مخزن العرفان در تفسیر قرآن - جلد10

مشخصات کتاب

سرشناسه : امین، نصرت بیگم، ۱۲۶۵ - ۱۳۶۲ .
عنوان و نام پدیدآور : مخزن العرفان در تفسیر قرآن/ بانو مجتهده امین معروف به بانوی ایرانی.
مشخصات نشر : اصفهان: گلبهار، ۱۳۸۹.
مشخصات ظاهری : ۱۵ ج.
شابک : دوره 978-964-5691-84-2 : ؛ ج.۱ 978-964-5691-85-9 : ؛ ج.۲ 978-964-5691-86-6 : ؛ ج.۳ 978-964-5691-87-3 : ؛ ج.۴ 978-964-5691-88-0 : ؛ ج.۵ 978-964-5691-89-7 : ؛ ج.۶ 978-964-5691-90-3 : ؛ ج.۷ 978-964-5691-91-0 : ؛ ج.۸ 978-964-5691-92-7 : ؛ ج.۹ 978-964-5691-93-4 : ؛ ج.۱۰ 978-964-5691-94-1 : ؛ ج.۱۱ 978-964-5691-95-8 : ؛ ج.۱۲ 978-964-5691-96-5 : ؛ ج.۱۳ 978-964-5691-97-2 : ؛ ج.۱۴ 978-964-5691-98-9 : ؛ ج.۱۵ 978-964-5691-99-6 :
یادداشت : کتاب حاضر قبلا تحت عنوان "تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن" توسط نهضت زنان مسلمان در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است.
مندرجات : ج.۱. الفاتحه، جزء اول بقره.- ج.۲. سوره بقره.- ج.۳. از اول سوره آل‌عمران تا آخر.- ج.۴. از اول سوره النساء جزء پنجم الی آخر.- ج.۵. الانعام - الاعراف - الانفال.- ج.۶. از اول سوره التوبه الی آخر سوره یوسف.- ج.۷. سوره الرعد الی آخر سوره الاسرار.- ج.۸. از سوره کهف الی سوره حج.- ج.۹. از سوره المومنون تا آخر سوره القصص.- ج.۱۰. سوره العنکبوت الی الفاطر.- ج.۱۱. سوره مبارکه یس تا آخر سوره شوری.- ج. ۱۲. سوره الزخرف تسع و ثمانون آیه و هی مکیه.- ج.۱۳. سوره الرحمن.- ج.۱۴. سوره الملک الی آخر سوره النازعات.- ج.۱۵. سور عبس الی آخر سوره الناس.
عنوان دیگر : تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن.
موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن ۱۴
رده بندی کنگره : BP۹۸/الف۸۴ت۷ ۱۳۸۹
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۱۷۹
شماره کتابشناسی ملی : ۲۲۴۱۸۱۲

[جلد دهم]

‌در آداب قرائت قرآن‌

چنان که در مقدمه‌های گذشته ذکر کردیم بعضی از اقوال عارف باللّه و عبد صالح خدا مرجع بزرگوار حضرت آیت اللّه العظمی امام خمینی روحی فدا که ایشان چون مراد دست سالکان را گرفته و در طریق حق و حقیقت بمنزل مقصود رسانده. امیدمان آنکه بتوانیم باز گوش بفرامین و روش ایشان داده و چنان که او خود رفته و راه را نشان داده بسیر و سلوک پردازیم و بعد از جهاد اصغر که پیروزی بر کفار و ملحدان و منافقان بود اینک در جهاد اکبر مسلط گشتن بر نفس شیطانی موفق گردیم.
حضرت امام در باب قرائت قرآن و شروطی که دارد در ششمین شرط میفرمایند:
یکی از آداب مهمه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی شمار نائل کند تطبیق است و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر میکند مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را بواسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.
مثلا در قصه شریفه حضرت آدم (ع) به بیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده‌ها و عبادتهای طولانی چه بوده خود را از آن تطهیر کند زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه نتوان گذاشت.
از آیات شریفه استفاده شود که مبدء سجده ننمودن ابلیس خود بینی و عجب بوده که کوس أَنَا خَیرٌ مِنه‌ُ خَلَقتَنِی مِن نارٍ وَ خَلَقتَه‌ُ مِن طِین‌ٍ زد و اینکه خود بینی اسباب خود خواهی و خود فروشی که استکبار است شد و آن اسباب خود رائی که استقلال و سرپیچی از فرمان است شد پس مطرود درگاه شد ما از اول عمر شیطان را ملعون و مطرود خواندیم و خود باوصاف خبیثه او متصف هستیم و در فکر آن برنیامدیم که آنچه سبب مطرودیت درگاه قدس است در هر کس باشد مطرود است شیطان خصوصیتی ندارد آنچه او را از درگاه قرب دور کرد ما را نگذارد که با آن درگاه راه یابیم میترسم لعن‌هایی که بابلیس میکنیم خود نیز در آن شریک باشیم.
و نیز تفکر کنیم در همین قصه شریفه و سبب مزیت آدم و برتری او را از ملائکه اللّه به بینیم چه بوده خود نیز بمقدار طاقت بآن متصف شویم می‌بینیم تعلیم اسماء سبب آن بوده و چنانچه فرماید وَ عَلَّم‌َ آدَم‌َ الأَسماءَ کُلَّها و مرتبه عالیه تعلیم اسماء تحقق بمقام اسماء اللّه است چنانچه مرتبه عالیه از احصاء اسماء که در روایت شریفه است
(ان للّه تسع و تسعین اسما من احصاها دخل الجنة)
تحقق بحقیقت آنها است که انسان را بجنت اسمایی نائل کند.
انسان با ارتیاضات قلبیه میتواند مظهر اسماء اللّه و آیت کبرای الهیه شود و وجود او وجود ربانی و متصرف در مملکت او دست جمال و جلال الهی باشد و در حدیث قریب به اینکه معنی است که همانا روح مؤمن اتصالش بخدای تعالی شدیدتر است از اتصال شعاع شمس بآن یا بنور آن.
و در حدیث صحیح وارد است که بنده چون با نافله بمن نزدیک شد او را دوست دارم و چون دوست داشتم او را، من گوش او شوم که با آن میشنود و چشم او شوم که بآن می- بیند و زبان او شوم که با آن نطق میکند و دست او شوم که با آن اخذ میکند.
و در حدیث است که علی عین اللّه و ید اللّه الی غیر ذلک و در حدیث است که نحن اسمائه الحسنی«1» و در اینکه خصوص شواهد عقلیه و نقلیه فراوان است بالجمله کسی که بخواهد از قرآن شریف حظ وافر و بهره کافی بردارد باید هر یک از آیات شریفه را با حالات خود تطبیق کند تا استفاده کامله کند مثلا در آیه شریفه در سوره انفال فرماید إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ الَّذِین‌َ إِذا ذُکِرَ اللّه‌ُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُه‌ُ زادَتهُم إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُون‌َ«2» الخ.
شخص سالک باید اینکه اوصاف ثلاثه را به بیند با او منطبق است آیا وقتی ذکر خدا میشود قلب او فرو میریزد و ترسناک میشود! و وقتی آیات شریفه الهیه بر او خوانده میشود نور ایمان در قلبش افزایش پیدا میکند و اعتماد و توکلش بحق تعالی است! یا در هر یک از مراتب راجل و از هر یک از اینکه خواص محروم است اگر بخواهد بفهمد که از حق ترسناک است و قلبش از ترس خداوند فرو میریزد با عمال خود نظر کند انسان ترسناک در محضر کبریایی جسارت بمقام مقدسش نکند و در حضور. حضرت حق هتک حرمات الهیه ننماید اگر با آیات الهیه ایمان قوی شود نور ایمان بمملکت ظاهرش نیز سرایت کند.
ممکن نیست قلب نورانی باشد و زبان و کلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانی نباشد بشر نورانی آنست که تمام قوای ملکیه و ملکوتیه‌اش نور بخش باشد و علاوه بر آنکه خود او را هدایت بسعادت و طریق مستقیم کند بدیگران نیز نور افشانی کند و آنها را براه انسانیت هدایت کند.
چنانچه اگر کسی بخدای تعالی توکل و اعتماد داشته باشد قطع طمع از دست دیگران کند و بار احتیاج خود را بدرگاه غنی مطلق افکند و دیگران را که چون خود او فقیر و بینوایانند مشکل گشا نداند پس وظیفه سالک الی اللّه آنست که خود را بقرآن شریف عرضه دارد و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار و لا اعتبار حدیث آن است که آن را بکتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت آن است که در میزان کتاب اللّه درست و مستقیم درآید.
و چنانچه خلق رسول اللّه قرآن است خلق خود را با قرآن باید موافق کند تا با خلق ولی کامل نیز مطابق گردد و خلقی که مخالف کتاب اللّه است زخرف و باطل است و هم چنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و عرضه دارد تا بحقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن صورت باطنی او گردد (و انت الکتاب المبین الذی باحرفه تظهر المضمر) و در اینکه مقام آداب دیگری است که ذکر آنها منجر بتطویل شود از اینجهت از آنها صرف نظر شد و اللّه العالم.
خاتمه در ذکر ترجمه پاره‌ای از روایات شریفه است برای تتمیم فائده و تبرک بکلام عترت طاهره در کافی شریف سند بسعد میرساند از حضرت باقر العلوم علیه السلام که فرمود ای سعد تعلم کنید قرآن را زیرا که قرآن میآید در روز قیامت در بهترین صورتها پس فرمود فریب باین معنی که در هر یک از صفوف خلایق از مؤمنین و شهداء و انبیاء و در صف ملائکه اللّه عبور کند و آنها همه گویند اینکه از ما نورانی‌تر است تا آنکه رسول ختمی معرفی آن کند الی آخر الحدیث. و از حضرت صادق روایت کند که خدای تعالی وقتی که جمع فرماید اولین و آخرین را ناگاه آنها شخصی را می‌بینند که پیش می‌آید که هرگز صورتی از او بهتر دیده نشده و احادیث به اینکه مضمون بسیار است و دلیل واضح بر گفته اهل معرفت است که از برای موجودات اینعالم در آخرت صورتهای اخروی است.
و از احادیث اینکه باب صورت اخروی اعمال نیز مستفاد میشود کافی شریف سند بحضرت باقر العلوم علیه السلام می‌رساند که فرمود رسول خدا فرمود من و کتاب خدا و اهل بیتم اول کسی هستیم که وارد میشویم بر عزیز جبار پس از ما امت من وارد شوند پس از آن سؤال کنیم که چه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من. و در حدیث دیگر است که میفرماید جبار عز و جل بقرآن بعزت و جلال و بلندی مقامم قسم که البته اکرام کنم کسی را که اکرام کرده است تو را و اهانت کنم کسی را که اهانت کرده تو را و باید دانست که اگر احیاء احکام و معارف قرآن را بعمل بآن و تحقق بحقیقت آن نکنیم در آن روز جواب رسول خدا را نتوانیم داد کدام اهانت بالاتر از آنست که پشت پا بمقاصد و دعوتهای آن زده شود اکرام قرآن و اهل آن که اهل بیت عصمت است فقط ببوسیدن جلد آن و ضریح مطهر اینها نیست اینکه یک مرتبه ضعیفه از احترام و اکرام است که اگر بدستورات آن و فرمایشات اینان عمل کردیم مقبول است و الا شبیه باستهزاء و بازیچه است و در احادیث شریفه تحذیر سخت شده است از قاری قرآن که عامل بان نباشد.
چنانچه از عقاب الاعمال شیخ صدوق رضوان اللّه علیه منقول است بسند خودش از رسول خدا (ص) که فرمود در حدیثی که کسی که تعلم قرآن کند و عمل بآن نکند و حب دنیا و زینت آن را بر آن ترجیح دهد و اختیار کند مستحق سخط خدا شود و میباشد در درجه با یهود و نصاری که کتاب خدا را به پشت سر خود انداختند و کسی که قرائت قرآن کند و اراده کند بآن، سمعه«3» و وصول بدنیا را ملاقات کند خدا را در صورتی که روی او استخوانی است که گوشت بر آن نمیباشد و قرآن به پشت گردن او زند تا داخل آتش شود و بیفتد در آتش با کسانی که افتادند و کسی که قرائت قرآن کند و عمل بآن نکند محشور کند خدا او را روز قیامت کور میگوید پروردگارا چرا مرا کور محشور کردی با اینکه بینا بودم فرماید چنانچه آیات ما آمد تو را و نسیان آنها را کردی دهمین طور امروز نسیان شدی پس امر شود که او را در آتش اندازند و کسی که قرآن را بخواند برای رضای خدا و برای یاد گرفتن معالم دین میباشد از برای او از ثواب مثل جمیع آنچه عطا شده است بملائکه و انبیاء مرسلین.
و کسی که تعلم کند قرآن را و اراده کند بان ریاء و سمعه را تا مجادله کند با آن با سفهاء و مباهات کند بان بر علماء و طلب کند بآن دنیا را از هم جدا کند خدا استخوانهای او را در روز قیامت و نمیباشد در آتش، عذاب کسی از او شدیدتر و هیچ نوعی از انواع عذاب نیست مگر آنکه بآن معذب شود از شدت غضب و سخط خدا بر او.
و کسی که تعلم قرآن کند و تواضع کند در علم و تعلیم کند بندگان خدا را و خواهش کند از ثواب آنچه نزد خدا است نمیباشد در بهشت کسی که ثوابش بزرگتر باشد از او و هیچ منزل و درجه رفیعه نفیسه نیست در بهشت مگر آنکه در آن نصیب او وافرتر و منزل او شریف‌تر است و در خصوص تفکر در معانی قرآن و اتعاظ بآن و تاثر از آن.
نیز روایت کثیره وارد است چنانچه در کافی شریف سند بحضرت صادق رساند که فرمود همانا در اینکه قرآن است محل نور هدایت و چراغهای شبهای تار پس جولان دهد جولان دهنده بصر خود را و باز کند از برای روشنایی نظر خویش را زیرا که تفکر زندگانی قلب بینا است چنانچه طالب نور بنور راه میرود در ظلمات انتهی.
مقصود حضرت آن است که انسان چنانچه با نور ظاهری در ظلمات باید مشی کند تا از خطر پرتگاه‌ها مصون باشد با قرآن که نور هدایت و مصباح المنیر راه عرفان و ایمان است باید در راه ظلمانی سیر الی الاخره و الی اللّه مشی کرد تا در پرتگاههای مهلک نیفتند.
و در معانی الاخبار در حدیثی از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام منقول است که فرمود فقیه حقیقی آن است که ترک نکند قرآن را از روی بی میلی و بغیر آن متوجه شود آگاه باش که خیری نیست در علمی که در آن تفهم نباشد و خیری نیست در قرائتی که در آن تدبر نباشد و خیری نیست در عبادتی که در آن تفقه نباشد.
و در خصال و معانی الاخبار از رسول خدا (ص) حدیث کند که فرمود حمله قرآن، عرفاء و اهل بهشت میباشند و معلوم است مقصود از اینکه حمل، حمل معارف و علوم قرآن است که نتیجه آن در آخرت آن است که در عداد اهل معرفت و اصحاب قلوب است چنانچه اگر حمل صورت آن کند بدون اتعاظ از مواعظ آن و تحمل معارف و حکم آن و عمل باحکام و سنن آن مثل چنان است که خدای تعالی فرماید مَثَل‌ُ الَّذِین‌َ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُم‌َّ لَم یَحمِلُوها کَمَثَل‌ِ الحِمارِ یَحمِل‌ُ أَسفاراً»«4».
و احادیث شریفه در شئون قرآن شریف و آداب آن بیش از آن است که در اینکه مختصر بگنجد و السلام علی محمّد و آله.
نهضت زنان مسلمان 11/ 5/ 1361
-----------------------------------
(1)- مائیم اسماء حسنی (نامهای زیبای) الهی.
(2)- مؤمنان تنها کسانی هستند که چون یاد خدا بمیان آید دلهاشان ترسناک شود و چون قرآن بر آنان تلاوت شود ایمانشان فزونتر گردد و بر پروردگارشان توکل داشته باشند. [.....]
(3)- سمعه از اقسام ریا است و آن عبارت است از اینکه عبادت خود را بگوش مردم برساند برای جلب قلوب آنها.
(4)- کسانی که تورات بر دوش آنان گذاشته شد ولی آنان بزیر بار نرفتند مانند درازگوشی است که کتابهایی بر پشت او باشد.

صفحه : 2

‌سورة العنکبوت‌

اشاره

مکیّة و قیل مدنیّة و هی تسع و ستّون آیة

[سوره العنکبوت (29): آیات 1 تا 7]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الم (1) أَ حَسِب‌َ النّاس‌ُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُون‌َ (2) وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَن‌َّ الکاذِبِین‌َ (3) أَم حَسِب‌َ الَّذِین‌َ یَعمَلُون‌َ السَّیِّئات‌ِ أَن یَسبِقُونا ساءَ ما یَحکُمُون‌َ (4)
مَن کان‌َ یَرجُوا لِقاءَ اللّه‌ِ فَإِن‌َّ أَجَل‌َ اللّه‌ِ لَآت‌ٍ وَ هُوَ السَّمِیع‌ُ العَلِیم‌ُ (5) وَ مَن جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ لَغَنِی‌ٌّ عَن‌ِ العالَمِین‌َ (6) وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَنُکَفِّرَن‌َّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَحسَن‌َ الَّذِی کانُوا یَعمَلُون‌َ (7)

ترجمه‌

آیا مردم چنین گمان می‌کنند که بمحض اینکه بگویند ایمان آوردیم آنان را وامیگذاریم و آنها را در مورد امتحان و آزمایش در نمیآوریم (2)
(چنین نیست) و حقیقة ما آزمایش و امتحان نمودیم کسانی را که پیش از آنها بودند تا اینکه خدا بداند (و ظاهر گردد) که چه کسانی در دعوی ایمان راستگو بودند و چه مردمانی

صفحه : 3
دروغگو (3)
آیا آنهایی که عمل بد می‌کنند چنین گمان می‌کنند که توانند بر ما سبقت گیرند بد حکم و قضاوتی است که از آنها ناشی می‌گردد (4)
کسی که امیدوار باشد بملاقات رحمت خدا محققا آن مدّتی که (خدا معیّن نموده) هر آینه خواهد آمد و خدا شنوا و دانا است (5)
کسی که مجاهده نمود جز اینکه نیست که نفعش عاید خودش می‌گردد زیرا که خداوند غنی و بی‌نیاز از تمام عالمیان است (6)
و کسانی که ایمان آوردند و عمل نیکو نمودند البته ما محو می‌کنیم اعمال بد آنها را و محققا و البته بآنان پاداش خواهیم داد بنیکوتر از آنچه عمل نمودند (7).

توضیح آیات‌

اشاره

الم أَ حَسِب‌َ النّاس‌ُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُون‌َ

سخنان مفسرین در شأن نزول آیه‌

(1) اینکه آیه در شأن گروهی نازل شد که از مکه خواستند هجرت کنند بمدینه مشرکین راه را بر آنان بستند و آنها را بمکه برگردانیدند و چون شنیدند که اینکه آیه در باره آنها نازل گردیده با مشرکین جنگ نمودند و گروهی از آنان کشته شدند و گروهی از دست آنها جستند و بمدینه رسیدند. (قتاده و شعبی) (2) اینکه آیه در شأن عمّار یاسر فرود آمده که مشرکین در مکه وی را اذیت نمودند و او بر جفای آنها صبر نمود. (إبن جریح و إبن عمیر) (3) اینکه آیه در شأن مردی فرود آمد که نام وی مهجع بود و او را روز بدر کشتند مادرش جزع مینمود خدای تعالی اینکه آیه را فرستاد و رسول اکرم «ص» فرمود او اول کسی بود از شهداء جنگ بدر که ببهشت خوانده شد. (مقاتل) و بعضی از مفسرین در توجیه (الم) گفته‌اند الف اشاره به اللّه، لام به لطیف میم به مجید، یعنی اللّه منم روی نما بطاعت من لطیف منم اخلاص در عبادت فرو مگذار مجید منم بزرگی دیگران را مسلّم مدار.

صفحه : 4
و بقول دیگر حروف مقطّعه اشاره باین است که خلق عاجزند که بحقیقت اینکه کتاب راه بیابند و عقل هیچ عاقلی پی بکنه آن نبرد (منهج الصادقین) و آراء دیگری نیز از مفسرین نقل شده لکن چنانچه در جاهای دیگر گفتیم حروف مقطعات را در اوائل سور از متشابهات قرآن بشمار میرود و علمش نزد خدا است.
أَ حَسِب‌َ النّاس‌ُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُون‌َ (همزه أ حسب) همزه استفهامی انکاری است و برای تقریر می‌آورند.
معنی آیه چنین می‌شود که آیا گمان مردم اینکه است که بقول آنان که گویند ایمان آوردیم رها می‌گردند و حال آنکه آنها امتحان و آزمایش نشوند نه چنین است بایستی در مورد آزمایش در آیند و آیه اگرچه در مورد خاص هم وارد شده باشد مورد مخصص نیست آیه اطلاق دارد و اطلاقش شامل می‌گردد که بهمه طور امتحانی آزمایش شوند خواه بمال و جان بازی باشد یا بلاء و آفات از فقر و مرض و مصیبت و غیر اینها امتحان گردند تا معلوم گردد که چه کس در ایمان ثابت قدم گردیده و هنگام ورود ناملایمات استقامت و بردباری مینماید یا ایمانش صوری است و در مورد بلاء از رحمت حق تعالی مأیوس می‌گردد.
وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم ذات متعال بمردم خبر میدهد که بدانند همیشه عادت اللّه بر اینکه جاری بوده که مردم را امتحان کند که چه کس در دعوی ایمان راستگو است و چه کس دروغگو و همین طوری که تابعین انبیاء پیش را بواجبات و فرائض و تکلیفات شاقه و بآفات و محن و غیره آنان را امتحان نمودیم شمایی که در اینکه زمان اظهار ایمان می‌کنید البته در مورد امتحان واقع میگردید و از بعض احادیث نقل شده که قبلا مؤمنینی بودند که اگر ارّه بفرق آنان می‌گذاشتند از دین خود برنمی‌گشتند.

صفحه : 5
فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَن‌َّ الکاذِبِین‌َ در علت و سبب امتحان فرموده آزمایش حق تعالی برای اینست که ظاهرا بفرماید که چه کس در دعوی ایمان صادق و راستگو است و چه کس منافق و دروغگو است.
ممکن است در اینجا اشکالی پیش آید که خدایی که علمش بهمه چیزها احاطه دارد البته ازلا و ابدا میداند راستگو کی است و دروغگو کیانند و آزمایش برای کسی خواهد بود که جاهل باشد بحقیقت حال و بامتحان خواهد بداند و تمیز دهد بین راستگو و دروغگو اینکه است که مفسرین از اینکه اعتراض پیش بینی نموده و جوابهایی داده‌اند.
مثل اینکه بعضی فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ را به فلیمیزین اللّه«1» و بعضی به فلیزین اللّه«2» و بعضی دیگر به فلیظهرن اللّه«3» تأویل نموده‌اند.
فخر رازی در تفسیر کبیر راجع بآیه بیانی دارد که برای وضوح اجمالی از آن را ترجمه مینمایم.
پس از توجیهات مفسرین چنین گفته مفسرین گمان کرده‌اند اگر آیه حمل شود بر ظاهرش لازم آید که علم خدا حادث باشد نه قدیم در صورتی که خدای تعالی قبل از اختبار و بعد از آن تغییری در علم او نخواهد گردید پس چگونه ممکن است گفته شود امتحان می‌کند تا بداند راستگو کی است و دروغگو کیانند، پس از آن چنین گفته میگویم آیه را حمل بر ظاهرش مینمائیم زیرا علم خدا صفتی است که ظاهر می‌گردد در آن هر چیزی که واقع است بآنطوری که واقع است مثل اینکه قبل از تکلیف خدا میدانسته که زید مثلا مطیع می‌گردد و عمرو عاصی خواهد گردید پس از آن موقع تکلیف و اتیان عمل که میرسد میداند که زید مطیع است و عمرو عاصی و بعد از انجام عمل میداند که زید اطاعت نموده و عمرو عصیان کرده و علم
-----------------------------------
(1) تمیز داده شود مؤمن از کافر.
(2) یا خدا بشناساند مؤمن را از کافر.
(3) تا اینکه خدا ظاهر گرداند راستگو را از دروغگو.

صفحه : 6
او در هیچ حالی از احوال تغییر پذیر نخواهد گردید آنچه تغییر پذیر است معلوم است نه علم.
و گفته ما اینکه مطلب را بمثالی از حسیّات ظاهر می‌گردانیم (و للّه المثل الاعلی) و آن اینکه است که اگر آینه مصفّایی را در جایی معلق گردانند و آن را هیچ حرکت ندهند پس از آن شخصی با لباس سفید از برابر آن آینه گذر نماید آن شخص با همان لباس سفید در آینه ظاهر میگردد و وقتی کس دیگری با لباس زردی عبور نمود در آینه همانطوری که هست ظاهر خواهد گردید آیا کسی تصور می‌کند که آینه در آهن بودن در آن تغییر پیدا شده یا در مدور بودن آن یا در صفاتش تبدیلی پدید گردیده یا بقلبش خطور می‌نماید که آینه جابجا گردیده البته هیچ یک از اینکه احتمالات در قلب وی خطور نخواهد نمود بلکه یقین دارد که اینکه تغییرات از جهتی است که خارج از آینه است و از اینکه مثال بفهم که علم خدا نسبت به موجودات بچه نحو است بلکه بالاتر از آن در آینه ممکن است تغییراتی پدید گردد و علم خدا محال است تغییر پذیرد فقوله فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ صَدَقُوا یعنی واقع می‌گردد آن چیزی را که خدا میداند اطاعت نموده پس باین علم می‌داند که او مطیع است «وَ لَیَعلَمَن‌َّ الکاذِبِین‌َ» یعنی کسی که گفت من مؤمنم صدق وی موقع فرض عبادات ظاهر می‌گردد و دانسته می‌شود و کسی که گفت من مؤمنم و منافق باشد آن نیز هنگام عمل ظاهر می‌گردد.
و در قوله تعالی «الَّذِین‌َ صَدَقُوا» که بصیغه فعل آورده و قوله «الکاذبین» که بصیغه اسم فاعل آورده نکته‌ای است با اینکه اختلاف در لفظ بالاترین چیزی است در فصاحت و او اینکه است که در بسیاری از موارد اسم فاعل را برای ثبوت مصدر و رسوخ آن در فاعل می‌آورند و فعل ماضی چنین نیست یعنی دلالت بر ثبوت مصدر در فاعل ندارد مثل اینکه گفته شود فلانی خمر آشامیده و فلانی شارب- الخمر است و فلانی امر وی نفوذ نموده و فلانی نافذ الامر است که صیغه فعل دلالت بر تکرار و رسوخ ندارد و اسم فاعل دلالت بر تکرار و رسوخ دارد. (پایان)

صفحه : 7
طبرسی در تفسیرش گفته «وَ لَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ» یعنی در موقع امتحان بداند کی راستگو و کی دروغگو است و همیشه خدای تعالی عالم بآن است و لکن نمیداند موجود را مگر وقتی که موجود میگردد و بسیاری از مفسرین گفته‌اند (فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ) یعنی تا خدا آنچه از عمل ناکرده که خواهند کرد بداند که آن را کرده و موجود شده زیرا حق تعالی معدوم را بعنوان موجود نداند بلکه تا موجود نشود آن را بصفت موجود نداند لکن اینطور بیان موهم اینکه است که بحدوث اشیاء علم خدا حادث میگردد و چنین نیست علم حق تعالی بگذشته و آینده یکسان است هیچ تغییری در علم ازلی او نخواهد بود.
و بگفته فخر رازی که هر چیزی که واقع است بآنطوری که واقع است میداند نزدیکتر بحقیقت مینماید اگر مقصودش چنین باشد که آنچه در عالم واقع است بدون اینکه زمان گذشته و آینده در آن مدخلیت داشته باشد می‌داند درست است زیرا که علم حق تعالی باشیاء از جهت علم بعلت آنها است نه از جهت معلول و علت و سبب اشیاء ذات مقدس او است که علم بخودش از جهت اینکه علت و سبب موجودات است بعینه علم بآنها است.
لکن از اینکه مثال که علم خدا را تشبیه بآینه نموده که هر چه واقع گردد همان طور میداند با علم ازلی سابق وفق نمی‌دهد و چنین معلوم می‌شود که میخواهد بگوید حادثات را هنگام حدوث میداند نه قبلا ولی اگر چه گفته‌اند (المثال یقرّب من وجه و یبعّد من وجوه) لکن از اینکه استظهار نموده که فعل دلالت بر ثبوت مصدر ندارد و اسم فاعل دلالت بر ثبوت مصدر دارد موهم اینکه است که خواهد بگوید «فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ» چون فعل است دلالت بر دوام مصدر که علم باشد ندارد یعنی حادثات را هنگام حدوث بر آن وجهی که حادث شده میداند نه قبل از آن.
و چون یکی از معارف بلکه بالاترین آنها علم حق تعالی است بخود و مخلوقاتش اینکه است که بر هر مؤمن فرض است که و لو اجمالا بداند و تصدیق نماید که علم مبدء تعالی بموجودات ازلی است.

صفحه : 8
لا یَعزُب‌ُ عَنه‌ُ مِثقال‌ُ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات‌ِ وَ لا فِی الأَرض‌ِ و بین حکماء و متکلمین خلاف و اشکالی نیست در اینکه علم حق تعالی بذاتش حضوری است یعنی ذات او سبحانه همیشه نزد خودش مکشوف است و خلاف و اشکال بین آنان در اینکه است که آیا علم او بغیر خودش از مخلوقاتش حضوری است و علم حضوری عبارت از انکشاف ذات معلوم است نزد عالم- یا حصولی است و علم حصولی انکشاف صورت معلوم است نزد عالم آنهم دو قسم است فعلی و انفعالی علم فعلی حصولی مثل علم مهندس و معمار پیش از بناء که او اول صورة بناء را در ذهن ترسیم می‌کند و بعد مطابق آن بناء را میسازد و علم حصولی انفعالی بعکس آن است که پس از رؤیت بناء صورتی مطابق آن در ذهن حاصل می‌گردد.
و نزد فحول علماء مثل محقق طوسی و بعضی از حکماء اسلامی از اشراقیین علم حق- تعالی را بذاتش و بمخلوقاتش حتی حوادث یومیه قبل از وجود آنان و بعد از پیدایش آن ازلا و ابدا علم حضوری دانسته‌اند نه حصولی یعنی عین و حقیقت و نحوه وجود معلوم همیشه نزد او سبحانه و تعالی حاضر است و بسیاری از حکماء مشائین و متکلمین علم خدا را بمخلوقاتش حصولی فعلی دانسته‌اند نه حضوری.
دلیل بر اینکه علمش بذات خودش حضوری است اینکه است که ذات بی زوال او مجرد از ماده و لوازم ماده و جسم و جسمانیات است و هر مجردی چنین است که علمش بخودش حضوری است و از خود غائب نیست.
و دلیل بر اینکه علمش بغیر خود از معلولاتش حضوری است اینکه است که او علت و سبب موجودات است و در محل خود مبرهن گردیده که علم بعلت تامه علم بماهیت و وجود و عوارض و خصوصیات معلول وی است و چون محقق و ثابت است که خدای تعالی عالم بذات خود است لازمه آن اینکه است که بجمیع موجودات عالم باشد زیرا که او سبب و علت موجودات میباشد.

صفحه : 9
أَ لا یَعلَم‌ُ مَن خَلَق‌َ وَ هُوَ اللَّطِیف‌ُ الخَبِیرُ

اعتراض‌

چگونه توان تصور نمود موجودی که در یک قطعه‌ای از زمان پدید گردیده بعینه همیشه نزد حق تعالی حاضر باشد بلکه چگونه توان تصدیق نمود که چیزی که هنوز پا بعرصه وجود نگذاشته متعلق علم واقع گردد مگر نه اینکه است که علم تابع معلوم است شیئی معدوم متعلق علم نخواهد گردید

پاسخ‌

گوئیم چون حق تعالی علت و سبب موجودات است علم بخودش بعینه علم بمعلولات او است زیرا که علم بسبب همان علم بمسبب خواهد بود و از اینجا برای ما معلوم میگردد که همین متجددات زمانی که علی الدوام از نظر ما میگذرند با تجدد و حدوث و عدم بقاء و زوالشان حتی موجودات آنی الحصول همیشه نزد مبدء حدوثشان حاضر و متعلق علم ازلی او خواهند بود و هر موجود زمانی با حدودش و زمان حدوثش در احاطه علمیه او منطوی گردیده و عدم استمرار وجود ممکن و حدوث و محدودیت او منافات با علم حضوری حق تعالی ندارد درست است که علم تابع معلوم است و محال است چیز معدوم متعلق علم واقع گردد لکن چنانچه در جای خود مبرهن گردیده اینکه در علم (حصولی است) که علم تابع معلوم میگردد آنهم در قسمت انفعالی آن نه قسمت فعلی آن زیرا علم فعلی ارتسامی مثل علم نقاش و معمار نسبت بآن نقشه‌ایکه در ذهن خود مرتسم میگرداند و خود علت و سبب آن نقشه و عمارت است پیش از وجود خارجی آن نقشه و او علت و سبب صوری آن بناء است پیش از وجود خارجی آن، و نه اینکه است که آن نقاش و آن معمار در اینکه حال علم بمعدوم داشته باشند بلکه متعلق علم آنها همان صورت بنا و نقشه‌ای خواهد بود که در ذهن خود مرتسم گردانیده‌اند که آن در ذهنشان موجود است و علمشان بصورت بنا و نقشه از خودشان است نه از بناء و نقشه خلاصه و لو آنکه ما علم حق تعالی را بموجودات علم حصولی بدانیم و گوئیم

صفحه : 10
چنانچه مشائین از حکماء گفته‌اند علم خدا نسبت بموجودات قبل از وجود آنها علم حصولی فعلی است یعنی صورت موجودات نزد او تعالی حاضر است نه اعیانشان باز نتیجه اینکه میشود که همیشه صور موجودات قبل از وجودشان و بعد از وجودشان و در حال وجودشان نزد او حاضر خواهند بود زیرا که او علت صور و حقیقت موجودات است و و بتغییر موجودات علم ازلی حق تعالی همان طوری که بوده و هستند باقی و تغییر پذیر نخواهد گردید لکن بنا بر آنکه علم خدای تعالی بموجودات حضوری باشد چنانچه دانشمندان گفته‌اند یعنی اعیان و اشخاص موجودات نزد او همیشه حاضر باشند و در نظر آن کسی که چشم دلش بنور حق باز شده باشد قول حق و درست همین است بدلیل اینکه ذات او علت و سبب وجود موجودات است نه صور اشیاء و چون علمش بذاتش حضوری است علم بمعلولاتش که ناشی از ذات مقدس او است آن نیز علم حضوری است و چون علم او محیط بهمه اشیاء است که در قرآن مجید مکرر اشاره بآن شده اینست که زمان و زمانیات نسبت باحاطه علمیه او مثل آنی مینماید و مکان و مکانیات مانند نقطه‌ای نمایش میدهد و بتغییر موجودات تغییری در علم ازلی او پدید نخواهد گردید زیرا که تقدّم و تأخّر بعضی بر بعض دیگر باعتبار حدود و تجدد زمانی آنها پدید گردیده و ساحت قدس الهی از تقیید بزمان و مکان مبرّا و منزّه خواهد بود و زمانی و مکانی بودن موجودات منافی با اجتماع آنها در علم الهی نخواهد بود زیرا که علم او بممکنات از قبل علم او بخودش که علت و سبب است پدید گشته نه از قبل وجود اشیاء پس از اینکه بیان معلوم خواهد شد (قوله تعالی) در آیه بالا (فَلَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ صَدَقُوا) که بصیغه مضارع آورده اگر چه در ظاهر چنین مینماید که خداوند امتحان میکند برای اینکه بداند صادق و راستگو کی است و دروغگو کدام است و به لام که برای علت و سبب آرند و نون تأکید که برای مؤکّد گردانیدن فعل است جمله را مؤکّد گردانیده لکن اینکه در نظر بدوی چنین مینماید و برای اینکه نیست که خودش بداند، مسلّما خودش میدانسته زیرا که شکی نیست که او سبحانه و تعالی عالم

صفحه : 11
بحقایق موجودات است شاید مقصود اینکه باشد که آنچه خود میدانسته از صدق و کذب مدّعین ایمان در معرض ظهور خارجی درآورد تا برای خود مدّعی و دیگران صدق و کذب آن ظاهر گردد.
شیخ کلینی در کافی در ذیل حدیث مفصلی از ابی عبد اللّه صادق آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین روایت میکند که فرمود
«کان ربّا اذ لا مربوب و الها اذ لا مألوه و عالما اذ لا معلوم و سمیعا اذ لا مسموع»

اعتراض‌

‌اینکه صفات و غیر اینها را صفات ذات اضافه مینامند که تحقق نمیگیرد مگر بمتضائفین چگونه ذات ایزدی در ازل عالم و اله و رب است آن وقتی که معلوم و مألوه و مربوبی وجود ندارد

پاسخ‌

آری چنین است لکن برای جمع بین ادلّه عقلیه و نقلیه گوئیم موجودات را بدو اعتبار توان نگریست باعتبار ذات و ماهیات متکثّرات و متفرقاتند هر یک محدود بحد زمان و در قطعه‌ای از زمان و مکان واقع گردیده‌اند و باعتبار نسبتشان بمبدء آفرینش مجتمعات و مرتبطات بیکدیگر و تحت اراده و قدرت و علم یک مبدء و قائم باقتدار یک مدبر حکیم واقعند و باین اعتبار صادق آید قوله علیه السلام «کان ربّا اذ لا مربوب تا آخر» و از اینجا معلوم میشود اینکه اهل علم گفته‌اند موجودات «شئون یبدیها لا شئون یبتدیها» یعنی هر موجودی در موقع خود شأنی از شئون حق تعالی است که آن را در آن وقت ظاهر گردانیده نه اینکه آن وقت آن را ابداء و ایجاد گردانیده باشد خلاصه پس از اینکه بیانات ظاهر شد که مقصود از قوله تعالی «فلیعلمن‌ّ» آن چیزی خواهد بود که متعلّق علم ازلی او واقع گردیده یعنی آزمایش میکند تا آنچه از حوادث میدانسته از صدق و کذب قول آنان در مرتبه ظهور و بروز رسد بهمان نحوی که در علم ازلی او گذشته

صفحه : 12
چنانچه قاریان قرآن میدانند در بسیاری از آیات آینده را بصیغه ماضی آورده و گذشته را بصیغه مضارع و در سببش ممکن است گفته شود آنجا که آینده را بصیغه ماضی آورده مثل بسیاری از اوضاع قیامت نظر بعلم خود او است که اوضاع قیامت نزد او حاضر است و آنجا که گذشته را بصیغه مضارع آورده نسبت بفهم دیگران است چون علم بشر علم انفعالی است نه فعلی و از قبل حواس عالم بمحسوسات میگردند اینست که پس از حدوث حادثات یومیه عالم میشوند بحادثات نه قبل از آن.
أَم حَسِب‌َ الَّذِین‌َ یَعمَلُون‌َ السَّیِّئات‌ِ أَن یَسبِقُونا ساءَ ما یَحکُمُون‌َ (ام) استفهام جمله را منقطع از ما قبلش میگرداند و بمعنی اضراب است و اعتراض به آنهایی است که مرتکب گناهان میگردند و گمان میکنند در مورد سخط و غضب الهی واقع نمیگردند و چنین گمان میکنند که توانند بر خدا پیشی گیرند و خدا را از مجازاتشان عاجز گردانند اینکه گمان آنان غلط است و قضاوت آنها بر ضرر خودشان تمام خواهد گردید (هُوَ القاهِرُ فَوق‌َ عِبادِه‌ِ) (یَدُ اللّه‌ِ فَوق‌َ أَیدِیهِم دست دیگری است روی دستها مَن کان‌َ یَرجُوا لِقاءَ اللّه‌ِ فَإِن‌َّ أَجَل‌َ اللّه‌ِ لَآت‌ٍ وَ هُوَ السَّمِیع‌ُ العَلِیم‌ُ ذات متعال بمحبین و کسانی که آرزوی لقاء رحمت خدا را در دل خود میپرورانند مژده میدهد که موقع ملاقات خواهد رسید شاید اشاره باین باشد که خود را مهیّا و آماده گردانید که وقتی موقع ملاقات رسید بآنچه امیدوار میباشید نائل گردید قوله تعالی «وَ الَّذِین‌َ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» وعده الهی حق است و تخلّف پذیر نخواهد بود اکثر مفسرین «لِقاءَ اللّه‌ِ» را حمل نموده‌اند بر ملاقات ثواب و آیه را چنین تفسیر نموده‌اند: آن وقتی که برای ثواب معین گردیده خواهد آمد و گویا اینکه دانشمندان جز نعمتهای جسمانی از رسیدن ببهشت و نعمتهای آن فضیلت و سعادتی برای بشر قائل نمیباشند و اینکه را ندانسته‌اند که شرافت و فضیلت منحصر بنعمتهای جسمانی نیست سعادت انسان در قرب جوار احدیت و ارتباط بمقام روحانیین تحقق پذیرد

صفحه : 13
آیه بدوستان خود وعده میدهد که بآنچه امیدوارید از درک فیوضات روحانی که در اثر قرب جوار رحمت الهی میسّر میگردد بزودی خواهید رسید و خدا شنوا است نداء درونی قلب شما را که در (آناء شب و اطراف روز) با چشم گریان و دل بریان محبوب خود را میخوانید و از او پوزش میطلبید میشنود و جواب شما را میدهد و باسرار باطنی و سرّی شما آگاهست و بوعده خود که دعای مضطرین را میپذیرد وفا خواهد نمود وَ مَن جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ لَغَنِی‌ٌّ عَن‌ِ العالَمِین‌َ گویا در اینکه آیه بکسانی که آرزوی ملاقات قرب جوار احدی را دارند ارشاد مینماید که اگر خواهید کامیاب گردید و بمطلوب خود برسید بایستی با نفس شریر خود و قوای سبعی و بهیمی مجاهده نمائید و کسی که در مقام مجاهده و جنگیدن با نفس خود بر آمد نفع آن عاید خودش میگردد زیرا که خداوند غنی بالذات است و هر چه غیر او است فقیر الی اللّه خواهند بود قوله تعالی أن به «یا أَیُّهَا النّاس‌ُ أَنتُم‌ُ الفُقَراءُ إِلَی اللّه‌ِ وَ اللّه‌ُ هُوَ الغَنِی‌ُّ الحَمِیدُ) (عالمین) جمع عالم است اشاره به اینکه عالم منحصر بهمین عالم محسوسات که شما مینگرید نیست عالم بسیار است و اهل آن بیشمارند و همه نیازمند باویند و او از همه بی نیاز خواهد بود وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَنُکَفِّرَن‌َّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَحسَن‌َ الَّذِی کانُوا یَعمَلُون‌َ بیشتر آیاتی که در وصف مؤمنین آمده یا راجع بکسانی است که ایمان آنها با تقوی یا با عمل صالح توأم گردیده از اینجا معلوم میشود که ایمان بدون تقوی و عمل صالحی که منبعث از تقوی نباشد چندان مورد اعتناء نخواهد بود در آیه دو فضیلت بزرگ بمؤمن با تقوی وعده داده و آنان را گرامی داشته یکی هر گاه گناهی از آنان صادر گردید غمض عین نموده عفو میکند زیرا که ایمان واقعی نوری ماند که ظلمت کفر و خطا را میبرد و نابود میگرداند و دیگر پاداش عمل نیک

صفحه : 14
آنها را بهتر و زیادتر مثل یک بده که در جای دیگر وعده داده بلکه یک به هفتصد و زیادتر چنانچه در انفاق تعیین فرموده پاداش خواهد داد.

[سوره العنکبوت (29): آیات 8 تا 18]

اشاره

وَ وَصَّینَا الإِنسان‌َ بِوالِدَیه‌ِ حُسناً وَ إِن جاهَداک‌َ لِتُشرِک‌َ بِی ما لَیس‌َ لَک‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما إِلَی‌َّ مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ (8) وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَنُدخِلَنَّهُم فِی الصّالِحِین‌َ (9) وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یَقُول‌ُ آمَنّا بِاللّه‌ِ فَإِذا أُوذِی‌َ فِی اللّه‌ِ جَعَل‌َ فِتنَةَ النّاس‌ِ کَعَذاب‌ِ اللّه‌ِ وَ لَئِن جاءَ نَصرٌ مِن رَبِّک‌َ لَیَقُولُن‌َّ إِنّا کُنّا مَعَکُم أَ وَ لَیس‌َ اللّه‌ُ بِأَعلَم‌َ بِما فِی صُدُورِ العالَمِین‌َ (10) وَ لَیَعلَمَن‌َّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ لَیَعلَمَن‌َّ المُنافِقِین‌َ (11) وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لِلَّذِین‌َ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لنَحمِل خَطایاکُم وَ ما هُم بِحامِلِین‌َ مِن خَطایاهُم مِن شَی‌ءٍ إِنَّهُم لَکاذِبُون‌َ (12)
وَ لَیَحمِلُن‌َّ أَثقالَهُم وَ أَثقالاً مَع‌َ أَثقالِهِم وَ لَیُسئَلُن‌َّ یَوم‌َ القِیامَةِ عَمّا کانُوا یَفتَرُون‌َ (13) وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه‌ِ فَلَبِث‌َ فِیهِم أَلف‌َ سَنَةٍ إِلاّ خَمسِین‌َ عاماً فَأَخَذَهُم‌ُ الطُّوفان‌ُ وَ هُم ظالِمُون‌َ (14) فَأَنجَیناه‌ُ وَ أَصحاب‌َ السَّفِینَةِ وَ جَعَلناها آیَةً لِلعالَمِین‌َ (15) وَ إِبراهِیم‌َ إِذ قال‌َ لِقَومِه‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ وَ اتَّقُوه‌ُ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُون‌َ (16) إِنَّما تَعبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَوثاناً وَ تَخلُقُون‌َ إِفکاً إِن‌َّ الَّذِین‌َ تَعبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ لا یَملِکُون‌َ لَکُم رِزقاً فَابتَغُوا عِندَ اللّه‌ِ الرِّزق‌َ وَ اعبُدُوه‌ُ وَ اشکُرُوا لَه‌ُ إِلَیه‌ِ تُرجَعُون‌َ (17)
وَ إِن تُکَذِّبُوا فَقَد کَذَّب‌َ أُمَم‌ٌ مِن قَبلِکُم وَ ما عَلَی الرَّسُول‌ِ إِلاَّ البَلاغ‌ُ المُبِین‌ُ (18)

صفحه : 15

ترجمه‌

‌ما بانسان توصیه نمودیم که بپدر و مادر خود احسان و نیکی نماید و اگر آنها با تو جنگ و جدال کنند که چیزی را که تو علم بآن نداری شریک من (خدا) قرار دهی در اینکه مورد آنان را اطاعت منما بازگشت شما بسوی من است (یعنی شما بسوی خدا) بازگشت مینمائید پس من شما را خبر دار مینمایم بآنچه که بودید عمل مینمودید (8)
و کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته نمودند ما البته آنها را در نیکوکاران داخل میگردانیم (9)
و بعضی از مردم کسانی هستند که میگویند بخدا ایمان آوردیم و هر گاه بسبب ایمان بخدا بوی اذیّتی وارد گردید از دین برمیگردد و عذاب مردم را عذاب خدا پندارد و وقتی فتحی و غنیمتی بدست آمد البته میگویند که حقیقة ما با شما مؤمنین میباشیم آیا چنین نیست که خدا داناتر است بآنچه در سینه (و باطن) عالمیان است (10)
و خدا میداند آنهایی را که ایمان آوردند و میداند منافقین را (آنهایی که در ادّعای ایمان) دروغگویانند (11)
کسانی که کافر شدند بمؤمنین گفتند تابع روش ما گردید ما گناهان شما را بگردن میگیریم (در صورتی که چنین نیست) کافرین حامل گناهان آنان نمیشوند
و هر آینه در قیامت سنگینی گناه خود را با سنگینی گناه آنها برخواهند داشت و البته در روز قیامت از آنان از آنچه افتراء زدند و دروغ بستند پرسیده خواهد شد (13)
و حقیقة ما نوح (ع) را بسوی قوم خودش فرستادیم و نوح علیه السلام در بین آنها هزار سال مگر پنجاه سال (نهصد و پنجاه) سال آنان را دعوت نمود (و پس از مخالفت آنها را طوفان گرفت در حالی که آنان بنفس خود ستم نمودند (14)
و ما نوح (ع) و اصحاب کشتی را (از غرق) نجات دادیم و قرار دادیم کشتی یا واقعه قوم نوح (ع) را آیة و نشانه برای عالمیان (15)
و یاد کن ابراهیم را وقتی که بقومش گفت خدا را عبادت کنید و تقوی را پیشه خود گردانید و اینکه کار برای شما بهتر است اگر دانا باشید (16)
(و بقومش گفت) شما غیر از خدا عبادت بتها را میکنید و بدروغ نسبت خدایی بآنان میدهید حقیقة آنهایی را که پرستش مینمائید قدرت ندارند بشما روزی بدهند پس باید روزی خود را از نزد خدا بخواهید و خدا را عبادت کنید و شکر

صفحه : 16
او را بجای آورید زیرا که بازگشت شما بسوی او است (17)
(ای اهل مکه) اگر شما رسول من را تکذیب کنید محقّقا مردمانی که پیش از شما بودند پیغمبران خود را تکذیب کردند و بر رسولان ما چیزی نیست مگر تبلیغ نمودن واضح و هویدا (18)

توضیح آیات‌

وَ وَصَّینَا الإِنسان‌َ بِوالِدَیه‌ِ حُسناً خدای متعال از راه مهر و شفقت انسان را مأمور میگرداند که بپدر و مادر نیکی کند، اطلاق آیه شامل هر پدر و مادری میگردد و لو اینکه کافر باشند که وظیفه اولاد احسان و نیکی نمودن بآنان و اطاعت آنها است مگر در جایی که باولاد امر نمایند که شریک برای خدا قرار دهد یا خلاف شرعی مرتکب گردد که در همچه موردی دیگر نباید اطاعت آنها را نمود وَ إِن جاهَداک‌َ لِتُشرِک‌َ بِی ما لَیس‌َ لَک‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما پس از آنکه بطور کلّی امر فرموده که اولاد باید بپدر و مادر نیکی و احسان کند در جایی که آنها وی را امر بشرک نمایند در چنین موردی حکم الغاء میگردد بلکه مخالفت آنان واجب میشود زیرا و لو اینکه پدر و مادر علّت مادی اولادند و حق تربیت دارند اینکه است که اینکه قدر در آیات قرآن سفارش در باره آنها شده بخصوص مادر، در حدیث است که بهشت زیر قدم مادر است در سوره بنی اسرائیل آیه 24 فرموده «فَلا تَقُل لَهُما أُف‌ٍّ» بلکه در جای دیگر احسان بپدر و مادر را ردیف عبادت خود گردانیده لکن خدای تعالی علّت حقیقی وجود تمام موجودات است که همه را او از کتم عدم بفضاء وجود آورده و او بقدرت کامله خود پدر و مادر را اینقدر به اولاد مهربان گردانیده که چه فداکاریها در باره اولاد خود مینمایند بیچاره مادر که در پرورش اولاد خواب و استراحت را از خود سلب مینماید مفسّرین در شأن نزول آیه چنین گویند: سعد بن ابی وقّاص وقتی اسلام آورد بمادرش خبر دادند مادر او (حمنه) بنت ابی سفیان بن بنی امیّة بن عبد شمس إبن

صفحه : 17
عبد مناف بود بسعد گفت ای پسر اینکه چه کیش و رویّه‌ای است که اختیار نموده‌ای و اللّه زیر سایه ننشینم و غذا نخورم و آب ننوشم تا تو بمحمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کافر شوی سعد گفت من هیچ وقت باو کافر نخواهم شد مادرش یک روز و دو روز تا سه روز غذا نخورد و آب ننوشید تا آنکه مریض گردید و نزدیک بهلاکت رسید مردم سعد را ملامت نمودند که مادرت مریض شده و ممکن است بمیرد سعد نزد حضرت رسول (ص) آمد و قضیّه را بعرض مبارک رسانید، اینکه بود که اینکه آیه فرود آمد لکن چنانچه در جای دیگر گفتیم در صورتی هم که آیه در اینکه مورد نازل شده باشد مورد مخصص نیست و آیه اطلاق دارد که احسان بپدر و مادر در جایی واجب است که پدر و مادر به اولاد حکمی نکنند که در آن خلاف مقام وحدت و الوهیت کبریایی باشد یا خلاف گفته رسول (ص) و کتاب اللّه لازم آید.
اینکه است که در آیه فرموده اگر پدر و مادر با تو جدال کنند که با خدا چیزی را که تو علم بآن نداری شریک گردانی نباید مطیع آنان گردی «ما لیس به علم» دو شق پیدا میکند یکی آنجایی که اصلا بآن چیزی که تو را امر میکنند بعبادت آن خبردار نیستی که لایق عبودیت باشد و دیگر آنجایی که بدلیل توحید برای تو ثابت گردیده که برای حق تعالی شریک و نظیری نخواهد بود، در اینکه شق دوم عدم العلم بمعنی عدم المعلوم است یعنی چون شریک خدا معلوم البطلان است تو علم بآن نداری و در واقع آیه ارشاد بحکم عقل است که چیزی را که تو علم نداری که لایق الوهیّت و خدایی باشد عقل سلیم اجازه نمیدهد که در عبادت و پرستش او را شریک خدای تعالی گردانی در صورتی که تمام آثار او را در خود و در اشیاء مشاهده می‌نمایی.
إِلَی‌َّ مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ مردم را خبردار میکند که بازگشت شما بسوی من است که بایستی روز رستاخیز در دیوان قضاء پای میزان عدل الهی بایستید و من که خدای عادلی میباشم شما را خبردار میکنم بآنچه در حیات و زندگانی دنیایتان کرده‌اید

صفحه : 18
وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یَقُول‌ُ آمَنّا بِاللّه‌ِ فَإِذا أُوذِی‌َ فِی اللّه‌ِ جَعَل‌َ فِتنَةَ النّاس‌ِ کَعَذاب‌ِ اللّه‌ِ اینکه آیه اشاره است به آنهایی که بزبان میگویند ایمان آوردیم و ایمان در قلبشان نفوذ ننموده و چون در مورد امتحان واقع میگردند یا از جهت ایمان در مورد اذیّت کفار واقع میگردند یا مأمور میشوند که با کفار بجنگند و در راه خدا جان بازی کنند اذیّتی که از کفار بآنها اصابت مینماید مثل عذاب خدا میدانند و از دین بر میگردند لکن وقتی فتح و فیروزی از جانب پروردگار تو رسید خود را داخل مؤمنین میگردانند وَ لَئِن جاءَ نَصرٌ مِن رَبِّک‌َ لَیَقُولُن‌َّ إِنّا کُنّا مَعَکُم أَ وَ لَیس‌َ اللّه‌ُ بِأَعلَم‌َ بِما فِی صُدُورِ العالَمِین‌َ ظاهرا آیه در مقام بیان روش منافقین است که آنان بزبان شهادتین میگفتند و وقتی در مورد امتحان واقع میگردیدند و از جهت دین بنا ملائمی مثل جهاد با کفار یا غیر آن برخورد میکردند از دین اعراض مینمودند و هر وقت فتح و ظفری برای مؤمنین پیش میآمد برای گرفتن غنیمت خود را داخل مؤمنین میکردند که ما از شمائیم و قسمت ما را بدهید اینکه است که خدای تعالی باستفهام انکاری در مقام اعتراض بر آمده و آنها را تهدید مینماید که آیا چنین نیست که خدا عالم‌تر است بآنچه در باطن عالمیان است یعنی البته میداند آنچه را که منافقین مخفی میدارند.
در اینجا نکته‌ای بنظر میرسد و آن اینست که چون اذیّت و فتنه را نسبت بناس میدهد و فتح و فیروزی را نسبت بپروردگار از اینجا میتوان استفاده نمود که آنچه در عالم از فساد مثل جنگ و غارت و ظلم و تعدّی و شرّ پدید میگردد بازگشت آن بسوی اختیار بشر خواهد بود و آنچه خیر و فتح و نعمت در عالم واقع میگردد منشأ او فضل و احسان مربّی و خالق عالمیان است زیرا که او خیر محض است و از خیر جز خیر نیاید و منشأ شرّ و فساد نقائض بشری است مفسّرین در شأن نزول آیه بالا از قوله تعالی «وَ مِن‌َ النّاس‌ِ تا آخر فِی صُدُورِ العالَمِین‌َ» از کلبی نقل نموده‌اند که آیه در باره عیّاش بن ابی ربیعه مخزومی فرود

صفحه : 19
آمده که وقتی اسلام آورد از ترس کسان خود پیش از آنکه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمدینه هجرت نماید بمدینه هجرت نمود مادر او اسماء بنت مخزمة بن ابی جندل تمیمی سوگند یاد نمود که سر نشوید و آب ننوشد و غذا نخورد و در خانه نرود تا وقتی که عیّاش از اسلام برگردد، ابو جهل و حرث که دو برادر مادری عیّاش بودند چون بی‌تابی مادر بدیدند سوار شده و بطلب عیّاش بمدینه رفتند و او را ملاقات نموده و قضیّه مادر را بر او گفتند و هر قدر خواستند او را برگردانند میسّر نشد تا آخر عیّاش با برادران عهد و میثاق بست که اگر با آنها برگردد او را از اسلام برنگردانند لکن آنها بعهد خود وفاء ننمودند و چون از مدینه بیرون شدند او را گرفته و بستند و هر یک صد تازیانه باو زدند تا آنکه بی طاقت گردید و از دین برگشت و چون حرث بیشتر او را زده بود عیّاش قسم یاد نمود که هر وقت دست یافتم بیرون از حرم مکّه او را میکشم و حرث بعد از هجرت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مسلمان شده بود لکن عیّاش نمیدانست در ظهر مسجد قبا باو رسید و گردن او را زد، وقتی فهمید مسلمان شده بوده پشیمان گردید و بسیار گریه نمود و حکایت را بعرض مبارک رسول (ص) رسانید آن وقت آیه نازل گردید «وَ ما کان‌َ لِمُؤمِن‌ٍ أَن یَقتُل‌َ مُؤمِناً إِلّا خَطَأً» لکن بسیاری از مفسّرین چنانچه از صدر و ذیل آیه استظهار میشود گفته‌اند راجع بمنافقین است وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لِلَّذِین‌َ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لنَحمِل خَطایاکُم در صدر اسلام مؤمنین در فشار کفّار بودند و خیلی زجر میکشیدند لکن کلمه توحید چنان در اعماق قلوب آنها فرو رفته بود که هر طور جفایی میکشیدند صبر و متانت و استقامت خود را محفوظ میداشتند و دست از دین بر نمیداشتند، گاهی بزدن و فحش و گاهی بمکر و خدعه و تدلیس شیطانی میخواستند آنها را فریب دهند مثل اینکه بمؤمنین میگفتند شما تابع روش ما گردید و اگر گمان میکنید خطا کار میگردید ما گناهان شما را بگردن میگیریم، گویا بعضی از مسلمانهای امروزه ما روش کفّار سابق را فرا گرفته‌اند که شنیده شده بعضی ببعض مقدّسین که بعض کارها را خلاف و خطاء

صفحه : 20
میدانند و نمیخواهند مرتکب آن گردند گویند گناه فلان عمل بگردن من نترس و وارد شو، اینکه است که اینکه آیه جواب سابقین و لاحقین را بطور نیکو میدهد.
وَ ما هُم بِحامِلِین‌َ مِن خَطایاهُم مِن شَی‌ءٍ إِنَّهُم لَکاذِبُون‌َ (من اول) برای تبیین است و (من دوم) زائده است یعنی کفار بزبان چنین گویند لکن بردارنده چیزی از خطاهای آنان نخواهند بود زیرا که چنین قدرتی ندارند قوله تعالی «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری» و بزبان چیزی میگویند که در دل معتقد بآن نمیباشند زیرا اگر واقعا روش خود را خطاء میدانستند در مقام علاج آن بر میآمدند نه اینکه بخواهند دیگران را نیز مثل خود گردانند وَ لَیَحمِلُن‌َّ أَثقالَهُم وَ أَثقالًا مَع‌َ أَثقالِهِم وَ لَیُسئَلُن‌َّ یَوم‌َ القِیامَةِ عَمّا کانُوا یَفتَرُون‌َ فقط چیزی که بر کفار زیاد میشود اینکه است که باین گفتار رکیک خود که از راه خدعه و تدلیس میخواستند مؤمنین را اغوا نمایند چنین میشود که در اثر سخنشان گناهان خودشان را سنگین‌تر میکنند و سنگینی دیگری بر سنگینی خود اضافه مینمایند و البته روز قیامت در دادگاه الهی پای میزان عدل از آنان سؤال خواهد شد که اینکه چه دروغی بود که بخود بستید که بار گناه دیگری را بتوانید کشید.
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه‌ِ فَلَبِث‌َ فِیهِم أَلف‌َ سَنَةٍ إِلّا خَمسِین‌َ عاماً فَأَخَذَهُم‌ُ الطُّوفان‌ُ وَ هُم ظالِمُون‌َ پس از بیان سخن رکیک کفار برای تسلّی دل رسولش «ص» در مقام بیان داستان نوح «ع» بر میآید که با اینکه مدت تبلیغ او بین جماعت مردم که نهصد و پنجاه سال بود چنانچه در آیات دیگر تصریح نموده با کمال کوشش و جدیت در شب و روز در خفاء و علانیة مردم را بیکتا پرستی دعوت مینمود مردم از او نپذیرفتند و از هیچگونه اذیّت و آزار و توهینی در باره آن بزرگوار خود داری ننمودند تا اینکه پس از اتمام حجّت عذاب طوفان آنان را فرا گرفت زیرا که آنها ستمکار بودند اینکه بود که بپاداش عمل خود گرفتار شدند و همگی غرق گردیدند

صفحه : 21
فَأَنجَیناه‌ُ وَ أَصحاب‌َ السَّفِینَةِ وَ جَعَلناها آیَةً لِلعالَمِین‌َ داستان طوفان و حکایت کشتی نوح یکی از داستانهایی است که کهنه‌گی ندارد زیرا که آن یکی از آیات بزرگ الهی است و اعجاز آن از جهاتی مورد تعجّب تمام اهل عالم میباشد و تمام تذکره نویسان و اهل ملل در کتب تواریخ نوشته و ضبط کرده‌اند احدی و لو طبیعیین که همه چیز را حمل بر طبیعت میکنند نتوانند در اعجاز آن خدشه‌ای وارد نمایند و اعجاز آن یکی از جهت سن‌ّ آن حضرت است و اینکه طوری که ضبط شده و آیه هم تصریح فرموده نهصد و پنجاه سال قبل از طوفان بین مردم انجام رسالت میداد و گویند پس از طوفان مدّت مدیدی باقی بود که اولاد بسیار از او متولّد شد در سن‌ّ شریفش پنجاه بقول بعضی و بروایت إبن عباس در چهل سالگی مبعوث برسالت گردیده بود و در حدود عمرش از شیخ ابو جعفر بابویه روایت میکنند که در کتاب نبوت فرموده که عمرش بدو هزار و پانصد سال رسیده و هنگام مردنش ملک الموت از او پرسید دنیا را چگونه یافتی گفت مثل خانه‌ای دیدم که از یک در درآمدم و از در دیگر بیرون رفتم و اعجاز دیگر آنکه داستان طوفان که تمام روی زمین را یک دفعه آب بگیرد و تمام اهل زمین را هلاک گرداند از اول پیدایش زمین تا حال نظیرش واقع نگردیده و اعجاز دیگر آنکه حکایت کشتی ساختن حضرت نوح علیه السلام که ظاهرا تا آن وقت بذهن کسی خطور نمیکرده که چنین صنعتی میتوان اختراع نمود، البته معلوم است آن معجزه و بالهام خدایی بوده که خدای تعالی برای حفظ جان رسولش و عدّه کمی از مؤمنین که در آن وقت بودند کشتی سازی را بنوح (ع) تعلیم نمود و از آن وقت کشتی سازی اختراع گردید، اینست که در آخر آیه فرموده وَ جَعَلناها آیَةً لِلعالَمِین‌َ عالمین جمع عالم است اشاره به اینکه طوفان نوح (ع) نشانه قدرتی است که بر تمام خلق اولین و آخرین هویدا گردیده

صفحه : 22
وَ إِبراهِیم‌َ إِذ قال‌َ لِقَومِه‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ وَ اتَّقُوه‌ُ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُون‌َ پس از داستان طوفان و کشتی ساختن نوح نبی (ع) در مقام حکایت حضرت ابراهیم علیه السلام و ارشاد نمودن او برآمده که عمده چیزی که منظور نظر آن بزرگوار و نیز باقی پیمبران بوده عبادت و پرستش خدای یکتا و ایمان و تقوی است زیرا که سعادت بشر در تحصیل دو حکمت تحقّق میپذیرد یکی را حکمت نظری نامند که اول خدا را از طریق برهان و نظر بشناسد زیرا که ثمر و نتیجه (حکمت نظری) همین است که معارف از طریق نظر و استدلال حاصل گردد نه از راه تقلید و عادت و دیگر (حکمت عملی) که از آن (تقوی) پدید میگردد زیرا (بحکمت عملی) است که میتوان صفات و ملکات نفسانی را روی میزان و حدّ معتدل قرار داد بطوری که از آن عدالت که حد وسط بین افراط و تفریط است پدید گردد و تقوی ثمره و نتیجه عدالت خواهد بود و بدون تحصیل اینکه دو علم ایمان واقعی و تقوای حقیقی پدیدار نخواهد گردید، اینست که در آخر آیه فرموده خیر و سعادت شما در عبادت خدا است (که پدیده شناسایی اوست) و در تقوی است که اثر و نتیجه تهذیب اخلاق و صفات شما خواهد بود إِنَّما تَعبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَوثاناً وَ تَخلُقُون‌َ إِفکاً إِن‌َّ الَّذِین‌َ تَعبُدُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ لا یَملِکُون‌َ لَکُم رِزقاً آیه بدو مطلب اشاره مینماید یکی در مقام سرزنش و رکاکت عمل مشرکین برآمده که اینان از روی جهالت و بی خردی بتها را پرستش می‌نمودند «افک» دروغی
را گویند که برهم بافته شده باشد و مشرکین بدروغی که بهم بافته‌اند بتها را اله میگفتند و دیگر ارشاد بحکم عقل مینماید که آدم عاقل چگونه پرستش مینماید غیر از خدا بتهایی را که شعور و عقل ندارند در صورتی که شما مشرکین میدانید که بتها چنین قدرتی ندارند که بشما روزی بدهند فَابتَغُوا عِندَ اللّه‌ِ الرِّزق‌َ وَ اعبُدُوه‌ُ وَ اشکُرُوا لَه‌ُ إِلَیه‌ِ تُرجَعُون‌َ خطاب بافراد بشر است که اگر خدا را بطور شایستگی عبادت نمائید و دنبال کسب و عمل بروید و شکر گذار نعمتهای او باشید روزی شما را از راه (لا یحتسب)

صفحه : 23
بآسانی و از راهی که گمان ندارید میرساند زیرا که روزی هر کس نزد حق تعالی تعیین و معیّن گردیده و شکر او سبب زیادتی نعمت میگردد و کفران نعمت عذاب می‌افزاید قوله تعالی «لَئِن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِن‌َّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» وَ إِن تُکَذِّبُوا فَقَد کَذَّب‌َ أُمَم‌ٌ مِن قَبلِکُم وَ ما عَلَی الرَّسُول‌ِ إِلَّا البَلاغ‌ُ المُبِین‌ُ خطاب بکفار نموده که اگر شما محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تکذیب میکنید و نسبت ناروا باو میدهید همین طور جماعت پیشینیان نیز چنین بودند که نسبت دروغگویی به پیمبران میدادند و وظیفه پیمبران جز اینکه نیست که رسالت خود را ابلاغ نمایند و مردم را براه حق و حقیقت ارشاد گردانند و امثال اینکه آیه در آیات قرآن بسیار آمده که برای تسلّی دل رسولش سرگذشت پیشینیان و امّتهای پیمبران و مخالفت آنان بلکه بیان زجر و اذیّتهایی که کفار نسبت بسفرای الهی روا میداشتند ابلاغ مینماید که از تکذیب دشمنان دین نگران نباشد و دل مبارکش خوش باشد که خواه کسی ایمان بیاورد یا نیاورد، حضرتش پس از ابلاغ کلمه توحید وظیفه خود را انجام داده زیرا که در آیه تذکر میدهد که فقط وظیفه پیمبران تبلیغ است چیز دیگری نخواهد بود تکلیف آنها چنین نیست که بایستی مردم را بزجر وادار بر ایمان و عمل نمایند.

[سوره العنکبوت (29): آیات 19 تا 30]

اشاره

أَ وَ لَم یَرَوا کَیف‌َ یُبدِئ‌ُ اللّه‌ُ الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ إِن‌َّ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیرٌ (19) قُل سِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَانظُرُوا کَیف‌َ بَدَأَ الخَلق‌َ ثُم‌َّ اللّه‌ُ یُنشِئ‌ُ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِن‌َّ اللّه‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ (20) یُعَذِّب‌ُ مَن یَشاءُ وَ یَرحَم‌ُ مَن یَشاءُ وَ إِلَیه‌ِ تُقلَبُون‌َ (21) وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِین‌َ فِی الأَرض‌ِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ مِن وَلِی‌ٍّ وَ لا نَصِیرٍ (22) وَ الَّذِین‌َ کَفَرُوا بِآیات‌ِ اللّه‌ِ وَ لِقائِه‌ِ أُولئِک‌َ یَئِسُوا مِن رَحمَتِی وَ أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ أَلِیم‌ٌ (23)
فَما کان‌َ جَواب‌َ قَومِه‌ِ إِلاّ أَن قالُوا اقتُلُوه‌ُ أَو حَرِّقُوه‌ُ فَأَنجاه‌ُ اللّه‌ُ مِن‌َ النّارِ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ (24) وَ قال‌َ إِنَّمَا اتَّخَذتُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَوثاناً مَوَدَّةَ بَینِکُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ثُم‌َّ یَوم‌َ القِیامَةِ یَکفُرُ بَعضُکُم بِبَعض‌ٍ وَ یَلعَن‌ُ بَعضُکُم بَعضاً وَ مَأواکُم‌ُ النّارُ وَ ما لَکُم مِن ناصِرِین‌َ (25) فَآمَن‌َ لَه‌ُ لُوطٌ وَ قال‌َ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّه‌ُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (26) وَ وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ وَ یَعقُوب‌َ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِه‌ِ النُّبُوَّةَ وَ الکِتاب‌َ وَ آتَیناه‌ُ أَجرَه‌ُ فِی الدُّنیا وَ إِنَّه‌ُ فِی الآخِرَةِ لَمِن‌َ الصّالِحِین‌َ (27) وَ لُوطاً إِذ قال‌َ لِقَومِه‌ِ إِنَّکُم لَتَأتُون‌َ الفاحِشَةَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِن‌َ العالَمِین‌َ (28)
أَ إِنَّکُم لَتَأتُون‌َ الرِّجال‌َ وَ تَقطَعُون‌َ السَّبِیل‌َ وَ تَأتُون‌َ فِی نادِیکُم‌ُ المُنکَرَ فَما کان‌َ جَواب‌َ قَومِه‌ِ إِلاّ أَن قالُوا ائتِنا بِعَذاب‌ِ اللّه‌ِ إِن کُنت‌َ مِن‌َ الصّادِقِین‌َ (29) قال‌َ رَب‌ِّ انصُرنِی عَلَی القَوم‌ِ المُفسِدِین‌َ (30)

صفحه : 24

(ترجمه)

آیا اینکه منکرین قیامت نمی‌بینند که چگونه خداوند خلق را از نیستی بهستی پدید می‌آورد پس از آن وی را بر میگرداند محقّقا اینکه کار بر خدا آسان است (19)
بگو ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در زمین گردش کنید و بنگرید از راه تفکّر که چگونه موجودات را پدید گردانیده پس از آن خدا نشئه آخرت را ظاهر میگرداند بدرستی که خداوند بر هر چیزی توانا است (20)
هر کس را بخواهد عذاب میکند و بهر کس که خواهد رحم میکند و بسوی او بازگشت مینمائید (21)
و شما نتوانید خدا را عاجز نمائید نه در زمین و نه در آسمان و برای شما غیر از خدا نه دوستی است و نه یاری

صفحه : 25
کننده‌ای (22)
آنهایی که بآیات خدا و بملاقات او کافر گردیدند چنین مردمانی از رحمت من (خدا) مأیوس خواهند بود و برای آنان عذاب دردناک آماده گردیده (23)
پس جواب (تبلیغ و اندرزهای ابراهیم علیه السلام) نبود مگر اینکه گروه (نمرودیان) گفتند ابراهیم (ع) را بکشید یا او را بسوزانید و خداوند او را از آتش نجات داد حقیقة (در اینکه داستان ابراهیم «ع») آیات و نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان آورده‌اند (24)
(و نیز ابراهیم علیه السلام بقومش گفت جز اینکه نیست که شما غیر از خدا بتها را بخدایی گرفتید برای اینکه در زندگانی دنیا دوستان شما باشند پس از آن در روز قیامت بعضی از شما ببعض دیگر کافر میگردند و بعضی بعض دیگر را لعنت میکنند و جایگاه شما آتش است و برای شما کسی نیست که شما را یاری نماید (25)
پس لوط علیه السلام بابراهیم علیه السلام ایمان آورد (و ابراهیم «ع») گفت من هجرت کننده‌ام بسوی آنجا که امر پروردگارم میباشد زیرا که او است غالب و درستکار (26)
و بابراهیم اسحق و یعقوب را بخشیدیم و در ذریّه آنان نبوّت قرار دادیم (و بآنها کتاب عطاء نمودیم) و در دنیا باو اجر و پاداش عطا کردیم و حقیقة ابراهیم (ع) در آخرت از شایستگان خواهد بود (27)
و یاد کن وقتی را که لوط بقومش گفت شما مرتکب عمل قبیحی میگردید که در اینکه عمل احدی از پیشینیان و عالمیان بر شما پیشی نگرفته‌اند (28)
آیا شما با مردها مقاربت میکنید و راه‌ها قطع مینمائید و در محفل خود عمل زشت و قبیح انجام میدهید و جواب قوم لوط نبود مگر آنکه گفتند عذاب خدا را بر ما بیاور اگر تو از راستگویان میباشی (29)
(پس از انکار قوم) لوط گفت پروردگار من مرا یاری گردان (و مسلّط گردان) بر اینکه گروه تباه‌کاران (30)

توضیح آیات‌

اشاره

أَ وَ لَم یَرَوا کَیف‌َ یُبدِئ‌ُ اللّه‌ُ الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ (یروا) دو طور قرائت شده، اهل کوفه بتاء خطاب قرائت نموده‌اند یعنی آیا شما نمی‌بینید و باقی قرّاء بیاء غیبت قرائت نموده‌اند یعنی آیا کفار نمیبینند چگونگی

صفحه : 26
اوضاع آفرینش را که خدای تعالی خلق را از نیستی و عدم بهستی و وجود پدیدار نموده تا آنکه از حاضر غائب را بنگرند و بدانند همان کس که پدید آورنده موجودات است پس از آن عود دهنده آنها خواهد بود إِن‌َّ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیرٌ اشاره به اینکه عود دادن موجودات بحال اول آسان‌تر از ابداء و آفرینش او خواهد بود چنانچه در سوره روم آیه (26) فرموده «وَ هُوَ أَهوَن‌ُ عَلَیه‌ِ» و در توضیح آیه در وجه اهونیّت گفته شده که عود دادن انسان بحالت اول با بقاء روح و حقیقت او البته بنظر سطحی بشر بمراتب بسیار آسان‌تر از آفرینش ابتدایی اوست که از عدم آن وقتی که «لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً» بوده بوجود آورده اگرچه برای قادر متعال همه چیز آسان است قوله تعالی «کَما بَدَأَکُم تَعُودُون‌َ» قُل سِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَانظُرُوا کَیف‌َ بَدَأَ الخَلق‌َ ثُم‌َّ اللّه‌ُ یُنشِئ‌ُ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِن‌َّ اللّه‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ اینکه آیه بیان و تأکید آیه قبل است که طریق فکر و تدبّر را بمردم میآموزد و پیمبر گرامیش را مخاطب قرار میدهد که ای محمّد (ص) باین منکرین معاد بگو در زمین گردش کنید و فکر خود را بکار بیندازید و آثار گذشتگان را ببینید که با چه بناهای عالی و با چه قوت و شوکتی که داشتند آنان را چگونه بتازیانه عذاب معذّب نمود تا اینکه قدرت خدایی را بنگرید و بدانید که آن کسی که خلق را از نیستی بهستی آورده و اینکه نشئه دنیا را پدیدار نموده و هر یک از افراد بشر را پس از آنکه بکمال لایق بخود رسانیده آنان را با خاک یکسان گردانیده، قدرت دارد که پس از نشئه دنیا نشئه و عالم دیگری را ابداء نماید زیرا اگر نظر و تدبّر کنید بعقل خود خواهید فهمید که آن کسی که توانا بر نشئه اول است بر نشئه و عالم بعد نیز توانا خواهد بود.
یُعَذِّب‌ُ مَن یَشاءُ وَ یَرحَم‌ُ مَن یَشاءُ وَ إِلَیه‌ِ تُقلَبُون‌َ اینکه آیه راه امیدواری را برای انسان باز مینماید زیرا که عذاب گنهکاران و رحمت و مغفرت بر نیکوکاران را معلّق بر مشیّت خود فرموده و اینکه هم یکی از الطاف

صفحه : 27
الهی نسبت بگنهکاران خواهد بود که با کثرت گناه باز از رحمت پروردگارشان مأیوس نباشند و در همه حال روی امید و نیازمندی بدرگاه بینیاز مطلق آورند و از او پوزش بطلبند و بدانند سر انجام کارشان بسوی رب‌ّ کریم خواهد بود وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِین‌َ فِی الأَرض‌ِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ مِن وَلِی‌ٍّ وَ لا نَصِیرٍ شاید آیه اشاره باین باشد که چون تمامی امور شما راجع بمشیّت و خواست الهی انجام میگیرد اگر در مورد غضب حق تعالی واقع گردید هیچ قدرت ندارید که جلوگیری از عذاب او کنید اگر در قعر زمین پنهان گردید یا فرضا در جوف آسمانها وارد شوید هرگز چنین قدرتی ندارید که او را از عذاب ناتوان گردانید و غیر از خدا برای شما نه دوستی است که بتواند شما را از عذاب برهاند و نه یاوری دارید که جلوگیری از عذاب نماید پس باید خود را در مورد رحمت و کرم او در آورید که اگر چنین شد چون تمام موجودات قشون حق تعالی و زیر فرمان اویند همه مشفق و مهربان و یار و یاور شما خواهند گردید وَ الَّذِین‌َ کَفَرُوا بِآیات‌ِ اللّه‌ِ وَ لِقائِه‌ِ أُولئِک‌َ یَئِسُوا مِن رَحمَتِی وَ أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ أَلِیم‌ٌ آیه اشاره است به اینکه کسانی که کافر گردیدند بآیات خدا و لقاء او که معاد باشد آنان از رحمت خدای تعالی مأیوس خواهند بود، آیات شامل آیات تکوینی آفاقی و انفسی و آیات تدوینی قرآنی هر سه میگردد و ایمان بغیر اینکه سه چیز کامل نخواهد گردید، و نیز آنهایی که بلقاء رحمت الهی که معاد و روز رستاخیز است کافر گردیدند یعنی انکار معاد نمودند، نتیجه انکار آیات خدا و معاد دو چیز خواهد بود: یکی مأیوس بودن از رحمت خدا در صورتی که رحمت رحمانی او تمام موجودات را فرا گرفته کافرین بمبدء و معاد بانکارشان خود را از آن رحمت واسعه فیض سبحانی محروم گردانیده‌اند و دیگر آنکه خود را در معرض عذاب الیم که منتج دوری از رحمت او است واقع گردانیده‌اند، و در سوره یوسف (ع) آیه (86) حضرت یعقوب نبی (ع) بپسران خود

صفحه : 28
امر مینماید که بروید و تجسّس کنید از یوسف و برادران او «وَ لا تَیأَسُوا مِن رَوح‌ِ اللّه‌ِ إِنَّه‌ُ لا یَیأَس‌ُ مِن رَوح‌ِ اللّه‌ِ إِلَّا القَوم‌ُ الکافِرُون‌َ «فقط کفّارند که از رحمت خدا مأیوسند فَما کان‌َ جَواب‌َ قَومِه‌ِ إِلّا أَن قالُوا اقتُلُوه‌ُ أَو حَرِّقُوه‌ُ فَأَنجاه‌ُ اللّه‌ُ مِن‌َ النّارِ از آیه (18) «وَ إِن تُکَذِّبُوا» تا آخر آیه اخیر «وَ أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ أَلِیم‌ٌ» جملات معترضه بود که در بین حکایت حضرت ابراهیم (ع) واقع شده اینکه آیه بازگشت بداستان حضرت ابراهیم علیه السلام است که پس از آنکه امّتش را بعبادت و تقوی ارشاد مینماید و در مقام اندرز و نصیحت آنها کوشش مینماید جماعت کفار کمر قتل او را می‌بندند که باید او را بکشیم یا بآتش بسوزانیم اینکه بود که آتش نمرودی را برافروختند و بگمان فاسد خود خواستند برای یاری بتهای خود جسد مبارکش را بسوزانند دیگر ندانستند که «یَدُ اللّه‌ِ فَوق‌َ أَیدِیهِم» در سوره انبیاء آیه 69 فرموده وقتی آتش افروختند خطاب بآتش میرسد که «یا نارُ کُونِی بَرداً وَ سَلاماً عَلی إِبراهِیم‌َ» اینکه بود که رحمت خدا بر نار کبر و حسد آنان سبقت گرفته و آتش تبدیل بگل و ریاحین گردید و خدای جلیل خلیل خود را از دست دشمن نجات داد إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ تبدیل گردیدن آتش بگل و ریاحین یکی از آیات بزرگ الهی بشمار میرود که حق تعالی برای نجات حضرت خلیل الرحمن و اثبات پیمبری او و اظهار بزرگی و عظمت و قدرت بی منتهای خود در معرض ظهور و بروز درآورده و آتش را تبدیل بگل گردانیده‌

(اعتراض)

بنا بر قاعده مسلّمه بین حکماء که گویند قلب ماهیّت محال است چگونه ممکن است آتش گل گردد در صورتی که گل و آتش ضدّ یکدیگرند و ممکن نیست در یک محل جمع گردند

(پاسخ)

درست است که ممکن نیست ماهیتی بعینه ماهیّت دیگر گردد مثل اینکه آتش با آتش بودن گل گردد لکن در اینجا بقدرت ایزدی صورت آتش را محو گردانیده

صفحه : 29
و گل را ایجاد نموده، چنانچه تمام موجودات طبیعی چنینند مثل اینکه نطفه وقتی انسان میگردد نه اینکه است که یک شیئی هم نطفه باشد و هم انسان خداوند صورت نطفه را معدوم میگرداند و بمادّه نطفه صورت انسانیت میپوشاند، در اینجا نیز چنین است که صورت آتشی را از آتش گرفته و ماده آن را بصورت گل و ریاحین درآورده و چنین عمل و امثال آن برای خدای تعالی آسان است بلکه چنانچه مشاهده مینمائیم موادّ موجودات علی الدوام در خلع صورت و لبس صورت دیگری میباشند و چه مانعی دارد که در اینکه مورد باراده حق تعالی از روی حکمت خلع صورت ناری و لبس صورت گلی بفوریت انجام گرفته باشد وَ قال‌َ إِنَّمَا اتَّخَذتُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَوثاناً مَوَدَّةَ بَینِکُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ثُم‌َّ یَوم‌َ القِیامَةِ یَکفُرُ بَعضُکُم بِبَعض‌ٍ وَ یَلعَن‌ُ بَعضُکُم بَعضاً وَ مَأواکُم‌ُ النّارُ وَ ما لَکُم مِن ناصِرِین‌َ و ابراهیم (ع) به آنان گفت اینکه بتها را برای دوستی که بین شما بت پرستان دائر میباشد فراگرفتید که بیکدیگر بپیوندید و در زندگانی دنیا با هم الفت گیرید و بر عبادت بتها اتفاق نمائید و در روز قیامت بعضی از شما که متبوع بود از تابع خود بیزار گردد و دوستی با او را انکار نماید و بعضی از شما که پیروان بودند بعض دیگر را که پیش روان بودند لعنت کنند و بازگشت تمام شما جهنم خواهد بود و در آن روز یاری و مددکاری برای شما نخواهد بود که از آتش دوزخ خلاص یابید آنچه ابراهیم در تبلیغ و اندرز آن جماعت پا فشاری نمود ذرّه‌ای در گوش سنگین آنان تأثیر ننمود فَآمَن‌َ لَه‌ُ لُوطٌ پس از آنکه حضرت ابراهیم علیه السلام وظیفه رسالت خود را انجام داد و در ارشاد و نصیحت بنمرودیان بسیار مبالغه نمود و با آن اظهار معجزه بزرگی که بچشم خود دیدند که آن توده آتش کذایی برای او گلستان گردید با اینکه حال از او اعراض نمودند و گویند اول کسی که بابراهیم (ع) ایمان آورد لوط (ع) بود، بقولی لوط خواهر زاده و بقول دیگر برادر زاده او بود

صفحه : 30
تفسیر سورة العنکبوت وَ قال‌َ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی ابراهیم علیه السلام پس از آنکه از قوم خود بسیار جفاء دید گفت من هجرت کننده‌ام بآن جا که امر پروردگار من است، گویند هجرت او از کوهی بود که از سواد کوفه است و از آنجا بنجران روانه گردید و از نجران بشام رفت و در تمام مسافرت لوط (ع) و ساره زنش با او همراه بودند، از مقاتل روایت شده که ابراهیم (ع) در وقت هجرت هفتاد و پنج سال داشت إِنَّه‌ُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ اشاره است به اینکه من میروم بامر پروردگار خودم که او غالب و مقتدر و دانا و درستکار است و مرا مغلوب دشمنان خود نخواهد نمود وَ وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ وَ یَعقُوب‌َ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِه‌ِ النُّبُوَّةَ وَ الکِتاب‌َ خدای متعال در مقام اظهار قدرت و کرم خود بپیمبرش خبر میدهد که بپاداش زحمات ابراهیم (ع) و صبر او بر اذیّت کفّار وی را بدو موهبت بزرگ سر افراز نمودیم یکی اینکه او را در کبر سن‌ّ و زن عقیم پیر نازاد (ساره) بوی فرزندی اسحق نام و نبیره‌ای یعقوب نام عطا نمودیم، و دیگر اینکه در ذریّه او نبوّت و کتاب قرار دادیم که پیمبران از زمان حضرت ابراهیم تا آخر همه از نسل شریف او بودند، و مقصود از کتاب جنس کتاب است که تمام کتب آسمانی که بعد از او فرود آمده مثل تورات و انجیل و زبور و فرقان را شامل میگردد، اینکه بود که محبوب القلوب اهل ملل گردید وَ آتَیناه‌ُ أَجرَه‌ُ فِی الدُّنیا وَ إِنَّه‌ُ فِی الآخِرَةِ لَمِن‌َ الصّالِحِین‌َ و اینکه دو موهبت بزرگ پاداش و اجر دنیوی وی بود که ذریّه او پیمبران و صاحب کتاب آسمانی باشند، و بالاتر از اینها اینست که آن بزرگوار را در آخرت گرامی داشتیم و او را در تعداد صلحاء قرار دادیم وَ لُوطاً إِذ قال‌َ لِقَومِه‌ِ إِنَّکُم لَتَأتُون‌َ الفاحِشَةَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِن‌َ العالَمِین‌َ و او (و لوطا) عطف بر ابراهیم (ع) است بعد از حکایت ابراهیم در مقام حکایت لوط که گویند پسر برادر ابراهیم یا پسر خواهر او بود برآمده و پس از
آنکه او

صفحه : 31
بابراهیم (ع) ایمان آورد همیشه و در مهاجرت بشام با حضرتش همراه بود، و در اینکه آیه خبر میدهد که وقتی لوط را برای اهل سدوم فرستادیم و دید که آنان مشغولند بآن عمل قبیح که مقصود لواط باشد لوط نبی علیه السلام در مقام نصیحت و اندرز آنان برآمد و آنها را متذکّر گردانید که اینکه عمل قبیح و زشتی است که طبیعت منزجر از آن است حتی حیوانات از اینکه عمل نفرت دارند و احدی از عالمیان در اینکه عمل بر شما سبقت نگرفته‌اند أَ إِنَّکُم لَتَأتُون‌َ الرِّجال‌َ وَ تَقطَعُون‌َ السَّبِیل‌َ وَ تَأتُون‌َ فِی نادِیکُم‌ُ المُنکَرَ چون عمده حکمت ازدواج زن و مرد برای پدید شدن افراد بشر است در انسان و افراد حیوانات است در حیوان و اینکه عمل (لواط) بر خلاف حکمت زناشویی واقع میگردد و مفسرین گویند عمل جماعت سدوم چنین بوده که راه را بر رهگذران می بستند و هر غریبی که وارد میشد وی را میگرفتند و بزور با وی لواط میکردند و اگر مالی همراه داشت سرقت مینمودند، و بروایتی بر سر راه می‌نشستند و هر کس وارد میشد بر او سنگ می‌انداختند هر کدام بوی اصابت مینمود او را گرفته و با وی لواط مینمودند و آنچه مال همراه داشت اول از وی میگرفتند سپس سه درهم بوی میدادند و اینکه عمل را بحکم قاضی شهرستان مینمودند، و قوله تعالی «وَ تَقطَعُون‌َ السَّبِیل‌َ» هر دو معنی را شامل میگردد که باین عمل هم قطع راه نسل مینمائید زیرا راه نسل از طرف زنها باز میگردد و بعمل لواط طریق نسل بسته خواهد گردید و هم راه آمد و شد مردم را می‌بندید که کسی دیگر جرئت نخواهد نمود بشهر شما وارد گردد و شما در هتّاکی و بیحیایی چنین شده‌اید که صفت حیا که از خوّاص انسانیّت است بکلّی متروک نموده و در مجلسهای خود رو بروی یکدیگر مرتکب اینکه عمل قبیح میگردید و نیز از هیچ عمل زشتی پروا ندارید فَما کان‌َ جَواب‌َ قَومِه‌ِ إِلّا أَن قالُوا ائتِنا بِعَذاب‌ِ اللّه‌ِ إِن کُنت‌َ مِن‌َ الصّادِقِین‌َ آن جماعت چون تصدیق بنبوّت حضرت لوط (ع) نداشتند و حضرتش آنان را

صفحه : 32
تهدید بعذاب مینمود در مقام سخریّه و استهزاء برآمدند که اگر تو راست می‌گویی و پیغمبر خدایی یا اگر راست می‌گویی و ما بر اینکه عمل مورد عذاب میگردیم عذاب خدا را بر ما بیاور قال‌َ رَب‌ِّ انصُرنِی عَلَی القَوم‌ِ المُفسِدِین‌َ وقتی لوط (ع) از هدایت آنان مأیوس گردید در مقام مناجات برآمد و گفت پروردگارا مرا مظفّر و منصور گردان بر جماعتی که فاسد و فاسد کننده‌اند زیرا که اگر اشرار و آنهایی را که در زمین فساد میکنند اعدام نگردانی و بر همین عمل باقی مانند تمام مردم را فاسد خواهند گردانید آری اگر عمل زشتی و قبیحی در بین مردم شایع گردد بکثرت استعمال قبح واقعی آن ممکن است در نظرها بعمل نیکو تبدیل گردد و اعمال بد چون مناسب بعض طبیعتهای اشرار است بد خوب مینماید و بعکس خود بد مینماید، همان طوری که در آخر الزمان مردم چنین میشوند و امروزه برأی العین می‌بینیم که بسیاری از آنچه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه طاهرین علیهم السلام خبر داده‌اند بعینه واقع گردیده و باقی هم واقع خواهد گردید.

[سوره العنکبوت (29): آیات 31 تا 40]

اشاره

وَ لَمّا جاءَت رُسُلُنا إِبراهِیم‌َ بِالبُشری قالُوا إِنّا مُهلِکُوا أَهل‌ِ هذِه‌ِ القَریَةِ إِن‌َّ أَهلَها کانُوا ظالِمِین‌َ (31) قال‌َ إِن‌َّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحن‌ُ أَعلَم‌ُ بِمَن فِیها لَنُنَجِّیَنَّه‌ُ وَ أَهلَه‌ُ إِلاَّ امرَأَتَه‌ُ کانَت مِن‌َ الغابِرِین‌َ (32) وَ لَمّا أَن جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِی‌ءَ بِهِم وَ ضاق‌َ بِهِم ذَرعاً وَ قالُوا لا تَخَف وَ لا تَحزَن إِنّا مُنَجُّوک‌َ وَ أَهلَک‌َ إِلاَّ امرَأَتَک‌َ کانَت مِن‌َ الغابِرِین‌َ (33) إِنّا مُنزِلُون‌َ عَلی أَهل‌ِ هذِه‌ِ القَریَةِ رِجزاً مِن‌َ السَّماءِ بِما کانُوا یَفسُقُون‌َ (34) وَ لَقَد تَرَکنا مِنها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوم‌ٍ یَعقِلُون‌َ (35)
وَ إِلی مَدیَن‌َ أَخاهُم شُعَیباً فَقال‌َ یا قَوم‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ وَ ارجُوا الیَوم‌َ الآخِرَ وَ لا تَعثَوا فِی الأَرض‌ِ مُفسِدِین‌َ (36) فَکَذَّبُوه‌ُ فَأَخَذَتهُم‌ُ الرَّجفَةُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِین‌َ (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَد تَبَیَّن‌َ لَکُم مِن مَساکِنِهِم وَ زَیَّن‌َ لَهُم‌ُ الشَّیطان‌ُ أَعمالَهُم فَصَدَّهُم عَن‌ِ السَّبِیل‌ِ وَ کانُوا مُستَبصِرِین‌َ (38) وَ قارُون‌َ وَ فِرعَون‌َ وَ هامان‌َ وَ لَقَد جاءَهُم مُوسی بِالبَیِّنات‌ِ فَاستَکبَرُوا فِی الأَرض‌ِ وَ ما کانُوا سابِقِین‌َ (39) فَکُلاًّ أَخَذنا بِذَنبِه‌ِ فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیه‌ِ حاصِباً وَ مِنهُم مَن أَخَذَته‌ُ الصَّیحَةُ وَ مِنهُم مَن خَسَفنا بِه‌ِ الأَرض‌َ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا وَ ما کان‌َ اللّه‌ُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُون‌َ (40)

صفحه : 33

ترجمه‌

هنگامی که فرستادگان ما (ملائکه) برای بشارت و مژده دادن ابراهیم (ع) را بفرزند آمدند گفتند بدرستی که ما هلاک کنندگان اهل اینکه قریه میباشیم زیرا که اهل اینکه قریه از ستمکاران میباشند (31)
ابراهیم گفت لوط در میان اینکه جماعت است ملائکه عذاب گفتند ما بآنکسی که در میان آنها است داناتریم البته لوط و اهل او را نجات خواهیم داد مگر زن او را که از باقی ماندگان در عذاب خواهد بود (32)
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند لوط اندوهگین گردید و سینه او تنگ شد که مبادا بآنها رنجی اصابت نماید رسولان باو گفتند نترس و محزون مباش محقّقا ما تو را و اهل تو را نجات میدهیم مگر زن تو را که از بازماندگان و هلاک شوندگان خواهد بود (33)
بحقیقت ما بر اهل اینکه قریه عذابی فرود خواهیم آورد بسبب آنچه از فسق و فجور عمل مینمودند (34)
و ما نشانه‌ای از عذاب (اهل آن قریه را) باقی گذاشتیم که حجّت

صفحه : 34
روشن باشد برای جماعتی که تعقّل میکنند (35)
و برادر آنها شعیب را بسوی اهل مدین فرستادیم شعیب گفت ای جماعت من، خدا را عبادت نمائید و بروز قیامت امیدوار باشید و از جمله فساد کنندگان در زمین نباشید (36)
پس از آنکه آن جماعت شعیب را تکذیب نمودند آنان را زلزله گرفت و داخل صبح گردیدند در حالی که آنها بزانو درآمدگان بودند (37)
ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یاد کن قوم عاد و ثمود را که حقیقة از خانه‌های آنها هلاکت آنها برای شما روشن شده و شیطان اعمال بد آنان را در نظرشان آراسته گردانیده و آنها را از راه (حق) باز داشته در حالی که آنها بینا (یعنی صاحب عقل و دانش بودند) (38)
و یاد کن قارون و فرعون و هامان را که حقیقة برای آنها موسی (ع) با معجزه‌های بسیار آمد و آنان در زمین سرکشی نمودند (در صورتی که) سبقت گیرندگان بر حکم الهی نبودند (39)
پس تمام (کفّار و سرکشان را) بسبب نافرمانیشان بعذاب خود گرفتیم بعضی از آنها را ببارش سنگ ریزه عذاب نمودیم و بعضی از آنان کسانی بودند که بصیحه آسمانی و فریاد هولناک (هلاک گردانیدیم) و بعضی را بزمین فرو بردیم و بعضی را (برود نیل) غرق گردانیدیم و چنین نبود که خدا بآنها ظلم کرده باشد بلکه آنان خودشان بنفس خود ستم نمودند (40)

توضیح آیات‌

اشاره

وَ لَمّا جاءَت رُسُلُنا إِبراهِیم‌َ بِالبُشری قالُوا إِنّا مُهلِکُوا أَهل‌ِ هذِه‌ِ القَریَةِ مقصود از رسولان ملائکه است که برای دو مطلب نزد ابراهیم (ع) آمدند یکی او را مژده دهند به اینکه زن تو ساره که عقیم و پیر و نازا است باسحاق حامله میگردد در آیه 26 همین سوره فرموده «وَ وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ وَ یَعقُوب‌َ» اسحق پسر خود حضرت ابراهیم علیه السلام و یعقوب (ع) نبیره او بود مطلب دوم بحضرتش خبر دهند که ما مأمور گردیده‌ایم اهل اینکه قریه که (سدوم) نامیده شده آنان را هلاک گردانیم زیرا که اینان هم تکذیب لوط علیه السلام را نموده‌اند و هم مرتکب عمل قبیح و فحشاء و منکر گردیده‌اند

صفحه : 35
خلاصه ملائکه که رسولان حق تعالی بودند حضرت ابراهیم (ع) خبر دادند که ما اهل سدوم را هلاک خواهیم نمود و چون مقام ابراهیم بلندتر از مقام لوط بود و ظاهرا لوط از طرف او مأمور برسالت گردیده، اینکه بود که نظر بشأن ابراهیم (ع) ملائکه اول بابراهیم خبر دادند که چون اهل سدوم «کانُوا ظالِمِین‌َ) کان تامّه را برای دوام میآورند یعنی چون آنان مداومت در ستم‌کاری نمودند از قبیل کفر و ایذاء و تکذیب پیمبرشان اینکه بود که اعمال بد و ستم کاری آنها موجب عذاب و هلاکت آنان گردید اشاره به اینکه خودشان بدست خود عذاب را بر خود فراهم نمودند قال‌َ إِن‌َّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحن‌ُ أَعلَم‌ُ بِمَن فِیها لَنُنَجِّیَنَّه‌ُ وَ أَهلَه‌ُ گویا حضرت ابراهیم (ع) از خبر هلاکت اهل سدوم نگران گردید و گفت چگونه بر اهل آن قریه عذاب میفرستید در صورتی که لوط و مؤمنینی در آنجا میباشند و ظاهرا خبر هلاکت قوم لوط (ع) بر ابراهیم (ع) بسیار ناگوار بود زیرا چنانچه در سوره هود آیه 74 در شأن او فرموده «إِن‌َّ إِبراهِیم‌َ لَحَلِیم‌ٌ أَوّاه‌ٌ مُنِیب‌ٌ» شاید مقصود چنین باشد ابراهیم (ع) نسبت ببدکاران بسیار بردبار و در انتقام کشیدن از اشرار عجله نمینمود و بحال آنان متأسف و آه سرد میکشید و بسوی پروردگار خود بازگشت مینمود ملائکه گفتند ما داناتریم بآنکسی که در بین آنها است یعنی ما بخوبی میدانیم که لوط در بین آنها است و او و اهل او را از آنهایی که ایمان آورده‌اند از عذاب نجات خواهیم داد مگر زن او را «لننجینّه» دو طور قرائت شده، بعضی از قرّاء برای تأکید بتشدید جیم خوانده‌اند و بعضی بتخفیف «لننجیه» قرائت نموده‌اند و در معنی یکی است إِلَّا امرَأَتَه‌ُ کانَت مِن‌َ الغابِرِین‌َ اهل شخص کسانی را گویند که یا از جهت قرابت و یا از جهت خصوصیات دیگری مخصوص بوی باشند اینجا ملائکه گویند ما لوط و مخصوصان بوی را از عذاب نجات میدهیم مگر زنش را که از باقی ماندگان در عذاب خواهد بود زیرا که زنش کافر و نمّامه است

صفحه : 36
وَ لَمّا أَن جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِی‌ءَ بِهِم وَ ضاق‌َ بِهِم ذَرعاً وَ قالُوا لا تَخَف وَ لا تَحزَن إِنّا مُنَجُّوک‌َ وَ أَهلَک‌َ ضیق ذرع یا ذراع عبارت از فقد طاقت است مثل اینکه در مثل گویند «فلانی ضاقت یده» دست وی بسته شده، و در مقابل او گویند فلانی «رحب ذراعه بکذا» یعنی دست او باز است وقتی ملائکه برای هلاکت جماعت قریه سدوم نزد لوط (ع) آمدند چون بصورت مرد جوان زیبایی مجسّم گردیده بودند و ظاهرا اول لوط آنها را نشناخت و گمان کرد بشرند چون عمل قوم خود را میدانست تنگ دل و غمگین گردید و ترسید مبادا مردم آنان را ببینند و آنها را بگیرند و بخواهند با آنان عمل قبیح نمایند و بقولی چون خود لوط و اهل او میان جماعت کفّار بودند ترسید که عذاب آنان را هم بگیرد و شاید تنگی دل حضرتش برای اهل سدوم بود زیرا که پیمبران مظهر رحمت خدا میباشند واقعا جای تأسّف و نگرانی است که نوع بشر اینکه طور در غفلت و مخالفت مصرّند تا بالاخره بعذاب دنیوی و اخروی گرفتار گردند اینست که ملائکه وقتی لوط علیه السلام را چنین دیدند بلوط گفتند نترس و محزون مباش ما تو را و کسان تو را از عذاب نجات خواهیم داد مگر زنت را که داخل در هلاک شدگان خواهد بود مفسّرین گفته‌اند وقتی ملائکه بصورت مردان زیبایی بخانه لوط آمدند جماعت مردم خبردار شدند ریختند بخانه او ملائکه پر خود را بصورت آنها زدند همه کور گردیدند مردم از خانه لوط بیرون دویدند و گفتند لوط ساحر است پس از آن لوط مأمور میگردد که با اهل خود بطوری که کسی آنها را
نبیند از خانه بیرون رود و بآنان میرسد آنچه باید برسد از عذاب الهی جل‌ّ شأنه إِنّا مُنزِلُون‌َ عَلی أَهل‌ِ هذِه‌ِ القَریَةِ رِجزاً مِن‌َ السَّماءِ بِما کانُوا یَفسُقُون‌َ ملائکه وقتی دیدند لوط بسیار بغلق و اضطراب افتاده گفتند نترس ما از جانب حق تعالی مأمور گردیده‌ایم که بر آنها فرود آوریم «رِجزاً مِن‌َ السَّماءِ» «رجز» و «رجس» در لغت بمعنی عذاب شدیدی است که معذّب را بغلق و اضطراب اندازد

صفحه : 37
در سوره هود آیه 80 است که ملائکه گفتند «إِنّا رُسُل‌ُ رَبِّک‌َ لَن یَصِلُوا إِلَیک‌َ» ما رسولان پروردگار تو ایم و برای رفع شرّ اینکه مردم آمده‌ایم هرگز آسیبی بتو نخواهد رسید و نیز قوله تعالی در همان سوره آیه 80 «فَأَسرِ بِأَهلِک‌َ بِقِطع‌ٍ مِن‌َ اللَّیل‌ِ وَ لا یَلتَفِت مِنکُم أَحَدٌ إِلَّا امرَأَتَک‌َ إِنَّه‌ُ مُصِیبُها ما أَصابَهُم» حضرت لوط مأمور میگردد که خود با اهلش بطوری که کسی غیر از زنش ملتفت نشود از شهر بیرون روند، و نیز در سوره هود آیه 81 «فَلَمّا جاءَ أَمرُنا جَعَلنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَیها حِجارَةً مِن سِجِّیل‌ٍ مَنضُودٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّک‌َ» یعنی وقتی امر ما بعذاب جاری گردید آن شهر را سرنگون گردانیدیم و بر آن جماعت بارانیدیم سنگهایی پی در پی از گل پخته که نزد پروردگار تو ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نشان دار و معین بود بِما کانُوا یَفسُقُون‌َ اشاره به اینکه عذاب آنها در اثر و پاداش فسق و کفر و گناه آنان بوده «وَ ما رَبُّک‌َ بِظَلّام‌ٍ لِلعَبِیدِ» وقتی جماعتی هتّاکی و فسق و فساد را بانتهاء رسانیدند روی میزان عدل چون آنان مثل مکروبهای مضرّ مسریه مانند که فسق و فساد آنها بباقی تأثیر میکند اینکه است که بمقتضای حکمت بایستی از روی زمین برطرف گردیده و اعدام شوند وَ لَقَد تَرَکنا مِنها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوم‌ٍ یَعقِلُون‌َ عذاب قوم لوط و اعدام آنان دو فایده در برداشت یکی رفع فساد آنها و دیگر تنبّه و تذکّر دیگران که مردم آثار خرابی قریه سدوم را ببینند و اگر آثارش اینکه زمان محو شده البته حکایتش در داستانها و تواریخ و افواه باقی خواهد بود و سبب عبرت دیگران خواهد گردید وَ إِلی مَدیَن‌َ أَخاهُم شُعَیباً فَقال‌َ یا قَوم‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ وَ ارجُوا الیَوم‌َ الآخِرَ (و الی) متعلّق بکلام محذوف است یعنی «و ارسلنا الی مدین) برادر آنها شعیب را (بمدین) فرستادیم، و نیز واو عطف بآیه بالا است قوله تعالی «وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِه‌ِ» که چنین میشود «و کذلک ارسلنا الی مدین اخاهم» در جنّات الخلود مینویسد شعیب بقولی پسر نوبه پسر مدین پسر ابراهیم بوده

صفحه : 38
و بقول دیگر نام پدرش منکیل بن یشحب پسر ابراهیم علیه السلام و منکیل دختر لوط است و نزد بعضی نام آن حضرت مشیرون پسر صیفون پسر عنقا پسر ثابت پسر مدین پسر ابراهیم است و بهر حال شعیب علیه السلام یکی از پیمبران عظیم الشأن است که بر اهل مدین فرستاده شده بود و آنان بت پرست و کم فروشی میکردند و مجموع اهل مدین یکصد هزار نفر بودند که چهل هزار آنها بد و شصت هزار از آنان نیک و ایمان آوردند و حضرت شعیب مدّتها آنها را دعوت نمود فائده نبخشید آخر در باره آنها دعاء کرد گرما بر آنان غالب گردید بطوری که نه سایه و نه آب بحال آنان فائده نمیبخشید و بدنهایشان نزدیک بگداختن گردید آخر قطعه ابری پدید گردید چون بگمان نجات زیر درخت رفتند یک دفعه درخت آتش گرفت و زمین زیر پای آنان زلزله شد که همه سوختند و خاکستر شدند، و بروایتی آن شصت هزار نیک هم سوختند برای اینکه قدرت بر منع آنان داشتند و آنها را منع نکردند، و عمر شریفش بدویست و چهل دو سال رسید و پس از هلاکت «اهل مدین» با جمعی که ایمان آورده بودند مراجعت بمکّه نمود، و در آنجا بود که حضرت موسی (ع) بخدمتش رسید و دختر او را بنام حمیرا خواستگاری نمود.
پایان خلاصه شعیب علیه السلام در مقام تبلیغ و اندرز بجماعت مدین فرمود خدای یکتا را عبادت کنید و امیدوار باشید بروز قیامت یعنی عمل کنید که سبب امیدواری شما باشد که در روز قیامت از آن نفع ببرید، در اینجا مسبّب که عبارت از امیدواری باشد بجای سبب که اعمال نیک و اجتناب از معاصی است گذاشته شده، و بقول بعضی رجاء بمعنی خوف نیز آمده یعنی از روز آخرت بترسید و دست از بت پرستی و اعمال بد بردارید وَ لا تَعثَوا فِی الأَرض‌ِ مُفسِدِین‌َ در سوره هود در وصف امّت شعیب (ع) چنین دارد که عمل آنان کم فروشی بود که حضرت شعیب هر قدر آنها را نهی میفرمود فائده نمی‌بخشید نه دست از بت پرستی برمیداشتند و نه از کم فروشی فَکَذَّبُوه‌ُ علاوه بر آن شعیب علیه السلام را متّهم بکذب مینمودند و میگفتند تو

