سرشناسه : مكارم شيرازي، ناصر، 1305 -
عنوان و نام پديدآور : احكام بانوان: مطابق با فتاواي حضرت آيه العظمي مكارم شيرازي(دامت بركاته)/ تهيه و تنظيم ابوالقاسم عليان نژادي.
وضعيت ويراست : (ويراست؟).
مشخصات نشر : قم: مدرسه الامام علي بن ابي طالب (ع)، 1386.
مشخصات ظاهري : 263 ص.
شابك : 12000ريال: 964-6632-80-7 ؛ 10000 ريال(چاپ هشتم) ؛ 10000 ريال(چاپ نهم) ؛ 20000 ريال: چاپ چهاردهم 978-964-6632-80-6 :
يادداشت : پشت جلد به انگليسي : makarem shiraz. women's Legal Rulingsi.
يادداشت : چاپ هشتم و نهم: 1385.
يادداشت : چاپ دهم : 1386.
يادداشت : چاپ يازدهم.
يادداشت : چاپ سيزدهم و چهاردهم: 1387.
يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.
موضوع : زنان (فقه)
موضوع : فتوا هاي شيعه -- قرن 14
موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه
شناسه افزوده : عليان نژادي، ابوالقاسم، 1343 - ، گردآورنده
رده بندي كنگره : BP189/م7االف3 1386
رده بندي ديويي : 297/342
شماره كتابشناسي ملي : 1096046
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
اين اثر را به تمام بانوان محترمه اى كه مشمول آيه شريفه 35 سوره احزاب هستند؛ يعنى در زمره «مسلمات»، «مؤمنات»، «قانتات»، «صادقات»، «صابرات»، «خاشعات»، «متصدّقات»، «صائمات»، «حافظات» و «الذّاكرات» مى باشند، يا در اين مسير گام بر مى دارند و بدور از تبليغات سوء دشمنان دين، در صددند كه بندگان صالح خداوند باشند، اهداء مى كنم.
ص: 13
حمد و ستايش بى پايان زيبنده خداوند عادلى است كه با تشريع احكام و قوانين عادلانه، هر چيز و هر كس را در جايگاه واقعى خود قرار داد. و صلوات و سلام بى انتها بر خاتم الانبياء، حضرت محمّد مصطفى (صلى الله عليه و آله)، كه از سوى خداوند متعال مأموريّت يافت آن احكام و قوانين را در كنار سائر معارف دينى، در قالب دين نجات بخش اسلام به مردم عرضه كند. و درود بى حدّ و حصر بر ائمّه دوازده گانه و بانوى بزرگ اسلام «صلوات اللّه عليهم اجمعين» كه پاسداران شايسته اى براى دين، و مفسّران بايسته اى براى احكام آن بوده و هستند.
*** متأسّفانه زن در طول تاريخ مورد بى مهرى قرار گرفته است؛ هم در گذشته و عصر جاهليّت قديم، و هم در زمان ما و عصر جاهليّت مدرن و جديد! و گاه اين بى مهريها در لباس دلسوزى و إحقاق حقوق زن بوده است!
آرى، هم كسانى كه در گذشته «زنان را در رديف حيوانات اهلى مى شمردند و به هنگام قحطى آنان را مى كشتند، و گوشتشان را مى خوردند!» و يا «آنها را به هنگام رسيدن به سنّ ازدواج به عنوان كالا، با بهاى متفاوت در معرض فروش مى گذاشتند!» و يا «به هنگام فوت شوهر، براى رهايى روح او از تنهايى، زنش را
ص: 14
با جسد شوهر مى سوزاندند!» و يا «او را زنده زنده در گور با او دفن مى كردند!»(1) و در يك كلام، زن را انسان نمى شمردند! و به زن ظلم بى حساب كردند.
و هم كسانى كه در عصر علم و دانش از زن به عنوان ابزارى براى رسيدن به اهداف نامقدّس خويش بهره برده، و آنان را از جايگاه واقعى شان خارج نمودند، آرى هيچ كدام مقام زن را نشناختند، و به او ظلم و خيانت كردند.
اسلام به عنوان نجات گر انسانها، بزرگترين خدمت را به زنان دنيا ارائه نمود، و با وضع قوانين و احكام عادلانه مظلوميّت و محروميّت زنان را پايان داد، و براى آنها حقوقى شايسته شخصيّت حقيقى شان قرار داد، و از آنها تكاليفى متناسب با وضع روحى و جسمى آنها طلب كرد.
مسأله مهمّى كه مدّعيان «تساوى زن و مرد در همه چيز!» از آن غفلت كرده اند (يا خود را به غفلت زده اند)، عدم توجّه به اين نكته است كه حقوق يك انسان و تكاليف خواسته شده از او، بايد متناسب با وضع روحى و جسمى، و قدرت و توان او باشد، در غير اين صورت مصداق ظلم خواهد بود!
بنابراين، تفاوتهايى كه در برخى احكام اسلام بين زن و مرد ديده مى شود با توجّه به اين نكته مهمّ كاملا قابل درك و توجيه است، و تبعيض بين زنان و مردان محسوب نمى شود.
ما معتقديم كه قرار دادن زن در موقعيّتى كه اسلام براى او در نظر گرفته، بهترين خدمتى است كه مى توان براى اين قشر مظلوم انجام داد. و اين خدمت جز از راه تبيين احكام و حقوق مربوط به بانوان، و تحقّق و پياده كردن آن عملى نخواهد شد. كتابى كه اينك در دسترس شماست عهده دار تبيين احكام مربوط به اين دسته از بندگان صالح خداوند است.
ص: 15
اميد آن كه مردان با ايجاد بستر مناسب، و زنان با عمل كردن بى كم وكاست به اين احكام و قوانين نورانى، تحقّق آن را در جامعه عملى كنند.
در جاى جاى مسائل اين كتاب به ارفاقهايى برخورد مى كنيم كه در تشريع اسلامى براى زنان در نظر گرفته شده است، تا بارهاى سنگين از دوش آنها برداشته شود، و در اين شريعت سمحه سهله الهى گرفتار مشكلات نشوند.
***
هر چند كتابهاى متعدّدى به عنوان «احكام بانوان» تاكنون چاپ و منتشر شده، و در جاى خود، در خور تقدير است، امّا غالب اين كتابها به تبيين «احكام خونهاى سه گانه» و برخى، علاوه بر آن به مسائلى از نماز و ازدواج قناعت نموده اند، و تاكنون به كتابى كه مشتمل بر تمام احكام اختصاصى بانوان در سراسر فقه باشد، برخورد نكرده ايم.
كتاب حاضر، كه شامل احكام اختصاصى يا مورد ابتلا و حاجت بانوان در سراسر فقه مى باشد، براى پر كردن اين خلأ به رشته تحرير در آمده است.
چند تذكّر:
1- مسائل اين مجموعه مطابق با نظريّات و فتاواى مرجع عاليقدر جهان تشيّع، حضرت آيه اللّه العظمى مكارم شيرازى «مدّ ظلّه العالى» مى باشد، كه عمدتاً از رساله «توضيح المسائل» و «مجموعه استفتائات جديد، جلد اوّل و دوم و سوم» و حواشى معظّم له بر عروه الوثقى، و استفتائات شفاهى از محضر ايشان بر گرفته شده است.
2- اين مجموعه نه كاملا مانند رساله هاى توضيح المسائل مى باشد، و نه كاملا به شكل كتابهاى استفتائات است، بلكه در هر بحث و موضوعى كه وارد شده ايم ابتدا مسائل مربوطه، از رساله توضيح المسائل يا عروه الوثقى نقل شده، و سپس
ص: 16
سؤال و جوابهاى مرتبط با همان مسائل ذكر شده است.
3- در پايان ضمن تقدير و تشكّر فراوان از تمام عزيزانى كه از هنگام شروع به تهيّه اين مجموعه، تا مرحله چاپ و نشر آن مرا يارى كرده اند، بويژه جناب حجّة الإسلام احمدى راد، كه در مقابله قسمت عمده اين كتاب همراهى كردند، از خوانندگان محترم مى خواهم كه اين كتاب را با دقّت مورد مطالعه قرار داده، و ما را از پيشنهادات و انتقادات خويش محروم نسازند، و در صورت برخورد با مسائلى كه بايد در اين مجموعه گنجانيده شود و از آن غفلت شده، يادآورى فرمايند تا در چاپهاى بعد جبران گردد.
پروردگارا! ما را در راه شناخت احكام و قوانين نجات بخش اسلام، و سپس عمل به همه آنها موفّق بدار! آمين يا ربّ العالمين
رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا انَّكَ انْتَ السَّميعُ الْعَليمْ
قم- حوزه مقدّسه علميّه
أبو القاسم عليان نژادى
خرداد ماه 1380، ربيع الاوّل 1422
ص: 17
ص: 18
ص: 19
«بلوغ» به معناى رسيدن به سنّ خاصّى است كه انسان در آن سن آمادگى انجام كار مورد نظر را دارد. البتّه «بلوغ» در همه مسائل يكسان نيست؛ زيرا آمادگى براى هر كارى در سنّ و سال خاصّى حاصل مى شود. بنابراين، سنّ بلوغ در مسائل شرعى، با حدّ بلوغ در مسائل اجتماعى، سياسى يكى نيست، همانگونه كه بلوغ جنسى با رسيدن به سنّ تصرّف در مسائل اقتصادى تفاوت دارد.
نتيجه اين كه هر چيزى «بلوغ» خاصّ خود را دارد، و ما نمى توانيم براى همه چيز يك سنّ بلوغ تعيين كنيم.
با توجّه به مقدّمه فوق، به احكام و نشانه هاى بلوغ دختران توجّه فرمائيد:
مسأله 1- نشانه بلوغ در دختران يكى از سه چيز است:
الف) تمام شدن نه سال قمرى (1) و وارد شدن به ده سالگى قمرى.
ب) بيرون آمدن منى.
ج) روييدن موى درشت بالاى عورت.
مسأله 2- درشت شدن صدا، دليل بر بلوغ نيست.
ص: 20
سؤال 3- لطفاً در مورد بلوغ دختران، به سؤالات زير پاسخ فرمائيد:
الف) سنّ بلوغ دختران از نظر شرعى دقيقاً چه مقدار است؟
ب) آيا مى توان بين عبادات و عقود و ايقاعات (1) تفاوتى قائل شد؟
ج) حدود و قصاص در چه سنّى اجرا مى شود؟
جواب: سنّ بلوغ دختران نه سال تمام قمرى است، و اگر سال شمسى را در دست دارند از طريق كامپيوتر براحتى تبديل به سال قمرى مى شود؛ ولى چنانچه از نظر نيروى جسمانى، قدرت انجام بعضى از تكاليف، مانند روزه را نداشته باشند، روزه بر آنها واجب نيست، و بجاى هر روز، كفّاره مدّ طعام (750 گرم گندم يا مانند آن) به فقير مى دهند. و در مورد عقود و ايقاعات مالى معيار تنها بلوغ نيست؛ بلكه رشد عقلى نيز لازم است. و در مورد حدود و قصاص، همانند ساير مكلّفين با آنها رفتار خواهد شد، مگر اين كه عقل كافى، كه يكى از شرايط چهارگانه حدود و قصاص است، نداشته باشند. و در مورد ازدواج علاوه بر بلوغ و رشد عقلى، رشد جسمانى براى اين امر نيز لازم است؛ يعنى اگر خطر افضاء وجود داشته باشد، ازدواج جايز نيست. بنابراين بلوغ در چهار مرحله پياده مى شود.
سؤال 4- آيا ديدن خون حيض براى دختران، از نشانه هاى بلوغ شمرده مى شود؟
جواب: آرى، از علائم بلوغ است.
سؤال 5- مى دانيم كه انجام عبادات قبل از سنّ بلوغ بر انسان واجب نيست، ولى آيا قبل از بلوغ هيچ تكليفى ندارد؟ يا برخى مسائل وجود دارد كه سنّ بلوغ در آن معتبر نيست؟ اگر جواب مثبت است، موارد آن را بيان فرمائيد.
جواب: هرگاه دختران و پسران نابالغ هوشيارى كافى براى درك خوبى و بدى بعضى از كارها داشته باشند (مثلا قُبح و زشتى قتل نفس، يا لزوم آگاه ساختن كسى كه نابيناست،
ص: 21
و بر لب پرتگاه است را درك كنند) موظّف هستند كه به حكم عقلشان عمل كنند.
سؤال 6- آيا رشد جسمانى، مانند افزايش طول قد، بزرگ شدن پستانها، باسن ها و مانند آن، علامت بلوغ (دختران) محسوب مى شود؟
جواب: اين علائم كافى نيست.
سؤال 7- خداوند دخترى به من عنايت كرده كه اكنون كلاس اوّل ابتدايى است، بسيار علاقه دارم كه او دخترى متديّن و عفيف تربيت شود. بدين جهت نسبت به مسائل تربيتى و عبادى او حسّاسيّت خاصّى دارم. در اين رابطه دو سؤال برايم مطرح شده، كه پاسخ آن موجب امتنان است:
الف) آيا عبادتهاى دختران در اين سنّ و سال (قبل از بلوغ) صحيح است؟
ب) بطور كلّى از چه سنّى دخترانمان را به انجام عبادات ترغيب و تشويق كنيم؟
جواب: هر زمان كه هوشيارى كافى براى انجام عبادات داشته باشند، اعمالشان صحيح و تشويق آنها بسيار خوب است.
سؤال 8- چرا سنِّ بلوغِ دختران، كمتر از سنِّ بلوغِ پسران است؟
جواب: رشد فكرى و جسمى دختران سريعتر از رشد پسران صورت مى گيرد.
سؤال 9- وظيفه دخترى كه شك دارد به سنّ بلوغ رسيده يا نه، چيست؟ آيا در اين حال انجام تكاليف شرعى بر او لازم است؟
جواب: واجب نيست؛ ولى اگر امكان تحقيق دارد، تحقيق كند.
سؤال 10- هرگاه دخترى قبل از نُه سالگى عادت ماهانه شود، آيا بالغ محسوب مى گردد؟
جواب: آنچه قبل از نُه سالگى ديده مى شود عادت ماهانه محسوب نمى شود، هرچند داراى همان صفات بوده باشد، بنابراين نشانه بلوغ نيست.
ص: 22
ص: 23
شايد برخى از خود بپرسند كه در عصر و زمان ما، كه بشر در همه زمينه ها ترقّى و پيشرفت خيره كننده اى داشته، و به ابزار و وسائل فوق العاده مدرن دست يافته، به گونه اى كه به حق مى توان اين عصر را «عصر تحقيق و كنكاش و علم و دانش» لقب داد، آيا با همه اين امور، تقليد در عصر و زمان ما امر مطلوبى است؟
آيا تقليد به معناى بسته نمودن دروازه هاى تحقيق به روى محقّقان نيست؟
آيا «پيروى چشم و گوش بسته» از ديگران، با روح آيات فراوانى از قرآن مجيد، كه انسان را به تفكّر و انديشه و مطالعه و تحقيق دعوت مى كند، سازگارى دارد؟
براى روشن شدن اين «شُبهه» توضيح كوتاهى پيرامون اقسام تقليد لازم است:
الف) تقليد جاهل از عالم؛ يعنى كسى كه چيزى نمى داند از متخصّص و آگاه آن فن پيروى كند، همچون مراجعه بيمار ناآگاه از مسائل پزشكى، به پزشك آگاه و دلسوز.
ب) تقليد عالم از عالمى ديگر؛ يعنى مراجعه اهل فن به يكديگر، و پيروى بعضى از بعضى ديگر.
ص: 24
ج) تقليد عالم از جاهل؛ بدين معنى كه يك انسان آگاه، علم و دانش خود را رها نموده، و چشم و گوش بسته به دنبال جاهلان بيفتد!
د) تقليد جاهل از جاهل؛ كه گروهى نادان، پيرو گروه نادان ديگرى شوند.
روشن است كه از اين چهار قسم، تنها قسم اوّل منطقى و عاقلانه و مشروع است، و نه تنها در عصر تحقيق و علم و دانش، از آن بى نياز نيستيم، بلكه بخاطر گسترش فراوان علوم، نياز به آن بيشتر احساس مى شود. البتّه، سه قسم ديگر تقليد منطقى و مورد پذيرش اسلام نيست. و تقليد در احكام از قسم اوّل است.(1)
با عنايت به اين مقدّمه، به برخى از احكام تقليد توجّه فرمائيد:
مسأله 11- يكى از شرايط مرجع تقليد اين است كه مرد باشد؛ بنابراين، زنان نمى توانند مرجع تقليد ديگران، حتّى زنان، باشند.
سؤال 12- چرا زنان نمى توانند در مسائل مختلف، بويژه در مسائل مخصوص به خانمها، مانند خونهاى سه گانه، مرجع تقليد باشند؟ آيا بهتر نيست زنان از خانمى كه در اين راه زحمت فراوان كشيده، و صاحب نظر شده تقليد كنند؟
جواب: جايز نيست، زيرا كمتر اتّفاق مى افتد كه آنها بر فقهاى بزرگ مرد در مسائل شرعى پيشى گيرند.
سؤال 13- آيا زنان مى توانند علوم اسلامى را تحصيل نموده، و به مقام رفيع و بلند اجتهاد، كه به تعبير بعضى از فقهاى بزرگ از جنگ و جهاد سخت تر است، برسند؟
جواب: مانعى ندارد، و ممكن است به مقام اجتهاد برسند.
سؤال 14 اگر خانمى به مقام اجتهاد برسد، آيا تقليد بر او نيز حرام است؟
جواب: در اين مسأله فرقى ميان مرد و زن نيست.
سؤال 15- دخترى هستم كه تازه به سنّ تكليف رسيده ام، اخيراً در دبستان برايمان مراسم جشن تكليف گرفتند. معلّم ما در مورد تقليد، يكى از مراجع معظّم تقليد را نام برد، و همه بچّه هاى كلاس مقلّد او شدند. آيا تقليد ما صحيح است؟ يا بايد تحقيق مى كرديم، و
ص: 25
سپس يكى از مراجع را انتخاب مى نموديم؟
جواب: اگر گفته معلّم براى شما اطمينان بخش بوده كافى است، و اگر نبوده تحقيق كنيد.
سؤال 16- سؤالى برايم پيش آمده، كه فكر مى كنم مشكل بسيارى از خانمها باشد، و آن بدين شرح است: چندى پيش مرجع تقليدم به رحمت خدا رفت، در فكر انتخاب مرجع تقليد جديد فرو رفتم، شوهرم رساله يكى از مراجع جديد را تهيّه و به منزل آورد، و من هم طبق همان رساله عمل كردم. آيا انتخاب مرجع تقليد به اين شكل صحيح است؟
جواب: در صورتى كه از تحقيق شوهرتان براى شما اطمينان حاصل شده، كافى است، در غير اين صورت بايد تحقيق كنيد.
سؤال 17- برخى از خانمهاى جلسه اى، در جلسات زنانه، به شرح و تبيين احكام مى پردازند، كه البتّه اين كار لازمى است، ولى على رغم اين كه خانمهاى حاضر در جلسه، مقلّد مراجع مختلف هستند، آن خانم فقط فتواى يكى از مراجع محترم را بيان مى كند، بدون اين كه نام آن مرجع تقليد را ببرد. اگر كسانى كه مقلّد آن مرجع تقليد نيستند، بدون توجّه به آن فتوا عمل كنند، آيا مسئوليّتى متوجّه گوينده مى باشد؟ راه جبرانش چگونه است؟
جواب: در چنين جلساتى، كه مقلّدين مراجع مختلف وجود دارند، لازم است فتاواى مراجع معروف را، اگر با هم تفاوتى دارد، تبيين كند؛ در غير اين صورت مسئوليّت دارد.
سؤال 18- چنانچه طبق فتواى مرجع تقليد شوهرم كارى واجب باشد (مثلا پوشانيدن زينت هاى دست ها تا مچ و گردى صورت) ولى مرجع من آن را واجب نداند، وظيفه من چيست؟
جواب: شما بايد مطابق فتواى مرجع تقليدتان عمل كنيد؛ ولى بهتر است در مسائل خانوادگى طرفين توافق نمايند.
سؤال 19- آيا زن بايد از مرجع تقليد شوهر خود تقليد كند، يا در تقليد آزاد است؟
جواب: هر كس در تقليدش آزاد است؛ بايد تحقيق كند و مطابق آن عمل نمايد.
ص: 26
سؤال 20- آيا مى توان به احكامى كه توسّط خانم جلسه ايها بيان مى شود، عمل كرد؟
جواب: هرگاه افراد آگاهى باشند، و رعايت احتياط را در نقل مسائل بنمايند، مانعى ندارد.
ص: 27
اسلام دين پاك و پاكيزه اى است، و پاكيزگى را دوست دارد، و به آن سفارش مى نمايد، و بر اساس آن احكام و قوانينش را تنظيم مى كند. نظافت و پاكيزگى در اين دين مقدّس، آن قدر ارزشمند و مهم است كه در برخى روايات، به عنوان بخشى از ايمان از آن ياد شده است (1)؛ يعنى مسلمانى كه طهارت و نجاست و نظافت را رعايت نمى كند ايمانش كامل نيست.
اين دين پاك و مبرّى از هرگونه تحريف و پيرايه، هم دستوراتى در زمينه نظافت فردى دارد، و هم سفارش به نظافت اجتماعى مى كند. عمل كردن به اين دستورات، مخصوصاً در عصر و زمان ما، لازم و ضرورى است.
احكامى كه در اين فصل مطرح مى شود، بخشى از مسائلى است كه اين دين پاك آسمانى، در اين زمينه مطرح كرده است. اميد است كه بدان توجّه، و سپس عمل كنيم.
تذكّر: لازم به ذكر است كه مردان و زنان در بسيارى از احكام طهارت و نجاست مشتركند، و تنها قسمت كمى از احكام اين باب مختصّ بانوان است. در اينجا تنها به احكام اختصاصى بانوان در مسأله طهارت و نجاست مى پردازيم.(2)
ص: 28
سؤال 21- در يكى از جلسات روضه زنانه، خانم گوينده مى گفت: شستشوى لباس در دو وقت، كار خوبى نيست:
نخست به هنگام شب؛ زيرا موقع استراحت آب است،
و ديگر روزهاى جمعه؛ بخاطر اين كه آب مهريّه حضرت زهرا (عليها السلام) است؛ مگر اين كه لباس سيّدى را به همراه لباسهايتان بشوئيد!
آيا اين سخنان صحيح است؟ در صورت عدم صحّت، لطفاً چنين گويندگانى را نصيحت كنيد.
جواب: اين سخنان صحيح نيست، و لازم است اين خواهران بدون تحقيق عهده دار بيان مسائل نشوند، كه مسئوليّت آن سنگين است.
مسأله 22- براى زنان استبراء نيست، بنابراين هرگاه رطوبت مشكوكى از آنها خارج شود، پاك است؛ وضو و غسل هم ندارد.
مسأله 23- غير از «بول» و «منى» رطوبتهاى ديگرى كه از انسان خارج مى شود چند قسم است:
اوّل) آبى كه گاه بعد از بول بيرون مى آيد، و كمى سفيد و چسبنده است، و به آن «ودى» مى گويند.
دوم) آبى كه هنگام ملاعبه و بازى كردن با همسر بيرون مى آيد، و به آن «مذى» مى گويند، و اين موضوع در مورد بانوان هم جارى است.
سوم) آبى كه گاه بعد از منى بيرون مى آيد، و به آن «وذى» مى گويند.
همه اين آبها در صورتى كه مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاك است و وضوء و غسل را هم باطل نمى كند.
سؤال 24- معمولا هنگام شستن لباس هاى زير، لكّه هاى سفيد لزجى بر روى آن مشاهده مى كنم، و فكر مى كنم كه غالب زنان به چنين مسأله اى مبتلا هستند، آيا اين لكّه ها پاك است؟
ص: 29
جواب: آرى پاك است.
سؤال 25- بتازگى و در كنار مرقد پاك و منوّر حضرت ثامن الحجج (عليه السلام) مراسم عقدمان انجام شد. از آن پس هرگاه با شوهرم دست مى دهم و يا حتّى سخن مى گويم، مايعى از من خارج مى شود، البتّه در اين گونه موارد به اوج لذّت نمى رسم؛ آيا اين مايع پاك است؟
جواب: آرى پاك است.
سؤال 26- پرستار بخش زنان و زايمان يكى از بيمارستانها هستم، و در مورد طهارت و نجاست الكل سؤالى داشتم: آيا استفاده از الكل براى ضدّ عفونى كردن محلّ تزريقات، يا ناف بچّه، موجب نجاست پوست مى شود؟
جواب: اشكالى ندارد، و پاك است.
سؤال 27- عطرها و ادكلن ها بطور گسترده، مورد مصرف خانمها قرار مى گيرد، حال اگر اينها حاوى الكل باشند، از نظر طهارت چه حكمى دارد؟ منظور عطرها و ادكلن هاى خارجى است كه در بازار به فروش مى رسد، آيا براى نماز اشكال دارد؟
جواب: اشكالى ندارد.
مسأله 28- نزديكى كردن با همسر در حال عادت ماهيانه، يا در حال روزه ماه مبارك رمضان حرام است. و اگر عرق كند، احتياط واجب آن است كه با آن معامله عرق جنب از حرام كند.(1)
سؤال 29- هرگاه زنى كه در حال نفاس است، و يا زن مستحاضه، قبل از انجام وظائفش (نعوذ باللّه) با همسرش نزديكى كند و عرق نمايد، و يا دخترى (پناه بر خدا)
ص: 30
استمناء كند، آيا عرق اينها نيز عرق جُنب از حرام محسوب مى شود؟
جواب: بنابر احتياط واجب احكام جُنب از حرام در اين موارد نيز جارى مى شود. و مادام كه عرق در بدن يا لباس است و خشك نشده، نماز خواندن با آن اشكال دارد؛ ولى در هر حال نجس نيست.
مسأله 30- نجس بودن چيزى از سه راه ثابت مى شود:
اوّل) آن كه انسان يقين پيدا كند؛ ولى گمان، حتّى گمان قوى، كافى نيست.
دوم) آن كه كسى كه چيزى در اختيار اوست (مثل صاحب خانه) خبر دهد كه آن چيز نجس است.
سوم) آن كه دو نفر عادل، و يا حتّى يك عادل گواهى دهد.
سؤال 31- زنى هستم كه زود حكم به نجاست مى كنم، آيا در مسأله نجاست يقين لازم است؟ يا ظنّ و گمان كافى است؟
جواب: در مسأله نجاست يقين قطعى و صد در صد لازم است. و مادامى كه چنين يقينى حاصل نشود تكليفى ندارد، و اگر يقين صد در صد حاصل شد اجتناب لازم است؛ مگر در موارد اضطرار.
سؤال 32- پس از بازگشت از مشهد مقدّس خانمهاى همسايه به ديدنم آمدند، يكى از بچّه هاى همسايه، قسمتى از فرش منزل ما را نجس كرد، اكنون فراموش كرده ام كه كجاى آن فرش دوازده مترى نجس شده است، آيا مى توان روى اين فرش نماز خواند؟ اگر دست يا پاى مرطوب روى يك قسمت آن نهاده شود، آيا نجس مى شود؟
جواب: نماز خواندن روى آن اشكال ندارد، و تماسّ با يك قسمت از آن، موجب نجاست نمى شود، ولى بهتر است فرش را بشوئيد.
مسأله 33- افراد وسواسى نبايد به علم خود در طهارت و نجاست توجّه كنند، بلكه بايد
ص: 31
ببينند افراد معمولى در چه مورد يقين به طهارت يا نجاست پيدا مى كنند، و به همان ترتيب عمل كنند، و براى ترك وسواس بهترين راه بى اعتنايى است.
سؤال 34- اين جانب فهيمه الف مبتلا به بيمارى وسواس هستم، و متأسّفانه بسيار شديد و غير قابل تحمّل است، مثلا در مورد تطهير و غسل وسواس من به گونه اى است كه گاهى اوقات وقتى شب به حمام مى روم نزديك طلوع آفتاب موفّق به تطهير و انجام غسل مى شوم! باور كنيد در اين چند سال به اندازه بيست سال آب مصرف كرده ام! براى درمان اين بيمارى به نزد برخى از علما رفتم، ولى مؤثّر نشد، به مشهد رفتم، با چه گرفتاريهايى كه در سفر و هنگام تشرّف داشتم، و بسيار دعا و تضرّع كردم، ولى متأسّفانه شفا نيافتم. اين بيمارى نزديك است مرا از پاى در آورد، نه تنها خود، كه خانواده را نيز نگران و در زحمت انداخته ام، وسواس باعث شده كه نتوانم عبادتهايم را انجام دهم، بدين جهت ماه رمضان را سفر مى كنم، تا مشكل روزه گرفتن نداشته باشم؛ اگر چه در سفر نيز هيچ چيز نمى خورم! چه كنم تا از اين وضع غمبار نجات يابم، و از زخم زبان اطرافيان آسوده گردم؟
جواب: مشكل شما در واقع از خود شماست، و مقصّر اصلى خودتان هستيد، و به همين دليل دعاى شما هم مستجاب نمى شود، و علّت اصلى آن ندانستن مسأله است. مسأله اصلى اين است كه بر شما واجب نيست يقين به طهارت و غسل و مانند آن پيدا كنيد، آنچه بر شما، به عنوان يك وظيفه شرعى، لازم مى باشد اين است كه به مقدار ساير مردم آب بريزيد، و به همان قناعت كنيد، هر چند در غسل و طهارت شك داشته باشيد و ما مسئوليّت شرعى اين كار را مى پذيريم.
شما از امروز فقط به مقدار مردم آب بريزيد و قناعت كنيد، و با بدن نجس و حال جنابت (به گمان خودتان) نماز بخوانيد، و هيچ اشكالى هم ندارد، و نماز و روزه شما كاملا صحيح است. و ما به اين وسيله بر شما، و تمام افراد وسواسى، إتمام حجّت مى كنيم، و مخالفت با آن گناه است. ما از خداوند مى خواهيم كه به شما توفيق توجّه به اين مسأله را عنايت كند، و از دام شيطان نجات پيدا كنيد.
ص: 32
سؤال 35- مدّتى قبل، تقريباً در همه امور، در دام وسواس افتادم. اكنون تا حدودى آن را از خود دور كرده ام، ولى مشكلى كه هنوز دارم طول كشيدن غسل (در حدود چهل دقيقه) و گاه تكرار الفاظ نماز است. لطفاً مرا راهنمايى كنيد.
جواب: بهترين راه براى ترك وسواس، بى اعتنايى به آن است؛ يعنى ملاحظه كنيد ديگران چه مقدارى، مثلا براى غسل، معطّل مى شوند، شما هم چنين كنيد، مثلا ده دقيقه يا حد اكثر يك ربع ساعت؛ اگر شيطان گفت درست نشد، اعتنا نكنيد، عمل شما صحيح است و نگران نباشيد، و ما مسئوليّت آن را بر عهده مى گيريم.
سؤال 36- آيا اعمال وسواسى ها ضررى به اعتقادات آنها نمى زند؟ به عنوان مثال، زن وسواسى هنگامى كه يك چيز نجس را ده بار آب مى كشد، او در واقع وقتى دو بار با آب قليل آب كشيد، معتقد است كه هنوز نجس است، در حالى كه خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) مى گويند پاك است، آيا چنين شخصى عملا با شرع مقدّس اسلام مخالفت نكرده است؟
جواب: عمل به وسواس كار خلافى است؛ ولى ضررى به اعتقادات او نمى زند.
سؤال 37- در مصرف آب زياده روى مى كنم، و هر چه تلاش مى نمايم نمى توانم جلوى اين كار زشت را بگيرم. به همين جهت همواره با شوهرم مشاجره داريم. او مى گويد: «گذشته از اين كه كار حرامى انجام مى دهى و ضامن هستى، من كه شوهر تو هستم راضى به عمل تو نيستم». لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا كار من حرام و موجب ضمان است؟
ب) آيا در وضو و نمازم اشكالى ايجاد مى شود؟
جواب: سعى كنيد به مقدار متعارف آب مصرف كنيد. اگر بيش از آن باشد و همسرتان راضى نباشد، حرام و موجب ضمان است. و اگر شيطان وسوسه كند كه فلان مقدار آب كافى نيست، اعتنا نكنيد و اعمالتان اشكالى نخواهد داشت، و ما مسئوليّت آن را به عهده مى گيريم. و به فرض كه همسرتان هم راضى باشد، اسراف در آب وضو و غسل جايز نيست.
سؤال 38- دخترى 20 ساله هستم، و به شدّت وسواس دارم، اين وسواس مانع ترقّى من شده است. يك بار براى شما در اين مورد نامه نوشتم، و شما اين گونه جواب داديد:
ص: 33
«ما راهى نشان مى دهيم كه به افراد زيادى توصيه كرده ايم، و بسيار مؤثّر است، و آن اين است كه شما به افراد متديّن معمولى نگاه كنيد، ببينيد آنها چقدر آب مى كشند، به همان مقدار قناعت كنيد. بقيّه براى شما پاك است، و ما مسئوليّت آن را شرعاً مى پذيريم». در حالى كه من در نامه قيد كرده بودم كه فقط از شما يك فتوى مى خواهم، و آن اين كه: «چيزهاى نجس و متنجّس را براى مدّتى بر من پاك بدانيد». ولى شما جوابى كه در بالا ذكر شد را مرقوم داشتيد، و من بازهم روى حرفم هستم، اين فتوى را بدهيد تا من چيزهاى نجس و متنجّس را پاك بدانم.
جواب: شما بايد تسليم حكم خدا باشيد. حكم خدا اين است كه به مقدار متعارف بشوئيد، بقيّه براى شما «پاك» است، هر چند حالت وسواس به شما مى گويد نجس است، اين روشن ترين راه است، و بسيارى از اين طريق درمان شده اند.
سؤال 39- چند مسأله در مورد طهارت و نجاست برايم پيش آمده كه همواره فكر و ذهن مرا مشغول كرده است. و مرا به شدّت عذاب مى دهد، از درس و مطالعه افتاده ام، و خانواده ام نيز از رفتار من به تنگ آمده اند. شما را به مقام رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) قسم مى دهم، مرا نجات دهيد. اگر شما بفرمائيد: «اعتنا به اين موارد حرام است؛ و در صورت اعتنا، به جهنّم مى روى». و گناهش را به گردن بگيريد، نجات پيدا مى كنم.
جواب: به يقين اعتنا كردن شما به مواردى كه برخاسته از وسواس است حرام مى باشد، و بايد آن را ترك كنيد، و ما مسئوليّت آن را به گردن مى گيريم.
سؤال 40- تكليف من در موارد زير چيست؟
الف) گاهى زمينى نجس مى شود، بعداً برف يا باران مى آيد، و تمام زمين ها خيس مى شود، مردم و وسايل نقليّه از روى آن زمين نجس عبور مى كنند، و به همه جا مى روند (مسجد، حرم، نانوائى، قصّابى، داخل اتوبوس شركت واحد، مدرسه، بازار و ...) و به خاطر خيس بودن زمين، نجاست را به همه آن مكان ها منتقل مى كنند، به همين جهت آن مكان ها را نجس مى دانم، همان گونه كه گرد و خاك هاى آن خيابان ها و مكان ها نيز نجس است.
ص: 34
ب) هرگاه توالت مى روم با اين كه در موقع بول كردن بسيار مواظب هستم تا ترشّح نكند، در عين حال قطع پيدا مى كنم كه به شلوار و پايم ترشّح كرده است؛ لذا توالت رفتن برايم مشكل شده، و تا آن موضع را آب نكشم راحت نمى شوم.
ج) بعضى مواقع پشت و جاهاى ديگر دستم به لبه ميز، يا لبه كتاب، يا چيزهاى زبر برخورد مى كند، و بدون اين كه دستم زخم شود، يا خونى بيرون بيايد، از گوشه و كنار ناخنها و جاهاى ديگر دستم چيزى با احساس كمى درد جدا مى شود، يا روى انگشت هاى دستم پوست هاى مختصرى وجود دارد كه با فرو بردن دست به داخل جيب، يا تماس گرفتن با چيز ديگر، آنها با احساس كمى درد از دستم جدا مى شود، لطفاً در اين موارد تكليف مرا بيان فرمائيد.
جواب: بدون شك شما گرفتار وسواس هستيد؛ وظيفه شما اين است كه به ساير مردم نگاه كنيد، و ببينيد آنها تا چه حد به اين امور اعتنا و علم به نجاست پيدا مى كنند (منظور قشر متديّن است)، آن مقدار كه آنها يقين پيدا مى كنند و آب مى كشند شما هم آب بكشيد و نسبت به بقيّه تكليفى نداريد؛ هر چند فكر شما به شما بگويد نجس است؛ زيرا در اين گونه موارد افراد متديّن عادى، علم و يقين به نجاست پيدا نمى كنند. ضمناً پوستهائى كه از دست و بدن جدا مى شود محكوم به پاكى است، مگر اين كه شما آنها را با فشار بكنيد و محلّ آن سوزش پيدا كند، كه در اين صورت احتياط كنيد.
سؤال 41- منزل ما از نظر طهارت مشكل دارد؛ فرشها، دربها، ديوار اطاقها، پنجره ها، پرده ها، بخارى زمينى، بخارى ديوارى، جارو برقى، كمدها، بعضى از كتاب ها، بالشت ها، رختخواب و تشك ها، قاب عكس ها، و خلاصه تمام زندگى ما نجس است، گفتم نامه اى براى شما بنويسم تا شايد در مورد من فتواى خاص (اجازه مخصوص) بدهيد، و اين جانب را از معافيّت مخصوصى در مورد چيزهايى كه تا به حال نجس شده برخوردار سازيد، تا همه چيز و همه كس براى من طاهر باشد.
جواب: شما گرفتار وسواس هستيد، و تنها درمان آن بى اعتنايى است. فتواى ما براى شما اين است كه ببينيد مؤمنان ديگر چه اندازه به اين امور اعتنا مى كنند، به همان اندازه
ص: 35
اعتنا كنيد؛ بقيّه براى شما پاك است.
سؤال 42- مشكل اصلى من ديوار خانه و شستن بچّه ام مى باشد، زيرا دستمالى را كه نجس بود روى لبه ديوار كه رنگ روغن شده گذاشتم. البتّه عين نجاست روى ديوار ريخته نشد، ولى رطوبت دستمال با ديوار ارتباط داشت. و چون بچّه ام به تازگى چهار دست و پا راه مى رود، و دستهايش را مرتّب به ديوارها مى زند، من مرتّب دستهايش را آب مى كشم، و اين مرا آزار مى دهد. لطفاً به سؤال هاى زير پاسخ دهيد، تا إن شاء الله نجات يابم.
الف) راه هاى سرايت نجاست را خوانده ام، ولى نمى دانم منظور از رطوبت كم و غير مُسرى چقدر است؟ خواهش مى كنم توضيح دهيد.
ب) آيا ديوارهاى خانه به خاطر مسأله اى كه پيش آمده نجس است؟
ج) ظرفى كه زير شير (منظور آب لوله كشى) گذاشته مى شود، حتّى اگر سر نرود، آيا حكم آب كر را دارد؟ آيا مى توان لباس نجس را در آن آب كشيد؟
د) اگر جايى مثل دسته در، سردى آن احساس شود، آيا نجاست با دست خشك به آن منتقل مى گردد؟
جواب: الف) شما بى شك گرفتار وسواس شده ايد، و اگر به دستوراتى كه مى دهيم عمل كنيد به زودى نجات خواهيد يافت، و الا مشكلات شما زياد خواهد شد.
ابتدا پاسخ سؤال هاى شما، و بعد يك دستور كلّى:
منظور از رطوبت براى سرايت اين است كه وقتى دست خشك بر آن شى ء مرطوب بگذارد، انسان به آسانى آثار ترى را ببيند.
ب) ديوارهاى خانه به خاطر مسأله اى كه پيش آمده، نجس است؟
ج) ظرفى كه زير آب لوله كشى است، حكم آب كر دارد؛ پر باشد، يا خالى.
د) سردى دسته در هيچ ارتباطى به رطوبت ندارد، و نجاست به آن منتقل نمى شود، و اين سؤال دليل وسواسى بودن شماست.
و امّا دستور كلّى:
وسواسى بودن شما به علّت ندانستن مسائل است. اگر مسائل را درست ياد بگيريد،
ص: 36
راحت مى شويد. مسأله مهم اين است كه علم و يقين وسواسى نه ملاك نجاست است، نه ملاك طهارت؛ و به عبارت واضح تر، بايد ببينيد افراد عادى متديّن چه موقع علم به نجاست پيدا مى كنند، و چه موقع علم به طهارت، به همان مقدار قناعت كنيد، و اگر قلب شما راضى نشد به آن اعتنا نكنيد، و مسئوليّت آن را به عهده ما بگذاريد. به شك و ترديد اعتنا نكنيد، حتّى كف توالت مادامى كه با چشم خود نجاستى در آن نبينيد بگوييد پاك است؛ كوچه ها، خيابان ها، مغازه ها همه پاك است. اتومبيل هاى عمومى، صندلى ها و دسته درهاى آن ها پاك است، حمام مادامى كه چيز نجسى به يقين در آن نباشد پاك است. تمام مسلمان ها و بچّه هاى آنها مادامى كه نتوانيد قسم به نجس بودن آنها بخوريد پاك هستند. وظيفه شرعى شما اين است كه به آنچه گفته ايم عمل كنيد، و بعد از يك هفته آثار مثبت آن را خواهيد ديد.
سؤال 43- آيا مايعى كه از كيسه آب جنين (مايع آمنيوتيك) خارج مى شود حكم نجاست دارد؟ شايان ذكر است كه كيسه آب جنين ممكن است قبل از زايمان پاره شود، و از طريق مجراى تناسلى خارج گردد.
جواب: محتوى كيسه آب جنين نجس نيست؛ مگر اين كه آلوده به خون باشد.
سؤال 44- چنانچه شيئى با تماسّ با نجاسات نجس شود، سپس اين شى ء نجس، با شى ء دومى و شى ء دوم با شى ء سوم و ... تماس پيدا كند، حال اين واسطه ها تا چه تعداد باعث انتقال نجاست به شى ء بعدى مى شود؟
جواب: تا دو واسطه باعث انتقال نجاست مى شود، نه بيشتر؛ يعنى اگر دست نجس، مثلا، به دست ديگرى بخورد آن هم نجس مى شود و اگر آن، به شى ء سومى بخورد نجس مى شود؛ ولى اگر شى ء سوم به چهارمى بخورد نجس نخواهد شد. و اين امر، بسيارى از مشكلات باب طهارت و نجاست را حل مى كند.
سؤال 45- با توجّه با اين كه امروزه بسيارى از لوازم آرايشى مورد مصرف بانوان
ص: 37
مسلمان از جفت جنين تهيّه مى شود، استفاده و مصرف آن چه حكمى دارد؟ و آيا جفت جنين نجس است، يا متنجّس؟
جواب: دليلى بر نجاست جفت نيست (همانطور كه در تعليقه بر عروه الوثقى نيز نوشته ايم) بنابراين اگر آلوده به خون نباشد، يا شك داشته باشيم، پاك است.
سؤال 46- آيا استفراغ نجس است؟ آيا تفاوتى بين استفراغ بزرگ سالان و اطفال هست؟
جواب: استفراغ نجس نيست؛ مگر اين كه بدانيد خونى همراه آن است. و فرقى بين بچّه و بزرگ، دختر يا پسر نمى باشد.
سؤال 47- هنگامى كه مادر به بچّه شير مى دهد قطراتى از شير به زمين، يا جاى ديگر مى ريزد، آيا زمين، يا آن شى ء نجس مى شود؟!
جواب: در صورتى كه لباس هاى بچّه نجس نباشد، اشكالى ندارد.
سؤال 48- شوهرم سگى را در منزل نگهدارى مى كند، و گاهى از اوقات ته مانده برخى از غذاهايى كه براى خودمان آماده مى كنيم جلوى او مى گذارد، و حيوان آن ظرف را مى ليسد، لطفاً بفرمائيد:
اوّلا: نگهداشتن سگ در منزل چه حكمى دارد؟
ثانياً: چنين ظرفهايى را چگونه تطهير كنيم؟
جواب: اوّلا: نگه داشتن سگ در منزل در صورتى جايز است كه براى حفظ منزل و مانند آن لازم باشد.
ثانياً: هرگاه سگ ظرفى را ليسيده، يا از آن آب يا مايع ديگرى خورده باشد، ابتدا بايد آن را با خاك پاك كه مخلوط با كمى آب باشد خاك مال كرد، و سپس دو مرتبه در آب قليل، يا يك مرتبه در آب كر يا جارى شست.
سؤال 49- در جلسه هفتگى خانمهاى محلّه ما، اين سؤال مطرح شده است:
ص: 38
در احكام آمده است كه اگر سگ به ظرفى زبان بزند بايد آن را خاك مال كرد، حال با وجود موادّ بهداشتى و پاك كننده اى مثل الكل، مايعات ظرفشوئى، انواع مايعات و پودرهاى پاك كننده، آيا بازهم خاك مال كردن لازم است؟
جواب: آرى لازم است.
سؤال 50- متأسّفانه شوهرم مبتلا به يكى از گناهان كبيره خطرناك، يعنى شراب خوارى است، ظرفهايى را كه با شراب نجس مى كند، چگونه پاك كنم؟
جواب: ظرفى را كه با شراب نجس شده، بايد با آب قليل سه مرتبه بشويند، و دست در آن بمالند، و مستحبّ است هفت مرتبه شسته شود.
مسأله 51- هرگاه چيزى با بول پسر يا دختر شيرخوارى كه غذاخور نشده نجس گردد، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند پاك مى شود، و در لباس و فرش و مانند آن فشار لازم نيست، ولى احتياط مستحب آن است كه دو مرتبه بريزند.
سؤال 52- من در بخش تزريقات بانوان كار مى كنم، در برخى موارد پس از تزريق آمپول، على رغم يقين به تماسّ سوزن با خون داخل رگ، وقتى كه تزريق تمام مى شود، اثرى از خون بر روى سوزن ديده نمى شود، آيا اين سوزن پاك است، يا نجس مى باشد؟
جواب: پاك است.
سؤال 53- براى آماده كردن نان ميهمانى، كه جهت بازگشت شوهرم از مكّه مكرّمه داشتيم، تصميم گرفتم خودم در منزل آن را بپزم، بدين جهت آرد زيادى را خمير كردم، ناگهان خون دماغ شدم و قطره اى خون به داخل خميرها افتاد، آيا راهى براى تطهير اين همه خمير نجس، كه همه آنها را مخلوط كرده ام، وجود دارد؟
جواب: ظاهراً راه قابل ملاحظه اى ندارد.
ص: 39
بدون شك «وضو» داراى دو فايده روشن است:
«فايده بهداشتى» و «فايده اخلاقى و معنوى» از نظر بهداشتى شستن صورت و دستها، آن هم پنج يا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد، مسح كردن بر سر و پشت پاها، كه شرط آن رسيدن آب به موها، يا پوست بدن است، سبب مى شود كه اين اعضا را نيز پاكيزه بداريم، ضمن اين كه تماسّ آب با پوست بدن، اثر خاصّى در تعادل اعصاب «سمپاتيك» و «پاراسمپاتيك» دارد.
و از نظر اخلاقى و معنوى چون با قصد قربت و براى رضاى خدا انجام مى شود، اثر تربيتى دارد؛ زيرا مفهوم كنائى وضو اين است كه: «از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام بر مى دارم.» در روايتى از امام هشتم (عليه السلام) اشاراتى به اين مطلب شده است.(1)
سؤال 54- من در وضو دستهايم را سه بار مى شستم، پس از ازدواج شوهرم گفت: «اين كار اشكال دارد». حال اگر شخصى در وضو، صورت و دستها را سه بار بشويد، وضو و
ص: 40
عباداتش چه حكمى دارد؟
جواب: وضو و عباداتش اشكال دارد. و لكن بايد توجّه كرد كه منظور از سه بار، يا دو بار شستن اين است كه عضو مورد نظر يك بار كاملا شسته شود، سپس بار دوم را شروع كند و كامل بشويد، و همچنين بار سوم. امّا ريختن آب بر عضوى، دو بار، يا بيشتر، تا زمانى كه از شستن كامل آن فارغ نشده اشكالى ندارد.
سؤال 55- مسح سر خانمها، كه موى سر آنها بلند است، بايد چگونه انجام شود؟
جواب: كسى كه موى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى ريزد، بايد بيخ موها را مسح كند. و بهتر است كه قبل از وضو، فرق سر را باز كند تا پس از شستن دست چپ، بين موها، يا پوست سر را براحتى مسح نمايد.
سؤال 56- وظيفه خانمهايى كه موى مصنوعى كشت كرده اند، به هنگام مسح سر چيست؟
جواب: در صورتى كه آب به پوست سر برسد مسح آنها صحيح است، در غير اين صورت حكم جبيره را دارد.
سؤال 57- طلبه حوزه علميّه خواهران يكى از شهرستانها هستم، كه در يك مدرسه موقوفه حجره اى به ما داده اند. گاهى از اوقات ميهمانى براى ما مى آيد، و از آب اين مدرسه براى وضو استفاده مى كند، آيا براى ميهمانان ما استفاده از آب مدرسه جهت وضو و مانند آن جايز است؟
جواب: اشكال دارد؛ مگر اين كه پذيرفتن چنان ميهمانى بر خلاف شرايط وقف نباشد.
مسأله 58- هرگاه زن در جايى وضو بگيرد كه نامحرم او را ببيند، وضوى او باطل نيست؛ هر چند گناه كرده است.
سؤال 59- مشغول وضو بودم كه ناگهان غذايم سر رفت، وضو را رها كرده، به سراغ اجاق گاز رفتم، و زير غذا را خاموش كردم، سپس وضو را ادامه دادم. آيا وضويم صحيح است؟
جواب: اين مقدار اشكالى ندارد.
ص: 41
سؤال 60- مدّتى بود كه دخترم با آفتابه آب مى ريخت و من وضو مى گرفتم، در يكى از جلسات زنانه گفته شد: «هر كس بايد خودش وضو بگيرد، و نبايد كسى كمكش كند». آيا وضوهاى من به شكل فوق اشكال دارد؟ نمازهائى كه با چنين وضوئى خوانده ام چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه آب را در دست شما مى ريخته، و شما آن را به صورت يا دستها مى زده ايد وضوى شما باطل نبوده، ولى اين كار كراهت دارد.
سؤال 61- ناخنهايم بيش از حدّ معمول بلند است، آيا براى وضو اشكالى ندارد؟
جواب: اشكالى ندارد.
سؤال 62- در آرايشگاههاى زنانه، خطّ ابروى خانمها را ترميم مى كنند، حكم اين عمل چيست؟ آيا براى وضو و غسل اشكالى دارد؟
جواب: اگر منظور از ترميم، كاشتن مو است و آب به پوست بدن براى وضو و غسل مى رسد، اشكالى ندارد، و اگر منظور خالكوبى با رنگ است، كه زير پوست قرار مى گيرد، آن هم اشكالى ندارد.
سؤال 63- آيا جوهرِ خودكار، ماژيك، رنگ و مانند آن، مانع رسيدن آب به پوست بدن مى گردد؟ رنگى كه خانمها براى موى سر استفاده مى كنند چطور؟
جواب: اگر جرم نداشته باشد مانع نيست؛ در مورد خودكار، كه رنگ غليظترى دارد، تجربه كرده اند و به اين نتيجه رسيده اند كه جرم ضعيفى دارد كه مانع آب نمى باشد.
سؤال 64- زنانى كه خود را براى شوهرانشان آرايش كرده اند، آيا بايد به هنگام وضو صورت و دستهاى خويش را با صابون و مانند آن بشويند، يا مى توانند به همان شكل وضو بگيرند؟
جواب: در صورتى كه موادّ آرايشى مورد استفاده جرم زيادى، كه مانع از رسيدن آب به پوست صورت است، نداشته باشد وضو صحيح است. و شستن با صابون لازم نيست.
سؤال 65- آيا لاكى كه خانمها روى ناخن پاهايشان مى زنند، براى مسح پا اشكالى دارد؟
ص: 42
جواب: آرى اشكال دارد. آنها مى توانند يكى از ناخنها (غير از انگشت كوچك) را آزاد بگذارند، و روى آن انگشت مسح كنند.
مسأله 66- وجود انگشتر و دستبند و مانند آن، اگر مانع رسيدن آب نباشد، براى وضو ضررى ندارد. و مى تواند آن را جابجا كند، تا آب به زير آن برسد و شسته شود.
سؤال 67- برخى از فقها معتقدند كه مردها به هنگام وضو و شستن دست راست و چپ، از پشت دست، و زنها از داخل دست آب بريزند، نظر حضرتعالى در اين زمينه چيست؟
جواب: چنانچه اين كار را به قصد رجا انجام دهند، خوب است.
ص: 43
اقوام پيشين در مورد عادت ماهيانه زنان عقائد مختلفى داشتند. يهوديان فوق العاده سخت گيرى مى كردند، و در اين ايّام به كلّى از زنان در همه چيز از جمله، در خوردن و آشاميدن و بستر و مجلس جدا مى شدند، در تورات كنونى احكام شديدى در اين باره ديده مى شود.(1)
به عكس آنان، مسيحيان هيچ گونه ممنوعيّت و محدوديّتى براى خود، در برخورد با زنان، در اين ايّام قائل نبودند. و امّا بت پرستان عرب، دستور و سنّت خاصّى در اين زمينه نداشتند، ولى ساكنان مدينه و اطراف آن، بعضى از آداب يهود را در اين زمينه اقتباس كرده بودند، و در معاشرت با زنان در حال حيض سختگيريهايى داشتند، در حالى كه ساير عربها چنين نبودند، و حتّى شايد آميزش جنسى را در اين حال جالب مى دانسته و معتقد بودند كه اگر فرزندى
ص: 44
نصيب آنها شود بسيار خون ريز خواهد بود، و اين از صفات بارز و مطلوب نزد اعراب باديه نشين خون ريز بود!(1)
امّا اسلام، كه در همه مسائل از افراط و تفريط پرهيز مى كند، و آن را نشانه نادانى و جهالت معرّفى مى نمايد، دستور عادلانه اى در مورد عادت ماهيانه زنان داد، و ضمن حفظ كرامت و شخصيّت زنان، آنها را در اين وضعيّت از برخى مسئوليّتهاى دينى معاف نمود. شرح اين مطلب را در مسائل آينده مطالعه فرمائيد.
مسأله 68- حيض، كه گاهى از آن تعبير به «عادت ماهيانه» و گاهى «پريود» و برخى اوقات «رگل» مى شود، خونى است كه غالباً در هر ماه چند روزى از رحم زنان خارج مى شود، و به هنگام انعقاد نطفه، غذاى فرزند است.
زن را در موقع ديدن اين خون «حائض» مى گويند، و در شرع مقدّس اسلام احكامى دارد كه در مسائل آينده خواهد آمد.
سؤال 69- در مسأله شماره 426 توضيح المسائل مرقوم فرموده ايد: «حيض خونى است كه در هر ماه چند روزى از رحم زن خارج مى شود، و به هنگام انعقاد نطفه غذاى فرزند است». انطباق اين مسأله با توجّه به نكات مشروحه ذيل، با موازين علمى مبهم است. لذا خواهشمند است توضيحات بيشترى مرقوم فرماييد:
يك دوره عادت ماهيانه در يك زن بالغ قبل از يائسگى معمولا داراى مراحل ذيل مى باشد:
1- مرحله افزايش حجم رحم؛ در اين مرحله، رحم زن در اثر ترشّح هورمون استروژن ضخيم مى شود، ضخيم شدن ديواره رحم به منظور آمادگى رحم براى پذيرفتن جنين مى باشد.
2- در صورتى كه آبستنى صورت پذيرد و جنين تشكيل شود، جنين موجود در لايه ضخيم و پرخون لانه گزينى مى كند، در اينجا جنين تا مدّتى از موادّ غذايى كه به وسيله
ص: 45
خون حمل مى گردد تغذيه مى كند و رشد مى نمايد؛ در واقع جنين از خود خون به عنوان غذا تغذيه نمى نمايد؛ بلكه از اكسيژن و موادّ غذايى كه به وسيله خون حمل مى شود استفاده مى كند.
3- تقريباً سه هفته پس از لانه گزينى، جفت تشكيل مى شود، در اينجا وظيفه جفت، گرفتن موادّ غذايى و اكسيژن از بافت ضخيم شده رحم، و انتقال آن به جنين از طريق بند ناف مى باشد، همين طور گاز كربنيك حاصل از فعّاليّتهاى حياتى، جنين را به خون مادر انتقال مى دهد و ... وظيفه ديگر جفت، ترشّح هورمون مادرى يا پرژسترون مى باشد، كه از عادت ماهيانه جلوگيرى مى كند.
4- در صورتى كه آبستنى اتّفاق نيفتد ديواره ضخيم و پرخون شده رحم تخريب و شروع به ريزش مى نمايد، كه به نام عادت ماهيانه معروف مى باشد. پس از پايان خونريزى، ديواره رحم مجدّداً خود را براى پذيرش جنين بعدى آماده مى كند؛ يعنى شروع به ضخيم شدن و پرخون شدن مى نمايد. و لذا وقتى يك زن آبستن مى شود معمولا به دليل ترشّح هورمونهاى مخصوص، كه شرح آن گذشت، اصولا قاعدگى اتّفاق نمى افتد (نه اينكه جنين آن خون را مى خورد) يعنى اصولا خونريزى وجود ندارد، كه جنين آن را بخورد.
5- كلّيه مراحل فوق به وسيله ترشّح هورمونهاى مختلف كنترل مى شود، و اگر اين هورمونها را توسّط تزريق يا خوراكى به يك زن بدهند قاعده نمى شود؛ با توجّه به مطالب فوق چگونه مى توان خوردن خون را به عنوان غذاى بچّه محسوب داشت؟
جواب: منظور اين نيست كه ديواره رحم خونريزى مى كند و جنين آن را مى بلعد، بلكه منظور اين است كه در موقع باردارى خون در عروق مادر ذخيره مى شود و از طريق جفت يا غير آن به جنين منتقل مى گردد و جنين موادّ غذايى و اكسيژن موجود را از همان خون مادر مى گيرد، همان گونه كه در مدّت شيرخوارگى غالباً عادت ماهانه نيست، زيرا قسمتهايى از خون تبديل به شير مى شود و غذاى نوزاد مى گردد؛ پس اگر بگوييم: «خون غذاى بچّه است» منظور اين معنى است، نه آنچه نوشته ايد.
ص: 46
مسأله 70- خون حيض نشانه هايى دارد، در بيشتر اوقات:
1- غليظ
2- گرم
3- تيره، يا سرخ رنگ
4- با فشار
5- و كمى سوزش خارج مى شود.
مسأله 71- زنى كه مبتلا به خونريزى است، اگر به طبيب مراجعه كند و او تشخيص دهد خون حيض يا خون زخم و مانند آن است، چنانچه از گفته پزشك اطمينان حاصل كند مى تواند بر طبق احكام آن عمل كند.
سؤال 72- آيا نشانه هايى كه براى خون حيض ذكر كرديد، اختصاص به كسانى دارد كه شك در حيض بودن خون موجود دارند، يا شامل همه زنان مى شود؟
جواب: اين نشانه ها مربوط به كسانى است كه شك دارند.
مسأله 73- خون حيض شرايط خاصّى دارد كه با فراهم آمدن همه آنها، احكام حيض جارى مى شود؛ خون مذكور با هفت شرط- به شرح ذيل- خون حيض است.
مسأله 74- خونى كه دختر پيش از تمام شدن نُه سال قمرى، و زن بعد از يائسه شدن مى بيند حكم حيض ندارد، و اگر مربوط به زخم و جراحتى نباشد، استحاضه است كه احكام آن خواهد آمد.
مسأله 75- دخترى كه شك دارد نُه سال قمرى او تمام شده يا نه، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض نداشته باشد، حيض نيست. و اگر نشانه هاى قاعدگى داشته باشد، و
ص: 47
اطمينان حاصل كند كه حيض است، دليل بر اين است كه نُه سالش تمام و بالغ شده است.
سؤال 76- آيا فقط تمام شدن نُه سال قمرى از شرايط قاعدگى محسوب مى شود، يا ساير علامتهاى بلوغ نيز از شرايط قاعدگى است، هر چند نُه سال قمرى او تمام نشده باشد؟
جواب: اگر خونى قبل از نُه سالگى ديده شود، خون حيض نيست.
مسأله 77- زنان سيّده و غير سيّده هر دو بعد از تمام شدن پنجاه سال قمرى (1) يائسه مى شوند، يعنى اگر در اين سنّ و سال خونى ببينند خون حيض نيست، مگر اين كه آنچه مى بينند تمام شرايط حيض را داشته باشد، كه در اين صورت بايد مطابق آن عمل كنند.
سؤال 78- حضرتعالى در توضيح المسائل، مسأله 428، در مورد سنّ يائسگى تفاوتى بين زنان سيّده و غير سيّده نگذاشته، و فقط زنان قبيله قريش را استثناء كرده ايد، لطفاً تفاوت زنان قريش را با ساير زنان سيّده بيان فرمائيد. آيا در كشور ما زنان قريش وجود دارند، يا زنان سيّده كشور ما در اين حكم با ساير زنان تفاوتى ندارند؟
جواب: در كشور ما زنانى از قبيله قريش وجود ندارند، قبيله قريش يك قبيله عربى خاصّى است، و رابطه اين زنان از آن قبيله قطع شده است.
مسأله 79- زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه، هرگاه خونى ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه حيض است و هنوز يائسه نشده است.
مسأله 80- زنان باردار، يا زنانى كه بچّه شير مى دهند، ممكن است حائض شوند.
مسأله 81- مدّت حيض كمتر از سه روز نمى شود، حتّى اگر مختصرى كمتر باشد حيض نيست.
مسأله 82- لازم نيست شب اوّل و شب چهارم را خون ببيند، ولى بايد در شب دوم و سوم قطع نشود و ادامه داشته باشد.
ص: 48
مسأله 83- اگر كمتر از سه روز خونى ببيند و پاك شود، بعداً سه روز يا بيشتر- با نشانه هايى كه گفته شد- خون ببيند، فقط خون دوم حيض است.
سؤال 84- در بعضى از اوقات، عادت ماهانه زنان در اثر مصرف دارو دچار اختلال مى شود، از جمله اين كه در ايّام عادت خون كمرنگ و گاهى به صورت لك مشاهده مى كنند، در اين صورت وظيفه آنها نسبت به نماز و روزه و طواف چيست؟
جواب: خون كمرنگ و لك در ايّام عادت، اگر سه روز متوالى ادامه يابد، در حكم عادت است، ولى اگر سه روز متوالى ادامه نيابد حكم استحاضه را دارد.
