جستاري درباره احمدبن هلال

مشخصات كتاب

نويسنده : مهدي عارفي جو

چكيده

احمد بن هلال و ملقب به«عبرتائي» از كساني است كه روايات متعددي را نقل نموده و نام او به عنوان راوي در سند بسياري از احاديث ذكر شده است و گرچه به عنوان اصحاب ائمه از او ياد مي شود اما به علت انحرافاتي موجب طرد توسط حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشّريف شد و جامعه شيعه و بالطبع كتب رجالي از او به عنوان مطرود و ملعون و غالي ياد مي كنند.

ازاين رو،اين نوشتار متعهد است تا به پي جويي هويت وحال وي بپردازد تا ازاين طريق بتوان قضاوتي مناسب نسبت به خود او و نيز احاديثي كه او نقل نموده داشت.

طرح مسئله

در زمان باقرين عليهم السلام كه به عصر طلايى حديث شيعه نامدار است بسيارى از شاگردان ايشان از دگر انديشان مذهبى و باورمندان مكتب خلفا بوده اند كه با گسترش دامنه فقه و اصول و گفت وگوهاى علمى ميان انديشمندان شيعه و عامه و در هم آميختگى روايت هاى درست و نادرست در عصر علامه حلّى، اين انگيزه پديد آمد كه احمد بن طاووس حلّى(م 677 ق)و شاگردش، علامه حلّى(م 726 ق)روايات را، به اعتبار راوى آن، به چهار گونه اصلى صحيح، حسن، موثّق و ضعيف تقسيم كنند.(حسن بن زين الدين،1362ش،1/4؛ مامقانى،1411ق ،1/137 _ 177)هر چند برخى معتقدند كه چنين تقسيم بندى و اصطلاحاتى را نيز مى توان در شيوه قدما مشاهده كرد (كنى،1421ق،243؛خواجويى، 1413ق، 170و171) اما غالب انديشمندان، تقسيم حديث به چهار گونه فوق را محصول تلاش متأخران دانسته و احمد بن طاووس و شاگردش، علامه حلّى را پيشگام اين عرصه بر مى شمارند. (حسن بن زين الدين،1362ش ،1/4؛ عاملى،

269؛فضلى،1421ق، 26.)

بنا بر اين، شناخت راوي و حال وي در تعيين نوع و ميزان اعتبار احاديث بسيار مؤثر است.

از همين رو ما نيز برآنيم تا ابتدا به واكاوي شخصيت و حال يكي از راويان ائمه (عليهم السلام)يعني احمد بن هلال عبرتائي بپردازيم كه به همين جهت با بررسي هويت وي با نام و نسب و نسبت و طبقه اش آشنا شويم و سپس به واكاوي حال راوي و مدح وذمي كه براي او وجود دارد پرداخته تا از اين رهگذر مشخص شود كه وي موثق است يا غير موثق و آيا مي توان به او و رواياتش اعتماد داشت يا خير. همچنين اين نوشتار خود را متعهد مي داند به آثار و كتبي كه از اين شخص گزارش شده است،اشاره نمايد.

بر همين اساس است كه دراين تحقيق سعي شده است از كتب مطرح رجالي يعني اصول اوليه و ثانويه و نيز جوامع رجالي استفاده شود.

حال به بررسي بيشتر راوي مد نظر مي پردازيم.

الف) بررسي هويت

اسم

: در تمام كتب مطرح رجالي نام وي با عنوان «احمدبن هلال»، ضبط شده است(طوسي ، 1348ش، 6/535؛ همان، 1385ق، اصحاب ابي الحسن الثالث(امام هادي)،باب همزه،384؛همان، الفهرست طوسي،باب همزه،باب احمد،83؛ النجاشي،1418ق، باب الف منه،ومن هذا الباب احمد،83).

نسب

: درباره اجداد و اوضاع خانوادگي او گزارشي در منابع تاريخي ديده نمي شود و مي توان به اين ميزان بسنده كرد كه نام پدر وي« هلال» بوده است.

نسبت و تاريخ زندگاني راوي

: وي در سال 180 ه.ق در «عبرتا» كه روستايي بزرگ و از نواحي نهروان بغداد و در واقع ميان واسط و بغداد است متولد شد و در سال 267 ه.ق در سن 87 سالگي در بغداد از دنيا رفت(طوسي،الفهرست،باب همزه،باب احمد،83؛ نجاشي،1418ق،باب الف منه،/ و من هذا الباب احمد،83).

عبرتا روستايي در ناحيه اسكاف است و وي از قبيله «بني جنيد»بود كه دانشمندان شيعي و سنّي بسياري از اين طائفه ظهور كرده اند(همان؛ طوسي،1385ق، اصحاب ابي الحسن الثالث(امام هادي)،باب همزه،384 ؛حلي،قسم الثاني،الفصل الأول في الهمزة،الباب الرابع،202).

كنيه راوي

: در كتب رجالي تنها كنيه اشاره شده او«ابوجعفر» است(ابن داود،1383ش،2/425).

لقب راوي

: بيشتر كتاب هاي رجالي، او را ملقب به «عَبَرْتايي» مي دانند(طوسي،1385ق،384؛ ابن داود ،1383ش، 425؛ حلي،202).

