گوارايى دارد كه بسته بندى شده و در سرتاسر عربستان عرضه مى شود. بر اين بطرى ها اين عبارت ديده مى شود: «ماء لوادى فاطمه 3».(تصوير شماره 83)

4. زيارتگاه يَنبوع

يَنبوع يا يَنْبُع در غرب مدينه(در ساحل درياى سرخ) و 213 كيلومترى مكه واقع شده و امروزه به عنوان يك شهر بندرى، از رونقى برخوردار است. از آن جا كه اين قريه چشمه ها و آب هاى فراوانى داشته، به اين نام شهرت يافته است. (1) هنگامى كه پيامبر(ص) غنايم جنگى را ميان مجاهدان تقسيم مى كردند، اين مكان سهم امام على(ع) شد و آن حضرت با كندن چاه هايى به ايجاد نخلستان پرداختند و در آمد آن را به يتيمان و مستمندان بنى هاشم اختصاص دادند. ايشان تا پيش از خلافت، عمدتاً در اين مكان سكونت يافته و به كار مشغول بوده اند. در آن مكان مسجدى ساختند كه به گفته ابن رشيد، پيامبر(ص) در مكان آن نماز گزارده بودند. (2) امروزه در ينبوع، كه يكى از زيارتگاه هاى فراموش شده است، چند تن از فرزندان ائمه و سادات جليل القدر در آن جا به خاك سپرده شده اند. معروف ترين آنان عبارت اند از:


1- «ينبوع» يا «ينبع» از فعل مضارع گرفته شده تا كثرت چاه هاى آب آن را بيان كند.
2- ابن رشيد فهرى، مل ءُ العيبه بما جمع بطول الغيبه، صص 278 و 279

ص: 191

1. عمرالاطرف؛ آخرين فرزند امام على(ع) و فردى بسيار با تقوا و زاهد بوده است.

2. على اصغر؛ كوچك ترين فرزند امام سجاد(ع).

3. احمد بن على بن على بن محمدبن عون بن محمد حنفيّه.

ص: 192

خلاصه درس

مورخان در مورد نخستين ساكنان يثرب پس از طوفان نوح(ع)، اختلاف كرده اند.

يهوديان بارها در طول تاريخ به اين سرزمين مهاجرت كرده اند. علماى يهود توصيف پيامبر خدا(ص) در تورات راديده بودند، لذا در جستجوى اين نشانى ها با اشتياق تمام به اين سرزمين رو آوردند. هنگامى كه اين نشانى ها را در يثرب يافتند، درآن جا ساكن شدند.

قبايل يهود كه به يثرب آمدند، 25 قبيله بودند. آنان شهر را به اين صورت ميان خود تقسيم كردند:

1. قبايل بنى قريظه و بنى نضير؛ آنان در «عاليه» فرود آمدند.

2. قبايل بنى قينقاع؛ در منطقه «الصاغه» فرود آمدند.

جز يهوديان اعراب جنوبى يا قحطانى، كه همان يمنى هاى مهاجر باشند، نيز در مدينه ساكن شدند آنان برخلاف اعراب عدنانى يا ساكنان مكّه، داراى تمدّن و شهرنشينى بودند. از ميان اعراب يمانى كه در يثرب ساكن شدند، دو طايفه نيرومند اوس و خزرج، كه بعدها پيامبر(ص) آنان را «انصار» ناميد، با يهود بنى قريظه و بنى نضير پيمان هايى بستند. اوس و خزرج، همواره براى تسلط بر شهر يثرب با يكديگر رقابت مى كردند.

براى مدينه نام هايى نيز در قرآن آمده است؛ از جمله: المدينه، مدخل صدق، دارالايمان، ارض الله.

از پيامبرخدا(ص) روايات بسيارى در فضيلت مدينه نقل شده است. آن حضرت اين شهر را، هم چون مكّه، حرم قرار داد و صيد و شكار حيوانات، كندن درختان، ريختن خون و ... را در آن حرام كرد.

ص: 193

يكى از مناطق مهم مدينه قبا است. اين قريه در دو كيلومترى جنوب مدينه قرار دارد.

پيامبر(ص) وقتى به اين جا وارد شدند زمينى را خريدند و بناى مسجد قبا را آغاز كردند. در فضيلت مسجد قبا روايات زيادى وجود دارد. از جمله اين كه: دو ركعت نماز در مسجد قبا برابر با يك عمره است. پيامبر(ص) وقتى از قبا به سوى مدينه مى رفتند، ميان قبيله «بنى سالم بن عوف» در مسجد آنان نماز جمعه خواندند. به گفته ابن اسحاق، اين اولين نماز جمعه اى بود كه در مدينه اقامه شد و بعدها به مسجد جمعه معروف گرديد.

مساجد پيرامونى مسجدالنبى(ص)

1. مساجد مصلّا و نمازگاه هاى پيامبر(ص) در اعياد اسلامى(جنوب غربى مسجدالنّبى) آن حضرت پس از ورود به مدينه، نماز اعياد فطر و قربان را در جنوب غربى مسجدالنّبى(ص)، در منطقه مناخه اقامه مى كردند.

2. مساجد جنوب غربى مسجدالنبى(ص): سُقيا و مَغْسَله.

3. مساجد شرق و شمال شرق مسجدالنبى(ص): الاجابَه/ مباهله پيامبر(ص) در همين مكان براى مباهله با مسيحيان نجران و به منظور آشكار ساختن حقّانيت خود و دين اسلام، همراه اهل بيت؛ يعنى على، فاطمه، حسن و حسين: حضور يافتند.

منطقه غزوه احزاب و مساجد آن(شمال غربى مدينه)

چون در اين جنگ، تمامى احزاب و قبايل حضور داشتند، آن را «غزوه احزاب» ناميدند. پيشنهاد سلمان فارسى و كندن خندق در اطراف

ص: 194

مدينه، سپاه شرك را زمين گير كرد و محاصره مدينه براى كفار، جز از دست دادن بزرگان و پهلوانان آنان نتيجه اى در پى نداشت و ناگزير به مكّه بازگشتند. به ياد حضور برخى از صحابه، مساجدى در آن جا ساختند كه به نام هريك از آنان معروف شد.

مسجدهاى هفتگانه(مساجد سبعه): عبارتند از فتح، سلمان فارسى، على بن ابى طالب(ع)، فاطمه 3، ابوبكر بن ابى قحافه، عمر بن خطّاب و مسجدى نيز كمى آن طرف تر به سبب نزول آيات تغيير قبله كه به ذوقبلتين معروف شد.

منطقه احد و مساجد پيرامون آن عبارتند از: 1. المستراح(محلّ استراحت)؛ 2. الدِّرْع/ الشَّيخان؛ 3. عَيْنَيْن.

منطقه غزوه بنى قريظه، بنى نضير و مساجد آن

يهوديان بنى قريظه در جنوب شرقى مدينه، جايى كه امروز شارع العوالى است و يهوديان بنى نضير در نزديكى آن ها كه اكنون خيابان قربان يا امير محسن است ساكن بودند. به هنگام محاصره آنان، پيامبر(ص) در برخى نقاط نماز گزارده و يا مستقر شده اند كه در آن مكان ها مساجدى ساخته اند:

1. مسجد بنى قريظه؛ 2. مشربه امّ ابراهيم؛ 3. فضيخ/ ردّ الشمس.

مساجد و مناطق تاريخى اطراف مدينه

1. مسجد شجره/ ذوالحُلَيْفه(آبار على(ع)): وجه تسميه آن به نام هاى فوق چنين است:

الف. شجره؛ از آن رو آن را چنين خوانند كه پيامبر(ص) در آن جا، كنار

ص: 195

درختى فرود آمد و احرام بست.

ب. احرام؛ به سبب آن كه حاجيان براى تشرف به حج، در اين مسجد احرام مى بندند.

ج. ذوالحُلَيفه؛ «حُليفه» نام آبى است در آن منطقه كه پيامبر خدا(ص) دوست داشتند براى بستن احرام، كنار درختى در اين محل فرود آيند.

د. ابيار على(ع): از آن جهت به اين نام شهرت يافت كه حضرت على(ع) براى آبيارى نخلستان ها، چاه هاى فراوانى در اين منطقه كندند.

2. منطقه فدك؛ 3. منطقه خيبر؛ 4. زيارتگاه يَنبوع.

خودآزمايى

1. سير شكل گيرى شهر يثرب را توضيح دهيد.

2. فضايل شهر مدينه را بيان كنيد.

3. مقدمات هجرت پيامبر به مدينه را توضيح دهيد.

4. مساجدى كه در منطقه قبا وجود دارد را نام برده و نحوه شكل گيرى هر يك را شرح دهيد.

5. مساجدى كه اطراف مسجد النبى هستند را نام ببريد.

6. ويژگى ها و آثار منطقه غزوه احزاب را برشمريد.

7. مساجد پيرامون منطقه احد كدام اند و علت پيدايش آن ها چيست؟

8. مسجد ذوقبلتين به دنبال چه حادثه اى به اين نام مشهور شد؟

9. اسامى كه براى مسجد شجره عنوان شده را نام ببريد و وجه تسميه آن ها را بنوبسيد.

ص: 196

درس ششم مسجد النّبى (ص) و آثار آن (از ابتدا تا عصر حاضر)

اشاره

اهداف آموزشى

انتظار مى رود با مطالعه اين درس:

- با نحوه و چگونگى احداث مسجد النبى(ص) آشنا شويم.

- از سير تاريخى توسعه مسجدالنبى از ابتدا تا عصر حاضر مطلع شويم.

- ستون هاى اصلى، روضه النبى، منبر و محراب ها و ايوان صفه و ساير آثار آن را بشناسيم.

- با حوادث و رويدادهاى مهمى كه در تاريخ مسجدالنبى وجود دارد آشنا شويم.

- موقعيت خانه و محل دفن رسول خدا(ص) را بدانيم.

- با رواياتى كه در ارتباط با محل دفن حضرت فاطمه 3 وجود دارد آشنا شويم.

مدخل

اشاره

ص: 197

آشنايى با نخستين مسجد در اسلام كه به دست رسول خدا(ص) در شهر يثرب ساخته شد و پايگاه عبادى و سياسى مسلمانان گرديده مى تواند بيانگر اهميت آن در طول تاريخ و ازمنه باشد. آثار و اماكن متبرك و مقدس اين مسجد نشان از سير حوادث تأثيرگذار در تاريخ اسلام دارد. زائران و نمازگزاران در اين مسجد كه نمازگزاردن در آن برابر با هزار نماز در مساجد ديگر است با شناخت اين مكان مقدس و آثار آن مى توانند خود را در دل تاريخ و كنار رسول خدا(ص) حس كنند. لذا در اين فصل مسجدالنبى در گذر تاريخ و آثار آن براى تحقق اين امر تشريح مى گردند.

الف) مسجدالنّبى (ص) در گذر تاريخ

پيامبر(ص) از روز دوشنبه، دوازدهم ربيع الأول تا روز جمعه شانزدهم همان ماه، در قريه قبا ماندند و پس از پايان بناى مسجد و رسيدن امام على(ع) و دخترشان فاطمه 3، رهسپار مدينه شدند. (1) در اين مسافتِ كوتاه تا داخل شهر، با تقاضاهاى زياد قبايل مختلف براى سكونت در منازل آنان روبه رو گرديد و در پاسخ گويى به اين همه شور و اشتياق، انتخاب را ناگزير به تقدير الهى سپرد و با اشاره به شتر خويش(القصوه) فرمود:


1- ابن هشام، همان، ج 1، ص 494؛ بعضى گفته اند در قبا چهارده شب مانده اند.(بحارالانوار، ج 19، ص 106).

ص: 198

«خَلُّوا سَبيلَها فَإِنَّها مَأْمُورَهٌ». (1)

راه شتر را باز بگذاريد كه او مأمور است.

سرانجام شتر پس از عبور از ميان قبايل مختلف، كنار خانه «ابوايوب انصارى» زانو زد و اين سعادت بزرگ نصيب اين مرد الهى شد كه پذيراى خاتم پيامبران گردد. زمينى را كه شتر در آن زانو زد، متصل به خانه ابو ايوب انصارى بود و از آن به عنوان «مربد»؛(محل خشكانيدن خرما) استفاده مى شد و متعلق بهِ دو يتيم از قبيله بنى نجار، به نام هاى سهل و سهيل فرزندان عمرو بود. اين دو، در پناه و حمايت معاذ بن عفراء قرار داشتند. (2) آن حضرت اين زمين را به رغم اصرار صاحبان آن، كه مى خواستند از جان و دل بر پيامبر(ص) هبه كنند، به ده دينار خريدند. (3) اين مسجد كه ساخت آن تقريباً هفت ماه طول كشيد، از نهايت سادگى و پيراستگى برخوردار بود.

مساحت اوّليه آن را 70* 60 ذراع (4)/ 4200 ذراع(برابر با 74/ 1021 متر) و ارتفاع ديوارهاى آن را پنج ذراع نوشته اند كه آن حضرت با كمك مهاجران و انصار، در نخستين روزهاى هجرت به احداث آن


1- ابن هشام، همان جا، سمهودى، همان، ج 1، صص 256 و 257؛ ابن قيم جوزى، زاد المعاد فى هدى خير العباد، ج 2، ص 143
2- ابن هشام، همان، ج 1، ص 495؛ ابن نجار، اخبار مدينه الرسول، ص 25؛ ابن قيم جوزى، همان، ج 2، ص 145؛ بيهقى، دلائل النبوه، ج 2، ص 187
3- ابن سعد، همان، ج 1، ص 239
4- هر ذرع را برابر با 33/ 49 سانتى متر(ذرع هاشمى) محاسبه كرده ايم.