سؤال 85- خانمى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارد، در وقت معيّن عادت ماهيانه اش شروع مى شود، ولى در روز دوم يا سوم با خوردن قرص، از ادامه عادت جلوگيرى مى كند، با توجّه به اين كه در ايّام عادت ماهيانه هميشگى است، و به اختيار خود مانع ادامه عادت ماهيانه شده، چه حكمى دارد؟
جواب: حكم استحاضه بر آن جارى مى شود.
مسأله 86- مدّت حيض بيشتر از ده روز نمى شود، بنا بر اين اضافه بر ده روز استحاضه است.
مسأله 87- هرگاه سه روز پشت سر هم خون ببيند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببيند و ايّامى كه خون ديده روى هم رفته از ده روز بيشتر نشود، تمام روزهايى را كه خون ديده حائض است، ولى روزهايى را كه در وسط پاك بوده، حكم زنان پاك را دارد.
سؤال 88- حضرتعالى معتقد هستيد كه زن حائض اگر در بين روزهاى ايّام عادت پاك شود، بايد عبادتهاى خويش را پس از غسل انجام دهد، هرچند بداند دوباره خون مى بيند. آيا پاكى مذكور (طُهر متخلّل) از نظر زمانى حدّ اقلّى دارد؟ مثلًا اگر زن حائض سه ساعت در بين عادت پاك شود، و اين مسأله بعد از اذان ظهر رخ دهد، آيا بايد نماز ظهر و عصر را بخواند؟
جواب: آرى، هرگاه زمان مذكور به اندازه غسل و نماز باشد، بايد عبادت خود را به جا آورد.
ص: 49
سؤال 89- زنى براى جلوگيرى از بچّه دار شدن از دستگاه استفاده مى كند، به همين علّت روزهاى عادتش كم و زياد شده و موقع معيّنى ندارد، وظيفه او چيست؟ آيا عباداتى كه انجام داده باطل است؟ توضيح اين كه: قبل از استفاده از دستگاه، ايّام عادت او هفت روز بوده است. آيا بعد از هفت روز مى تواند غسل كند، و عباداتش را انجام دهد؟
جواب: اگر چند مرتبه در مواقع مختلف، يا ايّام مختلف، بر خلاف عادت اوّل خون ببيند جزء مضطربه است، و در اين حال اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است، و اگر بيش از ده روز ببيند چنانچه نشانه حيض داشته باشد و از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد حيض محسوب مى شود، و اگر همه اش يك جور باشد مطابق عادت خويشاوندان خود عمل مى كند.
سؤال 90- همانطور كه در مسأله 432 توضيح المسائل حضرتعالى آمده، خون حيض بيشتر از ده روز نمى باشد، آيا منظور ده شبانه روز مى باشد، يا فقط روزها معيار است؟ در صورت دوم، اگر خون تا شب يازدهم ادامه داشته باشد، چه حكمى دارد؟
جواب: روزها معيار است و شب آخر جزء نيست، و بايد طبق احكام استحاضه رفتار كند.
سؤال 91- برخى از خانمها براى جلوگيرى از بچّه دار شدن از دستگاههاى درون رحمى استفاده مى كنند، اين دستگاهها در بعضى از بانوان باعث خونريزى اضافى مى گردد. اگر عادت ماهيانه چنين خانمى بخاطر وجود دستگاه فوق در رحم، بيش از ده روز شود چه حكمى دارد؟
جواب: هرگاه خون مزبور بر اثر جراحتى باشد كه بخاطر آن دستگاه حاصل مى شود هيچ حكمى جز آب كشيدن محل ندارد. و اگر عادت ماهيانه را تحريك و طولانى كند احكام عادت ماهيانه بر آن جارى مى شود، ولى در هر حال بيش از ده روز خون حيض محسوب نمى شود. حتّى اگر عادت او كمتر از ده روز باشد، بايد همان را عادت قرار دهد. مگر اين كه بر اثر گذشت زمان مقدار زمان عادت او عوض شود.
ص: 50
مسأله 92- سه روز اوّل حيض بايد پشت سر هم باشد، بنابراين اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره خون ببيند، حيض نيست. و اين كه مى گوييم بايد پشت سر هم باشد، معنايش اين نيست كه در تمام سه روز خون بيرون آيد، بلكه اگر خون در فضاى داخل فرج باشد، كافى است.
سؤال 93- آيا «توالى» در سه روز اوّل حيض، كه در بعضى از كتابها آمده، همان «استمرار خون در سه روز اوّل» است، يا معناى ديگرى دارد؟ لطفاً توضيح فرمائيد.
جواب: منظور همان استمرار خون در سه روز اوّل است.
مسأله 94- زنى كه معمولا ماهى يك مرتبه خون مى بيند اگر در يك ماه دو بار خون ببيند و آن خون نشانه هاى حيض داشته باشد، چنانچه روزهايى كه در وسط پاك بوده كمتر از ده روز نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.
مسأله 95- هرگاه سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض دارد، سپس ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه هاى استحاضه دارد، و مجدّداً خونى ببيند كه نشانه حيض دارد، بايد تمام خونهايى كه نشانه حيض داشته است حيض قرار دهد.
سؤال 96- چنانچه زنى در روز دهم ماه از عادت ماهيانه پاك شود، و روز نوزدهم همان ماه مجدّداً خونى ببيند كه تمام شرايط حيض را داشته باشد، و مثلا شش روز ادامه پيدا كند، خون دوم را از چه روزى عادت ماهانه محسوب كند؟
جواب: بعد از گذشتن ده روز از پايان عادت اول، خون حيض محسوب مى شود.
ص: 51
مسأله 97- كارهايى بر زن حائض در ايّام عادت ماهيانه حرام است، و بايد از آنها اجتناب كند. امور مذكور به شرح زير است:
مسأله 98- تمام عبادتهايى كه شرط صحّت آن وضو، يا غسل، يا تيمّم است؛ مانند نمازهاى روزانه، روزه، و طواف خانه خدا، بر حائض حرام است؛ ولى بجا آوردن عباداتى كه طهارت (يعنى وضو، يا غسل، يا تيمّم) در آن شرط نيست، مانند نماز ميّت، مانعى ندارد.
سؤال 99- چرا در چنين مواقعى مجبور به ترك عبادت هستيم؟ در حالى كه شايد در اين گونه موارد آن قدر نيازمند راز و نياز با معبود هستيم كه در ديگر فرصت ها نباشيم؟
جواب: انسان در هر زمان، و تحت هر شرايطى مى تواند با خالق خويش ارتباط داشته باشد، و با وى خلوت كند، و راز و نياز نمايد؛ هر چند به خاطر مصالحى دستور داده شده كه از نوع خاصّى از ارتباط و عبادت (نماز و روزه) چشم پوشى كند.
مسأله 100- هرگاه زن در وسط نماز حائض شود، نماز او باطل است و نبايد ادامه دهد، ولى اگر شك كند كه حائض شده يا نه، نماز او صحيح است.
مسأله 101- هرگاه وقت نماز داخل شود، و بداند يا گمان داشته باشد كه اگر نماز را تأخير بيندازد حائض مى شود، بايد فوراً نماز را بخواند.
مسأله 102- هرگاه زن در اوّل وقت به اندازه انجام واجبات يك نماز پاك باشد و نماز نخواند و حائض شود، آن نماز را بايد بعداً قضا كند. و در اندازه «وقت براى انجام واجبات» بايد ملاحظه حال خود را نمايد، مثلا براى مسافر به اندازه دو ركعت، و براى حاضر به اندازه چهار ركعت، و كسى كه وضو ندارد، وقت وضو را نيز بايد در نظر بگيرد، و همچنين تطهير لباس و بدن، و اگر فقط به اندازه خود نماز وقت داشته باشد احتياط قضا كردن نماز است.
مسأله 103- مستحبّ است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاك كند، و دستمال
ص: 52
و نوار بهداشتى را عوض نمايد و وضو بگيرد، و اگر نمى تواند وضو بگيرد تيمّم كند، و در جاى نماز خود رو به قبله بنشيند، و مشغول ذكر خدا و دعا و صلوات شود، امّا خواندن بيش از هفت آيه از قرآن و همراه داشتن آن و دست زدن به حواشى و فاصله ميان خطوط آن (بدون اين كه دست او به خطهاى قرآن بخورد) و نيز خضاب كردن به حنا براى حائض كراهت دارد. ولى شنيدن آيات قرآن، يا شركت در مجالس قرائت و تعليم قرآن مانعى ندارد.
سؤال 104- اگر زنى به وسيله خوردن قرص از عادت ماهانه خود جلوگيرى كند، آيا مى تواند با آن حال قرآن بخواند، و يا روزه و حجّ و ساير عباداتى كه نياز به طهارت دارد را انجام دهد؟
جواب: مى تواند، و اعمال او اشكالى ندارد.
سؤال 105- زنان و دخترانى كه در حال گذراندن عادت ماهانه هستند، و از خواندن نماز معذور مى باشند، آيا مى توانند جهت شكوه و عظمت بيشتر نماز جمعه، در اين آئين پرشكوه شركت كنند؟
جواب: در صورتى كه در مسجد نباشد، و نيّت نماز نكنند مانعى ندارد؛ هر چند بظاهر همراه جمعيّت بصورت نماز برخيزند.
مسأله 106- پنج كار بر جنب حرام است:
اوّل: تماسّ با خطّ قرآن، يا اسم خداوند و پيامبران (عليهم السلام) و امامان معصوم (عليهم السلام) و حضرت زهراء (عليها السلام) بنابر احتياط واجب بر حائض حرام است؛ ولى ترجمه قرآن به زبانهاى ديگر اين حكم را ندارد.
دوم: رفتن به مسجد الحرام و مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله) (مسجد النبىّ)، هر چند از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.
سوم: توقّف در مساجد ديگر؛ امّا اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود، يا براى برداشتن چيزى برود، مانعى ندارد. و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان (عليهم السلام) نيز توقّف نكند.
ص: 53
چهارم: داخل شدن در مسجد براى گذاشتن چيزى در آن.
پنجم: خواندن يكى از آيات سجده؛ ولى خواندن غير آيه سجده، از سوره سجده، مانعى ندارد.(1)
سؤال 107- آيا زن حائض مى تواند به رواقهاى اطراف ضريح مطهّر امام رضا (عليه السلام) داخل شود، هرچند قبر مطهّر را ببيند و به ضريح نزديك باشد؟
جواب: مانعى ندارد، ولى وارد حرم نشود.
سؤال 108- پس از مدّتها به قصد زيارت حضرت معصومه (عليها السلام) به شهر مقدّس قم سفر كردم؛ ولى متأسّفانه در اثناء راه عادت شدم. آيا با اين وضعيّت مى توانم به حرم مطهّر آن حضرت مشرّف شوم؟ به طور كلّى تشرّف به حرم امامزادگان در اين حالت چه حكمى دارد؟
جواب: تشرّف به حرم امامزادگان اشكالى ندارد، ولى بهتر آن است كه تنها به رواقها اكتفا كنند و وارد محوطه اصلى، كه ضريح در آن است، نشوند. البتّه قسمتهائى كه به عنوان مسجد معروف است از اين حكم مستثنى است.
سؤال 109- بطور كلّى ورود به چه قسمتهايى از حرم مطهّر معصومين «سلام الله عليهم اجمعين» براى جنب و حائض حرام است؟ آيا حتّى وارد شدن به رواقها، حياتها و ساير مكانهاى وابسته به حرم حرام است، يا محدوده ممنوعه قسمت خاصّى از حرم است؟ جواب: محدوده ممنوعه فقط قسمتى است كه ضريح در آن است، و اطراف آن.
سؤال 110- آيا حضور زنان حائض و جُنب در حسينيّه ها به هنگام عزادارى، و رفتن به گلزار شهداء و قرائت فاتحه بر مزار پاك آن عزيزان سفر كرده، و شركت در جلسات قرآن جايز است؟
جواب: اشكالى ندارد؛ ولى آيات سجده را نخوانند.
سؤال 111- با توجّه به اين كه دعاى شريف كميل، مشتمل بر آيه اى از سوره سجده
ص: 54
است،(1) آيا قرائت اين دعا براى زنان حائض جايز است؟
جواب: اشكالى ندارد؛ زيرا تنها قرائت آيه سجده براى چنين افرادى جايز نيست، هر چند بهتر آن است كه كلّ سوره، و از جمله همان آيه موجود در دعاى كميل، را در آن حالت نخوانند.
سؤال 112- شوهرم در سالگرد عقد ازدواجمان پلاك طلائى، كه مزيّن به لفظ جلاله «اللّه» بود، به من هديه كرد. پلاك فوق را به گردن آويخته ام، آيا استفاده از آن در ايّام عادت ماهيانه جايز است؟
جواب: در صورتى كه با پوست بدن تماسّ نداشته باشد اشكالى ندارد.
سؤال 113- نام شوهر من محمّد است، آيا دست زدن به نام او، كه همنام پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه و آله) است، در هنگام عادت ماهيانه جايز است؟ حكم ساير نامهايى كه از اسامى مبارك پيامبران و معصومان (عليهم السلام) گرفته شده چه مى باشد؟
جواب: اشكالى ندارد؛ مگر اين كه نام «اللّه» مثل «عبد الله» و امثال آن در آن باشد.
سؤال 114- خانمهاى محلّه ما جلسه هفتگى دارند، يكى از برنامه هاى اين جلسه، قرائت زيارت با شكوه عاشوراست. اين زيارت را بر روى كارت كوچكى چاپ كرده، و لايه بسيار نازكى از پلاستيك بر روى آن كشيده اند، آيا براى زنان حائض جايز است كه به اين نوع كارتها دست بزنند؟ آيا در اين حالت مى توانند سجده آخر زيارت را بجا آورند؟
جواب: دست زدن به اين كارتها اشكالى ندارد، و بجا آوردن سجده آخر هم خوب است.
سؤال 115- با توجّه به اين كه شركت در انتخابات، در مراحل مختلف، از اهميّت خاصّى برخوردار است و از سوى ديگر، صندوقهاى اخذ رأى معمولا در مساجد مستقرّ است، آيا رفتن زنان حائض به مسجد جهت عمل كردن به اين وظيفه مهمّ سياسى عبادى جائز است؟
جواب: بايد به مناطقى بروند كه صندوق در غير مسجد باشد.
ص: 55
سؤال 116- آيا گوش دادن به آيات سجده واجب، همانند تلاوت آنها، براى شخص حائض حرام است؟ و اگر گوش كند، آيا سجده بر او نيز لازم است؟
جواب: گوش دادن جايز است، و اگر آيه سجده را بشنود بايد در همان حال سجده كند.
مسأله 117- آميزش جنسى و نزديكى كردن به هنگام عادت، هم بر زن حرام است و هم براى مرد.
مسأله 118- هرگاه مرد در حال حيض با همسر خود نزديكى كند مستحبّ است كفّاره دهد؛ و كفّاره آن در ثلث اوّل روزهاى حيض، يك مثقال طلاى سكّه دار، يا قيمت آن است (مثقال شرعى 18 نخود مى باشد) و اگر در ثلث دوم باشد، نيم مثقال و اگر در ثلث سوم باشد يك چهارم مثقال است، بنابراين اگر ايّام عادت شش روز است دو روز اوّل يك مثقال، دو روز وسط نيم مثقال، و دو روز آخر يك چهارم مثقال كفّاره دارد.
مسأله 119- هرگاه بخواهد قيمت طلا را بپردازد بايد به قيمت روزى كه مى پردازد حساب كند؛ نه قيمت روزى كه آميزش كرده.
مسأله 120- بازى كردن با همسر در حال حيض حرام نيست، و كفّاره هم ندارد.
مسأله 121- هرگاه نزديكى را تكرار كند مستحبّ است كفّاره را نيز تكرار كند.
مسأله 122- اگر مرد در حال نزديكى بفهمد زن حائض شده، بايد فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود، گناه كرده و بنابر احتياط مستحب بايد كفّاره نيز بپردازد.
مسأله 123- اگر مرد با زن حائض زنا كند، يا با زن حائض بيگانه اى به گمان اين كه همسر خود اوست نزديكى نمايد، احتياط آن است كه كفّاره دهد.
مسأله 124- كسى كه نمى تواند كفّاره بدهد بهتر آن است كه صدقه اى بدهد و اگر نمى تواند، بايد از گناه خود استغفار كند.
سؤال 125- مردى با همسرش، كه در حال عادت ماهيانه است، مشغول ملاعبه
ص: 56
مى شود، اگر شك كند كه بى اختيار دخول صورت گرفته يا نه، چه حكمى دارد؟ آيا كار حرامى كرده و بايد كفّاره بپردازد؟
جواب: مادام كه يقين ندارد، كار حرامى انجام نشده و كفّاره اى ندارد.
سؤال 126- آيا حرمت جماع و نزديكى در حال حيض و كفّاره آن، شامل آميزش جنسى غير اختيارى هم مى شود؟ اگر از روى فراموشى باشد چطور؟ آيا انزال نيز شرط است؟
جواب: اين حكم شامل صورت فراموشى نمى شود، و انزال شرط نيست.
سؤال 127- آيا حرمت آميزش در حال حيض و كفّاره آن، اختصاص به شوهر دارد؟ يا شامل زن هم مى شود؟
جواب: حرمت مربوط به هر دو مى باشد؛ ولى كفّاره مخصوص مرد است.
سؤال 128- زنى در روزهاى پايانى عادت ماهيانه است، ولى شك دارد كه پاك شده يا نه، آميزش جنسى در چنين صورتى چه حكمى دارد؟
جواب: جايز نيست.
سؤال 129- آيا نزديكى با همسر در حال عادت ماهيانه، پس از قطع خون و قبل از غسل، جايز است؟
جواب: جايز است؛ ولى احتياط مستحب در ترك آن است.
سؤال 130- از حضرتعالى نقل شده است كه آميزش با حائض پس از قطع عادت ماهيانه و قبل از غسل جايز است، آيا اين حكم در ساير محرّمات حائض (مانند طلاق، مسّ خطّ قرآن، داخل نشدن در مسجد و ...) نيز جارى است؟
جواب: موارد مختلف است؛ رفتن به مسجد، مسّ خطّ قرآن و نماز و مانند آن مشروط به غسل است، ولى طلاق مشروط به غسل نيست.
مسأله 131- هرگاه زن بگويد: «حائض هستم» يا «از حيض پاك شده ام» حرف او قبول است؛ مگر اين كه مورد سوء ظن باشد.
ص: 57
مسأله 132- طلاق دادن زن در حالت حيض باطل و بى اثر است.
مسأله 133- طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
1- شوهر بعد از ازدواج مطلقاً با او نزديكى نكرده باشد.
2- زن باردار باشد (همانطور كه گذشت زنان باردار گاهى عادت مى شوند).
3- زن غايب باشد و مرد نتواند، يا برايش مشكل باشد، پاك بودن زن را بفهمد.
مسأله 134- هرگاه زن را از خون حيض پاك مى دانسته و طلاقش بدهد، سپس معلوم شود كه به هنگام طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است. و به عكس، اگر او را در حال حيض بداند و طلاق دهد، بعد معلوم شود پاك بوده، طلاق او صحيح است.
مسأله 135- هرگاه كسى مى داند كه همسرش در حال حيض يا نفاس بوده، اگر غايب شود، مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد و نتواند از حالش با خبر شود، بايد تا مدّتى كه معمولا از حيض يا نفاس پاك مى شود صبر كند.
سؤال 136- آيا ازدواج و مراسم عقد در حال عادت ماهيانه جايز است؟
جواب: مانعى ندارد.
سؤال 137- آيا بخشيدن باقيمانده عقد موقّت (كه بمنزله طلاق است) در زمان عادت ماهيانه زوجه جايز است؟
جواب: مانعى ندارد.
مسأله 138- هنگامى كه زن از خون حيض پاك شود طلاق او صحيح است، و همسرش نيز مى تواند با او نزديكى كند، هر چند هنوز غسل نكرده باشد؛ ولى احتياط مستحب آن است كه پيش از غسل از نزديكى خوددارى كند، ولى كارهاى ديگرى كه در وقت حيض بر او حرام بوده، مانند توقّف در مسجد و مسّ خط قرآن، تا غسل نكند بر او حلال نمى شود، بنابر احتياط واجب.
مسأله 139- زنان حائض بر شش گونه اند:
ص: 58
يعنى زنى كه دو ماه پشت سر هم، در وقت معيّن، خون حيض ببيند و شماره روزهايى كه در هر دو ماه خون ديده يك اندازه باشد، مثل اين كه دو ماه پشت سر هم از اوّل تا هفتم ماه خون ببيند.
2- صاحب عادت وقتيّه: و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض ببيند، ولى شماره روزهاى عادت او به يك اندازه نباشد، مثلا يك ماه پنج روز و ماه ديگر هفت روز خون ببيند.
3- صاحب عادت عدديّه: و آن زنى است كه شماره روزهاى عادت او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه است (مثلا هفت روز)، ولى وقت ديدن آن مختلف است، مثلا يك بار از اوّل ماه، و بار ديگر از دهم ماه شروع مى شود.
4- مضطربه: و آن زنى است كه چند ماه حائض شده، ولى عادت معيّن پيدا نكرده و يا اگر سابقاً عادت داشته، به هم خورده و عادت تازه اى جانشين آن نشده است.
5- مبتدئه: و آن زنى است كه براى اوّلين بار حائض مى شود.
6- ناسيه: و آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است.
هر كدام از اينها احكامى دارند، كه در مسائل آينده گفته مى شود.
1- صاحب عادت وقتيّه و عدديّه
مسأله 140- زنانى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارند همين كه در ايّام عادت خون ببينند حائض مى شوند و تا پايان ايّام عادت، احكام حائض را دارند، خواه نشانه هاى خون حيض در آن بوده باشد، يا نه.
مسأله 141- هرگاه زنى در تمام ماه پاك نشود، ولى در دو ماه پشت سر هم چند روز معيّن (مثلا از اوّل تا هفتم ماه) خونى را كه مى بيند، نشانه هاى حيض دارد، امّا بقيّه چنين نيست، او نيز بايد همان ايّام را عادت قرار دهد.
مسأله 142- زنانى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارند، اگر يكى دو سه روز جلوتر از زمان عادت و يا بعد از آن خون ببينند، بطورى كه بگويند: «عادت را جلو يا عقب انداخته» بايد به احكام زن حائض عمل كنند، خواه آن خون نشانه هاى حيض را داشته باشد يا نه.
ص: 59
مسأله 143- زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد، اگر چند روز پيش از عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند (بطورى كه در ميان زنها معمول است كه گاهى عادت را جلو يا عقب مى اندازند) و روى هم رفته از ده روز بيشتر نشود همه حيض است، و اگر ده روز بيشتر شود، فقط خونى را كه در روزهاى عادت ديده حيض است و قبل و بعد از آن استحاضه مى باشد، همين طور اگر چند روز قبل از ايّام عادت به اضافه تمام عادت را خون ببيند، يا فقط چند روز بعد از عادت به اضافه تمام ايّام عادت را خون ببيند كه اگر از ده روز تجاوز نكند، همه اش حيض است، و اگر تجاوز كند فقط ايّام عادت حيض محسوب مى شود.
مسأله 144- زنى كه عادت دارد هرگاه سه روز يا بيشتر خون ببيند و پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون، كمتر از ده روز باشد و تمام روزهايى را كه خون ديده، بيش از ده روز نباشد، همه آن حيض است (امّا ايّامى كه در وسط پاك بوده، پاك محسوب مى شود) و اگر زيادتر از ده روز باشد آن خونى كه در عادت بوده حيض و ديگرى كه نبوده، استحاضه است. و اگر هيچ كدام در عادت نبوده آن خونى كه داراى صفات حيض است حيض، و ديگرى استحاضه است. و اگر هر دو صفات حيض دارد، تا ده روز حيض محسوب مى شود، و بعد از آن استحاضه است.
مسأله 145- زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد اگر در وقت عادت، خون نبيند و در غير آن، به شماره روزهاى حيضش خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت باشد، يا بعد از آن؛ به شرط اين كه نشانه هاى حيض را داشته باشد.
مسأله 146- زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد، اگر در وقت عادت خون ببيند، ولى شماره روزهاى آن كمتر يا بيشتر از ايّام عادت باشد. و قبل از وقت عادت، يا بعد از آن، به شماره روزهاى عادت خون ببيند، فقط خونى را كه در وقت عادت ديده حيض قرار مى دهد.
مسأله 147- زنانى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارند اگر بيشتر از ده روز خون ببينند، آنچه را در روزهاى عادت ديده اند حيض است (خواه نشانه هاى حيض را داشته باشد، يا نه) و آنچه بعد از روزهاى عادت ديده اند استحاضه است (خواه نشانه هاى حيض داشته باشد، يا نه).
ص: 60
مسأله 148- زنانى كه فقط «عادت وقتيّه» دارند- يعنى دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض مى بينند و سپس پاك مى شوند، ولى شماره روزهاى آن يك اندازه نمى باشد- بايد تمام آن را حيض قرار دهند، به شرط آن كه از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد.
مسأله 149- زنى كه از خون پاك نمى شود، ولى دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون او نشانه هاى حيض دارد، امّا شماره روزهاى خونى كه نشانه حيض دارد يك اندازه نيست، چنين زنى بايد تمام آنچه را نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد.
مسأله 150- زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شود، دو مرتبه سه روز يا بيشتر خون ببيند، و مجموع روزهايى كه خون ديده از ده روز بيشتر نشود (ولى ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اوّل باشد) چنين زنى نيز بايد تمام آنچه را ديده حيض قرار دهد، ولى در روزهاى وسط كه پاك است حكم طاهر را دارد.
مسأله 151- زنى كه «عادت وقتيّه» دارد اگر در وقت عادت خود، يا دو سه روز قبل، يا بعد از عادت خون ببيند، بطورى كه بگويند: «حيض را جلو يا عقب انداخته» بايد به حكم زنهاى حائض عمل كند، خواه آن خون نشانه هاى حيض داشته باشد، يا نه.
مسأله 152- زنى كه عادت وقتيّه دارد اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، و نتواند تعداد روزهاى حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بايد مطابق تعداد روزهاى عادت زنان خويشاوند خود حيض قرار دهد (اعمّ از خويشاوندان پدرى، يا مادى، زنده يا مرده) و اين در صورتى است كه همه، يا اكثريّت قريب به اتّفاق آنها يكسان باشند، امّا اگر در ميان آنها اختلاف است، مثلا بعضى پنج روز و بعضى هشت روز عادت مى بينند، احتياط واجب آن است كه در هر ماه هفت روز را ايّام عادت خود قرار دهد.
مسأله 153- زنانى كه «عادت عدديّه» دارند، يعنى شماره روزهاى حيض آنها در دو ماه
ص: 61
پشت سر هم يك اندازه است، ولى وقت آن تغيير مى كند، آنها بايد در همان چند روز به احكام حائض عمل كنند.
مسأله 154- زنانى كه از خون پاك نمى شوند، ولى دو ماه پشت سر هم چند روز از خونى را كه مى بينند نشانه حيض، و بقيّه نشانه هاى استحاضه دارد، و شماره روزهايى كه نشانه حيض دارد در هر دو ماه يك اندازه است، امّا وقت آن يكى نيست، بايد آن چند روزى را كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهند.
مسأله 155- زنى كه «عادت عدديّه» دارد اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببيند، و از ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خونهايى كه ديده يك جور باشد بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهاى عادتش حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد. و اگر چند روز آن نشانه حيض دارد بايد همان را حيض قرار دهد. و اگر بيشتر از ايّام عادت او باشد، از آخر آن كم مى كند. و اگر كمتر از ايّام عادت اوست، بايد آن روزها را با چند روز بعد از آن كه روى هم رفته به اندازه عادتش شود، حيض قرار دهد و بقيّه را استحاضه.
مسأله 156- «مضطربه» يعنى زنى كه چند ماه خون ديده، ولى عادت معيّنى پيدا نكرده است، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است، و اگر بيشتر از ده روز ببيند چنانچه بعضى نشانه حيض داشته باشد و از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد، حيض محسوب مى شود، و اگر همه اش يك جور باشد مطابق عادت خويشاوندان خود عمل مى كند (اگر عادت همه يا اكثريّت قاطع آنها يكسان باشد). و هرگاه عادت آنها مختلف باشد، احتياط آن است كه عادت خود را هفت روز قرار دهد.
مسأله 157- «مبتدئه» يعنى زنى كه دفعه اوّل خون ديدن اوست، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است، و اگر بيشتر از ده روز ببيند و همه اش يك جور باشد بايد
ص: 62
عادت خويشاوندان خود را، بطورى كه در مسأله قبل گفته شد، حيض قرار دهد و بقيّه را استحاضه.
مسأله 158- اگر «مبتدئه» بيشتر از ده روز خون ببيند كه چند روز آن نشانه حيض دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، آن خون حيض و بقيّه استحاضه است، و اگر كمتر از سه روز باشد بايد آنچه را نشانه حيض دارد بگيرد و باقيمانده را به عادت خويشاوندان خود حيض قرار دهد، و همچنين اگر آنچه نشانه حيض دارد بيش از ده روز باشد به تعداد عادت خويشاوندان خود حيض قرار مى دهد، و بقيّه استحاضه است.
مسأله 159- «ناسيه» يعنى زنى كه عادت خود را فراموش كرده، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است. و اگر بيشتر از ده روز ببيند، بايد روزهايى كه خون او نشانه حيض دارد حيض قرار دهد (به شرط اين كه كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد) و اگر بيشتر باشد، يا همه روزها يك جور ديده، احتياط واجب آن است كه هفت روز اوّل را حيض قرار دهد، و بقيّه را استحاضه.
مسأله 160- «مبتدئه» و «مضطربه» و «ناسيه» و زنى كه «عادت عدديّه» دارد، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض داشته باشد، بايد فوراً عبادت را ترك كند. و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده، بايد عبادتهايى را كه به جا نياورده قضا كند، ولى اگر نشانه هاى حيض نداشته باشد بر طبق حكم مستحاضه عمل مى كند، تا ثابت شود كه خون حيض است، ولى زنى كه عادت «وقتيّه» يا «وقتيّه و عدديّه» دارد به محض ديدن خون در ايّام عادت، عبادت را ترك مى كند.
مسأله 161- زنى كه داراى عادت است (خواه وقتيّه و عدديّه باشد، يا فقط عادت وقتيّه
ص: 63
و يا عادت عدديّه)، هرگاه دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود، خونى ببيند عادتش برمى گردد به آنچه در آن دو ماه ديده است.
سؤال 162- نشانه پايان يافتن عادت ماهيانه چيست؟ آيا گذشتن زمان خاصّى از ديدن آخر لكّه معتبر است، يا ملاك چيز ديگرى است؟
جواب: در صورتى كه زمان و ايّام عادت معلوم باشد، و در حدود همان زمان خون قطع شود، و لكّه اى پيدا نباشد، عادت پايان يافته و انتظار بيشترى لازم نيست.
سؤال 163- اگر خون حيض قطع شود و حائض نتواند خود را آزمايش كند (مثل اين كه باكره است، يا خوف ضرر دارد) وظيفه اش چيست؟
جواب: آزمايش مزبور چيز ساده اى است، كه نه خوف ضرر دارد و نه مزاحمتى براى بكارت، بلكه با مختصر پنبه يا دستمال كاغذى مى توان آزمايش كرد.
سؤال 164- استعلام وظيفه چه گروهى از زنان حائض است؟
جواب: وظيفه همه كسانى است كه شكّ در پايان يافتن عادت خود دارند.
مسأله 165- هنگامى كه زن از حيض پاك شود بايد براى انجام عبادات خود غسل كند، و اگر دسترسى به آب ندارد تيمّم نمايد. لازم به ذكر است كه غسل حيض همانند غسل جنابت انجام مى شود و از وضو نيز كفايت مى كند، ولى احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد (خواه قبل از غسل باشد يا پس از آن).
مسأله 166- هرگاه پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد، اگر چه يقين داشته باشد پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند.
مسأله 167- هرگاه زن پيش از ده روز پاك شود، ولى احتمال دهد كه در باطن خون
ص: 64
است بايد به وسيله قدرى پنبه خود را امتحان كند، چنانچه پاك بود غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد، و اگر پاك نبود، هر چند به خونابه آلوده باشد، بايد مطابق احكامى كه سابقاً درباره حائض گفته شد عمل نمايد.
مسأله 168- نمازهاى روزانه كه زن در حال حيض نخوانده قضا ندارد، ولى روزه واجب را بايد قضا كند.
سؤال 169- چرا نمازهاى زنانى كه در حال حيض يا نفاس هستند، قضا ندارد، ولى روزه هاى آنها قضا دارد؟
جواب: شايد علّت آن اين باشد كه روزه در طول سال فقط يك ماه واجب است، و قضاى آن مشكل نخواهد بود؛ امّا نماز كه هر روز خوانده مى شود اگر نياز به قضا داشته باشد، براى بانوان سنگين خواهد بود. علاوه بر اين، روزه مانع كار كردن زنان نيست، امّا قضاى نمازها مانع كار آنهاست.
مسأله 170- اگر در حال عادت ماهيانه يا نفاس، آفتاب يا ماه بگيرد، و تا آخر مدّتى كه خورشيد يا ماه باز مى شود از خون حيض و نفاس پاك نشده باشد، نماز آيات بر او واجب نيست و قضا هم ندارد.
مسأله 171- هرگاه در آخر وقت نماز پاك شود بايد غسل كند و نماز را بخواند. حتّى اگر به اندازه يك ركعت نماز وقت داشته باشد احتياط واجب خواندن نماز است. و در صورت نخواندن، قضاى آن را به جا آورد.
مسأله 172- هرگاه در آخر وقت پاك شود، امّا براى غسل وقت ندارد و فقط مى تواند تيمّم كند و يك ركعت نماز را در وقت و بقيّه را در خارج وقت به جا آورد نماز بر او واجب نيست، ولى اگر گذشته از تنگى وقت تكليفش تيمّم است، مثل اين كه آب براى او ضرر دارد، بايد تيمّم كند و نماز را به جا آورد.
مسأله 173- هرگاه زن پاك شود و شك كند كه به مقدار كافى وقت براى نماز باقى مانده يا نه، بايد نمازش را بخواند.
سؤال 174- زنى كه در حين سفر، مثلا در هواپيما يا قطار، از حيض پاك مى شود و
ص: 65
نمى تواند غسل كند چه وظيفه اى دارد؟
جواب: چنانچه بتواند، تيمّم مى كند و نماز خود را با همان حال انجام مى دهد، و اگر نتواند تيمّم كند نماز را احتياطاً با همان حال مى خواند و بعد قضا مى كند (اين در حال تنگى وقت است).
سؤال 175- در برخى از مناطق معروف است كه غسل حيض فقط در روزهاى زوج صحيح است؛ يعنى حتّى اگر عادت ماهيانه در روز فرد قطع شود، و زن پاك گردد نمى تواند در آن روز غسل كند، بلكه بايد آن را به روز بعد موكول كند! آيا اين مطلب ريشه شرعى دارد؟
جواب: هيچ فرقى بين روزها نيست، بايد در اوّلين فرصت غسل كنند و وظائف شرعى خود را انجام دهند.
سؤال 176- هرگاه زن جُنب بوده و عادت ماهيانه او فرا رسد، يا در حال عادت ماهيانه محتلم يا جنب شود، يا به مرده اى دست بزند، و بطور كلّى غسلى بر او واجب شود، آيا مى تواند در همان حال غسل كند؟
جواب: مانعى ندارد، و با غسل جنابت از جنابت پاك مى شود، و همچنين غسلهاى مستحب را نيز مى تواند انجام دهد.
سؤال 177- شير دادن بچّه شير خوار در ايّام عادت ماهيانه چه حكمى دارد؟ اگر اثر نامطلوبى دارد چه كارى مى توان انجام داد تا آن اثر از بين برود؟
جواب: هيچ اثر نامطلوبى ندارد.
سؤال 178- برخى از خانمها معتقدند كه پس از تمام شدن عادت، بايد تمام لباسهايى را كه در طول عادت پوشيده اند، حتّى لباسهايى مانند چادر را آب بكشند، هر چند تماسّى با محلّ نجس نداشته باشد، آيا اين سخن صحيح است؟
جواب: اين گونه سخنها هيچ اعتبار شرعى ندارد. تا لباسها نجس نشود، آب كشيدن آن لازم نيست.
ص: 66
سؤال 179- اصلاح صورت، رنگ كردن مو، و آرايش به هنگام عادت ماهيانه چه حكمى دارد؟ يكى از خانمها مى گفت: «به هنگام عادت زنانگى موهايتان را رنگ نكنيد؛ زيرا در اين وضعيّت رنگ جذب مو نمى شود!» آيا اين مطلب صحيح است؟
جواب: اين مطلب جزء خرافات است و اعتبارى ندارد.
سؤال 180- آيا عرق زن حائض نجس است؟
جواب: نجس نيست.
سؤال 181- بعضى از خانمها نسبت به مخفى نمودن نوارهاى بهداشتى استفاده شده در ايّام عادت، از چشم نامحرمان، دقّت كافى نمى نمايند. آيا ديدن اين نوارها توسّط نامحرم اشكالى دارد؟
جواب: شرعاً حرام نيست، ولى پنهان كردن آن جزء آداب اخلاقى است.
سؤال 182- على رغم سعى فراوان در پاك كردن كهنه هايى كه در ايّام عادت مورد استفاده قرار مى گيرد، غالباً رنگ خون باقى مى ماند، آيا اين كهنه ها پس از تطهير پاك مى شود؟
جواب: در صورتى كه جرم خون در آن نباشد، باقى ماندن رنگ ضررى ندارد.
ص: 67
مسأله 183- از موقعى كه نخستين جزء بچّه از شكم مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند خون «نفاس» است، و زن را در اين حال «نُفَساء» مى گويند.
سؤال 184- خانمهايى كه فرزندهاى چند قلو بدنيا مى آورند، شروع نفاس بچّه اوّل است، يا بچّه هاى بعدى؟ ابتداى ده روز از چه زمانى است؟
جواب: شروع نفاس از بچّه اوّل است، و پايان آن پس از ده روز كامل مى باشد، ولى احتياط آن است كه در مقدار زائد بر آن نسبت به بچّه اخير، ميان احكام حائض و مستحاضه جمع كند.
سؤال 185- آيا لازم است خون نفاس، همانند خون حيض و استحاضه، از نظر رنگ، سرعت، حرارت و برودت و مانند آن، شرايط خاصّى داشته باشد؟
جواب: خون نفاس در حقيقت باقيمانده خون حيض است، و معمولا داراى صفات آن مى باشد؛ ولى بودن آن صفات در آن شرط نيست.
مسأله 186- خون نفاس بايد شرايط زير را داشته باشد، وگرنه احكام نفاس را نخواهد داشت:
ص: 68
الف) خون ناشى از زايمان باشد، بنابراين خونى كه زن قبل خارج شدن طفل مى بيند، نفاس نيست.
ب) خون نفاس ممكن است يك لحظه بيشتر نباشد، ولى بيشتر از ده روز نمى باشد.
ج) احتياط واجب آن است كه خلقت بچّه تمام باشد، بنابراين اگر خون بسته اى از رحم خارج شود و بداند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، بايد ميان اعمال زنى كه از خون پاك است و كارهايى را كه حائض ترك مى كند جمع نمايد.(1)
مسأله 187- هرگاه شك كند چيزى از او ساقط شده يا نه، يا چيزى كه ساقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه؟ خونى كه از او خارج مى شود خون نفاس نيست، و لازم نيست جستجو كند.
سؤال 188- آيا استمرار در خون نفاس هم شرط است؟ اگر زنى به هنگام تولّد بچّه خون ببيند و سپس پاك شود، و روز پنجم دوباره خون ببيند، آيا همه اين پنج روز نفاس محسوب مى شود؟
جواب: استمرار در خون نفاس شرط نيست، ولى اگر در اثناء كاملا پاك شود، بايد عبادتهاى خود را انجام دهد.
سؤال 189- ده روز نفاس از چه زمانى شروع مى شود؟ اگر خدايى ناكرده بچّه اى در ماه نهم در شكم مادر بميرد، و چاره اى جز قطعه قطعه كردن او نباشد، و اين عمل چندين ساعت طول بكشد، آيا معيار در شروع ده روز، خارج شدن اوّلين قطعه است، يا خروج قطعه آخر معيار است؟
جواب: جواب اين مسأله مانند جواب مسأله چند قلوهاست.
سؤال 190- امروزه مسأله «مادر جانشينى» و پرورش نطفه شوهر و تخمك همسرش پس از بارور نمودن در رحم زن ديگر، امرى امكان پذير و مرسوم است. آيا مادر جانشين
ص: 69
هم به هنگام تولّد آن بچّه «نفساء» محسوب مى شود، يا احكام نفاس مخصوص مادران حقيقى است؟
جواب: آنها هم مشمول احكام نفاس هستند.
سؤال 191- آيا آخرين جزء بچّه، شامل جفت هم مى شود؟
جواب: شامل جفت نمى شود.
سؤال 192- در صورت شك بين خون نفاس و خون زخم، تكليف زن چيست؟
جواب: در اين موارد احتياط كند؛ يعنى عبادات را انجام دهد و از آنچه بر حائض حرام است پرهيز كند، تا وضع او روشن شود.
مسأله 193- تمام كارهايى كه بر حائض حرام است بر «نفساء» نيز حرام است، و آنچه بر حائض واجب، يا مستحب، يا مكروه مى باشد، براى او نيز همين حكم را دارد.
مسأله 194- نزديكى كردن با زن در حال «نفاس» حرام است، و اگر شوهر با او نزديكى كند، احتياط مستحب آن است كه مطابق دستورى كه در مورد «حائض» گفته شد كفّاره دهد، طلاق او نيز در اين حال باطل است.
سؤال 195- كدام يك از محرّمات زن در حال نفاس، پس از قطع خون، و كدام يك پس از غسل بر او حلال مى شود؟
جواب: مقاربت بعد از قطع خون حلال مى شود، ولى داخل شدن در مسجد و عبادات بعد از غسل جايز است.
مسأله 196- هرگاه زن ظاهراً از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون وجود دارد، بايد با كمى پنبه خود را امتحان كند، اگر پاك بود غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد.
ص: 70
سؤال 197- خانمى علامت پاكى از خون را در حيض و نفاس، گذشتن 24 ساعت از آخرين لكّه اى كه ديده قرار مى داده، و تنها در اين صورت غسل نموده، و سپس به وظائفش عمل مى كرده، آيا اين كار صحيح است؟
جواب: گذشتن 24 ساعت لازم نيست، بلافاصله پس از قطع خون غسل مى كند و وظائف خود را انجام مى دهد.
مسأله 198- هنگامى كه زن از خون نفاس پاك شد بايد غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد، و هرگاه قبل از گذشتن ده روز از ولادت، دوباره خون ببيند چنانچه روزهايى كه خون ديده روى هم رفته ده روز يا كمتر از ده روز است، تمام آن نفاس مى باشد، و روزهايى كه در وسط پاك بوده عباداتش صحيح است.
مسأله 199- هرگاه خون نفاس از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت عدديّه دارد به اندازه آن نفاس است و بقيّه استحاضه، و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقيّه استحاضه است.
مسأله 200- زنى كه عادت او در حيض كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهاى عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن، تا روز دهم بنابر احتياط واجب عبادت را ترك كند، اگر خون از ده روز گذشت فقط به اندازه روزهاى عادتش نفاس است و بقيّه استحاضه، و عباداتى را كه در اين چند روز ترك كرده، بايد قضا كند.
مسأله 201- بسيارى از زنان بعد از وضع حمل يك ماه يا بيشتر خون مى بينند، چنين زنانى اگر در حيض عادت دارند بايد به تعداد روزهاى عادتشان «نفاس» قرار دهند، و بعد از آن تا ده روز حكم استحاضه دارد، بعد از گذشتن ده روز اگر همزمان با ايّام عادتشان باشد بايد مطابق احكام حائض عمل كنند (خواه نشانه هاى خون حيض را داشته باشد، يا نه) و اگر همزمان با ايّام عادتشان نباشد حكم استحاضه دارد، مگر اين كه خون داراى
ص: 71
نشانه هاى حيض باشد.
مسأله 202- زنانى كه تا يك ماه يا بيشتر بعد از وضع حمل خون مى بينند، اگر عادت ماهيانه ندارند ده روز اوّل نفاس است و ده روز دوم استحاضه و بعد از آن اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض وگرنه آن هم استحاضه است.
سؤال 203- آيا در ايّام نفاس نيز تنها «روز» ملاك است، يا شبانه روز ملاك مى باشد؟
جواب: تنها روز ملاك است.
سؤال 204- مى گويند زن «زائو» بايستى روز چهلم غسل «چلّه» انجام دهد. لطفاً بفرمائيد غسل «چلّه» چيست؟ و آيا تا آن زمان نبايد غسلى انجام دهد؟
جواب: اين گونه سخنان اعتبارى ندارد، و حكم نفاس همان است كه در مسائل بالا گذشت.
سؤال 205- آيا ابتلاء زنان به خونهاى سه گانه دليل بر نقصان ايمان يا عدم كمال آنها محسوب مى شود، يا اين خونها فلسفه ديگرى دارد؟
جواب: اين خونها مربوط به وظائف پرافتخار مادرى است، و دليلى بر نقصان آنها نمى باشد.
ص: 72
ص: 73
مسأله 206- يكى از خونهايى كه از زن خارج مى شود خون «استحاضه» است و در اين موقع زن را «مستحاضه» مى گويند، بطور كلّى تمام خونهايى كه غير از حيض، نفاس، زخم و دُمَل است، و از رحم زن خارج مى شود خون استحاضه است.
مسأله 207- خون استحاضه غالباً كم رنگ و سرد و رقيق است، و بدون فشار و سوزش بيرون مى آيد؛ ولى ممكن است گاهى تيره رنگ يا سرخ و گرم و غليظ باشد، و با فشار و سوزش خارج شود.
مسأله 208- هر خونى كه از زن خارج شود، و شرايط حيض و نفاس را نداشته باشد، و مربوط به بكارت يا زخم يا جراحتى در رحم نبوده باشد، خون استحاضه است.
مسأله 209- هرگاه شك كند كه خون، از زخم است يا نه؟ و ظاهر حال او سلامت باشد، خون استحاضه محسوب مى شود؛ امّا اگر وضع حال او مشكوك باشد، كه خون از زخم است يا غير آن، احكام استحاضه ندارد.
سؤال 210- آيا استحاضه، همچون حيض و نفاس، حدّ اقل و حدّ اكثر دارد؟
جواب: استحاضه حدّ اقل و اكثر ندارد.
سؤال 211- آيا ابتداى استحاضه بايد خون مشاهده شود، و يا بودن خون در محل كافى
ص: 74
است؟ و آيا استمرار در استحاضه نيز معتبر مى باشد؟
جواب: بودن خون در محل كافى است، و استمرار نيز در آن شرط نيست.
سؤال 212- خانمى كه در سنّ كسى است كه عادتاً حيض مى بيند، عمل جرّاحى كرده و رحم او را برداشته اند، اگر خونى ببينند حكم حيض دارد يا استحاضه؟ در صورتى كه احتمال بدهد و يا اين كه يقين نمايد خون از زخم و عمل جرّاحى است چه صورت دارد؟
جواب: زنانى كه تمام رحم آن ها را برداشته اند اگر خونى از آن ها خارج شود، حكم عادت ماهانه و استحاضه را ندارد، و تنها بايد محل را بشويند.
سؤال 213- همانطور كه در توضيح المسائل آمده، خانمها در سنّ 50 سال قمرى، كه تقريباً معادل 48 سال و 6 ماه شمسى است، يائسه مى شوند. حال اگر بعد از اين سن هر ماه، مثل زمان عادت ماهيانه، خون ببينند، آيا بايد آن را حيض قرار دهند، يا استحاضه؟ عبادات خود را انجام دهند، يا ترك نمايند؟
جواب: هرگاه با همان اوصاف سابق حيض ببينند، احكام حيض را دارد.
مسأله 214- استحاضه فقط دو قسم است: «قليله» و «كثيره».
استحاضه قليله آن است كه هرگاه زن پنبه اى را داخل كند، خون آن را آلوده نمايد، ولى از طرف ديگر خارج نشود، خواه خون در پنبه فرو رود يا نه.
و استحاضه كثيره آن است كه خون در پنبه فرو رود و از آن بگذرد و جارى شود.
سؤال 215- آيا در بين فقهاى بزرگوار زمان ما (كثّر الله امثالهم)، يا مراجع گذشته (رحمهم اللّه) كسى همانند حضرتعالى منكر استحاضه متوسّطه شده است؟
جواب: بزرگان از قدماء و متأخّرين، كه معتقد هستند استحاضه دو قسم بيشتر نيست، متعدّد بوده اند.
ص: 75
مسأله 216- زن بايد در استحاضه قليله:
1- براى هر نماز بنابر احتياط واجب يك وضو بگيرد (مثلا براى نماز ظهر يك وضو، و براى عصر وضوى ديگر).
2- واجب است از سرايت خون به ساير اعضا جلوگيرى كند، امّا عوض كردن نوار بهداشتى و مانند آن واجب نيست؛ هر چند احتياط است.
سؤال 217- فرموده ايد كه مستحاضه قليله براى هر نماز يك وضو بگيرد، حال اگر بعد از نماز ظهر هيچ خونى نبيند و بخواهد نماز عصر را بخواند، بازهم بايد وضو بگيرد؟
جواب: در اين صورت وضو گرفتن لازم نيست.
سؤال 218- اگر مستحاضه قليله نماز عصر خود را بخواند و تا نماز مغرب خون نبيند، آيا مى تواند با وضوى نماز عصر نماز مغربش را بخواند؟
جواب: آرى مى تواند با همان وضو، نماز مغرب و عشا را بخواند.
مسأله 219- در استحاضه «قليله» اگر قبل از اذان صبح براى نماز شب وضو بگيرد و نماز شب را بخواند، احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن وقت نماز صبح، دو مرتبه وضو بگيرد.
مسأله 220- هرگاه زن مستحاضه قليله، نماز ظهر و عصر، يا مغرب و عشا را از هم جدا بخواند بايد براى هر كدام يك وضو بگيرد و همچنين براى نمازهاى مستحبّى؛ ولى براى مجموع نماز شب يك وضو يا غسل كافى است، و براى خواندن نماز احتياط و سجده فراموش شده و تشهّد فراموش شده و سجده سهو، كه بلافاصله بعد از نماز بجا مى آورد، غسل و وضو لازم نيست.
سؤال 221- اگر مستحاضه قليله بخواهد كارى انجام دهد كه شرط آن طهارت است؛ مانند رساندن جايى از بدن به خطّ قرآن، يا طواف واجب خانه خدا و مانند آن، آيا يك وضو كافى است، يا وظيفه ديگرى دارد؟ و اگر بخواهد يكى از اين كارها را تكرار كند، لازم است وضو هم تكرار شود؟
ص: 76
جواب: براى انجام طواف بايد وضو بگيرد، و همچنين تكرار آن وضو دارد؛ ولى براى نافله هاى نمازهاى واجب وضوى اضافى لازم نيست، و همچنين براى نماز شب كه پشت سر هم بجا مى آورد يك وضو كافى است.
سؤال 222- آيا مستحاضه قليله پس از پاك شدن از خون بايد غسل كند؟
جواب: غسل بر او واجب نيست.
سؤال 223- آميزش، طلاق، رفتن به مسجد الحرام و حرم ائمّه (عليهم السلام) و عبور از ساير مساجد براى مستحاضه قليله چه حكمى دارد؟
جواب: اشكالى ندارد.
مسأله 224- بر زن واجب است كه در استحاضه كثيره:
1- سه غسل انجام دهد؛ يك غسل براى نماز صبح، و ديگر براى نماز ظهر و عصر، و سوم براى مغرب و عشا.
2- بايد ميان اين نمازها جمع كند.
3- احتياط مستحب آن است كه علاوه بر اين، براى هر نماز يك وضو بگيرد، قبل از غسل يا بعد از آن.
مسأله 225- هرگاه در استحاضه كثيره قبل از اذان صبح براى نماز شب غسل كند و نماز شب بخواند، احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دو مرتبه غسل كند.
مسأله 226- مستحاضه كثيره، هرگاه غسلهاى روزانه خود را انجام دهد براى اعمال ديگر، مانند طواف، نماز قضا، نماز آيات، و نماز شب، غسل ديگرى بر او واجب نيست، تنها بايد وضو بگيرد.
مسأله 227- هرگاه استحاضه قليله بعد از نماز صبح كثيره شود، بايد براى نماز ظهر و
ص: 77
عصر غسل كند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براى نماز مغرب و عشا غسل كند.
مسأله 228- اگر در بين نماز، استحاضه قليله زن كثيره شود، بايد نماز را رها كند و غسل نمايد و از نو بخواند، و در صورتى كه براى غسل وقت ندارد تيمّم كند؛ ولى اگر براى تيمّم هم وقت ندارد، بايد همان نماز را تمام كرده، و بنابر احتياط واجب قضا نمايد.
مسأله 229- هرگاه استحاضه كثيره زن قليله شود، بايد براى نماز اوّل غسل كند، و براى نمازهاى بعد وضو بگيرد.
سؤال 230- من حامله هستم، و مدّت سه ماه است كه پشت سر هم خون مى بينم، به سونوگرافى مراجعه كردم خونريزى را از ناحيه جفت تشخيص داده اند، دكتر هم همين عقيده را دارد، و مى گويد: «چون جفت پائين تر از حدّ معمول است خونريزى مى كنيد، اگر جفت بالا رود خون قطع خواهد شد». تاكنون به وظيفه مستحاضه عمل كرده ام، چون خون كم بود؛ حتّى بعضى اوقات فقط ترشّح زردرنگى مى آمد. ولى امروز يك ساعت مانده به سحر، ناگهان خون زيادى آمد، يعنى به اندازه استحاضه كثيره خون ديدم، براى نماز صبح غسل كردم، ولى باز خون قطع نشد، و هر بار بعد از غسل بلافاصله خون مى آمد. ناچاراً وضو گرفتم، و نماز خواندم. لطفاً به دو سؤال من پاسخ دهيد:
1- وظيفه ام چيست؟
جواب: مطابق دستور مستحاضه عمل كنيد؛ و اگر غسل كردن براى شما ضرر دارد، يا موجب مشقّت شديد است تيمّم نمائيد؛ ولى در ايّام عادت آن خون در حكم عادت ماهيانه است.
2- چون دكترها خون را از جفت مى دانند، آيا بازهم حكم استحاضه دارد؟ وانگهى سه ماه پى درپى، حتّى بدون يك روز فاصله، خون ديده ام، آيا استحاضه اين قدر طول مى كشد؟
جواب: خون مزبور حكم استحاضه دارد، و استحاضه حدّ معينى ندارد، و انجام اعمال آن ساده است.
ص: 78
مسأله 231- زن مستحاضه بايد روزه ماه رمضان را بگيرد، و در صورتى روزه او صحيح است كه غسل نماز مغرب و عشاى شبى كه مى خواهد فرداى آن را روزه بگيرد بجا آورد، و همچنين غسلهاى روزى را كه روزه است (بنابر احتياط واجب).
سؤال 232- آيا شرط صحّت روزه مستحاضه كثيره فقط انجام غسل است؟ يا شرائط ديگرى، از قبيل تعويض نوار بهداشتى آلوده، و جلوگيرى از سرايت خون به ساير اعضا، نيز معتبر است؟ شرط صحّت روزه براى مستحاضه قليله چيست؟
جواب: انجام غسل كافى است، و روزه مستحاضه قليله شرط خاصّى ندارد.
مسأله 233- هرگاه زن روزه دار بعد از نماز ظهر و عصر مستحاضه شود براى روزه آن روز غسلى ندارد.
سؤال 234- چنانچه زن مستحاضه وظائفش را انجام دهد، آيا مى تواند براى زنان امام جماعت شود؟ يا روزه نذرى بگيرد؟ يا براى ميّتى روزه استيجارى انجام دهد؟
جواب: مانعى ندارد.
مسأله 235- هرگاه قبل از داخل شدن وقت نماز، وضو يا غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز، بنابر احتياط واجب، آن را اعاده كند. مگر اين كه در اين وسط مطلقاً خونى نبيند.
مسأله 236- در تمام مواردى كه غسل بر زن مستحاضه واجب مى شود اگر غسل هاى مكرّر براى او ضرر دارد، يا مايه مشقّت زياد است، مى تواند به جاى آن تيمّم كند.
مسأله 237- زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براى اوّلين نماز بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد.
مسأله 238- هرگاه نداند استحاضه او قليله است يا كثيره، بنابر احتياط واجب بايد قبل از نماز، خود را وارسى كند، و اگر نمى تواند خود را وارسى كند، احتياط آن است كه هم
ص: 79
وظيفه استحاضه كثيره را انجام دهد و هم قليله، امّا اگر حالت سابق او معلوم است كه كثيره يا قليله بوده، مى تواند به وظيفه همان حالت سابق ادامه دهد.
مسأله 239- هرگاه زن مستحاضه بعد از نماز، خود را وارسى كند و خون نبيند، با وضويى كه دارد مى تواند نماز ديگر را بخواند، هر چند بعد از مدّتى دوباره خون بيايد.
مسأله 240- هرگاه زن مستحاضه بداند پيش از گذشتن وقت نماز بكلّى پاك مى شود و يا به اندازه خواندن نماز، خون قطع مى گردد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند و هنگامى كه پاك شد غسل كند، يا وضو بگيرد و نماز را بخواند.
مسأله 241- مستحاضه بايد بعد از غسل يا وضو فوراً مشغول نماز شود، ولى گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهاى قبل از نماز، بلكه انتظار جماعت به اندازه معمول، اشكال ندارد. و در نماز نيز مى تواند مستحبّات، مثل قنوت و مانند آن، را انجام دهد.
مسأله 242- هرگاه خون به بيرون جريان دارد چنانچه براى او ضرر نداشته باشد، بايد پيش از غسل و بعد از آن، بوسيله پنبه و مانند آن، از بيرون آمدن خون جلوگيرى كند، ولى اگر اين كار مشقّت زياد دارد، لازم نيست.
مسأله 243- هرگاه در موقع غسل خون قطع نشود، ضررى براى غسل ندارد، خواه ترتيبى باشد يا ارتماسى.
مسأله 244- زن مستحاضه مى تواند نماز قضا بخواند، ولى براى هر نماز بنابر احتياط واجب بايد يك وضو بگيرد، ولى براى خواندن نوافل روزانه، همان وضوى نماز واجب كافى است. همچنين براى تمام نماز شب يك وضو كفايت مى كند، به شرط اين كه پشت سرهم بجاآورد.
سؤال 245- آيا زن در ايّام استحاضه مى تواند قرآن تلاوت نمايد؟
جواب: اگر وظائف مستحاضه را انجام دهد در حكم طاهر است، و همه عبادات را مى تواند انجام دهد.
سؤال 246- چه چيزهايى بر زن مستحاضه حرام است؟ به عنوان مثال، آيا آميزش با او جايز است؟
ص: 80
جواب: در صورتى كه غسلهاى خود را انجام دهد در حكم زن طاهر است.
سؤال 247- تكليف خانمى كه چند ماه پى درپى لكّه مى بيند چيست؟ لازم به ذكر است كه اطبّاء احتمال مى دهند كه اين خونها مربوط به زخمهاى درونى باشد.
جواب: مسأله دو صورت دارد، اگر ثابت شود كه خون مربوط به زخم يا دمل است غسل ندارد، بلكه بايد طبق معمول وضو بگيرد و نماز بخواند. و اگر خون مربوط به عوارض رحم بوده باشد استحاضه است، چنانچه كم باشد، در حدود ديدن لكّه هاى مختصر، بايد براى هر نماز فقط وضو بگيرد و غسل ندارد، و بايد بدن را بشويد و نماز بخواند. و اگر جريان دارد غسل واجب مى شود (يك غسل براى نماز صبح، و غسل ديگر براى ظهر و عصر، و غسل سوم براى مغرب و عشا) و اگر غسل براى او ضرر يا مشقّت شديد دارد مى تواند تيمّم كند.
سؤال 248- طلاق زن مستحاضه چه حكمى دارد؟ و با چه شرايطى صحيح است؟
جواب: در صورتى كه غسلهاى خود را انجام داده باشد، طلاق او در طُهر غير مواقَع (1) صحيح است.
سؤال 249- آيا زن مستحاضه مى تواند داخل مسجد الحرام يا مسجد النبى شود، و يا در بقيّه مساجد توقّف داشته باشد؟ ورود او به حرم ائمّه اطهار (عليهم السلام) چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه غسلهاى خود را انجام داده باشد ورود و توقّف در اين مكانها براى او اشكالى ندارد.
سؤال 250- آيا استحاضه (همانند نفاس) اختصاص به زنان دارد، يا دوشيزگان هم مستحاضه مى شوند؟ لطفاً توضيح دهيد.
جواب: در اين مسأله فرقى ميان زنان متأهّل و غير متأهّل نيست.
سؤال 251- جديداً پزشكان كارى مى كنند كه به وسيله تقويت هاى هورمونى، خون ريزى قاعدگى ادامه مى يابد. در اين صورت آيا خونى كه بعد از پنجاه سالگى ديده
ص: 81
مى شود، و تمام شرايط خون حيض را دارد، استحاضه است يا حيض محسوب مى شود؟
جواب: در صورتى كه تمام شرايط قاعدگى در آن جمع باشد، حيض محسوب مى شود.