صفحه : 39
پیمبر نیستی وقتی که بر آنان اتمام حجّت شد و ایمان نیاوردند عذاب آنان را گرفت فَأَخَذَتهُم‌ُ الرَّجفَةُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِین‌َ پس از آنکه طغیان و کفر را از حد گذرانیدند یا بزلزله سخت بنا بروایتی یا بصیحه آسمانی بنا بروایت دیگر داخل صبح شدند در حالی که همه بزانو درآمده‌گان و مردگان بودند وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَد تَبَیَّن‌َ لَکُم مِن مَساکِنِهِم در تقدیر «اذکر» ای محمّد (ص) یاد کن جماعت عادیان را که قوم لوط نبی بودند، و چنانچه مفسرین لوط (ع) معرّفی نموده‌اند خاله زاده ابراهیم علیه السلام بوده، و بقول دیگر برادر زاده او است و گویند ساره زن ابراهیم (ع) خواهر لوط بود و برای اهل مؤتفکات که هفت شهر بهم پیوسته بود از طرف ابراهیم (ع) مبعوث برسالت گردید و از اهل آنجا زنی بنام الهه گرفت و از وی چهار دختر پیدا نمود و سی سال در میان آنان تبلیغ رسالت مینمود و پس از آنکه لواط بین اهل عاد دائر گردید که مردها بمردها و زنها بزنها می‌پرداختند و ارشاد و اندرز لوط در آنان مؤثر نگردید اینکه بود که بعذاب که در آیات بالا بیان آن گذشت معذّب گردیدند.
«و ثمود» عطف «بعاد» است، یاد کن قوم ثمود را ثمودیان قوم صالح نبی (ع) بودند، گویند صالح نسب او بسه پشت بنوح نبی (ع) میرسد و در سن‌ّ شانزده سالگی مبعوث برسالت گردید و یکصد و بیست سال در میان ثمودیان تبلیغ رسالت نمود پس از آنکه از او طلب معجزه نمودند بدعای حضرت از میان کوه شتر آبستنی بیرون آمد و بنوبه خود که یک روز آب ده برای او و یک روز برای اهل شهر مقرر شده بود همه آب را میخورد، اینکه بود که دو نفر مرد یکی بنام قدّار و دیگری بنام مصداع که رئیس قوم بودند با دو زن زانیه یکی بنام قطام دیگر بنام ملیکا همدست شدند و ناقه را کشتند و چون چنین کردند در مورد عذاب واقع گردیدند و اینکه عذاب بباد عظیمی بود که آنان را بهوا بلند میکرد و بزمین میزد تا اینکه همگی کفّار هلاک گردیده و خانه‌ها و مسکنهای آنها ویران گردید و گویا تا وقت فرود آیه اثر خرابی شهرستان قوم عاد

صفحه : 40
و ثمود باقی بوده که فرموده از منزلهای آنان اثر نزول عذاب ظاهر و هویدا است وَ زَیَّن‌َ لَهُم‌ُ الشَّیطان‌ُ أَعمالَهُم فَصَدَّهُم عَن‌ِ السَّبِیل‌ِ وَ کانُوا مُستَبصِرِین‌َ از آیه چنین استفاده میشود که علاوه بر اینکه قوم عاد و ثمود قوی هیکل و زورمند و با عظمت بودند از حیث قوای دماغی نیز نیرومند و صاحب نظر بشمار میرفتند لکن با اینکه قوت و فطانت چون تابع هوای نفس خود گردیدند شیطان بر آنان غالب گردید و اعمال بدشان را در نظرشان جلوه داد و راه عقلشان را سدّ گردانید وَ قارُون‌َ وَ فِرعَون‌َ وَ هامان‌َ وَ لَقَد جاءَهُم مُوسی بِالبَیِّنات‌ِ (واو) عطف، آیه را بآیه بالا «و عادا و ثمود» عطف داده و در معنی «و اذکر» ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یاد کن قوم موسی را که وقتی موسی با معجزه‌های بسیار مثل عصا و ید بیضاء و باقی معجزات نه گانه برای ارشاد فرعون و فرعونیان مأمور گردید آنان از روی کبر و منیّت که میخواستند در زمین فساد کنند دعوت حضرت موسی را نپذیرفتند و قارون با آنکه گویند از بنی اسرائیلیان و منسوب بخود حضرتش بوده مخالفت ورزید و فرعون دعوی خدایی مینمود و بنی اسرائیلیان تحت فشار و جفای فرعون و هامان که وزیر فرعون بود اسیر بودند و حضرت موسی پسر عمران بود و نسب عمران بسه پشت بابراهیم (ع) میرسد در شمایلش گویند بلند قد موی پیچیده گندم گون بود و عمر شریفش بیکصد و بیست و شش سال رسید

معجزات نه گانه حضرت موسی (ع)

‌آن طوری که در قرآن مجید خبر میدهد یکی عصاء که وقتی بزمین می‌انداخت بقدرت ایزدی اژدها میگردید و دیگر دست مبارک در یقه داخل مینمود وقتی بیرون می‌آورد نوری مثل قرص ماه از کفش ظاهر میگردید دیگر از معجزات او وقتی ملخ و وقت دیگر شپش، وقت دیگر غورباغه و غیر اینها باذن خدا برای تهدید بر آنان مسلّط میگردانید، دیگر برافراشتن کوه بر سر بنی اسرائیلیان وقتی اینکه معجزات با اینکه تهدیدات فائده نبخشید قارون با آن مال زیاد بزمین فرو رفت که عبرت دیگران باشد و فرعون و فرعونیان برود نیل غرق گردیدند

صفحه : 41
فَاستَکبَرُوا فِی الأَرض‌ِ وَ ما کانُوا سابِقِین‌َ اشاره به اینکه فرعون و امثال او گمان میکنند که بتوانند بر خدا سبقت گیرند و نور خدا را که از افق پیمبران که سفراء و خلفاء الهی میباشند طلوع نموده بظلمت فسق و فساد خود خاموش گردانند دیگر ندانستند که «یَدُ اللّه‌ِ فَوق‌َ أَیدِیهِم) مکر و تدلیس آنان در مقابل عظمت الهی ناچیز بشمار خواهد رفت، وقتی حکم بعذاب تعلّق گرفت تمام موجودات: آب، خاک، باد، آتش، تمام حیوانات حتی گیاه ها چون همه اجزاء عالمند و زیر فرمان و قشون او میباشند و با دوستان حق تعالی دوست و با دشمنان او دشمنند کمر ضدیّت را با دشمنان الهی خواهند بست، اینکه بود که فرعون با آن حشمت و جلالی که بغلط در خود تصوّر مینمود آب بروی غالب گردید و خود و سپاهش را هلاک گردانید فَکُلًّا أَخَذنا بِذَنبِه‌ِ ذات احدیّت برای تذکّر فرموده تمام اینکه کفّاری که گفته شد بگناهشان گرفتیم بعضی از آنان را فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیه‌ِ حاصِباً مثل جماعت عاد و قوم لوط نبی علیه السلام که بباد سخت که در آن سنگ ریزه بود هلاک گردانیدیم و بعضی از آنها را وَ مِنهُم مَن أَخَذَته‌ُ الصَّیحَةُ و آنان قوم ثمود و اهل مدین بودند که در اثر مخالفت شعیب (ع) بصیحه آسمانی همگی هلاک شدند وَ مِنهُم مَن خَسَفنا بِه‌ِ الأَرض‌َ مثل قارون که مال زیاد وی را مغرور گردانید و کمر ضدّیت و دشمنی و مخالفت را با حضرت موسی علیه السلام بست و بالاخره کبر و منیّت او را بزمین فرو برد وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا مثل قوم نوح (ع) که بطوفان هلاک گردیدند و فرعونیان که برود نیل همگی غرق شدند

صفحه : 42
وَ ما کان‌َ اللّه‌ُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُون‌َ خدای مهربان باینها ستم ننمود که آنان را مبتلا بعذاب گردانید بلکه اعمال و افعال خودشان چنان اینان را از خوی انسانیت خارج گردانیده که شالوده فساد گردیدند و وجودشان گویا مانند شراره آتشی گردیده بود که ممکن بود عالم را فاسد و تباه گردانند اینکه بود که اعمال آنان موجب طغیان غضب الهی گردید و اسم «شدید العقاب» بر شرارت نفوس خبیثه آنها غالب گردید و باسفل سافلین فرو رفتند برای اینکه زمین از لوث کثافت آنها پاک گردد

[سوره العنکبوت (29): آیات 41 تا 52]

اشاره

مَثَل‌ُ الَّذِین‌َ اتَّخَذُوا مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَولِیاءَ کَمَثَل‌ِ العَنکَبُوت‌ِ اتَّخَذَت بَیتاً وَ إِن‌َّ أَوهَن‌َ البُیُوت‌ِ لَبَیت‌ُ العَنکَبُوت‌ِ لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ (41) إِن‌َّ اللّه‌َ یَعلَم‌ُ ما یَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ مِن شَی‌ءٍ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (42) وَ تِلک‌َ الأَمثال‌ُ نَضرِبُها لِلنّاس‌ِ وَ ما یَعقِلُها إِلاَّ العالِمُون‌َ (43) خَلَق‌َ اللّه‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ بِالحَق‌ِّ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیَةً لِلمُؤمِنِین‌َ (44) اتل‌ُ ما أُوحِی‌َ إِلَیک‌َ مِن‌َ الکِتاب‌ِ وَ أَقِم‌ِ الصَّلاةَ إِن‌َّ الصَّلاةَ تَنهی عَن‌ِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ وَ لَذِکرُ اللّه‌ِ أَکبَرُ وَ اللّه‌ُ یَعلَم‌ُ ما تَصنَعُون‌َ (45)
وَ لا تُجادِلُوا أَهل‌َ الکِتاب‌ِ إِلاّ بِالَّتِی هِی‌َ أَحسَن‌ُ إِلاَّ الَّذِین‌َ ظَلَمُوا مِنهُم وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنزِل‌َ إِلَینا وَ أُنزِل‌َ إِلَیکُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُم واحِدٌ وَ نَحن‌ُ لَه‌ُ مُسلِمُون‌َ (46) وَ کَذلِک‌َ أَنزَلنا إِلَیک‌َ الکِتاب‌َ فَالَّذِین‌َ آتَیناهُم‌ُ الکِتاب‌َ یُؤمِنُون‌َ بِه‌ِ وَ مِن هؤُلاءِ مَن یُؤمِن‌ُ بِه‌ِ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الکافِرُون‌َ (47) وَ ما کُنت‌َ تَتلُوا مِن قَبلِه‌ِ مِن کِتاب‌ٍ وَ لا تَخُطُّه‌ُ بِیَمِینِک‌َ إِذاً لارتاب‌َ المُبطِلُون‌َ (48) بَل هُوَ آیات‌ٌ بَیِّنات‌ٌ فِی صُدُورِ الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظّالِمُون‌َ (49) وَ قالُوا لَو لا أُنزِل‌َ عَلَیه‌ِ آیات‌ٌ مِن رَبِّه‌ِ قُل إِنَّمَا الآیات‌ُ عِندَ اللّه‌ِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِین‌ٌ (50)
أَ وَ لَم یَکفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَیک‌َ الکِتاب‌َ یُتلی عَلَیهِم إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَرَحمَةً وَ ذِکری لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ (51) قُل کَفی بِاللّه‌ِ بَینِی وَ بَینَکُم شَهِیداً یَعلَم‌ُ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا بِالباطِل‌ِ وَ کَفَرُوا بِاللّه‌ِ أُولئِک‌َ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ (52)

صفحه : 43

(ترجمه)

مثل کسانی که بغیر از خدا دوستانی (یعنی خدایانی) گرفتند در سستی و بی اعتمادی مثال خانه عنکبوت ماند که برای خود خانه‌ای تهیه مینماید و اگر بدانید سست ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است (41)
محقّقا خدا میداند آنچه را که بغیر او میخوانند و خداوند غالب و درستکار است (42)
و چنین مثلهایی برای مردم میزنیم (لکن) تعقّل نمیکنند و نمیفهمند مگر دانایان (43)
خداوند آسمانها و زمین را بحق و درستی آفریده و هر آینه (در آفرینش آنها) آیت و نشانه‌ای است برای آنهایی که ایمان آورده‌اند (44)
ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنچه از کتاب (قرآن) بر تو وحی گردیده برای مردم بخوان و نماز را بپای دار محقّقا نماز (انسان را) از کارهای زشت (غیر عقلایی) و آنچه از آن نهی شده باز میدارد و هر آینه یاد خدا بزرگتر است و آنچه میکنید خدا میداند (45)
(ای مؤمنین) با اهل کتاب مجادله و بحث نکنید مگر بآنچه آن نیکوتر باشد مگر از آنها کسانی را که ستم کرده بودند و بگوئید به آنچه بر ما نازل گردیده و آنچه بر شما نازل گردیده ما ایمان آوردیم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم شدگان آن خدای واحد میباشیم (46)
ای محمّد (ص)

صفحه : 44
همین طوری که بر پیمبران گذشته کتاب فرستادیم بر تو هم کتاب فرستادیم و کسانی را که بآنها کتاب عطاء نمودیم بقرآن ایمان میآورند و بعضی از آن جماعت کسی است که باو ایمان آورده و بآیات ما انکار نمیکنند مگر کافرین (47)
(ای رسول اکرم «ص») تو قبلا کتابی نخوانده بودی و بدست خود کتابی ننوشته بودی و اگر خوانده یا نوشته بودی تباه کاران راهی برای شک و گمراه کردن عوام پیدا مینمودند (48)
بلکه قرآن آیات روشن است در سینه‌های کسانی که بآنها علم عطاء گردیده و جحود و انکار آیات ما را نمیکنند مگر ستمکاران (49)
و (کافرین) گفتند چرا بر (محمّد ص) آیات و معجزاتی فرود نیامده بگو تمام آیتها نزد خداست و من از جانب خدا تهدید کننده و ترساننده هویدایی میباشیم (50)
آیا برای آنها کافی نیست که ما برای تو کتابی نازل نمودیم که بر آنها خوانده شود و حقیقة در نازل کردن قرآن رحمت و تذکّر و اندرزی است برای جماعتی که ایمان آورند (51)
ای محمّد (ص) بگو خدا کافی است که بین من و شما گواه باشد و خدا میداند آنچه را که بین آسمانها و زمین است و آنان که بباطل ایمان آورده‌اند و بخدا کافر گردیدند آن گروه زیان کاران خواهند بود (52)

توضیح آیات‌

اشاره

مَثَل‌ُ الَّذِین‌َ اتَّخَذُوا مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَولِیاءَ کَمَثَل‌ِ العَنکَبُوت‌ِ اتَّخَذَت بَیتاً در آیات قرآن برای غافلین و کسانی که بجز محسوسات و مادّیّات توجّهی بمعنویّات ندارند مثالهایی زده شده که معقولات را در پرده محسوسات بنگرند و تعقّل بنمایند اگرچه مثال بوجهی مقرّب و بوجوهی مبعد خواهد بود لکن مثال اندازه‌ای معقول را نزدیک بذهن میگرداند اینکه است که در اینکه مبارک آیه دوستی با غیر خدا را در بی اعتباری تشبیه بخانه عنکبوت نموده و تشبیه بخانه عنکبوت بدو اعتبار مطلب را بذهن نزدیک میگرداند یکی باعتبار صورت و دیگری باعتبار معنی خانه عنکبوت با آن اشکال هندسی و نازک کاری بسیار جالب توجّه است بطوری که هیچ مهندس و ریاضی دان شاید نتواند چنین

صفحه : 45
نقشه‌ای باین ظریفی و طرّاری در ذهن خود نقشه نماید چه جای آنکه در خارج در مقام عمل بیاورد و اینکه یکی از نمایشهای قدرت الهی بشمار میرود و دیگر از جهت سستی و بی‌اعتباری که اینکه نقشه باین شکیلی و قشنگی بیک باد مختصری یا یک نفس آهسته‌ای بزودی پراکنده میگردد و هیچ دوامی و استقراری ندارد و نیز هیچ فائده‌ای در آن متصوّر نمیباشد وَ إِن‌َّ أَوهَن‌َ البُیُوت‌ِ لَبَیت‌ُ العَنکَبُوت‌ِ لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ سست ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است اگر بدانید، چنین است دوستی با غیر خدا مثل دوستی با کفّار یا بتها که بسا میشود در ظاهر جالب توجّه و طبیعت بغلط مایل بآن میگردد و نفس خیانت کار بوسوسه شیطانی آن را در نظر آراسته میگرداند لکن در واقع و حقیقت مثال همان خانه عنکبوت ماند که نه دوام دارد و نه استقرار و نه فائده و نتیجه مطلوبی از آن عاید میگردد لکن دوستی با حق تعالی چنانچه در سوره صف آیه 4 در وصف مؤمنین مجاهدین فرموده «کَأَنَّهُم بُنیان‌ٌ مَرصُوص‌ٌ» تشبیه میکند آنان را ببناء استوار که پایه آن در قعر دل موحّد ریخته شده و بناء آن چنان محکم و استوار گردیده مانند کوه پا برجا که بادهای مخالف اوهام و شکوک وی را تکان نخواهد داد قوله تعالی در سوره ابراهیم آیه 29 «کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصلُها ثابِت‌ٌ وَ فَرعُها فِی السَّماءِ» کلمه طیّبه «لا اله الّا اللّه» را تشبیه نموده بدرخت پاکیزه‌ای که در زمین پاک غرس گردد که ریشه آن در قعر دل موحّد جای گزین میگردد و شاخهای آن سر بفلک میکشد و همه وقت میوه و ثمره آن تازه است و موحّد از آن کامیاب خواهد گردید و آن «عروة الوثقی» است که گسستگی ندارد و آن ریسمانی است کشیده شده از سماء رحمت بارض ممکنات هر کس چنک بآن زد از مرتبه خاک سر بفلک آرد إِن‌َّ اللّه‌َ یَعلَم‌ُ ما یَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ مِن شَی‌ءٍ اینکه آیه متفرّع بر آیه بالا است که خدای تعالی عالم و دانا است و بر ظاهر و باطن شما مطّلع است و میداند آنچه را که بغیر خدا پرستش مینمائید شاید «ما» استفهام باشد در موضع نصب بیدعون و جایز نیست منصوب باشد

صفحه : 46
بیعلم لکن جمله «ما یدعون» در محل نصب بیعلم میباشد و «من» تبیینی است یعنی خدا میداند چه چیز را میپرستید، و شاید «ما» نافیه باشد و «من» زائده و «شیئی» مفعول «یدعون» و بنا بر اینکه توجیه چنین میشود که خدا میداند مشرکین چیزی را نمی پرستند زیرا که بتها در حکم لا شیئی میباشند، و شاید «ما» در «ما یدعون» موصوله باشد بمعنی «الّذی» و از خدا وعید باشد بر کفّار که خدا میداند آنچه را که اینکه کفّار عبادت میکنند وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ اعتراض بمشرکین نموده و اشاره است به اینکه شما چگونه جمادی را پرستش میکنید که نه شعور دارد نه ادراک، خدای شما که مستحق پرستش و عبادت است غالب و قاهر و حکیم و درستکار است و او مستحق پرستش و عبادت است نه غیر او وَ تِلک‌َ الأَمثال‌ُ نَضرِبُها لِلنّاس‌ِ وَ ما یَعقِلُها إِلَّا العالِمُون‌َ «تلک» از اسماء اشاره است، اشاره به اینکه اینکه مثلهایی که در آیات مثل عنکبوت در آیه بالا و بسیاری از آیات دیگر برای فهم عموم مردم مثلهایی زده شده که اندازه‌ای معقولات را در پرده محسوسات بنگرند زیرا که نوع افراد بشر از بس در محسوسات فرو رفته‌اند برای آنان امکان ندارد که معانی و امور عقلی را بتوانند مجرّد از محسوسات تعقّل بنمایند لکن علمای حقیقی که عالم بحقایق و معنویات گردیده‌اند دیگر محتاج باین مثالها نخواهند بود بدون مثال بتعقّل بعض حقایق امور برای آنها مکشوف خواهد
شد خَلَق‌َ اللّه‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ بِالحَق‌ِّ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیَةً لِلمُؤمِنِین‌َ «حق» را مقابل باطل آرند، شاید آیه در مقام بیان معرفی علماء باشد که علماء و دانشمندان کسانی میباشند که بروح پاک و عقل مجرّد و ایمان حقیقی که در قلب و ذاتشان نفوذ نموده آنان «کشجرة طیّبة» مانند که «اصلها فی الارض و فرعها فی السماء» که حق و کلمه توحید در باطن جانشان ریشه دوانده و شاخهای آن بتمام جدولهای قوای روحیّه‌شان سرکشیده چنین اشخاصی تمام موجودات ارضی و سمائی

صفحه : 47
را بنظر عبرت مینگرند و همه را آیات تکوینی و نشانه‌های قدرت و علم ازلی می‌بینند و در اثر مؤثّر را مینگرند و میدانند که آسمانهای با اینکه عظمت و زمین با اینکه وسعت بیهوده آفریده نشده دست توانای قدرت برای مصلحت بزرگی آنها را از عدم و نیستی بعالم وجود آورده و البتّه غایت و فائده بزرگی در نظر خواهد بود اتل‌ُ ما أُوحِی‌َ إِلَیک‌َ مِن‌َ الکِتاب‌ِ وَ أَقِم‌ِ الصَّلاةَ إِن‌َّ الصَّلاةَ تَنهی عَن‌ِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ خطاب برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که برای مردم بخوان آنچه را که از آیات قرآن از طریق وحی بتو رسیده و مردم را بوعد و وعید آن متذکّر گردان و نماز را بپای دار و استقامت و پایداری بنما در آن زیرا که نماز معجونی ماند که اثرش چنین خواهد بود که اگر با اجزاء و شرایط واقع گردد مخصوصا با حضور قلب و توجّه کامل مثل آب طاهر ماند که غسل در آن تمام کثافات بدن را رفع مینماید، نماز صحیح نیز چنین خواهد بود که تمام چرکیها و قذارات درونی نماز گذار را پاک میگرداند و زنگ هر عمل قبیحی و هر صفت ناشایسته‌ای که موجب فحشاء و عمل زشت یا آنچه را که باعث خلاف دستورات شرع مطهّر میگردد از آینه دل پاک میکند و قلب را جلاء میدهد و برایمان و یقین مؤمن افزوده خواهد گردید لکن متأسّفانه نمیدانم چه شده و چه سببی پیدا نموده که چنین معجونی که بایستی دوای دردهای مزمن ما باشد در بیشترین مردم اثر واقعی خود را از دست داده و غالبا امراض درونی مؤمنین را رفع نمیکند، فلان مؤمن چهل یا پنجاه سال نماز میکند و می‌بینیم ذرّه‌ای در اخلاق و روحیّه او تأثیر ننموده و اینکه عبادتهای چند ساله او جلوگیری از هیچ فحشاء و منکر او نکرده آیا عیب درکی است و از کجا ناشی گردیده (البته از ما است که بر ما است) که ماها بصورت قانع گردیده‌ایم و از معنی و حقیقت غافل شده‌ایم قشر را گرفته‌ایم و لب‌ّ را رها نموده‌ایم از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است «که فرموده
من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنکر لم تزدد من اللّه الّا بعدا
» کسی که نمازش وی را از فحشاء و منکر باز ندارد برای او

صفحه : 48
از جانب خدا چیزی زیاد نمیگردد مگر دوری (طبرسی) بعضی از مفسّرین در توجیه آیه فحشاء و منکر را بموقع نماز تخصیص داده‌اند که نماز گذار در حال نماز البتّه فحشاء و منکری از وی صادر نمیگردد، لکن اطلاق آیه آبی از اینکه توجیه است زیرا که آیه چنین ارائه میدهد که اثر نماز چنین است که نماز گذار را از هر عمل زشت و آنچه در آن منع رسیده باز میدارد، و وقتی مشاهده میکنیم که بسیاری از نماز کنندگان مشغول اعمال ناشایسته میباشند معلوم میشود که اینکه نمازی که مطلوب شارع است نخواهد بود وَ لَذِکرُ اللّه‌ِ أَکبَرُ وَ اللّه‌ُ یَعلَم‌ُ ما تَصنَعُون‌َ

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- «اکبر» افعل التفضیل و بمعنی بزرگتر بودن است یعنی نماز از باقی طاعات دیگر که خالی از ذکر باشد بزرگ‌تر است و وجه افضلیّت صلاة برای اینکه است که چون نماز مشتمل بر ذکر و حمد و تسبیح و دعاء و باقی اذکار است اینکه است که از باقی عبادات افضل خواهد بود و نماز را ذکر نامیده چنانچه فرموده «فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّه‌ِ» گویا گفته نماز بزرگتر از هر چیزی است زیرا که در آن ذکر و یاد خدا است، و از إبن عباس روایت شده «و لذکر اللّه ایّاکم برحمته اکبر من ذکرکم ایّاه بطاعته» (طبرسی) 2- یاد کردن خدا شما را بزرگتر خواهد بود از یاد کردن شما خدا را زیرا که یاد او نسبت بما مهتر و بهتر از یاد کردن ما است او را زیرا که خواندن ما بطور تعبّد و تذلّل است و یاد او نسبت بما بوجه رحمت و لطف و مغفرت است 3- از ابو درداء و قتاده و إبن زید نقل شده که گفته‌اند معنی آیه چنین است «ذکر خدا بزرگتر و فاضل تر و بهتر از هر چیزی است» (ابو الفتوح رازی) در آیات و احادیث و اخبار بقدری تعریف و تمجید از ذاکرین شده که ذکر تمام آنها محتاج بکتاب علی حده خواهد بود در سوره بقره آیه 147 «فَاذکُرُونِی أَذکُرکُم» در اینکه آیه یاد کردن بنده خدا را

صفحه : 49
مقدّم انداخته بر یاد خدا بنده را یعنی مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم در سوره آل عمران آیه 188 در تعریف ذاکرین فرموده «الَّذِین‌َ یَذکُرُون‌َ اللّه‌َ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُون‌َ فِی خَلق‌ِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ» ذاکرین کسانی خواهند بود که در همه حال ایستاده و نشسته و خوابیده متذکّر حقّند و در حقیقت آسمانها و زمین فکر میکنند در سوره احزاب آیه 41 «یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اذکُرُوا اللّه‌َ ذِکراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوه‌ُ بُکرَةً وَ أَصِیلًا» خطاب بتمام مؤمنین است که بسیار خدا را یاد کنید و در سبح و شام او را تسبیح و ستایش نمائید و امثال اینکه آیات و اخبار بسیار است باید دانست که ذکری که اینکه همه تعریف و تمجید در باره آن رسیده همین تلفّظ نمودن بکلمات بتنهایی وافی بمقصود نیست زیرا که اصل و حقیقت ذکر تذکّر و بیاد بودن خدا و آثار عظمت و تفکّر در عجائب خلقت او است منتهی الامر زبان حاکی و ترجمان از قلب است، اگر انسان در اکثر اوقات بدل متوجّه بخدای تعالی باشد و بزبان اذکاری که از طریق شرع رسیده مداومت نماید با خلوص نیّت مسلّما باندک وقتی انس بحق تعالی پیدا میکند و از انس محبّت تولید میگردد و از محبّت قرب پدید میشود آن وقت مقام بنده را بجوار احدیّت نزدیکتر خواهد گردانید وَ اللّه‌ُ یَعلَم‌ُ ما تَصنَعُون‌َ آیه بمؤمنین تذکّر میدهد که آنچه از اطاعت مثل نماز و ذکر و باقی اعمال دیگر از کارهای خوب که یا بارشاد عقلتان و یا بحکم رسول انجام میدهید و نیز آنچه از اعمال قبیح و زشت که بر خلاف رویّه عقلایی و خلاف حکم شارع بوده عمل نموده‌اید همه آنها در احاطه علم حضوری حق تعالی ظاهر و بارز خواهد بود و باید مؤمنین بدانند که هر عملی را در خور آن پاداشی خواهد بود که البته بآن خواهند رسید وَ لا تُجادِلُوا أَهل‌َ الکِتاب‌ِ إِلّا بِالَّتِی هِی‌َ أَحسَن‌ُ إِلَّا الَّذِین‌َ ظَلَمُوا مِنهُم مجادله بر وزن مفاعله آن است که بین دو نفر باشد که هر یک در مقام محاجّه و مباحثه بخواهد دیگری را ملزم گرداند در اینکه آیه بمؤمنین دستور میدهد که موقعی

صفحه : 50
که خواستید با اهل کتاب مثل یهود و نصاری مجادله کنید و راجع بدین بحث نمائید جدیّت نمائید که به هر طوری که نیکوتر باشد با آنان سخن گوئید مثل اینکه اول با رفق و مدارا و کلام جالب توجّه دل آنها را بسوی خود جذب کنید و از سخنان خشن و رکیک خوداری نمائید که اصلا مایل گردند با شما مکالمه نمایند و بعدا حتی الامکان مسلّمیات خود آنها را بگیرید و بطریق خودشان آنان را بدین حق ملزم گردانید و اصلا طریق ارشاد چنین است که اول از راه رفق و مدارا سخن گفته شود و اگر از اینکه راه نشد بعدا از طریق جهاد آنهم از کفّار کسانی که ستمکار باشند که در مقام اذیّت مؤمنین و فساد در اسلام برآمده‌اند که علاجی برای رفع فساد آنان نشود مگر بجهاد وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنزِل‌َ إِلَینا وَ أُنزِل‌َ إِلَیکُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُم واحِدٌ وَ نَحن‌ُ لَه‌ُ مُسلِمُون‌َ آیه
ارشاد باین است که برای تألیف قلوب اهل کتاب بطریق مجادله و بحث با آنها برآئید و چنین دستور میدهد که اول از طریق اتّحاد و یگانگی با آنان مکالمه نمائید و بگوئید ما در اصل دین که در حدیث دارد «اول الدین معرفة الجبّار» با شما یکی میباشیم و بآنچه بر ما (یعنی قرآن) و آنچه بر شما مثل تورات و انجیل و زبور و باقی کتابهای آسمانی نازل گردیده متّفقیم و خدای ما و شما یکی است و ما تسلیم همان خدای یگانه میباشیم و باین طریق آنان را بدین اسلام مائل گردانید و محسّنات آن را بآنان ابلاغ نمائید که شاید آنها راغب گردند و بطور رضا و دانستگی مایل گردند که اسلام بیاورند و اگر باین طریق مایل نگردیدند و بنای دشمنی و خصومت را گذاشتند چنانچه در آیه فرموده «إِلَّا الَّذِین‌َ ظَلَمُوا» آن وقت با آنان بجنگید وَ کَذلِک‌َ أَنزَلنا إِلَیک‌َ الکِتاب‌َ فَالَّذِین‌َ آتَیناهُم‌ُ الکِتاب‌َ یُؤمِنُون‌َ بِه‌ِ وَ مِن هؤُلاءِ مَن یُؤمِن‌ُ بِه‌ِ «کذلک» از اسماء اشاره است یعنی همین طوری که برای پیمبران پیش کتاب مثل تورات و انجیل فرستادیم بسوی تو «قرآن» فرود آوردیم که تصدیق کننده باقی

صفحه : 51
کتب سماوی است و به آنهایی که قبلا کتاب عطاء شده بود مثل عبد اللّه بن سلام و امثال او بقرآن ایمان می‌آورند «وَ مِن هؤُلاءِ» یعنی از اهل مکّه کسانی هستند که ایمان می‌آورند بقرآن، و بقول بعضی مفسّرین مقصود از «هؤلاء» که بآنان کتاب داده شده آنهایی بودند که پیش از زمان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در زمان خود حضرت رسول بعلاماتی که در کتب آسمانی دیده بودند قبلا ایمان آورده بودند وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الکافِرُون‌َ بقدری آیات قرآن در اعجاز ظاهر و هویدا است که دیگر برای احدی جای شک‌ّ و تردید باقی نگذاشته و انکار نمیکنند مگر آنهایی که از روی عناد و ضدیّت بخواهند کفر ورزند و اینکه آیات ظاهر هویدا را بکفر و جحود خود بپوشانند وَ ما کُنت‌َ تَتلُوا مِن قَبلِه‌ِ مِن کِتاب‌ٍ وَ لا تَخُطُّه‌ُ بِیَمِینِک‌َ اینکه آیه در مقام بیان اعجاز قرآن است که رسول خود را مخاطب گردانیده که ای پیمبر گرامی تو پیش از آنکه رسالت خود را بمردم ابلاغ گردانی و بعض آیاتی که بر تو فرود آمده بر آنان بخوانی کتابی ندیده و نخوانده بودی و بدست خود هم خطّی ننوشته بودی که یاد داشت تو باشد و اینکه مطلب بر همه معلوم و مسلم است که تو بظاهر امّی و ناخوانده میباشی و اینکه قرآن وحی است و برای اثبات پیمبری تو نازل گردیده زیرا که برای هیچ عاقلی شک‌ّ و تردیدی باقی نخواهد بود که چنین آیاتی که بزرگترین دانشمندان و متبحّر ترین فیلسوفان عالم بکوچکترین اسرارش پی نبرند از عهده بشر خارج است پس چگونه ممکن است که آدم بی‌سواد امّی بتواند از خود چنین آیاتی انشاء نماید، با اینکه حال مردمانی که در مقام ابطال دین تو میباشند در آیات قرآنی تشکیک مینمایند مثل اینکه بعضی از اهل کتاب میگفتند که در کتاب ما رسول خاتم را معرفی نموده که او امّی است نه چیزی خوانده و نه کلمه‌ای نوشته و اینکه همان رسولی است که در کتب ما آن را توصیف نموده، و بعضی دیگر می گفتند حضرتش در راه مسافرت بشام که برای تجارت میرفته با بعضی از رهبانیّین تماس گرفته و اینکه آیات را از آنان آموخته، و بعضی دیگر چنین میگفتند یک نفر نصرانی

صفحه : 52
بنام بلعام در مکّه آهنگری میکرد و شمشیرهای خوب میساخت پیمبر اکرم گاهی که از جلو دکّان وی گذر مینمود قدری میایستاد و صنعت او را مینگریست و شاید او را باسلام نیز دعوت مینمود و مشرکین از اینجا سوء استفاده نموده میگفتند محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از اینکه مرد چیز میآموزد و بنام وحی برخ مردم میکشد، در قرآن کریم برای ردّ قول آنها در سورة النحل آیه 105 فرموده «وَ لَقَد نَعلَم‌ُ أَنَّهُم یَقُولُون‌َ إِنَّما یُعَلِّمُه‌ُ بَشَرٌ لِسان‌ُ الَّذِی یُلحِدُون‌َ إِلَیه‌ِ أَعجَمِی‌ٌّ وَ هذا لِسان‌ٌ عَرَبِی‌ٌّ مُبِین‌ٌ» توده عرب برای اینکه مردم را باشتباه اندازند میگفتند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داستان پیمبران را از اینکه مرد رومی می‌آموزد قرآن برای ردّ قول آنان فرموده آن شخص رومی عجمی است نه عرب و قرآن کلام عربی فصیح است و نکته کلام اینجا است که یکی از اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت در کلام
عربی است و اگر قرآن از جانب خدا نیست شما آن حکایات را بگیرید و بزبان عربی فصیح بیاورید إِذاً لَارتاب‌َ المُبطِلُون‌َ یعنی اگر تو میخواندی یا می‌نوشتی اهل باطل راهی برای بشک انداختن پیدا میکردند و لکن چون که تمام اهل مکّه میدانستند که رسول اکرم (ص) امّی است و درس نخوانده است که کتابی دیده باشد و حکایت و داستان گذشتگان را فرا گرفته و بر آنان بخواند با اینکه حال دیگر جای شک‌ّ و ریبی باقی نمیماند که کسی انکار حجیّت قرآن را بنماید مگر آنهایی که در مقام ابطال و خاموش کردن چراغ اسلام میباشند که شبهه تراشی نموده و گمان میکردند بسخنان مزخرفشان می‌توانند نور هدایت را خاموش نمایند دیگر نمیدانستند (وَ اللّه‌ُ مُتِم‌ُّ نُورِه‌ِ وَ لَو کَرِه‌َ الکافِرُون‌َ) اگرچه در قرآن مجید حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را «امّی» معرفی نموده و آیه مطلق است و چنین مینماید که تا آخر عمر حضرتش باین صفت باقی بوده، لکن نظر به اینکه بایستی پیمبران و خلفاء آنها در تمام کمالات نفسانی و روحانی سر آمد و بالاتر از اهل زمانشان باشند زیرا که در تمام جهات آن بزرگواران پیش رو آنها و پیشوای همه میباشند مخصوصا نبی خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که البتّه بایستی در تمام صفات کمالیّه از تمام

صفحه : 53
افرادی که تا قیامت بوجود میآیند برتر و بالاتر باشد و شکّی نیست که از جمله کمالات نفسانی خواندن و نوشتن است پس باین لحاظ میتوان گفت که حضرتش قبل از بعثت امّی بوده زیرا که با امّی بودنش اعجاز قرآن را ظاهرتر میگرداند لکن ممکن است پس از آن بانزال وحی و شرح قلب مبارکش که در سوره «الم نشرح» آیه اول فرموده «أَ لَم نَشرَح لَک‌َ صَدرَک‌َ» سینه او چنان باز گردیده که حتّی نوشتنیها و خواندنیها نزد او ارائه داده شده باشد و شاهد بر اینکه مطلب آن روایت متّفق علیه بین شیعه و سنّی است که هنگام موتش فرمود قلم و دوات بیاورید که برای شما چیزی بنویسم که هیچ وقت گمراه نگردید و عمر ممانعت کرد و نسبت هذیان بآن عقل کل داد بَل هُوَ آیات‌ٌ بَیِّنات‌ٌ فِی صُدُورِ الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ «بل» را برای اضراب و ردع می‌آورند و ارائه میدهد که نه چنین است که مردمان باطل و گزاف گو گمان کرده‌اند که آیات قرآن ساخته شده و پرورش داده شده دست بشری است بلکه اینکه آیات از محل‌ّ صدق و حقیقت در قلب و روح صاحبان علم و دانش فرود آمده و آنها علومشان از سر چشمه علم ازلی ریزش نموده اشخاصی که بآنان علم عطاء شده در مرتبه اول پیمبران و اوصیاء آنانند که علومشان از مصدر علم ازلی بدون ترتیبات قوانین منطقی و علوم کسبی گرفته شده و علوم آنها موهبتی است که بدون سابقه فکر و ترتیب مقدّمات نظری از مبدء فیّاض بقلب مبارکشان ریزش نموده، و در مرتبه ثانی کسانی میباشند که تحت الشعاع نور وجود آنها واقع گردیده‌اند و در اثر متابعت و بندگی قلب و دل خود را بنور دانش اولیای حق تعالی رونق داده و علم حقیقی در اعماق روح و جان آنان نفوذ نموده بطوری که دیگر در معارف حقّه محتاج بادلّه فلسفی نخواهند بود بلکه از طریق علم بوجدان رسیده‌اند وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظّالِمُون‌َ کسانی بآیات روشن و واضح جحود و انکار میکنند که از روی جهل و بیخردی بخود ستم نموده و خود را از اولیاء حق تعالی دور گردانیده و از نور دانش آنها استضائه نمینمایند و در تاریکی جهل فرو رفته و چشم دلشان کور گردیده

صفحه : 54
وَ قالُوا لَو لا أُنزِل‌َ عَلَیه‌ِ آیات‌ٌ مِن رَبِّه‌ِ و آنان کسانی میباشند که از اینکه آیات جلی‌ّ و واضح قرآنی که نزد اهل خرد هر آیه‌ای از آن اقیانوس کبیری ماند که در قعر آن خروارهای جواهر و گوهرهای شب نمای علوم و معارف مندرج گردیده و اهل دانش غوّاص وار در قعر آن فرو رفته و هر کس بقدر استعداد و نیروی دانشی که دارد اندازه‌ای از آن جواهرات قیمتی را بدست می‌آورد و امور دنیا و عقبای خود را رونق میدهد و دیگر بچیز دیگری نیازمند نخواهد بود چشم پوشیده و بحضرتش اعتراض مینمودند ایراد کفّار و مشرکین بر نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اینکه بود که چرا معجزه‌ای مثل معجزه باقی پیمبران مثل معجزه موسی (ع) و عیسی (ع) که عصا
اژدها گردد یا مرده زنده شود یا شتری مثل ناقه صالح از کوه بیرون آید یا آنچه ما بخواهیم از تو بتوانی غیر از آنچه خدا بدست تو جاری کرده بدلخواه ما برای ما بیاوری چنین نیستی، قوله تعالی حکایة از آنها که میگفتند «وَ قالُوا لَن نُؤمِن‌َ لَک‌َ حَتّی تَفجُرَ لَنا مِن‌َ الأَرض‌ِ یَنبُوعاً سوره بنی اسرائیل آیه 92 با اینکه پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنانچه بتواتر رسیده مثل شق القمر و بیرون آمدن چشمه آب از انگشتان مبارکش و غیر اینها که بسیار نقل شده معجزه‌های زیاد داشت با اینکه حال اعرابی که در باره آنان فرموده «الأَعراب‌ُ أَشَدُّ کُفراً وَ نِفاقاً» در مقام ضدّیت و خورده گیری ایرادهای بی‌مورد میگرفتند و گمان میکردند باین چیزها میتوانند نور اسلام را خاموش کنند قُل إِنَّمَا الآیات‌ُ عِندَ اللّه‌ِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِین‌ٌ اینکه است که از جانب رب‌ّ العزة خطاب بسفیر اعظمش مینماید که باین مشرکین بگو تمام معجزه‌ها که بدست پیمبران اجراء میگردیده نزد خدا است و در هر موقعی از روی حکمت و علم بصلاح برای اثبات رسالت آنچه را که بخواهد بدست پیمبران خود ظاهر میگرداند، پیمبران باراده خود کاری نه از گفتار و نه از کردار از پیش خود انجام نخواهند داد بلکه مطیع امر پروردگارند آنچه را او بخواهد بدست آنها اجراء

صفحه : 55
میگرداند و من موظّفم که شما را تهدید نمایم و بترسانم و بشما تذکّر دهم که برای اینکه اعمال و افعال بدتان پاداش بدی است و مجازات ناگواری خواهید دید أَ وَ لَم یَکفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَیک‌َ الکِتاب‌َ یُتلی عَلَیهِم همزه «أَ وَ لَم» استفهام انکاری است و در مقام اعتراض بکفّار برآمده که ای رسول اکرم اینکه قرآن اینکه کتابی که برای تو از سماء علم و قدرت فرود آوردیم که برای آنان تلاوت نمایی با اینکه همه اعجاز و رموز و اسراری که در آن منطوی گردیده بطوری که عقلای عالم در مقابل عظمت آن زانو میزنند آیا در اعجاز آن کافی نیست و همین بس نیست که با اینکه فصحاء و دانشمندان عرب که اهل لسان و ادبیت میباشند با کمال کوشش که در معارضه نمودن با آن داشتند و باعتراف خود قرآن اگر سوره‌ای مثل آن می‌آوردند اعتبار قرآن از بین میرفت از آوردن سوره‌ای بلکه آیه‌ای از آن عاجز مانده و اظهار عجز مینمایند با اینکه حال دیگر در نظر متدبّر شکّی باقی نخواهد ماند که با بودن قرآن دیگر برای اثبات نبوّت محتاج بدلیل دیگری نمیباشیم إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَرَحمَةً وَ ذِکری لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ پس از آن کلام را مؤکّد گردانیده و اشاره بقرآن مینماید که آیات قرآنی چراغ هدایت است برای جماعت مؤمنین که از آن استضائه و استفاده کامل مینمایند و طریق هدایت و سعادتشان را پیدا نموده و در اثر پیروی آن بمقصد خواهند رسید قُل کَفی بِاللّه‌ِ بَینِی وَ بَینَکُم شَهِیداً یَعلَم‌ُ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ خطاب برسولش نموده که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین کافرین که در آیات قرآن مناقشه میکنند و چنین گمان میکنند که قرآن ساخته شده دست بشری است بگو خدا را گواه میگیرم که اینکه قرآن از مقام صدق و حقیقت فرود آمده و گواهی خدا بین من و شما کافی خواهد بود زیرا که او آنچه در آسمانها و زمین است میداند و بر او چیزی مخفی نخواهد بود وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا بِالباطِل‌ِ وَ کَفَرُوا بِاللّه‌ِ أُولئِک‌َ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ آنان که بحق ایمان آوردند فائز گردیده و رستگار شدند و آنان که بباطل پیوستند

صفحه : 56
و از حق و بحق کافر گردیدند آنها زیانکارانند که مایه عمر خود را ببازیچه تلف نمودند و از عملشان سودی عایدشان نخواهد گردید بلکه ضرر و خسران بردند

[سوره العنکبوت (29): آیات 53 تا 69]

اشاره

وَ یَستَعجِلُونَک‌َ بِالعَذاب‌ِ وَ لَو لا أَجَل‌ٌ مُسَمًّی لَجاءَهُم‌ُ العَذاب‌ُ وَ لَیَأتِیَنَّهُم بَغتَةً وَ هُم لا یَشعُرُون‌َ (53) یَستَعجِلُونَک‌َ بِالعَذاب‌ِ وَ إِن‌َّ جَهَنَّم‌َ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِین‌َ (54) یَوم‌َ یَغشاهُم‌ُ العَذاب‌ُ مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحت‌ِ أَرجُلِهِم وَ یَقُول‌ُ ذُوقُوا ما کُنتُم تَعمَلُون‌َ (55) یا عِبادِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا إِن‌َّ أَرضِی واسِعَةٌ فَإِیّای‌َ فَاعبُدُون‌ِ (56) کُل‌ُّ نَفس‌ٍ ذائِقَةُ المَوت‌ِ ثُم‌َّ إِلَینا تُرجَعُون‌َ (57)
وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِن‌َ الجَنَّةِ غُرَفاً تَجرِی مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِین‌َ فِیها نِعم‌َ أَجرُ العامِلِین‌َ (58) الَّذِین‌َ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُون‌َ (59) وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لا تَحمِل‌ُ رِزقَهَا اللّه‌ُ یَرزُقُها وَ إِیّاکُم وَ هُوَ السَّمِیع‌ُ العَلِیم‌ُ (60) وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ فَأَنّی یُؤفَکُون‌َ (61) اللّه‌ُ یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه‌ِ وَ یَقدِرُ لَه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیم‌ٌ (62)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِه‌ِ الأَرض‌َ مِن بَعدِ مَوتِها لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعقِلُون‌َ (63) وَ ما هذِه‌ِ الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ لَهوٌ وَ لَعِب‌ٌ وَ إِن‌َّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِی‌َ الحَیَوان‌ُ لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ (64) فَإِذا رَکِبُوا فِی الفُلک‌ِ دَعَوُا اللّه‌َ مُخلِصِین‌َ لَه‌ُ الدِّین‌َ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ إِذا هُم یُشرِکُون‌َ (65) لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوف‌َ یَعلَمُون‌َ (66) أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّف‌ُ النّاس‌ُ مِن حَولِهِم أَ فَبِالباطِل‌ِ یُؤمِنُون‌َ وَ بِنِعمَةِ اللّه‌ِ یَکفُرُون‌َ (67)
وَ مَن أَظلَم‌ُ مِمَّن‌ِ افتَری عَلَی اللّه‌ِ کَذِباً أَو کَذَّب‌َ بِالحَق‌ِّ لَمّا جاءَه‌ُ أَ لَیس‌َ فِی جَهَنَّم‌َ مَثوی‌ً لِلکافِرِین‌َ (68) وَ الَّذِین‌َ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَ إِن‌َّ اللّه‌َ لَمَع‌َ المُحسِنِین‌َ (69)

صفحه : 57

(ترجمه)

کفار (از روی استهزاء و سخریّه) از تو تعجیل عذاب میطلبند و اگر نبود آن مدت معین نامیده شده هر آینه عذاب آنان را فرا میگرفت و البته عذاب برای آنها بغتة می‌آید در حالی که آنها غافل و بیخبرانند (53)
بعجله از تو عذاب میطلبند و بدرستی که جهنم احاطه بکافرین دارد (54)
روز قیامت از بالای سرشان و از زیر پاهایشان عذاب آنها را میپوشاند و بآنها میگویند (پاداش) اعمال خود را بچشید آن اعمالی که (در دنیا) قبلا عمل مینمودید (55)
(خطاب بمؤمنین نموده) که ای بندگان من که ایمان آورده‌اید حقیقتا زمین من وسیع است پس مرا عبادت نمائید (56)
هر جانداری چشنده مرگ خواهد بود پس از آن بسوی ما بازگشت مینمائید (57)
و کسانی که ایمان آوردند و عمل نیکو کردند فرود میآورم آنان را در بهشت در غرفه‌هایی که جایگاه آنها باشد و از زیر آن غرفه‌ها آبهایی جریان دارد و در آن غرفه‌ها جاویدان خواهند بود و آن پاداش خوبی است برای عمل کنندگان (58)
و آنان کسانی میباشند (که در سختیها) صبر کردند و بر پروردگارشان توکل نمودند (59)
و چه بسیار از جنبندگان که نمیتوانند روزی خود را ذخیره و آماده کنند و خدا آنها را روزی میدهد و نیز شما را خدا روزی میدهد و اوست شنوا و دانا (60)
و اگر از

صفحه : 58
کافرین سؤال کنی که چه کس آسمان و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر گردانیده هر آینه میگویند البته خدا پس کجا باز گردیده میشوند (61)
خدا است که روزی هر کس از بندگانش را که بخواهد وسیع میگرداند و روزی هر کس از بندگانش را بخواهد تنگ میگرداند و بحقیقت او بهر چیزی دانا است (62)
ای محمّد اگر (از کافرین) پرسش نمایی که چه کس از آسمان آب را فرود آورده و زمین را بآب زنده گردانیده پس از مردن آن هر آینه البته میگویند خدا بگو حمد و سپاس مخصوص بخدا است بلکه اکثر آنها تعقل و فکر ندارند (63)
و نیست اینکه زندگانی دنیا مگر لهو و بازیچه بچه‌گانه و اگر شما حقیقة میدانستید عالم آخرت عالم حیات و زندگانی (جاویدانست) (68)
وقتی که در کشتی سوار شدند خدا را میخوانند در حالی که دین را برای خدا خالص میگردانند و وقتی (از طوفان نجات یافتند) و بخشکی رسیدند برای او شریک قرار میدهند (65)
تا اینکه کافر بشوند بآنچه ما بآنها عطا نمودیم و آنان (از عمرشان) تمتعی میبرند پس از آن بزودی خواهند دانست (66)
آیا ندیدند که ما حرم را جای امن قرار دادیم و مردم از اطراف آن ربوده میشوند آیا بباطل ایمان می‌آورند و بنعمت خدا کفران می‌ورزند (67)
آیا کی است ستمکارتر از کسی که بخدا افتراء بزند یا وقتی که حق بروی (ثابت گردید) تکذیب نموده آیا جهنم جایگاه کافرین نمی‌باشد (68)
و کسانی که در راه ما مجاهده و کوشش نمودند البته ما آنها را براه خودمان هدایت خواهیم گردانید و محققا خدا با نیکوکارانست (69)

توضیح آیات‌

اشاره

وَ یَستَعجِلُونَک‌َ بِالعَذاب‌ِ وَ لَو لا أَجَل‌ٌ مُسَمًّی لَجاءَهُم‌ُ العَذاب‌ُ مشرکین و کفار از آن غیظ و غضبی که با رسول اکرم «ص» داشتند مثل نضر بن حارث و امثال او از روی سخریه و استهزاء از حضرتش در خواست عذاب مینمودند و میگفتند آن عذابهایی را که ما را بآن تهدید می‌نمایی بعضی از آن را در همین جا

صفحه : 59
بما نشان بده (فَأَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِن‌َ السَّماءِ) امر کن از آسمان سنگ بر ما ریزش کند اینکه بود که آیه بپیمبرش خبر میدهد که اگر نبود که برای هر چیزی در ازل مطابق نظام عالم و حکمت الهی وقت معین تعیین گردیده بزودی عذاب آنان را فرا می‌گرفت.
وَ لَیَأتِیَنَّهُم بَغتَةً وَ هُم لا یَشعُرُون‌َ و البته و مسلما بغتة و یک دفعه عذاب آنها را خواهد گرفت در حالی که غافل میباشند یا در همین دنیا بعذاب مبتلا میگردند همین طور که بجنگ بدر مبتلا گردیدند یا اینکه نظر به اینکه یکی از اوصاف حضرتش «ص» اینکه بود که او را (رحمة للعالمین) وصف نموده و خداوند وعده فرمود که عذاب استیصال مثل امتهای سابق مثل قوم عاد و ثمود و غیر اینها بامتش اینکه طور عذاب نفرستد مقصود از عذاب یک دفعه عذاب قبر یا قیامت باشد که یک دفعه واقع خواهد گردید و کافرین بعذاب و شکنجه سخت گرفتار خواهند شد و آن وقتی که آنان در مورد عذاب واقع می‌گردند در حالی خواهد بود که آنان قبلا ملتفت و متوجه عذاب نمیباشند که آن موقع مرگ یا ظهور قیامت باشد.
یَستَعجِلُونَک‌َ بِالعَذاب‌ِ وَ إِن‌َّ جَهَنَّم‌َ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِین‌َ اینکه بیخردان عجله می‌کنند و از تو عذاب می‌طلبند دیگر نمیدانند که الان جهنم بکافرین احاطه دارد و اینان در همین عالم دنیا در جهنم شرک و کفر که در معنی و حقیقت جهنم واقعی است غوطه‌ورند و جهنم بآنها احاطه دارد و قیامت محل بروز و ظهور آن است.
بعضی از مفسرین (لمحیطة) که صیغه فاعل است و برای حال آرند حمل بر استقبال نموده‌اند و گویند اینکه (لمحیطة) بصیغه فاعل آورده برای تحقق وقوع عذاب جهنم و ثبوت و دوام آن است که در قیامت تحقق مییابد لکن تا ضرورت ایجاب نکند نباید کلام را از ظاهرش منصرف گرداند در سوره همزه آیه 5 در وصف (الحطمه) فرموده (نارُ اللّه‌ِ المُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِع‌ُ عَلَی الأَفئِدَةِ) از ظاهر آیه

صفحه : 60
چنین بر می‌آید که در همین دنیا جهنم در باطن کفار تعبیه شده.
یَوم‌َ یَغشاهُم‌ُ العَذاب‌ُ مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحت‌ِ أَرجُلِهِم گویند عامل در یوم (لمحیطة) در آیه بالا است اشاره بکیفیت احاطه جهنم است که در آن روز از بالای سر آنها و زیر پاهایشان عذاب بآنان احاطه خواهد نمود بطوری عذاب آنها را فراگرفته مانند لباسی که از سر تا قدم را بپوشاند و جایی را فرو گذار ننموده.
وَ یَقُول‌ُ ذُوقُوا ما کُنتُم تَعمَلُون‌َ آیا گوینده اینکه قول کی است مفسرین گویند خدا میگوید و بقول دیگر خزنه دوزخ بکفار میگویند اینکه عذابی است که باعمال زشت خود در دنیا مهیا نموده‌اید و امروز که روز پاداش و نتیجه اعمال است طعم عذاب را بچشید.
یا عِبادِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا إِن‌َّ أَرضِی واسِعَةٌ آیه خطاب به مؤمنین نموده و بلفظ عبادی آنان را معزز و محترم گردانیده و اشاره به اینکه ای کسانی که در دار کفر گرفتار اشقیاء و مردمان خطا کار میباشید بدانید که زمین وسیع است از وطن خود مهاجرت نمائید در جای امن که باطمینان قلب خدا را پرستش نمائید و در اینکه عمل تأسی نمودن بابراهیم علیه السلام و محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است چنانچه ابراهیم «ع» از شرّ نمرود بشام هجرت نمود و محمّد «ص» از شر کفار از مکه بمدینه گریخت.
فَإِیّای‌َ فَاعبُدُون‌ِ بقاعده عربیت هر جا که مفعول را جلو فعل و فاعل آورند افاده حصر میکند و (فا) جواب شرط محذوفست و شاید اشاره باین باشد که اگر خواهید عبادت شما خالص باشد و از شائبه تقیه و ترس از دشمن و غیر آن بکلی خالی و خالص برای خدا انجام گرفته باشد از وطن خود مهاجرت کنید بجایی که کسی شما را نشناسد که هم از آفت دشمنان دین مصون باشید و هم عبادت شما بکمال خلوص برسد و بکلی از شائبه ریاء و خود نمایی خالص گردد.

صفحه : 61
کُل‌ُّ نَفس‌ٍ ذائِقَةُ المَوت‌ِ ثُم‌َّ إِلَینا تُرجَعُون‌َ هر نفسی ناگواری مرگ را خواهد چشید چه در خانه و وطن خود باشید یا در جای دیگر وقتی آن موقعی که در قضاء الهی تعیین گردیده رسید (لا یَستَأخِرُون‌َ ساعَةً وَ لا یَستَقدِمُون‌َ) دقیقه و آنی نه عقب افتد نه پیش اینکه آیه مربوط بآیه جلو است و اشاره به اینکه گمان نکنید اگر از وطنتان بیرون رفتید دچار آفات میگردید و مرگ شما را می‌گیرد در منزلتان باشید یا جای دیگر مزه مرگ را خواهید چشید.
و پس از چشیدن مزه مرگ بازگشت شما بسوی ما خواهد بود همین طوری که خدای تعالی علت فاعلی موجودات است علت غایی هم همان خواهد بود (هو المبدء و المعید) همان کسی که موجودات را برحمت رحمانی خود وجود داده بازگشت هم یا بسوی رحمت او است اگر مؤمن و صالح باشید و یا بسوی غضب او است اگر کافر و شقی باشید وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِن‌َ الجَنَّةِ غُرَفاً تَجرِی مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِین‌َ فِیها نِعم‌َ أَجرُ العامِلِین‌َ شاید مقصود از اینکه مؤمنین کسانی خواهند بود که در اثر اعمال نیکشان در بهشت صاحب مقام عالی و غرفه‌های مجلل با شکوه گردیده‌اند و در جوار قرب الهی متمکن گشته و در مقام امین ساکن گردیده و جاویدانند و آنان همان اشخاصی باشند که در آیه بالا اشاره بآن شده که برای حفظ ایمانشان از وطن مألوفشان فرار نموده مثل مهاجرین از مکه بمدینه و جماعت دیگر که از ترس مشرکین عرب بحبشه رفتند لکن آیه اطلاق دارد و هر کس مثل اینها بهر نحوی که باشد و در راه حق فداکاری کند و دارای ایمان کامل و عمل صالح باشد چنین مقام عالی و منزلت نصیب او خواهد گردید اینکه است که در آخر آیه فرموده (نِعم‌َ أَجرُ العامِلِین‌َ) چه نیک است پاداش کسانی که در راه دین زحمت کشیدند و از جان و مال در یاری اسلام بهر نحوی که باشد فداکاری نمودند تا بیرق اسلام را بلند گردانند.
الَّذِین‌َ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُون‌َ

صفحه : 62
در مقام معرّفی مؤمن صالح که دارای چنین مقام و جایگاه عالی میباشند بر آمده که و دو صفت از اوصاف حمیده آنان را تذکر میدهد

اول صبر و دوم توکل‌

مقام و منزلت یافتن در غرفه‌های بهشتی نصیب کسی میگردد که برای حفظ دین با نفس خود مجاهده نماید و بر ناگواریها و سختیهای روزگار و جفای دشمنان صبر و بردباری کند و نیز در تمام امور اتّکاء و امیدش بپروردگارش باشد آری صبر و توکل دو اصل و دو پایه از نردبان سعادت و کامیابی بشمار میرود بدون اینکه دو صفت کسی بمرتبه عالی و متمکّن در مقام صدق نخواهد گردید، شنیده نشده در عالم کسی دارای رتبه بلندی و مقام ارجمندی شده باشد مگر در اثر اینکه دو صفت حمیده صبر و متانت و استقامت کوه‌های مشکلات را در زیر پا هموار مینماید زیرا که صبر در عبادت و خودداری در ترک معصیت و نیز بردباری در مشقّتهای دنیا با اتّکاء بحق تعالی نفس انسان قوی میشود و روح وی جلاء می‌یابد، همین مصیبات و مشقّتها است که گل وجود انسانی را فشار میدهد تا آن عطری که در باطن روح وی پنهان است ظاهر گردد آن وقت مشمول رحمت الهی میگردد قوله تعالی در سورة البقرة آیه 153 در باره صابرین فرموده «أُولئِک‌َ عَلَیهِم صَلَوات‌ٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ أُولئِک‌َ هُم‌ُ المُهتَدُون‌َ) وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لا تَحمِل‌ُ رِزقَهَا اللّه‌ُ یَرزُقُها وَ إِیّاکُم وَ هُوَ السَّمِیع‌ُ العَلِیم‌ُ من برای تبیین است نه تبعیض و ظاهرا اینکه آیه نیز مرتبط بآیه بالا است و تذکر میدهد که چه بسیار از جنبنده‌ها چنینند که خودشان نتوانند روزی خود را مهیّا نمایند و بقول بعضی نتوانند روزی خود را ذخیره نمایند چنانچه اکثر حیوانات از وحوش و سباع و طیور چنینند که وقتی شکاری بدست آنان آمد بقدر اشتهاشان میخورند و ما بقی آن را رها مینمایند لکن وقتی گرسنه میشوند و طلب روزی مینمایند رزّاق متعال از راهی که بگمان انسان نمیرسد آنها را سیر میگرداند.

صفحه : 63
واقعا اگر کسی فکر کند در فصل زمستان که گیاهی در زمین روئیده نمیشود و برگی نیز در درختها وجود ندارد و همه را یخ و برف فرا گرفته وحوش و هوام‌ّ و پرندگان از کجا روزی میخورند اندوخته‌ای هم که ندارند مگر اندکی از حیوانات مثل مورچه و موش و امثال اینها که بآنها امرار حیات نمایند و انسان متدبّر از اینجا میفهمد که تمام امور بدست قدرت حق تعالی انجام میگیرد آن وقت اتّکاء و توکّل او در تمام امور بخلّاق و مدبّر و مربّی عالم میگردد بزرگ و بزرگوار است رزّاق موجودات که تمام جنبنده‌ها از انسان و حیوانات و آنچه محتاج بروزی است هر یک را در خور خود روزی میدهد و همه را میسازد و مینوازد زیرا که او هم شنوا است که ناله درونی محتاجین بروزی را میشنود و هم دانا است که طریق روزی رسانیدن بهر موجودی را میداند وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ اشاره به اینکه هر بشری مفطور بتوحید است همین مشرکین که در عبادت بتها را شریک خدا میگردانند و نیز هر کافر ملحدی که منکر وحدت صانع باشد وقتی از وی پرسش نمایی اینکه آسمانهای با عظمت و اینکه زمین با اینکه سعه را چه کسی آفریده و کی است که خورشید و ماه را اینطور مسخّر گردانیده که از خدمت مرجوعه خود ذرّهای تخلّف نمینمایند در پاسخ باقتضاء فطرت گوید خدا و ظاهرا مقصود از آنهایی که مورد سؤال واقع گردیده‌اند و از آنها سؤال شده چه کس آسمان و زمین را خلق نموده مشرکین عرب باشند که آنان منکر صانع و خالق آسمان و زمین نبودند و شاید چنین گمان میکردند که خداوند تدبیر امر عالم را ببتها تفویض نموده و آنها بغلط چنین گمان میکردند که بتها واسطه در فیض و مقرّبین درگاه احدیّت میباشند و عبادت آنها سبب قربشان بخدا میگردد اینکه بود که میگفتند ما اینها را عبادت نمیکنیم «إِلّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّه‌ِ زُلفی» فَأَنّی یُؤفَکُون‌َ باید باینان گفته شود وقتی شما بوجود حق تعالی که آفریننده و ناظم و مربّی

صفحه : 64
عالم است اعتراف نمودید چنین امری عقلایی نیست از خالق خود بگریزید و روی نیازمندی بغیر او آورید و از وی حاجت بخواهید و روزی بطلبید و آن را مؤثر در امور بدانید همان کسی که شما را از نیستی بهستی آورده و تمام امور شما بدست قدرت او انجام میگیرد بحکم عقل و و جدان بایستی روی نیازمندی بسوی آن واحد احد بیاورید و کسی را نه در آفرینش و نه در تربیت و نه
در عبادت با او شریک نگردانید زیرا که همین طوری که در اصل آفرینش محتاج بکسی نیست در تدبیر امور و نظام عالم نیز محتاج بمعاون و شریک نخواهد بود اگر چنین باشید البته کامیاب خواهید گردید.
اللّه‌ُ یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه‌ِ وَ یَقدِرُ لَه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیم‌ٌ اینکه آیه نیز مربوط بآیه بالا است و بمشرکین تذکر میدهد که گمان نکنید بتهایی را که پرستش مینمائید در روزی و امور زندگانی شما یا در نظام عالم تصرّف داشته باشند و امر خلقت تفویض بآنان شده باشد خدایی که آفریننده و پدید آورنده موجودات است بدست قدرت خود می‌آفریند و روزی هر جنبنده‌ای را اندازه‌گیری نموده از روی حکمت و صلاح بینی برای هر کس بخواهد روزیش را وسیع میگرداند و برای هر کس که بخواهد روزیش را تنگ میگرداند و او بهر چیزی دانا و عالم است که از روی علم بصلاح و طبق مصلحت، امور عالم را انجام میدهد وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِه‌ِ الأَرض‌َ مِن بَعدِ مَوتِها لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعقِلُون‌َ، وَ ما هذِه‌ِ الحَیاةُ الدُّنیا إِلّا لَهوٌ وَ لَعِب‌ٌ «ماء نافیه» و «الّا استثنائیّه» بطور عموم ببشر تذکر میدهد که زندگانی دنیا چیزی نیست مگر عبث و بیهوده «لهو» کار باطل را گویند «لعب» بازی کودکان و جوانان است که از روی شهوت ساعتی خود را مشغول بآن مینمایند و نتیجه‌ای بدستشان نیامده میگذارند و میروند وَ إِن‌َّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِی‌َ الحَیَوان‌ُ لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ «حیوان» در اصل «حییان» بوده برای تأکید معنی حیات که بمعنی حرکت

صفحه : 65
است مقابل موت که بمعنی سکون و بی حرکتی است یاء دوم را قلب بواو کردند حیوان شده بر وزن فعلان زیرا فعلان مثل غلیان بمعنی شدّت حرکت است و عالم آخرت را عالم حیوان نامیده زیرا که حیات حقیقی و زندگانی دائمی که در شرف مرگ نباشد و انسان دائما از لذت حیات کامیاب باشد مخصوص بآخرت است دنیا مثل (سرابی) ماند که (یَحسَبُه‌ُ الظَّمآن‌ُ ماءً) چنین گمان نشود که مقصود اینکه است که بطور اطلاق حیات دنیا لهو و لعب و کار بیهوده باشد اگر چنین بود هرگز آفریده نمیشد کار لهو و لعب از ساحت قدس کبریایی و حکیم علی الاطلاق صادر نخواهد گردید.
بلکه بقرینه اینکه آخرت را مقابل دنیا انداخته چنین ارائه میدهد که مقصود از دنیایی که لهو و لعب بشمار میرود آن دنیای مذموم است که مقدمه کسب سعادت اخروی نباشد لکن دنیایی که بآن زراعت آخرت و کسب سعادت گردد بسیار ممدوح و نیکو خواهد بود چگونه میتوان بطور کلی دنیا را مذموم و بیهوده دانست در صورتی که تا دنیا نباشد آخرت اصلا معنی ندارد زیرا که دنیا اول محل پیدایش وجود انسان است و آخر محل کمالش آخرت خواهد بود.
خلاصه آیه تذکر میدهد که غایت و فایده حیات دنیا حیات حقیقی پاکیزه دائمی اخروی است و اگر غیر از اینکه شد حیات دنیا جز بازیچه‌ای نخواهد بود اینکه است که در آخر آیه فرموده (لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ) یعنی اگر میدانستید که غایت و فائده دنیا کسب سعادت اخروی است نه همین تعیش طبیعی حیوانی.
فَإِذا رَکِبُوا فِی الفُلک‌ِ دَعَوُا اللّه‌َ مُخلِصِین‌َ لَه‌ُ الدِّین‌َ مشرکین چنینند وقتی در کشتی می‌نشینند آن وقت بآن فطرتی که جبلی آنهاست رو باو آرند و خدا را میخوانند در حالی که دینشان و توجهشان فقط بخدا است از او نجات از غرق شدن و بسلامت بمنزل رسیدن خود را میطلبند.
فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ إِذا هُم یُشرِکُون‌َ و چون آنان را از غرق نجات دادیم و بخشکی رسیدند بمقتضای طبیعتشان

صفحه : 66
برای خدا شریک قرار میدهند گویا آنها گمان میکنند که بتها و اللّه آنها را از مرگ نجات دادند.
لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوف‌َ یَعلَمُون‌َ ظاهرا لام (لیکفروا) لام غایت است یعنی غایت و فایده نعمتهایی را که ما بآنان عطا نمودیم و از غرق و هلاک آنها را نجات دادیم اینکه شد که بنعمتهای ما کافر گردیدند و اینها اندک مدتی از حیات دنیا بهره‌مند میگردند پس از آن بزودی جزاء و پاداش عمل خود را خواهند دانست.
أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّف‌ُ النّاس‌ُ مِن حَولِهِم همزه (أَ وَ لَم) همزه استفهام و برای تقریر و توبیخ است آیا اینکه اهل مکه ندانستند و نفهمیدند که ما حرم کعبه را محل امن و امان قرار دادیم که در آنجا همه در امان باشند و بعضی ببعض دیگر تعدی و ظلم نکنند و در اطراف مکه بعضی مال دیگری را سرقت مینماید و وی را میرباید و میکشد یا حبس مینماید و اهل مکه در امن و امان نمیباشند.
أَ فَبِالباطِل‌ِ یُؤمِنُون‌َ وَ بِنِعمَةِ اللّه‌ِ یَکفُرُون‌َ بچنین مردمانی که بنعمت امنیت شکر نمیکنند اعتراض نموده که آیا بباطل ایمان آورده‌اید یعنی آیا تصدیق میکنید بعبادت بتها و حال آنکه آنها باطل و مضمحل میباشند و بنعمت امنیت که خدا بشما اهل مکه داده و آنجا را محل امن قرار داده کافر میشوید و سپاس‌گزاری نمی‌نمائید.
وَ مَن أَظلَم‌ُ مِمَّن‌ِ افتَری عَلَی اللّه‌ِ کَذِباً ستمکارترین مردم کسی خواهد بود که بر خدا دروغ ببندد دروغ بستن بر خدا بچند وجه تصور دارد یا اینکه است که برای خدا شریک قرار می‌دهد یا صفاتی که لایق ذات احدیت نیست مثل دروغ و ظلم و غیر آن باو نسبت می‌دهد یا از پیش خود چیزی میگوید و چنان اظهار می‌کند که اینکه کلام خدا است یا خود را رسول و فرستاده خدا معرفی می‌نماید یا غیر اینها آنچه را که سزاوار مقام الوهیت نیست

صفحه : 67
نسبت بخدا می‌دهد.
أَو کَذَّب‌َ بِالحَق‌ِّ لَمّا جاءَه‌ُ یا آنچه را که از جانب حق آمده و حقانیتش بروی محرز گردیده انکار مینماید مثل رسالت پیمبران و نبی خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن و سایر کتب آسمانی مثل تورات و انجیل و غیره که با اینکه محقق و ثابت گردیده که آنها از طرف حق تعالی فرود آمده انکار مینماید مثل بسیاری از عربهای قریش که حقانیت قرآن نزد آنان محرز و مسلّم بود و از روی کبر و حسد و عصبیت جاهلیت انکار مینمودند، شکی نیست که چنین مردمانی ستمکارترین مردم و بدترین خلق بشمار میروند.
أَ لَیس‌َ فِی جَهَنَّم‌َ مَثوی‌ً لِلکافِرِین‌َ بهمزه استفهامی گویا سؤال می‌کند که ای اهل عقل و دانش آیا نباید منزل و جایگاه چنین کسی که هم بخدا دروغ بندد و هم بحقایقی که بر او ثابت گردیده نسبت دروغ دهد جهنم و دار عذاب باشد اشاره به اینکه در اینکه صورت با چنین جنایت و گناهی آیا مستحق جهنم نیست و نباید جایگاه همیشگی او جهنم باشد هر عاقلی تصدیق می‌نماید که البته بمقتضای عدل و حکمت الهی که هر چیزی را در جای خود قرار داده بایستی قرارگاه چنین کسی دار عذاب باشد.
وَ الَّذِین‌َ جاهَدُوا فِینا پس از تهدید و توبیخ آنهایی که بحق و حقیقت افتراء زدند که جایگاه چنین کسانی جهنم خواهد بود در مقام اوصاف مؤمنین برآمده و طریق نجات و رستگاری آنها را تذکر میدهد به اینکه آنها اشخاصی میباشند که در راه وصول و رسیدن بقرب احدی و کسب سعادت اخروی مجاهده و کوشش مینمایند.
جهاد و مجاهده را بمعنی عرفی در جایی میآورند که شخص با دشمن رو برو شود لکن مجاهده بمعنی حقیقی اعم است زیرا که دشمن یا دشمن ظاهری است که فقط دشمن جان و مال انسان است و یا دشمن باطنی است مثل نفس اماره و شیطان چنانچه در حدیث است که فرموده
(جاهدوا اهوائکم کما تجاهدون اعدائکم)
و نیز

صفحه : 68
در حدیث است که فرموده
(اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک)
یعنی دشمن ترین دشمنان تو نفس تو است که میان دو پهلوی تو جا دارد و دشمنی شیطان با بنی آدم آنهم معلوم است و در قرآن مجید مکرر تذکر داده شده که شیطان دشمن روح و حقیقت شما است تابع شیطان نگردید.
لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا راغب گفته (السبیل الطریق الذی فیه سهولة) و سبل جمع سبیل است و شاید اشاره باین باشد که راههای هدایت بسیار است و گفته‌اند (الطریق الی اللّه بعدد انفاس الخلائق)

سخنان مفسرین در توجیه هدایت‌

(1) مقصود از (سبلنا) یعنی راه سیر بسوی ما و وصول بما (2) مقصود مهاجرین و انصارند که آنها با مشرکین و کفار در راه خدا جهاد نمودند و بر آنان غالب گردیدند إبن عباس (3) معنی هدایت در اینجا ثابت گردانیدن برایمان و تقویت ایمان است زیرا که حق تعالی در مجاهدین هدایت می‌افزاید و در کافرین ضلالت قوله تعالی (وَ الَّذِین‌َ اهتَدَوا زادَهُم هُدی‌ً) سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیه 19 و در حدیث است
(من عمل بما یعلم ورثه اللّه علم ما لم یعلم)
کسی که بآنچه میداند عمل کند خداوند باو آنچه نمیداند عطاء میکند و در حدیث دیگر
(من اخلص للّه اربعین صباحا انفجرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه)
کسی که چهل روز قلب خود را برای خدا خالص گرداند چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌گردد.
در مثنوی گفته:

گر گران و گر شتابنده بود آنکه جوینده است یابنده بود

در طلب زن دائما تو هر دو دست که طلب در راه نیکو رهبر است

صفحه : 69

اعتراض‌

‌اگر بمجاهده راه بحقیقت باز میگردد چرا فیلسوفان و رهبانان بمقام مشاهده و مکاشفه نرسیده‌اند در صورتی که آنان با جدیت با نفس خود مجاهده مینمایند.

پاسخ‌

اشاره

اینان با نفس خود مجاهده مینمایند لکن مراعات شرط عمده آن را نمیکنند یعنی مجاهده و ریاضتشان برای اینکه نیست که بمشاهده برسند چنانچه در آیه فرموده (جاهَدُوا فِینا) یعنی (خالصا لنا) و غالبا اینها مجاهده و کوشششان از روی هوی و دنیا و خلق و ریا و سمعه و شهرت و طلب ریاست و علو در زمین و تکبر بر خلق انجام گرفته.
و طریق مجاهده در راه خدا چنین است که بایستی اول محرمات را ترک نمود پس از آن از مشتبهات احتراز کرد پس از آن از مکروه‌ها پرهیز نمود پس فضولات (یعنی رسوم و عادات که زائد بر ضروریات معاش است) ترک نمود پس از آن برای تزکیه نفس تعلقات طبیعی را از خود زائل گردانید پس از آن قلب را در همه اوقات از آنچه او را مشغول میگرداند تنقیه و پاک گردانید پس از آن دل را از اوصاف ذمیمه تخلیه نمود پس از آن از کونین قطع التفات کند و قطع طمع نماید از دارین (دنیا و آخرت و پس از آنکه نفس خود را اینکه طور تخلیه نمود روح وی تخلیه میشود) (وَ الَّذِین‌َ جاهَدُوا) آنها کسانی میباشند که با نفس خود در قطع نمودن از اغیار بسبب انقطاع و انفصال از خلق و اغیار مجاهده نمودند (لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا) (بالوصول و الاتصال) فینا یعنی بحق تعالی (تفسیر روح البیان) وَ إِن‌َّ اللّه‌َ لَمَع‌َ المُحسِنِین‌َ قوله تعالی (هُوَ مَعَکُم أَین‌َ ما کُنتُم) معیّت حق تعالی با مخلوقات معیّت قیومیّت است و از حیثیة علیّت و خالقیّة نسبت او تعالی بتمام موجودات یکسان است و خصوصیت او نسبت بنیکوکاران از جهت خصوصیتی است که در خود آنها است چنانچه گویند در زبور است که (انا المطلوب فاطلبنی تجدنی) یعنی من مطلوبم پس مرا طلب کنید

صفحه : 70
می‌یابید مرا.
مسلما هر کس با خلوص نیت در راه طلب برآید و با کمال کوشش با نفس و شیطان و هوای نفس مجاهده نماید و بهمان طریقی که پیشوایان بشر رفتند قدم پشت قدم آنان گذارد آن وقت بقدر استعداد و کوششی که از راه صحیح و بدستورات صاحب شریعت انجام گرفته پیش برود کامیاب خواهد گردید.

صفحه : 71

سخنان مفسرین در توجیه (الم)

(1) از إبن عباس نقل شده که حروف مقطعه آئینه ربانی‌اند و هر حرفی اشاره بصفتی است که بآن ثناء پروردگار را گویند- الف در (الم) کنایه از الوهیت و لام از لطف و میم از ملک.

صفحه : 73
(دوم) الف اشاره باسم (اللّه) و لام بنام جبرئیل و میم باسم محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یعنی خدا توسط جبرئیل به محمّد (ص) وحی فرستاد (سوم) حروف مقطعه برای اینکه است که مردم بدانند که کسی بحقایق و اسرار اینکه کلمات راه نبرد (چهارم) الف اشاره به (اللّه) و لام به (لطیف) و میم به (مجید) است یعنی اللّه منم روی اطاعت بمن آر، لطیف منم در عبادت اخلاص فرو مگذار، مجید منم بزرگی دیگران مسلّم مدار و آراء دیگری نیز از مفسرین در توجیه (الم) نقل شده لکن چون حروف مقطعه از متشابهات قرآن بشمار میرود سکوت در آن اولی است غُلِبَت‌ِ الرُّوم‌ُ فِی أَدنَی الأَرض‌ِ ظاهرا مقصود از (ارض) زمین عربستان است زیرا که الف و لام آن عهد است و منصرف بزمین آنها است و گفته‌اند آن اطراف زمین شام است و بقول دیگر زمین جزیره است که نزدیکترین زمین رومیان است بزمین فارس و (بضع) ما بین سه عدد است تا ده و چون اهل فارس مجوس بودند و رومیان اهل کتاب وقتی خبر باهل مکّه رسید که اهل فارس بر رومیان غالب گردیدند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین غمگین شدند وَ هُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبُون‌َ فِی بِضع‌ِ سِنِین‌َ اینکه بود که خدای تعالی برسولش خبر میدهد که رومیان پس از مدت کمی بر فارس غالب میگردند و اینکه یکی از پیش گوئیهای قرآن است مفسرین گویند وقتی اهل فارس یعنی ایرانیان که مشرک و مجوس بودند بر رومیان که اهل کتابند غالب گردیدند مشرکین عرب بمؤمنین شماتت نمودند رومیها که اهل کتاب بودند مغلوب شدند شما هم که اهل کتابید مغلوب خواهید گردید آیه رسید که در مدت کوتاهی رومیان غالب خواهند گردید، از إبن مسعود چنین نقل شده که وقتی آیه رسید ابو بکر با بعضی از مشرکین که انکار مینمودند گفت آیه رسیده که

صفحه : 74
اندک سال دیگر رومیان غالب خواهند گردید آن کافر گفت از کجا می‌گویی گفت از رسول خدا ابی‌ّ بن خلف گفت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دروغ گفت ابو بکر گفت تو دروغ می‌گویی ای دشمن خدا ابی‌ّ بن خلف گفت وقتی را معین کن تا گرو ببندیم و هنوز حکم حرمت قمار نازل نشده بود ابو بکر هفت سال را معین کرد بده شتر چون ابو بکر نزد رسول خدا (ص) آمد و حکایت گرو را عرض نمود حضرت فرمود (بضع سنین) ما دون عشره است برو در مال و مدت بیفزا ابو بکر برگشت و مدت را تجدید نمود بصد شتر و نه سال وقتی ابو بکر خواست از مکه بیرون رود ابی‌ّ جلو او را گرفت که باید ضامن بدهی عبد اللّه ضامن پدر شد و چون ابی‌ّ خواست بجنگ احد رود ابو بکر گفت تو را رها نکنم تا ضامن دهی ابی‌ّ ضامن داد و بجنگ احد رفت و در آن واقعه مجروح گردید و بمکه آمد و مرد در همان روز خبر آمد که رومیان بر اهل فارس فاتح گردیدند و مسلمانها شاد گشتند ابو بکر نزد ورثه ابی‌ّ بن خلف رفت و گرو را گرفت و نزد رسول اللّه (ص) آورد حضرت فرمود آن را صدقه بده ابو بکر آن را بین مسلمانها قسمت نمود تذکره نویسان گویند حکایت غلبه رومیان بر فارس چنین است که شهریران وقتی بر رومیان غالب گردید ولایت آنان را خراب نمود روزی در مجلس شراب با برادر خود فرحان نشسته بود فرحان گفت من در خواب دیدم که بر تخت کسرا نشسته‌ام سخن بگوش کسری رسید نامه‌ای بشهریران نوشت که فرحان برادرت را گردن بزن و سرش را نزد من بفرست شهریران پس از مطالعه نامه نوشت که ایها الملک فرحان مردی شجاعست و در اینجا دشمن بسیار است از مردی چون او چاره نداریم در کشتن او تعجیل مفرما کسری سه مرتبه پی هم نامه نوشت و در کشتن وی تأکید نمود و شهریران در هر دفعه‌ای عذری آورد کسری غضب نمود بار چهارم نامه برؤساء قشون نوشت که من شهریران را معزول نمودم و بجای او فرحان را امیر گردانیدم و نامه را برسولی داد و گفت وقتی فرحان بر تخت نشست نامه را باو
بده چون خبر معزول شدن بشهریران رسید از تخت پائین آمد و فرحان را بجای خود نشانید پس از آن رسول نامه کسری را بفرحان داد دید نوشته برادر خود شهریران را بکش و سرش را برای من بفرست

صفحه : 75
فرهان حکم کرد شهریران را گرفتند وقتی خواستند او را بکشند گفت عجله نکن و فرستاد آن نامه‌هایی که کسری در کشتن فرهان نوشته بود حاضر نمودند و گفت کسری سه مرتبه بمن امر کرد تو را بکشم و من هر دفعه عذری آوردم تو بیک نامه میخواهی مرا بکشی فرهان از تخت پائین آمد و سلطنت را ببرادر داد شهریران کسی بقیصر روم فرستاد و گفت خواهم با تو سخنی گویم که حشمت و سعه مملکت تو در آنست لکن باید بطور مشافهه باشد وقتی را تعیین نما که من و تو آنجا حاضر شویم و با هر یک پنجاه نفر مرد باشد چون قیصر روم اینکه را شنید جایی را معین نمود و خیمه زدند و با هم نشستند شهریران گفت دشمن تو که مملکت را ویران نمود من و برادرم بودیم کسری حالا بر ما حسد برده و امر بکشتن ما نموده اکنون ما دو برادر با هم معاهده نموده‌ایم و کمر اطاعت تو را بسته‌ایم بما قشون بده تا با او جنگ کنیم و همه مملکت او را در تصرّف تو درآوریم قیصر لشگر بسیار در اختیار آنان گذارد شهریران و فرحان با قشون وارد کسری شدند بهر شهری میرسیدند میکندند و میسوزانیدند تا کار بر کسری سخت گردید بناحیه‌ای فرار نمود و مملکت فارس بر قیصر روم مسخّر گردید و روز حدیبیه بود که اینکه خبر برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید مسلمانان شاد گردیدند و مشرکین غمگین شدند.
لِلّه‌ِ الأَمرُ مِن قَبل‌ُ وَ مِن بَعدُ وَ یَومَئِذٍ یَفرَح‌ُ المُؤمِنُون‌َ تمام امور بدست قدرت ازلی حق تعالی انجام خواهد گرفت آنچه پیش افتد و آنچه عقب واقع گردد همه بامر تکوینی او واقع گردیده ازل و ابد نسبت بعلم حضوری او یکسان است و مؤمنین هنگامی که خبر فتح رومیان بآنان رسید شاد و خرّم گردیدند زیرا که قبلا خبر از قضاء الهی نداشتند بِنَصرِ اللّه‌ِ یَنصُرُ مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الرَّحِیم‌ُ عزت و ذلّت و غلبه و خذلان و فتح و مظفریّت و آنچه بر هر کس واقع گردد بخواست و اراده ازلی از روی حکمت و نظام آفرینش محقّق گردیده و کسی در عالم مظفّر و کامیاب نمیگردد مگر کسی را که حکم و امر الهی و مشیّت ازلی بیاری وی تعلّق گرفته و او بر

صفحه : 76
هر چیزی غالب است و در آنجایی که مصلحت اقتضاء نموده رءوف و مهربان بر مخلوقاتش خواهد بود وَعدَ اللّه‌ِ لا یُخلِف‌ُ اللّه‌ُ وَعدَه‌ُ وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ (وعد) مصدر است و آیه بالا (و یومئذ) را مؤکّد میگرداند که وعده خدا حق است و هر کس را که خواست و مشیّت الهی بیاری او تعلّق گرفته مظفّر و منصور خواهد گردید و خداوند خلف وعده نخواهد نمود و مؤمنین را بمظفّریت رومیها خوشحال میگرداند.
یکی از وعده‌های خدای تعالی همان غالب شدن روم بود بر فارس پس از مغلوب شدن آنها لکن آیه مطلق است و شاید اشاره بعموم وعده‌های الهی دارد از آن نعمتهای بهشتی و رحمت و مغفرت خود که بمؤمنین وعده داده، و نیز آن وعید و تهدیدات و عذابهای کذایی که برای کفّار و منکرین مهیّا گردانیده که تماما حق و محقّق خواهد بود و خلاف پذیر نخواهد گردید یَعلَمُون‌َ ظاهِراً مِن‌َ الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم عَن‌ِ الآخِرَةِ هُم غافِلُون‌َ آیه در مقام نکوهش و مذمّت کفّار برآمده که اینان چشم باطن ندارند و در باطن و حقیقت دنیا نفوذ نمیکنند تا اینکه در ظاهر دنیا که رقیقه باطن است و آخرت که جوهر و ما حصل دنیا است و مثل روغن در شیر در اینکه عالم دنیا پنهان است بنگرند بلکه اینان فقط جمود بظاهر دنیا که قشر آخرت است نموده و همت بر تعمیر آن گماریده‌اند اینکه است که از طریق حق و حقیقت باز مانده‌اند و از آخرت غافل گردیده‌اند أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم ما خَلَق‌َ اللّه‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ ما بَینَهُما إِلّا بِالحَق‌ِّ وَ أَجَل‌ٍ مُسَمًّی (أَ وَ لَم) همزه استفهام انکاری را برای تقریر می‌آورند، چرا اینکه کفار که منکر معادند رجوع بنفس خود نمیکنند و در خود فرو نمیروند و خلقت عجیب آسمانها و کرات و اوضاع آسمانی و اینکه دستگاه مجلّل جهانی از زمین و کوه‌ها و اقیانوسها و آنچه بین آسمانها و زمین است نمینگرند تا اینکه بدانند که مبدء حکیم اینها را

صفحه : 77
بیهوده نیافریده و بی‌فائده اینان را برای پیدایش و بقاء نوع بشر مسخّر ننموده بلکه غایت و فائده بزرگی هم در اصل وجود آنها و هم در مدّت بقای آنها در نظر است، و شاید مقصود از (فِی أَنفُسِهِم) چنین باشد که چرا اینان در نفس خود فرو نمیروند و آثار خلقت الهی را در خود نمی‌بینند تا اینکه خود را بشناسند و از خود شناسی چنانچه در آن حدیث معروف فرموده
(من عرف نفسه فقد عرف ربّه)
خدا را بشناسند آری خود شناسی کلید خدا شناسی است انسان جامع تمام مراتب موجودات است پیشوای

عارفین فرموده دائک فیک و ما تشعر و دوائک فیک و ما تبصر

أ تزعم انّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر

فانت الکتاب المبین الّذی با حرفه یظهر المضمر
وَ إِن‌َّ کَثِیراً مِن‌َ النّاس‌ِ بِلِقاءِ رَبِّهِم لَکافِرُون‌َ چون بسیاری مردم چنینند که فقط عوارض مثل الوان و اشکال دنیوی را مینگرند و تمام همّشان مصروف امور طبیعی و پیروی شهوات بهیمیّه و حظوظات سبعیّه گردیده و ادراکات عقلانی خود را مصروف امور مادّی دنیوی نموده‌اند اینکه است که از حقیقت دور افتاده و بمبدء و مربّی وجود خود چون منزّه و مبرّا از جسم و جسمانیات است کافر گردیده‌اند مسلّم و معلوم است چشمی که همیشه در تاریکی امور مادّی باز گردیده هرگز قدرت ندارد بطرف نور و روشنایی باز نماید بلکه بمجرّد مختصری از اشعّه نور کور خواهد گردید عالم دنیا و عالم طبیعت عالم تاریکی و ظلمت است و عالم آخرت که بازگشت بسوی مبدء است عالم نور حقیقی و محل تجلّی نور صمدانی است و هر چشمی تاب دیدن آن را ندارد اینست که در سوره بنی اسرائیل آیه 74 فرموده (وَ مَن کان‌َ فِی هذِه‌ِ أَعمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعمی وَ أَضَل‌ُّ سَبِیلًا) و کسی که هیچ آشنایی با چنین نوری ندارد چنین کسی البته بلقاء پروردگار خود کافر خواهد بود أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَیَنظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم همزه (أَ وَ لَم) همزه استفهام است و اینجا برای انکار و توبیخ آورده‌اند ذات

صفحه : 78
احدیّت در مقام ارشاد بکافرین آنان را رهنمایی مینماید که بایستی در زمین سیر نمایند آیا اینها در شهرها گردش نمیکنند تا اینکه مآل و وخامت حال گذشتگان را ببینند که در اثر تکذیب پیمبران و مخالفت امر حق تعالی بچه عذاب و بلیّاتی مبتلا گردیدند معلوم میشود تا عصر بعثت نبی‌ّ خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنوز اثر ویرانی و خرابی شهرستان عاد و ثمود باقی بوده که باید بنظر عبرت آنها را بنگرند و متنبّه گردند کانُوا أَشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ أَثارُوا الأَرض‌َ وَ عَمَرُوها أَکثَرَ مِمّا عَمَرُوها در صورتی که آنان از حیث قوّت و شدّت بسیار قوی‌تر و شدیدتر از اینها بودند و نیز از حیث عمل نمودن در زمین از زراعت و تخم افشانی و شخم کردن و گردانیدن زمین و نیز تعمیر نمودن زمین از بناهای محکم و قصرهای مجلّل که گویند قوت آنان بقدری بوده که از کوه سنگ میکندند و خانه میساختند با اینکه قوّت و شدّت وقتی حکم بعذاب آنان جاری گردید قوت و غلبه آنها نتوانست از سخط خدا جلوگیری نماید آنها را هلاک نمود و مملکت آنان را ویران گردانید وَ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات‌ِ فَما کان‌َ اللّه‌ُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُون‌َ برای هدایت و ارشاد چنین مردمان پیمبران آمدند با معجزه‌های بسیار و آنچه آنها را هدایت بسوی حق تعالی نمودند از آنها نپذیرفتند و نسبت بآن بزرگواران از هیچگونه ستم و آزاری خود داری ننمودند تا آنکه عمل وخیم آنان منجرّ بعذاب گردید و عذابی که آنان را گرفت از صیحه آسمانی و باد سر سر نتیجه اعمال خودشان بود که بازگشت بخودشان نمود خدای مهربان که همه مخلوقات را از روی رحمت و فضل و احسان آفریده ستم و ظلم نسبت بمخلوقات خود روا نمیدارد کسانی که مبتلا بعذاب میگردند آثاری است که ناشی از اعمال خودشان گردیده و بر خودشان وارد خواهد گردید ثُم‌َّ کان‌َ عاقِبَةَ الَّذِین‌َ أَساؤُا السُّوای أَن کَذَّبُوا بِآیات‌ِ اللّه‌ِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤُن‌َ (سوأی) اسم مؤنّث اسوء است مثل (حسنی) در تأنیث احسن قوله تعالی (لِلَّذِین‌َ أَحسَنُوا الحُسنی) و (سوأی) اسم کان و عاقبت خبر آن است و گویند (سوأی) یکی از نامهای جهنم است

صفحه : 79
خلاصه معنی آیه چنین است کسانی که بد کردند از کفر و معصیت بدی آنان عاقبت آنها را میکشاند ببدی که بدتر از آن است و آن عذاب دوزخ است و عذاب دوزخ جزاء کسانی است که آیات خدا را قولا و عملا تکذیب نمودند و باضافه بمقدّسات شرع استهزاء نمودند اللّه‌ُ یَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ ثُم‌َّ إِلَیه‌ِ تُرجَعُون‌َ ذات متعال در اینکه آیه اعلام مینماید و خود را معرفی مینماید و مردم را متذکر میگرداند که بدانند خدا آن کسی است که خلق را از نیستی و عدم بهستی و وجود ابداء نموده و پدیدار گردانیده پس از آن خلق را برمیگرداند بحالت اول که آن مرگ است آن وقت بظاهر از اشیاء و موجودات اینکه عالم مفقود میگردند و اثری از آنان نمایان نخواهد بود اگرچه در عوالم دیگری که فوق عالم زمان است موجود خواهند بود، (ثم‌ّ) را
برای تراخی آرند، پس از آنکه افراد بشر مدّتی در عالم برزخ ماندند و عالم قیامت برپا گردید خلق بسوی پروردگار بازگشت خواهند نمود و سر انجام آنان یا بسوی رحمت او و زیر لوای الطاف سرمدی دائما در مهد امن و امان امرار حیات جاودانی مینمایند ( یا نعوذ باللّه) بازگشت آنها بسوی غضب و اسم (المنتقم) مبتلا ببدترین عذاب خواهند گردید.
«آیات»

‌سورة الروم‌

اشاره

مکیّة و هی ستّون آیة

[سوره الروم (30): آیات 1 تا 11]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الم (1) غُلِبَت‌ِ الرُّوم‌ُ (2) فِی أَدنَی الأَرض‌ِ وَ هُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبُون‌َ (3) فِی بِضع‌ِ سِنِین‌َ لِلّه‌ِ الأَمرُ مِن قَبل‌ُ وَ مِن بَعدُ وَ یَومَئِذٍ یَفرَح‌ُ المُؤمِنُون‌َ (4)
بِنَصرِ اللّه‌ِ یَنصُرُ مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الرَّحِیم‌ُ (5) وَعدَ اللّه‌ِ لا یُخلِف‌ُ اللّه‌ُ وَعدَه‌ُ وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ (6) یَعلَمُون‌َ ظاهِراً مِن‌َ الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم عَن‌ِ الآخِرَةِ هُم غافِلُون‌َ (7) أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم ما خَلَق‌َ اللّه‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ ما بَینَهُما إِلاّ بِالحَق‌ِّ وَ أَجَل‌ٍ مُسَمًّی وَ إِن‌َّ کَثِیراً مِن‌َ النّاس‌ِ بِلِقاءِ رَبِّهِم لَکافِرُون‌َ (8) أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَیَنظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم کانُوا أَشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ أَثارُوا الأَرض‌َ وَ عَمَرُوها أَکثَرَ مِمّا عَمَرُوها وَ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات‌ِ فَما کان‌َ اللّه‌ُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُون‌َ (9)
ثُم‌َّ کان‌َ عاقِبَةَ الَّذِین‌َ أَساؤُا السُّوای أَن کَذَّبُوا بِآیات‌ِ اللّه‌ِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤُن‌َ (10) اللّه‌ُ یَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ ثُم‌َّ إِلَیه‌ِ تُرجَعُون‌َ (11)

(ترجمه)

سوره روم در مکه فرود آمده و شصت آیه و هشتصد و نوزده کلمه و سه هزار و پانصد و سی چهار حرف است.

صفحه : 72
بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام‌ّ و خاص
(جماعت) رومیان
در نزدیکترین زمینها مغلوب گردیدند (2) و آنان از پس مغلوب شدن
در اندک سالی بزودی غالب گردند (3) امر (و حکم) از پیش و بعد مخصوص بخدا است و در آن روز (برای فتح رومیان) مؤمنین خوشحال میگردند (4)
بیاری خدا و خدا یاری میکند هر کس را که بخواهد و او است غالب و مهربان (5)
وعده خدا است و خداوند خلف وعده نمیکند و لکن بیشتر مردم نمیدانند (6)
(آنها) ظاهر حیات دنیا را میدانند و حال آنکه آنان از آخرت غافلند (7)
آیا آنها در نفسهای خود فکر نمیکنند که خدا نیافریده آسمان و زمین و آنچه را که بین آسمانها و زمین است مگر بحق و مدت نام برده شده و بحقیقت بیشتر از مردم بملاقات پروردگارشان هر آینه کافرانند (8)
آیا (اینکه کافرین) در زمین سیر نمیکنند پس نظر کنند که چگونه بود عاقبت آنهایی که پیش از آنها بودند (از قوم عاد و ثمود و امثال آنها) که شدیدتر و نیرومندتر از اینها بودند و آثار آنان از تعمیر عمارات و زراعات زیادتر از اینها و عمرشان زیادتر از عمر اینان بود و برای آنها پیمبران با معجزه‌های بسیار آمدند و خدا آنها را ستم ننمود لکن خودشان بخود ستم نمودند (9)
و همین بود عاقبت کسانی که بد کردند و بدتر از آن اینکه آیات خدا را تکذیب نمودند و بآن استهزاء و سخریه مینمودند (10)
خدا است که پدید آورنده و آفریننده مخلوقات است پس از آن خلق را برمیگرداند و بسوی او بازگشت مینمائید (11)

توضیح آیات‌

[سوره الروم (30): آیات 12 تا 25]

اشاره

وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یُبلِس‌ُ المُجرِمُون‌َ (12) وَ لَم یَکُن لَهُم مِن شُرَکائِهِم شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائِهِم کافِرِین‌َ (13) وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یَومَئِذٍ یَتَفَرَّقُون‌َ (14) فَأَمَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ فَهُم فِی رَوضَةٍ یُحبَرُون‌َ (15) وَ أَمَّا الَّذِین‌َ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ فَأُولئِک‌َ فِی العَذاب‌ِ مُحضَرُون‌َ (16)
فَسُبحان‌َ اللّه‌ِ حِین‌َ تُمسُون‌َ وَ حِین‌َ تُصبِحُون‌َ (17) وَ لَه‌ُ الحَمدُ فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ عَشِیًّا وَ حِین‌َ تُظهِرُون‌َ (18) یُخرِج‌ُ الحَی‌َّ مِن‌َ المَیِّت‌ِ وَ یُخرِج‌ُ المَیِّت‌َ مِن‌َ الحَی‌ِّ وَ یُحی‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها وَ کَذلِک‌َ تُخرَجُون‌َ (19) وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن خَلَقَکُم مِن تُراب‌ٍ ثُم‌َّ إِذا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُون‌َ (20) وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن خَلَق‌َ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَل‌َ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَتَفَکَّرُون‌َ (21)
وَ مِن آیاتِه‌ِ خَلق‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ اختِلاف‌ُ أَلسِنَتِکُم وَ أَلوانِکُم إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِلعالِمِین‌َ (22) وَ مِن آیاتِه‌ِ مَنامُکُم بِاللَّیل‌ِ وَ النَّهارِ وَ ابتِغاؤُکُم مِن فَضلِه‌ِ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَسمَعُون‌َ (23) وَ مِن آیاتِه‌ِ یُرِیکُم‌ُ البَرق‌َ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّل‌ُ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَیُحیِی بِه‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَعقِلُون‌َ (24) وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن تَقُوم‌َ السَّماءُ وَ الأَرض‌ُ بِأَمرِه‌ِ ثُم‌َّ إِذا دَعاکُم دَعوَةً مِن‌َ الأَرض‌ِ إِذا أَنتُم تَخرُجُون‌َ (25)

صفحه : 80

(ترجمه)

روزی که قیامت برپا میگردد گنهکاران ناامید میکردند (12)
و از آنهایی که شریک (خدا) قرار دادند کسی یافت نمیشود که شفیع آنان گردد و آنها بشرکاء خود کافر میباشند (13)
و روزی که قیامت برپا میگردد در آن روز (مردمان) متفرق میگردند (14)
اما کسانی که ایمان آورده بودند و عمل نیکو نموده‌اند چنین کسانی در بوستان (بهشتی) شادمان و مسرور خواهند بود (15)
و اما آنهایی که کافر بودند و آیات ما و ملاقات آخرت را تکذیب نمودند آنها در عذاب حاضر شدگان خواهند بود (16)
پس ستایش کنید خدا را یا نماز گذارید هنگامی که شام کنید و هنگامی که وارد صبح

صفحه : 81
شوید نیز تسبیح گوئید یا نماز بخوانید (17)
و مخصوص بخدا است حمد و سپاس گذاری در آسمانها و زمین و شامگاه و هنگام ظهر مشغول نماز شوید (18)
خداوند زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون میآورد و زمین را زنده میکند پس از مردن آن و چنین است بیرون گردیدن شما از قبر (19)
و از جمله آیات الهی اینکه است که شما (افراد بشر را) از خاک آفرید پس از آن شما انسانی شدید که پراکنده میشوید (20)
و از جمله آیات و نشانه‌های (قدرت خداوندی) اینکه است که برای شما از جنس شما جفت هایی آفریده تا با آنان انس بگیرید و بین شما مودت و دوستی و رحمت قرار داد و حقیقتا در اینها هر آینه آیات و نشانه‌هایی است برای جماعتی که فکر میکنند (21)
و از جمله آیات الهی آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهای شما است و حقیقتا در تمام اینها آیات و نشانه‌های (قدرت و اقتدار) الهی است که برای دانایان نمودار است (22)
و از آیات الهی خواب شما است در شب و در روز و روزی جستن شما است از فضل الهی و در اینها آیاتی است برای جماعتی که گوش شنوا دارند (23)
و از آیات الهی چنین است که بشما برق را می‌نمایاند که هم از (غضب خدا) بترسید و هم (بزیادتی نعمت) طمع نمائید و از آسمان آب را فرو میریزد پس زمین را بعد از مردن آن زنده میگرداند و حقیقتا در اینها آیاتی است برای جماعتی که تعقل مینمایند (24)
و از آیات الهی است که آسمان و زمین بامر (و فرمان) حق تعالی بپای ایستاده پس از آن وقتی شما را از زمین بخواند شما از قبرها بیرون می‌آئید (25)

توضیح آیات‌

اشاره

وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یُبلِس‌ُ المُجرِمُون‌َ

(سخنان مفسرین در معنی «یلبس»)

(1) گنهکاران در روز قیامت محزون و اندوهناک خواهند بود.
(مجاهد)

صفحه : 82
2- (ابلاس) بمعنی یأس و ناامیدی است گنهکاران در قیامت ساکت و متحیر و ناامید میگردند.
3- بقولی مبلس کسی را گویند که بروی بلا فرود آمده. (إبن زید) 4- (مبلس) کسی است که منقطع الحجة باشد یعنی در دادگاه الهی نتواند خود را تبرئه نماید و عذر آورد. (فراء) و بقرینه آیه بعد مقصود از (مجرمون) مشرکین میباشند زیرا که در آیه بعد فرموده وَ لَم یَکُن لَهُم مِن شُرَکائِهِم شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائِهِم کافِرِین‌َ خلاصه آیه خبر میدهد مشرکین امیدوار بودند بتهایشان یا آنچه را که غیر از خدای واحد احد پرستش مینمودند شفیع آنان گردند و آنان را از عذاب نجات دهند در آن روز رستاخیز میفهمند که بیراهه رفته‌اند و کاری از دست آنان بر نمی‌آید آن وقت متحیر و ناامید میگردند و از معبودان خود بیزاری میجویند.
وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یَومَئِذٍ یَتَفَرَّقُون‌َ اکثر مفسرین فاعل در (یتفرقون) که صیغه جمع است تمام افراد بشر گرفته‌اند نه مشرکین تنها نظر بآیه بعد است که (فَأَمَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ أَمَّا الَّذِین‌َ کَفَرُوا) که تصریح میکند بتفرقه مردم.
لکن چون باید مرجع مقدم بر ضمیر باشد اینکه است که ممکن است گفته شود مرجع ضمیر فاعل در (یتفرقون) که صیغه جمع است همان مشرکین در آیه بالا باشد یعنی روز قیامت که مجرمین برخیزند متفرق شوند پس از آنکه امروز مجتمعند.
و چون از شفعاء خود ناامید گردیدند متفرق و پراکنده میگردند و هر یک در درکه‌ای از آتش جهنم واقع خواهند گردید.
است که‌فَأَمَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ فَهُم فِی رَوضَةٍ یُحبَرُون‌َ بنا بر اینکه مقصود از ضمیر (یتفرقون) در آیه بالا تمام افراد بشر باشند در اینکه آیه مردم را دو قسمت نموده بعضی مؤمنین میباشند و بعضی مشرکین و کافرین.