ص: 199

پرداختند.

تلاش پيامبر(ص) در اين مورد، باعث مى شد تا همه صحابه، به طور فعال در ساخت آن مشاركت كنند. يكى از انصار چنين خواند:

لَئِنْ قَعَدْنا وَ النَّبى يَعْمَلُ لذاك مِنَّا العَمَلُ المُضَلَّلُ (1) اگر ما بنشينيم و پيامبر(ص) كار كند، براى ما امرى خطا و ناصواب است.

هنگامى كه ديوارها را بالا مى بردند، پيامبر(ص) در پاداش زحمات اصحاب چنين سرودند:

لا عَيْشَ الّا عَيْشُ الآخِرَهِ الّلهُمَّ ارْحَمِ الْانْصارَ وَالْمُهاجِرَه (2) در اين ميان، عمار از همه بيشتر كار مى كرد و برخى اصحاب نيز بار خود را بر دوش او مى گذاشتند؛ لذا عمار از روى مزاح به پيامبر(ص) گفت: يا رسول الله، اينان مرا كشتند؛ بر گرده من بارى مى نهند كه خود آن را حمل نمى كنند؛ پيامبر(ص) خطاب به وى فرمود:

«يا عمار! انِّما تَقْتُلُكَ الْفِئَهُ الباغَيَهُ». (3)

اى عمار، همانا تو را گروهى ياغى و ستمكار مى كشند.

به روايت بخارى، پيامبر(ص) فرمودند:


1- ابن هشام، همان، ج 1، ص 496؛ ابن قيم جوزى، همان، ج 2، ص 144
2- ابن هشام، همان جا؛ ابن قيم جوزى، همان، ج 2، ص 145؛ ابن سعد، همان، ج 1، ص 240 با عبارت: «فَاغفِر الأنصار والمهاجره»؛ بخارى در صحيح خود چنين آورده است. «الّلهمّ لا خير إلّا خير الآخره، فَاغْفر الأنصار و المهاجره»(صحيح، جزء اول، كتاب الصلوه، حديث، ص 292- 292).
3- ابن هشام، همان، ج 1، ص 497؛ متقى الهندى، كنزالعمال، ج 16، ص 137

ص: 200

«عمار آنان را به بهشت فرا مى خواند و ايشان او را به آتش دعوت مى كنند.» (1) اصحاب پس از بالا بردن ديوارها، سقف مسجد را با شاخه هاى نخل پوشانيدند. بعضى از آن حضرت پرسيدند: آن را مسقّف نكنيم؟ پيامبر(ص) فرمود: خير، سايه بانى مى خواهم چون عريش(سايبان) موسى. پس از آن، مكانى براى نماز پيامبر(ص) به سمت بيت المقدس مشخص كردند. آن گاه براى مسجد سه در قرار دادند؛ درى در آخر مسجد، در ديگرى كه به آن «باب الرّحمه» و «باب عاتكه» مى گفتند و درى كه بعدها باب جبرئيل(ع) نام گرفت. كنار مسجد نيز اتاق هايى براى پيامبر(ص) ساختند و آن حضرت با عايشه و سوده در آن ساكن شدند. از خانه نيز درى به مسجد گشودند. (2) آن گاه هر يك از اصحاب، خانه اى كنار مسجد ساختند و درى به داخل آن باز كردند كه راه ورود آنان به مسجد بود. پس از اندك زمانى؛ يعنى قبل از جنگ احد، پيامبر(ص) به بستن درها، به جز درِ خانه على(ع) امر فرمودند: «أَمَرَ بَسَدِّ الْابْوابِ إِلّا بابُ عَلِى» لذا تمام درهايى كه به مسجد باز مى شد، جز آن در، مسدود شد.

مسجد پيامبر(ص)، از آغاز بنا و احداث، شاهد ماجراهاى مهمّى در تاريخ صدر اسلام بود. آن حضرت در نخستين روزهاى پايانى بناى اين مكان مقدّس، خطبه هاى غرّا و كوبنده اى عليه كفر و شرك ايراد فرمودند و سپس در طول يازده سال از هجرت پربركت خود، به منظور


1- بخارى، صحيح [جزء اول، كتاب الصلوه حديث 408] ص 302
2- ابن قيم جوزى، همان، ج 2، ص 146؛ ابن سعد، همان، ج 1، ص 240

ص: 201

رشد و تعالى مسلمانان در سايه مكتب انسان ساز اسلام، خطبه هاى ديگرى خواندند. در اين مسجد اساسى ترين موضوعات مربوط به اداره حكومت اسلامى با حضور پيامبر(ص) بحث و بررسى مى شد.

دوّمين حادثه مهم در تاريخ اين مسجد، انعقاد پيمان نامه عمومى مدينه و نيز برقرارى پيمان مؤاخاه يا برادرى ميان مهاجر و انصار از سوى منادى وحدت بود.

از جمله رويدادهاى مهمّ ديگر، كه مسجدالنّبى(ص) در آن سال ها شاهد بود، اعلان بسيج عمومى براى دفاع از اسلام و پاسخ گويى به آزار و ايذا و ظلم و ستم وارده از سوى مشركان بود.

در همين مسجد «وفود»؛(گروه ها) براى پذيرش اسلام به حضور پيامبر(ص) مى رسيدند و ده ها حادثه ديگر كه ذكر آن ها در گنجايش اين مختصر نيست.

ب) آثار تاريخى و مقدس مسجدالنّبى (ص)
1. ستون هاى مسجدالنّبى

(ص)

به هنگام بناى مسجد، ابتدا ستون هايى از نخل خرما برافراشتند و سقف را با شاخه هاى نخل بر روى آن ها قرار دادند. ستون ها در بناى نخست، هشت عدد بود كه هر يك نامى مخصوص داشت و امروزه با همان نام ها باقى مانده اند. هر يك از آن ها سابقه اى به بلنداى تاريخ 1400 ساله اسلام دارند و يادآور حوادث و رخدادهاى مهمّى هستند. اين ستون ها كه در داخل روضه النبى(ص) واقع شده اند،

ص: 202

عبارت اند از:

1/ 1. ستون مُخَلَّقَه: اين ستون يادآور نمازگاه پيامبر(ص) و نزديك ترين ستون ها به محل نماز آن حضرت است. اكنون ستون مورد نظر، كمى جلوتر از محلّ اصلى است (1) و بالاى آن نيز بر دايره اى سبز و طلايى، اين نام ديده مى شود. نامگذارى آن به سبب عطر و خُلوقى است كه بر آن مى سوزاندند تا فضاى مسجد را عطرآگين كند.

2/ 1. استوانه عايشه: نام هاى ديگرش «مهاجران» و «القرعه» است. اكنون بالاى آن نام اسطوانه العائشه ديده مى شود. سبب نامگذارى آن به اين نام ها چنين است:

وجه تسميه آن به «عايشه» و «مهاجران» اين است كه عايشه، در فضل اين ستون احاديثى روايت كرده و لذا مهاجران گرداگرد آن مى نشستند و نماز مى خواندند.

«قرعه» (2) به آن سبب كه پيامبر خدا(ص) فرموده اند: «در مسجد من مكانى است نزديك اين ستون كه اگر مردم فضيلت آن را مى دانستند، كنار آن نماز نمى خواندند، مگر آن كه ميان خود(براى نماز خواندن) قرعه مى زدند».

ستون ياد شده وسط ستون هاى اصلى ديگرِ مسجد قرار دارد؛


1- سمهودى، همان، ج 2، ص 439
2- سمهودى، همان، ج 1، ص 440، كنايه از اين كه ازدحام براى نماز خواندن در اين مكان به قدرى زياد مى شد كه به ناچار بايد بين خود قرعه مى زدند. اين حديث نيز از عايشه نقل شده است.

ص: 203

يعنى ميان اين ستون تا منبر پيامبر(ص) دو ستون، تا قبر ايشان دو ستون، تا قبله و محراب دو ستون و تا صحن اوّليّه مسجد كه تا آن هنگام مسقف نشده بود؛ يعنى به موازات مأذنه بلال نيز دو ستون فاصله دارد.

در حقيقت از همه طرف سومين ستون است و كنار آن نيز ستون «توبه» و سپس «سرير» قرار دارد. در مورد نماز خواندن كنار آن، سفارش فراوانى شده است؛ زيرا از ستون هاى روضه النّبى(ص) است.

3/ 1. ستون توبه: از ستون هاى بسيار مهم و با فضيلت مسجدالنبى(ص) ستون توبه يا ابولبابه است. ابولبابه بن عبدالمنذر يكى از بزرگان اوس، هنگام غزوه بنى قريظه (1) به درخواست يهوديان و با موافقت پيامبر(ص) به عنوان مشاور نزد آنان رفت. ابولبابه يهوديان را به جنگ و مقاومت تشويق كرد اما بى درنگ از اين اقدام پشيمان شد و سوگند ياد كرد كه هرگز با پيامبر(ص) روبه رو نشود، مگر آن كه توبه كند و خداوند نيز او را پاك گرداند. لذا يكسره به مسجدالنّبى(ص) رفت و خود


1- پيامبر 9 پس از جنگ خندق كه طى آن يهوديان پيمان خود را با مسلمانان شكسته و به پيامبر 9 خيانت كردند، از سوى خداوند مأموريت يافت تا به تنبيه و نابودى خيانت كاران يهود بنى قريظه پرداخته(ابن هشام، همان، ج 32، ص 23) و شرّ آنان را از سر اسلام كوتاه سازد لذا آن حضرت ايشان را محاصره كرد و نماينده اى فرستاد كه يا اسلام آوريد و هم چنان در خانه هاى خود بمانيد و يا از مدينه همراه زنان و فرزندانتان خارج شويد. يهوديان بنى قريظه به علت ارتباط و دوستى كه با ابى لبابه داشتند از پيامبر 9 خواستند تا وى را براى مشورت به نزد آنان فرستد و آن حضرت نيز پذيرفتند.

ص: 204

را به يكى از ستون هاى مسجد بست و به توبه و انابه پرداخت تا شايد خداوند از كردار زشت او بگذرد و يا مرگ او را برساند.

او در مجموع شش شبانه روز به آن ستون بسته شده بود. در اين مدّت تنها همسر او براى اقامه نماز دستان وى را باز مى كرد و دوباره او را به ستون مى بست. سرانجام سحرگاهان آياتى مبنى بر پذيرش توبه ابولبابه نازل شد. (1) پيامبر(ص) آن شب خندان و شاداب برخاست؛ به مسجد آمد و دستان او را گشود. (2) از آن روز اين ستون به «توبه» يا «ابولبابه» مشهور شد.

حضرت رسول نوافل خود را كنار اين ستون به جا آورده و گاهى نزد آن اعتكاف مى جستند. (3) روايات وارده حاكى است اقامه نماز، عبادت و دعا نزد اين ستون بسيار مستحب است. (4) ستون توبه دوّمين ستون از حُجره و مرقد پيامبر(ص) و به موازات ستون سرير در شرق و ستون عايشه در غرب است. به عبارت ديگر چهارمين ستون از منبر پيامبر(ص) و سوّمين ستون از سمت قبله و جزو ستون هاى روضه النّبى(ص) است. اكنون نام «اسطوانه التوبه» زينت


1- (يا ايها الذّين آمنوا لا تخُونُوا الله والرَّسول و لا تخُونُوا اماناتِكم و انْتُمْ تعلمون ...)؛(اى كسانى كه ايمان آورديد به خدا و رسول و امانات خويش خيانت نكنيد در حالى كه مى دانيد جز اين نيست كه مال ها و اولادتان فتنه و بلا است ....)(انفال: 128)
2- سيوطى، لباب النقول فى اسباب النزول ص 111؛ ابن هشام، همان 2/ 236- 238؛ ابن قيم جوزى، همان 2/ 190.
3- سمهودى، همان، ج 1، ص 447
4- صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 340

ص: 205

بخش آن است. درب غربى خانه رسول الله(ص) كه به داخل مسجد باز مى شد در مقابل اين ستون قرار داشت كه آن را «باب التوبه» نام نهاده اند.

4/ 1. ستون سرير: در بيان محلّ شب زنده دارى رسول الله(ص) نقل كرده اند كه ايشان سريرى(تختى) از چوب خرما را كنار ستونى گذاشته و به پهلو روى آن مى خوابيدند و يا اعتكاف مى كردند. (1) امروزه ضريح و ديواره غربى مرقد مطهر پيامبر(ص) در ميان اين ستون و ستون هاى محرس و وفود قرار دارد و در سمت شرق آن ستون توبه است. نبى گرامى(ص) روزها نيز براى پاسخ گويى به پرسش ها و مسائل مسلمانان، به آن تكيه مى دادند و نيازمندى هاى آنان را برآورده مى ساختند. (2) «اسطوانه السّرير» اوّلين ستون از سمت قبله است.