سؤال 252- با توجّه به درمان جديد يائسگى، و با عنايت به اين كه يائسگى يك بيمارى تلقّى مى شود، و پزشك با زن يائسه به عنوان بيمار برخورد مى كند، و داروهايى كه به اين بيماران داده مى شود همان حيض و خونريزى هاى قبل از يائسگى را ايجاد مى كند، و از آنجا كه بعد از يائسگى تمام خون هايى كه ديده مى شود استحاضه محسوب مى شود، تكليف فردى كه از سنّ 48 سالگى (سنّ طبيعى يائسگى) و گاهاً در سنّ 20 سالگى يا كمتر يا بيشتر يائسه مى شود، و تحت اين درمان ها قرار مى گيرد، چيست؟ از آنجا كه يائسگى بيمارى تلقّى مى شود، و اين فرد خود با مشكلات بسيارى دست و پنجه نرم مى كند، تكليفش چيست؟ با توجّه به اين كه اگر استحاضه قرار دهيم، غسل هاى پى درپى گاهاً باعث زحمت زياد مى شود، آيا در صورت ضرر نداشتن آب مى تواند، تيمّم كند؟ از آنجا كه 70 درصد زنان به اين گونه احكام عمل نمى كنند، تكليف اين افراد چيست؟
جواب: راه حلّ اسلام در اين زمينه آسان است. يائسگى مانند پيرى نوعى سير طبيعى عمر است، و نبايد آن را بيمارى دانست. هر چند تقويت كردن براى پيشگيرى از عوارض آن خوب است. همان گونه كه در سالخوردگان نيز مطلب چنين است. بنابراين، تمام كسانى كه به سنّ پنجاه سال قمرى مى رسند، خون هايى كه مى بينند استحاضه است، مگر اين كه داراى تمام شرايط عادت ماهيانه باشد. و در مواردى كه غسل كردن براى آنها ضرر يا مشقّت زياد دارد، مى توانند به جاى آن تيمّم كنند، و نماز خود را بخوانند.
ص: 82
ص: 83
سؤال 253- آيا زنان و دختران نيز محتلم مى شوند؟ يا احتلام مخصوص مردان است؟
جواب: در صورتى كه به اوج شهوت جنسى برسند و رطوبتى از آنان خارج شود، كه غالباً همراه با سستى بدن است، محتلم شده اند.
سؤال 254- آيا آميزش با وسائلى مانند «كاندوم» كه از تماسّ مستقيم جلوگيرى مى كند و مانع ريختن نطفه مى شود، نيز موجب غسل جنابت مى شود؟
جواب: آرى موجب غسل جنابت است.
مسأله 255- اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا رطوبت ديگر، چنانچه با «جستن» و «شهوت» بوده باشد آن رطوبت حكم منى دارد، و اگر اين دو نشانه، يا يكى از آنها را نداشته باشد حكم منى ندارد، ولى در زن و مريض لازم نيست كه با جستن بيرون آيد، بلكه اگر رطوبت هنگامى بيرون آيد كه به اوج شهوت جنسى رسيده (كه غالباً همراه با سستى بدن است)، حكم منى دارد.
سؤال 256- خانمها معمولا ترشّحات سفيدرنگى مى بينند، آيا اين ترشّحات غسل دارد؟
جواب: اين ترشحات غسل ندارد، مگر با شرائطى كه در مسأله اوّل اين فصل بيان شد.
ص: 84
سؤال 257- مدّتى است كه عقد بسته ام و هنوز عروسى نكرده ايم. در مورد احتلام سؤالى داشتم كه فكر مى كنم اين مشكل براى بسيارى از دخترانى كه در شرايط من هستند مطرح باشد، و آن تشخيص «اوج شهوت جنسى است»، به هنگام ملاعبه و حتّى به هنگام احوالپرسى با شوهرم مايعى از من خارج مى شود، امّا نمى دانم اوج شهوت جنسى هست، يا نه؟ به هر حال اين مسأله برايم مبهم و مخصوصاً در ماه مبارك رمضان مشكل ساز شده است، بدين جهت سعى مى كنم او را در طول ماه مبارك ملاقات نكنم، لطفاً حكم مسأله را كاملا توضيح دهيد.
جواب: مادام كه شك داريد چيزى بر شما نيست.
سؤال 258- هرگاه در مورد احتلام شك حاصل شود، بويژه در مورد دختران كه «اوج شهوت جنسى» براى اكثريّت آنها قابل درك نيست، وظيفه چيست؟ آيا غسل واجب مى شود؟
جواب: مادام كه شك دارند غسل بر آنها واجب نيست.
سؤال 259- زنى پس از آميزش با همسرش بلافاصله غسل مى كند، و بعد از غسل باقيمانده منى از او خارج مى شود، ولى نمى داند كه از خود اوست، يا از شوهرش مى باشد، آيا بايد دوباره غسل كند؟
جواب: غسل لازم نيست.
سؤال 260- اگر رطوبتى از زن خارج شود كه نداند منى است يا آب ديگر، آيا ملاحظه اين رطوبت و تفحّص درباره ماهيّت آن لازم است؟ يا بدون مشاهده مى تواند بگويد انشاء اللّه پاك است و غسل ندارد؟
جواب: اگر با مختصر بررسى روشن مى شود بايد بررسى كند، و الّا لازم نيست.
تذكّر: مشروح كارهايى كه بر جنب حرام است در بحث محرّمات زن حائض گذشت؛ بدين جهت از تكرار آن صرفنظر مى كنيم.
ص: 85
مسأله 261- شايسته است جُنب چند چيز را ترك كند:
1 و 2- خوردن و آشاميدن؛ ولى اگر وضو بگيرد مكروه نيست.
3- خواندن بيشتر از هفت آيه قرآن، حتّى از سوره هايى كه سجده واجب ندارد.
4- تماسّ بدن با جلد، حاشيه و فاصله سطور (و خطهاى) قرآن مجيد و همراه داشتن آن.
5- خوابيدن بدون وضو.
6- رنگ كردن موها به حنا و مانند آن.
7- ماليدن روغن و انواع كرمها به بدن.
8- جماع كردن بعد از محتلم شدن.(1)
سؤال 262- آيا كار كردن (مثل پخت وپز، يا شير دادن بچّه) قبل از غسل جنابت كراهت دارد؟
جواب: امور مزبور كراهتى ندارد، هر چند بهتر است انسان درهمه حال با طهارت باشد.
سؤال 263- آيا نوشتن آيات قرآن و اسماء متبرّكه براى زن حائض يا جنب حرام است؟
جواب: اگر آن را لمس نكند حرام نيست، ولى بعيد نيست مكروه باشد.
سؤال 264- در رساله توضيح المسائل فرموده ايد: «خوردن و آشاميدن براى جنب مكروه است» آيا منظور خوردن و آشاميدن مفصّل مثل شام و ناهار است، يا خوردن و آشاميدنهاى مختصر، مثل نوشيدن آب و چاى، خوردن قرص و دارو و حتّى چشيدن مزه غذا به هنگام آشپزى را هم شامل مى شود؟
جواب: خوردن و آشاميدنهاى جزئى مانند چشيدن غذا و امثال آن را شامل نمى شود.
سؤال 265- با توجّه به اين كه قرائت بيش از هفت آيه براى جنب و حائض مكروه
ص: 86
است، آيا ترك اين كار بهتر است، يا منظور اين است كه ثواب آن نسبت به زمانى كه پاك است كمتر مى باشد؟
جواب: يعنى ثواب آن كمتر است.
سؤال 266- آيا آرايش كردن براى همسر در حال جنابت كراهت دارد؟
جواب: اشكالى ندارد، مگر اينكه سبب انجام كار خلافى شود.
مسأله 267- مستحبّ است بعد از بيرون آمدن منى بول كند تا ذرّات باقيمانده خارج شود، و اگر نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى دارد و بايد دوباره غسل كند.
سؤال 268- آيا استبراء از منى، همانند استبراء از بول، مخصوص آقايان است، يا شامل خانمها نيز مى شود؟ و به تعبير ديگر آيا استبراء از منى براى زنان مستحب است؟
جواب: احتياط مستحب آن است كه زنان نيز بوسيله بول كردن قبل از غسل استبراء كنند.
سؤال 269- آيا زن پس از نزديكى با شوهر و قبل از غسل بايد صبر كند تا منى شوهر از او خارج شود؟ و اگر فوراً غسل كند و پس از غسل آب يا رطوبت مشكوكى از او خارج شود، تكليفش چيست؟
جواب: غسل ندارد؛ ولى اگر يقيناً منى است بايد خود را آب بكشد.
سؤال 270- متأسّفانه برخى از دختران دست به خود ارضائى مى زنند، و با حال جنابت و بدون انجام غسل، نماز مى خوانند و روزه مى گيرند و ساير كارهايى كه نياز به غسل جنابت دارد را بدون غسل انجام مى دهند. لطفاً بفرمائيد:
اوّلا: خود ارضايى چه حكمى دارد، و آثار آن چيست؟
ثانياً: عبادتهايى كه به شكل فوق انجام شده چه حكمى دارد؟
ص: 87
جواب: خودارضايى بدون شك حرام است (1) و اگر كسى به آن دست بزند و در همان حال رطوبتى از او خارج شود واجب است براى نماز و روزه خود غسل كند، و اگر غسل نكرده بايد اعمال خود را قضا كند.
سؤال 271- اگر نعوذ باللّه به دختر يا پسرى در كودكى تجاوز شده باشد، و پس از رسيدن به سنّ تكليف متوجّه وجوب غسل نباشد، تكليف مدّتى كه با اين حال نماز خوانده و روزه گرفته چيست؟
جواب: در صورتى كه دخول حاصل نشده، يا مشكوك باشد، تكليفى ندارد. و اگر يقين به دخول داشته باشد، فقط بايد نمازهاى خود را اعاده كند.
سؤال 272- اين جانب دختر 16 ساله اى هستم، مى خواستم نظر حضرتعالى را در مورد كوتاه نمودن موهاى زائد بدن قبل از ازدواج جويا شوم؛ زيرا مادرم مرا از اين كار منع مى كند، ولى دبيران دينى و قرآن در مدرسه همواره به كوتاه نمودن موهاى زائد سفارش مى كنند، و مى گويند: «بلند بودن اين موها باعث باطل شدن غسل مى گردد». حال وظيفه من چيست؟
جواب: كوتاه كردن موهاى زائد بدن نه تنها اشكالى ندارد، بلكه كار خوبى است؛ ولى بودن و نبودن آن ضررى براى غسل ندارد، امّا در مواردى كه متعارف است دوشيزه ها موهاى زائد را از بين نمى برند (مانند اصلاح ابرو و صورت) بهتر است مراعات عرف و عادت را بكنند.
ص: 88
ص: 89
مسأله 273- هرگاه بچّه جهارماهه اى يا بيشتر مرده به دنيا بيايد، مادر او بنابر احتياط واجب بايد غسل مسّ ميّت كند.
سؤال 274- مادرى در شكم خود جنين مرده اى دارد، آيا لازم است جهت انجام فريضه نماز، غسل مسّ ميّت انجام دهد؟ و در صورت لزوم، چون تماسّ با اين جنين ميّت دائمى است، آيا بايد براى هر نماز غسلى بجا آورد، يا يك غسل تا خارج شدن جنين كفايت مى كند؟ آيا در اين مسأله تفاوتى ميان جنين كامل و ناقص مى باشد؟
جواب: در هيچ يك از اين دو حالت غسل مسّ ميّت بر او لازم نيست.
سؤال 275- خانمى پدر مرحومش را قبل از غسل ميّت و بعد از سرد شدن بدنش بوسيده، و سپس قبل از انجام غسل مسّ ميّت دختر بچّه اش را نيز بوسيده است، آيا غسل مسّ ميّت بر دخترش، كه با واسطه با ميّت تماس داشته، نيز لازم است؟
جواب: غسل مسّ ميّت بر آن دختر واجب نيست.
مسأله 276- غسلهاى مستحب در شرع مقدّس اسلام بسيار فراوان است، يكى از آنها
ص: 90
غسل زنى است كه براى غير شوهرش (ساير مردان) بوى خوش استعمال كرده است؛ غسل بر چنين زنى مستحب است.(1)
ص: 91
سؤال 277- آيا كيفيّت غسل زنان با مردان متفاوت است، يا تفاوتى ندارد؟
جواب: تفاوتى ندارد.
سؤال 278- خالكوبى براى خانمها چه حكمى دارد؟ آيا ضررى به غسل و وضوى آنها مى زند؟
جواب: هرگاه ضرر خاصّى نداشته باشد، و عكسهاى موجب فساد اخلاق در آن نباشد، جايز است. و در هر حال براى غسل و وضو مشكلى ايجاد نمى كند.
سؤال 279- خانمى سى و پنج ساله تمام غسلهايش را به شكل زير انجام داده است: «اوّل سمت راست بدن، سپس سمت چپ بدن، و در مرحله آخر سر و گردن را مى شسته است». و با همين وضع حج رفته و نماز خوانده و روزه گرفته است، اكنون چه وظيفه اى دارد؟
جواب: احتياط آن است كه نمازهاى خود را تدريجاً و بطورى كه به زحمت نيفتد قضا كند، ولى روزه او صحيح است. و در مورد حج بايد طوافها و نماز طوافها را اعاده كند، و اگر خودش قادر به انجام اين كار نيست از كسانى كه به حج يا عمره مشرّف مى شوند بخواهد تا به نيابت او تمام اين اعمال را بجا آورند.
سؤال 280- خانمهايى كه گوش خود را براى گوشواره سوراخ مى كنند، ولى فعلا
ص: 92
گوشواره اى ندارند، آيا لازم است به هنگام غسل آب به داخل سوراخ ايجاد شده برسانند؟ برخى سعى مى كنند با چوب كبريت و مانند آن آب به آن برسانند.
جواب: هرگاه دست به آن بكشند آن مقدارى كه آب به آن مى رسد كافى است.
سؤال 281- آيا رنگ مو، مش، لاك، ابروهاى مصنوعى، فر مژه و مانند آن، براى غسل خانمها ضرر دارد و مانع محسوب مى شود؟
جواب: هرگاه آب به پوست بدن و موها برسد كافى است.
سؤال 282- برخى از عروس خانمها براى اين كه آرايش آنها خراب نشود از غسل كردن و وضو گرفتن و در نتيجه نماز خواندن در شب اوّل عروسى خوددارى مى كنند، آيا اين مسأله عذر شرعى محسوب مى شود؟
جواب: اين عذر كافى نيست.
سؤال 283- متأسّفانه شوهرم اهل پرداخت وجوهات شرعيّه نيست، و از اين بدتر رباخوار است، و در نتيجه پول آب و برق و ساير مخارج منزل را از درآمدهاى حاصل از ربا مى پردازد، آيا غسل و وضوى ما با اين وضعيّت صحيح است؟ اگر صحيح نيست وظيفه ما چيست؟
جواب: خمس اموالى را كه در آن تصرّف مى كنيد به ذمّه بگيريد، و هر زمان توانايى پيدا كرديد، بپردازيد. و در مورد اموال آلوده به ربا، چنانچه مقدار آن را نمى دانيد و صاحبش را نمى شناسيد براى آن هم خمس را بر ذمّه بگيريد، و هر موقع توانايى پيدا كرديد بپردازيد، در اين صورت اعمال شما صحيح و تصرّفات شما جايز مى باشد.
ص: 93
«مرگ» از جمله قوانين جهان طبيعت است كه هيچ استثنائى ندارد! و به تعبير زيباى قرآن مجيد «همه موجودات طعم آن را خواهند چشيد» جالب اين كه آيه فوق، سه بار در قرآن مجيد تكرار شده است.(1)
و از سوى ديگر يكى از پرتجربه ترين امور زندگى هر انسانى همين «مرگ» است؛ چرا كه از نزديك، مرگ عزيزان خويش را مشاهده مى كند، و با دست خود آنان را كفن نموده، سپس دفن مى كند؛ ولى افسوس كه بسيارى از انسانها در عمل مرگ را براى همسايه مى دانند، و مردگان را مسافرانى مى پندارند كه چند صباحى ديگر بازخواهندگشت! و اين علّتى جز غفلت، كه عامل بسيارى از مشكلات مادّى و معنوى است، ندارد.
مطالعه احكام مربوط به مردگان يكى از راههاى زدودن پرده غفلت است، به بخشى از اين احكام توجّه فرمائيد:
مسأله 284- حضور زن حائض در نزد «محتضر» (يعنى كسى كه در حال جان دادن است) و نيز تنها گذاشتن زنها نزد او را، از مكروهات شمرده اند.
ص: 94
مسأله 285- اگر ميّت زن حامله باشد و هنوز بچّه در شكم او زنده است، و يا احتمال زنده بودن او را بدهند، بايد پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند، سپس پهلو را بدوزند. و چنانچه دسترسى به اهل اطّلاع بوده باشد، اين كار را زير نظر آنها انجام دهند.
مسأله 286- براى غسل و كفن و نماز و دفن ميّت بايد از ولىّ او اجازه بگيرند، شوهر نسبت به زن خود از همه أولى است، سپس كسانى كه از ميّت ارث مى برند، به ترتيبى كه در ارث بيان شد، ولايت بر ميّت دارند. و چنانچه در يك طبقه وارث مرد و زن باشد، احتياط اين است كه از هر دو اجازه بگيرند.
مسأله 287- مرد نمى تواند زن را غسل دهد، همچنين زن نمى تواند مرد را غسل دهد، مگر زن و شوهر كه هر كدام مى تواند ديگرى را غسل دهد، هر چند احتياط مستحب آن است كه اگر ضرورتى نيست اين كار را نكنند.
مسأله 288- مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سنّ او از سه سال كمتر است غسل دهد، و زن هم مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال كمتر دارد غسل دهد.
مسأله 289- اگر براى غسل دادن ميّت مرد، مرد پيدا نشود زنانى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند، همچنين اگر براى غسل دادن ميّت زن، زن پيدا نشود مردهايى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند، و بهتر است از روى لباس باشد.
مسأله 290- هرگاه زن، ميّت زن را غسل دهد، جايز است غير از عورت بدن او را برهنه كند.
سؤال 291- هرگاه براى غسل دادن ميّت زن، زن پيدا نشود و مردهائى كه با او محرمند بخواهند غسلش دهند، چگونه بايد غسل دهند؟ آيا بايد از روى لباس غسل دهند؟ يا مى توانند بدنش را برهنه كنند؟
جواب: در مورد محارم لازم نيست از روى لباس غسل دهند، ولى بايد عورت را بپوشانند.
ص: 95
سؤال 292- هرگاه زن در حال حيض يا نفاس يا جنابت از دنيا برود، آيا علاوه بر غسل ميّت، براى امور مذكور نيز بايد او را غسل دهند، يا همان غسل ميّت كافى است؟
جواب: غسل ميّت كافى است.
مسأله 293- كفن زن بر عهده شوهر اوست، هر چند از خودش مال داشته باشد. و زنى كه طلاق رجعى گرفته، هرگاه پيش از تمام شدن عدّه بميرد، كفن او نيز بر شوهر است.
سؤال 294- اگر شوهر قدرت تهيّه كفن همسرش را نداشته باشد و خود زن نيز مالى نداشته باشد، هزينه كفن او بر عهده كيست؟ آيا بر عهده پدر و مادرش مى باشد؟
جواب: در صورتى كه پدر و مادر قدرت داشته باشند احتياط واجب آن است كه كفن را بدهند، و اگر قدرت ندارند هزينه آن بر عهده بيت المال مسلمين است.
سؤال 295- آيا كفن كردن با پارچه ابريشم خالص يا طلابافت براى ميّت زن نيز اشكال دارد، يا فقط براى مردان مشكل است؟
جواب: احتياط واجب آن است كه زن نيز در اين گونه كفنها كفن نشود.
سؤال 296- آيا در تعداد قطعه هاى واجب و مستحب كفن و نيز در كيفيّت و چگونگى آن، تفاوتى بين ميّت مرد و زن وجود دارد؟
جواب: در واجبات كفن تفاوتى نيست.
مسأله 297- زنى كه شوهرش مرده و هنوز در عدّه وفات است، حرام است خود را خوشبو كند، ولى اگر بميرد حَنُوط او واجب است.
سؤال 298- شركت بانوان در تشييع جنازه چه حكمى دارد؟ آيا تفاوتى بين تشييع جنازه ميّت مرد و زن، و نيز تشييع جنازه بستگان نزديك و غير آن هست؟
جواب: معروف در ميان فقهاء كراهت شركت زنان در تشييع است.
مسأله 299- نماز ميّت پنج تكبير و چهار ذكر دارد كه تنها در ذكر چهارم بين ميّت مرد و
ص: 96
زن تفاوت وجود دارد، و در بقيّه مثل هم هستند. بنابراين هرگاه ميّت، زن باشد كافى است كه بعد از تكبير چهارم بگويد:
اللّهُمَّ اغْفرْ لِهذِهِ الميّت
و اگر اين ذكر را بگويد بهتر است:
اللّهُمَّ انَّ هذِه امَتُكَ وَ ابْنَةُ عَبْدِكَ و ابْنَة امَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَ انْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِها، اللّهُمَّ انّا لا نَعْلَمُ مِنْها إِلّا خَيْراً وَ انْتَ اعْلَمُ بِها مِنّا اللّهُمَّ انْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فى احْسانِها وَ انْ كانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ فى اعْلى عِلّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلى اهْلِها فِى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرّاحمينَ.
مسأله 300- مستحبّ است به اميد ثواب پروردگار، امام جماعت يا كسى كه فرادى نماز ميّت مى خواند، اگر ميّت زن است مقابل سينه اش بايستد.
مسأله 301- مستحبّ است به اميد ثواب پروردگار، زن حائض، در صورتى كه نماز ميّت را به جماعت مى خواند، در يك صف تنها بايستد.
سؤال 302- آيا زن مستحاضه كثيره كه غسل خود را انجام نداده، و نيز زن نفساء در حكم زن حائض هستند، كه بايد در يك صف تنها بايستند؟ يا حكم فوق مخصوص زن حائض است؟
جواب: اين حكم درباره حائض و نفساء است و شامل مستحاضه نمى شود.
مسأله 303- اگر زن كافرى از دنيا برود و بچّه در شكم او نيز بميرد، چنانچه پدر آن بچّه مسلمان باشد بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند تا روى بچّه به طرف قبله باشد، حتّى اگر هنوز روح به بدن بچّه داخل نشده باشد (يعنى هنوز حسّ و حركت پيدا نكرده است)، بنابر احتياط واجب به همين دستور عمل كنند.
سؤال 304- زن مسلمانى كه بچّه مسلمان هفت ماهه اى در شكمش بوده فوت كرده است، بعضى مى گويند: «بايد آينه اى در سمت پشت مادر قرار دهند، تا انعكاس صورت بچّه نيز به طرف قبله باشد»، آيا اين كار لازم است؟
ص: 97
جواب: روبه قبله بودن مادر كافى است، و گذاشتن آينه معنا ندارد.
سؤال 305- خانم حامله اى در اثر تصادف فوت نموده است. پس از فوت، پزشكى قانونى بچّه اى را كه چهار ماهش كامل شده و حتّى جنسيّت آن كاملا قابل تشخيص بوده از شكم مادر بيرون آورده، و مجدداً آن را داخل شكم متوفّى گذاشته و آن را بخيه نموده است. اكنون جهت تدفين آنها به چه شكلى بايد عمل شود؟ آيا لازم است مجدّداً بچّه از شكم مادر خارج و به طور جداگانه غسل داده شود و كفن و دفن شود، يا به همان كيفيّت همراه مادر دفن مى گردد؟
جواب: به همان كيفيّت در شكم مادر دفن مى شود.
مسأله 306- هرگاه بچّه اى در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد، بايد به آسانترين راه ممكن او را بيرون آورند، حتّى اگر ناچار شوند او را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد. اين كار بايد در درجه اوّل بوسيله شوهرش، اگر اهل فنّ است، و در درجه بعد توسّط زنى كه اهل فنّ است انجام شود. و اگر ممكن نيست از مرد محرمى كه اهل فنّ است استفاده كنند، و در غير اين صورت، به ناچار بايد از مرد نامحرمى كه اهل فنّ است كمك بگيرند.
مسأله 307- هرگاه مادر بميرد و بچّه در شكمش زنده باشد، بايد فوراً بچّه را به وسيله كسانى كه در مسأله پيش اشاره شد از هر طرفى كه سالم بيرون مى آيد بيرون آورند، و دوباره شكم او را بدوزند؛ و حتّى الامكان بايد اين كار زير نظر اهل فن انجام گيرد، و اگر اهل فن نباشد پهلوى چپ را بشكافند و بچّه را فوراً بيرون آورند.
مسأله 308- مستحبّ است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد هنگام دفن اگر ميّت زن است از طرف عرض بدن او را وارد قبر كنند، و به هنگام وارد كردن او، پارچه اى روى قبر بگيرند.
سؤال 309- چرا ميّت مرد را از طرف سر، و بدن ميّت زن را از طرف عرض جسد وارد قبر مى كنند؟
جواب: اين كار در مردان نوعى عبرت، و در زنان براى رعايت اصول عفّت است.
ص: 98
سؤال 310- اگر ميّت زن است مستحب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد كسى كه با او محرم است او را در قبر بگذارد، و اگر محرم نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 311- نبش قبر مسلمان، يعنى شكافتن قبر او، حرام است؛ هر چند طفل يا ديوانه باشد. و منظور از نبش قبر آن است كه آن را طورى بشكافند كه آثار بدن ميّت ظاهر شود؛ بنابراين اگر بدن ظاهر نشود اشكال ندارد، مگر اين كه موجب هتك و بى احترامى باشد؛ ولى نبش قبر در چند مورد حرام نيست، يكى از موارد آن، نبش قبر براى انجام يك مطلب شرعى كه اهميّت آن از شكافتن قبر بيشتر است، مثل اين كه بخواهند بچّه زنده اى را از شكم زن حامله (كه دفن شده است) بيرون آورند (البتّه روشن است كه بچّه، مدّت كمى بعد از مادر ممكن است زنده بماند).
سؤال 312- خواهرم فوت كرده و به جز من، كه يك زن تنها و از كار افتاده هستم، كسى ندارد. به من وصيّت كرده كه بدنش را به كربلاى معلّى انتقال دهم و در آن سرزمين پاك و معطّر از عطر شهداى كربلا دفن كنم، اكنون راه كربلا بسته است و مدّتى است كه بدن او را بدون دفن كردن در محلّى به امانت گذاشته ام، آيا تأخير در دفن بخاطر انجام وصيّتش جايز است؟ آيا انتقال آن جسد از محلّى كه به امانت گذاشته ام نبش قبر محسوب نمى شود؟
جواب: احتياط آن است كه هر چه زودتر بدن او را دفن كنيد.
سؤال 313- دختر پانزده ساله اى در حادثه تصادف ماشينى از دنيا رفته، و او را به خاك سپرده اند. اكنون مدّتى است كه خويشاوندان و آشنايان وى، مخصوصاً خواهر بزرگترش، مرتّباً او را در خواب مى بينند كه اصرار مى كند بيايند او را ببرند؛ چون او زنده است. و آن قدر اين خوابها تكرار شده كه وضع روحى خانواده آن مرحومه را به مخاطره افكنده، و سلامتى آنها را مختل كرده است؛ آيا نبش قبر در اين مورد جايز است؟
ص: 99
جواب: با توجّه به ضرورت ناشى از نگرانى شديد اين خانواده، و عدم صدق هتك احترام در مورد سؤال، و مراعات احتياط (در انجام حدّ اقلّ نبش لازم) جايز است.
سؤال 314- شوهرم قبل از فوتش يك قبر دو طبقه در بهشت زهراء براى من و خودش تهيّه كرد، ايشان سال قبل فوت كرد و در طبقه پائين آن قبر دفن شد، حال پس از فوت من، آيا شكافتن اين قبر و دفن جسد من در طبقه اوّل آن جايز است؟
جواب: در صورتى كه بدن سابق ظاهر نشود اشكالى ندارد.
سؤال 315- آيا جايز است زن در مرگ نزديكان و عزيزانش صورت و بدن خود را بخراشد، و به خود لطمه بزند و يقه پاره كند؟
جواب: هيچ يك از امور فوق جايز نيست، ولى پاره كردن يقه تنها در مرگ پدر و برادر جايز است.
مسأله 316- هرگاه مرد در مرگ زن يا فرزند، لباس خود را پاره كند، يا زن در عزاى ميّت صورت خود را بخراشد، بطورى كه خون بيايد، يا موى خود را بكند، بنابر احتياط واجب بايد مانند كفّاره قسم را بدهد. (يعنى به ده فقير غذا دهد، و يا آنها را بپوشاند)، بلكه اگر خون هم نيايد به اين دستور عمل نمايد.
سؤال 317- معمولا خانمها به هنگام عزاى اموات صدا را بلند مى كنند، آيا اين كار جايز است؟
جواب: احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميّت صدا را خيلى بلند نكنند و فرياد نكشند.
سؤال 318- آيا رابطه زناشوئى زن و شوهر پس از مرگ بكلّى قطع مى شود؟ آيا مثلا به عكس و فيلمهاى بدون حجاب يكديگر نمى توانند نگاه كنند؟
جواب: نگاه كردن به آن عكسها و فيلمها اشكالى ندارد.
سؤال 319- در بعضى مناطق مرسوم است كه زنها پس از مرگ شوهران، يا بستگان
ص: 100
نزديك خود، تا مدّتى طولانى لباس مشكى مى پوشند، صله رحم را ترك مى كنند، و از منزل خارج نمى شوند، در مراسم شادى ديگران شركت نمى كنند، به مسافرت نمى روند، سر و صورت خود را اصلاح نمى كنند، و حتّى بعضى از آنها با اين كه جوان هستند ديگر ازدواج نمى كنند، اين امور شرعاً چه حكمى دارد؟
جواب: ترك زينت در ايّام عدّه وفات لازم است، ولى ترك زينت به معنى ترك نظافت نيست. و سزاوار است اين زنان بعد از گذشتن عدّه ازدواج كنند؛ مگر اين كه مانعى داشته باشند، و ترك صله رحم نيز كار صحيحى نمى باشد.
سؤال 320- در سفرى كه به يكى از شهرهاى استان خوزستان داشتم، در مجلس فاتحه دختر جوانى كه قبل از ازدواج مرحوم شده بود، شركت كردم. هنگامى كه براى قرائت فاتحه بر سر مزارش حاضر شدم، در كمال بُهت و ناباورى شاهد اجراى موسيقى محلّى، و حركاتى شبيه رقص توسّط برخى زنان و مردان گشتم، و لهذا سريعاً محل را ترك كردم. نظر حضرتعالى در مورد اين مراسم چيست؟
جواب: اين گونه كارها جايز نيست، و دور از شأن افراد با ايمان است، و سبب آزار روح ميّت مى شود.
ص: 101
نماز رابطه انسان با خدا و مايه صفاى روح و پاكى دل و پيدايش روح تقوى و تربيت انسان و پرهيز از گناهان است. نماز مهمترين عبادات است كه طبق روايات «اگر قبول درگاه خدا شود عبادات ديگر نيز قبول خواهد شد، و اگر قبول نگردد اعمال ديگر نيز قبول نخواهد شد».(1)
در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و وصايا و سفارشهاى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و ائمّه معصومين (عليهم السلام) از مهمترين كارهايى كه روى آن تأكيد شده نماز است. بدين جهت ترك نماز از بزرگترين گناهان كبيره محسوب مى شود.
سزاوار است انسان نماز را اوّل وقت بخواند، و به آن اهميّت بسيار دهد، و از تند خواندن نماز، كه ممكن است مايه خرابى آن گردد، جدّاً بپرهيزد. روح نماز «حضور قلب» است، بنابراين بايد عوامل حضور قلب را در خود تقويت كند، مثل اين كه معانى كلمات نماز را بفهمد، و در حال نماز به آن توجّه داشته باشد، و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خدا بسيار كوچك ببيند. و نيز كارهائى كه ارزش
ص: 102
نماز و حضور قلب را كم مى كند انجام ندهد، مثلا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول و در ميان سر و صدا و در برابر منظره هايى كه جلب توجّه مى كند به نماز نايستد.
كارهائى كه ثواب نماز را زياد مى كند انجام دهد، لباس پاكيزه بپوشد، موهاى خود را شانه بزند و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد و انگشتر عقيق به دست كند. اميد است كه خداوند مهربان همه ما را جزء نمازگزاران واقعى قرار دهد و عبادتهاى ناقص مارا به فضل و كرمش قبول فرمايد.
سؤال 321- خانم بچّه دارى كه براى تطهير لباسهايش مشكل دارد، آيا بهتر است كه نماز ظهر و عصر را در اوّل وقت بخواند، يا صبر كند تا در آخر وقت با لباس پاك بخواند، و بلافاصله نماز مغرب و عشاء را نيز با همان لباس پاك اقامه نمايد؟ آيا مردى كه وظيفه تربيت بچّه خردسالى را بر عهده گرفته، نيز همين حكم را دارد؟
جواب: بايد نمازها را در زمانى بخواند كه مى تواند با لباس پاك انجام دهد، و فرقى بين مرد و زن از اين نظر نيست.
سؤال 322- حضرتعالى در مسأله 682 رساله توضيح المسائل، يكى از راههاى شناخت فرا رسيدن وقت نماز را «شهادت يك مرد عادل» شمرده ايد، آيا «مرد» در اين مسأله خصوصيّت دارد، يا شهادت «زن» نيز كافى است؟
جواب: اگر شهادت زن نيز موجب اطمينان، يا ظنّ قوى شود، كافى است.
سؤال 323- هرگاه شوهر در اوّل وقت نماز تقاضاى تمكين كند، آيا اجابت تقاضاى او مقدّم است، يا انجام نماز اوّل وقت، كه از مستحبّات مؤكّد است، و در روايات راجع به آن سفارش زيادى شده است؟ و اگر زن به خواسته شوهر اعتنا نكند، و به نماز بپردازد، نمازش چه حكمى دارد؟
جواب: اجابت شوهر مقدّم است، ولى اگر به نماز بپردازد گناه كرده، امّا نماز او باطل نيست.
ص: 103
سؤال 324- انجام نمازهاى مستحبّى مقدّم است، يا اجابت در خواست شوهر؟ در نمازهاى مستحبّى كه وقت آن محدود است، به گونه اى كه اگر دعوت شوهر اجابت شود وقت آن تمام مى شود، كدام يك مقدّم است؟
جواب: اجابت دعوت شوهر (در صورتى كه در حدّ معمول و معقول باشد) مقدّم است.
مسأله 325- زن بايد در موقع نماز تمام بدن، حتّى سر و موى خود را، بپوشاند؛ ولى پوشاندن گردى صورت و دستها تا مچ و پاها تا مچ لازم نيست، امّا براى اين كه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده احتياط اين است كه مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از مچ را هم بپوشاند.
مسأله 326- براى زنان پوشانيدن موهاى مصنوعى و زينتهاى پنهانى (مانند دستبند و گردنبند) نيز لازم است.
سؤال 327- آيا پوشش زن در نماز بايد طورى باشد كه از هيچ طرف، بدن او ديده نشود؟ آيا پوشاندن زينت و زيورهاى صورت و دست در نماز، در جايى كه نامحرم نيست، لازم است؟
جواب: پوشاندن تمام بدن در نماز، به استثناء وجه و كفّين و پاها تا مچ، از چهار طرف لازم است و زينت آلات اگر روى لباس باشد براى نماز اشكال ندارد.
سؤال 328- نماز خواندن با مانتو و شلوار و روسرى معمولى، يا بلوز و دامن و جوراب و روسرى معمولى، به گونه اى كه به جز گردى صورت و دستها تا مچ بقيّه بدن پوشيده باشد، چه حكمى دارد؟ اگر اين لباسها زينتى باشد چطور؟
جواب: اشكالى ندارد، هر چند چادر حجاب برتر است، و در صورتى كه لباس زينتى باشد، ولى در مقابل نامحرمان نباشد، آن هم اشكالى ندارد.
سؤال 329- استفاده از چادرهاى نازك، كه در برابر نور بدن نمايان مى شود، براى نماز چه حكمى دارد؟
ص: 104
جواب: در صورتى كه در آنجا نورى نباشد كه بدن نمايان شود اشكالى ندارد.
سؤال 330- چنانچه زن هنگام نماز، يا پس از آن، دريابد قسمتى از اندامش كه پوشيدن آن لازم بوده، پوشيده نشده است، تكليف چيست؟
جواب: نمازش صحيح است.
سؤال 331- من در منزل معمولا با لباس آستين كوتاه و دامن (بدون شلوار و روسرى) به همراه چادر نماز مى خوانم؛ ولى دو مطلب برايم موجب سؤال شده است، از شما ممنون خواهم شد اگر جواب آن را بفرمائيد:
الف) به هنگام ركوع قسمتى از ساق پا، و به هنگام سجده قسمتى از ساق دستم نمايان مى شود، چه حكمى دارد؟
ب) گاهى از اوقات كه مى خواهم چادرم را مرتّب كنم، قسمتى از بدنم كه بايد پوشيده باشد آشكار مى شود، آيا اين موارد جزئى نيز براى نماز اشكال دارد؟
جواب: آرى ظاهر شدن ساق دست يا ساق پا و مانند آن اشكال دارد.
سؤال 332- در جايى كه شخص نامحرم به قصد تلذّذ به دستها (تا مچ) و گردى صورت زن نمازگزار كه زينت دارد، نگاه مى كند، نماز خواندن بدون پوشاندن آنها چه حكمى دارد؟
جواب: اشكالى ندارد، ولى احتياط واجب آن است كه خود را در معرض ديد نامحرم قرار ندهد.
سؤال 333- در جائى كه نامحرمى نيست، آيا زن مى تواند با چهره اى كاملا آرايش كرده (البتّه با رعايت حجاب لازم براى نماز) به نماز بايستد؟
جواب: اشكالى ندارد.
سؤال 334- فلسفه پوشش و حجاب زن به هنگام نماز چيست؟ مگر خداوندِ جميل و دوست دارِ زيبائيها، از همه كس حتّى شوهر به زن نزديكتر نيست؟ پس چرا زن بايد خود را در مقابل خداوند بپوشاند؟
جواب: زن بايد بهترين و مناسب ترين لباس را در مقابل خداوند بپوشد، و بهترين لباس زن، حجاب كامل است. به علاوه اين سبب مى شود كه در موارد ديگر حجاب را فراموش نكند.
ص: 105
سؤال 335- آيا رعايت حجاب و پوشانيدن بدن در اعمال عبادى غير از نماز، همانند تلاوت قرآن و دعاء، فضيلتى براى زن محسوب مى شود؟
جواب: دليلى بر وجوب يا استحباب آن نداريم، ولى اگر مشكلى ايجاد نكند محترمانه تر محسوب مى شود.
سؤال 336- شوهرم متأسّفانه اهل خمس و وجوهات شرعيّه نيست، و تذكّرات و نصيحتهاى من نيز تا كنون مؤثّر نبوده است، با توجّه به اين كه يكى از شرائط لباس نمازگزار اين است كه غصبى نباشد، نماز من با لباسهايى كه از اين پولها تهيّه مى شود چه حكمى دارد؟
جواب: به شما و امثال شما اجازه مى دهيم كه در اين لباسها تصرّف كنيد و اگر مى توانيد وجوه شرعيّه آن را بپردازيد. و اگر توانايى نداريد، به ذمّه بگيريد و هر زمان موفّق شديد بپردازيد.
مسأله 337- نماز خواندن با لباس طلابافت براى مردان جايز نيست و نماز را باطل مى كند، ولى براى زنان، در صورتى كه اسراف نباشد، اشكالى ندارد. در غير حال نماز نيز پوشيدن چنين لباسى براى مردان حرام است.
مسأله 338- زينت طلا، مانند انگشتر طلا و يا ساعت مچى طلا و مانند آن، براى مردان حرام است، و نماز با آن باطل است، و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خوددارى شود، ولى همه اينها براى خانمها در نماز و غير نماز جايز است.
مسأله 339- پوشيدن لباسى كه از ابريشم خالص است براى مردان حرام است، حتّى عرقچين و بند شلوار، و نماز با آن باطل است. حتّى آستر لباس نيز نبايد از ابريشم خالص باشد، امّا همه اينها براى خانمها، چه در حال نماز و چه در غير نماز، جائز است.
سؤال 340- چرا استفاده از طلا و ابريشم در نماز و غير آن، براى مردان ممنوع و براى خانمها جايز است؟ فلسفه آن را بيان فرمائيد.
ص: 106
جواب: زينت جزئى از زندگانى زنان است، و به همين دليل اسلام اجازه استفاده از زينت حتّى طلا و لباس ابريشمى (در حدّ معقول و دور از اسراف) را به آنها داده است.
مسأله 341- احتياط آن است كه مرد لباس مخصوص زنان، و زن لباس مخصوص مردان را نپوشد، ولى نماز با آن اشكال ندارد.
سؤال 342- پوشيدن شلوار، يا پيراهن مردانه، و سر كردن چفيه توسّط بانوان چه حكمى دارد؟
جواب: احتياط اين است كه چنين كارى نكنند.
سؤال 343- منظور از اين كه فرموده ايد: «پوشيدن لباس مخصوص مرد براى زن و بالعكس اشكال دارد»، چه نوع لباسى است؟ لطفاً توضيح دهيد.
جواب: منظور لباسى است كه در عرف عام مى گويند لباس زنانه است (ولى هرگاه فسادى بر آن مترتّب نشود حرام نيست).
سؤال 344- بسيار اتّفاق مى افتد كه زن در داخل منزل دمپائى شوهر يا شوهر دمپائى خانمش را مى پوشد، آيا اين كار اشكال دارد؟
جواب: اشكالى ندارد، بلكه لباسهاى مخصوص هر كدام را نيز اگر ديگرى بپوشد و مفاسدى بر آن مترتّب نشود اشكالى ندارد، امّا آنجا كه فسادانگيز است حرام مى باشد.
سؤال 345- گاهى از اوقات در نمايش ها و تئاترهاى مخصوص بانوان، كه تمام بازيگرها زن هستند، زنانى كه نقش مردها را بازى مى كنند ناچارند لباس مردانه بپوشند، آيا در اين صورت هم پوشيدن لباس مخصوص مردان اشكال دارد؟ يا اين اشكال مخصوص جايى است كه با چنين لباسى در جامعه ظاهر شود؟
جواب: آرى آن هم اشكال دارد.
سؤال 346- آيا منظور از لباس مخصوص زنان يا مردان، لباسهايى مانند روسرى و مقنعه و چادر و دامن است كه كاملا مختصّ به زنان است، يا حتّى كت و شلوار و بلوز و مانند آن، كه مرد و زن هر دو مى پوشند، را نيز شامل مى شود، هر چند شكل آنها متفاوت است؟
ص: 107
جواب: در صورتى كه شكل آنها متفاوت باشد جزء لباسهاى اختصاصى محسوب مى شود.
مسأله 347- يكى از موارد عفو، خون كمتر از درهم است (درهم به اندازه بند انگشت اشاره است)، كه اگر در لباس نمازگزار باشد، نماز خواندن با آن جايز است، به شرط اين كه از خون حيض، نفاس، استحاضه، خون سگ، خوك، مردار، خون حيوان حرام گوشت، و همچنين خون كافر نباشد (بنا بر احتياط واجب).
سؤال 348- يكى از مواردى كه نجس بودن لباس نمازگزار جايز است لباسهاى كوچك نمازگزار، مانند عرقچين و جوراب است، آيا جورابهاى بلند زنانه، كه گاهى بجاى شلوار از آن استفاده مى شود، و نيز «كر ست» مشمول اين حكم مى باشد؟
جواب: جورابهاى بلند زنانه مشمول اين حكم نيست، ولى مورد دوم مشمول همين حكم است.
مسأله 349- يكى ديگر از موارد عفو، زنى است كه پرستار بچّه مى باشد و نمى تواند براى نماز به آسانى لباس طاهر تهيّه كند. هرگاه در شبانه روز يك مرتبه لباس خود را بشويد مى تواند با آن نماز بخواند، هر چند لباسش با بول بچّه نجس شود، ولى احتياط آن است كه لباس خود را براى اوّلين نمازى كه به جا مى آورد آب بكشد.
مسأله 350- هرگاه بتواند با وسايلى (مثلا با پوشكهاى معمولى) جلوى سرايت نجاست بچّه را بگيرد بايد چنين كند، و نيز اگر لباسهاى متعدّد دارد بايد از لباس پاك استفاده كند.
سؤال 351- آيا در حكم فوق بين مادر بچّه و زن ديگرى كه براى پرستارى بچّه اجير شده، تفاوتى وجود دارد؟ اگر مردى پرستارى چنين بچّه اى را بر عهده بگيرد، آيا مشمول اين حكم مى شود؟
جواب: فرقى بين مادر و زنان ديگر، كه پرستارى بچّه را بر عهده دارند، نيست. ولى اگر مرد پرستار باشد، احتياط آن است كه لباس و بدن خود را به هنگام نماز، در صورتى كه عسر و حرج نداشته باشد، آب بكشد.
ص: 108
سؤال 352- آيا كراهت لباس سياه براى نماز، شامل چادر مشكى و همچنين عباى مشكى مى شود؟
جواب: معروف كراهت لباس سياه در نماز است، و دليلى كه براى آن ذكر شده زن و مرد، هر دو، را شامل مى شود؛ ولى عبا از آن استثناء شده، و بعيد نيست چادر زنان نيز مشمول استثناء باشد.
سؤال 353- در مسأله 790 رساله حضرتعالى آمده است كه: «استعمال بوى خوش در لباس نمازگزار به اميد ثواب مطلوب است». آيا براى زنى كه در مسجد نماز مى خواند، استعمال بوى خوش به هنگام نماز جايز است؟ مخصوصاً اگر بداند، يا احتمال دهد، كه به هنگام بازگشت از مسجد به سوى خانه، بوى آن را مرد نامحرم استشمام مى كند؟
جواب: در چنين صورتى احتياط اجتناب است.
مسأله 354- زن بايد در نماز، عقب تر از مرد بايستد و جاى سجده او از جاى سجده مرد كمى عقب تر باشد و الّا نمازش باطل است، و در اين حكم محرم و نامحرم تفاوتى ندارد، ولى اگر ميان مرد و زن ديوار، يا پرده و مانند آن باشد، يا به اندازه ده ذراع (تقريباً 5 متر) فاصله باشد اشكال ندارد.
مسأله 355- اگر زن در كنار مرد، يا جلوتر بايستد و با هم وارد نماز شوند نماز هر دو باطل است، امّا اگر يكى قبلا وارد نماز شده باشد نماز او صحيح، و نماز دومى باطل است.
سؤال 356- با توجّه به اين كه شرط مذكور در دو مسأله بالا، در مسجد الحرام رعايت نمى شود، و زنها در رديف مردها و گاهى جلوتر از آنها به نماز مى ايستند، نماز طواف و ساير نمازهاى واجب و مستحبّ آنها چه حكمى دارد؟
جواب: در آنجا اشكالى ندارد.
سؤال 357- آيا بودن پرده و ديوار و مانند آن، بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و
ص: 109
موعظه كردن لزومى دارد؟
جواب: بودن پرده بهتر است، ولى واجب نيست، مشروط بر اين كه موازين شرعى رعايت شود.
مسأله 358- بودن مرد با زن نامحرم در جاى خلوت، كه ديگرى نمى تواند به آنجا وارد شود، اشكال دارد و احتياط واجب ترك آن است، و نماز خواندن در آنجا نيز اشكال دارد. همچنين نماز خواندن در محلّى كه مجلس گناه است، مثل اين كه در آنجا شراب مى نوشند، قمار مى زنند، يا غيبت مى كنند، اشكال دارد.
مسأله 359- براى زنها بهتر آن است كه نماز را در خانه بخوانند، ولى اگر خود را از نامحرم بخوبى حفظ كنند بهتر است در مسجد بخوانند، و اگر راهى براى ياد گرفتن مسائل اسلامى جز از طريق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.
سؤال 360- آيا اذان و اقامه مردان و زنان مانند هم است، يا تفاوت دارد؟
جواب: تفاوتى با هم ندارد؛ ولى اگر زن مايل باشد مى تواند بجاى اذان كامل، تنها چهار تكبير و شهادتين را بگويد، و بجاى اقامه، دو تكبير و شهادت به وحدانيّت خداوند و نبوّت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بدهد.
مسأله 361- در پنج مورد اذان ساقط مى شود و بنا بر احتياط واجب بايد آن را ترك كرد. يكى از آن موارد، نماز عصر و عشاى زن مستحاضه است كه بايد بلافاصله آن را بعد از نماز ظهر يا مغرب بخواند.
مسأله 362- اگر مرد اذان زن را بشنود اذان از او ساقط نمى شود، ولى اگر زن اذان مرد را بشنود از او ساقط مى شود.
مسأله 363- در جماعتى كه مردان و زنان شركت دارند، اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد، ولى در جماعت زنان، اذان و اقامه زنان كافى است.
ص: 110
سؤال 364- حكم نماز پيرزنى كه در قرائت و اذكار نمازش غلطهاى زيادى ديده مى شود، و قدرت بر اصلاح و تصحيح آنها ندارد، چيست؟
جواب: اگر قادر به ياد گرفتن نباشد، به همان شكل كه مى تواند بخواند.
مسأله 365- شايسته است در حال ايستادن (به هنگام نماز) مردان كمى پاها را باز بگذارند، و زنان به هم بچسبانند.
سؤال 366- بعضى از فقهاء معتقدند كه خانمها به هنگام ايستادن در نماز، مستحبّ است دستها را روى سينه و آقايان روى رانها بگذارند. نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: بهتر است كه زنها هم مطابق معمول دستها را بيندازند.
مسأله 367- واجب است زنان حمد و سوره نماز «ظهر» و «عصر» را آهسته بخوانند، امّا حمد و سوره نماز «صبح» و «مغرب» و «عشاء» را مى توانند بلند يا آهسته بخوانند، ولى اگر نامحرم صداى آنها را بشنود، احتياط مستحب آن است كه آهسته بخوانند.
سؤال 368- آيا در مقدار خم شدن براى ركوع، و نحوه گذاشتن دست بر روى زانو به هنگام ركوع، و جلو و عقب بودن زانو در اين حال، بين زنان و مردان نمازگزار تفاوتى وجود دارد؟
جواب: احتياط آن است كه آنها هم دست ها را بر سر زانو بگذارند.
سؤال 369- آيا حضرتعالى علاوه بر مواضع هفتگانه، كه به هنگام سجده بايد بر روى زمين قرار گيرد، جاهاى ديگرى از بدن زنان مانند آرنجها را مستحب مى دانيد كه بر زمين بگذارند؟
جواب: اين كار به قصد رجا خوب است؛ ولى واجب نيست.
مسأله 370- چند چيز در سجده به اميد ثواب الهى مطلوب است:
از جمله اين كه به هنگام رفتن براى سجده، مردان اوّل دستها را بر زمين بگذارند و زنان اوّل زانوها را، و سپس به سجده روند.
سؤال 371- آيا پس از سجده كيفيّت خاصّى براى نشستن خانمها مطلوب است؟
ص: 111
جواب: بهتر است مطابق معمول بنشينند.
سؤال 372- برخى از فقهاء فرموده اند: «بر مردها مستحب است كه موقع بلند شدن اوّل دستها و سپس زانوها را از زمين بردارند، ولى خانمها بتدريج و راست بايستند، به صورتى كه حجم بدن آنها كمتر ظاهر شود». نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: رعايت اين كار خوب است.
سؤال 373- آيا مستحبّ است كه زنان به هنگام نماز زيور آلات خود را همراه داشته باشند؟
جواب: اين كار را به قصد رجاء انجام دهند.
مسأله 374- يكى از مبطلات نماز باطل شدن وضو به هنگام نماز است؛ خواه عمداً باشد، يا سهواً، و يا از روى ناچارى؛ ولى خارج شدن خون از زن مستحاضه نماز را باطل نمى كند، به شرط اين كه به دستورات استحاضه عمل كرده باشد.
مسأله 375- هرگاه مرد، يا زن نامحرم، و حتّى بچّه اى كه خوب و بد را مى فهمد به نمازگزار يا غير نمازگزار سلام كند، جواب او واجب است.
سؤال 376- اگر مرد نامحرمى به زن نمازگزار سلام كند، آيا جوابش واجب است؟
جواب: آرى واجب است.
سؤال 377- خانمى عادت دارد كه همواره آدامس بجود، حال اگر در حال نماز فراموش كند كه آدامس در دهان اوست، يا عمداً آدامس را بيرون نيندازد (البتّه آدامسى كه مزه اى ندارد) آيا نمازش باطل است؟ بطور كلّى اگر زنى در حال نماز آدامسى كه شيرينى آن از بين رفته را در دهان داشته باشد ولى نخورد، نمازش چه حكمى دارد؟ و اگر بجود چطور؟
جواب: عمداً اين كار را نكند، مگر اين كه در گوشه دهانش باشد و آن را نجود.
ص: 112
سؤال 378- مسافرت زن بدون اجازه شوهر چه حكمى دارد؟ نماز و روزه اش در سفر چگونه است؟
جواب: احتياط واجب آن است كه با اجازه شوهر باشد، مگر در سفرهاى ضرورى و واجب كه اجازه شوهر شرط نيست.
سؤال 379- آيا زن در وطن تابع شوهر است؟
جواب: اگر قصد زن تبعيّت از شوهر بوده باشد، از نظر وطن تابع است.
سؤال 380- آيا خروج الزامى زن از وطن، به تبعيّت از شوهر، اعراض محسوب مى شود، يا بستگى به قصد و نيّت او دارد؟
جواب: بستگى به قصد و نيّت خود زن دارد؛ چنانچه اميدوار باشد كه شوهر را بازگرداند اعراض نيست، و اگر اميدى ندارد اعراض قهرى حاصل است.
سؤال 381- آيا اعراض قهرى براى زنى كه قصد جدايى و طلاق از همسرش ندارد، و همسرش نيز تصريح كرده كه به وطن زوجه اش براى سكونت، هر چند موقّت، نمى رود، حاصل شده، يا آنجا هنوز وطن اوست؟
جواب: اين، مصداق اعراض قهرى است.
سؤال 382- دخترى شوهر كرده و در شهر ديگرى، كه بيش از چهار فرسخ شرعى از وطنش فاصله دارد، در منزل شوهرش زندگى مى كند، حكم نماز و روزه اش به هنگامى كه براى صله رحم به زادگاهش بازمى گردد و كمتر از ده روز مى ماند چيست؟ اگر دختر ملكى در زادگاهش داشته باشد، آيا در حكم مسأله اثر دارد؟
جواب: اگر دختر تصميم دارد با شوهر خود در شهر ديگرى زندگى كند و قصد بازگشت براى اقامت مستمرّ به شهر پدرى ندارد، نماز و روزه اش شكسته است؛ زيرا اعراض حاصل شده است. و داشتن و نداشتن ملك تأثيرى در اين حكم ندارد.
سؤال 383- زنى به عقد دائم مردى، كه اهل شهرستان ديگرى مى باشد، درآمده است، ولى هنوز عروسى نكرده اند. آيا قبل از شروع زندگى مشترك، شهرستان شوهر وطن زن نيز محسوب مى شود؟
ص: 113
جواب: وطن او محسوب نمى شود.
سؤال 384- حدود بيست سال است كه ازدواج كرده و از وطن به شهر محل سكونت شوهرم آمده ام، و هنوز مشخّص نيست كه براى زندگى مستمر به زادگاهم بر خواهم گشت، يا نه؟ آيا اعراض قهرى حاصل شده است؟ بطور كلّى چند سال دورى از وطن، يا اقامتگاه سابق، اعراض قهرى محسوب مى شود؟
جواب: اين گونه موارد، و حتّى كمتر از آن، اعراض قهرى محسوب مى شود.
مسأله 385- يكى از شرائط نماز جماعت، نبودن حايل و مانع ميان امام و مأموم، و نيز ميان مأمومين نسبت به يكديگر است، امّا اگر مأموم زن باشد حايل ميان او و مردان مانعى ندارد.
سؤال 386- آيا ديوار حائل بين صفوف بانوان و آقايان، قاطع صفوف نماز جماعت مى باشد؟
جواب: در صورتى كه ديوار به قدرى بلند نباشد كه دو محل را از هم جدا كند، و در واقع همه آنها زير يك سقف نماز بخوانند، اشكال ندارد.
سؤال 387- در مسجد جامع شهر ما بين قسمت نماز خواهران (طبقه بالا) و قسمت برادران (طبقه پايين) ديوارى به ارتفاع حدود هفتاد و عرض چهل سانتى متر حائل است. آيا اين مقدار، مانع اتّصال صفوف خواهران و برادران مى شود؟
ص: 114
جواب: چنانچه خواهران هنگام ايستادن مقدارى از صفوف جماعت را مشاهده كنند، و هر دو محل يكى حساب شود، مانعى ندارد.
مسأله 388- اگر مأموم مرد است امام هم بايد مرد باشد؛ ولى امامت زن براى زنان (با وجود ساير شرائط) مانعى ندارد.
مسأله 389- زن مستحاضه، بنابر احتياط واجب، حق ندارد امام جماعت بانوان شود.
مسأله 390- مستحبّ است به اميد ثواب الهى، امور زير در جماعت رعايت شود:
الف) اگر مأموم يك زن است و امام جماعت مرد است، مأموم در طرف راست امام بايستد، بطورى كه جاى سجده اش مساوى زانو يا قدم امام باشد. و اگر يك مرد و يك زن، يا يك مرد و چند زن باشند، مرد در سمت راست امام، و بقيّه پشت سر امام مى ايستند. و اگر چند مرد يا چند زن باشند، همه پشت سر امام مى ايستند. و اگر چند مرد و چند زن باشند، مردها پشت سر امام، و زنها پشت سر مردها بايستند.
ب) اگر امام و مأموم هر دو زن باشند در يك صف مى ايستند؛ ولى امام كمى جلوتر مى ايستد.
سؤال 391- طىّ پرسشنامه اى كه بين دانشجويان اين دانشگاه توزيع گشت، سؤالاتى در مورد نماز جماعت دانشگاه مطرح شد، از پاسخ هاى جمع آورى شده معلوم شد كه اهمّيّت نماز جماعت و شركت در آن در مساجد، براى خانم ها محلّ سؤال مى باشد. مثلا بعضى از خانم ها بر اين باورند كه: «مستحبّ است زنان نماز خود را در خانه بجاى آورند». يا «نماز جماعت آن قدر كه براى آقايان ثواب دارد، براى خانم ها ثواب ندارد». اين قبيل تفكّرات مانع حضور برخى از خانمها در نماز جماعت شده است. لطفاً نظر مبارك را پيرامون مطالب فوق بيان فرمائيد.
جواب: در شرايط فعلى براى زنان نيز مستحبّ است كه نماز خود را در مسجد و با جماعت بخوانند، و مطمئنّا ثواب زيادى دارد.
مسأله 392- نماز جمعه تنها توسّط مردان منعقد مى شود؛ ولى زنان هم مى توانند در آن شركت كنند.
ص: 115
سؤال 393- آيا در صورت حصول شرايط وجوب نماز جمعه، اين نماز بر زنان نيز واجب مى شود؟
جواب: واجب نيست؛ ولى شركت آنها در نماز جمعه، مخصوصاً در زمان ما، كار خوبى است.
سؤال 394- آيا شركت بانوان در نمازهاى جمعه و جماعت كراهت دارد؟
جواب: شركت آنها در جمعه و جماعات، با توجّه به عناوين ثانويّه در عصر و زمان ما، اولى و بلكه گاهى لازم است.
مسأله 395- امامت زنان در نماز جمعه جايز نيست؛ هر چند در نمازهاى ديگر، براى خودشان جايز باشد.
مسأله 396- زنان مى توانند در نماز جمعه شركت كنند، و نمازشان صحيح و مجزى از نماز ظهر است؛ امّا به تنهايى (بدون شركت مردان) نمى توانند نماز جمعه تشكيل دهند، همانگونه كه نمى توانند مكمّل (حدّ اقلّ) عدد لازم (5 نفر) باشند، بنابر احتياط واجب.
سؤال 397- آيا زن بدون اجازه شوهرش مى تواند در نماز جمعه، دعاى كميل و راه پيمائى هاى اسلامى، شركت نمايد؟
جواب: خروج زن از منزل براى انجام واجبات، مثل تشرّف به حجّ واجب، و مراجعه به دكتر، و صله رحم به مقدار لازم، و شركت در جلسات در مواردى كه اگر به مجالس دينى و مساجد نرود، از اسلام دور مى ماند، و تعاليم لازمه اسلامى را فرا نمى گيرد، و اخلاق اسلامى را ترك مى كند، يا در آن ضعيف مى شود، منوط به اجازه شوهر نيست؛ بلكه در چنين شرائطى شركت در مراسم مزبور، براى بانوان مانعى ندارد، هر چند شوهر راضى نباشد.
ص: 116
ص: 117
روزه يكى از عبادتهاى مهمّ اسلامى است كه در هر سال تنها به مدّت يك ماه، ماه مبارك رمضان، بر مسلمانان واجب مى شود. و يكى از بهترين روشهاى خودسازى و تهذيب نفس است.
روزه از معدود عباداتى است كه گناه بزرگ ريا و خودنمائى نمى تواند در آن نفوذ كند؛ زيرا شخصى كه اهل روزه است و لياقت بار يافتن به اين ضيافت الهى را دارد هرگز به غير از خدا به ديگرى فكر نمى كند، و شخصى كه لياقت اين عبادت بزرگ را ندارد و اهل روزه نيست، بلكه اهل ريا و خودنمائى است، لازم نيست روزه بگيرد و تظاهر كند، بلكه بدون اين كه روزه بگيرد بدروغ خود را روزه دار نشان مى دهد!
روزه از اركان پنج گانه اسلام، ابزار رسيدن به تقوى، سپر آتش جهنّم، موجب سلامتى انسان، و خلاصه يكى از بهترين ابزار ترقّى و قرب الى الله است.
مسأله 398- جويدن غذا براى بچّه و همچنين چشيدن غذا و مانند آن و شستشوى
ص: 118
دهان با آب يا دارو، اگر چيزى از آن فرو نرود روزه را باطل نمى كند. و اگر بدون اراده به حلق برسد اشكالى ندارد، ولى اگر از اوّل بداند بى اختيار به حلق مى رسد روزه اش باطل است و قضا و كفّاره دارد.
مسأله 399- اگر شخص جُنب عمداً تا اذان صبح غسل نكند، بنابر احتياط واجب روزه اش باطل است؛ ولى اگر توانايى بر غسل ندارد، يا وقت تنگ است، بايد تيمّم نمايد، امّا اگر از روى عمد نباشد روزه اش صحيح است. و زنى كه از حيض يا نفاس پاك شده، و تا اذان صبح غسل نكرده، در حكم كسى است كه باقى بر جنابت مانده است.
سؤال 400- آيا باطل شدن روزه به خاطر بقاء بر حيض و نفاس، مخصوص روزه ماه مبارك رمضان و قضاى آن است، يا شامل تمام روزه ها مى شود؟
جواب: در صورتى كه از حيض و نفاس پاك شده باشد، ولى هنوز غسل نكرده است، روزه ماه رمضان و قضاى آن در چنين حالتى اشكال دارد، و غير آن اشكال ندارد، ولى اگر هنوز از حيض يا نفاس پاك نشده، روزه براى او جايز نيست.