صفحه : 83
لکن بنا بر معنی دوم که ضمیر جمع در (یتفرقون) مجرمین باشند پس از آنکه بیان حال کافرین را نمود اینکه آیه را ردیف آن آیه قرار داده و در مقام فضیلت مؤمنین و خذلان کافرین برآمده و در منهج چنین گوید در قیامت مؤمن و کافر از هم جدا میگردند مؤمنین را باعلا علیّین برند و کافرین را باسفل السّافلین بعضی در مرتبه قرب و بملاقات پروردگارشان فائز گردند و پاره‌ای در درک مفارقت واقع شوند و طایفه‌ای بر سریر محبت و جماعتی در حصیر محنت یکی را از انواع ثواب و دیگری را از اصناف عذاب جمعی از دولت نازان و برخی از آتش فراق سوزان و گدازان خواهند بود (پایان) و مؤمنین متّصف باین اوصاف کسانی میباشند که ایمانشان با اعمال صالح نیکو توأم گردیده که آنان در مرغزار بهشتی و بوستانهایی که مشتمل بر انواع و اقسام گلها و ریاحین و چشمه‌های روان باشد مسرور و شادمان خواهند بود (حبر) بمعنی سروری است که اثر آن در صورت نمایان گردد)

سخنان مفسرین در نحوه سرور اهل بهشت‌

بقولی آنان گرامی باشند بکرم لم یزلی الهی، بقول دیگر متنعّمند بنعمت ازلی، بقول دیگر آنها زینت یافته شده‌اند بانواع و اقسام زینتهای بهشتی از عین المعالی نقل شده که خوشی اهل بهشت از طریق استماع است و برای آنان هیچ لذتی مثل سماع نباشد که آن از بالاترین نعمتهای اهل بهشت بشمار آید و بروایتی دختران بهشتی تغنّی میکنند با صوتی که احدی مثل آن را نشنیده و اینکه نعمتهای بهشتیان است.
از کشاف نقل میکنند که چنین گفته وقتی پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان نعمتهای بهشتی را میفرمود از آخر مجلس یک نفر اعرابی برخواست و گفت یا رسول اللّه (ص) در بهشت سماع (یعنی غناء و تغنّی هست) حضرت فرمود در بهشت جویی است که در کنار آن حوریان بکر نشسته‌اند و آنان سفید اندام و فراخ چشمان با حدقه سیاه به آوازهایی غناء میکنند که هیچ کس مثل آن را نشنیده و اینکه از بهترین نعمت بهشتی‌ها بشمار میرود

صفحه : 84
و اخبار و احادیث در اینکه در بهشت غناء هست بسیار است و در بعضی اخبار دارد که غنای بهشتی مخصوص بکسانی است که در دنیا از استماع غنا خود داری نموده‌اند و بهترین حظوظات بهشتیان همان سماع خواهد بود، و بقرینه همین احادیث بعضی (یحبرون) در آیه را تفسیر نموده‌اند به (یلتذّون بالسماع) یعنی اهل بهشت در بوستانهای بهشتی از طریق غناء و سماع لذّت میبرند وَ أَمَّا الَّذِین‌َ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ فَأُولئِک‌َ فِی العَذاب‌ِ مُحضَرُون‌َ (واو) در (و امّا) آیه را عطف میدهد بآیه بالا و چون هر چیزی بضدش شناخته میشود چنانچه گفته‌اند (یعرف الاشیاء باضدادها) اینکه است که در مقابل ایمان و ضدّ آن کفر است و کفر بمعنی پوشانیدن است که کافر حق را میپوشاند و مقابل و ضدّ عمل صالح تکذیب و انکار آیات خدا و عدم اعتراف بقیامت و دار جزاء است که عمل کافر چنین است عوض اعتراف انکار مینماید و حقایق را پوشیده میدارد اینکه است که نظر به (جَزاءً وِفاقاً) مطابق میزان عدل جزاء و پاداش بایستی مقابل عمل انجام گیرد مقابل مقام مؤمنین که در وصف آنها است است که (فَهُم فِی رَوضَةٍ یُحبَرُون‌َ) در اوصاف کفار است (فَأُولئِک‌َ فِی العَذاب‌ِ مُحضَرُون‌َ) مؤمنین در آن بوستانهای مجلّل با انواع و اقسام نعمتها متنعّم و شادمانند و کفّار همیشه در انواع و اقسام عذاب حاضر گردیده شدگان خواهند بود.
فَسُبحان‌َ اللّه‌ِ حِین‌َ تُمسُون‌َ وَ حِین‌َ تُصبِحُون‌َ (سبحان) مصدر است و در معنی امر بتسبیح و تنزیه حق تعالی است (تمسون) طرف شام (تصبحون) طرف صبح است، و اکثر مفسّرین اینکه آیه و آیه بعد را حمل بنمازهای پنجگانه نموده‌اند زیرا که در اینکه ساعات قدرت و عظمت و نعم حق تعالی ظاهرتر خواهد گردید و شاید اختصاص بشام و صبح که در اینکه دو وقت امر بتسبیح و تنزیه حق تعالی و مبرّا گردانیدن او را از نواقص امکانی فرموده برای اینکه باشد که خورشید پرستان هنگام طلوع خورشید و غروب آن بخورشید سجده میکنند و باو ملتجی میگردند

صفحه : 85
در مقابل آنها بموحّدین امر مینماید که خدا را در اینکه دو وقت تنزیه و ستایش نمائید و نظر بهمین است که بعضی از فقهاء بدلالت اخباری که از معصومین رسیده در اینکه دو وقت یعنی حین برآمدن خورشید و غروب آن نماز و سجده را مکروه میدانند اگر چه حدیث بر عدم کراهت هم وارد شده و آن اخبار کراهت را حمل بر تقیّه نموده‌اند و تحقیق اینکه مطلب موکول بعلم فقه می‌باشد وَ لَه‌ُ الحَمدُ فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ عَشِیًّا وَ حِین‌َ تُظهِرُون‌َ تحمید و تسبیح هر دو ستایش و اظهار عظمت حق تعالی است لکن چنانچه گفته شده تحمید و حمد راجع بصفات جمال است و تسبیح راجع بصفات جلال وقتی در مقام ستایش گفتیم (سبحان اللّه) ذات ازلی سرمدی را تنزیه میکنیم و او را از هر صفت نقص و عیبی که در موجودات امکانی دیده میشود تبرئه مینمائیم و چنین اظهار میکنیم که ذات بی زوال احدی از آنچه مشرکین از نسبت شریک و عدیل و ولد و غیر آن از آنچه در خور خودشانست و باو نسبت میدهند مبرّا و منزّه از آن خواهد بود و در مقام ستایش گوئیم (سبّوح قدّوس رب الملائکة و الروح) و پس از آنکه ذات مقدّس الهی را از نقایص امکانی تخلیه نمودیم و بصفات جلال آن حقیقت پاک را ستایش نمودیم آن وقت در مقام تحلیه برمیآئیم زیرا که تحلیه بعد از تخلیه است و گوئیم (الحمد للّه) و اظهار مینمائیم که پروردگار ما متّصف بتمام اوصاف کمال است هر صفت کمالی که در ممکنات دیده میشود پرتوی و نمونه‌ای از اوصاف سرمدی او خواهد بود (جمالک فی کل الحقائق سائر و لیس الّا جلالک ساتر) بقول آن شاعر عارف

خلق را چون آب دان صاف و زلال و اندران تابان جمال ذو الجلال

پادشاهان مظهر شاهی حق عارفان مرآت آگاهی حق

خوب رویان آینه خوبی‌ّ او ماه رویان عکس مه رویی او
(مثنوی) و پس از آنکه او را تسبیح و تحمید نمودیم ببالاترین اوصافش که وحدت باشد

صفحه : 86
او را ستایش مینمائیم و گوئیم (لا اله الّا اللّه) وحدت و الوهیّت و مبدئیت منحصر بذات بی‌زوال واجب الوجود تعالی است عارفی گفته:

چه ذات از روی وحدت جلوه آرد رخ کثرت دیگر تابی نیارد

کشد احکام توحید از میانه نیابد کثرت از اسماء بهانه

بر اندازد احد بازار واحد نه وجد آنجا بود پیدا نه واجد
و به (لاء نافیه) آنچه سزاوار الوهیّت بلکه شیئیّت و مؤثریّت و استقلال نیست نفی مینمائیم و (لا مؤثّر فی الوجود الّا اللّه) را نصب العین خود مینمائیم و به (الّا اللّه) اثبات مینمائیم که در عالم مؤثریّت بلکه وجود حقیقی منحصر بذات کبریایی اله و مبدء عالم است.
و پس از آنکه اظهار نمودیم که ذات احدیّت متّصف بتمام صفات کمال و خالی از تمام نقایص امکانی است اظهار نقص خود مینمائیم و گوئیم (اللّه اکبر) ما کوچک‌تر از آنیم که بتوانیم اوصاف ذات بی زوال احدیّت را بفهم خود یا گفتار ناقص خودمان محدود گردانیم و او بزرگ‌تر از آنست که در وهم یا بعقل بشر یا هر ممکنی بگنجد و چون برای بشر ممکن نیست مبدء عالم را آن طوری که شایسته بزرگی و عظمت او است آن وجود حقیقی را توصیف و ستایش نماید مگر بقدر فهم و استعداد خود اینکه است که پیشوایان ما دستور داده‌اند که در نماز حق تعالی را باین اوصافی که در خور فهم ما است او را حمد و ستایش نمائیم و از بالاتر اظهار عجز نمائیم و گوئیم تو بزرگتر از آنی که ما بتوانیم تو را بستائیم آنچه گوئیم بقدر فهم ناقص خودمان است راوی خبر گوید بابن عباس گفتند آیا در قرآن چیزی یافته‌ای که بر نمازهای پنجگانه دلالت داشته باشد گوید آری و اینکه دو آیه را قرائت مینماید (تُمسُون‌َ) نماز مغرب (تُصبِحُون‌َ) نماز صبح و (عَشِیًّا) نماز عصر (وَ حِین‌َ تُظهِرُون‌َ) نماز ظهر یُخرِج‌ُ الحَی‌َّ مِن‌َ المَیِّت‌ِ میّت صفت مشبّهه است و بر هر چه قابل حیات است صادق آید مثل نطفه انسان و حیوان و تخم مرغ و حبوات و امثال اینها که قابل نفوذ روح و قوّه نشو و ارتقاء

صفحه : 87
میباشند و قبلا میّتند و آثار روح و حیات در آنان پدیدار نیست و بقدرت و اراده ایزد متعال بنفوذ روح آثار حیاتی در آنها ظاهر میگردد و باین اعتبار بر آنان صادق آید که زنده را از میّت بیرون آورده و اینکه نحو عدم را، عدم و ملکه نامند وَ یُخرِج‌ُ المَیِّت‌َ مِن‌َ الحَی‌ِّ و همان طوری که بقدرت ازلی الهی زنده را از مرده بیرون می‌آورد همین طور میّت را از زنده بیرون می‌آورد زیرا که موت در اینکه عالم دنیا برای زندگان حتمی است (کل‌ّ شیئی یرجع الی اصله) آنچه از اشیاء مرده گرفته شده باصل خود خواهد برگشت حیات دائمی در قیامت که عالم حیات و عالم حقیقت است بروز و ظهور خواهد نمود بزرگ و بزرگوار است مبدء آفرینش که اشیاء را از عدم بوجود آورده و از وجود بعدم برمیگرداند تا آنکه کمال قدرت و علم و رحمت و لطف غیر متناهی خود را بجهانیان بنماید و آنان را از فیض وجود ازلی خود بهره‌مند گرداند وَ یُحی‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها زمین در فصل زمستان مرده‌ای ماند که هیچ آثار حیاتی در آن پدیدار نیست در فصل بهار بقدرت مبدء متعال بنهضت و جنبش می‌آید و گیاه‌ها و حبوبات و میوه‌جات در آن پدید میگردند و حیوانات و انسان از آن منتفع میشوند و از گلهای رنگارنگ آن محفوظ گردیده و لذّت میبرند وَ کَذلِک‌َ تُخرَجُون‌َ در بسیاری از آیات زنده شدن مرده‌ها در روز معاد را تشبیه نموده بزنده شدن زمین پس از مردن آن و چنانچه قبلا تذکر داده‌ایم شاید اشاره باین باشد که همین طوری که در زمستان زمین بعینه باقی است و آثار نباتی از آن پدیدار نیست انسان هم پس از مرگ بحقیقت انسانیّت خود باقی خواهد بود لکن نه عملی از وی تظاهر مینماید و نه آثاری بر عمل وی هویدا است و در روز موعود حیات نوینی بوی بخشوده میشود و آثار اعمال گذشته وی با پاداش و کیفر آن ظاهر میگردد و اینکه آیات اشاره بعموم قدرت ایزد متعال دارد که مرگ و حیات را عقب هم قرار داده و انسان را

صفحه : 88
متنبّه میگرداند که غائب را در ظاهر بنگرد و ببیند در اینکه عالم چگونه زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد تا اینکه بداند که چنین کس با اینکه سعه قدرت تواند در روز موعود زنده را از مرده بیرون آورد و وی را بحالت اول برگرداند برای وضوح تشبیه زنده شدن مردگان در روز معاد بزنده شدن زمین پس از مردن آن و رفع استبعاد منکرین دانشمندی در کتاب خود چنین مینویسد:
دنیای بشر همچون فصل زمستانی ماند که قطعا بهاری در پی دارد ذرّات بی جان اینکه جهان بفرمان الهی در بهار قیامت جان میگیرند چه بسا اعمال یا ملکاتی که بشر آنها را مرده و بیجان و گم شده می‌پندارد آن چنانچه معماری بهنگام گل مالی بام دانه‌هایی از جو را نادیده بحساب کاه آورد اما با وزیدن باد بهاری همان دانه‌های بحساب نیامده یا در حساب گم گشته سبز شده و معمار را باشتباه خود واقف میگرداند، همین طور در روزی که روز بعث یا زندگی مجدد و حساب نام دارد انسان بحقیقت اشتباه خود خواهد رسید قرآن مقدس بمنظور هدایت کامل احساس فطری انسانها در باب نشئه آخرت و رستاخیز آیات فراوانی در زمینه‌های گوناگون دارد و هر گونه شک و تردید و گمراهی را در باب وجود روز رستاخیز و نشئه آخرت با کیفیات مربوطه به آنرا از دلها میزداید ضمن آیاتی بیان مینماید که سراسر آفرینش تحت نظام و حساب است خلقت بشر نمیتواند عبث و مهمل باشد و از هر سویی بحساب منتهی نشود.
و ضمن آیاتی دیگر شگفتی زنده ساختن مردگان و حشر و بعث با تنظیرهای روشن و براهین قانع کننده از دلها کنار میزند و ضمن آیات دیگر علائم ظهور قیامت و روز رستاخیز که از جمله سر آمدن عمر اینکه عالم است، و علوم بشری نیز عمر خورشید و زمین و ماه و سیارات و و ...
تخمین میزند که اینکه اجرام در چه تاریخی عمرشان بسر خواهد آمد و متلاشی خواهند گردید و سایر علائم دیگر .... بیان میدارد (پایان) إبن عباس از نبی‌ّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نقل نموده که هر کس اینکه آیات را از

صفحه : 89
قوله تعالی (فَسُبحان‌َ اللّه‌ِ حِین‌َ تُمسُون‌َ) تا آنجا که فرموده (وَ کَذلِک‌َ تُخرَجُون‌َ) با آخر سوره (و الصّافات) (سُبحان‌َ رَبِّک‌َ رَب‌ِّ العِزَّةِ عَمّا یَصِفُون‌َ وَ سَلام‌ٌ عَلَی المُرسَلِین‌َ وَ الحَمدُ لِلّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِین‌َ) ضمیمه نماید و قرائت کند در قیامت وقتی اعمالش در میزان حساب سنجیده میشود بکیل تمام تر وزن میکنند و بروایت دیگر کسی که در صبح و شام اینکه آیات را بخواند آنچه از نوافل و مستحبات از وی فوت شده تلافی میکند وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن خَلَقَکُم مِن تُراب‌ٍ ثُم‌َّ إِذا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُون‌َ آیت بمعنی علامت و نشانه است در اینکه آیات شش علامت از آیات بزرگ الهی را که در آفرینش انسان نمودار است تذکر میدهد که هر یک از آنها نشانه و دلیل بارزی است بر حکمت و قدرت مبدء متعال اول در مقام پیدایش و اصل آفرینش انسان برآمده که عنصر غالب او خاک است و اشاره به اینکه از دلائل نفوذ قدرت او چنین است که خاک با جمود و پستی و بی حرکتی آن را اصل آفرینش و ماده وجود چنین موجود شریفی قرار داده و چنان نیرو و نهضتی بآن داده که پس از مرتبه خاکی وی را بصورت انسانی در می‌آورد و همان خاک پست جامد انسانی میگردد نیرومند و صاحب قوت و شدت و در روی زمین حرکت میکند و بدلخواه خود هر گونه تصرفی خواهد در آن مینماید.
وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن خَلَق‌َ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَل‌َ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً دوم از آیات بزرگ خلقت مربی عالم چنین است از جنس بشر جفت و همتا برای او آفریده که با او انس گیرد و بین آنان محبت و شفقت استوار گردد زیرا اگر جفت انسان از غیر جنس او بود هرگز ممکن نبود که با هم انس گیرند و آمیزش نمایند و بین آنها محبت و ملایمت پدید گردد تا آنکه از آنان تولید مثل شود و افراد بشر در زمین منتشر گردند و اینکه آیات دلیل بارز و روشنی خواهد بود بر کمال اقتدار و استیلاء مبدء متعال بر احیاء مردگان در روز حشر.

صفحه : 90
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَتَفَکَّرُون‌َ امتیاز انسان بر باقی موجودات بقوه عقل و تعقل وی است و اینکه فضیلت اختصاص به بشر دارد نه در حیوانات چنین فضیلتی موجود است و نه در ملک زیرا که حیوان هر عملی انجام میدهد بهمان غریزه و قوه‌ای است که در ابتداء خلقت در نفس وی گذارده شده است نه کم میشود و نه زیاد اصلا حیوان شاید علم بخود و بکارش ندارد و اعمالی که از ملک صادر میگردد اگرچه ملائکه بآن لطافت روحشان علم بعملشان دارند لکن ظاهرا آنها هم کارشان از روی فکر و رویه خودشان نیست بلکه مسخر امر اله میباشند و بدون امر اله باختیار خود عملی انجام نخواهند داد تا محتاج بفکر و رویه باشند و نظر بهمین فضیلت است که بعضی از دانشمندان معتقدند که انسان کامل افضل از ملائکه بشمار میرود.
وَ مِن آیاتِه‌ِ خَلق‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ اختِلاف‌ُ أَلسِنَتِکُم وَ أَلوانِکُم (واو) (و من) حرف عطف است آیه را بآیه بالا عطف داده سوم از علاماتی که در اینکه آیات تذکر میدهد قدرت و اقتدار الهی است بر آفرینش آسمانها با اینکه عظمت و زمین با اینکه سعه و اختلاف زبانها از فارسی و هندی و رومی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی و غیر اینها و اختلاف رنگها از سفیدی، سیاهی، سرخی، زردی و غیره.
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِلعالِمِین‌َ تمام قراء (للعالمین) بفتح لام دوم قرائت نموده‌اند یعنی برای احدی از اهل عالم مخفی نیست که در اختلاف زبانها و رنگهای افراد بشر آیت نشانه قدرت و علم آفریننده آنها هویدا است و دلیل بارزی خواهد بود که فاعل و موجد آنها فاعل مختار است نه فاعل موجب زیرا که عمل فاعل موجب بیک شکل و یک و تیره است اینکه است که اختلاف در شکل و رنگ و زبان را از آیات بزرگ الهی بشمار آورده و بر اینکه بر اعاده مردگان قادر خواهد بود و برای احدی اینکه مطلب مخفی نخواهد بود که اگر تمام افراد بشر بیک شکل و یک رنگ بودند و بیک لغت تکلم مینمودند

صفحه : 91
امتیاز بین افراد ممکن نبود و در معاملات و در امور اجتماعی و اقتصادی اختلال کلی پدیدار میگردید اینکه است که (عالمین فرموده) یعنی حکمت اینکه اختلاف برای احدی پوشیده نخواهد بود و حفص که یکی از قراء است و تمام سیاهی قرآن بقرائت او میباشد بکسر لام دوم (للعالمین) قرائت نموده یعنی اختلاف در زبانها و رنگهای مردم برای اهل علم و دانایان آیت و نشانه قدرت خواهد بود نه برای تمام اهل عالم زیرا که در تمام مردم فکر و رویه نیست که در اینها آیات خدایی را بنگرند.
وَ مِن آیاتِه‌ِ مَنامُکُم بِاللَّیل‌ِ وَ النَّهارِ وَ ابتِغاؤُکُم مِن فَضلِه‌ِ اینکه آیه نیز عطف بآیه بالا است.
چهارم از آیات قدرت و دلیل بر وقوع قیامت خواب است که قادر متعال از راه لطف برای رفع خستگی و آسایش قوی و مشاعر خواب را در شب و روز بر انسان و حیوانات مسلط گردانیده و در خواب رموز و اسراری مندرج میباشد.
یکی رفع خستگی و ملالت قوای طبیعی و رفع ضعف مشاعر حسی که انسان در شب استراحت نماید و در روز دنبال کسب و عمل رود و از فضل الهی امور معیشت خود را تأمین نماید و اینکه فضل بزرگی است که باین وسیله تا مدتی قوای طبیعی را بپای دارد و سلامتی او باقی ماند تا بکمال انسانیت برسد.
و دیگر چون بحکمت ایزدی برای هر چیزی علامتی قرار داده که در شاهد غائب دیده شود و خواب و خواب دیدن و بیدار شدن از خواب هر یک یک آیت و نشانه بزرگی است که نشان میدهد مردن و کیفیت عالم برزخ را که حکماء آن را عالم مثال نامند و زنده شدن در قیامت که دانسته شود خدای جلیل بحکمت تامه و نفوذ قدرت و علم ازلی مرده‌ها را در قیامت که منتهی درجه استکمال بشر است برای پاداش اعمال زنده میگرداند زیرا که فضل و کرم او بی انتهاء است انسان را برای بقاء آفریده نه برای فناء.

صفحه : 92
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَسمَعُون‌َ اینکه علامت را اختصاص داده بکسانی که گوش شنوا و دل بینا دارند و آیات الهی را استماع میکنند و شاید مقصود چنین باشد که آن افرادی که برای استماع آیات قرآنی و احادیث نبوی حاضر می‌گردند و پس از آنکه بگوش سر زنده شدن پس از مردن و اوضاع قیامت را شنیدند بهمین علامت خواب و بیداری در گوش دل آنها تأثیر نموده شنوا می‌گردند و قبول خواهند نمود.
وَ مِن آیاتِه‌ِ یُرِیکُم‌ُ البَرق‌َ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّل‌ُ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَیُحیِی بِه‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها پنجم از علامات وقوع قیامت اینکه است که موقعی که رعد و برق صدا کرد در شما دو حالت پدید می‌گردد یکی ترس از سوختن و دیگر طمع در آمدن باران و نموّ نباتات ارض زیرا که بآب باران زمین پس از خشکی و خمود که در زمستان مانند مرده‌ای ماند که هیچ آثاری از آن پدیدار نیست و خدای متعال بآب باران آن را زنده میگرداند همین طور انسان را در قیامت بباران رحمت وی را زنده میگرداند و حیات طیّب پاکیزه دائمی بوی کرامت میفرماید (و هذا فضل کبیر) إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَعقِلُون‌َ تمام اینکه آیات نشان میدهد و علاماتی است که دلالت دارد بر علم و قدرت و تمام صفات جلال و جمال خداوندی و اینکه او سبحانه قدرت بر اعاده مردگان دارد و اینکه تذکرات مخصوص بکسانی خواهد بود که در آثار الهی فکر و تعقل می‌کنند در قرآن مجید مکرر در مکرر تصریحا و تلویحا ستایش مینماید کسانی را که در آیات الهی بهر دو قسم آن یعنی آیات تکوینی و تشریعی تدبّر مینمایند تا آنکه از روی فهمیدگی و دلیل عقلی که از اثر پی بمؤثر بردن است علم یقینی برای آنان پدید گردد.
وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن تَقُوم‌َ السَّماءُ وَ الأَرض‌ُ بِأَمرِه‌ِ ششم از آیات و نشانه‌های قدرت ایزدی که دلالت دارد بر رد ارواح در قیامت

صفحه : 93
بجسدهایشان ایستاده‌گی آسمانها و زمین است بامر او.
ظاهرا مقصود از امر حق تعالی بقیام آسمانها و زمین امر تکوینی است نه امر تشریعی زیرا چنین بنظر میآید که آسمانها و زمین صاحب عقل و شعور نمیباشند و نیز در عمل خود مختار نیستند اگرچه بعقیده بعضی از دانشمندان آنان را ذوی العقول میدانند و بعض آیات قرآن را شاهد می‌آورند مثل قوله تعالی در سوره (فصلت) آیه (10) بعد از بیان خلقت زمین فرموده «ثُم‌َّ استَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِی‌َ دُخان‌ٌ فَقال‌َ لَها وَ لِلأَرض‌ِ ائتِیا طَوعاً أَو کَرهاً قالَتا أَتَینا طائِعِین‌َ زیرا که امر بآسمان و زمین نموده و امر مولوی بغیر ذوی العقول نمودن قبیح است.
ثُم‌َّ إِذا دَعاکُم دَعوَةً مِن‌َ الأَرض‌ِ إِذا أَنتُم تَخرُجُون‌َ چون آسمانها و زمین در قبضه اقتدار او است وقتی بزمین امر میفرماید:
(وَ أَلقَت ما فِیها وَ تَخَلَّت) سوره انشقت آیه سوم زمین سنگینی خود را بیرون بینداز زمین مطیع امر حق تعالی میگردد (وَ أَخرَجَت‌ِ الأَرض‌ُ أَثقالَها) و امر پروردگار را اجابت مینمایند و نیز افراد بشر برای حضور دعوت میشوند.
خلاصه در حدیث رسیده وقتی روز موعود رسید خطاب از ذات احدیت میرسد که ای اهل قبور اخرجوا مرده‌ها زنده میگردند و امر پروردگارشان را اجابت نموده و با کمال سرعت بمیعادگاه می‌شتابند و در دادگاه عدل الهی برای حساب حاضر می‌گردند و هر کس بجزاء و کیفر اعمال خود خواهد رسید.
(ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا).

صفحه : 94

[سوره الروم (30): آیات 26 تا 32]

اشاره

وَ لَه‌ُ مَن فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ کُل‌ٌّ لَه‌ُ قانِتُون‌َ (26) وَ هُوَ الَّذِی یَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ وَ هُوَ أَهوَن‌ُ عَلَیه‌ِ وَ لَه‌ُ المَثَل‌ُ الأَعلی فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (27) ضَرَب‌َ لَکُم مَثَلاً مِن أَنفُسِکُم هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن شُرَکاءَ فِی ما رَزَقناکُم فَأَنتُم فِیه‌ِ سَواءٌ تَخافُونَهُم کَخِیفَتِکُم أَنفُسَکُم کَذلِک‌َ نُفَصِّل‌ُ الآیات‌ِ لِقَوم‌ٍ یَعقِلُون‌َ (28) بَل‌ِ اتَّبَع‌َ الَّذِین‌َ ظَلَمُوا أَهواءَهُم بِغَیرِ عِلم‌ٍ فَمَن یَهدِی مَن أَضَل‌َّ اللّه‌ُ وَ ما لَهُم مِن ناصِرِین‌َ (29) فَأَقِم وَجهَک‌َ لِلدِّین‌ِ حَنِیفاً فِطرَت‌َ اللّه‌ِ الَّتِی فَطَرَ النّاس‌َ عَلَیها لا تَبدِیل‌َ لِخَلق‌ِ اللّه‌ِ ذلِک‌َ الدِّین‌ُ القَیِّم‌ُ وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ (30)
مُنِیبِین‌َ إِلَیه‌ِ وَ اتَّقُوه‌ُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِن‌َ المُشرِکِین‌َ (31) مِن‌َ الَّذِین‌َ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً کُل‌ُّ حِزب‌ٍ بِما لَدَیهِم فَرِحُون‌َ (32)

(ترجمه)

‌هر کس که در آسمانها و زمین است مملوک خدا و مخصوص باو است و تمام آنها زیر فرمان و مطیع اویند (26)
و خدا آن کسی است که خلق را آفریده (و پس از مردن) وی را زنده می‌گرداند و برای او زنده گردانیدن (مردگان) (از ابداء آنها) آسان‌تر خواهد بود و برای او در آسمانها و زمین صفات بلندتری است و او غالب و درست کار است (27)
(خداوند) برای شما از قبل نفسهای خودتان مثل میزند آیا آنهایی که بنده و عبد شما میباشند در مالهایی که خدا بشما روزی داده شریک شما میباشند (و آن طوری که شما در مالتان تصرف میکنید) آنان با شما در تصرف کردن مساوی میباشند (و آیا) شما از بنده‌گان خود میترسید آن طوری که از شریکانی که

صفحه : 95
(مثل خودتان آزادند) میترسید ما برای کسانی که تعقل و تدبر مینمایند اینطور آیات را بیان میکنیم (28)
بلکه بدون علم تابع هوای ستمکاران گردیدند (و پیروی آنها را نمودند) پس کی است که هدایت نماید کسی را که خدا وی را گمراه گردانیده و برای چنین مردمانی یاری کننده‌ای نخواهد بود (29)
(ای محمّد) روی خود را قائم و ثابت گردان برای دین پاکیزه اسلام که آن بر فطرت خدایی است که مردم بر آن آفریده شده‌اند و در خلقت خدا تبدیلی نخواهد بود و اینکه است دین ثابت و پا برجا لکن بیشتر مردم نمیدانند (30)
(خطاب ببشر است) که بسوی خدا بازگشته‌گانید و از او بترسید و نماز را بپای دارید و از کسانی نبوده باشید که برای خدا شریک قرار دادند (31)
و از آنهایی نباشید که دین خود را پراکنده ساختند و حزب، حزب گردیدند و هر حزبی بآنچه نزد آن است از دین خوشحالست (32)

توضیح آیات‌

وَ لَه‌ُ مَن فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ اینکه جمله عطف بجمله بالا است و لام (له) لام ملک است و مرجع ضمیر اللّه تعالی است و (من) موصوله از الفاظ عموم است لکن برای ذوی العقول آورند و اینکه تخصیص بعقلاء داده برای اینکه است که غیر عقلاء در حکم تابع می‌باشند و اشاره به اینکه آیاتی که در بالا گفته شد از بیرون آمدن زنده از مرده و خلقت انسان از خاک و خلقت آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبانها و اوضاع آسمانی از رعد و برق و غیر اینها آنچه در آسمانها و زمین است عموما تحت اقتدار و خلاقیت قادر متعال انجام می‌گیرد و مالک حقیقی تمام موجودات او است که همه را از نیستی بهستی آورده.
کُل‌ٌّ لَه‌ُ قانِتُون‌َ و تمام موجودات مطیع امر تکوینی و زیر فرمان و مسخر اراده اویند و

صفحه : 96
هیچ یک از آنها سر سوزنی از آنچه موظف بر آن میباشند تخلف نمیورزند و فرمان بردارند.
وَ هُوَ الَّذِی یَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ ذات متعال بدلیل انّی که از اثر پی بمؤثر بردن است خود را بخلق معرفی مینماید که آن کسی که مالک آسمانها و زمین است آن کس است که باینها وجود بخشیده و از کتم عدم بعرصه وجود آورده.
(ابداء) در لغت بمعنی ظهور و بروز شیئی است (راغب) در مفردات چنین گفته (بدء الشی‌ء بدوا ای ظهر ظهورا) و نیز گفته مبدء الشی‌ء هو الذی منه یترکب او منه یکون. پایان خلاصه آیه خبر میدهد آن کسی که موجودات را از کتم عدم و خفاء و نیستی بعرصه وجود و ظهور آورده پس از مرگ و خفاء هستی او وی را ثانیا بحالت اول که همان پیدایش اولیه او است برمیگرداند.
وَ هُوَ أَهوَن‌ُ عَلَیه‌ِ اعاده بر خدای تعالی آسان‌تر از اصل ابداء است در تفسیر مجمع البیان راجع باهون بودن چند وجه از مفسرین نقل نموده که مختصری از آن را در اینجا ترجمه مینمایم.
چنین گفته: (یَبدَؤُا الخَلق‌َ ثُم‌َّ یُعِیدُه‌ُ) یعنی خلق کرد (انشاء) و یخترعهم (ابتداء) پس از آن بعد از افناء آنها را ثانیا عود میدهد و ابتداء خلقش را دلیل قرار داد بر آنچه از اعاده مخفی است استدلالا بشاهد بر غائب پس از آن آیه را مؤکد گردانیده بقوله (وَ هُوَ أَهوَن‌ُ عَلَیه‌ِ) و ضمیر (هو) راجع بمصدر (یعیده) میباشد یعنی اعاده آسان‌تر است و در وجه اهون بودن اعاده از (ابداء) از مفسرین چند قول نقل میکنند:
1- (اهون) بمعنی (هیّن) است مثل (اللّه اکبر) یعنی کبیر است و در کبریایی کسی با او نزدیک نیست نه اینکه بزرگتر از چیزی باشد مثل قول شاعر که گفته:

صفحه : 97

ان الذی سمک السماء بنی لنا بیتا دعائمه أعزّ و اطول
یعنی عزیز و طویل.
(2) اهون بصیغه افعل التفضیل برای اینکه است که عود دادن هر چیزی آسانتر از ابتداء آن است و اینکه مطلب در نظر عرف واضح و معلوم است که هر کاری ابتداء عمل آن مشکل تر از اعاده آن است و اشاره به اینکه شما باین مطلب مقر و معترفید پس چگونه مشکلتر را می‌بینید و اعتراف بآسانتر نمیکنید یعنی آن کسی که کار مشکل از او بر می‌آید البته کار آسانتر را بطریق اولی میتواند انجام بدهد.
3- (هاء) در (علیه) بر میگردد بخلق یعنی بمخلوق و بنا بر اینکه چنین میشود که اعاده مخلوق آسانتر است از انشاء اول زیرا که در اعاده (بکن فیکون) شیئی موجود میگردد لکن در نشئه اول بایستی مراتبی را از علقه و مضغه و گوشت و استخوان و نفخه روح و غیر آن را طی بنماید تا آنکه مراتب خلقتش تمام گردد لکن چون در اعاده محتاج باین مواد نیست اینکه است که اعاده از خلقت آسانتر خواهد بود یعنی اعاده آسانتر است. (پایان) کسی که بدلیل عقل و نقل معتقد گردید که انسان بمردن فانی نمیگردد و پس از مردن حقیقت انسانیت وی با تمام تشخصاتی که در شیئیت او مدخلیت داشته در عالم دیگری که آن را عالم برزخ یا عالم مثال گویند موجود است.
دیگر در وجه (اهون) یعنی آسانتر بودن اعاده محتاج باین توجیهات که اکثر آن غیر مناسب بنظر میآید نمیباشد بدیهی است چیزی که اصلا نبوده و عامل تازه خواهد آن را انشاء و ابداء نماید بنظر عرفی و بدوی بسیار مشکل‌تر بنظر میآید از آن چیزی که تغییرات و تحولاتی در آن رخ نموده و عامل خواهد آن را اصلاح نماید و وی را بحالت اول یا کاملتر از اول برگرداند شکی نیست و در نظر دانشمندان و اهل ادیان مسلم و محرز میباشد که انسان بمردن بکلی فانی نمیگردد بلکه چنانچه از احادیث بسیار برمیآید انسان پس از مرگ با قالب مثالی که در صورت شبیه بهمین بدن دنیوی است باقی است تا وقتی که نفخه صور دوم بدمد و ارواح بقدرت خالق

صفحه : 98
متعال برگردند بجسدهایشان برای جزای اعمال اینکه است که بنظر عرفی عود دادن روح باقی بجسد البته آسانتر بنظر میآید از آن وقتی که هیچ نبوده و او را جسما و روحا از عدم بوجود آرند وانگهی چنانچه بدلیل عقل و نقل ثابت شده در قیامت بدن هر کسی بمناسبت روحش و اخلاق و اوصافی که در خود اندوخته و اعمالی که از وی سر زده بروز و ظهور مینماید پس بنا بر اینکه ما در وجه آسانتر بودن اعاده بر ابداء محتاج باین توجیهات رکیک نمیباشیم آیه را بظاهر عرفی آن بگذاریم بهتر خواهد بود وَ لَه‌ُ المَثَل‌ُ الأَعلی فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ مفسرین گویند مثل الاعلی یعنی برای حق تعالی اوصاف بلندی است که مثل او یا شبه او در مخلوقات یافت نمیگردد و اوصاف عظمت او در آسمانها و زمین نمایان و قدرت او چنان است که نه انشاء چیزی و نه اعاده آن او را عاجز نمیگرداند و در افعال حکیم است که هر چیزی را منطوی بر حکمت و استحکام و تدبیر بنا نهاده و از قتاده نقل شده که مثل اعلی قول (لا اله الا اللّه است) و بعضی از حکماء اسلامی چنین گفته که انسان کامل مثل اعلی حق تعالی است زیرا که مظهر تام و نماینده اوصاف الهی است و با وحدت شخصیّه‌ای که دارد موازی کل انواع است و جماد و نبات و حیوان تماما مشمول ویند. (پایان) آری چون انسان کامل نسخه جامعه عالم جهانی است آنچه در عالم کبیر منتشر و پراکنده بنظر میآید در نسخه جامعه انسانی بیک صورت وحدانی موجود است پس باین لحاظ جای دارد که گفته شود انسان کامل مثل اعلای حق است یعنی مظهر و نماینده اوصاف الهی است و نظر بجامعیت وی است که بیک اعتبار وی را عالم صغیر گویند و باعتبار دیگر او را عالم کبیر نامند زیرا که او در وسط دائره وجود ممکنات قرار گرفته و مقام وی نسبت بموجودات نسبت نقطه وسط دائره است باطراف و تمام موجودات بدور مرکز وجود او میچرخند و همیشه مجذوب اطراف است و دو راه برای او باز است قوله تعالی (وَ هَدَیناه‌ُ النَّجدَین‌ِ) سوره بلد آیه 10 یعنی راه خیر و شر را بوی نمانیدم راهی بسوی مرتبه اعلا و راهی بسوی عالم طبیعت و

صفحه : 99
باختیار هر کدام را اختیار نمود سر انجام از اهل آن عالم میگردد«1» از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نقل میکنند که فرموده (اگر نبود که شیاطین اطراف قلب بنی آدم را گرفته‌اند هر آینه بملکوت آسمان و زمین نظر مینمود.
ضَرَب‌َ لَکُم مَثَلًا مِن أَنفُسِکُم هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن شُرَکاءَ فِی ما رَزَقناکُم در اینکه آیه سه (من) مذکور است (من) اول (مِن أَنفُسِکُم) ابتدائیّه و (من) دوم (مِن ما مَلَکَت) تبعیضیه و (من) سوم (مِن شُرَکاءَ) زائده است.
خلاصه در آیات برای تنبّه بشر همه طور مثالی زده شده در اینکه آیه مثال آورده بکسی که غلام و کنیز دارد که آنها را ملک یمین می‌نامند آیا با اینکه حال خود را با آنان در مال شریک میگرداند هرگز چنین نخواهد بود.
آیه اعتراض بمشرکین است و اشاره به اینکه همین طوری که شما بندگان خود را در مال و ملک شریک خود نمیگردانید حق تعالی هم کسی را در عالم ملک و ملکوت شریک خود نگردانیده.
بَل‌ِ اتَّبَع‌َ الَّذِین‌َ ظَلَمُوا أَهواءَهُم بِغَیرِ عِلم‌ٍ (بل) اضراب است یعنی چنین نیست که مشرکین گمان کرده‌اند که کسی در ملک با خدا شرکت داشته باشد بلکه چون ستمکاران تابع هوای نفس خود گردیده‌اند و در اثر آن قوه تمیز و ادراک خود را از دست داده اینکه است که از روی نفهمی و بیخردی اشیایی را در عبادت و پرستش با خدا شریک میگردانند.
فَمَن یَهدِی مَن أَضَل‌َّ اللّه‌ُ وَ ما لَهُم مِن ناصِرِین‌َ کسی که بهدایت خدای تعالی هدایت نگردید دیگر هدایت کننده و یار و یاوری برای وی یافت نخواهد گردید و چنانچه در جای دیگر گفته شد چنین نیست که کسی که قابل هدایت باشد خدای تعالی وی را گمراه گرداند بلکه کسی که باختیار
-----------------------------------
(1) دیوی و ددی و ملکی و انسانی || در تو است هر آنچه غالب آید آنی (مثنوی)

صفحه : 100
خود خود را در معرض هدایت واقع نگردانید البته گمراه خواهد گردید و گمراه گردانیدن او که در بعض آیات نسبت گمراهی را بخود میدهد همان هدایت نشدن است البته کسی که بهدایت الهی هدایت نگردید گمراه خواهد گردید.
فَأَقِم وَجهَک‌َ لِلدِّین‌ِ حَنِیفاً فِطرَت‌َ اللّه‌ِ الَّتِی فَطَرَ النّاس‌َ عَلَیها لا تَبدِیل‌َ لِخَلق‌ِ اللّه‌ِ ذلِک‌َ الدِّین‌ُ القَیِّم‌ُ رسول خود را مخاطب قرار داده و باو امر الزامی مینماید که روی خود را یعنی همت خود را بر دین پاکیزه حق مصروف گردان و در امر آن استقامت و پایداری نما زیرا که دین اسلام فطرت خدایی است که مردم را بر آن مفطورند یعنی فطرت توحید که بشر را بر آن مفطور گردانیده و تغییر و تبدیلی در خلقت خدا نیست یعنی همه را بفطرت توحید آفریده.
و اگرچه مخاطب نبی خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است لکن مقصود تمام امت میباشند که خطاب شامل هر فرد فرد از مسلمین میگردد که بایستی هر یک با کوشش بسیار در استحکام دین توحید کوشش نمایند.
وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ اشاره به اینکه بیشتر مردم چنین فهم و ذکاوتی ندارند که بفهمند دین اسلام مطابق فطرت اولیه بشر است که قادر متعال همه را بفطرت توحید خلق نموده و اکثر مردم در اثر پیروی هوای نفسانی و آرزو و آمال دنیوی آن فطرت اولیه خود را خلل رسانیده و از راه حق منحرف گردیده‌اند.
مُنِیبِین‌َ إِلَیه‌ِ وَ اتَّقُوه‌ُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِن‌َ المُشرِکِین‌َ در اینکه آیه برای بازگشت آن فطرت اولیه توحید که در هر فردی نهاده شده سه طریق بیان فرموده و مردم را مخاطب قرار داده.
اول روی دل بسوی او آرید در حالی که از غیر بریده و بسوی او بازگشت نمائید. دوم تقوی پیشه خود کنید و از آنچه خلاف رضای او است خود داری نمائید. سوم نماز را بپای دارید و اهمال در امر نماز ننمائید اشاره به اینکه اگر

صفحه : 101
اینکه امور را بدرستی مراعات نمودید آن فطرت توحید که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده (کل مولود یولد علی الفطرة حتّی یکون ابواه هما اللذان یهوّدانه و ینصّرانه و یمجّسانه) هر مولودی بر فطرت اولیه خود (که فطرت توحید باشد) متولّد میگردد مگر اینکه پدر و مادر وی را یهودی یا نصرانی یا مجوسی گردانند بمراعات اینکه امور بخوبی همان فطرت اولیه بخوبی ظهور و بروز نموده و آثارش بدرستی ظاهر خواهد گردید.
مِن‌َ الَّذِین‌َ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً کُل‌ُّ حِزب‌ٍ بِما لَدَیهِم فَرِحُون‌َ (مِن‌َ الَّذِین‌َ فَرَّقُوا) بدل از مشرکین است یعنی بازگشت بخدا نمائید و تقوی و عمل صالح را شعار خود گردانید تا آنکه بفطرت اولیه خود رجوع نمائید و از کسانی نباشید که برای خدا شریک قرار دادند و شعبه شعبه گردیدند و هر جماعتی از مشرکین بآنچه نزد آنها است خوشحال و فرحناکند زیرا که بعقل ناقصشان گمان می‌کنند آنچه را از بتها یا ستارگان یا غیر اینها که شریک خدا قرار داده‌اند کاری از دستشان برمیآید و آنان را در حال بیچارگی نجات خواهند داد دیگر نمیدانند که غیر از مبدء متعال همه فقیر و ضعیف و محتاج باویند و اوست غنی‌ّ متعال.

[سوره الروم (30): آیات 33 تا 40]

اشاره

وَ إِذا مَس‌َّ النّاس‌َ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنِیبِین‌َ إِلَیه‌ِ ثُم‌َّ إِذا أَذاقَهُم مِنه‌ُ رَحمَةً إِذا فَرِیق‌ٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکُون‌َ (33) لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم فَتَمَتَّعُوا فَسَوف‌َ تَعلَمُون‌َ (34) أَم أَنزَلنا عَلَیهِم سُلطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّم‌ُ بِما کانُوا بِه‌ِ یُشرِکُون‌َ (35) وَ إِذا أَذَقنَا النّاس‌َ رَحمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِن تُصِبهُم سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم إِذا هُم یَقنَطُون‌َ (36) أَ وَ لَم یَرَوا أَن‌َّ اللّه‌َ یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ (37)
فَآت‌ِ ذَا القُربی حَقَّه‌ُ وَ المِسکِین‌َ وَ ابن‌َ السَّبِیل‌ِ ذلِک‌َ خَیرٌ لِلَّذِین‌َ یُرِیدُون‌َ وَجه‌َ اللّه‌ِ وَ أُولئِک‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ (38) وَ ما آتَیتُم مِن رِباً لِیَربُوَا فِی أَموال‌ِ النّاس‌ِ فَلا یَربُوا عِندَ اللّه‌ِ وَ ما آتَیتُم مِن زَکاةٍ تُرِیدُون‌َ وَجه‌َ اللّه‌ِ فَأُولئِک‌َ هُم‌ُ المُضعِفُون‌َ (39) اللّه‌ُ الَّذِی خَلَقَکُم ثُم‌َّ رَزَقَکُم ثُم‌َّ یُمِیتُکُم ثُم‌َّ یُحیِیکُم هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَفعَل‌ُ مِن ذلِکُم مِن شَی‌ءٍ سُبحانَه‌ُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُون‌َ (40)

صفحه : 102

(ترجمه)

وقتی بمردم سختی برسد پروردگارشان را میخوانند در حالی که بسوی او بازگشت- کنندگانند پس از آن وقتی از جانب خود بآنها رحمتی بچشاند جماعتی از آنها بپروردگارشان مشرک میگردند (33)
تا کافر شوند بآنچه بآنان عطاء نمودیم (خطاب بکافرین است ای کافرین از نعمت دنیا بهره ببرید که بزودی سر انجام کار خود را خواهید دید) (34)
آیا بر اینکه (مشرکین) حجّت و بیّنه‌ای نازل گردانیدیم که بآن تکلّم نمایند و بآن شرک آورند (یعنی آیا مشرکین دلیلی بر شرکشان دارند) (35)
و وقتی ما ببشر رحمتی بچشانیدیم مسرور میگردند و هر گاه بآنها مصیبتی برسد بسبب آنچه که بدست خود عمل کرده‌اند آن وقت ناامید میگردند (36)
آیا اینها نمی‌بینند (و نمیدانند) که خداوند روزی هر کس را بخواهد پهن میگرداند و روزی (هر کس را بخواهد) تنگ میگیرد و محققا (در اینکه قبض و بسط) هر آینه نشانه‌هایی است برای کسانی که ایمان آورده‌اند (37)
پس ای پیغمبر حق خویشانت را بده حق فقراء و ره گذران را ادا کن و اینکه عمل خیر است برای کسانی که مرادشان خشنودی خدا است و چنین کسانی اینها رستگارانند (38)
و آنچه از ربا میدهید تا اینکه مالهای مردم زیاد گردد پس نزد خدا مال آنها زیاد نمیشود و آنچه را زکاة میدهید و مراد شما خوشنودی خدا است چنین کسانی مال آنها افزون

صفحه : 103
میگردد (39)
خدا آن کسی است که شما را آفرید پس شما را روزی داد پس از آن شما را میمیراند پس از آن شما را زنده میگرداند آیا از شریکانی که شما برای خدا قرار داده‌اید کسی هست که چیزی از اینکه کارها را بتواند انجام دهد خدای تعالی منزه و بلند مرتبه‌تر است از آنچه اینکه مشرکین نسبت شریک باو میدهند (40)

توضیح آیات‌

وَ إِذا مَس‌َّ النّاس‌َ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنِیبِین‌َ إِلَیه‌ِ حال بشر چنین است که وقتی سختی یا دردی و مصیبتی و ناملایمی بآنان برخورد نمود بآن فطرت اولیه خود که مفطور بر توحیدند روی نیازمندی ببینیاز مطلق می‌آورند و از پروردگارشان نجات می‌طلبند.
ثُم‌َّ إِذا أَذاقَهُم مِنه‌ُ رَحمَةً إِذا فَرِیق‌ٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکُون‌َ پس از آن بوعده الهی که تخلف پذیر نیست که فرموده (أَمَّن یُجِیب‌ُ المُضطَرَّ إِذا دَعاه‌ُ وَ یَکشِف‌ُ السُّوءَ) دعای مضطر را قبول نموده رحمت خود را شامل حال مضطر میگرداند و سختی را از او رفع میگرداند و انسان (ظَلُوماً جَهُولًا) عوض سپاس‌گزاری و اظهار بندگی راه عناد را پیش گرفته و جماعتی از افراد بشر بپروردگار و ولی‌نعمتشان مشرک میگردند و بتها یا خورشید و ستارگان یا غیر اینها را در عبادت با خدا شریک میگردانند.
لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم فَتَمَتَّعُوا فَسَوف‌َ تَعلَمُون‌َ گویند لام (لیکفروا) لام غایت است اشاره به اینکه عاقبت و نتیجه رحمتی که بآنان عطاء شده عوض شکر گذاری بکفر می‌انجامد پس خداوند تعالی بچنین اشخاصی بطور توبیخ و تهدید امر میفرماید که بهره برداری کنید از اینکه نعمت‌های که بزودی (یعنی پس از مرگ) خواهند فهمید عاقبت کفرتان را که عذاب جهنم خواهد بود

صفحه : 104
وَ إِذا أَذَقنَا النّاس‌َ رَحمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِن تُصِبهُم سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم إِذا هُم یَقنَطُون‌َ از اینکه دو آیه که نزدیک بهم واقع گردیده میتوان استفاده نمود که ناسی که در آیه بالا گفته شده راجع بکفار و مشرکین باشد که در حال خوشی و رفاهیت تمام روی آنان بعالم طبیعت است و دنبال حظوظات نفسانی میباشند و فقط در حال اضطرار بفطرت توحیدشان رو بخدا میآورند اینکه است که پس از رفع بلاء بهمان شرکی که داشتند بازگشت مینمایند و ناس در آیه دوم که همین آیه دوم که همین آیه باشد شاید راجع بمؤمنین باشد که بدرستی ایمان در قلبشان نفوذ ننموده و موقع نعمت و خوشی مرتکب سیئات میگردند و وقتی بمکافات آن در مورد امتحان واقع گردیدند و دچار بلیّات و مصیبات طاقت فرسا میشوند حالت یأس و ناامیدی برای آنها روی میدهد لکن مؤمنی که ایمان در قلب او نفوذ نموده مثل کوه پا برجا بادهای مخالف وی را تکان نخواهد داد و هر قدر دچار بلاء و مصیبات گردد ذرّه‌ای بایمانشان خلل نمی‌رساند بلکه در اثر صبر و رضاء و توکل بر قوت ایمانش افزوده میگردد.
أَ وَ لَم یَرَوا أَن‌َّ اللّه‌َ یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یُؤمِنُون‌َ ظاهرا بهمزه استفهام اعتراض بآن اشخاص مؤمنینی است که ایمانشان بدرجه یقین نرسیده که چرا اینان نمی‌بینند یعنی باید بچشم دل به بینند که خداوند روزی هر کس را بخواهد وسیع میگرداند و روزی هر کس را بخواهد تنگ میکند و اینکه تنگی و گشاده‌گی روزی آیت و نشانه‌ای است برای آنهایی که ایمان آورده‌اند.
شاید آیه اشاره باین باشد که نشانه و علامت مؤمنینی که ایمان در قلبشان نفوذ نموده اینکه است که اینان میدانند و یقین دارند که تمام امور بدست قدرت ایزدی جاری میگردد و هر چیزی در موقع خود از روی علم و حکمت ازلی اجراء گردیده و بخل در مبدء فیاض نمیباشد فقر بعضی و غنای بعضی از روی علم بصلاح واقع گردیده و جزافی نیست و از روی طبیعت بی شعور انجام نگرفته.

صفحه : 105
فَآت‌ِ ذَا القُربی حَقَّه‌ُ وَ المِسکِین‌َ وَ ابن‌َ السَّبِیل‌ِ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مخاطب بخطاب گردانیده و بحضرتش امر فرموده که حق خویشاوندان و نزدیکان خود را و نیز حق فقراء و نیازمندان و ره گذران را عطاء نما و نزدیکان بحضرتش در مرتبه اول حضرت زهرا سلام اللّه علیها یگانه اولاد آن بزرگوار بود اینکه است که بعضی از مفسّرین گفته‌اند نظر بروایتی که از ابی سعید خدری نقل شده و از ابی جعفر (ع) و ابی عبد اللّه (ع) نیز روایت شده وقتی اینکه آیه نازل گردیده حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فدک را بفاطمه (ع) بخشید و در مرتبه ثانی حضرت امیر المؤمنین و اولاد آن حضرت علیهم السلام و بنی هاشم از خویشاوندان او بشمار میآیند و از بعض مفسرین نقل شده که اگرچه خطاب بخود آن حضرت است لکن مقصود امتند که حقوق خویشاوندان و فقراء و رهگذران را مراعات نمایند و بقول دیگر که از مجاهد و سدی نقل شده مقصود تمام امتند که بایستی خمس مالشان را بفقرای اهل بیت سیّد مختار صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بدهند.
ذلِک‌َ خَیرٌ لِلَّذِین‌َ یُرِیدُون‌َ وَجه‌َ اللّه‌ِ وَ أُولئِک‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ اول آیه چون امر است از آن وجوب استفاده میگردد چون بنا بر تحقیق امر دلالت بر وجوب دارد لکن از آخر آیه که فرموده (ذلِک‌َ خَیرٌ) سیاق چنین کلامی مفید استحباب است یعنی امر (فآت) استحبابی است نه امر لزومی اینکه است که بین مفسرین در اینکه واجب است انفاق نمودن بذوی الارحام و محارم یا مستحب‌ّ است بعضی بدلالت آیه نسبت بارحام فقیر حمل بر وجوب نموده و بعضی نسبت باولاد و پدر و مادر هر گاه فقیر باشند واجب دانسته و نسبت بباقی مستحب‌ّ.
لکن در آیه تصریح نشده بلکه امر مطلق است و ظاهرا در مقام حسن انفاق و کمک نمودن بارحام و فقراء و رهگذران برآمده و راجع به اینکه در چه موردی انفاق واجب است و در چه موردی مستحب‌ّ است باطلاق آیه نمیتوان تمسک نمود مگر بقرینه آیات دیگر یا احادیث معتبره وَ ما آتَیتُم مِن رِبًا لِیَربُوَا فِی أَموال‌ِ النّاس‌ِ فَلا یَربُوا عِندَ اللّه‌ِ در توجیه اینکه آیه دو قول از مفسرین نقل شده:

صفحه : 106
اول مقصود رباء حرام است و آیه مثل آیه (یَمحَق‌ُ اللّه‌ُ الرِّبا وَ یُربِی الصَّدَقات‌ِ) است که مال میدهد برای اینکه زیادتر بگیرید که چنین انفاقی علاوه بر اینکه نزد خدا زیاد نمیشود مورد عقوبت میگردد. (حسن و جبائی) دوم مقصود مالی است که بطور هدیه و تعارف و بخشش بکسی میدهید یا برای اینکه جلب قلوب کنید یا بعناوین دیگر مثل رسومات و غیر آن که خلوص در آن نیست چنین انفاقی نزد خدا زیاد نمیشود و فائده آن همان عوضی است که از مردم میگیرید. (إبن عباس و طاوس) و از ابی جعفر علیه السلام و سعید و مجاهد باین مضمون نیز روایت شده که مال و عطیّه بدهد بامید آنکه زیادتر بگیرد و اینکه ربای حلال است و چنین کسی را نزد خدا نه مزدی است و نه وزر و رسول خدا از اینکه طور عطیّه نهی فرمود زیرا که ثوابی بر آن مترتب نخواهد شد و آیه (لا تَمنُن تَستَکثِرُ) در همین معنی است منهج الصادقین وَ ما آتَیتُم مِن زَکاةٍ تُرِیدُون‌َ وَجه‌َ اللّه‌ِ اشاره به اینکه عمل وقتی نزد حق تعالی ارزش واقعی پیدا میکند که وجه اللّه و رضای او محرک بر عمل گردد نه منافع دنیوی یا اخروی اگر کسی برای نفع دنیوی عمل مباحی را انجام داد پاداش او همان فوائد دنیوی است که عاید وی میگردد و در آخرت برای او نصیبی نخواهد بود و اگر برای آخرت کاری انجام دهد یعنی غرض او نعمتهای بهشتی باشد نظر بوعده الهی که تخلف پذیر نیست از آخرت با زیادتر بوی عوض خواهد داد و کسی که وجهه قلبش بسوی خدای تعالی باشد و عملش یا از روی اطاعت امر مولی یا رضای او یا محبت بمقام الوهیت محرک بر عمل او شده باشد (فَأُولئِک‌َ هُم‌ُ المُضعِفُون‌َ) از اطلاق (مضعفون) چنین استفاده میشود که چنین مردمانی کسانی میباشند که باضعاف مضاعف بقربشان و درجه و مقامشان نزد حق تعالی اضافه میگردد زیرا که پاداش بایستی در خور عمل باشد (جَزاءً وِفاقاً) کسی که مقصودش از عمل (وَجه‌َ اللّه‌ِ) باشد که به هیچ وجه حظّ نفسانی در آن ملحوظ نباشد پاداش آن همان میشود که مقصودش بوده از قرب جوار الهی و مطالعه وجه اللّه.

صفحه : 107
اللّه‌ُ الَّذِی خَلَقَکُم ثُم‌َّ رَزَقَکُم ثُم‌َّ یُمِیتُکُم ثُم‌َّ یُحیِیکُم هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَفعَل‌ُ مِن ذلِکُم مِن شَی‌ءٍ آیه اعتراض بکفار است و ارشاد بدلیل عقل آنها نموده و برسولش ابلاغ مینماید که اینکه مشرکین را متذکر گردان و بآنان بگو خدایی که شما موظفید که او را پرستش نمائید آن کسی است که شما را آفریده و پس از آن بشما روزی میدهد و پس از آن شما را میمیراند و پس از آن شما را در نشئه قیامت زنده میگرداند اوصاف خدایی چنین است آیا اینکه هایی که شما پرستش مینمائید توانایی دارند که چیزی بیافرینند یا روزی بدهند یا پس از مردن شما را زنده کنند وقتی دیدند کاری از دست آنها ساخته نمیگردد عقلایی نیست که در عبادت که مخصوص بخدای تعالی است کسی یا چیزی را باو شریک گردانید.
سُبحانَه‌ُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُون‌َ خدا منزه و مبراء است از آنچه مشرکین از بتها یا خورشید و ستارگان یا غیر آن را برای خدا شریک گردانند البته هر عاقلی بدلالت عقلش میداند که غیر از واجب الوجود همه ممکن و ممکن از خود هیچ ندارد و همه فقیر الی اللّه و محتاج بغنی‌ّ بالذّاتند.

[سوره الروم (30): آیات 41 تا 49]

اشاره

ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس‌ِ لِیُذِیقَهُم بَعض‌َ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُون‌َ (41) قُل سِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَانظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبل‌ُ کان‌َ أَکثَرُهُم مُشرِکِین‌َ (42) فَأَقِم وَجهَک‌َ لِلدِّین‌ِ القَیِّم‌ِ مِن قَبل‌ِ أَن یَأتِی‌َ یَوم‌ٌ لا مَرَدَّ لَه‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ یَومَئِذٍ یَصَّدَّعُون‌َ (43) مَن کَفَرَ فَعَلَیه‌ِ کُفرُه‌ُ وَ مَن عَمِل‌َ صالِحاً فَلِأَنفُسِهِم یَمهَدُون‌َ (44) لِیَجزِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ مِن فَضلِه‌ِ إِنَّه‌ُ لا یُحِب‌ُّ الکافِرِین‌َ (45)
وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن یُرسِل‌َ الرِّیاح‌َ مُبَشِّرات‌ٍ وَ لِیُذِیقَکُم مِن رَحمَتِه‌ِ وَ لِتَجرِی‌َ الفُلک‌ُ بِأَمرِه‌ِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه‌ِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون‌َ (46) وَ لَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِک‌َ رُسُلاً إِلی قَومِهِم فَجاؤُهُم بِالبَیِّنات‌ِ فَانتَقَمنا مِن‌َ الَّذِین‌َ أَجرَمُوا وَ کان‌َ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنِین‌َ (47) اللّه‌ُ الَّذِی یُرسِل‌ُ الرِّیاح‌َ فَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبسُطُه‌ُ فِی السَّماءِ کَیف‌َ یَشاءُ وَ یَجعَلُه‌ُ کِسَفاً فَتَرَی الوَدق‌َ یَخرُج‌ُ مِن خِلالِه‌ِ فَإِذا أَصاب‌َ بِه‌ِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِه‌ِ إِذا هُم یَستَبشِرُون‌َ (48) وَ إِن کانُوا مِن قَبل‌ِ أَن یُنَزَّل‌َ عَلَیهِم مِن قَبلِه‌ِ لَمُبلِسِین‌َ (49)

صفحه : 108

(ترجمه)

‌در بیابانها و دریاها تباهی آشکارا گردید بسبب اعمال بدی که از دست‌های مردم سر زده (و عذاب و فسادی که واقع گردیده) برای اینکه است که بمفسدین بچشاند جزای بعضی از آنچه کرده‌اند شاید آنان از شرک بتوحید و از فساد باصلاح باز گردند (41)
ای محمّد (ص) باین کافرین بگو در زمین گردش کنید و نظر کنید و ببینید چگونگی (حال) کسانی که پیش از شما بودند که سر انجام کارشان چه شد و آنهایی که بعذاب مبتلا گردیدند بیشترین آنها مشرک بودند (42)
ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وجهه خود را بپای دار برای دین پاینده پیش از آنکه روزی بیاید که بازگشتی برای آن نخواهد بود و در آن روز مردم از هم جدا میگردند (43)
کسی که کافر گردید ضرر کفرش عاید خودش میگردد و کسی که عمل صالح نمود (برای خود جایگاه خوب) میگستراند (44)
تا اینکه (خداوند) از فضل خود پاداش دهد کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح نموده‌اند محقّقا خدای تعالی کافرین را دوست نمیدارد (45)
و از

صفحه : 109
جمله آیات الهی اینکه است که بادهای مژده دهند، را میفرستد تا اینکه از رحمت خود بشما بچشاند و تا اینکه کشتیها بامر او روان گردند و تا اینکه فضل او را بجوئید و شاید شما مردم شکر گذار باشید (46)
(ای رسول اکرم) حقیقة ما پیش از تو بسوی گروه آنها پیمبرانی فرستادیم و رسولان با معجزه بسیار آمدند پس ما از آن کسانی که گناهکار بودند انتقام کشیدیم و بر ما محقّق گردید که مؤمنین را یاری نمائیم (47)
خدا آن کسی است که بادها را میفرستد و آن بادها ابرها را بر می‌انگیزانند و آنها را در آسمان پهن میگردانند آن طوری که بخواهد و آن ابرها را پاره پاره میگرداند پس تو می‌بینی که از خلال ابر باران ریزش میکند و وقتی باران را برساند بهر کس از بندگان خود که بخواهد آن گاه آنان شادمان میگردند (48)
و بدرستی که آنها پیش از ظاهر شدن ابرها و ریزش باران ناامید بودند (49).

توضیح آیات‌

ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس‌ِ ذات متعال علّت و سبب هر فسادی و هر بلاء و آفتی را که در زمین از برّ و بحر مثل قحطی و امراض مسریّه و وباء و طاعون و جنگ و نزاع و خون ریزی و خشک سالی و فساد غلّه و زیاد شدن میکروبهای مفسده در بدن یا در خارج و زمین لرزه و آفاتی که در دریاها از قبیل طوفان و غرق شدن کشتیها و غیر اینها از آفات و بلیّاتی که همیشه نوع بشر مبتلا بآنند تمام اینکه بلیّات را مستند میگرداند بعمل خود انسان لِیُذِیقَهُم بَعض‌َ الَّذِی عَمِلُوا و چون علّت و سبب فساد عالم خود بشر است غایت و نتیجه آن نیز عاید خود بشر میگردد که اینکه بلیّاتی که بانسان اصابت مینماید آن پاداش عمل خود آنها است و برای اینست که اثر و نتیجه بعض اعمال رکیک خود را بچشند و بفهمند که آثار اعمال بد مخصوصا ظلم و تعدّی نسبت ببندگان خدا گرفتار شدن بلیّات دنیوی خواهد بود چه جای عذاب اخروی.

صفحه : 110
لَعَلَّهُم یَرجِعُون‌َ (لعل‌ّ) را برای ترجّی و امیدواری می‌آورند و چون امیدواری نسبت بذات حق تعالی موضوع ندارد باید حمل بر ناس نمود که نسبت بخود مردم امیدواری هست که هنگام بلیّات متذکّر اعمال قبیحشان گردند و بتوبه و انابه بسوی حق تعالی بازگشت نمایند و مبتلا گردیدن ببلیّات دنیوی یکی از نعمتهای الهی بشمار میرود که شاید مردم از اینکه راه که هنگام بیچارگی و اضطرار است و هر کسی در آن هنگام بفطرت اولیّه خود رجوع بمبدء مینماید و بزبان حال و قال از او نجات میطلبد باین وسیله بسوی حق تعالی بازگشت نمایند و از مخالفت بموافقت برگردند.
قُل سِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَانظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبل‌ُ چون در آیه بالا چنین تذکّر داده که آنچه عذاب و فساد در زمین واقع میگردد در اثر اعمال و افعال ناشایسته مردم است در اینکه آیه برای مزید تذکّر رسولش را مأمور میگرداند که باین کفّار بگو در زمین گردش کنید و حال گذشتگان را ببینید که در اثر مخالفت و اعمال رکیکه‌شان بچه عذاب هایی گرفتار گردیدند، معلوم میشود تا زمان نازل گردیدن قرآن آثار خرابی شهرستان عاد و ثمود و قوم لوط (ع) و غیره باقی بوده که در بسیاری از آیات چنین تذکّر میدهد که اینها در مسافرتشان نظر کنند و آثار خرابی منزلهای آنان را بنگرند و ببینند تا شاید متنبّه گردند.
کان‌َ أَکثَرُهُم مُشرِکِین‌َ شاید اشاره باین باشد که اگر اکثر آنها یا نصف جماعت آنها موحّد بودند چنین عذاب تباه کننده که تمام آنها را گرفت واقع نمیگردید و برای حفظ موحّدین عذاب از آنها برداشته میشد فَأَقِم وَجهَک‌َ لِلدِّین‌ِ القَیِّم‌ِ مِن قَبل‌ِ أَن یَأتِی‌َ یَوم‌ٌ لا مَرَدَّ لَه‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ یَومَئِذٍ یَصَّدَّعُون‌َ امر (فاقم) خطاب بپیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که در امر دین که ثابت و پایدار است و هیچ کجی و نقصی در آن یافت نخواهد شد استقامت و پایداری بنما پیش از آنکه بیاید روزی که مر آن روز را از جانب خدا بازگشتی نخواهد بود، شاید جار و مجرور

صفحه : 111
(من اللّه) متعلّق (بیأتی) باشد یعنی روزی که از جانب خدا بیاید و کسی نتواند آن را برگرداند و شاید (من اللّه) متعلّق (بمردّ) باشد که مصدر است یعنی خدای تعالی آن روز را باز نگرداند و آن روزی است که مردم از هم متفرّق و پراکنده گردند (فَرِیق‌ٌ فِی الجَنَّةِ وَ فَرِیق‌ٌ فِی السَّعِیرِ).
مَن کَفَرَ فَعَلَیه‌ِ کُفرُه‌ُ وَ مَن عَمِل‌َ صالِحاً فَلِأَنفُسِهِم یَمهَدُون‌َ (مهد) بمعنی فراش است و (علی) را در مورد ضرر می‌آورند و (لام) را در مورد نفع و آیه خبر میدهد که کسی که کافر گردید ضرر کفرش عاید خودش میگردد و کسی که عمل شایسته نمود آنهم بنفع خود خیر و سعادت را میگستراند و پهن میگرداند و تشبیه بفراش برای اینکه است که همین طوری که فرش سبب استراحت میگردد عمل صالح نیز چنین است آسایش آور خواهد بود.
غرض تذکر و اندرز بمشرکین و کافرین است که گمان نکنید کفر و ایمان شما نفع و ضرری برای پیمبران و مؤمنین داشته باشد اگر کافر گردید بپاداش کفر همیشه معذّب خواهید گردید و اگر ایمان بیاورید در سرای دیگر منزل عالی و مقام و مرتبه بلندی برای خود مهیّا گردانیده‌اید.
لِیَجزِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ مِن فَضلِه‌ِ (لام) لیجزی لام غایت است یعنی غایت و نتیجه عمل صالح چنین است که اشخاصی که ایمان آورده و عمل شایسته نموده‌اند حق تعالی از فضل و رحمت خود جزاء و پاداش عمل نیک آنها را خواهد داد.
از اینکه آیه دو مطلب بزرگ می‌توان استفاده نمود یکی عمل صالح وقتی نتیجه بخش میگردد که با ایمان توأم گردد بدون ایمان هر قدر عمل نیکو بنظر آید عامل بآن مورد فضل الهی نخواهد گردید و مستحق اجر نیز نمیگردد اگرچه اندکی آثار قهری دنیوی بر آن مترتّب میگردد از بدست آوردن مال و جاه و غیره.
و دیگر جزاء و پاداشی که برای ایمان و عمل صالح بمؤمن داده میشود آن فضل و احسانی است از طرف الهی و گر نه وظیفه عبد بنده‌گی است باطاعت نمودن

صفحه : 112
مستحق پاداش نمیگردد و اینکه آن را جزاء و پاداش نامیده شاید برای اینکه باشد که مردم راغب بعمل گردند.
إِنَّه‌ُ لا یُحِب‌ُّ الکافِرِین‌َ آیه خبر میدهد که خدای تعالی کافرین را دوست نمیدارد حب‌ّ و محبّت یک جذّابه‌ای است الهی هر کس که ایمان آورد و مطیع امر اله گردید از اینکه جذّابه الهی برخوردار میگردد و مورد نظر لطف و رحمت ایزدی خواهد گردید و کسی که خود را از اینکه نعمت عظمی محروم گردانید و خود را از نظر رحمت حق تعالی انداخت از اینکه جذّابه الهی بی‌نصیب خواهد گردید و نشانه محبّت الهی نسبت بانسان محبّت او است بمقام الوهیّت قوله تعالی در سوره مائده آیه 59 (یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه‌ُ) اگر دیدی حب‌ّ الهی در سراسر قلب تو نفوذ نموده و همیشه طالب قرب جوار احدیّت میباشی بدان که اینکه محبّت تو ناشی از محبّت او است نسبت بتو، و بعمل صالح و تقوی خود را مستعدّ گردان برای نفوذ نور معرفت تا اینکه کاملا از آن جذّابه محبّت کامیاب گردی و مجذوب حق تعالی گردی وَ مِن آیاتِه‌ِ أَن یُرسِل‌َ الرِّیاح‌َ مُبَشِّرات‌ٍ وَ لِیُذِیقَکُم مِن رَحمَتِه‌ِ وَ لِتَجرِی‌َ الفُلک‌ُ بِأَمرِه‌ِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه‌ِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون‌َ اینکه چند جمله بواو بهم عطف داده شده، و آیات جمع آیه است و آیة بمعنی نشانه و علامت شیئی است و تمام موجودات آیات و نشانه‌های رحمت خدا میباشند و از جمله آیات الهی وزیدن باد است موقعی که نشانه باران باشد و در موقع خشکسالی که مردم منتظر باران میباشند وزیدن باد مژده بریزش باران میدهد و چون حیات موجودات زمین بآب است اینکه است که در مقام اظهار بعضی از نعمتهای خود انسان را متذکر میگرداند که باد و باران را میفرستد برای اینکه از رحمت خود بشما بچشاند و برای اینکه کشتیها در آب روان گردد و برای اینکه بتجارت و کسب و عمل فضل خدا را بجوئید و اینقدر نعمت بشما عطاء و بخشش نموده برای اینکه شاید شما شکر گذار باشید وَ لَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِک‌َ رُسُلًا إِلی قَومِهِم فَجاؤُهُم بِالبَیِّنات‌ِ در آیات بسیاری برای تسلّی دل رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تذکّر میدهد که پیش از تو

صفحه : 113
پیمبرانی با معجزه‌های هویدا برای هدایت گروه مردم آمدند و بعضی بآنها گرویدند و بعضی مخالفت نمودند بلکه چنانچه از آیات بسیاری معلوم میشود اضافه بر اینکه سخن آنها را نپذیرفتند از هیچ نوع ایذایی در باره آن بزرگواران خودداری ننمودند نسبت سحر و دروغ از انواع و اقسام افتراءها و اذیّت زبانی و غیره فروگذار ننمودند فَانتَقَمنا مِن‌َ الَّذِین‌َ أَجرَمُوا چون بعضی کافر شدند و بعضی ایمان آوردند اینکه بود که ما از آنهایی که نگرویدند انتقام کشیدیم زیرا که آنان در مورد انتقام واقع گردیدند.
وَ کان‌َ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنِین‌َ خدای تعالی خود را ملزم گردانیده و بکلمه علینا بر خود ثابت کرده که بر ما محقّق و ثابت است که مؤمنین را یاری کنیم و برای فتح و مظفریّت آنها از کفّار انتقام بکشیم و مؤمنین را بر کفّار مسلّط گردانیم.
اللّه‌ُ الَّذِی یُرسِل‌ُ الرِّیاح‌َ فَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبسُطُه‌ُ فِی السَّماءِ کَیف‌َ یَشاءُ اینکه آیه متمّم آیه بالا است «و من آیاته ان یرسل الریاح مبشرات» در اینجا در مقام اظهار قدرت و آثار عظمت و رحمت خود برآمده و چگونگی نزول باران و آن لطائف صنعتی که در ترتیب و نظام آن بکار برده تذکّر میدهد که بامر تکوینی باد را مأمور میگرداند که ابرها را در آسمان پهن کند و آنها را بهیجان درآورد و قطعه قطعه گرداند و بآنطوری که مشیّت ازلی اقتضاء نموده بهر محلّی و جایی که مأمور گردیده‌اند می‌بارند و از حسن تدبیر ایزدی چنین مقرر فرموده که از خلال ابرها باران قطره قطره بر زمین ریزش نماید و در زمین فرو رود و خرابی نرساند و بهر محلّی که خدا خواست از منزلگاه بندگان که بزراعت و مزرعه و محل کشت و کار آنان است بارش اصابت نموده و اهل آن محل شادان و مسرور گردند.
وَ إِن کانُوا مِن قَبل‌ِ أَن یُنَزَّل‌َ عَلَیهِم مِن قَبلِه‌ِ لَمُبلِسِین‌َ (ان مخفّفه از مثقّله جمله را بتأویل مصدر آرد) یعنی قبل از نزول باران ناامید بودند، و آیه منصرف بموقع خشکسالی است که مردم از نزول باران ناامید بودند

صفحه : 114
و شاید (من عباده) در آیه اشاره باین باشد که در آنجایی که مردم امید باران نداشتند از برکت بندگان خدا باقی مورد ترحم گردیدند و باران نازل گردید.

[سوره الروم (30): آیات 50 تا 60]

اشاره

فَانظُر إِلی آثارِ رَحمَت‌ِ اللّه‌ِ کَیف‌َ یُحی‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها إِن‌َّ ذلِک‌َ لَمُحی‌ِ المَوتی وَ هُوَ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ (50) وَ لَئِن أَرسَلنا رِیحاً فَرَأَوه‌ُ مُصفَرًّا لَظَلُّوا مِن بَعدِه‌ِ یَکفُرُون‌َ (51) فَإِنَّک‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتی وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِین‌َ (52) وَ ما أَنت‌َ بِهادِ العُمی‌ِ عَن ضَلالَتِهِم إِن تُسمِع‌ُ إِلاّ مَن یُؤمِن‌ُ بِآیاتِنا فَهُم مُسلِمُون‌َ (53) اللّه‌ُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعف‌ٍ ثُم‌َّ جَعَل‌َ مِن بَعدِ ضَعف‌ٍ قُوَّةً ثُم‌َّ جَعَل‌َ مِن بَعدِ قُوَّةٍ ضَعفاً وَ شَیبَةً یَخلُق‌ُ ما یَشاءُ وَ هُوَ العَلِیم‌ُ القَدِیرُ (54)
وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یُقسِم‌ُ المُجرِمُون‌َ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ کَذلِک‌َ کانُوا یُؤفَکُون‌َ (55) وَ قال‌َ الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ وَ الإِیمان‌َ لَقَد لَبِثتُم فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ إِلی یَوم‌ِ البَعث‌ِ فَهذا یَوم‌ُ البَعث‌ِ وَ لکِنَّکُم کُنتُم لا تَعلَمُون‌َ (56) فَیَومَئِذٍ لا یَنفَع‌ُ الَّذِین‌َ ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم وَ لا هُم یُستَعتَبُون‌َ (57) وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنّاس‌ِ فِی هذَا القُرآن‌ِ مِن کُل‌ِّ مَثَل‌ٍ وَ لَئِن جِئتَهُم بِآیَةٍ لَیَقُولَن‌َّ الَّذِین‌َ کَفَرُوا إِن أَنتُم إِلاّ مُبطِلُون‌َ (58) کَذلِک‌َ یَطبَع‌ُ اللّه‌ُ عَلی قُلُوب‌ِ الَّذِین‌َ لا یَعلَمُون‌َ (59)
فَاصبِر إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ وَ لا یَستَخِفَّنَّک‌َ الَّذِین‌َ لا یُوقِنُون‌َ (60)

صفحه : 115

(ترجمه)

(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نگاه کن بسوی آثار رحمت خدا و بنگر چگونه زمین را پس از مردن آن زنده میگرداند بحقیقت همان خدا است که مرده‌ها را پس از مرگشان زنده میگرداند و او بر هر چیزی توانا است (50)
و اگر ما بادی فرستاده بودیم و دیدند زراعتشان زرد گردیده آنها بعد از زردی بنعمتهای گذشته کافر میگردند (51)
ای محمّد بحقیقت تو نتوانی مردگان را بشنوانی و نمیتوانی (دعوت خود را) بکران بشنوانی آن موقعی که پشت کرده برمیگردند (52)
و تو نیز ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم (قدرت نداری) که کوران را راهنمایی کنی تو نتوانی بشنوانی مگر کسی را که بآیات ما ایمان آورده و آنها تسلیم شدگانند (53)
خدا آن کسی است که شما را از چیز سست آفرید (نطفه منی) و پس از ضعف برای شما قوّت قرار داد و پس از قوّت برای شما ضعف پیری قرار داد آنچه را که بخواهد می‌آفریند و او (بمصالح) دانا و توانا است (54)
روزی که قیامت برپا میگردد گنهکاران قسم یاد میکنند که در قبر درنگ نکردند مگر ساعتی چنین بود حال آنها که همیشه دروغگویانند (55)
و کسانی که بآنها علم و ایمان عطاء شده گفتند محقّقا لبث شما (و قرارگاه شما) در کتاب خدا بود تا روزی که مبعوث گردیدید و همین است روز بعث و معاد و لکن شما مردمانی بودید که نمیدانستید (56)
و در روز معاد عذر ستمکاران نفع نمیبخشد (و پذیرفته نمیگردد) و نمیتوانند رضایت خدا را تحصیل نمایند (57)
و حقیقة ما در اینکه قرآن برای بشر از هر نوع مثلی آوردیم ای محمّد (ص) اگر تو برای اینکه کفار هر معجزه و آیتی بیاوری آنهایی که کافر گردیدند گویند نیست اینکه مگر یک عمل تزویر و باطلی (58)
اینطور خدا مهر میزند بر قلب آنهایی که دانش ندارند (59)
ای محمّد (ص) صبر کن و محققا بدان که وعده خدا حق است و نباید کسانی که یقین بآخرت ندارند تو را از جا بکنند (و تو بر خلاف صبر و بردباری رفتار کنی) (60).

صفحه : 116

توضیح آیات‌

فَانظُر إِلی آثارِ رَحمَت‌ِ اللّه‌ِ کَیف‌َ یُحی‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها چون تمام موجودات آثار رحمت خدای تعالی میباشند اینکه است که رسول خود و تمام افراد بشر را مخاطب میگرداند که نظر کنند بنظر عبرت و آثار رحمت خدا را در زمین که نزدیک ترین موجودات است بانسان بچشم دل بنگرند و چگونگی زنده شدن زمین را در فصل بهار بعد از مردن و از اثر افتادن آن در موقع زمستان را مشاهده نمایند و اگرچه خطاب بپیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است لکن امّت را نیز شامل است و همه مؤمنین مخاطب باین خطابند.
کسی که بنظر تدبّر در موجودات بنگر دو چیز عاید وی خواهد گردید یکی سعه رحمت و فیض خدا را مشاهده مینماید و بر ایمانش افزوده میگردد و دیگر در امر معاد و زنده شدن مردگان استبعاد نمیکند.
إِن‌َّ ذلِک‌َ لَمُحی‌ِ المَوتی وَ هُوَ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ به (ان‌ّ) ثقیله محقّق و ثابت میگرداند که همین طوری که زمین را بعد از جمودی و بی اثر ماندن او با آنچه در کمون وی اندوخته وی را بحالت اوّل برگردانیده و آثار وجودی از آن پدیدار گردانیده حال افراد بشر هم همین طور خواهد بود که پس از مرگ که آثار وجودی از آن پدیدار نیست باز ثانیا در نشئه دیگر که موقع بروز و ظهور کمالاتی است که در او مخفی بوده و بهار وجود او است وی را با آنچه در حیات دنیا در خود اندوخته از اعمال خوب و بد با نتایج آن در مرتبه ظهور و بروز میآورد و ممکن است از اینکه آیه و امثال آن که بسیار است فائده دیگری عاید ما گردد و گوئیم تشبیه زنده شدن مردگان را در روز معاد بما تذکر میدهد که همین طوری که زمین در فصل زمستان بحقیقت خود باقی است منتهی آثار حیات از آن پدیدار نیست انسان نیز پس از مرگ بحقیقت انسانیت و شخصیّت وجود خود باقی خواهد بود منتهی الامر آثار وجودی از وی پدیدار نیست تا روز معاد که آخرین مرتبه صعود و کمال وی است

صفحه : 117
آن وقت است که جسما و روحا با تمام خصوصیّات و آنچه از ملکات حمیده و نکوهیده که در خود اندوخته و حسنات و سیّئاتی که عمل نموده با آثار و خواصی که از آنها پدیدار میگردد تماما تظاهر مینماید.
وَ لَئِن أَرسَلنا رِیحاً فَرَأَوه‌ُ مُصفَرًّا لَظَلُّوا مِن بَعدِه‌ِ یَکفُرُون‌َ لام (لئن) توطئه قسم است (لظلوا) جواب قسم است و مرجع ضمیر (فرأوه) میشود (رحمة اللّه) در آیه بالا باشد و ممکن است زرع باشد و نزد بعضی ضمیر راجع بسحاب است که زردی ابر علامت باران نیست.
خلاصه آیه اعتراض بکسانی است که کفران نعمت میکنند که اینان وقتی بادی را که (دبور) مینامند بوزد و زراعت خودشان که سبز و خرم بود ببینند زرد گردیده و بر خلاف آنچه منتظر بودند از رحمت خدا که زراعتشان حاصل نیکو دهد ببینند بی ثمر گردیده آنان عوض اینکه رو بخدا آرند و از او طلب رحمت کنند بنعمتهای گذشته کافر گردند و از رحمت خدا ناامید شوند.
فَإِنَّک‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتی وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِین‌َ در اینکه آیه و آیات دیگر کافرین را بمردگان تشبیه نموده زیرا آنان از آن روح ایمانی که در مؤمنین پدید گردیده خود را بی نصیب گردانیده‌اند اینکه است که از آن حیات حقیقی محرومند و در اثر فقدان آن روح حقیقی گوش و چشم روحانی آنها کر و کور گردیده نمیتوانند کلام حقّانی را بشنوند و نه آثار رحمت الهی را ببینند و اینان مانند کرانی مانند که پشت کرده باشند که بهیچ ترتیبی نمیشود وی را فهمانید و اگر پشت نکرده باشند باشاره قدری میفهمند.
وَ ما أَنت‌َ بِهادِی العُمی‌ِ عَن ضَلالَتِهِم إِن تُسمِع‌ُ إِلّا مَن یُؤمِن‌ُ بِآیاتِنا فَهُم مُسلِمُون‌َ ثانیا باز خطاب برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نموده که تو چنین قدرتی نداری که کوران یعنی آنهایی که چشم دلشان کور گردیده از گمراهی و کجروی بطریق مستقیم اسلام رهبری گردانی مگر کسانی را که بآیات و نشانه‌های قدرت خدای تعالی ایمان آورده و تسلیم امر پروردگار گردیده‌اند.

صفحه : 118
آیه ارشاد بحکم عقل است که پیمبران کسی را میتوانند هدایت نمایند که دارای دل زنده باشد و آیات جلو و عقب تماما تذکّر است که بایستی نظر کنند در آیات تکوینی آفاقی و انفسی و بدلیل عقل از طریق برهان (انّی) که از اثر پی بمؤثّر بردن است ایمان بیاورند بوجود مبدء متعال و وظیفه پیمبران بیش از اینکه نیست که مردم را بحکم عقلشان متذکّر گردانیده و ارشاد نمایند پس از آن کسانی که حالت تسلیم در آنها هست بارشاد پیمبران در طریق بندگی و عبودیّت رهسپار گردند.
کسی که بدلیل عقلش تصدیق بوجود مبدء قادر حکیم ننموده چگونه ممکن است تصدیق برسولش نماید و مطیع او گردد هرگز ممکن نیست بلکه اگر خدا بپیمبر شناخته شود و پیمبر نیز چون رسول خدا است بایستی بخدا شناخته شود دور محال لازم می‌آید و در جای خود بدلیل قطعی عقلی بطلان دور مبرهن گردیده.
اللّه‌ُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعف‌ٍ ثُم‌َّ جَعَل‌َ مِن بَعدِ ضَعف‌ٍ قُوَّةً ثُم‌َّ جَعَل‌َ مِن بَعدِ قُوَّةٍ ضَعفاً وَ شَیبَةً اینکه آیه انسان را متذکّر میگرداند بترتیب آفریده شدن خودش پس از آنکه در آیات بالا اشاره بآیات آفاقی نموده و آیات آفاقی و انفسی را معرّف خود گردانیده که خدا و مبدء شما آن کسی است که شما را از شیئی ضعیف آفریده که مقصود نطفه است پس قرار داد برای شما قوّه نموّ و زیادتی تا باعلا درجه قوّه رسیدید و پس از قوّت و شباب جوانی ثانیا شما را ضعیف گردانید تا بحدی که کهولت و پیری و هرم شما را فرا گرفت و انسان عاقل کسی خواهد بود که در تمام حوادث و تغییرات مدبّر عالم را ببیند و تغییرات و تبدّلاتی که در خود و تمام موجودات می‌نگرد بنظر عبرت و بمشاهده قلبی آثار صنع مدبّر حکیم را نصب العین خود قرار دهد و در اثر مؤثّر را مشاهده نماید یَخلُق‌ُ ما یَشاءُ وَ هُوَ العَلِیم‌ُ القَدِیرُ در بعض احادیث معتبره از معصوم (ع) نقل شده که (خداوند همه چیز را بمشیّت خلق نموده و مشیّت را بچیز دیگری خلق ننموده بلکه مشیّت را بنفسها آفریده (از اینجا معلوم میشود که اول چیزی که آفریده شده مشیّت بوده) و مشیّت

صفحه : 119
ناشی از علم و قدرت ازلی مبدء متعال پدید گردیده اشاره به اینکه تمام موجودات (شئون) حق میباشند و تماما بخواست و اراده ازلی او پدیدار گردیده و وجود و بقاء هر چیزی بسته باراده او است.
وَ یَوم‌َ تَقُوم‌ُ السّاعَةُ یُقسِم‌ُ المُجرِمُون‌َ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ شاید مقصود گنهکاران از (ساعة) مکث آنها در حیات دنیا باشد و چون حیات دنیای خود را در لهو و لعب و عیّاشی گذرانیده گمان میکنند ساعتی زیادتر در دنیا مکث ننموده‌اند زیرا که عمر دنیا زود گذر است و مکثشان را در عالم برزخ فراموش نموده‌اند و فراموشی آنان ممکن است از دو راه باشد یکی آنکه غیر از موحّدین در عالم برزخ حیات طیّب فرح بخش ندارند چنانچه از بعض آیات استفاده میشود که اهل جهنّم نه میمیرند که از عذاب برهند و نه زنده‌اند که از حیات لذّت ببرند از اینجا معلوم میشود که کفّار اصلا برای خود بقاء و ثباتی پس از مرگشان تصوّر نمیکنند مثل آدم بی‌هوش یا خواب که هر قدر مدّت بی هوشی و خواب وی زیاد باشد اندک بشمار می‌آورد.
و دیگر آنکه چون عالم برزخ جهت روحانیّت آن بر جسمانیّتش غلبه دارد اینکه است که سرعت حرکت در آن عالم بقسمی است که گویا مسافت و مکان مرتفع گردیده و چون اجزاء آن تغیّر و تبدّل و حدوث و تجدّد ندارد و زمان چنانچه در محل خود مبرهن گردیده ظرف متغیّرات است لهذا امتداد زمانی نیز در آنجا تصوّر نخواهد داشت کَذلِک‌َ کانُوا یُؤفَکُون‌َ شاید غرض کفار از انکار مکث و بقائشان در عالم برزخ نه از روی عمد باشد زیرا که در قیامت که پرده از روی کارها برداشته میشود هر چیزی بحقیقت خودش ظاهر میگردد دیگر جای تکذیب نیست بلکه چون عادت آنان بر انکار پیمبران و دروغ بستن بآن بزرگواران بوده بعادت دیرینه شان که ملکه آنها گردیده بود دروغ میگویند یا اینکه چنانچه تذکّر دادیم کفّار در عالم برزخ سعه نفس و روح مصفّی ندارند لذا آن مدت را فراموش نموده‌اند اینکه است که انکار دوام و بقاء خود را مینمایند.

صفحه : 120
وَ قال‌َ الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ وَ الإِیمان‌َ لَقَد لَبِثتُم فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ إِلی یَوم‌ِ البَعث‌ِ اینکه آیه و امثال آن برهان ظاهری است بر اثبات قوله تعالی در سوره مؤمنون آیه 102 (وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخ‌ٌ إِلی یَوم‌ِ یُبعَثُون‌َ) پس از آنکه گنهکاران قسم یاد می کنند که نبود مکث و بقاء ما مگر ساعتی آنهایی که دارای علم و ایمان میباشند در پاسخ آنان می‌گویند از موقع پیدایش وجودتان تا روز قیامت در کتاب تکوینی الهی موجود بودید، شاید مقصود از (کتاب اللّه) تمام عوالم وجود باشد که از جمله آنها عالم برزخ و عالم مثال است و مقصود چنین باشد که شما در عالم برزخ موجود بودید یا مقصود از (کتاب اللّه) لوح محفوظ باشد که آنچه واقع شده و میشود در آنجا ثبت گردیده که از جمله آنها بقاء و ثبات بشر است در علم حضوری حق تعالی که هر گز فناء پذیر نخواهد بود چنانچه از معصوم (ع) رسیده که
(خلقتم للبقاء لا للفناء)
فَهذا یَوم‌ُ البَعث‌ِ وَ لکِنَّکُم کُنتُم لا تَعلَمُون‌َ خلاصه مؤمنی که قلبش بنور ایمان باز شده و علم و دانش بوی عطاء شده است در حیات دنیا بگفتار پیمبران و پیشوایان دین ایمان دارد و تصدیق میکند که پس از اینکه عالم عالمی است و پشت اینکه پرده اسراری است و انسان بیهوده آفریده نشده و برای بقاء خلق شده نه برای فناء و مسافرتهای طولانی در پیش دارد تا برسد بآخرین منزل همیشه‌گی خود، اینست که بطور سرزنش بمنکرین معاد میگویند که شما پس از مردن فانی نشدید بلکه در دفتر آفرینش باقی بودید لکن شما چنان در گرداب شهوات نفسانی فرو رفته بودید که فقط حیات را همین حیات طبیعی میدانستید و گمان میکردید پس از مرگ فانی میگردید و منکر روز بعث و قیامت بودید و همین است آن روزی که انکار مینمودید فَیَومَئِذٍ لا یَنفَع‌ُ الَّذِین‌َ ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم وَ لا هُم یُستَعتَبُون‌َ از اینکه آیه میتوان استفاده نمود که اینکه کفار قسم یاد میکنند که ما ساعتی بیشتر مکث نداشتیم شاید خواهند اینکه را عذر خود قرار دهند که ما در دنیا اینکه قدر مکث ننمودیم که بتوانیم برای امروز خود چیزی تهیّه نمائیم اینکه است که ذات متعال

صفحه : 121
خبر میدهد که عذر آنان پذیرفته نخواهد شد و بچنین عذرها نتوانند رضایت خدا را حاصل نمایند.
وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنّاس‌ِ فِی هذَا القُرآن‌ِ مِن کُل‌ِّ مَثَل‌ٍ اینکه آیه اشاره بجامعیّت قرآن دارد که چیزی در آن فرو گذار نشده و راجع بهر امری که انسان را بکار آید از امور معاش و معاد و طریق معاشرت و تحصیل سعادت و کمال انسانیّت مثلی از حکایت گذشتگان از پیمبران و امم و اقوام آنها و از عذاب گنهکاران و فیروزی مطیعان و غیر اینها آورده که قرآن از اینکه مثالها پر است (لا رَطب‌ٍ وَ لا یابِس‌ٍ إِلّا فِی کِتاب‌ٍ مُبِین‌ٍ) تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین (قرآن) ثبت گردیده وَ لَئِن جِئتَهُم بِآیَةٍ لَیَقُولَن‌َّ الَّذِین‌َ کَفَرُوا إِن أَنتُم إِلّا مُبطِلُون‌َ ظاهرا کفّار و مشرکین از روی بهانه گیری از پیمبر اکرم (ص) طلب معجزه مینمودند اینکه است که خدای تعالی به لام (لیقولن‌ّ) و نون مشدّد به پیمبرش خبر میدهد که هر گاه تو برای آنان آیتی از آیات قرآن که بطریق اعجاز نازل گردیده یا معجزه دیگری بیاوری البته و مسلّم کسانی که کافر شدند گویند اینکه یک عمل باطل و بی اصلی است و نمیباشید شما مگر مردمان تزویر کننده کَذلِک‌َ یَطبَع‌ُ اللّه‌ُ عَلی قُلُوب‌ِ الَّذِین‌َ لا یَعلَمُون‌َ اینکه طور خداوند مهر میزند یعنی میبندد قلبهای کسانی را که دانش ندارند و حق و باطل را از هم تمیز نمیدهند اشاره به اینکه کسانی که علم بمبدء و معاد ندارند و از دانش تهی میباشند و خود را از قابلیّت افاضه نور ایمان انداخته‌اند آنان چنینند که گویا خداوند بقلب آنها مهر زده و بسته گردانیده دیگر لایق نفوذ نور معرفت نمیباشند فَاصبِر إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ وَ لا یَستَخِفَّنَّک‌َ الَّذِین‌َ لا یُوقِنُون‌َ راغب گفته (لا یَستَخِفَّنَّک‌َ) ای لا یزعجنّک و یزیلنّک عن اعتقادک بما یوقعون من الشبه یعنی شبه کفار تو را از اعتقاد بآنچه واقع است از جا در نبرد، و در مجمع البحرین گفته (لا یستخفنّک) یعنی (لا یجهلنّک).

صفحه : 122
خلاصه آیه خطاب برسولش مینماید که صبر کن و بردباری را پیشه خود گردان و از گفتار کسانی که بمعاد و حساب یقین ندارند از جا در نرو و سبکبار مشو و قلق و اضطراب بخود راه مده و بدان وعده خدا حق است موقع مجازات آنها خواهد رسید و شاید مقصود اینکه باشد که نباید سخنان آنها تو را وادار نماید که از جا در روی و در باره آنان نفرین کنی که عذاب آنها در وقت معیّن مقرّر گردیده.

صفحه : 123

سوره لقمان‌

اشاره

‌در مکّه فرود آمده غیر از سه آیه که در مدینه نازل شده و آن سه آیه از اول (وَ لَو أَن‌َّ ما فِی الأَرض‌ِ مِن شَجَرَةٍ) است تا سه آیه و عدد آیاتش 33 است برأی حجازیها و 34 آیه است نزد دیگران.

[سوره لقمان (31): آیات 1 تا 11]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الم (1) تِلک‌َ آیات‌ُ الکِتاب‌ِ الحَکِیم‌ِ (2) هُدی‌ً وَ رَحمَةً لِلمُحسِنِین‌َ (3) الَّذِین‌َ یُقِیمُون‌َ الصَّلاةَ وَ یُؤتُون‌َ الزَّکاةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم یُوقِنُون‌َ (4)
أُولئِک‌َ عَلی هُدی‌ً مِن رَبِّهِم وَ أُولئِک‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ (5) وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یَشتَرِی لَهوَ الحَدِیث‌ِ لِیُضِل‌َّ عَن سَبِیل‌ِ اللّه‌ِ بِغَیرِ عِلم‌ٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ مُهِین‌ٌ (6) وَ إِذا تُتلی عَلَیه‌ِ آیاتُنا وَلّی مُستَکبِراً کَأَن لَم یَسمَعها کَأَن‌َّ فِی أُذُنَیه‌ِ وَقراً فَبَشِّره‌ُ بِعَذاب‌ٍ أَلِیم‌ٍ (7) إِن‌َّ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَهُم جَنّات‌ُ النَّعِیم‌ِ (8) خالِدِین‌َ فِیها وَعدَ اللّه‌ِ حَقًّا وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (9)
خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها وَ أَلقی فِی الأَرض‌ِ رَواسِی‌َ أَن تَمِیدَ بِکُم وَ بَث‌َّ فِیها مِن کُل‌ِّ دابَّةٍ وَ أَنزَلنا مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَنبَتنا فِیها مِن کُل‌ِّ زَوج‌ٍ کَرِیم‌ٍ (10) هذا خَلق‌ُ اللّه‌ِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَق‌َ الَّذِین‌َ مِن دُونِه‌ِ بَل‌ِ الظّالِمُون‌َ فِی ضَلال‌ٍ مُبِین‌ٍ (11)

صفحه : 124

(ترجمه)

سوره لقمان در مکّه نازل گردیده غیر از سه آیه که در مدینه فرود آمده و سی و چهار آیه و نزد بعضی 33 آیه و پانصد و چهل و هشت کلمه است و دو هزار و صد و ده حرف است.
بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام و خاص
اینکه آیات قرآن کتابی است دارای حکمت (2)
که راه نماینده و رحمت برای نیکوکاران است (3)
آن نیکوکارانی که نماز را بپای میدارند و زکاة را عطاء مینمایند و آنها بآخرت هم یقین کنندگانند (4)
چنین اشخاصی از جانب پروردگارشان هدایت یافته‌اند و آنان رستگارانند (5)
و بعضی از مردم کسانی هستند که سخنهای بیهوده را میخرند تا اینکه بدون دانش مردم را از راه حق گمراه گردانند و طریق حق را بسخریّه میگیرند برای چنین کسانی عذاب خوار کننده‌ای مهیّا گردیده (6)
و او چنین است که وقتی آیات ما بر او خوانده میشود از روی تکبّر پشت میکند بطوری که گویا اصلا آن را نشنیده گویا در دو گوش او سنگینی است ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را بعذاب دردناک بشارت بده (7)
محقّقا کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل نیکو نموده‌اند برای آنان بهشتهای پر نعمت مهیّا گردیده (8)
که همیشه در آن بهشتها مخلّد خواهند بود وعده خدا حق است و او غالب و درستکار است (9)
آسمانها را آفرید بدون ستونی که شما آن را ببینید و کوه‌هایی در زمین انداخت تا زمین شما را حرکت ندهد و در زمین از هر جنبنده‌ای پراکنده نمود و از آسمان آب را فرود آوردیم و از زمین از هر صنف گیاهی نیکو و پر منفعت رویانیدیم (10)
اینکه است آفرینش خدا پس بمن نشان دهید کسانی را که بغیر از خدا پرستش میکنید آنها چه چیز آفریده‌اند (اینطور نیست که گمان کرده‌اند) بلکه ستمکاران در گمراهی ظاهر میباشند (11).

صفحه : 125

توضیح آیات‌

اشاره

الم‌

سخنان مفسرین در توجیه (الم)

1- الف اشاره به (انّا) و لام به (لی) و میم به (من) (انا اللّه) یعنی منم خدای یکتا و جز من کی است اله عالم.
2- (انا اللّه اعلم) من بر همه چیزها عالم‌ترم و نیز توجیهات دیگری از مفسرین نقل شده لکن چنانچه قبلا گفته شد چون حروف مقطّعات در اول بعضی از سور از متشابهات قرآن بشمار میرود و علم او نزد حق تعالی است سکوت در آن اولی است تِلک‌َ آیات‌ُ الکِتاب‌ِ الحَکِیم‌ِ (تلک) از اسماء اشاره است و اشاره بآیات قرآن است که اینکه قرآن کتابی است مشتمل بر حکمت، حکیم صفت قرآن است یعنی تمام قوانین و دستورات آن مطابق عقل سلیم و منطق واقع گردیده و از طرف حکیم علی الاطلاق فرود آمده.
هُدی‌ً وَ رَحمَةً لِلمُحسِنِین‌َ (هدی) مصدر و حال است برای آیات، هدایت و رحمت دو صفت دیگری است از اوصاف قرآن یعنی در حالی که آیات قرآن هدایت و رهنما و رحمت است برای نیکوکاران.
الَّذِین‌َ یُقِیمُون‌َ الصَّلاةَ وَ یُؤتُون‌َ الزَّکاةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم یُوقِنُون‌َ نیکوکاران را به صفت از اوصاف حمیده معرّفی فرموده:
1- نیکوکاران کسانی خواهند بود که نماز را بپای میدارند و در امر نماز مداومت و استقامت دارند.
2- نیکوکاران کسانی میباشند که زکاة مال خود را بفقراء و مستمندان میدهند.
3- نیکوکاران کسانی هستند که بمعاد و عالم آخرت یقین دارند (واو) در (و هم) حالیّه است و مرجع (هم) محسنین میباشند اشاره به اینکه اینکه دو عمل که صلاة و زکاة باشد در صورتی انسان را در تعداد نیکوکاران بشمار میآورد که از روی ایمان و یقین بمعاد واقع گردیده باشد.

صفحه : 126
یقین مراتبی دارد و مرتبه دانی و پست آن (علم الیقین است) هیچ عملی بدون آن مثمر ثمر نخواهد گردید و یقین قطعی بآخرت و معاد علاماتی دارد که بپای داشتن نماز با تمام اجزاء و شرائط داخلی و خارجی آن یکی از علامات یقین بآخرت بشمار میآید و چنین است عطاء نمودن ذکاة که آنهم علامت دیگری خواهد بود. و تخصیص دادن اینکه دو عمل را (بمحسنین) برای اهمیت آن است که یکی راجع بزحمت بدنی است و دیگر مالی زیرا که انسان باین دو چیز که آسایش بدن و کثرت مال باشد خیلی علاقه‌مند است و کسی که از روی خلوص مداومت بر اینکه دو عمل نماید معلوم میشود که بآخرت یقین دارد.
أُولئِک‌َ عَلی هُدی‌ً مِن رَبِّهِم وَ أُولئِک‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ (اولئک) اشاره است بکسانی که دارای اینکه اوصاف سه گانه باشند بپای داشتن نماز و عطاء کردن زکاة و یقین بآخرت و اینکه اشخاص از طرف پروردگارشان از هدایت شدگان و رستگارانند ظاهرا تکرار (اولئک) و نیز ضمیر (هم) برای تأکید و اهمیت اینکه سه مطلب است.
گمان نشود که نماز یک امر کوچکی است اگر با تمام شرایطی که در محل خود ذکر شده با یقین بآخرت مداومت شود آدمی را از هر عمل بد و منکری محفوظ میدارد چنانچه در سوره (عنکبوت) آیه 44 فرموده (إِن‌َّ الصَّلاةَ تَنهی عَن‌ِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ) و چنین نمازی که انسان را از هر کار قبیح و منکری باز دارد البته راه وی را بسوی پروردگارش باز میگرداند و سبب سعادت و رستگاری او خواهد گردید لکن متأسفانه فلان مؤمن چهل پنجاه سال نماز میخواند و اگر بر فحشاء و منکرش زیاد نشده باشد می‌بینیم ذره‌ای از آن کم نگردیده آیا چه شده که نمازی که هدایت مؤمن و سبب رستگاری اوست و باید راه وی را بسوی معرفت و رحمت حق تعالی باز گرداند و او را مورد رحمت خدای متعال واقع گرداند و نیز نمازگذار را از فحشاء و منکر نگاه دارد اثر خود را از دست داده و خنثی گردیده معلوم میشود عیب در نماز گذار است که اولا یقین قطعی بمعاد ندارد و ثانیا در شرائط نماز اهمال

صفحه : 127
نموده و صورت نماز را نماز واقعی دانسته.
آیا نمیدانید اگر سر سوزنی از لباس و مکان و آب و محل‌ّ وضوی نمازگذار غصبی باشد نماز باطل است اکثر مؤمنین ابدا مراعات اینکه جهات را نمیکنند آیا ندیده‌اید که در قرآن مجید در سوره مائده آیه 31 فرموده (إِنَّما یَتَقَبَّل‌ُ اللّه‌ُ مِن‌َ المُتَّقِین‌َ) خداوند اعمال صاحبان تقوی را قبول میکند.
وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یَشتَرِی لَهوَ الحَدِیث‌ِ لِیُضِل‌َّ عَن سَبِیل‌ِ اللّه‌ِ بِغَیرِ عِلم‌ٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً (لهو) هر باطلی است که انسان را از عمل خیر باز دارد و (لَهوَ الحَدِیث‌ِ) استهزاء و طعنه زدن در امر حق و استهزاء و سخنهای خرافاتی و غناء و امثال آن است و اضافه لهو بالحدیث بمعنی تبیین است یعنی کسی که کلام بیهوده را میخرد و بدون علم و دانش از طریق حق تعالی انحراف نموده و راه باطل را میگیرد.
از مقاتل و کلبی نقل شده که در شأن نزول آیه چنین گفته‌اند نضر بن حارث برای تجارت بطرف شام رفته بود و حکایت رستم و اسفندیار و بهرام را خریده و در محل‌ّ اجتماع قریش طوری از آنها سخنرانی مینمود که همه شیفته و فریفته وی میگردیدند و برای استماع آن گوش بقرآن نمیدادند و نضر بن حارث از روی عناد و دشمنی لاف میزد و میگفت اگر محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از قصّه عاد و ثمود و عظمت ملک سلیمان (ع) و داود (ع) خبر میدهد من از سعه ملوک عجم و ابّهت و عظمت آن سخن میگویم.
و بقول إبن عباس و اکثر مفسّرین مقصود از (لهو الحدیث) غناء است و از ابی جعفر و ابی عبد اللّه و ابی الحسن الرضا علیهم السلام نیز بهمین معنی روایت شده.
أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ مُهِین‌ٌ (اولئک) اشاره بهمان مردمانی است که عملشان چنین است که سخنان لهو و حکایات بیهوده و سخنان خرافاتی و آلات لهو و غناء را میخرند و بآن مردم را سرگرم نموده و از طریق حق و استماع قرآن باز میدارند و برای آنان عذاب خوار کننده‌ای آماده شده.
مصداق کامل (لهو الحدیث) در اینکه زمان بین مردم دائر گردیده از رمّانهای

صفحه : 128
دروغ و مجلّه‌های بی‌اساس که پر از خرافات و افسانه است و شاید روزی چندین عدد آن چاپ شده و بین مسلمانان منتشر میگردانند- و مصداق دیگرش (رادیو و سینما و تلویزیون) میباشد.
وَ إِذا تُتلی عَلَیه‌ِ آیاتُنا وَلّی مُستَکبِراً کَأَن لَم یَسمَعها کَأَن‌َّ فِی أُذُنَیه‌ِ وَقراً مرجع ضمیر (تتلی) (من) در آیه بالا است، در اینکه آیه برای آن کسی که دنبال سخنان باطل میرود چهار صفت نکوهیده بیان مینماید:
اول چنین کسی علم بتجارت ندارد قوله تعالی (فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم) زیرا که حق‌ّ را بباطل و هدایت را بگمراهی فروخته.
دوم وقتی آیات الهی بروی خوانده میشود از روی تکبّر پشت میکند و بی اعتنایی مینماید.
سوم مثل کسی وانمود میکند که اصلا نشنیده در صورتی که میشنود.
چهارم گویا در دو گوش او سنگینی و ثقالت است.
فَبَشِّره‌ُ بِعَذاب‌ٍ أَلِیم‌ٍ خطاب برسولش نموده که چنین آدمی را مژده بده بعذاب دردناک جهنّم.
آری انسان خودش باعمال و کردار ناشایسته عذاب سخت جهنّم را بر خود مهیّا میگرداند و خود را از فیوضات و رحمتهای غیر متناهی حق تعالی محروم میگرداند إِن‌َّ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَهُم جَنّات‌ُ النَّعِیم‌ِ (جنّات) جمع جنّة یعنی بهشتها و (نعیم) جمع نعمت یعنی نعمتها، ذات متعال بمؤمنین آنهایی که اعمال نیکو نموده‌اند خبر میدهد که برای آنان بهشتهایی است که انواع و اقسام نعمتهای گوناگون در آن آماده و مهیّا گردانیده.
عادت قرآن بر اینکه جاری گردیده که هر جا ذکری از عذاب اشقیاء برده شود در عقب الطاف و نعمتهایی که برای مؤمنین مهیّا گردیده تذکّر میدهد و بعکس هم همین طور، در آیه بالا کفّار آنهایی که عملشان چنین است که بقرآن توهین مینمایند و استماع آیات را نمیکنند بعذاب الیم تهدید فرموده، در مقابل آن مؤمنین آنهایی که

صفحه : 129
اعمال نیکو میکنند بوعده بهشت پر نعمت آنها را دلخوش و شادمان گردانیده خالِدِین‌َ فِیها وَعدَ اللّه‌ِ حَقًّا وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ بالاترین نعمتها و کرامتی که بمؤمنین وعده میدهد اینکه است که آنان در بهشت جاویدانند و وعده خدا تخلّف ندارد کرامات و فیوضاتی که بمؤمنین وعده داده شده محقّقا ثابت و پا برجا است لکن عذابهایی که کافرین را بآن تهدید مینماید نظر به اینکه در حدیث قدسی فرموده
(سبقت رحمتی علی غضبی)
و نیز قوله تعالی در سوره مائده آیه 44 (یُعَذِّب‌ُ مَن یَشاءُ وَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ اللّه‌ُ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ) (هر کس را خواهم عذاب میکنم و هر کس را خواهم می‌بخشم) عذاب را معلّق بر مشیّت نموده راه امیدی هست که شاید بعضی از گنهکاران بلکه بعضی از کافرین که کفرشان از روی عناد نبوده بلکه از قصور و بی خردی و نفهمیدگی ایمان نیاورده باشند مورد ترحّم واقع گردند و عذابشان تخفیف پیدا نماید خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها از جمله نفوذ قدرت و استیلاء و اقتدار حکیم علی الاطلاق اینکه است که آسمانهای با اینکه عظمت و بزرگی را بدون ستونی که شما افراد بشر آن را ببینید معلّق در هوا نگاه داشته.