5/ 1. ستون مَحْرَسْ/ على بن ابى طالب(ع): اين ستون به نام اميرمؤمنان على بن ابى طالب(ع) نيز معروف بوده است. برخى آن را مكان نماز ايشان دانسته و برخى نيز گفته اند كنار آن مى ايستاد و به محافظت از جان پيامبر(ص) مى پرداخت (3) و مَحْرَسْ نيز به معناى مكان نگهبانى است. اين ستون در ميان ستون هاى وفود و سرير و به موازات آن ها در ديواره ضريح غربى مرقد پيامبر(ص) واقع شده است. پيامبر(ص) هنگامى كه از خانه عايشه براى نماز به مسجد مى آمدند، از درى كه ستون ياد شده كنار آن بود، وارد مى شدند. امروزه نام «اسطوانه الحرس» بر آن ديده


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 447
2- اين ستون كه يكى از ستون هاى مهم و اصلى مسجدالنبى 9 است، دسترسى به آن به علت اتصال به ضريح و ممانعت مأموران امكان پذير نيست.
3- سمهودى، همان، ج 1، ص 448

ص: 206

مى شود.

6/ 1. ستون وُفود: اين ستون، كه پشت ستون مَحْرَس از سمت شمال قرار دارد، سوّمين ستون از سمت قبله است. پيامبر(ص) براى ديدار با وفود؛ يعنى دسته ها و قبايل عرب كنار آن نشسته و با آنان ملاقات مى كردند. (1) اكنون بالاى آن، نام «اسطوانه الوفود» ديده مى شود. ستون مذكور به موازات ستون هاى محرس و سرير در ميان ديواره غربى ضريح پيامبر(ص) قرار دارد.

7/ 1. ستون مقام جبرئيل(ع) (2): كنار اين ستون، كه به آن «مُرَبَّعه القبر» نيز گفته مى شود، دَرِ خانه فاطمه 3 دختر گرامى پيامبر(ص) قرار داشت كه به مسجد باز مى شد. (3) مقام جبرئيل(ع) به موازات ستون هاى وفود و حرس قرار دارد ولى اكنون داخل ضريح و منتهى اليه حجره شريف واقع شده و در ديد كسى قرار ندارد.

8/ 1. ستون تهجّد: حضرت رسول(ص)، شب ها به ويژه در ماه رمضان، پشت خانه فاطمه 3 كنار ستونى به تهجّد و شب زنده دارى مى پرداخت. (4) بعدها در اين مكان محرابى به نام «تهجّد» ساختند. (5) اين ستون كنار مكان


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 449
2- در مورد مقام جبرئيل و موقعيت دقيق آن رجوع كنيد به بحث مربوطه در همين فصل.
3- اين در، سمت مغرب محراب التهجد يعنى به موازات ستون هاى وفود و حرس و منتهى اليه ديوار شمالى و غربى حجره شريف و ضريح پيامبر 9 قرار داشته و به داخل مسجد باز مى شده است. چنان كه گفتيم اين تنها درى بود كه خداوند از ميان درهاى ديگر آن را از بسته شدن مستثنى ساخت. «امر بسد الابواب الّا باب على 7».
4- سمهودى، همان جا.
5- ر. ك: بحث محراب هاى مسجدالنبى 9.

ص: 207

اصلى باب جبرئيل(ع) پيش از توسعه مسجدالنّبى(ص) بود كه اكنون كمى عقب تر از مكان اصلى است. ستون ياد شده و نيز محراب التهجد اكنون داخل ضريح پيامبر(ص) قرار گرفته است. اين ستون هشتمين و آخرين ستونى است كه از دوران آن حضرت باقى است.

9/ 1. ستون حنّانه: پيامبر(ص) هنگام قرائت خطبه، ابتدا به درختى در سمت غرب محراب تكيه مى دادند و از آن به عنوان منبر استفاده مى كردند. هنگامى كه براى ايشان منبرى ساختند، بر منبر نشستند. گويند در اين هنگام از آن درخت صدايى شبيه به ناله بلند شد كه گويى در فراق آن حضرت سر داده بود. لذا از آن روز اين درخت را «حَنّانه» ناميدند. يعنى بانگ بچه شترى كه او را از مادرش جدا مى كنند. آن حضرت دستى بر درخت كشيدند و آرام شد. (1) بعدها به دستور پيامبر(ص) حفره اى كنده و آن درخت را دفن كردند. در مكان اين درخت ستونى ساختند و آن را «اسطوانه الحَنّانه» ناميدند. مكان آن نزديك محراب النبى(ص) بوده كه امروزه اين ستون وجود ندارد.(تصوير شماره 84 و 85)

2. ايوان صُفّه يا منزلگاه فقرا

هنگامى كه جمعيت مهاجران در مدينه افزايش يافت، پيامبر(ص) فرمودند: براى مهاجران تهى دست كه در مدينه مكانى ندارند، ايوان


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 388

ص: 208

مُسقَّفى، در آخر مسجد ساخته شود تا بتوانند در آن جا اقامت گزينند. (1) اين عده شب ها را بر همين ايوان به صبح مى رساندند. كسانى چون سلمان فارسى، عماربن ياسر و مقداد بن اسود و ...، از آن دسته بودند. مورخان تعداد آنان را 70 نفر نوشته اند. (2) اين افراد در تاريخ به «اهل صُفّه» معروف شدند.

پيامبر(ص) از مقابل اهل صفه مى گذشت و مى فرمود: اگر مى دانستيد كه نزد خدا چه جايگاهى داريد، به يقين مى خواستيد كه بر فقر شما افزوده شود. (3) خداوند تبارك و تعالى آيات شريفه سوره كهف را در مورد اين فقرا بر آن حضرت نازل كرد.

(وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَهَ الْحَياهِ ...). (4)


1- ابن اثير، النهايه فى غريب الحديث و الاثر، ج 3، ص 37
2- ابونعيم اصفهانى در حليه الاولياء و طبقات الاصفياء، اسامى 38 نفر از آنان را ذكر كرده است.(ج 1، صص 385- 347).
3- سمهودى، همان، ج 1، ص 454 ر. ك. به: صالح احمدالشامى اهل الصفه بعيداً عن الوهم والخيال. در صحيح بخارى روايت شده كه اين عده لباس كاملى نداشتند وبعضاً نيمه عريان بوده و يا لباس آنان تنها نيمى از بدن ايشان را مى پوشانيد و در نهايت فقر بوده اند.(همان، كتاب الصلاه، حديث 103، ج 1، ص 299)
4- كهف: 28- [اى پيامبر هميشه خويش را با كمال شكيبايى به محبت آنان كه صبح و شام خدا را مى خوانند و رضاى او را مى طلبند وادار كن و يك لحظه از آن فقيران چشم مپوش كه به زينت هاى دنيا مايل شوى، هرگز با كسانى كه ما دل هاى آنان را از ياد خود غافل كرده ايم و تابع هواى نفس خود شدند و به تبهكارى پرداختند همراه مباش.]

ص: 209

زمانى كه اين آيات نازل شد، پيامبرخدا(ص) فرمود:

«الْحَمْدُ للهِ الَّذِى جَعَلَ فِى أُمَّتى مَنْ أُمِرْتُ أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِى مَعَهُمْ» (1).

سپاس خداى را كه در امّت من كسانى را قرار داد كه مأمور شده ام همراه آنان صبر پيشه كنم.

اين ايوان، كه اكنون در شمال شرقى محدوده اوليه مسجد و ميان باب جبرئيل(ع) و باب النساء قرار دارد، ارتفاعى حدود نيم متر و مساحتى حدود سى متر مربع داشته و به شكل مربع مستطيل است. يك سوم قسمت جنوبى آن؛ يعنى به سمت قبله، از دوران پيامبر(ص) و بقيه آن از افزوده هاى دوران عمربن عبدالعزيز است. تلاوت قرآن و اقامه نماز بر اين ايوان بسيار سفارش شده است.

در مقابل اين ايوان، ايوان التهجد و نيز ديواره شمالى حجره شريف؛ يعنى بيت فاطمه 3 قرار دارد.(تصوير شماره 86)

3. منبر

هنگام بناى مسجدالنّبى، براى پيامبر(ص) منبرى نساخته بودند؛ چنان كه پيشتر گفتيم، آن حضرت خطبه هاى خود را كنار تنه درخت خرمايى كه به آن تكيه مى زدند مى خواندند. هنگامى كه براى ايشان منبرى تهيه شد، روز جمعه بر فراز آن رفتند. (2)


1- احمد ياسين الخيارى، تاريخ المعالم المدينه المنوره ص 70
2- متقى الهندى، كنزالعمال فى سنن والاقوال، ج 14، ص 58 به روايت بخارى، زنى از انصار به پيامبر عرض كرد كه غلام نجارى دارم، اگر اجازه دهيد براى شما منبرى بسازد(صحيح، كتاب الصلاه، ج 1، ص 302)

ص: 210

در مورد نخستين كسى كه براى پيامبر(ص) منبر ساخت اختلاف است؛ برخى نوشته اند: نخستين منبر، از گِل ساخته شد و پله نداشت. برخى ديگر گويند از چوب و داراى سه پله بود.

در جريان آتش سوزى كه به سال 886 ق. در مسجدالنّبى(ص) رخ داد، اين منبر كاملًا در آتش سوخت. چندى بعد قطعه اى از چوب آن را يافتند و در محل خود قرار دادند؛ بر روى آن نيز منبرى از چوب صندل و سپس از آجر و سنگ ساختند؛ چنان كه خواهيم گفت ميان منبر و قبر پيامبر را روضه النّبى گويند. از آن حضرت نقل شده است كه:

«قوائم منبرى رواتب فى الجنه». (1)

پايه هاى منبر من در بهشت استوار است.

4. محراب ها

1

1/ 4. محراب النّبى(ص): پيامبر(ص) نمازهاى خود را كنار ستونى مى خواندند كه بعدها به «المخلّقه» معروف شد. در دوران آن حضرت محرابى وجود نداشت، عمر بن عبدالعزيز، والى مدينه، در دوران اموى نخستين كسى بود كه بر مكان نماز ايشان محراب ساخت؛ اين محراب سمت ديوار قبله بود كه بعدها در توسعه مسجد تخريب شد. محل محراب ياد شده در طول ساليان دراز و در توسعه ها و تعميرات اندكى تغيير يافته است.


1- نورالدّين هيثمى، موارد الضمان صص 35، 256

ص: 211

در دوران سلطان اشرف قايتباى، محرابى نفيس و زيبا از سنگ مرمر، مزيّن به آيات قرآن ساختند و بعدها حفره آن پر گرديد و همسطح زمين شد؛ آن گاه محراب پيامبر(ص) را با پارچه اى نفيس پوشانيدند. اين محراب با همان تزييناتِ دوران عثمانى هم چنان موجود است. در فضيلت اين محراب گفته اند كه به منزله كعبه است؛ يعنى كسى كه به آن مى نگرد، گويى نگاهش را به كعبه دوخته است. (1) محراب النبى(ص) اكنون به ستون مُخَلَّقَه متّصل است؛ يعنى اين ستون سمت مغرب آن قرار دارد. و به گونه اى ساخته شده كه سجده كننده در آن، صورت خود را بر محل نشستن پيامبر(ص)، نه محل سجده آن حضرت مى گذارد. (2)(تصوير شماره 87)

2/ 4. محراب التّهجد: در پشت منزل فاطمه 3؛ يعنى منتهى اليه حجره شريف پيامبر(ص) و مقابل ايوان صفه، محل و مكان تهجّد رسول الله(ص) و فاطمه 3، بوده است. محراب در دوران عثمانى تعبيه شده و پس از برداشتن آن در دوران سعودى، بيرون حجره شريفه؛ يعنى مقابل ايوان صفه، ايوانى به ارتفاع سى سانتى متر و عرض حدود شش متر ساخته اند كه زائران براى درك فضيلت نماز در محراب ياد شده، بر اين ايوان به اقامه نماز مى پردازند.(تصوير شماره 88)

3/ 4. محراب فاطمه 3: اين محراب، داخل منزل فاطمه 3؛ يعنى جنوب محراب التهجّد قرار داشته كه محلّ اقامه نماز فاطمه 3 بوده است.


1- سمهودى، همان، ج 1، ص 384
2- على بن موسى، رساله فى الوصف المدينه المنوّره، ص 60

ص: 212

محراب مذكور اكنون داخل حجره پيامبر(ص) است.

4/ 4. محراب عثمانى: محراب عثمانى، در ديوار كنونى مسجد در سمت قبله و پشت محراب النّبى(ص) از عصر عثمان بن عفّان است. قسمتى كه اكنون محراب عثمانى در آن قرار گرفته، از افزوده هاى اين خليفه بوده كه از باب السَّلام تا باب البقيع امتداد مى يابد. (1) اكنون امام جماعت مسجدالنّبى(ص) در اين محراب نماز اقامه مى كند.