مسأله 401- اگر در ماه مبارك رمضان پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود، و براى غسل وقت نداشته باشد و تيمّم كند، روزه اش صحيح است؛ امّا اگر براى هيچ كدام از غسل و تيمّم وقت ندارد، بايد بعداً غسل كند و روزه او نيز صحيح است.
مسأله 402- اگر زن بعد از اذان صبح از خون حيض يا نفاس پاك شود نمى تواند روزه بگيرد، همچنين اگر در اثناء روزه، خون حيض يا نفاس ببيند، اگر چه نزديك مغرب باشد.
مسأله 403- اگر زن پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود، و در غسل كردن كوتاهى كند، بنابر احتياط واجب روزه اش باطل است؛ ولى چنانچه كوتاهى نكند، مثلا منتظر باشد كه حمّام بازشود، يا آب حمّام گرم شود، و تا اذان غسل نكند، در صورتى كه تيمّم كرده باشد روزه او صحيح است.
سؤال 404- اگر زنى كه در حال حيض يا نفاس بوده پس از پاك شدن غسل را فراموش كند، و تا آخر ماه مبارك رمضان به همين شكل روزه بگيرد، و غسل واجب يا مستحبّ ديگرى هم نكرده باشد، روزه هايش چه حكمى دارد؟
ص: 119
جواب: احتياط واجب آن است كه روزه ها را قضا كند، ولى كفّاره ندارد.
مسأله 405- زنى كه در حال استحاضه است بايد غسل خود را، به تفصيلى كه در احكام استحاضه گفته شد، به جا آورد و روزه او صحيح است.
سؤال 406- در ماه مبارك رمضان به بيمارى مخصوص خانمها گرفتار شدم، به دكتر متخصّص مراجعه كردم، دكتر نوعى كرم جهت استعمال درون رحم تجويز كرد، من مجبورم اين كار را با وسيله مخصوصى انجام دهم، آيا اين كار مشمول حكم تنقيه (اماله كردن) است كه روزه را باطل مى كند؟
جواب: اشكالى ندارد.
سؤال 407- بتازگى خداوند فرزندى به من عنايت كرده است، با توجّه به اين كه فرزند اوّل من است به هنگام شستن كهنه هايش حالت تهوّع و قى كردن به من دست مى دهد، و گاهى نيز قى مى كنم، اگر در حال روزه اين حالت پيش آيد چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه عمداً اين كار را نكنيد اشكالى ندارد.
مسأله 408- چند كار براى روزه دار مكروه است، از جمله:
الف) سرمه كشيدن، در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد.
ب) نشستن زن در آب، بنا بر احتياط.
سؤال 409- آيا مداد كشيدن براى خانمهاى روزه دار، در حكم سرمه كشيدن است و مكروه مى باشد؟ بطور كلّى استفاده از لوازم آرايش براى زنان روزه دار چه حكمى دارد؟
جواب: اين كار موجب بطلان روزه نيست، ولى بعيد نيست كه هر چيزى كه كار سرمه را كند كراهت داشته باشد. و ساير آرايشها در صورتى كه خفيف باشد اشكالى ندارد.
مسأله 410- هرگاه روزه خود را عمداً باطل كند، بعد به مسافرت برود، كفّاره از او ساقط
ص: 120
نمى شود، ولى اگر عمداً روزه خود را باطل كند بعد عذرى مانند حيض، يا نفاس، يا بيمارى براى او پيدا شود، كفّاره بر او واجب نيست.
مسأله 411- هرگاه زن روزه دار شوهر روزه دار خود را مجبور به جماع كند، فقط يك كفّاره بر او واجب است، و لازم نيست كفّاره شوهر را بدهد.
سؤال 412- وظيفه خانمى كه سال اوّل تكليف روزه اش را خورده، چيست؟
جواب: كفّاره ندارد، خواه جاهل مقصّر بوده يا قاصر، ولى اگر عمداً و آگاهانه روزه نگرفته كفّاره دارد، و در تمام صورتهاى مسأله، قضا لازم است.
مسأله 413- كسى كه به واسطه بيمارى، يا حيض، يا نفاس، روزه ماه رمضان را نگيرد، و پيش از پايان ماه رمضان از دنيا برود، لازم نيست روزه هايى را كه نگرفته براى او قضا نمايند.
مسأله 414- روزه گرفتن بر زنان باردارى كه وضع حمل آنها نزديك است و روزه براى حمل آنها ضرر دارد واجب نيست، ولى بايد براى هر روز يك مُدّ (تقريباً 750 گرم) گندم يا جو يا مانند آن به فقير بدهند،(1) امّا اگر روزه براى خودش ضرر دارد روزه بر او واجب نيست و كفّاره هم ندارد، ولى بعداً قضا مى كند.
سؤال 415- از مسأله 1453 رساله حضرتعالى (مسأله فوق) استفاده مى شود كه اگر روزه گرفتن براى حمل زنان باردار ضرر داشته باشد روزه بر اين دسته از خانمها واجب نيست و بعداً قضا نيز ندارد، و فقط بايد كفّاره مدّ طعام بدهند. آيا چنين برداشتى صحيح است؟
جواب: صحيح نيست؛ منظور اين است كه علاوه بر قضا، كفّاره مدّ طعام نيز دارد.
مسأله 416- زنانى كه بچّه شير مى دهند، خواه مادر بچّه باشند يا دايه، اگر روزه گرفتن باعث كمى شير آنها و ناراحتى بچّه شود روزه بر آنها واجب نيست؛ ولى براى هر روز همان كفّاره (يك مُدّ طعام) واجب است، بعداً نيز بايد روزه را قضا كنند؛ امّا اگر روزه براى
ص: 121
خودشان ضرر داشته باشد، نه روزه واجب است و نه كفّاره، ولى بعداً بايد روزه هايى را كه نگرفته اند قضا نمايند.
مسأله 417- اگر كسى پيدا شود كه بدون اجرت، بچّه را شير دهد، يا شخصى پيدا شود كه اجرت دايه را بى منّت بپردازد، در اين صورت روزه گرفتن واجب است.
سؤال 418- زنى 63 ساله هستم كه شش بچّه به دنيا آورده ام، در دوران حاملگى و شيرخوارگى بچّه هايم (حدود 12 سال) نتوانستم روزه بگيرم، پس از آن نيز تاكنون هر وقت خواستم روزه بگيرم دچار خونريزى معده شده، و با توصيه پزشكان روزه نگرفته ام، حال تكليف بنده چيست؟
جواب: در حال حاضر شما مكلّف به روزه نيستيد، و احتياط آن است كه اگر قدرت داريد براى هر روز به اندازه يك مدّ طعام به شخص مستحقّى بدهيد، همچنين نسبت به ايّام گذشته كه روزه نگرفته ايد و تا سال بعد هم توانائى بر روزه نداشته ايد.
سؤال 419- دخترى كه به سنّ بلوغ رسيده، ولى به واسطه ضعف جسمانى توان روزه گرفتن در ماه مبارك رمضان ندارد، و بعد از ماه مبارك هم تا سال بعد نمى تواند قضا كند، حكمش چيست؟
جواب: بايد كفّاره مُدّ طعام بدهد؛ يعنى براى هر روز معادل 750 گرم گندم، يا مانند آن، به فقير بدهد و قضاى اين روزه ها بر او واجب نيست.
سؤال 420- كفّاره مذكور در سؤال قبل بر عهده كيست؟ خود دختر، يا پدرش، يا شوهر آينده اش؟
جواب: كفّاره بر عهده خود اوست؛ هرگاه مالى داشته باشد.
مسأله 421- روزه گرفتن زن (روزه مستحبّى) در صورتى كه حقّ شوهرش از بين برود بدون اجازه او جايز نيست، و اگر حقّ او از بين نرود نيز بنابر احتياط واجب بايد با اجازه شوهر باشد.
ص: 122
مسأله 422- براى زنانى كه در بين روز از عادت ماهانه يا نفاس پاك مى شوند مستحبّ است اعمالى كه روزه را باطل مى كند ترك كنند، هر چند روزه بر آنها واجب نيست.
ص: 123
اعتكاف يك برنامه مهمّ خودسازى است كه انسان را در مدّت چند روز به كلّى از مظاهر مادّى دنيا جدا مى سازد، و در يك عالم روحانى و معنوى غرق مى كند، و او را به نگريستن مجدّد به برنامه هاى اخلاقى و خودسازى و توبه از گناه و محاسبه و مراقبه وامى دارد، و در مجموع يك تولّد ثانوى محسوب مى شود. شايسته است مسلمانان از آن بهره گيرند، و اين سنّت اسلامى را زنده نگه دارند.
سؤال 423- آيا اعتكاف اختصاص به مردان دارد، يا زنان نيز مى توانند معتكف شوند؟
جواب: فرقى بين زنان و مردان در استحباب اعتكاف نيست.
سؤال 424- آيا در اعتكاف زن و فرزند، اجازه شوهر و ولىّ لازم است؟
جواب: زن بنابر احتياط واجب بايد از همسرش اجازه بگيرد؛ ولى فرزندان بالغ احتياج به اجازه ولىّ ندارند.
سؤال 425- اگر مردى به همسرش اجازه اعتكاف بدهد، ولى در روز سوّم پشيمان شود، تكليف زن چيست؟ اگر كفّاره واجب شود بر عهده كيست؟
جواب: زن اعتكاف را تا آخر ادامه مى دهد.
سؤال 426- در جواب سؤال 499 كتاب استفتائات جديد، جلد دوم، آمده است: «بوئيدن
ص: 124
عطريّات و بوهاى خوش، هر چند به قصد لذّت نباشد، براى معتكف حرام است». با توجّه به اين مسأله، و با توجّه به اين كه غالب موادّ آرايشى بانوان داراى بوى خوش است، آرايش نمودن زن معتكف چه حكمى دارد؟
جواب: اشكال دارد.
سؤال 427- اگر زن معتكف را طلاق رجعى دهند، تكليفش چيست؟
جواب: اعتكافش باطل مى شود، و بايد براى ادامه عدّه به خانه شوهر برود؛ زيرا زن در مدّت عدّه طلاق رجعى، نبايد از خانه شوهر خارج شود.
ص: 125
خمس يكى از عبادات مالى است كه تحت شرائط ويژه بر افراد خاصّى واجب مى شود. خمس پشتوانه مطمئن و مناسبى براى بيت المال مسلمين مى باشد. خمس قسمتى از خلأ اقتصادى موجود در جامعه اسلامى را پر نموده، و بودجه مورد نياز فعاليّتهائى كه جنبه دينى دارد را تأمين مى كند.
سؤال 428- آيا تعيين سال خمسى اختصاص به مردها دارد، كه به عنوان نان آور و مدير خانواده هستند، يا شامل زنان خانه دارى كه تحت سرپرستى مردها به سر مى برند و عايدات جزئى دارند نيز مى شود؟ در صورتى كه جواب مثبت است، آيا نحوه محاسبه خمس اموال آنان با مردان متفاوت است؟
جواب: هر كس درآمدى زايد بر مخارجش دارد بايد سال خمسى داشته باشد، و بعد از گذشتن سال اموال خود را تخميس كند، و تفاوتى بين زن و مرد از اين جهت نيست.
سؤال 429- از آنجا كه اين جانبه معلّم هستم حساب سال جداگانه اى از شوهرم دارم، مى خواستم بدانم كه آيا به لوازم مصرفى، كه قسمتى از آن در پايان سال اضافه مى آيد، مانند لوازم آرايش خانمها، خمس تعلّق مى گيرد؟ بطور كلّى، آيا لوازم آرايش جزء مؤونه است، يا همه آن خمس دارد؟
ص: 126
جواب: اين لوازم در حدّ معقول جزء مؤونه است، و هرگاه چيزى از آن آخر سال اضافه بيايد خمس دارد، و اين در صورتى است كه باقيمانده واقعاً قيمت داشته باشد.
سؤال 430- بعضى از خانم ها در هر ميهمانى يا عروسى يك نوع لباس مى پوشند، و براى بار دوم از آن استفاده نمى كنند، چرا كه مردم آن لباس را يك بار به تن آن ها ديده اند! اولا: آيا اين كار جايز است، و اسراف محسوب نمى شود؟ ثانياً: با توجه به اين كه چنين لباس هايى يك بار استفاده شده، آيا خمس دارد؟
جواب: به يقين اين كار نوعى اسراف است، و زنان با ايمان بايد از آن بپرهيزند، و چنين لباس هايى خمس دارد.
مسأله 431- در ميان بسيارى از خانواده ها معمول است كه جهيزيّه دختران را تدريجاً تهيّه مى كنند، چنانچه سال بر آن بگذرد خمس آن واجب است؛ ولى در مناطقى كه اگر جهيزيّه را قبلا تهيّه نكنند عيب محسوب مى شود، يا اين كه تهيّه آن جز به صورت تدريجى مشكل است، خمس ندارد.
سؤال 432- با توجّه به اين كه پدرم جهيزيّه مرا تدريجاً و از درآمد بين سالش تهيه كرده، چنانچه برخى از اقلام جهيزيّه فعلا مورد نياز نباشد، آيا پرداخت خمس آن بر من لازم است؟
جواب: هرگاه واقعاً مقدارى از آن زائد بر نياز بوده باشد خمس دارد، بنابر احتياط واجب.
سؤال 433- دخترى شاغل و در سنّ ازدواج مى باشم، بر خلاف آنچه در بين مردم متداول است، من به تدريج جهيزيّه ام را تهيّه نمى كنم، بلكه پولى كه هر ماه بدست مى آورم را تبديل به طلا نموده و نگهدارى مى كنم، تا به هنگام نياز جهيزيّه را يكجا تهيّه كنم، تا هم نيازى به حفظ و نگهدارى نداشته باشد، و هم مُد روز باشد. آيا به اين پس اندازها خمس تعلّق مى گيرد؟
جواب: آرى به اينها خمس تعلّق مى گيرد، ولى چنانچه در زحمت باشند ما به اينگونه افراد اجازه مى دهيم خمس آن را بر ذمّه بگيرند و هنگام توانايى بپردازند.
ص: 127
سؤال 434- شغلم آرايشگرى خانمهاست. در ضمن گاهى از اوقات براى همسايه ها لباس نيز مى دوزم، آيا به لوازم آرايشگرى و خيّاطى خمس تعلّق مى گيرد؟
جواب: به هر گونه ابزار كار خمس تعلّق مى گيرد، ولى اگر وسيله اى را براى زندگى شخصى بگيريد و گاهى از آن براى ديگران استفاده كنيد، خمس ندارد.
سؤال 435- آيا به شيربها و مهريّه خانمها خمس تعلّق مى گيرد؟
جواب: خمس ندارد.
سؤال 436- اگر خانمى داراى زينت آلات طلا باشد و برخى از آن نيز هديه باشد و سال بر آن بگذرد، آيا خمس دارد؟
جواب: چنانچه زينت آلات مزبور مورد نياز و جزء شئون او بوده باشد خمس ندارد.
سؤال 437- شخصى پارچه چادرى تهيّه نموده، ولى به خاطر مشغله كارى، يا علل ديگر، نتوانسته آن را براى دوختن به خيّاط بدهد، و اكنون سال خمسى او فرا رسيده است، آيا خمس اين چادر را بايد بپردازد؟
جواب: در صورتى كه نياز به آن داشته، هر چند اتّفاقاً آماده مصرف نشده، خمس ندارد.
سؤال 438- شخصى لباس يا وسيله ديگرى براى جهيزيّه فرزندش مى خرد. پس از گذشت چند سال آن را از جهيزيّه برداشته، و به عنوان هديه به فرزند ديگرش مى دهد، يا در مصارف ضرورى تر هزينه مى كند. آيا پرداخت خمس آن واجب است؟
جواب: خمس ندارد.
سؤال 439- مجبور شدم براى حلّ مشكلى از مشكلات زندگى، زينت آلاتم را بفروشم، ولى اكنون بيش از يك سال پول آن نزد من است، آيا اين پول مشمول خمس است؟
جواب: مشمول خمس نيست.
سؤال 440- آيا حقوقى كه از طرف بنياد شهيد به خانواده محترم شهداء پرداخت مى شود مشمول خمس است؟
جواب: بنابر احتياط لازم در سر سال، خمس باقى مانده آن را بدهند.
ص: 128
سؤال 441- بيشتر خانمهاى شهر ما قالى باف هستند؛ ولى معمولا خريد لوازم فرش و نيز فروش فرش و تصرّف در پول حاصل از آن، به عهده شوهر است؛ با توجّه به اين كه بافتن اين فرشها چندين سال طول مى كشد، چگونه حساب مى شود؟ آيا خمس آن بر عهده شوهر است، يا خود زن بايد بپردازد؟
جواب: فرش هنگامى كه آماده فروختن شد جزء درآمد آن سال محسوب مى شود، و خمس آن بر عهده كسى است كه مالك آن فرش و درآمد آن است.
سؤال 442- خانمى زمين موروثى پدرى اش را فروخته، و با پول آن خود و فرزندانش جهت عزيمت به حجّ، ثبت نام نموده اند. آيا در صورت گذشتن سال خمسى بر زمين يا پول آن، خمس به آن تعلّق مى گيرد؟
جواب: ارث مشمول خمس نيست؛ مگر اين كه قيمت زمين از زمانى كه مال الارث به او منتقل شده افزايش يافته باشد، كه به افزايش آن خمس تعلّق مى گيرد، ولى اگر قبل از گذشتن سال، آن را براى نام نويسى هزينه كرده، در اين صورت چيزى بر او نيست.
سؤال 443- متأسّفانه شوهرم اهل پرداخت وجوهات شرعيّه نيست، تكليف من و فرزندانم چيست؟
جواب: به شما و امثال شما اجازه مى دهيم كه در صورت نياز در اموال او به مقدار نيازتان تصرّف كنيد، و خمس آن را به ذمّه بگيريد، و اگر بعداً توانايى پيدا كرديد بپردازيد، و اگر توانايى پيدا نكرديد بخشوده خواهد شد.
سؤال 444- چنانچه پدرى كه- نعوذ باللّه- ثروتش از راه حرام بدست آمده، جهيزيّه اى براى دخترش تهيّه كند، يا هديه اى به او بدهد، آيا دختر مى تواند از آن استفاده كند؟ راه پاك كردن آن چيست؟
جواب: اگر يقين ندارد كه از مال حرام است، براى او اشكالى ندارد. و اگر يقين دارد، چنانچه مقدار حرام و صاحبانش شناخته شده نيستند، واجب است خمس آن را بپردازد، و بقيّه پاك مى شود.
سؤال 445- آيا سيادت از طريق مادر به فرزندان او منتقل مى شود؟
ص: 129
جواب: بعضى از احكام سيادت، از جمله گرفتن خمس، منتقل نمى شود. و سبب آن در كتب فقهيّه نوشته شده است. ولى اين گونه افراد به خاطر انتسابشان به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) داراى احترام هستند.
سؤال 446- آيا مى توان به زن سيّده اى كه شوهرش سيّد نيست، ولى نيازمند است، از سهم سادات كمك نمود، تا خرج شوهر و فرزندانش كند؟
جواب: اشكالى ندارد.
سؤال 447- چرا وقتى پدر خانواده سيّد است به فرزندانش سيّد مى گويند، ولى اگر مادر سيّد باشد به آنها سيّد نمى گويند؟
جواب: معمولا نسب انسان در عرف از طريق پدر منشعب مى شود، به همين جهت هميشه فاميل كودكان مطابق فاميل پدر ثبت مى شود، و در اسلام نسب خانواده از طريق پدر است؛ هر چند سيادت مادر نيز سبب احترام فرزند است.
ص: 130
ص: 131
زكات نيز از عبادات مالى اسلام است، و با شرائط خاصّى واجب مى شود. در اهميّت زكات همين بس كه خداوند متعال در نزديك به سى آيه قرآن، پس از دستور به نماز، سفارش به زكات مى كند، گوئى رابطه اى عميق بين نماز و زكات است، به گونه اى كه نماز بى زكات، نماز مقبولى نخواهد بود.(1)
روايات فراوانى نيز در مورد زكات وجود دارد، از جمله در روايتى مى خوانيم كه: «مانع زكات و شخصى كه زكات بر او واجب شده و نمى پردازد مسلمان از دنيا نمى رود!».(2)
سؤال 448- من به تازگى ازدواج كرده ام، مجموع طلاهايى كه همسرم و بستگانش، و نيز بستگان و آشنايان خودم به من هديه كرده اند بيش از 15 مثقال معمولى (نصاب اوّل طلا) مى باشد، و اكنون بيش از يك سال است كه از آنها استفاده مى كنم، آيا به اين طلاها زكات تعلّق مى گيرد؟ زكات آن چقدر است؟
جواب: زكات تنها به طلاهايى تعلّق مى گيرد كه به صورت سكّه رايج معامله باشد.
سؤال 449- خواهر شوهرم مقدارى از طلاجات خود را جهت استفاده در يك جشن به
ص: 132
رسم امانت به من داد، و سپس بطور ناگهانى و بخاطر معالجه به خارج از كشور سفر كرد، و اكنون بيش از يك سال است كه اين طلاها نزد من مى باشد و از آن استفاده مى كنم، شخصى مى گفت: «اگر كسى طلا قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد». آيا اين مطلب صحيح است، و زكات بر من واجب مى باشد؟
جواب: همانگونه كه در مسأله بالا گفته شد اين گونه طلاها زكات ندارد.
سؤال 450- زن بيوه اى هستم كه براى حفظ ارزش اندك ذخيره اى كه دارم بيش از يك سال است كه آن را تبديل به سى عدد سكّه بهار آزادى كرده ام. آيا به اين سكّه ها زكات تعلّق مى گيرد؟
جواب: چون اين سكّه ها بصورت پول رايج معامله در بازار به كار نمى رود، زكات ندارد.
مسأله 451- هرگاه شوهر مخارج همسرش را نمى پردازد، ولى زن مى تواند از طريق حاكم شرع يا غير او حقّ خود را بگيرد، چنين زنى نمى تواند از زكات استفاده كند.
مسأله 452- زن مى تواند به شوهر فقير خود زكات دهد، هر چند شوهر زكات را بگيرد و صرف مخارج آن زن و اولادش كند.
سؤال 453- از آنجا كه شوهرم مفقود الاثر گرديده، جهت طلاق به دادگاه مراجعه كردم، قرار شد چهار سال جستجو نموده، سپس حكم طلاق را صادر كنند. در اين مدّت از جهت نفقه واقعاً در مضيقه هستم، آيا مى توانم از زكات استفاده كنم؟
جواب: آرى، در چنين شرايطى استفاده كردن از زكات مانعى ندارد.
سؤال 454- شوهرم وضع مالى مناسبى ندارد و مخارج خانواده اش را به سختى تأمين مى كند، با توجّه به اين كه من سيّده هستم، آيا او كه سيّد نيست مى تواند زكات بگيرد و صرف مخارج ما نمايد؟
جواب: اشكالى ندارد.
ص: 133
مسأله 455- اگر انسان نانخور كسى باشد، ولى قبل از غروب عيد فطر نانخور ديگرى شود، زكات فطره او بر عهده شخص دوم است؛ مثل اين كه دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود كه شوهرش بايد فطره او را بدهد.
سؤال 456- شوهرم چندى پيش دار فانى را وداع گفت. من و فرزندانم با حقوقى كه از سوى بيمه پرداخت مى شود، امرار معاش مى كنيم، چنانچه شب عيد فطر را ميهمان پدرم باشيم، زكات فطره ما بر عهده چه كسى خواهد بود؟
جواب: بر عهده خود شماست؛ زيرا ميهمانى يك شبه تأثيرى در امر زكات ندارد.
سؤال 457- شوهرم مقلّد حضرتعالى است كه زكات فطره ميهمان يك شبه را بر عهده صاحب خانه نمى دانيد، ولى خودم مقلّد كسى هستم كه فطره ميهمانى يك شبه را بر عهده صاحب خانه مى داند. با توجّه به اين كه ما، در شب عيد فطر ميهمان كسى بوديم و شوهرم طبق فتواى مرجع تقليدش زكات فطره ما را نپرداخت، وظيفه ما چيست؟
جواب: شما اگر توانايى داريد، زكات فطره خود را بنا بر احتياط بپردازيد.
سؤال 458- اگر مرد خانواده اى كه سيّد بوده فوت كرده باشد، و اكنون خانمش كه غير سيّده است سرپرست خانواده باشد. آيا مى تواند فطريّه غير سادات را بگيرد، و صرف فرزندان نيازمندش كه از سادات هستند، نمايد؟
جواب: مى تواند خودش آن را تملّك كند، و بعد براى آنها صرف نمايد.
مسأله 459- زنى كه شوهرش مخارج او را نمى دهد و نانخور ديگرى است فطره اش بر عهده كسى است كه نانخور او مى باشد، و اگر زن غنى است و از مال خود خرج مى كند بايد شخصاً فطره را بدهد.
ص: 134
ص: 135
حج يكى از اركان مهمّ اسلام، و از بزرگترين فرائض دينى است. حج در تمام طول عمر انسان، طبق شرائط خاصّى، يك بار بر انسان واجب مى شود كه با انجام آن تولّدى دوباره مى يابد، و «مانند روزى كه از مادر متولّد شده، از گناهان پاك مى شود».(1) به بخشى از احكام حج توجّه فرمائيد:
سؤال 460- زنى مهريّه زيادى، كه به حدّ استطاعت حج مى رسد، از شوهرش طلبكار است، آيا به صرف طلبكارى مستطيع شده، و حج بر ذمّه او مستقر مى شود؟ هرگاه قبل از گرفتن مهريّه از دنيا برود، آيا لازم است شخصى را به نيابت از او به حج بفرستند؟
جواب: هرگاه گرفتن مهريّه از شوهر براى او عيب نباشد، و مشكلى در زندگى او و شوهرش ايجاد نكند، مستطيع است و بايد به حج برود. و اگر نرفت، بايد ورثه او از مالش بردارند و حجّ او را اداء كنند.
سؤال 461- مهريّه خانمى چند برابر استطاعت او بوده است، آيا بعد از فوت او بر ورثه اش واجب است كه قبل از تقسيم اموال او مخارج حج را كسر كنند؟
جواب: چنانچه زن در زمان حياتش، طبق عرف و عادت مى توانسته مهريّه را از
ص: 136
شوهر بگيرد، مستطيع بوده و بايد از تركه او برداشته شود. و چنانچه نمى توانسته مستطيع نبوده است.
سؤال 462- در بعضى از شهرها رسم شده كه «انجام حج» به عنوان بخشى از مهريّه زن در عقدنامه ذكر مى شود، آيا به صرف اجراى عقد با چنين مهريّه اى، حج بر زن واجب مى شود، يا حكم ديگرى دارد؟
جواب: در صورتى كه مشروط به شرط خاصّى نباشد، و مطالبه كردن زن مشكلى براى او ايجاد نكند، مستطيعه است و بايد مطالبه كند و به حج برود.
سؤال 463- زن جوانى از طريق شوهر، دوستان و اقوام، در جشن عروسى داراى مقدارى طلا شده كه با پول آن مى تواند به حج مشرّف شود. آيا اين عروس خانم مستطيع است؟ يا چون زمان زينت و آرايش او مى باشد، طلاى مذكور جزء مؤونه زندگى او است؟
جواب: اگر آن مقدارى كه دارد جزء شئون او در مورد زينت است، مستطيع نيست.
سؤال 464- دخترى هستم كه چندى پيش پدرم را از دست دادم، مقدارى ارث به من رسيد كه كفاف يكى از دو مراسم ازدواج و حج را مى نمايد، ولى براى هر دو كافى نيست، آيا با اين شرايط مستطيع هستم؟
جواب: در صورتى كه نياز به ازدواج داريد و علاوه بر مخارج ازدواج، پول ديگرى براى حج نداريد مستطيع نيستيد، و حج بر شما واجب نيست.
مسأله 465- هرگاه زنى مالى دارد كه مى تواند با آن به حج برود، ولى بعد از بازگشت، نه شوهر قادر بر تأمين زندگى اوست و نه خودش، حج بر او واجب نمى شود.
سؤال 466- زنى نياز به همراه دارد و همراه هم مزد مى گيرد و او توانايى پرداخت مزد ندارد، آيا چنين زنى مستطيع است؟
جواب: مستطيع نيست.
سؤال 467- خانمى به لحاظ مالى و بدنى و ساير شرايط مستطيع است، ولى طفل شيرخوارى دارد كه با غير او آرام نمى گيرد؛ و نمى تواند او را همراه خود ببرد، آيا او مستطيع است؟
ص: 137
جواب: چنانچه جدا شدن از طفل موجب خطر جانى يا بيمارى شديد او، يا سبب عُسر و حرج براى ديگران شود، مستطيع نيست.
سؤال 468- شوهرم تمام مخارج حجّ مرا بر عهده گرفته است، ولى متأسّفانه اهل خمس نيست، و من نيز از خود مالى ندارم كه خمس بپردازم، تكليف من در ارتباط با هزينه رفت و برگشت، ارز، لباس احرامى و قربانى چيست؟
جواب: خمس اينها بر عهده شماست، و اگر توانايى نداريد مستطيع نيستيد.
سؤال 469- اگر خانمى قبل از ازدواج نذر كرده باشد كه حجّى بجا آورد، و بعد از آن ازدواج كند، آيا در اين صورت نيز اجازه شوهر لازم است؟
جواب: اجازه شوهر لازم است، و شوهر حقّ ممانعت دارد.
سؤال 470- سازمان حجّ و زيارت از زنان مستطيعه اجازه رسمى شوهرانشان را مى خواهد، و شوهر بعضى از خانمها اجازه نمى دهند، تكليف زن چيست؟
جواب: بعيد است آنها در حجّ واجب اجازه شوهر را بخواهند، زيرا شرعاً اجازه شوهر شرط نيست.
سؤال 471- اگر زوج، زوجه عقد بسته خود را از رفتن به عمره منع كند، با توجّه به اين كه زوجه هنوز در خانه پدرش بسر مى برد، و نفقه خور همسرش نمى باشد، اگر در اين حال عازم سفر عمره گردد، آيا سفر زوجه معصيت است؟ آيا احرام او صحيح مى باشد؟ بطور كلّى وظيفه زوجه چيست؟
جواب: احتياط واجب آن است كه رضايت شوهر را جلب كند، ولى حج و عمره او در هر حال صحيح است، امّا احتياط آن است كه نمازهاى خود را جمع بخواند. و اگر سفر اوّل او باشد، خواه براى حج و يا عمره، اجازه شوهر شرط نيست.
سؤال 472- دخترى هستم كه مادرم قبل از بلوغ مرا به حج برده، و تمام اعمال نيابت بردار را از طرف من انجام داده، و اعمالى را كه خود مى توانستم انجام دهم، مرا وادار به انجام آن نموده است، آيا هم اكنون كه استطاعت مالى دارم، دوباره حج بر من واجب است؟ در صورت عدم وجوب مى توانم ازدواج كنم؟
ص: 138
جواب: هرگاه تمام اعمال را مطابق وظيفه انجام داده ايد، از احرام خارج شده و مى توانيد ازدواج كنيد. و چنانچه استطاعت مالى و ساير شرايط را داريد مستطيع هستيد، و حَجّة الاسلام بر شما واجب است.
سؤال 473- با توجّه به اين كه دولت (به خاطر خطرات احتمالى) از رفتن زنان حامله به حج جلوگيرى مى كند، آيا از نظر شرعى آنان مستطيعه هستند؟
جواب: چنين زنانى مستطيع نيستند.(1)
ص: 139
بى شك هيچ شالوده اى مقدّس تر از شالوده بناى رفيع ازدواج نيست، زيرا در سايه اين بناى مقدّس، زن و شوهر به آرامش مى رسند، و نيازهاى طبيعى خود را بر طرف مى سازند، و علاوه بر ساختن آينده خود در دنيا، براى جهان آخرت خود نيز بهتر گام بر مى دارند، و بدينسان امنيّت و آرامش جهان آخرت را نيز در اين جهان و با اين امر مقدّس پايه گذارى مى كنند. بنابراين، درخت پرثمر ازدواج ميوه هاى شيرينى همچون آرامش فردى، اجتماعى، دنيايى و آخرتى دارد، بدين جهت در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) فوق العاده مورد تأكيد قرار گرفته است. به بخشى از احكام ازدواج توجّه فرمائيد:
سؤال 474- آيا تحقيق كردن در مورد پسران، يا فكر كردن در مورد آنها، اشكال دارد؟
جواب: چنانچه اين فكر و تحقيق آميخته به گناه نشود، و مقدّمه ازدواج باشد مانعى ندارد، ولى در جايى كه انسان قصد ازدواج ندارد، نبايد تحقيق كند.
سؤال 475- اگر دختر يا پسر به هنگام خواستگارى داراى مشكلى از نظر جسمى باشد،
ص: 140
و آن مشكل آشكار نباشد، آيا واجب است آن را به طرف مقابل بگويد؟
جواب: واجب نيست؛ ولى خلاف آن را نگويد. اما اگر مشكل مهمّى باشد، گفتنش بهتر است.
مسأله 476- دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، چنانچه باكره باشد احتياط آن است كه با اجازه پدر يا جدّ پدرى ازدواج نمايد؛ ولى اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و پدر مخالفت كند اجازه او شرط نيست. همچنين اگر به پدر يا جدّ پدرى خود دسترسى نداشته باشد و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، يا اين كه دختر قبلا شوهر كرده باشد، كه در اين دو صورت نيز اجازه پدر و جدّ پدرى در ازدواج جديد لازم نيست.
سؤال 477- دختر باكره اى كه عقل و شعور كافى دارد و به سنّ بلوغ رسيده، آيا مى تواند بدون اذن پدر، خود را به عقد دائم يا موقّت مردى در آورد؟
جواب: جايز نيست، بنابر احتياط واجب.
سؤال 478- شخصى مايل به ازدواج با دخترى است كه خودش او را پسنديده، امّا والدينش فرد ديگرى را در نظر دارند، به گونه اى كه اگر با او ازدواج نكند حتماً باعث ناراحتى پدر و مادر مى گردد، آيا اطاعت از والدين در اين صورت واجب است؟
جواب: رعايت نظر پدر و مادر در اين گونه مسائل واجب نيست، ولى اگر بتواند موافقت آنها را جلب كند بهتر است.
سؤال 479- اگر در نكاح موقّت باكره بالغه رشيده، بنا بر دخول نباشد، يا دختر عدم دخول را شرط نمايد، آيا اذن ولى شرط است؟
جواب: اذن ولى در تمام موارد شرط است، بنابر احتياط واجب.
سؤال 480- اگر مرد مقلّد مرجعى باشد كه معتقد است: «ازدواج موقّت دختر باكره بدون اجازه پدرش جايز است». ولى دختر مقلّد كسى است كه مى گويد: «احتياط واجب كسب
ص: 141
اجازه پدر است». آيا آن مرد مى تواند اين دختر را بدون اجازه پدرش عقد كند؟
جواب: دختر بنابر احتياط واجب نمى تواند بدون اجازه پدر ازدواج كند.
سؤال 481- براى ازدواج با دختر باكره اذن پدر يا ولى شرط است. آيا در اين مسأله، ازدواج موقّت با دائم فرق دارد؟
جواب: احتياط واجب آن است كه اجازه بگيرند، و تفاوتى بين ازدواج موقّت و دائم نيست.
سؤال 482- دختر جوانى بدون اذن پدر و مادر خود به خانه كسى مى رود، و به درخواست پسر و دختر عقد نكاح آنان بدون رضايت پدر اجرا مى شود، و اعمال مترتّب بر ازدواج انجام مى گيرد، در حالى كه اگر دختر با پدر مشورت مى كرد مانعى وجود نداشت، حكم عقد در صورت تحصيل رضايت و عدم تحصيل رضايت پدر چيست؟
جواب: بهتر اين است كه بعداً رضايت پدر را جلب نمايد.
سؤال 483- آيا دختر باكره اى كه پدر و جدّ پدرى ندارد، به هنگام ازدواج بايد از برادر، يا عمو، يا دايى، يا مادرش اجازه بگيرد، يا اصلا نيازى به اجازه ندارد؟
جواب: احتياط اين است كه از بعضى بزرگترهاى فاميل اجازه بگيرد؛ مخصوصاً برادر بزرگتر.
سؤال 484- طبق فتواى مراجع عظام در صورتى كه پدر يا جدّ پدرى غايب باشد، و دختر باكره احتياج به شوهر داشته باشد، اجازه ولى ساقط مى شود. معناى «احتياج داشتن به شوهر» چيست؟
جواب: منظور اين است كه به سنّى رسيده كه هرگاه شوهر نكند به زحمت يا خطر مى افتد.
سؤال 485- اگر دختر باكره اى با پسر هم شأن شرعى و عرفى خود قصد ازدواج داشته باشد، آيا اذن پدر ساقط است؟
جواب: در فرض مسأله، اگر پدر مخالفت كند، اذن او ساقط مى شود.
سؤال 486- به نظر حضر تعالى آيا كفو شرعى كافى است، يا كفو عرفى هم لازم است؟
ص: 142
منظور از كفو شرعى و عرفى چيست؟
جواب: منظور از كفو شرعى آن است كه مسلمان باشد، و منظور از كفو عرفى آن است كه از نظر شئون اجتماعى با هم متناسب باشند. و مراعات كفو عرفى لازم نيست؛ مگر در جايى كه دختر رشد فكرى كافى ندارد، و ولىّ براى او شوهر انتخاب مى كند.
سؤال 487- براى خاله بنده خواستگارهاى زيادى آمده، كه بيشتر آنها افرادى متديّن بوده اند، ولى پدر بزرگ من، كه پدر خاله ام مى باشد، آنها را رد كرده است. او مى گويد فقط بايد با فاميل من ازدواج كند. تكليف خاله من چيست؟
جواب: هرگاه خواستگاران با او تناسب داشته اند و كفو شرعى و عرفى او بوده اند، پدر دختر حق نداشته آنها را رد كند. همچنين حق ندارد اصرار بر ازدواج با فاميل كند، و اجازه و اذن او در اين موارد ساقط است؛ ولى در عين حال اگر بتواند رضايت پدر را به دست آورد كار خوبى كرده است.
سؤال 488- در بعضى از مواقع پسران و دختران مجرّد، كه رشيد مى باشند، به اتّفاق هم به حقير مراجعه و اعلام مى نمايند كه چندين بار خانواده پسر از خانواده دختر خواستگارى كرده، ولى پدر دختر بى جهت با ازدواج آنها مخالفت مى كند، كه اين امر باعث افسردگى دختر و پسر شده است. بدين جهت پسر و دختر اصرار دارند كه عقد آنها بدون اذن ولىّ دختر خوانده شود؛ چون در عسر و حرج خاصّى بسر مى برند. آيا در اين گونه موارد اذن ولىّ دختر ساقط مى شود؟
جواب: اگر شوهرى كه براى دختر پيدا شده شرعاً و عرفاً كفو و مناسب او باشد، پدر حقّ مخالفت ندارد؛ ولى بايد تحقيق كرد كه چرا پدر مخالفت مى كند.
سؤال 489- اگر پدر دختر اجازه ازدواج ندهد، در حالى كه دختر بر اثر ترك ازدواج به گناه مى افتد، آيا در اين صورت هم اجازه او لازم است؟
جواب: در صورتى كه همسر مناسب شرعى و عرفى پيدا شود و پدر مخالفت كند، رضايت او شرط نيست.
سؤال 490- آيا در سقوطِ اذنِ ولىِّ دخترِ باكره در صورت وجود كفو شرعى و عرفى براى
ص: 143
دختر، انحصار كفو شرط است، مثل اين كه مانند اين پسر كه به خواستگارى او آمده ديگر نخواهد آمد؟ يا انحصار شرط نيست، يعنى هر چند مانند اين خواستگار، كه ولىّ دختر با او مخالف است، افراد ديگرى هم باشند، و همه آنها كفو شرعى و عرفى دختر باشند، اذن ولى ساقط است؟
جواب: در صورتى كه ولى با كفو شرعى و عرفى مخالفت كند، اجازه او ساقط است؛ خواه كسان ديگر باشند يا نباشند.
سؤال 491- دختر و پسرى (العياذ باللّه) رابطه نامشروع داشته اند كه در نتيجه دختر حامله مى شود، و در هفت ماهگى به وسيله پسر سقط جنين انجام مى شود، آيا ازدواج آنان با يكديگر، با توجّه به عدم موافقت پدر دختر، جايز است؟
جواب: در اينجا اجازه پدر دختر شرط نيست؛ ولى بهتر است با موافقت او اقدام كنند.
سؤال 492- اگر پرده بكارت دخترى بر اثر ورزش و مانند آن زايل شود، يا دخترى به عقد مردى درآيد و قبل از عروسى طلاق بگيرد، و يا در حين عقد از طريق غير متعارف آميزش كنند، ولى بكارت او محفوظ باشد. آيا در اين موارد سه گانه اذن پدر ساقط مى شود؟ بطور كلّى دختر باكره كه در ازدواج نياز به اجازه ولى دارد، به چه دخترى گفته مى شود؟
جواب: در صورتى كه دختر شوهر كند و سپس طلاق بگيرد در مرتبه بعد بدون اذن ولى مى تواند ازدواج كند.
سؤال 493- در يك حادثه رانندگى بكارت دخترى زايل شده، و با مراجعه به پزشكِ جرّاح ترميم گرديده است. آيا چنين فردى حكم باكره را دارد، و براى ازدواج اذن پدر شرط مى باشد؟ اگر بر اثر تجاوز ازاله بكارت شود چطور؟
جواب: در هر دو صورت اجازه پدر شرط است.
سؤال 494- برادر بزرگتر از خودم عاشق دخترى است، ولى پدر و مادرم مانع از عشق او هستند، دليل آنها اين است كه پدر آن دختر جز اقوام يكى از قاتلين پسر عمّه ام مى باشد. آيا مطلب مذكور مانع ازدواج برادرم و آن دختر مى شود؟
ص: 144
جواب: اگر در فاميلى يك نفر مرتكب خطايى شود، تمام آن فاميل بد نمى شوند. اگر واقعاً خانواده آن دختر خانواده خوبى است، ازدواج با او مانعى ندارد.
سؤال 495- در رساله جنابعالى آمده: «اگر دختر عاقله بالغه رشيده نياز به شوهر داشته باشد، و پدر او را از ازدواج با مردى كه شرعاً و عرفاً كفو او است، منع كند، اجازه پدر در اين صورت شرط نيست». آيا منظور، ازدواج دائم است، يا شامل موقّت هم مى شود؟
جواب: تفاوتى نمى كند؛ ولى معمولا ازدواج موقّت به مصلحت دختران باكره نيست، و مخالفت پدر بجاست.
سؤال 496- آيا در صورت لزوم، حكومت اسلامى مى تواند مانع از تزويج افراد غير بالغ (كودكان مميّز، يا غير مميّز) توسّط اوليا، يا قيّم آنها گردد؟
جواب: ما معتقديم در عصر و زمان ما تزويج صغير و صغيره به وسيله اوليا مطلقاً اشكال دارد؛ زيرا مطابق غبطه و مصلحت آنها نيست.
سؤال 497- پدرى دختر صغيره خود را، كه كمتر از 9 سال دارد، بدون اطّلاع او به عقد مردى، كه 25 سال از او بزرگتر است و همسر ديگرى هم دارد، در آورده است. دختر پس از بلوغ نارضايتى خود را اعلام و اصرار بر طلاق مى نمايد، ولى شوهر حاضر به طلاق نمى شود، آيا عقد فوق صحيح است؟
جواب: چنانچه اين عقد به مصلحت دختر نبوده باطل است و دختر مى تواند بدون طلاق شوهر كند؛ ولى اگر دختر بعد از بلوغ رضايت داده نمى تواند آن را بر هم زند.
سؤال 498- آيا پدر و جدّ پدرى در امر ازدواج بر فرزند صغير خود ولايت دارند؟
جواب: با توجّه به اين كه ولايت پدر و جدّ پدرى منوط به مصلحت صغير است، و در عصر و زمان ما غالباً غبطه و مصالح صغير در ازدواج نمى باشد، بنابراين پدران، جز در موارد استثنائى، حق ندارند صغير يا صغيره را به عقد كسى در آورند.
سؤال 499- مى خواهم دخترى را به عقد موقّت در آورم، ولى نمى دانم پدر او راضى است يا نه؟ اگر دختر بگويد: «پدرم راضى است». آيا حرف او قابل قبول است؟
جواب: احتياط آن است كه خودتان از پدر دختر اجازه بگيريد.
ص: 145
سؤال 500- آيا زن مى تواند در موقع اجراى عقد نكاح با شوهرش شرط كند كه تحصيل يا تدريس خود را همچنان ادامه دهد، و در جلسات مختلف شركت كند؟
جواب: مانعى ندارد.
سؤال 501- آيا زن مى تواند شرط كند كه از طرف مرد وكيل در طلاق خويش باشد؟ آيا اين شرط، در ضمن عقد ازدواج تحقّق مى يابد، يا بايد عقد لازم ديگرى انجام شود؟
جواب: اين شرط مى تواند در ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگرى باشد.
سؤال 502- آيا زن مى تواند حقّ وكالت در طلاق خويش را براى فرد ثالثى، مثلا پدرش، به عنوان شرط ضمن العقد قرار دهد؟ و آيا بايد چنين شرطهايى را به هنگام عقد ازدواج قرار داد، يا بعد از عقد نيز مى توان در ضمن عقد لازمى شرط كرد؟
جواب: قرار دادن وكالت براى فرد ثالث در عقد ازدواج اشكال ندارد، و بعداً نيز مى توان آن را در ضمن معامله ديگرى، هر چند بعد از ازدواج باشد، قرار داد.
سؤال 503- اگر زن مهريّه خود را ببخشد، مشروط بر اين كه تا زنده است شوهرش همسر ديگرى اختيار نكند، لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا اين شرط از نظر شرعى صحيح است؟
جواب: اشكالى ندارد.
ب) اگر مرد بر خلاف شرط عمل كند چه حكمى دارد؟ آيا زن دوم بر او حرام مى شود؟
جواب: چنانچه مرد از شرط تخلّف كند و ازدواج مجدّد نمايد، ازدواجش صحيح است و زن دوم بر او حرام نيست؛ ولى زن اوّل مى تواند مهريّه اش را بازپس بگيرد.
سؤال 504- با توجّه به اين كه در قانون مدنى، نكاح اعمّ از دائم و منقطع مى باشد، در صورتى كه زوج شروط مندرج در عقدنامه را پذيرفته باشد، و ازدواج مجدّد (اعمّ از دائم، يا منقطع) نمايد، آيا زوجه مى تواند تقاضاى طلاق كند؟ آيا همسر ديگر، شامل نكاح موقّت هم مى شود؟ آيا در صورت اثبات و تحقّق تخلّف، دادگاه مى تواند حكم فسخ نكاح را صادر نمايد؟
ص: 146
جواب: شرط مزبور منصرف به ازدواج دائم است، و شامل عقد موقّت كوتاه مدّت نمى شود. ولى اگر عقد موقّت براى مدّت طولانى، مثلا چند سال باشد، زن (طبق شرايط عقدنامه) وكيل در طلاق خواهد بود.
سؤال 505- آيا شرط عدم آميزش و اكتفاء به ساير تمتّعات از سوى زن، مخصوصاً در عقد موقّت، مشروع است؟
جواب: مانعى ندارد.
مسأله 506- زن مى تواند در چند صورت عقد را به هم بزند:
1- ديوانه بودن شوهر 2- نداشتن آلت مردى 3- ناتوانى از نزديكى جنسى
4- بيضه هاى او را كشيده باشند.
مسأله 507- هرگاه به خاطر ناتوانى مرد از نزديكى، زن عقد را بر هم زند، شوهر بايد نصف مهريّه او را بپردازد، ولى اگر به خاطر يكى ديگر از عيبهايى كه گفته شد مرد يا زن عقد را بر هم زند، اگر با هم نزديكى نكرده باشند چيزى بر مرد نيست و اگر كرده باشند، بنابر احتياط واجب بايد مرد تمام مهر را بپردازد.
سؤال 508- شوهرم پزشك محترمى بود؛ ولى متأسّفانه پس از چند سال زندگى مشترك، مبتلا به جنون شد. اختلال حواسّ او را به دادگاه اعلام كردم و پزشك قانونى نيز آن را تأييد كرده است. در صورتى كه محجور شود نكاح خود به خود فسخ مى شود، يا جهت فسخ نكاح بايد به حاكم شرع مراجعه كنم؟
جواب: زن مى تواند صيغه فسخ را جارى كند، و احتياط آن است كه آن را به اطّلاع حاكم شرع برساند.
سؤال 509- اگر زن و شوهرى قبل از ازدواج و نزديكى، يا بعد از ازدواج و دخول، به مرض جنون ادوارى مبتلا شوند، آيا حقّ فسخ نكاح را دارند؟
جواب: آرى، حق فسخ دارند.
ص: 147
سؤال 510- دختر خانمى ازدواج نموده، و پس از آن طبق نظر متخصّصان و اقرار خانواده و خود دختر، معلوم شده كه قبل از ازدواج داراى مرتبه اى از جنون بوده، و اكنون ادامه زندگى با ايشان غير ممكن است. آيا شوهر حقّ فسخ دارد؟ و در صورت فسخ، آيا زوجه مستحقّ مهر المثل است يا مهر المسمّى؟
جواب: شوهر حقّ فسخ دارد؛ ولى اگر دخول واقع شده بايد مهر المسمّى را بپردازد.
سؤال 511- زنى به صورت مزمن مبتلا به جنون دائم يا ادوارى بوده، و سوابق جنون و بسترى شدن در بيمارستان روانى را از شوهر مخفى نگاه داشته، و حتى پس از طرح دعوا از طرف مرد، نيز موضوع را انكار نموده است. مرد پس از ازدواج و دخول و گذشت چند سال، از نوع بيمارى و سوابق بسترى شدن قبلى زوجه در بيمارستان آگاهى نسبى يافته، و بلافاصله پس از اطّلاع، ضمن مشورت با حقوقدانها، اقدام به فسخ نكاح مى نمايد. حال اگر بيمارى فوق توسّط كميسيون پزشكى قانونى به صورت زير تأييد گردد: «زوجه داراى سابقه اختلال روانى و واجد علائم جنون حدّ اقلّ از سال 1367 (شش سال قبل از ازدواج) بوده، و در حال حاضر نيز دچار عوارض مزمن بيمارى است». در فرض مسأله آيا مرد حقّ فسخ دارد، و به زن مهريّه اى تعلّق مى گيرد؟
جواب: سابقه بيمارى روانى به تنهايى براى فسخ كافى نيست. و با توجّه به اين كه چند سال با او زندگى كرده، و آثار محسوسى در اين مدّت نبوده، نشان مى دهد كه بهبودى نسبى يافته است. و وجود عوارض غير محسوس، يا ضعيف گذشته، به تنهايى براى فسخ نكاح كافى نيست.
سؤال 512- اگر در ضمن عقد لازمى (همچون نكاح) به زوجه وكالت دهيم كه هرگاه عارضه اى پيش آمد، خود را مطلّقه سازد. سپس زوج مجنون شود، آيا زن مى تواند با استفاده از اين وكالت، خود را مطلّقه سازد، در حالى كه علما مى فرمايند: «وكالت، عقدى جايز است، و با جنون باطل مى شود»؟
جواب: درست است كه وكالت با جنون باطل مى شود؛ ولى يكى از مجوّزات فسخ نكاح جنون است، هر چند بعد از ازدواج عارض شده باشد.
ص: 148
سؤال 513- اگر مردى قبل از ازدواج از نزديكى عاجز باشد، و زن بعد از مراسم عروسى بفهمد و فوراً عقد را بر هم نزند و از شوهر جدا نشود؛ ولى راضى به عقد نباشد، آيا در اين صورت زن مى تواند بدون طلاق شوهر كند؟
جواب: در اين موارد، زن بايد به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم يك سال به مرد مهلت مى دهد، اگر درمان شد ازدواج باقى است، در غير اين صورت زن مى تواند نكاح را فسخ كند و احتياج به طلاق نيست، و به فرض كه مرد بعد از آن هم خوب شود قابل بازگشت نيست؛ مگر به ازدواج جديد.
سؤال 514- اين جانبه مدّت دو سال و نيم است كه به عقد دائم فردى درآمده ام كه به علّت ناتوانى جسمى قادر به تصاحب بنده نبوده، و هنوز هم باكره مى باشم. لطفاً در اين خصوص به سؤالات زير پاسخ دهيد:
الف) آيا اين مورد، از موارد فسخ است؟
ب) آيا شرعاً مستحقّ نفقه مى باشم؟
ج) ساير حقوقى كه به بنده تعلّق مى گيرد چيست؟
جواب: در صورتى كه به عيب او رضايت نداده باشيد، حقّ فسخ داريد. و چنانچه حكم را نمى دانسته ايد و فسخ نكرده ايد و آماده تمكين بوده ايد، حقّ نفقه داريد. و در صورت جدا شدن با فسخ، هرگاه عروسى نشده باشد، حقّ نصف مهر را داريد.
سؤال 515- اگر در مدّت يك سال مهلت به فرد عنين، زوجه از تمكين خوددارى كند، آيا بعد از اتمام مدّت، زوجه حقّ فسخ دارد؟
جواب: چنانچه درمان او نياز به همبستر شدن با زوجه دارد، در صورت عدم تمكين زوجه، بايد مدّت تمكين تجديد شود.
سؤال 516- زوجه مدّعى ناتوانى جنسى زوج است، ولى زوج براى نفى ادّعاى زوجه حاضر نيست اعمالى از قبيل معاينه دكترهاى عدول، و مجامعت با زوجه را انجام دهد، و نفقه زوجه را نيز نمى پردازد، حكم شرعى اين زوجين را بيان فرمائيد.
جواب: اگر زوج نسبت به ترك انفاق، اصرار داشته باشد و حاضر به انجام وظيفه
ص: 149
شرعى نشود، حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد و يا حقّ او را از زوج بگيرد. و نسبت به اتّهام عنين بودن، اگر اين امر از ابتداى زوجيّت بوده و زوج حاضر به آزمايش نشود و بر آن اصرار ورزد، باز حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد. ضمناً توجّه داشته باشيد هرگاه ثابت شود زوج عنين است، بايد يك سال مهلت داد، اگر بيمارى او خوب نشد زوجه حقّ فسخ دارد، و مى تواند نصف مهر خود را بگيرد.
سؤال 517- اگر فردى در بعضى مواقع، به علّت وضعيّت خاصّ جسمانى اش، قادر بر نزديكى نباشد، ولى در بعضى مواقع، كه كليّه شرايط فردى و محيطى مهيّا باشد، و طرف مقابل نيز همكارى لازم را بنمايد، موفّق بر اين عمل شود، آيا اين مشكل عنن محسوب شده، و موجب فسخ نكاح مى شود؟
جواب: در صورتى كه فراهم شدن اين شرايط ميسّر باشد، عنن محسوب نمى شود.
سؤال 518- اگر فردى از لحاظ جنسى در حالت عادى موفّق به عمل نزديكى نباشد، ولى با استفاده از داروهاى موجود، كه توسّط پزشكان مورد تأييد و تجويز است، قادر به اين كار باشد. آيا بيمارى مذكور عنن محسوب، و موجب فسخ نكاح مى شود؟
جواب: بيمارى مزبور عنن محسوب نمى شود.
سؤال 519- با توجّه به پيشرفت علوم پزشكى، در صورتى كه با آزمايشات متعدّد اطمينان حاصل شود كه زوج عنين است، آيا بازهم يك سال مهلت دادن لازم است؟
جواب: آرى لازم است و بايد به او فرصت معالجه داد.
سؤال 520- زنى پس از سالها ازدواج بچّه دار نشده است، دكتر تشخيص داده كه عيب از مرد مى باشد، اكنون زن مى گويد: «شوهرم فاقد بيضه است». و بدين جهت بچّه دار نشده است، آيا زن مى تواند عقد را فسخ كند؟
جواب: در صورتى كه آگاهى بر اين امر نداشته، مى تواند فسخ كند؛ مگر اين كه بعد از آگاه شدن راضى شده و با او زندگى كرده باشد.
سؤال 521- شخصى، از دخترى، كه در افغانستان بسر مى برد، براى پسرش، كه در ايران است، خواستگارى مى كند، دختر راضى مى شود مشروط بر اين كه تعريف و
ص: 150
توصيف هايى كه پدر داماد از پسرش كرده مطابق با واقع باشد، پس از آن كه دختر به ايران مى آيد متوجّه مى شود آن توصيفها كاملا دروغ بوده و پدر و مادر پسر، عكس شخص ديگرى را به عنوان عكس فرزندشان به دختر نشان داده اند! آيا عقدى كه خوانده شده صحيح است؟
جواب: در فرض مسأله دختر حقّ فسخ دارد.
سؤال 522- زوجه اى در دوران عقد متوجّه بيمارى روحى و عصبى صعب العلاجى در شوهرش مى شود، بگونه اى كه عوارض بيمارى (شوك هاى عصبى، ضعف شديد جسمى، بى ثباتى شخصيّتى، نابينايى موقّت، غش و مانند آن) زندگى را براى وى مخاطره آميز ساخته است. نظر به ترس و نگرانى زوجه از زندگى مشترك، و ضرورت درمان چندساله، و نبودن عزم جدّى بر معالجه از سوى زوج و خانواده اش، آيا زوجه حقّ فسخ دارد؟ حكم مهريّه و نفقه چيست؟
جواب: در صورتى كه قبلا زوج و كسان او اظهار داشته اند كه از سلامت كامل برخوردار است، زوجه مى تواند به عنوان تدليس، نكاح را فسخ كند، در غير اين صورت هرگاه ثابت شود زندگى با آن مرد مستلزم عسر و حرج شديد است حقّ دارد از حاكم شرع تقاضاى طلاق كند، و طلاق در اين صورت جنبه خلع خواهد داشت كه معمولا با بذل مهريّه انجام مى شود؛ مگر اين كه با زوجه توافق ديگرى شود.
سؤال 523- هرگاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگويد: «همسر و فرزندى ندارم». و دختر با اين شرط آماده ازدواج با او شود، و بعد از عقد معلوم شود كه مرد دروغ گفته است، آيا زن حقّ فسخ دارد؟
جواب: در تمام مواردى كه مرد يا زن اظهار صفاتى كنند كه موجب كمال باشد و يا حتّى موجب كمال نباشد، ولى رضايت طرف مقابل به خاطر وجود آن صفات باشد، و بعداً كشف خلاف گردد، در تمام اين موارد طرفى كه اغفال شده خيار فسخ دارد، و مى تواند بدون طلاق عقد نكاح را بر هم بزند.
سؤال 524- زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه در خارج از منزل موافقت كرده و
ص: 151
متعهّد شده كه ممانعت نكند، حال پس از گذشت چند سال از ازدواج و اشتغال زوجه، مانع ادامه كار او شده است، آيا زن در اينجا حقّ فسخ دارد؟
جواب: آرى، اگر شوهر از شرط تخلّف كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.
سؤال 525- والدينم مرا بالاجبار به عقد شخصى در آوردند، شوهرم پس از مدّتى مانع انجام فرائض دينى ام شد، و معلوم گشت كه او شيعه نيست، و حتّى مرا در صورت باقى ماندن بر مذهبم تهديد به مرگ كرد، تكليف من چيست؟
جواب: در فرض مسأله شما مى توانيد به دادگاه شكايت كنيد، اگر او از كارش دست بر نداشت و حاضر به طلاق نشد، حاكم شرع مى تواند شما را طلاق دهد. و اگر ازدواج شما بالاجبار بوده از اوّل باطل بوده است، و احتياج به طلاق ندارد. و اگر شما راضى به ازدواج شده ايد، در حالى كه او خود را به عنوان شيعه معرّفى كرده و از مذهب او آگاه نبوده ايد، حقّ فسخ داريد و نيازى به طلاق نيست.
سؤال 526- اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش معتاد است، آيا مى تواند عقد را فسخ كند؟ تكليف مهريّه چه خواهد شد؟
جواب: اگر زن در موقع عقد شرط كند كه هرگاه شوهرش مثلا مسافرت نمايد، يا معتاد به موادّ مخدّر گردد، يا خرجى او را ندهد، اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است؛ ولى هرگاه شرط كند كه او از طرف شوهرش وكيل باشد كه هرگاه اين كارها را انجام دهد خود را مطلّقه كند، اين وكالت صحيح است، و در چنين صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.
سؤال 527- اگر زن بعد از ازدواج بفهمد شوهرش مسلمان نيست، حكمش چيست؟
جواب: نمى تواند با او زندگى كند، و ازدواجش باطل است.
مسأله 528- هرگاه مرد بعد از عقد بفهمد كه همسر او يكى از هفت عيب زير را دارد مى تواند عقد را فسخ كند: 1- ديوانگى 2- بيمارى خوره 3- برص (پيسى) 4- كور بودن 5- شل بودن، بطورى كه آشكار باشد. 6- إفضا شدن (يعنى راه بول و حيض او، يا راه حيض و غائط او، يكى شده باشد، و بطور كلى پارگى طورى باشد كه قابل استفاده براى آميزش
ص: 152
جنسى نباشد) 7- گوشت، يا استخوان، يا غدهّ اى در او باشد كه مانع نزديكى شود.
سؤال 529- چنانچه مردى، پس از گذشت دو سال از زندگى مشترك زناشوئى متوجّه شود كه همسرش در طول دو سال گذشته با خدعه، بيمارى هاى خويش را، كه فلج مثانه و اگزيما بوده و از كودكى به آن مبتلا مى باشد، از شوهر پنهان نموده، در حالى كه به هنگام عقد خود را سالم معرّفى كرده است، در فرض سؤال، آيا مرد حقّ فسخ نكاح را دارد؟
جواب: در فرض مسأله اگر مرد بعد از اطّلاع رضايت به اين ازدواج نداده حقّ فسخ دارد، و ضرر و زيانهائى را كه بر او وارد شده مى تواند از كسانى كه تدليس كرده اند بگيرد.
سؤال 530- پس از ازدواج معلوم شد كه در قسمتهاى بالاى پاى زوجه آثار سوختگى قديمى بطور ضعيف بجا مانده است، و از طرفى پرده بكارت از نوع گوشتى و بسيار ضخيم است كه عمل دخول بدون اقدام به عمل جرّاحى ممكن نيست؛ در حالى كه قبل از ازدواج در خصوص سلامتى زوجه، هيچ مذاكره اى انجام نشده است، آيا در اين مورد، مرد حقّ فسخ دارد؟
جواب: در صورتى كه با جرّاحى معمولى مشكل حل شود و عوارض خاصّى نداشته باشد، اين مقدار عيب باعث فسخ نمى شود.