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

‌در تفسیر مجمع البیان چنین گوید اگر آسمانها ستون داشت دیده میشد و چون آسمانها اجسام سنگینی میباشند ستون آنها محتاج بستون دیگر و آن ستون محتاج بستون دیگر و همین طور ستونی محتاج بستون دیگر الی غیر النهایة و تسلسل محال لازم میآید از اینجا معلوم میشود که آسمانها را بی‌ستون افراشته.
و از مجاهد نقل میکند که گفته از آیه برمیآید که آسمانها ستون دارد لکن ستون آنها مرئی نیست و دیده نمیشود و خود طبرسی قول اوّل را اختیار نموده (پایان) لکن از آیه چنین استفاده میشود که آسمانها ستون دارد و شما آن را نمی‌بینید و اینکه آیه تأیید میکند رأی تمام دانشمندان از علمای قدیم و جدید را که گویند

صفحه : 130
ارتباط موجودات بیکدیگر بواسطه دو قوّه جاذبه و دافعه غیر مرئی است که بقدرت کامله مبدء و مربّی عالم در تمام موجودات اینکه دو قوّه ساری و جاری است و هر موجودی را خواه ثقیل باشد یا خفیف بآنطوری که حکمت اقتضاء نموده در محل‌ّ خود مطابق نظام عالم نگاه میدارد و اگر چنین قوّه‌ای در موجودات نبود اجزاء موجودات در هم ریزش مینمودند آری مدبّر حکیم بقدرت تام خود تمام موجودات را پس از آفرینش بیک قوّه وحدانی بهم پیوسته بطوری که مدار کرات متعدّده با هم تصادم ننمایند و هر یک مانع از دیگری نگردد، در سوره یس اشاره بهمین مطلب دارد قوله تعالی (لَا الشَّمس‌ُ یَنبَغِی لَها أَن تُدرِک‌َ القَمَرَ وَ لَا اللَّیل‌ُ سابِق‌ُ النَّهارِ وَ کُل‌ٌّ فِی فَلَک‌ٍ یَسبَحُون‌َ) بعضی از دانشمندان چنین مینویسد وقتی ما نظام کلیّه موجودات را در نظر می‌آوریم می‌بینیم تماما بیک نظام و یک علّت باین ترتیب منظّم که حفظ جامعه موجودات بآن میباشد وجود دارد و آن علّت واحده قوّه جاذبه است که مدبّر حکیم اینکه قوّه را در تمامی موجودات باختلاف قرار داده که شمس و ستاره‌ها و ماه و زمین در اثر اینکه قوّه در مدار منظّمی بدون تصادم سیر نموده تا روز و شب و فصول چهارگانه و غیره که وسائل حیات موجوداتند بطور منظّم موجود شوند و در ذرّات مادّه نیز بواسطه اینکه قوّه تغییرات پیدا شده و در نتیجه اینکه قوّه و از ترکیب بعضی با بعضی موجود دیگری که دارای خاصیّت دیگری است پدیدار گردد اینکه وحدت قوّه منتظمه موجودات و اینکه اختلاف درجه و کیفیّت آن که در هر جایی بقدری که لازم و کیفیّتی که سزاوار بوده ایجاد شده بصدای بلند شهادت میدهد که مدبّر حکیم قادری بیک نسق تمام موجودات را بهم پیوسته است (پایان) وَ أَلقی فِی الأَرض‌ِ رَواسِی‌َ أَن تَمِیدَ بِکُم وَ بَث‌َّ فِیها مِن کُل‌ِّ دابَّةٍ در مقام امتنان بر بشر و نفوذ قدرت تامّه ازلی خود پس از بیان اینکه آسمانها را بی‌ستون افراشته در باره زمین نیز چهار قسم از الطاف خداوندی خود را تذکّر میدهد اوّل- برای استحکام زمین کوه‌هایی در آن قرار داده که زمین محکم گردد و شما افراد بشر را تکان ندهد.

صفحه : 131
دوّم- حیواناتی در زمین پراکنده گردانیده که شما از گوشت و شیر و غیره از آنها استفاده نمائید سوّم- (وَ أَنزَلنا مِن‌َ السَّماءِ ماءً) از آسمان آب باران را فرود آوردیم تا اینکه از زمین گیاه‌ها روئیده شود که شما و حیواناتتان از آن بخورید و بیاشامید و سیراب گردید.
چهارم- فَأَنبَتنا فِیها مِن کُل‌ِّ زَوج‌ٍ کَرِیم‌ٍ در اینکه آیه تذکّر میدهد که تمام موجودات از نباتات و حیوانات و افراد بشر تماما حتّی مواد اولیّه زوج ترکیبیّه اند که بمنزله نر و ماده در حیوانات میباشند و تماما ترکیب از دو جزء گردیده‌اند تا اینکه از آنان تولید مثل گردد و وحدت و فردیّت منحصر بذات ازلی الهی است که (لَم یَلِد وَ لَم یُولَد) است.
هذا خَلق‌ُ اللّه‌ِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَق‌َ الَّذِین‌َ مِن دُونِه‌ِ اعتراض بکفّار است که خلقت آسمانها و زمین و موجوداتی که در آنست تماما بقدرت و اراده خالق واحد احد انجام گرفته.
و بدلیل منطقی عقلی برسولش تذکّر میدهد که ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو به آنهایی که غیر از خدای یکتا خدایانی برای خود قرار میدهند بمن نشان دهید که خدایان شما چه چیز خلق کرده‌اند زیرا که خدایی که مستحق‌ّ پرستش باشد آن کسی خواهد بود که قدرت برآفرینش داشته باشد که ایجاد ممکنات و اعدام آنها بدست قدرت او انجام گیرد، بشهادت عقل سلیم خدای ناتوان ضعیف هرگز لایق خدایی و پرستش نخواهد بود.
بَل‌ِ الظّالِمُون‌َ فِی ضَلال‌ٍ مُبِین‌ٍ (بل) اضراب است که نه چنین است که کفّار گمان کرده‌اند که بتهایی را که میپرستند منشأ اثر باشند و کاری از آنان ساخته گردد بلکه آنها از طریق حق و حقیقت منحرف گردیده و در وادی ضلالت گمراه و سر گردانند.

صفحه : 132

[سوره لقمان (31): آیات 12 تا 19]

اشاره

وَ لَقَد آتَینا لُقمان‌َ الحِکمَةَ أَن‌ِ اشکُر لِلّه‌ِ وَ مَن یَشکُر فَإِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِه‌ِ وَ مَن کَفَرَ فَإِن‌َّ اللّه‌َ غَنِی‌ٌّ حَمِیدٌ (12) وَ إِذ قال‌َ لُقمان‌ُ لابنِه‌ِ وَ هُوَ یَعِظُه‌ُ یا بُنَی‌َّ لا تُشرِک بِاللّه‌ِ إِن‌َّ الشِّرک‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِیم‌ٌ (13) وَ وَصَّینَا الإِنسان‌َ بِوالِدَیه‌ِ حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ وَهناً عَلی وَهن‌ٍ وَ فِصالُه‌ُ فِی عامَین‌ِ أَن‌ِ اشکُر لِی وَ لِوالِدَیک‌َ إِلَی‌َّ المَصِیرُ (14) وَ إِن جاهَداک‌َ عَلی أَن تُشرِک‌َ بِی ما لَیس‌َ لَک‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِی الدُّنیا مَعرُوفاً وَ اتَّبِع سَبِیل‌َ مَن أَناب‌َ إِلَی‌َّ ثُم‌َّ إِلَی‌َّ مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ (15) یا بُنَی‌َّ إِنَّها إِن تَک‌ُ مِثقال‌َ حَبَّةٍ مِن خَردَل‌ٍ فَتَکُن فِی صَخرَةٍ أَو فِی السَّماوات‌ِ أَو فِی الأَرض‌ِ یَأت‌ِ بِهَا اللّه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ لَطِیف‌ٌ خَبِیرٌ (16)
یا بُنَی‌َّ أَقِم‌ِ الصَّلاةَ وَ أمُر بِالمَعرُوف‌ِ وَ انه‌َ عَن‌ِ المُنکَرِ وَ اصبِر عَلی ما أَصابَک‌َ إِن‌َّ ذلِک‌َ مِن عَزم‌ِ الأُمُورِ (17) وَ لا تُصَعِّر خَدَّک‌َ لِلنّاس‌ِ وَ لا تَمش‌ِ فِی الأَرض‌ِ مَرَحاً إِن‌َّ اللّه‌َ لا یُحِب‌ُّ کُل‌َّ مُختال‌ٍ فَخُورٍ (18) وَ اقصِد فِی مَشیِک‌َ وَ اغضُض مِن صَوتِک‌َ إِن‌َّ أَنکَرَ الأَصوات‌ِ لَصَوت‌ُ الحَمِیرِ (19)

(ترجمه)

حقیقة ما بلقمان حکمت عطاء کردیم (و باو امر نمودیم) که شکر خدا را نماید و هر کسی که شکر کند جز اینکه نیست که شکرش عاید خودش خواهد گردید و کسی که کفران (نعمت نمود) محققا خدا غنی و بینیاز و ستوده است (12)
و یاد کن وقتی را که لقمان بپسر خود در حالی که وی را موعظه مینمود گفت ای پسرک من برای

صفحه : 133
خدا شریک قرار نده زیرا که شرک ستم بسیار بزرگی است (13)
و ما بانسان (در باره) پدر و مادرش توصیه و سفارش نمودیم (که بآنان نیکی کند) مادرش او را حمل نمود در حالی که او سست میشد بالای سستی (و از شیر برداشتن) آن در مدت دو سال طول کشید و گفتیم که مرا (خدا) و پدر و مادرت را سپاس‌گزاری نما بسوی من است بازگشت آدمیان (14)
و هر گاه پدر و مادرت کوشش کنند که برای من (خدا) چیزی را که بآن دانا نمیباشی شریک قرار دهی (در اینجا) نباید آنان را اطاعت نمایی و با آنها مصاحبت و همراهی کن بطور معروف و نیکویی و متابعت کن راه کسی را که بسوی من (خدا) بازگشت مینماید بازگشت شما بسوی من است پس شما را خبردار مینمایم بآنچه عمل نموده‌اید (15)
ای پسرک کوچک من بحقیقت اگر کار شخص در خوردی بقدر یک دانه اسپند باشد و آن در شکم سنگی یا در آسمانها یا در زمین پنهان گردیده آن را خدا میاورد حقیقة خدا باریک دان و آگاهست (16)
ای پسرک من نماز را بپای دار و امر بمعروف و نهی از منکر نما و بر آنچه (از ناملایمات روزگار) بتو میرسد صبر و خودداری نما زیرا که (صبر نمودن) از ثبات و استحکام کاریها است (17)
و روی خود را از مردم نگردان و با تکبّر و تجبّر در زمین راه مرو خدا دوست نمیدارد هر متکبّر فخر کننده‌ای را (18)
در راه رفتن میانه روی را اختیار کن و صدای خود را (در حرف زدن) بلند نکن زیرا که بدترین صداها صدای خر است (19).

توضیح آیات‌

اشاره

وَ لَقَد آتَینا لُقمان‌َ الحِکمَةَ ذات متعال لقمان را حکیم نامید نه نبی‌ّ، از آیه چنین استفاده میشود که لقمان دارای مقام شامخ ولایت و حکمت بوده و شاید حکمتی که بلقمان عطاء شده فطانت و علم لدنی و عقل کامل و رأی صائب و عزم کامل باشد و حکماء در تعریف حکمت گفته‌اند (حکمت علم بحقیقت اشیاء است بقدر طاقت بشریّت) و چنین علم و دانشی که در

صفحه : 134
کمون اشیاء نفوذ داشته باشد از عطاهای پروردگار است و نیز لقمان در مقام معرفت و محبّت بمقام الوهیّت حائز مقام شامخی گردیده بود و بسیار فکور و در عمل استوار بود‌

سخنان مفسرین در اینکه لقمان چه مقامی داشت‌

بقولی نبی بود نه رسول، بقول دیگر نبی نبود و حکیم بود زیرا که در قرآن مجید او را بحکمت ستایش نموده نه بنبوّت و اخبار نیز شاهد بر اینکه است.
و گویند او را مخیّر گردانیدند بین حکمت و نبوّت حکمت را اختیار نمود.
نافع از إبن عمر روایت میکند گفت از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود حقّا میگویم لقمان پیغمبر نبود و حکیم بود و لکن بنده‌ای بود نیکو یقین و بسیار فکر میکرد او خدا را دوست میداشت خدا هم او را دوست میداشت و در باره او انعام بزرگ نمود و باو حکمت عطا فرمود در نیمه روزی خوابیده بود ندایی شنید که ای لقمان آیا میخواهی خدا تو را خلیفه کند و در روی زمین بین مردم حکم بحق بنمایی لقمان صدای ملک میشنید و ملک را نمیدید.
لقمان در جواب آن نداء گفت اگر پروردگار مرا مخیّر گرداند عافیت را اختیار میکنم و بلا را قبول نمینمایم و اگر بر من حتم نماید که خلیفه شوم (سمعا و طاعة) قبول میکنم زیرا من میدانم اگر مرا خلیفه گرداند اعانتم میفرماید و مرا از خطا نگاه میدارد.
ملائکه گفتند برای چه قبول نمیکنی که خلیفه باشی لقمان در جواب آنها گفت برای اینکه حکم نمودن بین مردم از سخت ترین منازل است و از هر طرف ظلم و ستم آن را فرا میگیرد اگر خود را از ستم حفظ نمود سزاوار است نجات پیدا کند و اگر خطا کرد راه بهشت را خطا نموده و کسی که در دنیا ذلیل و در آخرت عزیز باشد بهتر از اینکه است که در دنیا شریف و در آخرت ذلیل گردد و هر کس دنیا را بر آخرت اختیار کند دنیا از دستش میرود و بنصیب آخرت هم نمیرسد.
ملائکه از گفتار نیکوی لقمان و استدلال او تعجّب نمودند پس از آن لقمان خوابید و خداوند در خواب بوی حکمت عطا نمود و وقتی بیدار شد بحکمت تکلّم

صفحه : 135
مینمود و بحکمتی که داشت با حضرت داود علیه السلام تکلّم مینمود و او را کمک میکرد و داود (ع) باو میگفت ای لقمان خوشا بحال تو که بتو حکمت دادند و بلا را از تو گردانیدند (مجمع البیان) و نیز از حکمتهای لقمان اینکه است که گفته‌اند وقتی بر داود (ع) وارد شد که او داشت آهن را نرم کرده زره میساخت لقمان با اینکه نمیدانست چه میکند هیچ نگفت تا وقتی که داود (ع) زره را تمام کرد و پوشید و گفت زره برای جنگ چه چیز خوبی است لقمان گفت سکوت حکمت است و عامل آن بسیار اندکند.
و گویند لقمان غلام کسی بود و شبانی یا نجّاری میکرد و او سیاه پوست از سیاهان مصر یا حبشه بود.
ابو هریره از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین روایت میکند روزی یکی از بزرگان بنی اسرائیل بروی گذر نمود دید جمعی ایستاده و از وی استماع کلمه حکمت می نمایند آن شخص بزرگ از روی تعجّب نه سخریّه بوی گفت ای لقمان تو آن بنده سیاه نیستی که شبانی فلانی را مینمودی گفت آری از وی سؤال نمود چه چیز تو را باین پایه ارجمند رسانید گفت سه چیز: اوّل- راست سخن گفتن. دوّم- امانت نگاه داشتن. سوّم- ترک ما لا یعنی، یعنی آرزو و آمال دنیا را از خود دور کردن.
و نیز در منهج روایت مفصّلی از ابی عبد اللّه علیه السلام در حکمت لقمان بروایت داود از حماد بن عیسی نقل میکند که در آخر آن فرموده بخدا قسم که لقمان را از جهت حسب و مال و حشمت و جاه و جمال حکمت ندادند او مردی بود که در امر خدا قوی و متورّع، بسیار خاموش و عمیق النظر و طویل التفکّر و حدید النظر بود، در روز خواب نمیکرد و در مجلس تکیه نمینمود و آب دهن در هر جایی نمیانداخت با چیزی بازی نمیکرد و هیچکس او را در حال بول و غائط و غسل نمیدید و از هیچ چیزی نه خنده مینمود و نه غضب میکرد از ترس اینکه مبادا گناهی در دین خود کرده باشد و از هیچ چیزی که از دنیا بوی میرسید خوشحال نمیشد و از فقدان آن اندوهگین نمیگردید بسیار زن گرفت و بسیار اولاد آورد و اکثر آنها پیش از او فوت شدند بر فوت هیچیک

صفحه : 136
گریه نمیکرد بین دو نفر که با هم جنگ و نزاع میکردند حکم نمیکرد مگر بر آنچه اصلح بود و از آنها جدا نمی‌شد تا وقتی که از هم جدا میشدند و هر گاه از کسی سخن نیکی می‌شنید از او سؤال می‌نمود و با فقهاء و علماء مجالست می‌نمود و از قضات و سلاطین تفتیش می‌نمود و بحال قاضیان گریه میکرد و بر ملوک و سلاطین برای مغرور شدن آنان بخدا طلب مغفرت مینمود و آنچه را که نفس بر شیطان غالب گردد فرا میگرفت و با هوای خود میجنگید و با نفس خود مجاهده می‌نمود و از سلطان احتراز می‌کرد و بعبرت و تدبّر نفس خود را مغلوب می‌گردانید و در کاری شروع نمینمود مگر آنکه بوی نفع رساند و نظر نمی‌کرد مگر در آنچه وی را اعانت نماید و باین صفات حسنه و خصلتهای پسندیده خداوند درهای حکمت را بر او مفتوح گردانید (پایان) بروایتی از لقمان سؤال کردند بدترین مردم کیانند گفت آن کسی که باک نداشته باشد بد خود را بمردم بنمایاند باو گفتند چقدر بد صورتی گفت (تعیب علی النقش او فاعل النقش) نقش را عیب میکنی یا نقّاش آن را.
از کتاب من لا یحضره الفقیه نقل میکنند که لقمان بپسر خود گفت دنیا بحر عمیقی است که بسیاری از مردم در آن هلاک شدند ایمان بخدا را سفینه آن گردان و خود را بر توکّل استوار گردان و تقوی را توشه خود نما اگر از آن بحر عمیق نجات یافتی برحمت خدا نجات یافته‌ای و اگر هلاک گردیدی بسبب گناه تو است.
(مجمع البیان) و از جمله کلماتی که بداود (ع) توصیه نمود اینست که گفت ای داود از من پنج کلمه را یادگیر که در آن علم اوّلین و آخرین̠مندرج است:
اول- عمل تو برای دنیا بقدر لبث و ماندن تو در آن باشد. دوم- عمل تو برای آخرت بقدر لبث تو در آن باشد. سوم حاجت تو از مولای خود آزادی تو از دوزخ باشد. چهارم جرأت تو در معصیت بقدر صبر تو بر آتش باشد.
پنجم- هر وقت اراده معصیت کنی جایی برو که خدا تو را نبیند. (منهج الصادقین) و نیز از حکمتهای لقمان نقل میکنند که وقتی آقای او بوی گفت گوسفندی ذبح

صفحه : 137
کن و بهترین اعضاء او را برای من بیاور او دل و زبان آن را آورد از او پرسید چطور اینها بهترین اعضاء گوسفند میباشند گفت اینها بهترین اعضایند اگر خوب باشند و بدترین اعضایند اگر بد باشند.
خلاصه از لقمان حکمتهای بسیاری نقل شده که بیان آن طولانی و غرض ما اختصار است و برای اهل بصیرت همین اندازه کافی خواهد بود.
و در نسب او گویند وی پسر باعور بن ناحور بن تارخ است و تارخ برادر ابراهیم علیه السلام بوده و از طرف مادر پسر خواهر یا پسر خوله ایّوب بوده و بعضی گفته‌اند هزار سال عمر کرد و زمان داود (ع) را درک نمود و از داود علم آموخت.
أَن‌ِ اشکُر لِلّه‌ِ وَ مَن یَشکُر فَإِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِه‌ِ وَ مَن کَفَرَ فَإِن‌َّ اللّه‌َ غَنِی‌ٌّ حَمِیدٌ در آیه کلامی مندرج است و معنی آیه چنین است که بلقمان حکمت عطا نمودیم و بوی آزمودیم که برای چنین نعمت بزرگی خدا را شکر نماید و خداوند از شکر شکرگزاران بی نیاز است هر کس شکر کند فائده شکرش عاید خودش خواهد گردید و هر کس کفران نعمت کند آن نیز ضررش بخودش برمیگردد.
کفر در لغت بمعنی پوشانیدن است، در اینجا کفر را مقابل شکر قرار داده، شاید آیه در مقام مذمّت کسی است که نعمتهایی که بوی عطاء شده بپوشاند و اظهار ننماید و دیگران را از آن متمتّع و بهره‌مند نگرداند و بالاترین نعمتهای الهی نعمت حکمت است که فرموده (وَ مَن یُؤت‌َ الحِکمَةَ فَقَد أُوتِی‌َ خَیراً کَثِیراً) و چنین است باقی نعمتهای دیگر از علم و مال و جاه چنانچه در سوره و الضّحی آیه 11 فرموده (وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک‌َ فَحَدِّث) حدیث کردن همان اظهار نمودن نعمت است و در اینجا بلقمان امر مینماید که خدا را که بتو حکمت عنایت نموده شکرگزار باش شاید مقصود چنین باشد که بعضی از آن حکمتها را بمردم بیاموز و خلق را از آن بهره‌مند گردان و کسی که هر نعمتی که بوی عنایت شده در آن مصرفی که برای آن بوی داده شده صرف نماید فائده آن عاید خودش خواهد گردید و آن نعمت زیاد میگردد و هر کس نعمتها را بپوشاند و بمصرف خود نرساند آنهم ضررش عاید خودش خواهد گردید و شاید

صفحه : 138
ضررش چنین باشد که نعمت از وی گرفته خواهد شد در سوره ابراهیم علیه السلام آیه 7 فرموده (لَئِن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِن‌َّ عَذابِی لَشَدِیدٌ) خلاصه وقتی آیات را با هم جمع کنیم از مجموعش چنین استفاده میشود که شکر هر نعمتی اظهار آن و بهره دادن بدیگران است.
وَ إِذ قال‌َ لُقمان‌ُ لِابنِه‌ِ وَ هُوَ یَعِظُه‌ُ یا بُنَی‌َّ لا تُشرِک بِاللّه‌ِ إِن‌َّ الشِّرک‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِیم‌ٌ اوّل از اندرزهای لقمان بپسرش اینکه بود که شریک برای خدا قرار نده زیرا که برای خدا شریک آوردن تعدّی جابرانه و اخذ عدوانی است چیزی که لایق الوهیّت و ربوبیّت نیست آن را بگیری و همتا قرار دهی با آن کسی که آفریننده عالمیانست زیرا که آنچه غیر او است همه فقیر و ذلیل و محتاج بآن فرد یکتا میباشند پس اینکه چه حکم ظالمانه‌ای است که مخلوق خدا را با او شریک گردانی قوله تعالی در سوره روم آیه 27 از نفس خود انسان و عملش مثال می‌آورد (هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن شُرَکاءَ فِی ما رَزَقناکُم فَأَنتُم فِیه‌ِ سَواءٌ، تا آخر) آیا آنهایی که بنده و عبید شما میباشند در مالهایی که خدا بشما داده شریک شما میباشند.
اشاره به اینکه همین طوری که شما بنده‌گان خود را در مالهایتان شریک نمیگردانید بدانید که خدای تعالی نیز در مملکت خود کسی را با خود شریک نمیگرداند و مملکت خود را بکسی واگذار نخواهد نمود.
باید دانست که شرک مراتبی دارد شرک جلی‌ّ و شرک خفی‌ّ، شرک جلی‌ّ شرک در مقام ذات یا شرک در مقام صفات حقیقیّة است که آنهم عین ذات است و قائلین بآن بسیار کم یابند حتّی مشرکین عرب که میگفتند ما چون بتها را مقرّب درگاه احدیّت میدانیم آنان را عبادت میکنیم تا مقرّب گردیم لکن شرک خفی‌ّ یا شرک در عبادت است و آن وقتی است که در عبادت غیر خدا را شریک گرداند مثل اینکه در عبادت ریاء یا حظوظات نفسانی یا غیر آن را داخل گرداند یا شرک در افعال است که غیر خدا را در افعال و آثار مؤثر بالاستقلال بداند و چنین گمان کند که بدون اراده حق تعالی در عالم چیزی واقع میگردد و طرفداران

صفحه : 139
شرک خفی‌ّ بسیارند.
و موحّد کسی خواهد بود که در اینکه چهار مرتبه توحید کامل باشد: توحید در مقام ذات، توحید در مقام صفات، توحید در مقام عبادت، توحید در افعال (و لا مؤثّر فی الوجود الّا اللّه) را نصب العین خود گرداند.
وَ وَصَّینَا الإِنسان‌َ بِوالِدَیه‌ِ حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ وَهناً عَلی وَهن‌ٍ وَ فِصالُه‌ُ فِی عامَین‌ِ چون پدر و مادر علّت مادّی اولاد میباشند و نیز ولی‌ّ نعمت اویند در حفظ و تربیت مخصوصا مادر که باید در مدّت نه ماه حمل بردارد در حال مشقّت و سستی و در اثر بزرگ شدن طفل ضعف بالای ضعف عارض وی میگردد تا موقع وضع حمل با آن درد شدید مخاض و تا دو سال شیر دادن اولاد بپایان میرسد در اینکه مدّت بایستی مادر چه زحماتی را متحمّل گردد و پدر نیز بنوبه خود باید بکار و عمل متحمّل امر معاش طفل و مادرش گردد اینکه است که در اینکه آیه بارشاد عقلی امر مینماید أَن‌ِ اشکُر لِی وَ لِوالِدَیک‌َ سپاس گذاری پدر و مادر را تلو سپاس گذاری خود قرار داده و اینطور بیان اهمیّت اطاعت و احسان بپدر و مادر را میرساند.
إِلَی‌َّ المَصِیرُ شاید اشاره باین باشد که و لو اینکه پدر و مادر علّت مادّی اولاد بحساب میآیند لکن علّت فاعلی و علّت غایی هر دو خدای تعالی است.
وَ إِن جاهَداک‌َ عَلی أَن تُشرِک‌َ بِی ما لَیس‌َ لَک‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِی الدُّنیا مَعرُوفاً پس از آنکه در آیه بالا بانسان در باره احسان و سپاس‌گزاری نسبت بپدر و مادر اکیدا توصیه مینماید در اینکه آیه در جایی که پدر و مادر با کمال کوشش باولادشان امر نمایند که برای خدا شریک قرار بده چیزهایی را که تو علم بشرافت آنان نداری مثل بتها که جمادی بیش نیستند تو اولاد نباید آنها را در اینکه عمل رکیک غیر عقلایی اطاعت نمایی و با اینکه حال باز امر مینماید که در امور دنیوی در جایی که غیر از اینکه مورد باشد با آنها بطور خوبی و معروف همراهی نما اینکه است که بعضی گویند اولاد

صفحه : 140
حق‌ّ کشتن و هیچ نوع اذیّت بپدر و مادر ندارد و لو آنکه آنان کافر باشند.
در شأن نزول آیه گویند اینکه آیه در باره سعد وقّاص فرود آمده که او اسلام قبول نمود و پدر و مادرش او را بر شرک و ارتداد ترغیب و تحریص مینمودند و مبالغه و اصرار را از حد گذرانیدند حتّی اینکه گویند مادرش سه روز غذا نخورد تا آنکه آب و نان در دهان او میکردند و سعد میگفت اگر هفتاد مرتبه بمیرد و زنده شود من از دین اسلام برنمیگردم و اینکه آیه جمله معترضه است که بین وصایای لقمان بمناسبت شرک بخدا و خبث آن آمده و شاید اشاره باین باشد که با اینکه اطاعت پدر و مادر نظر بحقوق آنها خیلی مهم‌ّ است برای خدا شریک قرار ندادن مهم‌تر است که در اینکه مورد نباید اطاعت آنها را نمود بلکه بایستی جدّا مخالفت نمود.
وَ اتَّبِع سَبِیل‌َ مَن أَناب‌َ إِلَی‌َّ و باز ذات احدیّت انسان را توصیه مینماید که بایستی متابعت نمایی راه کسی را که بمن بازگشت نموده یعنی تو تابع کسی شو که تو را بسوی توحید و یگانگی خدای تعالی ارشاد نماید که او محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین خواهند بود.
ثُم‌َّ إِلَی‌َّ مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ (ثم‌ّ) متفرع بر جمله بالا است یعنی در قیامت بازگشت شما افراد بشر بسوی خدا است و شما را خبردار مینمائیم بآنچه از خوب و بد در دنیا عمل نموده‌اید و آن وقتی خواهد بود که نامه اعمال بدست انسان میرسد وقتی اعمال بد خود را می‌بیند گوید ای وای بر من اینکه چه کتابی است (ما لِهذَا الکِتاب‌ِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلّا أَحصاها) کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه در آن ضبط گردیده.
یا بُنَی‌َّ إِنَّها إِن تَک‌ُ مِثقال‌َ حَبَّةٍ مِن خَردَل‌ٍ فَتَکُن فِی صَخرَةٍ أَو فِی السَّماوات‌ِ أَو فِی الأَرض‌ِ یَأت‌ِ بِهَا اللّه‌ُ از جمله موعظه‌های لقمان بپسرش اینکه است که میگوید ای پسرک من گویا از روی شفقت پدری گوید ای بچه من اگر عمل تو بقدر دانه اسفندی باشد در شکم سنگی یا در آسمانها و زمین مخفی گردیده موقعی که بسوی خدا بازگشت می‌نمایی

صفحه : 141
خدا آن را میآورد و نزد تو حاضر میگرداند.
اینکه آیه دلالت واضح دارد که آنچه انسان در دنیا عمل نموده از خوب و بد سر سوزنی از آن فانی نگردیده و تماما با آثار و خواص‌ّ آن در صفحه نفسش نقش بسته و در باطنش مخفی و در قیامت که (یَوم‌َ تُبلَی السَّرائِرُ) است کتاب نفس باز میشود و بطوری در نظر صاحبش ارائه داده میشود که گویا گمان میکند فعلا مشغول بآن اعمال است قوله تعالی (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً).
و شاید سرّش اینکه باشد که چون قیامت عالم جمع است قوله تعالی (یَجمَعُکُم لِیَوم‌ِ الجَمع‌ِ) و آخرین سیر کمال بشری است اینکه است که آنچه از اوّل عمر تا آخر از ملکات حمیده یا نکوهیده و نیز اعمال و افعالی که از وی صادر گردیده و در راه نوردی خود کسب نموده تماما با وی همراه است.
إِن‌َّ اللّه‌َ لَطِیف‌ٌ خَبِیرٌ بحقیقت خدا باریک بین است آنچه نازک و خورد باشد در کمال لطافت و خوردی و آنچه ثقیل و سنگین و عظیم و بزرگ باشد در منتهی درجه عظمت تماما در علم حضوری او حاضر و بآن داناست.
پس از اینکه لقمان بپسرش اکیدا توصیه مینماید که برای خدا شریک قرار نده و یکتا پرست باش راجع بحسن اعمال و اخلاق مطالبی را گوشزد وی مینماید:
اول گوید (یا بُنَی‌َّ أَقِم‌ِ الصَّلاةَ) ای پسرک من نماز را بپای دار و راجع بنماز استقامت نما و اینکه پس از نهی شرک بخدا امر بنماز مینماید که نماز را بپای دار اهمیّت امر نماز را میرساند.
دوّم (وَ أمُر بِالمَعرُوف‌ِ) او را توصیه مینماید که مردم را بکارهای شایسته خوب وادار گردان (وَ انه‌َ عَن‌ِ المُنکَرِ) و از کارهای منکر و زشت نهی کن.
سوم (وَ اصبِر عَلی ما أَصابَک‌َ) و در آنچه بتو میرسد از ناملایمات و سختیهای روزگار صبر کن و بردباری نما زیرا که صبر و بردباری (مِن عَزم‌ِ الأُمُورِ) عزم و اراده را قوی میگرداند و متانت و استقامت را زیاد میکند بطوری که آدم صابر

صفحه : 142
در هر کاری که وارد میگردد با قوّت عزم و اراده و استقامت و متانت آن عمل را بخوبی و درستی انجام خواهد داد.
چهارم- (وَ لا تُصَعِّر خَدَّک‌َ لِلنّاس‌ِ) از مردم روی مگردان اشاره به اینکه چنین عمل منتج مفاسد بسیار خواهد بود یکی باعث توهین مردم است و توهین بمسلمان نمودن گناه بزرگی است، دیگر بین تو و آن کسی که نسبت بوی اینکه عمل را نموده‌ای دشمنی تولید میگردد، سوّم از اینکه عمل آن صفت نکوهیده باطنی خود را که کبر یا حقد و حسد باشد ظاهر نموده‌ای.
پنجم وَ لا تَمش‌ِ فِی الأَرض‌ِ مَرَحاً إِن‌َّ اللّه‌َ لا یُحِب‌ُّ کُل‌َّ مُختال‌ٍ فَخُورٍ بین مردم متکبّرانه و متجبّرانه راه نرو زیرا که خدا دوست نمیدارد کسی را که باین اوصاف باشد که در راه رفتن بخرامد و بسیار فخر کننده باشد اشاره به اینکه ممکنی که سر تا پا احتیاج و فقر و ذلّت و بیچارگی است چه جا دارد که بدیگران فخر و مباهات نماید و در مشی و عمل و در گفتار و کردار ببندگان خدا کبر فروشی کند و بنظر حقارت مردم را بنگرد.
ششم- (وَ اقصِد فِی مَشیِک‌َ) در راه رفتن میانه روی را اختیار کن نه زیاد تند راه برو که بوقار و متانت تو ضرر رساند و نه اینقدر آهسته راه برو که یک آدم تنبل سستی بنظر آیی بلکه در راه رفتن بین اینکه دو را مراعات نما، آری (خیر الامور اوسطها) انسان بایستی در تمام اعمال حدّ وسط را اختیار کند نه در طرف افراط رود و نه در طرف تفریط و معنی عدالت همین است.
هفتم- وَ اغضُض مِن صَوتِک‌َ إِن‌َّ أَنکَرَ الأَصوات‌ِ لَصَوت‌ُ الحَمِیرِ در سخن گفتن غض‌ّ صوت کن صدای خود را بسیار بلند نکن زیرا اگر صدای خود را بسیار بلند نمایی شبیه بصدای خر میشود و منکر ترین صداها صدای خر است که طبع منزجر از آن است.

صفحه : 143

[سوره لقمان (31): آیات 20 تا 28]

اشاره

أَ لَم تَرَوا أَن‌َّ اللّه‌َ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ وَ أَسبَغ‌َ عَلَیکُم نِعَمَه‌ُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یُجادِل‌ُ فِی اللّه‌ِ بِغَیرِ عِلم‌ٍ وَ لا هُدی‌ً وَ لا کِتاب‌ٍ مُنِیرٍ (20) وَ إِذا قِیل‌َ لَهُم‌ُ اتَّبِعُوا ما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ قالُوا بَل نَتَّبِع‌ُ ما وَجَدنا عَلَیه‌ِ آباءَنا أَ وَ لَو کان‌َ الشَّیطان‌ُ یَدعُوهُم إِلی عَذاب‌ِ السَّعِیرِ (21) وَ مَن یُسلِم وَجهَه‌ُ إِلَی اللّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ فَقَدِ استَمسَک‌َ بِالعُروَةِ الوُثقی وَ إِلَی اللّه‌ِ عاقِبَةُ الأُمُورِ (22) وَ مَن کَفَرَ فَلا یَحزُنک‌َ کُفرُه‌ُ إِلَینا مَرجِعُهُم فَنُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا إِن‌َّ اللّه‌َ عَلِیم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ (23) نُمَتِّعُهُم قَلِیلاً ثُم‌َّ نَضطَرُّهُم إِلی عَذاب‌ٍ غَلِیظٍ (24)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُون‌َ (25) لِلّه‌ِ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الغَنِی‌ُّ الحَمِیدُ (26) وَ لَو أَن‌َّ ما فِی الأَرض‌ِ مِن شَجَرَةٍ أَقلام‌ٌ وَ البَحرُ یَمُدُّه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ سَبعَةُ أَبحُرٍ ما نَفِدَت کَلِمات‌ُ اللّه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ عَزِیزٌ حَکِیم‌ٌ (27) ما خَلقُکُم وَ لا بَعثُکُم إِلاّ کَنَفس‌ٍ واحِدَةٍ إِن‌َّ اللّه‌َ سَمِیع‌ٌ بَصِیرٌ (28)

صفحه : 144

(ترجمه)

آیا نمی‌بینید که خدا برای شما (افراد بشر) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخّر نموده و برای شما تمام گردانید نعمتهایی را که ظاهر و هویدا است و نعمتهایی که در باطن (و بر شما پنهان است) و بعضی از مردم کسانی هستند که بدون دانش و بدون رهنمایی و بدون کتاب روشنی در آیات خدا مجادله مینمایند (20)
و وقتی بآنان گفته میشود آنچه را که خدا نازل نموده (از آیات قرآن) پیروی نمائید گفتند بلکه پیروی میکنیم ما آن چیزی را که یافتیم بر آن پدران خودمان را آیا اگر شیطان بوساوس بخواند ایشان را بسوی عذاب دوزخ بکشد باز ایشان پیروی کنند شیطان را و دست از تقلیدشان برندارند (21)
و کسی که ذات خود را بسوی خدا تسلیم نماید در حالی که نیکوکار باشد (چنین کسی) محقّقا چنگ زده بحلقه محکمی و سر انجام کارها بسوی خدا است (22)
(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) کسی که کافر شد کفر او تو را غمگین نگرداند بازگشت آنان بسوی ما است پس آنان را خبردار مینمائیم بآنچه کرده‌اند زیرا که حقیقتا خدا بآنچه در سینه‌ها است دانا است (23)
برخورداری آنها (از دنیا) اندک خواهد بود پس از آن آنان را ناچار مینمایند بعذاب سخت (24)
اگر از (مشرکین) سؤال کنی که چه کس آسمانها و زمین را آفریده هر آینه البته گویند خدا، ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو حمد و ستایش مخصوص بخدا است بلکه بیشترین (کفّار) نمیدانند (25)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مخصوص بخدا است زیرا که خدا بی‌نیاز و ستوده است (26)
اگر آنچه در زمین است از درختها قلم شود و دریاها مداد شوند و پس از آن هفت دریای دیگر (مداد گردد) پس از فناء آن باز کلمات خدا تمام نشود زیرا که خدا غالب و درستکار است (27)
نیست آفرینش شما و نه مبعوث شدن شما مگر مانند یک نفس زیرا که خدا شنوا و بینا است (28).

صفحه : 145

توضیح آیات‌

اشاره

أَ لَم تَرَوا أَن‌َّ اللّه‌َ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ همزه استفهامی در مقام اعتراض بکفّار است که آنان چگونه انکار آیات الهی را مینمایند آیا ندیدند البته می‌بینند که چگونه خدای تعالی برای نفع آنها موجودات عظیم را از آنچه در آسمانها است از خورشید و ماه و ستارگان و تمام موجودات جوّی از قبیل ابر و باد و باران و برف و غیر اینها و آنچه در زمین است از جمادات و نباتات و اشجار و حیوانات برّی و بحری و غیر اینها را برای پیدایش انسان و حیات و بقای او همه را مسخّر نموده که خورشید و ماه و ستارگان هر یک بمقدار معیّنی بر زمین نور افشانی کنند و زمین را زیر پای بشر نرم و ملایم گردانیده که انسان بتواند بآسانی در آن حرکت نماید و نیز آب را از آسمان بزمین فرود آورده که ما یحتاج خود را رفع نماید و با اینکه بین عناصر آب و خاک و آتش و هوا تضادّ است که هر یک دیگری را فانی میکند چنان اتّفاق و اتّحاد بین آنان قرار داده که برای نفع بشر با هم همکاری میکنند و دست در گردن یکدیگر انداخته و در رفع احتیاجات او میکوشند و هر یک برای وظیفه معیّنی که مربّی عالم برای آنها معیّن نموده انجام وظیفه میدهند.
وَ أَسبَغ‌َ عَلَیکُم نِعَمَه‌ُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً بعض قرّاء یعنی ابو عمر، حفص، نافع و ابو جعفر (نعمه) خوانده‌اند که نعم جمع نعمت است باء اضافه بضمیر هاء یعنی نعمتهای خدا و باقی قرّاء (نعمة) بتنوین تاء قرائت نموده‌اند که مفرد باشد نه جمع و چون اسم جنس است شامل تمام نعمتها میشود پس اینکه دو قرائت در معنی یکی میشود.
اینکه آیه در مقام امتنان بر بشر و تنبّه او است که او را متذکّر نماید که ای بشر مربّی عالم از راه فضل و کرم اوّلا برای پیدایش تو آنچه را در آسمان و زمین است مسخّر نموده که همه برای تو کار میکنند و ثانیا نعمتهای بسیاری از نعمتهای ظاهره و باطنه بر تو ریزش داده و تمام گردانیده.

صفحه : 146
نعمتهای ظاهره مثل اصل حیات و صحّت و روزی و لوازم زندگانی از خوراک و پوشاک و مسکن و لوازم و مقدّمات پیدایش آنها و آنچه انسان در زندگانی محتاج بآن است با حسن وجه بر او فراهم نموده و در کف اختیار وی نهاده.

سخنان مفسرین در توجیه نعمتهای باطنه‌

1- بروایت إبن عباس نعمت ظاهره نعمتی است که متعلّق بعلم انسان است و نعمت باطنه آنچه مصالح دین و دنیای وی است که غیر از حق تعالی کسی عالم بآن نیست.
2- ضحّاک از إبن عباس چنین روایت کرده که از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از نعمت ظاهره و باطنه سؤال نمودم فرمود نعمت ظاهره اسلام است و تسویه قامت تو بطور اعتدال و رزق بسیار و نعمت باطنه پوشانیدن اعمال بد و مفتضح نشدن بآن، یا إبن عباس خدای تعالی میفرماید ببنده مؤمن سه چیز عطاء نمودم که بدیگری ندادم اوّل دعای مؤمنین را در وقتی که عمل او منقطع گردد در باره او قبول نمودم. دوّم- اختیار ثلث مال او را بوی دادم که در راه من صدقه دهد و من تکفیر گناهان او را کنم. سوّم- اعمال بد او را پوشانیدم که رسوا نگردد و اگر اظهار میکردم اعمال بد او را هر آینه اهل او و مردم او را دور می‌انداختند یعنی دفنش نمی‌نمودند.
و نیز از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که نعمت ظاهر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ما جاء به است از معرفة اللّه تعالی و توحیده و نعمت باطنه ولایت ما اهل بیت و محبّت بما است. (ابو الفتوح) ظاهرا نعمت ظاهر آن نعمتهایی است که تعلّق بجسم و بدن انسان دارد و نعمتهای باطن آن نعمتهایی خواهد بود که متعلّق بنفس و روح و قلب انسان باشد که خدای متعال همین طوری که نعمتهای ظاهر را در دسترس انسان گذاشته که بکسب و عمل بر خود فراهم نماید همین طور در استعداد وی کسب ظفر یافتن بنعمتهای باطنی را نیز گذاشته و شکّی نیست که بالاترین نعمتهای باطنی نعمت علم و معارف و فهم حقایق است، و علم سه قسم است:

صفحه : 147

(اقسام سه گانه علم) مأخوذ از جواهر التفسیر

‌برای انسان در باطن غیر از حس‌ّ مشترک و قوّه خیال که راجع بمحسوساتند سه قوّه دیگری است که امتیاز او از حیوانات بهمین سه قسم از فضیلت خواهد بود.
اوّل- متخیّله و علوم راجع بمتخیّله مثل شعر، موسیقی، نقّاشی، صورت سازی و امثال آن است که منشأ اینها قوّه خیال است.
دوّم- قوّه (ذاکره) و علوم آن تاریخ، علوم طبیعی و ریاضی از علوم سماوی و حساب و هندسه که تماما راجع بقوّه ذاکره است.
سوّم- قوّه (مفکّره) و آن علم بنظام طبیعت و معرفة اللّه و شناختن نفس و اینکه قسم از علوم را فلسفه نامند.
و از اقسام فلسفه ادراک ارتباط موجودات بیکدیگر و فهم اینکه ارتباط و نسبت آن بحقایق عقلیّه آنهایی که غائب از حسّند و شناختن نفس و قوای نفسانی و علم منطق و علم اخلاق و سیاست و تمام اینها داخل در علم فلسفه بشمار میآید.
آیا اینکه قوی و مشاعر بیان قوله تعالی نیست که در آیه بالا فرموده (أَ لَم تَرَوا أَن‌َّ اللّه‌َ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ وَ أَسبَغ‌َ عَلَیکُم نِعَمَه‌ُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً) که انسان باین قوی و مشاعر تمام اقسام موجودات ارضی و سمائی را مسخّر نمود، که هیچ موجودی از حیطه اینکه قوی خارج نیستند و نعم ظاهره آن علومی است که راجع بجسم ما است و نعم باطنه آن علومی است که راجع بعقل ما است.
بیان تنطاوی ملخّصا بپایان رسید وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن یُجادِل‌ُ فِی اللّه‌ِ بِغَیرِ عِلم‌ٍ وَ لا هُدی‌ً وَ لا کِتاب‌ٍ مُنِیرٍ آیه در مقام مذمّت کسانی است که بدون اینکه علم و دانشی از علوم الهی یا علوم طبیعی و غیر آن داشته و بدون رهنما و پیشوایی که از وی طریق جدل را آموخته باشند و بدون آنکه تابع یکی از کتابهای آسمانی شده باشند از روی کبر و عناد در ذات حق تعالی یا صفات و افعال او بحث میکنند و خواهند اظهار فضل و دانش نمایند و بگمان فاسد خود از اینکه راه خود را در بی دینی قانع گردانند.

صفحه : 148
وَ إِذا قِیل‌َ لَهُم‌ُ اتَّبِعُوا ما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ قالُوا بَل نَتَّبِع‌ُ ما وَجَدنا عَلَیه‌ِ آباءَنا از جمله اوصاف و رویّه چنین مردمانی اینست که وقتی بآنان گفته میشود تابع گردید قرآنی را که خدای تعالی بپیمبرش نازل گردانیده انکار نموده و گفتند ما تابع پدران خود میگردیم و بهمان روش آنها عمل مینمائیم.
أَ وَ لَو کان‌َ الشَّیطان‌ُ یَدعُوهُم إِلی عَذاب‌ِ السَّعِیرِ اشاره به اینکه روش چنین مردمانی روش شیطانی است اینان تابع شیطان گردیده‌اند که شیطان بالقاء در نفسشان آنها را دعوت مینماید و آنها را میکشاند بسوی آتش سوزان جهنّم.
وَ مَن یُسلِم وَجهَه‌ُ إِلَی اللّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ فَقَدِ استَمسَک‌َ بِالعُروَةِ الوُثقی آیه راه فرار از کید شیطان و نجات از آتش نیران را ببشر میآموزد که کسی که بخواهد از شرّ شیطان و عذاب دوزخ محفوظ ماند بایستی بتمام قوی و مشاعر رو بسوی خدا نماید و تسلیم او گردد در حالی که نیکوکار باشد چنین کسی چنگ زده است بحلقه یا ریسمان محکمی که گسسته‌گی ندارد و اینکه آیه نظیر قوله تعالی است که در آیة الکرسی فرموده (وَ یُؤمِن بِاللّه‌ِ فَقَدِ استَمسَک‌َ بِالعُروَةِ الوُثقی لَا انفِصام‌َ لَها) تشبیه معقول است بمحسوس همین طوری که کسی که بخواهد مثلا از کوه بلندی بالا رود و بترسد از پرت شدن خود را دست آویز میکند بچیز محکمی مثل ریسمان یا حلقه یا غیر آن که از پرت شدن نجات یابد و از غلّه کوه بتواند بالا رود همین طور کسی که بخواهد از کوه توحید بالا رود و بغلّه آن برسد و از کید نفس امّاره و شیاطین جنّی و انسی محفوظ ماند طریق آن اینکه است که خود را بتمام جهت تسلیم امر حق تعالی نماید و تمام امور خود را تفویض باو نموده و نیز نیکوکار باشد.
وَ إِلَی اللّه‌ِ عاقِبَةُ الأُمُورِ اشاره به اینکه کسی که بکل‌ّ وجه رو بخدا نماید و بخلوص نیّت اعتماد و توکّل بر او نموده و تمام امور خود را واگذار باو گردانیده چنانچه از متعدّی شدن (یسلم) به الی اللّه چنین استفاده میشود و نیز نیکوکار هم باشد همچه کسی سیرش سیر

صفحه : 149
الی اللّه میشود و عاقبت کارش منجرّ بقرب و نزدیکی بجوار قرب الهی خواهد گردید (ذلِک‌َ هُوَ الفَوزُ العَظِیم‌ُ).
وَ مَن کَفَرَ فَلا یَحزُنک‌َ کُفرُه‌ُ إِلَینا مَرجِعُهُم فَنُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا برای تسلّی دل رسولش در بسیاری از آیات بحضرتش خطاب مینماید که تو از کفر و گفتار ناروای مشرکین و کافرین آزرده مشو وظیفه تو تبلیغ رسالت است سر انجام کار آنها بسوی ما خواهد بود ما آنان را باعمال زشتشان خبردار خواهیم نمود و بکیفر عملشان خواهند رسید.
إِن‌َّ اللّه‌َ عَلِیم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ زیرا که خدا عالم است بآن حقد و حسد و بغض و کبر و باقی صفات نکوهیده‌ای که در باطنشان مخفی گردانیده‌اند و در روز (تبلی السّرائر) همه اعمال و صفات و آنچه بر آنند مکشوف گردد و بمجازات افعال خود خواهند رسید.
نُمَتِّعُهُم قَلِیلًا ثُم‌َّ نَضطَرُّهُم إِلی عَذاب‌ٍ غَلِیظٍ خداوند تعالی کثیر الفضل و قدیم الاحسان است اینکه است که بمقتضای رحمت واسعه هر مخلوقی بقدر استعداد و قابلیّت خودش باید از رحمت غیر متناهی الهی برخوردار گردد و چون در قیامت برای کفّار نصیبی از رحمت الهی نیست اینکه است که در دنیا از نعمتهای جسمانی دنیوی آنان را متمتّع میگرداند چنانچه گفته‌اند
(الدنیا سجن المؤمن و جنّة الکافر)
مخصوصا آنهایی که برای دنیای خود زراعت نموده که حاصل زراعتشان در همین دنیا نصیبشان خواهد گردید زیرا که غایت عملشان همین دنیا بوده قوله تعالی (مَن کان‌َ یُرِیدُ حَرث‌َ الآخِرَةِ نَزِد لَه‌ُ فِی حَرثِه‌ِ وَ مَن کان‌َ یُرِیدُ حَرث‌َ الدُّنیا نُؤتِه‌ِ مِنها وَ ما لَه‌ُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصِیب‌ٍ).
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ لَیَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ چون هر فردی از بشر بلکه هر موجودی بفطرت یا بغریزه خود خدا را میشناسد اینکه است که هر گاه از کفّار سؤال کنی که چه کس آسمانها و زمین را آفریده و از نیستی بهستی آورده آنان بفطرت اولیّه خود بزبان حال و قال گویند البتّه خدا،

صفحه : 150
و در آیه (بلام) که در آن قسم مندرج است و نون تأکید ثقیله کلام آنها را مؤکّد نموده اشاره به اینکه فطرت و سجیّه انسان گواهست که هیچ بنائی بدون بنّاء و هیچ حادثی بدون محدث و هیچ متحرکی بدون محرّک و هیچ مرکّبی بدون ترکیب کننده انجام نخواهد گرفت پس چطور ممکن است که اینکه کاخ مجلّل جهانی و اینکه نظام بدیع آفرینش از ترکیب نظام کرات و سیّارات و ستارگان و کهکشانها و زمین و کوه‌ها و اقیانوسها و موجودات زمین از جمادات و نباتات و حیوانات و ارتباط موجودات بهم و اسراری که در هر یک از آنها مندرج گردیده که هزاران فکر عمیق بکوچکترین از اسرار و رموز پست ترین موجودات پی نخواهد ببرد با اینکه حال چگونه ممکن است کسی بتواند انکار نماید که دست توانایی در کار است و آن خدا و مبدئی خواهد بود که فوق همه چیز و ما فوقی برای او نخواهد بود و بیک اراده وحدانی و قدرت نامحدود ازلی جهان و جهانیان و آنچه در آنست از حیّز عدم بصحرای وجود آورده (همه را او نوازد و سازد، بلکه از خود بدیگری نپردازد).
قُل‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُون‌َ خطاب برسولش نموده که در صورتی که اینها معترفند که آسمانها و زمین را خدا آفریده تو آنها را بارشاد عقلشان متنبّه گردان و بآنان بگو وقتی شما اعتراف میکنید که آفریننده آسمانها و زمین خدا است بایستی حمد و ستایش و اظهار عبودیّت خود را مخصوص باو گردانید و کسی یا چیز دیگری را مثل بتها یا غیر آن در عبادت و طلب حاجت با او شریک نگردانید و لکن چون اکثر مردم امور طبیعی بر عقلشان چیره گردیده و نمیتوانند بغیر محسوسات توجّه نمایند اینکه است که در طلب حاجت نیز بفطرت طبیعتشان بمحسوسات رو مینمایند بگمان اینکه اینها چون مقرّب بخدا میباشند بواسطه آنها اینان نیز بخدا نزدیکی یابند دیگر نمیدانند که خداوند بانسان از رگ گردن او که حیات وی بآن است نزدیکتر باو است چنانچه فرموده (وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَیه‌ِ مِن حَبل‌ِ الوَرِیدِ) سوره ق آیه 15.

صفحه : 151

کلمات تکوینی و فیض الهی غیر متناهی است‌

وَ لَو أَن‌َّ ما فِی الأَرض‌ِ مِن شَجَرَةٍ أَقلام‌ٌ وَ البَحرُ یَمُدُّه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ سَبعَةُ أَبحُرٍ ما نَفِدَت کَلِمات‌ُ اللّه‌ِ شاید مقصود از کلمات مخلوقات باشند که در اینجا و سوره کهف آیه 109 فرموده (لَو کان‌َ البَحرُ مِداداً لِکَلِمات‌ِ رَبِّی لَنَفِدَ البَحرُ قَبل‌َ أَن تَنفَدَ کَلِمات‌ُ رَبِّی وَ لَو جِئنا بِمِثلِه‌ِ مَدَداً) اشاره باشد بسعه و کثرت مخلوقات که کلمات تکوینی اویند، در باره حضرت مسیح علیه السلام فرموده (کَلِمَتُه‌ُ أَلقاها إِلی مَریَم‌َ) و اینکه بیان دلالت واضح دارد که مخلوقات خدا بی انتهاء است زیرا که مخلوقات معلومات حقّند که ناشی از علم و قدرت بی انتهای او است، درختان هر قدر زیاد باشند برای قلم و دریاها با سعه و کثرت آب مرکّب گردند و باینها هفت دریای دیگر اضافه شود و بخواهند مخلوقات خدا را بنویسند اینها تمام میگردند پیش از آنکه کلمات که ناشی از زبان قدرت و علم ازلی صادر گردیده تمام گردد زیرا که اینها متناهی است و معلومات خدا غیر متناهی.
مفسّرین در شأن نزول آیه چنین گویند که یهودیها نزد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و گفتند تو می‌گویی (وَ ما أُوتِیتُم مِن‌َ العِلم‌ِ إِلّا قَلِیلًا) آیا در باره همه است فرمود آری گفتند در کتاب تو هست که بما تورات داده و در آن همه چیز هست در پاسخ فرمود با اینکه در تورات علم بسیاری است لکن نسبت بعلم حق تعالی اندک خواهد بود إِن‌َّ اللّه‌َ عَزِیزٌ حَکِیم‌ٌ اشاره به اینکه خداوند غالب بر همه ممکنات و حکیم است که فعل و عمل و خلقت او از روی حکمت بنظام عالم انجام میگیرد خلقت و آفرینش او جزافی نیست ما خَلقُکُم وَ لا بَعثُکُم إِلّا کَنَفس‌ٍ واحِدَةٍ إِن‌َّ اللّه‌َ سَمِیع‌ٌ بَصِیرٌ به (ماء) نافیه و استثناء به (الّا) آفرینش انسان و مبعوث شدن وی را در قیامت مثل یک شخص معرّفی مینماید همان طور که در پیدایش و آفرینش شما زحمتی و مشقّتی نیست در مبعوث شدن شما در قیامت نیز برای خدا زحمت و مشقّتی نخواهد بود.
و شاید اشاره باین باشد که خلقت دنیوی شما و حیات اخروی شما یکی است

صفحه : 152
یعنی همین شخص شمائید که در قیامت مبعوث میگردید و در هیچ حالی شخصیّت و هویّت شما عوض نخواهد گردید زیرا خدا شنوا است و گفته‌های شما را که راجع بزنده شدن در قیامت با هم می‌گویید میشنود و بینا است که از حالات درونی و گمانها و موهومات که در باطن خود میپرورانید مطّلع است.

[سوره لقمان (31): آیات 29 تا 34]

اشاره

أَ لَم تَرَ أَن‌َّ اللّه‌َ یُولِج‌ُ اللَّیل‌َ فِی النَّهارِ وَ یُولِج‌ُ النَّهارَ فِی اللَّیل‌ِ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ کُل‌ٌّ یَجرِی إِلی أَجَل‌ٍ مُسَمًّی وَ أَن‌َّ اللّه‌َ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِیرٌ (29) ذلِک‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَن‌َّ ما یَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ الباطِل‌ُ وَ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ العَلِی‌ُّ الکَبِیرُ (30) أَ لَم تَرَ أَن‌َّ الفُلک‌َ تَجرِی فِی البَحرِ بِنِعمَت‌ِ اللّه‌ِ لِیُرِیَکُم مِن آیاتِه‌ِ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِکُل‌ِّ صَبّارٍ شَکُورٍ (31) وَ إِذا غَشِیَهُم مَوج‌ٌ کَالظُّلَل‌ِ دَعَوُا اللّه‌َ مُخلِصِین‌َ لَه‌ُ الدِّین‌َ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلاّ کُل‌ُّ خَتّارٍ کَفُورٍ (32) یا أَیُّهَا النّاس‌ُ اتَّقُوا رَبَّکُم وَ اخشَوا یَوماً لا یَجزِی والِدٌ عَن وَلَدِه‌ِ وَ لا مَولُودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِه‌ِ شَیئاً إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُم‌ُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه‌ِ الغَرُورُ (33)
إِن‌َّ اللّه‌َ عِندَه‌ُ عِلم‌ُ السّاعَةِ وَ یُنَزِّل‌ُ الغَیث‌َ وَ یَعلَم‌ُ ما فِی الأَرحام‌ِ وَ ما تَدرِی نَفس‌ٌ ما ذا تَکسِب‌ُ غَداً وَ ما تَدرِی نَفس‌ٌ بِأَی‌ِّ أَرض‌ٍ تَمُوت‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ عَلِیم‌ٌ خَبِیرٌ (34)

صفحه : 153

ترجمه قسمتی از آیات سوره لقمان‌

آیا ندیدی که خدا شب را درمیاورد در روز و روز را در میآورد در شب و خورشید و ماه را مسخّر گردانیده تماما جریان دارند تا مدّتی که مقرّر گردیده و محقّقا خدا بآنچه میکنید آگاهست (29)
اینکه سعه علم بسبب آنست که خدا او است حق‌ّ (و حقیقت) و آنچه را که غیر از او میخوانید باطل و ناچیز است و حقیقة خدا او است که بلند مرتبه و بزرگوار است (30)
آیا ندیدی جریان کشتی را در دریا و آن نعمت خدا است برای اینکه بشما بنمایاند بعضی از آیات خود را و در اینها هر آینه آیات و نشانه‌هایی است برای هر صبر کننده شکر گذارنده‌ای (31)
و وقتی موجی که چون سایبان باشد آنان را بگیرد خدا را میخوانند در حالی که دین را برای خدا خالص کننده باشند و چون آنها را از (غرق) نجات دادیم و ببیابان رسیدند بعضی از آنها بخلوص باقی میمانند و آیات ما را انکار نمیکند مگر هر غدّار ناسپاس کننده (نعمتهای خدا را (32)
ای (افراد بشر) از عقوبت پروردگار خود بترسید و بترسید از روزی که پدر بفرزندش پاداش ندهد و نه اولاد بپدرش چیزی پاداش دهد محقّقا وعده خدا حق است پس حیات دنیا شما را مغرور نگرداند و شما را بخدا مغرور نگرداند (دیو) فریبنده (33)
علم قیامت نزد خدا است و اوست که باران را فرود میآورد و عالم است بآنچه در رحمها (مخفی گردیده) و هیچ نفسی نمیداند فردا چه چیز (از خیر و شر) بدست میآورد و نمیداند بکدام زمین میمیرد و حقیقة خدا (بهمه چیز) دانا و آگاه است (34).

صفحه : 154

توضیح آیات‌

أَ لَم تَرَ أَن‌َّ اللّه‌َ یُولِج‌ُ اللَّیل‌َ فِی النَّهارِ وَ یُولِج‌ُ النَّهارَ فِی اللَّیل‌ِ در ظاهر خطاب برسولش نموده و بهمزه استفهام انکاری خواهد امّت را متنبّه گرداند فرموده آیا نمی‌بینید یعنی البته می‌بینید که چه قدرت و استیلایی است که برای نظام عالم تاریکی شب را در روشنایی روز داخل میگرداند و روشنایی و ضیاء روز را در شب داخل میگرداند، اشاره بکمال قدرت دارد که با اینکه تاریکی و روشنایی ضد یکدیگرند و در هم ممکن نیست جمع شوند و هر یک دیگری را فانی و مضمحل میگرداند از کمال قدرت و اقتدار هر یک را داخل دیگری مینماید که بآمدن یکی دیگری فانی میگردد و دیگر بقاء و ثباتی برای آن نخواهد ماند.
وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ کُل‌ٌّ یَجرِی إِلی أَجَل‌ٍ مُسَمًّی و نیز از نفوذ قدرت و حکمت او است که ماه و خورشید و تمام کواکب و سیارات را مسخّر گردانیده که هر یک حرکت میکنند و در مدار و قرارگاه خود جریان دارند تا آن مدتی که در علم ازلی حق تعالی برای بقاء و عمل آنها مقرر گردیده.
و لفظ (کل‌ّ) اگرچه اطلاق و عموم دارد لکن در اینجا و نیز در سوره (یس) قوله تعالی (لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللّیل سابق النهار و کل‌ّ فی فلک یسبحون) گویند در هر دو آیه تنوین (کل‌ّ) تنوین عوض از مضاف الیه است در اینجا چنین میشود (کل‌ّ منهما) از شمس و قمر در مدار خود جریان دارند و در سوره (یس) کل‌ّ شمس و قمر و نجوم در مدار و قرارگاه خود مثل ماهی که در آب شناوری میکند حرکت میکنند.
وَ أَن‌َّ اللّه‌َ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِیرٌ اشاره بعموم علم و قدرت نموده که باید بدانید که خداوند تعالی بهمه چیز و اعمال و افعال شما آگاه است (لا یعزب عن علمه مثال ذرّة).

صفحه : 155
ذلِک‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَن‌َّ ما یَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ الباطِل‌ُ ببشر تذکر میدهد که ولوج شب در روز و روز در شب و تسخیر شمس و قمر و حرکت دوری تمام موجودات دلیل ظاهر و بارزی خواهد بود بر حقانیّت حق تعالی که او است حق و حقیقت و آنچه غیر او است همه باطل و عاطل خواهند بود نه از خود وجود دارند نه بقاء نه ثبات دارند و نه سکونت دارند بلکه بدست قدرت قادر ازلی علی الدوام در کون فسادند وجودشان محفوف بعدم و بقائشان عین زوالشان و هستیشان عین عدمشان خواهد بود.
وَ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ العَلِی‌ُّ الکَبِیرُ حقا و حقیقتا او است خدای بزرگ مرتبه که صاحب علو و عظمت و بزرگواری است او عالی و غیر او همه دانی او عزیز و غیر او همه ذلیل و او غنی و بی نیاز و غیر او همه فقیر و نیازمند باو، او ثابت و غیر او همه باطل خواهند بود.
أَ لَم تَرَ أَن‌َّ الفُلک‌َ تَجرِی فِی البَحرِ بِنِعمَت‌ِ اللّه‌ِ خطاب برسولش مینماید و ببعض نعمتهای خود که برای بشر مبذول گردانیده اشاره مینماید که از جمله آنها کشتی است که در آب روان می‌گردد و بقدرت و حسن تدبیر ازلی کشتی با چندین هزار بار و چندین نفر از مردم مخصوصا کشتیهایی که در اینکه زمانها ترتیب میدهند با اینکه ثقالت و سنگینی بر روی آب جریان دارد.
لِیُرِیَکُم مِن آیاتِه‌ِ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِکُل‌ِّ صَبّارٍ شَکُورٍ به لام تعلیل در مقام بیان علّت و سبب چنین نعمتی برآمده که کشتی را در آب جریان دادیم برای اینکه بشما افراد بشر بنمایانیم بعضی از نشانه‌های قدرت و اقتدار خود را و نظر کنید بسعه دریا و موجودات بسیاری که در آن است مثل ماهی و حیوانات دریایی که همه آنها در آب زندگانی مینمایند و نشو و نماء نموده و بزبان حال از مبدء خود روزی میطلبند و همه را از خوان نعمت خود روزی میدهد و امرار حیات مینمایند (صبّار و شکور) هر دو صیغه مبالغه‌اند و اشاره به اینکه هر کسی چنین روح و قلب مصفّایی در وی نیست که موجودات را آیات خدا ببیند و بنظر عبرت در آنها

صفحه : 156
بنگرد مگر کسی که در اثر صبر بسیار که در اطاعت پروردگار و جهاد با نفس و تحصیل ملکه تقوی و بردباری در رو برو شدن با ناملایمات دنیا نموده و نیز در اثر صبر و بردباری صاحب متانت و استقامت و روح مصفّا گردیده چنین کسی از شاکرین محسوب خواهد شد و در تعداد (وَ قَلِیل‌ٌ مِن عِبادِی‌َ الشَّکُورُ) میگردد و بر هر نعمتی شکر بسیار مینماید و آن نعمت را صرف مینماید در همان چیزی که برای آن نعمت باو داده شده و اختصاص اینکه دو فضیلت شاید برای اینکه باشد که کسی بدون اینکه دو صفت حمیده چشم دل او باز نخواهد گردید که بآن عجائب صنع پروردگار را بنگرد و ایمان او کامل گردد.
وَ إِذا غَشِیَهُم مَوج‌ٌ کَالظُّلَل‌ِ دَعَوُا اللّه‌َ مُخلِصِین‌َ لَه‌ُ الدِّین‌َ آیه ظاهرا در مقام بیان حال کسانی است که فاقد اینکه دو صفت صبر و شکر میباشند که آنان چنینند وقتی در کشتی نشستند و دریا طوفانی شد چون صبر و بردباری ندارند اینکه است که بفزع و جزع میافتند و چون بفطرت عقلشان میدانند که غیر از خدا نجات دهنده‌ای نیست اینکه است که بخلوص نیّت خدا را میخوانند که آنها را نجات دهد.
فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلّا کُل‌ُّ خَتّارٍ کَفُورٍ و چون بعضی از مردم شکرگزارند و بعضی شکرگزار نیستند وقتی از غرق نجات یافتند آنهایی که شکرگزارند بخلوص و حسن عقیده و ایمان باقی میمانند و بعضی کفران نعمت نموده و عوض آنکه باین نعمت بزرگ شکر نمایند انکار آیات خدا را مینمایند و چنین مردمانی بسیار غدّار و ناسپاس خواهند بود.
یا أَیُّهَا النّاس‌ُ اتَّقُوا رَبَّکُم وَ اخشَوا یَوماً لا یَجزِی والِدٌ عَن وَلَدِه‌ِ وَ لا مَولُودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِه‌ِ شَیئاً خطاب بتمام افراد بشر نموده و بآنها اعلام مینماید که برای شما روزی میآید که فریاد رسی غیر از خدا نیست بایستی از چنین روزی ترسید زیرا در آن وقت نه پدر تواند نفعی باولاد رساند و از وی عذاب را دفع نماید و نه اولاد از پدر و یگانه چیزی

صفحه : 157
که در آن روز یعنی روز قیامت شما را از عذاب نگاه میدارد تقوی و خود داری از مخالفت امر پروردگار است.
إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُم‌ُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه‌ِ الغَرُورُ خدای کریم از راه لطف و کرم بانسان تذکّر میدهد که بدانید محقّقا وعده خدا بر وقوع قیامت و دار ثواب و جزاء حق‌ّ و واقع است نباید حیات چهار روزه دنیا و مال و جاه و باقی عناوین اینکه عاریت سرا شما را بفریبد و مغرور گرداند و دیو سرکش بالقاء شیطانی شما را وسوسه نماید و به آمال و آرزوهای دور و دراز شما را سرگرم و امیدوار گرداند که خدا کریم است هر چه میخواهی بکن و بعد توبه کن بخشیده میشوی، اینها غرور شیطانی است اولا از کجا توان مطمئن گردید که حیات باقی ماند برای توبه و ثانیا از کجا معلوم شده که آدم گنهکار موفّق بتوبه میگردد و ثالثا از کجا توان فهمید که توبه او قبول است توبه شرائطی دارد که اصل توبه ندم است یعنی پشیمانی و تصمیم بر ترک، آدم جسور مصرّ بر گناه غالبا از عمل بد خود پشیمان نمیشود مگر وقتی که آثار اعمال بد خود را بنگرد که در آن وقت دیگر توبه سودی برای وی نخواهد داشت بصریح آیه قرآن.
إِن‌َّ اللّه‌َ عِندَه‌ُ عِلم‌ُ السّاعَةِ وَ یُنَزِّل‌ُ الغَیث‌َ وَ یَعلَم‌ُ ما فِی الأَرحام‌ِ وَ ما تَدرِی نَفس‌ٌ ما ذا تَکسِب‌ُ غَداً وَ ما تَدرِی نَفس‌ٌ بِأَی‌ِّ أَرض‌ٍ تَمُوت‌ُ در اینکه آیه خداوند پنج قسم از علوم را اختصاص بخود داده:
اوّل- ساعت وقوع قیامت در بسیاری از آیات است که از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال میکردند از وقوع قیامت که کی خواهد بود حضرتش علم به آنرا محوّل باراده حق تعالی مینمود که فقط علم او نزد خدا است.
دوّم- ساعت نزول باران که آنهم علمش نزد خدا است، اهل هیئت و منجّمین اگر از روی قانون حسابی که دارند حدس بزنند اگر حدسشان درست باشد راجع بمقدّمات باران است نه اصل ریزش باران و اندازه آن، علم بساعت فرود باران و قطرات آن نزد خدا است.

صفحه : 158
سوّم- فقط خدا میداند آنچه در رحمها است از بشر و حیوانات که نر است یا ماده تام الخلقة است یا ناقص خوش صورت است یا زشت صورت و نیز او بموقع تولّد او عالم است که در چه وقت و چه ساعت متولّد میگردد.
چهارم- و نیز هیچ کس غیر از حق‌ّ نمیداند که فردا چه عملی انجام خواهد داد چنانچه تجربه شده است که انسان گاهی تصمیم بر عملی میگیرد و آن عمل واقع نمیگردد، از علی‌ّ علیه السلام چنین روایت شده که فرموده
(عرفت اللّه بفسخ العزائم)
خدا را باین شناختم که وقتی بر عملی تصمیم میگیرم پشیمان میشوم و آن عمل انجام نمیگیرد.
پنجم- هیچکس نمیداند که در کجا و در چه زمینی میمیرد.

صفحه : 159
آیاتی از سوره سجدة

‌سورة السجدة

اشاره

مکیّة ما خلا ثلاث آیات فانّها نزلت بالمدینة (أَ فَمَن کان‌َ مُؤمِناً) الی ثلاث آیة و هی تسع و عشرون آیة بصری‌ّ و ثلاثون فی الباقین‌

[سوره السجده (32): آیات 1 تا 12]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الم (1) تَنزِیل‌ُ الکِتاب‌ِ لا رَیب‌َ فِیه‌ِ مِن رَب‌ِّ العالَمِین‌َ (2) أَم یَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ بَل هُوَ الحَق‌ُّ مِن رَبِّک‌َ لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نَذِیرٍ مِن قَبلِک‌َ لَعَلَّهُم یَهتَدُون‌َ (3) اللّه‌ُ الَّذِی خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ ما بَینَهُما فِی سِتَّةِ أَیّام‌ٍ ثُم‌َّ استَوی عَلَی العَرش‌ِ ما لَکُم مِن دُونِه‌ِ مِن وَلِی‌ٍّ وَ لا شَفِیع‌ٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُون‌َ (4)
یُدَبِّرُ الأَمرَ مِن‌َ السَّماءِ إِلَی الأَرض‌ِ ثُم‌َّ یَعرُج‌ُ إِلَیه‌ِ فِی یَوم‌ٍ کان‌َ مِقدارُه‌ُ أَلف‌َ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّون‌َ (5) ذلِک‌َ عالِم‌ُ الغَیب‌ِ وَ الشَّهادَةِ العَزِیزُ الرَّحِیم‌ُ (6) الَّذِی أَحسَن‌َ کُل‌َّ شَی‌ءٍ خَلَقَه‌ُ وَ بَدَأَ خَلق‌َ الإِنسان‌ِ مِن طِین‌ٍ (7) ثُم‌َّ جَعَل‌َ نَسلَه‌ُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهِین‌ٍ (8) ثُم‌َّ سَوّاه‌ُ وَ نَفَخ‌َ فِیه‌ِ مِن رُوحِه‌ِ وَ جَعَل‌َ لَکُم‌ُ السَّمع‌َ وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشکُرُون‌َ (9)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلنا فِی الأَرض‌ِ أَ إِنّا لَفِی خَلق‌ٍ جَدِیدٍ بَل هُم بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرُون‌َ (10) قُل یَتَوَفّاکُم مَلَک‌ُ المَوت‌ِ الَّذِی وُکِّل‌َ بِکُم ثُم‌َّ إِلی رَبِّکُم تُرجَعُون‌َ (11) وَ لَو تَری إِذِ المُجرِمُون‌َ ناکِسُوا رُؤُسِهِم عِندَ رَبِّهِم رَبَّنا أَبصَرنا وَ سَمِعنا فَارجِعنا نَعمَل صالِحاً إِنّا مُوقِنُون‌َ (12)

صفحه : 160
سوره سجده در مکّه فرود آمده الّا سه آیه از آن که در مدینه نازل شده و آن سه آیه از اوّل (أَ فَمَن کان‌َ مُؤمِناً) می‌باشد تا سه آیه، و برأی کوفیان آیات آن سی عدد است و برأی بصریان بیست و نه عدد است، و سیصد و هشتاد کلمه، و هزار و پانصد و سیزده (1513) حرف است.

[ترجمه]

بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام‌ّ و خواص‌ّ
شکّی نیست که قرآن فرو فرستاده شده از جانب پروردگار جهانیان است (2)
آیا (اهل مکّه) گویند (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قرآن را بهم بافته (اینطور نیست که گمان کرده‌اند) بلکه قرآن حق‌ّ است و از طرف پروردگار تو فرود آمده تا اینکه بترسانی و تهدید نمایی جماعتی را که برای آنها پیش از تو تهدید کننده (رسولی) نیامده شاید آنان هدایت یابند (3)
خدا آن کسی است که آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است در شش روز آفریده پس بر عرش مستولی گردیده غیر از خدا برای شما نه دوستی خواهد بود و نه شفاعت کننده‌ای آیا چرا شما متذکّر نمیگردید (4)
(خدا است) که تدبیر امور مینماید از آسمان بسوی زمین پس از آن بالا میرود بسوی او در روزی که اندازه آن هزار سال است از آنچه شما میشمارید (5)
اینکه است آن خدایی که دانا است به پنهان و آشکار که غالب و مهربان است (6)
آن کسی که نکو آفرید هر چه را که خلقت کرد و آغاز خلقت انسان را از گل نمود (7)
پس از آن قرار داد نسل انسان را از آب سست (یعنی منی) (8)
پس از آن بین اجزاء او تعادل و تسویه قرار داد و از روح خود در نسل انسان نفخه‌ای دمید و برای شما افراد بشر گوش و چشم و دل قرار داد کمند کسانی که شکر میکنند (9)
و گفتند کفّار آیا ما وقتی در زمین گم شدیم (و دیگر اثری برای ما باقی نمانده) خلقت تازه‌ای پیدا میکنیم بلکه آنان بملاقات پروردگارشان کافرانند (10)
(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو جان شما را میگیرد آن فرشته مرگ آن ملکی که موکّل شما گردیده پس از آن بسوی پروردگارتان برگردیده میشوید (11)
ای محمّد (ص) اگر تو ببینی آن وقتی را که گنه کاران در قیامت نزد پروردگارشان از خجالت سر بزیر انداخته‌اند (و گویند) پروردگار ما دیدیم و شنیدیم پس ما را برگردان بدنیا که عمل نیکو نمائیم بحقیقت که ما یقین دارندگانیم (12)

صفحه : 161

توضیح آیات‌

اشاره

(الم) تَنزِیل‌ُ الکِتاب‌ِ لا رَیب‌َ فِیه‌ِ مِن رَب‌ِّ العالَمِین‌َ

سخنان مفسرین در توجیه (الم)

‌از حضرت امیر علیه السلام چنین روایت شده که هر کتابی از کتابهای خدا را خلاصه‌ای هست و خلاصه قرآن حروف مقطّعه است (مثل الم، طه، کهیعص و امثال اینها) 2- حروف مقطّعات رمز است بین خدا و پیمبرش و کسی تأویل و تفسیرش را نمیداند مگر خدا.
3- الف اشاره به اللّه، لام اشاره به جبرئیل که حامل وحی است و میم اشاره بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که مخاطب بخطاب است و غیر اینها از توجیهاتی که مفسّرین کرده‌اند اگرچه برای هر یک از آنها وجه صحیحی هست لکن بهتر اینکه است چنانچه قبلا گفته شده که بگوئیم حروف مقطّعات از متشابهات قرآن بشمار میرود و علمش نزد خدا است و سکوت در آن اولی است.
(تنزیل) مبتدا است و خبرش (مِن رَب‌ِّ العالَمِین‌َ) است.
(لا رَیب‌َ فِیه‌ِ) در مقام اعتراض بمنکرین قرآن است که قرآن کتابی است که از جانب پروردگار جهانیان فرود آمده چگونه ممکن است در آن شک و ریبی باشد اشاره به اینکه آیات قرآن خودش اعجاز است و شاهد بر حقّانیّت خود خواهد بود.
أَم یَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ بَل هُوَ الحَق‌ُّ مِن رَبِّک‌َ (ام) تقریر حقّانیّت قرآن است یعنی چنین نیست که مشرکین نسبت افتراء و دروغ بقرآن و اینکه کلام ربّانی می‌بندند (بل) اضراب است یعنی اینطور نیست که کافرین گویند بلکه قرآن حق‌ّ است و از محل‌ّ صدق از نزد پروردگار تو فرود آمده خلاصه آیه بجهاتی بنظم و اسلوب فصیح و صحیح واقع گردیده. اوّل- اشاره باعجاز قرآن نموده که نظم و اسلوب و فصاحت و بلاغت کلام بطوری است که شکّی در آن نیست که از جانب پروردگار عالمیان نازل گردیده، پس از آن به (بل) منقطعه که برای

صفحه : 162
اضراب آرند تقریر مینماید که قرآن حق‌ّ است و از طرف پروردگار فرود آمده (منهج) لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نَذِیرٍ مِن قَبلِک‌َ لَعَلَّهُم یَهتَدُون‌َ به (لام تعلیلی) در مقام علّت و سبب نزول قرآن برآمده که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قرآن را فرود آوردیم تا اینکه تو بوعده نعمتهای بهشتی و عذابهای سخت جهنّمی بترسانی آنهایی را که مثل قریش در زمان فترت بین حضرت عیسی علیه السلام و بعثت پیمبر اسلام واقع بودند و در اینکه مدّت برای آنان پیمبری نیامده بود و بقاعده لطف که خدای رحمان همیشه برای اتمام حجّت پیمبر و رسولی برای هدایت و ارشاد بندگان خود میفرستد اینکه بود که رسول گرامی خود را فرستاد که شاید در مرتبه اوّل قریش که از قبیله خود حضرتش بودند و به (أَنذِر عَشِیرَتَک‌َ الأَقرَبِین‌َ) اوّل مأمور گردید قریش را بسوی حق‌ّ هدایت نماید و پس از آن باقی خلق را ارشاد فرماید.
اللّه‌ُ الَّذِی خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ ما بَینَهُما فِی سِتَّةِ أَیّام‌ٍ بدلیل (انّی) که از اثر پی بمؤثّر بردن است بخلقت و آفرینش عالم مادّیّات و نظام و ترتیب خلقت آنها و کمال صنعی که در آفرینش آنها بکار برده اشاره باین دارد که آفرینش آنها دفعی نبود بلکه بتدریج در مدّت شش روز که هر روزی هزار سال بایّام ربوبی بشمار آید بذات بی زوال خود آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنها است از مرتبه خفاء بمرتبه ظهور و پیدایش آورده.
چون پیش از آفرینش آسمانها و زمین شب و روز و ماه و سالی نبود که خلقت آنها را محدود بحدّ شش روز نماید اینکه است که مفسّرین آیه را توجیه نموده‌اند.
1- ساده‌ترین توجیهات اینکه است که گفته شود مقصود از روز یوم ربوبی است (وَ إِن‌َّ یَوماً عِندَ رَبِّک‌َ کَأَلف‌ِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّون‌َ) و مقصود از شش روز اینکه است که خداوند آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است چون تدریجی الحصولند در مدتی آفریده که تطبیق بشش روز میگردد و هر روزی هزار سال بحساب میآید.
و صدر المتألهین صاحب اسفار در توجیه آیه پس از تأسیس مقدّمات مفصّلی همین معنایی که گفته شد نتیجه گرفته و برای توضیح اجمالی از آن را در اینجا

صفحه : 163
ترجمه مینمایم.
چنین گوید برای اینکه آیه را طوری معنی کنیم که محتاج نگردیم که الفاظ را از معنی تحت اللّفظی خود تغییر دهیم محتاج بمقدّماتی میباشیم.

(مقدمه اول)

آنچه از حق تعالی صادر میگردد اقسامی دارد- اوّل چیزی که نه در وجود و نه در تعقّل محتاج بحرکت و زمان نیستند مثل عقول و آن قسمی از ملائکه و روحانیین میباشند و بعضی اشیاء در هستی و وجود محتاج بزمان و مکان هستند لکن در تعقّل محتاج نمیباشند مثل ریاضیّات و بعضی هم در تعقّل و هم در وجود محتاج بزمان و محل‌ّ قابلند مثل امور طبیعی از جسم و جسمانیّات.

(مقدمه دوم)

‌برای هر یک از اینکه سه قسم در دنیا عالم دیگری نامیده شده، امور طبیعیّه را عالم شهادت و عالم حس‌ّ گویند، و امور مقداری غیر مادّی را عالم غیب و عالم جزا نامند، و آنچه فوق اینکه دو قسم است آن را امور ربّانی گویند. و برای درک هر یک از اینکه موجودات مشعر دیگری است، انسان بحواس‌ّ ظاهره آنچه را که در دنیا است از جسم و جسمانیّات ادراک مینماید و در ذهن و بعقل عملی امور اخروی را تعقّل مینماید و بروح و عقل نظری امور الهیّه را ادراک مینماید.

(مقدمه سوم)

شیئی گاهی باعتبار حقیقت و ماهیّت از امور عقلیّه بشمار میرود و باعتبار تشخّص داخل میگردد در اموری که محتاج بمادّه و عوارض مادّه است مثل جوهر صوری که باعتبار اصل جوهریّتش قوام مادّه باو است و باعتبار تعیّن و تشخّص و انفعالات محتاج بمادّه است.

(مقدمه چهارم)

افلاک و آنچه در آنها است در تشخّص و انفعالات و تشکّل و مکان محتاج بماده و عوارض مادّه است.

صفحه : 164

(مقدمه پنجم)

تشخّص هر شیئی عبارت از اینکه است که بادراک حسّی مدرک گردد امّا محسوس بما هو محسوس یعنی چیزی که قابل محسوسیّت گردد قوام وجود و تحقّقش بسته بانفعال مادّه و عوارض مادّه است و همچنین جوهر حاسّه در وجود محتاج بمادّه محسوسه است.

(مقدمه ششم)

اشیاء تدریجی الحصول باعتبار اینکه وجودش بتدریج حاصل میگردد از اینکه حیثیّت بقاء وجودش عین زمان حدوث وی است.
پس از بیان اینکه مقدّمات چنین گوید چون مشهور است که ابتداء وجود عالم مقارن ابتداء وجود بنی آدم است زیرا که انسان از انواع شریفه‌ای است که عالم منفک از وجود او نمیشود و نوع آن ببقاء اشخاص باقی خواهد بود و تمام عقلاء گویند مکانیّات ابتداء و انقضاء آن باعتبار اکوارات و طوفانات انجام گرفته حتّی بعضی از حکماء گویند نشو انسان من غیر توالد در ابتداء کائنات صورت گرفته، و دانستی که هیئت آسمان بر اینکه کیفیّت مخصوص زائد بر ذاتش نیست لکن در وجود محتاج بانفعال و تغییرات مادّه خواهد بود و حقیقت هیولی همان نحوه انفعال و دثور و تغییر وی است حتّی گفته شده که هیولی همان حرکت در جوهر اشیاء است و حقیقت آسمان فوقیّت است با اینکه هیئت مخصوص، تا آنجا که گفته بحکم مقدّمه اخیر حدوث آسمانها از حیث آسمان بودن بتدریج تحقّق یافته و چون تدریجی است محتاج بزمانی است که در آن واقع گردیده لکن وجود زمان و حرکت محتاجند باصل سماء اعلی نه بر وجه دوری بلکه بآن وجهی که نزد راسخون فی العلم کیفیّت استناد کل‌ّ متغیّر بثابت محقّق گردیده و بیان اینکه مطلب محتاج بمقام وسیع تری است.
پس از اینکه بیان ثابت شده که آسمان باعتبار شخصیّت مخصوصه و همچنین تمام محسوسات مادّی که در عالم دنیا موجودند وجودشان زمانی و تدریجی الحصولند و مدّت بقاء آنان عین مدّت انشایی آنها است و بهمین مطلب اشاره دارد قوله تعالی (کُل‌َّ یَوم‌ٍ هُوَ فِی شَأن‌ٍ) و امّا
قوله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم (جف‌ّ القلم بما هو کائن الی یوم القیمة)

صفحه : 165
آن اشاره بعالم دیگری است که فوق عالم دنیا است.
و اگر بهر شیئی متغیّر محسوس باعتبار حقیقت ثابته عقلیّه وی نظر کنی مییابی آن را که از زمان و مکان بالاتر و از تجدّد و تغیّر (و اینکه و متی) برتر خواهد بود مثل اینکه گوئیم: اللّه عالم، انسان انسان، فلک فلک و امثال اینها که در تعقّل اینها محتاج بزمان و مکان و غیر آن نمیباشیم و چنین است صفات ذاتیّه اسماء و لوازم ماهیّات و اگر بفرض حواس و احساسات ما برداشته شود بارتفاع آن تمام اعتقادات زمانی و مکانی برداشته خواهد گردید (و تبدلت الارض و السماوات غیر سماوات) آن وقت آسمانها و زمین را غیر از اینکه بینی و همه را (مطویّات بیمین الحق) می‌یابی.
و پس از اینکه بیانات بوجه عقلی منکشف گردید سرّ خلقت آسمانها و زمین در شش روز از ایّام الهیّه از روز شنبه تا روز پنجشنبه روز ولادت عیسی بن مریم (ع) (که شش هزار سال میشود) و روز جمعه ابتداء آن روز ولادت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و او رسول آخر الزمان و امام جماعت انبیاء و اولیاء است و خطیب و داعی الی اللّه و منادی برای نماز در آن روز آن ذکر خدا و شهود وحدانیّت قوله تعالی (یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا إِذا نُودِی‌َ لِلصَّلاةِ مِن یَوم‌ِ الجُمُعَةِ فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّه‌ِ وَ ذَرُوا البَیع‌َ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُون‌َ). (پایان) ثُم‌َّ استَوی عَلَی العَرش‌ِ از (ثم‌ّ) که برای تراخی آرند چنین استفاده میشود که خلقت عرش غیر از آسمانها است که پس از آفرینش آسمانها مستولی بر عرش گردید.
چنانچه در جای دیگر گفته شد که عرش بمعنی تخت سلطنتی است وقتی اینکه آیه را با آنجا که فرموده (الرَّحمن‌ُ عَلَی العَرش‌ِ استَوی) جمع نمودیم چون نمیشود از قبیل جسم و جسمانیّات بحساب آورد شاید مقصود از استواء آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است بر عرش بقرینه (علی) که برای علو آرند استیلاء رحمت رحمانی حق تعالی باشد اشاره به اینکه فیض رحمت او است که مستولی بر تمام موجودات گردیده و تمام اجسام و جسمانیّات و غیر آن را فرا گرفته و همه تحت احاطه قیّومیّت و استیلاء

صفحه : 166
رحمت او نشو و نماء و ابراز فعّالیّت مینمایند.
یُدَبِّرُ الأَمرَ مِن‌َ السَّماءِ إِلَی الأَرض‌ِ ثُم‌َّ یَعرُج‌ُ إِلَیه‌ِ فِی یَوم‌ٍ کان‌َ مِقدارُه‌ُ أَلف‌َ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّون‌َ

(سخنان مفسرین در توجیه آیه)

1- مقصود از تدبیر امر وحی است که بتوسط جبرئیل از آسمان بزمین فرود می‌آید پس از آن بالا میرود آنچه را که از وحی قبول شده یا با جبرئیل ردّ میشود و ایّام نزول و صعود در روزی واقع میگردد که مسافت آن بسیر انسانی هزار سال طول میکشد زیرا چنانچه تحدید شده مسافت بین آسمان و زمین بقدر پانصد سال راه است اینکه است که نزول و صعود وحی را بمقدار هزار سال تحدید نموده.
2- مقصود کل‌ّ تدبیر امور دنیا است که تدبیر امور دنیا را بامر حق تعالی در ایّام اللّه از آنچه نزول مینماید و آنچه صعود مینماید بسوی او و ثابت میماند نزد او هزار سال بحساب میآید و در هر وقتی از اینکه ایّام در صحف ملائکه ثبت میگردد تا آخرین مدّت و بهمین ترتیب امور عالم دنیا نزول و صعود مینماید تا موقعی که قیامت بر پا گردد پس از آن تمام امور برگشت باو مینماید تا آنکه بین آنها حکم نماید 3- مقصود اوامر الهی است نسبت بمخلوقات که مدبّر عالم بتدریج نازل میگرداند و صعود نمینماید مگر کمی از اعمال صالحه زیرا که عمل لایق صعود نمیگردد مگر عملی که خالص باشد.
4- توجیهی است که صدر المتألهین صاحب اسفار در تفسیر آیه نموده که برای توضیح اجمالی از آن را در اینجا ترجمه مینمائیم. چنین گوید: مقصود از (امر) در آیه وجود اشیاء است و تدبیر حق تعالی آن افاضه وجود است بفیض ایجادی که عرفاء از آن تعبیر بنفس رحمانی میکنند زیرا که علم حق تعالی باشیاء عین موجودیّت آنها است و قوله تعالی (مِن‌َ السَّماءِ إِلَی الأَرض‌ِ) اشاره بموجوداتی خواهد بود که در ابتداء بطور ابداع بدون مدخلیّت حرکات و استعدادات صادر گردیده‌اند. اوّل- عقل قدسی با آنچه تلو وی است که در شرافت از عقول قدسیّه و عالم آنها از عالم فضاء

صفحه : 167
و عالم قلم اعلا بشمار میرود و در مرتبه دوّم نفس کلّی که تعلّق بفلک دارد با سایر نفوس فلکیّه که در شرافت دون او میباشند و عالم آنان عالم قدر و عالم لوح محفوظ است پس از آن صور نوعیّه و کیفیّات آنها پس از آن صور جرمیّه امتدادیّه پس هیولاهای فلکیّه و عنصریّه و آن را در علم رصد و هیئت تحدید بده عدد نموده‌اند یکی برای عنصریّات و نه عدد برای فلکیّات و قوله تعالی (ثُم‌َّ یَعرُج‌ُ إِلَیه‌ِ) اشاره بسلسله عود اشیاء بسوی حق تعالی و بازگشت آنها بفطرت اصلیّه شان است و از ترکیب عناصر و تحصیل مزاج متوسّط بین اضداد و اعتدال بین آنها که نگاه میدارد آن را از انحلال و مظهر و نماینده اسم اللّه و خلیفة اللّه میگردند پس مراتب موجودات از مرتبه اخس‌ّ گرفته میشود تا منتهی میگردد باشرف فالاشرف و آن هیولی اوّل پس از آن جسم مطلق پس از آن مرکّب معدنی پس از آن نبات پس از آن حیوان پس از آن انسان، و انسان مراتبی دارد: مرتبه اوّل عقل هیولایی پس از آن عقل بالملکة پس از آن عقل بالفعل تا برسد بمرتبه انبیاء و اولیاء واصلین بسوی عالم ربوبی و مجاورت حق تعالی و ملائکه مقرّبین و قوله تعالی (فِی یَوم‌ٍ کان‌َ مِقدارُه‌ُ أَلف‌َ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّون‌َ) ممکن است ظرف باشد برای قوله تعالی (ثُم‌َّ یَعرُج‌ُ إِلَیه‌ِ) و بهر معنی بگیریم اختصاص دارد بسلسله عائدات امّا وجودات ابداعی دفعة صادر از حق تعالی گردیده‌اند (کَلَمح‌ٍ بِالبَصَرِ) مقیّد بزمان نمیباشند.
تا آنجا که گفته شاید مقصود از (امر) در (یُدَبِّرُ الأَمرَ مِن‌َ السَّماءِ إِلَی الأَرض‌ِ) اشاره بروح انسانی باشد بدلیل قوله تعالی (قُل‌ِ الرُّوح‌ُ مِن أَمرِ رَبِّی) زیرا که روح انسانی از ابتداء خروجش از مقام فطرت اصلیّه و نزولش در عالم ارض در مراتبی مرور نموده پس از آن در مرتبه صعود اگر توفیق مصاعد او گردید بتوسّط علم و عمل از سافل ترین مراتب عروج میکند تا برسد بمقام اصلی قوله سبحانه (لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ فِی أَحسَن‌ِ تَقوِیم‌ٍ ثُم‌َّ رَدَدناه‌ُ أَسفَل‌َ سافِلِین‌َ إِلَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ تا آنجا که فرموده اینکه گفتیم از مرور نمودن حقیقة انسانیّة بر جمع مراتب و نشآت و جامعیّت او بر تمام حقایق از اعلی سماء عالم قدس تا سافل ترین مراتب

صفحه : 168
اینکه مخالف ذوق ارباب علوم رسمیّه است زیرا که آن مطابق افکار قیاسیّه آنها نیست لکن ارباب حکمت متعالیه و نظرکننده‌گان بعینی که مکحله بنور توحید وحدت گردیده آنان دانا و عارف گردیده‌اند که علّت شیئی همان طوری که مقوم وجود آن شیئی است مقوم وحدت حقیقیّة او هم همان است و اینکه ما هو و لم هو در هر وجود صوری یکی است و نزد آنها مجعول نحوه وجود معلول است بجعل بسیط نه جعل مرکّب و آن عین هویّة خارجیّة او است که آن وجهی از وجوه علّت وی است و علّت جاعلیّه تمام حقیقة معلول و صورت عقلیّه او است.
و هر موجودی از موجودات کائنه در اینکه عالم برای او طوری ثابت است و از آن تعدّی نمینماید مگر هویّة انسانیّة که لایق ارتقاء و عروج از اسفل الاسافل است الی الاعلی الاعالی لکن اینکه مخصوص ببعض افرادی است که در مراتب قوس صعودیه مسافرت نماید و غیر او را چنین سعه وجودی نیست مگر مقدار قلیلی.
و بعضی از افراد بشر مثل باقی حیواناتند (بَل هُم أَضَل‌ُّ سَبِیلًا) و سرّ او چنین است که معاد هر صنف از بشر بسوی مبدء وی است اگر عائق و مانع خارجی جلوگیر وی نباشد.
و کمند افراد بشری که حق تعالی خودش بتنهایی علّت وجودش و متکفّل و مباشر امر خلقت وی و تکوّن او بدو دست قدرت ایزدی انجام گرفته باشد و چنین کسی بدو وجودش از او و معاد وی نیز بسوی مبدءاش خواهد بود (هو المبدء و المعاد).
و بعض افراد دیگر مبدء وجود قریب وی یکی از مبادی نازله‌ای میباشد که در مرتبه اخیر مراتب واقع گردیده بلکه بسا از افرادی هستند که شیاطین در وجود آنان مدخلیّت نموده‌اند و اینها افرادی میباشند که از عمّار شرّ و وسواس و فسادند و چنین انسانی که ممسوس بنار شیطان گردیده بازگشت او باصلش و منشأش میگردد پس بآتشی که اصل وجود وی است گداخته میگردد مثل اشرار.
چه قدر فرق است بین کسی که حق تعالی بنفسه مباشر وی گردیده و تسویه و تعادل وجودش بدست قدرت او انجام گرفته و پس از تمام وجودش بنفسه بقوله تعالی (نَفَخت‌ُ فِیه‌ِ مِن رُوحِی)

صفحه : 169
نفخه روح در او دمیده که لازمه چنین روحی دانایی او است بر تمام اسماء و مسجود گردیدن او تمام ملائکه را و جلوس او در مرتبه خلافت و بین کسی که وجودش بدست یکی از عمّال و وسائط طولیّه واقع گردیده و اینکه گفتیم افراد بشر در اصل خلقت بحسب فطرت اصلیّه تفاوت دارند از فحوای اخبار و احادیث مختلفه که در کیفیّت بدو انسان رسیده و از جمع بین آنها توان استفاده نمود چقدر فرق است بین آن کسی که ملک باذن پروردگار نفخه در آن دمیده و غیرش چنانچه بعض اخبار دلالت بر آن دارد.
نظر کن در روایتی که فرموده پس از آنکه نطفه علقه گردیده و علقه مضغه و مضغه جنین بملکی امر میگردد که در او نفخه دمد ملک گوید یا رب‌ّ ذکر باشد یا انثی شقی باشد یا سعید چه چیز است رزق او چه قدر است مدّت عمر او عملش چه باشد خدای تعالی املاء میکند و ملک مینویسد.
آیا چه نسبتی است بین چنین کسی با آنکه در باره او فرموده (فَإِذا سَوَّیتُه‌ُ وَ نَفَخت‌ُ فِیه‌ِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَه‌ُ ساجِدِین‌َ) و نیز اخبار بسیاری که جمع بین آنها دلالت دارد بر آنچه گفتیم که هر فردی از بشر عود میکند بآن جایی که مبدء خلقتش بوده.
(پایان) بهترین توجیهات همین توجیه چهارم است که از تفسیر صدر المتألهین نقل نمودیم.
ذلِک‌َ عالِم‌ُ الغَیب‌ِ وَ الشَّهادَةِ العَزِیزُ الرَّحِیم‌ُ (ذلک) اشاره بمدبّر و ناظم عالم است که علمش عین ایجاد اشیاء است و عالم غیب عالمی را گویند که از حواس و مشاعر ظاهره بشر پنهان است، و عالم شهادت همین عالم مادّیّات و طبیعاتی است که بچشم و گوش و باقی مشاعر ادراک مینمائیم.
در اینجا آیه بما تذکّر میدهد که آن کسی که تدبیر امور عالم بدست قدرت او انجام گرفته عالم و دانا است بآنچه بتوسط حواس بر شما ظاهر و آنچه که از شما غائب و پنهان است و شما از آن بیخبرانید، و او سبحانه و تعالی در منتهی درجه عظمت و کبریایی و منزّه و مبرّا از صفات ممکنات است، و رحیم است که نور فیض و رحمت واسعه او عالی و دانی و شریف و خسیس همه را فرا گرفته.

صفحه : 170
الَّذِی أَحسَن‌َ کُل‌َّ شَی‌ءٍ خَلَقَه‌ُ چون ذات حق تعالی در منتهی درجه عظمت و جلال و کبریایی است و عوالم ممکنات منبعث از رحمت رحمانی و فیض منبسط صمدانی است اینکه است که هر شیئی ممکنی را بقدر قابلیّت و استعداد او وی را در منتهی درجه حسن و صفاتی که ممکن است دارا باشد آن را بزیور وجود آراسته گردانیده و مطابق علم ازلی و حکمت الهی او را ببهترین نظام و نیکوترین صورتی که در خور ماهیّت و حقیقت وی است او را تنظیم گردانیده و حسن و قبحی که در موجودات بنظر میآید نسبت بعضی ببعض دیگر است که در نظام کلیّه عالم هر یک بجای خویش نیکو و زیبا خواهد بود بقول آن شاعر عارف

جهان چون خط و خال و چشم و ابرو است که هر چیزی بجای خویش نیکو است
و در جای خود مبرهن گردیده که شرّ امر عدمی است و اصلا در عالم وجود شرّ مطلق یافت نمیگردد و آنچه را شرّ نامند یا امر عرضی است که برای نفع موجودات عارض شیئی گردیده و آن را (عدم ملکه) گویند نه شرّ حقیقی مثل اینکه کور و اعمی بکسی گفته میشود که ملکه بینایی در استعداد او بوده و بمرضی که امر عرضی است یا مانع دیگر نابینا گردیده هیچ وقت سنگ یا جماد یا چیز دیگر که ذات وی لایق بینایی نبوده آن را کور نمیگویند.
وَ بَدَأَ خَلق‌َ الإِنسان‌ِ مِن طِین‌ٍ، ثُم‌َّ جَعَل‌َ نَسلَه‌ُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهِین‌ٍ ذات متعال باین آیات ارائه میدهد خلقت نیکوی خود را که بالاترین شاهکار آفرینش او وجود انسانی است، مدبّر عالم چه نیکو تدبیری نموده و اندام آدمی را بنیکوتر صورتی تشکیل گردانیده، مادّه آن را از پست ترین اشیاء که خاک باشد قرار داده و پس از آن عنصر خاک را بصورت منی درآورده پس از آن وی را ترقّی داده و در مراتبی از آفرینش سیر داده تا آنکه از مرتبه خاک پس از تسویه اجزاء و تعادل قوی او را بصورت انسانی معتدل القامة و متساوی الاجزاء گردانیده و اجزای او را با هم معادل قرار داده و بصورت زیبا در بهترین نظام آفرینش او را برای دوره دیگری از استعداد یافتن او برای افاضه رحمت در سرای دیگر مهیّا گردانیده، آری از کامل

صفحه : 171
مطلق و خیر اتم‌ّ و حسن مطلق جز افاضه حسن و بهاء و کمال چیزی بروز و ظهور نخواهد نمود.
ثُم‌َّ سَوّاه‌ُ وَ نَفَخ‌َ فِیه‌ِ مِن رُوحِه‌ِ وَ جَعَل‌َ لَکُم‌ُ السَّمع‌َ وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشکُرُون‌َ پس از آنکه خلقت او تمام گردید مزاج او معتدل میگردد و در اثر اجزاء معادل او مهیّا و مستعد میشود برای افاضه نفس رحمانی از عالم روحانی و آن روح اعظم که شاید نظر بعظمت آن روح باشد اینکه نسبت بخودش میدهد آنجا که فرموده (قُل‌ِ الرُّوح‌ُ مِن أَمرِ رَبِّی) آن وقت ببدن نفخه‌ای دمیده میشود و انسان صاحب حیات میگردد و آثار حیات از بینایی و شنوایی و دل و آنچه لازمه وجود او است بنیکوتر وجهی و بهتر خلقتی بوی عنایت میگردد و انسان (ظلوم و جهول) خلقت خود را فراموش میکند و نعمتهای آفریننده خود را در نظر نمیآورد تا آنکه سپاسگزاری ولی‌نعمت خود را بنماید اینکه آیات اخیر شاهد آن توجیه چهارمی است که در آیه بالا از صدر المتألّهین در بیان آیه (یُدَبِّرُ الأَمرَ مِن‌َ السَّماءِ إِلَی الأَرض‌ِ) ذکر شد و مصداق کامل تدبیر امر از آسمان بزمین و عروج و صعود آن بسوی حق تعالی وجود انسانی است و شاید اشاره باشد بمراتب خلقت انسان و نظام آفرینش وی که در مرتبه نزول در منتهی درجه پستی است و در مرتبه عروج درجه بدرجه مدبّر عالم او را بالا میبرد تا بجایی میرسد که اگر مانعی جلوگیر وی نشد مرتبط میگردد بعالم ملائکه و شاید مقصود از (الف سنة) اشاره باین باشد که خلقت عالم طبیعت تدریجی است نه دفعی.
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلنا فِی الأَرض‌ِ أَ إِنّا لَفِی خَلق‌ٍ جَدِیدٍ عمده نظر منکرین معاد روی همین اصل بوده که از روی تعجب بهمزه استفهامی سؤال مینمودند چگونه ممکن است که ما وقتی که مردیم و در خاک پنهان شدیم یا خاک گردیدیم ثانیا یک خلقت تازه‌ای پیدا نمائیم و نظیر اینکه آیه در بسیاری از آیات ذکѠ‌شده در سوره (ق) آیه سوم حکایة از قول کفار فرموده (أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً ذلِک‌َ رَجع‌ٌ بَعِیدٌ) و در آیه بعد از آن در مقام پاسخ و رفع تعجّب آنها فرموده

صفحه : 172
(قَد عَلِمنا ما تَنقُص‌ُ الأَرض‌ُ مِنهُم وَ عِندَنا کِتاب‌ٌ حَفِیظٌ) در جلد ششم اینکه تفسیر راجع باین آیات و رفع استبعاد آنان تا اندازه‌ای بحث نمودیم رجوع بآن جا شود و حاصل آن اینکه است که گفتیم انسان بمردن چیزی از او کم نمی‌شود بلکه فعلیت و حقیقت بدنی که در دنیا روحش بآن تعلق داشت فانی نگردیده و در عالم دیگری که در طول اینکه عالم دنیا و فوق آنست و در احاطه و سعه علم حضوری حق تعالی و لوح محفوظ بعینه موجود خواهد بود.
بَل هُم بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرُون‌َ (بل) اضراب است اشاره به اینکه چنین نیست که کافرین گمان کرده‌اند که انسان بمردن فانی گردیده و در هیچ عالمی وجود ندارد بلکه تعجّب آنها برای اینکه است که رجوع و بازگشت بسوی پروردگار خود را انکار مینمایند.
آری کسی که منکر مبدء گردید البته منکر معاد که بازگشت بمبدء وجود است خواهد گردید، کافر گمان میکند حقیقت انسانی همین جسم خاکی است وقتی ببیند جسم خاک گردید و بآن روح ملکوتی که بقدرت ایزدی در اینکه کالبد بدن پنهان گردیده تصدیق ننموده چنین کسی چگونه تواند بمعاد که بعینه رجوع بمبدء است اعتراف نماید قُل یَتَوَفّاکُم مَلَک‌ُ المَوت‌ِ الَّذِی وُکِّل‌َ بِکُم ثُم‌َّ إِلی رَبِّکُم تُرجَعُون‌َ (توفّی) گرفتن چیزی را گویند که بالتّمام گرفته شود و (و کل‌ّ) واگذاشتن چیزی است بغیر که او انجام دهد، در پاسخ اعجاب منکرین معاد برسول خود خطاب مینماید که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین کافرین ملحدین بگو وقتی اجل شما میرسد فرشته مرگ که موظّف بر قبض و گرفتن ارواح بنی آدم میباشد تمام جانهای شما را خواهد گرفت و شما بسوی پروردگار خود بازگشت خواهید نمود.
در (مجمع البیان) از إبن عبّاس چنین نقل میکند که گفته دنیا پیش روی ملک الموت مثل جامی ماند که از او هر چه بخواهد میگیرد، وقتی که اجل کسی رسید جان وی را میگیرد بدون آنکه برای وی مشقّت و زحمتی باشد و عظمت او بقدری است که بین مشرق و مغرب بقدر یک گام برداشتن او است و بعضی گفته‌اند برای او اعوان

صفحه : 173
بسیار است از ملائکه‌های رحمت و غضب. (قتاده و کلبی) پس بنا بر اینکه مقصود از ملک الموت جنس است نه فرد و دلیل بر آن اینکه است که یک جا فرموده (تَوَفَّته‌ُ رُسُلُنا) جای دیگر (تَوَفّاهُم‌ُ المَلائِکَةُ). امّا آنجا که نسبت بخودش میدهد که (اللّه‌ُ یَتَوَفَّی الأَنفُس‌َ حِین‌َ مَوتِها) برای اینکه است که خدای تعالی خالق موت و حیات است و غیر خدا کسی قدرت بر آن ندارد (پایان) وَ لَو تَری إِذِ المُجرِمُون‌َ ناکِسُوا رُؤُسِهِم عِندَ رَبِّهِم الخ اینکه آیه در مقام بیان حال منکرین معاد و گنهکاران برآمده که اگر تو بنگری آنان را خواهی دید که آنها نزد پروردگارشان بچه حال ذلّت و خجلت و پشیمانی خواهند بود که سر بزیر انداخته و در مقام عذر خواهی و اظهار گناهان خود گویند پروردگارا دیدیم ما آنچه را بما وعده داده بودی و شنیدیم گفتار پیمبران تو را و آنچه را که بما وعده و وعید نمودند و تبلیغ آنها را نپذیرفتیم ما را بدنیا برگردان تا عمل صالح نمائیم زیرا که دیگر ما از جمله مردمان یقین دارندگان هستیم.