5/ 4. محراب سليمانى/ حنفى: اين محراب در خارج روضه النّبى(ص) و سمت غرب منبر قرار دارد. در ابتدا حنفيان در امامت نماز حرم نبوى شريك نبودند، فقط مالكيان امامت را بر عهده داشتند. در قرن هفتم هجرى حنفيان نيز به امامت نماز جماعت مسجد راه يافتند. در دوران عثمانى اين محراب براى حنفى ها ساخته شد كه امام جماعت ايشان در آن نماز اقامه مى كرد. شمع هايى بر آن و ساير محراب ها افروخته مى شد كه شمعدان هاى آن از نقره بود. در محراب حنفى يك شمع و در محراب نبوى دو شمع روشن مى شد. (2)

5. روضه النّبى (ص)

رسول الله(ص) فرمودند:

«مَا بَيْنَ بَيْتِى وَ مِنْبَرى رَوْضَهٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّهِ». (3)


1- على بن موسى، همان جا. عثمان پس از اتمام توسعه در اين مكان به نماز مى ايستاد.
2- على بن موسى، رساله فى وصف المدينه المنوره، 61
3- كلينى، فروع كافى، ج 4، ص 555؛ نسائى، سنن [جزء الثانى] ص 34

ص: 213

روضه النّبى(ص) يكى از بهترين مكان هاى روى زمين است كه پيامبر(ص) همه روزه، پنج بار براى اقامه نماز جماعت و خواندن خطبه، در اين مسير تردد مى كردند. از آن حضرت احاديث بسيارى در فضيلت اين مكان روايت شده كه آن را قطعه و يا زمينى از بهشت دانسته اند. رواياتى كه از پيامبر(ص) نقل شده، مورد استناد و تواتر فريقين است؛ از جمله:

«إِنَّ مِنْبَرِى عَلى تُرْعَه مِنْ تُرَعِ الْجَنَّهِ». (1)

ترعه را به معناى باب و در دانسته اند؛ يعنى منبر من بر درى از درهاى بهشت قرار دارد. (2)

«مَا بَيْنَ قَبْرِى وَ مِنْبَرِى رَوْضَهٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّهِ». (3)

و نيز:

«مَا بَيْنَ حُجْرَتِى وَ مُصَلّائِى رَوْضَهٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّهِ». (4)

به نظر مى رسد روايت «مَا بَيْنَ بَيْتِى وَ مِنْبَرِى» معقول تر باشد؛ زيرا با توجّه به اين كه پيامبر(ص) براى مكان دفن خود وصيتى نكرد و ممكن بود آن حضرت را در مكان هاى ديگرى دفن كنند؛ منطقى به نظر مى رسد كه منظور آن حضرت از «

مَا بَيْنَ بَيْتِى وَ مِنْبَرِى

»، مكان دفن او در هر نقطه از زمين تا منبر ايشان در مسجدالنّبى(ص) نباشد كه آن را باغى از باغ هاى بهشت بدانند؛ اما مكان بيت ايشان روشن و مشخص است.


1- نسائى، همان، ص 35؛ ابن بابويه، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 340
2- ابن قتيبه دينورى، تأويل مختلف الحديث، 91
3- كلينى، همان جا.
4- همان جا.

ص: 214

در معنا و تفسير «رَوْضَهٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّهِ» گفته اند، مقصود آن است كه اين قسمت در آخرت به بهشت منتقل شده و همانند ديگر قسمت هاى زمين از بين نمى رود و اين مزيّت وفضل عظيمى براى اين مكان است. عبادت در اين محل كه نسبت به ساير قسمت هاى مسجد فضيلت و برترى دارد، ان شاءالله اجر و پاداش بهشت خواهد داشت. بعضى گفته اند: همان گونه كه حجرالأسود از بهشت براى جدّ پيامبر(ص) يعنى ابراهيم(ع)، قرار داده شد تا آن را در كعبه نصب كند، براى رسول الله(ص) نيز مكان عبادت ايشان باغى از بهشت گرديد.

در عرض روضه شريف اندكى اختلاف است؛ امّا در مورد طول آن اختلافى نيست. ابن زباله طول روضه شريف پيامبر(ص) را كه از منبر آن حضرت تا آخر حجره شريف در شرق است، حدود 22 متر ذكر كرده است. (1) بر اساس نظر اهل سنت، عرض روضه تنها دو ستون از سمت قبله را در بر مى گيرد. اما بر اساس نظر شيعه، عرض روضه از آغاز حد قبلى مسجد در دوران پيامبر(ص) از سمت قبله، كه اكنون با نرده هاى نقره اى مشخص است تا منتهى اليه ديوار شمالى و به عبارتى ديگر، تا پايان ضريح كنونى و ديوار شرقى حجره است. به اين ترتيب عرض روضه شريف شامل هشت ستون از جنوب به شمال مى گردد كه همان حدّ اوليه مسجد است. با اين وصف خانه فاطمه 3 نيز جزو روضه النبى(ص) قرار


1- امروزه ستون هاى داخل روضه با سنگ مرمر سفيد مشخص و داخل آن با رنگ سبز رنگ آميزى شده است.

ص: 215

مى گيرد.

6. بيت شريف پيامبر گرامى

(ص)

پيامبر(ص) در كنار مسجد، ابتدا اتاقى براى همسر خود سوده ساختند و در آن ساكن شدند. در سال بعد نيز حجره عايشه را بنا كردند. اين اتاق ها در شرق مسجد قرار داشت؛ همان جايى كه اكنون قبر پيامبر(ص) است. البته پس از چندى، براى صفيه و امّ سلمه؛ دو همسر ديگر رسول الله(ص) نيز اتاق هايى بنا گرديد. منابع تاريخى، از بى نهايت سادگى اين خانه ها سخن گفته اند. (1) هنگامى كه وليد بن عبدالملك براى توسعه مسجد، فرمانى صادر و آن خانه ها را خراب كرد، بسيارى از مسلمانان مى گريستند و مى گفتند كاش اجازه مى دادند اين خانه ها به همان شكل براى آيندگان بماند تا ببينند كسى كه كليدهاى خزاين دنيا به دست اوست، چگونه به چند اتاق گِلى قناعت كرده است! (2)

رسول خدا(ص) در نيمى از اتاقى كه با عايشه زندگى مى كردند دفن شدند و عايشه در نيمه ديگر زندگى مى كرد. اين اتاق ها همگى در هنگام توسعه مسجد تخريب شدند كه موقعيت آن ها اكنون در داخل حجره و ضريح مطهر است.


1- ابن سعد، همان، ج 1، ص 499
2- سمهودى، همان، ج 1، صص 462- 460، ابن سعد، همان جا.

ص: 216

7. خانه فاطمه

3

خانه فاطمه و امام على(ع) پشت خانه عايشه بود. درى به سمت شرق؛ يعنى كوچه و درى به سمت غرب؛ يعنى داخل مسجد و به موازات ستون هاى وفود و حرس قرار داشت. در ديوار جنوبى آن، روزنه اى به خانه پيامبر(ص) باز شده بود كه آن حضرت همواره از آن احوال دخترشان را جويا مى شدند و مى فرمودند:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيتِ».

و به روايتى ديگر:

«الصَّلاهُ، الصَّلاهُ، الصَّلاهُ،(إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (1)

خانه فاطمه 3 در داخل ضريح كنونى و در انتهاى ديواره غربى و شمالى حجره قرار گرفته است.

سمهودى گويد: ميان خانه فاطمه 3 و عايشه ديوارى بوده و وسط خانه فاطمه 3 مكانى است كه مردم بسيار محترم مى دارند و از روى آن عبور نمى كنند. برخى گفته اند كه اين مكانِ، قبر فاطمه 3 است. سمهودى و برخى ديگر از مورّخان سنگ قبرى نيز در آن، با عنوان «

هذا قبر فاطمه بنت رسول الله» ديده اند.

درى كه اكنون در سمت باب جبرئيل، به عنوان درِ خانه حضرت فاطمه 3 مشهور است، همان درى است كه به سوى كوچه باز مى شده


1- احزاب: 33

ص: 217

است.

خداوند به پيامبرش فرمان داد تا همه درهايى كه به مسجد باز مى شد، جز درِ اين خانه را ببندند؛ «

أَمَرَ بِسَدِّ الْابْوابِ إلّا باب علىّ

» اين حديث را بسيارى از مورّخان اهل سنت چون احمد بن حنبل، نسائى، طبرانى، حافظ بن حجر، حاكم نيشابورى و ديگران نقل كرده اند. (1)(تصوير شماره 89)

8. مرقد مطهّر و منوّر پيامبرخدا

(ص)

هنگامى كه «رحمه للعالمين» به «ربّ العالمين» پيوست، على(ع) شيون كنان مسلمانان را از رحلت ايشان خبر داد؛ (2) كسانى چون على(ع)، عباس و پسران او، فضل و قثم و نيز اسامه بن زيد براى انجام مراسم غسل و كفن پيامبر(ص) حضور يافتند. (3) پس از انجام غسل و كفن پيامبر(ص)، براى دفن آن حضرت اختلاف پيش آمد. على(ع) گفت: از پيامبر شنيده است كه «هيچ پيامبرى تاكنون رحلت نيافته جز آن كه او را در همان جايى كه از دنيا رفته


1- ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابه، ج 2، ص 502؛ سبط بن جوزى، تذكره خواص الامه فى معرفه الائمه 24؛ سمهودى، همان، ج 1، صص 474، 475 و 476. ابن جوزى، زاد المعاد فى هدى خير العباد، ص 24؛ سمهودى، همان جا.
2- ابن سعد، همان، ج 2، صص 262 و 278
3- مقدسى، البدء و التاريخ، ج 5، ص 68؛ ابن اثير، اسدالغابه فى معرفه الصحابه، ج 1، ص 34؛ طبرى، تاريخ الطبرى، ج 2، ص 451؛ احمد بن حنبل، المسند، ج 4، ص 104؛ ذهبى، تاريخ الاسلام، ج 1، ص 321

ص: 218

دفن كرده اند»، لذا آن حضرت را با كمك چند تن از ياران خود، از بنى هاشم، در همان محلّى كه رحلت كرد؛ يعنى در خانه خود، كه عايشه در آن مى زيست به خاك سپردند. خليفه اول و پس از آن، خليفه دوم نيز پس از فوت، كنار قبر پيامبر(ص) به خاك سپرده شدند. وضعيت دفن آن دو، اين گونه بود كه ابوبكر را پشت سر پيامبر(ص) و سر او را محاذى شانه هاى آن حضرت و عمر را پشت سر ابوبكر و سر وى را محاذى شانه هاى ابوبكر قرار دادند. عايشه ديوارى ميان قبور و محل سكونت خود كشيد و در نيمه آن زندگى مى كرد. (1)(تصوير شماره 90)


1- سمهودى، الوفاء بما يجب لحضره المصطفى، 138

ص: 219

عمربن عبدالعزيز حاكم مدينه، اين ديوار و ساير اتاق ها را تخريب كرد و ديوارى پنج ضلعى برگِرد سه قبر كشيد و آن را مسقّف و اصلاح و تعمير كرد. بعضى نيز گفته اند: پوشانيدن قبر پيامبر(ص) از چشم مردم، در زمان معاويه بود و آن هنگامى بود كه امام حسن(ع) از دنيا رفت؛ بر اساس وصيّت نواده پيامبر خدا(ص) تصميم به دفن ايشان كنار قبر پيامبر(ص) گرفتند ولى مروان بن حكم و عايشه با اين امر مخالفت كردند؛ لذا ناگزير امام حسين(ع)، جنازه برادر را در بقيع به خاك سپرد؛ پس از اين واقعه، قبر پيامبر(ص) و دو خليفه را با ديوار و سقفى پوشانيدند كه حتى در هم نداشت. (1) اكنون آن پنج ضلعى ياد شده با كاشى هايى منقش به آيات قرآن از داخل ضريح، البته به سختى قابل رؤيت است. اطراف اتاق هاى تخريب شده نيز يك ديوار ساخته اند كه ضريح و حجره رسول خدا(ص) را امروزه تشكيل مى دهد.

1/ 8. پوشش قبر: چنان كه ابن نجّار نقل كرده، پس از پايان پوشش سنگ مرمر، ديوارهاى مرقد، كه به وسيله جواد اصفهانى در قرن ششم هجرى انجام شده بود، پوششى از ديباى سفيد، با تزيينات و ابريشم زرد و سرخ و حرير با نقش آيات سوره يس بر مقبره شريف قرار دادند كه در دوران هاى بعد نيز پرده هاى بسيار زيبا و نفيسى براى پوشش اين مقبره به مدينه ارسال مى شد. (2) اكنون نيز پرده داخلى كعبه، كه به رنگ سبز است،


1- سمهودى، وفاء الوفا، ج 1، ص 548
2- سمهودى، همان، ج 1، صص 583- 581

ص: 220

پس از تعويض، بر روى مرقد پيامبر(ص) پوشانيده مى شود.

9. قبر فاطمه
دختر گرامى پيامبر(ص)

در تاريخ وفات و محل دفن حضرت فاطمه 3 نظرات گوناگون وجود دارد؛ بيشتر منابع تاريخى، وفات آن حضرت را شش ماه پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام(ص) نوشته اند، (1) اما نظريه مشهور نزد شيعه، 75 يا 95 روز است. (2) در مورد محل دفن آن معصومه نيز سه روايت وجود دارد.

1. طبق روايتى از ابن شبّه در «تاريخ المدينه»، قبر فاطمه 3 در قبرستان بقيع و در گوشه خانه «عقيل بن ابى طالب» است. (3) اين خانه در ابتداى قبرستان بقيع و همان جايى بوده كه امروز قبور ائمه شيعه واقع است.

ابن شبّه هم چنين از عبيدالله بن على روايت كرده كه حسن بن على(ع) وصيت كرد كه مرا كنار قبر مادرم در بقيع دفن كنيد، پس او را در مقبره اى كنار قبر مادرش؛ در مقابل پنجره خانه نَبِيه بن وهب به خاك سپردند. در اين مقبره دو قبر با سنگ نبشته اى وجود داشت: قبر حسن بن


1- ابن قتيبه، الامامه و السياسه، ج 1، ص 16؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 309 بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586؛ ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 331؛ يعقوبى، همان، ج 2، ص 105؛ مقدسى، البدء و التاريخ، ج 5، ص 9؛ بخارى، همان، ج 2، ص 186
2- ابن قتيبه، همان جا؛ مسعودى، همان، ج 2، ص 105
3- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوره، ج 1، صص 105 و 106

ص: 221

على(ع) و قبر عايشه همسر پيامبر. (1) سمهودى نقل كرده كه امام صادق(ع) در بقيع كنار پدر و جده اش مدفون شد؛ بر قبور آنان سنگ نبشته مرمرى با اين عبارت ديده مى شد:

«هذا قبرُ فاطمه بنت رسول الله سيّده نساء العالمين و قبر الحسن بن على و علىّ بن الحسين و قبر محمّد بن علىّ و جعفربن محمد:». (2)

على بن موسى از مورّخان عصر عثمانى نيز گويد: فاطمه 3 در كنار ائمه شيعه: مدفون شده است. (3) در پايين قبور ائمه بزرگوار شيعه سنگ قبرى مستقل قرار دارد كه اهل سنت معتقدند قبر حضرت فاطمه 3 است و بر اساس نظر شيعه اين قبر متعلق به فاطمه بنت اسد است.