سؤال 531- اگر تدليس كننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهى از وجود عيب، نكاح را فسخ كند، موردى كه داراى بيمارى روانى، سرگيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگرى و حالتهاى غير عادى، كه ناشى از بيمارى روانى غير قابل علاج باشد، و پزشكان متخصّص و شاهدان عينى تصديق نموده باشند، آيا چنين فسخى صحيح است؟
جواب: هرگاه زن و كسان او طورى وانمود كنند كه زن سالم است، و در واقع سلامت زن به صورت شرط در ضمن عقد درآيد، و بعداً كشف خلاف شود، شوهر مى تواند عقد را فسخ كند. و اگر دخول نكرده، مهرى براى زن نيست، و اگر قبل از آگاهى بر عيب دخول كرده، تمام مهر بر او لازم است، و مى تواند آن را از تدليس كننده بگيرد، و اگر تدليس كننده زن باشد مهر او ساقط است.
ص: 153
سؤال 532- با توجه به اين كه يكى از راه هاى سرايت بيمارى ايدز تماسّ جنسى است، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1- همبستر شدن با همسر مبتلا به ايدز چه حكمى دارد؟
2- آيا ازدواج با كسى كه ايدز دارد جايز است؟
3- آيا بيمارى ايدز مبطل عقد است، يا مجوّزى براى طلاق مى باشد؟
جواب 1 تا 3: ازدواج با مبتلايان به ايدز باطل نيست؛ ولى چنانچه اطّلاع نداشته، قابل فسخ است. امّا احتياط آن است كه زن با اجازه حاكم شرع خود را مطلّقه كند. و در هر صورت، اگر نزديكى كردن خطر ابتلا به ايدز داشته باشد، جايز نيست.
سؤال 533- دخترى را به ازدواج پسرم در آورده ام و عروسى هم كرده اند، حال معلوم شده كه دختر مدّتهاست به بيمارى صرع (غش) مبتلا است، خود دختر و دكترش هم تصديق نموده اند، ولى پدر و مادرش اين مطلب را پنهان كرده اند، حتّى دختر مى گويد: «مى خواستم بگويم، امّا والدينم مانع شدند». تكليف عقد و مهريّه چيست؟
جواب: بيمارى صرع موجب خيار فسخ در عقد نكاح نيست، و اگر بخواهد دختر را طلاق دهد، چنانچه عروسى نموده بايد تمام مهر را بپردازد؛ ولى اگر در مذاكرات قبل از عقد يا به هنگام اجراى صيغه عقد، شرط سلامت كرده باشند، شوهر خيار فسخ دارد.
سؤال 534- آيا نبودن بكارت در دختر، باعث جواز فسخ عقد مى شود؟ معنى فسخ چيست؟
جواب: در صورتى كه شرط بكارت كرده باشد حقّ فسخ دارد. و معمولا در محيطهاى ما، شرط بكارت به عنوان يك شرط ضمنى و از پيش توافق شده مى باشد. و معنى فسخ اين است كه بگويد: «من عقد را فسخ كردم، يا به هم زدم». و به هر زبانى كافى است.
سؤال 535- در صورتى كه داماد بخاطر عدم بكارت، نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريّه را بايد بپردازد؟ در صورت تدليس از چه كسى مى تواند بگيرد؟
جواب: در صورت شرط بكارت، يا هر شرط كمال و عدم نقص- خواه به صورت
ص: 154
ذكر در عقد باشد، يا قبل از آن- چنانچه خلاف آن ثابت شود حقّ فسخ دارد. و هرگاه دخول حاصل نشده باشد، مهريّه بكلّى ساقط است، و اگر حاصل شده باشد، مهر المسمّى پرداخته مى شود، سپس از كسى كه تدليس كرده مى گيرد.
سؤال 536- اگر زوجه، يا بستگان زوجه، در ازدواج تدليس كنند و پس از روشن شدن مسأله، نكاح (بعد از نزديكى) فسخ شود، آيا زوج بايد مهر زن را بدهد؟ اگر قبلا پرداخت كرده باشد، مى تواند بازپس بگيرد؟
جواب: زوج بايد تمام مهر را بدهد و مى تواند به مُدلّس رجوع كند.
سؤال 537- پسرم از دخترى با تأكيد بر باكره بودن وى خواستگارى كرده، و صيغه عقد شرعى و دائمى زوجيّت با شرط باكره بودن زوجه جارى گرديده است. پس از گذشت ده ماه از اجراى صيغه دائمى عقد، و قبل از برگزارى مراسم ازدواج، زوجه اعلام مى دارد كه پرده بكارت وى توسّط زوج ازاله گرديده، امّا زوج با اتيان سوگند شرعى منكر ادّعاى زوجه مى باشد. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1- آيا پسرم، حقّ فسخ نكاح را دارد؟
جواب: در صورتى كه زوج و زوجه قبل از عروسى با هم رفت و آمد داشته و خلوت مى كرده اند، ادّعاى پسر پذيرفته نيست.
2- آيا زوج بايد اثبات كند كه اقدامى نكرده است؟
جواب: آرى تا ثابت نكند، در فرضى كه در بالا گفتيم، ادّعاى او پذيرفته نيست.
3- در صورت فسخ نكاح، آيا زوجه حقّ دريافت مهر المسمّى دارد يا مهر المثل؟
جواب: در فرض بالا زوج حقّ فسخ ندارد.
سؤال 538- يك سال پيش با دخترى آشنا شدم، كه توسّط فرد ديگرى به طور نامشروع بكارت خود را از دست داده بود. با پرسش از دفتر بعضى مراجع، و رؤيت استفتائات ايشان، مبنى بر اين كه اين جانب مى توانم بدون اذن پدر، دختر را به صيغه موقّت خود درآورم، با ايشان ازدواج موقّت كردم. حال پس از گذشت يك سال، خواستگارى براى او آمده است. آيا اين خانم، كه مى خواهد به عنوان دختر باكره با آن مرد ازدواج كند، لازم است بگويد باكره نيست؟
ص: 155
جواب: بر دختر لازم نيست وضع خود را به شوهر بگويد؛ امّا اگر بعداً بر شوهر ثابت شد كه دختر باكره نيست، حقّ فسخ نكاح را دارد.
سؤال 539- خواهشمند است نظر خود را راجع به تدليس در ازدواج به طور مشروح بيان فرماييد. آيا پنهان نمودن نقص، مانند كچلى كلّى، يا موضعى، كم پشت، يا خالى بودن قسمتى از موهاى سر، در زن موجب حقّ فسخ براى مرد مى شود؟
جواب: هرگاه در موقع خواستگارى معايب خود را عمداً بپوشاند، و خود را غير از آنچه هست نشان دهد، مصداق تدليس است، و شوهر پس از اطّلاع حقّ فسخ دارد.
سؤال 540- جوانى دختر باكره اى را، مشروط بر صحّت كامل طرفين، به عقد ازدوج دائمى خود درآورده است. در اوّلين فرصت بعد از ازدواج، كه زوجين با هم تنها شده اند، زوجه متوجّه مى شود كه ناحيه فوقانى بدن شوهر دچار ناراحتى مادرزادى، قيفى شكل، ناموزون و غير طبيعى است. بدين جهت مواقعه اى صورت نگرفت. در اين صورت:
1- آيا زوجه اختيار فسخ نكاح را دارد؟
2- در فرض جواز فسخ نكاح، و با توجّه به اين كه زوجه مدخول بها نيست، آيا مى تواند نصف مهريّه و ديگر خسارات، از قبيل هزينه ميهمانى و مانند آن، را از زوج مطالبه كند؟
جواب: اين عيب از عيوب فسخ نكاح نيست؛ مگر اين كه قبلا شرط صحّت كامل كرده باشند. در اين صورت زن حقّ فسخ از باب خيار تدليس دارد، ولى در فرض مسأله كه مُواقعه صورت نگرفته مهر به او تعلّق نمى گيرد. امّا اگر خساراتى متحمّل شده، مى تواند آن را از زوج بگيرد.
سؤال 541- چنانچه پزشكى قانونى بر اساس وضعيّت كروموزومى شخص، خنثى را خنثاى مذكّر يا مؤنث معرّفى كند، آيا براى طرفى كه با او ازدواج نموده، جزء عيوب محسوب شده و حقّ فسخ دارد؟
جواب: اگر در ظاهر علامت خلافى نمايان نيست، موجب فسخ نمى شود.
سؤال 542- چنانچه پس از عقد و نزديكى مشخّص گردد كه يكى از طرفين خنثاى مشكل است، عقد چه حكمى دارد؟ آيا بهتر است طلاق داده شود، يا اين كه از اوّل باطل
ص: 156
بوده، يا طرف، حقّ فسخ دارد؟
جواب: اگر يكى از آن دو، يا هر دو خنثاى مشكل باشند، نكاح باطل است.
سؤال 543- آيا عيوبى كه موجب فسخ عقد ازدواج دائم است، شامل عقد موقّت نيز مى شود؟
جواب: ظاهراً شامل عقد موقّت هم مى شود.
سؤال 544- با توجه به اين كه كشور ما، در حال حاضر، در مرحله حذف بيمارى جذام است، آيا مى توان جايگزين هاى ديگرى، مثل بيمارى ايدز، يا ساير بيمارى هاى پوستى كه مُخلّ روابط زناشويى است، براى آن در نظر گرفت؟
جواب: در صورتى كه واقعاً مُخلّ رابطه زناشويى باشد، حقّ فسخ ثابت است.
سؤال 545- مواردى كه مرد حقّ فسخ دارد، مانند بيمارى برص (ويتيليگو)، نقص مادرزادى، افضاء، موانع مقاربت (مانع استخوانى، يا پرده پوستى و مانند آن) همگى امروزه با درمان قابل رفع مى باشد. حال چنانچه مردى پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا بازهم اختيار بر هم زدن عقد را دارد؟ چنانچه نياز به درمان باشد، آيا درمان و هزينه آن، بر عهده زن و خانواده اوست، يا بر عهده شوهر مى باشد؟
جواب: هرگاه به سهولت قابل معالجه باشد، و زن با هزينه خود اقدام به درمان نمايد، خيار فسخ جارى نيست.
مسأله 546- هرگاه مرد، يا زن، به واسطه يكى از عيوبى كه گفته شد، عقد را به هم زنند، احتياجى به طلاق نيست، همان فسخ كافى است.
مسأله 547- پدر شوهر و جدّ او هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى شوهر هر چه پائين آيند، به زن او محرمند؛ چه قبل از عقد متولّد شده باشند، يا بعد از عقد.
مسأله 548- زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد.
سؤال 549- آيا ازدواج موقّت زن مسلمان با غير مسلمان، مخصوصاً اهل كتاب، نيز حرام است؟
ص: 157
جواب: آرى حرام است.
سؤال 550- آيا ازدواج زنان و دختران شيعه، با جوانان و مردان اهل سنّت، جايز است؟
جواب: در صورتى كه خوف انحراف نباشد مانعى ندارد؛ ولى در صورتى كه احتمال انحراف عقيدتى باشد جايز نيست.
سؤال 551- آيا ازدواج با پسرى كه بظاهر مسلمان است، ولى اهل نماز نيست، حكم ازدواج با كافر را دارد؟
جواب: چنين ازدواجى جايز است، ولى بايد تدريجاً او را دعوت به انجام واجبات نمود.
مسأله 552- اگر زن شوهر دار (نعوذ باللّه) زنا دهد بر شوهر خود حرام نمى شود، ولى چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد بهتر است شوهر او را طلاق دهد، امّا بايد مهرش را بدهد.
مسأله 553- زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در كتاب طلاق آمده، با مرد ديگرى ازدواج كند و سپس طلاق بگيرد، مى تواند دوباره با شوهر اوّل ازدواج كند.
سؤال 554- زن و شوهرى صاحب اولاد نمى شوند، اگر بخواهند بچّه اى از شيرخوارگاه بگيرند، براى محرم شدن با آنها چه راهى وجود دارد؟
جواب: اگر دختر باشد و پدر آن مرد در حيات باشد مجاز است عقد موقّت آن دختر را، براى پدر خويش بخواند تا حكم زن پدر پيدا كند و محرم شود، و اگر خواهر يا خواهرزاده هاى آن مرد، يا زن برادر يا برادرزاده هايش شير داشته باشند، و آن بچّه شير خوار باشد و از شير آنها (با شرائط لازم) بخورد حكم برادر زاده يا خواهرزاده اش را پيدا مى كند و محرم مى شود. و در صورتى كه پسر باشد راه محرميّت آن است كه از شير خواهر يا خواهرزاده ها، يا مادر، يا زن برادر، يا برادرزاده هاى آن زن فاقد فرزند بخورد تا آن زن، خاله يا خواهر، يا عمّه رضائى آن پسر شود، و محرم گردد. و اگر دوران شيرخوارگى پسر بچّه گذشته باشد، راه قابل ملاحظه اى براى محرميّت او نيست.
ص: 158
سؤال 555- اگر مردى دو زن به نام فاطمه و زهرا داشته باشد، و از هر كدام دخترى داشته باشد، و دختران آن مرد شوهر كنند، لطفاً بفرماييد:
1- آيا داماد آن مرد با هر دو زن او محرم است؟ مثلا حسن داماد فاطمه، با زهرا هم محرم است؟
جواب: تنها به مادر زن خود محرم مى شود.
2- اگر شير يكديگر را خورده باشند، چطور؟ مثلا ليلا، كه دختر فاطمه است، شير زهرا را هم خورده باشد. آيا حسن كه با فاطمه، مادر خانمش، محرم است، با زهرا كه همسرش را شير داده نيز محرم مى شود؟
جواب: مادر زن رضاعى، محرم است.
3- اگر داماد دوّمى پيدا شود؛ مثلا حسين با سكينه ازدواج كند و سكينه فقط شير مادرش را (كه زهراست) خورده باشد و شير فاطمه را نخورده باشد، آيا حسين با فاطمه محرم مى شود؟
جواب: محرم نمى شود.
سؤال 556- مردى نعوذ بالله با زنى زنا مى كند، و زن حامله مى شود. قبل از اين كه بچّه به دنيا بيايد، زن با مرد ديگرى ازدواج مى نمايد، پس از ازدواج پسر بچّه اى به دنيا مى آيد، سپس همان زن از مردى كه با او ازدواج كرده، صاحب دخترى مى شود. آيا آن پسر و اين دختر بر يكديگر محرمند؟ اگر پسر ديگرى كه بالغ است، با آن پسر لواط كند، آيا دختر مذكور بر او حرام مى شود؟
جواب: آن دختر و پسر، كه از يك مادر متولّد شده اند، با هم محرمند؛ هر چند يكى از آن دو فرزند، نامشروع است، و آن خواهر بر واطى حرام مى شود، مشروط بر اين كه يقين به دخول داشته باشد.
سؤال 557- آيا در بهشت محرم و نامحرم وجود دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ و اگر ندارد، آيا محارم مى توانند با هم ازدواج كنند؟
جواب: در بهشت كسى هوس ازدواج با محارم و ساير كارهاى ناپسند را نمى كند.
ص: 159
سؤال 558- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1- اگر كسى با زن شوهردار زنا كند، ازدواج با آن زن بعد از طلاق يا فوت شوهرش چه صورت دارد؟
2- آيا فرقى بين دخول در قُبل و دُبر هست؟
3- آيا صورت علم به مسأله و جهل به آن تفاوتى دارد؟
4- اگر ازدواج صورت بگيرد و صاحب اولاد شوند، حكم چيست؟
جواب 1 تا 4: ما دليلى بر حرمت نيافته ايم؛ لذا در صورتى كه ازدواج كرده باشند ازدواج آنها را بر هم نمى زنيم. ولى اگر ازدواج نكرده باشند، مى گوييم احتياط كنند. و فرقى بين علم و جهل، و دخول از طرفين نيست.
سؤال 559- در بين عشاير عرب خوزستان رسمى به نام «نهوه» وجود دارد (اجبار دختر عمو به ازدواج با پسر عمو يا ديگر نزديكان، و منع از ازدواج با ديگران)، چنين رسمى از نظر شرعى چه حكمى دارد؟
جواب: چنين رسمى بر خلاف شرع است، و بايد از آن پرهيز كرد، مگر اين كه زوج و زوجه هر دو بدون اجبار رضايت دهند.
مسأله 560- بر شوهر واجب است كه غذا و لباس و منزل و لوازم ديگر را مطابق معمول براى همسر دائمى خود تهيّه كند. (حتّى هزينه طبيب و دارو و مانند آن) و اگر تهيّه نكند بنابر احتياط بدهكار او خواهد بود، خواه توانايى داشته باشد يا نه.
سؤال 561- آيا بر شوهر لازم است كه ماهيانه يا روزانه پولى جهت مخارج همسرش به او بپردازد؟ در صورت وجوب، آيا شوهر حق دارد مورد مصرف پول را تعيين كند؟
جواب: مانعى ندارد كه شوهر به همسرش در تهيّه نفقه وكالت دهد، و بر زن لازم
ص: 160
است كه طبق شرط عمل كند. اين در صورتى است كه شوهر به زن وكالت در تهيّه نفقه بدهد؛ ولى اگر حقّ نفقه را به او واگذار مى كند، زن در مصرف آن مختار است.
سؤال 562- آيا بر زوج لازم است كه آنچه معمولا تمام زنها به آن نياز دارند را به عنوان نفقه براى زوجه اش تهيّه كند؟ يا فقط غذا و مسكن و لباس لازم است؟
جواب: آنچه واقعاً مورد حاجت است و مرد قدرت بر آن دارد بر او لازم است.
سؤال 563- مرسوم است كه بين عقد ازدواج و زفاف، مادامى كه زن به خانه شوهر نرفته از زوج نفقه نمى گيرد، بنابراين اگر زوجه پس از مدّتى در مقام مطالبه نفقه آن زمان برآيد، آيا با توجّه به اين كه تمكين كامل ننموده حقّ نفقه دارد؟
جواب: نفقه ندارد.
سؤال 564- شوهر در عقد ازدواج و قبل از دخول مى گويد: «قدرت برگزارى مراسم عروسى را از لحاظ مالى ندارم». زوجه هم مى گويد: «فقط با رعايت شرايط و تشريفات مرسوم و عرف محل حاضرم به خانه شوهر بروم». در فرض مسأله، آيا زوجه مستحقّ نفقه مى باشد؟
جواب: اگر در عقد نكاح چنين شرطى ذكر نشده، زوجه حقّ امتناع ندارد، و اگر امتناع كند حقّ نفقه ندارد.
سؤال 565- آيا هزينه دارو و درمان زوجه مريض، با توجّه به اين كه مداواى بيمارى عرفاً جزء نيازهاى اوّليه هر انسانى مى باشد، نيز جزء نفقه زوجه است؟
جواب: مداوا در حدّ متعارف جزء نفقه است.
سؤال 566- زنى به سبب آتش سوزى در منزل شوهر، در بيمارستان بسترى و سپس فوت مى كند، آيا هزينه بيمارستان او بر عهده شوهر است؟
جواب: احتياط واجب آن است كه شوهر هزينه درمان او را بدهد.
سؤال 567- اگر زن جهت دريافت مهريّه از تمكين خوددارى كند، در اين مدّت حقّ نفقه دارد؟
جواب: در صورتى كه مهريّه بصورت نقد بوده باشد حق دارد قبل از گرفتن آن از تمكين خوددارى كند، و حقّ نفقه هم دارد.
ص: 161
سؤال 568- شخصى براى مدّتى از طريق دادگاه زندانى شده، و پس از چندى با حصول برائت يا تحمّل حبس آزاد مى شود، اگر در اين مدّت به عائله تحت تكفّل وى از طريق مراجع دولتى نفقه اى داده باشند، يا هيچ وجهى در اين مدّت نگرفته باشند، آيا آنها حقّ مطالبه نفقه گذشته را دارند؟
جواب: احتياط واجب آن است كه نفقه آنها را بپردازد، يا با آنها مصالحه كند.
مسأله 569- هرگاه زن مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند هر روز، به اندازه خرجى آن روز، بدون اجازه از اموال او بر دارد، و احتياط واجب آن است كه اين كار با اجازه حاكم شرع باشد. و اگر مجبور شود كه خودش معاش خود را تهيّه كند، در موقعى كه مشغول كار است اطاعت از شوهر بر او واجب نيست.
سؤال 570- در تحرير الوسيله، جلد دوم، صفحه 306، آمده است: «اگر زوج حقوق زن را، از قبيله نفقه، نپردازد، ابتدا حاكم زوج را الزام مى كند و در صورت عدم تأثير، او را تعزير مى نمايد». آيا مراد از «الزام» صدور حكم قضائى است، يا صدور حكم به الزام؟
جواب: منظور اين است كه حاكم شرع او را مجبور مى كند كه نفقه زن را بپردازد و هرگاه ترتيب اثر ندهد او را تعزير مى كند.
سؤال 571- آيا براى همسر و فرزندان شخصى كه از راه نامشروع كسب درآمد مى كند، جايز است از در آمد او استفاده كنند؟
جواب: اگر مى دانند نفقه اى كه به آنها پرداخته مى شود از همان پول است، تصرّف در آن جايز نيست؛ مگر در حال ضرورت.
سؤال 572- آيا شخص ثالث مى تواند در ضمن عقد ازدواج نفقه زوجه را تعهّد نمايد، تا هرگاه بين زن و شوهر راجع به نفقه اختلافى به وجود آمد، نفقه زوجه را پرداخت نمايد؟ و در اين صورت آيا نفقه از زوج ساقط مى شود؟
جواب: مانعى ندارد كه شخص ثالثى ضمانت نفقه را بنمايد، و در اين صورت نفقه بر عهده او خواهد بود.
سؤال 573- اگر طبق نظر پزشك، زوجه دائمى به مرضى مبتلا باشد كه بايستى براى
ص: 162
مدّتى، يا براى هميشه آميزش جنسى را ترك نمايد، يا اين كه زوجه دائمى به علّت ابتلاى به جنونِ ادوارى، يا دائم، در تيمارستان، يا در منزل بسترى و تحت درمان باشد، و به هيچ وجه حاضر به نزديكى با شوهر خود نباشد، آيا چنين زنى حقّ نفقه دارد؟
جواب: در صورتى كه زن مقصّر نبوده باشد، احتياط واجب آن است كه مرد نفقه او را بپردازد.
سؤال 574- زنى ادّعا مى كند شوهرش او را از منزل بيرون كرده، و نفقه اش را در مدّت خاصّى نپرداخته است. شوهر ضمن اقرار به اين كه نفقه معوّقه همسرش را پرداخت نكرده، ادّعا مى كند كه همسرش ناشزه است، و بدون اجازه او منزل مشترك را ترك كرده، و از اداى وظايف زناشويى امتناع نموده، و در نتيجه استحقاق نفقه ندارد. در فرض مذكور، با توجّه به اين كه زوجين جدا از يكديگر زندگى مى كنند، قول كدام يك مقدّم، و بيّنه بر عهده چه كسى است؟
جواب: اگر جدا از هم زندگى مى كنند، و زن مجوّزى براى اين كار ندارد، ناشزه است و حقّ نفقه ندارد.
مسأله 575- تعيين مهر در عقد دائم واجب نيست، و بدون آن عقد صحيح است؛ ولى چنانچه بعداً با زن نزديكى كند بايد مهر او را مطابق معمول زنهايى كه مثل او هستند، بدهد.
سؤال 576- شايستگى زنان مسلمان را به چه مهريّه اى مى دانيد؟ و براى دختران و پسران جوان و پدر و مادرهاى آنان در اين زمينه چه توصيه اى داريد؟
جواب: اخلاق اسلامى ايجاب مى كند كه مهريّه ها سبك باشد، و اصولا ازدواج با هزينه كم انجام گيرد، كه مايه سعادت زوجين خواهد شد، و سنگين كردن بار ازدواج شرعاً مذموم و عواقب ناگوار و مسئوليّت شديد دارد.
سؤال 577- آيا زوج مى تواند مهريّه همسر خود را آموزش تلاوت قرآن قرار دهد؟ در صورت مثبت بودن، اگر مرد تلاش خود را انجام دهد، ولى زن به جهت كُند ذهن بودن نتواند ياد بگيرد، وظيفه زوج چيست؟
ص: 163
جواب: آموزش قرآن مى تواند مهريّه بوده باشد و مرد بايد وظيفه خود را انجام دهد، اگر زوجه استعداد نداشت و مرد كوشش لازم را كرد، دَين خود را ادا كرده است.
سؤال 578- مرسوم است كه عقد را به انضمام يك جلد كلام اللّه مجيد جارى مى كنند، آيا اين كار به معنى تعليم قرآن به زوجه است، تا بر مرد واجب باشد قرآن را به همسرش تعليم بدهد، يا معناى ديگرى دارد؟
جواب: قرار دادن قرآن جزء مهريّه كار خوبى است، و مفهومش تهيّه يك جلد كلام اللّه مجيد براى زوجه است، نه آموزش قرآن؛ ولى لازم است قيمت آن در موقع عقد تعيين شود، تا مبهم نباشد.
سؤال 579- حدّ و ميزان مهريّه چقدر است؟ حدّ اقلّ و حدّ اكثر آن را بيان كنيد.
جواب: مهر حدّ ثابتى ندارد، ولى شايسته است از مهريّه هاى سنگين پرهيز شود، طبق برخى از روايات زنانى كه مهريّه سنگين دارند شوم هستند.(1)
سؤال 580- لطفاً پيرامون اقسام سه گانه مهريّه؛ «مهر المثل»، «مهر المسمّى» و «مهر السنّة»، توضيحى بيان فرمائيد.
جواب: منظور از «مهر المسمّى» همان مهرى است كه در عقد نامبرده مى شود. و مراد از «مهر المثل» آن است كه مثلا به هنگام عقد نامى از مهر نبرده اند، در اين صورت بايد ديد مهر امثال آن زن در عرف و عادت چقدر است و به او بپردازند. و منظور از «مهر السنّة» مهر حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) است، كه معروف است پانصد درهم (دويست مثقال نقره مسكوك) بوده است.
سؤال 581- اگر مردى مهريّه همسرش را به قدرى سنگين كرده باشد كه معادل حقوق ماهيانه تمام عمرش هم كفاف آن را نكند، چنين مهريّه و عقدى چه حكمى دارد؟
جواب: كار خوبى نكرده، ولى عقد و مهر باطل نيست؛ مگر اين كه در حدّى باشد كه آن مهريّه را سفيهانه بدانند.
سؤال 582- با توجّه به اين كه مورّخين مهريّه بزرگ بانوى اسلام، حضرت فاطمه
ص: 164
زهراء (عليها السلام) را مختلف نقل كرده اند:
1- برخى آن را يك زره جنگى به مبلغ 480 درهم، به اضافه يك دست لباس كتان و يك قطعه پوست گوسفند گفته اند.
2- بعضى آن را چهارصد درهم شمرده اند.
3- و برخى ديگر چهارصد مثقال نقره بيان كرده اند.
و از طرف ديگر در روايتى مهريّه آن حضرت «شفاعت گنهكاران از امّت پدرش»(1) آمده است، آيا صرف تعيين مهريّه حضرت زهرا (عليها السلام) (مهر السّنه) براى عروسان، بدون تعيين ارزش فعلى آن، صحيح است؟
جواب: معروف است كه مهر السّنه معادل پانصد درهم مى باشد (هر درهم تقريباً پانصد تومان، كه مجموعاً حدود دويست و پنجاه هزار تومان مى شود)(2) هرگاه در محيط زوجين اين شهرت وجود داشته باشد كافى است، و الّا بايد تعيين كنند.
سؤال 583- اگر زنى مهريّه خويش را، مهر السّنه قرار دهد، آيا معادل آن را طلب دارد، يا مهر المثل بر عهده زوج است؟
جواب: چنانچه طرفين مى دانسته اند كه مهر السّنه طبق مشهور پانصد درهم نقره است اشكالى ندارد، و بايد با پول رايج حساب كنند؛ امّا اگر هر دو، يا يكى از آنها آگاه نبوده اند، احتياط آن است كه در مورد مقدار مهر با هم مصالحه كنند.
سؤال 584- از آنجا كه در زمان ما درهم سكّه دار وجود ندارد، آيا معيار قيمت مهر السّنه، نرخ نقره معمولى و بدون سكّه است؟
جواب: در شرايطى كه درهم سكّه دار وجود ندارد بايد فرض را بر اين بگيريم كه اگر نقره موجود سكّه دار و رايج وجود داشت چه اندازه به قيمت آن افزوده مى شد؟ سپس اضافه قيمت را بطور تقريبى حساب كنيم و بر آن بيفزائيم. و از آنجا كه اين حكم، يك حكم استحبابى است محاسبات تقريبى در آن ضرر ندارد.
ص: 165
مسأله 585- در صورتى كه مدّتى براى دادن مهر در عقد تعيين نشده باشد، زن حق دارد مهر خود را فوراً مطالبه كند، بلكه مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر خوددارى نمايد، چه شوهر توانايى بر دادن مهريّه داشته باشد يا نه؛ مگر اين كه عدم توانايى او قرينه بر اين باشد كه مهر از اوّل بر ذمّه بوده، نه بصورت نقدى.
سؤال 586- هرگاه زن جز به گرفتن مهر، حاضر به تمكين نشود، و شوهر قادر بر اداى آن نباشد، و در عين حال بگويد: «طلاق نمى دهم، و تا پايان عمر نفقه مى پردازم». حكم اين مسأله چيست؟
جواب: اوّلا: زن حق دارد قبل از تمكين مطالبه مهر كند؛ حتّى اگر شوهر قدرت بر پرداخت مهريّه نداشته باشد.
ثانياً: اگر شوهر قدرت بر پرداخت مهريّه ندارد، بايد نفقه را بدهد.
ثالثاً: اگر اين امر مدّتها ادامه يابد و باعث ضرر و زيان زوجه، يا عسر و حرج شديد او شود، حاكم شرع مرد را وادار به طلاق مى كند، و اگر طلاق نداد حاكم شرع طلاق مى دهد و نصف مهر بر ذمّه زوج مى ماند تا وقتى كه قدرت بر پرداخت پيدا كند.
سؤال 587- آيا حقّ امتناع زوجه از تمكين، در فرض عدم پرداخت مهريّه از سوى مرد، مختصّ به دخول است، يا شامل ساير استمتاعات و يا اطاعت از زوج در امور لازمه (از قبيل اقامت در منزل شوهر، يا مسافرت با اذن او) نيز مى گردد؟
جواب: ظاهر اين است كه زن مى تواند بدون گرفتن مهر معجّل، خود را مطلقاً تسليم شوهر نكند، و در اين مدّت بر زوج واجب است نفقه او را بدهد.
سؤال 588- زوجه از شوهر خود تمكين نموده، ولى زوج قدرت نزديكى با وى را، به علّت عدم قدرت جنسى، نداشته است؛ وى اكنون تمكين مجدّد را، منوط به دريافت كلّ مهريّه مى نمايد. آيا به علّت عدم دخول، حقّ زوجه به قوّت خود باقى است، يا در فرض مسأله، حقّ او ساقط شده است؟
جواب: حقّ زوجه در گرفتن مهريّه قبل از تمكين مجدّد ثابت است؛ مشروط بر اين كه مهر حالّ بوده باشد، نه بر ذمّه زوج.
ص: 166
سؤال 589- هرگاه مهريّه حالّ (نقد) باشد، و شوهر قدرت پرداخت آن را بصورت يكجا نداشته باشد، و در صورت تقسيط بتواند ظرف چند سال بپردازد، آيا دادگاه مى تواند بدون رضايت زوجه با تقسيط مهريّه، و با وصول اوّلين قسط آن (بدون رعايت حقّ عدم تمكين زوجه) وى را مجبور به تمكين نمايد؟
جواب: در صورتى كه قرائنى، مانند سنگين بودن مهريّه و عدم تمكّن زوج به هنگام اجراى عقد، چنين نشان دهد كه مهريّه يكجا قابل پرداخت نيست، بلكه منظور تدريجى، يا عند القدره و الاستطاعه بوده است، بايد زن با گرفتن قسط اوّل تمكين كند.
سؤال 590- مردى زنى را به عقد خود درآورده، ولى هنوز عروسى نكرده اند، امّا زن از طريق انزال در محل باردار شده است، اگر قبل از عروسى از هم جدا شوند، آيا مهريّه تنصيف مى شود؟
جواب: هرگاه مرد سبب باردار شدن زن شده، احتياط واجب آن است كه تمام مهر را بدهد؛ هر چند دخول نكرده باشد.
سؤال 591- آيا زوجه غير مدخوله بعد از فوت زوج، مستحقّ تمام مهريّه است، يا نصف آن؟
جواب: مستحقّ تمام مهر است.
سؤال 592- آيا در صورت فوت زوجه قبل از دخول، مهريّه وى نصف مى شود؟
جواب: تمام مهر را مى برد، تنها طلاق است كه سبب تنصيف مى شود.
سؤال 593- آيا آميزش با زوجه در دوره نامزدى نيز موجب پرداخت مهريّه كامل، در فرض متاركه و طلاق، مى گردد؟
جواب: آرى موجب پرداخت مهريّه كامل مى گردد.
سؤال 594- آيا بين باكره و زنان ديگر، در اين مورد كه دخول باعث مهر كامل و عدم دخول باعث تنصيف مهريّه مى شود، فرقى هست؟
جواب: فرقى ميان باكره و غير او از اين جهت نيست.
سؤال 595- مهريّه خانمى چهل سال قبل دو هزار تومان تعيين شده است، و اكنون تقاضاى اداء آن را دارد، شوهر حاضر است همان مبلغ را بپردازد، ولى زن مى گويد:
ص: 167
«شوهرم در آن زمان مهريّه را يك ساعت آب و نصف منزل قرار داد و من هم قبول كردم، ولى بخاطر مشكل ثبتى، همان مبلغ دو هزار تومان قرار داده شد». اكنون با توجّه به تورّم شديد حكم اين مسأله چيست؟
جواب: اگر آن زن ثابت كند كه مهريّه واقعى همان آب و منزل بوده، حق دارد آن را بگيرد، و اگر مهريّه دو هزار تومان بوده، مى تواند معادل آن را به قيمت امروز (طبق نرخ متوسّط تورّم اجناس) بگيرد. در ساير مطالبات نيز حكم همين است؛ يعنى هرگاه فاصله زمانى و تورّم زياد باشد به قيمت روز محاسبه مى شود.
سؤال 596- هفده سال پيش به عقد مردى در آمدم، و در اين مدّت على رغم تمام مشكلات همراه او بودم، وى هم اكنون صاحب 25 ميليون تومان سرمايه است و اقدام به ازدواج مجدّد كرده و مرا طلاق داده است، با توجّه به تنزّل شديد ارزش پول، آيا مى توانم مهريّه ام را به قيمت امروز بگيرم؟ آيا در برابر زحماتى كه براى خودش و بچّه هايش كشيده ام، چيزى به من مى رسد؟
جواب: چنانچه ارزش مهريّه نسبت به زمان گذشته تفاوت كلّى كرده، بايد به قيمت امروز بپردازد. و اگر در مقابل خدمات شما قول داده كه جبران كند، موظّف است به قولش عمل كند.
سؤال 597- شخصى كه با پدرش زندگى مى كرده از دنيا رفته و هيچ گونه مالى از خود نداشته است، آيا مهريّه زوجه او بر پدرش مى باشد؟
جواب: مهريّه زن بر عهده شوهر است، نه پدر؛ مگر اين كه پدر شوهر آن را تضمين كرده باشد، يا مزد كارهاى فرزندش را نداده باشد، و آن مزد به اندازه مهريّه يا بيشتر از آن باشد.
سؤال 598- پدر داماد قسمتى از مهريّه عروسش را بر ذمّه مى گيرد، ولى قبل از عروسى و پس از عقد، يعنى هنگامى كه مى خواستند مهريّه را ثبت كنند از تعهّد خود استنكاف ميورزد و داماد مهر را به وجه نقد مصالحه و بر ذمّه خود مى گيرد و سپس عروسى واقع مى شود، آيا عروس مى تواند مدّعى آنچه بر ذمّه پدر شوهر بوده است، شود؟
ص: 168
جواب: اگر موقع خواندن صيغه عقد بر ذمّه گرفته موظّف است بپردازد، و بازگشت جايز نيست.
سؤال 599- در صورت اختلاف زوجين در مقدار و وصف مهريّه، قول كدام يك مقدّم مى شود؟ اگر هيچ كدام دليلى جهت ادّعاى خود نداشته باشند چطور؟
جواب: چنانچه زوج مدّعى مقدار كمتر است، قول او پذيرفته مى شود، مگر اين كه دليلى بر خلاف آن اقامه شود.
سؤال 600- در بعضى ازدواج ها مهريّه هاى سنگينى در نظر گرفته مى شود، كه عندالمطالبه نيز مى باشد، در حالى كه مرد 500 هزار تومان هم پول ندارد. ولى براى اين كه ازدواج سر بگيرد، مثلا 20 ميليون تومان مهرِ پيشنهادى را مى پذيرد، و شايد در طول عمر خود به اين مبلغ دست نيابد، و از اوّل نيز محرز است كه در صورت مطالبه، قادر بر پرداخت چنين مهريّه اى نخواهد بود. اين نوع ازدواج ها شرعاً چه حكمى دارد؟
جواب: اين گونه مهريّه ها با چنان قرائنى كه ذكر شد، جدّى نيست. و جمله عند المطالبه را بايد حمل بر عند القدره و الاستطاعه كرد. بنابراين، به اجرا گذاشتن اين گونه مهريّه ها در صورت عدم قدرت جايز نمى باشد.
سؤال 601- بكارت دخترى در اثر تصادف زايل شده است. آيا ارش البكاره گرفته مى شود، يا مهر المثل؟
جواب: بايد مهر المثل بپردازد.
سؤال 602- شخصى ازدواج مى كند، و در حين اجراى عقد عالماً و عامداً مهريّه اى معيّن مى كنند، كه زوج فعلا توانايى پرداخت آن را به هيچ وجه ندارد، و ممكن است در مدّت طولانى هم نتواند آن را بپردازد. عرفاً هم اين گونه مهريّه ها را در ذمّه زوج نسيه حساب مى كنند، و زوجه هم در موقع اجراى عقد قصد مطالبه ندارد. آيا اين گونه مهريّه ها در شرع مقدس حالّ است، يا مؤجّل؟
جواب: در فرض سؤال اين گونه مهريّه ها مؤجّل است.
سؤال 603- در مواردى كه مهر المثل واجب مى شود، آيا حدّ اقل يا حدّ اكثرى وجود دارد؟
ص: 169
جواب: ظاهر اين است كه در مهر المثل حدّ معينى نيست، و الّا مهر المثل صدق نمى كند، و رواياتى كه خلاف آن را بگويد ظاهراً معمول بهاى اصحاب نيست.
سؤال 604- مرسوم است كه در موقع ازدواج و در زمان عقد مهريّه را دو قسمت مى كنند؛ يك قسمت را به عنوان كمك به تهيّه جهيزيّه اخذ مى كنند، و مابقى در ذمّه زوج مى ماند. لكن در تمام دادگاه ها با استناد به ماده 1085 قانون مدنى كه مى گويد: «زن مى تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاى وظايفى كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند، مشروط بر اين كه مهر او حالّ باشد. و اين امتناع مُسقط حقّ نفقه نخواهد شد» تمسّك كرده، تمام مهريّه ها را حالّ (نقد) حساب مى كنند. نظر حضرتعالى در اين مورد چيست؟
جواب: مهريّه در صورتى كه قيد و شرطى نداشته باشد، حالّ است؛ ولى گاه قرائنى وجود دارد كه مهريّه نسيه است. مثلا مهريّه سنگين است، و مى دانيم شوهر يك جوان كارگر، يا يك جوان دانشجوست، و چيزى ندارد كه فوراً بدهد. در اين گونه موارد مهريّه حال نيست، و زوجه نمى تواند آن را مطالبه كند. همچنين اگر مهريّه را دو بخش كنند، نقد و نسيه، در اينجا تنها مى تواند نقد را مطالبه كند.
سؤال 605- دخترى، با جانبازى كه قادر بر نزديكى نيست، ازدواج مى كند. يك هفته پس از تلقيح، كارشان به طلاق مى كشد؛ در اين مورد لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1- مهريّه دختر نصف است، يا تمام؟
جواب: در صورتى كه تلقيح بوسيله شوهر انجام نشده باشد، مهريّه كامل نمى شود.
2- آيا براى ازدواج مجدّد، بازهم اجازه پدر لازم است؟
جواب: پس از وضع حمل، اجازه پدر لازم نيست.
3- آيا اين دختر نياز به عدّه دارد؟ مدّت عده وى چقدر است؟
جواب: عده او وضع حمل است.
4- آيا مى تواند با پدر آن جانباز ازدواج كند؟
جواب: جايز نيست.
5- اگر زنى با چنان جانبازى ازدواج كند، و پس از تلقيح جدا شود، دخترش مى تواند با
ص: 170
جانباز ازدواج كند؟
جواب: در صورتى كه دخول از سوى جانباز حاصل نشده باشد، اشكالى ندارد.
سؤال 606- اگر زنى قبل از عقد مهريّه خويش را چه در نكاح دائم يا موقّت ببخشد، آيا مى توان صيغه عقد را بدون مهريّه خواند؟
جواب: در عقد موقّت لازم است مدّت و مهريّه هر دو معلوم باشد، امّا در عقد دائم قرار ندادن مهريّه ضررى نمى زند، و عقد صحيح است. و بخشيدن مهريّه قبل از عقد معنا ندارد.
سؤال 607- در صورتى كه زوجه دائمى شخصى، با مرد اجنبى فرار نموده و از كشور خارج شود. آيا زن مى تواند شخصاً، يا با اعطاى وكالت به غير، نسبت به دريافت مهر خود اقدام قانونى نمايد؟ آيا چنين زنى مستحقّ دريافت مهريّه مى باشد؟
جواب: با توجّه به اين كه مهريّه مربوط به سابق است حقّ گرفتن آن را دارد؛ ولى هر دو نفر از نظر قضايى قابل تعقيب هستند، و از نظر اسلام مجازاتشان شديد است.
سؤال 608- اگر مردى در شب زفاف به علّت عنن، يا عامداً، به وسيله انگشت، يا شى ء مناسب ديگرى غير از آلت رجوليّت، بكارت همسرش را زايل نمايد، بفرماييد: اولا: آيا اين عمل تعزير دارد؟ و ثانياً: آيا اين كار در حكم دخول، و زوجه مستحقّ كلّ مهر است؟
جواب: در صورت عدم رضايت زوجه، تعزير دارد. و زوجه مستحقّ كلّ مهر است.
مسأله 609- مرد نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با همسر دائمى خود را ترك كند، بلكه اگر زن جوان باشد و در اين مدّت بيم آن برود كه به گناه بيفتد احتياط واجب آن است كه طورى رفتار كند كه او به گناه نيفتد.
سؤال 610- با توجّه به مسأله بالا، اگر زنى جوان نباشد، ولى اگر شوهر به آميزش يك بار در چهار ماه اكتفاء كند بيم گناه بر او مى رود، در اين صورت مرد در برابر او چه وظيفه اى دارد؟
ص: 171
جواب: احتياط واجب آن است ترتيبى بدهد كه او آلوده گناه نشود.
مسأله 611- مرد حق ندارد زن دائمى خود را طورى ترك كند كه نه مانند زن شوهردار باشد و نه بى شوهر؛ ولى واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند، امّا اگر همسرهاى متعدّد دارد بايد در ميان آنها از اين جهت با عدالت رفتار نمايد.
سؤال 612- آيا شوهر حق دارد بدون رضايت همسرش از انزال نطفه خوددارى كند، و به آميزش تنها قناعت نمايد؟
جواب: مانعى ندارد؛ ولى در موردِ آميزشِ واجب، بدون رضايت همسر نمى تواند اين كار را انجام دهد.
سؤال 613- آيا زن حق دارد از شوهر بخواهد كه به جاى آميزش واجب (هر چهار ماه يك بار) از راههاى ديگر او را ارضاء كند؟
جواب: در صورتى كه طرفين راضى شوند مانعى ندارد.
سؤال 614- اگر شخصى دو همسر داشته باشد، آيا لازم است يك شب را نزدِ يكى، و شب بعد را نزد ديگرى باشد؟ يا از هر چهار شب بايد يك شب را نزد هر يك از آنها باشد، و دو شب ديگر را آزاد است هركجا باشد؟
جواب: از هر چهار شب واجب است يك شب را نزد هر يك از آنها باشد، و دو شب ديگر را مختار است، هر چند بهتر آن است كه در ميان آنها مساوات قائل شود.
مسأله 615- زنى كه عقد دائم شده، نبايد بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى كند.
سؤال 616- اگر زن دائمى شرط كند كه هفته اى يكى دو بار تمكين كند، آيا اين شرط صحيح است؟
جواب: چنانچه طرفين به اين شرط راضى شده باشند، اين شرط صحيح است.
ص: 172
سؤال 617- آيا زن مى تواند به اين علّت كه شوهرش به او تهمت زده و آبروى او را برده، خود را بر او حرام كند، و با ديدنش در حجاب شود، و از تمكين عامّ و خاصّ جلوگيرى نمايد؟ هرچند شوهر بارها به پاكى او اعتراف كرده باشد.
جواب: زن حق ندارد به اين عذرها از تمكين خوددارى كند، و اگر شوهر به او تهمت زده، بايد نزد حاكم شرع برود و مجازات او را بخواهد، مگر اين كه زن او را ببخشد.
سؤال 618- آيا تمكين از مرد حدّ خاصّى دارد، يا هر زمانى كه او تقاضاى تمكين كند زن بايد اجابت كند، هر چند موجب عسر و حرج براى زن شود؟
جواب: در صورتى كه سبب عسر و حرج براى زن باشد واجب نيست، و اصولا درخواست او بايد در حدّ معقول و متعارف باشد.
سؤال 619- چه چيزهائى حقّ تمكين مرد را ساقط مى كند؟
جواب: در صورتى كه درخواست مرد غير معقول و غير متعارف باشد، تمكين در برابر آن لازم نيست. همچنين در صورتى كه زن مريض يا در عسر و حرج بوده باشد، يا تقاضاى شوهر نامشروع باشد، مانند ايّام عادت، تمكين واجب نمى باشد.
سؤال 620- اگر شوهر (با توجّه به مُعسر بودن) به حكم دادگاه، مهريّه را به صورت اقساطى بپردازد، با توجّه به اين كه امروزه مهريّه ها متأسّفانه بالاست و پرداخت قسطى آن هم سالها طول مى كشد، آيا در اين فرض زن، كه هنوز باكره است، حق دارد تا پايان اقساط مهريّه تمكين نكند؟
جواب: در صورتى كه قرائنى وجود داشته باشد كه اين مهريّه سنگين را يكجا نمى توان مطالبه كرد، خوددارى از تمكين جايز نيست، بنابراين متوقّف كردن تمكين بر پرداخت تمام مهر در اين گونه موارد جايز نيست.
سؤال 621- آيا آميزش با همسر از پشت جايز است؟
جواب: اين كار حرام نيست، امّا كراهت شديد دارد؛ ولى در صورت عدم رضايت همسر جايز نيست.
سؤال 622- شوهرم تمكين را مشروط به پوشيدن لباسهاى خاص، يا آرايش مخصوصى مى كند، آيا رعايت اين امور لازم است؟
ص: 173
جواب: لازم نيست؛ ولى انجام در خواستهاى معقولِ همسر براى طرفين خوب است.
سؤال 623- آيا وظيفه زن مسلمان صرفاً تمكين است؟ اگر چنين است، نگهدارى از فرزندان، نظافت منزل، شستشوى ظروف و البسه، پخت وپز، وظيفه كيست؟ تقسيم كارى كه رسول الله (صلى الله عليه و آله) بين دختر گرامى و داماد عزيزش انجام داد، كه كار بيرون منزل را به على (عليه السلام)، و كار درون منزل را به زهرا (عليها السلام) واگذار كرد(1)، به چه معنايى است؟ اگر فلسفه ازدواج فقط رفع شهوت است، آيا بهتر نيست مرد با هزينه اى كمتر از آوردن زن به خانه به عنوان موجودى پرخرج، شهوتش را بيرون خانه به طريق شرعى (صيغه) رفع كند؟ اگر وظيفه زن صرفاً تمكين است، چرا مرد مخارج عروسى، خورد و خوراك، لباس، وسائل رفاهى، پزشكى، درمانى، مهريّه، شيربها و مانند آن را بر گردن مى گيرد؟ بهتر نيست مجرّد و بى مسئوليت به كار و عبادت و زندگى خود بپردازد، نه دغدغه خاطرى، نه دل بستگى، نه ترس از دست دادنى، نه جنگ اعصابى، و نه نگرانى هاى ديگر. لطفاً نظرتان را به طور صريح در اين زمينه بيان فرماييد:
جواب: هدف از ازدواج، همان گونه كه قرآن مى گويد، آن است كه زن و مرد در كنار يكديگر زندگى آرامى داشته باشند (لِتَسْكُنُوا إِلَيْها) و اين هدف بدون زندگى مشترك حاصل نمى شود. و زندگى توأم با تجرّد موجب بدبختى و انواع مشكلات و بيمارى هاست، ولى زن نبايد به صورت برده مرد درآيد، و اگر كارهاى خانه را انجام مى دهد، بايد با ميل و رضايتش باشد. البتّه تقسيم كار بر اساس رضايت طرفين كار بسيار خوبى است.
سؤال 624- عدم تمكين زن، در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، چه حكمى دارد؟
جواب: احتياط واجب آن است كه زن از تمكين خوددارى نكند؛ ولى مى تواند با اجازه حاكم شرع از اموال او به مقدار نفقه خود بردارد.
ص: 174
مسأله 625- زنى كه عقد دائم شده بنا بر احتياط واجب نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، يا كارى در خارج خانه انتخاب كند (خواه اجازه لفظى باشد، و يا از قرائن معلوم شود كه او راضى است).
سؤال 626- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:
الف) آيا زوجه حق دارد بدون رضايت شوهر از منزل خارج شود؟
جواب: بنابر احتياط واجب بايد اجازه بگيرد؛ مگر براى كارهاى واجب شرعى، يا نيازها و ضرورت هاى مادّى و معنوى زندگى.
ب) در صورتى كه بدون رضايت شوهر منزل را ترك كند و تمكين ننمايد، و تقاضاى مكرّر بازگشت همسرش را بى پاسخ بگذارد، آيا ناشزه محسوب مى شود؟
جواب: چنين زنى ناشزه است.
ج) در شرايط فوق، آيا زوجه استحقاق دريافت نفقه دارد؟
جواب: قدر مسلّم از نشوز و عدم تمكين، كه موجب سلب حقّ نفقه مى شود، عدم تمكين در برابر تمتّعات جنسى است؛ بنابراين نفقه در فرض بالا، يعنى خروج از منزل، ساقط نمى شود (بنابر احتياط واجب).
سؤال 627- آيا زن بدون رضايت شوهر مى تواند براى فعّاليّت هاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى، از منزل خارج شود؟
جواب: در صورتى كه براى يك هدف مادّى يا معنوى ضرورى خارج شود، اشكال ندارد. همچنين در صورتى كه زن در عقد ازدواج چنين حقّى براى خود قائل شده باشد، اشكال ندارد.
سؤال 628- در صورتى كه مهر حالّ (نقد) باشد زوجه غير مدخوله حق دارد تا گرفتن مهريّه تمكين نكند؛ امّا آيا اين حق را هم دارد كه در غير تمكين نيز از زوج اطاعت نكند؛ مثلا منزل پدر و مادر خود بماند، و هر جا كه مايل بود برود، و هر كار كه خواست انجام دهد، و با اين حال مطالبه نفقه نمايد؟
ص: 175
جواب: بايد به وظايف ديگر خود عمل كند، تنها مى تواند تمكين را منوط به گرفتن مهر كند، آن هم در صورتى كه مهر حالّ بوده و قرائنى دالّ بر تأخير آن نبوده باشد.
سؤال 629- زنى پس از فوت شوهرش با برادر همسر مرحومش ازدواج مى كند، آيا مى تواند شبهاى جمعه براى قرائت فاتحه به مزار شوهر اوّل برود؟
جواب: با اجازه شوهر اشكال ندارد.
سؤال 630- آيا زنان مى توانند بدون اجازه و رضايت همسران خويش، كه افرادى مؤمن و متديّن مى باشند، در مسجد فعّاليّت كنند؟ به گونه اى كه امورات يك مسجد را كاملا در دست بگيرند. در حالى كه اين كار موجب اختلاف خانوادگى مى شود.
جواب: بدون اجازه همسر جايز نيست؛ ولى رفتن به مسجد براى فرا گرفتن احكام و معارف دين جايز است.
سؤال 631- شخصى دوازده سال قبل به همسرش پيشنهاد مى كند كه از تهران مهاجرت كنند؛ امّا زن حاضر به اين هجرت نمى شود، و مرد هجرت مى كند. اكنون مرد، به بهانه اين كه زن اطاعت نكرده، نه نفقه مى پردازد و نه طلاق مى دهد، حكم اين مسأله چيست؟
جواب: در صورتى كه در ازدواج قرار داد خاصّى براى محلّ سكونت زن نباشد، زن موظّف است در محلّ سكونت تابع مرد باشد؛ مگر اين كه ضرر و زيان مهمّى براى او داشته باشد.
سؤال 632- آيا اطاعت نكردن زن از شوهر در غير مسائل واجب و مستحب حرام است؟
جواب: اطاعت زن از شوهر مربوط به حقوق زناشوئى و بيرون رفتن از منزل است، در كارهاى ديگر اطاعت بر او واجب نيست، هر چند بهتر است كه زن و مرد در تمام مسائل با هم تفاهم داشته باشند.
سؤال 633- در صورتى كه مرد با رفتن زنش به دانشگاه، اداره، و هر محيط ديگرى مخالف باشد، زن شرعاً چه وظيفه اى دارد؟
ص: 176
جواب: بايد رضايت شوهر را جلب كند؛ مگر اين كه در عقد ازدواج شرط كرده باشد.
سؤال 634- اگر شوهر اجازه انتخاب شغلى به همسر خود بدهد، آيا بعد از طىّ مراحل خاصّ گزينش و شروع به كار، مى تواند ممانعت كند، يا اجازه اوّل التزام به تمام لوازم آن است؟
جواب: هرگاه زن قرار دادى با اجازه شوهر نسبت به مدّتى با اداره يا مؤسّسه اى بسته، آن قرار داد لازم الاجرا مى باشد، و شوهر حقّ ممانعت ندارد. و اين در صورتى است كه هنگام عقد، اجازه كار زن در خارج از منزل شرط نشده باشد، و الّا احتياجى به اجازه شوهر در عقد قرار داد نيست؛ ولى در هر حال بايد شئون شوهر و خانواده را رعايت كند.
سؤال 635- اگر زن به خاطر انجام مستحبّات زياد، دچار خستگى فراوان شود، بطورى كه مرد نتواند تمتّعات لازم را ببرد، آيا مرد حق دارد او را از انجام چنين مستحبّاتى نهى كند؟ آيا اطاعت از شوهر در اينجا لازم است؟
جواب: مرد نمى تواند او را نهى كند؛ مگر اين كه بطور كلّى تمتّع از بين برود، و در اين صورت چون مزاحم حقّ شوهر است زن بدون اجازه او نمى تواند اقدام كند.
مسأله 636- اگر زن در همه كارهايى كه در مسائل قبل (به شرحى كه گذشت) گفته شد، از شوهر اطاعت نكند گناهكار است و حقّ غذا و لباس و منزل و همخوابى او از بين مى رود؛ ولى مهر او از بين نمى رود.
مسأله 637- زن وظيفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و غذا تهيّه كند و نظافت و مانند آن را عهده دار شود؛ مگر به ميل خود. و اگر مرد او را مجبور بر اين كارها نمايد، زن مى تواند حقّ الزحمه خود را در برابر اين كارها از او بگيرد.
سؤال 638- آيا زن مى تواند در منزل وظايف خود را انجام ندهد؛ مثلا غذا نپزد، يا خانه را مرتّب نكند؟ آيا مرد مى تواند او را مجبور به انجام اين گونه امور بنمايد؟
جواب: مرد حق ندارد او را مجبور به اين كارها كند؛ مگر اين كه زن با ميل خود اين كارها را انجام دهد.
ص: 177
سؤال 639- آيا اين شرط، كه همسر آينده كارهاى متعارف و معمول منزل را انجام دهد، صحيح است؟ در صورتى كه زن به شرط عمل نكند حكم آن چيست؟
جواب: هرگاه شرط كنند، اين شرط لازم الاجراست؛ و در صورت تخلّف احتياط آن است كه زن هزينه آن را بپردازد.
سؤال 640- مى دانيم كه زن موظّف به انجام كارهاى منزل نيست، حتّى مى تواند براى شير دادن و پرورش طفل از شوهرش اجرت دريافت كند؛ لكن با توجّه به اين كه در ايران رسم بر اين است كه زنان معمولا كارهاى خانه را انجام مى دهند و پس از تولّد بچّه، او را نگهدارى نموده و شير مى دهند، آيا مى توان گفت كه عقد مبنيّاً عليها واقع شده و در نتيجه زن بايد كارهاى معمولى خانه را انجام دهد و مزدى هم از شوهرش طلبكار نيست؛ مگر در جايى كه خلاف آن ثابت شود؟
جواب: اين گونه موارد عقد مبنىٌ عليه نيست، تا حكم شرط ضمن العقد داشته باشد؛ ولى بهتر است مردان و زنان در زندگى مشترك خانوادگى اين گونه سخت گيرى ها را با هم نداشته باشند، تا زندگى خوبى داشته باشند.
سؤال 641- نظر حضرتعالى در رابطه با ازدواج موقّت چيست؟ آيا آن را راه حلّ مناسبى براى جوانان، كه مشكلاتى بر سر راه ازدواج دائم دارند و از طرفى مى ترسند كه به فساد كشيده شوند، مى دانيد؟
جواب: اگر با شرايط معقول و رعايت موازين شرعى انجام شود، و دستاويزى براى هوسبازى هوسبازان و فساد بيشتر نشود بيقين كارساز است؛ ولى اين، كار بسيار دقيق و ظريفى است.(1)
سؤال 642- اگر پسر و دخترى بخواهند از طريق ازدواج موقّت (بدون استمتاع جنسى و آميزش) رابطه متعارف شغلى، يا تحصيلى داشته باشند، آيا در دو فرض زير اجازه پدر دختر شرط است؟
ص: 178
الف) امكان دسترسى به ولىّ دختر نيست و فرضاً ايجاد رابطه شرعى، ضرورى و فورى است.
ب) امكان دسترسى هست؛ امّا ولىّ دختر بدون منطق مخالفت مى كند، و اصلا رضايت نمى دهد.
جواب: در هر صورت احتياط واجب استيذان از ولىّ دختر است؛ ضمناً تجربه نشان داده است كه اين رابطه ها، مخصوصاً در جوانها، معمولا در يك حدّ محدود و معيّنى ثابت نمى ماند، و تدريجاً توسعه مى يابد و مايه مشكلات فراوانى مى شود.
سؤال 643- كسى كه قصد ازدواج موقّت دارد، آيا مى تواند بدون اطّلاع ولىّ دختر از او خواستگارى كند؟ در دو صورت باكره بودن و بيوه بودن زن، حكم آن را بيان فرمائيد.
جواب: خواستگارى در هر صورت مانعى ندارد، ولى اجراء صيغه عقد بدون اذن ولىّ دختر باكره اشكال دارد، امّا در بيوه رضايت طرفين براى اجراى صيغه عقد كافى است.
سؤال 644- اگر شخصى با زن بى شوهرى ازدواج موقّت كند، و زن به برادرش اطّلاع ندهد، آيا اين كار خيانت به برادر محسوب مى شود؟ در صورتى كه برادر با اين ازدواج مخالف باشد و زن شرايط ازدواج موقّت را داشته باشد، عمل مذكور چه حكمى دارد؟
جواب: اجازه برادر معتبر نيست، و اطّلاع ندادن به او خيانت محسوب نمى شود؛ ولى مشورت با او مناسب است.
سؤال 645- زنى به عقد موقّت مردى در آمده و بعد از دخول، شوهرش را ترك كرده است، آيا بر مرد واجب است كه تمام مهريّه او را بپردازد؟
جواب: تنها آن مقدار از زمان كه زن تمكين كرده مهريّه اش لازم است.
مسأله 646- همسر موقّت مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، يا كارى در خارج از خانه براى خود انتخاب كند، مگر اين كه به خاطر بيرون رفتنش حقّ شوهر از بين برود.
مسأله 647- همسر در ازدواج موقّت حقّ خرجى ندارد، هر چند باردار شود. و از شوهر
ص: 179
ارث نمى برد و شوهر هم از او ارث نمى برد، و حقّ واجب همخوابى نيز ندارد.
مسأله 648- زن مى تواند در ازدواج موقّت شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند و تنها لذّتهاى ديگر ببرد؛ ولى اگر بعداً به اين امر راضى شود مانعى ندارد.
مسأله 649- پدر يا جدّ پدرى مى تواند براى محرم شدن با زنى، او را به عقد موقّت پسر نابالغ خود درآورد (به شرط اين كه مدّت عقد به اندازه اى باشد كه پسر به حدّ بهره گيرى جنسى برسد)، و نيز مى تواند دختر نابالغى را براى محرم شدن بستگان به عقد كسى درآورد (به همان شرط كه در مورد پسر گفته شد)، و در هر دو صورت بنابر احتياط واجب بايد عقد فايده اى براى آن دو داشته باشد، و خالى از مفسده باشد.
سؤال 650- به مدّت ده سال به عقد موقّت مردى درآمده ام، ولى اكنون سه سال است كه مرا رها كرده و هيچ خبرى از او ندارم، به دادگاه مدنى مراجعه كردم ولى نتيجه اى نگرفتم، من شرايط ازدواج موقّت را نمى دانستم و منبع درآمدى هم ندارم و در وضعيّت سختى بسر مى برم، تكليف من چيست؟
جواب: هرگاه شما به تشخيص حاكم شرع، در عسر و حرج شديد باشيد و راه حلّى نداشته باشيد، و دسترسى به شوهرتان نيز نباشد، حاكم شرع مى تواند باقيمانده مدّت را به شما ببخشد، و مى توانيد پس از عدّه (در صورت آميزش) شوهر كنيد.