صفحه : 174

[سوره السجده (32): آیات 13 تا 21]

اشاره

وَ لَو شِئنا لَآتَینا کُل‌َّ نَفس‌ٍ هُداها وَ لکِن حَق‌َّ القَول‌ُ مِنِّی لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِن‌َ الجِنَّةِ وَ النّاس‌ِ أَجمَعِین‌َ (13) فَذُوقُوا بِما نَسِیتُم لِقاءَ یَومِکُم هذا إِنّا نَسِیناکُم وَ ذُوقُوا عَذاب‌َ الخُلدِ بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ (14) إِنَّما یُؤمِن‌ُ بِآیاتِنَا الَّذِین‌َ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمدِ رَبِّهِم وَ هُم لا یَستَکبِرُون‌َ (15) تَتَجافی جُنُوبُهُم عَن‌ِ المَضاجِع‌ِ یَدعُون‌َ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُون‌َ (16) فَلا تَعلَم‌ُ نَفس‌ٌ ما أُخفِی‌َ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُن‌ٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعمَلُون‌َ (17)
أَ فَمَن کان‌َ مُؤمِناً کَمَن کان‌َ فاسِقاً لا یَستَوُون‌َ (18) أَمَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ فَلَهُم جَنّات‌ُ المَأوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعمَلُون‌َ (19) وَ أَمَّا الَّذِین‌َ فَسَقُوا فَمَأواهُم‌ُ النّارُ کُلَّما أَرادُوا أَن یَخرُجُوا مِنها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیل‌َ لَهُم ذُوقُوا عَذاب‌َ النّارِ الَّذِی کُنتُم بِه‌ِ تُکَذِّبُون‌َ (20) وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِن‌َ العَذاب‌ِ الأَدنی دُون‌َ العَذاب‌ِ الأَکبَرِ لَعَلَّهُم یَرجِعُون‌َ (21)

صفحه : 175

ترجمه قسمتی از آیات سوره سجده‌

‌اگر میخواستیم برای هر شخصی (از جن‌ّ و انس) راه هدایت را باز مینمودیم لکن از طرف ما (حق تعالی) ثابت و محقّق گردیده که جهنّم را پر کنیم از جنّیان و افراد بشر جمیعا (13)
(ای جهنّمیان) عذاب جهنّم را بچشید بسبب اینکه ملاقات چنین روزی را فراموش نمودید (چون شما رسیدن بچنین روزی را فراموش نمودید) ما هم شما را فراموش نمودیم و برای اعمال بدی که کردید عذاب مخلّد بودن در جهنّم را بچشید (14)
جز اینکه نیست که میگروند بآیات ما آنان که چون پند داده شوند بآن آیات بروی درافتند و سجده کنند و تنزیه و ستایش پروردگارشان نمایند و آنان کسانی میباشند که (از سجده و حمد پروردگار) تکبّر نمیکنند (15)
پهلوهای خود را از رختخواب خود بلند میکنند و پروردگار خود را میخوانند در حالی که هم (از عذاب) خائف و ترسناکند و هم (برحمت حق تعالی) امیدوارند (و نیز) آنها کسانی می‌باشند که از آنچه بآنان روزی داده‌ایم انفاق مینمایند (16)
پس هیچ نفسی نمیداند آنچه را که برای او پنهان گردیده از چیزهایی که موجب روشنی چشم او است برای جزای اعمالی که در دنیا میکرد (17)
آیا کسی که ایمان آورده مساوی است با آنکه فاسق است هرگز (اینکه دو نفر) مساوی نخواهند بود (18)
آنهایی که ایمان آوردند و اعمال نیکو نموده‌اند فرودگاه آنها بهشتهایی است که مأوی و جایگاه آنها است بسبب آن اعمالی که کرده‌اند (19)
امّا کسانی که فاسق بودند جایگاه آنها آتش است هر وقت اراده کنند از آن بیرون آیند برمیگردانند آنها را در آن آتش و بآنها گفته میشود بچشید عذاب آتشی را که انکار مینمودید (20)
و هر آینه بآنها میچشانیدیم (در همین دنیا) عذاب سبک‌تر نه عذاب بزرگتر شاید آنان از (از کفر) برگردند بایمان (21).

صفحه : 176

توضیح آیات‌

اشاره

وَ لَو شِئنا لَآتَینا کُل‌َّ نَفس‌ٍ هُداها در اینکه آیه ذات متعال هدایت هر یک از بشر را معلّق بر مشیّت گردانیده که اگر مشیّت و خواست خداوندی اقتضاء مینمود هر کس را بسوی هدایت رهسپار میگردانید وَ لکِن حَق‌َّ القَول‌ُ مِنِّی لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِن‌َ الجِنَّةِ وَ النّاس‌ِ أَجمَعِین‌َ لکن در علم ازلی و عالم قضاء الهی محقّق گردیده که جهنّم از افراد جن‌ّ و انس پر گردد.

(سؤال)

‌از آیه چنین استفاده میشود که هدایت نیافتن کفّار برای اینکه است که خدا نخواسته اینها هدایت گردند و مسلّم و معلوم است که بدون خواسته ایزدی در عالم چیزی یافت نمیگردد و چون خدا نخواسته آنها هدایت شوند البته گمراه خواهند گردید و گمراهی سبب خلود در جهنّم میشود.
اینکه است که جماعت اشاعره انسان را مختار در عمل نمیدانند بلکه گویند هیچ شیئی مؤثّر در چیز دیگری نخواهد بود و تمام افعال را حتّی حرارت و سوزانیدن آتش و سر کردن آب و غیر آن را مستند بخدا میدانند.

(پاسخ)

‌اینکه آیه منافی با اختیار نیست بلکه مؤیّد آنست، درست است که بدون خواست و اراده حق تعالی در عالم چیزی واقع نمیگردد لکن همین مختار بودن بنده در عمل خود آنهم باراده و خواست حق تعالی انجام گرفته، خدای عزّ و جل‌ّ چنین خواسته که انسان در عمل مختار باشد و ثواب و عذاب را معلّق بر اختیار او گردانیده.
ظاهرا مقصود از اینکه آیه چنین است که اگر میخواستیم بجبر و بر خلاف اختیار او که ضلالت و گمراهی را بر هدایت برگزیده او را بسوی راه راست رهسپار میگردانیدیم لکن حکمت چنین اقتضاء نموده که پس از آنکه اسباب هدایت بنیکوتر وجهی در

صفحه : 177
در دست رس همه گذاشته شده و کفّار دانسته و فهمیده راه ضلالت را پیش گرفتند ما هم بنا بر حکم سابق که مشیّت چنین اقتضاء نموده که انسان در عمل مختار باشد او را بجبر هدایت ننمودیم زیرا که اینکه عالم دار تکلیف است و بایستی هر کس از قبل عمل خود مستحق‌ّ ثواب یا عقاب گردد و وقتی که هدایت نشدند گمراه میگردند و لازمه گمراهی آنها خلود در جهنّم و عذاب دائمی خواهد بود فَذُوقُوا بِما نَسِیتُم لِقاءَ یَومِکُم هذا إِنّا نَسِیناکُم وَ ذُوقُوا عَذاب‌َ الخُلدِ بِما کُنتُم تَعمَلُون‌َ نسیان مقابل تذکّر است مطلبی که در ذهن هست و انسان التفات و توجّه بآن ندارد آن را نسیان گویند و فراموشی آنست که مطلبی را اول دانسته و بعدا فراموش نموده و آن یا اینکه است که آن را بکلّی فراموش نموده یا پس از تأمّل باز عود مینماید و بخاطرش میآید اگر پس از توجّه بیادش آید آن را سهو گویند و گر نه نسیانش نامند که بکلّی از خاطرش زایل گردیده و اینکه آیه تأیید مینماید توجیهی را که در آیه بالا کردیم که مقصود اینکه است اگر خدا میخواست کفّار را مجبور مینمود بر اینکه ایمان آرند لکن مشیّت و خواست الهی چنین اقتضاء نموده که مردم از روی اختیار ایمان بیاورند و چون کفّار از روی کبر یا هوی پرستی و فرو رفتن در شهوات و عدم توجّه گویا روز معاد را فراموش نمودند و وقتی آنها چنین روزی را فراموش نمودند از باب مجازات بمثل ما نیز با آنان معامله فراموشی میکنیم و آنها را در عذاب دائمی وا میگذاریم.

(اعتراض)

بنا بر آنچه گفته شد فراموشی آنست که آدمی مطلب دانسته را فراموش نماید کفّار اصلا متذکّر معاد نبودند تا آنکه فراموش نمایند.

(پاسخ)

اوّلا بارشاد عقلشان که خداوند حکیم انسان را بیهوده نیافریده و مقصد بزرگی در نظر است که او را برای دوره دیگری و حیات جدیدی آفریده میدانستند و ثانیا

صفحه : 178
تبلیغ پیمبران که مردم را بارشاد عقلشان متذکّر میگردانیدند بمعاد میدانستند و بغفلت آن را فراموش مینمودند.
إِنَّما یُؤمِن‌ُ بِآیاتِنَا الَّذِین‌َ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمدِ رَبِّهِم وَ هُم لا یَستَکبِرُون‌َ چون لازمه ایمان و تذکّر آیات الهی خضوع و خشوع و اظهار ذلّت است و منتهای اظهار آن اینکه است که بنده ضعیف در پیشگاه رب‌ّ جلیل بخاک افتد و پیشانی که اشرف اعضاء بدن بشمار میرود بر پست‌ترین اشیاء که خاک باشد بگذارد اینکه است که به (انّما) که برای حصر می‌آورند علامت ایمان را منحصر گردانیده بسجده و تسبیح و حمد پروردگار.
و از آیه میتوان استفاده نمود که سجده وقتی از علامت ایمان حقیقی محسوب میگردد که با تذکّر بآیات تکوینی و تدوینی توأم باشد وقتی انسان آن آیات بزرگ خلقت و اینکه دستگاه مجلّل جهانی و آیات بزرگ معجزه‌نمای قرآنی را نگریست آن وقت بزرگی و عظمت الهی بروی غالب میگردد و کوچکی و بی مقداری خود را در نظر میگیرد و سر بندگی و اطاعت در پیشگاه کبریایی فرود میآورد.
ظاهرا اجماعی است که هر کس اینکه آیه را بخواند یا بشنود سجده بروی واجب میگردد و اینکه سجده را سجده تلاوت و تذکّر نامیده‌اند یعنی آنچه را که از نعمتهای حق‌ّ تعالی و از نشانه‌های قدرت او غافل گردیده متذکّر گردد و آنچه را که از وی فوت گردیده جبران نماید.
و همچنین درسه موضع دیگر از قرآن که در خواندن و شنیدن آنها سجده واجب میگردد: یکی در (حم سجده) آیه (لا تَسجُدُوا لِلشَّمس‌ِ وَ لا لِلقَمَرِ وَ اسجُدُوا لِلّه‌ِ) و آخر سوره (اقرء) و آخر سوره (و النّجم) و اینکه سوره‌ها را عزائم اربع خوانده‌اند.
تَتَجافی جُنُوبُهُم عَن‌ِ المَضاجِع‌ِ یَدعُون‌َ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً و دیگر از صفات مؤمنین که در اینکه آیه تذکّر میدهد اینکه است که اینان از

صفحه : 179
برای عبادت از خوابگاه خود برمیخیزند در حالی که هم از عذاب خدا ترسناکند و هم برحمت او امیدوارند.
از بلال چنین روایت میکنند که گفته رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود (بر شما باد بقیام در شب که آن عادت مردان صالحی بود که پیش از شما بودند زیرا که قیام در شب نزدیکی بخدا، و نهی کننده از گناه، و کفّاره گناهان است، و درد را از بدن دور میگرداند.
و نیز از آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت میکنند که شرف مؤمن در نماز شب است و عزّت او در باز داشتن اذیّت از مردم است.
وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُون‌َ و دیگر از علامت مؤمنین که بآیات خدا گرویده‌اند اینکه است که از آنچه بآنها روزی داده‌ایم انفاق مینمایند.
(ما) در (ممّا) اطلاق دارد یعنی از آنچه بآنان کرامت نموده‌ایم از مال یا غیر مال از جاه و ریاست و علم همه را شامل میگردد و مؤمنین کسانی میباشند که از نعمتهای خدا داده خود بدیگران انفاق مینمایند، اگر مال است بفقراء و مستمندان کمک مینمایند، اگر جاه و ریاست است مظلومین را از شرّ ظالم حفظ میکنند، اگر علم است که بالاترین نعمتهای الهی است جهّال را از علم خود مستفیض میگردانند فَلا تَعلَم‌ُ نَفس‌ٌ ما أُخفِی‌َ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُن‌ٍ پس هیچ نفسی نه ملک مقرّب و نه نبی‌ّ مرسل نمیداند آنچه را که برای مؤمنینی که باین سه صفت موصوفند: 1- در موقع تذکّر آیات خدا بزرگی حق تعالی و کوچکی خود را بیاد می‌آورند و بسجده می‌افتند. 2- و برای عبادت از بستر گرم و نرم خود برای نماز تهجّد برمیخیزند و بذکر و دعاء و نماز از روی خوف و رجاء مشغول میگردند. 3- و از آنچه خدای تعالی بآنان روزی داده انفاق مینمایند.
برای چنین مردمانی آماده گردیده چیزی که چشم آنها را روشن میکند.
جَزاءً بِما کانُوا یَعمَلُون‌َ چنین نعمتهای کذایی که چشم آنها را روشن میکند جزای اعمال نیک آنهاست

صفحه : 180
در دنیا.
با اینکه وظیفه بنده بندگی است و نیز توفیق عبادت هم از نعمتهای الهی است و بنده هر عمل نیکی بکند و لو بسیار باشد شکر یکی از نعمتهای بیکران الهی را ننموده و استحقاق عوض ندارد لکن خدای منّان از روی شفقت و عظمت و بزرگواری خود گویا از نعمتهای خود غمض عین نموده برای عمل بنده که وظیفه او بوده چنین اجر و پاداشی برای اعمال نیک او مخفی گردانیده که چشم او را روشن میگرداند و چنین نعمتی را پاداش عمل عبد بشمار میآورد که بوی تذکّر دهد که من بر تو در اینکه نعمتها منّتی نمیگذارم اینکه پاداش اعمال خود تو است.
در حدیث قدسی است که قال اللّه تعالی (برای بندگان صالح خود چیزی آماده نموده‌ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بخاطر احدی خطور نموده).
أَ فَمَن کان‌َ مُؤمِناً کَمَن کان‌َ فاسِقاً لا یَستَوُون‌َ بهمزه استفهامی که در مقام انکار آرند چنین تذکّر میدهد که آیا میشود آدم مؤمن با آدم فاسق مساوی باشد هرگز چنین نخواهد بود.
شاید مقصود از فاسق کافر باشد که مقابل با ایمان انداخته و شاید معنی اعم‌ّ مراد باشد که شامل آدم گنهکار نیز بشود و بنا بر معنی دوّم مقصود از مؤمن، مؤمن صالح با تقوی است و فاسق مؤمنی است که از هیچ گناهی باک نداشته باشد. و آیه بعد که فرموده أَمَّا الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ فَلَهُم جَنّات‌ُ المَأوی نُزُلًا بِما کانُوا یَعمَلُون‌َ تأیید مینماید معنی دوّم را که مقصود از مؤمن، مؤمن صالح با تقوی است که محل نزول و جایگاه او بهشت های پر نعمت است که بپاداش اعمال نیک او بوی عطاء میگردد. لکن آیه بعد که فرموده وَ أَمَّا الَّذِین‌َ فَسَقُوا فَمَأواهُم‌ُ النّارُ کُلَّما أَرادُوا أَن یَخرُجُوا مِنها أُعِیدُوا فِیها تأیید مینماید همان معنی اوّل را که در اینجا مقصود از فسق کفر است زیرا که در آخر آیه میفرماید وَ قِیل‌َ لَهُم ذُوقُوا عَذاب‌َ النّارِ الَّذِی کُنتُم بِه‌ِ تُکَذِّبُون‌َ

صفحه : 181
زیرا شکّی نیست که مقصود از ضمیر (لهم) فاسقین میباشند که در آیه بالا بآنها اشاره نموده و در اینجا نیز بآنان تذکّر میدهند که اینکه عذاب آتش جزاء انکار کافرین است که منکر جهنّم و عذاب آتش گردیده‌اند و مسلّما کفّار چنینند نه آدم با ایمان و لو هر قدر گناه کار باشد زیرا که مؤمن و لو در درجه اوّل ایمان هم باشد نمیتواند انکار بهشت و جهنّم و نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنّم را از آتش و آب جوشان و باقی عذابهای دوزخ را بنماید زیرا انکار چیزی که مکرّر در مکرّر بصراحت در قرآن مجید بیان نموده و از محکمات قرآن بشمار میرود از صفات کافرین است نه مؤمنین.
وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِن‌َ العَذاب‌ِ الأَدنی دُون‌َ العَذاب‌ِ الأَکبَرِ لَعَلَّهُم یَرجِعُون‌َ بلاها و مصیبات دنیوی از قتل و غارت و اسارت و آنچه بنظر بزرگ میآید نسبت بعذابهای اخروی کوچک مینماید اینکه است که ذات متعال بپیمبر خود خبر میدهد و به لام تأکید (و لنذیقنّهم) تأکید مینماید که آنهایی که منکر آیات خدا و عذاب اخروی از آتش و غیر آن گردیدند پیش از آنکه بآن عذاب‌های بزرگ قیامت برسند در دنیا هم بعذاب دنیوی که شاید مقصود از (ادنی) کشته شدن و اسیر شدن بدست مسلمانان و غیر آن باشد تنبیه خواهند گردید شاید آنان متنبّه گردیده بازگشت نمایند و از مخالفت بموافقت و از نفس پرستی بخدا پرستی بگروند.
ببین کرم و لطف پروردگار را نسبت ببنده عاصی دشمن دین خود چه قدر است که علاوه بر آن راههای هدایت از ارسال پیمبران و کتب آسمانی مخصوصا نبی خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن مجید که سر لوح تمام کتب سماوی است وی را در اثر تکذیب و دشمنی با اولیاء حق تعالی از خود نرانده و باز از راه فضل و کرم که شاید در اثر ذلّت و بیچارگی آن کبر و نخوت وی زائل گردد و بخود آید و ایمان آورد و سعادتمند گردد او را ببلیّات دنیا گوش مال میدهد (لَعَلَّهُم یَرجِعُون‌َ) که شاید از کفر برگردد بایمان و رستگار گردد.

صفحه : 182

[سوره السجده (32): آیات 22 تا 30]

اشاره

وَ مَن أَظلَم‌ُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیات‌ِ رَبِّه‌ِ ثُم‌َّ أَعرَض‌َ عَنها إِنّا مِن‌َ المُجرِمِین‌َ مُنتَقِمُون‌َ (22) وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتاب‌َ فَلا تَکُن فِی مِریَةٍ مِن لِقائِه‌ِ وَ جَعَلناه‌ُ هُدی‌ً لِبَنِی إِسرائِیل‌َ (23) وَ جَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً یَهدُون‌َ بِأَمرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‌َ (24) إِن‌َّ رَبَّک‌َ هُوَ یَفصِل‌ُ بَینَهُم یَوم‌َ القِیامَةِ فِیما کانُوا فِیه‌ِ یَختَلِفُون‌َ (25) أَ وَ لَم یَهدِ لَهُم کَم أَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن‌َ القُرُون‌ِ یَمشُون‌َ فِی مَساکِنِهِم إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ أَ فَلا یَسمَعُون‌َ (26)
أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا نَسُوق‌ُ الماءَ إِلَی الأَرض‌ِ الجُرُزِ فَنُخرِج‌ُ بِه‌ِ زَرعاً تَأکُل‌ُ مِنه‌ُ أَنعامُهُم وَ أَنفُسُهُم أَ فَلا یُبصِرُون‌َ (27) وَ یَقُولُون‌َ مَتی هذَا الفَتح‌ُ إِن کُنتُم صادِقِین‌َ (28) قُل یَوم‌َ الفَتح‌ِ لا یَنفَع‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا إِیمانُهُم وَ لا هُم یُنظَرُون‌َ (29) فَأَعرِض عَنهُم وَ انتَظِر إِنَّهُم مُنتَظِرُون‌َ (30)

صفحه : 183

ترجمه قسمتی از آیات سوره سجده‌

کیست ستمکارتر از آن کسی که تذکر داده شود بآیات پروردگارش (یعنی قرآن) پس از آن روی بگرداند بدرستی ما از گنهکاران انتقام کشنده‌گانیم (22)
و محقّقا ما بموسی کتاب عطا نمودیم ای محمّد (ص) تو از ملاقات آن کتاب (یعنی تورات) در شک مباش و ما آن کتاب را قرار دادیم برای بنی اسرائیل (23) که هدایت و راهنمای آنان باشد
و از بنی اسرائیل بعضی را پیشوا قرار دادیم که بامر ما (حق تعالی) مردم را باحکام تورات هدایت مینمودند که آنها (آن پیشوایان) بر جفای کفار صبر مینمودند و بآیات ما یقین کنندگان بودند (24)
محققا روز قیامت پروردگار تو در آنچه اختلاف نمودند بین آنان حکم خواهد نمود (25)
آیا برای (اهل مکه) راه هدایت باز ننمود (و مشاهده ننمودند عقوبت‌ها را) که چه بسیار ما هلاک گردانیدیم از قرنها آنهایی که پیش از اینها بودند و شما در منزلهای آنها گذر مینمائید (و بدانید آنها را یک دفعه عذاب گرفته) و در واقع گردیدن کفّار در عذاب از آیات و نشانه‌های قدرت) الهی است آیا (اینکه کفّار) حکایت پیشینیان را نشنیدند (26)
آیا نمیبینند چگونه ما آب را بسوی زمینی میرانیم که از گیاه قطع گردیده پس از آن گیاه را بیرون میآوریم که از آن چهارپایانشان و خودشان بخورند آیا چرا اینکه مردم (بآیات خدا) بینا نمیگردند (27)
و کفّار گویند آن فتح و فیروزی که وعده میدهی چه وقت خواهد بود اگر شما مؤمنین راستگو میباشید (28)
ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو روز فتح روزی است که دیگر ایمان آوردن برای کافرین نفع نمی‌بخشد و دیگر مهلت داده نمیشوند (29)
ای محمّد (ص) از کافرین اعراض نما و منتظر نصرت الهی باش و کفّار نیز منتظرند که بر تو غالب گردند.

صفحه : 184

توضیح آیات‌

اشاره

وَ مَن أَظلَم‌ُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیات‌ِ رَبِّه‌ِ ثُم‌َّ أَعرَض‌َ عَنها آیت بمعنی نشانه است و آیات دو قسم است آیات تکوینی و آیات تشریعی، آیات تکوینی: هر یک از موجودات امکانی آیت و نشانه وجود خالق متعال و علم ازلی و قدرت و باقی صفات جلال و جمال الوهیّتند.
و آیات تشریعی نیز هر یک از آیات قرآنی بتنهایی از جهت اعجاز و معانی و اسرار مندرجه در آن دلیل بارزی است بر اینکه از نزد حکیم علی الاطلاق فرود آمده و بعضی از کفّار کسانی میباشند که یا از جهت فرو رفتن در شهوات نفسانی و آمال و آرزوهای طولانی و یا از جهت جهل و قصور و بی خردی اصلا نظر در آیات الهی ندارند و اصلا نه متذکّر آیات تکوینی میباشند و نه فهم تدبّر در آیات تشریعی را دارند و (آیات) اگرچه عموم دارد و شامل آیات تکوینی و تشریعی هر دو میشود لکن در اینجا منصرف بآیات تشریعی است.
و بعضی از کفّار چنین بوده و هستند مخصوصا منافقین که متذکّر آیات الهی هستند و یا از روی کبر و تفرعن و یا از روی تنبلی و هوی پرستی که میخواهند زیر بار تکلیف نروند دانسته و فهمیده از آیات الهی اعراض میکنند.
ظاهرا آیه نظر بقسم دوم دارد یعنی آیات تشریعی که از روی استبعاد فرموده چه کس ظالم‌تر است از آن کسی که متذکّر بآیات الهی گردیده و پس از تذکّر و دانستگی از آن اعراض مینماید و آیات خدا را ندیده می‌انگارد و اعتنایی بآن نمینماید که چنین کسی از هر ظالمی و ستمکاری چه در باره نفس خود که خود را از هر سعادت و فضیلتی محروم گردانیده و چه در باره آیات الهی که تجاوز عدوانی نموده ظالم‌تر و ستمکارتر خواهد بود.
إِنّا مِن‌َ المُجرِمِین‌َ مُنتَقِمُون‌َ چنین کسی که ستمکار و گنهکار است و بآیات الهی بی اعتنایی نموده است البته

صفحه : 185
در موقع امتحان واقع میگردد و از او انتقام خواهیم کشید.
وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتاب‌َ فَلا تَکُن فِی مِریَةٍ مِن لِقائِه‌ِ

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- مرجع ضمیر (لقائه) قرآن مجید است و مقصود از کتاب جنس کتاب است و نهی (فلا تکن) راجع بکفّار است، و اینکه آیه نظیر قوله تعالی است (فَإِن کُنت‌َ فِی شَک‌ٍّ مِمّا أَنزَلنا إِلَیک‌َ فَسئَل‌ِ الَّذِین‌َ یَقرَؤُن‌َ الکِتاب‌َ مِن قَبلِک‌َ) و بنا بر اینکه توجیه اعتراض بکسانی است که اگر در قرآن شک دارند باید رجوع کنند بتورات موسی (ع) که در آن طریق هدایت و ارشاد بقرآن را بیان نموده.
2- مقصود از (لقائه) ملاقات نمودن رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است موسی علیه السلام را که وعده ملاقات باو داده شده و حضرتش موسی را در شب معراج دید یا روز قیامت خواهد دید.
وَ جَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً یَهدُون‌َ بِأَمرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‌َ در اینکه آیه چند فضیلت از فضائل حضرت موسی (ع) و قوم او را تذکّر میدهد یکی او راهنما و هدایت کننده بنی اسرائیل است که بامر خدا بنی اسرائیل را براه حق ارشاد میفرمود.
دیگر در بنی اسرائیل که قوم و تابعین حضرتش بودند پیمبرانی که گویند هفتاد نبی غیر مرسل در بنی اسرائیل آمدند که هر یک پس از دیگری برای هدایت آنان مبعوث گردیدند و فضیلت بنی اسرائیلیان از غیر برای اینکه بود که آنها بجفای فرعون و فرعونیان صبر نمودند و دیگر بآیات تورات یقین داشتند.
در قرآن مجید راجع بفضائل تورات آیات بسیار آمده لکن میتوان گفت که قرآن بجهاتی از تمام کتب آسمانی افضل و بالاتر است.
صدر المتألّهین در تفسیرش نه خصوصیّت و فضیلت از قرآن مجید را تعداد و شماره نموده که هر یک دلالت دارد بر اینکه قرآن از تمام کتب آسمانی برتر و بالاتر است و ما در اینجا اجمالی از آن را ترجمه مینمائیم.

صفحه : 186
چنین گوید فرق است بین قرآن مجید و باقی کتب آسمانی که قرآن هم کلام خدا و هم کتاب او است و باقی فقط کتاب او است و بوجوهی کلام خدا اشرف بر کتاب خداست 1- کلام قول او است و کتاب فعل او و قول نزدیکتر است بگوینده از فعل و عمل او 2- کلام و قول از عالم امر است چنانچه فرموده (إِنَّما قَولُنا لِشَی‌ءٍ إِذا أَرَدناه‌ُ أَن نَقُول‌َ لَه‌ُ کُن فَیَکُون‌ُ) و کتاب از عالم خلق است و عالم امر عالم معانی عقلیّه و حقایق معنویّه است بخلاف عالم خلق که علوم و معارف در آن داخل نمیگردد مگر بر صحیفه های مدارک و لوحهای مشاعر.
3- کلام اللّه بر قلب مبارک نبی‌ّ خاتم (ص) فرود آمده و کتاب اللّه عبارت از صورت الفاظی است که بر لوحها و کاغذها نوشته میشود.
4- حقیقت کلام تجلّی میکند و القاء میگردد بقلب هر کس از بنده‌گان را که بخواهد، قوله تعالی (ما کُنت‌َ تَدرِی مَا الکِتاب‌ُ وَ لَا الإِیمان‌ُ وَ لکِن جَعَلناه‌ُ نُوراً نَهدِی بِه‌ِ مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا) و کسی را که خداوند اینطور بوی قرآن را تعلیم نمود فضل خدا بر او بسیار بزرگ است چنانچه برسولش بعد از تعلیم قرآن فرمود (عَلَّمَک‌َ ما لَم تَکُن تَعلَم‌ُ وَ کان‌َ فَضل‌ُ اللّه‌ِ عَلَیک‌َ عَظِیماً) و قرآن خلق رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است چنانچه روایت دارد پس از آنکه از بعض زنهای او از خلق مبارک سؤال شد گفت قرآن خلق او است.
5- قرآن و کشف اسرار آن و تجلّی انوار آن بر قلب نبی‌ّ (ص) نازل گردید و آن حقیقتی بود بین آن سرور و خدای تعالی که مطّلع نبود بر آن نه ملک مقرّب و نه نبی‌ّ مرسل امّا کتب انبیاء چنین بود که هر قاری میتوانست قرائت نماید.
6- باقی کتابهای آسمانی در هدایت نمودن بآن خود رسول و امّت مساوی بودند و در همین آیه اشاره بهمین معنی دارد قوله تعالی که در وصف تورات فرموده (وَ جَعَلناه‌ُ هُدی‌ً لِبَنِی إِسرائِیل‌َ، امّا قرآن از حیث کلام بودن خدا وقت تجلّی انوار آن حین نزول بر قلب مبارکش رسول را مخصوص بهدایت آن نموده چنانچه فرموده (وَ لکِن

صفحه : 187
جَعَلناه‌ُ نُوراً نَهدِی بِه‌ِ مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا) و نیز فرموده (وَ عَلَّمَک‌َ ما لَم تَکُن تَعلَم‌ُ) یعنی تو را مخصوص گردانیدم بعلم قرآن و هدایت آن.
7- کتاب منزل بر انبیاء تصرّف پیمبران در آن بعنوان اینکه بوده که کتاب نوری است که از جانب خدا و برای امّت آورده تا آنکه راهنمای آنان باشد چنانچه خطاب برسول اکرمش نموده (قُل مَن أَنزَل‌َ الکِتاب‌َ الَّذِی جاءَ بِه‌ِ مُوسی نُوراً وَ هُدی‌ً) امّا نزول قرآن بر قلب نبی‌ّ خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و تصرّفش در آن باعتبار اینکه بود که خدا نوری در قلب مبارکش قرار داده و با او قرآن بود (یعنی خدا نوری در قلب نبی‌ّ اکرم (ص) نازل نموده که با آن نور قرآن بود نه اینکه فقط قرآن نوری باشد برای هدایت خلق) قوله تعالی (قَد جاءَکُم مِن‌َ اللّه‌ِ نُورٌ (محمّد) وَ کِتاب‌ٌ مُبِین‌ٌ (قرآن) و چه قدر فرق است بین پیمبری که بذات خودش نور باشد و با آن کتاب باشد و بین پیمبری که بیاید و با او نور کتاب باشد.
8- خدا فرق گذاشته بین شرافت نبی‌ّ خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به اینکه کلام را در قلب مبارکش پنهان گردانیده و باقی پیمبران به اینکه بر آنها کتاب فرود آورده.
9- و دیگر از جمله خصوصیّات قرآن یکی اینست که در قرائت آن خضوع و خشوع آورد و دیگر اینکه قاری را متخلّق میگرداند باخلاق اللّه اینکه است که گفته شده اگر تورات بر قلب موسی (ع) نازل شده بود در حال غضب الواح را نمیانداخت و نیز در تعلّم محتاج بهمراهی با خضر علیه السلام نبود. (پایان) إِن‌َّ رَبَّک‌َ هُوَ یَفصِل‌ُ بَینَهُم یَوم‌َ القِیامَةِ فِیما کانُوا فِیه‌ِ یَختَلِفُون‌َ یکی از اسامی روز قیامت اینکه است که قیامت را یوم الفصل نامیده یعنی در آن روز حق از باطل جدا میگردد و در دیوان دادگاه الهی از طرف حاکم جزاء بین مردم بحق حکم میشود و هر کس بجزاء اعمال خود خواهد رسید (ان کان خیرا فجزائه خیر و ان کان شرا فجزائه شر).
أَ وَ لَم یَهدِ لَهُم کَم أَهلَکنا مِن قَبلِهِم مِن‌َ القُرُون‌ِ یَمشُون‌َ فِی مَساکِنِهِم (همزه) استفهام برای تقریر است و اعتراض باهل مکّه است که آیا اینکه مردم

صفحه : 188
ندیدند که چگونه بود حال پیشینیان مثل قوم عاد و ثمود و امثال آنان که شما در حال مسافرت از منزلهای آنها عبور میکنید آیا نمیبینند که در اثر مخالفت آیات الهی چگونه آنها را هلاک نمودیم و آنان نتوانستند از خود دفع عذاب بنمایند.
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ أَ فَلا یَسمَعُون‌َ کفّار در هلاکت و عذاب آنها باید تدبّر بنمایند و متنبّه گردند زیرا که در آن نشانه‌های قدرت و اقتدار الهی و صدق قول پیمبران در وعد و وعید نمایانست کفّار عذاب و شکنجه پیشینیان را اگر ندیدند آیا نمیشنوند البته میشنوند آیا چرا و چگونه استماع نمیکنند یعنی چرا گوش نمیدهند تا اینکه متنبّه گردند و دست از لجاجت و تعصّب جاهلیّت بردارند.
أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا نَسُوق‌ُ الماءَ إِلَی الأَرض‌ِ الجُرُزِ فَنُخرِج‌ُ بِه‌ِ زَرعاً تَأکُل‌ُ مِنه‌ُ أَنعامُهُم وَ أَنفُسُهُم (ارض جرز) زمینی را گویند که از گیاه خالی باشد اینکه آیه کفار را ارشاد مینماید و آنان را متنبّه میگرداند بنعمتهای خود و در مقام اعتراض بکافرین بر آمده که آیا اینان نمی‌بینند چگونه بقدرت خلّاقه الهی سیل آب را جریان میدهیم در بیابان خشک لم یزرع در زمین‌هایی که یا از جهت بلندی یا دوری از نهرها آب باو نمیرسد که بتوسط قوت سیل آب را بچنین زمین‌ها میرسانیم و از آن گیاه‌ها و نباتات را بیرون می‌آوریم تا آنکه خودشان و چهارپایانشان از آن بخورند اینکه است که در مقام تعجّب فرموده (أَ فَلا یُبصِرُون‌َ بسیار جای تعجّب است که مردم اینها را می‌بینند و گویا چشم دلشان کور و بخدای یگانه بی همتا اعتراف نمینمایند.
وَ یَقُولُون‌َ مَتی هذَا الفَتح‌ُ إِن کُنتُم صادِقِین‌َ چون مؤمنین بحسب وعده الهی همیشه منتظر فتح و فیروزی اسلام بودند و باین امید هم دل خوش داشتند کفّار از روی استهزاء و سخریّه بآنها میگفتند روز فتح و مظفریّت شما کی خواهد بود اگر شما راستگویانید اینکه بود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مخاطب گردید که باینها بگو:

صفحه : 189
قُل یَوم‌َ الفَتح‌ِ لا یَنفَع‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا إِیمانُهُم وَ لا هُم یُنظَرُون‌َ ظاهرا غرض کفّار چنین بوده که اگر دیدند اسلام غالب گردید آن وقت ایمان آورند اینکه است که بپیمبرش خطاب مینماید که باینان بگو بدانید وقتی در جنگ مؤمنین غالب گردیدند و شما در شرف اعدام واقع گردیدید دیگر ایمان آوردن شما نتیجه بخش نخواهد گردید و برای شما دیگر مهلتی نخواهد بود.
فَأَعرِض عَنهُم وَ انتَظِر إِنَّهُم مُنتَظِرُون‌َ پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مأمور میگردد که از کفّار اعراض نماید و آن وقتی بود که تبلیغ در گوش سنگین کافرین اثر ننمود و آنان دست از لجاجت و ضدیّت با رسول (ص) و مؤمنین بر نمیداشتند و در مقام ایذاء در باره آنها از هیچ گونه فحشاء و منکری خود داری نمینمودند و چاره آنها فقط شمشیر بود اینکه بود که وعده فتح و فیروزی بحضرتش داده میشود و مأذون میگردد که با آنان جهاد بنماید و منتظر فتح باشد چنانچه در جنگ بدر که اوّل جهادی بود که مؤمنین مظفّر و منصور گردیدند و کفّار مخذول و کشته شدند و بدست مؤمنین اسیر گردیدند، اینکه بود وعده‌ای که مؤمنین و کافرین هر دو منتظر چنین روزی بودند.

صفحه : 190

‌سورة الاحزاب‌

اشاره

‌اینکه سوره مدنی است و هفتاد و سه آیه است و هزار و دویست و هشتاد هشت کلمه و پنج هزار و هشتصد و نود و شش حرف است.

[سوره الأحزاب (33): آیات 1 تا 6]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ اتَّق‌ِ اللّه‌َ وَ لا تُطِع‌ِ الکافِرِین‌َ وَ المُنافِقِین‌َ إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ عَلِیماً حَکِیماً (1) وَ اتَّبِع ما یُوحی إِلَیک‌َ مِن رَبِّک‌َ إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِیراً (2) وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه‌ِ وَ کَفی بِاللّه‌ِ وَکِیلاً (3) ما جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِرَجُل‌ٍ مِن قَلبَین‌ِ فِی جَوفِه‌ِ وَ ما جَعَل‌َ أَزواجَکُم‌ُ اللاّئِی تُظاهِرُون‌َ مِنهُن‌َّ أُمَّهاتِکُم وَ ما جَعَل‌َ أَدعِیاءَکُم أَبناءَکُم ذلِکُم قَولُکُم بِأَفواهِکُم وَ اللّه‌ُ یَقُول‌ُ الحَق‌َّ وَ هُوَ یَهدِی السَّبِیل‌َ (4)
ادعُوهُم لِآبائِهِم هُوَ أَقسَطُ عِندَ اللّه‌ِ فَإِن لَم تَعلَمُوا آباءَهُم فَإِخوانُکُم فِی الدِّین‌ِ وَ مَوالِیکُم وَ لَیس‌َ عَلَیکُم جُناح‌ٌ فِیما أَخطَأتُم بِه‌ِ وَ لکِن ما تَعَمَّدَت قُلُوبُکُم وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً (5) النَّبِی‌ُّ أَولی بِالمُؤمِنِین‌َ مِن أَنفُسِهِم وَ أَزواجُه‌ُ أُمَّهاتُهُم وَ أُولُوا الأَرحام‌ِ بَعضُهُم أَولی بِبَعض‌ٍ فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ وَ المُهاجِرِین‌َ إِلاّ أَن تَفعَلُوا إِلی أَولِیائِکُم مَعرُوفاً کان‌َ ذلِک‌َ فِی الکِتاب‌ِ مَسطُوراً (6)

صفحه : 191

ترجمه قسمتی از آیات سوره الاحزاب‌

(بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام و خاص)
ای پیمبر اکرم (پرهیزگار باش) و خدا را نگاه‌دار و مطیع کافرین و منافقین مشو بحقیقت و درستی که خداوند دانا و درستکار است (1)
و متابعت نما آنچه را که از جانب پروردگارت بسوی تو وحی میگردد محقّقا خدا بآنچه میکنید آگاهست (2)
ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) توکّل کن بر خدا و بس است خدا (برای اینکه) مهمّات را کفایت نماید (3)
خدا برای هیچ مردی در درون او دو قلب قرار نداده و قرار نداده زنهایی را که ظهار میکنید (و بآنان می‌گویید پشت تو چون پشت مادر من است) باین گفتار اینان مادرهای شما نمیشوند و نیز پسر خوانده‌های شما را قرار نداده اولاد شما اینها حرفی (بی معنی است) که بزبان می‌گویید و آنچه خدا میگوید حق‌ّ است و او است که براه (راست) هدایت مینماید (4)
پسر خوانده‌ها را باسم پدرانشان بخوانید آن راست‌تر است نزد خدا و اگر پدرهایشان را نمیدانید آنها برادران دینی و دوستان شما خواهند بود و بر شما گناهی نیست در آنچه خطا کردید (در نسبت اولاد دادن آنها بخودتان) لکن گناه آن چیزی است که عمدا دل شما خطا کار باشد و همیشه خداوند آمرزنده و مهربان است (5)
پیغمبر اولی است بمؤمنین از نفسهای آنها و زنهای او بمنزله مادرهای مؤمنین میباشند و خویشاوندان در ارث بردن بعضی در کتاب خدا اولویّت دارند بر بعض دیگر از مؤمنین و مهاجرین مگر آنکه نسبت بدوستان خودتان بطور معروف عمل کنید اینکه طور در کتاب ثبت گردیده (6).

صفحه : 192

توضیح آیات‌

اشاره

یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ اتَّق‌ِ اللّه‌َ وَ لا تُطِع‌ِ الکافِرِین‌َ وَ المُنافِقِین‌َ (ممکن است اینجا سؤالاتی پیش آید) 1- چرا حضرتش را باسم نخوانده همان طوری که پیمبران دیگر را باسم مخاطب قرار داده: یا آدم، یا موسی، یا عیسی، یا داود، یا نوح، یا زکریا و غیر آنها بلکه در قرآن بالقاب متعدّده او را مخاطب قرار داده مثل اینجا (یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ) و در جای دیگر (یا أَیُّهَا الرَّسُول‌ُ) بلکه به (یس) و (طه) و غیر اینها او را ستوده و معرّفی نموده.

(پاسخ)

مسلم و معلوم است که زیادتی اسماء و القاب دلیل بر علوّ شرف و عظمت مسمّی خواهد بود و اینکه حضرتش را بنام نخوانده بلکه باوصاف و القاب بسیار خوانده برای آنکه مقام و منزلت و علوّ مرتبه او را بر باقی پیمبران ظاهر بفرماید و لکن قوله تعالی در آنجا که فرموده (محمّد رسول اللّه) برای اینکه است که مردم او را بمرتبه رسالت بشناسند.
2- امر برسول اللّه (باتّق اللّه) بچه معنی است مگر پیمبر اولوا العزم صاحب تقوی نبود که مأمور بتقوی گردد و در صورتی که مسلّما دارای تقوی بود امر باو تحصیل حاصل خواهد بود و نیز نهی باو که مطیع کافرین و منافقین مشو مگر نبی‌ّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ممکن بود مطیع آنان گردد تا مورد نهی گردد که مطیع آنها مشو!

(پاسخ)

آری رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دارای کمال تقوی بلکه ما فوق آن بود و نیز در رتبه و مرتبه یقین بدرجه‌ای بوده که برای آن ما فوقی متصوّر نمیشد لکن در اینجا اگر چه مفسّرین توجیهاتی نموده‌اند مثل اینکه گویند امر بثبات تقوی است و تأکید در مداومت بر آن است زیرا که کفّار مثل ابو سفیان و عکرمه و تابعین آنان با کمال جدیّت

صفحه : 193
کوشش می‌کردند که پیمبر اکرم مدتی دست از تبلیغ بردارد و میگفتند بگذار ما عبادت الهان خود کنیم تا ما نیز دست از تو برداریم و منافقین مثل إبن ابی و معتب بن قشیر و حدب بن قیس و امثال آنها از منافقین رأی کفار را تصویب مینمودند اینکه بود که اینکه آیه نازل گردید که ای پیمبر گرامی از خدا بترس و تابع آنان نگرد لکن اینکه توجیه بنظر درست نمیآید زیرا خدا میدانست هیچوقت رسولش دست از وظیفه خود برنخواهد داشت و آنان را بحال خود وانمیگذارد.
شاید آیه برای قطع طمع کافرین و منافقین باشد که آنان بدانند حضرتش از جانب خدای تعالی مأمور بر تبلیغ است و ممکن نیست دست از وظیفه و مأموریت خود بردارد و لو آنکه اجزاء بدن مبارکش را قطعه قطعه کنند إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ عَلِیماً حَکِیماً علیم و حکیم دو صفت از اوصاف جلال و جمال الهی است خطاب برسولش نموده و اشاره به اینکه او عالم است میداند که کفار کاذب و دروغگویانند تمام گفتارشان از روی تدلیس و توطئه برای اغواء گردانیدن تو و تابعین تو انجام گرفته، حکیم است آنچه در باره آنان حکم کند بجا و بموقع خواهد بود.
وَ اتَّبِع ما یُوحی إِلَیک‌َ مِن رَبِّک‌َ (الخ) برای آرامش دل رسولش فرموده ای نبی‌ّ اکرم (ص) تو فریفته گفتار رکیک کافرین و منافقین مشو اتّکاء و اعتماد تو فقط بر خدا باشد و او بر دشمنانت کافی خواهد بود.
ما جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِرَجُل‌ٍ مِن قَلبَین‌ِ فِی جَوفِه‌ِ (الخ) قلب جسمانی یک پارچه گوشت کوچکی است صنوبری در جانب چپ سینه و بدو رگ پیوسته و آن محل علوم و معارف است و در عرف جوف انسان را شکم او نامند.
گویند جمیل که کنیه او ابو معمّر است مردی بود ادیب و قوّه حافظه او بسیار زیاد بود و حافظ امور مردم گردیده و باین جهت میگفت من دو قلب دارم و بهر یک از اینها تعقّل میکنم بهتر از عقل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قریش او را صاحب دو قلب می‌نامیدند

صفحه : 194
و وی را (ذو القلبین) لقب نمودند، برای ردّ ادّعاء آنان اینکه آیه نازل شده که خدای برای احدی دو قلب قرار نداده.
و شاید آیه راجع بمنافقین باشد که خدا برای کسی دو دل قرار نداده که بیکی ایمان قبول کند و بدیگری کفر بلکه چنانچه مکرّر گفته شد مورد مخصّص نیست ممکن است مقصود چنین باشد که چون حقیقت انسان قلب و دل او است که آن محل علوم و ایمان و معارف و حب‌ّ است و آن یک حقیقت وحدانی است اینکه است که دو چیزی که ضدّ و مباین هم باشند در آن جمع نخواهد گردید کسی که قبول ایمان نمود و ایمان در دل وی جای گزین گردید چگونه ممکن است قبول کفر نماید، اینکه است که گفته‌اند محبّت دنیا و نفس پرستی با محبّت خدا و یکتا پرستی جمع نخواهد گردید زیرا که در یک دل دو محبّت ضدّ هم نشاید و آیات بعد نیز مشعر بر همین معنی است.
النَّبِی‌ُّ أَولی بِالمُؤمِنِین‌َ مِن أَنفُسِهِم وَ أَزواجُه‌ُ أُمَّهاتُهُم وَ أُولُوا الأَرحام‌ِ بَعضُهُم أَولی بِبَعض‌ٍ فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ چون پیمبر برگزیده و رسول خدا است و بآن قوّه قدسیّه و روح حقیقت و بصیرت دل آنچه صلاح بشر است آنان را ارشاد بآن مینماید بخصوص نسبت بمؤمنین که نسبت بآنان مهربان و مشفق بلکه پدر روحانی آنها است اینکه است که در همه کار دین و دنیای آنان آنچه امر فرماید عین صلاح و سبب نجات آنها خواهد بود و بایستی او را از نفس خود دوست‌تر و اولی‌تر دارند و اوامر او را بجان بپذیرند زیرا که نفس بشر (امّارة بالسّوء) میباشد اگر بچراغ هدایت پیشوایان دین راه سعادت را پیدا ننماید او را بچاه مضلّت و خود سری خواهد کشانید، و زنهای پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون نسبت بپیمبر دارند بمنزله مادرهای مؤمنین میباشند که بایستی آنها را از اینکه جهت محترم شمارند و پس از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نظر زنا شویی بآنها نداشته باشند قوله تعالی (وَ لا أَن تَنکِحُوا أَزواجَه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ أَبَداً).

صفحه : 195
وَ أُولُوا الأَرحام‌ِ بَعضُهُم أَولی بِبَعض‌ٍ فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ وَ المُهاجِرِین‌َ مفسّرین گفته‌اند آیه راجع بمیراث است که میراث را مخصوص میگرداند بخویشاوندان که بعضی از آنها در ارث اولی‌ترند از بعض دیگر از مؤمنین مهاجرین که صاحب رحم نباشند و اولویّت و برتری دارند (فِی کِتاب‌ِ اللّه‌ِ) در لوح محفوظ یا در قرآن یا در دفتر خلقت هر چه مقصود باشد که آنها در ارث بردن از مؤمنین و مهاجرین سزاوارتر خواهند بود و نیز بعضی از خویشان و اقرباء از بعض دیگر به سهم ارث سزاوارتر از بعض دیگر میباشند، و اولویّت در اینجا اولویّت تعیینی میباشد.
إِلّا أَن تَفعَلُوا إِلی أَولِیائِکُم مَعرُوفاً (الّا) برای استثناء اعم‌ّ است که اول بطور اطلاق ارث را مخصوص باولی الارحام از مهاجرین گردانیده بعد موارد وصیت را استثناء گردانیده خلاصه مقصود چنین میشود که ارث مخصوص بخویشان و نزدیکان است آنهم هر کس نسبت بدرجه نزدیکی خود بمیت آن طوری که در کتاب خدا مقرر گردیده مگر اینکه شخص در ایام حیات بخشش بدوستان و نزدیکان خود بکند یا بطور معروف متداول وصیت کند و از ثلث مال خود سهمی برای دوستان خود معین نماید.
کان‌َ ذلِک‌َ فِی الکِتاب‌ِ مَسطُوراً جمله مستأنفه در مقام بیان اینکه است که احکام ارث و قسمت بین طبقات آن عام است اختصاص ببعضی دون بعضی ندارد و محقق و ثابت و در قوانین کلیّه الهیّه مقرر گردیده.
بعضی از علمای امامیّه باین آیه بر اولویت خلافت و امامت علی بن ابی طالب «ع» استدلال نموده‌اند نظر به اینکه در اول آیه فرموده (النَّبِی‌ُّ أَولی بِالمُؤمِنِین‌َ مِن أَنفُسِهِم) و بعد فرموده (وَ أُولُوا الأَرحام‌ِ بَعضُهُم أَولی بِبَعض‌ٍ) یعنی خویشان او بعضی ببعضی اولی ترند پس از آن خویشان او را که اولویت دارند بدو صفت معرفی نموده یکی ایمان و دیگری هجرت پس اولی باولویت منوط بسه چیز میشود یکی قرابت دوّم ایمان سوّم هجرت با رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و هر دسته‌ای از امّت امامت را در یکی از پنج نفر

صفحه : 196
ادّعا نموده‌اند (مرتضی علی علیه السلام ابو بکر، عمر عثمان، عباس و ابو بکر و عمر و عثمان اگرچه در ظاهر مسلمان و از مهاجرین بودند لکن با رسول قرابت نداشتند و عباس اگرچه ایمان و قرابت داشت از مهاجرین نبود پس امامت و خلافت منحصر میگردد به امیر المؤمنین (ع) پس از اینجا معلوم میشود که پس از رسول (ص) علی (ع) والی و حاکم بر همه خواهد بود.

صفحه : 197

[سوره الأحزاب (33): آیات 7 تا 16]

اشاره

وَ إِذ أَخَذنا مِن‌َ النَّبِیِّین‌َ مِیثاقَهُم وَ مِنک‌َ وَ مِن نُوح‌ٍ وَ إِبراهِیم‌َ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابن‌ِ مَریَم‌َ وَ أَخَذنا مِنهُم مِیثاقاً غَلِیظاً (7) لِیَسئَل‌َ الصّادِقِین‌َ عَن صِدقِهِم وَ أَعَدَّ لِلکافِرِین‌َ عَذاباً أَلِیماً (8) یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اذکُرُوا نِعمَةَ اللّه‌ِ عَلَیکُم إِذ جاءَتکُم جُنُودٌ فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِیحاً وَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ کان‌َ اللّه‌ُ بِما تَعمَلُون‌َ بَصِیراً (9) إِذ جاؤُکُم مِن فَوقِکُم وَ مِن أَسفَل‌َ مِنکُم وَ إِذ زاغَت‌ِ الأَبصارُ وَ بَلَغَت‌ِ القُلُوب‌ُ الحَناجِرَ وَ تَظُنُّون‌َ بِاللّه‌ِ الظُّنُونَا (10) هُنالِک‌َ ابتُلِی‌َ المُؤمِنُون‌َ وَ زُلزِلُوا زِلزالاً شَدِیداً (11)
وَ إِذ یَقُول‌ُ المُنافِقُون‌َ وَ الَّذِین‌َ فِی قُلُوبِهِم مَرَض‌ٌ ما وَعَدَنَا اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ إِلاّ غُرُوراً (12) وَ إِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم یا أَهل‌َ یَثرِب‌َ لا مُقام‌َ لَکُم فَارجِعُوا وَ یَستَأذِن‌ُ فَرِیق‌ٌ مِنهُم‌ُ النَّبِی‌َّ یَقُولُون‌َ إِن‌َّ بُیُوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِی‌َ بِعَورَةٍ إِن یُرِیدُون‌َ إِلاّ فِراراً (13) وَ لَو دُخِلَت عَلَیهِم مِن أَقطارِها ثُم‌َّ سُئِلُوا الفِتنَةَ لَآتَوها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاّ یَسِیراً (14) وَ لَقَد کانُوا عاهَدُوا اللّه‌َ مِن قَبل‌ُ لا یُوَلُّون‌َ الأَدبارَ وَ کان‌َ عَهدُ اللّه‌ِ مَسؤُلاً (15) قُل لَن یَنفَعَکُم‌ُ الفِرارُ إِن فَرَرتُم مِن‌َ المَوت‌ِ أَوِ القَتل‌ِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُون‌َ إِلاّ قَلِیلاً (16)

صفحه : 198

[ترجمه]

(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یاد کن) وقتی را که (در اجراء کلمه توحید) از پیمبران و از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی عهد و میثاق گرفتیم و پیمان را سخت و محکم گردانیدیم (7)
تا آنکه (خداوند) در قیامت از صادقین از صدق و راستی و وفاء بعهد (و انجام دادن وظیفه) آنها سؤال کند و برای کافرین عذاب سخت آماده شده (8)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید متذکّر گردید نعمت خدا را بر شما وقتی که لشگرهای (کفّار) بر شما وارد گردیدند پس ما بر آنها بادی و لشگرهایی فرستادیم که شما آنها را نمی‌بینید و خداوند بآنچه عمل میکنید بینا است (9)
یاد کنید وقتی را که از بالای شما (از اعلای وادی) و از پائین‌تر آمدند که چشمها خیره گردید و قلبها (از ترس دشمن) بحنجره‌ها رسید و بخدا گمان بد بردید (10)
آنجا بود که مؤمنین در معرض آزمایش درآمدند و بدن آنان بسختی بلرزش درآمد (11)
(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) یاد کن وقتی را که منافقین و آنهایی که در قلب آنها مرض بود گفتند آنچه را که خدا و رسولش بما وعده داده‌اند نیست مگر مکر و فریب (12)
و یاد کن وقتی را که جماعتی از منافقین گفتند ای اهل مدینه دیگر در لشگرگاه (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) جای شما نیست برگردید و جماعتی از آنان در برگشتن از پیمبر (ص) رخصت می‌طلبیدند و میگفتند در خانه‌های ما خلل و خرابی است در صورتی که در خانه‌های آنها خلل نبود و آنان قصدی نداشتند مگر فرار (13)
و اگر از اطراف مدینه کفّار بر آنها وارد گردند و پس از آنها طلب فتنه نمایند (یعنی آنان را مشرک) گردانند آنها نیز اجابت نمایند و مشرک گردند و آنان تلبّث و درنگ بآن فتنه ننمایند مگر اندکی (14)
و حقیقة آنان کسانی بودند که قبلا با خدا عهد بسته بودند که پشت بجنگ نکنند و محقّقا آنها از عهد خدا سؤال گردیده خواهند شد (15)
(ای محمّد ص) (بمنافقین) بگو اگر از مرگ یا کشته شدن فرار میکنید آن گریختن برای شما سودی نخواهد داشت و از دنیا بهره نمیبرید مگر اندکی (16).

صفحه : 199

توضیح آیات‌

وَ إِذ أَخَذنا مِن‌َ النَّبِیِّین‌َ مِیثاقَهُم رسول خود را تذکّر میدهد بآن عهد و معاهده‌ای که در عالم قضاء و قدر در اول پیدایش خلقت با سفراء و رسولان خود نموده که احکام رسالت را بخوبی بمردم برسانند و در انجام وظیفه سستی ننمایند و مردم را براه حق و حقیقت رهبری گردانند و اینکه آیه نظیر آن عهدی است که از بنی آدم گرفته آنجا که فرموده (أَ لَم أَعهَد إِلَیکُم یا بَنِی آدَم‌َ أَن لا تَعبُدُوا الشَّیطان‌َ) و آنجا که خطاب ببشر نموده (أَ لَست‌ُ بِرَبِّکُم قالُوا بَلی) وَ مِنک‌َ وَ مِن نُوح‌ٍ وَ إِبراهِیم‌َ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابن‌ِ مَریَم‌َ پنج نفر از پیمبران اولوا العزم را در اینکه آیه مخصوص بذکر گردانیده و اول آنها (نبی‌ّ خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را تذکّر داده اشاره بعلوّ شأن و برتری آن بزرگوار از تمام پیمبران اولوا العزم خواهد بود که اگرچه در عالم طبیعت آخری آنان واقع گردیده لکن در عالم (ما فوق الطبیعة) و در شرافت اول همه و مقدّم بر تمام پیمبران محسوب گردیده.
وَ أَخَذنا مِنهُم مِیثاقاً غَلِیظاً، لِیَسئَل‌َ الصّادِقِین‌َ عَن صِدقِهِم و اینکه عهد و میثاق را مؤکّد گردانیده شاید برای اینکه باشد که کفّار و منافقین که منتظر اینند که بدسیسه و خدعه میتوانند رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در عقیده با خود همراه گردانند و یا حضرتش دست از رسالت بردارد و آنان را بحال خود بگذارد قطع طمع نمایند و بدانند ممکن نیست که او دست از رسالت بردارد زیرا که خداوند از او عهد و میثاق محکم گرفته که در انجام وظیفه پافشاری نماید که اگر فرضا بقیمت جانش تمام شود هرگز دست از تبلیغ برنخواهد داشت زیرا که در دیوان جزاء مورد سؤال واقع خواهد گردید.
وَ أَعَدَّ لِلکافِرِین‌َ عَذاباً أَلِیماً در مقام انذار و تهدید برآمده که کسی که حق‌ّ را بپوشاند و مخالفت عهد و میثاق

صفحه : 200
نماید عذاب و شکنجه سخت دردناک برای وی آماده گردیده.
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اذکُرُوا نِعمَةَ اللّه‌ِ عَلَیکُم إِذ جاءَتکُم جُنُودٌ خدای متعال از روی امتنان و کرم و رأفت مؤمنین را مخاطب گردانیده و آنان را متذکّر میگرداند بواقعه جنگ (خندق) وقتی که لشگرهای احزاب از قریش و غطفان و کنانه و یهود و قریظه و نضیر که ده هزار نفر بودند و اینکه جماعت بسیار برای استیصال مؤمنین و اعدام رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اجتماع نمودند فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِیحاً وَ جُنُوداً لَم تَرَوها از روی کرم ما رسول خود را یاری گردانیدیم بباد تندی که دیگر آنها طاقت مکث نمودن نداشتند و نیز آنان را یاری نمودیم بقشونهایی که شما آنها را نمیدیدید یعنی آنها ملائکه بودند که مؤمنین را قوّت میدادند و یاری میکردند.
اینکه آیات راجع بجنگ احزاب است و مختصری از آن را در اینجا تذکّر میدهیم حکایت آن بنا بر آنچه تذکره نویسان نقل نموده‌اند از اینکه قرار است.
مفسّرین بروایت محمّد بن کعب قرطبی و غیره چنین گفته‌اند که پس از آنکه بحکم رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنی النضیر از مدینه بیرون رفتند رؤساء یهود مثل سلام بن ابی الحقیق و حی‌ّ بن اخطب و کنانت بن ربیع با جماعتی از ابی النضیر و بنی وائل در مکّه اجتماع نمودند و ابو سفیان که از سادات قریش بود وی را بر جنگ با پیمبر اکرم تحریص نمودند و گفتند بیائید و همه متّفق الکلمه همّت بگماریم که محمّد (ص) و یاران او را مستأصل گردانیم.
پس از تصمیم همگی از مکّه بیرون آمدند و بقبیله غطفان رفتند و آنان را بر اینکه عمل شنیع دعوت نمودند و آنها قبول نمودند بهمین طور هر یک از قبیله‌های عرب را خواندند و اجابت نمودند پیشوا و رئیس قریش ابو سفیان بن حرب بود و رئیس غطفان عیینة بن حفص بن زید و رئیس بنی کنانه مرّة بن حارث بن عوف، و مسعر بن جبله رئیس اشجع و طلیحة رئیس بنی اسد و ابو اعور رئیس بنی اسلم، و عامر بن طفیل رئیس هوازن و اشاره باین جماعت بسیار دارد قوله تعالی:

صفحه : 201
إِذ جاؤُکُم مِن فَوقِکُم وَ مِن أَسفَل‌َ مِنکُم وَ إِذ زاغَت‌ِ الأَبصارُ وَ بَلَغَت‌ِ القُلُوب‌ُ الحَناجِرَ از بالای و زیر وادی و بیابان چنان قشون کفّار وارد گردیدند و چنان خوف و هراسی بمؤمنین دست داد که قلبهایشان بحنجره‌هایشان کشیده شد.
خلاصه وقتی اینکه جماعت بسیار برای استیصال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین از اطراف بمدینه هجوم آوردند چون اینکه خبر بحضرت رسول (ص) رسید با سه هزار نفر از مدینه بیرون آمدند و در جلو کوه سلع فرود آمدند، و قریش و قشون آنها در کنار وادی فرود آمدند و بنی غطفان که هزار نفر بودند در طرف احد منزل کردند و رسول خدا زنان و کودکان خود را از مدینه بیرون آورد و بحصاری که در آنجا بود فرستاد، و حی‌ّ بن اخطب در ما بین قلعه کعب بن اسید قرطبی فرود آمد و بین کعب و رسول عهدی بود حی‌ّ گفت در را بگشا تا بحصن تو آیم و حامی تو باشم کعب گفت تو مرد شومی هستی و بین من و محمّد (ص) عهدی است و من آن عهد را نمیشکنم حی‌ّ در اینکه باب مبالغه بسیار نمود بالاخره گفت تو مرد بخیلی هستی میترسی ما از تو غذایی بخواهیم کعب از روی حمیّت درب را باز نمود حی‌ّ گفت از تو تعجّب میکنم تو گمان میکنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با ما میتواند مقاومت نماید در صورتی که اهل مکّه با اینکه قبیله‌های بسیار همه با هم در اعدام و استیصال او متّفق گردیده‌ایم چگونه تو با ما متّفق نمیگردی حی‌ّ بقدری افسون گری کرد تا کعب را فریب داد و کعب عهدی که با رسول اللّه (ص) بسته بود شکست آن وقت حی‌ّ با او عهد بست که اگر محمّد ظفر یابد ما با تو در اینکه قلعه وارد میگردیم که آنچه بتو رسد بما هم برسد چون اینکه خبر بحضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید چند نفر را فرستاد تا اینکه مطلب را تحقیق نمایند و بآنان دستور داد که اگر کعب عهد را شکسته آشکار نگویند چون آنها برگشتند تکبیر گفتند حضرت فهمید که کعب عهد را شکسته و با قشون کفّار همدست گردیده مؤمنین وقتی فهمیدند کعب با کفّار همراه شده بسیار ترسیدند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنان را بوعده فتح و فیروزی دل گرم مینمود وقتی قشون کفّار خواستند بمدینه هجوم آرند سلمان فارسی که از عجم بود گفت در مملکت ما اینطور است که برای جلوگیری

صفحه : 202
از هجوم دشمن دور شهر را خندق میکنیم که دشمن نتواند وارد شهر گردد چون اینکه رأی بسمع همایون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید تصویب نمود و آن وقت زمین را بر اصحاب قسمت گردانید که هر قطعه آن بعهده یک نفر باشد و آنها مشغول کندن خندق شدند و خود حضرتش نیز در بالا آوردن خاک کمک مینمود و مؤمنین را بوعده مظفریّت در دنیا و مقامات بهشتی اخروی تشویق مینمود و میفرمود (عیشی نیست مگر عیش آخرت) و بروایت سلمان که گفته من و حذیفة بن یمان و نعمان بن مقرن و عمر با شش نفر دیگر از انصار چهل ذرع از خندق را کندیم و اصحاب هر یک بر قدر قسمت خود که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر آنها مقرر نموده بود میکندند در اثنای کندن بسنگ بسیار بزرگ و سختی برخورد نمودند که تیشه و تبر بر آن کارگر نمیشد چون برسول (ص) خبر دادند آن حضرت با سلمان بسر سنگ آمدند حضرت کلنگ را گرفت و بسم اللّه گویان بر آن سنگ زد دو دانگ از آن سنگ شکست و از آن نوری مانند نور برق که مثل چراغ در وسط شب تاریک بود جستن نمود و چشم سید عالم در آن روشنایی برق بر قصرهای شام افتاد گفت (اللّه اکبر) مفاتیح شام را بمن دادند مؤمنین نیز تکبیر گفتند مرتبه دیگر نیز ضربت دیگر بر آن سنگ زد دو دانگ دیگر آن شکست نور دیگری از آن ظاهر گردید قصرهای یمن بنظر مبارکش جلوه نمود فرمود (اللّه اکبر) مفاتیح یمن را بدست من دادند مسلمانها همه تکبیر گفتند مرتبه سوم ضربت دیگر بر آن سنگ زد و سنگ خورد گردید و نوری از آن بدرخشید قصرهای کسری بر حضرتش نمایان گردید گفت (اللّه اکبر) کلیدهای مملکت فارس را بقبضه اقتدار من دادند مؤمنین باز گفتند (اللّه اکبر) و حمد و شکر خدا را نمودند و منافقین گفتند محمّد (ص) وعده مملکت کسری و قیصر بما میدهد با اینکه امروز بقدری خوف و ترس ما را گرفته که نمی‌توانیم برای تخلیه
غائط بیرون رویم.
ایمن مخزومی از جابر بن عبد اللّه چنین روایت کرده که روزی که خندق می‌کندیم سنگی نمایان گردید و مانع کندن شد گفتیم یا رسول اللّه سنگی پدید گردید

صفحه : 203
و مانع کندن گردیده فرمود آب بر آن بپاشید پس از آنکه آب بر آن پاشیدیم برخواست و از شدت گرسنگی سنگ بر شکم بسته بود بیل و تیشه برداشت و آن سنگ را مانند پشته ریگ گردانید گفتم یا رسول اللّه (ص) اجازه فرما بمنزل روم بمنزل رفتم و بزن خود گفتم هیچ طعامی هست رسول خدا بسیار گرسنه است گفت یک صاع جو و بزغاله‌ای هست جو را آرد نمودم و بزغاله را کشتم و پوست کندم و بزن خود گفتم طعام درست کن ساعتی رفتم و از حضرت اذن گرفتم و برگشتم طعام حاضر بود گفتم یا رسول اللّه نزد ما غذای اندکی هست که سه چهار نفر سیر میشوند فرمود چقدر است گفتم یک صاع جو و یک بزغاله حضرت همه مسلمانها را امر فرمود که برخیزید تا غذا بخوریم جابر گوید من از کمی غذا و کثرت مسلمان‌ها خجل گردیدم آمدم منزل بزنم گفتم گفت مگر نگفتی غذا اندک است گوید گفتم زنم گفت خدا و رسولش عالم تر است.
آن وقت رسول با اصحاب رسیدند رسول فرمود ظرفی حاضر کن حضرت نان را در آب گوشت طرید نمود و گوشت را تکه تکه کرد و بر اصحاب قسمت نمود و همه سیر شدند و هنوز دیگ و تنور از نان و گوشت پر بود بعد از آن بزنم گفت بخور و به اقوام خود بده و اینکه روایت را (بخاری) نیز در صحیح خود آورده است.
(منهج الصادقین) خلاصه گویند مدت شش روز اصحاب جز سنگ و خاک کشیدن بکار دیگر مشغول نشدند پس از تمام شدن خندق بیرق لشگر کفار ظاهر گردید و از اطراف مدینه از جانب شرقی که بنی غطفان بودند و از طرف مغرب که قریش بودند وارد گردیدند و مسلمانها از شدت خوف دلهایشان بسینه رسید منافقین گمان می‌کردند که لشگر اسلام تاب نیاورده شکست خواهند خورد و مؤمنین با اینکه قلبهایشان مطمئن بایمان بود مضطرب گردیدند اینکه است که در آیه فرموده:
(هُنالِک‌َ ابتُلِی‌َ المُؤمِنُون‌َ) در اینکه موقع مؤمنین در مورد آزمایش در آمدند (وَ زُلزِلُوا زِلزالًا شَدِیداً) و از هول و هراس بدنهایشان سخت بلرزش آمد.

صفحه : 204
گویند تا بیست روز دو قشون کفر و اسلام در برابر هم نشستند و فقط بهم سنگ و تبر می‌انداختند و چون کار سخت شد حضرت رسول بسعد بن معاذ و بسعد بن عباده گفت من در اینکه فکرم که مدینه را بثلث میوه آن بخرم تا غطفان با سائر قبائل برگردند و فتنه کوتاه شود شما در اینکه باب چه رأی دارید گفتند یا رسول اللّه اگر حکم خدا چنین است اطاعت میکنیم و گر نه جان و مال خود را فدای خدا و رسول میکنیم حضرت فرمود در اینکه باب وحی نیامده اما من می‌بینم که همه عرب متفق- الکلمه شده‌اند و من میخواهم شر آنها را از اینکه شهر رفع کنم سعد بن معاذ گفت یا رسول اللّه (ص) در زمان جاهلیت هرگز اینکه قوم طمع نداشتند که بآنان از میوه خود نصیبی دهیم مگر ببهاء و مهمانی امروز که حق تعالی ما را باسلام گرامی داشته چگونه مال خود را بآنها دهیم و مقابل آنها اظهار عجز نمائیم قسم بخدا بآنها جز شمشیر چیز دیگری نخواهیم داد آن وقت حضرت دانست که آنان در ایمان ثابت قدمند.
خلاصه احزاب در مدت بیست روز یا بیست و هفت روز در اطراف مدینه توقف میکردند روزها بکنار خندق می‌آمدند و تیر می‌انداختند و شبها شبیخون میزدند و حضرت رسول (ص) با جماعتی از اصحاب سوار میشد و آنان را رد مینمود روزی عمرو بن عبد ود سوار شد با جماعتی از سواران قریش مسلّح و مکمل شده بقصد مبارزه بیرون آمدند و گرد لشگرگاه برآمدند و ببنی عامر و بنی کنانه گفتند مشغول مبارزه شوید تا بر شما معلوم گردد که آنچه محمّد گفته دروغ است و چون آمدند کنار خندق گفتند اینکه مکر و کید از غیر عرب است آن وقت اسبان را بجولان درآوردند و از خندق با زحمت جستن دادند آن وقت امیر المؤمنین (ع) با چند نفر دیگر جلو راه آنان را گرفتند از میان ایشان عمرو اسب خود را بیرون تاخت و او در شجاعت بی نظیر بود که وی را با هزار سوار مقابل میکردند وقتی حضرت امیر (ع) در نبرد مقابل او آمد عمرو گفت تو کیستی فرمود من پسر ابو طالب هستم گفت ای علی برگرد

صفحه : 205
نمی‌خواهم تو در دست من کشته شوی زیرا که من با پدرت دوستی داشتم علی (ع) گفت من میخواهم تو بدست من کشته گردی ولی من شنیده‌ام که تو گفته‌ای کسی نیست که از من دو چیز طلب کند مگر آنکه اجابت کنم و من از تو یک چیز میخواهم عمرو گفت آن چیست گفت اینکه بخدا و رسول او ایمان آری گفت مرا بآن احتیاجی نیست خواهش دوم را بگو فرمود اینکه پیاده شوی تا با هم جنگ کنیم گفت علی نمیخواهم بدست من کشته شوی امیر المؤمنین گفت از کجا که تو بدست من کشته نشوی عمرو غضب کرد و پیاده شد و یک دو نوبت بگرد هم گشتند عمرو پیش دستی نمود و شمشیری بر علی علیه السلام زد آن حضرت سپر بر سر کشید شمشیر از سپر گذشت و کلاه خود را پاره کرد سر مبارکش را زخم دار گردانید حضرت امیر (ع) در گوشه‌ای رفت که زخم را ببندد عمرو گمان کرد که حضرت شهید شده مبارز دیگر طلبید علی (ع) ثانیا آمد مقابل او گفت تو کیستی گفت من همانم که اول بودم عمرو گفت من گمان نمیکردم کسی از ضربت من جان بدر برد علی (ع) فرمود دیگر نوبت من است گفت بیار تا چه داری علی علیه السلام بر او حمله کرد سپر بر سرکشید حضرت امیر (ع) ضربتی در ران او زد بزمین افتاد علی (ع) بسینه او نشست و سر او را از بدن جدا نمود و بدست گرفت تا دو لشگر بدیدند.
بروایت زهری وقتی عمرو بن عبد ود اسب خود را از خندق بیرون زد حضرت رسول (ص) باصحاب فرمود کی است او را دفع کند علی (ع) برخاست فرمود ای علی بنشین اینکه عمرو است تا سه مرتبه کسی برنخاست مگر علی (ع) و اذن طلبید و وارد مبارزه گردید.
بروایتی حضرت رسول (ص) درع خود را باو پوشانید و شمشیر خود را بدست او داد و فرمود ای علی در جنگ تعجیل مکن امیدوارم ظفریابی و بر عمرو غالب گردی و در باره او دعا کرد پس از آنکه عمرو کشته گردید آنان که با وی بودند فرار کردند و نوفل بن ازرق که از رفقای او بود در خندق افتاد مسلمانها بروی سنگ میزدند حضرت امیر (ع) وارد خندق گردید و سرش را از بدنش جدا نمود وقتی علی علیه السلام فاتح

صفحه : 206
شد و نزد پیغمبر اکرم برگشت حضرت در باره او دعا کردند و فرمودند ضربت علی بر عمرو إبن عبد ود بهتر از عبادت جن و انس بشمار میرود.
و در روایات آمده که پیغمبر اکرم از جنگ احزاب دلتنگ بود نعیم بن مسعود نزد او آمد و گفت یا رسول اللّه من بتو ایمان آوردم و از ترس قوم خود نتوانم بتو اظهار نمایم اکنون کاری بمن رجوع نما که از دست من برآید حضرت فرمود اگر در اینکه کار تدبیری داری بکن زیرا که اکثر کار جهاد و جنگ بخدعه تمام میشود نعیم نزد بنی قریظه رفت و بآنان گفت ای بنی قریظه شما مودت و نصیحت مرا در باره خود میدانید و دانسته‌اید که من در نصیحت متهم نیستم گفتند (لا و اللّه) که از تو تهمت دور است و نصیحت تو محض شفقت است گفت بدانید که قریش و غطفان که بجنگ محمّد (ص) آمدند و شما را از جای خود حرکت دادند و از منزلهای خود بیرون آوردند من عاقبت آن را نیک نمی‌بینم زیرا که اینان در اینجا غریبند و در اینکه شهر زنی و فرزندی و ملکی ندارند اگر نتوانند با محمّد (ص) مقاومت نمایند فرار میکنند و زنان و فرزندان و املاک شما اینجا است و میدانم طاقت جنگ با محمّد را ندارید شما کشته میگردید و زنان و فرزندان شما اسیر خواهند گردید و مالهای شما را بغارت میبرند و من چنین صلاح میدانم تا عهد و میثاق محکم از آنان نگیرید با آنها در اینکه عمل اتفاق نکنید گفتند خوب گفتی پس از آن نزد ابو سفیان و جماعت قریش آمد و گفت شما دوستی و نصیحت مرا دانسته‌اید و میدانید با محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یکی نیستم گفتند چنین است گفت امروز من سخنی شنیدم که از اسرار است اگر عهد می‌کنید که فاش نکنید بگویم پس از آنکه عهد کردند گفت یهودیها بجنگ محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و شما را وادار نمودند که از منزلهای خود بیرون آئید حال پشیمان شده‌اند و بمحمد (ص) پیغام فرستاده‌اند که ما بر عهد توایم اگر از ما راضی شوی ما برای آن عهدی که با تو بسته‌ایم جماعتی از اشراف قریش و غطفان را بگیریم و نزد تو فرستیم تا همه را گردن زنی و محمّد (ص) باین رضا داده و هم عهد شده زنهار هوشیار

صفحه : 207
باشید و تدبیر و اندیشه‌ای در کار خود بکنید که سر انجام کار شما را بد می‌بینم آنان از اینکه خبر بسیار پریشان شدند و کسی را نزد یهودیان فرستادند که ما تا کی اینجا بنشینیم اگر برای جنگ آمده‌ایم باید شروع نمود یهودیان گفتند فردا روز شنبه است و ما روز شنبه هیچ کار نمیکنیم و دیگر تا از شما وثیقه نگیریم مشغول جنگ نمیشویم مصلحت چنین است که از مردان خود چند نفر پیش ما فرستید تا آنان نزد ما وثیقه باشند و ایمن باشیم از اینکه شما فرار کنید و ما را در دست محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بگذارید قریش و غطفان گفتند نعیم راست گفته جواب دادند ما بر شما اعتماد نداریم آنان گفتند ما نیز با شما دست یکی نداریم آن وقت خلاف و نزاع بین آنها افتاد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روز دوشنبه و سه شنبه در مسجد برای فتح دعاء نمود روز چهار شنبه بین نماز ظهر و عصر اثر فتح ظاهر گردید و حق تعالی باد سردی و سختی بر آنها فرستاد بطوری که خیمه‌های آنها را میدرید و طنابها را میگسیخت و دیگهای آنان را میافکند و خاک و خاشاک در چشمهای آنان می‌انداخت و آتشهای آنان را خاموش گردانید و همه اسبها رم کردند مفسرین گویند اینکه باد صبا بود که بر قوم عاد وزید و آنان را هلاک نمود و چون اینکه حادثه را دیدند بسیار ترس در دل آنها پدید گردید و فرشتگان در دل آنان ترس انداختند و چنان ترس آنها را گرفت که بزرگ هر قومی بقوم خود میگفت مرا نگاه دارید و طلحة إبن خویلد اسدی گفت محمّد (ص) با شما سحر کرده راه نجات طلبید و بگریزید ابو سفیان گفت ای جماعت قریش ما در اینجا بقصد توطن نیامده‌ایم اسبان و چهارپایان ما سقط شدند و بنو قریظه و بنو نظیره وعده‌ای که بما داده بودند خلاف کردند پس برخواست و از شدت ترس بر شتری که سوار شده بود عقال بپای آن بسته بود هر قدر او را میزد نمیرفت نگاه کرد دید پای آن بسته است خلاصه ترس
در دل قشون افتاد و همه فرار نمودند و پراکنده شدند و رفتند.
هُنالِک‌َ ابتُلِی‌َ المُؤمِنُون‌َ وَ زُلزِلُوا زِلزالًا شَدِیداً اشاره به اینکه در اینجا مؤمنین در مورد آزمایش واقع گردیدند و چنان ترس و رعبی عارض آنان گردید که بشدت بدن آنها بلرزه افتاد لکن مؤمنین استقامت نمودند

صفحه : 208
و خود را نباختند و تسلیم امر حق گردیدند لکن منافقین و آنان که در قلبشان مرض نفاق بود گفتند (ما وَعَدَنَا اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ إِلّا غُرُوراً) چنین گمان کردند که وعده فتح و فیروزی که پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از طرف حق تعالی داده برای فریب دادن و اغوا گردانیدن آنان خواهد بود.
وَ إِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم یا أَهل‌َ یَثرِب‌َ لا مُقام‌َ لَکُم فَارجِعُوا جماعتی از منافقین بانصار و اهل مدینه گفتند بمنزلهای خود برگردید شما تاب مقاومت با اینکه لشگر انبوه را نخواهید داشت.
وَ یَستَأذِن‌ُ فَرِیق‌ٌ مِنهُم‌ُ النَّبِی‌َّ یَقُولُون‌َ إِن‌َّ بُیُوتَنا عَورَةٌ جماعتی از منافقین یا آنهایی که شاید منافق نبودند لکن در مقابل آن لشکر انبوه کفار طاقت استقامت نیاوردند از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم طلب اذن نمودند و گفتند خانه‌های ما خالی است اذن بده ما بخانه‌های خود برگردیم اینکه بود که خدای تعالی بپیغمبرش خبر میدهند که:
وَ ما هِی‌َ بِعَورَةٍ إِن یُرِیدُون‌َ إِلّا فِراراً عورة در لغت بمعنی خلل است ای رسول گرامی اینان دروغ می‌گویند در خانه‌هایشان خلل و خرابی نیست مقصود اینان فرار از جنگ است و در اینجا بود که مؤمن کامل از غیر کامل تمیز داده شد.
وَ لَو دُخِلَت عَلَیهِم مِن أَقطارِها ثُم‌َّ سُئِلُوا الفِتنَةَ لَآتَوها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلّا یَسِیراً ظاهرا آیه راجع بآنکسانی است که ببهانه اینکه در مدینه خانه‌های ما خراب است و حفاظی ندارد از پیغمبر اکرم اذن می‌طلبیدند که از جهاد فرار کنند آیه تذکر میدهد که اینان کسانی می‌باشند که اگر دشمن از اطراف مدینه برای غارت بر آنها هجوم آورند و از آنان تقاضا نمایند که بکفر اولیشان برگردند اینها اجابت خواهند نمود در صورتی که اندک زمانی بیشتر با آنها مکث نخواهند کرد.

صفحه : 209
وَ لَقَد کانُوا عاهَدُوا اللّه‌َ مِن قَبل‌ُ لا یُوَلُّون‌َ الأَدبارَ کسانی که ببهانه جویی از جهاد میخواهند فرار کنند آنهایی خواهند بود که در موقع بیعت با رسول اللّه (ص) از آنها عهد و میثاق گرفته شد که پشت بجنگ نکنند و آنان عهد خدا را شکستند و خواهند پشت بجنگ کنند.
وَ کان‌َ عَهدُ اللّه‌ِ مَسؤُلًا مسلّم و محقّق است که در قیامت در دیوان عدل الهی که موقع پرسش از اعمال خواهد بود از آن عهدی که با خدا در موقع بیعت بسته بودند جدّا سؤال میشود و اینان برای شکستن عهد معذّب خواهند گردید.
قُل لَن یَنفَعَکُم‌ُ الفِرارُ إِن فَرَرتُم مِن‌َ المَوت‌ِ أَوِ القَتل‌ِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُون‌َ إِلّا قَلِیلًا خطاب برسولش نموده ای محمّد (ص) باینها بگو شما از خوف مرگ یا کشته شدن از جنگ فرار میکنید و گمان میکنید بفرار نمودن جان خود را حفظ نموده‌اید بدانید که عمر دنیا کوتاهست بر فرضی که باقی بمانید یک مدت کمی حیات دارید پس از آن خواهید مرد و بعذاب سخت مخالفت عهدی که با خدا بسته‌اید همیشه معذّب خواهید بود در صورتی که شخص عاقل هرگز ضرر بسیار را در مقابل نفع یسیر قبول نخواهد نمود.

صفحه : 210

[سوره الأحزاب (33): آیات 17 تا 25]

اشاره

قُل مَن ذَا الَّذِی یَعصِمُکُم مِن‌َ اللّه‌ِ إِن أَرادَ بِکُم سُوءاً أَو أَرادَ بِکُم رَحمَةً وَ لا یَجِدُون‌َ لَهُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (17) قَد یَعلَم‌ُ اللّه‌ُ المُعَوِّقِین‌َ مِنکُم وَ القائِلِین‌َ لِإِخوانِهِم هَلُم‌َّ إِلَینا وَ لا یَأتُون‌َ البَأس‌َ إِلاّ قَلِیلاً (18) أَشِحَّةً عَلَیکُم فَإِذا جاءَ الخَوف‌ُ رَأَیتَهُم یَنظُرُون‌َ إِلَیک‌َ تَدُورُ أَعیُنُهُم کَالَّذِی یُغشی عَلَیه‌ِ مِن‌َ المَوت‌ِ فَإِذا ذَهَب‌َ الخَوف‌ُ سَلَقُوکُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَی الخَیرِ أُولئِک‌َ لَم یُؤمِنُوا فَأَحبَطَ اللّه‌ُ أَعمالَهُم وَ کان‌َ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیراً (19) یَحسَبُون‌َ الأَحزاب‌َ لَم یَذهَبُوا وَ إِن یَأت‌ِ الأَحزاب‌ُ یَوَدُّوا لَو أَنَّهُم بادُون‌َ فِی الأَعراب‌ِ یَسئَلُون‌َ عَن أَنبائِکُم وَ لَو کانُوا فِیکُم ما قاتَلُوا إِلاّ قَلِیلاً (20) لَقَد کان‌َ لَکُم فِی رَسُول‌ِ اللّه‌ِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کان‌َ یَرجُوا اللّه‌َ وَ الیَوم‌َ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّه‌َ کَثِیراً (21)
وَ لَمّا رَأَ المُؤمِنُون‌َ الأَحزاب‌َ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ وَ صَدَق‌َ اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ وَ ما زادَهُم إِلاّ إِیماناً وَ تَسلِیماً (22) مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ رِجال‌ٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّه‌َ عَلَیه‌ِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه‌ُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلاً (23) لِیَجزِی‌َ اللّه‌ُ الصّادِقِین‌َ بِصِدقِهِم وَ یُعَذِّب‌َ المُنافِقِین‌َ إِن شاءَ أَو یَتُوب‌َ عَلَیهِم إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ غَفُوراً رَحِیماً (24) وَ رَدَّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا بِغَیظِهِم لَم یَنالُوا خَیراً وَ کَفَی اللّه‌ُ المُؤمِنِین‌َ القِتال‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ قَوِیًّا عَزِیزاً (25)

صفحه : 211

ترجمه قسمتی از آیات سوره الاحزاب‌

ای محمّد (ص) باین مردم بگو کی است که بتواند شما را از خدا نگاه دارد اگر اراده سویی بشما داشته باشد یا اراده کند بخششی که بشما عنایت نماید و شما بغیر از خدا نه دوستی دارید و نه یاری‌کننده‌ای خواهید داشت (17)
حقیقة خدا میداند آنهایی را که شما را (از جنگ باز میدارند) و کسانی را که ببرادران خود گویند بیائید بسوی ما (و منافقین بجنگ) نمی‌آیند مگر اندکی (18)
در حالی که بر شما بخل ورزند و چون آنان را ترس از دشمن فرا گرفت (آن وقت) تو آنها را چنین بینی که چشمهای آنان دور میزند مانند کسی که مرگ آن را فرا گرفته و وقتی خوف و ترس آنها تمام گردید شما را بزبانهای تند برنجانند در حالی که (در غنیمت) گرفتن حریصند و (در انفاق نمودن) بخیلند و چون اینان (منافقند) و ایمان نیاورده‌اند خداوند اعمال آنان را حبط میکند و حبط (و بی اثر گردانیدن اعمال) بر خدا آسان است (19)
(منافقین) گمان میکنند که لشگر کفّار نرفته‌اند و اگر لشگر کفّار بار دیگر بیایند آنها دوست دارند که در میان عربها در صحرا نشینند و از خبرها و اسرار شما تفتیش کنند و اگر اینان در ظاهر با شما مؤمنین باشند داخل در جنگ نمیگردند مگر کمی از آنها (20)
محقّقا مر شما را در کار پیغمبر اقتدای پسندیده است برای کسی که امید بثواب خدا و روز جزا دارد و یاد خدا بسیار کند (21)
و چون مؤمنین لشگرهای کفّار را دیدند گفتند اینکه آنست که خدا و رسولش بما وعده داده‌اند و خدا و رسولش راست گفتند و برای مؤمنین زیاد نمیگردد مگر ایمان و تسلیم گردیدن امر خدا (22)
از مؤمنین مردانی هستند که راست آوردند (و عمل نمودند) بآنچه با خدا عهد بستند و بعضی از آنها کسی است که بعهد خود وفا نمود و کشته شد و بعضی از آنها کسی است که انتظار میکشد (شهید گردد) و اینکه مؤمنین عهد با خدا را تبدیل ننمودند
البته خدا پاداش میدهد راست گویان را بسبب راستی و درستی آنان و اگر بخواهد منافقین را عذاب میکند یا توبه آنها را قبول میکند اگر توبه کردند بدرستی و حقیقت که خدا پذیرنده توبه و مهربان است (24)
و برگردانید خدا کفّار احزاب را

صفحه : 212
با غیظ و غضب آنها از اینکه فاتح نشدند بر مسلمانان و غنیمتی نبردند و کفایت کرد خدا مؤمنین را از جنگ کردن با کفّار بارسال باد سخت و ملائکه را بر فرار دادن کفار و خداوند قوی و غالب است (25).

توضیح آیات‌

قُل مَن ذَا الَّذِی یَعصِمُکُم مِن‌َ اللّه‌ِ إِن أَرادَ بِکُم سُوءاً أَو أَرادَ بِکُم رَحمَةً تا آخر ذات متعال در اینکه آیات و آیات بالا در مقام بیان بعضی اوصاف نکوهیده منافقین و اوصاف حسنه مؤمنین برآمده که منافقین وقتی در مورد آزمایش در می آیند و لشگر کفار از بالا و پائین آنان را احاطه نمودند جماعتی از منافقین که بظاهر ایمان آورده و قلبشان از ایمان تهی بوده آنان را بصفاتی معرفی مینمایند اینکه است که فرموده در آن وقت آنهایی که مبتلا بمرض نفاق بودند بصفات و آثاری شناخته شدند.
1- گفتند آن وعده‌هایی که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بما میدهد که فتح و فیروزی نصیب ما میگردد جز فریب و اغوا کردن ما چیز دیگری نخواهد بود.
2- جماعتی از آنان گفتند ای اهل مدینه برگردید بمنزلهای خود و بهانه جویی میکردند که خانه‌های ما ویران است و از رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اذن می‌طلبیدند که از جنگ فرار کنند.
3- منافقین چنین بودند که اگر کفار بر آنها وارد میشدند با آنها همدست میگردیدند اینکه است که خدای تعالی به پیمبر امر فرموده که باینان بگو اگر خدا بخواهد بشما ضرر رساند یا رحمت بفرستد کی تواند جلوگیر آن گردد و غیر از خدا نه دوستی دارید و نه یار و یاوری خواهید داشت.
4- (قَد یَعلَم‌ُ اللّه‌ُ المُعَوِّقِین‌َ مِنکُم وَ القائِلِین‌َ لِإِخوانِهِم هَلُم‌َّ إِلَینا).
دیگر از اوصاف نکوهیده منافقین چنین بود که مؤمنین را از جهاد باز میداشتند

صفحه : 213
و بسوی خود می‌کشیدند و از منافقین کسی داخل جنگ احزاب نمیشد مگر اندکی.
5- از اوصاف منافقین اینکه بود که (أَشِحَّةً عَلَیکُم) بخل میورزیدند و بآنها انفاق نمیکردند و دیگر از حالات آنان چنین بود که فَإِذا جاءَ الخَوف‌ُ رَأَیتَهُم یَنظُرُون‌َ إِلَیک‌َ تَدُورُ أَعیُنُهُم کَالَّذِی یُغشی عَلَیه‌ِ مِن‌َ المَوت‌ِ چون منافقین ایمان واقعی نداشتند وقتی آن قشون انبوه کفار را میدیدند گویا چشمهای آنها میخواست از کاسه سر بیرون آید یا مثل آدم محتضری بودند که چشمش پوشیده میگردد اشاره به اینکه مبهوت میگردیدند.
6- نیز از اوصاف خبیثه منافقین اینکه بود که وقتی ترس آنان برطرف میگردید بزبانهای تند مؤمنین را میرنجانیدند و بر امر خیر و انفاق بمؤمنین بخل میورزیدند و در غنیمت گرفتن حریص بودند و در انفاق نمودن بخیل.
7- (أُولئِک‌َ لَم یُؤمِنُوا) منافقین حقیقة ایمان نیاورده بودند و چون هیچ عملی بدون ایمان قبول نخواهد شد اینکه است که خدا اعمال آنان را حبط میکند یعنی بی اثر میگرداند.
8- منافقین گمان میکردند که قشون کفار (لَم یَذهَبُوا) لکن اینان چنین بودند که اگر قشون احزاب بار دیگر بیایند با آنها همدست گردیده و اسرار شما مؤمنین را بآنها خبر دهند.
9- منافقین کسانی خواهند بود که با مؤمنین داخل در جنگ نمیگردند مگر کمی از آنها (که بطمع غنیمت) داخل میگردند این‌ها بعضی از اوصاف رذیله منافقین بود که در اینکه چند آیه تذکر میدهد.
لَقَد کان‌َ لَکُم فِی رَسُول‌ِ اللّه‌ِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ اول مؤمنین را ارشاد می‌نماید بخصلتها و اوصاف نیکی که در رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نحو اتم موجود است که شما مؤمنین بایستی اقتداء و پیروی از آن حضرت بنمائید و باین وسیله خود را بحضرتش نزدیک گردانید.

صفحه : 214
لِمَن کان‌َ یَرجُوا اللّه‌َ وَ الیَوم‌َ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّه‌َ کَثِیراً اگر شما مؤمنین برحمت و فضل الهی امیدوارید و معتقد بروز جزاء یعنی روز قیامت میباشید و خود را از مؤمنین میدانید باید صفت نیک رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را ببینید و پیرو نبی اکرم (ص) باشید و در امر جهاد و باقی اوامر و نواهی و دستورات آن سر اطاعت و فرمان برداری فرود آورید و نیز بایستی یاد خدا بسیار نمائید شاید مقصود از ذکر کثیر توجه دائمی بحق تعالی و انوار قدس او باشد.
وَ لَمّا رَأَ المُؤمِنُون‌َ الأَحزاب‌َ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ پس از آنکه در آیات بالا صفات نکوهیده منافقین را تذکر میدهد بعضی از فضائل و مناقب مؤمنین را نیز یاد آوری مینماید تا مؤمن از منافق تمیز داده شود.
1- از صفات مؤمنین چنین بود که وقتی منافقین لشگر انبوه کفار را دیدند گفتند وعده‌های پیمبر اکرم دروغ است و میخواهد ما را اغوا نماید در مقابل آنان مؤمنین وقتی آن لشگر کذایی را دیدند ابدا ذره‌ای سستی بر آنها طاری نگردید بلکه بر ایمانشان افزوده گردید و گفتند اینکه همان است که خدا و پیمبرش قبلا بما خبر دادند و برایمان ثابت قدم ماندند.
2- مؤمنین گفتند (صَدَق‌َ اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ) خدا و رسولش راست و درست گفتند که بما وعده چنین روزی را داده بودند و ما قول خدا و رسولش را تصدیق مینمائیم.
3- وَ ما زادَهُم إِلّا إِیماناً وَ تَسلِیماً و در آن وهله با آن لشگر کذایی که اطراف مسلمان‌ها را احاطه نموده بودند چیزی از شک و ریب یا خیال فاسدی در دل مؤمنین خطور ننمود مگر ایمان و تسلیم گردیدن امر حق تعالی و آنان (کبنیان مرصوص) مثل کوه پا برجا ذره‌ای تکان نخوردند.
مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ رِجال‌ٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّه‌َ عَلَیه‌ِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه‌ُ 4- بروایت إبن عباس مقصود از مردانی که بعهد خود که با رسول اللّه بسته بودند عمل نمودند و ثابت بودند تا کشته و شهید گردیدند حمزة بن عبد المطلب بود

صفحه : 215
و کسانی که با او بودند و انس و یاران او.
وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلًا بعضی از مجاهدین بنا بر عهدی که بسته بودند شهید گردیده و بعض دیگر منتظر شهادتند یعنی خود را برای شهادت آماده کرده‌اند که در موقع جهاد ثابت قدم باشند که یا کشته شوند یا بر دشمن ظفر یابند و هیچ یک از مجاهدین فی اللّه عهد خود را تبدیل نمیدهند از حضرت امیر (ع) چنین روایت شده که فرموده (و اللّه من منتظر شهادت بودم و اینکه آیه در باره ما فرود آمده) لِیَجزِی‌َ اللّه‌ُ الصّادِقِین‌َ بِصِدقِهِم وَ یُعَذِّب‌َ المُنافِقِین‌َ إِن شاءَ أَو یَتُوب‌َ عَلَیهِم (لام لیجزی) برای تعلیل است یعنی خدای تعالی مؤمنین را مبتلی بجهاد و و خونریزی میگرداند برای اینکه راستگو از دروغگو، مؤمن از منافق تمیز داده شود چنانچه در آیات بالا فرموده (هُنالِک‌َ ابتُلِی‌َ المُؤمِنُون‌َ) تا اینکه بکسانی که بعهد خود وفاء کردند و در امر جهاد استقامت نمودند بآنان جزاء و پاداش نیکو دهد و منافقین را نیز در اثر نفاقشان مجازات نماید.
و در اینجا مجازات منافقین را موکول بمشیت نموده که اگر خدا خواست آنها را عذاب مینماید و اگر حکمت اقتضاء نمود آنها را می‌بخشد و توبه آنان را می‌پذیرد و عذاب را از آنها رفع مینماید یعنی اگر توبه کردند.
إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ غَفُوراً رَحِیماً ظاهرا اینکه آیه اشاره باین دارد که منافقین هم نباید از کرم حق تعالی مأیوس باشند زیرا ممکن است آنها نیز از نفاقشان برگشت نمایند و با مؤمنین همراه گردند وَ رَدَّ اللّه‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا بِغَیظِهِم لَم یَنالُوا خَیراً پس از آنکه قشون کفار از باد صبا و ملائکه و کشته شدن عمرو إبن عبد ود بدست علی بن ابی طالب (ع) منهزم گردیدند و با غیظ و غضب فرار کردند که نه فاتح شدند و نه غنیمت بردند آن وقت بحال غضب برگشتند.

صفحه : 216
وَ کَفَی اللّه‌ُ المُؤمِنِین‌َ القِتال‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ قَوِیًّا عَزِیزاً قوله تعالی (وَ هُوَ القاهِرُ فَوق‌َ عِبادِه‌ِ) قوت و قدرت و عظمت الهی غالب و همه ممکنات ذلیل و تحت اختیار خداوندی او میباشند هر کس را خواهد قوی و عزیز میگرداند و هر کس را خواهد ذلیل و همه مقهور اراده او خواهند بود.
در قرائت عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن مسعود چنین است که (و کفی اللّه المؤمنین القتال بعلی بن ابی طالب). منهج الصادقین

صفحه : 217

[سوره الأحزاب (33): آیات 26 تا 34]

اشاره

وَ أَنزَل‌َ الَّذِین‌َ ظاهَرُوهُم مِن أَهل‌ِ الکِتاب‌ِ مِن صَیاصِیهِم وَ قَذَف‌َ فِی قُلُوبِهِم‌ُ الرُّعب‌َ فَرِیقاً تَقتُلُون‌َ وَ تَأسِرُون‌َ فَرِیقاً (26) وَ أَورَثَکُم أَرضَهُم وَ دِیارَهُم وَ أَموالَهُم وَ أَرضاً لَم تَطَؤُها وَ کان‌َ اللّه‌ُ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیراً (27) یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ قُل لِأَزواجِک‌َ إِن کُنتُن‌َّ تُرِدن‌َ الحَیاةَ الدُّنیا وَ زِینَتَها فَتَعالَین‌َ أُمَتِّعکُن‌َّ وَ أُسَرِّحکُن‌َّ سَراحاً جَمِیلاً (28) وَ إِن کُنتُن‌َّ تُرِدن‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ وَ الدّارَ الآخِرَةَ فَإِن‌َّ اللّه‌َ أَعَدَّ لِلمُحسِنات‌ِ مِنکُن‌َّ أَجراً عَظِیماً (29) یا نِساءَ النَّبِی‌ِّ مَن یَأت‌ِ مِنکُن‌َّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَف لَهَا العَذاب‌ُ ضِعفَین‌ِ وَ کان‌َ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیراً (30)
وَ مَن یَقنُت مِنکُن‌َّ لِلّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ وَ تَعمَل صالِحاً نُؤتِها أَجرَها مَرَّتَین‌ِ وَ أَعتَدنا لَها رِزقاً کَرِیماً (31) یا نِساءَ النَّبِی‌ِّ لَستُن‌َّ کَأَحَدٍ مِن‌َ النِّساءِ إِن‌ِ اتَّقَیتُن‌َّ فَلا تَخضَعن‌َ بِالقَول‌ِ فَیَطمَع‌َ الَّذِی فِی قَلبِه‌ِ مَرَض‌ٌ وَ قُلن‌َ قَولاً مَعرُوفاً (32) وَ قَرن‌َ فِی بُیُوتِکُن‌َّ وَ لا تَبَرَّجن‌َ تَبَرُّج‌َ الجاهِلِیَّةِ الأُولی وَ أَقِمن‌َ الصَّلاةَ وَ آتِین‌َ الزَّکاةَ وَ أَطِعن‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ إِنَّما یُرِیدُ اللّه‌ُ لِیُذهِب‌َ عَنکُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َ البَیت‌ِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً (33) وَ اذکُرن‌َ ما یُتلی فِی بُیُوتِکُن‌َّ مِن آیات‌ِ اللّه‌ِ وَ الحِکمَةِ إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ لَطِیفاً خَبِیراً (34)

صفحه : 218

(ترجمه)

خدای تعالی از اهل کتاب جماعتی را از قلعه‌هایشان فرود آورد که آنان با کفّار پشتیبانی کردند و در دل آنها ترس انداخت و (مؤمنین) جماعتی از آنها را کشتند و جماعتی را اسیر نمودند (26)
(و خداوند) زمین و خانه‌ها و مالهای آنها را بشما مؤمنین ارث داد و نیز زمین که شما گام بر آن ننهاده بودید (بشما ارث داد) و خداوند بر هر چیزی توانا است (27)
ای نبی اکرم (ص) بزنهای خودت بگو اگر مراد و مقصد شما زندگانی دنیا و زینت آنست پس بیائید تا شما را بهره‌مند گردانیده رها کنم و طلاق دهم طلاق نیکو (یعنی شما را رضا کنم و رها گردانم) (28)
و اگر مراد شما خدا و رسول و خانه آخرت است خداوند برای نیکوکاران شما اجر و پاداش بزرگ مهیّا نموده (29)
ای زنهای رسول از شما کسی که کار زشت ظاهری از وی بروز نماید عذاب او بدو برابر زیاد میگردد و چنین کاری برای خدا آسان است (30)
و از شما (زنهای نبی) کسی که خدا و رسولش را اطاعت نماید و اعمال وی نیکو باشد اجر و پاداش وی دو برابر میگردد و برای آنان روزی نیکو آماده گردانیده‌ایم (31)
ای زنهای رسول شما مثل یکی از زنهای (مسلمین) نمیباشید اگر پرهیزکاری کنید پس نباید در موقع سخن گفتن (با مردان) نرم و نازک سخن بگوئید تا اینکه کسی که در قلبش مرض است در شما طمع نماید و گفتار پسندیده بگوئید (32)
(ای زنهای رسول) در خانه‌های خود بنشینید و زینت خود را ظاهر ننمائید و بروش زمان جاهلیت از خانه بیرون نیائید و نماز را بپای دارید و زکاة بدهید و خدا و رسول را اطاعت نمائید جز اینکه نیست که خدا میخواهد ای اهل بیت که خباثت و پلیدی را از شما خانواده پیمبر ببرد و شما را از هر خباثتی پاک گرداند
و در خانه‌های خود از آیات و حکمت آنچه بر شما خوانده میشود متذکر گردید بدرستی که خدا لطف کننده (و بر اعمال شما آگاهست) (34).