البته چون وي در محلّه شيعه نشين كرخ در بغداد سكونت داشت، برخي او را «كرخي» نيز ناميده اند همچون شيخ طوسي در «كتاب الغيبة» وي را «كرخي» نامگذاري كرده و «بغدادي» نيز درباره او گفته شده است(طوسي، 1411 ق،399؛نجاشي، 1418ق، 1/ 218؛طوسي،1385ق،اصحاب ابي الحسن الثالث محمد بن علي(هادي)،باب همزه،384).

البته در اين ميان صاحب تنقيح المقال بر اساس سخن برخي لغويون و مورخين معتقد است كه اسم قريه احمدبن هلال «عبرتي» بوده نه «عبرتا» و بنابر اين، اين فرد«عبرتي» است(مامقاني،8/208).

طبقه راوي

: درباره«احمد بن هلال» در كتب رجالي مطرح به هم زماني وي با ائمه عليهم صلوات الله و نيز مشايخ و شاگردانش اشاراتي شده است.

وي از ياران امام هادي عليه السّلام وامام حسن عسكري عليه السّلام بوده است (طوسي،1385ق،اصحاب ابي الحسن الثالث محمد بن علي(هادي) عليه السّلام،باب همزه،384واصحاب ابي محمد الحسن بن علي بن محمدبن علي الرضا(حسن عسكري) عليه السّلام، باب همزه397 ؛حلي،قسم الثاني، وأماالخاتمة، الفائدة السادسة،274).

البته لازم به تذكر است كه وي از دوران امام رضا عليه السّلام تا سال هفتم غيبت صغرا را درك كرد و به محضر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام، تشرّف يافت، ولي به خاطر ملازمت ممتد نزد امامان بعدي و استماع روايات و نقل از آن ها و استفاده از محضر درسشان در زمره عالمان بزرگ شيعه در آن عصر محسوب مي گردد.

وي اكثر مدت تحصيل خود را در بغداد سپري گردانيد و در آنجا با افرادي همچون ابو محمّد شريعي و ابو جعفر محمّد بن علي شلمغاني و محمّد بن عثمان بن

سعيد _ سفير دوم امام زمان _ هم بحث شد.

از جمله استادان او، حسن بن محبوب و ابن ابي عمير است(ابن داود،1383ش،2/425؛حلي،202)، واز جمله شاگردان او عبداللّه بن جعفر حميري، عبداللّه بن العلاء المذاري مي باشد(نجاشي،1418ق،باب الف منه،/ و من هذا الباب احمد،83).

ب)كتب وآثار رواي

از جمله آثار او، دو كتاب يوم و ليله و كتاب النوادر (تازه ها) هستند كه بيشتر اصحاب حديث اين دو كتاب را شنيده اند و بر محتواي آن ها اعتماد كرده اند(مامقاني،1411ق،8/211؛ نجاشي،1418ق ،باب الف منه،ومن هذا الباب احمد،83).

آنچه به عنوان طريق به اين دو كتاب مطرح شده است، مطلبي است كه نجاشي در رجالش آن را بيان مي دارد. وي در طريق به كتاب«النوادر »مي آورد:

أخبرني بالنوادر أبو عبد الله بن شاذان عن أحمد بن محمد بن يحيى عن عبد الله بن جعفر عنه عن به

و در طريق به كتاب «يوم وليله» نيز مي نويسد:

أخبرني أحمد بن محمد بن موسى ابن الجندي قال: حدثنا ابن همام قال: حدثنا عبد الله بن العلاء المذاري عنه بكتاب يوم و ليلة(نجاشي،1418ق،باب الف منه،ومن هذا الباب احمد،83).

ج)واكاوي حال رواي

علماي رجال زندگاني علمي و معنوي او را به دو دوره تقسيم كرده اند: دوره اول، كه بخش عمده زندگي او را تشكيل مي دهد، يعني همان مدت طولاني كه او در ملازمت با دو امام بزرگوار عليهم صلوات الله سپري نمود، همراه با صلاح و سداد و تقوا و درست كاري بود.

ولي دوره دوم، كه اواخر عمر او را تشكيل مي دهد و در واقع هم زمان با حيات دو امام يازدهم و دوازدهم عليهم صلوات الله بوده، همراه با ترديد و مذمّت و انكار و طرد و لعن گزارش شده است.

در بيشتر كتب رجالي، او را غالي و متهم در دين مطرح نموده و البته اشاره كرده اند كه بيشتر اصول اصحاب ما از او نقل روايت شده است(طوسي،الفهرست،باب همزه،باب احمد،83؛حلي،،قسم الثاني، الفصل الأول في الهمزة، الباب الرابع أحمد، 202؛

طوسي،1385ق،اصحاب ابي الحسن الثالث(امام هادي، باب همزه،384).

در كتبي چون رجال ابن الغضائري(الغضائري واسطي بغدادي، 1380ش)و رجال برقي(برقي،1419ق) به طور مستقل به معرفي وي نپرداخته اند و كتب ديگري چون نقد الرجال(تفرشى،1418 ه ق،1/177)و رجال ابن داود به بيان آنچه ديگران گفته اند بسنده نموده و نظر جديدي ندارند و البته در رجال ابن داود نام وي در فصل «فيمن وردت فيه اللعنه» نيز آمده است(ابن داود،1383ش،الجزءالثاني،فصل فيمن وردت فيه اللعنه ،551).

نجاشي پس از اينكه او را «صالح الروايه» معرفي كرده، گفته است: در بين احاديث او هم روايات خوب و هم روايات نادرست وجود دارند. و امام حسن عسكري عليه السّلام در توقيعاتي به مذمت درباره او پرداخته اند(نجاشي،1418ق،باب الف منه،ومن هذا الباب احمد،83).