2. برخى از مورّخان گفته اند قبر حضرت فاطمه 3 در خانه ايشان قرار دارد. ابن شبّه و سمهودى نيز رواياتى در اين مورد ارائه كرده اند؛ از جمله سمهودى گويد: فاطمه 3 از على(ع) در لحظات احتضار خواستند تا فرش خانه را برداشته و محلّى را براى دفن ايشان آماده سازد. (4) شيخ صدوق از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فاطمه 3 در داخل


1- پيشين، ج 1، ص 107؛ مسعودى نيز گويد او را در بقيع كنار قبر مادرش فاطمه دفن كردند.(مروج الذهب، ج 3، ص 10).
2- سمهودى، همان، ج 2، ص 905
3- على بن موسى، همان، ص 11
4- سمهودى، همان، ج 2، ص 903

ص: 222

خانه خود، كه در توسعه عمربن عبدالعزيز جزو مسجد شد، دفن گرديده اند. (1) ابن شبّه هم چنين از ابوغسّان روايت مى كند كه فاطمه 3 در خانه خود دفن شده و بر مقبره او مثل همان چيزى كه بر مقبره پدر ايشان قرار گرفت، ساختند؛ چون او را در شب به خاك سپردند، بسيارى از مردم خبر نيافتند. (2) سمهودى گويد: هنگامى كه پايه هاى گنبد مقبره پيامبر(ص) ساخته مى شد، در سمت شرق آن؛ يعنى پشت حجره، مكانى مثلث شكل بود كه قبرى و لحدى در آن يافتند. خبر آن ميان مردم سرو صدايى ايجاد كرد. (3) علاوه برآن، روايات ابن شهر آشوب در «المناقب» و كلينى در «كافى» حاكى است كه فاطمه 3 در منزل خود، كه امروزه داخل مقصوره و ضريح پيامبر اسلام(ص) قرار گرفته، مدفون گرديده است. (4) 3. گروهى چون ابوالفتوح رازى و ابن شهرآشوب از محدثان و مفسران شيعه نيز نقل كرده اند كه قبر فاطمه 3 در محل روضه النّبى(ص)؛ يعنى فاصله ميان منبر و مرقد پيامبر قرار دارد (5) كه اين نظريه نيز مؤيد


1- صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 148 و ج 2، ص 341؛ رحمانى الهمدانى، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى من المهد الى اللحد، ج 2، ص 270
2- ابن شبه، همان، ج 1، ص 108؛ سمهودى، همان، ج 1، ص 903
3- سمهودى، همان، ج 2، ص 907
4- ابن شهرآشوب، مناقب الائمّه، ج 3، ص 365؛ كلينى، كافى، ج 1، ص 461
5- ابن شهرآشوب، همان جا؛ ابن جبير، الرحله ص 170

ص: 223

نظريه دوم است؛ زيرا به اعتقاد شيعه؛ چنان كه گفتيم، منزل حضرت فاطمه 3 جزو روضه النبى(ص) محسوب مى گردد. پس مى توان اين نظريه را با نظريه دسته دوم كه محل دفن را در خانه ايشان مى دانند، يكى دانست. در هر حال، بر اساس روايات مورد اعتماد شيعه، كه عمدتاً كسانى چون شيخ صدوق، طوسى، مجلسى، ابن شهرآشوب و ... نقل كرده اند، احتمال دفن آن مكرّمه در منزل ايشان محتمل تر و قطعى تر است. اين مكان امروزه در داخل ديوار شمالى حجره و مرقد پيامبر(ص) و پشت ايوان التهجد قرار دارد. والله اعلمُ بِالصّواب.

10. مقام و مهبط جبرئيل امين

(ع)

درباره محلّ مقام و مهبط جبرئيل(ع) اختلاف است. ابن شبه از غسان روايت مى كند؛ آن جايى كه جبرئيل(ع) بر پيامبر(ص) هبوط كرد، نزديك «باب آل عثمان»(باب جبرئيل(ع)) است. (1) در گذشته، در مدخل اين باب، سنگى سياه تر از سنگ ديوارهاى مسجد به ارتفاع حدود 40 سانتى متر به عنوان نشانه مقام و مهبط جبرئيل(ع) قرار داده بودند.

در حقيقت امروز مكانِ مهبط جبرئيل امين(ع) در داخل ضريح و ديواره شمال شرقى حجره مطهّره قرار گرفته است؛ زيرا در قبل از توسعه، باب جبرئيل 3 متر بالاتر و كمى جلوتر از باب جبرئيل كنونى


1- ابن شبه، همان، ج 1، ص 6- 5

ص: 224

بوده است. (1) 11. محل اذان بلال

هنگامى كه پيامبر(ص) به بلال حبشى فرمود، اذان گويد، وى بر ديوار جنوب غربى مسجد يا بر ستونى در خانه عبدالله بن عمر در جنوب مسجد(دارالعشره) اذان گفت. پس از تغيير قبله و زمانى كه پيامبر(ص) به توسعه مسجد پرداختند؛ يعنى بعد از غزوه خيبر، اين محل داخل مسجد قرار گرفت و در حقيقت محل اذان جديد مقدارى پايين تر و نزديك صحن مسجد، در انتهاى ديواره شمال غربى گرديد.

بعدها به ياد بلال حبشى، يار فداكار رسول الله(ص) مئذنه اى زيبا از سنگ مرمر سفيد، به ارتفاع دو متر ساختند كه بر ستون هايى از سنگ استوار و اكنون در اوقات پنج گانه بر آن اذان سر مى دهند.


1- ر. ك. بحث باب جبرئيل در صفحات بعد.

ص: 225

12. درهاى مسجد
اشاره

از هنگام بناى مسجدالنّبى(ص) تاكنون، تعداد درهاى آن گاهى افزايش و يا كاهش يافته است. اين مسجد در زمان حيات پيامبر(ص) تنها سه در داشت و در دوران هاى بعد؛ به ويژه دوران اموى، تعداد آن ها به 20 عدد رسيد. در دوران عثمانى، همه درها بسته شد و تنها پنج در به جا ماند. در ابتداى دوران حكومت سعودى، شش درِ ديگر به مجموع آن افزوده شد و در توسعه دوم سعودى، تعداد درها به 42 رسيد.

1/ 12 عصر پيامبر (ص)

«باب جبرئيل(ع)» در ميانه ديوار شرقى. 2. «باب الرَّحمه» در شمال ديوار غربى.

3. «باب عاتكه» در ميان ديوار جنوبى. (1) باب جبرئيل(ع)

اين در، از مهم ترين درهاى مسجدالنّبى(ص) است كه به نام هاى «باب


1- پيامبر 9 هنگام تغييير قبله به سوى مسجد الحرام، باب عاتكه را مسدود و باب ديگرى كه ظاهراً در شمال مسجد قرار داشت به جاى آن گشود.

ص: 226

الجنائز»، «باب الجبر» و «باب عثمان» نيز معروف بوده است. وجه نامگذارى آن به «جبرئيل» چنين است كه آن مأمور امين و آورنده وحى، در پايان غزوه خندق، در اين مكان به محضر پيامبر(ص) رسيد و به آن حضرت گفت: خداوند مى فرمايد: ما هرگز تو را به افكندن سلاح امر نكرده ايم، بايد به سوى بنى قريظه حركت كنى؛ آن گاه افزود: من به سوى آنان رفته و در خانه هايشان زلزله مى افكنم. پس رسول الله(ص) به بلال فرمان داد كه اذان سر دهد و آن گاه خطاب به مسلمانان فرمودند: «هر كس كه از ما اطاعت مى كند، نبايد نماز عصر را جز در سرزمين بنى قريظه بخواند». صحابه بى درنگ مسلح و بسيج شده و همراه پيامبر(ص) حركت كردند. اين باب را به آن سبب «باب الجنائز» گفته اند كه مكان نماز بر مردگان(مكان جنائز) در مجاورت آن قرار دارد و هم چنين پس از اقامه نماز بر ميت، تشييع كنندگان مجبور بودند وى را از اين باب به سوى «قبرستان بقيع» ببرند و لذا آن را «باب الجبر» هم ناميده اند. اين در به «باب عثمان» نيز معروف بود؛ زيرا روبه روى خانه عثمان بن عفّان قرار داشت. باب جبرئيل(ع) اكنون در جاى اصلى خود نيست، بلكه در توسعه نخستين مسجد، پس از غزوه خيبر، حدود چهار متر پايين تر، به سمت شمال منتقل شد كه موقعيت آن اكنون منتهى اليه ديوار شرقى خانه فاطمه 3 است. (1) در توسعه عثمان بن عفان از اين مكان نيز حدود سه متر همراه با ديوار شرقى عقب تر رفت و لذا محلّ اوّلى آن، داخل مسجد قرار گرفت. (2) در توسعه عبدالمجيد عثمانى(1265 ق.) براى سهولت ورود و خروج زائران يا براى


1- ر. ك. به: نقشه توسعه مسجدالنبى 9 در صفحات بعد.
2- سمهودى، همان، ج 1، ص 689

ص: 227

امكان اقامه نماز در بيرون مسجد، اين در بسته شد و درِ ديگرى به موازات آن، حدود سه تا چهار متر پايين تر، به طرف شمال، در همان ديوار باز شد كه امروزه اين در پابرجا و به «باب جبرئيل» مشهور است.

در مكان پيشين اين در، كه در دوره عثمانى تغيير يافت، پنجره اى گذاشته و بالاى آن به خط زيبايى اين آيه را نوشتند:

(إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً). (1)

اين كار به اين دليل انجام شد كه مكان اصلى باب جبرئيل(ع) در دوره عثمان مشخص باشد. از آن جا كه اكنون اتاقكى بزرگ براى قرار دادن ابزار و ادوات نظافت مسجد و خادمان ساخته اند، آن پنجره در ديد قرار ندارد.

2/ 12. دوران عمربن خطاب

عمربن خطاب در سمت شرق و غرب، دو در به درهاى مسجدالنبى(ص) افزود. «باب النّساء» را بعد از باب جبرئيل(ع) و «باب السّلام» را بعد از باب الرّحمه قرار داد.

3/ 12. دوران عمربن عبدالعزيز

دكتر اصغر قائدان، درسنامه آشنايى با تاريخ و اماكن مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 1، تابستان 1389.

درسنامه آشنايى با تاريخ مكه مكرمه و مدينه منوره ؛ ؛ ص227

ربن عبدالعزيز، حاكم مدينه، در دوران وليدبن عبدالملك از 86 تا 96 ق. اقدام به توسعه و ترميم مسجدالنّبى(ص) كرد. در اين زمان تعداد درهاى مسجد به 20 رسيد، كه در سمت شرق 9 در و در غرب 7 در و


1- احزاب: 56

ص: 228

در سمت شمال 4 در بود. (1) 4/ 12. دوران عثمانى

در دوران عثمانى، غير از پنج درِ اصلى، ديگر درها بسته شد. آن ها عبارت بودند از: در غرب؛ باب السّلام و باب الرَّحمه. در شرق؛ باب النّساء و باب جبرئيل(ع). در شمال؛ باب التوسّل يا باب المجيدى. (2) 5/ 12. دوران سعودى

در سال هاى آغازين حكومت سعودى، تعداد درهاى مسجد به 11 رسيد، يعنى به 5 درِ پيشين 6 در افزوده شد؛ در شرق، باب البقيع، كه مقابل پاى مبارك پيامبر(ص) و كنار مناره گنبد سبز است. در غرب ابواب صديق(سه ورودى) در شمال، باب عثمان، باب عمربن خطاب، باب عبدالعزيز و باب ملك سعود. در توسعه دوم؛ يعنى دوران فهدبن عبدالعزيز، 42 در به درهاى مسجد و ورودى افزوده شد.

13 مأذنه ها

در دوران پيامبر(ص)، بلال حبشى بر ستونى كه داخل خانه عبدالله بن عمر بود، اذان مى گفت. اين امر پيش از تغيير قبله بود. بعدها غلام عباس بن عبدالمطّلب، كه وى را «كلاب» مى گفتند، نخستين مأذنه را براى مسجد ساخت. عمربن عبدالعزيز نيز چهار مأذنه در چهار گوشه مسجد بنا كرد. اين مأذنه ها در چند دوره تعمير و بازسازى شده اند. در دوران عثمانى تعداد آن ها به


1- سمهودى، همان، ج 1، صص 686 تا 698، نجفى، مدينه شناسى، صص 110 و 111
2- سمهودى، همان، ج 1، صص 698- 686

ص: 229

پنج رسيد كه مأذنه باب البقيع و باب السلام از آن دوران به همراه 7 مأذنه ديگر كه در عصر سعودى ساخته شد زينت بخش مسجدالنبى(ص) است.