صفحه : 219

توضیح آیات‌

وَ أَنزَل‌َ الَّذِین‌َ ظاهَرُوهُم مِن أَهل‌ِ الکِتاب‌ِ مِن صَیاصِیهِم (الصیصة، ما تحصن به) و آن حصار و قلعه‌ای را گویند که در آن شخص از شرّ خارج محفوظ گردد.
اینکه آیات راجع ببنی قریظه است که اینان قبلا با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عهد بسته بودند که با کفّار همدست نشوند و در جنگ احزاب عهد خود را شکستند و با کفّار قریش متّحد گشته و بجنگ رسول اللّه (ص) قیام نمودند و پس از آنکه احزاب متفرّق گردیدند بنی قریظه رفتند در قلعه‌های خود «وَ قَذَف‌َ فِی قُلُوبِهِم‌ُ الرُّعب‌َ» در حالی که ترس و خوف آنان را فرا گرفته بود «فَرِیقاً تَقتُلُون‌َ وَ تَأسِرُون‌َ فَرِیقاً» مسلمانها بحکم خدا و رسول آنها را محاصره نموده و جماعتی از آنان را کشتند و جماعتی را اسیر نمودند.
حکایت بنی قریظه بطوری که در روایات رسیده چنین است که صبح روزی که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از جنگ خندق بمدینه برگشته بودند جبرئیل فرود آمد و گفت یا رسول اللّه (ص) ملائکه اسلحه خود را برنداشته‌اند و خدا تو را امر مینماید که بروی بجنگ بنی قریظه حضرت رسول (ص) باصحاب اعلام فرمود که بحکم خدا باید نماز عصر را نکنید مگر در بنی قریظه، بروایتی بیرق بدست علی علیه السلام داد و او را پیشرو لشگر گردانید و خود با اصحاب در عقب رفتند تا نزدیک قلعه آنها رسیدند و ملائکه ترس و خوف را در دل بنی قریظه انداختند و اصحاب بعد از نماز عشاء بآن جا رسیدند حضرت رسول (ص) بر سر چاهی از چاههای بنی قریظه با اصحاب فرود آمدند، بروایتی ده روز و بروایت دیگر بیست روز و بروایت صحیح بیست و پنج روز در آنجا توقّف نمودند پس از آنکه آنان از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم درخواست عفو و گذشت نمودند حضرت سعد بن معاذ را که یکی از اهل آنها بود بین آنها حکم قرارداد و آنان بحکم او راضی شدند و بعضی از آنها در همه راه باو میگفتند که رسول اللّه (ص) تو را

صفحه : 220
حاکم گردانیده باینها احسان کن سعد گفت من کسی نیستم که برای ملامت کنندگان طرف حکم خدا را نگیرم، سعد ببنی قریظه گفت خدا و رسولش مرا حکم قرار داده‌اند که راجع بشما حکم نمایم شما چه نظر دارید گفتند ما بحکم و داوری تو راضی میباشیم، سعد بن معاذ حکم نمود که مردان آنها را بکشند و زنهای آنها را اسیر نمایند و مالهای آنها را بین مسلمانها قسمت نمایند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود (اللّه اکبر لقد حکمت فیهم بحکم اللّه من فوق العرش)«1».
وَ أَورَثَکُم أَرضَهُم وَ دِیارَهُم وَ أَموالَهُم وَ أَرضاً لَم تَطَؤُها پس از کشته شدن بنی قریظه زمین و منزل آنان را مؤمنین بارث بردند و نیز مسلمانها بارث بردند زمینی را که هنوز پا در آن ننهاده بودند.
بقول بعضی مقصود از زمینی که پا در آن ننهاده بودند زمین خیبر است و بقولی زمین مکّه یا فارس و روم و بقول دیگر مقصود زمینی است که بتاخت و تاز در آن پا ننهاده بودند، عکرمه گفته مقصود هر زمینی است که تا قیامت بحوزه اسلام درآید وَ کان‌َ اللّه‌ُ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیراً خداوند بر همه چیزها قادر و توانا است بهر کس خواهد عزّت میدهد و بهر کس خواهد ذلّت میدهد (وَ لِلّه‌ِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه‌ِ وَ لِلمُؤمِنِین‌َ) اوّلا و بالذات عزّت و بزرگی و کبریایی مخصوص بخدا است پس از آن برسولش داده که صفیر و نماینده او است در زمین پس از آن بمؤمنین کرامت نموده زیرا که مطیع و فرمان بردار امر خدا گردیده‌اند.
یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ قُل لِأَزواجِک‌َ إِن کُنتُن‌َّ تُرِدن‌َ الحَیاةَ الدُّنیا وَ زِینَتَها اینکه آیات چنین ارائه میدهد که حضرت از زنهای خود و ایراد آنان بسیار زجر میکشید بطوری که گویند در سال نهم هجرت قسم یاد نمود که یک ماه با آنان
-----------------------------------
(1) بزرگ است خدا ای سعد تو بین آنها حکم کردی بآنچه خدای تعالی از بالای عرش حکم نموده بود

صفحه : 221
متارکه نماید زیرا که زیادتر از حق خود از حضرت مطالبه مینمودند و چون حضرت تمکن ظاهری نداشت که بدلخواه آنها عمل نماید اینکه بود که آنها را مخیّر نمود بین طلاق گرفتن و رها شدن یا بقناعت زیستن.
گویند ام السلمه از او بردی خواست، میمونه حلّه، زینب بنت جحش برد یمنی، ام‌ّ حبیبه جامه عالی، حفصه جامه مصری، جویریه چادر، سوده گلیم، و در آن وقت حضرت نه زن داشت: عایشه، حفصه، ام‌ّ حبیبه بنت ابی سفیان، سوده دختر زمعه، ام‌ّ سلمه دختر ابی امیّه اینکه پنج نفر از قریش بودند، صفیّه دختر حی‌ّ خیبریّه، میمونه دختر حرث هلالیّه، زینب دختر جحش اسدیّه، جویریه دختر حرث اینکه چهار نفر از غیر قریش بودند.
و چون زنها حضرتش را اذیّت مینمودند بامر خدا از بین آنها بیرون رفت و تا یک ماه در غرفه مسجد که خزینه او بود منزل گرفت پس از آن اینکه آیه فرود آمد (یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ قُل لِأَزواجِک‌َ) تا آخر اینکه بود که آنان را جمع نمود و اینکه آیات را بر آنان خواند و آنان را مخیّر گردانید بین طلاق و قناعت که اگر زینت و متاع دنیا خواهید حاضر گردید برای طلاق گرفتن و اگر خدا و رسول و خانه آخرت خواهید فَإِن‌َّ اللّه‌َ أَعَدَّ لِلمُحسِنات‌ِ مِنکُن‌َّ أَجراً عَظِیماً خدا برای نیکوکاران شما اجر بزرگ مهیّا نموده.
(من) در (منکن‌ّ) برای تبیین است نه تبعیض زیرا که تمام زنها شق‌ّ دوّم را اختیار کردند که خدا و رسول و خانه آخرت باشد.
چگونه ممکن بود طلاق گرفتن را اختیار کنند زیرا همان شرافتی که زوجیّت با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که سلطان دنیا و آخرت بود داشتند برای آنان کافی بود.
یا نِساءَ النَّبِی‌ِّ مَن یَأت‌ِ مِنکُن‌َّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَف لَهَا العَذاب‌ُ ضِعفَین‌ِ اول خطاب بخود رسول اللّه (ص) بود (یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ) در اینکه آیه خطاب بخود ازواج است و آنان را تهدید مینماید که هر گاه بعضی از شما کار زشتی که در خور مقام شما نباشد از وی صادر گردید عذاب شما چون منسوب بپیغمبرید دو برابر عذاب

صفحه : 222
دیگران خواهد بود.
وَ کان‌َ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیراً اشاره به اینکه گمان نکنید چون زن پیمبر و هم خوابه او هستید شما از عذاب مصون میباشید چنین نخواهد بود همانطوری که برای نیکوکاران شما اجر بزرگ دو برابر آماده شده برای بدکاران و گناهکاران از شما نیز عذاب مضاعف میگردد وَ مَن یَقنُت مِنکُن‌َّ لِلّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ وَ تَعمَل صالِحاً نُؤتِها أَجرَها مَرَّتَین‌ِ وَ أَعتَدنا لَها رِزقاً کَرِیماً و در مقابل آن کسی از شما که مطیع خدا و رسول گردد و عمل نیکو نماید دو برابر بوی اجر داده میشود و برای وی روزی با احترام مهیّا است.
معلوم است ثواب و عقاب هر کسی بسته بدرجه و مقام وی است چنانچه بعضی از پیمبران برای ترک اولی در مقام مؤاخذه واقع میگردیدند، و نیز بسیار فرق است بین عمل شخص عالم عاقل و آدم نادان کم عقل، خلاصه هر کس مقامش بلندتر اجر و پاداش بر اعمال خوب و عذاب و سخط بر اعمال بد وی زیادتر خواهد بود.
یا نِساءَ النَّبِی‌ِّ لَستُن‌َّ کَأَحَدٍ مِن‌َ النِّساءِ تا آخر در اینکه آیات زنان پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مأمور بچند حکم گردیده‌اند و اگرچه اینکه آیات و احکام را ظاهرا مخصوص بزنهای نبی‌ّ اکرم (ص) گردانیده لکن شاید شامل زنان امّت رسول (ص) نیز بشود زیرا که حکمت در همه یکی است منتهی الامر در زنان رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مهم‌ّتر است.
1- ای زنان پیمبر اگر شما با تقوی میباشید در سخن گفتن با مردان چنین نرم و نازک سخن نگوئید زیرا آنهایی که مبتلا بمرض اخلاقی میباشند چون زن رسولید ممکن است در شما طمع نمایند و خیال فاسدی در باره شما بنمایند بلکه بطور معمول و متعارف با آنها گفتگو نمائید.
2- ای زنان پیمبر در خانه‌های خود بنشینید و زینت خود را ظاهر ننمائید

صفحه : 223
آن طوری که در زمان جاهلیت قبل از بعثت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زنان چنین بودند که زینت نموده و جلوه گری مینمودند و مثل حیوانات مردان و زنان با هم مخلوط بودند مثل زنهای امروزی که گویا روش زمان جاهلیت را پیش گرفته‌اند و قوانین اسلام را بکلّی فراموش کرده‌اند و نمیدانم عایشه که او را ام‌ّ المؤمنین می‌نامند چگونه اینکه حکم صریح قرآن را که مأمور گردیده بود در خانه بنشیند و مثل زمان جاهلیت که زنها با مردها بجنگ میرفتند و داوری مینمودند فراموش کرده و در جنگ جمل بجنگ حجّت خدا و امام وقت بیرون رفته ببهانه خون خواهی عثمان با علی علیه السلام طرف گردید و حق حرمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حکم قرآن را نگاه نداشته با اینکه حال جماعت اهل سنت وی را ام‌ّ المؤمنین و بهترین زنهای پیمبر میدانند.
3- ای زنان رسول نماز را بپای دارید همان طوری که بشما دستور داده شده است 4- زکاة مال خود را بدهید.
5- فرمان برداری بنمائید خدا و رسول او را.
إِنَّما یُرِیدُ اللّه‌ُ لِیُذهِب‌َ عَنکُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َ البَیت‌ِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً برای توضیح آیه مختصری از تفسیر مجمع البیان طبرسی رحمه اللّه را ترجمه مینمایم، چنین گوید: إبن عباس گفته رجس عمل شیطان است و شامل میگردد آنچه را که در آن رضای خدا نباشد، و الف و لام (البیت) برای عهد است و مقصود از بیت خانه نبوّت و رسالت است و آنچه را که شخص ملتجی بآن میگردد عرب آن را بیت نامند اینکه است که انساب را بیوت نامند.
بقولی مقصود از بیت (بیت الحرام) است و اهل آن بطور اطلاق اشخاص با تقوی میباشند بدلیل اینکه دوستان خدا منحصر باهل تقوایند.
و بقول دیگر مقصود از بیت (مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و اهل او کسانی میباشند که در آنجا مکان دارند و از آنجا بیرون نشدند و درب خانه‌شان از مسجد سدّ نگردید و تمام امّت متّفقند که مقصود از اهل بیت در آیه اهل بیت رسولند.

صفحه : 224
بقول عکرمه آنان زنهای پیمبرند زیرا که اول و آخر آیه در باره آنها فرود آمده. ابو سعید خدری، انس بن مالک، واثلة بن اسقع و عایشه و ام‌ّ سلمه تماما گفته‌اند آیه مختص است (برسول اللّه و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات اللّه علیهم) ابو حمزه ثمالی در تفسیر خود از شهر بن حوشب و او از ام‌ّ سلمه چنین نقل میکند فاطمه برای پدرش حریره‌ای آورد حضرت باو فرمود شوهر و دو فرزندان خود را حاضر گردان که از اینکه طعام بخورند وقتی آنها جمع شدند کساء خیبری روی آنها انداخت و گفت
(اللّهم هؤلاء اهل بیتی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا)
ام‌ّ سلمه گوید گفتم یا رسول اللّه من هم از آنها میباشم فرمود عاقبت تو بخیر است لکن از آنان نمیباشی.
و نیز ثعلبی در تفسیرش با اختلاف کمی همین طور از ام‌ّ سلمه نقل نموده.
و باز ثعلبی بسند خود از مجمع روایت کرده و چنین گوید روزی من با مادرم نزد عایشه رفتیم مادرم باو گفت دیدی چگونه در روز جمل خروج کردی و از حکم خدا که فرموده (وَ قَرن‌َ فِی بُیُوتِکُن‌َّ) عدول نمودی عایشه در پاسخ گفت بقضاء و قدر الهی بود پس از آن مادرم از حال علی علیه السلام سؤال نمود عایشه گفت سؤال نمودی از دوست ترین مردم نزد خدای تعالی و از شوهر دوست ترین خلق باو بخدا قسم من دیدم که پیغمبر (ص) علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را جمع نمود و جامه‌ای در سر ایشان کشید و گفت خدایا اینها اهل بیت و خویشان نزدیک منند رجس و پلیدی را از ایشان دور گردان و اینها را پاک و پاکیزه گردان عایشه گوید من گفتم یا رسول اللّه (انا من اهلک) من هم از اهل تو میباشم فرمود دور شو.
و نیز بروایت ابو احمد که گفته حاکم ابو القاسم از زراره و او از حسن بن علی (ع) چنین نقل میکند که وقتی آیه تطهیر نازل گردید رسول اللّه (ص) ما را جمع نمود و عبا بر سر ما انداخت و گفت خدایا اینها اهل بیت و عترت منند و روایات از طرف عامه یعنی سنّیها و خاصه یعنی شیعیان بسیار است اگر بخواهیم بیان کنیم کتاب طولانی

صفحه : 225
میشود و در آنچه گفته شد برای اهل بصیرت کافی خواهد بود و تمام جماعت شیعه نظر بهمین روایات آیه را مخصوص بآل عبا دانسته‌اند بدلیل اینکه لفظ (انّما) محقّق آن چیزی است که بعد از آن است و غیر آن را نفی مینماید مثل اینکه کسی گوید (انّما لک درهم و انّما فی الدار زید) اینکه دو جمله چنین معنی میدهد که از تو نزد من نیست مگر درهمی و در خانه کسی نیست مگر زید.
و وقتی اینکه معنی را فهمیدی می‌گوییم یا مقصود از اراده اراده محضه است یا اراده‌ای است که تعلق بتطهیر و پاک گردیدن از پلیدیها گرفته و نمیشود گفت مقصود از اراده اراده محضه باشد زیرا که حق تعالی از هر مکلفی اینکه را خواسته مختص باهل بیت نیست.
و دیگر بدون شک و شبهه اینکه طور بیان برای اهل بیت مقتضی مدح و تعظیم است و در مطلق اراده مدح منتفی است پس مراد وجه دوم است و باین طور که بیان گردید معصوم بودن آل عباء و طاهر بودن آنها از تمام افعال قبیح ثابت میگردد و از بدیهیات و ضروریات است که غیر از اینکه پنج نفر آل عبا کسی معصوم نبوده پس اینکه آیه مختص بآنها میگردد نه غیر آنها و پس از اینکه بیان گفته اینکه صاحب کشاف گفته است که آیه دلیل بر اینکه است که زنهای نبی‌ّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از اهل بیت او میباشند. و بیضاوی گفته تخصیص دادن شیعه اهل بیت را بفاطمه و علی و حسن و حسین ضعیف است کلام آنها ضعیف است و اگر گفته شود اول آیه و آخر آن در باره ازواج است پس مراد باهل بیت زنهای پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشند در پاسخ گوئیم در عرف و عادت بین فصحاء شایع و متداول است که در اثنای کلام خطاب بغیر میکنند و بعد باز بکلام اول برمیگردند و قرآن از اینکه طور بیان پر است و نیز کلام و اشعار عرب باین مضمون بسیار واقع شده و اینکه طور بیان مثبت مدعاء نخواهد شد. (بیان شیخ طبرسی بپایان رسید) وَ اذکُرن‌َ ما یُتلی فِی بُیُوتِکُن‌َّ مِن آیات‌ِ اللّه‌ِ وَ الحِکمَةِ چنانچه گفته شد در اینکه آیات چند حکم راجع بزنهای نبی‌ّ (ص) تأسیس فرموده:

صفحه : 226
اول- غلظت در گفتار موقعی که با مردهای اجنبی سخن گویند بایستی نازک و آهسته حرف نزنند و بطور معمول بلکه با خشونت سخن گویند.
دوم- در خانه خود بنشینند و مثل زمان جاهلیت که زنها زینت کرده از منزل بیرون می‌آمدند نباشند.
سوم- نماز را بپای دارند. چهارم- زکاة بدهند.
پنجم- متذکّر بشوند آنچه را که خوانده میشد در خانه‌های آنها از آیات خدا و حکمت‌ها. و شکی نیست که اینکه احکام شامل تمام زنهای امت میشود منتهی الامر نسبت بآنها مهم‌تر خواهد بود.
إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ لَطِیفاً خَبِیراً محقّقا خداوند لطیف است که از راه لطف و کرم بندگان خود را بآنچه صلاح آنها در آنست ارشاد مینماید و خبیر و بینا بمصالح عباد است.

صفحه : 227

[سوره الأحزاب (33): آیات 35 تا 40]

اشاره

إِن‌َّ المُسلِمِین‌َ وَ المُسلِمات‌ِ وَ المُؤمِنِین‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ وَ القانِتِین‌َ وَ القانِتات‌ِ وَ الصّادِقِین‌َ وَ الصّادِقات‌ِ وَ الصّابِرِین‌َ وَ الصّابِرات‌ِ وَ الخاشِعِین‌َ وَ الخاشِعات‌ِ وَ المُتَصَدِّقِین‌َ وَ المُتَصَدِّقات‌ِ وَ الصّائِمِین‌َ وَ الصّائِمات‌ِ وَ الحافِظِین‌َ فُرُوجَهُم وَ الحافِظات‌ِ وَ الذّاکِرِین‌َ اللّه‌َ کَثِیراً وَ الذّاکِرات‌ِ أَعَدَّ اللّه‌ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً (35) وَ ما کان‌َ لِمُؤمِن‌ٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ أَمراً أَن یَکُون‌َ لَهُم‌ُ الخِیَرَةُ مِن أَمرِهِم وَ مَن یَعص‌ِ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ فَقَد ضَل‌َّ ضَلالاً مُبِیناً (36) وَ إِذ تَقُول‌ُ لِلَّذِی أَنعَم‌َ اللّه‌ُ عَلَیه‌ِ وَ أَنعَمت‌َ عَلَیه‌ِ أَمسِک عَلَیک‌َ زَوجَک‌َ وَ اتَّق‌ِ اللّه‌َ وَ تُخفِی فِی نَفسِک‌َ مَا اللّه‌ُ مُبدِیه‌ِ وَ تَخشَی النّاس‌َ وَ اللّه‌ُ أَحَق‌ُّ أَن تَخشاه‌ُ فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وَطَراً زَوَّجناکَها لِکَی لا یَکُون‌َ عَلَی المُؤمِنِین‌َ حَرَج‌ٌ فِی أَزواج‌ِ أَدعِیائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُن‌َّ وَطَراً وَ کان‌َ أَمرُ اللّه‌ِ مَفعُولاً (37) ما کان‌َ عَلَی النَّبِی‌ِّ مِن حَرَج‌ٍ فِیما فَرَض‌َ اللّه‌ُ لَه‌ُ سُنَّةَ اللّه‌ِ فِی الَّذِین‌َ خَلَوا مِن قَبل‌ُ وَ کان‌َ أَمرُ اللّه‌ِ قَدَراً مَقدُوراً (38) الَّذِین‌َ یُبَلِّغُون‌َ رِسالات‌ِ اللّه‌ِ وَ یَخشَونَه‌ُ وَ لا یَخشَون‌َ أَحَداً إِلاَّ اللّه‌َ وَ کَفی بِاللّه‌ِ حَسِیباً (39)
ما کان‌َ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِن رَسُول‌َ اللّه‌ِ وَ خاتَم‌َ النَّبِیِّین‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیماً (40)

صفحه : 228

(ترجمه)

بحقیقت مردهای مسلمان و زنهای مسلمان، مردهای مؤمن و زنهای مؤمنه، مردهای مطیع (امر خدا و رسول) و زنهای مطیع، مردهای راستگو و زنهای راستگو، مردهای صبر کننده و زنهای صبر کننده، مردهای فروتنی کننده و زنهای فروتنی کننده مردهای صدقه دهنده و زنهای صدقه دهنده، مردهای روزه دار و زنهای روزه دار، مردهای نگاه دارنده فرجهای خود و زنهای نگاه‌دارنده فرجهای خود، مردهای بسیار ذکر کننده خدا و زنهای بسیار ذکر کننده. خداوند برای اینها مغفرت و اجر بزرگ آماده نموده (35)
نمیباشد برای مرد مؤمن و نه زن مؤمنه‌ای اختیاری در در جایی که از جانب خدا و رسولش در باره آنان حکمی رسیده (بایستی مطیع امر خدا) باشند و کسی که نافرمانی خدا و رسول او را کند محقّقا گمراه گردیده گمراهی هویدا (36)
و یاد کن (ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آن را که گفتی بآنکسی که خدا باو نعمت داده و تو نیز باو انعام و بخشش نموده‌ای که زن خود را نگاه دار و بپرهیز از مخالفت خدا و در خود پنهان گردانیدی آنچه را که خدا ظاهرکننده است و از سرزنش مردم میترسیدی و خدا سزاوارتر است بترس (از مردم) پس چون زید حاجت خود را از زنش گرفت (و او را طلاق داد) ما زینب زن زید را با تو تزویج نمودیم تا آنکه برای مؤمنین حرجی نباشد در تزویج نمودن پسر خوانده‌هایشان وقتی که آنها حاجت خود را از آنان گرفته (و رهاشان نموده‌اند) و حکم خدا واقع شدنی است (37)
نیست بر پیغمبر وزری در آنچه خدا بر او واجب گردانیده و سنت و طریق حق تعالی چنین است در آن (پیمبرانی که) پیش از او بودند و امر خدا حکمی است نافذ (و قبلا) اندازه گرفته شده (38)
(از پیمبران گذشته) آن کسانی که رسالت و احکام خدا را بمردم میرسانیدند و از خدا میترسیدند و از احدی (در آنچه منوط بتبلیغ رسالت بود) نمیترسیدند و بس است خدا برای نگاهداری اعمال بندگان (39)
محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پدر احدی از مردان شما نبود لکن رسول خدا و آخرین پیمبران است و خدا بهمه چیز عالم و دانا است (40)

صفحه : 229

توضیح آیات‌

إِن‌َّ المُسلِمِین‌َ وَ المُسلِمات‌ِ وَ المُؤمِنِین‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ بروایتی وقتی که اسماء بنت عمیس با شوهر خود جعفر بن ابی طالب از حبشه مراجعت نمود آمد نزد زنهای پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و گفت آیا در قرآن در باره ما چیزی نازل شده است گفتند نه پس از آن نزد رسول اکرم (ص) رفت و گفت زنها ناامیدند حضرت فرمود از چه چیز گفت برای اینکه اینها بخوبی یاد نشده‌اند آن طوری که مردها یاد شده‌اند و بروایت دیگر زنان رسول چنین گفتند یا رسول اللّه (ص) آیا در ما فضیلتی نیست و طاعت ما قبول نیست اینکه بود که اینکه آیه نازل گردید و مردها و زنها را در فضیلت و ثواب اعمال ردیف هم قرار داد، و در اینکه مبارک آیه ده فضیلت و منقبت مشترک بین زنان و مردان را تذکّر میدهد:
اول و دوم اسلام و ایمان است (اسلام مأخوذ از انقیاد و تسلیم شدن اوامر الهی است) و (ایمان اقرار بلسان و تصدیق بجنان و عمل بارکان است) و بیک معنی ایمان اخص از اسلام است زیرا که بگفتن شهادتین اسلام بمعنی اعم‌ّ حاصل میگردد قوله تعالی (قالت الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا) هر مؤمنی مسلمان هست لکن هر مسلمانی مؤمن نیست مگر وقتی که ایمان که عبارت از عقد قلب و تصدیق جزمی بمقدسات اسلام باشد در باطن وی نفوذ نماید و همان طلوع ایمان در قلب است که محرک عمل بارکان میگردد.
و بمعنی دیگر اسلام اخص‌ّ از ایمان است که هر مؤمن مسلم نیست و هر مسلمی مؤمن است و اسلام باین معنی تسلیم گردیدن بتمام قوی و مشاعر در مقابل تمام اوامر شرعی تدوینی و اوامر تکوینی و ترک اعتراض و رأی اندیشی در مقابل دستورات الهی اینکه است که بمؤمنین پس از ایمان خطاب میکند (ادخلوا فی السّلم کافّة) وَ القانِتِین‌َ وَ القانِتات‌ِ 3- از فضائل ده‌گانه که در اینکه آیه مشترک بین مردها و زنها قرار داد قنوت

صفحه : 230
است (و قنوت بمعنی ثبوت است) و آنها مردها و زنهایی میباشند که در اطاعت احکام الهی ثابت قدم و در طاعات و عبادات مداومت مینمایند و در هیچ وقت سستی نخواهند نمود وَ الصّادِقِین‌َ وَ الصّادِقات‌ِ 4- از فضائل مشترک بین مردها و زنها اینست که راست گفتار و راست کردارند و هر دو صنف در ثواب مساوی هستند و اعمالشان مصدق گفتارشان و گفتارشان منبعث از نیّاتشان در دعوی ایمان صادق و در عمل درستکارند.
وَ الصّابِرِین‌َ وَ الصّابِرات‌ِ 5- از فضائل مشترک بین آنها اینست که اینان صبر کنندگانند (صبر بطور اطلاق شامل میگردد صبر بر عبادت، صبر بر ترک معصیت، صبر در مصیبات و آنچه را که تحمّل آن ناگوار باشد و بالاترین اقسام صبر چنانچه تجربه شده صبر بر ترک معاصی و خودداری نمودن از مشتهیات نفسانی خود از آنچه مخالف احکام الهی است.
وَ الخاشِعِین‌َ وَ الخاشِعات‌ِ 6- از فضائل مشترکه بین زن و مرد اینکه است که اینان همیشه بقلبشان و دلشان ترسناک و ببدن و جسدشان در مقابل اوامر الهی متواضع و منقادند وَ المُتَصَدِّقِین‌َ وَ المُتَصَدِّقات‌ِ 7- از فضائل مشترک بین زن و مرد انفاق مال است. و (متصدّق، کسی است که مال خود را در امور خیریه بذل و بخشش مینماید مثل بذل زکاة و مطلق انفاق فی سبیل اللّه).
وَ الصّائِمِین‌َ وَ الصّائِمات‌ِ 8- از فضائل مشترک بین آنها روزه داری و باز داشتن قوای حیوانی است در مدّت معیّن همان طوری که از طرف شریعت مقدّسه اسلام رسیده بلکه خود داری نمودن از مشتهیات نفسانی زیادتر از قدر حاجت در همه وقت مطلوب است.
وَ الحافِظِین‌َ فُرُوجَهُم وَ الحافِظات‌ِ 9- از فضیلت مشترک بین آنها حفظ فروج است از ارتکاب معاصی و خودداری

صفحه : 231
نمودن از زنا و لواط و از آنچه از طریق مطهر اسلام نهی از آن رسیده مثل استمناء و غیر آن.
وَ الذّاکِرِین‌َ اللّه‌َ کَثِیراً وَ الذّاکِرات‌ِ 10- از فضائل مشترکه بین آنها ذکر کثیر است و مصداق کامل ذاکرین کسانی میباشند که همیشه بدل بیاد حق تعالی و بزبان گویای حمد و ثنای الهی باشند و در هیچ موقعی و در هیچ شغلی که باشند خدا و حکم خدا را فراموش ننمایند.
و از مجاهد نقل میکنند که گفته بنده از ذاکرین اللّه کثیرا نباشد مگر اینکه نشسته و ایستاده و خوابیده بذکر خدا مشغول باشد.
ابو سعید خدری و ابو هریره از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نقل کرده‌اند که هر کس در شب بیدار شود و اهل خود را بیدار کند و دو رکعت نماز با آنها بخواند خداوند نام آنان را در جمله ذاکرین ثبت گرداند.
و از ابی عبد اللّه علیه السلام چنین روایت شده کسی که در شب وقت خواب تسبیح فاطمه زهرا سلام اللّه علیها را خواند از (ذاکرین اللّه کثیرا و الذاکرات) محسوب گردد.
أَعَدَّ اللّه‌ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً اشخاصی که از زن و مرد متّصف باین اوصاف ده‌گانه در آیه باشند خدای تعالی برای آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده، و ضمیر (لهم) که جمع مذکّر آورده برای تغلیب است و شامل مردان و زنان هر دو میشود.
وَ ما کان‌َ لِمُؤمِن‌ٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ أَمراً أَن یَکُون‌َ لَهُم‌ُ الخِیَرَةُ مِن أَمرِهِم در شأن نزول آیه گفته‌اند حضرت رسول (ص) زینب بنت جحش اسدیّه که دختر امیمه دختر عبد المطلب و عمّه رسول اللّه (ص) بود برای زید بن حارثه که آزاد کرده و پسر خوانده خود بود خواستگاری نمود زینب بگمان اینکه برای خود حضرتش میخواهد قبول نمود وقتی دانست برای زید میخواهد اباء کرد زیرا جمال زیبایی داشت و دختر عمّه رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و از زنان اشراف قریش بود گفت چرا زن

صفحه : 232
آزاد کرده شوم برادرش عبد اللّه نیز باین وصلت راضی نبود اینکه بود که اینکه آیه فرود آمد و خلاصه معنی آیه چنین میشود نیست برای مرد مؤمن و زن مؤمنه که در مقابل حکم خدا و رسولش بر خلاف آن اظهار رأی نمایند.
وَ مَن یَعص‌ِ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ فَقَد ضَل‌َّ ضَلالًا مُبِیناً (من موصوله) عموم دارد اشاره به اینکه هر کس که از امر خدا و رسولش در آنچه بآن حکم کنند سر پیچی کند و اطاعت ننماید و بمیل خود عمل کند چنین کسی از طریق هدایت منحرف گردیده و در چاه خودسری فرو خواهد رفت.
پس از نزول آیه زینب راضی شد و گفت (رضیت یا رسول اللّه) رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زینب را با زید عقد بست.
وَ إِذ تَقُول‌ُ لِلَّذِی أَنعَم‌َ اللّه‌ُ عَلَیه‌ِ وَ أَنعَمت‌َ عَلَیه‌ِ أَمسِک عَلَیک‌َ زَوجَک‌َ وَ اتَّق‌ِ اللّه‌َ بعضی از سنّیها در تفسیر آیه چنین گفته‌اند رسول خدا زید را بسیار دوست میداشت هر وقت دیر نزد حضرتش می‌آمد بسراغ او میرفت روزی آمدن او دیر شد رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بمنزل او رفت دید زینب در وسط حجره نشسته چون وی بسیار وجیهه و زیبا بود چون چشمش باو افتاد گفت
(سبحان اللّه خالق النور تبارک اللّه احسن الخالقین)
وقتی زید آمد زینب واقعه را باو گفت زید گفت شاید تو در قلب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم افتاده‌ای میخواهی طلاقت بدهم تا پیغمبر (ص) تو را بگیرد، زینب جواب داد میترسم طلاقم بدهی و پیغمبر (ص) مرا نگیرد، پس زید آمد نزد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و گفت میخواهم زینب را طلاق دهم حضرت بوی فرمود زنت را نگاه‌دار.
لکن اینکه طور تفسیر از چند جهت منافی با مقام نبی خاتم (ص) است: یکی عصمت که ما جماعت امامیّه در باره انبیاء قائل میباشیم مخصوصا پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که مقام خاتمیّت آن بزرگوار شاهد بر افضلیّت او است و عاشق شدن بزن غیر مناسبتی با مقام عصمت نخواهد داشت.
دیگر بدلالت نص صریح که در سوره نور آیه 27 فرموده (یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُم حَتّی تَستَأنِسُوا) که نهی فرموده از دخول در خانه

صفحه : 233
غیر بدون اذن اهلش وقتی تمام مؤمنین مأمور باشند بدون اذن داخل خانه احدی نشوند پیمبر اکرم (ص) اولی باین حکم میباشد و مخالف نهی صریح نمودن منافی با مقام عصمت خواهد بود.
و دیگر کسی که رجوع بعقل خود نماید بشهادت عقلش میفهمد که اینکه توجیهی که اهل سنّت در آیه نموده‌اند بکلّی بی اساس است زیرا که زینب دختر عمّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود ممکن نیست که در کوچکی و بزرگی قبل از فرود آمدن آیه حجاب او را ندیده باشد چطور شد قبلا که موقع بروز حسن و زیبایی او بود خواستگار او نشد و پس از مدّتی که زن پسر خوانده او شده و مسلّما از طراوت جوانی او کاهیده شده بود بیک نظر عاشق وی گردید و کلامی بگوید که مشعر بر دل باختگی او باشد هرگز چنین نخواهد بود و سزاوار نیست چنین نسبتی بیک شخص عادی متعصّب داده شود چه جای نبی‌ّ خاتم (ص) که شأن او اجل‌ّ از اینکه نسبتها خواهد بود چیزی که باعث اشتباه شده تتمه آیه است که فرموده:
وَ تُخفِی فِی نَفسِک‌َ مَا اللّه‌ُ مُبدِیه‌ِ وَ تَخشَی النّاس‌َ وَ اللّه‌ُ أَحَق‌ُّ أَن تَخشاه‌ُ در توجیه آیه ممکن است گفته شود چون پیغمبر (ص) میدانست که تقدیر چنین جاری شده که زینب زن او گردد لکن چون در نظر عرب پسر خوانده حکم پسر را داشت که حرام میدانستند که شخص زن پسر خوانده‌اش را که طلاق داده بگیرد و پیغمبر (ص) میخواست که اینکه حکم جاهلیت را نسخ بنماید لکن از گفتار عرب می‌ترسید اینکه بود که از ترس زبان مردم اظهار نمینمود و چون تقدیر چنین شده بود خود زید چنانچه مفسرین گویند بزرگ منشی زینب و مباهات او و بی‌اعتنایی بوی باعث شد که حاضر گردد او را طلاق دهد و حکمت اینکه خداوند چنین اراده نمود که زینب زن حضرت رسول (ص) شود شاید همان باشد که آیه بیان فرموده فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وَطَراً زَوَّجناکَها لِکَی لا یَکُون‌َ عَلَی المُؤمِنِین‌َ حَرَج‌ٌ فِی أَزواج‌ِ أَدعِیائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُن‌َّ وَطَراً چون در عرب جایز نبود که کسی زن پسر خوانده خود را بگیرد اینکه بود که

صفحه : 234
خدای تعالی بر خلاف عقیده عرب زینب را برای محمّد (ص) که زن پسر خوانده او بود تزویج نمود که اینکه عادت شوم از میان عربها برداشته شود وَ کان‌َ أَمرُ اللّه‌ِ مَفعُولًا آیه اشاره باین دارد که خدای تعالی خودش زینب را برسولش تزویج نمود زیرا که امر خدا و اراده او در زمین واقع است.
ما کان‌َ عَلَی النَّبِی‌ِّ مِن حَرَج‌ٍ فِیما فَرَض‌َ اللّه‌ُ لَه‌ُ سُنَّةَ اللّه‌ِ فِی الَّذِین‌َ خَلَوا مِن قَبل‌ُ چون در نظر مردم چنین کاری که شخص زن پسر خوانده خود را بگیرد جائز نبود خداوند برای رفع تهمت که چرا رسول چنین کاری نمود گویا در آیه تذکّر میدهد که چون نبی‌ّ اکرم آنچه کند بامر خدا است و اطاعت امر حق تعالی برای او فرض و واجب است و حرج و گناهی برای او نیست و لو آنکه در نظر مردم گناه باشد چنانچه روش و سنّت انبیاء پیش هم چنین بوده که مطیع امر حق تعالی بودند وَ کان‌َ أَمرُ اللّه‌ِ قَدَراً مَقدُوراً و حکم خدا و امر او آن چیزی است که در قضاء سابق و لوح محفوظ اندازه گیری شده و واقع گردیده.
الَّذِین‌َ یُبَلِّغُون‌َ رِسالات‌ِ اللّه‌ِ وَ یَخشَونَه‌ُ وَ لا یَخشَون‌َ أَحَداً إِلَّا اللّه‌َ (الّذین) محلا مجرور است بنا بر اینکه صفت (الّذین خلوا) در آیه بالا باشد یا مبتدا و مرفوع المحل است یعنی پیمبران گذشته کسانی بودند که در آنچه در امر رسالت مأمور بودند پیغام خدا را بمردم میرسانیدند و چنین بودند که فقط از خدا میترسیدند و از احدی غیر از خدا نمیترسیدند.
آری خوف و خشیت از خدا مخصوص کسانی است که عارف باو باشند قوله تعالی (إِنَّما یَخشَی اللّه‌َ مِن عِبادِه‌ِ العُلَماءُ) کسی که عظمت و جلال و کبریایی حق تعالی در قلبش نفوذ نموده خوف و ترس او بقدر معرفت وی است (و آن را خشیت نامند نه خوف اصطلاحی که موجب فرار میشود) و انبیاء چون معرفتشان بمقام احدیّت از تمام مردم زیادتر بود اینست که از تمام خلق بیشتر از خدا ترسان بودند و فقط از

صفحه : 235
خدا میترسیدند نه از خلق چون بحقیقت ایمانشان میدانستند که تمام امور بدست قدرت او انجام میگیرد.
وَ کَفی بِاللّه‌ِ حَسِیباً و خدا برای نگاهداری حساب اعمال خلائق و جزاء دادن بآنها کافی است.
ما کان‌َ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِن رَسُول‌َ اللّه‌ِ پس از ازدواج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با زینب منافقین که پی بهانه میگشتند که حضرتش را تنقید نمایند و پسر خوانده را بجای اولاد صلبی بحساب میآوردند جنجال راه انداختند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زن پسر خود را گرفته اینکه بود که آیه بالا بر ردّ آنان فرود آمد که محمّد (ص) پدر احدی از مردان امّت نخواهد بود و بقید (رجالکم) مقیّد میگرداند پدر نبودن را بامّت.
و آیه دلالت ندارد که پدر احدی از مردها نیست زیرا که طاهر و قاسم و ابراهیم از پسرهای او بودند که پیش از وفات پیمبر اکرم (ص) از دنیا رفتند، و نیز منافات ندارد که حسن و حسین علیهما السلام پسران حضرتش بشمار آیند چنانچه احادیث شاهد بر آنست که پیمبر اکرم (ص) آنها را پسران خود میدانست.
وَ خاتَم‌َ النَّبِیِّین‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیماً قرّاء (خاتم) را دو طور قرائت نموده‌اند بعضی بفتح تا و معنی آیه چنین میشود که بوجود (محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبوّت و رسالت مهر خورده و دفتر رسالت بوجودش پیچیده شده و خاتمه پیدا نموده، و بعضی خاتم را بکسر تاء خوانده‌اند یعنی محمّد بن عبد اللّه (ص) آخرین پیمبران خواهد بود که پس از او تا قیامت پیمبر و رسولی نخواهد آمد زیرا که خداوند دانای اسرار است و میداند دین اسلام بطوری کامل است که دیگر اقتضاء ندارد دین کامل‌تری بیاید و آن را نسخ گرداند.

صفحه : 236

[سوره الأحزاب (33): آیات 41 تا 50]

اشاره

یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اذکُرُوا اللّه‌َ ذِکراً کَثِیراً (41) وَ سَبِّحُوه‌ُ بُکرَةً وَ أَصِیلاً (42) هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتُه‌ُ لِیُخرِجَکُم مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَی النُّورِ وَ کان‌َ بِالمُؤمِنِین‌َ رَحِیماً (43) تَحِیَّتُهُم یَوم‌َ یَلقَونَه‌ُ سَلام‌ٌ وَ أَعَدَّ لَهُم أَجراً کَرِیماً (44) یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ إِنّا أَرسَلناک‌َ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً (45)
وَ داعِیاً إِلَی اللّه‌ِ بِإِذنِه‌ِ وَ سِراجاً مُنِیراً (46) وَ بَشِّرِ المُؤمِنِین‌َ بِأَن‌َّ لَهُم مِن‌َ اللّه‌ِ فَضلاً کَبِیراً (47) وَ لا تُطِع‌ِ الکافِرِین‌َ وَ المُنافِقِین‌َ وَ دَع أَذاهُم وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه‌ِ وَ کَفی بِاللّه‌ِ وَکِیلاً (48) یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا إِذا نَکَحتُم‌ُ المُؤمِنات‌ِ ثُم‌َّ طَلَّقتُمُوهُن‌َّ مِن قَبل‌ِ أَن تَمَسُّوهُن‌َّ فَما لَکُم عَلَیهِن‌َّ مِن عِدَّةٍ تَعتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُن‌َّ وَ سَرِّحُوهُن‌َّ سَراحاً جَمِیلاً (49) یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ إِنّا أَحلَلنا لَک‌َ أَزواجَک‌َ اللاّتِی آتَیت‌َ أُجُورَهُن‌َّ وَ ما مَلَکَت یَمِینُک‌َ مِمّا أَفاءَ اللّه‌ُ عَلَیک‌َ وَ بَنات‌ِ عَمِّک‌َ وَ بَنات‌ِ عَمّاتِک‌َ وَ بَنات‌ِ خالِک‌َ وَ بَنات‌ِ خالاتِک‌َ اللاّتِی هاجَرن‌َ مَعَک‌َ وَ امرَأَةً مُؤمِنَةً إِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِی‌ِّ إِن أَرادَ النَّبِی‌ُّ أَن یَستَنکِحَها خالِصَةً لَک‌َ مِن دُون‌ِ المُؤمِنِین‌َ قَد عَلِمنا ما فَرَضنا عَلَیهِم فِی أَزواجِهِم وَ ما مَلَکَت أَیمانُهُم لِکَیلا یَکُون‌َ عَلَیک‌َ حَرَج‌ٌ وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً (50)

صفحه : 237

[ترجمه]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید (بانواع و اقسام ذکر از تحمید و تهلیل و تسبیح) خدا را بسیار یاد کنید (41)
و او را در صبحگاه و شام ستایش نمائید (42)
او کسی است که بر شما رحمت میفرستد و ملائکه بر شما درود و طلب رحمت مینمایند تا اینکه شما را از ظلمتهای (کفر و نفاق و جهل) بنور ایمان آورند و همیشه خداوند بمؤمنین مهربان خواهد بود (43)
برای آنان است درود (و رحمت) خدا روزی که او را ملاقات نمایند و سلام یعنی سلامتی (از هر آفتی) و خدا برای آنها اجر بزرگی آماده کرده است (44)
ای رسول گرامی بدرستی که ما تو را فرستادیم که گواهی دهنده و مژده دهنده و تهدید کننده باشی (45)
و خواننده بسوی خدا باذن او و بوده باشی چراغ روشن (46)
ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بمؤمنین مژده بده به اینکه از جانب خدا برای آنان فضل بزرگی است (47)
و اطاعت نکن کافرین و منافقین را و دست بدار از آنها و بر خدا توکّل نما و خدا کافی است که کار تو را کفایت نماید (48)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید وقتی با زنهای مؤمنه ازدواج نمودید و پس از آن قبل از آنکه با آنان تماس بگیرید آنها را طلاق دادید پس برای شما بر آنها هیچ عدّه‌ای نیست که آنها نگاه دارند پس آنها را (از مال خود) بهره‌مند گردانید و رهاشان کنید رهایی نیکو (49)
ای نبی‌ّ گرامی بدرستی که ما بر تو حلال نمودیم زنان تو را آنهایی که مهرشان را عطاء نموده‌ای و آن زنانی را که در جنگی که بدست خود نموده و مالک آنان گردیده‌ای و نیز دختران عموهایت و دختران عمّه‌هایت و دخترهای دایی‌هایت و دخترهای خاله‌هایت آن زنانی که با تو (از مکّه بمدینه) مهاجرت نمودند و زن مؤمنه که نفس خود را بنبی بخشید اگر پیغمبر بخواهد با او ازدواج کند (حلال است بر تو) در صورتی که اینکه حکم مخصوص بتو است و برای سایر مؤمنین نیست) یعنی اگر زنی خودش را به پیغمبر (ص) بخشید حلال میشود و برای سایر مؤمنین حلال نیست) بدرستی که ما دانسته‌ایم آنچه را که واجب کرده‌ایم بر امّت تو از شرائط عقد در باره زنان ایشان و در باره ملک یمین آنها یعنی کنیزان آنها و ما حلال کردیم زنان را بر تو بمجرّد بخشیدن خودشان را بتو بدون مهر و عقد تا نباشد بر تو تنگی و حرجی و هست خدا آمرزنده و مهربان (50)

صفحه : 238

توضیح آیات‌

یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اذکُرُوا اللّه‌َ ذِکراً کَثِیراً سخنان مفسرین در توجیه ذکر کثیرا 1- از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که مقصود از ذکر کثیر اینکه است که در هیچوقت خدا را فراموش نکنید. (مجاهد) بنا بر اینکه حدیث مقصود از ذکر کثیر توجه قلبی است که مؤمن بایستی همیشه متذکّر و بیاد حق تعالی باشد زیرا که ذکر لسانی دائمی نمیشود.
2- مقصود از ذکر کثیر محبّت قلبی است چنانچه گفته‌اند (من احب‌ّ شیئا اکثر ذکره) نشان دوستی ذکر و بیاد بودن محبوب است زیرا که محبّت نگذارد زبان از ذکر دوست و قلب از فکر او خالی ماند.
3- مراد از ذکر کثیر تسبیح و تنزیه حق تعالی از نقایص امکانی و ستایش او است بصفات علیاء و اسماء الحسنی.
4- مقاتل از ائمه علیهم السلام نقل نموده که مقصود از ذکر کثیر مداومت نمودن بر تسبیحات اربع است
(سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر).
5- از زراره و حمران چنین نقل کرده‌اند که هر کس تسبیح حضرت زهراء علیها السلام را بگوید ذکر بسیار کرده است.
وَ سَبِّحُوه‌ُ بُکرَةً وَ أَصِیلًا و ذات کبریایی احدی را در صبحگاه و شام تنزیه کنید و مبرّا گردانید او را از تمام نقایص امکانی ذکر خاص بعد از عام شاید اشاره بنماز صبح و شام باشد و شاید نمازهای پنجگانه مراد باشد.
هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتُه‌ُ لِیُخرِجَکُم مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَی النُّورِ مرجع (هو) (اللّه) در آیه بالا است و در اینکه مبارک آیه ذات احدیّت خود را بصفت رأفت و رحمت معرّفی مینماید که آن خدایی که بایستی شما دائما بیاد و

صفحه : 239
ذکر او مشغول باشید آن خدای مهربانی است که از راه فضل و کرم بر شما درود و رحمت میفرستد و ملائکه مقرّبان درگاه احدیّت آنها نیز برای شما طلب رحمت و مغفرت میکنند تا اینکه شما را از تاریکی کفر و جهل بنور اسلام و دانش و معرفت هدایت نمایند و خداوند همیشه نسبت بمؤمنین مهربان خواهد بود.
تَحِیَّتُهُم یَوم‌َ یَلقَونَه‌ُ سَلام‌ٌ وَ أَعَدَّ لَهُم أَجراً کَرِیماً (تحیّتهم) مصدر بمفعول اضافه شده یعنی درود و رحمت خدا بر مؤمنین در روزی که مؤمنین رحمت خدا را دریابند سلام است که مژده سلامتی از هر آفت و بلیّه‌ای خواهد بود شاید مقصود از روز ملاقات موقع مردن باشد و ممکن است مقصود روز قیامت باشد که مؤمنین در آن وقت درجات کمال را پیموده و هر کس بدرجه استعداد و مقامش بمنتها درجه قرب میرسد زیرا دیگر حالت منتظره‌ای برای احدی باقی نمانده و شاید موقع ورود مؤمنین باشد ببهشت قوله تعالی (وَ المَلائِکَةُ یَدخُلُون‌َ عَلَیهِم مِن کُل‌ِّ باب‌ٍ سَلام‌ٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعم‌َ عُقبَی الدّارِ)«1» یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ إِنّا أَرسَلناک‌َ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً در اینکه مبارک آیه و آیه بعد (وَ داعِیاً إِلَی اللّه‌ِ بِإِذنِه‌ِ وَ سِراجاً مُنِیراً) چند منصب و مقام برای نبی‌ّ رحمت خود تذکّر میدهد و آن بزرگوار را بالقاب و خصوصیّاتی سر افراز میگرداند.
1- او را بشاهد و گواه معرّفی فرموده که تو در دنیا و آخرت گواه امّت خود میباشی و در باره آنان شهادت بحق میدهی و حکم تو در باره آنها جاری است.
2- از خصوصیّات مقام تو چنین خواهد بود که بمؤمنین مژده میدهی برحمت و مغفرت حق تعالی و فائز گردیدن آنان بدرجات بهشتی و متنعّم گردیدن آنها
-----------------------------------
(1) سوره رعد آیه 24 وقتی مؤمنین وارد بهشت میگردند ملائکه از هر دری بر آنها وارد میگردند و گویند سلام و سلامتی بر شما باد ای مؤمنین بواسطه اینکه صبر کردید در دنیا پس نیکو است عاقبت اینکه خانه شما.

صفحه : 240
بفیوضات غیر متناهی سرمدی.
3- (وَ نَذِیراً) ای نبی‌ّ گرامی از خصوصیّات تو چنین است که در عین حالی که مؤمنین و نیکوکاران را مژده میدهی بفیوضات غیر متناهی ایزدی آنها را میترسانی و تهدید می‌نمایی بعذاب و سخط الهی تا آنکه همیشه بین خوف و رجاء باشند نه بعبادت خود مغرور گردند و نه از رحمت حق‌ّ تعالی مأیوس شوند 4- تو مطابق فرمان الهی آن طوری که مأمور گردیده‌ای بدون رأی اندیشی و دلخواهی خود و بدون کم و زیاد مردم را بسوی خدای تعالی میخوانی و راه هدایت و وصول بقرب احدی و فائز گردیدن بفیوضات غیر متناهی را بآنان میآموزی.
5- (وَ سِراجاً مُنِیراً) حضرت را متّصف گردانیده بچراغ روشن اشاره به اینکه همین طوری که در شب تاریک که ظلمت روی زمین را پوشانیده بچراغ روشن تاریکی بر طرف میگردد. در اینکه زمان تاریک که ظلمت کفر و شرک اهل عالم را فرا گرفته تو چراغ روشنی میباشی که بنور وجود تو ظلمت کفر و جهل و خود خواهی و خود پسندی بکلّی مرتفع گردیده.
وَ بَشِّرِ المُؤمِنِین‌َ بِأَن‌َّ لَهُم مِن‌َ اللّه‌ِ فَضلًا کَبِیراً پس از آنکه ذات احدیّت رسول گرامی خود را بفضائل و مناقب چندی بمؤمنین معرفی مینماید بحضرتش دستور میدهد که مؤمنین را مژده بده و آنان را دل خوش دار که از طرف پروردگارتان برای شما فضیلت بزرگ آماده شده.
معلوم است آن فضل و شرافتی را که خدای تعالی بزرگ بشمار آورده بالاتر از آن خواهد بود که ذهن کوچک بشر بتواند آن را محدود بحدّی بنماید از نعمتهای جسمانی دنیوی بلکه نعمتهای اخروی جسمانی مثل بهشت عنبر سرشت و حور و غلمان بلکه شاید اشاره بهمان تفضّلاتی است که در باره آن فرموده (نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده و نه بخاطر احدی خطور نموده.
وَ لا تُطِع‌ِ الکافِرِین‌َ وَ المُنافِقِین‌َ پس از آن حضرتش را امر میفرماید که مطیع مردمان کافر و منافق مشو با اینکه

صفحه : 241
حق تعالی میدانست که حضرتش هرگز مطیع کفّار و منافقین نخواهد شد، شاید امر (لا تطع) برای رفع طمع کفّار و منافقین صادر شده زیرا چنانچه آیات بسیار ارائه میدهد دشمنان اسلام در صدد بودند که بانواع و اقسام حیله‌گری حضرت را از امر تبلیغ باز دارند وقتی آیات منزل را بشنوند دیگر میدانستند که چون او مأمور به تبلیغ و شکستن بتها است قطع طمع نمایند و دست از دسیسه‌کاری بردارند.
وَ دَع أَذاهُم وَ تَوَکَّل عَلَی اللّه‌ِ وَ کَفی بِاللّه‌ِ وَکِیلًا باز امر فرموده که کفّار و منافقین را بخودشان واگذار و از انتقام کشیدن از آنها و ایذاء آنان دست بردار و اتکاء و اعتماد تو بر خدا باشد که او کافی است برای اینکه آنان را بمجازات اعمالشان برساند.
شاید آیه اشاره باین باشد که پس از اینکه تو کمال جدیّت و کوشش خود را در هدایت گردیدن آنها نمودی و بر آنها گران آمد که دست از دین و رویّه خود بردارند و از هدایت یافتن آنها مأیوس گردیدی دیگر دست از آنها بردار و دیگر با آنها جهاد مکن و آنها را بر کفرشان مؤاخذه مکن و اعتماد و توکّل بر خدا کن که اگر مشیّت الهی مقتضی گردد آنان را هدایت خواهد نمود.
از إبن عباس روایت شده که اینکه آیه به آیه جهاد نسخ گردیده.
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا إِذا نَکَحتُم‌ُ المُؤمِنات‌ِ ثُم‌َّ طَلَّقتُمُوهُن‌َّ مِن قَبل‌ِ أَن تَمَسُّوهُن‌َّ فَما لَکُم عَلَیهِن‌َّ مِن عِدَّةٍ تَعتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُن‌َّ وَ سَرِّحُوهُن‌َّ سَراحاً جَمِیلًا آیه خطاب بمؤمنین نموده و راجع بازدواج آنان با زنهای مؤمنات احکامی مقرّر فرموده که از جمله آنها چنین است که هر گاه زن مؤمنه‌ای را عقد کردید و پیش از آنکه با آن تماس بگیرید یعنی جماع واقع گردد او را طلاق داده و رها نمودید در اینکه مورد چند حکم را بایستی مراعات نمائید:
1- برای چنین زنی عدّه‌ای نیست یعنی اگر بخواهد پس از طلاق فورا شوهر کند از طرف شرع مطهّر مانعی ندارد.
2- برای همین ازدواجی که شده و لو اینکه شوهر تماس با زن نگرفته باید از

صفحه : 242
مال خود او را متمتّع گرداند یعنی بقدر وسعت خود چیزی بوی بدهد قوله تعالی (عَلَی المُوسِع‌ِ قَدَرُه‌ُ وَ عَلَی المُقتِرِ قَدَرُه‌ُ) یعنی هر کس بقدر استطاعت در چنین موقعی باید زن را راضی گرداند و اطلاق آیه (فَمَتِّعُوهُن‌َّ وَ سَرِّحُوهُن‌َّ) مقیّد بجایی است که در موقع عقد مهر معیّن نکرده باشند لکن بدلالت آیات دیگر مثل قوله تعالی (وَ إِن طَلَّقتُمُوهُن‌َّ مِن قَبل‌ِ أَن تَمَسُّوهُن‌َّ وَ قَد فَرَضتُم لَهُن‌َّ فَرِیضَةً فَنِصف‌ُ ما فَرَضتُم إِلّا أَن یَعفُون‌َ أَو یَعفُوَا الَّذِی بِیَدِه‌ِ عُقدَةُ النِّکاح‌ِ) در جایی که مهر معیّن شده بایستی شوهر نصف مهر زن را بدهد مگر اینکه زن یا ولی‌ّ او عفو نماید و ببخشد.
3- (وَ سَرِّحُوهُن‌َّ سَراحاً جَمِیلًا) اینکه جمله تأکید مینماید همان جمله (فمتّعوهن‌ّ) را یعنی زنهای مطلّقه را بطور خوب و رضایت بخش رها کنید نه بطور نگرانی و نارضایتی آنها.
یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ إِنّا أَحلَلنا لَک‌َ أَزواجَک‌َ اللّاتِی آتَیت‌َ أُجُورَهُن‌َّ در اینکه آیات در مقام بیان زنهایی برآمده که ازدواج با آنها را بر پیمبر اکرمش مباح نموده و نظر به اینکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با مؤمنین در بسیاری از احکام مساوی میباشند مگر در بعض احکام استثنایی که اختصاص برسولش داده مثل زیادتر از چهار زن عقدی گرفتن و مثل بعض فروعات دیگر که در اینکه آیات اشاره شده یکی (مِمّا أَفاءَ اللّه‌ُ عَلَیک‌َ) آن زنهایی که بفی‌ء و غنیمت بدست خود پیغمبر آمده که مؤمنین در آن حقّی نداشتند مثل صفیّه که از غنائم خیبر است و ریحانه که از غنائم بنی قریظه مخصوص بپیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گردیده وَ بَنات‌ِ عَمِّک‌َ وَ بَنات‌ِ عَمّاتِک‌َ وَ بَنات‌ِ خالِک‌َ وَ بَنات‌ِ خالاتِک‌َ اللّاتِی هاجَرن‌َ مَعَک‌َ و دیگر دخترهای عمو و دخترهای عمّه‌ها و دخترهای دایی و دخترهای خاله‌های تو آنهایی که با تو از مکّه بمدینه مهاجرت نمودند، آیه مشعر بر اینکه است که آن دخترهایی که با حضرتش مهاجرت ننمودند ازدواج آنان بر او جایز نیست.
وَ امرَأَةً مُؤمِنَةً إِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِی‌ِّ إِن أَرادَ النَّبِی‌ُّ أَن یَستَنکِحَها خالِصَةً لَک‌َ مِن دُون‌ِ المُؤمِنِین‌َ

صفحه : 243
و دیگر زنی که خود را بپیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هبه کند و مهر از او مطالبه ننماید و اینکه حکم مخصوص تو است ای پیغمبر و برای مؤمنین جایز نیست که اگر زنی خودش را بآنها بخشید بدون عقد زن آنها بشود.
قَد عَلِمنا ما فَرَضنا عَلَیهِم فِی أَزواجِهِم وَ ما مَلَکَت أَیمانُهُم یعنی بتحقیق که ما دانسته‌ایم آنچه را که واجب کرده‌ایم بر امّت از عقد و شرائط آن در باره زنهایشان و در داشتن مملوکات یعنی کنیزان ایشان.
لِکَیلا یَکُون‌َ عَلَیک‌َ حَرَج‌ٌ وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً خداوند از راه لطف و کرم نسبت بنبی گرامی خود ازدواج با بسیاری از زنها را برای پیمبر برگزیده خود مباح گردانیده تا اینکه از اینکه جهت در مضیقه نیفتد و کار ازدواج بر او آسان باشد و نیز زنهای او بدانند که تمام کار او بحکم خدا و امر او است که از طریق وحی باو دستور میرسد و انجام میدهد.
و البتّه در تعدّد ازواج هم حکمتهایی مندرج بوده نه اینکه از روی شهوت رانی و نفس پرستی حضرتش بسیار زن گرفته باشد چنانچه دشمنان دین نسبت میدهند زیرا که دانسته شده که غیر از عایشه که باکره بوده تمام زنان پیغمبر شوهر مرده و بیوه زن بودند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نظر بمصلحتی وی را میگرفتند (کار نیکان را قیاس از خود مگیر).

صفحه : 244

[سوره الأحزاب (33): آیات 51 تا 55]

اشاره

تُرجِی مَن تَشاءُ مِنهُن‌َّ وَ تُؤوِی إِلَیک‌َ مَن تَشاءُ وَ مَن‌ِ ابتَغَیت‌َ مِمَّن عَزَلت‌َ فَلا جُناح‌َ عَلَیک‌َ ذلِک‌َ أَدنی أَن تَقَرَّ أَعیُنُهُن‌َّ وَ لا یَحزَن‌َّ وَ یَرضَین‌َ بِما آتَیتَهُن‌َّ کُلُّهُن‌َّ وَ اللّه‌ُ یَعلَم‌ُ ما فِی قُلُوبِکُم وَ کان‌َ اللّه‌ُ عَلِیماً حَلِیماً (51) لا یَحِل‌ُّ لَک‌َ النِّساءُ مِن بَعدُ وَ لا أَن تَبَدَّل‌َ بِهِن‌َّ مِن أَزواج‌ٍ وَ لَو أَعجَبَک‌َ حُسنُهُن‌َّ إِلاّ ما مَلَکَت یَمِینُک‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ رَقِیباً (52) یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُیُوت‌َ النَّبِی‌ِّ إِلاّ أَن یُؤذَن‌َ لَکُم إِلی طَعام‌ٍ غَیرَ ناظِرِین‌َ إِناه‌ُ وَ لکِن إِذا دُعِیتُم فَادخُلُوا فَإِذا طَعِمتُم فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَأنِسِین‌َ لِحَدِیث‌ٍ إِن‌َّ ذلِکُم کان‌َ یُؤذِی النَّبِی‌َّ فَیَستَحیِی مِنکُم وَ اللّه‌ُ لا یَستَحیِی مِن‌َ الحَق‌ِّ وَ إِذا سَأَلتُمُوهُن‌َّ مَتاعاً فَسئَلُوهُن‌َّ مِن وَراءِ حِجاب‌ٍ ذلِکُم أَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِن‌َّ وَ ما کان‌َ لَکُم أَن تُؤذُوا رَسُول‌َ اللّه‌ِ وَ لا أَن تَنکِحُوا أَزواجَه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ أَبَداً إِن‌َّ ذلِکُم کان‌َ عِندَ اللّه‌ِ عَظِیماً (53) إِن تُبدُوا شَیئاً أَو تُخفُوه‌ُ فَإِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیماً (54) لا جُناح‌َ عَلَیهِن‌َّ فِی آبائِهِن‌َّ وَ لا أَبنائِهِن‌َّ وَ لا إِخوانِهِن‌َّ وَ لا أَبناءِ إِخوانِهِن‌َّ وَ لا أَبناءِ أَخَواتِهِن‌َّ وَ لا نِسائِهِن‌َّ وَ لا ما مَلَکَت أَیمانُهُن‌َّ وَ اتَّقِین‌َ اللّه‌َ إِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ شَهِیداً (55)

صفحه : 245

[ترجمه]

ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با هر یک از زنهای خود که بخواهی همخوابی را ترک کن و هر یک را که خواهی بسوی خودت جای ده، یا هر کدام را که خواهی طلاق بده و هر کدام را که خواهی برای خود نگاه دار و نیز بر تو گناهی نیست که آن زنانی را که از آنان عزلت گزیده‌ای (و پس زده‌ای) باز بطلبی (و دلجویی کنی و اینکه عمل نزدیک تر است که چشم آنها روشن شود و دل خوش کردند بآنچه بآنان عطاء و بخشش می‌نمایی تمام آنها را (یعنی تمام آنها امیدواری‌شان بتو زیادتر میگردد) و خدا میداند آنچه را که در قلبهای شما است و خداوند همیشه دانا و بردبار است (51)
و بعد از اینکه (نه زن) دیگر بر تو زن عقدی جایز نیست و نیز ای رسول اکرم برای تو جایز نیست زنهای خود را تبدیل نمایی بزنهای دیگر (که یکی از اینها را طلاق دهی و زن دیگر بگیری) و لو آنکه حسن و زیبایی او تو را بشگفت و تعجّب آورد مگر آن زنی که زر خرید تو و برده باشد و خداوند بر هر چیزی نگهبان است (52)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید داخل خانه‌های پیمبر (ص) نشوید مگر پس از آنکه دعوت شوید برای غذا خوردن و زودتر از وقت نروید و منتظر پخته شدن طعام باشید و لکن وقتی برای طعام خوانده شدید و غذا خوردید پراکنده شوید (و بروید) و پس از آن با هم مشغول صحبت کردن و حدیث نشوید و چنین عملی اذیّت است برسول و او از شما حیاء میکند و خدا از سخن حق حیا نمیکند (و ای مؤمنین) وقتی از زنهای پیغمبر متاعی خواستید با آنان (رو برو) نشوید بلکه از پشت پرده و حجاب با آنها صحبت نمائید و اینکه طور سؤال نمودن از آنها باعث پاکی قلب شما و آنها است و جایز نیست برای شما (مؤمنین) که رسول خدا را اذیّت نمائید و نیز بر شما جایز نیست که زنهای رسول را تزویج نمائید ابدا نه در حال حیات او اگر طلاق داد و نه پس از رحلت او چنین عملی نزد خداوند بسیار بزرگ است (53)
اگر شما مؤمنین عملی را ظاهر نمائید یا مخفی گردانید خدا بهر چیزی عالم و داناست (54)
بر زنهای پیمبر (ص) گناهی نیست که با پدرهایشان و پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرانشان و زنهایشان و آنهایی را که مالک آنها گردیده‌اند

صفحه : 246
که بدون پرده و حجاب سخن گویند و باید زنها از مخالفت امر حق تعالی خودداری نمایند (و متقی و پرهیزگار کردند) بدرستی که خدا بر هر چیزی گواهست (55)

توضیح آیات‌

تُرجِی مَن تَشاءُ مِنهُن‌َّ وَ تُؤوِی إِلَیک‌َ مَن تَشاءُ (ترجی) با همزه و بدون همزه هر دو قرائت شده است.
مفسرین گفته‌اند چون زن‌های رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هر یک ایرادی به حضرتش میگرفتند و بحق خود راضی نبودند و او را اذیّت مینمودند بطوری که حضرت یک ماه با آنها متارکه نمود اینکه بود که آیه تخییر در باره زن‌هایش نازل گردید که یا مطیع امر خدا و رسول شوید یا برای طلاق حاضر گردید آنان شق اول را اختیار نمودند پس از آن در باره خود حضرتش راجع به همخوابی و قسمت بین آنها نیز اختیار تام داده شد که هر یک از آنها را که خواسته باشی نزد خود جای بده و هر کدام را که خواهی از وی عزلت نما و بعض مفسرین در توجیه آیه چنین گفته‌اند هر کدام را که خواهی نگاه دار و هر کدام را که خواهی طلاق بده لکن ظاهرا بدو جهت معنی اول که عزلت باشد بسیاق آیه مناسب‌تر مینماید اول بدلالت قوله تعالی.
وَ مَن‌ِ ابتَغَیت‌َ مِمَّن عَزَلت‌َ فَلا جُناح‌َ عَلَیک‌َ ذلِک‌َ أَدنی أَن تَقَرَّ أَعیُنُهُن‌َّ وَ لا یَحزَن‌َّ وَ یَرضَین‌َ بِما آتَیتَهُن‌َّ کُلُّهُن‌َّ وقتی از طرف حق تعالی اختیار قسمت بدست تو داده شده و آنها خود را از طرف خدا ذیحق‌ّ نمیدانند آن وقت بآنچه تو بین آنها تسویه نمایی و هر کدام را خواهی نزد خود آوری و از هر کدام خواهی عزلت نمایی راضی میگردند و چشم آنها روشن میگردد و دل آنان خوش میشود و حسد از بین آنها برداشته میشود و تمامشان بقسمتی

صفحه : 247
که بین آنان می‌نمایی چون میدانند بحکم خداست آزرده نمیشوند، دوم آیه بعد که لا یَحِل‌ُّ لَک‌َ النِّساءُ مِن بَعدُ وَ لا أَن تَبَدَّل‌َ بِهِن‌َّ مِن أَزواج‌ٍ وَ لَو أَعجَبَک‌َ حُسنُهُن‌َّ إِلّا ما مَلَکَت یَمِینُک‌َ و ظاهرا اینکه آیه بعد از آیه تخییر زنهای پیمبر اکرم است که یا مطیع امر خدا و رسول شوند یا برای طلاق حاضر گردند پس از آنکه آنها شق اول را اختیار کردند اینکه آیه بالا فرود آمده و دلالت دارد که راجع بنفقه و هم‌خوابی با آنها را اختیار بدست خود حضرت داده که برای حضرتش قسمت بین آنها شاق‌ّ نباشد و آنها نیز بقسمت بندی حضرت راضی باشند نه آنکه طلاق را بدست حضرتش داده باشد بلکه از تبدیل کردن بعضی از آنها را ببعض دیگر نهی نموده.
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُیُوت‌َ النَّبِی‌ِّ إِلّا أَن یُؤذَن‌َ لَکُم خطاب بمؤمنین نموده که شمایی که ایمان آورده‌اید ادب را نگاه دارید بدون اذن داخل خانه رسول نشوید.
معلوم میشود هنوز عادات زمان جاهلیت و وحشی گری آنان باقی بوده که هیچ مراعات ادب نمینمودند و بدون رخصت داخل خانه پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میشدند اینکه بود که آیه نهی فرموده بلکه در جای دیگر بطور اطلاق از دخول در خانه غیر بدون اذن صاحب خانه نهی فرموده.
إِلی طَعام‌ٍ غَیرَ ناظِرِین‌َ إِناه‌ُ وَ لکِن إِذا دُعِیتُم فَادخُلُوا فَإِذا طَعِمتُم فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَأنِسِین‌َ لِحَدِیث‌ٍ گویند وقتی پیمبر اکرم (ص) بعض اصحاب را برای ضیافت میطلبیدند آنان بعد از صرف غذا می‌نشستند و با هم صحبت مینمودند یا سؤالاتی از حضرت میکردند اینکه بود که آیه نازل گردید.
إِن‌َّ ذلِکُم کان‌َ یُؤذِی النَّبِی‌َّ فَیَستَحیِی مِنکُم وَ اللّه‌ُ لا یَستَحیِی مِن‌َ الحَق‌ِّ خلاصه آیه اینکه مؤمنین را از اینکه عمل نهی میفرماید که شما باین عمل پیغمبر را اذیت میکنید و شرم حضور مانع از اینکه است که شما را از منزلش بیرون

صفحه : 248
کند لکن چون حیاء یکی از فضائل نفسانی است از ساحت قدس پروردگار جهان خارج است اینکه است که شما را از اینکه عمل نهی مینماید.
وَ إِذا سَأَلتُمُوهُن‌َّ مَتاعاً فَسئَلُوهُن‌َّ مِن وَراءِ حِجاب‌ٍ ذلِکُم أَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِن‌َّ شکی نیست که مرجع (هن‌ّ) در سالتموهن‌ّ و قلوبهن هر دو زنهای پیمبر اکرمند و در شأن نزول آیه گویند وقتی رسول اللّه (ص) اصحاب را ضیافت نموده و طعام میداد و عایشه رفت و آمد میکرد و دست مردی بدست عایشه تماس نمود حضرتش بسیار نگران شد آن وقت آیه حجاب فرود آمد.
وَ ما کان‌َ لَکُم أَن تُؤذُوا رَسُول‌َ اللّه‌ِ وَ لا أَن تَنکِحُوا أَزواجَه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ أَبَداً بروایتی پس از آیه حجاب بعضی گفتند پیمبر اکرم ما را نهی فرموده که با دختر عموهای خود صحبت ننمائیم مگر از پس پرده وقتی پیمبر وفات نمود من عایشه را میگیرم از مقاتل نقل میکنند که آن شخص طلحة پسر عبید اللّه بوده اینکه بود که برای قطع امید مردمان بو الهوس آیه نازل گردید که شمایی که مدعی ایمان میباشید نباید پیمبر خود را ایذاء نمائید و باید بدانید زن‌های پیمبر بمنزله مادرهای شما میباشند نه در حیات پیمبر هر گاه آنها را طلاق دهد و نه بعد از فوت آن حضرت برای هیچ احدی حلال نیستند.
إِن‌َّ ذلِکُم کان‌َ عِندَ اللّه‌ِ عَظِیماً زیرا عظمت و مقام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چه در حیات و چه در ممات نزد خدا خیلی بزرگ است و احترام آن بزرگوار بر هر مؤمنی واجب است و طمع بزن‌های او بر هیچ شخص مؤمنی جایز نخواهد بود.
إِن تُبدُوا شَیئاً أَو تُخفُوه‌ُ فَإِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ بِکُل‌ِّ شَی‌ءٍ عَلِیماً گویند بعضی در دل خیال میکردند که وقتی پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرد زن‌های او را میگیریم و بعضی بزبان میگفتند اینکه بود که آیه خبر میدهد که چه بزبان گوئید یا بدل گذرانید و بزبان نیاورید خدا از ظاهر و باطن شما آگاهست.

صفحه : 249
لا جُناح‌َ عَلَیهِن‌َّ فِی آبائِهِن‌َّ وَ لا أَبنائِهِن‌َّ وَ لا إِخوانِهِن‌َّ تا آخر مفسرین گفته‌اند وقتی آیه حجاب فرود آمد مخصوصا آیه بالا که مردها مأمور گردیدند اگر کاری با زن‌های پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیدا نمایند و متاعی خواستند از پشت پرده سؤال کنند پسرها و نزدیکان آنها گفتند یا رسول اللّه ما هم نسبت بآن‌ها مثل باقی مردم نباید حضورا با آنها تکلم نمائیم بایستی از پشت پرده و حجاب با آنان حرف بزنیم اینکه بود که اینکه آیات فرود آمد که پدر و پسر و برادر و اولاد برادران و اولاد خواهران و زنهای مؤمنات و برده‌ها که مالک آنها گردیده‌اند از اینکه حکم خارج گردیدند و کلیه زنهای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و زنهای امت مأذون گردیدند که خود را از اینها نپوشانند.

صفحه : 250

[سوره الأحزاب (33): آیات 56 تا 65]

اشاره

إِن‌َّ اللّه‌َ وَ مَلائِکَتَه‌ُ یُصَلُّون‌َ عَلَی النَّبِی‌ِّ یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیه‌ِ وَ سَلِّمُوا تَسلِیماً (56) إِن‌َّ الَّذِین‌َ یُؤذُون‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهِیناً (57) وَ الَّذِین‌َ یُؤذُون‌َ المُؤمِنِین‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبُوا فَقَدِ احتَمَلُوا بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً (58) یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ قُل لِأَزواجِک‌َ وَ بَناتِک‌َ وَ نِساءِ المُؤمِنِین‌َ یُدنِین‌َ عَلَیهِن‌َّ مِن جَلابِیبِهِن‌َّ ذلِک‌َ أَدنی أَن یُعرَفن‌َ فَلا یُؤذَین‌َ وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً (59) لَئِن لَم یَنتَه‌ِ المُنافِقُون‌َ وَ الَّذِین‌َ فِی قُلُوبِهِم مَرَض‌ٌ وَ المُرجِفُون‌َ فِی المَدِینَةِ لَنُغرِیَنَّک‌َ بِهِم ثُم‌َّ لا یُجاوِرُونَک‌َ فِیها إِلاّ قَلِیلاً (60)
مَلعُونِین‌َ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقتِیلاً (61) سُنَّةَ اللّه‌ِ فِی الَّذِین‌َ خَلَوا مِن قَبل‌ُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّه‌ِ تَبدِیلاً (62) یَسئَلُک‌َ النّاس‌ُ عَن‌ِ السّاعَةِ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللّه‌ِ وَ ما یُدرِیک‌َ لَعَل‌َّ السّاعَةَ تَکُون‌ُ قَرِیباً (63) إِن‌َّ اللّه‌َ لَعَن‌َ الکافِرِین‌َ وَ أَعَدَّ لَهُم سَعِیراً (64) خالِدِین‌َ فِیها أَبَداً لا یَجِدُون‌َ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (65)

صفحه : 251

[ترجمه]

بدرستی که خدا و ملائکه او بر پیمبر درود میفرستند ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما نیز درود و سلام بر پیمبر بفرستید (و تسلیم گردید) (56)
محقّقا کسانی که خدا و رسولش را میرنجانند خدا آنان را در دنیا و آخرت (از رحمت خود) دور گردانده و برای آنان عذاب خوار کننده مهیّا نموده (57)
و آنهایی که مردهای مؤمن و زنهای مؤمنات را اذیّت کنند بغیر آنچه کسب کرده‌اند (یعنی بدون حق‌ّ) محقّقا اینان بر خود حمل نموده‌اند بهتان و گناه هویدا (58)
ای نبی‌ّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بزنها و دختران خود و زنهای مؤمنین بگو (وقت بیرون آمدن از خانه) بخود نزدیک کنند خمار و چادرهای خود را تا اینکه بعفّت و نجابت) شناخته شوند و از مردمان هوس‌رانان اذیّت نکشند و همیشه خداوند آمرزنده و مهربان است (59)
اگر منافقین و آنهایی که بمرض قلبی گرفتارند و مردمانی که خبر ترسناک در مدینه انتشار میدهند اگر از عملشان باز نایستند تو را بجنگ آنان بگماریم پس آنها در جوار تو نمانند مگر اندکی از آنها (60)
در حالی که اینان از رحمت خدا دورند هر جا یافت گردند گرفته و کشته شوند (61)
عادت و سنّت خدا در پیشینیان چنین بوده و هرگز تو نمییابی در سنّت خدا تبدیلی (62)
ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردم از تو سؤال میکنند قیامت چه وقت واقع میگردد بگو علم آن نزد خدا است چه میدانی تو شاید ساعت قیامت نزدیک باشد (63)
محقّقا خداوند کافرین را لعنت نموده و برای آنان آتش سوزان مهیّا گردانیده (64)
و در جهنّم همیشه جاویدان خواهند بود و برای آنان نه دوستی است و نه یاوری (65).

صفحه : 252

توضیح آیات‌

اشاره

إِن‌َّ اللّه‌َ وَ مَلائِکَتَه‌ُ یُصَلُّون‌َ عَلَی النَّبِی‌ِّ خدای متعال در اینکه آیه رسول خود را برگزیده و اظهار کرم و رحمت خود را نسبت بآن بزرگوار مبذول میگرداند تا اینکه جلالت و عظمت او بر جهانیان ظاهر گردد و بدانند که مقام و مرتبه او بدرجه‌ای است که مورد رحمت و الطاف خاص خداوندی واقع گردیده و نیز ملائکه همیشه بر روان پاک او سلام و درود میفرستند.
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیه‌ِ وَ سَلِّمُوا تَسلِیماً در تفسیر مجمع البیان طبرسی از ابو حمزه ثمالی چنین نقل میکند: قال حدثنی السّدی و حمید بن سعد الانصاری و یزید بن ابی زیاد عن عبد الرحمن ابی لیلی عن کعب بن عجزه که گفته چون اینکه آیه فرود آمد گفتیم یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سلام بر تو را دانستیم آیا باید چگونه بر تو صلاة بفرستیم فرمود بگوئید
(اللّهم صل‌ّ علی محمّد و آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید و بارک علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید).
و از عبد اللّه بن مسعود است که گفته وقتی شما بر نبی‌ّ صلوات فرستید نیکو صلوات بفرستید زیرا شما نمیدانید شاید بعرض مبارک او برسد گفتند بما تعلیم گردان چگونه صلوات بفرستیم گفت بگوئید
(اللّهم اجعل صلواتک و رحمتک و برکاتک علی سیّد المرسلین و امام المتّقین و خاتم النبیّین محمّد عبدک و رسولک امام الدین و قائد الخیر و رسول الرحمة اللّهم ابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاوّلون و الاخرون اللّهم صل‌ّ علی محمّد و ال محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید).
و از ابی بصیر است که گفته از ابا عبد اللّه از معنی اینکه آیه سؤال نمودم و گفتم که صلاة خدا بر رسولش چگونه است فرمود تزکیه او و بپاکی ستایش نمودن او را در آسمانهای بلند، گفتم شناختم کیفیّت صلوات فرستادن ما را بر او، چگونه است تسلیم بر او فرمود در تمام امور تسلیم شدن امر او، پس طبرسی رحمة اللّه علیه گفته

صفحه : 253
علی هذا معنی قوله تعالی (وَ سَلِّمُوا تَسلِیماً) منقاد شدن اوامر او و کوشش نمودن در آنچه را که بشما امر نموده و بعضی گفته‌اند معنی آیه اینکه است که (سلّموا علیه بالدعاء) یعنی بگوئید السلام علیک یا رسول اللّه.
و عن انس بن مالک عن ابی طلحة که گفت بر نبی‌ّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داخل شدم و ندیدم روزی را که باین قدر حضرتش بشّاش و خرّم باشد گفتم یا رسول اللّه (ص) هرگز تو را باین مسروری و خوشحالی ندیده بودم فرمود چگونه خوشحال نباشم و حال آنکه جبرئیل آمد و گفت کسی که بر تو یک دفعه صلوات فرستد من بروی ده مرتبه صلوات فرستم و محو کنم از نامه عمل او ده گناه و ده حسنه در نامه عمل او مینویسم. پایان إِن‌َّ الَّذِین‌َ یُؤذُون‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهِیناً در اینکه آیه تذکّر میدهد که آنهایی که بخدا و رسولش اذیّت میکنند در دنیا و آخرت بلعنت خدا گرفتارند و برای آنان عذاب خوارکننده مهیّا گردیده.
سؤال- اذیّت رسول معلوم است که کفّار و مشرکین نسبتهای ناروایی بحضرتش میدادند ساحر و کذّابش میگفتند نسبت جنون بآن شخص اول امکان میدادند زجرش میکردند لکن اذیّت بخدا را چگونه توان تصوّر نمود اوّلا کسی را بسرادق جلال احدیّت راهی نیست او غالب بر تمام موجودات است و ثانیا چنین فهمی نداشتند که بتوانند و لو اجمالا تصوّر واجب الوجودی که منزّه و مبرّا از تمام صفات ممکنات باشد را بنمایند و جحود و انکار آنان از همین جهت بوده و وقتی آنها بکلّی به هیچ وجه خدا را نمیشناختند اذیّت باو نمودن معنی ندارد.

(پاسخ)

آری اذیّت بمعنی حقیقی عرفی نسبت بذات احدیّت معنی ندارد لکن مخالفت نمودن امر او و تشبیه او بآنچه منزّه از او است و اذیّت نمودن برسولش بلکه اذیّت نمودن بمؤمنین و دوستان خدا کانّه اذیّت باو است اینکه است که مجازا اذیّت برسولش

صفحه : 254
و مؤمنین را اذیت بخدا بشمار آورده.
وَ الَّذِین‌َ یُؤذُون‌َ المُؤمِنِین‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبُوا فَقَدِ احتَمَلُوا بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً و الّذین عطف بآیه بالا است، اذیّت بمؤمنین و مؤمنات را عطف باذیّت خدا و پیمبرش داده اشاره به اینکه اذیّت بمؤمنین بدون حق بازگشت باذیّت خدا و رسول او مینماید و سرّش شاید چنین باشد که چون در اثر ایمان محبت خدا و رسول و اولیاء او در قلب مؤمن تمرکز پیدا نموده و محبّت جذابه الهی است در هر قلبی که پدید گردید محب را بمحبوب خود مرتبط میگرداند اینکه است که اذیّت باو بدون حق بازگشت باذیّت خدا و پیمبرش مینماید و معلوم است اذیت بخدا و رسول گناه ظاهر و هویدایی است.
یا أَیُّهَا النَّبِی‌ُّ قُل لِأَزواجِک‌َ وَ بَناتِک‌َ وَ نِساءِ المُؤمِنِین‌َ یُدنِین‌َ عَلَیهِن‌َّ مِن جَلَابِیبِهِن‌َّ اهل لغت گفته‌اند جلباب جامه وسیعی است کوچکتر از عباء و بزرگتر از خمار و مقنعه‌ای است که زنهای عرب بر سر میاندازند و بطوری است که اطراف سینه‌های ایشان را فرا میگیرد.
و از إبن عباس روایت شده که جلباب عبایی است که از سر تا پا را میگیرد و بعضی گفته‌اند جلباب بمعنی ملحقه یعنی لفافه‌ای است که تمام بدن را میگیرد. پایان در اینکه آیه ایزد متعال خطاب برسولش (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نموده که ای محمّد (ص) بزنها و دختران خود و زنهای مؤمنین بگو در موقع بیرون آمدن از منزل عباها و چادرهای خود را بر سر بیندازید و خود را بپوشانید تا آنکه بعفّت و نجابت شناخته شوید ذلِک‌َ أَدنی أَن یُعرَفن‌َ فَلا یُؤذَین‌َ (ذلک) از اسماء اشاره و ارشاد بعلّت حکم است که حکم جلباب برای اینکه است که خانم از کنیز شناخته شود و نیز خانم هرزه‌گرد و عفیف از هم تمیز داده شوند و مردمان اراذل و اوباش دنبال آنها نیفتند و بخانمهای محترم اذیّت نرسانند.
وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً آیه ارشاد باین است کسی که مخالفت نمود و بر خلاف امر حق تعالی خلافی از

صفحه : 255
وی صادر گردید درب توبه باز است اگر از روی حقیقت توبه کند پذیرفته خواهد شد لَئِن لَم یَنتَه‌ِ المُنافِقُون‌َ وَ الَّذِین‌َ فِی قُلُوبِهِم مَرَض‌ٌ وَ المُرجِفُون‌َ فِی المَدِینَةِ لَنُغرِیَنَّک‌َ بِهِم ثُم‌َّ لا یُجاوِرُونَک‌َ فِیها إِلّا قَلِیلًا آیه در مقام تهدید منافقین و آنهایی است که مرض نفاق در قلبشان تولید گردیده اگر اینان از کید و دشمنی و فسق و اذیّت بزنان مسلمین دست برندارند و نیز اراجیف آنهایی که اخبار دروغ منتشر میگردانند اگر اینان دست از عمل رکیکشان برندارند هر آینه بتو امر مینمائیم که آنان را بگیری و ملجأ گردانی که جلاء وطن نمایند یعنی آنها را از مدینه بیرون کنی آن وقت آنان در مدینه باقی نمانند مگر اندکی.
مَلعُونِین‌َ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقتِیلًا و از چنین مردمان اراجیف گو هر کس در مدینه ماند ملعونند و از رحمت خدا دورند ای مؤمنین هر کجا چنین مردمانی را یافتید بگیرید و بکشید بکشتن سخت.
سُنَّةَ اللّه‌ِ فِی الَّذِین‌َ خَلَوا مِن قَبل‌ُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّه‌ِ تَبدِیلًا عادت و سنت خدا در تمام زمانهای پیمبران پیشین نیز چنین بوده که آنهایی که در زمین فساد میکردند پیمبران بامر خدا آنها را گرفته و میکشتند که مؤمنین از شرّ آنان راحت گردند ای پیمبر گرامی تو نمییابی عادت و سنّت خدا در هیچ زمانی تبدیل نموده باشد.
یَسئَلُک‌َ النّاس‌ُ عَن‌ِ السّاعَةِ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللّه‌ِ کفّار و مشرکین یا از روی سخریّه یا واقعا برای اینکه بفهمند قیامتی که پیمبر اکرم (ص) همیشه آنها را بآن میترساند و تهدید مینماید بنظر مبارک او کی و چه وقت واقع میگردد اینکه بود که از او سؤال مینمودند قیامت در چه وقت واقع میگردد و شاید چنین گمان میکردند قیامت هم روزی است از روزهای دنیا دیگر نمیدانستند که قیامت پس از انقضاء عالم دنیا ظهور مینماید و علم بمدت دنیا نزد علام الغیوب خواهد بود.

صفحه : 256
وَ ما یُدرِیک‌َ لَعَل‌َّ السّاعَةَ تَکُون‌ُ قَرِیباً در هر آنی که مشیّت الهی تعلّق گیرد بمنحل گردیدن عالم دنیا همان موقع قیامت خواهد بود و از جمله چیزهایی که غیر از خدا کسی نمیداند همان وقوع قیامت است که آیه اشاره باین دارد حتّی تو که بافاضه حق تعالی عالم بعلوم اوّلین و آخرین میباشی تو هم نمیدانی قیامت کی واقع میگردد و چه می‌دانی در هر آنی ممکن است قیامت واقع گردد مقدّمه وقوع قیامت همین عالم دنیا است وقتی عالم دنیا سیر خود را باتمام رسانید و افراد بشر هر یک بمنتهای کمال لایق بخود رسیدند نتیجه و غایت عمر دنیا همان قیامت است که یک دفعه واقع خواهد گردید و هر کس به نتیجه اعمال دنیوی خود خواهد رسید.
إِن‌َّ اللّه‌َ لَعَن‌َ الکافِرِین‌َ وَ أَعَدَّ لَهُم سَعِیراً خالِدِین‌َ فِیها أَبَداً لا یَجِدُون‌َ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً آن موقع قیامت است که کفّار از رحمت دورند و برای آنان آتش سوزان جهنم آماده شده و جهنّم جایگاه همیشه‌گی آنها خواهد بود و در آن وقت دیگر نه دوستی برای آنان یافت میگردد و نه یار و یاوری که از عذاب آنها را نجات دهد.

صفحه : 257

[سوره الأحزاب (33): آیات 66 تا 73]

اشاره

یَوم‌َ تُقَلَّب‌ُ وُجُوهُهُم فِی النّارِ یَقُولُون‌َ یا لَیتَنا أَطَعنَا اللّه‌َ وَ أَطَعنَا الرَّسُولا (66) وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا (67) رَبَّنا آتِهِم ضِعفَین‌ِ مِن‌َ العَذاب‌ِ وَ العَنهُم لَعناً کَبِیراً (68) یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِین‌َ آذَوا مُوسی فَبَرَّأَه‌ُ اللّه‌ُ مِمّا قالُوا وَ کان‌َ عِندَ اللّه‌ِ وَجِیهاً (69) یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه‌َ وَ قُولُوا قَولاً سَدِیداً (70)
یُصلِح لَکُم أَعمالَکُم وَ یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم وَ مَن یُطِع‌ِ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ فَقَد فازَ فَوزاً عَظِیماً (71) إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ الجِبال‌ِ فَأَبَین‌َ أَن یَحمِلنَها وَ أَشفَقن‌َ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسان‌ُ إِنَّه‌ُ کان‌َ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِیُعَذِّب‌َ اللّه‌ُ المُنافِقِین‌َ وَ المُنافِقات‌ِ وَ المُشرِکِین‌َ وَ المُشرِکات‌ِ وَ یَتُوب‌َ اللّه‌ُ عَلَی المُؤمِنِین‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ وَ کان‌َ اللّه‌ُ غَفُوراً رَحِیماً (73)

صفحه : 258

(ترجمه)

(‌در بیان حال کفّار است) یاد کن روزی را که صورتهای آنان در آتش گردانیده میشود میگویند ای کاش ما خدا و رسول او را اطاعت نموده بودیم (66)
و میگویند پروردگار ما ما اطاعت نمودیم رؤساء و بزرگان خود را و آنها بودند که ما را (‌از جاده حق‌ّ) منحرف گردانیدند (67)
پروردگار ما عذاب آنان را دو برابر گردان و آنها را لعنت کن لعنت بزرگ (68)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما مثل کسانی نباشید که بموسی علیه السلام اذیّت نمودند و خدا موسی را از آنچه (باو تهمت زدند) تبرئه گردانید و او نزد خدا مقرّب بود (69)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید متّقی و پرهیزکار باشید و در گفتار استوار گردید (‌یعنی سخن لغو نگوئید) (70)
تا اینکه (‌خدا) اعمال شما را اصلاح گرداند و گناهان شما را بیامرزد و کسی که خدا و رسولش را اطاعت نماید محقّقا فائز گردیده و رستگاری بزرگی (نصیب وی گشته) (71)
بحقیقت ما امانت را عرضه کردیم بر آسمانها و زمین و کوه‌ها و همه آنان از برداشتن آن اباء نمودند و از برداشتن آن ترسیدند و انسان برداشت (‌آن بار امانت را) و بدرستی که انسان بسیار ستمکار و بسیار جاهل و نادان است (72)
تا اینکه خدا مردهای منافق و زنهای منافقه را و نیز مردهای مشرک و زنهای مشرکه را عذاب نماید و تا آنکه خدا برحمت خود بپذیرد مردهای مؤمن و زنهای مؤمنه را و همیشه خداوند آمرزنده و مهربان است (73).

صفحه : 259

توضیح آیات‌

اشاره

یَوم‌َ تُقَلَّب‌ُ وُجُوهُهُم فِی النّارِ یَقُولُون‌َ یا لَیتَنا أَطَعنَا اللّه‌َ وَ أَطَعنَا الرَّسُولَا (یوم) متعلّق (باعدّ) در آیه بالا است، روز قیامت روزی است که صورتهای کفّار را میگردانند در آن آتش سوزانی که برای کفّار آماده شده، اشاره به اینکه اهل جهنّم از شدّت عذاب و اضطراب در آتش میغلطند و از پشیمانی و بیچارگی همیشه آرزو میکنند کاش مطیع حق تعالی و رسولان او شده بودیم.
وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا مردم دو دسته‌اند بعضی دانایان و اهل علم و دانشند و قوّه تمیز و ادراک دارند و میتوانند حق و باطل را از هم تمیز دهند و از چنین اشخاص بیشتر آنها حب‌ّ ریاست و پیشوایی بر آنان چیره‌گشته و برای اینکه مبادا بریاست و پیشوایی آنها لطمه‌ای وارد آید زیر بار فرمان پیمبران نرفته و نمیروند و بعضی از عوام کالانعام را مطیع خود گردانیده و برای دوام ریاستشان آنها را اغواء مینمایند که بار بر دوش آنان گذارند و آنها نیز کور کورانه یا از روی فقر یا جهل و نادانی زیر بار آنان میروند و آن سیه بختان در دنیا بظلمت جهل و نادانی و در آخرت بآن عذابهای کذایی مبتلا خواهند گردید امان از جهل و نادانی که خود عذاب بزرگی است که همه مبتلا بآن هستیم و نمی‌فهمیم.
رَبَّنا آتِهِم ضِعفَین‌ِ مِن‌َ العَذاب‌ِ وَ العَنهُم لَعناً کَبِیراً اینکه است که ضعفاء بنای نفرین را میگذارند و از خدا درخواست میکنند که عذاب رؤساء را دو برابر گردان و آنان را از رحمت خود دور دار در منتهی دوری اینکه نفرین ضعفاء نسبت برؤساء ردّ ندارد زیرا که محقّقا عذاب رؤساء که در مقام اغواء و فریب دادن ضعفاء باشند دو برابر بلکه زیادتر از عذاب ضعفاء خواهد بود زیرا اوّلا غالبا رؤساء از روی فهمیدگی نخواستند پیرو اهل حق گردند و ثانیا سبب گمراهی دیگران شدند اینکه است که روی میزان عدل الهی بایستی عذاب آنان

صفحه : 260
بمراتب زیادتر از عذاب ضعفاء باشد اصلا عذاب و ثواب بر اعمال بد یا خوب انسان بمقتضای عقل و دانش وی خواهد انجام گرفت.
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِین‌َ آذَوا مُوسی شاید خطاب بمنافقین باشد که بظاهر ایمان آورده و در باطن در مقام ایذاء پیمبر اکرم (ص) بودند که آنان را تشبیه میگرداند به آنهایی که بحضرت موسی علیه السلام افتراء زدند.

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- آیه اشاره بزید و زینب است که پس از طلاق دادن زید زینب را و ازدواج رسول (ص) با او بعضی از منافقین طعنه بر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زدند که عاشق زن پسر خوانده خود شده و چنین عمل بر حضرتش سزاوار نبود اینکه بود که آیه آمد و حضرتش را تبرئه نمود که بامر خدا اینکه عمل انجام گرفته.
2- راجع باذیّت موسی (ع) است بقولی قارون نسبت زنا بحضرتش داد که گویند مال زیادی بزن زانیه‌ای داد که وقتی حضرت موسی علیه السلام مشمول موعظه است بین مردم بلند شود و بگوید موسی (ع) با من زنا کرده و آن زن زانیه بعکس از بین مردم برخواست و گفت قارون بمن چنین و چنان گفته و من هرگز بپیغمبر خدا نسبت دروغ نخواهم داد.
و بقول دیگر مردم حضرت موسی (ع) را بقتل هارون برادرش متّهم نمودند وقتی که هارون (ع) در کوه طور وفات نمود گفتند موسی (ع) او را کشت ملائکه جسد هارون را بیرون آوردند و ارائه دادند تا مردم بفهمند که او بمرگ خدایی مرده کسی او را نکشته است.
فَبَرَّأَه‌ُ اللّه‌ُ مِمّا قالُوا وَ کان‌َ عِندَ اللّه‌ِ وَجِیهاً (ما) در (ممّا) مصدریّه است، پس از آنکه نسبت ناروا بحضرت موسی علیه السلام دادید خداوند او را تبرئه نمود و بمردم عصمت و پاکی او را ظاهر گردانید زیرا که موسی (ع) نزد خدای تعالی مقام بلند و خصلتهای نیکو دارد.

صفحه : 261
یا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه‌َ وَ قُولُوا قَولًا سَدِیداً ذات احدیّت از روی شفقت در مقام اندرز و نصیحت مؤمنین برآمده که شمایی که در جادّه حق‌ّ رهسپار گردیده‌اید و ایمان آورده‌اید اوّلا در عمل متّقی و پرهیزکار باشید و ثانیا مواظب گفتار خود باشید نفهمیده از روی گمان و تخمین یا القاء شیطانی یا از روی گفتار مردم سخن نگوئید بلکه بایستی مواظب باشید که گفتار شما از روی درستی و فکر اندیشی صادر گردد و سخن محکم پا برجا بگوئید تا در عوض یُصلِح لَکُم أَعمالَکُم وَ یَغفِر لَکُم ذُنُوبَکُم اینکه آیه اخیر متفرّع بر آیه بالا است که اگر شما مؤمنین دارای صفت تقوی باشید و در گفتار استوار گردید که سخن بیجا نگوئید باین دو خصلت نیکو اعمال و افعال شما را خدا اصلاح میگرداند و بدرجه قبول میرسد چنانچه فرمود (إِنَّما یَتَقَبَّل‌ُ اللّه‌ُ مِن‌َ المُتَّقِین‌َ) و گناهان شما را می‌بخشد.
وَ مَن یُطِع‌ِ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ فَقَد فازَ فَوزاً عَظِیماً کسی که مطیع امر خدا و رسولش گردد چنین کسی بدرجات بلند فائز گردیده آری کسی که مطیع امر خدا و رسول گردید البته از اطاعت نفس امّاره بالسوء و شیطان بیرون می‌رود (دیو چه بیرون رود فرشته درآید) آن وقت دل و روان او میدان جولان‌گاه ملائکه و محل اشراق و تجلّی نور معرفت جلال و اوصاف جمال احدی می‌گردد و چنین کسی بفیوضات غیر متناهی و مقامات ارجمند انسانی فائز خواهد گردید إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَی السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ الجِبال‌ِ سخنان مفسرین در توجیه آیه که مقصود از امانت چیست.
1- مقصود طاعت است که اداء آن لازم است مثل امانت ظاهری که باید به صاحب امانت برگرداند (ابو العالیه) 2- حدود شرع از فرائض و احکام که آنهم امانت است (إبن عباس و مجاهد) 3- نماز و روزه و زکاة و حج‌ّ و جهاد و یا امانت مردم یا وفاء بعهود و

صفحه : 262
نگاه داشتن زبان از زیاد سخن گفتن.
4- غسل جنابت است که بر هر مکلّفی واجب گردیده و اداء کردن و نکردن آن را جز خدا کسی نمی‌داند.
بروایتی ابو درداء از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نقل مینماید که پنج چیز است که هر کس آن را اداء کند البته در بهشت وارد میگردد: اول اداء نماز یومیّه با شرائط و ارکان. دوم اداء زکاة بطیب نفس و برای خدا که اینکه دو را غیر از مؤمن نکند.
سوم اداء روزه رمضان. چهارم حج با استطاعت، پنجم اداء امانت گفتند اداء امانت چیست فرمود غسل جنابت و اینکه حدیث با ضعف سند اگرچه جامع توجیهات مفسرین است لکن ظاهرا در مقام معنی آیه نیست زیرا که در آن نفرموده مقصود از اینکه آیه چنین است.
خلاصه توجیهات بسیاری راجع باین آیه از مفسرین نقل شده لکن با هیچکدام نص‌ّ صریحی یا آیه‌ای که شاهد بر آن باشد که بتوان مطمئن بآن گردید نگردیده پس بنا بر اینکه آیه از متشابهات قرآن بشمار میرود و علم آن نزد خدا است.
فَأَبَین‌َ أَن یَحمِلنَها وَ أَشفَقن‌َ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسان‌ُ پس از آنکه آسمانها و زمین و کوه‌ها امانت را قبول نکردند و از تحمّل آن ترسیدند انسان آن امانت را حمل نمود و قبول کرد. بقول شیخ حافظ شیرازی

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال بنام من دیوانه زدند
شاید مقصود از آسمان و زمین و کوه‌ها اهل آنها از موجودات صاحب شعور باشد زیرا بر جماد عرضه کردن بطور معنی حقیقی درست نمیآید مگر آنکه آیه از قبیل قوله تعالی باشد که اشاره بعظمت قرآن دارد آنجا که فرموده (لَو أَنزَلنا هذَا القُرآن‌َ عَلی جَبَل‌ٍ لَرَأَیتَه‌ُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن خَشیَةِ اللّه‌ِ) و چنین اشاراتی در کلام عرب بسیار است إِنَّه‌ُ کان‌َ ظَلُوماً جَهُولًا محقّقا انسان بسیار ظالم بنفس خود میباشد و بسیار جاهل و نادان است زیرا که نه قدر آن امانت خدایی را شناخته و بآن دانا گردیده و نه حق‌ّ او را اداء نموده

صفحه : 263
آیا امانتی بزرگتر و شریفتر از آن روح ملکوتی انسانی که از عالم امر پروردگار که در باره آن بعد از خلقت بدن عنصری فرمود (وَ نَفَخت‌ُ فِیه‌ِ مِن رُوحِی) عظیم‌تر و شریف‌تر تصوّر دارد که انسان ظالم نادان قدر او را نشناخته و آن را پرورش نداده و آن را اسیر سر پنجه قوای نفسانی قرار داده در صورتی که اینکه فضیلت را که از روح خودم نفخه بانسان دمیدم در باره خلقت هیچ موجودی از موجودات نفرموده و برای همان روح ملکوتی آدم بود که تمام ملائکه مأمور گردیدند بآدم سجده کنند و کسی که اینکه امانت الهی را درست نگاهداری کرده و آن را قوی و نیرومند گردانیده و در روز موعود بصاحبش برگردانیده چنین کسی حق‌ّ امانت را ادا نموده.

اینکه جان عاریت که بحافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
نخواستم آیه را اینکه طور تفسیر کنم چنانچه گفته شد از متشابهات قرآن بشمار میرود و علم واقعی آن نزد خدا است لکن میشود آیه را باین معنی تطبیق نمود.
اللّه عالم بحقایق کلامه

صفحه : 264

‌سورة سبأ

اشاره

سوره سبأ اینکه سوره در مکّه فرود آمده و بقول مجاهد و قتاده و حسن در آن ناسخ و منسوخ نیست و گفته‌اند یک آیه از آن در مدینه فرود آمده و آن قوله تعالی (وَ یَرَی الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ) و پنجاه و پنج آیه است نزد شامی‌ها و پنجاه و چهار آیه است در نزد باقی و هشتصد و هشتاد و سه کلمه و هزار و پانصد و دوازده حرف است.
(ابو الفتوح)

[سوره سبإ (34): آیات 1 تا 6]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی لَه‌ُ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ وَ لَه‌ُ الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وَ هُوَ الحَکِیم‌ُ الخَبِیرُ (1) یَعلَم‌ُ ما یَلِج‌ُ فِی الأَرض‌ِ وَ ما یَخرُج‌ُ مِنها وَ ما یَنزِل‌ُ مِن‌َ السَّماءِ وَ ما یَعرُج‌ُ فِیها وَ هُوَ الرَّحِیم‌ُ الغَفُورُ (2) وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لا تَأتِینَا السّاعَةُ قُل بَلی وَ رَبِّی لَتَأتِیَنَّکُم عالِم‌ِ الغَیب‌ِ لا یَعزُب‌ُ عَنه‌ُ مِثقال‌ُ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات‌ِ وَ لا فِی الأَرض‌ِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذلِک‌َ وَ لا أَکبَرُ إِلاّ فِی کِتاب‌ٍ مُبِین‌ٍ (3) لِیَجزِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ أُولئِک‌َ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزق‌ٌ کَرِیم‌ٌ (4)
وَ الَّذِین‌َ سَعَوا فِی آیاتِنا مُعاجِزِین‌َ أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ مِن رِجزٍ أَلِیم‌ٌ (5) وَ یَرَی الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ الَّذِی أُنزِل‌َ إِلَیک‌َ مِن رَبِّک‌َ هُوَ الحَق‌َّ وَ یَهدِی إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ (6)

صفحه : 265

ترجمه قسمتی از آیات سوره سبا

بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام و خاص
حمد و ثنا و ستایش مخصوص آن کسی است که برای او (و ملک او) است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و آن کسی که در آخرت (نیز) حمد و ستایش مخصوص باو است و او درستکار و آگاهست (2)
و میداند آنچه را که در زمین نفوذ میکند و آنچه از زمین بیرون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید و آنچه در آسمان صعود مینماید و او است مهربان و آمرزنده (3)
آنان که کافر بودند چنین گفتند که ساعت قیامت نخواهد آمد ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو آری قسم بپروردگار من بر شما قیامت را بیاورد (آن کسی که) دانای غیب است و پوشیده نیست از علم او هموزن مورچه‌ای یا هموزن ذرّه‌ای از ذرّات در هوا از آنچه در آسمانها و زمین است و چیزی نیست که کوچکتر از ذرّه باشد و نه بزرگتر مگر آنکه در کتاب روشن (قرآن یا لوح محفوظ) ثبت است (4)
تا پاداش بدهد آنهایی را که ایمان آورده و عمل نیکو نموده‌اند برای چنین اشخاصی آمرزش و روزی نیکو آماده شده (5)
و آن کسانی که در (باطل گردانیدن) آیات ما (قرآن کوشش مینمایند (بگمان اینکه) عاجز کنندگانند برای آنها عذاب مولم و دردناک آماده خواهد بود (6)
و کسانی که بآنان علم عطا شده (بچشم ایمان) می‌بینند که آنچه از جانب پروردگار تو بسوی تو فرود آمده یعنی قرآن حق و درست است و آن قرآن راه نماینده است بسوی راه خداوند غالب و ستوده شده

صفحه : 266

توضیح آیات‌

الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی لَه‌ُ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ پنج سوره از سوره‌های قرآنی (بحمد) افتتاح گردیده:
1- سوره حمد (الحَمدُ لِلّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِین‌َ) 2- سوره انعام (الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ جَعَل‌َ الظُّلُمات‌ِ وَ النُّورَ) 3- سوره کهف (الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی أَنزَل‌َ عَلی عَبدِه‌ِ الکِتاب‌َ وَ لَم یَجعَل لَه‌ُ عِوَجاً قَیِّماً) 4- سوره ملائکه (یعنی سوره فاطر) (الحَمدُ لِلّه‌ِ فاطِرِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ جاعِل‌ِ المَلائِکَةِ رُسُلًا) 5- سوره سبأ همین سوره (الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی لَه‌ُ ما فِی السَّماوات‌ِ وَ ما فِی الأَرض‌ِ) الف و لام (الحمد) الف و لام استغراق است که تمام اقسام ستایش را شامل میگردد، و لام (له) لام تملیک است که دلالت بر اختصاص دارد اشاره به اینکه تمام ثنای جمیل و ستایش غیر محدود مخصوص بآن ذات کبریایی است که هم علّت فاعلی موجودات و هم علّت غایی ممکنات است و آنچه در آسمانها است از شموس و اقمار و کرات و کهکشانها و منظومه شمسی و اهل آسمانها از انواع و اقسام ملائکه و آنچه در زمین است از انواع و اقسام جمادات و معدنیّات و نباتات از اشجار و گیاه‌ها و حیوانات و افراد بشر تماما ملک او و در قبضه تصرّف او است.
وَ لَه‌ُ الحَمدُ فِی الآخِرَةِ حمد اوّل اشاره بنعمت ایجاد است که تمام عوالم ممکنات را از نیستی بهستی آورده و خلعت وجود بر آنها پوشانیده، و حمد فی الاخرة اشاره بابقاء وجود بشر است و اینکه علّت موجده همان علّت مبقیه خواهد بود.
وَ هُوَ الحَکِیم‌ُ الخَبِیرُ سزاوار حمد و ستایش آن کسی است که آثارش محکم و متقن و در اعمالش بینا و دانا خواهد بود و بر آنچه میکند خبیر و آگاهست.

صفحه : 267
یَعلَم‌ُ ما یَلِج‌ُ فِی الأَرض‌ِ وَ ما یَخرُج‌ُ مِنها دخول در محل تنگ را ولوج گویند خدا میداند آنچه در زمین از بذور و اشجار و آب و غیر آن نفوذ میکنند و نیز کیفیّت نشو و ارتقاء آن را میداند و میداند آنچه را که از گیاه‌ها و حبوبات و اشجار و آبها و غیر آن که از زمین بیرون میآید و نیز آن فرد متعال باوضاع آسمانی آگاهست از آنچه از آسمان فرود میآید از باران و برف و حرارت و انواع ملائکه که برای انجام وظیفه‌ای که محول بآنها است بزمین نزول مینمایند و نیز میداند آنچه بآسمان صعود مینماید از اعمال نیک بشر و ملائکه عمّاله و دعاء و طلب حاجات از غرائب التفسیر چنین نقل میکنند که گفته آنچه فرود میآید یعنی جبرئیل و آنکه بالا میرود یعنی حضرت رسالت در شب معراج.
و صاحب کشف الاسرار گفته از علم قدیم حق تعالی پوشیده نیست آنچه بر دلهای اولیاء از واردات و مکاشفات پائین میآید و آنچه بالا میرود از انفاس اصفیاء در همه اوقات یا آنچه فرود میآید از الطاف و کرم که از بارگاه قدم متوجّه دلها گردیده هر جا که بوی آشنا میآید در آنجا منزل میکند، چنانچه در حدیث فرموده
(ان‌ّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها)
و آنچه بالا میرود از ناله تائبان و آه مفلسان که چون سحرگاه از خلوت خانه سینه ایشان روی بدرگاه رحمت بیچون آرد فی الحال رقم قبول بروی کشد که
(انین مذنبین احب من وحل المسبحین)
پایان (منهج) وَ هُوَ الرَّحِیم‌ُ الغَفُورُ در آیه اول خود را (بحکیم و خبیر) معرّفی نموده اشاره به اینکه آفرینش جهان و جهانیان از روی حکمت و اتقان و علم بصلاح بینی انجام گرفته، و در آیه دوّم (برحیم و غفور) خاتمه داده اشاره به اینکه نسبت بتمام مخلوقاتش رءوف و مهربان است و هر کس رو باو آورد وی را می‌پذیرد و از لغزش و خطای او گذشت مینماید.
وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لا تَأتِینَا السّاعَةُ قُل بَلی وَ رَبِّی لَتَأتِیَنَّکُم لام (لتأتینّکم) لام جواب قسم است و قسم واو (و ربّی) میباشد، و به پیمبر خود امر میفرماید که در پاسخ گفتار رکیک کفّار که منکر قیامتند و گویند هیچوقت

صفحه : 268
قیامت نمیآید تو با کمال جدیّت گفتار خود را مؤکّد نما بقسم و بگو آری قسم بپروردگار من که البتّه برای شما قیامت میآید و قیامت از طرف آن کسی پدیدار میگردد که دانای باسرار است و آنچه از نظر شما غائب و پنهان است نزد او ظاهر و هویدا خواهد بود و علم او بتمام موجودات محیط است کوچک و بزرگی در آسمانها و زمین یافت نمیگردد مگر آنکه در کتاب مبین (لوح محفوظ) ( یا قرآن) ثبت است.
لِیَجزِی‌َ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ أُولئِک‌َ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزق‌ٌ کَرِیم‌ٌ لام (لیجزی) لام علّت است اشاره به اینکه علّت وقوع قیامت اینکه است که هر کسی بکیفر و جزای اعمالش برسد و آیه مشعر باین است که اصلا علّت غایی وجود عالم قیامت برای پاداش دادن مؤمنین و اهل تقوی است که از اعمالشان بهره نیکو ببرند که بالاترین نعمتها و تفضّلات الهی در باره آنان در مرتبه اوّل مغفرت و آمرزش گناهان و لغزشهای آنها است و در ثانی انعام و کراماتی است که تفضّلا بآنها کرامت مینماید آری (تخلیه) قبل از (تحلیه) است اوّل بایستی بآب رحمت و مغفرت قلب و دل انسانی از جرم گناه پاک گردد و تصفیه شود تا قابل فرا گرفتن نعمتهای الهی و فیوضات رحمانی گردد.
وَ الَّذِین‌َ سَعَوا فِی آیاتِنا مُعاجِزِین‌َ أُولئِک‌َ لَهُم عَذاب‌ٌ مِن رِجزٍ أَلِیم‌ٌ کسانی که بدسیسه کاریهایشان که راجع بآیات قرآن بکار میبرند گمان میکنند میتوانند نور خدا را خاموش نموده و بر خدا غالب گردند و او را عاجز نمایند که نتواند دین خود را حفظ نماید برای چنین مردمانی عذاب بسیار سخت دردناکی مهیّا گردیده وَ یَرَی الَّذِین‌َ أُوتُوا العِلم‌َ الَّذِی أُنزِل‌َ إِلَیک‌َ مِن رَبِّک‌َ هُوَ الحَق‌َّ وَ یَهدِی إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ در مقام فضیلت صاحبان علم است که برسولش خبر میدهد ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) دانشمندانی که از راه علم و دانش چشم دلشان باز شده و حق و باطل را از هم تمیز میدهند آنها چنین خواهند بود وقتی آیات قرآنی که بپیمبرش فرود آمده میشنوند بنور قلب و بصیرت باطنی خود حقّانیّت آن را میفهمند و تصدیق مینمایند که آن حق

صفحه : 269
و از طرف پروردگار تو فرود آمده است و هادی و راهنمایی میکند بجاده مستقیمی که سر انجام آن قرب جوار پروردگار غالب و ستوده شده خواهد بود.
ظاهرا مقصود از چنین علمی که اینکه طور حقایق را مکشوف میگرداند آن علمی است که امام علیه السلام در باره آن فرموده
(العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء من عباده)
که چنین علمی نور است و حقایق را مکشوف میگرداند نه علم صوری ظاهری که از کتب یا دهنها گرفته شده زیرا که اینکه قبیل علوم علم نما است آن علمی نیست که از سر چشمه علم الهی تراوش نموده و قلوب اولیاء خود را بآن رونق داده و در آیات و اخبار اهل عصمت از آن تمجید شده و دانشمندان اینکه قدر در باره آن تعریف و توصیف نموده‌اند.