وي پس از آنكه نيابت نايب دوم را انكار كرد و خود ادعاي نيابت نمود، در اواخر عمرش، مسلك صوفيه را در پيش گرفت و 54 حج گزارد كه بيست بار آن با پاي پياده بود(استرآبادي،1422ق،2/227).

اما در اين كه وي به چه علت و كيفيتي دچار انحراف شد در كتب معتبره رجالي و تاريخي موارد بسياري مطرح است كه البته نزديك به هم مي باشد.

شيخ طوسى در اين باره مى نويسد: «احمد بن هلال از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السّلام بود.

در زمان آن حضرت شيعيان اتفاق داشتند كه وكيل امام به فرمان حضرت، محمد بن عثمان است. بعد از رحلت آن حضرت، شيعيان از احمد بن هلال پرسيدند كه چرا وكالت محمد بن عثمان را قبول نمى كنى و در امور دينى خويش به وى مراجعه نمى نمايى، با اينكه امام مفترض الطاعة او را به اين مقام تعيين فرموده است؟ احمد بن هلال گفت: من

از امام حسن عسكرى عليه السّلام چيزى راجع به وكالت محمد بن عثمان نشنيده ام. وكالت پدرش عثمان بن سعيد را انكار نمى كنم، اگر بدانم و يقين كنم محمدبن عثمان وكيل صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف است به وى جسارت نمى ورزم.

گفتند ديگران از امام عليه السّلام شنيده اند كه محمد بن عثمان وكيل آن حضرت و بعد از وى وكيل امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف است، گفت: اگر شما شنيده ايد، اطاعت از محمدبن عثمان بر شما واجب است نه بر من.

و در بعضي بيانات نيز چنين آمده كه گفت: أنتم و ما سمعتم (يعني شما را با گفته هايتان)(طوسي،الفهرست، باب همزه،باب احمد،83؛ استرآبادي،1422ق،2/227؛ حلي،قسم الثاني، وأماالخاتمة، الفائدةالسادسة،274).

از اين رو، از پذيرفتن وكالت ايشان خوددارى كرد و او را به اين سمت نپذيرفت. شيعيان هم او را ملعون دانسته و از وى دورى جستند.

سپس توقيعى به دست حسين بن روح(نايب سوم امام زمان عليه السلام از سال 305 ه' ق به بعد نيابت داشت) صادر شد كه حضرت او را لعنت نموده است، و به شيعيان امر كرده بود كه از وى دورى جويند (طوسي، 1411ق،399).

كشي معتقد است كه حضرت امام حسن عسكري عليه السّلام او را بسيار نكوهش كرد و در موردش فرمود:

«از اين صوفي ريا كار و بازيگر پروا كنيد»( طوسي،1348ق،6/535).

البته بسياري اين جمله را در نكوهش او، از جانب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشّريف دانسته اند و از تاريخ نيز فهميده مي شود كه احمدبن هلال تا آخر سفارت و نيابت نايب نخست منحرف نشده بود؛ لكن به مجرد وفات عثمان بن سعيد در نايب دوم شك كرد و

نيابت او را نپذيرفت(صدر، 1412 ق،1/ 502).

بنابر اين، توقيع مذكور «احذروالصوفى المتصنع» از طرف امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف در زمان حيات او به دست محمد بن عثمان صادر شده است و توقيعات بعدي، بعد از حيات وى به دست حسين به روح صادر گرديده است؛ چون توقيعات امام عجل الله تعالي فرجه الشّريف به قاسم بن علاء هم به دست محمد بن عثمان و هم حسين بن روح فرستاده مى شد(شوشتري ،1374ش،1/676).

به همين جهت وي در زمان امام حسن عسكرى عليه السّلام منحرف نشده بود و لذا آن رواياتى كه «نجاشى» ذكر كرده، از ناحيه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف مى باشد(همان ص 674).

البته برخي نيز اشاره به اين نكته كرده اند كه اين توقيعات توسط ابن روح خوانده شده و ليكن مشكل است اين توقيعات را به زمان ابن روح، سومين سفير (326 - 305) نسبت داد؛ زيرا در آن زمان هيچ رد پايى از ادعاى ابن هلال در بين اماميه وجود ندارد؛ احتمال زيادى وجود دارد كه حسين بن روح در زمانى كه به عنوان وكيل، تحت نظر سفير دوم به خدمت مشغول بوده، به دستور وى اين حكم را عليه ابن هلال منتشر ساخته باشد، بويژه با درنظر گرفتن سال مرگ ابن هلال (267ق) كه زمانى طولانى قبل از وصول ابن روح به سفارت است.

به نظر مى رسد منازعات ابن هلال قبل از وفات سفير دوم در سال (305ق) خاتمه يافته باشد(جاسم ،1385 ش،165).

همان گونه كه مشخص شد توقيعات متعددي از ناحيه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف پس از انحراف احمد بن هلال صادر شده است كه ازآن

جمله مي توان اشاره نمود كه:

از جمله توقيعات از طرف حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشّريف در رد غلات شيعه آمده است،

در پاسخ عريضه ي محمد بن علي بن هلال كرخي است و بايد توجه داشت كه امام عجل الله تعالي فرجه الشّريف در زمان حيات هلال نيز به وي نسبت به اقداماتش هشدار داده بود و ارشادات لازم را نموده بودند؛ايشان مي فرمايند:

اي محمّد بن علي! خداوند متعال بالاتر از آن است كه به وصف آمده و او را حمد و ثنا گويند. ما خاندان رسالت شريك در علم خداوند و قدرت او نيستيم، بلكه غيب و علم به آن مختصِّ ذات پاك اوست، چنان كه در قرآن مجيدش فرموده است: « قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه...»( النمل/65).