14. قبه الخضراء

پايه گذار اين گنبد، مماليك مصر بودند كه آن را بر ستون هاى اطراف مرقد، به صورت هشت ضلعى استوار ساختند. در دوران سلطان عبدالحميد عثمانى گنبد مقبره پيامبر خدا(ص) ترميم و به نحو اساسى ترى بنا نهاده شد؛ چون جدار خارجى آن، با پوشش سبز مزيّن گرديد، اين گنبد به «قبه الخضراء» معروف شد. تمامى سطوح داخلى گنبد به طور بسيار زيبايى تزيين و كاشى كارى و خطاطى شده است. قبه الخضراء از دوران عثمانى هم چنان باقى مانده است. از آن جا كه ساخت چنين بناهايى بر روى قبور، به اعتقاد وهابيت حرام است، لذا در بازسازى، نصب چراغ و روشنايى و حتى نظافت ظاهرى، اعتنايى به آن نمى شود. البته روشن است كه اين باور نزد شيعه و سنّى، پذيرفته نيست.

15. قبه الزرقاء

قبه الزرقاء (1)

قبّه يا گنبد زرقاء را روى محراب عثمان، در ديوار جنوبى ساخته و در سال 892 ق. نيز بازسازى شد. (2) اكنون اين گنبد در مجاورت گنبد خضرا قرار دارد.(تصوير شماره 91)

ج) آتش سوزى هاى مسجدالنّبى (ص)

1- زرقاء مؤنث ازرق به معناى رنگ كبود يا رنگ آبى آسمانى است.
2- سمهودى، وفاء الوفا، ج 1، صص 611- 608

ص: 230

مسجد رسول خدا(ص) در دو نوبت، يكى در 654 ق. و ديگرى در 886 ق. دچار آتش سوزى شد و بسيارى از لوازم و تزئينات آن در آتش سوخت. سلطان اشرف قايتباى و ديگر مماليك با تلاش فراوان مسجد را كاملًا بازسازى و ترميم كردند.

د) سير تاريخى توسعه مسجدالنّبى (ص) از آغاز تاكنون
1. دوران پيامبر خدا (ص) (7 ق.)

همان گونه كه در مبحث ساخت مسجدالنّبى(ص) گفتيم، طول مسجد هفتاد و عرض آن شصت ذرع؛ يعنى برابر با 35* 30 متر (1) بود كه مساحت آن به 1020 مترمربع مى رسيد. پيامبر(ص) در سال هفتم هجرت؛ يعنى پس از بازگشت از غزوه خيبر، به توسعه مسجد پرداختند و سه ستون از سمت غرب و شمال به مسجد اضافه كردند و آن را به صورت مربع درآوردند؛ يعنى هر ضلع آن به 100 ذرع (2) برابر با 49 متر مى رسيد كه مساحت آن 2450 مترمربع گرديد. افزوده هاى پيامبر(ص) در اين دوران، 1410 مترمربع بوده است.

در دوران هاى پس از رسول خدا(ص) خلفا، هر يك به بازسازى مسجدالنبى(ص) پرداخته و آن را توسعه دادند. خليفه دوم نخستين كسى بود كه به اين كار اقدام كرد، سپس خليفه سوم، عمر بن عبدالعزيز، مهدى عباسى و ملك اشرف قايتباى هر يك مسجد را توسعه دادند. در عصر


1- هر ذرع هاشمى برابر با 33/ 49 سانتى متر است كه اين محاسبات بر اين اساس انجام شده است. شايان يادآورى است ميزان مطابقت ذرع با سانتى متر در ميان اقوام و ملل تا حدودى متفاوت است و ذرع هم انواعى دارد كه ما در اين جا فقط بر اساس ذرع هاشمى يعنى 33/ 49 سانتى متر محاسبه كرده ايم.
2- ابن رسته، اعلاق النفيسه ص 64

ص: 231

عثمانى 1300 متر مربع به مساحت مسجد افزوده شد و مساحت آن به حدود 100/ 10 متر مربع رسيد.

2. مسجدالنبى (ص) در عصر حاضر

عمده ترين توسعه مسجدالنبى(ص) در دوران حكمرانى خاندان آل سعود بود كه مساحت آن به ده ها برابر رسيد. در جريان اين توسعه ها، كه عمدتاً از زمان ملك عبدالعزيز(1348 ق.) آغاز و در 1379 ق. با دو مرحله توسعه پايان يافت، بسيارى از اماكن تاريخى، خانه هاى صحابه و ائمه اطهار: تخريب و در طرح توسعه قرارگرفت.

توسعه هاى سعودى بيشتر از سمت شمال، غرب و شرق بود. نخستين توسعه از 1370 ق. آغاز شد و مساحتى بالغ بر 16 هزار مترمربع تخريب شد كه 250/ 6 متر آن از دوران عثمانى ها بود. در مجموع 350/ 16 متر مربع توسعه يافت كه مساحت مسجد به 570/ 23 متر مربع رسيد.

دومين توسعه در دوران ملك سعود انجام گرفت كه 000/ 35 متر مربع به عنوان نمازگاه به مسجد اضافه شد و در مرحله بعد 5550 مترمربع ديگر مسقّف گرديد.

در توسعه سوم سعودى، كه در دوران ملك خالد بن عبدالعزيز انجام شد، حدود 000/ 43 مترمربع از فضاى اطراف تخريب گرديد. بزرگ ترين توسعه در دوران فهد بن عبدالعزيز در دو مرحله انجام شد. در اين توسعه كه از 1406 ق. آغاز شد، كليه بازارها، مغازه ها و خانه هاى تاريخى اطراف مسجد تا شعاع يك كيلومترى، به مساحت 100 هزار مترمربع تخريب و بر مسجدالنّبى(ص) و اطراف آن افزوده شد. مجموع آثار تخريب شده در اطراف مسجدالنبى(ص) تا اين زمان، كه نگارنده آن ها را شناسايى كرده، نزديك به چهل اثر تاريخى

ص: 232

است. اگرچه جمعيت روزافزون زائران اين مسجد، حكام عربستان را از توسعه ناچار ساخته است، اما آنان مى توانستند براى حفظ آن آثار مهم، كه هويّت تاريخى مسلمانان جهان است، لااقل نام آن ها را با نشان يا اسم مكان بر روى سنگفرش ها ثبت كنند. اين در حالى است كه هيأت هاى مختلف باستانشناسى عربستان، به طور مستمر در مناطق شمالى و جنوبى اين كشور درصدد كشف آثار تاريخى دوران قبل از اسلام يعنى دوران شرك و جاهليت هستند، اما آثار عصر اسلامى با بى مهرى و بى اعتنايى رو به تخريب مى رود.

در يك جمع بندى، مساحت هاى توسعه در دوران اخير را، كه در دو مرحله انجام شده، مى توان اين گونه بيان كرد: مساحت افزوده شده به مسجد 000/ 100 مترمربع، پشت بام 000/ 67 متر مربع، پيرامون مسجد 000/ 235 متر مربع كه مجموع آن به بيش از 000/ 400 مترمربع مى رسد و يك ميليون نمازگزار را در خود جاى مى دهد.

اين در اين توسعه ها تعداد مأذنه ها به 10 مأذنه با ارتفاع 60 متر و تعداد درهاى ورودى به 42 باب افزايش يافت. بر سقف هاى افزوده شده در اين توسعه 27 گنبد متحرك كه به وسيله ريل در روز و شب جابه جا مى شوند با ارتفاع 5/ 16 متر و وزن 80 تن قرار يافت كه حكايت از استفاده از فن آورى پيشرفته اى دارد. مسجد با تونلى از ايستگاه تهويه هوا كه در 7 كيلومترى مسجدالنبى(ص) قرار دارد، از هواى خنك برخوردار مى گردد و سطح زمين فضاهاى بيرونى(صحن ها) در محدوده اقامه نماز نيز به واسطه

ص: 233

حركت جريان هواى سرد در زيرزمين، خنك و سرد مى گردد. (1) هزينه هاى مصرف شده در اين توسعه، 30 ميليارد ريال سعودى بوده است. (2)(تصاوير شماره 92 تا 97)

دوره طول و عرض بر حسب ذراع طول و عرض بر اساس متر مربع مساحت(متر مربع) افزوده ها

1 ابتداى احداث 70* 59 4200/ 60/ 29* 53/ 74 34/ 1021

2 توسعه پيامبر 100* 33 10000/ 100/ 49* 33/ 44 49/ 17 2433/ 1411

3 خليفه دوم 140* 19 16800/ 120/ 59* 06/ 77 69/ 33 4087/ 1654

4 خليفه سوم 170* 12 22100/ 130/ 64* 86/ 496 4583 83

5 وليد بن عبدالملك(عمر بن عبدالعزيز) 200* 135

200* 5/ 59 27000/ 167/ 66* 66/ 2369 6953 98

6 مهدى عباسى 253* 59 34155/ 135/ 66* 80/ 2450 9403 124

7 ملك اشرف قايتباى- 120 9523

8 عبدالمجيد عثمانى 1293 10939

9 ملك عبدالعزيز و سعود 6024 16963

10 ملك فهد بن عبدالعزيز 100000 117000

11 توسعه اطراف مسجد(1416 ق.) و سطح اختصاصى براى نماز+ 235000(اطراف مسجد)

68000(سطح طبقه اول)

405000 متر مربع/ 290000

1. مكان الجنائز 26. ستون وفود


1- عبيدالله امين كردى، مكه و مدينه تصويرى از توسعه و نوسازى، ترجمه حسين صابرى، ص 285
2- عبداللطيف بن عبدالله بن دهيش، عماره المسجد الحرام والمسجد النبوى فى العهد السعودى، صص 393- 380

ص: 234

2. مهبط جبرئيل 27. ستون توبه

3. مكان اصلى باب جبرئيل(در دوران پيامبر(ص)) 28. ستون عايشه

4. مكان باب جبرئيل در توسعه پس از غزوه خيبر 29. ستون مخلقه

5. مكان باب جبرئيل در عصر عثمانى و سعودى 30. ستون مقام جبرئيل(ع)

6. مكان اصلى باب الرحمه در عصر پيامبر(ص) 31. ستون تهجد

7. مكان كنونى باب الرحمه 32. قبر رسول خدا(ص)

7. باب الشمالى در عصر پيامبر(ص) 33. قبر خليفه اول، ابوبكر بن ابى قحافه

9. باب عاتكه در دوران پيامبر(ص) 34. قبر خليفه دوم، عمر بن خطاب

10. مكان اصلى باب النساء در دوران خليفه دوم

11. مكان كنونى باب النساء

12. مكان اصلى باب السلام در عصر خليفه دوم

13. مكان كنونى باب السلام

14. باب البقيع

15. ابواب صديق در دوران سعودى

16. مئذنه بلال حبشى پس از تغيير قبله

17. منبر پيامبر(ص)

18. محراب النبى(ص)

19. محراب عثمان بن عفان

20. محراب سليمانى يا حنفى

21. مناره اصلى(دوران عثمانى)

22. مناره باب السلام(دوران عثمانى

23. مناره باب الرحمه

24. ستون سرير

25. ستون حرس(امام على(ع))

ص: 235

خلاصه درس

ص: 236

پيامبر(ص) به هنگام ورود به مدينه با تقاضاهاى زياد قبايل مختلف براى سكونت در منازل آنان روبه رو گرديد و در پاسخ به اين همه شور و اشتياق، انتخاب را ناگزير به تقدير الهى سپرد و با اشاره به شتر خويش(القصوه) فرمود: «راه شتر را باز بگذاريد كه او مأمور است».

سرانجام شتر پس از عبور از ميان قبايل مختلف، كنار خانه «ابوايوب انصارى» زانو زد. پيامبر(ص) زمينى را كنار خانه وى خريدارى و نخستين مسجد را در مدينه كه به دست ايشان ساخته مى شد را بنا كردند.

اصحاب پس از بالا بردن ديوارها، سقف مسجد را با شاخه هاى نخل پوشانيدند.

مسجد پيامبر(ص)، از آغاز احداث، شاهد ماجراهاى مهمّى در تاريخ صدر اسلام بود. در اين مسجد اساسى ترين موضوعات مربوط به اداره حكومت اسلامى با حضور پيامبر(ص) بحث و بررسى مى شد. دوّمين حادثه مهم در تاريخ اين مسجد، انعقاد پيمان نامه عمومى مدينه و نيز برقرارى پيمان مؤاخاه يا برادرى ميان مهاجر و انصار از سوى منادى وحدت بود.

آثار تاريخى و مقدس مسجدالنّبى(ص) عبارتند از:

1. ستون هاى مسجدالنّبى(ص)؛ 2. ايوان صُفّه يا منزلگاه فقرا؛ 3. منبر؛ 4. محراب ها؛ 5. روضه النّبى(ص)؛ 6. بيت شريف پيامبر گرامى(ص)؛ 7. خانه فاطمه 3؛ 8. مرقد مطهّر و منوّر پيامبرخدا(ص)؛ 9. قبر فاطمه 3؛ 10. مقام و مهبط جبرئيل امين(ع)؛ 11. محل اذان بلال؛ 12. درهاى مسجد.

در دوران هاى پس از رسول خدا(ص) خلفا، هر يك به بازسازى مسجدالنبى پرداخته و آن را توسعه دادند. عمده ترين توسعه مسجدالنبى(ص) در دوران حكمرانى خاندان آل سعود بود كه مساحت آن به صدها برابر

ص: 237

رسيد.