علم رسمی سر بسر قیل است و قال نه از او کیفیّتی حاصل نه حال

صفحه : 270

[سوره سبإ (34): آیات 7 تا 14]

اشاره

وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم عَلی رَجُل‌ٍ یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ إِنَّکُم لَفِی خَلق‌ٍ جَدِیدٍ (7) أَفتَری عَلَی اللّه‌ِ کَذِباً أَم بِه‌ِ جِنَّةٌ بَل‌ِ الَّذِین‌َ لا یُؤمِنُون‌َ بِالآخِرَةِ فِی العَذاب‌ِ وَ الضَّلال‌ِ البَعِیدِ (8) أَ فَلَم یَرَوا إِلی ما بَین‌َ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم مِن‌َ السَّماءِ وَ الأَرض‌ِ إِن نَشَأ نَخسِف بِهِم‌ُ الأَرض‌َ أَو نُسقِط عَلَیهِم کِسَفاً مِن‌َ السَّماءِ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیَةً لِکُل‌ِّ عَبدٍ مُنِیب‌ٍ (9) وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلاً یا جِبال‌ُ أَوِّبِی مَعَه‌ُ وَ الطَّیرَ وَ أَلَنّا لَه‌ُ الحَدِیدَ (10) أَن‌ِ اعمَل سابِغات‌ٍ وَ قَدِّر فِی السَّردِ وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعمَلُون‌َ بَصِیرٌ (11)
وَ لِسُلَیمان‌َ الرِّیح‌َ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَه‌ُ عَین‌َ القِطرِ وَ مِن‌َ الجِن‌ِّ مَن یَعمَل‌ُ بَین‌َ یَدَیه‌ِ بِإِذن‌ِ رَبِّه‌ِ وَ مَن یَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقه‌ُ مِن عَذاب‌ِ السَّعِیرِ (12) یَعمَلُون‌َ لَه‌ُ ما یَشاءُ مِن مَحارِیب‌َ وَ تَماثِیل‌َ وَ جِفان‌ٍ کَالجَواب‌ِ وَ قُدُورٍ راسِیات‌ٍ اعمَلُوا آل‌َ داوُدَ شُکراً وَ قَلِیل‌ٌ مِن عِبادِی‌َ الشَّکُورُ (13) فَلَمّا قَضَینا عَلَیه‌ِ المَوت‌َ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِه‌ِ إِلاّ دَابَّةُ الأَرض‌ِ تَأکُل‌ُ مِنسَأَتَه‌ُ فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَت‌ِ الجِن‌ُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ الغَیب‌َ ما لَبِثُوا فِی العَذاب‌ِ المُهِین‌ِ (14)

صفحه : 271

ترجمه قسمتی از سوره سبأ

کفّار (از روی تعجّب) با هم گفتند آیا میخواهید شما را راهنمایی کنیم بمردی که گوید وقتی شما مردید و بدن شما پاره پاره و ریز ریز گردید شما در یک خلقت نوینی خواهید بود (8)
آیا اینکه شخص بخدا دروغ می‌بندد یا اینکه دیوانه است نه چنین است که منکرین معاد میگویند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخدا افتراء بسته یا دیوانه است بلکه آن کسانی که ایمان بآخرت ندارند در آخرت در عذابند و در دنیا در گمراهی دور از حق‌ّ میباشند (9)
آیا اینکه کفّار نظر نمیکنند که چگونه آسمان و زمین بآنها احاطه دارد و قدرت بر بیرون رفتن ندارند اگر بخواهیم آنها را بزمین فرو بریم یا پاره‌ای از آسمان بر سر آنان فرود آریم و حقیقة آسمانها و زمین دلالت (واضح) دارد برای بنده‌ای که بازگشت (بحق تعالی) میکند (10)
و محقّقا بداود علیه السلام از جانب ما فضیلتی عطاء شد (گفتیم) ای کوه‌ها صدای داود را با او برگردانید (و گفتیم) ای پرندگان (شما نیز با داود (ع) همراز گردید) و آهن را در دست داود علیه السلام نرم گردانیدیم
(و باو امر نمودیم) که زره بسازد و در آن اندازه‌گیری نماید (و گفتیم) عمل صالح نمائید بحقیقت من بر آنچه عمل میکنید بینا خواهم بود (11)
و برای سلیمان باد را مسخّر نمودیم در صبحگاه بقدر یک ماه راه میرفت و در شبها (نیز) بقدر یک ماه راه میرفت و جاری کردیم برای سلیمان علیه السلام چشمه مس گداخته را تا از معدن مس بیرون میآمد و از آن مس آنچه میخواستند میساختند و از جن‌ّ برای او کسانی را مسخّر گردانیدیم که بفرمان پروردگارش در مقابل او عمل مینمودند و از جن‌ّ کسی که سرکشی میکرد از عذاب آتش افروخته بوی میچشانیدیم (12)
دیوان بامر سلیمان (ع) غرفه‌ها و صورتهای (فرشته) و انبیاء را و کاسه‌های چوبی بزرگ و دیگهای عظیم میساختند (گفتیم) ای اهل داود برای اینکه نعمت بزرگ شکر گذار باشید و اندکی از بنده‌گان من شکر گذار خواهند بود (13)
و چون حکم مرگ بر سلیمان جاری گردید آنان را مطّلع نگردانید بر آن مگر جنبنده‌ای از زمین (وقتی) موریانه عصائی (که بر دست داشت خورد) و سلیمان (ع) بزمین افتاد بر جنّیان معلوم گردید که سلیمان مرده است و اگر جنّیان عالم بغیب بودند درنگ نمیکردند در عذاب خوار کننده (14).

صفحه : 272

(توضیح آیات)

اشاره

وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا هَل نَدُلُّکُم عَلی رَجُل‌ٍ یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ کفّار از روی استهزاء و سخریّه بیکدیگر میگفتند آیا میخواهید مردی را ببینید (و مقصود آنان محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود) که سخن عجیبی میگوید چنین اظهار مینماید که وقتی که شما مردید و بدن شما پاره پاره گردید و پس از آن خاک شد و هر ذرّه‌ای از آن بطرفی افتاد (إِنَّکُم لَفِی خَلق‌ٍ جَدِیدٍ) با اینکه حال در خلقت نوینی خواهید بود آیه ارشاد باین است که بمردن فانی نگردیده‌اید بلکه وجود شما تحول نموده و از نشئه‌ای به نشئه‌ای کامل‌تر میگردد و در روز معاد حیات ثانوی بوی افاضه میشود که آن حیات کامل و باقی خواهد بود.
أَفتَری عَلَی اللّه‌ِ کَذِباً أَم بِه‌ِ جِنَّةٌ چنان زندگی پس از مرگ در نظر آنان بعید مینمود که گمان کردند آن شخص اوّل امکان دیوانه است و بدون عقل و رویّه سخن میگوید و اگر جنون ندارد برای ریاست و پیشوایی بخدا دروغ می‌بندد و چنین اظهار مینماید که خدا بمن وحی نموده که شما پس از مردن زندگانی نوینی خواهید نمود.
آری کسی که چنان در طبیعیات فرو رفته که جز زرد و سرخ عالم طبیعی چیزی را ننگرد و منکر روح مجرّد است چگونه میتواند نظر خود را بالا برد و تعقّل نماید عالمی را که ما فوق اینکه عالم و وسیع‌تر و عالی‌تر و محیط بر اینکه عالم باشد آیا انسان اگر رجوع بعقل و حقیقت خود نماید نمیفهمد که روح و عقل درّاکش که متصرّف در مادّیّات گردیده و غالب و قاهر بر ما دون خود میباشد از عالم دیگری ظهور و بروز نموده و برای استکمال بحکم قادر توانا چهار صباحی بعالم طبیعیّات تعلّق گرفته و پس از تکمیل بایستی بمحل خود برگردد و حیات دائمی و زندگی پاک بی آلایش همیشگی پیدا نماید، قوله تعالی (إِلی رَبِّک‌َ یَومَئِذٍ المُستَقَرُّ) سوره القیمة آیه 12 یعنی و محل قرارگاه او بسوی رحمت پروردگارش خواهد بود (وَ أَن‌َّ إِلی رَبِّک‌َ المُنتَهی) سوره النجم آیه 43 (إِن‌َّ إِلی رَبِّک‌َ الرُّجعی) سورة العلق آیه 9

صفحه : 273
9 تمام اینکه آیات اشاره بآخر مقام انسان است.
در جلد دوّم اینکه تفسیر در سوره بقره آیه 155 در ذیل قوله تعالی (وَ لا تَقُولُوا لِمَن یُقتَل‌ُ فِی سَبِیل‌ِ اللّه‌ِ أَموات‌ٌ بَل أَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرُون‌َ) راجع بمقالات فاسده مادیّین اندازه‌ای بحث نمودیم، و خلاصه گفتار رکیک آنان چنین است که روح و نفس مجرّدی در کار نیست و آنها چنان در مادیات فرو رفته‌اند که وجود خدا را که فطری هر بشری است انکار مینمایند، و در آنجا پس از بحث طولانی گفتیم شکی نیست که ما علم وجدانی بوجود و معلومات خود داریم و وقتی بخود رجوع نمائیم خود را بهویّت و شخصیّت میشناسیم بدون اینکه چیزی بخود ضمیمه نمائیم و در هیچ حالی نه در خواب و نه در بیداری از خود غافل نمیباشیم و همان خودی و هویت خود را نفس یا روح و روان مینامیم وقتی ثابت شد حقیقت ما غیر از بدن ما است تصدیق بزندگی پس از مرگ و امر معاد آسان میگردد و استیجاب منکرین معاد دیگر موضوعی ندارد بلکه امر معاد را ایجاب میگرداند چون در آنجا راجع بشبهه مادیّین در تجرّد روح که بازگشت آن بامر معاد است بیانی شد، اینجا سخن را کوتاه نمودیم رجوع بآن جا شود.
أَ فَلَم یَرَوا إِلی ما بَین‌َ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم مِن‌َ السَّماءِ وَ الأَرض‌ِ آیه ارشاد بحکم عقل مینماید که اینکه هایی که منکر معاد و زندگانی پس از مرگند آیا نظر بخلقت عجیب و اینکه نظم بدیع عالم مادّیّات از زمین که جلو روی آنها است و آسمانها که پشت آنها و بالای سر آنها است نمیکنند تا آنکه در اینکه کاخ مجلّل جهانی و نظام موجودات عموم قدرت مدبّر و آفریننده آن را بنگرند و اذعان نمایند که خلقت جهان و جهانیان که گل سر سبد آنان وجود آدمی خواهد بود و آسمانها و زمین برای پیدایش و بقاء نوع انسانی مسخّر گردیده‌اند بیهوده نخواهد بود.
إِن نَشَأ نَخسِف بِهِم‌ُ الأَرض‌َ أَو نُسقِط عَلَیهِم کِسَفاً مِن‌َ السَّماءِ چون تمام موجودات مسخّر امر حق تعالی و زیر فرمان اویند کسی که مورد غضب الهی واقع گردید بامر حق تعالی ممکن است زمین او را فرو گیرد یا پاره‌ای از آسمان بر سر وی افتد و او را هلاک گرداند.

صفحه : 274
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ در آنچه از آثار قدرت در خلقت آسمانها و زمین ارائه داده و چگونگی حفظ آنها در حرکت دوری و عدم تجاوز آنان از مقرّ و جایگاهی که برای آنها مقرّر نموده و نیز نظام آفرینش گیتی که هر یک از موجودات را موظّف بعملی و مخصوص بکاری گردانیده لَآیَةً لِکُل‌ِّ عَبدٍ مُنِیب‌ٍ تمام اینها آیة و نشانه است برای بندگانی که روی دل بسوی حق دارند و بچشم عبرت موجودات را مینگرند و در اینها آثار علم و قدرت و اقتدار آفریننده را مشاهده مینمایند و تصدیق مینمایند که اگر نبود حفظ و حراست مبدء آفرینش که نظام جهانی را روی یک میزان معیّنی نگاه دارد و اینها تحت تسخیر خالق کون انجام وظیفه دهند ممکن بود در اثر سرعت حرکتی که دارند پاره‌های آسمان بر سر خلق ریزش نماید یا زمین در اثر سرعتی که دارد از هم بازگردد و مردم را فراگیرد مخصوصا نسبت بکفّار که چون تمام موجودات قشون حق تعالی و زیر فرمان او میباشند و با دوستان خدا دوست و با دشمنان او دشمن خواهند بود اگر حفظ او نبود دمار از روزگار کفّار برمیآوردند.
وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا آیه تذکّر میدهد بعضی از تفضّلات و نعمتهایی را که بداود نبی علیه السلام عطاء نموده و او را بر سائرین بنبوت و کتاب زبور و علم قضاوت و اجراء گردانیدن حکم عدل بین خلق و معجزات دیگر فضیلت داده، از جمله قوله تعالی یا جِبال‌ُ أَوِّبِی مَعَه‌ُ وَ الطَّیرَ خطاب بکوهها نموده که ای کوه‌ها صدای داود را برگردانید و ای پرندگان با داود علیه السلام همراز گردید.

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- ای کوه وقتی داود (ع) مشغول بتسبیح و ذکر گردید با او تسبیح و ذکر گوئید. (إبن عباس و حسن و قتاده) 2- مقصود از (اوّبی) چنین است ای کوه‌ها و ای طیور با داود حرکت کنید

صفحه : 275
هر کجا که او حرکت و سیر مینماید و اینکه از معجزات داود بشمار میرفته (جبائی) أَوِّبِی مأخوذ از آب یئوب و بمعنی رجوع و بازگشتن است (و الطیر) را قرّاء دو طور قرائت نموده‌اند اکثر آنها بنصب (و الطّیر) خوانده‌اند بنا بر آنکه یا عطف باشد بر (فضلا) یا عطف باشد بر جبال که محلا منصوب است نه لفظا و بعضی برفع (و الطّیر) خوانده‌اند بنا بر اینکه عطف بلفظ جبال باشد (و الطیر) اسم جنس است که شامل تمام پرندگان میگردد.
و مقصود از امر بکوه‌ها که با داود علیه السلام همصدا گردید و همچنین امر بطیور که در موقع تسبیح و ذکر داود (ع) مشغول الحان و نغمه‌سرایی شوید یا امر تکوینی است و اشاره بعظمت و جلال و کبریایی و نفوذ و قدرت خداوندی است که تمام موجودات مطیع امر تکوینی او جل‌ّ و علا میباشند و بقول حکماء که گویند تمام موجودات با شعور و ادراکند میشود امر بکوه‌ها را امر تشریعی گرفت و اشاره بنفوذ قدرت و عظمت شأن خداوندی او است.
خلاصه گویند وقتی داود (ع) تسبیح و ستایش حق تعالی را مینمود یا کتاب زبور میخواند کوه‌ها بصدا آمده او را کمک مینمودند و کبوتران صف میکشیدند و ترجیع و الحان نغمه‌سرایی مینمودند و در آن موقع منظره‌ای پدید میگردید که بسیاری از مستمعین از شدّت شعف تاب نیاورده غش مینمودند.
وَ أَلَنّا لَه‌ُ الحَدِیدَ از صادق آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین روایت شده
1» (ان‌ّ اللّه تعالی اوحی الی داود نعم العبد لو لا انّک تأکل من بیت المال)«.
پس از اینکه وحی داود (ع) چهل شبانه روز گریه کرد و از حق تعالی طلب نمود که وی را ارشاد نماید بکسبی که معیشت نماید و از بیت المال نخورد اینکه بود که خدای تعالی آهن را بدست او نرم گردانید و زره ساختن را بوی تعلیم نمود.
-----------------------------------
(1) خداوند بداود وحی نمود که تو خوب بنده‌ای هستی اگر از بیت المال نمیخوردی

صفحه : 276
أَن‌ِ اعمَل سابِغات‌ٍ وَ قَدِّر فِی السَّردِ و داود (ع) مأمور گردید که زره‌های را پهن و دامن دار بگیرد و حلقه‌های آن را مساوی و درهم قرار دهد تا آنکه بصورت نیکو درآید.
روایت دارد که لقمان حکیم روزی نزد داود بود و داود (ع) زره میساخت لقمان سؤال ننمود که اینکه چیست تا وقتی که فارغ گردید و برخواست و پوشید و گفت زره چه خوب لباسی است برای جنگ لقمان گفت خاموشی چه حکمت خوبی است و عمل کننده بآن چه بسیار کم است، گفته‌اند داود هر روزی یک زره میساخت و بهزار درهم میفروخت و خرج میکرد و صدقه میداد.
وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعمَلُون‌َ بَصِیرٌ و دیگر بداود امر نمودیم که بشکرانه اینکه همه نعمتی که بتو و آل تو دادیم اعمال شایسته نمائید و بدانید که حقیقة من بر آنچه میکنید آگاه و بینا خواهم بود مفسّرین بنا بر قول تذکره نویسان چنین گفته‌اند خدای تعالی بر آل ابراهیم (ع) برکت داد و کثرت آنها را بحدی رسانید که جز خدا کسی عدد آن را ندانست چون نوبت بداود (ع) رسید و داود پیمبر بنی اسرائیل بود در زمان او هر روز زیاد میشدند چون بسیار زیاد شدند کبر و عجب آنان را فرا گرفت و آغاز ظلم و معصیت نمودند وحی بداود (ع) رسید که ای داود من چون بپدر شما ابراهیم علیه السلام بپاداش قربانی پسرش وعده دادم که عدد اولادان او بحدی رسد که جز من کسی نداند من بوعده خود وفا نمودم و نعمت را بر شما تمام گردانیدم نعمت مرا تبدیل بکفران نمودید و عاصی گردیدید و بکثرت اولاد فخر کردید و عجب آوردید.
ای داود اکنون بدان که من قسم یاد نموده‌ام که آنها را مبتلا گردانم بیکی از سه چیز که عدد آنها کم شود و عجب و کبرشان تمام شود و آنان را مخیّر مینمایم بیکی از سه بلاء: یا سه سال قحطی یا سه ماه جنگ که دشمن بر آنها مسلّط گردد یا سه روز طاعون هر کدام را خواهند اختیار کنند، وقتی داود (ع) بقوم خبر داد گفتند یا رسول اللّه تو اختیار داری گفت اختیار با خود شما است گفتند ما طاقت قحطی نداریم

صفحه : 277
و با دشمن هم نتوانیم مقاومت نمائیم طاعون را اختیار میکنیم، غسل کردند و کفن پوشیدند و بصحرا رفتند و زنان و کودکان خود را بردند و دل بمرگ بستند و بخدای خود بنالیدند و آن پیش از بنای بیت المقدس بود خدای تعالی بر گنهکاران آنها طاعون فرستاد در یک روز بقدری مردند که در دو ماه دفن نمودن آنها تمام نمیشد روز دیگر داود (ع) بزمین بیت المقدس آمد و رو برخاک گذاشت و نیکان بنی اسرائیل تضرّع و زاری نمودند و از خدا طلب نمودند که طاعون را رفع نماید دعای داود اجابت گردید و عذاب از آنان برداشته شد بداود وحی رسید که ببندگان من بگو در شکر بیفزایند که من بدعاء تو بلا را از آنها برداشتم و در اینکه زمین مسجدی بنا کنید که شما و فرزندان شما در آنجا عبادت کنید وقتی خواستند مسجد را بنا کنند مرد صالحی از بنی اسرائیل آمد و گفت در اینجا مرا ملکی و حقی است و بر شما حلال نیست که بدون رضایت من مسجد بنا کنید گفتند در اینجا بسیاری حق داشتند و برای خدای تعالی بخشیدند تو نیز حق خود را ببخش گفت فقیرم اگر خواهید از من بخرید بداود خبر دادند داود گفت باید او را رضا نمود آمدند با او آنچه قرار دادند زمین را بخرند قبول ننمود تا بها را بجایی رسانیدند که در زمین او دیواری بکشند و پر از سیم و زر نمایند گفت اکنون راضی شدم چون آن مرد صالح دید آنها اینکه طورند گفت بقدر جوی پول نخواستم و اینکه زمین را در راه خدا دادم و غرض من امتحان شما بود که جدیّت شما در اینجا بچه حد است.
پس از آن شروع ببناء مسجد نمودند داود (ع) سنگ بپشت میگرفت و میآورد و مردمان صالح بنی اسرائیل نیز چنین میکردند تا دیوار مسجد بقدر قامت یک مرد گردید خدای تعالی بداود (ع) وحی نمود که نصیب تو از اینکه مسجد همین قدر بود رها کن و باقی آن بدست پسر تو سلیمان سلیم القلب که بر دست او هیچ خون ریخته نشده باشد تمام خواهد گردید و داود و مردمان صالح بنی اسرائیل در آنجا عبادت مینمودند و در آن وقت عمر داود بصد و بیست و هفت سال رسیده بود چون سالش بصد و چهل رسید وفات

صفحه : 278
نمود و سلیمان بجای او نشست و خداوند بسلیمان وحی نمود که تو باید اینکه مسجد را تمام نمایی سلیمان (ع) جن‌ّ و انس و شیاطین را جمع گردانید و عمل مسجد را بین آنان تقسیم نمود چون حکایت عمل جنیان و آدمیان در اینجا مفصل است در همین جا سخن را کوتاه مینمائیم. (پایان) وَ لِسُلَیمان‌َ الرِّیح‌َ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ یعنی باد را برای سلیمان مسخّر نمودیم، و (الرّیح) دو طور قرائت شده عامه قرّاء بنصب قرائت نموده‌اند و بنا بر اینکه معنی آیه چنین میشود (و سخّرنا لسلیمان الرّیح) و عاصم مرفوع خوانده و در تقدیر (و الریح لسلیمان) که الریح مبتدا باشد و خبرش (لسلیمان) جار و مجرور و خبر بر مبتداء مقدّم افتاده و بنا بر نصب (الرّیح) مفعول فعل مقدّر (و سخّرنا) میشود.
پس از اظهار کراماتی که ذات متعال نسبت بداود (ع) مبذول گردانیده در مقام تعداد بعضی از نعمتها و تفضلاتی که بسلیمان (ع) کرامت نموده برآمده و بسه فضیلت از فضائل سلیمان (ع) را برمیگزیند و در اینکه آیات تذکّر میدهد:
1- باد را برای سلیمان مسخّر گردانیدیم که باد بامر او بساط سلطنتی وی را بلند مینموده و در هر روزی بقدر سیر یک ماه و هر شبی نیز بقدر سیر یک ماه راه می پیموده که در هر روز و شبی بقدر دو ماه راه میرفته.
گویند سلیمان (ع) صبح از (تدمر) بیرون میآمد و قبل از ظهر در اضطخر شیراز فرود می‌آمد و شب در کابل بیتوته مینمود، و تدمر شهری بود در شام که اجنّه برای او ساخته بودند و غیر اینها راجع بگردش سلیمان (ع) در اطراف زمین روایات بسیار نقل شده.
و از إبن زید چنین نقل میکنند که سلیمان (ع) مرکوبی از چوب ساخته بود و در آن هزار قصر بنا نموده و در هر قصری هزار خانه قرار داده که لشگر جن‌ّ و انس در آنجا می‌نشستند و در زیر هر رکنی هزار شیطان مسخّر او بودند که مرکوب او را میگرفتند و از زمین بلند مینمودند و باد بآرامی آن را میبرد و در هر روز و شبی

صفحه : 279
بقدر دو ماه راه میرفت و بهر کجا میخواست فرود میآمد.
2- از تفضلات الهی اینکه بود که (وَ أَسَلنا لَه‌ُ عَین‌َ القِطرِ) یعنی چشمه مس گداخته را برای سلیمان (ع) جاری گردانیدیم که مثل آب از زمین بیرون می‌آمد و گویند آن چشمه مس در موضعی از یمن نزدیک بصنعا بود در هر ماهی سه شبانه روز جریان داشت.
3- وَ مِن‌َ الجِن‌ِّ مَن یَعمَل‌ُ بَین‌َ یَدَیه‌ِ بِإِذن‌ِ رَبِّه‌ِ جن‌ّ را مسخّر سلیمان (ع) گردانیدیم که باذن پروردگارش عمل مینمودند (و من الجن‌ّ) عطف بر (ریح) است یعنی همان طوری که باد را برای سلیمان علیه السلام مسخّر نمودیم اجنّه را نیز مسخّر او گردانیدیم، و میشود (و من الجن‌ّ) را مبتدا گرفت و خبرش جمله (من یعمل بین یدیه باذن ربّه) باشد و (من) تبعیضی مشعر است بر اینکه بعضی از افراد جن‌ّ باذن پروردگار مسخّر سلیمان (ع) بودند نه تمامشان و آنچه امر میفرمود از اعمال شاقّه اطاعت مینمودند.
وَ مَن یَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقه‌ُ مِن عَذاب‌ِ السَّعِیرِ بروایت (سدی) در زمین ملکی مقرّر گردیده بود و تازیانه‌ای از آتش در دست داشت هر کدام از اجنّه که از امر سلیمان (ع) مخالفت مینمودند با آن تازیانه بر وی میزد و او را میسوزانید.
یَعمَلُون‌َ لَه‌ُ ما یَشاءُ دیوان مسخّر سلیمان (ع) بودند و بفرمان او کار میکردند (من محاریب) غرفه‌های بلند و منظره‌های عالی بنا مینمودند و نیز از جمله بناهای عالی آن بیت المقدّس بود که گویند دیوان و جنّیان بامر سلیمان (بیت المقدّس) را که داود (ع) بنا نموده بود باتمام رسانیدند (و تماثیل) و نیز در آنجا صورتهای ملائکه و آدمیان و انبیاء را از زجاج و حدید و مس نقش مینمودند و گویا در شریعت سلیمان صورت سازی مباح بوده لکن در شریعت اسلام ممنوع است و شاید (تماثیل) صورتهای اشجار و نباتات از اشیاء غیر ذی روح بوده وَ جِفان‌ٍ کَالجَواب‌ِ وَ قُدُورٍ راسِیات‌ٍ و نیز جنّیان و دیوان بامر سلیمان (ع) کاسه‌های چوبی (کالجواب) مانند

صفحه : 280
حوضهای بزرگ میساختند و گویند کاسه‌ها بقدری بزرگ بود که هزار نفر دور آن نشسته غذا میخوردند (وَ قُدُورٍ راسِیات‌ٍ) و نیز دیگهای بزرگ که بر سه پایه قرار گرفته بناء مینمودند و سلیمان (ع) با اینکه دیگها و ظرفها لشگریان را طعام میداد.
(راسیات) جمع راسیة و بمعنی ثابتة میباشد گویند دوازده هزار طبّاخ در آن دیگها غذا میپختند و بقشون غذا میدادند.
اعمَلُوا آل‌َ داوُدَ شُکراً ای آل داود (ع) برای چنین سلطنت بزرگی که در خلق اوّلین و آخرین کسی بدرجه و پایه آن نرسیده شکر گذاری نمائید و آن همان سلطنتی بود که سلیمان از خدای تعالی طلب نموده آنجا که عرض میکند (رَب‌ِّ اغفِر لِی وَ هَب لِی مُلکاً لا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِن بَعدِی) اینکه بود که مأمور میگردیدند بشکرگذاری ولی‌ّ نعمت خود.
شکر دو قسم است شکر لسانی و شکر عملی: شکر زبانی عبارت از حمد و ستایش نمودن مبدء متعال است با تذکّر به اینکه هر نعمتی از خوان انعام او پدید گردیده و تفضّلا بهر کس خواسته بدون استحقاق عنایت نموده و شکر عملی چنین خواهد بود که هر نعمتی را در آن مصرفی که برای آن عطا شده مصرف نمایند مثل اینکه شکر نعمت سلطنت و ریاست اینکه است که سلطان با رعیّت بعدل و شفقت و مهربانی رفتار نماید و بزیر دستان ظلم و ستم روا ندارد و حق‌ّ هر مظلومی را از ظالم گرفته و بوی ردّ نماید و شاید مقصود از (اعملوا) یعنی عملتان شکرانه باشد و چون شکر عملی کمتر انجام میگیرد اینکه است که فرموده (وَ قَلِیل‌ٌ مِن عِبادِی‌َ الشَّکُورُ) البته کسی که تمام نعمتهای الهی را از نعمتهای ظاهری و باطنی در آن مصرفی که رضای الهی در آن باشد مصرف نماید کم‌یابست فَلَمّا قَضَینا عَلَیه‌ِ المَوت‌َ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِه‌ِ إِلّا دَابَّةُ الأَرض‌ِ تَأکُل‌ُ مِنسَأَتَه‌ُ مفسرین در تفسیر آیه با کمی اختلاف چنین گویند حضرت سلیمان (ع) پنجاه و سه سال عمر کرد سیزده ساله بود که بتخت سلطنت نشست در سال چهارم سلطنتش شروع ببنای بیت المقدس نمود جن‌ّ و شیاطین را مسخّر نموده و بکار واداشت پیش از اتمام

صفحه : 281
بیت المقدس اجلش نزدیک گردید و برای او از شیشه خانه‌ای ترتیب داده بودند جن‌ّ و شیاطین از پشت شیشه او را میدیدند و بکار مشغول بودند اجل سلیمان رسید و قبض روح گردید و خداوند برای اتمام بیت المقدس او را بهمان حالی که بعصاء تکیه نموده بود نگاه داشت تا بنای بیت المقدس تمام گردید آن وقت در اثر خوردن (موریانه) عصا شکست و سلیمان بزمین افتاد و مرگ او بر اجنّه و شیاطین معلوم شد و همگی فرار نمودند.
بعضی از مفسرین گفته‌اند برای امتحان که بدانند چند مدّت بود که سلیمان مرده بود و دیوان مشغول کار بودند موریانه‌ای را داخل چوبی کردند یک شبانه روز آن چوب را خورد روی اینکه حساب حدس زدند که یک سال بوده که سلیمان (ع) قبض روح گردیده و خداوند او را نگاهداشته.
فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَت‌ِ الجِن‌ُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُون‌َ الغَیب‌َ ما لَبِثُوا فِی العَذاب‌ِ المُهِین‌ِ آیه ارشاد باین است که (لا یعلم الغیب الا هو) علم غیب و آنچه از حواس ظاهره پنهان است دانش آن مخصوص بخدا است (إِلّا مَن‌ِ ارتَضی مِن رَسُول‌ٍ) تذکّر میدهد که انبیاء هم آنچه از غیب میدانستند بالهام و از طریق وحی آنها را عالم میگردانید لکن جن‌ّ یا غیر جن‌ّ عالم بغیب نخواهند بود اگر جن‌ّ و شیاطین مردن سلیمان را که در نظر آنها زنده مینمود میدانستند از بار زحمت و عمل خود را خلاص مینمودند و ندانستن آنان دلیل بر اینکه خواهد بود که جن و شیاطین علم بغیب ندارند.

صفحه : 282

[سوره سبإ (34): آیات 15 تا 21]

اشاره

لَقَد کان‌َ لِسَبَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَةٌ جَنَّتان‌ِ عَن یَمِین‌ٍ وَ شِمال‌ٍ کُلُوا مِن رِزق‌ِ رَبِّکُم وَ اشکُرُوا لَه‌ُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَب‌ٌّ غَفُورٌ (15) فَأَعرَضُوا فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیل‌َ العَرِم‌ِ وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَین‌ِ ذَواتَی أُکُل‌ٍ خَمطٍ وَ أَثل‌ٍ وَ شَی‌ءٍ مِن سِدرٍ قَلِیل‌ٍ (16) ذلِک‌َ جَزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِی إِلاَّ الکَفُورَ (17) وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَین‌َ القُرَی الَّتِی بارَکنا فِیها قُری‌ً ظاهِرَةً وَ قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِی‌َ وَ أَیّاماً آمِنِین‌َ (18) فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَین‌َ أَسفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَجَعَلناهُم أَحادِیث‌َ وَ مَزَّقناهُم کُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِکُل‌ِّ صَبّارٍ شَکُورٍ (19)
وَ لَقَد صَدَّق‌َ عَلَیهِم إِبلِیس‌ُ ظَنَّه‌ُ فَاتَّبَعُوه‌ُ إِلاّ فَرِیقاً مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ (20) وَ ما کان‌َ لَه‌ُ عَلَیهِم مِن سُلطان‌ٍ إِلاّ لِنَعلَم‌َ مَن یُؤمِن‌ُ بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنها فِی شَک‌ٍّ وَ رَبُّک‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ حَفِیظٌ (21)

صفحه : 283

ترجمه قسمتی از آیات سوره سبأ

حقیقة برای اولاد سبأ در محل سکونت آنان نشانه‌ای بود و آن نشانه دو بوستان بود (یکی) طرف یمین جنوب (و دیگری) در طرف یسار شمال (ای اولاد سبأ) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر کنید اینکه شهر شما شهری است پاکیزه و پروردگار شما آمرزنده (5)
پس آنان اعراض نمودند و فرستادیم بر آنها سیلابی سخت و آن دو بوستان آنان را تبدیل گردانیدیم بدو بوستانی که میوه آنها تلخ و بد مزه و درخت شور و کز و کمی از درخت سدر بود (16)
اینکه بود که آنان را پاداش دادیم بآنچه کفران نمودند و آیا ما مجازات میکنیم کسی را مگر بقدری که کفران ورزیده (مجازات ناسپاس نیست مگر بمثل خودش) (7)
(و دیگر برای اهل سبأ قرار دادیم بین آنان و ده‌هایی که در آنها برکت داده بودیم (دهات شهر شام) دهات معموره ظاهره و در آن ده‌ها اندازه‌گیری نمودیم منازل سیر را (ای اهل سبأ) در آن منازل شبها و روزها در حال امن و امان حرکت نمائید (18)
(اهل سبأ) گفتند ای پروردگار ما میان سفرهای ما (به بیابان) جدایی انداز (و باین خواهش) بنفس خود ظلم نمودند (و خداوند آن دهات را چنان خراب نمود) که برای (باقی) عبرت داستانها گردید و آنان را پراکنده گردانیدیم بتمام پراکندگی و حقیقة در اینکه حکایت آیت و نشانه‌ای خواهد بود برای کسانی که بسیار صبر کننده و بسیار شکر کننده میباشند (19)
و حقیقة شیطان (بر اهل سبأ) یا بر جمیع مردم گمان خود را محقّق گردانید و مردم وی را تابع گردیدند مگر مؤمنین (20)
و شیطان را بر آنها تسلّطی نبود مگر (آزمایشی) که بدانیم کسی را که بآخرت ایمان دارد و کسی را که در شک است و پروردگار تو بر هر چیزی نگهبان است (21).

صفحه : 284

(توضیح آیات)

اشاره

لَقَد کان‌َ لِسَبَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَةٌ تذکره نویسان گویند طائفه سبأ اولادان سبأ بن یشخب بن یعرب بن قحطان میباشند و آنان در شهر یمن منزل داشتند و از نشانه‌های قدرت خدا که بر آنها ظاهر بود دو بوستانی بود که بانواع و اقسام میوه‌جات شیرین و خوش‌مزه برای آنها آماده بود که اینکه دو باغ از طرف راست و چپ منزلهایشان روئیده شده بود (جنتان) یا بدل است از (آیة) یعنی آن آیت دو بوستان بوده و یا خبر است برای مبتداء محذوف یعنی در منزلهای آنها دو بوستان بود و از آیة الهی چنین نمودار گردیده که هیچ حیوانات موذی و حشرات از قبیل مار و کژدم و شپش و کیک در آن زمین یافت نمیشد.
فروة بن مسیک گفته از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدم سبأ مرد بوده یا زن فرمود سبأ مردی از عرب بود و ده پسر داشت شش نفر از آنها بیمن رفتند و چهار نفرشان بشام و شش نفر آنها میمون و مبارک بودند و چهار نفر آنها شوم و بد.
اسامی آن شش نفر که بیمن رفتند: ازد، کنده، مذحج، اشعرون، انمار، حمیر. و اسامی آن چهار نفر که بشام رفتند: عاملة، جذام، لخم، غسّان و سبأ را بعضی اسم منصرف دانسته و گفته است که سبأ نام مردی است، و آنکه منصرف ندانسته گفته است آن نام قبیله است.
کُلُوا مِن رِزق‌ِ رَبِّکُم وَ اشکُرُوا لَه‌ُ بآنان گفتند اینکه شهر شما محل بسیار خوبی است از آنچه پروردگار شما برایتان روزی نموده بخورید و شکرگزار باشید زیرا که شهر شما شهر پاکیزه است و پروردگار شما آمرزنده.
بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَب‌ٌّ غَفُورٌ اشاره به اینکه نعمتهای دنیوی که بوستانها و انواع و اقسام نعمتهای دنیوی باشد در دسترس شما گذاشته شده و پروردگار شما آمرزنده و مهربان است اگر توبه و بازگشت

صفحه : 285
نمائید شما را میپذیرد و در آخرت مقام بلند بشما عطاء مینماید.
فَأَعرَضُوا بروایت وهب خدای تعالی سیزده پیمبر بسبأ فرستاد و آنها اهل سبأ را بخدای یگانه دعوت نمودند و نعمتهای خدا را بآنان تذکّر دادند و آنها اعراض نموده و اندرز پیمبران را نپذیرفتند و انکار نعمت نمودند و گفتند ما از خدا نعمتی بر خود نمیشناسیم و اگر اینکه نعمتها از او است بگو از ما بگیرد (فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیل‌َ العَرِم‌ِ) چون آنان کفران نعمت نمودند بر آنان سیلاب سخت فرستادیم تا نعمتها از آنها گرفته شود.

سخنان مفسرین در توجیه سیل عرم‌

1- (عرم) نام سیل موصوف ببند است یعنی سیل‌بندی محکم که بلقیس ساخته بود 2- (عرم) صفت جرز است و اضافه بآن برای اینکه است که جرز یعنی موش دشتی که قوی و شدید بود سد آن را سوراخ نمود و سیل جاری گردید.
3- صاحب معانی گفته (عرم) بمعنی شدت است و اضافه سیل بآن اضافه موصوف است بصفت یعنی (سیل العرم) 4- (عرم) باران شدید است یعنی سیلی که از باران درشت جمع شده بود.
خلاصه مقصود ارشاد باین است که اهل سبأ در اثر کفران نعمت و انکار پیمبران خدای تعالی سیل بر آنها فرستاد که تمام باغات آنان را خراب گردانید و آن بوستانهای مجلّل و آن نعمتهای بسیار را از آنان گرفت.
وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَین‌ِ ذَواتَی أُکُل‌ٍ خَمطٍ و آن دو باغ را تبدیل گردانیدیم بدو باغ دیگر که میوه‌های تلخ و بد مزه داشت (وائل و شیئی من صدر قلیل) عکس العمل آنها چنین شد که میوه شیرین آن تبدیل گردید بمیوه تلخ و شور و بعض گیاه‌های عالی آن تبدیل گردید بگیاه‌های بی‌مقدار کم ارزش تا اینکه متنبّه گردند و (عکس العمل) خود را بعیان ببینند و نامیدن آن محل را بباغ برای (مشاکلت است) قال اللّه تعالی (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّه‌ُ) چون آن دو بوستان بهترین بوستانهای روی زمین بود در اثر نافرمانی تبدیل گردید باشجار بی مصرف.

صفحه : 286
ذلِک‌َ جَزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِی إِلَّا الکَفُورَ شاید اشاره باین باشد که چون اهل سبأ کفران نعمت نمودند و شکر ولی‌ّ نعمت خود را ننمودند بلکه آن نعمتها را بکفر پوشانیدند (عکس العمل) آنان چنین شد که خدای تعالی نیز نعمتهای را بر آنان پوشانید و از آنها گرفت (جَزاءً وِفاقاً) جزاء مطابق عمل است و جزاء کفران نعمت پوشانیدن نعمت و گرفتن آن است.
وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَین‌َ القُرَی الَّتِی بارَکنا فِیها گویند مقصود از قری شهرهای شامست مثل فلسطین و اردن و اریحا و ایلیا که بکثرت آب و اشجار و زیادتی نباتات و میوه‌جات برکت و فضیلت بر جاهای دیگر داشت (قری ظاهرة) و بین اینکه شهرها دههای معموره آشکار و متصل بیکدیگر قرار گرفته بود.
وَ قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِی‌َ وَ أَیّاماً آمِنِین‌َ دǙǘǠچنان اندازه‌گیری و مرتّب گردیده که مسافر چون میخواست از شهری از شهرهای شام سفر کند بشهر دیگر در کمال آرامش و امنیّت در شب و روز هیچ آسیبی باو نمیرسید و در همه دههای وسط همه طور نعمتی در دست‌رس آنان گذاشته بود بطوری که دیگر محتاج به برداشتن زاد و توشه بهمراه خود نبودند فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَین‌َ أَسفارِنا گویند چون اهل سبأ میخواستند تجارت نمایند از یمن بشام میرفتند و شب در دهی میخوابیدند و موقع قیلوله در دهی آباد دیگر که محتاج بزاد و توشه نبودند میماندند متمولین بر فقراء حسد بردند که دیگر فرقی بین ما و فقراء نخواهد بود همین طوری که ما در کمال آرامش و امنیّت در اطراف شهرها مسافرت میکنیم فقراء نیز چنین خواهند بود و از خدا طلب نمودند که منزلهای ما را از هم دور گردان و شاید تجار و سرمایه داران آنها برای اینکه متاع آنها کم یاب و گران گردد از خدا خواستند که مسافرت نمودن در اطراف مشکل شود (وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم) و باین خواهش قدر نعمت نشناختند و بنفس خود ظلم نمودند.

صفحه : 287
فَجَعَلناهُم أَحادِیث‌َ وَ مَزَّقناهُم کُل‌َّ مُمَزَّق‌ٍ چون کفران نعمت نمودند دههای آنها خراب گردید و آنان بتمام معنی متفرّق شدند و هر طائفه‌ای از آنان بشهری و دیاری پراکنده گردیدند بطوری که حال آنها عبرت و حکایت و سرگذشت شد برای بعدیها.
إِن‌َّ فِی ذلِک‌َ لَآیات‌ٍ لِکُل‌ِّ صَبّارٍ شَکُورٍ در پراکندگی و تفرقه بین آنها هر آینه آیات و نشانه‌هایی خواهد بود برای هر صبر کننده و هر شکر کننده‌ای (صبّار و شکور) هر دو صیغه مبالغه میباشند و شامل میگردد هر مؤمنی را که در بلیّات و مصیبات بسیار صابر و در نعمتها بسیار شاکر باشد وَ لَقَد صَدَّق‌َ عَلَیهِم إِبلِیس‌ُ ظَنَّه‌ُ گمان ابلیس که در ابتداء خلقت آدم (ع) گفت (فَبِعِزَّتِک‌َ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعِین‌َ) و آنجا که گفت (وَ لا تَجِدُ أَکثَرَهُم شاکِرِین‌َ) بر آنان صادق آمد زیرا ظاهرا مرجع ضمیر (علیهم) اهل سبأ میباشند که شیطان آنها را اغواء نمود و بموجب کفران نعمت بلاد آباد آنان بویرانی انجامید و جمعیّت آنها بتفرقه و سرگردانی کشید و بقول بعضی مرجع ضمیر تمام مردمند مگر کسی که مطیع امر خدا گردید (فَاتَّبَعُوه‌ُ إِلّا فَرِیقاً مِن‌َ المُؤمِنِین‌َ) (من) بمعنی تبیین است یعنی تمام مؤمنین آنهایی که دشمنی شیطان را با بنی آدم فهمیدند تابع وی نگردیدند.
وَ ما کان‌َ لَه‌ُ عَلَیهِم مِن سُلطان‌ٍ شیطان سلطنت و استیلاء بر بنی آدم ندارد که آنان را مجبور بفسق و فساد گرداند فقط کار او وسوسه است چنانچه حق تعالی حکایة از قول شیطان فرموده (وَ ما کان‌َ لِی عَلَیکُم مِن سُلطان‌ٍ إِلّا أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لِی)«1».
-----------------------------------
(1) در قیامت شیطان خواهد خود را تبرئه نماید در پاسخ کفار و فساق که خواهند گناه را بگردن شیطان گذارند گوید (من بر شما استیلاء و سلطنتی نداشتم مگر آنکه شما را براه کج دعوت نمودم و شما اجابت نمودید).

صفحه : 288
إِلّا لِنَعلَم‌َ مَن یُؤمِن‌ُ بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنها فِی شَک‌ٍّ دخول شیطان بر انسان برای آزمایش است تا آنکه مؤمن ثابت قدم بآخرت و کافر بآن امتحان گردد زیرا که شیطانست که بوسوسه و القاء خلاف انسان را در شک می‌اندازد و گر نه هر عاقل بارشاد عقلش و تبلیغ پیمبران می‌فهمد که اینکه جهان که گل سر سبد آن انسان است بیهوده آفریده نشده غایت و فائده بزرگی در نظر است که اگر باغوای شیطانی نبود شاید هر کسی بفطرت خود مبدء و معاد خود را میدانست لکن علم یقینی که مبرّا از هر گونه شک و ریبی باشد برای کسی ثابت و مستقرّ است که با وسوسه و القاء شیطانی تزلزل پیدا ننماید و مثل جبل راسخ محکم و پایدار ماند.

صفحه : 289

[سوره سبإ (34): آیات 22 تا 30]

اشاره

قُل‌ِ ادعُوا الَّذِین‌َ زَعَمتُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ لا یَملِکُون‌َ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات‌ِ وَ لا فِی الأَرض‌ِ وَ ما لَهُم فِیهِما مِن شِرک‌ٍ وَ ما لَه‌ُ مِنهُم مِن ظَهِیرٍ (22) وَ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ عِندَه‌ُ إِلاّ لِمَن أَذِن‌َ لَه‌ُ حَتّی إِذا فُزِّع‌َ عَن قُلُوبِهِم قالُوا ما ذا قال‌َ رَبُّکُم قالُوا الحَق‌َّ وَ هُوَ العَلِی‌ُّ الکَبِیرُ (23) قُل مَن یَرزُقُکُم مِن‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ قُل‌ِ اللّه‌ُ وَ إِنّا أَو إِیّاکُم لَعَلی هُدی‌ً أَو فِی ضَلال‌ٍ مُبِین‌ٍ (24) قُل لا تُسئَلُون‌َ عَمّا أَجرَمنا وَ لا نُسئَل‌ُ عَمّا تَعمَلُون‌َ (25) قُل یَجمَع‌ُ بَینَنا رَبُّنا ثُم‌َّ یَفتَح‌ُ بَینَنا بِالحَق‌ِّ وَ هُوَ الفَتّاح‌ُ العَلِیم‌ُ (26)
قُل أَرُونِی‌َ الَّذِین‌َ أَلحَقتُم بِه‌ِ شُرَکاءَ کَلاّ بَل هُوَ اللّه‌ُ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (27) وَ ما أَرسَلناک‌َ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاس‌ِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ (28) وَ یَقُولُون‌َ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِین‌َ (29) قُل لَکُم مِیعادُ یَوم‌ٍ لا تَستَأخِرُون‌َ عَنه‌ُ ساعَةً وَ لا تَستَقدِمُون‌َ (30)

صفحه : 290

(ترجمه)

(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) (باین مشرکین) بگو آنچه را که بغیر خدا گمان میکنید که کاری از دستشان ساخته میشود آنان مثقال ذرّه‌ای از آنچه در آسمانها و زمین است مالک نمیباشند و در آسمانها و زمین شرکتی برای آنها نخواهد بود و از برای خدا از اینکه بتها معاونت و کمکی در خلقت آسمانها و زمین و چیزی از چیزها نمیباشد (22)
و شفاعت کسی نزد خدا نفع نمی‌بخشد مگر کسی را که اذن شفاعت بدهد و وقتی خاصان حق تعالی اضطراب جلال و سطوت الهی از دلهایشان برطرف گردد گویند خدا چه فرمود گویند حق و او خدای بلند مرتبه و بزرگوار است (23)
(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بمشرکین بگو کیست که شما را از آسمانها و زمین روزی میدهد پس بگو خدا است، و اینکه ما (موحّدین) با شما (مشرکین) کدام یک در هدایتیم یا در گمراهی ظاهر انصاف دهید تا بفهمید (24)
بگو شما مسئول جرم ما و ما مسئول جرم شما هرگز نخواهیم بود (25)
ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو پروردگار ما بین ما و شما (در قیامت) جمع میکند آن وقت بحق و درستی بین ما داوری خواهد نمود و او گشاینده دانا است (26)
(ای رسول اکرم ص) بگو بمن نشان دهید کسانی را که بعنوان شریک بخدا بسته‌اید نه چنین است که گمان کرده‌اید بلکه او خدایی است غالب و مقتدر و درستکار (27)
ای محمّد (ص) ما تو را نفرستاده‌ایم مگر برای تمام مردم که آنان را بشارت دهی (ببهشت) و بترسانی و تهدید نمانی آنها را از جهنم و لکن بیشتر مردم نمیدانند (28)
(و کفّار) گویند وعده (قیامت) چه وقت خواهد بود اگر شما (پیمبران) راست گویانید (39)
بآنان بگو وعده‌گاه شما روزی است که البته خواهد آمد و ساعتی از وقتش تأخیر و نه تقدیم نخواهد افتاد (30).

صفحه : 291

توضیح آیات)

اشاره

قُل‌ِ ادعُوا الَّذِین‌َ زَعَمتُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ الخ خطاب برسول گرامیش نموده که باین مشرکین بگو شما که در باره بتها یا غیر آن که معبود خود قرار داده‌اید و آنان را عبادت نموده و از آنها حاجت میطلبید در باره آنان چه گمان میبرید آیا آنها را مالک چیزی میدانید یا گمان میکنید در آفرینش آسمانها و زمین با خدا شرکت دارند یا اینکه قوّت و استیلاء و تفوّقی برای آنها تصوّر مینمائید هر چه در باره آنان فکر کنید خلاف است آنها در مملکت آسمانها و زمین ذرّة المثقالی مالک نمیباشند.
اشاره به اینکه مالک حقیقی فقط خدا است احدی مالک ذرّه‌ای از اجزاء عالم نخواهد بود و اگر چیزی بدست کسی باشد عاریتی است از وی گرفته خواهد شد و نیز نیست از برای خدا از اینکه بت‌ها معاون و کمکی.
وَ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ عِندَه‌ُ إِلّا لِمَن أَذِن‌َ لَه‌ُ اینکه آیه از قبیل آنجا است که فرموده (وَ لا یَشفَعُون‌َ إِلّا لِمَن‌ِ ارتَضی مشرکین بگمان اینکه بتها یا غیر آنهایی را که عبادت میکنند در دنیا حاجت آنها را میدهند و نزد خدا شفیع آنان میگردند و مقام و منزلت آنان را بلند میگردانند، قوله تعالی حکایة از آنها فرموده (ما نَعبُدُهُم إِلّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّه‌ِ زُلفی) و (هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّه‌ِ) اینکه است که ردّ قول آنها را نموده که شفاعت احدی نفع نمیبخشد مگر آن کسی که مأذون در شفاعت باشد زیرا که مقام شفاعت منصب بزرگی است هر کسی یا هر چیزی دارای چنین مقامی نخواهد بود.
فخر رازی در تفسیر کبیر در توجیه آیه چنین گفته چون خدای تعالی حال شاکرین و کافرین را در آیات پیش بیان نمود خطاب را اعاده کرده و برسولش صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده بمشرکین بگو (ادعُوا الَّذِین‌َ زَعَمتُم مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ بطور تحکّم بکفّار امر مینماید اگر گمان میکنید که از دست اینکه بتها کاری بر می‌آید آنان را بخوانید و

صفحه : 292
از آنان طلب کنید که ضرر از شما رفع نمایند (لیکشفوا عنکم الضر.
پس از آن بیان مینماید (لا یَملِکُون‌َ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ فِی السَّماوات‌ِ وَ لا فِی الأرض‌ِ) و بدان راههایی که بسوی شرک کشیده شده چهار قسم است:
1- قول کسی که میگوید خدای تعالی آسمانها و زمین را آفریده و قرار داده آسمانها و زمینها را در حکم خودشان و ما از جمله اهل زمینها میباشیم پس باید بنده‌گی و عبودیّت نمائیم ستارگان و ملائکه‌ای که در آسمانهایند و آنان خدایان ما میباشند و اللّه اله آنها است اینکه بود که خدای تعالی در ابطال گفتار آنها میگوید (انهم لا یملکون فی السموات شیئا و لا فی الارض) یعنی آنها نه در آسمانها و نه در زمین مالک چیزی نمیباشند اینکه طوری که شما گمان کرده‌اید.
2- بعضی از مشرکین چنینند که میگویند آسمانها و زمینها بطور استبداد از او است لکن بواسطه کواکب زیرا که خدای تعالی عناصر و ترکیبات آن طوری که بین آنها است باتصالات و حرکات و طوالع قرار داده پس غیر خدا با او در زمین شرکت دارند و آنان قرار دادند زمین را برای غیر خدا و آسمانها را برای او، قوله تعالی در ابطال قول آنها (وَ ما لَهُم فِیهِما مِن شِرک‌ٍ) یعنی در زمین مثل آسمانها برای او شریکی نیست و برای غیر او در آن نصیبی نخواهد بود.
3- قول کسی که گفت ترکیبات و حوادث تماما از خدا است لکن تمام امور بدست ملائکه عمّال انجام خواهد گرفت اینکه است که ما بایستی ملائکه را عبادت کنیم قوله تعالی در ابطال سخن آنها است (وَ ما لَه‌ُ مِنهُم مِن ظَهِیرٍ).
4- قول کسی که گفته ما عبادت میکنیم بتهایی را که بر صورت ملائکه‌اند تا آنکه برای ما شفاعت نمایند اینکه است که خدای تعالی در ابطال قول آنها فرموده (وَ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ عِندَه‌ُ إِلّا لِمَن أَذِن‌َ لَه‌ُ) پس عبادت آنها بغیر خدا فائده بخشش نخواهد بود زیرا که خداوند اذن نمیدهد بشفاعت کسی که غیر خدا را عبادت نماید (پایان)

صفحه : 293
حَتّی إِذا فُزِّع‌َ عَن قُلُوبِهِم قالُوا ما ذا قال‌َ رَبُّکُم قالُوا الحَق‌َّ

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

‌در اینکه مرجع ضمیر در (قلوبهم) کیست چند قول از مفسرین نقل شده است:
اول- اینکه مرجع ضمیر مشرکین می‌باشند زیرا که آیه پیش راجع بمشرکین بود و معنی چنین میشود- تا وقتی که در قیامت فزع از قلوب مشرکین زایل گردد.
دوّم- اینکه مرجع ضمیر هم در (قلوبهم) ملائکه می‌باشند و قائلین باین قول دوّم اختلاف کرده‌اند در معنی آیه.
اول- اینکه وقتی که ملائکه اعمال بنده‌گان را بسوی آسمان بالا میبرند با صدای عظیم و آوازی مثل صدای سلسله زنجیر که بسنگ خورد ملائکه گمان میکنند قیامت برپا گردیده از شدّت فزع قیامت بسجده میافتند پس از آنکه دانستند که قیامت بپا نگردیده گویند (ما ذا قال‌َ رَبُّکُم) خدای شما چه گفت گویند (الحق) سخن راست و درست گفت که برای اعمال نیک اعطای ثواب است.
دوّم- پس از زمان فتره بین عیسی (ع) و بعثت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خدای تعالی جبرئیل را بوحی بر محمّد (ص) فرستاد ملائکه گمان کردند قیامت بپای گردیده و بیهوش شدند آن وقت جبرئیل در تمام آسمانها مرور نمود و فزع و ترس را از آنها برداشت آنها سرها را بلند نموده و بعضی ببعضی دیگر گفتند (ما ذا قال‌َ رَبُّکُم قالُوا الحَق‌َّ) یعنی وحی. (مقاتل و کلبی) سوّم- وقتی خدای تعالی وحی فرستد ببعض از ملائکه، ملائکه صوت عظیمی مثل صدای سلسله بشنوند بسجده می‌افتند و بیهوش میگردند چون جبرئیل را با وحی بینند دانند که آن آواز وحی بوده ترس از دل آنان زائل گردد و از جبرئیل سؤال کنند (ما ذا قال‌َ رَبُّکُم) پروردگار تو چه گفت جبرئیل گوید حق گفت یا بعض ملائکه از بعض دیگر سؤال کنند پس می‌فهمند که وحی است و راجع بآنها نیست. (مجمع البیان) بقرینه آیه پیش که راجع بشفاعت بود شاید مقصود فزع کسانی باشد که مأذون

صفحه : 294
در شفاعتند و مرجع ضمیر (قلوبهم) مأذونین در شفاعت باشند که آن بزرگواران وقتی بطور وحی دستور شفاعت بآنها داده میشود از آن هیبت الهی که بقلب مبارک آنها استیلاء پیدا مینماید حالت غشوه و فزع بر آنان مستولی میگردد چنانچه گویند پیغمبر اکرم (ص) در اول وهله الهام و مأمور گردیدن او برسالت لرزه و فزع او را گرفت بطوری که تاب نیاورد و بزمین افتاد، ممکن است شافعین نیز چنین باشند که در موقع ورود اذن بفزع افتند و پس از آرامش از آنها سؤال شود که پروردگار ما راجع بشفاعت چه گفت گویند پروردگار حق گفت یعنی آن کس از مؤمنین که لایق شفاعت است شفاعت کنید و اینکه حکمی است حق و درست (و اللّه عالم باسرار کلامه) وَ هُوَ العَلِی‌ُّ الکَبِیرُ خاتمه آیه باین دو اسم شریف که خدا بلند مرتبه و بزرگوار است مؤید همین توجیه اخیر خواهد بود.
قُل مَن یَرزُقُکُم مِن‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ رسولش را مخاطب قرار داده که از اینان سؤال کن کی است که شما را از آسمانها بتوسط باران و برف و آفتاب و از زمین بتوسط آب و خاک و هوا روزی میدهد قُل‌ِ اللّه‌ُ ای رسول اکرم (ص) خودت بگو و خودت خود را جواب بده زیرا که مشرکین گوش شنوا ندارند که کلام تو را بحقیقت استماع کنند و پاسخ گویند بگو خدا است که از آسمانها و زمین شما را روزی میدهد.
وَ إِنّا أَو إِیّاکُم لَعَلی هُدی‌ً و ما موحّدین که در طریق هدایت قدم میزنیم خدای یگانه را می‌پرستیم یا شما که در عبادت برای خدا شریک قرار میدهید کدام یک در هدایتم أَو فِی ضَلال‌ٍ مُبِین‌ٍ (أو) حرف عطف است یا کدام در گمراهی هویدا میباشیم مقصود الزام است که نمیشود من و شما هر دو بر حق باشیم یا من بر حقّم یا شما پس بر شما لازم است که جدیّت کنید و حق و باطل را از هم تمیز دهید.
گویند در جمله لف‌ّ و نشر است و (أو) بمعنی واو است و معنی چنین میشود ( یا من بر هدایتم یا شما در گمراهی آشکار میباشید.

صفحه : 295
نبی خاتم (ص) بر کافه خلق از جن و انس برسالت مبعوث گردیده قُل لا تُسئَلُون‌َ عَمّا أَجرَمنا وَ لا نُسئَل‌ُ عَمّا تَعمَلُون‌َ ای رسول اکرم (ص) باین مشرکین بگو شما مسئول گناه ما مؤمنین نیستید و ماها نیز مسئول اعمال شما نیستیم (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری) هر کسی مرهون اعمال خودش خواهد بود گناه کسی را بگردن دیگری نخواهد گذاشت.
از اینکه آیات معلوم میشود که پیمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از ایمان آوردن مشرکین اهل مکه مأیوس گردیده بود و میخواست خود را از تبلیغ بآنان تبرئه نماید و آیه اشاره است به اینکه من بوظیفه خود عمل نمودم گناه شما بگردن خود شما است.
قُل یَجمَع‌ُ بَینَنا رَبُّنا ثُم‌َّ یَفتَح‌ُ بَینَنا بِالحَق‌ِّ خطاب برسولش (ص) نموده که باین کفّار و مشرکین بگو که پروردگار ما در قیامت که (یوم الجمع) نامیده شده بین ما و شما جمع مینماید و حق و باطل را از هم جدا میکند و هر کس را بپاداش اعمال خود خواهد رسانید وَ ما أَرسَلناک‌َ إِلّا کَافَّةً لِلنّاس‌ِ بَشِیراً وَ نَذِیراً ذات متعال در اینکه آیه اعلام میکند و رسالت عامّه رسول خود را بتمام مردم ابلاغ مینماید که بایستی همه بدانند که تو رسول و فرستاده خدا میباشی و تمام افراد بشر از سفید و سیاه و زن و مرد از هر نژادی و در هر محلّی که باشند بایستی مطیع امر تو گردند و تو مطیعین را مژده میدهی ببهشت که دار کرامت الهی است و متمرّدین و کافرین را از عذاب سخت جهنّم میترسانی.
وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ چون بیشترین مردم چشم حقیقت بین ندارند و اینکه مقام و منزلت تو را بنور عقل و دانش نمینگرند اینکه است که رسالت عامّه تو را انکار مینمایند، بروایت إبن عباس حضرت رسول (ص) فرمود پنج خصوصیّت بمن دادند که بهیچ یک از انبیاء پیشین نداده بودند و من نمیخواهم فخر و مباهات نمایم بلکه برای شکر گذاری اظهار مینمایم.
اول بر عرب و عجم و سیاه و سفید از ترک و هند مبعوث گردیده‌ام.

صفحه : 296
دوّم زمین را برای من طاهر و مسجد گردانیده‌اند تا هر جا خواهم نماز کنم یا تیمّم نمایم.
سوم غنیمت را بر من حلال گردانیده و برای احدی پیش از من غنیمت حلال نبوده چهارم در دل دشمنان من رعب و ترس غالب گردانیده که در موقع جنگ از شدت ترس بقدر سیر یک ماهه فرار مینمودند و در برابر من تاب مقاومت نداشتند.
پنجم شفاعت را در کف اقتدار من گذارده و آن را ذخیره قرار داده‌ام که در قیامت امّت گنه‌کارم را شفاعت نمایم. و نیز از خصوصیّات آن حضرت است که بر تمام افراد جنّیان و آدمیان رسالت داشته و هیچیک از انبیاء بر تمام جن و انس مبعوث نبودند. (منهج الصادقین) وَ یَقُولُون‌َ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِین‌َ منکرین معاد مکرّر از روی سخریّه و استهزاء به پیمبران میگفتند قیامتی که شما وعده میدهید چه وقت واقع میگردد بگمان اینکه قیامت در همین عالم در یک زمانی واقع خواهد شد اینکه بود که (بمتی) که ظرف زمان است سؤال مینمودند دیگر نمیدانستند که وقوع قیامت پس از انقضای عالم زمان و زمانیّات واقع خواهد گردید زیرا که عالم قیامت فوق عالم دنیا و محیط بر آن است نه اینکه در عرض عالم دنیا باشد بلکه منتهی الیه آن است.
قُل لَکُم مِیعادُ یَوم‌ٍ لا تَستَأخِرُون‌َ عَنه‌ُ ساعَةً وَ لا تَستَقدِمُون‌َ بآنان بگو وقتی میعادگاه پروردگار شما رسید ساعتی عقب و جلو نخواهد افتاد و آن را وقتی است مخصوص بخودش که در علم ازلی حق تعالی تعیین گردیده و در آن وقت راه چاره برای شما مسدود میگردد و در سیه چال جهنّم همیشه معذب خواهید بود تا وقت باقی است چاره‌ای برای روز سیاه خود بنمائید.

صفحه : 297

[سوره سبإ (34): آیات 31 تا 37]

اشاره

وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَن نُؤمِن‌َ بِهذَا القُرآن‌ِ وَ لا بِالَّذِی بَین‌َ یَدَیه‌ِ وَ لَو تَری إِذِ الظّالِمُون‌َ مَوقُوفُون‌َ عِندَ رَبِّهِم یَرجِع‌ُ بَعضُهُم إِلی بَعض‌ٍ القَول‌َ یَقُول‌ُ الَّذِین‌َ استُضعِفُوا لِلَّذِین‌َ استَکبَرُوا لَو لا أَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِین‌َ (31) قال‌َ الَّذِین‌َ استَکبَرُوا لِلَّذِین‌َ استُضعِفُوا أَ نَحن‌ُ صَدَدناکُم عَن‌ِ الهُدی بَعدَ إِذ جاءَکُم بَل کُنتُم مُجرِمِین‌َ (32) وَ قال‌َ الَّذِین‌َ استُضعِفُوا لِلَّذِین‌َ استَکبَرُوا بَل مَکرُ اللَّیل‌ِ وَ النَّهارِ إِذ تَأمُرُونَنا أَن نَکفُرَ بِاللّه‌ِ وَ نَجعَل‌َ لَه‌ُ أَنداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا العَذاب‌َ وَ جَعَلنَا الأَغلال‌َ فِی أَعناق‌ِ الَّذِین‌َ کَفَرُوا هَل یُجزَون‌َ إِلاّ ما کانُوا یَعمَلُون‌َ (33) وَ ما أَرسَلنا فِی قَریَةٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قال‌َ مُترَفُوها إِنّا بِما أُرسِلتُم بِه‌ِ کافِرُون‌َ (34) وَ قالُوا نَحن‌ُ أَکثَرُ أَموالاً وَ أَولاداً وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِین‌َ (35)
قُل إِن‌َّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ (36) وَ ما أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلفی إِلاّ مَن آمَن‌َ وَ عَمِل‌َ صالِحاً فَأُولئِک‌َ لَهُم جَزاءُ الضِّعف‌ِ بِما عَمِلُوا وَ هُم فِی الغُرُفات‌ِ آمِنُون‌َ (37)

صفحه : 298

ترجمه قسمتی از آیات سوره سبأ

آنهایی که کافر شدند گفتند که ما هرگز باین قرآن و آنچه بین روی اوست (از کتب پیمبران) ایمان نخواهیم آورد ای محمّد اگر تو ستمکاران را ببینی موقعی که نزد پروردگارشان (در دادگاه الهی) باز داشته شده‌اند که چگونه بعضی ببعض دیگر برمیگردند و اعتراض مینمایند تابعین و ضعفاء برؤساء یعنی آنهایی که بزرگی میکردند گویند اگر شما نبودید (که ما را گمراه گردانید) هر آینه ما ایمان آورده بودیم (31)
رؤساء در جواب آنان گویند آیا ما راه هدایت را بر شما بستیم پس از آنکه (اسباب) هدایت برای شما آماده شده بود بلکه شما بنفس خود گناه‌کار بودید (32)
و ضعفاء باقویاء و رؤساء گویند بلکه آن مکر و حیله شما بود که در شب و روز بما امر میکردید که ما بخدا کافر گردیم و برای او شریک و همتا قرار دهیم (آن سبب گمراهی ما گردید) و کفّار در باطن پشیمانی (بر اعمال خود را) مخفی میگردانند وقتی که عذاب را معاینه مینمایند و ما قرار دادیم غل‌ها را در گردنهای آنهایی که کافر گردیدند آیا مجازات میگردند مگر بآنچه بودند که عمل مینمودند (33)
و ما در قریه و دهی پیمبری نفرستادیم مگر آنکه متموّلین آنها گفتند ما بآنچه فرستاده شده‌اید انکار میکنیم (34)
و نیز گفتند مال و اولاد ما زیادتر است و ما از جمله عذاب شدگان نخواهیم بود (35)
ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو خدا پهن و زیاد میکند رزق و روزی هر کسرا که بخواهد و تنگ میگیرد بر هر کس که بخواهد و لکن بیشترین مردم نمیدانند (36)
و نه مالهای شما و نه اولادان شما چیزی نیستند که شما را بما نزدیک گردانند (بما نزدیک میگردد) کسی که ایمان آورد و عمل صالح نماید و برای چنین اشخاصی دو برابر آنچه را است که عمل نموده‌اند و آنها در غرفه‌های بهشتی ایمن خواهند بود (37).

صفحه : 299

(توضیح آیات)

وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَن نُؤمِن‌َ بِهذَا القُرآن‌ِ وَ لا بِالَّذِی بَین‌َ یَدَیه‌ِ (الی قوله تعالی) لَه‌ُ أَنداداً در شأن نزول آیه گویند یهودیان از نصاری سؤال نمودند که شما در باره محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) چه می‌گویید نصاری گفتند ما در کتاب انجیل وصف او را دیده‌ایم یهودیان گفتند ما نه بعیسی (ع) عقیده داریم و نه بانجیل و نه بمحمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم).
و بقول دیگر مقصود از (بین یدیه) قیامت است که کفّار گفتند ما نه بقرآن معتقدیم و نه بقیامت که پیش آید.
و شاید مقصود چنین باشد که کفّار گفتند ما نه بقرآن معتقدیم و نه بآنچه در آن است از وعده ثواب و وعید بر عقاب.
وَ لَو تَری إِذِ الظّالِمُون‌َ مَوقُوفُون‌َ عِندَ رَبِّهِم خلاصه خدا به پیمبر اکرمش (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خبر میدهد اگر در قیامت که فعلا کفّار منکر آنند آنان را ببینی که در چه حالی میباشند آن وقتی که همگی را در دادگاه الهی جمع خواهند نمود و آنها را نگاه خواهند داشت و از آنان سؤال شود و آنها از راه اضطرار و بیچارگی هر یک خواهد خود را تبرئه کند و گناه را بگردن دیگری گذارد اینکه است که ضعفاء و تابعین باقویاء و رؤساء برمیگردند و اعتراض مینمایند و گویند شما بودید که شبانه روز در صدد إغواء ما بودید و میخواستید بر گردن ما سوار شوید اینکه بود که ما را فریب میدادید و نمیگذاشتید ما تابع حق گردیم و از اینکه بیچارگی امروز نجات یابیم اقویا بآنان گویند در صورتی که راه هدایت برای شما باز بود ما چگونه بروی شما بسته گردانیدیم بلکه شما خود گناه‌کار بودید.
وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا العَذاب‌َ (اسرّوا) دو طور معنی شده زیرا که آن از لغات اضداد است و بمعنی ظاهر و پنهان گردانیدن هر دو استعمال شده شاید در اینجا بمعنی پنهان کردن باشد که رؤساء پشیمانی خود را پنهان میدارند که مورد سرزنش ضعفاء واقع نگردند و بقرینه آیات دیگر که

صفحه : 300
تفسیر سوره سبأ هر یک از تابعین و متبوعین بگناه خود اظهار مینمایند شاید مقصود چنین باشد که در آن وقت رؤساء نیز گناه خود را اظهار مینمایند.
وَ جَعَلنَا الأَغلال‌َ فِی أَعناق‌ِ الَّذِین‌َ کَفَرُوا چون واقعه قیامت محقّق الوقوع است و مرسوم است که امر محقّق الوقوع را بصیغه ماضی ذکر کنند نه مستقبل لهذا (جعلنا) را و نیز بسیاری از امور معاد را بصیغه ماضی آورده نه مستقبل، اشاره به اینکه در واقع و حقیقت گردن کفّار بغل و زنجیر نفس و هوی پرستی بسته شده و نمیتوانند سر اطاعت فرود آورند.
هَل یُجزَون‌َ إِلّا ما کانُوا یَعمَلُون‌َ استفهام برای تقریر و تفریع است که جزاء متفرّع بر عمل است عذاب کفّار و غلهای آتشین در گردن آنان پاداش عمل آنها است که در دنیا گردن کشی نمودند و از روی کبر و حسد زیر بار فرمان خدا نرفتند زیرا که در واقع عذابهای اخروی عکس العمل اعمال دنیوی خواهد بود.
وَ ما أَرسَلنا فِی قَریَةٍ مِن نَذِیرٍ إِلّا قال‌َ مُترَفُوها إِنّا بِما أُرسِلتُم بِه‌ِ کافِرُون‌َ آیه خبر میدهد که در هر وقت و زمانی اول رؤساء و متموّلین آنها انکار رسالت پیمبران را مینمودند و پس از آن فقراء و ضعفاء پیرو آنان میگشتند زیرا که آنها را عاقل‌تر و داناتر از خود میپنداشتند یا آنکه چشم طمع بآنها داشتند برای اینکه از آنها فیض ببرند تابع آنها میگردیدند دیگر نمیدانستند که متموّلین بمال و اولادشان مغرور گردیده و دانسته و فهمیده زیر بار پیمبران نمیرفتند.
قُل إِن‌َّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِن‌َّ أَکثَرَ النّاس‌ِ لا یَعلَمُون‌َ برسول اکرمش (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خطاب مینماید که بمغرورین بمال و تمکّن بگو وسعت روزی و تنگی آن بدست پروردگار من است روزی هر کس را که خواهد وسیع میگرداند و روزی هر کسرا که بخواهد تنگ میگرداند و شما بشکرانه نعمت بایستی سر اطاعت فرود آورید تا اینکه نعمت را بر شما زیاد نماید (لَئِن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم) و اگر کفران ورزیدید و بغرور شیطان زیر بار اطاعت نروید (إِن‌َّ عَذابِی لَشَدِیدٌ)

صفحه : 301
وَ ما أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلفی و باید بدانید مال و اولاد کسی را بخدا نزدیک نمیگرداند و بتوسط مال و اولاد کسی حائز مقام بلندی نخواهد گردید بلکه همین طوری که آیه بما میفهماند غالبا همین مال زیاد و اولاد است که آدمی را مغرور میگرداند و گمان میکند مال و اولاد همیشه برای وی باقی و اسباب نجات او خواهد بود.
إِلّا مَن آمَن‌َ وَ عَمِل‌َ صالِحاً اعلام مینماید که بدانید کسی از عذاب قیامت نجات نخواهد یافت مگر آنکه ایمان آورده و عمل نیکو نموده که پاداش عمل نیک وی دو برابر خواهد بود.
وَ هُم فِی الغُرُفات‌ِ آمِنُون‌َ کسانی که ایمان آورده و عمل صالح خالی از هر گونه حظوظات نفسانی و طبیعی نموده‌اند آنان در غرفه‌ها و گلزارهای بهشتی با آن همه نعمتها که بمؤمنین وعده داده شده در محل‌ّ امن و امان قرار گرفته‌اند نه مرضی عارض آنها میگردد نه مرگ پیرامون آنان میشود (فَلا خَوف‌ٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُون‌َ).

صفحه : 302

[سوره سبإ (34): آیات 38 تا 45]

اشاره

وَ الَّذِین‌َ یَسعَون‌َ فِی آیاتِنا مُعاجِزِین‌َ أُولئِک‌َ فِی العَذاب‌ِ مُحضَرُون‌َ (38) قُل إِن‌َّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه‌ِ وَ یَقدِرُ لَه‌ُ وَ ما أَنفَقتُم مِن شَی‌ءٍ فَهُوَ یُخلِفُه‌ُ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِین‌َ (39) وَ یَوم‌َ یَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم‌َّ یَقُول‌ُ لِلمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُم کانُوا یَعبُدُون‌َ (40) قالُوا سُبحانَک‌َ أَنت‌َ وَلِیُّنا مِن دُونِهِم بَل کانُوا یَعبُدُون‌َ الجِن‌َّ أَکثَرُهُم بِهِم مُؤمِنُون‌َ (41) فَالیَوم‌َ لا یَملِک‌ُ بَعضُکُم لِبَعض‌ٍ نَفعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُول‌ُ لِلَّذِین‌َ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذاب‌َ النّارِ الَّتِی کُنتُم بِها تُکَذِّبُون‌َ (42)
وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّنات‌ٍ قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُل‌ٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُم عَمّا کان‌َ یَعبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفک‌ٌ مُفتَری‌ً وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لِلحَق‌ِّ لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِین‌ٌ (43) وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُب‌ٍ یَدرُسُونَها وَ ما أَرسَلنا إِلَیهِم قَبلَک‌َ مِن نَذِیرٍ (44) وَ کَذَّب‌َ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیف‌َ کان‌َ نَکِیرِ (45)

صفحه : 303

ترجمه قسمتی از آیات سورة سبأ

و آن کسانی که کوشش میکنند در تضییع آیات ما بقصد عاجز گردانیدن (از اثبات حقّانیّت) آنان در عذاب حاضر شوندگان خواهند بود (38)
ای محمّد (ص) بگو محقّقا پروردگار من روزی هر کس از بندگان خود را که بخواهد پهن مینماید و روزی هر کس را که بخواهد تنگ میگیرد و آنچه شما چیزی انفاق نمودید خداوند عوض آن را میدهد و او بهترین روزی دهندگان میباشد (39)
و روزی که تمام آنها را با هم جمع مینماید پس از آن بملائکه میگوید آیا اینکه گروه شما را میپرستیدند (40)
ملائکه گویند تو منزّه (از شریک و نظیر) میباشی تو دوست و صاحب مایی (اینها ما را عبادت نمیکردند) بلکه عبادت جن‌ّ (شیاطین) را میکردند و بیشترین آنها شیاطین را معبود خود قرار داد. و تصدیق کننده و مطیع آنها بودند (41)
پس امروز (که روز قیامت است) بعضی از شما مالک نیستید که نه نفعی ببعض دیگر رسانید و نه ضرری از وی رفع نمائید و ما به آنهایی که (بنفس خود) ستم نمودند گوئیم بچشید عذاب آتش را آن آتشی که (قبلا) تکذیب مینمودید (42)
و هر گاه آیات روشن و ظاهر ما بر کافرین خوانده میشد میگفتند نیست اینکه (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مگر مردی که میخواهد باز دارد شما را از آنچه پدران شما میپرستیدند و گفتند نیست اینکه (قرآن) مگر دروغی بافته شده و چون آمد آنها را حق‌ّ گفتند نیست اینکه مگر سحری آشکار (43)
و برای مشرکین کتابی نفرستادیم که خوانده باشند (و دلیل بر بطلان تو آرند) و پیش از تو پیمبری برای آنان نفرستادیم (44)
و تکذیب نمودند پیمبران را آن کسانی که پیش‌تر از اینکه کفّار بودند و نمیرسند اینکه قوم تو به ده یک آنچه بکفّار قبل داده بودیم از قوّت و مال و آنها تکذیب نمودند پیغمبران من را پس نظر کن که چگونه آنها را هلاک نمودیم (45).

صفحه : 304

(توضیح آیات)

وَ الَّذِین‌َ یَسعَون‌َ فِی آیاتِنا مُعاجِزِین‌َ وقتی مشرکین قریش نتوانستند با قرآن معارضه بمثل نمایند در مقام خاموش نمودن چراغ هدایت برآمدند و بتمام قوی و مشاعر در باطل گردانیدن آیات سعی و کوشش مینمودند بگمان اینکه بآن دسیسه‌ها و خدعه‌ها میتوانند پیمبر را عاجز نمایند و جلو وحی بسته گردد (أُولئِک‌َ فِی العَذاب‌ِ مُحضَرُون‌َ) و آن جماعت مشرکین نمیدانستند که بآن اعمال رکیک خود را برای عذاب دنیا مثل قتل و غارت و اسارت و عذاب آخرت آتش جهیم مهیّا نموده‌اند و حاضر گردانیده‌اند.
قُل إِن‌َّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِه‌ِ وَ یَقدِرُ لَه‌ُ گمان نشود که اینکه تکرار همان آیه بالا است زیرا چنانچه مفسرین گفته‌اند از سیاق آیه معلوم میشود که اینکه آیه در باره یک شخص است باعتبار دو وقت که از روی حکمت و مصلحت یک وقت روزی شخص وسیع میگردد و وقت دیگر تنگ میشود و آیه بالا در باره دو شخص خواهد بود که از روی حکمت نظام عالم یکی روزی وی وسیع است و دیگری روزی وی تنگ است پس تکرار نیست.
در مجمع البیان طبرسی (رحمه اللّه) چنین گفته در تکرار آیه فائده‌ای منطوی است زیرا که آیه اول در مقام توبیخ و سرزنش کافرین و خطاب بآنها است و آیه دوم وعظ و اندرز بمؤمنین است که گویا فرموده اعطاء نعمت و وسعت روزی کافرین نه برای سعادت و فضیلت آنان است بلکه برای ازدیاد عقوبت و عذاب آنها خواهد بود و شاید وسعت روزی برای مؤمنین هر گاه انفاق نمایند مزید سعادت آنان گردد.
وَ ما أَنفَقتُم مِن شَی‌ءٍ فَهُوَ یُخلِفُه‌ُ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِین‌َ انفاق در جایی مطلوب است که مال در محل عقلایی و شرعی صرف شود لکن هر گاه مال در غیر موقع صرف شود نه مطلوب است و نه عوض دارد بلکه آدم ولخرج که مال خود را در غیر موقع خرج نماید چون مال یکی از نعم الهی بشمار میرود

صفحه : 305
داخل در مبذّرین خواهد گردید که در باره او فرموده (إِن‌َّ المُبَذِّرِین‌َ کانُوا إِخوان‌َ الشَّیاطِین‌ِ) آنان اخوان و برادران شیاطین بشمار میروند، صحیح است که مالی که در راه رضای خدا انفاق گردد اگر چه زیاد باشد داخل در اسراف نیست لکن در اینجا باز اقتصاد مطلوب است قوله تعالی آنجا که برسول گرامیش صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب نموده (وَ لا تَجعَل یَدَک‌َ مَغلُولَةً إِلی عُنُقِک‌َ وَ لا تَبسُطها کُل‌َّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً) آری مالی که در راه رضای خدا مطابق فرموده شرع مصرف گردد بوعده الهی یکی به هفتصد عوض میدهد بلکه اگر خدا بخواهد باز زیاد میکند.
وَ یَوم‌َ یَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُم‌َّ یَقُول‌ُ لِلمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُم کانُوا یَعبُدُون‌َ آیه راجع بروز قیامت است و آن روزی است که تمام موجودات از جن‌ّ و انس با هم در صعید واحد جمع خواهند گردید و ملائکه نیز حاضرند آن وقت خداوند بملائکه خطاب مینماید آیا اینکه مشرکین شما را عبادت مینمودند آن وقت ملائکه تسبیح و تقدیس مینمایند و گویند تو منزّه و مبرّا خواهی بود از شریک و نظیر و تو دوست و صاحب ما میباشی و اینها ما را عبادت نمیکردند زیرا که ارتباطی بما نداشتند بلکه چون شیاطین اطراف قلب آنها را گرفته بودند مطیع شیطان گردیده و اطاعت آنها را مینمودند و شیاطین که آنان را اغواء مینمودند ملائکه مینامیدند.
فَالیَوم‌َ لا یَملِک‌ُ بَعضُکُم لِبَعض‌ٍ نَفعاً وَ لا ضَرًّا روز قیامت روزی است که احدی قدرت ندارد که بکسی نفع برساند و لو دوستان و اولادان و اقربای او باشند بلکه (لَیس‌َ لِلإِنسان‌ِ إِلّا ما سَعی) و نیز بر ضرر رسانیدن بکسی هم قادر نخواهد بود و لو دشمن وی باشد.
وَ نَقُول‌ُ لِلَّذِین‌َ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذاب‌َ النّارِ الَّتِی کُنتُم بِها تُکَذِّبُون‌َ ستمکاران که بنفس خود ستم نموده و خود را از آن مقام شامخی که برای آنان مقرر گردیده که اگر اطاعت مینمودند حائز مقامات عالیه میگردیدند محروم گردانیده و در اثر تکذیب آیات الهی مستحق عذاب گردیده‌اند بچنین مردمانی وقتی عذاب آتش را می‌بینند ملائکه عذاب خواهند گفت اینکه همان آتشی است که شما در دنیا

صفحه : 306
انکار مینمودید حال طعم عذاب را بچشید.
وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّنات‌ٍ قالُوا ما هذا إِلّا رَجُل‌ٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُم عَمّا کان‌َ یَعبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا إِلّا إِفک‌ٌ مُفتَری‌ً وَ قال‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لِلحَق‌ِّ لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلّا سِحرٌ مُبِین‌ٌ در بیان شرح حال کفّار است که وقتی آیات ظاهر قرآن را میدیدند و راه عذری برای آنان باقی نبود میگفتند اینکه مرد سخنانی بهم بافته و میخواهد ما را باز دارد از پرستش آنچه را که پدران ما پرستش مینمودند گویا عمل پدران خود را بر حق میدانستند و کور کورانه دنبال آنها را گرفته و عقل خود را بکار نمیانداختند و چون میدیدند آیات قرآن با آنکه زبان خودشان است طوری است که از عهده آنها بر نمیآیند معارضه بمثل نمایند حمل بسحر مینمودند و میگفتند اینکه آیات سحری خواهد بود آشکارا.
وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُب‌ٍ یَدرُسُونَها وَ ما أَرسَلنا إِلَیهِم قَبلَک‌َ مِن نَذِیرٍ اشاره به اینکه سخنان کفّار از روی فهم و دانش نبوده زیرا که اینان مردمانی میباشند که بهیچ وجه دانش نیاموخته‌اند نه کتابی برای آنان آمده بود که درس انسانیّت بیاموزند و نه پیش از تو ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بر اینکه جماعت پیمبری آمده بود که تربیت خدایی پیدا نمایند اینکه است که اینها مردمانی وحشی بی‌خرد و بی‌سواد وقتی آیات قرآن را میشنوند بنظرشان غریب می‌آید و حمل بر سحر و امثال آن مینمایند وَ کَذَّب‌َ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم در جمله اخیر دو احتمال داده شده یکی اشاره باشد بقوّت و قدرت امم سابقه که آنان با آن قوّت و عظمت جسمانیشان مثل قوم عاد و ثمود و فرعون و فرعونیان و امثال اینان که آنها در قوّت و زور و بازوی جسمانی چنین بودند که اهل مکّه بده یک آنچه بآنها از مال و قوّت داده بودیم نمیرسند و وقتی مورد غضب الهی واقع گردیدند و در اثر انکار آیات مبتلا بعذاب شدند قوّتشان جلوگیری از عذاب نگردید و همه هلاک شدند.

صفحه : 307
دیگر مقصود چنین باشد که به پیشینیان نداده بودیم آنچه را از ادلّه و براهین و اسباب هدایت مثل قرآن عظیم الشأن و باقی حجج آنچه را که باهل ایمان و گروندگان بتو داده‌ایم.
فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیف‌َ کان‌َ نَکِیرِ امّتهای پیش با آن قوّت و قدرتشان چگونه بود انکار آنها و چطور تسلیم عذاب گردیدند بعدیها بایستی چگونگی عذاب آنان را بنگرند و ابتلا و مجازاتی که در اثر نافرمانی و کفر دامن‌گیر آنها گردید ببینند و متنبّه گردند و دست از انکارشان بردارند و ایمان آرند.

[سوره سبإ (34): آیات 46 تا 54]

اشاره

قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّه‌ِ مَثنی وَ فُرادی ثُم‌َّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُم مِن جِنَّةٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُم بَین‌َ یَدَی عَذاب‌ٍ شَدِیدٍ (46) قُل ما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِی‌َ إِلاّ عَلَی اللّه‌ِ وَ هُوَ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ شَهِیدٌ (47) قُل إِن‌َّ رَبِّی یَقذِف‌ُ بِالحَق‌ِّ عَلاّم‌ُ الغُیُوب‌ِ (48) قُل جاءَ الحَق‌ُّ وَ ما یُبدِئ‌ُ الباطِل‌ُ وَ ما یُعِیدُ (49) قُل إِن ضَلَلت‌ُ فَإِنَّما أَضِل‌ُّ عَلی نَفسِی وَ إِن‌ِ اهتَدَیت‌ُ فَبِما یُوحِی إِلَی‌َّ رَبِّی إِنَّه‌ُ سَمِیع‌ٌ قَرِیب‌ٌ (50)
وَ لَو تَری إِذ فَزِعُوا فَلا فَوت‌َ وَ أُخِذُوا مِن مَکان‌ٍ قَرِیب‌ٍ (51) وَ قالُوا آمَنّا بِه‌ِ وَ أَنّی لَهُم‌ُ التَّناوُش‌ُ مِن مَکان‌ٍ بَعِیدٍ (52) وَ قَد کَفَرُوا بِه‌ِ مِن قَبل‌ُ وَ یَقذِفُون‌َ بِالغَیب‌ِ مِن مَکان‌ٍ بَعِیدٍ (53) وَ حِیل‌َ بَینَهُم وَ بَین‌َ ما یَشتَهُون‌َ کَما فُعِل‌َ بِأَشیاعِهِم مِن قَبل‌ُ إِنَّهُم کانُوا فِی شَک‌ٍّ مُرِیب‌ٍ (54)

صفحه : 308

ترجمه قسمتی از آیات سوره سبأ

ای محمّد (ص) باین جماعت (مشرکین) بگو من شما را (بیک کلمه) موعظه و اندرز مینمایم که شما برای (امر خدا) قیام نمائید و دو تا دو تا یا تنها فکر خود را بکار بیندازید و فکر کنید آیا در رفیق شما (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) جنون و دیوانگی است ( یا آنکه) نیست مگر آنکه شما را میترساند از آن عذاب شدید قیامت که پیش روی شما است (46)
ای محمّد (ص) بگو من برای رسالت اجر و مزدی از شما طلب نمیکنم مزد من برای نفع شما است و نیست اجر و مزد من مگر بر خدا و او بر هر چیزی گواهست (47)
بگو پروردگار من القاء وحی میکند بحق (در قلب کسی که لایق است) و او عالم و دانای اسرار خواهد بود (48)
ای پیغمبر بگو آمد سخن درست و راست (یعنی قرآن) و نمی‌آفریند باطل (یعنی شیطان یا بت‌ها) چیزی را و باز نگرداند آن را (یعنی اصنام قادر بر خلق و بعث نیستند) (49)
بگو اگر من از طریق حق‌ّ گمراه گردیدم (ضرر گمراهیم) عاید خودم خواهد گردید و اگر هدایت گردیده‌ام برای اینکه است که پروردگار من بمن وحی نموده محقّقا او شنوا و نزدیک خواهد بود (50)
و چون تو ببینی کافرین را در قیامت که فزع میکنند پس کسی از آنان نیست که محشور نشود و از مکان نزدیک گرفته شوند (51)
و کفّار (در قیامت) میگویند که بمحمّد (ص) ایمان آوردیم و کجا دیگر توانند از جایگاه دور ایمان آرند (52)
و حقیقة آنها قبلا (در دنیا) بمحمّد (ص) کافر گردیدند (و سخنان ناروایی) دور از حقیقت بر او می‌افکندند (53)
و حایل گردیده میشود بین کفّار و آنچه را که آرزو داشتند همان طوری که قبلا امثال آنان از کفّار در حقانیّت پیمبران در شک بودند (54).

صفحه : 309

(توضیح)

اشاره

قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّه‌ِ مَثنی وَ فُرادی خطاب برسولش مینماید که باین کفّار ملحد که نسبت جنون و دیوانگی بتو میدهند بگو شما را بحکم عقل خودتان ارشاد مینمایم که برای خدا استقامت نموده یا هر نفری از شما فکر خود را بکار بیندازید یا هر دو نفری از شما با هم مشورت کنید که آیا اینکه کسی که همیشه با ما و رفیق ما بوده و کاملا از حالات او از کودکی او تا حال مطّلعیم آیا هیچ وقت جنون یا چیزی که بر خلاف رویّه عقلایی باشد از وی دیده شده البته خواهید تصدیق نمود که چنین نیست بلکه حضرتش عاقلترین اهل زمانش بوده و خواهد بود.
إِن هُوَ إِلّا نَذِیرٌ لَکُم بَین‌َ یَدَی عَذاب‌ٍ شَدِیدٍ پس از آنکه رجوع بعقل خود نمودید خواهید فهمید که نیست او مگر رسول خدا که برای ارشاد شما فرستاده شده که تهدید نماید و بترساند افراد بشر را و آنان را مطّلع گرداند بآن عذاب سختی که در جلو آنها که قیامت است برای کافرین آماده شده که خود را از آن عذاب برهانند و گر نه عذاب آنها را خواهد گرفت.
قُل ما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِی‌َ إِلّا عَلَی اللّه‌ِ امثال اینکه آیه در آیات بسیار است و اشاره است برفع توهّم که گمان نشود که پیمبران برای تبلیغ رسالت منافع مادّی دنیوی یا منافع اخروی در نظر دارند بلکه بایستی بدانند که فقط بامر خدا مأمور گردیده‌اند که مردم را از کجروی بجاده مستقیم که سر انجام آن قرب جوار رب العالمین است رهسپار گردانند و چون رسول خدای تعالی و گماشته از طرف اویند البته پاداش عملشان و جزاء تحمّلشان بر جفای خلق بر خدا است و گمان نشود که واقعا آن بزرگواران در تبلیغ رسالتشان خود را ذی حق میدانستند و از خدا مزد و اجری طلب مینمودند زیرا البته میدانستند که چون بنده‌اند و وظیفه بنده بنده‌گی است و اگر نعمت و کرامتی بکسی عطاء کند از روی کرم و بخششی

صفحه : 310
خواهد بود نه از روی استحقاق و اینکه میگفتند اجر ما بر خدا است یعنی از روی تفضّل هر گاه بخواهد تفضّل در باره ما مینماید زیرا که او بر تمام نیّات و اعمال مخلوقات خود گواهست.
بروایتی پیغمبر (ص) فرمود تمام اهل بهشت بفضل و کرم خداوند تعالی ببهشت میروند شخصی عرض کرد حتّی تو هم یا رسول اللّه فرمود حتّی من هم قُل إِن‌َّ رَبِّی یَقذِف‌ُ بِالحَق‌ِّ یکی از چیزهایی که منشأ اشتباه کفّار شده بود و انکار رسالت نبی خاتم (ص) مینمودند اینکه بود که میگفتند آنهم یک فردی است از ما چطور شد که او منصب رسالت پیدا نموده و بر ما امیر گردیده (اینکه بود که در پاسخ آنها در سوره کهف آیه آخر سوره فرموده که (قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحی إِلَی‌َّ أَنَّما إِلهُکُم إِله‌ٌ واحِدٌ) بگو ای پیغمبر جز اینکه نیست که من هم در تمام شئونات بشری مثل شما خواهم بود مگر اینکه بمن وحی رسیده که خدای شما یکتا است، و (یقذف) در اینجا بمعنی وحی است زیرا که وحی همان القاء بقلب و نفوذ معنی در باطن است (عَلّام‌ُ الغُیُوب‌ِ) آن کسی که دانای اسرار است میداند چه کسی لایق آن است که حقایق در قلب او ریزش نماید و صاحب وحی گردد و آن کسی خواهد بود که اوّلا خودش صاحب نفس قدسیّه الهیّه گردیده و ارتباط کامل بعالم ملکوت پیدا نموده و بنور قلب خود خدا را بوحدت و یگانگی شناخته چنین کسی مأمور میگردد که در مقام هدایت دیگران نیز برآید و آنان را بسوی حقیقت رهسپار گرداند.
قُل جاءَ الحَق‌ُّ خطاب برسولش نموده که باین جماعت بگو سخن حق و امر خدا باسلام و توحید یا امر بجهاد یا قرآن برای ارشاد شما فرود آمده.
وَ ما یُبدِئ‌ُ الباطِل‌ُ وَ ما یُعِیدُ یعنی باطل که اصنام یا شیطان باشند قادر برآفریدن و مبعوث گردانیدن نیستند و اینکه آیه نظیر آیه‌ای است که فرموده (هذا خَلق‌ُ اللّه‌ِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَق‌َ الَّذِین‌َ مِن دُونِه‌ِ)

صفحه : 311
و نظیر (جاءَ الحَق‌ُّ وَ زَهَق‌َ الباطِل‌ُ) است یعنی وقتی حق آمد باطل زائل و فانی گردد و دیگر ابقاء و ابداء و اعاده‌ای برای آن نخواهد بود زیرا که در مقابل حق باطل هیچ است نه وجود دارد نه بقاء نه ابداء تواند و نه اعاده.

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- باطل ابلیس است نه چیزی تواند خلق کند و نه عود دهد. (قتاده) 2- باطل در دنیا چیزی برای اهلش ابداء و ظاهر نمینماید و در آخرت نیز عود نمیدهد. (حسن) 3- جایز است که ماء را استفهامیّه در موضع نصب بگیریم بنا بر اینکه مفعول به (یبدئ و یعید) باشد یعنی باطل چه چیز تواند بود که ابداء و ایجاد نماید و چه چیز تواند عود دهد یعنی نه قدرت بر ایجاد دارد و نه بر اعاده (زجاج) و بروایت إبن مسعود رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داخل مکّه گردید و در آنجا سیصد و شصت بت در اطراف کعبه نصب شده بود و حضرت با آن چوبی که در دست داشت بآنان طعنه میزد و میفرمود (جاءَ الحَق‌ُّ وَ زَهَق‌َ الباطِل‌ُ إِن‌َّ الباطِل‌َ کان‌َ زَهُوقاً) (جاءَ الحَق‌ُّ وَ ما یُبدِئ‌ُ الباطِل‌ُ وَ ما یُعِیدُ). (مجمع البیان) وَ لَو تَری إِذ فَزِعُوا فَلا فَوت‌َ جواب (لو) محذوف است و جمله بعد بیان او است، خطاب برسولش نموده که ای محمّد اگر تو ببینی کافرین را چون موقع مرگشان یا وقت ظهور قیامت رسد که چگونه از شدّت هول و اضطراب بفزع و اضطراب میافتند و برای آنان هیچ فرار و محل مفقود شدنی و گریختن نخواهد بود وَ أُخِذُوا مِن مَکان‌ٍ قَرِیب‌ٍ و ببینی که چگونه از روی زمین بزیر زمینشان که قبر است میکشند یا از موقف قیامت بجهنّمشان کشند.
و بروایت إبن عباس شأن نزول آیه راجع بجماعت خسف بیداء است که هشتاد هزار کس از سفیانی از شام بقصد خراب کردن کعبه حرکت کنند وقتی ببیابان مکّه رسند همه آنان بزمین فرو خواهند رفت و مقصود از مکان نزدیک چنین است که آنان

صفحه : 312
از زیر قدمهایشان گرفته خواهند گردید و اینان جماعت سفیانی میباشند که در آخر الزمان خروج مینمایند و بقصد خراب گردانیدن کعبه معظّمه قشون میفرستند و از آن هشتاد هزار نفر دو نفرشان نجات می‌یابند یکی باهل مکّه مژده دهد و دیگری صورت وی برمیگردد و بسفیانی خبر میدهد.
و بروایت حذیفه که چنین گوید از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم چون از فتنه آخر الزمان خبر میداد از آن جمله فرمود سفیانی خروج میکند و از بیابان خشک لشگری بدمشق و لشگری بمدینه فرستد چون بزمین بابل رسند که میان زمین مدینه و بغداد است بیشتر از هزار نفر بکشند و صد زن را شکم بدرند و سیصد مرد معروف از بنی عباس را نیز بکشند و رو بکوفه آرند و اطراف آن را خراب کنند پس از آن رو بشام آرند و در اثنای اینکه بیرق هدایت از کوفه پدید آید و در عقب آنان روان گردد و بعد از دو روز راه آنها و اکثر آنها را بکشند و از آنان غنیمت گیرند و اسراء را از دست آنان بگیرند و غنائم را از آنها اخذ نمایند و سفیانی بعض دیگر بمدینه فرستد و سه شبانه روز غارت کنند و از آنجا بمکّه روند چون ببیداء رسند حق تعالی جبرئیل را بفرستد تا آنها را هلاک گرداند جبرئیل پا بر زمین زند و یکباره تمامشان بزمین فرو روند و همین است معنی قوله تعالی (وَ لَو تَری إِذ فَزِعُوا فَلا فَوت‌َ وَ أُخِذُوا مِن مَکان‌ٍ قَرِیب‌ٍ) و از آنها دو نفر نجات یابند یکی بشیر و دیگری نذیر بشیر باهل مکّه بشارت رساند و نذیر سفیانی را بترساند و از هلاک قومش خبر دارش نماید و هر دو از (جهینه) می‌باشند و اینکه روایت را اصحاب ما از ابی جعفر (ع) و ابی عبد اللّه علیه السلام در احادیث ظهور مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه) نقل نموده‌اند (منهج الصادقین) وَ قالُوا آمَنّا بِه‌ِ وَ أَنّی لَهُم‌ُ التَّناوُش‌ُ مِن مَکان‌ٍ بَعِیدٍ وقتی کفّار عذاب را در دنیا یا در آخرت ببینند گویند ما بخدا و قرآن ایمان آوردیم و کجا دیگر پشیمانی و ایمان برای آنان نفع بخشد در صورتی که آنها از قابلیت پذیرفته شدن دور گردیده‌اند.
إبن عباس گفته آنان آرزوی میکنند که بدنیا رجوع نموده و بتوبه و انابه

صفحه : 313
از عذاب برهند و اینکه آرزو از آنان دور است (پایان) آری دنیا دار استکمال و عملست و آخرت جای پاداش و نتیجه گرفتن خواهد بود وقتی حیات دنیوی انسان بپایان رسد آنچه در او از استعداد کمال مخفی بوده بانتها رسیده و آنچه در او بالقوّه موجود بوده بفعلیت میرسد و دیگر محل استعداد کمالی در او باقی نمانده که بشود تدارک ما فات بنماید اینکه است که فرموده (انّی لهم التناوش) تناوش بمعنی تناول و انتفاع است وقتی کفّار عذاب را معاینه مینمایند آرزو خواهند نمود که بدنیا برگردند و ایمان آورند و عمل نیکو نمایند لکن متأسفانه آنان از محل استکمال دور گردیده و دستشان کوتاهست و دیگر برنخواهند گردید تا آنکه از حیات دنیا انتفاع ببرند.
وَ قَد کَفَرُوا بِه‌ِ مِن قَبل‌ُ وَ یَقذِفُون‌َ بِالغَیب‌ِ مِن مَکان‌ٍ بَعِیدٍ (وَ قَد کَفَرُوا) جمله حالیه است یعنی چگونه کفار پس از مرگ توانند ایمان آرند و حال آنکه تا در دنیا بودند و استعداد کمال در آنان باقی بود بقرآن و به محمّد (ص) کافر گردیدند و سخنان ناروایی دور از حقیقت بر او میافکندند مثل اینکه گاهی ساحرش گفتند و گاهی مجنون و گاهی کاذبش نامیدند و سخنان ناروایی که نسبت بحضرتش میدادند رجم بغیب و دور از حقیقت بود.
وَ حِیل‌َ بَینَهُم وَ بَین‌َ ما یَشتَهُون‌َ کَما فُعِل‌َ بِأَشیاعِهِم (یعنی بامثالهم)

سخنان مفسرین در توجیه آیه‌

1- مرگ بین آنها و بین آرزوهای آنها جدایی انداخت همانطوری که امثال آنها مردند و بآرزو نرسیدند. (ابی مسلم) 2- آرزوی آنها توبه و ایمان یا برگشتن بدنیا بوده که ممنوع از آن گردیدند.
3- آرزوی آنان نعمتهای بهشتی بوده که بآن نرسیدند. (جبایی) 4- بقول دیگر کفّار باز داشته شدند از آنچه آرزو داشتند و خداوند آنها را بنفاد و فساد ملحق گردانید پس آنان چیزی درک نمیکنند مگر آنکه از آن الم می‌بینند چنانچه اشباه و امثال اینها از کافرین از امتهای گذشته چنین بودند که

صفحه : 314
وقت رؤیت عذاب توبه آنها قبول نگردید.
5- مقصود اصحاب فیلند که آرزوی آنها برای خرابی کعبه انجام نگرفت (مجمع البیان) إِنَّهُم کانُوا فِی شَک‌ٍّ مُرِیب‌ٍ آنان به آرزو و آمال خود نرسیدند زیرا که آنان همیشه از وقوع قیامت و زنده شدن پس از مرگ در شک و ریب روزگار خود را میگذرانیدند چنانچه میگفتند قیامت و معاد و زنده شدن پس از مندک گردیدن اجزاء بدن امر عجیبی است و انکار مینمودند.

صفحه : 315

(‌سورة الفاطر) یا (الملائکة)

اشاره

مکّی است مگر دو آیه یکی (إِن‌َّ الَّذِین‌َ یَتلُون‌َ کِتاب‌َ اللّه‌ِ) و دیگر (ثُم‌َّ أَورَثنَا الکِتاب‌َ) نزد بعضی اینکه دو آیه مدنی است و عدد آیات آن چهل و شش است بعدد شامی و چهل و پنج بعدد بصریان و کوفیان و هفتصد و نود و هفت کلمه و سه هزار و صد و سی حرف است.