من و همه آباء و اجداد گرامي ام از اولين - آدم و نوح، ابراهيم و موسي و ديگر پيامبران الهي - و از آخرين - محمد و علي و ديگر بزرگواران از ائمه معصومين، عليهم صلوات الله ، تا امروز كه نوبت امامت به من رسيده است، همگي بندگان خدا هستيم و خداوند بزرگ در قرآنش فرموده است:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى»(طه / 127-124).

اي محمّد بن علي! نادانان شيعه و نابخردان آن ها موجب آزار و اذيت ما خاندان وحي را فراهم مي

كنند و افرادي كه دينشان براي آنها به اندازه يك بال مگس ارزش ندارد، باعث ناراحتي ما هستند.

من، خداوند بزرگ را كه خدايي جز او نيست به شهادت مي گيرم و البته او براي شهادت، كافي است و همچنين حبيبش محمد صلّي الله عليه وآله والسّلم و ملائكه و پيامبران او و نيز تو و هر كس را كه فرمان من به او برسد گواه مي گيرم كه از افرادي كه مي گويند علم غيب نزد ماست و ما در آفرينش موجودات شريك هستيم، و ما را از محلّي كه خداوند براي ما قرار داده و راضي است بالاتر مي برند، بيزارم.

همچنين از كساني كه از آنچه براي تو بيان كردم (بندگي خداوند) و از آنچه در ابتداي نامه ام بدان اشاره كردم گامي فراتر بروند، بيزارم و اينان البتّه گرفتار سخط و عذاب الهي خواهند بود. و من تو را گواه مي گيرم كه هر كس كه ما از او بيزاري جوييم، خداوند و ملائكه و فرستادگانش و اولياي الهي نيز از او بيزار خواهند بود.

اي محمّد بن علي! اين توقيع را به عنوان امانت به گردن تو و هر كه نامه من به او برسد قرار دادم و مكلّف هستيد كه محتواي اين فرمان را به همه دوستان و شيعيان من برسانيد. شايد خداوند متعال به آنها توفيق عنايت فرمايد و در سايه بهره برداري از كلمات من، به سوي دين حقّ برگردند و از آنچه نمي دانند، دست بردارند.

پس هر كس از شيعيان و دوستان ما از مضمون فرمان من در اين توقيع آگاهي يافت و به آنچه در اين

فرمان بيان شده است عمل نكرد سزاوار لعنت خداوند و ملائكه و فرستادگان و اولياي او خواهد بود(طبرسى ،1403 ق،2/473).

كشى پس از آن كه در وصف او مي گويد «مذموم في الروايه» در رجال خود، از احمد بن ابراهيم مراغى روايت مى كند كه: نسخه اى مشتمل بر لعن ابن هلال براى قاسم بن علاء(از وكلاى حضرت و از كارگزاران محمد بن عثمان و حسين بن روح بوده است) رسيد.

سپس مى گويد: راويان اصحاب ما او (احمد بن هلال) را در عراق ملاقات نموده و احاديثى را از وى يادداشت كردند، و چون اين توقيع صادر شد، آن را انكار نمودند و قاسم بن علاء را مجبور كردند كه راجع به وى (مجدداً) به ناحيه مقدسه (از طريق سفير و نايب دوم) مراجعه كند.

از ناحيه مقدسه هم، توقيعى به اين مضمون صادر گشت: «ما درباره اين رياكار و متظاهر، ابن هلال، نظر خويش را به تو اعلام داشتيم، چنانكه مى دانى خداوند گناهان او را نخواهد آمرزيد و هرگز گناهان او را نخواهد بخشيد و از لغزش او نمى گذرد. بدون اجازه و رضايت ما، در كار ما دخالت مى كند، و مستبد و خودسر است و وجوهات امام را براى خود نگه داشته و از اجراى فرامين ما سرباز زده است؛ جز آن هايى را كه به مذاق وى خوش آمده باشد. اراده خداوند بر اين تعلق گرفته است كه به وسيله اين كارها، او را وارد جهنم كند،(در عين حال ما) در مقابل كارهاى او صبر نموديم، تا اينكه خداوند دعاى ما را مستجاب كرد و عمر او را قطع نمود.

در رابطه با او، در زمان حياتش به عده قليلى

از دوستداران نزديكمان اطلاع داديم و به آن ها سفارش كرديم تا آن را به پيروان صميمى ما ارائه دهند؛ ما برائت و دورى مى جوييم از او، خدا او را رحمت نكند و برائت مى جوييم از كسانى كه از او كناره نگيرند.

به اسحاقي(احتمالاً احمد بن اسحاق اشعرى باشد) و اهل بيت او و كسانى كه از بلاد او و خارج از بلاد او، درباره وى قبلاً از تو سؤالى كرده اند، و حالا از تو سؤالى مى كنند، و كسانى كه مى توانند مطلع شوند، حال اين فاجر را بر آن ها اعلام كن. ديگر هيچ عذرى براى هيچ يك وجود ندارد تا در گفتار افراد مورد وثوق ما شك نمايند؛ زيرا كه اين بيانات را ما به آن ها ارائه مى دهيم(طوسي، 1348ش، 6/535؛ مجلسى،1403 ق،50/ 318).