سؤال 651- آيا در ازدواج موقّت عسر و حرج براى زوجه متصوّر است؟ در صورت اثبات، آيا مى توان زوج را به بذل مدّت اجبار نمود؟
جواب: در صورتى كه به تشخيص حاكم شرع واقعاً عسر و حرج حاصل شود تفاوتى بين عقد انقطاعى و دائم نيست، و حاكم شرع زوج را ملزم به بذل باقيمانده مدّت مى كند و اگر قبول نكند، حاكم شرع به عنوان ولىّ ممتنع، باقيمانده مدّت را مى بخشد. و زوجه مى تواند بعد از سپرى شدن عدّه شوهر كند.
سؤال 652- يكى از موانع و مشكلات، و شايد مهم ترين آنها در راه ترويج و كاربردى نمودن ازدواج موقّت، وجوب عدّه پس از انقضا يا بذل مدّت مى باشد، كه عملا استفاده از آن را در حدّى كه بتواند پاسخگوى نيازهاى موجود باشد، غير ممكن نموده است. بر
ص: 180
علماى دين و زعماى امّت اسلامى است كه با تحقيق و تدبّر در منابع غنىّ اسلامى، و به ويژه با تمسّك به فقه پوياى تشيّع، راه كارهاى مناسب و عملى- كه كاملا منطبق بر اراده شارع مقدّس باشد- در اين راستا ارائه نمايند، و با ايفاى نقش بسيار مهمّ خود از ارتكاب بسيارى از گناهان و مفاسد فردى و اجتماعى جلوگيرى نمايند. پيشرفت هاى علمى، خارج كردن رحم را در برخى بيمارى ها، يا به دليل انگيزه هاى شخصى ممكن ساخته، و شخص مى تواند پس از اين عمل بدون هيچ گونه مشكلى به زندگى آسوده ادامه دهد. اگر رحم زنى را خارج كرده باشند، وى بى شكّ توان باردارى نداشته، و دچار حالت قاعدگى نخواهد شد. سخن در اين است كه: آيا چنين زنى در صورت طلاق، فسخ نكاح، انقضاء، يا بذل مدّت در نكاح منقطع، بايد عدّه نگهدارد؟
جواب: از مجموع ادلّه شرعيّه استفاده مى شود كه نگه داشتن عدّه تنها به خاطر احتمال باردارى نيست، و اين در واقع يكى از علل آن مى باشد؛ نه تنها علّت. و يكى از علل آن حفظ حريم زوجيّت است؛ به همين دليل اگر شوهر يك سال در مسافرت باشد، و زنش را طلاق دهد، همه مى گويند بايد عدّه نگه دارد، در حالى كه بعد از غيبت يك ساله، احتمال انعقاد ولد وجود ندارد. همچنين اگر شوهر در زندان باشد، يا بر اثر بيمارى گرفتار عنن گردد، و يقين پيدا كنيم كه شوهر براى هميشه عقيم شده، در تمام اين فروض، عدّه بر زن لازم است؛ در حالى كه احتمال انعقاد نطفه وجود ندارد.
سؤال 653- لطفاً پيرامون ازدواج موقّت به پرسش هاى زير پاسخ دهيد:
1- آيا جواز مُتعه مربوط به دوره و شرايط خاصّى از تاريخ اسلام بوده است؟
2- آيا حكومت اسلامى در قبال قانونمندى، يا جلوگيرى از گسترش آن در جامعه، وظيفه اى دارد؟
3- در شرايط كنونى وظيفه روحانيّت در ارتباط با ازدواج موقّت چيست؟ آيا همچون ساير احكام مكلّف به ترويج آن هستند؟
4- در فتواى مشهور آمده است: «زن يائسه عدّه ندارد». آيا كسانى كه لوله هاى رحم خود را بسته اند، در حكم زنان يائسه هستند؟
ص: 181
جواب: مسأله متعه اختصاص به زمان معيّنى نداشته و ندارد، ولى گاه (مثل زمان ما) شرائط ايجاب مى كند قيود و شرايطى براى آن قائل شوند، كه افراد هوسباز از آن سوء استفاده نكنند. و تبليغ از آن بدون فراهم شدن آن شرايط خالى از مشكلات نيست؛ و امّا زنانى كه لوله هاى خود را ببندند، مشمول يائسه بودن نيستند؛ بلكه در حكم «من لا تحيض فى سنّ من تحيض» مى باشند.
مسأله 654- واجب است زن بدن و موى خود را از نامحرم بپوشاند. و احتياط مستحب آن است كه از پسر نابالغ كه خوب و بد را مى فهمد و به حدّى رسيده كه مورد نظر شهوانى است مستور دارد، ولى پوشانيدن صورت و دستها تا مچ واجب نيست.
سؤال 655- نظر حضرتعالى در مورد اصل مسأله حجاب چيست؟ رعايت آن، مخصوصاً در شهرهاى مذهبى، و بالاخص در اماكن مقدّسه دينى، چه حكمى دارد؟
جواب: بدون شك حجاب از مسلّمات اسلام است، و تمام فقهاى اسلام در آن اتّفاق نظر دارند، و هر گونه بد حجابى و بى حجابى بر خلاف شريعت مقدّسه است. خصوصاً در شهرهاى مذهبى، و از آن بالاتر در أماكن مقدّسه دينى، بايد بيشتر مراعات شود، و گناه بد حجابى و بى حجابى در اين اماكن بيشتر است. و بدون شك پوشيدن چادر همه جا، مخصوصاً در اين أماكن، اولى است.
سؤال 656- حجاب از نظر اسلام چيست؟ و چه نوع پوششى براى زن حجاب است؟ آيا موهاى مصنوعى، كه بعضى از زنها بر سر مى گذارند، حجاب موهاى طبيعى محسوب مى شود؟
جواب: حجاب شرعى در مورد زنان پوشيدن تمام بدن به جز صورت و دستها تا مچ مى باشد، امّا بعضى از انواع پوشش كه زينت ظاهرى محسوب مى شود، مثل موهاى مصنوعى كافى نيست. و همچنين لباسهايى كه لباس زينت محسوب مى شود، كافى نيست.
ص: 182
سؤال 657- گفته مى شود كه «استفاده از چادر مشكى مناسب نيست، بلكه كراهت دارد. و خانمها بايد از پوشاك روشن و رنگهاى متنوّع استفاده نمايند. و دليلى ندارد كه توصيه شود خانمها كفش و مانتوى تيره بپوشند». نظر شما در اين مورد چيست؟
جواب: انتخاب چادر مشكى براى زنان مكروه نيست. و استفاده از رنگهاى ساده ديگر، مادام كه منشأ مفاسدى نشود، جايز است؛ البتّه رنگهاى سنگين بهتر است.
سؤال 658- در عرف مرسوم است كه بانوان بعد از ازدواج، خود را به امورى از قبيل برداشتن زير ابرو و زائل كردن موهاى صورت و مانند آن زينت مى كنند، آيا پوشيدن صورت در اين حالت لازم است؟
جواب: اگر تنها كم كردن موهاى صورت و ابرو و مانند آن باشد اشكالى ندارد.
سؤال 659- چنانچه زن با خود زينت داشته باشد (مانند حلقه ازدواج، يا انگشتر، يا آراستن چهره) آيا واجب است صورت و دستها را هم بپوشاند؟
جواب: در مورد حلقه و انگشتر مانعى ندارد؛ ولى در مورد آرايش هاى تند اشكال دارد.
سؤال 660- آيا سرمه كشيدن، ابرو چيدن، استفاده از انگشتر عقيق، ساعت، عينك طبّى زيبا، براى زنان زينت به حساب مى آيد، كه پوشش آن لازم باشد؟
جواب: ظاهراً جزء زينت ممنوع نيست.
سؤال 661- چنانچه نپوشاندن صورت و دستها تا مچ، براى برخى از زنان در جامعه فسادى را به دنبال داشته باشد، آيا پوشاندن آن واجب است؟
جواب: در اين صورت واجب مى شود؛ ولى تا يقين به چنين چيزى نداشته باشد پوشانيدن وجه و كفّين لازم نيست.
سؤال 662- آيا شوهر، يا پدر و مادر، مى توانند همسر و يا دختران خود را مجبور كنند تا دستها و صورتشان را نيز به هنگام خروج از منزل بپوشانند؟
جواب: اجبار در اين امر جايز نيست؛ ولى هرگاه پدر و مادر يا شوهر حسّاسيت خاصّى داشته باشند رعايت آن خوب است.
ص: 183
مسأله 663- در مورد حجاب واجب، كافى است كه زن بدن خود را، جز صورت و دستها تا مچ، به هر وسيله اى كه مى تواند بپوشاند، و لباس خاصّى شرط نيست؛ ولى پوشيدن لباسهاى تنگ و چسبان و همچنين لباسهاى زينتى اشكال دارد.
سؤال 664- آيا بر زنان و دختران لازم است پاهايشان تا مچ را نيز بپوشانند؟ يا آنچه اكنون در جامعه رواج پيدا كرده، كه با پاى بدون پوشش ظاهر مى شوند، اشكالى ندارد؟
جواب: پوشيدن روى پا و كف پا بهتر است.
سؤال 665- آيا پوشيدن جورابهاى نازك، در صورتى كه پا در آن پيدا باشد، براى زنان جايز است؟
جواب: اگر پا در آن پيدا باشد جايز نيست؛ ولى معلوم بودن حجم پاها ضررى ندارد.
سؤال 666- اگر مدرسه اى ابلاغ كند كه دختران به هنگام ورزش بايد لباس مخصوص ورزش بپوشند، چه حكمى دارد؟
جواب: پوشيدن لباس ورزشى براى دختران، در صورتى كه در محيط مخصوص خودشان باشند، مانعى ندارد.
سؤال 667- پوشيدن لباسهاى مبتذل، يا لباسهاى تنگ و مهيّج، يا مدلهائى كه موجب ترويج فرهنگ غرب است، بويژه براى زنان، چه حكمى دارد؟
جواب: اين گونه لباسها اشكال دارد، و بر پسران و دختران و مردان و زنان مسلمان لازم است رعايت موازين عفّت اسلامى را، كه مايه سعادت دنيا و آخرت آنهاست، بنمايند.
سؤال 668- آيا پوشيدن مانتو براى زنان، در صورتى كه حجاب اسلامى حفظ نشود و برجستگى هاى اندام مشخّص باشد، اشكال دارد؟
جواب: در صورتى كه لباس چسبان باشد حرام است؛ ولى اگر گشاد باشد اشكال ندارد.
سؤال 669- آيا مانتو جزء لباسهاى زينتى است؟
جواب: پوشيدن لباسهاى زينتى اشكال دارد؛ ولى مانتوهاى معمولى زينتى نيست، و لباسى كه تمام بدن جز صورت و كفّين را بپوشاند كافى است؛ هر چند چادر محفوظتر و بهتر است.
ص: 184
سؤال 670- آيا لباس زينتى صرفاً شامل زيورآلات مى شود، يا آنچه عرفاً لباس محسوب مى شود نيز مى تواند مصداق آن باشد؟
جواب: لباس زينتى چيزى است كه زن ها براى زيبايى آن را مى پوشند، و شبيه آرايشى است كه در صورت خود انجام مى دهند.
سؤال 671- منظور از لباس زينتى، كه پوشيدن آن اشكال دارد، چيست؟
جواب: منظور لباسهايى است كه در عرف مردم آن را لباس زينت مى خوانند.
سؤال 672- مقدار پوشش زنان مسلمان، در برابر زنان غير مسلمان چيست؟
جواب: بهتر آن است كه بدن خود را در برابر زنان غير مسلمان برهنه نكنند؛ هر چند با پوشاندن عورت، ظاهر كردن بقيّه حرام نيست.
سؤال 673- گفته مى شود كه زن بايد خود را از پسر بچّه مميّز بپوشاند، بفرماييد مميّز بودن پسر بچّه از چه راهى شناخته مى شود؟
جواب: مستحبّ است خود را از چنين پسرى بپوشاند، و منظور از مميّز اين است كه از مسائل جنسى آگاه باشد.
سؤال 674- شنيده شده است كه حجاب بر زنان بزرگسال، كه اميد ازدواج آنها نمى رود، لازم نيست، لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ دهيد:
الف) چنين زنانى چه مقدار از بدنشان را در مقابل نامحرم مى توانند نپوشانند؟
جواب: مى توانند سر و گردن و مقدارى از دستها را نپوشانند؛ ولى پوشانيدن براى آنها نيز بهتر است.
ب) آيا اين حكم اختصاص به زنان بيوه دارد، يا شامل زنان شوهردار، كه در اين سنّ و سال هستند، نيز مى شود؟
جواب: اين حكم شامل همه زنان در اين سنّ و سال مى شود.
ج) حكم مذكور مختصّ پوشش و نظر است، يا شامل لمس هم مى شود؟
جواب: اين حكم شامل لمس نمى شود.
سؤال 675- پوشيدن لباسهايى كه فقط قسمتى از بدن را مى پوشاند براى بانوان در
ص: 185
مقابل يكديگر، و در مكانهاى ورزشى مخصوص بانوان، كه هيچ مردى حضور ندارد، چه حكمى دارد؟
جواب: در فرض مسأله مانعى ندارد، مگر در مواردى كه مفاسد خاصّى ظاهر گردد، يا بيش از مقدار متعارف بدن را ظاهر كند.
سؤال 676- برخى از مادران، دختران نابالغ خود را، با سر و پاى برهنه در خيابان ها و مجالس در حضور نامحرمان ظاهر مى كنند، وظيفه چنين مادرانى چيست؟
جواب: بر پدر و مادر لازم است فرزندان خود را از زمان طفوليّت به مسائل اسلامى آشنا كنند.
سؤال 677- آيا حجاب از ضروريّات دين است؟ منكر حجاب چه حكمى دارد؟ لطفاً توضيح دهيد كه منظور از «ضرورى دين» چيست؟
جواب: آرى حجاب از ضروريّات دين و برگرفته از قرآن مجيد است، و همه مذاهب اسلامى آن را قبول دارند. و منظور از ضرورى دين چيزى است كه هر كس با مسلمين مقدارى معاشرت داشته باشد، مى فهمد مسلمانان به آن پايبند هستند.
سؤال 678- همانطور كه مى دانيم خداوند متعال در سوره نور، حجاب را مختصّ مؤمنان، زنان پيامبر (صلى الله عليه و آله) و زنان مؤمنين دانسته است. حال سؤال اين است كه:
1- آيا حجاب براى غير مسلمانان در كشورهاى اسلامى واجب است؟
2- اگر واجب است، همانطور كه در فرانسه و تركيه بر اعتقادات اسلامى ما مى تازند، و ما آنها را ظالم و ضدّ اسلام مى دانيم، آيا ما هم با پوشاندن زنان خارجى كه به ايران مى آيند، يا پيروان ساير مذاهب داخل كشور، به آنها اجحاف ننموده ايم؟
3- اگر حجاب اختيارى بود بهتر نبود، و معضلات اجتماعى حلّ نمى شود؟
جواب: يك اصل مسلّم در اسلام داريم كه هر حكمى براى مؤمنين و مسلمانان ثابت است، ديگران نيز مكلّف به آن هستند (الكفار مكلّفون بالفروع كما انّهم مكلّفون بالاصول)، بنابراين آنها هم موظّف به حكم حجاب و ترك شراب خوارى (حدّ اقلّ آشكارا) و گناهان ديگر هستند، و نسبت به حجاب كه ما مى توانيم اعمال كنيم كار صحيح و
ص: 186
عادلانه اى است، و ما دوران قبل از انقلاب را فراموش نكرده ايم كه وقتى اختيار و آزادى داده شد چه زنانى با چه وضعى بيرون آمدند، و اكثر جوانان را به فساد كشيدند؛ و نوشته ايد كه اگر ما به كشورهاى آنها برويم و ما را اجبار به بى حجابى كنند، چه مى شود؟ فراموش نكنيد كه آنها بى حجابى را واجب نمى دانند، در حالى كه ما حجاب را واجب مى دانيم.
سؤال 679- آيا حكومت مى تواند، يا بر او لازم است، از بدحجابى يا بى حجابى بعضى از خانم هايى كه در اين امر مهم كوتاهى مى كنند، جلوگيرى نمايد؟ توضيح اين كه: بنده دانشجو هستم. چندى قبل استاد در كلاس اين شُبهه را مطرح كرد، و مدّعى شد كه هيچ دليل فقهى وجود ندارد كه حكومت را ملزم كند تا مواظب حجاب خانم ها باشد، همان طور كه وظيفه ندارد مواظب نماز صبح افراد باشد. علاوه بر اين گفتند: حضرت امير (عليه السلام) دستور داد كه حجاب را از سر كنيزانى كه خود را شبيه زنان آزاد كرده بودند، بردارند. نظر شما چيست؟
جواب: حكومت اسلامى و مسلمانان نسبت به گناهان پنهانى افراد وظيفه اى ندارند، ولى بدون شك نسبت به گناهانى كه به طور علنى و آشكار، در سطح جامعه انجام مى شود وظيفه نهى از منكر دارند، و الّا جايى براى انجام اين وظيفه مهم باقى نمى ماند. البتّه با اين تفاوت كه مردم بايد به نهى از منكر زبانى اكتفا كنند. و ازهر گونه برخورد فيزيكى اجتناب ورزند، ولى حكومت مى تواند وارد اين مرحله نيز شود؛ و در مورد كنيزها اساساً ميزان پوشش آنها نسبت به زنان آزاد از نظر اسلام متفاوت بوده است.
سؤال 680- وظيفه خواهران مسلمان دانشجوى تركيه را نسبت به «رعايت حجاب» در فرض هاى ذيل بيان فرماييد:
1- شرط طىّ كردن تمام ترم هاى دانشجويى در دانشگاه هاى تحت مديريّت لاييك ها، رعايت نكردن حجاب شرعى است.
2- شرط اتمام چند ترم باقى مانده از رشته خاصّى در دانشگاه رعايت نكردن حجاب است.
جواب: با توجّه به اين كه اگر دختران مسلمان و متديّن دروس عالى را نخوانند تنها افراد بى بندوبار و لامذهب پست هاى مهم را اشغال مى كنند، به افراد متديّن اجازه داده مى شود كه مسأله حجاب را در خصوص مواردى كه ضرورت دارد رعايت نكنند، ولى در غير آن موارد حتماً رعايت نمايند.
ص: 187
سؤال 681- فلسفه حجاب بانوان چيست؟ آيا حجاب با آزادى زنان در جامعه منافات ندارد؟
جواب: حجاب براى حفظ شخصيّت زن، و جلوگيرى از انحراف جوانان، و گسترش فساد در جامعه اسلامى است. و همان گونه كه اصل پوشيدن لباس براى زنان و مردان منافات با آزادى آنها ندارد، حجاب نيز چنين است.
سؤال 682- تماسّ زن با مرد نامحرم در موقع پول دادن، يا مبادله شى ء، و يا تماسّ بدنى در معابر، يا نشستن كنار مرد نامحرم در وسيله نقليّه، چه حكمى دارد؟
جواب: اگر دستها در موقع پول دادن و مبادله اشياء، با هم تماس پيدا كند حرام است؛ ولى تماسّ بدنها از روى لباس در وسايل نقليّه يا مكانهاى پرازدحام اشكالى ندارد؛ مگر اين كه مفسده خاصّى بر آن مترتّب شود.
سؤال 683- بوسيدن و لمس كردن همجنس (مثل اين كه زنى، زن ديگرى را ببوسد) اگر موجب لذّت شود، يا مصداق ريبه باشد، چه حكمى دارد؟
جواب: جايز نيست.
سؤال 684- در منطقه ما رسم بر اين است كه گاه زن عمو دست پسر برادر شوهر خود را مى گيرد و او را مى بوسد، يا زن برادر و خواهر زن نيز خود را با برادر شوهر و شوهر خواهر محرم حساب مى كنند، و دست دادن، خصوصاً بوسيدن سر و دست به هنگام بازگشت از سفر و ايّام عيد شديداً رايج و مرسوم گرديده، و هر چه تذكّر داده مى شود نمى پذيرند، بلكه گاهى ناراحت مى شوند، تكليف ما چيست؟ اگر موجب قطع صله رحم شود چه حكمى دارد؟
جواب: اين گونه كارها حرام و خلاف شرع است، و نتيجه ناآگاهى بعضى از مردم مى باشد. وظيفه شما آن است كه با زبان خوش امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و اگر صله رحم بدون آن ميسّر نيست، صله رحم را ترك كنيد.
سؤال 685- در محيطهاى دانشگاهى فرانسه، هنگام برخورد با اساتيد مرد، يا دانشجويان پسر، ناگزير به مصافحه هستيم، وگرنه حمل بر اسائه ادب دانشجويان
ص: 188
مسلمان مى شود، در اين صورت مصافحه با مردان غير مسلمان چه صورت دارد؟
جواب: وظيفه شرعى شما دست ندادن است، و بايد اين فرهنگ اسلامى را به آنها فهماند تا حمل بر اسائه ادب نشود.
سؤال 686- دست دادن زن با مرد نامحرم با دستكش چه حكمى دارد؟
جواب: بهتر ترك اين كار است؛ مگر در موارد ضرورت.
سؤال 687- آيا دست دادن با نامحرم از روى لباس اشكال دارد؟
جواب: تماسّ از روى لباس بدون قصد تلذّذ و ريبه اشكالى ندارد.
سؤال 688- اخيراً برخى از بانوان نسبت به ابرو يا دور لب، عمليّات تاتو انجام مى دهند، (پررنگ كردن دور ابرو و لب با خال كوبى) كه طبعاً زينت تلقّى مى شود. و گاه پوشاندن آن نيز مقدور نمى باشد. لطفاً بفرماييد كه اين عمل مشمول آيه شريفه (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَ مى باشد، يا نه؟ نگاه به صورت چنين زنانى چه حكمى دارد؟
جواب: آيه (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَ با توجه به جمله (إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها) زينت هاى موجود در صورت و دست ها تا مچ را شامل نمى شود. ولى اگر اين زينت تند و زننده باشد، و منشأ مفاسدى شود، جايز نيست.
سؤال 689- آيا ديدن عكس ها، يا فيلم هاى سكس براى متأهّلين كه جهت تحريك براى آميزش به آن نگاه مى كنند، اشكال دارد؟ اگر اشكال دارد، براى كسانى كه جهت تحريك جنسى ناچار از نگاه كردن آن فيلم ها هستند، چه حكمى دارد؟
جواب: استفاده از اين فيلم ها جايز نيست، مگر در حال ضرورت. ضمناً توجّه داشته باشيد مشاهده اين فيلم ها تدريجاً نيروى جنسى را ضعيف مى كند.
سؤال 690- در بعضى از حمّام هاى داخل شهر يك نفر كيسه مى كشد، و موهاى زائد بدن را زائل مى كند. با توجّه به اين كه نگاه به عورت جايز نيست، آيا اين كار جايز است؟
جواب: نگاه به عورت ديگرى، خواه براى زائل كردن مو باشد، يا چيز ديگر، جايز نيست. ولى زايل كردن موهاى زير بغل و مانند آن، به وسيله همجنس مانعى ندارد.
ص: 189
مسأله 691- نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم، خواه با قصد لذّت باشد يا بدون آن، حرام است. و همچنين نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم؛ ولى نگاه كردن به صورت و دستهاى زن نامحرم تا مچ، اگر به قصد لذّت نباشد و مايه فساد و گناه نگردد اشكال ندارد، همچنين نگاه كردن به بدن مرد نامحرم به آن مقدار كه معمولا آن را نمى پوشانند، مانند سر و صورت و گردن و مقدارى از پا و دست، اشكال ندارد.
مسأله 692- نگاه كردن به عورت ديگرى حرام است؛ هر چند در آئينه يا آب صاف و مانند آن باشد، خواه محرم باشد يا نامحرم، مرد باشد يا زن، و احتياط واجب آن است كه به عورت بچّه مميّز نگاه نكند؛ ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
سؤال 693- هنگامى كه با مادرم به حمام مى رويم هيچ كدام شورت نمى پوشيم، آيا اين كار براى ما اشكال دارد؟
جواب: جايز نيست.
مسأله 694- نگاه كردن زن به بدن زن ديگر با قصد لذّت حرام است.
سؤال 695- معمولا خانمها در مجالس جشن و عروسى لباسهاى زيبا پوشيده، و خود را آرايش مى كنند، گاه آرايش آنها بقدرى غليظ است كه ما زنها هم از نگاه به آنان لذّت مى بريم، آيا نگاه كردن در اين صورت جايز است؟
جواب: در صورتى كه نگاه هوس آلود بوده باشد جايز نيست.
سؤال 696- در «رساله توضيح المسائل» و «استفتائات جديد» كلمه «تلذّذ» و «ريبه» زياد به چشم مى خورد؛ منظور از اين دو كلمه چيست؟
جواب: منظور از «ريبه» ترس از افتادن در حرام، و منظور از «تلذّذ» همان لذّت جنسى است.
سؤال 697- در كلاسهاى دانشگاه، هم اساتيد مرد و هم اساتيد زن، تدريس مى كنند، نگاه كردن دانشجويان مرد به استاد زن و بالعكس چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه نگاه هوس آلود نباشد، در مورد وجه و كفّين اشكالى ندارد.
مسأله 698- مرد و زنى كه با هم محرمند (مانند خواهر و برادر) مى توانند به بدن
ص: 190
يكديگر به آن مقدار كه در ميان محارم معمول است نگاه كنند، و در غير آن احتياط آن است كه نگاه نكنند.
سؤال 699- با توجّه به آنچه در مسأله بالا آمده، آيا خواهر و برادر، يا پسر و مادر، يا دختر و پدر، يا عمو و دختر برادر، و مانند آن، مى توانند با همديگر به حمام بروند (با توجّه به اين كه در حمام معمولا تمام بدن به جز عورتين برهنه است). مخصوصاً در مواردى كه افراد مسنّ نياز به همراه و مراقب دارند؟
جواب: تا ضرورتى نباشد اقدام به اين كار نكنند.
مسأله 700- عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست، مگر اين كه ناچار باشد كه به بدن او، غير از صورت و دستها، نگاه كند.
مسأله 701- در صورتى كه زن مقيّد به حجاب شرعى باشد، نگاه كردن به عكس بدون حجاب او اشكال دارد؛ مگر اينكه اورا نشناسد و مفسده ديگرى از نگاه كردن حاصل نشود.
سؤال 702- ديدن عكس زنان بدون حجاب غير مسلمان، بدون قصد لذّت چه حكمى دارد؟
جواب: چنانچه بدون قصد لذّت باشد و منشأ مفاسدى نگردد، اشكال ندارد.
سؤال 703- آيا جايز است عكسى كه بدون حجاب اسلامى گرفته شده را براى ظاهر كردن به عكّاس نامحرم داد؟
جواب: در صورتى كه عكّاس صاحب آن عكس را نشناسد، و منشأ مفاسد خاصّى نگردد، مانعى ندارد.
سؤال 704- زن و شوهرى با هم عكس گرفته اند، ولى حجاب كامل و كافى نداشته، سپس از هم جدا شده اند، يا يكى از آنها فوت كرده است، آيا بعد از طلاق يا فوت يكى از آنها، ديگرى مى تواند به آن عكسها نگاه كند؟
جواب: در صورت وفات اشكال ندارد؛ ولى در صورت جدائى نگاه نكنند.
سؤال 705- آيا خواهران مذهبى مى توانند در عروسى ها و عقدها، كه نوعاً بدحجاب و آرايش كرده هستند، جلو دوربين قرار گيرند تا توسّط خواهران عكّاس، عكس آنها گرفته
ص: 191
شود، و مردان نامحرم آن را ظاهر كنند؟
جواب: عكس گرفتن از زنان به وسيله زنان اشكال ندارد، مگر اين كه به دست مردان بيگانه بيفتد، و آنها را بشناسند و يا منشأ فساد شود.
سؤال 706- آيا تصوير تلويزيون در حكم عكس متحرّك است؟
جواب: آرى مناظرى كه در تلويزيون ديده مى شود حكم عكس متحرّك را دارد.
سؤال 707- آيا ديدن سريالها و فيلمهاى خارجى كه بعضاً بطور نامناسبى از سيماى جمهورى اسلامى ايران پخش مى شود، و خانمهاى بى حجاب در آن بازى مى كنند، جايز است؟
جواب: نگاه كردن به فيلمهاى مبتذل، كه موجب فساد خود انسان يا خانواده اش مى شود، جايز نيست، و بايد از نگاه كردن به آن خوددارى كرد؛ ولى برنامه هايى كه موجب فساد نمى باشد، جايز است.
سؤال 708- گاهى تلويزيون، شناگران را با بدنهاى عريان، يا فيلمهاى خارجى، زنان را نيمه عريان نشان مى دهد، ديدن اين مناظر چه حكمى دارد؟
جواب: چنانچه ديدن آنها منشأ فساد گردد، جايز نيست.
سؤال 709- ديدن فيلمهاى ويدئويى كه در آن زنها در برابر زنها، و مردان در برابر مردان مى رقصند چه حكمى دارد؟
جواب: مشاهده اين فيلمها موجب فساد است، و جايز نيست.
سؤال 710- در مسأله 2091 رساله حضرتعالى آمده است كه: «نگاه كردن مرد به زنى كه مى خواهد با او ازدواج كند، به منظور آگاه شدن از حُسن و عيب او جايز است». آيا براى زن نيز جايز است كه به همين منظور به بدن مردى كه به خواستگارى او آمده نگاه كند؟ محدوده اين نگاه و شرايط آن چيست؟
جواب: آرى براى زن هم جايز است، و محدوده آن قسمتهائى از بدن است كه مشاهده آن در انتخاب همسر تأثير دارد. و اين امور بايد در مواردى باشد كه بطور جدّى تصميم بر ازدواج در فرض پسنديدن وجود دارد.
سؤال 711- در مسأله 2093 توضيح المسائل جنابعالى، چاپ بيست و هشتم، چنين
ص: 192
مى خوانيم: «نگاه كردن به زن نامحرم براى شناختن او به منظور شهادت دادن در دادگاه و امور مهم و لازمى از اين قبيل جايز است». آيا حكم فوق اختصاص به مردان دارد؟
جواب: در اين گونه مسائل فرقى ميان زنان و مردان نيست.
سؤال 712- نگاه كردن به موى سر زنان اهل كتاب بدون قصد لذّت چه حكمى دارد؟
جواب: اگر به قصد لذّت نباشد اشكال ندارد.
سؤال 713- نگريستن به مرد نامحرم چه حكمى دارد؟ آيا مى توان به مردانى كه پيراهن آستين كوتاه مى پوشند، نگاه كرد؟
جواب: هرگاه نظر از روى شهوت نباشد، اشكالى ندارد.
سؤال 714- زنان تا چند سالگى مى توانند به بدن پسر بچّه ها نگاه كنند؟ نگاه به عورت بچه هاى كوچك تا چند سالگى براى مادران آنها، مخصوصاً در موارد ناچارى، مثلا هنگامى كه مى خواهند آنها را شستشو بدهند يا تطهير كنند جايز است؟
جواب: آنها مى توانند به قسمتهايى از بدن بچّه هاى غير بالغ كه معمولا پوشانيده نمى شود نگاه كنند. و نگاه به عورت بچّه غير مميّز اشكالى ندارد، و مادران در موارد ضرورت مى توانند آن را جهت شستشو يا غير آن لمس كنند.
مسأله 715- شنيدن صداى زن نامحرم، در صورتى كه به قصد لذّت نباشد و سبب انجام گناه نشود، اشكالى ندارد؛ ولى زن نبايد لحن صداى خود را طورى كند كه هوس انگيز باشد.
سؤال 716- شغل بعضى از خانمها ذكر توسّل به اهل بيت (عليهم السلام) است. گاهى از اوقات كه مشغول روضه خوانى در مجالس زنانه هستند، مرد يا بچّه هايى كه خوب و بد را مى فهمند وارد حياط آن خانه شده و صداى اين خانم را مى شنوند، حكم اين قبيل روضه خوانيها چيست؟
جواب: لازم است در موارد فوق، صداى خود را آهسته تر كند؛ يا بدون تكيه بر صوت بخواند.
ص: 193
سؤال 717- اگر زن با صوت قرآن بخواند، آيا مرد نامحرم مى تواند به آن گوش دهد؟ آيا در اين مورد تفاوتى بين نوار و غير آن هست؟
جواب: در صورتى كه زن بطور ساده قرآن بخواند مانعى ندارد؛ ولى اگر با آهنگ يا صداى زيبا بخواند، گوش دادن مرد اجنبى جايز نيست. و نوار و غير نوار فرقى نمى كند.
سؤال 718- شوخى كردن و خنده نمودن استاد زن در كلاس درس دانشجويان دختر و پسر، به منظور رفع كسالت و خستگى و تجديد روحيه دانشجويان، چه حكمى دارد؟
جواب: رعايت آداب عفّت در كلاس درس واجب است.
سؤال 719- آيا پاسخ دادن به سلام مرد نامحرم، مخصوصاً مردان جوان، لازم است؟
جواب: جواب سلام بصورت عادى و متعارف واجب است.
سؤال 720- منزل ما در همسايگى يك دبيرستان دخترانه است. گاهى از اوقات، مخصوصاً به هنگام مراسم صبحگاهى دانش آموزان، صداى آنها را در حال قرائت قرآن، يا دعا، يا سرودهاى دستجمعى مى شنويم، حكم آن چيست؟
جواب: شما عمداً گوش ندهيد، هر چند بدون اختيار به گوش شما برسد. و لازم است به مسئولين آنجا يادآور شويد كه صدا را آهسته تر كنند.
سؤال 721- آيا بطور كلّى گفتگو با زن نامحرم جايز است؟
جواب: در صورتى كه بطور عادى باشد مانعى ندارد.
سؤال 722- آيا خواهران دانشجو مى توانند در مورد امور كلاس، يا مسائل علمى در بين برادران دانشجو، كنفراس ارائه نمايند؟
جواب: هرگاه موازين شرعى در آن رعايت گردد، و مفسده خاصّى نداشته باشد مانعى ندارد.
سؤال 723- گفتگو با مردان نامحرم با چه شرائطى جايز است؟
جواب: در حدود سخنان عادى، مشروط به اين كه منشأ فسادى نباشد، جايز است.
ص: 194
سؤال 724- حدود شرعى ارتباط دختر و پسرى كه حقيقتاً قصد ازدواج دارند تا چه ميزانى است؟ چه مقدار گفتگو براى آنها جايز است؟
جواب: مرد و زنى كه مى خواهند با يكديگر ازدواج كنند، مى توانند به مقدار لازم در جلسه اى بنشينند و يكديگر را ببينند و با يكديگر صحبت كنند. و اگر در يك جلسه مقصود حاصل نشد، مى توانند در چند جلسه با هم بنشينند و صحبت كنند، و سپس تصميم بگيرند.
سؤال 725- مكالمه تلفنى پسر و دختر و مراوده طرفين جهت دوستى چه حكمى دارد؟ اگر اين گونه امور مقدّمه اى براى تحقيق پيرامون ازدواج باشد چه صورت دارد؟
جواب: جايز نيست؛ مگر به مقدارى كه براى تحقيق در ازدواج ضرورت دارد.
سؤال 726- لطفاً به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
الف) آيا ارتباط نوشتارى و نامه نگارى دختر و پسر بالغ نامحرم از طريق كامپيوتر و شبكه اينترنت جايز است؟
ب) پس از آشنايى طرفين از طريق بالا، آيا ملاقات عمومى تعدادى دختر و پسر بالغ و نامحرم، در مكان عمومى جايز است؟
ج) آيا مصاحبه و نگاه به چشم ها و صورت همديگر جايز است؟
د) اگر موارد بالا جايز باشد، در چه مرحله اى اجازه پدر براى ادامه ارتباط دختر يا پسر بالغ و نامحرم، حضورى يا نوشتارى، واجب است؟
جواب: با توجّه به اين كه اين گونه ارتباطها غالباً منشأ مفاسدى مى شود، جايز نيست.
سؤال 727- هنرپيشگى دختران و زنان در فيلم هاى تلويزيونى و سينمايى در كنار مردان نامحرم و به عنوان همسر صورى آنان چه حكمى دارد؟ آيا در هنگام اجراى نقش، مجاز به خنده و گفتگوى صميمانه با يكديگر هستند؟
جواب: صحبتهاى معمولى و ايفاء اين نقشها، اگر مفسده خاصّى بر آن مترتّب نشود و حجاب اسلامى رعايت گردد، اشكالى ندارد.
ص: 195
مسأله 728- احتياط واجب آن است كه مرد و زن نامحرم در محلّ خلوتى كه كسى در آنجا نيست و ديگرى هم نمى تواند وارد شود، نمانند؛ حتّى اگر در آنجا نماز بخوانند نماز آنها اشكال دارد.
سؤال 729- محدوده خلوت با اجنبيّه چيست؟ اگر شخصى مطمئن باشد كه در خلوت با اجنبيّه به گناه نمى افتد، بازهم اين كار اشكال دارد؟
جواب: اگر در مكانى هستند كه معمولا هيچ كس رفت و آمد نمى كند، خلوت با اجنبيّه محسوب مى شود. و خلوت با اجنبيّه، حتّى اگر فكر مى كنند به حرام نمى افتند، اشكال دارد.
سؤال 730- خانمى مى خواهد به تحصيل خود ادامه دهد، تا در آينده شغل مناسب و مشروعى انتخاب كند، ولى ادامه تحصيل مستلزم اين است كه با نامحرمان روبه رو شود؛ مثل اين كه نزد نامحرم درس بخواند، يا با دانشجويان پسر در يك كلاس بنشيند، آيا ادامه تحصيل در چنين شرايطى جايز است؟
جواب: هرگاه توأم با امر حرامى- مانندِ خلوت با اجنبيّه و يا مفاسد ديگر- نگردد، مانعى ندارد.
سؤال 731- آيا شركت دختران و بانوان همراه با مردان و پسران در ارگانهاى انقلابى، مانند جهاد سازندگى، بنياد شهيد، سپاه پاسداران و مانند آن، و انجام امور محوّله و نشست با هم، كه ناچار از تماسّ و برخورد با هم مى باشند، مشروع است؟
جواب: در صورتى كه جهات شرعى رعايت شود، و منشأ فسادى نگردد، جايز است.
سؤال 732- با توجّه به آنچه در مسأله 49 از احكام النكاح جلد دوم عروه الوثقى آمده، كه اختلاط مردان و زنان مكروه شمرده شده است، آيا اين كراهت در آن دسته از مناسك حج كه بصورت مختلط انجام مى شود نيز وجود دارد؟
جواب: در مورد مناسك حج، كه سيره مسلمين هميشه بر آن جارى بوده، اشكالى نيست.
سؤال 733- نظر حضر تعالى در مورد مدارس مختلط پسر و دختر، كه در برخى مناطق
ص: 196
بخاطر كمبود محلّ درس ناچار از آن هستند، چيست؟
جواب: در موارد ضرورت، با رعايت حجاب اسلامى و موازين شرعى مانعى ندارد؛ ولى كوشش براى جداسازى اين مدارس بايد ادامه يابد.
سؤال 734- آيا براى نمايش صحنه هاى تاريخى، اختلاط زن و مرد مسلمان كه در نقش كفّار بازى مى كنند و همراه با مكالمات مهيّج شهوت و عاشقانه است، جايز است؟
جواب: بازى كردن در نقش كفّار به منظور اهداف آموزنده مانعى ندارد؛ ولى مكالمات محرّك و شهوت انگيز جايز نيست.
سؤال 735- گاه دانشجوى پسرى در بين عدّه اى دانشجوى دختر، و يا بالعكس درس مى خواند، با توجّه با اين كه اگر با اين شرايط تحصيل را ادامه ندهد متضرّر مى شود، آيا درس خواندن در فرض مسأله جايز است؟
جواب: اگر موجب كار حرامى نمى شود اشكالى ندارد؛ ولى سزاوار است مسئولين كشورهاى اسلامى برنامه اى براى جدا ساختن مراكز تحصيلى پسران و دختران تنظيم كنند.
سؤال 736- جوان مجرّدى در برخورد با نامحرم دچار مشكل است. اين برخوردها و نگاه هاى غير مستقيم و گاه مستقيم (كه بنا به ضرورت و از روى ناچارى انجام مى شود)، و حتّى در برخى موارد شنيدن صداى نامحرم و صداى پاى او، برايش نوعى لذّت به همراه دارد. لازم به ذكر است محدود كردن خود و خانه نشينى براى فرار از مشكل مطرح شده، تنها براى مدّتى او را از اين صحنه ها دور مى كند، امّا در برخوردهاى بعدى، كه به ناچار هر انسانى ناگزير از آن است، اوّلا: اين حالت ها در او تشديد مى شود، به طورى كه گاه حتّى در برخورد با محارم نيز مشكل مطرح شده، بروز مى كند، ثانياً: در درازمدت به علّت قطع ارتباط با ديگران، و بيرون نرفتن از منزل، و حتّى ترك درس و تحصيل در دانشگاه، و چشم پوشيدن از تلويزيون و تصاوير و عكس ها، و در يك كلام به انزوا نشستن، باعث بروز ناراحتى هاى مختلف جسمى و روحى از جمله افسردگى و ناراحتى هاى عصبى او خواهد شد. وظيفه شرعى چنين شخصى چيست؟
جواب: به هيچ وجه لازم نيست با مردم قطع رابطه كند، و خانه نشين شود. همين
ص: 197
اندازه كه عمداً نگاه نكند مشكلى ندارد، حتّى اگر قهراً و بدون اختيار براى او لذّتى حاصل شود.
سؤال 737- به نظر حضرتعالى جشن عروسى يك مسلمان چه ويژگيهايى دارد؟ به تعبير ديگر، زوجين جوان مسلمان كه قصد دارند به گونه اى جشن عروسى برپا كنند، كه از يك سو مورد رضايت خداوند باشد و قدم اوّل زندگى مشترك را با معصيت آغاز نكنند، و از سوى ديگر همراه با شادى و شور و شعف باشد و رضايت دعوت شدگان هم فراهم شود، بايد چه كنند؟
جواب: بايد از برنامه هايى استفاده كنند كه آميخته با خلاف شرع نباشد و اين، امر ممكنى است، و بسيارى از مؤمنين انجام مى دهند.
سؤال 738- طبق نظر برخى از مراجع تقليد، موسيقى در مجالس عروسى استثناء شده است، نظر حضر تعالى در اين زمينه چيست؟ آيا مقلّدين شما (در صورتى كه جواب منفى باشد) مى توانند در اين مسأله از آن مراجع تقليد كنند؟
جواب: بنابر احتياط واجب فرقى ميان مجالس عروسى و غير عروسى نيست. و با توجّه به اين كه ما در اين مسأله احتياط واجب داريم، مقلّدين ما مى توانند به مرجع ديگرى مراجعه كنند.
سؤال 739- آوازخوانى زنان و دختران بصورت انفرادى يا دستجمعى، در محفل خصوصى زنان، مخصوصاً مجالس عروسى، چه حكمى دارد؟
جواب: اگر منظور از آواز، خوانندگيهاى مناسب مجالس لهو و فساد باشد، جايز نيست.
سؤال 740- آواز خواندن زن براى شوهرش چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه بدون آهنگهاى مناسب لهو و فساد باشد اشكال ندارد.
سؤال 741- زنان در كشمير در مراسم ازدواج براى استقبال از داماد و عروس در خيابانها و در جمع نامحرمان ترانه هاى محلّى مى خوانند، اين عمل چه حكمى دارد؟ آيا
ص: 198
شركت در اين مجالس جايز است؟
جواب: خواندن اين ترانه ها جايز نيست، و شركت در اين گونه مجالس اشكال دارد.
سؤال 742- برخى از خانمها معتقدند كه نواختن آهنگ با سازهاى بدون حلقه، و نيز با ظروفى مانند قابلمه و سطل و مانند آن اشكال ندارد، آيا نواختن آهنگ با اين وسائل در مجالس عروسى زنانه جايز است؟
جواب: هرگاه با اين وسائل آهنگهايى مانند وسايل موسيقى نواخته شود جايز نيست؛ امّا اگر همانند آن آهنگها نباشد مانعى ندارد.
سؤال 743- خانمها در مجالس عروسى نسبت به سرو وضع و رخت و لباس خود حسّاسيّت خاصّى دارند، به گونه اى كه اگر خانمى لباس گران قيمتى را در يك جشن عروسى بپوشد، آن را در مجلس جشن ديگر نمى پوشد! حتّى برخى از خانمها به اين مقدار نيز قناعت نكرده، و در يك مجلس عروسى چند بار لباس عوض مى كنند! اينگونه كارها چه حكمى دارد؟
جواب: اين گونه كارها در شأن زنان با شخصيّت و با ايمان نيست.
سؤال 744- آيا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جايز است؟
جواب: رقص منشأ فساد است و اشكال دارد، خواه رقص زن براى زن، يا مرد براى مرد، و يا زنان براى مردان باشد؛ ولى رقص زن براى همسرش اشكال ندارد.
سؤال 745- آيا جايز است زن در ميان زنان برقصد؟ اگر جايز نيست، حكم نشستن زنان در تالارها و چنين مجالسى چگونه است؟
جواب: همانگونه كه گفته شد تنها رقص زن براى شوهرش جايز است، و بقيّه اشكال دارد، و نبايد در مجالس معصيت شركت كرد.
سؤال 746- تعريف رقص از نظر شرعى چيست؟ و حكم آن به نظر حضرتعالى چه مى باشد؟
جواب: تنها رقص زن براى شوهرش جايز است، و بقيّه اشكال دارد، و رقص يك امر عرفى است، و آن حركات موزونى است كه افراد مطّلع تصديق كنند مصداق رقص
ص: 199
است، و اگر مصاديق مشكوكى پيدا كرد حرام نيست.
سؤال 747- با توجّه به اين كه به جز رقص همسر براى همسر، بقيّه رقص ها اشكال دارد، لطفاً بفرماييد: پولى كه به عنوان شاباش در مجالس رقص، به ويژه عروسى ها، به كسى كه مى رقصد مى دهند، براى دهنده و گيرنده آن، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟
جواب: دادن و گرفتن اين پول ها جايز نيست.
سؤال 748- آيا براى عروس جايز است كه در مجلس عروسى زنانه، كه هيچ مردى جز داماد حضور ندارد، فقط براى شوهرش برقصد؛ هر چند زنان ديگر هم تماشا كنند؟
جواب: رقص زن فقط براى شوهرش جايز است، نه در حضور زنان ديگر.
سؤال 749- حكم كف زدن و دست افشانى و چوب بازى در مجالس عروسى چيست؟
جواب: كف زدن اشكالى ندارد، و چوب بازى نيز اشكالى ندارد، مگر اين كه مفسده خاصّى بر آن مترتب شود؛ ولى رقص براى غير شوهر اشكال دارد.
سؤال 750- حكم كف زدنِ هماهنگ و مرتّب يا نامرتّب به صورت مطلق، و در هر مجلسى (عروسى، مهمانى، مولودى و مانند آن) و در هر مكانى (اعمّ از مسجد، حسينيّه، منزل و مانند آن)، جهت اظهار شادى و سرور، يا تشويق، چيست؟
جواب: از جواب سابق معلوم شد؛ ولى توجّه داشته باشيد كه افراط در هيچ كارى شايسته نيست.
سؤال 751- معمولا در مراسم عيد الزهراء كف زدن، پايكوبى، رقص و حتّى امورى را كه جميع فقها صريحاً فتوا به حرمت آن داده اند، را مستند به حديث رفع القلم كه ذيلا به آن اشاره مى شود، جايز مى دانند:
«وَ امَرْتُ الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ انْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَلَاثَه ايَّام مِنْ ذلِكَ الْيَوْمِ، وَ لَا اكْتُبُ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطَايَاهُمْ كَرَامَة لَكَ وَ لِوَصِيِّكَ».(1)
آيا اين نوع احاديث از نظر سند معتبر است؟ و بر فرض اعتبار معناى حديث چيست؟
جواب: اين روايت از نظر سند اعتبارى ندارد؛ به علاوه مخالف كتاب الله است، و
ص: 200
معاذ الله كه ائمه معصومين (عليهم السلام) اجازه ارتكاب گناه به افراد در اين ايّام يا غير اين ايّام داده باشند. و بر فرض اعتبار، معناى حديث اين است كه اگر كسى لغزشى از او سر زد خداوند او را مى بخشد، نه اين كه عمداً آلوده گناه شود.
سؤال 752- شركت در عروسى، يا مجالس ديگر، كه انسان مى داند در آن رعايت شئونات اسلامى نمى شود (از قبيل اختلاط زن و مرد، رقص و پايكوبى، استفاده از نوارهاى موسيقى و مانند آن) چه حكمى دارد؟
جواب: شركت در مجالس گناه حرام است.
سؤال 753- متأسّفانه غالب مجالس عروسى در زمان ما براى مؤمنين مشكل ساز شده است، به گونه اى كه رفتن به مجلس عزا براى آنها، خوشايندتر از شركت در چنان مجالس شادى است! حال اگر شخصى مجبور باشد در مجلس عروسى، كه آلوده به گناهانى همچون موسيقى حرام و رقص و مانند آن است شركت كند، و در اطاقى كه اين گناهان انجام مى شود نرود، بلكه در اطاق مجاور كه صداى ساز و آواز مى آيد باشد، آيا مرتكب گناه شده است؟ همچنين اگر در تالارى باشند كه در يك قسمت موسيقى و رقص هست و او در قسمت ديگرى است، ولى صداى موسيقى را مى شنود، چه حكمى دارد؟
جواب: اگر در محلّ جداگانه اى باشد كه دو مجلس محسوب شود اشكالى ندارد؛ ولى عمداً به موسيقى حرام گوش ندهد، هر چند بى اختيار به گوشش برسد.
سؤال 754- زن بيوه اى، كه يك پسر پنج ساله از شوهر مرحوم خود دارد، چند سال پس از فوت شوهرش ازدواج كرده است، پدر بزرگ اين پسر مى گويد: «من به عنوان ولىّ نمى گذارم نوه ام در خانه مرد بيگانه اى تربيت شود». و مادر پسر مى گويد: «من به عنوان مادر، خود او را پرورش مى دهم». حقّ حضانت اين پسر بچّه با كيست؟
جواب: در مورد نگهدارى بچّه و پرورش او تا زمان بلوغ، مادر بچّه بر جدّ او مقدّم است؛ حتّى در صورتى كه شوهر كند، ولى در مسأله ولايت بر اموال، حقّ با جدّ است و مادر ولايتى بر اموال كودك ندارد.
ص: 201
سؤال 755- در مواردى كه بين زوجين مفارقت حاصل مى شود و فرزند مشتركى دارند، فتواى مشهور فقهاى شيعه اين است كه مادر در مورد دختر تا هفت سالگى و در مورد پسر تا دو سالگى اولويّت در حضانت دارد، و پس از آن، فرزند در حضانت پدر قرار مى گيرد. از آنجا كه مادّه 1169 قانون مدنى با الهام از اين فتوا تنظيم شده، محاكم دادگسترى نيز در موارد مطروحه در پرونده هاى جارى بر اين اساس عمل مى نمايند؛ ولى اين امر چند مشكل اجرايى در بر دارد:
الف) تعلّق عاطفى فرزندان، اعمّ از پسر و دختر، در سنين پايين به مادر بيشتر است، و گرفتن پسر بچّه هاى دو تا هفت ساله از مادر، در موارد زيادى موجب اخلال در مسائل تربيتى و عاطفى آنان مى شود.
ب) غالباً پدرهاى ازدواج نكرده در نگهدارى اين گونه كودكان دچار مشكلات مهمّى مى شوند، و بيشتر به خاطر لجاجت، اصرار در گرفتن كودك دارند. و غالباً بعد از تحويل، كودك را به عمّه، يا مادربزرگ، يا يكى ديگر از اقوام مى سپارند، و خود مباشرت در حضانت ندارند.
ج) به دليل تعلّق عاطفى شديد بين مادر و فرزند، در اغلب موارد گرفتن پسر بچّه سه يا چهارساله از مادر، موجب عُسر و حرج بر مادر است؛ در صورتى كه با حضانت مادر، پدر نيز از طريق اعمال ولايت و نظارت كلّى، با بچّه هاى خود ارتباط دارد، و فشارى بر وى وارد نمى شود.
د) نگران كننده ترين نكته اين كه در خانواده اى كه بيش از يك فرزند وجود دارد، بچّه ها با هم مأنوس و وابسته به هم مى باشند، و جدا كردن بچّه هاى خردسال از يكديگر، و سپردن بعضى به پدر و بعضى به مادر، فشار شديدى بر آنان وارد مى آورد.
از طرفى بر طبق فتاواى برخى از فقها، از جمله مرحوم آيه اللّه العظمى خوئى (رحمه الله) اولويّت در حضانت تا سنّ هفت سالگى، هم در دختر و هم در پسر، با مادر است. و احاديثى، از جمله روايت ايّوب بن نوح،(1) نيز دلالت بر اين مسأله دارد. با توجّه به مطالب فوق نظر حضر تعالى در اين مسأله چيست؟
ص: 202
جواب: در صورتى كه مصالح فرزندان واقعاً به خطر بيفتد، و گرفتار ضرر عاطفى شديدى شوند، مى توان حضانت را به مادر سپرد.
سؤال 756- همسرم چندين سال قبل، بنا به عللى، مرا طلاق داد، و حضانت تنها فرزندمان، كه دخترى خردسال بود، نيز به من سپرده شد. با تمام مشكلات اقتصادى، كه جهت تأمين مخارج زندگى دخترم وجود داشت، او را بزرگ نمودم، حال كه دخترم به سنّ ازدواج رسيده، شوهر سابقم اصرار دارد كه دختر را از من بگيرد. قابل ذكر است كه:
اوّلا) در طول مدّتى كه از هم جدا شده ايم، هيچ گونه كمكى از جانب شوهر سابقم به دخترمان نشده است.
ثانياً) چون دخترم در طول اين مدّت پدر را اصلا نديده، شديداً در برابر تقاضاى او امتناع مى كند، با توجّه به مطالب فوق به دو سؤال زير پاسخ فرمائيد:
الف) آيا شوهرم حق دارد دختر را از من بگيرد؟
جواب: هرگاه دختر به سنّ بلوغ رسيده، نه پدر مى تواند او را اجبار كند و نه مادر؛ بلكه نزد هر كدام دوست داشته باشد، مى تواند زندگى كند.
ب) نفقه دخترم بر عهده كيست؟ آيا مى توانم حقوق و نفقه او را از شوهر سابقم مطالبه كنم؟
جواب: در صورتى كه به ميل خود نفقه او را داده ايد، نمى توانيد از پدر او چيزى بگيريد؛ ولى اگر پدر نفقه او را نمى داده، و شما به اين قصد نفقه او را داده ايد كه از او بگيريد، حقّ مطالبه داريد.
سؤال 757- زنى است كه شوهرش بر اثر تصادف از بين رفته، و پنج فرزند از او باقى مانده است، كه بعضى كبير و بعضى صغير هستند. اين زن با ميل و رضايت خود حقّ حضانت اولادش را به جدّ پدرى بچّه ها واگذار كرده، و كلّا حقّ حضانت را از خود اسقاط نموده است؛ بعد از يك سال و اندى ادّعاى رجوع به حقّ حضانت مى كند، آيا حقّ رجوع دارد؟
جواب: بعد از واگذارى حقّ حضانت، حقّ بازگشت ندارد.
سؤال 758- زوجه علاوه بر بذل تمام يا مقدارى از مهريّه، سرپرستى بدون نفقه و يا با نفقه فرزندان دختر بالاتر از هفت سال خود را بر عهده مى گيرد؛ ولى بعد از طلاق از
ص: 203
نگهدارى اطفال امتناع ميورزد. آيا دادگاه مى تواند زوجه را به حضانت از فرزندان دختر الزام كند، يا اين كه حضانت به زوج منتقل مى شود؟
جواب: چنانچه شرعاً (از طريق مصالحه، يا شرط ضمن العقد) موظّف شده باشد، دادگاه مى تواند زوجه را به نگهدارى اطفال اجبار كند.
سؤال 759- لطفاً فتواى خود را با عنايت به شرايط فعلى زنان در جامعه، و با توجّه به مهر و علاقه اى كه خداوند در ضمير آنان نهاده، در مورد اصلاح مدّت حضانت فرزندان در نزد مادران بفرماييد، تا با ارائه آن به مجلس و قانون گذاران بتوانيم اين ماده قانونى را اصلاح نماييم.
جواب: مشهور در ميان فقهاى ما اين است كه حضانت دختر تا هفت سال، و پسر تا دو سال، در اختيار مادر است؛ مگر اين كه عسر و حرج شديدى براى مادر پيدا شود، كه براى پدر نباشد، و بيش از اين مقدار را ايجاب كند. ضمناً به اين نكته توجّه داشته باشيد كه قوانين اسلام- بلكه هر قانونى- ناظر به حال اكثريّت است، و موارد نادر و اتّفاقى معيار نيست. بى شك مصلحت فرزندان غالباً ايجاب مى كند كه زير نظر پدران باشند، و به خاطر همين بوده كه اسلام چنين قانونى وضع كرده است، ولى چون شما تنها به موارد خاصّى توجّه كرده ايد، تعجّب نموده ايد. البتّه مسأله صلاحيّت پدر، يا مادر در مورد حضانت شرط است، و اگر يكى از آن دو فاقد صلاحيّت باشد، حقّ آنها سلب مى شود.
سؤال 760- مى دانيم كه مادر، 9 ماه فرزند را در شكم دارد، و مقدار زيادى از قوّت و نيروى او به اين طريق از دست مى رود، و به خاطر زايمان، نيز دچار بيمارى هايى مى شود. چرا با تمام اين مشكلات، كه يك زن در بزرگ كردن طفل خود و حتّى شير دادن او دارد، به هنگام جدايى زن و شوهر از يكديگر، (جز در موارد معدودى) فرزند به پدر سپرده مى شود؟
جواب: شكّى نيست كه مرد براى حمايت از فرزند خود قدرت بيشترى دارد، و موارد استثنايى نمى تواند حكم كلّى را تغيير دهد.
سؤال 761- اگر كسى همسر منحرف خود را (كه رابطه نامشروع داشته و محكوم به حدّ شرعى شده) طلاق دهد، و دختر سه ساله اى داشته باشد، آيا از نظر شرع مقدّس، اين زن
ص: 204
مطلّقه منحرف مى تواند حضانت آن دختر بچّه را بر عهده گيرد؟
جواب: اگر خوف انحراف بچّه باشد، نبايد بچّه را به چنان مادرى سپرد.
سؤال 762- در قرآن مجيد آمده: «اگر زنان نافرمانى كردند، آنها را كتك بزنيد؟!» و در جاى ديگر مى خوانيم: «مردها به خاطر اين كه نفقه مى دهند، بر زنان تسلّط دارند». فلسفه اين دو حكم الهى چيست؟
جواب: پاسخ هر دو سؤال در تفسير نمونه، جلد سوم، صفحه 369 و 373 نوشته شده است.
سؤال 763- هرگاه زوجه از ايفاى وظايف زوجيّت خوددارى نمايد، ناشزه بوده و مستحقّ نفقه نخواهد بود. حال اگر شوهر از انجام وظايف زوجيّت سرباز زند، به گونه اى كه زوجه اش را معلّقه قرار دهد، بفرماييد:
1- آيا مى توان حكم به نشوز وى كرد؟
جواب: آرى، در اين صورت زوج ناشز است، و زوجه مى تواند به حاكم شرع شكايت كند، تا او را وادار به انجام وظيفه نمايد، و در صورت لزوم تعزير كند.
2- آيا در اين صورت زوجه مى تواند از دادگاه تقاضاى طلاق نموده، و دادگاه نيز بر اين اساس حكم به طلاق زوجه دهد؟
جواب: در صورتى كه زوج به هيچ وجه حاضر نباشد، امساك به معروف يا تسريح به احسان كند، و زوجه در عسر و حرج قرار گيرد، حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد.
سؤال 764- با عنايت به آيه شريفه 34 سوره نساء، آيا صدور افعال و رفتار زير از زن دليل بر كراهت و نشوز وى مى باشد؟ راه اثبات آنچه بين زوج و زوجه رخ داده، چيست؟
1- ابراز بى علاقه گى به زوج، و كراهت از نزديكى، و جلوگيرى از عزل.
2- بگويد: «من شخص ديگرى را مى خواستم، و از تو خوشم نمى آيد» و كراراً از همان اوايل ازدواج درخواست طلاق كند.
3- به خواسته شوهر اهميّتى ندهد، بى اعتنايى و لجاجت كند، رفت و آمدها و تلفن هاى
ص: 205
ديگران به منزل را كه در غياب شوهر انجام شده، از او كتمان نمايد.
4- بدون اجازه و اطّلاع شوهر از منزل خارج شده، و به محافل اجتماعى خلاف شئون و ميل شوهر برود.
5- در غياب شوهر و بدون اطّلاع او، اموال با ارزش وى را از منزل خارج كند، و در حضور شهود تضمين برگشت بدهد، ولى عمل نكند. و جهيزيّه خود را نيز طبق سند كتبى تحويل گرفته و با خود ببرد، و بى اذن زوج پس از سه ماه زندگى را ترك كند.
6- بر خلاف شروط ضمن عقد، مابقى قباله خود را به اجرا گذاشته، و به هيچ يك از توافقنامه ها و تعهّدات طرفين، كه توسّط زوجه و پدرش امضا شده، عمل نكند.
7- ادامه زندگى خود را منوط به دريافت كلّ قباله، و حقّ مسكن، و دريافت سه فقره چك سفيد امضا از شوهر و كسان او بنمايد.
جواب: چنانچه موارد بالا ثابت شود، زن ناشزه است.
سؤال 765- اگر زنى به بهانه اختلافات خانوادگى از شوهر خود اطاعت نكند، و اطرافيان او، حتّى با تهمت و دروغ گفتن به شوهر، مانع رفتن او به نزد شوهرش شوند، آيا زن و اطرافيانش گناهكارند؟
جواب: زن بدون دليل نمى تواند نشوز اختيار كند، و همچنين اطرافيان او بدون دليل حق ندارند در اين مسأله دخالت كنند، و اگر اين كار را انجام دهند گناهكارند.
سؤال 766- آيا در شرع مقدّس اسلام تغيير سنّ شرعى و قانونى ازدواج دختران از 9 سال به 15 سال مجاز است؟
جواب: سنّ نُه سالگى سنّ تكليف است، و الزاماً سنّ ازدواج نيست. توضيح اين كه: ازدواج در صورتى جايز است كه دختر رشد جسمانى كافى براى ازدواج داشته باشد، و در صورتى كه كارشناسان بطور خاص يا بطور عام تأييد كنند كه فلان دختر يا عموم دختران در محيط ما، در فلان سن، رشد جسمانى كافى براى ازدواج ندارند، ازدواج در
ص: 206
چنان سنّى حرام است. به تعبير ديگر، بلوغ به حسب ادلّه شرع، چهار مرحله دارد:
الف) بلوغ به معناى سنّ تكليف و رعايت واجب و حرام و انجام نماز و مانند آن.