[سوره فاطر (35): آیات 1 تا 6]

اشاره

بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِیم‌ِ
الحَمدُ لِلّه‌ِ فاطِرِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ جاعِل‌ِ المَلائِکَةِ رُسُلاً أُولِی أَجنِحَةٍ مَثنی وَ ثُلاث‌َ وَ رُباع‌َ یَزِیدُ فِی الخَلق‌ِ ما یَشاءُ إِن‌َّ اللّه‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ (1) ما یَفتَح‌ِ اللّه‌ُ لِلنّاس‌ِ مِن رَحمَةٍ فَلا مُمسِک‌َ لَها وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِل‌َ لَه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ (2) یا أَیُّهَا النّاس‌ُ اذکُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَیکُم هَل مِن خالِق‌ٍ غَیرُ اللّه‌ِ یَرزُقُکُم مِن‌َ السَّماءِ وَ الأَرض‌ِ لا إِله‌َ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُؤفَکُون‌َ (3) وَ إِن یُکَذِّبُوک‌َ فَقَد کُذِّبَت رُسُل‌ٌ مِن قَبلِک‌َ وَ إِلَی اللّه‌ِ تُرجَع‌ُ الأُمُورُ (4)
یا أَیُّهَا النّاس‌ُ إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُم‌ُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه‌ِ الغَرُورُ (5) إِن‌َّ الشَّیطان‌َ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوه‌ُ عَدُوًّا إِنَّما یَدعُوا حِزبَه‌ُ لِیَکُونُوا مِن أَصحاب‌ِ السَّعِیرِ (6)

صفحه : 316

ترجمه قسمتی از آیات سورة فاطر

بنام ایزد هستی بخش صاحب رحمت عام و خاص
حمد و ثناء مخصوص خدایی است که خالق و پدید آورنده آسمانها و زمین است قرار داده فرشتگان را رسولان به پیمبران خود و ملائکه صاحب دو بال یا سه بال یا چهار بال میباشند (و خداوند) در آفرینش زیاد میکند آنچه را که بخواهد بدرستی که خدا برآفرینش هر چیزی توانا است (2)
آنچه را از رحمت بسوی مردم میگشاید باز دارنده‌ای مر او را نخواهد بود، و آنچه را نگاه دارد پس فرستنده‌ای برای آن نمیباشد و او است غالب و درستکار (3)
ای مردم یاد کنید نعمت خدا را که برای شما (مقرّر گردانیده) آیا غیر از خدا خالقی و آفریننده‌ای هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد نیست الهی مگر او پس بکجا برگردانیده میشوید (4)
ای محمّد اگر کافرین تو را تکذیب میکنند محقّقا پیمبران پیش از تو را نیز تکذیب کرده‌اند و بازگشت تمام امور بسوی خدا است (5)
ای افراد بشر بدانید که حقیقة وعده خدا حق است پس البته زندگانی دنیا شما را فریب ندهد و نفریبد شما را البته دیو فریبنده (6)
و بدانید بحقیقت شیطان دشمن شما است پس شما هم او را دشمن خود بگیرید جز اینکه نیست که (شیطان) گروه (و تابعین) خود را میخواند تا آنکه همه از یاران جهنّم باشند (7)

صفحه : 317

توضیح آیات و اقسام بالهای ملائکه‌

الحَمدُ لِلّه‌ِ فاطِرِ السَّماوات‌ِ (فاطر) مأخوذ از فطر است در مفردات گفته (اصل الفطر الشق‌ّ طولا) یعنی فطر بمعنی شکافتن در طول است تا آنجا که گفته (فطر اللّه الخلق) یعنی خلق را آفرید. (پایان) گویا شیئی معدوم مثال بسته‌ای ماند که خدای تعالی بآفرینش او را شکافته و از حیّز عدم بعرصه وجود آورده.
و اگر اینکه آیه را با قوله تعالی در سوره انبیاء آیه (31) (أَن‌َّ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ کانَتا رَتقاً فَفَتَقناهُما)«1» جمع نمائیم ممکن است گفته شود شاید مقصود چنین باشد که ابتداء آفرینش آسمانها و زمین بهم بسته و ملتحم بیکدیگر بود و آن را شکافتیم و از هم جدا نمودیم و ملائکه را آفریدیم و آنان را رسول انبیاء گردانیدیم و اینکه معنی در آیه درست‌تر بنظر میآید زیرا شکافتن در جایی درست میآید که شیئی بسته‌ای باشد و شکافته شود و اینکه گفته‌اند معدوم مثال بسته‌ای ماند که بآفرینش شکافته شود با معنی عرفی درست نمی‌آید زیرا معدوم چیزی نیست که وی را بشکافند.
و نیز مؤیّد اینکه معنی کلام علی علیه السلام است در نهج البلاغه در ضمن خطبه مفصلی که راجع بترتیب آفرینش عالم بیان نموده بعد از خلقت آسمانها چنین فرموده
2» (ثم‌ّ فتق ما بین السموات العلی فملأهن‌ّ اطوارا من ملائکته منهم سجود لا یرکعون و رکوع لا ینتصبون و صافّون لا یتزایلون و مسبّحون لا یسأمون لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فترة الأبدان و لا غفلة النسیان و منهم امناء علی وحیه و السنة الی رسله و مختلفون بقضائه و امره الی آخر)«.
-----------------------------------
(1) در مفردات (الرتق الضم و الالتحام خلقة کان ام صنعة و الفتق الفصل بین المتصلین و هو ضد الرتق) یعنی بدرستی که آسمانها و زمین بهم پیوسته بود پس آنها را از هم گشودیم و جدا نمودیم.
(2) یعنی پس از آنکه آسمانها گشوده شد اطراف آن را از ملائکه پر نمود و از برای آنها انواع و اقسامی است: بعضی همیشه در سجودند و رکوع ندارند و بعضی همیشه در رکوعند

صفحه : 318
أُولِی أَجنِحَةٍ ملائکه را معرّفی مینماید که آنها صاحب بالها میباشند مَثنی وَ ثُلاث‌َ وَ رُباع‌َ اسمی است برای دو دو، سه سه، چهار چهار- و برای اینکه تکرار نشود از اصل عدول نموده (و مَثنی وَ ثُلاث‌َ وَ رُباع‌َ فرموده) و ظاهرا تفاوت در بالهای آنها اشاره بتفاوت مراتب آنها است در قوّت و شدّت و سیر آنها در آفاق و سعودشان، در آسمانها و نزولشان بزمین که صاحب سه بال پیشی میگیرد بر صاحب دو بال و نیز چهار بال بر سه بال.
چون ملائکه جسم لطیفند برای آنها میسّر است که بهر شکلی که مأمور گردند در آیند اینکه است که جبرئیل در موقع آوردن وحی برای حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بصورت دحیه کلبی که گویا عرب جوان زیبایی بوده ظاهر میگشته، و نیز قرآن خبر میدهد که ملائکه برای حضرت ابراهیم و داود و حضرت لوط علیهم السلام بشکل بشر ظهور نمودند پس چه مانعی دارد که آیه را بحال خود باقی گذاریم و گوئیم برای سرعت سیرشان در آفاق صاحب بالها میباشند که بآسانی توانند سیر نمایند لکن ظاهرا بالهای آنان مثل بال کبوتران نیست زیرا اگر چنین بود ماها هم بهمین چشم سرمان میتوانستیم آنها را ببینیم زیرا چنانچه از اخبار بسیار معلوم میشود ملائکه اطراف عالم را گرفته‌اند بعضی ملائکه موکّل بر باد بعضی موکّل بر آتش بعضی بر آب و نیز نزدیک‌تر از همه بما (کرام الکاتبین‌اند) که موظّف بر ضبط اعمال بشرند با اینکه حال ما آنها را بچشم سر نمی‌بینیم.
و چون بدلالت آیه و روایات بسیار ثابت و محقّق گردیده که ملائکه صاحب بالها میباشند ممکن است گفته شود چون ملائکه از عالم روحانیین و عالم ملکوتند
-----------------------------------
و قیام ندارند و بعضی همیشه صف زدگانند قوله تعالی (وَ إِنّا لَنَحن‌ُ الصَّافُّون‌َ)و بعضی همیشه تسبیح کنندگانند و ملول نمیشوند قوله تعالی (وَ إِنّا لَنَحن‌ُ المُسَبِّحُون‌َ)چشم آنان را خواب نمیگیرد و نه سهو و فراموشی در عقلهایشان پدید میگردد و نه سستی در بدنشان عارض میشود و نه غفلت و فراموشی (در ذهنشان) نمودار میگردد و بعضی از ملائکه امین وحیند و زبانان و ترجمانانند بسوی پیمبران و ترددکنندگانند باحکام و اوامر الهی.

صفحه : 319
نه از عالم ملک، و صفات روحانیین غیر از صفات طبیعیین است آنها صاحب بالها هستند لکن چون لطیفند بال آنها نیز در خور خودشانست و همین طوری که حقیقت آنها را نمیتوانیم تعقّل کنیم بلکه بایمان قبول میکنیم کیفیّت و چگونگی بال آنها را نیز نمیتوانیم تصوّر نمائیم لکن چون مخبر صادق خبر داده تصدیق مینمائیم.
در تفسیر روح البیان چنین گوید همین طوری که برای اجسام بالهای جسمانی است برای ارواح بالهای روحانی است چنانچه بگفته رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جعفر طیّار علیه السلام پس از شهادت بدو بال بعالم روحانیین طیران نموده و الحاصل مناسب حال علویین طیران نمودن است چنانچه مناسب حال سفلیین سیر نمودن است. (پایان) یَزِیدُ فِی الخَلق‌ِ ما یَشاءُ سخنان مفسرین در توجیه آیه 1- مقصود زیادتی بال ملائکه است که هر چه بخواهد بر آن می‌افزاید.
2- غرض خلقت آدمیان است و زیادتی آن در صفات است که بعضی در عقل زیاد ترند و بعضی در جمال و حسن صورت و بعضی در فصاحت و بیان بر بعض دیگر برتری دارند.
لکن ظاهرا (الخلق) اطلاق دارد و ملائکه و غیر آن را شامل میگردد یعنی آنچه بخواهد در آفرینش زیاد مینماید زیرا که قدرت او محدود بحدی نمیباشد و نیز عوالم ممکنات از عالم ملک و ملکوت چه در طول و چه در عرض چه مادیات آن و چه مجردات و معنویات آن حدی و اندازه‌ای برای آن متصوّر نخواهد بود زیرا که عوالم ممکنات از سر چشمه علم ازلی و قدرت و حکمت غیر متناهی ایزد متعال ناشی گردیده إبن شهاب از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین حدیث میکند که فرموده یک روز بجبرئیل گفتم میخواهم تو را آن طوری که در آسمان هستی ببینم گفت یا رسول اللّه (ص) طاقت نداری گفتم باید ببینم جبرئیل (ع) پرها را انداخت رسول (ص) در وی نگریست از هوش رفت چون بهوش آمد دید جبرئیل ایستاده و یک دست بر سینه او نهاده و یک دست بر کتف حضرتش گذاشته رسول (ص) گفت (سبحان اللّه) نپنداشتم

صفحه : 320
که خداوند باین شکل و عظمت خلقی آفریده جبرئیل گفت اگر اسرافیل را ببینی که دوازده پر دارد یک پر بر مشرق و یک پر بر مغرب و عرش بر دوش نهاده و بعضی اوقات در مقابل عظمت خدای تعالی مانند گنجشکی کوچک میگردد در حالی که عرش خدا بر قدرت اوست.
و در روایت آمده که رسول اللّه (ص) فرمود برای خدای تعالی فرشته‌ایست که هزار هزار سر دارد و بر هر سری هزار هزار روی است و بر هر رویی هزار هزار دهان است و بر هر دهانی هزار هزار زبان است و بهر زبانی خدا را بهزار هزار لغت میخواند تا آخر حدیث. (تفسیر ابو الفتوح رازی) آری چون علم و قدرت و حکمت الهی محدود بحدی نیست آثار صفات و جلال خداوندی را نیز نمیتوان محدود نمود دستگاه آفرینش خیلی وسیع است آنچه پیمبران و اولیاء الهی در باره سعه مخلوقات گفته‌اند بقدر فهم بشر است و آن قطره‌ای است از دریای فیض غیر متناهی او اینکه است که در آخر آیه فرموده:
إِن‌َّ اللّه‌َ عَلی کُل‌ِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ اشاره بعموم قدرت دارد که در مقابل عموم قدرت محالی بنظر نمیآید حتّی اجتماع نقیضین و ضدّین در نظر کوته‌بینان ما محال مینماید بر هر چه اراده ازلی تعلّق گیرد واقع خواهد شد ببین با اینکه اجتماع عناصر مثل آب و آتش در یک محل بنظر ما محال مینماید لکن بقدرت الهی تمام عناصر با ضدّیت و تنافری که با هم دارند در بدن ما و همچنین در موجودات دیگر تنافر و ضدّیت را در مدّتی از بین آنها برداشته و با هم الفت و رفاقت نموده‌اند و بدن ما را اداره مینمایند.
ما یَفتَح‌ِ اللّه‌ُ لِلنّاس‌ِ مِن رَحمَةٍ فَلا مُمسِک‌َ لَها کسی را که خداوند درب رحمت بسوی او گشود چه کس تواند جلو فیض او را بگیرد و نگاه دارد و نگذارد مورد رحمت حق تعالی واقع گردد.

چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد
(ما) در (ما یَفتَح‌ِ اللّه‌ُ) شرطیّه و در محل‌ّ نصب است چون که مفعول (یفتح)

صفحه : 321
میباشد و فتح در لغت بمعنی باز کردن بستگی است و بمعنی عرفی گشایش و ظفر یافتن است مِن رَحمَةٍ عموم دارد و شامل تمام نعمتهای الهی از صحت و علم و حکمت و هدایت و غیر آن میگردد زیرا که تمام فیوضاتی که بانسان میرسد ترشّحی است از دریای بیکران رحمت رحمانی و فیض سبحانی و کسی که مورد رحمت الهی واقع گردید احدی از مخلوقات قادر بر حبس و منع او نخواهد بود (هو القابض و الباسط) قبض و بسط بدست او است.
وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِل‌َ لَه‌ُ مِن بَعدِه‌ِ و در مقابل آن آنچه را که از فیض رحمت نگاه دارد کسی قدرت بر اعطاء و ارسال آن ندارد، اشاره به اینکه تمام نعمتها از حیات و صحت و عقل و علم و کمال تماما آنچه بآدمی رسد و از آن تمتّع برد از خوان احسان او سرزده احدی از ممکنات نه قدرت بر عطاء و بخشش دارد و نه بر منع آن هر گاه اراده الهی تعلّق بر اعطاء گرفته باشد.
و بعض مفسرین گشایش رحمت را که از (من رحمة) استفاده میشود اختصاص داده بارسال انبیاء و گفته مقصود از (رحمة) در اینجا ارسال انبیاء است که ارسال آنها رحمت است قوله تعالی در باره پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم (وَ ما أَرسَلناک‌َ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمِین‌َ) و امساک آن در زمان فترت بحکمت است کسی قدرت بر ارسال آن ندارد.
(پایان) اگر چه واضح و معلوم است که مصداق کامل رحمة ارسال انبیاء و انزال کتب الهی است لکن چون از (مِن رَحمَةٍ) عموم استفاده میشود تخصیص دادن بوجود انبیاء بی‌محل خواهد بود بلکه اگر بنظر حقیقت بنگری خواهی دید که تمام عوالم ممکنات از عالم مجرّدات گرفته تا عالم خاک و مواد با مراتب و در جایی که بین آنها است (یجمعها حقیقة واحدة الهیة) یعنی فیض وجود و رحمت رحمانی او همه را گرفته و همه مشمول فیض منبسط او و تحت اقتدار و قیومیت ازلی او نشو و ارتقاء مینمایند و همه موجودات رو باو دارند و از خوان نعمت او روزی و بقاء میطلبند.

صفحه : 322
وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیم‌ُ عزیز و حکیم دو صفت از اوصاف جمال خداوندی است که غالب و قاهر و بر تمام ممکنات استیلاء و تفوّق دارد (هُوَ القاهِرُ فَوق‌َ عِبادِه‌ِ) و حکیم و درستکار است که آنچه از درب رحمت بر بندگان خود باز نماید و آنچه را نگاه دارد از روی حکمت و مصلحت انجام گرفته بخل در مبدء فیّاض نخواهد بود.
یا أَیُّهَا النّاس‌ُ اذکُرُوا نِعمَت‌َ اللّه‌ِ عَلَیکُم خطاب بتمام افراد بشر است و امر فرموده که بایستی همیشه و در همه وقت یاد کنید و در نظر آرید نعمتهایی را که برای شما مهیّا و آماده نموده.
گویا فرموده قدری در اینکه دستگاه مجلّل عالی تدبّر نمائید و فکر خود را بکار بیندازید و نظام خلقت را بنگرید که چگونه زمین را برای آسایش شما گسترانیده که براحتی در آن حرکت نمائید و کوه‌ها را افراشته که میخ زمین باشد و نهرها را جاری گردانیده که بیاشامید و امرار حیات نمائید و ماه و خورشید و ستارگان و اوضاع سماوی را برای پیدایش و بقاء نوع بشر مسخّر گردانیده.
هَل مِن خالِق‌ٍ غَیرُ اللّه‌ِ یَرزُقُکُم مِن‌َ السَّماءِ وَ الأَرض‌ِ بالاترین فیض سبحانی قوّه فکر و تدبّر است کسی که عقل و فکر خود را بکار انداخت و اینکه دستگاه گیتی و ارتباط موجودات را بهم نگریست و بقوّه فکر دریافت که تمام اوضاع جهان مرتبط بهم و مثل حلقه‌های زنجیر بهم بسته است و مثل تار و پود یک پارچه در هم پیوسته و یک وحدت جهانی را تشکیل میدهند آن وقت از وحدت عالم پی بوحدت اله عالم میبرد زیرا که در جای خود مبرهن گردیده که وحدت معلول دلیل بر وحدت علّت و وحدت صنع دلیل بر وحدت صانع خواهد بود ممکن نیست دو علّت حقیقی در یک معلول شخصی تأثیر نمایند.
اگر بچشم دل نظر کنی گویا میبینی که تمام موجودات را یک حقیقت واحد الهیه و یک نور منبسط صمدانیّه فرا گرفته و آن حقیقتی است که بعضی از آن تعبیر بفیض مقدّس، و بعضی بنفس رحمانیّه، و در اخبار برحمت واسعه الهیّه تعبیر شده

صفحه : 323
(برحمتک الّتی وسعت کل‌ّ شیئی).
و گمان نکن که وحدت عالم وحدت اعتباری است که محلّش ذهن باشد چنین نیست بلکه وحدت عالم وحدت حقیقی و ظل‌ّ وحدت حقّه حقیقیه اله عالم است و آن همان فیض منبسط و رحمت واسعه الهیّه است و آن وجهه (اللّه) است که در سوره الرّحمن آیه 27 فرموده (کُل‌ُّ مَن عَلَیها فان‌ٍ وَ یَبقی وَجه‌ُ رَبِّک‌َ ذُو الجَلال‌ِ وَ الإِکرام‌ِ) و آن است که بتمام اشیاء احاطه دارد و اجزاء را متّصل بهم گردانیده که از هم منفصل نگردند، اگر نبود آن فیض منبسط ممکن نبود اجزای متفرّق با هم متّصل گردند و یک وحدت حقیقی تشکیل دهند.
اینکه است که خالق متعال بعد از بیان اینکه قبض و بسط نعمت بدست کرم او است تذکّر میدهد و به (هل) استفهامی گویا پرسش مینماید آیا در نظر عقل ممکن است خالق و آفریننده‌ای که از آسمان و زمین روزی شما را مقرّر گردانیده که آسمان ببارد و زمین بروید تا روزی شما تأمین گردد غیر از خدای واحد یکتا باشد لا إِله‌َ إِلّا هُوَ همین نظام عالم و قبض و بسط رحمت را دلیل بر وحدانیت و الوهیّت خود میآورد زیرا چنانچه گفته شده نظام و وحدت عالم اقوی دلیلی بر وحدت اله عالم خواهد بود.
فَأَنّی تُؤفَکُون‌َ وقتی بعلم نظری یقینی فهمیدید که اله و رازق و مدبّر امور همه موجودات همان خدای واحد احد است که مراقب حال شما است و روزی شما بدست کرم او تأمین میگردد رو بکجا میکنید چگونه از مبدء خود گسیخته و رو بغیر نموده و از وی حاجت میطلبید، ارشاد بحکم عقل است که وقتی فهمیدید تمام امور از حیات و ممات و قبض و بسط نعمت و رحمت بدست کرم او است عقلایی نیست که روی دل بغیر نمائید و بغیر او امیدوار باشید بلکه بحکم عقل و وجدانتان بایستی ملتجی باو گردیده و هر چه خواهید از کرم و رحمت غیر متناهی او بخواهید که او فیّاض علی الاطلاق است.
وَ إِن یُکَذِّبُوک‌َ فَقَد کُذِّبَت رُسُل‌ٌ مِن قَبلِک‌َ برای تسلّی دل رسولش خطاب بحضرتش نموده که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اگر کفار

صفحه : 324
رسالت تو را تکذیب میکنند و نسبتهای ناروایی بتو میدهند مردمان زمان پیمبران گذشته نیز چنین بودند که همه آن بزرگواران مورد تهمت و انکار جهّال زمان خودشان واقع بودند و آنها صبر مینمودند و در تبلیغ رسالت پافشاری میکردند تو نیز بایستی بآنها تأسّی نموده و استقامت نمایی.
وَ إِلَی اللّه‌ِ تُرجَع‌ُ الأُمُورُ شاید اشاره باین باشد که ای رسول اکرم (ص) تو بوظیفه خود عمل نما و رسالت خود را بمردم برسان خواه آنان قبول بکنند و بدستورات الهی عمل نمایند یا نسبت دروغگویی بتو بدهند باکی بر تو نیست زیرا که بازگشت تمام امور بسوی خدا است که او حاکم روز جزاء است و هر کس را بمجازات عملش خواهد رسانید.
یا أَیُّهَا النّاس‌ُ إِن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ خطاب بتمام افراد بشر نموده ای بنی آدم بدانید محقّقا و مسلّما تمام وعده‌های خدا بوقوع قیامت و زنده شدن شما در روز موعود و حشر و نشر و میزان و صراط و حساب و بهشت و جهنّم و آنچه بتوسّط پیمبران بشما ابلاغ گردیده تماما حق و صدق است.
فَلا تَغُرَّنَّکُم‌ُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّه‌ِ الغَرُورُ (غرور) بر وزن (فعول) صیغه مبالغه است، یعنی چهار روزه حیات دنیا و نفس امّاره شما را مغرور نگرداند، حیات دنیا عاریتی است و بامید اینکه خدا کریم است تابع هوای نفسانی نگردید بدانید که وعده‌های خدا حق و واقع است و خلافی در آن نخواهد بود.
إِن‌َّ الشَّیطان‌َ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوه‌ُ عَدُوًّا خدای متعال از روی کرم و مهربانی بافراد بشر تذکّر میدهد که شیطان آن دیو سرکش رانده شده از رحمت الهی بآن دشمنی دیرینه‌ای که با پدر شما آدم (ع) داشت در مقام دشمنی با شما برآمده و از راه نفس امّاره بر انسان وارد میگردد و دنیا را در نظر وی میآراید و زینت میدهد تا اینکه او را مثل خود از رحمت الهی

صفحه : 325
بی‌نصیب گرداند و شما ملتفت باشید و فریب شیطان را نخورید و همان طوری که او دشمن شما است شما نیز با او دشمنی کنید.
دشمنی با شیطان چنین است که بر خلاف مراد او مخالفت نفس امّاره نمائید و از شرّ او بخدا پناه ببرید و هر گاه شیاطین بوسوسه اطراف قلب شما را گرفتند بتازیانه ذکر و کلمه طیّبه (لا اله الّا اللّه) آنان را از خود برانید، قوله تعالی (ان‌ّ الّذین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون) سوره الاعراف آیه 200، پرهیزکاران چنینند که وقتی جماعتی از شیاطین بآنان اصابت نمودند توجّه بحق تعالی نموده و از شرّ آن لعین بخدا پناه میبرند پس در اینکه هنگام آنها (بکید او بینا میگردند) و از او و تابعین او حذر مینمایند.
إِنَّما یَدعُوا حِزبَه‌ُ لِیَکُونُوا مِن أَصحاب‌ِ السَّعِیرِ چون هر جنسی طالب هم جنس خودش میباشد شیطان جهنّمی که اصلا خلقتش از آتش شده میخواند و طلب میکند تابعین و لشکریان خود را که همین طوری که در دنیا تابع او بودند در جهنّم نیز با او باشند.

صفحه : 326

[سوره فاطر (35): آیات 7 تا 10]

اشاره

الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَهُم عَذاب‌ٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ (7) أَ فَمَن زُیِّن‌َ لَه‌ُ سُوءُ عَمَلِه‌ِ فَرَآه‌ُ حَسَناً فَإِن‌َّ اللّه‌َ یُضِل‌ُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِی مَن یَشاءُ فَلا تَذهَب نَفسُک‌َ عَلَیهِم حَسَرات‌ٍ إِن‌َّ اللّه‌َ عَلِیم‌ٌ بِما یَصنَعُون‌َ (8) وَ اللّه‌ُ الَّذِی أَرسَل‌َ الرِّیاح‌َ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقناه‌ُ إِلی بَلَدٍ مَیِّت‌ٍ فَأَحیَینا بِه‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها کَذلِک‌َ النُّشُورُ (9) مَن کان‌َ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّه‌ِ العِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیه‌ِ یَصعَدُ الکَلِم‌ُ الطَّیِّب‌ُ وَ العَمَل‌ُ الصّالِح‌ُ یَرفَعُه‌ُ وَ الَّذِین‌َ یَمکُرُون‌َ السَّیِّئات‌ِ لَهُم عَذاب‌ٌ شَدِیدٌ وَ مَکرُ أُولئِک‌َ هُوَ یَبُورُ (10)

صفحه : 327

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

‌برای آنهایی که کافر شدند عذاب سخت مهیا گردیده (8) و برای کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل نیکو نموده‌اند آمرزش و پاداش بزرگ آماده خواهد بود (9)
آیا آن کس که عمل بدش در نظر وی زینت داده شده باشد و عمل نکوهیده‌اش را خوب بداند (مانند آدم حقیقت بین است) و حقیقة خدا در گمراهی گذارد هر کس را که بخواهد و هدایت مینماید هر کس را که بخواهد ای محمّد نفس خود را از حسرت و تأسّف بر آنها هلاک نگردان محقّقا خدا بآنچه میکنند عالم و دانا است (15)
خدا آن کسی است که باد را فرستاد تا ابر را برانگیزد پس فرستادیم آن را بشهر مرده و سیراب گردانیدیم آن را و ما بآب زمین را پس از مردن آن زنده سیراب گردانیدیم همین طور خواهد بود زنده شدن (مردگان در قیامت (11)
کسی که مراد او عزّت باشد (باید بداند) که تمامی عزّت و بزرگواری مخصوص بخدا است سخن پاک (و کلمه توحید) و عمل نیکو و شایسته بسوی او بالا میرود و کسانی که در سیّئات و اعمال بد حیله میکنند برای آنان عذاب سخت آماده شده و مکر آنها کاسته شود و از پیش نرود و اثری نخواهد داشت (بلکه بازگشت بخودشان خواهد نمود).

صفحه : 328

(توضیح آیات)

الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَهُم عَذاب‌ٌ شَدِیدٌ کفّار کسانی میباشند که فریب شیطان را خورده و آنان را بدنیا مغرور گردانیده و در اثر غرور حق در نظر آنان پوشیده شده و انکار مینمایند و در اینکه آیه آنها را تهدید مینماید بعذاب و شکنجه سخت و در مقابل آنان کسانی که فریب شیطان را نخورده‌اند و ایمان آورده‌اند و عمل نیکو نموده‌اند مورد الطاف الهی و مغفرت و آمرزش او گردیده‌اند و برای آنها پاداش بزرگ مهیّا گردانیده، شکّی نیست چیزی را که خدای جلیل بزرگ بشمار آورد نظر ببزرگی خودش عظمت آن فوق آنست که بذهن کوچک بشر درآید و بتواند برای آن حدّ و اندازه‌ای تعیین نماید.
وَ الَّذِین‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ کَبِیرٌ در آیه کفر و ایمان را مقابل هم انداخته و همین طوری که برای کفر که پوشانیدن حق‌ّ است عذاب شدید مهیّا نموده بازای ایمان که اظهار حق و عمل بر طبق آنست اجر و پاداش بزرگ آماده نموده و چقدر بزرگ است اجر و پاداشی را که خدای بزرگ آن را بزرگ نامیده.
أَ فَمَن زُیِّن‌َ لَه‌ُ سُوءُ عَمَلِه‌ِ فَرَآه‌ُ حَسَناً آیه در مقام بیان حال کفّار است که آنها چنان فریفته دنیا و مطیع شیطان و هوای نفسانی گردیده‌اند که چشم عقلشان معکوس گردید. و عمل بدشان در نظرشان جلوه خوب مینماید و قبح عملشان را نمی‌فهمند.
فَإِن‌َّ اللّه‌َ یُضِل‌ُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِی مَن یَشاءُ کسی که در اثر متابعت شیطان و نفس پرستی آن فطرت اولیّه انسانی را از دست داده و عقل او اسیر سرپنجه هوای نفسانی وی قرار گرفته بطوری که عمل عقل را که تمیز دادن بین خوب و بد است از کار انداخته آن وقت نتیجه آن چنین خواهد شد که عمل بد در نظرش خوب جلوه میکند و خوب را بد می‌پندارد و البته چنین کسی

صفحه : 329
دیگر قابل هدایت نخواهد بود زیرا که خداوند انسان را از طریق عقل و شرع هدایت مینماید کافر تابع پیمبران نگردیده و فرض اینکه است که عقلش نیز از نظر نکردن در ادلّه عقلیّه و هوی پرستی معکوس گردیده و از عمل خودش که تمیز دادن بین حسن و قبح بود از دست داده البته چنین کسی دیگر قابل هدایت نخواهد بود وقتی هدایت نشد گمراه خواهد گردید.
و اینکه فرموده خدا گمراه میکند کسی را که بخواهد همان هدایت نکردن او بعینه سبب گمراهی او است نه اینکه خدای تعالی کسی را گمراه گرداند همه را از راه لطف و کرم آفریده و اسباب هدایت را نیز در دسترس بشر گذارده وقتی انسان باختیار نعمت خدا داد خود را که عقل است و بآن حسن و قبح عمل را تمیز میدهد از دست داده و بد را خوب میپندارد و خوب را بد چنین کسی اصلا راه هدایت بسوی او بسته گردیده و دیگر قابل هدایت نخواهد بود و کسی که قابل هدایت باشد مورد الطاف الهی واقع است و بطریق سعادت و فضیلت رهسپار خواهد گردید.
فَلا تَذهَب نَفسُک‌َ عَلَیهِم حَسَرات‌ٍ ای رسول اکرم (ص) تو منتظر هدایت یافتن آنان مباش و ملول و حسرت خورده بر کفر و گمراهی آنها نفس خود را بزحمت مینداز.
إِن‌َّ اللّه‌َ عَلِیم‌ٌ بِما یَصنَعُون‌َ خدای تعالی خودش آنها را آفریده و البته بر اعمال و افعال و روش آنان آگاه است و هر کسی را مطابق عمل و رویّه‌اش پاداش خواهد داد.
وَ اللّه‌ُ الَّذِی أَرسَل‌َ الرِّیاح‌َ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقناه‌ُ إِلی بَلَدٍ مَیِّت‌ٍ فَأَحیَینا بِه‌ِ الأَرض‌َ بَعدَ مَوتِها ذات احدیت در اظهار قدرت و دوام نعمت خود چنین اظهار نموده و خود را معرفی کرده که اله و مبدء آفرینش آن کسی است که ابرها را بتوسط باد بهیجان آورده و آن را حرکت میدهد و از کمال قدرت او چنان است که ابرها را میراند و میکشاند بسوی زمین‌هایی که مرده هستند و آثار حیات نباتی از آنها پدیدار نیست و ما بگردانیدن

صفحه : 330
ابرها زمین‌های مرده را سیراب گردانیدیم و آنها زنده شدند پس از آنکه خشک گردیده و مرده بودند.
کَذلِک‌َ النُّشُورُ در بسیاری از آیات تشبیه میگرداند زنده شدن مردگان را در قیامت بزنده شدن زمین در فصل بهار پس از آنکه در زمستان مرده بود و آثار حیاتی از او نمایان نبود و در اینکه تشبیه اسراری منطوی است زیرا که تشبیه نمودن چیزی بچیز دیگر در صورتی درست میآید که مشبه با مشبه به در جهتی یا جهاتی مثل هم باشند و گر نه تشبیه بی ربط خواهد گردید و در اینجا از چند جهت مردگی زمین با مردگی انسان شباهت دارد:
یکی همین طوری که عین زمین در زمستان باقی است و بفقدان آثار نباتی معدوم نگردیده انسان نیز بمردن آثار حیاتی اگر چه از وی مفقود گردیده لکن اصل وجود و حقیقت انسانیت او در عالم دیگری که فوق اینکه عالم است موجود است.
دیگر همین طوری که تابستان بذری که در زمین پاشیده میشود بخشکیدن زمین معدوم نگردیده بلکه دانه‌ها در جوف زمین بقدرت الهی پس از پوسیدگی جوهر آن نشو و نما میکند و از بالای زمین نور و حرارت و آب را بخود میکشاند و خود را برای دوره دیگری از حیات نباتی آماده میگرداند تا موقع بهار زمین را میشکافد و سبز و خرّم بیرون میآید و باضافه بر قوّت و شدّت آن افزوده میگردد و حیات پاکیزه‌تری پیدا مینماید.
همین طور است حال مردن انسان که بذر اعمال و افعال و ملکاتی که در ایام حیات دنیوی در مزرعه جانش پاشیده از گفتار و کردار و اعمال و ملکات بمردن فانی نگردیده بلکه در باطنش نموّ مینماید (ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا) و در روز رستاخیز که بهار وجود انسانی و آخر مرتبه سیر بشری است روح با آنچه در آن ذخیره نموده از باطن بظاهر پدیدار میگردد و بآدمی حیات نوینی بخشوده میشود و بنتیجه اعمال خود خواهد رسید.
و دیگر وجه مناسبت زنده شدن زمین در تابستان بزنده شدن انسان پس از

صفحه : 331
مرگ در عالم برزخ و در قیامت اینکه است که همین طوری که بذری که در زمستان در زمین مدفون گردید پس از انتقالات صورت جمادی آن پوسیده میگردد و در زمین متعفن میشود زیرا که هر صورت دانی چنین است که بمرتبه بالاتری منتقل نخواهد گردید مگر پس از آنکه صورت اولیه آن پوسیده و مندرس گردد شاید همین باشد بیرون آمدن زنده از مرده که در سوره روم آیه 19 فرموده (یُخرِج‌ُ الحَی‌َّ مِن‌َ المَیِّت‌ِ الخ) مثل نطفه در رحم که از صورت نطفه‌گی تحوّلاتی پیدا مینماید تا بمرتبه انسانی میرسد چنین است حکم ترقّیات بشر که مسبوق بانتقالاتی خواهد بود اینکه است که بقدرت ایزد متعال اجسادی که در زمین مدفون گردیده بایستی صورت اولیه‌شان و قوای جسمانیه شان مندرس و مضمحل گردد و در رحم زمین انتقالاتی پیدا نماید تا اینکه قوای روحانی که در قفس جسم طبیعی محبوس و پنهان بوده و در مطبخ طبع نضج گردیده از زمین بدن و قوای جسمانی سر درآورد و از تنگ‌نای عالم دنیا در فضای عالم آخرت متولّد گردد.
پس همین طوری که زمین مرده زمستان از باد بهاری زنده میگردد و حبوبات و اشجار و نباتات پاکیزه‌تری از آن پدید میگردند انسان مرده و مدفن گردیده در قبر نیز پس از مرگ و مندک گردیدن بدن بنسیم الطاف الهی مانند مغز بادام که از پوست ضخیم آن بیرون آید قوای روحانی او از پشت قوای طبیعی سر برون آرد و زنده میگردد و در فضای وسیع عالم برزخ و مثال حیات پاکیزه‌تری که قابل دوام باشد پیدا می‌نماید و در روز قیامت با نفس و بدن و قوای جسمانی و روحانی وارد محشر میگردد مَن کان‌َ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّه‌ِ العِزَّةُ جَمِیعاً شکّی نیست که تمام عزّت و جلال و کبریایی و ارجمندی مخصوص بذات بیزوال خداوندی است و اگر عزّت و جلالی در غیر او از ممکنات تصوّر شود مظهر و نمونه‌ای خواهد بود از معدن جلال و اوصاف جمال خداوندی او و ممکن در حدّ ذات خود (لیس است و باو ایس است) یعنی موجود ممکن از خود هیچ ندارد اگر جلال و کمال و بهایی در مخلوقات دیده شود تماما مظاهر و نماینده جلال احدی است.

صفحه : 332
تفسیر سوره فاطر آیه ارشاد باین است کسی که طالب عزّت و جلال باشد بایستی از معدنش طلب کند و آن از راه بندگی و عبودیت روی دل بخدا آوردن و ذلّت و نیستی خود و عظمت او را همیشه در نظر داشتن است و بقدری که بنده از راه بندگی و عبودیّت روی دل بخدا آرد و نیستی خود و عظمت او را همیشه در نظر داشته بهمان قدر قرب بحق تعالی یافته و بهمان درجه عظمت و استیلاء بر ما دون خود پیدا خواهد نمود و عزّت مخصوص بخدا و پیمبرش و مؤمن کامل است قوله تعالی (وَ لِلّه‌ِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِه‌ِ وَ لِلمُؤمِنِین‌َ).
بروایت انس از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که فرموده
(ان‌ّ ربّکم یقول کل یوم انا العزیز فمن اراد عزّ الدارین فلیطع العزیز)
«1» (مجمع البیان) إِلَیه‌ِ یَصعَدُ الکَلِم‌ُ الطَّیِّب‌ُ مرجع ضمیر (الیه) (اللّه) است صعود: حرکت نمودن بمقام عالی است مقابل هبوط و نزول که فرود آمدن بمرتبه دانی است (الکلم) بقولی جمع کلمه است و بقولی (الکلم) بکسر لام جنس است مثل تمر و تمرة.
و شاید مقصود از کلمات طیّب، ذکر (لا اله الّا اللّه) یا مطلق اذکار و اسماء الحسنی باشد.
و بنا بر اینکه (الکلم) جنس باشد تمام اقسام ذکر از تکبیر و تهلیل و تسبیح و تمجید و قرائت قرآن و دعاء و استغفار بلکه تمام گفتار نیکو را شامل میگردد.
وَ العَمَل‌ُ الصّالِح‌ُ یَرفَعُه‌ُ یعنی عمل شایسته کلام طیّب را بسوی حق تعالی بالا میبرد و صعود بسوی خدای تعالی همان قبول نمودن عمل است که سبب قرب معنوی و نزدیکی شرافتی عبد است نزد مولی خلاصه از صدر و ذیل آیه چنین استفاده میشود که چون تمام شرف و عزت و جلال مخصوص بذات کبریایی است هر فردی که طالب عزّت و شرافت باشد بایستی از
-----------------------------------
(1) بحقیقت هر روزی پروردگار شما میگوید من عزیز (و غالب و قاهرم) کسی که طالب ارجمندی است و عزت دنیا و آخرت خواهد البته باید اطاعت و بندگی کند عزیز خود را. [.....]

صفحه : 333
طریق ذکر و دعا و اذکار پاکیزه توأم با عمل نیکو قرب معنوی بحق تعالی پیدا نماید تا ارجمند و شرافتمند گردد چنانچه مضمون حدیثی که از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نمودیم همین است که عزّت یافتن منحصر باطاعت نمودن عزیز خواهد بود.
و اینکه می‌بینی بر حسب ظاهر بعض از کفّار و فسّاق و فجّار عزّت ظاهری دنیوی دارند در واقع و حقیقت عین ذلّت است، و همچنین اگر دیدی یا شنیدی که پیغمبری یا امامی یا مؤمنی بر حسب ظاهر ذلیل و خوار شده اینکه در واقع و حقیقت عین عزّت است زیرا که چنانی که در کلام حضرت امیر علیه السلام است، و عقل خالی از شوائب اوهام هم حاکم بآن است
(لا خیر بخیر بعده النار و لا شرّ بشرّ بعده الجنّة)
و خوب تفکّر بنما در حال حضرت سیّد الشهداء علیه السلام و حال یزید پلید لعنة اللّه تا اینکه مطلب بر تو واضح‌تر از آفتاب روشن گردد.
وَ الَّذِین‌َ یَمکُرُون‌َ السَّیِّئات‌ِ لَهُم عَذاب‌ٌ شَدِیدٌ وَ مَکرُ أُولئِک‌َ هُوَ یَبُورُ (مکر) از مقتضیات عقل مشوب بوهم پدید میگردد وقتی عقل بشر تابع شهوات حیوانی گردید قوّه واهمه و نفس امّاره بر او استیلاء پیدا میکند و عقل را تابع خود میگرداند آن وقت عقل که سلطان بدن است مانند پادشاهی میگردد که رعیّت او را بسته باشند و وی را مجبور گردانند که مطابق میل رعیت حکم نماید، اینست که عوض آنکه قوای حیوانی که رعایای او میباشند و بایستی آنان را براه حق و حقیقت رهسپار گرداند بکمک شیاطین جنّی و انسی برای آنها راه حیله و مکر باز مینماید تا اینکه بآمال شهوانی و غضبانی خود نائل گردند.
گویند آیه در باره قریش فرود آمده که مخفیانه بانواع و اقسام حیله‌گری اندیشه میکردند که رسول اکرم (ص) را اذیّت نمایند مثل حبس و اخراج و تهدید بقتل که شاید دست از تبلیغ بردارد قوله تعالی در سوره انفال (وَ إِذ یَمکُرُ بِک‌َ الَّذِین‌َ کَفَرُوا الح) و شاید مقصود از مکر شرک باشد زیرا که شرک بخدا از بالاترین گناهان بشمار میرود.
خلاصه آیه خبر میدهد کسانی که از روی خبث باطن برای اذیّت نمودن

صفحه : 334
برسول (ص) یا مؤمنین یا نائل گشتن بفحشاء و منکر حیله و مکر بکار میبرند و گمان میکنند راه خوبی برای رسیدن بمقصودشان پیدا نموده‌اند برای آنان عذاب سخت مهیّا گردیده و باضافه از مکرشان نتیجه منفی میگیرند زیرا چنین گمان میکنند که مکر اندیشی آنان را بمراد میرساند در صورتی که همان مکرشان اسباب هلاکتشان خواهد گردید هم در دنیا و هم در آخرت چنان که مکر کفّار قریش چنین شد و در تفاسیر مبسوطه و تواریخ مسطور است.

[سوره فاطر (35): آیات 11 تا 14]

اشاره

وَ اللّه‌ُ خَلَقَکُم مِن تُراب‌ٍ ثُم‌َّ مِن نُطفَةٍ ثُم‌َّ جَعَلَکُم أَزواجاً وَ ما تَحمِل‌ُ مِن أُنثی وَ لا تَضَع‌ُ إِلاّ بِعِلمِه‌ِ وَ ما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَ لا یُنقَص‌ُ مِن عُمُرِه‌ِ إِلاّ فِی کِتاب‌ٍ إِن‌َّ ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ یَسِیرٌ (11) وَ ما یَستَوِی البَحران‌ِ هذا عَذب‌ٌ فُرات‌ٌ سائِغ‌ٌ شَرابُه‌ُ وَ هذا مِلح‌ٌ أُجاج‌ٌ وَ مِن کُل‌ٍّ تَأکُلُون‌َ لَحماً طَرِیًّا وَ تَستَخرِجُون‌َ حِلیَةً تَلبَسُونَها وَ تَرَی الفُلک‌َ فِیه‌ِ مَواخِرَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه‌ِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون‌َ (12) یُولِج‌ُ اللَّیل‌َ فِی النَّهارِ وَ یُولِج‌ُ النَّهارَ فِی اللَّیل‌ِ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ کُل‌ٌّ یَجرِی لِأَجَل‌ٍ مُسَمًّی ذلِکُم‌ُ اللّه‌ُ رَبُّکُم لَه‌ُ المُلک‌ُ وَ الَّذِین‌َ تَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ ما یَملِکُون‌َ مِن قِطمِیرٍ (13) إِن تَدعُوهُم لا یَسمَعُوا دُعاءَکُم وَ لَو سَمِعُوا مَا استَجابُوا لَکُم وَ یَوم‌َ القِیامَةِ یَکفُرُون‌َ بِشِرکِکُم وَ لا یُنَبِّئُک‌َ مِثل‌ُ خَبِیرٍ (14)

صفحه : 335

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

‌خدا شما را از خاک آفرید پس از آن (آن را) نطفه گردانید پس از آن شما را جفت جفت قرار داد و ماده‌ای بار برنمیدارد و بار نمینهد مگر بعلم خدا (خدا عالم بر او است) و باحدی عمر طولانی داده نشود و از عمر کسی کم نگردد مگر اینکه در کتاب (لوح محفوظ) ثبت گردیده و اینکه (کم و زیاد نمودن عمر) بر خدا آسان است (13)
و یکسان نمی‌باشند دو دریا یکی آب شیرین خوش گوار که در آشامیدن آن (لذّت باشد) و دیگر آب شور و تلخ و از هر یک (از دو دریا) گوشت تازه (ماهی) میخورید و از دو دریا بیرون می‌آورید زیور (جواهرات قیمتی) که می‌پوشید و خود را زینت می‌دهید ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تو می‌بینی چگونه کشتی در دریا آب را می‌شکافد تا اینکه فضل و نعمت خدا را بجوئید (و بدست آرید) شاید شما شکر گذار باشید (14)
شب را در روز در آورده و روز را در شب در آورده و خورشید و ماه را مسخّر گردانیده هر یک از آنها (در مدار خود) حرکت می‌نمایند تا وقت نام برده شده (آن مدّتی که مقرّر گردیده) آنکه (اینطور حکمش در عالم جاری است) آن پروردگار شما است ملک و پادشاهی مخصوص باو است و آنهایی که (بتها را) بغیر خدا میخوانند مالک یک پوست هسته خرمایی نمی‌باشند (15)
اگر آنان را بخوانید دعای شما را نمی‌شنوند و اگر (بفرض) بشنوند قدرت بر استجابت دعای شما ندارند و روز قیامت شرک شما را انکار می‌نمایند ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کسی تو را خبر دار نکند مانند دانای بحق (16).

صفحه : 336

(توضیح آیات)

وَ اللّه‌ُ خَلَقَکُم مِن تُراب‌ٍ ذات متعال راجع بخلقت انسان و نفوذ قدرت خود و چگونگی ترتیب آفرینش بشر وی را متذکّر می‌گرداند که شما را از خاک که پست‌ترین موادّ است آفریدم زیرا که عنصر غالب انسان خاک است و نظر بهمین پستی مادّه آدم علیه السلام بود که شیطان بخود بالید و گفت چون من از آتشم و آدم (ع) از خاک است من شریف‌تر از آدم (ع) بشمار می‌روم و عقلایی نیست که شریف در مقابل دنی‌ّ سر فرود آورد و آن ملعون ظاهر و جسم آدم (ع) را دید و ندانست چه گوهر گران بهایی در حقیقت آدم علیه السلام تعبیه شده.
ثُم‌َّ مِن نُطفَةٍ بقدرت کامله الهی خاک که جماد بود تبدیل گردید بنطفه و در آن نفس نباتی پدید گردید و پس از آن تحوّلاتی از علقه و مضغه و چنین سیر استکمالی نمود تا بصورت انسانی از فضاء رحم تنگ و تاریک پا در اینکه عالم وسیع نورانی نهاد ثُم‌َّ جَعَلَکُم أَزواجاً وقتی خلقت اولیّه شما بنی آدم تمام شد برای بقاء نوع بشر شما را جفت جفت ذکور و اناث قرار دادیم که با هم مأنوس گردید و ازدواج نمائید و نسل نوع انسانی در زمین باقی بماند.
وَ ما تَحمِل‌ُ مِن أُنثی الخ در اینکه آیه دو صفت از صفات کمالیه خود را ارائه میدهد یکی عموم قدرت و چگونگی نفوذ آن را در موادّ و تحوّلاتی که در آن پدیدار میگرداند و دیگر احاطه علمیّه و قدم علم ازلی باری تعالی که آنچه در عالم واقع گردد از حمل و زایش و کم و زیادتی عمر بشر و غیر اینها تماما را پیش از پیدایش آن در اینکه عالم در دفتر آفرینش و لوح محفوظ بدون کم و زیاد ثبت نموده و محفوظ است و تمام اینها برای خدای تعالی آسان است زیرا که علم و قدرت او محیط بر کائنات است.

صفحه : 337
وَ ما یَستَوِی البَحران‌ِ الخ از اینکه آیه دو مطلب بزرگ می‌توان استخراج نمود: یکی از ظاهر آیه که کمال قدرت خود را ارائه میدهد که بقدرت کامله خود دو دریا با اینکه هر دو از زمین پدید گردیده‌اند و هر دو جریان دارند یکی شیرین و خوش طعم که در فرو بردن و آشامیدن آن لذّت است. و دیگری شور و تلخ که و هر دو از سر چشمه فیض ازلی جریان پیدا نموده و دریای شور دریای شیرین را از فساد حفظ مینماید که متعفّن نگردد.
و دیگر ببشر تذکّر دهد که در زمین بایستی خوب و بد، شرّ و خیر مانند دو نقطه پرگار بدور هم بچرخند و هر دو مقابل و پهلوی هم جریان داشته باشند تا امور عالم منظّم گردد و مثل دو دریا مطابق هم با یکدیگر حیات موجودات را تأمین نمایند اگر فقط دریای شیرین خیر جریان داشت و مقابل آن دریای شرّ نبود هرگز انسان از گوشت لذّت بخش ماهی تازه دنیا و زر و زیور متاع دنیوی و لذائذ جسمانی بهره‌ور نمیگردید، انسان باید از طیّبات بخورد و از آبهای خوش گوار بیاشامد و شکرگزار ولی نعمت خود باشد.
و نیز ببشر تذکّر میدهد که اگر چه برای نظام عالم باید شرّ و خیر و بد و خوب هر دو با هم باشند هم مؤمن و آدم خیّر باشد و هم آدم شرور فاسق کافر لکن اینکه دو نفر در ظاهر بشریّت مساویند لکن در معنی و حقیقت با هم مساوی نخواهند بود چنانچه بعضی گفته‌اند دو دریای شیرین و تلخ ضرب المثل مؤمن و کافر است که مساوات بین آنها نخواهد بود یکی از حلاوت و شیرینی ایمان عین عذب عرفانست و دیگر از مرارت و تلخی کفر عین دریای شور و تلخ عصیان است.
وَ تَرَی الفُلک‌َ فِیه‌ِ مَواخِرَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِه‌ِ اشاره به اینکه از کمال قدرت و نفوذ فیض و رحمت رحمانی الهی می‌بینی که چگونه کشتی اینکه دو دریا را شکافته و بر روی آن حرکت میکند تا آنکه از نعمت و فضل او کامیاب گردید.

صفحه : 338
آری همین طوری که کشتی دریا را میشکافد و بر بالای آن حرکت می‌کند و دریا آن را فرو نمی‌برد همین طور نفسی که از آلایش طبیعی و فساد اخلاقی تصفیه گردیده علوّ و برتری و تفوّق پیدا مینماید و تمام مشکلات طبیعی زیر پای وی رام می‌گردد نه بر شیرینی دنیا دل خوش و مطمئن‌ّ می‌شود و نه بر مرارت و تلخی امور طبیعی نگران میگردد دل بحق تعالی بسته و همیشه منتظر اشراق و تجلّیات و نفحات رحمت او است.
وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون‌َ شکر گذار کسی خواهد بود که هر یک از نعمتهای الهی را در آنچه رضای او است و برای آن بوی عطا نموده صرف نماید اگر مال است پس از آنکه بمصارف لوازمات زندگانی خود و عیالات خود رسانید بفقراء و مستمندان انفاق نماید، و اگر علم است بنادانان بیاموزد و آنها را از معلومات خود بهره‌مند گرداند، و همچنین شکر ریاست و شهرت و باقی نعمتهای الهی که بایستی بشکرانه نعمت او بباقی انفاق نماید و بقول

آن شاعر عارف (شکرانه بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است)
یُولِج‌ُ اللَّیل‌َ فِی النَّهارِ وَ یُولِج‌ُ النَّهارَ فِی اللَّیل‌ِ یعنی داخل میگرداند شب را در روز پس زیاد میشود ساعات روز از ساعات شب و داخل میگرداند روز را در شب پس بلند میشود شب و کوتاه میشود روز.
اشاره بعموم قدرت خود مینماید که بقدرت کامله الهی اضداد را درهم در می آورد تاریکی شب روشنی روز را تباه می‌گرداند و هر یک از روز و شب از دیگری میکاهد و بهمین گردش اضداد بگرد هم نظام موجودات مرتّب خواهد گردید، اگر تاریکی و سردی شب از شدّت حرارت روز نمیکاهید جنبنده‌ای روی زمین امرار حیات نمینمود و نیز اگر حرارت آفتاب در روز نبود هیچ گیاهی سر از زمین بیرون نمیآورد و هیچ طفلی از مادر متولّد نمی‌گردید بزرگ و بزرگوار است پدید آورنده و مربّی موجودات که بین اضداد الفت انداخته که در تربیت نظام عالم هر یک دست در آغوش دیگری نهاده و با هم همکاری مینمایند و اینکه کاخ مجلّل جهانی را برپای میدارند.

صفحه : 339
وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ کُل‌ٌّ یَجرِی لِأَجَل‌ٍ مُسَمًّی و نیّر اعظم یعنی خورشید و ماه را مسخّر نموده که هر یک در مدار قرارگاه خود تا وقت معیّن که در عالم قضاء و دستگاه آفرینش برای امرار حیات دنیا مقرّر گردیده گردش نمایند و اینکه نظام گیتی را برپای دارند.
ذلِکُم‌ُ اللّه‌ُ رَبُّکُم آنکه اینکه عالم را اینکه طور مرتّب گردانیده آن پروردگار شما است که مربّی و ناظم و پدید آورنده جهانیان است که هم علّت موجده مخلوقات است و هم علّت مبقیه کائنات وَ الَّذِین‌َ تَدعُون‌َ مِن دُونِه‌ِ و آنهایی را که بغیر خدا می‌خوانید و از آنان حاجت می‌طلبید ما یَملِکُون‌َ مِن قِطمِیرٍ قطمیر پوست نازکی است که روی هسته خرما چسبیده، اشاره به اینکه نه وجود آنها شریف است و نه از دست آنان کاری برمی‌آید.
إِن تَدعُوهُم لا یَسمَعُوا دُعاءَکُم اگر شما آنان را بخوانید و در مقابل آنها تضرّع و اظهار کوچکی نمائید آنان دعای شما را نمیشنوند زیرا که گوش شنوا ندارند و بر فرض که بشنوند و جماد نباشند و قادر بر جواب باشند مَا استَجابُوا لَکُم دعوت شما را اجابت نخواهند نمود زیرا که قدرت بر اجابت ندارند خود آنها مثل شما مخلوق ضعیفی خواهند بود که محتاج و نیازمند بخدای تعالی میباشند.
وَ یَوم‌َ القِیامَةِ یَکفُرُون‌َ بِشِرکِکُم معبودان شما در قیامت از شما بیزاری میجویند و شرکت خود را با خدا انکار مینمایند، اشاره به اینکه آنچه را که شما مشرکین در مقام عبادت شریک خدا میگردانید خواه بت باشد خواه انسان یا موجود دیگر نه حاجت دنیوی شما را توانند روا کنند و نه در آخرت نفعی بحال شما می‌بخشند و شما را از خود میرانند زیرا که (قاضی الحاجات) خدا است و بس و نجات دهنده از عذاب اخروی نیز فقط او است و بس.

صفحه : 340
وَ لا یُنَبِّئُک‌َ مِثل‌ُ خَبِیرٍ خطاب برسول اکرم خود نموده که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هیچ کس علم و خبرتی بحقایق امور و خصوصیات و آثار و لوازمی که بر اعمال مترتّب میگردد و بنتیجه عمل مشرکین از عذاب و سخط و نکالی که دامن‌گیر آنان خواهد گردید عالم بآن نخواهد بود مگر خدایی که خبیر و دانای بتمام اشیاء و اسرار موجودات است.

[سوره فاطر (35): آیات 15 تا 23]

اشاره

یا أَیُّهَا النّاس‌ُ أَنتُم‌ُ الفُقَراءُ إِلَی اللّه‌ِ وَ اللّه‌ُ هُوَ الغَنِی‌ُّ الحَمِیدُ (15) إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت‌ِ بِخَلق‌ٍ جَدِیدٍ (16) وَ ما ذلِک‌َ عَلَی اللّه‌ِ بِعَزِیزٍ (17) وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری وَ إِن تَدع‌ُ مُثقَلَةٌ إِلی حِملِها لا یُحمَل مِنه‌ُ شَی‌ءٌ وَ لَو کان‌َ ذا قُربی إِنَّما تُنذِرُ الَّذِین‌َ یَخشَون‌َ رَبَّهُم بِالغَیب‌ِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَن تَزَکّی فَإِنَّما یَتَزَکّی لِنَفسِه‌ِ وَ إِلَی اللّه‌ِ المَصِیرُ (18) وَ ما یَستَوِی الأَعمی وَ البَصِیرُ (19)
وَ لا الظُّلُمات‌ُ وَ لا النُّورُ (20) وَ لا الظِّل‌ُّ وَ لا الحَرُورُ (21) وَ ما یَستَوِی الأَحیاءُ وَ لا الأَموات‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ یُسمِع‌ُ مَن یَشاءُ وَ ما أَنت‌َ بِمُسمِع‌ٍ مَن فِی القُبُورِ (22) إِن أَنت‌َ إِلاّ نَذِیرٌ (23)

صفحه : 341

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

خطاب بتمام افراد بشر است که بدانید و آگاه باشید که همگی شماها فقیران و محتاجان بخدا میباشد و خدا بینیاز از خلق و ارجمند است (17)
(قدرت او) چنان مستولی بر خلق است که اگر بخواهد تمام شماها را افناء و اعدام مینماید و خلق تازه‌ای میآفریند (18)
و اعدام گردانیدن شما و آفرینش خلق تازه‌ای برای خدا دشوار نیست (زیرا که او غالب و مستولی بر تمام ممکنات است) (19)
و هیچ بردارنده‌ای بار گناه کسی را برنمیدارد و اگر بخواند کسی را بحمل کردن بار سنگین گناه او از بار گناه وی چیزی کم نخواهد گردید اگر چه آن خوانده شده از نزدیکان او باشند جز اینکه نیست که (ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) تو تهدید میکنی کسانی را که از پروردگار خودشان که از نظرشان غائب است میترسند و نماز را بپای میدارند و کسی که (نفس خود را) تزکیه نمود حقیقة خود را پاک گردانیده و بسوی خدا است بازگشت (20)
و یکسان نمیباشد کور و بینا،
و نه تاریکی و روشنی،
و نه سایه و گرما (21)
و برابر نیستند زنده‌ها و مرده‌ها محقّقا خدا می‌شنواند کسی را که بخواهد و نیستی تو (ای محمّد «ص») شنواننده کسانی را که در قبرها هستند (22)
و نیستی تو (ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مگر بیم دهنده (23).

(توضیح آیات)

‌أن که‌یا أَیُّهَا النّاس‌ُ أَنتُم‌ُ الفُقَراءُ إِلَی اللّه‌ِ در اینکه آیه ذات متعال بتمام افراد بشر اعلام مینماید که بایستی بدانید و آگاه باشید که تمامی شماها در فقر و نیستی ذاتی مساوی میباشید و هستی و مال و قوّت و قدرت و آنچه را که پندارید مالک میباشید تماما ملک خدا و در قبضه تصرّف او است و نسبت بشما عاریتی است هر آنی که مشیّتش قرار بگیرد فورا از شما گرفته خواهد شد

صفحه : 342
غنای ذاتی و وجود حقیقی مخصوص بذات ازلی و ابدی مبدء تعالی است هر ممکنی بقدر استعدادش از فیض رحمت او تعالی بهره‌ای میبرد لکن مالک خودش و کمالاتش نخواهد گردید.
إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأت‌ِ بِخَلق‌ٍ جَدِیدٍ اعدام نمودن شماها و آفرینش خلق تازه‌ای بر خدا آسان است، اشاره به اینکه همین طوری که شما چیزی نبودید و بمحض اراده ازلی از نیستی بهستی پیدایش نمودید همین طور بقاء شما بسته باراده او تعالی است (علّت موجده همان علّت مبقیه است) وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری بار گناه هر کسی بشانه خود او است بار گناه کسی تحمیل دیگری نخواهد گردید نه اولاد بار گناه پدر و مادر تواند حمل نماید و نه پدر و مادر قدرت بر تحمّل دارند و نه خویش و اقربا، هیچ کس متحمّل بار گناه کسی نخواهد گردید.
شاید سرّ اینکه در قیامت کسی قدرت بر کمک بغیر ندارد اینکه باشد که انسان هر عملی از خوب و بد که از وی بروز میکند اثری از آن در روحیّه وی باقی می ماند تا اینکه بکثرت عمل ملکه نفسانی گردیده و رسوخ در نفسش پیدا مینماید، و شاید بجایی رسد که خلق ثانوی وی گردیده و صعب العلاج گردد اینکه است که چون کثرت اعمال نکوهیده جزء ذاتیّات او گشته جزایش دوزخ است و علاجی برای وی میسّر نخواهد بود حتّی شفاعت شافعین در باره همچه کسی سودمند نخواهد گردید زیرا که چنین کسی دیگر قابل شفاعت نمیباشد.
إِنَّما تُنذِرُ الَّذِین‌َ یَخشَون‌َ رَبَّهُم بِالغَیب‌ِ اینکه آیه مؤیّد آیه بالا است که آنهایی که بکثرت گناه و نفس و هوی پرستی از فطرت توحید خارج گردیده‌اند انذار و تهدید تو در آنها کوچکتر اثری نخواهد نمود، ای رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فقط تو توانایی که بترسانی و متنبّه گردانی کسانی را که فطرت توحیدشان برجای مانده و خدای نادیده بچشم سر را بچشم دل میبینند و میترسند و مطیع امر حق تعالی گردیده‌اند و نماز را بپای میدارند.

صفحه : 343
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ اول چیزی که محک مؤمن و کافر و منافق است نماز است زیرا که نماز از بالاترین عبادات بشمار میرود و کفّار از آن کبر و نخوتی که در نفسشان رسوخ نموده حتّی حاضر نبودند مقابل مبدء و آفریننده خود سر بندگی فرود آورند و حمد و ستایش او را نمایند اینکه است که در سوره المرسلات آیه 48 در اوصاف تکذیب کنندگان فرموده (وَ إِذا قِیل‌َ لَهُم‌ُ ارکَعُوا لا یَرکَعُون‌َ وقتی بآنان گفته شود که در مقابل عظمت حق تعالی رکوع کنید رکوع نمیکنند.
وَ مَن تَزَکّی فَإِنَّما یَتَزَکّی لِنَفسِه‌ِ تزکیه نفس پاک گردانیدن سریره و دل است از غل‌ّ و غش‌ّ امور طبیعی و خاطرات شیطانی و امور نفسانی که بالاترین آنها کبر و خود پسندی خواهد بود، ذات متعال در اینکه آیه از روی رحمت و کرم ببشر تذکّر میدهد کسی که در مقام تزکیه نفس خود برآید و روح و روان خود را از اوصاف نکوهیده حیوانی پاک گرداند نفعش عاید خودش میگردد زیرا آنچه مانع از سعادت و پیشرفت بشر میگردد همان صفات رذیله است از کبر و نخوت و حسد و حب‌ّ جاه و مال و باقی صفات نفسانی، آری کسی که دست و پای خود را بزنجیر آرزو و آمال دنیوی بسته گردانیده چگونه تواند در نردبان ترقّی و تعالی پله‌ای بالا رود هرگز قدمی بالا نخواهد رفت و در همین عالم پست طبیعی با هم جنسان خود عکوف خواهد نمود حتّی پس از اینکه عالم نیز با رفقای دنیوی از شیاطین و حیوانات انسان نما در همین عالم پست طبیعت محشور گردیده و معذّب خواهد بود.
وَ إِلَی اللّه‌ِ المَصِیرُ بازگشت تمام امور بسوی خدا است زیرا که او سبحانه هم علّت فاعلی و هم علّت غایی موجودات است حاکم روز جزا هم او است.
وَ ما یَستَوِی الأَعمی وَ البَصِیرُ الخ هرگز آدم نابینا و آدم بینا مساوی نخواهند بود و نیز هرگز در سایه خنک آرمیدن با در حرارت سموم زیستن مساوی نمیباشد چگونه ممکن است کسی که در اثر مجاهده بسیار و کوشش بیشمار قلب خود را مصفّا گردانیده و محل جلوه‌گاه نور احدی و جای

صفحه : 344
جولان‌گاه ملائکه رحمت گردیده و چشم قلبش بینا شده و آثار رحمت الهی را بچشم دل می‌بیند مساوی باشد با آن کوردلی که جز زرد و سرخ دنیای دنی چیزی در نظرش جلوه نمیکند.
إِن‌َّ اللّه‌َ یُسمِع‌ُ مَن یَشاءُ خدا سخنان حقّانی را میشنواند بهر کس که بخواهد، اشاره به اینکه هر کسی گوش شنوا ندارد مگر آنان که بتوفیق الهی موفّق گردیده و صاحب (اذن واعیه) گوش شنوا گردیده باشند و اینکه فضیلت نصیب کسی خواهد گردید که گوش دل خود را برای استماع سخنان وحی آماده گرداند.
شکی نیست که فیض و رحمت حق تعالی نسبت بتمام افراد بشر مساوی است و درست است که شنوانیدن و هدایت نمودن کار خدا است لکن مستعد گردیدن برای گرفتن فیض و واقع گردیدن در معرض رحمت الهی باختیار خود انسان است چنانچه در آن حدیث مشهور پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده
(ان‌ّ اللّه فی ایّام دهرکم نفحات الّا فتعرّضوا لها
در اینکه حدیث پیغمبر رحمت (ص) خبر میدهد که ای افراد بشر بدانید که در روزهای عمر شما علی الدوام (نفحات) نسیم خنک الطاف الهی میوزد آگاه باشید و خود را در معرض نفحات رحمت مستعدّ گرفتن فیض الهی گردانید.
وَ ما أَنت‌َ بِمُسمِع‌ٍ مَن فِی القُبُورِ إِن أَنت‌َ إِلّا نَذِیرٌ صدر و ذیل اینکه آیات بما اسراری میآموزد و خبر میدهد که اوّلا بدانید کسی بار گناه کسی را برنمیدارد وزر و وبال عمل هر کسی بگردن خود او است و در ثانی ما را متنبّه میگرداند که اگر طالب سعادتید بکوشید در تزکیه نفس و صفای روح، و تصفیه نمودن قلب از اوصاف نکوهیده حیوانی چشم و گوش قلب را باز میگرداند و حقایق بر او ظاهر میگردد لکن کسی که در ار محبّت دنیا و اوصاف رذیله چشم دل او کور و گوش قلب وی کر گردیده حتّی تو که رسول خدایی و گفتار تو از سر چشمه دریای فیض الهی ترشّح نموده چون دل آنان مرده است نتوانی آنها را بشنوانی و آنها مانند مرده‌ای خواهند بود که نه می‌بینند و نه میشنوند فقط وظیفه تو ترسانیدن و تهدید کردن آنان است از عذاب دوزخ.

صفحه : 345

[سوره فاطر (35): آیات 24 تا 30]

اشاره

إِنّا أَرسَلناک‌َ بِالحَق‌ِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِن مِن أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ (24) وَ إِن یُکَذِّبُوک‌َ فَقَد کَذَّب‌َ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنات‌ِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالکِتاب‌ِ المُنِیرِ (25) ثُم‌َّ أَخَذت‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا فَکَیف‌َ کان‌َ نَکِیرِ (26) أَ لَم تَرَ أَن‌َّ اللّه‌َ أَنزَل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِه‌ِ ثَمَرات‌ٍ مُختَلِفاً أَلوانُها وَ مِن‌َ الجِبال‌ِ جُدَدٌ بِیض‌ٌ وَ حُمرٌ مُختَلِف‌ٌ أَلوانُها وَ غَرابِیب‌ُ سُودٌ (27) وَ مِن‌َ النّاس‌ِ وَ الدَّوَاب‌ِّ وَ الأَنعام‌ِ مُختَلِف‌ٌ أَلوانُه‌ُ کَذلِک‌َ إِنَّما یَخشَی اللّه‌َ مِن عِبادِه‌ِ العُلَماءُ إِن‌َّ اللّه‌َ عَزِیزٌ غَفُورٌ (28)
إِن‌َّ الَّذِین‌َ یَتلُون‌َ کِتاب‌َ اللّه‌ِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرجُون‌َ تِجارَةً لَن تَبُورَ (29) لِیُوَفِّیَهُم أُجُورَهُم وَ یَزِیدَهُم مِن فَضلِه‌ِ إِنَّه‌ُ غَفُورٌ شَکُورٌ (30)

(ترجمه)

ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) حقیقة ما تو را بحق و درستی (برسالت بسوی مردم) فرستادیم که مژده دهنده (مؤمنین) و بیم دهنده (کافرین و مشرکین) باشی هیچ گروهی و قومی نبودند مگر اینکه تهدید کننده‌ای بین آنان بوده و گذشته (24)
و اگر تو را تکذیب نمودند (همان طور) مردمان پیش از اینکه از کفّار چنین بودند که تکذیب نمودند پیمبرانی را که با معجزه‌های ظاهر و صحیفه‌ها و کتابهای روشن

صفحه : 346
هویدا (بر آنها ارسال میکردیم) (25)
پس از آن کسانی را که کافر گردیدند بعذاب گرفتیم (تا آنکه بدانند) چگونگی انکار ما را (26)
ای محمّد (ص) آیا نمی‌بینی که خدا از آسمان آب (باران را) فرود آورد پس بآب بیرون آوردیم میوه‌های رنگارنگ و در کوه‌ها راههایی است که الوان آنها مختلف است سفید و سرخ و بعضی در غایت سیاهی است
و از آدمیان و جنبندگان و چهارپایان رنگهای گوناگون آفریدیم مانند اختلاف رنگهای میوه‌ها و رنگهای جاده‌های کوه‌ها (27) محقّقا از بنده‌گان خدا علمایند که از خدا میترسند بدرستی و حقیقت که خدا غالب است در انتقام کشیدن از کسی که نترسد از او و آمرزنده است کسانی را که از او میترسند (28)
آنان که کتاب خدا (قرآن را) میخوانند و نماز را بپای میدارند و از آنچه بآنها روزی کرده‌ایم پنهان و آشکارا انفاق مینمایند امیدوارند تجارتی را که زیان و ضرر ندارد (29)
و (خداوند) بفضل و کرمش اجر و پاداش عمل آنان را بالتمام و زیادتر عطاء نماید زیرا که حقیقة خداوند آمرزنده و قبول شکر کننده است از شاکران.

(توضیح آیات)

إِنّا أَرسَلناک‌َ بِالحَق‌ِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً خطاب برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نموده که ما تو را بحق و حقیقت فرستادیم که بشارت و مژده دهنده مؤمنین و تهدید کننده کافرین باشی.
بشیر و نذیر دو منصب و دو فضیلت از فضائل نبی‌ّ خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و در اینکه آیه در مقام تسلّی دل پیمبرش برآمده که تو بر حق و رسول حقّی و برای هدایت افراد بشر فرستاده شده‌ای که آنان را هم مژده دهی که هر گاه ایمان آوردید و عمل صالح نمودید برای شما مقامات عالی و جایگاه بهشتی در سرای جاودانی مهیّا خواهد

صفحه : 347
بود و اگر شرک آوردید و مخالفت نمودید بانواع و اقسام عذاب اخروی معذّب خواهید گردید.
و گوشزد حضرتش مینماید که وظیفه تو همین است که آنها را مژده دهی و بترسانی، اطاعت کردن یا نکردن آنها از عهده تو خارج است و تو مسئول آنان هم نخواهی بود.
وَ إِن مِن أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِیها نَذِیرٌ و هیچ طائفه و قومی نبودند مگر آنکه برای هدایت آنان پیمبرانی فرستاده میشدند و ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اگر اهل مکّه تو را تکذیب مینمایند مردمان پیشین نیز چنین بودند که پیمبران می‌آمدند با معجزه‌های روشن و با صحیفه‌ها و کتابهای آسمانی که حجیّت آنها واضح و جلی‌ّ بود با اینکه حال مردم آنها را تکذیب مینمودند ثُم‌َّ أَخَذت‌ُ الَّذِین‌َ کَفَرُوا با اینکه دنیا جای مهلت است و آخرت جای مجازات با اینکه حال وقتی که هتّاکی و تعدّی و ظلم بانتهاء رسید در همین عالم نیز آثاری از خود نشان خواهد داد کفّار زمان پیشین مثل جماعت عاد و ثمود و اصحاب (أیکه) و غیر اینها در اثر ظلم و تعدّی نسبت ببندگان خدا و شرک و گناه عذاب سخت الهی آنان را گرفت.
فَکَیف‌َ کان‌َ نَکِیرِ بایستی عقلاء آثار عذاب گذشتگان را ببینند و پند بگیرند و بدانند که حق تعالی در موقع رحمت کثیر الاحسان است و در موقع غضب شدید العقاب خواهد بود تا آنکه بین خوف و رجاء اینکه راه پر خطر را طی‌ّ نمایند و نیز نه بعمل نیکشان مغرور گردند و نه از کثرت گناه از حق تعالی مأیوس شوند و بفضیلت انسانی نائل گردند.
در کتاب کافی در ضمن حدیثی از ابا عبد اللّه صادق آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نقل میکنند که فرموده
1» (کان ابی یقول: انّه لیس من عبد مؤمن الّا و فی قلبه نوران

صفحه : 348
نور خیفة و نور رجاء لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا)«
أَ لَم تَرَ أَن‌َّ اللّه‌َ أَنزَل‌َ مِن‌َ السَّماءِ ماءً (أَ لَم تَرَ) اگر چه در ظاهر خطاب برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است لکن در واقع مقصود تمام افراد بشر است که بطریق دلیل (انّی) که از اثر پی بمؤثّر بردن است بموجودات و بدایع آفرینش نظر کنید و نظام عالم گیتی را بنظر عبرت بنگرید که چگونه از آسمان آب ریزش میکند و از زمین اشجار و نباتات میروید و از یک آب و یک زمین میوه‌های رنگارنگ هر یک یک رنگی و خاصیّت و اثری در بردارد و کوه‌های زمین هر یک بشکلی و رنگی تأثیر در اشجار مینماید و از اینکه موجودات مختلف وحدت جهانی تشکیل میگردد و وحدت عالم دلیل بر وحدت اله عالم خواهد بود.
إِنَّما یَخشَی اللّه‌َ مِن عِبادِه‌ِ العُلَماءُ فرق است بین خوف و خشیت، خوف در جایی صدق میکند که انسان حذر کند و فرار نماید از چیزی که منافی با وی است خواه امر وجودی باشد مثل فرار از شیر یا دشمن یا امر عدمی مثل فرار از مرگ اگر چه مرگ امر عدمی نیست عدم نماء است (خَلَق‌َ المَوت‌َ وَ الحَیاةَ) دلیل بر اینکه است و چیزی که ضرری بر آن مترتّب گردد مثل معاصی که بر آن عذاب مترتّب میگردد در موقع فرار خواهد بود.
و خشیت یک حالت نفسانی است که از ادراک امر بزرگی در روحیّه انسان پدید میگردد و تشنّج در اعضاء و انقباض قلب از آثار آن است و اینکه حالت ممکن است برای عارفین باللّه در حال توجّه و فکر روی دهد و خشیت از ادراک امر بزرگ فرار آور نیست بلکه مقتضی ارتباط و نزدیکی و انس آور است لکن خشیت بر امر عدمی
-----------------------------------
(1) هیچ بنده مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است یکی نور خوف و دیگری نور رجاء و امیدواری زیرا که غضب و سخط الهی سبب خوف و ترس از او است و رحمت و کرم او سبب رجاء و امیدواری است و چون غضب و رحمت ناشی از دو اسم از اسماء الحسنی میباشند و تماما ناشی از ذات واحد گردیده اینکه است که فرموده اگر خوف و رجاء را با هم بسنجیم مساوی خواهند بود.

صفحه : 349
هم اطلاق شده (خشیة الاملاق) شاهد بر آن است.
شکّی نیست که منتهای درجه کمال و سعادت بشر در قرب بخدا و انس با او است و قرب تحقّق نپذیرد مگر بانس، و قرب متفرّع بر محبّت است و محبّت از دوام فکر و ذکر پدید میگردد، و فکر و ذکر در صورتی نتیجه می‌بخشد که با تخلیه نفس از صفات نکوهیده توأم گردیده باشد، و مجاهده با نفس منوط بخوف و رجاء است اینکه است که اوّل وظیفه پیمبران اینکه است که مردم را از عذاب بترسانند و بوعده رحمت و مغفرت آنان را دل‌گرم و امیدوار نمایند.
إِن‌َّ اللّه‌َ عَزِیزٌ غَفُورٌ (عزیز و غفور) دو صفت از اوصاف جلال و کبریایی است، اشاره به اینکه با اینکه ذات احدیّت غالب و قاهر فوق بندگان است در عین حال آمرزنده و پذیرنده توبه و رحیم و مهربان خواهد بود.
إِن‌َّ الَّذِین‌َ یَتلُون‌َ کِتاب‌َ اللّه‌ِ در اینکه آیه سه صفت و سه عمل از بزرگترین اوصاف مؤمنین را تذکّر میدهد 1- اینان کسانی میباشند که کتاب خدا (قرآن را قرائت میکنند. 2- نماز را بپای میدارند. 3- در ظاهر و پنهان از آنچه بآنان روزی و بخشش نموده‌ایم بمستحقین انفاق مینمایند.
یَرجُون‌َ تِجارَةً لَن تَبُورَ در واقع چنین مردمانی با خدا معامله میکنند و بامید وعده الهی که تخلّف پذیر نخواهد بود و برای هر عمل نیکی جزاء و پاداشی وعده داده اینها کتاب الهی را میخوانند که بدستورات و قوانین آن عمل نمایند و نماز را برای حمد و ستایش و اظهار بندگی آن طوری که سزاوار ستایش است و خودش دستور داده بپای میدارند و در همه حال برای اطاعت امر او سرّا و جهرا انفاق مینمایند اینکه است که تجارت چنین مردمانی خسران و زیان نخواهد داشت.
مؤمنین بایستی بدانند که وقتی عمل نیک ارزش پیدا مینماید که با خلوص نیّت

صفحه : 350
تفسیر سورة فاطر توأم گردد یعنی امر مولی محرّک عمل بنده گردد نه شوق بهشت یا خوف جهنّم.
آری چنانچه فقهاء گفته‌اند اگر غرض اصلی اطاعت امر باشد و عمل بداعی امر واقع گردد لکن باعتبار وعده الهی که برای هر عمل نیکی اجر و پاداشی تعیین فرموده در ضمن امید پاداش هم داشته باشند در صورتی که استحقاقی برای خود قائل نباشند مانعی ندارد و بآنچه امیدوار است با زیادتر تفضّلا بوی عنایت خواهد نمود إِنَّه‌ُ غَفُورٌ شَکُورٌ زیرا که خداوند آمرزنده گناهان اشخاص نیکوکار و پاداش دهنده طاعات قاریان و نمازگزاران و انفاق کنندگان باضعاف مضاعف خواهد بود، و نیز شکر سپاس‌گزاران را قبول میکند.

صفحه : 351

[سوره فاطر (35): آیات 31 تا 36]

اشاره

وَ الَّذِی أَوحَینا إِلَیک‌َ مِن‌َ الکِتاب‌ِ هُوَ الحَق‌ُّ مُصَدِّقاً لِما بَین‌َ یَدَیه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ بِعِبادِه‌ِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ (31) ثُم‌َّ أَورَثنَا الکِتاب‌َ الَّذِین‌َ اصطَفَینا مِن عِبادِنا فَمِنهُم ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ وَ مِنهُم مُقتَصِدٌ وَ مِنهُم سابِق‌ٌ بِالخَیرات‌ِ بِإِذن‌ِ اللّه‌ِ ذلِک‌َ هُوَ الفَضل‌ُ الکَبِیرُ (32) جَنّات‌ُ عَدن‌ٍ یَدخُلُونَها یُحَلَّون‌َ فِیها مِن أَساوِرَ مِن ذَهَب‌ٍ وَ لُؤلُؤاً وَ لِباسُهُم فِیها حَرِیرٌ (33) وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی أَذهَب‌َ عَنَّا الحَزَن‌َ إِن‌َّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ (34) الَّذِی أَحَلَّنا دارَ المُقامَةِ مِن فَضلِه‌ِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَب‌ٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوب‌ٌ (35)
وَ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّم‌َ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّف‌ُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِک‌َ نَجزِی کُل‌َّ کَفُورٍ (36)

صفحه : 352

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

(ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آنچه را که ما از کتاب (قرآن) بسوی تو وحی نمودیم آن حق‌ّ و واقع و تصدیق کننده (کتب آسمانی) است و حقیقة خداوند بحال بندگانش آگاه و بینا خواهد بود (31)
پس از آن ما کتاب (تورات یا قرآن را ببندگان خود بارث دادیم آن کسانی که آنان را برگزیدیم و بعضی از آنها ظلم بنفس خود نموده (و عمل باحکام تورات یا قرآن ننمودند) و بعضی میانه روی نموده (ببعضی عمل کرده و ببعضی عمل ننمودند) و بعضی بتوفیق و خواست الهی سبقت گیرندگان و پیش قدمان در امر خیر باشند اینکه است فضل و کرم بزرگ خدا (که بهر کس خواهد عطاء مینماید) (32)
برای آنان است بهشتهایی که اقامتگاه (و آرامگاه) آنها است که داخل میگردند و خود را در بهشت زینت میکنند بدست بندهایی از طلا و جواهرات و لباس آنان از حریر مهیّا شده (33)
و آنهایی که (در بهشت عدن) که اقامتگاه آنان است و از فضل الهی (نصیب آنان گردیده) وارد گردند (34) و گویند در اینجا ما از هر تعب و رنجی آسوده شدیم (35)
و آنهایی که کافر شدند برای آنان آتش جهنّم آماده شده و نه حکم موت بر آنها جاری است (که بمرگ از عذاب راحت گردند) و نه عذاب آنها تخفیف می‌یابد اینکه طور ما مجازات مینمائیم هر کافری که در کفر مبالغه مینماید (36)

صفحه : 353

(توضیح آیات)

وَ الَّذِی أَوحَینا إِلَیک‌َ مِن‌َ الکِتاب‌ِ خدای جلیل حبیب خود را مخاطب گردانیده که ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما کتاب یعنی قرآن را بر تو فرود آوردیم و آن کتابی است بر حق و صدق که باطل و کذب در آن راه نخواهد داشت زیرا که از معدن حقیقت (و مقعد صدق) نزول نموده.
مُصَدِّقاً لِما بَین‌َ یَدَیه‌ِ و از خصوصیّات اینکه کتاب الهی چنین است که تصدیق مینماید آنچه را که در کتب پیشینیان بدست آنها است از قوانین الهی و آنچه را که بشارت داده و مطابق اصول عقائد آنان است، اشاره به اینکه قرآن با کتابهای آسمانی در اصول دیانات و کلّیّات قوانین الهی موافق است.
و (من) در (مِن‌َ الکِتاب‌ِ) شاید من بیانی باشد که در مقام بیان قرآن است که قرآن چنین است که آنچه را که بدست آنها است از کتب آسمانی تصدیق مینماید و شاید (من) تبعیضی باشد بنا بر اینکه مقصود از (اوحینا) جنس وحی باشد یعنی قرآن بعض از مطلق وحی است.
إِن‌َّ اللّه‌َ بِعِبادِه‌ِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ خداوند بحال بنده‌گانش دانا و بینا است میداند چه کس لایق نزول وحی است قوله تعالی (اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ حَیث‌ُ یَجعَل‌ُ رِسالَتَه‌ُ) سوره انعام آیه 125.
ثُم‌َّ أَورَثنَا الکِتاب‌َ الَّذِین‌َ اصطَفَینا مِن عِبادِنا فَمِنهُم ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ وَ مِنهُم مُقتَصِدٌ وَ مِنهُم سابِق‌ٌ بِالخَیرات‌ِ بِإِذن‌ِ اللّه‌ِ سخنان مفسّرین در اینکه مرجع ضمیر در (منهم) کیانند در اینجا دو قول است: بعضی گفته‌اند مرجع ضمیر عباد است یعنی صاحب قرآن رسول است و وارث آن عباد است و بعضی از بندگان بنفس خود ظلم نموده و حق قرآن را نگاه نداشته و در آن تفریط نموده و باحکام آن عمل ننموده‌اند بلکه

صفحه : 354
مدّعیان کاذب متشابهات قرآن را گرفته و برأی و سلیقه خود تفسیر و تأویل میکنند قول دوم- برأی اکثر مفسّرین مرجع (منهم) (مصطفین) از عباد است.
و خلاصه اینکه نظریّه اینکه میشود که وارث قرآن بنا بر اینکه (الکتاب) مخصوص قرآن باشد یا تمام کتابهای آسمانی که شامل تورات هم بگردد برگزیدگان امّت میباشند که قرآن بارث بدست اصحاب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و تورات بدست بنی اسرائیلیان افتاد و اینها سه فرقه خواهند بود: بعضی (ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ) که حق‌ّ قرآن و تورات را اداء نمیکنند و باین کتاب مقدس (قرآن) احترام نمیگذارند یعنی برای خود تفسیر و تأویل مینمایند، و بعضی (سابق بالخیراتند) که اینان سبقت گیرندگان بخیر و پیش قدمان بسوی حقیقت میباشند، و بعضی متوسّط بین اینکه دو دسته‌اند که ببعضی از دستورات قرآن و محکمات آیات بدون آنکه از خود رأی اندیشی نمایند عمل مینمایند و ببعضی عمل نمینمایند و اینکه قسمت اینجا نظیر آن سه قسمتی است که در سوره (واقعه) باصحاب یمین و اصحاب شمال و سابقین قسمت نموده.
ذلِک‌َ هُوَ الفَضل‌ُ الکَبِیرُ و (ذلک) اشاره (بسابق بالخیرات) است که اینکه قسم از برگزیده‌گان ورّاث کتاب بخواست خدا دارای فضیلت بزرگ و سعادت بسیار خواهند بود.
ظاهرا جَنّات‌ُ عَدن‌ٍ با باقی نعمتهای بهشتی از زینتها و لباسهای فاخر مخصوص دسته سوم یعنی (سابق بالخیرات) است.
وَ قالُوا الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِی أَذهَب‌َ عَنَّا الحَزَن‌َ اینان که از سابقین خیراتند وقتی در بهشت عدن وارد گردیدند زبان بثناء و ستایش یزدان پاک میگشایند و در مقام شکرگزاری برمی‌آیند که پروردگار ما را از غم و گرفتاری دنیا و شرّ کفّار نجات داد و از فضل و کرم خود آرامگاه ما را در محلّی قرار داده که از هر تعب و ناملائمی مصون خواهیم بود زیرا که پروردگار ما آمرزنده و بسیار پاداش دهنده نیکوکاران خواهد بود.

صفحه : 355
وَ الَّذِین‌َ کَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّم‌َ چون قانون قرآن بر اینکه است که هر جا بیان نعمتی که برای مؤمنین و نیکو کاران مهیّا نموده تذکّر میدهد در عقبش عذاب کفّار و گرفتاری آنها را نیز بیان میفرماید زیرا که پیغمبر اسلام موظّف بوده که مژده دهد بمؤمنین و تهدید نماید کافرین را اینکه بود که حضرتش را (ببشیرا و نذیرا) معرفی نموده.
و در اینکه آیه بالا پس از آنکه بعضی از نعمتهایی را که برای پیشی گیرندگان بخیر تذکّر میدهد در عقبش عذاب کافرین و ظالمین را نیز بیان مینماید و بالاترین عذاب کفّار اینکه است که آنها در جهنّم جاویدانند.
لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّف‌ُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِک‌َ نَجزِی کُل‌َّ کَفُورٍ و آنان چنینند که نه میمیرند تا از عذاب برهند و نه عذاب آنها تخفیف می‌یابد و اینکه حکم بر تمام کفّار جاری است که همیشه مخلّد در جهنّم و مبتلا بعذاب خواهند بود.

صفحه : 356

[سوره فاطر (35): آیات 37 تا 41]

اشاره

وَ هُم یَصطَرِخُون‌َ فِیها رَبَّنا أَخرِجنا نَعمَل صالِحاً غَیرَ الَّذِی کُنّا نَعمَل‌ُ أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فِیه‌ِ مَن تَذَکَّرَ وَ جاءَکُم‌ُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمِین‌َ مِن نَصِیرٍ (37) إِن‌َّ اللّه‌َ عالِم‌ُ غَیب‌ِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ إِنَّه‌ُ عَلِیم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ (38) هُوَ الَّذِی جَعَلَکُم خَلائِف‌َ فِی الأَرض‌ِ فَمَن کَفَرَ فَعَلَیه‌ِ کُفرُه‌ُ وَ لا یَزِیدُ الکافِرِین‌َ کُفرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِلاّ مَقتاً وَ لا یَزِیدُ الکافِرِین‌َ کُفرُهُم إِلاّ خَساراً (39) قُل أَ رَأَیتُم شُرَکاءَکُم‌ُ الَّذِین‌َ تَدعُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِن‌َ الأَرض‌ِ أَم لَهُم شِرک‌ٌ فِی السَّماوات‌ِ أَم آتَیناهُم کِتاباً فَهُم عَلی بَیِّنَةٍ مِنه‌ُ بَل إِن یَعِدُ الظّالِمُون‌َ بَعضُهُم بَعضاً إِلاّ غُرُوراً (40) إِن‌َّ اللّه‌َ یُمسِک‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ أَن تَزُولا وَ لَئِن زالَتا إِن أَمسَکَهُما مِن أَحَدٍ مِن بَعدِه‌ِ إِنَّه‌ُ کان‌َ حَلِیماً غَفُوراً (41)

صفحه : 357

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

جهنّمیان در جهنّم (از شدّت عذاب) فریاد میکنند (و گویند) ای پروردگار ما، ما را از جهنّم بیرون آور تا آنکه کار شایسته کنیم غیر از آن اعمال بدی که قبلا (در دنیا) می‌نمودیم (در پاسخ آن گفته میشود) آیا در دنیا بقدری بشما عمر ندادیم که متذکّر گردید و آیا پیمبران نیامدند و شما را بچنین روزی تهدید ننمودند (چون نپذیرفتید) عذاب را بچشید و برای ستمکاران یار و مددکاری نخواهد بود (37)
حقیقة خداوند بآنچه در آسمانها و زمین مستور و پنهان است دانا خواهد بود و البتّه بر آنچه در سینه‌ها مخفی است آگاهست (38)
خدا آن کسی است که در زمین شما را خلیفه‌ها گردانید پس کسی که کافر شد ضرر کفرش عاید خودش میگردد و کفر کافرین برای آنان نزد پروردگارشان زیاد نمیکند مگر دشمنی و نیز کفر آنها زیاد نمیکند برای آنان مگر ضرر و خسران (عمرشان را) (39)
ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین (کافرین) بگو آیا دیدید آنهایی را که با خدا شریک میگردانید و بغیر از خدا آنان را میخوانید بمن بنمائید اینها چه چیز در زمین آفریده‌اند آیا آنها در (خلقت) آسمانها با خدا شرکت نموده‌اند یا آنکه ما (بر اینکه مشرکین) کتابی فرود آوردیم و آن کتاب شاهد و بیّنه است بر شرکت آنها (چنین نیست) بلکه نیست وعده ستمکاران بعضی ببعض دیگر مگر فریب (40)
حقیقة خدا است که آسمانها و زمین را نگاه میدارد که از مکان خود زائل نگردند و اگر از جایگاهشان تجاوز نمایند کسی نگاه دارنده آنها نخواهد بود بحقیقت خداوند با حلم است که در عقوبت تعجیل نمی کند و آمرزنده (کسانی است که از شرک و گناه بتوحید و اطاعت بازگشت مینمایند) (41)

صفحه : 358

(توضیح آیات)

وَ هُم یَصطَرِخُون‌َ فِیها بیان حال کافرین است که وقتی آنها را در جهنّم می‌اندازند ناله میکنند و استغاثه می‌نمایند و میگویند ای پروردگارا ما را از اینکه عذاب سخت جهنّم بیرون ببر و برگردان بدنیا ما برنامه کار خود را عوض خواهیم نمود و بجای کفر ایمان میآوریم و بجای معصیت اطاعت می‌نمائیم.
آری نمیدانند آن قوّه و استعدادی را که مبدء آفرینش در ابتداء خلقت در آنان گذاشته بود و میتوانستند بایمان و تقوی آن را بفعل بیاورند و خود را سعادتمند گردانند دیگر تمام شده و بمردن آن استعداد کمال بپایان رسیده و دیگر جای تدارک باقی نمانده تا بشود دو مرتبه بحال اوّل برگردند و بتوبه و عمل صالح خود را از عذاب برهانند اینکه است که در پاسخ خواهش کفّار فرموده:
أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فِیه‌ِ مَن تَذَکَّرَ آیا آن اندازه بشما عمر ندادیم که بتوانید حق و باطل را از هم جدا کنید و آیا پیمبران نیامدند که بشما چنین روزی را تذکّر بدهند.
اشاره به اینکه دو حجّت بزرگ در شما گذاشته شده بود یکی رسول باطن که عقل خودتان باشد زیرا وقتی انسان مشمول تکلیف میگردد که بحد رشد برسد و و دارای عقل و تمیز گردد و بتواند حق و باطل را از هم جدا کند و طریق حق را بجوید و لذا در ذیل آیه فوق از معصوم علیه السلام روایت شده که مقصود شخصی است که هیجده سال عمر کرده باشد، و شما کافرین در دنیا باین حد رسیده بودید منتهی الامر پیرو عقل نگشتید بلکه پیرو هوای نفسانی و شیطانی گردیدید و خود را باین روز سیاه انداختید و دیگر رسول ظاهر که معاون رسول باطن یعنی عقل می‌باشد و لذا گفته‌اند که (کلّما حکم به الشرع حکم به العقل) و نیز گفته‌اند (الواجبات الشرعیّة الطاف فی الواجبات العقلیّة) لکن عقل خالی از شوائب اوهام.

صفحه : 359
آری در هر وقتی سفراء و رسولان الهی آمدند و مردمان را براه مستقیم که سر انجام آن قرب جوار رب‌ّ العالمین است هدایت نمودند و آنچه پیغمبران گفتند روی میزان عقل و منطق صحیح استوار گردیده مخصوصا دین مطهّر اسلام که تمام قوانینش روی نقطه اعتدال قرار گرفته و بطوری کامل است که اگر ذرّه‌ای از کوچکترین احکامش کم گردد بطرف تفریط می‌افتد و اگر چیزی بر آن افزوده شود بطرف افراط واقع میگردد اینکه است که شرع مطهّر اسلام بایستی تا قیامت باقی باشد و جای ندارد که پیمبر دیگری بیاید و آن را تکمیل نماید.
إِن‌َّ اللّه‌َ عالِم‌ُ غَیب‌ِ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ إِنَّه‌ُ عَلِیم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ آیه اشاره باحاطه علم حق تعالی دارد که اضافه بر آنچه در نزد شما ظاهر و هویدا است از آنچه در آسمانها و زمین از نظر شما غائب و مستور است و نیز آنچه را که در دل خود پنهان دارید از ایمان و کفر و حقد و حسد و خاطرات شیطانی و غیر اینها تماما در احاطه علم ازلی خدای تعالی ظاهر و هویدا خواهد بود.
هُوَ الَّذِی جَعَلَکُم خَلائِف‌َ فِی الأَرض‌ِ ذات متعال در مقام امتنان برآمده و بحاضرین خطاب نموده و تذکّر میدهد که شما را جانشین جماعت پیشینیان گردانیدم و ملک و مال دیگران را در قبضه اقتدار شما درآوردم.
فَمَن کَفَرَ فَعَلَیه‌ِ کُفرُه‌ُ هر کس کافر شد کفرش بر ضرر خودش تمام میشود و خداوند از کفر و ایمان بشر مستغنی و بی‌نیاز خواهد بود.
وَ لا یَزِیدُ الکافِرِین‌َ کُفرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِلّا مَقتاً کافرین که بآیات خدا جحود مینمایند و بکفرشان حق را می‌پوشانند و با سفرای الهی در مقام مجادله و انکار برمی‌آیند بایستی بدانند که کفرشان بحال آنها نتیجه نمی‌بخشد مگر دشمنی با پروردگارشان یا اینکه نتیجه کفرشان چنین میشود که در مورد غضب و بغض ربّانی واقع میگردند و بغض الهی موجب عذاب دائمی آنها خواهد گردید.

صفحه : 360
وَ لا یَزِیدُ الکافِرِین‌َ کُفرُهُم إِلّا خَساراً ظاهر و معلوم است که نتیجه بغض الهی خسران و زیان کاری است کسی که عمر خود را در کفر و مخالفت گذرانید از حیات خود نتیجه معکوس خواهد برد و در عوض صعود بمراحل ترقّی و تعالی انسانیّت سیر قهقرایی نموده و بدرک اسفل طبیعت که جایگاه شیاطین و دشمنان خدا است نزول خواهد نمود.
قُل أَ رَأَیتُم شُرَکاءَکُم‌ُ الَّذِین‌َ تَدعُون‌َ مِن دُون‌ِ اللّه‌ِ در مقام الزام مشرکین و تنبّه آنان خطاب بپیمبر گرامی خود نموده که ای محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) باین مشرکین که بغیر خدا رو آرند و در عبادت بتها یا غیر آن را شریک خدا دانند و آنان را سجده نموده و از آنها حاجت میطلبند بآنها بگو دلیل شما بر اینکه عمل چیست آیا آنان قدرت برآفرینش دارند و چیزی آفریده‌اند اگر چنین است آنچه در زمین خلق کرده‌اند بمن نشان بدهید و یا اینکه طور گمان میکنید که در خلقت آسمانها با خدا شرکت نموده‌اند آنهم بایستی دلیل بر شرکت خود را بنمایانند أَم آتَیناهُم کِتاباً فَهُم عَلی بَیِّنَةٍ مِنه‌ُ آیا از جانب خدا بر آنان کتابی نازل شده و آن کتاب بیّنه و حجّت است بر اینکه اینها شریک خدا میباشند و خودش اینها را شریک خود گردانیده و بشما اذن داده که اینها را پرستش نمائید.
خلاصه اینکه آیه ارشاد باین است که اینکه مشرکین بچه دلیل و برهان در عبادت و طلب حاجت برای خدا شریک قرار میدهند روش عقلایی چنین نیست که شخص عاقل کورکورانه بدون دلیل و برهان زیر بار چیزی برود و آن را برتر از خود و خود را نیازمند بآن بداند و در مقابل آن زانو بزند و التجاء باو آرد، حضرت امیر علیه السلام فرموده
(لا تکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حرّا)
یعنی بنده غیر خود مباش در حالی که خداوند تو را آزاد قرار داده.
بَل إِن یَعِدُ الظّالِمُون‌َ بَعضُهُم بَعضاً إِلّا غُرُوراً (بل) اضراب است، اشاره به اینکه اینکه مشرکین دلیلی بر شرکشان ندارند

صفحه : 361
مگر گفتار پیشینیان و پندار بی‌اصلی که بینشان دائر است و آن نیست مگر فریب نفس و شیطان که بموهوماتی آنها را دل خوش گردانیده که چون اینها نزد خدا قدر و منزلتی دارند عبادت و پرستش آنها شما را بخدا نزدیک میگرداند (اینکه بود که در پاسخ اعتراض بآنها که بچه جهت اینها را عبادت میکنید میگفتند (هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّه‌ِ) لکن اگر از آنان سؤال میشد بچه دلیل اینها مقرّبند و پرستش اینان شما را بخدا نزدیک میگرداند عاجز از جواب میماندند.
إِن‌َّ اللّه‌َ یُمسِک‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ أَن تَزُولا آیه ارشاد میکند مشرکین را که بدانند فقط خدای واحد یکتا است که هم علّت موجده اشیاء و هم علّت مبقیه موجودات است، آسمان و زمین و تمام موجودات را بیگانگی خود از روی علم ازلی و حکمت سرمدی آفریده و بقدرت خود تا مدّت معیّنی که در حکمت خود مقرّر فرموده آنها را نگاه میدارد، اگر آنی فیض وجود بممکنات نرسد (بهم ریزند قالبها).
وَ لَئِن زالَتا إِن أَمسَکَهُما مِن أَحَدٍ مِن بَعدِه‌ِ و اگر اوضاع عالم رو بزوال و فساد رفت بعد از ذات کبریایی کی تواند آنها را نگاه دارد.
در جای خود مبرهن گردیده که غیر از ذات حق تعالی تمام موجودات حرکت جوهری دارند یعنی همیشه بین وجود و عدم می‌باشند و هر موجودی در مدّتی که حکم بر دوام آن مقرّر گردیده علی الدوام از مبدء متعال فیض وجود باو میرسد که اگر آنی نرسد فورا بهمان حال عدم اولیّه خود برمیگردد و بوادی فناء رهسپار خواهد گردید اینکه است که ذات کبریایی ببشر تذکّر میدهد که تمام موجودات علی الدوام از مبدء آفرینش فیض وجود میگیرند، انسان عاقل کسی خواهد بود که همیشه روی دلش بسوی مبدء و اله عالم نگرانست و از او فیض می‌طلبد و از نفحات رحمانی روح و روان خود را رونق داده و شاداب میگرداند.

صفحه : 362
إِنَّه‌ُ کان‌َ حَلِیماً غَفُوراً حلم و بردباری یزدان پاک چنین است که از روی حکمت و مصلحت مدّتی مشرکین و کافرین را مهلت داده تا آنچه در کانون قلبشان مخفی گردیده در معرض ظهور و بروز آید و در عین حال آمرزنده و مهربان خواهد بود، در هر آنی از حیات که بنده گنهکار روی نیازمندی بدرگاه بی‌نیاز آورد و اظهار پشیمانی بنماید او را بکرمش قبول خواهد نمود.

[سوره فاطر (35): آیات 42 تا 45]

اشاره

وَ أَقسَمُوا بِاللّه‌ِ جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن جاءَهُم نَذِیرٌ لَیَکُونُن‌َّ أَهدی مِن إِحدَی الأُمَم‌ِ فَلَمّا جاءَهُم نَذِیرٌ ما زادَهُم إِلاّ نُفُوراً (42) استِکباراً فِی الأَرض‌ِ وَ مَکرَ السَّیِّئ‌ِ وَ لا یَحِیق‌ُ المَکرُ السَّیِّئ‌ُ إِلاّ بِأَهلِه‌ِ فَهَل یَنظُرُون‌َ إِلاّ سُنَّت‌َ الأَوَّلِین‌َ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَبدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَحوِیلاً (43) أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَیَنظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم وَ کانُوا أَشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ ما کان‌َ اللّه‌ُ لِیُعجِزَه‌ُ مِن شَی‌ءٍ فِی السَّماوات‌ِ وَ لا فِی الأَرض‌ِ إِنَّه‌ُ کان‌َ عَلِیماً قَدِیراً (44) وَ لَو یُؤاخِذُ اللّه‌ُ النّاس‌َ بِما کَسَبُوا ما تَرَک‌َ عَلی ظَهرِها مِن دَابَّةٍ وَ لکِن یُؤَخِّرُهُم إِلی أَجَل‌ٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم فَإِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ بِعِبادِه‌ِ بَصِیراً (45)

صفحه : 363

ترجمه قسمتی از آیات سوره فاطر

کفّار و مشرکین با جدیّت تمام بخدا قسم یاد نمودند که اگر پیمبری بر ما بیاید البتّه ما پیرو او میگردیم و هدایت یافته‌ترین امّتی از امم پیشین خواهیم بود وقتی رسول (پیمبر اسلام) برای هدایت آنان آمد بر آنان افزوده نگردید مگر فرار (و دوری از حق تعالی) (42)
و نفرت آنها نبود مگر اینکه از فرمان حق تعالی در زمین سرکشی کردند و حیله نمودند (که برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین اذیّت کنند) و حیله بد احاطه نمیکند مگر باهل خودش پس آیا اینان انتظار نمی بردند عادت الهی را که پیشینیان را (در اثر مخالفتشان) چگونه عذاب فرمود (و ای رسول اکرم ص) تو هرگز تبدیل در سنّت خدا نخواهی یافت و هرگز در عادت خدا تحوّل و تغییری نمی‌یابی (43)
آیا اینکه جماعت منکرین در زمین سیر ننمودند تا آنکه ببینند چگونه بود عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند در حالی که آنان توانایی و قوّتشان شدیدتر از اینها بود و در آسمانها و زمین چیزی یافت نخواهد شد که (بتواند) خدا را عاجز گرداند حقیقة خداوند عالم و دانا و توانا است (44)
و اگر خدا مردم را بپاداش آنچه عمل نموده‌اند بگیرد (آن وقت) بر پشت زمین جنبنده‌ای باقی نخواهد ماند لکن مجازات آنها را عقب می‌اندازد تا مدّت معیّن نام برده شده پس وقتی اجل (و آن وقت مقرّر فرا رسید) در آن وقت خداوند ببندگان خود بینا است (45) (و آنچه خواهد در باره آنان اجراء میگرداند).

صفحه : 364

(توضیح آیات)

وَ أَقسَمُوا بِاللّه‌ِ جَهدَ أَیمانِهِم چنانچه در تفسیر آیه گفته‌اند کفّار قریش چون میدیدند موسویان و عیسویان و باقی اهل ادیان بکتاب آسمانی مثل تورات و انجیل عمل نمیکنند بلکه کتاب خدا را تحریف و تغییر میدهند میگفتند اگر خدای تعالی بر ما پیمبری و کتابی بفرستد و قانونی بیاورد ما بر تمام امّتها پیشی میگیریم و هدایت یافته‌ترین امم خواهیم بود فَلَمّا جاءَهُم نَذِیرٌ ما زادَهُم إِلّا نُفُوراً پیمبر اکرم (ص) را بیکی از اوصافش که در توصیف او فرموده (بشیرا و نذیرا) در اینجا معرّفی مینماید که وقتی سفیر اعظم خود را برای هدایت آنها فرستادیم که آنها را از اوضاع قیامت و عذابی که از قبل شرک و اعمال بدشان دامن گیرشان خواهد گردید آگاه نموده و آنان را تهدید نماید آنها از روی کبر و نخوت که گمان میکردند در زمین مقام بلندی دارند و اگر تابع پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گردند از مقامشان کاسته خواهد گردید با اینکه حجّت بر آنان تمام بود دانسته و فهمیده انکار نمودند و از استماع قرآن فرار مینمودند.
وَ مَکرَ السَّیِّئ‌ِ وَ لا یَحِیق‌ُ المَکرُ السَّیِّئ‌ُ إِلّا بِأَهلِه‌ِ در معنی چنین است (و مکروا المکر السیّئ)«1» یعنی ای محمّد (ص) اگر
-----------------------------------
(1) در مفردات در لغت مکر چنین گفته (المکر صرف الغیر عما یقصده بحیلة و ذلک ضربان: مکر محمود و ذلک ان یتحری بذلک فعل جمیل و علی ذلک قال (وَ اللّه‌ُ خَیرُ الماکِرِین‌َ) و مذموم و هو ان یتحری به فعل قبیح قال (وَ لا یَحِیق‌ُ المَکرُ السَّیِّئ‌ُ إِلّا بِأَهلِه‌ِ)الخ. یعنی مکر: گردانیدن غیر است از راه حیله از آنچه قصد نموده است و آن دو قسم است: قسمی از آن نیکو است و آن اینکه است که مکر سبب کار نیکو گردد و آن مکری است که حق تعالی خود را متصف بآن گردانیده و فرموده (وَ اللّه‌ُ خَیرُ الماکِرِین‌َ)و قسمی مذموم است که سبب عمل قبیح گردد مثل قوله تعالی (وَ لا یَحِیق‌ُ المَکرُ السَّیِّئ‌ُ إِلّا بِأَهلِه‌ِ)(پایان)

صفحه : 365
کفّار قریش مکر اندیشی نمودند که در مقام خاموش گردانیدن چراغ هدایت برآیند و بانواع و اقسام حیله‌گری در صدد اعدام تو برآمدند بالاخره ضرر مکرشان بازگشت بخودشان نمود و در جنگ (بدر) اکثر آنها بدست مجاهدین اسلام روی خاک مذلّت افتادند زیرا که ناموس خلقت بر اینکه استوار گردیده که مکر هر مکر کننده که مبنای آن بر دروغ و فساد باشد بخودش احاطه خواهد نمود.
فَهَل یَنظُرُون‌َ إِلّا سُنَّت‌َ الأَوَّلِین‌َ گویا اینکه جماعت مشرکین و کافرین منتظر نمیباشند مگر نظیر همان عذابی که بر پیشینیان واقع گردیده زیرا که عادت خدا بر اینکه جاری است که از روی عدل هر کسی را بپاداش عملش برساند (ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا).
فَلَن تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَبدِیلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّت‌ِ اللّه‌ِ تَحوِیلًا گردیدن چیزی بچیز دیگر را تبدیل گویند و جابجا شدن شیئی را تحویل نامند چون مبدء آفرینش هر یک از اجزاء عالم را روی میزان معیّنی مرتّب گردانیده و نظام عالم روی پایه تغییر ناپذیری استوار شده و هر چیزی بجای خودش قرار گرفته که اگر ذرّه تغییری در آن پدید گردد مخالف عدل گردیده بلکه نظام عالم مختل خواهد گردید.
اینکه است که در اینجا خطاب برسولش نموده که تو هرگز در سنت خدا یعنی نظام آفرینش و میزان عدل که جزای ایمان و کار نیک و احسان، بغیر احسان باشد و پاداش کفر و ظلم عذاب نیران، اینکه سنّت خدا است که نه تبدیل و عوض بردار است و نه تغییر و تحوّل پذیر خواهد بود.
أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الأَرض‌ِ فَیَنظُرُوا کَیف‌َ کان‌َ عاقِبَةُ الَّذِین‌َ مِن قَبلِهِم بایستی مشرکین و کافرین آثار گذشتگان را به بینند و آن آثار عذابی که در اثر تکذیب پیمبران آنان را گرفته و دمار از روزگارشان برآورده تحت نظر گیرند و در حال آنان نظر کنند و متنبّه گردند و دست از لجاجت بردارند و تسلیم امر الهی گردند در صورتی که آنان مثل قوم عاد و ثمود و اصحاب فیل نیستند که از جهت قوّه

صفحه : 366
بمراتب بسیار قوی‌تر از اینها و شدیدتر از اینان بودند و وقتی مورد غضب الهی واقع گردیدند تسلیم عذاب شدند و قوّه و قدرت آنان جلوگیر غضب خدا نگردید.
إِنَّه‌ُ کان‌َ عَلِیماً قَدِیراً زیرا که علم الهی محیط بر همه چیز است از اعمال و افعال و نیّات مردم آگاهست و قدرت او نیز غالب و مستولی بر تمام کائنات خواهد بود و هر کسی را بجای خود میشناسد و بجزاء و پاداش عملش خواهد رسانید.
وَ لَو یُؤاخِذُ اللّه‌ُ النّاس‌َ بِما کَسَبُوا ما تَرَک‌َ عَلی ظَهرِها مِن دَابَّةٍ آیه بالا اشاره بصفت عدل الهی است که مقتضای عدل چنین است که هر کس را بمجازات عملش برساند. پاداش احسان، احسان و پاداش ظلم و طغیان ببندگان خدا عذاب نیران است و مکر مکّاران بضرر خودشان تمام میشود و بازگشت آن بمکر کننده خواهد گردید.
و اینکه آیه اخیر اشاره بصفت حلم و رحمانیّت خدای رحمان است که بمقتضای حلم که یکی از اسماء الحسنی بشمار میرود مؤاخذه را عقب انداخته تا روز موعود که اگر بنا بود در همین عالم ΘϘǙʢ تعالی از کفّار و اشقیاء مؤاخذه نماید و عذاب بر آنها فرود آورد وقتی عذاب میآمد همه را میگرفت حتّی اطفال و مردمان بی‌گناه و حیوانات را نیز فرا میگرفت آن وقت عالم دنیا تباه میگردید و دیگر جنبنده‌ای در پشت زمین باقی نمی‌ماند اینست که بمقتضای صفت لطف و رحمانیّتش که اهل زمین تا مدّت معلومی در زمین باقی باشند مؤاخذه را عقب انداخته تا وقتی که در عالم قضاء و لوح محفوظ مقرّر گردیده.
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم فَإِن‌َّ اللّه‌َ کان‌َ بِعِبادِه‌ِ بَصِیراً پس وقتی که مدّت عمر دنیا منقضی گردید آن وقت هر کسی بپاداش اعمالش خواهد رسید و خداوند بافعال و اعمال بنده‌گانش بینا و آگاهست و جزای هر عمل کننده‌ای را مطابق عدل و رحمت عطاء خواهد نمود.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».