راوى اين حديث ابوحامد بن ابراهيم مراغى مى گويد: با وجود اين توقيع هم، باز بعضى ها در پيروى از احمد بن هلال ثابت قدم باقى ماندند و مجدداً توقيع سومى در مذمت آن ها وارد شد كه امام فرمودند : خداوند او را به سعادت و پاداش نرساند و خداوند هيچ كس را بعد از هدايت به سمت گمراهي رها نمي كند و كسي را از جايگاهي كه هست به اجبار بر نمي دارد و شما دانستيد ماجرا و كار اين دهقان (اشاره به احمدبن هلال ) را كه لعنت خدا بر او باد و خدماتش و مدت همراهي و مصاحبتش با ائمه را ولي خداوند ايمانش را آن هنگامي كه به امور ناشايست پرداخت به كفر تبديل كرد و مشمول نقمت قرار داد(همان).

آن حضرت در توقيع مشابهي فرمودند: «ابن هلال ايمان خود را پايدار نداشت

و با آنكه مدت طولاني خدمت كرد، به دست خود ايمانش را به كفر دگرگون ساخت و خدا نيز او را كيفر داد»( طوسي،1348ش، 6/535؛ طوسي،1411ق ،399).

در توقيعى كه درباره «شلمغانى» حسين بن روح، نايب سوم حضرت، در زندان مقتدر، خليفه عباسى در سال 312 ه' ق. به بعضى اصحاب خود فرستاد، حضرت از احمد بن هلال نيز ابراز انزجار كرده بود و در آن توقيع چنين آمده:« به مردم اطلاع بده كه ما از دوستى وى (شلمغانى) خوددارى نموده و از او دورى مى جوييم؛ همان طورى كه از امثال او: شريعى، نميرى، هلالى و بلالى دورى جستيم...»(همان،411)

محمد بن صالح مى گويد: «موقعى كه خبر فوت احمد بن هلال ملعون، از ناحيه مقدسه رسيد، شيخى نزد من آمد و گفت: كيسه اى را كه نزد توست بيرون بياور؛ آن را بيرون آورده و گشودم، ديدم نامه اى به اين مضمون به نام من صادر گشته: آنچه راجع به صوفى بدعت كار يعنى «هلالى» گفته بودى، خداوند پيوند عمر او را بريد. پس از مرگ احمد بن هلال نيز، نامه اى به اين مضمون آمد: او قصد كشتن ما را كرد، ما هم صبر كرديم تا خداوند با نفرين ما، پيوند عمر او را بريد(ابن بابويه،1395 ق،2/489).

بنابر اين، همان گونه كه از متن اين توقيعات نيز روشن است، احمد بن هلال مورد طرد و لعن امام عليه السّلام قرار گرفته و فردي خارجي و مرتد دانسته شده است.

حال بايد دانست كه آيا مي توان به روايات منقول چنين فردي اعتماد نمود يا آن كه بايد علي الإطلاق حكم به عدم اعتماد داد؟ البته نبايد فراموش نمود كه در اسناد حدود

شصت روايات، اسم احمد بن هلال وارد شده است.

شيخ در «التهذيب» مى گويد: «مشهور است كه احمد بن هلال از غلات و از لعنت شدگان (توسط امام عليه السلام -) مى باشد و مطالبى كه فقط توسط ايشان روايت شده باشد، به آن عمل نمى كنيم»( طوسي ،1407 ه ق ، 9/204).

و در «استبصار» مى نويسد: «احمد بن هلال، از روايان ضعيف و فاسد المذهب است و مطالبى كه فقط توسط ايشان نقل شده باشد، به آن احاديث اعتناء نمى شود»(همان،1390 ق،3/ 28).

و همچنين شيخ در كتاب «عدةالاصول» در دو مورد از «غلات» بحث كرده است: در يك جا همان اقوال سابق را متذكر مى شود، اما در جاى ديگر قائل به تفصيل مى شود.

در بحث خبر واحد مى نويسد: «آن رواياتى كه فقط از طريق «غلات» روايت شده باشد، جايز نيست به آن ها عمل كنيم؛ ولى اگر ثقات ديگرى هم آن ها را روايت كرده باشند، جايز است به آن روايت عمل كنيم و اين به خاطر همان راوى ثقه است»(همان،1417ق،1/121)

ليكن در باب «تعادل و تراجيح» مى نويسد: «و اما رواياتى كه فقط آن ها را «غلات» نقل كنند، اگر معلوم باشد كه رواى، آن روايت را قبل از انحراف يا بعد از انحراف نقل كرده است، آن رواياتى كه قبل از انحراف آن ها نقل شده به آن ها عمل مى شود ولى آن رواياتى كه بعد از انحراف نقل شده باشد، آن ها ترك مى شوند و به آن ها عمل نمى شود.

به خاطر همين مطلب، علماى اماميه به روايات ابوالخطاب محمد بن ابى زينب در حال عدم انحرافش عمل مى كنند و روايات بعد از انحراف او را ترك مى كنند و درباره احمد بن هلال عبرتائى نيز (همين تفصيل) جارى

است»(همان،1/151).

مرحوم خويي اين تفصيل را التزام طوسي به وثاقت او مي داند؛ چون اگر او ثقه نباشد، روايات او در حال استقامت و عدم انحراف نيز مردود است(موسوي خوئي،1413ق،3/153).