در يك جمع بندى، مساحت هاى توسعه در دوران اخير را، كه در دو مرحله انجام شده، مى توان اين گونه بيان كرد: مساحت افزوده شده به مسجد 000/ 100 مترمربع. پشت بام 000/ 67 متر مربع. پيرامون مسجد 000/ 235 متر مربع كه مجموع آن به بيش از 000/ 400 مترمربع مى رسد و يك ميليون نمازگزار را در خود جاى مى دهد.

خودآزمايى

1. حوادث و رويدادهاى مهمى كه در تاريخ مسجدالنبى(ص) وجود دارد را بيان كنيد.

2. آثار تاريخى مسجدالنبى(ص) را نام ببريد.

3. دليل شكل گيرى ايوان صفه چيست؟

4. رواياتى كه در ارتباط با محل دفن حضرت فاطمه 3 وجود دارد را ذكر كنيد.

5. سير تاريخى توسعه مسجدالنبى را توضيح دهيد.

6. روضه النبى را با ذكر روايات شرح دهيد.

7. نام هاى ديگر باب جبرئيل و وجه نامگذارى آن ها چيست؟

ص: 238

ص: 239

منابع و مآخذ

الف) عربى

1. آلبانى، محمد ناصرالدين، صحيح سنن نسائى، رياض، زهيرالشاديش، المكتب التربيه العربى لدول الخليج: چاپ اول 1409.

2. ابن ابى شيبه، حافظ عبدالله بن محمد(م 235)، المُصنّف فى الاحاديث والآثار، تحقيق سعيد محمداللحام، بيروت: دارالفكر، چاپ اول 1409 ق.

3. ابن ابى الحديد، عزّالدين ابو حامد(655- 586 ه-.) شرح نهج البلاغه، تحقيق: ابوالفضل ابراهيم، قاهره: دار احياء الكتب العربى، 1378 ق.

4. ابن اثير جزرى الشيبانى، عزالدين ابى الحسن(م 630 ه.)، الكامل فى التاريخ، بيروت: دار صادر، دار بيروت 1956 ق.

5. ابن اثير جزرى، مجدالدّين ابى السعادات(554 606)، النهايه فى غريب الحديث و الأثر، تحقيق طاهر احمد الرادى، محمود محمد الطناحى، بيروت: مكتبه العلميه [بى تا].

6. ابن بابويه قمى، ابى جعفر محمد، من لا يحضره الفقيه، تحقيق: موسوى الخراسانى، نجف: چاپ چهارم 1377 ق.

7. ابن بطوطه، ابو عبدالله محمد بن ابراهيم(756- 683 ق.)، رحله ابن بطوطه، بيروت: دار بيروت- دار صادر 1379 ق.

ص: 240

8. ابن جبير، ابى الحسن محمد، رساله اعتبار الناسك فى ذكر الآثار الكريمه و المناسك، معروف به «الرحله ابن جبير»، بيروت: دار مكتبه الهلال، چاپ دوم 1986 م.

9. ابن جوزى، يوسف بن حسام الدّين قز اوغلى سبط(654- 582 ه.)، تذكره خواص الامه فى معرفه الائمه، فى هامشه مطالب السئول، محمد بن طلحه نصيبى شافعى، چاپ سنگى 1285 ش.

10. ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابه، مصر: مصطفى محمد، 1358 ق.

11. همو، تهذيب التّهذيب، هند: مجلس دائره المعارف النظاميه، حيدرآباد دكن 1325 ق.

12. همو، فتح البارى بشرح صحيح البخارى، التزام، عبدالرحمان محمد، بيروت: دار احياء، چاپ دوم 1408 ق.

13. همو، المطالب العاليّه بزوائد المسانيد الثمانيّه، مكّه المكرمه، دار ابن باز [بى تا].

14. ابن حجر هيثمى، شهاب الدين(974- 909 ه.)، الصّواعق المحرقه فى الرّد على اهل البدع و الزندقه، مصر: مطبعه اليمينيه، احمد البابى الحلبى، چاپ سنگى 1312 ق.

15. همو، تحفه الزّوار الى قبر النّبى المختار، تحقيق: سيد ابو عمه، مصر: دارالصحاب للتراث بطنطا، چاپ اول 1412 ق.

16. ابن حجر هيثمى، نورالدين على بن ابى بكر(875 ه.)، موارد الظمان الى زوائد ابن حَبّان، حققه و نشره محمد عبدالرزاق حمزه، بيروت: دارالكتب العلميه [بى تا].

ص: 241

17. ابن حزم اندلسى، ابو محمد على بن احمد بن يعيد، المُحلَّى بالآثار، تحقيق عبدالغفار سليمان البغدادى بيروت: دار الكتب 1408 ق.

18. ابن حنبل، احمد بن محمد(164- 241 ه.)، المسند، شرح و وضع فهارسه احمد محمد شاكر، مصر: دارالمعارف للطباعه و النشر، چاپ دوم 1368 ق.

19. ابن حيان، حافظ ابى محمد جعفر(م 369 ه.)، اخلاق النبى(ص)، دراسه و تحقيق، سيد الكميلى، بيروت: دار الكتاب العربى، چاپ سوم 1409 ق.

20. ابن خردادبه، ابى القاسم عبيدالله بن عبدالله، المسالك و الممالك، وضع مقدمته و هوامشه محمد مخزوم، بيروت: دار احياء التراث العربى 1408 ق.

21. ابن خلدون، ابو زيد عبدالرحمن بن محمد(734- 808 ه.)، العبر و ديوان المبتدا و الخبر فى ايام العرب و العجم و البربر ومن عاصرهم من ذوى السلطان الاكبر، بيروت: دار الكتب 1956 م.

22. ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسه، تصحيح و ستنفلد، ليدن: اى جى بريل 1891 م.

23. ابن رشيد فهرى البستى، ابى عبدالله محمد بن عمر، مل ء العَيْبه بما جُمع بطول الغَيبه فى الوجهه الوجيهه الى الحرمين مكه و طيّبه، تحقيق: محمد الحبيب بن الخوجه، بيروت: دارالمغرب الاسلامى، چاپ اول 1408 ق.

24. ابن سليمان، محمد بن محمد، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، قبرس: بنك فيصل الاسلامى 1405 ق.

25. ابن شبه النميرى البصرى، ابوزيد عمر(173- 262 ه.)، تاريخ المدينه المنوره، حققه فهيم محمد شلتوت، بيروت: دار التراث، چاپ اول 1410 ق.

ص: 242

26. ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين(م 588 ه.)، المناقب الائمه/ المناقب آل ابى طالب، قم: مطبعه العلميه [بى تا].

27. ابن صباغ مالكى، على بن محمد بن احمد المغربى المالكى(م 855 ه.)، الفصول المهمه فى معرفه احوال الائمه، نجف: مكتبه الحيدريه، چاپ سوم 1381 ق.

28. ابن ظهيره المخزومى القرشى، جمال الدين محمد جارالله بن محمد، الجامع اللطيف فى فضل مكه و اهلها وبناء البيت الشريف، بيروت: المكتبه الشعبيه، چاپ پنجم 1399 ق.

29. ابن عبدالبر، ابو عمر يوسف بن عبدالله نمرى قرطبى اشعرى(368 ه. 460)، الاستيعاب فى معرفه الاصحاب، مصر: مطبعه مصطفى 1358 ق.

30. ابن عبدربه الاندلسى، احمد بن محمد(م 328 ه.)، العقد الفريد، تحقيق عبدالمجيد استرحيتى، بيروت: دارالكتب العلميه، چاپ سوم 1407 ق.

31. ابن علان شافعى الاشعرى الملكى، محمد بن علان(م 1057 ه.)، دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين، تصحيح وتعليق محمود حسن ربيع، مصر: مصطفى البابى الحلبى [بى تا].

32. ابن قتيبه دينورى، ابى محمد عبدالله بن مسلم(276- 313 ه.)، المعارف، حققه و قدم له ثروت عكاشه، مصر: دارالمعارف، چاپ دوم 1969 م.

33. همو، الامامه والسياسه،(منسوب به ابن قتيبه)، قم: منشورات الشريف الرضى و مصر: مصطفى البابى الحلبى، چاپ دوم 1377 ق.

34. همو، تأويل مختلف الحديث، تحقيق عبدالقادر احمد عطا، بيروت: مؤسسه الكتب الثقافيّه 1408 ق.

35. ابن قيم جوزى، زادالمعاد فى هدى خير العباد، فهرسه محمد اديب الجاور،

ص: 243

بيروت: مؤسسه الرساله 1412 ق. و تحقيق محمد حامد الفقى، قاهره: مطبعه السنه المحمديه 1373 ق.

36. ابن كثيرالقرشى الدمشقى الشافعى، عماد الدين ابوالفداء اسماعيل بن عمر(700- 774 ه.)، البدايه و النهايه فى التاريخ، مصر: مطبعه السعاده 1351 ق. و بيروت 1409 ق.

37. ابن ماجه، ابى عبدالله محمد بن يزيد، السنن، به اهتمام محمد فؤاد عبدالباقى و محمد الاعظمى، رياض 1304 ق.

38. ابن منظور، امام علّامه، لسان العرب، تحقيق على سيرى، بيروت: دار احياءالتراث العربى، چاپ اول 1408 ق.

39. ابن موسى، على، رساله فى وصف المدينه المنوره، فى ذيل رسائل فى تاريخ المدينه، جمعها و قدم لها حمد الجاسر، رياض: منشورات داراليمامه 1393 ق.

40. ابن نجّار، امام حافظ بن محمود، اخبار مدينه الرسول، المعروف بالدُّرّه الثمينه- تحقيق صالح محمد جمال، مكه المكرمه: مكتبه الثقافه، چاپ سوم 1401 ق.

41. ابن وردى، زين الدّين عمربن مظفر(م 749)، تاريخ ابن وردى، نجف: المطبعه الحيدريه، چاپ دوم 1389 ق.

42. ابن هشام، ابو محمد عبدالملك بن ايوب حميرى(218 ه.)، السّيره النبويّه، تحقيق محى الدين عبدالمجيد، قاهره 1356 ق. و تحقيق مصطفى السقاء و ديگران، بيروت: دار الوفاق 1355 ق.

43. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيّين، شرح و تحقيق سيد احمد صفر، بيروت: مؤسسه الاعلمى، چاپ دوم 1408 ق.

ص: 244

44. همو، الاغانى، تحقيق سيد جابر، مكّه مكرمه: دار ابن باز [بى تا].

45. ابو نعيم اصفهانى، احمد بن عبدالله(م 430 ه.)، حليه الاولياء و طبقات الاصفياء، مصر: مكتبه الخانجى و مطبعه السعاده 1351 ق. دار الكتاب العربيه، بيروت: چاپ دوم 1387 ق.

46. امينى، عبدالحسين(1349 1281)، الغدير فى كتاب والسنه و الادب، بيروت: دارالكتاب العربى، چاپ سوم 1346 ق.

47. باسلامَه، حسين بن عبدالله، تاريخ عماره المسجدالحرام بما احتوى من مقام ابراهيم و بئر زمزم والمنبر و غير ذلك، جده: تهامه، چاپ دوم 1400 ق.

48. بحرانى، هاشم بن سعيد بن سليمان(695 ه.)، غايه المرام و حجه الخصام فى تعيين الامام من طريق الخاص و العام، تهران: معارف اسلامى [بى تا].

49. بخارى، محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن بردزبه الجعفى، صحيح البخارى، مصر: نشر احياء كتب السنه، چاپ دوم 1410 ق.

50. بكداش، سائد، فضل ماء زمزم و ذكر تاريخه و اسمائه، مكه: المكتبه المكيه 1413 ق.

51. البكرى الشافعى الاشعرى المصرى، محمد بن عبدالرحمن، الدُرَّهُ المكَلِّلَه فى فتح مكه المشرفه المُبَجَّله، مقدمه و تصحيح محمد حجازى، مصر: مكتبه الثقافيه الدينيه، چاپ اول 1407 ق.

52. بكرى، احمد موسى و ديگران، جغرافيه المملكه العربيه السعوديه، رياض: وزارت المعارف 1394 ق.

53. بلاذرى، ابى الحسن احمد بن يحيى بن جابر(ف 279)، انساب الاشراف، حققه محمد باقر المحمودى، بيروت: مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، چاپ دوم 1974 م.

ص: 245

54. بيرونى، ابوريحان محمد بن احمد(م 440)، الآثار الباقيه عن القرون الخاليه، بغداد: مكتبه المثنى [بى تا].

55. بيضون، ابراهيم، زكار، سهيل، تاريخ العرب السياسى من فجر الاسلام حتى سقوط البغداد، بيروت: دارالفكر چاپ اول 1394 ق.

56. بن سلام، احمدسعيد، المدينه المنوره فى القرن الرابع عشرالهجرى، مدينه: 1414 ق.

57. بيهقى، ابوبكر احمد بن حسين(458 384)، دلائل النبوّه، بيروت 1409 و ترجمه مهدوى دامغانى، تهران: علمى فرهنگى 1361 ش.

58. جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر(160- 255)، العثمانيّه، تحقيق عبدالسلام هارون، بيروت: دارالجيل، چاپ اول 1401 ق.

59. جندى المكى، ابى سعيد المفضل بن محمد(م 307)، فضائل المدينه، تصحيح محمد مطيع الحافظ، غزوه بدير، دمشق: دار الفكر، چاپ اول 1405 ق.

60. جواد على، المفصّل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت: دارالعلم للملائين 1968 م.