ب) بلوغ به معناى آمادگى براى روزه، بطورى كه مايه ضرر و زيان و بيمارى پسران و دختران نشود.
ج) بلوغ براى ازدواج، بطورى كه دختران از نظر جسمى آمادگى كافى داشته باشند، و خطر إفضاء و نقائص ديگرى در كار نباشد.
د) بلوغ و رشد براى مسائل اقتصادى و مالى، بطورى كه در معاملات مغبون نشوند. از آنچه در بالا گفته شد، جواب سؤال روشن شد.
سؤال 767- حكم اسلام در مورد ختنه دختران چيست؟ و مراد از ختنه دختران چه مى باشد؟
جواب: آنچه از منابع فقه و حديث شيعه و اهل سنّت در مورد ختنه دختران و زنان استفاده مى شود، اين امور است:
1. ختنه كردن دختران و زنان نزد علماى شيعه به اجماع و اتّفاق واجب نيست؛ ولى حكم به استحباب آن كرده اند.(1)
2. مشهور نزد علماى اهل سنّت نيز عدم وجوب است، و «ابن قدامه» در «مغنى» تصريح كرده كه نظر اكثر اهل علم عدم وجوب است.(2)
3. در روايات شيعه تصريح به عدم وجوب شده است، مرحوم صاحب وسائل احاديث متعدّدى در اين زمينه دارد؛ از جمله در حديث أبو بصير از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «امّا السنه فالختان على الرجال و ليس على النساء» و در همان باب روايات ديگرى نيز نقل مى كند؛(3) در كتب حديث عامّه، در مُسند احمد حنبل، نيز عدم وجوب آن در مورد زنان، از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل شده است.(4)
4. در مورد طريقه آن در روايات تصريح شده كه آن عضو مخصوص از ريشه
ص: 207
برداشته نشود؛ بلكه تنها قسمت بالاى آن برداشته شود؛ توضيح اين كه در بالاى فرج قطعه گوشت كوچكى وجود دارد كه ختنه مربوط به آن است.
مسأله 768- زنى كه (نعوذ باللّه) از راه نامشروع باردار شده، جايز نيست بچّه اش را سقط كند و فرزند او حساب مى شود، فقط ارث از او نمى برد.
مسأله 769- هرگاه زن بگويد: «شوهر ندارم». مى توان حرف او را قبول كرد، به شرط آن كه متّهم نباشد، امّا اگر بگويد: «يائسه ام». قبول ادّعاى او اشكال دارد.
مسأله 770- هرگاه با زنى ازدواج كند و كسى بگويد: «آن زن شوهر داشته است». ولى خود زن بگويد: «شوهر نداشته ام». و شرعاً هم ثابت نشود، بايد حرف زن را قبول كرد؛ ولى اگر فرد مورد اعتمادى تصديق كند كه شوهر داشته، احتياط واجب آن است كه او را طلاق دهد.
مسأله 771- هرگاه زنى يقين پيدا كند كه شوهرش در سفر فوت كرده، و عدّه وفات (به مقدارى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد) نگه دارد، سپس شوهر كند، بعد شوهرش از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود، و به شوهر اوّل حلال است؛ ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد زن بايد عدّه نگه دارد، و احتياط واجب آن است كه شوهر دوم مهر او را مطابق آنچه با او قرار داده بپردازد، و اگر مهر المثل بيشتر است آن را بپردازد.
سؤال 772- آيا مادر عروس مى تواند شير بها بگيرد؟
جواب: مادر در صورتى مى تواند شير بها بگيرد كه به صورت شرط ضمن العقد به هنگام خواندن نكاح قيد شود.
سؤال 773- خانواده ام به علّت اين كه خواهر بزرگترم هنوز ازدواج نكرده، به خواستگاران من، كه در حال حاضر 27 سال سن دارم، جواب منفى مى دهند. آيا جايز است براى حفظ حرمت خواهرم ازدواج نكنم؟ اگر ازدواج كنم، آيا در حقّ او خيانت كرده ام؟
جواب: شما شرعاً و اخلاقاً مى توانيد ازدواج كنيد، و اين كار بى احترامى نسبت به خواهرتان نخواهد بود.
سؤال 774- بعضى از دختران كه در سنّ بالا (30 تا 35 سال) هستند، خود را از نظر ازدواج در محدوديّتهايى قرار مى دهند، مثلا مى گويند: «فقط با سادات ازدواج مى كنيم». آيا
ص: 208
اين كار در اين شرايط سنّى جايز است؟
جواب: اين گونه محدوديّتها به مصلحت دختران نيست؛ حتّى اگر نذر كنند و آن نذر سبب مشكلاتى در زندگى آنها شود، آن نذر هم اعتبارى ندارد.
سؤال 775- بعضى از مؤمنين نذر مى كنند كه دختران خود را فقط به سادات بدهند، بدين جهت گاه برخى از اين دختران تا سنّ سى سالگى، بلكه بالاتر، موفّق به ازدواج نمى شوند، آيا چنين نذرى ظلم به دختران و خلاف شرع محسوب نمى شود؟ آيا از نظر شرعى پدر و مادر حق دارند چنين محدوديّتى براى دختر خود ايجاد كنند؟
جواب: پدر و مادر حق ندارند درباره دختر يا پسر خود نذر كنند، يا محدوديّتى از اين نظر قائل شوند؛ حتّى اگر خود دختران هم نذر كنند و سبب بروز مشكلاتى شوند، نذرشان اعتبارى ندارد.
سؤال 776- آيا دين مقياس عدالت است، يا عدالت مقياس دين؟ به بيان ديگر، آيا دين به هر چه كه عدالت باشد امر مى كند، يا هر چه كه دين به آن امر كند، عدالت است؟ و به بيان فنّى، آيا عدالت در سلسله علل احكام است، يا در سلسله معاليل آن؟
توضيح بيشتر اين كه: آيا انسان ها، مصاديق بارز ظلم و عدالت را از طريق شريعت مى شناسند، يا عدالت و ظلم براى همه روشن است، و توصيه هاى دين ارشاد به حكم عقل است؟
مستحضريد شيعه نيز مثل معتزله معتقد است كه عدالت، مقياس دين است، و اشاعره دين را مقياس عدالت مى دانند. حال سؤال اين است كه اگر شيعه عدالت را مقياس دين مى داند، چرا در استنتاجات فقهى به احكامى مى رسد كه هر عُرفى آن را مصداق بيّن ظلم مى داند. بعضى از احكام نكاح چنين است؛ توجّه فرماييد:
1- اجماعى است كه طلاق به دست مرد است، و مرد مى تواند هرگاه كه اراده كند زنش را طلاق دهد، هر چند هيچ عذر موجّهى نداشته باشد! طلاق غيابى و بدون هيچ عذر موجّه، در هر عرفى ظلم محسوب مى شود.
2- در بحث عيوب زوجين مى گويند: «اگر مرد بعد از عقد بفهمد زنش كور يا شل است،
ص: 209
خوره يا برص دارد، مى تواند عقد را فسخ كند. ولى اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش يكى از اين عيوب را دارد حق فسخ ندارد؛ بايد بسوزد و بسازد!»
3- مرد هر وقت تمايل داشته باشد زن بايد خود را در اختيار او قرار دهد؛ حتّى اگر وسط نماز باشد. ولى زن فقط سالى سه مرتبه حق آميزش دارد، آن هم چنان كوتاه و مختصر كه مجال بيان آن نيست!
4- اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترك كند و مسافرت برود، و بعد از ده سال بازگردد (در صورتى كه نفقه داده باشد)، زن حق اعتراض ندارد!
چگونه مى توان با حفظ مبانى كلامى شيعه، اين قبيل احكام را پذيرفت؟ آيا مى گوييد همه عقلا اشتباه مى كنند كه مى گويند طلاقِ مبنى بر هوس و بدون عذر موجّه ظلم است؟ همه عقلا كه براى زن نيز (در شرايط تدليس مرد در موارد فوق) حق فسخ قائلند، اشتباه مى كنند؟
جواب: بدون شك فقه شيعه بر اساس ادلّه اربعه بنا نهاده شده، كه يكى از آنها دليل عقل است. منتها عقل بايد قطعى و جامع جميع جهات باشد، و در مثال هايى كه ذكر كرده ايد، متأسّفانه اشتباهات فقهى متعدّدى وجود دارد. مثلا بند چهارم كه نوشته ايد: «اگر مرد در شب عروسى همسرش را ترك كند و ده سال برنگردد ...» اين مسأله از نظر موازين فقهى درست نيست. چنانچه زوجه در عُسر و حرج بيفتد، و لو بعد از شش ماه بوده باشد، ما اجازه طلاق را مى دهيم. و تاكنون چه بسيار زنانى كه شوهرانشان آنها را رها كرده، و از طريق همين فتوا آزادى خود را يافته اند.
و در مورد بند سوّم، اولا: مرد نمى تواند در شرايط غير متعارف، مانند وسط نماز يا مواردى از اين قبيل، از زن تقاضاى تمكين كند، بلكه طبق عرف و عادت بايد انجام شود. و ثانياً: در مورد زن نيز در صورتى كه ترك آميزش براى او خطر انحراف جنسى داشته باشد، يا مشكل مهمّى ايجاد كند، هرگز چهار ماه انتظار كشيده نمى شود.
و در بند دوّم، در صورتى كه توافق طرفين به صورت شرط ضمن العقد، يا شرط مبنىٌ عليه العقد، بر سلامت بوده باشد، هر عيبى سبب حقّ فسخ مى شود.
باقى مى ماند بند اوّل، هم اكنون در بسيارى از جوامع بشرى زن و مرد حقّ طلاق
ص: 210
دارند، و مى توانند بدون عذر موجّهى از هم جدا شوند. اگر در مورد زن ظلم محسوب مى شود، در مورد مرد هم ظلم به شمار مى آيد. بنابراين ظلمِ طرفين را در ميان عقلا بايد پذيرا باشيد. از آن گذشته، همان گونه كه در دادگاه هاى امروز هم ديده مى شود، مى توان جلوى طلاق هاى هوس آلود را گرفت. به علاوه، با توجّه به اين كه مرد به هنگام طلاق متحمّل خسارات زيادى مى شود فرضى كه شما كرده ايد، يك فرض غير واقعى است، كه مرد بدون هيچ عذرى دست به طلاق بزند، حتماً عذرى دارد؛ البتّه آنچه در بالا گفتيم اجمال مسأله است.
سؤال 777- اگر يكى از فرزندان خانواده اى طلاق بگيرد، و در اين هنگام براى فرزند ديگرشان خواستگارى بيايد، و پدر و مادر مجبور شوند از مهريّه فرزند بزرگ تر براى مخارج ازدواج فرزند ديگر هزينه كنند، چه حكمى دارد؟
جواب: بدون رضايت آن دختر از مهريّه او نمى توان استفاده كرد. و اگر اين كار را كرده اند، بايد به شكلى رضايت او را جلب كنند.
سؤال 778- شوهر زنى سه سال و نيم قبل فوت كرده، و از آن تاريخ تاكنون ادّعايى در مورد دائمى بودن عقد ازدواج نداشته، بلكه قرائنى هم بر موقّت بودن ازدواج ايشان وجود دارد. اخيراً مدّعى دائمى بودن ازدواج خود با آن مرحوم شده است، ولى همسر اوّل و دائمى مرحوم، منكر دائمى بودن رابطه زوجيّت مدّعى شده است. اگر قرار باشد صحّت و سقم موضوع با سوگند شرعى اثبات شود، قسم را بايد همسر موقّت كه مدّعى دائمى بودن است ياد كند، يا قسم متوجّه همسر دائمى است كه منكر ادّعاى مدّعى است؟
جواب: همسر مدعيّه بايد براى اثبات ادّعاى خود بيّنه شرعيّه اقامه كند، و قسم كافى نيست، و منكر بايد سوگند ياد كند كه او همسر دائمى نيست.
سؤال 779- مادر زن اين جانب در امور زندگى بنده و همسرم دخالت مستقيم نموده، و به نصايح و نهى از منكر حقير و ديگران توجّه نمى كند. همچنين بدون رضايت من به منزلم آمده، و از وسايل زندگيم استفاده مى كند. حكم شرع مقدّس در اين مورد چيست؟
جواب: البته اگر بدون اجازه آمده باشد ضامن است؛ ولى شما هم نبايد سخت بگيريد. بسيارند كسانى كه به اين مشكل مبتلا هستند، و با صبر و حوصله آن را حل مى كنند.
ص: 211
مسأله 780- هرگاه زنى كودكى را شير دهد، با نُه شرط سبب محرم شدن مى گردد:
1. شير از ولادت باشد؛ بنابراين اگر پستان بدون تولّد فرزندى شير پيدا كند و كودكى از آن بنوشد، سبب محرميّت نمى شود.
2. بچّه از زن زنده شير بخورد؛ پس اگر پستان زن مرده اى را به دهان بگيرد و شير بخورد اثر ندارد.
3. شير آن زن از حرام نباشد؛ بنابراين اگر شير بچّه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچّه اى بدهند، به كسى محرم نمى شود.
4. شير را از پستان بمكد؛ ولى احتياط واجب آن است كه اگر شير را در گلوى بچّه بريزند، با آن زن و محارم او ازدواج نكند.
5. شير را با چيز ديگر مخلوط نكنند.
6. شير مربوط به يك شوهر باشد؛ بنابراين اگر زنى را كه داراى شير است طلاق دهد، بعد شوهر ديگرى كند و از او باردار شود، و تا موقع وضع حمل، شيرى كه مربوط به شوهر اوّل بوده، باقى بماند، و مثلا كودكى را هشت دفعه از شير مربوط به شوهر اوّل و هفت دفعه از شير مربوط به شوهر دوم شير دهد، آن كودك به كسى محرم نمى شود. همچنين اگر زنى از شير مربوط به شوهر اوّل كودكى را بطور كامل شير دهد، سپس از شير مربوط به شوهر دوم كودك ديگرى را شير دهد، آن دو به يكديگر محرم نمى شوند.
7. كودك به واسطه بيمارى شير را قى نكند؛ ولى احتياط واجب آن است در اين صورت كسانى كه به واسطه شير دادن به آن بچّه محرم مى شوند با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.
8. كودك پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز، بطورى كه در مسأله بعد خواهد آمد شير كامل بخورد، يا آن مقدار به او شير بدهند كه بگويند: «از آن شير استخوانش محكم شده، و گوشت در بدنش روييده است». و احتياط مستحبّ آن است كه اگر ده مرتبه شير بخورد،
ص: 212
كسانى كه به واسطه شير خوردن با او محرم مى شوند با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه نيز به او ننمايند.
9. دو سال كودك تمام نشده باشد، بنابراين بعد از تمام شدن دو سال اگر به او شير دهند به كسى محرم نمى شود؛ حتّى اگر پيش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه، و بعد از آن يك مرتبه شير بخورد با كسى محرم نمى شود، ولى اگر از موقع زاييدن زن بيش از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچّه اى را شير دهد، احتياط واجب آن است كه با زنانى كه به واسطه شير خوردن با او محرم مى شوند ازدواج نكند، و نگاه محرمانه هم ننمايد.
مسأله 781- همانطور كه در مسأله سابق گفته شد، اگر كودكى يك شبانه روز شير زنى را بخورد باعث محرميّت مى شود، ولى بايد در بين يك شبانه روز غذا يا شير زن ديگرى را نخورد؛ مگر اين كه غذا بقدرى كم باشد كه به حساب نيايد. همچنين در بين پانزده مرتبه شير خوردن، نبايد شير زن ديگرى بخورد، و در هر مرتبه بايد بقدرى بخورد كه سير شود. و بنابر احتياط دو دفعه بطور ناقص، نه دو دفعه حساب مى شود و نه يك دفعه.
مسأله 782- هرگاه زنى از شير مربوط به يك شوهر چندين بچّه را شير دهد، همه آنان به يكديگر و به شوهر و زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند. و نيز هرگاه كسى داراى چند همسر است، هر كدام از آنان بچّه اى را شير كامل دهد، آن بچّه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنان محرم مى شوند.
مسأله 783- هرگاه زنى از شير مربوط به يك شوهر، پسر و دخترى را شير كامل دهد، آنها به هم محرم مى شوند، ولى خواهر و برادر آنها به يكديگر محرم نمى شوند.
مسأله 784- اگر زنى برادر كسى را شير دهد به او محرم نمى شود، اگر چه احتياط مستحبّ آن است كه با او ازدواج نكند.
مسأله 785- مرد نمى تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند، ازدواج كند. و اگر دو زن را عقد كند بعد بفهمد خواهر بوده اند، عقد اوّلى صحيح و دومى باطل است. و اگر عقد در يك زمان بوده هر دو باطل است.
مسأله 786- اگر زن از شير مربوط به شوهر خود كسانى را كه در زير گفته مى شود شير
ص: 213
دهد، شوهرش بر او حرام نمى شود؛ ولى بهتر است اين كار را نكند:
1. برادر و خواهر خودش.
2. عمو، عمّه، دايى و خاله خودش.
3. عموزاده و دايى زاده خودش.
4. برادرزاده خودش.
5. برادر شوهر، يا خواهر شوهر خودش.
6. خواهر زاده خود، يا خواهرزاده شوهرش.
7. عمو، عمّه، دايى و خاله شوهرش.
8. نوه زن ديگر شوهرش.
مسأله 787- هيچ كس براى شير دادن فرزند بهتر از مادر و سزاوارتر از او نيست. و بهتر است در برابر شير دادن مزدى از شوهر خود نگيرد، ولى حق دارد بگيرد. و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد، شوهر مى تواند بچّه را از او گرفته و به دايه دهد.
مسأله 788- در روايات آمده است: «بايد دايه اى براى طفل انتخاب شود كه داراى عقل و ايمان و عفّت و صورت نيكو باشد، و از گرفتن دايه كم عقل، يا غير مؤمنه، يا بد صورت و كج خلق، يا زنازاده خوددارى شود. و همچنين از انتخاب دايه اى كه بچّه او از زنا به دنيا آمده و شيرش شير زنازاده است پرهيز شود».(1)
مسأله 789- خوب است زنها هر بچّه اى را شير ندهند، زيرا ممكن است فراموش كنند به چه كسانى شير داده اند و بعداً دو نفر محرم با يكديگر ازدواج كنند، مخصوصاً در اين
ص: 214
ايّام، كه با وجود امكان استفاده از شير خشك و امثال آن، كمتر ضرورتى براى شير دادن به بچّه هاى ديگران وجود دارد.
مسأله 790- كسانى كه به واسطه شير خوردن با يكديگر خويشاوند مى شوند مستحبّ است يكديگر را احترام كنند، ولى حقوق خويشاوندى ندارند، و از يكديگر ارث نمى برند.
مسأله 791- مستحبّ است، در صورت امكان، بچّه را دو سال تمام شير بدهند؛ ولى بيش از دو سال حرام نمى باشد.
مسأله 792- زن مى تواند بدون اجازه شوهر هر بچّه اى را شير دهد، به شرط آن كه حقّ شوهر از بين نرود؛ ولى جايز نيست بچّه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن آن بچّه، نسبت به شوهر خود حرام شود.
مسأله 793- هرگاه مردى بخواهد زن برادرش به او محرم شود مى تواند دختر شيرخوارى را با اجازه ولىّ او به عقد موقّت خود درآورد، و در همان حال زن برادرش آن دختر را شير كامل دهد، و بنابر احتياط واجب بايد مدّت عقد موقّت بقدرى باشد كه دختر به حدّ قابليّت بهره گيرى جنسى برسد، و چنين عقدى موافق مصلحت دختر نيز باشد.
مسأله 794- شير دادنى كه سبب محرم شدن است، با دو چيز ثابت مى شود:
اوّل: خبر دادن عدّه اى كه انسان از گفته آنها يقين پيدا كند.
دوم: شهادت دو مرد عادل، يا چهار زن عادل، بلكه احتياط واجب آن است كه به شهادت يك مرد با يك زن هم اكتفا كند؛ ولى شاهدها بايد شرايط شير دادن را هم بگويند، مثلا بگويند: «ما ديده ايم كه فلان بچّه پانزده بار از پستان فلان زن شير كامل- طبق شرايطى كه در مسأله 780 گفته شد- خورده است». و اگر بدانيم همه آنها شرايط را مى دانند و در آن توافق دارند، شرح دادن آن لازم نيست.
مسأله 795- هرگاه ندانند كودك به مقدارى كه سبب محرم شدن است شير خورده، يا نه؟ محرم بودن ثابت نمى شود، و بايد يقين حاصل شود.
سؤال 796- زن و شوهرى به مسافرت رفته، و فرزند شيرخوار خود را به مادر آن زن سپرده اند. و او از شير خود يك ماه تمام به آن بچّه شير داده است. با توجّه به اين كه تمام
ص: 215
شرايط نشر حرمت حاصل شده، طبق فتاواى موجود، دامادش بر دخترش نامحرم است، و بايد از يكديگر جدا شوند. لطفاً بفرماييد:
اوّلا) اگر مادر زن به طور كلّى نسبت به اين حكم جاهل بوده، چه صورتى دارد؟
ثانياً) در فرض ايجاد حرمت، اگر دختر با شوهرش همبستر شود و فرزندى منعقد گردد، چه حكمى دارد؟
جواب: طبق فتواى اخير ما اين زن به شوهرش حرام نمى شود؛ هر چند خالى از كراهت نيست.
سؤال 797- اگر زن و شوهرى، كودكى را كه سنّ او كمتر از دو سال است به فرزندخواندگى بپذيرند، و زن با كمك و مشاركت شوهر، و با استفاده از روش خاصّى، پستان خود را شيردار سازد، و كودك را با چنين شيرى بطور مستقيم (از پستان) در حدّ نصاب تعيين شده (15 مرتبه كامل، يا به دفعات در طىّ يك شبانه روز به صورت تغذيه انحصارى) شير دهد، لطفاً بفرماييد:
1- آيا به اين طريق رابطه خويشاوندى رضاعى ميان كودك و زوجين مورد اشاره محقّق مى گردد؟
2- در صورتى كه پاسخ سؤال اوّل منفى باشد، آيا رابطه مادر و فرزند رضاعى به صورت انحصارى ميان مرضعه و مرتضع برقرار مى شود؟
جواب: حكم رضاع در اين مورد جارى نيست، و اين مسأله از مسائلى است كه در ميان فقها كاملا مشهور است، و مدارك معتبرى دارد كه شير بدون ولادت، تأثيرى در تحريم ندارد.
سؤال 798- شخصى از خانمى، طبق شرايطى كه در رساله هاى عمليّه بيان شده، شير خورده است. اين زن پس از فوت همسرش، شوهر ديگرى انتخاب نموده، و از هر دو شوهر داراى فرزندانى است. لطفاً در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:
الف) آيا فرزندانى كه اين خانم از هر دو شوهر دارد بر آن شخص محرم هستند؟
جواب: آرى محرمند.
ص: 216
ب) آيا فرزندانى كه از شوهر دوّم دارد، مى توانند با فرزندان اين شخص كه از خانم مذكور شير خورده، ازدواج نمايند؟
جواب: نمى توانند ازدواج كنند.
سؤال 799- دختر بچه شيرخوارى، شير خاله خود را مى نوشد؛ ولى نه به اندازه اى كه باعث حرمت شود. آيا پسر اين خاله مى تواند با آن دختر ازدواج كند؟
جواب: اگر به اندازه اى كه باعث تحريم مى شود، نخورده است، ازدواج آنان مانعى ندارد.
ص: 217
طلاق بايد به عنوان آخرين راه چاره، و در بن بست هايى كه هيچ راه حلّ ديگرى براى ادامه زندگى مشترك وجود ندارد، مورد استفاده قرار گيرد.
اسلام، نه مانند بعضى از اديان تحريف شده طلاق را كاملا ممنوع كرده، و نه همانند برخى ديگر از ملّتها آن را بصورت بى قيد و شرط اجازه داده است؛ بلكه از آن به عنوان يك حلال مبغوض، كه تنها در زمان ناچارى استفاده مى شود، ياد كرده است؛ همانند استفاده از گوشت مردار براى كسى كه هيچ غذايى براى نجات خويشتن ندارد. بنابراين، مسلمانان نبايد براحتى بسراغ طلاق بروند. با توجّه به اين مقدّمه كوتاه، به بخشى از احكام طلاق مى پردازيم:
مسأله 800- زن بايد هنگام طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد، و نيز شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد. و اگر در حال حيض و نفاس كه پيش از اين پاك بوده، با او نزديكى نموده باشد بنابر احتياط، طلاق كافى نيست؛ بلكه بايد دوباره عادت شود و پاك گردد.
ص: 218
سؤال 801- اين كه طلاق بايد در طُهر واقع شود، آيا بايد زن غسل هم كرده باشد، يا پاك شدن از حيض كافى است؟
جواب: غسل لازم نيست.
مسأله 802- طلاق دادن در حال حيض، يا نفاس، در سه صورت صحيح است:
الف) شوهر بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
ب) زن باردار باشد.
ج) زن غايب باشد و مرد نتواند، يا برايش مشكل باشد، كه پاك بودن زن را بفهمد.
مسأله 803- هرگاه مرد بخواهد زنى كه به واسطه بيمارى يا غير آن عادت ماهانه نمى بيند را طلاق دهد بايد از زمانى كه با او نزديكى كرده، تا سه ماه از نزديكى خوددارى كند و بعد او را طلاق دهد.
مسأله 804- شرائط فوق، مخصوص عقد دائم است و در عقد موقّت نيست، بلكه هر زمان مدّت آن تمام شود، يا مرد باقيمانده مدّت را ببخشد، زن از قيد همسرى رها مى شود.
مسأله 805- طلاق بر دو قسم است: «طلاق بائن» و «طلاق رجعى».
طلاق بائن آن است كه مرد در آن حقّ رجوع به همسر خود ندارد، و اين نوع طلاق بر پنج قسم است:
1- طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده است.
2- طلاق زن يائسه، يعنى زنى كه بيش از پنجاه سال دارد.
3- طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد، با او نزديكى نكرده باشد.
4- طلاق سوم زنى كه او را سه بار طلاق داده اند.
5- طلاق خلع و مبارات كه شرح آن خواهد آمد.
و غير اينها را طلاق رجعى گويند، كه تا وقتى زن در عدّه است مرد مى تواند به او رجوع كند.
ص: 219
مسأله 806- هرگاه مرد همسرش را طلاق رجعى دهد بر زن حرام است كه براى كارهاى غير لازم از آن خانه اى كه موقع طلاق در آن ساكن بوده بيرون رود.
سؤال 807- زوجه اى در طلاق خلعى، مهريّه خويش را به زوج مى بخشد و پس از طلاق در ايّام عدّه به بذل خود رجوع مى كند، در اين صورت زوج حق رجوع به زوجيّت دارد، امّا اگر زوج به زوجه رجوع نكرد، آيا مهريّه متعلّق به زوجه است؟ حكم ساير احكام طلاق رجعى، از قبيل نفقه زوجه و توارث و غيره، چيست؟
جواب: با رجوع زوجه به بذل در ايّام عدّه، طلاق رجعى مى شود و احكام آن را دارد، و مهر را بايد به او بدهد.
سؤال 808- آيا زن در زمان عدّه طلاق رجعى، به جزء مسأله تمكين، تمام احكام زوجه را دارد؟ يعنى حقّ نفقه، لباس، منزل، مهريّه دارد و بايد از شوهر اطاعت كند و از منزل خارج نشود؟
جواب: آرى تمام احكام و حقوق زوجيّت، كه در بالا ذكر شد، را دارد.
مسأله 809- زنى كه مايل نيست با شوهرش زندگى كند، و بيم آن مى رود كه ادامه همسرى آنها باعث گناه شود، مى تواند مهر خود، يا مال ديگرى به او ببخشد كه طلاقش دهد، اين را «طلاق خُلع» گويند.
سؤال 810- شوهرم موافقت كرد كه مبلغى را بصورت اقساط به او بپردازم تا مرا طلاق خلع دهد، پس از انجام طلاق مذكور، در حالى كه اقساط را مى پرداختم، از طريق دادگاه اقدام به گرفتن دختر دوساله ام كردم. شوهرم بخاطر اين مسأله مى گويد: «چون تمام مبلغ را تا كنون نداده اى مطلّقه نيستى، و طلاق به هم خورده است». آيا اين سخن صحيح است؟
جواب: طلاق خُلع واقع شده و مرد نمى تواند برگردد؛ مگر اين كه زن برگردد.
سؤال 811- اين جانب با بذل مهريّه از همسرم طلاق خلعى گرفتم، سپس در زمان عدّه كتباً رجوع به بذل را به دفتردار محضر اعلام كردم. اكنون متوجّه شده ام كه دفتردار، رجوع
ص: 220
به بذل را به علّت فراموشى ثبت ننموده است، حكم رجوع و بذل چيست؟
جواب: چنانچه در عدّه رجوع به بذل خود كرده ايد، و به شوهر اطّلاع داده ايد، حق داريد بذل خود را بازپس بگيريد. و اگر خبر نداده ايد و عدّه گذشته، كافى نيست. و هرگاه دفتردار متكفّل اين كار شده و كوتاهى كرده، ضامن مى باشد.
سؤال 812- طبق توافق زوجين، قرار شد زوجه علاوه بر مهريّه مبلغى نيز جهت طلاق خلع به شوهر بپردازد، ولى زوجه پس از اجراى طلاق از دادن مال مذكور امتناع ميورزد، زوج به مجرّد امتناع زوجه از بذل مال، رجوع خويش را به اطّلاع زن مى رساند، آيا در اين فرض طلاق به هم مى خورد؟
جواب: هرگاه عدم پرداخت به عنوان رجوع به بذل باشد زوج حق دارد رجوع كند. و امّا اگر صرفاً تعلّلى در پرداخت بوده باشد، زوج حقّ رجوع ندارد، و ازدواج زن پس از عدّه جايز است، و زوج مى تواند طلب خود را از زوجه بگيرد.
سؤال 813- زوجه در طلاق خلع، كه قبل از دخول صورت گرفته، تمام مهر خود را به زوج بذل نموده است، آيا زوجه حق دارد نصف مهر را بعد از طلاق مطالبه كند؟
جواب: حق ندارد.
سؤال 814- خانمى كه طلاق خلع داده شده، بدون رجوع به بذل، با رجوع شوهرش موافقت كرده، و مدّت زيادى عمل زناشوئى انجام داده اند. لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا عمل آنها صحيح است؟
جواب: تا زن رجوع به بذل نكند زوج حقّ رجوع ندارد؛ ولى مى تواند با توافق طرفين عقد جديد بنمايد.
ب) اعمال زناشوئى آنها در اين مدّت چه حكمى داشته است؟ آيا اين كار رجوع قهرى محسوب نمى شود؟
جواب: چون جاهل به مسأله بوده اند زنا نيست، بلكه وطى به شُبهه است و رجوع قهرى محسوب نمى شود؛ ولى از اين به بعد اگر بدون عقد جديد با هم آميزش كنند زنا محسوب مى شود.
ص: 221
سؤال 815- آيا بذلى كه در طلاق خلع از سوى زوجه انجام مى شود، نوعى هبه است؟ يا از لحاظ فقهى عنوان ديگرى دارد؟
جواب: بذل زوجه نوعى هبه معوّضه است، ولى احكام مخصوص به خود را دارد.
سؤال 816- طلاقى كه به درخواست زوجه و بدون موافقت زوج واقع مى شود، چه نوع طلاقى است؟ آيا قاضى دادگاه مى تواند بدون رضايت زوج بذل را قبول كند، و رأى به طلاق خلع بدهد؟
جواب: در مواردى كه دادگاه به خاطر تخلّفاتى از سوى زوج حقّ طلاق دارد، و بازگشت و رجوع سبب تجديد مشكل مى شود، مى تواند طلاق خلع دهد و بذل را از طرف شوهر بپذيرد.
مسأله 817- هرگاه زن و شوهر يكديگر را نخواهند، و زن مهر خود يا مال ديگرى به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد، آن را طلاق مبارات گويند.
مسأله 818- زن مى تواند در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات از بخشش خود برگردد، و اگر بر گردد شوهر مى تواند رجوع كند، و بدون عقد دوباره او را همسر خود قرار دهد.
مسأله 819- مالى كه شوهر براى طلاق مبارات مى گيرد نبايد بيشتر از مهر باشد، بلكه احتياط واجب آن است كه كمتر باشد؛ ولى در طلاق خلع هر مقدار باشد اشكالى ندارد.
مسأله 820- زنى كه از شوهرش طلاق گرفته بايد عدّه نگه دارد؛ مگر اين كه شوهر اصلا با او نزديكى نكرده باشد، يا قبل از نُه سالگى طلاقش دهد، يا زن يائسه باشد، يعنى پنجاه سال قمرى از عمر او گذشته باشد؛ زن در اين سه صورت بعد از طلاق مى تواند بلافاصله شوهر كند.
سؤال 821- هرگاه زنى به خاطر شير دادن بچّه، عادت ماهانه نبيند، تكليف او براى طلاق چيست؟
جواب: بعد از آخرين نزديكى سه ماه صبر مى كند، سپس صيغه طلاق جارى مى شود، و پس از آن عدّه سه ماه نگه مى دارد.
ص: 222
سؤال 822- اگر شخصى زنى را براى خود عقد دائم يا موقّت نمايد، و تمام تمتّعات (غير از دخول) را ببرد، و بعداً او را طلاق بدهد، يا مدّتش تمام شود، يا مدّتش را ببخشد، آيا در اين صورت مى تواند بدون رعايت عدّه طلاق، خواهر يا دختر آن زن را عقد كند؟
جواب: چنين زنى عدّه ندارد، و ازدواج با خواهر يا دختر او بلامانع است.
سؤال 823- در صورتى كه زوج پس از عقد دخول نكرده باشد، ولى انزال صورت گرفته و نطفه به رحم زن منتقل شده باشد، و سپس طلاق واقع گردد. آيا زوجه بايد عدّه نگه دارد؟ حكم مسأله در صورت حامله شدن، و حامله نشدن زوجه چيست؟
جواب: آرى زوجه بايد عدّه نگه دارد.
سؤال 824- مردى، زن غير يائسه اى را به عقد موقّت خويش در مى آورد، و قبل از اتمام مدّت، باقيمانده مدّت را مى بخشد، و سپس او را به عقد دائم خويش در مى آورد، لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا عدّه لازم است؟
جواب: عدّه لازم نيست؛ هر چند دخول حاصل شده باشد.
ب) در فرض بالا، چنانچه بعد از عقد دائم و قبل از دخول زن را طلاق دهد، آيا در اينجا عده لازم است؟ يا زن مى تواند بدون رعايت عدّه بلافاصله با مرد ديگرى ازدواج كند؟
جواب: چنانچه زن بخواهد با ديگرى ازدواج كند، بايد باقيمانده عدّه عقد موقّت را نگه دارد.
مسأله 825- مقدار عدّه در مورد زنانى كه عادت مى شوند احتياط آن است كه بقدرى صبر كنند كه دو بار حيض ببينند و پاك شوند، هنگامى كه حيض سوم را ديدند عدّه آنها تمام است.
سؤال 826- زن مطلّقه اى پس از طلاق، يك يا دو بار عادت ماهانه ديده و سپس يائسه شده است، آيا باقيمانده عدّه ساقط است؟
جواب: اگر يك بار عادت شده بايد دو ماه ديگر عدّه نگه دارد، و اگر دو بار عادت شده بايد يك ماه ديگر عدّه نگه دارد.
ص: 223
مسأله 827- زنى كه عادت ماهانه نمى بيند، اگر در سنّ زنانى باشد كه عادت مى بينند، چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد بايد بعد از طلاق سه ماه عدّه نگه دارد. و منظور از سه ماه آن است كه اگر اوّل ماه است سه ماه تمام هلالى، و اگر روز ديگرى از ماه است، مانند پنجم يا دهم، هنگامى كه پنجم يا دهم ماه چهارم شود عدّه او تمام است؛ مثلا اگر پنجم ماه رجب او را طلاق داده، پنجم ماه شوّال عدّه او تمام است.
سؤال 828- عدّه زنان بدون رحم (زنى كه رحمش را برداشته اند)، چقدر است؟
جواب: زنانى كه رحم ندارند و طبعاً حائض نمى شوند و به سنّ يائسگى نرسيده اند بايد سه ماه عدّه طلاق نگه دارند.
مسأله 829- پايان عدّه زن باردار، متولّد شدن فرزند يا ساقط شدن آن است، حتّى اگر يك ساعت بعد از طلاق بچّه به دنيا آيد عدّه او تمام مى شود، و مى تواند شوهر كند.
سؤال 830- زوجه اى- العياذ بالله- از زنا حامله شده، و طلاق داده شده است. آيا عدّه او وضع حمل است، يا عدّه غير حامله دارد؟ حكم مسأله در صورتى كه حاملگى از طريق وطى به شبهه باشد، چيست؟
جواب: در صورتى كه مسلّم باشد حمل از زناست، و احتمال الحاق به زوج شرعى نباشد، عدّه اى براى حمل نيست، تنها عدّه طلاق دارد. و وطى به شبهه عدّه دارد، و در صورت حمل، عدّه آن وضع حمل است.
مسأله 831- عدّه ازدواج موقّت بعد از تمام شدن مدّت، در صورتى كه عادت ماهانه مى بيند، به مقدار دو حيض كامل است، و اگر عادت نمى بيند چهل و پنج روز تمام است.
سؤال 832- اگر زنى به عقد موقّت مردى در آيد و مطمئن باشد كه از آميزش با او حامله نشده است (مثلا مرد خواجه باشد، يا زن رحم خود را خارج كرده باشد) آيا بايد پس از پايان مدّت عقد موقّت، عدّه نگه دارد؟
جواب: اگر دخول حاصل شده، عدّه لازم است.
مسأله 833- ابتداى شروع عدّه طلاق از موقعى است كه صيغه طلاق خوانده مى شود، خواه زن بداند يا نداند، حتّى اگر بعد از تمام شدن مدّت عدّه بفهمد او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عدّه نگه دارد.
ص: 224
سؤال 834- ابتداى عدّه وطى به شُبهه چه زمانى است؟
جواب: مبدأ عدّه وطى به شُبهه زمان حصول علم به وطى به شُبهه است.
سؤال 835- لطفاً به دو سؤال زير پيرامون عدّه پاسخ فرماييد:
الف) خانمى در عدّه طلاق يا وفات بوده، كه با او وطى به شبهه مى شود. آيا لازم است دو عدّه نگه دارد، يا تكميل همان عدّه اوّل كافى است؟ و اگر دو عدّه لازم باشد، عدّه دوم (وطى به شبهه) از چه زمانى آغاز مى شود؟
جواب: احتياط واجب آن است كه دو عدّه نگه دارد. و عدّه دوم پس از انقضاى عدّه اوّل شروع مى شود.
ب) در فرض فوق، اگر از زوج اوّل، يا از واطى به شبهه حامله شود، آيا عدّه حمل مقدّم بر عدّه ديگرى است؟
جواب: عدّه حمل مقدّم است، و بعد عدّه دوّم را آغاز مى كند.
سؤال 836- در صورتى كه زمان فهميدن اشتباه در وطى به شُبهه مدّتى پس از وطى باشد، آيا در اين صورت نيز نگاه داشتن عدّه لازم است؟
جواب: احتياط نگه داشتن عدّه است.
سؤال 837- زن مطلّقه اى پس از انقضاء عدّه متعه مى شود، و پس از چندى با وساطت بزرگان فاميل قرار مى شود با شوهر اوّل ازدواج كند، جريان را به همسر دوم مى گويد، او بقيّه مدّت عقد موقّت را مى بخشد، سپس زن را به عقد دائم خويش در مى آورد، و قبل از دخول او را طلاق مى دهد، و زن با اين استدلال كه طلاقِ قبل از دخول عدّه ندارد، بلافاصله به عقد شوهر اوّل در مى آيد. آيا اين كار صحيح است؟
جواب: عدّه عقد سابق با اين امور از بين نمى رود، و تا عدّه پايان نيابد ازدواج مجدّد او صحيح نمى باشد، و نمى تواند بدون عدّه به عقد كسى در آيد.
سؤال 838- دوشيزه اى براى جوانى در نظر گرفته، و جهت حفظ جهات شرعى عقدشان خوانده مى شود، و آنها گاه از پشت آميزش مى كردند. متأسّفانه پس از مدّتى از هم جدا مى شوند، دختر بر اثر جهل به مسأله، بدون رعايت عدّه به عقد دائم شخص ديگرى
ص: 225
در مى آيد، حال پس از چند سال زندگى و با داشتن چند فرزند، مسأله را فهميده است، حكم شرعى او چيست؟
جواب: احتياط واجب آن است كه در فرض مسأله، بعد از عدّه مجدّداً صيغه عقد بخوانند، و حرام ابدى نيست.
سؤال 839- دو سال است اسلام را پذيرفته، و شش ماه است كه از شوهر زردشتى ام جدا شده ام، عدّه اين جانبه چگونه خواهد بود؟
جواب: چنانچه مدّت دو سال است اسلام را پذيرفته ايد از همان زمان قبول اسلام، عدّه شما شروع شده است. و اگر شوهر شما از اين امر با خبر بوده، و در مدّت عدّه شما اسلام نياورده، عدّه شما پايان يافته و از آن شوهر جدا شده ايد. و نيازى هم به طلاق نيست.
سؤال 840- هرگاه زنى كه از زنا باردار شده با زانى يا غير او ازدواج كند، آيا احتياج به عدّه دارد؟ اگر شوهرش او را بعد از ازدواج طلاق دهد، آيا عدّه دارد؟ و در صورتى كه عدّه دارد، آيا عدّه او أبعد الأجلين است، يا عدّه اقراء؟
جواب: زنى كه حامل از زناست عدّه ندارد، و جايز است به عقد زانى يا غير او در آيد، و اگر او را طلاق داد عدّه او به اقراء يا سه ماه است، و وضع حمل معيار نيست. و امّا در مورد طُهر غير مواقعه چون اين شرط در حامل ساقط است مى تواند او را طلاق دهد، بنابراين اگر عادت ماهانه نمى بيند سه ماه صبر مى كند و ازدواج مى نمايد.
سؤال 841- فلسفه عدّه زنان مطلّقه چيست؟ آيا زنان نازا و يا كسانى كه رحم خود را برداشته اند از اين قانون مستثنى هستند؟
جواب: مسأله عدّه زنان، فلسفه هاى متعدّدى دارد، و منحصر به مسأله انعقاد فرزند نيست و لذا در تمام مواردى كه شرع گفته است، زن بايد عدّه نگهدارد؛ هر چند عقيم و نازا باشد، يا رحم خود را برداشته باشد، يا فرضاً چند سال است از شوهر خود جدا زندگى مى كند، در تمام اين صورتها بايد عدّه نگهدارد.
سؤال 842- آيا زن، در صورت يقين به عدم انعقاد نطفه، مى تواند قبل از سپرى شدن ايّام عادت اقدام به ازدواج كند؟
ص: 226
جواب: عدّه در واقع حريم زوجيّت است، و فلسفه و حكمت آن منحصر به انعقاد نطفه نيست؛ به همين دليل اگر مرد سالها از زن خود جدا زندگى كند، يا در مسافرت باشد، بعد از طلاق عدّه بر زن مدخوله غير يائسه واجب است.
سؤال 843- امروزه از نظر پزشكى امكانات آزمايشگاهى و تجهيزاتى نظير سونوگرافى وجود دارد كه در كوتاهترين زمان مى توان بطور قطع، يقين حاصل نمود كه زنى در اثر همبسترى و نزديكى باردار شده، يا خير؟ حال با چنين فرضى، آيا مدّت عدّه طلاق همان است كه قبلا در احكام آورده شده، يا قابل تغيير است؟
جواب: همان گونه كه قبلا اشاره شد عدّه تنها مربوط به مسأله باردارى نيست، بلكه در واقع حريم زوجيّت است؛ لذا اگر زنى چند سال از شوهرش دور باشد سپس او را طلاق دهد، بايد عدّه نگه دارد.
سؤال 844- امروزه با استفاده از دارو (خوراكى- تزريقى)، يا به كار بردن وسايل پيشگيرى پزشكى، بطور قطع مى توان از باردارى زن جلوگيرى كرد، با چنين فرضى آيا بر زنانى كه از امكانات فوق استفاده مى كنند، لازم است عدّه نگه دارند؟
جواب: از جواب بالا معلوم شد.
مسأله 845- زنى كه همسرش از دنيا رفته بايد چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد، خواه ازدواج دائم باشد يا موقّت، شوهرش با او نزديكى كرده باشد يا نه؛ حتّى زن يائسه نيز بايد عدّه وفات نگه دارد، و اگر باردار است بايد تا هنگام وضع حمل عدّه نگه دارد؛ ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز فرزندش به دنيا آيد، بايد تا چهار ماه و ده روز بعد از مرگ شوهر عدّه را ادامه دهد.
مسأله 846- هرگاه زن يقين كند همسرش از دنيا رفته و عدّه وفات نگه دارد، و سپس شوهر كند، چنانكه معلوم شود شوهر او بعد مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود و احتياط واجب آن است كه اگر باردار است به مقدارى كه در عدّه طلاق گفته شد براى
ص: 227
شوهر دوم عدّه طلاق نگه دارد، و بعد از آن براى شوهر اوّل چهار ماه و ده روز عدّه وفات نگه دارد، و اگر باردار نيست براى شوهر اوّل عدّه وفات نگه دارد، و بعد براى شوهر دوم عدّه طلاق.
مسأله 847- ابتداى عدّه وفات، در صورتى كه شوهر غايب باشد و فوت كند، از موقعى است كه زن از مرگ شوهر با خبر مى شود.
مسأله 848- هرگاه زن بگويد: «عدّه من تمام شده است». از او قبول مى شود، به شرط آن كه مورد اتّهام نباشد، بلكه احتياط واجب آن است كه مورد وثوق باشد.
سؤال 849- آيا زنى كه از شوهر خود طلاق خلع گرفته، و شوهرش قبل از پايان يافتن عدّه طلاق از دنيا رفته، عدّه وفات نيز دارد؟
جواب: در اين گونه موارد كه طلاق، طلاق بائن است، عدّه وفات ندارد؛ هر چند احتياط بهتر است.
سؤال 850- شخصى زنى را در عدّه وفات عقد نموده، و پس از پايان عدّه عروسى مى كنند، در حالى كه زوجين جاهل به حرمتِ ازدواجِ در عدّه بوده اند، لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا حرمت ابدى براى آنها ثابت است، يا فقط عقد باطل مى باشد؟
ب) در صورتى كه حرمت ابدى نباشد و بخواهند عقد جديد بخوانند، آيا براى همسر دوم عدّه لازم است؟
ج) آيا بايد عدّه وفات را براى همسر اوّل به انجام برساند؟
جواب: عقد ازدواج باطل است، ولى حرمت ابدى نمى آورد، و آن مرد مى تواند مجدّداً با آن زن صيغه عقد را جارى كند، ولى اگر زن بخواهد با شخص سومى ازدواج كند، بايد عدّه وطى به شبهه تمام شود.
سؤال 851- مردى زوجه اش را طلاق مى دهد، و پيش از تمام شدن مدّت عدّه، فوت مى كند. آيا زوجه بايد عدّه وفات نگه دارد، يا همان عدّه طلاق را تمام كند؟ آيا در اين مسأله فرقى ميان طلاق رجعى و بائن، يا طلاق حامله و غير حامله وجود دارد؟
جواب: اگر عدّه رجعى بوده، نگه داشتن عدّه وفات لازم است. ولى در عدّه بائن، تكميل همان عدّه كافى است.
ص: 228
سؤال 852- حدود 15 سال پيش از شوهر اوّلم طلاق گرفتم، و پس از حدود يك سال با مرد ديگرى مجدّداً ازدواج كردم. پنج ماه پس از ازدواج دوّم، شوهر سابقم فوت نمود. اكنون بعد از گذشت حدود 14 سال متوجّه شدم كه طلاق اوّلم باطل بوده، و به همين دليل از شوهر دوّمم جدا شدم. آيا بنده، كه يائسه نيز مى باشم، بايد بعد از 14 سال براى شوهر اوّلم عدّه وفات نگه دارم؟
جواب: هرگاه تازه از فوت او آگاه شده باشيد بايد عدّه نگه داريد، ولى اگر قبلا از فوت او با خبر شده ايد، و مدّت چهار ماه و ده روز گذشته، عدّه منقضى شده است.
مسأله 853- زن بايد در مدّت عدّه وفات از پوشيدن لباسهاى زينتى، كشيدن سرمه در چشم و كارهاى ديگر، كه زينت حساب مى شود، خوددارى كند.
سؤال 854- زنى جوان (حدود 30 ساله) همسرش را از دست داده است، بخاطر فوت شوهر بيشتر از متعارف ترك زينت مى كند، و حتّى باندازه معمول نظافت هم نمى كند، و اگر كسى به خواستگارى اش برود جواب منفى مى دهد، و مى گويد: «با شوهر مرحومم عهد كرده ام كه ديگر ازدواج نكنم، و بين ما شرط شده كه هر كس زودتر مُرد، ديگرى ازدواج نكند». آيا اين كارها صحيح، و اين شرط واجب الوفا مى باشد؟
جواب: حِداد، به معناى ترك زينت در ايّام وفات، لازم است؛ ولى ترك زينت، به معناى ترك نظافت نيست، و شرط مزبور اعتبارى ندارد، و سزاوار است زن بعد از گذشتن عدّه ازدواج كند.
سؤال 855- امروزه بعضى از امور زينتى بسيار مرسوم و متداول گشته است، آيا انجام اين گونه امور هم در عدّه وفات اشكال دارد؟
جواب: آرى هر گونه زينت در اين مدّت اشكال دارد.
سؤال 856- اگر زنى شرط كرده باشد كه چنانچه شوهرش همسر ديگرى اختيار كند
ص: 229
وكالت در طلاق داشته باشد، آيا در صورتى كه شوهر به خاطر ناسازگارى زن، همسر ديگرى اختيار كند، بازهم همسر اوّل وكيل در طلاق خواهد بود؟
جواب: ظاهر اين است كه اين شرط، از چنين صورتى منصرف است؛ زيرا هدف از اين شرط، اين بوده كه به همسر اوّل قناعت كند، حال اگر همسر اوّل با پشت پا زدن به زندگى زناشوئى، مرد را در بلاتكليفى گذاشته، جايى براى تأمين آن شرط باقى نمى ماند، يعنى زن وكالت در طلاق نخواهد داشت.
سؤال 857- اين كه گفته مى شود: «زن با چادر سفيد به خانه شوهر مى آيد، و فقط بايد با كفن از خانه او برود». آيا سخن درستى است؟ و آيا زن در هيچ شرايطى نبايد به فكر طلاق باشد؟
جواب: منظور اين است كه زن و همچنين مرد حتّى الامكان به سراغ تقاضاى طلاق نروند؛ مگر اينكه ادامه زندگى آنها با هم واقعاً مشكلات مهمّى ايجاد كند.
سؤال 858- وظيفه زنى كه شوهرش مفقود شده چيست؟ نفقه او در اين مدّت از كجا تأمين مى شود؟
جواب: زنى كه شوهرش مفقود شده، چند حالت دارد:
الف) اگر صبر كند تا خبرى آيد مانعى ندارد و بايد نفقه او را از مال شوهرش داد.
ب) اگر انفاق كننده اى از ولىّ يا غير او باشد بايد صبر كند؛ مگر اين كه عسر و حرج شديد و ضرر مهمّى حاصل شود، كه حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد.
ج) در غير اين دو صورت، به حاكم شرع رجوع نموده، و او به مدّت چهار سال از اطراف محلّ فقدان وى تحقيق مى كند. اگر خبرى نشد، نخست به ولىّ او پيشنهاد طلاق مى دهد، اگر او طلاق نداد خودش طلاق مى دهد، سپس عدّه وفات نگه مى دارد (هر چند كفايت عدّه طلاق رجعى نيز قوى است، امّا احتياط در صورت امكان ترك نشود) و بعد شوهر مى كند. اگر شوهر اوّل مادام كه در عدّه است مراجعه كرد اولى است، و اگر بعد از عدّه- حتى قبل از ازدواج مجدّد- شوهر اوّل بيايد طلاق نافذ است، و تنها با رضايت طرفين و عقد جديد امكان بازگشت خواهد بود.
ص: 230
سؤال 859- هرگاه مردى زندگى را بر همسرش سخت بگيرد، و حاضر به طلاق او هم نباشد، قاضى در چه صورت مى تواند اين زن را طلاق دهد؟
جواب: طلاق از سوى قاضى در صورتى جايز است كه عدم امكان سازش در حدّى باشد كه منجر به عسر شديد و حرج أكيد گردد، و زوج شخصاً حاضر به طلاق نباشد، و طلاق قاضى طلاق رجعى است، ولى اگر رجوع واقع شود و باز موضوع عدم سازش باقى باشد، مجدّداً طلاق مى دهد تا سومين مرتبه كه طلاق بائن شود.
سؤال 860- خانمى 21 سال پيش با مردى به صورت لفظى و غير معلوم، از نظر دائمى و موقّتى، ازدواج نموده است، آن مرد بعد از چهار سال زندگى و تولّد اوّلين فرزندشان، اين خانم و بچّه را رها كرده و مفقود شده، و جستجو نيز بى فايده بوده است، آيا اين خانم مى تواند مجدّداً ازدواج كند؟
جواب: بايد به حاكم شرع مراجعه كند، هرگاه مأيوس از اطّلاع بر احوال او مى باشد مى تواند او را طلاق دهد، تا بعد از چهار ماه و ده روز ازدواج كند، و احتياطاً حاكم شرع باقيمانده مدّت را (به فرض موقّت بودن عقد) نيز مى بخشد. و اگر احتمال پيدا شدن شوهر وجود دارد، حاكم شرع چهار سال براى جستجو تعيين مى كند، هرگاه اثرى پيدا نشد اقدام به طلاق مى كند.
سؤال 861- هرگاه زوج بدون عذر شرعى از دادن نفقه خوددارى كند، آيا طلاق زوجه جايز است؟
جواب: حاكم شرع بايد از مال زوج نفقه را بپردازد، و اگر ميسّر نشود به او تكليف طلاق كند، و اگر طلاق ندهد، شخصاً او را طلاق مى دهد.
سؤال 862- اگر زنى پس از طلاق از شوهر اوّل، با مرد ديگرى ازدواج كند، و به علّتى ازدواج دوم باطل باشد، آيا اين زن مى تواند پيش شوهر دوم بماند؟ چون اگر شوهر دوم آن زن را طلاق بدهد و از هم جدا شوند مايه آبروريزى آن مرد، يا آن زن، خواهد بود.
جواب: مى تواند بماند، امّا نامحرم است، و نبايد روابط زن و شوهرى ميان آن دو باشد.
ص: 231
سؤال 863- طلاق زنى كه همسرش معتاد، و مدّتى است كه مفقود الاثر شده، و محكوم به اعدام نيز مى باشد، چگونه است؟
جواب: چنانچه فرار كرده و اميد به بازگشت او نيست و زن در عسر و حرج شديد مى باشد و زندگى كردن با چنين مردى براى او مقدور نيست، حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد؛ ولى اگر مى تواند صبر كند و احتمال بازگشت و امكان زندگى با او وجود دارد، حكم او عدم طلاق است.
سؤال 864- زنى به علّت اين كه شوهرش وى را مجبور به عدم رعايت حجاب اسلامى مى كند، و گاه از او مى خواهد كه در جلوى ميهمانان نامحرم، بدون حجاب حاضر شود، يا در خارج منزل با آرايش و بدون حجاب كامل اسلامى بيرون رود، از دادگاه تقاضاى طلاق نموده است. آيا عسر و حرج زوجه در اين مورد قابل قبول است؟
جواب: اگر اين كار از طرف شوهر بصورت وسيع تكرار شود، و زوجه را در تنگناى شديد روحى قرار دهد، عسر و حرج ثابت است و حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد.
سؤال 865- لطفاً در مورد اجرت المثل زحمات زن در منزل شوهر به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1- اگر طلاق به درخواست زوجه باشد، آيا زن استحقاق دريافت حقّ الزّحمه كارهايى كه شرعاً بر عهده وى نبوده، و قصد تبرّع هم نداشته، دارد؟
2- در صورتى كه طلاق به درخواست زوجه نباشد چطور؟
جواب: زوجه در صورتى مى تواند اجرت كارهاى خود را مطالبه كند كه:
اوّلا: بگويد: «قصد تبرّع ندارم».
و ثانياً: اين كارها را شوهر از او بخواهد.
و در اين مسأله تفاوتى نمى كند كه طلاق به درخواست زوج باشد، يا زوجه.
سؤال 866- يكى از شروطى كه در عقدنامه ها گنجانده شده اين است: «در صورت طلاق، زن مالك نصف اموال شوهر مى شود». آيا اين شرط صحيح است؟ و در صورت صحّت، آيا زن علاوه بر اين، مستحقّ دريافت حقّ الزّحمه كارهايى كه بدون قصد تبرّع در
ص: 232
خانه شوهر انجام داده و شرعاً بر عهده وى نبوده، نيز مى باشد؟
جواب: ظاهر اين شرط اين است كه جبران خدمات دوران ازدواج است؛ ولى چون شرط مزبور آميخته با ابهام فراوان است، شرعاً اشكال دارد.
مسأله 867- اگر زن در موقع عقد شرط كند كه هرگاه شوهرش مثلا مسافرت نمايد، يا معتاد به موادّ مخدّر گردد، يا خرجى او را ندهد، اختيار طلاق با او باشد اين شرط باطل است، ولى هرگاه شرط كند كه از طرف شوهرش وكيل باشد، كه هرگاه اين كارها را انجام دهد خود را مطلّقه كند، اين وكالت صحيح است، و در چنين صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.
ص: 233
قانون ارث چون ريشه فطرى دارد، به أشكال گوناگون در ميان ملل گذشته ديده مى شود، كه جاى شرح آن در اين مختصر نيست. امّا آنچه توجّه به آن لازم است، اين كه: اسلام قانون فطرى و طبيعى ارث را از خرافاتى كه به آن آميخته شده بود پاك كرد، و تبعيضات ظالمانه اى را كه در ميان زن و مرد از يك سو، و بزرگسال و كودك، از سوى ديگر قائل بودند از بين برد.(1) قسمتى از احكام ارث بانوان به شرح زير است:
مسأله 868- هرگاه مردى از دنيا برود و فرزند نداشته باشد، يك چهارم اموالش را همسر دائمى او مى برد، و بقيّه را ورثه ديگر. و چنانچه از آن زن، يا زن ديگر فرزند داشته باشد، يك هشتم به همسرش، و بقيّه به وارثان ديگر مى رسد.
سؤال 869- ارث زن و شوهر از همديگر، در صورتى كه وارث ديگرى نباشد، چگونه است؟
جواب: هرگاه زوج يا زوجه از دنيا برود و وارث ديگرى نباشد، اگر زوجه از دنيا برود تمام مال از آنِ زوج است، و اگر زوج از دنيا برود، يك چهارم مال از آنِ زوجه، و
ص: 234
بقيّه به امام (عليه السلام) تعلّق مى گيرد؛ و در زمان ما بايد به دست حاكم شرع برسانند. و اگر واقعاً آن زن نيازمند باشد، حاكم شرع مى تواند همه يا قسمتى از آن را به او بازگرداند.
سؤال 870- همسر اوّل شخصى به هنگام وضع حمل فوت مى كند، سپس فرزندش فوت مى نمايد، شوهر يك سال پس از فوت تنها فرزندش با دخترى ازدواج مى كند، و بيست سال با هم زندگى مى كنند، ولى صاحب فرزندى نمى شوند. اكنون شوهر فوت كرده است، ارث زن چگونه است؟
جواب: هرگاه شوهر در زمان مرگ هيچ فرزندى نداشته، يك چهارم اموال او (غير از زمين) به همسرش مى رسد، و بقيّه متعلّق به ورثه ديگر است.
مسأله 871- زن از تمام اموال منقول شوهر ارث مى برد، ولى از زمين و قيمت آن ارث نمى برد، خواه زمين خانه باشد يا باغ، يا زمين زراعتى و مانند آن. و نيز از خود هوايى ساختمان ارث نمى برد، مثل بنا و درخت، امّا بايد هوايى را قيمت كنند و از قيمت آن، سهم ارث او را بدهند.
سؤال 872- آيا سرقفلى قابل فروش است؟ آيا زوجه از آن ارث مى برد؟
جواب: سرقفلى زمين و مغازه حكم زمين را ندارد، و همسر از آن ارث مى برد، و با موافقت مالك، يا متولّى موقوفه، قابل فروش است.
سؤال 873- آيا زن از آب قنات، يا چاه، ارث مى برد؟
جواب: فقط از مقدار آبى كه در حال مرگ شوهر در قنات يا چاه موجود است ارث مى برد.
سؤال 874- آيا زوجه از پولى كه عوض ديه خون شوهر گرفته اند، ارث مى برد؟
جواب: آرى از آن، مانند ساير اموال، ارث مى برد.
سؤال 875- زنى در زمان حيات شوهر مهريّه اش را مطالبه نكرده است، آيا پس از فوت شوهر مى تواند مطالبه كند؟ در صورتى كه قابل مطالبه باشد، آيا در رديف ساير بدهكاريهاى ميّت است، يا مقدّم بر آنها مى باشد؟
جواب: مهريّه مانند ساير ديون است، و بايد از اصل تركه پرداخته شود.
ص: 235
مسأله 876- هرگاه زن بخواهد در چيزى كه از شوهر ارث نمى برد (مانند زمين و بناى خانه) تصرّف كند بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد. همچنين ورثه ديگر تا سهم زن را از قيمت هوايى نداده اند (مانند بناى خانه) نبايد بدون اجازه زن در آن تصرّف كنند. و چنانچه پيش از دادن سهم زن، آنها را بفروشند، در صورتى كه زن معامله را اجازه دهد صحيح، وگرنه نسبت به سهم او باطل است.
مسأله 877- اگر ميّت بيش از يك زن داشته باشد، در صورت نداشتن فرزند يك چهارم اموال او، و در صورت داشتن فرزند، يك هشتم آن، به شرحى كه در بالا گفته شد، بطور مساوى ميان زنان او تقسيم مى شود، خواه شوهر با آنها نزديكى كرده باشد يا نه؛ امّا اگر در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته زنى را عقد كرده، در صورتى از او ارث مى برد كه با او نزديكى كرده باشد.