علامه حلى در رجال خويش مى نويسد: «ابن غضائرى در احاديثى كه توسط احمد بن هلال نقل شده باشد توقف كرده است، مگر آن رواياتى كه «احمد بن هلال» از «حسن بن محبوب»(م 224 ق) از كتاب «مشيخه» و از «محمد بن ابى عمير»(م 217 ق) از كتاب «نوادر» نقل كرده باشد؛ چون اكثر اصحاب حديث، اين دو كتاب را ديده اند، و لذا به آن ها اعتماد دارند.

ليكن احاديث منقول از طرف احمد بن هلال در نزد من (علامه حلى) مورد قبول نيست»(حلي،الفصل الأول في الهمزة،الباب الرابع أحمد،202؛ابن داود،1383ق،2،باب همزه/ 425؛ونيز در،ج2،فصل فيمن وردت فيه اللعنه/551).

مرحوم خوئي سخن ابن الغضائري را تفصيل جديدي نمي داند و آن را به تفصيل شيخ طوسي باز مي گرداند. چون در غير اين صورت، خواه ثقه باشد و يا نباشد، فرق گذاشتن بين روايات او از كتاب ابن محبوب و ابن ابي عمير و غيره چه دليلي دارد؟(خوئي،1413ق؛3/153).

آنچه در كتب رجالي برخي چون استرآبادي و مامقاني در بيان علت عدم قبول روايات احمدبن هلال در ديگر موارد _ يعني به غير از دو كتب فوق الذكر_ مطرح گشته است دو نكته مي باشد:

اولاً ،دو كتاب مشيخه و نوادر از مصادري هستند كه بسيار مورد اعتماد و استفاده علماي اماميه قرار گرفته اند و حائز اهميت هستند، بنابر اين، روايت نمودن احمد بن هلال از آن ها قابل اعتماد است.

البته مرحوم مامقاني به اين دليل اشكال وارد مي داند بدين معنا كه وجود روايتي در كتب معتبري چون مشيخه و

نوادر دليل بر اعتبار و اعتماد به آن روايت نيست بلكه صرفا اين اعتبار مايه اعتماد آن كتاب مي شود و از طرفي نبايد فراموش نمود كه احمدبن هلال فردي غالي، واقف و ناصب است كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف هم در توقيعات خويش وي را مرتد و خارجي دانسته اند، پس نمي توان به روايات وي اعتماد كرد بلكه بايد گفت منظور ابن غضائري و افرادي چون او از اعتماد بر روايات وي در نقل از دو كتاب مذكور يا صالح الروايه دانستن وي، اعتماد بر اقوالي است كه وي از اين دو كتاب در زمان استقامت و عدم انحراف نقل نموده است(مامقاني،8،217و218).

ثانياً، وجود رواياتي از ائمه عليهم السّلام كه در آن ها نسبت به عدم تفقه و درايت در روايات و بي جهت و بدون دقت نسبت دادن آن روايات به ائمه عليهم السّلام هشدار داده شده است و آن افراد را كافر و خارج از ولايت خويش دانسته اند اما در همان موارد اشاره شده است كه نبايد چنين افرادي را به طور كلي تكذيب كرد چه اينكه ممكن است در برخي موارد نيز روايتي را به درستي نسبت دهند.

از اين نقل مي توان دست يافت كه بايد بر اين گونه روايات _ روايات ديگر احمد به غير از منقولات از دو كتاب مذكور _ توقف كرد و توقف منافاتي با ترك عمل ندارد اما تكذيب نمودن كلي و مطلق وي جايز نيست(همان؛ استرآبادي،1422ق،2/ ابواب همزه،226-221).

در نهايت مامقاني معتقد است كه رواياتي از وي كه روشن است در زمان قبل از انحراف و در حال استقامت بوده است قابل

اعتماد و ديگر موارد بي اعتبار است (مامقاني،8،225).

مرحوم صدوق در كمال الدين، در بحث پاسخ به شبهات زيديه، به نقل از سعد بن عبدالله (اشعري) فرموده: «ما رأينا و لاسمعنا بمتشيع رجع عن تشيعه الي النصب الا احمد بن هلال، و كانوا يقولون: ان ما تفرّد بروايته احمد بن هلال، فلايجوز استعماله»(ابن بابويه،1395ق،1/ 76).

نديديم و نه شنيديم كه شخصي _ متشيع _ پيرو مذهب اهل بيت، از مذهب خود به نصب و دشمني و عداوت با اهل بيت برگردد، مگر احمد بن هلال. محدثان مي گفتند: رواياتي را كه احمد بن هلال منحصراً نقل مي كند، عمل به آن روايات جايز نيست.

در تنقيح المقال به نقل از صاحب معراج درباره بحث نصب (فوق الذكر)اشاره شده است كه عبارت مذكور دلالت بر نصب و دشمني وي دارد نه غلو _ اشاره به غالي بودن وي كه بسياري آن را متذكر شده اند_ .

سپس مامقاني و نيز استرآبادي در كتابشان به اين نكته اشاره مي كنند كه در نزد عده اي نصب، همان غلو است و آنان دليل برابرنهادي اين دو واژه را، وجود اطلاقات بسيار براي معناي «ناصب» ذكر كرده اند كه از همين جهت به زيديه يا واقفيه و امثالهم ناصبي مي گويند.