61. حاكم حسكانى نيشابورى، عبيدالله(سده پنج)، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حققه شيخ محمد باقر المحمودى، بيروت: مؤسسه الاعلمى للمطبوعات 1393 ق.

62. حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، تهران: مكتبه الاسلاميه، چاپ پنجم 140 ق.

63. خطيب بغدادى، حافظ ابى بكر احمد بن على(392- 463 ه.)، تاريخ البغداد او المدينه السلام، مصر: مطبعه السعاده 1349 ق.

ص: 246

64. خفاجى، محمدعبدالمنعم، سيره خاتم المرسلين، بيروت: دار الجيل، چاپ اول 1411 ق.

65. الخيارى، احمد ياسين احمد، تاريخ معالم المدينه المنوره قديماً و حديثاً، تحقيق: عبيدالله محمد امين كردى، مدينه: دارالعلم چاپ اول 1410 ق.

66. دائره المعارف الاسلاميّه، احمد الشنتاوى، ابراهيم زكى خورشيد، عبدالحميد يونس، تهران: جهان، بوذر جمهرى [بى تا].

67. دائره المعارف الشيعيّه، حسن الامين، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، چاپ دوم 1393 ق.

68. ديار بكرى حسن بن محمد بن الحسن(ف 966)، تاريخ الخميس فى احوال انفس النَّفيس، بيروت: مؤسسه شعبان للنشر و التوزيع [بى تا].

69. ديلمى، ابن محمد الحسن بن الحسن محمد، ارشاد القلوب فى فضائل على(ع)، نجف: مكتبه العلميه 1370 ق.

70. ذهبى، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان(م 748)، تاريخ الاسلام و طبقات المشاهير و الاعلام، عن نسخه دارالكتب المصريه، كويت: 1961 م.

71. رازى، ابى محمد عبدالرحمن بن حاتم بن ادريس(240- 327 م)، علل الحديث، مقدمه محب الدين الخطيب، بيروت: دارالمعرفه 1405 ق.

72. رفعت پاشا، ابراهيم(1324 ق.)، مرآه الحرمين او الرحلات الحجازيّه و الحج و مشاعره الدينيه، مصر: دارالكتب المصريه 1344 ق.

73. زبيدى، محمد مرتضى الحسينى، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق مصطفى حجازى، بيروت: دارالهدايه 1393 ق.

74. زيعلى الحنفى، جمال الدين ابى محمد عبدالله بن يوسف(م 762)، نصب

ص: 247

الرايه لاحاديث الهدايه، بيروت: دار احياء التراث، چاپ سوم 1407 ق.

75. سعدى المقدسى، ضياء الدين محمد بن عبدالواحد بن احمد(569 ه.)، فضائل الاعمال، قاهره: دار الفداء العربى [بى تا].

76. سهيلى، عبدالرحمان(501- 581 ق.)، الروض الانف فى شرح السيره النبويه، تحقيق، عبدالرحمان الوكيل، قاهره: دارالكتب الحديثه 1387 ق.

77. سمهودى، ابوالحسن على بن احمد(م 911)، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، حققه و فصَّله محمد محيى الدين عبدالحميد، چاپ اول، قاهره: مطبعه السعاده 1374 ق.

78. همو، الوفاء بما يجب بحضره المصطفى، فى رسائل تاريخ المدينه، حمد الجاسر، رياض: دار اليمامه 1393 ق.

79. سيوطى، جلال الدين عبدالرحمان بن ابى بكر(م 911)، لباب النقول فى اسباب النزول، تصحيح احمد عبدالشافى، بيروت: دارالكتب العلميه [بى تا].

80. الشامى، صالح الاحمد، اهل الصفه بعيداً عن الوهم و الخيال، بيروت: دار اعتصام. 1407 ق.

81. شريف مرتضى، على بن حسين بن موسى(355- 436)، الامالى/ غرر الفوائد و درر القلائد، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، مصر: داراحياء الكتب العربى، عيسى البابى 1373 ق.

82. الصاعدى، سعود بن عبدالمحيى و مطرالمحمدى، احد- الآثار، المعركه، التحقيقات، مدينه: دارالمجتمع 1413 ق.

83. طباطبائى حكيم، سيد محسن، مستمسك العروه الوثقى، بيروت: دار احياء التراث چاپ دوم 1391 ق.

84. طبرسى، ابو منصور احمد بن على(سده 6)، الاحتجاج على اهل اللجاج،

ص: 248

محمد حسين خلف، رمضانعلى كاشانى، ايران: چاپ سنگى، دارالطباعه 1302 ش.

85. طبرى، محمد بن جرير بن يزيد(224- 310 ه-)، الرسل و الملوك/ تاريخ الطبرى، بيروت: دارالكتب العلميه، چاپ دوم 1408 ق. و مصر: مطبعه الاستقامه 1357 ق.

86. همو، تهذيب الآثار، مسند عمر بن خطاب، السفر الثانى، اخرج احاديثه محمد محمود شاكر، قاهره: المؤسسه السعوديه [بى تا].

87. طبرى، حافظ ابى العباس احمد بن عبدالله محب الدين(615 ق.)، القرى لقاصد ام القر ى، تحقيق مصطفى السقاء، بيروت: دارالفكر چاپ دوم 1403 ق.

88. طريحى نجفى، فخرالدين بن محمد بن على بن احمد(1085 ه.)، مجمع البحرين و مطلع النيرين، تحقيق: احمد الحسينى، تهران: مرتضوى 1362 ش.

89. طوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، تهذيب الاحكام فى شرح المقنعه شيخ مفيد، تحقيق موسوى الخراسانى، تهران: دارالكتب الاسلاميه 1365 ش.

90. عبدالغنى، محمد الياس، بيوت الصحابه حول المسجد النبوى الشريف، المدينه المنوره، مطابع الرشيد، 1412 ق.

91. همو، تاريخ مكه المكرّمه قديماً وحديثاً، المدينه المنوره، مطابع الرشيد، 1422 ق.

92. همو، تاريخ المسجد النبوى الشريف، المدينه المنوره، مطابع الرشيد، 1424 ق.

93. العاملى، جعفر مرتضى، الصحيح من سيره النبى الاعظم، قم: 1403 ق.

94. عسّاف، احمد محمد، خلاصه الاثر فى سيره سيد البشر، بيروت: دار احياء العلوم، چاپ اول 1408 ق.

ص: 249

95. غزّالى، ابوحامد محمد بن محمد، احياء العلوم، بيروت: دارالفكر، چاپ دوم 1409 ق.

96. فاسى المكى المالكى، ابى الطيب تقى الدين محمد بن احمد بن على(775- 823 ه.)، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، حققه عمر عبدالسلام تدمرى- بيروت: دارالكتاب العربى، چاپ اول 1405 ق.

97. فاكهى، ابى عبدالله، محمد بن اسحاق، اخبار مكه فى قديم الدهر و حديثه، تحقيق عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، مكه: مكتبه النهضه الحديثه، چاپ اول 1407 ق.

98. فروخ، عمر، تاريخ صدر الاسلام و الدوله الامويه، بيروت، دارالعلم للملائين، چاپ اول 1970 م.

99. فيروزآبادى، مجدالدين ابوطاهر محمد بن يعقوب(729- 817 ه.)، المغانم المطابه فى معالم طابه، تحقيق حمد الجاسر، رياض: داراليمامه 1389 ق.

100. كاندهلوى، محمد يوسف، حياه الصحابه، بيروت: دارالمعرفه [بى تا].

101. كلبى، هشام بن سائب، الاصنام، تحقيق احمد زكى پاشا، قاهره: 1925 م.

102. كلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب(م 328)، الفروع من الكافى، تصحيح على اكبر غفارى، تهران دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم 1363 ش.

103. گنجى شافعى، ابوعبدالله محمد بن يوسف(ف 658)، كفايه الطالب فى مناقب على بن ابى طالب 7، تحشيه طباطبائى [بيم. بين. بيت].

104. لبيب البتنونى، محمد، الرحله الحجازيه، عباس حلمى پاشا الثانى خديو مصر، قاهره: مكتبه الثقافيه الدينيه [بى تا].

105. العاملى، محسن الامين، مفتاح الجنّات فى الادعيه والاعمال و الصّلوات و

ص: 250

الزّيارات، بيروت: مؤسسه الاعلمى، چاپ اول [بى تا].

106. متقى الهندى، علاءالدين متقى بن حسام الدين، كنزالعُمال فى سنن و الاقوال والافعال، بيروت: مؤسسه الرساله 1409 ق.

107. مجلسى، محمد باقر(1111 ه.)، بحارالانوار، نهض مشروحه سيد جواد العلوى و محمد الاخوندى، تهران: 1388 ق.

108. مسعودى، ابوالحسن على بن الحسين شافعى(ف 345 ه.)، مروج الذهب و معادن الجوهر، مصر: مطبعه البهيه المصريه، اداره الملتزم 1346 ق؛ لبنان، دارالقلم 1408 ق.

109. همو، التّنبيه و الاشراف، بيروت: مكتبه خياط 1965 م.

110. مسلم، امام محمد، الصحيح، بشرح الامام النووى، بيروت: دارالفكر [بى تا].

111. مصعب زبيرى، ابى عبدالله مصعب، كتاب نسب قريش، تحقيق ليوى بردفينسال، مصر، دار المعارف، [بى تا].

112. مفيد، محمد بن نعمان(336- 413 ه.)، الارشاد، صححه و اخرجه سيد كاظم الموسوى المياموى، شيخ محمد الآخوندى، بيروت: دارالكتب اسلاميه 1377 ق.

113. مقدسى، طاهر بن مطهر(م 1010 ه.)، البدء و التّاريخ، پاريس: تحت اشراف كلمان هوار فرانسوى 1907 م؛ ايران: مكتبه الاسلاميه 1962 م.

114. ملا خاطر، ابراهيم، فضائل المدينه المنوره، دمشق- مدينه: مؤسسه علوم القرآن 1404 ق.

115. نسائى، سنن، به شرح جلال الدين سيوطى، بيروت: دارالكتب العلميه [بى تا].

ص: 251

116. نهروانى المكى الحنفى، قطب الدين، الاعلام باعلام بيت اللّه الحرام، بيروت: دارالرائق التراث العربى [بى تا].

117. واقدى، محمد بن عمر بن سعد بن كاتب(م 207 ه.)، المغازى، تحقيق مارس جونس، بيروت: [بى تا].

118. وزاره الاعلام الشؤون الاعلاميه الاعلام الداخلى، فى خدمه ضيوف الرحمن، رياض: دارالموسوعه العربيه 1411 ق.

119. ولى، طه، المسجد فى الاسلام، بيروت: دارالعلم للملائين 1409 ق.

120. همدانى، احمد الرحمانى، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى من المهد الى اللحد، بيروت: النعمان 1411 ق.

121. ياسين، محمود، الرحله الحج و العمره، بيروت: دارالهجره، چاپ اول 1408 ق.

122. ياقوت حموى، شهاب الدين ابو عبدالله(626 574 ه.)، معجم البلدان، تهران: كتابخانه مركزى دانشگاه تهران [بى تا]؛ مصر: تصحيح محمد الخانجى، احمد ناجى الجمالى 1323 ق، بيروت: دارالفكر [بى تا].

123. يعقوبى، احمد بن يعقوب بن جعفر، الشهير بابن واضح الاخبارى(ف 284 ه.)، تاريخ اليعقوبى، نجف: مكتبه المرتضويه 1358 ق؛ بيروت: دار صادر، دار بيروت 1379 ق.

124. همو، كتاب البلدان، بيروت: دار احياء التراث العربى 1408 ق.

125. يلماز طرجان، ا لكعبه المشرفه، دراسه اثريهٌ لمجموعهِ اقفالِها و مفاتيحها المحفوظه فى متحف طوب قابى باستانبول، استانبول: 1414 ق.

ب) فارسى

ص: 252

126. ابو يوسف قاضى انصارى، يعقوب بن ابراهيم(182 112 ه)، الخراج، ترجمه مير على اصغر شعاع، افغانستان: مديريت جريده وزارت ماليه 1335 ق.

127. ازرقى، ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد، اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار، تحقيق رشد الصالح ملخس، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران: بنياد 1368 ش.

128. شوقى ضيف، العصرالجاهلى، ترجمه عليرضا ذكاوتى قراگوزلو، تهران: اميركبير 1364 ش.

129. فراهانى، ميرزا عبدالحسين(1303)، سفرنامه فراهانى به قفقازيه مكه، به اهتمام حافظ فرمانفرماييان، دانشگاه تهران، دانشكده ادبيات 1342 ش.

130. كَمّونه حسينى، سيد عبدالرزاق، آرامگاه هاى خاندان پاك پيامبر(ص) و بزرگان صحابه و تابعين، ترجمه عبدالعلى صاحبى، مشهد: آستان قدس رضوى 1371 ش.

131. مصاحب، غلامحسين(1289 ه.)، دائره المعارف فارسى، تهران: فرانكلين 1345 ش.

132. نجفى، محمد باقر، مدينه شناسى، بى نا، 1363 ش.

ص: 253

ج) خارجى

133- Encyclopedia of Islam. Ej. Brill. Leiden. New York. Robenhurn 1987

134- Carl Brokelmann- History of the Islamic peopels. London and Bradford, 1964

135- Glubb, John Bagot- the life and times of Mohammad.

hodder and stoughton first printed 0791.

136- Wellhosen, Julius- the Arab kingdom and its fall. london curzen pres, 1973

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109