مسأله 878- هرگاه زن را، به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد، طلاق رجعى دهد و در بين عدّه بميرد، شوهر از او ارث مى برد. همچنين اگر شوهر در بين عدّه زن بميرد از او ارث مى برد، ولى هرگاه يكى از آنان در عدّه طلاق بائن بميرد، ديگرى از او ارث نمى برد.
مسأله 879- هرگاه شوهر در حال بيمارى، همسرش را طلاق دهد، و پيش از گذشتن يك سال (قمرى) از دنيا برود، زن با سه شرط از او ارث مى برد:
اوّل: اين كه شوهر در همان مرض از دنيا برود.
دوم: اين كه زن بعد از طلاق و گذشتن عدّه شوهر نكند.
سوم: آن كه طلاق به رضايت زن نباشد؛ و اگر با رضايت او باشد، ارث بردنش مشكل است.
مسأله 880- لباس و زينت آلات و مانند آنها، كه مرد براى همسرش مى گيرد، مال همسر اوست؛ مگر اين كه ثابت شود قصد تمليك نكرده، بلكه جنبه عاريتى داشته است.
سؤال 881- آيا لباسهاى مختلف و زيور آلات و امثال آن، كه شوهر در حال حيات براى همسرش گرفته، متعلّق به زن است، يا مال شوهر مى باشد و بايد بين ورثه تقسيم شود؟
جواب: هرگاه عرف محل اين باشد كه لباسها و زيور آلات را به زن مى بخشند، مال
ص: 236
اوست. و اگر عرف محل اين است كه آنها به عنوان امانت در نزد او مى باشد، و فقط در زمان حيات شوهر حقّ تصرّف دارد، ميان همه ورثه تقسيم مى شود؛ ولى معمولا به زن تمليك مى شود.
سؤال 882- چرا اسلام سهم الارث مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است؟
جواب: دليل آن روشن است؛ زنان هنگامى كه شوهر مى كنند هزينه اى براى زندگى نمى پردازند، و تمام هزينه آنها در اسلام بر دوش مردان است.
به تعبير ديگر، مردان هم بايد هزينه زندگى خود را بپردازند و هم هزينه زندگى فرزندان و زنانشان را، و با اين حال طبيعى است كه سهم ارث آنها بيشتر باشد. ممكن است گفته شود بعضى از زنان شوهر نمى كنند، و بعضى از مردان زن نمى گيرند، درباره آنها چطور؟
پاسخ آن نيز با توجّه به يك نكته معلوم مى شود، و آن اين كه: قوانين الهى، (بلكه تمام قانونها) هماهنگ با نوع افراد جامعه است، و افراد استثنايى معيار قوانين نيستند.(1)
سؤال 883- مرحوم پدرم به علّت عدم آگاهى از مسائل شرعى دختران را از ارث محروم كرده است، حكم اين مسأله چيست؟
جواب: پدر نمى تواند هيچ يك از فرزندانش را از ارث محروم كند؛ و اموال او طبق قانون خدا ميان دختر و پسر تقسيم مى شود. فقط مى تواند وصيّت كند كه به مقدار ثلث اموالش يا كمتر، به هر كس مايل باشد، بپردازند.
ص: 237
يكى از بركات انقلاب اسلامى ايران- كه دستاورد خون هزاران شهيد مظلوم است- اقبال عمومى مردم به معارف و احكام دينى مى باشد. جامعه پزشكى نيز بصورت فراگير در صدد انطباق فعّاليّتهاى خويش با احكام شرع مقدّس اسلام بر آمده، و سؤالات فراوانى در اين زمينه طرح كرده است. در اينجا به بخشى از آن، كه مربوط به بانوان مى شود، مى پردازيم:
مسأله 884- هرگاه پرستار يا طبيب ناچار باشد دست به عورت بيمار بزند بايد دستكش يا مانند آن بپوشد؛ همچنين اگر طبيب و پرستار مرد ناچار باشد دست به بدن زن بزند، يا طبيب و پرستار زن دست به بدن مرد بزند، بايد دستكش يا مانند آن در دست داشته باشد؛ ولى در صورت ضرورت و ناچارى اشكالى ندارد.
سؤال 885- لمس و تماسّ دست دانشجوى پسر، با دست زن بيمار موقع گرفتن نبض و معاينه و معالجه، در مقام آموزش علمى كه از نظر استاد الزامى است، در دو صورت ضرورت و عدم ضرورت، چه حكمى دارد؟
ص: 238
جواب: تنها در مورد ضرورت جايز است. و اگر امكان داشته باشد كه از روى پيراهن بگيرد مقدّم است.
سؤال 886- آيا معاينه و لمس مردان غير بيمار براى دانشجويان پزشكى دختر، در مقام آموزش پزشكى جهت كنترل سلامتى، استخدام، سربازى و مانند آن، جايز است؟
جواب: در امورى كه براى جامعه ضرورت دارد جايز است.
سؤال 887- تزريق آمپول به بيمار زن، توسّط مرد نامحرم، چگونه است؟
جواب: در غير صورت ضرورت جايز نيست.
سؤال 888- مراجعه بيمار زن به دكتر مرد، در صورتى كه دكتر حاذق زن نباشد، يا وجود دارد، ولى دكتر حاذق مرد سهل الوصول تر است، چه حكمى دارد؟ و بطور كلّى در چه صورتى زن مى تواند به دكتر مرد مراجعه كند، با توجّه به اين كه غالباً لمس لازم است؟
جواب: تنها در موارد ضرورت، يعنى عدم دسترسى به دكتر زن، جايز است.
سؤال 889- اگر عروس از باب احتياط، براى بررسى بكارت به دكتر زن، و در صورت نبودن متخصّص زن، به متخصّص مرد مراجعه كند، آيا اين كار با توجّه به لزوم لمس جايز است؟
جواب: هرگاه ترك اين كار مظنّه مفاسد و اختلافات مهمّى بوده باشد جايز است؛ و در اين صورت بايد حتّى الامكان از طبيب زن، و اگر ممكن است از غير طريق رؤيت، مثلا با استفاده از لمس غير مستقيم به وسيله دستكش و مانند آن، انجام گيرد.
سؤال 890- لمس و نظر به بيماران غير همجنس تا چه سنّى جايز است؟
جواب: مادامى كه مميّز نباشند، لمس و نظر جايز است. و هنگامى كه به حدّ تمييز رسيدند، نگاه كردن قبل از بلوغ، اگر مفسده خاصّى نداشته باشد، اشكالى ندارد.
سؤال 891- آيا مراجعه زن بيمار به پزشك مرد، در صورتى كه بتواند پزشك زن بيابد، جايز است؟ (با توجّه به اين كه معمولا پزشكان مرد، به دليل سابقه زيادتر، از مهارت بيشترى برخوردار بوده، و در امر طبابت از بانوان پزشك موفّق تر و حاذق تر هستند). ضمناً فرض سؤال در جائى است كه از او معاينه جسمى به عمل مى آيد.
جواب: در صورتى جايز است كه تفاوت آگاهى آن دو در حدّى باشد كه بيم آن برود
ص: 239
پزشك زن موفّق به معالجه نشود و بيمارى ادامه يابد، يا تشديد شود، يا بهبودى به تأخير افتد.
سؤال 892- با توجّه به اين كه در كارهاى مربوط به زايمان، دانشجويان زن (اعمّ از پزشكى و مامايى) به حدّ كفايت تربيت شده اند، آيا ضرورتى براى حضور مردان در بخشهاى زايمان، كه موجب نظر يا تماس با بدن زنان مى شود، وجود دارد؟
جواب: در صورت وجود زنان لايق، حضور مردان در اين موارد جايز نيست.
سؤال 893- تشريح جسد مردان، براى دانشجويان پزشكى دختر، چه حكمى دارد؟
جواب: مادام كه ضرورت قطعى نباشد جايز نيست.
سؤال 894- در صورت وجود پزشك زن و مرد به تعداد كافى، آيا ملاك مراجعه بيماران، همجنس بودن پزشك است، يا حاذق بودن؟
جواب: در صورتى كه در عدم مراجعه به حاذق تر، بيم خطر و ضرر باشد، بايد حاذق تر را مقدّم بدارد. و اگر بيم ضرر و خطرى نباشد، معيار همجنس بودن است؛ البتّه در مواردى كه معاينات بدنى لازم است.
سؤال 895- آيا مى توان بيماران را به مراجعه به پزشك همجنس، حتّى با ادّعاى اضطرار و مجوّز شرعى، ملزم كرد؟
جواب: در صورتى كه بيمار خود را ناگزير از مراجعه به غير همجنس ببيند، مراجعه به غير همجنس مجاز است.
سؤال 896- بسيارى از احكام شرع در مسائل پزشكى مشروط به عدم لمس و نظر جنس مخالف شده است، آيا منظور از لمس، لمس مستقيم با بدن بيمار است، يا حتّى در صورتى كه دست پزشك با پوششهايى نظير دستكش طبّى پوشيده شده باشد، نيز اشكال دارد؟
جواب: در صورتى كه بدن مستقيماً تماس پيدا نكند، براى نيازهاى پزشكى اشكالى ندارد.
سؤال 897- دانشجويان دختر مجبور هستند كه در كلاس تشريح، به عورت ميّت مرد نگاه كنند، و گذراندن اين كلاسها الزامى است، حكم چنين نگاه هايى چيست؟
جواب: تنها در صورت اجبار و اضطرار جايز است، همچنين اگر با ترك اين كار،
ص: 240
معلومات طبّى آنها ناقص شود، و براى مداواى بيماران مشكلى ايجاد شود، نگاه كردن جايز است.
سؤال 898- نگاه به جسد غير همجنس، مسلمان يا غير مسلمان، در مقام آموزش پزشكى براى معاينه، كالبد شكافى، تشريح، پيوند و قطع اعضا چه حكمى دارد؟
جواب: تنها در صورت ضرورت جايز است.
سؤال 899- نگاه كردن به عكسهاى عريان موجود در كتابهاى پزشكى، كه آموزش آن براى دانشجويان دختر ضرورى است، و در عين حال خوف وقوع در گناه مى رود، چه حكمى دارد؟
جواب: بدون قصد لذّت و ريبه اشكالى ندارد، و هرگاه چنين حالتى خود به خود حاصل شود، تنها در موارد ضرورت و به مقدار ضرورت نگاه كنند.
سؤال 900- افعال و مشاغلى وجود دارد كه مستلزم نظر و لمس بدن غير همجنس مى باشد، مثل دندان پزشكى، زايمان، جرّاحى و مانند آن، در اين گونه موارد تكليف چيست؟ آيا فرقى بين حال ضرورت و غير آن هست؟ ملاك ضرورت چيست؟
جواب: اين گونه امور فقط در صورت ضرورت جايز است، و معيار ضرورت تشخيص عرف عام و صالح است.
سؤال 901- جلوگيرى از انعقاد نطفه، شرعاً چه حكمى دارد؟
جواب: براى جلوگيرى از انعقاد نطفه هر وسيله اى كه بى ضرر، باشد و باعث نقص مرد يا زن نشود، (مثل اين كه مرد يا زن براى هميشه از قابليّت توليد مثل بيفتد) مجاز است؛ ولى اگر مستلزم نظر يا لمس حرام باشد جايز نيست، مگر در موقع ضرورت؛ مثل اين كه به تشخيص اهل خبره كنترل جمعيّت ضرورت داشته باشد.
سؤال 902- خانمى براى جلوگيرى از باردارى مى خواهد دستگاه بگذارد، و براى اين كار دكتر زن بايد به عورت او نگاه نموده، و آن را لمس كند. با توجّه به اين دو نكته غير مجاز، و اين كه جلوگيرى از باردارى معالجه نيست، آيا اين كار جايز است؟
ص: 241
جواب: اگر ضرورت فردى يا اجتماعى نباشد جايز نيست، و در صورت ضرورت (به تشخيص اطبّاى مورد وثوق) جايز است.
سؤال 903- آيا مرد مى تواند به زن دائمى خود بگويد: «نبايد بچّه دار شوى»؟
جواب: زن را نمى توان مجبور كرد كه مثلا لوله هاى خود را ببندد، حتّى نمى توان او را مجبور كرد كه به وسيله قرص و مانند آن جلوگيرى كند؛ ولى مرد مى تواند با خوردن دارو، يا استفاده از آمپول، يا مانند آن، موقّتاً از انعقاد نطفه جلوگيرى كند.
سؤال 904- بستن لوله هاى «تخمك بر» در زنان (توبكتومى)، كه اكثراً موجب عقيمى دائم مى گردد، چه حكمى دارد؟
جواب: اگر موجب عقيم شدن دائم است اشكال دارد.
سؤال 905- كلًّا بستن لوله هاى رحم از نظر شرع مقدّس اسلام در بيماريهاى مختلف چه حكمى دارد؟
جواب: هرگاه قابل بازگشت نباشد جايز نيست، و در صورت قابل بازگشت بودن جايز است (مشروط بر اين كه موجب لمس و نظر حرام نشود؛ ولى در موارد ضرورى جايز است).
سؤال 906- آيا استفاده از «I U D»، كه اثر آن جلوگيرى از لانه گزينى نطفه بسته شده است، جواز شرعى دارد؟
جواب: هرگاه موجب لمس و نظر حرام نشود مانعى ندارد؛ مگر اين كه ضرورت فردى يا اجتماعى ايجاب كند.
سؤال 907- آيا زن مى تواند بدون اجازه شوهر اقدام به بستن لوله هايش بنمايد؟
جواب: اگر ضرورتى نباشد جايز نيست.
سؤال 908- در مواردى كه حاصل حاملگى جنينهاى داراى نقص در خلقت، يا بيمارى ژنتيكى است، آيا زن مى تواند با بستن لوله هاى خود از حاملگى بعدى جلوگيرى كند؟
جواب: هرگاه خوف ضرر و خطر قابل ملاحظه اى، هر چند نسبت به بچّه وجود داشته باشد، جايز است.
سؤال 909- در صورتى كه بستن لوله هاى زن يا مرد اجازه داده شود، حقّ تقدّم با كدام
ص: 242
يك از آنها است؟
جواب: بعيد نيست در شرايط مساوى مرد مقدّم باشد.
سؤال 910- با توجّه به آنچه در منابع علمى پزشكى معتبر آمده، مادرانى كه بيش از پنج زايمان داشته اند، و سنّ آنها بالاتر از 35 سال مى باشد، اگر حامله شوند در معرض خطرات جسمى قرار دارند، آيا چنين زنانى مجاز به بستن لوله هاى خويش هستند؟
جواب: چنانچه خطر قطعى، يا به احتمال قابل ملاحظه اى باشد، جايز است.
سؤال 911- اگر دكترها به خانمى بگويند: «حاملگى برايت خطرهايى دارد». آيا زن مى تواند لوله هاى رحم خود را ببندد، اگر چه مستلزم عقيم شدن دائم، يا نظر و لمس حرام باشد؟ آيا اين، از مصاديق اضطرار است؟
جواب: در صورتى كه از گفتار دكترها خوف خطر حاصل شود، مجاز هست.
سؤال 912- با توجّه به مادّه «14 بند ب» و مادّه «16 بند ه-» كنوانسيون «محو كلّيّه اشكال تبعيض عليه زنان» كه حقّ تصميم گيرى در مورد تعداد فرزندان، فواصل باردارى و تنظيم خانواده را براى زنان مطرح مى كند، آيا زن بدون رضايت همسرش مى تواند اقدام به بستن لوله رحم، استفاده از داروها و روشهاى ضد باردارى، و تنظيم فواصل باردارى كند؟
جواب: اين كار جايز نيست؛ مگر اين كه خطر قابل ملاحظه اى سلامت زن را تهديد كند.
سؤال 913- آيا مصرف قرصهاى ضد حاملگى، جهت پيشگيرى از باردارى، بلا مانع است؟
جواب: در صورتى كه ضرر قابل ملاحظه اى نداشته باشد، و همسر راضى باشد، مانعى ندارد.
سؤال 914- قرار دادن «نور پلانت» توسّط پزشك زن، كه فقط سطح خارجى بازو را مشاهده مى كند، چه حكمى دارد؟ آيا در صورت پوشيدن دستكش توسّط طبيب و پوشش كامل زن، به جز محلّ عمل (حدود چند سانتيمتر روى بازو)، پزشك مرد مى تواند اقدام به اين كار كند؟
جواب: در صورت ضرورت اشكال ندارد.
سؤال 915- در صورتى كه پزشكان متخصّص زنان و زايمان در مورد حاملگى به خانمى اعلان خطر كنند، (خطرات جانى، جسمى، و مشكلات احتمالى براى جنين)، آيا اين مطلب
ص: 243
براى تحقّق اضطرار كفايت مى كند؟
جواب: هرگاه پزشكان مزبور در كار خود حاذق و از نظر صداقت و تعهّد مورد تأييدند، تشخيص آنها در مورد انواع جلوگيرى هايى كه در بالا ذكر شد، كافى است.
سؤال 916- بستن لوله هاى رحم باعث قطع دائم حاملگى در خانمها مى شود، و در شرايط ايده آل شانس برگشت، با عمل جرّاحى مجدّد، حدوداً 50% است. اين عمل چه حكمى دارد؟
جواب: در غير حال ضرورت، اشكال دارد.
سؤال 917- زن و شوهرى، هر دو، جهت جلوگيرى از حاملگى اتّفاق نظر دارند، ولى در استفاده از روشها اختلاف نظر وجود دارد، نظر كدام يك مقدّم است؟ مثلا زن استفاده از قرصهاى ضدّ حاملگى، كه مطمئن تر است، را پيشنهاد مى كند. و مرد، كه معتقد به ضررهاى جانبى قرصهاى مذكور است، استفاده از كاندوم را بهتر مى داند، تكليف چيست؟
جواب: زن مجبور نيست روشى را كه مرد مى گويد بپذيرد.
سؤال 918- جهت بستن لوله هاى رحم (TL)، هيچ الزامى بر مشاهده عورت خانمها به هنگام عمل، وجود ندارد، و عمل از طريق شكم صورت مى گيرد. آيا انجام عمل مذكور توسّط پزشك زن جايز است؟ (با توجّه به اين كه لمس و نظر در ناحيه شكم صورت مى گيرد).
جواب: از نظر لمس و نظر اشكالى ندارد.
سؤال 919- خانمى است كه به علّت ديگرى تحت عمل جرّاحى قرار گرفته، و شكم بيمار بازشده است. با توجّه به باز بودن شكم، بستن لوله ها چه حكمى دارد؟ آيا باز مسأله لمس و نظر مطرح مى شود؟ در صورتى كه پزشك مرد مسئول جرّاحى مشكل اوّليّه بيمار باشد چطور؟
جواب: لمس و نظر بايد به مقدار ضرورت باشد، و بيش از آن مجاز نيست. علاوه بر آن كه احراز شرايط فوق و رضايت بيمار و همسرش نيز لازم است.
سؤال 920- در صورتى كه شكم زن بيمار توسّط دستيار زن بازشود، با توجّه به اين كه نظر به پوست ظاهر شكم صورت نمى گيرد، و بيشتر داخل شكم مشاهده مى گردد، آيا پزشك مرد مى تواند با دستكش، به عمل بستن لوله ها بپردازد؟
ص: 244
جواب: تنها در موارد ضرورت جايز است.
سؤال 921- «I U D» براى جلوگيرى از حاملگى در زنان استفاده مى شود. اين وسيله بايستى از طريق مهبل در داخل رحم گذارده شود، و غالباً متخصّصين زن مبادرت به اين كار مى نمايند؛ ولى زنان كافى در تمام مراكز بهداشتى- درمانى و يا بيمارستانها، براى اين كار آموزش داده نشده اند. آيا پزشك مرد مى تواند اين كار را انجام دهد؟ در صورتى كه اين كار توسّط پزشك زن صورت گيرد، آيا مشاهده آن توسّط دانشجويان پزشكى پسر، به منظور يادگيرى، اشكال دارد؟
جواب: اين كار جز در موارد ضرورت جايز نيست. و اگر ضرورتى باشد، مادام كه دسترسى به جنس موافق است، مراجعه به جنس مخالف جايز نيست.
سؤال 922- در صورت ضرورت كنترل باردارى در زن و شوهر خاصّى، و عدم موفقيّت آنها در رعايت مناسب ساير روشها، بستن لوله ها چه حكمى دارد؟ آيا از موارد اضطرار است؟
جواب: در صورتى كه خطرى از ناحيه باردارى متوجّه مادر باشد مانعى ندارد.
سؤال 923- جهت بستن لوله هاى رحمى (TL)، روش «لاپاراسكوپى» مى تواند مورد استفاده قرار گيرد (يعنى با برشهاى حدود نيم تا يك سانتيمترى از روى شكم اين عمل انجام مى شود) حكم اين روش ذاتاً چيست؟
جواب: چنانچه اين روش مانند ساير روشها سبب عقيم شدن باشد جايز نيست؛ مگر در موارد ضرورت.
سؤال 924- در سؤال فوق، با توجّه به پوشيده بودن بدن بيمار و فرستادن وسايل «لاپاراسكوپى» از منفذهاى نيم تا يك سانتيمترى به داخل شكم بيمار، و عدم لزوم لمس و نظر، و با توجّه به آماده كردن محيط عمل تا پوشش كامل، توسّط خانمها، آيا پزشك مرد مى تواند اقدام به اين عمل كند؟
جواب: اگر لمس و نظر لازم نيايد، از اين جهت مشكلى نيست.
سؤال 925- فتواى مشهور فقها كراهت عزل (جلوگيرى از ريختن نطفه در رحم همسر) مى باشد، با توجّه به اين مسأله، به دو پرسش زير پاسخ دهيد:
اوّلا: آيا اين فتوا شامل ساير راهها و طرق جلوگيرى از انعقاد نطفه، كه در زمان ما
ص: 245
مرسوم است، نيز مى شود؟
ثانياً: آيا در عصر و زمان ما، كه ضرورتهاى فردى و اجتماعى كنترل جمعيّت را اقتضاء مى كند، نيز كراهت وجود دارد؟
جواب: كراهت شامل تمام اسباب جلوگيرى مى شود، ولى ضرورتهاى فردى و جمعى كراهت را بر طرف مى سازد.
سؤال 926- در كل، با توجّه به سؤالات مطروحه، در صورتى كه حضر تعالى ارشاد و نظر خاصّى داريد، لطفاً جهت استفاده پزشكان بيان فرمائيد.
جواب: توصيه حقير اين است كه بايد در مسأله كنترل مواليد، مانند همه مسائل اجتماعى، از افراط و تفريط پرهيز كرد، و تنها مسائل كوتاه مدّت را در نظر نگيرند، و به واقعيّت ها توجّه كنند؛ نه شعارها.
سؤال 927- آيا سقط جنين صورت مجازى دارد؟
جواب: در صورتى كه يقين، يا خوف خطر، يا ضرر مهمّى براى مادر داشته باشد، در مراحل اوليّه جايز است.
سؤال 928- سقط جنين كافر و مسلمان چه حكمى دارد؟
جواب: واضح است كه ساقط كردن جنين مسلمان جايز نيست؛ حتى اگر فرزند نامشروع باشد. و در مورد بچّه هاى كفّار نيز ساقط كردن مجاز نيست؛ حتّى اگر در مذهب آنها فرزند نامشروع باشد.
سؤال 929- آيا سقط جنين جايز است، و در صورت جواز ديه دارد؟
جواب: در صورتى كه از گفته متخصّصين يقين، يا خوف خطر، يا ضرر مهمّى حاصل شود اقدام به سقط جنين جايز است؛ (البتّه مادامى كه به صورت انسان كامل در نيامده باشد). و چون احتمال تعلّق ديه مى رود، احتياط آن است كه ورثه اين كودك ديه را ببخشند.
ص: 246
سؤال 930- آيا در موارد زير، قبل از ولوج روح (1) مى توان سقط درمانى انجام داد:
الف) در بيماريهايى كه مى دانيم مسلّماً جنين پس از تولّد خواهد مرد.
ب) در بيماريهاى ژنتيكى.
ج) در ناهنجاريهاى نوزادان «مثل آنانسفالى».
جواب: سقط جنين در اين موارد اشكال دارد، به خصوص اين كه پيش بينى هاى فوق جنبه قطعى ندارد؛ ولى پس از ولوج روح جايز نيست.
سؤال 931- سقط جنين غير شيعه چگونه است؟
جواب: سقط جنين در هيچ مورد جايز نيست؛ مگر در موارد ضرورت.
سؤال 932- آيا سقط جنين پس از ولوج روح، اگر علم به تلف شدن مادر و جنين باشد، جايز است؟
جواب: در فرض مسأله كه اگر مادر به همان حال باقى بماند، هر دو مى ميرند، مى توان با سقط جنين، جان مادر را نجات داد.
سؤال 933- اگر مادرى براى سقط بچّه اش كارى انجام ندهد، لكن با مراعات نكردن موارد لازم، و تهيّه نكردن شرايط حفظ جنين، باعث سقط بچّه شود، آيا كار حرامى كرده است؟
جواب: اگر در حفظ جنين مطابق معمول كوتاهى كرده باشد مسئول است.
سؤال 934- زنى كه در ماه هفتم حاملگى به سر مى برد، در اثر تصادف نياز به عمل جرّاحى فورى پيدا مى كند، كه لازمه اش بيهوش نمودن اوست؛ ولى در اثر بيهوشى بچّه مى ميرد (يقين به فوت بچّه داريم) آيا لازم است مادر، جرّاحى و عمل شود؟
جواب: اگر جان مادر در خطر است و راه منحصر به عمل جرّاحى و بيهوشى باشد، مانعى ندارد.
سؤال 935- در فرض بالا، در صورتى كه احتمال فوت بچّه برود، آيا بازهم جايز است مادر عمل شود؟
جواب: با شرايط بالا، اين فرض به طريق اولى جايز است.
سؤال 936- دكترها به مادرى دارويى داده اند كه بخورد تا بچّه اش سالم بماند و سقط
ص: 247
نشود، آيا زن مى تواند به منظور سقط جنين دارو را استفاده نكند؟
جواب: جايز نيست.
سؤال 937- زن حامله اى مبتلا به سرطان رحم شده، و درمان آن به اشعه درمانى نياز دارد، و اين كار باعث ناقص الخلقه شدن جنين مى شود. آيا مى توان قبل از اشعه درمانى، سقط درمانى كرد؟
جواب: اگر ناقص الخلقه شدن او قطعى و شديد است، و در مراحل نخستين باردارى و قبل از رسيدن به مرحله جنين كامل باشد، و راه درمان نيز منحصر به اين راه گردد، مانعى ندارد.
سؤال 938- اگر پزشك به طور قطع تشخيص دهد كه فرزندان بعدى زن و شوهرى، ناقص العضو خواهند شد، لطفاً بفرماييد:
1. در صورت سؤال والدين، آيا بر طبيب واجب است واقعيّت را اطّلاع دهد؟
جواب: واجب نيست، مگر اين كه در سرنوشت بيمار اثر مهمّى داشته باشد.
2. در صورت عدم پرسش آنان، آيا بر طبيب واجب است به آنان بگويد، تا از تولّد چنين فرزندانى جلوگيرى نمايند؟ اگر واجب نيست، آيا گفتنش حرام مى باشد؟
جواب: در اين گونه موارد اگر مسأله مهمّى است طبيب كتمان نكند.
3. اگر طبيب احتمال دهد كه آنان در صورت اطّلاع از اين مطلب، هر بار كه فرزند پيدا كنند اقدام به سقط وى خواهند نمود، در اينجا وظيفه طبيب چيست؟
جواب: طبيب بايد به وظيفه خود عمل كند، و اگر بيمار عمل خلافى انجام دهد او مسئول نيست؛ البتّه طبيب بايد وظيفه خود را در امر به معروف و نهى از منكر انجام دهد.
سؤال 939- خانمى دچار بيمارى چشمى گرديده، و اطبّاء نظر به عمل جرّاحى بطور اورژانسى داده اند، امّا متأسّفانه اين خانم داراى حمل سه ماهه مى باشد، كه بايد اوّل سقط جنين انجام دهد، و بعد عمل جرّاحى چشم را به انجام برساند، و اگر چشم خود را عمل نكند نابينا مى شود، و همچنين ضررهاى زيادى نسبت به جنين وارد مى گردد، در اين صورت آيا سقط جنين جايز است؟
جواب: در فرض مسأله پايان دادن به باردارى ظاهراً مانعى ندارد.
ص: 248
سؤال 940- آيا سقط عمدى جنينى كه مطمئنّيم، يا احتمال مى دهيم، معيوب و نارسا مى باشد، در هر ماهى از باردارى، اگر ديه لازمه هم پرداخت شود، مجاز است؟
جواب: هرگاه جنين در مراحل ابتدايى باشد، و به صورت انسان كامل در نيامده باشد، و باقى ماندن جنين در آن حالت و سپس تولّد ناقص آن، باعث عُسر و حرج شديد براى پدر و مادر گردد، با اين شرايط مانعى ندارد. و احتياطاً بايد ديه را بدهند.
سؤال 941- اگر طبيب تشخيص قطعى دهد كه ماندن جنين در شكم مادر موجب مرگ مادر مى گردد، لطفاً بفرماييد:
1. آيا جايز است جنين را در شكم مادر از بين ببرد، تا مادر سالم بماند؟
جواب: چنانچه خلقت جنين كامل نشده مانعى ندارد.
2. آيا مى توان مادر را به همان حال باقى نهاد، تا بچّه سالم بماند و مادر بميرد؟
جواب: هرگاه بچّه به صورت انسان كامل در نيامده باشد، سقط جنين براى نجات مادر اشكال ندارد.
3. اگر در باقى گذاردن مادر به همان حال، احتمال مرگ، هم براى مادر و هم براى بچّه در كار باشد، تكليف چيست (يعنى احتمال مرگ و سلامتى براى هر دو مساوى باشد)؟
جواب: اگر بدانيم يك از آن آن دو قطعاً نجات پيدا مى كند، بايد آنها را به حال خود گذاشت، تا يكى از آن دو بدون دخالت انسان ديگرى نجات يابد. و اگر امر داير ميان اين است كه هر دو بميرند يا فقط جنين بميرد، مى توان جنين را سقط كرد تا مادر زنده بماند.
سؤال 942- آيا در موارد زير مى توان سقط جنين كرد؟
الف) مادر بيمار باشد، و ادامه حاملگى (با تشخيص پزشك، و وضعيّتى كه مادر دارد، و خودش نيز تشخيص داده)، باعث تشديد بيمارى و وخامت حال مادر گردد.
ب) بيمارى فوق به درجه اى برسد كه حيات مادر متوقّف بر سقط جنين باشد.
ج) مادر در كمال صحّت و سلامتى است، و هيچ گونه خطرى او را تهديد نمى كند، و جنين نيز سالم است، ولى دو سر دارد، يا سر جنين به شكل انسان نيست، و اگر با چنين حالتى متولّد شود، طبق تشخيص پزشك، ممكن است چند روز پس از تولّد از دنيا برود. يا ادامه حيات چنان فرزندى براى خود او، و والدين و جامعه مشكلاتى خواهد داشت.
ص: 249
د) در فروض فوق، حكم مسأله را قبل و بعد از ولوج روح بيان فرماييد.
ه-) در هر صورت، آيا مسئوليتى از نظر شرعى براى پزشك و زوجين وجود دارد؟
و) چنانچه لازم باشد پزشك مرد اقدام به سقط جنين نمايد، چه حكمى دارد؟
جواب: سقط جنين تنها در صورتى جايز است كه جان مادر در خطر باشد. همچنين اگر بيمارى شديدى مادر را تهديد كند، و جنين هنوز به مرحله دميدن روح نرسيده باشد. و نيز اگر تشخيص قطعى داده شود كه جنين به گونه اى ناقص است كه براى پدر و مادر و اطرافيان اسباب عسر و حرج شديد مى شود، مشروط بر اين كه روح در آن دميده نشده باشد. در اين سه صورت، ختم حاملگى جايز است، و اگر راه منحصر به طبيب مرد باشد، در اين صورت مانعى ندارد. و احتياط آن است كه پدر و مادر، طبيب را نسبت به ديه تبرئه كنند.
سؤال 943- در صورتى كه پدر و مادر به اتّفاق هم (نعوذ باللّه) سبب سقط جنين شوند، ديه جنين به چه كسى مى رسد؟
جواب: در صورتى كه هر دو سبب شوند ديه به طبقه دوم از ورثه مى رسد، و اگر طبقه دوم موجود نباشد، به طبقه سوم مى رسد.
سؤال 944- در مواردى كه پزشك بايد سقط جنين كند، ديه لازمه بايد توسّط چه كسى پرداخت شود؟ اگر پزشك قبلا شرط كند كه ديه بر عهده وى نيست، آيا اين شرط جهت رفع دين از وى كافى است؟
جواب: احتياط آن است كه طبيب با بيمار يا كسان او شرط كند كه ديه را خودشان بپردازند، و الّا بايد خودش (بنابر احتياط) عهده دار ديه شود، البتّه به نسبتى كه در سقط جنين تأثير داشته است.
مسأله 945- جايز است نطفه مرد را با سرنگ يا وسائل ديگر در رحم همسر او وارد كنند، لكن بايد مقدّمات آن مشروع و حلال باشد، و از مقدّمات حرام پرهيز شود.
مسأله 946- هرگاه نطفه مرد را در رحم همسرش وارد كنند (خواه با استفاده از مقدّمات
ص: 250
حلال باشد، يا نعوذ باللّه حرام) فرزندى كه از او متولّد مى شود حلال زاده است، و متعلّق به آن مرد مى باشد، و تمام احكام فرزند (مانند ارث و نفقه و غير آن) را دارد.
مسأله 947- جايز نيست نطفه مرد بيگانه را در رحم زنى وارد كنند، خواه با اجازه آن زن باشد يا نه، و خواه شوهر داشته باشد يا نه، و خواه شوهرش اجازه بدهد يا نه. و هرگاه چنين كنند و بچّه اى از آن متولّد شود، اگر اين عمل بطور شُبهه انجام شده، مثل اين كه گمان مى كرد زن خود اوست و زن نيز گمان مى كرد نطفه شوهر اوست و بعد از آن معلوم شد چنين نبوده است، در اين صورت بچّه متعلّق به آن مرد و زن است، و تمام احكام فرزند را دارد؛ ولى اگر اين كار از روى علم و عمد انجام گيرد، بچّه اى كه از آن متولّد مى شود فرزند آنها حساب نمى شود، و احكام ارث و مانند آن را ندارد؛ امّا اگر آن بچّه دختر باشد صاحب آن نطفه نمى تواند با او ازدواج كند، و اگر پسر باشد با آن مادر نمى تواند ازدواج نمايد، و همچنين در مورد ساير مسائل مربوط به ازدواج.
سؤال 948- منى مرد از نظر علمى تا 72 ساعت بعد از مرگ وى داراى حيات كامل است. اگر زوجه درخواست تلقيح مصنوعى از نطفه شوهر متوفّاى خود نمايد، آيا اطبّاء مجاز به اين كار هستند؟
جواب: اشكال دارد.
سؤال 949- رحم بانويى، به هر علّت، قادر به نگاهدارى جنين نيست و سقط مى كند. با آميزش نطفه وى و شوهرش در آزمايشگاه، و انتقال جنين به رحم زن ديگرى كه شوهر ندارد و به اصطلاح «مادر جانشين» و يا «مادر قائم مقام» ناميده مى شود بچّه رشد نموده، و بموقع، متولّد مى شود و برابر قرارداد، مزد معيّنى به مادر جانشين داده مى شود، تا كودك تحويل زن و شوهر گردد. آيا اين امر جايز مى باشد؟
جواب: اين كار ذاتاً مانع شرعى ندارد؛ ولى مسائل جنبى حرامى، از قبيل لمس و نظر كردن، در آن موجود است. هرگاه به وسيله محرمى مانند شوهر انجام شود، به اين صورت كه نطفه خود و يكى از دو همسرش را بگيرد و تركيب نمايد و در رحم همسر ديگر (هر چند عقد موقّتى با او خوانده باشد) كشت كند، مرتكب حرامى نشده است، در غير اين صورت، براى مجاز بودن اين محرّمات جنبى بايد ضرورتى در كار باشد.
ص: 251
سؤال 950- در مفروض سؤال قبل، اگر اين عمل (چه جايز باشد و يا نه، به هر حال) انجام گيرد، با وجود اين كه اين كودك در رحم مادر جانشين بزرگ شده، امّا داراى صفات ارثى زن اوّل مى باشد. با توجّه به آيه دوم سوره مباركه مجادله، فرزند به كدام يك از اين دو زن تعلّق دارد؟ و وارث كدام يك از آنهاست؟
جواب: اين فرزند متعلّق به صاحبان نطفه، و با آنها محرم است، و از آنها ارث مى برد. و در مورد مادر جانشين به منزله فرزند رضاعى است؛ بلكه از آن، در بعضى جهات اولويّت دارد، چرا كه تمام گوشت و استخوان او از وى روييده است، بنابراين حرام است كه بعداً با آن زن و فرزندان او ازدواج كند؛ امّا ارث نمى برد.
سؤال 951- مردى نطفه ندارد، ولى نطفه همسرش سالم است. آيا مى توان نطفه مرد اجنبى را با نطفه اين زن شوهردار مخلوط كرد، و به رحم اين زن تزريق نمود؟
جواب: جايز نيست.
سؤال 952- مرد نطفه ندارد، و از همسرش جدا شده است، اگر اين زن به صيغه مردى در آيد، و نطفه شوهر جديد و نطفه زن را تركيب كنند، و زن بعد از پايان صيغه و عدّه به عقد شوهر اوّل در آيد، و بعداً آن نطفه را به داخل رحم زن تزريق كنند، در اين صورت پدر و مادر، ارث و محرميّت به چه صورت است، و حكم شرعى آن چيست؟
جواب: اگر ضرورتى ايجاب كند جايز است، ولى فرزند به صاحبان اصلى نطفه تعلّق دارد.
سؤال 953- آيا پيوند تخمدان زن اجنبى به زوجه براى باردار شدن جايز است؟ در صورت جواز، لطفاً بفرمائيد:
الف) ديه دارد؟
ب) تخمدان را مى توان فروخت؟
ج) حكم اولاد زوجه چگونه است؟
د) زن اجنبى حقّى مانند مادر بودن پيدا مى كند؟
جواب: چنانچه ضرورتى براى اين كار نباشد از آن صرف نظر كنيد، و اگر ضرورتى وجود دارد، بعد از پيوند اين عضو جزء بدن آن زن مى شود و فرزند مال خود اوست، و
ص: 252
در فرض فوق ديه ندارد، و خريدوفروش آن جايز است؛ هر چند بهتر است كه پول را در مقابل اجازه برداشتن عضو مزبور بگيرد، نه در مقابل خود آن.
سؤال 954- بعضى از مؤمنين و مؤمنات، كه براى اولاددار شدن به مراكز نابارورى مراجعه مى كنند، از حيث نطفه نقايصى دارند. لطفاً بفرماييد:
الف) آيا مى توان از نطفه هايى كه در بانك نطفه نگهدارى مى شود، در لقاح مصنوعى با منى خود آنها ممزوج، و شرايط لقاح را فراهم، و با دستگاه در رحم همسران آنها قرار داد؟
ب) در صورتى كه در منى آنها اسپرم و تخمك وجود نداشته باشد، آيا مى توان از اسپرمها و تخمكهاى مجهول الهويّه موجود در بانك نطفه استفاده كرد؟
ج) چنانچه در دو فرض فوق فرزندى به وجود آيد، متعلّق به چه كسى خواهد بود؟
جواب: استفاده از نطفه بيگانه براى صاحب فرزند شدن جايز نيست، و تولّد فرزند بايد مستند به ازدواجِ صحيحِ شرعى باشد؛ ولى اگر چنين عملى انجام شود، فرزند متعلّق به صاحبان نطفه است، و نسبت به مادرى كه در رحم او كشت شده نيز محرم مى باشد، بى آن كه از او ارث ببرد.
سؤال 955- آيا مادر جانشين (زن پذيراى جنين) مستحق دريافت نفقه، يا اجره المثل تا زمان تولّد جنين، مى باشد؟ آيا اين كار، نوعى اجاره رحم تلقّى مى گردد، يا مشمول عقد ديگرى است؟
جواب: اين موضوع تابع قرار داد است، و اگر قرار دادى ندارند و جنبه رايگان نداشته، حقّ اجرت المثل دارد. و عمل مزبور نوعى اجاره است، نه اجاره اعضاء، بلكه اجير شدن براى پرورش جنين.
سؤال 956- دخترى از كودكى لباس مردانه مى پوشيده، و اكنون كه بزرگ شده خود را مرد مى داند، و با استفاده از داروهاى شيميايى حالت مردانه در خويش ايجاد كرده، و با مراجعه به پزشك، در خواست تغيير جنسيّت نموده است، آيا اين كار جايز است؟
ص: 253
جواب: تغيير جنسيّت اگر صورى باشد(1) جايز نيست، و اگر واقعى باشد (اين امر در افراد دو جنسى واقع مى شود) به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسيّت واقعى جايز، و گاه واجب است.
سؤال 957- اگر زن و شوهر با هم در يك زمان تغيير جنسيّت دهند، حكم ازدواج قبلى آنها چيست؟
جواب: اگر تغيير حقيقى باشد، زوجيّت بلافاصله فسخ مى شود، و مى توانند مجدّداً عقد ازدواج در شكل جديد بخوانند؛ ولى احتياط آن است كه زمان عدّه بگذرد.
سؤال 958- اهداء و انتقال خون از غير مسلمان به مسلمان، و از مرد به زن، و بالعكس، چه حكمى دارد
جواب: اشكالى ندارد؛ مگر اين كه بيم انتقال بيمارى برود.
سؤال 959- بعضى از خانم هاى حامله، كه مى توانند به وضع طبيعى زايمان كنند، اصرار دارند كه سزارين شوند تا درد كمترى تحمّل كنند، اين كار چه حكمى دارد؟
جواب: اگر اين كار جنبه عقلائى داشته باشد اشكالى ندارد.
سؤال 960- شبيه سازى تحت چه شرايطى جايز مى باشد؟ توضيح اين كه از طريق موادّى از پوست خود زن، باعث ايجاد جنينى در او مى شوند، كه اين جنين از هر جهت شبيه به خود او مى باشد. اين كار براى اوّلين بار در انگلستان نسبت به گوسفند انجام شده است.(2) آيا اين عمل، نسبت به انسان جايز است؟
جواب: اين عمل از نظر شرع خالى از اشكال نيست، و مفاسد زيادى بر آن مترتّب مى شود، به همين جهت حتّى افرادى كه پايبند به شريعت و دينى نيستند، به خاطر مفاسد
ص: 254
اجتماعى آن، به مخالفت با آن پرداخته اند.
سؤال 961- آيا محافظت از جنين درون رحم واجب است؟ آيا بر مادر لازم است كه تمام شرايط لازم جهت حفظ و سلامتى جنين را فراهم كند؟
جواب: تا آنجا كه مايه عسر و حرج نشود لازم است.
سؤال 962- زنان بيمارى كه از درد شديداً رنج مى برند، چنانچه به آنها مسكّن هاى قوى تزريق شود، دردشان تسكين خواهد يافت، ولى به احتمال قوى بعداً دچار عوارض جنين و ناراحتيهايى از اين قبيل خواهند شد، تكليف طبيب نسبت به اين گونه بيماران چيست؟
جواب: هرگاه ضررى باشد كه در برابر تسكين درد شديد در ميان عقلا قابل پذيرش باشد اشكالى ندارد. و اگر ضرر مهمّى است، كه جان او را به خطر مى اندازد جايز نيست. و اگر براى خودش ضرر نداشته باشد، بلكه براى جنين ضرر داشته باشد، حكم مسأله نيز همين است.
سؤال 963- آيا ترميم پرده بكارت دختران، كه بعللى آسيب ديده، جايز مى باشد؟
جواب: در صورتى كه ضرورتى ايجاب كند اشكالى ندارد.
ص: 255
منظور از مسائل متفرّقه در اين فصل، آن دسته از مسائل فقهى مربوط به بانوان است كه خارج از موضوع هاى بيست و يك فصل گذشته است؛ و از سوى ديگر، هر يك از موضوعات آن، بقدرى نيست كه خود يك فصل جداگانه تشكيل دهد. به اين مسائل توجّه كنيد:
سؤال 964- شخصى آرايشگاه زنانه دارد، خانمى را آرايش مى كند، آن خانم با آن وضع خاص در اجتماع رفت و آمد مى نمايد، با توجّه به اين مطلب، پولى كه آرايشگر دريافت مى كند چه حكمى دارد؟
جواب: اگر آرايشگر زن باشد گناهى ندارد، و آنچه را كه دريافت مى كند حلال است؛ لكن آن خانم، كه خود را در معرض ديد نامحرمان قرار مى دهد، گناهكار است.
سؤال 965- در مسأله 1774 توضيح المسائل فرموده ايد: «پدر و فرزند مى توانند به يكديگر ربا بدهند». آيا منظور از فرزند تنها پسر است، يا دختر را هم شامل مى شود؟ آيا اين حكم شامل مادر نيز مى شود؟
جواب: فرقى ميان پسر و دختر نيست؛ ولى اين حكم شامل مادر نمى شود.
سؤال 966- در بعضى از محلّه هاى شهر ما، زنها يا دختر خانمها در داخل كوچه (كه
ص: 256
محلّ عبور و مرور مردم است) مى نشينند و با هم صحبت مى كنند، اين كار شرعاً چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه حجاب شرعى را مراعات نمايند و مزاحمت ايجاد نكنند، حرام نيست؛ ولى بهتر است اين كار را ترك كنند.
سؤال 967- دوختن لباس زنانه توسّط خيّاط مرد، چه حكمى دارد؟
جواب: در صورتى كه مستلزم تماسّ بدنى و محرّمات ديگر نشود اشكالى ندارد.
سؤال 968- دوختن لباس مردانه توسّط خيّاط زن نامحرم، چه حكمى دارد؟
جواب: اشكالى ندارد، ولى اندازه گيرى ها توسّط جنس موافق انجام شود.
سؤال 969- آيا براى خانمها جايز است كه عطر بزنند و از منزل خارج شوند؟
جواب: در روايات متعدّدى از اين كار نهى شده (1) و ظاهر بعضى از آنها حرمت است.
سؤال 970- معمول است كه بعضى از خانمها هنگام رفتن به مجالس عروسى و جشن، علاوه بر زينتهاى نامرئى، خود را معطّر مى كنند، با توجّه به اين كه معطّر بودن خود نوعى زينت و آرايش محسوب مى شود، و معمولا بوى آن را مرد نامحرم در بين راه احساس مى كند، اين كار چه حكمى دارد؟
جواب: اشكال دارد، و در حديث آمده كه تا به منزل برگردد مورد لعن ملائكه است.(2)
مسأله 971- نذر زن اگر مزاحم حقوق شوهر باشد، بى اجازه او باطل است. و اگر مزاحم نباشد، احتياط مستحب آن است كه با اجازه او باشد.
مسأله 972- اگر زن در جايى كه احتياج به اجازه شوهر دارد با اجازه او نذر كند، شوهر بنابر احتياط واجب نمى تواند نذر او را به هم بزند، يا از عمل كردن به نذر او جلوگيرى نمايد.
ص: 257
مسأله 973- هرگاه شوهر از قسم خوردن زن مانع شود قسم او صحيح نيست، حتّى اگر زن بدون اجازه شوهر قسم ياد كند قسم او صحيح نمى باشد.
سؤال 974- آيا هبه به زوجه، قابل بازگشت است؟
جواب: هبه به زوجه قابل بازگشت است؛ مگر اين كه زوجه از خويشاوندان نسبى باشد.
سؤال 975- آيا زن حق دارد در رفتن به كشورهاى غير اسلامى با شوهرش مخالفت كند؟
جواب: اگر رفتن به آنجا، به دين و اعتقاد و اخلاقش ضرر مى زند، مخالفت او جايز است.
سؤال 976- پدرم با شوهرم اختلاف پيدا كرده، و بدين جهت از من نيز ناراحت شده، و گفته: «حق ندارى به خانه من بيائى!» تكليف من چيست؟ آيا مى توانم بدون رضايت پدر، جهت ديدار با مادر و برادران و خواهرانم به خانه او بروم؟
جواب: آنها مى توانند به ديدار شما بيايند، يا در محلّ ديگرى ملاقات كنيد؛ ولى در خانه ملكى پدر بدون اجازه او نمى توان رفت.
سؤال 977- در بعضى از شهرها، مجالس زنانه به عنوان «ختم أنعام» برقرار مى گردد، در اين رابطه جزواتى نيز منتشر شده، و در وسط آيه هاى سوره انعام اذكارى نيز خوانده مى شود، همچنين يازده مرثيه مى خوانند. اين كار چه حكمى دارد؟
جواب: درباره ختم أنعام به صورتى كه معمول است روايت مستندى نيافتيم؛ هر چند در بعضى كتابها، اشاره اى به آن ديده مى شود؛(1) ولى جاى شك نيست كه تلاوت اين سوره مباركه و عمل به آن، مى تواند باعث حلّ مشكلات گردد. و شايسته است به هنگام تلاوت سوره مطلقاً چيزى به آن نيفزايند، و هنگامى كه تلاوت سوره تمام شد به سراغ دعاها و مرثيه ها بروند.
ص: 258
سؤال 978- رانندگى اتومبيل براى زنان چه حكمى دارد؟
جواب: با حفظ حجاب اسلامى و جهات شرعى ديگر، مانعى ندارد.
سؤال 979- آيا بانوان مى توانند آموزش فنون نظامى ببينند؟
جواب: اگر مستلزم گناهى نباشد اشكالى ندارد.
سؤال 980- حكم دوچرخه سوارى و موتور سوارى خواهران با مانتو در سطح شهر، با توجّه به آثار و تبعات سوء اجتماعى و اخلاقى آن، چيست؟
جواب: با توجّه به پيامدهاى سوئى كه اين گونه امور دارد، لازم است از آن پرهيز شود. و به وسوسه هايى كه اين و آن مى كنند توجّه نكنند.
سؤال 981- آيا زوجه را مى توان به علّت عدم تمكين در امور زوجيّت تعزير نمود؟
جواب: تعزير به دست حاكم شرع است، كه پس از شكايت زوج مبنى بر عدم تمكين زوجه و ثبوت آن انجام مى گيرد. زوجه نيز مى تواند به حاكم شرع شكايت كرده، و براى زوج در برابر خلافكاريهايش تقاضاى مجازات كند.
سؤال 982- زنى با آرايش زننده و حالت بدحجابى در معابر عمومى ظاهر شده، و بدين جهت او را دستگير كرده اند. آيا مى توان به عنوان تعزير سر او را تراشيد؟
جواب: تراشيدن سر مطلقاً جزء تعزيرات نيست و بايد راه ديگرى را براى تعزير، مانند جريمه نقدى يا زندان يا مجازات بدنى، انتخاب كرد؛ ولى گاه در زندانها براى ملاحظه مسائل امنيّتى سر متّهمين را مى تراشند، و اين مربوط به عناوين ثانويّه است.
سؤال 983- با توجّه به اين كه زنان طبيعتاً احساساتى ترند، و زودتر تحت تأثير وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرند، آيا كيفر خطاهايشان با مردان تفاوت مى كند؟
جواب: در مسائل تعزيرات مسئوليّت هر كس در برابر اعمالش رابطه اى با ميزان تأثيرپذيرى از عوامل مختلف و ميزان جرم او دارد.
سؤال 984- شنيده ايم كه زن در خصوص قتل عمد شوهر خود و بالعكس حقّ درخواست قصاص ندارد، آيا اين مطلب در مورد مادر مقتول و ساير ورثه مؤنّث مقتول، به صرف مؤنّث بودن صدق مى كند؟
ص: 259
جواب: اين حكم در مورد زوجه است، و شامل ساير زنان خويشاوند نمى شود.
سؤال 985- در بحث قَسامه، آيا زن مى تواند به تنهائى مدّعى قتل عمد باشد و اقامه قَسامه نمايد؟
جواب: زن مى تواند مدّعى باشد؛ ولى قسامه را بايد از مردان انتخاب كنند.
سؤال 986- اگر ديه زن به ثلث ديه كامله نرسد، امّا مجموع ديه و ارش او به ثلث برسد، آيا بازهم حاصل جمع ديه و ارش او نصف مى شود؟ يا اين كه تنصيف تنها در صورتى است كه ديه او به ثلث ديه كامله برسد؟
جواب: تفاوتى بين ديه و ارش در اين مسأله نيست، و محاسبه مجموع در صورتى صحيح است كه هر دو مربوط به يك جنايت باشد.
سؤال 987- متأسّفانه شوهرم به كوچكترين بهانه اى مرا به باد كتك و ناسزا مى گيرد، به گونه اى كه گويا اين كار را نشانه مردانگى مى داند! در بيشتر اوقات بر اثر اين كتكها، بدنم كبود، يا قرمز، يا سياه مى گردد، و آثار آن تا چند روز باقى مى ماند و گاهى هم بدنم زخم مى شود. لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا اين كارها از نظر شرعى جايز است؟
ب) آيا ديه اى به اين جانب تعلّق مى گيرد؟
جواب: متأسّفانه عدّه اى از شوهرها گرفتار اين گناه بزرگ و ظلم عظيم هستند، و بايد هر چه زودتر، ان شاء اللّه، خود را اصلاح كنند، و اين كار، علاوه بر اين كه گناه بزرگى محسوب مى شود، ديه هم دارد، و گاه ديه آن سنگين است.
سؤال 988- چرا در اسلام ديه زنها نصف ديه مردان مى باشد؟
جواب: خون زن و مرد مؤمن هر دو محترم است؛ ولى با توجّه به اين كه ديه جبران خسارت مادّى است، و پرواضح است كه خسارت حاصله از فقدان مردان در خانواده غالباً بيشتر از خسارت حاصله از فقدان زنان است، شارع مقدّس ديه مردان را دو برابر قرار داده است.(1)
ص: 260
سؤال 989- زن يا دخترى (نعوذ باللّه) به ميل خود مرتكب عمل منافى عفّت مى گردد، و عمل زشت او در ملأ عام افشا مى شود، سپس به خاطر عمل ننگين خود، دست به خودكشى مى زند. آيا ديه اين زن، يا دختر، بر عهده زانى است؟
جواب: زانى مرتكب گناه بسيار بزرگى شده است؛ ولى ديه بر عهده او نيست.
سؤال 990- برخى از معلّمان زن در ساعت كار و تدريس، به فعاليّت هاى جنبى ديگرى، مثل بافتنى و خواندن روزنامه و مانند آن- كه مربوط به تدريس نيست- مى پردازند، اين امور در ساعت رسمى كار چه حكمى دارد؟
جواب: جايز نيست.
سؤال 991- آيا از حديث
«خير للنساء ان لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال»
(1) كه از حضرت فاطمه زهراء، سلام اللّه عليها، روايت شده، استحباب پوشانيدن چهره و عدم ورود در مسائل اجتماعى، به جزء مواردى كه با اذن ولىّ فقيه زمان باشد، استفاده نمى شود؟
جواب: هنگامى كه ضرورتهاى سياسى و اجتماعى ايجاب كند، زنان مى توانند با حفظ جهات عفّت، وارد اين صحنه ها شوند؛ همانگونه كه از آن بانوى بزرگوار نيز نقل شده است.
سؤال 992- آيا در صورت بى حجابى ارحام و خويشاوندان، و عدم وجود شرايط نهى از منكر، بازهم صله رحم واجب است؟
جواب: در صورتى كه سبب امضاء اعمال آنها نشود، بايد صله رحم (2) را به جا آورد؛ و تا آنجا كه ممكن است با زبان خوش امر به معروف و نهى از منكر كرد.
سؤال 993- كنوانسيون «محو كلّيه أشكال تبعيض عليه زنان» بزودى جهت بررسى در دستور كار مجلس شوراى اسلامى قرار خواهد گرفت، از آنجا كه اين معاهده بين المللى مشتمل بر موادّى است كه از نظر فقهى مورد سؤال واقع شده، نظر مبارك خود را نسبت به
ص: 261
موارد زير بيان فرمائيد:
الف) بر اساس مادّه اوّل اين معاهده، بايد هر گونه تمايز، استثناء و يا محدوديّت بر اساس جنسيّت، در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى، و يا هر زمينه ديگر لغو گردد.
با توجّه به اين مادّه، تفاوت زن و مرد در مواردى همچون ميزان پوشش واجب بدن، نظر و لمس بدن جنس مخالف، ديه، قصاص، شهادت، ارث، طلاق، تعدّد همسران، امامت جماعت، لزوم تمكين جنسى، ولايت بر فرزندان، سرپرستى خانواده، حقّ حضانت، عيوب موجب فسخ نكاح، نشوز، لزوم سپرى شدن عدّه براى ازدواج بعدى، مرجعيّت و قضاوت، تبعيض تلقّى مى گردد، و بايد از ميان برداشته شود! آيا تساوى زن و مرد در موارد مذكور، با احكام شرع مطابقت دارد؟
جواب: بى شك مساوات كامل، نه تنها مخالف ضرورت فقه شيعه، بلكه مخالف ضرورت اسلام، و بر خلاف نصّ صريح قرآن و روايات متواتره است، و هيچ يك از علماء اسلام، نه در گذشته و نه در حال، اعتقاد به چنين مساواتى نداشته اند.
اصولا بايد اين معنى براى مجامع جهانى تبيين گردد كه: «ملّتها نمى توانند با فرهنگ و مذهب خود وداع كنند، و چشم و گوش بسته تسليم مقرّراتى شوند كه نه در تصويب آن حضور داشته اند و نه از نظر وجدان و منطق قطعيّت دارد».
البتّه ممكن است در بعضى از موارد جزئى، گفتگويى در ميان علماى اسلام باشد، امّا مساوات كامل، به صورتى كه گفته شد، هيچ موافقى ندارد.
ب) با توجّه به اين كه مادّه نهم و بند چهارم از مادّه پانزدهم در مورد كسب، تردّد، تغيير و يا حفظ تابعيّت خود و فرزندان، زن و مرد را مساوى مى داند، آيا زن مى تواند بدون موافقت همسرش به تابعيّت هر كشورى در آيد، و يا در هر شهرى سكنى گزيند؟
جواب: اين، يكى از مواردى است كه در بالا به آن اشاره شد، و با احكام و فرهنگ اسلامى سازگار نيست. به علاوه، بدون شك سرچشمه مفاسد زيادى در جوامع انسانى مى شود، كه نمونه هاى آن را در همان كشورهاى صنعتى مشاهده مى كنيم. آمارها در مورد
ص: 262
متلاشى شدن خانواده ها شاهد گويايى بر اين مطلب است.
آرى اگر زن تابعيّت كشور مورد نظرش را بپذيرد، ولى عملا محلّ سكونت را با رضايت زوج انتخاب كند اشكالى ندارد.
سؤال 994- آرايش براى خانمها در ماه مبارك رمضان، ماه محرّم و صفر و روزهاى شهادت و وفات معصومين (عليهم السلام) چه حكمى دارد؟
جواب: حرام نيست؛ ولى سزاوار است در ايّام وفات رعايت احترام را بنمايند.
سؤال 995- مرسوم است كه خانمها در دو ماه عزادارى سرور و سالار شهيدان، ماه محرّم و صفر، صورت خود را اصلاح نمى كنند، آيا اين كار شرعاً ايراد دارد؟
جواب: اين كار اشكالى ندارد، ولى اصلاح كردن هم مانعى ندارد، البتّه سزاوار است در روزهاى قتل از اين كار پرهيز كنند.
سؤال 996- برخى از زنان و دختران اعتقاد زيادى به انواع فال، از جمله فال قهوه و نيز كف بينى و طالع بينى دارند، به گونه اى كه گاه مسير زندگى خود را بر اساس آن پى ريزى مى كنند! اين كار براى اين خانمها و انجام دهندگان آن چه حكمى دارد؟
جواب: فال قهوه و امثال آن از خرافات است، و سزاوار نيست كه هيچ كس به سراغ آن برود.
سؤال 997- متأسّفانه كم نيستند زنانى كه به كوچكترين بهانه اى با ديگران قهر كرده، و گاه سالها آن را ادامه مى دهند، و حاضر به آشتى نيستند، و افعال ناپسند آنها در پاره اى از اوقات بر روابط شوهر و فرزندان، بلكه كلّ فاميل، اثر نامطلوب مى گذارد، كار اين گروه از زنان چه حكمى دارد؟
جواب: قهر كردن بطور كلّى از نظر اسلام كار بسيار نامطلوبى است؛ مخصوصاً اگر براى بهانه هاى كوچكى باشد. و در روايتى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) آمده است: «اگر دو نفر مسلمان از هم قهر كنند، و سه روز به طول بيانجامد، و با هم آشتى نكنند، از اسلام خارج مى شوند ... و هر كدام پيشقدم در آشتى شود، در روز قيامت زودتر از ديگرى وارد
ص: 263
بهشت مى شود!».(1)
سؤال 998- بلند كردن ناخن براى خانمها چه حكمى دارد؟ اگر بيش از حدّ متعارف بلند باشد، به گونه اى كه زحمت زيادى براى محافظت از آن لازم باشد چطور؟
جواب: بلند كردن ناخن در حدّ معقول اشكالى ندارد.
سؤال 999- نظر شما در مورد ورزش بانوان چيست؟ كدام يك از رشته هاى ورزشى را، در تحت چه شرايطى، براى خانمها مجاز مى دانيد؟
جواب: ورزش براى همه، و از جمله بانوان، كار خوبى است و مايه سلامت جسم و جان است؛ ولى خانمها بايد در ورزشگاههاى مخصوص خود به ورزش بپردازند؛ آن هم ورزشهايى كه در آن بيم خطرى براى آنها نباشد.
سؤال 1000- گاهى از اوقات به هنگام پختن غذاهاى گوشتى، على رغم دقّت زيادى كه در شستشوى گوشت آن مى نمايم، لكّه هايى از خون بر روى گوشت ملاحظه مى كنم، لطفاً بفرمائيد:
الف) آيا اين خونها نجس، و خوردن چنين غذايى حرام است؟
ب) در صورتى كه جواب مثبت است، آيا لازم است كه اين موضوع را به شوهر و فرزندان و احياناً ميهمانها، اطّلاع دهم، يا همين كه خودم اجتناب كنم كافى است؟
جواب: اين خونها نجس نيست، و اگر جدا كردن آن از گوشت زحمت و مشقّت دارد، يا به هنگام پخته شدن مستهلك مى شود، خوردن آن نيز مانعى ندارد.
وَ آخِرُ دَعْوانا انِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
پايان