اما مي توان گفت كه اين دو مفهوم و عنوان _ غالي و ناصب _ قابل جمع است به اين صورت كه احمد بن هلال از طرفي غالي است اما نسبت به شأن علي عليه السّلام و ناصب نسبت به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشّريف است(مامقاني،8/215).

در معجم مرحوم خوئي است كه نجاشي فرموده: احمد بن هلال جزء كساني است كه محمد بن الحسن بن

الوليد او را از مرويات محمد بن احمد بن يحيي استثنا كرده است.

و به تبع ابن الوليد مرحوم صدوق و ابوالعباس بن نوح نيز احمد بن هلال را استثنا كرده است؛ يعني به روايات او عمل نكرده است(خوئي،1413ق،3/ 150).

خود مرحوم خوئي درباره اين جريان معتقد است كه :

شكى نيست كه اين شخص (احمد بن هلال) از نظر عقيده فاسد است و قابل اعتماد نيست، بلكه از زندگى او استفاده مى شود كه به چيزى پايبند نبوده است. لذا گاهى غلو مى كرده است و گاهى اعمال ناصبى بودن از او ظاهر مى شده است.

ليكن ما درصدد اثبات اين مطلب نيستيم؛ چون اگر راوى «ثقه» (صداقت در گفتار و راستگو) باشد، فاسد بودن عقيده و عمل او (از جهات ديگر) روايت او را از «حجيت» ساقط نمى كند.

اينكه نجاشى در رجال خود گفت: او «صالح الروايه» است، اظهار مى شود كه او شخص ثقه اى بوده است. و نيز با داشتن اين قرينه كه در اسناد تفسير قمي مثلا ذيل آيه101سوره يونس هلال نيز جزو راويان است و نيز در سند كامل الزيارات باب72 در ثواب زيارت امام حسين عليه السّلام در نيمه شعبان، حديث دوم نيز در سندش وي حضور دارد كه نشان از ثقه بودن وي است. چون در اول كتابش گفته است كه غير از موثقين را در اسناد وارد نكرده است.

از طرف ديگر اينكه شيخ درباره او قائل به تفصيل شد و گفت: روايات او قبل از انحراف قابل اعتماد است، شهادت به وثاقت «احمد بن هلال» است؛ چون اگر راوى شخص «ثقه» نباشد، جايز نيست به روايات او حتى قبل از انحراف او هم عمل

شود.

بنابر اين، ظاهر قضيه نشان مى دهد «احمد بن هلال» شخص ثقه اى بوده و ليكن از نظر عقيده فاسد بوده است؛ و فساد عقيده بنابر مطلق حجيت خبر ثقه، ضررى به صحت روايات او نمى رساند(همان،153).

مرحوم شوشتري نيز در اين باره معتقدند:

حقيقت و تحقيق مطلب درباره «احمدبن هلال» اين است كه ايشان دو حالت دارد: يكى قبل از انحراف و فساد عقيده و ديگرى بعد از انحراف و فساد عقيده.

اگر روايتى قبل از انحراف از او نقل شده باشد، آن روايت مورد قبول است؛ همان طورى كه شيخ طوسى در «عدّةالاصول» بيان كردند و اما اگر بعد از انحراف و فساد عقيده روايتى را نقل كرده باشد، غير قابل قبول است.

و اگر از كتاب «مشيخه» و «نوادر» روايت كرده باشد، مورد قبول است؛ همان طورى كه «ابن غضائرى» قائل به آن است و اگر از آن دو كتاب نقل نكرده باشد، مورد قبول نيست.

ليكن تشخيص اين كه روايات نقل شده از طرف او، قبل از انحراف است يا بعد از انحراف؛ فقط براى مشايخ ثلاثه (محمدبن حسن طوسى، محمد بن يعقوب كلينى، محمد بن على بن بابويه) ممكن بوده و براى ما امكان پذير نيست.

آن چيزى در اين ايام براى ما مفيد و ممكن است، اين است كه بگوييم: روايات نقل شده از طريق «احمد بن هلال» اگر در كتاب «اصول كافى» و «من لايحضره الفقيه» باشند، براى ما حجت و مورد قبول است؛ چون آنان سعى شان نقل اخبار صحيحه بوده است و از نقل آن ها ما كشف مى كنيم كه روايات معتبر و قبل از انحراف را، نقل كرده اند؛ ولى اگر روايات نقل شده از طريق

«احمدبن هلال» در كتاب هاى «التهذيب» و «الاستبصار» باشد، قابل قبول نيست؛ چون سعى و كوشش آن ها استقصاء و جمع احاديث بوده و به صحّت و سقم توجّهى نمى كردند (شوشتري،1374ش،1/677).

نتيجه

از آنچه بيان شد دانستيم كه احمد بن هلال و ملقب به« عبرتائي، عبرتي، كرخي، بغدادي» و داراي آثاري چون «النوادر» و «يوم و ليله»فردي بود كه در 87 سال زندگاني خويش بخش عمده اي از آن را در مصاحبت و تلمّذ از ائمه عليهم صلوات الله گذراند تا آنكه در دوران امامت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشّريف با عدم پذيرش نايب دوم آن حضرت، عملاً دچار انحراف و طرد از سوي آن حضرت و نيز شيعيان گشت و در كتب رجالي از او به عنوان غالي و ناصب و ملعون و...ياد شده است.

اين امور باعث شد تا نسبت به پذيرش يا عدم اعتماد به روايات منقول از او حساسيت بيشتري مصروف گردد؛ ازهمين رو مي بايد اشاره نمود كه آنچه به صواب نزديكتر است پذيرفتن روايات وي پيش از انحراف و ارتداد است والبته در اين ميان تشخيص زمان روايات منقول از او و تعيين آن، قدري مشكل است كه از همين جهت به نظر مي آيد كه راهكار بيان شده توسط شيخ شوشتري مي تواند راهگشا باشد و در واقع رجوع به «الكافي» و «من لايحضره» اين روند را آسان تر مي نمايد.

البته نظر برخي بدين كه فساد عقيده مدخليتي در اعتبار و عدم اعتبار روايات ندارد مي تواند قابل خدشه باشد چه اينكه اگر آن روايتي كه فساد عقيده او را ثابت مي كند، صحيح و معتبر باشد، هرگز نمي توان

با توجه به روايات متعددي كه پيش تر در لعن و نفرين و مذمت و تقبيح اين گونه افراد اشاره شد ميان فساد عقيده و عدم اعتبار گفته و روايات آنان تفكيك قائل شد و سخنان چنين افرادي را علي الإطلاق معتبر دانست بلكه پذيرش روايات آن ها نسبي است.

فهرست منابع

قرآن كريم

1.ابن بابويه، محمد بن على،كمال الدين و تمام النعمة،تصحيح:غفارى، على اكبر،چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلاميه،1395 ق

2.ابن داود،حسن بن علي حلي،رجال ابن داود، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1383ش

3.استرآبادي، ميرزا محمد علي،منهج المقال في تحقيق احوال الرجال،چاپ اول،قم: موسسه آل البيت لإحياء التراث،1422ق

4.برقي،احمدبن محمدبن خالد،تحقيق: جواد قيومي اصفهاني،چاپ اول،قم:موسسه القيوم،1419ق

5.تفرشى، سيد مصطفى بن حسين حسينى، نقد الرجال،چاپ اول،قم:مؤسسه آل البيت عليهم السلام،1418 ه ق

6.جاسم ،محمد حسين، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عجّل الله تعالى فرجه الشريف،مترجم سيد محمدتقى آيت اللهى،چاپ سوم،تهران:امير كبير،1385 ش

7.حلي،حسن بن يوسف بن علي بن مطهرحلي(علامه)،خلاصه الاقوال،بي نا،بي جا، بي تا

8.خواجويي،محمداسماعيل بن حسين،الفوائد الرجالية، تحقيق: سيد مهدى رجايى،چاپ اول، مشهد: مجمع البحوث الاسلامية،1413ق

9.زين الدين،حسن،منتقى الجمان فى الاحاديث الصحاح و الحسان، تحقيق: سيد على اكبر غفارى،چاپ اول،قم: مؤسسة النشر الاسلامى، 1362ش

10.شوشتري،محمد تقي،قاموس الرجال،قم:دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسي حوزه علميه قم،1374ش

11.صدر،سيد محمد، تاريخ الغيبة،بيروت:دار التعارف،1412 ق

12.طبرسى، احمد بن على،الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)،چاپ اول،مشهد:نشر مرتضى،1403 ق

13.طوسي،محمد بن حسن ، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار،چاپ اول،تهران:دار الكتب الإسلامية،1390 ه ق

14.الغيبة،كتاب الغيبة للحجة،تحقيق: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، چاپ اول، قم:دار المعارف الإسلامية،1411 ق

15.اختيار معرفه الرجال،تحقيق:حسن مصطفوي، چاپ اول، مشهد: دانشگاه فردوسي، 1348ش

16.الفهرست ،نجف: المكتبه المرتضويه، بي تا

17.تهذيب الأحكام،چاپ چهارم،تهران:دار الكتب الإسلامية،1407 ه ق

18.رجال الطوسي،تحقيق: سيد محمد صادق آل بحرالعلوم ،نجف: المطبعه الحيدريه، 1385ق

19.العدة في الاصول

الفقه ،تحقيق: محمد رضا الانصاري،چاپ اول،قم:انتشارات ستاره،1417ق

20.عاملي،بهاءالدين محمدبن حسن،مشرق الشمسين و اكسير السعادتين،قم: مكتبة بصيرتى،بى تا

21.الغضائري واسطي بغدادي،احمدبن حسين،رجال ابن غضائري،تحقيق: سيد محمد رضا حسيني جلالي،چاپ اول، قم: دارالحديث،1380ش

22.فضلي،عبدالهادي،اصول الحديث،چاپ سوم،بيروت: مؤسسة امّ القرى،1421ق

23.كني،علي،توضيح المقال فى علم الرجال،تحقيق: محمّد حسين مولوى،چاپ اول، قم: دارالحديث، 1421ق

24.مامقاني،عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال،تحقيق: محي الدين عاملي،مؤسسه آل البيت لاحياء التراث،بي تا

25.مامقاني،عبدالله،مقباس الهداية فى علم الدراية،قم: آل البيت،1411ق

26.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،بحار الأنوار،چاپ دوم،بيروت:دار إحياء التراث العربي،1403 ق

27.موسوي خوئي،سيد ابوالقاسم،معجم رجال الحديث، چاپ پنجم، تهران: مركز نشر الثقافه الاسلاميه،1413ق

28.النجاشي،ابوالعباس احمد بن علي النجاشي الاسدي الكوفي،رجال النجاشي،تحقيق: سيد موسي شبيري زنجاني، چاپ ششم، قم: موسسه النشر الاسلامي،1418ق

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109